تفسیر مأثور از معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


مقدمه

به اعتقاد شیعه که برگرفته از نصوص متواتر و مستند به دلایل قطعی است، دوازده امام معصوم از جانب خدای متعال برای جانشینی رسول خدا(ص) برگزیده شده‌اند تا کارها و شئونات آن حضرت را جز دریافت و تبلیغ وحی که با رحلت آن حضرت خاتمه یافت، عهده‌دار شوند و همان‌گونه که در بحث تفسیر در عصر رسالت بیان شد، یکی از کارها و شئونات رسول خدا(ص) تعلیم و تبیین معانی قرآن کریم بوده است. و آن دوازده امام نیز پس از آن حضرت یکی پس از دیگری آن کار را عهده‌دار بوده و به مقداری که زمینه و شرایط‍ فراهم بوده است، به تفسیر قرآن و تبیین معانی آن می‌پرداختند [۱]؛ و ازاین‌رو، می‌توان آنان را نیز از مفسران قرآن کریم به شمار آورد؛ البته آنان در تفسیر نیز مانند سایر امور با دیگران قابل قیاس نمی‌باشند و از جهات مختلفی بر سایر مفسران امتیازی فوق‌العاده دارند. آنان به همۀ معانی ظاهر و باطن قرآن آگاه بوده و بر تفسیر تمام آیات در جمیع مراتب توانایی داشته‌اند و مفسران دیگر تنها به برخی معانی قرآن آگاه بوده‌اند و هیچ‌یک از آنها حتی برترین‌شان توان تفسیر همۀ معانی قرآن را نداشته‌اند[۲]. آنان در فهم معانی قرآن از خطا مصون بوده‌اند و همان معنایی را برای آیات بیان می‌کرده‌اند که خدای متعال اراده فرموده است؛ اما مفسران دیگر از خطا مصون نیستند و ممکن است گاهی معنایی را که بیان می‌کنند، غیر معنایی باشد که خدا از آیات اراده کرده است، و از همه مهم‌تر اینکه آنان همانند رسول خدا(ص) مفسران برگزیدۀ خدا هستند و تفسیر آنان مورد تأیید خدای متعال است، ولی دیگر مفسران چنین نیستند. شواهد و دلایل این مدعا فراوان است و در اینجا به خاطر ضیق مجال به ذکر بخشی از روایات که شاهد مفسر بودن آنان است، با عنوان «شواهد مفسر بودن امامان معصوم(ع)» و به تبیین سه دلیل بر اینکه آنان مفسران برگزیدۀ خدا هستند، با عنوان «دلایل برگزیدۀ خدا بودن این دسته از مفسران» اکتفا می‌شود.[۳]

شواهد مفسر بودن امامان معصوم(ع)

روایات دلالت‌کننده بر اینکه امامان معصوم(ع) مفسران قرآن کریم نیز بوده‌اند، فراوان است. در اینجا فقط‍ به دو دسته از آن روایات اشاره می‌شود[۴]:

روایات شئون امامان معصوم(ع)

روایاتی که تفسیر و تأویل قرآن را یکی از شئون امامان معصوم(ع) بیان می‌کنند، دو گونه‌اند:

  1. روایاتی که افزون بر بیان اینکه تفسیر از شئون امامان معصوم(ع) است، دلالت می‌کنند که این شأن را خدا برای آنان قرار داده و آنان مفسّران برگزیدۀ خدا هستند. این‌گونه روایات در بیان دلایلی بر اینکه آنان مفسّران برگزیدۀ خدا هستند، آورده می‌شود و برای پرهیز از تکرار از بیان آنها صرف‌نظر می‌کنیم.
  2. روایاتی که چنین دلالتی ندارند و فقط‍ از آنها استفاده می‌شود امامان معصوم(ع) تفسیر قرآن را نیز از شئون خود به شمار آورده‌اند و ازاین‌رو، می‌توان از آنان با عنوان مفسران قرآن کریم، یاد کرد.

در اینجا به ذکر نمونه‌ای از این روایات اکتفا می‌شود:

از امام حسین(ع) روایت شده است که فرمود: «نَحْنُ حِزْبُ اللَّهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ الْأَقْرَبُونَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الطَّيِّبُونَ وَ أَحَدُ الثَّقَلَيْنِ الَّذِينَ جَعَلَنَا رَسُولُ اللَّهِ صثَانِيَ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى فِيهِ تَفْصِيلُ كُلِّ شَيْءٍ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ[۵]وَ الْمُعَوَّلُ عَلَيْنَا فِي تَفْسِيرِهِ لَا يُبْطِينَا تَأْوِيلُهُ بَلْ نَتَّبِعُ حَقَائِقَهُ»[۶]؛ ما حزب پیروز خداییم و نزدیک‌ترین عترت رسول خدا و اهل بیت پاک اوییم و یکی از دو شیء گران‌قدری هستیم که رسول خدا عدل کتاب خدای - تبارک و تعالی - قرار داده است؛ کتابی که در آن تفصیل هرچیزی است و از هیچ جهت باطل به آن راه ندارد، و در تفسیر آن بر ما اعتماد شده است و تأویل آن ما را به کندی وانمی‌دارد (از درک تأویل آن ناتوان و ضعیف نمی‌باشیم) بلکه از حقایق آن پیروی می‌کنیم».

همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «نَحْنُ الَّذِينَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ بَيَانُ مَا فِيهِ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لِأَنَّا أَهْلُ سِرِّ اللَّهِ»[۷]؛ ما کسانی هستیم که علم مطلق کتاب قرآن و بیان آنچه در آن است، نزد ما است و آنچه نزد ما است، برای هیچ‌کس از مخلوقات خدا نیست؛ زیرا ما اهل سرّ خدا و محرم راز او هستیم».

از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمود: «لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ... نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ»[۸]؛ بین خدا و حجتش حجابی نیست... و ما مترجمان وحی او هستیم...».

از سدیر روایت شده که به امام صادق(ع) عرض کردم: گروهی شما را خدا می‌پندارند...، فرمود: گوش، چشم، مو، پوست، گوشت و خونم از آنان بیزار است... گفتم: فدایت شوم! پس شما چه هستید؟ فرمود: «خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ...»[۹]؛ خزینه‌داران علم خدا و مترجمان وحی اوییم و ما گروهی معصوم (مصون از گناه و خطا) هستیم...».

همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ»[۱۰]؛ همانا از جمله علومی که به ما داده شده، تفسیر قرآن است و...».

و نیز روایت شده است: «إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ يَبْعَثُ مِنَّا مِنْ يَعْلَمُ كِتَابَهُ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ...»[۱۱]؛ به‌راستی ما خانواده‌ای هستیم که پیوسته خدا از ما برمی‌انگیزد کسی را که کتاب او را از اول تا آخرش می‌داند.[۱۲]

تفسیرهای مأثور از امامان معصوم(ع)

با تتبع در کتاب‌های تفسیری و روایی، به تفسیرهای فراوانی که از امامان معصوم(ع) نقل شده است، دست می‌یابیم. گرچه از برخی امامان به حسب اقتضای زمان تفسیرهای بیشتری نقل شده و از برخی کمتر، ولی با توجه به اینکه از همۀ دوازده امام کم‌وبیش تفسیرهایی نقل شده است، می‌توان تفسیرهای مأثور (نقل‌ شده) از آنان را نیز یکی دیگر از شواهد مفسر بودن آنان دانست. اینک نمونه‌ای از تفسیرهای مأثور هریک از امامان معصوم را به‌عنوان شاهدی بر مفسر بودن آن امام یادآور می‌شویم:[۱۳]

تفسیر مأثور از امام علی

تفسیر مأثور از امام حسن

تفسیر مأثور از امام حسین

تفسیر مأثور از امام علی بن الحسین

تفسیر مأثور از امام باقر

تفسیر مأثور از امام صادق

تفسیر مأثور از امام کاظم

تفسیر مأثور از امام رضا

تفسیر مأثور از امام جواد

تفسیر مأثور از امام هادی

تفسیر مأثور از امام حسن عسکری

تفسیر مأثور از امام زمان

نقش مفسران برگزیده در تفسیر قرآن

از روایات فراوانی که در کتاب‌های شیعه و سنّی نقل شده، به دست می‌دهد مفسران برگزیده خدا که طبق بیان گذشته اهل بیت خاص رسول خدا(ص) و دوازده امام معصوم(ع) هستند، از جهات متعددی در تفسیر قرآن نقش داشته‌اند و در اینجا مناسب است به برخی از آنها اشاره شود[۱۴]:

حفظ‍ دانش و آثار تفسیری رسول خدا(ص)

تردیدی نیست که رسول خدا(ص) معانی و معارفی از قرآن را که فهم آن به تبیین آن حضرت وابسته بوده، بیان کرده است، ولی با توجه به اینکه در همۀ عصرها افراد از نظر استعداد فراگیری علم، علاقه و اهتمام به یادگیری آن، فرصت، فراغت و امکانات یادگیری متفاوت هستند، روشن است که در هیچ زمانی حتی عصر رسالت و عصر صحابه نیز همه مسلمانان و حتی همه دانشمندان آنان همۀ بیانات و آثار تفسیری رسول خدا(ص) را فرانگرفته و به آن آگاه نبوده‌اند، بلکه هرکس به میزان استعداد، علاقه و امکاناتش به بیانات تفسیری آن حضرت دست یافته است.

اما آیا در هر زمانی شخص یا اشخاصی بوده‌اند که همه بیانات تفسیری آن حضرت را فرا گرفته باشند؟

پاسخ با توجه به دو نکته، مثبت است:

  1. حکمت خدا اقتضا می‌کند برای بقا و حفظ‍ آثار تفسیری رسول خدا(ص) همواره در بین امت شخصی باشد که توان دریافت همۀ بیانات تفسیری رسول خدا(ص) را داشته و آنها را فراگرفته باشد؛ زیرا در غیر این صورت، بخش بزرگی از معارف که فهم آن وابسته به تبیین آن حضرت است، مجهول و معطل می‌ماند و این با هدف نزول قرآن و حکمت خدای متعال سازگاری ندارد.
  2. براساس روایات فراوانی، امام علی(ع) تفسیر و تأویل همه آیات قرآن را از رسول خدا(ص) دریافت کرده است و یازده امام بعد از ایشان نیز هر امامی از امام پیش از خود بیانات تفسیری آن حضرت را دریافت کرده و همۀ آنان به همۀ بیانات تفسیری آن حضرت آگاه بودند و توان تفسیر همۀ معانی قرآن، ظاهر و باطن آن را داشته‌اند و در نتیجه، به وسیلۀ آن بزرگواران دانش و آثار تفسیری رسول خدا(ص) محفوظ‍ و باقی‌مانده است. نمونۀ آن روایات چنین است:

کلینی ضمن روایتی طولانی از امیر المؤمنین(ع) نقل کرده است: «فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا...»[۱۵]؛ هیچ آیه‌ای از قرآن بر رسول خدا(ص) نازل نشد، مگر اینکه قرائت آن را به من آموخت و آن را بر من املا کرد و آن را با خط‍ خود نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست که توان فهم و حفظ‍ آن را به من عطا فرماید. از زمانی که درباره من چنین دعایی کرد، هیچ آیه‌ای از کتاب خدا و هیچ‌یک از علومی را که بر من املا کرد و نوشتم، فراموش نکردم».

ابو جعفر اسکافی - از دانشمندان معتزله، نیز مضمون روایت کلینی را با اندکی تفاوت لفظی در ضمن پاسخ‌های حضرت علی(ع) به پرسش‌های ابن الکوّا آورده است[۱۶].

حاکم حسکانی - از دانشمندان اهل تسنن -، نیز با سند متصل از حضرت علی(ع) روایت کرده است: «مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ قَدْ قَرَأْتُهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ عَلَّمَنِي مَعْنَاهَا»[۱۷]؛ «هیچ آیه‌ای در قرآن نیست مگر اینکه آن را بر رسول خدا(ص) قرائت کردم و معنای آن را به من آموخت».

همچنین در حدیثی دیگر از آن حضرت روایت کرده است: «مَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا- أَوْ أَمْلَاهَا- عَلَيَّ فَأَكْتُبُهَا بِخَطِّي- وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا- وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا- وَ دَعَا اللَّهَ لِي أَنْ يُعَلِّمَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا، فَلَمْ أَنْسَ مِنْهُ حَرْفاً وَاحِداً»[۱۸]؛ «هیچ آیه‌ای بر رسول خدا(ص) نازل نشد، مگر اینکه قرائت آن را به من آموخت و آن را بر من املا کرد و من آن را با خط‍ خود نوشتم و تأویل و تفسیر آن را به من یاد داد و آن را بر من املا کرد و من آن را با خط‍ خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را به من تعلیم داد و از خدا خواست فهم و حفظ‍ آن را به من بیاموزد و در اثر آن حتی یک حرف آن را هم فراموش نکردم».

ابن عساکر - دانشمند معروف اهل تسنن - نیز نظیر این روایت را با سندی دیگر در تاریخ مدینه دمشق آورده است[۱۹].

بنابراین، روایات شیعه و سنّی دلالت دارد که رسول خدا(ص) همه معانی و معارف قرآن را به حضرت علی(ع) آموخته است و آن حضرت نیز بدون کمترین خطا و اشتباهی همه بیانات آن حضرت را دریافت کرده و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرده است. روایاتی از قبیل «عَلِيٌّ خَازِنُ عِلْمِي»[۲۰]، «عَلِيٌّ عَيْبَةُ عِلْمِي»[۲۱]، «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۲۲]، «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۲۳] که در کتب فریقین با سندهای متعدد از رسول خدا(ص) نقل شده نیز مؤید بلکه مؤکد این مدعاست؛ زیرا از این‌گونه روایات به خوبی استفاده می‌شود علی(ع) کسی بوده است که رسول خدا(ص) علم و حکمت خود را به او آموخته و آن حضرت نیز بدون هیچ‌گونه ریزش و سهو و خطایی علم و حکمت پیامبر را دریافت و ضبط‍ کرده است؛ به‌گونه‌ای که هرکس در هر موضوعی بخواهد از علم و حکمت رسول خدا(ص) استفاده کند، از راه آن حضرت می‌تواند به علم و حکمت آن بزرگوار راه یابد و تردیدی نیست که بیانات تفسیری آن حضرت جزء عمده و قدر متقین علم و حکمت آن بزرگوار است.

در ضمن گفتگویی از طلحه با امام علی(ع)، چنین روایت شده است: «ثُمَّ قَالَ طَلْحَةُ فَأَخْبِرْنِي عَمَّا فِي يَدَيْكَ مِنَ الْقُرْآنِ وَ تَأْوِيلِهِ وَ عِلْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ إِلَى مَنْ تَدْفَعُهُ وَ مَنْ صَاحِبُهُ بَعْدَكَ قَالَ إِلَى الَّذِي أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَيْهِ وَصِيِّي وَ أَوْلَى النَّاسِ بَعْدِي بِالنَّاسِ ابْنِي الْحَسَنِ- ثُمَّ يَدْفَعُهُ ابْنِي الْحَسَنُ إِلَى ابْنِي الْحُسَيْنِ- ثُمَّ يَصِيرُ إِلَى وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ- حَتَّى يَرِدَ آخِرُهُمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَوْضَهُ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُهُمْ»[۲۴]؛ سپس طلحه به حضرت علی(ع) گفت: مرا با خبر ساز که آنچه از قرآن و تأویل آن و علم حلال و حرام را که نزد تو است، به چه کسی می‌دهی و صاحب آن بعد از تو چه کسی است‌؟ فرمود: به کسی که رسول خدا(ص) فرمان داده به او بدهم. گفت: او کیست‌؟ فرمود: وصیّ من و سزاوارترین مردم به مردم. بعد از من که پسرم حسن است. پسرم حسن نیز در وقت رحلتش آن را به پسر دیگرم حسین می‌دهد؛ سپس به یک‌یک فرزندان حسین(ع) منتقل می‌شود تا اینکه بر رسول خدا(ص) در کنار حوض آن حضرت وارد می‌شوند. آنها با قرآن‌اند و قرآن نیز با آنهاست؛ از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن نیز از آنان جدا نمی‌شود».

از این روایت روشن می‌شود که علوم امیر المؤمنین(ع) به امامان بعد از وی، یکی پس از دیگری، منتقل شده و هر امامی آن را به امام بعد از خود سپرده است. با توجه به این روایت و روایاتی که دلالت می‌کند رسول خدا(ص) همۀ معارف قرآن را به علی(ع) آموخته است، روشن می‌شود آنچه از بیانات تفسیری که امام علی(ع) از رسول خدا(ص) دریافت کرده بود، به امامان بعد از ایشان یکی پس از دیگری منتقل شده است.

روایاتی که یکی از خاستگاه‌های علوم امامان(ع) را وراثت و آنان را وارث علم پیامبر(ص) معرفی می‌کند[۲۵]، نیز مؤید این مطلب است[۲۶]

تعلیم تفسیر و تعمیق و توسعه آن

یکی از رسالت‌های مهم امامان معصوم(ع) تفسیر قرآن بوده است. خدای متعال آنها را برگزیده تا مطالبی از کتابش را که دیگران از فهم و تفسیر آن ناتوانند، برای بندگانش تبیین کنند و از طریق آنان به معارف پنهان و نیازمند تبیین کتابش دست یابند. آنان به همۀ معانی قرآن آگاه بوده و توان تفسیر همۀ معانی و معارف ظاهر و باطن آن را داشته‌اند و هر سؤال تفسیری را پاسخ گفته‌اند. از روایات استفاده می‌شود در فرصت‌هایی که پیش می‌آمده، معارف عمیق و معانی دقیق آیات را به افراد مستعد می‌آموخته و دامنه تفسیر را به معانی و مصادیق فوق فهم عرف توسعه می‌داده‌اند. نقاش[۲۷] از ابن عباس روایت کرده که گفت: علی بن ابی طالب(ع) به من فرمود: ابن عباس، وقتی نماز عشا را خواندی در صحرا به نزد من آی. ابن عباس می‌گوید: نماز خواندم و به محضر آن حضرت رسیدم. شبی مهتابی بود. حضرت به من فرمود: تفسیر الف الْحَمْدُ و همه الْحَمْدُ چیست‌؟ چیزی نمی‌دانستم که پاسخ دهم. پس یک ساعت تمام در تفسیر آن سخن گفت.

سپس فرمود: تفسیر لام الْحَمْدُچیست‌؟ عرض کردم: نمی‌دانم. پس در تفسیر آن نیز یک ساعت تمام سخن گفت. در ادامه فرمود: تفسیر حای الْحَمْدُ چیست‌؟ گفتم: نمی‌دانم. در تفسیر آن نیز یک ساعت تمام سخن گفت. بعد فرمود: تفسیر دال الْحَمْدُ چیست‌؟ گفتم: نمی‌دانم. پس در تفسیر آن تا سپیده‌دم سخن گفت و به من فرمود: ابن عباس، برخیز به منزلت برو و برای فریضه‌ات مهیّا شو. ابن عباس می‌گوید: برخاستم درحالی‌که همۀ آنچه فرموده بود، فراگرفته بودم. سپس با خود اندیشیدم در این هنگام علم خود را به قرآن در برابر علم علی(ع) مانند قراره (آبی که در دیگ ریزند تا طعام ته دیگ نسوزد) در برابر منعنجر (وسط‍ دریا) دانستم[۲۸].

باز از ابن عباس روایت کرده‌اند که گفته است: «جُلُّ مَا تَعَلَّمْتُ مِنَ التَّفْسِيرِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۲۹]؛«بیشتر آنچه از تفسیر آموخته‌ام، از علی بن ابی طالب(ع) است».

از علقمه روایت شده که به ابن مسعود گفتند: آیا علی(ع) را ملاقات کرده‌ای‌؟ گفت: «بلی، او را ملاقات کرده و از او علم قرآن فراگرفته‌ام و بر او قرائت کرده‌ام. بهترین و داناترین مردم بعد از رسول خدا(ص) است و تحقیقا او را مانند ژرفای دریا دیدم»[۳۰].

از میثم تمار روایت کرده‌اند که به ابن عباس گفت: «يَا ابْنَ عَبَّاسٍ سَلْنِي مَا شِئْتَ مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ فَإِنِّي قَرَأْتُ تَنْزِيلَهُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهُ...»[۳۱]؛ ای ابن عباس، آنچه از تفسیر قرآن که می‌خواهی از من بپرس؛ زیرا من تنزیل قرآن را بر امیر المؤمنین(ع) قرائت کردم و تأویل آن را به من آموخت».

نقش امام علی(ع) در توسعه و تعمیق تفسیر به‌گونه‌ای فراگیر و آشکار بوده است که ابن ابی الحدید - یکی از دانشمندان اهل تسنن - گفته است: علم تفسیر قرآن از آن حضرت نشأت گرفته و شاخه‌شاخه شده است و زمانی که به کتاب‌های تفسیر رجوع کنی، به صحت آن پی می‌بری؛ زیرا بیشتر دانش تفسیر قرآن از آن حضرت و از عبد الله بن عباس است و مردم به ملازمت ابن عباس با آن حضرت و شاگرد آن حضرت بودن وی و تربیت یافتن وی به دست آن حضرت، آگاه‌اند. به وی گفتند علم تو نسبت به علم پسر عمویت در چه رتبه‌ای است‌؟ گفت: مانند نسبت قطرۀ باران به اقیانوسی بی‌کران[۳۲]. نقل تفسیر از امام علی(ع) به شیعه اختصاص ندارد و اهل تسنن نیز تفسیر آیات و پاسخ به پرسش‌های تفسیری را از آن حضرت نقل کرده‌اند؛ برای نمونه:

ابن کثیر با چند سند روایت کرده است که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) بر منبر کوفه فرمود: درباره هر آیه‌ای از کتاب خدا و هر سنّتی از رسول خدا(ص) از من بپرسید شما را به آن آگاه کنم. ابن کوّاء برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین معنای وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا[۳۳] چیست‌؟ فرمود: باد است. گفت: فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا[۳۴] [معنایش چیست] فرمود: ابر است. عرض کردم: فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا[۳۵]؟ فرمود: کشتی‌هاست. گفت: فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا[۳۶]؟ فرمود: فرشتگان است[۳۷].

از عبیدة بن قیس سلمانی روایت کرده‌اند که گفت: معنای آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[۳۸] را از علی بن ابی طالب(ع) پرسیدم، فرمود: «این آیه درباره زکات واجب نازل شده است. شخصی به چیدن خرما تصمیم می‌گرفت، آن را می‌چید و خوب آن را در گوشه‌ای جدا می‌کرد، وقتی مستحق یا مأمور جمع‌آوری زکات برای دریافت زکات می‌آمد، زکات آن را از قسمت نامرغوب آن می‌داد؛ ازاین‌رو، خدا فرمود: وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ[۳۹][۴۰].

از خبری که در آغاز تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) نقل شده، به دست می‌آید که امام حسن عسکری(ع) مدت هفت سال هرروز به دو نفر از شیعیان خود به نام‌های ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن علی بن محمد بن سیار تفسیر قرآن تعلیم می‌داده است و امام صادق(ع) نیز به همین مقدار به یکی از اصحابش تفسیر آموخته است[۴۱].

روایاتی که تفسیر برخی آیات را از امامان به نقل از امامان پیشین بیان می‌کند، نظیر روایتی که از امام باقر(ع) از پدرش امام سجاد(ع) از امام حسین(ع) در تفسیر «الصمد» رسیده، شاهد دیگری است بر اینکه امامان(ع) آیات قرآن را تفسیر می‌کرده‌اند[۴۲]. تفسیر ...أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ[۴۳] به مطلق فایده[۴۴]، تفسیر یا تأویل ...مَنْ قَتَلَ نَفْسًا... وَمَنْ أَحْيَاهَا[۴۵] به گمراه کردن یا هدایت کردن افراد[۴۶]، تعمیم طعام در آیه فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ[۴۷] به علم که غذای روحی است[۴۸]، و تأویل آیه قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ[۴۹] به غیبت امام[۵۰]، که در روایات تفسیری نقل شده از امامان معصوم(ع) دیده می‌شود، نمونه‌ای از توسعه و تعمیق‌هایی است که به واسطۀ آنان در تفسیر تحقق یافته است. نمونه‌های دیگر را در همین کتاب در عنوان «تفسیرهای مأثور از امامان معصوم(ع)» بنگرید[۵۱]؛ بنابراین، یکی از کارهای مفسران برگزیده آموزش تفسیر به افراد مستعد بوده و چون در تفسیر نقل شده از آنان معارف عمیق و معانی فوق فهم عرف دیده می‌شود، به‌گونه‌ای که اگر آنان بیان نمی‌فرمودند، فهم افراد عادی به آن نمی‌رسید، می‌توان یکی از جهت‌های تأثیر آنان در تفسیر را تعمیق و توسعه در تفسیر دانست.

از روایات تفسیری رسیده از آنان به‌دست می‌آید که تفسیر را در ابعاد و زمینه‌های مختلفی تعمیق و توسعه می‌داده‌اند که از جملۀ آنها می‌توان به تفصیل معارف و احکام، تبیین تاریخ امم پیشین و بیان تأویل آیات اشاره کرد.

و با توجه به برخی روایات که در عنوان پیشین بیان شد[۵۲]، می‌توان گفت: تعلیم تفسیر از سوی امامان معصوم به دو شیوه بوده است:

  1. شیوۀ عادی و عمومی؛ با این شیوه، تفسیر را به حسب شرایط‍ زمان و فراخور استعداد افراد عصر خود به عموم افرادی که با آنان ارتباط‍ داشتند، تعلیم می‌آموختند.
  2. شیوۀ فوق‌العاده و خصوصی؛ با این شیوه، هر امامی تمام دانش و آثار تفسیری دریافت شده از رسول خدا(ص) را در اختیار امام بعد از خود قرار می‌داد[۵۳]

آموزش روش صحیح تفسیر

با تدبر در روایات تفسیری نقل شده از امامان معصوم(ع) پی می‌بریم که آنان در تفسیر آیات و آشکار کردن معنایی که خدای متعال از آیات اراده کرده است، در بسیاری از موارد، مستدلّ و مستند سخن می‌گفتند و به صرف ذکر معنا اکتفا نمی‌کردند. از این‌گونه روایات می‌توان روش صحیح تفسیر را آموخت؛ برای نمونه:

در روایتی که از امیر المؤمنین علی(ع) در تفسیر آیات آخر سوره حمد نقل شده است، الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ[۵۴] به یهود تفسیر و در این تفسیر به آیه قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ[۵۵] استناد شده است و الضَّالِّينَ با استناد به آیه قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ[۵۶] به نصارا تفسیر شده است[۵۷].

از امام حسن(ع) نقل شده که در تفسیر وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ[۵۸] فرمود: شاهد، محمد(ص) و مشهود، روز قیامت است، آیا نشنیده‌ای که خدای سبحان می‌فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا[۵۹] و نیز فرموده است: ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ[۶۰][۶۱]. در این تفسیر نیز استناد به آیات قرآن آشکار است.

در روایتی که از امام حسین(ع) در تفسیر «الصمد» نقل کرده‌اند، به سیاق استناد شده است؛ زیرا روایت کرده‌اند که آن حضرت در پاسخ نامه اهل بصره که در آن معنای الصَّمَدُ[۶۲] را پرسیدند، نگاشت: «وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ[۶۳] ثُمَ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۶۴]»[۶۵]؛

ضمن روایتی از امام سجاد(ع) نقل شده که در بیان معنای وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً[۶۶] فرمود: جز این نیست که از قریه اهل آن را قصد کرده است؛ زیرا در ادامۀ آیه می‌فرماید: وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ[۶۷][۶۸].

در این تفسیر نیز برای بیان اینکه از قریه اهل آن اراده شده، به سیاق آیه استناد گردیده است.

در روایتی که از امام باقر(ع) در بیان دلالت آیه وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ[۶۹] بر وجوب قصر خواندن نماز در سفر نقل شده است، هم به آیه إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا[۷۰] تنظیر شده و هم به عمل رسول خدا(ص) (به اینکه وی نماز را در سفر قصر می‌خوانده است) استناد گردیده و از آیه به قرینه عمل رسول خدا(ص) وجوب استنباط‍ شده است[۷۱].

همچنین نقل شده که عمرو بن عبید در محضر امام باقر(ع) آیه وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى[۷۲] را ذکر کرد و از آن حضرت پرسید: منظور از این غضب چیست‌؟ فرمود: «هُوَ الْعِقَابُ يَا عَمْرُو إِنَّهُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ زَالَ مِنْ شَيْءٍ إِلَى شَيْءٍ فَقَدْ وَصَفَهُ صِفَةَ مَخْلُوقٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْتَفِزُّهُ شَيْءٌ وَ لَا يُغَيِّرُهُ»[۷۳]؛ «ای عمرو، آن غضب کیفر است؛ زیرا کسی که گمان کند خدای عزّ و جلّ از حالتی به حالت دیگر تغییر می‌یابد، او را به صفت مخلوق توصیف کرده است؛ قطعا خدای عزّ و جلّ را هیچ‌چیز برنمی‌انگیزد و تغییر نمی‌دهد».

در این روایت نیز در تفسیر غضب به کیفر به قرینۀ عقلی اینکه غضب به‌معنای معروفش مستلزم تغییر یافتن از حالتی به حالت دیگر است و چنین تغییری در ساحت خدای متعال راه ندارد، استناد شده است.

در روایتی که از امام صادق(ع) در تفسیر فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ[۷۴] نقل شده، به استناد این معلوم عقلی که راه یافتن اسف (غصب) بر خدای متعال ممتنع است، اسناد «اسفوا» به «نا» اسناد مجازی و مجاز عقلی تلقی و آسَفُونَا به اینکه «اولیای خدا را به خشم درآوردند» معنا گردیده است[۷۵].

در روایتی که از امام رضا(ع) در تفسیر وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا[۷۶] نقل شده، به استناد اینکه خدای سبحان به آمدن و رفتن وصف نمی‌شود و منزّه از انتقال است، «جاء ربّک» به «جاء امر ربّک؛ فرمان پروردگارت آمد» تفسیر شده است[۷۷].

از این‌گونه روایات می‌توان نکته‌هایی در مورد روش تفسیر آموخت، که عبارت‌اند از:

  1. تفسیر صحیح یا دست‌کم تفسیر کامل تفسیری است که مستند و مستدل باشد.
  2. در تفسیر باید به سیاق، آیات دیگر قرآن، سنت و عمل پیامبر(ص)، معلومات عقلی و جز اینها توجه شود و معنای آیات با توجه به آن امور به دست آید؛ البته معلوم نیست که این گونه تفسیرها برای آموزش روش صحیح تفسیر از آن بزرگواران صادر شده باشد، ولی به هر حال چگونگی تفسیرهای آنان در آشنا شدن افراد به روش صحیح تفسیر مؤثر بوده است و اکنون نیز می‌توان با مطالعه و دقت در چگونگی و ویژگی‌های تفسیرهای مأثور از آنان، روش صحیح تفسیر را آموخت و یا دست‌کم به آن نزدیک شد؛ بنابراین، می‌توان یکی از نقش‌های مؤثر آنان در تفسیر را آموزش روش صحیح تفسیر بیان کرد، به‌ویژه که در برخی روایات نقل شده از آنان، رهنمودهای کلی برای فهم معنا و تفسیر قرآن بیان شده است؛ برای نمونه:

از امام رضا(ع) روایت کرده‌اند که فرمود: «مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْكَمِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»[۷۸]؛ کسی که متشابه قرآن را به محکم آن بازگرداند تأویل کند به راه مستقیم هدایت شده است». از این روایت استفاده می‌شود که در تفسیر قرآن باید محکمات را اصل قرار داد و متشابه را به‌گونه‌ای که با معنای آیات محکم سازگار باشد، معنا کرد.

از امام علی(ع) ضمن روایت مفصّلی نقل شده که فرمود: «وَ إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ فِي الْمُتَشَابِهِ لِأَنَّهُمْ لَمْ يَقِفُوا عَلَى مَعْنَاهُ وَ لَمْ يَعْرِفُوا حَقِيقَتَهُ فَوَضَعُوا لَهُ تَأْوِيلًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ بِآرَائِهِمْ وَ اسْتَغْنَوْا بِذَلِكَ عَنْ مَسْأَلَةِ الْأَوْصِيَاءِ»[۷۹]؛

از این روایت استفاده می‌شود که در تفسیر آیات متشابه باید خود را نیازمند پرسش از ائمّه اطهار(ع) دانست و از تعلیمات آنان بهره گرفت.

ضمن روایتی از امام باقر(ع) نیز چنین نقل شده است: «فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَى تَفْسِيرِهِ فَالاهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَيْنَا»[۸۰]؛ وقتی به تفسیر آن نیاز پیدا کردند پس هدایت یافتن به وسیلۀ ما و با ماست».

از این روایت نیز استفاده می‌شود که در فهم معانی قرآن گاهی به تفسیری نیاز پیدا می‌شود که به کمک ائمۀ اطهار(ع) می‌توان به آن دست یافت؛ ازاین‌رو؛ لذا نباید خود را از تفسیر و روایات تفسیری آنان بی‌نیاز دانست.

از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ الْآيَةَ إِذَا نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ ثُمَّ مَاتَ أُولَئِكَ الْقَوْمُ مَاتَتِ الْآيَةُ لَمَا بَقِيَ مِنَ الْقُرْآنِ شَيْءٌ»[۸۱]؛ آیه وقتی درباره گروهی نازل می‌شد، اگر پس از مرگ آن گروه آیه نیز می‌مرد، از قرآن چیزی باقی نمی‌ماند».

از این روایت نیز استفاده می‌شود که در تفسیر قرآن نباید آیات را به همان افرادی که آیه درباره آنها نازل شده، اختصاص داد، بلکه باید به افرادی که صفات و رفتارشان مشابه آن افراد است نیز تعمیم داد.

با سند معتبر از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»[۸۲]؛ قرآن به روش تو را به ظاهر قصد می‌کنم، و ای همسایه بشنو، نازل شده است».

از این روایت نیز استفاده می‌شود که در تفسیر آیات باید توجه داشت در مواردی صورت ظاهر خطاب‌های قرآن مراد جدی نیست، بلکه منظور تأثیر در غیر مخاطبان است؛ بنابراین، پس نباید خطاب‌های قرآن را همه‌جا طبق ظاهر تفسیر کرد.

از این‌گونه رهنمودهای کلی در فهم معنا و تفسیر آیات قرآن در روایات نقل شده از امامان معصوم(ع) زیاد دیده می‌شود؛ بنابراین، بدون تردید می‌توان گفت یکی از نقش‌های تأثیرگذار مفسران برگزیده در تفسیر، آموزش روش صحیح تفسیر است[۸۳]

هشدار به مفسران فاقد صلاحیت

از اخبار و روایات استفاده می‌شود یکی از کارهای مفسران برگزیده، هشدار به مفسران فاقد صلاحیت و آشکار کردن نادرستی تفسیر آنان و توجه دادن آنان به این است که صلاحیت تفسیر ندارند. نمونه آن روایات، گفتگوی امام باقر(ع) با قتاده است. در آن روایت، امام تفسیر آیه‌ای را از قتاده می‌پرسد؛ سپس با آشکار کردن نادرستی تفسیر وی، او را به ناتوانی‌اش در تفسیر قرآن آگاه می‌کند و به او هشدار می‌دهد که اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کند و یا تفسیر آن را از افراد فاقد صلاحیت دیگر فراگیرد، هم خود هلاک شده و هم دیگران را به هلاکت انداخته است[۸۴].

در روایتی دیگر آمده است که امام صادق(ع) به ابو حنیفه فرمود: تو فقیه اهل عراق هستی‌؟ گفت: آری. فرمود: به استناد چه چیزی برای آنان فتوا می‌دهی‌؟ گفت: به استناد کتاب خدا و سنت پیامبر. فرمود: ای ابو حنیفه! کتاب خدا را آن‌گونه که حق شناخت آن است، می‌شناسی‌؟ ناسخ و منسوخ آن را می‌دانی‌؟ گفت: آری. سپس امام برای آشکار کردن نادرستی ادعای وی معنای دو آیه را از ابو حنیفه می‌پرسد و با آشکار کردن نادرستی معنایی که وی برای آن‌دو آیه بیان می‌کند، ناتوانی وی در تفسیر قرآن را هم برای خودش و هم برای دیگران آشکار می‌کند[۸۵].

از ابو عبد الرحمان سلمی روایت شده که امام علی(ع) بر قاضی‌ای عبور کرد، فرمود: آیا ناسخ را از منسوخ می‌شناسی‌؟ گفت: نه. فرمود: پس هلاک شده‌ای و دیگران را نیز به هلاکت انداخته‌ای؛ تأویل هر حرفی از قرآن به صورت‌هایی است[۸۶].

از امام صادق(ع) روایت شده که وقتی صوفیه به آیاتی از قرآن استدلال کردند، فرمود: «أَ لَكُمْ عِلْمٌ بِنَاسِخِ الْقُرْآنِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ مُحْكَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ الَّذِي فِي مِثْلِهِ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ وَ هَلَكَ مَنْ هَلَكَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَالُوا أَوْ بَعْضِهِ فَأَمَّا كُلُّهُ فَلَا فَقَالَ لَهُمْ فَمِنْ هَاهُنَا أُتِيتُمْ»[۸۷]؛ آیا به ناسخ و منسوخ قرآن و محکم و متشابه آنکه افرادی گمراه و هلاک‌ شده از این امت در مثل آن به گمراهی و هلاکت افتادند، آگاه هستید؟ گفتند: بعضی از آن را می‌دانیم، اما تمام آن را خیر. فرمود: از همین‌جا دچار خطا شده‌اید»[۸۸]

تحذیر از تفسیر به روش‌های انحرافی

از روایات استفاده می‌شود که یکی از کارهای مفسران برگزیده در مورد تفسیر برحذر داشتن و پرهیز دادن از تفسیر قرآن به روش‌های انحرافی مانند تفسیر بدون علم و تفسیر به رأی است.

از امیر مؤمنان علی(ع) روایت شده که فرمود: «إِيَّاكَ أَنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِكَ»؛ بپرهیز از اینکه قرآن را با رأیت تفسیر کنی»[۸۹].

همچنین در روایتی که در بحث پیشین از آن حضرت نقل شد، وضع تأویل برای آیات متشابه با رأی خویش، نکوهش شده و موجب هلاکت افراد به شمار آمده است. از امام حسین(ع) روایت شده است که در پاسخ نامۀ اهل بصره نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* أَمَّا بَعْدُ فَلَا تَخُوضُوا فِي الْقُرْآنِ وَ لَا تُجَادِلُوا فِيهِ وَ لَا تَتَكَلَّمُوا فِيهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»[۹۰]؛ درباره [آنچه از] قرآن که نامعلوم است] غرق در گفتگو نشوید و در آن جدال نکنید و بدون علم سخن نگویید که تحقیقاً از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: هرکس دربارۀ قرآن بدون علم سخن گوید، باید جایگاهش را از آتش قرار دهد [ناگزیر اهل جهنم خواهد بود».

از امام محمد باقر(ع) روایت شده که فرمود: «همانا مردمانی در [[[تفسیر]]] قرآن بدون علم سخن گفتند و این همان است که خدا می‌فرماید: هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ...[۹۱][۹۲] و نیز از وی روایت کرده‌اند که فرمود: «آنچه را می‌دانید بگویید و آنچه را نمی‌دانید، بگویید خدا داناتر است؛ زیرا [گاه می‌شود] شخص دربارۀ آیه‌ای [از قرآن] گفتگو می‌کند و در اثر آن از فاصله‌ای دورتر از آنچه بین آسمان و زمین است، سقوط‍ می‌نماید»[۹۳].

از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «کسی که قرآن را با رأیش تفسیر کند، اگر به‌معنای واقعی برسد، پاداش داده نمی‌شود و اگر خطا کند، گناهش بر او است»[۹۴] و نیز روایت کرده‌اند که فرمود: «کسی که آیه‌ای از کتاب خدا را با رأیش تفسیر کند، کافر شده است»[۹۵].

امام رضا(ع) از پدرانش از امیر مؤمنان علی(ع) از رسول خدا(ص) از خدای متعال روایت کرده است که فرمود: «کسی که کلام مرا با رأیش تفسیر کند، به من ایمان نیاورده است»[۹۶] و نیز از آن حضرت روایت کرده‌اند که به ابن جهم فرمود: «اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تُؤَوِّلْ كِتَابَ اللَّهِ بِرَأْيِكَ»[۹۷]؛ «از خدا بترس و کتاب خدا را با رأیت تأویل مکن».

در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) نیز از تفسیر به رأی تحذیر شده است که برای اختصار از ذکر آن صرف‌نظر و به آنجا ارجاع داده می‌شود[۹۸][۹۹]

تخطئه تفسیرها و برداشت‌های نادرست از آیات

یکی از آفت‌هایی که همواره دامنگیر تفسیر قرآن بوده و هست، تفسیرها و برداشت‌هایی نادرست است که از سوی افراد ناآگاه و یا مغرض دربارۀ آیات قرآن انجام می‌گیرد. اگر این تفسیرها و برداشت‌ها مورد انکار افراد آگاه قرار نگیرد و نادرستی آنها برای مردم تبیین نشود، زمینه‌ای برای گمراهی و دور شدن افراد از مفاهیم و مقاصد واقعی قرآن ایجاد خواهد شد. از روایات به‌دست می‌آید که یکی از کارهای امامان معصوم(ع) توضیح نادرستی این‌گونه تفسیرها و جلوگیری از شیوع و رواج آنها در بین مسلمانان است. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «بنگرید علم خود را از چه کسی می‌گیرید؟ به راستی در میان ما اهل بیت همیشه عادل‌هایی هستند که تحریف غالیان و گرایش اهل باطل و تأویل نادانان را طرد می‌کنند»[۱۰۰]. در روایت‌های تفسیری نقل شده از امامان معصوم(ع) تخطئه تفسیرهای نادرست از آیات دیده می‌شود؛ برای نمونه: از ابو حمزه ثمالی روایت شده است که گفت: یکی از قاضیان اهل کوفه بر [[[امام]]] علی بن الحسین(ع) وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: خدا مرا فدای تو گرداند! مرا از [معنای] قول خدای عزّ و جلّ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ[۱۰۱] آگاه کن [آن حضرت] به وی فرمود: مردم عراق درباره آن، چه می‌گویند؟ عرض کرد: می‌گویند آن [قریه]‌ها مکّه است. فرمود آیا دزدی را در جایی بیش از دزدی به مکه دیده‌ای‌؟! عرض کرد: پس مقصود چیست‌؟ فرمود: مقصود [از آن قریه‌ها] مردان [آنها] است. عرض کرد: در کجای کتاب خدا این معنا [از قریه‌ها] قصد شده است‌؟ فرمود: آیا نشنیده‌ای که خدا فرموده است وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ[۱۰۲] و چه بسیار [[[اهل]]] قریه‌ای که از فرمان پروردگارشان و فرستاده‌های وی سرکشی کردند» و فرموده است: وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا[۱۰۳]؛ باید از قریه بپرسد یا از مردان و افراد کاروان‌؟ [آن حضرت] آیاتی را دربارۀ این معنا تلاوت کرد. [آن قاضی] گفت: فدایت شوم! پس آنان کیستند؟ فرمود: آنان ما هستیم و منظور از «آمنین» در سخن خدا سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ ایمن بودن از کژی و انحراف است»[۱۰۴]. امام(ع) برحسب این روایت، در پاسخ سؤال تفسیری قاضی کوفه ابتدا از وی می‌پرسد که مردم عراق این آیه را چگونه معنا می‌کنند تا نادرستی آن معنا را بیان فرماید و آن تفسیر نادرست در بین مردم جا باز نکند. در روایتی دیگر، نظیر این بیان از امام باقر(ع) در پاسخ برخی مفسران نقل شده است که برای اختصار به ذکر آدرس آن اکتفا می‌شود[۱۰۵]. همچنین روایت شده است که عباد بصری در راه مکه امام علی بن الحسین(ع) را می‌بیند و به آن حضرت می‌گوید: «جهاد و دشواری آن را ترک کرده و به حج و آسانی آن روی آورده‌ای و حال آنکه خدای متعال می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۰۶]. امام(ع) به وی فرمود: آیه را تمام کن [ادامه بده] پس [از آن خدای متعال] فرموده است: التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[۱۰۷] هرگاه کسانی را که دارای این صفات باشند، دیدیم، جهاد به اتفاق آنان از حج برتر است»[۱۰۸]. در این روایت نیز امام(ع) برداشت عباد بصری را از آیه إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى... تخطئه کرده و به نادرستی تفسیر بدون توجه به سیاق اشاره فرموده است. در روایت حسن بن علی وشاء نیز دیده می‌شود امام رضا(ع) پس از تفسیر إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ[۱۰۹] از وشّاء می‌پرسد: «این آیه را دربارۀ پسر نوح چگونه قرائت می‌کنند؟» وشّاء می‌گوید: "مردم آن را به دو صورت قرائت می‌کنند." حضرت قرائتی را که معنایش نفی فرزندی پسر نوح از حضرت نوح(ع) است تکذیب و تخطئه می‌کند و می‌فرماید: «هُوَ ابْنُهُ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَاهُ عَنْهُ حِينَ خَالَفَهُ فِي دِينِهِ»[۱۱۰]؛ او پسر نوح است، ولی وقتی با او در دینش به مخالفت برخاست، خدای عزّ و جل او را از وی نفی کرد». از اینکه حضرت پس از تفسیر صحیح آیه، قرائت دیگران را از آیه می‌پرسد و قرائتی را که معنای نادرستی از آیه ارائه می‌دهد، تکذیب می‌کند، روشن می‌شود که حضرت افزون بر تفسیر صحیح آیه خواسته است تفسیر و برداشت نادرست از آیه را نیز انکار و تخطئه کند و این، کاری دیگر غیر از تفسیر آیات است. در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) نیز پندار نادرست افراد نسبت به هاروت و ماروت در آیۀ ۱۰۲ سورۀ بقره به شدت تخطئه و بر نادرستی آن استدلال شده است که برای اختصار به نشانی آن اکتفا می‌شود[۱۱۱].[۱۱۲]

نفی اسرائیلیات

از روایات نقل شده از امامان معصوم(ع) به دست می‌آید که یکی دیگر از کارهای آنان، تخطئه و تکذیب دیدگاه‌ها و اخباری از یهود بوده که به وسیلۀ برخی یهودیان تازه مسلمان در بین مسلمانان منتشر و شایع شده بود؛ ازاین‌رو، می‌توان نفی اسرائیلیات را نیز یکی از جهات نقش مفسران برگزیدۀ خدا در تفسیر به شمار آورد. نمونه‌ای از آن روایات را به‌عنوان شاهد این مدعا یادآور می‌شوم: - زراره گوید: در کنار ابو جعفر (امام باقر(ع)) رو به خانۀ کعبه نشسته بودم، مردی از بجیله (قبیله‌ای از یمن) به نام عاصم بن عمر به آن حضرت گفت: کعب الاحبار می‌گوید: کعبه در هر صبح برای بیت المقدس سجده می‌کند. ابو جعفر(ع) فرمود: دربارۀ آنچه کعب گفته است، چه می‌گویی‌؟ گفت: راست است. ابو جعفر(ع) با حالت خشم فرمود: دروغ گفتی و کعب الاحبار [نیز] به تو دروغ گفته است. زراره گوید: آن حضرت را ندیدم که به کسی جز او [این‌چنین] روی آورد و بگوید: دروغ گفتی! سپس فرمود: خدا هیچ بقعه‌ای را در زمین خلق نکرده که در نزدش محبوب‌تر و گرامی‌تر از این خانه باشد[۱۱۳]. - در روایتی آمده است که امام رضا(ع) در تخطئۀ داستانی که در مورد حضرت داوود(ع) و دنبال کردن پرنده و نظر کردن به همسر اوریا و... نقل کرده‌اند، فرمود: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۱۴]؛ «لَقَدْ نَسَبْتُمْ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى التَّهَاوُنِ بِصَلَاتِهِ حَتَّى خَرَجَ فِي أَثَرِ الطَّيْرِ ثُمَّ بِالْفَاحِشَةِ ثُمَّ بِالْقَتْلِ»[۱۱۵]؛ از امیر مؤمنان علی(ع) روایت شده که فرمود: هر شخصی را پیش من آورند که گمان داشته باشد حضرت داوود(ع) با همسر اوریا ازدواج کرده، دو حدّ کیفر بر او جاری می‌کنم؛ یکی به خاطر پیامبری و دیگری به خاطر اسلام»[۱۱۶]. در تفسیر رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ[۱۱۷] از ابن عباس روایت کرده‌اند که گفت: معنای این آیه را از امام علی(ع) پرسیدم: فرمود: دربارۀ این آیه چه معنایی به تو رسیده است‌؟ گفتم: از کعب شنیدم که در تفسیر این آیه می‌گفت: سلیمان به دیدن اسب‌هایی که بر او عرضه داشتند، سرگرم شد تا اینکه وقت نماز گذشت، پس گفت: آنها اسب‌ها را که چهارده تا بودند به من برگردانید، پس فرمان داد پاها و گردن‌های آنها را با شمشیر بزنند و آنها را کشتند، پس خداوند [به کیفر آن] چهارده روز فرمان‌روایی را از او گرفت؛ زیرا که وی به اسب‌ها به واسطۀ کشتن آنها ستم کرد. امام علی(ع) فرمود: کعب دروغ گفته است. سلیمان روزی به خاطر اینکه قصد جهاد با دشمن داشت، به نمایش اسب‌ها مشغول شد تا اینکه خورشید غروب کرد، پس به فرمان خدای متعال به فرشتگان نگهبان خورشید فرمود آن را به من برگردانید؛ پس آن را برگرداندند و سلیمان نماز عصر را در وقتش به جای آورد و البته پیامبران ستم نمی‌کنند و به ظلم فرمان نمی‌دهند؛ زیرا آنان معصوم و پاک‌اند»[۱۱۸].[۱۱۹]

منابع

پانویس

  1. برای توضیح بیشتر این مطلب ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۷۵-۷۸.
  2. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۴۸-۵۴ و ۶۴-۷۵.
  3. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۵-۵۶.
  4. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۶.
  5. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  6. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۰۵، ح۱.
  7. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۸۴، ح۱۱.
  8. صدوق، معانی الاخبار، ص۳۵، ح۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۲، ح۵.
  9. مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۹۸، ح۶۲، قسمت اخیر این روایت را در ج۲۶، ص۱۰۵، ح۴ و کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۴۹ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِهِ، ح۳ بنگرید.
  10. مجلسی، بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۴، ح۲۱.
  11. مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۸، ح۲۳؛ صفار، بصائر الدرجات الکبری، ص۵۲۷.
  12. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۶-۵۸.
  13. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۸-۸۴.
  14. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۹۵.
  15. کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۱۶ (کتاب العلم، باب اختلاف الحدیث)، قسمتی از ح۱؛ صدوق (محمد بن علی) نیز این حدیث را با اندکی اختلاف لفظی آورده است (ر.ک: صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۵۷ (باب الاربعة)، ح۱۳۱).
  16. ر.ک: اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۳۰۰.
  17. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳، ح۳۳.
  18. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸، ح۴۱.
  19. ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۸۶، ح۸۹۹۳.
  20. مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۳۱۴، ح۱۸ و ج۴۰، ص۲۰۴، ح۱۱ و ج۴۴، ص۲۳۸، ح۲۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.
  21. امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۹۵، ح۳۶ و ج۱۸، ص۳۹۲، ح۹۸ و ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۱۴۹، خ ۵۴ و ص۲۰۴، ح۱۱ و ج۲۵، ص۳۷، ح۴ و ص۴۳، ح۱۷ و ج۳۲، ص۳۴۸، ح۳۳۰ و ج۳۶، ص۲۰۲، ح۶ و ج۳۷، ص۲۵۷، ح۱۴، ض ۳۱۴ و ح۴۹ و ج۳۸، ص۹۷، ح۱۵ و ص۳۴۱، ح۱۷ و ج۳۹، ص۲۰۱، ح۳۲، ۲۶۷ و ۴۳، ج۴۰، ص۱۴، ح۲۹ و ج۴۱، ص۱۸۲، ح۱۸ و ج۴۶، ص۲۳۲، ح۹.
  22. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۲۰۱، ح۴۰ و ص۲۰۲، ح۶-۷ و ص۲۰۳، ح۸ و ص۲۰۴، ح۱۱ و ص۲۰۵، ح۱۲ و ص۲۰۶، ح۱۳-۱۶ و ص۲۸۶ و ج۴۱، ص۳۰۱، ح۳۲ و ص۳۲۷ و ج۱۰، ص۱۲۰، ۱۴۵ و ۴۵ و ج۲۴، ص۱۰۷ و ۲۰۳ و ج۳۳، ص۵۳ و ج۲۸، ص۱۹۹ و ج۳۹، ص۴۷ و ۲۱۰ و ج۳۸، ص۱۸۹؛ الغدیر، ج۵، ص۴۶۸-۵۰۱.
  23. مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۳۱۴، ح۱۸ و ج۴۰، ص۲۰۴، ح۱۱ و ج۴۴، ص۲۳۸، ح۲۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.
  24. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۴۲ (باب عزائم القرآن، پایان ح۱).
  25. ر.ک: کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۷۳ (كِتَابُ الْحُجَّة، بَابُ الاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّةِ، ح۴)، ص۲۴۶ (بَابُ جِهَاتِ عُلُومِ الْأَئِمَّةِ(ع)، ح۲)، ص۲۲۱ (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْم، ح۱-۸) ص۲۲۳ (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ، ح۱-۷)، ص۲۶۱ (بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ، ح۱)، ص۵۲۸ (بَابُ مَا جَاءَ فِي الِاثْنَيْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَيْهِمْ(ع)، ح۳) و ص۴۷۰ (بَابُ مَوْلِدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(ع)، ح۳).
  26. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۹۵-۹۸.
  27. وی ابو بکر محمد بن حسن معروف به نقّاش موصلی متوفای سنه ۳۵۱ هجری مؤلف شفاء الصدور فی تفسیر القرآن الکریم است (ر.ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۵۰).
  28. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵.
  29. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵؛ عاملی، مرآة الانوار، ص۵؛ ابن عطیه (عبد الحق بن ابی بکر غرناطی متوفای ۵۴۳ یا ۵۴۶) نیز از ابن عباس نقل کرده که گفته است: آنچه از تفسیر قرآن فراگرفته‌ام، از علی بن ابی طالب است؛ جفری، آرتور، مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳؛ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۸۹ و ۹۰.
  30. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵.
  31. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۹۴، ح۱۳۶.
  32. متن عبارت وی چنین است: «وَ مِنَ الْعُلُومِ عِلْمُ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ عَنْهُ أُخِذَ وَ مِنْهُ فُرِّعَ وَ إِذَا رَجَعْتَ إِلَى كُتُبِ التَّفْسِيرِ عَلِمْتَ صِحَّةَ ذَلِكَ لِأَنَّ أَكْثَرَهُ عَنْهُ وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ وَ قَدْ عَلِمَ النَّاسُ حَالَ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي مُلَازَمَتِهِ وَ انْقِطَاعِهِ إِلَيْهِ وَ أَنَّهُ تِلْمِيذُهُ وَ خِرِّيجُهُ وَ قِيلَ لَهُ أَيْنَ عِلْمُكَ مِنْ عِلْمِ ابْنِ عَمِّكَ فَقَالَ كَنِسْبَةِ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَطَرِ إِلَى الْبَحْرِ الْمُحِيطِ»؛ (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹).
  33. «سوگند به بادهای ابرگستر،» سوره ذاریات، آیه ۱.
  34. «که (ابرهای) گرانبار را برمی‌دارند،» سوره ذاریات، آیه ۲.
  35. «و سبک روانه می‌شوند» سوره ذاریات، آیه ۳.
  36. «و کار پخش (باران در سرزمین‌ها) را انجام می‌دهند» سوره ذاریات، آیه ۴.
  37. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۲۴۸ (تفسیر آیات اول سوره ذاریات).
  38. «ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر می‌آوریم ببخشید و بر آن نباشید که از نامرغوب‌های آنها ببخشید در حالی که خود نیز آنها را جز با چشم‌پوشی نسبت به آنها نمی‌ستاندید؛ و بدانید که خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره بقره، آیه ۲۶۷.
  39. «ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر می‌آوریم ببخشید و بر آن نباشید که از نامرغوب‌های آنها ببخشید در حالی که خود نیز آنها را جز با چشم‌پوشی نسبت به آنها نمی‌ستاندید؛ و بدانید که خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره بقره، آیه ۲۶۷.
  40. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۶۱۱.
  41. ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص۷-۱۳.
  42. ر.ک: صدوق، التوحید، ص۹۰، نمونه دیگر این روایات را در همان منبع، ص۲۳۱ و ۲۳۲ بنگرید.
  43. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  44. ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۲۳، ح۴ و ۵ و ص۳۲۵، ح۱۵.
  45. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.
  46. ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۸ و ۴۴۰، ح۳، ۴، ۵، ۹، ۱۱ و ۱۲.
  47. «باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد» سوره عبس، آیه ۲۴.
  48. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۱۴-۲۱۵، ح۱ و ۲.
  49. «بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان می‌آورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.
  50. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۸۱-۸۲، ح۲، ۳، ۴، ۵، ۶ و ۷.
  51. ر.ک: همین کتاب، ص۶۰-۸۴؛ معرفت، کتاب التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۴۸۶-۵۶۶.
  52. ر.ک: همین کتاب، ص۹۸ (گفت‌وگوی طلحه با امام علی(ع)).
  53. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۹۹-۱۰۲.
  54. «راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.
  55. «بگو آیا می‌خواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟» سوره مائده، آیه ۶۰.
  56. «بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید» سوره مائده، آیه ۷۷.
  57. ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲۲ (تفسیر سوره حمد)، ح۳۹.
  58. «و به گواهی‌دهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام می‌کشیم)» سوره بروج، آیه ۳.
  59. «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.
  60. «به راستی در این، نشانه‌ای است برای کسی که از عذاب جهان واپسین بیم دارد؛ آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است» سوره هود، آیه ۱۰۳.
  61. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۵، جزء ۱۰، ص۴۶۷.
  62. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  63. «بگو او خداوند یگانه است * خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۱-۲.
  64. «نه زاده است و نه او را زاده‌اند * و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۳-۴.
  65. صدوق، التوحید، ص۹۱.
  66. «و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.
  67. «و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.
  68. کلینی، روضة الکافی، ج۸، ص۵۲، ح۲۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۱۱ (تفسیر آیات ۱۱-۱۵ سوره انبیاء، ح۵).
  69. «و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.
  70. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  71. ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۵ (ذیل آیه ۱۰۱ سوره نساء، ح۶).
  72. «از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بی‌گمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.
  73. حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۳۸۶ (ح ۸۹ سوره نساء).
  74. «و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.
  75. ر.ک: صدوق، التوحید، ص۱۶۸ (باب ۲۶ باب معنی رضاه عزّ و جلّ و سخطه، ح۲).
  76. «و (امر) پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا رسند،» سوره فجر، آیه ۲۲.
  77. ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۵۷۴، ح۲۰.
  78. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۱ (باب ۲۸ فی ما جاء عن الامام علی بن موسی الرضا(ع) من الاخبار المتفرقة، ح۲۹). سند: این حدیث به واسطه «ابو حیّون» مجهول است. در ذیل این حدیث آمده است: «ثُمَّ قَالَ إِنَّ فِي أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً كَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْكَماً كَمُحْكَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْكَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْكَمِهَا فَتَضِلُّوا»
  79. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۲، این روایت از تفسیر نعمانی نقل شده و از نظر سند مجهول است.
  80. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۴۹ (باب ۱۳، ابواب صفات قاضی)، ح۶۴.
  81. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۰ فی ما انزل القرآن، ح۷.
  82. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۰۲ کتاب فضل القرآن باب النوادر، ح۱۴.
  83. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۰۲-۱۰۶.
  84. متن روایت چنین است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ يَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالَ هَكَذَا يَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) بِعِلْمٍ تُفَسِّرُهُ أَمْ بِجَهْلٍ قَالَ لَا بِعِلْمٍ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) فَإِنْ كُنْتَ تُفَسِّرُهُ بِعِلْمٍ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَسْأَلُكَ قَالَ قَتَادَةُ سَلْ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي سَبَإٍ وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالَ قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ كَانَ آمِناً حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) نَشَدْتُكَ اللَّهَ يَا قَتَادَةُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّهُ قَدْ يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَتُذْهَبُ نَفَقَتُهُ وَ يُضْرَبُ مَعَ ذَلِكَ ضَرْبَةً فِيهَا اجْتِيَاحُهُ قَالَ قَتَادَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يَرُومُ هَذَا الْبَيْتَ عَارِفاً بِحَقِّنَا يَهْوَانَا قَلْبُهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ لَمْ يَعْنِ الْبَيْتَ فَيَقُولَ إِلَيْهِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ(ع) الَّتِي مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ إِلَّا فَلَا يَا قَتَادَةُ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ كَانَ آمِناً مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ قَتَادَةُ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ لَا فَسَّرْتُهَا إِلَّا هَكَذَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»؛ (کلینی، روضة الکافی، ج۸، ص۲۱۲، ح۴۸۵).
  85. ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۲۸۷، ح۴ و ص۲۹۲، ح۱۳.
  86. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۱۰، ح۹.
  87. کلینی، فروع الکافی، ج۵، ص۶۸ (کتاب المعیشة، باب دخول الصوفیة علی ابی عبد الله(ع) و...)، ح۱)؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۳۵، ح۲۳.
  88. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۰۶-۱۰۸.
  89. مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۷ باب تفسیر القرآن بالرأی، ح۲، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸، ح۶.
  90. صدوق، التوحید، ص۹۰، ح۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۰، ح۳۵.
  91. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  92. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۳۵، ح۱۸.
  93. «مَا عَلِمْتُمْ فَقُولُوا وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا اللَّهُ أَعْلَمُ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَنْتَزِعُ الْآيَةَ مِنَ الْقُرْآنِ يَخِرُّ فِيهَا أَبْعَدَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ»، (تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷، ح۳؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۹، ح۱۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۴۹، ح۶۸. به البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸، ح۲ نیز بنگرید.
  94. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷، ح۲. در همین صفحه به ح۴ نیز بنگرید؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۱۰، ح۱۱ و ۱۳.
  95. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۳۹، ح۴۵.
  96. این روایت را صدوق با سند معتبر در سه کتاب خود آورده است. متن روایت چنین است: «مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي»؛ (التوحید، ص۶۸ (باب التوحید و نفی التشبیه، ح۳۳)؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۱۶ (باب ما جاء عن الرضا علی بن موسی(ع) من الاخبار فی التوحید، ح۴)؛ الأمالی، ص۵۵، مجلس دوم، ح۳).
  97. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۸، ح۳۱.
  98. التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص۱۴؛ همچنین ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۹، ح۸ و ص۱۴۸، ح۶۳.
  99. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۰۸-۱۰۹.
  100. کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۸۱، کتاب فضل العلم باب صنعة العلم و فضله، ح۲.
  101. «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شب‌ها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.
  102. «و چه بسیار (مردم) شهری که از فرمان پروردگار خویش و پیامبران وی سرپیچیدند و ما از آنها حسابی سخت کشیدیم و آنها را به عذابی ناشناخته عذاب کردیم» سوره طلاق، آیه ۸.
  103. «و از (مردم) شهری که در آن بودیم و از کاروانیانی که با آنها (به اینجا) روی آورده‌ایم بپرس و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره یوسف، آیه ۸۲.
  104. مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۲۳۴، ح۲.
  105. مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۲۳۴، ح۳.
  106. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  107. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان، نمازگزاران، سجده‌کنندگان، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  108. کلینی، فروع الکافی، ج۵، ص۲۴ (کتاب الجهاد باب ۶) ح۱؛ حویزی، نور الثقلین، ج۲، ص۲۷۲، ح۳۵۸.
  109. «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست» سوره هود، آیه ۴۶.
  110. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۰۶-۱۰۷ و ۱۱۶ (تفسیر آیات ۳۶-۴۹، سوره هود، ح۱۷ و ۴۷).
  111. ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص۴۷۵.
  112. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۱۰-۱۱۲.
  113. حویزی، نور الثقلین، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵. این روایت از کافی و سند آن نیز صحیح است.
  114. «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  115. بحرانی،البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۴، ح۲.
  116. طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۷۳۶ (تفسیر آیات ۲۱-۲۵ سوره ص).
  117. «آنها را نزد من بازگردانید! آنگاه به دست کشیدن به ساق و گردن‌ها (ی آنها) آغازید» سوره ص، آیه ۳۳.
  118. طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.
  119. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۱۲-۱۱۳.

جستارهای وابسته