حکمت: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==جستارهای وابسته== {{فهرست اثر}} {{ستون-شروع|7}} +== جستارهای وابسته == {{مدخلهای وابسته}})) |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
==جستارهای وابسته== | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخلهای وابسته}} | ||
* [[حکمت الهی]] | * [[حکمت الهی]] | ||
* [[فلسفه الهی]] | * [[فلسفه الهی]] |
نسخهٔ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۵
حکمت، معرفت و دانشی است که با رساندن انسان به حقیقت اشیاء او را از کارهای سفیهانه و خلاف بازدارد. آیات و روایات زیادی در مورد حکمت وجود دارد که از آن به عنوان خیر کثیر یاد شده است. زمینه حکمت آموزی در گرو طهارت نفس، و راه ماندگاری آن مراعات تقواست. از جمله آثار حکمت: سرعت فهم، تعقل، صفای ذهن و سهولت تعلم است. برخی از موانع آن نیز عبارتاند از: موانع فکری مانند: کفر، تعصب، و تقلید؛ موانع قلبی ـ اخلاقی مانند: دنیادوستی، کبر، عجب، طمع، غضب و آرزوی دراز و موانع رفتاری مانند: ظلم، فسق، گناه و تجاوز از حدود الهی.
معناشناسی
حکمت در لغت از ریشه «حکم» به معنی بازداشتن است[۱] ولی بازداشتنی که در راستای صلاح و جلوگیری از فساد باشد[۲]. همچنین حکمت به معنی دانش و معرفت است که صاحبش را از کارهای سفیهانه و جاهلانه باز میدارد[۳].[۴] حکمت، دریافت حق است به وسیله عقل و علم و حکمت از جانب خدای تعالی، معرفت اشیا و ایجاد آنها در حدّ نهایی اقتضای آنهاست و حکمت از جانب انسان، شناخت موجودات و انجام کارهای خیر است و این همان چیزی است که لقمان در قول خدای عزّ و جلّ، به آن توصیف شده است که ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾[۵]. پس وقتی درباره خدای تعالی گفته شد: ﴿هُوَ الْحَكِيمُ﴾[۶]، این معنا، غیر از معنایی است که غیر او به آن توصیف میشود و بر این وجه است[۷].
و در اصطلاح به معنای رسیدن به حق از راه علم و عقل است[۸].[۹] البته در اصطلاح علوم عقلی، حکمت شناخت حقایق موجودات است، همان گونه که هستند[۱۰]، به اندازه توانی که بشر در شناخت موجودات دارد[۱۱].[۱۲]
در اصطلاح اخلاق حکمت، اعتدال بین قوای انسانی است که فضیلت انسان به شمار میآید[۱۳]؛ یک صفت نفسانی که افعال خاصی از آن صادر میشود، به خلاف اصطلاح علوم عقلی که نوعی شناخت و معرفت است[۱۴]. بنابراین حکمت، معرفت و دانشی است که با رساندن انسان به حقیقت اشیاء او را از کارهای سفیهانه و خلاف بازدارد و مرحلهای بالاتر از علم که باطل در آن راه ندارد[۱۵]، چرا که مبتنی بر معرفت حقیقی و تعالیم وحیانی است[۱۶]. حکمتی که به خدا نسبت داده میشود، به معنای شناخت اشیا و ایجاد آنها در نهایت استواری است[۱۷].[۱۸]
حکمت در قرآن
کلمه حکمت، ۲۰ بار، در ۱۲ سوره قرآن ذکر شده که ۱۸ بار آن، معّرف به الف و لام: ﴿الْحِكْمَةَ﴾ و ۲ بار آن، بدون الف و لام: ﴿حِكْمَةٌ﴾ است[۱۹].
از منظر قرآن کریم حکمت خیر فراوان است: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۲۰] که خداوند متعال به بندگان برگزیدهاش: از جمله حضرت داود (ع)[۲۱] و عیسی(ع)[۲۲] و لقمان[۲۳] عطا میکند. علاوه بر این، حکمت بخشی از نیاز معنوی انسانهاست که خداوند متعال همراه کتاب بر انبیا نازل کرده است: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۲۴]. این حکمت برای آموزش به عموم مردم نازل شده است. برخی از مصادیق نظری و عملی حکمت، در سوره اسراء به این شرح آمده است: پاکی از شرک اعتقادی، یگانهپرستی و توحید عملی، احسان و مهربانی به والدین، دادن حق مستحق، میانهروی در أنفاق، اعتماد بر خدا و...[۲۵].
بنابراین حکمت از نگاه قرآن، مجموعه عقاید حق و عمل به مقتضای آنهاست و تفسیرهای مختلفی که از دانشمندان رسیده، همگی به این معنی برمیگردد[۲۶].[۲۷] نعمت خداوند بر مؤمنان با بعثت پیامبر و تعلیم حکمت به مردم، سبب هدایت و رهایی آنان از گمراهی است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا ... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲۸]، علاوه بر اینکه تعلیم حکمت توسط پیامبر به مردم، زمینهای برای تزکیه و پاکسازی آنان از آلودگیهاست: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا ... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ﴾[۲۹].[۳۰] همچنین حکمت یکی از شیوههای دعوت به سوی پروردگار است: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ﴾[۳۱].[۳۲]
حکمت در آیینه روایات
براساس روایات، حکمت، علوم صحیح نافع و عمل به مقتضای آنهاست و گاهی نیز بر علومی اطلاق میشود که از خداوند بر بندگان پس از عمل به آنچه میدانند، افاضه میشود[۳۳]. روایات زیادی مؤید این مطلب هستند؛ از جمله امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۳۴] فرمودند: «حکمت، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است»[۳۵].[۳۶] امام علی(ع) حکمت را گمشدۀ مؤمن میدانند و سفارش میکنند آنرا در هر جا، حتی اگر از منافق باشد، باید فراگرفت، چرا که قلب مؤمن جایگاه شایسته حکمت است[۳۷].[۳۸]
اقسام حکمت
حکمت بر دو قسم است: نظری و عملی. در بُعد نظری شاملِ هست و نیست و شناخت اشیاء است، همان گونه که هستند و در نهایت به حصول ایمان میانجامد[۳۹] و حکمت در بُعد عملی، شامل شناخت باید و نباید و آگاهی از این است که اعمال آدمی در چه شرایطی نیک یا شر است و در نهایت باعث بروز عمل صالح و زندگی پاک میشود[۴۰]. به بیان دیگر حکمت نظری معرفت موجوداتی است که تحقق آنها در اختیار انسان نیست ولی حکمت عملی معرفت نسبت به موجوداتی است که با اراده و اختیار بشر به وجود میآیند[۴۱].[۴۲]
شرایط فراگیری حکمت
برای فراگیری حکمت، دو شرط اساسی وجود دارد: نخست آنکه حکمت تنها از کسانی فراگرفتنی است که از زلال حکمت الهی نوشیده باشند. از این رو انبیای الهی برترین معلمان حکمت الاهی هستند[۴۳]. شرط دیگر آمادگی است، تزکیه نفس، طهارت درون و زدودن رذائل اخلاقی نه تنها پیش نیاز حکمت است بلکه نتیجه قطعی آن نیز هست؛ چنانچه رسول خدا(ص) میفرماید: «هر بندهای چهل روز برای خدا خالصانه عمل کند، چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری میشود»[۴۴] همچنین راه ماندگاری در مقام حکمت و جلوگیری از سقوط، مراعات طاعت و تقواست[۴۵].
آثار حکمت
حکمت یکی از سجایای اخلاقی است، کسی که به این فضیلت آراسته شود به تبع آن صفتها و سجایای نیک دیگری نیز پیدا میکند. علمای اخلاق برای حکمت شش اثر شناسایی کردهاند:
- ذکاء: در لغت به معنی تیزهوشی است[۴۶] و در اصطلاح اخلاق عبارت است از نیرویی که باعث میشود انسان به سرعت از مقدمات استدلال به نتیجه برسد[۴۷].
- ذکر یا تذکر: یعنی انسان هرگاه بخواهد چیزی را به یاد بیاورد، به سهولت و آسانی صورت میگیرد[۴۸].
- سرعت فهم: به این معنی که برای فهم یک چیز نیازمند مکث فراوان نباشد[۴۹].
- تعقل: به این معنی که در بحث و جست و جو از هر حقیقتی به اندازۀ شایسته دقت کند[۵۰].
- صفای ذهن: یعنی نفس بتواند بدون هیچ تشویش و اضطرابی، به نتیجه مطلوب دست پیدا کند[۵۱].
- سهولت یادآوری: یعنی نفس چنان آماده فکر باشد که بدون دخالت وسوسه و خاطرههای متفرقه به مطلوب خود توجه کند[۵۲].[۵۳]
موانع حکمت
حکمت حقیقت علم است که به انسان و دانستههایش ارزش میدهد ولی ممکن است موانعی بر سر راه آن قرار گیرد که عبارتاند از:
- موانع فکری:
- کفر مهمترین مانع فکری و اعتقادی حکمت است و در مقابل ایمان به خدا منشأ رشد و هدایت انسان است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ﴾[۵۴].
- مانع فکری دیگر تعصب است که انصاف و حق جویی را در قلب میکُشد و جور و ستم را جایگزین میکند.
- تقلید مانع فکری دیگری برای حکمت است، پذیرش قول دیگری بدون دلیل و شاهد[۵۵]، قرآن در موارد زیادی کفار را به خاطر پیروی بیدلیل از پدران و نیاکان خود سرزنش نموده است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۵۶].[۵۷]
- موانع قلبی ـ اخلاقی: به طور کلی رذیلتهای اخلاقی موجب انحراف نفس از حالت طبیعی و مانع پذیرش نور حکمت میشوند. چنانچه امام هادی(ع) میفرماید: «حکمت در جانهای فاسد اثر نمیکند»[۵۸] ولی برخی از رذیلتهای اخلاقی به طور خاص به عنوان مانع حکمت محسوب میشوند، مانند:
- دنیادوستی: امام علی(ع) میفرماید: «به خاطر دنیادوستی گوشها از شنیدن حکمت کر و قلبها از دیدن نور بصیرت کور شدهاند»[۵۹].
- کبر و خود برتربینی: امام کاظم(ع) میفرماید: «کشت در زمین نرم میروید نه بر روی سنگ صاف؛ همینطور است حکمت در قلب انسان فروتن ساکن میشود نه در قلب انسانهای متکبر سرکش»[۶۰].
- عُجب یا خودپسندی: عُجب، دشمن عقل انسان است. امام علی(ع) میفرماید: «خودپسندی عقل را تباه میکند»[۶۱].
- طمع آفت عقل و مانع حکمت است: علی(ع) میفرماید: «عقلها بیشتر هنگامی به زمین میخورند که طمع فعال میشود»[۶۲].
- غضب: خشم نه تنها مانع کسب حکمت، بلکه مانع بهره وری از آن نیز میشود. امام صادق(ع) میفرماید: «خشم، قلب انسان حکیم را از بین میبرد»[۶۳].
- آرزوی دراز: علم و حکمت در جهان حقیقت به دست میآید، در حالی که انسان آرزوپرور در عالم خیال سرگرم است[۶۴].
- موانع رفتاری: برخی گناهان موجب مرگ قلب میشوند و به طور کلی باب حکمت را به روی انسان میبندند. برخی از عناوین عام مثل اسراف، ظلم، فسق، تعدی بر گناه و تجاوز از حدود الهی، در قرآن کریم از موانع هدایت پذیری به شمار آمدهاند. چراکه تجاوز از حدود الاهی سبب بسته شدن دل به روی حقایق و معارف است: ﴿كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ﴾[۶۵]. برخی رفتارهای خاص نیز در روایات به عنوان مانع حکمت شمرده شدهاند که از آن جمله میتوان اشتغال به کارهای بیهوده، شرابخواری، پرخوری و مجالست با ثروتمندان را نام برد. امام علی(ع) میفرماید: «هرکس لهو و بیهودگیاش زیاد شود، احمق میشود»[۶۶] رسولخدا(ص) درباره پرخوری میفرماید: «پرخوری نکنید که نور حکمت در سینههاتان خاموش میشود»[۶۷] و درباره همنشینی با ثروتمندان نیز فرمودهاند: «همنشینی با ثروتمندان قلب را میمیراند»[۶۸].[۶۹]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۹۱؛ سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج ۲ ص ۱۴۵.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات، ص ۲۴۸؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج۲، ص ۱۴۵.
- ↑ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج۲، ص ۱۴۵؛ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة ج۲، ص۹۱.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ «و اوست که بر بندگان خویش چیره است و او فرزانه آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۸.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۳۱.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۵۰۸.
- ↑ ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۳۹-۲۴۰
- ↑ مرتضی مطهری، روش رئالیسم، ج۱، ص۵۳ (مقاله دوم)؛ راغب اصفهانی، مفردات ص ۲۴۸.
- ↑ جرجانی، تعریفات، ص۳۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۹۰-۹۱.
- ↑ احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۴۰.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۹۰-۹۱.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۰۰.
- ↑ و الحِکمَةُ: إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحکمة من الله تعالی: معرفة الأشیاء و إیجادها علی غایة الإحکام، و من الإنسان: معرفة الموجودات و فعل الخیرات. و هذا هو الذی وصف به لقمان فی قوله عز و جل: وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِکمَةَ لقمان؛ مفردات راغب، ص ۱۲۷.
- ↑ ر.ک: سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۵.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۳۰.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه 269.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ «بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه 54.
- ↑ سوره اسراء، آیه: ۳۰-۳۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت ... و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت ... و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد» سوره جمعه، آیه 2.
- ↑ ر.ک: سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۵.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱-۳۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه 269.
- ↑ «مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ وَ اِجْتِنَابَ اَلْکَبَائِرِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۷۷: «خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّی کَانَتْ، فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّی تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَی صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ»
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۰۰- ۳۰۱.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، پاورقی، ص۱۱۶.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۲-۲۸۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۴۸؛ سوره نساء، آیه۱۱۳؛ سوره مائده، آیه۱۱۰؛ سوره اسراء، آیه ۳۹.
- ↑ «مَنْ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ اَلْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ»؛ علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۷، ۲۴۲.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۸-۲۹۱.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات، ص ۳۳۰؛ محمد بن ابیبکر رازی، مختار الصحاح؛ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
- ↑ ابنمیثم، شرح مأة کلمه، ص۲۰.
- ↑ ابنمیثم، شرح مأة کلمه، ص۲۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
- ↑ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
- ↑ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
- ↑ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۱-۲۹۲.
- ↑ «و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند» سوره تغابن، آیه 11.
- ↑ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۲۰.
- ↑ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه 170.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۵-۲۹۷.
- ↑ «اَلْحِکْمَةُ لاَ تَنْجَعُ فِی اَلطِّبَاعِ اَلْفَاسِدَةِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۷۰
- ↑ «لِحُبِّ اَلدُّنْیَا صَمَتَ اَلْأَسْمَاعُ عَنْ سِمَاعِ اَلْحِکْمَةِ وَ عَمِیَتِ اَلْقُلُوبُ عَنْ نُورِ اَلْبَصِیرَةِ»؛ محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۶، ص۲۲۸.
- ↑ «إِنَّ اَلزَّرْعَ یَنْبُتُ فِی اَلسَّهْلِ وَ لاَ یَنْبُتُ فِی اَلصَّفَا فَکَذَلِکَ اَلْحِکْمَةُ تَعْمَرُ فِی قَلْبِ اَلْمُتَوَاضِعِ وَ لاَ تَعْمَرُ فِی قَلْبِ اَلْمُتَکَبِّرِ اَلْجَبَّارِ»؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحت العقول عن آل الرسول، ص۳۹۶.
- ↑ «اَلْعُجْبُ یُفْسِدُ اَلْعَقْلَ»؛ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلالالدین محدث، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ «أَکْثَرُ مَصَارِعِ اَلْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ اَلْمَطَامِعِ»؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۵۰۴.
- ↑ «اَلْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ اَلْحَکِیمِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۰۵.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۷-۳۰۱.
- ↑ «بدینگونه بر دل تجاوزگران مهر مینهیم» سوره یونس، آیه 74.
- ↑ «مَنْ کَثُرَ لَهْوُهُ اُسْتُحْمِقَ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۰.
- ↑ «لا تشبعوا فیطفأ نور الحکمة من صدورکم»؛ متقی هندی، کنزالعمال ج۱۵، ص۸۷۵.
- ↑ «الجلوس مع الاغنیا یمیت القلب»؛ سید عبدالله جزائری، التفحة السنیة، ص۳۳۱.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۳۰۱-۳۰۵.