دیدار با امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • از آن‏جا که در روایات، پنهان‌‏زیستی آن امام بزرگوار، رازی از رازهای خداوند سبحانه و تعالی دانسته شده و درباره چگونگی غیبت، دیدگاه‌‏های متفاوتی ذکر شده، درباره ملاقات با آن حضرت در عصر غیبت، نگاه‌‏های مختلفی ارائه شده است.
  • دانشوران شیعه، عمر آن حضرت را به چهار دوره متفاوت تقسیم کرده‌‏اند.
  1. دوران زندگی با پدر خود؛
  2. دوران غیبت صغرا؛
  3. دوران غیبت کبرا؛
  4. دوران ظهور.
  • از آن‏جا که دوره نخست و دوم و نیز دوره چهارم چندان محل مناقشه نیست، در این مجال، فقط به دوره سوم می‌‏پردازیم.
  • به دلیل وجود روایات و حکایات متعارض، در این بحث، دیدگاه‌‏های متفاوتی وجود دارد:

عدم امکان ملاقات به طور مطلق

  • این دیدگاه، به طور اساسی از روایاتی قابل استفاده است که از ناپیدایی آن حضرت در دوران غیبت سخن به میان آورده است؛ مانند:
  • " تُرَى‏ وَ لَا تُرَى‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏"؛ می‌‏بیند و دیده نمی‌‏شود[۱].
  • " لَايَرَوْنَه‏‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏"؛ او را نمی‏‌بینند[۲].
  • " يَرَى‏ النَّاسَ‏ وَ لَا يَرَوْنَهُ‏‏‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏"؛ مردم را می‏‌بیند و مردم او را نمی‏‌بینند.
  • " لَا يُرَى‏ جِسْمُه‏‏‏‏‏‏‏"؛ جسم او دیده نمی‌‏شود[۳].
  • " أَرَى‏ الْخَلْقَ‏ وَ لَا تُرَى‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ مردمان را می‏‌بینم و تو دیده نمی‏‌شوی[۴].
  • چنین روایاتی، باعث شده است ابن ابی زینب نعمانی- در جایگاه نخستین کسی که به طور شایسته روایات مربوط به حضرت مهدی(ع)‏ را گردآوری و بررسی کرده است- در فصلی از کتاب خود، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این‏ نکته مهم، این‏گونه اشاره کرده است: "... برای شیعیان، جست ‏وجوی امام و کشف صاحب غیبت و در پی نام و محلّ سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است؛ چه رسد بر آن‏که بخواهند آشکارا او را ببینند[۵].
  • با وجود آن‏که این دیدگاه، از روایات پیشین قابل استفاده است، و نیز به روایاتی که امام را بسان خورشید پس ابر معرفی کرده، نزدیک‌‏تر است، کسی به روشنی قائل به آن نشده و ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دلیل آن‏که:
  1. برخی روایات، امکان ملاقات را منتفی ندانسته، دیدن بدون شناخت را ممکن دانسته‏‌اند.
  2. شکی نیست در دوران غیبت صغرا که بخشی از دوران غیبت آن حضرت است، برخی شیعیان- به ویژه نایبان خاص- آن حضرت را ملاقات کرده‏‌اند؛ بنابراین شکی نیست که روایت‏‌های یاد شده، تخصیص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.
  • درباره امکان ملاقات، برخی اندیشوران شیعه نیز چنین نوشته‌‏اند:
  • سید مرتضی می‌‏نویسد: "همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آن‏ها ترسی وجود ندارد"[۶].
  • شیخ طوسی نیز می‌‏نویسد: "ما با جزم و یقین نمی‌‏دانیم که آن محبوب دل‏ها از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود"[۷].
  • سید بن طاووس نیز در این‏ باره خطاب به فرزند خود نوشته است: "امام، اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند"[۸].

امکان ملاقات بدون شناخت‏

  • در این دیدگاه - بر خلاف دیدگاه نخست- امکان ملاقات، مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با فلسفه غیبت در تعارض می‌‏داند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد می‌‏شود که در آن، سخن از دیده شدن حضرت به میان آمده است؛ امّا تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمی‌‏گیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق با ذکر سند از سدیر نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: "در قائم، سنّتی از یوسف است ..."
  • چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آن‏ها راه رود و بر بساط آن‏ها پا نهد و آن‏ها او را نشناسند، تا آن‏گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آن‏ها معرفی کند؛ همان‏گونه که به یوسف اذن داد"[۹].
  • سخن دیگر در تأیید این دیدگاه از نایب خاص حضرت مهدی(ع)‏ محمد بن عثمان نقل شده است که می‏‌گوید: "به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر می‌‏شود؛ مردم را می‏‌بیند و آن‏ها را می‌‏شناسد و مردم، او را می‏‌بینند؛ ولی نمی‏‌شناسند"[۱۰].
  • از این روایات، استفاده می‏‌شود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمی‌‏شود.
  • منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است.
  • این نکته، قابل تأمل است. حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ به هر حال می‏‌توان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است‏ که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت.

وقوع ملاقات همراه شناخت و عدم پذیرش ادعا

  • در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار این است این‏که ملاقات‌‏کننده، حق ندارد مشاهده خود را برای دیگران نقل نماید؛ به بیان دیگر، ادعای ملاقات نماید.
  • این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاص امام زمان (ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده[۱۱]، چنین آمده است:"... به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، او دروغگوی افترا زننده است"[۱۲].
  • این‏جا مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشته‌‏اند: "این خبر، ضعیف و غیر آن خبر، واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا می‌‏شود. هرچند از هر یک آن‏ها پیدا نشود؛ بلکه از جمله‏‌ای از آن‏ها که دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آن‏ها از غیر آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آن‏ها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن "شیخ طوسی" عمل نکرده به آن، در همان کتاب[۱۳]. که در محل خود به صورت مفصل پاسخ داده شده است.
  • خلاصه آن‏که:
  1. توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویه نقل می‌‏کند و می‌‏گوید: " أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ "؛ پس توقیع از یک طریق نیست.
  2. توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند.
  3. این‏که گفته شده است: "راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است"، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسی نقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط می‌‏شود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را مورد نظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد.
  4. این‏که گفته‏‌اند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگوار که پس از شیخ صدوق، به نقل توقیع پرداخته‌‏اند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکرده‏‌اند.
  • ممکن است گفته شود منظور توقیع، مشاهده همراه با ادعای سفارت یا وکالت از جانب حضرت مهدی(ع)‏ و رساندن پیام به آن حضرت و گرفتن پاسخ از ایشان است.

این احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدی(ع)‏ در توقیع شریف است.

  • این‏جا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفته‌‏اند در صورت ملاقات، فرد ملاقات ‏کننده پرده از راز دیدار خود برنخواهد داشت و این، همان تکذیب ادعای ملاقات است:
  1. سید مرتضی، بدون آن‏که قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، می‏‌نویسد: "ما قطع نداریم دست کسی به امام نمی‌‏رسد و بشر نمی‌‏تواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم‏ است که راهی بر قطع به آن نیست[۱۴]. آنگاه می‌‏نویسد: "... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آن‏ها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست. و هریک از شیعیان حال خودش را می‌‏داند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران"[۱۵].
  2. شیخ طوسی نیز آن مضمون را این‏گونه بیان کرده است: ما با جزم و یقین نمی‌‏دانیم آن حضرت از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد[۱۶]. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن می‌‏داند؛ امّا درباره ادعای وقوع ملاقات، به نظر می‏رسد، آن را منتفی می‏‌داند.
  3. سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در این‏ باره نوشته است: "اگر امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند ...."[۱۷] سخن سید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهد است؛ چه این‏که پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهایی است که در دست است.
  4. محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم شیخ طبرسی که گفته است: "ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمی‌‏رسد"، اظهار شگفتی کرده، نوشته است: "مرحوم شیخ طبرسی چرا چنین گفته است؟ در حالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ادعای ملاقات را ذکر کرده بود".
  • محقق اربلی آن‏گاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم شیخ طبرسی، این‏گونه بیان کرده است: به طور حتم، او به این نکته نظر داشته است که افرادی که احیانا به‏ دیدار نایل می‏‌شوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست می‌‏زنند، دروغ‌گویند[۱۸].

وقوع ملاقات و پذیرش ادعا

  • گروهی از دانشمندان شیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقات‌‏های فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری یافته است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت(ع) در غیبت کبرا به حکایت‏‌هایی که در این ‏باره در دست است، استناد کرده‌‏اند. ایشان بر این باورند که در کتاب‏‌های بسیاری، داستان‏‌های گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی(ع)‏ به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمی‌‏توان انکار کرد. مهم‏ترین دلیل ایشان، این است که چگونه ممکن است این همه ادعای ملاقات دروغ باشد؟
  • باید توجه داشت ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهم‏تر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند سبحانه و تعالی و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر(ص) و امامان(ع) با آن بزرگواران دیدار می‌‏کردند؛ اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقات‌‏ها نمی‌‏بردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع می‌‏شدند[۱۹].

ملاقات با حضرت مهدی در موعودنامه

  • به‌معنای دیدن و شرف حضور یافتن به خدمت امام زمان (ع) است. البته رؤیت، ملاقات، فیض حضور، شهود و مشاهده باهم تفاوت‌هایی دارد. رؤیت، دیدن است، بدون شناخت حضرت (چه بعدا متوجّه این امر باشد یا نباشد). ملاقات، دیدن با شناخت است. فیض حضور یعنی دیدن حضرت و شناخت ایشان، همراه با سؤال و جواب (این مرحله از همه مراحل بالاتر و ارزنده‌تر است). شهود یعنی آگاهی به وجود حضرت از راه سیروسلوک، بدین‌معنی که اهل معرفت، با شناخت و درکی که از حقایق عالم دارند، پی به حقیقت وجود حضرت می‌برند و ایشان را می‌شناسند و گاهی ممکن است مدعی شوند که با مکاشفه، با حضرت ارتباط‍‌ برقرار کرده‌اند، البته قسمی از ملاقات و دیدار متصوّر است و آن هم دیدار در خواب است. و اما مشاهده را به معنای دیدن با حواس همراه با حضور و شناخت دانسته‌اند که گاهی امکان دارد با گفت‌وگو و سؤال همراه باشد[۲۰].
  • در توقیع امام زمان (ع) به آخرین نائب خود-علی بن محمد سمری-آمده است که: "هرکس در دوران غیبت کبری، ادّعای دیدن امام زمان نماید، دروغگو و تهمت‌زننده است". از طرف دیگر حکایات متواتری با سندهای معتبر، در آن‌ها بیان شده که عدّه‌ای از اشخاص و علمای مورد وثوق و اعتماد، به خدمت حضرت مشرّف شده و او را دیده‌اند. علامه مجلسی در دو جای "بحار الانوار" برای از بین بردن این تعارض تلاش کرده است[۲۱] و علمای متأخّر نیز در رفع تعارض از او استفاده کرده‌اند. پاسخ این است: چنان‌که بعضی بزرگان هم فرموده‌اند، ممکن است مراد از این‌که مدّعی مشاهده، کذّاب و مفتری خوانده شده است، کسانی باشند که ادّعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطه بین امام و مردم معرفی نمایند، و همین حکایات و وقوع تشرّف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرینه و دلیل است بر این‌که در این توقیع، نفی مطلق مشاهده و شرفیابی مراد نیست، بلکه مقصود، نفی ادعایی است که دلیل بر تعیین شخص خاصی، به نیابت باشد. و ممکن است مراد از توقیع مذکور، نفی ادّعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباطی باشد... اجمالا با این توقیع، در آن‌همه حکایات و وقایع مشهور و متواتر نمی‌توان خدشه نمود، و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حکایات است. بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم کذب و بطلان ادّعای کسانی که در غیبت کبری، ادّعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را می‌نمایند، معلوم است[۲۲].
  • و اما برخی تشرّفات: حضرت مهدی (ع) در شهر سامرا با "اسماعیل هرقلی" دیدار می‌کند و بیماری او را شفا می‌بخشد و به او خبر می‌دهد که به زودی خلیفه ستمکار عباسی، به او مبلغ بزرگی خواهد داد و به او هشدار می‌دهد که نپذیرد. حضرت، در نجف اشرف، مرد مسلول و گرفتاری را به دیدار خویش مفتخر می‌سازد، اندکی از قهوه او می‌نوشد و به وسیله بقیه آن، بیماری سخت او را برطرف می‌سازد و به او خبر می‌دهد که به آرزوی خویش در مورد آن دختر دلخواه خواهد رسید و می‌رسد. حضرت در بحرین، "محمد بن عیسی" را به دیدار خود مفتخر می‌سازد و راز انار و نقشه شوم وزیر بداندیش را برملا ساخته و همه را نجات می‌دهد و جایگاه آن قالب را نیز به آن مرد شایسته خبر می‌دهد. حضرت در راه کربلا، کنار چادرهای آن عشیره یاغی و غارت‌گر که راه را بر روی زائران بسته بودند، می‌رود و هراس بر دل آنان می‌افکند، به گونه‌ای که وحشت‌زده و ترسان، منطقه را ترک می‌کنند و راه را بدین‌وسیله برای زائران امام حسین (ع) باز می‌کند. حضرت در شهر حلّه، به "حاج علی" از ضرری که در تجارت برده است و به کسی نگفته سخن می‌گوید و به او نوید می‌دهد که اوضاع اقتصادی و تجارتش بهبود می‌یابد. باز هم در حلّه در خانه آیت الله قزوینی حاضر می‌شود و خبر می‌دهد که دیروز از سلیمانیه خارج شده و از اوضاع و احوال آن‌جا و فتح سلیمانیه خبر می‌دهد و غایب می‌گردد و آن‌گاه پس از ده روز، این خبر به حکام "حلّه" می‌رسد. و بالاخره حضرت، در مجالس و محافل شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) که برای زنده نگهداشتن نام و راه و رسم امامان نور (ع) برپا می‌شود، حاضر می‌گردد[۲۳]. کسانی که در دوران غیبت طولانی آن حضرت به دیدارش مفتخر شده‌اند، بسیارند. برشمردن نام و نشان همه آنان ممکن نیست. علامه مجلسی در کتاب خود[۲۴]، نام گروهی را که در غیبت کبری به دیدار حضرت نایل آمده‌اند، برشمرده است. مرحوم نوری نیز در کتاب خود[۲۵]، داستان یکصد تن از آنان را که بدین افتخار نایل شده‌اند، آورده و آن‌گاه از این یکصد داستان،٥٨ سرگذشت دیدار را برگزیده و در کتاب دیگرش که "جنّة المأوی" نام دارد، آورده است.
  • علاوه بر این‌ها، دانشمندان پیشین و معاصر نیز کتاب‌های جداگانه‌ای پیرامون داستان کسانی که به دیدار آن حضرت مفتخر شده‌اند، به رشته تحریر در آورده‌اند. از جمله آن‌هاست: تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی، سید هاشم بحرانی -تذکرة الطالب فیمن رأی الامام المهدی الغائب، میثمی عراقی -دار السّلام فیمن فاز بسلام الامام، مرحوم نوری -بدائع الکلام فیمن اجتمع بالامام، سید جمال الدین محمد طباطبایی- البهجة فیمن فاز بلقاء الحجّة، میرزا محمّد نقی الماسی اصفهانی، العبقری الحسان، علی اکبر نهاوندی[۲۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳
  3. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۰
  4. سیّد بن طاووس، الاقبال، ص ۲۹۸
  5. ر.ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۶۰
  6. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸
  7. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
  8. سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵
  9. " إِنَ‏ فِي‏ الْقَائِمِ‏ سُنَّةً مِنْ‏ يُوسُف‏ ... فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ "، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳
  10. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰
  11. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل‏کنندگان بر مضمون روایت است
  12. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل‏کنندگان بر مضمون روایت است
  13. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۴۸۴
  14. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۵
  15. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸
  16. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
  17. سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵
  18. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸
  19. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۰۹ - ۴۱۵.
  20. چشم‌به‌راه مهدی، ص ۴۲.
  21. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱ و ج ۵۳، ص ۳۱۸.
  22. امامت و مهدویت، لطف اللّه صافی، ج ۲، ص ۴۷۴.
  23. امام مهدی از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص ۴۴۰.
  24. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۷۷-۱.
  25. نجم الثاقب، باب هفتم.
  26. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۲۲۳.