تقوا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از التزام به احکام دینی)

تقوا به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید، در اصطلاح اخلاقی، به معنای اطاعت اوامر و پرهیز از نواهی الهی است. آیات و روایات مواردی را در اهمیت تقوا بیان کرده‌اند مانند: ملاک کرامت و سعادت؛ بهترین توشه و نوعی پوشش معنوی برای انسان. اطاعت از امر و نهی خداوند؛ صدق در گفتار، میانه‌روی، فروتنی؛ روزه‌داری؛ مراعات و اجرای حدود الهی و غیره از جمله عوامل رسیدن به تقوا و البته گناه و نافرمانی خداوند مهمترین مانع در رسیدن به آن است. باید توجه داشت ثمرات تقوا در دو حوزۀ فردی و اجتماعی خلاصه می‌‌شود مانند: ایمان به غیب؛ تشخیص حق از باطل؛ جلب دوستی پروردگار؛ رهایی از تنگناها، خطاها و نجات از سختی‌ها و شبهات؛ خنثی شدن توطئه‌های دشمنان؛ سبب نزول برکات الهی و غیره.

معناشناسی

معنای لغوی

تقوا در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده[۱] آمده است. تقوا یعنی قرار دادن نفس در هیأتی که در حفظ و حراست از عذاب الهی باشد. «متّقی» کسی است که دائماً در حفظ و پناه وقایه‌ای در مقابل زشتی‌ها و امور مضر است[۲].

معنای اصطلاحی

در ادبیات معارف اسلامی تقوا به معنای حفظ خویشتن از مطلق محظورات است؛ اعم از محرمات و مکروهات[۳]. برخی ترک بعضی از مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانسته‌اند[۴]، چنان که پیامبر اکرم (ص) وجه نامگذاری پرهیزگار به متّقی را انجام ندادن برخی از مباحات به انگیزه پرهیز از حرام‌ها دانسته است[۵].[۶]

«تقوا» در اصطلاح اخلاقی، به معنای اطاعت اوامر و پرهیز از نواهی الهی و حفظ نفس از بیم خشم خدای تعالی است[۷]. در اصطلاح عرفانی نیز به معنای حفظ حدود الهی و وفا بر عهد است[۸]. همچنین تقوا به معنای حق را در فضایل سپر و مانع خود قراردادن و نسبت دادن همه کمالات به حق و خود را در نقایص سپر حق قرار دادن و نسبت دادن همه نقائص به خود است[۹]. برخی نیز تقوا را حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق، همراه با ترک امور مشتبه می‌دانند[۱۰].

تقوا با واژه ورع مرتبط است. اگرچه ورع غیر از تقواست، اما در بسیاری از موارد به همان معنای تقوا به‌کار می‌رود. ورع به معنای شدت خودنگهداری و سختگیری بر نفس[۱۱] و در اصطلاح، به معنای خودنگهداری و حفظ خویش از معاصی و مشتهیات[۱۲] و پرهیز از حرام و شبهه[۱۳] است؛ در واقع ورع اخص از تقواست[۱۴].

پیشینه

در ادیان الهی به تقوا توجه شده است؛ چنان‌که در کتاب مقدس به تقوا و دوری از افعال زشت امر شده است و بر تقوا با عنوان حقیقتی که نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت نیز سودمند است، تأکید شده است[۱۵]. تقوا در فرهنگ و معارف الهی، ارج و اهمیت ویژه‌ای دارد.

در قرآن کریم از تقوا با عنوان بهترین لباس[۱۶] و بهترین توشه[۱۷] یاد شده، خداوند مؤمنان را به تقوا فراخوانده است[۱۸]. در منابع روایی نیز باب ویژه‌ای به آن اختصاص داده شده است[۱۹]. بعضی روایات، آن را کلید درهای بسته، ذخیره رستاخیز، ابزار آزادی انسان از بردگی شیطان و وسیله نجات از هر امر مهلک معرفی کرده‌اند[۲۰].[۲۱]

اهمیت تقوا از نگاه قرآن و احادیث

باتوجه به آیات و روایات مواردی در بیان اهمیت تقوا بیان شده است که عبارت‌اند از:

  1. تقوا ملاک کرامت و سعادت: خداوند متعال ملاک برتری انسان‌ها را داشتن تقوا و پرهیزکاری می‌‌داند: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۲۲]. همچنین در روایتی پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «خداوند در قیامت به همه انسان‌ها خطاب می‌کند من شما را به اموری فرمان دادم؛ ولی آنها را ضایع ساختید و در مقابل، انساب و قوم عشیرۀ خودتان را بالا بردید، اما امروز من منسوبان به خود را بالا می‌برم و نسب‌های شما را نابود می‌‌کنم. سپس متقیان را مورد خطاب قرار می‌‌دهد و می‌‌گوید کجایند متقیان؟»[۲۳].[۲۴]
  2. بهترین توشه: تقوا بهترین توشه معنوی است. چنانکه در آیۀ ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۲۵] از تقوا به عنوان بهترین توشه یاد شده است[۲۶]. همچنین پیامبر اکرم (ص) با خداوند اینچنین مناجات می‌‌کردند: «خدایا! همه ما را در مسیر هدایت و تقوا را ‌توشۀ راه و بهشت را پایانِ کارمان ما قرار بده»[۲۷].[۲۸]
  3. پوشش معنوی: تقوا بهترین پوشش معنوی است: ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ[۲۹]. خداوند متعال در این آیه پس از یادآوری لباس ظاهری انسان به ذکر لباس باطنی و معنوی تحت عنوان تقوا می‌پردازد که بدی‌های باطنی انسان مانند شرک، گناهان و رذائل اخلاقی را می‌پوشاند. اما اینکه چرا تقوا از نگاه قرآن بهترین پوشش معنوی است، شاید بدین دلیل که در روایات، تقوا به عنوان لباس پاکیزه معرفی شده است، چنانکه سعید بن ابی هلال از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌‌کند هرگاه پیامبر آیۀ ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا[۳۰] را می‌خواند، می‌‌فرمود: «خدایا! به نفس من تقوا عطا کن و آن را پاکیزه فرما که برای تزکیه و پاکیزه کردن آن، تو بهترینی»[۳۱].[۳۲]

حقیقت تقوا

قرآن کریم، تقوا را امری قلبی و باطنی می‌داند[۳۳] که مانند لباسی انسان را در برابر ناملایمات حفظ می‌کند[۳۴] امام‌ صادق(ع) نیز تقوا را امری قلبی شمرده[۳۵] و آن را به حضور در مواضع امر الهی و غیبت در مواضع نهی الهی تفسیر کرده است[۳۶].

تقوا وسیله پوشش زشتی‌های باطن و حضور در محضر ربوبیت است[۳۷] و ورع به این معنا نیست که شخص پیشانی اهل عبادت داشته باشد و از مردم اعراض کند، بلکه طبق روایتی از رسول خدا(ص)[۳۸] حقیقت تقوا در قلب است[۳۹].[۴۰]

مراتب و اقسام

قرآن کریم به رعایت تقوا در حد استطاعت و توان امر کرده[۴۱] و در بعضی از آیات نیز به رعایت حقِّ تقوا توصیه شده است[۴۲]. بعضی از مفسران جمع میان این دو آیه را این‌گونه تفسیر کرده‌اند که رعایت حقِّ تقوا از طرفی بسته به عبودیتی است که هیچ‌گونه خودخواهی و غفلتی در آن نباشد و از طرف دیگر رعایتش برای بیشتر مردم امکان‌پذیر نیست؛ لذا جمع میان آیات به این است که هر کسی به قدر توان، باید در مسیر حقِّ تقوا قدم بردارد[۴۳].

علمای اخلاق، تقوا را دارای مراتبی می‌دانند و معتقدند هر کس بالاترین مرتبه ایمان را داشته باشد و جوهر روح و روانش از همه صاف‌تر باشد، مراتب بالاتری از تقوا خواهد داشت؛ در مقابل، معاصی و ترک تقوا سبب ضعف ایمان، قساوت قلب و وقوع شرک می‌گردد[۴۴].

بعضی از اهل معرفت، برای تقوا سه مرتبه ذکر کرده‌اند:

  1. تقوای عوام که پرهیز از محرمات است.
  2. تقوای خواص که پرهیز از اسناد کمالات افعال و صفات به خود است.
  3. تقوای خواص از کاملان که پرهیز از اسناد وجود به غیر حق‌تعالی در فعل، صفت و ذات است[۴۵].[۴۶]

سه نوع تقوا برای انسان‌های متقی وجود دارد:

  1. تقوای مقدماتی: تقوای مقدماتی یعنی تقوایی که فرد را به صورت خودکار به انجام واجبات و ترک محرمات سوق نمی‌دهد، بلکه اعمال توسط فرد از روی تکرار، تلاش و تحمیل حاصل می‌‌شود.
  2. ملکۀ تقوا: این ملکه بر اثر ممارست و تلاش در مرحلۀ اول تقوا یعنی تقوای مقدماتی ایجاد می‌‌شود.
  3. تقوای گزینشی: تقوا گزینشی یعنی اینکه فرد برخی اعمال مانند نماز خواندن و زکات دادن را انجام می‌‌دهد، اما نسبت به بعضی از اعمال که باید در آن تقوا رعایت شود سستی کرده و رعایت نمی‌کند، در واقع فرد نسبت به تمام امور تقوا را رعایت نمی‌کند به این نوع تقوا، تقوای گزینشی می‌‌گویند[۴۷].

عوامل ایجاد تقوا

برخی از عواملی که موجب ایجاد تقوا می‌‌شوند عبارت‌اند از:

  1. اطاعت از امر و نهی خداوند: در روایتی امام صادق (ع) برای به دست آوردن تقوا فرمودند: «تقوا آن است که همان جایی باشی که خداوند تو را به آن امر کرده و هرگز در جایی که از آن نهیت کرده است نباشی»[۴۸].
  2. صدق در گفتار، میانه‌روی، فروتنی، عمل نافع، یقین به بهشت و جهنم، بزرگ داشتن خداوند، عواملی است که می‌‌تواند موجب به وجود آمدن تقوا شود[۴۹].
  3. روزه‌داری: روزه‌داری سبب تقویت اراده، مقاومت در برابر شهوات و فروکش کردن هواهای نفسانی و در نهایت، رسیدن به تقواست[۵۰].[۵۱]
  4. پیروی از صراط مستقیم و دوری از راه‌های دیگر تقوای دینی بدون تبعیت از صراط مستقیم و اجتناب از راه‌های دیگر به دست نمی‌آید[۵۲].[۵۳]، همان گونه که در آیه ۱۷ سوره محمد بخشیدن تقوا بر تسلیم شدن در برابر فطرت پاک انسانی و پیروی از حق[۵۴] مترتب گشته است.
  5. مراعات و اجرای حدود الهی از آنجا که خداوند امور دشواری چون قصاص را به انگیزه پرهیز از آتش با اجتناب از معاصی واجب ساخته است، می‌توان اجرای حدود الهی و از جمله قصاص را از عوامل تقوا دانست[۵۵].
  6. یادآوری پیام‌های آسمانی پذیرش جدّی کتاب‌های آسمانی و یادآوری پیام‎های آنها می‌تواند انسان‌ها را به تقوا برساند[۵۶].[۵۷]

در بعضی روایات، سبب و منشأ تقوا، ایمان[۵۸] و معرفت به خداوند[۵۹] شمرده شده است. بعضی علمای اخلاق[۶۰] سبب تقوا را ایمان به خدا و معرفت و یقین به آثار گناه و ثواب و عقاب می‌دانند؛ زیرا هرچه یقین بیشتر باشد، پرهیز از گناهان بیشتر است و کسی که بداند خداوند پیوسته حاضر و ناظر به احوال اوست، در همه حالات، در پنهان و آشکار، ادب را رعایت کرده، از هر مخالفتی پرهیز می‌کند[۶۱].[۶۲]

موانع و طریق تحصیل

گناه و نافرمانی خداوند ناشی از نقصان یقین شخص[۶۳] و تعلق قلب به حب دنیا و حب نفس (کید نفس)[۶۴] است که نفس به واسطه کوچک نشان‌دادن گناهان، انسان را به ارتکاب آنها می‌کشاند[۶۵]. برخی علمای اخلاق، ازجمله راه‌های دستیابی تقوا را مخالفت با هوای نفس، به کمک روزه و امثال آن می‌دانند که سبب قوت نفس در پرهیز از گناهان می‌شود[۶۶]. آنان معتقدند محاسبه نفس در همه حرکات و سکنات، سبب حصول تقوا می‌شود؛ به این معنا که بنده از نفس خود در انجام وظایف و تکالیف و جبران خطاها حساب‌کشی کند و در صورت کوتاهی، آن را سرزنش و بازخواست کند[۶۷].[۶۸]

آثار و فوائد

ثمرات تقوا در دو حوزۀ فردی و اجتماعی خلاصه می‌‌شود:

  1. اثرات تقوا در حوزه فردی:
    1. اثرات مادی تقوا: تقوا فقط امری ورای زندگی و در راستای پیشرفت‌های معنوی نیست، بلکه در مسیر عادی و مادی زندگی عنصر بسیار موثر برای کمک رسانی به متقین است[۶۹]، چنانکه در قرآن هم به این موضوع اشاره شده است، به این بیان که متقین سرانجام زمین را به ارث می‌‌برند[۷۰]. همان‌گونه که مالک بهشت هم خواهند شد[۷۱].[۷۲]
    2. ایمان به غیب: تقوا سبب پیدا شدن ایمان به غیب برای متقین می‌‌شود: سوره بقره، آیه ۳.</ref> نکته ای که در این صفت مقدس وجود دارد این است، ایمان به غیب با علم به غیب متفاوت است در واقع ایمان به غیب مرحله ای بالاتر از علم به غیب است[۷۳].
    3. تقوا سبب تشخیص حق از باطل برای متقین خواهد شد[۷۴].
    4. تقوا عاملی موثر برای جلب دوستی پروردگار برای متقین می‌‌شود[۷۵]، فایدۀ چنین دوستی به معنای دریافت تمام نیکی و خیر توسط تقواست، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در نامه‌ای که به وسیلۀ محمّد بن ابی بکر برای مردم مصر نوشتند، این عبارت را نیز آوردند[۷۶].
    5. تقوا موجب رهایی از تنگناها، خطاها و نجات از سختی‌ها و شبهات و آسان شدن کارها و مشکلات متقین می‌‌شود[۷۷].
    6. عمل همراه با تقوا ناچیز نیست: امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «هیچ عملی با تقوی اندک نیست و چگونه عملی با توجه به تقوا ناچیز و اندک باشد آنچه پذیرفته می‌شود اندک است»[۷۸].[۷۹]
  2. اثرات تقوا در حوزه اجتماعی:
    1. حفظ شعائر: تقوا سبب می‌‌شود متقین شعائر اسلامی را حفظ کنند.
    2. تقوا سبب خنثی شدن توطئه‌های دشمنان خواهد شد[۸۰].
    3. تقوا سبب نزول برکات الهی برای همۀ متقین خواهد شد[۸۱].
    4. تقوا موجب نزول امداد الهی برای متقین خواهد شد[۸۲].[۸۳]

تقوا در گستره علم، ضامن حفظ اعتقاد و سعادتمندی در دنیا و آخرت[۸۴] و تربیت صحیح نسل‌های آینده تاثیر دارد، تطمیع‌ها و تهدیدها در دانشمند متقی، تأثیری نمی‌گذارد و او را از رسالتش باز نمی‌دارد[۸۵]. علم بدون تقوا موجب فساد و تباهی است[۸۶].[۸۷]

ویژگی‌های متقین

در آیات و روایات ویژگی‌هایی برای متقین بیان شده است مانند:

  1. ایمان به غیب، روز بازپسین، ملائکه، پیامبران خدا، کتاب‌های آسمانی و... [۸۸]، ایمان به غیب یعنی گرویدن به اموری که با حواس پنج گانه درک نمی‌شوند همچون اصول دین (توحید، نبوت، امامت، معاد و...) و ایمان به فرشتگان، بهشت و دوزخ، حساب، رجعت، قیام حجت الهی و...[۸۹].
  2. برپا داشتن حقیقت نماز[۹۰]، پرهیزگاران نماز را از محدوده لفظ و مفهوم بیرون برده، وجود عینی آن را در محدوده جان خویش متمثل می‌سازند، به گونه‌ای که حقیقت نماز ناهی از فحشاء و منکر را درمی‌یابند و سپس در جامعه تجلّی می‌بخشند و با تبلیغ و تعلیم دیگران برای یافتن روح نماز، به اقامه آن در جامعه می‌پردازند[۹۱].
  3. زکات دادن و انفاق مال در راه خدا[۹۲]، متقیان از روزی‌های مادی (ثروت، غذا و...) و معنوی خود (جاه و مقام و دانش و...) در راه خدا انفاق می‌کنند. آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز زکات دادن را از صفات آنان می‌شمارد و آیاتی نیز ایشان را در حال توانگری و تهیدستی، اهل انفاق و گشاده دست می‌خوانند.
  4. آمرزش خواهی از خدا و عدم اصرار بر گناه پرهیزگاران در پی گناهشان خدا را یاد و استغفار می‌کنند و دانسته بر گناهانی که انجام داده‌اند اصرار نمی‌ورزند[۹۳]. هرگاه فکر گناه از ذهنشان بگذرد خدا و ثواب و عقاب او را به یاد می‌آورند و با روشن‌بینی آن گناه را ترک می‌کنند[۹۴]. همچنین از صفات پرواپیشگان، استغفار در سحرگاهان است[۹۵].[۹۶]
  5. ترس از خدا: ترس از خدا و نگرانی دربارۀ قیامت یکی از ویژگی‌های بارز متقین است[۹۷].
  6. حفظ آبرو: امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «متقین در هنگام تنگ‌دستی و سختی، آبروی خود را حفظ می‌کنند و با حفظ شخصیت خویش با صبر و پایداری و تدبیر و قناعت بر مشکلات فائق می‌آیند»[۹۸].
  7. پاکی، احسان، فرونشاندن خشم و گذشت از لغزش‌ها از جمله ویژگی‌های متقین است[۹۹].
  8. امیرالمؤمنین (ع) ویژگی‌های دیگر متقین را این چنین عنوان می‌‌کند: در فراگیری دانش حریص‌اند و دانش را با حلم و بردباری آمیخته‌اند، در زندگی و امور اقتصادی و مالی مراقبت ویژه دارند و از اسراف و تبذیر، پرهیز دارند، هنگام تلاش برای زندگی و تنظیم معیشت از عبادت و راز و نیاز با خدا نمی‌کاهند، همواره درصدد تحصیل مال از راه حلال‌اند، در مسیر زندگی، از بزرگ‌ترین خطر مالی و اقتصادی و اخلاقی که همان طمع‌ورزی است به‌شدت پرهیز می‌کنند، در پوشش و لباسشان اصل اعتدال و میانه‌روی را رعایت می‌کنند.

در مجموع می‌‌توان گفت متقین مطیع کامل اوامر الهی هستند[۱۰۰].[۱۰۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۸؛ المصباح، ص ۶۶۹، «وقی».
  2. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۱۸۵؛ خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  3. مفردات، ص ۸۸۱، «وقی».
  4. مفردات، ص ۸۸۱.
  5. مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۱۹؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص ۲۶۷.
  6. خراسانی، محمد مهدی، تقوا، دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  7. ‌خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰.
  8. ‌کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۷.
  9. ‌قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۶.
  10. ‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.
  11. ‌فراهیدی، کتاب العین، ۲/۲۴۲.
  12. ‌نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۵–۱۸۰.
  13. ‌کاشانی، شرح منازل، ۲۶۴.
  14. گرامی، علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۷۶ – ۴۸۲.
  15. کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتائوس، ب۴، ۸.
  16. ‌سوره اعراف، آیه ۲۶.
  17. ‌سوره بقره، آیه ۱۹۷.
  18. ‌سوره آل عمران، آیه ۱۰۲؛ سوره تغابن، آیه ۱۶.
  19. ‌کلینی، الکافی، ۲/۷۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵۷.
  20. ‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، خ۲۲۱، ۳۲۹.
  21. گرامی، علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۷۶ – ۴۸۲.
  22. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  23. «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَمَرْتُکُمْ فَضَیَّعْتُمْ مَا عَهِدْتُ إِلَیْکُمْ فِیهِ وَ رَفَعْتُمْ أَنْسَابَکُمْ فَالْیَوْمَ أَرْفَعُ نَسَبِی وَ أَضَعُ أَنْسَابَکُمْ أَیْنَ‏ الْمُتَّقُون»؛ ‏ بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۷۸ - ۲۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۴۶۴.
  24. ر.ک: خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  25. «رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
  26. ر. ک: خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  27. «رَسُولُ اللَّهِ (ص): اللَّهُمَّ اجْمَعْ أَمْرَنَا عَلَی الْهُدَی وَ اجْعَلِ التَّقْوَی زَادَنَا وَ الْجَنَّةَ مَآبَنَا»؛ الأمالی للصدوق، ص۴۲۱، ح۵۵۹، روضه الواعظین، ص۴۹۵؛ بحارالأنوار، ج۷۰، ص۳۷۸، ح
  28. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۸۴-۲۸۵.
  29. «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است» سوره اعراف، آیه ۲۶.
  30. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.
  31. «عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی هِلَالٍ: کَانَ رَسُولُ اللَّه‏(ص) إذا قَرَأَ هذه الایة ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا﴾ وقف ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا وَ أَنْتَ وَلِیُّهَا وَ مَوْلَاهَا وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ بحار الأنوار، ج۱، ص۱۸۷، ح۱۱؛ المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۸۷؛ ح۱۱۱۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۴۳۶؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۳۱، ص۱۹۴؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۳۳۸، ح۱۴۸۱ عن أبی هریره و کلّها نحوه، کنز العمّال، ج۲، ص۶۹۶، ح۵۱۱۳ و راجع، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۸۸ ح۷۳.
  32. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۸۴-۲۸۵.
  33. سوره حج، آیه ۳۲؛ ‌طبرسی، مجمع البیان، ۷/۱۳۳؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳/۵۶.
  34. سوره اعراف، آیه ۲۶.
  35. ‌صدوق، صفات الشیعه، ۲۷.
  36. ابن‌فهد، عدة الداعی، ۳۰۳.
  37. ‌امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۴۹.
  38. ‌طوسی، الامالی، ۵۳۶.
  39. ‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۸۵.
  40. گرامی، علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۷۶ – ۴۸۲.
  41. سوره تغابن، آیه ۱۶.
  42. سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
  43. ‌طباطبایی، المیزان، ۳/۳۶۷.
  44. ‌طباطبایی، المیزان، ۱/۱۶۶.
  45. ‌قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳۶.
  46. گرامی، علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۷۶ – ۴۸۲.
  47. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱ و دانش اخلاق اسلامی، ص ۳۶۸.
  48. بحارالأنوار، ج۷، ص۲۸۵.
  49. نهج البلاغة، چاپ عبده، خطبه ۱۹۱.
  50. سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  51. ر.ک: خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  52. المیزان، ج ۷، ص ۳۷۸ - ۳۷۹.
  53. سوره انعام، آیه ۱۵۳.
  54. المیزان، ج ۱۸، ص ۲۳۹.
  55. سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  56. سوره بقره، آیه ۶۳.
  57. خراسانی، محمد مهدی، دائره المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  58. ‌آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۷۱.
  59. ‌مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۹۵.
  60. ‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۱۵۴–۱۵۵.
  61. ‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  62. گرامی، علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۷۶ – ۴۸۲.
  63. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  64. ‌امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۹؛ امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۳۰–۳۱.
  65. ‌امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۷۱.
  66. ‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۳۶.
  67. ‌نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۹۹–۱۰۰.
  68. گرامی، علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۷۶ – ۴۸۲.
  69. نهج البلاغه، نامه ۲۷.
  70. سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  71. سوره مؤمنون، آیه ۱۰ ـ ۱۱.
  72. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۰۵-۲۰۶؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱ و دانش اخلاق اسلامی، ص ۳۵۸.
  73. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱ و دانش اخلاق اسلامی، ص ۳۶۲.
  74. سوره انفال، آیه ۲۹.
  75. سوره آل عمران، آیه ۷۶.
  76. بحار الأنوار، ج ۷۰ ص ۶۶.
  77. نهج البلاغه، چاپ عبده، خطبه ۱۵۵.
  78. اصول کافی، ج۲، ص۷۵.
  79. ر.ک: خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  80. سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
  81. سوره اعراف، آیه ۹۶.
  82. سوره آل عمران، آیه ۱۲۵ ـ ۱۲۶.
  83. ر.ک: خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  84. ‌امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰.
  85. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۲ و ۸/۳۰۳.
  86. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰.
  87. گرامی، علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۷۶ – ۴۸۲.
  88. سوره بقره، آیه ۱۷۷، سوره آل عمران، آیه ۱۱۴، سوره بقره، آیه ۲ - ۴.
  89. تفسیر منسوب به امام عسکری (ع)، ص ۶۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۲۱؛ تسنیم، ج ۲، ص ۱۸۱ - ۱۸۲.
  90. سوره بقره، آیه ۱۷۷، سوره انعام، آیه ۷۲.
  91. تسنیم، ج ۲، ص ۱۵۵، ۱۶۵.
  92. سوره بقره، آیه ۲ - ۴.
  93. سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
  94. سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
  95. سوره ذاریات، آیه ۱۸.
  96. خراسانی، محمد مهدی، دائره المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.
  97. سوره انبیاء، آیه ۴۸ ـ ۴۹.
  98. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۰۷.
  99. سوره نحل، آیه ۳۱ ـ ۳۲؛ نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  100. اصول کافی، ج۲، ص۷۳.
  101. ر.ک: خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.