نقش زنان در قیام امام حسین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

یکی از شگفتی‌هایی که در حادثه کربلا به وضوح مشاهده می‌شود، و چهره حماسی حادثه عاشورا را برجسته‌تر می‌سازد، حضور فعال همه اقشار اجتماع در تولد آن تحول عظیم بوده است.

کاروانی که از شهر مکه و از لا به لای مناسک حج راه خویش را یافته و راهی سرزمین حماسه و عشق «کربلا» می‌شود، کاروانی است متشکل از زن، مرد، پیر، جوان، نوجوان، خردسال و حتی کودک شیرخوار و غلام و برده.

بررسی داستان کربلا و نقش اقشار مختلف اجتماعی در این حرکت پیام‌آور نکات قابل توجهی است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. ایجاد تحول‌های اجتماعی، تنها با تحول در کلیه اقشار اجتماع متصور و ممکن است.
  2. إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۱]. برخلاف قوم حضرت موسی(ع) که او را در برابر صحنه نبرد با دشمنان تنها گذارده و رها می‌کردند و می‌گفتند: إِذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ[۲]. در کربلا امام حسین(ع) همراهانی داشت اگرچه اندک بودند، اما در برابر توصیه‌های اکید آن حضرت به ترک نمودن صحنه نبرد هرگز او را تنها نگذاردند. در این میان، سهم بانوان، گاه سنگین‌تر از سهم مردان کاروان بود، به‌ویژه که پس از عصر عاشورا و شهادت امام حسین(ع) با تحمل اسارت و آزار همواره بر اهداف حسینی پای فشردند و مکتب عاشورا را زنده نگهداشتند.
  3. امامان معصوم و رهبران اجتماعی می‌بایست با همه اقشار اجتماع مرتبط بوده و چون پدری مهربان که با همه اعضای خانواده مرتبط است، از حضور و نقش همه اقشار اجتماعی در عرصه تحولات اجتماع استقبال نمایند. آنچه این مجموعه در صدد بیان آن است بررسی حضور و نقش بانوان در حادثه کربلاست.

بر خلاف تصور مألوف، حادثه کربلا یک جریان حماسی و عرفانی ویژه مردان نیست، بلکه نقش بانوان در این راستا چنان مشهود و واضح است که به جرأت می‌توان گفت: اگر فداکاری‌ها و از خود گذشتگی‌های بانوان و به‌ویژه حضرت زینب کبری(س) نبود، هرگز خون امام حسین(ع) در مجرای صحیحی که بنیان یک انقلاب بود و به جاودانگی انجامید، جریان نمی‌یافت. اگر روشن‌گری‌های بانوان کاروان کربلا نبود، هرگز خبر حادثه کربلا به رغم تصور دشمنان با این سرعت و صراحت در اقصی نقاط کشور پهناور اسلامی آن زمان منتشر نمی‌شد و یا چنان که در بعضی حوادث اجتماعی دیگر دیده می‌شود، دست‌خوش تحریف یا تغییر و ابهام می‌شد.

هدف از بررسی نقش بانوان در عرصه حادثه کربلا، بیان شگفتی‌هایی است که زن مسلمان می‌تواند در عین حفظ حجاب و عفت و در عین برخورداری از ارزش‎های یک زن مسلمان لرزش‌های اجتماعی و فرهنگی بیافریند. او می‌تواند با وفاداری به مقام ولایت و امام معصوم و رهبر و مقتدای خویش مثمر ثمرات بنیادین اجتماعی باشد و بدون نیاز به طرح پیش فرض‌هایی چون فمنیسم و تساوی حقوق زن و مرد در عین حفظ جایگاه شخصیتی و اجتماعی خویش در ایجاد تحولات اجتماعی، چنان موثر باشد که همه جا نامش و یادش و حماسه‌اش تلألؤ نام امام معصوم(ع) قرار گیرد و همچون چراغ روشنی فرا راه آیندگان باشد.

گفتنی است که نقش بانوان در کربلا تنها ویژه کسانی نبود که قافله را همراهی می‌کردند. گاه بانوانی در این حرکت صاحب نقش و اثر بوده‌اند که اصلاً موفق به حضور در کربلا نگردیدند، ولی نقش مؤثر آنان غیر قابل انکار است. از این دسته می‌توان به نقش بانوی پیراسته و مهذبی، چون ام البنین همسر حضرت امیرمؤمنان(ع) اشاره کرد، با آنکه در کربلا حاضر نبود، ولی چهار گل به آستان حسینی تقدیم داشت و پرچمدار سپاه سیدالشهدا از دامان وی بود. او همچنین با سوگواری پیوسته خود در شهر مدینه همواره یاد شهیدان کربلا را زنده می‌داشت و حوادث دلخراش و مصایب کربلا را یادآور می‌شد.

به این ترتیب در این مجموعه کوشش می‌شود، تا نقش بانوان را در ده بخش مجزا تقسیم و بررسی نموده. اگر چه به یقین این مختصر نمی‌تواند انعکاس کامل همه حقایق باشد که گفته‌اند: آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید! بدان امید که اسوه نیکو و الگوی شایسته همه کسانی باشد که می‌کوشند تا با متابعت از اولیای دین، راه صحیح هدایت را بپیمایند.[۳]

بانوانی که در کربلا به شهادت رسیدند

اکنون شایسته است جهت تیمن و تبرک، سخن را با نام بانوان سعادت‌مندی آغاز کنیم که با نثار خون خود بر پهنای زمین کربلا نام خود را در جوار نام شهیدان کربلا جاودانه گردانیدند.

از این گروه می‌توان به نام «ام وهب» همسر عبدالله بن عمیر کلبی یکی از شهیدان کربلا اشاره کرد. ابو مخنف، راوی اولین مقتل شهیدان کربلا، می‌گوید: عبدالله بن عمیر کلبی به میدان جنگ رفت و با حضور او کارزار سختی در گرفت، به گونه‌ای که گرد و غبار این زد و خوردها از افق دید می‌کاست.

وقتی گرد و غبار میدان فرو نشست، همسر عبدالله بن عمیر از خیمه‌ها خارج شد و به سوی میدان شتافت و چون با منظره شهادت همسرش مواجه شد، خود را به نزدیک بدن او رسانید و بالای سرش نشسته و پیوسته می‌گفت: بهشت گوارای تو باد. امیدوارم خدا مرا نیز در کنار تو بپذیرد. چیزی نگذشت که شمر به غلامش رستم دستور داد، تا با ستون خیمه بر سرش بکوبد. عمود آهنین سرش را شکافت. او نیز در جایگاه شهیدان کربلا جای گرفت[۴].

همچنین، عاتکه فرزند مسلم بن عقیل نیز از کسانی بود که در اثر حمله دشمن به خیام، زیر دست و پای اسبان قرار گرفت و به گونه‌ای سخت و مشقت‌آور به شهادت رسید.

همچنین، نام هانیه، نوعروسی که در کربلا به همراه همسرش از روز اول محرم و در مسیر حرکت سیدالشهداء اسلام آورده و به کاروان آن حضرت ملحق گردیدند، از شهیدان کربلا شمرده شده است. او نیز پس از شهادت همسرش وارد میدان شد و چون بر سر جسد بی‌جان همسرش نشست، غلام شمر او را به شهادت رسانید[۵].[۶]

بانوانی که فرزندشان را تقدیم کردند

گروه دیگری از بانوان که تأثیر حضور آنان در کربلا غیرمستقیم بود، بانوانی بودند که با تقدیم فرزندانشان به آستان حسینی، در یاری‌گیری فرزند غریب رسول اکرم(ص) سهم داشتند.

از این دسته، می‌توان به نام «ام البنین» اشاره کرد که مادر پرچمدار سپاه حسینی است. او علاوه بر تقدیم فرزند رشیدش اباالفضل العباس به آستان حسینی، سه تن دیگر از فرزندانش را به گلستان حسینی تقدیم کرد و از این روی سهم به سزایی در کربلا داشت.

ام لیلا مادر حضرت علی اکبر(ع) همسر امام حسن و مادر قاسم بن الحسن(ع) و رباب همسر با وفای سیدالشهدا که فرزندش علی اصغر(ع) را به آستان حسینی تقدیم کرد، نیز از این گروه بانوان سعادت‎منداند.

بخشی از این گروه، زنانی بودند که خود در خیمه‌های حسینی صحنه شهادت فرزندانشان را نظاره می‌کردند و در کربلا حضور داشتند. از آن جمله حضرت زینب کبری(س) بود که دو فرزندش «عون و محمد» در کربلا به شهادت رسیدند.

لیلی مادر حضرت علی اکبر، مادر قاسم بن حسن (رمله)، مادر عمرو بن جناده انصاری و عبدالله بن مسلم از این گروه بودند[۷].[۸]

بانوانی که همسرانشان را تقدیم کردند

دسته سوم، بانوان بزرگواری بودند که ضمن حضور در کربلا، همسرانشان را به آستان حسینی تقدیم داشتند. از این دسته می‌توان به نام «ام هانی» فرزند امیرمؤمنان و «ام کلثوم» دختر حضرت زینب(س) اشاره کرد.

همچنین همسر عبدالله بن عمیر کلبی و همسر جنادة بن کعب انصاری از این قسم بانوان‌اند. اگر چه تأثیر بانوانی، چون همسر زهیر «دلهم» با آنکه در کربلا حاضر نبود، کمتر از تأثیر حضور اینان نبود. به‌ویژه آنکه زهیر از مشورت با او، توفیق و سعادت یاری سیدالشهدا(ع) را دریافت.

یکی از همراهان زهیر بن قین که در بازگشت از سفر حج با او هم‎سفر بود، گوید: ما به ناچار با قافله حسینی که راه به سوی کربلا می‌پیمود، هم‌مسیر بودیم. به همین جهت زهیر می‌کوشید که هر کجا قافله حسینی توقف می‌کند، او حرکت کند و بالعکس، تا آنکه به ناچار در یکی از منازل، هر دو در یک بیابان توقف کردیم. مشغول صرف غذا بودیم که فرستاده امام حسین(ع) آمد و زهیر را به نزد خویش خواند. زهیر نمی‌خواست آن حضرت را در این سفر همراهی کند، به همین جهت از دیدن فرستاده او خیلی ناراحت شد. ولی «دلهم» همسر زهیر گوید، به او گفتم: سُبْحَانَ اللَّهِ نمی‌خواهی به پسر رسول خدا جواب مثبت بدهی؟ می‌توانی نزد او بروی و سخنش را بشنوی و بازگردی. زهیر به پیشنهاد همسرش و علی‌رغم میل باطنی خود به سوی خیام حسینی رفت و از جمله برجسته‌ترین یاران حسینی و در شمار شهیدان سرشناس دشت گلگون کربلا جای یافت[۹].[۱۰]

بانوانی که همسر و فرزند خود را تقدیم نمودند

از این قسم می‌توان بانویی به نام «بحریه» را نام برد که وی همسر جنادة بن کعب انصاری خزرجی و مادر عمرو بن جنادة است.

جنادة از یاران سیدالشهدا(ع) بود که در جریان اولین حمله دشمن به شهادت رسید. پس از شهادت این صحابی باوفا، فرزند نوجوان او که یازده سال بیشتر نداشت[۱۱] خدمت امام حسین(ع) رسید و اجازه میدان خواست. امام حسین(ع) فرمود: این نوجوان پدرش در جنگ کشته شده و ممکن است مادرش ناراضی باشد.

اما عمرو پاسخ داد: مادرم به من دستور داده که در جنگ شرکت نمایم[۱۲]. در نقل دیگری چنین آمده که امام حسین(ع) به او فرمود: پسرم! پدرت به شهادت رسیده و اگر تو هم کشته شوی، مادرت در این بیابان به چه کسی پناه ببرد؟ جوان با شنیدن سخن امام خواست برگردد، اما مادرش به او گفت: پسرم! آیا سلامتی خودت را بر یاری پسر رسول خدا(ص) ترجیح می‌دهی[۱۳]؟ نوجوان به سوی میدان رزم شتافت و جنگید تا به شهادت رسید.

آنگاه دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به سوی خیمه‌ها پرتاب کرد. مادر جلو آمد سر فرزندش را برداشت و گفت: آفرین پسرم. آنگاه سر بریده را چنان به سوی دشمن پرتاب کرد که با ضربه آن یکی از دشمنان به هلاکت رسید. سپس عمود خیمه‌ای را از جا کند و رجز خوانان به سوی دشمن حمله کرد، امام(ع) در حق او دعا کرد و او را به خیمه بازگرداند.

از دیگر بانوان این دسته می‌توان به ام کلثوم صغری (رقیه) دختر امیرمؤمنان(ع) اشاره کرد که همسر مسلم بن عقیل سفیر امام حسین(ع) بود. او که در مسیر کربلا خبر شهادت همسرش را دریافت، در روز عاشورا فرزندش را نیز به آستان حسینی تقدیم کرد.[۱۴]

بانوانی که علی‌رغم اصرار همسرانشان خاندان حسینی را ترک نکردند

از خلال حدیث طولانی و زیبایی که از زبان شیرزن کربلا حضرت زینب کبری(س) در بیان حوادث شب عاشورا و احوال خیام حسینی در آن شب شنیده‌ایم درمی‌یابیم که: پس از آنکه امام حسین(ع) با یاران ثابت قدم خود اتمام حجت نمود و بیعت خویش را از آنان برداشت تا بازگردند، ولی هرگز کسی بازنگشت!

به آنان فرمود: خدا شما را رحمت کند و به شما جزای خیر عنایت فرماید؛ اکنون هر که به همراه خود خانمی آورده برخیزد و او را به قبیله بنی اسد - در نزدیکی زمین کربلا - بسپارد. بانوانی که به همراه من هستند، پس از مرگ من به اسارت دشمن درمی‌آیند، می‌ترسم که زنان شما هم اسیر شوند، پس برخیزید و آنها را به بنی اسد بسپارید. علی بن مظاهر با شنیدن این سخن از جای برخاست و به سوی خیمه رفت. همسرش با دیدن او به احترام از جای برخاست و پرسید: شنیدم که غریب فاطمه در میان شما خطبه می‌خواند، اما در پایان جمله‌هایی فرمود که به خاطر همهمه مجلس، چیزی نشنیدم. آن جناب در جمع شما چه فرمود؟

علی بن مظاهر، پیغام امام را ابلاغ کرد و گفت: اکنون برخیز تا به سوی قبیله بنی اسد برویم و من تو را به آنها ملحق نمایم.

اما همسر علی بن مظاهر با شنیدن این سخنان از جای برخاست و سرش را به عمود خیمه کوبید و اظهار داشت: به خدا قسم بی‌انصافی کردی، ای پسر مظاهر! آیا برای تو سهل است که دختران رسول خدا(ص) به اسارت بروند و من از اسارت دشمن در امان باشم؟ برایت سهل است که چادر از سر بانوان اهل بیت بردارند و من چادر بر سر داشته باشم؟ برایت سهل است که زینت‌های دختران رسول خدا(ص) را بربایند و من خود را به زینت مزین کرده باشم؟ آیا می‌خواهی تو روز قیامت نزد رسول خدا(ص) به خاطر پاری فرزندش روسفید باشی و من نزد فاطمه زهرا(س) روسیاه؟ به خدا سوگند! که شما با مردان اهل بیت(ع) همراهی می‌کنید، ما نیز زنانشان را تنها نمی‌گذاریم.

علی بن مظاهر با دیدگان گریان نزد فرزند رسول خدا(ص) بازگشت و عرض کرد: همسرم با آنکه از قبیله بنی اسد است، اکنون از رفتن خودداری می‌کند و می‌خواهد با شما همراهی نماید. امام با شنیدن این خبر گریست و فرمود: خداوند به شما از جانب ما جزای خیر عنایت فرماید[۱۵].[۱۶]

بانوانی که خانه‌هایشان مرکز تجمع شیعیان و بحث و تحلیل‌های سیاسی بود

در میان اهل کوفه که به تعبیر حضرت زینب(س) اهل دروغ و فریب‌کاری بودند و رفتار ناجوان‌مردانه‌شان با حضرت علی(ع) و مسلم بن عقیل سفیر امام حسین(ع) و خود آن حضرت شهره گردیده است، گاه بانوان غیرت‌مندی چون «ماریه عبدیه» را می‌بینیم که نه تنها در دل هوای یاری سیدالشهدا را دارد، که خانه‌اش را در مرکز حوادث توطئه‌آمیز عبیدالله، به محلی امن برای هواداران سیدالشهدا تبدیل می‌کند.

این بانوی شیعه - که از طایفه «عبدالقیس» بود و او را ماریه بنت سعد می‌نامیدند - مرکزی برای گفت و شنودها و تحلیل اخبار سیاسی آن روز به نفع سیدالشهدا(ع) دایر نموده بود. وقتی این خبر به گوش ابن زیاد رسید، به عاملانش دستور داد از این عمل ممانعت کنند و راه منزل این بانو را برای شیعیان مشتاق سد نمایند.

اما این بانو، اگرچه خود در عرصه کربلا حضور نیافت، توانست مردان جنگی را از خلال مباحث این خانه راهی کاروان حسینی نماید. از آن جمله یزید بن ثبیت و دو فرزند عبدالله و عبیدالله بن یزید از خلال مباحث و نقد و تحلیل‌های سیاسی در این خانه بود که راه خویش را یافتند و به مکه برای یاری فرزند رسول خدا(ص) شتافتند[۱۷].

مردان قبیله بنی اسد با شنیدن این سخنان غیرت ورزیدند و به دفن شهیدان کربلا اقدام نمودند... همین بانوان سعادت‌مند بودند که در اربعین شهدای کربلا سه روز حضرت زینب(س) و همراهان او را در کربلا تنها نگذاردند و با همدردی با آنان، خود را در مصیبت اهل بیت(ع) شریک دانستند[۱۹].[۲۰]

بانوانی که بر همسرانشان به خاطر یزیدی بودن آنها شوریدند

عیوّف، همسر خولی

عمر سعد پس از واقعه کربلا، سر مقدس امام حسین(ع) را به خولی بن یزید اصبحی داد، تا نزد ابن زیاد ببرند. منزل خولی در یک فرسخی کوفه بود؛ شب یازدهیم خولی سر سیدالشهدا(ع) را به خانه آورد تا صبحگاهان آن را نزد ابن زیاد ببرد. خولی دو همسر به نام‌های «عیوف» و «نوار» داشت. عیوف از مسلمانان مدینه (انصار) بود و سخت دل بسته اهل بیت عترت و طهارت بود. خولی که از علاقه همسرش به اهل بیت(ع) مطلع بود، سر را مخفیانه درون تنوری پنهان کرد، ولی عیوف نیمه‌های شب نوری دید که از تنور به آسمان ساطع بود. او با اندوه فراوان از جای برخاست و شیون‌کنان در سوگ سیدالشهدا لباس ماتم به تن کرد[۲۱].[۲۲]

نوار، همسر خولی

خولی همسر دیگری به نام «نوار» داشت. آن هنگام که خولی به ناچار سر بریده امام حسین(ع) را به خانه برد، تا در فرصت مناسب به کاخ ابن زیاد ببرد، همسرش متوجه شد و به او گفت: وای بر تو! مردم طلا و نقره به خانه‌هایشان می‌برند و تو سر فرزند رسول خدا(ص) را به خانه آورده‌ای؟ به خدا سوگند! دیگر هرگز مرا در خانه خویش نخواهی دید و به این ترتیب از همسرش جدا شد. او می‌گفت: نوری دیدم که از آن سر به سوی آسمان می‌رفت و پرندگان سفیدی در اطراف آن تا صبح در پرواز بودند[۲۳].[۲۴]

هند، همسر یزید

هند فرزند عبدالله بن عامر در خانواده‌ای یهودی متولد شده بود. او در اثر یک بیماری مادرزادی فلج بود. پدرش برای درمان وی پزشکان فراوانی را تجربه کرده بود، ولی نتیجه‌ای نگرفت. به همین جهت به رسم آن روز در شهر مدینه او را به خانه حضرت علی(ع) برد تا اگر در این خانه شفا یافت، او را به کنیزی در آن خانه بگذارد. هند به دست امام حسین(ع) شفا یافت و به همین جهت در این خانه ماند و پس از شهادت حضرت علی(ع) برای کنیزی به خانه امام حسن(ع) رفت. در زمان خلافت معاویه به حسب تقدیر به ازدواج یزید درآمد و از مدینه رفت. اما به جهت آنکه همه خاطرات دوران کودکی و نوجوانی او متعلق به شهر مدینه و خانه اهل بیت(ع) بود، سخت به این خانه دل بسته بود[۲۵].

او که در شهر شام بود و از داستان حوادث کربلا خبری نداشت؛ روزی به همراه یکی از بانوان به خرابه شام رفت، تا از اسیرانی که به تازگی آنها را به شام آورده بودند، دیدن کند. حضرت زینب(س) و ام کلثوم(س) با دیدن هند او را شناختند، اما هند متوجه این امر نشد. به همین جهت از کاروان اسیران سوال کرد: شما از کدام شهرها به این جا آمده‌اید؟ ابتدا کسی پاسخی نداد، ولی چون سؤال را تکرار کرد؛ حضرت زینب(س) فرمود: از شهر مدینه هستیم. هند با شنیدن نام مدینه از جای برخاست و گفت: بهترین سلام‌های من بر اهل مدینه. سپس گفت: می‌خواهم در مورد خانه‌ای از شهر مدینه سوال کنم. آیا شما خانه و خاندان حضرت علی(ع) را در این شهر می‌شناسید؟ حضرت زینب(س) باز پرسیدند: از کدام یک از اعضای این خاندان می‌پرسی؟

هند گفت: می‌خواهم از احوال حسین عو برادران و فرزندان او و خانم زینب(س) و خواهرش ام کلثوم و سایر بانوان بپرسم. حضرت زینب(س) با گریه جان‌سوزی در پاسخ او فرمود: اگر از خانه علی(ع) می‌پرسی، ما خانه او را در شهر مدینه ترک کرده‌ایم و منتظریم تا خبر مرگ بستگانش را به آن خانه ببریم. اما اگر از حسین(ع) می‌پرسی، سر بریده‌ای که در برابر یزید نهاده شده، از آن حسین است. و اگر از عباس و سایر فرزندان علی(ع) می‌پرسی، ما آنها را در کربلا با بدن‌های قطعه قطعه شده بر روی خاک رها کرده و به اینجا آمده‌ایم. اگر از زینب و ام کلثوم می‌خواهی، بدانی، من زینب(س) دختر علی(ع) و این هم خواهرم ام کلثوم هست.

هند با شنیدن این سخن شیون سر داد و نعره‌کشان می‌گفت: آه، امام من، آقای من حسین! کاش پیش از این مرده بودم و دختران فاطمه(س) را به این حال نمی‌دیدم. و آن چنان گریست که بی‌هوش بر روی زمین افتاد. وقتی به هوش آمد، حضرت زینب(س) کوشید تا او را آرام کند و به خانه برگرداند، ولی هند پیوسته گفت: به خدا سوگند! به خانه نمی‌روم، تا آنکه برای آقا و مولایم اباعبدالله الحسین(ع) اقامه ماتم و عزا کنم و همه بانوان هاشمی را با خود به خانه ببرم. هند در میان یک مجلس عمومی، بر یزید به خاطر این بدرفتاری با خاندان اهل بیت(ع) شورید و او را سرزنش کرد و یزید هم به ناچار گناه را به گردن ابن زیاد انداخت و او را لعن و نفرین کرد....[۲۶]

بانوانی که با افشاگری و خطبه‌خوانی پیام عاشورا را فریاد کردند

اگرچه در این خصوص برجسته‌ترین شخصیت مورد ذکر حضرت زینب(س) است که پیام خط سرخ حسینی را به شیوه زیبایی که ویژگی خاندان اهل بیت(ع) بود، فریاد کرد. اما در مسیر این کاروان با حرکت‌های زیبای دیگری نیز در این خصوص مواجه می‌شویم، از آن جمله:

ام کلثوم

رباب همسر باوفای امام حسین(ع)

فاطمه صغری(س)

فاطمه بنت الحسین(ع) فرزند سیدالشهدا و مادرش ام اسحق بود. وی نیز در کوفه پس از خطبه حضرت زینب(س) با رشادت ویژه‌ای که شایسته فرزندی امام حسین(ع) است ابراز سخن کرد. او فرمود: «ای اهل کوفه، ای اهل مکر و فریب! ما را کافر شمردید و ریختن خونمان را حلال؟ خون از شمشیرهاتان می‌چکد و شادمانی می‌کنید؟ به زودی عذاب بر شما نازل می‌شود. وای بر شما! با چه دستی بر ما ظلم کردید؟ و چگونه نفسی شما را بر کشتن ما ترغیب کرد؟ چگونه پاهایتان یاری کرد که به جنگ ما بیایید؟ قلب‌هایتان را قساوت گرفته و بر دل‌هایتان مهر زده شده است؟ چشم‌ها و گوش‌هایتان از شنیدن و دیدن آیات الهی ناتوان گردیده‌اند و شیطان عمل زشت شما را برایتان زیبا جلوه داد و بر چشم‌هایتان پرده‌ای نهاد، که دیگر هدایت نمی‌شوید.

«ای مردم کوفه هیچ می‌دانید که چند خون از رسول خدا بر ذمه شماست که از شما طلب خواهد کرد؟ آن مکرها و حیله‌ها که با برادرش علی بن ابی طالب(ع) کردید. حال با این همه ظلم و مکرها عده‌ای بر این اعمال زشت به دیده فخر و بزرگ‌منشی می‌نگرند. آیا به کشتن مردمی می‌نازید که خداوند آنان را به پاکی ستود و پلیدی را از آنان دور کرد؟ پس خشم خود را فرو برید که البته برای هر کس آنچه پیش می‌فرستد، باقی خواهد ماند[۲۷]. سخن که به اینجا رسید، اهل کوفه با چشمان گریان نزد دختر رسول آمدند و از او خواستند که خاموش شود و بیشتر آنان را رسوا نگرداند.[۲۸]

بانوانی که امانتدار امامت بودند

ام سلمه

ام سلمه، یکی از برترین همسران پیامبر پس از حضرت خدیجه(س) بانوی بزرگوار و والا مقامی بود که به جهت شخصیت وی، اولاً: آیه تطهیر در شأن اهل بیت(ع) در خانه او نازل شد. به علاوه رسول خدا(ص) داستان کربلا و مصائب سیدالشهدا(ع) را بر او بازگو نموده و خاک کربلا را برایش به ودیعه نهاده بود که به محض وقوع آن حادثه عظیم و هولناک از آن مطلع گردد، که همچنین نیز شد.

عصر عاشورا، اهل مدینه دیدند که از خانه ام المؤمنین «ام سلمه» صدای شیون برخاست، چون علت را جویا شدند. فرمود: اکنون در عالم رؤیا پیامبر را دیدم که غبارآلود و خسته بود. پرسیدم یا رسول الله! کجا رفته بودی که چنین غبارآلوده‌ای؟ فرمود: اکنون از کربلا برمی‌گردم و شاهد شهادت فرزندم حسین(ع) بودم. ام سلمه گوید: چون از خواب بیدار شدم، به سوی تربت کربلا دویدم، دیدم خون تازه، درون شیشه می‌جوشد؛ دانستم که حسین در کربلا به شهادت رسید.

به همین سبب اولین مجلس عزای امام حسین(ع) در مدینه مقارن با شهادت امام حسین(ع) در خانه ام سلمه برگزار گردید و اهل مدینه او را در این ماتم تسلی می‌دادند[۲۹].

ام سلمه، یکی از بانوانی بود که امام حسین(ع) به هنگام خروج از مدینه با او خداحافظی کرد و او را «مادر» خطاب نمود. او به اصرار می‌کوشید تا امام(ع) را از مأموریت رفتن به کربلا به خاطر عواقب آن باز دارد، ولی امام حسین(ع) این امر را مشیت پروردگار شمرد. امام باقر(ع) فرمود: هنگامی که امام حسین(ع) به سوی عراق رهسپار گردید وصیت نامه را به ام سلمه سپرد و فرمود: هنگامی که فرزند بزرگم، نزد تو آمد و وصیت نامه را طلب کرد، آنها را به او بده[۳۰]. توجه به اهمیت این امانت، می‌تواند بیانگر شخصیت یگانه این بانوی بزرگوار باشد.[۳۱]

فاطمه بنت الحسین

فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز یکی از بانوان محترمی بود که امام حسین(ع) امانت‌های امامت را به او سپرد، تا به امام سجاد(ع) برساند[۳۲].[۳۳]

حضرت زینب(س)

بی‌شک، یکی از برجسته‌ترین بانوانی که امانت‌های امامت را به نحو شاخص و ویژه‌ای حمل نمود و در زمان شایسته به صاحب آن امام عصر خویش، حضرت سجاد(ع) تحویل داد؛ حضرت زینب کبری(س) بود که نقش ویژه و شاخص این بزرگوار در حوادث کربلا برجسته‌تر از آن است که نیازی به ذکر و تحلیل آن باشد[۳۴].[۳۵]

بانوانی که عزت اهل بیت را پاس داشتند

اگرچه بانوانی که کاروان حسینی را همراهی می‌کردند از طبقات مختلف اجتماعی بودند، بانوانی، چون «کبشه» ام سلیمان، کنیزی بود که همسرش از یاران امام حسن(ع) بود و وقتی به عنوان پیک امام حسن(ع) به سوی اشراف بصره رفت به دستور عبیدالله او را به شهادت رسانیدند. در کربلا به همراه پسرش افتخار همراهی سیدالشهدا(ع) و حضور در رکاب آن حضرت را یافت و پس از شهادت فرزندش به همراه اهل بیت به اسارت به شام رفت و سپس به مدینه بازگشت[۳۶]. و یا ام وهب که بانویی تازه مسلمان بود[۳۷]. حضور بزرگوارانی چون «فضه» کنیز حضرت زهرا(س) به جمع کاروانیان کربلا، معنایی دیگر می‌بخشید. این جمع به ظاهر ناهمگون و متفاوت در یک خصوصیت اشتراک یافتند که آن غیرتمندی‌شان، در پرتو عزت اهل بیت(ع) بود. مطابق تواریخ وقتی امام حسین(ع) برای وداع آخر نزدیک خیمه‌ها آمد، بانوان را یک یک به نام صدا کرد و از آنان خداحافظی کرد و فرمود: استعدوا للبلاء... و لا تشكوا[۳۸]؛

خود را برای بلایا و مصایب آماده کنید و هرگز شکایت نکنید که اجرتان کم می‌شود. مصایب بانوان چندان سخت بود که امام حسین(ع) در وداع آخر خود می‌گریست. وقتی حضرت زینب(س) علت را جویا شدند فرمودند: كيف لا ابكي و عما قليل تساقون بين العدى[۳۹]؛ چگونه نگریم که می‌دانم به زودی شما را به اسارت می‌برند.

اگرچه در طول تاریخ کربلا به نام‌هایی از بانوان بر می‌خوریم که گاه به همراه همسر و فرزند خویش به کربلا آمده و آنها را در راه نهضت حسینی فدا کردند و خم به ابرو نیاورده و خود به اسارت رفتند، تا با اهل بیت امام حسین(ع) مواسات کنند، اما به یقین توجه به حوادث پس از شهادت امام حسین(ع) همواره از ممیزاتی است که به وجود بانوان در کاروان حسینی معنا می‌دهد.

به یقین این بانوان بودند که حوادث عاشورا را روایت کردند و سینه به سینه و منزل به منزل در طول سفر کربلا تا شام یاد شهیدان و اهداف آنها را زنده نگه داشتند. این بانوان بودند که با حفظ عزت اهل بیت(ع) با وجود همه مصایب روز عاشورا و شب و روز یازدهم و پس از آن تا شام خم به ابرو نیاوردند و ذره‌ای عقب‌نشینی نکردند و با تحمل همه سختی‌ها و شداید هر کجا کاروان کربلا پا می‌گذاشت، زمینه قیام و انقلابی را فراهم می‌کردند!

چنان که حضور آنان در شهر شام - مرکز خلافت یزید - چنان کار را بر یزید دشوار کرد که ناچار شد در مقابل کارهای زشت خود زبان به عذرخواهی بگشاید و گناه را به گردن دیگران بیندازد و از آن مهم‌تر آنکه به کاروانیان اجازه دهد درون کاخ او مجلس ماتم حسینی به پا کنند و بر سوگ امام شهیدان بگریند و....

اگر چه در کربلا اسرار متفاوتی نهفته است و این حضور بانوان در آن مرحله حساس تاریخ، بیانگر نقش حساس آنان در اجتماع می‌تواند باشد، اما به یقین درس دیگری که از این داستان می‌توان آموخت آن است که کربلا صحنه نمایش توفیق‌های الهی بود. که «فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ»؛ در سختی‌ها جوهره انسان‌ها آشکار می‌شود. کربلا نمایش حضور بانوی کنیزی چون: فکیهه در کنار بانوی متمولی چون دلهم همسر زهیر است. نمایش نقش بانوانی که آسیه‌وار در خانه فرعون زمان بر او شوریدند و خود راه خویش را یافته و رسالت خود را به انجام رسانیدند و سال‌ها پس از آن هم، بانویی چون ام البنین با یاد مصایب کربلا همه روزه مصائب کربلا را در برابر دیدگان اهل مدینه زنده می‌کرد و بر مصایب رادمردان اشک می‌ریخت.

سخن را با کلامی از رهبر فرزانه انقلاب به پایان می‌بریم که فرمود: «اگر کشور بتواند جامعه زنان را با تکیه بر تعلیمات اسلامی با همان معارفی که اسلام خواسته آشنا کند، من تردیدی ندارم که پیشرفت و ترقی کشور در آینده مضاعف خواهد شد. در هر میدانی که بانوان مسئولانه وارد شوند، پیشرفت در آن چندین برابر خواهد شد. خصوصیت حضور خانم‌ها در میدان‌های مختلف این است که وقتی زن خانواده وارد میدان می‌شود؛ یعنی همسر و فرزند او هم وارد شده‌اند. ولی حضور مرد به این معنا نیست»[۴۰].[۴۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
  2. «تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۴.
  3. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۵۹.
  4. سماوی، ابصار العین، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص۱۸۰ و ص۲۰۹.
  5. سوگنامه آل محمد(ص) ص۲۱۲.
  6. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۶۳.
  7. سماوی، ابصارالعین، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص۲۰۶.
  8. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۶۴.
  9. سماوی، ابصارالعین، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص۱۶۷.
  10. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۶۵.
  11. مقتل مقرم، ص۳۱۴.
  12. ر.ک: مقتل مقرم، ص۳۱۴.
  13. معالی السبطین، ج۱، ص۳۸۰.
  14. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۶۶.
  15. موسوعة کلمات الحسین(ع)، ص۴۱۱ - ۴۱۲.
  16. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۶۸.
  17. تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۸؛ محلاتی، ریاحین الشریعه، ج۴، ص۳۲۶؛ گفتنی است که صاحب منتخب التواریخ (خراسانی) ص۳۰۶، معتقد است که شیعیان در خانه ماریه جمع شدند و برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و آن حضرت را به بصره دعوت نمودند.
  18. محدث قمی، منتهی الأمال، ج۲، ص۲۸۹؛ نفس المهموم، ص۱۷۴.
  19. سوگنامه آل محمد(ص)، ص۴۰۵.
  20. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۷۰.
  21. مقتل الحسین مقرم، ص۳۷۵.
  22. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۷۳.
  23. معالی السبطین، ج۲، ص۹۳.
  24. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۷۴.
  25. سوگنامه آل محمد، ص۴۸۶.
  26. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۷۵.
  27. خیابانی، وقایع الایام، ص۲۵۳.
  28. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۸۰.
  29. تاریخ ابن عساکر، ج۱۳، ص۸۵.
  30. موسوعة کلمات الحسین(ع)، ص۲۹۳.
  31. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۸۱.
  32. شیخ طوسی، الغیبة، ص۱۲۸؛ بصائر الدرجات، محمد بن حسن الصفار قمی به نقل از ابی الجارود.
  33. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۸۳.
  34. شیخ طوسی، الغیبة، ص۱۲۸.
  35. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۸۳.
  36. غروی نائینی، محدثان شیعه، ص۲۶۸.
  37. محمد اشتهاردی، سوگنامه آل محمد، ص۲۰۹.
  38. تذکرة الشهداء، ص۳۰۷.
  39. موسوعة کلمات الحسین، ص۴۹۱.
  40. سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع بانوان به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) در ورزشگاه آزادی تهران، ۳۰/۷/۷۶.
  41. فخر روحانی، زهرا، مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۹ ص ۸۴.