←افسانه غرانیق
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
همین معنا را به صورت دیگری در تفسیر جواهر (طنطاوی) میخوانیم که میگوید: «این [[احادیث]] در هیچ یک از کتب [[صحاح]] مانند [[صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]]، جامع [[ترمذی]]، [[سنن]] ابی [[داوود]]، و [[سنن نسائی]]، در هیچ یک از این کتب شش گانه نیامده است و لذا در کتاب «تیسیرالوصول لجامع الاصول» که [[روایات تفسیری]] کتب شش گانه را جمعآوری کرده است، این [[حدیث]] را در [[تفسیر آیات]] [[سوره نجم]] نیاورده است؛ بنابراین [[شایسته]] نیست که برای این حدیث ارزشی قائل باشیم و ذکری از آن به میان آوریم، تا چه رسد به اینکه در [[مقام]] ایراد و جواب برآییم... این حدیث یک [[دروغ]] آشکار است»! تفسير جواهر، طنطاوی بن جوهری، ج ۶، ص۴۶. | همین معنا را به صورت دیگری در تفسیر جواهر (طنطاوی) میخوانیم که میگوید: «این [[احادیث]] در هیچ یک از کتب [[صحاح]] مانند [[صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]]، جامع [[ترمذی]]، [[سنن]] ابی [[داوود]]، و [[سنن نسائی]]، در هیچ یک از این کتب شش گانه نیامده است و لذا در کتاب «تیسیرالوصول لجامع الاصول» که [[روایات تفسیری]] کتب شش گانه را جمعآوری کرده است، این [[حدیث]] را در [[تفسیر آیات]] [[سوره نجم]] نیاورده است؛ بنابراین [[شایسته]] نیست که برای این حدیث ارزشی قائل باشیم و ذکری از آن به میان آوریم، تا چه رسد به اینکه در [[مقام]] ایراد و جواب برآییم... این حدیث یک [[دروغ]] آشکار است»! تفسير جواهر، طنطاوی بن جوهری، ج ۶، ص۴۶. | ||
افراد دیگری نیز مانند [[فخر رازی]]، [[التفسیر الکبیر]]، فخرالدين رازى، ج ۲۳، ص۲۳۷.، [[قرطبی]]، الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، [[محمد بن احمد]]، ج ۱۳، ص۸۴ و [[سیّد قطب]]، في ظلال القرآن، سيد بن [[قطب]] بن ابراهيم شاذلي، ج ۶، ص۳۴۲۰ و غیر آنها و عموم بزرگان [[مفسّران]] [[شیعه]] نیز این روایات را از [[خرافات]] و مجعولات شمرده و به [[دشمنان اسلام]] نسبت دادهاند. ر.ک: مکارم شیرازی، پيام [[قرآن]]، ج ۷، ص۱۶۶-۱۶۸.</ref>. اما گویا همین داستان، منشأ [[اعتقاد]] برخی [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] به عدم [[عصمت]] آن حضرت حتی در حوزه | افراد دیگری نیز مانند [[فخر رازی]]، [[التفسیر الکبیر]]، فخرالدين رازى، ج ۲۳، ص۲۳۷.، [[قرطبی]]، الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، [[محمد بن احمد]]، ج ۱۳، ص۸۴ و [[سیّد قطب]]، في ظلال القرآن، سيد بن [[قطب]] بن ابراهيم شاذلي، ج ۶، ص۳۴۲۰ و غیر آنها و عموم بزرگان [[مفسّران]] [[شیعه]] نیز این روایات را از [[خرافات]] و مجعولات شمرده و به [[دشمنان اسلام]] نسبت دادهاند. ر.ک: مکارم شیرازی، پيام [[قرآن]]، ج ۷، ص۱۶۶-۱۶۸.</ref>. اما گویا همین داستان، منشأ [[اعتقاد]] برخی [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] به عدم [[عصمت]] آن حضرت حتی در حوزه تلقی وحی شده است. بر اساس این نقل، [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که به [[آیات]] {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟» سوره نجم، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۲۰.</ref> رسید این دو جمله را شخصا [بر اثر القاء [[شیطان]]] بر آن افزود: {{عربی|تِلْکَ الْغَرانِیْقُ الْعُلی وَ انَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}} و همین سبب شد که [[مشرکان]] خوشحال شوند و آن را نوعی انعطاف در مسأله [[بت پرستی]] از ناحیه [[پیامبر]]{{صل}} بدانند! و در پایان این [[سوره]] که [[مردم]] را به [[سجده]] [[دعوت]] کرد آنها نیز همراه [[مسلمانان]] به سجده افتادند! این خبر به عنوان [[اسلام]] آوردن مشرکان در همه جا پیچید، و حتی به [[گوش]] مسلمانان [[مهاجر]] [[حبشه]] رسید و گروهی چنان خوشحال شدند و [[احساس امنیت]] کردند که از هجرتگاه خود حبشه به [[مکه]] بازگشتند. | ||
=== گستره متعلق (ابعاد عصمت) === | === گستره متعلق (ابعاد عصمت) === |