آیه صادقین در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
[[آیه]] ۱۱۹ [[سوره توبه]] که در آن به همراهی با صادقین [[فرمان]] داده شده، معروف به '''آیه صادقین''' است. از منظر [[مفسران شیعه]] و برخی [[مفسران اهل سنت]] همچون [[فخر رازی]]، [[امر]] مطلق [[الهی]] به کون با [[صادقان]] به معنای امر به تمسک به آنان و [[اطاعت]] از آنان است. چنین امری به [[حکم عقل]] مساوی با عصمت صادقین است. با این حال از منظر مفسران شیعه، با توجه به سیاق آیه، مفهوم [[صادقین]] و [[نص]] [[روایات]]، مصداق صادقین تنهااهل‌بیت{{ع}} هستند. با این وجود مفسران اهل سنت دیدگاه دیگری داشته و حتی امثال فخررازی نیز که [[معتقد]] به [[عصمت]] صادقان شده است، بر این [[باور]] است که شخص [[معصوم]] در خارج وجود ندارد. از اینجا روشن می‌شود که مهمترین دلالت آیه مذکور، عصمت صادقین است.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> این آیه، [[آیه صادقین]] نامگذاری شده است و یکی از [[آیات]] متعدّد مربوط به [[ولایت]] و [[امامت]] و [[عصمت حضرت علی]]{{ع}} و یازده فرزندش{{عم}} می‌باشد. [[خداوند]] در این [[آیه شریفه]]، که مخاطب آن [[مؤمنین]] و مسلمانان هستند، به آنها دو دستور می‌دهد:
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> این آیه، آیه صادقین نامگذاری شده است و یکی از [[آیات]] متعدّد مربوط به [[ولایت]] و [[امامت]] و [[عصمت حضرت علی]]{{ع}} و یازده فرزندش{{عم}} می‌باشد. [[خداوند]] در این [[آیه شریفه]]، که مخاطب آن [[مؤمنین]] و [[مسلمانان]] هستند، به آنها دو دستور می‌دهد:


نخست اینکه، مسلمانان [[تقوای الهی]] را پیشه کنند. تقوایی که بالاترین سرمایه محسوب می‌شود. تقوایی که [[میزان]] [[قرب]] الی اللَّه است و هر چه سالک الی اللَّه درجه عالی‌تری از [[تقوی]] داشته باشد به خداوند نزدیکتر می‌شود و هر چه کمتر باشد از خداوند دورتر می‌شود. در آیه ۱۳ [[سوره حجرات]] می‌خوانیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. تقوایی که در آیه ۶۳ [[سوره مریم]] جواز ورود به [[بهشت]] شمرده شده است: {{متن قرآن|تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا}}<ref>«این همان بهشتی است که ما از بندگان خویش به کسانی که پرهیزگارند به میراث می‌دهیم» سوره مریم، آیه ۶۳.</ref>. [[تقوا]] که از دیدگاه [[اسلام]] این قدر [[ارزش]] دارد، به معنای آن حالت خدا ترسی درونی است که [[انسان]] را در مقابل [[گناه]] کنترل می‌کند و نیازی به کنترل کننده خارجی ندارد.
نخست اینکه، مسلمانان [[تقوای الهی]] را پیشه کنند. تقوایی که بالاترین سرمایه محسوب می‌شود. تقوایی که [[میزان]] [[قرب]] الی اللَّه است و هر چه سالک الی اللَّه درجه عالی‌تری از [[تقوی]] داشته باشد به خداوند نزدیکتر می‌شود و هر چه کمتر باشد از خداوند دورتر می‌شود. در آیه ۱۳ [[سوره حجرات]] می‌خوانیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. تقوایی که در [[آیه]] ۶۳ [[سوره مریم]] جواز ورود به [[بهشت]] شمرده شده است: {{متن قرآن|تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا}}<ref>«این همان بهشتی است که ما از بندگان خویش به کسانی که پرهیزگارند به میراث می‌دهیم» سوره مریم، آیه ۶۳.</ref>. [[تقوا]] که از دیدگاه [[اسلام]] این قدر [[ارزش]] دارد، به معنای آن حالت خدا ترسی درونی است که [[انسان]] را در مقابل [[گناه]] کنترل می‌کند و نیازی به کنترل کننده خارجی ندارد.


دومین دستوری که [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[مؤمنان]] می‌کند اینکه: همراه [[صادقین]] ([[راستگویان]]) باشید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| آیات ولایت در قرآن]]، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷.</ref>.
دومین دستوری که [[خداوند]] در این آیه به [[مؤمنان]] می‌کند اینکه: همراه [[صادقین]] ([[راستگویان]]) باشید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| آیات ولایت در قرآن]]، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷.</ref>.


== شأن نزول آیه ==
== شأن نزول آیه ==
{{اصلی|شأن نزول آیه صادقین}}
{{اصلی|شأن نزول آیه صادقین}}
[[خداوند]] در [[آیه]] ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>، ای کسانی که به [[آیین اسلام]] [[ایمان]] آورده‌اید، از [[مخالفت]] با [[دستورات]] خداوند بپرهیزید و با [[صادقین]] همراه باشید [از صادیقین [[پیروی]] کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر [[امامت اهل‌بیت]] {{عم}} [[استدلال]] کرده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱.</ref>.
خداوند در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>، ای کسانی که به [[آیین اسلام]] [[ایمان]] آورده‌اید، از [[مخالفت]] با [[دستورات]] خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین [[پیروی]] کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر [[امامت اهل‌بیت]]{{عم}} [[استدلال]] کرده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۱.</ref>.


این [[آیه]] در سیاق آیات [[جنگ تبوک]] است که طی آن، سه نفر از [[فرمان]] [[رسول خدا]] {{صل}} تخلف کردند و از شرکت در [[جنگ]] خودداری نمودند. آنها سپس [[توبه]] کردند و توبه‌شان پذیرفته شد. در ادامه، [[خداوند]] به [[مؤمنین]] [[دستور]] به [[تقوا]] و همراهی با صادقین می‌دهد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۸۳.</ref>.
این [[آیه]] در سیاق آیاتی است که [[خداوند]] پیرامون متخلفین از [[جنگ تبوک]] (که در سال نهم [[هجرت]] رخ داد، نازل فرموده است. هرچند در جریان این [[غزوه]] هرگز [[جنگی]] واقع نشد، ولی [[برکات]] فراوانی برای [[اسلام]] داشت. از سوی دیگر، شرایط خاص زمانی و مکانی این [[جنگ]]، آن را تبدیل به عرصه‌ای برای دسیسه‌گری و [[فتنه‌انگیزی]] [[منافقین]] در برابر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} کرده بود. جنگ تبوک در فصل تابستان رخ داد و زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} [[فرمان]] اعزام [[لشکر]] را صادر فرمود، بسیاری از منافقین از شرکت در جنگ و حتی کمک تدارکاتی به [[رزمندگان]] سر باز زدند. بدین ترتیب، [[ارتش]] اسلام که مرکب از ده هزار سواره و بیست هزار نفر پیاده بود، شرایط بسیار [[سختی]] را در طی ۶۰۰ کیلومتر راه تا سرحدّات [[شام]] پشت سر گذاشت؛ به حدی که به {{عربی|جَيْشُ الْعُسْرَة}} (لشکر [[مشکلات]]) معروف شد. همان‌طور که در [[برهان]] [[رؤیت]] [[اعمال]] اشاره شد، منافقین در این جنگ موقعیت را برای [[شایعه‌پراکنی]] و سم‌پاشی بر علیه پیامبر اکرم {{صل}} و [[یاران]] صادقش مناسب دیدند و تا آنجا که در توان داشتند، سعی در [[تخریب]] [[شخصیت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} و تضعیف روحیه لشکر اسلام نمودند.  


== معناشناسی [[صادقین]] ==
با [[نزول آیات]] [[سوره برائت]] و افشای نقشه‌های شوم منافقین و [[وعده]] [[عذاب الهی]] به متخلفین از جنگ و [[فرامین]] [[رسول خدا]] {{صل}}، سه نفر<ref>آن سه نفر کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیة بودند (تفسیر نور الثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ ﻫ.ق)، ج۲، ص۲۷۸، حدیث ۳۹۰).</ref> از [[مسلمانان]] که [[فریب]] منافقین را خورده بودند و به بهانه‌های واهی از حضور در لشکر اسلام و [[تبعیّت]] از رسول اکرم {{صل}} سر باز زده بودند، [[توبه]] کردند. آنها چون به جبهه نرفته بودند، خود را به ستون‌های [[مسجد]] بستند و قسم خوردند که خود را باز نکنند تا رسول خدا {{صل}} به دست خود آنان را باز کند. پیامبر {{صل}} نیز امر آنان را به خداوند واگذار کرد و بالاخره بعد از ۵۰ [[روز]] [[تحمل سختی‌ها]]، [[توبه]] آنان<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ * وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}} «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است * و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷-۱۱۸.</ref> پذیرفته شد.
=== معناشناسی صدق ===
 
در این سیاق است که [[خداوند]] به همه [[مؤمنین]] امر می‌کند که اگر می‌خواهید گرفتار وساوس [[منافقین]] و [[شیاطین]] جنّی و انسی نشوید، [[تقوای الهی]] را [[حفظ]] کنید. همان‌گونه که اشاره شد، [[تقوا]] یعنی در نظر داشتن دائمی خداوند و [[فرامین]] او در [[زندگی]] و عدم [[غفلت]] از او حتی برای یک لحظه، و اینکه فرد خود را در حصار ملکه تقوا و خویشتن‎داری، از [[شرّ]] [[شیطان]] و نفس اماره در [[امان]] نگاه دارد. با این توضیحات، طبعاً این سؤال پیش می‌آید که راه و رسم پیشه کردن تقوا و حفظ حریم [[بندگی]] چیست؟ خداوند در ادامه [[آیه]] و در پاسخ به این سؤال مقدر می‌فرماید: {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}. یعنی [[همراهی]] و [[اسوه]] قرار دادن [[صادقان]]، شما را از افتادن در ورطه [[پیروی]] از شیطان [[نجات]] می‌دهد.
 
نکته مهمی که از سیاق آیات قبل قابل برداشت است آنکه [[حفظ]] [[تقوا]] در [[جنگ]] رو در رو با [[کفر]]، کار چندان مشکلی نیست؛ زیرا [[کافر]] در فرهنگ دینی تعریف مشخصی دارد و در این جبهه [[مسلمانان]] کمتر دچار [[خطا]] می‌شوند؛ خصوصاً آنکه [[ایمان]] به [[رسالت پیامبر]] اکرم {{صل}} و آسمانی بودن [[فرامین]] حضرتش، جزو ارکان دین است و کسی نمی‌تواند شهادت به توحید بدهد ولی [[رسالت]] حضرتش را نپذیرد؛ لذا کسی که در جنگ علنی برابر [[رسول خدا]] {{صل}} قرار می‌گرفت، کافر بود. ولی در سال‌های پایانی [[عمر]] حضرت، بیشترین خطر برای مسلمانان از جانب مکرهای پیچیده [[حزب]] [[نفاق]] بود که از یک سو، در ظاهر ابراز ارادت و [[وفاداری]] به [[پیامبر]] {{صل}} می‌نمودند و از سوی دیگر، در صدد [[منحرف]] کردن [[اسلام]] بعد از رحلت حضرتش بودند. آنها با یک [[برنامه‌ریزی]] دقیق، در صدد شکستن حریم [[ولایت]] [[نبوی]] و به طریق اوّلی، [[اوصیاء]] تعریف شده بعد از حضرتش بودند. به همین دلیل، [[خداوند]] راه و رسم حفظ حریم ولایت خود را در معیّت نه فقط شخص [[رسول اکرم]] {{صل}}، بلکه اوصیاء طاهرینش {{عم}}، با عنوان عام "[[صادقین]]" برمی‌شمارد.
 
ناگفته نماند که عمده [[آیات]] [[سوره توبه]] در اواخر عمر [[مبارک]] رسول خدا {{صل}} و در [[جنگ تبوک]] نازل شد. بیشترین آیات این [[سوره]] درباره اهداف حزب نفاق و نقشه‌های شوم آنان است و در چنین فضایی است که خداوند تنها راه [[نجات]] از مکائد و فتنه‌های [[شیطانی]] این گروه را در تمسک به حریم ولایت بیان می‌دارد؛ چنان که آیات {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> و {{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> به طور خاص به معرفی [[مقام ولایت]] بعد از [[پیامبر]] {{صل}} و تأکید بر ملازمت و [[تبعیّت]] از آنان می‌پردازد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۸۹.</ref>.
 
== معناشناسی صادقین ==
=== معناشناسی [[صدق]] ===
==== صدق در لغت ====
==== صدق در لغت ====
{{اصلی|صدق}}
{{اصلی|صدق}}
[[صدق]] در لغت به معنای مطابقت [[حکم]] با واقع است<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.</ref>. ابن منظور «صدق» را نقطه مقابل [[کذب]] دانسته و از ابن درستویه نقل نموده است که «صدق» به همه اوصاف پسندیده اطلاق می‌شود. [[خلیل]] نیز گفته است: «[[صدق]] به کامل هر چیزی اطلاق می‌شود»<ref>لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۶. {{عربی| الصدق: نقيض الكذب... و إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة... الصدق الكامل من كل شيء}}.</ref>. [[زبیدی]] صدق را حاوی همه اوصاف پسندیده و [[نیکو]] می‌داند<ref>محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری، ج۲۶، ص۱۰. {{عربی|إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة}}.</ref>. راغب در مفردات القرآن می‌گوید: {{عربی|و يعبر عن كل فعل فاضل ظاهرا و باطنا بالصدق، فيضاف إليه ذلك الفعل الذي يوصف به نحو قوله...}}؛ «از هر کار پسندیده‌ای که در ظاهر و [[باطن]] خوب و پسندیده باشد، به صدق تعبیر می‌شود و موصوف آن به صدق اضافه می‌شود»<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۳۷۷.</ref>.
صدق در لغت به معنای مطابقت [[حکم]] با واقع است<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.</ref>. ابن منظور «صدق» را نقطه مقابل [[کذب]] دانسته و از ابن درستویه نقل نموده است که «[[صدق]]» به همه اوصاف پسندیده اطلاق می‌شود. [[خلیل]] نیز گفته است: «صدق به کامل هر چیزی اطلاق می‌شود»<ref>لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۶. {{عربی| الصدق: نقيض الكذب... و إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة... الصدق الكامل من كل شيء}}.</ref>. [[زبیدی]] صدق را حاوی همه اوصاف پسندیده و [[نیکو]] می‌داند<ref>محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری، ج۲۶، ص۱۰. {{عربی|إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة}}.</ref>. راغب در مفردات القرآن می‌گوید: {{عربی|و يعبر عن كل فعل فاضل ظاهرا و باطنا بالصدق، فيضاف إليه ذلك الفعل الذي يوصف به نحو قوله...}}؛ «از هر کار پسندیده‌ای که در ظاهر و [[باطن]] خوب و پسندیده باشد، به صدق تعبیر می‌شود و موصوف آن به صدق اضافه می‌شود»<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۳۷۷.</ref>.


==== صدق در اصطلاح قرآن ====
==== صدق در اصطلاح [[قرآن]] ====
در [[قرآن]] «صدق» صفت اموری قرار گرفته است که علاوه بر سخن و [[کلام]]، به [[رفتار]] و رویه‌های عملی نیز دلالت دارد؛ برای نمونه در [[آیه]] دوم [[سوره یونس]]<ref>{{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ}} «و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند» سوره یونس، آیه ۲.</ref> «صدق» صفت «قدم» قرار گرفته است و در آیه ۹۳ سوره یونس<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ}} «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم» سوره یونس، آیه ۹۳.</ref>، «صدق» صفت «جایگاه» قرار گرفته است..<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۳۲.</ref>.
در قرآن «صدق» صفت اموری قرار گرفته است که علاوه بر سخن و [[کلام]]، به [[رفتار]] و رویه‌های عملی نیز دلالت دارد؛ برای نمونه در [[آیه]] دوم [[سوره یونس]]<ref>{{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ}} «و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند» سوره یونس، آیه ۲.</ref> «صدق» صفت «قدم» قرار گرفته است و در آیه ۹۳ سوره یونس<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ}} «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم» سوره یونس، آیه ۹۳.</ref>، «صدق» صفت «جایگاه» قرار گرفته است<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص۲۳۲.</ref>.


در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را می‌توان مقیاس گرفت: یکی واقعیت خارجی و دیگری [[اعتقاد]] گوینده. بر این اساس، اگر فرد [[مسلمان]] بگوید: «محمد {{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است”، [[سخن]] او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد [[کافر]] این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو [[خداوند]]، [[منافقان]] را در این گفتار که: {{متن قرآن|نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ}}<ref>«گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.</ref> [[تکذیب]] کرده است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع می‌شوند و گفته می‌شود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.
در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را می‌توان مقیاس گرفت: یکی واقعیت خارجی و دیگری [[اعتقاد]] گوینده. بر این اساس، اگر فرد [[مسلمان]] بگوید: «محمد{{صل}} آخرین پیامبر الهی است”، [[سخن]] او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد [[کافر]] این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو [[خداوند]]، [[منافقان]] را در این گفتار که: {{متن قرآن|نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ}}<ref>«گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>[[تکذیب]] کرده است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. پس [[صدق]] و [[کذب]]، وصف [[اعتقاد]] نیز واقع می‌شوند و گفته می‌شود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.


[[افعال]] نیز به صدق و کذب توصیف می‌شوند، چنان که فرموده است: {{متن قرآن|رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>: یعنی افعال آنان [[گواه]] بر صدق [[عهد]] و [[پیمان]] آنان است و نیز فرموده است: {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref> یعنی کسانی که در [[زبان]] راست گفتند، از [[راستی]] فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای [[کردار]] ارزشی ندارد و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> مقصود این است که [[درستی]] رؤیای [[پیامبر]] {{صل}} در عمل تحقق یافت<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.</ref>.
[[افعال]] نیز به صدق و کذب توصیف می‌شوند، چنان که فرموده است: {{متن قرآن|رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>: یعنی افعال آنان [[گواه]] بر صدق [[عهد]] و [[پیمان]] آنان است و نیز فرموده است: {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref> یعنی کسانی که در زبان راست گفتند، از [[راستی]] فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای [[کردار]] ارزشی ندارد و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> مقصود این است که [[درستی]] رؤیای [[پیامبر]]{{صل}} در عمل تحقق یافت<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.</ref>.


نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با واقعیت خارجی مطابقت دارد.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>.
نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با واقعیت خارجی مطابقت دارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>.


=== معناشناسی صادق و صادقین ===
=== معناشناسی صادق و [[صادقین]] ===
با توجه به آنچه در معنای لغوی [[صدق]]، گذشت، گفته شده کسی که عقیده‌اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به [[اراده]] خویش [[جامه]] عمل بپوشاند، در [[عقیده]]، [[نیت]] و اراده‌اش صادق می‌باشد<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.</ref>.
با توجه به آنچه در معنای لغوی صدق، گذشت، گفته شده کسی که عقیده‌اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به [[اراده]] خویش [[جامه]] عمل بپوشاند، در [[عقیده]]، [[نیت]] و اراده‌اش صادق می‌باشد<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.</ref>.


چنانچه [[زمخشری]] گفته است: [[صادقین]] کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و [[رفتار]] صادق باشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰، نشر الأدب الحوزة.</ref>.
چنانچه [[زمخشری]] گفته است: صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر [[عقیده]]، گفتار و [[رفتار]] صادق باشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰، نشر الأدب الحوزة.</ref>.


به عبارت دیگر صادق بودن [[انسان]] در سه حوزه عقیده، قول و [[عمل]] تجلی می‌یابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. [[زمخشری]] در تبیین [[صادقین]] در آیه مورد بحث گفته است: {{عربی|"هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا"}}<ref>الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.</ref>؛ صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و [[رفتار]] صادق بوده‌اند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>.
به عبارت دیگر صادق بودن [[انسان]] در سه حوزه عقیده، قول و عمل تجلی می‌یابد. هر گاه عقیده، قول و [[عمل]] [[انسان]] با معیارهای [[حق]] هم آهنگ باشد، او صادق است. [[زمخشری]] در تبیین [[صادقین]] در [[آیه]] مورد بحث گفته است: {{عربی|"هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا"}}<ref>الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.</ref>؛ صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق بوده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>


=== رابطه [[صادقین]] و صدّیقین ===
=== رابطه صادقین و صدّیقین ===
در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که «صادقین” در [[آیه]] مورد بحث، در [[حقیقت]]، همان [[صدیقین]] در آیه دیگر [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>.
در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که «صادقین” در آیه مورد بحث، در [[حقیقت]]، همان [[صدیقین]] در آیه دیگر [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>.


صدیق کسی است که ملازم با [[صدق]] است<ref>معجم مقاییس اللغة، ص۵۸۸.</ref>، یعنی در همه حالات و امور با صدق همراه است و کسی است که رفتارش تصدیق‌کننده گفتار اوست و همواره تصدیق کننده [[حق]] است<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۱۴.</ref>. در تعبیری دیگر، صدیق کسی است که در [[عقیده]] و گفتارش صادق است و [[رفتار]] او حقانیت صدق او را [[اثبات]] می‌کند<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷.</ref>.
صدیق کسی است که ملازم با [[صدق]] است<ref>معجم مقاییس اللغة، ص۵۸۸.</ref>، یعنی در همه حالات و امور با صدق همراه است و کسی است که رفتارش تصدیق‌کننده گفتار اوست و همواره تصدیق کننده حق است<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۱۴.</ref>. در تعبیری دیگر، صدیق کسی است که در عقیده و گفتارش صادق است و رفتار او حقانیت صدق او را [[اثبات]] می‌کند<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷.</ref>.


[[اطاعت از خدا]] و [[رسول خدا]] به این است که [[انسان]] از قرآن و [[سنت]] [[پیروی]] کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از [[پیشوایان معصوم]] [[اطاعت]] نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی می‌شناسند و در رعایت آن، کم‌ترین لغزشی ندارند و آنان همان [[پیشوایان]] معصوم‌اند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در [[آیه ۵۹ سوره نساء]] با عنوان «اولی الامر» یاد شده است.
[[اطاعت از خدا]] و [[رسول خدا]] به این است که انسان از قرآن و [[سنت]] [[پیروی]] کند و پیروی از قرآن و [[سنت]] در گرو این است که از [[پیشوایان معصوم]] [[اطاعت]] نماید؛ کسانی که [[قرآن]] و سنت را به خوبی می‌شناسند و در رعایت آن، کم‌ترین لغزشی ندارند و آنان همان [[پیشوایان]] معصوم‌اند که در [[آیه]] مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در [[آیه ۵۹ سوره نساء]] با عنوان «[[اولی الامر]]» یاد شده است.


بدیهی است هر کسی در [[دنیا]] پیرو [[پیامبر]] و پیشوایان معصوم باشد، در [[آخرت]] نیز با آنان [[محشور]] خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> همان است که در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> بیان شده است و دست‌آورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در دنیا، {{عربی|"مع الصدیقین"}} در [[قیامت]] است.
بدیهی است هر کسی در [[دنیا]] پیرو [[پیامبر]] و پیشوایان معصوم باشد، در [[آخرت]] نیز با آنان [[محشور]] خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> همان است که در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> بیان شده است و دست‌آورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در دنیا، {{عربی|"مع الصدیقین"}} در [[قیامت]] است.


[[گواه]] بر این مطلب آن است که در روایات اهل بیت {{عم}}، همان‌گونه که «صادقین” در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] بر [[امامان معصوم]] {{عم}} تطبیق شده است، «صدیقین” در [[آیه]] ۶۹ [[سوره نساء]] نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که پس از [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ}}<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصداق نبیین است و ما مصداق [[صدیقین]] و [[شهداء]] هستیم و شما مصداق [[صالحان]] هستید. پس همان‌گونه که [[خداوند]] شما را [[صالح]] نامیده است، به نشانه‌های [[صلاح]] آراسته گردید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۷.</ref>.
[[گواه]] بر این مطلب آن است که در روایات اهل بیت{{عم}}، همان‌گونه که «صادقین” در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] بر [[امامان معصوم]]{{عم}} تطبیق شده است، «صدیقین” در آیه ۶۹ [[سوره نساء]] نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که پس از [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ}}<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مصداق نبیین است و ما مصداق [[صدیقین]] و [[شهداء]] هستیم و شما مصداق [[صالحان]] هستید. پس همان‌گونه که [[خداوند]] شما را [[صالح]] نامیده است، به نشانه‌های صلاح آراسته گردید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۸۷.</ref>.


صدیق مراتب و مصادیق سه‌گانه‌ای دارد:
صدیق مراتب و مصادیق سه‌گانه‌ای دارد:
خط ۵۹: خط ۶۹:
درباره مصداق اول فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>.
درباره مصداق اول فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>.


[[صدیقین]]، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از [[پیامبران]] ذکر شده‌اند و امام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر {{صل}} فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بوده‌اند: [[مؤمن]] آل یس، [[مؤمن آل فرعون]] و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، و او [[برترین]] آنان است”<ref>{{متن حدیث|‏الصِّدِّيقُونَ‏ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ‏ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ}} (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).</ref>. [[افضل]] بودن [[علی]] {{ع}} بر مؤمن آل یس و [[آل فرعون]] بیانگر این است که جایگاه امام بر غیر امام [[برتری]] دارد و نیز علی {{ع}} به صورت مکرر فرموده است: {{متن حدیث|أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي‏ إِلَّا كَذَّابٌ‏}}<ref>جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.</ref>. من صدیق بزرگترم و پس از من جز فرد [[دروغگو]] آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیت‌های [[تاریخی]] نیز بیانگر این است که [[علی]] {{ع}} مصداق کامل صدیق پس از [[پیامبر]] {{صل}} است؛ زیرا او از کودکی تحت تربیت پیامبر {{صل}} قرار گرفت، لحظه‌ای به [[خدا]] شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش مصدق گفتارش بود.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۵.</ref>.
[[صدیقین]]، در [[آیه]] ۶۹ [[سوره نساء]]، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از [[پیامبران]] ذکر شده‌اند و امام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر{{صل}} فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بوده‌اند: [[مؤمن]] آل یس، [[مؤمن آل فرعون]] و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، و او [[برترین]] آنان است”<ref>{{متن حدیث|‏الصِّدِّيقُونَ‏ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ‏ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ}} (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).</ref>. [[افضل بودن علی]]{{ع}} بر مؤمن آل یس و [[آل فرعون]] بیانگر این است که جایگاه امام بر غیر امام [[برتری]] دارد و نیز علی{{ع}} به صورت مکرر فرموده است: {{متن حدیث|أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي‏ إِلَّا كَذَّابٌ‏}}<ref>جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.</ref>. من صدیق بزرگترم و پس از من جز فرد [[دروغگو]] آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیت‌های [[تاریخی]] نیز بیانگر این است که علی{{ع}} مصداق کامل صدیق پس از پیامبر{{صل}} است؛ زیرا او از کودکی تحت تربیت پیامبر{{صل}} قرار گرفت، لحظه‌ای به [[خدا]] شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش مصدق گفتارش بود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۸۵.</ref>.


== کاربری‌های [[صدق]] در [[قرآن]] ==
== کاربری‌های [[صدق]] در [[قرآن]] ==
در [[قرآن کریم]] کلمۀ «صدق» صفت برای امور زیر قرار گرفته است:
در [[قرآن کریم]] کلمۀ «صدق» صفت برای امور زیر قرار گرفته است:
#'''صفت قدم''': {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ}}<ref>«آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه 2.</ref>
#'''صفت قدم''': {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ}}<ref>«آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.</ref>.
#'''صفت جایگاه'''
#'''صفت جایگاه'''
## {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ}}<ref>«و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی بخشیدیم و به اختلاف رو نیاوردند مگر آنگاه که به دانش دست یافتند ؛ بی‌گمان پروردگارت روز رستخیز در آنچه اختلاف می‌ورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره یونس، آیه 93.</ref>.
## {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ}}<ref>«و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی بخشیدیم و به اختلاف رو نیاوردند مگر آنگاه که به دانش دست یافتند؛ بی‌گمان پروردگارت روز رستخیز در آنچه اختلاف می‌ورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره یونس، آیه ۹۳.</ref>.
## {{متن قرآن|فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه 55.</ref>.
## {{متن قرآن|فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۵.</ref>.
#'''صفت ورود و خروج''': {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ}}<ref>«و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه 80.</ref>.
#'''صفت ورود و خروج''': {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ}}<ref>«و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.</ref>.
#'''برخورداری از [[نیکی]] در ابعاد مختلف''': {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه 177.</ref>.
#'''برخورداری از [[نیکی]] در ابعاد مختلف''': {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
# '''صفت [[راستگویی]]''': {{متن قرآن|هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«می‌گویند: وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاه‌هامان برانگیخت؟ این همان است که (خداوند) بخشنده وعده کرده است و پیامبران درست گفته‌اند» سوره یس، آیه ۵۲.</ref>.
# '''عمل بر طبق [[وعده]]''': {{متن قرآن|وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ}}<ref>«و می‌گویند: سپاس خداوند را که وعده خود را بر ما راست گرداند و این سرزمین را به ما به میراث داد، هر جای بهشت که بخواهیم جای می‌گیریم و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره زمر، آیه ۷۴.</ref>.


== مصداق‌های صادقین در آیه ==
با ملاحظۀ این موارد و موارد دیگر از [[آیات قرآن]] به دست می‌آوریم که کلمه «[[صدق]]»، مفهوم گسترده‌ای دارد که قلمرو آن تنها در مقولهٔ سخن و [[کلام]] و خبر نیست بلکه در موارد [[اندیشه]] و [[باور]] و [[خوی]] [[انسانی]] و [[رفتار]] [[آدمی]] و دیگر امور نیز اطلاق می‌شود<ref>علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص۴۰۰ و ۴۰۱.</ref>.
 
== مصداق‌های [[صادقین]] در [[آیه]] ==
{{اصلی|مصداق‌شناسی صادقین}}
{{اصلی|مصداق‌شناسی صادقین}}
=== دیدگاه مفسران فریقین ===
=== [[تفسیر]] آیه صادقین و تعیین مصداق آن از دیدگاه [[مفسران]] ===
درباره مصادیق [[صادقین]] و ویژگی‌های آنان از سوی [[مفسران]] اقوال گوناگونی [[نقل]] شده که عبارت‌اند از:  
مفسران [[مسلمان]] دو نگرش متفاوت در تفسیر واژه‌ها و گزاره‌های «آیه صادقین» نشان داده‌اند و تکیه گاه اساسی نظریه مفسران به دریافت و برداشت آنان از واژه «صدق» و «صادقین» و در نهایت مفاد گزاره {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> و همچنین تعیین معنای مصداقی صادقین قرار گرفته است و در اینجا به گزارش توصیفی - تحلیلی دیدگاه‌های گفته شده در این باره و ارزیابی نهایی آنها به اختصار می‌پردازیم.
 
درباره مصادیق صادقین و ویژگی‌های آنان از سوی مفسران اقوال گوناگونی نقل شده که عبارت‌اند از:  
# مقصود، کسانی‌اند که در [[آیات]] دیگر [[قرآن]] از آنان به عنوان صادقین یاد شده است و در این آیه از [[مؤمنان]] خواسته شده است که از روش آنان [[پیروی]] کنند. روشن‌ترین نمونه آن آیه ۱۷۷ [[سوره بقره]] است. در این آیه برای صادقین صفات ذیل بیان شده است:
# مقصود، کسانی‌اند که در [[آیات]] دیگر [[قرآن]] از آنان به عنوان صادقین یاد شده است و در این آیه از [[مؤمنان]] خواسته شده است که از روش آنان [[پیروی]] کنند. روشن‌ترین نمونه آن آیه ۱۷۷ [[سوره بقره]] است. در این آیه برای صادقین صفات ذیل بیان شده است:
## [[ایمان به خدا]]، [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]]، [[کتاب‌های آسمانی]] و [[پیامبران]]: {{متن قرآن|مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ}}<ref>«بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## [[ایمان به خدا]]، [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]]، [[کتاب‌های آسمانی]] و [[پیامبران]]: {{متن قرآن|مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ}}<ref>«بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] به [[خویشاوندان]]، [[یتیمان]]، بی‌نوایان، [[در راه ماندگان]]، گدایان و برای [[آزاد]] کردن بردگان: {{متن قرآن|وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ}}<ref>«و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] به [[خویشاوندان]]، [[یتیمان]]، بی‌نوایان، [[در راه ماندگان]]، گدایان و برای آزاد کردن بردگان: {{متن قرآن|وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ}}<ref>«و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## اقامه نماز: {{متن قرآن|وَأَقَامَ الصَّلَاةَ}}<ref>«و نماز برپا دارد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## اقامه نماز: {{متن قرآن|وَأَقَامَ الصَّلَاةَ}}<ref>«و نماز برپا دارد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## پرداختن زکات: {{متن قرآن|وَآتَى الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات پردازد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## پرداختن [[زکات]]: {{متن قرآن|وَآتَى الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات پردازد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## [[وفای به عهد]] و [[پیمان]]: {{متن قرآن|وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا}}<ref>«و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## [[وفای به عهد]] و [[پیمان]]: {{متن قرآن|وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا}}<ref>«و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
## [[صبر]] و [[شکیبایی]] در [[ناملایمات]] [[زندگی]] و در [[مبارزه]] با [[دشمن]]: {{متن قرآن|وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ}}<ref>«و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. [[خداوند سبحان]] پس از بیان اوصاف یاد شده فرموده است: کسانی که دارای اوصاف یاد شده باشند صادق و پرهیز کارند: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. در آیه ۲۳ [[سوره احزاب]] نیز آمده است: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>. برخی از [[مؤمنان]] مردانی‌اند که به [[عهد]] خود با [[خداوند]] صادقانه عمل کردند، عده‌ای از آنها به [[شهادت]] رسیدند و عده‌ای دیگر [[منتظر]] شهادت‌اند. آنان هرگز عهد و [[پیمان]] خود با خداوند را مبدل نساختند. مطابق [[روایات]]، جمله: {{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى}} به [[حمزه]] و [[جعفر بن ابی طالب]] اشاره دارد و جمله: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ}} ناظر به [[علی ابن ابی طالب]] {{ع}} است<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۰۱.</ref>. در [[آیه]] ۸ [[سوره حشر]] نیز از [[مهاجران]] صدر اسلام به عنوان [[صادقین]] یاد شده است: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.</ref>. از جمله موارد مصرف فیئ ([[اموال]] و سرزمین‌های [[مشرکان]] که بدون [[جنگ]] در تصرف [[مسلمانان]] قرار می‌گرفت) تهی دستان مهاجری هستند که از سرزمین و اموال خود بیرون رانده شدند و طالب [[فضل]] و [[رضوان]] خداوند می‌باشند و [[خدا]] و [[رسول]] او را [[یاری]] می‌دهند، آنان همانا راستگویانند.
## [[صبر]] و [[شکیبایی]] در [[ناملایمات]] [[زندگی]] و در [[مبارزه]] با [[دشمن]]: {{متن قرآن|وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ}}<ref>«و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. [[خداوند سبحان]] پس از بیان اوصاف یاد شده فرموده است: کسانی که دارای اوصاف یاد شده باشند صادق و پرهیز کارند: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. در [[آیه]] ۲۳ [[سوره احزاب]] نیز آمده است: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>. برخی از [[مؤمنان]] مردانی‌اند که به [[عهد]] خود با [[خداوند]] [[صادقانه]] عمل کردند، عده‌ای از آنها به [[شهادت]] رسیدند و عده‌ای دیگر [[منتظر]] شهادت‌اند. آنان هرگز [[عهد]] و [[پیمان]] خود با خداوند را مبدل نساختند. مطابق [[روایات]]، جمله: {{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى}} به [[حمزه]] و [[جعفر بن ابی طالب]] اشاره دارد و جمله: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ}} ناظر به [[علی ابن ابی طالب]]{{ع}} است<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۰۱.</ref>. در [[آیه]] ۸ [[سوره حشر]] نیز از [[مهاجران]] صدر اسلام به عنوان [[صادقین]] یاد شده است: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.</ref>. از جمله موارد مصرف [[فیئ]] ([[اموال]] و سرزمین‌های [[مشرکان]] که بدون [[جنگ]] در تصرف [[مسلمانان]] قرار می‌گرفت) تهی دستان مهاجری هستند که از سرزمین و اموال خود بیرون رانده شدند و طالب فضل و [[رضوان]] خداوند می‌باشند و [[خدا]] و [[رسول]] او را [[یاری]] می‌دهند، آنان همانا راستگویانند.
# مقصود، سه فردی هستند که از رفتن به [[غزوه تبوک]] تخلف کردند، ولی بعداً به [[گناه]] خود اعتراف نمودند و منافقانه به توجیه عمل نادرست خود نپرداختند. در [[آیه]] قبل از آیه مورد بحث به آنان اشاره شده است: {{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.» سوره توبه، آیه ۱۱۸.</ref>.
# مقصود، سه فردی هستند که از رفتن به [[غزوه تبوک]] تخلف کردند، ولی بعداً به [[گناه]] خود اعتراف نمودند و منافقانه به توجیه عمل نادرست خود نپرداختند. در آیه قبل از آیه مورد بحث به آنان اشاره شده است: {{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است». سوره توبه، آیه ۱۱۸.</ref>.
# مقصود، [[پیامبران]] و [[اصحاب]] آنها هستند. قائلان این نظریه عبارت «الذین آمنوا» در آغاز [[آیه]] را بر سه فرد متخلف از [[غزوه تبوک]] تطبیق کرده و آنان را مخاطب آیه دانسته‌اند.
# مقصود، [[پیامبران]] و [[اصحاب]] آنها هستند. قائلان این نظریه عبارت «الذین آمنوا» در آغاز [[آیه]] را بر سه فرد متخلف از [[غزوه تبوک]] تطبیق کرده و آنان را مخاطب آیه دانسته‌اند.
# از [[ابن عباس]] نقل شده که گفته است مقصود از [[صادقین]]، علی و اصحاب او است. در روایات اهل بیت نیز صادقین بر [[آل محمد]]{{صل}}، تطبیق شده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۳-۷۵.</ref>.
# از [[ابن عباس]] نقل شده که گفته است مقصود از [[صادقین]]، علی و اصحاب او است. در روایات اهل بیت نیز صادقین بر [[آل محمد]]{{صل}}، تطبیق شده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۳-۷۵.</ref>.


از میان اقوال یاد شده، تنها قول چهارم درست است، یعنی مقصود از صادقین در این آیه - علاوه بر پیامبران{{عم}}- [[امیرالمؤمنین]] و [[امامان معصوم]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} می‌باشند.  
از میان اقوال یاد شده، تنها قول چهارم درست است، یعنی مقصود از صادقین در این آیه ـ علاوه بر پیامبران{{عم}} ـ [[امیرالمؤمنین]] و [[امامان معصوم]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} می‌باشند.  


[[دلیل]] بر [[درستی]] این دیدگاه دو چیز است:  
دلیل بر [[درستی]] این دیدگاه دو چیز است:  
# نخست آنکه صادقین در این آیه کسانی‌اند که از عالی‌ترین مرتبه [[صدق]] در [[عقیده]]، گفتار و [[رفتار]] برخوردارند، و جز [[معصومان]] کسی دارای چنین ویژگی نیست.  
# نخست آنکه صادقین در این آیه کسانی‌اند که از عالی‌ترین مرتبه صدق در عقیده، گفتار و [[رفتار]] برخوردارند، و جز [[معصومان]] کسی دارای چنین ویژگی نیست.  
# دلیل دیگر روایاتی است که از طریق [[شیعه]] و [[اهل سنت]] درباره [[شأن نزول]] این آیه نقل شده است. در این [[روایات]]، [[صادقین]] بر [[پیامبر]]{{صل}}، [[علی]]{{ع}} و دیگر [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} تطبیق شده است. اما کسانی که در [[آیات]] یاد شده به عنوان صادق توصیف شده‌اند، اگر چه از فضیلت‌های برجسته‌ای برخوردارند، ولی واجد [[فضیلت]] [[عصمت]] نیستند، البته، می‌توان گفت آیات یاد شده به ملاک عموم و شمولی که دارند، پیامبر{{صل}} و اهل‌بیت [[معصوم]] آن حضرت را نیز شامل می‌شوند، ولی سخن در دیگر مصادیق آنهاست؛ یعنی نمی‌توان همه مصادیق آن آیات را، مصادیق صادقین در [[آیه]] مورد بحث دانست.
# دلیل دیگر روایاتی است که از طریق [[شیعه]] و [[اهل سنت]] درباره [[شأن نزول]] این آیه نقل شده است. در این [[روایات]]، صادقین بر [[پیامبر]]{{صل}}، علی{{ع}} و دیگر [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} تطبیق شده است. اما کسانی که در [[آیات]] یاد شده به عنوان صادق توصیف شده‌اند، اگر چه از فضیلت‌های برجسته‌ای برخوردارند، ولی واجد [[فضیلت]] [[عصمت]] نیستند، البته، می‌توان گفت آیات یاد شده به ملاک عموم و شمولی که دارند، پیامبر{{صل}} و اهل‌بیت [[معصوم]] آن حضرت را نیز شامل می‌شوند، ولی سخن در دیگر مصادیق آنهاست؛ یعنی نمی‌توان همه مصادیق آن آیات را، مصادیق صادقین در آیه مورد بحث دانست.


[[گواه]] بر اینکه مقصود از صادق بودن در [[آیات]] یاد شده، داشتن ایمان راستین است؛ این است که در [[سوره حجرات]] پس از این که ادعای [[اعراب]] را در داشتن [[ایمان]] رد می‌کند و یادآور می‌شود که ایمان در [[قلوب]] آنان وارد نشده و تنها اقرار زبانی و ظاهری به [[اسلام]] کرده‌اند: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> مؤمنان راستین را وصف کرده و در پایان، آنان را به عنوان “صادقین” معرفی کرده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>.  
[[گواه]] بر اینکه مقصود از صادق بودن در آیات یاد شده، داشتن ایمان راستین است؛ این است که در [[سوره حجرات]] پس از این که ادعای [[اعراب]] را در داشتن [[ایمان]] رد می‌کند و یادآور می‌شود که ایمان در [[قلوب]] آنان وارد نشده و تنها اقرار زبانی و ظاهری به [[اسلام]] کرده‌اند: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> مؤمنان راستین را وصف کرده و در پایان، آنان را به عنوان “صادقین” معرفی کرده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>.  


همچنین در [[آیه]] ۱۵ [[آل عمران]] از [[پرهیزگاران]] و پاداش‌های [[اخروی]] آنان سخن به میان آمده و در وصف آنان آمده است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«آنان که می‌گویند: پروردگارا! به راستی ما ایمان آورده‌ایم پس، از گناهان ما درگذر و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!» سوره آل عمران، آیه ۱۶.</ref>، آن گاه ویژگی‌های آنان بیان شده است که از آن جمله صادق بودن آنان است<ref>{{متن قرآن|الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ}} «(همان) شکیبایان و راستگویان و فرمانپذیران و بخشندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان» سوره آل عمران، آیه ۱۷.</ref>.
همچنین در [[آیه]] ۱۵ [[آل عمران]] از [[پرهیزگاران]] و پاداش‌های [[اخروی]] آنان سخن به میان آمده و در وصف آنان آمده است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«آنان که می‌گویند: پروردگارا! به راستی ما ایمان آورده‌ایم پس، از گناهان ما درگذر و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!» سوره آل عمران، آیه ۱۶.</ref>، آن گاه ویژگی‌های آنان بیان شده است که از آن جمله صادق بودن آنان است<ref>{{متن قرآن|الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ}} «(همان) شکیبایان و راستگویان و فرمانپذیران و بخشندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان» سوره آل عمران، آیه ۱۷.</ref>.


پس از آیه ۲۳ [[سوره احزاب]]، که برخی از [[مؤمنان]] به عنوان کسانی که صادقانه به [[عهد الهی]] خود عمل کردند معرفی شده‌اند، این مطلب بیان شده است که [[خداوند]] [[صادقین]] را [[پاداش]] داده و [[منافقین]] را [[کیفر]] داده یا از آنان در خواهد گذشت<ref>{{متن قرآن|لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ}} «تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد؛ بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۲۴.</ref>. از تقابل میان صادقین و منافقین به دست می‌آید که، مقصود عالی‌ترین مرتبه [[صدق]] نیست، بلکه مرتبه‌ای از صدق است که [[مؤمن]] راستین را از [[منافق]] جدا می‌سازد. این مطلب با روایاتی که امیرالمؤمین{{ع}} را مصداق [[آیه]] ۲۳ [[احزاب]] دانسته منافات ندارد؛ زیرا صادق در این آیه به صورت مطلق به کار رفته است، که عالی‌ترین مرتبه را نیز می‌تواند شامل شود، اگرچه به آن اختصاص ندارد.
پس از آیه ۲۳ [[سوره احزاب]]، که برخی از [[مؤمنان]] به عنوان کسانی که [[صادقانه]] به [[عهد الهی]] خود عمل کردند معرفی شده‌اند، این مطلب بیان شده است که [[خداوند]] [[صادقین]] را [[پاداش]] داده و [[منافقین]] را [[کیفر]] داده یا از آنان در خواهد گذشت<ref>{{متن قرآن|لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ}} «تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد؛ بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۲۴.</ref>. از [[تقابل]] میان [[صادقین]] و [[منافقین]] به دست می‌آید که، مقصود عالی‌ترین مرتبه [[صدق]] نیست، بلکه مرتبه‌ای از صدق است که [[مؤمن]] [[راستین]] را از [[منافق]] جدا می‌سازد. این مطلب با روایاتی که امیرالمؤمین{{ع}} را مصداق [[آیه]] ۲۳ [[احزاب]] دانسته منافات ندارد؛ زیرا صادق در این آیه به صورت مطلق به کار رفته است، که عالی‌ترین مرتبه را نیز می‌تواند شامل شود، اگرچه به آن اختصاص ندارد.
 
بنابراین، مقصود از کسانی که در [[آیات]] دیگر [[قرآن]] به صادق بودن توصیف شده‌اند فقط کسانی که از عالی‌ترین مرتبه صدق برخوردارند، نمی‌باشد، بلکه مقصود کسانی‌اند که از [[نفاق]] و تزلزل [[ایمانی]] پیراسته‌اند و تکلیف الهی را با [[نشاط]] و [[استواری]] انجام می‌دهند. عنوان جامع آنان [[پرهیزگاری]] است: {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}؛ یعنی به نخستین [[دستور خداوند]] در آیه ۱۱۹ [[توبه]]، عمل کرده‌اند. راه رسیدن به این افتخار، پیروی از پیشوایان معصوم است: {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، که [[پیامبر]]{{صل}} سرآغاز و سرآمد آنان است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۵.</ref>.
 
==== دیدگاه عموم [[مفسران امامیه]] ====
آنچه از مجموع عبارات [[مفسران]] [[شیعه امامیه]] از قدیمی‌ترین تا جدیدترین آنها می‌توان به دست آورد و نتیجه گرفت آن است که اینان بر این باورند که واژه صدق/صادقین تنها به معنای راست گفتن در گفتار نیست بلکه این واژه در [[آیات قرآن کریم]] به تناسب کاربرد آن دارای معانی مختلفی است و در اینجا با توجه به [[نشانه‌ها]] و قرینه‌های موجود در [[آیه کریمه]] یک معنای جامع و کامل از واژه صدق/صادقین مقصود است و آن راستی و درستی در گفتار، [[رفتار]] و [[کردار]] و حتی [[فکر]] و [[اعتقاد]] است
 
از این رو دو قرینه روشن می‌تواند این معنا از واژه صدق/صادقین را آشکار و [[اثبات]] کند.
#اطلاق عبارت {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} و {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} این دو عبارت دو [[دستور الهی]] است که بی‌هیچ قید و شرطی [[مؤمنان]] را به [[پرهیزکاری]] در همه عرصه‌ها و زمینه‌ه‌ای [[زندگی]] بر پایه [[شریعت]] و [[دین]] فرا می‌خواند و از دیگر سو [[دعوت]] به [[همراهی]] با [[راستگویان]]، بی‌شرط و قید می‌کند
# حرف «مع» قرار گرفته بر سر واژه «الصادقین» که به معنای همراهی کردن [[مؤمنان]] با راستگویان است این دو واژه ظرف و مظروفی به [[لزوم]] [[عقلی]] این معنا را می‌‌رساند که [[خداوند متعال]] [[پیروی]] کردن از راستگویان را [[واجب]] شمرده است بدین لحاظ مؤمنان [[وظیفه]] دارند تا از کسانی که در گفتار، [[رفتار]]، [[کردار]] و اعتقاداتشان به راستی و درستی قدم برداشته‌اند، پیروی نمایند. پس با دو قرینه یاد شده در [[آیه کریمه]] دایره معنایی واژه [[صدق]]/[[صادقین]]، گسترده است. صاحب مجمع البيان در [[تفسیر]] آیه کریمه مذکور چنین نوشته است: «[[راستگو]] به کسی گفته می‌شود که به [[حق]] سخن می‌گوید و بدان عمل می‌کند زیرا [[راستگویی]] صفت قابل ستایشی است و بر کسی که بی‌سبب راستی و درستی او سزاوار [[ستایش]] باشد به کار برده نمی‌شود. [[خداوند سبحان]] مؤمنان را مورد خطاب قرار داده است آنان که تصدیق [[پروردگار متعال]] و [[اقرار]] به [[نبوت]] پیامبرش دارند و فرمود است: با راستگویان باشید و اینان افرادی هستند که در اخبارشان راستگویند و دورغ نمی‌گویند و معنا و مفاد این سخن پروردگار متعال آن است که بر [[مذهب]] و مرام و راه و رسم کسانی باشید که در گفتارها و کردارهایشان راستی و درستی به کار گرفته می‌شود پس با اینان همراه و همساز و همنوا باشید. بدینسان خداوند سبحان مؤمنان را به [[پیروی]] کردن از راستگویان [[پارسا]] و [[پرهیزکار]] دستور داده است»<ref>نک: [[مجمع البیان]] ج ۵ ص۱۲۲ با تخلیص اندک.</ref>.


بنابراین، مقصود از کسانی که در [[آیات]] دیگر [[قرآن]] به صادق بودن توصیف شده‌اند فقط کسانی که از عالی‌ترین مرتبه صدق برخوردارند، نمی‌باشد، بلکه مقصود کسانی‌اند که از [[نفاق]] و تزلزل [[ایمانی]] پیراسته‌اند و تکلیف الهی را با [[نشاط]] و [[استواری]] انجام می‌دهند. عنوان جامع آنان [[پرهیزگاری]] است: {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}؛ یعنی به نخستین [[دستور خداوند]] در آیه ۱۱۹ [[توبه]]، عمل کرده‌اند. راه رسیدن به این افتخار، پیروی از پیشوایان معصوم است: {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، که [[پیامبر]]{{صل}} سرآغاز و سرآمد آنان است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۵.</ref>.
[[مفسران امامیه]] بر پایه این بنیان [[فکری]] از دریافت معنای صدق/صادقین با تکیه بر [[روایات]] موجود و مکتوب در آثار [[اسلامی]] معنای مصداقی واژه «صادقین» را درباره [[امیرمؤمنان]] [[امام علی بن ابیطالب]] او و [[فرزندان]] پاکش تفسیر کرده‌اند<ref>نک. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۷؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۱۶؛ تبیان، ج۵، ص۳۱۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۲؛ روض الجنان، ج۱۰، ص۷۶؛ تفسیر صافی، ج۲، ص۳۸۸ و... .</ref>.


=== [[تفسیر]] آیه صادقین با آیه‌ای دیگر از قرآن‌ ===
در قدیمی‌ترین مصادر [[شیعه امامیه]] و برخی [[اهل سنت]] [[روایت]] شده که مراد از «[[صادقین]] [[امام علی بن ابی طالب]] و [[خاندان]] برگزیده و شایسته و پاکش است<ref>نک: غاية المرام، ج۳، ص۵۰ - ۵۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۰؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۶۱؛ الکشف و البیان، ج۵ ص۱۰۹؛ امالی طوسی، ص۲۵۵؛ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۲۸۸.</ref>.<ref>علیرضا عطیمی فر، قرآن و عصمت اهل بیت{{عم}}، ص۴۶۹-۴۷۳.</ref>.
[[خداوند]] در آیه ۱۵ [[سوره حجرات]]، در معرّفی‌ «صادقین» می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>. طبق این آیه شریفه، «صادقین» علاوه بر [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] و به تعبیر دیگر، ایمان به مبدأ و [[نبوّت]] که همه مسلمان‌ها داشتند، دارای دو ویژگی دیگر بودند که آنها را از سایر [[مسلمانان]] ممتاز می‌کرد:
# نخست اینکه پس از ایمان به مبدأ و [[نبوّت]]، حتّی برای لحظه‌ای [[شکّ و تردید]] به خود راه ندادند و در تمام مراحل [[زندگی]] این ایمان قوی و مستحکم را [[حفظ]] کردند.
# دیگر اینکه [[ایمان]] مذکور در مرحله [[قلب]] و زبان متوقّف نشد، بلکه آثار آن در عمل نیز ظاهر گشت، بدین جهت تنها و تنها به‌خاطر [[رضایت خداوند]]، نه انگیزه‌های دیگر، با [[مال]] و جانشان در راه [[خداوند]] [[جهاد]] کردند.


حال با توجّه به این دو ویژگی مهم و کمیاب، باید چراغی به دست بگیریم و در میان [[اصحاب]] و یاران [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به جستجو بپردازیم، تا شخصی را که دارای این ویژگی‌هاست و در زمره [[صادقین]] است بیابیم!
==== دیدگاه عموم [[مفسران اهل سنت]] ====
مفسران اهل سنت بر خلاف شیعه امامیه در [[تفسیر]] آیه صادقین بر این گمانند که [[خداوند متعال]] در [[آیه]] پیش، کسانی را که از رفتن به [[جهاد]] با [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مسلمانان]] [[سرپیچی]] کرده و در این حرکت [[واجب]] [[اسلامی]] شرکت ننموده‌اند مورد سرزنش قرار داده است اما وقتی این [[پیمان شکنان]] از عمل خود پشیمان و به درگاه [[پروردگار]] [[بخشنده]] و [[مهربان]] [[توبه]] کردند خدای - دانا و شنوا - در یک دستور عملی همه [[مؤمنان]] را در تمام ازمنه و امکنه مخاطب قرار داده و فرموده است: «ای مؤمنان از [[مخالفت]] کردن با [[دستورات]] [[پیامبر]] بزرگوار بپرهیزید و با [[راستگویان]] باشید» یعنی با رسول خدا{{صل}} و اصحابش در [[غزوات]] [[همراهی]] نمایید و تخلف نکنید و در زمره دورویان و [[دروغگویان]] نباشید»<ref>نک: فخر رازی، تفسير كبير ج ۱۶، ص۱۶۶؛ آلوسی، روح المعانى ج۱۱ ص۴۵؛ المنارج، ج۱۱، ص۷۱؛ جامع البيان، ج۱۱، ص۴۶، سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۲۸۹؛ تفسير ابى السعود، ج۴، ص۱۱۰؛ غرائب القرآن، ج۳، ص۵۴۲.</ref>.


با مطالعه تاریخ صدر اسلام به این [[حقیقت]] می‌رسیم: شخصی که دارای این ویژگی‌ها باشد، تنها علیّ بن أبی طالب{{ع}} است؛ زیرا سراسر زندگانی علی [[جهاد با مال]] و [[جان]] است و او هرگز، حتّی به اندازه یک چشم بر هم زدن، در ایمان خود شکّ و تردید نکرد.
[[فخر رازی]] در این باره نوشته است: «[[آگاه]] باش همانا خداوند متعال به قبول توبه سه نفر [[پیمان شکن]] [[فرمان]] داده و از کار گذشته آنان که عبارت از تخلف دستور رسول خدا{{صل}} در جهاد اسلامی باشد، یاد نموده و فرموده است: ای مؤمنان از مخالفت با فرمان پیامبر بپرهیزید و با آنجناب و اصحابش در غزوات همراه باشید و از متخلفان و نافرمایان و همراهان با [[منافقان]] که در خانه‌های خود نشسته و به [[جهاد]] نرفتند، نباشید»<ref>فخر رازی، تفسير كبير ج ۱۶، ص۱۶۶.</ref>.
 
برخی از [[مفسران اهل سنت]] بر پایه [[روایت]] [[ابن عباس]] مخاطب [[آیه شریفه]] را [[اهل کتاب]]، [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] دانسته و بر این گمانند که مقصود از «[[صادقین]]»، [[اهل کتاب]]، بوده‌اند؛ زیرا اینان در [[پیمان]] با [[رسول خدا]]{{صل}}، پایبند و [[راستگو]] و درستکار بودند. با این توصیف پاره‌ای از [[مفسران]] به جای حرف «مع» در عبارت {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> به حرف «من» قرائت کرده و چنان تصور دارند که معنای [[آیه کریمه]] آن است که «و از [[راستگویان]] باشید». پس از مفاد آیه شریفه این گونه فهمیده می‌شود که لازم است تا [[مؤمنان]] در گفتار [[کردار]] و [[رفتار]] راستگو و درستکار باشند؛ لیکن این [[تفسیر]] از آیه کریمه به دلیل آنکه بر پایه قرائت متواتر و مورد قبول [[قرآن]] موجود نیست، نمی‌تواند پذیرفتنی باشد و از این رو قدیمی‌ترین تفسیر نگار [[اهل سنت]] [[محمد بن جریر طبری]]، این قرائت را مخالف با ظاهر متن موجود [[کتاب وحی]] شمرده است<ref>نک: جامع البيان، ج۱۱، ص۴۷.</ref>.
 
مفسران اهل سنت در تعیین معنای مصداقی واژه صادقین چند رأی مختلف مبتنی بر روایات تفسیری [[صحابه]] و [[تابعین]] بیان کرده‌اند که عبارت است از: [[پیامبر گرامی]] و [[مهاجران]]، [[رسول]] بزرگوار [[اسلام]] و [[اصحاب]]، مهاجران و [[انصار]]، مهاجران، [[ابوبکر] و عمر و اصحاب آنان از کسانی که از رفتن به جهاد سر پیچی کرده و سپس [[توبه]] نمودند و این افراد عبارتند از [[کعب بن مالک]] مراره بن [[ربیعه]] و هلال بن امیه]<ref>نک: جامع البيان، ج۱۱، ص۴۶؛ تفسیر ابى السعود، ج۴، ص۱۱۰؛ سیوطی، الدار المنثور، ج۳، ص۲۸۹.</ref>.<ref>علیرضا عظیمی فر، قرآن و عصمت اهل بیت{{عم}}، ص۴۷۴ و ۴۷۵.</ref>
 
=== تفسیر آیه صادقین با آیه‌ای دیگر از قرآن‌ ===
[[خداوند]] در [[آیه]] ۱۵ [[سوره حجرات]]، در معرّفی‌ «[[صادقین]]» می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>. طبق این [[آیه شریفه]]، «صادقین» علاوه بر [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] و به تعبیر دیگر، ایمان به مبدأ و [[نبوّت]] که همه [[مسلمان‌ها]] داشتند، دارای دو ویژگی دیگر بودند که آنها را از سایر [[مسلمانان]] ممتاز می‌کرد:
# نخست اینکه پس از ایمان به مبدأ و نبوّت، حتّی برای لحظه‌ای [[شکّ و تردید]] به خود راه ندادند و در تمام مراحل [[زندگی]] این ایمان قوی و مستحکم را [[حفظ]] کردند.
# دیگر اینکه [[ایمان]] مذکور در مرحله [[قلب]] و زبان متوقّف نشد، بلکه آثار آن در عمل نیز ظاهر گشت، بدین جهت تنها و تنها به‌خاطر [[رضایت خداوند]]، نه انگیزه‌های دیگر، با [[مال]] و جانشان در راه خداوند[[جهاد]] کردند.
 
حال با توجّه به این دو ویژگی مهم و کمیاب، باید چراغی به دست بگیریم و در میان [[اصحاب]] و [[یاران پیامبر اکرم]]{{صل}} به جستجو بپردازیم، تا شخصی را که دارای این ویژگی‌هاست و در زمره صادقین است بیابیم!
 
با مطالعه تاریخ صدر اسلام به این [[حقیقت]] می‌رسیم: شخصی که دارای این ویژگی‌ها باشد، تنها علیّ بن أبی طالب{{ع}} است؛ زیرا سراسر [[زندگانی علی]] [[جهاد با مال]] و [[جان]] است و او هرگز، حتّی به اندازه یک چشم بر هم زدن، در ایمان خود شکّ و تردید نکرد.


برای [[اثبات]] ادّعای فوق تنها به سه حادثه از حوادث مختلف زندگی آن حضرت که در آن حوادث، جهاد با مال و جان و ایمان والا و بالای علی موج می‌زند، اشاره می‌کنیم:
برای [[اثبات]] ادّعای فوق تنها به سه حادثه از حوادث مختلف زندگی آن حضرت که در آن حوادث، جهاد با مال و جان و ایمان والا و بالای علی موج می‌زند، اشاره می‌کنیم:


۱. [[مشرکان]] [[مکّه]] برای نابودی [[دین]] [[جوان]] و نو پای [[اسلام]] نقشه‌های مختلفی طرح و اجرا کردند، ولی از هیچ کدام از آنها نتیجه دلخواه نگرفتند، تا اینکه در یک نقشه [[شیطانی]] و خطرناک، طرح ترور و [[قتل]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را تصویب کردند.
۱. [[مشرکان]] [[مکّه]] برای نابودی [[دین]] [[جوان]] و نو پای [[اسلام]] نقشه‌های مختلفی طرح و اجرا کردند، ولی از هیچ کدام از آنها نتیجه دلخواه نگرفتند، تا اینکه در یک نقشه [[شیطانی]] و خطرناک، طرح [[ترور]] و [[قتل]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را تصویب کردند.


برای این منظور و به جهت اینکه در [[آینده]] [[قبیله]] [[حضرت رسول]]{{صل}} نتوانند شخص خاصّی را به عنوان [[قصاص]] به قتل برسانند، قرار شد چهل شمشیر زن قویّ و [[شجاع]]، در یک شب تاریک به [[منزل]] آن حضرت هجوم برند و نقشه فوق را عملی سازند. خداوند به وسیله [[پیک وحی]]، پیامبرش را از این [[توطئه]] خطرناک [[آگاه]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} برای رهایی از این توطئه باید خود به سوی [[مدینه]] [[هجرت]] کند، ولی برای این که [[دشمن]] متوجّه [[غیبت]] آن حضرت نشود، می‌بایست شخصی [[شجاع]] و از خود گذشته و آماده [[مرگ]] در شب [[موعود]] در بستر [[پیامبر]]{{صل}} بیارامد. پیامبر{{صل}}، علی{{ع}} را برای این کار [[انتخاب]] کرد.
برای این منظور و به جهت اینکه در [[آینده]] [[قبیله]] [[حضرت رسول]]{{صل}} نتوانند شخص خاصّی را به عنوان [[قصاص]] به قتل برسانند، قرار شد چهل [[شمشیر]] [[زن]] قویّ و [[شجاع]]، در یک شب تاریک به [[منزل]] آن حضرت هجوم برند و نقشه فوق را عملی سازند. [[خداوند]] به وسیله [[پیک وحی]]، پیامبرش را از این [[توطئه]] خطرناک [[آگاه]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} برای [[رهایی]] از این توطئه باید خود به سوی [[مدینه]] [[هجرت]] کند، ولی برای این که [[دشمن]] متوجّه [[غیبت]] آن حضرت نشود، می‌بایست شخصی شجاع و از خود گذشته و آماده [[مرگ]] در شب [[موعود]] در بستر پیامبر{{صل}} بیارامد. پیامبر{{صل}}، علی{{ع}} را برای این کار [[انتخاب]] کرد.


طبق [[روایات‌]] [[حضرت رسول]]{{صل}} خطاب به [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمودند: من مأمورم از [[مکّه]] به [[مدینه]] بروم؛ امّا دور خانه‌ام را چهل [[مرد]] شمشیر به دست، به نمایندگی از چهل [[قبیله عرب]]، محاصره کرده‌اند تا صبح هنگام به [[منزل]] حمله کنند و مرا در بستر به [[قتل]] برسانند، علی [[جان]]! آیا آماده‌ای در بستر من بخوابی، تا من به سوی مدینه حرکت کنم؟ علی{{ع}} که سراسر وجودش [[عشق]] به [[پیامبر خدا]] بود و لحظه‌ای در [[ایمان]] خویش تردید نداشت، عرض کرد: «یا [[رسول]] اللَّه{{صل}}! اگر من در بستر شما بخوابم، شما سالم به مقصد خود می‌رسید؟» این سؤال بسیار مهم است؛ زیرا علی{{ع}} از جان خود نمی‌پرسد، از [[سرنوشت]] خود نمی‌گوید، از خطرات و بلاهایی که ممکن است در این شب پرمخاطره دامنگیر او شود، سؤال نمی‌کند؛ بلکه تنها به [[فکر]] [[سلامت]] [[معشوق]] خود، پیامبر خداست!
طبق [[روایات‌]] حضرت رسول{{صل}} خطاب به [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمودند: من مأمورم از [[مکّه]] به مدینه بروم؛ امّا دور خانه‌ام را چهل [[مرد]]شمشیر به دست، به نمایندگی از چهل [[قبیله عرب]]، محاصره کرده‌اند تا صبح هنگام به منزل حمله کنند و مرا در بستر به قتل برسانند، علی [[جان]]! آیا آماده‌ای در بستر من بخوابی، تا من به سوی مدینه حرکت کنم؟ علی{{ع}} که سراسر وجودش [[عشق]] به [[پیامبر خدا]] بود و لحظه‌ای در [[ایمان]] خویش تردید نداشت، عرض کرد: «یا [[رسول]] اللَّه{{صل}}! اگر من در بستر شما بخوابم، شما سالم به مقصد خود می‌رسید؟» این سؤال بسیار مهم است؛ زیرا علی{{ع}} از جان خود نمی‌پرسد، از [[سرنوشت]] خود نمی‌گوید، از خطرات و بلاهایی که ممکن است در این شب پرمخاطره دامنگیر او شود، سؤال نمی‌کند؛ بلکه تنها به [[فکر]] [[سلامت]] [[معشوق]] خود، پیامبر خداست!


حضرت رسول{{صل}} فرمود: «آری در این صورت من به سلامت خواهم رفت». علی به عنوان پاسخ مثبت و به نشانه شکرانه [[سلامتی]] وجود پیامبر{{صل}}، در مقابل [[خداوند]] به [[سجده]] افتاد. و این شاید اوّلین سجده شکر در [[اسلام]] بود. علی{{ع}} در بستر پیامبر آرمید و حضرت رسول{{صل}} به سلامت به سوی مدینه حرکت کرد.  
حضرت رسول{{صل}} فرمود: «آری در این صورت من به سلامت خواهم رفت». علی به عنوان پاسخ مثبت و به نشانه شکرانه [[سلامتی]] وجود پیامبر{{صل}}، در مقابل خداوند به [[سجده]] افتاد. و این شاید اوّلین سجده شکر در [[اسلام]] بود. علی{{ع}} در بستر [[پیامبر]] آرمید و [[حضرت رسول]]{{صل}} به [[سلامت]] به سوی [[مدینه]] حرکت کرد.  


۲. [[دشمن]] در [[جنگ احد]] که بر اثر [[دنیاپرستی]] گروهی از [[مسلمانان]]، به [[پیروزی]] نسبی دست یافت، علاوه بر استفاده از [[غفلت]] مسلمانان، به جنگ روانی نیز پرداخت. فرمانده دشمن، که پیامبر{{صل}} را در میدان [[جنگ]] مجروح دید، با صدای بلند فریاد زد: «محمّد کشته شد!» عدّه زیادی، و طبق برخی [[روایات]] همه، با شنیدن این سخن فرار کردند، ولی علی{{ع}} که به گفتار پیامبر{{صل}} مبنی بر پیروزی اسلام بر [[کفر]] [[ایمان]] داشت و لحظه‌ای در ایمان خویش تردید نداشت، به این سخن توجّهی نکرد و همچنان به [[نبرد تن به تن]] با [[دشمن]] ادامه داد! تا این ه جسد سراسر مجروح [[پیامبر]]{{صل}} را یافت و همچون پروانه‌ای بر گرد شمع وجود آن حضرت می‌گشت و از [[فرستاده خدا]] [[دفاع]] می‌کرد. [[شجاعت]] و ایمان و تلاش فراوان علی{{ع}}، جنگ روانی دشمن را خنثی‌ کرد و [[مسلمانان]] فهمیدند که پیامبر{{صل}} هنوز زنده است، بدین جهت عدّه‌ای به میدان بازگشتند که به هر حال [[جنگ]] با تمام سختی‌ها و مشکلاتش پایان یافت و دشمن با [[یأس]] و [[ناامیدی]] از نابودی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[مکّه]] بازگشت. علی در این جنگ بر اثر رشادت‌ها و [[مبارزات]] فراوانی که از خود نشان داد، نزدیک به ۹۰ زخم برداشت! پیامبر{{صل}} دو طبیب و جرّاح فرستاد تا علی را درمان کنند.
۲. [[دشمن]] در [[جنگ احد]] که بر اثر [[دنیاپرستی]] گروهی از [[مسلمانان]]، به [[پیروزی]] نسبی دست یافت، علاوه بر استفاده از [[غفلت]] مسلمانان، به جنگ روانی نیز پرداخت. فرمانده دشمن، که پیامبر{{صل}} را در میدان [[جنگ]] مجروح دید، با صدای بلند فریاد زد: «[[محمّد]] کشته شد!» عدّه زیادی، و طبق برخی [[روایات]] همه، با شنیدن این سخن فرار کردند، ولی علی{{ع}} که به گفتار پیامبر{{صل}} مبنی بر پیروزی اسلام بر [[کفر]] [[ایمان]] داشت و لحظه‌ای در ایمان خویش تردید نداشت، به این سخن توجّهی نکرد و همچنان به [[نبرد تن به تن]] با دشمن ادامه داد! تا این ه جسد سراسر مجروح پیامبر{{صل}} را یافت و همچون پروانه‌ای بر گرد شمع وجود آن حضرت می‌گشت و از [[فرستاده خدا]] [[دفاع]] می‌کرد. [[شجاعت]] و ایمان و تلاش فراوان علی{{ع}}، جنگ روانی دشمن را خنثی‌ کرد و مسلمانان فهمیدند که پیامبر{{صل}} هنوز زنده است، بدین جهت عدّه‌ای به میدان بازگشتند که به هر حال جنگ با تمام [[سختی‌ها]] و مشکلاتش پایان یافت و دشمن با [[یأس]] و [[ناامیدی]] از نابودی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[مکّه]] بازگشت. علی در این جنگ بر اثر رشادت‌ها و [[مبارزات]] فراوانی که از خود نشان داد، نزدیک به ۹۰ زخم برداشت! پیامبر{{صل}} دو طبیب و جرّاح فرستاد تا علی را درمان کنند.


خلاصه اینکه، این حادثه، هم [[جهاد با مال]] و [[جان]] علی{{ع}} را در حدّ اعلا نشان می‌دهد و هم ایمان قوی و تردیدناپذیر آن حضرت به [[خداوند]] منّان و [[رسول اکرم]]{{صل}} و وعده‌های قرآن مبنی بر [[پیروزی]] نهایی [[اسلام]] بر [[مشرکان]]. پس او مصداق «[[صادقین]]» که دارای ویژگی‌های فوق هستند، می‌باشد.
خلاصه اینکه، این حادثه، هم [[جهاد با مال]] و [[جان]] علی{{ع}} را در حدّ اعلا نشان می‌دهد و هم ایمان قوی و تردیدناپذیر آن حضرت به [[خداوند]] منّان و [[رسول اکرم]]{{صل}} و وعده‌های قرآن مبنی بر پیروزی نهایی اسلام بر [[مشرکان]]. پس او مصداق «[[صادقین]]» که دارای ویژگی‌های فوق هستند، می‌باشد.


۳. در [[جنگ احزاب]] هنگامی که قهرمان بزرگ [[عرب]]، عمر و بن عبد ود، موفّق به عبور از [[خندق]] شد، با صدای بلند مبارز‌ طلبید، هیچ کس جز علی{{ع}} به او پاسخ مثبت نداد، این جریان سه بار تکرار شد و در هر دفعه جز علی{{ع}} کسی بر نخواست.
۳. در [[جنگ احزاب]] هنگامی که قهرمان بزرگ [[عرب]]، عمر و بن عبدود، موفّق به عبور از [[خندق]] شد، با صدای بلند مبارز‌‌طلبید، هیچ کس جز علی{{ع}} به او پاسخ مثبت نداد، این جریان سه بار تکرار شد و در هر دفعه جز علی{{ع}} کسی بر نخواست.


علی با ایمان قوی و [[شجاعت]] فوق العاده خویش به سمت [[دشمن]] حرکت می‌کند، [[پیامبر]]{{صل}} برای پیروزی او دست به [[دعا]] بلند می‌نماید، علی با عمر و بن عبد ود درگیر می‌شود و در نهایت، با [[لطف]] و عنایت پروردگار جهانیان بر دشمن غالب می‌شود.
علی با ایمان قوی و [[شجاعت]] فوق العاده خویش به سمت [[دشمن]] حرکت می‌کند، [[پیامبر]]{{صل}} برای [[پیروزی]] او دست به [[دعا]] بلند می‌نماید، علی با عمر و بن عبد [[ود]] درگیر می‌شود و در نهایت، با [[لطف]] و عنایت پروردگار جهانیان بر دشمن غالب می‌شود.


بنابراین، نشانه‌های ایمان در سراسر [[زندگی]] علی{{ع}} نمایان است. نتیجه اینکه، با استفاده از [[آیات]] دیگر [[قرآن]] و به کمک [[تاریخ]] نیز مشخّص شد که منظور از «[[صادقین]]» علیّ بن أبی طالب{{ع}} است<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| آیات ولایت در قرآن]]، ص۱۳۹ ـ ۱۴۶.</ref>.
بنابراین، نشانه‌های ایمان در سراسر [[زندگی]] علی{{ع}} نمایان است. نتیجه اینکه، با استفاده از [[آیات]] دیگر [[قرآن]] و به کمک [[تاریخ]] نیز مشخّص شد که منظور از «[[صادقین]]» علیّ بن أبی طالب{{ع}} است<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| آیات ولایت در قرآن]]، ص۱۳۹ ـ ۱۴۶.</ref>.
== دیدگاه [[مفسران]] [[اسلامی]] در دلالت [[آیه]] ==
از منظر [[مفسران شیعه]] و برخی [[مفسران اهل سنت]]، این آیه بر عصمت صادقین دلالت دارد. درباره دلالت آیه بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است:
# '''تلازم پیروی مطلق با [[عصمت]]''': مفاد [[آیه شریفه]] [[پیروی]] مطلق از صادقین است و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است<ref>{{عربی|"إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم"}}، الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر.ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. [[خداوند]] در این آیه به همراه شدن با صادقین [[امر]] کرده است و مراد از معیت و [[همراهی]] با آنان تمسک به آنان و [[اطاعت]] مطلق از آنان است زیرا هر گاه خداوند به اطاعت بی‌قید و شرط از کسانی [[فرمان]] دهد، آنها [[معصوم]] خواهند بود<ref>{{عربی|لا يجوز إيجاب طاعة أحد مطلقا إلا من كان معصوما مأمونا منه السهو و الغلط. و ليس ذلك بحاصل في أولي الأمر و لا العلماء، و إنما هو واجب في الائمة الذين دلت الآية على عصمتهم و طهارتهم}}، التبیان، ج۳، ص۲۳۶، و مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.</ref>؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که [[خداوند]] انجام [[گناه]] را برای کسی روا نمی‌دارد و آن را نمی‌پسندد. به عبارت دیگر، گناه، مورد [[نهی]] خداوند است؛ نه مورد امر او. از طرفی، اگر [[صادقین]] [[معصوم]] نباشند، احتمال اینکه در امر یا نهی خود مرتکب [[خطا]] شوند و دیگران را به انجام گناه فرا خوانند وجود دارد. حال اگر چنین موردی پیش آید، از یک طرف باید از آنها [[اطاعت]] کرد؛ چون بر اساس [[آیه]] مورد بحث، تمسک به صادقین، و همراه شدن بی‌قید و شرط با آنها، [[واجب]] است و از طرف دیگر نباید از آنها اطاعت کرد؛ چون مستلزم گناه است که مورد نهی الهی است<ref>{{عربی|إنه تعالى اوجب طاعة أولي الأمر على الإطلاق كطاعته و طاعة الرسول، و هو لا يتم إلا بعصمة أولي الأمر، فإن غير المعصوم قد يأمر بمعصية و تحرم طاعته فيها، فلو وجبت ايضا اجتمع الضدان: وجوب طاعته و حرمتها}}، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.</ref> و این همان تناقض یا [[اجتماع]] [[امر و نهی]] در شیء واحد است که محال است از این رو صادقین قطعا معصوم بوده و خطا، [[سهو]]، گناه و [[اشتباه]] نمی‌کنند.
# '''تلازم [[علم]] به صادق بودن صادقین با [[عصمت]]''': [[علامه حلی]] در شرح [[کلام]] [[محقق طوسی]] که آیه {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} را از دلایل امامت امام علی{{ع}} دانسته، گفته است: «[[خداوند متعال]] به بودن با صادقین ([[پیروی]] از آنان و [[همراهی]] با آنان) [[امر]] کرده است و مقصود از «صادقین” کسانی‌اند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمی‌یابد؛ زیرا نمی‌توان از صادق بودن غیر معصوم [[آگاه]] شد و به [[اجماع]] [[مسلمانان]]، از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} غیر از علی{{ع}} کسی معصوم نیست. بنابراین، علی{{ع}} معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”<ref>کشف المراد، ص۵۰۳.</ref>. فاضل قوشجی نیز در شرح کلام محقق طوسی گفته است: «مضمون [[آیه کریمه]] امر به پیروی از [[معصومین]] است؛ زیرا «صادقین” همان معصومان‌اند و به اتفاق مسلمانان، از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} غیر علی{{ع}}، کسی [[معصوم]] نیست، پس علی{{ع}} کسی است که به [[پیروی]] از او امر شده است”. وی آنگاه مقدمات این [[استدلال]] را نپذیرفته و گفته است: {{عربی|"و أجیب بمنع المقدمات"}}<ref>شرح التجرید، ص۳۷۱.</ref>. وی مقدمات استدلال و مناقشه در آنها را باز نگفته است، ولی مناقشه‌های او، چنان که [[مقدس اردبیلی]]<ref>الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید علی التجرید، ص۲۴۳.</ref> گفته است، به مطالب زیر باز می‌گردد:
## غیر از علی{{ع}} از صحابه پیامبر{{صل}} فرد یا افراد دیگری معصوم بودند. این احتمال قطعاً مردود است؛ زیرا برای کسی جز علی{{ع}} ادعای [[عصمت]] نشده است.
## لازم نیست صادق بودن کسی که باید از او پیروی شود، به صورت [[یقینی]] معلوم گردد، بلکه [[ظن]] به صادق بودن او نیز کافی است. این احتمال نیز نادرست است؛ زیرا [[قرآن کریم]] آشکارا فرموده است: {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref>.
## در اینجا گزینه دیگری مطرح است و آن اینکه هیچ یک از افراد [[امّت]] معصوم نیستند، ولی اجماع امت، معصوم است و [[مسلمانان]] باید از [[اجماع]] پیروی کنند. این همان نظریه‌ای است که فخرالدین رازی برگزیده است. این [[تفسیر]] با ظاهر آیه سازگاری ندارد؛ زیرا مفاد ظاهر آیه این است که مؤمنانی که باید از [[صادقین]] پیروی کنند غیر از صادقین هستند چون که تابع غیر از متبوع است<ref>{{عربی|"لا يخفى على عاقل أن الظاهر من الآية أن المأمورين بالكون غير من أمروا بالكون معهم و على ما ذكر يلزم اتحادهما"}} (مرآة العقول، ج۲، ص۴۲۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۷)؛ شیخ مفید فرموده است: {{عربی|"ان المنادي به يجب ان يكون غير المنادي إليه، لاستحالة أن يدعى الإنسان إلى الكون مع نفسه و اتباعها"}} (الفصول المختاره، ص۱۳۷).</ref>، مضافاً بر اینکه اجماع امت یا [[اجماع اهل حل و عقد]] با [[عصمت]] ملازمه ندارد.
# '''[[پرهیزگاری]] و نیاز به پیشوای معصوم''': فخرالدین رازی در تقریر [[استدلال]] به این [[آیه]] بر عصمت صادقین گفته است: «جمله {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ}} [[مؤمنان]] را به رعایت [[تقوای الهی]] دستور داده است و از آنان خواسته است که با [[صادقین]] باشند؛ یعنی از آنان [[الگو]] بگیرند و [[پیروی]] نمایند. از اینجا روشن می‌شود که مؤمنان، [[معصوم]] نیستند و احتمال [[خطا]] در آنان می‌رود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان صادقین هستند و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمان‌ها موجود است پس در همه زمان‌ها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آنگاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که [[انسان]] به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای [[شناخت]] او وجود نداشته باشد، دستور به پیروی از او، [[تکلیف]] به مالا یطاق خواهد بود و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمی‌شناسیم، بنابراین، آیه ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمی‌دهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع [[امت]] باقی نمی‌ماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.</ref>.
'''نقد و بررسی تقریر سوم:'''
سخن فخرالدین رازی در اینکه مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، [[استوار]] است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمی‌شناسیم که از ویژگی عصمت برخوردار باشند و بدین دلیل باید مصداق آن را اجماع امت یا [[اجماع]] [[اهل حلّ و عقد]] بدانیم، نادرست می‌باشد؛ زیرا:
# اولاً: مسائل مورد [[اجماع امّت]]، اندک است و نمی‌تواند راه‌گشای [[مسلمانان]] در احکام دینی باشد.
# ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد [[معصوم]] نباشد، به [[عصمت]] نمی‌انجامد و هم چنان احتمال [[خطا]] در مورد آن وجود دارد.
# و ثالثاً: با رجوع به [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] می‌توان [[معصومان]] را [[شناخت]]. از [[آیه تطهیر]]، [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]] و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن [[اهل بیت پیامبر]] اکرم{{صل}} به دست می‌آید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که [[خداوند]]، [[مسلمانان]] را به [[پیروی]] از آنان دستور داده و فرموده است: {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} چنان‌که در برخی [[روایات]]، [[صادقین]] در این [[آیه]] به [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]] او، به ویژه علی{{ع}} [[تفسیر]] شده است<ref>الدرالمنثور، ج۴، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۸-۸۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۴۱: خط ۱۹۳:
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶''']]
# [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)| '''امامت اهل بیت''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)| '''آیه صادقین''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]
# [[پرونده:IM010560.jpg|22px]] [[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)| '''امامت و دلایل انتصابی بودن آن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۹

آیه ۱۱۹ سوره توبه که در آن به همراهی با صادقین فرمان داده شده، معروف به آیه صادقین است. از منظر مفسران شیعه و برخی مفسران اهل سنت همچون فخر رازی، امر مطلق الهی به کون با صادقان به معنای امر به تمسک به آنان و اطاعت از آنان است. چنین امری به حکم عقل مساوی با عصمت صادقین است. با این حال از منظر مفسران شیعه، با توجه به سیاق آیه، مفهوم صادقین و نص روایات، مصداق صادقین تنهااهل‌بیت(ع) هستند. با این وجود مفسران اهل سنت دیدگاه دیگری داشته و حتی امثال فخررازی نیز که معتقد به عصمت صادقان شده است، بر این باور است که شخص معصوم در خارج وجود ندارد. از اینجا روشن می‌شود که مهمترین دلالت آیه مذکور، عصمت صادقین است.

مقدمه

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱] این آیه، آیه صادقین نامگذاری شده است و یکی از آیات متعدّد مربوط به ولایت و امامت و عصمت حضرت علی(ع) و یازده فرزندش(ع) می‌باشد. خداوند در این آیه شریفه، که مخاطب آن مؤمنین و مسلمانان هستند، به آنها دو دستور می‌دهد:

نخست اینکه، مسلمانان تقوای الهی را پیشه کنند. تقوایی که بالاترین سرمایه محسوب می‌شود. تقوایی که میزان قرب الی اللَّه است و هر چه سالک الی اللَّه درجه عالی‌تری از تقوی داشته باشد به خداوند نزدیکتر می‌شود و هر چه کمتر باشد از خداوند دورتر می‌شود. در آیه ۱۳ سوره حجرات می‌خوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۲]. تقوایی که در آیه ۶۳ سوره مریم جواز ورود به بهشت شمرده شده است: ﴿تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا[۳]. تقوا که از دیدگاه اسلام این قدر ارزش دارد، به معنای آن حالت خدا ترسی درونی است که انسان را در مقابل گناه کنترل می‌کند و نیازی به کنترل کننده خارجی ندارد.

دومین دستوری که خداوند در این آیه به مؤمنان می‌کند اینکه: همراه صادقین (راستگویان) باشید[۴].

شأن نزول آیه

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۵]، ای کسانی که به آیین اسلام ایمان آورده‌اید، از مخالفت با دستورات خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین پیروی کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر امامت اهل‌بیت(ع) استدلال کرده‌اند[۶].

این آیه در سیاق آیاتی است که خداوند پیرامون متخلفین از جنگ تبوک (که در سال نهم هجرت رخ داد، نازل فرموده است. هرچند در جریان این غزوه هرگز جنگی واقع نشد، ولی برکات فراوانی برای اسلام داشت. از سوی دیگر، شرایط خاص زمانی و مکانی این جنگ، آن را تبدیل به عرصه‌ای برای دسیسه‌گری و فتنه‌انگیزی منافقین در برابر پیامبر اکرم (ص) کرده بود. جنگ تبوک در فصل تابستان رخ داد و زمانی که پیامبر (ص) فرمان اعزام لشکر را صادر فرمود، بسیاری از منافقین از شرکت در جنگ و حتی کمک تدارکاتی به رزمندگان سر باز زدند. بدین ترتیب، ارتش اسلام که مرکب از ده هزار سواره و بیست هزار نفر پیاده بود، شرایط بسیار سختی را در طی ۶۰۰ کیلومتر راه تا سرحدّات شام پشت سر گذاشت؛ به حدی که به جَيْشُ الْعُسْرَة (لشکر مشکلات) معروف شد. همان‌طور که در برهان رؤیت اعمال اشاره شد، منافقین در این جنگ موقعیت را برای شایعه‌پراکنی و سم‌پاشی بر علیه پیامبر اکرم (ص) و یاران صادقش مناسب دیدند و تا آنجا که در توان داشتند، سعی در تخریب شخصیت رسول اکرم (ص) و تضعیف روحیه لشکر اسلام نمودند.

با نزول آیات سوره برائت و افشای نقشه‌های شوم منافقین و وعده عذاب الهی به متخلفین از جنگ و فرامین رسول خدا (ص)، سه نفر[۷] از مسلمانان که فریب منافقین را خورده بودند و به بهانه‌های واهی از حضور در لشکر اسلام و تبعیّت از رسول اکرم (ص) سر باز زده بودند، توبه کردند. آنها چون به جبهه نرفته بودند، خود را به ستون‌های مسجد بستند و قسم خوردند که خود را باز نکنند تا رسول خدا (ص) به دست خود آنان را باز کند. پیامبر (ص) نیز امر آنان را به خداوند واگذار کرد و بالاخره بعد از ۵۰ روز تحمل سختی‌ها، توبه آنان[۸] پذیرفته شد.

در این سیاق است که خداوند به همه مؤمنین امر می‌کند که اگر می‌خواهید گرفتار وساوس منافقین و شیاطین جنّی و انسی نشوید، تقوای الهی را حفظ کنید. همان‌گونه که اشاره شد، تقوا یعنی در نظر داشتن دائمی خداوند و فرامین او در زندگی و عدم غفلت از او حتی برای یک لحظه، و اینکه فرد خود را در حصار ملکه تقوا و خویشتن‎داری، از شرّ شیطان و نفس اماره در امان نگاه دارد. با این توضیحات، طبعاً این سؤال پیش می‌آید که راه و رسم پیشه کردن تقوا و حفظ حریم بندگی چیست؟ خداوند در ادامه آیه و در پاسخ به این سؤال مقدر می‌فرماید: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ. یعنی همراهی و اسوه قرار دادن صادقان، شما را از افتادن در ورطه پیروی از شیطان نجات می‌دهد.

نکته مهمی که از سیاق آیات قبل قابل برداشت است آنکه حفظ تقوا در جنگ رو در رو با کفر، کار چندان مشکلی نیست؛ زیرا کافر در فرهنگ دینی تعریف مشخصی دارد و در این جبهه مسلمانان کمتر دچار خطا می‌شوند؛ خصوصاً آنکه ایمان به رسالت پیامبر اکرم (ص) و آسمانی بودن فرامین حضرتش، جزو ارکان دین است و کسی نمی‌تواند شهادت به توحید بدهد ولی رسالت حضرتش را نپذیرد؛ لذا کسی که در جنگ علنی برابر رسول خدا (ص) قرار می‌گرفت، کافر بود. ولی در سال‌های پایانی عمر حضرت، بیشترین خطر برای مسلمانان از جانب مکرهای پیچیده حزب نفاق بود که از یک سو، در ظاهر ابراز ارادت و وفاداری به پیامبر (ص) می‌نمودند و از سوی دیگر، در صدد منحرف کردن اسلام بعد از رحلت حضرتش بودند. آنها با یک برنامه‌ریزی دقیق، در صدد شکستن حریم ولایت نبوی و به طریق اوّلی، اوصیاء تعریف شده بعد از حضرتش بودند. به همین دلیل، خداوند راه و رسم حفظ حریم ولایت خود را در معیّت نه فقط شخص رسول اکرم (ص)، بلکه اوصیاء طاهرینش (ع)، با عنوان عام "صادقین" برمی‌شمارد.

ناگفته نماند که عمده آیات سوره توبه در اواخر عمر مبارک رسول خدا (ص) و در جنگ تبوک نازل شد. بیشترین آیات این سوره درباره اهداف حزب نفاق و نقشه‌های شوم آنان است و در چنین فضایی است که خداوند تنها راه نجات از مکائد و فتنه‌های شیطانی این گروه را در تمسک به حریم ولایت بیان می‌دارد؛ چنان که آیات ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۹] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۰] و ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۱۱] به طور خاص به معرفی مقام ولایت بعد از پیامبر (ص) و تأکید بر ملازمت و تبعیّت از آنان می‌پردازد[۱۲].

معناشناسی صادقین

معناشناسی صدق

صدق در لغت

صدق در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۱۳]. ابن منظور «صدق» را نقطه مقابل کذب دانسته و از ابن درستویه نقل نموده است که «صدق» به همه اوصاف پسندیده اطلاق می‌شود. خلیل نیز گفته است: «صدق به کامل هر چیزی اطلاق می‌شود»[۱۴]. زبیدی صدق را حاوی همه اوصاف پسندیده و نیکو می‌داند[۱۵]. راغب در مفردات القرآن می‌گوید: و يعبر عن كل فعل فاضل ظاهرا و باطنا بالصدق، فيضاف إليه ذلك الفعل الذي يوصف به نحو قوله...؛ «از هر کار پسندیده‌ای که در ظاهر و باطن خوب و پسندیده باشد، به صدق تعبیر می‌شود و موصوف آن به صدق اضافه می‌شود»[۱۶].

صدق در اصطلاح قرآن

در قرآن «صدق» صفت اموری قرار گرفته است که علاوه بر سخن و کلام، به رفتار و رویه‌های عملی نیز دلالت دارد؛ برای نمونه در آیه دوم سوره یونس[۱۷] «صدق» صفت «قدم» قرار گرفته است و در آیه ۹۳ سوره یونس[۱۸]، «صدق» صفت «جایگاه» قرار گرفته است[۱۹].

در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را می‌توان مقیاس گرفت: یکی واقعیت خارجی و دیگری اعتقاد گوینده. بر این اساس، اگر فرد مسلمان بگوید: «محمد(ص) آخرین پیامبر الهی است”، سخن او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد کافر این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو خداوند، منافقان را در این گفتار که: ﴿نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ[۲۰]تکذیب کرده است: ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۲۱]. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع می‌شوند و گفته می‌شود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.

افعال نیز به صدق و کذب توصیف می‌شوند، چنان که فرموده است: ﴿رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ[۲۲]: یعنی افعال آنان گواه بر صدق عهد و پیمان آنان است و نیز فرموده است: ﴿لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ[۲۳] یعنی کسانی که در زبان راست گفتند، از راستی فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای کردار ارزشی ندارد و نیز در آیه: ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ[۲۴] مقصود این است که درستی رؤیای پیامبر(ص) در عمل تحقق یافت[۲۵].

نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با واقعیت خارجی مطابقت دارد[۲۶].

معناشناسی صادق و صادقین

با توجه به آنچه در معنای لغوی صدق، گذشت، گفته شده کسی که عقیده‌اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، در عقیده، نیت و اراده‌اش صادق می‌باشد[۲۷].

چنانچه زمخشری گفته است: صادقین کسانی‌اند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق باشند[۲۸].

به عبارت دیگر صادق بودن انسان در سه حوزه عقیده، قول و عمل تجلی می‌یابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. زمخشری در تبیین صادقین در آیه مورد بحث گفته است: "هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا"[۲۹]؛ صادقین کسانی‌اند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق بوده‌اند[۳۰]

رابطه صادقین و صدّیقین

در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که «صادقین” در آیه مورد بحث، در حقیقت، همان صدیقین در آیه دیگر قرآن است: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۳۱].

صدیق کسی است که ملازم با صدق است[۳۲]، یعنی در همه حالات و امور با صدق همراه است و کسی است که رفتارش تصدیق‌کننده گفتار اوست و همواره تصدیق کننده حق است[۳۳]. در تعبیری دیگر، صدیق کسی است که در عقیده و گفتارش صادق است و رفتار او حقانیت صدق او را اثبات می‌کند[۳۴].

اطاعت از خدا و رسول خدا به این است که انسان از قرآن و سنت پیروی کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از پیشوایان معصوم اطاعت نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی می‌شناسند و در رعایت آن، کم‌ترین لغزشی ندارند و آنان همان پیشوایان معصوم‌اند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در آیه ۵۹ سوره نساء با عنوان «اولی الامر» یاد شده است.

بدیهی است هر کسی در دنیا پیرو پیامبر و پیشوایان معصوم باشد، در آخرت نیز با آنان محشور خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۳۵] همان است که در آیه ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۳۶] بیان شده است و دست‌آورد ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ در دنیا، "مع الصدیقین" در قیامت است.

گواه بر این مطلب آن است که در روایات اهل بیت(ع)، همان‌گونه که «صادقین” در آیه ۱۱۹ سوره توبه بر امامان معصوم(ع) تطبیق شده است، «صدیقین” در آیه ۶۹ سوره نساء نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است که پس از تلاوت آیه یاد شده فرمود: «رَسُولُ اللَّهِ(ص) فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ»[۳۷]؛ پیامبر اکرم(ص) مصداق نبیین است و ما مصداق صدیقین و شهداء هستیم و شما مصداق صالحان هستید. پس همان‌گونه که خداوند شما را صالح نامیده است، به نشانه‌های صلاح آراسته گردید[۳۸].

صدیق مراتب و مصادیق سه‌گانه‌ای دارد:

  1. پیامبر الهی؛
  2. امام و جانشین پیامبر الهی؛
  3. عبد صالح خداوند غیر از پیامبر و امام.

درباره مصداق اول فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۳۹] و نیز فرموده است: ﴿يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ[۴۰].

صدیقین، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از پیامبران ذکر شده‌اند و امام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر(ص) فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بوده‌اند: مؤمن آل یس، مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب(ع)، و او برترین آنان است”[۴۱]. افضل بودن علی(ع) بر مؤمن آل یس و آل فرعون بیانگر این است که جایگاه امام بر غیر امام برتری دارد و نیز علی(ع) به صورت مکرر فرموده است: «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي‏ إِلَّا كَذَّابٌ‏»[۴۲]. من صدیق بزرگترم و پس از من جز فرد دروغگو آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیت‌های تاریخی نیز بیانگر این است که علی(ع) مصداق کامل صدیق پس از پیامبر(ص) است؛ زیرا او از کودکی تحت تربیت پیامبر(ص) قرار گرفت، لحظه‌ای به خدا شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش مصدق گفتارش بود[۴۳].

کاربری‌های صدق در قرآن

در قرآن کریم کلمۀ «صدق» صفت برای امور زیر قرار گرفته است:

  1. صفت قدم: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ[۴۴].
  2. صفت جایگاه
    1. ﴿وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ[۴۵].
    2. ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ[۴۶].
  3. صفت ورود و خروج: ﴿وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ[۴۷].
  4. برخورداری از نیکی در ابعاد مختلف: ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۴۸].
  5. صفت راستگویی: ﴿هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ[۴۹].
  6. عمل بر طبق وعده: ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ[۵۰].

با ملاحظۀ این موارد و موارد دیگر از آیات قرآن به دست می‌آوریم که کلمه «صدق»، مفهوم گسترده‌ای دارد که قلمرو آن تنها در مقولهٔ سخن و کلام و خبر نیست بلکه در موارد اندیشه و باور و خوی انسانی و رفتار آدمی و دیگر امور نیز اطلاق می‌شود[۵۱].

مصداق‌های صادقین در آیه

تفسیر آیه صادقین و تعیین مصداق آن از دیدگاه مفسران

مفسران مسلمان دو نگرش متفاوت در تفسیر واژه‌ها و گزاره‌های «آیه صادقین» نشان داده‌اند و تکیه گاه اساسی نظریه مفسران به دریافت و برداشت آنان از واژه «صدق» و «صادقین» و در نهایت مفاد گزاره ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۵۲] و همچنین تعیین معنای مصداقی صادقین قرار گرفته است و در اینجا به گزارش توصیفی - تحلیلی دیدگاه‌های گفته شده در این باره و ارزیابی نهایی آنها به اختصار می‌پردازیم.

درباره مصادیق صادقین و ویژگی‌های آنان از سوی مفسران اقوال گوناگونی نقل شده که عبارت‌اند از:

  1. مقصود، کسانی‌اند که در آیات دیگر قرآن از آنان به عنوان صادقین یاد شده است و در این آیه از مؤمنان خواسته شده است که از روش آنان پیروی کنند. روشن‌ترین نمونه آن آیه ۱۷۷ سوره بقره است. در این آیه برای صادقین صفات ذیل بیان شده است:
    1. ایمان به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران: ﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ[۵۳].
    2. انفاق مال در راه خدا به خویشاوندان، یتیمان، بی‌نوایان، در راه ماندگان، گدایان و برای آزاد کردن بردگان: ﴿وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ[۵۴].
    3. اقامه نماز: ﴿وَأَقَامَ الصَّلَاةَ[۵۵].
    4. پرداختن زکات: ﴿وَآتَى الزَّكَاةَ[۵۶].
    5. وفای به عهد و پیمان: ﴿وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا[۵۷].
    6. صبر و شکیبایی در ناملایمات زندگی و در مبارزه با دشمن: ﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ[۵۸]. خداوند سبحان پس از بیان اوصاف یاد شده فرموده است: کسانی که دارای اوصاف یاد شده باشند صادق و پرهیز کارند: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۵۹]. در آیه ۲۳ سوره احزاب نیز آمده است: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[۶۰]. برخی از مؤمنان مردانی‌اند که به عهد خود با خداوند صادقانه عمل کردند، عده‌ای از آنها به شهادت رسیدند و عده‌ای دیگر منتظر شهادت‌اند. آنان هرگز عهد و پیمان خود با خداوند را مبدل نساختند. مطابق روایات، جمله: ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى به حمزه و جعفر بن ابی طالب اشاره دارد و جمله: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ناظر به علی ابن ابی طالب(ع) است[۶۱]. در آیه ۸ سوره حشر نیز از مهاجران صدر اسلام به عنوان صادقین یاد شده است: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۶۲]. از جمله موارد مصرف فیئ (اموال و سرزمین‌های مشرکان که بدون جنگ در تصرف مسلمانان قرار می‌گرفت) تهی دستان مهاجری هستند که از سرزمین و اموال خود بیرون رانده شدند و طالب فضل و رضوان خداوند می‌باشند و خدا و رسول او را یاری می‌دهند، آنان همانا راستگویانند.
  2. مقصود، سه فردی هستند که از رفتن به غزوه تبوک تخلف کردند، ولی بعداً به گناه خود اعتراف نمودند و منافقانه به توجیه عمل نادرست خود نپرداختند. در آیه قبل از آیه مورد بحث به آنان اشاره شده است: ﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۶۳].
  3. مقصود، پیامبران و اصحاب آنها هستند. قائلان این نظریه عبارت «الذین آمنوا» در آغاز آیه را بر سه فرد متخلف از غزوه تبوک تطبیق کرده و آنان را مخاطب آیه دانسته‌اند.
  4. از ابن عباس نقل شده که گفته است مقصود از صادقین، علی و اصحاب او است. در روایات اهل بیت نیز صادقین بر آل محمد(ص)، تطبیق شده است[۶۴].

از میان اقوال یاد شده، تنها قول چهارم درست است، یعنی مقصود از صادقین در این آیه ـ علاوه بر پیامبران(ع) ـ امیرالمؤمنین و امامان معصوم از خاندان پیامبر(ص) می‌باشند.

دلیل بر درستی این دیدگاه دو چیز است:

  1. نخست آنکه صادقین در این آیه کسانی‌اند که از عالی‌ترین مرتبه صدق در عقیده، گفتار و رفتار برخوردارند، و جز معصومان کسی دارای چنین ویژگی نیست.
  2. دلیل دیگر روایاتی است که از طریق شیعه و اهل سنت درباره شأن نزول این آیه نقل شده است. در این روایات، صادقین بر پیامبر(ص)، علی(ع) و دیگر امامان اهل‌بیت(ع) تطبیق شده است. اما کسانی که در آیات یاد شده به عنوان صادق توصیف شده‌اند، اگر چه از فضیلت‌های برجسته‌ای برخوردارند، ولی واجد فضیلت عصمت نیستند، البته، می‌توان گفت آیات یاد شده به ملاک عموم و شمولی که دارند، پیامبر(ص) و اهل‌بیت معصوم آن حضرت را نیز شامل می‌شوند، ولی سخن در دیگر مصادیق آنهاست؛ یعنی نمی‌توان همه مصادیق آن آیات را، مصادیق صادقین در آیه مورد بحث دانست.

گواه بر اینکه مقصود از صادق بودن در آیات یاد شده، داشتن ایمان راستین است؛ این است که در سوره حجرات پس از این که ادعای اعراب را در داشتن ایمان رد می‌کند و یادآور می‌شود که ایمان در قلوب آنان وارد نشده و تنها اقرار زبانی و ظاهری به اسلام کرده‌اند: ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ[۶۵] مؤمنان راستین را وصف کرده و در پایان، آنان را به عنوان “صادقین” معرفی کرده است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۶۶].

همچنین در آیه ۱۵ آل عمران از پرهیزگاران و پاداش‌های اخروی آنان سخن به میان آمده و در وصف آنان آمده است: ﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۶۷]، آن گاه ویژگی‌های آنان بیان شده است که از آن جمله صادق بودن آنان است[۶۸].

پس از آیه ۲۳ سوره احزاب، که برخی از مؤمنان به عنوان کسانی که صادقانه به عهد الهی خود عمل کردند معرفی شده‌اند، این مطلب بیان شده است که خداوند صادقین را پاداش داده و منافقین را کیفر داده یا از آنان در خواهد گذشت[۶۹]. از تقابل میان صادقین و منافقین به دست می‌آید که، مقصود عالی‌ترین مرتبه صدق نیست، بلکه مرتبه‌ای از صدق است که مؤمن راستین را از منافق جدا می‌سازد. این مطلب با روایاتی که امیرالمؤمین(ع) را مصداق آیه ۲۳ احزاب دانسته منافات ندارد؛ زیرا صادق در این آیه به صورت مطلق به کار رفته است، که عالی‌ترین مرتبه را نیز می‌تواند شامل شود، اگرچه به آن اختصاص ندارد.

بنابراین، مقصود از کسانی که در آیات دیگر قرآن به صادق بودن توصیف شده‌اند فقط کسانی که از عالی‌ترین مرتبه صدق برخوردارند، نمی‌باشد، بلکه مقصود کسانی‌اند که از نفاق و تزلزل ایمانی پیراسته‌اند و تکلیف الهی را با نشاط و استواری انجام می‌دهند. عنوان جامع آنان پرهیزگاری است: ﴿أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ یعنی به نخستین دستور خداوند در آیه ۱۱۹ توبه، عمل کرده‌اند. راه رسیدن به این افتخار، پیروی از پیشوایان معصوم است: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، که پیامبر(ص) سرآغاز و سرآمد آنان است[۷۰].

دیدگاه عموم مفسران امامیه

آنچه از مجموع عبارات مفسران شیعه امامیه از قدیمی‌ترین تا جدیدترین آنها می‌توان به دست آورد و نتیجه گرفت آن است که اینان بر این باورند که واژه صدق/صادقین تنها به معنای راست گفتن در گفتار نیست بلکه این واژه در آیات قرآن کریم به تناسب کاربرد آن دارای معانی مختلفی است و در اینجا با توجه به نشانه‌ها و قرینه‌های موجود در آیه کریمه یک معنای جامع و کامل از واژه صدق/صادقین مقصود است و آن راستی و درستی در گفتار، رفتار و کردار و حتی فکر و اعتقاد است

از این رو دو قرینه روشن می‌تواند این معنا از واژه صدق/صادقین را آشکار و اثبات کند.

  1. اطلاق عبارت ﴿اتَّقُوا اللَّهَ و ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ این دو عبارت دو دستور الهی است که بی‌هیچ قید و شرطی مؤمنان را به پرهیزکاری در همه عرصه‌ها و زمینه‌ه‌ای زندگی بر پایه شریعت و دین فرا می‌خواند و از دیگر سو دعوت به همراهی با راستگویان، بی‌شرط و قید می‌کند
  2. حرف «مع» قرار گرفته بر سر واژه «الصادقین» که به معنای همراهی کردن مؤمنان با راستگویان است این دو واژه ظرف و مظروفی به لزوم عقلی این معنا را می‌‌رساند که خداوند متعال پیروی کردن از راستگویان را واجب شمرده است بدین لحاظ مؤمنان وظیفه دارند تا از کسانی که در گفتار، رفتار، کردار و اعتقاداتشان به راستی و درستی قدم برداشته‌اند، پیروی نمایند. پس با دو قرینه یاد شده در آیه کریمه دایره معنایی واژه صدق/صادقین، گسترده است. صاحب مجمع البيان در تفسیر آیه کریمه مذکور چنین نوشته است: «راستگو به کسی گفته می‌شود که به حق سخن می‌گوید و بدان عمل می‌کند زیرا راستگویی صفت قابل ستایشی است و بر کسی که بی‌سبب راستی و درستی او سزاوار ستایش باشد به کار برده نمی‌شود. خداوند سبحان مؤمنان را مورد خطاب قرار داده است آنان که تصدیق پروردگار متعال و اقرار به نبوت پیامبرش دارند و فرمود است: با راستگویان باشید و اینان افرادی هستند که در اخبارشان راستگویند و دورغ نمی‌گویند و معنا و مفاد این سخن پروردگار متعال آن است که بر مذهب و مرام و راه و رسم کسانی باشید که در گفتارها و کردارهایشان راستی و درستی به کار گرفته می‌شود پس با اینان همراه و همساز و همنوا باشید. بدینسان خداوند سبحان مؤمنان را به پیروی کردن از راستگویان پارسا و پرهیزکار دستور داده است»[۷۱].

مفسران امامیه بر پایه این بنیان فکری از دریافت معنای صدق/صادقین با تکیه بر روایات موجود و مکتوب در آثار اسلامی معنای مصداقی واژه «صادقین» را درباره امیرمؤمنان امام علی بن ابیطالب او و فرزندان پاکش تفسیر کرده‌اند[۷۲].

در قدیمی‌ترین مصادر شیعه امامیه و برخی اهل سنت روایت شده که مراد از «صادقین امام علی بن ابی طالب و خاندان برگزیده و شایسته و پاکش است[۷۳].[۷۴].

دیدگاه عموم مفسران اهل سنت

مفسران اهل سنت بر خلاف شیعه امامیه در تفسیر آیه صادقین بر این گمانند که خداوند متعال در آیه پیش، کسانی را که از رفتن به جهاد با رسول خدا(ص) و مسلمانان سرپیچی کرده و در این حرکت واجب اسلامی شرکت ننموده‌اند مورد سرزنش قرار داده است اما وقتی این پیمان شکنان از عمل خود پشیمان و به درگاه پروردگار بخشنده و مهربان توبه کردند خدای - دانا و شنوا - در یک دستور عملی همه مؤمنان را در تمام ازمنه و امکنه مخاطب قرار داده و فرموده است: «ای مؤمنان از مخالفت کردن با دستورات پیامبر بزرگوار بپرهیزید و با راستگویان باشید» یعنی با رسول خدا(ص) و اصحابش در غزوات همراهی نمایید و تخلف نکنید و در زمره دورویان و دروغگویان نباشید»[۷۵].

فخر رازی در این باره نوشته است: «آگاه باش همانا خداوند متعال به قبول توبه سه نفر پیمان شکن فرمان داده و از کار گذشته آنان که عبارت از تخلف دستور رسول خدا(ص) در جهاد اسلامی باشد، یاد نموده و فرموده است: ای مؤمنان از مخالفت با فرمان پیامبر بپرهیزید و با آنجناب و اصحابش در غزوات همراه باشید و از متخلفان و نافرمایان و همراهان با منافقان که در خانه‌های خود نشسته و به جهاد نرفتند، نباشید»[۷۶].

برخی از مفسران اهل سنت بر پایه روایت ابن عباس مخاطب آیه شریفه را اهل کتاب، یهودیان و مسیحیان دانسته و بر این گمانند که مقصود از «صادقین»، اهل کتاب، بوده‌اند؛ زیرا اینان در پیمان با رسول خدا(ص)، پایبند و راستگو و درستکار بودند. با این توصیف پاره‌ای از مفسران به جای حرف «مع» در عبارت ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۷۷] به حرف «من» قرائت کرده و چنان تصور دارند که معنای آیه کریمه آن است که «و از راستگویان باشید». پس از مفاد آیه شریفه این گونه فهمیده می‌شود که لازم است تا مؤمنان در گفتار کردار و رفتار راستگو و درستکار باشند؛ لیکن این تفسیر از آیه کریمه به دلیل آنکه بر پایه قرائت متواتر و مورد قبول قرآن موجود نیست، نمی‌تواند پذیرفتنی باشد و از این رو قدیمی‌ترین تفسیر نگار اهل سنت محمد بن جریر طبری، این قرائت را مخالف با ظاهر متن موجود کتاب وحی شمرده است[۷۸].

مفسران اهل سنت در تعیین معنای مصداقی واژه صادقین چند رأی مختلف مبتنی بر روایات تفسیری صحابه و تابعین بیان کرده‌اند که عبارت است از: پیامبر گرامی و مهاجران، رسول بزرگوار اسلام و اصحاب، مهاجران و انصار، مهاجران، [[ابوبکر] و عمر و اصحاب آنان از کسانی که از رفتن به جهاد سر پیچی کرده و سپس توبه نمودند و این افراد عبارتند از کعب بن مالک مراره بن ربیعه و هلال بن امیه][۷۹].[۸۰]

تفسیر آیه صادقین با آیه‌ای دیگر از قرآن‌

خداوند در آیه ۱۵ سوره حجرات، در معرّفی‌ «صادقین» می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۸۱]. طبق این آیه شریفه، «صادقین» علاوه بر ایمان به خدا و رسول و به تعبیر دیگر، ایمان به مبدأ و نبوّت که همه مسلمان‌ها داشتند، دارای دو ویژگی دیگر بودند که آنها را از سایر مسلمانان ممتاز می‌کرد:

  1. نخست اینکه پس از ایمان به مبدأ و نبوّت، حتّی برای لحظه‌ای شکّ و تردید به خود راه ندادند و در تمام مراحل زندگی این ایمان قوی و مستحکم را حفظ کردند.
  2. دیگر اینکه ایمان مذکور در مرحله قلب و زبان متوقّف نشد، بلکه آثار آن در عمل نیز ظاهر گشت، بدین جهت تنها و تنها به‌خاطر رضایت خداوند، نه انگیزه‌های دیگر، با مال و جانشان در راه خداوندجهاد کردند.

حال با توجّه به این دو ویژگی مهم و کمیاب، باید چراغی به دست بگیریم و در میان اصحاب و یاران پیامبر اکرم(ص) به جستجو بپردازیم، تا شخصی را که دارای این ویژگی‌هاست و در زمره صادقین است بیابیم!

با مطالعه تاریخ صدر اسلام به این حقیقت می‌رسیم: شخصی که دارای این ویژگی‌ها باشد، تنها علیّ بن أبی طالب(ع) است؛ زیرا سراسر زندگانی علی جهاد با مال و جان است و او هرگز، حتّی به اندازه یک چشم بر هم زدن، در ایمان خود شکّ و تردید نکرد.

برای اثبات ادّعای فوق تنها به سه حادثه از حوادث مختلف زندگی آن حضرت که در آن حوادث، جهاد با مال و جان و ایمان والا و بالای علی موج می‌زند، اشاره می‌کنیم:

۱. مشرکان مکّه برای نابودی دین جوان و نو پای اسلام نقشه‌های مختلفی طرح و اجرا کردند، ولی از هیچ کدام از آنها نتیجه دلخواه نگرفتند، تا اینکه در یک نقشه شیطانی و خطرناک، طرح ترور و قتل پیامبر اسلام(ص) را تصویب کردند.

برای این منظور و به جهت اینکه در آینده قبیله حضرت رسول(ص) نتوانند شخص خاصّی را به عنوان قصاص به قتل برسانند، قرار شد چهل شمشیر زن قویّ و شجاع، در یک شب تاریک به منزل آن حضرت هجوم برند و نقشه فوق را عملی سازند. خداوند به وسیله پیک وحی، پیامبرش را از این توطئه خطرناک آگاه کرد. پیامبر(ص) برای رهایی از این توطئه باید خود به سوی مدینه هجرت کند، ولی برای این که دشمن متوجّه غیبت آن حضرت نشود، می‌بایست شخصی شجاع و از خود گذشته و آماده مرگ در شب موعود در بستر پیامبر(ص) بیارامد. پیامبر(ص)، علی(ع) را برای این کار انتخاب کرد.

طبق روایات‌ حضرت رسول(ص) خطاب به حضرت امیر(ع) فرمودند: من مأمورم از مکّه به مدینه بروم؛ امّا دور خانه‌ام را چهل مردشمشیر به دست، به نمایندگی از چهل قبیله عرب، محاصره کرده‌اند تا صبح هنگام به منزل حمله کنند و مرا در بستر به قتل برسانند، علی جان! آیا آماده‌ای در بستر من بخوابی، تا من به سوی مدینه حرکت کنم؟ علی(ع) که سراسر وجودش عشق به پیامبر خدا بود و لحظه‌ای در ایمان خویش تردید نداشت، عرض کرد: «یا رسول اللَّه(ص)! اگر من در بستر شما بخوابم، شما سالم به مقصد خود می‌رسید؟» این سؤال بسیار مهم است؛ زیرا علی(ع) از جان خود نمی‌پرسد، از سرنوشت خود نمی‌گوید، از خطرات و بلاهایی که ممکن است در این شب پرمخاطره دامنگیر او شود، سؤال نمی‌کند؛ بلکه تنها به فکر سلامت معشوق خود، پیامبر خداست!

حضرت رسول(ص) فرمود: «آری در این صورت من به سلامت خواهم رفت». علی به عنوان پاسخ مثبت و به نشانه شکرانه سلامتی وجود پیامبر(ص)، در مقابل خداوند به سجده افتاد. و این شاید اوّلین سجده شکر در اسلام بود. علی(ع) در بستر پیامبر آرمید و حضرت رسول(ص) به سلامت به سوی مدینه حرکت کرد.

۲. دشمن در جنگ احد که بر اثر دنیاپرستی گروهی از مسلمانان، به پیروزی نسبی دست یافت، علاوه بر استفاده از غفلت مسلمانان، به جنگ روانی نیز پرداخت. فرمانده دشمن، که پیامبر(ص) را در میدان جنگ مجروح دید، با صدای بلند فریاد زد: «محمّد کشته شد!» عدّه زیادی، و طبق برخی روایات همه، با شنیدن این سخن فرار کردند، ولی علی(ع) که به گفتار پیامبر(ص) مبنی بر پیروزی اسلام بر کفر ایمان داشت و لحظه‌ای در ایمان خویش تردید نداشت، به این سخن توجّهی نکرد و همچنان به نبرد تن به تن با دشمن ادامه داد! تا این ه جسد سراسر مجروح پیامبر(ص) را یافت و همچون پروانه‌ای بر گرد شمع وجود آن حضرت می‌گشت و از فرستاده خدا دفاع می‌کرد. شجاعت و ایمان و تلاش فراوان علی(ع)، جنگ روانی دشمن را خنثی‌ کرد و مسلمانان فهمیدند که پیامبر(ص) هنوز زنده است، بدین جهت عدّه‌ای به میدان بازگشتند که به هر حال جنگ با تمام سختی‌ها و مشکلاتش پایان یافت و دشمن با یأس و ناامیدی از نابودی پیامبر اسلام(ص) به مکّه بازگشت. علی در این جنگ بر اثر رشادت‌ها و مبارزات فراوانی که از خود نشان داد، نزدیک به ۹۰ زخم برداشت! پیامبر(ص) دو طبیب و جرّاح فرستاد تا علی را درمان کنند.

خلاصه اینکه، این حادثه، هم جهاد با مال و جان علی(ع) را در حدّ اعلا نشان می‌دهد و هم ایمان قوی و تردیدناپذیر آن حضرت به خداوند منّان و رسول اکرم(ص) و وعده‌های قرآن مبنی بر پیروزی نهایی اسلام بر مشرکان. پس او مصداق «صادقین» که دارای ویژگی‌های فوق هستند، می‌باشد.

۳. در جنگ احزاب هنگامی که قهرمان بزرگ عرب، عمر و بن عبدود، موفّق به عبور از خندق شد، با صدای بلند مبارز‌‌طلبید، هیچ کس جز علی(ع) به او پاسخ مثبت نداد، این جریان سه بار تکرار شد و در هر دفعه جز علی(ع) کسی بر نخواست.

علی با ایمان قوی و شجاعت فوق العاده خویش به سمت دشمن حرکت می‌کند، پیامبر(ص) برای پیروزی او دست به دعا بلند می‌نماید، علی با عمر و بن عبد ود درگیر می‌شود و در نهایت، با لطف و عنایت پروردگار جهانیان بر دشمن غالب می‌شود.

بنابراین، نشانه‌های ایمان در سراسر زندگی علی(ع) نمایان است. نتیجه اینکه، با استفاده از آیات دیگر قرآن و به کمک تاریخ نیز مشخّص شد که منظور از «صادقین» علیّ بن أبی طالب(ع) است[۸۲].

دیدگاه مفسران اسلامی در دلالت آیه

از منظر مفسران شیعه و برخی مفسران اهل سنت، این آیه بر عصمت صادقین دلالت دارد. درباره دلالت آیه بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است:

  1. تلازم پیروی مطلق با عصمت: مفاد آیه شریفه پیروی مطلق از صادقین است و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است[۸۳]. خداوند در این آیه به همراه شدن با صادقین امر کرده است و مراد از معیت و همراهی با آنان تمسک به آنان و اطاعت مطلق از آنان است زیرا هر گاه خداوند به اطاعت بی‌قید و شرط از کسانی فرمان دهد، آنها معصوم خواهند بود[۸۴]؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که خداوند انجام گناه را برای کسی روا نمی‌دارد و آن را نمی‌پسندد. به عبارت دیگر، گناه، مورد نهی خداوند است؛ نه مورد امر او. از طرفی، اگر صادقین معصوم نباشند، احتمال اینکه در امر یا نهی خود مرتکب خطا شوند و دیگران را به انجام گناه فرا خوانند وجود دارد. حال اگر چنین موردی پیش آید، از یک طرف باید از آنها اطاعت کرد؛ چون بر اساس آیه مورد بحث، تمسک به صادقین، و همراه شدن بی‌قید و شرط با آنها، واجب است و از طرف دیگر نباید از آنها اطاعت کرد؛ چون مستلزم گناه است که مورد نهی الهی است[۸۵] و این همان تناقض یا اجتماع امر و نهی در شیء واحد است که محال است از این رو صادقین قطعا معصوم بوده و خطا، سهو، گناه و اشتباه نمی‌کنند.
  2. تلازم علم به صادق بودن صادقین با عصمت: علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی که آیه ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را از دلایل امامت امام علی(ع) دانسته، گفته است: «خداوند متعال به بودن با صادقین (پیروی از آنان و همراهی با آنان) امر کرده است و مقصود از «صادقین” کسانی‌اند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمی‌یابد؛ زیرا نمی‌توان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد و به اجماع مسلمانان، از اصحاب پیامبر(ص) غیر از علی(ع) کسی معصوم نیست. بنابراین، علی(ع) معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”[۸۶]. فاضل قوشجی نیز در شرح کلام محقق طوسی گفته است: «مضمون آیه کریمه امر به پیروی از معصومین است؛ زیرا «صادقین” همان معصومان‌اند و به اتفاق مسلمانان، از صحابه پیامبر(ص) غیر علی(ع)، کسی معصوم نیست، پس علی(ع) کسی است که به پیروی از او امر شده است”. وی آنگاه مقدمات این استدلال را نپذیرفته و گفته است: "و أجیب بمنع المقدمات"[۸۷]. وی مقدمات استدلال و مناقشه در آنها را باز نگفته است، ولی مناقشه‌های او، چنان که مقدس اردبیلی[۸۸] گفته است، به مطالب زیر باز می‌گردد:
    1. غیر از علی(ع) از صحابه پیامبر(ص) فرد یا افراد دیگری معصوم بودند. این احتمال قطعاً مردود است؛ زیرا برای کسی جز علی(ع) ادعای عصمت نشده است.
    2. لازم نیست صادق بودن کسی که باید از او پیروی شود، به صورت یقینی معلوم گردد، بلکه ظن به صادق بودن او نیز کافی است. این احتمال نیز نادرست است؛ زیرا قرآن کریم آشکارا فرموده است: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۸۹].
    3. در اینجا گزینه دیگری مطرح است و آن اینکه هیچ یک از افراد امّت معصوم نیستند، ولی اجماع امت، معصوم است و مسلمانان باید از اجماع پیروی کنند. این همان نظریه‌ای است که فخرالدین رازی برگزیده است. این تفسیر با ظاهر آیه سازگاری ندارد؛ زیرا مفاد ظاهر آیه این است که مؤمنانی که باید از صادقین پیروی کنند غیر از صادقین هستند چون که تابع غیر از متبوع است[۹۰]، مضافاً بر اینکه اجماع امت یا اجماع اهل حل و عقد با عصمت ملازمه ندارد.
  3. پرهیزگاری و نیاز به پیشوای معصوم: فخرالدین رازی در تقریر استدلال به این آیه بر عصمت صادقین گفته است: «جمله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده است و از آنان خواسته است که با صادقین باشند؛ یعنی از آنان الگو بگیرند و پیروی نمایند. از اینجا روشن می‌شود که مؤمنان، معصوم نیستند و احتمال خطا در آنان می‌رود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان صادقین هستند و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمان‌ها موجود است پس در همه زمان‌ها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آنگاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای شناخت او وجود نداشته باشد، دستور به پیروی از او، تکلیف به مالا یطاق خواهد بود و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمی‌شناسیم، بنابراین، آیه ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمی‌دهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع امت باقی نمی‌ماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”[۹۱].

نقد و بررسی تقریر سوم:

سخن فخرالدین رازی در اینکه مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، استوار است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمی‌شناسیم که از ویژگی عصمت برخوردار باشند و بدین دلیل باید مصداق آن را اجماع امت یا اجماع اهل حلّ و عقد بدانیم، نادرست می‌باشد؛ زیرا:

  1. اولاً: مسائل مورد اجماع امّت، اندک است و نمی‌تواند راه‌گشای مسلمانان در احکام دینی باشد.
  2. ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد.
  3. و ثالثاً: با رجوع به قرآن و سنت نبوی می‌توان معصومان را شناخت. از آیه تطهیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم(ص) به دست می‌آید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که خداوند، مسلمانان را به پیروی از آنان دستور داده و فرموده است: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ چنان‌که در برخی روایات، صادقین در این آیه به پیامبر(ص) و اهل‌بیت او، به ویژه علی(ع) تفسیر شده است[۹۲].[۹۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  2. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  3. «این همان بهشتی است که ما از بندگان خویش به کسانی که پرهیزگارند به میراث می‌دهیم» سوره مریم، آیه ۶۳.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷.
  5. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  6. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۱.
  7. آن سه نفر کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیة بودند (تفسیر نور الثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ ﻫ.ق)، ج۲، ص۲۷۸، حدیث ۳۹۰).
  8. ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ * وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است * و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
  9. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  10. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  11. «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  12. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۱۸۹.
  13. جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
  14. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۶. الصدق: نقيض الكذب... و إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة... الصدق الكامل من كل شيء.
  15. محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری، ج۲۶، ص۱۰. إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة.
  16. المفردات فی غریب القرآن، ص۳۷۷.
  17. ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ «و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند» سوره یونس، آیه ۲.
  18. ﴿وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم» سوره یونس، آیه ۹۳.
  19. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۲۳۲.
  20. «گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.
  21. «و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  22. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  23. «تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.
  24. «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.
  25. المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.
  26. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۱ و مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۰۳.
  27. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.
  28. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰، نشر الأدب الحوزة.
  29. الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.
  30. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۱ و مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۰۳.
  31. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  32. معجم مقاییس اللغة، ص۵۸۸.
  33. لسان العرب، ج۸، ص۲۱۴.
  34. المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷.
  35. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  36. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  37. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.
  38. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۸۷.
  39. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  40. «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.
  41. «‏الصِّدِّيقُونَ‏ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ‏ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ» (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).
  42. جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.
  43. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۸۵.
  44. «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.
  45. «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی بخشیدیم و به اختلاف رو نیاوردند مگر آنگاه که به دانش دست یافتند؛ بی‌گمان پروردگارت روز رستخیز در آنچه اختلاف می‌ورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره یونس، آیه ۹۳.
  46. «در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۵.
  47. «و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.
  48. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  49. «می‌گویند: وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاه‌هامان برانگیخت؟ این همان است که (خداوند) بخشنده وعده کرده است و پیامبران درست گفته‌اند» سوره یس، آیه ۵۲.
  50. «و می‌گویند: سپاس خداوند را که وعده خود را بر ما راست گرداند و این سرزمین را به ما به میراث داد، هر جای بهشت که بخواهیم جای می‌گیریم و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره زمر، آیه ۷۴.
  51. علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص۴۰۰ و ۴۰۱.
  52. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  53. «بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  54. «و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  55. «و نماز برپا دارد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  56. «و زکات پردازد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  57. «و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  58. «و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  59. «آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  60. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  61. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۰۱.
  62. «(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
  63. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است». سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  64. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۳-۷۵.
  65. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  66. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  67. «آنان که می‌گویند: پروردگارا! به راستی ما ایمان آورده‌ایم پس، از گناهان ما درگذر و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!» سوره آل عمران، آیه ۱۶.
  68. ﴿الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ «(همان) شکیبایان و راستگویان و فرمانپذیران و بخشندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان» سوره آل عمران، آیه ۱۷.
  69. ﴿لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ «تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد؛ بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۲۴.
  70. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۵.
  71. نک: مجمع البیان ج ۵ ص۱۲۲ با تخلیص اندک.
  72. نک. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۷؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۱۶؛ تبیان، ج۵، ص۳۱۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۲؛ روض الجنان، ج۱۰، ص۷۶؛ تفسیر صافی، ج۲، ص۳۸۸ و... .
  73. نک: غاية المرام، ج۳، ص۵۰ - ۵۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۰؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۶۱؛ الکشف و البیان، ج۵ ص۱۰۹؛ امالی طوسی، ص۲۵۵؛ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۲۸۸.
  74. علیرضا عطیمی فر، قرآن و عصمت اهل بیت(ع)، ص۴۶۹-۴۷۳.
  75. نک: فخر رازی، تفسير كبير ج ۱۶، ص۱۶۶؛ آلوسی، روح المعانى ج۱۱ ص۴۵؛ المنارج، ج۱۱، ص۷۱؛ جامع البيان، ج۱۱، ص۴۶، سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۲۸۹؛ تفسير ابى السعود، ج۴، ص۱۱۰؛ غرائب القرآن، ج۳، ص۵۴۲.
  76. فخر رازی، تفسير كبير ج ۱۶، ص۱۶۶.
  77. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  78. نک: جامع البيان، ج۱۱، ص۴۷.
  79. نک: جامع البيان، ج۱۱، ص۴۶؛ تفسیر ابى السعود، ج۴، ص۱۱۰؛ سیوطی، الدار المنثور، ج۳، ص۲۸۹.
  80. علیرضا عظیمی فر، قرآن و عصمت اهل بیت(ع)، ص۴۷۴ و ۴۷۵.
  81. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  82. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۹ ـ ۱۴۶.
  83. "إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم"، الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر.ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.
  84. لا يجوز إيجاب طاعة أحد مطلقا إلا من كان معصوما مأمونا منه السهو و الغلط. و ليس ذلك بحاصل في أولي الأمر و لا العلماء، و إنما هو واجب في الائمة الذين دلت الآية على عصمتهم و طهارتهم، التبیان، ج۳، ص۲۳۶، و مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.
  85. إنه تعالى اوجب طاعة أولي الأمر على الإطلاق كطاعته و طاعة الرسول، و هو لا يتم إلا بعصمة أولي الأمر، فإن غير المعصوم قد يأمر بمعصية و تحرم طاعته فيها، فلو وجبت ايضا اجتمع الضدان: وجوب طاعته و حرمتها، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.
  86. کشف المراد، ص۵۰۳.
  87. شرح التجرید، ص۳۷۱.
  88. الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید علی التجرید، ص۲۴۳.
  89. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  90. "لا يخفى على عاقل أن الظاهر من الآية أن المأمورين بالكون غير من أمروا بالكون معهم و على ما ذكر يلزم اتحادهما" (مرآة العقول، ج۲، ص۴۲۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۷)؛ شیخ مفید فرموده است: "ان المنادي به يجب ان يكون غير المنادي إليه، لاستحالة أن يدعى الإنسان إلى الكون مع نفسه و اتباعها" (الفصول المختاره، ص۱۳۷).
  91. مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
  92. الدرالمنثور، ج۴، ص۲۸۶.
  93. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۸-۸۵.