حدیث منزلت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== {{فهرست اثر}} {{ستون-شروع|2}} +== منابع == {{فهرست منابع}}))
 
(۵۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = احادیث امامت  
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حدیث منزلت در حدیث]] - [[حدیث منزلت در کلام اسلامی]] - [[حدیث منزلت در گفتگوهای بین‌المذاهب]] </div>
| عنوان مدخل  =  
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حدیث منزلت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| مداخل مرتبط = [[حدیث منزلت در حدیث]] - [[حدیث منزلت در کلام اسلامی]] - [[حدیث منزلت در تاریخ اسلامی]] - [[حدیث منزلت از دیدگاه اهل سنت]]
این [[حدیث]] از نظر [[سند]] به حد [[استفاضه]] بلکه [[تواتر]] رسیده است و فریقیین آن را [[نقل]] کرده‌اند. مضمون [[حدیث]] چنین است: "[[پیامبر]]{{صل}} به [[امیر المؤمنین]]{{ع}} فرمود: تو نسبت به من به منزله [[هارون]] نسبت به [[موسی]] هستی (با این تفاوت) که بعد از من [[پیامبری]] نخواهد بود". در این [[حدیث]] تمام منزلت‌های [[هارون]] برای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} [[اثبات]] شده مگر [[منزلت]] [[نبوّت]] که استثناء شده است که خود، استثنا تأکیدی است بر وجود بقیه منزلت‌ها. اکنون با توجّه به [[قرآن]]، [[هارون]] نسبت به [[موسی]]{{ع}} دارای منزلت‌های زیر بود:
| پرسش مرتبط  =
# [[هارون]] [[وزیر]] [[موسی]] بود.
}}
#شریک در [[مسئولیّت]] و [[پشتیبان]] و حامی او بود<ref>سوره طه، آیه ۲۵ تا ۳۵.</ref>.
{{جعبه اطلاعات احادیث نامدار
# [[هارون]] [[خلیفه]] [[موسی]] بود.
| نام حدیث = حدیث منزلت
#بر حسب [[روایت]] [[منزلت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} باید تمام منزلت‌های [[هارون]] از جمله [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر]] و شرکت رد [[مسئولیّت]] [[هدایت مردم]] با او و... را دارا باشد. آنچه [[گذشت]] چند نمونه از [[احادیث نبوی]] در این زمینه بود که وافی به غرض است؛ هر چند [[روایات]] بسیار زیاد است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۴۵.</ref>.
| نام تصویر =
| توضیح تصویر =
| متن حدیث = أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي
| ترجمه حدیث = تو نسبت به من به‌منزله هارون نسبت به موسى هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود
| نام‌های دیگر =
| صادره از = [[پیامبر خاتم]] {{صل}}
| راویان = {{فهرست جعبه عمودی | [[عبدالله بن عباس]] | [[زید بن ارقم]] }}
| سبب صدور =
| دلالت حدیث = {{فهرست جعبه عمودی | دلالت بر [[امامت]] و [[نصب امام]] | دلالت بر [[خلافت]] بلافصل [[حضرت علی]] {{ع}} | دلالت بر اثبات [[شئون پیامبر]] {{صل}} برای [[امام علی]] {{ع}}| دلالت بر [[خلافت حضرت علی]] {{ع}}| دلالت بر [[وزارت]] [[حضرت علی]] {{ع}}| دلالت بر برادری [[حضرت علی]] {{ع}} با پیامبر{{صل}}| دلالت بر عدم [[نبوت]] [[حضرت علی]] {{ع}}}}
| اعتبار سند = متواتر
| منابع شیعه = {{فهرست جعبه افقی | [[الامالی - صدوق (کتاب)| امالی صدوق]]| [[الخصال (کتاب)| خصال صدوق]] | [[کمال الدین و تمام النعمه]] | [[معانی الاخبار (کتاب)| معانی الاخبار]] }}
| منابع اهل سنت = {{فهرست جعبه عمودی | [[صحیح بخاری]] | [[صحیح مسلم]]}}
}}


== مقدمه==
حدیث منزلت از روشن‌ترین و قوی‌ترین [[دلایل امامت]] و [[خلافت حضرت علی]] {{ع}} است: {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}} که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در موارد مختلف از جمله در [[غزوه تبوک]]، نسبت علی {{ع}} به خود را نسبت [[هارون]] به [[موسی]] {{عم}} تشبیه کرده است، با این تفاوت که علی {{ع}} [[پیامبر]] نخواهد بود. حدیث منزلت در منابع روایی [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به صورت متواتر نقل شده است.
* [[پیامبر گرامی]]{{صل}} در موارد مختلف، که یکی از آنها در جریان سپردن امور [[مدینه]] به [[علی]]{{ع}} در مدتی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[سپاه اسلام]] را در [[غزوه تبوک]] [[فرماندهی]] می‌کرد، بود، نسبت [[علی]]{{ع}} به خود را به نسبت [[هارون]] به [[موسی]]{{عم}} [[تشبیه]] کرده است. با این تفاوت که [[هارون]] [[پیامبر]] بود، ولی چون [[پیامبری]] با [[رسول خدا]]{{صل}} پایان پذیرفته است [[علی]]{{ع}} [[پیامبر]] نخواهد بود. {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}. حدیث منزلت در [[منابع روایی شیعه]] به صورت [[متواتر]] [[نقل]] شده است<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۲.</ref>.
حدیث منزلت دلالت بر برخی امور دارد مانند: دلالت بر [[امامت]] و [[نصب امام]]؛ دلالت بر خلافت بلافصل [[حضرت علی]] {{ع}}؛ دلالت بر [[اثبات]] شؤون پیامبر {{صل}} برای علی {{ع}}.
*نقل‌های [[حدیث]] در منابع [[اهل سنت]] نیز در حد [[تواتر]] است. مؤلفان [[صحاح]] و مسانید و عموم [[محدثان]] و مورخانی که [[غزوه تبوک]] را یادآور شده‌اند، حدیث منزلت را [[روایت]] کرده‌اند<ref>شرف الدین، سید عبدالحسین، المراجعات، ص۲۸.</ref>.
* [[نسائی]] در کتاب خصائص أمیرالمؤمنین{{ع}} ۲۱ [[روایت]] را در این باره [[نقل]] کرده است<ref>ص۸۰-۹۷.</ref>.  
* [[ابن عساکر]] در کتاب [[تاریخ]] [[دمشق]] در معرفی [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بیش از یکصد و بیست [[حدیث]] را از طرق مختلف که اکثر آنها صحیح‌اند از ۲۱ [[صحابه]] [[روایت]] کرده است.
* [[ابن عبدالبر]] در الاستیعاب درباره احوال [[علی]]{{ع}} پس از [[نقل]] حدیث منزلت گفته است: این [[حدیث]] از استوارترین و صحیح‌ترین آثار است.
* [[ابن حجر مکی]]<ref>هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۱.</ref> گفته است [[ائمه]] [[حدیث]] که در این فن به سخن آنان [[اعتماد]] می‌شود این [[حدیث]] را صحیح دانسته‌اند، بسیاری از [[عالمان]] برجسته [[اهل سنت]] بر صحت و [[تواتر]] حدیث منزلت تصریح کرده‌اند<ref>میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۱۴۹- ۱۶۲.</ref>.
*در این [[حدیث]]، منزلت‌هایی که [[هارون]]{{ع}} نسبت به [[موسی]]{{ع}} داشت برای [[علی]]{{ع}} نسبت به [[پیامبر گرامی]]{{صل}} ثابت شده است، از این منزلت‌ها [[نبوت]] استثنا شده است؛ چنان که [[اخوت]] نَسبَی نیز تخصصاً خارج از مستثنا منه است. به جز دو [[منزلت]] یاد شده، منزلت‌های دیگر که [[خلافت]] [[هارون]]، [[وجوب اطاعت]]، [[وزارت]] و [[حمایت]]، [[محبوبیت]] و [[برتری]] بر دیگران از مهم‌ترین آنهاست.
*این منزلت‌ها در [[آیات قرآن]] بیان شده است<ref>{{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي}} «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲؛ {{متن قرآن|...وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}} «...و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.
* عمومیت منزلت‌های [[هارون]] در حدیث منزلت دو [[دلیل]] دارد یکی اضافه شدن کلمه منزلة که اسم جنس است به کلمه [[هارون]] که عَلَم است می‌باشد، زیرا اضافه اسم جنس به [[علم]] از ادوات عموم است، و دیگر استثنا است، زیرا استثنا از فرد خاص معقول نیست<ref>میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۲۵۷- ۳۸۰.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۵.</ref>.
* [[حضرت موسی]]{{ع}} هنگامی که می‌خواست به [[میقات]] برود، [[هارون]] را [[جانشین]] خود ساخت: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. اگر چه این [[استخلاف]] در مورد خاصی انجام گرفته است، ولی عبارت آن عمومیت دارد و مورد، مخصص نیست. مقتضای عمومیت [[استخلاف]] این است که هرگاه [[موسی]]{{ع}} بار دیگر به [[سفر]] می‌رفت [[هارون]] [[جانشین]] او در [[رهبری]] [[مردم]] بود، این عمومیت پس از درگذشت [[موسی]]{{ع}} را نیز شامل می‌شود. اگر چه [[هارون]]{{ع}}، قبل از [[موسی]]{{ع}} از [[دنیا]] رفت، ولی اگر پس از [[موسی]]{{ع}} زنده می‌بود، مقتضای عمومیت [[استخلاف]] این بود که [[مقام خلافت]] او را داشته باشد. این که او خود [[مقام نبوت]] داشت، و اگر پس از [[موسی]]{{ع}} زنده می‌بود به عنوان [[پیامبر الهی]] [[رهبری]] [[مردم]] را عهده‌دار می‌شد، با مطلب یاد شده منافات ندارد، زیرا خصوصیات موارد، دلالت [[کلام]] بر اساس [[قواعد]] زبانی و عقلایی را دگرگون نمی‌سازد. حدیث منزلت [[مقام خلافت]] [[هارون]]{{ع}} از جانب [[موسی]]{{ع}} را برای [[علی]]{{ع}} از جانب [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[اثبات]] کرده است. همان‌گونه که [[خلافت]] [[هارون]] عمومیت داشت؛ یعنی هم عموم [[امت]] [[موسی]] را شامل می‌شود و هم محدود به زمان خاصی نبود، [[خلافت علی]]{{ع}} نیز دارای چنین ویژگی بود. بنابراین، [[علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}} [[جانشین]] او و [[رهبر]] [[امت اسلامی]] بود.
*از آنچه گفته شد پاسخ اشکال‌هایی چون [[استخلاف]] [[علی]]{{ع}} از سوی [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] و جریان [[جنگ تبوک]] اختصاص داشته و شامل عموم [[امت اسلامی]] و در زمان‌های دیگر نمی‌شود<ref>جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۳.</ref> روشن گردید، زیرا همان‌گونه که [[تفتازانی]] یادآور شده است {{عربی|العبرة لِعُمُومِ اللَّفْظِ لَا لخصوص الْمَوْرِدِ }}. علاوه بر این [[استخلاف]] بر [[مدینه]] و عدم [[عزل]] او از آن، و این که کسی میان [[خلافت]] بر [[مدینه]] و شهرهای دیگر قائل به تفصیل نشده است، و نیاز به [[خلیفه]] پس از درگذشت [[پیامبر]]{{صل}} شدیدتر از [[زمان غیبت]] موقت است، بر [[خلافت علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌کند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۶.</ref>.
*آنچه بیان گردید حاصل مباحث [[متکلمان شیعه]] در [[استدلال]] به حدیث منزلت بر [[امامت علی]]{{ع}} است. در سخنان آنان نکات دیگری نیز در تقریر [[استدلال]] یا پاسخ به اشکال‌ها بیان شده است که [[نقل]] آنها موجب گسترده شدن بحث خواهد شد و این مجال گنجایش آن را ندارد<ref>سید مرتضی، علی بن الحسین، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵-۷۱؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵- ۲۳۴؛ رازی حمصی، سدیدالدین محمود، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۴۸- ۳۵۶؛ شرف الدین، سید عبدالحسین، المراجعات، ص۲۶- ۳۰؛ مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۲، ص۳۸۹- ۳۹۳؛ میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۱۸، ص۳۱۰- ۳۶۰.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۶.</ref>.
*۱۶. شواهد [[رفتاری]] و گفتاری [[پیامبر]]{{صل}}: هرگاه [[زمامدار]] و [[رهبر]] [[جامعه]] نسبت به فردی خاص [[عنایت]] ویژه‌ای مبذول داشته و او نزد [[زمامدار]] از [[منزلت]] ویژه‌ای برخوردار باشد، [[عقلای بشر]] آن را [[دلیل]] [[شایستگی]] او برای جانشنی وی و عهده‌دار شدن امر [[زمامداری]] و [[رهبری]] می‌دانند. این روش عقلایی در [[شریعت اسلامی]] مردود شناخته نشده است و در نتیجه روشی است معقول و [[مشروع]]. اینک اگر [[رفتار]] و [[گفتار پیامبر]]{{صل}} در [[ارتباط]] با [[علی]]{{ع}} را مطالعه کنیم، موقعیت ممتاز و [[جایگاه]] ویژه او را نزد [[پیامبر]]{{صل}} خواهیم یافت، در اینجا نمونه‌هایی را بازگو می‌کنیم:
*در جریان [[جنگ خیبر]]، پس از آنکه [[ابوبکر]] و [[عمر]] در دو نوبت جداگانه به عنوان [[فرمانده سپاه]] برای [[جنگ]] با [[دشمن]] اعزام شدند و از [[مداین]] گریختند، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود [[پرچم]] را به مردی خواهم داد که [[خدا]] و [[رسول خدا]] را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و [[رسول خدا]] نیز او را [[دوست]] دارند و هرگز فرار نخواهد کرد، آن گاه [[پرچم]] را به [[علی]]{{ع}} سپرد.
* [[پیامبر]]{{صل}} نخست [[ابوبکر]] را [[مأموریت]] داد تا [[سوره]] [[توبه]] را بر [[مشرکان]] [[مکه]] بخواند، ولی سپس به [[دستور خداوند]] وی را معزول ساخت و [[مأموریت]] آن را به [[علی]]{{ع}} سپرد و فرمود: این کار باید توسط من و یا فردی که از من است انجام شود.
*گروهی از [[قریش]] به [[پیامبر]]{{صل}} گفتند ما [[همسایگان]] و [[هم‌پیمانان]] تو هستیم و عده‌ای از بردگان بدون این که به [[دین]] تو رغبتی داشته باشند، و صرفاً برای [[رهایی]] از دست ما به تو پیوسته‌اند، آنان را به ما بازگردان، [[پیامبر]]{{صل}} به [[ابوبکر]] و [[عمر]] روی کرد و فرمود [[رأی]] شما چیست؟ آن دو، سخن آنان را [[تصدیق]] کردند، چهره [[پیامبر]] تغیییر کرد و گفت به [[خدا]] [[سوگند]]، [[خداوند]] مردی از شما را بر شما برخواهد انگیخت که قلبش را سرشار از [[ایمان]] ساخته است، و او برای [[دفاع]] از [[دین]] با شما [[نبرد]] خواهد کرد. هر یک از [[ابوبکر]] و [[عمر]] گفتند: آیا آن مرد منم؟ [[پیامبر]] فرمود: خیر، او کسی است که نعل ([[کفش]]) را وصله می‌کند، او در آن هنگام [[کفش]] خود را به [[علی]]{{ع}} داده بود تا وصله کند.
*درب [[خانه]] عده‌ای از افراد به سوی [[مسجد]] باز بود. [[پیامبر]]{{صل}} [[دستور]] داد تا درهای خانه‌های خود را به سوی [[مسجد]] ببندند، و فقط در [[خانه علی]]{{ع}} را باز گذاشت. از آنجا که این کار برای برخی گران تمام شد، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] این کار را به [[رأی]] خود انجام ندادم، بلکه از جانب [[خداوند]] [[مأموریت]] داشتم.
* [[پیامبر]]{{صل}} درباره او فرمود: [[علی]] از من است و من از [[علی]] هستم و او ولی هر مؤمنی پس از من است.
* [[رسول]] گرامی{{صل}} به [[بنی ولیعه]] فرمود: یا دست از [[مخالفت]] با [[اسلام]] برمی‌دارید یا این که مردی را که چون خود من است به سوی شما می‌فرستم تا [[فرمان]] مرا در مورد شما [[اجرا]] کند. [[عمر]] به [[ابوذر]] گفت: مقصود [[پیامبر]]{{صل}} چه کسی است؟ [[ابوذر]] گفت: مقصود او تو و دوستت ([[ابوبکر]]) نیستی، بلکه کسی است که نعل را وصله می‌کند، یعنی [[علی]]{{ع}}.
*مطابق فرموده [[رسول خدا]]{{صل}} هر کس به [[علی]]{{ع}} [[ناسزا]] گوید در [[حقیقت]] به [[پیامبر]]{{صل}} [[ناسزا]] گفته است و هر کس با [[علی]] [[جنگ]] کند، با [[پیامبر]] جنگیده است. [[محبت]] [[علی]]{{ع}} [[نشانه]] [[ایمان]]، و [[عداوت]] با او [[نشانه نفاق]] است.
* [[عایشه]] گفته است: هیچ مردی را محبوب‌تر از [[علی]] و هیچ زنی را محبوب‌تر از [[فاطمه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} نیافتم<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۷.</ref>.
* [[پیامبر]]{{صل}} خطاب به [[علی]]{{ع}} فرمود: هیچ چیزی را از [[خداوند]] برای خود نخواسته‌ام، مگر این که برای تو نیز خواسته‌ام، و هر چه از [[خدا]] خواسته‌ام به من عطا کرده است، مگر این که پس از من [[پیامبری]] [[مبعوث]] نخواهد شد.
* [[ابوسعید خدری]] گفته است: با جمعی از [[اصحاب]] [[منتظر]] آمدن [[پیامبر]]{{صل}} بودیم، [[پیامبر]] در حالی که بند کفشش پاره شده بود بر ما وارد شد. آن گاه [[کفش]] خود را به [[علی]]{{ع}} داد تا آن را [[اصلاح]] کند، سپس فرمود: برخی از شما بر [[تأویل قرآن]] [[جنگ]] خواهد کرد؛ چنان که من بر تنزیل آن [[جنگ]] کردم. هر یک از [[ابوبکر]] و [[عمر]] گفتند: آیا من آن فرد هستم؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: نه، او صاحب نعل ([[علی]]) است.
*مطالب یاد شده و نظایر آنها که بسیار است و علاوه بر [[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[شیعه]] در [[صحاح]] و مسانید و کتب [[تاریخ]] و [[سیره]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است به عنوان نمونه خصائص [[امیرالمؤمنین]] نوشته [[ابوعبدالرحمان نسائی]]؛ المستدرک [[علی]] الصحیحین، ج۳؛ باب [[مناقب]] [[علی]] بن [[ابوطالب]]{{ع}} گویای این واقعیت است که [[رسول]] گرامی{{صل}} نسبت به [[علی]]{{ع}} [[عنایت]] ویژه‌ای داشته‌اند، و او نزد [[پیامبر]]{{صل}} از [[مقام]] و [[منزلت]] بی‌مانندی برخوردار بود. مجموعه این گفتارها و رفتارها از نظر [[عقلای بشر]] به منزله [[نص]] و [[دلیل]] روشن بر [[امامت علی]]{{ع}} به شمار می‌رود<ref>حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۸.</ref>.


==سند حدیث منزلت ==
== مقدمه ==
*این [[حدیث]] از [[احادیث]] صحیحی است که [[شیعه]] و [[سنّی]] صحت آن را پذیرفته‌اند. حتّی [[بخاری]] و [[مسلم]] که [[حدیث غدیر]] را در [[صحاح]] خود نیاورده‌اند، این [[حدیث]] را [[نقل]] نموده‌اند. [[صحاح]] دیگر [[اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را آورده‌اند<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۵.</ref>.
از جمله نصوصی که دلالت بر [[امامت]] و [[جانشینی]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} دارد حدیث منزلت است: {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}}<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>. [[پیامبر گرامی]] {{صل}} در موارد مختلف ـ که یکی از آنها در جریان سپردن امور [[مدینه]] به [[علی]] {{ع}} در مدتی که [[رسول خدا]] {{صل}} سپاه اسلام را در [[غزوه تبوک]] [[فرماندهی]] می‌کرد، بود ـ نسبت [[علی]] {{ع}} به خود را نسبت [[هارون]] به [[موسی]] {{عم}} تشبیه کرده است. با این تفاوت که [[هارون]] [[پیامبر]] بود، ولی چون [[پیامبری]] با [[رسول خدا]] {{صل}} پایان پذیرفته است [[علی]] {{ع}} [[پیامبر]] نخواهد بود. حدیث منزلت در منابع روایی شیعه به صورت متواتر [[نقل]] شده است<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۵۵.</ref>
* [[علامه امینی]]<ref>الغدیر، ج۳، ص۲۰۲-۲۱۵.</ref> و [[علامه]] [[بحرانی]]<ref>غایة‌المرام، ج۲، ص۲۳-۷۳، باب ۲۰.</ref> درباره این [[حدیث]] ۱۷۰ [[روایت]] [[نقل]] نموده‌اند که ۱۰۰ مورد از [[منابع اهل سنت]] و ۷۰ مورد از [[مصادر شیعه]] است.
*مرحوم [[کلینی]] حدیث منزلت را این‌گونه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند:{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۶.</ref>.
*و در [[نقل]] [[مرحوم مجلسی]] آمده است: "[[یا علی]] تو [[خشنود]] نیستی که در نزد من، مانند [[هارون]] در نزد [[موسی]] باشی، جز آنکه پس از من [[پیغمبری]] نخواهد بود؟"<ref>{{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۹-۱۴۰.</ref>.
* [[بخاری]] در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را این‌گونه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند: {{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴.</ref>.
*و [[مسلم]] در صحیح خود می‌نویسد:{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.</ref>.
* [[ابن‌ تیمیه]] که در بیشتر [[فضایل]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[تردید]] و تشکیک کرده است، درباره حدیث منزلت می‌نویسد: "این [[حدیث]]، بی‌شک صحیح است؛ در [[صحیحین]] ([[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]]) و غیر آن دو [[ثبت]] گردیده است"<ref>{{عربی|ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهما}}؛ منهاج السنة، ج۷، ص۳۲۰.</ref>.
* حدیث منزلت در مواقع گوناگون از [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} صادر شده است که مجموعاً به ۴ واقعه می‌رسد<ref>مجموعه این موارد چهارده‌گانه در کتاب امام‌شناسی، ج۱۰، علامه سید محمدحسین حسینی تهرانی گردآوری شده است.</ref>. از جمله آنها می‌توان به [[غزوه تبوک]] اشاره نمود<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۰.</ref>.
*در این [[غزوه]] [[رسول خدا]]{{صل}} برخلاف همه [[غزوات]]، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را با خود همراه نبرده و او را در [[مدینه]]، [[جانشین]] خود قرار دادند. [[دشمنان]] آن [[حضرت]] با شایعه‌پراکنی، چنین وانمود کردند که [[رسول خدا]]{{صل}} چون از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ناراحت است، او را همراه خود نبرده است. هنگامی‌که این شایعات به گوش آن [[حضرت]] رسید، خود را به اردوگاه [[جنگی]] که در دو فرسخی [[مدینه]] بود رساند و از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدند: آیا شما از من ناراحتید که من را در میان [[زنان]] و [[کودکان]] باقی گذاشته‌اید؟ [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: هرگز چنین نیست. من تو را در [[مدینه]] در راستای امر مهمی‌گذاشته‌ام که یا تو باید در [[مدینه]] باشی یا من. سپس فرمودند: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}. حال باید دید این امر مهم چیست که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: در [[مدینه]] یا من باید باشم یا تو؟ پاسخ این [[پرسش]] آن است که [[غزوه تبوک]]، یکی از [[غزوات]] بسیار حساس از سوی [[دشمنان خارجی]] و داخلی [[حکومت]] [[اسلام]] بود. شخصی به نام [[عبدالله‌ بن عمر]] که از سران سرّی حزب [[نفاق]] بود و برای نابودی [[پیامبر]]{{صل}} فعالیت زیادی داشت و در پشت پرده [[جنگ احد]] و [[احزاب]] فعالیت می‌نمود، پس از [[شکست]] در این [[جنگ‌ها]]، عازم دیار [[شام]] شد. در آنجا با [[قیصر روم]]، صحبت‌های فراوانی کرد تا او را علیه [[پیامبر]]{{صل}} آماده کند. خبر [[آمادگی]] [[قیصر روم]] برای حمله به [[سرزمین]] [[اسلام]]، توسط بازرگانانی که از [[شام]] به [[حجاز]] می‌آمدند به [[گوش]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید. ایشان برای [[پیشگیری]] از هر گونه حمله غافلگیرانه، [[دستور]] [[آمادگی]] به [[مسلمانان]] دادند. از سویی دیگر [[عبدالله‌ بن عامر]] به [[منافقان]] [[مدینه]] پیامی‌ سرّی فرستاد، هنگامی‌ که [[رسول خدا]]{{صل}} از [[مدینه]] بیرون رفتند، شما همراه او حرکت نکنید و در [[شهر]] بمانید تا با یک کودتای نظامی، [[شهر]] را به تصرّف خود در آورید. ما نیز، با [[پادشاه]] [[رومیان]] کار [[پیامبر]]{{صل}} و [[اصحاب]] او را یکسره می‌کنیم؛ از این رو، پس از [[اعلان]] [[آمادگی]] عمومی‌ [[منافقان]]، یک‌ به‌ یک به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} می‌آمدند و با عذر‌های [[سست]] خود، از حضور در [[جبهه]]، عذرخواهی می‌کردند، در حالی که نقشه سرّی آنها چیز دیگری بود. [[رسول خدا]]{{صل}} دریافتند که اگر [[مدینه]] از [[شخصیت]] ویژه‌ای همچون [[حضرت علی]]{{ع}}، که همه [[دشمنان]] از او می‌ترسیدند، خالی باشد، نقشه [[منافقان]] عملی خواهد شد؛ از این‌رو فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِك‏}}<ref>ر.ک: عبقات‌الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۸۸۸.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۱-۱۴۲.</ref>.
*با [[تأمّل]] در این شرایط [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] می‌توان نتیجه گرفت که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} حتّی در زمان [[پیامبر]]{{صل}} شخص دوم [[حکومتی]] بودند، به گونه‌ای که خلا وجودی [[رسول خدا]]{{صل}} را تنها ایشان می‌توانست پر کند و در کارهای مهم مانند این رویداد یا [[ابلاغ]] [[برائت]] [[مشرکان]]، کسی جز [[حضرت]]، [[شایستگی]] چنین کاری را نداشت و این خود [[دلیل]] گویایی بر [[امامت]] و [[خلافت]] آن بزرگوار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۲.</ref>.


==دلالت حدیث منزلت ==
== شأن صدور روایت ==
===نخست: دلالت بر [[امامت]] و [[نصب امام]]===
حدیث منزلت در مواقع گوناگون از [[رسول خدا]] {{صل}} خطاب به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} صادر شده است مانند: [[غزوه تبوک]]، در جریان [[عقد اخوت]]، در جریان [[جنگ خیبر]]، هنگام [[سدالابواب]] و... ؛ از جمله آنها می‌توان به [[غزوه تبوک]] اشاره نمود.


===دوم: دلالت بر [[خلافت بلافصل حضرت علی]]===
در این [[غزوه]] [[رسول خدا]] {{صل}} برخلاف همه [[غزوات]]، [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را با خود همراه نبرده و او را در [[مدینه]]، [[جانشین]] خود قرار دادند. [[دشمنان]] آن حضرت با شایعه‌پراکنی، چنین وانمود کردند که [[رسول خدا]] {{صل}} چون از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} ناراحت است، او را همراه خود نبرده است. هنگامی‌که این شایعات به گوش آن حضرت رسید، خود را به اردوگاه [[جنگی]] که در دو فرسخی [[مدینه]] بود رساند و از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسیدند: آیا شما از من ناراحتید که من را در میان [[زنان]] و کودکان باقی گذاشته‌اید؟ [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: هرگز چنین نیست. من تو را در [[مدینه]] در راستای امر مهمی‌گذاشته‌ام که یا تو باید در [[مدینه]] باشی یا من. سپس فرمودند: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}.  
*دلالت این [[حدیث]] بر [[خلافت بلافصل حضرت علی]]{{ع}} از دو راه دست‌یافتنی است:
*'''راه نخست، دلالت لفظی:''' توضیح این راه به دو مقدمه نیاز دارد:
*'''مقدمه یکم:''' واژه [[منزلت]]، عام است<ref>واژه منزلت، اسم جنس است که به بعد خود اضافه شده است. اسم جنس مضاف: در لغت عرب، عمومیت را می‌رساند. علاوه بر آن، استثناء به‌کار رفته در حدیث، {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} خود دلالت بر عموم دارد؛ زیرا استثنا در جایی صحیح است که پیش از آن، عام باشد؛ ازاین‌رو، می‌توان گفت: صرف‌نظر از اطلاق لفظ منزلت، خود استثنا، عموم منزلت را اثبات می‌نماید.</ref> و همه ویژگی‌های [[حضرت هارون]]{{ع}} را در برگرفته و همه آنها را برای [[حضرت علی]]{{ع}} ثابت می‌کند.
*'''مقدمه دوم:''' یکی از منزلت‌های [[هارون]]، [[خلافت]] و [[جانشینی]] او از [[حضرت موسی]]{{ع}} است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.
*'''نتیجه:''' [[حضرت علی]]{{ع}} نیز [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۳.</ref>.
*'''راه دوم: دلالت قرینه‌ای'''
*بر پایه این دلالت، سه قرینه در [[حدیث]] است که [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را ثابت می‌کند:
#'''[[نام‌گذاری فرزندان]] [[حضرت علی]]{{ع}} به نام‌های [[فرزندان]] [[هارون]]:''' در روایتی که در کتاب مستدرک‌ الصحیحین نوشته [[حاکم نیشابوری]] آمده است، [[رسول خدا]]{{صل}} سه [[فرزند]] پسر [[حضرت علی]]{{ع}} را به نام‌های [[حسن]]، [[حسین]] و [[محسن]] نام‌گذاری نمودند و این نام‌ها مشابه و هم‌معنای نام‌های سه [[فرزند]] پسر [[هارون]]، "شبر، [[شبیر]] و مشبر" است<ref>إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۵، ص۲۱۶.</ref>.
#'''[[پیمان برادری]] [[حضرت رسول]]{{صل}} با [[حضرت علی]]{{ع}}:''' همان‌گونه که [[حضرت موسی]] و [[هارون]]{{ع}} [[برادر]] بودند، [[رسول خدا]]{{صل}} نیز، با [[حضرت علی]]{{ع}} [[پیمان برادری]] بستند. هنگامی‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میان [[مهاجران]] و [[انصار]] [[پیمان]] بستند، [[حضرت علی]]{{ع}} را نیز [[برادر]] خود خوانده و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۴، ص۱۹۱.</ref>.
#'''بستن درب منازل [[صحابه]] به [[مسجدالنبی]] و بازگذاشتن درب [[خانه علی]]{{ع}}:''' یکی از ویژگی‌های [[حضرت هارون]]{{ع}} آن بود که درب [[خانه]] ایشان به [[معبد]] [[بنی‌اسرائیل]] باز می‌شد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان [[حیات]] [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[حضرت علی]]{{ع}} رخ داد.
*توضیح آنکه، پس از ساختن [[مسجدالنبی]]، [[مهاجران]] که دارای خانه‌ای نبودند، منازل خود را پیرامون [[مسجد النبی]] ساختند و هر یک درب [[خانه]] خود را مستقیماً به [[مسجد]] متصل نموده و از آن راه رفت‌و‌آمد می‌کردند. در سال پایانی [[حیات]] [[پیامبر]]{{صل}} دستوری از [[خداوند متعال]] آمد که همه درهای [[خانه‌ها]] به سوی [[مسجد]] به جز درب [[خانه علی]]{{ع}} باید بسته شود. این [[دستور]]، [[حسادت]] و [[خشم]] برخی از [[صحابه]] را برانگیخت. پنهانی مطالبی می‌گفتند. این سخنان به [[گوش]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید. آن [[حضرت]] خطابه‌ای خواندند و فرمودند: برای [[علی]]{{ع}} [[حلال]] است، آنچه برای من [[حلال]] است. این [[دستور]] را من از [[خدا]] به شما [[ابلاغ]] نموده‌ام و هر کس ناخشنود است، می‌تواند [[شهر]] ما را رها نموده و به [[شام]] برود<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.
*مجموعه این قرائن نشان می‌دهد که [[حضرت علی]]{{ع}} در زمان [[حیات پیامبر اکرم]]{{صل}} شخص دوم بوده و رتبه‌ای پس از [[رسول خدا]]{{صل}} داشته‌اند<ref>ر.ک: الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۷۹؛ امام‌شناسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص۱۷۲؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵؛ دلائل الصدق، ج۶، ص۸۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵؛ عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۳؛ کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص۲۷۹؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۸۳؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۶۴.</ref>. <ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۴.</ref>
===سوم: دلالت بر [[عصمت امام علی]]===


===چهارم: دلالت بر [[مقام امیرالمؤمنین]]===
حال باید دید این امر مهم چیست که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: در [[مدینه]] یا من باید باشم یا تو؟ پاسخ این [[پرسش]] آن است که [[غزوه تبوک]]، یکی از [[غزوات]] بسیار حساس از سوی دشمنان خارجی و داخلی [[حکومت]] [[اسلام]] بود. شخصی به نام [[عبدالله‌ بن عمر]] که از سران سرّی حزب [[نفاق]] بود و برای نابودی [[پیامبر]] {{صل}} فعالیت زیادی داشت و در پشت پرده [[جنگ احد]] و [[احزاب]] فعالیت می‌نمود، پس از [[شکست]] در این [[جنگ‌ها]]، عازم دیار [[شام]] شد. در آنجا با قیصر روم، صحبت‌های فراوانی کرد تا او را علیه [[پیامبر]] {{صل}} آماده کند. خبر آمادگی قیصر روم برای حمله به سرزمین [[اسلام]]، توسط بازرگانانی که از [[شام]] به [[حجاز]] می‌آمدند به [[گوش]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید. ایشان برای پیشگیری از هر گونه حمله غافلگیرانه، [[دستور]] آمادگی به [[مسلمانان]] دادند. از سویی دیگر [[عبدالله‌ بن عامر]] به [[منافقان]] [[مدینه]] پیامی‌ سرّی فرستاد، هنگامی‌ که [[رسول خدا]] {{صل}} از [[مدینه]] بیرون رفتند، شما همراه او حرکت نکنید و در [[شهر]] بمانید تا با یک کودتای نظامی، [[شهر]] را به تصرّف خود در آورید. ما نیز، با [[پادشاه]] [[رومیان]] کار [[پیامبر]] {{صل}} و [[اصحاب]] او را یکسره می‌کنیم؛ از این رو، پس از [[اعلان]] آمادگی عمومی‌ [[منافقان]]، یک‌ به‌ یک به حضور [[رسول خدا]] {{صل}} می‌آمدند و با عذر‌های [[سست]] خود، از حضور در جبهه، عذرخواهی می‌کردند، در حالی که نقشه سرّی آنها چیز دیگری بود. [[رسول خدا]] {{صل}} دریافتند که اگر [[مدینه]] از [[شخصیت]] ویژه‌ای همچون [[حضرت علی]] {{ع}} که همه [[دشمنان]] از او می‌ترسیدند، خالی باشد، نقشه [[منافقان]] عملی خواهد شد؛ از این‌رو فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِك‏}}<ref>ر.ک: عبقات‌الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۸۸۸.</ref>.
* حدیث منزلت از روشن‌ترین و قوی‌ترین [[دلایل امامت]] و [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>. [[حدیثی]] از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} که با شکوهمندترین عناوین از [[علی]]{{ع}} یاد کرده است. این گونه [[احادیث]] در قلم و بیان [[عالمان]] و [[محدثان]] به اقتضای صراحت [[کلام پیامبر]]{{صل}} به "[[احادیث منزلت]]" مشهورند: {{متن حدیث|أَنْتَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ دَارِ هِجْرَتِی وَ قَوْمِی، أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی}}<ref>«تو جانشین من در خانواده‌ام و محلّ هجرتم و در میان قوم منی. آیا دوست نداری که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»؛ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۵۶؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.</ref>و به تعبیر دیگر: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی}}<ref>«تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست»؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۱۴۹؛ سنن ترمذی؛ تاریخ بغداد؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۰۷، ح ۸۰.</ref>.
*ماجرای صدور [[روایت]] از این قرار است: زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} از احتمال [[هجوم]] [[سپاه]] [[روم]] به [[مدینه]] باخبر شد، [[مسلمانان]] را فراخواند و [[فرمان]] داد برای حرکت به سوی [[سپاه]] [[روم]] آماده شوند، از سوی دیگر می‌دانست [[منافقان]] ممکن است در غیاب او دسیسه کنند و [[مدینه]] را به [[آشوب]] کشند از این رو، [[تصمیم]] گرفت [[امام علی]]{{ع}} را با خود نَبَرَد و در [[مدینه]] بگذارد. چون [[منافقان]] از [[تصمیم پیامبر]]{{صل}} [[آگاه]] شدند، [[شایعه]] انداختند [[پیامبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} [[بی‌مهری]] کرده و او را با خود نمی‌برد، [[امام]] خود را به [[پیامبر]] رساند و جوّ شایعه را گزارش داد. [[پیامبر]]{{صل}} نیز برای روشن ساختن [[هدف]] خویش از همراه نکردن [[علی]]{{ع}} با [[سپاه]]، از [[مقام]] و [[منزلت]] والای او نزد خویش پرده برداشت و همۀ مسؤولیت‌های خود را (به جز [[نبوت]]) بر دوش او نهاد و [[زعامت]] و [[رهبری]] پس از خود را به او سپرد و بدین‌سان، کوشش [[منافقان]] را بدون نتیجه گذاشت<ref>ارشاد مفید، ص ۱۵۶ـ ۱۵۴؛ سیرۀ ابن هشام‌، ج۲، ص۵۲۰.</ref>. این [[حدیث]] در [[صد]] حدیثِ [[اهل سنت]] و هفتاد [[حدیث]] [[شیعه]] آمده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام‌، ج۲، ص۱۴۴ـ ۲۳؛ المراجعات‌، نامۀ ۱۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>
====[[مقام]] [[هارون]] در [[قرآن]]====
*در [[قرآن کریم]]، مقام‌های [[هارون]] چنین بیان داشته شده: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۲</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.</ref>؛ [[هارون]]{{ع}} در غیاب [[موسی]]{{ع}} [[جانشین]] او نیز بوده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸.</ref>.
===پنجم: دلالت بر [[اثبات شؤون پیامبر برای علی]]===
*در [[احادیث]] [[پیامبر]]{{صل}} مقام‌های [[هارون]] برای [[علی]]{{ع}} به صراحت، بیان شده است<ref>«ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی می‌باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت می‌باشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمی‌ترین ایشان در اسلام هستی، و عالم‌ترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاع‌ترین ایشان، و بخشنده‌ترین ایشان می‌باشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من می‌باشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.</ref>، اما باید توجه داشت حدیث منزلت عام است و همۀ [[شؤون]] [[پیامبر]] غیر از [[نبوت]] را در برمی‌گیرد و در کنار طرح [[منزلت]]، [[خلیفه]] بودن نیز مطرح شده است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>. بنابراین هم بر [[منزلت امام]] [[علی]]{{ع}} [[گواهی]] می‌دهد که [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] [[پیامبر]]{{صل}} در امر [[تبلیغ]] بوده و نزد [[پیامبر]]{{صل}} جایگاهی داشته است که هیچ یک از [[صحابه]] یارای رسیدن به آن را نداشته‌اند. و هم  به [[عصمت]]، [[خلافت]] و [[امامت علی]]{{ع}} اشاره دارد؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} همۀ [[فضایل]] و خصایص و [[مناصب]] [[هارون]]{{ع}} را برای [[امام]]{{ع}} ثابت کرده است مگر [[نبوت]]. استثنای [[مقام نبوت]] در پایان [[حدیث]] بر این [[تأیید]] می‌کند [[امام علی]]{{ع}} از همۀ [[مناصب]] دیگر{{ع}} برخوردار بوده است و به همین جهت [[خدای متعال]]، [[علی]]{{ع}} را برای [[پیامبر]]{{صل}}  همچون [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} قرار داد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸.</ref>.
====[[احادیث]] متمایز بودن [[علی]]{{ع}} از دیگر [[اصحاب]]====
*برخی از احادیثی که دلالت می‌کند، [[علی]]{{ع}} از دیگر [[اصحاب]]، متمایز بوده و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نبودند، عبارت‌اند از:
# [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «[[خداوند]] پیامبرش را با من [[پشتیبانی]] کرد و مرا به [[یاری]] او گرامی داشت و با [[دانش]] او [[شرافت]] داد و [[احکام]] دین‌ او را به من بخشید و تنها مرا ویژۀ [[وصایت]] او کرد و برای [[جانشینی]] در امتش برگزید. [[پیامبر]]{{صل}} در [[مجلسی]] انبوه از [[مهاجر]] و [[انصار]] فرمودند: «ای [[مردم]]! [[علی]] برای من، به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} است، جز آن‌که [[پیامبری]] پس از من نیست». پس [[مؤمنان]] به [[یاری]] [[خداوند]]، [[سخن پیامبر]]{{صل}} را فهمیدند؛ زیرا می‌دانستند که من، نه [[برادر]] نسبی اویم آن گونه که [[هارون]] [[برادر]] [[موسی]]{{ع}} بود و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این [[جانشین]] کردن من از سوی او بود، همان‌گونه که [[موسی]]{{ع}} [[هارون]] را [[جانشین]] خود کرد»<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۲.</ref>.<ref>کافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.</ref>
# [[ابو خالد کابلی]] می‌‌گوید: به [[سرور]] عابدان، [[علی بن حسین]]{{ع}} گفته شد: [[مردم]] می‌گویند [[بهترین]] [[مردم]] پس از [[پیامبر خدا]] [[ابوبکر]]، سپس [[عمر]]، سپس [[عثمان]] و پس از آنها، [[علی]]{{ع}} است. [[امام]]{{ع}} فرمود: «پس با [[حدیث]] سعید بن مُسَیب از [[سعد بن ابی وقاص]] به [[نقل]] از [[پیامبر]]{{صل}}  چه می‌کنند که به [[علی]]{{ع}} فرمود:" تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست» چه کسی در زمان [[موسی]]{{ع}} همچون [[هارون]] بوده است<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: قِیلَ لِسَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ{{ع}}إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ خَیْرَ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ عُثْمَانُ ثُمَّ عَلِیٌّ{{ع}}قَالَ فَمَا یَصْنَعُونَ- بِخَبَرٍ رَوَاهُ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ{{ع}}أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَمَنْ کَانَ فِی زَمَنِ مُوسَی مِثْلَ هَارُونَ}}؛ معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.</ref> و... <ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref>.


==تأکیدهای [[پیامبر]]{{صل}} بر [[حدیث]] منزلت‌==
با [[تأمّل]] در این شرایط [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] می‌توان نتیجه گرفت که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} حتّی در زمان [[پیامبر]] {{صل}} شخص دوم [[حکومتی]] بودند، به گونه‌ای که خلا وجودی [[رسول خدا]] {{صل}} را تنها ایشان می‌توانست پر کند و در کارهای مهم مانند این رویداد یا [[ابلاغ]] [[برائت]] [[مشرکان]]، کسی جز حضرت، شایستگی چنین کاری را نداشت و این خود [[دلیل]] گویایی بر [[امامت]] و [[خلافت]] آن بزرگوار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۴۰ ـ ۱۴۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>.
* [[امام صادق]]{{ع}}‌ به [[نقل]] از پدرانش فرمودند: «بی‌گمان، [[پیامبر]]{{صل}}  به [[علی]]{{ع}} در ده جا فرمودند: تو برای من، به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی»<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق عن آبائه{{ع}}: "لَقَد قالَ النبِی{{صل}} لِعَلِی{{ع}} فی عَشَرَةِ مَواضِعَ: أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی}}؛ ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۸۶۶.</ref> مانند: [[روز هشدار]]؛ [[روز پیمان برادری‌]]؛ [[هنگام بستن درها]]؛ [[فتح خیبر]] و غزوۀ [[تبوک]]<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref>.
==حدیث منزلت از نظر [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]]==
* حدیث منزلت از نظر [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]]، در شمار [[احادیث صحیح]] و معتبر است و به صورت [[متواتر]] از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[نقل]] شده و مورد استناد أئمه، [[اصحاب]] و [[علما]] در مباحث [[امامت]] قرار گرفته است<ref>المراجعات‌، ص ۱۱۹، نامه‌های ۲۶ ـ ۳۲؛ کشف المراد، ص۳۶۸؛ احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۲۸؛ ج ۱۶، ص ۱؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۵۹، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص ۲۵۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۷، ص ۱۸؛  باب اخبار المنزلة و الاستدلال بها علی امامته؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.</ref>. در [[منابع تاریخی]]، [[روایی]] و [[کلامی]]، این [[حدیث]] را بسیار مهم شمرده و آن را به بحث نهاده‌اند و حتی برخی [[دانشمندان شیعه]] کتب مستقلی برای باز نمودن آن نگاشته‌اند. [[میر حامد حسین]]، از [[علمای شیعه]] کتاب‌ [[عبقات الانوار]] را بدین [[حدیث]] اختصاص داده است. [[عالمان]] و [[محدثان]] بزرگ [[اهل سنت]] هم تأکید می‌‌ورزند این [[حدیث]] در میان [[احادیث]] [[نقل]] ‌شده از [[پیامبر]]{{صل}} استوارترین است و [[اتفاق]] [[راویان حدیث]] و حافظان آثار را بر صحت آن ابراز دارند و حتی [[معاویه]] هم آن را [[نقل]] کرده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۷.</ref>.
*برخی [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] قائلند حدیث منزلت، تنها بر [[خلافت امام علی]]{{ع}} در [[مدینه]] هنگام غزوۀ [[تبوک]] دلالت می‌کند و نمی‌توان آن را دلیلی بر [[خلافت]]{{ع}} پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} دانست. [[متکلمان شیعه]] پاسخ داده‌اند: اولًا [[پیامبر]]{{صل}} در حوادثی دیگر، کسانی دیگر را نیز [[جانشین]] خود ساخت؛ اما هیچگاه این چنین از [[جانشینی]] آنان یاد نکرد. ثانیاً، این [[وصف]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[جایگاه امام علی]]{{ع}} منحصر به [[جنگ تبوک]] نیست؛ بلکه در چند رویداد دیگر، [[پیامبر]]{{صل}} از [[علی]]{{ع}} و [[جایگاه]] او یاد کرده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸.</ref>.
==اسناد [[روایت]]==
*درباره [[سند]] این [[روایت]] نظرات مختلفی وجود دارد مانند:
#حَسَکانی دربارۀ اسناد این [[حدیث]] نوشته است: و استاد ما، ابو حازم [[حافظ]]، دربارۀ حدیث منزلت می‌گفت: آن را با پنج هزار [[سند]]، [[نقل]] کرده‌ام<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر{{صل}} نزدیک به ده نفر هستند.</ref>.
# [[محمد]] بن [[عبد]] البر می‌گوید: گروهی از [[اصحاب]]، این گفته [[پیامبر]]{{صل}} که: «تو برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی» را [[روایت]] کرده‌اند و این [[حدیث]] از استوارترین و درست‌ترینْ‌ [[احادیث]] است<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.</ref>.
# [[محمد]] بن [[یوسف]] گنجی نوشته است: بر صحت این [[حدیث]]، اتفاق است. [[پیشوایان]] [[حافظ]] [[حدیث]]، مانند: [[ابوعبدالله]] [[بخاری]] در الصحیح؛ [[مسلم]] بن [[حجاج]] در الصحیح؛ ابو [[داوود]] در السنن؛ ابو [[عیسی]] [[ترمذی]] در الجامع؛ ابو [[عبد]] [[الرحمان]] [[نسایی]] در السنن و [[ابن ماجه]] قزوینی در السنن آن را [[نقل]] کرده‌اند و همه بر [[درستی]] آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن [[اجماع]] است. [[حاکم نیشابوری]] گفته است: این [[حدیث]] به حد [[تواتر]] رسیده است<ref>کفایة الطالب، ص ۲۸۳.</ref> و [[سیوطی]] حدیث منزلت را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص [[نقل]] [[احادیث متواتر]] است، بیان و با این کار به [[تواتر]] بودن آن تصریح کرده است<ref>الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref>


==حدیث منزلت در [[معارف]] و [[عقاید]] ۵==
== شرح حدیث ==
از جمله نصوصی که دلالت بر [[امامت]] و [[جانشینی]] [[امام]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} دارد حدیث منزلت است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خطاب به [[امیر المؤمنین]] [[علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}}<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
حدیث منزلت از روشن‌ترین و قوی‌ترین [[دلایل امامت]] و [[خلافت حضرت علی]] {{ع}} است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>. [[حدیثی]] از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} که با شکوهمندترین عناوین از [[علی]] {{ع}} یاد کرده است. این گونه [[احادیث]] در قلم و بیان [[عالمان]] و محدثان به اقتضای صراحت کلام پیامبر {{صل}} به "[[احادیث منزلت]]" مشهورند: {{متن حدیث|أَنْتَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ دَارِ هِجْرَتِی وَ قَوْمِی، أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی}}<ref>«تو جانشین من در خانواده‌ام و محلّ هجرتم و در میان قوم منی. آیا دوست نداری که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»؛ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۵۶؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.</ref>و به تعبیر دیگر: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی}}<ref>«تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست»؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۱۴۹؛ سنن ترمذی؛ تاریخ بغداد؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۰۷، ح ۸۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>
==ویژگی‌های حدیث منزلت==
۱. [[جایگاه]] حدیث منزلت: حدیث منزلت از صحت و اعتبار فراوانی بین [[مسلمانان]] برخوردار است تا جایی که سعد ابی وقاص از [[فرمان]] [[معاویه]] مبنی بر [[سب علی]]{{ع}} [[سرپیچی]] کرده و عدم [[سب]] را به [[فضائل]] [[علی]]{{ع}} از جمله حدیث منزلت استناد داد. حتی [[معاویه]] سرکرده [[دشمنان]] و ناسزاگویان به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[دست]] به مکابره نزد و [[تسلیم]] [[استدلال]] سعد گردید و مهم‌تر آن است که [[معاویه]] خود از ناقلان حدیث منزلت است<ref>الصواعق، ج۲، ص ۵۲۲ و مناقب مغازلی، ص۸۶ و تاریخ مدینه دمشق نوشته ابن عساکر، ج ۴۲، ص ۱۷۰و ج۵۹ ص۷۴ و المراجعات، ص ۲۶۶.</ref>.


۲. دلالت بر [[خاتمیت]]: [[حدیث]] منزلته علاوه بر دلالت بر [[جایگاه امیر المؤمنین]]{{ع}} ازنظر [[افضلیت]] و [[امامت]] و [[جانشینی]]، به ملاحظه جمله {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ‏ لَانَبِيَ‏ بَعْدِي‏}} یکی از دلائل مهم بر [[خاتمیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} است<ref>شرح العقیدة السفارینیة، ج۱، ص ۴۵۸. </ref>.
در این [[حدیث]]، منزلت‌هایی که [[هارون]] {{ع}} نسبت به [[موسی]] {{ع}} داشت، برای [[علی]] {{ع}} نسبت به [[پیامبر گرامی]] {{صل}} ثابت شده است، از این منزلت‌ها [[نبوت]] استثنا شده است؛ چنان که [[اخوت]] نَسبَی نیز تخصصاً خارج از مستثنا منه است. به جز دو [[منزلت]] یاد شده، منزلت‌های دیگر که [[خلافت]] [[هارون]]، [[وجوب اطاعت]]، [[وزارت]] و حمایت، محبوبیت و [[برتری]] بر دیگران از مهم‌ترین آنهاست. این منزلت‌ها در [[آیات قرآن]] بیان شده است<ref>{{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي}} «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲؛ {{متن قرآن|...وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}} «...و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۵۵.</ref>


۳. تعدد موارد صدور حدیث منزلت: [[نبی اکرم]]{{صل}} علاوه بر ماجرای [[غزوه تبوک]] در مواضع متعدد [[جایگاه]] ویژه و نسبت خاص [[امام علی]]{{ع}} با خودشان را مطرح فرموده و تعبیر {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَ‏ بَعْدِي‏‏}} را در مورد [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به کار برده‌اند مانند: روز اعلام [[برادری]] بین [[مهاجر]] و [[انصار]]، هنگام ولادت [[حسنین]]{{ع}}، روز [[خیبر]]، روز بستن درها بر [[مسجد]] به جز در [[خانه علی]]{{ع}}، هنگام منع از خوابیدن در [[مسجد]] و در ماجرای [[تاریخ]] ساز و مهم [[غدیرخم]]<ref>پیش از ده مورد حدیث منزلت برلسان مبارک نبی اکرم{{صل}} جاری شده است ر.ک: نفحات الأزهار، ج ۱۷، ص ۲۸۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص ۱۹۸.</ref>.
[[حضرت موسی]] {{ع}} هنگامی که می‌خواست به [[میقات]] برود، [[هارون]] را [[جانشین]] خود ساخت: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. اگرچه این [[استخلاف]] در مورد خاصی انجام گرفته است، ولی عبارت آن عمومیت دارد و مورد، مخصص نیست. مقتضای عمومیت [[استخلاف]] این است که هرگاه [[موسی]] {{ع}} بار دیگر به [[سفر]] می‌رفت [[هارون]] [[جانشین]] او در [[رهبری]] [[مردم]] بود، این عمومیت پس از درگذشت [[موسی]] {{ع}} را نیز شامل می‌شود. اگر چه [[هارون]] {{ع}}، قبل از [[موسی]] {{ع}} از [[دنیا]] رفت، ولی اگر پس از [[موسی]] {{ع}} زنده می‌بود، مقتضای عمومیت [[استخلاف]] این بود که [[مقام خلافت]] او را داشته باشد. اینکه او خود [[مقام نبوت]] داشت و اگر پس از [[موسی]] {{ع}} زنده می‌بود به عنوان [[پیامبر الهی]] [[رهبری]] [[مردم]] را عهده‌دار می‌شد، با مطلب یاد شده منافات ندارد، زیرا خصوصیات موارد، دلالت [[کلام]] بر اساس قواعد زبانی و عقلایی را دگرگون نمی‌سازد. حدیث منزلت [[مقام خلافت]] [[هارون]] {{ع}} از جانب [[موسی]] {{ع}} را برای [[علی]] {{ع}} از جانب [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[اثبات]] کرده است. همان‌گونه که [[خلافت]] [[هارون]] عمومیت داشت؛ یعنی هم عموم [[امت]] [[موسی]] را شامل می‌شود و هم محدود به زمان خاصی نبود، [[خلافت علی]] {{ع}} نیز دارای چنین ویژگی بود. بنابراین، [[علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر]] {{صل}} [[جانشین]] او و [[رهبر]] [[امت اسلامی]] بود.


بنابراین [[شبهه]] اختصاص [[جانشینی]] به مورد خاص یعنی [[غیبت]] چند [[روزه]] در [[جنگ تبوک]] از اساس مردود است<ref>برخی مانند ابن تیمیه ادعا کرده‌اند سخن رسول خدا{{صل}} منحصر به ماجرای جنگ تبوک است و ربطی به خلافت و جانشینی بعد از حیات رسول اکرم{{صل}} ندارد. ابن تیمیه می‌گوید: {{عربی|وقد استدلت الرافضه بهذا الحدیث علی ان علیا أفضل الصحابة، ولکن لا دلیل فیه لأن الرسول{{صل}} أراد بقوله: {{متن حدیث أَنْ‏ تَكُونَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏}}، {{عربی|حین خلفه فی قومه أی فی هذه المسألة فقط}}. مجموعة فتاوی و رسائل، ج ۷۲، ص ۱۲۹.</ref>. در اینجا به توضیح یکی از این موارد صدور حدیث منزلت اکتفا می‌شود: [[استخلاف]] [[علی]]{{ع}} در [[جنگ تبوک]]: حدیث منزلت در ماجرای [[غزوه تبوک]] با الفاظ مختلف در منابع معتبر [[فریقین]] [[نقل]] شده است که در این جا به یکی از [[روایات]] [[صحیح بخاری]] بسنده می‌شود: عَامِرِ بْنِ‏ سَعْدِ بْنِ‏ أَبِي‏ وَقَّاصٍ‏ از پدرش [[نقل]] می‌کند که [[معاویه]] پسر [[ابو سفیان]]، سعد را [[فرمان]] به [[سب]] امیرالمؤمنین علی داد و به او گفت چه چیزی تو را از [[سب]] [[ابوتراب]] بازداشته است؟ [[سعد بن ابی وقاص]] در پاسخ گفت: در باره [[علی]] سه [[فضیلت]] از [[پیامبر]]{{صل}} شنیدم که باعث شده هرگز او را [[سب]] و [[دشنام]] ندهم؛ فضیلت‌هایی که بر همه [[دنیا]] [[ارزش]] دارد. آنگاه می‌گوید: {{متن حدیث|سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِي‏ مَعَ‏ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ‏ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>صحیح بخاری، ج ۷، ص۱۲۰.</ref>. زمانی که [[پیامبر]] [[علی]] را در بعضی از [[جنگ‌ها]] به عنوان [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد، [[علی]] به [[پیامبر]] گفت: ای [[رسول خدا]] آیا مرا [[جانشین]] خود در بین [[زنان]] و [[کودکان]] قرار می‌دهی؟ [[پیامبر خدا]]{{صل}} در پاسخ فرمود: آیا [[راضی]] نمی‌شوی به این که تو برای من مانند [[هارون]] برای [[موسی]] باشی با این تفاوت که بعد از من [[پیامبری]] و نبوتی نیست<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
از آنچه گفته شد پاسخ اشکال‌هایی چون [[استخلاف]] [[علی]] {{ع}} از سوی [[پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] و جریان [[جنگ تبوک]] اختصاص داشته و شامل عموم [[امت اسلامی]] و در زمان‌های دیگر نمی‌شود<ref>جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۳.</ref> روشن گردید، زیرا همان‌گونه که [[تفتازانی]] یادآور شده است {{عربی|العبرة لِعُمُومِ اللَّفْظِ لَا لخصوص الْمَوْرِدِ }}، علاوه بر این [[استخلاف]] بر [[مدینه]] و عدم عزل او از آن و اینکه کسی میان [[خلافت]] بر [[مدینه]] و شهرهای دیگر قائل به تفصیل نشده است و نیاز به [[خلیفه]] پس از درگذشت [[پیامبر]] {{صل}} شدیدتر از [[زمان غیبت]] موقت است، بر [[خلافت علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر]] {{صل}} دلالت می‌کند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۵۶.</ref>


==[[سند]] حدیث منزلت==
=== مقام [[هارون]] در [[قرآن]] ===
در منابع [[شیعه]] و [[سنی]] به [[تواتر]] و قطعیت [[اعتبار حدیث]] [[منزلت]] از جهت [[سند]] تصریح شده است. [[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) در [[معانی الاخبار]] بعد از [[نقل]] حدیث منزلت می‌گوید: [[فریقین]] بر [[نقل]] قول [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[علی]]{{ع}} {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏}} [[اجماع]] دارند<ref>معانی الأخبار، ص ۷۵ و علامه حلی (م ۷۲۶) در شرح کلام خواجه طوسی (م۶۷۲) - {{عربی|ولحدیث المنزلة المتواتر}}-می‌نویسد: {{عربی|هذا دلیل آخر علی إمامة علی{{ع}} و تواتر المسلمون بنقل هذا الحدیث}}، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات ص۱۹۲. </ref>. می‌رسید [[حامد]] [[حسین]] (م ۱۳۰۶) در [[عبقات الانوار]] [[تواتر]] این [[حدیث]] را ثابت کرده است و از طریق قریب به ۴۰ نفر از [[اصحاب]] و [[تابعین]] [[نقل]] کرده است.
ابتدا لازم است جایگاه و [[منزلت]] [[هارون]] نسبت به [[حضرت موسی]] {{ع}} را با نگاه به [[قرآن کریم]] بدانیم تا بعد به بیان مشابهت‌ها و عموم [[منزلت]] برسیم. [[خداوند تعالی]] درخواست [[موسی]] {{ع}} را بیان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار» سوره طه، آیه ۲۹-۳۱.</ref> و در بیان [[اجابت]] درخواست [[موسی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى}}<ref>«فرمود: ای موسی! خواسته‌ات برآورده شد» سوره طه، آیه ۳۶.</ref> و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ}}<ref>«فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند می‌گردانیم» سوره قصص، آیه ۳۵.</ref>.


[[محمد]] [[جعفر]] کتانی (م۱۳۴۵) [[حدیث]] شناس [[اهل سنت]] در کتاب"[[نظم]] المتناثر من الحدیث المتواتر" بعد از [[حدیث غدیر]] در آغاز سخن ۱۳ نفر از [[اصحاب]] [[رسول الله]]{{صل}} که حدیث منزلت را [[نقل]] کرده‌اند، نام می‌برد سپس [[کلام]] [[ابن عساکر]] را در [[تواتر]] [[حدیث]] [[نقل]] می‌کند<ref>نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۱۹۵.</ref>. [[کنجی]] [[شافعی]] (م۶۵۷) در کفایة الطالب فی [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} با ذکر منابع حدیث منزلت در کتب معتبر نزد [[اهل سنت]]، [[نقل]] و صحت آن را اجماعی و مورد توافق همه [[مسلمانان]] می‌داند و در پایان می‌گوید: قال الحاکم النیسابوری: {{عربی هذا حدیث دخل فی حد التواتر}}<ref>کفایة الطالب فی علی بن ابی طالب{{ع}}، ص ۰۲۸۳</ref>.
از [[شئون]] دیگر [[هارون]] نسبت به [[موسی]] {{ع}}، [[اصلاح]] امور در غیاب [[حضرت موسی]] {{ع}} بود چه اینکه [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.
بنابراین [[هارون]] برای حضرت موسی {{ع}} دارای این منازل و مناصب بود:
# [[وزارت]]: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا}}، [[وزیر]] شخصی است که بار مسؤولیت‌های فردی را که [[وزیر]] او شده است بر دوش گرفته و متحمل می‌شود و به [[فرمان]] او متصدی انجام امور می‌گردد.
# [[اخوت]] و [[برادری]]: {{متن قرآن|هَارُونَ أَخِي}}؛
# پشتیبانی: {{متن قرآن|اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي}}؛
# شریک در [[کارها]]: {{متن قرآن|وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي}}؛
# [[اصلاح]] امور: {{متن قرآن|وَأَصْلِحْ}}؛
# [[جانشینی]] و [[خلافت]]: {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي}}<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)| امام‌شناسی ۵]]، ص۴۵.</ref>.


حتی [[ابن تیمیه]] [[حرانی]] (م ۷۲۸) که [[عادت]] به [[انکار]] [[فضائل]] [[امیر المؤمنین]] و [[فرزندان]] [[پاک]] او دارد مجبور به [[پذیرفتن]] اعتبار [[حدیث]] شده و در [[منهاج]] السنه می‌گوید: {{عربی|أن هذا الحدیث ثبت فی الصحیحین بلا ریب و غیرهما}}<ref>منهاج السنه، ج ۷، ص ۳۲۶.</ref>. غیر از [[ابن تیمیه]] برخی از نویسندگان [[اهل سنت]] مانند: [[ابن حجر هیثمی]] [[مکی]] (م ۹۶۴) - در حالی که به جریان [[اموی]] [[گرایش]] دارند- به صحت حدیث منزلت [[اذعان]] کرده‌اند<ref>ر.ک: صواعق، ج ۲، ص۳۵۴.</ref>.
== ویژگی‌های حدیث منزلت ==
# جایگاه حدیث منزلت: حدیث منزلت از صحت و اعتبار فراوانی بین [[مسلمانان]] برخوردار است تا جایی که سعد ابی وقاص از [[فرمان]] [[معاویه]] مبنی بر [[سب علی]] {{ع}} [[سرپیچی]] کرده و عدم [[سب]] را به [[فضائل]] [[علی]] {{ع}} از جمله حدیث منزلت استناد داد. حتی [[معاویه]] سرکرده [[دشمنان]] و ناسزاگویان به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[دست]] به مکابره نزد و [[تسلیم]] [[استدلال]] سعد گردید و مهم‌تر آن است که [[معاویه]] خود از ناقلان حدیث منزلت است<ref>الصواعق، ج۲، ص ۵۲۲ و مناقب مغازلی، ص۸۶ و تاریخ مدینه دمشق نوشته ابن عساکر، ج ۴۲، ص ۱۷۰و ج۵۹ ص۷۴ و المراجعات، ص ۲۶۶.</ref>.
# دلالت بر [[خاتمیت]]: [[حدیث]] منزلت علاوه بر دلالت بر جایگاه امیر المؤمنین {{ع}}، از نظر [[افضلیت]] و [[امامت]] و [[جانشینی]]، به ملاحظه جمله {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ‏ لَانَبِيَ‏ بَعْدِي‏}} یکی از دلائل مهم بر [[خاتمیت]] [[رسول خدا]] {{صل}} است<ref>شرح العقیدة السفارینیة، ج۱، ص ۴۵۸. </ref>.
# تعدد موارد صدور حدیث منزلت: [[نبی اکرم]] {{صل}} علاوه بر ماجرای [[غزوه تبوک]] در مواضع متعدد جایگاه ویژه و نسبت خاص [[امام علی]] {{ع}} با خودشان را مطرح فرموده و تعبیر {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَ‏ بَعْدِي‏‏}} را در مورد [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به کار برده‌اند مانند: روز اعلام [[برادری]] بین [[مهاجر]] و [[انصار]]، هنگام ولادت حسنین {{ع}}، روز [[خیبر]]، روز بستن درها بر [[مسجد]] به جز در خانه علی {{ع}}، هنگام منع از خوابیدن در [[مسجد]] و در ماجرای [[تاریخ]] ساز و مهم [[غدیرخم]]<ref>پیش از ده مورد حدیث منزلت برلسان مبارک نبی اکرم {{صل}} جاری شده است ر.ک: نفحات الأزهار، ج ۱۷، ص ۲۸۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص ۱۹۸.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>


بنابراین حدیث منزلت به [[اتفاق]] [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] دارای اعتبار بسیار والایی است<ref>شرف الدین در کتاب المراجعات، ص ۲۴۶ بعد از رفع شبهه نسبت به اعتبار حدیث منزلت در پایان می‌گوید: {{عربی|و بالجمله، فإن حدیث المنزلة بما لاریب فی ثبوته بإجماع المسلمین علی اختلافهم فی المذاهب والمشارب}} و نیز ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج ۱۷، ص ۱۵۹.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
در روایتی [[امام صادق]] {{ع}}به [[نقل]] از پدرانش فرمودند: «بی‌گمان، [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} در ده جا فرمودند: تو برای من، به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی»<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق عن آبائه {{ع}}: "لَقَد قالَ النبِی {{صل}} لِعَلِی {{ع}} فی عَشَرَةِ مَواضِعَ: أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی}}؛ ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۸۶۶.</ref> مانند: روز هشدار؛ روز پیمان برادری‌؛ هنگام بستن درها؛ [[فتح خیبر]] و غزوۀ [[تبوک]]<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref>.
==وجه [[استدلال]] به حدیث منزلت==
ابتدا لازم است [[جایگاه]] و [[منزلت]] [[هارون]] نسبت به [[حضرت موسی]]{{ع}} را با نگاه به [[قرآن کریم]] بدانیم تا بعد به بیان مشابهت‌ها و عموم [[منزلت]] برسیم.
نسبت [[موسی]] و [[هارون]]: [[خداوند تعالی]] درخواست [[موسی]]{{ع}} را بیان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار» سوره طه، آیه ۲۹-۳۱.</ref> و در بیان [[اجابت]] درخواست [[موسی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى}}<ref>«فرمود: ای موسی! خواسته‌ات برآورده شد» سوره طه، آیه ۳۶.</ref> و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ}}<ref>«فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند می‌گردانیم» سوره قصص، آیه ۳۵.</ref>.


از [[شئون]] دیگر [[هارون]] نسبت به [[موسی]] [[اصلاح]] امور در غیاب [[حضرت موسی]] بود چه اینکه [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.
== حدیث منزلت از نظر دانشمندان [[شیعه]] و [[سنی]] ==
بنابراین [[هارون]] برای [[حضرت موسی]] دارای این منازل و [[مناصب]] بود:
{{اصلی|حدیث منزلت از دیدگاه اهل سنت}}
حدیث منزلت از نظر دانشمندان شیعه و [[سنی]]، در شمار احادیث صحیح و معتبر است و به صورت متواتر از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نقل]] شده و مورد استناد أئمه، [[اصحاب]] و [[علما]] در مباحث [[امامت]] قرار گرفته است<ref>المراجعات‌، ص ۱۱۹، نامه‌های ۲۶ ـ ۳۲؛ کشف المراد، ص۳۶۸؛ احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۲۸؛ ج ۱۶، ص ۱؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۵۹، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص ۲۵۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۷، ص ۱۸؛ باب اخبار المنزلة و الاستدلال بها علی امامته؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.</ref>. در منابع تاریخی، [[روایی]] و [[کلامی]]، این [[حدیث]] را بسیار مهم شمرده و آن را به بحث نهاده‌اند و حتی برخی دانشمندان شیعه کتب مستقلی برای باز نمودن آن نگاشته‌اند. [[میر حامد حسین]]، از علمای شیعه کتاب‌ [[عبقات الانوار]] را بدین [[حدیث]] اختصاص داده است. [[عالمان]] و محدثان بزرگ [[اهل سنت]] هم تأکید می‌‌ورزند این [[حدیث]] در میان [[احادیث]] [[نقل]] ‌شده از [[پیامبر]] {{صل}} استوارترین است و [[اتفاق]] راویان حدیث و حافظان آثار را بر صحت آن ابراز دارند و حتی [[معاویه]] هم آن را [[نقل]] کرده است.


۱) [[وزارت]] {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار» سوره طه، آیه ۲۹.</ref> [[وزیر]] شخصی است که بار مسؤولیت‌های فردی را که [[وزیر]] او شده است بر دوش گرفته و متحمل می‌شود و به [[فرمان]] او متصدی انجام امور می‌گردد.
برخی دانشمندان [[اهل سنت]] قائل‌اند حدیث منزلت، تنها بر [[خلافت امام علی]] {{ع}} در [[مدینه]] هنگام غزوۀ [[تبوک]] دلالت می‌کند و نمی‌توان آن را دلیلی بر [[خلافت]] {{ع}} پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} دانست. متکلمان شیعه پاسخ داده‌اند: اولًا [[پیامبر]] {{صل}} در حوادثی دیگر، کسانی دیگر را نیز [[جانشین]] خود ساخت؛ اما هیچگاه این چنین از [[جانشینی]] آنان یاد نکرد. ثانیاً، این وصف [[پیامبر]] {{صل}} از جایگاه امام علی {{ع}} منحصر به [[جنگ تبوک]] نیست؛ بلکه در چند رویداد دیگر، [[پیامبر]] {{صل}} از [[علی]] {{ع}} و جایگاه او یاد کرده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۲۲۷ ـ ۲۲۸.</ref>.


۲) [[اخوت]] و [[برادری]] {{متن قرآن|هَارُونَ أَخِي}}<ref>«هارون برادرم را» سوره طه، آیه ۳۰.</ref>.
== سند حدیث منزلت ==
این [[حدیث]] از نظر سند به حد [[استفاضه]] بلکه تواتر رسیده است و فریقیین آن را [[نقل]] کرده‌اند. حتّی [[بخاری]] و [[مسلم]] که [[حدیث غدیر]] را در [[صحاح]] خود نیاورده‌اند، این [[حدیث]] را [[نقل]] نموده‌اند. [[صحاح]] دیگر [[اهل سنت]] نیز این [[حدیث]] را آورده‌اند<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۵.</ref>.


۳) [[پشتیبانی]] {{متن قرآن|اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي}}<ref>«پشتم را به او استوار دار» سوره طه، آیه ۳۱.</ref>.
[[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) در [[معانی الاخبار]] بعد از [[نقل]] حدیث منزلت می‌گوید: [[فریقین]] بر [[نقل]] قول [[رسول خدا]] {{صل}} خطاب به [[علی]] {{ع}} {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏}} [[اجماع]] دارند<ref>معانی الأخبار، ص ۷۵ و علامه حلی (م ۷۲۶) در شرح کلام خواجه طوسی (م۶۷۲) - {{عربی|ولحدیث المنزلة المتواتر}}-می‌نویسد: {{عربی|هذا دلیل آخر علی إمامة علی {{ع}} و تواتر المسلمون بنقل هذا الحدیث}}، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات ص۱۹۲. </ref>. "میرسید حامد حسین" (م ۱۳۰۶) در [[عبقات الانوار]] تواتر این [[حدیث]] را ثابت کرده است و از طریق قریب به ۴۰ نفر از [[اصحاب]] و [[تابعین]] [[نقل]] کرده است.


۴) شریک در [[کارها]] {{متن قرآن|وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي}}<ref>«و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۳۲.</ref>.
"محمد جعفر کتانی" (م۱۳۴۵) [[حدیث]] شناس [[اهل سنت]] در کتاب"[[نظم]] المتناثر من الحدیث المتواتر" بعد از [[حدیث غدیر]] در آغاز سخن ۱۳ نفر از [[اصحاب]] [[رسول الله]] {{صل}} که حدیث منزلت را [[نقل]] کرده‌اند، نام می‌برد سپس [[کلام]] [[ابن عساکر]] را در تواتر [[حدیث]] [[نقل]] می‌کند<ref>نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۱۹۵.</ref>.  


۵) [[اصلاح]] امور {{متن قرآن|وَأَصْلِحْ}}<ref>«و به سامان دادن (امور) بپرداز» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.
[[علامه امینی]]<ref>الغدیر، ج۳، ص۲۰۲-۲۱۵.</ref> و علامه [[بحرانی]]<ref>غایة‌المرام، ج۲، ص۲۳-۷۳، باب ۲۰.</ref> درباره این [[حدیث]] ۱۷۰ [[روایت]] [[نقل]] نموده‌اند که ۱۰۰ مورد از منابع اهل سنت و ۷۰ مورد از مصادر شیعه است.


۶) [[جانشینی]] و [[خلافت]] {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي}}<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
مرحوم [[کلینی]] حدیث منزلت را این‌گونه از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند:{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۶.</ref> و در [[نقل]] [[مرحوم مجلسی]] آمده است: "[[یا علی]] تو [[خشنود]] نیستی که در نزد من، مانند [[هارون]] در نزد [[موسی]] باشی، جز آنکه پس از من [[پیغمبری]] نخواهد بود؟"<ref>{{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.</ref>
==دلالت حدیث منزلت بر [[امامت]]==
حال که [[مناصب]] ‌هارون و [[جایگاه]] او نسبت به [[حضرت موسی]]{{ع}} را دانستیم نوبت به توضیح وجه [[استدلال]] به حدیث منزلت برای [[اثبات]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌رسد.


عموم [[منزلت]]: در [[استدلال]] به حدیث منزلت برای افاده عموم [[منزلت]] که از جمله آن [[جانشینی]] و [[تصدی]] امور بعد از [[رسول الله]]{{صل}} است به وجوهی [[استدلال]] شده<ref>ر.ک: تلخیص الشافی، ج ۲، ص ۲۲۰ و بالمنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۵۳. نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۱۷، ص۲۷۱ و براهین و نصوص امامت، ص۳۴۳.</ref> که در اینجا برای رعایت اختصار فقط یک وجه یعنی دلالت استثناء {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَ‏ بَعْدِي‏}} بر عموم ذکر می‌شود تمام [[شئون]] [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ثابت است به غیر از شان [[نبوت]] زیرا:
[[بخاری]] در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را این‌گونه از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند: {{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴.</ref> و [[مسلم]] در صحیح خود می‌نویسد: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.</ref>.


۱- اگر منظور [[حدیث]] یک [[منزلت]] از منازل [[هارون]] نسبت به [[موسی]] باشد این [[باطل]] است چون استثناء [[دلیل]] بر [[کثرت]] و عموم است و استثناء از [[منزلت]] واحد معقول نیست.
[[ابن تیمیه حرانی]] که در بیشتر [[فضایل]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[تردید]] و تشکیک کرده است، درباره حدیث منزلت می‌نویسد: "این [[حدیث]]، بی‌شک صحیح است؛ در صحیحین ([[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]]) و غیر آن دو [[ثبت]] گردیده است"<ref>{{عربی|ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهما}}؛ منهاج السنة، ج۷، ص۳۲۰.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۳۹-۱۴۰؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]]؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)| امام‌شناسی ۵]]، ص۴۵.</ref>


۲- اگر منظور [[حدیث]] چندین [[منزلت]] باشد ولی به صورت مجمل و مبهم که بیان نکرده است آن بعض منازل کدامند، این هم [[باطل]] است چون با [[کلام]] [[حکیم]] سازگار نیست که بگوید بعض منازل ثابت است مگر [[نبوت]] و آن بعض را بیان نکند و مبهم بگذارد.
درباره سند این [[روایت]] نظرات مختلفی وجود دارد مانند:
# حَسَکانی دربارۀ اسناد این [[حدیث]] نوشته است: "و استاد ما، "ابو حازم حافظ"، دربارۀ حدیث منزلت می‌گفت: آن را با پنج هزار سند [[نقل]] کرده‌ام"<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر {{صل}} نزدیک به ده نفر هستند.</ref>.
# "محمد بن عبد البر" می‌گوید: "گروهی از [[اصحاب]]، این گفته [[پیامبر]] {{صل}} که: «تو برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی» را [[روایت]] کرده‌اند و این [[حدیث]] از استوارترین و درست‌ترینْ‌ [[احادیث]] است"<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.</ref>.
# "محمد بن یوسف گنجی" نوشته است: "بر صحت این [[حدیث]]، اتفاق است. [[پیشوایان]] حافظ [[حدیث]]، مانند: [[ابوعبدالله]] [[بخاری]] در الصحیح؛ [[مسلم بن حجاج]] در الصحیح؛ ابو داوود در السنن؛ ابو عیسی [[ترمذی]] در الجامع؛ "ابو عبد الرحمان نسایی" در السنن و [[ابن ماجه]] قزوینی در السنن آن را [[نقل]] کرده‌اند و همه بر [[درستی]] آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن [[اجماع]] است". [[حاکم نیشابوری]] گفته است: "این [[حدیث]] به حد تواتر رسیده است"<ref>{{عربی|قال الحاکم النیسابوری: هذا حدیث دخل فی حد التواتر}}؛ کفایة الطالب، ص ۲۸۳.</ref> و [[سیوطی]] حدیث منزلت را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص [[نقل]] احادیث متواتر است، بیان و با این کار به تواتر بودن آن تصریح کرده است<ref>الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۹۳.</ref>


٣- منظور [[حدیث]] همه منازل‌ [[هارون]] نسبت به [[موسی]] باشد این احتمال درست است زیرا که استثناء همیشه از عموم و کلیت است. وقتی این معنا صحیح شد می‌گوئیم: از جمله منازل [[هارون]] نسبت به [[موسی]] [[خلافت]] بود که این [[منزلت]] هم برای امیرالمؤمنین علی{{ع}} ثابت است منتهی‌ [[هارون]] قبل از [[موسی]] مرد و [[خلافت]] بعد از [[موسی]] برای او فعلیت نیافت برخلاف [[علی]]{{ع}} نسبت به [[رسول اکرم]]{{صل}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۹۲. </ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
== دلالت حدیث منزلت ==
==[[احتجاج]] به حدیث منزلت==
=== نخست: دلالت بر [[امامت]] و [[نصب امام]] ===
در کلمات [[اهل بیت]] [[عصمت]]{{عم}} و [[دوستان]] آنان استناد و [[احتجاج]] به حدیث منزلت برای [[اثبات امامت]] آمده است مانند سخن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[منا]] شده [[یوم]] الشوری: {{متن حدیث|نَشَدْتُكُمْ‏ بِاللَّهِ‏ هَلْ‏ فِيكُمْ‏ أَحَدٌ قَالَ‏ لَهُ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏{{صل}}‏ أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏ غَيْرِي‏ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا}}<ref>الخصال، ج۲، ص ۵۵۳ و الاحتجاج، ج۱، ص ۱۳۶.</ref>. شما را به [[خدا]] آیا در میان شما جز من کسی هست که [[پیامبر خدا]]{{صل}} به او فرموده باشد که تو نسبت به من مانند [[هارون]] از [[موسی]] هستی؟ گفتند: نه.
در [[استدلال]] به حدیث منزلت برای افاده عموم [[منزلت]] که از جمله آن [[جانشینی]] و تصدی امور بعد از [[رسول الله]] {{صل}} است به وجوهی [[استدلال]] شده<ref>ر.ک: تلخیص الشافی، ج ۲، ص ۲۲۰ و بالمنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۵۳. نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۱۷، ص۲۷۱ و براهین و نصوص امامت، ص۳۴۳.</ref>، مانند اینکه تمام [[شئون]] [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ثابت است به غیر از شان [[نبوت]] زیرا:
# اگر منظور [[حدیث]] یک [[منزلت]] از منازل [[هارون]] نسبت به [[موسی]] باشد این [[باطل]] است چون استثناء [[دلیل]] بر [[کثرت]] و عموم است و استثناء از [[منزلت]] واحد معقول نیست.
# اگر منظور [[حدیث]] چندین [[منزلت]] باشد ولی به صورت مجمل و مبهم که بیان نکرده است آن بعض منازل کدامند، این هم [[باطل]] است چون با [[کلام]] [[حکیم]] سازگار نیست که بگوید بعض منازل ثابت است مگر [[نبوت]] و آن بعض را بیان نکند و مبهم بگذارد.
# منظور [[حدیث]] همه منازل‌ [[هارون]] نسبت به [[موسی]] باشد این احتمال درست است زیرا که استثناء همیشه از عموم و کلیت است. وقتی این معنا صحیح شد می‌گوئیم: از جمله منازل [[هارون]] نسبت به [[موسی]] [[خلافت]] بود که این [[منزلت]] هم برای امیرالمؤمنین علی {{ع}} ثابت است منتهی‌ [[هارون]] قبل از [[موسی]] مرد و [[خلافت]] بعد از [[موسی]] برای او فعلیت نیافت برخلاف [[علی]] {{ع}} نسبت به [[رسول اکرم]] {{صل}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۹۲. </ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>


[[صدوق]] در [[معانی الاخبار]] به [[سند]] خود از أَبِي‏ خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ [[استدلال]] [[امام]] [[سید الساجدین]]{{ع}} به حدیث منزلت را [[نقل]] می‌کند: شخصی به [[حضرت علی بن الحسین]]{{ع}} عرض کرد: [[اهل تسنّن]] می‌گویند [[بهترین]] [[مردم]] بعد از [[پیغمبر]] [[خدا]]{{صل}} [[ابوبکر]]، آنگاه [[عمر]]، بعد از او [[عثمان]] و سپس [[علی]]{{ع}} است آن بزرگوار را در مرحله چهارم قرار می‌دهند. فرمود: آیا خبرداری که [[سعید بن مسیب]] از سعد أبی وقّاص از [[پیغمبر]] گرامی [[روایت]] نموده که به [[علی]]{{ع}} فرمود: نسبت تو به من، نسبت [[هارون]] است به [[موسی]] با این تفاوت که پس از من [[پیغمبری]] نخواهد بود، بنابراین همان‌گونه که در زمان [[حضرت موسی]]{{ع}} کسی هم‌پایه [[هارون]]{{ع}} نبود، در زمان [[پیامبر]]{{صل}} هم کسی هم‌پایه [[علی]]{{ع}} نبود؛ چه رسد به اینکه از او بهتر باشد؟<ref>معانی الاخبار، ص ۷۶.</ref>.
=== دوم: دلالت بر خلافت بلافصل [[حضرت علی]] {{ع}} ===
دلالت این [[حدیث]] بر خلافت بلافصل حضرت علی {{ع}} از دو راه دست‌یافتنی است:


و نیز [[صدوق]] از أَبِي‏ هَارُونَ‏ الْعَبْدِيِّ‏ استناد [[جابر]] بن [[عبد الله]] [[انصاری]] [[صحابی]] بزرگ [[رسول خدا]]{{صل}} به حدیث منزلت را [[نقل]] می‌کند: از [[جابر بن عبدالله انصاری]] پرسیدم: معنی فرمایش [[پیغمبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} نسبت تو به من به منزله [[هارون]] است به [[موسی]] جز آنکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد بود" چیست؟ گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] [[رسول خدا]]{{صل}} با آن سخن [[علی]]{{ع}} را [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود بر امتش نمود و چه در [[حیات]] خود و چه پس از [[مرگ]] خویش، [[فرمانبرداری]] از او را بر [[مردم]] [[واجب]] گردانید. بعد از این سخن هرکس به [[خلافت علی]]{{ع}} [[گواهی]] ندهد، از [[ستمکاران]] خواهد بود<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴ باب معنی قول النبی{{صل}} لعلی{{ع}} {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏ }} </ref>.
'''راه نخست، دلالت لفظی:''' توضیح این راه به دو مقدمه نیاز دارد:


بعد از [[اثبات]] [[اعتبار حدیث]] [[منزلت]] نزد [[فریقین]] و [[تبیین]] وجه دلالت آن بر [[امامت]] و [[خلافت]] [[بلا]] فصل [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در پایان اینجا به دو سوال پاسخ می‌دهیم:
'''مقدمه یکم:''' واژه [[منزلت]]، عام است<ref>واژه منزلت، اسم جنس است که به بعد خود اضافه شده است. اسم جنس مضاف: در لغت عرب، عمومیت را می‌رساند. علاوه بر آن، استثناء به‌کار رفته در حدیث، {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} خود دلالت بر عموم دارد؛ زیرا استثنا در جایی صحیح است که پیش از آن، عام باشد؛ ازاین‌رو، می‌توان گفت: صرف‌نظر از اطلاق لفظ منزلت، خود استثنا، عموم منزلت را اثبات می‌نماید.</ref> و همه ویژگی‌های [[حضرت هارون]] {{ع}} را در برگرفته و همه آنها را برای [[حضرت علی]] {{ع}} ثابت می‌کند.


١. [[شبهه]] عدم اختصاص [[منزلت]]: توهم شده که دیگران هم نزد [[پیامبر]]{{صل}} دارای [[جایگاه]] و [[منزلت]] بوده‌اند و حدیث منزلت اختصاص به [[علی]]{{ع}} ندارد<ref>ر.ک: کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۵۶۷: {{عربی|أبوبکر و عمر منی بمنزلة هارون من موسی}}. </ref>.
'''مقدمه دوم:''' یکی از منزلت‌های [[هارون]]، [[خلافت]] و [[جانشینی]] او از [[حضرت موسی]] {{ع}} است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.
پاسخ: بی‌پایه و اساس بودن این حرف روشن است، البانی [[حدیث]] شناس [[سلفی]] در سلسله ضعیفه می‌گوید: {{متن حدیث|ابوبکر و عمر منی بمنزله هارون من موسی، کذب}}<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة و أثرها السیئ فی الأمة، ج۴، ص ۲۱۹. قبل از البانی دیگر حدیث شناسان اهل سنت مانند ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ج ۴، ص ۲۱۹ تصریح به مجعول بودن این نقل کرده‌اند. و نیز ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج ۱۷، ص ۱۹۳.</ref>. آیا با این اوهام و اکاذیب می‌توان در برابر [[حدیث متواتر]] نزد [[فریقین]] عرض اندام نمود؟


۲. [[وفات]] [[هارون]] قبل از [[موسی]]: گفته شده با توجه به [[وفات]] [[هارون]] قبل از [[موسی]]، حدیث منزلت نمی‌تواند [[دلیل]] بر [[خلافت علی]]{{ع}} بعد از [[وفات پیامبر]]{{صل}} باشد<ref>الامامه العظمی عند أهل السنة و الجماعة، ج۱، ص ۲۹۵.</ref>.
'''نتیجه:''' [[حضرت علی]] {{ع}} نیز [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۴۳.</ref>.
 
'''راه دوم: دلالت قرینه‌ای:''' بر پایه این دلالت، سه قرینه در [[حدیث]] است که [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را ثابت می‌کند:
# '''نام‌گذاری فرزندان [[حضرت علی]] {{ع}} به نام‌های [[فرزندان]] [[هارون]]:''' در روایتی که در کتاب مستدرک‌ الصحیحین نوشته [[حاکم نیشابوری]] آمده است، [[رسول خدا]] {{صل}} سه [[فرزند]] پسر [[حضرت علی]] {{ع}} را به نام‌های [[حسن]]، [[حسین]] و [[محسن]] نام‌گذاری نمودند و این نام‌ها مشابه و هم‌معنای نام‌های سه [[فرزند]] پسر [[هارون]]، "شبر، شبیر و مشبر" است<ref>إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۵، ص۲۱۶.</ref>.
# '''[[پیمان برادری]] [[حضرت رسول]] {{صل}} با [[حضرت علی]] {{ع}}:''' همان‌گونه که [[حضرت موسی]] و [[هارون]] {{ع}} [[برادر]] بودند، [[رسول خدا]] {{صل}} نیز با [[حضرت علی]] {{ع}} [[پیمان برادری]] بستند. هنگامی‌که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میان [[مهاجران]] و [[انصار]] [[پیمان]] بستند، [[حضرت علی]] {{ع}} را نیز [[برادر]] خود خوانده و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۴، ص۱۹۱.</ref>.
# '''بستن درب منازل [[صحابه]] به [[مسجدالنبی]] و بازگذاشتن درب خانه علی {{ع}}:''' یکی از ویژگی‌های [[حضرت هارون]] {{ع}} آن بود که درب [[خانه]] ایشان به [[معبد]] [[بنی‌اسرائیل]] باز می‌شد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان [[حیات]] [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[حضرت علی]] {{ع}} رخ داد.
 
توضیح آنکه، پس از ساختن [[مسجدالنبی]]، [[مهاجران]] که دارای خانه‌ای نبودند، منازل خود را پیرامون [[مسجد النبی]] ساختند و هر یک درب خانه خود را مستقیماً به [[مسجد]] متصل نموده و از آن راه رفت‌و‌آمد می‌کردند. در سال پایانی [[حیات]] [[پیامبر]] {{صل}} دستوری از [[خداوند متعال]] آمد که همه درهای [[خانه‌ها]] به سوی [[مسجد]] به جز درب خانه علی {{ع}} باید بسته شود. این [[دستور]]، [[حسادت]] و [[خشم]] برخی از [[صحابه]] را برانگیخت. پنهانی مطالبی می‌گفتند. این سخنان به [[گوش]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید. آن حضرت خطابه‌ای خواندند و فرمودند: برای [[علی]] {{ع}} [[حلال]] است، آنچه برای من [[حلال]] است. این [[دستور]] را من از [[خدا]] به شما [[ابلاغ]] نموده‌ام و هر کس ناخشنود است، می‌تواند [[شهر]] ما را رها نموده و به [[شام]] برود<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.
 
مجموعه این قرائن نشان می‌دهد [[حضرت علی]] {{ع}} در زمان حیات پیامبر اکرم {{صل}} شخص دوم بوده و رتبه‌ای پس از [[رسول خدا]] {{صل}} داشته‌اند<ref>ر.ک: الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۷۹؛ امام‌شناسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص۱۷۲؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵؛ دلائل الصدق، ج۶، ص۸۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵؛ عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۳؛ کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص۲۷۹؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۸۳؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۶۴.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۴۴.</ref>
 
=== سوم: دلالت بر اثبات شؤون [[پیامبر]] {{صل}} برای [[علی]] {{ع}} ===
در [[احادیث]] [[پیامبر]] {{صل}} مقام‌های [[هارون]] برای [[علی]] {{ع}} به صراحت، بیان شده است<ref>«ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی می‌باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت می‌باشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمی‌ترین ایشان در اسلام هستی، و عالم‌ترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاع‌ترین ایشان، و بخشنده‌ترین ایشان می‌باشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من می‌باشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.</ref>، اما باید توجه داشت حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون [[پیامبر]] غیر از [[نبوت]] را در برمی‌گیرد و در کنار طرح [[منزلت]]، [[خلیفه]] بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام [[علی]] {{ع}} [[گواهی]] می‌دهد که [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] [[پیامبر]] {{صل}} در امر [[تبلیغ]] بوده و نزد [[پیامبر]] {{صل}} جایگاهی داشته است که هیچ یک از [[صحابه]] یارای رسیدن به آن را نداشته‌اند و هم به [[عصمت]]، [[خلافت]] و [[امامت علی]] {{ع}} اشاره دارد؛ زیرا [[پیامبر]] {{صل}} همۀ [[فضایل]] و خصایص و مناصب [[هارون]] {{ع}} را برای [[امام]] {{ع}} ثابت کرده است، مگر [[نبوت]]. استثنای [[مقام نبوت]] در پایان [[حدیث]] بر این [[تأیید]] می‌کند [[امام علی]] {{ع}} از همۀ مناصب دیگر {{ع}} برخوردار بوده است و به همین جهت [[خدای متعال]]، [[علی]] {{ع}} را برای [[پیامبر]] {{صل}} همچون [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} قرار داد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>.
 
==== [[احادیث]] متمایز بودن [[علی]] {{ع}} از دیگر [[اصحاب]] ====
برخی از احادیثی که دلالت می‌کند، [[علی]] {{ع}} از دیگر [[اصحاب]]، متمایز بوده و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نبودند، عبارت‌اند از:
# [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: «[[خداوند]] پیامبرش را با من پشتیبانی کرد و مرا به [[یاری]] او گرامی داشت و با [[دانش]] او [[شرافت]] داد و [[احکام]] دین‌ او را به من بخشید و تنها مرا ویژۀ [[وصایت]] او کرد و برای [[جانشینی]] در امتش برگزید. [[پیامبر]] {{صل}} در [[مجلسی]] انبوه از [[مهاجر]] و [[انصار]] فرمودند: «ای [[مردم]]! [[علی]] برای من، به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} است، جز آن‌که [[پیامبری]] پس از من نیست». پس [[مؤمنان]] به [[یاری]] [[خداوند]]، سخن پیامبر {{صل}} را فهمیدند؛ زیرا می‌دانستند که من، نه [[برادر]] نسبی اویم آن گونه که [[هارون]] برادر [[موسی]] {{ع}} بود و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این [[جانشین]] کردن من از سوی او بود، همان‌گونه که [[موسی]] {{ع}} [[هارون]] را [[جانشین]] خود کرد»<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۲.</ref>.<ref>کافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.</ref>
# [[ابو خالد کابلی]] می‌‌گوید: به [[سرور]] عابدان، [[علی بن حسین]] {{ع}} گفته شد: [[مردم]] می‌گویند [[بهترین]] [[مردم]] پس از [[پیامبر خدا]] [[ابوبکر]]، سپس [[عمر]]، سپس [[عثمان]] و پس از آنها، [[علی]] {{ع}} است. [[امام]] {{ع}} فرمود: «پس با [[حدیث]] سعید بن مُسَیب از [[سعد بن ابی وقاص]] به [[نقل]] از [[پیامبر]] {{صل}} چه می‌کنند که به [[علی]] {{ع}} فرمود:" تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست» چه کسی در زمان [[موسی]] {{ع}} همچون [[هارون]] بوده است<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: قِیلَ لِسَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ {{ع}}إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ خَیْرَ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ عُثْمَانُ ثُمَّ عَلِیٌّ {{ع}}قَالَ فَمَا یَصْنَعُونَ- بِخَبَرٍ رَوَاهُ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ {{ع}}أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَمَنْ کَانَ فِی زَمَنِ مُوسَی مِثْلَ هَارُونَ}}؛ معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.</ref> و...<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۱۲۳ـ۱۳۰.</ref>.
 
== [[احتجاج]] به حدیث منزلت ==
در کلمات [[اهل بیت]] [[عصمت]] {{عم}} و [[دوستان]] آنان استناد و [[احتجاج]] به حدیث منزلت برای [[اثبات امامت]] آمده است، مانند:
# سخن [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در "یوم الشوری": {{متن حدیث|نَشَدْتُكُمْ‏ بِاللَّهِ‏ هَلْ‏ فِيكُمْ‏ أَحَدٌ قَالَ‏ لَهُ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏{{صل}}‏ أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏ غَيْرِي‏ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا}}<ref>الخصال، ج۲، ص ۵۵۳ و الاحتجاج، ج۱، ص ۱۳۶.</ref>. شما را به [[خدا]] آیا در میان شما جز من کسی هست که [[پیامبر خدا]] {{صل}} به او فرموده باشد که تو نسبت به من مانند [[هارون]] از [[موسی]] هستی؟ گفتند: نه.
# [[صدوق]] در [[معانی الاخبار]] به سند خود از أَبِي‏ خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ [[استدلال]] [[امام سجاد]] {{ع}} به حدیث منزلت را [[نقل]] می‌کند: شخصی به [[حضرت علی بن الحسین]] {{ع}} عرض کرد: [[اهل تسنّن]] می‌گویند [[بهترین]] [[مردم]] بعد از [[پیغمبر]] [[خدا]] {{صل}} [[ابوبکر]]، آنگاه [[عمر]]، بعد از او [[عثمان]] و سپس [[علی]] {{ع}} است آن بزرگوار را در مرحله چهارم قرار می‌دهند. فرمود: "آیا خبرداری که [[سعید بن مسیب]] از سعد أبی وقّاص از [[پیغمبر]] گرامی [[روایت]] نموده که به [[علی]] {{ع}} فرمود: نسبت تو به من، نسبت [[هارون]] است به [[موسی]] با این تفاوت که پس از من [[پیغمبری]] نخواهد بود، بنابراین همان‌گونه که در زمان [[حضرت موسی]] {{ع}} کسی هم‌پایه [[هارون]] {{ع}} نبود، در زمان [[پیامبر]] {{صل}} هم کسی هم‌پایه [[علی]] {{ع}} نبود؛ چه رسد به اینکه از او بهتر باشد؟"<ref>معانی الاخبار، ص ۷۶.</ref>.
# و نیز [[صدوق]] از أَبِي‏ هَارُونَ‏ الْعَبْدِيِّ‏ استناد [[جابر بن عبد الله انصاری]] [[صحابی]] بزرگ [[رسول خدا]] {{صل}} به حدیث منزلت را [[نقل]] می‌کند: از [[جابر بن عبدالله انصاری]] پرسیدم: معنی فرمایش [[پیغمبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} نسبت تو به من به منزله [[هارون]] است به [[موسی]] جز آنکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد بود" چیست؟ گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] [[رسول خدا]] {{صل}} با آن سخن، [[علی]] {{ع}} را [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود بر امتش نمود و چه در [[حیات]] خود و چه پس از [[مرگ]] خویش، [[فرمانبرداری]] از او را بر [[مردم]] [[واجب]] گردانید. بعد از این سخن هرکس به [[خلافت علی]] {{ع}} [[گواهی]] ندهد، از [[ستمکاران]] خواهد بود<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴ باب معنی قول النبی {{صل}} لعلی {{ع}} {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}}</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>
 
== پاسخ به دو شبهه ==
١. [[شبهه]] عدم اختصاص [[منزلت]]: توهم شده که دیگران هم نزد [[پیامبر]] {{صل}} دارای جایگاه و [[منزلت]] بوده‌اند و حدیث منزلت اختصاص به [[علی]] {{ع}} ندارد<ref>ر.ک: کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۵۶۷: {{عربی|أبوبکر و عمر منی بمنزلة هارون من موسی}}.</ref>.
 
پاسخ: بی‌پایه و اساس بودن این حرف روشن است، البانی [[حدیث]] شناس [[سلفی]] در سلسله ضعیفه می‌گوید: {{متن حدیث|ابوبکر و عمر منی بمنزله هارون من موسی، کذب}}<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة و أثرها السیئ فی الأمة، ج۴، ص ۲۱۹. قبل از البانی دیگر حدیث شناسان اهل سنت مانند ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ج ۴، ص ۲۱۹ تصریح به مجعول بودن این نقل کرده‌اند. و نیز ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج ۱۷، ص ۱۹۳.</ref>.
 
۲. [[وفات]] [[هارون]] قبل از [[موسی]]: گفته شده با توجه به [[وفات]] [[هارون]] قبل از [[موسی]]، حدیث منزلت نمی‌تواند [[دلیل]] بر [[خلافت علی]] {{ع}} بعد از [[وفات پیامبر]] {{صل}} باشد<ref>الامامه العظمی عند أهل السنة و الجماعة، ج۱، ص ۲۹۵.</ref>.


پاسخ:  
پاسخ:  


اوّلاً قید {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ‏ بَعْدِي‏‏}} اشاره به استمرار [[مقام]] [[جانشینی]] دارد بلکه باید گفت از این عبارت فهمیده می‌شود که مقصد و مراد اصلی [[جانشینی]] بعد از [[وفات]] [[نبی]] مکرم{{صل}} است هر چند زمان [[انتصاب]] در حال [[حیات پیامبر اکرم]]{{صل}} باشد.
اوّلا، قید {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ‏ بَعْدِي‏‏}} اشاره به استمرار مقام [[جانشینی]] دارد، بلکه باید گفت از این عبارت فهمیده می‌شود مقصد و مراد اصلی [[جانشینی]] بعد از [[وفات]] [[نبی]] مکرم {{صل}} است، هر چند زمان [[انتصاب]] در حال حیات پیامبر اکرم {{صل}} باشد.


ثانیاً در این تنظیر و مشابهت اصل رابطه [[جانشینی]] مطرح است مؤید این حرف آن است که در برخی از نقل‌ها حدیث منزلت به این عبارت آمده: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ‏ مِنْ‏ آدَمَ‏ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ‏ مِنْ‏ نُوحٍ‏ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِيسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>در ادامه حدیث چنین آمده است: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فَمَنْ جَحَدَ وَصِيَّتَكَ وَ خِلَافَتَكَ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِي فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ الْأَمِيرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِي وَ الْوَزِيرُ وَ مَا لَكَ فِي أُمَّتِي مِنْ نَظِيرٍ يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِمَحَبَّتِكَ يُعْرَفُ الْأَبْرَارُ مِنَ الْفُجَّارِ وَ يُمَيَّزُ بَيْنَ الْأَشْرَارِ وَ الْأَخْيَارِ وَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْكُفَّارِ...}} الامالی (للصدوق)، ص۴۶.</ref>. بنابراین اشکال و [[شبهه]] از اساس برداشته می‌شود.
ثانیا، در این تنظیر و مشابهت اصل رابطه [[جانشینی]] مطرح است مؤید این حرف آن است که در برخی از نقل‌ها حدیث منزلت به این عبارت آمده: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ‏ مِنْ‏ آدَمَ‏ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ‏ مِنْ‏ نُوحٍ‏ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِيسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>، در ادامه حدیث چنین آمده است: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فَمَنْ جَحَدَ وَصِيَّتَكَ وَ خِلَافَتَكَ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِي فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ الْأَمِيرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِي وَ الْوَزِيرُ وَ مَا لَكَ فِي أُمَّتِي مِنْ نَظِيرٍ يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِمَحَبَّتِكَ يُعْرَفُ الْأَبْرَارُ مِنَ الْفُجَّارِ وَ يُمَيَّزُ بَيْنَ الْأَشْرَارِ وَ الْأَخْيَارِ وَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْكُفَّارِ...}} الامالی (للصدوق)، ص۴۶.</ref>. بنابراین اشکال و [[شبهه]] از اساس برداشته می‌شود.


ثالثاً طبق آیاتی که خواندیم به درخواست [[حضرت موسی]] [[خداوند تعالی]] [[هارون]] را [[جانشین]] او قرار داد و این [[منصب]] [[جانشینی]] مطلق بوده و دلیلی بر تقیید به [[زمان غیبت]] [[موسی]] نداریم. بنابراین اگر [[هارون]] بعد از [[وفات]] [[موسی]] هم در قید [[حیات]] بود این [[جانشینی]] مستمر و باقی می‌ماند. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} هم به [[منصب]] و [[مقام]] [[جانشینی]] [[نبی اکرم]]{{صل}} نائل شد، در [[زمان غیبت]] و بعد از [[وفات]] آن [[حضرت]]. پس اگر [[امام علی]] قبل از [[پیامبر اکرم]] از [[دنیا]] رفته بود [[جانشینی]] او در [[مقام عمل]] منحصر به [[زمان غیبت]] می‌شد، نه اینکه [[جعل]] [[مقام]] و [[منصب]] [[جانشینی]] [[مقید]] به [[زمان غیبت]] باشد<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
ثالثا، طبق آیاتی که خواندیم به درخواست [[حضرت موسی]] [[خداوند تعالی]] [[هارون]] را [[جانشین]] او قرار داد و این منصب [[جانشینی]] مطلق بوده و دلیلی بر تقیید به [[زمان غیبت]] [[موسی]] نداریم. بنابراین اگر [[هارون]] بعد از [[وفات]] [[موسی]] هم در قید [[حیات]] بود این [[جانشینی]] مستمر و باقی می‌ماند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} هم به منصب و مقام [[جانشینی]] [[نبی اکرم]] {{صل}} نائل شد، در [[زمان غیبت]] و بعد از [[وفات]] آن حضرت. پس اگر [[امام علی]] قبل از [[پیامبر اکرم]] از [[دنیا]] رفته بود [[جانشینی]] او در مقام عمل منحصر به [[زمان غیبت]] می‌شد، نه اینکه جعل مقام و منصب [[جانشینی]] مقید به [[زمان غیبت]] باشد<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>.
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
{{فهرست منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:IM010595.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|'''پیشوائی از نظر اسلام''']]
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
* [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
* [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
{{پایان}}
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
{{پایان}}
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{امامت‌ شناسی}}
 
{{فضائل امام علی}}
{{فضائل امام علی}}
{{غدیر}}
{{غدیر}}
{{امامت شناسی}}
[[رده:احادیث امامت]]
[[رده:احادیث امامت]]
[[رده:فضائل امام علی]]
[[رده:احادیث نامدار]]
[[رده:اثبات امامت امام علی]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| نویسنده اصلی=<!--جوکار،پورانزاب،واثق،امینی،بهمنی-->
| ارزیابی=<!--آماده،نشده، تمام-->
| ارزیابی نهایی =<!--نشده،-،خیرآبادی،فرقانی،تمام توسط [[کاربر:خیرآبادی|خیرآبادی]]،تمام توسط [[کاربر:فرقانی|فرقانی]]-->
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->
| رده = <!--ندارد، دارد-->
| جعبه اطلاعات = <!--ندارد،-، دارد-->
| عکس = <!-- ندارد،-، دارد-->
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع ، از تک منبع، ندارد-->
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۴

حدیث منزلت
متن حدیث
«أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»
ترجمه حدیث
تو نسبت به من به‌منزله هارون نسبت به موسى هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود
مشخصات حدیث
صادره ازپیامبر خاتم (ص)
راویان
محتوای حدیث
دلالت حدیث
منابع حدیث
اعتبار سندمتواتر
منابع شیعه
منابع اهل سنت

حدیث منزلت از روشن‌ترین و قوی‌ترین دلایل امامت و خلافت حضرت علی (ع) است: «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏» که پیامبر خاتم (ص) در موارد مختلف از جمله در غزوه تبوک، نسبت علی (ع) به خود را نسبت هارون به موسی (ع) تشبیه کرده است، با این تفاوت که علی (ع) پیامبر نخواهد بود. حدیث منزلت در منابع روایی شیعه و اهل سنت به صورت متواتر نقل شده است. حدیث منزلت دلالت بر برخی امور دارد مانند: دلالت بر امامت و نصب امام؛ دلالت بر خلافت بلافصل حضرت علی (ع)؛ دلالت بر اثبات شؤون پیامبر (ص) برای علی (ع).

مقدمه

از جمله نصوصی که دلالت بر امامت و جانشینی امیرالمؤمنین (ع) دارد حدیث منزلت است: «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏»[۱]. پیامبر گرامی (ص) در موارد مختلف ـ که یکی از آنها در جریان سپردن امور مدینه به علی (ع) در مدتی که رسول خدا (ص) سپاه اسلام را در غزوه تبوک فرماندهی می‌کرد، بود ـ نسبت علی (ع) به خود را نسبت هارون به موسی (ع) تشبیه کرده است. با این تفاوت که هارون پیامبر بود، ولی چون پیامبری با رسول خدا (ص) پایان پذیرفته است علی (ع) پیامبر نخواهد بود. حدیث منزلت در منابع روایی شیعه به صورت متواتر نقل شده است[۲].[۳]

شأن صدور روایت

حدیث منزلت در مواقع گوناگون از رسول خدا (ص) خطاب به امیرمؤمنان (ع) صادر شده است مانند: غزوه تبوک، در جریان عقد اخوت، در جریان جنگ خیبر، هنگام سدالابواب و... ؛ از جمله آنها می‌توان به غزوه تبوک اشاره نمود.

در این غزوه رسول خدا (ص) برخلاف همه غزوات، امیرمؤمنان (ع) را با خود همراه نبرده و او را در مدینه، جانشین خود قرار دادند. دشمنان آن حضرت با شایعه‌پراکنی، چنین وانمود کردند که رسول خدا (ص) چون از امیرمؤمنان (ع) ناراحت است، او را همراه خود نبرده است. هنگامی‌که این شایعات به گوش آن حضرت رسید، خود را به اردوگاه جنگی که در دو فرسخی مدینه بود رساند و از رسول خدا (ص) پرسیدند: آیا شما از من ناراحتید که من را در میان زنان و کودکان باقی گذاشته‌اید؟ رسول خدا (ص) فرمود: هرگز چنین نیست. من تو را در مدینه در راستای امر مهمی‌گذاشته‌ام که یا تو باید در مدینه باشی یا من. سپس فرمودند: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي».

حال باید دید این امر مهم چیست که رسول خدا (ص) فرمود: در مدینه یا من باید باشم یا تو؟ پاسخ این پرسش آن است که غزوه تبوک، یکی از غزوات بسیار حساس از سوی دشمنان خارجی و داخلی حکومت اسلام بود. شخصی به نام عبدالله‌ بن عمر که از سران سرّی حزب نفاق بود و برای نابودی پیامبر (ص) فعالیت زیادی داشت و در پشت پرده جنگ احد و احزاب فعالیت می‌نمود، پس از شکست در این جنگ‌ها، عازم دیار شام شد. در آنجا با قیصر روم، صحبت‌های فراوانی کرد تا او را علیه پیامبر (ص) آماده کند. خبر آمادگی قیصر روم برای حمله به سرزمین اسلام، توسط بازرگانانی که از شام به حجاز می‌آمدند به گوش رسول خدا (ص) رسید. ایشان برای پیشگیری از هر گونه حمله غافلگیرانه، دستور آمادگی به مسلمانان دادند. از سویی دیگر عبدالله‌ بن عامر به منافقان مدینه پیامی‌ سرّی فرستاد، هنگامی‌ که رسول خدا (ص) از مدینه بیرون رفتند، شما همراه او حرکت نکنید و در شهر بمانید تا با یک کودتای نظامی، شهر را به تصرّف خود در آورید. ما نیز، با پادشاه رومیان کار پیامبر (ص) و اصحاب او را یکسره می‌کنیم؛ از این رو، پس از اعلان آمادگی عمومی‌ منافقان، یک‌ به‌ یک به حضور رسول خدا (ص) می‌آمدند و با عذر‌های سست خود، از حضور در جبهه، عذرخواهی می‌کردند، در حالی که نقشه سرّی آنها چیز دیگری بود. رسول خدا (ص) دریافتند که اگر مدینه از شخصیت ویژه‌ای همچون حضرت علی (ع) که همه دشمنان از او می‌ترسیدند، خالی باشد، نقشه منافقان عملی خواهد شد؛ از این‌رو فرمودند: «إِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِك‏»[۴].

با تأمّل در این شرایط سیاسی، اجتماعی می‌توان نتیجه گرفت که امیرمؤمنان (ع) حتّی در زمان پیامبر (ص) شخص دوم حکومتی بودند، به گونه‌ای که خلا وجودی رسول خدا (ص) را تنها ایشان می‌توانست پر کند و در کارهای مهم مانند این رویداد یا ابلاغ برائت مشرکان، کسی جز حضرت، شایستگی چنین کاری را نداشت و این خود دلیل گویایی بر امامت و خلافت آن بزرگوار است[۵].

شرح حدیث

حدیث منزلت از روشن‌ترین و قوی‌ترین دلایل امامت و خلافت حضرت علی (ع) است[۶]. حدیثی از پیامبر اسلام (ص) که با شکوهمندترین عناوین از علی (ع) یاد کرده است. این گونه احادیث در قلم و بیان عالمان و محدثان به اقتضای صراحت کلام پیامبر (ص) به "احادیث منزلت" مشهورند: «أَنْتَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ دَارِ هِجْرَتِی وَ قَوْمِی، أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۷]و به تعبیر دیگر: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۸].[۹]

در این حدیث، منزلت‌هایی که هارون (ع) نسبت به موسی (ع) داشت، برای علی (ع) نسبت به پیامبر گرامی (ص) ثابت شده است، از این منزلت‌ها نبوت استثنا شده است؛ چنان که اخوت نَسبَی نیز تخصصاً خارج از مستثنا منه است. به جز دو منزلت یاد شده، منزلت‌های دیگر که خلافت هارون، وجوب اطاعت، وزارت و حمایت، محبوبیت و برتری بر دیگران از مهم‌ترین آنهاست. این منزلت‌ها در آیات قرآن بیان شده است[۱۰].[۱۱]

حضرت موسی (ع) هنگامی که می‌خواست به میقات برود، هارون را جانشین خود ساخت: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۱۲]. اگرچه این استخلاف در مورد خاصی انجام گرفته است، ولی عبارت آن عمومیت دارد و مورد، مخصص نیست. مقتضای عمومیت استخلاف این است که هرگاه موسی (ع) بار دیگر به سفر می‌رفت هارون جانشین او در رهبری مردم بود، این عمومیت پس از درگذشت موسی (ع) را نیز شامل می‌شود. اگر چه هارون (ع)، قبل از موسی (ع) از دنیا رفت، ولی اگر پس از موسی (ع) زنده می‌بود، مقتضای عمومیت استخلاف این بود که مقام خلافت او را داشته باشد. اینکه او خود مقام نبوت داشت و اگر پس از موسی (ع) زنده می‌بود به عنوان پیامبر الهی رهبری مردم را عهده‌دار می‌شد، با مطلب یاد شده منافات ندارد، زیرا خصوصیات موارد، دلالت کلام بر اساس قواعد زبانی و عقلایی را دگرگون نمی‌سازد. حدیث منزلت مقام خلافت هارون (ع) از جانب موسی (ع) را برای علی (ع) از جانب پیامبر اسلام (ص) اثبات کرده است. همان‌گونه که خلافت هارون عمومیت داشت؛ یعنی هم عموم امت موسی را شامل می‌شود و هم محدود به زمان خاصی نبود، خلافت علی (ع) نیز دارای چنین ویژگی بود. بنابراین، علی (ع) پس از پیامبر (ص) جانشین او و رهبر امت اسلامی بود.

از آنچه گفته شد پاسخ اشکال‌هایی چون استخلاف علی (ع) از سوی پیامبر (ص) به مدینه و جریان جنگ تبوک اختصاص داشته و شامل عموم امت اسلامی و در زمان‌های دیگر نمی‌شود[۱۳] روشن گردید، زیرا همان‌گونه که تفتازانی یادآور شده است العبرة لِعُمُومِ اللَّفْظِ لَا لخصوص الْمَوْرِدِ ، علاوه بر این استخلاف بر مدینه و عدم عزل او از آن و اینکه کسی میان خلافت بر مدینه و شهرهای دیگر قائل به تفصیل نشده است و نیاز به خلیفه پس از درگذشت پیامبر (ص) شدیدتر از زمان غیبت موقت است، بر خلافت علی (ع) پس از پیامبر (ص) دلالت می‌کند[۱۴].[۱۵]

مقام هارون در قرآن

ابتدا لازم است جایگاه و منزلت هارون نسبت به حضرت موسی (ع) را با نگاه به قرآن کریم بدانیم تا بعد به بیان مشابهت‌ها و عموم منزلت برسیم. خداوند تعالی درخواست موسی (ع) را بیان می‌فرماید: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي[۱۶] و در بیان اجابت درخواست موسی (ع) می‌فرماید: ﴿قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى[۱۷] و نیز می‌فرماید: ﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ[۱۸].

از شئون دیگر هارون نسبت به موسی (ع)، اصلاح امور در غیاب حضرت موسی (ع) بود چه اینکه قرآن می‌فرماید: ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۱۹]. بنابراین هارون برای حضرت موسی (ع) دارای این منازل و مناصب بود:

  1. وزارت: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا، وزیر شخصی است که بار مسؤولیت‌های فردی را که وزیر او شده است بر دوش گرفته و متحمل می‌شود و به فرمان او متصدی انجام امور می‌گردد.
  2. اخوت و برادری: ﴿هَارُونَ أَخِي؛
  3. پشتیبانی: ﴿اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي؛
  4. شریک در کارها: ﴿وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي؛
  5. اصلاح امور: ﴿وَأَصْلِحْ؛
  6. جانشینی و خلافت: ﴿اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي[۲۰].

ویژگی‌های حدیث منزلت

  1. جایگاه حدیث منزلت: حدیث منزلت از صحت و اعتبار فراوانی بین مسلمانان برخوردار است تا جایی که سعد ابی وقاص از فرمان معاویه مبنی بر سب علی (ع) سرپیچی کرده و عدم سب را به فضائل علی (ع) از جمله حدیث منزلت استناد داد. حتی معاویه سرکرده دشمنان و ناسزاگویان به امیرالمؤمنین (ع) دست به مکابره نزد و تسلیم استدلال سعد گردید و مهم‌تر آن است که معاویه خود از ناقلان حدیث منزلت است[۲۱].
  2. دلالت بر خاتمیت: حدیث منزلت علاوه بر دلالت بر جایگاه امیر المؤمنین (ع)، از نظر افضلیت و امامت و جانشینی، به ملاحظه جمله «إِلَّا أَنَّهُ‏ لَانَبِيَ‏ بَعْدِي‏» یکی از دلائل مهم بر خاتمیت رسول خدا (ص) است[۲۲].
  3. تعدد موارد صدور حدیث منزلت: نبی اکرم (ص) علاوه بر ماجرای غزوه تبوک در مواضع متعدد جایگاه ویژه و نسبت خاص امام علی (ع) با خودشان را مطرح فرموده و تعبیر «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَ‏ بَعْدِي‏‏» را در مورد امیر المؤمنین (ع) به کار برده‌اند مانند: روز اعلام برادری بین مهاجر و انصار، هنگام ولادت حسنین (ع)، روز خیبر، روز بستن درها بر مسجد به جز در خانه علی (ع)، هنگام منع از خوابیدن در مسجد و در ماجرای تاریخ ساز و مهم غدیرخم[۲۳].[۲۴]

در روایتی امام صادق (ع)‌ به نقل از پدرانش فرمودند: «بی‌گمان، پیامبر (ص) به علی (ع) در ده جا فرمودند: تو برای من، به منزلۀ هارون برای موسی هستی»[۲۵] مانند: روز هشدار؛ روز پیمان برادری‌؛ هنگام بستن درها؛ فتح خیبر و غزوۀ تبوک[۲۶].

حدیث منزلت از نظر دانشمندان شیعه و سنی

حدیث منزلت از نظر دانشمندان شیعه و سنی، در شمار احادیث صحیح و معتبر است و به صورت متواتر از پیامبر اسلام (ص) نقل شده و مورد استناد أئمه، اصحاب و علما در مباحث امامت قرار گرفته است[۲۷]. در منابع تاریخی، روایی و کلامی، این حدیث را بسیار مهم شمرده و آن را به بحث نهاده‌اند و حتی برخی دانشمندان شیعه کتب مستقلی برای باز نمودن آن نگاشته‌اند. میر حامد حسین، از علمای شیعه کتاب‌ عبقات الانوار را بدین حدیث اختصاص داده است. عالمان و محدثان بزرگ اهل سنت هم تأکید می‌‌ورزند این حدیث در میان احادیث نقل ‌شده از پیامبر (ص) استوارترین است و اتفاق راویان حدیث و حافظان آثار را بر صحت آن ابراز دارند و حتی معاویه هم آن را نقل کرده است.

برخی دانشمندان اهل سنت قائل‌اند حدیث منزلت، تنها بر خلافت امام علی (ع) در مدینه هنگام غزوۀ تبوک دلالت می‌کند و نمی‌توان آن را دلیلی بر خلافت (ع) پس از رحلت پیامبر (ص) دانست. متکلمان شیعه پاسخ داده‌اند: اولًا پیامبر (ص) در حوادثی دیگر، کسانی دیگر را نیز جانشین خود ساخت؛ اما هیچگاه این چنین از جانشینی آنان یاد نکرد. ثانیاً، این وصف پیامبر (ص) از جایگاه امام علی (ع) منحصر به جنگ تبوک نیست؛ بلکه در چند رویداد دیگر، پیامبر (ص) از علی (ع) و جایگاه او یاد کرده است[۲۸].

سند حدیث منزلت

این حدیث از نظر سند به حد استفاضه بلکه تواتر رسیده است و فریقیین آن را نقل کرده‌اند. حتّی بخاری و مسلم که حدیث غدیر را در صحاح خود نیاورده‌اند، این حدیث را نقل نموده‌اند. صحاح دیگر اهل سنت نیز این حدیث را آورده‌اند[۲۹].

شیخ صدوق (م۳۸۱) در معانی الاخبار بعد از نقل حدیث منزلت می‌گوید: فریقین بر نقل قول رسول خدا (ص) خطاب به علی (ع) «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏» اجماع دارند[۳۰]. "میرسید حامد حسین" (م ۱۳۰۶) در عبقات الانوار تواتر این حدیث را ثابت کرده است و از طریق قریب به ۴۰ نفر از اصحاب و تابعین نقل کرده است.

"محمد جعفر کتانی" (م۱۳۴۵) حدیث شناس اهل سنت در کتاب"نظم المتناثر من الحدیث المتواتر" بعد از حدیث غدیر در آغاز سخن ۱۳ نفر از اصحاب رسول الله (ص) که حدیث منزلت را نقل کرده‌اند، نام می‌برد سپس کلام ابن عساکر را در تواتر حدیث نقل می‌کند[۳۱].

علامه امینی[۳۲] و علامه بحرانی[۳۳] درباره این حدیث ۱۷۰ روایت نقل نموده‌اند که ۱۰۰ مورد از منابع اهل سنت و ۷۰ مورد از مصادر شیعه است.

مرحوم کلینی حدیث منزلت را این‌گونه از رسول خدا (ص) نقل می‌کند:«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌»[۳۴] و در نقل مرحوم مجلسی آمده است: "یا علی تو خشنود نیستی که در نزد من، مانند هارون در نزد موسی باشی، جز آنکه پس از من پیغمبری نخواهد بود؟"[۳۵]

بخاری در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را این‌گونه از رسول خدا (ص) نقل می‌کند: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۳۶] و مسلم در صحیح خود می‌نویسد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۳۷].

ابن تیمیه حرانی که در بیشتر فضایل امیرمؤمنان (ع) تردید و تشکیک کرده است، درباره حدیث منزلت می‌نویسد: "این حدیث، بی‌شک صحیح است؛ در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) و غیر آن دو ثبت گردیده است"[۳۸].[۳۹]

درباره سند این روایت نظرات مختلفی وجود دارد مانند:

  1. حَسَکانی دربارۀ اسناد این حدیث نوشته است: "و استاد ما، "ابو حازم حافظ"، دربارۀ حدیث منزلت می‌گفت: آن را با پنج هزار سند نقل کرده‌ام"[۴۰].
  2. "محمد بن عبد البر" می‌گوید: "گروهی از اصحاب، این گفته پیامبر (ص) که: «تو برای من به منزلۀ هارون برای موسی هستی» را روایت کرده‌اند و این حدیث از استوارترین و درست‌ترینْ‌ احادیث است"[۴۱].
  3. "محمد بن یوسف گنجی" نوشته است: "بر صحت این حدیث، اتفاق است. پیشوایان حافظ حدیث، مانند: ابوعبدالله بخاری در الصحیح؛ مسلم بن حجاج در الصحیح؛ ابو داوود در السنن؛ ابو عیسی ترمذی در الجامع؛ "ابو عبد الرحمان نسایی" در السنن و ابن ماجه قزوینی در السنن آن را نقل کرده‌اند و همه بر درستی آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن اجماع است". حاکم نیشابوری گفته است: "این حدیث به حد تواتر رسیده است"[۴۲] و سیوطی حدیث منزلت را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص نقل احادیث متواتر است، بیان و با این کار به تواتر بودن آن تصریح کرده است[۴۳].[۴۴]

دلالت حدیث منزلت

نخست: دلالت بر امامت و نصب امام

در استدلال به حدیث منزلت برای افاده عموم منزلت که از جمله آن جانشینی و تصدی امور بعد از رسول الله (ص) است به وجوهی استدلال شده[۴۵]، مانند اینکه تمام شئون رسول خدا (ص) برای امیرالمؤمنین (ع) ثابت است به غیر از شان نبوت زیرا:

  1. اگر منظور حدیث یک منزلت از منازل هارون نسبت به موسی باشد این باطل است چون استثناء دلیل بر کثرت و عموم است و استثناء از منزلت واحد معقول نیست.
  2. اگر منظور حدیث چندین منزلت باشد ولی به صورت مجمل و مبهم که بیان نکرده است آن بعض منازل کدامند، این هم باطل است چون با کلام حکیم سازگار نیست که بگوید بعض منازل ثابت است مگر نبوت و آن بعض را بیان نکند و مبهم بگذارد.
  3. منظور حدیث همه منازل‌ هارون نسبت به موسی باشد این احتمال درست است زیرا که استثناء همیشه از عموم و کلیت است. وقتی این معنا صحیح شد می‌گوئیم: از جمله منازل هارون نسبت به موسی خلافت بود که این منزلت هم برای امیرالمؤمنین علی (ع) ثابت است منتهی‌ هارون قبل از موسی مرد و خلافت بعد از موسی برای او فعلیت نیافت برخلاف علی (ع) نسبت به رسول اکرم (ص)[۴۶].[۴۷]

دوم: دلالت بر خلافت بلافصل حضرت علی (ع)

دلالت این حدیث بر خلافت بلافصل حضرت علی (ع) از دو راه دست‌یافتنی است:

راه نخست، دلالت لفظی: توضیح این راه به دو مقدمه نیاز دارد:

مقدمه یکم: واژه منزلت، عام است[۴۸] و همه ویژگی‌های حضرت هارون (ع) را در برگرفته و همه آنها را برای حضرت علی (ع) ثابت می‌کند.

مقدمه دوم: یکی از منزلت‌های هارون، خلافت و جانشینی او از حضرت موسی (ع) است: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۴۹].

نتیجه: حضرت علی (ع) نیز جانشین رسول خدا (ص) است[۵۰].

راه دوم: دلالت قرینه‌ای: بر پایه این دلالت، سه قرینه در حدیث است که خلافت امیرمؤمنان (ع) را ثابت می‌کند:

  1. نام‌گذاری فرزندان حضرت علی (ع) به نام‌های فرزندان هارون: در روایتی که در کتاب مستدرک‌ الصحیحین نوشته حاکم نیشابوری آمده است، رسول خدا (ص) سه فرزند پسر حضرت علی (ع) را به نام‌های حسن، حسین و محسن نام‌گذاری نمودند و این نام‌ها مشابه و هم‌معنای نام‌های سه فرزند پسر هارون، "شبر، شبیر و مشبر" است[۵۱].
  2. پیمان برادری حضرت رسول (ص) با حضرت علی (ع): همان‌گونه که حضرت موسی و هارون (ع) برادر بودند، رسول خدا (ص) نیز با حضرت علی (ع) پیمان برادری بستند. هنگامی‌که پیامبر اکرم (ص) میان مهاجران و انصار پیمان بستند، حضرت علی (ع) را نیز برادر خود خوانده و فرمود: «أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۵۲].
  3. بستن درب منازل صحابه به مسجدالنبی و بازگذاشتن درب خانه علی (ع): یکی از ویژگی‌های حضرت هارون (ع) آن بود که درب خانه ایشان به معبد بنی‌اسرائیل باز می‌شد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان حیات رسول خدا (ص) برای حضرت علی (ع) رخ داد.

توضیح آنکه، پس از ساختن مسجدالنبی، مهاجران که دارای خانه‌ای نبودند، منازل خود را پیرامون مسجد النبی ساختند و هر یک درب خانه خود را مستقیماً به مسجد متصل نموده و از آن راه رفت‌و‌آمد می‌کردند. در سال پایانی حیات پیامبر (ص) دستوری از خداوند متعال آمد که همه درهای خانه‌ها به سوی مسجد به جز درب خانه علی (ع) باید بسته شود. این دستور، حسادت و خشم برخی از صحابه را برانگیخت. پنهانی مطالبی می‌گفتند. این سخنان به گوش رسول خدا (ص) رسید. آن حضرت خطابه‌ای خواندند و فرمودند: برای علی (ع) حلال است، آنچه برای من حلال است. این دستور را من از خدا به شما ابلاغ نموده‌ام و هر کس ناخشنود است، می‌تواند شهر ما را رها نموده و به شام برود[۵۳].

مجموعه این قرائن نشان می‌دهد حضرت علی (ع) در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) شخص دوم بوده و رتبه‌ای پس از رسول خدا (ص) داشته‌اند[۵۴].[۵۵]

سوم: دلالت بر اثبات شؤون پیامبر (ص) برای علی (ع)

در احادیث پیامبر (ص) مقام‌های هارون برای علی (ع) به صراحت، بیان شده است[۵۶]، اما باید توجه داشت حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون پیامبر غیر از نبوت را در برمی‌گیرد و در کنار طرح منزلت، خلیفه بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام علی (ع) گواهی می‌دهد که برترین و استوارترین یاور پیامبر (ص) در امر تبلیغ بوده و نزد پیامبر (ص) جایگاهی داشته است که هیچ یک از صحابه یارای رسیدن به آن را نداشته‌اند و هم به عصمت، خلافت و امامت علی (ع) اشاره دارد؛ زیرا پیامبر (ص) همۀ فضایل و خصایص و مناصب هارون (ع) را برای امام (ع) ثابت کرده است، مگر نبوت. استثنای مقام نبوت در پایان حدیث بر این تأیید می‌کند امام علی (ع) از همۀ مناصب دیگر (ع) برخوردار بوده است و به همین جهت خدای متعال، علی (ع) را برای پیامبر (ص) همچون هارون برای موسی (ع) قرار داد[۵۷].

احادیث متمایز بودن علی (ع) از دیگر اصحاب

برخی از احادیثی که دلالت می‌کند، علی (ع) از دیگر اصحاب، متمایز بوده و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نبودند، عبارت‌اند از:

  1. امام علی (ع) فرمودند: «خداوند پیامبرش را با من پشتیبانی کرد و مرا به یاری او گرامی داشت و با دانش او شرافت داد و احکام دین‌ او را به من بخشید و تنها مرا ویژۀ وصایت او کرد و برای جانشینی در امتش برگزید. پیامبر (ص) در مجلسی انبوه از مهاجر و انصار فرمودند: «ای مردم! علی برای من، به منزلۀ هارون برای موسی (ع) است، جز آن‌که پیامبری پس از من نیست». پس مؤمنان به یاری خداوند، سخن پیامبر (ص) را فهمیدند؛ زیرا می‌دانستند که من، نه برادر نسبی اویم آن گونه که هارون برادر موسی (ع) بود و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این جانشین کردن من از سوی او بود، همان‌گونه که موسی (ع) هارون را جانشین خود کرد»[۵۸].[۵۹]
  2. ابو خالد کابلی می‌‌گوید: به سرور عابدان، علی بن حسین (ع) گفته شد: مردم می‌گویند بهترین مردم پس از پیامبر خدا ابوبکر، سپس عمر، سپس عثمان و پس از آنها، علی (ع) است. امام (ع) فرمود: «پس با حدیث سعید بن مُسَیب از سعد بن ابی وقاص به نقل از پیامبر (ص) چه می‌کنند که به علی (ع) فرمود:" تو برای من به منزله هارون برای موسی (ع) هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست» چه کسی در زمان موسی (ع) همچون هارون بوده است[۶۰] و...[۶۱].

احتجاج به حدیث منزلت

در کلمات اهل بیت عصمت (ع) و دوستان آنان استناد و احتجاج به حدیث منزلت برای اثبات امامت آمده است، مانند:

  1. سخن امیرالمؤمنین (ع) در "یوم الشوری": «نَشَدْتُكُمْ‏ بِاللَّهِ‏ هَلْ‏ فِيكُمْ‏ أَحَدٌ قَالَ‏ لَهُ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏(ص)‏ أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏ غَيْرِي‏ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا»[۶۲]. شما را به خدا آیا در میان شما جز من کسی هست که پیامبر خدا (ص) به او فرموده باشد که تو نسبت به من مانند هارون از موسی هستی؟ گفتند: نه.
  2. صدوق در معانی الاخبار به سند خود از أَبِي‏ خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ استدلال امام سجاد (ع) به حدیث منزلت را نقل می‌کند: شخصی به حضرت علی بن الحسین (ع) عرض کرد: اهل تسنّن می‌گویند بهترین مردم بعد از پیغمبر خدا (ص) ابوبکر، آنگاه عمر، بعد از او عثمان و سپس علی (ع) است آن بزرگوار را در مرحله چهارم قرار می‌دهند. فرمود: "آیا خبرداری که سعید بن مسیب از سعد أبی وقّاص از پیغمبر گرامی روایت نموده که به علی (ع) فرمود: نسبت تو به من، نسبت هارون است به موسی با این تفاوت که پس از من پیغمبری نخواهد بود، بنابراین همان‌گونه که در زمان حضرت موسی (ع) کسی هم‌پایه هارون (ع) نبود، در زمان پیامبر (ص) هم کسی هم‌پایه علی (ع) نبود؛ چه رسد به اینکه از او بهتر باشد؟"[۶۳].
  3. و نیز صدوق از أَبِي‏ هَارُونَ‏ الْعَبْدِيِّ‏ استناد جابر بن عبد الله انصاری صحابی بزرگ رسول خدا (ص) به حدیث منزلت را نقل می‌کند: از جابر بن عبدالله انصاری پرسیدم: معنی فرمایش پیغمبر (ص) به علی (ع) نسبت تو به من به منزله هارون است به موسی جز آنکه بعد از من پیامبری نخواهد بود" چیست؟ گفت: به خدا سوگند رسول خدا (ص) با آن سخن، علی (ع) را خلیفه و جانشین خود بر امتش نمود و چه در حیات خود و چه پس از مرگ خویش، فرمانبرداری از او را بر مردم واجب گردانید. بعد از این سخن هرکس به خلافت علی (ع) گواهی ندهد، از ستمکاران خواهد بود[۶۴].[۶۵]

پاسخ به دو شبهه

١. شبهه عدم اختصاص منزلت: توهم شده که دیگران هم نزد پیامبر (ص) دارای جایگاه و منزلت بوده‌اند و حدیث منزلت اختصاص به علی (ع) ندارد[۶۶].

پاسخ: بی‌پایه و اساس بودن این حرف روشن است، البانی حدیث شناس سلفی در سلسله ضعیفه می‌گوید: «ابوبکر و عمر منی بمنزله هارون من موسی، کذب»[۶۷].

۲. وفات هارون قبل از موسی: گفته شده با توجه به وفات هارون قبل از موسی، حدیث منزلت نمی‌تواند دلیل بر خلافت علی (ع) بعد از وفات پیامبر (ص) باشد[۶۸].

پاسخ:

اوّلا، قید «إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ‏ بَعْدِي‏‏» اشاره به استمرار مقام جانشینی دارد، بلکه باید گفت از این عبارت فهمیده می‌شود مقصد و مراد اصلی جانشینی بعد از وفات نبی مکرم (ص) است، هر چند زمان انتصاب در حال حیات پیامبر اکرم (ص) باشد.

ثانیا، در این تنظیر و مشابهت اصل رابطه جانشینی مطرح است مؤید این حرف آن است که در برخی از نقل‌ها حدیث منزلت به این عبارت آمده: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ‏ مِنْ‏ آدَمَ‏ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ‏ مِنْ‏ نُوحٍ‏ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِيسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۶۹]. بنابراین اشکال و شبهه از اساس برداشته می‌شود.

ثالثا، طبق آیاتی که خواندیم به درخواست حضرت موسی خداوند تعالی هارون را جانشین او قرار داد و این منصب جانشینی مطلق بوده و دلیلی بر تقیید به زمان غیبت موسی نداریم. بنابراین اگر هارون بعد از وفات موسی هم در قید حیات بود این جانشینی مستمر و باقی می‌ماند. امیرالمؤمنین (ع) هم به منصب و مقام جانشینی نبی اکرم (ص) نائل شد، در زمان غیبت و بعد از وفات آن حضرت. پس اگر امام علی قبل از پیامبر اکرم از دنیا رفته بود جانشینی او در مقام عمل منحصر به زمان غیبت می‌شد، نه اینکه جعل مقام و منصب جانشینی مقید به زمان غیبت باشد[۷۰].

منابع

پانویس

  1. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  2. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۲.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۵۵.
  4. ر.ک: عبقات‌الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۸۸۸.
  5. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۴۰ ـ ۱۴۲؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  6. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  7. «تو جانشین من در خانواده‌ام و محلّ هجرتم و در میان قوم منی. آیا دوست نداری که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»؛ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۵۶؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
  8. «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست»؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۱۴۹؛ سنن ترمذی؛ تاریخ بغداد؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۰۷، ح ۸۰.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  10. ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲؛ ﴿...وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ «...و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  11. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۵۵.
  12. «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  13. جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۳.
  14. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۶.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۵۶.
  16. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار» سوره طه، آیه ۲۹-۳۱.
  17. «فرمود: ای موسی! خواسته‌ات برآورده شد» سوره طه، آیه ۳۶.
  18. «فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند می‌گردانیم» سوره قصص، آیه ۳۵.
  19. «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  20. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۴۵.
  21. الصواعق، ج۲، ص ۵۲۲ و مناقب مغازلی، ص۸۶ و تاریخ مدینه دمشق نوشته ابن عساکر، ج ۴۲، ص ۱۷۰و ج۵۹ ص۷۴ و المراجعات، ص ۲۶۶.
  22. شرح العقیدة السفارینیة، ج۱، ص ۴۵۸.
  23. پیش از ده مورد حدیث منزلت برلسان مبارک نبی اکرم (ص) جاری شده است ر.ک: نفحات الأزهار، ج ۱۷، ص ۲۸۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص ۱۹۸.
  24. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  25. «الإمام الصادق عن آبائه (ع): "لَقَد قالَ النبِی (ص) لِعَلِی (ع) فی عَشَرَةِ مَواضِعَ: أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی»؛ ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۸۶۶.
  26. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  27. المراجعات‌، ص ۱۱۹، نامه‌های ۲۶ ـ ۳۲؛ کشف المراد، ص۳۶۸؛ احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۲۸؛ ج ۱۶، ص ۱؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۵۹، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص ۲۵۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۷، ص ۱۸؛ باب اخبار المنزلة و الاستدلال بها علی امامته؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
  28. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۲۲۷ ـ ۲۲۸.
  29. مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۵.
  30. معانی الأخبار، ص ۷۵ و علامه حلی (م ۷۲۶) در شرح کلام خواجه طوسی (م۶۷۲) - ولحدیث المنزلة المتواتر-می‌نویسد: هذا دلیل آخر علی إمامة علی (ع) و تواتر المسلمون بنقل هذا الحدیث، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات ص۱۹۲.
  31. نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۱۹۵.
  32. الغدیر، ج۳، ص۲۰۲-۲۱۵.
  33. غایة‌المرام، ج۲، ص۲۳-۷۳، باب ۲۰.
  34. الکافی، ج۸، ص۱۰۶.
  35. «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.
  36. صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴.
  37. صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.
  38. ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهما؛ منهاج السنة، ج۷، ص۳۲۰.
  39. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۳۹-۱۴۰؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۴۵.
  40. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر (ص) نزدیک به ده نفر هستند.
  41. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.
  42. قال الحاکم النیسابوری: هذا حدیث دخل فی حد التواتر؛ کفایة الطالب، ص ۲۸۳.
  43. الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.
  44. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰؛ سبحانی، جعفر، پیشوائی از نظر اسلام ص ۱۹۳.
  45. ر.ک: تلخیص الشافی، ج ۲، ص ۲۲۰ و بالمنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۵۳. نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۱۷، ص۲۷۱ و براهین و نصوص امامت، ص۳۴۳.
  46. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۹۲.
  47. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  48. واژه منزلت، اسم جنس است که به بعد خود اضافه شده است. اسم جنس مضاف: در لغت عرب، عمومیت را می‌رساند. علاوه بر آن، استثناء به‌کار رفته در حدیث، «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» خود دلالت بر عموم دارد؛ زیرا استثنا در جایی صحیح است که پیش از آن، عام باشد؛ ازاین‌رو، می‌توان گفت: صرف‌نظر از اطلاق لفظ منزلت، خود استثنا، عموم منزلت را اثبات می‌نماید.
  49. «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  50. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۴۳.
  51. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۵، ص۲۱۶.
  52. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۴، ص۱۹۱.
  53. مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.
  54. ر.ک: الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۷۹؛ امام‌شناسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص۱۷۲؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵؛ دلائل الصدق، ج۶، ص۸۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵؛ عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۳؛ کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص۲۷۹؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۸۳؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۶۴.
  55. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۴۴.
  56. «ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی می‌باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت می‌باشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمی‌ترین ایشان در اسلام هستی، و عالم‌ترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاع‌ترین ایشان، و بخشنده‌ترین ایشان می‌باشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من می‌باشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.
  57. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  58. «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۲.
  59. کافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.
  60. «عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: قِیلَ لِسَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع)إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ خَیْرَ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ عُثْمَانُ ثُمَّ عَلِیٌّ (ع)قَالَ فَمَا یَصْنَعُونَ- بِخَبَرٍ رَوَاهُ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ (ع)أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَمَنْ کَانَ فِی زَمَنِ مُوسَی مِثْلَ هَارُونَ»؛ معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.
  61. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۱۲۳ـ۱۳۰.
  62. الخصال، ج۲، ص ۵۵۳ و الاحتجاج، ج۱، ص ۱۳۶.
  63. معانی الاخبار، ص ۷۶.
  64. معانی الأخبار، ص ۷۴ باب معنی قول النبی (ص) لعلی (ع) «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏»
  65. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  66. ر.ک: کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۵۶۷: أبوبکر و عمر منی بمنزلة هارون من موسی.
  67. سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة و أثرها السیئ فی الأمة، ج۴، ص ۲۱۹. قبل از البانی دیگر حدیث شناسان اهل سنت مانند ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ج ۴، ص ۲۱۹ تصریح به مجعول بودن این نقل کرده‌اند. و نیز ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج ۱۷، ص ۱۹۳.
  68. الامامه العظمی عند أهل السنة و الجماعة، ج۱، ص ۲۹۵.
  69. ، در ادامه حدیث چنین آمده است: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فَمَنْ جَحَدَ وَصِيَّتَكَ وَ خِلَافَتَكَ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِي فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ الْأَمِيرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِي وَ الْوَزِيرُ وَ مَا لَكَ فِي أُمَّتِي مِنْ نَظِيرٍ يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِمَحَبَّتِكَ يُعْرَفُ الْأَبْرَارُ مِنَ الْفُجَّارِ وَ يُمَيَّزُ بَيْنَ الْأَشْرَارِ وَ الْأَخْيَارِ وَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْكُفَّارِ...» الامالی (للصدوق)، ص۴۶.
  70. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.