بحث:آیه ولایت در قرآن

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

متن آیه: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱]

آیه ۵۵ سوره مائده به "آیه ولایت" شهرت یافته است[۲]. در این آیه آمده است: "ولیّ شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند؛ همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند".

مقدمه

  1. ولایت در لغت، به معنای سرپرستی و مالک امر بودن است. ابن‌ منظور آورده است: في أَسماء اللَّه تعالى: الْوَلِيُّ هو الناصِرُ، و قيل: الُمَتَوَلِّي لأُمور العالم و الخلائق القائمُ بها[۷].
  2. کلمه "ولی"، نخست به خداوند و سپس به پیامبر(ص) اسناد داده شده است. ولایت خداوند و پیامبر(ص)ثابت است و ولایت خدا و رسول الله(ص) به معنای مالک امر بودن است. از سویی ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا بر خداوند و پیامبر عطف شده و حکم معطوف با معطوف‌علیه مشترک است، پس ولایت به معنای مالکیت امر خواهد بود.
  3. اگر ولایت به معنای محبت و نصرت باشد، مستلزم آن است که بسیاری از آیات لغو باشد؛ زیرا در آیات متعددی، "ولی" کنار "نصیر" آمده است.
  4. اگر ولایت به معنای محبت و نصرت باشد، مستلزم اغراء به جهل است؛ زیرا با معانی متعددی که برای ولی آمده، نمی‌توان تشخیص داد کدام معنا را متکلّم اراده کرده است.
  5. ولایت به معنای محبت و نصرت نیست؛ زیرا محبت و نصرت، به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه اختصاص نداشته و همه مؤمنان را در برمی‌گیرد.
  6. رابطه میان ولایت با نصرت و محبت، عام و خاص مطلق است. هر کجا واژه ولایت به‌کار رفته نصرت و محبت هم هست، ولی اگر واژه محبت یا نصرت به‌کار رفته باشد، ولایت با آن همراه نیست[۸].
  1. واژه ﴿إِنَّمَا در ابتدای آیه، اثبات می‌کند که این نوع ولایت، ولایتی ویژه است و به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه اختصاص دارد.
  2. ولایت در آیه، طولی و یک‌سویه[۹] است. رابطه میان خدا، رسول(ص) و مؤمنان با امت اسلامی‌ به این معناست که فقط یکی از دو سو (خدا و رسول(ص) و مؤمنان) در دیگری (امت اسلامی) مؤثّرند، عکس آن پذیرفته نیست. پس کسی بر خدا، رسول و اولیای خدا ولایت ندارد.خداوند بالاترین ولایت را بر مردم دارد و ولایت رسول(ص) و جانشینان او به تبع ولایت خداوند و در طول ولایت او، بر مردم ولایت دارند.
  3. اگر ولایت به‌کار رفته در این آیه شریف، همه مؤمنان را در بر گیرد، مستلزم ولایت دو سویه است و چنین ولایتی مستلزم ولایت مؤمنان بر خدا می‌شود که چنین ولایتی پذیرفته نیست[۱۰].

آیه ولایت: بیانگر ولایت خدا و رسول و برخی از مؤمنان است که در حال رکوع، زکات و صدقه می‌دهند و چون طبق نقل متواتر، آنکه در حال رکوع در مسجد به فقیری که درخواست کمک کرد، انگشتر خود را بخشید امیر المؤمنین(ع) بود و پس از این انفاق خالصانه، این آیه بر پیامبر نازل شد، از آیات خاصّ امامت و ولایت علی(ع) به‌شمار می‌رود. متن آیه چنین است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۱] دربارۀ شأن نزول آیه، مفاد و مدلول آیه، دلالت آن بر امامت امیر المؤمنین(ع)، مناقشات مضمونی و سندی روایات آن، شبهات وارده بر اصل حادثۀ انفاق انگشتر در نماز و ردّ آنها، بحث‌های فراوانی است که در کتب مفصّل‌تر آمده است.[۲۲] به نقل میر حامد حسین، روایت را ۱۸ نفر از صحابه و تابعین و ۶۳ نفر از علما و راویان اهل سنت در آثار خود نقل کرده‌اند.[۲۳] در اشعار عربی و فارسی هم به این منقبت اشاره شده است.[۲۴]

سبب نزول آیه ولایت

به اتفاق شیعه و سنی آیه در مورد خاتم بخشی امیرالمؤمنین علی(ع) در حال رکوع نماز نازل شده است به طوری که نزدیک به ۲۰ نفر از صحابه و تابعین و بیش از ۶۰ نفر از راویان احادیث و مهم‌ترین دانشمندان اهل سنت بر این شأن نزول صریحاً اعتراف کرده‌اند[۲۵].

متکلمان بزرگ اهل سنت مانند قاضی عضد الدین ایجی (م ۷۵۶) و میر سید شریف جرجانی (م۸۱۶) در کتاب شرح مواقف[۲۶] و سعد الدین تفتازانی (م۷۱۲) در شرح مقاصد[۲۷] و علاء الدین قوشجی حنفی اشعری (م ۸۷۹) در شرح تجرید الاعتقاد[۲۸] به اتفاق و اجماع بر این که شأن نزول آیه ماجرای خاتم بخشی امیرالمؤمنین است اذعان دارند. بنابراین توهم ابن تیمیه حرانی درباره شأن نزول آیه ولایت که حتی جمع زیادی از محدثان و مفسران و متکلمان از اعلام اهل سنت را متهم به دروغ‌گویی کرده،[۲۹] خلاف اجماع مسلمانان و باطل است.

ماجرای بخشیدن انگشتری

داستان خاتم بخشی امیرالمؤمنین علی(ع) را جمع زیادی از صحابه و تابعین در شأن نزول این آیه ذکر کرده‌اند. این نقل‌ها گرچه در بیان برخی جزئیات ماجرا اندک تفاوتی دارند اما در اصل مطلب مشترکند و ما در اینجا به یک نقل بسنده می‌کنیم: عبدالله بن عباس از قول ابوذر غفاری می‌گوید: روزی با رسول خدا(ص) در مسجد نماز می‌خواندم که سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب نداد. در همین حال علی(ع) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر(ص) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد. پس از فراغت از نماز سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که سینه او را فراخ گردانی و کارها را بر او آسان‌سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی(ع) را وزیر من گردان تا به وسیله او، پشتم قوی و محکم گردد.

ابوذر می‌گوید: هنوز دعای پیامبر(ص) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) گفت: بخوان پیامبر(ص) فرمود: چه بخوانم، گفت: بخوان: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۰] [۳۱].

حضور قلب در نماز و توجه به فقیر

بعضی گفته‌اند: علی(ع) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند؟[۳۲] پاسخ: آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خدا است از جمله انفاق در راه خداوند تعالی، کاملاً با روح عبادت سازگار است. علاوه بر اینکه معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بی‌اختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست برمی‌گیرد[۳۳]. ر.ک: معارف و عقاید

مقدمه

آیه ۵۵ سوره مائده به "آیه ولایت" شهرت یافته است[۳۴]. در این آیه آمده است: "ولی" شما فقط خدا، پیامبر(ص) و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات می‌دهند: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۵] بر اساس روایات فراوانی در منابع شیعه و اهل سنت، این آیه در شأن امام علی(ع) نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آنها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر(ص) شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، امام علی(ع) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد[۳۶]. ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر(ص) در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع، و‌کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او، بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی(ع) را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر(ص) پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد[۳۷] این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، امام علی(ع)[۳۸]، عبداللّه بن عبّاس[۳۹]، ابو رافع مدنی[۴۰]، عمار بن یاسر[۴۱]، ابوذر غفاری[۴۲]، انس‌ بن مالک[۴۳] و مقداد بن اسود هستند[۴۴]. از تابعان نیز مسلمة بن کهیل[۴۵]، عتبة‌ بن ابی حکیم[۴۶]، سُدّی[۴۷] و مجاهد[۴۸] به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنّن و ۱۹ حدیث از شیعه نقل شده است[۴۹] در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی(ع) فرود آمده و از نظر اهل سنّت نیز شهرت این روایات به حدّی است که متکلّم معروف اهل سنت، قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسّران بر نزول این آیه در شأن علی(ع) اجماع دارند[۵۰]. جرجانی در شرح مواقف[۵۱]، سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد[۵۲] و قوشچی در شرح تجرید[۵۳] نیز بر این اجماع اعتراف دارند. محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی، حافظ عبدبن حمید، حافظ رزین بن معاویه، حافظ نسائی"مؤلف صحیح"، حافظ محمد بن جریر طبری، ابن‌ ابی‌ حاتم، ابن‌ عساکر، ابوبکر بن‌ مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن‌ جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند[۵۴]. آلوسی هم گفته است: بیش‌تر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌ علی(ع) نازل شده[۵۵] و شهرت این خبر به‌ حدّی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت، شاعر رسول خدا(ص) نیز این منقبت علی(ع) را به‌ نظم آورده است[۵۶].

بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن ابن تیمیه که مدّعی شده این روایت از جعلیات است، روشن می‌شود. شیعه با این آیه بر جانشینی و ولایت علی(ع) استدلال کرده است[۵۷] و حتّی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده‌اند[۵۸]. وجه استدلال چنین است که این آیه با ﴿إِنَّمَا آغاز شده و به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد[۵۹]. کلمه ولی مشتق از "ولی" و "ولایت" و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. ابن منظور در تعریف ولی می‌گوید: ولی یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولی زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را برعهده دارد[۶۰]. فیومی نیز می‌گوید: ولی شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ [۶۱] از همین قبیل است[۶۲] [۶۳].

بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای "ولایت"، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود: دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و پیامبر، ولی هستند، در همه موارد، این معنا اولویت در قیام به امور موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است[۶۴] و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم؛ یعنی معانی متعدّدی برای لفظ ولایت قائل شویم، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر اینکه مقصود از ولایت در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا ولایت که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه خدا، پیامبر، مؤمنانی که... نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ [۶۵] و پیامبر: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ[۶۶] ولایت به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند: ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ نیز همان ولایت خدا و پیامبر را دارد؛ البتّه این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای پیامبر و ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ تبعی و با اذن پروردگار است. از سوی دیگر، پیامبر(ص) که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۶۷] خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که شیخ کلینی آن را در کتاب کافی آورده، از امام باقر(ع) چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت امام علی(ع) فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۶۸] و خداوند ولایت ااولواالامر را واجب ساخت. آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع، و‌خداوند چنین وحی کرد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۶۹] حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرّفی ولایت علی(ع)در روز غدیر خم پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند[۷۰]. عیاشی نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از امام صادق(ع) نقل می‌کند[۷۱] در برخی منابع اهل سنت نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، طبرانی از عمار یاسر نقل می‌کند که رسول خدا(ص) پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود:" مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌ‏ مَوْلَاهُ‏ اللَّهُمَ‏ وَالِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاه‏‏ "[۷۲][۷۳].

دلالت آیه ولایت بر امامت بلا فصل علی(ع)

از دیدگاه مفسران و متکلمان امامیه، آیه ولایت یکی از روشن‌ترین دلایل امامت بلا فصل علی(ع) است، زیرا اگر چه ولی در لغت معانی یا کاربردهای گوناگونی دارد مانند: رب، مالک، سید، منعم، معتق، محب، ناصر و متصرف در امور دیگران[۷۴]، ولی به دلایل عقلی و نیز به اجماع مسلمانان غیر از سه معنای اخیر قطعاً مقصود نیست، و از سه معنای اخیر تنها آخرین معنا می‌‌تواند در این آیه مقصود باشد. دلایل این مطلب بدین قرار است[۷۵]:

  1. کلمه ﴿إِنَّمَا ادات حصر است و مفاد آن اثبات و نفی است، زیرا کلمه ﴿إِنَّمَا در بردارنده معنای ما و الا نفی و استثنا است؛ یعنی حکم را بر آنچه پس از ﴿إِنَّمَا ذکر شده اثبات، و از آنچه ذکر نشده، نفی می‌کند. بنابراین کلمه ﴿إِنَّمَا بر ولایتی خاص دلالت می‌کند؛ ولایتی که اولاً وبالذات به خداوند اختصاص دارد و برای دیگران با اذن و مشیت الهی ثابت می‌شود[۷۶]، اما ولایت به معنای نصرت و محبت اختصاصی نیست، زیرا لزوم یاری کردن و محبت مؤمنان به همدیگر، از لوازم بدیهی ایمان و مورد اجماع مسلمانان است؛ چنان که آیه کریمه: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [۷۷]. برخی معتقدند ﴿إِنَّمَا همیشه بر حصر دلالت نمی‌کند، زیرا در غیر حصر نیز به کار رفته است؛ چنان که در قرآن آمده است: ﴿إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ [۷۸]. روشن است که لهو و لعب در غیر زندگی دنیا نیز متصور است[۷۹]. در پاسخ می‌توان گفت، ادیبان و زبان شناسان معروف عرب به دلالت ﴿إِنَّمَا بر حصر تأکید کرده‌اند، به همین دلیل زمخشری در تفسیر آیه ولایت گفته است: معنای ﴿إِنَّمَا این است که موالات باید به آنان اختصاص یابد[۸۰] اما باید توجه داشت که حصر بر دو نوع است: حصر حقیقی و حصر اضافی. اصل اولی در حصر، معنای حقیقی آن است، چه این که حصر اضافی جنبه ثانوی داشته و نیاز به قرائن دارد، و در آیه مورد بحث نه تنها قرینه‌ای بر حصر اضافی وجود ندارد، بلکه قرائن و شواهد حصر حقیقی را تأیید می‌کند[۸۱].
  2. اگر چه واژه ولی بر معانی یا مصادیق متعددی اطلاق شده است،لکن هرگاه بدون قرینه به کار رود مراد از آن مالک امر بودن خواهد بود. به ویژه اگر به کسی اسناد داده شود که دارای شأن رهبری و فرمانروایی است؛ همان طوری که در آیه مورد بحث چنین است، زیرا کلمه ولی نخست به خداوند و سپس به پیامبر(ص) اسناد داده شده است. حاکمیت خداوند عقلاً ثابت است، و حاکمیت پیامبر(ص) به عنوان این که رسول خداست اثبات می‌شود، حال با توجه به این که ولایت در مورد خدا و رسول(ص) به معنای مالک امر بودن است، و از طرفی ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ بر خداوند یا پیامبر(ص) عطف شده است، و حکم معطوف با معطوف‌علیه مشترک است، پس ولایت در مورد مؤمنانی که در آیه توصیف شده‌اند نیز به معنای مالکیت امر تدبیر امامت خواهد بود[۸۲][۸۳].
  3. اگر چه عبارت ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ همه مؤمنان را شامل می‌شود، ولی مقصود از آن بعضی از مؤمنان است، زیرا اولاً، برای آنان صفت ویژه‌ای اقامه نماز و دادن زکات در حال رکوع بیان شده است. ثانیاً، جمله ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ بر کلمه رسوله و آن هم بر کلمه اللّه عطف شده است و مفاد آیه این است که خدا و رسولش و مؤمنانی که توصیف شده‌اند ولی‌اند، و جامعه مؤمنان، مُوَلّی علیه هستند. نسبت این دو، از قبیل نسبت میان ولایت‌مدار و ولایت‌پذیر است، نه از باب تفاعل که ولایت دو جانبه باشد، در حالی که ولایت به معنای محبت و نصرت دو جانبه بوده و عمومیت دارد[۸۴][۸۵].

در مقابل استدلال مزبور، مفسران و متکلمان اهل سنت، به وحدت سیاق آیه ولایت با آیات قبل و بعد آن استناد نموده و گفته‌اند: مراد از ولایت در آیه، نصرت و محبت است، زیرا در آیات قبل ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۸۶] خداوند مؤمنان را از ولایت یهود و نصارا نهی کرده است. روشن است که مؤمنان هیچ گاه در صدد قبول ولایت یهود و نصارا به معنای امامت نبوده‌اند، بلکه آنچه برخی از مسلمانان انجام می‌دادند برقراری رابطه دوستی و پیمان نصرت با یهود و نصارا بوده است، فلذا در آیه مورد بحث نیز مراد از ولایت نصرت و محبت خواهد بود؛ چنان که در آیه بعد﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۸۷] نیز یادآور شده است که تولّی خدا و پیامبر و مؤمنان موجب غلبه و پیروزی حزب خداوند خواهد بود[۸۸][۸۹].

در پاسخ به استدلال فوق چند نکته قابل توجه است: نکته اول، هم سیاق بودن آیه ولایت با آیه نهی تولّی یهود و نصارا مستلزم آن است که آیات دیگری بین آن دو واقع نشود، در حالی که میان دو آیه یاد شده، سه آیه[۹۰]. فاصله انداخته است، البته هر چند آیه‌های ۵۲ و ۵۳ به نوعی ناظر به ولایت یهود و نصارا است، لکن آیه ۵۴ ناظر به ارتداد در آینده بوده و ارتباطی با آیه ۵۱ ندارد[۹۱][۹۲].

نکته دیگر این که آیه بعد از آیه ولایت نیز صراحت یا ظهور در ولایت به معنای نصرت ومحبت ندارد، مضمون آیه چنین است: هر کس ولایت خدا، رسول و مؤمنان خاص را بپذیرد، چنین افرادی حزب اللّه هست و حزب اللّه پیوسته غالب و پیروز است: ﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۹۳] مضمون این آیه، هم با ولایت به معنای نصرت و محبت سازگاری دارد، و هم با ولایت به معنای تدبیر و نصرت در امور؛ بنابراین، نمی‌توان آن را قرینه و شاهد بر یکی از آن دو به شمار آورد.

نکته سوم، بر فرض قبول وحدت سیاق، قرینه سیاق در صورتی قابل احتجاج است که با دلیل و قرینه‌ای روشن‌تر معارض نباشد، در حالی که قراین آشکاری که پیش از این بیان گردید و احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده مانع از تمسک و استدلال به وحدت سیاق خواهد بود[۹۴].

آیه ولایت دلیلی بر ولایت تشریعی

آیه ولایت یکی از ادله‌ای است که می‌تواند ولایت تشریعی ائمه را اثبات کند:[۹۵] ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۹۶] اینکه مقصود از ولایت چیست، از دیرباز محل نزاع میان عالمان شیعه و اهل سنت بوده است. بیشتر عالمان اهل سنت آن را به معنای دوستی و نصرت دانسته‌اند. با وجود این، عالمان شیعی معتقدند ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است[۹۷] خلاصه وار می‌توان گفت که ولایت و سرپرستی خداوند متعال، عام بوده، شامل تمام حوزه‌های تکوین و تشریع است[۹۸] از آنجا که ولایت خداوند، پیامبر(ص) و مصداق مدنظر در آیه ولایت یعنی امامان(ع)) در یک سیاق واحد بیان شده‌اند، از‌ این‌رو ظاهرْ آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد. بنابراین می‌توان گفت بر اساس این آیه، امامان(ع) نیز شأن تشريع احکام را دارند[۹۹]

اطلاق آیه ولایت، شأن ولایت تشریعی را برای امامان اثبات می‌کند؛ اما چنان‌که روشن است، ظهور مطلق وقتی حجت است که تقییدی برای آن وجود نداشته باشد. ممکن است گفته شود یکی از آموزه‌هایی که می‌تواند به عنوان مانع برای اقتضای اطلاق آیه ولایت باشد، آموزه اکمال دین است. در قرآن کریم تأکید شده که دین اسلام کامل شده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا[۱۰۰] این آیه به صراحت از اکمال دین به وسیله خداوند سخن به میان آورده است. نکته بسیار مهم، تبیین حقیقت اکمال دین، و پیش از آن، خود دین است[۱۰۱] به نظر می‌رسد آنچه دین را دین می‌کند، مجموعه‌ای از معارف در سه بخش عقاید، اخلاق و احکام است[۱۰۲] البته گاه از خود آن معارف سخن می‌گوییم و گاه از تفسیر و تبیین یا تطبيق موضوعات بر مصادیق آن. تفسیر و تبیین و نیز تطبيق موضوعات بر مصادیق، امری سیال در طول زمان بوده، پایانپذیر نیست و شاید نتوان گفت که روزی دین با این معنا بتمامه تحقق یابد؛ زیرا تحقیق‌های عالمان دین هر روز تفسیری عمیقتر از دین را در اختیار مینهد. موضوعات جدید در طول زمان بر فقها عرضه شده که باید حکم آنها را روشن سازند. از‌این‌رو، سخن از اکمال دین با در نظر گرفتن تمام تفسيرها و تطبيقها نمی‌تواند مقصود باشد. آنچه می‌تواند در این مجال مورد تأکید باشد، همان معارف اصیل و بدون تفسير و تأویل است. اینک باید دانست که مقصود از اکمال دین با این گستره چیست؟ چند فرضیه تصور شدنی است:

  1. تمام معارف اصیل دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - نازل شده، در نتیجه دین جای خالی برای آنکه پس از آن، معرفتی بدان افزوده شود، ندارد؛
  2. تمام معارف کلی به همراه برخی جزئیات آنها بیان شده، و به اعتبار همان معارف کلی، اکمال دین تحقق یافته است؛
  3. تنها معارف کلی دین بیان شده؛ اما تفصیل آنها بیان نشده است؛ بگونه‌ای که اگر کسی به آن معارف کلی مراجعه کند، می‌تواند حقیقت را یافته، هدایت شود.

فرضیه سوم به نظر پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستوجویی کوتاه در آیات و سنت نبوی می‌توان دریافت که بیان دین، به کلیات محدود نبوده است. قرآن کریم از برخی مسائل جزئی وضو، ارث، روزه، انواع طلاق و عدّه، مسائل زنان، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... سخن گفته است. پیامبر اکرم(ص) نیز خود وضو گرفته، نماز خوانده، غسل کرده، اقدام به گرفتن زکات و نیز جزیه از اهل کتاب کرده، حدود شرعی را بر مجرمان پیاده، و مسئله ارث را با جزئیات آن بیان کرده است. معاملات فراوانی نیز در عصر نبوی انجام می‌شد، متنجسات بی‌شماری تطهیر می‌شد و.... در حوزه عقاید و اخلاق نیز آیات و روایاتی پرشمار وجود دارند که بیانگر تبیین معارف جزئی در این دو حوزهاند که بیان آنها از حوصله این نوشتار خارج است. بنابراین نمی‌توان گفت قرآن کریم یا سنت نبوی تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. اثبات فرضیه نخست نیز کاری بس دشوار است؛ زیرا به لحاظ آنچه اکنون در اختیار داریم، نمی‌توان گفت تمام احکام و معارف دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - در عصر نبوی بیان شده است. دست‌کم اینکه نمی‌توان آن را اثبات کرد. فرضیه دوم فی‌نفسه صحیح مینماید و اثبات آن، آسان است؛ زیرا قرآن و سنت نبوی مؤید این فرضیه‌اند. به دیگر سخن، به لحاظ مقام اثبات، می‌توان به راحتی گفت که قرآن کریم، اصول و کلیات معارف را همراه با برخی جزئیات بیان کرده است. این آموزه فی‌نفسه خدشه‌پذیر نیست؛ اما سخن آن است که چگونه می‌توان دینی را که بخشی از معارف آن على‌الفرض گفته نشده، دینی کمال یافته دانست؟ آیا اکمال دین با این فرضیه سازگار است؟ در پاسخ باید گفت روزی که آیه اکمال نازل شد، چه اتفاقی رخ داد که خداوند اكمال دین را اعلام کرد؟ آیا معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی به دین اضافه شد که دین با اضافه شدن همان یک معرفت به کمال رسید؟ براساس باورهای اصیل و صحیح شیعی، آن روز مصادف با واقعه غدیر خم و انتصاب امام علی(ع) به عنوان امام و پیشوای مسلمانان پس از رسول گرامی(ص) بود. بنابراین، آنچه موجب اکمال دین شد، این انتصاب فرخنده بود، نه افزودن معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی.

آری، رها کردن دین به حال خود و عدم انتصاب جانشین پس از پیامبر آن دین برای رسیدگی به امور دینی، ضعفی آشکار است؛ از‌این‌روست که در تمام ادیان، این ضعف با وجود پیامبران تبلیغی یا اوصيا جبران شده است و دین اسلام نیز از این امر مستثنا نیست.

با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت انتصاب جانشینْ موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است[۱۰۳] بنابراین داشتنِ حق تشریع امامان(ع) با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار می‌کند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. از‌این‌رو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای امام وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم می‌توان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمی‌تواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که امام(ع) حق تشريع حكم را دارد[۱۰۴].

آیه ولایت در معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان

ولی در آیه ولایت

بدون تردید، مهم‌ترین آیه‌ای که عالمان شیعه و سنی، به طور جدی درباره آن بحث کرده‌اند و در این نوشتار، باید بررسی شود، آیه معروف ولایت است. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۰۵].

اگرچه متکلمان شیعی به جهت معناشناختی آیه ولایت، آن گونه که در این نوشتار از آن سخن به میان می‌آید، چندان توجه نداشته‌اند، از دیرباز متکلمان امامیه و حتی زیدیه[۱۰۶]، برای اثبات امامت امیر المؤمنین، امام علی(ع) از آن بهره برده‌اند[۱۰۷]. از این‌رو، این آیه جایگاهی خاص در میان متون کلامی و تفسیری شیعه و سنی به خود اختصاص داده است[۱۰۸].

معنای ولی در آیه ولایت

مفسران و متکلمان شیعی به همراه برخی مفسران اهل سنت[۱۰۹]، واژه ولی را در این آیه، به معنای سرپرست و اختیاردار امور دانسته و با توجه به شأن نزول این آیه، آن را بر امیر المؤمنین(ع) منطبق کرده‌اند[۱۱۰]. در طرف مقابل، بسیاری از مفسران اهل سنت، این نظر را برنتافته و واژه یادشده را به دیگر معانی، به ویژه به معنای ناصر و یاور، دانسته‌اند[۱۱۱].

در نگاه نخست، به نظر می‌آید که واژه “ولی” در این آیه، به لحاظ لغوی و مفهومی می‌تودند با هر یک از این دو معنا، تفسیر شود؛ از این‌رو، لازم است برای تعیین یکی از آن دو، به قراین دیگری استناد کرد. افزون بر آن، مفهوم سرپرستی نیز مفهومی تشکیکی است و مراتب و مصادیق متعددی دارد؛ چنان‌که گاه کسی ولی یا سرپرست یتیم، گاه سرپرست فرزند کوچک خود و گاه نیز سرپرست جامعه و اختیاردار اداره آن و... است. از این‌رو، اگر معنای سرپرستی مقصود این آیه باشد، تعیین مرتبه و قلمرو آن نیز از وظایف نگارنده این نوشتار خواهد بود.

دیدگاه اول: چنان‌که گذشت، مفسران و متکلمان اهل سنت غالباً ولی را در آیه مزبور، به معنای یاور و ناصر دانسته‌اند. ایشان برای اثبات مدعای خود، به آیات قبل و بعد آیه ولایت تمسک کرده و گفته‌اند که محور آیات پیش از آیه ولایت، بازداشتن مؤمنان از پذیرش ولایت یهود و نصاراست: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۱۲]. بنابر باور اینان، ولایت در این آیه به معنای نصرت و یاری است؛ در آیات پس از آیه ولایت نیز از ممنوعیت پذیرش ولایت منافقان سخن به میان آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۱۳]. در این آیه نیز ولایت به معنای نصرت و یاری است. از این‌رو، آیه ولایت که میان این آیات قرار گرفته، به قرینه سیاق، لزوماً در مقام تبیین آن است که ناصر و یاوری جز خدا و رسول برای مؤمنان نیست[۱۱۴].

بررسی دیدگاه اول در بررسی دیدگاه مزبور می‌توان گفت، این استدلال وقتی مدعای اندیشمندان اهل سنت را ثابت می‌کند که روشن شود آیات یاد شده همگی به ترتیب نزول جمع‌آوری و تدوین شده است؛ حال آنکه نه تنها این نظریه ثابت نشده است، بلکه با توجه به آنکه روایات فراوانی وجود دارد، دال بر اینکه این آیه در شأن امام علی(ع) است، روشن می‌شود که این آیه، جدا از آیات قبل و بعد خود نازل شده است[۱۱۵]. افزون بر آن، در آیات پیش از آیه ولایت، اگرچه از نصرت گرفتن مؤمنان از یهود و نصارا سخن به میان آمده، روی سخن با منافقان است. به دیگر سخن، مخاطب آیات پیش از آیه ولایت، همانا منافاتی هستند که با یهود و نصارا طرح دوستی ریخته بودند؛ در حالی که در آیات پس از آیه ولایت، اگر چه یاری گرفتن مؤمنان از اهل کتاب و کفار مطرح شده است، در حقیقت، مخاطب اصلی پیامبر و محور سخن، همان اهل کتاب و کفار هستند که به تمسخر مؤمنان می‌پرداختند؛ چنان‌که آیه پس از آن نیز این حقیقت را یادآور می‌شود: ﴿وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ[۱۱۶]. با توجه به عمل زشت اهل کتاب، خداوند در آیات بعدی به پیامبر خود دستور می‌دهد که پیامی را به اهل کتاب منتقل کند: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ[۱۱۷]. بنابراین مخاطب آیات قبل و بعد از آیه ولایت و غرض آنها، با یکدیگر متفاوت است؛ از این‌رو، حتی سیاق واحدی نیز وجود ندارد تا مستند اندیشمندان اهل سنت قرار گیرد[۱۱۸]. با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که نمی‌توان از آیات قبل و بعد این آیه، برای تعیین معنای ولایت در این آیه، بهره جست.

دیدگاه دوم: دیدگاه دوم متعلق به غالب مفسران و متکلمان شیعه است که بر اساس آن، ولی به معنای سرپرست و شأن نزول آیه، حضرت علی(ع) است. به نظر می‌رسد، برای رسیدن به نظریه درست، لازم است این آیه در دو حوزه معناشناسی و مصداق‌شناسی بررسی شود.

دیدگاه برگزیده: تاکنون، دو معنا برای ولی، از دیدگاه اهل سنت و شیعه بیان شد. روشن است که اگر معنای مدنظر شیعه، مقصود آیه باشد، در این صورت، مقام ولایت و سرپرستی پس از خداوند و رسولش، متعلق به امیر المؤمنین(ع) خواهد بود. پیش از بیان مؤلفه‌های معنایی ولی در آیه ولایت، باید دید اساساً مقصود از ولی، کدام یک از دو معنای ناصر و سرپرست است. نخستین مسئله‌ای که در نگاه نخست می‌تواند مؤید نظریه اهل سنت و مخالف نظریه شیعه باشد، آن است که الفاظ و ادبیات به کار رفته در این آیه، به صورت جمع، و نه مفرد، است؛ در حالی که بر اساس نظریه شیعه، مصداق این آیه، امام(ع) است. حال باید دید که آیا در ادبیات قرآنی، این امر که صیغه و لفظ جمع برای یک فرد به کار برده شود، امر پذیرفتنی است یا خیر؟ با تتبع در آیات قرآن کریم روشن می‌شود که کاربرد لفظ جمع و اراده یک فرد، امری غیر رایج در کلام خداوند نیست؛ چنان‌که می‌فرماید: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۱۹].

به تصریح حاکم حسکانی و برخی دیگر از مفسران اهل سنت، مقصود از “نساءنا” در این آیه، تنها حضرت فاطمه(س) است[۱۲۰]. همچنین در آیه‌ای دیگر آمده است: ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲۱]. بنابر آن چه در متون تفسیری آمده است، گوینده سخن مزبور، کسی جز عبدالله بن ابی نیست[۱۲۲]؛ با این حال، از صیغه جمع در آیه استفاده شده است. بنابراین به کار بردن الفاظ جمع و اراده مفرد، در ادبیات قرآنی امری غریب نیست، اما با این حال، انصاف آن است که چنین کاری مجاز و خلاف ظاهر است و حقیقت این است که صیغه جمع برای جمع و صیغه مفرد برای مفرد به کار رود. از این‌رو، به وسیله قراین باید ثابت کرد که در این آیه به طور کلی هفت بار صیغه جمع به کار رفته، الفاظ جمع لزوماً بر یک نفر انطباق پذیر است؛ ضمن آنکه باید دانست حکمت این کار چه بوده است.

با دقت در این آیه، به این نتیجه می‌رسیم که اگر مقصود از “الذین آمنوا” در این آیه، افراد متعددی باشد، لازم می‌آید که خداوند در این آیه به دنبال تبیین و جعل یک قاعده کلی باشد؛ بدین معنا که فرموده است: “ولیّ شما هر کسی است که نماز خوانده و در حال رکوع انفاق کند”[۱۲۳].

چنین تعریفی از واژه “ولی” - حال به معنای دوست یا سرپرست - نه در عرف و نه در لغت وجود دارد؛ به دیگر بیان، میان ولایت و نماز خواندن و انفاق در حال رکوع، هیچ رابطه‌ای نیست و به بیان سوم، این گونه نیست که هر که نماز بخواند و در حال رکوع صدقه بدهد، حتماً ولی باشد و در غیر این صورت، ولی نباشد. از این‌رو، می‌توان گفت: خداوند را این آیه، به دنبال ارائه تعریفی از ولی نیست، بلکه در پی معرفی مصداق است.

افزون بر آن، ممکن است گفته شود آیه یاد شده با واژه “انّما” شروع می‌شود که معمولاً بر حصر دلالت دارد. اگر ولی در آیه یاد شده به معنای دوست و ناصر باشد، از آنجا که به حصر دوستان در عده‌ای خاص منجر می‌شود، با دیگر آیات قرآن کریم در تنافی خواهد بود؛ مثلاً خداوند در جای دیگری می‌فرماید: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۲۴].

سیاق این آیه بیانگر آن است که ولی در این آیه به همان معنای دوست یا ناصر است. بر اساس این آیه، از آنجا که مؤمنان دوست یکدیگرند، یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. به نظر می‌رسد، معنای سرپرستی، یا امور بیان شده در این آیه مانند اقامه نماز و پرداخت زکات، چندان مناسبتی نداشته باشد. افزون بر آن چه گفته شد، از آنجا که خداوند متعال در آیه ولایت، ولایت مربوط به ﴿الَّذِينَ آمَنُوا را در ادامه ولایت خود و پیامبر اکرم(ص) آورده است، روشن می‌شود که این مقام، مقامی اختصاصی و ویژه است.

با توجه به آن چه گذشت، روشن می‌شود که اولاً، اگر چه در این آیه از صیغه جمع استفاده شده است، حکم و مقام موجود در آن، همگانی و عمومی نیست؛ ثانیاً، مقصود از ولایت در این آیه نمی‌تواند دوستی یا نصرت باشد؛ ضمن آنکه اساساً ویژگی‌های معنایی واژه ولی در این آیه، بر معنای سرپرستی - به بیانی که خواهد آمد - تطبق می‌کند؛ چرا که سرپرستی، مقامی خاص و ویژه است و چنان‌که گذشت، خداوند متعال نیز در این آیه، در پی معرفی مصداق خاص برای این مقام است.

اینک باید به این پرسش پاسخ داد که به چه دلیل خداوند متعال از الفاظ جمع استفاده کرده، در حالی که فرد خاصی مقصود او بوده است؟ در این باره، چنان‌که برخی مفسران گفته‌اند، باید میان دو مقام تفکیک کرد: نخست آنکه لفظ جمع گفته شود، اما مفرد اراده گردد که در حقیقت، استعمال لفظ جمع در واحد است؛ دوم آنکه متکلم، قانونی کلی و عمومی وضع کند و از آن به طور عمومی خبر دهد، هر چند که تنها یک نفر مشمول آن قانون شود. مقام اول عرفیت ندارد و خلاف ظاهر است، اما مقام دوم، در عرف بسیار استفاده می‌شود، اشکال اهل سنت بر اساس مقام اول است، در حالی که آیه ولایت بر اساس مقام دوم بیان شده است[۱۲۵].

افزون بر آن، گاه عظمت مقام و موقعیتی خاص، موجب می‌شود تا از الفاظ جمع درباره آن استفاده شود[۱۲۶]؛ چنان‌که قرآن کریم بارها از ذات ربوبی خداوند با الفاظ جمع یاد کرده است[۱۲۷]. جالب آنکه اهل سنت نیز در متون تفسیری خود به پرسش از چرایی کاربرد لفظ جمع برای مفرد، پاسخ داده‌اند؛ برای نمونه، زمخشری در تفسیر خود این گونه پاسخ می‌دهد که دلیل آوردن لفظ جمع، برانگیختن مردم به مانند این عمل بوده و بیانگر این نکته است که سیره مؤمنین باید این گونه شکل گیرد؛ یعنی در شرایط غیر عادی (نماز)، از زکات و دستگیری از فقرا نیز غافل نشوند[۱۲۸].

اینک که ثابت شد ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است، پیش از تعیین مصداق ولی، لازم است این مسئله را بررسی کنیم که کدام مرتبه از ولایت و سرپرستی در این آیه، مقصود است؟ به دیگر سخن، مؤلفه‌های معنای ولی در آیه ولایت کدام‌اند؟ چنان‌که پیش‌تر بیان شد، واژه ولی، آن‌گاه که به معنای سرپرست امور به کار رود، به لحاظ مفهومی مصادیق متعددی می‌تواند داشته باشد؛ برای نمونه، مسئول یک خانه ولیّ آن است؛ مسئول یک شهر ولیّ آن است؛ مسئول یک استان ولیّ آن است و مسئول یک کشور ولیّ آن است. نمونه‌های یاد شده، تنها به نوعی بر رهبری و مدیریت اجتماعی انطباق‌پذیر است. از سوی دیگر، کسی که مسئولیت امور دینی یک خانواده، شهر، استان یا کشور را بر عهده دارد نیز ولیّ آن جوامع به شمار می‌آید. بنابراین ولایت و سرپرستی انطباق‌پذیر بر رهبری سیاسی و اجتماعی، با محدوده‌های مختلف، و رهبری دینی و... است.

نگاهی دگربار به آیه ولایت، از این واقعیت حکایت می‌کند که خداوند همان ولایتی را که خود از آن برخوردار است به رسول الله(ص) و مصداق مدنظرش داده است؛ از این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو ولایت خداوند به محدوده ولایت ایشان نیز پی برد. بدون تردید خداوند متعال که مقام ربوبیت تمام جهان را داراست، اداره جهان، اولاً و بالذات بر عهده اوست؛ بدین معنا که سرپرستی جهان در ابعاد یادشده، از آنِ خداست. او منبع تشریع احکام است و به طور کلی، برنامه کمال و سعادت انسان‌ها از جانب اوست؛ از این‌رو، ولیّ آنهاست. خداوند رهبری اجتماعی جهان را بر عهده دارد. بنابراین از این جهت نیز ولیّ است؛ به دیگر بیان، خداوند متعال بر امر رزق و روزی، مرگ و زندگی و به طور کلی بر تمام امومر اعم از تکوینی و تشریعی ولایت دارد.

به دیگر سخن، خداوند مالک علی الاطلاق جهان و موجودات آن است؛ این سخنی است که قرآن کریم به صراحت و به طور مستقیم، نوزده بار آن را بیان کرده است؛ از جمله در آیه‌ای می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۲۹].

چنان‌که در آیه دیگر می‌خوانیم: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۳۰]. روشن است که هر کس حاکم بر ملک خود است و نمی‌تواند بر ملک دیگران حکومت کند. بنابراین، خداوند متعال اختیار تصرف را - به گونه‌های مختلف آن - در تمامی شئون انسان‌ها و سایر موجودات دارد؛ از این‌رو، قرآن کریم به طور مطلق می‌فرماید: ﴿هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا[۱۳۱]؛ “در آنجا ثابت شد که ولایت از آنِ خداوند بر حق است، او برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد”. این آیه در حقیقت، تمام ولایت‌ها را به شکل اختصاصی و حقیقی از آنِ خداوند می‌داند. به بیان برخی محققان، بر اساس این آیه، زمام تمام امور به شکل حقیقی، در دست خداوند است[۱۳۲] و از این جهت نیز خداوند متعال یکتاست. می‌توان اعتقاد به وحدانیت خداوند در امر ولایت را همان اعتقاد به ربوبیت او دانست.

در نگاه ظاهربین مادی، بالاترین و ارزشمندترین دارایی انسان، جان اوست؛ اما خداوند متعال بارها پس از بیان مالکیت مطلق خود، فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۱۳۳]. در حقیقت، از آنجا که او مالک مطلق است، حق رهبری همه جانبه بر جامعه بشری از آنِ اوست و حتی مرگ و زندگی انسان‌ها نیز به دست اوست و آنها در امر زندگی و مرگ خود هیچ اختیاری ندارند.

سرپرستی خداوند بر امر تشریع نیز از مسلّمات میان تمام فرق اسلامی است که قرآن کریم نیز بارها با عبارت ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱۳۴]؛ بر آن تأکید کرده است. افزون بر آن، قرآن کریم در آیه دیگری نیز فرموده است: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۳۵].

اگرچه ولایت و سرپرستی خداوند بر امور تکوینی نیز بر اساس اصل مالکیت مطلق خدا روشن و بدیهی است، قرآن کریم بارها به تبیین آن پرداخته است؛ چنان‌که می‌فرماید: ﴿وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ[۱۳۶]. در این آیه، سخن از سرپرستی خداوند بر امر نزول باران است که امری تکوینی است. در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۳۷].

در این آیه نیز از سرپرستی خداوند بر امر مرگ و زندگی، سخن به میان آمده است. در آیات فراوانی از قرآن کریم نیز بدون آنکه از مفهوم ولی یاد شود، بر مسئولیت خداوند متعال بر اداره جهان تأکید شده و به طور ضمنی، از ولایت خداوند بر تمام امور دنیا سخن به میان آمده است. اعتقاد به ولایت خداوند متعال بر تمام جهان و اداره آن و امور مربوط به آن، اعم از تکوینی و تشریعی، در حقیقت اعتقاد به توحید خداوند در امر ربوبیت تکوینی و تشریعی است و انکار آن مسای با شرک در این امور است. آیات زیر بیانگر این حقیقت عرشی است: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ[۱۳۸]. در این آیه، آفرینش آسمان و زمین، فرو فرستادن باران از آسمان، بیرون آوردن میوه‌ها و ثمرات، تسخیر دریاها برای کشتی‌ها، جریان کشتی‌ها در دریاها و مسخر کردن نهرها برای انسان‌ها، به خداوند متعال نسبت داده شده و در حقیقت، مسئولیت این امور بر عهده خداوند است.

﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۱۳۹].

خداوند در این آیه می‌فرماید، امر رزق و روزی تمام جنبندگان، اعم از انسان و غیر انسان، بر عهده اوست. ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۴۰]. بر اساس این آیه، خداوند متعال بر اموری همچون آمدوشد شب و روز، زنده کردن زمین، نشر جنبندگان بر روی زمین، تغییر مسیر بادها و تسخیر ابرهای میان آسمان و زمین ولایت دارد.

آیات یاد شده، بخش بسیار کوچکی از انبوه آیاتی است که بر توحید افعالی، ربوبی و... خداوند تأکید می‌کنند. پیش‌تر گفته شد، از آنجا که ولایت خدا و رسول و مصداق مدنظر در آیه ولایت، در یک سیاق واحد بیان شده‌اند، از این‌رو، ظاهر آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد؛ مگر آنکه این قلمرو در آیاتی دیگر مقید شده باشد. اینک که قلمرو ولایت خداوند روشن شد، باید دید که در دیگ آیات، مقید یا مخصِّصی برای همسانی محدوده ولایت رسول اکرم(ص) و مصداق مدنظر با قلمرو ولایت خداوند وجود دارد یا نه؟ در پاسخ باید گفت، تتبع در آیات ما را به این نتیجه می‌رساند که تخصیص و تقییدی در این باره وجود ندارد، بلکه، چنان‌که خواهد آمد، برخی آیات نشانگر آن است که خداوند متعال این ولایت را به برخی از انسان‌ها داده است[۱۴۱].

آیه ولایت در دانشنامه معاصر قرآن کریم

آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۴۲] را آیه ولایت نامیده‌اند.

بسیاری از مفسرین شیعه و سنی روایت کرده‌اند که این آیه در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است. سعدالدین تفتازانی و ملا علی قوشچی اشعری از علمای سنی، اتفاق نظر مفسران بر نزول این آیه در شأن علی(ع) را نقل کرده‌اند[۱۴۳].

ابوذر از رسول الله(ص) نقل کرده است: روزی در خدمت رسول خدا(ص) بودیم. نماز ظهر را به جماعت می‌گزاردیم. مرد فقیری در مسجد از مردم درخواست کمک کرد. کسی به او چیزی نداد، مرد تهیدست رو به درگاه خدا کرد و گفت: خدایا، تو گواه باش من در مسجد رسول خدا از مردم درخواست کمک کردم، اما کسی به من چیزی نپرداخت. حضرت علی(ع) که در این هنگام مشغول نماز بود در رکوع نماز، انگشت دست راست خود را به طرف این سائل گرفت و به او اشاره فرمود تا انگشتری را از انگشت او بیرون بکشد. سائل انگشتری را از دست آن حضرت بیرون کشید. رسول خدا نیز شاهد و ناظر این صحنه بود. پیامبر خدا نماز را به پایان برد، سر به سوی آسمان برداشت و سخنانی با خداوند فرمود. هنوز سخنان آن حضرت به پایان نرسیده بود که آیه ولایت بر خاتم الانبیاء نازل شد[۱۴۴]. علاوه بر ابوذر؛ علی(ع)، عبدالله بن عباس، ابورافع مدنی، عمار بن یاسر، انس بن مالک و مقداد بن اسود نیز این شأن نزول را نقل کرده‌اند.

بر اساس قرآن کریم، ولایت خدا و حضرت محمد(ص) مورد اتفاق فریقین است، اما ولایت حضرت علی(ع) به معنای امام و رهبر پس از حضرت محمد(ص) محل اختلاف شیعه و سنی است. در حالی که شیعیان با استناد به آیه مذکور (آیه ولایت)، آیه ابلاغ، آیه اکمال دین، آیه اولوا الامر و آیه تطهیر و روایات متعدد دیگری نظیر حدیث غدیرخم، حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث عقد اخوت، حدیث مدینة العلم، حدیث سفینه، حدیث «عَلِیٌّ‏ مَعَ‏ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ‏ مَعَ‏ عَلِیٍّ‏» که عموم آنها در منابع معتبر حدیثی و تفسیر فریقین نقل شده، حضرت علی(ع) را جانشین رهبریت علمی، سیاسی و معنوی خاتم‌الانبیاء می‌دانند. بیشتر اهل تسنن از ولایت علی(ع)، معنای لزوم دوست داشتن آن حضرت را استنباط کرده‌اند. البته عرفا و صوفیان سنی مذهب نظیر جنید بغدادی، شیخ عبدالقادر گیلانی، شیخ ابومدین مغربی، شیخ ابوالحسن شاذلی، قائل به ولایت و جانشینی معنوی حضرت علی(ع) هستند.

به روایت کتب تاریخ، طرایق صوفیه و متصوفه از آغاز تاکنون حضرت علی(ع) را جانشین معنوی پیامبر می‌شناسند. سلسله "معروفیه" به عنوان "أم‌السلاسل صوفیه" از طریق معروف کرخی به امام رضا(ع) و از طریق ایشان به حضرت علی(ع) و حضرت خاتم الانبیاء اتصال می‌یابد. به قول مؤلف طرائق الحقائق: "معروف کرخی نزد صوفیان، چنان که معروف است، دربان حضرت امام رضا(ع) بوده و از آن حضرت فیض و تعلیم طریقت و منصب شیخ المشایخی را یافته و از جانب امام اجازه یافته طریقه رضویه علویه مصطفویه را که عبارت از عبادت و تزکیه و تصفیه نفس است به طالبان صادق العقیده و پیروان ائمه برساند"[۱۴۵]. عموم سلسله‌های مشهور صوفیه در جهان اسلام نظیر قادریه، نقشبندیه، شاذلیه، مولویه، رفاعیه، بکتاشیه، کبرویه، چشتیه، نعمت اللهیه، ذهبیه و صفویه از متفرعات معروفیه و از سرسپردگان ولایت حضرت علی(ع) هستند[۱۴۶].

علامه طباطبایی در تفسیر ولایت ذیل این آیه می‌نویسد: "ولاء و توالی" بدین معناست که دو چیز یا بیشتر حاصل شود که از یک جنس باشند، بدون این که چیزی از غیر آن جنس حائل شود و به استعاره در معنای قربی استعمال می‌شود؛ (قرب مکانی، قرب نسبی، قرب دوستی، قرب حاصل از نصرت و یاری، قرب از جهت اعتقادی). ولایت یعنی نصرت و تولی و سرپرستی امر و به عهده گرفتن کار. پس ولایت یک نوع قرب است که باعث و مجوز نوع خاصی از تصرف و مالکیت تدبیر می‌شود و به همین معنا حاکم، ولی مردم است زیرا بین آنها حکم می‌کند و هر قدر منطقه حکومت او وسیع‌تر باشد، ولایت او گسترده‌تر است.

از سیاق آیه استفاده می‌شود که ولایت نسبت به خدا و رسول و مؤمنین به یک معناست. البته ولایت الهی دو گونه است:

  1. ولایت تکوینی (حقیقی): خدا مالک مطلق همه مخلوقات و دارای قدرت تصرف در آنهاست و تدبیر امور خلق به دست اوست.
  2. ولایت تشریعی یا اعتباری که به تشریع شریعت و هدایت و ارشاد و توفیق و امثال اینها از امور دینی مردم بازمی‌گردد.

ولایت رسول الله(ص)، ولایت تشریعی، قیام به شریعت، دعوت به دین و تربیت امت، حکومت بین آنها و قضاوت بین آنهاست و همه از شئون رسالت ایشان است. بنابراین همان‌گونه که اطاعت از خدا بدون قید و شرط واجب است، اطاعت از رسول خدا(ص) نیز اطاعت از خداوند است و بدون قید و شرط بر همه مؤمنان واجب است. ولایت مؤمنین مذکور در آیه نیز نظیر همین ولایت است، زیرا با "واو" عاطفه بیان شده و حصر موجود در ﴿إِنَّمَا حصر افراد است، اما اوصاف ذکر شده برای مؤمنین در این آیه، تنها با حضرت علی(ع) تطبیق می‌کند. چنان‌که روایات بسیاری از جمله در تفسیر الکشاف، شأن نزول این آیه را در زمانی می‌دانند که حضرت علی(ع) در مسجد در حال نماز بودند. سائلی نزد ایشان آمد. آن حضرت انگشتر خویش را در حال رکوع به سائل بخشیدند.

رکوع نیز حالت خضوع و ذلت انسان در برابر خداوند را مجسم می‌سازد. شیعیان این آیه را نص بر ولایت و خلافت امیر مؤمنان علی(ع) می‌دانند، زیرا تنها ایشان در حالت رکوع انگشتر خود را به سائل بخشیدند، اما اهل تسنن می‌گویند این آیه نص در مورد ولایت حضرت علی(ع) نیست، زیرا در اینجا معنای حقیقی رکوع مراد نیست، بلکه منظور معنای مَجازی آن یعنی خضوع در برابر عظمت پروردگار است. یعنی مراد آیه این است که ولیِّ شما یهود و نصاری نیستند، بلکه ولیِّ شما خدا و رسول الله(ص) و مؤمنینی هستند که نماز به پا میدارند و زکات می‌دهند و در همه این حالات خاضع‌اند، یا در حالی زکات می‌دهند که خودشان فقیر و تنگدست‌اند.

اما دقت در مورد این آیه و آیات قبل و بعد آن و همچنین دقت درباره کل این سوره، آدمی را به معنایی خلاف آنچه آنها ادعا کرده‌اند، راهنمایی می‌کند:

  1. اینها به قرینه سیاق، ولایت را به معنای نصرت گرفته‌اند، به سرپرستی و تولی امر. در پاسخ باید گفت: ترتیب آیات توسط رسول خدا(ص) تنظیم نشده (بلکه در زمان خلیفه سوم انجام شده است) و در این مورد ولایت به معنای سرپرستیامر است.
  2. آیات قبل از این آیه، مؤمنین را از دوستی با کفار نهی می‌کند، اما آیات بعد به پیامبر دستور میدهد اعمال زشت کفار و منافقین را به آنان گوشزد نماید. بنابراین غرض آنها متفاوت است. با این حال چگونه بین این دو دسته وحدت سیاق هست؟
  3. کلمه ولایت در آیات ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْقِلُونَ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ [۱۴۷] این سوره به معنای نصرت نیست، زیرا با سیاق نمی‌سازد: ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ[۱۴۸] و یا جمله ﴿وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ[۱۴۹]؛ زیرا عقد نصرت و یاری سبب یکی شدن و الحاق نمی‌شود، بلکه مودت و حُب موجب وحدت و یکی شدن می‌گردد.
  4. معنا ندارد در این آیه بگوید پیامبر یاور مؤمنان است، بلکه منظور از ولایت؛ ولایت در تصرف و محبت است. به علاوه چنان که ذکر شد روایات بسیاری از امامیه و اهل سنت وجود دارد که دلالت دارند این دو آیه در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است، اما برخی برای این که بگویند این آیه در شأن آن جناب نیست خود را بسیار به زحمت انداخته‌اند؛ هم در روایات بحث و جدل کرده و هم در برگرداندن معنای ظاهر آیه خود را به تکلف انداخته‌اند.
  5. برخی از اهل سنت به دلیل جمع بودن ﴿الَّذِینَ آمَنُوا، آن را وصف حال امیر مؤمنان علی(ع) نمی‌دانند. در پاسخ باید گفت: فرق است بین این که لفظ جمع بیاورند و شخص واحدی را اراده کنند، تا این که یک قانون کلی و عمومی بگذرانند و از آن به طور عموم خبر دهند. در صورتی که مشمول آن قانون جز یک نفر کس دیگری نباشد و جز بر یک نفر منطبق نشود؛ آنچه در عرف سابقه ندارد، مورد نخست است، اما در مورد دوم، در عرف و در لسان قرآن کریم بارها اتفاق افتاده و این مورد، در این آیه نیز، واقع شده است[۱۵۰].

اکثر احادیثی که درباره شأن نزول آیه ولایت روایت شده، نزول آن را مربوط به امیرمؤمنان علی(ع) و دادن انگشتر خود به سائل در حال رکوع دانسته‌اند. طبری در دو حدیث از عتبة بن حکیم و مجاهد، این شأن نزول را روایت کرده است[۱۵۱]. سیوطی علاوه بر دو حدیث مزبور، پنج حدیث دیگر از خطیب خوارزمی، طبرانی، ابن‌ مردویه به نقل از ابن‌عباس، عمار یاسر، سلمة بن کهیل، علی بن ابی‌طالب و ابورافد در مورد نزول آیه ولایت در شأن علی(ع) روایت کرده است[۱۵۲].

مؤلف "غایة المرام" بیش از بیست حدیث از کتب اهل سنت درباره نزول آیه ولایت در مورد حضرت علی روایت کرده است[۱۵۳]. علامه امینی نیز تعداد زیادی از دانشمندان اهل سنت را نام می‌برد که روایت شأن نزول آیه ولایت را در مورد امیرمؤمنان علی(ع) در کتب خود نقل کرده‌اند [۱۵۴].

بر اساس آیه ولایت، ولایت خداوند و ولایت رسول اکرم(ص) و حضرت علی(ع) یک نوع ولایت است با این تفاوت که ولایت خداوند، ذاتی و مستقل است. بدین معنی که ولایت خداوند را کسی در اختیارش نگذاشته، زیرا او تنها وجود قائم به ذات است، اما ولایت پیامبر و حضرت علی را خدا به آنها اعطا نموده و ولایت آنها وابسته به ولایت خداوند است.[۱۵۵]

پانویس

  1. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  2. المراجعات، ص‌۲۲۶ و ۲۲۹.
  3. متکلمان امامیه از دیرباز به این آیه به عنوان نص بر خلافت امیر المؤمنین علی(ع) استدلال کرده‌اند سید مرتضی الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۳۸ و شیخ الطائفه طوسی آیه ولایت را قوی‌ترین نص بر امامت امیرالمؤمنین(ع) می‌داند. تلخیص الشافی، ج۲. ص۱۰.
  4. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  5. غایة المرام، ص۱۰۸؛ الاحتجاج، ص۱۱۸.
  6. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۵.
  7. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
  8. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۶.
  9. ارتباط و تأثیر دو گونه است: دوجانبه و یک‌جانبه. اگر تأثیر متقابل و دو جانبه بود، اولی، ولی دومی‌است و دومی‌نیز ولی اوّلی است. مانند: اخوّت و برادری که اگر حسن برادر حسین است، حسین نیز برادر حسن است، ولی اگر تأثیر یک‌جانبه بود، اولی، ولیّ دومی‌است و دومی‌مولّی‌علیه اولی است؛ یعنی دومی‌تحت ولایت اولی قرار دارد؛ مانند ابوّت و بنوّت.
  10. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۶-۱۴۷.
  11. الغدیر، ج۳، ص۱۵۶-۱۶۲.
  12. غایة‌المرام، ص۱۰۳-۱۰۹.
  13. احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹-۴۰۸.
  14. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۹۳.
  15. مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۳.
  16. شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۸.
  17. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۷-۱۴۸.
  18. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۳۴.
  19. مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰-۳۲۱.
  20. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۹.
  21. سوره مائده آیه۵۵
  22. از جمله ر. ک: الغدیر، ج ۳ ص ۱۵۶، المراجعات، نامۀ ۴۰ تا ۴۸، بحار الأنوار، ج ۳۵ ص ۱۸۳، دانشنامه امام علی، ج ۱۰ص ۱۴۱، نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۹، احقاق الحق، ج ۱۴ ص ۲
  23. نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۱۳
  24. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰.
  25. ر.ک: الغدیر، ج ۳، ص ۱۵۵ و امامة امیرالمؤمنین فی الکتاب المبین، ص۲۰.
  26. شرح المواقف، ج۸، ص ۳۶۰.
  27. شرح المقاصد، ج۵ ص۲۷۰.
  28. شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۸.
  29. دقائق التفسیر، ج ۲، ص ۲۰۶.
  30. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  31. ر.ک: الکشف والبیان المعروف بتفسیر الثعلبی، ج۴، ص۸۱ وشواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۲۳۰؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۳۷۶، فضائل الخمسه من الصحاح السنه باب فی أن علیا(ع) وزیر النبی(ص)، ج۱، ص۳۳۷ و تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۱.
  32. ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۳۰.
  33. ر.ک: تفسیر نمونه، ج۴، ص ۴۲۸ و امامت پژوهی، ص ۲۹۵.
  34. المراجعات، ص‌۲۲۶ و ۲۲۹.
  35. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.
  36. احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۹‌-‌۲۳۹.
  37. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴ و ۳۲۵.
  38. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۶؛ المراجعات، ص‌۲۳۰.
  39. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۲.
  40. الدرّالمنثور، ج ۳، ص ۱۰۶.
  41. فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴.
  42. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۶؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۰.
  43. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۵.
  44. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۸.
  45. الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۵.
  46. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۹۰.
  47. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۸۹.
  48. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص ۳۹۰.
  49. منهاج البراعة، ج‌۲، ص‌۳۵۰.
  50. شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
  51. شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
  52. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷.
  53. شرح تجرید، قوشچی، ص‌۳۶۸.
  54. آیة الولایة، ص‌۱۲؛ احقاق الحق، ج‌۲، ص‌۳۹۹ ـ ۴۰۷.
  55. روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۴.
  56. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  57. الافصاح فی الامامة، ص‌۱۳۴ و ۲۱۷؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۵۵۹‌؛ روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۵.
  58. تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۱۰.
  59. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۴۵؛ الصحاح، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷۳.
  60. لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۱.
  61. سوره بقره، آیه:۲۵۷.
  62. المصباح المنیر، ج‌۲، ص‌۶۷۲‌.
  63. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  64. مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌۷۹۱ و ۷۹۲.
  65. سوره بقره، آیه:۲۵۷.
  66. سوره احزاب، آیه:۶.
  67. آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه:۴۴.
  68. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.
  69. ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره مائده، آیه:۶۷.
  70. الکافی، ج‌۱، ص‌۲۸۹.
  71. عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۳۳.
  72. المعجم الأوسط، ج‌۷، ص‌۱۲۹ و ۱۳۰؛ فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴ و ۱۹۵.
  73. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  74. لسان العرب، ج۱۵، ص ۲۸۱ـ ۲۸۳۳؛ أقرب الموارد، ج۲، ص ۱۴۷۸.
  75. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  76. مجمع البیان، ج۴ـ۳، ص ۲۱۱؛ الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۳۹ـ ۴۴۰؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۳۰۲ و ۳۰۳.
  77. و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می‌برند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می‌آورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه:۷۱.
  78. زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید، (خداوند) پاداش‌هایتان را می‌دهد و دارایی‌هایتان را از شما نمی‌خواهد؛ سوره محمد، آیه:۳۶.
  79. تفسیر کبیر، ج۱۲۲، ص ۳۰۰.
  80. الکشاف، ج۱، ص ۶۴۸.
  81. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  82. مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص ۳۲۰ـ ۳۲۱.
  83. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  84. الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۳۹؛ تقریب المعارف، ص ۱۲۸.
  85. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  86. ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند.آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند.و مؤمنان می‌گویند: آیا اینانند که سخت‌ترین سوگندهایشان را به خداوند خورده‌اند که با شمایند؟! کردارهاشان تباه گردید و زیانکار شدند.ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره مائده، آیه: ۵۱- ۵۴.
  87. و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است؛ سوره مائده، آیه:۵۶.
  88. تفسیر طبری، ج۶، ص ۳۴۳؛ المنار، ج۶، ص ۴۴۳؛ تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۲۷ـ ۲۸؛ شرح المواقف، ج۸، ص ۳۶۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۷۰
  89. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  90. ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند.آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند.و مؤمنان می‌گویند: آیا اینانند که سخت‌ترین سوگندهایشان را به خداوند خورده‌اند که با شمایند؟! کردارهاشان تباه گردید و زیانکار شدند.ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره مائده، آیه: ۵۲ - ۵۴.
  91. تفسیر طبری، ج۶، ص ۳۳۶؛ الکشاف، ج۱، ص ۶۴۴.
  92. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  93. و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است؛ سوره مائده، آیه:۵۶.
  94. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  95. این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت امام علی(ع) بهره جسته‌اند. برای نمونه، ر.ک: فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ و ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات امامت امام علی(ع) استفاده کرده‌اند؛ ر.ک: احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الكبير، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۹ و ۱۵۰.
  96. ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.
  97. با توجه به آنکه عالمان شیعی تلاشی سترگ در‌این‌باره داشته‌اند، از تکرار آن مباحث خودداری کردهایم. برای تفصیل در‌ این‌ باره، ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسير القران، ج۶، ص۵-۱۲؛ گروهی از نویسندگان، الإمامة و الولاية فی القرآن الكريم، ص۶۹-۷۲. هرچند در ادامه اشارهای کوتاه به برخی مباحث پیرامون این آیه خواهیم داشت.
  98. سوره کهف، آیه:۴۴.
  99. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۱۸۵ - ۱۸۸.
  100. سوره مائده، آیه:۳.
  101. برای آشنایی با تعاریف گوناگون درباره «دین»، ر.ک: دیویدای. پیلین، مبانی فلسفه دین، ص۳۲ و ۳۳؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، ص۲۴-۴۰؛ محمد مهدی بهداروند، «تبيين و تحلیل مفهوم دین»، در: رواق اندیشه، ش۳۰، ص۷۷-۱۰۱.
  102. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۱.
  103. درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.
  104. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.
  105. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  106. احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الکبیر، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقاید الاکیاس، ص۱۴۹-۱۵۰.
  107. برخی متکلمان امامیه که از این آیه برای اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) یا برتری ایشان بر دیگران استفاده کرده‌اند، عبارت‌اند از: فضل شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الافصاح فی الامامة، ص۱۳۴؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الجمل، ص۷۵؛ سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۸؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۱۷؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ محمد بن محمد طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۱۰-۱۱؛ محمد بن محمد طوسی، الرسائل العشر، ص۱۲۹-۱۳۰؛ محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد فی الامامة، ص۴۸۷-۴۸۸؛ ابراهیم بن اسحاق نوبختی، الیاقوت فی علم الکلام، ص۸۵؛ سدید الدین محمد حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۰۱؛ خواجه نصیرالدین طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۲۲۵؛ خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۷۴؛ جعفر بن حسن حلی، المسلک فی اصول الدین، ص۲۴۸؛ حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج۲، ص۵۵؛ فاضل مقداد سیوری، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۹۰؛ فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، ص۳۴۱-۳۴۲؛ فاضل مقداد سیوری، النافع یوم الحشر، ص۱۰۰؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳-۱۲۴؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۲۲-۵۲۳.
  108. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۶۰.
  109. ر.ک: نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهیة، ج۱، ص۱۹۷.
  110. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۵۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۲۷؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسیر منهح الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ سید امیر حسینی جرجانی، آیات الاحکام، ج۱، ص۲۰۲؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۶۶۹؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۴۱؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۱۲۳؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۴، ص۴۰۲؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۱، ص۲۹۹؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵-۸؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۳-۴۲۴. در این میان، سخن برخی مفسران توجه برانگیز است. آنها به نوعی در مسئله‌ی، ادعای اجماع کرده و احدی را موافق با این نظریه ندانسته‌اند که معنای ولایت در آیه مزبور همان محبت یا نصرت است و می‌گویند: لا يختلف اثنان في المراد بولاية الله و الرسول و انها التصرف في شئون المسلمين، و ليس مجرد المحبة و النصرة. محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۳، ص۸۲. این در حالی است که افزون بر مفسران و متکلمان اهل سنت، چنان‌که خواهد آمد، حتی برخی از مفسران شیعی نیز ولایت را در این آیه، به معنای دوست یا ناصر دانسته‌اند. ر.ک: حسین بن علی کاشفی سبزواری، مواهب علیه، ج۱، ص۲۴۹.
  111. برای نمونه ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۸۶؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۶۲-۱۱۶۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۲؛ عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطایف الاشارات، ج۱، ص۴۳۳؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۵؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۱، ص۵۰۸؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۲، ص۴۰۸؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۲، ص۶۰۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۳؛ محمد بن طاهر بن عاشور، التحریر و التنویر، ج۵، ص۱۳۸؛ عبدالکریم خطیب، تفسیر القرآنی للقرآن، ج۳، ص۱۱۲۶؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۴۴؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة، ج۶، ص۲۳۴؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۴، ص۲۰۱؛ محمد بن عمر نووی جاوی، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، ج۱، ص۲۷۸.
  112. «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  113. «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
  114. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴-۳۸۵؛ احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۸-۹؛ میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰-۲۷۱.
  115. در این باره، برای نمونه، ر.ک: عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۵. وی ۲۴ روایت را در این باره نقل می‌کند. در ادامه نوشتار، به سایر منابع موجود در این زمینه اشاره خواهد شد.
  116. «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.
  117. «بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما می‌ستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۹.
  118. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶؛ گروهی از نویسندگان، الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۹۶-۷۲.
  119. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  120. عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۶ و نیز برای نمونه ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۲، ص۱۸۱-۱۸۲.
  121. «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  122. برای نمونه، ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۸، ص۷۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۵؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۴۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۱۵۶؛ عبدالرحمن بن ابی بکر جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۲۲۴.
  123. قاعده یاد شده بر اساس دو اصل است: نخست آنکه ظاهرترین معنا از آیه آن است که «واو» در عبارت ﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ واو حالیه است. برخی از مفسران اهل سنت نیز حالیه بودن واو را تأیید کرده‌اند. ر.ک: محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۴؛ محمود بن عبدالرحیم صافی، الجدول فی اعراب القرآن الکریم، ج۶، ص۳۸۶. دوم آنکه مقصود از «زکات» همان زکات مصطلح فقهی نیست که حقیقت شرعیه یا متشرعه است، بلکه مراد از آن، همان صدقه است که در آیات متعددی از قرآن کریم، به همین معنا به کار رفته است. ر.ک: سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ سوره مریم، آیه ۳۱ و ۵۵؛ سوره اعلی، آیه ۱۵ و.... گفتنی است برخی عالمان اهل سنت، در این باره به ایراد تشکیک‌هایی اقدام کرده‌اند و از سوی دیگر، اندیشمندان شیعی نیز در مقام پاسخ‌گویی بر آمده‌اند. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۰.
  124. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می‌برند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می‌آورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
  125. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹؛ همچنین ر.ک: گروهی از نویسندگان الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۷۳.
  126. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۷.
  127. برای نمونه، ر.ک: سوره بقره، آیه ۱۱۹؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳؛ سوره مائده، آیه ۴۴؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۰.
  128. -محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹.
  129. «و فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است؛ هر چه را بخواهد می‌آفریند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۷؛ و نیز، ر.ک: سوره بقره، آیه ۱۰۷؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸۹؛ سوره مائده، آیه ۱۸، ۴۰ و ۱۲۰؛ سوره توبه، آیه ۱۱۶؛ سوره نور، آیه ۴۲؛ سوره فرقان، ۲؛ سوره ص، آیه ۱۰؛ سوره زمر، آیه ۴۴؛ سوره شوری، آیه ۴۹؛ سوره زخرف، آیه ۸۵؛ سوره جاثیه، آیه ۲۷؛ سوره فتح، آیه ۱۴؛ سوره حدید، آیه ۲ و ۵؛ سوره بروج، آیه ۹. گفتنی است، آیات دیگری نیز وجود دارند که به طور غیر مستقیم بر مالکیت علی الاطلاق خداوند بر جهان دالت دارند؛ از جمله آنها آیاتی است که «مقالید» آسمان‌ها و زمین و نیز «میراث» آسمان‌ها و زمین را از آنِ خدا می‌داند؛ ر.ک: سوره زمر، آیه ۶۳؛ سوره شوری، آیه ۱۲؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸۰؛ سوره حدید، آیه ۱۰.
  130. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  131. «آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.
  132. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۳۱۷.
  133. «بی‌گمان فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است؛ زنده می‌گرداند و می‌میراند و شما در برابر خداوند یار و یاوری ندارید» سوره توبه، آیه ۱۱۶.
  134. «داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷؛ سوره یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷.
  135. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶. گفتنی است، آیات فراوانی وجود دارد که بر ولایت تشریعی خداوند متعال دلالت می‌کنند، اما به دلیل روشن بودن بحث، از نقل آنها صرف نظر کرده‌ایم. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، ص۲۱۷-۲۲۱.
  136. «و اوست که باران را پس از آنکه (مردم) نومید شوند فرو می‌فرستد و بخشایش خویش را می‌گستراند و او سرور ستوده است» سوره شوری، آیه ۲۸.
  137. «خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.
  138. «خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.
  139. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعه‌گاه او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.
  140. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  141. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۶۱-۱۷۶.
  142. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  143. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰؛ شرح تجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.
  144. مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۴ و ۳۲۵.
  145. طرائق الحقائق، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۵.
  146. «عرفان و تصوف اسلامی عامل تقریب مذاهب اسلامی».
  147. «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید. و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند. بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما می‌ستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۶-۵۹.
  148. «آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  149. «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
  150. المیزان، ج۶، ص۱۰.
  151. جامع البیان، ج۶، ص۳۴۴.
  152. الدر المنثور، ج۳، ص۹۸-۹۹.
  153. غایة المرام، ج۲، ص۱۳.
  154. الغدیر، ج۲، ص۵۳؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
  155. علوی، مهوش السادات، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.