نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۰۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۰۱ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
ویژگیهای امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«ویژگیهای حضرت مهدی (ع) در نگاه امامیه، ویژگیهایی موقت و غیر اصیل نیست بلکه ویژگیهایی است ثابت و حقیقی که به او امکان میدهد جامعهای عدالت محور را که خداوند وعده فرموده است، پایهریزی نماید.
ویژگی اول: این ویژگی یعنی عصمتامام مهدی (ع)، ثمرات و نتایجی را به دنبال دارد، از جمله اینکه:
او وارثعلمامامت است؛ علمی که متضمن مبانی اصلی تفکر در رهبری جهانی است. وی این علم را از پدران معصومش (ع) و آنان نیز از پیامبر اکرم (ص) و آن حضرت هم از خداوند متعال دریافت نموده است. چگونه میتوان در دوران متأخر به این عصمت دست یافت مگر با وحی جدیدی از سوی خداوند متعال؛ و البته این چیزی است که سایر مسلمانان - به طور اجماع - آن را برای امام مهدی (ع) منتفی میدانند. پوشیده نماند که آگاهی و احاطه بر مبانی اصلی این تفکر، موجب افزایش قدرت و توانایی در رهبری جهانی است؛ اگر نگوییم که بدون این آگاهی و احاطه، رهبری بر جهان ناممکن است. هرگاه امری برای رهبری جهانی لازم باشد و یا آن که وجودش بهتر باشد، به طور قطع خداوند آن را پدید خواهد آورد؛ زیرا این کار همسو با هدفخلقتآدمی است و حرکت بر خلاف آن، ظلم به بشریت و به معنی تخلف از آن هدف عالی است؛ و این هر دو بر خداوند متعال محال است.
احساس پدری و عطوفت نسبت به همه انسانها. زمانی که او با کفار و منحرفان میجنگد و شورشیان را میکشد، هرگز در دلش نسبت به آنها کینهای نمیورزد و فقط در جهت مصلحت آنها و گسترش عدالت و خیر در سرزمینهایشان و رساندن سخن حق به آنها، میجنگد. پیوند زدن بین این دو جهت به ظاهر متضاد، یعنی احساس ژرف عاطفی و جنگ و کشتار، با توجه به تجربه تاریخی جنگهای مسلمانان، جز از شخص معصوم ساخته و پرداخته نیست. از این رو در فتوحاتی که در گذشته و در غیاب معصومین (ع) انجام میگرفت، نه تنها از آن حس عاطفی نسبت به قوم مغلوب خبری نبود، بلکه آن جنگها صرفا شکلی غنیمت طلبانه به خود گرفت. هنگامی که این احساس والا برای رهبری غیر معصوم در فتوحات با دامنه محدود، وجود نداشته باشد، چگونه میتوان در آن نبرد جهانی که کشتهها خواهد گرفت و غنایم فراوانی را به دنبال خواهد داشت و دامنه تسلط را به تمام جهان خواهد کشاند، از رهبر غیر معصومانتظار داشت نسبت به قوم مغلوب، احساس پدری داشته باشد؟ آری، بدون حضور شخص معصوم این نبرد، نبردی کاملا سودجویانه و نامقدس و در جهت گردآوری غنایم مادی خواهد بود[۱].
رهبریقیام جهانی از مفهوم صحیح اسلامیاش منحرف نخواهد شد؛ زیرا اسلام حقیقی هرگونه سوء استفاده از حکومت را برای ارضای طمعهای شخصی محکوم مینماید. در جایی که این اخلاق زشت و خویهای ناپسند - تقریبا - بر همه حاکمان چیره میباشد، چه سان خواهد بود هنگامی که حکومت، جهانی شود و سلطه و نفوذ از نظر گستره و فراگیری به اوج خود برسد؟ تا زمانی که یک رهبر، از ارتکاب گناهان و پیروی از هوای نفس، عملا مصون و معصوم نباشد - هر چند که پیش از آن صالح و پاک هم بوده باشد - این مقام، محکی برای سنجش میزان کژ رفتاری و آزمندیهایش خواهد شد؛ زیرا پس از کسب قدرت، فشار انگیزههای شخصی و دلبستگیهای فردی بر شخص حاکم بیشتر خواهد شد.
دقت کامل در اجرای "برنامه جهانی عدالت محور" و از آن رهگذر، سوق دادن اجتماع و هدایت آنان به سوی پرستش حقیقی خداوند بزرگ. به اعتقادامامیه، این دقتورزی برای شخص معصوم به سادگی امکانپذیر است. وی علاوه بر دوری از گناه، از اشتباه و فراموشی نیز مبراست و طبق روایات هرگاه بخواهد چیزی را بداند خداوند آن را به او میفهماند[۲]. در این صورت هر چه مشکلات جهانی پیچیدهتر شود، امامی که این ویژگیها را داراست میتواند برای رفع آنها، نزدیکترین راه حلها را آماده سازد. و چه بسا سر اساسی در اعطای موهبت "عصمت" به ائمه (ع) همین امر باشد وگرنه در غیر این صورت، امری شخصی است که برای معصوم فقط ثمرات فردی به دنبال دارد.
ویژگی دوم: (در نظر امامیه، او حتی در زمان غیبت نیز، یگانه رهبر الهی جهان و ملتهای مسلمان است): این ویژگی برای باورمندان به رهبری ایشان ثمراتی دارد؛ همچنین تأثیر بسزایی در عمقبخشی و وسعت دادن به امر پالایش جانهای مؤمنان توسط خداوند بزرگ دارد. در نتیجه کسی که به رهبریامام زمان (ع) در زمان غیبت باور دارد، ایمانش با توفیق الهی صیقل مییابد و با تعمیق اخلاص در وی، به کمال میرسد. اثرات ایمان فرد به رهبری مهدوی، به روشنی تمام در رفتارش منعکس میگردد و سرانجام منجر به عمل و جانفشانی و فداکاری خواهد شد. در حالی که به طور طبیعی کسی که ذهنش از این مفهوم خالی است، کم تر به عمل و فداکاری مبادرت میورزد. این بدان دلیل است که در ذهن مؤمنان، مفهوم رهبریحضرت مهدی (ع) با شماری از حقایق گره خورده است:
او در برابر امام (ع) هر چند به طور غیر مستقیم، مسئول و مورد محاسبه است؛ او میداند که پیشوایش زنده و از کارهای او آگاه میباشد. پس سزاوار است با اعمال شایستهدل او را شاد نماید و با دوری از گناهان در برابرش شرمنده نگردد.
درک این موضوع که باید منتظر آن رهبر بود و ظهور وی و برپایی دولت حق را در هر لحظه احتمال داد. بالطبع این حالت اقتضا میکند که شخص در راه دین، به اخلاص و ایمان و فداکاریاش عمق بخشد تا به گاه ظهور از نزدیکان امام مهدی(ع) باشد و شایستگی کمک به او را در اصلاحجهان پیدا نماید. و دیگر حقایقی که هر کدام از آنها میتواند انگیزهای قوی برای فرد مؤمن در راه تلاش و فداکاری بیشتر در خط اسلام صحیح باشد و این خود به طور طبیعی، موجب موفقیت بیشتر و سریع تر در امر "پالایش درونی مؤمنان توسط پروردگار" است. و هیچ یک از این ثمرات، بدون ایمان به رهبریامام مهدی (ع) و غیبت ایشان حاصل نمیشود.
ویژگی سوم: هم عصری امام (ع) با نسلهای متمادی از بشریت فوایدی دارد که به دو مورد آن اشاره میکنیم:
(که به خود امام (ع) بر میگردد): این معاصرت باعث میشود که امام به طور مستقیم از اصول تحولات تاریخی و زنجیره حوادث آن - که تأثیر بسیار ژرفی در رهبری ایشان پس از ظهور خواهد داشت - آگاه شود[۳].
(که به بشریت برمیگردد): علاوه بر آن که به حضرت ولی عصر (ع) به عنوان یک رهبر نیاز است؛ بر اساس اخبارامامیه نیاز به ایشان به سان یک نیاز ضروری تکوینی است، از جمله این اخبار، روایتی است که در الکافی نقل شده است. ابو حمزه گوید:به حضرت صادق (ع) عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ فرمود: خیر، زیرا اگر چنین شود زمین اهلش را در کام خود فرو خواهد برد [۴]. نیز از ابو هراسةنقل شده است که حضرت باقر (ع) فرمود: "اگر اماممعصوم (ع) ساعتی از زمین حذف و محو شود، زمین اهلش را میبلعد، همان طور که دریا اهلش را در امواج خود فرو میبرد"[۵]. با چشمپوشی از امکان حمل این روایات بر اموری رمزی و تأویلی، میتوان گفت این روایات در ظاهر دلالت بر این دارند که بقای امام به منظور بقای زمین و ساکنان آن، ضروری است و این به دلیل آن است که باید زمینی باشد تا امکان عملی شدن وعده خداوند و نتیجه دهی برنامه کلی الهی بر روی آن وجود داشته باشد و این نیز هنگامی تحقق مییابد که وجود امام با همه سالها و نسلهای بشری، هم عصر باشد. بهویژه پس از اعتقاد به این که امامان (ع) دوازده نفرند و نه بیشتر (حتی به روایتعامه)[۶] و از آن رو که یازده نفرشان رحلت فرمودهاند؛ در این صورت معلوم میشود که خداوند امام دوازدهم(ع) را برای تحقق این نتیجه باقی گذارده است. و شاید مراد امام مهدی (ع) همین موضوع باشد، آنجا که میفرماید: "بیتردید من مایه امان اهل زمینم؛ چنان که ستارهها مایه امان اهل آسماناند"[۷].
ویژگی چهارم (حضور امام در افقی بالا و والا، آن چنان که هر روزه و هر ساله از حوادث و رویدادها و اسباب و نتایج آنها آگاه میگردد): این ویژگی، دارای فواید متعددی است (علاوه بر آن که فایده اول از ویژگی سوم را نیز داراست). مهمترین فایده آن عبارت است از محافظت از جامعه اسلامی و دفع خطر دشمنان. در نتیجه با توجه به آگاهیامام (ع) از حوادث و علل و عوامل آنها و مشکلات پیچیدهای که با آن مواجه میشود و نیز تکلیف الهی او برای زدودن و دفع ضررها و خطرات از جامعه اسلامی که حضرتش هم به آن وعده داده است[۸] (البته در موارد خاصی که در جای دیگری گفتهایم[۹])، بیتردید به وظیفه الهیاش به بهترین وجه عمل خواهد نمود. ما در جای دیگری درباره روش امام برای کمک به مردم در زمان غیبت سخن گفتهایم[۱۰]. علاوه بر همه اینها، ایشان مردم و اجتماعات را بر طبق ملاک و میزان دقیق و ژرفی که به آن آگاه است، ارزیابی مینماید. این امر ثمراتی را به دنبال دارد که از جمله آنها میتوان موارد زیر را بر شمرد:
اطلاع آن حضرت از راه و روش منحرفان و کفار و نقشههای احتمالی آنها بر ضد اسلام و مسلمین، تا از رهگذر این آگاهی به تلاش برای مقابله با توطئههای آنان برخیزد.
ویژگی پنجم (ارتباط امام (ع) با مردم و گفتوگو با آنان): این کار حداقل دو فایده دارد؛ یکی برای خود حضرت و دیگری برای جامعه اسلامی:
اختلاط با مردم و رفع تنهایی؛ تنهاییای که در بعضی روایات به آن اشاره شده و به دلیل دوری از مردم و زندگی در صحراها و بیابانها، برای ایشان وجود دارد[۱۱]. گذشته از رفع تنهایی، این امر موجب میشود که نیازهای شخصی ایشان همانند هر انسان دیگری - البته به طریقی سادهتر - برطرف گردد.
«پیامبر خدا(ص) فرمود: "مهدی(ع) از فرزندان من دارای چهل سال است (هنگام خروج همچون مرد چهل ساله است) صورتش همچون ستاره درخشان است، در گونه راستش خال سیاهی است و دو عبای قطوانی بر دوش دارد، قیافهاش همانند مردان بنی اسرائیل (زمان حضرت موسی(ع)) است، گنجها را استخراج کند، کشورهای شرک را فتح کرده و تحت رهبری خود درمیآورد"[۱۳].
از ویژگیهای او اینکه پس از ظهور، حضرت عیسی(ع) از آسمان آمده و پشت سر او نماز بجا میآورد[۱۵]. و دیگر اینکه در آخر عمرامامقائم (ع) (که رجعتامامان به وجود میآید) پس از آنکه حضرت قائم (ع) از دنیارحلت کرد، امام حسین(ع) بدن او را غسل میدهد[۱۶]. و دیگر اینکه امام عصر(ع) شبیه یوسف و عیسی و موسی(ع) و محمد(ص) است[۱۷]. این هم درجای خود بسیار جالب است که بزرگترین چهره انقلابی تاریخ، حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) در غسل و کفن و دفن مصلح بزرگجهان حضور یابد. از ویژگیهای آن بزرگوار اینکه پیامبر (ص) فرمود: "مهدیطاووس اهل بهشت است". و در عبارت دیگر فرمود: "چهره مهدی از فرزندانم همچون ماه تابان است، رنگ چهرهاش عربی است و بدنش همانند جسم مردان بنی اسرائیل (بلندقد) است، زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدلوداد میکند، اهل آسمان و زمین و پرندگان در هوا از حکومتشراضی هستند، بیست سال حکومت میکنند"[۱۸]. روزی پیامبر (ص) به دختر گرامیاش فاطمه(س) رو کرد و به این شخصیتها افتخار کرده و فرمود: "بهترینپیامبران پدرت است، از ماست بهتریناوصیا که شوهرت علی(ع) است، از ماست بهترینشهدا که عموی من حمزه است، از ماست آنکس که دو پر دارد و با آن دو پر در هر جای بهشت بخواهد به پرواز درمیآید و او پسر عموی پدرت، جعفر است، از ماست دو سبط این امت، دو آقای جواناناهل بهشت، حسن و حسین(ع) و این دو فرزندان تو هستند و از ماست مهدی(ع) و او از فرزندان توست"[۱۹]. امام سجاد(ع) فرمود: "قائم ما دارای نشانههایی از شش پیامبر است: اما نشانهاش از نوح(ع) طول عمر است. اما نشانهاش از ابراهیم(ع) مخفی بودن محل ولادتش است. اما نشانهاش از موسی(ع) ترس از دشمن و غیبت است (که موسی(ع) از ترس فرعونیان از مصر به مدین رفت و مدتی مخفی بود). اما نشانهاش از عیسی(ع) اختلافرأیمردم دربارهاش و اعتزال او از مردم است، اما نشانهاش از ایوب(ع) گشایش و پیروزی پس از بلیات و گرفتاری است، اما نشانهاش از محمد(ص) قیام به شمشیر است"[۲۰]. و در بعضی روایات، نشانهای از حضرت یوسف(ع) نیز ذکر شده و آن زندان است. (شاید منظور دوری او از دوستانش که به منزله زندانی بودن او است).[۲۱] از ویژگیهای امامقائم (ع) اینکه امام حسین(ع) فرمود: "او از نظرها پنهان است، تا کسی او را به بیعت خود نخواند و او زیر پرچم هیچ رهبر ناشایستی نرود"[۲۲]»[۲۳].
اباصلت هروی گوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم: نشانه قائم (ع) در وقت خروج چیست؟ فرمود: "او در سن پیران است ولی سیمای جوان دارد، ناظران به او گمان میبرند که چهل سال یا کمتر دارد، او با مرور شب و روز پیر نمیشود، تا پایان عمرش فرا رسد"[۲۶]. مرحوم صدوق از امام باقر(ع) نقل میکند: "نخستین سخنی که حضرت مهدی (ع) پس از قیام خود میفرماید، این است: من بقیة الله و حجت و خلیفهخدا بر شما هستم. پس هیچکس بر او سلام نمیکند، مگر اینکه میگوید: سلام بر تو ای بقیه (ذخیره بادوام) خدا در زمینخدا"[۲۷]. امامقائم (ع) در تمام جهات شباهت به پیامبر اکرم (ص) دارد، حتی در قیافه و روش و خصوصیات. و نیز امام باقر (ع) فرمود: "در مکه، تعداد بیعتکنندگان به ده هزار نفر میرسد، و در سراسر زمین معبودی جز خدا یافت نمیشود و همه معبودهای باطل، آتش میگیرند ..."[۲۸]. امام صادق (ع) فرمود: شب ۲۳ ماه رمضان ندا به نام امامقائم (ع) بلند شود، و آن حضرت در روز عاشورا که در آن روز امام حسین(ع) به شهادت رسید، قیام کند. گویا روز شنبه دهم محرم را مینگرم که آن حضرت بین حجرالاسود و مقامحضرت ابراهیم(ع) در کنار کعبهایستاده و جبرئیل در حضورش است، اعلام بیعت میشود که همه شیعیان و طرفداران او از اطراف جهان به مکه آیند و با او بیعت کنند، زمین برای آنها درنوردیده میشود (که زودتر برسند)، پس آنگاه خداوندزمین را که پر از ظلموجور شده، پر از عدلوداد کند"[۲۹]»[۳۰].]]]]
حکمت را با تمام آداب و ابعادش داراست، حقایق هستی و علوم حقّه را یافته، مطیع محض خدا میباشد (بیعت هیچ قدرتمندی را ندارد) عبودیت و خشیتپروردگار، پرورده اوست (در برابر تیرهای توطئهها و تهدیدهای شیاطین درون و بیرون) معصوم است و مصون (در حصن تقوا و خوف خداوندی) و چون میداند خصلتی شریفتر و رفیعتر و گرانبهاتر از حکمت نیست، چنانکه قرآن میفرماید: ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۳۸]. یا آنکه نسبت به همه جهان و دنیا میفرماید: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾[۳۹] یعنی او از علایق و وابستگیهای دنیوی و مادی محدود، دلبریده، و با حکمت و معنویت و ملکه فضایل کامله انس و الفت یافته، همانگونه که علی(ع) میفرماید: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ»[۴۰].
«سیاست فشار و اختناق عباسیان، امامان(ع) را به فعالیتهای پنهان واداشت. آن بزرگان میکوشیدند کردارشان را دور از چشم دشمنان انجام دهند و گفتارشان را رمزآلود و پوشیده در لایههای گوناگون کنایات و اشارات با دوستان و مؤمنان در میان نهند؛ دوستانی که پس از آزمونهای دشوار و اثبات پایداری شان در برابر فشار حوادث، به محفل خصوصی معصومان راه یافته و مسیر ارتباط مردم و امام را هموار میساختند. بر این اساس، پس از امام رضا(ع) جریان امامت شکلی دیگر یافت. امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع) در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی، موضعی یگانه برگزیدند. آن بزرگواران زیر نظر مستقیم و مراقبت شدید خلیفه وقت، در محاصره و زندان به سر میبردند، حرکتها، هدایتها و رهبریهایشان محدودیتهای فراوانی داشت و فرصت هر گونه فعالیت سیاسی از آنان سلب شده بود. محاصره و سخت گیری درباره این امامان با تزویج دختر خلیفه به امام جواد(ع) آغاز شد و با فراخوانی امام هادی و فرزندش امام عسکری(ع) به مرکز خلافت (سامرا) و اسکان آنان در محله "عسكر" ادامه یافت.[۴۶] جاسوسان خلیفه به وی چنان گزارش دادند که امام هادی(ع)، محور و ملجا شیعیان و دوست داران اهل بیت شده است؛ اگر این مرز و بوم را میخواهی اقدام کن! متوکل عباسی، مأمورانی به مدینه گسیل داشت تا امام را به مرکز خلافت انتقال دهند. زندگی در سامرا با دشواریهای خاصی همراه بود؛ مأموران عباسی، بدون رعایت موازین انسانی و اسلامی هرگاه خود لازم میدیدند، به خانه امام(ع) میشتافتند، حضرت را نزد خلیفه میبردند و میآزردند.[۴۷] حلقه محاصره روز به روز تنگتر میشد و ملاقات شیعیان با امام دشوارتر. بیمانقلاب فراگیر مردمی و پیش گیری از دست یابی امام(ع) ما به وجوه شرعی، سبب اصلی این سخت گیریها به شمار میآمد. این فشارها در زمان امامتامام عسکری(ع) تا به اوج رسید. دشمن با تمام توان در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شیعیان با امام را به پایینترین احد، تنزل داد. آزار، شکنجه و زندان های مکرر آن حضرت، گویای این حقیقت است. دشمن احساس می کرد آنچه از آن نگران است، به زودی تحقق می یابد. زمان تولد دوازدهمین پیشوای شیعیانحضرت مهدی(ع) با نشانههای معروفی چون نهمین فرزند امام حسین(ع) و چهارمین فرزند امام رضا(ع) بودن، نزدیک مینمود و به سبب روایاتمتواتر حتی حاکمان از آن آگاه بودند. ستمگران از زبان راویان و محدثان چنان شنیده بودند که فرزندی در خانه امام عسکری(ع) به گیتی پای می نهد و بنیاد ستم را فرو می پاشد؛ از این رو، بر فشارها افزودند. آنها اندیشه نابودی امام و پیش گیری از تولد حضرت مهدی(ع) را در سر میپروراندند. بر خلاف برنامهریزیها و پیشگیریهای دقیق و پی در پی آنان، مقدمات ولادت امام زمان(ع) آماده شد و توطئههای دشمنان ناکام ماند. امام عسکری(ع) پس از ازدواج، گاه و بیگاه تولد فرزندش را به یاران نوید میداد: "سَيَرْزُقُنِي اللَّهُ وَلَداً بِكَرَمِهِ وَ لُطْفِهِ "[۴۸] آن حضرت هم چنین آیه هشتم سوره صف: ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۴۹]. را مکرر تلاوت میفرمود و به یاران امید و بشارت ارزانی میداشت. البته چنان که گفته شد، دشمن نیز بیدار بود؛ ماماهای فراوانی وابسته به دستگاههای دولتی، در خانوادههای منسوب به امام عسکری(ع)، به ویژه منزل امام(ع)، وارد می شدند، امام بارها به زندان افکنده شد و مأموران پیوسته مراقب بودند، چنانچه پسری در خانه امام(ع) با دیدند، نابودش کنند.[۵۰]. در این موقعیت، نرجس حامل نورامامت شد و جز امام عسکری(ع) علا و گروهی بسیار اندک از وابستگان و شیعیانش، هیچ کس از این امر آگاهی نیافت؛ بدین ترتیب، تقدیر الهی بر تدبیر شیطانی ستمگران چیره گشت و آن مولود مسعود دیده به جهان گشود. قدرتمندان تیره دل حتی پس از شهادتامام عسکری(ع) نیز از تولد فرزند برومندش آگاهی نیافتند. آنها زنان باردار حضرتش را زیر نظر قرار دادند تا چنانچه پسری به گیتی پای نهد، بیدرنگ نابودش سازند»[۵۱].]]]]
«امام مهدی (ع) نیز مانند پدرانش آراسته به مهمترین صفت و ویژگی اشخاص دگرگونکننده و اصلاحگر است و آن هم صفت علم و احاطه کامل به حقیقت و واقعیت همه امور است و از این صفت، صفت عصمت که از جمله امور و شرایط لازم برای آگاهی از حقیقت و واقعیت اشیاء است، سرچشمه گرفته است و به همین دلیل است که حضرت علی (ع) میفرماید: او بزرگترین پناهدهنده و داناترین شما است و از همه شما بیشتر صله ارحام میکند[۵۲].
امام حسین (ع) جد حضرت مهدی (ع) نیز هنگامی که مردم از ایشان در مورد مهدی (ع) سؤال کردند و گفتند: چگونه و با چه چیزی مهدی (ع) بازشناخته میشود؟
در پاسخ فرمودند:
با شناختن حلال و حرام و با نیازمندیمردم به او در حالیکه ایشان به مردم نیازی ندارد[۵۳]. او که هدایتگر و مصلح است و دانش گذشتگان و آیندگان را دارد و وارث قانونی پیامبران و اوصیاء است، چه نیازی به مردم دارد؟ این دانشها، همانند دانشهای متداول میان ما نبوده است، بلکه آن دانشها، ارثی است که از جانب خداوند بلندمرتبه به او رسیده است.
امام صادق (ع) میفرماید: این امر متعلق به خردسالترین و فراموششدهترین ما است و خداوند دانشی به او عطا میفرماید و او را به حال خویش رها نمیکند[۵۴].
امام باقر (ع) چه زیبا ایشان را توصیف کردهاند، امام فرمود: علم و آگاهی از کتاب خداوند عز و جل و سنت پیامبر او، آنگونه که کشت و گیاه به بهترین نحو ممکن میروید و رشد میکند، در دلمهدی ما میروید. هرکس از شما زنده بود و او را دید، زمان دیدار ایشان باید به او بگوید السلام علیک یا اهل بیت الرحمة و النبوة و معدن العلم و موضع الرسالةسلام بر تو ای اهل بیترحمت و نبوت و معدن دانش و محل رسالت[۵۵].
در مورد علم به غیب ایشان، آنگونه که در توقیعات آمده، ما در مبحث جداگانهای از آن سخن گفتهایم.
در مورد پارسایی و زهد ایشان هم باید گفت که پارسایی یکی از شرایط الهی برای احراز مقامامامت است و کسی به این منصب و مقام نمیرسد مگر آنکه این شرط در او باشد. در اینجا بخشی از یکی از زیباترین دعاهایی که برای شیعیان بسیار شناختهشده و مألوف است ذکر میکنیم. در این دعا آمده است: پس از آنکه بر آنها شرط کردی که از مقامات این دنیای پست، زهد پیشه کنند و راه پارسایی پیشه گیرند و زیورها و نمایشات آنرا کنار بنهند، آنها این شرط را پذیرفتند و دانستنی که آنها به این امر وفا دارند، پس از آن، آنان را پذیرفتی و به خود نزدیک کردی و به آنها ذکر خدا و ثنا و ستایشآشکار دادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و آنها را با وحی گرامی داشتی و با دانش خود از آنها پذیرایی کردی و آنها را وسیله [نزدیکی به] درگاهت ساختی ... الخ[۵۶].
بنابراین، پذیرفته شدن، نزدیک شدن به خدا، فرود آمدن فرشتگان و بزرگ داشتن با وحی و به دست آوردن علم و دانش و وساطت میان خدا و بندگانش ... جز با شرط یاد شده (زهد) تحقق نمییابد، زیرا تمام این امور، برآمده از این شرط است و این شرط اصلی و واقعی وجود انسان الهی بر روی این کره خاکی است. پیامبراسلام (ص) که برترینپیامبران و ارجمندترین آنان است، آنگونه که در تاریخ آمده برای رفع گرسنگی سنگ بر شکم میبست، حضرت علی (ع) نیز دنیا را سه طلاقه کرد، بهگونهای که جای هیچگونه بازگشتی برای آن نگذاشت.
البته این مبحث تنها اشارهای گذرا به این مسئله دارد و قصد آن ندارد که به بررسی دقیق و عمیق آن بپردازد.
بنابراین، مهدی، همان مصلح جهانی، از این راه که راه پدران و اجداد او بوده است، منحرف نشده است. امام رضا (ع) میفرماید: قائم (ع) تنها لباس زبر و خشن میپوشد و خوراک او چیزی جز خوراکهای درشت و خشن و بینان و خورش نیست[۵۷].
لازم به ذکر است که عین این حدیث و دقیقا همین متن از امام صادق (ع) نیز روایت شده است. در مورد صبر و شکیباییامام (ع) هم باید گفت که این بخش از دعای ندبه اشاره به آن دارد: خداوندا! بلا افزون شده و پنهانآشکار و پرده فروافتاده و امید قطع شده، زمین تنگ شده [چیزی نمیروید] و آسمان منع (نمیبارد) و تنها تویی که کمککار و یاریدهندهای، شکایت تنها به تو میبریم و در آسایش و سختی به تو تکیه و توکل میکنیم، خداوندا بر محمد و آل محمددرود بفرست و آنانی که اولی الامرند و تو فرمانبرداری از آنان را بر ما واجب گردانیدی و مقام و منزلت آنها را به ما شناساندهای، به حق آنها تو را سوگند میدهیم، گشایشی با شتاب و نزدیک برای ما پیش آر[۵۸]. نگارنده با قاطعیت تمام میگوید کسی توانایی شرح این قطعه نورانی را ندارد. زیرا بیشک شرح آن باعث میشود درخشانی و نورانیت و زیبایی آنکه هرکس در زمان خواندن، خود بدان پی میبرد، از بین برود.
در مورد عبادت و دعای امام (ع) هم باید گفت که ایشان مانند پدران و اجدادشان، تنها هدف زندگی را (جلب) رضای خدا میداند و هیچ کاری انجام نمیدهد مگر آنکه خدا را در آن میبیند، چه پیش از انجام کار و چه پس از انجام کار در پی این هدف است. در یک دعا که از ایشان نقل شده، آمده است: ای که (گردش) شب و روز در تو دگرگونی و تغییر به وجود نمیآورد، تو را به آنچه نوح خواند و او و همراهانش را نجات دادی و قوم مخالف و دشمن او را هلاک فرمودی، میخوانم. تو را به همان اسمی که خلیل تو ابراهیم، آنگاه که تو را خواند و نجاتش دادی و آتش را بر او سرد و محل امن کردی، میخوانم. تو را به آن نام مقدس که موسی کلیم الله تو را به آن خواند و رود نیل را برای او شکافتی و فرعون و همراهانش را غرق کرد، میخوانم، تو را به آن نامی که عیسیروح الله، ذات پاکت را به آن نام خواند و دعایش را مستجاب کردی و او را از شر دشمنانت نجات دادی، میخوانم، تو را به آن نامی که حبیب و برگزیده و پیامبرت، محمد (ص)، تو را خواند و تو به او پاسخ داده و او را از احزاب و جنگ خندقنجات دادی و او را بر دشمنانت پیروز گرداندی، میخوانم[۵۹].
دعای این بزرگان و ستارگان درخشان و این پیامبران و اولی العزمان، بدون عمل و عبادت پیدرپی نبود، بلکه شاید دعا برای آنها، آخرین مرحله از مراحل عبودیت بود؛ یعنی آنان پس از به کارگیری تمام تلاش و قدرت و توان خود، به دعا میپرداختند. آنها پس از همه این کارها به خدا پناه میبرند و مهدی (ع) نیز چنین میکند.
در مورد دلیری و شجاعت و پایداری و ایمانامام (ع) در عقیده و دینش نیز باید گفت که ایشان آنرا از جدش، پیامبر (ص) و علی (ع) و اجداد پاکش (ع) که جز از خداوند از هیچ کس دیگر نمیهراسیدند، به ارث برده است. او چگونه میتواند شجاع و دلیر نباشد در حالی که سختترین و دشوارترین و خطرناکترین و سرنوشتسازترین مأموریت که همان قیام ضد باطل و گستردن عدالت و داد و گسترش حق است، به او سپرده شده و او متولی آن شده است. برای بیان شجاعتامام (ع) باید به جنگهایی توجه داشت که امام برای اجرای این مأموریت وارد آن میشود و همه پیامبران و اوصیاء نیز در این راه و برای محقق ساختن آن تلاش کردهاند. اوست که زمین را پس از آنکه آکنده از بیداد و ستم و جور شده، سرشار و لبریز از عدالت و داد و انصاف میکند. جبهه ظلم و ستم، یارانی برای خود دارد که آنها در جنگها و درگیریها هیچگونه محدودیت و خط قرمزی نمیشناسند، آنها در مقابله و جنگ با دشمنانشان به صورت انسانها و براساس قوانین آنها عمل نمیکنند، بلکه آنها به صورت شیاطیناند که امام (ع) با آنها روبرو و بر آنها پیروز میشود.
شایان ذکر است، آنچه گفته شد، تنها قطرهای از دریای محاسن و صفات آن نجاتدهنده و رهاییبخش جهانی است»[۶۰].]]]]
«در بینش اعتقادی شیعه، امام زمان(ع) و دیگر اوصیای الهی، همانند خود پیامبر(ص) دارای ویژگیهای منحصر به فرد و مقامهای آسمانی و الهی هستند که مهمترین آن عبارت است از علم، عصمت و امامت.
علم لدنی:علم امام، همانند علم پیامبر(ص)، لدنی[۶۱] است و گستره آن، غیب و شهود و گذشته و آینده را شامل میشود؛ چنان که در روایات بسیاری بدان تصریح شده است. امام صادق(ع) در این زمینه میفرماید: "همه علوم گذشته و آینده تا قیامت به رسول خدا(ص) داده شده است و ما اهل بیت(ع) همه آن علوم را از او به ارث بردهایم"[۶۲]؛ از سوی دیگر با توجه به اینکه وحی و قرآن کریم منبع همه علوم است[۶۳]، امام بر تمامی علومشریعت و رموز قرآن کریم، مشرف و به تمامی مراتب قرآن، آگاه است. در این زمینه امام باقر(ع) میفرماید: "هیچ کس مدعی نیست که همه قرآن را به همان شکل که نازل شده جمع کرده، مگر شخص بسیار دروغگو. بلکه احدی قرآن را همانگونه که خداوند نازل کرده، جمع و نگه داری نکرده است جز علی بن ابی طالب(ع) و امامان پس از او"[۶۴]؛ نیز آن حضرت در سخنی دیگر فرمود: "احدی نمیتواند مدعی شود که همه قرآن، از ظاهر و باطن، نزد او است، جز اوصیاء"[۶۵]. سلمه بن محرزنقل کرده است که شنیدم امام باقر(ع) فرمود: "از جمله علومی که به ما داده شده، تفسیرقرآن و احکام آن است و علم تغییر زمان و حوادث آن. هرگاه خدا خیر مردمی را بخواهد، آنها را شنوا میسازد. کسی که گوش شنوا ندارد، از سخنی که به گوش او میرسد رو گردان است، گویی که آن که را نشنیده"[۶۶]؛ سپس اندکی از سخن باز ایستاد و پس از آن فرمود: اگر دلهای وسیعی پیدا میکردیم که تاب تحمل حقایق را داشتند و اگر مردم نکته فهم و رازداری پیدا میشدند که مذاکره با آنها وسیله آسایش خاطر بود، آن چه خود میدانستیم، به آنها میگفتیم و خدا یاور ما است[۶۷]؛ عبدالأعلی مولی آل سام نیز گوید: شنیدم امام صادق(ع) میفرمود: "به خدا، من کتاب خدا را از اول تا آخرش میدانم چنان چه گویا در کف دست من قرار دارد. خبر آسمان و زمین و آن چه خواهد بود، در آن است و خدای عزوجل فرمود: در آن شرح هر چیزی است"[۶۸]؛ احمد بن اسحاق قمینقل کرده است: هنگامی که جهت تحویل وجوهات شرعی، خدمت امام عسکری(ع) رسیدم، آن حضرت مرا به فرزند خردسالش محول کرد و فرمود: "ابن اسحاق! آن چه آوردهای بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن را جدا کند. پس اولین کیسه را بیرون آوردم. آن کودک فرمود: "این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است که در آن ۶۲ اشرفی است. ۴۵ اشرفی آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود ارث برده بود و ۱۴ دینار آن، بهای ۹ جامهای است که فروخته و ۳ دینارش وجه اجاره دکان هاست. امام عسکری(ع) فرمود: "فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام حرام است. کودک با دقت تمام، سکههای حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد! آن گاه کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن فرمود: "در آن کیسه ۵۰ اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست. سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه امام عسکری(ع) فرمود: "پسرم! راست گفتی. سپس رو به من کرد و فرمود: "همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند و ما را بدان نیازی نیست"[۶۹].
عصمت: عموم مسلمانان درباره عصمتپیامبر اکرم (ص) اتفاق نظر دارند[۷۰]؛ اما اعتقاد به عصمتجانشینانپیامبر(ص) از مختصات اندیشهشیعی است. از دیدگاه شیعه، مقامامامت همانند مقامنبوت، یک منصب الهی و یک مقام آسمانی و فرابشری است که به انتصاب از سوی خداوند نیاز دارد و مهمترین شرط آن نیز عصمت، یعنی مصونیت صد در صد از یک سو و گزینش الهی از سوی دیگر است. در حالی که اهل سنت قائل به لزومعصمت امام و خلفای پیامبر(ص) نمیباشند، بلکه آن را یک امر فقهی و مقام عرفی میدانند که با انتخاب و بیعتمردم ایجاد میشود. اعتقاد اصیل شیعه به عصمتائمه (ع) مبتنی بر آیاتقرآن و سخنان صریح پیامبر اکرم (ص) درباره عصمتامامان است. قرآن کریم در برخی از آیات، به عصمتامامان(ع) اشاره کرده است؛ مانند آیه تطهیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۷۱]؛ و نیز آیهاولوالامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۷۲]؛ پیامبر(ص) نیز جانشینان بعد از خود را با ویژگی عصمت معرفی فرموده است. برای نمونه، از ایشان روایت شده است: "من، علی، حسن، حسین و نه تن از فرزندان حسین، پاکیزه و معصوم از هرگونه گناه و اشتباهیم"[۷۳]. هم چنین آن حضرت خطاب به امیرمؤمنان(ع) فرموده است: "أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا "[۷۴]. نیز در جای دیگری فرمود: "از صلب حسین، نه اماممعصوم و مطهر خارج خواهند شد که مهدی این امت، از آنان است و در آخر الزمانقیام میکند"[۷۵]؛ بر اساس این احادیث، جانشینانپیامبر(ص) همانند خود پیامبر(ص) میبایست از هرگونه آلودگی و خطای فکری و عملی مصون باشند.
امامت: در اندیشه کلامی شیعه، امامت، طبق آن چه در قرآن کریم بیان شده[۷۶]، مقامی الهی است و معرفی مصداق آن بر عهده پیامبر(ص) است. پیامبر اکرم (ص) نیز در معرفی جانشینان خود، امام مهدی (ع) را به عنوان دوازدهمین وصی و آخرین امام پس از خود ذکر فرموده است. این دسته از احادیثنبوی دو گونهاند: برخی به طور عام از امامتاماماندوازده گانه خبر دادهاند و برخی دیگر، به طور خاص، نام ائمه(ع) و مخصوصاً حضرت مهدی (ع) را بیان کردهاند. در برخی احادیثنبوی، تعداد جانشینانپیامبر(ص) منحصر در دوازده نفر ذکر شده که همگی قریشی تبارند. این احادیث بیشتر در مجامع حدیثی اهل سنت، نظیر صحیح مسلم، صحیح ابن حبان، جامع ترمذی، سنن ابی داود، سنن ابن ماجه، مسند احمد بن حنبل، مسند ابن جعد، مسند ابی یعلی، کنز العمال و... نقل شده است. مانند حدیث: "يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "[۷۷]؛ و حدیث" لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "[۷۸]؛ اما در نوع دوم احادیث معرفی خلفا، پیامبر(ص) ضمن تأکید بر دوازده نفر بودن جانشینان خود، به معرفی مصادیق این دوازده نفر پرداخته و آنان را اهل بیت خود دانسته است. در یک دسته از این احادیث، امیرمؤمنان(ع) اولین آنان و امام مهدی (ع) آخرین آنان معرفی شدهاند[۷۹] و اقرار به امامت آنان، مایه ایمان و انکار آنان سبب کفر شمرده شده است[۸۰]. در برخی دیگر از این احادیث، پیامبر(ص) نه نفر از دوازدهامام بعد از خود را از صلب امام حسین(ع) معرفی کرده و تصریح فرموده که آخرین آنان، حضرت قائم است. به عنوان مثال، ابوذر از پیامبر(ص) نقل کرده است: "امامان بعد از من دوازده نفرند. نه نفر آنان از نسل حسین(ع) هستند و نهمین آنان، قائم آنان است. آگاه باشید که داستان اماماندوازده گانه در میان شما همانند قضیه کشتی نوح است؛ پس هر کس به آنان متمسک شود، نجات مییابد و هر کس از آن دوری ورزد، هلاک میشود"[۸۱]؛ در بخشی دیگر از این دسته احادیث، پیامبر(ص) اسامی امامان(ع) بعد از خود را نیز بیان فرموده است. گاهی فقط اسامی مشترک میان ائمه (ع) بیان شده است؛ مثل: "امامان(ع) بعد از من دوازده نفرند. اولین آنان، علی(ع)، چهارمین آنان، علی(ع)، هشتمین آنان، علی(ع)، دهمین آنان، علی(ع) و آخرین آنان مهدی است" [۸۲]. در حدیث معروف به "حدیث لوح" نیز آمده است: امام باقر(ع) از جابر بن عبدالله انصاری درخواست کرد که از آن چه در لوححضرت فاطمه(س) دیده است، خبر بدهد. جابر در پاسخ امام باقر(ع) عرض کرد: "خدا را شاهد میگیرم که من در زمان حیات رسول الله(ص) وارد خانه مادرت فاطمه شدم تا تولد فرزندنش حسین(ع) را به او تبریک گویم. در دست دختر رسول الله(ص) لوحی سبز رنگ دیدم که گمان کردم زمرد است. در آن لوح، نوشتههایی نورانی به چشم میخورد که مثل سفیدی نورخورشید در آن نقش بسته بودند. پرسیدم: ای دختر رسول الله(ص)! پدر و مادرم به فدایت، این چیست؟ فرمود: این لوحی است که خداوند آن را به پدرم رسول الله(ص) هدیه نموده است و در آن اسم پدرم و شوهرم علی(ع) و هر دو فرزندم و اسامی دیگر اوصیا از فرزندانم ذکر شده است. پدرم آن را به من عطا نمود تا مرا شاد و مسرور نماید[۸۳] آن گاه مادرت فاطمه، آن لوح را به من نشان داد و من آن را خواندم و از آن نسخه برداری کردم. پس از آن، جابر بنا به درخواست امام باقر(ع) نسخه مکتوب خود را به حضرت نشان داد که در آن، اسامی هر کدام از اماماندوازده گانه با توصیفات خاص، ذکر شده بود[۸۴]»[۸۵].]]]]
«امام زمان (ع) در سیرترفتار و شخصیت دارای ویژگیهای برجستهای است که به بعض آنها اشاره میکنیم:
بندهخدا از بزرگترین صفات انبیا و اولیای الهی که در قرآن به آن بسیار توجه شده است "عبودیت" و "بندگی" ایشان است، طوری که نامی از پیامبری به میان نیامده مگر اینکه او را به عنوان بنده = عبد معرفی کرده است. امام مهدی(ع) که خاتم اولیاست، در برابر خدا بسیار فروتن بوده و در برابر عظمت الهی خاشع است. خدا و عظمت او در وجود حضرتش متجلی است. همواره بیمخدا به دل دارد و به مقام تقربی که نزد خدا دارد، مغرور نمیشود. در حکومت او به احدی بدی نرسد، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد[۸۶].
خلق محمدی:قرآن کریم، پیامبران و از جمله ابراهیم خلیل و حضرت محمد(ص) را به عنوان "الگو" و "اسوه" در همه شؤون زندگی معرفی میکند. رسول خدا در قول و فعلمفسرآیه به آیهقرآن است و بدینسان به داشتن خلق عظیم هم ستوده شده است ﴿ وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾. آری مهدی(ع) هم صاحب حشمت، سکینه و وقار است. مهدی جامههایی درشت بر تن میکند و نان ساده میخورد. علم و حلم او از همه مردم بیشتر است. او همنام پیامبر و صاحب و دارنده خلق محمدی است[۸۷]. امام علی(ع) روزی به امام حسین(ع) نگاهی کرد و فرمود "این پسر من آقاست. چنانکه پیامبر نیز او را آقا نامیده؛ خداوند از دودمان او مردی هم نام پیامبر به وجود آورد که در خوی و سیرت مانند خود آن حضرت است به هنگامی که مردم از همه جا غافل و حق از میان برود و ظلم سراسر گیتی را فرا گرفته باشد، ظهور کند... او زمین را پر از عدل کند، همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد"[۸۸].
اهل جود و کرم: از جمله ویژگیهای امام مهدی(ع) صفت جود و برخورد کریمانه با دیگران است او تحقق بخش "وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ"[۸۹] است. بخشنده بودن در عصر او به عنوان یک فرهنگ در بین مردمان رواج مییابد. حتی در روایت آمده است که در آن زمان مؤمنان در معاملات از یکدیگر سود نمیگیرند. امام(ع) اهل بخشش است و بدون سختگیری نیاز و خواسته دیگران را برآورده میسازد. او نسبت به عمال و کارگزاران و مأموران دولت خویش سختگیر، دقیق و با ناتوانان و مستمندان بسیار دلرحم و مهربان است[۹۰]. امام عصر(ع) در برنامه خویش اساس کارش نیز بر تزکیه و تعلیم بنا نهاده شده است. مرحوم آیت اللهطالقانی ذیل خطبه ۱۳۴ نهج البلاغه سخنی نغز دارند که میآوریم: "اساس کار او نه متکی به جنگ است و نه تهدید به سرنیزه و قوانین تحمیلی، شروع اصلاح و سازندگیاش از عقول و نفوس بشری است. این کاری است که نه قدرت نظامی میتواند انجام دهد و نه قوانین و تعلیمات و علوم بشری. معلوم و اکتشاف بشری هرچه پیش رود و وسعت یابد، اگر با هدایت و اصلاح و رشد عقلی و نفسانی همراه نباشد به خیر و صلاح بشری نخواهد بود... تحدید هواها و طغیانها به وسیله هدایت و تنویر عقول و رشد کافی، نخستین کار و انقلاب است که شخصیت عالی آینده انجام میدهد و این هم دو قسمت دارد: قسمت نخست رشد و هدایت کلی و عمومی است برای همه بشر، قسمت بعد هدایت و حاکمیت شخص قرآن است که همان حاکمیت خدا و مشیت اوست..."[۹۱].
برپاکننده دولتعدالت: از خصوصیات بارز امام مهدی(ع) و حکومت او عدالت گسترده در همه زمینهها است. طوری که سراسر زمین از عدل و داد پر شود. هیچ جای زمین باقی نماند، مگر اینکه به برکتعدل و احسان او فیض برده و زنده شود. حتی جانوران و گیاهان نیز از این برکت و عدالت و دادگری و... بهرهمند میگردند [۹۲]. در احادیث فراوان این نکته بازگو شده است که عدالت مهدوی چنان گسترده و دقیق است که به هیچکس در هیچ چیز هیچگونه ستمی نرود. نخستین نشانه عدل او اینکه سخنگویان حکومت او در مکه فریاد میزنند: "هر کس نماز فریضه خویش را در کنار حجرالاسود و محل طواف، خوانده است و اکنون میخواهد نماز نافله بخواند به کناری رود تا حق کسی پایمال نگردد و هر کس میخواهد نماز فریضه بخواند بیاید و بخواند[۹۳]. عصر غیبت و دوران انتظار نیز بخشی شیرین و جذاب از عصر ظهور میتواند باشد؛ به شرطی که ایمان تقویت، ارزشهای دین و مکتب تحکیم، انقلابیون و منتظران در راه خدا استوار و به وظایف و تکالیف خویش عمل نمایند. آری پرهیز از بدی و بدعت و ترویج نیکی و معروف از جمله وظایف منتظرانحکومتعدل جهانی است. آمادگی و کسب علوم و مهارتهای لازم و فرآهم آوردن شرایط ظهور از دیگر برنامههایی است که شیفتگان دولت حق بر عهده دارند. و بالاخره از مهمترین و اساسیترین وظایف آنهاکسب معرفت و شناخت نسبت به امام زمان (ع) است که حیات واقعی و انسانی ما در گرو آن است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: " مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "[۹۴]»[۹۵].]]]]
«احادیث و روایاتی که از اهل بیت(ع) به دست ما رسیده، از حیث سند و دلالت، مختلف هستند. برخی از آنها، متواتر و برخی، مستفیض یا خبر واحد هستند و از جهتی، برخی، صحیح و برخی دیگر، حسن به شمار میآیند و برخی نیز به دلیل مجهول بودن راوی حدیث یا غیر موثق بودن راوی، ضعیف شمرده میشوند. احادیث مربوط به امام مهدی (ع) نیز از این قاعده مستثنا نیستند و از دیدگاه علم حدیث، هریک از جایگاه جداگانهای برخوردار هستند، ولی با این همه، برخی از مطالب، در بیشتر این احادیث، مشترک هستند و در اکثر احادیث به این مطالب اشاره شده، به همین دلیل میتوان ادعا کرد که این مطالب مشترک اگرچه متواتر لفظی نباشند، متواتر معنوی هستند. بنابراین، بدون کمترین شبههای، میتوان به این مطالب استناد کرد:
امام مهدی (ع) هم نام رسول خدا(ص) است:رسول خدا(ص) میفرمایند: "اسم او، مانند اسم من است و اسم پدرش، مانند اسم فرزندم است. او، از فرزندان دخترم است. خداوند، به دست آنان، حق را آشکار میکند و با شمشیرهای آنان، باطل را فرسوده میکند"[۹۶].
آن حضرت قبل از ظهور به غیبت طولانی میروند:پیامبر(ص) فرمود:مهدی، از فرزندان من است. اسمش، اسم من و کنیهاش، کنیه من است؛ از حیث خلق و خوی و شکل و صورت، شبیهترین مردم به من است. برای او غیبتی است ..."[۹۹].
«در مجموعه سخنان حضرت امام به تعدادی از آنها اشاره شده است که با ذکر بخشی از آنها متبرک میشویم:
خاتم الاوصیاء: یکی از ویژگیهای امام زمان آنست که حضرت ایشان آخرین اماممعصوم و به عبارتی خاتم اوصیا است. در سخنان امام راحل آمده است: "سالروز مبارک ولادت با سعادت و پربرکت حضرت خاتم الاوصیاء و مفخر الاولیاء حجت بن الحسن العسکری- ارواحنا لمقدمه الفداء- بر مظلومان دهر و مستضعفانجهان مبارک بود"[۱۰۲]. این ویژگیها اشاره به یک مطلب مهم دارد که در روایتهای متعددی ذکر شده است؛ از جمله این روایتها، حدیث زیر است: " قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (ص): اَلْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمُ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي يَفْتَحُ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا "[۱۰۳]. بنابراین اوصیای پیامبر(ص) و جانشینان او دوازده نفرند که آخرین ایشان حضرت مهدی است، پس او "خاتم الاوصیاء" است.
خلیفة الله: یکی دیگر از ویژگیهای امام عصر(ع) آنست که حضرتش، "خلیفة الله" است. این ویژگی نیز در بیان حضرت امام آمده است. ایشان فرموده است: "من خیلی ناراحت گاهی میشوم از اینکه مثلا امام عصر(ع) را میگویند سلطان السلاطین؛ خلیفة الله است"[۱۰۴]. همانطور که میدانیم غرض از خلقتبشر این بود که "جانشین خدا" یعنی همان خلیفة الله باشد، آنگونه که در قرآن آمده است: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۱۰۵]؛ از طرف دیگر، در روایتها به حضرت مهدیلقب "خلیفة الله" اعطا شده است. از جمله در روایتی که پیامبر فرمود:" قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص): يَخْرُجُ اَلْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ فِيهَا مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا اَلْمَهْدِيُّ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ"[۱۰۶].
مصلح: مدعیان اصلاح طلب زیادند ولی اصلاح طلب واقعی حضرت مهدی است. این ویژگی نیز در سخن امام راحل ذکر شده است. "و آن روزی که انشاء الله تعالی، مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه عالم اصلاح شود بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی میشوند"[۱۰۷]. "من امیدوارم که انشاء الله حضرت بقیة الله زودتر تشریف بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود اصلاح کند اینها را"[۱۰۸]. اینکه حضرت مهدی روزی خواهد آمد و "اصلاحات" واقعی را آغاز مینماید، مستند آن روایتهایی است، از جمله روایتی که راجع به تفسیرآیه ۱۷ سوره حدید آمده است: از ابن عباس است كه در مورد آيه مباركه: ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾[۱۰۹] گفته است: يعنى خداوند به وسيله قائمآل محمد(ع) زمين را پس از آنكه مرده باشد؛يعنى بعد از ستم اهل آن مملكت اصلاح مىكند.[۱۱۰].
قائم: از القاب مشهور ولی عصر(ع) این است که ایشان "قائم" هستند. امام راحل ضمن اشاره به این لقب میفرماید: "امیدوارم که ما همه ... به آن وظایفی که اسلام، قرآن، تحت لوای حضرت صاحب (ع) برای ما تعیین فرمودهاند عمل کنیم ... شاید این وضعی که برای حضرت صاحب (ع) ذکر شده است. دنبال همین آیه شریفه که میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى...﴾[۱۱۵] دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم قیام واحد که بالاترین قیام همان قیام آن شخص واحد است و همه قیامها باید دنبال آن قیام باشد و قیام لله باشد ... البته آن حضرت قیام لله میفرمایند ..."[۱۱۶]. علاوه بر آیهای که در سخنان حضرت امام ذکر شد، در روایت آمده است: "پس از شهادت امام حسین(ع) فرشتگان ضجه کنان از خدا پرسیدند: خدایا! آیا از قتل ابا عبد الله چشم پوشی خواهی کرد؟ خدا ضمن اشاره به امام زمان(ع) که در حال ایستادهنماز میگذارد، فرمود: بهوسیله آن قائم (ایستاده) از آنها انتقام خواهم گرفت"[۱۱۷].
صاحب: از ویژگیها و صفتهای امام زمان(ع) "صاحب" است که به تنهایی و یا به صورت "صاحب الزمان" استعمال میشود. "در زمان حضرت صاحب (ع) هم که ایشان با تمام قدرت میخواهند عدل را اجرا نمایند ..."[۱۱۸]. "در زمان حضرت صاحب (ع) حکومت واحد میشود ..."[۱۱۹]. "آیا خلاف قرآن نیست که ما دیگر معصیت کنیم تا حضرت صاحب بیاید؟!"[۱۲۰]. به کار بردن صفت "صاحب" برای آن وجود مبارک توسط هم عصران آن حضرت بوده است:" عَنْ نَسِيمَ الْخَادِمِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ (ع) بَعْدَ مَوْلِدِهِ بِعَشْرِ لَيَالٍ فَعَطَسْتُ عِنْدَهُ فَقَالَ يَرْحَمُكِ اللَّهُ "[۱۲۱]. به امام زمان "صاحب عصر" نیز گفته میشود، آنگونه که در کلامامام راحل آمده است: "میگویند: ﴿وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾[۱۲۲]؛ عصر، انسان کامل است، امام زمان(ع) است. یعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات یعنی قسم به انسان کامل- ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾[۱۲۳] همچنین به آن حضرت "ولی عصر" میگویند که این ویژگی در سخنان حضرت امام نیز به کار رفته است[۱۲۴]. در بیانی نورانی از امام صادق(ع) کلمه "عصر" در سوره شریفه "و العصر" به عصر خروجامام زمانتفسیر شده است[۱۲۵].
منتظر:امام زمان کسی است که عالم و آدم در انتظار اوست. همه منتظرند تا عدالت گستر جهان بیاید و بشر را نجات دهد. به همین دلیل حضرتش را "منتظر" نامیدهاند: "مهدیمنتظر در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سرمیدهد و بشریت را به توحید میخواند"[۱۲۶]. در کلام نورانی امام صادق(ع) آمده است: براى آن جوان پيش از آنكه قيام كند، غيبتى است عرض كردم: چرا؟ فرمود: ميترسد - و با دست اشاره بشكم خود كرد-(يعنى ميترسد شكمش را پاره كنند) سپس فرمود: اى زراره! اوست كه چشم براهش باشند، و اوست كه در ولادتش ترديد شود[۱۲۷].
خورشیدهدایت: "نورانیت" از ویژگیهای مشترک همه معصومین است که درباره آنان روایتهای متعددی در این خصوص وارد شده است. در مورد حضرت مهدی نیز روایتهای متعددی وارد شده است. ابتدا جملاتی از حضرت امام و سپس روایت ذکر میشود. "امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور این مولود فرخنده هرچه زودتر فرارساند و خورشیدهدایت و امامت را طالع فرماید"[۱۲۸]. در روایت نیز آمده است:" إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا، وَ اِسْتَغْنَى اَلْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ، وَ صَارَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَاحِداً، وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَةُ "[۱۲۹].
مهدی موعود: از القاب مشهور آن حضرت، مهدی موعود است که بیش از سایر کلمات، استعمال میشود. در بخشی از بیانات امام خمینی آمده است: "من نمیتوانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است. نمیتوانم بگویم که شخص اول است، برای اینکه دومی در کار نیست. ایشان را نمیتوانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الا همین که مهدی موعود است. آنی است که خداذخیره کرده است برای بشر"[۱۳۰]. در مورد وجه نامگذاری آنجناب به مهدی از "امام نهم" نقل شده است که فرمود:" إِنَّمَا سُمِّيَ اَلْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى لِأَمْرٍ خَفِيٍّ، يُهْدَى لِمَا فِي صُدُورِ اَلنَّاسِ، يَبْعَثُ إِلَى اَلرَّجُلِ فَيَقْتُلُهُ لاَ يَدْرِي فِي أَيِّ شَيْءٍ قَتَلَهُ "[۱۳۱]. از امام خمینی عبارتها و ویژگیهای دیگری نیز درباره امام عصر وجود دارد که نقل همه آنها به طولانی شدن مقاله میانجامد. از قبیل: یگانه دادگستر ابدی، پرچمدار بزرگ رهایی، ناظر امور، منجی بشر و ... در کتاب دلائل الامامة نیز تعداد زیادی از القاب حضرت مهدینقل شده است که هریک ناظر به یک صفت و یک ویژگی حضرت مهدی است. همچنین در "زیارت جامعه کبیره" نیز به برخی از صفات مشترک اهل بیت(ع) اشاره شده است[۱۳۲]»[۱۳۳].]]]]
«شخصیت امام مهدی(ع) و زندگی آن حضرت ویژگیهایی دارد که آن بزرگوار را از سایر امامان متمایز کرده است. این خصوصیات در روایاتپیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) به صورت برجسته بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها میپردازیم:
بشارت به آمدن او: از ویژگیهای امام مهدی(ع) بشارتهای فراوانی است که پیرامون این بزرگوار وارد شده است. این بشارتها گاه در قالب بشارت آمدن موعود مطرح شده است و گاه با ذکر مصداق موعود، به بشارت ظهور امام مهدی(ع) پرداخته است. در نگاه دیگر، نوید آمدن موعود هم در متون سایر ادیان و شرایع آمده است (که در جای خود به آن خواهیم پرداخت)، و هم در قرآن کریم به آن اشاره شده است و هم در متون رواییشیعه و اهل سنت پرداخته شده است.[۱۳۴] ما در این بخش به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم: از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِّ يُبْعَثُ فِي أُمَّتِي عَلَى اِخْتِلاَفٍ مِنَ اَلنَّاسِ وَ زِلْزَالٍ، يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ اَلسَّمَاءِ وَ سَاكِنُ اَلْأَرْضِ».[۱۳۵] همچنین از ایشان نقل شده است: «لاَ تَذْهَبُ اَلدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ اَلْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اِسْمُهُ اِسْمِي»؛[۱۳۶]دنیا نمیروی (به پایان نمیرسد) تا اینکه حکومت میکند بر عرب مردی از اهل بیتم، اسم او هم اسم من است.
ابوبصیر گوید: امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ سنن [سُنَناً] مِنَ اَلْأَنْبِيَاءِ... فَأَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ عِيسَى فَيُقَالُ فِيهِ مَا قِيلَ فِي عِيسَى وَ أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ يُوسُفَ فَالسِّتْرُ يَجْعَلُ اَللَّهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلْخَلْقِ حِجَاباً يَرَوْنَهُ وَ لاَ يَعْرِفُونَهُ وَ أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَهْتَدِي بِهُدَاهُ وَ يَسِيرُ بِسِيرَتِهِ».[۱۴۰] در صاحب این امر سنّتهایی از انبیاء وجود دارد.... امّا سنّت او از موسی بن عمران آن است که او نیز خائف و منتظر است، امّا سنّت او از عیسی آن است که در حقّ او نیز همان میگویند که درباره عیسی گفتند، امّا سنّت او از یوسف مستور بودن است، خداوند بین او و خلق حجابی قرار میدهد، مردم او را میبینند امّا نمیشناسند، و امّا سنّت او از محمّد(ص) آن است که به هدایت او مهتدی میشود و به سیره او حرکت میکند.
ولادت پنهانی: از متون تاریخیاثبات میشود که امام مهدی(ع) به شکل پنهانی به دنیا آمده است. خفای در ولادت از چند راه قابل بررسی است:
در روایات متعددی از ائمه اهل بیت(ع) آمده است که ولادت قائم آل محمد مخفیانه است. به عنوان نمونه: از امیرالمؤمنینامام علی(ع) نقل شده است: «إِنَّ اَلْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ فَلِذَلِكَ تَخْفَى وِلاَدَتُهُ وَ يَغِيبُ شَخْصُهُ».[۱۴۱] از امام حسن مجتبی(ع) نقل شده است: «فإن الله عزوجل يخفي ولادته و يغيب شخصه لئلا يكون لأحد في عنقه بيعة إذا خرج».[۱۴۲] از امام سجاد(ع) نقل شده است: «اَلْقَائِمُ مِنَّا تَخْفَى وِلاَدَتُهُ عَلَى اَلنَّاسِ حَتَّى يَقُولُوا لَمْ يُولَدْ بَعْدُ لِيَخْرُجَ حِينَ يَخْرُجُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ».[۱۴۳] از امام جواد(ع) نقل شده است: «اَلْقَائِمَ اَلَّذِي يُطَهِّرُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ اَلْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ اَلْكُفْرِ وَ اَلْجُحُودِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلاً وَ قِسْطاً هُوَ اَلَّذِي تَخْفَى عَلَى اَلنَّاسِ».[۱۴۴]
در برخی از روایات بین امام مهدی(ع) و برخی از پیامبران(ع)مشابهتهایی برقرار شده است که خلفای ولادت از جمله آنها است: از امام سجاد(ع) نقل شده است: «فِي اَلْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنْ سُنَنِ اَلْأَنْبِيَاءِ... وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِيمَ فَخَفَاءُ اَلْوِلاَدَةِ وَ اِعْتِزَالُ اَلنَّاسِ».[۱۴۵]محمد بن مسلمْ ثقفی طحان میگوید: دخلت علي أبي جعفر محمد بن علي الباقر عليهما السلام و أنا أريى أن أساله عن القائم من آل محمد؛ فقال لي مبتدئا: يا محمد بن مسلم! إن في القائم من آل محمد شبها من خمسه من الرسل يونس بن متي و يوسف بن يعقوب و موسي و عيسي و محمد... و أما شبهه من موسي فدوام خوفه و طول غيبته و خفاء ولادته.[۱۴۶] از امام صادق(ع) نقل شده است: «فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّةُمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَقَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَيْبَتُهُ عَنْ قَوْمِهِ».[۱۴۷]
در متن روایت ولادت تصریح شده است که به علت ظاهر نبودن آثار حاملگی در جناب نرجس خاتون، حتی بانوی بزرگ حرماهل بیت جناب حکیمه خاتون نیز اطلاع نداشت. در خبر منقول از حکیمه خاتون آمده است: بعث إلي ابو محمى الحسن بن علي فقال يا عمة اجعلي إفطارك هذه الليلة عندنا فإنها ليلة النصف من شعبان فإن الله تبارك و تعالي سيظهر في هذه الليلة الحجة و هو حجته في أرضه قالت فقلت له و من أمه قال لي نرجس قلت له جعلني الله فداك ما بها أثر فقال هو ما أقول لك.[۱۴۸]
کیفیت زندگی امام مهدی(ع): از چگونگی زندگی شخصیامام مهدی(ع) گزارش خاصی نه از امامان معصوم و نه از وکلای خاص به دست ما نرسیده است. دلیل این مطلب، ولادت پنهانی، زندگی مخفیانه در دوران کودکی و نیز غیبت و پنهانزیستی تا زمان قیام است. آنچه میتوان گفت این است که آن بزرگوار همچون سایر انسانها از زندگی بشری برخوردار است و زیست آن بزرگوار از حیث خوراک و پوشاک مانند سایر انسانها است، همچنانکه سایر پیشوایان آسمانی از انبیاء و اوصیاء(ع) چنین بوده است. تنها امتیازی این بزرگواران، رابطه خاص با خداوند است. این حقیقت در قرآن کریم به صراحت بیان شده است. ﴿قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ﴾[۱۴۹] و نیز ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ﴾[۱۵۰]»[۱۵۱].]]]]
«در باب قدرتحضرت صاحب الزمان (ع) روایات مختلفی آمده است. امام صادق (ع) میفرماید: قائم (ع) وقتی ظهور کند، آنچنان نیرومند خواهد بود که اگر قویترین درخت روی زمین را با دست مبارکش بکشد، از ریشه و بن برمیکند، و اگر بر کوهها بانگ بزند، سنگهایش فرومیریزد و اگر بندهای را با دست مبارکش نوازش کند، قلبش چون قطعه آهن محکم و استوار میگردد[۱۵۲]. با سپاهی حرکت میکند که اگر با کوهها روبرو شوند، کوهها را درهم میریزند و از دل کوهها راه بر میگزینند[۱۵۳][۱۵۴].
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«شخصیت امام مهدی(ع) و زندگی آن حضرت ویژگیهایی دارد که آن بزرگوار را از سایر امامان(ع) متمایز کرده است. این خصوصیات در روایاتپیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) به صورت برجسته بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها میپردازیم:
بشارت به آمدن او: از ویژگیهای امام مهدی(ع) بشارتهای فراوان پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) دربارۀ ولادت آن حضرت و ظهور او است. این روایات، هم در کتابهای شیعه و هم در آثار اهل سنت آمده است[۱۶۳] که تنها به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم: پیامبر اکرم(ص) فرمود: "شما را به مهدی(ع) بشارت میدهم. او وقتی که مردم گرفتار اختلاف و پراکندگی شدهاند، برانگیخته میشود و زمین را از عدل و داد پر میکند، همان گونه که از ظلم و جور، پر شده است"[۱۶۴]. امام حسین(ع) فرمود: "قائم این امت همانا نهمین نفر از فرزندان من است. او دارای غیبت است و کسی است که میراث او تقسیم میشود؛ در حالی که زنده است.[۱۶۵] از امام رضا(ع) سؤال شد: "قائم شما اهل بیت کیست؟ فرمود: چهارمین نفر از اولاد من خواهد بود؛ فرزند بهترین کنیزان که خداوند به وسیله او زمین را از هرگونه ظلم و ستمپاک خواهد کرد. اوست کسی که مردم در ولادتش شک میکنند و او همان است که قبل از قیامش، غیبت خواهد نمود"[۱۶۶]
ولادت پنهانی: در روایات فراوان، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که مردی از خاندان او به نام "مهدی" قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایانستمگر عباسی با اطلّاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت، امام مهدی(ع) را به قتل برسانند. بنابراین از زمان امام جواد(ع) زندگی امامان(ع) با محدودیتهای بیشتری همراه شد و در زمان امام عسکری(ع) به اوج خود رسید؛ به گونهای که کمترین رفت و آمد به خانه ان بزرگوار از نظر دستگاه حکومت، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولّد آخرین حجّتحق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران میبود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی(ع) بیاطلّاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولّد نیز نشانههای بارداری در نرجس خاتون، مادر بزرگوار امام دوازدهم، دیده نشد. حکیمه خاتون، دختر گرامی امام جواد(ع)، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است: "امام عسکری(ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: "ای عمّه! امشب افطار نزد ما باش؛ چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب آخرین حجّت خود بر روزی زمین را آشکار خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست. فرمود: سخن، همان است که گفتم. پس بر نرجس وارد شدم و سلام کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفشهایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من! حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمّه جان! چه میفرمایید؟ گفتم: دخترم! امشب خداوند متعال به تو پسری عطا میفرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد. حکیمه گوید: پس از نماز عشا، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم. هنگام نیمه شب برای انجامِ نماز شب برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که نرجس به آرامی خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات نماز خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال ان که او همچنان در خواب بود. لحظاتی بعد برخاست و نماز شب گزارد و خوابید. حکیمه ادامه میدهد: بیرون آمدم و در جستوجوی فجر سپیده به آسمان نگریستم. پس فجر اوّل[۱۶۷] را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. به شک افتادم، ناگاه امام عسکری(ع) از جایگاه خود ندا برآورد: ای عمّه! شتاب مکن. امر ولادت نزدیک است. نشستم و به قرائت سورههای سجده و یس مشغول شدم که نرجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: اسم الله علیک![۱۶۸] آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: آری ای عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار که این، همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم نوزادِ تولّد یافته به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم. در آغوشش گرفتم و او را کاملاً پاکیزه یافتم. در این هنگام امام عسکری(ع) مرا ندا داد: ای عمّه! پسر را نزد من بیاور. او را نزد وی بردم... . در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم! سخن بگو. پس لب به سخن گشود و فرمود: " أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه". سپس بر امیر المؤمنین(ع) و امامان(ع) درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. امام عسکری(ع) فرمود: ای عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند..."[۱۶۹]
غیبت طولانی و پیشگویی آن: از ویژگیهای مهم امام مهدی(ع) غیبت آن حضرت از مردم است. جالب این است که در روایات فراوان، همۀ پیشوایانمعصوم (ع) از آن خبر دادهاند و این از جمله خبرهای غیبی معصومان (ع) است که به وقوع پیوسته. چند نمونه از این روایات را میآوریم: پیامبر اکرم(ص) فرمود: "مهدی از فرزندان من است. برای او غیبت و حیرتی خواهد بود که مردم در آن، گمراه شوند [۱۷۰]. امام صادق(ع) فرمود: "همانا غیبت در ششمین نفراز فرزندانم رخ خواهد داد. او دوازدهمین نفر از امامانهدایت پس از رسول خداست که اولین آنها امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع) و آخرین آنها قیام کنندۀ به حق، بقیة الله در روی زمین است.[۱۷۱]. امام جواد(ع) فرمود: "همانا قائم از ما اهل بیتمهدی(ع) است که باید در زمان غیبتش، مورد انتظارمردم باشد و هنگام ظهورش از او اطاعت شود. او سومین نفر از فرزندان من است.[۱۷۲] گفتنی است این غیبت طولانی که از آغازین سالهای زندگی امام شروع شده از عواملی است که سبب شده که ما از امور شخصی آن حضرت، اطلاع و آگاهی دقیق و مستندی نداشته باشیم. بسیاری از علاقهمندان به امام، از مکان زندگی حضرت و همسر و فرزندان او میپرسند، ولی جواب محکم و مستندی نمیشنوند؛ زیرا ندانستن این امور، از پیامدهای غیبت آن بزرگوار است. البته بدیهی است که جهلِ ما از این بخش از زندگی حضرت، به روند معرفت و اطاعت و تسلیم ما نسبت به آن امام و حجت الهی زیانی نمیرساند و پرداختن به این مسائل، مشکلی را حل نمیکند؛ پس بهتر است از بحث و گفتوگو در این مجال بپرهیزیم؛ چنانکه حضرت مهدی(ص) خود فرمود: "درهای پرسش را از آنچه به حال شما سودی ندارد، ببندید"[۱۷۳]
طول عمر:از ویژگیهای امام مهدی(ع) عمر طولانی آن حضرت است. تاکنون[۱۷۴] نزدیک به دوازده قرن از عمر شریفش میگذرد. این عمر طولانی به دلیل آن است که مطابق ارادۀ الهی، او آخرین حجّتخدا و همان ذخیرۀ الهی برای اجرای اهداف انبیا است و پیداست که باید تا زمان فراهم شدن زمینههای قیام جهانیاش زنده بماند. این حقیقت در روایات فراوانی بیان شده است. البته برای بعضی، این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری چنین طولانی داشته باشد. برای پاسخگویی به این سؤال، بجاست مقداری دربارۀ طول عمر بحث کنیم: سرچشمه این سؤال و علت طرح آن، این است که آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است، عمرهای محدودی است که معمولاً به صد سال نمیرسد؛ از این رو[۱۷۵] بعضی نمیتواند یک عمر طولانی را باور کنند؛ در حالی که عمر طولانی از نظر عقل و دانش بشری، امری غیر ممکن نیست. دانشمندان با مطالعه اجزای بدن به این حقیقت رسیدهاند که ممکن است انسان، سالهای بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود. برنارد شاو میگوید: از اصول علمی مورد پذیرش همه دانشمندان بیولوژیست، این است که برای عمربشر نمیتوان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسأله مرزناپذیری است.[۱۷۶] پروفسور "اتینگر" مینویسد: به نظر من با پیشرفت تکنیکها و کاری که ما شروع کردهایم، بشر قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال عمر کند.[۱۷۷]. بنابراین تلاش دانشمندان برای دست یافتن به راههای غلبه بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشانگر امکان چنین پدیدهای است؛ چنانکه در این مسیر، گامهای موفقیت آمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان، کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب آب و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صد وپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند. مهمتر اینکه عمر طولانی در گذشته تاریخانسانها بارها تجربه شده است. در کتابهای آسمانی و تاریخی، انسانهای زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شدهاند که مدت عمر آنها بسیار درازتر از عمربشر امروز بوده است. برای نمونه چند مورد را بیان میکنیم:
در قرآن آیهای هست که نه تنها از عمر طولانی، بلکه از امکان زنده ماندن تا روز رستاخیز، خبر میدهد و آن آیه درباره حضرت یونس(ع) است که میفرماید: "اگر حضرت یونس(ع) در شکم ماهی تسبیح نمیگفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی میماند.[۱۷۸] بنابراین از نظر قرآن، عمری بسیار طولانی از عصر حضرت یونس(ع) تا روز رستاخیز که در اصطلاح زیست شناسان، عمر جاویدان نامیده میشود برای انسان و ماهی، امکان پذیر است.[۱۷۹]
قرآن کریم در مورد حضرت نوح(ع) میفرماید: "به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ پس ۹۵۰ سال در میان آنها درنگ کرد.[۱۸۰] آنچه در این آیه شریف آمده است، مدت پیامبری آن حضرت است. براساس بخری روایات، مدت عمر آن بزرگوار ۲۴۵۰ سال بوده است.[۱۸۱] جالب اینکه در روایتی از امام سجاد(ع) نقل شده است که فرمود: در امام مهدی(ع) سنّت و شیوهای از زندگی حضرت نوح(ع) میباشد و آن، طول عمر است.[۱۸۲]
و نیز درباره حضرت عیسی(ع) میفرماید: "... و هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند؛ بلکه امر بر آنها مشتبه شد... به یقین او را نکشتند؛ بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد که خداوند، توانا و فرزانه است.[۱۸۳] همه مسلمانان به استناد قرآن و احادیث فراوان، معتقدند که حضرت عیسی(ع) زنده است و در آسمان هاست و هنگام ظهورحضرت مهدی(ع) فرود آمده، او را یاری خواهد کرد.
امام باقر(ع) فرمود: "در صاحب این امر مهدی(ع) چهار سنّت از چهارتن از پیامبران است... و از حضرت عیسی(ع) سنتی دارد و آن اینکه درباره مهدی نیز میگویند: او مرده است؛ در حالی که او زنده میباشد.[۱۸۴] علاوه بر قرآن در تورات و انجیل نیز سخن از عمرهای طولانی مطرح شده است. در تورات آمده است: "... تمام ایام آدم که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد... جمله ایام "انوش" نهصد و پنج سال بود که مُرد... و تمامی ایام "قینان" نهصد و ده سال بود که مُرد... پس جمله ایام "متوشالح" نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد... .[۱۸۵] بنابراین تورات صریحاً به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی "بیش از نهصد سال" اعتراف میکند. در انجیل نیز عباراتی نشانگر آن است که حضرت عیسی(ع) پس از به دار کشیده شدن، زنده گردیده و به آسمان بالا رفته است[۱۸۶] و در روزگاری فرود خواهد آمد. مسلّم است که عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بیشتر است. با این بیان روشن میشود که پیروان دو آئین یهود و مسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهای طولانی نیز معتقد باشند. گذشته از اینکه طول عمر از نظر علمی و عقلی پذیرفتنی است و در گذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، در مقیاس قدرت بینهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقادپیروان همه ادیان آسمانی، تمام ذرات عالم در اختیارخداوند است و تأثیر همه سببها و علّتها به اراده او بستگی دارد. اگر او نخواهد، سببها از تأثیر باز میمانند و نیز او بدون سبب و علّت طبیعی، ایجاد میکند و میآفریند. او خدایی است که از دل کوه، شتری بیرون میآورد، آتش سوزنده را بر حضرت ابراهیم(ع) سرد و سلامت میسازد، دریا را برای موسی و پیروانش خشک میکند و آنها را از میان دو دیوار آبی عبور میدهد[۱۸۷] آیا چنین خدایی از اینکه به عصاره انبیا و اولیا و آخرین ذخیره الهی و نهایت آمال و آرزوی همه نیکان و تحقق بخش وعده بزرگ قرآن، عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟! امام حسن(ع) فرمود: "... خداوندعمرمهدی(ع)] را در دوران غیبتش طولانی میکند؛ سپس به قدرت خداییاش او را در سیمای جوانی زیر چهل سال آشکار مینماید تا مردمان دریابند که خداوند بر هر کاری تواناست.[۱۸۸] بنابراین جریان طول عمرامام دوازدهم(ع) از ابعاد مختلف عقلی و عملی و تاریخی امری ممکن و پذیرفتنی است و پیش از همه اینها از جلوههای اراده خداوند بزرگ و تواناست»[۱۸۹].
↑ر.ک: الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری؛ ص ۹۶ به بعد.
↑ر.ک: الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (نسخه خطی)؛ باب: إن الأئمة إذا شاءوا أن یعلموا علموا.
↑الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۵۱۴ به بعد.
↑«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (نسخه خطی)؛ باب إن الأرض لا تخلو من الحجة.
↑«لَوْ أَنَّ اَلْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ اَلْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ اَلْبَحْرُ بِأَهْلِهِ» الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (نسخه خطی)؛ باب إن الأرض لا تخلو من الحجة.
↑البخاری، محمد بن اسماعیل؛ الصحیح البخاری؛ ج ۹، ص ۱۰۱؛ النیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم؛ ج ۶، ص ۳ و ۴.
↑«إِنِّي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ »؛ الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۵۴.
↑الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۱۶۷ و ص ۱۷۵.
↑الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۵۳ به بعد.
↑در بین عربها این ضرب المثل بوده و کنایه از درماندگی و ناتوانی از قیام و حرکت است و علی(ع) با تشبیه اسلام به شتر آسیب دیده و خفته که حیات و حضور ظاهری دارد ولی بیتحرک و بیفایده مانده استنهایت ضعف و ناتوان شدنش را در آخرالزمان میرساند.
↑ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبر او و اولوالامر را اطاعت کنید و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [و از آنها داوری بطلبید]. این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
↑" أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸۰؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۶؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵۳؛ غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.
↑پیامبر(ص) فرمود که بیرون آید مهدی و بر سر او ابر سایه کرده باشد، پس به آن حالت منادی ندا کند که این مهدی خلیفة اللّٰه است پس پیروی کنید او را؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۱؛ و به همین مضمون: الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ ق، ص ۴۵۲: "...فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي".
↑وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی، قسمتی از بند "ع".
↑مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ و نیز ص ۴، ح ۶ "...إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ (ع) مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ..." همچنین مراجعه شود به: الحر العاملی، [الشیخ] محمد بن حسن، اثبات الهداة، (دوره سه جلدی)، ج ۳، ص ۴۴۱، ح ۸ و ص ۴۴۲، ح ۱۴.
↑ سوگند به عصر همانا انسان در زیان است؛ سوره عصر: ۱ و ۲
↑کتاب الغیبة للحجة، ص ۱۷۸؛ مسند احمد، ج ۳، مسند ابوسعید خدری، ص ۳۷. شما را به مهدی بشارت میدهم: او وقتی که مردم گرفتار اختلاف و پراکندگی شدهاند، برانگیخته میشود و زمین را از عدل و داد پر میکند، همانگونه که از ظلم و جور، پر شده است؛ ساکنان آسمان و زمین از او راضی میشوند.
↑کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۸. اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را به قدری طولانی فرماید تا آنکه مردی از فرزندان من خروج نماید و زمین را از عدل و داد آکنده سازد همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد، از رسول خدا(ص) چنین شنیدم.
↑کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۲۲. در مقام ما سنّتهایی از انبیاء وجود دارد... امّا از آدم و نوح طول عمر، و امّا پنهانی ولادت و کنارهگیری از مردم، و امّا از موسی خوف و غیبت، و امّا از عیسی اختلاف مردم درباره او، و امّا از ایّوب فرج پس از گرفتاری، و از محمّد(ص) خروج با شمشیر است.
↑کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۰. در امام قائم سنّتی از موسی بن عمران(ع) است، گفتم: سنّت موسی بن عمران چه بود؟ فرمود: خفاء مولد و غیبتش از قومش گفتم: چقدر موسی بن عمران(ع) از قوم و خاندانش غیبتش کرد؟ فرمود: بیست و هشت سال.
↑«پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد (و به او رسالت میبخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۱.
↑«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.