رهبری سیاسی در سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

موضوع امامت و رهبری امت اسلامی، از مهم‌ترین ارکان دین اسلام و پایه بنیادین مکتب تشیع است. با وجود این، بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (ص) چنین موضوع مهمی مهجور ماند و مورد کم‌مهری امت اسلامی واقع شد؛ بدیهی است تا زمانی که چنین جایگاهی برای جامعه اسلامی شناخته نشود، تأسیس حکومت دینی و اسلامی نیز میسر نخواهد بود. از این‌رو شناساندن این مقام و صاحبان اصلی آن به مردم، یکی از محورهای مهم فعالیت امامان معصوم (ع) به شمار می‌رفت. آنان هرجا موقعیت مناسبی می‌یافتند، مسئله امامت و اهمیت آن را به شیوه‌های گوناگون بیان کرده و خود را شایسته تصدی آن مقام معرفی می‌کردند. تلاش‌های پیشوایان معصوم (ع) در راستای تبیین جایگاه امامت و نشر فرهنگ ناب اسلامی توسط ایشان را می‌توان در چهار محور روایات، نامه‌ها، زیارات و ادعیه تشریح کرد. در این بخش، با رویکردی اجمالی به چهار محور یادشده، ابعاد سیاسی - دینی اصل رهبری سیاسی و امامت دینی پیشوایان معصوم (ع) را تبیین خواهیم کرد[۱].

روایات

تبیین حقایق و وظایف مردم از سوی پیشوایان معصوم چه از زبان خود یا معصومان (ع) پیشین، مهم‌ترین شیوه اطلاع‌رسانی به مخاطبان درباره موضوعات مختلف از جمله شناساندن مقام، جایگاه و هویت رهبری سیاسی و امامت دینی امت اسلامی بوده است. روایات پیشوایان معصوم (ع) در این باره فراوان و متنوع است:

خبردادن از تعداد و اسامی ائمه معصومان (ع)

مطالعه کتب روایی و حدیثی نشان می‌دهد برای نخستین بار، شخص رسول خدا (ص) از تعداد و اسامی ائمه معصومان (ع) خبر داده‌اند:

امام جعفر صادق (ع) از آباء گرامی خود و ایشان از رسول خدا (ص) و آن حضرت از جبرئیل امین نقل فرموده‌اند که هر کسی گواهی دهد بر وحدانیت خداوند متعال و اینکه محمد (ص) بنده و فرستاده من است و علی بن ابی‌طالب خلیفه رسول خدا (ص) و امامان از فرزندان علی بن ابی‌طالب (ع) حجت‌های پیامبر خدا هستند، او را به رحمت خود در بهشت داخل ساخته و از آتش دوزخ به عفو خود نجات می‌دهم و بر او حواری و حوریان بهشتی را مباح کرده و از برای او کرامت خود را واجب می‌سازم و بر این نعمت خود را تمام نموده و او را از بندگان خالص خود قرار می‌دهم. اگر آن بنده مرا ندا کند، در جواب او لبیک گویم و اگر مرا بخواند، اجابتش کنم و اگر از من چیزی طلب کند به او عطا کنم و اگر خاموش شود، من با او سخن آغاز کنم و اگر بد کند بر او رحمت کنم و اگر از من بگریزد من او را بخواهم و اگر به من بازگشت کند، قبولش کنم و اگر در رحمت مرا بکوبد، به رویش بگشایم و آن کسی که شهادت ندهد به اینکه نیست خدایی به غیر من و مرا واحد و یگانه نداند یا به این معنی شهادت بدهد ولی شهادت ندهد که محمد (ص) بنده و رسول من است، یا به این هم شهادت بدهد، ولی شهادت ندهد که علی بن ابی‌طالب خلیفه من است، یا به این نیز شهادت بدهد ولی شهادت ندهد که امامان از فرزندان علی بن ابی‌طالب حجت‌های من هستند، پس به تحقیق نعمت‌های مرا انکار کرده و عظمت مرا کوچک شمرده و به آیات و کتب و پیامبران من کافر شده است. اگر آن بنده قصد من کرده و روی به من نماید (رحمت خود را) از او پنهان دارم و اگر از من چیزی بخواهد آن را بر او حرام کنم و اگر مرا صدا زند، ندای او را نشنوم و اگر مرا بخواند و دعا کند، دعایش مستجاب نکنم و اگر به من امیدوار شود. ناامیدش گردانم و این جزای اوست از جانب من و من ظلم کننده بر بندگان نیستم.

پس جابر بن عبدالله انصاری برخاست و عرض کرد: یا رسول الله (ص) امامان از فرزندان علی بن ابی‌طالب (ع) چه کسانی هستند؟ پیامبر (ص) فرمود: حسن و حسین (ع) دو سید جوانان بهشتند، پس بعد از آن امام زین‌العابدین (ع) امام زمان خود است پس از آن امام محمدباقر (ع) و زود باشد که تو، او را درک کنی و سلام مرا به او برسانی، بعد از او امام جعفر (ع)، پس کاظم موسی بن جعفر (ع)، پس حضرت امام رضا (ع)، بعد از او امام محمد تقی (ع)، بعد از او امام علی نقی (ع)، بعد از او امام حسن عسکری (ع)، بعد از او قائم به حق، مهدی (ع) امت من، آنکه پر کند زمین را از عدل و داد، همچنان که پر شده باشد از جور و ظلم.

ای جابر! ایشان خلیفه‌های من و اوصیای من و اولاد و عترت من هستند. هرکه ایشان را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هرکه از ایشان نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده و به من عاصی شده و هر که ایشان را انکار کند، مرا انکار کرده است. خداوند متعال به خاطر ایشان آسمان را از فروافتادن باز می‌دارد و همچنین به سبب ایشان زمین را حفظ می‌کند[۲].[۳]

تبیین جایگاه امامت و حاکمیت سیاسی ائمه (ع)

ائمه اطهاری که نامشان یک به یک در این روایت رسول خدا (ص) بیان شده، در موارد مقتضی بر امامت و رهبری خویش تأکید کرده و این جایگاه رفیع را برای امت اسلامی تبیین کرده‌اند. امام علی (ع) در دوره حاکمیت خلفا و پس از آن بارها از سزاوار بودن و شایستگی خود بر امر خلافت و حکومت سخن گفته و نسبت به انحراف از دین هشدار داد: پس از رحلت رسول خدا (ص) من خود را سزاوارترین مردم به امر حکومت می‌دانستم، اما مردم بر حکومت ابوبکر توافق کردند، من هم تسلیم شدم و پیروی کردم. پس از مرگ ابوبکر یقین داشتم که حکومت به فردی جز من نرسد، اما او عمر را به حکومت رساند، من هم تسلیم شدم و پیروی کردم پس از عمر، وی حکومت را میان شش نفر قرار داد که من یکی از آنان بودم. در نتیجه حکومت به عثمان رسید، باز تسلیم شدم و اطاعت کردم تا اینکه عثمان کشته شد و مردم نزد من آمده و با میل و رغبت و نه اجبار و اکراه با من بیعت کردند[۴].

ایشان در بخشی دیگر افزون بر استناد به کلام رسول خدا (ص) مبنی بر اختصاص داشتن پیشوایی و رهبری امت به خود، به دلیل تسلیم شدن در برابر حاکمیت خلفاء نیز اشاره می‌فرمایند: رسول خدا (ص) مرا به پیمانی متعهد کرد و فرمود: ای پسر ابوطالب! پیشوایی و رهبری امت من در حقیقت از آن توست، اگر مردم به درستی و بدون نزاع و درگیری ولایت تو را پذیرفتند، در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند، آنان را به خواست خود واگذار. خداوند برای تو راه گشایشی قرار خواهد داد[۵].[۶]

تأکید بر دوستداری و محبت اهل‌بیت (ع) و لزوم پذیرش ولایت ایشان

امام علی (ع) در کنار تبیین جریاناتی که به کنار نهادن رهبری سیاسی و جانشین واقعی رسول خدا (ص) منجر شد، بر لزوم حمایت و دوستداری اهل‌بیت و پیشوایان معصوم (ع) از سوی مردم تأکید می‌ورزد. ایشان با استناد به روایتی از رسول خدا (ص) می‌فرماید: رسول خدا (ص) فرمود: ای علی! هر کس می‌خواهد در روز رستاخیز با شادمانی خاطر و پاکی خدا را ملاقات کند در حالی که از گرفتاری روز جزا ایمن باشد، باید تو را دوست بدارد و همچنین دوستدار فرزندان تو حسن، حسین و مهدی (ع) که آخرین آنان است، باشد. ای علی، در آخرالزمان گروهی تو را دوست خواهند داشت و این در حالی است که دیگران آنان را (به سبب این دوستی) سرزنش می‌کنند که اگر آنان نیز تو را دوست بدارند، بر ایشان بهتر خواهد بود که اگر بدانند، تو و فرزندانت را - که درود خدا بر آنان باد - بر پدر و مادر و خویشان و نزدیکان خود مقدم می‌دارند. آنان در روز رستاخیز زیر پرچم ستایش برانگیخته خواهند شد و خداوند نیز از زشتی‌ها و اشتباهاتشان در می‌گذرد و جایگاه آنان را بر می‌افرازد، چراکه این پاداش نیکوکاران است[۷].

امام سجاد (ع) بعد از تفسیر آیه شریفه وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ[۸] می‌فرمایند: ای بندگان خدا! این قصاص به کسی مربوط است که او را کشته‌اید و دستش را از دنیا کوتاه کرده‌اید. آیا شما را خبر دهم از کشتنی بدتر از این و قصاص سخت‌تر از این قصاص؟ گفتند: آری یا ابن رسول الله (ص)! فرمود: بدتر از این، کشتنی است که جبران ناپذیر است و بعد از آن هیچ گاه حیات نمی‌یابد. پرسیدند آن چه کشتنی است؟ فرمود: کسی را از نبوت پیامبر و ولایت علی بن ابی‌طالب (ع) گمراه کردن، او را به غیر راه خدا بردن و به پیروی دشمنان علی (ع) و اعتقاد به امامت آنها و دفع علی (ع) از حقش و انکار فضیلت وی وادار کردن، و به ادای حق واجب امام علی (ع) بی‌اعتنا ساختن. این است آن قتلی که مقتول را در آتش جهنم قرار می‌دهد و کیفر این قتل نیز، جاودانه بودن قاتل در عذاب جهنم است[۹].

حدیث مشهور سلسلة‌الذهب که توسط امام رضا (ع) هنگام ورود ایشان به مرو در میان انبوه جمعیت مشتاق و دوستدار آن حضرت بیان شد، بر لزوم پذیرش ولایت اهل‌بیت (ع) تأکید دارد. امام رضا (ع) در آن لحظات حساس فرمود: پدرم موسی بن جعفر برایم حدیث کرد از پدرش جعفر بن محمد و او از پدرش محمد بن جعفر و او از پدرش علی بن الحسن و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابی‌طالب (ع) و او از رسول خدا (ص) و او از ذات پاک خدا که فرمود: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ (اقرار به یکتایی خدا) حصار و دژ من است و کسی که داخل دژ من شود، از عذاب من ایمنی یابد.

امام پس از ادای این جملات لحظاتی بعد فرمود: «بشرطها و انا من شروطها»[۱۰]؛ این ایمنی از عذاب در پرتو توحید، مشروط به شروطی است و من آن از شروط آن هستم. مراد امام از این سخنان آن است که توحید، با پذیرش رهبری امام حق که من هستم، سبب نجات بندگان خواهد بود و توحید بدون امامت، فایده‌ای نخواهد داشت و این نشان می‌دهد که مسئله ولایت و امامت، از جانب خداست و امام رضا (ع) پیش از ورود به مرو و اقدام مأمون، ولایت و امامت خود را اعلام داشته است[۱۱].

تأکید بر خاندان رسالت و وحی

امام سجاد (ع) در خطبه‌های معروف خویش به ویژه در خطبه شام، تلاش می‌کند که خود را فرزند پیامبر (ص)، علی و فاطمه زهرا (س) معرفی کند. چنان‌که در خطبه شام می‌فرماید: ... من فرزند علی مرتضی هستم... من فرزند فاطمه زهرا (س) هستم و...[۱۲].

مهم‌ترین تأکید و هشدار امام سجاد (ع) در این خطبه آن است که خود را فرزند پیامبر (ص)، علی و حضرت زهرا (س) معرفی کرده و بر اینکه از خاندان اهل‌بیت (ع) و عترت پیامبر (ص) است، تأکید می‌کند.

روشن است که این سخنان تنها به منظور بیان سلسله نسب از سوی امام نیست؛ بلکه تأکیدی است بر اتصال خویش به خاندان رسالت و نبوت و آگاه ساختن مردم نسبت به حلقه‌های متصل زنجیر امامت که خداوند آن را به خاندان وحی متصل ساخته است[۱۳].

برحذر داشتن امت از مدح، همکاری با مراجعه به حاکمان جور

روایات متعدد که از پیشوایان معصوم به ما رسیده است بیان می‌کند که ایشان، امت مسلمان را از هرگونه مدح و ستایش، همکاری و یا مراجعه به حاکمان ظالم برحذر داشته‌اند. علت تأکید ایشان بر این امر، اهمیت نفی ولایت و حاکمیت حاکمان جائر است تا بتوانند امامت و ولایت خود یا جانشینان خویش را بر امت اثبات کنند. امام سجاد (ع) در خطبه‌ای که در روزهای جمعه ایراد می‌فرمودند، یکی از موارد مورد پرسش در قیامت را “سؤال از امامی که ولایتش را پذیرفته‌ای”[۱۴] اعلام می‌داشتند. امام (ع) با این بیان، اهمیت خلافت و رهبری الهی را به مردم گوشزد کرده و در عین حال، مشروعیت امامت و رهبری حاکمان طاغوت را زیر سوال می‌بردند.

ابوبصیر می‌گوید: از امام باقر (ع) درباره اشتغال به کار در امور حکومتی و استخدام در امور حاکمان طاغوت سؤال کردم، امام باقر (ع) فرمود: هرگز به خدمت آنان در نیایید حتی به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکب، زیرا هیچ کس به خدمت ایشان در نمی‌آید و از مزایای مادی آنان بهره‌ای نمی‌گیرد، مگر اینکه به همان اندازه به دین او لطمه می‌زنند[۱۵].

آن حضرت همچنین در نهی پیروان خویش از همکاری با جباران فرموده است: ناقه صالح را یک نفر پی کرد و کشت، ولی چون توده مردم بدان عمل راضی بودند، عذاب نسبت به همگان نازل شد پس هر گاه امام عادل ظاهر گشت و به حکومت رسید، کسانی که راضی به حکم او باشند و حکومت را در راستای عدل کمک نمایند، دوست و یاور او به شمار می‌آیند و زمانی که پیشوا و حاکم جائر به قدرت رسید، کسانی که راضی به حکم او باشند و او را در مسیر جور و ستمش یاری دهند، ولی، دوست و یاور او به شمار خواهند آمد[۱۶].

روایات متعدد از امام صادق (ع) شیعیان را از رجوع به ستمگران برحذر داشته است که در میان اینها، روایات مقبوله عمر بن حنظله، مشهوره ابی‌خدیجه، صحیحه حلبی و روایت سلیمان بن خالد مشهورتر از دیگرانند[۱۷]. در این روایات چهارگانه که امت مسلمان به ویژه شیعیان اهل‌بیت (ع) از هرگونه ستایش، همکاری و یا مراجعه به حاکمان ظالم به منظور رفع نزاع منع شده‌اند، نکات چندی به دست می‌آید:

  1. در مقبوله عمر بن حنظله امام صادق (ع) رجوع به قضات جور را همانند رجوع به طاغوت دارای آثار وضعی و تکلیفی دانسته است. یعنی افزون بر اینکه اصل این رجوع حرام است، حکم صادره بی‌اثر نیز خواهد بود، زیرا چنین حکمی از شخص غیر عادل و غیرواجد شرایط صادر شده و فاقد هرگونه اثر شرعی و قضایی خواهد بود.
  2. در روایت مشهوره ابی‌خدیجه و نیز عمر بن حنظله عبارتی از امام صادق (ع) است که «فَإِنِّي‏ قَدْ جَعَلْتُهُ‏ حَاكِماً...» از این عبارت به دست می‌آید که تصدی حاکمیت و دادرسی در زمانی که امام معصوم غایب است و یا به هر دلیل دسترسی به او ممکن نیست، به نصب و اجازه وی نیاز دارد. هرچند این اذن، به صورت اذن عام و نصب کلی باشد؛ بنابراین اگر کسی واجد شرایط نصب امام نباشد، حق حکومت و دادرسی نخواهد داشت.
  3. در این روایات امام صادق (ع) تأکید فرموده‌اند: «انْظُرُوا إِلَى‏ رَجُلٍ‏ مِنْكُمْ‏»[۱۸]. از این عبارت در می‌یابیم که قاضی و حاکم مورد مراجعه با اوصاف و شرایطی که در روایت به آن اشاره شد، باید از شیعیان باشد. مگر در شرایط اضطراری که رجوع به دادرسی عادل و مؤمن، ممکن نباشد که در این صورت، از باب قاعده “اضطرار” و “لاحرج” می‌توان به حکم ثانویه عمل کرد، اما حکم ابتدایی و اساسی، همان نهی از رجوع به دادرسان جور است.
  4. از روایت سلیمان‌بن‌خالد به دست می‌آید که حکومت و دادرسی، از شئون امامی است که جانشین پیامبر (ص) بوده و به احکام شریعت اسلامی آگاه باشد. بر این اساس، تصدی حاکمیت برای غیر جانشین پیامبر (ص) که متصف به صفت علم و عدالت نباشد، جایز نیست و پذیرش حاکمیت آنان نیز از سوی مسلمانان جایز نخواهد بود.

سیره عملی و سیاسی امام موسی کاظم (ع) و نیز روایات وارد از آن حضرت بیان می‌کند که ایشان در طول ۳۵ سال امامت خویش که با چهار طاغوت زمان (منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون‌الرشید) هم‌عصر بودند، نه تنها خود در هر فرصتی بر ضد آنها سخن می‌گفت که شیعیان و پیروان خویش را نیز از همکاری با طاغوتیان برحذر می‌داشتند[۱۹]؛ زیرا آن حضرت نیز همانند پیشوایان سلف صالح خود، رهبری و زعامت سیاسی را تنها از آن ائمه معصومان (ع) و جانشینان بر حقّ رسول خدا تلقی کرده و هرگونه دخالت غیر معصوم در این امور را نامشروع می‌دانستند[۲۰].

همین شیوه در سیره سیاسی امام رضا (ع) نیز به چشم می‌خورد؛ چنان‌که آن حضرت در پاسخ سلیمان جعفری که در مورد همکاری با سلطان وقت (مأمون) از امام رضا (ع) پرسید، ایشان فرمود: ای سلیمان! وارد شدن به دستگاه آنها، کمک به آنها و کوشش در تأمین نیازهایشان معادل کفر است. و توجه عمدی به آنها از گناهان بزرگی است که آتش دوزخ، سزای آن خواهد بود[۲۱].[۲۲]

نامه‌ها

دومین شیوه تبیین حقایق و وظایف مردم توسط ائمه معصومان (ع) عبارت بود از نگارش و ارسال نامه که با تأکید بر تبیین جایگاه امامت و رهبری سیاسی از سوی ایشان همراه بود. یکی از اقدامات امام حسین (ع) پیش از نهضت کربلا استفاده از همین شیوه بوده است. آن حضرت، در نامه‌ای به بزرگان بصره مانند مالک بن مسمع بکری، أحنف بن قیس، منذر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم، عمرو بن عبیدالله بن معمر و دیگران چنین می‌نویسد: پس از ستایش پروردگار، همانا خداوند محمد (ص) را برای هدایت انسان‌ها برگزید و او را به نبوت بزرگ داشت و برای رسالت خود انتخاب کرد؛ سپس او را به سوی خود برد در حالی که پیامبر (ص) بندگان خدا را نیکو پند داد و آنچه به او وحی شد، به مردم ابلاغ کرد و ما از خانواده او، دوستان او، و جانشینان او، وارث او و سزاوارترین مردم به جایگاه رهبری او بودیم. تا آنکه قبیله ما بر ما ستم روا داشته و حکومت را غصب کردند؛ پس راضی شدیم و تفرقه را خوش نداشتیم و سلامت و امنیت را دوست داشتیم و ما می‌دانیم که ما خاندان پیامبر (ص)، از دیگران به حکومت سزاوارتریم.

من هم‌اکنون پیک خود را با این نامه به سوی شما فرستادم و من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش (ص) دعوت می‌کنم در حالی که سنت پیامبر (ص) در جامعه مرده و بدعت‌ها زنده شده است. پس اگر گوش به سخنان من بسپارید و دستور مرا اطاعت کنید، شما را به راه رستگاری هدایت می‌کنم. درود خدا و رحمت او بر شما باد[۲۳].

بارزترین بخش این نامه، تأکید امام حسین (ع) بر رهبری سیاسی و امامت دینی پیشوایان معصوم است و از این‌رو مخاطبان نامه را به همکاری و اطاعت از دستورات خویش دعوت کرده است. نمونه دیگر، نامه‌ای است که حضرت ولی‌عصر (ع) در پاسخ به نامه محمد بن عثمان العمری نوشتند و دستور فرمودند که در حوادث واقعه، به فقها و راویان احادیث مراجعه کنند و تأکید کردند که ایشان، حجت من بر شما و من حجة‌الله هستم[۲۴]. در این نامه از آن جهت مراجعه به راویان حدیث جایز دانسته شده که ایشان را شخص معصوم تعیین فرموده است[۲۵].

زیارات

یکی از برجسته‌ترین منابع معرفتی در اسلام به ویژه مذهب تشیع که تحکیم پیوند با ائمه معصومان (ع) می‌شود، زیارت است. تشرف به زیارت پیشوایان معصوم، درسی است که شیعیان آن را از مکتب اهل‌بیت (ع) آموخته‌اند. سیره عملی و سیاسی آن بزرگواران، همواره چنان بود که از راه تمسک به این شیوه، ارزش و منزلت امامان معصوم (ع) را به مردم می‌نمایاندند و در هر شرایط و موقعیتی نیز آن را ترک نمی‌کردند. امام هادی (ع) در نخستین سال تبعید خود در سامرا، در روز عید غدیر به زیارت جدّ بزرگوارش امیر مؤمنان علی (ع) و با زبان زیارت، به معرفی مقام آن حضرت و رسواساختن دشمنان ایشان پرداخت[۲۶]. ایشان حتی گاهی برای پاسداشت منزلت امامت و آموختن آموزه‌ای بزرگ به شیعیان، شخصی را به نیابت خود برای زیارت حرم اباعبدالله الحسین (ع) می‌فرستادند تا میزان توجه و اهتمام خویش به این امر را نشان دهند. همین شیوه موجب شد تا در دوران خفقان عباسیان به ویژه متوکل، با وجود تهدیدها و شکنجه‌های بسیار که در حق زیارت‌کنندگان حرم حسینی روا می‌داشتند، شیعیان علاقه بیشتری به زیارت کربلای حسینی از خود نشان دهند[۲۷].[۲۸]

ادعیه

در روایات معصومان (ع) از دعا با تعابیر بلندی چون “سلاح مؤمن”[۲۹] و “سلاح پیامبران”[۳۰] و... یاد شده است که اهتمام پیشوایان معصوم به این امر را نشان می‌دهد. ائمه (ع) با بهره‌گیری از ویژگی‌های برجسته دعا، افزون بر نیایش به درگاه الهی، به نشر آموزه‌های سیاسی الهی پرداخته و در ستیز با دشمنان، چهره واقعی آنان را با این روش آشکار می‌ساختند؛ از این روی دعا در سیره سیاسی معصومان (ع) دارای سهم به سزایی است.

از جمله اهداف دعا در سیره پیشوایان معصوم، روشنگری و تبیین حقایق و وظایف مردم از سوی پیشوایان معصوم و شناساندن مفهوم امامت و رهبری امت به آنان است. امام سجاد (ع) در ادامه دعاهای خود، در مواردی به بیان مفهوم امامت پرداخته و آن را مورد تفسیر و تبیین قرار داده است. برای مثال در دعای عرفه می‌فرماید: پروردگارا! درود فرست بر پاکان افراد خاندان پیامبر (ص) که ایشان را برای قیام به امر (حکومت) خود برگزیدی و خزانه‌داران علم و نگهداران دین و جانشینان خویش در زمین و حجت‌های خود بر بندگانت قرار دادی و ایشان را به خواست خود از پلیدی و آلودگی یکباره پاک نمودی و برای رسیدن به تو و راه بهشت خود وسیله ساختی...[۳۱].

امام سجاد (ع) در این بخش از دعا به طور آشکار، پیشوایان معصوم و جانشینان رسول خدا (ص) را برگزیدگان برحقّ خداوند در زمین برای قیام به امر حکومت و امامت و رهبری امت معرفی می‌کند. در بخشی دیگر از این دعا می‌فرماید: خدایا! تو در هر زمانی دین خود را به وسیله پیشوایی، تأیید فرموده‌ای و او را برای بندگانت عَلَم و در کشورهایت مانند نورافشان برپا داشته‌ای؛ پس از آنکه پیمان او را با پیمان خود پیوسته‌ای و او را وسیله خشنودی خود ساخته‌ای و طاعتش را واجب کرده‌ای و از نافرمانی‌اش بیم داده‌ای... پروردگارا! کتاب و قوانین و شریعت خود و سنت پیامبرت را به وسیله او برپا دار و هر آنچه از نشانه‌های دینت، که ستمکاران میرانده‌اند، به وسیله او زنده ساز و رنگ جور ظالمان را از شریعت بزدای... ما را مطیع او قرار داده و در راه رضایت او کوشا ساز...[۳۲].

امام سجاد (ع) در قالب دعای پیش‌گفته به کنایه، خود را حاکم منصوب از جانب خداوند معرفی می‌کند که برای قیام به امر الهی و نگهداری و پشتیبانی دین، برگزیده شده است. این تعبیرها به امر حکومت و مقام امامت، صراحت دارد که در واقع، همان تصدی امور دینی و دنیایی مردم است.

امام سجاد (ع) در بخشی دیگر از صحیفه سجادیه به مناسبت دعای روز جمعه و عید قربان می‌فرماید: خدایا! این مقام (امامت و رهبری امت اسلامی که اقامه نماز در روز عید قربان و روز جمعه و ایراد خطبه از شئون آن است)، مخصوص جانشینان و برگزیدگان و امانت‌داران توست که درجه اعلای معرفت و قرب را به آنان اختصاص داده‌ای، ولی از طرف غاصبان (خلفای ستمگر اموی) دستخوش غارت و چپاول شده است[۳۳].

امام سجاد (ع) در این دعا نیز با صراحت از مسئله امامت و رهبری امت که به خاندان پیامبر (ص) اختصاص دارد و غصب‌شدن آن به دست حاکمان اموی یاد کرده و بدین‌ترتیب، مشروعیت حکومت بنی‌امیه را نفی می‌کند[۳۴].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۶۵.
  2. ابی‌جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة؛ ج۱، ص۲۵۸، حدیث ۳. روایت مزبور به اشکال مختلف از سوی ائمه معصومان (ع) نیز مورد تأکید قرار گرفته است. به طور مثال ابوخالد کابلی وقتی از امام سجاد (ع) تعداد امامان بعد از ایشان را می‌پرسد و حضرت سجاد (ع) در پاسخ ضمن اینکه خود را امام چهارم معرفی می‌کند، بقیه امامان را یک به یک مطابق روایت مفصل رسول خدا (ص) می‌شمرد. ابی‌جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة؛ تصحیح علی‌اکبر غفاری، ج۱، ص۳۱۹.
  3. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۶۶.
  4. ابی‌القاسم علی بن الحسین بن هبة‌الله الشافعی ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۹؛ عزالدین ابن‌الحسن علی بن محمد ابن‌الاثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۱۰۶.
  5. احمد ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۴؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری) المسترشد فی امامة علی بن ابی‌طالب (ع)، ص۴۱؛ محمدباقر محمودی، نهج‌السعادة فی مستدرک نهج‌البلاغه، ج۵، ص۲۱۸ و ۲۱۹.
  6. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۶۸.
  7. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۵۸. «امام علی (ع) در روایتی دیگر در توضیح این سخن رسول خدا (ص) که فرمود: با روزها دشمنی نورزید که با شما دشمنی خواهند کرد، فرمود: آری، به درستی که منظور از «روزها» ما هستیم که به برکت وجود ما زمین و آسمان پا برجاست» (ر. ک: امین‌الاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص۴۱۱؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۵۹).
  8. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  9. ابو منصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ص۳۱۹.
  10. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۴ و ۱۳۵؛ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، ص۳۶۴.
  11. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۶۹.
  12. ابوالمؤید موفق بن احمد مکی خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۶-۷۸. آن حضرت همچنین هنگام ورود به شام، وقتی با تعرض پیرمرد شامی روبه‌رو شدند، خود را مصداق «ذوی القربی» و «اهل‌بیت (ع)» معرفی کردند. علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف، ص۱۰۲-۱۰۳.
  13. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۷۱.
  14. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، ص۲۸۴.
  15. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، (فروع کافی)، ج۵، ص۱۰۶.
  16. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۷.
    1. مقبوله عمر بن حنظله: این روایت در بیشتر مجامع روایی شیعه وجود دارد. عمر بن حنظله که در زمان امام صادق (ع) می‌زیسته، روزی از امام صادق (ع) در مورد شیعیانی که به خاطر اختلافی که با یکدیگر پیدا می‌کنند، سؤال می‌کند که آیا اینان می‌توانند دادرسی را به سلطان و قضات وقت (حاکمان جور) ارائه کنند؟ امام می‌فرماید: هرکس چه در حق و یا باطل به آنان رجوع کند، به طاغوت مراجعه کرده است؛ بلکه آنان باید به افرادی که حدیث ما را روایت می‌کنند و در حلال و حرام ما دقت و نظر نموده و دانای به احکام ما شده‌اند، مراجعه کنند. مردم باید به حاکمیت آنها رضایت دهند، زیرا که من آنان را حاکم بر شما قرار دادم و اگر چنین اشخاصی بر اساس دستورات ما حکم دهند و طرفین آن را نپذیرند، گویا حکم خدا را سبک شمرده‌اند و ما را مورد تردید قرار داده‌اند و کسی که در ما تردید کند، گویا در حکم خداوند تردید کرده و این کار در حد شرک به خداست (ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷، حدیث ۱۰، باب ۱).
    2. مشهوره ابی‌خدیجه: در این روایت امام صادق (ع) در پاسخ ابی‌خدیجه سالم بن مکرم می‌فرماید: زنهارا مبادا شما (شیعیان) شکایت از یکدیگر را نزد اهل جور و ستم ببرید (تا میان شما قضاوت کنند) بلکه رجوع کنید به مردمی از خودتان که چیزی از احکام ما را بداند. پس او را حاکم قرار دهید زیرا من او را به قضا و دادرسی نصب نموده‌ام و شما نزد او دادخواهی کنید (محمدبن‌حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴، باب ۱، حدیث ۵).
    3. صحیحه حلبی: حلبی که از روایات مورد وثوق است و روایتش به صحیحه معروف است، از امام صادق (ع) چنین نقل می‌کند که روزی از آن حضرت پرسیدم گاهی اوقات بین دو نفر از شیعیان اختلافی رخ می‌دهد، طرفین رضایت دارند که نزد مردی از ما (امامیه) تحاکم آورند، چه صورتی دارد؟ امام فرمودند: دادرسی این اشخاص مانعی ندارد و آنچه را که ما منع کرده‌ایم این‌گونه افراد نیستند؛ بلکه منظور کسانی هستند که مردم را مجبور می‌کنند به حکمشان سر فرو آورند و با شمشیر و تازیانه (با زور) مردم را تهدید می‌کند (محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵، باب ۱، حدیث ۸). در روایت دیگر امام صادق (ع) دادرسان را به چهار گروه تقسیم کرده و سه دسته را اهل دوزخ و یک دسته را اهل نجات دانسته‌اند و قاضی اهل نجات آن کسی است که بر اساس مبانی حق و عدالت و با علم به حق و دادگرانه بودن حکمش رأی صادر کند (محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۱، حدیث ۶، باب ۴؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج۶ ص۲۱۸).
    4. روایت سلیمان بن خالد: در این روایت امام صادق (ع) می‌فرماید: از حکومت و دادرسی بپرهیزید که حق امامی است که به دادرسی عالم بوده و بین مسلمانان به عدالت رفتار کند که پیامبر چنین بود (ر. ک: محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۷، باب ۳، حدیث ۳).
  17. روایت مشهوره ابی‌خدیجه، محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۸، ص۴، باب ۱، حدیث ۵.
  18. روزی امام کاظم (ع) به زیاد بن ابی سلمه که با دستگاه طاغوتی هارون‌الرشید ارتباط داشت فرمود: چرا با آنان همکاری می‌کنی؟ زیاد پاسخ داد: من عیالمند و تهیدست هستم. برای تأمین معاش، زندگی با آنان همکاری می‌کنم. امام فرمود: هرگاه من از بالای ساختمان بلندی بیفتم و قطعه قطعه شوم، برایم بهتر است از اینکه متصدی کاری از کارهای آنان (ظالمان) شوم، یا قدم بر روی فرش یکی از آنها بگذارم. محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۱۴۰. در ادامه این پژوهش خواهیم گفت که در مواردی، برخی افراد با اجازه خود ائمه (ع) در دستگاه طاغوت مشغول به کار بودند مانند علی بن یقطین و دیگران. اما این موارد استثناء که با اجازه و دستور ائمه (ع) بوده است، به دلیل مصالحی بود که پیشوایان معصوم تشخیص می‌دادند. ایشان و افرادی را به عنوان نفوذی در دستگاه جور قرار می‌دادند؛ نه برای تأمین معاش و کسب منافع فردی. مثل صفوان که شترانش را در سفر حج به دستگاه هارون کرایه داده بود. این امر، گرچه به ظاهر در امر خیر بود، اما چون حالت شخصی داشته و مصلحت جمعی شیعیان در آن لحاظ نشده بود، امام کاظم (ع) با سرزنش خطاب به صفوان فرمود: آیا دوست داری تا هنگام پرداخت کرایه‌ات هارون و درباریانش زنده بمانند؟ صفوان عرض کرد: آری. امام فرمود: کسی که بقای آنها (حاکمان جور) را دوست داشته باشد، از آنان محسوب می‌شود و چنین کسی اهل دوزخ خواهد بود (محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۳۱-۱۳۲).
  19. مذاکره سیاسی امام کاظم (ع) با مهدی عباسی و یا هارون‌الرشید درباره قلمرو فدک حاکی از اعتقاد آن حضرت به زعامت سیاسی خویش و ائمه معصومان (ع) و نامشروع دانستن حکومت جور است: مهدی عباسی سومین خلیفه عباسی در اقدامی عوام فریبانه اعلام کرد: من قصد دارم حقوقی را که مسلمین بر عهده من دارند بپردازم. امام کاظم (ع) نزد وی رفت و فرمود: چرا حقوق از دست رفته ما را به ما باز نمی‌گردانی؟ مهدی عباسی گفت: حقوق شما چیست؟ امام (ع) فرمود: فدک. مهدی گفت: حدود فدک را مشخص کنید تا به شما باز گردانم. امام (ع) فرمود: حدّ اول آن کوه اُحُد است. حدّ دوم آن عریش مصر است، حدّ سوم آن سیف‌البحر (حدود دریای خزر) است و حدّ چهارم آن دومة‌الجندل (عراق و شام) است. (یعنی در واقع تمام قلمرو اسلامی که در آن زمان زیر سیطره حاکمان جور قرار داشت). امام کاظم (ع) با این بیان به مهدی عباسی فهماند که زمام حکومت بر تمامی قلمرو اسلامی، حقّ ماست و باید در دست ما باشد نه شما حاکمان غاصب. نظیر همین گفت‌و‌گو میان امام کاظم (ع) و هارون‌الرشید نیز نقل شده است (ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۵۶؛ ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل‌ابی‌طالب (ع)، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱).
  20. محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۳۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۴.
  21. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۷۱.
  22. به دنبال ارسال این نامه شورش و حرکتی در میان مردم بصره ایجاد شد و برخی همچون یزید بن مسعود، قبایل بنی‌تمیم، بنی‌حنظله و بنی‌سعد را فراخواندند و خود را برای حمایت از امام حسین (ع) آماده ساختند، اما چندی نگذشت که خبر شهادت امام حسین (ع) آنان را غافلگیر کرد (ر. ک: ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۳، ص۲۸۰ و ج۷، ص۲۴۰؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۴۰ و واقعه طف، ص۱۰۷).
  23. محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، باب ۱۱، ابواب صفات قاضی، ج۹، ص۱۴۰.
  24. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۷۶.
  25. امام هادی (ع) در این زیارت امام علی (ع) را این‌گونه خطاب کرد: «تو خدا را در حالی ملاقات کردی که به مقام شهادت رسیدی. خداوند قاتلان تو را کیفر دهد و آن را بر ایشان پیوسته دارد. من در حالی که عارف به مقام تو هستم و از شأن و منزلت تو نزد خداوند آگاهم، به زیارت تو آمده‌ام. دشمنانت و آنان که بر تو ستم روا داشته‌اند، دشمن می‌دارم و به خواست خدا با همین عقیده پروردگارم را ملاقات خواهم کرد. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، کامل‌الزیارات، ص۱۲۴.
  26. زیارت جامعه کبیره امام هادی (ع) گام مؤثری در نشر فرهنگ اسلامی به ویژه تبیین جایگاه امامت و نقش وی در نظام هستی است، امام هادی (ع) در این زیارت، امامان معصوم را جایگاه رسالت، سرچشمه‌های رحمت، گنجینه‌های علم حلم، رهبران الهی جامعه، ولی‌نعمت‌های نظام هستی، پایه‌های آرامش زمین، دورازه‌های ایمان و خلاصه فضایل و حسنات معرفی می‌کند و آن‌چنان امامان معصوم را ترسیم می‌فرماید که عاشقی دل‌سوخته وصال و زیارت تربت پاک آنان را تمنا دارد.
  27. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۷۷.
  28. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۸۶۹، حدیث ۵۵۳۸.
  29. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۸۶۹، حدیث ۵۵۳۹.
  30. الصحیفة السجادیة الجامعة، دعای چهل و هفتم، ص۳۲۲-۳۲۳.
  31. الصحیفة السجادیة الجامعة، دعای چهل‌و‌هفتم، ص۳۲۲ و ۳۲۳.
  32. الصحیفة السجادیة الجامعة، دعای چهل‌و‌هشتم، ص۳۵۱.
  33. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۷۸.