شهادت امام علی در تاریخ اسلامی
امام علی (ع) در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری در محراب مسجد کوفه با ضربت شمشیر ابن ملجم مرادی مجروح شد و دو روز بعد در شب بیست و یکم ماه رمضان در حالی که شصت و سه سال از عمر ایشان میگذشت به شهادت رسید و با رحلت خود دنیا را در ماتم فرو برد.
مقدمه
شهادت امام علی (ع) به ماجرای ترور امیرالمومنین (ع) بهدست ابن ملجم از خوارج نهروان در سال چهلم هجری در شهر کوفه اشاره دارد. امام علی (ع) در سحرگاه ۱۹ ماه رمضان در مسجد کوفه و در حال سجده بهدست ابن ملجم ضربت شمشیری زهرآلود خورد و دو روز بعد در ۲۱ ماه رمضان در اثر این ضربت به شهادت رسید.
طرح قتل امیرالمؤمنین (ع) به دست ابن ملجم
پس از جنگ نهروان، گروهی از خوارج کوفه به مکه رفتند و در آن شهر اجتماع کردند و انجمن میساختند و بر کشتگان نهروان میگریستند، تا اینکه روزی به این نتیجه رسیدند که امیرالمؤمنین علی(ع)، معاویه و عمروعاص باعث دگرگونی دین خدا شدهاند و باید امت اسلام را با کشتن آنها نجات داد. به این منظور سه تن داوطلب شدند تا صبحگاه روز نوزدهم ماه مبارک رمضان به هنگام نماز، آن سه را به قتل رسانند. عبدالرحمن بن ملجم مرادی، داوطلب قتل امیرمؤمنان علی(ع) شد. وی که از تیرهای از قبیله نده و اهل کوفه بود از مکه به کوفه آمد و در محله کنده منزل کرد[۱].[۲]
دلیل این تصمیم نابخردانه و طرح قتل امام المتقین (ع) توسط او بین مؤرخان اختلاف است و در این باره چند قول است:
- قول اوّل: این است که ابن ملجم در جنگ نهروان در رکاب امیرالمؤمنین (ع) جنگید و پس از فتح و پیروزی به کوفه آمد و عرضه داشت: یا علی، آیا به من اجازه میدهید به مصر سفر کنم و خبر فتح و پیروزی شما بر خوارج را به اهل مصر بدهم؟ حضرت فرمود: "برای چه میخواهی این خبر را به مصر برسانی؟" گفت: برای ثواب و پاداش از خداوند و خوشحالی علاقهمندان و ناراحتی دشمنان شما. حضرت به او اجازه داد ولی وقتی در شهر کوفه آماده میشد که به مصر برود و خبر فتح و پیروزی بر خوارج را به مردم آنجا اعلام کند، در محله بنی تمیم با قطام[۳]، زنی که بسیار زیبا و از باقیمانده خوارج بود برخورد کرد و از همان جا که قرار شد مهر او را کشتن امام (ع) قرار دهد! سرنوشت فکری ابن ملجم عوض شد و به عشق چهره زیبای قطام حاضر شد امیرالمؤمنین (ع) را به قتل برساند[۴].
- قول دوم: از سخنِ بعضی مؤرخان و صاحبنظران استفاده میشود که ابن ملجم در پایان جنگ صفین در زمره مخالفان حضرت درآمد و به خوارج ملحق شد، اما در جنگ نهروان حضور نداشت ولی درصدد قتل امیرالمؤمنین (ع) برآمد[۵].
- قول سوم: که به نظر میرسد از دو قول قبل معتبرتر باشد این است که او در جنگ نهروان با خوارج بود و نُه نفر در جنگ نهروان از خوارج سالم ماندند و کشته نشدند، یکی از آنها ابن ملجم بود؛ او به مکه فرار کرد و طرح قتل امیرالمؤمنین (ع) را با دو نفر دیگر از خوارج پیریزی کرد که شرح آن گذشت.
هر کدام از این سه قول باشد، ابن ملجم شب نوزده ماه مبارک رمضان فرق مبارک مولای متقیان امیرالمؤمنین علی (ع) را در حال نماز صبح در مسجد کوفه با شمشیر زهر آلود شکافت و حضرت علی (ع) در شب ۲۱ همان سال روح بلندش به ملکوت اعلا پیوست و همانطوری که منادی حق در بین زمین و آسمان ندا داد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى... قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى، قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ...»[۶].[۷]
ابن ملجم در کوفه
عبدالرحمان بن ملجم مرادی وارد کوفه شد و در محله بنی کنده، که پس ماندگان خوارج آنجا میزیستند، منزل گرفت لکن عقیده و نیت خود را با کسی در میان نگذاشت که مبادا منتشر شود، مکرر در تصمیم و رأی خود دچار تردید گردید و از کشتن حضرت منصرف میشد؛ زیرا شخصیت علی (ع) طوری نبود که ضربه زننده هر مقدار هم قسی القلب و شقی باشد به آسانی بتواند خود را برای کشتن او حاضر کند، اما اتفاقاتی که در شام و مصر به نجات معاویه وعمرو عاص کمک کرد در عراق به عکس اتفاق افتاد، و یک زن سبب شد که عبدالرحمان در تصمیم خود جدیتر شود، اگر او نبود شاید عبدالرحمان از تصمیم خطرناک خود به کلی منصرف شده بود.
یکی از آن روزها که در انتظار شب نوزدهم به سر میبرد به ملاقات یکی از هم مسلکان خود رفت، در آنجا با «قطام»[۸] که دختر یکی از خوارج بود و پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند، آشنا شد، قطام بسیار زیبا و دلربا بود، عبدالرحمان با نگاه اول شیفته او شد و با دیدن قطام، پیمان مکه را از یاد برد و تصمیم گرفت باقیمانده عمر را با او بسر کند ناچار از او خواستگاری کرد و پیشنهاد ازدواج داد، قطام تقاضای او را پذیرفت و گفت: صداق و مهریه مرا چه میدهی؟ عبدالرحمان گفت: هر چه بخواهی میدهم، قطام گفت: صداق من عبارت است از: «سه هزار درهم و یک غلام و یک کنیز و کشتن علی بن ابی طالب!».
عبدالرحمان گفت: پول، غلام و کنیز هر چه بخواهی میدهم اما کشتن علی کار آسانی نیست، چگونه میشود علی را بکشم و بعد هم جان سالم به در برم و با تو زندگی کنم؟ قطام گفت: مهر من همین است که گفتم اگر او را کشتی و جان سالم به در بردی، یک عمر با هم خوش خواهیم بود و اگر کشته شدی اجر و پاداشی که نزد خدا داری بهتر و بالاتر است!
عبدالرحمان که سخت در دام عشق قطام گرفتار بود، دوباره به همان مسیر قبلی او را وادار کرد و برای اولین بار راز خود را فاش نمود، به او گفت: من از این شهر، فراری بودم به خدا قسم اکنون نیامدهام مگر برای کشتن علی بن ابی طالب هر چه بخواهی به تو میدهم. قطام از این خبر، بسیار مسرور شد و گفت: من افرادی را برای کمک و تقویت تو آماده میکنم، فوراً فرستاد دنبال وردان بن مجالد که از قبیله او بود، خبر را به او داد و برای همراهی با عبدالرحمان او را آماده کرد.
خود ابن ملجم هم در یکی از روزها به یکی از دوستان و همفکران مورد اعتماد خود به نام شبیب بن بجره از طایفه اشجع برخورد کرد و به او گفت: آیا حاضری در کاری شریک شوی که هم شرف دنیا در آن است و هم شرف آخرت!
شبیب پرسید: چیست؟ گفت: کشتن علی بن ابی طالب! شبیب ترسید و گفت: مادرت به عزایت بگرید کشتن علی؟ اندیشه هولناکی کردهای، او این همه سابقه در اسلام دارد؟ ابن ملجم گفت: بلی، مگر نه این است که او به واسطه تسلیم به حکمیت کافر شد؟ و در نهروان برادران نمازخوان و عابد و زاهد ما را کشت، اکنون ما هم او را به عنوان قصاص برادرانمان میکشیم. شبیب گفت: چگونه میتوان بر علی دست یافت؟ گفت: خیلی آسان است، در مسجد کمین میکنیم همین که برای نماز صبح آمد حمله میکنیم وکار او را با شمشیر میسازیم، هم دل خود را شفا میبخشیم و هم انتقام برادرانمان را میگیریم، آن قدر گفت تا آنکه شبیب را با خود همدست نمود، و او را با خود به مسجد کوفه نزد قطام برد و وی را به قطام معرفی کرد. قطام فتنهگر در آن وقت که ماه رمضان بود در مسجد کوفه چادر زده بود و به اعتکاف مشغول بود! قطام گفت: این کار، بسیار خوب است هر شبی که خواستید علی را به قتل برسانید در این جا نزد من آیید.
عبدالرحمان و شبیب از نزد او رفتند و چند روزی صبر کردند تا شب جمعه نوزدهم (یا هفدهم) رمضان سال چهلم هجری، که با هم پیمانان خود در مکه قرار گذاشته بودند، فرا رسید، آن شب را به همراه شبیب، و وردان در مسجد کوفه نزد قطام به سر بردند، آن زن ملعون با دست خود پارچهای از حریر روی سینه آنها بست و شمشیرهای زهرآلود خود را حمایل کردند و سه نفری نزدیک آن در که معمولاً علی (ع) از آن در وارد مسجد میشد، نشستند و چون دیگران آن شب را که شب احیا و عبادت بود به نماز و دعا مشغول شدند! اشعث بن قیس که قبلاً از اندیشه خطرناک آنها با خبر شده بود، قول داده بود که آن شب به آنها کمک کند و شب نوزدهم (یا هفدهم) نزد آنها آمده بود، در آن شب، حجر بن عدی، که از بزرگان شیعیان بود، در مسجد به عبادت و احیا به سر میبرد ناگهان به گوش او رسید که اشعث به ابن ملجم میگوید: بشتاب در برآوردن حاجت خود که صبح دمید و رسوا خواهی شد، حجر از این سخن غرض آنها را دانست و به اشعث فرمود: ای اعور! قصد کشتن علی (ع) را داری؟ فوراً به جانب خانه علی (ع) رفت تا آن حضرت را از تصمیم آنها خبر کند، اما قضا بر آن بود که حضرت از راه دیگر به مسجد تشریف آورده بودند تا حجر به خانه امام رفت و برگشت، کار از کار گذشته بود وقتی وارد مسجد شد که مردم فریاد میزدند: علی را کشتند، علی را شهید کردند[۹].[۱۰]
شهادت امام علی (ع) بر اساس کتب روایی و تاریخی
شب نوزدهم
در کتاب الارشاد نقل شده که علی (ع) شب نوزدهم بیدار بود. زیاد بیرون میآمد و به آسمان نگاه میکرد و میگفت: "به خدا نه دروغ گفتهام و نه به من دروغ گفتهاند. این همان شبی است که به آن وعدهام دادهاند". سپس به رختخواب برمیگشت. چون سپیده زد، کمربندش را بست و بیرون شد، در حالی که میگفت: "کمربندت را برای مرگ محکم ببند که مرگْ تو را دیدار خواهد کرد و از مرگ نترس و بیتابی مکن آن گاه که بر تو وارد شود". چون به حیاط خانه بیرون شد، مرغابیانْ جلوی او آمدند و به روی او بانگ برآوردند. آنها را دور میکردند. حضرت فرمود: "مرانیدشان که نوحهگرند!". سپس بیرون رفت و ضربت خورد[۱۱].
سپیدهدم نوزدهم
در کتاب تاریخ الطبری به نقل از محمد بن حنفیه آمده است: به خدا سوگند، من نیز در آن شبی که علی (ع) در مسجد بزرگ کوفه ضربت خورد، نماز میخواندم، در بین مردان بسیاری از اهل شهر، که نزدیک طاق نماز میخواندند و همگی در حال قیام و رکوع و سجود بودند و از اول شب تا آخر آن خسته نمیشدند که علی (ع) برای نماز صبح خارج شد. ندا میداد: "ای مردم، نماز! نماز!". نمیدانم از زیر آن طاق بیرون آمد و این سخنان را گفت یا نه! چشمم به درخششی افتاد و شنیدم که: حکومت از آنِ خداست، ای علی، نه برای تو و نه برای یارانت! شمشیری دیدم و شمشیر دیگری و آنگاه شنیدم که علی (ع) میگفت: "این مرد از چنگتان نگریزد!". مردم از هر سو به طرف او حمله آوردند. چیزی نگذشت که ابن ملجم دستگیر شد و او را نزد علی (ع) آوردند. من نیز همراه مردم وارد شدم. شنیدم که علی (ع) میگفت: "جان در مقابل جان! اگر من مُردم، او را بکشید، آن گونه که او مرا کشت و اگر زنده ماندم، خودم ببینم چه میکنم"[۱۲].
امام علی (ع) چون ابن ملجم بر او ضربت زد فرمود: به خدای کعبه سوگند، رستگار شدم![۱۳]
فرمان امام (ع) درباره نیکی کردن با قاتلش
در کتاب أنساب الأشراف آمده است: ابن ملجم را گرفته، نزد علی (ع) آوردند. فرمود: "خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب اختیار خون خویشم، یا عفو میکنم یا قصاص و اگر مُردم، او را به من ملحق کنید "و تجاوز از حد نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را دوست نمیدارد"[۱۴].[۱۵]
و در کتاب الریاض النضرة نقل شده است: چون او (ابن ملجم) را گرفتند، علی (ع) فرمود: "او را حبس کنید. اگر من مُردم، او را بکشید، ولی مُثلهاش نکنید و اگر نمُردم، پس تصمیم عفو یا قصاص با خود من است"[۱۶].[۱۷]
وصیتهای امام (ع)
امام علی (ع) به هنگام بستری بودن سفارشهای متعددی را به فرزندان و عیادتکنندگان خود کرده که در کتب حدیث و تاریخ آمده است[۱۸]. در اینجا به یکی از این وصیتها اشاره میکنیم:
امام علی (ع) ـ در وصیتی به امام حسن و امام حسین (ع) پس از ضربتِ ابن ملجم ملعون ـ فرمود: شما دو تن را به تقوای الهی سفارش میکنم و اینکه در پی دنیا نروید، هرچند دنیا در پی شما باشد. بر آنچه از دنیا که از دستتان میرود، تأسف نخورید. حق بگویید و برای اجر [آخرت] عمل کنید. خصم ستمگر و یاور مظلوم باشید. شما و همه فرزندان و خانوادهام را و هر کس را که این نامهام به او میرسد، به تقوای الهی، نظم در کارها و آشتی دادن میان خودتان سفارش میکنم. همانا از جدتان شنیدم که میفرمود: "آشتی دادن میان افراد از همه نماز و روزه بهتر است". خدای را، خدای را، در مورد یتیمان! مبادا دهانشان را گاهی سیر نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند.
خدای را، خدای را درباره همسایگانتان، که این سفارش پیامبرتان است. پیوسته نسبت به آنان سفارش میکرد، تا حدی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار میدهد. خدای را، خدای را درباره قرآن! مبادا دیگران در عمل به آن از شما جلو بیفتند. خدای را، خدای را درباره نماز، که ستون دین شماست! خدای را، خدای را درباره خانه پروردگارتان! تا هستید، آن را خالی (از زائر) نگذارید؛ چرا که اگر خانه خدا رها شود، [از عذاب الهی] مهلت داده نمیشوید.
خدای را، خدای را درباره جهاد با اموال و جانها و زبانهایتان در راه خدا! بر شما باد پیوند و بذل و بخشش به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و قطع رابطه!
امر به معروف و نهی از منکر را وا نگذارید که درنتیجه، بدانتان بر شما مسلط شوند و آن گاه دعا کنید و دعایتان مستجاب نشود. ای فرزندان عبد المطلب! مبادا ببینم که وارد خونهای مسلمانان شدهاید و میگویید: امیر مؤمنان کشته شده است. هلا که به قصاص خون من، جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید. این مرد را مُثله نکنید، که از پیامبر خدا شنیدم میفرمود: "از مُثله کردن بپرهیزید، هر چند نسبت به سگ هار و گزنده!"[۱۹].[۲۰]
عیادت امام (ع)
اصبغ بن نباته میگوید: چون ابن ملجم، امیر مؤمنان را ضربتزد، فردایش ما عدهای از یاران خدمتش رسیدیم. من بودم و حارث و سوید بن غفله و گروهی با ما بودند. بر درِ خانه نشستیم. صدای گریه شنیدیم. ما هم گریستیم. حسن بن علی (ع) بیرون آمد و گفت: "امیر مؤمنان میفرماید: به خانههایتان برگردید". آن گروه رفتند، جز من. صدای گریه از خانهاش شدت یافت. من نیز گریستم. حسن (ع) بیرون آمد و گفت: "مگر به شما نگفتم بازگردید؟". گفتم: ای پسر پیغمبر! نه به خدا، دلم همراهی نمیکند. پاهایم طاقت مرا ندارد که برگردم، مگر آنکه امیر مؤمنان ـ درودهای خدا بر او باد ـ را ببینم. گفت: "پس صبر کن". وارد شد. چیزی نگذشت که بیرون آمد و گفت: وارد شو. بر امیر مؤمنان وارد شدم، در حالی که تکیه داده بود و سرش با دستاری زرد بسته شده بود. خون از وی رفته و چهرهاش زرد شده بود. نمیدانم که چهرهاش زردتر بود یا دستارش. خود را به روی او افکندم و او را بوسیدم و گریه کردم. فرمود: "اصبغ! گریه نکن. به خدا سوگند، اینک این بهشت است". به او گفتم: فدایت شوم! به خدا میدانم که به بهشت میروی؛ اما گریهام بر این است که تو را ـ ای امیر مؤمنان ـ از دست میدهم[۲۱].[۲۲]
سخنان امام (ع) در آستانه شهادت
امام علی (ع) در سخنانش در آستانه شهادت فرمود: به خدا سوگند، از مرگْ چیزی ناگهان بر من فرود نیامد که از آن بدم آید و چیزی برایم آشکار نشد که آن را نشناسم. من نبودم، مگر مثل جویای آبی که به آب برسد، و جویندهای که گمشدهاش را بیابد "و آنچه نزد خداوند است، برای نیکان بهتر است"[۲۳].[۲۴].[۲۵]
دیدار محبوب
اسماء بنت عمیس میگوید: پس از ضربت ابن ملجم بر علی بن ابی طالب (ع) نزد او بودم که صیحهای زد و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود: "خوشآمدید، خوش آمدید! حمدْ خدایی را که به وعدهاش وفا کرد و بهشتمان داد". به او گفتند: چه میبینی؟ فرمود: "این پیامبر خداست، و برادرم جعفر، و عمویم حمزه. درهای آسمانْ گشوده است و فرشتگان فرود میآیند و بر من سلام و بشارت میدهند و این، فاطمه است که حوریان زیبا روی بر گِرد اویند و اینها منزلهای من در بهشت است. "برای چنین پاداشی عمل کنندگانْ عمل کنند"[۲۶]"[۲۷].[۲۸]
تاریخ شهادت
شهادت امام (ع) به دست ابن ملجم، طبق مشهور، در سپیده دم نوزدهم ماه رمضان بود و شهادتش در شب جمعه[۲۹] بیست و یکم از ماه رمضان سال چهلم هجری و مصادف با شب نزول قرآن بود. در تاریخ شهادت آن حضرت، گفتههای دیگری نیز هست، مانند هفدهم و بیست و یکم ماه رمضان. در باره تاریخ شهادتش نیز اقوال دیگری هست: بیست و سوم، نوزدهم، هفدهم و بیست و هفتم ماه رمضان سال چهلم هجری.
میان مورخان درباره سن امام (ع) در هنگام شهادت نیز اختلاف دیده میشود. بیشتر محدثان و مورخان شیعه و اهل سنت، عمر او را ۶۳ سال ذکر کردهاند و البته در این مورد اقوال دیگری هم هست که عبارت است از ۵۸ سال، ۶۵ سال و ۶۴ سال[۳۰].
قبر آن حضرت بنا به وصیت خودشان مخفی بود تا مورد اهانت منافقین و بنی امیه قرار نگیرد. در زمان امام صادق (ع) برای بعضی از شیعیان حضرت معلوم شد و در زمان هارون الرشید به کلی برای همگان آشکار گردید. در روایت آمده است که به دستور محمد بن زید حسنی بر مزار آن حضرت و همین طور بر مزار امام حسین (ع) ساختمان ساختند و از آن تاریخ به بعد مرتباً بر بنای روی قبر آن دو امام همام، علی و حسین (ع) افزوده شد تا زمان عضد الدوله دیلمی که دستور داد بنای عظیمی بر مزار آن دو امام ساختند[۳۱].[۳۲]
تحقیقی درباره توطئهگران ترور امام (ع)
بر اساس گزارش مورخان شیعه و اهل سنت، امام علی (ع) با توطئه شماری از بقایای خوارج به شهادت رسید. حاصل گزارشهای مورخان نخستین در این باره این است که پس از پایان یافتن جنگ نهروان، جمعی از خوارج در مکه گرد آمدند و ضمن سوگواری بر کشتههای خود، در باره چگونگی انتقامجویی در این ماجرا و چارهجویی برای حل مشکلات جاری جهان اسلام با یکدیگر مشورت کردند و در نهایت به این جمعبندی رسیدند که همه فتنهها به سه تن باز میگردد: علی (ع)، معاویه و عمرو بن عاص و تا اینان زندهاند، نا بهسامانیهای امت اسلام، تداوم خواهد یافت. سه تن از آن جمع، کشتن آنان را بهعهده گرفتند. عبد الرحمان بن ملجم از قبیله بنی مراد، کشتن علی (ع) را به عهده گرفت. ابن ملجم با تحریک زن زیبایی به نام قطام و با همکاری وردان بن مجالد و شبیب بن بجره، نیت پلید خود را عملی ساخت و امام علی (ع) را به قتل رساند.
آنچه ذکر شد، میتوان گفت تقریباً مورد اتفاق همه مورخان اسلامی است؛ اما آیا بهراستی داستانْ چنین بوده است و یا حقیقت، چیزی دیگر است؟ آیا همانطور که در متون تاریخی آمده است، خوارجْ طراح اصلی ترور امام (ع) بودهاند و معاویه هیچ نقشی در آن نداشته است؟ آیا داستانسراییهایی که در ارتباط با نقش قطام در ترور امام شده است، صحت دارد؟ و یا آنکه طراح اصلی ترور امام (ع) معاویه بوده و همه آنچه در تاریخ درباره عاملان ترور امام (ع) آمده، ساختگی است و برای تبرئه کردن معاویه از قتل آن حضرت، جعل شده است؟ برخی از تاریخنویسان معاصر، طرفدار فرضیه اخیر هستند و اصولًا دخالت خوارج را در قتل امام (ع) انکار میکنند. دکتر سید جعفر شهیدی، ضمن اشاره به این نظریه مینویسد: من نمیخواهم همانند تاریخنویس معاصر اباضی، شیخ سلیمان یوسف بن داوود بگویم خوارج، یاران علی (ع) بودند و در کشتن او شرکت نداشتند و قبیله بنی مراد ـ که ابن ملجم از آنان بود ـ در شمار خوارج نیست و داستان پسر ملجم و آن دو تن دیگر، برساخته قصهپردازان معاویه است تا حقیقت را بر مردم نهان سازند. بر چند جای کتاب او، هم در حضور وی در الجزیره خُرده گرفتم و هم در نامه به وی نوشتم؛ اما اگر کسی بگوید توطئه شهادت علی (ع) چنانکه بر زبانها افتاده است نیست، گفتهاش را چندان دور از حقیقت نمیدانم[۳۳] و نیز پس از نقد برخی از متونی که در شرح نقش قُطام در توطئه ترور آن حضرت است، مینویسد: مجموع این تناقضها ساختگی بودن اصل داستان را تأیید میکند. گویا داستان قطام را ساخته و به کار آن سه تن پیوند دادهاند تا بیشتر در ذهنها جای گیرد[۳۴]. به نظر میرسد برای آنکه پژوهشگر در ریشهیابی جریان توطئه ترور امام (ع) و شناسایی عوامل آن به حقیقتْ نزدیک شود، باید نقش هر یک از خوارج، معاویه و قطام را در قتل امام (ع) بهطور جداگانه مورد بررسی قرار دهد:
- نقش خوارج: نقش شماری از خوارج در توطئه قتل امام (ع) از مسلمات تاریخ اسلام و غیرقابل انکار است. خود خوارج نیز به این مطلبْ اذعان داشتند و بعضاً آن را میستودند. عمران بن حطان در ستایش از اقدام ابن ملجم، چنین سروده است: چه ضربتی از پروا پیشه! که اراده نکرده بود جز رسیدن به رضایت خدای صاحب عرش را. من روزی که از او یاد میکنم، از نظر وزنه عمل او را نزد خداوند، برترینِ مردم میپندارم[۳۵].
- نقش معاویه: از نظر تاریخی سندی که بتواند به روشنی توطئه قتل امام (ع) را با معاویه مرتبط کند، وجود ندارد؛ اما قراینی وجود دارد که پژوهشگر با عنایت به آنها نمیتواند نقش او را در این رابطه نفی نماید[۳۶]. این قراین میتواند مؤید نظریه دخالت دمشق در ترور امام (ع) باشد؛ اما نه به این معنا که خوارجْ دخالت نداشتهاند؛ بلکه بدین معنا که آنان (و لو به وسایطی)، تحت تأثیر نیرنگ معاویه دست به این اقدام زدهاند.
- نقش قُطام: در مورد نقش قطام در قتل امام (ع) مورخان دچار افراط و تفریط شدهاند. برخی نقش او را در این ماجرا پر رنگ کردهاند. شاید نخستین تاریخنویسی که داستان قطام را در توطئه قتل امام (ع) بزرگ کرد، ابن اعثم بود. علامه مجلسی نیز این داستان را از کتابی ناشناخته بهصورت یک رُمان عشقی نقل کرده است. شاید نزدیکترین گزارش به واقع، متن أنساب الأشراف و الإمامة والسیاسة باشد که در آن آمده: ابن ملجم به کوفه آمد و کار خود را پنهان داشت و با زنی به نام قُطام دختر علقمه ـ که از خوارج بود و علی (ع) در جنگ با خوارج، برادرش را کشته بود ازدواج کرد. ازدواج با او به این شرط بود که علی (ع) را به قتل برساند. مدتی نزد او ماند. روزی قطام به او ـ که پنهان میزیست ـ گفت: مدتی طولانی است که دوست داری نزد خانوادهات بمانی و از کاری که به خاطر آن آمدهای، چشم پوشیدهای! گفت: با یاران خودم وقتی را قرار گذاشتهام که از آن فرا نخواهم رفت[۳۷].[۳۸]
جستارهای وابسته
- آخرین خطبه امام علی
- شهادت آرزوی امام علی
- پدر امام علی
- از ذو قار تا بصره
- ازدواج امام علی
- امارت امام علی در حدیث
- امامت امام علی در حدیث
- انواع دانشهای امام علی
- انگیزههای دشمنی با امام علی
- ایثار امام علی در شب هجرت
- بازگشت خورشید برای امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ بدر
- بیعت با امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ تبوک
- ترور امام علی
- توطئه برای ترور امام علی
- جایگاه علمی امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ احد
- اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
- اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
- اقدامات امام علی در جنگ حنین
- خبر دادن پیامبر از شهادت علی
- خلافت امام علی در حدیث
- اقدامات امام علی در جنگ خندق
- اقدامات امام علی در جنگ خیبر
- داوریهای امام علی
- دشمنان امام علی
- دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
- دلایل تنهایی امام علی
- حب امام علی
- رویارویی امام علی با ناکثین
- زیانهای دشمنی با امام علی
- سیاستهای اجتماعی امام علی
- سیاستهای اداری امام علی
- سیاستهای اقتصادی امام علی
- سیاستهای امنیتی امام علی
- سیاستهای جنگی امام علی
- سیاستهای حکومتی امام علی
- سیاستهای فرهنگی امام علی
- سیاستهای قضایی امام علی
- سیمای امام علی
- شکست بتها توسط امام علی
- شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
- عصمت امام علی در حدیث
- علم امام علی در حدیث
- امام علی از زبان اهل بیت
- امام علی از زبان دشمنانش
- امام علی از زبان قرآن
- امام علی از زبان همسران پیامبر
- امام علی از زبان پیامبر
- امام علی از زبان یارانش
- امام علی از زبان یاران پیامبر
- امام علی از زبان خودش
- غلو در دوست داشتن امام علی
- اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
- فرزندان امام علی
- لقبهای امام علی
- مأموریت امام علی
- محبوبیت امام علی
- محدودیتهای امام علی در انتخاب کارگزاران
- هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
- نافرمانی سپاه امام علی
- نامهای امام علی
- نسب امام علی
- نیرنگهای دشمنان امام علی
- هدایت امام علی در حدیث
- وراثت امام علی در حدیث
- وصایت امام علی در حدیث
- ولادت امام علی
- ولایت امام علی در حدیث
- ویژگیهای اخلاقی امام علی
- ویژگیهای اعتقادی امام علی
- ویژگیهای امام علی
- ویژگیهای جنگی امام علی
- ویژگیهای دشمنان امام علی
- ویژگیهای دوستداران امام علی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
- ویژگیهای عملی امام علی
- پذیرفته شدن دعاهای امام علی
- پرورش امام علی
- پس از شهادت امام علی
- پیشگویی امام علی
- کارگزاران امام علی
- کنیههای امام علی
- کینورزی به امام علی
- یاران امام علی
- یاری خواستن امام علی از کوفیان
- یومالدار
منابع
پانویس
- ↑ ابن ملجم کیست و از کجا به نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد؟ سابقه کودکی و رشد و بلوغ وی در تاریخ به خوبی روشن نیست، در «منهاج البراعة» خویی بر شرح نهج البلاغه آورده است: وی از اطرافیان حبیب بن منتجب حاکم یمن از طرف عثمان بود. وقتی که امیرالمؤمنین (ع) به خلافت رسید، حبیب را بر حکومت یمن ابقا کرد و نامهای به وی نوشت و ضمن اعلام استقرار او به حکومت، از او خواست که برای وی از مردم بیعت بگیرد، حبیب فرمان امام را اطاعت کرد و از مردم برای حضرت بیعت گرفت. سپس از میان اصحاب و اطرافیان خود ده نفر را به سرپرستی عبدالرحمان بن ملجم مرادی به نمایندگی از طرف مردم یمن به حضور امیرالمؤمنین فرستاد تا به محضرش عرض تبریک گویند، آن گروه ده نفری وارد کوفه شدند و به خدمت امام (ع) رسیدند. رئیس این، هیئت، ابن ملجم، در شرفیابی که به حضور امام داشتند، گفت: درود خدای بر تو ای امام عادل، ای ماه تمام عالم انسانیت، ای شیر شجاع میدان نبرد، و درود خدا بر تو که تو را از تمام مردم افضل قرار داد، درود و صلوات خدا بر تو و بر آل تو. یا علی! شهادت میدهم که تو به حق و صداقت، امیر مؤمنان هستی و همانا تو وصی رسول خدایی، و تو خلیفه و وارث علم پیغمبر هستی. یا علی! لعنت خدا بر کسی که حقت را انکار و مقامت را باور نکند، تو صبح کردی در حالی که امیر و معتمد اسلام و دیانتی، هر آینه عدالت تو جهان را پر کرده و باران پی در پی و ابرهای رحمت و رأفتت بر همگان برکت آورده است. یا علی! ما از طرف امیر یمن به محضرت فرستاده شدیم و به زیارت جمالت توفیق یافتهایم اینک خلافت تو را بر امت اسلامی تبریک میگوییم. امیر المؤمنین (ع) آن هیئت را مورد تفقد قرار داد و برای هر کدام جایزهای مرحمت فرمود، ابن ملجم وقتی توجه امام را مشاهده کرد این اشعار را خواند: «أَنْتَ الْمُهَيْمِنُ وَ الْمُهَذَّبُ ذُو النَّدَى وَ ابْنُ الضَّرَاغِمِ فِي الطِّرَازِ الْأَوَّلِ اللَّهُ خَصَّكَ يَا وَصِيَّ مُحَمَّدٍ (ص) وَ حَبَاكَ فَضْلًا فِي الْكِتَابِ الْمُنْزَلِ وَ حَبَاكَ بِالزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ حُورِيَّةٍ بِنْتِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ» یعنی: تو بزرگ و پاکیزه صاحب جلال و مقامی، و از فرزندان شیران طراز اولی. خدا تو را ای وصی پیغمبر برگزید و در قرآن فضل و برتری بخشیده. و زهرای مرضیه دختر پیغمبر و حوریه انسیه را به تو مرحمت کرده است. بعد از اشعار اظهار داشت: یا علی! با تمام قوا و مردان زیرک و تیزبین و باهوش خود در اجرای فرمانت حاضریم! علی (ع) فرمود: «نامت چیست؟» گفت: عبدالرحمان فرزند ملجم مرادی! حضرت فرمود: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾، مرتب به او نگاه میکرد و دست بر دست میزد و کلمه استرجاع را تکرار مینمود، باز سؤال کرد: تو مرادی هستی؟ گفت: آری فرمود: عجیب من زندگانی او را میخواهم و او مرا میکشد. اصبغ بن نباته میگوید: این هیئت با امیر المؤمنین بیعت کردند، حضرت ابن ملجم را مجدداً خواست و برای دومین بار از او بیعت گرفت و برای سومین بار هم از او بیعت گرفت و با او پیمان محکم بست که عهد شکنی نکند. ابن ملجم به شک و تردید افتاد، سؤال کرد یا علی! چرا با من این گونه معامله میکنی؟ حضرت فرمود: زیرا میبینم بیعت را نادیده میگیری و عهد را میشکنی؟ عرض کرد: دل من از محبت شما پر است و دوست دارم همواره در رکاب شما شمشیر بزنم و با دشمنانت بجنگم. حضرت تبسمی کرد و فرمودند: برادر مرادی سؤالی دارم آیا براستی پاسخ میدهی؟ عرض کرد: آری بدون تردید راست میگویم، فرمود: یاد داری که دایه یهودی داشتی؟ گفت: بله، فرمود: «یاد داری هر زمان با گریه او را اذیت میکردی سیلی به صورتت میزد و میگفت خاموش باش ای بدتر از پی کننده ناقه صالح پیغمبر، و تو یک کاری میکنی که خدای از جنایت تو به غضب آید و تو را به آتش بسوزاند؟!» گفت: آری یادم میآید، ولی دلم خانه محبت شما است، و هیچ کس را چون تو دوست ندارم. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: من دروغگو نیستم و به من دروغ گفته نشده، حتماً تو... این موهای من به خون سرم رنگین خواهد شد. ابن ملجم عرض کرد: اگر مرا چنین میبینی پس مرا به یکی از شهرهای دور تبعید کن؟ فرمود: به همراه هیئت به یمن برگرد، اما ابن ملجم پس از سه روز بهسختی بیمار شد نتوانست به یمن برود و بستری شد و همراهانش به یمن برگشتند. علی (ع) برای عیادت ابن ملجم میآمد و گاهی خود شخصاً از او پرستاری میکرد و به او دوا و دارو میداد، از آن پس ابن ملجم ملازم رکاب امام شد، اما همیشه علی (ع) او را مذمت میکرد و از تصمیم آیندهاش وی را برحذر میداشت روزی ابن ملجم عرض کرد: اگر چنین است مرا بکشید تا چنین واقعهای پیش نیاید؟ امام (ع) به او فرمود: من قصاص قبل از جنایت نمیکنم. بالاخره پسر مرادی در جنگ جمل و صفین از افراد شمشیر زن لشکر امام (ع) بود، اما در همان موقع که خوارج احمق، گول سر نی گذاشتن قرآن معاویه را خوردند، ابن ملجم در عداد خوارج درآمد و از آنجا دشمنی خود را با حضرت شروع کرد و در جنگ نهروان بنا به نقلی جزء نهروانیان با علی (ع) جنگید و بعضی هم معتقدند در دل با نهروانیان بود اما ظاهر نمیکرد ولی پس از جنگ نهروان دشمنی خود را ظاهر کرد.
- ↑ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۲۸۲؛ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۷۵.
- ↑ این زن با اینکه در یکی از بزرگترین جنایات تاریخ نقش داشته است، چهرهای ناشناخته دارد و در منابع تاریخی جز چند سطر درباره عشق ابن ملجم به او و کینه قطام نسبت به امیرالمؤمنین(ع) به دلیل قتل پدر و برادرش در نهروان، چیزی ذکر نشده است و از سوابق خود و پدر و کسان و سرانجامش پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) هیچ اطلاعی در دست نیست. حتی نام پدر و قبیلهاش نیز اختلافی است؛ در حالی که شیخ مفید در ارشاد او را قطام دختر اخضر از قبیلة تیم الرباب میداند (ج ۱، ص۱۷)، طبری نام پدرش را الشجنه و از همان قبیله ذکر کرده است (ج۵، ص۱۴۴ چاپ دارالتراث)، و ابن اعثم کوفی پدرش را اضبع و از قبیله تمیم دانسته است (فتوح، ج۴، ص۲۷۵). محقق کتاب فتوح ابن اعثم در پاورقی همان صفحه آورده است که در مروج الذهب مسعودی قطام دختر عموی ابن ملجم و در کامل مبرد دختر علقمة بن تیم الرباب است. ابوحنیفه دینوری قطام را مادر دختری به نام رباب دانسته است که حضرت علی(ع) پدر و برادر و عمویش را در روز نهر (جنگ نهروان) کشت (الاخبار الطوال متن عربی، ص۲۱۳).
- ↑ منهاج البراعة، خوئی، ج۵، ص۱۳۰.
- ↑ ر.ک: درسهایی از نهج البلاغه، ج۳، ص۹۷.
- ↑ ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۲؛ ج۴، ص۱۱۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۴۰-۸۴۲.
- ↑ در تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۰: «قطام دختر شجنه» و در کامل مبرد، ص۵۴۹: «قطام عاقمه» نام برده شده.
- ↑ اقتباس از: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص۱۳۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۴؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۸۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۷۸.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۴۶.
- ↑ «الإمام علی (ع)- لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ-: فُزتُ ورَب الکعبَةِ» (خصائص الأئمة (ع)، ص ۶۳).
- ↑ بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۵۶.
- ↑ الریاض النضرة، ج ۳، ص ۲۳۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
- ↑ ر.ک: دانشنامه امیر المؤمنین (ع)، ج ۷ (بخش هشتم/ فصل پنجم: از ترور تا شهادت/ وصیتهایامام).
- ↑ «الإمام علی (ع)- مِن وَصِیةٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ (ع) لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ-: اوصیکما بِتَقوَی اللهِ، وألا تَبغِیا الدنیا وإن بَغتَکما، ولا تَأسَفا عَلی شَیءٍ مِنها زُوِی عَنکما، وقولا بِالحَق، وَاعمَلا لِلأَجرِ، وکونا لِلظالِمِ خَصماً، ولِلمَظلومِ عَوناً. اوصیکما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کتابی بِتَقوَی اللهِ ونَظمِ أمرِکم وصَلاحِ ذاتِ بَینِکم؛ فَإِنی سَمِعتُ جَدکما (ص) یقولُ: صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامةِ الصلاةِ وَالصیامِ. اللهَ اللهَ فِی الأَیتامِ؛ فَلا تُغِبوا أفواهَهُم، ولا یضیعوا بِحَضرَتِکم. وَاللهَ اللهَ فی جیرانِکم؛ فَإِنهُم وَصِیةُ نَبِیکم. ما زالَ یوصی بِهِم حَتی ظَنَنا أنهُ سَیوَرثُهُم. وَاللهَ اللهَ فِی القُرآنِ، لا یسبِقُکم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکم. وَاللهَ اللهَ فِی الصلاةِ؛ فَإِنها عَمودُ دینِکم. وَاللهَ اللهَ فی بَیتِ رَبکم، لا تُخَلوهُ ما بَقیتُم؛ فَإِنهُ إن تُرِک لَم تُناظَروا. وَاللهَ اللهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکم وأنفُسِکم وألسِنَتِکم فی سَبیلِ اللهِ. وعَلَیکم بِالتواصُلِ وَالتباذُلِ، وإیاکم وَالتدابُرَ وَالتقاطُعَ. لا تَترُکوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلی عَلَیکم شِرارُکم، ثُم تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم. ثُم قالَ: یا بَنی عَبدِ المُطلِبِ، لا الفِینکم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضاً، تَقولونَ: قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ. ألا لا تَقتُلُن بی إلاقاتِلی. انظُروا إذا أنَا مُت مِن ضَربَتِهِ هذِهِ، فَاضرِبوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ، ولا تُمَثلوا بِالرجُلِ؛ فَإِنی سَمِعتُ رَسولَ اللهِ (ص) یقولُ: إیاکم وَالمُثلَةَ ولَو بِالکلبِ العَقورِ» (نهج البلاغة، نامه ۴۷).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
- ↑ الأمالی، مفید، ص ۳۵۱، ح ۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
- ↑ آل عمران، آیه ۱۹۸.
- ↑ «الإمام علی (ع)- مِن کلامِهِ قُبَیلَ مَوتِهِ-: وَاللهِ، ما فَجَأنی مِنَ المَوتِ وارِدٌ کرِهتُهُ، ولا طالِعٌ أنکرتُهُ، وما کنتُ إلاکقارِبٍ وَرَدَ، وطالِبٍ وَجَدَ «وَمَا عِندَ اللهِ خَیرٌ للْأَبْرَارِ»» (نهج البلاغة، نامه ۲۳).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
- ↑ صافات، آیه ۶۱.
- ↑ ربیع الأبرار، ج ۴، ص ۲۰۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
- ↑ زمان شهادت او را شب یکشنبه نیز گفتهاند (الکافی، ج ۱، ص ۴۵۲) و نیز روز یکشنبه (مقتلأمیر المؤمنین، ص ۶۱، ح ۴۴، المناقب، خوارزمی، ص ۳۹۲، ح ۴۱۱).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۲، ص۱۹۹؛ برای توضیح و شناخت بیشتر از نظر علمای شیعه و سنی درباره تاریخ شهادت و عمر مبارک حضرت ر.ک به: سید اصغر ناظمزاده قمی، الفصول المائة، ج۵، فصل ۱۰۰ که از این مسانید نقل قول شده است: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۳۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۶۶؛ تاریخ دمشق، ترجمه امام علی، ج۳، ص۳۱۸؛ کافی، ج۱، ص۴۵۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۱۳، فصل ۲ از باب ۲؛ سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج۱، ص۵۳۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۷۴.
- ↑ علی از زبان علی، ص ۱۶۰.
- ↑ علی از زبان علی، ص ۱۶۲.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ج ۵، ص ۹۳.
- ↑ ر.ک: دانشنامه امیر المؤمنین (ع)، ج ۷ (بخش هشتم/ فصل پنجم: از ترور تا شهادت/ تحقیقی دربارهتوطئهگران ترور امام).
- ↑ أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۵۰ و ۲۵۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۸۰-۵۸۶.