فساد اقتصادی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جایگاه اقتصاد

«اقتصاد» مایه قوام جامعه است. اقتصاد سالم در تحقق عدالت بسیار کمک می‌‌کند؛ چنان که تحقق بخشی از مؤلفه‌های سعادت و خوشبختی نیز به عهده اقتصاد سالم است؛ چراکه انسان نیازمند آسایش است و تحقق آسایش در سایه اقتصاد سالم در جامعه میسر است. هرگونه فسادی در فعالیت‌های اقتصادی به معنای فقدان عدالت و سلب آسایش از انسان و جامعه است. از این رو ارتباط تنگاتنگی با سلب امنیت و آرامش پیدا می‌‌کند؛ چراکه فقدان آسایش و عدالت به معنای تهدید زندگی از جهات گوناگون است و آرامش را از انسان و جامعه می‌‌گیرد.

به سخن دیگر، فساد اقتصادی در جامعه به معنای فقدان عدالت، آسایش و آرامش است. پس چنین جامعه‌ای در حقیقت فلسفه وجودی و مشروعیت بقایی خود را از دست داده و از درون فرومی پاشد؛ چراکه هدف از جامعه و اجتماع، تحقق سعادت و خوشبختی است که فساد اقتصادی ریشه آن را خشکانیده و از میان برده است. از این رو خداوند در آیات قرآنی به مسئله سلامت اقتصادی و مبارزه با فساد اقتصادی توجه داشته و بخشی از آموزه‌های قرآنی و احکام به این مهم اختصاص یافته است[۱].

خطر فساد اقتصادی

«فساد اقتصادی» یکی از بزرگ‌ترین معضلات جوامع بشری است؛ زیرا اقتصاد برای اکثریت مردم، همه چیز است و سعادت را تنها گرو آن می‌دانند؛ برای همین، ظلم و فساد در این حوزه بیشتر از حوزه‌های دیگر زندگی بشر خودنمایی می‌کند و حجم عظیمی از ظلم‌ها و بیدادها که در جوامع بشری رخ می‌دهد، ناظر به این حوزه است، تا جایی که وقتی از عدالت سخن به میان می‌آید بیشتر مردم جلوه‌های اصلی را در عدالت و بهره‌مندی از مواهب و ثروت‌ها به شکل مناسب می‌دانند.

بسیاری از مردم و اندیشمندان در این اندیشه هستند که چرا فساد و ظلم اقتصادی بیشتر از هر فساد دیگری رونق دارد و چرا اکثریت مردم به هر طریق در سطح خودشان از مصادیق مفسدان هستند هر چند که از آن گلایه دارند؛ زیرا توانایی افساد و فساد در سطح عالی‌تر را ندارند که نخبگان در عرصه فساد اقتصادی به آن دست یافته‌اند دیگر پرسش توده‌های مردم این است که چگونه می‌شود که اقتصاد دچار فساد می‌شود و از صحت و سلامت خارج می‌گردد؟[۲].

عدالت و سلامت اقتصادی

براساس آموزه‌های قرآنی، قوام جامعه به اقتصاد و سلامت آن است؛[۳]؛ چراکه جامعه انسانی به هدف دست یابی به سعادت و خوشبختی در سایه تحقق آرامش و آسایش شکل می‌‌گیرد و فلسفه وجودی آن تحقق سعادت نسبی در زندگی دنیوی است. بنابراین، تحقق عدالت اقتصادی و سلامت آن به معنای بهره‌مندی انسان و جامعه از آسایش و در نتیجه آرامش نسبی خواهد بود.

البته بر پایه تحلیل و تبیین قرآن از نقش و اهمیت اقتصاد سالم در سرنوشت ابدی بشر این معنا به دست می‌‌آید که سعادت ابدی انسان یعنی متاله (خدایی) و ربانی شدن و رسیدن به کمک و آسایش و آرامش مطلق، تنها در سایه یکتاپرستی، سلامت امور اقتصادی و پرهیز از هرگونه فساد انگیزی است[۴]. از این رو امور اقتصادی و معیشتی مردم و آسایش آنان، دارای جایگاهی مهم در حد مسائل اعتقادی و عبادی است.[۵] بر همین اساس، حضرت شعیب(ع) اصلاح و تصحیح امور اقتصادی جامعه را هم پای اصلاح امور اعتقادی و اخلاقی جامعه پیگیری می‌‌کند[۶] پیامبر(ص) نیز به حکم آموزه‌های قرآنی این گونه عمل کرد.

تحقق اقتصاد سالم در سایه عدالت است و لذا ایجاد عدالت به عنوان مهمترین هدف مأموریتی پیامبران در دستور کار قرارگرفته است[۷] تا شرایط به گونه‌ای تحقق یابد که اقتصاد در گردش آزاد و سالمی باشد و همگان از آسایش و اقتصاد مطلوب و مناسبی برخوردار شوند و اینگونه نباشد برخی از افراد جامعه از ثروت و آسایش برخوردار شده و دیگران از آن محروم باشند.

از نظر قرآن هرگونه بی‌عدالتی عامل بدبختی و شقاوت انسان در دنیا و آخرت است. بنابراین، برپایی عدالت و قسط، می‌‌بایست با مدیریت قدرتمند[۸] و بهره‌گیری از حضور مستقیم توده‌های انسانی در دستور کار قرارگیرد. از مهمترین جلوه‌های عدالت، عدالت اقتصادی است؛ چراکه رعایت عدالت در امور اقتصادی و انصاف در این حوزه می‌‌تواند شرایط و بستر لازم و مناسب را برای رسیدن انسان و جامعه به سعادت دنیوی و اخروی فراهم آورد.[۹]

به هر حال، براساس آموزه‌های قرآنی، عدالت، بنیاد و پایه سلامت اقتصادی و بستر رسیدن انسان و جامعه به سعادت دنیوی و اخروی یعنی امنیت و آرامش و آسایش است[۱۰].

شاخصه‌های سلامت جامعه

اقتصاد، ستون اصلی جامعه است، همان‌گونه که نماز ستون دین است. این بدان معناست که اگر اقتصاد در جامعه‌ای شکل نگرفته یا به درستی شکل نگرفته باشد، آن جامعه در معرض فروپاشی است؛ زیرا اقتصاد است که افراد یک جامعه را در یک جا جمع می‌کند و ساختاری به نام جامعه را موجب می‌شود. البته این بدان معنا نیست که امور دیگری چون آرامش و امنیت به‌عنوان اهداف اصلی جامعه مطرح نباشد؛ چنانکه وقتی ما از نماز به‌عنوان ستون دین یاد می‌کنیم به این معنا نیست که امور دیگری چون اعتقادات و باورها نقشی در تحقق دین ندارد، بلکه به این معناست که خیمه و چادر جامعه یا دین با اقتصاد و نماز راست می‌ایستد و اگر این دو چیز نباشد،‌ جامعه یا دین در معرض فروپاشی و تباهی است.

پس هرگونه خلل و نقصی در امور اقتصادی یک جامعه به معنای بحران در جامعه است و می‌بایست عوامل بحران به سرعت شناسایی و اصلاح شود. این‌گونه است که مبارزه با فساد اقتصادی و ایجاد اصلاحات در آن، از مهم‌ترین دغدغه‌های پیامبران بوده است؛ زیرا آنان همان اندازه که در اندیشه اصلاح افراد انسانی بودند، در اندیشه اصلاح جامعه بودند، بلکه این دومی‌از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است؛ زیرا جامعه صالح و سالم، امکان رشد افراد سالم بیشتری را فراهم می‌آورد و پیامبران در حقیقت در اندیشه اصلاح جامعه بشری و ایجاد جامعه مبتنی بر عدالت در سطح زمین بی‌توجه به ویژگی نژادی و دینی و مذهبی و جنسیتی بوده‌اند،چنانکه خداوند در آیه ۲۵ سوره حدید بیان کرده است.

جامعه انسانی به هدف دستیابی به خوشبختی و مولفه‌های اصلی آن یعنی آرامش و آسایش شکل گرفته است. خرد انسانی به این مسئله توجه داشته که دستیابی به سعادت تنها در گرو همکاری جمعی است. این‌گونه است که با تشکیل جامعه ضمن پاسخگویی به نیازهای عاطفی و احساسی خود، به پاسخگویی نسبت به نیازهای مادی و جسمی‌خود پرداخته است.

پاسخی که انسان‌های خردمند به نیازهای مادی خود در ساختار جامعه ارائه می‌دهند، همان چیزی است که ما از آن به اقتصاد یاد می‌کنیم؛ زیرا اقتصاد و علم آن به معنای دانش مدیریت منابع زمینی برای بهره‌مندی کامل از آن و پاسخگویی به نیازهای مادی و آسایشی است.

انسان‌های خردمند دریافته‌اند که جامعه نیازمند قوانین و مقرراتی است که بتواند در یک نظام عقلانی،‌ تعاملات افراد جامعه را مدیریت کند تا این‌گونه همه نیازهای بشری در جامعه به شکل مناسبی پاسخ داده شود. این قوانین و مقررات که بر احکام عقلانی سامان یافته است، شکل مطلوبی از زندگی جمعی را ارائه می‌دهد؛ چراکه عقل انسانی از این توانایی برخوردار است که خوب را از بد و امر مناسب را از نامناسب تشخیص دهد و با بهره‌مندی از ابزارها و منابع شناختی چون حواس به ‌ویژه گوش و چشم، واقعیت‌ها را با حقایق مطلوب بسنجد و در قلب و عقل خویش تحلیل کند[۱۱].

جامعه سالم جامعه‌ای است که اصول عقلانی و قوانین و مقررات آن مراعات و اجرا می‌شود. از جمله اینکه به عقود و عهود وفا‌دار باشد یا پیمان شکنی نکند یا دروغ نگوید و صداقت و راستی داشته باشد. چنین جامعه‌ای همان جامعه‌ای است که بر اساس اصول عقلانی سامان یافته است.

از نظر قرآن جامعه‌ای که بر اصول عقلانی حرکت می‌کند و بر عدالت و صداقت است، در مسیر بالندگی قرار دارد و این امکان در آن هست که از کفر نیز رهایی یابد و به وحی متصل شود[۱۲]. چنین جامعه‌ای همچنین در حوزه اقتصادی که قوام و ستون جامعه است[۱۳] به سلامت است و رشد اقتصادی خوب و مناسبی را تجربه می‌کند؛ چراکه در تحقق رشد اقتصادی عنصر نخستی، تقوای عقلانی است. البته از نظر قرآن دستیابی به جامعه صالح و سالم از هر جهت در گرو عمل به تقوای کاملی است که عقل و وحی بدان حکم می‌کند؛ زیرا برخی از مسائل بر عقل انسانی نهان است و یا به عللی عقل عملی در تشخیص‌، اشتباه می‌کند و اینجاست که وحی به مدد عقل انسانی می‌آید تا به حقایقی نهان دیگری رهنمون سازد. این‌گونه است که در صورت رعایت تقوای کامل، همه برکات بر چنین جامعه نازل می‌شود و از نظر آرامشی و آسایشی در بهترین وضعیت قرار می‌گیرد[۱۴].

حقیقت فساد اقتصادی

شاخصه جامعه بیمار

همان‌گونه که رشد اقتصادی و آرامش و آسایش فراگیر، مهم‌ترین شاخصه سلامت جامعه است، فساد اقتصادی، بیانگر وجود بیماری در جامعه است. جامعه سالم در چارچوب اصول عقلانی اخلاقی بر عدالت و صداقت است و مردمان در چارچوب قوانین اخلاقی نسبت به یکدیگر ظلم و بیدادی را روا نمی‌دارند و بر پیمان و قراردادهای خود پایبند هستند و هرگز بر خلاف قول و قرار که داده‌اند عمل نمی‌کنند. این‌گونه است [اعتماد در همه سطوح جامعه حضور جدی دارد و معاملات و داد و ستدها بدرستی انجام می‌گیرد.

اما جامعه بیمار و فاسد،‌ جامعه‌ای است که مهم‌ترین اصول عقلانی اخلاقی در آن رعایت نمی‌شود و ظلم و بیداد در ‌اشکال گوناگون نمود دارد و هنجارها و ارزش‌ها جای خود را به نابهنجاری داده است. این‌گونه است که شاخصه‌های سلامت اجتماعی مانند رشد و شکوفایی اقتصادی نیز در آن جامعه دیده نمی‌شود.

هنگامی‌که ما از فساد در جامعه‌ای سخن می‌گوییم به معنای خارج شدن هر چیزی از حد اعتدال و عدالت است. البته گاه این خروج به سوی کاستی و گاه زیادی است.[۱۵] هر دو نوع خروج به معنای فساد دانسته می‌شود؛ چراکه جهان و جامعه بر عدالت و اعتدال بنیانگذاری شده است و خروج از اعتدال و عدالت به معنای خروج از قوانین حاکم بر هستی است. برای اصلاح امر فساد لازم است تا به‌گونه‌ای عمل شود تا دوباره آن چیز به تعادل برسد.

جامعه فاسد و بیمار جامعه‌ای است که از نظر اعتقادی و عملی بر خلاف اصول عقلانی و وحیانی رفتار کند. جامعه‌ای که به فجور گرایش دارد آن نیز بیانگر فساد و بیماری در جامعه است؛ زیرا رفتار فجور آمیز به معنای خروج از دایره اصول عقلانی اخلاقی است و این خود شاخصه‌ای برای فساد در جامعه است.[۱۶] فجور به معنای هنجارشکنی و ارزش‌زدایی از جامعه است. فاجر کسی است که هنجارها و ارزش‌های جامعه از جمله عدالت، صداقت، وفای به عهد و مانند آن را در هم می‌شکند و پرده‌های حرمت و حریم قوانین و احکام عقلانی و وحیانی را می‌درد.

اگر جامعه سالم در اصل بنیادین جامعه یعنی اقتصاد سالم و رشد و شکوفایی آن، خود را به نمایش می‌گذارد، جامعه فاجر و بیمار را می‌توان از اقتصاد فاسد و فساد اقتصادی آن شناسایی کرد. در جامعه بیمار، آبادی‌های زمین از میان می‌رود و به محیط زیست آسیب جدی وارد می‌شود. جنگل‌ها و مراتع به غارت می‌رود و آب‌های سطحی و غیرسطحی آلوده می‌شود. امکانات طبیعی زمین به شکل نادرستی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد و تباهی و ناهنجاری در خشکی و دریا ظاهر می‌شود[۱۷].

در جامعه بیمار و فاسد، سرقت و دزدی مستقیم و غیرمستقیم از مال دیگری یا اموال عمومی رشد می‌یابد و بر خلاف قوانین جاری و حاکم بر هستی، ظلم و بی‌عدالتی رواج می‌یابد.[۱۸] از مصادیق این خروج از قوانین و بی‌عدالتی می‌توان به کم‌فروشی و گران‌فروشی[۱۹] اشاره کرد که سلامت داد و ستد اقتصادی را به هم می‌ریزد و اعتماد عمومی را به قول و قرارها و معاملات سلب می‌کند.

تعدی به حقوق دیگران گاه به تعدی به محیط‌زیست می‌انجامد. حرص و ولع سیری‌ناپذیر دنیا‌گرایان و ثروت‌اندوزان موجب می‌شود تا به هر شکلی شده از منابع زمین به درستی و نادرستی بهره گیرند و محیط زیست را برای اندکی مال و ثروت بیشتر به تباهی و فساد بکشانند. درخت‌ها و جنگل‌ها را قطع کرده و آب‌ها را به نادرستی استحصال کنند و مراتع و خاک را تخریب کنند و زمینه نابودی کشاورزی و دامداری را فراهم آورند[۲۰].

فساد و فجور اقتصادی در جامعه باعث می‌شود که هر کسی به حق خود قانع نباشد و به حقوق دیگری تجاوز کند و این‌گونه تضاد و درگیری میان منافع اقتصادی تشدید شده و به جنگ و خونریزی میان افراد بینجامد که خود فسادی بزرگ در زندگی بشر است.[۲۱] در چنین فقدان سلامت جامعه و بیماری و فساد در آن است که جامعه به تباهی کامل کشیده می‌شود؛ ‌زیرا گاه نسل‌های کنونی مورد کشتار قرار می‌گیرند ولی گاه نوع برخورد انسان با جامعه و جهان به‌گونه‌ای است که آثار ویرانگر افساد و فساد آن،همچنان تا نسل‌ها باقی می‌ماند. از این رو خداوند به انسان‌ها هشدار می‌دهد که از افسادی که موجب هلاکت نسل‌های بشری می‌شود و نسل‌کشی را فراهم می‌آورد، پرهیز کنند و به فسادهایی دامن نزنند که نسل کشی را به دنبال دارد[۲۲].

به جامعه‌ای که ربا خواری و کم‌فروشی و گران فروشی و اختلاس و دزدی و رشوه در آن فراوان است، نمی‌توان امیدی بست؛ زیرا چنین جامعه‌ای ستون‌های بقا و استواری خود را با فساد و تباهی در معرض خطر قرار داده است. خداوند در آیاتی از جمله ۱۷۳ تا ۱۸۳ سوره شعراء فساد اقتصادی در جامعه مداین را عامل مهم در نابودی آنان بر شمرده است. قوم شعیب(ع) عادت کرده بود تا در فعالیت‌های اقتصادی، کم‌فروشی و خیانت در معاملات داشته باشد و بر خلاف عقل و عدل و صدق رفتار کند و این‌گونه بود که گرفتار نابودی شد. از نظر خداوند هرگونه رفتاری که خلاف عدالت و صداقت باشد، می‌تواند عامل نابودی ملت‌ها و امت‌ها باشد. اگر جامعه عادت کند که به هر شکلی به نیازهای مادی پاسخ دهد و از لذت‌های مادی و تمتعات دنیوی استفاده کند‌، از مسیر عقل و عدل خارج می‌شود و تباهی و فساد را برای خود به ارمغان می‌آورد که نتیجه آن نابودی جامعه است[۲۳].

در جهان امروز انواع غش در معاملات رونق گرفته است و بسته‌بندی‌های دروغین و تحجیم کالا برای فریب چشم‌ها عامل بی‌اعتمادی شده است که روند رشد اقتصادی را با خطر جدی مواجه می‌کند. هر چند که خداوند به‌صراحت این‌گونه غش و فریب و فساد را حرام و گناه دانسته است[۲۴] ولی حتی در جامعه اسلامی این اعمال رواج دارد.

تقلب در معامله [۲۵] به هر شکلی می‌تواند اعتماد عمومی را نسبت به معاملات از میان بردارد و خرید و فروش را با اختلال جدی مواجه ساخته و میزان تقاضا را به شدت کاهش دهد که در نتیجه آن تولید نیز کاهش یافته و جامعه با رکود مواجه می‌شود.

از نظر قرآن چنین جامعه‌ای به شدت آلوده و بیمار است و می‌بایست با اصلاحات سخت و شدید و جراحی دردناک این خصلت عمومی اصلاح شود وگرنه می‌بایست جامعه خود را برای عذابی دردناک آماده سازد که جنگ و خونریزی از نتایج طبیعی آن است. غیراز آنکه خداوند نیز به‌شدت از چنین جامعه‌ای بیزاری می‌جوید و آن را با عذاب استیصال از زمین محو می‌کند[۲۶].

به هر حال، فساد اقتصادی هر اندازه که مانع رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه است می‌تواند عامل نابودی و نیستی آن نیز باشد؛ زیرا جامعه‌ای که گرفتار فجور و فساد اقتصادی است در زمینه‌های دیگر چون اعتقادات نمی‌تواند به سلامت باشد؛ زیرا سلامت روحی و روانی جامعه در رفتارهای عملی از جمله رفتارهای اقتصادی آن خودنمایی می‌کند و جامعه‌ای که دچار فساد و بیماری اقتصادی است، نشان می‌دهد که از سلامت عقلانی و روانی برخوردار نیست. پس چنین جامعه‌ای جز نابودی از درون یا عذاب خشم و استیصال سرنوشت دیگری نخواهد داشت[۲۷].

علل و عوامل

خدا درباره علت تحقق «فساد» - از جمله: فساد اقتصادی - به نکاتی توجه می‌دهد که می‌تواند بیانگر چرایی این پدیده شوم و پلید در جوامع انسانی باشد. همچنین قرآن به شیوه‌ها و رویه‌های آنان در فساد اقتصادی نیز توجه می‌دهد تا مردم افزون بر شناخت علل، به چگونگی رفتارهای فساد انگیز مفسدان اقتصادی توجه پیدا کنند. از نظر قرآن برخی از علل و عواملی که مفسدان اقتصادی را پدید می‌آورد و فساد اقتصادی را موجب می‌شود، اموری چند است که به آنها اشاره می‌شود:

۱. اعراض از توحید محض: اعتقاد و ایمان به توحید یکی از مهم‌ترین عوامل اصلاح رفتار انسانی است؛ در مقابل، هر کسی که فاقد ایمان به توحید باشد و گرایش به شرک و کفر داشته باشد، نه تنها رفتاری صالح در زندگی نخواهد داشت، بلکه دنبال انواع و اقسام فسادها از جمله فساد اقتصادی می‌رود و بی‌توجه به اخلاق و اصول فطری عدالت خواهی، به ظلم و فساد می‌پردازد. خدا بصراحت در قرآن بیان می‌کند کسانی که به جای توحید و گرایش به «الله» از آن روی می‌گردانند و دچار کفر و شرک می‌شوند، به انواع فساد و افساد دچار شده و به افراد مفسد تبدیل می‌شوند[۲۸]؛ زیرا مشرکان و کافران هیچ اعتقادی به خالق و حکمت‌های خلق ندارند. بنابراین، کافر به گونه‌ای عمل می‌کند که بیشترین لذت را به دست آورد و مشرک نیز بر این باور است که خدا آنان را مستقل آفریده و آنان در هر کاری می‌توانند به شکلی عمل کنند که خواسته‌هایشان تأمین شود. بنابراین، بر این باورند که هر عملی که آنان را به خواسته‌هایشان برساند صحیح و سالم و درست و عقلانی است. پس آنچه به ظاهر فساد است، در حقیقت صلاح و صحیح است؛ زیرا خواسته‌های آنان بدان تأمین می‌شود. همین امر موجب می‌شود که برای تأمین نیازهای خویش دست به دزدی و سرقت[۲۹] و تجاوزگری زده و از مال شخصی یا عمومی به نفع خویش بهره برند. این رویه محدود به تعامل با نوع بشر و همنوعان نیست، بلکه از آنجا که همه زمین و زمان را برای خود می‌دانند، هیچ ملاحظاتی را برای محیط زیست در نظر نمی‌گیرند و با شرک، گناه، رفتارهای زشت خویش، محیط زیست از دریا و خشکی را به فساد می‌کشانند و آلوده می‌سازند[۳۰].

۲. اعراض از قوانین الهی و شریعت: قوانین فطری و تشریعی که با عقل سلیم و نقل وحیانی کشف می‌شود، مجموعه‌ای مهم است که در راستای ایجاد شرایط مناسب برای زیست اجتماعی وضع شده است. بنابراین، عدالت، صداقت، وفا، امانت و مانند آنها موجب می‌شود تا هر چیزی در جایی مناسب و حق خود قرار گیرد و صاحبان حق به حق خویش برسند، بی‌آنکه ظلم و ستمی به آنان شود. این قوانین در راستای تأمین سعادت فردی و جمعی و شخصی و اجتماعی وضع شده است و می‌بایست به شکل کامل مراعات شود تا نتایج و آثار مثبت خود را به جا گذارد. اما کسانی که به هر دلیل از جمله کفر و شرک و نفاق و سست ایمانی، به این قوانین شریعت بی‌توجهی کنند، عامل فساد در زمین و اجتماع بوده و رفتاری مفسدانه در حوزه‌های گوناگون از جمله اقتصادی خواهند داشت[۳۱]؛ زیرا مراد از پشت کردن و اعراض نمودن، همان اعراض از دین و شرایع و قوانین آن است که به دو شیوه نقل وحیانی یعنی کتب آسمانی و قرآن کریم و عقل سلیم کشف شده و در دسترس مردم قرار می‌گیرد.[۳۲] در حقیقت کسانی که نقل وحیانی و شرایع آسمانی را نادیده می‌گیرند و به وضع و تشریع قوانین می‌پردازند، به جای ایجاد عدالت و سلامت اجتماعی، ظلم و فساد را در اجتماع گسترش می‌دهند؛ زیرا این افراد ناتوان از درک ملاکات و مناطات حقیقی احکام هستند و به سبب عدم شناخت کامل از حقیقت هر چیزی و علم ناقص و ظنی خویش، قوانینی را وضع می‌کنند که اگر از وجهی مفید باشد، از جهات بسیار دیگر زیانبار و فسادانگیز است. امروز جوامعی که به جای قوانین الهی به قوانین موضوعه انسانی رو آورده‌اند، نه تنها عدالت اقتصادی را تحقق نبخشیدند، بلکه به ظلم نهادینه شده رسیده‌اند تا جایی که اکثریت مردم توانایی مقابله با قوانین ظالمانه و نهادینه شده آنان را ندارند که فشار مضاعف اقتصادی بر مردمان تحمیل می‌کند.

۳. ترک فرایض الهی: همان طور که نادیده گرفتن اصل شرایع و قوانین الهی می‌تواند فساد‌انگیز باشد و مفسدان را به وجود آورد، ترک فرائض مهم همچون فرائض جهاد که ظالمان و متجاوزان را دفع می‌کند[۳۳] و ترک نصرت مظلومان و مستضعفان در برابر ظالمان و مستکبران[۳۴] و ترک فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر[۳۵] و مانند آنها موجب می‌شود تا حتی در جوامع اسلامی به دلیل عمل نیم بند به شرایع و قوانین الهی، انواع فساد و ظلم گسترش یابد و مفسدان اقتصادی و غیر اقتصادی پدیدار شوند و جامعه را به تباهی و فساد کشانند و با رفتارهای ضد ارزشی و ضد هنجاری فسق و فجور و بی‌حیایی و فحشاء را گسترش دهند و اقتصاد را به چالش بکشند. خدا در قرآن بیان می‌کند که وقتی ظالمان و مستکبران بر اجتماع مسلط شوند و مردمان در برابر متجاوزان به ارزش‌های انسانی و اخلاقی و قوانین الهی بی‌توجه باشند و آنان را سرکوب نکنند و یا علیه مترفان اقتصادی و مسرفان قیام نکنند و اجازه دهند تا آنان هر گونه که خواهند عمل کنند، می‌بایست منتظر عواقب زشت این اعمال خود باشند که همان قدرت‌یابی مفسدان و گسترش دایره ظلم و فساد آنان خواهد بود. بنابراین، این امت به جای آنکه دیگران را سرزنش کنند، می‌بایست خودشان را سرزنش کنند که به فرائض اصلی که مدافع حق و حقیقت و عدالت بود قیام نکرده‌اند و اجازه دادند تا مفسدان قدرت یابند و بر اجتماع سلطه پیدا کنند. پس باید گفت که ظلم، فساد، جرم و جنایتی که مفسدان اقتصادی و غیر اقتصادی انجام می‌دهند، نتیجه بی‌توجهی یا کم توجهی دیگران به فرائض الهی است؛ زیرا اگر آنان مجازات می‌شدند، این گونه نمی‌توانستند بر گرده مردم سوار شوند و تباهی و فساد و ظلم و بی‌عدالتی را نهادینه سازند.

۴. تسلط اشرار: هرگاه‌ اشرار و ناصالحان مردمی بر آنان مسلط شوند، انواع و اقسام ظلم و فساد ایجاد و گسترش می‌یابد. این نیز پیامد انتخاب غلط مردم و کوتاهی در اجرا و اقامه فرائض الهی در قالب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی مردمی اجازه می‌دهند که مفسدان بزرگ به نام مصلحان بر آنان حاکم شوند و با شعارهای زینتی خویش آنان را فریب دهند و بر گرده آنان همچون شیطان سوار شده و افسار انداخته و به هر سو بکشند، می‌بایست این مردم منتظر انواع و اقسام فساد و ظلم نهادینه شده و حتی قانونی باشند که بر آنان اعمال می‌شود و خونشان را در شیشه کرده و بمکند؛ زیرا از نظر قرآن حکومت‌اشرار که به سبب پشت کردن مردم به صالحان مصلح واقعی است، موجب می‌شود تا اقتصاد، کشاوزی، حرث و نسل فاسد شود و مفسدان، انواع فساد را در این حوزه‌ها نهادینه کنند. وقتی مردم خود به دست خویش ‌اشرار و ناصالحان مدعی را بر گرده خویش و ملت سوار می‌کنند باید چوب این انتخاب نادرست و غلط خویش را بخورند؛ زیرا کسی از بیرون به این گروه فاسد و مفسد قدرت نداده است، بلکه قدرت و حکومت و ولایت را همین مردم خود به این گروه فاسد و مفسد و ظالم داده است که با استکبار خویش مردم را به استضعاف بکشانند[۳۶]؛ مقصود از «ولّی» و «تولّیتم» در این آیات به معنای ولایت بخشی، سرپرستی امور مردم و امارت بر آنان است. [۳۷] از نظر قرآن، قدرت جبارانه و زورگویانه این حاکمان از خدا بی‌خبر موجب می‌شود که انواع و اقسام فساد در زمین گسترش یابد و نهادینه شود[۳۸].

۵. رفاه زدگی: اشرافیت و ثروت، انسان‌ها را تغییر می‌دهد، تا جایی که جرم و فساد برای آنان امری طبیعی می‌شود؛ از همین رو خدا می‌فرماید بزرگ‌ترین مجرمان همان مترفان هستند که از نظر اقتصادی به سبب زیادت در ثروت، آن را به شکل درست به کار نمی‌گیرند و با فحشاء و زشتکاری و اسراف و تبذیر و مانند آنها به خود و اجتماع ضربه می‌زنند، تا جایی که نابودی و تباهی اجتماع را به دنبال دارد[۳۹].

۶. زراندوزی و عُجب: دو روحیه خطرناک برای فرد و اجتماع آن است که اموال به جای تولید در کنزاندوزی به کار رود و افراد ثروتمند گمان کنند که تافته جدا بافته‌ای از دیگران هستند. این دو روحیه می‌تواند ارزش‌های فرهنگی و اقتصادی یک جامعه را تباه سازد؛ زیرا فرهنگ و اقتصاد دو مولفه اصلی هر جامعه است که قوام اجتماع و بنیاد آن بر این دو عنصر است. این روحیه خطرناک می‌تواند مفسدان اجتماعی – اقتصادی را ایجاد کند و آنان اجتماع را به تباهی بکشانند[۴۰].

۷. ظلم: خاستگاه ظلم از نظر قرآن می‌تواند اموری چند باشد؛ با این همه کسی که گرفتار روحیه ظلم باشد، هیچ گرایش به عدالت عقلی و نقلی نخواهد داشت. بنابراین، بر خلاف اصول اخلاقی دنبال فتنه‌گری، جاسوسی، ایجاد یاس و نومیدی در دیگران و مانند آن می‌رود؛ زیرا این گونه می‌تواند سلطه خویش را حفظ نماید و اهداف مادی و دنیوی خویش را تأمین کند. جاسوسی اقتصادی و ایجاد فضایی که در آب گل‌آلود بتواند ماهی‌گیری کند و ایجاد جو روانی در قالب جنگ روانی و مانند آنها برای دستیابی به مقاصد مادی و دنیوی از جلوه‌های چنین افراد ظالمی است که باید مواظب و مراقب آنان در هر اجتماعی بود.[۴۱] امروز در جهان می‌توان مصادیق بسیاری از این گروه یافت که با جنگ روانی و شایعات و مانند آنها، بی‌عدالتی نهادینه‌ای را موجب می‌شوند و اقتصاد را به حالتی می‌کشانند که خود بتوانند بیشترین سود و بهره را در یک مدت زمانی اندک به دست آورند. این در حالی است که در همین مدت اکثریت مردم دچار فشار سهمگین اقتصادی می‌شوند تا جایی که از برآوردن نیازهای ابتدایی زندگی خود باز می‌مانند.

۸. فسق: فاسق کسی است که به ظاهر اعتقاد به چیزی دارد ولی در عمل از آن فاصله می‌گیرد و به گونه‌ای دیگر عمل می‌کند. بسیاری از مفسدان اجتماع را همین گروه فاسقان تشکیل می‌دهند که به ظاهر با مردم و در باطن علیه آنان هستند. رفتارهای زشت و پلید خودشان را در لباسی زیبا و کلمات شیوا نهان می‌کنند. و با فریب افکار عمومی مفاسد اقتصادی و غیر اقتصادی خویش را پنهان می‌کنند. به هیچ عهد و پیمان و قول و قراری پایبند نیستند و پیمان شکنی و دروغگویی در خون آنان جاری و ساری است.‌ اشرار مردم هستند و با دروغ بر آنان حاکم می‌شوند و با وعده آب آنان را به سراب می‌کشانند. این گونه اقتصاد مردم را به غارت می‌برند و لقمه نان را از دهان مظلومان بیرون می‌کشند. به امور حق آگاهی و بصیرت و یقین کامل دارند، ولی در مقام عمل بر ضد آن بوده و انکار عملی دارند[۴۲].

۹. گناه حاکمان و معصیت مردمان: یک اجتماع زمانی گرفتار مفسدان و فساد نهادینه و قانونی می‌شود که مردم اهل معصیت باشند و برای دستیابی به شهوت و آزادی جنسی و مانند آنها، دست حاکمان را باز گذارند تا هر گونه که خواهند فساد و شرارت کنند. این گونه است که ترکیبی از گناه و شرارت حاکمان در کنار معصیت مرد می‌تواند یک جامعه را به تباهی کشاند. اصولا اشرار زمانی حاکم بر مردم می‌شوند که خود مردم بستری برای حاکمیت آنان فراهم آورند. اگر توده‌های مردم عاقل و عالم باشند و از تقوای الهی برخوردار، به طور طبیعی اجازه نمی‌دهند تا افراد شرور با شعارهای فریبنده بر آنان حاکم شوند؛ اما وقتی خود مردم برای شهوت جنسی وآزادی دروغین به دنبال‌اشرار می‌روند و حاکمان شرور بر سر کار می‌آیند و به طور طبیعی آن حاکمان با قوانین خاص فساد را نهادینه می‌کنند. این گونه است که مصلحان دروغین در جامه مفسدان حقیقی ظهور می‌یابند و اجتماع را به تباهی می‌کشانند و اقتصاد و دین و دنیای آنان را غارت می‌کنند[۴۳]. امام صادق(ع) فرمود: به واسطه نیآمدن باران، در دریا و خشکی فساد به وجود می‌آید و زندگی جانوران دریایی به علت عدم باران به مخاطره می‌‌افتد و این به جهت گناهان مردم است[۴۴]. این‌اشرار که حکومت و حاکمیت را به نام مردم در دست می‌گیرند، تا جایی به افساد خویش ادامه می‌دهند که عزیزان امت به ذلیلان تبدیل شوند و مردمان پست و شرور در پست‌ها و مقامات و مناصب قرارگیرند و به فساد و تباهی چند لایه ادامه دهند.[۴۵] امروز در جهان می‌توان مردمان شرور و پستی را یافت که به نام وزیر و نماینده و شورا و مانند آنها در حال کار هستند و عزیزان و مؤمنان را کنار زده‌اند و اجازه نمی‌دهند تا کاری برای مردم کنند[۴۶].

عدالت‌گریزی عامل مفاسد اقتصادی

همان‌گونه که سلامت اقتصادی در جامعه مرهون عدالت از جمله عدالت اقتصادی است، بی‌عدالتی و ظلم، مهمترین عامل مفاسد اقتصادی می‌‌باشد. بنابراین، ریشه مفاسد اقتصادی را می‌‌بایست در بی‌عدالتی و ظلم افراد جامعه یا خود جامعه جست. جامعه‌ای که افراد آن خود را محصور در چارچوب عدالت نمی‌سازد و برخلاف موازین و معیارهای عدالت فکر و عمل می‌‌کند، دچار مفاسد اقتصادی می‌‌شود. فساد اقتصادی که در مقابل سلامت اقتصادی قرار می‌‌گیرد، به این معناست که فکر و رفتاری، جریان سالم ثروت را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و موجبات اختلال و نقص در این جریان می‌‌شود. اگر رفتار صحیح اقتصادی این گونه است که هر کسی در هر موقعیت بتواند ازمواهب و ثروت‌های خدادادی بهره مند شود، فساد اقتصادی رفتاری است که بیشتر یا برخی از افراد انسانی را از بهره‌مندی محروم می‌‌سازد. براساس آیه ۷ سوره حشر می‌‌توان دریافت که گردش سالم اقتصادی و بهره‌مندی همگان از ثروت و مواهب الهی مهمترین هدف از عدالت اقتصادی و برنامه‌ها و سیاست‌های اقتصادی اسلام است؛ چراکه اعمال قوانین خاص چون مسأله «انفال» و «فی»، به این قصد و نیت انجام می‌‌گیرد که از انباشت ثروت و همچنین گردش ثروت در میان بخشی از افراد جامعه که از آنان به ثروتمندان و اغنیاء یاد می‌‌شود، جلوگیری شود. پس جریان سالم اقتصادی که مبتنی بر عدالت است، جریانی است که از هرگونه فساد در بهره‌مندی افراد انسانی جلوگیری می‌‌کند. بنابراین، هرگونه محدودیت یا اختلال یا نقص در گردش ثروت در میان توده‌های انسانی، به معنای فساد شناخته شده و با آن مقابله می‌‌شود.

از این رو خداوند همان‌گونه که با اقتصاد ربوی یا احتکار یا اتراف یا اسراف مقابله می‌‌کند، با انباشت ثروت در بخشی از جامعه نیز مقابله می‌‌کند؛ زیرا همه اینها از مصادیق مفاسد اقتصادی است که اجازه بهره‌مندی به توده‌های مردم را نمی‌دهد و یا بخشی از افراد را محروم می‌‌سازد.

برهمین اساس، مبارزه با مفاسد اقتصادی در دستور کار پیامبران و مدیران جامعه اسلامی قرار گرفته است[۴۷]. در اسلام با هرگونه کم‌فروشی یا گران فروشی[۴۸]، غصب اموال و تصرف بیرون از دایره مالکیت و رضایت[۴۹]، ربا[۵۰] و مانند آن به عنوان فساد اقتصادی مقابله می‌‌شود؛ زیرا این گونه رفتارهای اقتصادی مهمترین مانع بهره‌مندی همگانی از مواهب الهی و قرار گرفتن در مسیر کمالی است.

در همه این موارد می‌‌توان ریشه فساد را در همان عدالت گریزی جست وجو کرد؛ عدالت گریزان، قانون گریزان ماهری نیز هستند؛ زیرا قانون مبتنی بر اصول عقلانی، عقلایی و شرعی اجازه می‌‌دهد تا هر کسی در هر موقعیتی بتواند از زندگی به شکل طبیعی بهره مند شود؛ اما قانون گریزان، می‌‌خواهند تا با تغییر موقعیت خود در جامعه بر خلاف قانون، ثروت را برای خود محدود سازند و دیگران را از حق طبیعی شان محروم سازند.

از نظر اسلام و قرآن، چون هدف، گردش سالم اقتصادی در همه جامعه است، هرگونه رفتاری بر خلاف این اصل به عنوان فساد اقتصادی شناسایی و با آن مقابله می‌‌شود. از این رو حتی با کنز ثروت و ثروت اندوزی برخورد می‌‌شود؛ زیرا ثروت اندوزی نه تنها مانع از گردش سالم اقتصاد در جامعه می‌‌شود بلکه مانع جدی در سر راه رشد شخص می‌‌شود و او را گرفتار اتراف و اسراف می‌‌کند. خداوند در آیاتی از جمله ۳۴ و ۳۵ سوره توبه و نیز آیه ۷ سوره حشر، بر لزوم مقابله با پدیده نادرست ثروت اندوزی تاکید می‌‌کند. البته مراد از ثروت اندوزی در اینجا ثروت اندوزی‌ای است که مانع سلامت اقتصادی و گردش سالم آن و خروج از دایره عدالت و اتراف و اسراف و مانند آن می‌‌شود. بنابراین، اگر ثروت اندوزی به نیت و قصد افزایش ثروت عمومی جامعه و ثروت ملی و گسترش و رشد اقتصادی جامعه و مردم باشد، عملی مثبت و در چارچوب عدالت و اقتصاد سالم خواهد بود[۵۱].

مصادیق و جلوه‌ها

فساد شامل همه گناهان و جرائمی می‌‏شود که در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گسترده است. چنانکه گفته شد اسلام در برابر هر فسادی، مجازاتی متناسب تعیین کرده است. این مجازات‌ها به‌عنوان پادزهر عمل می‏‌کند و در مواردی که از طریق‌تربیت‏‌ها‏ی سازنده و شیوه‏‌ها‏ی پیشگیری موفق به جلوگیری از فساد نشوند، با استفاده از اقدامات سختگیرانه به مقابله با آنها پرداخته می‌‏شود[۵۲].

نخست: رشوه

از جرایم اقتصادی می‌توان به رشوه دادن و رشوه گرفتن‌ اشاره کرد. که در قبال انجام یا عدم انجام وظیفه‌ای در سازمان و شرکت دولتی و توسط کارمندان آن انجام می‌شود رشوه دادن و رشوه گرفتن هر دو، فساد در سازمان‌ها را به دنبال دارد. یکی از مشکلاتی که امروز بسیاری از کشورها با آن مواجه هستند و مجرمان اقتصادی به ‌اشکال گوناگون بر آن هستند تا حقوق مردم و دولت را نادیده گیرند، جرمی ‌به نام فرار مالیاتی است. فرار مالیاتی، هر نوع عمل یا اعمالی است که به قصد عدم پرداخت مالیات یا کمتر پرداختن مالیات از سوی‌ اشخاص حقیقی یا حقوقی صورت می‌گیرد. شکی نیست که با چنین عملی به‌عنوان جرم اقتصادی می‌بایست بشدت مبارزه و مقابله شود. این جرم می‌تواند از طریق جعل اظهارنامه مالیاتی یا عدم ثبت تمامی درآمدها و گزارش‌های مالی و یا تغییر آنها انجام شود به نحوی که بتوان مالیات کمتری پرداخت کرد. قاچاق کالا و ارز و مانند آنها نیز از جرم‌های اقتصادی است. بر‌اساس ماده یک قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز، قاچاق عبارت است از هرگونه فعل یا ‌ترک فعلی که سبب نقض قوانین مربوط به واردات یا صادرات کالا و ارز می‌شود. بر اساس قانون با متخلفان برخورد می‌شود و برای آنها مجازات در نظر گرفته می‌شود. قاچاق کالای مجاز و یا ممنوع و یا مجاز مشروط و ارز و کالای یارانه‌ای همگی شامل قاچاق ارز و کالا می‌شوند[۵۳].

دوم: اختلاس

اختلاس از اموال عمومی و بیت‌المال از اعمال مجرمانه است که اقتصاد را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. اختلاس به برداشتن و کم کردن غیرقانونی اموال دولتی یا غیردولتی که توسط کارمندان و کارکنان دولت یا وابسته به دولت انجام می‌گیرد، گفته می‌شود. این جرم یعنی اختلاس در ایران در خلال تحریم و در شرایط نامتعادل اقتصادی رخ می‌دهد و بیشتر اختلاس‌ها با برنامه‌ریزی از پیش تعیین شده، منظم و پنهان و توسط سران مقبول و دولتی انجام می‌شود[۵۴].

یکی از مفاسد اقتصادی که در جامعه امروز به عنوان پدیده شوم رواج یافته، اختلاس است. درباره معنا و مفهوم اختلاس در میان فقیهان اختلاف است. برخی از فقها همچون شهید ثانی در کتاب شرح لمعه اختلاس را بر مفهوم لغوی آن جاری کرده، بیان داشته اند: ربودن مال دیگری به طور پنهانی و بدون هتک حرز، اختلاس است، اما اگر توأم با هتک حرز باشد، آن را سرقت می‌‌نامند: و لا یقطع المختلس و هو الذی یاخذ المال خفیه من غیر الحرز و لا المستلب و هوالذی یاخذه جهرا و یهرب مع کونه غیر محارب. بر این اساس، هرگاه هم ربودن و هم مال مخفی باشد، سرقت خواهد بود و اگر ربودن مخفی، اما مال آشکار باشد، اختلاس است و اگر هم ربودن و هم مال ظاهر و آشکار باشد، استلاب خواهد بود.

عده‌ای مانند صاحب جواهر می‌‌فرمایند: در اختلاس، شخص با استفاده از غفلت صاحب مال، مال او را می‌‌رباید. اما عده‌ای از فقها به تبعیت از برخی کتب لغت، اختلاس را مترادف استلاب (ربودن) می‌‌دانند. ابن منظور در لسان العرب می‌‌گوید: فان اخذ من ظاهر فهو مختلس و مستلب و منتهب. چنانچه ابن حمزه در وسيله النجاه تصريح مي‌‌كند: «المختلس من يستلب الشيء ظاهرا فان اظهر السلاح فهو محارب و ان لم يظهر استحق العقوبه الرادعه؛ مختلس کسی است که چیزی را به طور آشکار می‌‌گیرد؛ حال اگر با در آوردن اسلحه باشد، محارب خواهد بود وگرنه، مستحق مجازات بازدارنده (تعزیرات) می‌‌باشد».

به هر تقدیر، اختلاس خواه به طور مخفیانه باشد و بدون هتک حرز و یا به طور آشکار، بدون نشان دادن اسلحه و یا با استفاده از غفلت مالک باشد، مرتکب آن مستحق تعزیر خواهد بود، اما در قوانین عرفی، همه این موارد تحت عنوان سرقت مطرح می‌‌شود. در قوانین جمهوری اسلامی، برای اختلاس معنایی گفته شده که مرتبط با حوزه عملکردی مأمورین دولتی است. در این قوانین برای اختلاس یک معنای عام و یک معنای خاص گفته شده است.

اختلاس در مفهوم عام و کلی، نوعی خیانت در امانت مامورین دولت نسبت به اموال دولتی می‌‌باشد؛ اما اختلاس به معنی اخص کلمه عبارت از تعدیات مامورین دولتی نسبت به اموال دولت است که بر حسب وظیفه به آنان سپرده شده باشد. در تعریف اختلاس گفته شده که اختلاس عبارتست از برداشت و یا تصاحب اموال دولت توسط کارمند یا مامور دولتی به نفع خود یا دیگری که برحسب وظیفه به او سپرده شده باشد. در اسلام، امانت داری یکی از اصول مهم اخلاقی است. در حوزه عمل اقتصادی نیز به عنوان اصل اساسی مطرح شده است. خداوند درباره شرایط مدیر اقتصادی بر اصل امانت داری به عنوان شرط تصدی اقتصادی تاکید می‌‌کند[۵۵].

کسانی که اهل خیانت هستند نمی‌بایست مسئولیتی به عهده آنان گذاشته شود این افراد از نظر خداوند از دایره عدالت بیرون و جزو ظالمان شناخته و معرفی می‌‌شوند.[۵۶]؛ چراکه ریشه خیانت در امانت همین روحیه ستمگری و ظلم ایشان است.

اختلاس، فروپاشی نظام مدیریت سالم اقتصادی

اختلاس از آن جایی که گردش سالم اقتصادی و عدالت را در بخش اقتصاد دولتی و ملی مورد تهدید جدی قرار می‌‌دهد، بسیار خطرناک است. هنگامی که به ریشه اختلاس و آثار و تبعات آن می‌‌نگریم، درمی یابیم که خطر آن بسیار بدتر و گستره فساد و آثار تباهی آن بیشتر از هر عمل فاسد اقتصادی دیگر است.

باید توجه داشت که اختلاس به معنای امروزین آن چیزی جز فروپاشی نظام مدیریت سالم اقتصادی در یک جامعه نیست؛ چراکه با اختلاس، امنیت روانی جامعه نسبت به مدیران و مسئولان نظام و دولت با خطر مواجه می‌‌شود و موجب سلب اعتماد به نظام و عدالت مدیران و امانت داری آنان می‌‌شود. جامعه وقتی به مسئولان خویش اعتماد و اطمینان نداشته باشد و آنان را شایسته نداند یا نشناسد، مدیریت نظام با چالش جدی عدم مشروعیت مواجه خواهد شد؛ زیرا آنچه نظامی را مشروعیت می‌‌بخشد، فلسفه وجودی آن یعنی تأمین عدالت و امنیت و آسایش است؛ در حالی که مدیریت نظام اقتصادی با تعلل خود موجب می‌‌شود تا این مشروعیت از میان برود. افزون بر این، در نظام اسلامی، مشروعیت دولت اسلامی علاوه بر مشروعیت دینی، مبتنی بر مشروعیتی است که به سبب عدالت کسب می‌‌کند؛ اگر جامعه دینی و دولت دینی نتواند مشروعیت خود را با اعمال خویش نشان دهد، به خودی خود ساقط می‌‌شود؛ زیرا نظامی که فاقد عدالت و تقوا باشد، به طور طبیعی منعزل از مشروعیت می‌‌باشد[۵۷].

اختلاس و بحران مشروعیت نظام سیاسی

به هر حال، فساد اقتصادی به‌ویژه در حوزه اقتصاد دولتی یعنی بیت المال مسلمین، بزرگ‌ترین جرمی است که بحران مشروعیت نظام سیاسی را نیز موجب می‌‌شود و زمینه را برای بسیاری از مشکلات دیگر اجتماعی فراهم می‌‌آورد. مبارزه با هر فساد در حوزه اقتصاد دولتی به‌ویژه در رفتارهای خیانت آمیز مسئولان از جمله اختلاس وظیفه اصلی همه کسانی است که می‌‌خواهند دولت اسلامی مبتنی بر عدالت و به دور از فساد و ظلم را پی ریزی کنند.

از نظر آموزه‌های قرآنی، بر مسئولان و رهبران جامعه اسلامی است تا با نظارت دقیق در همه ابعاد و مسایل اقتصادی جامعه، اجازه دهند تا مدیریت سالم اقتصادی و جریان سالم گردش اقتصادی در جامعه شکل گیرد و هرگونه عاملی را که به این هدف ضربه می‌‌زند شناسایی و با ریشه‌ها و شاخه‌های آن مبارزه کرده و آن را از میان بردارند.

اگر اصلاحات اقتصادی و مبارزه با فساد در سطح پایین دستی جامعه یعنی رفتارهای اقتصادی مردم امری واجب و لازم است، اصلاحات در سطوح عالی و کلان امری ضروری‌تر و بایسته‌تر است. اگر پیامبران مأموریت دارند تا به اصلاح اقتصادی اقدام کرده و عدالت از جمله عدالت اقتصادی را انجام دهند[۵۸] بر ایشان است که این اصلاحات را در سطوح ملی و عالی‌تر نیز به شدت پی‌گیری کرده و تحقق بخشند[۵۹] بنابراین، مقابله با مفساد اقتصادی در سطوح ملی و کلان، از جمله اختلاس و خیانت در امانت و تصرفات غیرقانونی مسئولان می‌‌بایست به شدت مورد پی‌گیری و ردگیری باشد و تا قطع دست مفسدان اقتصادی از اصلاح در اشکال گوناگون کوتاه نیایند.

شناسایی مشکلات قانونی و موانع اقتصاد سالم، تدوین و تهیه قوانین مناسب و شناسایی مدیران امین و لایق و خبیر و نظارت دایمی از جمله راهکارهایی است که قرآن برای تحقق هدف اصلی یعنی سلامت اقتصادی جامعه و رشد و بالندگی مردمان پیشنهاد می‌‌دهد؛ چراکه هرگونه اختلال در نظام سلامت اقتصادی جامعه به معنای جنگ با خدا و جامعه ایمانی و سالم است.[۶۰] کسانی که به اقتصاد سالم، آن هم در حوزه اقتصاد کلان و دولتی ضربه وارد می‌‌کنند می‌‌بایست به عنوان نه تنها مفسد بلکه محارب شناخته شده و دست‌های آنان قطع شود. و ریشه حضور آنان در اقتصاد جامعه بریده شود و اجازه هرگونه دخالت از آنان سلب گردد[۶۱].

مبارزه با فساد اقتصادی

راهکارهای مبارزه

کیفر مفسدان اقتصادی

کیفر به معنای جزای عمل و کار بد [۶۲] و مجازات قانونی است.[۶۳] در اصطلاح علم حقوق، عقوبت و مجازات بزهکاران را کیفر گویند[۶۴].

خدا در قرآن از دو دسته اصلی کیفر و مجازات دنیوی و اخروی سخن به میان آورده است. از نظر قرآن، برخی از مجرمان می‌‌بایست در دنیا مجازات داده شوند؛ زیرا این دسته از جرم‌ها نظام اجتماعی را در معرض خطر قرار می‌‌دهد و حقوق ابتدایی بشر را سلب می‌‌کند؛ بنابراین، تاخیر در مجازات و کیفر این دسته از جرم‌ها به معنای نابودی بشریت و نظام اجتماعی خواهد بود.

به سخن دیگر، اگر برخی از جرم‌ها در دنیا مجازات و کیفر داده نشود، بستری برای فروپاشی نظام اجتماعی بلکه بشریت است. بنابراین، برای دفاع از نوع بشریت و نظام اجتماعی لازم است تا مجازات و کیفرهایی برای برخی از جرم‌ها و مجرمان وضع و اقامه شود. در هر نظام اجتماعی می‌‌توان جرم‌هایی را یافت که عقل و نقل برای آن جرم‌ها مجازات‌های قانونی در قالب قوانین شفاهی یا کتبی وضع کرده و به اجرا می‌‌گذارد؛ زیرا این دسته از جرم‌ها بزرگ‌ترین خطر را برای نوع بشر و نظام اجتماعی دارد.

با نگاهی به نظام‌های حقوقی جوامع بشری می‌‌توان دریافت که جرم‌های خطرناک برای نوع بشر و نظامات اجتماعی، جرم‌هایی است که حقوق ابتدایی و طبیعی بشر را در معرض خطر قرار می‌‌دهد؛ زیرا هر فرد انسانی برای بقای خویش نیازمند اموری است که از آن به حقوق طبیعی و ابتدایی یاد می‌‌شود. سلب و تعرض به هر یک از این حقوق ابتدایی و طبیعی موجب می‌‌شود تا نسل انسانی در معرض خطر انقراض قرار گیرد. از این روست که در همه جوامع حتی ابتدایی‌ترین آنها، می‌‌توان حقوقی را یافت که برای یکایک افراد اجتماع بیان شده و افراد اجتماع می‌‌بایست نسبت به آن تکلیف داشته و اجازه ندهند تا این حقوق ابتدایی و طبیعی از کسی سلب شود. بر همین اساس، قوانین سخت گیرانه‌ای برای حفاظت و صیانت از حقوق طبیعی و ابتدایی وضع شده است، به طوری که مخالفت با آن مجازات‌های سنگینی را به دنبال دارد.

از جمله مهم‌ترین حقوق ابتدایی و طبیعی که در همه جوامع مجازات‌های سختی برای سلب کنندگان و متجاوزان در چارچوب عدالت عقلی و مقابله به مثل مطرح شده است[۶۵]، می‌‌توان به حق حیات، حق مسکن، حق امنیت و آرامش، حق آسایش و مانند آنها اشاره کرد. به طوری که اگر کسی عضوی یا زندگی کسی دیگر را بگیرد او را بر اساس اصل مقابله به مثل، قصاص می‌‌کنند، یا سارقان را به سختی مجازات کرده و نیز کسانی که امنیت روانی اجتماع را با شایعات تهدید می‌‌کنند، طرد و تبعید می‌‌کنند[۶۶].

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، کسانی که اذیت و آزار می‌‌رسانند، می‌‌بایست امنیت نداشته باشند و از سوی دولت و نهادهای انتظامی و امنیتی تهدید شوند تا دست از آزار و اذیت مردم بردارند.

مفسدان و ظالمان هر کسی باشد می‌‌بایست مجازات و کیفر شود و از امنیت بهره‌ای نبرد. این کیفر و مجازات با توجه به میزان فساد و افساد و درجه آن متفاوت خواهد بود. بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن، میزان و درجه مجازات مفسدان و ظالمان، بستگی به میزان ظلم و فساد و تاثیر آن دارد. از این روست که مجازات و کیفرهایی که در این باره وضع و اقامه می‌‌شود شامل بازداشت تا قتل است[۶۷].

خدا در قرآن، مجازات‌هایی چون اعدام، به دار آویختن، قطع دست راست و پای چپ و یا تبعید از سرزمین خود را، به عنوان عذاب و کیفر دنیایی محاربان با خدا و پیامبر(ص) وضع کرده است.[۶۸] از همین روست که آواره‌سازی بنی نضیر از کاشانه خود، به عنوان کیفر مخالفت و دشمنی آنان با خدا و پیامبر(ص) انجام می‌‌شود[۶۹].[۷۰]

مجازات و کیفر محاربان اقتصادی

از نظر آموزه‌های وحیانی برخی از افسادهای اقتصادی از مصادیق محاربه با خدا و رسول الله(ص) است. مثلا کسی که رباخواری را به شکل قانونی و رسمی و علنی انجام می‌‌دهد، گویی اعلان رسمی جنگ و محاربه با خدا را کرده است. به طور طبیعی مجازات و کیفر چنین شخصی که در اقتصاد اجتماع اختلال می‌‌کند، می‌‌بایست بسیار سخت گیرانه باشد.

واژه محارب از ریشه «حرب» به معنای جنگ است. از نظر آموزه‌های قرآن، جنگ تنها در حوزه نظامی محدود نمی‌شود، بلکه کوچک‌ترین و ضعیف‌ترین نوع جنگ را باید جنگ نظامی دانست؛ زیرا جنگ‌های مهم‌تری است که نه تنها انسان را به شکلی وحشتناک می‌کشد، بلکه موجب تباهی دنیا و آخرت بشر می‌شود. در این جنگ‌ها که شامل جنگ نرم، جنگ فرهنگی، جنگ اقتصادی و مانند آنها است؛ حقیقت و هویت اجتماع، تهدید به نابودی می‌شود؛ زیرا مایه قوام بخش و حقیقت آفرین برای اجتماع، اقتصاد و فرهنگ است، به طوری که نابودی هر یک به معنای نابودی اجتماع است؛ زیرا فلسفه وجودی و حکمت و هدف تشکیل اجتماع، تأمین سعادتی است که در سایه فرهنگ و اقتصاد به دست می‌آید؛ نابودی هر یک از این مقومات اجتماع به معنای نابودی اجتماعات بشری است. از همین رو جنگ در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی مهم‌تر از جنگ در حوزه‌های دیگر ارزیابی می‌شود؛ به‌ویژه آن‌که آن‌چه مایه بقای حیات ابدی بشر است، همان مباحث مربوط به فرهنگ است که سامان دهنده حرکت‌های اقتصادی است و انسان در آخرت بر اساس همین فرهنگ، به حیات ابدی خویش ادامه می‌دهد.

بر اساس آموزه‌های قرآن، از اقسام جنگ‌های باطل و ظالمانه باید به جنگ اقتصادی‌اشاره کرد که می‌تواند از درون مرز‌های جغرافیایی نظام اسلامی علیه مردم انجام شود یا از بیرون مرز‌های آن. البته جنگ اقتصادی، در درون مرز‌های سرزمینی می‌تواند در راستای اهداف دشمنان بیرونی هدایت و مدیریت شود. از این رو، می‌بایست این گروه را به یک معنا ستون پنجم و منافقانی دانست که در مسیر دشمنان و اهداف آنان حرکت می‌کنند.

از نگاه قرآن، کسانی که به جنگ اقتصادی در میان مسلمانان می‌پردازند حتی اگر عنوان اسلام و مسلمانی را یدک بکشند، جزو کسانی هستند که علیه اهداف اصیل آموزه‌های اسلام که همه شرایع برآن تاکید دارند، حرکت کرده‌اند؛ زیرا بر اساس آیه ۲۵ سوره حدید همه پیامبران برای این آمده‌اند که مردمان از هر دین و آیین و مذهب و جنس و قوم، قیام به عدالت کرده و مطالبه‌گر سهم خویش از نعمت‌های الهی باشند. کسی که به جنگ اقتصادی می‌رود، در حقیقت علیه بنیادین‌ترین آموزه‌های اسلام اعلان جنگ کرده است.

به هر حال از نظر آموزه‌های قرآن، محاربان از جمله محاربان اقتصادی به عنوان مفسدان فی‌الارض شناخته می‌شوند که نه تنها به خود یا اجتماع زیان وارد کرده و فساد می‌کنند، بلکه محیط زیست را نابود می‌کنند و با این کار به همه موجودات و آفریده‌های الهی زیان و ضرر می‌رسانند و دامنه فساد آنان محدود به خود و بشر نیست.

خدا می‌فرماید: سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می‌‌‏جنگند و در زمین به فساد می‌‏کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت‏ یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت؛ مگر کسانی که پیش از آنکه بر ایشان دست‏ یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خدا آمرزنده مهربان است[۷۱].

در این آیات چند حکم به عنوان مجازات و کیفر محاربان از جمله محاربان اقتصادی بیان شده که شامل: ۱. قتل با شمشیر؛ ۲. آویختن به دار؛ ۳. قطع یک دست و یک پا به صورت مخالف؛ ۴. تبعید، می‌شود.

امام باقر و امام صادق(ع) فرمودند: کیفر محارب، به اندازه استحقاق او است. اگر تنها قتل کرده باشد، کیفرش قتل است؛ و اگر مرتکب قتل شود و مالی را بگیرد کشته می‌شود و به دار آویخته می‌شود؛ و اگر مالی را بگیرد ولی مرتکب قتل نشود، دست و پای او قطع می‌گردد؛ و در صورتی که در راه‌ها ترس و وحشت ایجاد کند، فقط تبعید می‌شود. [۷۲]

گفتنی است که احکام محاربه، شامل همه محاربان و مفسدانی است که با انواع روش‌های گوناگون به فساد در زمین می‌پردازند و امنیت اجتماع را به خطر می‌اندازند؛ از همین رو خدا درباره کسانی که با انواع شایعات لرزه افکن اجتماع را دچار وحشت می‌کنند، همین احکام را برای آنان صادر می‌کند؛ چنانکه می‌فرماید: اگر منافقان و کسانی که در دلهایشان مرضی هست و شایعه‏ افکنان در مدینه از کارشان باز نایستند تو را سخت بر آنان مسلط می‌‌‏کنیم تا جز مدتی اندک در همسایگی تو نپایند، از رحمت‏ خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد، در‌باره کسانی که پیشتر بوده‏‌اند همین سنت‏ خدا جاری بوده است و در سنت‏ خدا هرگز تغییری نخواهی یافت[۷۳].

از این آیات به دست می‌آید که سنت و قانون الهی که تبدیلی در آن راه نمی‌یابد، این حکم است که هر کسی امنیت اجتماع را به هر شکلی به خطر اندازد می‌بایست مجازات شود. میزان مجازات بستگی به میزان تاثیر فعالیت خطر افکنی دارد که شخص انجام می‌دهد. همچنین تکرار عمل خطرآفرین و شایعات لرزه‌افکن می‌تواند مجازات را تشدید کند. از همین رو، بر اساس همین آیات قرآن، رسانه‌هایی که به انتشار شایعات می‌پردازند، باید خود را برای مجازات سخت و سنگین دنیوی و اخروی آماده سازند.

همچنین از آیات قرآن این معنا به دست می‌آید که هر گونه همکاری با محاربان و حضور در میان آنها حرام است. در آیه ۲ همین سوره به شکل حکم کلی بیان شده که هر گونه همکاری با دیگران در گناه و تعدی حرام است. همچنین خدا با اشاره به منافقانی که در مسجد ضرار گرد آمده و محفل توطئه علیه اسلام و نظام ولایی ایجاد کرده بودند، حضور در این محافل را به عنوان حضور حربی دانسته و آن را حرام اعلان می‌کند[۷۴].

از نظر قرآن، فساد شامل همه گناهان و جرائم می‌‏شود که در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گسترده است. چنان که گفته شد اسلام در برابر هر فسادی، مجازاتی متناسب تعیین کرده است. این مجازات‌ها به عنوان پادزهر عمل می‏‌کند و در مواردی که از طریق تربیت‏‌ها‏ی سازنده و شیوه‏‌ها‏ی پیشگیری موفق به جلوگیری از فساد نشوند، با استفاده از اقدامات سختگیرانه به مقابله با آنها پرداخته می‌‏شود.

از جمله مصادیق جرایم اقتصادی می‌‌توان به پولشویی اشاره کرد. پولشویی شامل فرد یا شرکتی از طریق نامشروع یا غیر‌قانونی مانند فروش مواد مخدر و یا فروش مشروبات الکلی و یا فروش کالای قاچاق شود و درآمد بالایی به دست می‌آورد. سپس این درآمد یا سود را در راه قانونی سرمایه‌گذاری می‌کند یا به عبارت دیگر پول کثیف و غیر قانونی را تبدیل به پول تمیز و قانونی می‌کند.

اختلاس از اموال عمومی و بیت المال از دیگر اعمال مجرمانه است که اقتصاد را به شدت تحت تاثیر قرار می‌‌دهد. اختلاس به برداشتن و کم کردن غیرقانونی اموال دولتی یا غیردولتی که توسط کارمندان و کارکنان دولت یا وابسته به دولت انجام می‌گیرد، گفته می‌شود. این جرم یعنی اختلاس در ایران خلال تحریم و در شرایط نا‌منظم اقتصادی رخ داده است و بیشتر اختلاس‌ها با برنامه‌ریزی از پیش تعیین شده، منظم و پنهان و توسط سران مقبول و دولتی انجام می‌شود.

از جمله جرایم اقتصادی می‌‌توان به رشوه دادن و رشوه گرفتن اشاره کرد. رشوه یا رشوه گرفتن در قبال انجام یا عدم انجام وظیفه‌ای در سازمان و شرکت دولتی و توسط کارمندان آن جرم رشا و ارتشا است. رشوه دادن و رشوه گرفتن هر دو موجب فساد در سازمان‌ها می‌شود.

یکی از مشکلاتی که امروز بسیاری از کشورها با آن مواجه هستند و مجرمان اقتصادی به اشکال گوناگون بر آن هستند تا حقوق مردم و دولت را نادیده گیرند، جرمی به نام فرار مالیاتی است. فرار مالیاتی، هر نوع عمل یا اعمالی به قصد عدم پرداخت مالیات یا کمتر پرداختن مالیات از سوی اشخاص حقیقی یا حقوقی که منتج باشد. شکی نیست که با چنین عملی به عنوان جرم اقتصادی می‌‌بایست به شدت مبارزه و مقابله شود. این جرم می‌تواند از طریق جعل اظهارنامه مالیاتی یا عدم ثبت تمامی درآمدها و گزارش‌های مالی و یا تغییر آنها به هر نحوی که بتوان مالیات کمتری پرداخت شامل جرم فرار مالیاتی می‌شود.

قاچاق کالا و ارز و مانند آنها نیز از جرم‌های اقتصادی است. بر‌اساس ماده یک قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز قاچاق عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که سبب نقض قوانین مربوط به واردات یا صادرات کالا و ارز می‌شود. براساس قانون با متخلفان برخورد می‌شود و برای آنها مجازات در نظر گرفته می‌شود. قاچاق کالای مجاز و یا ممنوع و یا مجاز مشروط و ارز و کالای یارانه‌ای همگی شامل قاچاق ارز و کالا می‌شوند[۷۵].

مجازات و کیفر محاربان اقتصادی

از نظر آموزه‌های وحیانی برخی از افسادهای اقتصادی از مصادیق محاربه با خدا و رسول‌الله(ص) است. مثلا کسی که رباخواری را به شکل قانونی و رسمی ‌و علنی انجام می‌دهد، گویی اعلان رسمی ‌جنگ و محاربه با خدا کرده است. به طور طبیعی مجازات و کیفر چنین شخصی که در اقتصاد اجتماع اختلال می‌کند، می‌بایست بسیار سختگیرانه باشد.

واژه محارب از ریشه «حرب» به معنای جنگ است. از نظر آموزه‌های قرآن، جنگ تنها در حوزه نظامی محدود نمی‌شود، بلکه کوچک‌ترین و ضعیف‌ترین نوع جنگ را باید جنگ نظامی دانست؛ زیرا جنگ‌های مهم‌تری است که نه تنها انسان را به شکلی وحشتناک می‌کشد، بلکه موجب تباهی دنیا و آخرت بشر می‌شود. در این جنگ‌ها که شامل جنگ نرم، جنگ فرهنگی، جنگ اقتصادی و مانند آنها است؛ حقیقت و هویت اجتماع، تهدید به نابودی می‌شود؛ زیرا مایه قوام‌بخش و حقیقت‌آفرین برای اجتماع، اقتصاد و فرهنگ است، به طوری که نابودی هر یک به معنای نابودی اجتماع است؛ چراکه فلسفه وجودی و حکمت و هدف تشکیل اجتماع، تأمین سعادتی است که در سایه فرهنگ و اقتصاد به دست می‌آید؛ نابودی هر یک از این مقومات اجتماع به معنای نابودی اجتماعات بشری است. از همین رو جنگ در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی مهم‌تر از جنگ در حوزه‌های دیگر ارزیابی می‌شود؛ به‌ویژه که آنچه مایه بقای حیات ابدی بشر است، همان مباحث مربوط به فرهنگ است که سامان‌دهنده حرکت‌های اقتصادی است و انسان در آخرت بر اساس همین فرهنگ، به حیات ابدی خویش ادامه می‌دهد.

از اقسام جنگ‌های باطل و ظالمانه باید به جنگ اقتصادی‌ اشاره کرد که می‌تواند از درون مرز‌های جغرافیایی نظام اسلامی علیه مردم انجام شود یا از بیرون مرز‌های آن. البته جنگ اقتصادی، در درون مرز‌های سرزمینی می‌تواند در راستای اهداف دشمنان بیرونی هدایت و مدیریت شود. از این رو، می‌بایست این گروه را به یک معنا ستون پنجم و منافقانی دانست که در مسیر دشمنان و اهداف آنان حرکت می‌کنند.

از نگاه قرآن، کسانی که به جنگ اقتصادی در میان مسلمانان می‌پردازند حتی اگر عنوان اسلام و مسلمانی را یدک بکشند، جزو کسانی هستند که علیه اهداف اصیل آموزه‌های اسلام که همه شرایع برآن تأکید دارند، حرکت کرده‌اند؛ زیرا بر اساس آیه ۲۵ سوره حدید همه پیامبران برای این آمده‌اند که مردمان از هر دین و آیین و مذهب و جنس و قوم، قیام به عدالت کرده و مطالبه‌گر سهم خویش از نعمت‌های الهی باشند. کسی که مرتکب جنگ اقتصادی می‌شود، در حقیقت علیه بنیادین‌ترین آموزه‌های اسلام اعلان جنگ کرده است.

به هر حال از نظر آموزه‌های قرآن، محاربان از جمله محاربان اقتصادی به‌عنوان مفسدان فی‌الارض شناخته می‌شوند که نه تنها به خود یا اجتماع زیان وارد کرده و فساد می‌کنند، بلکه محیط زیست را نابود می‌کنند و با این کار به همه موجودات و آفریده‌های الهی زیان می‌رسانند و دامنه فساد آنان محدود به خود و بشر نیست.

خدا می‌فرماید: سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می‌جنگند و در زمین به فساد می‌‏کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر‌ دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت‏ یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید شوند. این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت؛ مگر کسانی که پیش از آنکه بر ایشان دست‏ یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خدا آمرزنده مهربان است[۷۶].

در این آیات چند حکم به‌عنوان مجازات و کیفر محاربان از جمله محاربان اقتصادی بیان شده که شامل: ۱. قتل با شمشیر؛ ۲. آویختن به دار؛ ۳. قطع یک دست و یک پا به‌صورت مخالف؛ ۴. تبعید می‌شود.

امام باقر و امام صادق(ع) فرمودند: کیفر محارب، به اندازه استحقاق او است. اگر تنها قتل کرده باشد، کیفرش قتل است؛ و اگر مرتکب قتل شود و مالی را بگیرد کشته می‌شود و به ‌دار آویخته می‌شود؛ و اگر مالی را بگیرد ولی مرتکب قتل نشود، دست و پای او قطع می‌گردد؛ و در صورتی که در راه‌ها ‌ترس و وحشت ایجاد کند، فقط تبعید می‌شود[۷۷].

گفتنی است که احکام محاربه، شامل همه محاربان و مفسدانی است که با انواع روش‌های گوناگون به فساد در زمین می‌پردازند و امنیت اجتماع را به خطر می‌اندازند؛ از همین رو خدا درباره کسانی که با انواع شایعات لرزه‌افکن، اجتماع را دچار وحشت می‌کنند، همین احکام را برای آنان صادر می‌کند؛ چنانکه می‌فرماید: اگر منافقان و کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست و شایعه‏‌افکنان در مدینه از کارشان باز نایستند تو را سخت بر آنان مسلط می‌‏کنیم تا جز مدتی اندک در همسایگی تو نپایند، از رحمت‏ خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد، در‌باره کسانی که پیشتر بوده‏‌اند همین سنت‏ خدا جاری بوده است و در سنت‏ خدا هرگز تغییری نخواهی یافت[۷۸].

از این آیات به دست می‌آید که سنت و قانون الهی که تبدیلی در آن راه نمی‌یابد، این حکم است که هر کسی امنیت اجتماع را به هر شکلی به خطر اندازد می‌بایست مجازات شود. میزان مجازات بستگی به میزان تأثیر فعالیت خطر افکنی دارد که شخص انجام می‌دهد. همچنین تکرار عمل خطرآفرین و شایعات لرزه‌افکن می‌تواند مجازات را تشدید کند. از همین رو، بر اساس همین آیات قرآن، رسانه‌هایی که به انتشار شایعات می‌پردازند، باید خود را برای مجازات سخت و سنگین دنیوی و اخروی آماده سازند.

همچنین از آیات قرآن این معنا به دست می‌آید که هرگونه همکاری با محاربان و حضور در میان آنها حرام است. در آیه ۲ همین سوره به شکل حکم کلی بیان شده که هرگونه همکاری با دیگران در گناه و تعدی حرام است.

همچنین خدا با‌ اشاره به منافقانی که در مسجد ضرار گرد آمده و محفل توطئه علیه اسلام و نظام ولایی ایجاد کرده بودند، حضور در این محافل را به‌عنوان حضور حربی دانسته و آن را حرام اعلان می‌کند[۷۹].[۸۰]

شاخصه‌های سلامت جامعه

اقتصاد ستون اصلی جامعه است، همان‌گونه که نماز ستون دین است. این بدان معناست که اگر اقتصاد در جامعه‌ای شکل نگرفته یا به درستی شکل نگرفته باشد، آن جامعه در معرض فروپاشی است؛ زیرا اقتصاد است که افراد یک جامعه را در یک جا جمع می‌‌کند و ساختاری به نام جامعه را موجب می‌‌شود. البته این بدان معناست که امور دیگری آرامش و امنیت به عنوان اهداف اصلی جامعه مطرح نباشد؛ چنان که وقتی ما از نماز به عنوان ستون دین یاد می‌‌کنیم به این معنا نیست که اموری دیگری چون اعتقادات و باورها نقشی در تحقق دین ندارد، بلکه به این معناست که خیمه و چادر جامعه یا دین به اقتصاد و نماز راست می‌‌ایستد و اگر این دو چیز نباشد،‌ جامعه یا دینی در معرض فروپاشی و تباهی است.

پس هر گونه خلل و نقصی در امور اقتصادی یک جامعه به معنای بحران در جامعه است و می‌‌بایست عوامل بحران به سرعت شناسایی و اصلاح شود. این گونه است که مبارزه با فساد اقتصادی و ایجاد اصلاحات در آن، از مهم‌ترین دغدغه‌های پیامبران بوده است؛ زیرا آنان همان اندازه که در اندیشه اصلاح افراد انسانی بودند، در اندیشه اصلاح جامعه نیز بودند، بلکه دومی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است؛ زیرا جامعه صالح و سالم، امکان رشد افراد سالم بیشتری را فراهم می‌‌آورد و پیامبران در حقیقت در اندیشه اصلاح جامعه بشری و ایجاد جامعه مبتنی بر عدالت در سطح زمین بی‌توجه به ویژگی نژادی و دینی و مذهبی و جنسیتی بوده‌اند چنان که خداوند در آیه ۲۵ سوره حدید بیان کرده است.

جامعه انسانی به حکمت و هدف دست یابی به خوشبختی و مولفه‌های اصلی آن یعنی آرامش و آسایش شکل گرفته است. خرد انسانی به این مسأله توجه داشته که دست یابی به سعادت تنها در گرو همکاری و تعاون جمعی است. این گونه است که با تشکیل جامعه ضمن پاسخ گویی به نیازهای عاطفی و احساسی خود، به پاسخ گویی نسبت به نیازهای مادی و جسمی خود پرداخته است.

پاسخی که انسان‌های خردمند به نیازهای مادی خود در ساختار جامعه ارائه می‌‌دهند، همان چیزی است که ما از آن به اقتصاد یاد می‌‌کنیم؛ زیرا اقتصاد و علم آن به معنای دانش مدیریت منابع زمینی برای بهره‌مندی کامل از آن و پاسخ گویی به نیازهای مادی و آسایشی است.

انسان‌های خردمند در یافته‌اند که جامعه نیازمند قوانین و مقرراتی است که بتواند در یک نظام عقلانی،‌ تعاملات افراد جامعه را مدیریت کند تا این گونه همه نیازهای بشری در جامعه به شکل مناسبی پاسخ داده شود. این قوانین و مقررات که بر احکام عقلانی و عقلایی سامان یافته است، شکل به نسبت مطلوبی از زندگی جمعی را ارایه می‌‌دهد؛ چراکه عقل انسانی از این توانایی برخوردار است که خوب را از بد و امر مناسب را از نامناسب تشخیص دهد و با بهره‌مندی از ابزارها و منابع شناختی چون حواس به ویژه گوش و چشم، واقعیت‌ها را با حقایق مطلوب بسنجد و در قلب و عقل خویش تحلیل کند[۸۱].

عقل انسانی بر اساس این توانایی است که در شکل نظری حقایق محضی چون اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است را به دست می‌‌آورد و بر اساس این اصل بنیادین اصول دیگر عقلانی را به دست آورده و سامان می‌‌دهد و در مقام عقل عملی نیز به داوری رفتارها می‌‌نشیند و از خوبی یا بدی اموری سخن می‌‌گوید و حکم به خوبی عدالت و بدی ظلم می‌‌کند. مجموعه قوانین و مقرراتی که عقل عملی به شکل احکام صادر می‌‌کند، قوانین عقلانی است که بر اساس آن قوانین عقلایی نیز سامان می‌‌دهد.

قوانین و احکامی چون حُسن و خوبی عدالت و صداقت و راستی یا قباحت و بدی ظلم و دروغ یا حتی قبح عقاب بلابیان از اموری است که عقل بدان حکم می‌‌کند. قبح عقاب بلابیان به این معناست که قوانین می‌‌بایست به شکل به مکلف برسد که یا از طریق فهم عقلانی یا بیان وحیانی و یا ابلاغ قوانین است. اگر کسی از قانونی آگاه نباشد و مواخذه شود این مواخذه و عقاب قبیح و زشت است و عقل آن را نمی‌پسندد.

جامعه سالم جامعه‌ای است که اصول عقلانی و قوانین و مقررات آن مراعات و اجرا می‌‌شود. از جمله این که به عقود و عهود وفا دار باشد یا پیمان شکنی نکند یا دروغ نگوید و صداقت و راستی داشته باشد. چنین جامعه‌ای همان جامعه‌ای است که بر اساس اصول عقلانی و عقلایی سامان یافته است.

از نظر قرآن جامعه‌ای که بر اصول عقلانی حرکت می‌‌کند و بر عدالت و صداقت است، در مسیر بالندگی قرار دارد و این امکان در آن است از کفر نیز رهایی یابد و به وحی متصل شود[۸۲]. چنین جامعه‌ای همچنین در حوزه اقتصادی که قوام و ستون جامعه است[۸۳] به سلامت است و رشد اقتصادی خوب و مناسبی را تجربه می‌‌کند؛ چراکه در تحقق رشد اقتصادی عنصر نخست تقوایی عقلانی است. البته از نظر قرآن دست یابی به جامعه صالح و سالم از هر جهت عمل به تقوای کاملی است که عقل و وحی بدان حکم می‌‌کند؛ زیرا برخی از مسایل بر عقل انسانی نهان است و یا به عللی عقل عملی در تشخیص اشتباه می‌‌کند و این جاست که وحی به مدد عقل انسانی می‌‌آید تا به حقایقی دیگر نهان رهنمون سازد. این گونه است که در صورت تقوای کامل همه برکات بر چنین جامعه نازل می‌‌شود و از نظر آرامشی و آسایشی در بهترین وضعیت قرار می‌‌گیرد.

به هر حال، شاخصه جامعه سالمی که بر موازین و احکام عقلانی و وحیانی عمل می‌‌کند، تحقق خوشبختی است که یکی از مهم‌ترین آنها آسایشی است که در شکل رشد و شکوفایی اقتصادی خودنمایی می‌‌کند[۸۴].

فساد اقتصادی، شاخصه جامعه بیمار

همان‌گونه که رشد اقتصادی و آرامش و آسایش فراگیر مهم‌ترین شاخصه سلامت جامعه است، فساد اقتصادی بیانگر وجود بیماری در جامعه است. جامعه سالم در چارچوب اصول عقلانی اخلاقی بر عدالت و صداقت است و مردمان در چارچوب قوانین اخلاقی نسبت به یک دیگر ظلم و بیدادی را روا نمی‌دارند و بر پیمان و قراردادهای خود پای بند هستند و هرگز بر خلاف قول و قرار که داده‌اند عمل نمی‌کنند. این گونه است اعتماد در همه سطوح جامعه حضور جدی دارد و معاملات و داد و ستدها به درستی انجام می‌‌گیرد.

اما جامعه بیمار و فاسد،‌ جامعه ای است که مهم‌ترین اصول عقلانی اخلاقی در آن رعایت نمی‌شود و ظلم و بیداد در اشکال گوناگون نمود دارد و هنجارها و ارزش‌ها جای خود را به نابهنجاری داده است. این گونه است که شاخصه‌های سلامت اجتماعی مانند رشد و شکوفایی اقتصادی نیز در آن جامعه دیده نمی‌شود.

هنگامی که ما از فساد در جامعه ای سخن می‌‌گویم به معنای خارج شدن هر چیزی از حد اعتدال و عدالت است. البته گاه این خروج به سوی کاستی و گاه زیادی است[۸۵]. هر دو نوع خروج به معنای فساد دانسته می‌‌شود؛ چراکه جهان و جامعه بر عدالت و اعتدال بنیانگذاری شده است و خروج از اعتدال و عدالت به معنای خروج از قوانین حاکم بر هستی است. برای اصلاح امر فساد لازم است تا به گونه ای عمل شود تا دوباره آن چیز به تعادل برسد.

جامعه فساد و بیمار جامعه ای است که از نظر اعتقادی و عملی بر خلاف اصول عقلانی و وحیانی سامان یافته باشد. هر گونه کفر و شرک به معنای خروج اسراف و ظلم فکری است که از نظر قرآن بیانگر فساد عقلانی جامعه است؛ زیرا انسان و جامعه ای که به کفر و شرک گرایش دارد و یا نفاق می‌‌ورزد، در ابزارها و منابع شناختی با مشکل مواجه است و فساد و بیماری در آن راه یافته است؛ هر چند که مدعی سلامت عقلی و دوری از سفاهت باشد[۸۶].

جامعه ای که به فجور گرایش دارد آن نیز بیانگر فساد و بیماری در جامعه است؛ زیرا رفتار فجور آمیز به معنای خروج از دایره اصول عقلانی اخلاقی است و این خود شاخصه ای برای فساد در جامعه است[۸۷]. فجور به معنای هنجارشکنی و ارزش‌زدایی از جامعه است. فاجر کسی است که هنجارها و ارزش‌های جامعه از جمله عدالت، صداقت، وفای به عهد و مانند آن را در هم می‌‌شکند و پرده‌های حرمت و حریم قوانین و احکام عقلانی و وحیانی را می‌‌درد.

اگر جامعه سالم در اصل بنیادین جامعه یعنی اقتصاد سالم و رشد و شکوفایی آن، خود را به نمایش می‌‌گذارد، جامعه فاجر و بیمار را می‌‌توان از اقتصاد فاسد و فساد اقتصادی آن شناسایی کرد. در جامعه بیمار، آبادی‌های زمین از میان می‌‌رود و به محیط زیست آسیب جدی وارد می‌‌شود. جنگل‌ها و مراتع به غارت می‌‌رود و آب‌های سطحی و غیر سطحی آلوده می‌‌شود. امکانات طبیعی زمین به شکل نادرستی مورد بهره‌برداری قرار می‌‌گیرد و خشکی و دریا فساد شده و از حد اعتدال خارج می‌‌شود[۸۸].

در جامعه بیمار و فاسد، سرقت و دزدی مستقیم و غیر مستقیم از مال دیگری یا اموال عمومی رشد می‌‌یابد و بر خلاف قوانین جاری و حاکم بر هستی، ظلم و بی‌عدالتی رواج می‌‌یابد[۸۹]. از مصادیق این خروج از قوانین و بی‌عدالتی می‌‌توان به کم‌فروشی و گران فروشی[۹۰] اشاره کرد که سلامت داد و ستد اقتصادی را به هم می‌‌ریزد و اعتماد عمومی را به قول و قرارها و معاملات سلب می‌‌کند.

تعدی به حقوق دیگران گاه به تعدی به محیط می‌‌انجامد. حرص و ولع سیر ناپذیری دنیا گرایان و ثروت اندوزان موجب می‌‌شود تا به هر شکلی شده از منابع زمین به درستی و نادرستی بهره گیرند و محیط زیست را برای اندکی مال و ثروت بیش‌تر به تباهی و فساد بکشانند. درخت‌ها و جنگل‌ها را قطع کرده و آب‌ها را به نادرستی استحصال کنند و مراتع و خاک را تخریب کنند و زمینه تباهی کشاورزی و دامداری را فراهم آورند[۹۱].

فساد و فجور اقتصادی در جامعه باعث می‌‌شود که هر کسی به حق خود قانع نباشد و به حقوق دیگری تجاوز کند و این گونه تضاد و درگیری میان منافع اقتصادی تشدید شده و به جنگ و خونریزی میان افراد بیانجامد که خود فسادی بزرگ در زندگی بشر است[۹۲]. در چنین فقدان سلامت جامعه و بیماری و فساد در آن است که جامعه به تباهی کامل سوق داده می‌‌شود؛ ‌زیرا گاه نسل‌های کنونی مورد کشتار قرار می‌‌گیرند ولی گاه نوع برخورد انسان با جامعه و جهان به گونه ای است که آثار ویرانگر افساد و فساد آن هم چنان تا نسل‌ها باقی می‌‌ماند. از این روست که خداوند به انسان‌ها هشدار می‌‌دهد که از افسادی که موجب هلاکت نسل‌های بشری می‌‌شود و نسل کشی را فراهم می‌‌آورد، پرهیز و اجتناب کنند و به فسادهایی دامن نزنند که نسل کشی را به دنبال دارد[۹۳].

به جامعه ای که ربا خواری و کم‌فروشی و گران فروشی و اختلاس و دزدی در آن فراوان است، نمی‌توان امیدی بست؛ زیرا چنین جامعه ای ستون‌های بقا و استواری خود را به فساد و تباهی در معرض خطر قرار داده است. خداوند در آیاتی از جمله ۱۷۳ تا ۱۸۳ سوره شعراء فساد اقتصادی در جامعه مداین را عامل مهم در نابودی آنان بر شمرده است. قوم شعیب(ع) عادت کرده بود تا در فعالیت‌های اقتصادی و کم‌فروشی و خیانت در معاملات داشته باشد و بر خلاف عقل و عدل و صدق رفتار نماید. این گونه بود که گرفتار نابودی شد. از نظر خداوند هر گونه رفتاری که خلاف عدالت و صداقت باشد، می‌‌تواند عامل در نابودی ملت‌ها و امت‌ها باشد. اگر جامعه عادت کند که به هر شکلی به نیازهای مادی پاسخ دهد و از لذت‌های مادی و تمتعات دنیوی استفاده کند از مسیر عقل و عدل خارج می‌‌شود و تباهی و فساد را برای خود به ارمغان می‌‌آورد که نتیجه آن نابودی جامعه است[۹۴].

سودجویی و منفعت‌طلبی افراد جامعه در هر شکلی نادرست است. اگر در گذشته این سودجویی و منفعت‌طلبی از طریق نقص در کالا و جنس انجام می‌‌گرفت و با این عمل تبهکارانه و فسادانگیز اقتصاد شخصی رونق می‌‌گرفت و اقتصاد جامعه با بحران مواجه می‌‌شد، که البته در نهایت ضرر آن به شخص نیز می‌‌رسید هر چند در یک فرآیند زماندار، ولی امروز در اشکال دیگری این سودجویی و منفعت‌طلبی پی گیر می‌‌شود که هر دو رفتار برای جامعه و اقتصاد آن زیانبار است[۹۵].

در جهان امروز انواع غش در معاملات رونق گرفته است و بسته بندی‌های دروغین و تحجیم کالا برای فریب چشم‌ها عامل در بی‌اعتمادی شده است که روند رشد اقتصادی را با خطر جدی مواجه می‌‌کند. هر چند که خداوند به صراحت این گونه غش و فریب و فساد را حرام و گناه دانسته است[۹۶] ولی حتی در جامعه اسلامی این اعمال رواج دارد؛ چراکه تقلب در معامله[۹۷] به هر شکلی می‌‌تواند اعتماد عمومی را نسبت به معاملات از میان بردارد و خرید و فروش را با اختلال جدی مواجه ساخته و میزان تقاضا را به شدت کاهش دهد که در نتیجه آن تولید نیز کاهش یافته و جامعه با رکود مواجه می‌‌شود.

از نظر قرآن چنین جامعه ای به شدت آلوده و بیمار است و می‌‌بایست با اصلاحات سخت و شدید و جراحی دردناک این خصلت عمومی اصلاح شود وگرنه می‌‌بایست جامعه خود را برای عذابی دردناک آماده سازد که جنگ و خونریزی از نتایج و پیامدهای طبیعی آن است. غیر از آنکه خداوند نیز به شدت از چنین جامعه ای بیزاری می‌‌جوید و ایشان را به عذاب استیصال از زمین محو می‌‌کند[۹۸].

به هر حال، فساد اقتصادی هم اندازه که مانع رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه است می‌‌تواند عامل نابودی و نیستی آنان باشد؛ زیرا جامعه ای که گرفتار فجور و فساد اقتصادی است در زمینه دیگر چون اعتقادات نمی‌تواند به سلامت باشد؛ زیرا سلامت روحی و روانی جامعه در رفتارهای عملی از جمله رفتارهای اقتصادی آن خودنمایی می‌‌کند و جامعه ای که دچار فساد و بیماری اقتصادی است، نشان می‌‌دهد که از سلامت عقلانی و روانی برخوردار نیست. پس چنین جامعه جز نابودی از درون یا خشم و استیصال نمی‌تواند امیدی داشته باشد[۹۹].

منابع

پانویس

  1. منصوری، خلیل، عدالت شالوده سلامت اقتصادی.
  2. منصوری، خلیل، فساد اقتصادی و علل پیدایش آن.
  3. ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا «و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
  4. اعراف، آیه۸۵؛ هود، آیات ۸۴تا ۸۶.
  5. بقره، آیات۳ و ۴۱و ۴۳و ۸۳و ۱۷۷ و ۲۷۷؛ نساء، آیه۳۹ و آیات دیگر.
  6. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵ و نیز ه﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۴-۸۵ و ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ * أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «(یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ * پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۷۷ و ۱۸۱-۱۸۳.
  7. ﴿لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ «فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست و کارها به سوی او باز گردانده می‌شود» سوره حدید، آیه ۵.
  8. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  9. اعراف، آیه۸۵؛ هود، آیات۸۵ و ۸۶؛ ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا «و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.
  10. منصوری، خلیل، عدالت شالوده سلامت اقتصادی.
  11. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ * يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ * فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند * با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند * به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۸-۱۰.
  12. ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است * همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند * و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده‌اند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند * آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۲-۵.
  13. ﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا «و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند نوش و گوارا بخورید» سوره نساء، آیه ۴.
  14. منصوری، خلیل، فساد اقتصادی و آثار آن از نگاه قرآن.
  15. مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۳۶، ذیل واژه فسد.
  16. ﴿إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا «که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۷.
  17. ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «برای کارهایی که مردم کرده‌اند در خشکی و دریا تباهی به چشم می‌خورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱؛ ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ «و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید و او را با بیم و امید بخوانید که بخشایش خداوند به نیکوکاران نزدیک است» سوره اعراف، آیه ۵۶.
  18. ﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ «گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم» سوره یوسف، آیه ۷۳؛ ﴿ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «سپس بعد از آنان موسی را با نشانه‌هایمان به سوی فرعون و سرکردگانش برانگیختیم و آنان به آن (نشانه)‌ها ستم روا داشتند پس بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۱۰۳.
  19. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۴-۸۵؛ ‌﴿أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» شعراءهود، آیه ۸۵.
  20. ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «آنگاه اگر زن را (سومین بار) طلاق داد دیگر بر او حلال نیست تا آنکه به مرد دیگری شوهر کند؛ سپس اگر (آن مرد دیگر) او را طلاق داد، چنانچه (زن و شوهر اول) گمان می‌کنند که احکام خداوند را می‌توانند بجا آورند بر آنان گناهی نیست که به یکدیگر باز گردند؛ و این احکام خداوند است که آن را برای گروهی که می‌دانند روشن می‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۳۰.
  21. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  22. بقره، آیه ۲۰۵.
  23. ﴿فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ «پس چرا در میان مردم دوره‌هایی که پیش از شما می‌زیسته‌اند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند- جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر می‌بردند و گناهکار بودند» سوره هود، آیه ۱۱۶.
  24. شعراء، آیه ۱۸۳.
  25. هود، آیات ۸۴ و ۸۵.
  26. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ «و به سوی (مردم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) که گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در این (سر) زمین تبهکارانه آشوب نورزید * پس او را دروغگو شمردند آنگاه زلزله آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا افتادند» سوره عنکبوت، آیه ۳۶-۳۷؛ شعراء، آیات ۱۱۷ تا ۱۸۹.
  27. منصوری، خلیل، فساد اقتصادی و آثار آن از نگاه قرآن.
  28. ﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است * و اگر رو بگردانند، خداوند به (کار) تبهکاران، داناست» سوره آل عمران، آیه ۶۲-۶۳.
  29. ﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ «گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم» سوره یوسف، آیه ۷۳.
  30. ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «برای کارهایی که مردم کرده‌اند در خشکی و دریا تباهی به چشم می‌خورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱؛ المیزان، ج ۱۶، ص۱۹۶، لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج ۳، ص۳۹۲.
  31. ﴿فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟» سوره محمد، آیه ۲۲.
  32. الکشاف، ج ۴، ص۳۲۵؛ مجمع البیان، ج ۹ – ۱۰، ص۱۳۴.
  33. ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ * طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ * فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ «و مؤمنان می‌گویند: چرا سوره‌ای (برای جهاد) فرو فرستاده نمی‌شود و چون سوره‌ای (با آیات) محکم فرو فرستند و در آن از کارزار سخن رود کسانی را که بیماردلند می‌بینی که چون کسی در تو می‌نگرند که از (ترس) مرگ، بیهوش شده باشد پس آنان را سزاوارتر همین است * (فرمان ما) فرمانبرداری و سخنی شایسته است آنگاه چون کار، استوار (و عزم، جزم) شد اگر با خداوند راستی به کار می‌بردند برای آنان بهتر بود * آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟» سوره محمد، آیه ۲۰-۲۲.
  34. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست * و کافران (نیز) دوستان یکدیگرند و اگر آن (دستور) را انجام ندهید در زمین، آشوب و تباهی بزرگی رخ خواهد داد» سوره انفال، آیه ۷۲-۷۳.
  35. ﴿فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ «پس چرا در میان مردم دوره‌هایی که پیش از شما می‌زیسته‌اند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند- جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر می‌بردند و گناهکار بودند» سوره هود، آیه ۱۱۶.
  36. ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵؛ نمل، آیه ۳۴؛ محمد، آیه ۲۲.
  37. الکشاف، ج ۱، ص۲۵۱، ج ۴، ص۳۲۵.
  38. ﴿وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ * الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ «و با فرعون، دارنده آن میخ‌ها * آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند،» سوره فجر، آیه ۱۰-۱۱.
  39. اعراف، آیه ۷۴؛ اسراء، آیات ۴ و ۶ و ۷؛ هود، آیه ۱۱۶.
  40. ﴿إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ * وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «بی‌گمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد و ما بدو از گنج‌ها چندان دادیم که (حمل) مخزن ‌های آن بر گروه نیرومند هم گرانبار می‌آمد؛ هنگامی که قوم وی بدو گفتند: سرخوشی پیشه مکن که خداوند سرخوشان را دوست نمی‌دارد * و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره قصص، آیه ۷۶-۷۷.
  41. ﴿لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۷.
  42. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ * الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند: «خداوند از این مثل، چه می‌خواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند * همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن می‌شکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌گسلند و در زمین تباهی می‌ورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۶-۲۷؛ ﴿وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ * فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «و دستت را در گریبان کن تا سپید (و نورانی) بی‌هیچ آسیب (و بیماری) بیرون آید؛ با نه نشانه به سوی فرعون و قومش (روی آور) که آنان قومی نافرمانند * و چون نشانه‌های ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است * و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۲-۱۴؛ ﴿قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ * إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ «(لوط) گفت: خداوندا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاوری کن * ما بر مردم این شهر برای آن بزهکاری که می‌کردند عذابی از آسمان فرو می‌آوریم» سوره عنکبوت، آیه ۳۰ و ۳۴.
  43. ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد * و چون به او گویند: از خداوند پروا کن، خویشتن‌بینی او را به گناه می‌کشاند پس دوزخ او را بس و بی‌گمان، این بستر بد است» سوره بقره، آیه ۲۰۵-۲۰۶؛ روم، آیه ۴۱.
  44. تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص۱۹۰، ح ۸۱.
  45. ﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ «گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدین‌گونه رفتار می‌کنند» سوره نمل، آیه ۳۴.
  46. منصوری، خلیل، فساد اقتصادی و علل پیدایش آن.
  47. ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید * ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید * و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۱۸۸ و ۲۷۸ و ۲۷۹؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲ و آیات دیگر.
  48. اسراء، آیه ۳۵؛ شعرا؛ آیات ۱۷۷ و ۱۸۱ تا ۱۸۳.
  49. بقره، آیه ۱۸۸؛ نساء، آیه ۲۹.
  50. آل عمران، آیه ۱۳۰.
  51. منصوری، خلیل، عدالت شالوده سلامت اقتصادی.
  52. منصوری، خلیل، مجازات مفسدان و محاربان اقتصادی از نگاه قرآن.
  53. منصوری، خلیل، مجازات مفسدان و محاربان اقتصادی از نگاه قرآن.
  54. منصوری، خلیل، مجازات مفسدان و محاربان اقتصادی از نگاه قرآن.
  55. ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
  56. ﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا «و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
  57. منصوری، خلیل، عدالت شالوده سلامت اقتصادی.
  58. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  59. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  60. ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ «و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
  61. منصوری، خلیل، عدالت شالوده سلامت اقتصادی.
  62. لغت نامه، ج ۱۱، ص۱۶۶۱۰؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج ۶، ص۶۰۴۷، «کیفر».
  63. فرهنگ فارسی، ج ۳، ص۳۱۵۴، «کیفر».
  64. مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج ۴، ص۳۰۶۴.
  65. ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنی‌ها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴؛ ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا «و آنان که مردان و زنان مؤمن را بی‌آنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار می‌کنند بی‌گمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند» سوره احزاب، آیه ۵۸.
  66. ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا * يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا * لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلاَّ قَلِيلا * مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلا «و آنان که مردان و زنان مؤمن را بی‌آنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار می‌کنند بی‌گمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند * ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرها یشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیک‌تر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * اگر منافقان و بیماردلان و شایعه‌افکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمی‌انگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود * در حالی که لعنت‌شدگانند؛ هر جا یافته شوند باید بی‌درنگ گرفتار و کشته شوند» سوره احزاب، آیه ۶۱.
  67. ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ * إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت * جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۳-۳۴؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا * إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا * فَأَتْبَعَ سَبَبًا * حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا «و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند * ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم * پس، راهی را پی گرفت * تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری» سوره کهف، آیه ۸۳-۸۶.
  68. مائده، آیه ۳۳.
  69. ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ * وَلَوْلا أَن كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاء لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌هایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند؛ پس ای دیده‌وران پند بگیرید! * و اگر خداوند آوارگی را بر آنان مقرّر نکرده بود بی‌گمان در این جهان عذابشان می‌کرد و آنان را در جهان واپسین عذاب آتش (دوزخ) خواهد بود * این از آن روست که آنان با خداوند و پیامبر وی مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند مخالفت ورزد به راستی خداوند سخت‌کیفر است» سوره حشر، آیه ۲-۴. اسباب النزول، واحدی، ص۲۷۸.
  70. منصوری، خلیل، مجازات قانونی مفسدان اقتصادی.
  71. ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ * إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت * جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۳-۳۴.
  72. مجمع‌البیان، ج. ۳ – ۴، ص. ۲۹۱.
  73. ﴿لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلاَّ قَلِيلا * مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلا * سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلا «اگر منافقان و بیماردلان و شایعه‌افکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمی‌انگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود * در حالی که لعنت‌شدگانند؛ هر جا یافته شوند باید بی‌درنگ گرفتار و کشته شوند * بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش‌تر درگذشته‌اند؛ و برای سنّت خداوند هرگز دگر کردنی نخواهی یافت» سوره احزاب، آیه ۶۰-۶۲.
  74. ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ * أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند * هیچ‌گاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بی‌گمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهاده‌اند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست می‌دارند و خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد * آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.
  75. منصوری، خلیل، مجازات قانونی مفسدان اقتصادی.
  76. مائده، آیات ۳۳ و۳۴.
  77. مجمع‌البیان، ج. ۳-۴، ص۲۹۱.
  78. ﴿لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلاَّ قَلِيلا * مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلا * سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلا «اگر منافقان و بیماردلان و شایعه‌افکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمی‌انگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود * در حالی که لعنت‌شدگانند؛ هر جا یافته شوند باید بی‌درنگ گرفتار و کشته شوند * بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش‌تر درگذشته‌اند؛ و برای سنّت خداوند هرگز دگر کردنی نخواهی یافت» سوره احزاب، آیه ۶۰-۶۲.
  79. ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ * أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند * هیچ‌گاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بی‌گمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهاده‌اند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست می‌دارند و خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد * آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۰۹.
  80. منصوری، خلیل، مجازات مفسدان و محاربان اقتصادی از نگاه قرآن.
  81. بقره، آیات ۸ تا ۱۰ و آیات دیگر.
  82. بقره، آیات ۲ تا ۵.
  83. نساء، آیه ۴.
  84. منصوری، خلیل، فساد اقتصادی مانع رشد و شکوفایی.
  85. مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۳۶، ذیل واژه فسد.
  86. بقره، آیات ۸ تا ۱۲.
  87. نوح، آیه ۲۷.
  88. روم، آیه ۴۱؛ اعراف، آیه ۵۶.
  89. یوسف، آیه ۷۳؛ اعراف،ایه ۱۰۳.
  90. هود، آیات ۸۴ و ۸۵؛ ‌شعراء، ‌آیات ۱۸۱ و ۱۸۳.
  91. بقره،ایه ۲۰۵ و آیات دیگر.
  92. بقره، آیه ۳۰.
  93. بقره، ایه ۲۰۵.
  94. هود، آیه ۱۱۶.
  95. شعراء، ایات ۱۷۳ تا ۱۸۳؛‌هود، آیات ۸۴ و ۸۵.
  96. شعراء، آیه ۱۸۳.
  97. هود، آیات ۸۴ و ۸۵.
  98. عنکبوت، آیات ۳۶ و ۳۷؛ شعراء، ایات ۱۱۷ تا ۱۸۹ و ایات دیگر.
  99. منصوری، خلیل، فساد اقتصادی مانع رشد و شکوفایی.