نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۷ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۷ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۵۶ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
امام حسن عسکری(ع) فرزند امام علی النقی(ع)، پدر بزرگوار حضرت مهدی(ع) و یازدهمین پیشوای شیعیان است. آن حضرت در ماه ربیع الاول یا ربیع الثانی سال ۲۳۱ یا ۲۳۲ ق در مدینه، چشم به جهان گشود. مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام "حدیثه"(س)، بود که برخی، از او به نام "سوسن" یاد کردهاند[۱][۲].
از آنجا که پیشوای یازدهم به دستور خلیفه عباسی در "سامّرا"، در محله "عسکر" سکونت اجباری داشت، "عسکری" نامیده میشود[۳]. از مشهورترین لقبهای آن حضرت، "نقی"، "زکی"، "فاضل"، "امین" و کنیهاش "ابو محمد" است. او ۲۲ ساله بود که پدرش به شهادت رسید. مدّت امامتش شش سال و عمرش ۲۸ سال بود. امام عسکری(ع) در سال ۲۶۰ ق در حالی که یگانه پسر او در جایگاه آخرین حجّت الهی در سن پنج سالگی قرار داشت، به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا، کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد[۴] ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان (ع)، ص ۶۱۵</ref>.
درباره ویژگیهای آن حضرت آوردهاند: رنگش گندمگون، چشمانش درشت و سیاه، رویش زیبا، قامتش معتدل و اندامش متناسب بود. با آنکه جوان بود، بزرگان قریش و دانشمندان زمان خود را تحت تأثیر و نفوذ قرار میداد. دوست و دشمن به برتری او در دانش، بردباری، بخشش، پارسایی، پروای الهی و دیگر مکارم اخلاقی باور داشتند[۵][۶].
مدت کوتاه عمر امام به سه دوره تقسیم میشود: تا چهار سال و چند ماهگی "و بنا به یک قول تا سیزده سالگی"، در مدینه به سر برد. تا ۲۳ سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا میزیست و تا ۲۸ سالگی "شش سال و اندی پس از شهادت امام دهم"، در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی شیعیان را بر عهده داشت.
روایاتی از رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع) بر امامت دوازده امام وارد شده و در آنها، به روشنی، به نام ایشان- از جمله امام حسن بن علی عسکری(ع)- اشاره شده است. اضافه بر آنکه در روایات نقل شده از پدر بزرگوارش، به امامت آن حضرت تصریح شده است.
مشهور بین شیعه آن است که امام عسکری(ع) فرزندی جز امام مهدی(ع) از خود به یادگار نگذاشت[۹]. آن حضرت، با همه فشارها و پیجوییهای پیوسته حکومت عباسی، یک سلسله فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و علمی، در راستای حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام میداد. گوشه ای از این فعالیتها که پیوند بیشتری با موضوع مهدویت دارد، به شرح زیر است[۱۰]:
نخست: کوشش علمی در دفاع از اسلام و ردّ شبهات
امام عسکری(ع) به دلیل شرایط نامساعد و تنگناهای شدید حکومت عباسی، در گسترش دانش بیکران خود در همه جامعه پیروزی چندانی به دست نیاورد؛ اما شاگردانی تربیت کرد که هرکدام در گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثر و ارزندهای داشتند. شیخ طوسی، شمار شاگردان آن حضرت را افزون بر یک صد نفر ثبت کرده است[۱۱]. میان آنان چهرهها و شخصیتهای برجسته و وارستهای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، ابو عمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و [[محمد بن حسن صفّار به چشم میخورند[۱۲].
دوم: گسترش حلقه ارتباطی با شیعیان از طریق نمایندگان
در پی تلاشهای فراوان امامان پیشین، در زمان امام عسکری(ع) تشیع در مناطق و شهرهای مختلف، گسترده شده و شیعیان در گستره وسیعی زندگی میکردند. گستردگی و پراکندگی مراکز شیعی، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب میکرد، تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت و نیز ارتباط آنان را با همدیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند. این نیاز، از زمان امام نهم(ع) احساس میشد و چنانکه در روش آن حضرت و امام دهم (ع) آمده، شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، از آن زمان وجود داشته است. این برنامه، زمان امام عسکری(ع) نیز پیگیری شد. بنابر یافتهها و شواهد تاریخی، آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیتهای برجسته شیعه، در مناطق فراوان نصب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این راه، شیعیان را در همه مناطق زیر نگاه داشت. یکی از نمایندگان امام "احمد بن اسحاق بن عبد اللّه قمی اشعری"، از یاران ویژه امام و از شخصیتهای بزرگ شیعی در قم بود. برخی از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمیها و امام و از جمله اصحاب خاصّ آن حضرت یاد کردهاند[۱۳]. اما دانشمندان دیگر، او را وکیل و نماینده امام دانستهاند[۱۴]. در رأس وکیلهای امام، "محمد بن عثمان عمری" قرار داشت و وکیلهای دیگر، به وسیله او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعا اموال و وجوهات جمعآوری شده را به وی تحویل میدادند و او آنها را به امام(ع) میرساند. افزون بر شبکه ارتباطی وکالت، امام از طریق فرستادن پیک، با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار میساخت و مشکلات آنان را برطرف میکرد. امام، گذشته از پیکها، از طریق نامهنگاری نیز با شیعیان ارتباط داشت و آنان را در موقعیتهای حساس راهنمایی میکرد. نامهای که امام به "ابن بابویه" نوشته، نمونهای از این نامهها است. امام دو نامه نیز به شیعیان قم و آبه "آوه" نوشته که متن آنها در کتابها گرد آمده است[۱۵].
بر اساس روایتی، امام عسکری(ع) بامداد روز هشتم ربیع الأول سال ۲۶۰ ق اندکی پیش از رحلت، نامههای فراوانی به مردم مداین نوشت[۱۶].
سوم: فعالیتهای سیاسی سرّی
امام عسکری(ع) با وجود همه محدودیتها و کنترلهای دستگاه خلافت، یک زنجیره فعالیتهای سیاسی سرّی را رهبری میکرد که با گزینش شیوههای پنهانکاری، از چشم جاسوسان دربار، به دور میماند. برای نمونه، عثمان بن سعید عمری - از نزدیکترین و صمیمیترین یاران امام(ع) - در پوشش روغنفروشی فعالیت میکرد. شیعیان و پیروان آن حضرت، اموال و وجوه خود را به او میرساندند و او آنها را در ظرفهای روغن قرار داده، به حضور امام(ع) میرساند[۱۷].
چهارم: پشتیبانی مالی از شیعیان
یکی دیگر از موضعگیریهای امام عسکری(ع)، حمایت مالی از شیعیان- به ویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت - بود. این کار سبب شد آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت عباسی نشوند[۱۸][۱۹].
از دیگر فعالیتهای سیاسی امام عسکری(ع)، تقویت و توجیه سیاسی رجال مهم شیعه، برابر فشارها و سختیهای مبارزات سیاسی، برای حمایت از آرمانهای بلند تشیع بود. از آنجا که شخصیتهای بزرگ شیعه در فشار بیشتری بودند، امام به تناسب مورد، آنان را راهنمایی میکرد و روحیه آنان را بالا میبرد. همچنین میکوشید صبر و آگاهی آنان در برابر فشارها، تنگناها و تنگدستیها فزونی یابد، تا بتوانند مسؤولیت بزرگ اجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهند.
ششم: بهرهگیری از دانش غیبی برای ارشاد دیگران
امامان(ع)، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از دانش غیبی برخوردار بودند و در مواردی که اساس حقانیت اسلام یا مصالح بلند مرتبه امت اسلامی، در خطر قرار میگرفت، از این آگاهی به صورت "ابزار هدایت" استفاده میکردند. پیشگوییها و گزارشهای غیبی آنان، بخش مهمّی از زندگی ایشان را در بر میگیرد؛ با مطالعه در زندگی امام عسکری(ع)، چنین به نظر میرسد که آن حضرت، بیش از امامان دیگر، دانش غیبی خود را آشکار میساخته است[۲۰]. پس از انتقال امام هادی(ع) به سامّرا، آن حضرت تحت مراقبت و کنترل شدید بود؛ ازاینرو امکان معرفی فرزندش امام حسن(ع) به عموم شیعیان، در جایگاه امام بعدی وجود نداشت. به طور اصولی این کار، زندگی او را از ناحیه حکومت وقت، در معرض خطر جدّی قرار میداد. به همین سبب کار معرفی امام عسکری(ع) به شیعیان و گواه گرفتن آنان در این باب، در ماههای پایانی عمر امام هادی(ع) صورت گرفت؛ به گونهای که هنگام رحلت آن حضرت، گروهی از شیعیان از امامتامام عسکری(ع)، آگاهی نداشتند[۲۱]. امام عسکری(ع) برای زدودن زنگار شکها و تردیدها و نیز برای حفظ یاران خود از خطر یا هدایت گمراهان، ناگزیر میشد پردههای حجاب را کنار زده، از آن سوی جهان ظاهر خبر دهد[۲۲].
یکی از مسؤولیتهای بزرگ امام عسکری(ع)، معرّفی حضرت مهدی(ع) به جانشینی خود بود. این امر، زمانی سختتر میشد که آن حضرت میبایست بنا به دلایلی، فرزند خود را در پرده "پنهانزیستی" نگه دارد، تا از گزند بدخواهان در امان بماند. با این حال در موارد فراوانی، به معرفی جانشین خود به افراد مورد اطمینان پرداخته است. تعابیری که امام یازدهم برای معرفی حضرت مهدی(ع) به کار برده، بدین قرار است:"هَذَا صَاحِبُكُمْ بَعْدِي"[۲۳]؛ " إِنَ ابْنِي هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي "[۲۴]؛ " هَذَا إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُم "[۲۵]؛ " ابنی محمد هو الامام الحجة بعدی "[۲۶] و مواردی از این دست که در کتابها بدان اشاره شده است.
آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبتامام دوازدهم(ع): از آنجا که پنهان شدن پیشوا و رهبر هرجمعیت، یک حادثه غیر طبیعی و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای مردم دشوار است، پیامبر اسلام(ص) و امامان پیشین(ع)، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته، افکار را برای پذیرش آن آماده میکردند[۲۷].
این تلاش، در عصر امام هادی(ع) و امام عسکری(ع)، به صورت جدیتری به چشم میخورد؛ چنانکه امام هادی(ع) بعضی از کارها را به وسیله نمایندگان انجام میداد و خود کمتر با افراد تماس میگرفت. این امر در زمان امام عسکری(ع)، جلوه بیشتری یافت؛ زیرا با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی(ع)، او را فقط به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان میداد. از سوی دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت نیز روز به روز محدودتر و کمتر میشد؛ به گونهای که حتی در شهر سامرا از طریق نامه یا به وسیله نمایندگان خویش، به مردم پاسخ میداد. بدین ترتیب، آنان را برای پذیرش اوضاع و شرایط عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آماده میساخت. این همان روشی است که امام دوازدهم(ع) در زمان غیبت صغرا در پیش گرفت و به تدریج شیعیان را برای دوران غیبت کبرا آماده ساخت[۲۸][۲۹].
حوادث ناگوار پس از شهادت امام عسکری(ع): سوگمندانه پس از امام عسکری(ع)، پدیدههای ناگواری رخ داد که برخی بدین قرار است:
بازجویی حاکمان ستمگر از خانه آن حضرت، برای دستیابی به حضرت مهدی(ع)[۳۰]؛
برخورد جعفر کذّاب با مادر امام عسکری(ع) بر سر میراث؛
ترور، حبس، تهدید و اذیت و آزار شیعیان؛ شیخ مفید، تهدیدات بر ضد شیعه پس از شهادت امام عسکری{(ع)، را یکی از تلخترین فرازهای تاریخ تشیع یاد کرده است[۳۱].
یکی از حادثههای کمرشکن پس از شهادت امام عسکری(ع)، تفرقهای بود که در میان برخی از شیعیان پدید آمد و آنها را از یکپارچگی خارج کرد. البته این تفرق پیش از آن، از سوی امام عسکری(ع) پیشبینی شده بود. *ابو غانم میگوید: از امام عسکری(ع) شنیدم که میفرمود: "در سال ۲۶۰ پیروانم فرقه فرقه میشوند". آنگاه در ادامه ابو غانم میگوید: در آن سال امام عسکری(ع) رحلت فرمود و پیروان و یارانش متفرق شدند. دستهای خود را منتسب به جعفر- پسر امام دهم- کردند، گروهی سرگردان شدند، عدهای به شک افتادند، دستهای در حالت سرگردانی ایستادند و جمعی دیگر به توفیق خدای سبحانه و تعالی بر دین خود ثابت ماندند[۳۳][۳۴].
↑ شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۴۳؛ ابن شهر اشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۴۳۹؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص ۲۴۲؛ سید محسن امین، اعیان الشیعة، ص ۴۰؛ طبرسی، اعلام الوری، ص ۳۷۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۸