بنی‌خزاعه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب')
جز (جایگزینی متن - 'جویریه' به 'جویریه')
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
| موضوع مرتبط = بنی‌خزاعه
| موضوع مرتبط = بنی‌خزاعه
| عنوان مدخل  = [[بنی‌خزاعه]]
| عنوان مدخل  = [[بنی‌خزاعه]]
| مداخل مرتبط = [[بنی‌خزاعه در قرآن]] - [[بنی‌خزاعه در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[بنی‌خزاعه در قرآن]] - [[بنی‌خزاعه در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[قبیله خزاعه]]''' از قبایل عرب و از شاخه‌های بزرگ قحطانی است که در بخشی از یمن سکونت داشتند. آنان به دنبال انحطاط [[تمدن]] مأرب و [[تغییر]] اوضاع و شرایط زیست محیطی به [[مکه]] [[مهاجرت]] کردند. قبیله خزاعه نخستین کسانی بودند که امور [[مکه]] و [[حجاز]] را [[نظام]] بخشیدند و [[وظایف]] مهمی چون [[سرپرستی]] [[مناسک حج]]، [[قضاوت]] در بازار [[عکاظ]] را برعهده داشتند. خزاعی‌ها در تحولات پیش از [[اسلام]] و دوران [[رسول خدا]] {{صل}} نقش کلیدی و مؤثر ایفا کردند. [[رجال]] [[سیاسی]] ـ نظامی بسیار این [[قبیله]] ضمن نقش‌آفرینی در حوادث دوران رسول خدا {{صل}} همچون [[صلح حدیبیه]]، [[جنگ خیبر]]، در بسیاری دیگر از حوادث و وقایع پس از ایشان بخصوص حوادث ایام [[امام علی]] {{ع}} و بعد از آن نقش مهمی داشتند. رویکردهای برخی از رجال [[خزاعه]] در [[پیروی از اهل بیت]] {{عم}} در [[سیر]] [[تاریخی]] [[تشیع]] نقش مهمی ایفا کرده است. [[سلیمان بن صُرَد خزاعی]]، [[دعبل خزاعی]] شاعر معروف، [[جویریه بنت الحارث]] [[همسر]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از چهره‌های بنام قبیله خزاعه هستند.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
قبیله [[خزاعه]] از [[قبایل]] بزرگ [[عرب]] و از شاخه‌های [[قحطانی]] است که در بخشی از [[یمن]] [[سکونت]] داشتند. آنان به دنبال [[انحطاط]] [[تمدن]] مأرب و [[تغییر]] اوضاع و شرایط زیست محیطی به [[مکه]] [[مهاجرت]] کردند و با استفاده از [[ضعف]] و [[فساد]] [[جرهم]]، [[قدرت]] [[شهر مکه]] را به دست گرفتند. خزاعی‌ها در تحولات پیش از [[اسلام]] و دوران [[رسول خدا]]{{صل}} نقش کلیدی و مؤثر ایفا کردند. [[رجال]] [[سیاسی]] ـ نظامی بسیار این [[قبیله]] ضمن نقش‌آفرینی در حوادث دوران رسول خدا{{صل}} و [[ثبات]] آن، در بسیاری دیگر از حوادث و وقایع پس از ایشان بخصوص حوادث ایام [[امام علی]]{{ع}} و بعد از آن نقش مهمی داشتند. رویکردهای برخی از رجال خزاعه در [[پیروی از اهل بیت]]{{ع}} در [[سیر]] [[تاریخی]] [[تشیع]] نقش مهمی ایفا کرده است. [[شناخت]] نقش این قبیله می‌تواند به بازشناسی [[سیره رسول خدا]]{{صل}} و [[تاریخ اسلام]] و تشیع کمک کند و نقاط تاریک تاریخ اسلام را بیشتر روشن سازد.
قبیله [[خزاعه]] از [[قبایل]] بزرگ [[عرب]] و از شاخه‌های [[قحطانی]] است که در بخشی از [[یمن]] [[سکونت]] داشتند. آنان به دنبال [[انحطاط]] [[تمدن]] مأرب و [[تغییر]] اوضاع و شرایط زیست محیطی به [[مکه]] [[مهاجرت]] کردند و با استفاده از [[ضعف]] و [[فساد]] [[جرهم]]، [[قدرت]] [[شهر مکه]] را به دست گرفتند. خزاعی‌ها در تحولات پیش از [[اسلام]] و دوران [[رسول خدا]] {{صل}} نقش کلیدی و مؤثر ایفا کردند. [[رجال]] [[سیاسی]] ـ نظامی بسیار این [[قبیله]] ضمن نقش‌آفرینی در حوادث دوران رسول خدا {{صل}} و [[ثبات]] آن، در بسیاری دیگر از حوادث و وقایع پس از ایشان بخصوص حوادث ایام [[امام علی]] {{ع}} و بعد از آن نقش مهمی داشتند. رویکردهای برخی از رجال خزاعه در [[پیروی از اهل بیت]] {{ع}} در [[سیر]] [[تاریخی]] [[تشیع]] نقش مهمی ایفا کرده است. [[شناخت]] نقش این قبیله می‌تواند به بازشناسی [[سیره رسول خدا]] {{صل}} و [[تاریخ اسلام]] و تشیع کمک کند و نقاط تاریک تاریخ اسلام را بیشتر روشن سازد.


== [[نسب]] خزاعه ==
== نسب خزاعه ==
در ذکر نسب خزاعه [[اختلاف]] است. برخی ایشان را از [[اعراب قحطانی]] و از شاخه‌های قبیله بزرگ [[ازد]] گفته‌اند که نسبت خود را به [[حارثة بن عمرو بن عامر بن حارثَة بن إمرَیء القِیس بن ثَعلبة بن مازنِ بن أزدِ بن غَوث بن نَبت بن مالک بن زید بن کَهلان بن سبأ بن یشْجُب بن یعرب بن قحطان]] می‌رسانند.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۱۱۶؛ قلقشندی، نهایة العرب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج‌۱، ص۳۳۸.</ref> برخی نیز از آنان، در شمار [[طوایف]] مضری (از [[قبایل عدنانی]]) یاد کرده، ایشان را از [[فرزندان]] [[بَنو لُحَّیِ بن عامِرِ بن قُمعَة بن اِلیاسِ بن مُضرِ بن نِزِارِ بن مَعدِ بن عَدنان]] گفته‌اند.<ref> ابن‌حزم، جمهرة الانساب العرب، ص۷.</ref> [[خزاعه]] از ریشة خَزَع انتزاع شده و در لغت به قطعه [[بریده]] از چیزی یا جدا شدن و بریدن از یک چیز معنا شده است؛<ref> ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۸، ص۷۰.</ref> و از آنجا که این [[طایفه]] – یعنی [[فرزندان]] «رَبیعه» و «أَفصی» پسران [[حارثة بن عمرو بن عامر]]-<ref> هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۱۶؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.</ref> از [[همراهی]] با سایر تیره‌های [[ازد]] که به قصد [[شام]] حرکت کردند [[امتناع]] کردند و از ایشان جدا شده، در [[تهامه]] [[مسکن]] گزیدند، [[خزاعه]] [[لقب]] گرفتند.<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.</ref> بدین جهت [[قبایل]] منتسب به ایشان یعنی: «کعب»، [[فتح]]، «سعد»، [[عوف]] و عدیّ فرزندان [[عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر]] همراه با أسلم و ملکان دو فرزند [[افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر]] جملگی [[خزاعی]] خوانده شده‌اند.<ref> فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶.</ref> این [[قبیله]] دارای شاخه‌های زیادی است که از مهم‌ترین این قبایل می‌توان به نام «کَعب»، [[سَعد]]، «سَلول»، «عَدّی»، «حِزمر»، «حُبشیّه»، «حُلیل»، «قُمیر»، «مُلَیح»، «مُصطلق» اشاره کرد.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۱۲۰.</ref>
در ذکر نسب خزاعه [[اختلاف]] است. برخی ایشان را از [[عرب‌های قحطانی]] و از شاخه‌های قبیله بزرگ [[ازد]] گفته‌اند که نسبت خود را به «[[حارثة بن عمرو بن عامر بن حارثَة بن إمرَیء القِیس بن ثَعلبة بن مازنِ بن أزدِ بن غَوث بن نَبت بن مالک بن زید بن کَهلان بن سبأ بن یشْجُب بن یعرب بن قحطان]]» می‌رسانند.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۱۱۶؛ قلقشندی، نهایة العرب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج‌۱، ص۳۳۸.</ref> برخی نیز از آنان، در شمار [[طوایف]] مضری (از [[قبایل عدنانی]]) یاد کرده، ایشان را از [[فرزندان]] [[بَنو لُحَّیِ بن عامِرِ بن قُمعَة بن اِلیاسِ بن مُضرِ بن نِزِارِ بن مَعدِ بن عَدنان]] گفته‌اند.<ref> ابن‌حزم، جمهرة الانساب العرب، ص۷.</ref> [[خزاعه]] از ریشة خَزَع انتزاع شده و در لغت به قطعه [[بریده]] از چیزی یا جدا شدن و بریدن از یک چیز معنا شده است؛<ref> ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۸، ص۷۰.</ref> و از آنجا که این [[طایفه]] – یعنی [[فرزندان]] «رَبیعه» و «أَفصی» پسران [[حارثة بن عمرو بن عامر]]-<ref> هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۱۶؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.</ref> از [[همراهی]] با سایر تیره‌های [[ازد]] که به قصد [[شام]] حرکت کردند [[امتناع]] کردند و از ایشان جدا شده، در [[تهامه]] [[مسکن]] گزیدند، [[خزاعه]] [[لقب]] گرفتند.<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.</ref> بدین جهت [[قبایل]] منتسب به ایشان یعنی: «کعب»، [[فتح]]، «سعد»، [[عوف]] و عدیّ فرزندان [[عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر]] همراه با أسلم و ملکان دو فرزند [[افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر]] جملگی [[خزاعی]] خوانده شده‌اند.<ref> فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶.</ref> این [[قبیله]] دارای شاخه‌های زیادی است که از مهم‌ترین این قبایل می‌توان به نام «کَعب»، [[سَعد]]، «سَلول»، «عَدّی»، «حِزمر»، «حُبشیّه»، «حُلیل»، «قُمیر»، «مُلَیح»، «مُصطلق» اشاره کرد.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۱۲۰.</ref>


== مواطن [[خزاعه]] قبل از [[اسلام]] ==
== مواطن [[خزاعه]] قبل از [[اسلام]] ==
خط ۲۰: خط ۲۲:
[[قبیله]] أسلم نیز که از [[طوایف]] خزاعه بودند در [[کوه]] «عِرج ویین» که در فاصله یک [[پست]] از [[مدینه]] در نزدیکی «سیاله» و «جمدان»، میان «قدید»،<ref> یعقوبی، البلدان، ص۹۴.</ref> «عسفان»، «شبکه شَدخ» و «مَرّالظهران» قرار داشت، [[مسکن]] گزیده بودند.<ref> احمدعلی، عرب کهن در آستانه بعثت، ص۲۶۴.</ref> «یَین»<ref> یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۴ ذیل واژه «یین».</ref> و نیز «وَبره» که نام قریه‌ای از قرای بنی‌أسلم بود در اطراف مدینه با آن چشمة آب خروشانش که از کوه «آره» می‌جوشید و نخلستان خرمش، جملگی به [[خزاعیان]] تعلق داشت.<ref> حموی، معجم البلدان، ترجمه علی‌نقی منزوی، ج۸، ص۳۹۶.</ref>  
[[قبیله]] أسلم نیز که از [[طوایف]] خزاعه بودند در [[کوه]] «عِرج ویین» که در فاصله یک [[پست]] از [[مدینه]] در نزدیکی «سیاله» و «جمدان»، میان «قدید»،<ref> یعقوبی، البلدان، ص۹۴.</ref> «عسفان»، «شبکه شَدخ» و «مَرّالظهران» قرار داشت، [[مسکن]] گزیده بودند.<ref> احمدعلی، عرب کهن در آستانه بعثت، ص۲۶۴.</ref> «یَین»<ref> یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۴ ذیل واژه «یین».</ref> و نیز «وَبره» که نام قریه‌ای از قرای بنی‌أسلم بود در اطراف مدینه با آن چشمة آب خروشانش که از کوه «آره» می‌جوشید و نخلستان خرمش، جملگی به [[خزاعیان]] تعلق داشت.<ref> حموی، معجم البلدان، ترجمه علی‌نقی منزوی، ج۸، ص۳۹۶.</ref>  


علاوه بر [[جزیرة العرب]]، از «سفیدنج» [[خراسان]]،<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۵۵-۳۶۲؛ قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۰۲، ص۹۹.</ref> «درب خزاعه» در [[بغداد]]،<ref> سمعانی، الانساب، ج۵، ص۳۲۹.</ref> «یهودیه» در حومه [[اصفهان]]،<ref> یعقوبی، البلدان، ص۵۰.</ref> غزه،<ref> قلقشندی، قلائد الجمان فی‌التعریف بقبائل عرب الزمان، ج۱، ص۹۹.</ref> [[شام]]،<ref> مرزوقی، الازمنة و الامکنه، ج۱۴، ص۱۵۴.</ref> [[اندلس]]<ref> عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی قبائل العربیة و رجالها، ج۱، ص۱۲۳.</ref> نیز در شمار سکونتگاه‌های خزاعه پس از [[اسلام]] نام برده شده است. ضمن آنکه تیره‌هایی از [[قبیله خزاعه]] هم، در نواحی مرکزی [[ایران]] از جمله [[قم]] و کاشان سکنی داشتند. <ref> یعقوبی، البلدان، ص۴۴-۴۵.</ref> علاوه بر این مناطق، شهرهای [[کوفه]] و [[بصره]] هم از جایگاه‌های عمده خزاعه به شمار می‌آمد. در سال هفدهم [[هجری]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]]، سه قبیله [[بنی‌اسد]]، [[کنده]] و [[نخع]] را در [[شهر کوفه]] سمت [[قبله]] –یعنی ضلع جنوبی کوفه- مستقر کرد و بین هر قبیله‌ای راهی برای عبور قرار داد.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۱۴۸-۱۵۰.</ref> آنان همراه با دیگر ازدیان [[کوفه]] که متشکل از [[قبایل]] [[اوس]]، [[خزرج]] و [[اسلم]] بودند در کنار گروه‌هایی از بارق، غافق، ثماله و [[غامد]]، بخشی از [[جمعیت]] «اسباع کوفه» را تشکیل داده بودند.<ref> خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref> علاوه بر [[بصره]] و کوفه، طوایفی از [[خزاعه]] و اسلم و دوس همراه با جمعی دیگر از قبایل، پس از به سرانجام رسیدن [[فتوحات]] [[مصر]]، در [[شهر]] تازه تأسیس [[فسطاط]] ([[سال ۲۱ هجری]]) سکنی گزیدند.<ref> ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۱۷ و ۱۱۹؛ عبدالحلیم، الاباضیه فی مصر و المغرب، ۳۹-۴۰</ref>  
علاوه بر [[جزیرة العرب]]، از «سفیدنج» [[خراسان]]،<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۵۵-۳۶۲؛ قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۰۲، ص۹۹.</ref> «درب خزاعه» در [[بغداد]]،<ref> سمعانی، الانساب، ج۵، ص۳۲۹.</ref> «یهودیه» در حومه [[اصفهان]]،<ref> یعقوبی، البلدان، ص۵۰.</ref> غزه،<ref> قلقشندی، قلائد الجمان فی‌التعریف بقبائل عرب الزمان، ج۱، ص۹۹.</ref> [[شام]]،<ref> مرزوقی، الازمنة و الامکنه، ج۱۴، ص۱۵۴.</ref> [[اندلس]]<ref> عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی قبائل العربیة و رجالها، ج۱، ص۱۲۳.</ref> نیز در شمار سکونتگاه‌های خزاعه پس از [[اسلام]] نام برده شده است. ضمن آنکه تیره‌هایی از [[قبیله خزاعه]] هم، در نواحی مرکزی [[ایران]] از جمله [[قم]] و کاشان سکنی داشتند. <ref> یعقوبی، البلدان، ص۴۴-۴۵.</ref> علاوه بر این مناطق، شهرهای [[کوفه]] و [[بصره]] هم از جایگاه‌های عمده خزاعه به شمار می‌آمد. در سال هفدهم [[هجری]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]]، سه قبیله [[بنی‌اسد]]، [[کنده]] و [[نخع]] را در [[شهر کوفه]] سمت [[قبله]] –یعنی ضلع جنوبی کوفه- مستقر کرد و بین هر قبیله‌ای راهی برای عبور قرار داد.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۱۴۸-۱۵۰.</ref> آنان همراه با دیگر ازدیان [[کوفه]] که متشکل از [[قبایل]] [[اوس]]، [[خزرج]] و [[اسلم]] بودند در کنار گروه‌هایی از بارق، غافق، ثماله و [[غامد]]، بخشی از [[جمعیت]] «اسباع کوفه» را تشکیل داده بودند.<ref> خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref> علاوه بر [[بصره]] و کوفه، طوایفی از [[خزاعه]] و اسلم و دوس همراه با جمعی دیگر از قبایل، پس از به سرانجام رسیدن [[فتوحات]] [[مصر]]، در [[شهر]] تازه تأسیس [[فسطاط]] (سال ۲۱ هجری) سکنی گزیدند.<ref> ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۱۷ و ۱۱۹؛ عبدالحلیم، الاباضیه فی مصر و المغرب، ۳۹-۴۰</ref>  


== نگاهی به [[تاریخ]] خزاعه تا پیش از [[اسلام]] ==
== نگاهی به [[تاریخ]] خزاعه تا پیش از [[اسلام]] ==
پس از جریان افتراق بزرگ [[ازد]]، طوایفی از آنان در تهامه باقی ماندند. این گروه که از [[فرزندان]] [[ربیعه]]<ref> ربیعه همان لحیّ است. و فرزند او عمر نخستین کسی بود که با تحریف دین حنیف ابراهیم{{ع}}، بت پرستی را در مکه رواج داد. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۸.</ref> و أفصی پسران [[حارثة بن عمرو بن عامر]] بودند<ref> هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۱۶.</ref> و به واسطه [[امتناع]] از [[همراهی]] سایر ازدی‌ها و جدایی از [[قبیله]] اصلی‌شان در امر [[مهاجرت]] به خزاعه خوانده شده‌اند، در مرّ الظهران –در نزدیکی [[مکه]]- اقامت گزیدند.<ref> خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۱۶.</ref> آنان با [[همکاری]] قبیله [[بنی‌بکر]] و با استفاده از [[ضعف]] و [[فساد]] جُرهم و [[نارضایتی]] فرزندان اسماعیل، که در مکه [[روز]] به ‌روز زیادتر می‌شدند،<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۱، ص۲۴۵</ref> موفق شدند در پی درگیری‌هایی، مکه را از [[تصرف]] [[جرهمیان]] خارج کنند و منطقه تحت [[نفوذ]] خود را تا شهر مهم دیگر منطقه یعنی [[طائف]] گسترش دهند. [[خزاعه]] با [[شکست]] قبیله [[جرهم]] در مکه، [[حاکمیت]] خود را بر این شهر و نواحی اطراف آن تثبیت کردند و سپس قبیله هم‌پیمان خود -بنی‌بکر- را کنار زده، از نیمه دوم سده سوم میلادی، خود، پرده‌داری و اداره [[رسوم]] [[خانه کعبه]] را که پیش از آن در دست [[جرهمیان]] بود در [[اختیار]] گرفتند.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۹۰ به بعد؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴</ref> آنان این [[چیرگی]] را به مدت ۳۰۰<ref> مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۲.</ref> و به [[نقلی]] ۵۰۰ سال<ref> رک. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱،ص۵۹</ref> یعنی تا آغاز [[اقتدار]] [[قریش]] در [[مکه]] در نیمه نخست سده پنج میلادی ادامه دادند. گفته شده نخستین کس از [[خزاعه]] که عهده‌دار تولیت [[کعبه]] گردید، [[عمرو بن لحّی]] بود و همو بود که [[دین ابراهیم]] و [[اسماعیل]] را [[تغییر]] داد و [[آیین]] [[بت‌پرستی]] را در میان [[اعراب]] رایج گردانید.<ref> ابن کلبی، الاصنام، ص۸</ref> او با بخشش‌های زیاد به آوازه و [[منزلت]] بسیار دست یافت آن سان که سخنانش در مکه همچون [[شرع]] و [[قانون]] پذیرفته می‌شد.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۵۶.</ref> وی در میان [[عرب]] به چنان [[مقام]] و منزلت و شرفی رسید که در تمام [[دوران جاهلیت]]، کسی پیش از او و پس از او به این [[شرافت]] و بزرگی نرسیده بود.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۵۶</ref> به نظر می‌رسد [[خزاعیان]] نخستین کسانی بودند که امور مکه و [[حجاز]] را [[نظام]] بخشیدند و [[وظایف]] مهمی چون [[سرپرستی]] [[مناسک حج]]، [[قضاوت]] در بازار [[عکاظ]]، اجازه حرکت [[حجاج]] از [[عرفات]] و [[منا]]، [[نسیء]] ([[جابجایی]] [[ماه‌های حرام]])، امور کاروان‌ها و امور [[تجاری]] را میان بزرگان [[قبایل]] تقسیم کردند.<ref> عرفان حمور، مواسم العرب، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴.</ref>[[خزاعه]] پرده‌دار، [[نگهبان]] ارکان کعبه و [[زمامدار]] و آبادکننده مکه بودند. آنان در این مدت چیزی از کعبه به [[سرقت]] نبردند و جایی را [[تخریب]] نکردند و همواره آن را [[تعظیم]]، و از [[مکه]] به خوبی [[دفاع]] کردند؛ حتی در دفاع از آن با برخی [[ملوک]] تُبَّع که قصد [[تخریب]] مکه را داشتند به شدت جنگیدند و آنان را وادار به عقبنشینی کردند.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۶۰</ref>-<ref> دانشنامه جهان اسلام، مدخل خزاعه، ستار عودی، ج۱۵، ص۴۴۹.</ref>  
پس از جریان افتراق بزرگ [[ازد]]، طوایفی از آنان در تهامه باقی ماندند. این گروه که از [[فرزندان]] [[ربیعه]]<ref> ربیعه همان لحیّ است. و فرزند او عمر نخستین کسی بود که با تحریف دین حنیف ابراهیم {{ع}}، بت پرستی را در مکه رواج داد. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۸.</ref> و أفصی پسران [[حارثة بن عمرو بن عامر]] بودند<ref> هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۱۶.</ref> و به واسطه [[امتناع]] از [[همراهی]] سایر ازدی‌ها و جدایی از [[قبیله]] اصلی‌شان در امر [[مهاجرت]] به خزاعه خوانده شده‌اند، در مرّ الظهران –در نزدیکی [[مکه]]- اقامت گزیدند.<ref> خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۱۶.</ref> آنان با [[همکاری]] قبیله [[بنی‌بکر]] و با استفاده از [[ضعف]] و [[فساد]] جُرهم و [[نارضایتی]] فرزندان اسماعیل، که در مکه [[روز]] به ‌روز زیادتر می‌شدند،<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۱، ص۲۴۵</ref> موفق شدند در پی درگیری‌هایی، مکه را از [[تصرف]] [[جرهمیان]] خارج کنند و منطقه تحت [[نفوذ]] خود را تا شهر مهم دیگر منطقه یعنی [[طائف]] گسترش دهند. [[خزاعه]] با [[شکست]] قبیله [[جرهم]] در مکه، [[حاکمیت]] خود را بر این شهر و نواحی اطراف آن تثبیت کردند و سپس قبیله هم‌پیمان خود -بنی‌بکر- را کنار زده، از نیمه دوم سده سوم میلادی، خود، پرده‌داری و اداره [[رسوم]] [[خانه کعبه]] را که پیش از آن در دست [[جرهمیان]] بود در [[اختیار]] گرفتند.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۹۰ به بعد؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴</ref> آنان این [[چیرگی]] را به مدت ۳۰۰<ref> مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۲.</ref> و به [[نقلی]] ۵۰۰ سال<ref> رک. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱،ص۵۹</ref> یعنی تا آغاز [[اقتدار]] [[قریش]] در [[مکه]] در نیمه نخست سده پنج میلادی ادامه دادند. گفته شده نخستین کس از [[خزاعه]] که عهده‌دار تولیت [[کعبه]] گردید، [[عمرو بن لحّی]] بود و همو بود که [[دین ابراهیم]] و [[اسماعیل]] را [[تغییر]] داد و [[آیین]] [[بت‌پرستی]] را در میان [[اعراب]] رایج گردانید.<ref> ابن کلبی، الاصنام، ص۸</ref> او با بخشش‌های زیاد به آوازه و [[منزلت]] بسیار دست یافت آن سان که سخنانش در مکه همچون [[شرع]] و [[قانون]] پذیرفته می‌شد.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۵۶.</ref> وی در میان [[عرب]] به چنان [[مقام]] و منزلت و شرفی رسید که در تمام [[دوران جاهلیت]]، کسی پیش از او و پس از او به این [[شرافت]] و بزرگی نرسیده بود.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۵۶</ref> به نظر می‌رسد [[خزاعیان]] نخستین کسانی بودند که امور مکه و [[حجاز]] را [[نظام]] بخشیدند و [[وظایف]] مهمی چون [[سرپرستی]] [[مناسک حج]]، [[قضاوت]] در بازار [[عکاظ]]، اجازه حرکت [[حجاج]] از [[عرفات]] و [[منا]]، [[نسیء]] ([[جابجایی]] [[ماه‌های حرام]])، امور کاروان‌ها و امور [[تجاری]] را میان بزرگان [[قبایل]] تقسیم کردند.<ref> عرفان حمور، مواسم العرب، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴.</ref>[[خزاعه]] پرده‌دار، [[نگهبان]] ارکان کعبه و [[زمامدار]] و آبادکننده مکه بودند. آنان در این مدت چیزی از کعبه به [[سرقت]] نبردند و جایی را [[تخریب]] نکردند و همواره آن را [[تعظیم]]، و از [[مکه]] به خوبی [[دفاع]] کردند؛ حتی در دفاع از آن با برخی [[ملوک]] تُبَّع که قصد [[تخریب]] مکه را داشتند به شدت جنگیدند و آنان را وادار به عقبنشینی کردند.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۶۰</ref>-<ref> دانشنامه جهان اسلام، مدخل خزاعه، ستار عودی، ج۱۵، ص۴۴۹.</ref>  


تا اینکه در کشمکش‌های بین [[قریش]] و [[خزاعه]] در نیمه نخست سده پنج میلادی،<ref> بیشتر مورخان بر این باورند که تسلط قصی بر مکه و اخراج خزاعه از حرم الهی در دوران حکومت منذر اول پسر نعمان در حیره و سلطنت بهرام گور ساسانی در حدود ۴۳۵ تا ۴۴۰ میلادی رخ داده است. حمّور، مواسم العرب، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۶.</ref> [[قریشیان]] به [[فرماندهی]] [[قصی بن کلاب]] با [[شکست]] خزاعه، امور مکه را به‌دست گرفتند.<ref> در بین راویان درباره چگونگی قرار گرفتن مکه در اختیار قُصَّی بن کلاب اختلاف نظر است. برخی معتقدند قصّی بن کلاب، با دختر حلیل -آخرین امیر خُزاعی مکه- ازدواج کرد. پس از مرگ حلیل، قصّی با این اعتقاد که او به ادارة امور کعبه و فرمانروایی مکه از خزاعه و بنی‌بکر سزاوارتر است، با عده‌ای از قریشیان و فرزندان کنانه گفت‌وگو کرد و آنها را برای بیرون کردن خزاعه و بنی‌بکر از مکه به همکاری فراخواند. (حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۶۱) برخی نیز روایت کرده‌اند که پس از مرگ حُلیل، قصّی بن کلاب امور کعبه را از ابوغبشان به یک خمره شراب و یک عود خرید. با شورش خزاعی‌های مخالف، جنگی سخت بین خزاعیان و قریش در محلی به نام مُفَجر درگرفت. سرانجام دو طرف ندای صلح سر دادند و شخصی از مردم عرب به نام یَعمُر بن عوف بن کعب بن لیث بن بکر بن عبد مناة بن کنانه را به داوری برگزیدند. او چنان رأی داد که قصّی در امور مکه و کعبه از خزاعه شایسته‌تر است. (ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۶۳) بر اساس برخی روایات که درست‌تر به نظر می‌رسد، قصّی، حبّی دختر حلیل را به زنی گرفت و از او دارای فرزند شد، حلیل هنگام مرگ، قصی را وصی خود قرار داد و او را در ادارة امور مکه از خزاعه سزاوارتر دانست. (یعقوبی، تاریخ، ج‌۱، ص۱۹۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص۵۶) </ref> بدین ترتیب [[خزاعه]] با وجود رقیبانی چون [[قریش]] و [[بنی‌کنانه]] در سده شش میلادی به طور جدی [[نفوذ]] خود را در [[مکه]] از دست داد و تنها در ابعادی محدود حضور خود را در آن دیار تا [[هنگام ظهور]] [[اسلام]] و پس از آن [[حفظ]] نمود.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱،ص۱۰۳؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰.</ref> با این حال خزاعه در [[روزگار]] [[جاهلیت]]، در کنار قریش و [[کنانه]]، جزو [[قبایل]] معروف به حُمْس یا [[اهل]] [[حرم]] محسوب می‌شدند و در موسم [[حج]] از امتیازات خاصی بهره‌مند بودند.<ref> ابن‌اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۲۰؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۱-۲۱۲.</ref>  
تا اینکه در کشمکش‌های بین [[قریش]] و [[خزاعه]] در نیمه نخست سده پنج میلادی،<ref> بیشتر مورخان بر این باورند که تسلط قصی بر مکه و اخراج خزاعه از حرم الهی در دوران حکومت منذر اول پسر نعمان در حیره و سلطنت بهرام گور ساسانی در حدود ۴۳۵ تا ۴۴۰ میلادی رخ داده است. حمّور، مواسم العرب، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۶.</ref> [[قریشیان]] به [[فرماندهی]] [[قصی بن کلاب]] با [[شکست]] خزاعه، امور مکه را به‌دست گرفتند.<ref> در بین راویان درباره چگونگی قرار گرفتن مکه در اختیار قُصَّی بن کلاب اختلاف نظر است. برخی معتقدند قصی بن کلاب، با دختر حلیل -آخرین امیر خُزاعی مکه- ازدواج کرد. پس از مرگ حلیل، قصی با این اعتقاد که او به ادارة امور کعبه و فرمانروایی مکه از خزاعه و بنی‌بکر سزاوارتر است، با عده‌ای از قریشیان و فرزندان کنانه گفت‌وگو کرد و آنها را برای بیرون کردن خزاعه و بنی‌بکر از مکه به همکاری فراخواند. (حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۶۱) برخی نیز روایت کرده‌اند که پس از مرگ حُلیل، قصی بن کلاب امور کعبه را از ابوغبشان به یک خمره شراب و یک عود خرید. با شورش خزاعی‌های مخالف، جنگی سخت بین خزاعیان و قریش در محلی به نام مُفَجر درگرفت. سرانجام دو طرف ندای صلح سر دادند و شخصی از مردم عرب به نام یَعمُر بن عوف بن کعب بن لیث بن بکر بن عبد مناة بن کنانه را به داوری برگزیدند. او چنان رأی داد که قصی در امور مکه و کعبه از خزاعه شایسته‌تر است. (ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۶۳) بر اساس برخی روایات که درست‌تر به نظر می‌رسد، قصی، حبّی دختر حلیل را به زنی گرفت و از او دارای فرزند شد، حلیل هنگام مرگ، قصی را وصی خود قرار داد و او را در ادارة امور مکه از خزاعه سزاوارتر دانست. (یعقوبی، تاریخ، ج‌۱، ص۱۹۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص۵۶) </ref> بدین ترتیب [[خزاعه]] با وجود رقیبانی چون [[قریش]] و [[بنی‌کنانه]] در سده شش میلادی به طور جدی [[نفوذ]] خود را در [[مکه]] از دست داد و تنها در ابعادی محدود حضور خود را در آن دیار تا [[هنگام ظهور]] [[اسلام]] و پس از آن [[حفظ]] نمود.<ref> ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱،ص۱۰۳؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰.</ref> با این حال خزاعه در [[روزگار]] [[جاهلیت]]، در کنار قریش و [[کنانه]]، جزو [[قبایل]] معروف به حُمْس یا [[اهل]] [[حرم]] محسوب می‌شدند و در موسم [[حج]] از امتیازات خاصی بهره‌مند بودند.<ref> ابن‌اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۲۰؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۱-۲۱۲.</ref>  


== [[ادیان]] خزاعه در جاهلیت ==
== [[ادیان]] خزاعه در جاهلیت ==
خط ۴۵: خط ۴۷:


== [[اسلام]] [[خزاعه]] ==
== [[اسلام]] [[خزاعه]] ==
به نظر می‌رسد که اسلام‌پذیری [[بنی‌خزاعه]] نیز بمانند برخی دیگر از قبایل طی مراحل و گونه‌های مختلفی اتفاق افتاده باشد. با توجه به اینکه موطن خزاعه، [[مکه]] و اطراف آن بوده و خزاعیان [[ارتباط]] وثیقی با اهالی مکه و امورات این [[شهر]] داشتند، بی‌تردید [[مردم]] این [[قبیله]] بسیار زودتر از دیگر قبایل [[جاهلی]] [[عرب]] با [[پیامبر]]{{صل}} و [[دین]] نوظهورش آشنا شده بودند؛ از این‌رو جای [[شگفتی]] نخواهد بود که در نخستین سال‌های [[بعثت نبی اکرم]]{{صل}}، برخی از افراد این قبیله به اسلام گرویده باشند. وجود چهره‌های پیشتاز این [[قوم]] در اسلام از جمله [[معتب بن عوف بن عامر]]<ref> ابن‌اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۷۷؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۷. </ref> و نیز أُمَینة دختر [[خلف بن اسعد بن عامر]] و [[أم‌حرمله دختر عبدالاسود بن جذیمه]] و ذکر آنان در شمار [[مهاجران به حبشه]]<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref> تأییدی بر این سخن است. همچنین حضور هشت تن از خزاعیان در جمع ۳۱۳ نفره [[سپاه اسلام]] در [[جنگ بدر]]<ref> واقدی، المغازی، ج‌۱، ص۱۵۵</ref> و [[شهادت]] یکی از آنان به نام [[ذوالشمالین]] [[عمیرة بن عبد عمرو خزاعی]] در این [[جنگ]]<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج‌۲، ص۲۳</ref> و نیز حضور [[ابوحدرد]] [[سلامة بن عمیر اسلمی]] -نخستین [[شهید]] [[جنگ احد]]-<ref> ابن‌حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۲۴۱؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۳۰۴.</ref> و مالک و [[نعمان]] [[فرزندان]] [[خلف]] از [[بنی‌اسلم]] در [[جنگ احد]] و شهادتشان در این [[روز]] را می‌توان دلیل دیگر بر [[اسلام]] برخی از [[خزاعیان]] پیش از [[پذیرش عمومی]] آنان دانست. علاوه بر [[بدر]] و [[احد]]، حمراء الاسد، [[سریه بئر معونه]] و [[غزوه احزاب]] نیز از مواقعی است که خبر از حضور خزاعیان در کنار [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} می‌دهد. اما نخستین پذیرش جمعی خزاعیان به اسلام را باید در [[غزوه]] [[بنی‌المصطلق]] جست. این [[جنگ]]، اولین [[رویارویی]] [[خزاعه]] با [[پیامبر]]{{صل}} و در عین حال افروزنده نخستین جرقه‌های [[مسلمان]] شدن این [[قبیله]] بود. «بنی‌المصطلق» از تیره‌های [[خزاعه]] بود که به [[فرماندهی]] [[رییس]] خود [[حارث بن ابی‌ضرار]] در [[شعبان]] [[سال]] پنجم<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸.</ref> یا [[ششم هجری]]<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۰۴-۶۰۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۳۵.</ref> در [[مریسیع]] با [[رسول خدا]]{{صل}} به [[نبرد]] پرداختند اما [[شکست]] خورده، بسیاری از آنان از جمله «[[جویریه]]» دختر [[حارث]] به [[اسارت]] در آمدند. جویریه جهت دریافت کمک برای پرداخت مبلغ مقرر شده‌ای که منجر به [[آزادی]] او می‌شد به رسول خدا{{صل}} [[پناه]] برد. پیامبر{{صل}} این مبلغ را بدو پرداخت و پس از آزادی جویریه با [[رضایت]] وی، با او [[ازدواج]] کرد. بدین ترتیب با انتشار خبر ازدواج رسول خدا{{صل}}، [[مسلمانان]] اسرایی را که در [[تصرف]] خود داشتند، به دلیل [[خویشاوندی]] آنان با [[حضرت]]، [[آزاد]] نمودند. به دنبال این ماجرا، [[حارث بن ابی‌ضرار]] -رییس بنی‌المصطلق- نزد رسول خدا{{صل}} رفت و اسلام آورد. پس از او فرزندان و سپس [[مردم]] قومش نیز به [[تبعیت]] از او اسلام آوردند.<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۲۶-۲۳۲؛ واقدی، مغازی، ترجمه محمود مهدی دامغانی، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۷.</ref>  
به نظر می‌رسد که اسلام‌پذیری [[بنی‌خزاعه]] نیز بمانند برخی دیگر از قبایل طی مراحل و گونه‌های مختلفی اتفاق افتاده باشد. با توجه به اینکه موطن خزاعه، [[مکه]] و اطراف آن بوده و خزاعیان [[ارتباط]] وثیقی با اهالی مکه و امورات این [[شهر]] داشتند، بی‌تردید [[مردم]] این [[قبیله]] بسیار زودتر از دیگر قبایل [[جاهلی]] [[عرب]] با [[پیامبر]] {{صل}} و [[دین]] نوظهورش آشنا شده بودند؛ از این‌رو جای [[شگفتی]] نخواهد بود که در نخستین سال‌های [[بعثت نبی اکرم]] {{صل}}، برخی از افراد این قبیله به اسلام گرویده باشند. وجود چهره‌های پیشتاز این [[قوم]] در اسلام از جمله [[معتب بن عوف بن عامر]]<ref> ابن‌اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۷۷؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۷. </ref> و نیز أُمَینة دختر [[خلف بن اسعد بن عامر]] و [[أم‌حرمله دختر عبدالاسود بن جذیمه]] و ذکر آنان در شمار [[مهاجران به حبشه]]<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref> تأییدی بر این سخن است. همچنین حضور هشت تن از خزاعیان در جمع ۳۱۳ نفره [[سپاه اسلام]] در [[جنگ بدر]]<ref> واقدی، المغازی، ج‌۱، ص۱۵۵</ref> و [[شهادت]] یکی از آنان به نام [[ذوالشمالین]] [[عمیرة بن عبد عمرو خزاعی]] در این [[جنگ]]<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج‌۲، ص۲۳</ref> و نیز حضور [[ابوحدرد]] [[سلامة بن عمیر اسلمی]] -نخستین [[شهید]] [[جنگ احد]]-<ref> ابن‌حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۲۴۱؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۳۰۴.</ref> و مالک و [[نعمان]] [[فرزندان]] [[خلف]] از [[بنی‌اسلم]] در [[جنگ احد]] و شهادتشان در این [[روز]] را می‌توان دلیل دیگر بر [[اسلام]] برخی از [[خزاعیان]] پیش از [[پذیرش عمومی]] آنان دانست. علاوه بر [[بدر]] و [[احد]]، حمراء الاسد، [[سریه بئر معونه]] و [[غزوه احزاب]] نیز از مواقعی است که خبر از حضور خزاعیان در کنار [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} می‌دهد. اما نخستین پذیرش جمعی خزاعیان به اسلام را باید در [[غزوه]] [[بنی‌المصطلق]] جست. این [[جنگ]]، اولین [[رویارویی]] [[خزاعه]] با [[پیامبر]] {{صل}} و در عین حال افروزنده نخستین جرقه‌های [[مسلمان]] شدن این [[قبیله]] بود. «بنی‌المصطلق» از تیره‌های [[خزاعه]] بود که به [[فرماندهی]] [[رییس]] خود [[حارث بن ابی‌ضرار]] در [[شعبان]] سال پنجم<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸.</ref> یا [[ششم هجری]]<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۰۴-۶۰۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۳۵.</ref> در [[مریسیع]] با [[رسول خدا]] {{صل}} به [[نبرد]] پرداختند اما [[شکست]] خورده، بسیاری از آنان از جمله «جویریه» دختر [[حارث]] به [[اسارت]] در آمدند. جویریه جهت دریافت کمک برای پرداخت مبلغ مقرر شده‌ای که منجر به [[آزادی]] او می‌شد به رسول خدا {{صل}} [[پناه]] برد. پیامبر {{صل}} این مبلغ را بدو پرداخت و پس از آزادی جویریه با [[رضایت]] وی، با او [[ازدواج]] کرد. بدین ترتیب با انتشار خبر ازدواج رسول خدا {{صل}}، [[مسلمانان]] اسرایی را که در [[تصرف]] خود داشتند، به دلیل [[خویشاوندی]] آنان با [[حضرت]]، [[آزاد]] نمودند. به دنبال این ماجرا، [[حارث بن ابی‌ضرار]] -رییس بنی‌المصطلق- نزد رسول خدا {{صل}} رفت و اسلام آورد. پس از او فرزندان و سپس [[مردم]] قومش نیز به [[تبعیت]] از او اسلام آوردند.<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۲۶-۲۳۲؛ واقدی، مغازی، ترجمه محمود مهدی دامغانی، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۷.</ref>  


تیره «[[اسلم]]» هم، دیگر [[طایفه]] خزاعه بودند که قبل از [[فتح مکه]] اسلام پذیرفتند.<ref> شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۳، ص۲۵.</ref> نقل است که [[عمیرة بن افصی]] در این سال به همراه گروهی از اسلمیان به [[مدینه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفتند و پس از اظهار [[اطاعت]] از آن [[حضرت]]، [[اسلام]] آوردند و خود را [[برادران]] [[انصار]] نامیدند. [[رسول خدا]]{{صل}} به درخواست آنان نامه‌ای مکتوب فرمودند و در آن احکامی از [[صدقات]] و [[زکات]] مربوط به دام‌ها مرقوم فرمودند. <ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۴؛ شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۳، ص۳۵.</ref> آن حضرت همچنین مقرر کردند که در صورت [[پذیرش اسلام]] از سوی اسلمیان آنان را در مواقعی که مورد [[ظلم و ستم]] قرار گرفتند [[یاری]] دهد و از آنان نیز [[تعهد]] گرفتند که در صورت نیاز به کمک [[مسلمین]] بشتابند<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۱.</ref><ref> خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۵۲-۵۳.</ref>
تیره «[[اسلم]]» هم، دیگر [[طایفه]] خزاعه بودند که قبل از [[فتح مکه]] اسلام پذیرفتند.<ref> شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۳، ص۲۵.</ref> نقل است که [[عمیرة بن افصی]] در این سال به همراه گروهی از اسلمیان به [[مدینه]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفتند و پس از اظهار [[اطاعت]] از آن [[حضرت]]، [[اسلام]] آوردند و خود را [[برادران]] [[انصار]] نامیدند. [[رسول خدا]] {{صل}} به درخواست آنان نامه‌ای مکتوب فرمودند و در آن احکامی از [[صدقات]] و [[زکات]] مربوط به دام‌ها مرقوم فرمودند. <ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۴؛ شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۳، ص۳۵.</ref> آن حضرت همچنین مقرر کردند که در صورت [[پذیرش اسلام]] از سوی اسلمیان آنان را در مواقعی که مورد [[ظلم و ستم]] قرار گرفتند [[یاری]] دهد و از آنان نیز [[تعهد]] گرفتند که در صورت نیاز به کمک [[مسلمین]] بشتابند<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۱.</ref><ref> خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۵۲-۵۳.</ref>


در جمادی‌الثانی [[سال هشتم هجری]] هم پس از اسلام [[علقمة بن علاثه]] و دو پسرش و [[هجرت]] به سوی آن حضرت، پیامبر{{صل}} با ارسال [[نامه]] به برخی سران [[خزاعی]] این خبر را به اطلاع آن حضرت رساند. در این نامه که به منظور [[دعوت]] [[قبیله خزاعه]] به [[آیین اسلام]] و خطاب به [[بُدیل بن ورقاء]] و [[بسر بن سفیان خزاعی]] [[نگارش]] یافته بود، حضرت پس از ذکر [[سلام]] و اشاره به [[صفات پروردگار]]، به [[سپاس]] و [[ستایش]] از [[قوم]] [[خزاعه]] پرداخته، خزاعی‌ها را گرامی‌ترین [[مردم]] تهامه نامیدند. رسول خدا{{صل}} در این نامه، آنها را به عنوان [[نماینده]] خود در میان قبایل‌شان تعیین کردند و [[حمایت]] خویش را از ایشان اعلام فرمود. <ref> طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۰</ref> در پی این نامه، آن دو اسلام آوردند.<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۴.</ref> بنابراین، از یک‌سو انگیزه‌های [[معنوی]] و جذابیت‌های اسلام و [[مصلحت‌اندیشی]] و [[تدابیر]] رسول خدا{{صل}} و از سوی دیگر استفاده از یکی از مؤثرترین راه‌های [[ارتباط]] [[حکومت اسلامی]] مدینه با خزاعه یعنی نامه‌نگاری‌های فراوان بین حضرت و [[کارگزاران]] خزاعی و نیز وجود [[مشکلات]] و [[فتنه‌ها]] و پیکارهایی که [[عرب جاهلی]] با آن دست و پنجه نرم می‌کرد، سهم عمده‌ای را در اسلام‌پذیری [[خزاعیان]] ایفا کرد. همچنین در [[اسلام آوردن]] [[خزاعه]] ـکه [[همکاری]] و [[روابط]] دیرینه‌ای با [[پیامبر خدا]]{{صل}} داشتندـ نه‌تنها نامة [[پیامبر]] به بُدَیل بن وَرقاءِ خُزاعی و [[دعوت]] او به [[اسلام]]، بلکه اسلام آوردن تیره‌های مهمی از [[خزاعه]] همچون [[بنی‌مصطلق]] و [[اسلم]] نیز قابل توجه است.
در جمادی‌الثانی سال هشتم هجری هم پس از اسلام [[علقمة بن علاثه]] و دو پسرش و [[هجرت]] به سوی آن حضرت، پیامبر {{صل}} با ارسال [[نامه]] به برخی سران [[خزاعی]] این خبر را به اطلاع آن حضرت رساند. در این نامه که به منظور [[دعوت]] [[قبیله خزاعه]] به [[آیین اسلام]] و خطاب به [[بُدیل بن ورقاء]] و [[بسر بن سفیان خزاعی]] [[نگارش]] یافته بود، حضرت پس از ذکر [[سلام]] و اشاره به [[صفات پروردگار]]، به [[سپاس]] و [[ستایش]] از [[قوم]] [[خزاعه]] پرداخته، خزاعی‌ها را گرامی‌ترین [[مردم]] تهامه نامیدند. رسول خدا {{صل}} در این نامه، آنها را به عنوان [[نماینده]] خود در میان قبایل‌شان تعیین کردند و [[حمایت]] خویش را از ایشان اعلام فرمود. <ref> طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۰</ref> در پی این نامه، آن دو اسلام آوردند.<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۴.</ref> بنابراین، از یک‌سو انگیزه‌های [[معنوی]] و جذابیت‌های اسلام و [[مصلحت‌اندیشی]] و [[تدابیر]] رسول خدا {{صل}} و از سوی دیگر استفاده از یکی از مؤثرترین راه‌های [[ارتباط]] [[حکومت اسلامی]] مدینه با خزاعه یعنی نامه‌نگاری‌های فراوان بین حضرت و [[کارگزاران]] خزاعی و نیز وجود [[مشکلات]] و [[فتنه‌ها]] و پیکارهایی که [[عرب جاهلی]] با آن دست و پنجه نرم می‌کرد، سهم عمده‌ای را در اسلام‌پذیری [[خزاعیان]] ایفا کرد. همچنین در [[اسلام آوردن]] [[خزاعه]] ـکه [[همکاری]] و [[روابط]] دیرینه‌ای با [[پیامبر خدا]] {{صل}} داشتندـ نه‌تنها نامة [[پیامبر]] به بُدَیل بن وَرقاءِ خُزاعی و [[دعوت]] او به [[اسلام]]، بلکه اسلام آوردن تیره‌های مهمی از [[خزاعه]] همچون [[بنی‌مصطلق]] و [[اسلم]] نیز قابل توجه است.


== [[قبیله خزاعه]] و حضور در دیگر وقایع [[اسلامی]] ==
== [[قبیله خزاعه]] و حضور در دیگر وقایع [[اسلامی]] ==
=== [[صلح حدیبیه]] و [[همپیمانی]] خزاعه با پیامبر{{صل}} ===
=== [[صلح حدیبیه]] و هم‌پیمانی خزاعه با پیامبر {{صل}} ===
در ذی‌القعده [[سال ششم هجری]]، پیامبر{{صل}} به قصد انجام [[حج]] [[عمره]] رهسپار [[مکه]] شدند. ایشان در ابتدای [[سفر]] از [[بسر بن سفیان سلولی خزاعی]] خواستند تا جهت انجام [[مناسک حج]] تعدادی [[قربانی]] برایشان [[تدارک]] ببیند.<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۳۹.</ref> بسر نیز ایشان را از [[عزم]] [[قریش]] برای ممانعت از ورود [[مسلمین]] به مکه [[آگاه]] کرد.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۲۲.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} همراه با [[یاران]] خود -که [[بُریدة بن حُصیب اسلمی]] و [[عمرو بن عبد نهم اسلمی]] از جمله آنان بودند-،<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۸۳-۵۸۴.</ref> به [[حدیبیه]] وارد شدند و مورد استقبال دو تن از سران خزاعه یعنی [[عمرو بن سالم]] و [[بسر بن سفیان]] قرار گرفتند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۱-۵۹۲.</ref> پس از استقرار رسول خدا{{صل}} در حدیبیه، [[بدیل بن ورقاء خزاعی]] و گروهی از [[مردم]] قبیله خزاعه نزد [[حضرت]] رفتند<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۱.</ref> و پس از [[آگاهی]] از علت آمدن ایشان به مکه، نزد قریش رفتند تا آنان را از قصد رسول خدا{{صل}} با خبر سازند. اما قریش آنها را متهم کرده، سخنان [[زشتی]] به آنها گفتند.<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref> در این واقعه «[[خِراش بن امیه خزاعی]]» به عنوان نخستین پیک حضرت، سوار بر شتر، به مکه نزد قریش رفت تا [[پیام]] رسول خدا{{صل}} را به آنها برساند اما قریشان با او درگیر شده شترش را کشتند و او به [[زحمت]] از این واقعه [[جان]] سالم به در برد.<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۳.</ref>  
در ذی‌القعده سال ششم هجری، پیامبر {{صل}} به قصد انجام [[حج]] [[عمره]] رهسپار [[مکه]] شدند. ایشان در ابتدای [[سفر]] از [[بسر بن سفیان سلولی خزاعی]] خواستند تا جهت انجام [[مناسک حج]] تعدادی [[قربانی]] برایشان [[تدارک]] ببیند.<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۳۹.</ref> بسر نیز ایشان را از [[عزم]] [[قریش]] برای ممانعت از ورود [[مسلمین]] به مکه [[آگاه]] کرد.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۲۲.</ref> [[رسول خدا]] {{صل}} همراه با [[یاران]] خود -که [[بُریدة بن حُصیب اسلمی]] و [[عمرو بن عبد نهم اسلمی]] از جمله آنان بودند-<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۸۳-۵۸۴.</ref> به [[حدیبیه]] وارد شدند و مورد استقبال دو تن از سران خزاعه یعنی [[عمرو بن سالم]] و [[بسر بن سفیان]] قرار گرفتند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۱-۵۹۲.</ref> پس از استقرار رسول خدا {{صل}} در حدیبیه، [[بدیل بن ورقاء خزاعی]] و گروهی از [[مردم]] قبیله خزاعه نزد [[حضرت]] رفتند<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۱.</ref> و پس از [[آگاهی]] از علت آمدن ایشان به مکه، نزد قریش رفتند تا آنان را از قصد رسول خدا {{صل}} با خبر سازند. اما قریش آنها را متهم کرده، سخنان [[زشتی]] به آنها گفتند.<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref> در این واقعه «[[خِراش بن امیه خزاعی]]» به عنوان نخستین پیک حضرت، سوار بر شتر، به مکه نزد قریش رفت تا [[پیام]] رسول خدا {{صل}} را به آنها برساند اما قریشان با او درگیر شده شترش را کشتند و او به [[زحمت]] از این واقعه [[جان]] سالم به در برد.<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۳.</ref>  


پس از آنکه [[صلح حدیبیه]] بین [[پیامبر]]{{صل}} و [[مشرکان قریش]] به [[امضا]] رسید، بر اساس یکی از مفاد این [[صلحنامه]]، مقرر شد تا افراد و [[قبایل]] در [[همپیمانی]] با محمد{{صل}} یا سرسپاری به [[پیمان]] با [[قریش]] [[آزاد]] باشند. از این‌رو [[خزاعیان]] با [[پیامبراکرم]]{{صل}} و [[قبیله]] [[بنی‌بَکر بن عبدمَناة بن کنانه]] با قریش هم پیمان شدند. <ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۴، صص۲۸۶ـ۲۸۵</ref> خُزاعی‌ها در این [[روز]]، [[پیمان‌نامه]] خود با [[عبدالمطلب]] را نزد پیامبر{{صل}} آوردند و [[ابی بن کعب]] آن را برای [[حضرت]] خواند. پیامبر{{صل}} با [[تأیید]] دوباره این پیمان، بر آن تأکید دوباره کرد. از نتایج درخشان این پیمان، [[گسترش اسلام]] در میان [[اعراب جاهلی]] و [[تشرف]] بسیاری از آنان از جمله خزاعیان به [[دین مبین اسلام]] است.<ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۱۲-۱۱۵.</ref>
پس از آنکه [[صلح حدیبیه]] بین [[پیامبر]] {{صل}} و [[مشرکان قریش]] به [[امضا]] رسید، بر اساس یکی از مفاد این [[صلحنامه]]، مقرر شد تا افراد و [[قبایل]] در [[همپیمانی]] با محمد {{صل}} یا سرسپاری به [[پیمان]] با [[قریش]] [[آزاد]] باشند. از این‌رو [[خزاعیان]] با [[پیامبراکرم]] {{صل}} و [[قبیله]] [[بنی‌بَکر بن عبدمَناة بن کنانه]] با قریش هم پیمان شدند. <ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۴، صص۲۸۶ـ۲۸۵</ref> خُزاعی‌ها در این [[روز]]، [[پیمان‌نامه]] خود با [[عبدالمطلب]] را نزد پیامبر {{صل}} آوردند و [[ابی بن کعب]] آن را برای [[حضرت]] خواند. پیامبر {{صل}} با [[تأیید]] دوباره این پیمان، بر آن تأکید دوباره کرد. از نتایج درخشان این پیمان، [[گسترش اسلام]] در میان [[اعراب جاهلی]] و [[تشرف]] بسیاری از آنان از جمله خزاعیان به [[دین مبین اسلام]] است.<ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۱۲-۱۱۵.</ref>


=== نقش [[قبیله خزاعه]] در [[جنگ خیبر]] ===
=== نقش [[قبیله خزاعه]] در [[جنگ خیبر]] ===
[[یهودیان]] [[خیبر]] به واسطه [[ارتباط]] [[اقتصادی]] و اشتراک [[دینی]] که با [[یهودیان بنی‌نضیر]] داشتند، آنان را در قلعه‌های خود [[پناه]] داده بودند و با تحریک قریش جهت [[جنگ]] با رسول‌ [[خدا]]{{صل}} [[جنگ احزاب]] را به راه انداخته بودند، از این‌رو پیامبر{{صل}}، علی{{ع}} را در [[سال ششم هجری]]، جهت سرکوبی یهودیان خیبر به آن منطقه فرستاد. <ref> منتظرالقائم، تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، ص۲۰۳.</ref> در این جنگ، ۱۷۰ تن از أسلمیان که از شاخه‌های [[خزاعه]] بودند به [[فرماندهی]] فردی به نام [[بُریدة بن حصیب]]، حضور داشتند. بر اساس یکی از این گزارشات حضور، از [[معتب أسلمی]] نقل شده که: «ما گروه أسلم، هنگامی که در جنگ خیبر بودیم، یک مشکل اساسی داشتیم. ده روز حصارهای منطقه نطاه را در محاصره داشتیم و هیچ جایی را نگشودیم که خوراکی در آن باشد. أسلمیان [[تصمیم]] گرفتند که [[أسماء بن حارثه اسلمی]] را به حضور [[پیامبر]]{{صل}} بفرستند تا در [[حق]] ایشان [[دعا]] کند. وی نزد [[حضرت]] رفت و [[سلام]] بنوأسلم را به ایشان رساند و [[گرسنگی]] و [[ناتوانی]] ایشان را یادآور شد. پیامبر{{صل}} برای آنها دعا فرمود: خدایا! بزرگ‌ترین حصار را، که از همیشه بیشتر [[خوراک]] و خواروبار داشته باشد، برای ایشان بگشای». <ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۸-۷۰۰. نیز ر. ک. محمد بن یوسف شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج‌۵، ص۱۲۱.</ref>
[[یهودیان]] [[خیبر]] به واسطه [[ارتباط]] [[اقتصادی]] و اشتراک [[دینی]] که با [[یهودیان بنی‌نضیر]] داشتند، آنان را در قلعه‌های خود [[پناه]] داده بودند و با تحریک قریش جهت [[جنگ]] با رسول‌ [[خدا]] {{صل}} [[جنگ احزاب]] را به راه انداخته بودند، از این‌رو پیامبر {{صل}}، علی {{ع}} را در سال ششم هجری، جهت سرکوبی یهودیان خیبر به آن منطقه فرستاد. <ref> منتظرالقائم، تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، ص۲۰۳.</ref> در این جنگ، ۱۷۰ تن از أسلمیان که از شاخه‌های [[خزاعه]] بودند به [[فرماندهی]] فردی به نام [[بُریدة بن حصیب]]، حضور داشتند. بر اساس یکی از این گزارشات حضور، از [[معتب أسلمی]] نقل شده که: «ما گروه أسلم، هنگامی که در جنگ خیبر بودیم، یک مشکل اساسی داشتیم. ده روز حصارهای منطقه نطاه را در محاصره داشتیم و هیچ جایی را نگشودیم که خوراکی در آن باشد. أسلمیان [[تصمیم]] گرفتند که [[أسماء بن حارثه اسلمی]] را به حضور [[پیامبر]] {{صل}} بفرستند تا در [[حق]] ایشان [[دعا]] کند. وی نزد [[حضرت]] رفت و [[سلام]] بنوأسلم را به ایشان رساند و [[گرسنگی]] و [[ناتوانی]] ایشان را یادآور شد. پیامبر {{صل}} برای آنها دعا فرمود: خدایا! بزرگ‌ترین حصار را، که از همیشه بیشتر [[خوراک]] و خواروبار داشته باشد، برای ایشان بگشای». <ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۸-۷۰۰. نیز ر. ک. محمد بن یوسف شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج‌۵، ص۱۲۱.</ref>
[[ام‌مطاع أسلمی]] هم از جمله بانوانی بود که همراه با [[بانوان]] دیگر، در [[جنگ خیبر]] حضور داشت. وی از حضور خود نزد پیامبر{{صل}} به هنگام [[شکایت]] بنی‌أسلم از [[سختی]] حال خود و [[تشویق]] آنان به ادامه [[جنگ]] از سوی پیامبر{{صل}} خبر داده، از [[فتح]] حصار [[صعب بن معاذ]] با پانصد جنگجوی [[یهودی]] توسط أسلمیان خبر داده است <ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۶۶۱.</ref><ref> فصلنامه علمی ترویجی میقات حج، مقاله قبیله خزاعه و نقش سیاسی ـ اجتماعی آن در آغاز گسترش اسلام، نویسندگان: [[زهرا]] حسین هاشمی، اصغر منتظر القائم، فرشته بوسعیدی.</ref>
[[ام‌مطاع أسلمی]] هم از جمله بانوانی بود که همراه با [[بانوان]] دیگر، در [[جنگ خیبر]] حضور داشت. وی از حضور خود نزد پیامبر {{صل}} به هنگام [[شکایت]] بنی‌أسلم از [[سختی]] حال خود و [[تشویق]] آنان به ادامه [[جنگ]] از سوی پیامبر {{صل}} خبر داده، از [[فتح]] حصار [[صعب بن معاذ]] با پانصد جنگجوی [[یهودی]] توسط أسلمیان خبر داده است <ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۶۶۱.</ref><ref> فصلنامه علمی ترویجی میقات حج، مقاله قبیله خزاعه و نقش سیاسی ـ اجتماعی آن در آغاز گسترش اسلام، نویسندگان: [[زهرا]] حسین هاشمی، اصغر منتظر القائم، فرشته بوسعیدی.</ref>
=== خزاعی‌ها و [[فتح مکه]] ===
=== خزاعی‌ها و [[فتح مکه]] ===
در جریان [[صلح حدیبیه]] در سال ششم، [[قبیله خزاعه]] با [[پیامبراکرم]]{{صل}} و [[قبیله]] [[بنی‌بَکر بن عبدمَناة بن کنانه]] با [[قریش]] هم [[پیمان]] شدند. دو سال بعد از [[انعقاد پیمان]] [[حدیبیه]]، مردی از قبیله [[بنوبکر]] به نام «[[انس بن زنیم دئلی]]»، شعری در [[مذمت]] پیامبر{{صل}} سرود. [[نوجوانی]] از [[خزاعه]] آن را شنید و به انس [[حمله]] برد و سر او را [[شکست]]. این حادثه، با توجه به سوابقی که میان خزاعه و [[بنی‌بکر]] در ایام [[جاهلیت]] وجود داشت، [[آتش]] جنگ را میانشان شعله‌ور گرداند.<ref> طبرسی، اعلام الوری، ج‌۱، ص۲۱۵.</ref> از این‌رو بنی‌بکر به کمک گروهی از قریش، شبانه بر [[خزاعیان]] ساکن در وَتیر، در جنوب [[مکه]] تاختند و به روایتی بیست تن از افراد آنان را کشتند. قبیله خزاعه هم که توان مقابله نداشتند، به مکه فرار کردند و به خانه [[بدیل بن ورقاء]] و [[رافع خزاعی]]، [[بنده]] آزاد شده خودشان، وارد شدند<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۸۳-۷۸۶.</ref> در پی این واقعه، که به منزله [[نقض]] [[صلح حدیبیه]] بود، [[عمرو بن سالم]] [[رئیس]] [[خزاعیان]] به همراه چهل نفر ـ که [[بدیل بن ورقاء]] نیز همراهشان بود ـ برای [[دادخواهی]] و [[طلب یاری]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رفتند و شرح ماوقع کردند<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۸۹.</ref> و ضمن یادآوری [[پیمان]] کهن [[خزاعه]] و [[عبدالمطلب]] در [[جاهلیت]]، از [[حضرت]] استمداد‌ طلبیدند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۰ـ۷۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۳۱ـ۳۳، ۳۶ـ۳۷؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۴ـ۴۵.</ref>  
در جریان [[صلح حدیبیه]] در سال ششم، [[قبیله خزاعه]] با [[پیامبراکرم]] {{صل}} و [[قبیله]] [[بنی‌بَکر بن عبدمَناة بن کنانه]] با [[قریش]] هم [[پیمان]] شدند. دو سال بعد از [[انعقاد پیمان]] [[حدیبیه]]، مردی از قبیله [[بنوبکر]] به نام «[[انس بن زنیم دئلی]]»، شعری در [[مذمت]] پیامبر {{صل}} سرود. [[نوجوانی]] از [[خزاعه]] آن را شنید و به انس [[حمله]] برد و سر او را [[شکست]]. این حادثه، با توجه به سوابقی که میان خزاعه و [[بنی‌بکر]] در ایام [[جاهلیت]] وجود داشت، [[آتش]] جنگ را میانشان شعله‌ور گرداند.<ref> طبرسی، اعلام الوری، ج‌۱، ص۲۱۵.</ref> از این‌رو بنی‌بکر به کمک گروهی از قریش، شبانه بر [[خزاعیان]] ساکن در وَتیر، در جنوب [[مکه]] تاختند و به روایتی بیست تن از افراد آنان را کشتند. قبیله خزاعه هم که توان مقابله نداشتند، به مکه فرار کردند و به خانه [[بدیل بن ورقاء]] و [[رافع خزاعی]]، [[بنده]] آزاد شده خودشان، وارد شدند<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۸۳-۷۸۶.</ref> در پی این واقعه، که به منزله [[نقض]] [[صلح حدیبیه]] بود، [[عمرو بن سالم]] [[رئیس]] [[خزاعیان]] به همراه چهل نفر ـ که [[بدیل بن ورقاء]] نیز همراهشان بود ـ برای [[دادخواهی]] و [[طلب یاری]] به حضور [[پیامبر]] {{صل}} رفتند و شرح ماوقع کردند<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۸۹.</ref> و ضمن یادآوری [[پیمان]] کهن [[خزاعه]] و [[عبدالمطلب]] در [[جاهلیت]]، از [[حضرت]] استمداد‌ طلبیدند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۰ـ۷۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۳۱ـ۳۳، ۳۶ـ۳۷؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۴ـ۴۵.</ref>  


با اعلام عمومی [[جنگ]] از سوی پیامبر{{صل}}، به تمام [[مسلمانان]] در همه [[قبایل]] [[نامه]] نوشته شد و از آنان خواسته شد تا مردان [[جنگی]] خود را به [[مدینه]] بفرستند. بر پایه برخی گزارشات، در این هنگام، [[رسول خدا]]{{صل}} [[أسماء بن حارثه اسلمی]] را [[مأمور]] کرد تا نزد قبیله خود برود و به آنها [[ابلاغ]] نماید که به [[فرمان پیامبر]]{{صل}}، [[ماه رمضان]] در مدینه حاضر باشند<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۹۹.</ref> [[بسر بن سفیان]] نیز از سوی حضرت مأمور شد تا به قبیله خود -بنی‌کعب از خزاعه- رفته، آنان را برای [[نبرد]] با [[مردم]] [[مکه]] فراخواند و به آنان دستور دهد ماه رمضان در مدینه حاضر باشند.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۰.</ref> پیرو دستور رسول خدا{{صل}}، نیروهایی از برخی قبایل، از جمله [[قبیله]] [[اسلم]] و [[بنی‌عمرو بن کعب]] –از شاخه‌های خزاعه- در مدینه حضور یافتند و سپس به به سوی مکه حرکت کردند.<ref> مقریزی، الامتاع الأسماع بما للنبی من احوال و الاموال الحفدة و المتاع، ج‌۸، ص۳۸۵.</ref> پیش از [[فتح مکه]]، [[سپاه]] [[عظیم]] [[اسلام]] در منطقه مرّالظهران به [[فرمان]] [[نبی خاتم]]{{صل}} همراه با قبایل خود، تکبیرگویان در برابر [[ابوسفیان]] رژه رفتند که گروه چهارصد نفره اسلم با دو [[پرچم]] که حمل آنها را [[بریدة بن حصیب]] و [[ناجیة بن اعجم]] بر عهده داشتند و نیز قبیله [[بنی‌عمرو بن کعب]] با [[لشکر]] پانصد نفره خود، در حالی که پرچمشان را [[بسر بن سفیان]] حمل می‌کرد، از جمله آنان بودند.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۱۹.</ref> در این [[فتح]]، [[خزاعه]] سه [[پرچم]] در دست داشتند که [[ابوشریح خزاعی|ابوشریح کعبی خزاعی]]<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۱؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۶۸۸.</ref> و [[عمرو بن سالم]]<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۰.</ref> دو تن از پرچمداران آنان بودند. به روایتی، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[فتح مکه]] فقط به [[خزاعه]] اجازه داد ساعتی تا [[نماز عصر]]، در [[حرم]] مسلح باشند و به تعقیب [[بنی‌بکر]] بپردازند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۹؛ بحشل، تاریخ واسط، ص۱۶۴؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶ـ۵۸.</ref> [[حضرت]] برای خزاعه منزلتی قائل شد که تا آن [[زمان]] برای کسی قائل نشده بود تا حدی که [[خزاعیان]] را در [[سرزمین]] خودشان [[مهاجر]] اعلام کرد و در این باره برایشان [[گواهی]] نوشت.<ref> ابن‌عبدالبرّ، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۵.</ref> فتح مکه آغازی نو را در [[تاریخ]] [[عرب]] رقم زد؛ چراکه با در هم پیچیده شدن طومار [[بت‌پرستی]]، قبایلی که تا آن زمان [[اسلام]] نیاورده بودند، از جمله تعداد زیادی از [[قبیله خزاعه]] به اسلام گرویدند.
با اعلام عمومی [[جنگ]] از سوی پیامبر {{صل}}، به تمام [[مسلمانان]] در همه [[قبایل]] [[نامه]] نوشته شد و از آنان خواسته شد تا مردان [[جنگی]] خود را به [[مدینه]] بفرستند. بر پایه برخی گزارشات، در این هنگام، [[رسول خدا]] {{صل}} [[أسماء بن حارثه اسلمی]] را [[مأمور]] کرد تا نزد قبیله خود برود و به آنها [[ابلاغ]] نماید که به [[فرمان پیامبر]] {{صل}}، [[ماه رمضان]] در مدینه حاضر باشند<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۹۹.</ref> [[بسر بن سفیان]] نیز از سوی حضرت مأمور شد تا به قبیله خود -بنی‌کعب از خزاعه- رفته، آنان را برای [[نبرد]] با [[مردم]] [[مکه]] فراخواند و به آنان دستور دهد ماه رمضان در مدینه حاضر باشند.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۰.</ref> پیرو دستور رسول خدا {{صل}}، نیروهایی از برخی قبایل، از جمله [[قبیله]] [[اسلم]] و [[بنی‌عمرو بن کعب]] –از شاخه‌های خزاعه- در مدینه حضور یافتند و سپس به به سوی مکه حرکت کردند.<ref> مقریزی، الامتاع الأسماع بما للنبی من احوال و الاموال الحفدة و المتاع، ج‌۸، ص۳۸۵.</ref> پیش از [[فتح مکه]]، [[سپاه]] [[عظیم]] [[اسلام]] در منطقه مرّالظهران به [[فرمان]] [[نبی خاتم]] {{صل}} همراه با قبایل خود، تکبیرگویان در برابر [[ابوسفیان]] رژه رفتند که گروه چهارصد نفره اسلم با دو [[پرچم]] که حمل آنها را [[بریدة بن حصیب]] و [[ناجیة بن اعجم]] بر عهده داشتند و نیز قبیله [[بنی‌عمرو بن کعب]] با [[لشکر]] پانصد نفره خود، در حالی که پرچمشان را [[بسر بن سفیان]] حمل می‌کرد، از جمله آنان بودند.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۱۹.</ref> در این [[فتح]]، [[خزاعه]] سه [[پرچم]] در دست داشتند که [[ابوشریح خزاعی|ابوشریح کعبی خزاعی]]<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۱؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۶۸۸.</ref> و [[عمرو بن سالم]]<ref> واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۰.</ref> دو تن از پرچمداران آنان بودند. به روایتی، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[فتح مکه]] فقط به [[خزاعه]] اجازه داد ساعتی تا [[نماز عصر]]، در [[حرم]] مسلح باشند و به تعقیب [[بنی‌بکر]] بپردازند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۹؛ بحشل، تاریخ واسط، ص۱۶۴؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶ـ۵۸.</ref> [[حضرت]] برای خزاعه منزلتی قائل شد که تا آن [[زمان]] برای کسی قائل نشده بود تا حدی که [[خزاعیان]] را در [[سرزمین]] خودشان [[مهاجر]] اعلام کرد و در این باره برایشان [[گواهی]] نوشت.<ref> ابن‌عبدالبرّ، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۵.</ref> فتح مکه آغازی نو را در [[تاریخ]] [[عرب]] رقم زد؛ چراکه با در هم پیچیده شدن طومار [[بت‌پرستی]]، قبایلی که تا آن زمان [[اسلام]] نیاورده بودند، از جمله تعداد زیادی از [[قبیله خزاعه]] به اسلام گرویدند.


=== قبیله خزاعه و نقش آنان در [[غزوات]] [[تبوک]]، [[حنین]] و [[طائف]] ===
=== قبیله خزاعه و نقش آنان در [[غزوات]] [[تبوک]]، [[حنین]] و [[طائف]] ===
در [[سال نهم هجری]] با ورود بازرگانان شامی به [[مدینه]] و [[اطلاع‌رسانی]] آنان مبنی بر این که هرقل نیروی وسیعی را با خود همراه ساخته است تا به مدینه [[حمله]] کند، [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را برای [[جنگ]] با [[رومیان]] فرا خواند. ایشان افرادی را به برخی از [[قبایل]] اعزام نمود تا با فراخوان آنها، سپاهی جهت [[نبرد با رومیان]] مهیا گردد. از جمله [[بریدة بن حصیب]] را به [[قبیله]] أسلم روانه فرمود و به او دستور داد تا «فرع»<ref> نام قریه‌ای است در شانزده فرسخی مدینه.</ref> پیش برود. همچنین [[بُدیل بن ورقاء]]، [[عمرو بن سالم]] و [[بُسر بن سفیان]] را نیز جهت جمع‌آوری نیرو به قبیله [[کعب بن عمرو]] –از [[طوایف]] قبیله خزاعه- گسیل داشت.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۹۹۰.</ref>
در سال نهم هجری با ورود بازرگانان شامی به [[مدینه]] و [[اطلاع‌رسانی]] آنان مبنی بر این که هرقل نیروی وسیعی را با خود همراه ساخته است تا به مدینه [[حمله]] کند، [[رسول خدا]] {{صل}} [[مردم]] را برای [[جنگ]] با [[رومیان]] فرا خواند. ایشان افرادی را به برخی از [[قبایل]] اعزام نمود تا با فراخوان آنها، سپاهی جهت [[نبرد با رومیان]] مهیا گردد. از جمله [[بریدة بن حصیب]] را به [[قبیله]] أسلم روانه فرمود و به او دستور داد تا «فرع»<ref> نام قریه‌ای است در شانزده فرسخی مدینه.</ref> پیش برود. همچنین [[بُدیل بن ورقاء]]، [[عمرو بن سالم]] و [[بُسر بن سفیان]] را نیز جهت جمع‌آوری نیرو به قبیله [[کعب بن عمرو]] –از [[طوایف]] قبیله خزاعه- گسیل داشت.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۹۹۰.</ref>


در [[غزوه حنین]]، نیز [[خزاعیان]] نقشی پر رنگ داشتند. در این [[جنگ]]، بنی‌أسلم حامل دو [[پرچم]] از پرچم‌های [[سپاه اسلام]] بودند که یکی را [[بریدة بن حصیب]] و دیگری را [[جندب بن اعجم]] حمل کرده بود.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۸۹۶.</ref>
در [[غزوه حنین]]، نیز [[خزاعیان]] نقشی پر رنگ داشتند. در این [[جنگ]]، بنی‌أسلم حامل دو [[پرچم]] از پرچم‌های [[سپاه اسلام]] بودند که یکی را [[بریدة بن حصیب]] و دیگری را [[جندب بن اعجم]] حمل کرده بود.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۸۹۶.</ref>


در [[غزوه طائف]] هم خزاعی‌ها حضور داشتند. در این جنگ [[پیامبر]]{{صل}}، [[بدیل بن ورقاء خزاعی]] را به [[سرپرستی]] اسرای این جنگ که در جعرانه گرد آمده بودند، [[منصوب]] فرمود و دستور داد تا [[غنائم]] و اسباب و اثاثیه را هم به جعرانه منتقل کنند.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۹۲۳.</ref>
در [[غزوه طائف]] هم خزاعی‌ها حضور داشتند. در این جنگ [[پیامبر]] {{صل}}، [[بدیل بن ورقاء خزاعی]] را به [[سرپرستی]] اسرای این جنگ که در جعرانه گرد آمده بودند، [[منصوب]] فرمود و دستور داد تا [[غنائم]] و اسباب و اثاثیه را هم به جعرانه منتقل کنند.<ref> واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۹۲۳.</ref>


== تعاملات [[خزاعه]] و [[رسول خدا]]{{صل}} ==
== تعاملات [[خزاعه]] و [[رسول خدا]] {{صل}} ==
[[حُبّی خزاعی]] از اجداد [[مادری]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود؛ شاید از همین‌رو بود که در [[حدیثی]] منسوب به آن [[حضرت]]، ایشان خود را از خزاعه و خزاعه را از خود دانسته بودند.<ref> ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۰.</ref> همه افراد خزاعه در تهامه، اعم از [[مؤمن]] و [[کافر]]، پیامبر{{صل}} را رازدار خود می‌دانستند و هیچ خبری را از وی پنهان نمی‌کردند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۳؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۸.</ref> در یک نگاه اجمالی در باب تعاملات رسول خدا{{صل}} با [[قبیله خزاعه]] می‌توان گفت اگر از [[غزوه]] [[بنی‌المصطلق]] (سال پنجم) که یکی از تیره‌های خزاعه به [[رهبری]] [[حارث بن ابی ضرار خزاعی]] که در آن علیه رسول خدا{{صل}} شرکت کرد بگذریم، از [[حدیبیه]] به این سو و شاید با زمینه‌های قبلی، [[خزاعه]] به [[همپیمانی]] با حضرت محمد‌{{صل}} و به عبارتی [[بنی‌عبدالمطلب]] پای بند ماندند. به همین دلیل، خزاعه در [[پیمان]] حدیبیه بر اساس همان پیمان گذشته با [[عبدالمطلب]]، با محمد‌{{صل}} [[پیمان]] بست و [[دشمنان]] آنان که [[بنی‌بکر]] بودند، با [[قریش]] همپیمان شدند. البته باید ماجرای بنی‌المصطلق را که در سال پنجم [[جنگی]] با [[مسلمانان]] کردند یک استثناء بدانیم. با این حال [[رسول]] خدا‌{{صل}} پس از خاتمه غزوه بنی‌المصطلق با [[جویریه دختر حارث بن ابی ضرار]] [[ازدواج]] کرد که این هم باید در [[استواری]] [[روابط]] بعدی مؤثر بوده باشد؛ زیرا بلافاصله پس از این [[ازدواج]]، [[مسلمانان]] دیگر اسرای خود را هم [[آزاد]] کردند. در این وقت بود که [[خزاعه]]، [[مسلمان]] و کافرشان متمایل به [[رسول خدا]]{{صل}} و علیه [[قریش]] بودند: {{عربی|"وكانت خزاعة مسلمها ومشركها يميلون الى النبي{{صل}} على قريش"}}<ref> حرفوش، قبیلة خزاعة فی الجاهلیة و الاسلام، ص۱۱۷.</ref><ref> رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.</ref>
[[حُبّی خزاعی]] از اجداد [[مادری]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بود؛ شاید از همین‌رو بود که در [[حدیثی]] منسوب به آن [[حضرت]]، ایشان خود را از خزاعه و خزاعه را از خود دانسته بودند.<ref> ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۰.</ref> همه افراد خزاعه در تهامه، اعم از [[مؤمن]] و [[کافر]]، پیامبر {{صل}} را رازدار خود می‌دانستند و هیچ خبری را از وی پنهان نمی‌کردند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۳؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۸.</ref> در یک نگاه اجمالی در باب تعاملات رسول خدا {{صل}} با [[قبیله خزاعه]] می‌توان گفت اگر از [[غزوه]] [[بنی‌المصطلق]] (سال پنجم) که یکی از تیره‌های خزاعه به [[رهبری]] [[حارث بن ابی ضرار خزاعی]] که در آن علیه رسول خدا {{صل}} شرکت کرد بگذریم، از [[حدیبیه]] به این سو و شاید با زمینه‌های قبلی، [[خزاعه]] به [[همپیمانی]] با حضرت محمد‌{{صل}} و به عبارتی [[بنی‌عبدالمطلب]] پای بند ماندند. به همین دلیل، خزاعه در [[پیمان]] حدیبیه بر اساس همان پیمان گذشته با [[عبدالمطلب]]، با محمد‌{{صل}} [[پیمان]] بست و [[دشمنان]] آنان که [[بنی‌بکر]] بودند، با [[قریش]] همپیمان شدند. البته باید ماجرای بنی‌المصطلق را که در سال پنجم [[جنگی]] با [[مسلمانان]] کردند یک استثناء بدانیم. با این حال [[رسول]] خدا‌{{صل}} پس از خاتمه غزوه بنی‌المصطلق با [[جویریه دختر حارث بن ابی ضرار]] [[ازدواج]] کرد که این هم باید در [[استواری]] [[روابط]] بعدی مؤثر بوده باشد؛ زیرا بلافاصله پس از این [[ازدواج]]، [[مسلمانان]] دیگر اسرای خود را هم [[آزاد]] کردند. در این وقت بود که [[خزاعه]]، [[مسلمان]] و کافرشان متمایل به [[رسول خدا]] {{صل}} و علیه [[قریش]] بودند: {{عربی|"وكانت خزاعة مسلمها ومشركها يميلون الى النبي {{صل}} على قريش"}}<ref> حرفوش، قبیلة خزاعة فی الجاهلیة و الاسلام، ص۱۱۷.</ref><ref> رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.</ref>


== خزاعه و تعاملات آنان با [[خلفا]] ==
== خزاعه و تعاملات آنان با [[خلفا]] ==
در پی [[رحلت]] [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} و برپایی [[سقیفه بنی‌ساعده]]، [[قبیله]] [[اسلم]] که جهت تهیه خواربار و آذوقه خود، وارد [[مدینه]] شده بودند با [[وعده]] دریافت آذوقه رایگان از سوی [[غاصبین]] [[خلافت]]، کوچه‌های مدینه را از افراد خود پر کردند و هر که را می‌دیدند جهت [[بیعت با ابوبکر]] نزد او می‌آوردند.<ref> شیخ مفید، الجمل، ص۴۳.</ref> بدین ترتیب اسلمیان نقشی کلیدی در به [[قدرت]] رسیدن [[غاصبان خلافت]] ایفا نمودند و با حضورشان در مدینه و [[یاری]] آنان، [[ابوبکر]] و دیگر یارانش را به [[پیروزی]] [[اطمینان]] داد.<ref> ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۳، ص۲۲۲.</ref> این اطمینان به پیروزی از این بابت بود که با [[پیوستن]] آنان، سپاهی فراهم شد که می‌توانستند به کمک آنان با [[اصحاب]] [[سعد بن عباده]]، [[بنی‌هاشم]] و دیگر [[انصار]] علی{{ع}} مقابله کنند و کار را به نفع خود پایان دهند.  
در پی [[رحلت]] [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} و برپایی [[سقیفه بنی‌ساعده]]، [[قبیله]] [[اسلم]] که جهت تهیه خواربار و آذوقه خود، وارد [[مدینه]] شده بودند با [[وعده]] دریافت آذوقه رایگان از سوی [[غاصبین]] [[خلافت]]، کوچه‌های مدینه را از افراد خود پر کردند و هر که را می‌دیدند جهت [[بیعت با ابوبکر]] نزد او می‌آوردند.<ref> شیخ مفید، الجمل، ص۴۳.</ref> بدین ترتیب اسلمیان نقشی کلیدی در به [[قدرت]] رسیدن [[غاصبان خلافت]] ایفا نمودند و با حضورشان در مدینه و [[یاری]] آنان، [[ابوبکر]] و دیگر یارانش را به [[پیروزی]] [[اطمینان]] داد.<ref> ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۳، ص۲۲۲.</ref> این اطمینان به پیروزی از این بابت بود که با پیوستن آنان، سپاهی فراهم شد که می‌توانستند به کمک آنان با [[اصحاب]] [[سعد بن عباده]]، [[بنی‌هاشم]] و دیگر [[انصار]] علی {{ع}} مقابله کنند و کار را به نفع خود پایان دهند.  


در واقعه رده، حضور چندانی از خزاعه گزارش نشده است. حضور گروهی از [[جوانان]] مدلج و خزاعه و [[کنانه]] در میان جمعی از [[اهل]] رده که به [[رهبری]] [[جندب بن سلمی]] در تهامه گرد آمده بودند، از معدود گزارشاتی است که خبر از حضور [[قوم]] خزاعه در این جریان می‌دهد. در پی این حادثه، [[عتاب بن اسید]] –فرماندار [[مکه]]-، [[خالد بن سعید]] را جهت سرکوبی آنان گسیل داشت و او بر ایشان تاخت و جمعی از آنان را کشت و بقیه را پراکنده نمود<ref> ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۴۶۵.</ref><ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۲۷-۱۲۹.</ref>  
در واقعه رده، حضور چندانی از خزاعه گزارش نشده است. حضور گروهی از [[جوانان]] مدلج و خزاعه و [[کنانه]] در میان جمعی از [[اهل]] رده که به [[رهبری]] [[جندب بن سلمی]] در تهامه گرد آمده بودند، از معدود گزارشاتی است که خبر از حضور [[قوم]] خزاعه در این جریان می‌دهد. در پی این حادثه، [[عتاب بن اسید]] –فرماندار [[مکه]]- [[خالد بن سعید]] را جهت سرکوبی آنان گسیل داشت و او بر ایشان تاخت و جمعی از آنان را کشت و بقیه را پراکنده نمود<ref> ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۴۶۵.</ref><ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۲۷-۱۲۹.</ref>  


پس از [[مرگ ابوبکر]] و به [[خلافت]] رسیدن [[عمر بن خطاب]]، وی توجهی ویژه به [[خزاعه]] مبذول داشت؛ چندان که شخصاً حساب و کتاب مربوط به خزاعه را به اقامت‌گاهشان در قُدَید می‌برد و همگی در همانجا به وی مراجعه می‌کردند.<ref> ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۴۶۵.</ref> [[عمر]] همچنین در دوران خلافت خود افرادی از این [[قبیله]] را در سمت‌های مختلف به کار گماشت. او [[عمران بن حصین خزاعی]] را به [[بصره]] فرستاد تا آنان را با مسائل [[اسلام]] آشنا کند<ref> ابن‌عماد حنبلی دمشقی، شذرات الذهب، ج۱، ص۲۴۹.</ref> و [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]] را جهت امر [[فتوحات]] به [[اصفهان]] و کرمان فرستاد<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۴؛ ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۳۱۴.</ref> و [[نافع بن عبدالحارث خزاعی]] را بر [[امارت]] [[مکه]] گماشت.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۲۴۱؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.</ref> از [[عبدالله بن خلف خزاعی]] [[پدر]] [[طلحة]] الطلحات هم به عنوان [[دبیر]] او در بصره نام برده‌ شده است.<ref> خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۸۹؛ ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۱، ص۴۱۰.</ref>
پس از [[مرگ ابوبکر]] و به [[خلافت]] رسیدن [[عمر بن خطاب]]، وی توجهی ویژه به [[خزاعه]] مبذول داشت؛ چندان که شخصاً حساب و کتاب مربوط به خزاعه را به اقامت‌گاهشان در قُدَید می‌برد و همگی در همانجا به وی مراجعه می‌کردند.<ref> ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۴۶۵.</ref> [[عمر]] همچنین در دوران خلافت خود افرادی از این [[قبیله]] را در سمت‌های مختلف به کار گماشت. او [[عمران بن حصین خزاعی]] را به [[بصره]] فرستاد تا آنان را با مسائل [[اسلام]] آشنا کند<ref> ابن‌عماد حنبلی دمشقی، شذرات الذهب، ج۱، ص۲۴۹.</ref> و [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]] را جهت امر [[فتوحات]] به [[اصفهان]] و کرمان فرستاد<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۴؛ ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۳۱۴.</ref> و [[نافع بن عبدالحارث خزاعی]] را بر [[امارت]] [[مکه]] گماشت.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۲۴۱؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.</ref> از [[عبدالله بن خلف خزاعی]] [[پدر]] [[طلحة]] الطلحات هم به عنوان [[دبیر]] او در بصره نام برده‌ شده است.<ref> خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۸۹؛ ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۱، ص۴۱۰.</ref>


پس از به خلافت رسیدن [[عثمان]] و همراه شدن آن با دگرگونی سنت‌های [[رسول خدا]]{{صل}} و [[تغییر]] [[احکام الهی]] و نیز [[بدرفتاری]] با برخی [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}، [[اعتراض]] شدید [[مردم]] را در شهرهای مختلف برانگیخت چندان که برخی گروه‌های معترض -از جمله خزاعی‌ها- از [[مصر]] و [[کوفه]] و بصره به [[مدینه]] سرازیر شدند.<ref>نمیری، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۸۱.</ref> در این اعتراض، جمعی از [[مردم مصر]] به سرکردگی [[عمرو بن حمق خزاعی]] و [[عبدالله بن عدیس بلوی]]<ref> مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۹۷.</ref>و نیز آزادگانی از بصره بمانند [[عمران بن حصین خزاعی]] و [[انس بن مالک]] و برخی دیگر از [[صحابه]] حضور یافتند. [[ابوعمرو بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] نیز یکی از رؤسای معترضان [[مصر]] علیه [[عثمان]] بود. آنان در [[مدینه]] جمع شدند و پس از [[محاصره]] عثمان، او را در عصر [[روز]] هیجدهم دیحجه [[سال ۳۵ هجری]] به [[قتل]] رساندند.<ref> نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۵۶، ص۷۷.</ref>  
پس از به خلافت رسیدن [[عثمان]] و همراه شدن آن با دگرگونی سنت‌های [[رسول خدا]] {{صل}} و [[تغییر]] [[احکام الهی]] و نیز [[بدرفتاری]] با برخی [[اصحاب پیامبر]] {{صل}}، [[اعتراض]] شدید [[مردم]] را در شهرهای مختلف برانگیخت چندان که برخی گروه‌های معترض -از جمله خزاعی‌ها- از [[مصر]] و [[کوفه]] و بصره به [[مدینه]] سرازیر شدند.<ref>نمیری، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۸۱.</ref> در این اعتراض، جمعی از [[مردم مصر]] به سرکردگی [[عمرو بن حمق خزاعی]] و [[عبدالله بن عدیس بلوی]]<ref> مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۹۷.</ref>و نیز آزادگانی از بصره بمانند [[عمران بن حصین خزاعی]] و [[انس بن مالک]] و برخی دیگر از [[صحابه]] حضور یافتند. [[ابوعمرو بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] نیز یکی از رؤسای معترضان [[مصر]] علیه [[عثمان]] بود. آنان در [[مدینه]] جمع شدند و پس از [[محاصره]] عثمان، او را در عصر [[روز]] هیجدهم دیحجه سال ۳۵ هجری به [[قتل]] رساندند.<ref> نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۵۶، ص۷۷.</ref>  


با [[کشته شدن عثمان]]، [[مسلمانان]] با [[اشتیاق]] نزد علی{{ع}} رفته خواستار [[بیعت]] با ایشان شدند.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۲۷.</ref>در این بین [[تمایل]] و اشتیاق یمنی‌ها به [[خلافت امام]] به سبب [[بی‌عدالتی‌ها]] و تضییع حقوق‌شان در [[روزگار]] عثمان بیش از دیگران بود<ref>اصغر منتظر القائم، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت{{ع}}، ص۱۸۷.</ref> و در این میان، [[قبیله خزاعه]] با کمال [[رضایت]] خواستار [[حکومت امام علی]]{{ع}} و [[دوستدار]] آن [[حضرت]] بودند. [[عمرو بن حمق خزاعی]]،<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۴.</ref> [[محمد بن بدیل خزاعی]] و [[عبدالله بن بدیل خزاعی]]<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> از جمله بزرگان و نام‌آوران [[خزاعه]] بودند که در مدینه با آن علی{{ع}} [[بیعت]] کردند. آنان با حضرت بیعت کردند که با هر که جنگید، بجنگند و با هرکس [[صلح]] کرد، ایشان نیز صلح کنند و در [[جنگ]]، هرگز به آن حضرت پشت نکنند و در همه جنگ‌های [[امیرالمؤمنین]] همراهش باشند و حتی یک تن از ایشان از شرکت در جنگ خودداری نکند.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>  
با [[کشته شدن عثمان]]، [[مسلمانان]] با [[اشتیاق]] نزد علی {{ع}} رفته خواستار [[بیعت]] با ایشان شدند.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۲۷.</ref>در این بین [[تمایل]] و اشتیاق یمنی‌ها به [[خلافت امام]] به سبب [[بی‌عدالتی‌ها]] و تضییع حقوق‌شان در [[روزگار]] عثمان بیش از دیگران بود<ref>اصغر منتظر القائم، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت {{ع}}، ص۱۸۷.</ref> و در این میان، [[قبیله خزاعه]] با کمال [[رضایت]] خواستار [[حکومت امام علی]] {{ع}} و [[دوستدار]] آن [[حضرت]] بودند. [[عمرو بن حمق خزاعی]]،<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۴.</ref> [[محمد بن بدیل خزاعی]] و [[عبدالله بن بدیل خزاعی]]<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> از جمله بزرگان و نام‌آوران [[خزاعه]] بودند که در مدینه با آن علی {{ع}} [[بیعت]] کردند. آنان با حضرت بیعت کردند که با هر که جنگید، بجنگند و با هرکس [[صلح]] کرد، ایشان نیز صلح کنند و در [[جنگ]]، هرگز به آن حضرت پشت نکنند و در همه جنگ‌های [[امیرالمؤمنین]] همراهش باشند و حتی یک تن از ایشان از شرکت در جنگ خودداری نکند.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>  


== نقش خزاعه در [[فتوحات اسلامی]] ==
== نقش خزاعه در فتوحات اسلامی ==
پس از [[رحلت پیامبر]] اکرم‌{{صل}}، [[خزاعیان]] نیز همپای دیگر [[قبایل]] در [[فتوحات]] [[شام]] و [[ایران]] شرکت کردند. منابع از حضور عمرو بن حمق خزاعی در فتوحات شام خصوص [[فتح]] [[حمص]] در [[ربیع الثانی]] [[سال]] پانزدهم [[هجری]] خبر داده<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۲.</ref> و از [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]] نیز به عنوان [[فرمانده]] نیروهای فاتح شهرهای [[همدان]] و [[اصفهان]] در سال ۲۳ یاد کرده‌اند.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.</ref> گفته شده که [[عمر]] پس [[آگاهی]] از اهمیت [[شهر]] اصفهان، [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] را در [[سال ۲۳ هجری]] جهت [[فتح]] [[اصفهان]] به این [[شهر]] فرستاد. عبدالله پس از نبردی کوتاه با فاذوسفان که [[پیری]] سالخورده بود، اصفهان را با [[صلح]] فتح کرد و پس از فتح کامل این شهر تا یک سال عامل [[خلیفه]] بر این شهر بود.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref> پس از این فتح برخی از خزاعی‌ها با [[مهاجرت]] به اصفهان در این شهر سکنی گزیدند.<ref> یعقوبی، البلدان، ص۵۰.</ref> خزاعی‌ها همچنین در فتح کرمان نیز نقش داشتند. [[عبدالله بن بدیل]] پس از فتح اصفهان به کرمان رفت و با فتح آنجا به «طبسین» که شامل دو [[دژ]] به نام‌های «طبس» و «کرین» بود و دروازه‌های [[خراسان]] به شمار می‌رفتند، رسید. <ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۴.</ref> گزارشاتی هم از حضور [[خزاعه]] در [[فتوحات]] [[فارس]] در دست است. نقل است که در پی [[شورش]] [[مردم]] فارس علیه [[حاکمیت]] در ایام [[خلافت عثمان]] سپاهی برای سرکوبی آن به این منطقه فرستاده شد. در این [[سپاه]]، [[ابوبرزه اسلمی]] و [[معقل بن یسار]] در جناحین [[سپاه اسلام]] بودند و [[عمران بن حصین خزاعی]] [[فرماندهی]] سواران را بر عهده داشت. این سپاه در [[اصطخر]] با [[شورشیان]] به [[نبرد]] پرداخت و آنجا را فتح کرد.<ref> ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۵۴۸.</ref> [[خزاعیان]] در فتوحات [[مصر]] نیز مشارکت داشتند. در یکی از مواقف آن زمانی که امر فتوحات به مشکل برخورد [[ابوبرزه]] و [[ابوبرده اسلمی]] [[صحابیان]] حاضر در [[لشکر]] [[مسلمین]] با درخواست [[عمرو بن عاص]] پیش تاختند و در پی آنان [[مسلمانان]] [[هجوم]] بردند و مصر را گشودند.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۲۰۱.</ref> [[سکونت]] طوایفی از خزاعه و [[اسلم]] همراه با جمعی دیگر از [[قبایل]] در شهر تازه تأسیس [[فسطاط]] ([[سال ۲۱ هجری]]) را هم می‌توان، نشانی دیگر از حضور پر رنگ خزاعیان در فتوحات مصر دانست.<ref> مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۹۷.</ref>
پس از [[رحلت پیامبر]] اکرم‌{{صل}}، [[خزاعیان]] نیز همپای دیگر [[قبایل]] در فتوحات [[شام]] و [[ایران]] شرکت کردند. منابع از حضور عمرو بن حمق خزاعی در فتوحات شام خصوص [[فتح]] [[حمص]] در [[ربیع الثانی]] سال پانزدهم [[هجری]] خبر داده<ref> ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۲.</ref> و از [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]] نیز به عنوان [[فرمانده]] نیروهای فاتح شهرهای [[همدان]] و [[اصفهان]] در سال ۲۳ یاد کرده‌اند.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.</ref> گفته شده که [[عمر]] پس [[آگاهی]] از اهمیت [[شهر]] اصفهان، [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] را در سال ۲۳ هجری جهت [[فتح]] [[اصفهان]] به این [[شهر]] فرستاد. عبدالله پس از نبردی کوتاه با فاذوسفان که [[پیری]] سالخورده بود، اصفهان را با [[صلح]] فتح کرد و پس از فتح کامل این شهر تا یک سال عامل [[خلیفه]] بر این شهر بود.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref> پس از این فتح برخی از خزاعی‌ها با [[مهاجرت]] به اصفهان در این شهر سکنی گزیدند.<ref> یعقوبی، البلدان، ص۵۰.</ref> خزاعی‌ها همچنین در فتح کرمان نیز نقش داشتند. [[عبدالله بن بدیل]] پس از فتح اصفهان به کرمان رفت و با فتح آنجا به «طبسین» که شامل دو [[دژ]] به نام‌های «طبس» و «کرین» بود و دروازه‌های [[خراسان]] به شمار می‌رفتند، رسید. <ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۴.</ref> گزارشاتی هم از حضور [[خزاعه]] در [[فتوحات]] [[فارس]] در دست است. نقل است که در پی [[شورش]] [[مردم]] فارس علیه [[حاکمیت]] در ایام [[خلافت عثمان]] سپاهی برای سرکوبی آن به این منطقه فرستاده شد. در این [[سپاه]]، [[ابوبرزه اسلمی]] و [[معقل بن یسار]] در جناحین [[سپاه اسلام]] بودند و [[عمران بن حصین خزاعی]] [[فرماندهی]] سواران را بر عهده داشت. این سپاه در [[اصطخر]] با [[شورشیان]] به [[نبرد]] پرداخت و آنجا را فتح کرد.<ref> ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۵۴۸.</ref> [[خزاعیان]] در فتوحات [[مصر]] نیز مشارکت داشتند. در یکی از مواقف آن زمانی که امر فتوحات به مشکل برخورد [[ابوبرزه]] و [[ابوبرده اسلمی]] [[صحابیان]] حاضر در [[لشکر]] [[مسلمین]] با درخواست [[عمرو بن عاص]] پیش تاختند و در پی آنان [[مسلمانان]] [[هجوم]] بردند و مصر را گشودند.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۲۰۱.</ref> [[سکونت]] طوایفی از خزاعه و [[اسلم]] همراه با جمعی دیگر از [[قبایل]] در شهر تازه تأسیس [[فسطاط]] (سال ۲۱ هجری) را هم می‌توان، نشانی دیگر از حضور پر رنگ خزاعیان در فتوحات مصر دانست.<ref> مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۹۷.</ref>


== [[خزاعه]] و نقش آنان در ایام [[خلافت علی]]{{ع}} ==
== [[خزاعه]] و نقش آنان در ایام [[خلافت علی]] {{ع}} ==
=== [[همراهی]] در [[جنگ‌ها]] ===
=== [[همراهی]] در [[جنگ‌ها]] ===
هنوز از خلافت علی{{ع}} دیری نپاییده بود که نخستین [[شورش]] علیه حکومتش به سردمداری [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] و همراهی گروه [[ناکثین]] شکل گرفت. علی{{ع}} با آنان به مقابله برخاست و در این راه گروه‌هایی از [[قبایل کوفه]] از جمله [[قبایل]] [[ازد]]، [[بجیله]]، [[خثعم]]، [[انصار]] و خزاعه به [[فرماندهی]] [[مخنف بن سلیم ازدی]] یاری‌گر ایشان بودند.<ref>محمد حسن رجبی، کوفه و نقش آن در قرون اسلامی، ص۱۸۵.</ref> بدین ترتیب [[امام علی]]{{ع}} [[لشکریان]] خود را آماده ساخت و بر سواران خزاعه و دیگر یمنی‌ها، [[عبدالله بن زید خزاعی]] و بر پیادگان خزاعه و [[افناء]] [[یمن]]، [[عمرو بن حمق خزاعی]] را گماشت.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۳۲۰.</ref> [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] و برادرش محمد<ref> شیخ مفید، الجمل، ص۵۰.</ref> هم از دیگر [[یاران]] [[حضرت]] و از چهره‌های سرشناس خزاعه در این [[پیکار]] بودند. در مقابل ناکثین نیز [[عبدالله بن خلف خزاعی]] را به فرماندهی [[مردم مدینه]] گماشتند.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۱۴۷.</ref>پیش از آن دو تن از بزرگان [[بصره]] به نام [[عمران بن حصین خزاعی]] و [[ابوالأسود دوئلی]] به [[دیدار]] [[پیمان‌شکنان]] رفتند تا از علت حضورشان در [[مدینه]] اطلاع یابند. [[عمران بن حصین]] در این دیدار، طلحه را از عاملان [[قتل عثمان]] نامید و او را بواسطه پیمان‌شکنی‌اش، سخت ملامت نمود.<ref>ابن‌مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۴۷۴.</ref> دو طرف، با آغاز [[جنگ]] سخت جنگیدند؛ در این سوی میدان عمرو بن حمق خزاعی و همراهان پارسی او سخت جنگیدند طوری که شمشیرش [[شکست]] و نزد برادرش [[ریاح]] بازگشت <ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۸.</ref> و در آن سوی میدان هم، عبدالله بن خلف خزاعی همراه با یارانش سخت جنگید.<ref>ر. ک. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۸ و ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۱، ص۵۰۴.</ref>تا اینکه جنگ با کشته شدن عبدالله بن خلف و پی شدن شتر عایشه توسط [[عبدالله بن بدیل خزاعی]]، [[مالک اشتر]] و دیگر بزرگان [[سپاه علی]]{{ع}} با [[شکست]] [[ناکثین]] خاتمه یافت.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۱۵۱.</ref> در این [[جنگ]]، غالب سران [[قبیله خزاعه]] شرکت داشتند؛ و از آنجا که اقتضای ساختار قبیله‌ای در آن [[زمان]] بر [[اطاعت]] و [[متابعت]] از رؤسا و بزرگان [[قبایل]] [[استوار]] بود، می‌توان گستردگی مشارکت خزاعی‌ها را با وجود رؤسای آنها تخمین زد. از نکات حایز اهمیت در این جنگ عدم حضور چهره بزرگ [[خزاعه]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] است که بواسطه قرار گرفتن در شمار گروه [[قاعدین]] از حضور در این جنگ و [[یاری]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} سر باز زد و بدین جهت مورد [[سرزنش]] [[حضرت]] قرار گرفت<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۳۲.</ref><ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۴۶-۱۴۹.</ref>  
هنوز از خلافت علی {{ع}} دیری نپاییده بود که نخستین [[شورش]] علیه حکومتش به سردمداری [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] و همراهی گروه [[ناکثین]] شکل گرفت. علی {{ع}} با آنان به مقابله برخاست و در این راه گروه‌هایی از [[قبایل کوفه]] از جمله [[قبایل]] [[ازد]]، [[بجیله]]، [[خثعم]]، [[انصار]] و خزاعه به [[فرماندهی]] [[مخنف بن سلیم ازدی]] یاری‌گر ایشان بودند.<ref>محمد حسن رجبی، کوفه و نقش آن در قرون اسلامی، ص۱۸۵.</ref> بدین ترتیب [[امام علی]] {{ع}} [[لشکریان]] خود را آماده ساخت و بر سواران خزاعه و دیگر یمنی‌ها، [[عبدالله بن زید خزاعی]] و بر پیادگان خزاعه و [[افناء]] [[یمن]]، [[عمرو بن حمق خزاعی]] را گماشت.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۳۲۰.</ref> [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] و برادرش محمد<ref> شیخ مفید، الجمل، ص۵۰.</ref> هم از دیگر [[یاران]] [[حضرت]] و از چهره‌های سرشناس خزاعه در این [[پیکار]] بودند. در مقابل ناکثین نیز [[عبدالله بن خلف خزاعی]] را به فرماندهی [[مردم مدینه]] گماشتند.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۱۴۷.</ref>پیش از آن دو تن از بزرگان [[بصره]] به نام [[عمران بن حصین خزاعی]] و [[ابوالأسود دوئلی]] به [[دیدار]] [[پیمان‌شکنان]] رفتند تا از علت حضورشان در [[مدینه]] اطلاع یابند. [[عمران بن حصین]] در این دیدار، طلحه را از عاملان [[قتل عثمان]] نامید و او را بواسطه پیمان‌شکنی‌اش، سخت ملامت نمود.<ref>ابن‌مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۴۷۴.</ref> دو طرف، با آغاز [[جنگ]] سخت جنگیدند؛ در این سوی میدان عمرو بن حمق خزاعی و همراهان پارسی او سخت جنگیدند طوری که شمشیرش [[شکست]] و نزد برادرش [[ریاح]] بازگشت <ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۸.</ref> و در آن سوی میدان هم، عبدالله بن خلف خزاعی همراه با یارانش سخت جنگید.<ref>ر. ک. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۸ و ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۱، ص۵۰۴.</ref>تا اینکه جنگ با کشته شدن عبدالله بن خلف و پی شدن شتر عایشه توسط [[عبدالله بن بدیل خزاعی]]، [[مالک اشتر]] و دیگر بزرگان [[سپاه علی]] {{ع}} با [[شکست]] [[ناکثین]] خاتمه یافت.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۱۵۱.</ref> در این [[جنگ]]، غالب سران [[قبیله خزاعه]] شرکت داشتند؛ و از آنجا که اقتضای ساختار قبیله‌ای در آن [[زمان]] بر [[اطاعت]] و [[متابعت]] از رؤسا و بزرگان [[قبایل]] [[استوار]] بود، می‌توان گستردگی مشارکت خزاعی‌ها را با وجود رؤسای آنها تخمین زد. از نکات حایز اهمیت در این جنگ عدم حضور چهره بزرگ [[خزاعه]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] است که بواسطه قرار گرفتن در شمار گروه [[قاعدین]] از حضور در این جنگ و [[یاری]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} سر باز زد و بدین جهت مورد [[سرزنش]] [[حضرت]] قرار گرفت<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۳۲.</ref><ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۴۶-۱۴۹.</ref>  


در [[جنگ صفین]] نیز که به [[سال ۳۷ هجری]] به وقوع پیوست شمار زیادی از [[خزاعیان]] همراه با رهبرانشان که بسیاری از آنان از [[صحابه]] [[رسول]] خدا‌{{صل}} بودند، حضور یافتند. تا حدی که می‌توان اوج [[حمایت]] آنان از [[امام علی]]{{ع}} در [[پیکار]] [[صفین]] دانست. عدد خزاعیان در این جنگ به قدری چشمگیر بود که برخی منابع در [[وصف]] خزاعیانی که در این [[نبرد]] حضور داشتند از عبارت {{عربی|"حاربت خزاعة مع علي بن ابي‌طالب سنة ۳۷"}}. استفاده کردند<ref> عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۳۹.</ref> و برخی دیگر نیز خزاعیان همراه [[عمرو بن حمق]] را با عبارت {{عربی|"ومعه من خزاعة عدد حسن"}} توصیف کرده‌اند. <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۳۳.</ref> در این جنگ خزاعه با چهره‌های سرشناس خود به میدان آمدند که از جمله آنان می‌توان به نام [[عبدالله بن بُدَیل]] و [[سلیمان بن صُرَد بن جون خزاعی]] نام برد. [[سلیمان بن صرد‌]]، [[فرمانده]] [[جناح چپ]] پیاده [[نظام]] [[لشکر امیرالمؤمنین]]{{ع}} <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵.</ref> و [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] (فاتح [[اصفهان]] و [[همدان]] در سال ۲۳) <ref> بنگرید: یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.</ref> [[فرمانده]] پیاده [[نظام]] [[سپاه کوفه]] در [[صفین]] بود<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵ و ۲۰۸.</ref> و [[ریاست]] همه [[خزاعه]] با [[عمرو بن حَمِق]] بود<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵.</ref> که در صفین [[حماسه‌ها]] آفرید.<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۸۱.</ref> [[عبدالله بن بدیل]] هم با آغاز [[جنگ]]، رشادت‌ها به [[خرج]] داد؛ او در حالی که دو [[زره]] پوشیده و دو [[شمشیر]] آویخته بود، دلیرانه به [[دشمن]] [[حمله]] می‌برد و در حالی که [[رجز]] می‌خواند آنان را به تیغ می‌زد. <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۵.</ref> از حضور پُر رنگ و فعالانه او در صفین و نیز سخنان او در این جنگ در منابع سخن‌ها گفته شده است.<ref>ر. ک. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ج۴، ص۲۴۵-۲۴۶؛ دینوری، اخبار الطوال، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref> عبدالله در صفین در حالی که به [[معاویه]] و یارانش حمله برده بود و کسی را یارای هم‌آوردی با او نبود سنگباران کردند تا آنکه به [[شهادت]] رسید. شهادت [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]]، معاویه را بسیار شاد کرد. او عبدالله را شیری از شیران خزاعه می‌خواند و از این که کبش [[قوم]] یعنی پهلوان [[سپاه امام]] را کشته اظهار [[خوشحالی]] و مسرت‌کرد و [در [[ستایش]] خزاعه و [[همراهی]] مقتدرانه و قلبیشان با علی{{ع}}] گفت: {{عربی|"مع ان نساء خزاعة لو قدرت علی ان تقاتلني فضلا عن رجالها فعلت"}}؛ «مردان خزاعه که هیچ، اگر [[زنان]] خزاعه هم قدرت جنگ با من را داشتند چنین می‌کردند». <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۷.</ref> برادرش، [[محمد بن بدیل‌]] را هم از دیگر [[خزاعیان]] حاضر در [[جنگ صفین]] و از شهدای این جنگ گفته‌اند. <ref>شیخ مفید، الجمل، ص۵۰.؛ شیخ طوسی، رجال، ص۴۹.</ref> [[ابوشریح خزاعی]] نیز از چهره‌های سرشناس خزاعیان در صفین بود.<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۸۲.</ref> آنان با رجزها و اشعاری که در میدان [[نبرد]] می‌خواندند، نقش مؤثری در [[تشویق]] عراقی‌ها به [[پایداری]] در [[جنگ]] و تشجیع آنان و نیز انتقال [[افکار]] خود داشتند. [[خزاعیان]] در این جنگ، همراه با دو [[قبیله]] [[یمنی]] دیگر یعنی [[نخع]] و [[همدان]] کاملاً پیرو برنامه‌های علی{{ع}} بودند<ref> ابراهیم بیضون، رفتارشناسی امام علی{{ع}} در آیینه تاریخ، ص۸۶.</ref> برای همین در جریان قائله [[حکمیت]]، طرفدار ادامه جنگ بودند.<ref>ر. ک. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین،ص۵۰۷.</ref> مع الوصف عوامل [[توطئه‌گر]] داخلی و خارجی توانستند با اجرای برنامه‌های خود جنگ را به حکمیت کشانده جنگ مغلوبه را به [[سود]] [[معاویه]] و اذنابش فاتحانه به پایان ببرند.
در [[جنگ صفین]] نیز که به سال ۳۷ هجری به وقوع پیوست شمار زیادی از [[خزاعیان]] همراه با رهبرانشان که بسیاری از آنان از [[صحابه]] [[رسول]] خدا‌{{صل}} بودند، حضور یافتند. تا حدی که می‌توان اوج [[حمایت]] آنان از [[امام علی]] {{ع}} در [[پیکار]] [[صفین]] دانست. عدد خزاعیان در این جنگ به قدری چشمگیر بود که برخی منابع در وصف خزاعیانی که در این [[نبرد]] حضور داشتند از عبارت {{عربی|"حاربت خزاعة مع علي بن ابي‌طالب سنة ۳۷"}}. استفاده کردند<ref> عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۳۹.</ref> و برخی دیگر نیز خزاعیان همراه [[عمرو بن حمق]] را با عبارت {{عربی|"ومعه من خزاعة عدد حسن"}} توصیف کرده‌اند. <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۳۳.</ref> در این جنگ خزاعه با چهره‌های سرشناس خود به میدان آمدند که از جمله آنان می‌توان به نام [[عبدالله بن بُدَیل]] و [[سلیمان بن صُرَد بن جون خزاعی]] نام برد. [[سلیمان بن صرد‌]]، [[فرمانده]] [[جناح چپ]] پیاده [[نظام]] [[لشکر امیرالمؤمنین]] {{ع}} <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵.</ref> و [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] (فاتح [[اصفهان]] و [[همدان]] در سال ۲۳) <ref> بنگرید: یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.</ref> [[فرمانده]] پیاده [[نظام]] [[سپاه کوفه]] در [[صفین]] بود<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵ و ۲۰۸.</ref> و [[ریاست]] همه [[خزاعه]] با [[عمرو بن حَمِق]] بود<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵.</ref> که در صفین [[حماسه‌ها]] آفرید.<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۸۱.</ref> [[عبدالله بن بدیل]] هم با آغاز [[جنگ]]، رشادت‌ها به [[خرج]] داد؛ او در حالی که دو [[زره]] پوشیده و دو [[شمشیر]] آویخته بود، دلیرانه به [[دشمن]] [[حمله]] می‌برد و در حالی که [[رجز]] می‌خواند آنان را به تیغ می‌زد. <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۵.</ref> از حضور پُر رنگ و فعالانه او در صفین و نیز سخنان او در این جنگ در منابع سخن‌ها گفته شده است.<ref>ر. ک. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ج۴، ص۲۴۵-۲۴۶؛ دینوری، اخبار الطوال، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref> عبدالله در صفین در حالی که به [[معاویه]] و یارانش حمله برده بود و کسی را یارای هم‌آوردی با او نبود سنگباران کردند تا آنکه به [[شهادت]] رسید. شهادت [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]]، معاویه را بسیار شاد کرد. او عبدالله را شیری از شیران خزاعه می‌خواند و از این که کبش [[قوم]] یعنی پهلوان [[سپاه امام]] را کشته اظهار [[خوشحالی]] و مسرت‌کرد و [در [[ستایش]] خزاعه و [[همراهی]] مقتدرانه و قلبیشان با علی {{ع}}] گفت: {{عربی|"مع ان نساء خزاعة لو قدرت علی ان تقاتلني فضلا عن رجالها فعلت"}}؛ «مردان خزاعه که هیچ، اگر [[زنان]] خزاعه هم قدرت جنگ با من را داشتند چنین می‌کردند». <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۷.</ref> برادرش، [[محمد بن بدیل‌]] را هم از دیگر [[خزاعیان]] حاضر در [[جنگ صفین]] و از شهدای این جنگ گفته‌اند. <ref>شیخ مفید، الجمل، ص۵۰. ؛ شیخ طوسی، رجال، ص۴۹.</ref> [[ابوشریح خزاعی]] نیز از چهره‌های سرشناس خزاعیان در صفین بود.<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۸۲.</ref> آنان با رجزها و اشعاری که در میدان [[نبرد]] می‌خواندند، نقش مؤثری در [[تشویق]] عراقی‌ها به [[پایداری]] در [[جنگ]] و تشجیع آنان و نیز انتقال [[افکار]] خود داشتند. [[خزاعیان]] در این جنگ، همراه با دو [[قبیله]] [[یمنی]] دیگر یعنی [[نخع]] و [[همدان]] کاملاً پیرو برنامه‌های علی {{ع}} بودند<ref> ابراهیم بیضون، رفتارشناسی امام علی {{ع}} در آیینه تاریخ، ص۸۶.</ref> برای همین در جریان قائله [[حکمیت]]، طرفدار ادامه جنگ بودند.<ref>ر. ک. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> مع الوصف عوامل [[توطئه‌گر]] داخلی و خارجی توانستند با اجرای برنامه‌های خود جنگ را به حکمیت کشانده جنگ مغلوبه را به [[سود]] [[معاویه]] و اذنابش فاتحانه به پایان ببرند.


خزاعیان در [[پیکار]] [[نهروان]] نیز حضور داشتند. برخی منابع به حضور بزرگانی از این [[قوم]] همچون [[ابوبرزه اسلمی]] اشاره کرده<ref> ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ج۲، ص۳۹.</ref> آورده‌اند که وی در در این جنگ حضور یافت و سپس همراه با [[حضرت]] رهسپار [[مدائن]] گردید.<ref> خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۵.</ref> [[عمرو بن حمق خزاعی]] و [[سلیمان بن صرد خزاعی]] را هم از دیگر بزرگان [[خزاعی]] حاضر در این جنگ گفته‌اند.<ref> ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۷۳.</ref>  
خزاعیان در [[پیکار]] [[نهروان]] نیز حضور داشتند. برخی منابع به حضور بزرگانی از این [[قوم]] همچون [[ابوبرزه اسلمی]] اشاره کرده<ref> ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ج۲، ص۳۹.</ref> آورده‌اند که وی در در این جنگ حضور یافت و سپس همراه با [[حضرت]] رهسپار [[مدائن]] گردید.<ref> خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۵.</ref> [[عمرو بن حمق خزاعی]] و [[سلیمان بن صرد خزاعی]] را هم از دیگر بزرگان [[خزاعی]] حاضر در این جنگ گفته‌اند.<ref> ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۷۳.</ref>  
=== [[کارگزاران]] [[حکومت علوی]] ===
=== کارگزاران [[حکومت علوی]] ===
علاوه بر نبردهای نظامی افرادی از این قبیله [[یار]] و مددکار علی{{ع}} در امر [[امارت]] و کارپردازی‌های آن حضرت در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] بودند. از جمله این کارگزاران، [[سعد بن حارث خزاعی]] است که حضرت او را به کارگزاری [[آذربایجان]] گماشت. وی همچنین مدتی عهده‌دار [[مسئولیت]] «[[شرطة الخمیس]]» بود. <ref> مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۱۲.</ref> [[سلیمان بن صرد خزاعی]] هم عامل حضرت بر جَبُّل بود. حضرت در نامه‌ای خطاب به او که در [[جبل]] بود از وی خواستند تا پس از پرداخت [[حق]] صاحبان حق از [[بیت‌المال]] [[جبل]]، باقیمانده آن را به [[کوفه]] بفرستد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۶.</ref> [[عبدالرحمن بن ابزی خزاعی]] نیز بنا به اعتمادی که حضرت بدو داشت، پس از بازگشت از [[صفین]] عهده‌دار امارت [[خراسان]] گردید.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۵.</ref> از [[عبدالرحمن بن بدیل خزاعی]] نیز به عنوان یکی از [[کارگزاران علی]]{{ع}} یاد شده است. بنا بر نقل منابع، [[حضرت]] او را در [[سال ۳۶ هجری]] به هنگام حرکت از [[مدینه]] به سوی [[عراق]] به استانداری [[سرزمین]] ماهان (دینور و [[نهاوند]]) اعزام کرد<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۴۸.</ref><ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۴۳-۱۴۵.</ref>
علاوه بر نبردهای نظامی افرادی از این قبیله [[یار]] و مددکار علی {{ع}} در امر [[امارت]] و کارپردازی‌های آن حضرت در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] بودند. از جمله این کارگزاران، [[سعد بن حارث خزاعی]] است که حضرت او را به کارگزاری [[آذربایجان]] گماشت. وی همچنین مدتی عهده‌دار [[مسئولیت]] «[[شرطة الخمیس]]» بود. <ref> مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۱۲.</ref> [[سلیمان بن صرد خزاعی]] هم عامل حضرت بر جَبُّل بود. حضرت در نامه‌ای خطاب به او که در [[جبل]] بود از وی خواستند تا پس از پرداخت [[حق]] صاحبان حق از [[بیت‌المال]] [[جبل]]، باقیمانده آن را به [[کوفه]] بفرستد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۶.</ref> [[عبدالرحمن بن ابزی خزاعی]] نیز بنا به اعتمادی که حضرت بدو داشت، پس از بازگشت از [[صفین]] عهده‌دار امارت [[خراسان]] گردید.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۵.</ref> از [[عبدالرحمن بن بدیل خزاعی]] نیز به عنوان یکی از [[کارگزاران علی]] {{ع}} یاد شده است. بنا بر نقل منابع، [[حضرت]] او را در سال ۳۶ هجری به هنگام حرکت از [[مدینه]] به سوی [[عراق]] به استانداری [[سرزمین]] ماهان (دینور و [[نهاوند]]) اعزام کرد<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۴۸.</ref><ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۴۳-۱۴۵.</ref>


علاوه بر [[جنگ‌ها]] و مددکاری [[خزاعه]] در امر کارگزاری، [[شهادت]] بسیاری از [[مردم]] [[قبیله خزاعه]] در مدینه در سال ۴۰ قمری، در جریان غارات [[معاویه]] و در پی [[حمله]] [[بُسر بن أرطاة]] عامری (از امرای معاویه) به این [[شهر]] از دیگر مواضعی است که از خزاعه در ایام [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نامی به میان آمده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۱۱.</ref>  
علاوه بر [[جنگ‌ها]] و مددکاری [[خزاعه]] در امر کارگزاری، [[شهادت]] بسیاری از [[مردم]] [[قبیله خزاعه]] در مدینه در سال ۴۰ قمری، در جریان غارات [[معاویه]] و در پی [[حمله]] [[بُسر بن أرطاة]] عامری (از امرای معاویه) به این [[شهر]] از دیگر مواضعی است که از خزاعه در ایام [[خلافت امیرالمؤمنین]] {{ع}} نامی به میان آمده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۱۱.</ref>


== خزاعه و نقش آفرینی در [[قیام عاشورا]] ==
== خزاعه و نقش آفرینی در [[قیام عاشورا]] ==
از حضور خزاعه در [[واقعه عاشورا]] خبر چندانی منتشر نشده است. حضور [[شیعیان کوفه]] -از جمله [[خزاعیان]]- پس از [[آگاهی]] از عدم [[بیعت]] [[امام حسین]]{{ع}} و آمدنشان به عراق، در [[خانه]] [[سلیمان بن صرد]] و [[نوشتن]] [[نامه]] به آن حضرت و درخواست از ایشان جهت آمدن به [[کوفه]] و در دست گرفتن [[رهبری]] [[شیعیان]]<ref> ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۷-۸.</ref> و نیز گزارشاتی از حضور خزاعیان در قیام [[مسلم بن عقیل]] و نیز مشارکت هر چند اندک آنان در [[حماسه کربلا]] معدود گزارشاتی است که به نقش خزاعه در این واقعه [[عظیم]] پرداخته است.<ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۷۹.</ref> اما آنچه مشهود است این است که خزاعیان نیز در جریان [[واقعه کربلا]] و در هر دو سوی میدان، نقشی بیشتر و پر رنگ‌تر از دیگر [[قبایل]] ایفا نکردند. به طوری که در میان [[شهدای کربلا]]، تنها نسبت یک تن از آنها [[خزاعی]] عنوان شده و آن هم، [[سعد بن حارث خزاعی]] –از [[فرمانداران]] علی{{ع}}- است.<ref> در میان شهدای کربلا تنها یک تن از آنها به خزاعه منتسب شده است و آن هم سعد بن حارث خزاعی –از فرمانداران علی{{ع}}- است. سماوی، ابصار العین، ص۹۶. </ref> در [[سپاه اموی]] نیز منابع تنها به ذکر نام فردی به نام [[عبدالرحمن بن ابزی خزاعی]] در [[کربلا]] اشاره کرده آورده‌اند که مختار در پی تعقیب حاضران در کربلا به وی دست یافت. نقل است که او در پاسخ به [[پرسش]] مختار که آیا علیه [[حضرت]] جنگیده است یا نه؟ تنها حضور خود در کربلا را [[تأیید]] و از پذیرش [[جنگ با امام حسین]]{{ع}} [[امتناع]] کرد<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۹۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۵.</ref><ref> بلاذری از عبدالرحمن بن ابزی خزاعی در شمار کارگزاران و افراد مورد اعتماد علی{{ع}} یاد کرده است. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۵.</ref>
از حضور خزاعه در [[واقعه عاشورا]] خبر چندانی منتشر نشده است. حضور [[شیعیان کوفه]] -از جمله [[خزاعیان]]- پس از [[آگاهی]] از عدم [[بیعت]] [[امام حسین]] {{ع}} و آمدنشان به عراق، در [[خانه]] [[سلیمان بن صرد]] و [[نوشتن]] [[نامه]] به آن حضرت و درخواست از ایشان جهت آمدن به [[کوفه]] و در دست گرفتن [[رهبری]] [[شیعیان]]<ref> ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۷-۸.</ref> و نیز گزارشاتی از حضور خزاعیان در قیام [[مسلم بن عقیل]] و نیز مشارکت هر چند اندک آنان در [[حماسه کربلا]] معدود گزارشاتی است که به نقش خزاعه در این واقعه [[عظیم]] پرداخته است.<ref> اصغر منتظرالقائم و [[زهرا]] حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۷۹.</ref> اما آنچه مشهود است این است که خزاعیان نیز در جریان [[واقعه کربلا]] و در هر دو سوی میدان، نقشی بیشتر و پر رنگ‌تر از دیگر [[قبایل]] ایفا نکردند. به طوری که در میان [[شهدای کربلا]]، تنها نسبت یک تن از آنها [[خزاعی]] عنوان شده و آن هم، [[سعد بن حارث خزاعی]] –از [[فرمانداران]] علی {{ع}}- است.<ref> در میان شهدای کربلا تنها یک تن از آنها به خزاعه منتسب شده است و آن هم سعد بن حارث خزاعی –از فرمانداران علی {{ع}}- است. سماوی، ابصار العین، ص۹۶. </ref> در [[سپاه اموی]] نیز منابع تنها به ذکر نام فردی به نام [[عبدالرحمن بن ابزی خزاعی]] در [[کربلا]] اشاره کرده آورده‌اند که مختار در پی تعقیب حاضران در کربلا به وی دست یافت. نقل است که او در پاسخ به [[پرسش]] مختار که آیا علیه [[حضرت]] جنگیده است یا نه؟ تنها حضور خود در کربلا را [[تأیید]] و از پذیرش [[جنگ با امام حسین]] {{ع}} [[امتناع]] کرد<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۹۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۵.</ref><ref> بلاذری از عبدالرحمن بن ابزی خزاعی در شمار کارگزاران و افراد مورد اعتماد علی {{ع}} یاد کرده است. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۵.</ref>


== [[خزاعیان]] و [[قیام توابین]] ==
== [[خزاعیان]] و [[قیام توابین]] ==
[[شهادت]] مظلومانه [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} [[شیعیان]] را سخت تکان داد و آنان را از [[یاری]] نکردن [[امام]]{{ع}} پشیمان ساخت؛ از این‌رو وسیله‌ای نمی‌یافتند تا این کوتاهی را بپوشانند و از این [[گناه بزرگ]]، نزد [[خدا]] [[توبه]] کنند مگر [[خونخواهی امام حسین]]{{ع}}. پس به [[خروش]] آمدند و از میان خود پنج نفر از جمله [[سلیمان بن صرد خزاعی]] را به [[رهبری]] خود برگزیدند.<ref> مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۱۰.</ref> آنان پس از [[اجتماع]] در [[خانه]] [[سلیمان]]، ضمن [[بیعت]] با او، [[آمادگی]] خود را جهت [[خونخواهی]] [[سید]] و [[سالار شهیدان]]{{ع}} اعلام نمودند.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۵۲-۵۶۰.</ref> سلیمان بن صرد خزاعی همراه با چهار هزار نفر از [[توابین]] در [[عین الورده]] به [[جنگ با سپاهیان شام]] رفت و در این [[نبرد]] نابرابر، همراه با بسیاری از توابین به شهادت رسید.<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۹۸.</ref>  
[[شهادت]] مظلومانه [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} [[شیعیان]] را سخت تکان داد و آنان را از [[یاری]] نکردن [[امام]] {{ع}} پشیمان ساخت؛ از این‌رو وسیله‌ای نمی‌یافتند تا این کوتاهی را بپوشانند و از این [[گناه بزرگ]]، نزد [[خدا]] [[توبه]] کنند مگر [[خونخواهی امام حسین]] {{ع}}. پس به [[خروش]] آمدند و از میان خود پنج نفر از جمله [[سلیمان بن صرد خزاعی]] را به [[رهبری]] خود برگزیدند.<ref> مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۱۰.</ref> آنان پس از [[اجتماع]] در [[خانه]] [[سلیمان]]، ضمن [[بیعت]] با او، [[آمادگی]] خود را جهت [[خونخواهی]] [[سید]] و [[سالار شهیدان]] {{ع}} اعلام نمودند.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۵۲-۵۶۰.</ref> سلیمان بن صرد خزاعی همراه با چهار هزار نفر از [[توابین]] در [[عین الورده]] به [[جنگ با سپاهیان شام]] رفت و در این [[نبرد]] نابرابر، همراه با بسیاری از توابین به شهادت رسید.<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۹۸.</ref>  


== [[خزاعه]] و نقش‌آفرینی در دیگر حوادث بزرگ [[صدر اسلام]] ==
== [[خزاعه]] و نقش‌آفرینی در دیگر حوادث بزرگ [[صدر اسلام]] ==
از دیگر حوادثی است که خزاعیان در آن نقشی برجسته داشتند می‌توان به حضور آنان در [[قیام]] [[حجر بن عدی کندی]] همراه با دیگر [[قبایل یمنی]] در سال ۵۱ قمری اشاره کرد.<ref>رجوع کنید به محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۶۱.</ref> اما از حضور [[خزاعه]] در [[قیام مختار]] گزارشی در دست نیست. آنان همچنین در [[نبرد]] با قیام [[موسی بن عبدالله خازمی]] به [[حمایت]] از [[بنی‌امیه]] برخاستند<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۴۰۶-۴۰۷.</ref> و در [[یورش]] [[ابوحمزه خارجی]] به [[مدینه]] در سال ۱۳۰قمری، وی را [[راهنمایی]] کردند؛ از این‌رو، [[قریش]]، این [[قبیله]] را به تبانی با [[حروریه]] (گروهی از [[خوارج]]) متهم کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۳۹؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۹۳ـ۳۹۵.</ref>  
از دیگر حوادثی است که خزاعیان در آن نقشی برجسته داشتند می‌توان به حضور آنان در [[قیام]] [[حجر بن عدی کندی]] همراه با دیگر [[قبایل یمنی]] در سال ۵۱ قمری اشاره کرد.<ref>رجوع کنید به محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۶۱.</ref> اما از حضور [[خزاعه]] در [[قیام مختار]] گزارشی در دست نیست. آنان همچنین در [[نبرد]] با قیام [[موسی بن عبدالله خازمی]] به [[حمایت]] از [[بنی‌امیه]] برخاستند<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۴۰۶-۴۰۷.</ref> و در [[یورش]] [[ابوحمزه خارجی]] به [[مدینه]] در سال ۱۳۰ قمری، وی را [[راهنمایی]] کردند؛ از این‌رو، [[قریش]]، این [[قبیله]] را به تبانی با [[حروریه]] (گروهی از [[خوارج]]) متهم کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۳۹؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۹۳ـ۳۹۵.</ref>  


== خزاعه و [[جنبش]] [[عباسیان]] ==
== خزاعه و [[جنبش]] [[عباسیان]] ==
مروری بر [[زندگی]] [[رجال]] برجستۀ [[دولت عباسی]] نشان می‌دهد که [[خزاعیان]] و موالییان آنها نقش مهمی در روی کار آمدن عباسیان داشتند. دلیل آن را هم باید در [[هاشمی بودن]] [[بنی‌عباس]] و هم‌پیمانی دیرینه خزاعیان با [[بنی‌هاشم]] جستجو کرد. [[سلیمان بن کثیر]] [[خزاعی]] از بزرگترین [[داعیان عباسی]] در [[خراسان]] بود که [[مردم]] را به بنی‌هاشم [[دعوت]] کرد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۹.</ref> سلیمان بن کثیر آغازگر قیام خراسان بر [[ضد]] [[امویان]] در [[سال ۱۱۱ هجری]] بود. بعدها [[بکیر بن ماهان]] پا به عرصه میدان نهاد و همو بود که وقت [[مرگ]]، [[ابوسلمه خلال]] را [[جانشین]] خود کرد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۹.</ref> نویسندۀ [[شیعی]] کتاب [[اخبار الدولة العباسیه (کتاب)|اخبار الدولة العباسیه]] در اثر خود، از چهره‌های بسیاری از [[بنی‌خزاعه]] نام برده است که در صفوف [[سپاهیان]] [[ابومسلم]] حضور داشتند<ref> اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۲۰..در این صفحه در میان اسامی هفتاد نفر از دعات آنان در بلاد مختلف، نام ده نفر از خزاعه دیده می‌شود.</ref> این کتاب به عنوان یک منبع شاخص، کاملاً نشانگر آن است که خزاعیان در صفوف اصلی جنبش عباسیان به عنوان یک جنبش‌هاشمی و شیعی در آن برهه، بوده‌اند. او در [[وصف]] این حضور به [[صراحت]] گفته: {{عربی|"وكان اول من وافي ابامسلم رجال خزاعه لقربهم منه، فانضم اليه منهم خمسة وعشرون، و من طي ستة رجال ومن تميم اثناعشر رجلا"}}.<ref> اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۷۴، و بنگرید به ابن‌حبیب، المحبر، ص۴۶۵ که خزاعیان از میان نقبای عباسیان را می‌تواند در آنجا ملاحظه کرد.</ref> نقش بنیادین این [[قبیله]] در [[قیام]] [[بنی‌عباس]] به قدری روشن و برجسته بود که [[نصر بن سیار]] -[[کارگزار]] [[امویان]] در [[خراسان]]- در طرح خود در [[حمله]] به حامیان [[عباسی]]، نخستین مکانی را که [[شایسته]] حمله دید، محله خزاعه بود. <ref> اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۷۵.</ref>  
مروری بر [[زندگی]] [[رجال]] برجستۀ [[دولت عباسی]] نشان می‌دهد که [[خزاعیان]] و موالییان آنها نقش مهمی در روی کار آمدن عباسیان داشتند. دلیل آن را هم باید در [[هاشمی بودن]] [[بنی‌عباس]] و هم‌پیمانی دیرینه خزاعیان با [[بنی‌هاشم]] جستجو کرد. [[سلیمان بن کثیر]] [[خزاعی]] از بزرگترین [[داعیان عباسی]] در [[خراسان]] بود که [[مردم]] را به بنی‌هاشم [[دعوت]] کرد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۹.</ref> سلیمان بن کثیر آغازگر قیام خراسان بر [[ضد]] [[امویان]] در سال ۱۱۱ هجری بود. بعدها [[بکیر بن ماهان]] پا به عرصه میدان نهاد و همو بود که وقت [[مرگ]]، [[ابوسلمه خلال]] را [[جانشین]] خود کرد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۹.</ref> نویسندۀ [[شیعی]] کتاب [[اخبار الدولة العباسیه (کتاب)|اخبار الدولة العباسیه]] در اثر خود، از چهره‌های بسیاری از [[بنی‌خزاعه]] نام برده است که در صفوف [[سپاهیان]] [[ابومسلم]] حضور داشتند<ref> اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۲۰..در این صفحه در میان اسامی هفتاد نفر از دعات آنان در بلاد مختلف، نام ده نفر از خزاعه دیده می‌شود.</ref> این کتاب به عنوان یک منبع شاخص، کاملاً نشانگر آن است که خزاعیان در صفوف اصلی جنبش عباسیان به عنوان یک جنبش‌هاشمی و شیعی در آن برهه، بوده‌اند. او در وصف این حضور به [[صراحت]] گفته: {{عربی|"وكان اول من وافي ابامسلم رجال خزاعه لقربهم منه، فانضم اليه منهم خمسة وعشرون، و من طي ستة رجال ومن تميم اثناعشر رجلا"}}.<ref> اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۷۴، و بنگرید به ابن‌حبیب، المحبر، ص۴۶۵ که خزاعیان از میان نقبای عباسیان را می‌تواند در آنجا ملاحظه کرد.</ref> نقش بنیادین این [[قبیله]] در [[قیام]] [[بنی‌عباس]] به قدری روشن و برجسته بود که [[نصر بن سیار]] -[[کارگزار]] [[امویان]] در [[خراسان]]- در طرح خود در [[حمله]] به حامیان [[عباسی]]، نخستین مکانی را که [[شایسته]] حمله دید، محله خزاعه بود. <ref> اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۷۵.</ref>  


مروری بر شخصیت‌های برجسته [[دولت عباسی]] حاکی از آن است که [[خزاعیان]] جایگاه ویژه‌ای در این [[دولت]] داشته‌اند و دست کم تا یک صد سال بعد [[مناصب]] مهمی را به خود اختصاص داده بودند. ضمن اینکه به این امر نیز باید توجه داشت که [[طاهریان]] خراسان از [[موالیان]] [[خزاعه]] بودند و این نیز نشانی دیگر از [[همراهی]] آنان با [[عباسیان]] از [[زمان]] [[انقلاب]] عباسی در خراسان دارد.<ref> رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.</ref>
مروری بر شخصیت‌های برجسته [[دولت عباسی]] حاکی از آن است که [[خزاعیان]] جایگاه ویژه‌ای در این [[دولت]] داشته‌اند و دست کم تا یک صد سال بعد [[مناصب]] مهمی را به خود اختصاص داده بودند. ضمن اینکه به این امر نیز باید توجه داشت که [[طاهریان]] خراسان از [[موالیان]] [[خزاعه]] بودند و این نیز نشانی دیگر از [[همراهی]] آنان با [[عباسیان]] از [[زمان]] [[انقلاب]] عباسی در خراسان دارد.<ref> رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.</ref>
خط ۱۱۸: خط ۱۲۰:
درباره آمدن خزاعیان به ایران، [[تاریخ]] معینی نمی‌شناسیم اما می‌دانیم که شمار زیادی از آنان در اواخر [[قرن اول]] در خراسان بوده و در جریان قیام عباسیان نقش فعال داشته‌اند. اجمالاً می‌توان گفت که در [[قرن پنجم]] و ششم به جز خاندان‌های متعلق به [[سادات]]، چند [[خاندان]] [[عرب]] [[شیعه]] در این زمان در خراسان و [[ری]] بودند که یکی از آنها [[خزاعی]] و دیگری عجلی است که جماعتی از [[علما]] و فضلای شیعه وابسته به این دو خاندان هستند. شاید مهم‌ترین سند ما برای حضور اینان در این دیار، کتاب [[الفهرست منتجب الدین (کتاب)|الفهرست منتجب الدین]] و برخی از آثار رجالی [[اسناد روایات]] و [[تواریخ]] محلی است.
درباره آمدن خزاعیان به ایران، [[تاریخ]] معینی نمی‌شناسیم اما می‌دانیم که شمار زیادی از آنان در اواخر [[قرن اول]] در خراسان بوده و در جریان قیام عباسیان نقش فعال داشته‌اند. اجمالاً می‌توان گفت که در [[قرن پنجم]] و ششم به جز خاندان‌های متعلق به [[سادات]]، چند [[خاندان]] [[عرب]] [[شیعه]] در این زمان در خراسان و [[ری]] بودند که یکی از آنها [[خزاعی]] و دیگری عجلی است که جماعتی از [[علما]] و فضلای شیعه وابسته به این دو خاندان هستند. شاید مهم‌ترین سند ما برای حضور اینان در این دیار، کتاب [[الفهرست منتجب الدین (کتاب)|الفهرست منتجب الدین]] و برخی از آثار رجالی [[اسناد روایات]] و [[تواریخ]] محلی است.


از خاندان‌های مشهور [[شیعی]] [[خزاعی]] که در [[ایران]] حضور داشتند می‌توان به [[خاندان]] [[دعبل بن علی خزاعی]] که [[نسب]] از [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]]<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۶۱.</ref> -[[صحابی]] گرانقدر [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یار]] [[مخلص]] علی{{ع}} و [[شهید]] در [[صفین]]- می‌بردند، اشاره کرد. خاندان خزاعی [[نیشابور]] و [[ری]] هم که مؤلف [[تاریخ]] بیهق از آنان تحت عنوان بدیلیان بیهق یاد کرده نیز از دیگر خاندان‌های شیعی معروف در ایران بوده‌اند که نسب از [[عبدالله بن بدیل]] می‌بردند. <ref> رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.</ref>
از خاندان‌های مشهور [[شیعی]] [[خزاعی]] که در [[ایران]] حضور داشتند می‌توان به [[خاندان]] [[دعبل بن علی خزاعی]] که [[نسب]] از [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]]<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۶۱.</ref> -[[صحابی]] گرانقدر [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یار]] [[مخلص]] علی {{ع}} و [[شهید]] در [[صفین]]- می‌بردند، اشاره کرد. خاندان خزاعی [[نیشابور]] و [[ری]] هم که مؤلف [[تاریخ]] بیهق از آنان تحت عنوان بدیلیان بیهق یاد کرده نیز از دیگر خاندان‌های شیعی معروف در ایران بوده‌اند که نسب از [[عبدالله بن بدیل]] می‌بردند. <ref> رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.</ref>


== اعلام و [[رجال]] [[خزاعه]] ==
== اعلام و [[رجال]] [[خزاعه]] ==
از رجال و مشاهیر بسیار خزاعه در [[جاهلیت]] و [[اسلام]] علاوه بر چهره‌های ممتاز و بزرگی همچون [[بُدیل بن وَرقاء]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۲۹.</ref> [[عبداللّه بن بدیل]]، <ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۹؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۱۵۰.</ref> [[عمرو بن حَمِق خزاعی]]،<ref> ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۱۶.</ref>[[سلیمان بن صُرَد خزاعی]]<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۴.</ref> و [[دِعْبِل خزاعی]] –شاعر بنام شیعی و معاصر با دوران [[امامت امام رضا]]{{ع}}-<ref>رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۲۰ـ۱۸۶.</ref> که همگی در زمره [[اصحاب پیامبر اکرم]] و [[ائمه]]{{عم}} قرار داشتند، می‌توان به نام [[قیس بن منقذ بن عمرو]] معروف به [[ابن الحُدادیَه]]،<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۲، ص۲۷۱؛ ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۲۳.</ref> [[امیة بن خلف خزاعی]]،<ref>عبدالقادر حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة و الاسلام، ص۱۳۷.</ref> [[مطرود بن کعب خزاعی]] -از شعرای [[جاهلی]]-<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۳.</ref> و [[کرْز بن عَلقَمه بن هلال خزاعی]] که در جریان [[هجرت]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، رد پای آن [[حضرت]] را تا [[غار ثور]] دنبال کرد، <ref>ابن‌کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۴.</ref> [[ابورُمح عمیر بن مالک بن حنظل خزاعی]] –از شعرای [[مخضرم]] و صاحب اشعار بسیار در [[رثای امام حسین]]{{ع}}-<ref> ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۲۵-۱۲۶؛ دانشنامه امام حسین{{ع}}، ج۱۰، ص۲۱۷.</ref> [[عمیر بن عبدعمرو]] ملقب به «[[ذوالشمالین]]» -از [[اصحاب]] و شرکت کنندگان در [[جنگ بدر]]-،<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج‌۲، ص۲۳</ref> [[ابوحدرد]] [[سلامة بن عمیر اسلمی]] -نخستین [[شهید]] [[جنگ احد]]-،<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۱؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۳۰۴.</ref> [[کُثَیِّر بن عبدالرحمن]] -از أساطین و بزرگان [[شعر]] [[اسلامی]] در عصر خود-<ref> ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۶-۷.</ref> و [[مالک بن هیثم]] و [[سلیمان بن کَثیر]] از نُقباء بنی‌العبّاس<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۳۳۷؛ اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۱۶.</ref> اشاره کرد. <ref>موسوعه عربیه، مقاله خزاعه، عامر الأحمدی. </ref> [[جویریه بنت الحارث]] –همسر [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}}-، <ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵.</ref> [[عاتکه]] دختر [[خالد بن خُلَیف]] معروف به [[امّ‌مُعبد خزاعی]] –از صحابیات بنام [[خزاعه]]-،<ref>ابن‌حبیب، المُحَبَّر، ص۴۱۰.</ref> و همسرش [[اَکثَم بن جَوْن خزاعی]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}}،<ref>ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۱۳۳.</ref> [[عمران بن حصین]] –از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}-، <ref>ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۷۷۸.</ref> [[ابوبرزه اسلمی]] –از اصحاب-،<ref> ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، س۳۴۱.</ref> [[ابوالشیص محمد بن علی بن عبداللّه بن رزین خزاعی]] -شاعر [[عرب]] و از [[خویشاوندان]] [[دعبل]]-،<ref>ابن‌کثیر؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۳۸.</ref>[[احمد بن نصر خزاعی]]، [[محدث]] و از اشراف [[بغداد]] و نوه [[مالک بن هیثم]] (از نخستین نقبای [[دعوت عباسی]]) که بر [[واثق]] [[خلیفه عباسی]] خروج کرد<ref>رجوع کنید به محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۹، ص۱۳۵ـ۱۳۸؛ خطیب بغدادی، ج۶، ص۳۹۷ـ۴۰۵؛ نیز رجوع کنید به اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۰۲ و ۲۱۶.</ref> و [[محمد بن عبدالرحمان]] معروف به «شیخ خزاعی» که در [[اندلس]] بر [[خلیفه]] [[عبدالرحمان الناصر]] [[شورش]] کرد،<ref> خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۶، ص۱۹۰.</ref> نیز از دیگر چهره‌های شاخص و ممتاز خزاعی به شمار رفته‌اند.
از رجال و مشاهیر بسیار خزاعه در [[جاهلیت]] و [[اسلام]] علاوه بر چهره‌های ممتاز و بزرگی همچون [[بُدیل بن وَرقاء]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۲۹.</ref> [[عبداللّه بن بدیل]]، <ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۹؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۱۵۰.</ref> [[عمرو بن حَمِق خزاعی]]،<ref> ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۱۶.</ref>[[سلیمان بن صُرَد خزاعی]]<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۴.</ref> و [[دِعْبِل خزاعی]] –شاعر بنام شیعی و معاصر با دوران [[امامت امام رضا]] {{ع}}-<ref>رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۲۰ـ۱۸۶.</ref> که همگی در زمره [[اصحاب پیامبر اکرم]] و [[ائمه]] {{عم}} قرار داشتند، می‌توان به نام [[قیس بن منقذ بن عمرو]] معروف به [[ابن الحُدادیَه]]،<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۲، ص۲۷۱؛ ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۲۳.</ref> [[امیة بن خلف خزاعی]]،<ref>عبدالقادر حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة و الاسلام، ص۱۳۷.</ref> [[مطرود بن کعب خزاعی]] -از شعرای [[جاهلی]]-<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۳.</ref> و [[کرْز بن عَلقَمه بن هلال خزاعی]] که در جریان [[هجرت]] [[رسول اکرم]] {{صل}}، رد پای آن [[حضرت]] را تا [[غار ثور]] دنبال کرد، <ref>ابن‌کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۴.</ref> [[ابورُمح عمیر بن مالک بن حنظل خزاعی]] –از شعرای [[مخضرم]] و صاحب اشعار بسیار در [[رثای امام حسین]] {{ع}}-<ref> ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۲۵-۱۲۶؛ دانشنامه امام حسین {{ع}}، ج۱۰، ص۲۱۷.</ref> [[عمیر بن عبدعمرو]] ملقب به «[[ذوالشمالین]]» -از [[اصحاب]] و شرکت کنندگان در [[جنگ بدر]]-<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج‌۲، ص۲۳</ref> [[ابوحدرد]] [[سلامة بن عمیر اسلمی]] -نخستین [[شهید]] [[جنگ احد]]-<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۱؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۳۰۴.</ref> [[کُثَیِّر بن عبدالرحمن]] -از أساطین و بزرگان [[شعر]] [[اسلامی]] در عصر خود-<ref> ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۶-۷.</ref> و [[مالک بن هیثم]] و [[سلیمان بن کَثیر]] از نُقباء بنی‌العبّاس<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۳۳۷؛ اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۱۶.</ref> اشاره کرد. <ref>موسوعه عربیه، مقاله خزاعه، عامر الأحمدی. </ref> [[جویریه بنت الحارث]] –همسر [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}}- <ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵.</ref> [[عاتکه]] دختر [[خالد بن خُلَیف]] معروف به [[امّ‌مُعبد خزاعی]] –از صحابیات بنام [[خزاعه]]-<ref>ابن‌حبیب، المُحَبَّر، ص۴۱۰.</ref> و همسرش [[اَکثَم بن جَوْن خزاعی]] [[صحابی رسول خدا]] {{صل}}،<ref>ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۱۳۳.</ref> [[عمران بن حصین]] –از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}}- <ref>ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۷۷۸.</ref> [[ابوبرزه اسلمی]] –از اصحاب-<ref> ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، س۳۴۱.</ref> [[ابوالشیص محمد بن علی بن عبداللّه بن رزین خزاعی]] -شاعر [[عرب]] و از [[خویشاوندان]] [[دعبل]]-<ref>ابن‌کثیر؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۳۸.</ref>[[احمد بن نصر خزاعی]]، [[محدث]] و از اشراف [[بغداد]] و نوه [[مالک بن هیثم]] (از نخستین نقبای [[دعوت عباسی]]) که بر [[واثق]] [[خلیفه عباسی]] خروج کرد<ref>رجوع کنید به محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۹، ص۱۳۵ـ۱۳۸؛ خطیب بغدادی، ج۶، ص۳۹۷ـ۴۰۵؛ نیز رجوع کنید به اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۰۲ و ۲۱۶.</ref> و [[محمد بن عبدالرحمان]] معروف به «شیخ خزاعی» که در [[اندلس]] بر [[خلیفه]] [[عبدالرحمان الناصر]] [[شورش]] کرد،<ref> خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۶، ص۱۹۰.</ref> نیز از دیگر چهره‌های شاخص و ممتاز خزاعی به شمار رفته‌اند.
 
==بنی‌خزاعه در نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت==
این [[قبیله]] در [[مرالظهران]] سکونت داشت<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۹۲.</ref>. افراد آن قبیله با [[همکاری]] [[بنوبکر بن کنانه]] توانستند [[سلطه]] «[[جُرهم]]» بر [[مکه]] را از بین برند و [[حکومت]] بر [[شهر]] و تولیت [[خانه کعبه]] را به دست آورند. سرانجام [[قصی بن کلاب]] با همکاری [[قریش]] و [[کنانه]] و [[قُضاعه]] موفق شد [[خزاعه]] و [[بنی‌بکر]] را از مکه بیرون کند و [[فرمانروایی]] مکه و [[تصدی]] امور خانه کعبه را به دست آورد<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، ص۱۱۷ و ۱۲۳؛ عبدالقادر فیاض حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة و الاسلام، ص۴۴.</ref>.
 
[[روابط]] خزاعه و [[بنی‌هاشم]] در [[زمان]] [[عبدالمطلب]] به مسالمت‌ گرایید و [[پیمان]] [[استواری]] بین خزاعه و عبدالمطلب بسته شد تا در برابر [[دشمنان]]، [[پشتیبان]] و مددکار یکدیگر باشند<ref>محمد حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد{{صل}}، ترجمه سید محمد حسینی، ص۳۲۹.</ref>. روابط خزاعه و بنی‌هاشم چنان صمیمی بود که عبدالمطلب از آنان [[همسر]] برگزید<ref>یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۲۶.</ref><ref>[[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت]]، ص:۹۱.</ref>
 
==[[اسلام]] خزاعه==
پس از [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه منوره]]، روابط همکاری و [[پشتیبانی]] [[خزاعه]] با [[رسول‌الله]]{{صل}} ابعاد وسیعی یافت به گونه‌ای که [[مسلمان]] و [[مشرک]] آنان، همگی [[پیامبر]]{{صل}} را [[دوست]] می‌داشتند و در [[مکه]] و [[تهامه]] هر اتفاقی می‌افتاد رسول خدا{{صل}} را از آن باخبر می‌ساختند و از هواداران آن [[حضرت]]، محسوب می‌شدند <ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲.</ref>. همچنین [[مَعبد بن أبی‌مَعبد خزاعی]] پس از [[شکست]] [[احد]] نزد رسول خدا{{صل}} آمد و از [[مصیبت]] وارده به ایشان اظهار [[ناراحتی]] کرد و در [[روحاء]] [[ابوسفیان]] را که قصد بازگشت داشت [[ملاقات]] کرد و وی را از این کار برحذر داشت<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲؛ واقدی، المغازی، المجلد الأول، ص۳۳۴.</ref>. همکاری خزاعه با پیامبر{{صل}} ادامه یافت تا هنگامی که [[قریش]] در [[سال پنجم هجری]] آهنگ [[مدینه]] کرد. گروهی از سواران خزاعه به مدینه آمدند و حرکت آنان را به [[آگاهی]] پیامبر{{صل}} رسانیدند<ref>واقدی، المغازی، المجلد الأول، ص۴۴۵.</ref>. در هنگام بستن [[صلح حدیبیه]] نیز [[بنی‌خزاعه]] [[پیمان]] همکاری خود را با [[رسول خدا]]{{صل}} اعلام کردند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۳۱۸.</ref>. بدین ترتیب [[روابط]] صمیمی و [[همکاری]] بین [[خزاعه]] و [[رسول‌الله]]{{صل}} هر [[روز]] ابعاد بیشتری می‌یافت به گونه‌ای که وقتی [[أَنَس بن زُنَیم الدؤلی]] رسول خدا{{صل}} را هجو کرد، [[جوانی]] از خزاعه بر او [[حمله]] برد که به [[جنگ]] میان خزاعه و [[بنی‌بکر]] منجر شد. پس از این واقعه [[بُدَیل بن وَرقاء]] و [[عمرو بن سالم]] از بزرگان خزاعه به [[مدینه منوره]] آمدند و [[شکایت]] بنی‌بکر و [[قریش]] را به رسول‌الله{{صل}} بردند و همین، بهانه حمله [[پیامبر]]{{صل}} به [[مکه]] شد<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۳۹۰؛ واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۸۴.</ref>.
 
از متن [[ابن هشام]] برمی‌آید قبل از [[جنگ احد]]، گروهی از خزاعه [[مسلمان]] بوده‌اند <ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۱۰۲.</ref>، از جمله: [[نافع بن بُدَیل بن وَرقاء]] که از [[قاریان قرآن]] بود و در حادثه [[بئر معونه]] کشته شد<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.</ref>.
 
قبل از [[فتح مکه]] نیز رسول‌الله{{صل}} نامه‌ای به [[بدیل بن ورقاء]] و [[بُسر بن سفیان خزاعی]] نوشت و آن دو را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد که آن دو [[دعوت پیامبر]]{{صل}} را پذیرفتند. [[بدیل]] در فتح مکه و [[غزوه حنین]] شرکت داشت<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.</ref> و به [[دستور پیامبر]]{{صل}} [[سرپرستی]] [[غنایم]] [[حنین]] را بر عهده گرفت <ref>واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۹۲۲.</ref>. وی در [[حجة الوداع]] همراه رسول‌الله{{صل}} بود<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۲۹۴.</ref> و سرانجام قبل از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت<ref>ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، الجزء الأول، ص۱۴۱.</ref><ref>[[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت]]، ص:۹۲-۹۳.</ref>
 
==اسلام [[اوس و خزرج]]==
رسول خدا{{صل}} در هنگام [[مراسم حج]] و سایر اجتماعات مکه، [[قبایل عرب]] را به [[دین اسلام]] دعوت می‌فرمود، از آن جمله: در مراسم حج [[سال]] یازده، شش نفر از [[مردم]] [[خزرج]] با رسول خدا{{صل}} [[ملاقات]] کردند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۲۸.</ref>. اینان چون [[بشارت ظهور]] یک پیامبر را از [[یهودیان]] شنیده بودند<ref>سوره بقره، آیه ۸۹.</ref> دعوت رسول‌الله{{صل}} را [[اجابت]] کردند و با [[امید]] آنکه اسلام، سبب تسکین کشمکش‌ها و [[اختلافات]] آنان خواهد شد و بین آنها [[الفت]] ایجاد خواهد کرد به [[شهر]] خود بازگشتند. با بازگشت این گروه به یثرب، در محافل [[اوس و خزرج]]، آوازه [[اسلام]] در پیچید<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۰.</ref>.
 
در جریان [[حج]] سال دوازده [[بعثت]] در گردنه [[عقبه]] [[منی]]، در [[مکه]] پنج نفر از شش نفر سال قبل و هفت نفر دیگر (جمعاً دوازده نفر که ده نفرشان [[خزرجی]] و دو نفر دیگر [[اوسی]] بودند) با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کردند که «برای [[خدا]] شریکی قرار ندهند، دزدی و [[زنا]] نکنند، [[فرزندان]] خود را نکشند، [[بت‌ها]] را نپرستند و در [[کارهای نیک]] که [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] دهد [[نافرمانی]] نکنند». این [[پیمان]]، [[عقبه اول]] یا «[[بیعة النساء]]» خوانده شده است<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۱.</ref>.
 
پس از انجام [[بیعت]]، یثربیان از رسول خدا{{صل}} خواستند که فردی را برای [[دعوت]] [[مردم]] یثرب به [[کتاب خدا]] همراه آنان بفرستد. رسول خدا{{صل}} نیز [[مُصعَب بن عُمَیر بن هاشم بن عبدمناف]] را همراه ایشان به [[مدینه]] فرستاد. مصعب] چون وارد یثرب شد در [[خانه]] [[اسعد بن زراره]] [[سکونت]] [[اختیار]] کرد<ref>یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۹۷.</ref> و روزها در محله‌های اوس و خزرج می‌رفت و آنان را به اسلام دعوت می‌کرد. بدین‌سان، اسلام در یثرب شیوع یافت و کم‌کم در تمام خانه‌های مدینه وارد شد و خانه‌ای نبود که چندین مرد یا [[زن]] [[مسلمان]] در آن یافت نشود<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۷.</ref>.
 
مصعب پس از نزدیک به یک سال [[تبلیغ اسلام]]، [[موفقیت]] زیادی پیدا کرد تا هنگام [[مراسم حج]] [[سال سیزدهم بعثت]] همراه [[مسلمانان]] یثرب به مکه باز آمد<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۲۰.</ref>. با اتمام مراسم حج، ۷۳ مرد و دو زن (که یازده نفرشان اوسی و ۶۴ نفر دیگر خزرجی بودند) در محل عقبه منی با رسول خدا{{صل}} بیعت کردند تا همان‌گونه که از [[زنان]] و فرزندان خود [[دفاع]] می‌کنند از پیامبر{{صل}} نیز دفاع کنند.
 
بدین صورت، پیمان‌های عقبه اول و دوم، مقدمات [[هجرت]] [[مسلمانان]] و [[پیامبر]]{{صل}} را به یثرب فراهم کرد و «هجرت موجب [[شکوفایی]]، [[تحکیم]] و تثبیت [[انقلاب]] و علت مبقیه [[بعثت]] در قالب [[تشکیل حکومت]] بود. [[رسول اکرم]]{{صل}} [[سیاست داخلی]] خود را از مرحله [[تبلیغ اسلام]] و [[دعوت]] به [[کلمه طیبه]] و [[موعظه]] [[حسنه]] به مرحله استقرار [[حکومت اسلامی]] و [[تحول]] [[نظام]] قبیله‌ای به [[دولت]] و [[تشریع احکام]]، تبدیل کرد»<ref>اصغر منتظر القائم، تاریخ صدر اسلام، ص۱۱۱.</ref>.
 
پس از گذشت حدود یک سال از ورود [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] بنای [[مسجدالنبی]]{{صل}} و حجرات اطراف آن به پایان رسید و بیشتر [[مردم]] [[اوس و خزرج]] [[مسلمان]] شدند و تنها چند [[طایفه]] [[اوس]] به نام‌های [[خَطمة]]، [[واقف]]، [[وائل]] و [[أمیه]] در حال [[شرک]] باقی مانده بودند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۵۰۰.</ref>.
 
مسلمانان [[خزرج]] و [[اوس]] در طی دوران ده ساله هجرت از هیچ‌گونه [[همکاری]] با [[رسول‌الله]]{{صل}} دریغ نکردند و در [[جنگ‌های پیامبر]] با [[دشمنان اسلام]] با تمام توان وی را [[یاری]] کردند، به گونه‌ای که در [[فتح مکه]] با چهار هزار نفر همراه رسول خدا{{صل}} بودند<ref> واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۹۸.</ref> و با این خدمات مقامی [[شایسته]] و در خور پیدا کردند به گونه‌ای که [[قرآن]] درباره آنان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>.
 
بدین‌صورت، آنان به [[مقام]] پُر [[افتخار]] [[انصار]] نایل شدند. در مقابل نیز رسول‌الله{{صل}} با اقدامات اصلاح‌گرایانه خود موفق شد آنها را از شرک، [[اختلافات]] و چالش‌های قبیله‌ای، [[اخلاق جاهلی]]، [[فقر]] و [[بدبختی]] و [[تحمل]] [[ستم]] [[یهود]] [[نجات]] بخشد.<ref>[[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت]]، ص:۹۳-۹۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100763.jpg|22px]] [[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|'''نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت''']]
# [[پرونده:13681302.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۶۰: خط ۱۳۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:قبیله‌های عرب]]
[[رده:قبایل عرب مکه]]
[[رده:قبیله‌های مکه]]
[[رده:خزاعه]]
[[رده:مدخل‌های تلخیص شده]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۰

قبیله خزاعه از قبایل عرب و از شاخه‌های بزرگ قحطانی است که در بخشی از یمن سکونت داشتند. آنان به دنبال انحطاط تمدن مأرب و تغییر اوضاع و شرایط زیست محیطی به مکه مهاجرت کردند. قبیله خزاعه نخستین کسانی بودند که امور مکه و حجاز را نظام بخشیدند و وظایف مهمی چون سرپرستی مناسک حج، قضاوت در بازار عکاظ را برعهده داشتند. خزاعی‌ها در تحولات پیش از اسلام و دوران رسول خدا (ص) نقش کلیدی و مؤثر ایفا کردند. رجال سیاسی ـ نظامی بسیار این قبیله ضمن نقش‌آفرینی در حوادث دوران رسول خدا (ص) همچون صلح حدیبیه، جنگ خیبر، در بسیاری دیگر از حوادث و وقایع پس از ایشان بخصوص حوادث ایام امام علی (ع) و بعد از آن نقش مهمی داشتند. رویکردهای برخی از رجال خزاعه در پیروی از اهل بیت (ع) در سیر تاریخی تشیع نقش مهمی ایفا کرده است. سلیمان بن صُرَد خزاعی، دعبل خزاعی شاعر معروف، جویریه بنت الحارث همسر پیامبر اسلام (ص) از چهره‌های بنام قبیله خزاعه هستند.

مقدمه

قبیله خزاعه از قبایل بزرگ عرب و از شاخه‌های قحطانی است که در بخشی از یمن سکونت داشتند. آنان به دنبال انحطاط تمدن مأرب و تغییر اوضاع و شرایط زیست محیطی به مکه مهاجرت کردند و با استفاده از ضعف و فساد جرهم، قدرت شهر مکه را به دست گرفتند. خزاعی‌ها در تحولات پیش از اسلام و دوران رسول خدا (ص) نقش کلیدی و مؤثر ایفا کردند. رجال سیاسی ـ نظامی بسیار این قبیله ضمن نقش‌آفرینی در حوادث دوران رسول خدا (ص) و ثبات آن، در بسیاری دیگر از حوادث و وقایع پس از ایشان بخصوص حوادث ایام امام علی (ع) و بعد از آن نقش مهمی داشتند. رویکردهای برخی از رجال خزاعه در پیروی از اهل بیت (ع) در سیر تاریخی تشیع نقش مهمی ایفا کرده است. شناخت نقش این قبیله می‌تواند به بازشناسی سیره رسول خدا (ص) و تاریخ اسلام و تشیع کمک کند و نقاط تاریک تاریخ اسلام را بیشتر روشن سازد.

نسب خزاعه

در ذکر نسب خزاعه اختلاف است. برخی ایشان را از عرب‌های قحطانی و از شاخه‌های قبیله بزرگ ازد گفته‌اند که نسبت خود را به «[[حارثة بن عمرو بن عامر بن حارثَة بن إمرَیء القِیس بن ثَعلبة بن مازنِ بن أزدِ بن غَوث بن نَبت بن مالک بن زید بن کَهلان بن سبأ بن یشْجُب بن یعرب بن قحطان]]» می‌رسانند.[۱] برخی نیز از آنان، در شمار طوایف مضری (از قبایل عدنانی) یاد کرده، ایشان را از فرزندان بَنو لُحَّیِ بن عامِرِ بن قُمعَة بن اِلیاسِ بن مُضرِ بن نِزِارِ بن مَعدِ بن عَدنان گفته‌اند.[۲] خزاعه از ریشة خَزَع انتزاع شده و در لغت به قطعه بریده از چیزی یا جدا شدن و بریدن از یک چیز معنا شده است؛[۳] و از آنجا که این طایفه – یعنی فرزندان «رَبیعه» و «أَفصی» پسران حارثة بن عمرو بن عامر-[۴] از همراهی با سایر تیره‌های ازد که به قصد شام حرکت کردند امتناع کردند و از ایشان جدا شده، در تهامه مسکن گزیدند، خزاعه لقب گرفتند.[۵] بدین جهت قبایل منتسب به ایشان یعنی: «کعب»، فتح، «سعد»، عوف و عدیّ فرزندان عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر همراه با أسلم و ملکان دو فرزند افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر جملگی خزاعی خوانده شده‌اند.[۶] این قبیله دارای شاخه‌های زیادی است که از مهم‌ترین این قبایل می‌توان به نام «کَعب»، سَعد، «سَلول»، «عَدّی»، «حِزمر»، «حُبشیّه»، «حُلیل»، «قُمیر»، «مُلَیح»، «مُصطلق» اشاره کرد.[۷]

مواطن خزاعه قبل از اسلام

موطن اصلی این قبیله را به مانند دیگر قبایل ازد، «مأرب» در جنوب یمن دانسته‌اند.[۸] گفته شده که در پی آشفتگی‌های اقتصادی و سیاسی حاصل از کشمکش‌های حمیریان و قحطانیان و تغییر راه‌های تجاری یمن که شریان اصلی اقتصاد یمن بسته بدان بود و سرانجام با تخریب سد مأرب[۹] در حدود قرن اول و دوم میلادی[۱۰] و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، ازدیان از جمله خزاعه به رهبری عمرو بن عامر مُزَیقیاء جلای وطن کرده، به امید یافتن زیستگاهی دائمی روی به شمال آوردند، در نجد و تهامه وارد شدند.[۱۱] اما دیری نپایید که طوایف ازد به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند. ازدیان تیره خزاعه هم، ابتدا در تهامه در ناحیه بطن مرّ یا مرّ الظهران –در نزدیکی مکه- اقامت گزیدند[۱۲] و سپس موفق شدند در پی درگیری‌هایی، منطقه تحت نفوذ خود را تا دو شهر مهم منطقه یعنی مکه و طائف گسترش دهند.[۱۳]

مورخان و جغرافی‌دانان، نواحی و مناطق سکونت خزاعه و آب‌ها و کوه‌ها و چشمه‌هایی را که این قبیله در کنار آن اقامت داشتند را ذکر کرده‌اند و از تهامه و حجاز و مناطقی مانند فَنین، ابواء، وادی رحمه،[۱۴] مَرّالظهران (بطن مرّ)، بَیضان، وُتَیر، مُرَیسیع و غُرابات در شمار سکونتگاه‌های این قبیله نام برده‌اند.[۱۵] همدانی در کتاب خود یَلَملَم، طَیِبَه، مَلکَان، بَیضا، مَدارج، مَرُّالظَهران، تَنعیم، جِعرانه، سِرف، فَخّ، عُصم و قُدَید را از متعلقات خزاعه دانسته و آورده است که آنان در جُحفه، خُم و مکان‌هایی که به آن متصل بود در جُهینه و محله‌های بنی‌حرب ساکن بودند. [۱۶] برخی نیز جنوب دیار «مزینه» در ارتفاعات واقع در بین راه مکه و مدینه را دیار خزاعه برشمرده‌اند و از بارزترین منازلشان به نام «عسفان» اشاره کرده‌اند. آنان عسفان را از آن بنی‌مصطلق -از طوایف خزاعه- گفته‌اند و این منطقه را با چاه‌ها و حوض‌های بسیارش در مرز تهامه دانسته‌اند.[۱۷]

قبیله أسلم نیز که از طوایف خزاعه بودند در کوه «عِرج ویین» که در فاصله یک پست از مدینه در نزدیکی «سیاله» و «جمدان»، میان «قدید»،[۱۸] «عسفان»، «شبکه شَدخ» و «مَرّالظهران» قرار داشت، مسکن گزیده بودند.[۱۹] «یَین»[۲۰] و نیز «وَبره» که نام قریه‌ای از قرای بنی‌أسلم بود در اطراف مدینه با آن چشمة آب خروشانش که از کوه «آره» می‌جوشید و نخلستان خرمش، جملگی به خزاعیان تعلق داشت.[۲۱]

علاوه بر جزیرة العرب، از «سفیدنج» خراسان،[۲۲] «درب خزاعه» در بغداد،[۲۳] «یهودیه» در حومه اصفهان،[۲۴] غزه،[۲۵] شام،[۲۶] اندلس[۲۷] نیز در شمار سکونتگاه‌های خزاعه پس از اسلام نام برده شده است. ضمن آنکه تیره‌هایی از قبیله خزاعه هم، در نواحی مرکزی ایران از جمله قم و کاشان سکنی داشتند. [۲۸] علاوه بر این مناطق، شهرهای کوفه و بصره هم از جایگاه‌های عمده خزاعه به شمار می‌آمد. در سال هفدهم هجری، سعد بن ابی‌وقاص، سه قبیله بنی‌اسد، کنده و نخع را در شهر کوفه سمت قبله –یعنی ضلع جنوبی کوفه- مستقر کرد و بین هر قبیله‌ای راهی برای عبور قرار داد.[۲۹] آنان همراه با دیگر ازدیان کوفه که متشکل از قبایل اوس، خزرج و اسلم بودند در کنار گروه‌هایی از بارق، غافق، ثماله و غامد، بخشی از جمعیت «اسباع کوفه» را تشکیل داده بودند.[۳۰] علاوه بر بصره و کوفه، طوایفی از خزاعه و اسلم و دوس همراه با جمعی دیگر از قبایل، پس از به سرانجام رسیدن فتوحات مصر، در شهر تازه تأسیس فسطاط (سال ۲۱ هجری) سکنی گزیدند.[۳۱]

نگاهی به تاریخ خزاعه تا پیش از اسلام

پس از جریان افتراق بزرگ ازد، طوایفی از آنان در تهامه باقی ماندند. این گروه که از فرزندان ربیعه[۳۲] و أفصی پسران حارثة بن عمرو بن عامر بودند[۳۳] و به واسطه امتناع از همراهی سایر ازدی‌ها و جدایی از قبیله اصلی‌شان در امر مهاجرت به خزاعه خوانده شده‌اند، در مرّ الظهران –در نزدیکی مکه- اقامت گزیدند.[۳۴] آنان با همکاری قبیله بنی‌بکر و با استفاده از ضعف و فساد جُرهم و نارضایتی فرزندان اسماعیل، که در مکه روز به ‌روز زیادتر می‌شدند،[۳۵] موفق شدند در پی درگیری‌هایی، مکه را از تصرف جرهمیان خارج کنند و منطقه تحت نفوذ خود را تا شهر مهم دیگر منطقه یعنی طائف گسترش دهند. خزاعه با شکست قبیله جرهم در مکه، حاکمیت خود را بر این شهر و نواحی اطراف آن تثبیت کردند و سپس قبیله هم‌پیمان خود -بنی‌بکر- را کنار زده، از نیمه دوم سده سوم میلادی، خود، پرده‌داری و اداره رسوم خانه کعبه را که پیش از آن در دست جرهمیان بود در اختیار گرفتند.[۳۶] آنان این چیرگی را به مدت ۳۰۰[۳۷] و به نقلی ۵۰۰ سال[۳۸] یعنی تا آغاز اقتدار قریش در مکه در نیمه نخست سده پنج میلادی ادامه دادند. گفته شده نخستین کس از خزاعه که عهده‌دار تولیت کعبه گردید، عمرو بن لحّی بود و همو بود که دین ابراهیم و اسماعیل را تغییر داد و آیین بت‌پرستی را در میان اعراب رایج گردانید.[۳۹] او با بخشش‌های زیاد به آوازه و منزلت بسیار دست یافت آن سان که سخنانش در مکه همچون شرع و قانون پذیرفته می‌شد.[۴۰] وی در میان عرب به چنان مقام و منزلت و شرفی رسید که در تمام دوران جاهلیت، کسی پیش از او و پس از او به این شرافت و بزرگی نرسیده بود.[۴۱] به نظر می‌رسد خزاعیان نخستین کسانی بودند که امور مکه و حجاز را نظام بخشیدند و وظایف مهمی چون سرپرستی مناسک حج، قضاوت در بازار عکاظ، اجازه حرکت حجاج از عرفات و منا، نسیء (جابجایی ماه‌های حرام)، امور کاروان‌ها و امور تجاری را میان بزرگان قبایل تقسیم کردند.[۴۲]خزاعه پرده‌دار، نگهبان ارکان کعبه و زمامدار و آبادکننده مکه بودند. آنان در این مدت چیزی از کعبه به سرقت نبردند و جایی را تخریب نکردند و همواره آن را تعظیم، و از مکه به خوبی دفاع کردند؛ حتی در دفاع از آن با برخی ملوک تُبَّع که قصد تخریب مکه را داشتند به شدت جنگیدند و آنان را وادار به عقبنشینی کردند.[۴۳]-[۴۴]

تا اینکه در کشمکش‌های بین قریش و خزاعه در نیمه نخست سده پنج میلادی،[۴۵] قریشیان به فرماندهی قصی بن کلاب با شکست خزاعه، امور مکه را به‌دست گرفتند.[۴۶] بدین ترتیب خزاعه با وجود رقیبانی چون قریش و بنی‌کنانه در سده شش میلادی به طور جدی نفوذ خود را در مکه از دست داد و تنها در ابعادی محدود حضور خود را در آن دیار تا هنگام ظهور اسلام و پس از آن حفظ نمود.[۴۷] با این حال خزاعه در روزگار جاهلیت، در کنار قریش و کنانه، جزو قبایل معروف به حُمْس یا اهل حرم محسوب می‌شدند و در موسم حج از امتیازات خاصی بهره‌مند بودند.[۴۸]

ادیان خزاعه در جاهلیت

قبیله خزاعه نیز بمانند بسیاری از قبایل جزیرة العرب، در عصر جاهلیت بت می‌پرستیدند. بر اساس گزارش‌ها و شواهد تاریخی گوناگون، عمرو بن لحیّ، بدعت‌گذار دین ابراهیم و محرف و تغییردهنده آیین حنیف بود[۴۹] و با فراخواندن اعراب به پرستش بتها، موجب گمراهی بیشتر عرب شد. آنان علاوه بر بت «منات» که از قدیمی‌ترین بتها بود و در منطقه حجاز و تهامه و در ساحل دریای سرخ میان مکه و مدینه در محلی به نام «مشلّل» نصب شده بود، معبود مشترک شعب گوناگون ازدی اعم از اوس و خزرج، خزاعه، غسان (نه غسانیان مسیحی) و ازد شنوءه به شمار می‌رفت،[۵۰] بت‌های هبل، یعوق، یغوث[۵۱] را نیز به خدایی گرفته بودند. «إساف»، نائله، لات، «عُزّی»،[۵۲] و «ذوالکفیّن»[۵۳] نیز از دیگر بتهایی بودند که پرستش‌شان بین خزاعه و برخی دیگر از قبایل عرب مرسوم بود.

علاوه بر بت‌پرستی، برخی از طوایف خزاعه نظیر بنوملیح به پرستش جن روی آورده بودند[۵۴] و دسته‌ای از آنان نیز، کوکب مشعشع شعرای یمانی را می‌پرستیدند. [۵۵]

تعاملات سیاسی- اجتماعی خزاعه در عصر جاهلی

تنازعات نظامی

جایگاه والای خزاعی‌ها در منطقه موجب شد تا این قبیله در عرصه تحولات سیاسی، نظامی و اجتماعی پیش از اسلام، جایگاه مهمی را به خود اختصاص دهد. آنان در کنار روابط مسالمت‌آمیزی که با دیگر قبایل و طوایف عرب داشتند، گاه بنابر برخی مقتضیات زمانه، روابط خصمانه‌ای هم با دیگر قبایل عرب و ساکنان شبه‌جزیره عربستان داشتند که از جمله آنان می‌توان به نبردی که بین خزاعی‌ها با قبیله قیس بن عیلان بر سر به‌دست گرفتن امور کعبه در گرفت و با شکست قیس بن عیلان پایان پذیرفت،[۵۶] نیز درگیری قبیله هوازن با تیره‌ای از قبیله خزاعه به نام «قبیله ضاطر» که با شکست خزاعی‌ها و کشته شدن بسیاری از آنها و به غارت رفتن اموالشان خاتمه یافت،[۵۷] همچنین نبرد میان تیره کعب از خزاعه و قبیله کنانه[۵۸] و نیز منازعه تیره کعب از خزاعه با قبیله لحیان[۵۹] اشاره کرد.

علاوه بر منازعات مذکور، حضور خزاعه در یوم «ذات نکیف» نیز قابل توجه است. در این نبرد که به دنبال کینه‌توزی و دشمنی میان فرزندان بکر بن عبد مناف و قریشیان درگرفت؛ تیره‌ای از خزاعه به نام بنی‌مصطلق نیز شرکت داشتند. آنان به قصد بیرون راندن قریش از مکه و به‌دست گرفتن مجدد امور آن، در زمان عبدالمطلب به جنگ با قبیله قریش پرداختند. اما بنی‌بکر و خزاعی‌ها در این نبرد، شکست سختی خوردند و تعداد زیادی از آنها کشته شدند.[۶۰]- [۶۱]

احلاف و پیمان‌ها

ضرورت شیوه زندگی و لزوم دفع تهدیدها در جزیرة‌العرب، قبایل را وادار می‌کرد تا برای رسیدن به اهداف امنیتی و دفاعی خود، با دیگر قبایل هم‌پیمان شوند. این روابط جنگی، معمولاً به صورت موقت و ناپایدار بود و گاه وجود دشمن مشترک یا قوی‌تر به این رابطة دوستانه و هم‌پیمانی کمک می‌کرد. قبیله خزاعه هم چونان دیگر قبایل عرب از این قاعده مستثنی نبودند از این‌رو آنان در قرن شش میلادی، در راستای تحکیم قدرت خود در مکه، پیمان‌های حلفی با قریش برقرار نمودند که از جمله آن می‌توان به حلف تیره اسلم با شعبه‌ای از قریش[۶۲] اشاره کرد.[۶۳] همچنین تیره‌هایی از قبیله خزاعه در جاهلیت، جزء گروهی از قبایل موسوم به «احابیش» بودند پیمانی را با مطلب بن عبدمناف و قبیله قریش به امضا رساندند که به «حلف احابیش» شهرت یافت.[۶۴] علاوه بر این حلف‌ها، ازدواج‏ هم می‏توانست زمینه‌‏های امنیت و آسایش خاطر آنان را، در دست یافتن به اهداف مورد نظر فراهم سازد چندان که ازدواج‌های متعدد خزاعیان با منسوبان قبیله قریش، خود دلیل دیگر برگستردگی تعاملات و بده بستان‌های سیاسی آنان با این قبیله است. ازدواج حبّی دختر حلیل بن حبشیة بن سلول بن کعب عمرو خزاعی با قصی بن کلاب[۶۵] از جمله این موارد است. افزون بر آن، باید به ازدواج‌های مکرر میان دو طایفه، مانند ازدواج هاشم بن عبدمناف با «قیله بنت عامر بن مالک خزاعی» از خزاعه و عبدالمطلب بن هاشم با «لُبنی دختر هاجر بن عبدمناف بن ضاطر بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو خزاعی]]» از خزاعه[۶۶] و اجحم بن دندنه خزاعی با حیه بنت هاشم[۶۷] اشاره کرد.[۶۸]

به نظر می‌رسد که خزاعه با تیره بنی‌هاشم مناسبات دوستانه‌تری داشتند؛ روشن‌ترین دلیل بر این مدعا، علاوه بر ازدواج‌های مکرر که بدان اشاره شد، وجود حلفی است میان خزاعه و عبدالمطلب که اسباب هماهنگی آنان با بنی‌هاشم را در ادوار بعدی فراهم آورد.[۶۹] این پیمان‌نامه که بین خزاعه و بنی‌هاشم به دنبال ستم و بی‌عدالتی نوفل بن عبدمناف، میان عبدالمطلب –رییس قریش و از نوادگان حُبّی دختر حبشی خزاعی- با تنی چند از مردان خزاعه از جمله ورقاء ـ پدر بدیل بن ورقاء ـ در خانه کعبه انجام گرفت،[۷۰] در کعبه آویختند و تا چند نسل همچنان مورد احترام باقی ماند[۷۱] نزدیکی خزاعه به عبدالمطلب چنان بود که مطرود بن کعب خزاعی در سوگ مرگ وی، مرثیه‌ای سرود.[۷۲]

همچنین شرکت در برپایی بازار عکاظ همراه با قبایل قریش، کنانه و هوازن، که هر ساله از نیمه ذیقعده تا اول ذی‌حجه برپا می‌شد[۷۳] و نیز همراهی افراد قبیله خزاعه با مردان قبایل کنانه، هذیل، قریش و دیگر ساکنان منطقه حرم جهت مقابله با لشکر ابرهه[۷۴] را می‌توان تلاش خزاعیان در همگرایی با دیگر قبایل عرب و روابط مسالمتآمیز و دوستانه با آنان ارزیابی کرد.[۷۵]

اسلام خزاعه

به نظر می‌رسد که اسلام‌پذیری بنی‌خزاعه نیز بمانند برخی دیگر از قبایل طی مراحل و گونه‌های مختلفی اتفاق افتاده باشد. با توجه به اینکه موطن خزاعه، مکه و اطراف آن بوده و خزاعیان ارتباط وثیقی با اهالی مکه و امورات این شهر داشتند، بی‌تردید مردم این قبیله بسیار زودتر از دیگر قبایل جاهلی عرب با پیامبر (ص) و دین نوظهورش آشنا شده بودند؛ از این‌رو جای شگفتی نخواهد بود که در نخستین سال‌های بعثت نبی اکرم (ص)، برخی از افراد این قبیله به اسلام گرویده باشند. وجود چهره‌های پیشتاز این قوم در اسلام از جمله معتب بن عوف بن عامر[۷۶] و نیز أُمَینة دختر خلف بن اسعد بن عامر و أم‌حرمله دختر عبدالاسود بن جذیمه و ذکر آنان در شمار مهاجران به حبشه[۷۷] تأییدی بر این سخن است. همچنین حضور هشت تن از خزاعیان در جمع ۳۱۳ نفره سپاه اسلام در جنگ بدر[۷۸] و شهادت یکی از آنان به نام ذوالشمالین عمیرة بن عبد عمرو خزاعی در این جنگ[۷۹] و نیز حضور ابوحدرد سلامة بن عمیر اسلمی -نخستین شهید جنگ احد-[۸۰] و مالک و نعمان فرزندان خلف از بنی‌اسلم در جنگ احد و شهادتشان در این روز را می‌توان دلیل دیگر بر اسلام برخی از خزاعیان پیش از پذیرش عمومی آنان دانست. علاوه بر بدر و احد، حمراء الاسد، سریه بئر معونه و غزوه احزاب نیز از مواقعی است که خبر از حضور خزاعیان در کنار رسول گرامی اسلام (ص) می‌دهد. اما نخستین پذیرش جمعی خزاعیان به اسلام را باید در غزوه بنی‌المصطلق جست. این جنگ، اولین رویارویی خزاعه با پیامبر (ص) و در عین حال افروزنده نخستین جرقه‌های مسلمان شدن این قبیله بود. «بنی‌المصطلق» از تیره‌های خزاعه بود که به فرماندهی رییس خود حارث بن ابی‌ضرار در شعبان سال پنجم[۸۱] یا ششم هجری[۸۲] در مریسیع با رسول خدا (ص) به نبرد پرداختند اما شکست خورده، بسیاری از آنان از جمله «جویریه» دختر حارث به اسارت در آمدند. جویریه جهت دریافت کمک برای پرداخت مبلغ مقرر شده‌ای که منجر به آزادی او می‌شد به رسول خدا (ص) پناه برد. پیامبر (ص) این مبلغ را بدو پرداخت و پس از آزادی جویریه با رضایت وی، با او ازدواج کرد. بدین ترتیب با انتشار خبر ازدواج رسول خدا (ص)، مسلمانان اسرایی را که در تصرف خود داشتند، به دلیل خویشاوندی آنان با حضرت، آزاد نمودند. به دنبال این ماجرا، حارث بن ابی‌ضرار -رییس بنی‌المصطلق- نزد رسول خدا (ص) رفت و اسلام آورد. پس از او فرزندان و سپس مردم قومش نیز به تبعیت از او اسلام آوردند.[۸۳]

تیره «اسلم» هم، دیگر طایفه خزاعه بودند که قبل از فتح مکه اسلام پذیرفتند.[۸۴] نقل است که عمیرة بن افصی در این سال به همراه گروهی از اسلمیان به مدینه نزد پیامبر (ص) رفتند و پس از اظهار اطاعت از آن حضرت، اسلام آوردند و خود را برادران انصار نامیدند. رسول خدا (ص) به درخواست آنان نامه‌ای مکتوب فرمودند و در آن احکامی از صدقات و زکات مربوط به دام‌ها مرقوم فرمودند. [۸۵] آن حضرت همچنین مقرر کردند که در صورت پذیرش اسلام از سوی اسلمیان آنان را در مواقعی که مورد ظلم و ستم قرار گرفتند یاری دهد و از آنان نیز تعهد گرفتند که در صورت نیاز به کمک مسلمین بشتابند[۸۶][۸۷]

در جمادی‌الثانی سال هشتم هجری هم پس از اسلام علقمة بن علاثه و دو پسرش و هجرت به سوی آن حضرت، پیامبر (ص) با ارسال نامه به برخی سران خزاعی این خبر را به اطلاع آن حضرت رساند. در این نامه که به منظور دعوت قبیله خزاعه به آیین اسلام و خطاب به بُدیل بن ورقاء و بسر بن سفیان خزاعی نگارش یافته بود، حضرت پس از ذکر سلام و اشاره به صفات پروردگار، به سپاس و ستایش از قوم خزاعه پرداخته، خزاعی‌ها را گرامی‌ترین مردم تهامه نامیدند. رسول خدا (ص) در این نامه، آنها را به عنوان نماینده خود در میان قبایل‌شان تعیین کردند و حمایت خویش را از ایشان اعلام فرمود. [۸۸] در پی این نامه، آن دو اسلام آوردند.[۸۹] بنابراین، از یک‌سو انگیزه‌های معنوی و جذابیت‌های اسلام و مصلحت‌اندیشی و تدابیر رسول خدا (ص) و از سوی دیگر استفاده از یکی از مؤثرترین راه‌های ارتباط حکومت اسلامی مدینه با خزاعه یعنی نامه‌نگاری‌های فراوان بین حضرت و کارگزاران خزاعی و نیز وجود مشکلات و فتنه‌ها و پیکارهایی که عرب جاهلی با آن دست و پنجه نرم می‌کرد، سهم عمده‌ای را در اسلام‌پذیری خزاعیان ایفا کرد. همچنین در اسلام آوردن خزاعه ـکه همکاری و روابط دیرینه‌ای با پیامبر خدا (ص) داشتندـ نه‌تنها نامة پیامبر به بُدَیل بن وَرقاءِ خُزاعی و دعوت او به اسلام، بلکه اسلام آوردن تیره‌های مهمی از خزاعه همچون بنی‌مصطلق و اسلم نیز قابل توجه است.

قبیله خزاعه و حضور در دیگر وقایع اسلامی

صلح حدیبیه و هم‌پیمانی خزاعه با پیامبر (ص)

در ذی‌القعده سال ششم هجری، پیامبر (ص) به قصد انجام حج عمره رهسپار مکه شدند. ایشان در ابتدای سفر از بسر بن سفیان سلولی خزاعی خواستند تا جهت انجام مناسک حج تعدادی قربانی برایشان تدارک ببیند.[۹۰] بسر نیز ایشان را از عزم قریش برای ممانعت از ورود مسلمین به مکه آگاه کرد.[۹۱] رسول خدا (ص) همراه با یاران خود -که بُریدة بن حُصیب اسلمی و عمرو بن عبد نهم اسلمی از جمله آنان بودند-[۹۲] به حدیبیه وارد شدند و مورد استقبال دو تن از سران خزاعه یعنی عمرو بن سالم و بسر بن سفیان قرار گرفتند.[۹۳] پس از استقرار رسول خدا (ص) در حدیبیه، بدیل بن ورقاء خزاعی و گروهی از مردم قبیله خزاعه نزد حضرت رفتند[۹۴] و پس از آگاهی از علت آمدن ایشان به مکه، نزد قریش رفتند تا آنان را از قصد رسول خدا (ص) با خبر سازند. اما قریش آنها را متهم کرده، سخنان زشتی به آنها گفتند.[۹۵] در این واقعه «خِراش بن امیه خزاعی» به عنوان نخستین پیک حضرت، سوار بر شتر، به مکه نزد قریش رفت تا پیام رسول خدا (ص) را به آنها برساند اما قریشان با او درگیر شده شترش را کشتند و او به زحمت از این واقعه جان سالم به در برد.[۹۶]

پس از آنکه صلح حدیبیه بین پیامبر (ص) و مشرکان قریش به امضا رسید، بر اساس یکی از مفاد این صلحنامه، مقرر شد تا افراد و قبایل در همپیمانی با محمد (ص) یا سرسپاری به پیمان با قریش آزاد باشند. از این‌رو خزاعیان با پیامبراکرم (ص) و قبیله بنی‌بَکر بن عبدمَناة بن کنانه با قریش هم پیمان شدند. [۹۷] خُزاعی‌ها در این روز، پیمان‌نامه خود با عبدالمطلب را نزد پیامبر (ص) آوردند و ابی بن کعب آن را برای حضرت خواند. پیامبر (ص) با تأیید دوباره این پیمان، بر آن تأکید دوباره کرد. از نتایج درخشان این پیمان، گسترش اسلام در میان اعراب جاهلی و تشرف بسیاری از آنان از جمله خزاعیان به دین مبین اسلام است.[۹۸]

نقش قبیله خزاعه در جنگ خیبر

یهودیان خیبر به واسطه ارتباط اقتصادی و اشتراک دینی که با یهودیان بنی‌نضیر داشتند، آنان را در قلعه‌های خود پناه داده بودند و با تحریک قریش جهت جنگ با رسول‌ خدا (ص) جنگ احزاب را به راه انداخته بودند، از این‌رو پیامبر (ص)، علی (ع) را در سال ششم هجری، جهت سرکوبی یهودیان خیبر به آن منطقه فرستاد. [۹۹] در این جنگ، ۱۷۰ تن از أسلمیان که از شاخه‌های خزاعه بودند به فرماندهی فردی به نام بُریدة بن حصیب، حضور داشتند. بر اساس یکی از این گزارشات حضور، از معتب أسلمی نقل شده که: «ما گروه أسلم، هنگامی که در جنگ خیبر بودیم، یک مشکل اساسی داشتیم. ده روز حصارهای منطقه نطاه را در محاصره داشتیم و هیچ جایی را نگشودیم که خوراکی در آن باشد. أسلمیان تصمیم گرفتند که أسماء بن حارثه اسلمی را به حضور پیامبر (ص) بفرستند تا در حق ایشان دعا کند. وی نزد حضرت رفت و سلام بنوأسلم را به ایشان رساند و گرسنگی و ناتوانی ایشان را یادآور شد. پیامبر (ص) برای آنها دعا فرمود: خدایا! بزرگ‌ترین حصار را، که از همیشه بیشتر خوراک و خواروبار داشته باشد، برای ایشان بگشای». [۱۰۰] ام‌مطاع أسلمی هم از جمله بانوانی بود که همراه با بانوان دیگر، در جنگ خیبر حضور داشت. وی از حضور خود نزد پیامبر (ص) به هنگام شکایت بنی‌أسلم از سختی حال خود و تشویق آنان به ادامه جنگ از سوی پیامبر (ص) خبر داده، از فتح حصار صعب بن معاذ با پانصد جنگجوی یهودی توسط أسلمیان خبر داده است [۱۰۱][۱۰۲]

خزاعی‌ها و فتح مکه

در جریان صلح حدیبیه در سال ششم، قبیله خزاعه با پیامبراکرم (ص) و قبیله بنی‌بَکر بن عبدمَناة بن کنانه با قریش هم پیمان شدند. دو سال بعد از انعقاد پیمان حدیبیه، مردی از قبیله بنوبکر به نام «انس بن زنیم دئلی»، شعری در مذمت پیامبر (ص) سرود. نوجوانی از خزاعه آن را شنید و به انس حمله برد و سر او را شکست. این حادثه، با توجه به سوابقی که میان خزاعه و بنی‌بکر در ایام جاهلیت وجود داشت، آتش جنگ را میانشان شعله‌ور گرداند.[۱۰۳] از این‌رو بنی‌بکر به کمک گروهی از قریش، شبانه بر خزاعیان ساکن در وَتیر، در جنوب مکه تاختند و به روایتی بیست تن از افراد آنان را کشتند. قبیله خزاعه هم که توان مقابله نداشتند، به مکه فرار کردند و به خانه بدیل بن ورقاء و رافع خزاعی، بنده آزاد شده خودشان، وارد شدند[۱۰۴] در پی این واقعه، که به منزله نقض صلح حدیبیه بود، عمرو بن سالم رئیس خزاعیان به همراه چهل نفر ـ که بدیل بن ورقاء نیز همراهشان بود ـ برای دادخواهی و طلب یاری به حضور پیامبر (ص) رفتند و شرح ماوقع کردند[۱۰۵] و ضمن یادآوری پیمان کهن خزاعه و عبدالمطلب در جاهلیت، از حضرت استمداد‌ طلبیدند.[۱۰۶]

با اعلام عمومی جنگ از سوی پیامبر (ص)، به تمام مسلمانان در همه قبایل نامه نوشته شد و از آنان خواسته شد تا مردان جنگی خود را به مدینه بفرستند. بر پایه برخی گزارشات، در این هنگام، رسول خدا (ص) أسماء بن حارثه اسلمی را مأمور کرد تا نزد قبیله خود برود و به آنها ابلاغ نماید که به فرمان پیامبر (ص)، ماه رمضان در مدینه حاضر باشند[۱۰۷] بسر بن سفیان نیز از سوی حضرت مأمور شد تا به قبیله خود -بنی‌کعب از خزاعه- رفته، آنان را برای نبرد با مردم مکه فراخواند و به آنان دستور دهد ماه رمضان در مدینه حاضر باشند.[۱۰۸] پیرو دستور رسول خدا (ص)، نیروهایی از برخی قبایل، از جمله قبیله اسلم و بنی‌عمرو بن کعب –از شاخه‌های خزاعه- در مدینه حضور یافتند و سپس به به سوی مکه حرکت کردند.[۱۰۹] پیش از فتح مکه، سپاه عظیم اسلام در منطقه مرّالظهران به فرمان نبی خاتم (ص) همراه با قبایل خود، تکبیرگویان در برابر ابوسفیان رژه رفتند که گروه چهارصد نفره اسلم با دو پرچم که حمل آنها را بریدة بن حصیب و ناجیة بن اعجم بر عهده داشتند و نیز قبیله بنی‌عمرو بن کعب با لشکر پانصد نفره خود، در حالی که پرچمشان را بسر بن سفیان حمل می‌کرد، از جمله آنان بودند.[۱۱۰] در این فتح، خزاعه سه پرچم در دست داشتند که ابوشریح کعبی خزاعی[۱۱۱] و عمرو بن سالم[۱۱۲] دو تن از پرچمداران آنان بودند. به روایتی، پیامبر اکرم (ص) در فتح مکه فقط به خزاعه اجازه داد ساعتی تا نماز عصر، در حرم مسلح باشند و به تعقیب بنی‌بکر بپردازند.[۱۱۳] حضرت برای خزاعه منزلتی قائل شد که تا آن زمان برای کسی قائل نشده بود تا حدی که خزاعیان را در سرزمین خودشان مهاجر اعلام کرد و در این باره برایشان گواهی نوشت.[۱۱۴] فتح مکه آغازی نو را در تاریخ عرب رقم زد؛ چراکه با در هم پیچیده شدن طومار بت‌پرستی، قبایلی که تا آن زمان اسلام نیاورده بودند، از جمله تعداد زیادی از قبیله خزاعه به اسلام گرویدند.

قبیله خزاعه و نقش آنان در غزوات تبوک، حنین و طائف

در سال نهم هجری با ورود بازرگانان شامی به مدینه و اطلاع‌رسانی آنان مبنی بر این که هرقل نیروی وسیعی را با خود همراه ساخته است تا به مدینه حمله کند، رسول خدا (ص) مردم را برای جنگ با رومیان فرا خواند. ایشان افرادی را به برخی از قبایل اعزام نمود تا با فراخوان آنها، سپاهی جهت نبرد با رومیان مهیا گردد. از جمله بریدة بن حصیب را به قبیله أسلم روانه فرمود و به او دستور داد تا «فرع»[۱۱۵] پیش برود. همچنین بُدیل بن ورقاء، عمرو بن سالم و بُسر بن سفیان را نیز جهت جمع‌آوری نیرو به قبیله کعب بن عمرو –از طوایف قبیله خزاعه- گسیل داشت.[۱۱۶]

در غزوه حنین، نیز خزاعیان نقشی پر رنگ داشتند. در این جنگ، بنی‌أسلم حامل دو پرچم از پرچم‌های سپاه اسلام بودند که یکی را بریدة بن حصیب و دیگری را جندب بن اعجم حمل کرده بود.[۱۱۷]

در غزوه طائف هم خزاعی‌ها حضور داشتند. در این جنگ پیامبر (ص)، بدیل بن ورقاء خزاعی را به سرپرستی اسرای این جنگ که در جعرانه گرد آمده بودند، منصوب فرمود و دستور داد تا غنائم و اسباب و اثاثیه را هم به جعرانه منتقل کنند.[۱۱۸]

تعاملات خزاعه و رسول خدا (ص)

حُبّی خزاعی از اجداد مادری پیامبر اکرم (ص) بود؛ شاید از همین‌رو بود که در حدیثی منسوب به آن حضرت، ایشان خود را از خزاعه و خزاعه را از خود دانسته بودند.[۱۱۹] همه افراد خزاعه در تهامه، اعم از مؤمن و کافر، پیامبر (ص) را رازدار خود می‌دانستند و هیچ خبری را از وی پنهان نمی‌کردند.[۱۲۰] در یک نگاه اجمالی در باب تعاملات رسول خدا (ص) با قبیله خزاعه می‌توان گفت اگر از غزوه بنی‌المصطلق (سال پنجم) که یکی از تیره‌های خزاعه به رهبری حارث بن ابی ضرار خزاعی که در آن علیه رسول خدا (ص) شرکت کرد بگذریم، از حدیبیه به این سو و شاید با زمینه‌های قبلی، خزاعه به همپیمانی با حضرت محمد‌(ص) و به عبارتی بنی‌عبدالمطلب پای بند ماندند. به همین دلیل، خزاعه در پیمان حدیبیه بر اساس همان پیمان گذشته با عبدالمطلب، با محمد‌(ص) پیمان بست و دشمنان آنان که بنی‌بکر بودند، با قریش همپیمان شدند. البته باید ماجرای بنی‌المصطلق را که در سال پنجم جنگی با مسلمانان کردند یک استثناء بدانیم. با این حال رسول خدا‌(ص) پس از خاتمه غزوه بنی‌المصطلق با جویریه دختر حارث بن ابی ضرار ازدواج کرد که این هم باید در استواری روابط بعدی مؤثر بوده باشد؛ زیرا بلافاصله پس از این ازدواج، مسلمانان دیگر اسرای خود را هم آزاد کردند. در این وقت بود که خزاعه، مسلمان و کافرشان متمایل به رسول خدا (ص) و علیه قریش بودند: "وكانت خزاعة مسلمها ومشركها يميلون الى النبي (ص) على قريش"[۱۲۱][۱۲۲]

خزاعه و تعاملات آنان با خلفا

در پی رحلت نبی مکرم اسلام (ص) و برپایی سقیفه بنی‌ساعده، قبیله اسلم که جهت تهیه خواربار و آذوقه خود، وارد مدینه شده بودند با وعده دریافت آذوقه رایگان از سوی غاصبین خلافت، کوچه‌های مدینه را از افراد خود پر کردند و هر که را می‌دیدند جهت بیعت با ابوبکر نزد او می‌آوردند.[۱۲۳] بدین ترتیب اسلمیان نقشی کلیدی در به قدرت رسیدن غاصبان خلافت ایفا نمودند و با حضورشان در مدینه و یاری آنان، ابوبکر و دیگر یارانش را به پیروزی اطمینان داد.[۱۲۴] این اطمینان به پیروزی از این بابت بود که با پیوستن آنان، سپاهی فراهم شد که می‌توانستند به کمک آنان با اصحاب سعد بن عباده، بنی‌هاشم و دیگر انصار علی (ع) مقابله کنند و کار را به نفع خود پایان دهند.

در واقعه رده، حضور چندانی از خزاعه گزارش نشده است. حضور گروهی از جوانان مدلج و خزاعه و کنانه در میان جمعی از اهل رده که به رهبری جندب بن سلمی در تهامه گرد آمده بودند، از معدود گزارشاتی است که خبر از حضور قوم خزاعه در این جریان می‌دهد. در پی این حادثه، عتاب بن اسید –فرماندار مکه- خالد بن سعید را جهت سرکوبی آنان گسیل داشت و او بر ایشان تاخت و جمعی از آنان را کشت و بقیه را پراکنده نمود[۱۲۵][۱۲۶]

پس از مرگ ابوبکر و به خلافت رسیدن عمر بن خطاب، وی توجهی ویژه به خزاعه مبذول داشت؛ چندان که شخصاً حساب و کتاب مربوط به خزاعه را به اقامت‌گاهشان در قُدَید می‌برد و همگی در همانجا به وی مراجعه می‌کردند.[۱۲۷] عمر همچنین در دوران خلافت خود افرادی از این قبیله را در سمت‌های مختلف به کار گماشت. او عمران بن حصین خزاعی را به بصره فرستاد تا آنان را با مسائل اسلام آشنا کند[۱۲۸] و عبدالله بن بدیل بن ورقاء را جهت امر فتوحات به اصفهان و کرمان فرستاد[۱۲۹] و نافع بن عبدالحارث خزاعی را بر امارت مکه گماشت.[۱۳۰] از عبدالله بن خلف خزاعی پدر طلحة الطلحات هم به عنوان دبیر او در بصره نام برده‌ شده است.[۱۳۱]

پس از به خلافت رسیدن عثمان و همراه شدن آن با دگرگونی سنت‌های رسول خدا (ص) و تغییر احکام الهی و نیز بدرفتاری با برخی اصحاب پیامبر (ص)، اعتراض شدید مردم را در شهرهای مختلف برانگیخت چندان که برخی گروه‌های معترض -از جمله خزاعی‌ها- از مصر و کوفه و بصره به مدینه سرازیر شدند.[۱۳۲] در این اعتراض، جمعی از مردم مصر به سرکردگی عمرو بن حمق خزاعی و عبدالله بن عدیس بلوی[۱۳۳]و نیز آزادگانی از بصره بمانند عمران بن حصین خزاعی و انس بن مالک و برخی دیگر از صحابه حضور یافتند. ابوعمرو بن بدیل بن ورقاء خزاعی نیز یکی از رؤسای معترضان مصر علیه عثمان بود. آنان در مدینه جمع شدند و پس از محاصره عثمان، او را در عصر روز هیجدهم دیحجه سال ۳۵ هجری به قتل رساندند.[۱۳۴]

با کشته شدن عثمان، مسلمانان با اشتیاق نزد علی (ع) رفته خواستار بیعت با ایشان شدند.[۱۳۵]در این بین تمایل و اشتیاق یمنی‌ها به خلافت امام به سبب بی‌عدالتی‌ها و تضییع حقوق‌شان در روزگار عثمان بیش از دیگران بود[۱۳۶] و در این میان، قبیله خزاعه با کمال رضایت خواستار حکومت امام علی (ع) و دوستدار آن حضرت بودند. عمرو بن حمق خزاعی،[۱۳۷] محمد بن بدیل خزاعی و عبدالله بن بدیل خزاعی[۱۳۸] از جمله بزرگان و نام‌آوران خزاعه بودند که در مدینه با آن علی (ع) بیعت کردند. آنان با حضرت بیعت کردند که با هر که جنگید، بجنگند و با هرکس صلح کرد، ایشان نیز صلح کنند و در جنگ، هرگز به آن حضرت پشت نکنند و در همه جنگ‌های امیرالمؤمنین همراهش باشند و حتی یک تن از ایشان از شرکت در جنگ خودداری نکند.[۱۳۹]

نقش خزاعه در فتوحات اسلامی

پس از رحلت پیامبر اکرم‌(ص)، خزاعیان نیز همپای دیگر قبایل در فتوحات شام و ایران شرکت کردند. منابع از حضور عمرو بن حمق خزاعی در فتوحات شام خصوص فتح حمص در ربیع الثانی سال پانزدهم هجری خبر داده[۱۴۰] و از عبدالله بن بدیل بن ورقاء نیز به عنوان فرمانده نیروهای فاتح شهرهای همدان و اصفهان در سال ۲۳ یاد کرده‌اند.[۱۴۱] گفته شده که عمر پس آگاهی از اهمیت شهر اصفهان، عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی را در سال ۲۳ هجری جهت فتح اصفهان به این شهر فرستاد. عبدالله پس از نبردی کوتاه با فاذوسفان که پیری سالخورده بود، اصفهان را با صلح فتح کرد و پس از فتح کامل این شهر تا یک سال عامل خلیفه بر این شهر بود.[۱۴۲] پس از این فتح برخی از خزاعی‌ها با مهاجرت به اصفهان در این شهر سکنی گزیدند.[۱۴۳] خزاعی‌ها همچنین در فتح کرمان نیز نقش داشتند. عبدالله بن بدیل پس از فتح اصفهان به کرمان رفت و با فتح آنجا به «طبسین» که شامل دو دژ به نام‌های «طبس» و «کرین» بود و دروازه‌های خراسان به شمار می‌رفتند، رسید. [۱۴۴] گزارشاتی هم از حضور خزاعه در فتوحات فارس در دست است. نقل است که در پی شورش مردم فارس علیه حاکمیت در ایام خلافت عثمان سپاهی برای سرکوبی آن به این منطقه فرستاده شد. در این سپاه، ابوبرزه اسلمی و معقل بن یسار در جناحین سپاه اسلام بودند و عمران بن حصین خزاعی فرماندهی سواران را بر عهده داشت. این سپاه در اصطخر با شورشیان به نبرد پرداخت و آنجا را فتح کرد.[۱۴۵] خزاعیان در فتوحات مصر نیز مشارکت داشتند. در یکی از مواقف آن زمانی که امر فتوحات به مشکل برخورد ابوبرزه و ابوبرده اسلمی صحابیان حاضر در لشکر مسلمین با درخواست عمرو بن عاص پیش تاختند و در پی آنان مسلمانان هجوم بردند و مصر را گشودند.[۱۴۶] سکونت طوایفی از خزاعه و اسلم همراه با جمعی دیگر از قبایل در شهر تازه تأسیس فسطاط (سال ۲۱ هجری) را هم می‌توان، نشانی دیگر از حضور پر رنگ خزاعیان در فتوحات مصر دانست.[۱۴۷]

خزاعه و نقش آنان در ایام خلافت علی (ع)

همراهی در جنگ‌ها

هنوز از خلافت علی (ع) دیری نپاییده بود که نخستین شورش علیه حکومتش به سردمداری عایشه و طلحه و زبیر و همراهی گروه ناکثین شکل گرفت. علی (ع) با آنان به مقابله برخاست و در این راه گروه‌هایی از قبایل کوفه از جمله قبایل ازد، بجیله، خثعم، انصار و خزاعه به فرماندهی مخنف بن سلیم ازدی یاری‌گر ایشان بودند.[۱۴۸] بدین ترتیب امام علی (ع) لشکریان خود را آماده ساخت و بر سواران خزاعه و دیگر یمنی‌ها، عبدالله بن زید خزاعی و بر پیادگان خزاعه و افناء یمن، عمرو بن حمق خزاعی را گماشت.[۱۴۹] عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی و برادرش محمد[۱۵۰] هم از دیگر یاران حضرت و از چهره‌های سرشناس خزاعه در این پیکار بودند. در مقابل ناکثین نیز عبدالله بن خلف خزاعی را به فرماندهی مردم مدینه گماشتند.[۱۵۱]پیش از آن دو تن از بزرگان بصره به نام عمران بن حصین خزاعی و ابوالأسود دوئلی به دیدار پیمان‌شکنان رفتند تا از علت حضورشان در مدینه اطلاع یابند. عمران بن حصین در این دیدار، طلحه را از عاملان قتل عثمان نامید و او را بواسطه پیمان‌شکنی‌اش، سخت ملامت نمود.[۱۵۲] دو طرف، با آغاز جنگ سخت جنگیدند؛ در این سوی میدان عمرو بن حمق خزاعی و همراهان پارسی او سخت جنگیدند طوری که شمشیرش شکست و نزد برادرش ریاح بازگشت [۱۵۳] و در آن سوی میدان هم، عبدالله بن خلف خزاعی همراه با یارانش سخت جنگید.[۱۵۴]تا اینکه جنگ با کشته شدن عبدالله بن خلف و پی شدن شتر عایشه توسط عبدالله بن بدیل خزاعی، مالک اشتر و دیگر بزرگان سپاه علی (ع) با شکست ناکثین خاتمه یافت.[۱۵۵] در این جنگ، غالب سران قبیله خزاعه شرکت داشتند؛ و از آنجا که اقتضای ساختار قبیله‌ای در آن زمان بر اطاعت و متابعت از رؤسا و بزرگان قبایل استوار بود، می‌توان گستردگی مشارکت خزاعی‌ها را با وجود رؤسای آنها تخمین زد. از نکات حایز اهمیت در این جنگ عدم حضور چهره بزرگ خزاعه سلیمان بن صرد خزاعی است که بواسطه قرار گرفتن در شمار گروه قاعدین از حضور در این جنگ و یاری امیرالمؤمنین (ع) سر باز زد و بدین جهت مورد سرزنش حضرت قرار گرفت[۱۵۶][۱۵۷]

در جنگ صفین نیز که به سال ۳۷ هجری به وقوع پیوست شمار زیادی از خزاعیان همراه با رهبرانشان که بسیاری از آنان از صحابه رسول خدا‌(ص) بودند، حضور یافتند. تا حدی که می‌توان اوج حمایت آنان از امام علی (ع) در پیکار صفین دانست. عدد خزاعیان در این جنگ به قدری چشمگیر بود که برخی منابع در وصف خزاعیانی که در این نبرد حضور داشتند از عبارت "حاربت خزاعة مع علي بن ابي‌طالب سنة ۳۷". استفاده کردند[۱۵۸] و برخی دیگر نیز خزاعیان همراه عمرو بن حمق را با عبارت "ومعه من خزاعة عدد حسن" توصیف کرده‌اند. [۱۵۹] در این جنگ خزاعه با چهره‌های سرشناس خود به میدان آمدند که از جمله آنان می‌توان به نام عبدالله بن بُدَیل و سلیمان بن صُرَد بن جون خزاعی نام برد. سلیمان بن صرد‌، فرمانده جناح چپ پیاده نظام لشکر امیرالمؤمنین (ع) [۱۶۰] و عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی (فاتح اصفهان و همدان در سال ۲۳) [۱۶۱] فرمانده پیاده نظام سپاه کوفه در صفین بود[۱۶۲] و ریاست همه خزاعه با عمرو بن حَمِق بود[۱۶۳] که در صفین حماسه‌ها آفرید.[۱۶۴] عبدالله بن بدیل هم با آغاز جنگ، رشادت‌ها به خرج داد؛ او در حالی که دو زره پوشیده و دو شمشیر آویخته بود، دلیرانه به دشمن حمله می‌برد و در حالی که رجز می‌خواند آنان را به تیغ می‌زد. [۱۶۵] از حضور پُر رنگ و فعالانه او در صفین و نیز سخنان او در این جنگ در منابع سخن‌ها گفته شده است.[۱۶۶] عبدالله در صفین در حالی که به معاویه و یارانش حمله برده بود و کسی را یارای هم‌آوردی با او نبود سنگباران کردند تا آنکه به شهادت رسید. شهادت عبدالله بن بدیل بن ورقاء، معاویه را بسیار شاد کرد. او عبدالله را شیری از شیران خزاعه می‌خواند و از این که کبش قوم یعنی پهلوان سپاه امام را کشته اظهار خوشحالی و مسرت‌کرد و [در ستایش خزاعه و همراهی مقتدرانه و قلبیشان با علی (ع)] گفت: "مع ان نساء خزاعة لو قدرت علی ان تقاتلني فضلا عن رجالها فعلت"؛ «مردان خزاعه که هیچ، اگر زنان خزاعه هم قدرت جنگ با من را داشتند چنین می‌کردند». [۱۶۷] برادرش، محمد بن بدیل‌ را هم از دیگر خزاعیان حاضر در جنگ صفین و از شهدای این جنگ گفته‌اند. [۱۶۸] ابوشریح خزاعی نیز از چهره‌های سرشناس خزاعیان در صفین بود.[۱۶۹] آنان با رجزها و اشعاری که در میدان نبرد می‌خواندند، نقش مؤثری در تشویق عراقی‌ها به پایداری در جنگ و تشجیع آنان و نیز انتقال افکار خود داشتند. خزاعیان در این جنگ، همراه با دو قبیله یمنی دیگر یعنی نخع و همدان کاملاً پیرو برنامه‌های علی (ع) بودند[۱۷۰] برای همین در جریان قائله حکمیت، طرفدار ادامه جنگ بودند.[۱۷۱] مع الوصف عوامل توطئه‌گر داخلی و خارجی توانستند با اجرای برنامه‌های خود جنگ را به حکمیت کشانده جنگ مغلوبه را به سود معاویه و اذنابش فاتحانه به پایان ببرند.

خزاعیان در پیکار نهروان نیز حضور داشتند. برخی منابع به حضور بزرگانی از این قوم همچون ابوبرزه اسلمی اشاره کرده[۱۷۲] آورده‌اند که وی در در این جنگ حضور یافت و سپس همراه با حضرت رهسپار مدائن گردید.[۱۷۳] عمرو بن حمق خزاعی و سلیمان بن صرد خزاعی را هم از دیگر بزرگان خزاعی حاضر در این جنگ گفته‌اند.[۱۷۴]

کارگزاران حکومت علوی

علاوه بر نبردهای نظامی افرادی از این قبیله یار و مددکار علی (ع) در امر امارت و کارپردازی‌های آن حضرت در امور سیاسی و اجتماعی بودند. از جمله این کارگزاران، سعد بن حارث خزاعی است که حضرت او را به کارگزاری آذربایجان گماشت. وی همچنین مدتی عهده‌دار مسئولیت «شرطة الخمیس» بود. [۱۷۵] سلیمان بن صرد خزاعی هم عامل حضرت بر جَبُّل بود. حضرت در نامه‌ای خطاب به او که در جبل بود از وی خواستند تا پس از پرداخت حق صاحبان حق از بیت‌المال جبل، باقیمانده آن را به کوفه بفرستد.[۱۷۶] عبدالرحمن بن ابزی خزاعی نیز بنا به اعتمادی که حضرت بدو داشت، پس از بازگشت از صفین عهده‌دار امارت خراسان گردید.[۱۷۷] از عبدالرحمن بن بدیل خزاعی نیز به عنوان یکی از کارگزاران علی (ع) یاد شده است. بنا بر نقل منابع، حضرت او را در سال ۳۶ هجری به هنگام حرکت از مدینه به سوی عراق به استانداری سرزمین ماهان (دینور و نهاوند) اعزام کرد[۱۷۸][۱۷۹]

علاوه بر جنگ‌ها و مددکاری خزاعه در امر کارگزاری، شهادت بسیاری از مردم قبیله خزاعه در مدینه در سال ۴۰ قمری، در جریان غارات معاویه و در پی حمله بُسر بن أرطاة عامری (از امرای معاویه) به این شهر از دیگر مواضعی است که از خزاعه در ایام خلافت امیرالمؤمنین (ع) نامی به میان آمده است.[۱۸۰]

خزاعه و نقش آفرینی در قیام عاشورا

از حضور خزاعه در واقعه عاشورا خبر چندانی منتشر نشده است. حضور شیعیان کوفه -از جمله خزاعیان- پس از آگاهی از عدم بیعت امام حسین (ع) و آمدنشان به عراق، در خانه سلیمان بن صرد و نوشتن نامه به آن حضرت و درخواست از ایشان جهت آمدن به کوفه و در دست گرفتن رهبری شیعیان[۱۸۱] و نیز گزارشاتی از حضور خزاعیان در قیام مسلم بن عقیل و نیز مشارکت هر چند اندک آنان در حماسه کربلا معدود گزارشاتی است که به نقش خزاعه در این واقعه عظیم پرداخته است.[۱۸۲] اما آنچه مشهود است این است که خزاعیان نیز در جریان واقعه کربلا و در هر دو سوی میدان، نقشی بیشتر و پر رنگ‌تر از دیگر قبایل ایفا نکردند. به طوری که در میان شهدای کربلا، تنها نسبت یک تن از آنها خزاعی عنوان شده و آن هم، سعد بن حارث خزاعی –از فرمانداران علی (ع)- است.[۱۸۳] در سپاه اموی نیز منابع تنها به ذکر نام فردی به نام عبدالرحمن بن ابزی خزاعی در کربلا اشاره کرده آورده‌اند که مختار در پی تعقیب حاضران در کربلا به وی دست یافت. نقل است که او در پاسخ به پرسش مختار که آیا علیه حضرت جنگیده است یا نه؟ تنها حضور خود در کربلا را تأیید و از پذیرش جنگ با امام حسین (ع) امتناع کرد[۱۸۴][۱۸۵]

خزاعیان و قیام توابین

شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین (ع) شیعیان را سخت تکان داد و آنان را از یاری نکردن امام (ع) پشیمان ساخت؛ از این‌رو وسیله‌ای نمی‌یافتند تا این کوتاهی را بپوشانند و از این گناه بزرگ، نزد خدا توبه کنند مگر خونخواهی امام حسین (ع). پس به خروش آمدند و از میان خود پنج نفر از جمله سلیمان بن صرد خزاعی را به رهبری خود برگزیدند.[۱۸۶] آنان پس از اجتماع در خانه سلیمان، ضمن بیعت با او، آمادگی خود را جهت خونخواهی سید و سالار شهیدان (ع) اعلام نمودند.[۱۸۷] سلیمان بن صرد خزاعی همراه با چهار هزار نفر از توابین در عین الورده به جنگ با سپاهیان شام رفت و در این نبرد نابرابر، همراه با بسیاری از توابین به شهادت رسید.[۱۸۸]

خزاعه و نقش‌آفرینی در دیگر حوادث بزرگ صدر اسلام

از دیگر حوادثی است که خزاعیان در آن نقشی برجسته داشتند می‌توان به حضور آنان در قیام حجر بن عدی کندی همراه با دیگر قبایل یمنی در سال ۵۱ قمری اشاره کرد.[۱۸۹] اما از حضور خزاعه در قیام مختار گزارشی در دست نیست. آنان همچنین در نبرد با قیام موسی بن عبدالله خازمی به حمایت از بنی‌امیه برخاستند[۱۹۰] و در یورش ابوحمزه خارجی به مدینه در سال ۱۳۰ قمری، وی را راهنمایی کردند؛ از این‌رو، قریش، این قبیله را به تبانی با حروریه (گروهی از خوارج) متهم کرد.[۱۹۱]

خزاعه و جنبش عباسیان

مروری بر زندگی رجال برجستۀ دولت عباسی نشان می‌دهد که خزاعیان و موالییان آنها نقش مهمی در روی کار آمدن عباسیان داشتند. دلیل آن را هم باید در هاشمی بودن بنی‌عباس و هم‌پیمانی دیرینه خزاعیان با بنی‌هاشم جستجو کرد. سلیمان بن کثیر خزاعی از بزرگترین داعیان عباسی در خراسان بود که مردم را به بنی‌هاشم دعوت کرد.[۱۹۲] سلیمان بن کثیر آغازگر قیام خراسان بر ضد امویان در سال ۱۱۱ هجری بود. بعدها بکیر بن ماهان پا به عرصه میدان نهاد و همو بود که وقت مرگ، ابوسلمه خلال را جانشین خود کرد.[۱۹۳] نویسندۀ شیعی کتاب اخبار الدولة العباسیه در اثر خود، از چهره‌های بسیاری از بنی‌خزاعه نام برده است که در صفوف سپاهیان ابومسلم حضور داشتند[۱۹۴] این کتاب به عنوان یک منبع شاخص، کاملاً نشانگر آن است که خزاعیان در صفوف اصلی جنبش عباسیان به عنوان یک جنبش‌هاشمی و شیعی در آن برهه، بوده‌اند. او در وصف این حضور به صراحت گفته: "وكان اول من وافي ابامسلم رجال خزاعه لقربهم منه، فانضم اليه منهم خمسة وعشرون، و من طي ستة رجال ومن تميم اثناعشر رجلا".[۱۹۵] نقش بنیادین این قبیله در قیام بنی‌عباس به قدری روشن و برجسته بود که نصر بن سیار -کارگزار امویان در خراسان- در طرح خود در حمله به حامیان عباسی، نخستین مکانی را که شایسته حمله دید، محله خزاعه بود. [۱۹۶]

مروری بر شخصیت‌های برجسته دولت عباسی حاکی از آن است که خزاعیان جایگاه ویژه‌ای در این دولت داشته‌اند و دست کم تا یک صد سال بعد مناصب مهمی را به خود اختصاص داده بودند. ضمن اینکه به این امر نیز باید توجه داشت که طاهریان خراسان از موالیان خزاعه بودند و این نیز نشانی دیگر از همراهی آنان با عباسیان از زمان انقلاب عباسی در خراسان دارد.[۱۹۷]

خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران

درباره آمدن خزاعیان به ایران، تاریخ معینی نمی‌شناسیم اما می‌دانیم که شمار زیادی از آنان در اواخر قرن اول در خراسان بوده و در جریان قیام عباسیان نقش فعال داشته‌اند. اجمالاً می‌توان گفت که در قرن پنجم و ششم به جز خاندان‌های متعلق به سادات، چند خاندان عرب شیعه در این زمان در خراسان و ری بودند که یکی از آنها خزاعی و دیگری عجلی است که جماعتی از علما و فضلای شیعه وابسته به این دو خاندان هستند. شاید مهم‌ترین سند ما برای حضور اینان در این دیار، کتاب الفهرست منتجب الدین و برخی از آثار رجالی اسناد روایات و تواریخ محلی است.

از خاندان‌های مشهور شیعی خزاعی که در ایران حضور داشتند می‌توان به خاندان دعبل بن علی خزاعی که نسب از عبدالله بن بدیل بن ورقاء[۱۹۸] -صحابی گرانقدر رسول خدا (ص) و یار مخلص علی (ع) و شهید در صفین- می‌بردند، اشاره کرد. خاندان خزاعی نیشابور و ری هم که مؤلف تاریخ بیهق از آنان تحت عنوان بدیلیان بیهق یاد کرده نیز از دیگر خاندان‌های شیعی معروف در ایران بوده‌اند که نسب از عبدالله بن بدیل می‌بردند. [۱۹۹]

اعلام و رجال خزاعه

از رجال و مشاهیر بسیار خزاعه در جاهلیت و اسلام علاوه بر چهره‌های ممتاز و بزرگی همچون بُدیل بن وَرقاء،[۲۰۰] عبداللّه بن بدیل، [۲۰۱] عمرو بن حَمِق خزاعی،[۲۰۲]سلیمان بن صُرَد خزاعی[۲۰۳] و دِعْبِل خزاعی –شاعر بنام شیعی و معاصر با دوران امامت امام رضا (ع)-[۲۰۴] که همگی در زمره اصحاب پیامبر اکرم و ائمه (ع) قرار داشتند، می‌توان به نام قیس بن منقذ بن عمرو معروف به ابن الحُدادیَه،[۲۰۵] امیة بن خلف خزاعی،[۲۰۶] مطرود بن کعب خزاعی -از شعرای جاهلی-[۲۰۷] و کرْز بن عَلقَمه بن هلال خزاعی که در جریان هجرت رسول اکرم (ص)، رد پای آن حضرت را تا غار ثور دنبال کرد، [۲۰۸] ابورُمح عمیر بن مالک بن حنظل خزاعی –از شعرای مخضرم و صاحب اشعار بسیار در رثای امام حسین (ع)-[۲۰۹] عمیر بن عبدعمرو ملقب به «ذوالشمالین» -از اصحاب و شرکت کنندگان در جنگ بدر-[۲۱۰] ابوحدرد سلامة بن عمیر اسلمی -نخستین شهید جنگ احد-[۲۱۱] کُثَیِّر بن عبدالرحمن -از أساطین و بزرگان شعر اسلامی در عصر خود-[۲۱۲] و مالک بن هیثم و سلیمان بن کَثیر از نُقباء بنی‌العبّاس[۲۱۳] اشاره کرد. [۲۱۴] جویریه بنت الحارث –همسر نبی مکرم اسلام (ص)- [۲۱۵] عاتکه دختر خالد بن خُلَیف معروف به امّ‌مُعبد خزاعی –از صحابیات بنام خزاعه-[۲۱۶] و همسرش اَکثَم بن جَوْن خزاعی صحابی رسول خدا (ص)،[۲۱۷] عمران بن حصین –از اصحاب پیامبر (ص)- [۲۱۸] ابوبرزه اسلمی –از اصحاب-[۲۱۹] ابوالشیص محمد بن علی بن عبداللّه بن رزین خزاعی -شاعر عرب و از خویشاوندان دعبل-[۲۲۰]احمد بن نصر خزاعی، محدث و از اشراف بغداد و نوه مالک بن هیثم (از نخستین نقبای دعوت عباسی) که بر واثق خلیفه عباسی خروج کرد[۲۲۱] و محمد بن عبدالرحمان معروف به «شیخ خزاعی» که در اندلس بر خلیفه عبدالرحمان الناصر شورش کرد،[۲۲۲] نیز از دیگر چهره‌های شاخص و ممتاز خزاعی به شمار رفته‌اند.

منابع

پانویس

  1. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۱۱۶؛ قلقشندی، نهایة العرب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج‌۱، ص۳۳۸.
  2. ابن‌حزم، جمهرة الانساب العرب، ص۷.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۸، ص۷۰.
  4. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۱۶؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.
  5. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.
  6. فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۱۲۰.
  8. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.
  9. ر. ک. احمد امین؛ پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، جلد اول، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و...
  10. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.
  11. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹
  12. خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۱۶.
  13. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۹۰ به بعد؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴
  14. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۵۵-۳۶۲؛ قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ص۹۹.
  15. محمد شراب، المعالم الأثیره فی السنة و السیره، ص۱۰۸؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۳۸.
  16. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۳ـ۲۳۲.
  17. فصلنامه علمی ترویجی میقات حج، مقاله قبیله خزاعه و نقش سیاسی ـ اجتماعی آن در آغاز گسترش اسلام، نویسندگان: زهرا حسین هاشمی، اصغر منتظر القائم، فرشته بوسعیدی
  18. یعقوبی، البلدان، ص۹۴.
  19. احمدعلی، عرب کهن در آستانه بعثت، ص۲۶۴.
  20. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۴ ذیل واژه «یین».
  21. حموی، معجم البلدان، ترجمه علی‌نقی منزوی، ج۸، ص۳۹۶.
  22. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۵۵-۳۶۲؛ قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۰۲، ص۹۹.
  23. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۳۲۹.
  24. یعقوبی، البلدان، ص۵۰.
  25. قلقشندی، قلائد الجمان فی‌التعریف بقبائل عرب الزمان، ج۱، ص۹۹.
  26. مرزوقی، الازمنة و الامکنه، ج۱۴، ص۱۵۴.
  27. عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی قبائل العربیة و رجالها، ج۱، ص۱۲۳.
  28. یعقوبی، البلدان، ص۴۴-۴۵.
  29. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۱۴۸-۱۵۰.
  30. خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۲۵۲-۲۵۳.
  31. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۱۷ و ۱۱۹؛ عبدالحلیم، الاباضیه فی مصر و المغرب، ۳۹-۴۰
  32. ربیعه همان لحیّ است. و فرزند او عمر نخستین کسی بود که با تحریف دین حنیف ابراهیم (ع)، بت پرستی را در مکه رواج داد. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۸.
  33. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۱۶.
  34. خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۱۶.
  35. ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۱، ص۲۴۵
  36. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۹۰ به بعد؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴
  37. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۲.
  38. رک. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱،ص۵۹
  39. ابن کلبی، الاصنام، ص۸
  40. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۵۶.
  41. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۵۶
  42. عرفان حمور، مواسم العرب، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴.
  43. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۶۰
  44. دانشنامه جهان اسلام، مدخل خزاعه، ستار عودی، ج۱۵، ص۴۴۹.
  45. بیشتر مورخان بر این باورند که تسلط قصی بر مکه و اخراج خزاعه از حرم الهی در دوران حکومت منذر اول پسر نعمان در حیره و سلطنت بهرام گور ساسانی در حدود ۴۳۵ تا ۴۴۰ میلادی رخ داده است. حمّور، مواسم العرب، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۶.
  46. در بین راویان درباره چگونگی قرار گرفتن مکه در اختیار قُصَّی بن کلاب اختلاف نظر است. برخی معتقدند قصی بن کلاب، با دختر حلیل -آخرین امیر خُزاعی مکه- ازدواج کرد. پس از مرگ حلیل، قصی با این اعتقاد که او به ادارة امور کعبه و فرمانروایی مکه از خزاعه و بنی‌بکر سزاوارتر است، با عده‌ای از قریشیان و فرزندان کنانه گفت‌وگو کرد و آنها را برای بیرون کردن خزاعه و بنی‌بکر از مکه به همکاری فراخواند. (حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۶۱) برخی نیز روایت کرده‌اند که پس از مرگ حُلیل، قصی بن کلاب امور کعبه را از ابوغبشان به یک خمره شراب و یک عود خرید. با شورش خزاعی‌های مخالف، جنگی سخت بین خزاعیان و قریش در محلی به نام مُفَجر درگرفت. سرانجام دو طرف ندای صلح سر دادند و شخصی از مردم عرب به نام یَعمُر بن عوف بن کعب بن لیث بن بکر بن عبد مناة بن کنانه را به داوری برگزیدند. او چنان رأی داد که قصی در امور مکه و کعبه از خزاعه شایسته‌تر است. (ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۶۳) بر اساس برخی روایات که درست‌تر به نظر می‌رسد، قصی، حبّی دختر حلیل را به زنی گرفت و از او دارای فرزند شد، حلیل هنگام مرگ، قصی را وصی خود قرار داد و او را در ادارة امور مکه از خزاعه سزاوارتر دانست. (یعقوبی، تاریخ، ج‌۱، ص۱۹۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص۵۶)
  47. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱،ص۱۰۳؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰.
  48. ابن‌اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۲۰؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۱-۲۱۲.
  49. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰-۷۱
  50. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۳-۱۴؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۹؛ ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۱۲۵.
  51. ابن‌کلبی، الاصنام، صص۵۷ و۸۸.
  52. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، صص۷۹ـ۴۹.
  53. اندلسی، جمهرة انساب العرب ص۴۹۴.
  54. ابن‌کلبی، الاصنام، ص۳۴.
  55. فاکهی، اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، ج‌۵، ص۲۰۷.
  56. فاکهی، اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، ج‌۵، ص۱۵۶.
  57. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص۱۴۸.
  58. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۳۹۲
  59. یاقوت حموی، معجم البلدان، ترجمه علی‌نقی منزوی، ج‌۲، ص۴۰۷
  60. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۶؛ ابن‌حبیب، المحبّر، ص۲۴۶.
  61. اصغر منتظرالقائم و زهرا حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۹۳-۹۴.
  62. ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۰۸.
  63. احمد پاکتچی، ازد پیش از اسلام، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۲۵-۲۶.
  64. ابن‌قتیبه، المعارف، ص۶۱۶.
  65. بلاذری، انساب الاشراف، ج‌۱، ص۵۵۳.
  66. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱،ص۹۸ و ۱۰۰.
  67. عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۱،ص۴۳۲-۴۳۵.
  68. خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۴۳و۵۰.
  69. ابن‌ندیم، الفهرست، ص۱۰۸.
  70. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
  71. ابن‌حبیب، المُحَبَّر، ص۴۷۵؛ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۷۹ـ ۸۰؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۵۰ـ۲۵۱.
  72. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.
  73. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص۱۰۲.
  74. هرچند این همراهی به واسطه نابرابر بودن نیروهایشان در برابر لشکر عظیم ابرهه در عمل به جنگی ختم نشد.
  75. ازرقی، اخبار مکه شرفها‌ الله تعالی و ما جاء فیها من الآثار، ج‌۱، ص۹۴؛ ابن‌فهد، إتحاف الوری بأخبار أم القری، ج‌۲، ص۳۴.
  76. ابن‌اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۷۷؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۷.
  77. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.
  78. واقدی، المغازی، ج‌۱، ص۱۵۵
  79. ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج‌۲، ص۲۳
  80. ابن‌حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۲۴۱؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۳۰۴.
  81. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸.
  82. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۰۴-۶۰۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۳۵.
  83. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۲۶-۲۳۲؛ واقدی، مغازی، ترجمه محمود مهدی دامغانی، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۷.
  84. شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۳، ص۲۵.
  85. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۴؛ شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۳، ص۳۵.
  86. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۱.
  87. خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۵۲-۵۳.
  88. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۰
  89. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۴.
  90. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۳۹.
  91. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۲۲.
  92. واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۸۳-۵۸۴.
  93. واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۱-۵۹۲.
  94. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۱.
  95. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۷۸-۲۷۹.
  96. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۳.
  97. ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۴، صص۲۸۶ـ۲۸۵
  98. اصغر منتظرالقائم و زهرا حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۱۲-۱۱۵.
  99. منتظرالقائم، تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، ص۲۰۳.
  100. واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۸-۷۰۰. نیز ر. ک. محمد بن یوسف شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج‌۵، ص۱۲۱.
  101. واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۶۶۱.
  102. فصلنامه علمی ترویجی میقات حج، مقاله قبیله خزاعه و نقش سیاسی ـ اجتماعی آن در آغاز گسترش اسلام، نویسندگان: زهرا حسین هاشمی، اصغر منتظر القائم، فرشته بوسعیدی.
  103. طبرسی، اعلام الوری، ج‌۱، ص۲۱۵.
  104. واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۸۳-۷۸۶.
  105. واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۸۹.
  106. واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۰ـ۷۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۳۱ـ۳۳، ۳۶ـ۳۷؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۴ـ۴۵.
  107. واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۷۹۹.
  108. واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۰.
  109. مقریزی، الامتاع الأسماع بما للنبی من احوال و الاموال الحفدة و المتاع، ج‌۸، ص۳۸۵.
  110. واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۱۹.
  111. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۱؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۶۸۸.
  112. واقدی، المغازی، ج‌۲، ص۸۰.
  113. واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۹؛ بحشل، تاریخ واسط، ص۱۶۴؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶ـ۵۸.
  114. ابن‌عبدالبرّ، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۵.
  115. نام قریه‌ای است در شانزده فرسخی مدینه.
  116. واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۹۹۰.
  117. واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۸۹۶.
  118. واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۹۲۳.
  119. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۰.
  120. واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۳؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۸.
  121. حرفوش، قبیلة خزاعة فی الجاهلیة و الاسلام، ص۱۱۷.
  122. رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.
  123. شیخ مفید، الجمل، ص۴۳.
  124. ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۳، ص۲۲۲.
  125. ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۴۶۵.
  126. اصغر منتظرالقائم و زهرا حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۲۷-۱۲۹.
  127. ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۴۶۵.
  128. ابن‌عماد حنبلی دمشقی، شذرات الذهب، ج۱، ص۲۴۹.
  129. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۴؛ ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۳۱۴.
  130. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۲۴۱؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.
  131. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۸۹؛ ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۱، ص۴۱۰.
  132. نمیری، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۸۱.
  133. مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۹۷.
  134. نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۵۶، ص۷۷.
  135. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۲۷.
  136. اصغر منتظر القائم، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (ع)، ص۱۸۷.
  137. شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۴.
  138. شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۸-۱۰۹.
  139. شیخ مفید، الجمل، ص۱۰۸-۱۰۹.
  140. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۲.
  141. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.
  142. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۴-۳۰۵.
  143. یعقوبی، البلدان، ص۵۰.
  144. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۴.
  145. ابن‌خلدون، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب، ج۱، ص۵۴۸.
  146. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۲۰۱.
  147. مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۹۷.
  148. محمد حسن رجبی، کوفه و نقش آن در قرون اسلامی، ص۱۸۵.
  149. شیخ مفید، الجمل، ص۳۲۰.
  150. شیخ مفید، الجمل، ص۵۰.
  151. دینوری، اخبار الطوال، ص۱۴۷.
  152. ابن‌مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۴۷۴.
  153. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۸.
  154. ر. ک. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۸ و ابن‌مسکویه، تجارب الامم فی تعاقب الهم، ج۱، ص۵۰۴.
  155. دینوری، اخبار الطوال، ص۱۵۱.
  156. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۳۲.
  157. اصغر منتظرالقائم و زهرا حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۴۶-۱۴۹.
  158. عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۳۹.
  159. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۳۳.
  160. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵.
  161. بنگرید: یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۷.
  162. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵ و ۲۰۸.
  163. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۵.
  164. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۸۱.
  165. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۵.
  166. ر. ک. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ج۴، ص۲۴۵-۲۴۶؛ دینوری، اخبار الطوال، ص۱۷۵-۱۷۶.
  167. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۷.
  168. شیخ مفید، الجمل، ص۵۰. ؛ شیخ طوسی، رجال، ص۴۹.
  169. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۸۲.
  170. ابراهیم بیضون، رفتارشناسی امام علی (ع) در آیینه تاریخ، ص۸۶.
  171. ر. ک. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۰۷.
  172. ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ج۲، ص۳۹.
  173. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۵.
  174. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۷۳.
  175. مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۱۲.
  176. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۶.
  177. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۵.
  178. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۴۸.
  179. اصغر منتظرالقائم و زهرا حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۴۳-۱۴۵.
  180. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۱۱.
  181. ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۷-۸.
  182. اصغر منتظرالقائم و زهرا حسین هاشمی، نقش قبیله خزاعه در تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تا سال ۲۶۰ قمری، ص۱۷۹.
  183. در میان شهدای کربلا تنها یک تن از آنها به خزاعه منتسب شده است و آن هم سعد بن حارث خزاعی –از فرمانداران علی (ع)- است. سماوی، ابصار العین، ص۹۶.
  184. دینوری، اخبار الطوال، ص۲۹۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۵.
  185. بلاذری از عبدالرحمن بن ابزی خزاعی در شمار کارگزاران و افراد مورد اعتماد علی (ع) یاد کرده است. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۵.
  186. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۱۰.
  187. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۵۲-۵۶۰.
  188. دینوری، اخبار الطوال، ص۲۹۸.
  189. رجوع کنید به محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۶۱.
  190. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۴۰۶-۴۰۷.
  191. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۳۹؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۷، ص۳۹۳ـ۳۹۵.
  192. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۹.
  193. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۹.
  194. اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۲۰..در این صفحه در میان اسامی هفتاد نفر از دعات آنان در بلاد مختلف، نام ده نفر از خزاعه دیده می‌شود.
  195. اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۷۴، و بنگرید به ابن‌حبیب، المحبر، ص۴۶۵ که خزاعیان از میان نقبای عباسیان را می‌تواند در آنجا ملاحظه کرد.
  196. اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۷۵.
  197. رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.
  198. نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۶۱.
  199. رسول جعفریان، خزاعی‌ها و نقش آنان در تشیع ایران.
  200. شیخ طوسی، رجال، ص۲۹.
  201. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۹؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۱۵۰.
  202. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۱۶.
  203. شیخ طوسی، رجال، ص۴.
  204. رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۲۰ـ۱۸۶.
  205. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۲، ص۲۷۱؛ ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۱۲۳.
  206. عبدالقادر حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة و الاسلام، ص۱۳۷.
  207. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۳.
  208. ابن‌کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۴.
  209. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۲۵-۱۲۶؛ دانشنامه امام حسین (ع)، ج۱۰، ص۲۱۷.
  210. ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج‌۲، ص۲۳
  211. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۱؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۳۰۴.
  212. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۶-۷.
  213. دینوری، اخبار الطوال، ص۳۳۷؛ اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۱۶.
  214. موسوعه عربیه، مقاله خزاعه، عامر الأحمدی.
  215. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵.
  216. ابن‌حبیب، المُحَبَّر، ص۴۱۰.
  217. ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۱۳۳.
  218. ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۷۷۸.
  219. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، س۳۴۱.
  220. ابن‌کثیر؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۳۸.
  221. رجوع کنید به محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۹، ص۱۳۵ـ۱۳۸؛ خطیب بغدادی، ج۶، ص۳۹۷ـ۴۰۵؛ نیز رجوع کنید به اخبار الدولة العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، ص۲۰۲ و ۲۱۶.
  222. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۶، ص۱۹۰.