تورات در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

درباره عربی یا عِبری بودن و نیز اشتقاق و ساختارواژه تورات اختلاف است؛ فرهنگ نویسانی مانند فراهیدی، ابن دُرَید و ابن فارِس که آن را در کتاب‌های خود نیاورده‌اند[۱] به احتمال زیاد تورات را از واژگان عبری دانسته‌اند. زَجّاج از اتفاق پژوهشگران بر عبری بودن آن و زبیدی از محتمل بودن آن سخن گفته[۲] و برخی واژه پژوهان قرآنی مانند آرتور جِفری و مصطفوی بر عبری بودن آن تصریح کرده‌اند.[۳] به نوشته آرتور جفری از زمان «ماراچی» دانشمندان غربی بر این باورند که واژه تورات از عبری به عربی راه یافته است.[۴] در مقابل، فرّاء، سیبویه و مبرّد آن را از واژگان عربی، از ریشه «و ـ ر ـ ی» (وَرَت النار: آتش برافروخته شد)، به معنای نور و روشنایی و سبب نامگذاری تورات به این نام را روشنگر و هدایتگر بودن آموزه‌های آن دانسته‌اند.[۵] راغب اصفهانی و فیروزآبادی بی‌هیچ پرسشی این دیدگاه را پذیرفته‌اند.[۶] ابن منظور آن را به شکل مبسوط گزارش کرده و زبیدی ضمن پذیرش، آن را به جمهور نسبت داده[۷] و زمخشری آن را استهزا و رد کرده است.[۸] کسانی که واژه تورات را عربی پنداشته‌اند، درباره ساختار آن اتفاق نظر ندارند:

  1. گروهی آن را در اصل تَورَیَة بر وزن تَفْعَلَة می‌‌دانند که «ی» آن به سبب متحرک بودن و فتحه داشتن حرف پیش از آن به «الف» بدل شده است.
  2. تَوْرِیَة بر وزن تَفْعِلَة مانند «توفیة» و «توصیة» هم گفته‌اند که در آن حرف «ر» بنا بر تلفظ قبیله طی از حالت مکسور به حالت مفتوح در آمده است (آنان جاریه را جاراة تلفظ می‌‌کردند).
  3. اصل تورات «وَوْرَیَة» بر وزن فَوْعَلَة است که در آن «و» اول به «ت» و «ی» به سبب مفتوح بودن حرف قبلش به «الف» بدل شده است.[۹] زبیدی پس از گزارش آرای گوناگون درباره ریشه و ساختار واژه تورات، احتمال عبری بودن آن را طرح کرده، سپس یادآور می‌‌شود که در این صورت بحث اشتقاق و وزن آن در زبان عربی بی‌معنا خواهد بود، مگر اینکه بگوییم این واژه پس از معّرب شدن، تصریف شده است.[۱۰]

معادل انگلیسی تورات را Torah (توراه) و آن را واژه ای عبری دانسته‌اند. از زمان ترجمه‌های آرامی و یونانی عهد عتیق (قرن ۳ ـ ۶ ق. م.)، معنای «قانون» برای تورات مرسوم و مقبول بوده است. بعضی کاربردهای nomos در عهد عتیق[۱۱] به معنای قانون یا شریعت سبب شده است تا برخی این ترجمه را موجه بدانند؛[۱۲] اما بعضی از پژوهشگران متأخر یهودی بر این باورند که ترجمهعمومی Torah به «قانون» یا «شریعت» نادرست و ناشی از ترجمه واژه یاد شده به nomos (قانون، شریعت) در ترجمه یونانی «سبعینیه» است و از این راه وارد ترجمه‌های لاتین شده است. به عقیده این پژوهشگران تورات در درجه نخست به معنای «آموزش» و اشاره به تعلیم بنی اسرائیل به وسیله خداوند است.[۱۳]

تورات در الهیات یهودی و مسیحی و در رایج‌ترین کاربرد آن به ۵ سِفر (کتاب) نخستِ «عهد قدیم» یا همان «اسفار پنج گانه»[۱۴] اطلاق می‌‌شود. عهد قدیم به جز تورات، مجموعه ای متعدد از کتاب‌های دیگر را نیز دربرمی گیرد. اسفار پنج گانه، «تورات مکتوب» و در مقابل آن، تلمود، «تورات شفاهی» خوانده می‌‌شود. در سنت یهودی اعتقاد بر این بوده است که حضرت موسی(ع) در شرح و تفصیل تورات، تعالیم دیگری نیز داشته که بعدها به صورت کتاب تلمود در آمده است.[۱۵] در ادبیاتِ معارف اسلامی، تورات نام کتاب آسمانی حضرت موسی(ع) است.[۱۶]

مباحث مربوط به تاریخ، آموزه‌ها و تحولات تورات بازتاب گسترده ای در قرآن، احادیث و منابع اسلامی یافته است. بر اساس دیدگاه رایج اسلامی، تورات نازل شده بر حضرت موسی(ع) در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شده و نسخه کنونی با آن تفاوت زیادی دارد.

عهد قدیم

«کتاب مقدس» عنوان مجموعه ای از نوشته‌هایی است که به دو بخش بزرگ و کوچکِ «عهد عتیق» و «عهد جدید» قسمت می‌‌شود.[۱۷] عنوان «کتاب مقدس» نخستین بار به وسیله «پولُس» و تنها درباره عهد عتیق [۱۸] و بعدها اغلب از سوی مسیحیان عرب زبان درباره مجموع دو بخش به کار رفت. [۱۹] در بیشتر زبان‌های اروپایی برای نامگذاریکتاب مقدس از واژه‌هایی برگرفته از واژه یونانی Bibliaبه معنای «کتاب‌ها» استفاده می‌‌شود. این واژه در انگلیسی و فرانسوی به صورت Bibleنوشته می‌‌شود.[۲۰] از میان دو بخش کتاب مقدس، یهودیان فقط عهد عتیق، ولی مسیحیان هر دو بخش را کتاب آسمانی و مقدس خود می‌‌دانند.[۲۱] عهد عتیق و عهد جدید، اصطلاحی مسیحی است.[۲۲] یهودیان کتاب آسمانی خود (عهد عتیق) را «تَنَخ» می‌‌نامند. این واژه از حروف نخست سه واژه عبری «تورا» به معنای تورات، «نِویئیم» به معنای انبیا و «کِتوبیم» به معنای مکتوبات (با تبدیل «ک» به «خ» طبق قواعد آن زبان) ساخته شده و به معنای «تورات و مکتوبات انبیا» است.[۲۳] واژه «عهد قدیم» نخستین بار در سال ۱۷۰ میلادی به وسیله میلتیوس،[۲۴] اسقف ساردس درباره بخش اول کتاب مقدس و واژه «عهد جدید» در سال ۲۰۰ میلادی از سوی ترتولیان [۲۵] برای بخش دوم آن به کار رفت.[۲۶] البته دو مفهوم عهد جدید و قدیم و نامگذاری مزبور برگرفته ازآموزه‌های خود کتاب مقدس [۲۷] و مبتنی بر این باور مسیحی است که خداوند با انسان دو پیمان بسته است: قدیم [۲۸] و جدید.[۲۹] بر اساس عهد و پیمان قدیم، خداوند از انسان پیمان گرفت که اوامر و شریعت الهی را پذیرفته، بدان گردن نهد و در این صورت خداوند رستگاری و نجات او را تضمین خواهد کرد. کانون مرکزی این عهد که از طریق پیامبران پیش از حضرت عیسی(ع) گرفته شد، پیمانی است که با ابراهیم(ع) منعقد گردید و سپس در زمان حضرت موسی(ع) تجدید و تحکیم شد. دوره تاریخی این پیمان که نماد آن ختنه کردن و انسان‌های طرف آن، اغلب بنی اسرائیل بودند، با ظهور حضرت عیسی(ع) پایان پذیرفت و خداوند عهد و پیمان جدیدی از طریق عیسی مسیح(ع) بست که طرف آن همه آدمیان هستند. بر اساس این پیمان جدید، نجات و رستگاری انسان از طریق محبت خدا و عیسی مسیح(ع) به دست می‌‌آید؛ به این معنا که با اراده مهرآمیز خدای پدر، خدای پسر به شکل انسان تجسم یافته، با تحمل رنج صلیب، کفاره گناهان بشر و موجب نجات او گردید. مسیحیان با اعتقاد به این دو دوره، کتاب‌های مربوط به دوره نخست را که درباره پیمان کهن سخن می‌‌گوید، عهد عتیق و کتاب‌های دوره دوم را که درباره پیمان نو سخن می‌‌گوید عهد جدید می‌‌نامند.[۳۰]


دو نسخه کهن عهد قدیم

«عهد عتیق» نزدیک به سه چهارم کتاب مقدس را تشکیل داده، دارای ۳۹ یا ۴۶ کتاب است. اختلاف مزبور از تفاوت دو نسخه قدیم آن (عبری و یونانی) سرچشمه می‌‌گیرد. زبان اصلی عهد قدیم، جز بخش اندکی از آنکه به زبان کلدانی نگارش یافته عبری است. در قرن چهارم پیش از میلاد و در پی اشغال فلسطین به دست اسکندر، یهودیان در سراسر امپراتوری وی پراکنده شده و با فراموشی تدریجی زبان مادری خویش (عبری) به زبان یونانی روی نهادند، بر همین اساس در سده سوم پیش از میلاد، نزدیک به ۷۰ نفر از یهودیان اسکندریه به دستور «بطلمیوس فیلادلفوس». حاکم مصر، عهد قدیم را به زبان یونانی ترجمه کردند.[۳۱] این ترجمه به نسخه «سبعینیه»[۳۲] معروف و مهم‌ترین تفاوت آن با متن عبری در ۷ کتاب طوبیّت، یهودیّت، حکمتِ سلیمان، حکمتِ یشوع بن سلیمان، باروک، کتاب اول و دوم مُکابیان است. به رغم وجود این کتاب‌ها در نسخه سبعینیه، متن عبری آنها در دست نیست؛ همچنین برخی از کتاب‌ها در نسخه سبعینیه نسبت به متن عبری، افزوده‌هایی دارند. نسخه سبعینیه در دو قرن پیش از میلاد و یک سده پس از آن، نزد بسیاری از یهودیان و بعدها نزد مسیحیان معتبر بود. حدود سال ۱۰۰ میلادی، شورایی از سران یهود با رأی به رسمیت ۳۹ کتاب متن عبری، اسفار هفت گانه موجود در ترجمه سبعینیه را غیرقانونی اعلام کرد؛ اما مسیحیان به استفاده از آن ادامه دادند تا اینکه در قرن شانزدهم، پروتستان‌ها نیز که مردم را به بازگشت به ایمان کلیسای صدر مسیحیت فرامی خواندند با بازگشت به متن عبری، ۷ کتاب یاد شده را غیر معتبر خواندند، بنابراین یهودیان و مسیحیان پرُوتِستان،[۳۳] فقط متن عبری را معتبر و شمار کتاب‌های عهد قدیم را ۳۹ عدد، ولی مسیحیان کاتولیک و اُرْتُدُکْس [۳۴] نسخه سبعینیه را قانونی و عهدقدیم را دارای ۴۶ کتاب می‌‌دانند. اضافات سبعینیه نزد پروتستان‌ها، «اپوکریفا» [۳۵] (مخفی و پوشیده) و نزد دو فرقه دیگر مسیحی «قانون ثانوی»، بهمعنای دارای اعتبار درجه دوم یاد می‌‌شود.[۳۶]

تقسیم‌بندی عهد عتیق

دو نسخه کهن عهد قدیم در ترتیب کتاب‌ها نیز متفاوت‌اند؛ نسخه عبری به سه بخش تورات، نبییم (انبیا) و کتوبِیم (مکتوبات) تقسیم شده است. بخش تورات، ۵ سِفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، و تثنیه را دربرمی گیرد. بخش دوم (کتب انبیا) به دو بخش انبیای متقدم و متأخر تقسیم شده است. در قسمت نخست، کتاب‌های یُوشَع، داوران، اول و دوم سَموئیل و اول و دوم پادشاهان و در بخش دوم کتاب‌های اَشِعْیا، اِرْمِیا، حِزْقِیال، هُوْشَع، یُوئیل، عامُوس، عُوْبَدْیا، یُونُس، مِیکاه، ناحُوم، حَبَقُّوق، صَفَنْیا، حَجَّیْ، زَکَرِیا و ملاکی را شامل می‌‌شود. بخش سوم عهد عتیق (مکتوبات) از کتاب‌های مَزامیر، أمثال، اَیّوب، غَزَل غَزَل‌ها، رُوْت، مَراثی اِرمیا، اِسْتَر، جامعه، دانیال، عَزرا، نَحَمِیا، و تواریخ اول و دوم تشکیل می‌‌شود. برخی از این کتاب‌ها به صورت شعر، برخی تاریخی و بعضی دیگر دربردارنده حکمت، پیشگویی و رؤیا هستند.[۳۷] اما نسخه سبعینیه به سه بخش «کتاب‌های تاریخی»، «کتاب‌های حکمت، مناجات و شعر» و «کتاب‌های پیشگویی» قسمت می‌‌شود. بخش نخست، افزون بر اسفار پنج گانه تورات، کتاب‌های یوشع، داوران، روت، سموئیل اول و دوم، دو کتاب پادشاهان، دو کتاب تواریخ ایام، عزراء، نحیما و استر را شامل می‌‌شود. این بخش که با داستان آفرینش جهان وانسان آغاز می‌‌شود و تاریخ بنی اسرائیل را تا حدود قرن پنجم پیش از میلاد گزارش می‌‌کند، هر چند مطالب گوناگونی مانند شریعت و اخلاق نیز دارد، از آنجا که بخش عمده آن تاریخ است، آن را بخش تاریخی نامیده‌اند. بخش دوم با ۵ کتاب ایوب، مزامیر، امثال، جامعه، و غزل غزل‌ها مشتمل بر کلمات حکیمانه، مناجات‌ها و اشعار و سروده‌های شاد، غمناک، شورانگیز و گاه بدبینانه است. بخش سوم نیز ۱۷ کتاب اشعیا، ارمیا، مراثی ارمیا، حزقیال، دانیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجی، زکریا و ملاکی را دربرمی گیرد. در این قسمت پیامبران بنی اسرائیل ضمن هشدار به قوم خویش، آنان را از گناهان برحذر داشته، آینده اسفناک یا خوشایندشان را پیشگویی کرده‌اند.[۳۸]

تاریخ نگارش عهد قدیم

بر اساس دیدگاه رایج در سنت یهودی ـ مسیحی، مجموعه عهد قدیم در مدت زمان تقریبی ۱۰۰۰ سال با وحی و الهام خداوند، به وسیله حضرت موسی(ع) و پیامبران و دیگر شخصیت‌های الهی پس از وی نگارش یافته است. تورات (اسفار پنج گانه) را حضرت موسی(ع) و سایر کتاب‌های عهد عتیق را کسانی نوشته‌اند که این کتاب‌ها در عنوان خود به آنها منسوب‌اند. کتاب‌هایی دیگر مانند «داوران» و «پادشاهان» هم که در عنوان آنها نام کسی یاد نشده به یکی از شخصیت‌های قدیمی منسوب‌اند. بنابر این دیدگاه، «عزراء» و دیگران پس از دوران اسارت در بابل فقط به گردآوری و حفظ این کتاب‌ها پرداخته‌اند.[۳۹] اما پژوهش‌های گسترده انجام گرفته درباره یکایک کتاب‌های این مجموعه به ویژه پس از پیدایش جریان نقد تاریخی کتاب مقدس نشان می‌‌دهد که تاریخ نگارش و نویسندگان شماری از آنها نامعلوم‌اند و درباره شمار باقی مانده نیز تردیدها و چالش‌هایی بسیار جدی وجود دارند. بر اساس این پژوهش‌ها، مجموعه عهد قدیم در یک فرایند تدریجی از حدود سال ۱۵۰۰ تا ۱۳۰ پیش از میلاد به وسیله شمار زیادی از افراد تألیف و گردآوری شده است و شواهدی گوناگون به ویژه مستنداتی از خود مجموعه، نشان می‌‌دهند که این کتاب‌ها یا دست کم همه بخش‌های آنها نمی‌توانند در زمان و به وسیله کسانی نوشته شده باشند که به آنها منسوب‌اند، [۴۰] در هر صورت عموم پژوهشگران جدید و بسیاری از دانشمندان سنتی یهودی و مسیحی بر این باورند که تاریخ نگارش و تدوین نهایی عهد قدیم بعد از پایان اسارت بابلی (۵۳۸ ق. م. دوران اسارت بخت النصر در بابل) است.[۴۱] مجموعه عهد قدیم افزون بر فرآیند تدریجی نگارش، فرایند دیگری را برای قانونی شدن پیموده و این جریان به صورت پذیرش تدریجی متون عمل کرده است، بر این اساس بخش تورات، احتمالاً در حدود سال‌های ۴۰۰ پیش از میلاد، کتاب‌های انبیا در حدود سال ۲۰۰ پیش از میلاد و بخش مکتوبات نیز حدود سال‌های ۱۰۰ میلادی بسته شده است؛ به این معنا که دیگر متن جدیدی را برای افزودن بر آن نمی‌پذیرفتند.[۴۲]

نوشت افزار

نسخه‌های عهد قدیم تا پیش از پیدایش کاغذ و صنعت چاپ، با دست روی برگه‌های پاپیروس و اغلب روی نوعی مرغوب و محکم از پوست گوسفند نوشته می‌‌شد. با گذشت زمان و فرسوده شدن نسخه‌های کهن، نسخه‌های نو جایگزین آنها می‌‌شدند.[۴۳] گزارش‌های خود عهد قدیم نشان می‌‌دهند که در زمان حضرت موسی(ع)، کتیبه‌ها و الواح سنگی [۴۴] و در دوره‌های بعد کتیبه‌ها و الواح فلزی، سنگی و خشتی [۴۵] و اغلب برگه‌های پاپیروس و پوست برای نگاشتن اسفار مقدس به کار می‌‌رفتند.[۴۶] نسخه‌های پوستین مربوط به بخش‌های گوناگون عهد عتیق در دوره‌های مختلف تاریخی و از مناطق گوناگون به وسیله کاوشگران باستانشناس یافت شده‌اند.[۴۷] پارچه‌های کتانی به شکل طوماری عریض که در دو طرف آن چوبی برای پیچیدن داشت و آن را در جلدی از پوست می‌‌پیچیدند، وسیله دیگری بود که برای نگارش اسفار مقدس از آن استفاده می‌‌شد.[۴۸]

ترجمه‌های عهد قدیم

زبان اصلی عهد قدیم، جز بخش کوچکی از آنکه به زبان کلدانی (آرامی) و یونانی نگارش یافته عبری باستان است. درباره اینکه تورات نوشته شده در زمان حضرت موسی(ع) به چه زبانی بوده، داده‌های دقیقی در دست نیستند. البته برخی با توجه به یافته‌های باستانشناسی به دست آمده از صحرای سینا که تاریخ آن را حدودا ۱۵۰۰ پیش از میلاد تخمین زده‌اند، زبان آن را سینایی (از زبان‌های سامی و نزدیک به زبان فنیقی) دانسته‌اند.[۴۹] پس از ترجمه سبعینیه که قدیمی‌ترین ترجمه عهد عتیق به زبان یونانی است ترجمه‌های دیگری هم به زبان یونانی صورت گرفت.[۵۰] امروزه نسخه‌های خطی متعددی از ترجمه سبعینیه در کتابخانه‌ها و موزه‌های کشورهای مختلف نگهداری می‌‌شوند.[۵۱] در پی حضور درازمدت یهودیان در جوامع دیگر (مانند دوران اسارت بابلی) و نیز گسترش مسیحیت در میان اقوام و ملل گوناگون، عهد قدیم در دوره‌های مختلف تاریخی و با هدف تأمین نیاز مؤمنان، به زبان‌های مختلف آرامی، سریانی، لاتینی، قبطی، حبشی، ارمنی، انگلیسی، عربی و فارسی ترجمه شد.[۵۲]

تورات و بخش‌های آن

«تورات» در رایج‌ترین کاربرد آن به ۵ سِفر (کتاب) نخستِ «عهد قدیم» اطلاق می‌‌شود. عنوان «سِفر تورات»[۵۳] و «تورات»[۵۴] در خود کتاب مقدس درباره اسفار پنج گانه یا بخشی از آنها به کار رفته است. افزون بر آن، عناوین دیگری نیز در این باره به کار رفته‌اند. شریعت،[۵۵] شریعت موسی، [۵۶] سِفر موسی، [۵۷] سِفر شریعت موسی،[۵۸] سِفر شریعت پروردگار،[۵۹] سِفر تورات موسی،[۶۰] کتاب ناموس[۶۱] و کتاب موسی[۶۲] از این قبیل‌اند.

پنج کتاب نخست عهد عتیق، از سِفرهای پیدایش، خروج، لاویان، اَعداد و تثنیه تشکیل می‌‌شوند. این نام‌ها و عناوین پنج گانه که به نوعی برگرفته از ترجمه سبعینیه‌اند، در نسخه عبریِ عهد عتیق با نام‌هایی دیگر آمده‌اند.

سفر پیدایش

داستان آفرینش آدم و حوا، برخورداری آنان از محیطی آرام و پرنعمت و خروج و هبوطشان در پی نافرمانی، تاریخ و سرگذشت هابیل و قابیل، حضرت نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف (ع) و برادران او و سکونت آنان در مصر به گونه ای پیوسته و داستانی در سفر پیدایش آمده‌اند. این کتاب که «دوره ماقبل تاریخ یهود» (عصر آدم و نوح نبی) و دوران ابراهیم(ع) تا دوره یوسف(ع) را روایت می‌‌کند، با وفات یوسف(ع) در مصر پایان می‌‌پذیرد.[۶۳]

سفر خروج

سفر خروج در ادامه تاریخ بنی اسرائیل، با جهشی تاریخی و بدون گزارش رخدادهای پس از وفات یوسف(ع) تا ولادت موسی(ع)، به روایت آزار و اذیت شدید بنی اسرائیل و بردگی آنان به دست حاکمان جدید، تولد و بعثت حضرت موسی(ع) و درگیری‌های وی با فرعون، ماجرای خروج بنی اسرائیل از مصر و غرق شدن فرعونیان در دریا و نافرمانی و سرگردانی ۴۰ ساله بنی اسرائیل در بیابان می‌‌پردازد. در این مدت ۱۰ فرمان آمد و حضرت موسی(ع) احکام دیگری را نیز برای قوم خود آورد؛ توضیح بیشتر اینکه ۱۰ فرمان فهرست ده گانه ای از دستورات مذهبی است که در قالب دو لوح سنگی و سه ماه پس از خروج بنی اسرائیل از مصر در کوه سینا بر موسی(ع) نازل شد. این فرمان‌ها محور شریعت یهود به شمار می‌‌روند [۶۴] تاریخ وقوع این رخدادها حدود سال ۱۲۵۰ قبل از میلاد است.[۶۵]

سفر لاویان

نام سِفر لاویان از نام «سبط لاوی» گرفته شده است. کاهنان بنی اسرائیل همه از این سبط بودند و چون این کتاب بیشتر درباره احکام کهانت و وظایف کاهنانسخن گفته، به این نام خوانده شده است. احکام دیگری مانند احکام خوردنی‌های پاک و ناپاک، حلال و حرام و نیز احکام روز سَبْت (شنبه) در این کتاب آمده‌اند.[۶۶] این کتاب اصولاً کتاب شریعت است که شعائر و قوانین رایج در دین حضرت موسی(ع) را دربرمی گیرد.[۶۷]

سفر اعداد

سِفر اَعداد سرگذشت سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان را بیان می‌‌کند. آنها در پی سرپیچی از فرمان خداوند مبنی بر نبرد با ساکنان سرزمین موعود، ۴۰ سال سرگردان و آواره شدند. این کتاب آمار دقیقی از شمار جمعیت اسباط بنی اسرائیل را ارائه می‌‌دهد؛ همچنین احکام و دستورات فقهی متعددی در آن آمده اند[۶۸].

سفر تثنیه

تثنیه به معنای تکرار است؛ زیرا احکام و دستورات کتاب‌های دیگر دوباره در این کتاب بازگو شده‌اند. گزارش‌های این کتاب از پایان دوره سرگردانی بنی اسرائیل و رسیدن آنان به کنار رود اردن و مرز سرزمین موعود آغاز می‌‌شوند. در این مکان حضرت موسی(ع) احکام را برای قوم بنی اسرائیل یادآوری و جانشین خود را تعیین می‌‌کند. در پایان این کتاب، وفات حضرت موسی و عزاداری بنی اسرائیل برای او گزارش شده است[۶۹].

تاریخ نگارش تورات (اسفار پنج گانه)

درباره نویسنده و تاریخ نگارش تورات سه دیدگاه وجود دارد:

بر اساس گزارش تلمود و اعتقاد دانشمندان سنتی یهود، حضرت موسی(ع) تورات را در کوه سینا دریافت کرد و به نگارش درآورد و آن را پس از خود به یوشع(ع) سپرد و یوشع آن را به پیران دانشمند و پیران به انبیا و ایشان به اعضای انجمن کبیر سپردند.[۷۰] در اثبات این دیدگاه به گزارش‌های خود کتاب مقدس استناد شده است.[۷۱] برخی از این دسته صاحب‌نظران، پذیرفته‌اند که همه بخش‌های اسفار پنج گانه، نوشته خود حضرت موسی(ع) نیست؛ اما بر این باورند که اصل و اساس تورات نوشته‌های اوست و اگر دیگران چیزی بر آن افزوده و بخشی یا همه آن را بازنویسی کرده‌اند، همه با هدایت الهی و روح القدس بوده است؛[۷۲] همچنین صاحبان این دیدگاه پذیرفته‌اند که تورات موسی(ع) به وسیله نَبُوخَذ نُصَّر (بُخْتُ نُصَّر) و در زمان محاصره اورشلیم در آتش سوخت و عزراء کاهن با هدایت روح القدس دوباره آن را نگاشت.[۷۳] تورات (اسفار پنج گانه) مقدس‌ترین کتاب از مجموعه عهد عتیق است و فرقه سامریان که هنوز بقایای آنان در برخی روستاهای فلسطین هستند، فقط وحیانی بودن این بخش را می‌‌پذیرند.[۷۴] این دیدگاه درباره نویسنده و تاریخ نگارش تورات بعدها با نقد برخی از دانشمندان یهود روبه رو شد. ابراهیم بن عزراء برای نخستین بار کتابت تورات موجود (اسفار پنج گانه) به وسیله حضرت موسی(ع) را با زبان رمز ـ به سبب هراس از اتهام بدعتگذاری ـ رد کرد. باروخ اسپینوزا رمزهای او را باز کرد و از آن استفاده کرد که بر اساس شواهدی گوناگون از خود تورات، نویسنده آن حضرت موسی(ع) نیست، بلکه شخص دیگری قرن‌ها پس از وی آن را نوشته است. اسپینوزا شواهد مهم‌تر دیگری از تورات می‌‌آورد که ابن عزراء به آن توجه نکرده است.[۷۵] او به برخی از حوادث [۷۶] و نام‌های [۷۷] یاد شده در تورات استناد می‌‌کند که بعد از زمان موسی(ع) پدید آمده است. گزارش زمان و مکان مرگ و دفن موسی(ع)، عزاداری بنی اسرائیل برای او و جمله‌هایی مانند «پیامبری مانند موسی تا به حال در بنی اسرائیل برنخاسته» و «احدی قبر او را تا امروز ندانسته است»[۷۸] از این قبیل‌اند که نمی‌توانند نوشته خود حضرت موسی(ع) باشند. [۷۹] اسپینوزا نتیجه می‌‌گیرد که تورات موسی(ع) غیر از اسفار پنج گانه موجود، بسیار کمتر از آن و کاملاً متفاوت با آن است و نویسنده اسفار مزبور، آن را در جای مناسب، لابه لای نوشته‌های خود گنجانده است. به اعتقاد اسپینوزا اسفار پنج گانه پس از دوران اسارت بابلی و به احتمال قوی به دست عزراء نوشته شده است.[۸۰] در قرن نوزدهم و در پی عصر روشنگری در اروپا، درباره کتاب مقدس نیز بررسی‌های انتقادی صورت گرفت که امروزه به «نقد تاریخی کتاب مقدس» معروف‌اند. پژوهشگران و نقادان کتاب مقدس در این دوره با تجزیه و تحلیل دقیق و نقادانه مجموعه تورات بر آن شدند که اسفار پنج گانه توراتدست کم از ۴ منبع اصلی در زمان‌های گوناگون به وجود آمده‌اند. این دیدگاه که به تدریج پذیرش عام یافت، نظریه«منابع تورات» نامیده شد. منابع یاد شده برای سهولت بیشتر با حروف J (: یَهُوَه ای)،[۸۱] E (: اِلوهیمی)[۸۲] D (: کاهنی)[۸۳] و P (: تثنیه ای)[۸۴] نامگذاری شدند که هر یک بیانگر خطوطکلی یا منابع دوره ای خاص است. آمدن نام خدا در منبع نخست به صورت «یَهُوَه» و در دومی به صورت «الوهیم»، تمرکز منبع سوم بر احکام معبد و کاهنان و منبع بودن چهارمی برای سفر «تثنیه» سبب این نامگذاری‌هاست.[۸۵] منابع مزبور، زبان، اندیشه‌های دینی و تاریخ پیدایش متفاوتی دارند؛ منبع یهوه ای با قدمتی بیشتر، در زمان حضرت داود(ع) و سلیمان(ع)، منبع الوهیمی پس از حضرت سلیمان(ع) و تجزیه کشور یهود به شمال و جنوب، در بخش شمالی، منبع تثنیه ای در «یوشیا» و منبع کاهنی در دوره اسارت بابلی نوشته شده است. بر اساس این دیدگاه، تورات موجود (اسفار پنج گانه) پس از دوره اسارت بابلی و از ترکیب منابع یاد شده پدید آمده است.[۸۶] البته این نظریه با انتقاداتی نیز روبه روست.[۸۷] امروزه بیشتر دانشمندان سنتی یهود و مسیحی پذیرفته‌اند که اسفار پنج گانه نمی‌تواند نوشته حضرت موسی(ع) باشد؛ توماس میشل از فرقه سنّتگرای «ژزونیت» مسیحی معتقد است که تورات، ۵ سده پیش از میلاد، به وسیله شخصی ناشناس و با الهام الهی نوشته شده است.[۸۸] البته دلیلی بر الهامی بودن آن اقامه نمی‌شود.

تورات از دیدگاه قرآن

نام، تاریخ، ویژگی‌ها و آموزه‌های تورات بازتاب گسترده ای در قرآن یافته‌اند. قرآن کریم افزون بر واژه تورات، با تعابیر و عناوین دیگری مانند کتاب موسی(ع)، الواح، صحف موسی(ع) و جز آن نیز به کتاب آسمانی حضرت موسی(ع) و آموزه‌های وحیانی نازل شده بر وی اشاره کرده است. نسبت این عناوین با تورات، مورد توجه و اهتمام مفسران قرار گرفته است؛ همچنین تنوع تعابیر قرآن در این باره و چرایی آن می‌‌تواند پرسش برانگیز و جالب توجه باشد.

بسامد و طبقه‌بندی آیات

بررسی آیات نشان می‌‌دهد که قرآن کریم از عناوینی متفاوت برای اشاره به تعالیم وحیانی نازل شده بر حضرت موسی(ع) و کتاب مقدس یهودیان استفاده کرده است. این عناوین را می‌‌توان به نوعی بازتابی از تکامل و تحول تاریخی در کتاب یاد شده و عناوین اطلاق شده بر آن دانست؛ همچنین تفاوت تعابیر و عناوین به کار رفته به سبب جهات مختلفی است. این عناوین و تعابیر براساس ترتیب تاریخی عبارت‌اند از:

الواح موسی(ع)

نخستین تعبیری که قرآن کریم برای اشاره به مجموعه مشخصی از تعالیم وحیانی نازل شده بر حضرت موسی(ع) به کار برده، عبارت کلی و مبهم «ما ءاتَیتُکَ» در آیه ۱۴۴ اعراف / ۷ است. بر اساس این آیه و آیات پیشین خداوند در میقات از گزینش موسی(ع) به رسالت و همسخنی خویش سخن گفته و از او می‌‌خواهد، آنچه را که به وی داده است بگیرد.

سیاق این آیات و آیات بعدی نشان می‌‌دهد که مراد از این تعبیر مبهم، همان الواح * است؛ توضیح اینکه قرآن کریم در ادامه از الواحی یاد می‌‌کند که در میقات بر حضرت موسی(ع) نازل شد. الواح مزبور مجموعه ای از دستورهای کلی و کامل الهی را دربرداشت و خداوند از موسی(ع) خواست که آن را با قدرت گرفته، به قوم خویش فرمان دهد تا بر اساس آن عمل کنند. (اعراف / ۷، ۱۴۳ ـ ۱۴۵) بر پایه گزارش کتاب مقدس نیز خداوند از موسی(ع) خواست تا بر فراز کوه رفته، با فراگرفتن قوانین و دستورات نوشته شده بر الواح سنگی، آنها را به بنی اسرائیل بیاموزد [۸۹]. مفسران درباره این همانی تورات و الواح، دیدگاه یکسانی ندارند؛ بیشتر آنها، الواح را همان تورات دانسته‌اند.[۹۰] به اعتقاد دسته ای دیگر، الواح بخشی از تورات است که پیش از آن نازل شده است.[۹۱] نکته شایان توجهی که می‌‌تواند به نوعی مؤید دیدگاه دوم نیز باشد، این است که آیات مربوط به نزول الواح در ضمن گزارش بخشی از تاریخِ بنی اسرائیل و ماجرای رفتن حضرت موسی(ع) به میقات آمده است. این دوره، مربوط به ماه‌های نخست پس از خروج از مصر است، بر این اساس به احتمال زیاد، الواح، فقط بخشی کوچک و در عین حال اصول آموزه‌های نازل شده بر حضرت موسی(ع) را دربرداشت. مفسرانی چون زمخشری محتوای الواح را ۱۰ آیه [۱۰ فرمان] دانسته‌اند که در تورات وجود دارند،[۹۲] بنابراین نام نبردن قرآن از تورات در این دوره تاریخی، می‌‌تواند به این معنا باشد که این نام در دوره‌های بعدی بر آموزه‌های وحیانی نازل شده بر حضرت موسی(ع) اطلاق شد و مجموعه ای که تورات شامل آن می‌‌شود به مراتب کامل‌تر و گسترده‌تر از آموزه‌های الواح است.

کتاب موسی(ع)

در شماری از آیات، از کتاب حضرت موسی(ع) با همین عنوانِ «کِتاب موسی» و «الکِتاب» یاد شده است. مفسران مراد از «کتاب» یاد شده در این آیات را تورات دانسته‌اند.[۹۳] وحیانی، نعمت، روشنگر و رحمت بودن کتاب موسی(ع) و فرود آوردن آن برای هدایت بنی اسرائیل و فرعونیان به سوی مبدأ و معاد، مضامین این آیات‌اند. (بقره / ۲، ۵۳، ۸۷؛ انعام / ۶، ۱۵۴؛ مؤمنون / ۲۳، ۴۹؛ قصص / ۲۸، ۴۳) راهنما و رحمت بودن کتاب موسی پیش از قرآن، پیدایش اختلاف درباره آن (هود / ۱۱، / ۱۱، ۱۱۰؛ فصّلت / ۴۱، ۴۵) و پنهان کردن بخشی و آشکار ساختن بخشی دیگر از آن توسط یهود، محتوای شمار دیگری از این دسته آیات است. (انعام / ۶، ۹۱؛ هود / ۱۱، ۱۷؛ احقاف / ۴۶، ۱۲) این آیات از نظر تاریخی اغلب در ارتباط با گزارش حوادث و اشاره به موضوعاتی‌اند که معاصر حضرت موسی(ع) یا نزدیک به آن روی داده‌اند. به نظر می‌‌رسد عنوان کتاب موسی(ع) نیز همانند تورات، اشاره به مجموعه ای کامل‌تر و گسترده‌تر از الواح باشد.

صحف موسی(ع)

صُحُف، جمع صحیفه و صحیفه به معنای قطعه ای مسطح از گِل خشک شده، سنگ، مس، چوب، پوست دباغی شده، کاغذ و مانند آن است که در دوره‌های مختلف تاریخی، گونه ای از آن برای نوشتن به کار می‌‌رفته است.[۹۴] قرآن کریم دو بار از صحف موسی(ع) یاد می‌‌کند. (نجم / ۵۳، ۳۶؛ اعلی / ۸۷، ۱۹) مفسران درباره مراد از آن به اختلاف‌گراییده و بیشتر مفسران آن را همان تورات دانسته‌اند.[۹۵] کتاب موسی(ع)، [۹۶] الواح موسی(ع) [۹۷] و اسفار تورات [۹۸] نیز گفته‌اند. برخی نیز آن را نوشته‌هایی غیر از تورات دانسته‌اند که پیش از آن نازل شده است.[۹۹] بر اساس این دیدگاه که در برخی احادیث اسلامی نیز آمده، صحف موسی(ع) متشکل از ۱۰ صحیفه و آموزه‌های آن متفاوت از تورات و فقط شامل پند، حکمت و موعظه بوده است.[۱۰۰] مفسران همچنین «الصُّحُفِ الاولی» (اعلی / ۸۷، ۱۸) را اشاره به کتب آسمانی پیش از قرآن از جمله تورات و انجیل دانسته‌اند.[۱۰۱]

تورات

واژه تورات، ۱۸ بار در ۱۶ آیه از ۷ سوره قرآن به مناسبت‌های گوناگون و به صراحت یاد شده است. برخی آیات ضمن تصریح به وحیانی بودن تورات و هدایتگری آن پیش از قرآن، ماهیت الهی و هدف نزول آن را بیان کرده‌اند. (آل عمران / ۳، ۳) شماری دیگر از آیات به ارتباط تورات با حضرت مسیح(ع) و کتاب آسمانی وی پرداخته‌اند؛ تصدیق تورات از سوی انجیل و حضرت عیسی(ع) (آل عمران / ۳، ۵۰؛ مائده / ۵، ۴۶؛ صفّ / ۶۱، ۶) و تعلیم آن به حضرت عیسی(ع) (آل عمران / ۳، ۴۸؛ مائده / ۵، ۱۱۰) از این قبیل‌اند. این آیات به نوعی در پی آن‌اند که پیوند آیین مسیح(ع) با دین و کتاب آسمانی پیش از آن را بیان کنند.

بخش دیگری از آیات به جایگاه تورات در میان یهودیان و چگونگی تعامل گروهی از آنها و عالمانشان با آن در دوره تاریخی پس از مسیح(ع) تا زمان پیامبر اکرم(ص) پرداخته‌اند. این آیات نشان می‌‌دهند که تورات تا زمان اسلام مبنای داوری پیامبران بنی اسرائیل، ربّانیان و احبار بوده است؛ همچنین گروهی از یهودیان به آن ایمان نداشته، برخلاف آن داوری کرده‌اند. تشبیه عالمان غیر عامل به تورات، به الاغ‌هایی که بار کتاب دارند، برخوردار شدن یهود از برکات زمین و آسمان در صورت عمل کردن به آموزه‌های تورات و بی‌ارزش بودن آنها در غیر این صورت، مضامین برخی دیگر از این آیات‌اند. (مائده / ۵، ۴۳ - ۴۴، ۶۶، ۶۸؛ جمعه / ۶۲، ۵) شمار دیگری از آیات که ناظر به دوره بعد از ظهور اسلام‌اند، به ارتباط تورات با قرآن کریم و پیامبر اکرم پرداخته‌اند. بر اساس این آیات، از یک سو تورات درباره بعثت و ویژگی‌های پیامبر اکرم(ص)، پیروان و فراگیر شدن دعوت او بشارت داده است و از سوی دیگر قرآن کریمتورات را تصدیق می‌‌کند. (اعراف / ۷، ۱۵۷؛ فتح / ۴۸، ۲۹) این آیات که در واقع از تأیید متقابل دین حضرت موسی(ع) و پیامبر اکرم(ص) سخن می‌‌گویند، پاسخ به پرسش‌ها و مسائلی هستند که با پیدایش اسلام درباره اصل ارتباط دو دین یاد شده با یکدیگر پدید آمدند.

با گسترش روزافزون اسلام و طرح آموزه‌های وحیانی جدید که گاه در تعارض با تعالیم رایج یهودیت بودند، چالش‌هایی گوناگون در این باره پدید آمدند. شماری از آیات مربوط در چنین فضایی و در پاسخ به این چالش‌ها و نقد برخی از عقاید رایج یهودیت، با استناد به خود تورات نازل شدند. نفی یهودی بودن حضرت ابراهیم(ع) (آل عمران / ۳، ۶۵ - ۶۷) و اثبات حلال بودن همه خوردنی‌ها پیش از نزول تورات و حرمت برخی از آنها بر یهود به سبب نافرمانی آنها با استناد به خود تورات (آل عمران / ۳، ۹۳) محتوای این دسته از آیات‌اند. در آیه ۱۱۱ توبه / ۹ وعده حتمی بهشت به مؤمنانی که در راه خدا، دشمنان را کشته یا خود کشته می‌‌شوند، از آموزه‌های تورات خوانده شده است.

تعابیر کلی

قرآن کریم افزون بر موارد یاد شده، در قالب برخی تعابیر کلی نیز به کتاب آسمانی حضرت موسی(ع) و آموزه‌های وحیانی نازل شده بر وی اشاره کرده است. تعبیر «ما اوتِیَ موسی» (بقره / ۲، ۱۳۶؛ آل عمران / ۳، ۸۴؛ قصص / ۲۸، ۴۸)[۱۰۲] از این قبیل است. آیات دربردارنده این تعبیر در نقد دیدگاه اهل کتاب که از ایمان به آموزه‌های وحیانی پیامبران خویش و انکار انبیای دیگر و آموزه‌های آنان سخن می‌‌گفتند، نازل شده است. بر اساس این آیات آموزه‌های وحیانی حضرت موسی(ع) بخشی از آموزه‌های وحیانی پیش از قرآن‌اند و مسلمانان باید به آنها نیز ایمان داشته باشند؛ همچنین با تعابیری مانند «الَّذی بَینَ یَدَیه» (انعام / ۶، ۹۲؛ یونس / ۱۰، ۳۷؛ یوسف / ۱۲، ۱۱۱) و «لِما بَینَ یَدَیهِ» (احقاف / ۴۶، ۳۰) به کتاب‌های آسمانی پیشین از جمله تورات و تصدیق آنها از سوی قرآن اشاره شده است.[۱۰۳] تعابیری مانند «لِما مَعَهُم»[۱۰۴] و «لِما مَعَکُم» (بقره / ۲، ۴۱، ۸۹، ۹۱؛ آل عمران / ۳، ۸۱؛ نساء / ۴، ۴۷) تعابیر کلی دیگری‌اند که قرآن کریم برای اشاره به کتب آسمانی اهل کتاب مانند تورات، انجیل و جز آنها استفاده کرده است.[۱۰۵] برخی مفسران این تعابیر را اشاره به مجموع عهدین دانسته‌اند.[۱۰۶] مخاطب و مشارالیه این آیات نیز اهل کتابِ عصر نزول‌اند.

افزون بر آنچه گفته شد، گاهی تورات، از مصادیق حتمی و مورد اشاره «الکِتاب» در ترکیب‌هایی چون «اَهل الکِتاب» (آل عمران / ۳، ۶۴ ـ ۶۵؛ نساء / ۴، ۱۷۱) و «الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ» (بقره / ۲، ۱۴۶؛ نساء / ۴، ۴۷، ۱۳۱؛ مائده / ۵، ۵) و مانند آن است. تأکید بر باورهای مشترک میان اهل کتاب و مسلمانان، نقد برخی از باورهای آنان و اثبات حقانیت برخی از آموزه‌های وحیانی قرآن با استناد به عقاید دینی و تاریخی خود اهل کتاب و نیز بیان شماری از احکام مربوط به تعامل مسلمانان با آنها مضامین این دسته از آیات‌اند. مخاطبان این آیات در درجه نخست یهودیان و مسیحیان شبه جزیره عرب بودند که با عنوان اهل کتاب شناخته می‌‌شدند؛ توضیح اینکه ساکنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اکرم(ص) به دو گروه عمده «اهل کتاب» و «امی‌ها» قسمت می‌‌شدند. (آل عمران / ۳، ۲۰) گروه نخست که اقلیت پراکنده یهودیان و مسیحیان را شامل می‌‌شد،[۱۰۷] برخلاف دسته دوم، دارای کتاب و تعالیم دینی، فرهنگ مکتوب و نیز عالمانی آشنا به خواندن و نوشتن بودند، بر این اساس می‌‌توان واژه «کتاب» در ترکیب‌هایی مانند «اَهل الکِتاب» را اشاره به مجموع «عهدین» موجود در عصر نزول نیز دانست.

از مجموع عناوین و تعابیر به کار رفته درباره آموزه‌های وحیانی نازل شده بر حضرت موسی(ع) و کتاب مقدس یهودیان می‌‌توان نتیجه گرفت که الواح در همان ماه‌های نخستِ بعد از خروج بنی اسرائیل از مصر نازل شد، در حالی که نزول آیات آغازین وحی بر حضرت موسی(ع) با آغاز رسالت وی، هنگام بازگشت از مدین، همزمان بود. (برای نمونه ر. ک: طه / ۲۰، ۱۳ ـ ۲۴) در زمان حضور آن حضرت در مصر و رویارویی‌هایی که با فرعونیان داشت، همچنین پس از خروج از مصر، به ویژه در دوران سرگردانی ۴۰ ساله بنی اسرائیل * در بیابان‌های اطراف سرزمین مقدس مجموعه وسیعی از آیات الهی بر حضرت موسی(ع) نازل گردید (برای نمونه: ر. ک: بقره / ۲، ۶۷ ـ ۷۳؛ مائده / ۵، ۲۱ ـ ۲۶؛ اعراف / ۷، ۱۱۷، ۱۶۰؛ یونس / ۱۰، ۸۷ ـ ۸۹؛ طه / ۲۰، ۷۷، ۸۳ ـ ۸۵؛ شعرا / ۲۶، ۱۰ ـ ۱۵، ۶۳)، بر این اساس می‌‌توان گفت که الواح همان ۱۰ فرمان است که تنها بخشی از تورات و اصلی‌ترین و کلی‌ترین آموزه‌های آن را دربردارد و تورات به مجموع آیات نازل شده بر آن حضرت از آغاز بعثت تا پایان عمر وی گفته می‌‌شود. به احتمال زیاد همه آیات نازل شده، در زمان خود حضرت موسی(ع) به نوعی مکتوب شده‌اند که صحف موسی می‌‌تواند اشاره به آن باشد.

نکته شایان توجه دیگر اینکه برخلاف آنچه در منابع حدیثی و تفسیری آمده و شهرت دارد، در هیچ یک از آیات قرآن کریم، کتاب نازل شده بر حضرت موسی(ع) با عنوان تورات یاد نشده است؛ با این توضیح که مضامینی مانند «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ اِلی موسی» یا «آتینا موسی التوراة» به کار نرفته و آیات نازل شده بر وی اغلب با عنوان «الواح» و «کتاب موسی» آمده است. در حالی که آیات نازل شده بر حضرت عیسی(ع) و پیامبر اکرم(ص) به صراحت با عنوان انجیل و قرآن یاد شده‌اند.«وقَفَّینا بِعیسَی ابنِ مَریَمَ وءاتَینـهُ الاِنجیلَ.».. (حدید / ۵۷، ۲۵، ۲۷؛ انعام / ۶، ۱۹؛ یونس / ۱۰، ۳۷)، بر این اساس می‌‌توان گفت که کتاب نازل شده بر حضرت موسی(ع) نه در زمان خود آن حضرت بلکه به احتمال بسیار زیاد در دوره‌های بعدی به نام تورات خوانده شده است.

تاریخ تورات

تورات، کتابی آسمانی

قرآن کریم بعثت حضرت موسی(ع) را ادامه «ارسال رسل و انزال کتب» خوانده، بر نزول کتاب آسمانی بر وی تصریح می‌‌کند. (نساء / ۴، ۱۶۳ ـ ۱۶۵؛ انعام / ۶، ۱۵۴) قرآن هرچند نام کتاب وی را تورات نخوانده و تورات را غالباً به عنوان کتاب آسمانی قوم بنی اسرائیل و یهود یاد کرده است، بر اساس دیدگاه قریب به اتفاق مسلمانان، کتاب وی تورات نام داشته است.[۱۰۸] قرآن کریم به صراحت تورات را کتابی آسمانی می‌‌خواند که همانند قرآن و انجیل و پیش از آن دو برای هدایت مردم از سوی خداوند نازل شده است: «نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ واَنزَلَ التَّورةَ والاِنجیل * مِن قَبلُ هُدیً لِلنّاسِ واَنزَلَ الفُرقانَ.».. (آل عمران / ۳، ۳ ـ ۴ و نیز مائده / ۵، ۴۴؛ انعام / ۶، ۹۱، ۱۵۴؛ اسراء / ۱۷، ۲)[۱۰۹]، بنابراین می‌‌توان گفت که قرآن با تصریح به منشأ وحیانی تورات، بشری بودن [۱۱۰] آن را نفی می‌‌کند، در نتیجه تورات موجود که افراد بشری، در نگارش، تدوین و تحولات آن دست داشته‌اند، نمی‌تواند، عینا همان کتاب نازل شده بر حضرت موسی(ع) باشد؛[۱۱۱] همچنین تورات یاد شده در قرآن، بخش‌های دیگر عهد قدیم را دربرنمی گیرد.

از سوی دیگر یادکرد تورات در کنار انجیل * و قرآن * و به عنوان «کتاب»، موجودیت و واقعیت خارجی آن به عنوان مجموعه ای از تعالیم آسمانی را ثابت می‌‌کند؛ از تورات ۱۱ بار به عنوان زوج انجیل (آل عمران / ۳، ۳، ۴۸، ۶۵؛ مائده / ۵، ۶۶، ۶۸، ۱۱۰؛ اعراف / ۷، ۱۵۷؛ توبه / ۹، ۱۱۱) و سه بار در کنار انجیل و قرآن یاد شده است. (آل عمران / ۳، ۳ - ۴ و نیز مائده / ۵، ۴۴ - ۴۸؛ فتح / ۴۸، ۲۹) البته، قرآن فقط نزول مجموعه ای از آیات وحیانی به نام تورات و نه کتاب به معنای شناخته شده آن را تأیید می‌‌کند و درباره صورت مکتوب و نگارش یافتن آن در زمان حیات موسی(ع) به دست یا املای وی، نفیا و اثباتا، گزارشی ندارد، هر چند بر اساس تفسیری که «الواح موسی» را همان تورات یا دربردارنده اصول تعالیم آن می‌‌داند، تورات یا آموزه‌های محوری و بنیادین آن در قالب الواحی مکتوب بوده است (اعراف / ۷، ۱۴۴ ـ ۱۴۵)؛[۱۱۲] همچنین دسته ای از مفسران مراد از آیات ۲ ـ ۳ طور / ۵۲ را صورت مکتوب تورات [۱۱۳] بر روی پوست [۱۱۴] دانسته‌اند که هنگام تلاوت گشوده می‌‌شد: «والطّور * وکِتـبٍ مَسطور * فی رَقٍّ مَنشور». تفسیر کتاب به تورات با سوگند به کوه طور (محل نزول الواح) در آیه نخست، سازگاری و تناسب بیشتری دارد.[۱۱۵]

کیفیت نزول

قرآن درباره نزول دفعی یا تدریجی تورات سخن صریحی ندارد؛ اما اکثر قریب به اتفاق مفسران مسلمان، معتقد به نزول دفعی تورات‌اند واین دیدگاه در میان آنان بسیار مشهور و پذیرفته شده است،(۱) به گونه ای که آلوسی، دیدگاه مقابل آن را ناشی از کم اطلاعی خوانده است.(۲) شمار چشمگیری از مفسران معتقد به این نظریه، با اقتباس از دیدگاه راغب (م. ۵۰۲ ق.) و زمخشری (م. ۵۳۸ ق.) که تنزیل را بیانگر نزول تدریجی، ولی کاربرد انزال را اعم از دفعی و تدریجی دانسته‌اند،(۳) کاربرد واژه «انزال» درباره تورات و انجیل را دلیل دفعی بودن نزول آن دو می‌‌دانند.(۴) مستند این گروه در تفاوت معنایی «انزال» و «تنزیل»، کاربرد هر دو تعبیر درباره قرآن است که اولی را اشاره به نزول دفعی آن در شب قدر و دومی را بیانگر نزول تدریجی آن در مدت ۲۳ سال دانسته‌اند. دراین دیدگاه به آیه ۳۲ فرقان/ ۲۵ نیز استناد شده است: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَیهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً.»..؛ با این توضیح و برداشت که نزول دفعیتورات و انجیل در میان مشرکان قریش، مسلم و پذیرفته شده بود و آنان بر همین اساس بر پیامبر(ص) خرده می‌‌گرفتند که چرا قرآن نیز همانند تورات یکباره بر وی نازل نشده است.(۵) به اعتقاد شماری از مفسران در آیه ۴۸ قصص / ۲۸ نیز مشرکان با توجه به نزول دفعی تورات بر نزول تدریجی قرآن خرده گرفته اند: «فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالوا لَولا اوتِیَ مِثلَ ما اوتِیَ موسی.»...(۶) در مقابل، برخی دیگر از مفسران مستندات نزول دفعی تورات را به چالش کشیده‌اند. در این دیدگاه به مواردی از کاربرد قرآنی انزال و تنزیل در عکس معنای ادعا شده برای آن دو (مائده / ۵، ۱۱۲؛ نحل / ۱۶، ۱۶؛ فرقان/ ۲۵، ۲۵) و نیز ناسازگاری آن با لغت عرب استناد شده است.(۷) آلوسی در تفسیری تفاهم جویانه معتقد است که قطع نظر از دفعی و تدریجی بودن، کاربرد انزال و نه تنزیل درباره تورات و انجیل دلالت می‌‌کند که آن دو برخلاف قرآن فقط یک نزول داشته‌اند؛(۸) همچنین علامه طباطبایی در ذیل آیه ۳۲ فرقان / ۲۵ با ارائه تفسیری متفاوت از «جُملَةً واحِدَةً» و با اشاره به عدم اعتقاد مشرکان به تورات، دلالت آیه مزبور بر اعتقاد آنان به نزول دفعی آن را برنمی تابد، هرچند ذیل آیه ۴۸ قصص / ۲۸ وجود چنین باوری در میان آنان را می‌‌پذیرد.(۹) سرانجام ابن عاشور با آشنایی نسبتا خوبی که درباره کتاب مقدس و تاریخ آن دارد، نزول هیچ کتاب آسمانی را به صورت یکجا و دفعی نمی‌پذیرد.(۱۰) پیش از وی برخی مانند ابن الکمال نیز با تکیه بر گزارش‌های خود تورات این دیدگاه را داشته‌اند. به اعتقاد وی دلیل قاطعی برخلاف این دیدگاه وجود ندارد.(۱۱) از آنجا که بر اساس آیات قرآن و نیز متن خود تورات (اسفار پنج گانه) وحی الهی از آغاز رسالت حضرت موسی(ع) تا زمان خروج از مصر و نیز پس از آن و در دوران سرگردانی ۴۰ ساله بنی اسرائیل در بیابان‌های اطراف سرزمین مقدس بر آن حضرت نازل می‌‌شد، دیدگاه مبتنی بر نزول تدریجی تورات تأیید می‌‌شود. بسیاری از این تعالیم وحیانی در تورات کنونی و قرآن کریم آمده‌اند. ۱. [۱۱۶] ۲. [۱۱۷] ۳. [۱۱۸] ۴. [۱۱۹] ۵. [۱۲۰] ۶. [۱۲۱] ۷. [۱۲۲] ۸. [۱۲۳] ۹. [۱۲۴] ۱۰. [۱۲۵] ۱۱. [۱۲۶]

زمان نزول

قرآن کریم درباه زمان نزول تورات سخن صریحی ندارد؛ اما دیدگاه غالب در میان مسلمانان نزول آن را در زمان میقات می‌‌داند؛[۱۲۷] توضیح بیشتر اینکه بر اساس دیدگاه مبتنی بر این همانی تورات و الواح موسی(ع)، نزول تورات بعد از خروج بنی اسرائیل از مصر و پس از ۴۰ شب عبادت حضرت موسی(ع) در میقات و بالای کوه طور بوده است: «ووعَدنا موسی ثَلـثینَ لَیلَةً واَتمَمنـها بِعَشرٍ فَتَمَّ میقـتُ رَبِّهِ اَربَعینَ لَیلِةً... * ولَمّا جاءَ موسی لِمیقـتِنا... * قالَ یـموسی اِنّی اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِســلـتی وبِکَلـمی فَخُذ ما ءاتَیتُکَ... * وکَتَبنا لَهُ فِی الاَلواحِ مِن کُلِّ شَی ءٍ مَوعِظَةً.».. (اعراف / ۷، ۱۴۲ ـ ۱۴۵)[۱۲۸]؛ اما براساس قراینی که قبلاً برای نزول تدریجی تورات یاد شد، آیات آن از آغاز تا پایان دوره رسالت حضرت موسی(ع) نازل شده‌اند.

هدف نزول

بر اساس آیه ۴۳ قصص / ۲۸ پس از نابودی امت‌های پیشین، خداوند به حضرت موسی(ع) کتاب آسمانی (تورات) داد تا مایه بینش، هدایت و تذکر مردم و رحمت برای آنان باشد: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ مِن بَعدِ ما اَهلَکنَا القُرونَ الاولی بَصائِرَ لِلنّاسِ وهُدًی ورَحمَةً لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرون». علامه طباطبایی معتقد است که در این دوره تاریخی، آموزه‌ها و ادیان الهی به مرور زمان از بین رفته بودند و نیاز به نزول کتاب آسمانی جدید احساس می‌‌شد، بر همین اساس، حکمت الهی اقتضا می‌‌کرد تا دعوت و انذار جدیدی صورت پذیرد تا با اشاره به سرگذشت اقوام پیشین و نابودی آنان در پی تکذیب آیات الهی و نیز ارائه عقاید و احکام الهی مایه عبرت، هدایت و ایمان مردم شود.[۱۲۹] قرآن کریم در جاهای دیگر هدف از نزول کتاب بر حضرت موسی(ع) را هدایت بنی اسرائیل، زمینه‌سازی برای پرهیزگاری و ایمان آنها به روز قیامت و لقای پروردگار و پندآموزی معرفی می‌‌کند: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ لَعَلَّهُم یَهتَدون». (مؤمنون / ۲۳، ۴۹ و نیز بقره / ۲، ۵۳، ۶۳؛ انعام / ۶، ۱۵۴؛ اعراف / ۷، ۱۷۱؛ سجده / ۳۲، ۲۳)

ویژگی‌های عمومی تورات

قرآن کریم در وصفی کلی از کتاب حضرت موسی(ع)، آن را مایه هدایت، بصیرت و رحمت الهی برای مردم می‌‌خواند: «ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ تَمامـًا عَلَی الَّذِی اَحسَنَ وتَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ وهُدیً ورَحمَةً لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم یُؤمِنون». (انعام / ۶، ۱۵۴ و نیز ر. ک: قصص / ۲۸، ۴۳؛ هود / ۱۱، ۱۷؛ احقاف / ۴۶، ۱۲)؛ همچنین جداکننده حق از باطل، روشنگر راه و مایه تذکر و یادآوری برای پرهیزگاران و خردمندان و مایه یاد خدا (انبیاء / ۲۱، ۴۸؛ غافر / ۴۰، ۵۳ ـ ۵۴) و نیز دارای نور و مایه روشنگری مردم معرفی شده است: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ فیها هُدیً ونورٌ». (مائده / ۵، ۴۴ و نیز انعام / ۶، ۹۱) مفسران هدایت را به وجود آموزه‌های توحیدی و تنزیه خداوند از داشتن همسر، فرزند، شریک و انباز،(۱) معارف مربوط به معاد،(۲) تصدیق و تنزیه انبیا، بشارت بعثت پیامبر اکرم(ص)،(۳) احکام الهی و ادله آن (۴) تفسیر کرده‌اند. قرآن کریم نیز مایه هدایت خوانده شده است. (بقره۲ /، ۲) فهمیدن این معنا و توجه به آن می‌‌تواند در فهم وصف تورات به مایه هدایت بودن بسیار راهگشا باشد، چنان که در تفسیر اشتمال تورات بر نور، آن را اشاره به بیان احکام شرعی،(۵) ادله، مثل‌ها، فضایل و ارزش‌های رهنمون به سوی حق (۶) و زدودن تاریکی‌های جهل و نادانی (۷) از سوی تورات معنا کرده‌اند و مراد از وجود موعظه در آن را، فرمان‌های الهی مبنی بر پرهیز از گناه و انجام عبادات و پند و اندرزهای شیوا و رسا گفته‌اند.(۸) ۱. [۱۳۰] ۲. [۱۳۱] ۳. [۱۳۲] ۴. [۱۳۳] ۵. [۱۳۴] ۶. [۱۳۵] ۷. [۱۳۶] ۸. [۱۳۷]

آموزه‌های تورات

قرآن کریم، گاه با برخی اوصاف کلی و گاه با یادکرد پاره ای از احکام و آموزه‌های اخلاقی و اعتقادی مشخص، تصویری نسبتا کامل، از ویژگی‌های عمومی و محتوای تورات و آموزه‌های وحیانی حضرت موسی(ع) به دست می‌‌دهد و کتاب حضرت موسی(ع) را بیانگر همه معارف مورد نیاز مردم می‌‌شناساند: «ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ تَمامـًا عَلَی الَّذِی اَحسَنَ وتَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ». (انعام / ۶، ۱۵۴) در تفسیر آیه گفته‌اند که کتاب‌های آسمانی پیش از حضرت موسی(ع) تنها شامل اصول و کلیاتی از آموزه‌ها و شرایع الهی بودند و مراد از «کُلِّ شَی ءٍ» بیان تفصیلی جزئیات آن اصول و کلیات است که کتاب حضرت موسی(ع) بر اساس نیاز بنی اسرائیل به تبیین آنها پرداخت [۱۳۸]. افزون بر موارد یاد شده، قرآن کریم بسیاری از تعالیم وحیانی حضرت موسی(ع) رانیز گزارش کرده است. هر چند قرآن اشاره ای به آمدن بسیاری از این آموزه‌ها در کتاب حضرت موسی(ع) نکرده است، در صورتی که تورات را مجموع تعالیم وحیانی نازل شده بر آن حضرت بدانیم، آموزه‌های یاد شده نیز قطعا بخشی از تعالیم کتاب وی خواهند بود. این آموزه‌ها، حوزه‌های مختلف خداشناسی، معادشناسی، نبوت، احکام، اخلاق و تاریخ را دربرمی گیرند:

خداشناسی

قرآن کریم در تصویری کلی، خداشناسیتورات را توحیدی می‌‌خواند. بر اساس آیات قرآن، توحید در ربوبیت، الوهیت و عبودیت، نخستین آموزه‌های وحیانی نازل شده بر حضرت موسی(ع) و اصلی‌ترین آنها بودند: «فَلَمّا اَتـها نودِیَ یـموسی * اِنّی اَنَا رَبُّکَ فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًی * واَنَا اختَرتُکَ فَاستَمِع لِما یوحی * اِنَّنی اَنَا اللّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنَا فَاعبُدنی.».. (طه / ۲۰، ۱۱ ـ ۱۴)، چنان که در جای دیگر دعوت به پرستش خدای یگانه و نفی خدایان دروغین را یکی از آموزه‌های بنیادین کتاب آسمانی بنی اسرائیل (تورات) می‌‌خواند: «واِذ اَخَذنا میثـقَ بَنی اِسرءیلَ لا تَعبُدونَ اِلاَّاللّهَ... اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ وتَکفُرونَ بِبَعضٍ.».. (بقره / ۲، ۸۳، ۸۵)؛ همچنین در آیه ۲ اسراء / ۱۷ کتاب حضرت موسی(ع) وسیله هدایت بنی اسرائیل برای پرهیز از اتکال بر غیر خدا معرفی شده است: «وءاتَینا مُوسَی الکِتـبَ وجَعَلنـهُ هُدًی لِبَنی اِسرءیلَ اَلاّ تَتَّخِذوا مِن دونی وَکیلا». این آیه دعوت به توحید در توکل را می‌‌رساند. در ۲۴ انبیا / ۲۱، نفی الوهیت خدایان دروغین و مطالبه دلیل از مشرکان و بت پرستان برای اثبات باورهای خویش از سخنان و آموزه‌های پیامبر اکرم(ص) و انبیای پیش از او خوانده می‌‌شود: «اَمِ اتَّخَذوا مِن دونِهِ ءالِهَةً قُل هاتوا بُرهـنَکُم هـذا ذِکرُ مَن مَعِیَ وذِکرُ مَن قَبلی.»... بیان خالقیت و ربوبیت تکوینی خداوند با اشاره به مصادیق مختلف آن از دیگر آموزه‌های خداشناختی توحیدی است که در صحف موسی (تورات)[۱۳۹] آمده است: «اَم لَم یُنَبَّأ بِما فی صُحُفِ موسی... واَنَّهُ هُوَ اَضحَکَ واَبکی * واَنَّهُ هُوَ اَماتَ واَحیا * واَنَّهُ خَلَقَ الزَّوجَینِ الذَّکَرَ والاُنثی * مِن نُطفَةٍ اِذا تُمنی * واَنَّ عَلَیهِ النَّشاَةَ الاُخری * واَنَّهُ هُوَ اَغنی واَقنی * واَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعری * واَنَّهُ اَهلَکَ عادًا اَلاولی * وثَمودًا فَما اَبقی.»... (نجم / ۵۳، ۳۶، ۴۳ ـ ۵۴) بنابر آموزه‌های یاد شده که قرآن به آمدن آن در صحف موسی(ع) تصریح می‌‌کند، آفرینش، ربوبیت تکوینی، الوهیت و تدبیر امور آفریدگان منحصرا در اختیار خداست و او در این زمینه هیچ شریک و انبازی ندارد.[۱۴۰] معرفی تزکیه نفس، یاد خدا و نماز خواندن به عنوان زمینه‌های رستگاری انسان آموزه دیگر توراتی در حوزه خداشناسی توحیدی است: «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی * وذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصَلّی *... اِنَّ هـذا لَفِی الصُّحُفِ الاولی * صُحُفِ اِبرهیمَ وموسی». (اعلی / ۸۷، ۱۴ ـ ۱۵، ۱۸ ـ ۱۹)

معادشناسی

قرآن کریم در حوزه معادشناسی نیز تصویری کلی و نسبتا کامل از آموزه‌های وحیانی حضرت موسی(ع) و کتاب وی ارائه می‌‌کند. بر اساس آیات قرآن، خداوند دادن کتاب به حضرت موسی(ع) را کامل کردن نعمت خویش بر نیکوکاران [۱۴۱] و مایه رحمت و هدایت آنان می‌‌خواند؛ باشد که به وسیله آموزه‌های معادشناختی، زمینه‌سازایمان آنها به دیدار پروردگار، یعنی روز رستاخیز گردد: «ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ تَمامـًا عَلَی الَّذِی اَحسَنَ وتَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ وهُدیً ورَحمَةً لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم یُؤمِنون». (انعام / ۶، ۱۵۴)[۱۴۲] برپایه گزارش قرآن، حتمی بودن وقوع قیامت، کیفر و پاداش انسان‌ها به سبب کارهای نیک و بد و هشدار درباره تکذیب قیامت و غفلت از آن، از نخستین آموزه‌های نازل شده بر حضرت موسی(ع) بودند: «اِنَّ السّاعَةَ ءاتِیَةٌ اَکادُ اُخفیها لِتُجزی کُلُّ نَفسٍ بِما تَسعی * فَلا یَصُدَّنَّکَ عَنها مَن لا یُؤمِنُ بِها واتَّبَعَ هَوهُ فَتَردی». (طه / ۲۰، ۱۵ ـ ۱۶) مرگ انسان و رستاخیز و زنده شدن دوباره او به دست خداوند از دیگر آموزه‌های معادشناختی حضرت موسی(ع) است که هنگام دعوت فرعون به یگانه پرستی و معرفی خدای یگانه به وی مطرح شد: «مِنها خَلَقنـکُم وفیها نُعیدُکُم ومِنها نُخرِجُکُم تارَةً اُخری». (طه / ۲۰، ۵۵) بازگشت نهایی انسان به سوی خداوند، ثواب و عقاب برای اعمال انسان در آخرت و اینکه در آن روز هرکسی تنها از نتیجه تلاش خویش بهره مند شده، هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد کشید، از آموزه‌های مهم و به نسبت جزئی‌تر صحف حضرت موسی(ع) در حوزه معادباوری اند: «اَفَرَءَیتَ الَّذی تَوَلّی * واَعطی قَلیلاً واَکدی * اَعِندَهُ عِلمُ الغَیبِ فَهُوَ یَری * اَم لَم یُنَبَّأ بِما فی صُحُفِ موسی... اَلاّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخری * واَن لَیسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعی * واَنَّ سَعیَهُ سَوفَ یُری * ثُمَّ یُجزهُ الجَزاءَ الاَوفی * واَنَّ اِلی رَبِّکَ المُنتَهی... واَنَّ عَلَیهِ النَّشاَةَ الاُخری.»... (نجم / ۵۳، ۳۳ ـ ۳۶، ۳۸ ـ ۴۲، ۴۷)[۱۴۳] سیاق آیات، مؤید گزارش‌های رسیده درباره شأن نزول آن هاست که براساس آنها یکی از مسلمانان برای آمرزش گناهان خود، مال فراوانی انفاق می‌‌کرد. برخی ضمن هشدار درباره تمام شدن دارایی، به وی گفتند که اگر به جای انفاق زیاد، بخشی از اموال خود را به او دهد، وی همه گناهان او را بر عهده می‌‌گیرد. هنگامی که او از انفاقدست کشید، این آیات نازل شد که وی از کجا می‌‌داند که اموالش با انفاق کردن پایان پذیرفته یا دیگران می‌‌توانند گناهان او را بر دوش کشند؟ مگر او علم غیب دارد؟ آن گاه در نفی پندارهای وی، آموزه‌های معادشناختی و آمدن آنها در صحف حضرت ابراهیم(ع) و موسی(ع) یاد شده است.[۱۴۴] وعده خداوند مبنی بر پاداش بهشت برای مؤمنان نیز از آموزه‌های صریح تورات به روایت قرآن است؛ مؤمنانی که با جان و مال خویش در راه خدا جهاد می‌‌کنند و در این راه کشته می‌‌شوند و دشمنان خدا را می‌‌کشند: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقـًّا فِی التَّورةِ والاِنجیلِ والقُرءانِ.»... (توبه / ۹، ۱۱۱) بر اساس آموزه‌های صحف حضرت موسی(ع)، جهان آخرت بهتر و پایدارتر از زندگی دنیاست: «بَل تُؤثِرونَ الحَیوةَ الدُّنیا * والأخِرَةُ خَیرٌ واَبقی * اِنَّ هـذا لَفِی الصُّحُفِ الاولی * صُحُفِ اِبرهیمَ وموسی». (اعلی / ۸۷، ۱۶ ـ ۱۹) آموزه‌های معادشناختی، در سخنان پیروان معاصر حضرت موسی(ع) نیز به چشم می‌‌خورد. این سخنان در واقع می‌‌تواند بازتابی از آموزه‌های وحیانی حضرت موسی(ع) و کتاب آسمانی او باشد؛ سخنان ساحران فرعون پس از ایمان به موسی(ع) از این قبیل است؛ آنان در پاسخ به تهدیدهای فرعون، ماندگاری همیشگی در جهنم را کیفر تبهکاران و بالاترین درجات یعنی بهشت جاودان با نهرهای جاری را پاداش مؤمنان صالح و انسان‌های پاک دانستند: «اِنَّهُ مَن یَأتِ رَبَّه مُجرِمـًا فَاِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَموتُ فیها ولا یَحیی * ومَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی * جَنّـتُ عَدنٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها وذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی». (طه / ۲۰، ۷۴ ـ ۷۶) سخنان مؤمن آل فرعون نیز که در پی تصمیم فرعونیان برای کشتن حضرت موسی(ع) و در دفاع از آن حضرت گفته شده، از این نمونه است. او که گویا پس از ایمان ساحران فرعون، به حضرت موسی(ع) گرویده بود، ولی ایمان خویش را کتمان می‌‌ساخت، آخرت را در مقایسه با دنیا، سرای پایدار خواند و از کیفر بدکاران و نیز بهشت و روزی بی‌حساب آن به عنوان پاداش مؤمنان صالح یاد کرد: «یـقَومِ اِنَّما هـذِهِ الحَیوةُ الدُّنیا مَتـعٌ واِنَّ الأخِرَةَ هِیَ دارُ القَرار * مَن عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجزَی اِلاّ مِثلَها ومَن عَمِلَ صــلِحـًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وهُوَ مُؤمِنٌ فَاُولـئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ یُرزَقُونَ فیها بِغَیرِ حِساب». (غافر / ۴۰، ۳۹ ـ ۴۰)

نبوت

فراخوان ایمان به انبیای الهی از آموزه‌های تورات است. تاریخ و سرگذشت برخی پیامبران و اقوام پیش از موسی(ع) مانند قوم نوح، عاد و ثمود در صحف او آمده است: «اَم لَم یُنَبَّأ بِما فی صُحُفِ موسی... واَنَّهُ اَهلَکَ عادًا اَلاولی وثَمودًا فَما اَبقی وقَومَ نوحٍ مِن قَبلُ اِنَّهُم کانوا هُم اَظلَمَ واَطغی والمُؤتَفِکَةَ اَهوی فَغَشـّـها ما غَشّی». (نجم / ۵۳، ۳۶، ۵۰ ـ ۵۴) روایت سرگذشت اقوام یاد شده در صحف موسی(ع) به احتمال زیاد از جمله با هدف انذار درباره پیامد تکذیب آن حضرت از سوی بنی اسرائیل و ترغیب ایمان به وی بوده است.

بشارت به آمدن برخی پیامبران پس از موسی(ع) از آموزه‌های دیگر تورات در این باره است؛ بنابر نص صریح برخی آیات قرآن و نیز ظاهر برخی دیگر، خبر بعثت پیامبر اکرم(ص) و ویژگی‌های او در تورات و انجیل نازل شده از سوی خدا، آمده است. این موضوع در میان آموزه‌های یاد شده تورات و انجیل در قرآن برجستگی ویژه ای دارد: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِی التَّورةِ والاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ ویَنهـهُم عَنِ المُنکَرِ ویُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبـتِ ویُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبـئِثَ ویَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم والاَغلـلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم». (اعراف / ۷، ۱۵۷) از ظاهر آیه بر می‌‌آید که اوصاف سه گانه «رسول»، «نبیّ» و «اُمّی» (درس ناخوانده و خط نانوشته) همه در تورات و انجیل برای پیامبر اکرم(ص) یاد شده‌اند (۱) و اگر آیه درصدد چنین بیانی نبود، یادکرد هر سه وصف در کنار هم که منحصر به همین آیه است، به ویژه آوردن ویژگی سوم، نکته پیدایی نداشت؛(۲) همچنین امر به معروف و نهی از منکر، حلال کردن خوراکی‌های پاکیزه و تحریم چیزهای ناپاک بر مردم و برداشتن بارهای گران و غل و زنجیرها از دوش و گردن آنها از ویژگی‌هایی است که تورات و انجیل برای آن حضرت گفته‌اند.

بر اساس برخی دیگر از آیات قرآن، گزارش‌های تورات و انجیل درباره بعثت و ویژگی‌های پیامبر اکرم(ص) به گونه ای دقیق و روشن بوده است که برای یهود و نصارا یا دست کم برای دانشمندان آنان هیچ تردیدی در شناخت آن حضرت و حقانیت دعوت و رسالت وی باقی نمی‌گذاشت؛(۳) اما گروهی از آنان بر اثر انگیزه‌های گوناگون به کتمان آن می‌‌پرداختند: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم واِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (بقره / ۲، ۱۴۶) از این آیه و همانند آن (قصص / ۲۸، ۵۲ ـ ۵۳) برمی آید که گزارش‌های یاد شده در تورات و انجیلهای موجود در عصر نزول نیز بوده است. در غیر این صورت، یهود ونصارا با استناد بر آن به عنوان بهترین دلیل، شدیدا به تکذیب قرآن، پیامبر اکرم(ص) و دعوت او می‌‌پرداختند،(۴) در حالی که شماری از آنان به ویژه برخی از دانشمندان یهود و نصارا بر اساس بشارت‌های یاد شده و شناخت پیشین از پیامبر اکرم به وی ایمان آوردند:(۵) «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون * واِذا یُتلی عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین». (قصص / ۲۸، ۵۲ - ۵۳) البته با توجه به تحریف * آمیز بودن بسیاری از گزارش‌های عهد قدیم، آنچه قرآن در این باره آورده است، به طور کامل در آن وجود ندارد و آنچه یافت می‌‌شود برخی عبارات کلی است که قابل انطباق بر پیامبر اکرم است، در حالی که از قرآن برمی آید که در تورات و انجیل به روشنی و با صراحت از آمدن پیامبر(ص) خبر داده شده است.(۶) در آیه ۲۹ فتح / ۴۸ نیز از یادکرد برخی اوصاف پیامبر اکرم(ص) و پیروان راستین او در تورات و انجیلسخن به میان آمده است. بر اساس این آیه در کتب یاد شده آمده است که پیامبر و پیروانش با کافران، سرسخت و با یکدیگر بسی مهربان‌اند؛ همچنین آنان به زراعتی تشبیه شده‌اند که روز به روز رشد، بالندگی و استحکام بیشتری یافته، شگفتی کشاورزان را برمی انگیزد؛ به این معنا که مسلمانان نیز در آغاز اندک‌اند؛ اما در گذر ایام چنان بر شمار و نیروی آنان افزوده می‌‌شود که کافران را به خشم آورده، هراسان می‌‌سازند: «(۷) مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَرهُم رُکَّعـًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ ورِضونـًا سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِی التَّورةِ ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطـ ٔ هُ فَـ ٔ زَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ.»... (فتح / ۴۸، ۲۹) مفسران در اینکه همه اوصاف یاد شده، در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده‌اند یا بخشی در تورات و بخشی دیگر در انجیل، اختلاف دارند؛ شماری از مفسران شیعه (۸) و سنی (۹) به پیروی از تفسیرگران نخستینی چون قتاده، ضحّاک و ابن جُبیر،(۱۰) اوصافی را که پیش از واژه «ذلِکَ» آمده‌اند، یاد شده در تورات، و تشبیه به زرع و کِشته را آمده در انجیل می‌‌دانند. طبری در اثبات این دیدگاه می‌‌گوید: اگر «کَزَرعٍ» عطف بر اوصاف پیشین و به تورات هم مربوط بود، باید همراه «واوِ» عطف می‌‌آمد.(۱۱) در مقابل، شوکانی، جمله «کَزَرعٍ» را مستأنفه دانسته، به پیروی از مجاهد معتقد است که همه ویژگی‌های یاد شده از آغاز تا پایان آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده‌اند،(۱۲) چنان که ابو سلیمان دمشقی بر این باور است که فقط تشبیه به زرع و کِشته در تورات و انجیل یاد شده است.(۱۳) ۱. [۱۴۵] ۲. [۱۴۶] ۳. [۱۴۷] ۴. [۱۴۸] ۵. [۱۴۹] ۶. [۱۵۰] ۷. [۱۵۱] ۸. [۱۵۲] ۹. [۱۵۳] ۱۰. [۱۵۴] ۱۱. [۱۵۵] ۱۲. [۱۵۶] ۱۳. [۱۵۷]

احکام

بررسی آیات قرآن نشان می‌‌دهد که تورات احکام فردی، اجتماعی، عبادی، قضایی، سیاسی و نظامی مهمی را شامل بوده است و خداوند تورات را به موسی(ع) داد تا به بیان تفصیلی همه چیز بپردازد: «ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ... و تَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ.»... (انعام / ۶، ۱۵۴ و نیز اعراف / ۷، ۱۴۵) به عقیده مفسران، مراد بیان تفصیلی در حوزه مسائل و نیازهای دینی و شریعت * است.[۱۵۸] بعضی مفسران با اعتقاد به ارتباط این آیه با آیات پیشین (انعام / ۶، ۱۵۱ ـ ۱۵۳ و نیز شوری / ۴۲، ۱۳) معتقدند که محرمات یاد شده در آیات مزبور در کتاب‌های آسمانی پیش از تورات به همین صورت کلی آمده‌اند؛ ولی تورات در پاسخ به نیاز عصری مخاطبانش به بیان تفصیلی آنها پرداخته است.[۱۵۹] پرهیز از شرک به خدا و کشتن فرزندان از ترس نداری، دوری از کارهای زشت آشکار و نهان، نکشتن بی‌گناهان، اجتناب از خوردن مال یتیم، کمفروشی نکردن، نیکی کردن به پدر و مادر و عادلانه سخن گفتن آموزه‌هایی‌اند که در آیات یاد شده آمده‌اند.

اقامه نماز برای یاد خداوند از نخستین آموزه‌های نازل شده بر موسی(ع) در حوزه احکام عبادی است: «واَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکری». (طه / ۲۰، ۱۴) پرهیز از بستن دروغ و دادن نسبت‌های ناروا به خداوند و نیز ستمگر خواندن کسانی که بر اساس آموزه‌های الهی حکم نمی‌کنند از دیگر احکام تورات در حوزه ارتباط با خدا و دین الهی اند: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ... ومَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِکَ هُمُ الظّــلِمون». (مائده / ۵، ۴۴ ـ ۴۵ و نیز اعراف / ۷، ۱۶۹) لزوم پرهیز از جنگ و درگیری داخلی، بیرون نکردن یکدیگر از خانه و کاشانه خویش، همپیمانی و همکاری نکردن با بیگانگان بر ضد یکدیگر و لزوم آزاد‌سازی اسیران خویش با پرداخت فدیه، از آموزه‌های اجتماعی تورات با رویکرد سیاسی و نظامی‌اند: «واِذ اَخَذنا میثـقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم... * اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ وتَکفُرونَ بِبَعضٍ» (بقره / ۲، ۸۴ - ۸۵)[۱۶۰]، همچنان که یکی دیگر از آموزه‌های تورات با رویکرد نظامی، جنگ و جهاد در راه خدا و وعده حتمی بهشت به مؤمنانی است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته می‌‌شوند. (توبه / ۹، ۱۱۱) آیه مورد اشاره را درباره صاحبان بیعت عقبه دانسته‌اند [۱۶۱] و مفسران بر این باورند که وجود حکم جهاد در همه ادیان آسمانی را می‌‌رساند.[۱۶۲]احکام قصاص بخش دیگری از آموزه‌های تورات در حوزه احکام قضایی و حقوق جزاست: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ... * وکَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ والعَینَ بِالعَینِ والاَنفَ بِالاَنفِ والاُذُنَ بِالاُذُنِ والسِّنَّ بِالسِّنِّ والجُروحَ قِصاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لَهُ و.»... (مائده / ۵، ۴۴ - ۴۵) این احکام در عصر نزول قرآن وجود داشتند و پاسخگوی نیاز یهودیان بودند. (مائده / ۵، ۴۳) تورات حتی برای تنظیم ارتباط پیروان خویش با طبیعت و پدیده‌های آن نیز احکامی داشته است. بر اساس آموزه‌های تورات همه خوراکی‌ها پیش از نزول آن، بر بنی اسرائیل حلال بوده است: «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ مِن قَبلِ اَن تُنَزَّلَ التَّورةُ.»... (آل عمران / ۳، ۹۳) بعدها شماری از این خوردنی‌ها به عنوان کیفر برخی از گناهان بنی اسرائیل و در قالب آموزه‌های تورات بر آنان حرام شد. (نساء / ۴، ۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ انعام / ۶، ۱۴۶) برخی از این احکام تحریمی به وسیله حضرت مسیح(ع) حلال و منسوخ شدند. (آل عمران / ۳، ۵۰)

اخلاق

صحف موسی(ع) تزکیه نفس را مایه فلاح و رستگاری خوانده است. (اعلی / ۸۷، ۱۴، ۱۸ ـ ۱۹) الواح موسی(ع) آموزه‌های پندآمیز فراگیری را که اغلب در حوزه اخلاق جای دارند دربرداشته است: «وکَتَبنا لَهُ فِی الاَلواحِ مِن کُلِّ شَی ءٍ مَوعِظَةً.»... (اعراف / ۷، ۱۴۵) این نوع آموزه‌ها زمینه‌ساز تزکیه نفس هستند. انجام دادن کار نیک یکی از آموزه‌های اخلاقی تورات است. قرآن کریم بنی اسرائیل را سرزنش می‌‌کند که چرا به رغم خواندن تورات فقط مردم را به نیکی فرمان داده، ولی خود را از یاد می‌‌برند: «اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَکُم واَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ». (بقره / ۲، ۴۴)

تورات و یهود

جایگاه تورات در میان یهود

کتاب حضرت موسی(ع) (تورات) بعد از آن حضرت در میان بنی اسرائیل بوده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌‌شده تا مایه هدایت مردم و تذکر خردمندان شود: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الهُدی واَورَثنا بَنی اِسرءیلَ الکِتـب * هُدًی وذِکری لاُِولِی الاَلبـب». (غافر / ۴۰، ۵۳ ـ ۵۴)[۱۶۳] مفسران ذیل برخی از آیات قرآن گفته‌اند که همه پیامبران الهی پس از موسی(ع) تا زمان حضرت عیسی(ع) مأمور به تبلیغ تورات و عمل بر اساس آن بوده اند: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ وقَفَّینا مِن بَعدِهِ بِالرُّسُلِ». (بقره / ۲، ۸۷)[۱۶۴] تورات و آموزه‌های آن همواره جایگاهی بلند و برجسته در تاریخ و زندگی فردی و اجتماعی یهودیان داشته است. از جمله اینکه مرجع قضایی یهود به شمار می‌‌رفته و پیامبران بنی اسرائیل و علما و احبار یهود بر اساس تعالیم آن در میان مردم داوری می‌‌کرده اند: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ فیها هُدیً ونورٌ یَحکُمُ بِهَا النَّبِیّونَ الَّذینَ اَسلَموا لِلَّذینَ هادوا والرَّبّـنِیّونَ والاَحبارُ بِمَا استُحفِظوا مِن کِتـبِ اللّهِ وکانوا عَلَیهِ شُهَداءَ». (مائده / ۵، ۴۴) قرآن کریم در برخی آیات از تلاوت شایسته کتاب آسمانی به وسیله گروهی از اهل کتاب، ایمان خاشعانه آنها به آن و عمل به آموزه هایش و نیز نفروختن آیات الهی به بهای اندک سخن گفته و به همین سبب ضمن ستایش، به آنان وعده پاداش داده است: «واِنَّ مِن اَهلِ الکِتـبِ لَمَن یُؤمِنُ بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَیکُم وما اُنزِلَ اِلَیهِم خـشِعینَ لِلّهِ لایَشتَرونَ بِـ ٔ یـتِ اللّهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم.»... (آل عمران / ۳، ۱۹۹ و نیز بقره / ۲، ۱۲۱) به اعتقاد برخی از مفسران آیه ۳۰ احقاف / ۴۶ دلالت می‌‌کند که افزون بر یهودیان، گروهی از جنّ نیز به حضرت موسی(ع) و کتاب وی ایمان داشته اند: «واِذ صَرَفنا اِلَیکَ نَفَرًا مِنَ الجِنِّ... قالوا یـقَومَنا اِنّا سَمِعنا کِتـبـًا اُنزِلَ مِن بَعدِ موسی مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ.»...[۱۶۵]

اختلاف درباره تورات

قرآن کریم در برخی از آیات خود به پیدایش اختلاف درباره کتاب تورات حضرت موسی(ع) اشاره می‌‌کند: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ فَاختُلِفَ فیهِ... واِنَّهُم لَفی شَکٍّ مِنهُ مُریب». (هود / ۱۱، ۱۱۰؛ فصّلت / ۴۱، ۴۵) بیشتر مفسران اختلاف و تردید یاد شده را مربوط به یهودیان معاصر حضرت موسی(ع) دانسته و گفته‌اند که گروهی از آنان تورات را تصدیق کرده، گروهی دیگر به تکذیب و انکار آن پرداختند. بر اساس این تفسیر، آیه در مقام دلداری دادن به پیامبر اکرم(ص) است،؛ چراکه گروهی از قوم وی نیز به تکذیب کتاب آسمانی وی پرداخته، دسته ای دیگر به آن ایمان آوردند؛[۱۶۶] اما برخی مفسران، اختلاف و تردید مزبور را مربوط به یهودیانی دانسته‌اند که بسیار متاخر از حضرت موسی(ع) بودند، بر این اساس تورات اصلی در ماجرای یورش بُخْتُ نُصَّر به بیت المقدس و آتش زدن آن، نابود شد و تورات موجود پس از دوران اسارت بابلی و به وسیله عزرای کاهن نگارش یافته است، بنابراین چون سند تورات کنونی به یک نفر بازمی گردد و اطمینان آور نیست، زمینه اختلاف و تردید درباره آن پدید آمد.[۱۶۷]

کتمان آموزه‌های تورات

بر اساس آیات قرآن، خداوند از یهود و عالمان آنها پیمان گرفت تا تعالیم تورات را برای مردم بیان کرده، از کتمان و پنهان‌سازی آن بپرهیزند، با این حال گروهی از یهود و دانشمندان آنان به ملاحظاتی و در برابر بهایی اندک بخشی از آموزه‌های تورات را نادیده گرفته، کتمان می‌‌کردند: «واِذ اَخَذَ اللّهُ میثـقَ الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ ولا تَکتُمونَهُ فَنَبَذوهُ وراءَ ظُهورِهِم واشتَرَوا بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً». (آل عمران / ۳، ۱۸۷ و نیز: بقره / ۲، ۱۵۹، ۱۷۴ ـ ۱۷۵؛ آل عمران / ۳، ۷۱، ۷۷) در آیاتی به کتمان بخشی از آموزه‌های تورات و دیگر کتب آسمانی از سوی یهودیان اشاره شده است. این آموزه‌ها اغلب به بشارت درباره بعثت پیامبر اکرم(ص) مربوط بود که کتمان آن از سوی یهودیان معاصر آن حضرت صورت می‌‌گرفت. (برای نمونه ر. ک: بقره / ۲، ۴۱ ـ ۴۲، ۱۵۹، ۱۷۴؛ آل عمران / ۳، ۱۸۷ ـ ۱۸۸)؛ از جمله در سوره انعام به این برخورد ابزاری و گزینشی با آموزه‌های کتاب حضرت موسی(ع) اشاره شده است: «قُل مَن اَنزَلَ الکِتـبَ الَّذی جاءَ بِهِ موسی نورًا وهُدیً لِلنّاسِ تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها وتُخفونَ کَثیرًا». (انعام / ۶، ۹۱) بر اساس این آیه یهودیان، با نوشتن کتاب حضرت موسی(ع) در برگه‌های مختلف و در قالب کتاب‌ها و نوشته‌های پراکنده،[۱۶۸] بخشی از آن را آشکار و بخش زیادی را کتمان می‌‌کردند و آیه به نوعی آنان را توبیخ و ملامت می‌‌کند.[۱۶۹] مشهور مفسران معتقدند که آنها در مواجهه با اسلام، آموزه‌های مربوط به بعثت پیامبر اکرم و ویژگی‌های آن حضرت را پنهان کردند [۱۷۰] و با این کار موجب گمراهی مردم شدند، در حالی که کتاب حضرت موسی(ع) برای هدایت مردم آمده بود.

قرآن کریم با سرزنش کتمان کنندگان آموزه‌ها و حقایق تورات، این کار را مایه گمراهی مردم و سبب گرفتار شدن کتمان کنندگان به عذاب دردناک الهی، آتش دوزخ و لعنت خدا و مردم و محروم شدن از لطف و عنایت خدا در روز قیامت می‌‌خواند. (بقره / ۲، ۱۵۹، ۱۷۴ ـ ۱۷۵؛ آل عمران / ۳، ۷۱، ۷۷)

عمل نکردن به آموزه‌های تورات

آیات قرآن نشان می‌‌دهند که همواره گروهی از یهود و عالمان آنها در دوره‌هایی از تاریخ زندگی خویش آموزه‌های تورات را نادیده گرفته و به آن کفر ورزیده‌اند. نخستین کفرورزی بنی اسرائیل به آموزه‌های وحیانی حضرت موسی(ع) و نادیده گرفتن آن در ماه‌های آغازین پس از خروج از مصر و نزد کوه طور بوده است؛ زمانی که خداوند از آنان پیمان گرفت که کتاب داده شده را به جد و جهد گرفته، به آموزه‌های آن گوش فرا دهند؛ ولی آنان به سبب کفر خویش به گوساله پرستی‌گراییدند. (بقره / ۲، ۹۳) در برخی آیات به مواردی از تورات که بدان عمل نمی‌شده به صورت جزئی‌تر اشاره شده است؛ در آیه ۸۳ بقره / ۲ رویگردانی اکثر بنی اسرائیل از آموزه‌هایی چون یگانه پرستی، احسان به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان و بیچارگان، همچنین خوش زبانی با مردم، اقامه نماز و پرداخت زکات گزارش شده است. اینها از آموزه‌های مهم تورات‌اند که خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت که آنها را رعایت کنند.

یهودیان بشارت‌های تورات درباره برخی پیامبران الهی را نیز نادیده گرفته، به آن کفر ورزیدند؛ آنان برخلاف بشارت‌های تورات درباره بعثت پیامبراکرم و تأکید آن مبنی بر ایمان به وی، آن حضرت و کتاب آسمانی او را تکذیب کردند: «ولَمّا جاءَهُم کِتـبٌ مِن عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم وکانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفوا کَفَروا بِهِ فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکـفِرین». (بقره / ۲، ۸۹) قرآن کریم نادیده گرفتن بشارت‌های یاد شده را ناشی از حسادت یهودیان می‌‌داند؛ زیرا پیامبر موعود برخلاف انتظار آنها از میان بنی اسرائیل برگزیده نشد. (بقره / ۲، ۹۰)[۱۷۱] یهودیان آموزه‌های کتاب آسمانی خود را درباره پیامبران خویش نیز نادیده می‌‌گرفتند؛ وقتی از آنان خواسته شد که به قرآن ایمان بیاورند، آنها گفتند که فقط به آنچه بر خود آنان نازل شده ایمان می‌‌آورند. قرآن کریم با اشاره به کشته شدن انبیای الهی به دست یهود، آن را دلیل بی‌ایمانی آنها به آموزه‌های وحیانی نازل شده بر خودشان از جمله تورات می‌‌داند: «واِذا قیلَ لَهُم ءامِنوا بِما اَنزَلَ اللّهُ قالوا نُؤمِنُ بِما اُنزِلَ عَلَینا ویَکفُرونَ بِما وَراءَهُ وهُوَ الحَقُّ مُصَدِّقـًا لِما مَعَهُم قُل فَلِمَ تَقتُلونَ اَنبِیاءَ اللّهِ مِن قَبلُ اِن کُنتُم مُؤمِنِین». (بقره / ۲، ۹۱)[۱۷۲] برخی آموزه‌های تورات درباره ارتباط و تعامل اجتماعی نیز نادیده گرفته می‌‌شد؛ بر اساس گزارش قرآن کریم، خداوند در کتاب (تورات) از آنان پیمان گرفته بود که خون یکدیگر را نریزند، همدیگر را از خانه و کاشانه خویش بیرون نکرده، با بیگانگان بر ضدّ یکدیگر همکاری و همپیمانی نکنند؛ همچنین در صورت اسارت یکی از آنان در دست بیگانگان با پرداخت فدیه او را آزاد کنند؛ اما آنان سه حکم نخست را نادیده گرفته، تنها به حکم اخیر عمل می‌‌کردند. خداوند چنین برخورد تبعیض آمیزی با آموزه‌های تورات را ایمان به بخشی و کفرورزیدن به بخشی دیگر خوانده، ضمن سرزنش یهودیان، به آنان وعده عذاب می‌‌دهد. (بقره / ۲، ۸۴ ـ ۸۵) بر اساس دیدگاه مشهور، آیات مورد اشاره درباره یهودیان بنی نضیر و بنی قریظه نازل شده است. هر یک از آنان ضمن همپیمان شدن با یکی از دو قبیله مشرک اوس و خزرج، هنگام جنگ با یکدیگر از همپیمان خویش یاری می‌‌جستند.[۱۷۳] نادیده گرفتن حکم رجم زنای محصنه مورد دیگری از عمل نکردن شماری از عالمان یهود به آموزه‌های تورات است که در زمان پیامبر اکرم(ص) رخ داده است. (مائده / ۵، ۴۳)[۱۷۴] عمل نکردن یهودیان به آموزه‌های تورات با واکنش تند قرآن روبه رو شده است؛ از جمله گروهی از یهود و علمای آنان را که به رغم تعلم و تلاوت تورات، به تعالیم آن عمل نمی‌کردند به چارپایانی تشبیه می‌‌کندکه باری از کتاب دارند؛ ولی محتوای آن هیچ سودی به حال آنان ندارد: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التَّورةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارًا بِئسَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـ ٔ یـتِ اللّهِ.»... (جمعه / ۶۲، ۵)[۱۷۵]؛ همچنین در آیه ۴۴ بقره / ۲ بنی اسرائیل را به سبب اینکه به رغم تلاوت کتاب آسمانی خویش، مردم را به کارهای نیک و شایسته فراخوانده ولی خود به آن عمل نمی‌کنند، سرزنش کرده، تلویحا نابخرد می‌‌خواند. شدیدترین موضعگیری قرآن در این باره جایی است که نادیده گرفتن آموزه‌های تورات از سوی یهودیان و عالمان آنها را کفر و بی‌ایمانی و سبب آن را دنیاطلبی خوانده است که پیامدهایی چون خواری و خفت در دنیا و عذاب سخت الهی در قیامت دارد. (بقره / ۲، ۸۵ ـ ۸۶؛ مائده / ۵، ۴۳) براساس گزارش قرآن کریم همچنین شماری از علمای یهود به رغم آگاهی از تعالیم تورات به تکذیب آن نیز دست زده‌اند. خداوند این گروه را ظالم و تکذیب تورات را موجب تباهی اعمال و محرومیت از هدایت الهی خوانده است. (اعراف / ۷، ۱۴۵ - ۱۴۷؛ جمعه / ۶۲، ۵)

تحریف تورات

آیاتی از قرآن کریم به انواع تحریف در آموزه‌های دینی اهل کتاب ناظرند. این آیات را می‌‌توان به ۴ دسته کلی قسمت کرد: أ. آیاتی که با کاربرد واژگان همخانواده با «تحریف»، نمونه‌هایی از تحریفگری در آموزه‌ها و سخنان دینی و الهی، به ویژه از سوی یهود را گزارش می‌‌کنند؛ مانند «یُحَرِّفون». (بقره / ۲، ۷۵؛ نساء / ۴، ۴۶؛ مائده / ۵، ۱۳، ۴۱) واژگان دیگری نیز که از نظر معنایی نزدیک به تحریف و بیانگر یکی از گونه‌های آن هستند، در این گروه جای می‌‌گیرند؛ واژگان «یَلوونَ» (آل عمران / ۳، ۷۸) و «لَیـًّا» (نساء / ۴، ۴۶) از این قبیل‌اند که در ارتباط با تحریف کتاب مقدس یهودیان به کار رفته‌اند.

لفظی یا معنوی بودن تحریف در این آیات و اینکه مراد، تحریف کدام آموزه و سخن است، اغلب مورد اختلاف مفسران است. بر اساس یک دیدگاه موارد یاد شده ناظر به تحریف تورات‌اند. (<= تحریف) ب. آیاتی که صراحتا پاره ای از آموزه‌های وحیانی تورات و انجیل نازل شده بر موسی و عیسی(ع) را گزارش می‌‌کنند، در حالی که این آموزه‌ها دست کم به آن صراحت هرگز در کتاب مقدس (عهدین) کنونی یافت نمی‌شوند؛ آیاتی که از یادکرد صریح ویژگی‌ها و بشارت آمدن پیامبر اکرم(ص) در تورات و انجیل خبر می‌‌دهند، از این قبیل‌اند. (اعراف / ۷، ۱۵۷؛ فتح / ۴۸، ۲۹) ج. آیاتی که ضمن انتساب پاره ای از باورهای شرک آمیز، گزارش‌ها و عقاید تاریخی به یهود و نصارا، به نقد و نفی صریح آنها می‌‌پردازند. (برای نمونه: ر. ک: بقره / ۲، ۱۱۶؛ نساء / ۴، ۱۵۷؛ مائده / ۵، ۱۸) این موارد که به گونه ای در کتاب مقدس نیز بازتاب یافته‌اند،[۱۷۶] نمونه‌هایی از تحریف در آموزه‌های تورات و دیگر کتب مقدس یهودیان به شمار می‌‌روند.

د. آیاتی که بخش‌های مهمی از تاریخ زندگی و معجزات پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و عیسی(ع) و نیز رخدادهای مهم دینی ـ تاریخی یهودیت را گزارش می‌‌کنند و این به سبب اهمیت بسیار فراوان آنها در تاریخ ادیان الهی و تکوین و تصحیح باورها و ارزش‌های توحیدی است (برای نمونه ر. ک: بقره / ۲، ۱۲۷، ۲۶۰؛ نساء / ۴، ۱۵۷؛ انعام / ۶، ۷۴ ـ ۸۱)، بر همین اساس تورات و انجیل نازل شده نمی‌توانستند به آنها بی‌توجه باشند؛ ولی این گزارش‌ها در کتاب مقدس کنونی نیامده‌اند، در حالی که در بسیاری از موارد، جزئی‌ترین مسائل مربوط به حوادث و شخصیت‌های دینی و سخنان آنها را گزارش کرده‌اند. موارد یاد شده را می‌‌توان به احتمال، از آموزه‌هایی دانست که در یکی از مقاطع تاریخی از تورات حذف شده‌اند. (<=تحریف) قرآن کریم، دنیاطلبی و جلب منافع مادی و قساوت قلب را عامل تحریف تورات خوانده (بقره / ۲، ۷۹؛ آل عمران / ۳، ۷۷ ـ ۷۸؛ مائده / ۵، ۱۲ ـ ۱۳) و ضمن تهدید تحریف کنندگان، از عذاب الهی آنان در آخرت، خواری در دنیا، محرومیت از الطاف و مواهب الهی، پاک نشدن دل‌هایشان از کفر و نفاق و سخن نگفتن خداوند با آنها به عنوان پیامدهای تحریف یاد کرده است.(بقره / ۲، ۷۹؛ آل عمران / ۳، ۷۷ ـ ۷۸؛ مائده / ۵، ۴۱)


تورات و مسیحیت

قرآن کریم با معرّفی «ارسال رسل و انزال کتب» به عنوان یک حرکت توحیدی واحد (نساء / ۴، ۱۶۳)، نگرش قومگرایانه و انحصارطلبانه به تاریخ انبیا و ادیان تحریف ناشده آسمانی گذشته را رد می‌‌کند. (بقره / ۲، ۱۴۰) بر همین اساس است که بعثت حضرت مسیح(ع) را ادامه رسالت حضرت موسی(ع) (بقره / ۲، ۸۷؛ مائده / ۵، ۴۴ ـ ۴۶) و در نتیجه حضرت عیسی(ع) و انجیل را تصدیق کننده تورات می‌‌خواند: «وقَفَّینا عَلی ءاثـرِهِم بِعیسَی ابنِ مَریَمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ وءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدیً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ». (مائده / ۵، ۴۶ و نیز آل عمران / ۳، ۵۰؛ صفّ / ۶۱، ۶) تکرار تصدیق و نسبت دادن آن به انجیل در کاربرد دوم، نشان می‌‌دهد که گواهی بر حقانیت تورات و نزول الهی آن افزون بر سخنان حضرت مسیح(ع)، در آیات انجیل نیز آمده است. البته روشن است که مراد، تورات اصلی و نازل شده بر موسی(ع) است که خداوند آن را عاری از تحریفات پدید آمده، به عیسی(ع) تعلیم داد: «ویُعَلِّمُهُ الکِتـبَ والحِکمَةَ والتَّورةَ والاِنجیل» (آل عمران / ۳، ۴۸؛ مائده / ۵، ۱۱۰)، بنابراین تصدیق یاد شده، هرگز به معنای تأیید کامل تورات موجود در عصر عیسی(ع) و پیراسته بودن آن از تحریف نیست.[۱۷۷] تصدیق تورات از سوی حضرت مسیح(ع) در اناجیل چهارگانه موجود نیز به چشم می‌‌خورد.[۱۷۸] شماری از مفسران [۱۷۹] با استناد به دو آیه یاد شده و همانند آنها بر این باورند که انجیل نازل شده بر مسیح(ع) به امضا و تکمیل احکام تورات تحریف ناشده پرداخته و آیین آن حضرت جز در پاره ای احکام، ناسخ شریعت موسی(ع) نبوده است. در انجیل متّی و از زبان عیسی(ع) نیز به این مطلب تصریح شده است،[۱۸۰] بر همین اساس مسیحیان، تورات (اسفار پنج گانه) و دیگر کتاب‌های عهد عتیق را نیز بخشی از کتاب مقدس خود می‌‌دانند.[۱۸۱] تصریح قرآن به تعلیم تورات به عیسی(ع) از سوی خدا و تأکید بر آن به عنوان نعمتی بر وی، می‌‌تواند مؤیّد دیدگاه یاد شده باشد: «ویُعَلِّمُهُ الکِتـبَ والحِکمَةَ والتَّورةَ والاِنجیل» (آل عمران / ۳، ۴۸؛ مائده / ۵، ۱۱۰)؛ همچنین برخی آیات نشان می‌‌دهد حکم گوشت و برخی دیگر از اجزای شماری از حیوانات که بر اساس تورات بر قوم یهود حرام شده بود، به وسیله انجیل، نسخ شده است: «ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّورةِ ولاُِحِلَّ لَکُم بَعضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیکُم». (آل عمران / ۳، ۵۰ قس: انعام / ۶، ۱۴۶)[۱۸۲] قرآن سبب تحریم‌های یاد شده به رغم حلال بودن آنها را، ستمگری، حق‌ستیزی و تمرد قوم یهود و به عنوان کیفر آنان معرفی می‌‌کند. (نساء / ۴، ۱۶۰؛ انعام / ۶، ۱۴۶)

تورات و اسلام

قرآن کریم در آیاتی به بیان ارتباط خود، پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان با تورات پرداخته است. این آیات، نسبت دین اسلام با دین حضرت موسی(ع) و کتاب آسمانی آن حضرت را بیان می‌‌کنند.

تصدیق تورات از سوی قرآن و پیامبر اکرم(ص)

در آیاتی قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) تصدیق کننده همه کتاب‌های آسمانی پیشین و به طور مشخص تورات و انجیل معرفی شده اند: «واَنزَلنا اِلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتـبِ ومُهَیمِنـًا عَلَیه.»... (مائده / ۵، ۴۸ و نیز بقره / ۲، ۴۱، ۸۹ ـ ۹۱، ۱۰۱؛ آل عمران / ۳، ۳؛ انعام / ۶، ۹۲؛ یونس / ۱۰، ۳۷؛ فاطر / ۳۵، ۳۱؛ احقاف / ۴۶، ۱۲) مفسران در معنای تصدیق و تأیید یاد شده به اختلاف‌گراییده‌اند؛(۱) دیدگاه نخست، آن را به معنای گواهی دادن قرآن بر نزول کتب پیشین از سوی خداوند و درستی آموزه‌های آنها می‌‌داند؛ با این توضیح که این تأیید، هرگز به معنای تصدیق همه محتویات کتاب‌هایی نیست که امروزه به نام تورات و انجیل نامیده می‌‌شوند. دیدگاه دوم تصدیق یاد شده را به معنای تأیید همه یا بخشی از محتوای کتب آسمانی گذشته می‌‌داند و دیدگاه سومی هم بر آن است که کتاب‌های آسمانی پیشین درباره نزول قرآن از سوی خداوند خبر داده است و نزول قرآن ـ نه شهادت گفتاری آن ـ دلیل درستی آن خبر غیبی و مطابق با واقع بودن و از سوی خدا بودن کتب آسمانی گذشته است.(۲) به نظر می‌‌رسد، دقت در آیات مربوط و تفاوت تعابیر می‌‌تواند چالش یاد شده را برچیده، زمینه وحدت نظر را فراهم آورد؛ با این توضیح که آیات تصدیق کننده را می‌‌توان از یک جهت به دو دسته قسمت کرد: أ. آیاتی که تعابیری چون «الَّذی بَینَ یَدَیه» و «ما بَینَ یَدَیه» دارند. این آیات صریحا به تصدیق کتاب‌های پیش از قرآن اشاره دارند و نمی‌توانند جز به معنای تأیید کتبی چون تورات و انجیل نازل شده باشند: «وما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یُفتَری مِن دونِ اللّهِ ولـکِن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ وتَفصیلَ الکِتـبِ.»... (بقره / ۲، ۹۷؛ آل عمران / ۳، ۳؛ مائده / ۵، ۴۸؛ یونس / ۱۰، ۳۷ و نیز یوسف / ۱۲، ۱۱۱؛ فاطر / ۳۵، ۳۱؛ احقاف / ۴۶، ۳۰) تصدیق در این آیات یقینا می‌‌تواند به معنای گواهی دادن قرآن بر نزول الهی تورات و انجیل واقعی و تأیید وحیانی بودن همه آموزه‌های آن دو باشد.(۳) روشن است که تصدیق به این معنا، بشارت‌های تورات و انجیل درباره بعثت پیامبر اکرم(ص) و نزول قرآن را نیز دربرمی گیرد. نکته شایان توجه اینکه، قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلی درباره تصدیق کتاب‌های آسمانی گذشته، بر «مُهَیْمِن» بودن خود نسبت به آنها تصریح می‌‌کند تا از پیدایش توهم تصدیق، بی‌هیچ دخل و تصرفی، پیشگیری کند. مهیمن بودن قرآن را هر چند متفاوت ولی نزدیک به هم معنا کرده‌اند.(۴) برآیند این معانی، آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته مسلط، فرادست و فراگیر است و بر اساس آن می‌‌تواند انواع دخل و تصرف‌ها را در آنها انجام دهد، بر همین اساس آموزه‌های اصلی آنها را حفظ و امضا، موارد حذف و تحریف شده را یادآوری و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.(۵) ب. آیاتی که با تعابیری چون «لِما مَعَکُم» و «لِما مَعَهُم» به اهل کتاب (یهود و نصارا) اشاره دارند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهـًا.»... (نساء / ۴، ۴۷ و نیز بقره / ۲، ۴۱، ۹۱) هر چند می‌‌توان ظاهر این تعابیر را اشاره به تورات و اناجیل و حتی کل مجموعه عهد قدیم و جدید موجود در عصر نزول دانست که در دست اهل کتاب بود، قطعا به معنای تصدیق همه محتوای آن کتاب‌ها نیست، بلکه چنان که برخی از آیات نیز اشعار دارد (مائده / ۵، ۱۴)، تأیید بخشی از آموزه‌های تحریف ناشده آن هاست و این بدان سبب است که از جمله تورات (اسفار پنج گانه) دارای آموزه‌های ضد و نقیض و شرک آمیز است و سخنان، کارها و حوادثی را به خداوند و پیامبران نسبت می‌‌دهد که با عقل و تعالیم توحیدی سازگار نیستند. در قرآن به مواردی از این گزارش‌ها، عقاید و احکام نادرست، شرک آلود و تحریف شده، اشاره شده است.(۶) (نساء / ۴، ۱۵۷، ۱۷۱؛ مائده / ۵، ۱۷، ۷۲ ـ ۷۳، ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ توبه / ۹، ۳۰) (<=تحریف) تأیید ضمنی و به اجمال تورات عصر نزول از برخی آیات دیگر نیز بر می‌‌آید؛ آیه ۶۶ مائده / ۵ از این قبیل است که در ترغیب اهل کتاب برای عمل به آموزه‌های تورات و انجیل، برخوردار شدن از برکات آسمان و زمین را پیامد آن می‌‌خواند: «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاََکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم.»... مفسران، مراد از اقامه تورات و انجیل را اعتقاد و عمل به تعالیم آن دو درباره مبدأ، معاد،(۷) احکام و حدود الهی (۸) و نیز اعتراف به وجود بشارت مربوط به پیامبر اکرم،(۹) بدون هر گونه تحریف و کتمان (۱۰) دانسته‌اند، بنابراین دست کم تورات (اسفار پنج گانه) موجود در عصر نزول، آموزه‌هایی از تورات نازل شده را دربرداشته است. در غیر این صورت و با توجه به فقدان تورات واقعی، دعوت به اقامه آن، توجیه خردمندانه ای نخواهد داشت.

تأیید ضمنی و اجمالی یاد شده رااز آیه ۶۸ مائده / ۵ نیز می‌‌توان برداشت کرد: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ لَستُم عَلی شَی ءٍ حَتّی تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم.»... در شأن نزول آیه گفته‌اند (۱۱) که گروهی از یهودیان، پس از پاسخ پیامبر اکرم(ص) به پرسش آنان درباره تصدیق تورات از سوی او گفتند: ما نیز تورات را قبول داریم؛ ولی به غیر آن ایمان نمی‌آوریم و خداوند بر اساس این آیه، دین و آیین آنان را بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل فاقد ارزش و بی‌پایه و اساس می‌‌خواند. اعتقاد و عمل به آن نیز ایمان به پیامبر اکرم(ص) و قرآن را می‌‌طلبد. قرآن کریم در ۴۷ مائده / ۵ پیروان تورات را به داوری و حکم کردن بر اساس آنچه خداوند در تورات نازل کرده است، فرا می‌‌خواند: «ولیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللهُ فیهِ.»... این آیه نیز تأیید ضمنی و اجمالی تورات عصر نزول را می‌‌رساند. ۱. [۱۸۳] ۲. [۱۸۴] ۳. [۱۸۵] ۴. [۱۸۶] ۵. [۱۸۷] ۶. [۱۸۸] ۷. [۱۸۹] ۸. [۱۹۰] ۹. [۱۹۱] ۱۰. [۱۹۲] ۱۱. [۱۹۳]

احتجاج قرآن به تورات

با ظهور اسلام اندیشه‌ها و ایده‌های نوی مطرح شد که گاه ناظر به نقد برخی باورها و عقاید دینی و تاریخی اهل کتاب به ویژه یهودیان یا در تعارض با آن بود؛ همچنین گاهی یهودیان بعضی از آموزه‌های قرآن را به چالش می‌‌کشیدند. در موارد بسیاری از این چالش‌ها، قرآن کریم در ابطال برخی باورها و دعاوی یهودیان به مواردی مانند زمان و اصل نزول تورات و برخی آموزه‌های آن استناد و احتجاج کرده است که خود به نوعی دلیل دیگری بر تأیید تورات از سوی قرآن کریم است. مهم‌ترین موارد احتجاج از این قرارند: ا. نفی یهودی بودن ابراهیم(ع) هر یک از یهود و نصارا بر اساس اعتقاد متعصبانه، با معرفی دین خود به عنوان تنها دین بر حق و باطل خواندن ادیان دیگر، درباره حضرت ابراهیم(ع)، با یکدیگر به نزاع پرداخته، آن حضرت را پیرو دین خود می‌‌خواندند. (آل عمران / ۳، ۶۷)[۱۹۴] قرآن کریم با احتجاج به اینکه تورات و انجیل پس از ابراهیم(ع) نازل شده‌اند، این ادعای آنان را نادرست و نابخردانه می‌‌خواند: «یـاَهلَ الکِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فی اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون» (آل عمران / ۳، ۶۵)؛ زیرا کاملاً روشن است که یهودیت و مسیحیت پس از نزول تورات و انجیل پدید آمده است و آن حضرت نمی‌تواند پیرو ادیان یاد شده باشد.[۱۹۵]

ب. حلال بودن همه خوردنی‌ها پیش از نزول تورات قرآن کریم از حرام شدن گوشت و برخی دیگر از اجزای حلال شماری از حیوانات بر بنی اسرائیل به عنوان کیفر بعضی از گناهان آنها سخن گفته است. (نساء / ۴، ۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ انعام / ۶، ۱۴۶) یهودیان در نفی این گزارش و برای القای شبهه در اذهان مسلمانان ادعا می‌‌کردند که موارد یاد شده از همان آغاز، پیش از نزول تورات و در دین همه انبیا از جمله حضرت ابراهیم(ع) نیز حرام بوده است و نسخ حکم الهی امکان ندارد و در نتیجه پیامبر اکرم(ص) در ادعای پیروی از حضرت ابراهیم(ع) و دین حنیف او صادق نیست.[۱۹۶] قرآن کریم در پاسخ آنان به تورات موجود در عصر نزول احتجاج کرده، می‌‌گوید: پیش از نزول تورات همه خوردنی‌ها بر بنی اسرائیل حلال بود و فقط حضرت یعقوب(ع)، خودش بعضی چیزها را بنا به ادله ای بر خود حرام کرده بود. در ادامه نیز از آنان می‌‌خواهد اگر راست می‌‌گویند که پیش از تورات نیز بعضی از خوراکی‌ها بر همه حرام بوده است، تورات را آورده، آن را بخوانند تا حقیقت روشن شود: «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ مِن قَبلِ اَن تُنَزَّلَ التَّورةُ قُل فَأتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کُنتُم صـدِقین». (آل عمران / ۳، ۹۳) بر پایه گزارش‌های تفسیری، از آنجا که یهودیان از درستی این سخن قرآن آگاه بوده و می‌‌دانستند که احکام یاد شده، در تورات وجود دارند، از آوردن تورات خودداری کردند.[۱۹۷]

ج. بی‌ایمانی گروهی از یهودیان برخی آیات نشان می‌‌دهد که برای گروهی از یهودیان معاصر پیامبر(ص) حادثه ای رخ داد. عالمان یهود به سبب پاره ای ملاحظات، برخلاف آموزه‌های صریح تورات، درباره آن حادثه حکم کرده، سپس برای به دست آوردن تأییدی بر حکم خود و فرار از حکم تورات، افرادی را نزد پیامبر اکرم فرستادند تا در این باره داوری کند. به این افراد توصیه شد در صورتی که پیامبر(ص) بر حکمِ خلاف آنان صحه نگذاشت، آن را نپذیرند. (مائده / ۵، ۴۱ ـ ۴۲) براساس شأن نزول مشهور، احبار یهود با گرفتن رشوه، حکم تورات مبنی بر رجم زناکار را درباره زن و مردی از اشراف با تازیانه و تشهیر جایگزین کردند؛ گویا در پی اعتراض به این حکم، عالمان یهود افرادی را برای داوری خواستن نزد پیامبر فرستادند. پیامبر(ص) با استناد به تورات، حکم به رجم کرد؛ ولی آنان نپذیرفتند.[۱۹۸] قرآن کریم با اشاره به وجود حکم الهیِ تورات در این باره، داوری خواستن و سپس رویگردانی آنها از پیامبر را به نوعی غیر صادقانه و نشانهبی‌ایمانی آنان به تورات و پیامبر اکرم [۱۹۹] می‌‌خواند: «وکَیفَ یُحَکِّمونَکَ وعِندَهُمُ التَّورةُ فیها حُکمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّونَ مِن بَعدِ ذلِکَ وما اُولـئِکَ بِالمُؤمِنین». (مائده / ۵، ۴۳) بر اساس این آیه چنین حکمی در تورات عصر نزول بوده است، چنان که در تورات کنونی نیز هست.[۲۰۰]

د. امکان نزول کتاب آسمانی بر بشر قرآن کریم که ارسال رسل و انزال کتب را از لوازم الوهیت و ربوبیت الهی و هدایت مردم می‌‌داند [۲۰۱] در پاسخ منکران قرآن [۲۰۲] که نزول هر گونه وحی و کتاب آسمانی بر انسان را انکار می‌‌کردند، آن را بازتاب عدم شناخت درست خداوند دانسته، در رد آن به نزول کتاب حضرت موسی(ع) از سوی خداوند احتجاج می‌‌کند: «وما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِن شَی ءٍ قُل مَن اَنزَلَ الکِتـبَ الَّذی جاءَ بِهِ موسی نورًا وهُدیً لِلنّاسِ تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها وتُخفونَ کَثیرًا». (انعام / ۶، ۹۱) دیدگاه مشهور، یهود را مخاطب آیه می‌‌داند،[۲۰۳] زیرا اولاً مشرکان قریش به کتاب حضرت موسی(ع) و نزول الهی آن باور نداشتند، پس بر اساس آن نمی‌توان ضد آنها احتجاج کرد. ثانیا مخاطبان در ادامه به سبب پراکنده ساختن کتاب موسی(ع) و نیز آشکار کردن بخشی از آن و پنهان کردن بخشی دیگر سرزنش شده‌اند و این از ویژگی‌های یهود است و آنان نمونه‌های دیگری از این اظهارات خلاف عقاید خویش داشتند که از سر لجاجت و دشمنی بود. (ر. ک: نساء / ۴، ۵۱؛ آل عمران / ۳، ۶۷)[۲۰۴]

ه. رد بهانه مشرکان برای انکار قرآن خداوند با اشاره به اینکه پیش از پیامبر اکرم(ص) هیچ منذری برای قریش نیامده است، ارسال آن حضرت را برای اتمام حجت بر آنان می‌‌خواند،؛ چراکه اگر آنها پیش از آمدن پیامبری به سبب کردارشان مجازات می‌‌شدند، می‌‌گفتند: پروردگارا! اگر پیامبری می‌‌فرستادی از آیات تو پیروی کرده، ایمان می‌‌آوردیم (قصص / ۲۸، ۴۶ ـ ۴۷)؛ اما هنگامی که پیامبر اکرم(ص) مبعوث و قرآن نازل شد به تکذیب آن حضرت پرداخته، گفتند: چرا همانند آنچه که به موسی داده شد به او داده نشده است: «فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالوا لَولا اوتِیَ مِثلَ ما اوتِیَ موسی». (قصص / ۲۸، ۴۸) بر اساس یک تفسیر، مشرکان با اشاره به نزول دفعی تورات که به سبب ارتباط با اهل کتاب با آن آشنا بودند، قرآن را به سبب نزول تدریجی آن مورد تردید قرار داده و از ایمان به آن سر باز زدند،[۲۰۵] از این رو خداوند در رد بهانه جویی آنها به کفر پیشین آنان (زمانی که یهودیان، قرآن را تصدیق کردند) نسبت به کتاب موسی(ع) و قرآن و سحر نامیدن آن دو، احتجاج می‌‌کند؛ یعنی اگر یکجا هم نازل می‌‌شد باز ایمان نمی‌آوردید، چنان که به تورات کفر ورزیدید و در مقام محاجه از مشرکان می‌‌خواهد که اگر راست می‌‌گویند، کتابی هدایت کننده‌تر از تورات و قرآن از سوی خداوند بیاورند: «اَوَ لَم یَکفُروا بِما اوتِیَ موسی مِن قَبلُ قالوا سِحرانِ تَظـهَرا وقالوا اِنّا بِکُلٍّ کـفِرون * قُل فَأتوا بِکِتـبٍ مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدی مِنهُما اَتَّبِعهُ اِن کُنتُم صـدِقین». (قصص / ۲۸، ۴۸ ـ ۴۹) سیاق آیات و برخی گزارش‌های تفسیری نشان می‌‌دهند که مشرکان قریش با مراجعه به یهود درباره پیامبر اکرم(ص) و قرآن جویا شدند و هنگامی که آنها براساس بشارت‌ها و وصف‌های تورات به تأیید آن حضرت پرداختند، مشرکان ناخرسند از این موضوع، تورات و قرآن را سحری خواندند که یکدیگر را تأیید می‌‌کنند و نسبت به هر دو اظهار کفر کردند.[۲۰۶]

آگاهی پیامبر اکرم(ص) از آموزه‌های تورات

براساس آیات قرآن، پیامبر اکرم(ص) بسیاری از حقایق و آموزه‌های کتب آسمانی از جمله تورات را که اهل کتاب به کتمان آن می‌‌پرداختند، بیان کرده، از آشکار ساختن بسیاری دیگر خودداری کرد: «یـاَهلَ الکِتـبِ قَد جاءَکُم رَسولُنا یُبَیِّنُ لَکُم کَثیرًا مِمّا کُنتُم تُخفونَ مِنَ الکِتـبِ ویَعفوا عَن کَثیرٍ». (مائده / ۵، ۱۵) مفسران مواردی چون حکم رجم زنای محصنه و بشارت‌های تورات درباره ویژگی‌ها و بعثت پیامبر اکرم(ص) را مصداق آموزه‌های کتمان شده تورات دانسته و گفته‌اند که بیان پیامبر(ص) همان چیزی است که در آیات ۱۴۶ بقره / ۲، ۴۱ مائده / ۵، ۱۵۷ اعراف / ۷، و ۲۹ فتح / ۴۸ آمده است.[۲۰۷] آیه ۱۵ مائده / ۵ نشان می‌‌دهد که پیامبر اکرم(ص) از طریق وحی الهی از آموزه‌های تورات آگاه بوده است و همین مسئله با توجه به امی بودن آن حضرت، صداقت وی در ادعای نبوت را گواهی می‌‌کند.[۲۰۸]


لزوم ایمان مسلمانان به تورات

بر اساس آنچه که درباره تأیید قرآن و پیامبر اکرم(ص) نسبت به همه کتب آسمانی از جمله تورات گفته شد، مسلمانان باید بدون هر گونه تبعیضی به آموزه‌های وحیانی و کتب نازل شده بر همه انبیای الهی از جمله حضرت موسی(ع) ایمان داشته باشند: «قولوا ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ واِسمـعیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وما اوتِیَ موسی... لانُفَرِّقُبَینَ اَحَدٍ مِنهُم ونَحنُ لَهُ مُسلِمون». (بقره / ۲، ۱۳۶ و نیز آل عمران / ۳، ۸۴) البته بدیهی است که ایمان یاد شده مربوط به صورت تحریف ناشده آن کتب و محدود به دوره تاریخی آن هاست.

  1. العین، ج ۸، ص۳۰۰؛ جمهرة اللغه، ج۱، ص۲۳۶ - ۲۳۷؛ مقاییس اللغه، ج ۶، ص۱۰۴، «وری».
  2. تاج العروس، ج ۲۰، ص۲۸۸، «وری».
  3. واژه‌های دخیل، ص۱۶۱ - ۱۶۲؛ التحقیق، ج ۱، ص۴۰۳، «توراة».
  4. واژه‌های دخیل، ص۱۶۱ - ۱۶۲.
  5. شرح شافیه، ج ۳، ص۸۱ - ۸۲، «تورات»؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص۲۸۳؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص۴۹۲ - ۴۹۳، «وری».
  6. مفردات، ص۱۶۸؛ «توراة»؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص۱۷۵۸، «الوری».
  7. لسان العرب، ج ۱۵، ص۲۸۳؛ تاج العروس، ج ۲۰، ص۲۸۸.
  8. الکشاف، ج ۱، ص۴۱۰.
  9. التبیان، ج ۲، ص۳۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۷۰.
  10. تاج العروس، ج ۲۰، ص۲۸۸.
  11. ر.ک: کتاب مقدس، خروج ۱۲: ۴۹؛ لاویان ۶: ۹؛ اعداد ۶: ۲۱.
  12. The Oxford Companion to the Bible P.۷۴۷.
  13. Encyclopaedia Judaica، V.۱۵. "Torah". نیز: المدخل الی العهد القدیم، ص۴۱.
  14. pentateuch.
  15. Encyclopaedia of Jewish conocepts، PP. ۶۳۰-۶۳۱.
  16. تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص۲۳۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۳۷۲ - ۳۷۳.
  17. قاموس کتاب مقدس، ص۷۱۸، «کتاب مقدس»؛ کلام مسیحی، ص۲۳.
  18. کتاب مقدس، دوم تیموتاوس ۳: ۱۵ - ۱۶؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۲۶.
  19. کلام مسیحی، ص۲۳.
  20. کلام مسیحی، ص۲۳.
  21. کلام مسیحی، ص۲۳.
  22. المدخل الی العهد القدیم، ص۳۲.
  23. آشنایی با ادیان بزرگ، ص۹۷؛ Encyclopaedia Judaica، V.۱۵،"Torah"
  24. Melitius.
  25. Tertulian.
  26. المدخل الی العهد القدیم، ص۳۲.
  27. کتاب مقدس، ارمیا ۳۱: ۳۱ - ۳۴؛ لوقا ۲۲: ۲۰؛ عبرانیان ۸ - ۱۰.
  28. old Testament.
  29. New Testament.
  30. المدخل الی العهد القدیم، ص۳۲؛ آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۵۸ - ۱۶۰؛ ر. ک: مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، ص۵۹۳۵.
  31. المدخل الی العهد القدیم، ص۶۰ - ۶۱؛ کلام مسیحی، ص۲۵۲۴؛ کتاب مقدس، ص۲۰ - ۲۲.
  32. Septuagint.
  33. protestan
  34. rthodox
  35. Apocrypha.
  36. کلام مسیحی، ص۲۵؛ کتاب مقدس، ص۲۰ - ۲۲.
  37. المدخل الی الکتاب المقدس، حبیب سعید، ص۱۴۱؛ کتاب مقدس، ص۲۳.
  38. کتاب مقدس، ص۲۳ - ۲۴.
  39. المدخل الی العهد القدیم، ص۳۳ - ۳۴؛ تاریخ قوم یهود، ج ۲، ص۴۰.
  40. برای آگاهی مفصل ر.ک: المدخل الی الکتاب المقدس، الفغالی، ج ۲، ص۴۰۰ - ۴۱۴؛ ج ۳، ص۱۴ - ۱۵؛ المدخل الی الکتاب المقدس، حبیب سعید، ص۹۲ - ۱۷۱؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۳۹۸ - ۶۷۳؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۱۷۱۸۱؛ هفت آسمان، ش ۱، ص۱۰۲ - ۱۰۳، «مصنف واقعی اسفار پنج گانه».
  41. تاریخ جامع ادیان، ص۵۳۵؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص۳۸۲؛ کتاب مقدس، ص۱۸۷ - ۱۸۸، ۱۹۱ - ۱۹۲.
  42. ر.ک: المدخل الی العهد القدیم، ص۴۳ - ۴۵؛ جهان مذهبی، ج ۲، ص۶۰۷؛ تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص۲۶۸ - ۲۷۶.
  43. المدخل الی العهد القدیم، ص۴۸ - ۵۱.
  44. کتاب مقدس، خروج ۳۴: ۱، ۴؛ تثنیه ۲۷: ۱ - ۴ قس: اشعیاء ۳۰: ۸؛ حبقوق ۲: ۲.
  45. قاموس کتاب مقدس، ص۷۱۶، «کتاب».
  46. کتاب مقدس، مزامیر ۴۰: ۷؛ ارمیا ۳۶: ۲ - ۴؛ حزقیال ۲: ۹؛ ۳: ۳۱؛ زکریا ۵: ۱ - ۲.
  47. المدخل الی العهد القدیم، ص۵۰ - ۵۷.
  48. قاموس کتاب مقدس، ص۷۱۶، «کتاب مقدس».
  49. المدخل الی العهد القدیم، ص۴۷.
  50. المدخل الی العهد القدیم، ص۶۲ - ۶۴.
  51. المدخل الی العهد القدیم، ص۶۶ - ۶۸.
  52. ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص۷۲۱ - ۷۲۲ «کتاب مقدس»؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۶۰ - ۶۴، ۶۹ - ۸۳؛ کتاب مقدس، ص۴۹ - ۵۰.
  53. کتاب مقدس، یوشع ۱: ۸.
  54. کتاب مقدس، متی ۱۲: ۵، لوقا ۱۶: ۱۶؛ یوحنا ۷: ۱۹.
  55. کتاب مقدس، عزراء ۱۰: ۳؛ نحمیا ۸، ۲، ۷، ۱۴، ۱۰: ۳۶ - ۳۷؛ ۱۲: ۴۴؛ ۱۳:۳.
  56. کتاب مقدس، دانیال ۹: ۱۱؛ لوقا ۲: ۲۲؛ یوحنا ۷: ۲۳.
  57. کتاب مقدس، نحمیا ۱۳: ۱؛ دوم تواریخ ۳۵: ۱۲.
  58. کتاب مقدس، نحمیا ۸: ۱.
  59. ر. ک: کتاب مقدس، دوم تواریخ ۱۷: ۹، ۳۴: ۱۴؛ نحمیا ۸: ۱۸.
  60. کتاب مقدس، یوشع ۸: ۳۱، ۲۳: ۶؛ ۱۴: ۶.
  61. کتاب مقدس، غلاطیان ۳: ۱۰.
  62. کتاب مقدس، مرقس ۱۲: ۲۶.
  63. کتاب مقدس، پیدایش، مقدمه؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۹۳ - ۱۱۳؛ کلام مسیحی، ص۳۲ - ۳۳.
  64. هفت آسمان، ش ۱۴، ص۲۰۴ «ده فرمان».
  65. کتاب مقدس، خروج، «مقدمه»؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۱۱۵ - ۱۱۷، ۱۲۱ - ۱۲۵؛ کلام مسیحی، ص۳۳.
  66. کتاب مقدس، لاویان، مقدمه؛ ر. ک: المدخل الی العهد القدیم، ص۱۴۹ - ۱۶۱.
  67. کلام مسیحی، ص۳۳.
  68. کتاب مقدس اعداد، مقدمه؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۱۶۳ - ۱۶۸.
  69. کتاب مقدس تثنیه، مقدمه؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۱۷۶۱۷۳.
  70. ر.ک: المدخل الی العهد القدیم، ص۴۱، ۸۴ - ۸۵؛ گنجینه ای از تلمود، ص۱۴۴؛ Encyclopaedia Judaica، V.۱۵، ۱۲۳.
  71. ر.ک: المدخل الی العهد القدیم، ص۴۱ ـ ۴۲؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۳۴۸.
  72. المدخل الی العهد القدیم، ص۴۲ - ۴۳.
  73. المدخل الی العهد القدیم، ص۸۵.
  74. کلام مسیحی، ص۳۱ - ۳۲.
  75. کتاب مقدس، ص۵۶ - ۶۲؛ ر. ک: هفت آسمان، ش ۱، ص۱۰۱ - ۱۱۶، «مصنف واقعی اسفار پنج گانه».
  76. ر.ک: کتاب مقدس،پیدایش، ۳۶: ۳۱؛ خروج، ۱۶: ۳۵؛ یوشع، ۵: ۱۲.
  77. قس: کتاب مقدس، پیدایش، ۱۴: ۱۴؛ داوران، ۱۸: ۲۹.
  78. کتاب مقدس، تثنیه ۳۴: ۱ - ۱۰.
  79. ر.ک: المدخل الی العهد القدیم، ص۸۵، ۹۶ - ۱۰۳، ۱۱۹ - ۱۲۰؛ هفت آسمان، ش ۱، ص۱۰۱ - ۱۱۶، «مصنف واقعی اسفار پنج گانه».
  80. هفت آسمان، ش ۱، ص۱۰۱ - ۱۱۶، «مصنف واقعی اسفار پنج گانه»
  81. Jahwist.
  82. Elohist.
  83. Deuteronomy.
  84. Pristly.
  85. The Encyclopedia Of Religion، V.۱۴، P. ۵۵۷- ۵۵۸، The New Encyclopedia Britanica، V۱۴، P. ۹۲۲، کتاب مقدس، ص۶۲ - ۶۴؛ المدخل الی العهد القدیم، ص۸۵ - ۸۸؛ کلام مسیحی، ص۳۲ - ۳۳.
  86. المدخل الی الکتاب المقدس، ج ۲، ص۱۶ - ۳۹؛ دین یهود در جهان مذهبی، ج ۲، ص۶۰۴.
  87. ر.ک: المدخل الی العهد القدیم، ص۸۸ - ۸۹.
  88. کتاب مقدس، ص۶۵۶۴؛ کلام مسیحی، ص۳۲.
  89. کتاب مقدس، خروج ۲۰: ۱ - ۲۶، ۳۱ - ۳۴.
  90. التبیان، ج ۴، ص۵۳۹؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۷۳۳.
  91. الکشاف، ج ۲، ص۶۶۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۲۵۶.
  92. الکشاف، ج ۲، ص۶۶۸.
  93. ر.ک: جامع البیان، ج ۱، ص۵۶۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۰۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص۲۳۲.
  94. مجمع البحرین، ج ۲، ص۵۸۷ - ۵۸۸؛ التحقیق، ج ۶، ص۱۹۶ - ۱۹۹، «صحف».
  95. تفسیر مقاتل، ج ۴، ص۱۶۵، ۶۷۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص۳۳۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۲۷۲.
  96. جامع البیان، ج ۳۰، ص۱۹۸؛ تفسیر واحدی، ج ۲، ص۱۱۹۵؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص۴۴۶.
  97. التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص۱۳.
  98. جوامع الجامع، ج ۲، ص۵۴۱؛ تفسیر واحدی، ج ۲، ص۱۰۴۲؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص۲۳۱.
  99. تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۲۹۴؛ روح المعانی، ج ۳۰، ص۱۹۸.
  100. الدر المنثور، ج ۸، ص۴۸۹؛ نور الثقلین، ج ۵، ص۵۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۲۵.
  101. تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص۳۹۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۲۶۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص۱۰۲.
  102. تفسیر مقاتل، ج ۱، ص۱۴۱؛ جامع البیان، ج ۱، ص۷۸۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۵.
  103. جامع البیان، ج ۲۶، ص۴۴ - ۴۵؛ التبیان، ج ۹، ص۲۸۴؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۱۳۹.
  104. جامع البیان، ج ۱، ص۵۷۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۱۸۰.
  105. جامع البیان، ج ۵، ص۱۷۳ - ۱۷۴؛ التبیان، ج ۳، ص۲۱۵؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۸۶.
  106. ر. ک: الاصفی، ج ۱، ص۵۲؛ تفسیر ابن عبدالسلام، ج ۱، ص۱۲۱، ۱۴۴؛ روح المعانی، ج ۱، ص۲۴۴.
  107. جامع البیان، ج ۳، ص۲۹۱.
  108. برای نمونه: ر. ک: تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص۲۳۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۰۷؛ زادالمسیر، ج ۱، ص۱۱۲.
  109. جامع البیان، ج ۶، ص۳۵۸؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۹۶؛ المیزان، ج ۳، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
  110. تفسیر المنار، ج ۳، ص۱۵۹؛ التحقیق، ج ۱۲، ص۴۰؛ الفرقان، ج ۳، ص۱۲.
  111. تفسیر المنار، ج ۳، ص۱۵۹؛ المیزان، ج ۳، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
  112. ر.ک: الکشاف، ج ۲، ص۴۵۰؛ التبیان، ج ۱، ص۲۳۳؛ ج ۳، ص۳۷۳؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۳۲؛ ج ۳، ص۲۰۵ - ۲۰۶.
  113. تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص۱۲۳؛ زاد المسیر، ج ۸، ص۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص۱۹۵.
  114. تفسیر سمعانی، ج ۵، ص۲۶۶ - ۲۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص۵۹؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص۱۹۵.
  115. تفسیر ابی السعود، ج ۸، ص۱۴۶؛ المیزان، ج ۱۹، ص۶.
  116. ر.ک: تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص۲۳۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۱۷۶؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۶۶.
  117. روح المعانی، ج ۱۹، ص۱۴.
  118. الکشاف، ج ۱، ص۹۶.
  119. جوامع الجامع، ج ۱، ص۱۶۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۶۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۵.
  120. تفسیر مقاتل، ج ۳، ص۲۳۳ - ۲۳۴؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص۱۵؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص۱۳۲.
  121. تفسیر مقاتل، ج ۳، ص۳۴۸؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص۵۳۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۲۶۰ - ۲۶۱.
  122. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۴، ص۴۳۲.
  123. روح المعانی، ج ۳، ص۱۲۳ - ۱۲۴.
  124. المیزان، ج ۳، ص۷؛ ج ۱۵، ص۲۰۸ - ۲۰۹.
  125. التحریر و التنویر، ج ۱۹، ص۴۴.
  126. ر.ک: روح المعانی، ج ۱۹، ص۲۲.
  127. الکشاف، ج ۲، ص۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ التبیان، ج ۱، ص۲۳۳؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۳۲؛ ج ۴، ص۷۳۰.
  128. الکشاف، ج ۲، ص۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ التبیان، ج ۱، ص۲۳۳؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۳۲؛ ج ۴، ص۷۳۰.
  129. المیزان، ج ۱۶، ص۴۹ - ۵۰.
  130. جامع البیان، ج ۳، ص۲۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۹؛ تفسیر المنار، ج ۶، ص۴۰۱.
  131. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۹.
  132. جامع البیان، ج ۳، ص۲۲۶.
  133. جامع البیان، ج ۶، ص۳۵۸؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۱۴.
  134. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۹.
  135. تفسیر المنار، ج ۶، ص۴۰۱.
  136. جامع البیان، ج ۶، ص۳۵۸ - ۳۵۹.
  137. مجمع البیان، ج ۳، ص۳۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۹.
  138. المیزان، ج ۷، ص۳۸۱ ـ ۳۸۴.
  139. تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص۱۵۱؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۵۴۰ - ۵۴۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص۴۵ - ۴۶.
  140. مجمع البیان، ج ۹، ص۲۷۲ - ۲۷۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص۴۵ - ۴۸.
  141. جوامع الجامع، ج ۱، ص۴۲۷؛ تفسیر نسفی، ج ۱، ص۳۵۳؛ المیزان، ج ۷، ص۳۸۱ - ۳۸۲.
  142. تفسیر نسفی، ج ۱، ص۳۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۴؛ المیزان، ج ۷، ص۳۸۳.
  143. مجمع البیان، ج ۹، ص۲۷۱؛ المیزان، ج ۱۹، ص۴۶ - ۴۷.
  144. المیزان، ج ۱۹، ص۴۴ - ۴۶.
  145. جامع البیان، ج ۹، ص۱۱۲ - ۱۱۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۲۶۲؛ ج ۳، ص۴۲۷؛ المیزان، ج ۸، ص۲۸۰.
  146. المیزان، ج ۸، ص۲۸۰.
  147. المیزان، ج ۷، ص۴۰.
  148. التفسیر الکبیر، ج ۱۷، ص۱۱۹؛ البیان، ص۱۲۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص۲۵۳ - ۲۵۴.
  149. تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص۲۹۶؛ المیزان، ج ۱۶، ص۵۴؛ البیان، ص۱۱۹.
  150. قرآن‌شناسی، ص۱۸۸.
  151. جامع البیان، ج ۲۵، ص۱۴۱ - ۱۴۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۲۹۲.
  152. التبیان، ج ۹، ص۳۳۶ - ۳۳۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۱۹۲.
  153. جامع البیان، ج۲۶، ص۱۴۵ - ۱۴۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴،ص ۲۱۹؛ معانی القرآن، ج ۶، ص۵۱۵.
  154. جامع البیان، ج ۲۶، ص۱۴۵؛ تفسیر صنعانی، ج ۳، ص۲۱۵؛ زادالمسیر، ج ۷، ص۴۴۸ - ۴۴۹.
  155. جامع البیان، ج ۲۶، ص۱۴۶.
  156. فتح القدیر، ج ۵، ص۵۶.
  157. زاد المسیر، ج ۷، ص۴۴۸.
  158. جامع البیان، ج ۸، ص۱۲۱؛ تفسیر نسفی، ج ۱، ص۳۵۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۱۹۹.
  159. المیزان، ج ۷، ص۳۸۱ - ۳۸۴؛ نمونه، ج ۶، ص۴۰.
  160. الکشاف، ج ۱، ص۱۶۰ - ۱۶۱؛ التبیان، ج ۱، ص۳۳۱ - ۳۳۶؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۰۰.
  161. زاد المسیر، ج ۳، ص۵۰۳ - ۵۰۴.
  162. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۲۰۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۱۴؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۴۹.
  163. المیزان، ج ۱۷، ص۴۴، ۳۳۸؛ روح المعانی، ج ۲۴، ص۱۱۷ - ۱۱۸.
  164. جامع البیان، ج ۱، ص۵۶۷ ـ ۵۶۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۰۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۱۷۶.
  165. تفسیر مقاتل، ج ۴، ص۲۷؛ المیزان، ج ۱۸، ص۲۱۶.
  166. جامع البیان، ج ۱۲، ص۱۶۰؛ التبیان، ج ۶، ص۷۲ - ۷۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۳۰۳.
  167. تفسیر مقاتل، ج ۲، ص۳۰۰؛ المیزان، ج ۱۱، ص۴۵ - ۴۶.
  168. التبیان، ج ۴، ص۲۰۰؛ الکشاف، ج ۲، ص۴۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۵۱۵.
  169. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص۳۳.
  170. جامع البیان، ج ۷، ص۳۵۰ - ۳۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۷۴ - ۷۶؛ الصافی، ج ۱، ص۲۰۶.
  171. مجمع البیان، ج ۱، ص۳۱۱ - ۳۱۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۱۸۰ - ۱۸۱؛ المیزان، ج ۱، ص۲۲۲.
  172. مجمع البیان، ج ۱، ص۳۱۵ - ۳۱۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۱۸۵ - ۱۸۶؛ المیزان، ج ۱، ص۲۲۲.
  173. التبیان، ج ۱، ص۳۳۶؛ الکشاف، ج ۱، ص۱۶۱؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۰۳ - ۳۰۴.
  174. جامع البیان، ج ۶، ص۳۳۶ - ۳۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص۱۸۷ - ۱۸۸.
  175. التبیان، ج ۱۰، ص۵؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص۲۶۶.
  176. ر. ک: کتاب مقدس، اعداد ۱۵: ۳۷ - ۴۱.
  177. المیزان، ج ۳، ص۲۰۱.
  178. کتاب مقدس، متی ۵: ۱۷ - ۱۸.
  179. جامع البیان، ج ۳، ص۳۸۳ - ۳۸۴؛ البحر المحیط، ج ۲، ص۴۸۶؛ روح المعانی، ج ۳، ص۲۷۳.
  180. کتاب مقدس، متی ۵: ۱۷ - ۱۸.
  181. آشنائی با ادیان بزرگ، ص۱۵۸؛ کلام مسیحی، ص۳۲؛ مسیحیت، ص۶۳.
  182. جامع البیان، ج ۳، ص۳۸۴؛ التبیان، ج ۲، ص۴۷۰؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۶۵.
  183. جامع البیان، ج ۱، ص۶۱۵؛ ج ۳، ص۲۲۶؛ ج ۶، ص۳۶۰ - ۳۶۱؛ التبیان، ج ۸، ص۴۲۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۹۶ - ۶۹۷؛ ج ۳، ص۳۱۳؛ ج ۸، ص۶۳۷.
  184. مجمع البیان، ج ۲، ص۶۹۶ - ۶۹۷؛ قرآن‌شناسی، ج ۱، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
  185. التبیان، ج ۳، ص۵۴۲؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۱۳؛ المیزان، ج ۵، ص۳۴۹.
  186. جامع البیان، ج ۶، ص۳۶۰ - ۳۶۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۱۳، تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۶۸.
  187. مجمع البیان، ج ۲، ص۶۹۶ - ۶۹۷؛ تفسیر المنار، ج ۶، ص۴۱۰ - ۴۱۱؛المیزان، ج ۵، ص۳۴۹.
  188. المیزان، ج ۳، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
  189. المیزان، ج ۶، ص۳۷ - ۳۸.
  190. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص۴۴۴.
  191. معانی القرآن، ج ۲، ص۳۳۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۴۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۱۶۹.
  192. التبیان، ج ۳، ص۵۸۵؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴۱؛ المیزان، ج ۶، ص۳۷ - ۳۸.
  193. جوامع الجامع، ج ۱، ص۵۱۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۸۳.
  194. جامع البیان، ج ۳، ص۴۱۴ - ۴۱۵؛ التبیان، ج ۲، ص۴۹۲ - ۴۹۳؛ المیزان، ج ۳، ص۲۵۲ - ۲۵۳.
  195. جامع البیان، ج ۳، ص۴۱۴؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۱۹۳؛ المیزان، ج ۳، ص۲۵۱.
  196. الکشاف، ج ۱، ص۳۸۵ ـ ۳۸۶؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۲۰۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۷۹۴ ـ ۷۹۵.
  197. التبیان، ج ۲، ص۵۳۲؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۲۰۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۷۹۴ - ۷۹۵.
  198. ر.ک: مجمع البیان، ج ۳، ص۲۹۹ - ۳۰۱؛ تفسیر ابی السعود، ج ۳، ص۳۶ - ۳۸؛ زادالمسیر، ج ۲، ص۳۵۶ - ۳۵۸.
  199. المیزان، ج ۵، ص۳۴۲.
  200. ر. ک: قاموس الکتاب المقدس، ص۴۰۰، «رجم».
  201. المیزان، ج ۷، ص۲۷۰ - ۲۷۱.
  202. الکشاف، ج ۲، ص۴۴؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۴۰۰ - ۴۰۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص۳۳.
  203. مجمع البیان، ج ۴، ص۵۱۵؛ الکشاف، ج ۲، ص۴۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۷۴ - ۷۶.
  204. التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۷۴ - ۷۶؛ المیزان، ج ۷، ص۲۶۸ - ۲۷۲.
  205. ر.ک: مجمع البیان، ج ۷، ص۴۰۱ - ۴۰۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۲۶۰؛ روح المعانی، ج ۲۰، ص۱۳۵.
  206. مجمع البیان، ج ۷، ص۴۰۲؛ المیزان، ج ۱۶، ص۴۷ - ۵۳؛ روح المعانی، ج ۲۰، ص۱۳۴.
  207. التبیان، ج ۳، ص۴۷۴، ۵۲۵؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۰۰ - ۳۰۱؛ المیزان، ج ۵، ص۲۴۴.
  208. المیزان، ج ۵، ص۲۴۳ - ۲۴۴.