توکل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب'
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
جز (جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب')
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} هم فرموده: مراد از این که او بر بیّنه‌ای از سوی پروردگارش می‌باشد، [[آیه بینه]] است، و آن، نشانه [[نبوت]] و [[معجزه]] است که دال بر [[صدق]] [[نبی]] در [[دعوی نبوت]] است. مراد به این که آن، رزقاً من [[الله]] حسنا می‌باشد، این است که خدای تعالی از جانب خودش به او [[وحی]] نبوت اعطا فرمود که مشتمل بر اصول [[معارف]] و [[شرایع]] است، و معنای [[آیه]] چنین است: ای [[قوم]]! به من خبر دهید، اگر من فرستاده‌ای از جانب [[خدا]] به سوی شما باشم و مختص به وحی معارف و شرایع باشم، و مرا به [[دلیل]] روشنی که دلالت بر صدق ادعای من باشد، [[تأیید]] نموده باشد، پس آیا باز هم من در رأیم سفیهم؟ و آیا آنچه شما را به سوی آن [[دعوت]] می‌کنم، سفیهانه است؟ و آیا در آن از جانب من بر شما تحکم بوده یا سلب [[آزادی]] شماست؟، و قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ}}، {{متن قرآن|أُخَالِفَ}} را با “إلی” متعدی کرده است تا متضمن معنای [[تعدی]] به آن باشد، مانند: میل و نحو آن، و تقدیر آن، {{عربی|اخالفکم مائلا الی ما انهاکم عنه او امیل الی ما انهاکم عنه مخالفاً لکم}} است؛ یعنی با شما [[مخالفت]] می‌کنم، در حالی که مایل هستم به آنچه شما را از آن [[نهی]] می‌کنم، یا مایلم به آنچه شما را از آن نهی می‌کنم، در حالی که با شما مخالفت می‌کنم، و البته، [[اراده]] مخالفت با آنان را ندارد و به اندازه [[قدرت]] و [[توانایی]]، اراده [[اصلاح]] دارد، و بر این کار هم اراده [[پاداش]] ندارد، پاداش او نیست مگر بر [[پروردگار]] عالمیان. قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، در [[مقام]] استثنا از [[استطاعت]] است، پس [[شعیب]]{{ع}} همین که برای آنان ذکر فرمود که اراده [[اصلاح جامعه]] آنان را به وسیله [[علم نافع]] و [[عمل صالح]] به اندازه آنچه در خور استطاعت است، دارد و برای خودش توانایی و قدرت معلوم است، و برای [[بنده]] بالاستقلال و در قبال نفس خودش، استطاست، بدون [[افاضه]] [[خدای سبحان]] نیست، سخن را در [[نقص]] و [[قصور]] با قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}}، به اتمام رسانید؛ یعنی البته، آنچه از اراده من به استطاعتم مترشح می‌شود؛ از [[تدبیر]] اجتماعتان و [[توفیق]] اسباب بعضی از آنها را با بعضی دیگر تا منتج به [[سعادت]] گردد، ترشح آن به واسطه خدای سبحان بوده که از او هیچ کس [[بی‌نیاز]] نیست، و هیچ کس از احاطه او خارج نیست، و هیچ کس از امر او مستقل نیست، پس اوست که به من اعطا نموده آنچه نزد من است از استطاعت، و اوست که از طریق استطاعت من، اسباب را وفق می‌دهد، پس استطاعت من از او بوده و توفیق من به وسیله اوست. شعیب{{ع}} این [[حقیقت]] را بیان نمود و اعتراف کرد به این که [[توفیق]] او به وسیله [[خدای تعالی]] است، و لازمه آن این است که خدای تعالی در [[تدبیر]] امورش، [[وکیل]] هر چیز است. پس آن، منسوب به خدای تعالی است در تحقق یافتن آن، و به همین جهت، چون [[شعیب]]{{ع}} ذکر نمود که توفیق او به وسیله خدای تعالی است، در تعقیب آن [[توکل]] و [[انابه]] را انشا کرد، پس گفت: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>المیزان، ج۱۰، ص۳۷۸-۳۸۳.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} هم فرموده: مراد از این که او بر بیّنه‌ای از سوی پروردگارش می‌باشد، [[آیه بینه]] است، و آن، نشانه [[نبوت]] و [[معجزه]] است که دال بر [[صدق]] [[نبی]] در [[دعوی نبوت]] است. مراد به این که آن، رزقاً من [[الله]] حسنا می‌باشد، این است که خدای تعالی از جانب خودش به او [[وحی]] نبوت اعطا فرمود که مشتمل بر اصول [[معارف]] و [[شرایع]] است، و معنای [[آیه]] چنین است: ای [[قوم]]! به من خبر دهید، اگر من فرستاده‌ای از جانب [[خدا]] به سوی شما باشم و مختص به وحی معارف و شرایع باشم، و مرا به [[دلیل]] روشنی که دلالت بر صدق ادعای من باشد، [[تأیید]] نموده باشد، پس آیا باز هم من در رأیم سفیهم؟ و آیا آنچه شما را به سوی آن [[دعوت]] می‌کنم، سفیهانه است؟ و آیا در آن از جانب من بر شما تحکم بوده یا سلب [[آزادی]] شماست؟، و قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ}}، {{متن قرآن|أُخَالِفَ}} را با “إلی” متعدی کرده است تا متضمن معنای [[تعدی]] به آن باشد، مانند: میل و نحو آن، و تقدیر آن، {{عربی|اخالفکم مائلا الی ما انهاکم عنه او امیل الی ما انهاکم عنه مخالفاً لکم}} است؛ یعنی با شما [[مخالفت]] می‌کنم، در حالی که مایل هستم به آنچه شما را از آن [[نهی]] می‌کنم، یا مایلم به آنچه شما را از آن نهی می‌کنم، در حالی که با شما مخالفت می‌کنم، و البته، [[اراده]] مخالفت با آنان را ندارد و به اندازه [[قدرت]] و [[توانایی]]، اراده [[اصلاح]] دارد، و بر این کار هم اراده [[پاداش]] ندارد، پاداش او نیست مگر بر [[پروردگار]] عالمیان. قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، در [[مقام]] استثنا از [[استطاعت]] است، پس [[شعیب]]{{ع}} همین که برای آنان ذکر فرمود که اراده [[اصلاح جامعه]] آنان را به وسیله [[علم نافع]] و [[عمل صالح]] به اندازه آنچه در خور استطاعت است، دارد و برای خودش توانایی و قدرت معلوم است، و برای [[بنده]] بالاستقلال و در قبال نفس خودش، استطاست، بدون [[افاضه]] [[خدای سبحان]] نیست، سخن را در [[نقص]] و [[قصور]] با قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}}، به اتمام رسانید؛ یعنی البته، آنچه از اراده من به استطاعتم مترشح می‌شود؛ از [[تدبیر]] اجتماعتان و [[توفیق]] اسباب بعضی از آنها را با بعضی دیگر تا منتج به [[سعادت]] گردد، ترشح آن به واسطه خدای سبحان بوده که از او هیچ کس [[بی‌نیاز]] نیست، و هیچ کس از احاطه او خارج نیست، و هیچ کس از امر او مستقل نیست، پس اوست که به من اعطا نموده آنچه نزد من است از استطاعت، و اوست که از طریق استطاعت من، اسباب را وفق می‌دهد، پس استطاعت من از او بوده و توفیق من به وسیله اوست. شعیب{{ع}} این [[حقیقت]] را بیان نمود و اعتراف کرد به این که [[توفیق]] او به وسیله [[خدای تعالی]] است، و لازمه آن این است که خدای تعالی در [[تدبیر]] امورش، [[وکیل]] هر چیز است. پس آن، منسوب به خدای تعالی است در تحقق یافتن آن، و به همین جهت، چون [[شعیب]]{{ع}} ذکر نمود که توفیق او به وسیله خدای تعالی است، در تعقیب آن [[توکل]] و [[انابه]] را انشا کرد، پس گفت: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>المیزان، ج۱۰، ص۳۷۸-۳۸۳.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}، فرموده: این کلمه را [[یعقوب]] به فرزندانش [[القا]] نمود هنگامی که آنان آماده و مجهز برای [[سفر]] بودند، و معلوم است که بر فرزندانش که آنان یازده نفر به صورت گروه مجتمع و هماهنگ بودند، [[خوف]] داشت، نه از این نظر که [[عزیز مصر]] آنها را مجتمع در صف واحدی می‌بیند، بلکه بر آنان می‌ترسید که [[مردم]] آنان را ببینند و بنا بر [[حسادت]]، به آنان [[چشم زخم]] بزنند، قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}، خالی از دلالت یا اشعار نیست به اینکه آن [[حضرت علی]]{{ع}} بر آنان خوف داشت. پس [[مقید]] نمود کلامش را به آنچه [[صلاح]] بود، و آنان را مخاطب قرار داده و فرمود: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ}}، و سپس تعلیل نمود: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}. من به آنچه از سبب به شما امر نمودم، رفع [[حاجت]] شما را از [[خدای سبحان]] نمی‌کنم، و این اسباب، چیزی را از [[خدا]]، [[بی‌نیاز]] نکرده و حکمی برای آن بدون خدا نیست، بلکه این اسباب ظاهری زمانی مؤثر است که خدای تعالی به آنها اثر بخشد، و لذا در تعقیب کلامش فرمود: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}. این سببی که به شما امر نمودم آن را به کار ببندید، برای دفع آنچه از بالاست که بر شما [[خوف]] دارم. با این همه، در به کار گرفتن بر دریافت این سبب و سایر اسبابی که در امورم اتخاذ می‌کنم، بر [[خدای تعالی]] [[توکل]] نمایم و بر این مسیر، [[واجب]] است که هر فرد رشیدی ملاحظه کند که به [[استقلال]] خودش، برای [[اداره امور]] توانا نیست و اسباب عادی هم به استقلال خودشان بر رساندن به اهدافی که می‌طلبد، توانا نیستند، بلکه بر اوست که در امورش به وکیلی که صلاحیت [[شأن]] اوست و [[تدبیر امر]] او را به صورت [[نیکوترین]] [[تدبیر]] می‌نماید، [[پناه]] برد، و آن [[وکیل]]، [[خدای سبحان]] است، [[درهم]] شکننده‌ای است که هیچ چیزی [[غالب]] بر او نیست، و او مغلوب هیچ چیزی نیست، و آنچه بخواهد، انجام می‌دهد، و به آنچه [[اراده]] کند، [[حکم]] می‌دهد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}، فرموده: این کلمه را [[یعقوب]] به فرزندانش [[القا]] نمود هنگامی که آنان آماده و مجهز برای [[سفر]] بودند، و معلوم است که بر فرزندانش که آنان یازده نفر به صورت گروه مجتمع و هماهنگ بودند، [[خوف]] داشت، نه از این نظر که [[عزیز مصر]] آنها را مجتمع در صف واحدی می‌بیند، بلکه بر آنان می‌ترسید که [[مردم]] آنان را ببینند و بنا بر [[حسادت]]، به آنان [[چشم زخم]] بزنند، قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}، خالی از دلالت یا اشعار نیست به اینکه آن [[حضرت علی]]{{ع}} بر آنان خوف داشت. پس [[مقید]] نمود کلامش را به آنچه [[صلاح]] بود، و آنان را مخاطب قرار داده و فرمود: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ}}، و سپس تعلیل نمود: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}. من به آنچه از سبب به شما امر نمودم، رفع [[حاجت]] شما را از [[خدای سبحان]] نمی‌کنم، و این اسباب، چیزی را از [[خدا]]، [[بی‌نیاز]] نکرده و حکمی برای آن بدون خدا نیست، بلکه این اسباب ظاهری زمانی مؤثر است که خدای تعالی به آنها اثر بخشد، و لذا در تعقیب کلامش فرمود: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}. این سببی که به شما امر نمودم آن را به کار ببندید، برای دفع آنچه از بالاست که بر شما [[خوف]] دارم. با این همه، در به کار گرفتن بر دریافت این سبب و سایر اسبابی که در امورم اتخاذ می‌کنم، بر [[خدای تعالی]] [[توکل]] نمایم و بر این مسیر، [[واجب]] است که هر فرد رشیدی ملاحظه کند که به [[استقلال]] خودش، برای [[اداره امور]] توانا نیست و اسباب عادی هم به استقلال خودشان بر رساندن به اهدافی که می‌طلبد، توانا نیستند، بلکه بر اوست که در امورش به وکیلی که صلاحیت [[شأن]] اوست و [[تدبیر امر]] او را به صورت [[نیکوترین]] [[تدبیر]] می‌نماید، [[پناه]] برد، و آن [[وکیل]]، [[خدای سبحان]] است، [[درهم]] شکننده‌ای است که هیچ چیزی غالب بر او نیست، و او مغلوب هیچ چیزی نیست، و آنچه بخواهد، انجام می‌دهد، و به آنچه [[اراده]] کند، [[حکم]] می‌دهد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، فرموده: “{{متن قرآن|مَتَابِ}}، مصدر میمی برای [[توبه]] است، و آن، عبارت از [[رجوع]] و بازگشت است، و {{متن قرآن|كَذَلِكَ}}، اشاره است به آنچه از [[سنت]] جاریه که خدای تعالی در [[دعوت]] امم به [[توحید]] داشت. پس از آن، به [[ضلالت]] انداختن هر که خواست و [[هدایت]] هر که خواست، بر وفق [[نظام]] رجوع به خدای سبحان، [[ایمان]] به او (تعالی) و سکون [[قلب]] به ذکرش، و عدم رجوع به او. معنای [[آیه]] چنین است: و فرستادیم تو را در امتی که پیش از آن، امت‌هایی درگذشتند، فرستادنی که همانند این سنت جاریه بوده و در امر خود بر وفق این نظام جاری می‌باشد تا این که آنچه را بر تو [[وحی]] می‌کنیم، بر آنان بخوانی، و بر آنان آنچه را که این کتاب متضمن بر آن است، [[تبلیغ]] کنی، در حالی که آنان [[کافر]] به [[رحمان]] هستند. البته، گفته شده: {{متن قرآن|بِالرَّحْمَنِ}} بدون اینکه گفته شود: “بنا” بنا بر آنچه اقتضای ظاهر [[سیاق]] اشاره بدان دارد؛ به این که آنان این [[وحی]] را که [[پیامبر]]{{صل}} بر آنان می‌خواند و آن، [[قرآن]] بود، رد کردند، و عدم اعتنای آنها به امر او، آن جاست که با حصول [[نزول قرآن]]، می‌گفتند: {{متن قرآن|لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ}}<ref>«چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟» سوره انعام، آیه ۳۷.</ref> آنان به [[رحمت]] عام [[الهی]] که اگر به آن توجه داشتند و آن را عمل می‌کردند، آن، ضامن [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] آنان بود، کافر بودند. پس از آن، [[خدای سبحان]] امر نمود که قول [[توحید]] را بر آنان آشکار و مصرح گرداند، پس فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}: بگو او به [[تنهایی]] [[پروردگار]] من است بدون شریکی که شما می‌گویید، و برای [[ربوبیت]] او نسبت به خودم، او را به تنهایی قیام‌کننده در جمیع امورم گرفته و در نیازهایم به او مراجعه می‌کنم. با این مطلب آشکار می‌شود قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، از آثار ربوبیت متفرع بر آن است، پس “رب”، تنها [[مالک]] [[مدبر]] است. بنابراین محصل معنا این است که: او [[وکیل]] من بوده و بازگشت من به سوی اوست<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۹۵.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، فرموده: “{{متن قرآن|مَتَابِ}}، مصدر میمی برای [[توبه]] است، و آن، عبارت از [[رجوع]] و بازگشت است، و {{متن قرآن|كَذَلِكَ}}، اشاره است به آنچه از [[سنت]] جاریه که خدای تعالی در [[دعوت]] امم به [[توحید]] داشت. پس از آن، به [[ضلالت]] انداختن هر که خواست و [[هدایت]] هر که خواست، بر وفق [[نظام]] رجوع به خدای سبحان، [[ایمان]] به او (تعالی) و سکون [[قلب]] به ذکرش، و عدم رجوع به او. معنای [[آیه]] چنین است: و فرستادیم تو را در امتی که پیش از آن، امت‌هایی درگذشتند، فرستادنی که همانند این سنت جاریه بوده و در امر خود بر وفق این نظام جاری می‌باشد تا این که آنچه را بر تو [[وحی]] می‌کنیم، بر آنان بخوانی، و بر آنان آنچه را که این کتاب متضمن بر آن است، [[تبلیغ]] کنی، در حالی که آنان [[کافر]] به [[رحمان]] هستند. البته، گفته شده: {{متن قرآن|بِالرَّحْمَنِ}} بدون اینکه گفته شود: “بنا” بنا بر آنچه اقتضای ظاهر [[سیاق]] اشاره بدان دارد؛ به این که آنان این [[وحی]] را که [[پیامبر]]{{صل}} بر آنان می‌خواند و آن، [[قرآن]] بود، رد کردند، و عدم اعتنای آنها به امر او، آن جاست که با حصول [[نزول قرآن]]، می‌گفتند: {{متن قرآن|لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ}}<ref>«چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟» سوره انعام، آیه ۳۷.</ref> آنان به [[رحمت]] عام [[الهی]] که اگر به آن توجه داشتند و آن را عمل می‌کردند، آن، ضامن [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] آنان بود، کافر بودند. پس از آن، [[خدای سبحان]] امر نمود که قول [[توحید]] را بر آنان آشکار و مصرح گرداند، پس فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}: بگو او به [[تنهایی]] [[پروردگار]] من است بدون شریکی که شما می‌گویید، و برای [[ربوبیت]] او نسبت به خودم، او را به تنهایی قیام‌کننده در جمیع امورم گرفته و در نیازهایم به او مراجعه می‌کنم. با این مطلب آشکار می‌شود قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، از آثار ربوبیت متفرع بر آن است، پس “رب”، تنها [[مالک]] [[مدبر]] است. بنابراین محصل معنا این است که: او [[وکیل]] من بوده و بازگشت من به سوی اوست<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۹۵.</ref>.
۲۱۸٬۸۵۹

ویرایش