نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۰ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
آیا انتظارامام مهدی واجب است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
آیا انتظار، حالت اختیاری است که بتواند متعلق وجوب قرار گیرد؟
هر کس حال انتظار را در خودش وجدان کرده باشد، تصدیق میکند این حال بدون وجود مقدماتش در انسان ایجاد نمیشود و اگر مقدمات آن به طور کامل موجود شود، "انتظار" قهراً حاصل میشود و نیاز به امر و دستوری در مورد آن نیست. لذا میتوان گفت: اصل حالت انتظار داشتن بسان افعالی چون خوردن و آشامیدن، اختیاری انسان نیست. اگر کسی طالب ایجاد این حال باشد، باید مقدمات آن را در خودش فراهم کند و در صورت تحقق مقدمات، حالت انتظار خود به خود به وجود میآید. پس امر به انتظار و وجوب آن، در حقیقت به ایجاد مقدمات بر میگردد[۱۲].
از حضرتابوالحسنالرضا(ع) آمده که فرمود: چقدر خوب است صبر و انتظار فرج! آیا نشنیدهای فرموده خدای - عزوجل - را که: ﴿وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾[۱۴]، ﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۱۵]. بنابراین بر شما بادصبر، به درستی که گشایش پس از ناامیدی میآید، البته آنان که پیش از شما بودند صبورتر از شما بودند[۱۶].
و در همان کتاب به دو سند صحیح، از حضرتابی عبداللهامام صادق(ع) آمده که فرمود: نزدیکترین حالات بندگان نزد خدای - عزوجل - و خشنودترین هنگام او از آنان، زمانی است که حجت خدای را نیابند و برای آنها آشکار نشود و از دیدگان آنها پوشیده بماند که جایگاهش را ندانند و در عین حال بدانند که حجتها و بیناتالهیباطل نشده، پس در آن هنگام هر صبح و شاممنتظر باشند که شدیدترین خشم و غضبخداوند بر دشمنانش موقعی است که حجت خود را از آنان مخفی بدارد و بر آنان آشکار نگردد، البته خداوند دانسته است که اولیای او در تردید واقع نمیشوند و اگر میدانست که آنها در شک میافتند، یک چشم برهم زدن حجت خود را از آنان نهان نمیساخت و این جز زیر سر اشرار مردم نخواهد بود[۲۰]»[۲۱].
«در احادیث متعددی از معصومین (ع)، قیام کننده از اهل بیت (ع) که انتظار ظهورش از ارکان دین به شمار آمده، دقیقاً معرفی شده است. به عنوان نمونه از حضرت جواد الائمه (ع) نقل شده است که فرمودند: «"إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ"»[۳۷]. تعبیر وجوب، در فرمایش حضرت جواد (ع) نشان دهنده ضرورت حال انتظار در زمان پنهانی امام (ع) میباشد. نتیجهای که از کل این بحث گرفته میشود این است که دینداری و بندگیخدا جز به شرط تحقق این رکن مهم – یعنی انتظار قائم (ع) – امکان ندارد و کسی که به دنبال عبادتپروردگار است، نباید از این امرواجبغفلت بورزد. اما نکتهای که در این جا به صورت سؤال یا اشکال مطرح میشود این است که: مگر حالت انتظار یک حالت اختیاری است که بتواند متعلق وجوب قرار گیرد؟ آیا اساساً امر به انتظار داشتن صحیح است؟ هر کس حال انتظار را در خودش وجدان کرده باشد، تصدیق میکند که این حال بدون وجود مقدماتش در انسان ایجاد نمیشود و اگر مقدمات آن به طور کامل موجود شود، "انتظار" قهراً حاصل میشود و نیاز به امر و دستوری در مورد آن نیست.
بنابراین میتوان گفت: اصل حالت انتظار داشتن بسان افعالی چون وردن و آشامیدن، اختیاری انسان نیست. اگر کسی طالب ایجاد این حال باشد، باید مقدمات آن را در خودش فراهم کند و در صورت تحقق آن مقدمات، حالت انتظار خو به خود به وجود میآید. پس امر به انتظار و و وجوب آن، در حقیقت به ایجاد آن مقدمات بر میگردد. البته انتظار دارای شدت و ضعف میباش و هر درجهای از آن، مقدمات خاص خود را دارد. پایینترین درجه انتظار وقتی است که انسان احتمال وقوع چیزی را بدهد. شدت انتظار بستگی به قوت این احتمال دارد. احتمال بالاتر، انتظار قویتری را موجب میگردد و قوت انتظار منشأ پیدایش آثاری در فرد منتظر میشود که این آثار در مراتب پایینتر به چشم نمیخورد. بحث فعلی ما به درجات پایین انتظار که اثر چندانی در فرد ندارد، ناظر نیست»[۳۸].
«از روایاتی میتوان استفاده کرد که ثابت میکند انتظار برای ظهور امام عصر، لازم و واجب است. این روایات هم با توضیحی که پس از نقل آن از نظر خواهد گذشت، بر لزوم زمینهسازی دلالت میکند. اکنون چند روایت را به عنوان نمونه ذکر میکنیم
عَنْهُ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع): يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! هَلْ تَعْرِفُ مَوَدَّتِي لَكُمْ وَ انْقِطَاعِي إِلَيْكُمْ وَ مُوَالاتِي إِيَّاكُمْ؟ قَالَ: فَقَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَقُلْتُ: فَإِنِّي أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةً تُجِيبُنِي فِيهَا فَإِنِّي مَكْفُوفُ الْبَصَرِ قَلِيلُ الْمَشْيِ وَ لَا أَسْتَطِيعُ زِيَارَتَكُمْ كُلَّ حِينٍ. قَالَ: هَاتِ حَاجَتَكَ؟ قُلْتُ: أَخْبِرْنِي بِدِينِكَ الَّذِي تَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَنْتَ وَ أَهْلُ بَيْتِكَ لِأَدِينَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ. قَالَ: إِنْ كُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ فَقَدْ أَعْظَمْتَ الْمَسْأَلَةَ وَ اللَّهِ لَأُعْطِيَنَّكَ دِينِي وَ دِينَ آبَائِيَ الَّذِي نَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ: شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ الْإِقْرَارَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةَ لِوَلِيِّنَا وَ الْبَرَاءَةَ مِنْ عَدُوِّنَا وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا وَ انْتِظَارَ قَائِمِنَا وَ الِاجْتِهَادَ وَ الْوَرَعَ[۳۹]. در این روایت، امام باقر(ع) به ابیجارود فرمود که دین من و دینپدران من، بعد از شهادت به وحدانیتخدای متعال و رسالتپیامبر مکرم اسلام و اقرار به آنچه از نزد خدای متعال آمده است و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و تسلیم امر ما عبارت است از انتظار قائم و تلاش و پرهیزکاری.
عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ مَعَهُ صَحِيفَةٌ، فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(ع): هذِهِ صَحِيفَةُ مُخَاصِمٍ يَسْأَلُ عَنِ الدِّينِ الَّذِي يُقْبَلُ فِيهِ الْعَمَلُ. فَقَالَ: رَحِمَكَ اللَّهُ، هذَا الَّذِي أُرِيدُ، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع): شَهَادَةُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ تُقِرَّ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، وَ الْوَلَايَةُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا، وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِنَا، وَ الْوَرَعُ، وَ التَّوَاضُعُ، وَ انْتِظَارُ قَائِمِنَا؛ فَإِنَّ لَنَا دَوْلَةً إِذَا شَاءَ اللَّهُ جَاءَ بِهَا[۴۰]. اسماعیل جعفی میگوید: امام باقر علیه به شخصی که از دینی سؤال میکرد که آن دین موجب قبولی عمل است، فرمود: بعد از شهادت به وحدانیتخدا و رسالتنبی مکرم اسلام و ولایت برای ما اهلبیت و بیزاری از دشمنان ما و تسلیم امر ما و پرهیزکاری و تواضع عبارت است از انتظار برای قائم؛ چون برای ما دولتی است که هرگاه خدا بخواهد، تشکیل خواهد شد.
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَا لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ؟ فَقُلْتُ: بَلَى. فَقَالَ: شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا يَعْنِي الْأَئِمَّةَ خَاصَّةً وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِينَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ»[۴۱]. امام صادق(ع) فرمود: آنچه خدای متعال به وسیله آن، عمل بندگان را قبول خواهد کرد، بعد از شهادت به وحدانیتخدا و رسالت پیامبر و اقرار به امر الهی و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و تسلیم از برای ایشان بودن و پرهیزکاری و تلاش و طمأنینه، عبارت است از انتظار برای قائم. در این سه روایت ملاحظه میشود که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در کنار شهادت به وحدانیتخدای متعال و رسالتنبوی، مسئله انتظار را مطرح میفرمایند که اینکار بر اهمیت و وجوبانتظار دلالت میکند. علاوه بر این، مسئله انتظار در کنار مسائلی ذکر شده است که از آن به عنوان مایه قبول اعمالبندگان یاد شد.
« عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ، فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ: يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ...»[۴۲]. در این روایت ملاحظه میشود که امام جواد(ع) تصریح میفرماید که انتظار در زمان غیبت، واجب است و در کنار وجوب اطاعت در زمان ظهور، از آن یاد شد»[۴۳].
↑﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
↑چنانکه امام صادق(ع) اقرار به امامت دیگر امامان(ع) و انکار امام مهدی(ع) را همچون پذیرش نبوت پیامبران پیشین و انکار رسالترسول خاتم(ص) شمرده است:« مَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِيَّ كَانَ كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً(ص) نُبُوَّتَهُ» (کمال الدین، ج ۲، ص ۳۳۳).
↑در زیارت آل یاسین چنین میخوانیم: «" السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ"» و در دعای پس از این زیارت آن حضرت کلمه تامه الهی نامیده شده است.