بنی‌کلب در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

بنی‌کلب قبیله‌ای بزرگ و مشهور از قبایل عرب است که ابتدا در جنوب عربستان ساکن بودند، ولی به علت نزاع با قبایل و فقر، مجبور به مهاجرت شدند. برخی از افراد این قبیله قبل از اسلام مسیحی و برخی بت پرست بودند اما در سال هشتم هجرت مسلمان شدند. در حکومت نبوی نقش پررنگی داشتند. در جنگ صفین در هر دو لشکر افرادی از این قبیله حضور داشتند. آنان نقش مهمی در روی کار آمدن حکومت اموی و تقویت آن داشتند. افراد مشهوری از این قبیله در تاریخ ثبت شده و برخی نیز از راویان حدیث ائمه(ع) بودند. کلبیان نقش مهمی در وقایع آخرالزمان و زمان نزدیک به ظهور بازی می‌‌کنند.

نسب قبیله

بنی‌کلب قبیله‌ای است بزرگ و مشهور از قبائل عرب و از شاخه‌های قبیله قضاعه.[۱] این قبیله دارای بطون بزرگ بسیاری است از این رو بسیاری از نسب‌شناسان از آن به عنوان یکی از جَمَاجِم عرب[۲] یاد کرده و ابن خلدون قضاعه ر ا در کنار عدنان وقحطان، جداگانه ذکر کرده است.[۳] در این که نسب قضاعه به معد بن عدنان بر می‌‌گردد یا به حمیر اختلاف است. باوجود مناقشه در قحطانی یا عدنانی بودن قضاعیان[۴] به نظر می‌‌رسد قول جنوبی بودن قضاعه در دوره‌ی امویان ارجح باشد و تواتر اهل یمن در قحطانی دانستن قضاعیان مؤیدی برآن است[۵] بدین ترتیب قضاعه و کلب مجموعه قبایل وابسته به جنوب عربستان (یمن) بودند که خود را به قحطان بن یعرب منتسب می‌‌کردند. [۶] بر این اساس نسب این قبیله به کلبِ بن وَبْرة بن تغلب بن حُلوان بن عِمران بن الحافِ بن قُضاعه بر می‌‌گردد. لفظ «کَلْب» در لسان عرب به هر حیوان درنده گزنده گفته می‌‌شود و از آنجا که کلب بن وبره دارای برادرانی بوده که برخی از آنان به نام حیوانات درنده مانند اسد (شیر)، نَمِر (پلنگ) و ثعلب (شغال) نامگذاری شده بودند از این رو به مادرشان «أمّ الأَسْبُع» می‌‌گفتند و به محل سکونتشان «وادی السّباع». نسب‌شناسان قبیله بنی‌کلب را از جماجم عرب برشمرده‌اند و تعداد افراد بادیه نشین شان را به تنهایی از کل افراد قبایل قیس و خندف که در بادیه و شهرها زندگی می‌‌کنند، بیشتر دانسته‌اند.

این قبیله به کثرت نسل شهرت دارد. سرعت رشد و تکثیر نسل در این قبیله به حدی بود که برخی از نسابه‌ها قبیله «کلب بن وبره» را "الحمقی الـمُنْجِبین"؛ «دیوانه بچه دار شدن» لقب داده‌اند. بنی‌کلب دارای بطون بسیاری است که از جمله آنان بنی جَنَاب بن هُبَل است که خود دارای بطون عدیده‌ای چون بنی عُلَیْم بن جَنَاب و بنی عَدِیِّ بن جَناب و... می‌‌باشد. بنو عامر الأکبر بن عوف هم از دیگر بطون بنی‌کلب است. وی برادر مادری عامر بن صَعْصْعه و بطنی بسیار بزرگ به شمار می‌‌رود که از لحاظ تعداد نفرات در عرب بی‌نظیرند به طوری که هنگام مرگ هشام بن عبدالملک نام چهل هزار تن از آنان در دفتر دیوان حکومتی به ثبت رسیده بود.[۷] بنی کنانة بن بکر بن عوف بن عذره،[۸] بنی مزینه،[۹] النخابقه،[۱۰] الاسبع،[۱۱] بنی ثور[۱۲] و... هم از دیگر تیره‌ها و طوایف این قبیله بزرگ به شمار آمده‌اند[۱۳].

منازل قبیله

آنان نخست و پیش از آنکه تعدادشان رو به فزونی بگذارد در کنار اولاد معد و همراه با سایر مردم قبیله قضاعه، همگی بسان یک قبیله در تهامه زندگی می‌‌کردند. در تهامه مکانی موسوم به «جَدِیرِ کلب» به ایشان اختصاص داشت تا این که بین قبیله قضاعه و سایر بطون معد ستیزه درگرفت. در این جنگ قضاعیان شکست خوردند و مجبور به جلای وطن شدند. پس اکثر بنی‌کلب به جبل حَضَن و مجاور آن در حدود نجد رفتند و بعضی از ایشان به تیره فَهْمِ بن تیم اللاّت بن اسد بن وبره پیوستند و به بحرین [قدیم] رفتند و در آنجا رحل اقامت افکندند، سپس از آنجا به حیره رفتند و در این سرزمین به جایگاهی دست یافتند[۱۴] و با حکومت مُناذره ارتباط برقرار نمودند.[۱۵] از نخستین مواضعی که حضور اقوام کلبی در آن به ثبت رسیده است، "وادی السباع"[۱۶] است که با تکثیر فرزندانشاندر این منطقه، طایفه‌های بزرگ کلبی در مناطق مرکزی شبه جزیره مثل صحرای نُفود و جَناب و جنوب بادیه‌ی شام مانند «سَماوه» و «عَرْعَر» شکل گرفت.[۱۷] بنی عَدَسَه از بطون این قبیله در آنجا صاحب دژی مشهور بودند[۱۸].

با انتشار قبائل نزار بن معد و خروج آنان از تهامه، کلبیانی که در کوه حضن و اطراف آن منزل کرده بودند، به «ربذه» و سرزمین‌های سفلای آن تا کوه «طَمِیّه» در نجد اقامت گزیدند. تا این که قبایل کلب دچار جنگ‌های داخلی شدند. نزاع با قبایل دیگر، فقر منابع طبیعی و برقراری روابط تجاری با حکومت‌های شمالی، کلبیان را مجبور به هجرت به مناطق شمالی‌تر کرد از این رو به همراه برخی از قبایل قضاعه مثل «بَهراء» و «بَلّی» و... به سمت نواحی داخلی عراق و شام (سوریه و اردن امروزی) حرکت کردند.[۱۹] برخی از این طوایف مانند قبائل عامر بن عوف به اطراف شام و ناحیة «تَیْماء» رفتند و با سکونت در سرحد مرزهای شام با حکومت غَسانیان ارتباط برقرار نموده بودند[۲۰] تیره کِنانه کلب و متحدانش نیز، به «دُومَةِ الجندل» و نواحی اطرافش رفتند و تا نزدیک کوه‌های قبیله طی و جاده تیماء منزل گزیدند. کلبیان در پی روابط تجاری با حکومت‌های شمالی، فقر منابع طبیعی و نزاع با قبایل دیگر مجبور به هجرت به مناطق شمالی‌تر شدند و به همراه برخی از قبایل قضاعه مثل بَهرا ء و بَلّی و... به سمت نواحی داخلی عراق و شام(سوریه و اردن امروزی) حرکت کردند.[۲۱].

بنی‌کلب در جاهلیت دارای محدوده سرزمینی بسیار وسیعی بودند چندان که «بادیة السّمَاوه» - با آن وسعت بسیارش که بین عراق و شام قرار داشت و سرزمین اختصاصی این قبیله (بدون مشارکت دیگر قبایل) به شمار می‌‌رفت- بخشی از این محدوده عظیم جغرافیایی بود.[۲۲] از این رو این قبیله از "أَرحاء العرب" - یعنی قبایلی که دارای چراگاه و مرتع بودند و الزامی برای کوچیدن به نقاط دیگر برای چرای احشام خود نداشتند- شمرده می‌‌شدند. در میانه قرن ششم کلبیان در مناطق مهم شمال غرب شبه جزیره از جمله دُومةالجندل و تبوک، قدرت را به‌دست گرفته و صاحب سرزمین‌های حاصل‌خیز، آب‌های فراوان و حتی تجارت و صنعت بودند. تسلط کلب بر مناطق شمال غرب شبه جزیره تا ظهور اسلام ادامه داشت لکن پس از اسلام با فتح دومة الجندل اقتدار خود را ازدست رفته دیدند و به همین دلیل به قسمت‌های درونی صحرای شام کوچ کردند و در شهرهای دمشق، حلب، تدمر و بالاتر از آن تا مرزهای روم، جای گرفتند[۲۳].

بنابراین آنها مقارن با طلوع اسلام مالک سرزمین‌های وسیع در شام بودند و همپیمان حکومت اموی گردیدند لکن در قرن دوم هجری پس از ضعف بنی امیه به شمال آفریقا، خلیج قسطنطنیه و بلاد مصر کوچ کردند.[۲۴] عقدة الجوف، الشریه، قراقر و نیز سواحل خلیج قسطنطنیه را از مواطن و آبادی‌های کلبی‌ها گفته‌اند[۲۵] ضمن این که «المِزّه» از قرای ایشان بود و از این جهت به «مِزّةِ کلب» شهرت داشت. همچنین بسیاری از آنان در بِقاع لُبنان اقامت گزیدند و از این جهت به نام «بِقاع کلب» شناخته می‌‌شد. گروهی از بنی عامر الأکبر هم در «حُوّارین» نزدیک «القریتَیْن» و در «تدمر» و حوالی آن ساکن گردیدند. از دیگر شهرها و آبادی‌هایی که در آن بطون کلب اقامت داشتند می‌‌توان به «سَلَمْیه»، حمص، «حماه»، «شَیْزَر»، «مَـنْبِج» و «حومه حلب» اشاره کرد. برخی نیز در مَنْفَلُوط در صعید مصر و الدَّقَهْلیّه و الشرقیّه منزل گزیدند.[۲۶] ضمن این که بسیاری از ایشان پس از فتوحات اندلس، به این سرزمین رفتند و علاوه بر عهده داری منصب امارت در این سرزمین از سوی برخی از آنان، فرزندانشان نیز در شهرهایی نظیر اشبیلیه جایگاهی داشتند[۲۷].

تاریخ جاهلی قبیله

قبیله کلب در ایام جاهلی از بُعد اجتماعی با تکیه بر پیشه دامداری و زندگی کوچ‌روی و سپس با زیاد شدن جمعیتش از دیگر قبایل قضاعة مستقل شد و بالاخره به زعامت قضاعیان رسید.

مهمترین شخصیت کلبی قبل از اسلام، زهیر بن جناب است که توانست قبایل قضاعه را زیر یک پرچم جمع کرده و بر کلب و قضاعه همزمان حکم براند[۲۸]. همچنین در صدر اسلام دَجلة بن قنافه کلبی، جدّ اعلای میسون (همسر معاویه) در دومةالجندل و تبوک فرمانروایی داشت[۲۹].

این قبیله دارای مردان جنگجو و بی‌باک بسیاری بود، به طوری که زهیر بن جناب در طول عمر دویست و پنجاه و به نقلی چهارصد و پنجاه ساله خود،[۳۰] بالغ بر دویست جنگ را تجربه کرده و از جسورترین آنها بود.[۳۱] از جمله این جنگ‌ها، نبرد کلبیان به فرماندهی زهیر بن جناب با قبیله غطفان بر سر ساختن مکانی مقدسی-همانند کعبه- توسط غطفانی‌ها بود. این جنگ نفس گیر و طولانی، سرانجام با پیروزی کلبی‌ها و نابودی این مکان خاتمه یافت.[۳۲] از دیگر جنگ‌های او می‌‌توان به ستیز او با قبایل بکر و تغلب اشاره کرد. زهیر بن جناب با ورود ابرهه و سپاهیانش به نجد به استقبال وی شتافت و با او دیدار نمود. ابرهه نیز مقدم او را گرامی داشت و قبیله‌اش را بر دیگر قبایلی که به نزدش آمدند، برتری داد و زهیر را بر قبایل بکر وتغلب فرمانروایی داد. با سخت گرفتن کلبی‌ها در ستاندن خراج از این دو قبیله، آنان بر علیه او شوریدند اما شکست خوردند.[۳۳] کلبیان همچنین به فرماندهی زهیر به مقابله با لشکر بزرگ بنی القین پرداختند و پس از مقاومت و پایداری بسیار به پیروزی رسیدند[۳۴].

مردم کلب با شعار "أربطنا للخیل وأبذلنا للنِیل"[۳۵] خود را سوارکار و بخشنده معرفی کرده و ادعا داشتند «جوانان صبح اند» چرا که خورشید بر آنها طلوع نکرده بود مگر اینکه در جنگ و قتال بودند.[۳۶] شاید از این جهت و هم از جهت نفوذ آنان در مناطق شامات بود که، در پی فتوحات اسلامی در بلاد شام، بسیاری از اشراف قریش میل به دامادی قبیله بنی‌کلب نمودند که از جمله آنان عبد الرحمن بن عوف، عثمان، علی(ع) و پسرانش حسن(ع) و حسین(ع)، عثمان، مروان بن حکم، معاویة بن ابوسفیان و دیگران بودند.

کلبیان همچنین، به همراه اقوامی دیگر، از "محلّون" در جاهلیت به شمار می‌‌رفتند. "محلون" کسانی بودند که در بازارهای جاهلی حاضر می‌‌شدند و ستمگری روا می‌‌داشتند و از این رو به آنان "محلون" یعنی "حلال شمارندگان" می‌‌گفتند[۳۷].

ادیان جاهلی بنی‌کلب

اعتقادات دینی کلبی‌ها به حسب موقعیت جغرافیایی‌شان از سرزمین‌ها و اقوام اطراف شان متأثر بود؛ ازاین رو طایفه‌های مستقر در مرکز و شمال جزیرةالعرب، قبل از اسلام و اندکی پس از آن، به علت نزدیکی به محل بت پرستان، بت می‌‌پرستیدند و برخی طوایف دیگر به سبب همجواری، کارگری[۳۸] و تجارت[۳۹] با غَسانیان و رومیان، به دین نصرانیت وارد شده بودند. با این وصف، اخبار کلب بر این مطلب تأکید دارند که بت پرستی به مانند دیگر قبائل عرب در جاهلیت دین غالب در میان بنی‌کلب بود. آنان در دُومةِ الجندل بتی داشتند به نام «وَدّ»، که از تعظیم و پاسبانی از آن فروگذار نمی‌کردند تا این که خالد بن ولید در سال هشتم هجری آن را به فرمان رسول خدا(ص) نابود کرد. آنان همچنان که از اسامی شان پیداست، بت‌هایی چون منات، لات، عُزّی، یغوثَ، رُضَی، فَلْس، عَـمْرَه، عَبْعب، أُقَیْصِرَ و... را بزرگ می‌‌شمردند.

در اواخر عصر جاهلی، آیین نصرانیت به مانند اکثر قبائل عرب ساکن در شام و عراق و مناطق اطراف آنان به قبیله کلب وارد شد. از جمله کسانی که دین نصرانی برگزیده بودند، بنی عدسه بودند که در حیره ساکن بودند. پسر دایی‌های آنها بنی مدره هم از دیگر اقوام کلب بودند که به آیین مسیحیت گرویده بودند. به گفته ابن کلبی پس از ظهور اسلام، تمامی طوایف کلب اسلام پذیرفته بودند جز طایفه بنی مدره که همچنان بر آیین مسیحیت باقی مانده بودند. در منابع از بزرگانی از این قوم نام برده شده که بر آیین نصرانی بودند که جمله آنان فَرَافِصة بن أحوص است. از دیگر افراد بنام این قوم که با ظهور اسلام، در جرگه مسلمین در آمدند می‌‌توان از مُدْرِکٌ و نائله همسر عثمان بن عفان و امرؤ القیس بن عدیّ که در زمان خلافت عمر اسلام آورد و دخترانش را به عقد علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در آورد، نام برد[۴۰].

ورود به اسلام و نقش تاریخی قبیله

پس از بعثت رسول گرامی اسلام(ص)، زید بن حارثه کلبی -که به او زید بن محمد می‌‌گفتند- اولین شخص از قبیله بنی‌کلب بود که اسلام پذیرفت. پس از او، سعد بن خُولیّ کلبیّ مسلمان شد. سعد که از ساکنان مکه بود، سپس به مدینه مهاجرت کرد و در احد به شهادت رسید. دِحْیَة بن خَلِیفه کلبیّ – فرستاده و حامل نامه رسول خدا(ص) نزد قیصر روم- هم از جمله کسانی بود که بعد از هجرت پیامبر(ص)، به آیین اسلام در آمد. در سال ششم هجری و در پی سریه عبدالرحمن بن عوف به دومة الجندل، أصبغُ بن عمرو بزرگ کلبیان در منطقه دُومةِ الجندل اسلام آورد[۴۱] و به همراه او جمع زیادی از مردم کلب اسلام پذیرفتند.[۴۲] سپس را همراه نامه‌ای همراه با مردی از قبیله جهینه به مدینه فرستادند.[۴۳] پیامبر اکرم(ص) نیز، امرؤالقیس بن اصبغ را عامل خود در بنی‌کلب قرار داد. وی در واقعه موسوم به رده بر اسلام و حکومت مدینه وفادار ماند و با کسانی که بر اسلام خود ثابت قدم بودند به مقابله با اهل رده پرداخت. [۴۴] در وفدی دیگر فردی به نام عبد عمرو بن جبلة بن وائل بن جلاح همراه با مردی به نام عاصم از خاندان بنی رقاش از بنی عامر از موطن خود خارج شدند و به حضور رسول مکرم اسلام(ص) رسیدند. حضرت ضمن سخنانی، اسلام را بر ایشان عرضه داشت و آنان هم اسلام پذیرفتند و عبد عمرو در این باب اشعاری سرود.[۴۵] نیز در روایتی دیگر حارثة بن قطن و حمل بن سعدانه خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شدند و مسلمان شدند. حضرت برای حارثة به قطن فرمانی نوشت و برای حمل بن سعدانه پرچمی بست که او بعدها با همین پرچم همراه با معاویه علیه جانشین بحق رسول خدا(ص) در صفین شرکت کرد[۴۶].

نقش‌آفرینی در حوادث صدر اسلام

کلبیانی که اسلام پذیرفته بودند، نقش فعالی در عرصه‌های مختلف دوران حکومت نبوی(ص) ایفا نمودند که از جمله این موارد می‌‌توان به حضور پر رنگ ایشان در غزوات و سرایای دوران آن حضرت اشاره کرد.[۴۷] بی‌شک زید بن حارثه از مشهورترین این افراد بود که به فرمان نبی اکرم(ص)، در رأس سپاهی جهت نبرد با رومیان به شام رفته بود. زید در این نبرد که به جنگ موته شناخته می‌‌شود به شهادت رسید. نقل است که رسول خدا(ص) سپاهی را نمی‌فرستاد که در آن زید بود مگر این که زید را فرمانده آنان قرار می‌‌داد. پسرش اسامه هم در آخرین سپاهی که رسول خدا(ص) برای نبرد با رومیان تجهیز کرد به فرماندهی برگزیده شده بود. ضحاک بن سفیان بن عوف کلبی[۴۸] و غالب بن عبدالله لیثی از بنی‌کلب[۴۹] هم از دیگر شخصیت‌های کلبی بودند که پیامبر(ص) آنها را فرماندهی داد و همراه با جمعی از مسلمین به یکی از سرایا فرستاد. علاوه بر فرماندهی سپاه، سفارت رسول خدا(ص) هم از دیگر عرصه‌های فعالیت برخی از چهره‌های مسلمان کلبی برشمرده شده است. گفته شده که حضرت، دِحْـیَة کلبیّ را در سال ششم و در جریان ارسال نامه به ملوک و پادشاهان عالم و دعوت آنان به اسلام، همراه با نامه ای نزد قیصر روم فرستاد.[۵۰] از امرؤالقیس بن اصبغ کلبی هم در شمار عمال رسول خدا(ص) و عامل حضرت بر بنی‌کلب نام برده شده است[۵۱].

پس از رحلت نبی اکرم(ص) بسیاری از قبایل عرب شبه جزیره عربستان به دلایل مختلف علیه حکومت مرکزی مدینه به مخالفت برخاسته تعدادی از ایشان هم سر به شورش نهادند. در این حادثه که در تاریخ به واقعه رده موسوم است برخی از کلبیان بحرین قدیم نیز حضور داشتند. عکرمة بن ابوجهل به فرمان عمرو بن عاص –عامل خلیفه اول- به مقابله با آنان رفت و آنان را سرکوب و منقاد حکومت مدینه کرد.[۵۲] البته در این واقعه کسانی از قوم کلب هم ثبات قدم ورزیدند و ضمن وفاداری به حکومت مدینه، با کسانی که بر پیمان خود ثابت قدم مانده بودند به مقابله با اهل رده پرداخت[۵۳].

در سال دوازدهم هجری، خالد بن ولید همراه با سپاهیان خود در آغازین روزهای فتوحات اسلامی به دومة الجندل تاخت و در مصاف با مردمی از قبایل کلب و بهراء و غسان و... به رهبری ودیعه کلبی و دیگران بر آنان شکست سختی وارد کرد و بسیاری از ایشان از جمله ودیعه کلبی –فرمانده کلبیان منطقه- را به اسارت گرفت. ودیعه با امان عاصم بن عمرو و اقرع بن حابس و تمیمیان از کشته شدن نجات یافت[۵۴].

از دیگر اخبار وارده در باب قبیله بنی‌کلب در در اسلام، حضور برخی از ایشان در فتوحات اسلامی بخصوص فتوحات شام است. نقل است دِحْـیَة کلبیّ در سال ۱۴ هجری از سوی یزید بن ابی سفیان، در رأس سپاهی به سوی مردم تدمر از بنی‌کلبٍ فرستاده شد. وی با مصالحه با اهل تدمر، موفق به فتح آنجا گردید.[۵۵] بودند در ایام حکومت علی(ع) و در پی وقوع جنگ صفین، کلبیان از جمله برخی چهره‌های مشهور آنان همچون اسامة بن زید[۵۶] و نیز کلبیان ساکن دُومةِ الجندل از دو طرف جنگ کناره گرفتند و ضمن عدم همراهی با امام علی(ع)، از معاویه نیز حمایتی به عمل نیاوردند؛[۵۷] برای همین در جریان حادثه حکمیت، دومة الجندل محلی برای گفتگوهای صلح بین این دو گروه متخاصم شد.

نقش قبیله در پیدایش و تثبیت حکومت اموی

قبیله کلب با تکیه بر عصبیت قومی، گستردگی مناطق تحت نفوذ و مصلحت اندیشی، منشأ بسیاری از رخدادها و حوادث مهم در سرزمین شام بود که در ارتباط عمیق با بنی امیه به عنصری فعال و تأثیرگذار در تحولات سیاسی و اجتماعی دو سده نخست هجری بدل شد. معاویه به عنوان اولین حاکم دولت نوپای اموی، که با زیرکی از تمام ظرفیت‌های پیرامون خویش برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بهره می‌‌برد،[۵۸] با آگاهی از نقش قبایل در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه شام، همپیمان قبایل نیرومند گردید و کوشید پایه‌های حکومتش را استوار سازد. ازاین رو با پی بردن به نیروی رو به رشد کلبیان در اواخر عصر خلفای راشدین، توانست از نفوذ و قدرت آنها در تأسیس دولتش بهره برد. دیگر حکام اموی نیز در طول حکومت شان برای تثبیت موقعیت و رسیدن به اهداف خویش به کلبیان به عنوان مخلص‌ترین و وفادارترین قبیله اعتماد و تکیّه کردند تا جائی که گفته می‌‌شود: «مانند کلب کسی بنی امیّه را تأیید نکرد».[۵۹] در این زمان رویکرد جامعه اسلامی در مواجهه با سلطنت امویان متفاوت بود. شیعیان، رقیب اصلی امویان بودند که حکومت را حقّ سیاسی و دینی اهل بیت(ع) می‌دانستند.

گروه دیگر نیز گرایش به خلفای نخستین داشتند و ضمن اعتراض به تبدیل خلافت به سلطنت و موروثی کردن خلافت، مخالف این سبک از حکمرانی بوده و آن را خارج از سنت‌های اسلامی می‌‌پنداشتند. در مقابل این دو گروه طرفداران حکومت اموی و همپیمانان آنها بودند که نه تنها از سلطنت اموی ناراضی نبودند بلکه در تقویت آن می‌‌کوشیدند[۶۰] معاویه در مواجهه با هر سه گروه رویکرد خاصی داشت، لکن برای به‌دست آوردن حمایت قبایل همسو با خویش، تفاخر عربی و قبیله‌گرایی را جایگزین تقوا، برادری و برابری نمود[۶۱] در پی قتل عثمان، با اقدام به موقعِ نائله، همسر کلبی خلیفه مقتول، فرصت بی‌نظیری پدید آمد. او با فرستادن پیراهن خونین خلیفه و انگشتان قطع شده اش[۶۲] به شام زمینه بهره برداری معاویه را ایجاد کرد، به طوری که حدود پنجاه هزار نفر، سوگند یاد کردند با قاتلان عثمان در خشکی و دریا در کنار معاویه بجنگند [۶۳] درواقع معاویه با معرفی خود به عنوان خونخواه خلیفه، اعتقادی را رقم زد که مردم شام او را جانشین خلیفه مقتول می‌‌دانستند،[۶۴] از این‌رو مشروعیت دولتش را پذیرفتند و عملاً عثمانی مذهب محسوب شدند[۶۵].

بنابراین به نظر می‌‌رسد در ابتدای کارِ معاویه در شام، قبایلی مثل کلب بر پایه اشرافیت و طبق تعصب عربی حامی او شدند ضمن اینکه او را والی خلیفه می‌‌دانستند، تا اینکه مرگ عثمان بستر اعتقادی برای خلیفه شدن معاویه را ایجاد کرد. البته تبلیغات ضد علوی معاویه در شام[۶۶] و این عقیده که جانشین پیامبر(ص) باید از قریش باشد را نباید در رسیدن به خلافت او نادیده گرفت. به هرحال رسوخ این اعتقاد در میان شامیان ازجمله بنی‌کلب آنچنان بود که در اشعار خود، انتساب به عثمان را برترین افتخارات می‌‌دانستند[۶۷] همچنین اولین نمایش این اعتقاد در صفین بود، جایی که مردم شام با ضمیرهایی مطمئن و با باور به حقانیت معاویه به صحنه آمده بودند[۶۸].

گزارش‌های موجود ضمن تأکید براین مسئله، حاکی از جانفشانی و وفاداری بیشتر کلبیان نسبت به دیگر قبایل است[۶۹] به طوری که جانبازی، شجاعت و ایستادگی آنها در قالب اشعار و خاطرات منعکس شده است. در این کارزار شعراء و فرماندهان کلب در رجزهای خود، افرادشان را به دفاع از ناموس در برابر عراقی‌ها فرا خوانده[۷۰] طرفداران علی(ع) را با ترابی خواندن تحقیر کرده[۷۱] و با اعتقاد راسخ به ناحق بودن علی(ع) به نکوهش و هجو عراقی‌ها پرداختند.[۷۲] البته می‌‌توان دلیل این حمایت سرسختانه کلب و سایر قبایل شام برای ثبوت دولت امویان را در پیشینه تاریخی آنها جست چراکه دو سرزمین شام و عراق از دوران کهن حلقه وصل دو امپراتوری بزرگ روم و فارس بوده و همواره باهم در رقابت بودند بدین گونه که شامیان بیشتر تحت سلطه رومیان بوده مانند حکومت غسانیان و عراقی‌ها مانند مناذره بیشتر دست نشاندهی فارس بودند؛ لذا این حس رقابت اجازه نمی‌داد که قبایل مستقر در این دو منطقه استراتژیک در عرصه‌های سیاسی زیر پرچم یکدیگر قرار گیرند. پس می‌‌بینیم که قبایل شامی سیاست‌های ضد عراقی بنی امیه را می‌‌پسندیدند و بر اساس سابقه ذهنی از شیوه پادشاهی روم، با منش سلطنت گونه معاویه سازگارتر بودند.

البته معدود کلبیانی که در عراق بودند مرام و مسلکی غیر از خویشان خود در شام داشتند. چندان که گزارشاتی از حضور برخی کلبیان از جمله سائب و عبید و عبدالرحمن فرزندان بشر بن عمرو کلبی در جمل و صفین به همراه امیرالمؤمنین(ع) [۷۳] و شهادت سائب در صفین در دست است.[۷۴] برخلاف صفین در ماجرای صلح امام حسن(ع) از قبیله کلب گزارشی ثبت نشده است و چه بسا عدم وقوع نبرد از سوی دو طرف دلیل آن باشد یعنی به طور قطع جنگ آوران کلبی در سپاه معاویه به مانند صفین حضور داشتند ولی عرصه‌ی ابراز وجود مهیا نشد. در حقیقت معاویه با قبول شروط امام(ع) به فکر تثبیت جایگاه خود در شام بود و به حکومت می‌‌اندیشید، ازاین رو پس ازاین جریان کلبی‌ها سعی کردند ارتباط خود را با بنی امیه تقویت کنند. بزنگاه دیگری که امویان از بنی‌کلب بهره بردند، ماجرای ولی‌عهدی یزید بود. درواقع بنی‌کلب پس از طلاق میسون کلبی (مادر یزید)از معاویه، پیوندهای سیاسی خود را با امویان نگسستند. آنها یزید را در کودکی به میان قبیله خود بردند ولی برای حفظ جایگاه درباری، هر از چندگاهی او را در کاخ معاویه حاضر می‌‌کردند[۷۵] همچنین هنگام اجرای تصمیم معاویه به ولایتعهدی یزید، قبیله کلب از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. در حقیقت بسیاری از بزرگان صحابه و تابعین این اقدام معاویه را برنتافتند؛ چراکه نه تنها براساس اصول اسلامی نبود بلکه روال رهبری قبیله هم لزوماً به صورت وراثتی از پدر به پسر نبود لکن کلبی‌ها با تأثیر از نظام‌های پادشاهی قبل از اسلام[۷۶] و خویشاوندی با یزید، حامیان طبیعی خانواده حکومتی محسوب می‌‌شدند،[۷۷] ازاین رو دو بزرگ کلب، مالک و حریث بن بحدل در بیعت‌ستاندن برای یزید بسیار تلاش کردند و پس از ولی‌عهدی، او را در نبرد قسطنطنیه همراهی کردند[۷۸] همچنین حسان بن مالک کلبی اولین کسی بود که پس از معاویه با یزید بیعت کرد[۷۹].

اشعاری هم در حمایت یزید از سوی شعرای کلب سروده شده است که نشان از علاقه کلبیان و حمایت همه جانبه از اوست[۸۰] البته مقایسه بین عملکرد قبیله در مواجهه با خلافت معاویه و یزید بیانگر آن است که مردم کلب با باور بر حقانیت معاویه در چارچوب خلافت اسلامی از او حمایت کردند.

مقابل دشمنان از جمله اهالی عراق ایستادند ولی در مورد ولی‌عهدی یزید به پیش زمینه ذهنی سلطنت‌گرا و فارغ از حاکمیت دینی[۸۱] رجوع کردند که بر پایه مصالح قبیله و نظم و اطلاعت پذیری از حکومت استوار بود[۸۲] حاصل اینکه دولت امویان، به لطف دفاع و مشارکت فعال پیاده نظام و سوارکاران قبیله کلب که در راستای باورهای دینی سیاسی و منافع قبیلگی خود در کنار بنی امیه بودند، رشد نمود و تثبیت گردید و بدین ترتیب بنی‌کلب به نیروی اصلی مدافع خلفای اموی نه تنها در شام بلکه در گستره خلافت تبدیل شد[۸۳].

عملکرد قبیله در دفع قیام‌های ضد اموی

رویارویی با جنبش‌های اعتقادی

پس از ماجرای صلح امام حسن(ع) بود که کار بنی امیّه بالا گرفت و معاویه به دلیل اشرافیت، تعصب عربیّت و خلافت مورد پذیرش قبایل شام قرارگرفت[۸۴] لکن امویان هنوز در دیگر مناطق جهان اسلام از مقبولیت و نفوذ سیاسی برخوردار نبودند، ازاین رو با اعتراضات پراکنده ای از سوی خوارج و شیعیان روبرو شدند. در این برهه از تاریخ همچنان کلبیان شام با باور به حقانیّت بنی امیه در درجه اول و تمایل به سیطره سیاسی امویان در مرتبه دوم، در تمامی صحنه‌های سیاسی و نبردهای نظامی در صف اول مبارزه با مخالفان امویان قرار داشتند به‌ویژه زمانی که قسمت اعظمی از جامعه اسلامی، خلافت یزید را برنتافتند و اساساً اعتقاد داشتند که او به ناحقّ بر منصب خلافت است. نقطه عطف این جنبش‌ها، قیام حسین بن علی(ع) بر علیه یزید است لکن گزارش دقیقی از نقش کلبیان در سپاه عمر بن سعد در دست نیست چراکه اکثریت لشکر حاضر در کربلا را کوفیان تشکیل می‌‌دادند و حضور قبایل شامی دور از ذهن است. با این حال از میان کلبیان ساکن در عراق بودند جمعی از ایشان که علیه سید و سالار شهیدان(ع) وارد کارزار شدند که از جمله آنان می‌‌توان به ابو عزه ضبابی[۸۵] و مسلم بن عبدالله بن ضبابی[۸۶] و در رأس آنان شمر بن ذی الجوشن ضبابی کلابی –از فرماندهان اصلی سپاه کوفه-[۸۷] و نیز بَحدل بن سُلیم که به طمع انگشتری، انگشت آن حضرت را قطع کرد،[۸۸] اشاره کرد. در آن سوی میدان و در میان سپاه اندک امام حسین(ع) هم، علاوه بر همراهی بانوی گرانقدر اسلام رباب دختر امرء القیس –همسر بزرگوار اباعبدالله الحسین(ع)- [۸۹]، از عبدالله بن عمیر کلبی و همسرش امّ‌وهب،[۹۰] عبدالاعلی بن یزید کلبی،[۹۱] وهب بن عبدالله بن حباب کلبی[۹۲]، سالم بن عمرو بن عبدالله مولای بنی‌مدینه از تیره‌های قبیله کلب،[۹۳] به عنوان چهره‌های شناخته شده قبیله کلب یاد شده که در کربلا حضور یافتند و همگی به فیض شهادت رسیدند.

در جریان سرکوب قیام مردم مدینه در ۶۴ هجری نیز، بسیاری از مردان کلب، در میان لشکر شام حضور داشتند و در کشتار و تجاوز به مردم شریک بودند.[۹۴] گزارش‌هایی در دسترس است که در این جنایت، مخارق کلبی فرمانده سمت چپ سپاه شام بود[۹۵] و کلبیان، خانه أسامة بن زید[۹۶] در مدینه که از قبیله خودشان بود را تحت حمایت خود قرارداده بودند تا آسیبی به افراد آن نرسد.[۹۷] کلبیان در جواب رجزهای مردم مدینه، یزید را از خود دانستند[۹۸] و حتی سال‌ها بعد حسان بن مالک کلبی با افتخار به این جنایت، یزید و پیروان او را صاحبان دین حقّ معرفی و کشته شدگان حرّة را اهل دوزخ خواند.[۹۹] پس از سرکوب قیام مردم مدینه نوبت به جنبش عبدالله بن زبیر رسید که به کعبه پناه برده بود.[۱۰۰] لشکر یزید در محرم ۶۴ هجری به فرماندهی حصین بن نمیر مکه را محاصره و با منجنیق شهر را سنگباران کرد که عده‌ای زیادی کشته شدند و کعبه آتش گرفت.[۱۰۱] جنگجویان قبیله در این جنایت بمانند ماجرای حرّه، حاضر، حرّقته رجال کلب وعکّ حین جاءوا و حمیر و صداء «بودند، همچنان که در شعر به عنوان آتش افروزان حرم معرفی شده‌اند.[۱۰۲] در تحلیل این اقدام به نظر می‌‌رسد چیزی جز باور به حقانیّت یزید نمی‌توانست انگیزه هتک حرمت نسبت به خانه خدا از سوی آنها باشد[۱۰۳].

مقابله با مختار نیز دیگر عرصه حضور حامیان کلبی بنی امیه بود هرچند که خیانت عمیر بن حباب (فرماندهی قیسی سپاه شام) سبب شکست سپاه عبیدالله بن زیاد شد.[۱۰۴] در این واقعه با خالی کردن میدان از سوی قبایل قیس، بیشتر افراد سپاه شام را قبایل کلب تشکیل می‌‌دادند که در کنار سالار خود حُمید بن حریث بن بحدل، جنگیدند و کشته‌های زیادی دادند لکن نسبت به امویان ثابت قدم ماندند و پایداری نمودند.[۱۰۵] در زمانی که فتنه‌هایی سیاسی در شام با کمک کلبیان فرو نشست و امویان حاکمان بلامنازع آن دیار شدند، اوضاع آشفته عراق هنوز به نفع آنان نبود. این مسئله پس از شکست مختار ثقفی از مصعب بن زبیر و تسلط زبیریان بر عراق نمود بیشتری پیدا کرد. ازاین رو عبدالملک مروان در مواجهه با سپاه زبیریان سعی داشت از راه مصالحه، مصعب بن زبیر را از نبرد منصرف کند، پس مردی از کلب را برای رایزنی نزد وی فرستاد و به او گفت: خواهرزاده‌ات را از دعوت برای برادرش منصرف کن،[۱۰۶] امّا مصعب بر قتال پافشاری کرد.[۱۰۷] رویارویی این دو سپاه در اواخر ۷۲ هجری در مَسکِن رقم خورد و عبدالملک به همّت مردمان کلبی توانست بر زبیریان چیره گردد و با کشتن مصعب و ابراهیم بن مالک اشتر به سلطه زبیریان در عراق خاتمه دهد.[۱۰۸] نکته این گزارش تکیه امویان بر قدرت سیاسی کلب است؛ به طوری که در صورت نیاز از نفوذ و روابط خانوادگی کلب در جهت دفع فتنه‌ها استفاده می‌‌کردند.

عبدالملک پس از تسلط کامل بر عراق، حجاج بن یوسف را در ۷۳ هجری، با سپاهی به سمت حجاز فرستاد تا کار زبیریان را یکسره کند. حجاج نیز مکه را محاصره کرد و عبدالله بن زبیر را به قتل رساند تا عملاً با پایان حکومت زبیریان، سیطره امویان بر کل جهان اسلام را رقم زند.[۱۰۹] بی‌تردید کلبی‌ها در نبرد نهائی با زبیریان در مکّه، بخشی از سپاه اموی بودند؛ همانطور که سروده جَوّاس بن قَعْطل بر آن تأکید دارد.[۱۱۰] او در ابیاتش زبیریان را به دلیل ظلمی که در حرم کردند ملحد خواند و در جهت توجیه حمله به مکّه، آنها را به نفاق متهم کرد.[۱۱۱] بنابراین نقش کلب در سرنگونی حکومت زبیریان غیرقابل انکار است و هماهنگی آنها در حرمت شکنی، نشان از همفکری اعتقادی و سیاسی با امویان است.

در ادامه بحث جنبش‌های اعتقادی، از خوارج نباید غافل ماند هرچند علت اصلی خروج آنها بر امویان مقاصد دینی و مذهبی بود ولی گاهی با پیوستن اهل ذمه، انگیزه‌های اقتصادی و سیاسی هم پیدا می‌‌کردند.[۱۱۲] این گروه که سرسختانه با امویان دشمنی داشتند، خلافت بنی امیه را غاصبانه می‌‌دانستند، ازاین رو در اقصی نقاط جهان اسلام حکومت تشکیل داده و هزینه زیادی را برای دولت اموی ایجاد کردند. در ادامه به سه قیام بزرگ خوارج اشاره می‌‌شود که در همه آنها، کار امویان با حضور جنگجویان کلبی قوّت گرفت. در اولین مواجهه، خوارج صُفر ی با فرماندهی شبیب بن یزید خارجی در ۷۶ هجری وارد کوفه شدند[۱۱۳] که عبدالملک مروان برای دفع شورش آنها، سفیان بن ابرد کلبی را با چهارهزار نفر از مردم شام برای یاری حجاج بن یوسف گسیل داشت.[۱۱۴] سفیان به محض رسیدن به منطقه، شبیب را به سوی کرمان فراری داد[۱۱۵] و با تعقیب خوارج، قطری بن فجاءة خارجی را در طبرستان به قتل رساند.[۱۱۶] فروة بن ریان کلبی، «غزاله»، زن شبیب خارجی را در سبخة به قتل رساند[۱۱۷] و بدین ترتیب اولین فتنه خوارج با شجاعت جنگ آوران کلبی به سود امویان پایان پذیرفت.

در سال‌های دهه پایانی حکومت امویان نیز دو قیام از سوی خوارج برای امویان دردسرساز شد که اولین آنها قیام بربرهای متحد با خوارج در شمال آفریقا بود. ازاین رو هشام بن عبدالملک، حنْظَلَةِ بن صفْوَان کلبی را در ۱۲۴ هجری به عنوان والی آفریقا تعیین کرد[۱۱۸] تا در مقابل خوارج صُفریه به سرکردگی عکاشة بن ایوب فزاری در نزدیکی اصنام و همکاری عبدالواحد بن یزید هواری بایستد. در نهایت او در نبرد قیروان، خوارج را شکست داد.[۱۱۹] در سوی دیگر اَبوالْخطّار، حُسَام بن ضِرَار کلبی نیز در ۱۲۵ هجری مناقشات نژادی بین بربرها و عرب‌های مهاجر به قرطبه را مدیریت کرد.[۱۲۰] اگرچه ابوخطار کاردان بود ولی گرایش قبیله‌ای شدیدی به یمنی‌ها داشت[۱۲۱] که سرانجام او را در درگیری با سرور قیسی‌ها، صُمَیْل بن حاتَم به کشتن داد.[۱۲۲] بنابراین در غرب جهان اسلام وجود افرادی از قبیله کلب توانست به کار بنی امیه آمده و مخالفان آنها را سرکوب کند.

قیام دیگر خوارج همزمان با شروع خلافت مروان دوم در عراق رخداد. در این واقعه ضحاک بن قیس شیبانی پس از برگزیده شدن به رهبری خوارج، با آگاهی از آشفتگی عراق به سبب اختلاف بین مضریان به رهبری نضر بن سعید حاکم جدید عراق و یمنیان به رهبری عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز حاکم سابق عراق[۱۲۳] در ۱۲۷ هجری به سمت کوفه حرکت کرد. در این زمان نضر و عبدالله اختلاف را کنارگذاشته، با یکدیگر متحد شدند. عبدالله بن عمر، منصور بن جمهور کلبی را با سیصد سوار کلبی به مقابله خارجیان فرستاد که با آنها نبردی سخت کردند.[۱۲۴] در این دوره اگرچه مردم کلب از سیاست‌های مروان دوم که جانب قیسی‌ها (رقیب کلبیان) را گرفته بود ناخشنود بودند لکن باز هم با جانبداری از عبدالله در نقش حامیان حکومت اموی ظاهر شدند. بنابر این می‌‌توان نتیجه گرفت که در اواخر حکومت بنی امیه، کلبیان علیرغم اختلاف نظر با امویان هنوز رگه‌هایی از عِرق به حکومت اموی را داشتند که حاضر به جانفشانی بودند. در مواجهه با پیروان اهل بیت(ع) نیز کلبیان می‌داندار بودند و برای مقاصد امویان در قالب قتل و سرکوب کوشیدند؛ ازجمله اینکه [[أَبوالجَهْم بن کنانةَ کلبی به دستور حجاج بن یوسف، کمیل بن زیاد، یار امام علی)ع)را به طرز فجیعی]] به قتل رساند.[۱۲۵] در میدان نبرد نیز مهمترین عرصه حضور کلب در برابر شیعیان، قیام زید بن علی در ۱۲۲ هجری است چراکه اصبغ بن ذواله کلبی در رأس گروهی از طرف والی حیره، مأمور سرکوب قیام شده بود.[۱۲۶] از گزارش‌های مربوط به این ماجرا می‌‌توان نحوه نگرش کلبیان شام نسبت به منتسبین به پیامبر(ص) را هم کاوید به طوری که در جهت ابراز وفاداری خود نسبت به امویان از هیچ عملی پروا نداشتند و برخی از آنها به سبّ و شتم اهلبیت رسول خدا(ص) اقدام کردند[۱۲۷].

کلبیان پس ازآن نیز به حمایت از اقدام بنی امیه در سرکوب قیام ادامه دادند که جلوه ی آن در سروده‌هایشان بود. اصبغ بن ذواله به مشارکت بنی‌کلب در قتل زید افتخار کرده[۱۲۸] و حکیم بن عیاش مشهور به أعور کلبی، از شعرای هتاک اموی، به بهانه قیام زید بن علی به هجو امیرالمؤمنین(ع) پرداخت[۱۲۹] که مورد نفرین امام صادق(ع) قرار گرفت.[۱۳۰] به نظر می‌‌رسد وی جزء کلبیان عثمانی مذهب باشد که تا آن زمان برپای عقاید خویش ایستاده بودند. کُمیتِ شاعر نیز در واکنش به این تفکر و در پاسخ به اعور، کلبیان را هوادار و پیرو بنی امیه و دشمنان علی(ع) معرفی کرده است.[۱۳۱] بنابراین اعتقاد به امویان و دشمنی با اهل بیت(ع)از سوی برخی کلبی‌ها فقط در میدان نبرد نبود بلکه در جامعه کلبیان شام رسوخ کرده بود و در لابلای اشعار و تفاخرهای قبیلگی قابل مشاهده بود. نهایتاً همان طور که شیعیان معتقد به حقانیت اهل بیت(ع) بودند، کلبیان هم ایمان به قداست و خلافت بنی امیه داشتند و با بکار بستن این باور به کارزار مخالفان امویان وارد می‌‌شدند[۱۳۲].

رویارویی یا چالش‌های سیاسی و اقتصادی

کناره‌گیری معاویة بن یزید از خلافت پس از مرگ پدرش، بیعت برخی از شهرهای شام با عبدالله بن زبیر،[۱۳۳] رقابت دو گروه قیسی و یمنی و دودستگی مردم در امر بیعت با خلیفه بعدی، دولت نوپای امویان را با چالش جدّی روبرو کرد. در این زمان حساس، حسان بن مالک، زعیم قبیله کلب مهمترین چهره سیاسی شام بود که توانست بحران جانشینی امویان را مدیریت کند و به طور موقت اداره حکومت را به‌دست گیرد[۱۳۴] تا اینکه سرانجام بزرگان بنی امیه برای انتخاب خلیفه در جابیه به شور نشستند. رئیس کنگره حسان بن مالک کلبی بود و برخلافت خالد بن یزید برادر خلیفه مستعفی اموی پافشاری می‌‌کرد ولی مروان بن حکم به دلیل تجربه از اقبال بیشتری برخوردار بود و با پذیرفتن اصلی‌ترین شرط کلبیان مبنی بر ولی‌عهدی خالد بن یزید به عنوان رئیس حکومت انتخاب شد.[۱۳۵] در نتیجه این حمایت سیاسی بزرگان کلب، بقای دولت بنی امیه تضمین شد، اگرچه قدرت از شاخه سفیانی به مروانی منتقل گردید.

وجه دیگر ارائه شروط برای مروان از سوی کلب، نمایش قدرت این قبیله است که آن زمان هیچ جماعتی در حدّ آنها نبود. در تحلیل گزارش‌های تاریخی گوناگون و مضطرب این دوره فقط می‌‌توان به این رهنمون شد که حسّان بن مالک کلبی (ابن بحدل) نقش اول تحولات را ایفا می‌‌کرد. او با پشتوانه قبیله‌ای منسجم و بزرگ و نسبت سببی با بنی امیه به رهبری سالخورده و مورد اعتماد برای همه گروه‌های مدعی منصب خلافت تبدیل شده بود و مروان نیز با این شناخت دست به دامان او شد و همان شیوه معاویه و یزید در تکیه بر کلبیان را در پیش. گرفت[۱۳۶] به نظر می‌‌رسد بنی‌کلب در این زمان نگرشی کاملاً سیاسی نسبت به خلافت پیدا کرده بودند، پس مهم نبود که چه کسی سرکار باشد ازاین رو وقتی مروان برخلاف عهد خود عمل کرد، (ولی‌عهدی خالد را نقض کرد) ابن بحدل هم مخالفت چندانی نکرد زیرا سایر شروط به نفع کلب همچنان باقی بود و به جایگاه قبیله‌اش خللی وارد نمی‌شد[۱۳۷].

با تثبیت جایگاه سیاسی کلبیان در جابیه، کارشکنی و مخالفت قیسی‌ها شدت گرفت و آنها را به طور کامل در مقابل امویان قرارداد که نقطه اوج آن نبرد مرج راهط بود، جایی که قیسی‌ها به رهبری ضحاک بن قیس به مصاف سپاه امویان رفتند. در این نبرد، طایفه‌های غسان، کلب و سکسکی‌ها که دارای مردان فراوان بودند، دعوت مروان را لبیک گفتند[۱۳۸] و بر قیسی‌ها چیره گشتند.[۱۳۹] کلبی‌ها زیر پرچم خیثم کلبی[۱۴۰] شمشیر زده و بزرگترین لشکر که بالغ بر پنج تا هفت هزار نفر بود را تشکیل می‌‌دادند.[۱۴۱] فرمانده سوارکاران، حسّان بن مالک بود[۱۴۲] و زُحنة بن عبدالله کلبی کسی بود که ضحاک بن قیس را به قتل رساند[۱۴۳].

نجات مروان بن حکم از مرگ توسط حُزیب بن مسعود و مُحرّز بن حزیب کلبی[۱۴۴] هم، از جانفشانی‌های آنها در مرج راهط بود.[۱۴۵] در این جنگ علاوه بر مردم عادی قبیله کلب، بزرگانی از آنها نیز کُشته و یا مجروح شدند؛ مالک بن زید از کشته شدگان کلب[۱۴۶] و عمرو بن مخلاة، [۱۴۷] حُرَاق بن حُصَیْن و وازغ بن ذوالة کلبی از مجروحان بودند.[۱۴۸] در این کارزار رجزهائی از سوی کلبیان خوانده شد که حاکی از تنش سیاسی و عمق دشمنی کلب با قیس بود به گونه‌ای که به ذکر سابقه جاهلی هر قبیله کشیده شد.[۱۴۹] جَوّاس بن قَعْطَل در حمایت از مروان و قبیله‌اش جواب رجزهای زُفَر بن حارث کلابی را در قالب شعر داد و بر پایمردی مردان کلب تأکید کرد. [۱۵۰] عمرو بن مخلاة هم که چشمش آسیب دید در زمینه تفاخر یمنی‌ها بر نزاری‌ها و نقش کلب در تثبیت خلافت مروان شعر سرود[۱۵۱] و ثُمامة بن قِیس کلبی، ضحاک را پیشوایی دروغگو و مروان را امام هدایت و راستگویی خواند.[۱۵۲] این پیروزی تا سال‌ها مایه غرور کلب و یادآور رشادت‌های قبیله بود، آن چنانکه اَبوالْخطّار کلب[۱۵۳] در ضمن شعری با اشاره به وفاداری قبیله‌اش در مرج راهط، روزی که مروانیان یاوری جز کلب نداشتند، به حکومت اندلس رسید[۱۵۴].

سروده‌های شعرای کلبی در ارتباط با این ماجرا بیانگر نهایت خدمت کلب به امویان، ترس و بی‌اطلاعی مروان از سیاست و نفع بردن دو طرف(کلب و بنی امیه) است.[۱۵۵] بنابر این تعصب قبیلگی کلب، منجر به حمایت سیاسی از امویان گردید و قیسیان و دیگر قبایل مضری رقیب را از میدان بدر کرد در حالی که نگرانی سقوط خلافت امویان وجود داشت. البته این پایان ماجرا نبود؛ چراکه قیسی‌ها پس از شکست در مرج راهط، گرد زُفر بن حارث کلابی در قرقیسیا اجتماع کردند.[۱۵۶] از این رو عبدالملک در ۷۱ هجری تصمیم گرفت تا با سپاهی متشکل از جنگجویان کلبی و برخی قبایل دیگر با آنها مقابله کند. اگرچه در چندین نوبت درگیری نزدیک بود که لشکر شام شکست بخورد و برخی هم نظر بر ترک مخاصمه داشتند ولی بزرگ کلبی‌ها، حُریث بن بحدل، بر ادامه مبارزه نظر داشت و با این که در آستانه شکست بودند دست از کینه‌توزی نسبت به قیسی‌ها و وفاداری بنی امیه برنداشت. در نهایت این پیش قدمی و خوش خدمتی بنی‌کلب با تکیه بر اعتماد به نفس و اطمینان بر قدرت نظامی افراد قبیله، مانع شکست بنی امیه و سبب مصالحه ی عبدالملک و زُفر گردید[۱۵۷].

بررسی تحرکات کلبیان در این دوره از جنگ‌های پراکنده، علاوه بر رقابت‌های سیاسی حاکی از انگیزهای بالاتر، در قالب تعصب قبیلگی و پیروی از سنت خونخواهی (ثأر) است. در حقیقت این سنّتِ مبتنی بر تعصبات جاهلی، باوجود جایگزینی قصاص به جای آن يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۵۸] همچنان در میان قبایل رواج داشت به گونه‌ای که کشته شدن یک نفر از قبیله یا تعرض به عشیره‌ای برابر با تجاوز به کل قبیله بود و انتقام از آن، دیگر جنبه فردی نداشت. با این بیان می‌‌توان نبردهای کلب و قیس را در قالب این سنت نیز برشمرد به طوری که بیشترین آسیب را قبایل بدوی کلب دیدند چراکه هجمه به آنها از سوی انتقام جویان قیسی، به مراتب آسانتر از کلبیان مستقر در شهرها بود.

در گوشه دیگر خلافت اسلامی و در میانه دوران حکومت بنی امیه، ستم والیان اموی بر مردم عراق، سبب اعتراض‌های سیاسی و قبیلگی مردم آن دیار شد و این منطقه را به کانون شورش‌های ضد اموی بدل کرد. شورش عبدالرحمان بن اشعث کندی از این دسته بود. او که در ابتدا حامی بنی امیه بود؛ در ۸۰ هجری از سوی حجاج بن یوسف، به سیستان رفت و آنجا را فتح کرد اما پس از پیروزی‌های مختلف کارش را متوقف کرد.[۱۵۹] از این رو به سستی و ناتوانی متهم شد و همین مسئله سبب مخالفتش با امویان گردید.[۱۶۰] پس ازاین اختلاف، ابن اشعث که رهبر قبیله کنده و از بزرگان کوفه بود توانست از کینه عراقی‌ها نسبت به امویان بهره گیرد و شورشی را در ۸۱ هجری از بصره آغاز کند. در این سلسله نبردها علاوه بر مردم عادی کلب که قسمتی از سپاه شام و کوفه را تشکیل می‌‌دادند، سفیان بن أبرد و عبدالرحمن بن سلیم، دو سردار قبیله کلب بودند که مسئولیت دسته سوارکاران و سمت راست سپاه حجاج را برعهده داشتند.[۱۶۱] بنابراین کلبی‌ها با حضور دو سردار خود، قسمت بزرگی از سپاه شام را تشکیل می‌‌دادند و توانستند در نبرد دیر الجماجم[۱۶۲] قیام ابن اشعث را شکست دهند.[۱۶۳] پس از ابن اشعث، یزید بن مهلب هم در پی سیاست‌های امویان دست به شورش زد. او پس از عزل از امارت خراسان[۱۶۴] و زندانی شدن،[۱۶۵] در ۱۰۱ هجری از زندان فرار کرد و حرکت خود را در ابتدای دوره خلافت یزید بن عبدالملک بر علیه بنی امیه آغاز نمود. ابن مهلب بصره را تصرف کرد و مردم آنجا با او بیعت کردند.[۱۶۶] او علاوه بر بصره، بر کوفه، فارس و اهواز چیره گردید ولی در برخورد با والی اموی عراق مسلمة بن عبدالملک بسیاری از یارانش را از دست داد و کشته شد[۱۶۷].

در خاموش کردن این جنبش، مردم کلب مقدم‌تر از همه بودند و فحل بن عیاش کلبی، نقش بسزایی در سرنوشت جنگ داشت به طوری که پس از شناختن یزید بن مهلب با کمک دیگر کلبیان، او را به قتل رساند.[۱۶۸] مدرک بن ضبّ کلبی هم به دنبال باقیمانده آل مهلب به فارس رفت و عبدالرحمن بن سلیم کلبی به پاس این خدمت والی بصره شد[۱۶۹].

علاوه بر عرصه نظامی، مُسَیَّب بن رفْل هم که شاهد کشته شدن یزید بن مهلب بود با سرودن شعری به اقدامات کلب افتخار کرده و با منافق خواندن عراقی‌ها، کینه دیرینه مردم شام نسبت به عراق را به تصویر کشید.[۱۷۰] البته لازم به ذکر است اگرچه امویان در این دوره حکومت یزید بن عبدالملک به قیسی‌ها تمایل داشتند[۱۷۱] ولی این گزارش نشان می‌‌دهد که کلب پس از گذشت بیش از نیم قرن نقش آفرینی هنوز قبیله‌ای وفادار و سرنوشت‌ساز بود و اعتماد به آنها منافع زیادی را نصیب امویان می‌‌نمود.

در شرق خلافت اسلامی هم گزارش‌هایی از حضور کلبیان در دسترس است. حکم بن عَوانة کلبی مدتی از سوی هشام بن عبدالملک والی خراسان و سِند شد.[۱۷۲] حَسَنة بن حُنَیف کلبی هم از همراهان حکم بن عوانة در سرزمین سند بود و در همانجا کشته شد.[۱۷۳] همچنین حَمْلَة بن نُعَیْم از بنی عُلیم فرمانده کلبی دمشقی‌های لشکر خراسان در مقابل قیام مرجئه و ترکان بود[۱۷۴].

امویان پس از استقرار دولتشان برخلاف توصیه‌های اسلامی، بر امور دنیوی تأکید کردند[۱۷۵] حکومت اشرافی، مخارجشان را افزایش داد و علاوه بر بذل و بخشش، هزینه‌های لشکری و کشوری نیز بخش عمده ای از نظام مالی حکومت را در بر می‌‌گرفت؛[۱۷۶] از این رو از طریق دریافت خراج، جزیه، غنائم و هدایا خزانه خود را پُر می‌‌کردند.[۱۷۷] در این راستا سختگیری بر اهل ذمه و تغییر در نظام مالیاتی با هدف افزایش درآمد، سبب شورش‌های پراکندهای در مقابل والیان اموی شد. از جمله این شورش‌ها، قیام مردم افریقیه بر یَزِیْد بن أَبی مُسْلم ثقفی، امیر اموی مغرب بود. مردم افریقیه به سبب در پیش گرفتن روش سختگیرانه دریافت جزیه از ذمّیانِ تازه مسلمان، او را به قتل رساندند. یزید بن عبدالملک هم برای جلوگیری از شورش مجدد، بشر بن صفوان کلبی برادر حنظله را برای سروسامان دادن به ناآرامی‌ها بدانجا فرستاد تا مانع تضعیف حکومت امویان شود.[۱۷۸] دیگر شورش با انگیزه‌های مالی، اعتراضِ قبطیان و اهل الصعید مصر[۱۷۹] به دریافت خراج زیاد در زمان امارت حنظلة بن صفوان کلبی در ۱۲۱ هجری بود که با قتل عده زیادی در هم شکست.[۱۸۰] گزارش این دسته از قیام‌ها غالباً مربوط به اهل ذمّه است؛ چراکه با ادامه فتوحات در دوره اموی، نظام مالیاتی امویان وسعت پیدا کرد و دست والیان برای گرفتن خراج و جزیه باز بود ازاین رو نسبت به مردم خود سختگیرانه عمل می‌‌کردند؛ بنابراین فشار برای پرداخت جزیه بیشتر و وضع قوانین جدید در راستای تحقیر و توهین به اهل ذمّه،[۱۸۱] آنها را بر علیه والیان اموی تحریک می‌‌نمود که نمونه‌هایی از آن ذکر شد. درنهایت لازم به ذکر است حضور کلبیان در رأس سپاه اموی در چهارگوشه جهان اسلام، قدرت جنگآوری و اعتماد بنی امیه به آنها را نشان می‌‌دهد ولی لزوماً حاکی از رویکرد کلی قبیله نمی‌تواند باشد چراکه در اواخر دوره اموی برخی از شهرهای کلبی نشین (مثل تدمر)، خود به قیام علیه امویان پیوستند.[۱۸۲].

اعلام و رجال بنی‌کلب

از اعلام و رجال و مردان و زنان نام آور این قبیله بزرگ افراد بی‌شماری نامشان به ثبت رسیده است که از این میان می‌‌توان به نام افراد شهیری چون زهیر بن جناب – از تک سواران عرب و مشهورترین چهره جاهلی بنی‌کلب که توانست قبایل قضاعه را زیر یک پرچم جمع کرده و بر کلب و قضاعه همزمان حکم براند-[۱۸۳] دَجلة بن قنافه کلبی –فرمانروای دومة الجندل و تبوک در صدر اسلام-[۱۸۴] فَرَافِصة بن أحوص، امرؤ القیس بن عدیّ –از بزرگان بنی‌کلب و پدر همسران علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)- زید بن حارثه کلبی –از اصحاب و نخستین مسلمان قبیله کلب- و پسرش اسامه، سعد بن خُولیّ کلبیّ –از اصحاب پیامبر(ص) و از شهدای احد- و زنانی چون نائله -همسر عثمان بن عفان- لیلی بنت أصبغ -همسر مروان بن حکم- میسونُ بنت بَحْدَل -همسر معاویة بن ابوسفیان- و دیگران اشاره کرد.

همچنین مردانی از این قوم به سمت فرماندهی ایشان دست یافتند که حسان بن مالک بن بَحْدل عامل بنی امیه در فلسطین و اردن که پایه‌های حکومت مروان بن حکم را محکم کرد، حُمَید بن حُرَیث بن بحدل فرمانده شرطه‌های یزید، سفیان بن أبرد از فرماندهان بزرگ بنی امیه در قتال با خوارج، بشر بن صفوان عامل یزید بن عبد الملک بر مصر سپس افریقا و برادرش حنظلة بن صفوان والی مصر، ابو الخطّار حسام بن ضرار والی أندلس که بعضی از شهرهای آن را به نام شهرهای شام نامگذاری کرد، ابرش سعید بن ولید از نزدیکترین یاران هشام بن عبد الملک، حکم بن عَوَانه از بزرگترین عالمان به انساب و اخبار عرب و فرماندار هشام در خراسان و سپس سند، که سرانجام به همراه ۴۰۰ تن از کلبیان در آنجا کشته شد، از جمله آنان بودند. همچنین گفته شده زمانی که اعراب صقلّیه را فتح کردند معظم أمرای آن را مردان قبیله کلب بن وبره تشکیل داده بودند. به علاوه این که مردانی نیز از این قوم در علم و فرمانداری مناطق مختلف به شهرت رسیدند که من باب نمونه می‌‌توان از محمد بن سائب کلبیّ مفسّر و محدث بزرگ و پسرش هشام أبو منذر "شیخ النَّسَّابین العرب"، عَوانة بن حکم بن عوانه -از فقها و محدثین- أسامة بن منقذ کنانیّ کلبیّ -از امرا و شعرای عرب- ابراهیم الغزّی شاعر، المزّی -از بزرگان اهل سنت و مؤلف آثاری چون "تهذیب الکمال"- ابن عطیه و ابن جُزَیّ -از مفسران بنام اهل سنت- و جمع بسیار دیگر یاد کرد[۱۸۵].

از شاخه کلبیان ساکن در عراق بسیاری از ایشان در جرگه اصحاب و روات ائمه اطهار(ع) در آمدند که از جمله آنان می‌‌توان از محمد بن مروان کلبی،[۱۸۶] محمد بن سائب کلبی[۱۸۷] از اصحاب امام محمد باقر(ع) نام برد. از اصحاب و راویان بسیار امام جعفر صادق(ع) نیز می‌‌توان از شخصیت‌های بزرگی چون عمر بن ابان کلبی،[۱۸۸] حسین بن علوان کلبی،[۱۸۹] [[یحیی بن علیم کلبی،[۱۹۰] انس بن اسود کلبی کوفی،[۱۹۱] حفص بن حبیب کلبی کوفی،[۱۹۲] رزین بن انس کلبی،[۱۹۳] عبدالرحمن بن سوید کوفی،[۱۹۴] غالب بن سهل کلبی کوفی[۱۹۵] و.... یاد کرد.

تاریخ بنی‌کلب در قرون متأخر

بنی‌کلب، قرن‌ها بعد از ازدواج معاویه با مادر یزید، به فرقه «دروزی» گرویدند.[۱۹۶] گرچه این فرقه ادعا می‌‌کند که یکی از فرق اسلامی است، اما عقایدی کاملاً انحرافی دارد. افراد این فرقه، پیرو شخصی به نام «درزی» هستند و عنوان طریقت خود را موحدون نامیده‌اند که اساس عقیده‌شان بر حلول و تناسخ روح است. مسئله‌ای که از نظر اسلام کاملاً مطرود و بی‌اساس است.[۱۹۷] این طایفه مدت زمانی پیرو خلفای فاطمی مصر بودند تا اینکه در ایام خلیفه ششم فاطمی به دعوت «نشتگین دروزی» به باطنیه ملحق شدند.

«دروزیه» در اعتقاد خود به «الحاکم بامر الله» -که به عقیده دیگران کشته شده است- متوقف گشته بر این اعتقادند که وی غیبت کرده و به آسمان بالا رفته و دوباره به میان مردم باز خواهد گشت[۱۹۸].

امروزه عمده طوایف دروزی که اکثراً منتسب به قبیله «بنی‌کلب» هستند، در منطقه رمله (بیابان شرقی فلسطین)، بیابان غربی اردن، جنوب غربی سوریه و بخش‌هایی از لبنان سکنی گزیده‌اند. [۱۹۹] البته تعداد زیادی از دروزی‌ها نیز به کشورهای اروپایی، آمریکا و استرالیا مهاجرت کرده‌اند. به طور کلی تخمین زده می‌‌شود که حدود یک میلیون دروزی در سراسر جهان زندگی می‌‌کنند؛[۲۰۰] اما هسته اصلی این طایفه در مناطق مرزی مابین چهار کشور اردن، سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی می‌‌باشد. این طایفه، حرکت‌های شیطنت آمیز و خباثت آلودی در عرصه تحولات منطقه انجام می‌‌دهند و تعداد زیادی از آنان دشمنی آشکاری با بقیه مسلمانان و به خصوص شیعیان دارند. در لبنان، دروزی‌ها، نقش بسیار مهمی در موازنه سیاسی و نظامی داخلی این کشور دارند و متاسفانه ردپای آنان در بسیاری از جنایات و فتنه‌های این کشور، دیده می‌‌شود. دو طایفه عمده در لبنان رهبری دروزی‌ها را بر عهده دارند که عبارتند از: طایفه جنبلاط و طایفه ارسلان. جمعیت دروزی‌های لبنان، بالغ بر ۳۰۰۰۰۰ نفر است و عمده این طوایف در منطقه «شوف» واقع در «جبل لبنان» زندگی می‌‌کنند. این منطقه در مجاورت مرز سوریه واقع شده است. در حال حاضر، رهبری اصلی دروزی‌ها بر عهده «ولید جنبلاط» است. وی که اصالتاً از نژاد کرد می‌‌باشد، رهبری اعراب دروزی لبنان را بر عهده گرفته است و از دشمنان سرسخت شیعیان لبنان، جنبش‌های شیعی امل و حزب الله و شخص سید حسن نصرالله است[۲۰۱].

منابع

پانویس

  1. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳.
  2. جماجم عرب، سران عرب و همه ی پسران یک پدرند که برای آنها عزت و شرف باشد. (ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ۲۸۹ و ج۱۲، ص۱۱۰) از این جهت به آنها «جماجم» گفته می‌‌شود که به منزله جمجه و سر نسبت به انسان هستند بدین معنا که از قبائل اصلی دوره ی پیشا اسلامی بوده‌اند. (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۳۳۴)
  3. ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۲۹۶.
  4. اوبنهام، البدو، ج۲، ص۵۰۷.
  5. باشمیل، العرب فی بلاد الشام قبل الاسلام، ص۱۵۱.
  6. فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۷.
  7. الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.
  8. عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۹۹۶.
  9. عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ۱۰۸۳.
  10. عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۱۷۵.
  11. عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۹.
  12. عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱،ص۱۵۴.
  13. برای مطالعه بیشتر در باب تیره‌ها و طوایف بنی‌کلب ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۵۵-۴۶۲.
  14. الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.
  15. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۱۳.
  16. صحرایی در نزدیکی کوفه. (حموی، معجم البلدان، ج۵، ۳۴۳)
  17. بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۲۴ و ج۲، ص۱۶۴.
  18. از افراد شناخته شده بنی‌کلب در حیره متجرّده بنت منذر بن أسود کلبیّه بود. او نخست به ازدواج پسرعمویش أسود بن منذر بن حارثه در آمد و سپس با منذر بن منذر پدر نعمان ازدواج نمود. سپس به ازدواج مقت نعمان (ازدواج پسر با زن پدر که در جاهلیت بین تازیان مرسوم بود) در آمد. از دیگر افراد نامدار بنی‌کلب حیره، وبرة بن رُومانس کلبی برادر مادری نعمان بن منذر –از حکام حیره- است و پسرش منذر بن وبره از بزرگان واقعه ارتداد قبایل در دوره اسلامی به شمار رفته است.
  19. اوپنهام، البدو، ج۲، ۴۷۶.
  20. بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۵۰.
  21. اوبنهام، البدو، ج۲، ص۴۷۶.
  22. بیابان سماوه به دلیل حضور آنها به سماوه ی کلب معروف گردید. (حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۴۵)
  23. Webb،۲۰۲۱: ۳/۷۵
  24. فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۷-۷۸.
  25. عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۹۹۱.
  26. الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.
  27. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۵۷.
  28. سجستانی، المعمّرون والوصایا، ص۳۵؛ برو، تاریخ العرب القدیم، ص۲۱۰.
  29. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۹۶.
  30. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۰۲-۵۰۳.
  31. بغدادی، المحبر، ص۲۵۰.
  32. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۰۳.
  33. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۰۴-۵۰۵.
  34. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۰۵-۵۰۶.
  35. همدانی، الإکلیل من اخبار الیمن و أنساب الحمیر، ج۲، ص۲۱۷.
  36. غندجانی، فرحة الأدیب، ص۱۰۹؛ فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۸.
  37. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۷۱.
  38. ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۵۲۰.
  39. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۷۲۷.
  40. الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.
  41. واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱-۵۶۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۹.
  42. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۴۰.
  43. واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱-۵۶۲.
  44. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۰۵؛الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.
  45. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۲؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۴۰۱.
  46. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۲.
  47. از جمله آنها دحیة بن خلیفه کلبی بود که در احد و دیگر جنگ‌های دوران رسول خدا(ص) حضور داشت. (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲ ص۴۶۱) از سعد بن خولی کلبی (ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۵) و زید بن حارثه (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۵۴۶) هم در شمار حاضران برخی از جنگ‌ها از جمله احد یاد شده است.
  48. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۷۴۲.
  49. واقدی، مغازی، ج۲، ص۷۵۰؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۹۵-۲۹۶
  50. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۴۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۷.
  51. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۰۵
  52. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۳۰۵.
  53. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۰۵.
  54. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۳۷۸.
  55. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۴۱؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۳۸.
  56. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۷۷.
  57. الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.
  58. ابن طقطقی، تاریخ فخری درآداب ملکداری و دولتهای اسلامی، ص۱۴۳.
  59. ابن خلکان،؛ وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج۷، ص۱۰۸.
  60. طقوش، دولت امویان، ص۳۳.
  61. وکیلی، خلافت امویان و بررسی مبانی مشروعیت آن»، ص۹۱.
  62. اصفهانی، الاغانی، ج۱۶، ص۴۸۵؛ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۶۷.
  63. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۴۰.
  64. منقری، وقعة صفین، ص۳۲؛ ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۷۰ و ۱۲۹.
  65. عثمانیه (عثمانی مذهبان) افرادی بودند که در محبت عثمان غلو کرده و برای امیرالمؤمنین(ع) قائل به نقص‌اند.(عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۱۶) طبری می‌‌نویسد هنگامی که عثمان کشته شد، انصار با علی بیعت کردند مگر تعداد کمی از آنها که عثمانی بودند». (محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۲۹) اکثر این افراد به شا م رفته و با معاویه هم پیما ن شدند لذا بنی امیه را بر بنی هاشم مقدم داشته و شام را برتر از مدینه می‌‌دانستند. (اصفهانی، الاغانی، ج۱۶، ص۴۲۰) جاحظ نیز عثمانیه را هواداران عایشه، طلحه، زبیر و اهل شام نام می‌‌برد که با گرایش به معاویه از بیعت با علی(ع) سرباز زدند. (جاحظ، العثمانیه، ص۱۲) [البته باید در نظر داشت که جاحظ از نزدیکان دستگاه عباسی بود و احتمال دارد که عثمانیه را ضدّامویان نگاشته باشد [شاید بتوان گفت این فرقه که رنگ وبوی سیاسی داشت، ساخته دستگاه بنی امیه برای مشروعیت بخشی به خلافتشان بود که با ارائه نظریه واجب الاتباع بودن علی)ع)بعنوان خلیفه چهارم از سوی احمد بن حنبل برچیده شد. (میرشریفی،» عثمانیه جاحظ ونقدهای آن»، ص۱۳)؛ فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۹.
  66. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۷۲.
  67. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۴۳؛ مرزبانی، الموشح فی ماخذ العلماء علی الشعراء، ص۷۰.
  68. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۷۷.
  69. ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۵، ۲۱۷۹.
  70. منقری، وقعة صفین، ص۳۷۵.
  71. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ۴۶۶.
  72. بنی نزار که سر به فرمان ابوتراب سپردند، گمراه شدند. (منقری، وقعة صفین، ص۳۷۵)
  73. ابن قتیبه، المعارف، ص۵۳۵ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۱۱، ص۶۵۱.
  74. ابن قتیبه، المعارف، ص۵۳۶. برخی از منابع از کشته شدن او در معیت مصعب بن زبیر خبر داده‌اند. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۱۱، ص۶۵۱.
  75. ابن أثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۲۶.
  76. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۱۳۴.
  77. یزید حاصل ازدواج معاویه با میسون، خواهر زعیم قبیله ی کلب مالکِ بن بَحْدَل بود. (ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۵۰)
  78. ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۵، ص۲۱۹۷.
  79. بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۶۳.
  80. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۵۷-۵۵۸؛ بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۳۴۹.
  81. Theocracy
  82. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۵۶-۵۷.
  83. فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۹-۸۲.
  84. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۱۲۷.
  85. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۳۸- ۴۳۹؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۶۹-۷۰.
  86. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۵-۴۳۶؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۷-۶۸.
  87. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۶۹-۴۵۶؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۵۲-۱۱۳.
  88. ابن نما، مثیرالأحزان، ص۷۶؛ ابن طاووس، الملهو ف علی قتلی الطّفوف، ص۱۷۸.
  89. در برخی از منابع از او به عنوان "رباب بنت انیف" یاد شده است. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۹؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹؛ سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۸۲. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۳۳-۲۳۴.
  90. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۲۹-۴۳۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۵-۶۹.
  91. السید البراقی، تاریخ الکوفه، ص۳۳۴. نیز ر. ک. ابومخنف الازدی، مقتل الحسین(ع)، ص۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۷۰-۳۷۹.
  92. برخی از منابع او را "وهب بن جناح کلبی" معرفی کرده‌اند. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۰۵؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج ۲، ص۱۳؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۱.
  93. محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۸۲.
  94. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۳۳۷؛ دینوری، الإمامة والسیاسه، ج۱، ص۱۷۹.
  95. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۷، ص۱۳۲.
  96. اسامه قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفت ولی منزل او در مدینه باقی بود.
  97. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۷.
  98. أنت منّا و لیس خالک منّا *** یا مجیب الصلاة للدعوات. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۵.
  99. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۳۱.
  100. سمهودی، وفاء الوفاء بأخباردار المصطفی، ج۱، ص۱۱۱.
  101. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۸.
  102. بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۵۳ و ج۵، ص۳۴۵.
  103. فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۲-۸۳.
  104. ابن أثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۶۱.
  105. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۸۶.
  106. رباب دختر اُنیْف از عشیره بن یعُلیمِ قبیله کلب، همسر زبیر بن عوام و مادر مصعب و حمزه بود.(ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۰-۱۴۲)
  107. ابن أثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰۲.
  108. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۰۹.
  109. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۱۸۷-۱۸۸
  110. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۷۶.
  111. بیطار، دیوان شعراء بنی‌کلب، ج۲، ص۴۶۳.
  112. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۳۳۱؛ فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۲-۸۳.
  113. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۳۶
  114. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۸۵.
  115. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۱۰۲.
  116. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۳۰۹.
  117. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۸۰.
  118. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۴۳.
  119. مونس، تاریخ المغرب و حضارته من قبیل الفتح العربی الی بدایه الاحتلا ل الفرنسی، ص۱۰۸.
  120. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ۲۹۲.
  121. ابن أبار، الحله السیراء، ج۱، ۶۶.
  122. ابن عذاری، البیان المغرب فی اختصار اخبار ملوک الأندلس و المغرب، ج۲، ص۳۴.
  123. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۱؛ فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۴-۸۵.
  124. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۱۷.
  125. سمعانی، الانساب، ج۸، ص۳۵۱.
  126. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۶۰۶.
  127. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۳۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۷، ص۱۷۱
  128. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۶۰۶.
  129. زید را روی تنه درخت خرما به صلیب کشیدیم... و احمقانه عثمان را با علی مقایسه کردی ولی عثمان از علی بهتر است. اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۶.
  130. یوسفی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۷، ص۱۳۳.
  131. اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۷-۳۸.
  132. فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۶.
  133. ضحاک بن قیس فهری به عنوان نماینده ی ابن زبیر در شام، از برخی مردم این منطقه بیعت گرفت. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۷.
  134. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۴۷.
  135. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۶۱۰.
  136. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۱۷۲.
  137. فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۷.
  138. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۳۷.
  139. مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۶۹-۲۸۰.
  140. بلاذری، انساب الأشراف، ج۵، ص۱۳۹.
  141. اصفهانی، الاغانی، ج۱۹، ص۱۹۶.
  142. بلاذری، انساب الأشراف، ج۵، ص۱۳۸.
  143. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۳۸-۵۴۳.
  144. بلاذری، انساب الأشراف، ج۶، ص۲۷۷.
  145. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۷۶.
  146. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۴، ص۴۵.
  147. ابن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۵۰۹.
  148. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۶۲.
  149. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۴۲.
  150. اصفهانی، الاغانی، ج۱۹، ص۱۳۱.
  151. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۱۹؛ مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۶۷؛ ابن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۵۰۹.
  152. ابن أعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۷۱.
  153. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۷۲.
  154. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۹۱-۲۹۲.
  155. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۳؛ فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۸.
  156. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۴۱
  157. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۳۹.
  158. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  159. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۳۲۲-۳۲۷.
  160. نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۲۳۷.
  161. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۳۴۹.
  162. مسعودی، التنبیه والإشراف، ص۲۷۱-۲۷۳.
  163. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۰۱؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۲۳۷.
  164. طقوش، دولت امویان، ص۱۴۸.
  165. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸۸.
  166. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۸۴.
  167. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۹۷.
  168. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۹۴.
  169. ابن اعثم، الفتوح، ج۸، ص۲۳۱.
  170. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۹۵؛ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۳۵۴.
  171. طقوش، دولت امویان، ص۱۸۴.
  172. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۶۲۶.
  173. دارقطنی، ج۲، ص۶۷۸.
  174. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۷، ص۱۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۰۲؛ فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۹-۹۰.
  175. ابن طقطقی، تاریخ فخری درآداب ملکداری و دولت‌های اسلامی، ص۱۴۷؛ زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۴، ص۶۹۳.
  176. حاج حسن، النظم الاسلامیه، ص۲۲۷.
  177. اصطخری، المسالک والممالک، ص۱۴۸-۱۴۹؛ پطروشفسکی، اسلام در ایران، ص۱۷۵.
  178. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۶۱۷؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۳۰۹.
  179. صعید منطقه ای در مصر امروزی، در دوسوی نیل از جنوب قاهره تا مرزهای سودان است. قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۱، ص۴۲۰.
  180. کندی، کتاب الولاة و کتاب القضاة، ص۶۲.
  181. پیگلوسکایا، تاریخ ایران، ص۱۶۲.
  182. فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۹۱؛ در این پژوهش ۱۸ چالش پدید آمده برای دولت امویان که کلبیان در آن نقش عمده ای ایفا کردند، مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. این بررسی بیان می‌‌کند که ۱۲ مورد از قیام‌ها بر اساس انگیزه‌های اعتقادی و ۶ مورد با مقاصد سیاسی بوده است. پراکندگی جغرافیایی این تنشها نیز حاکی از آن است که قیامهای اعتقادی در حجاز و عراق صورت گرفت و در شام فقط جنبش‌های سیاسی رقم خورد که خود نشان از باور شامیان به خلافت امویان است. براین اساس رهآورد مناسبات دوسویه و مطلوب امویان و کلبی‌های شام، خدمات ارزنده ای در ایجاد نظم و امنیت و دفع قیام‌ها و دریافت خراج بود که با هیچ قبیله ای در شام قابل مقایسه نیست. از این جهت علل اقبال قبیله ی کلب به دولت امویان و تلاش در جهت سرکوب قیامهای ضد اموی را می‌‌توان در موارد ذیل برشمرد:
    1. باور به حقانیت بنی امیه در خلافت و جانشینی عثمان و ناحق دانستن دیگر مدعیان خلافت؛
    2. پیمانهای سیاسی و وابستگی خانوادگی با بنی امیه؛
    3. داشتن زمینه‌های فکری از سبک و شیوه پادشاهی کهن و تطبیق آن با دولت امویان؛
    4. ادعای سروری قبایل یمنی شام و تلاش برای حفظ این جایگاه؛
    5. رقابت دیرینه با قبایل عراق و ترس از تسلط عراقیان بر شام؛
    6. پایبندی به سنت جاهلی ثأر و خونخواهی، به‌ویژه نسبت به قتل عثمان و تعرض به زن کلبی او و دیگر کشته شدگان کلبی.
    یافته‌های این پژوهش نشان می‌‌دهد هریک از این موارد، کارکرد خود را در قبال جنبشهای ضدّ اموی داشت و عملکرد بنی‌کلب با توجه به علل مذکور، برحسب انگیزه ی مخالفان فرق می‌‌کرد. در نهایت اینکه سنت‌ها، باورها و مصالح قبیله ی کلب، آنها را به نیرویی مدافع خلافت نه تنها در شام بلکه در گستره ی جهان اسلام، هرجایی که تهدیدی علیه امویان بود، تبدیل کرد که نقطه ی اوج آن مشارکت در سرکوب قیام‌های ضد اموی در عراق، شام، حجاز و شمال آفریقا بود.
  183. سجستانی، المعمّرون والوصایا، ص۳۵؛ برو، تاریخ العرب القدیم، ص۲۱۰؛ بغدادی، المحبر، ص۲۵۰.
  184. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۹۶.
  185. الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار. نیز ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۵۶-۴۵۸.
  186. شیخ طوسی، رجال، ص۱۴۴.
  187. شیخ طوسی، رجال، ص۱۴۵.
  188. نجاشی، رجال، ص۲۸۵؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۲۰.
  189. نجاشی، رجال، ص۵۲.
  190. نجاشی، رجال، ص۴۴۱.
  191. شیخ طوسی، رجال، ص۱۶۵.
  192. شیخ طوسی، رجال، ص۱۸۹.
  193. شیخ طوسی، رجال، ص۲۰۶.
  194. شیخ طوسی، رجال، ص۲۳۷.
  195. شیخ طوسی، رجال، ص۲۶۷.
  196. مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی(ع) و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.
  197. مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی(ع) و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.
  198. مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی(ع) و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.
  199. مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی(ع) و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.
  200. http://www.answers.com/topic/druze
  201. مقاله اینترنتی تحرکات داییان سفیانی در آخرالزمان، مرداد ۱۴، ۱۳۸۸.