خزیمة بن ثابت انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «') |
|||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = خزیمة بن ثابت انصاری| عنوان مدخل = خزیمة بن ثابت انصاری| مداخل مرتبط = [[خزیمة بن ثابت انصاری در رجال و تراجم]] - [[خزیمة بن ثابت انصاری در تاریخ اسلامی]]}} | |||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = خزیمة بن ثابت انصاری | |||
| عنوان مدخل = خزیمة بن ثابت انصاری | |||
| مداخل مرتبط = [[خزیمة بن ثابت انصاری در رجال و تراجم]] - [[خزیمة بن ثابت انصاری در تاریخ اسلامی]] | |||
}} | |||
'''[[خزیمة بن ثابت]]''' از [[صحابه]] و پیشگامان در اسلام بود. او در تمام جنگهای صدر اسلام حاضر بود و در [[روز فتح مکه]] پرچمدار قبیله بنی خطمه بود. [[منزلت]] و [[عدالت]] او نزد پیامبر اکرم {{صل}} آنقدر بود که [[شهادت]] دادن او در محکمه را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به "[[ذو الشهادتین]]" مشهور شد. او از جمله کسانی بود که [[خلافت]] را حق [[امام علی]] {{ع}} میدانست و در این راه هیچگاه [[سستی]] به [[دل]] راه نداد و در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] در کنار [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود تا اینکه در جنگ صفین به [[شهادت]] رسید. | '''[[خزیمة بن ثابت]]''' از [[صحابه]] و پیشگامان در اسلام بود. او در تمام جنگهای صدر اسلام حاضر بود و در [[روز فتح مکه]] پرچمدار قبیله بنی خطمه بود. [[منزلت]] و [[عدالت]] او نزد پیامبر اکرم {{صل}} آنقدر بود که [[شهادت]] دادن او در محکمه را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به "[[ذو الشهادتین]]" مشهور شد. او از جمله کسانی بود که [[خلافت]] را حق [[امام علی]] {{ع}} میدانست و در این راه هیچگاه [[سستی]] به [[دل]] راه نداد و در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] در کنار [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود تا اینکه در جنگ صفین به [[شهادت]] رسید. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[خزیمة بن ثابت | [[خزیمة بن ثابت بن فاکه بن ثابت خطمی اوسی انصاری]] از طایفه "بنی خطمه"، از بزرگان [[قبیله اوس]] و از [[انصار]] و [[یاران رسول خدا]] {{صل}} است. او معروف به ذوالشهادتین از شهدای [[صفین]] است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبهای از آنان با تأثر یاد کرده است. [[لقب]] ذوالشهادتین را [[رسول خدا]]{{صل}} به او داده بود. او دارای کنیۀ «ابوعماره»<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۴۴۸؛ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۶۱۰؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۰۸.</ref> و از بزرگان [[صحابه]] و دارای سوابقی [[نیک]] بود. [[خزیمه]] و [[عمیر بن عدی بن خرشه]] از افرادی بودند که در اوایل [[اسلام]] بتهای [[بنی خطمه]] را میشکستند<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۷۹.</ref>. او در [[جنگ بدر]] و جنگهای بعد از آن شرکت داشت. خزیمه، [[پرچم]] بنی خطمه را [[روز فتح مکه]] در دست داشت<ref>الإستیعاب، ج۲، ص۴۴۸.</ref>. [[فضل بن شاذان]] بیان کرده، خزیمه از سابقانی است که قائل به [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸؛ علامه حلی، رجال العلامه، ص۶۶؛ خلاصة الأقوال، ص۱۳۹.</ref>. او منکر [[برتری]] [[ابوبکر]] بر علی بود و [[حضرت علی]] را بر دیگران مقدم میدانست<ref>بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۷۹.</ref>. | ||
خزیمه چندان مورد [[احترام]] [[پیامبر]] بود که [[خواب]] او را محقق ساخت. نوشتهاند: [[خزیمه بن ثابت]] در خواب دید بر پیشانی پیامبر[[سجده]] کرده است. نزد حضرت رفت. رسول خدا{{صل}} هم به پشت خوابید و گفت خوابت را تعبیر و [[تصدیق]] کن و او بر پیشانی پیامبر سجده کرد<ref>نسائی، سنن الکبری، ج۴، ص۳۸۴؛ فسوی، المعرفة والتاریخ، ج۱، ص۱۹۱.</ref>. | |||
خزیمه در [[جنگ مؤته]] حضور داشت و مردی را کشت و یاقوت کلاه خود او را برگرفت و برای پیامبر آورد. رسول خدا{{صل}} آن را به وی بخشید. خزیمه آن را در دوران عثمان به صد دینار فروخت و نخلستانی خرید<ref>صالحی شامی، سبل الهدی، ج۶، ص۱۵۲.</ref>. او در [[جمل]] و صفین حضوری فعال داشت. | |||
برای او سه پسر گزارش کردهاند؛ عبدالله و عبدالرحمان که مادرشان [[جمیله]] بود و [[عماره]] که مادرش [[صفیه]] بود<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۷۹.</ref>. [[عماره]] [[روایات]] بسیاری از پدرش نقل کرده است. از دختر وی «[[ضبیعه]]» یاد کردهاند که بعد از [[شهادت]] پدرش در [[صفین]] [[شعر]] بلندی در رثای او سرود<ref>منقری، وقعة صفین، ص۳۶۵.</ref>. | |||
مؤلف [[تاریخ]] بیهق خود را از [[نسل]] [[خزیمه]] میداند و شجره نامهاش را تا خزیمۀ [[ذوالشهادتین]] و سپس تا سام بن نوح آورده است<ref>ابن فندق، تاریخ بیهق، ص۲.</ref>. | |||
[[خزیمة]] اشعار زیادی سروده که بیشتر وصف و بیان [[مناقب]] [[امیرالمؤمنین]] و مربوط به [[جنگ جمل]] و صفین است. از جمله اشعارش وقتی است که حضرت [[انگشتر]] خود را به [[فقیر]] داد. شاعرانی مانند [[حسان بن ثابت]] [[شعر]] سرودند و خزیمه هم شعری سرود و به این واقعه و [[نزول]] [[سورۀ هل اتی]] در بارۀ علی{{ع}} اشاره کرد: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''فَدَيْتُ عَلِيّاً إِمَامَ الْوَرَى''|۲=''سِرَاجَ الْبَرِيَّةِ مَأْوَى الْتُّقَى''}} | |||
{{ب|''وَصِيُّ الرَّسُولِ وَزَوْجُ الْبَتُولِ''|۲=''إِمَامُ الْبَرِيَّةِ شَمْسُ الضُّحَى''}} | |||
{{ب|''تَصَدَّقَ خَاتَمَهُ رَاكِعاً''|۲=''وَأَحْسَنَ بِفِعْلٍ إِمَامُ الْوَرَى''}} | |||
{{ب|''فَفَضَّلَهُ اللَّهُ رَبُّ الْعِبَادِ''|۲=''وَأَنْزَلَ فِي شَأْنِهِ هَلْ أَتَى''<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۳، ص۵-۶؛ مرزبانی، مختصر أخبار شعراء الشیعه، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۹۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، حاشیه، ج۱، ص۲۴۵.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
: «فدای علی شوم که [[امام]] [[خلق]] است و چراغ [[مردم]] و [[پناه]] گاه مردان [[متقی]]. [[وصی رسول خدا]]{{صل}} و [[همسر]] [[بتول]]، امام مردم و [[خورشید]] درخشان است. او در حال [[رکوع]] انگشترش را [[تصدق]] داد. پس [[نیکو]] شمار کار [[رهبر]] مردم را. پس [[خداوند]] [[پروردگار]] [[بندگان]] او را [[برتری]] داد و در بارهاش سورۀ هل اتی را نازل کرد». | |||
[[بیهقی]] در کتاب [[محاسن و مساوی]]، هنگام وصف امیرالمؤمنین{{ع}} بعد از نقل سخنان [[عبدالله بن عباس]] در ویژگیهای برجستۀ حضرت نزد [[معاویه]]، به اشعار خزیمه اشاره میکند که به توصیف [[محاسن حضرت]] و یارانش پرداخته که بسیار مهم است<ref>بیهقی، المحاسن والمساوی، ص۴۱؛ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۶، ص۳۱۹: {{عربی|ذوالشهادتین یصف محاسن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و من حضره، کرم الله وجهه، فی قصیدة له}}.</ref>. | |||
[[حسکانی]]، قبل از نقل این اشعار مینویسد: [[خزیمة بن ثابت]] به علی مینگریست که حضرت به [[خزیمه]] گفت: به جهت [[فضل خدا]] مورد [[حسد]] واقع شدهام؟ و موقعیت من نسبت به [[پیامبر]] و به سبب [[علمی]] که [[خداوند]] به من روزی کرده است<ref>{{متن حدیث|نَظَرَ خُزَيْمَةُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ [لَهُ] عَلِيٌّ{{ع}}: أَ مَا تَرَى كَيْفَ أُحْسَدُ عَلَى فَضْلِ اللَّهِ بِمَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا رَزَقَنِيهِ اللَّهُ مِنَ الْعِلْمِ فِيهِ}}.</ref>. | |||
خزیمه خطاب به حضرت در اشعاری گفت: «[[نعمت الهی]] را که ندارند و نیز [[فضیلت]] [[ارزشمند]] و والایی که تو داری و کسی نمیتواند با تو در بارۀ آن [[نزاع]] کند و منحصربه فرد است. آنان از [[خشم]] طولانی، انگشتهای خود را به دندان کشند و هرکس [[راضی]] نباشد، خداوند او را بفریبد و [[خوار]] کند. از [[دین]] و [[دنیا]] آنچه مورد آرزوست، تو داری و [[برتر]] از آن، [[اخلاق]] و ویژگیهای طبیعی اوست»<ref>بیهقی، [[المحاسن]] والمساوی، ص۴۱؛ [[حسکانی]]، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۶: | |||
[[ | {{عربی|رَأَوْا نِعْمَةً لِلَّهِ لَيْسَتْ عَلَيْهِمْ عَلَيْكَ وَ فَضْلًا بَارِعاً لَا تُنَازَعُهُ | ||
فَعَضُّوا مِنَ الْغَيْظِ الطَّوِيلِ أَكُفَّهُمْ عَلَيْكَ وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ فَاللَّهُ خَادِعُهُ | |||
مِنَ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا جَمِيعاً لَكَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى أَخْلَاقُهُ وَ طَبَائِعُهُ}}</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۶۴ – ۱۶۷؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۵۹.</ref> | |||
== علت [[ذوالشهادتین]] نامیدن خزیمه == | |||
درباره اینکه چرا به [[خزیمة بن ثابت]]، ذوالشهادتین میگفتند دو نقل است که هر دو را عبدالرزاق آورده است: | |||
# مردی [[یهودی]] برای دریافت طلب خود نزد پیامبر آمد. حضرت فرمود: من قرضت را دادهام. یهودی گفت: [[بینه]] تو چیست؟ خزیمۀ انصاری آمد و گفت: من [[گواهی]] میدهم پیامبر قرضش را ادا کرده است. پیامبر فرمود: چه چیزی تو را [[آگاه]] کرده است؟ گفت: شما را به بیشتر از این [[تصدیق]] کردهام. تو را دربارۀ اخبار آسمانها تصدیق میکنیم. پس [[رسول خدا]]{{صل}} گواهی او را به جای دو گواهی قرار داد<ref>عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۷.</ref>. دیگران گرچه این واقعه را نقل کردهاند<ref>ابن حمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۸، ص۲۹۶؛ زمخشری، ربیع الأبرار، ج۲، ص۴۶۰.</ref>، بیشتر قول دوم را پذیرفتهاند. | |||
# [[ابن جریح]]، از [[عمارة بن خزیمه]] نقل کند و گوید: پیامبر از مردی [[اعرابی]] اسبی ماده خرید. به قیمتی مشخص که [[پیامبر]] فرمود. [[مرد]] اعرابی، مدعی قیمت دیگری بود. [[خزیمة بن ثابت انصاری]] آن دو را دید که دربارۀ خرید اسب [[اختلاف]] دارند. او به نفع پیامبر [[گواهی]] داد. پیامبر پرسید آیا تو هنگام معامله پیش ما بودی؟ گفت: من نبودم و شما راستگو هستید، جز [[حق]] بر زبان جاری نمیکنید. پس پیامبر [[شهادت]] وی را مانند گواهی دو نفر قرار داد<ref>عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۶.</ref>. نام این اسب را «مرتجز» دانستهاند<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۴۹.</ref>. | |||
مورد دوم، در آثار مختلف مفصلتر آمده است<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، چ دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۷۸؛ ابوداوود، سنن أبی داوود، ج۳، ص۳۰۸، ح۳۶۰۷؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۳۱۰؛ نویری، نهایة الأرب، ج۱۰، ص۳۴.</ref>. [[کلینی]] در [[کتاب کافی]]<ref>کافی، ج۷، ص۴۰۱.</ref> و دیگر علمای شیعه نیز آن را نقل کردهاند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۰۸؛ الإختصاص، ص۶۴؛ سید مرتضی، فصول المختاره، ص۸۹.</ref>. نام فروشنده [[سواء بن قیس محاربی]]، بود<ref>أسدالغابه، چ دارالفکر، ج۱، ص۶۱۰؛ ج۲، ص۲۳۰و ۲۳۱.</ref> که این نظر اکثر است. بر همین اساس پیامبر{{صل}} وی را [[ذوالشهادتین]] نامیده در روایتی در [[تأیید]] آن فرمود: «هرکس که [[خزیمه]] به نفع یا ضررش شهادت دهد، کافی است»<ref>{{متن حدیث| مَنْ شَهِدَ لَهُ خُزَیْمَةُ ، أَوْ شَهِدَ عَلَیْهِ خُزَیْمَةُ فَحَسْبُهُ}}؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۸۶؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۸۷.</ref>. | |||
یعنی گواهی وی به نفع، یا ضرر افراد به منزلۀ [[بینه]] و دو [[گواه]] است که [[قاضی]] میتواند برابرش [[داوری]] کند. گواهی معمولا از مرد [[عادل]] پذیرفته میشود؛ اما اینکه یک نفر به منزلۀ دو عادل باشد، فقط در بارۀ خزیمه صادق است و همین [[فضیلت]] مهم سبب جعلیات بسیاری دربارۀ او شده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۶۷ – ۱۶۹؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۵۹-۶۰.</ref>. | |||
== | == افتخار [[قبیله اوس]] به خزیمه == | ||
روزی قبیله اوس و [[خزرج]] با یکدیگر مفاخره<ref>افتخارات قبیله خود را برای هم بیان میکردند.</ref> میکردند؛ قبیله اوس میگفتند: | روزی قبیله اوس و [[خزرج]] با یکدیگر مفاخره<ref>افتخارات قبیله خود را برای هم بیان میکردند.</ref> میکردند؛ قبیله اوس میگفتند: حنظله که [[ملائکه]] او را [[غسل]] دادند و [[عاصم بن ثابت]] و [[سعد بن معاذ]] که [[عرش الهی]] از [[مرگ]] او به لرزه افتاد و [[خزیمة بن ثابت]] که شهات او به جای شهادت دو نفر به حساب میآید، از [[قبیله]] ما هستند. خزرجیها گفتند: [[زید بن ثابت]]، [[ابو زید]]، [[ابی بن کعب]] و [[معاذ بن جبل]]، چهار نفری که در [[زمان]] [[رسول خدا]] {{صل}} حافظ قرآن بودند و کسی جز آنها از [[اوس]]، کل [[قرآن]] را [[حافظ]] نبود، از ماست: البته از غیر اوس، [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[عبدالله بن مسعود]]، سالم [[غلام]] [[ابو حذیفه]] و [[عبدالله بن عمر بن العاص]] حافظ کل قرآن بودند<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۸۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۶۰؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۸۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۲۴۰؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۱۳۶؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۳، ص۱۹۲؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۵۸؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۲۸۹؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۳۳۱؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۸۰.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۶۱.</ref> | ||
== [[خزیمه]] و | == [[خزیمه]] و [[جمعآوری قرآن]] == | ||
[[خارجة بن زید]] از پدرش [[نقل]] میکند، زمانی که، قرآن را | [[خارجة بن زید]] از پدرش [[نقل]] میکند، زمانی که، قرآن را جمعآوری میکردیم آیهای که از رسول خدا {{صل}} شنیده بودم را گم کردم و آن [[آیه]]، آیه {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلً}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> بود و آیه را نزد خزیمه یافتم و چون رسول خدا {{صل}} [[شهادت]] خزیمه را جایگزین شهادت دو نفر کرده بود، آن را پذیرفتم<ref>تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۳، ص۹۹۹؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۳۱؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج۴، ص۳۴۸؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۸۷.</ref>. هم چنین {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۸-۱۲۹.</ref> را وی آورد و محل آن را مشخص کرد<ref>تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۳، ص۱۰۰۰؛ جامع البیان، طبری، ج۱، ص۴۵.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۱-۶۲.</ref> | ||
== [[خزیمه]] و نقل حدیث == | == [[خزیمه]] و نقل حدیث == | ||
[[روایات]] و اشعاری در کتب [[شیعه]] از [[خریمه بن ثابت]] [[نقل]] شده است. هم چنین [[ذهبی]] وی را از [[راویان]] [[صحاح]] سته ذکر کرده<ref>الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ذهبی، ج۱، ص۳۷۲.</ref> و از وی ۳۸ [[حدیث]] در کتب [[اهل سنت]] نقل شده است<ref>الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. [[احادیث]] زیر از آن جمله است: | [[روایات]] و اشعاری در کتب [[شیعه]] از [[خریمه بن ثابت]] [[نقل]] شده است. هم چنین [[ذهبی]] وی را از [[راویان]] [[صحاح]] سته ذکر کرده<ref>الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ذهبی، ج۱، ص۳۷۲.</ref> و از وی ۳۸ [[حدیث]] در کتب [[اهل سنت]] نقل شده است<ref>الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. [[احادیث]] زیر از آن جمله است: | ||
# '''[[حدیث غدیر]]:''' خزیمه از جمله صحابهای است که در [[روز غدیر]] حاضر بوده و [[خطبه]] [[نبوی]] در اعلام [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را شنیده است و حدیث: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ}}؛ هر که من مولای اویم این [[علی]] مولای اوست، را نقل کرده است<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۴، ص۱۶۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۲۹؛ ینابیع الموده، قندوزی، ج۱، ص۱۱۸؛ کتاب الولایه، ابن عقده کوفی، ص۱۹۵.</ref>. | # '''[[حدیث غدیر]]:''' خزیمه از جمله صحابهای است که در [[روز غدیر]] حاضر بوده و [[خطبه]] [[نبوی]] در اعلام [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را شنیده است و حدیث: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ}}؛ هر که من مولای اویم این [[علی]] مولای اوست، را نقل کرده است<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۴، ص۱۶۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۲۹؛ ینابیع الموده، قندوزی، ج۱، ص۱۱۸؛ کتاب الولایه، ابن عقده کوفی، ص۱۹۵.</ref>. | ||
# '''[[حدیث سفینه]]:''' حدیث سفینه یکی از [[احادیث متواتر]] بین شیعه و [[سنی]] است که [[جایگاه]] [[حقیقی]] [[اهل بیت]] پییامبر {{صل}} و [[پیروی]] از آنها را بیان کرده است که این حدیث را [[صحابه]] بسیاری نقل کردهاند. خزیمه نقل میکند: روزی [[رسول خدا]] {{صل}} در اجتماع [[مسلمانان]] به علی {{ع}} اشاره کرده و فرمودند: "این مرد پیشوای شما بعد از من و [[خلیفه]] من در میان شماست؛ پس او را مقدم قرار دهید ([[امام]] قرار دهید) و پشت سر قرار ندهید ([[امامت]] او را منکر نشوید) پس اگر او را مقدم کنید، [[راه]] [[نجات]] و [[هدایت]] را پیمودهاید و اگر او را پشت سر قرار دهید [[راه]] [[گمراهی]] را پیمودهاید و او [[باب حطه]] [[مسلمین]] است. مثل او ([[علی]]) مثل [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شود، [[نجات]] پیدا میکند و هر کس از آن، [[تخلف]] کند (جا بماند) هلاک خواهد شد"<ref>{{متن حدیث|هَذَا أَمَامَكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي فیكم فَقَدَّمُوهُ وَلَا تبعدوه فَانٍ قَدَّمْتُمُوهُ سَلَكْتُمْ سبیل النجاه وَالْهُدَى وَانٍ ابعدتموه سَلَكْتُمْ سَبِيلَ الضَّلَالِ وَالرَّدَى وَ هُوَ بَابُ حُطَّتْ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَهُ فِيكُمْ كَمَثَلِ سفينه نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فیها نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَوًى}}؛ الدر النظیم، ابن ابی حاتم، ص۴۴۴-۴۴۵؛ نهج الایمان، ابن جبر، ص۵۸۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص: | # '''[[حدیث سفینه]]:''' حدیث سفینه یکی از [[احادیث متواتر]] بین شیعه و [[سنی]] است که [[جایگاه]] [[حقیقی]] [[اهل بیت]] پییامبر {{صل}} و [[پیروی]] از آنها را بیان کرده است که این حدیث را [[صحابه]] بسیاری نقل کردهاند. خزیمه نقل میکند: روزی [[رسول خدا]] {{صل}} در اجتماع [[مسلمانان]] به علی {{ع}} اشاره کرده و فرمودند: "این مرد پیشوای شما بعد از من و [[خلیفه]] من در میان شماست؛ پس او را مقدم قرار دهید ([[امام]] قرار دهید) و پشت سر قرار ندهید ([[امامت]] او را منکر نشوید) پس اگر او را مقدم کنید، [[راه]] [[نجات]] و [[هدایت]] را پیمودهاید و اگر او را پشت سر قرار دهید [[راه]] [[گمراهی]] را پیمودهاید و او [[باب حطه]] [[مسلمین]] است. مثل او ([[علی]]) مثل [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شود، [[نجات]] پیدا میکند و هر کس از آن، [[تخلف]] کند (جا بماند) هلاک خواهد شد"<ref>{{متن حدیث|هَذَا أَمَامَكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي فیكم فَقَدَّمُوهُ وَلَا تبعدوه فَانٍ قَدَّمْتُمُوهُ سَلَكْتُمْ سبیل النجاه وَالْهُدَى وَانٍ ابعدتموه سَلَكْتُمْ سَبِيلَ الضَّلَالِ وَالرَّدَى وَ هُوَ بَابُ حُطَّتْ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَهُ فِيكُمْ كَمَثَلِ سفينه نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فیها نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَوًى}}؛ الدر النظیم، ابن ابی حاتم، ص۴۴۴-۴۴۵؛ نهج الایمان، ابن جبر، ص۵۸۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۶۲-۶۳.</ref> | ||
== سخنان خزیمه در [[دفاع]] از [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} == | |||
خزیمه جزو قائلان به خلافت امیرالمؤمنین بود. اشعاری به وی منسوب است که در [[روز سقیفه]] ایراد کرد و به جهت [[زیبایی]] و محتوای بلند اشعار آنها را نقل میکنیم، هرچند به دیگران نیز منسوب است. | |||
«من تصور نمیکردم امر [[خلافت]] از [[بنیهاشم]] و آنگاه از ابوالحسن به دیگری منتقل شود. آیا علی اولین کسی نیست که بر قبلۀ شما [[نماز]] خواند و به [[قرآن]] و [[سنت]] [[رسولخدا]]{{صل}} آگاهترین شماست. و آخرین فردی که دیدار با [[پیامبر]] را داشته که در [[غسل]] و [[کفن]] [[رسول خدا]]، [[جبرئیل]] به او کمک کرده است. چه چیزی شما را از او باز داشت تا ما آن را بشناسیم در این صورت [[بیعت]] شما [با [[ابوبکر]]] از [[خسران]] بارترین بیعتهاست»<ref>شیخ مفید، [[الإرشاد]]، ج۱، ص۳۲؛ [[ابوالفتوح رازی]]، روض الجنان، ج۱۰، ص۱۵؛ شامی، درالنظیم، ص۴۰۱؛ [[فتال نیشابوری]]، [[روضة الواعظین]]، ص۸۷؛ [[محسن امین]]، أعیان الشیعه، ج۶، ص۳۱۹: | |||
{{عربی|ما كنت أحسب هذا الأمر منتقلا عن هاشم ثم منها عن أبي حسن | |||
أ ليس أول من صلى لقبلتهم و أعلم [[الناس]] بالآثار و السنن | |||
و آخر الناس عهدا بالنبي و من جبريل [[عون]] له في الغسل و الكفن | |||
من فيه ما فيهم لا يمترون به و ليس في القوم ما فيه من [[الحسن]] | |||
ما ذا الذي ردكم عنه فنعلمه ها إن بيعتكم من أول [[الفتن]]}}؛ </ref>. این اشعار را، به عباس<ref>هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۵۷۶؛ خوارزمی، المناقب، ص۴۰؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۹۳؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۶۷.</ref>، [[ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب]]<ref>مفید، سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۸؛ طبرسی، إعلام الوری، ج۱، ص۳۶۲؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۴؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۳۲؛ ج۱۰، ص۱۳.</ref> و دیگران<ref>مفید، الجمل، ص۱۱۸. عبدالله بن ابی سفیان بن حارث بن عبدالمطلب.</ref> نسبت دادهاند. | |||
برخی به [[عتبة بن ابی لهب]]<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ علامه امینی، الغدیر، ج۷، ص۹۳.</ref> نیز نسبت دادهاند که درست نیست؛ زیرا بنا به [[نقلی]]: وی وقتی برای آزار پیامبر از سوی پدرش آمده بود مورد [[نفرین]] حضرت قرار گرفت و شیری در [[سفر]] [[شام]] وی را کشت<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۱۴۸؛ ابن حجر، الإصابه، ج۶، ص۴۱۳؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۵۶و ج۲، ص۵۲۱؛ حر عاملی، إثبات الهداه، ج۱، ص۳۷۹و ۴۲۸؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۱۹۲.</ref>. به [[نقلی]] دیگر هم: پس از [[مسلمان]] شدن در [[فتح مکه]]، و با برادرش معتب، از [[مکه]] خارج نشدند<ref>ر.ک: ابن سعد، طبقات الکبری، چ دارالکتب العلمیه، ج۶، ص۱۱، شمارۀ ۱۵۰۵؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۱۹۳.</ref>. پس در هر صورت، [[عتبه]] در [[مدینه]] نبود. برخی سرایندۀ آن را [[فضل بن عباس بن عتبة بن ابی لهب]] گفتهاند<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۳؛ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۳، ص۶۲۱؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۱۹۳.</ref> که این نیز درست نیست؛ چون وی در عصر [[ولید بن عبدالملک]] حدود سال ۹۵ درگذشته است<ref>زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۱۵۰.</ref>. به همین جهت برخی مدعیاند این [[شعر]] را [[فضل بن ابی لهب]] در رثای علی{{ع}} گفته است<ref>خزاعی، تخریج الدلات السمعیه، ص۲۷۸.</ref>. این درحالی است که تصریح شده این شعر [[روز سقیفه]] گفته شده و [[زبیر بن بکار]] که آن را به برخی [[فرزندان]] [[ابولهب]] نسبت داده، پس از نقل اشعار افزوده: علی به او [[پیام]] داد و او را از این کار بازداشت و دستور داد دیگر بار تکرار نکند<ref>زبیر بن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۵۸۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۱؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۳: {{متن حدیث|قَالَ الزُّبَيْرُ فَبَعَثَ إِلَيْهِ عَلِيٌّ{{ع}} وَ نَهَاهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا يَعُودَ وَ قَالَ سَلَامَةُ الدِّينِ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ}}.</ref>. بنابراین، [[شاعر]] یا باید [[خزیمه]] باشد یا نام [[بردگان]] دیگر. | |||
گزارش کامل [[بهائی]]، قول به این را که اشعار سرودۀ خزیمه باشد تقویت میکند. وی مینویسد: خزیمه اولین کسی بود که در [[سقیفه]] به [[سعد بن عباده]] [[اعتراض]] کرد و گفت: علی در [[خانه]] نشسته و به [[عزاداری]] [[رسول خدا]]{{صل}} مشغول است و قرشی دیگری لایق این کار نیست. [[انصار]] هم، روی اعتراض به سعد نهادند<ref>حسن بن علی طبری، کامل بهائی، ص۳۰۰؛ نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. شاید خزیمه بعد از پایان سقیفه، این اشعار را سروده است. | |||
به همین جهت او از مخالفان [[دستگاه خلافت]] و جزو دوازده اعتراض کننده به [[خلافت ابوبکر]] بود. [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] اولین [[انصاری]] بود که حرکت کرد و گفت: ای [[ابوبکر]]! آیا میدانی [[رسول خدا]]{{صل}} [[شهادت]] مرا به تنهایی پذیرفت و با من شخص دیگری نبود؟ گفت: آری! [[خزیمه]] گفت: [[گواهی]] میدهم که شنیدم رسول خدا میفرماید: [[اهل بیت]] من، بین [[حق و باطل]] جدایی میاندازند و آنها رهبرانی هستند که به آنان [[اقتدا]] میشود<ref>صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲.</ref>. | |||
به نقل [[غرر الأخبار]]: خزیمه حرکت کرد و گفت: همه گواهی دهید. و من به تحقیق گواهی میدهم رسول خدا{{صل}} به ما گفت، وقتی ما در اطراف ایشان جمع بودیم و با اشاره به علی{{ع}} فرمود: «این [[رهبر]] و [[امام]] شما بعد از من و خلیفۀ من بر شماست. پس او را مقدم بدارید و دور نکنید. اگر او را مقدم بدارید، شما را به راه هدایت و [[حق]]، میبرد و اگر وی را مقدم ندارید، به راه [[گمراهی]] و [[پست]] میروید. و او باب ریزش [[گناهان]] است که به آن [[مبتلا]] میشوید مثل او در میان شما مانند [[کشتی نوح]] است؛ هرکس سوار آن شود [[نجات]] یابد و هرکه تخلف کند، در [[آتش]] قرار گیرد»<ref>{{متن حدیث|هَذَا إِمَامَكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَقَدَّمُوهُ وَلَا تبعدوه، فَإِنْ قَدَّمْتُمُوهُ سَلَكَ بِكُمْ سَبِيلَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَ إِنْ لَمْ تقدّموه سَلَكْتُمْ سَبِيلَ الضَّلَالَةِ وَالرَّدَى، وَهُوَ بَابُ حُطَّتْ المبتلي (بیاض، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۰۱؛ حر عاملی، إثبات الهداه، ج۳، ص۲۰۰) بِهِ قَوْلِ النَّبِيِّ : فِي عَلِيُّ إِنَّهُ بَابُ حُطَّتْ الْمُبْتَلَى بِهِ مِثْلُهُ فِيكُمْ مِثْلَ سَفِينَةُ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَوًى}}؛ دیلمی، غرر الاخبار، ص۳۵۶.</ref>. | |||
در خبری [[پیامبر]] میفرماید: هرکس شما را [[دشمن]] بدارد و [[محبت]] شما را رد کند، در آتش افکنده میشود <ref>سید رضی، خصائص الأئمة (خصائص امیرالمؤمنین{{ع}})، ص۷۷.</ref>. بنابراین، متعلق هوا، آتش است. در کتاب [[صراط المستقیم]]، خبری تا اندازهای مشابه آمده است<ref>بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۸۱.</ref> که قسمت پایانیاش در موردی دیگر در همین کتاب، از قول [[ذوالشهادتین]] آورده<ref>بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۰۱؛ حر عاملی، إثبات الهداه، ج۳، ص۲۰۰.</ref>. | |||
[[ابن ابی الحدید]]، اشعاری از ذوالشهادتین نقل کرده که در آن [[قریش]] را مخاطب قرار داده است<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۴.</ref>. [[زبیر بن بکار]] این اشعار را در پاسخ به سخنان [[عمرو بن عاص]] میداند که با گفتارش به تحقیر [[انصار]] پرداخت و علی{{ع}} با آن سخنان [[مخالفت]] کرد و سخنانی در این باره فرمود. سپس خزیمه قریش را مخاطب ساخت<ref>الأخبار الموفقیات، ص۵۹۷.</ref> و گفت: «ای قریش! بین ما و بین خود [[اصلاح]] کنید؛ زیرا ریسمان [[لجاجت]] طولانی شده است. پس خیری در شما بعد از ما نیست. بنا براین با [[رفق]] با ما عمل کنید و خیری بعد از [[فهر بن مالک]] نیست (شما از [[زمان]] وی، [[سروری]] دارید) هر یک از ما برضد [[دشمن]] هستیم وقتی که [[روز]] [[سختی]] باشد. پس به یاد نیاورید آنچه از ما و شما سرزده؛ زیرا در یادآوری گذشته، حرکت کند میشود (اختلافهای گذشته را به یاد نیاورید که ما را از حرکت به جلو، بازمیدارد)»<ref>ابن أبی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۶، ص۳۴: | |||
{{عربی|أيا لقريش أصلحوا ذات بيننا و بينكم قد طال حبل التماحك | |||
فلا خير فيكم بعدنا فارفقوا بنا و لا خير فينا بعد فهر بن مالك | |||
كلانا على الأعداء كف طويلة إذا كان يوم فيه [[جب]] الحوارك | |||
فلا تذكروا ما كان [[منا]] و منكم ففي ذكر ما قد كان مشي التساوك}}.</ref>. خزیمه اصرار دارد اختلافهای قریش و انصار را مطرح نکنند، چون اکنون جای سخن از گذشته نیست؛ باید همه در سایۀ [[اسلام]] [[متحد]] باشیم و از اسلام[[دفاع]] کنیم. شاید این اشعار را بعد از [[پیام]] [[امام علی]]{{ع}} به [[لزوم]] [[وحدت]] انشاد کرده باشد. | |||
زبیر بن بکار درادامه جریان آورده است: علی{{ع}} به [[فضل بن عباس]] گفت: پاسخ [[محبت]] انصار را بده. فضل هم در شعری به [[قدردانی]] از انصار پرداخت و در آغاز آن به سخنان [[عمروعاص]] اشاره کرد. | |||
«سخنان آشکار ([[بدی]]) گفتی. ای [[عمرو]]! اگر از سخنانت برگردی، [[خدا]] با توست. جز این نیست که [[انصار]] [[شمشیر]] برانی هستند که اگر کسی را با نوک آن بزنند، هلاک میشود. آنان شمشیر تیز و بران و تیرهای [[الهی]] در جنگهای سخت هستند. [[دین]] را [[یاری]] دادند و [[دین]] داران را [[پناه]]، آنان خانههای فراخ و روزیهای مشترک داشتند. و زمانی که شعلههای [[جنگ]] افروخته شد، به آن وارد میشدند تا [[مرگ]] آنان را دریابد»<ref>ابن أبی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۶، ص۳۴؛ الأخبار الموفقیات / [[ترجمه]]، ص۵۳۰: | |||
{{عربی|قلت يا عمرو مقالا فاحشا إن تعد يا عمرو و [[الله]] فلك | |||
إنما الأنصار سيف [[قاطع]] من تصبه ظبة السيف هلك | |||
و سيوف قاطع مضربها و سهام الله في يوم الحلك | |||
نصروا الدين و آووا أهله [[منزل]] رحب و [[رزق]] مشترك | |||
و إذا الحرب تلظت نارها بركوا فيها إذا الموت برك}}</ref>. | |||
فضل برعلی{{ع}} وارد شد. حضرت شعرش را شنید و از شنیدن آن خوش حال شد و گفت: ای فضل! شعلۀ [[آتش]] را با تو خاموش کردم، تو [[شاعر]] و [[جوان]] مرد [[قریش]] هستی. | |||
شعرت را آشکار کن و بر انصار بخوان. [[انصار]] گفتند: تنها [[حسان بن ثابت]] میتواند مانند آن [[شعر]] را پاسخ دهد. [[حسان]] گفت: چگونه پاسخش را بگویم؟ اگر قافیهها رسا نباشد، [[رسوا]] میشوم. [[خزیمة بن ثابت]] به او گفت: در شعرت از علی و [[آل علی]] یاد کن تا تو را از هرچیز کفایت کند. پس او چنین سرود: «[[خداوند]] از جانب ما به ابوالحسن و کسی که مانند ابوالحسن باشد، [[پاداش]] دهد. تو از قریش با شایستگیهایی که داری، [[سبقت]] گرفتی. پس سینه ات گشاده و قلبت آزموده است. [[بزرگان قریش]] [[عزت]] و جای گاه تو را [[آرزو]] دارند؛ هیهات که نحیف، فربه شود! جای گاه تو در [[اسلام]] در هر مکانی، مانند دلو محکم بافته شده در مقابل ریسمان است. تو برما [[خشم]] گرفتی، زمانی که عمرو سخنانی گفت و [[تقوا]] را در آن سخنان میراند و [[کینه]] و [[حسد]] را زنده کرد. تو [[امید]] [[خاندان]] [[لؤی بن غالب]] بودی در [[فقر]] و [[دارایی]] و در حادثه و [[آرامش]]. [[رسول خدا]]{{صل}} و [[عهد]] و [[پیمان]] او با تو در میان ما را [[حفظ]] کردی؛ چه کسی از تو به آن عهد شایستهتر است، چه کسی؟ آیا تو [[برادر]] او در [[هدایت]] کردن [[انسانها]] و [[وصی]] و [[جانشین]] او نیستی؟ پس: [[حق]] تو همواره به نجد پیوسته و [[حکم]] شده است امری که برای ما خیلی بزرگ و با [[عظمت]] است و پس از آن نیز به [[یمن]] مرتبط است»<ref>ابن أبی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۶، ص۳۴؛ [[زبیر بن بکار]]، الأخبار الموفقیات، ص۵۹۷- ۵۹۹؛ ترجمۀ الأخبار الموفقیات، ص۵۳۲: | |||
{{عربی|جزى [[الله]] عنا و الجزاء بكفه أبا حسن عنا و من كأبي حسن | |||
[[سبقت]] قريشا بالذي أنت أهله فصدرك مشروح و قلبك ممتحن | |||
تمنت [[رجال]] من قريش أعزة مكانك هيهات الهزال من السمن | |||
و أنت من الإسلام في كل موطن بمنزلة الدلو البطين من الرسن | |||
غضبت لنا إذ قام [[عمرو]] بخطبة أمات بها التقوى و أحيا بها الإحن | |||
فكنت المرجى من لؤي بن غالب لما كان منهم و الذي كان لم يكن | |||
حفظت [[رسول الله]] فينا و عهده إليك و من أولى به منك من و من | |||
أ لست أخاه في الهدى و وصيه و أعلم منهم بالكتاب و بالسنن | |||
فحقك ما دامت بنجد وشيجة عظيم علينا ثم بعد على اليمن}} </ref>. این [[شعر]] را برای علی فرستادند؛ حضرت نیز به [[مسجد]] رفت و از [[انصار]] [[قدردانی]] کرد<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۹۹.</ref>. | |||
گزارشی دربارۀ فعالیتهای سیاسی [[خزیمه]] در [[زمان]] [[خلفا]]، جز [[اعتراض]] به [[ابوبکر]] که بیان گردید، نیست. وی در آغاز [[خلافت امیرالمؤمنین]] وارد صحنۀ [[سیاسی]] [[اجتماعی]] شده، در صحنههای گوناگون حضوری فعال داشته است. [[محدثان اهل سنت]] نقل کردهاند: وقتی [[قرآن]] را گردآوری میکردند، آیۀ {{متن قرآن| مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ }}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> نزد [[خزیمة بن ثابت]] بود<ref>عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۸؛ ج۱۱، ص۲۳۵؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۳۳؛ ج۴، ص۱۴۸۸.</ref>. از او [[احادیث]] متعددی نقل کردهاند<ref>عبدالرزاق، المصنف، ج۱، ص۲۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۶.</ref>. در خبری از [[پیامبر]] نقل کرده که فرمود: «هرکس گناهی انجام دهد، حد این [[گناه]] بر او جاری میشود و همین [[کفاره]] گناهش است»<ref>{{متن حدیث| مَنْ أَصَابَ ذَنْباً أُقِيمَ عَلَيْهِ حَدُّ ذَلِكَ الذَّنَبِ فَهُوَ كَفَّارَتَهُ }}؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۱۴؛ خطیب، تاریخ بغداد، ج۵، ص۴۰۸.</ref> | |||
در خبری دیگر از قول پیامبر نقل کرده که: با [[رسول خدا]]{{صل}} دو [[نماز]] را با هم با یک اقامه خواندم<ref>خطیب بغداد، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۵۶؛ {{عربی|صلیت مع رسول الله{{صل}} الصلاتین بإقامة واحدة}}.</ref>. | |||
در [[حدیثی]] نقل کرده که: پیامبر فرمود: «از [[نفرین]] [[مظلوم]] بترسید؛ زیرا دعای وی بر ابرها برده میشود [[خداوند]] میفرماید: به [[عزت]] و جلالم [[سوگند]] هر آینه او را [[یاری]] میکنم؛ گرچه پس از مدتی»<ref>{{متن حدیث|اِتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فإنّها تُحمَلُ عَلَى الغَمَامِ، يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأنْصُرَنَّكَ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ}}؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۴، ص۸۴؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۱۵۲؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۲۰۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۶۹ – ۱۷۵؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۶۳-۶۸.</ref> | |||
== ادعاهای نادرست دربارۀ [[خزیمه]] == | |||
نکتۀ مهمی که از برخی [[اخبار]] استفاده میشود آن است که جمعی که باید آنان را طرف داران [[بنی امیه]] دانست کوشیدهاند حضور خزیمه در زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و در [[جنگ صفین]] را منکر شوند. آنان سه یا چهار نظر مطرح کردهاند که همه از برساختهها و جعلیات است. | |||
# تلاش کردهاند با قول به [[مرگ]] خزیمه در عصر عثمان، گزارشهای فراوان [[تاریخی]] دربارۀ او را [[انکار]] کنند؛ از جملۀ آنان [[سیف بن عمر]] است که در [[تاریخ]] [[طبری]] نقل شده است<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷: {{عربی|و خزیمةبنثابت، و لیس بذی الشهادتین، مات ذوالشهادتین فی زمن عثمان}}.</ref>. | |||
# چون شخصیتی به نام [[خزیمه بن ثابت]] همراه [[امام علی]]{{ع}} بوده و نمیتوانستند منکرش شوند، گفتهاند: خزیمۀ دیگری بوده است!<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷؛ الإصابه، ج۲، ص۲۴۰.</ref> [[ابن حجر]] او را [[خزیمة بن ثابت انصاری]] دیگری معرفی کرده<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷.</ref> و دیگران به همین مناسبت [[خزیمة بن ثابت]] جعلی دیگری را که از [[انصار]] نیست، بیان کردهاند<ref>ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۶۱۱.</ref>. | |||
# وقتی دیدند این موضوع هم قابل [[انکار]] نیست که [[خزیمه]] در زمان [[امیرالمؤمنین]] بوده، ادعای سومی از قول فرزند خزیمه آوردهاند که: خزیمه در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] شرکت داشته، ولی دست به [[شمشیر]] نبرده است و گفته: هرگز [[گمراه]] نمیشوم تا وقتی که [[عمار]] کشته شد و پس از [[شهادت]] وی دست به شمشیر زد و [[نبرد]] کرد، تا کشته شد<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۰۹: {{عربی|عمارةبن خزیمة بن ثابت قَالَ: شَهِدَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ الْأَنْصَارِيُّ الْجَمَلَ وَ هُوَ لَا يَسُلُّ سَيْفاً وَ صِفِّينَ وَ قَالَ لَا أُصَلِّي أَبَداً خَلْفَ إِمَامٍ حَتَّى يُقْتَلَ عَمَّارٌ فَأَنْظُرَ مَنْ يَقْتُلُهُ}}.</ref>. دیگران به جای جمله گمراه نمیشوم، [[نماز]] نمیخوانم (با امامی)، آوردهاند<ref>خوارزمی، المناقب، ص۱۹۱؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۵.</ref>. این ادعا هم نادرست است؛ زیرا سخنان و اشعار خزیمه و عملکردش آن را رد میکند. چگونه خزیمه در [[زمان]] [[خلفا]] حضوری در عرصههای [[سیاسی]] نداشته، اما از اولین [[روز]] [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} او حاضر بوده است؟ چگونه دست به شمشیر را [[گمراهی]] بداند، ولی تحریص [[مردم]] به [[جنگ]] و شرکت در آن گمراهی نباشد! اینها همه از ساختههای جاعلان است. | |||
# آنان که نتوانستهاند منکر حضور [[ذوالشهادتین]] در صفین شوند، گفتهاند: تنها [[بدری]] همراه علی{{ع}} خزیمه است و منکر حضور بدری دیگری از [[اصحاب پیامبر]] در صفین با [[امیرالمؤمنین]] شدهاند. | |||
این همه [[اختلاف]] و نقل قول، به دلیل موقعیت والای خزیمه است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۷۵ - ۱۷۶.</ref>. | |||
==پاسخ [[ابن ابی الحدید]] به ادعاها== | |||
ابوحیان توحیدی نیز جزو قائلان به دو خزیمة بن ثابت بوده است. [[ابن ابی الحدید]] این نکته را از وی آورده که خزیمۀ دیگری در [[صفین]] به [[شهادت]] رسیده است. سپس به نقد عالمانۀ آن پرداخته: «این سخن، [[اشتباه]] است؛ زیرا کتابهای حدیث و نسب، [[ناطق]] به این هستند که در میان [[صحابه]] و [[انصار]] و نه غیرانصار، خزیمة بن ثابتی جز [[ذوالشهادتین]] نیست و [[هوای نفس]] دوایی ندارد». | |||
او این ادعا را برخاسته از هوای نفس میداند که مدعی خزیمۀ دیگری شدهاند. در ادامه وی به بیان سابقۀ این ادعای غلط پرداخته و میگوید: «افزون بر این که [[طبری]]، صاحب [[تاریخ]] در این ادعا بر ابوحیان [[سبقت]] جسته است و از کتاب او، ابوحیان این مطلب را گرفته است». او پس از نقل این ادعا و سابقۀ تاریخیاش در رد آن ابن ابی الحدید چند نکته را بیان میکند: «کتابها پدید آمده برای نام صحابه، برخلاف ایندو، نظر دادهاند». | |||
«باید توجه کرد حامیان [[امیرالمؤمنین]]، چه نیازی به تکثیر [[خزیمه]]، [[ابوهیثم]]، [[عمار]] و دیگران دارند»! | |||
در نتیجه اینساختۀ مخالفان حضرت و [[بنی امیه]] و دیگران است که با [[نفی]] حضور افراد باسابقهای مانند خزیمه همراه حضرت، سعی میکنند در حقانیت راه ایشان تردید ایجاد کنند؛ اما باید دانست: «اگر [[مردم]] باانصاف با این [[مرد]] (امیرالمؤمنین) برخورد کنند و با دید باز او را ببینند هرآینه خواهند دانست که اگر علی{{ع}} تنها بود و مردم همه با او میجنگیدند، او برحق، آنان بر [[باطل]] بودند»<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۰۹.</ref>. | |||
آنچه ادعای سوم را رد میکند، [[شعر]] بسیار زیبای خزیمه در [[نبرد جمل]] است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''لَمْ يَغْضَبُوا لِلَّهِ إِلَّا لِلْجَمَلِ''|۲=''وَالْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ مُقَامٍ فِي خَمَلٍ''}} | |||
{{ب|''وَالْمَوْتُ أَحْرَى مِنْ فِرَارٍ وَفَشَلٍ''|۲=''وَالْقَوْلُ لَا يَنْفَعُ إِلَّا بِالْعَمَل''<ref>بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۸۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبیطالب{{ع}}، ج۳، ص۱۶۰؛ حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج۳، ص۱۷۳.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:آنان برای [[خدا]] [[غضب]] نکردند بلکه غضب آنان برای شتر است! و [[مرگ]] بهتر است از درنگ در گمنامی و بیتوجهی. و مرگ شایستهتر است از فرار و [[سستی]]. و سخن جز به عمل سود ندارد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۳، ص۱۶۰.</ref>. | |||
آیا کسی که چنین [[شعر]] میگوید، [[شمشیر]] در نیام مینهد و فقط نظاره گر است!<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۷۷ - ۱۷۸.</ref> | |||
==[[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}== | |||
بعد از کشته شدن عثمان [[مردم]] برای بیعت با امیرالمؤمنین{{ع}} هجوم آوردند و ایشان برابر با شروطی چند حاضر شد [[خلافت]] را به عهده بگیرد<ref>سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۷۱. </ref>. مردم با حضرت بیعت کردند و افراد به اظهار نظر و تجلیل از حضرت پرداختند. [[خزیمه]]، دومین [[انصاری]] بود که بعد از [[ثابت بن قیس شماس]] انصاری [[سخن]] گفت. | |||
[[خزیمة بن ثابت انصاری ذوالشهادتین]] برخاست و گفت: ای [[امیرمؤمنان]]! برای این کار خود، جز تو را نیافتیم و بازگشت جز به تو نبود و اگر دربارۀ تو با خودمان [[راستی]] کنیم، تویی پیشترین [[مردمان]] در [[ایمان]]، و [[داناترین]] مردمان به [[خدا]]، و سزاوارترین [[مؤمنان]] به [[پیامبر]]{{صل}} خدا. تو آنچه دارند، داری و آنان آنچه تو داری، ندارند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹؛ ترجمۀ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۶.</ref>. | |||
بعد، [[صعصعة بن صوحان]] سخن [[زیبایی]] گفت: به خدا [[سوگند]]، ای امیرمؤمنان! تو خلافت را آراستی و آن تو را نیاراست، و تو مقامش را بالا بردی نه آن مقام تو را، و آن به تو نیازمندتر است تا تو به خلافت، که تو خلافت را [[تزیین]] کردی<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹: {{عربی|قام صعصعة بن صوحان فقال: والله يا أمير المؤمنين لقد زينت الخلافة و ما زانتك، و رفعتها و ما رفعتك، و هى أليك أحوج منك إليها}}.</ref>. | |||
خزیمه، از [[مدینه]] همراه جمعی به سپاه امام علی{{ع}} برای [[جنگ جمل]] پیوست<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۸.</ref>. بعد با علی به [[کوفه]] رفت و با حضرت بود تا در [[صفین]] به سال ۳۷ به [[شهادت]] رسید<ref>حاکم، المستدرک علی الصحیحین، چ دارالکتب العلمیه، ج۳، ص۱۲۴، ش۴۵۹۵ و چ دارالمعرفه، ج۳، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۷۸ - ۱۷۹.</ref> | |||
== اشعار خزیمه در [[مناقب]] و وصایت امیرالمؤمنین{{ع}} == | |||
خزیمه همان گونه که بیان شد، [[معتقد]] به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین بود. او در اشعار مختلف خود، با تکیه بر [[وصایت]] حضرت، به بیان [[مناقب]] حضرت پرداخته است. | |||
مهمترین و مشهورترین اشعارش در هنگام به [[خلافت]] رسیدن [[امیرالمؤمنین]] است که بسیاری نقل کردهاند. [[حاکم نیشابوری]] مینویسد: [[اسود بن یزید نخعی]] گوید: وقتی با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[بیعت]] شد و او بالای منبر پیامبر بود، [[خزیمه]] در برابر [[منبر]] حضرت ایستاد<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، چ دارالکتب العلمیه، ج۶، ص۱۲۱.</ref> و این اشعار را ایراد کرد: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''إِذَا نَحْنُ بَايَعْنَا عَلِيّاً فَحَسَبْنَا''|۲=''أَبُو حَسَنٍ مِمَّا نَخَافُ مِنَ الْفِتَنِ''}} | |||
{{ب|''وَجَدْنَاهُ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ إِنَّهُ''|۲=''أَطَبُّ قُرَيْشٍ بِالْكِتَابِ وَ بِالسُّنَنِ''}} | |||
{{ب|''فَإِنَّ قُرَيْشاً مَا تَشُقُّ غُبَارَهُ''|۲=''إِذَا مَا جَرَى يَوْماً عَلَى الضُّمْرِ الْبَدَنِ''}} | |||
{{ب|''وَ فِيهِ الَّذِي فِيهِمْ مِنَ الْخَيْرِ كُلِّهِ''|۲=''وَ مَا فِيهِمْ بَعْضُ الَّذِي فِيهِ مِنْ حَسَنٍ''}} | |||
{{ب|''وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ''|۲=''وَ فَارِسُهُ قَدْ كَانَ فِي سَالِفِ الزَّمَنِ''}} | |||
{{ب|''وَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ''|۲=''سِوَى خَيْرَةِ النِّسْوَانِ وَ اللَّهُ ذُو الْمِنَنِ''}} | |||
{{ب|''وَ صَاحِبُ كَبْشِ الْقَوْمِ فِي كُلِّ وَقْعَةٍ''|۲=''يَكُونُ لَهَا نَفْسُ الشُّجَاعِ لِذِي الذَّقَنِ''}} | |||
{{ب|''فَذَاكَ الَّذِي تُثْنِي الْخَنَاصِرُ بِاسْمِهِ''|۲=''إِمَامُهُمْ حَتَّى أَغِيبَ فِي الْكَفَنِ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
هنگامی که ما [[بیعت]] کردیم با علی بن ابی طالب{{ع}}، پس ما را [[ابوالحسن]] کافی است از آنچه از [[فتنهها]] میترسیم. | |||
او را، ما سزاوارترین [[مردم]] به مردم یافتیم؛ او آشناترین [[قریش]] به [[کتاب خدا]] و سنتهای [[پیغمبر]]{{صل}} است. | |||
و به [[درستی]] که قریش نمیشکافد غبار او را، هرگاه روزی بر شتران لاغر میان فربه، روان شود. | |||
پس در علی بن ابی طالب{{ع}} حاصل است آنچه در قریش از تمام خوبیهاست؛ و در قریش نیست مانند آنچه در آن حضرت از [[نیکی]] او، حاصل است. | |||
او تنها وصی رسول الله است؛ نه دیگری از [[اهل]] [[رسول]] و او [[جنگ]] جو و اسب سوار [[رسول الله]] در زمانهای پیشین بوده است. | |||
و او اول کسی است که با رسول الله{{صل}} قبل از تمام [[مردمان]] [[نماز]] گزارد، به غیر از برگزیدهترین [[زنان]] (خدیجۀ کبرا)، و [[خدای تعالی]] صاحب نعمتهاست. | |||
و او یار و صاحب [[سید]] [[قوم]]، یعنی پیغمبر{{صل}} در هر واقعهای بوده که در آن از شدت و هول، [[جان]] [[شجاع]] به لب میرسیده است. | |||
پس [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است آن کسی که کج میشود انگشتان کوچک به نام او. [[امام]] و [[رهبر]] همه است و من بر این [[عقیده]] ام، تا غایب شوم در کفن<ref>سید جمال خوانساری، دفاع از تشیع/ ترجمۀ الفصول المختارة للمفید، ص۴۸۸.</ref>. | |||
با توجه به اهمیت این اشعار و محتوای بلند آن، به برخی منابع و آثاری که تمام یا بخشی از آن را نقل کردهاند اشاره میکنیم. مرحوم [[شیخ مفید]] نیز تمام این اشعار را نقل کرده است<ref>سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۷.</ref>. متن نقل شده، از [[مناقب]] [[ابن شهرآشوب]] است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۳، ص۱۹۵.</ref> که شاید برگرفته از مفید باشد. ترجمۀ آن از خوانساری است که کتاب مفید را ترجمه کرده است. [[قاضی]] [[نورالله]] تمام آنها را از کتاب مشفی نقل کرده است<ref>مجالس المؤمنین، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. | |||
شیرازی، در [[الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه]] پس از نقل مطلب از [[اسود بن یزید]] که گویا خبر را از [[حاکم]] گرفته، همه هشت [[بیت]] آن را نقل کرده است<ref>شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۳۱۱.</ref>. کتابهای بعدی از مناقب نقل کردهاند<ref>بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۵؛ ج۳۸، ص۲۷۳.</ref>. [[ابن جبر]] ([[قرن هفتم]]) تمام اشعار را نقل کرده است<ref>ابن جبر، نهج الایمان، ص۱۷۰.</ref>. [[حاکم نیشابوری]] چهار بیت نخست را نقل کرده است <ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چ دارالکتب العلمیه، ج۳، ص۱۲۴، ش۴۵۹۵ و چ دارالمعرفه، ج۳، ص۱۱۴.</ref>. در [[کشف الغمه]] هم چهار بیت از حاکم نقل شده است<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۷۹.</ref>. همچنین در [[تنبیه الغافلین]] [[ابن کرمه]]<ref>محمد بن کرامه، تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبین، ص۷۵.</ref> و مناقب [[خوارزمی]] نیز از حاکم نقل کردهاند<ref>خوارزمی، المناقب، ص۵۰.</ref>. مرزبانی، چهار بیت اول را نقل کرده است<ref>مرزبانی، مختصر اخبار شعراء الشیعه، ص۴۱.</ref>. [[ابن حجر]] دو بیت اول را از مرزبانی نقل نموده است <ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۴۰.</ref>. در [[اعیان الشیعه]] نیز از حاکم و مرزبانی نقل شده است<ref>محسن امین، أعیان الشیعه، ج۱، ص۴۴۴؛ ج۶، ص۳۱۹.</ref>. [[علامه امینی]] دو [[بیت]] نخست را از [[مستدرک حاکم]] نقل کرده است<ref>علامهٔ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۳۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] بیت پنجم و ششم را که در بارۀ اولین [[نماز خواندن]] و [[وصایت]] حضرت است، نقل کرده است<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳ ص۲۳۱.</ref>. در منار الهدی هم این دو بیت آمده است<ref>علی بحرانی، منار الهدی، ص۲۸۶.</ref>. | |||
[[سیوطی]] با تفاوتی اندک، هفت بیت آن را نقل کرده ولی بیت پنجم را که مربوط به وصایت است نقل نکرده است. یا لااقل در نسخۀ فعلی کتاب وی المحاضرات و المحاورات نیست. او خبر را با سندی دیگر از عباس بن [[میمونه]] از ابن [[عائشه]] از پدرش نقل کرده که [[خزیمة بن ثابت انصاری]] نزد [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} هنگامی که با او [[بیعت]] شد، حرکت کرد و این اشعار را خواند. بیت هفتم آن متفاوت است. او مینویسد: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''وقاتل كبش القوم في كل غمرة''|۲=''تكون لها نفس الشجاع مع الذقن''<ref>جلال الدین سیوطی، المحاضرات و المحاورات، ص۲۰۶.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
در این نقل، به جای «صاحب»، «قاتل» آمده است. درنتیجه، «کبش قوم» به معنای [[رئیس]] قوم نیست بلکه [[شجاع]] هر قومی است. «او کشندۀ شجاع قوم درهردرگیری است که نفس شجاع، آنان را تا به لب میرسانده است». در کتاب [[مناقب]] مرتضوی، مانند سیوطی هفت بیت [[شعر]] را با تفاوتی نقل کرده و مینویسد: [[روز جمعه]] بعد از بیعت مردم با حضرت بر [[منبر]] رفت و خطبهای [[بلیغ]] ایراد کرد که اولش این بود {{عربی|"الحمدلله علی إحسانه قد رجع الحق إلی مکانه"}}. بعد از [[خطبه]]، [[خزیمۀ انصاری]] که [[پیامبر]] به او [[لقب]] [[ذوالشهادتین]] داد، در برابر منبر ایستاد و این ابیات را خواند<ref>محمدصالح حسینی کشفی، مناقب مرتضوی، ص۴۶۹.</ref>. | |||
در این اشعار، چند [[فضیلت]] مهم حضرت را [[خزیمه]] برشمرده است. | |||
۱. [[غدیر خم]]: بیت دوم اشاره به [[جریان غدیر]] دارد که پیامبر فرمود: آیا من سزاوارتر به شما از نفسهای شما نیستم؟ گفتند: آری! فرمود: هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست<ref>ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۴۳۹.</ref>. [[خزیمه]] در جریان مناشدۀ حضرت به این نکته [[اقرار]] کرده است. [[ابن اثیر]] در [[اسد الغابه]] مینویسد: [[اصبغ بن نباته]] گوید: [[حضرت علی]] در رحبۀ [[مسجد کوفه]] [[مردم]] را به [[گواهی]] گرفت کسی که [[روز عید غدیر]] خم شنیده آنچه [[پیامبر]] گفته، حرکت کند و گواهی دهد و برای گواهی نایستد مگر کسی که خود شنیده است از [[رسول خدا]]{{صل}} که بیان میکند. پس بیش از ده نفر ایستادند که از جملۀ آنان: [[ابوایوب انصاری]]، [[ابوعمرة بن عمرو بن محصن]]، [[ابوزینب]]، [[سهل بن حنیف]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[عبدالله بن ثابت انصاری]]، [[حبشی بن جناده سلولی]]، [[عبید بن عازب انصاری]]، [[نعمان بن عجلان انصاری]]، [[ثابت بن ودیعۀ انصاری]]، [[ابوفضاله انصاری]] و [[عبدالرحمان بن عبد ربه انصاری]] بودند و گفتند: گواهی میدهیم که شنیدیم رسول خدا{{صل}} میفرماید: « [[آگاه]] باشید به [[درستی]] که [[خدا]] ولی من است و من ولی [[مؤمنین]] هستم. آگاه باشید هرکس من مولای او هستم پس علی{{ع}} مولای اوست. بارالها! [[دوست]] بدار کسی که او را دوست دارد و [[دشمن]] بدار کسی که او را دشمن دارد و دوست بدار هرکس علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او [[دشمنی]] کند و کمک کن کسی که او را [[یاری]] نماید»<ref>{{متن حدیث|أَلَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَلِيِّي وَ أَنَا وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ. اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ}}؛ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۳، ص۳۶۶.</ref>؛ | |||
مشابه آن در [[رجال کشی]] نقل شده است. [[علی بن ابی طالب]] از قصر خارج شد سوارانی که [[شمشیر]] همراه داشته و [[عمامه]] به سر بودند گفتند: [[سلام]] بر تو ای [[امیرمؤمنان]] و [[رحمت]] و برکاتش! [[درود]] بر تو ای مولای ما! حضرت علی گفت: چه کسی از [[اصحاب رسول خدا]] این جا هستند؟ [[خالد بن زید ابوایوب انصاری]]، [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]]، [[قیس بن سعد]] و [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء]] حرکت کردند و همه [[گواهی]] دادند که شنیدند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز عید غدیر]] میفرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ}}<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۵؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۱۳.</ref>؛ هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست. و نام جمعی دیگر را که حاضر به دادن گواهی نشدند، بیان کرده است<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۵.</ref>. | |||
۲. [[وصایت]] علی: [[پیامبر]] به وصایت علی{{ع}} در موارد مختلف اشاره نموده است، به همین جهت [[ابن ابی الحدید]] دو [[بیت]] مربوط به وصایت [[امام علی]]{{ع}} را از کتاب [[اسکافی]]<ref>اسکافی، نقض العثمانیه، ص۲۳۱: | |||
{{عربی|وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ قَدْ كَانَ فِي سَالِفِ الزَّمَنِ | |||
وَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ سِوَى خَيْرَةِ النِّسْوَانِ وَ اللَّهُ ذُو الْمِنَنِ}}. </ref> نقل کرده است<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۳۱.</ref>. | |||
دیگران نیز اشعاری دربارۀ [[وصایت امیرالمؤمنین]] دارند. در نامۀ [[جریر به شرحبیل]]<ref>منقری، [[وقعة صفین]]، ص۴۸-۴۹: | |||
{{عربی|وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ الْأُولَى بِهِ يَضْرِبُ الْمَثَلْ}} </ref>، جریر در اشعاری دیگر به این نکته و این که علی [[اولین مسلمان]] است اشاره میکند<ref>الفصول المختاره، ص۲۷۰ و ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۳، ص۷۳: | |||
{{عربی|فَصَلَّى الْإِلَهُ عَلَى أَحْمَدَ رَسُولِ الْمَلِيكِ تَمَامِ النِّعَمِ | |||
و صلّى على الطّهر من بعده خليفتنا [[القائم]] المدّعم | |||
عليّا عنيت وصىّ النّبيّ يجالد عنه غواة الامم | |||
له [[الفضل]] و السبق و المكرمات و بيت النّبوّة لا المهتضم}} </ref>. اشعار [[نجاشی]] در صفین<ref>وقعة [[صفین]]، ص۱۳۷: | |||
{{عربی|رَضِينَا بِمَا يَرْضَى عَلِيٌّ لَنَا بِهِ وَ إِنْ كَانَ فِيمَا يَأْتِ جَدْعُ الْمَنَاخِرِ | |||
وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونَ أَهْلِهِ وَ وَارِثُهُ بَعْدَ الْعُمُومِ الْأَكَابِرِ}}. </ref>، [[عبدالله بن ابی سفیان]] عبدالمطلبی، در پاسخ به ولید بن عقبه<ref>اسکافی، نقض العثمانیه، ص۲۳۱؛ [[ابن أبی الحدید]]، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۳۱: | |||
{{عربی|و انّ ولىّ الامر بعد [[محمّد]] علىّ و في كلّ المواطن صاحبه | |||
وصىّ [[رسول]] اللَّه حقّا و جاره و اوّل من صلّى و من لان جانبه}}. </ref>، [[مغیرة بن حارث بن عبدالمطلب]]<ref>وقعة [[صفین]]، ص۳۸۵؛ [[ابن أبی الحدید]]، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱۳، ص۱۵۰؛ [[حر عاملی]]، إثبات الهداة، ج۳، ص۳۲۵؛ [[بحارالانوار]]، ج۳۸، ص۲۶: | |||
{{عربی|فِيكُمْ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ قَائِدُكُمْ وَ صِهْرُهُ وَ كِتَابُ اللَّهِ قَدْ نَشَرَا}}</ref>، [[فضل بن عباس]]<ref>وقعة صفین، ص۴۱۶: | |||
{{عربی|وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ إِنْ قِيلَ: هَلْ مِنْ مُنَازِلِ؟}} </ref>. [[ابن ابی الحدید]] اشعار وی را از [[عبدالله بن عباس]] دانسته است<ref>ابن أبی الحدید، وقعة [[صفین]]، ص۱۵۰: | |||
{{عربی|وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ إِنْ قِيلَ: هَلْ مِنْ مُنَازِلِ؟}}</ref>. [[زفر بن زید بن حذیفة اسدی]]<ref>الفصول المختاره، ص۲۷۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۳۲؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۷۷: | |||
{{عربی|فحطوا عليا و احفظوه فإنه وصي و في الإسلام أول أول}}</ref>، اشعاری در [[وصایت]] حضرت دارد. از مواردی که [[پیامبر]]{{صل}} علی را [[وصی]] خود معرفی کرد در جریان [[انذار]] [[عشیره]] است<ref>طبری، تاریخ طبری، دارالتراث، ج۲، ص۳۲۱؛ همو، تهذیب الآثار، مسند علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۶۳، ش۱۲۷: {{عربی|إن هذا أخی و وصی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا}}.</ref>. | |||
۳. اولین مرد مسلمان: در این اشعار، [[خزیمه]] تصریح میکند علی اولین شخصی است که بعد از [[رسول خدا]] [[نماز]] خوانده و [[اولین مسلمان]] است و فقط [[خدیجه]] قبل از او نماز خوانده است. [[طبرسی]] این اشعار را تا [[بیت]] پنجم نقل کرده و آن را دلیل بر اولین بودن حضرت در [[اسلام]] از جهت [[ایمان]] میشمارد<ref>طبرسی، إعلام الوری، ج۱، ص۳۶۱؛ وی روایات متعددی در این باره نقل میکند.</ref>. [[عبدالله بن حکیم تمیمی]] در [[اعتراض]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] به بیان [[فضایل علی]] میپردازد. که شما [[بیعت]] اولین مرد مسلمان را شکستید<ref>سید [[مرتضی]]، الفصول المختاره، ص۲۷۰؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۷۶: | |||
{{عربی|نكثتم عليا على بيعة و إسلامه فيكم أولا}} </ref>. [[مالک بن عبادۀ غافقی]] هم [[پیمان]] [[حمزة بن عبدالمطلب]] هم بر این نکته تأکید دارد<ref>سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۹؛ [[بیاضی]]، [[صراط المستقیم]]، ج۱، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۷۵: | |||
{{عربی|رأيت عليا لا يلبث قرنه إذا ما [[دعاه]] حاسرا أو مسربلا | |||
فهذا و في الإسلام أول مسلم و أول من صلى و صام و هللا}}</ref>. همچنین [[کعب بن زهیر]]<ref>سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۸؛ [[ابن شهرآشوب]]، [[مناقب]] [[آل ابی طالب]]، ج۲، ص۱۵؛ دیلمی، غررالأخبار، ص۲۳۶؛ [[بیاضی]]، [[صراط المستقیم]]، ج۱، ص۲۳۶؛ [[بحارالانوار]]، ج۲۸، ص۲۷۴: | |||
{{عربی|صهر النبي و خير [[الناس]] كلهم و كل من رامه بالفخر مفخور | |||
صلى الصلاة مع المختار أولهم قبل العباد و [[رب]] الناس مكفور}}. </ref>، [[ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب]] هم در [[اعتراض]] به [[بیعت با ابوبکر]] اشعاری دارد که در آن بر [[وصایت]] علی{{ع}} تصریح میکند<ref>سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۷۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۱۶؛ دیلمی، غررالاخبار، ص۲۳۷.</ref>. فضل بن [[ابی لهب]] در قصیدهاش در پاسخ به [[ولید بن عقبه]] درباره [[عثمان]] و تحریک [[مردم]] برضد علی{{ع}}، این نکته را بیان میکند<ref>الفصول المختاره، ص۲۶۹: | |||
{{عربی|و أوّل من صلّى و صنو نبيّه و أوّل من أردى الغواة لدى بدر}}. </ref>. شعری از نجاشی<ref>سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۹؛ [[حر عاملی]]، [[اثبات الهداة]]، ج۳، ص۳۲۰؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۶؛ منقری، [[وقعة صفین]]، ص۵۹؛ [[ابن ابی الحدید]]، شرح [[نهجالبلاغه]]، ج۳، ص۹۰، در دو کتاب اخیر [[بیت]] دوم و سوم تفاوتهایی دارد. | |||
{{عربی|فَقُلْ لِلْمُضَلِّلِ مِنْ وَائِلٍ وَ مَنْ جَعَلَ الْغَثَّ يَوْماً سَمِيناً | |||
جَعَلْتُ ابْنِ هِنْدٍ وَ أَشْيَاعَهُ نَظِيرَ عَلِيٌّ أَ لَا تَسْتَحُونَا | |||
إِلَى أَوَّلِ النَّاسِ بَعْدَ الرَّسُولِ أجَابَ النَّبِيُّ مِنَ الْعَالَمِينَا}}.</ref>، [[قیس بن سعد بن عباده]] در صفین <ref>سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۷۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب[[آل]] أبی طالب، ج۳، ص۶۶؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۷: | |||
{{عربی|هذا علي و ابن عم المصطفى أول من أجابه فيما روى | |||
هذا الإمام لا نبالي من غوى}}.</ref> و [[هاشم بن عتبه]] در [[صفین]] نقل شده است<ref>منقری، وقعة صفین، ص۳۲۷؛ [[سید مرتضی]]، الفصول المختاره، ص۲۷۱؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۷؛ [[ابن أبی الحدید]]، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۸، ص۱۱ در این کتابها تفاوتی اندک دارد. | |||
{{عربی|أَشُلُّهُمْ بِذِي الْكُعُوبِ شَلَّا مَعَ ابْنِ عَمِّ أَحْمَدَ تجلی | |||
أَوَّلِ مَنْ صَدَّقَهُ وَ صَلَّى}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۷۹ - ۱۸۶.</ref> | |||
== [[خزیمه]] در [[جنگ جمل]] == | |||
[[خزیمة بن ثابت]] در جنگ جمل حضوری پُر رنگ و تأثیرگذار داشت. وقتی که خبر حرکت [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] از [[مکه]] به سوی [[بصره]] به علی{{ع}} رسید، بزرگان مدینه را فراخواند و برایشان سخن راند و بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: «به [[درستی]] که آخر این امر [[اصلاح]] نشود جز به آنچه اولش اصلاح شده است پس [[خداوند]] را [[یاری]] کنید تا خداوند شما را یاری نماید و امورتان را اصلاح کند»<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۲۲۱؛ نویری، نهایة الأرب، ج۲۰، ص۴۱؛ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۱، ص۴۵۱.</ref>. دو نفر از بزرگان [[انصار]] [[ابوالهیثم بن تیهان بدری]] و [[خزیمة بن ثابت]] به درخواست حضرت پاسخ مثبت دادند<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۲۲۱؛ تاریخ طبری، دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷ و چاپ اعلمی، ج۳، ص۴۶۷.</ref>. | |||
وقتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مردم]] را در جریان کار [[طلحه]] و [[زبیر]] قرار داد که قصد [[جنگ]] داشتند، [[خزیمه]] همراه [[امام]] از [[مدینه]] به [[جنگ جمل]] و سپس به [[کوفه]] رفت<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج۶، ص۱۲۱.</ref>. اشعار بلند خزیمه در جنگ جمل نشانی از [[اعتقاد]] وی به درستی راه [[امیر مؤمنان]] و [[لزوم]] [[پیروی]] از آن حضرت دارد. ما به جهت اهمیت موضوع این اشعار و گزارشهای مربوط به خزیمه را در جنگ جمل نقل میکنیم تا روشن شود ادامۀ نقل [[طبری]] از [[سیف بن عمر]] در پاسخ به جریان [[نبرد]] با [[ناکثین]] که مدعی است خزیمه در زمان عثمان درگذشته، نادرست است و کسی هم نام با خزیمه، ساختهاند! | |||
[[مسعودی]] از آغاز جنگ جمل مینویسد: جمعی از انصار به علی{{ع}} پیوستند که از آن جمله خزیمة بن ثابت [[ذوالشهادتین]] بود<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۸.</ref>. او در ادامه، گزارشهای دیگری از خزیمه نقل کرده است. وی در گزارش ورود امیرالمؤمنین و همراهان به [[بصره]] مینویسد: [[منذر بن جارود]] گوید: وقتی علی به بصره آمد، از سمت [[طف]] وارد شد و به زاویه آمد و من برای نظارهاش بیرون رفتم. دستهای حدود هزار سوار پیدا شد و پیشاپیش آن یکی بر اسب سپید سوار بود و کلاه و [[لباس]] سپید داشت و شمشیری آویخته بود و پرچمی داشت. و کلاه آن گروه غالباً سپید و زرد بود و در آهن و [[سلاح]] فرو رفته بودند. گفتم: «این کیست؟» گفتند: «[[ابوایوب انصاری]] یار [[رسول خدا]]{{صل}} است و اینان [[انصار]] و غیر انصارند». آنگاه سواری دیگر آمد که عمامۀ زرد به سر و [[لباس]] سپید به تن داشت و [[شمشیر]] آویخته و کمانی به شانه داشت و پرچمی همراهش بود و بر اسبی سرخ موی سوار بود و نزدیک هزار سوار به دنبال داشت؛ پرسیدم: «او کیست؟» گفتند: «[[خزیمة بن ثابت انصاری ذوالشهادتین]]» است<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۹؛ ترجمۀ مروجالذهب، ج۱، ص۷۱۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۸۶ - ۱۸۷.</ref> | |||
== [[نبرد]] [[خزیمه]] در [[جمل]] == | |||
برخلاف آنچه برخی اصرار دارند که بگویند خزیمه در زمان عثمان مرده و یا اگر بوده در جمل و [[صفین]] شمشیر از نیام بیرون نیاورده است، گزارشهای متعددی مبنی بر درگیری و [[جنگ]] وی وجود دارد. [[مسعودی]] و [[ابن ابی الحدید]] به نکتۀ مهمی از درگیری وی اشاره کردهاند. از گزارش این دو استفاده میشود [[امیرالمؤمنین]] زمانی که [[پرچم]] را به [[محمد بن حنفیه]] داد او در [[حمله اول]] ناموفق عمل کرد و چنین به نظر میرسد که حضرت تصمیم به [[عزل]] وی از پرچم داری [[سپاه]] گرفته بود. [[خزیمة بن ثابت]] به [[امام]] گفت: ای [[امیرمؤمنان]]! امروز محمد را سرشکسته نکن و پرچم را به او بازگردان. حضرت نیز محمد را خواند و پرچم را به وی داد و گفت: «مانند پدرت ضربت بزن تا [[ستایش]] بینی، [[جنگ]] اگر با نیزههای سوراخ کننده گرم نباشد فایدهای ندارد»<ref>این اشعار را دیگران نیز نقل کردهاند. (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۳، ص۱۵۵؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه؛ ج۱، ص۲۴۳؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۴۱۱).</ref>. در این وقت علی{{ع}} آب خواست عسل و آب برای او آوردند و دمی بنوشید و گفت: این عسل [[طایف]] است و در این جا [[غریب]] است. [[عبدالله بن جعفر]] گفت: در این گیرودار به این چیزها هم توجه داری! گفت: پسرک من! هرگز چیزی از [[امور دنیا]] سینۀ عمویت را پر نکرده است<ref>مروجالذهب، ج۲، ص۳۶۷؛ ترجمۀ مروجالذهب، ج۱، ص۷۲۵: {{عربی|و جاء ذو الشهادتين خزيمة [[ابن ثابت]] إلى عليّ فقال، يا أمير المؤمنين لا تنكس اليوم رأس محمد و اردد إليه الراية فدعا به وردّ عليه الراية و قال: | |||
اطعنهم [[طعن]] أبيك تحمد لا خير في [[حرب]] إذا لم توقد | |||
بالمشرفيّ و القنا المشرّد}}</ref>. | |||
[[ابن ابی الحدید]] گزارشی مفصلتر آورده: هنگامی که [[محمد بن حنفیه]] در [[جنگ جمل]] اندکی از [[حمله]] خودداری ورزید و علی{{ع}} خود [[پرچم]] را گرفت و حمله کرد و ارکان [[لشکر]] [[جمل]] را به لرزه در آورد، پرچم را به محمد سپرد و فرمود: حملۀ نخستین را با حملۀ دوم محو و نابود کن و این گروه [[انصار]] هم همراهت خواهند بود و [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] را با گروهی از انصار که بسیاری از آنان از شرکت کنندگان در [[جنگ بدر]] بودند با محمد همراه فرمود. [[محمد]] حملههای فراوان پی درپی انجام داد و [[دشمن]] را از جای گاه خود عقب راند و سخت [[دلاوری]] و [[ایستادگی]] کرد. [[خزیمه]] به [[امام علی]]{{ع}} گفت: همانا اگر کس دیگری غیر از محمد میبود، [[رسوایی]] بار میآورد و اگر شما از [[ترس]] او [[بیم]] داشتید، ما با توجه به این که او از شما و [[حمزه]] و جعفر [[ارث]] برده است بر او بیمی نداشتیم و اگر قصد شما این است که کیفیت حمله و نیزه زدن را به او بیاموزید، چه بسیار مردانی نام آور که به تدریج آن را آموختهاند<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴۵؛ محمود دامغانی، جلوه تاریخ در شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. | |||
[[ | و انصار سخنانی گفتند. خزیمة بن ثابت در [[ستایش]] [[محمد بن حنفیه]] ابیاتی را سرود: «ای محمد! امروز در تو و کار تو هیچ [[ننگ]] و عیبی نبود و در این [[جنگ]] گزندۀ منهزم نبودی. آری، که پدرت همان کسی است که هیچکس چون او بر اسب سوار نشده است. پدرت علی است و [[پیامبر]]{{صل}} تو را محمد نام نهاده است. اگر امکان و [[حق]] [[انتصاب]] [[خلیفه]] برای پدرت بود همانا که تو سزاوار آن بودی، ولی در این کار کسی را راه نیست [یعنی [[انتصاب امام]] از سوی [[خداوند متعال]] است]. خدای را [[سپاس]] که تو زبان آورتر و بخشندهتر کس از اعقاب غالب بن فهر هستی و در هرکار خیر که [[قریش]] [[اراده]] کند، از همه نزدیکتر و در هر [[وعده]] پایدارتری، از همۀ افراد قریش بر سینۀ [[دشمن]] بهتر نیزه و بر سرش بهتر [[شمشیر]] آب داده میزنی، غیر از دو برادرت که هر دو سرورند و [[امام]] بر همگان و فراخواننده به سوی هدایتند. [[خداوند]] هرگز برای دشمن تو جای گاه استقراری در [[زمین]] و جای گاه اوج و صعودی در [[آسمان]] مقرر نخواهد فرمود»<ref>ابن أبی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱، ص۲۴۵؛ [[بحرانی]]، منارالهدی، ص۵۸۷؛ [[حسینی]] موسوی، تسلیة المجالس و زینة المجالس ([[مقتل الحسین]]{{ع}})، ج۱، ص۳۹۴؛ [[بحارالانوار]]، ج۴۲، ص۱۰۰؛ [[محسن امین]]، [[اعیان الشیعه]]، ج۱، ص۴۵۸؛ ج۹، ص۴۳۵؛ [[حبیب الله]] خوئی، [[منهاج]] البراعه، ج۳، ص۱۷۷؛ تستری، قاموس الرجال، ج۹، ص۲۴۵؛ [[محمود مهدوی دامغانی]]، جلوۀ [[تاریخ]] در شرح نهجالبلاغۀ [[ابنابیالحدید]]، ج۱، ص۱۱۷: {{عربی|محمّد ما في عودك اليوم وصمة و لا كنت في الحرب الضّروس معرّدا | ||
أبوك الذي لم يركب الخيل [[مثله]] عليّ و سمّاك النّبيّ محمّدا | |||
فلو كان حقّا من أبيك خليفة لكنت و لكن ذاك ما لا يرى له بدّا}} </ref>. | |||
[[ | این گزارش نشان میدهد [[خزیمه]] همراه [[محمد بن حنفیه]] در حمله شرکت داشته و با دیدن [[توانایی]] [[محمد]] به وجد آمده و نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} او را ستوده و در بارهاش [[شعر]] بلندی سروده است. | ||
[[ | همچنین اشاره میکند که [[خلافت]]، موضوع ویژهای است و امام بعدی را [[خدا]] مشخص میکند<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۸۷ ـ ۱۹۰؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۶۸-۷۰.</ref>. | ||
و | == اشعار خزیمه در [[جمل]] == | ||
[[ابن ابی الحدید]] به مناسبت واژه «[[وصی]]» دو سرودۀ خزیمه در [[جنگ جمل]] را نقل کرده است. در آن اشعار، علی{{ع}} را [[وصی پیامبر]] معرفی کرده است. او مینویسد: [[خزیمة بن ثابت]] که [[بدری]] بود، در این باره گفته: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''لَيْسَ بَيْنَ الْأَنْصَارِ فِي حَجْمَةِ الْحَرْبِ''|۲=''وَ بَيْنَ الْعُدَاةِ إِلَّا الطِّعَانُ''}} | |||
{{ب|''وَ قِرَاعُ الْكُمَاةِ بِالْقُضُبِ الْبَيْضِ''|۲=''إِذَا مَا تَحَطَّمَ الْمُرَّانُ''}} | |||
{{ب|''فَادْعُهَا تُسْتَجَبْ فَلَيْسَ مِنَ الْخَزْرَجِ''|۲=''وَ الْأَوْسِ يَا عَلِيُّ جَبَانٌ''}} | |||
{{ب|''يَا وَصِيَّ النَّبِيِّ قَدْ أَجَلَّتِ الْحَرْبُ''|۲=''الْأَعَادِي وَ سَارَتِ الْأَظْعَانُ''}} | |||
{{ب|''وَ اسْتَقَامَتْ لَكَ الْأُمُورُ سِوَى الشَّامِ''|۲=''وَ فِي الشَّامِ تَظْهَرُ الْأَضْغَانُ''}} | |||
{{ب|''حَسْبُهُمْ مَا رَأَوْا وَ حَسْبُكَ مِنَّا''|۲=''هَكَذَا نَحْنُ حَيْثُ كُنَّا وَ كَانُوا''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
: «هنگام اوج [[نبرد]] بین [[انصار]] و [[دشمن]] جز [[حمله]] و درگیری نیست. و مانند کوبیدن قارچ با چوب خشک است هنگامی که نیزهها [[شکست]] شود. پس آنها را بخوان [[اجابت]] شود ای علی! در میان [[اوس و خزرج]] [[ترسو]] نیست. ای [[وصی پیامبر]]! به تحقیق که [[جنگ]] [[دشمنان]] را آشکار ساخته و کوچها آغاز شده است. و امور برای تو سامان یافته، به جز [[شام]]، و در شام [[کینهها]] ابراز میشود. کافی است آنان را آنچه میبینند و کافی است برای تو از جانب ما این گونه ما هستیم و آنان بودند» | |||
در این اشعار از [[وفاداری]] [[انصار]] به علی و [[شجاعت]] آنان سخن میگوید. و این که جنگ دشمنان، وصی پیامبر را مشخص کرده اما تنها شام تحت سیطرۀ حضرت نیست. | |||
و در شعری دیگر خطاب به [[عایشه]] چنین گفت: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''أَ عَائِشَ خَلِّي عَنْ عَلِيٍّ وَ عَيْبِهِ''|۲=''بِمَا لَيْسَ فِيهِ إِنَّمَا أَنْتِ وَالِدَةٌ''}} | |||
{{ب|''وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ''|۲=''وَ أَنْتِ عَلَى مَا كَانَ مِنْ ذَاكِ شَاهِدَةٌ''}} | |||
{{ب|''و حسبك منه بعض ما تعلمينه''|۲=''و يكفيك لو لم تعلمى غير واحده''}} | |||
{{ب|''اذا قيل ما ذا عبت منه رميته''|۲=''بخذل ابن عفان و ما تلك آبده''}} | |||
{{ب|''وليس سماء اللّه قاطرة دما''|۲=''لذاك و ما الأرض الفضاء بمائده''<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۲-۲۳؛ حبیبالله خوئی، منهاج البراعه، ج۱۶، ص۲۱.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
: «ای عایشه! علی را واگذار و او را به کارهایی که سزاوار او نیست [[عتاب]] مکن. تو مادر او هستی. او [[وصی]] [[رسول]] خداست از میان خویشانش و تو خود [[شاهد]] بر این مطلب بودهای. و کافی است تو را برخی از آنچه میدانی و کافی است تو را اگر نمیدانی، فقط یکی. هرگاه گفته شود چه اشکالی بر او گرفتهای او را متهم به خوارکردن فرزند عفان نموده، و این نظر او نبود. و [[آسمان]] [[خدا]] قطره خونی نمیریزد برای این و فضای [[زمین]] نیز سفره نیست»<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۹۰ - ۱۹۱.</ref>. | |||
== [[ذوالشهادتین]] در [[جنگ صفین]] == | |||
[[خزیمه]] در [[نبرد صفین]] هم حضوری فعال داشت. وقتی [[امیرمؤمنان]] با یارانش قبل از جنگ صفین [[مشورت]] میکرد، [[قیس بن سعد]] برای اعلام [[وفاداری]] حرکت کرد ولی بزرگان [[انصار]] مانند خزیمه و [[ابوایوب]] به او [[اعتراض]] کردند: [[اجازه]] بده بزرگ ترهای انصار قبل از تو سخن بگویند<ref>منقری، وقعة صفین، ص۹۳؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۷۲-۱۷۳.</ref>. این گزارش، نشانی از حضور فعال خزیمه در آغازین روزهای نبرد صفین است. | |||
[[ | خزیمۀ ذوالشهادتین جزو [[بدریون]] بود که در [[صفین]] به [[شهادت]] رسید. اشعاری را از وی در همان [[نبرد]] آوردهاند؛ ازجمله: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''کل خیر یزینهم فهو فیه''|۲=''وله دونهم خصال تزینه''<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۳؛ خزاعی، تخریج الدلالات السمعیه، ص۲۷۸.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
ابیات کامل آن را [[ابن مغازلی]] در کتاب خود، بدون اشاره به [[زمان]] انشاد [[شعر]] آورده است. | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''ويلكم أنّه الدليل على اللّه''|۲=''و داعية للهدى و أمينه''}} | |||
{{ب|''و ابن عمّ الرسول قد علم الناس''|۲=''جمیعا و صنوه و خدینه''}} | |||
{{ب|''کل خیر یزینهم هو فیه''|۲=''و له دونهم خصال تزینه''}} | |||
{{ب|''ثم ویل لمن یبارز فی الروع''|۲=''إذا ضمت الحسام یمینه''}} | |||
{{ب|''ثمّ نادى أنا أبو الحسن القرم''|۲=''فلا بدّ أن تطيح قرینه''<ref>ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب{{ع}}، دار الاضوا، ص۳۰۷.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:وای بر شما! او راهنمای به سوی خدا و [[دعوت]] کننده به [[هدایت]] و [[امین]] [[حق]] است. او پسرعموی [[پیامبر]] که تمام [[مردم]] میدانند و همردیف پیامبر و داماد او. هر [[نیکی]] که باعث [[آرایش]] آنان باشد، علی دارد و برای او جز آن خصالی است که باعث آراسته شدن وی میشود. پس وای بر کسی که با [[ترس]] با او [[مبارزه]] میکند وقتی که [[شمشیر]] برندهاش با [[سوگند]] همراه شود. سپس فریاد زند: من [[ابوالحسن]] قرم هستم. پس همآوردش نابود شود. | |||
در غرر الاخبار اشعار را به [[ابوعمره]] نسبت داده که با حذف [[بیت]] سوم، همراه بیت پایانی است. | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''هو کالسیف لا یشارک فیه''|۲=''لاکمن شارک الغیث سمینه''<ref>دیلمی، غرر الأخبار و درر الآثار، ص۲۱۵.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:او مانند شمشیری است که در آن کسی [[شریک]] نیست، نه مانند کسی که [[باران]] در [[رشد]] آن شریک است (مانند جریان یافتن باران در [[زمین]] بدون سنگ). | |||
[[دیلمی]] مینویسد: [[حسن بن ابی شیبه]]<ref>ظاهراً صحیح ابوالحسن بن ابی شیبه عثمان بن محمد، برادر بزرگتر ابوبکر بن ابی شیبه است. که تألیفات زیادی از جمله مسند و تفسیر دارد. (مزی، تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۱۳۵؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۵؛ عینی، مغانی الاخیار، ج۲، ص۳۹، ش۱۷۶۷).</ref> از [[حکم]] نقل کرده که گفت: همراه [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} در [[صفین]] از [[اصحاب محمد]] ۱۲۰۰ نفر بودند. سی صد تن آنان از [[بیعت کنندگان]] زیر درخت بودند و هفتاد [[بدری]]. روزی علی صفها را تنظیم میکرد؛ به جمعی از [[انصار]] گذشت که در جمع آنان ابوعمرۀ [[انصاری]] مازنی بود. او این اشعار را انشا کرد<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۱۳۵.</ref>. این گزارش نشان میدهد که ادعای شعبه، از قول حکم که تنها یک بدری ([[خزیمه]]) با علی{{ع}} در صفین بوده <ref>احمد حنبل، العلل ومعرفة الرجال، ج۱، ص۲۸۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۵۰.</ref>، اساس ندارد؛ زیرا این جا خبر از هفتاد بدری از قول حکم است. | |||
تعبیر «ابوالحسن القرم» در موارد مختلفی آمده است: اولین موردی که از حضرت نقل کردهاند، دربارۀ بهکارگیری فرزند عباس در [[گردآوری زکات]] در [[زمان]] [[رسول]] خداست که [[حضرت علی]] نظرش بود عباس چنین پیشنهادی را به [[پیامبر]] نکند، چون آن حضرت نمیپذیرد ولی عباس مطرح کرد. پیامبر فرمود: [[زکات]]، اوساخ [[اموال]] [[مردم]] است و شایستۀ [[بنی هاشم]] نیست<ref>خطابی، غریب الحدیث، ج۲، ص۱۹۳؛ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۲، ص۲۶۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۲، ص۱۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۱؛ ص۱۱۱.</ref>، که مؤید نظر علی{{ع}} بود. مورد دوم وقتی است که [[طلحه]] و [[زبیر]] سابقۀ خود را دلیل بر سهم بیشتر از [[بیت المال]] میپنداشتند و حضرت با آن [[مخالفت]] ورزید. حضرت از این عبارت استفاده کرد و فرمود: آیا با اسلامتان بر من [[منت]] مینهید؟<ref>طوسی، الأمالی، ص۷۳۱؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۲۹.</ref> در موارد دیگر از قضاوتهای حضرت نیز استفاده کرده است<ref>ابن أبیشیبه، المصنف، تحقیق کمال یوسف، ج۵، ص۴۲۹؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ص۳۴؛ سیوطی، جامع الاحادیث، ج۱۶، ص۳۸۳ و ۳۸۹.</ref>. [[ابن اثیر]] با اشاره به این تعبیر، دو معنا برای آن بیان کرده است؛ یکی: پیش گامی در [[رأی]] و نظر ودیگری: شتر نر و [[قوی]]<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۴، ص۴۹: {{عربی|حدیث علی «أنا أبوالحسن القرم» أی المقدم فی الرأی. و القرم: فحل الإبل. أی أنا فیهم بمنزلة الفحل فی الإبل}}.</ref>. [[سبط بن جوزی]] بعد از نقل این عبارت مینویسد: قرم به معنای آقای گرامی است که اصل آن شتری است که چیزی بر او حمل نمیشود و نه هم تن به [[خواری]] میدهد<ref>سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۱۷: {{عربی|و القرم السید المکرم و أصله البعیر الذی لا یحمل علیه و لایذلل}}.</ref>. | |||
استفاده از ابوالحسن قرم در [[شعر]] [[خزیمه]]، اشاره به این معناست که علی{{ع}} در تصمیمگیریهایش در [[نبرد]] با [[ناکثین]] و [[قاسطین]] دقیق، و دیدگاهش قابل قبول است و نمیتوان نظر باطلی را بر او [[تحمیل]] کرد. حالا چرا باید خزیمه با این [[اعتقاد]] والا به علی{{ع}}، همراه او نجنگد؟ و به ادعای برخی، [[شمشیر]] در نیام داشته باشد؟ البته در این شعر معنای دوم نیز مناسب است که حکایت از مرد قوی و توانا دارد؛ زیرا در درگیری با [[دشمن]] است. | |||
[[سیف بن عمر]] نقل میکند: خزیمه در [[صفین]] نبوده و در عصر عثمان کشته شده است<ref>سیف بن عمر، الفتنة و وقعة الجمل، ص۱۱۰. </ref>. پیشتر نظر [[ابن ابی الحدید]] را در رد این ادعا نقل کردیم و اکنون به بیان رد دیگران میپردازیم. | |||
[[تاریخ حلب]]، بعد از نقل ادعای [[سیف]] در پایان شرح حال [[خزیمه]] مینویسد: «صحیح آن است که خزیمه [[زندگی]] کرد تا [[زمان]] علی{{ع}}، و در [[صفین]] کشته شد»<ref>ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ الحلب، ج۷، ص۳۲۵۶. </ref>. از نکات مؤید این مطلب، آن است که به نقل از [[سلیمان بن قیس عامری]] گوید: جنازۀ [[اویس قرنی]] را دیدم که بین خزیمه و [[عمار]] به [[زمین]] افتاده است<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۴۵۵: {{عربی|سلیمان بن قیس العامری قال: رأیت أویسا القرنی بصفین صریعا بین عمار و خزیمة بن ثابت}}.</ref>. معنای این سخن آن است که همه با هم در صفین [[شهید]] شدند. | |||
[[خطیب بغدادی]] در نقد ادعای سیف مینویسد: [[سخن]] او [[اشتباه]] است و تردیدی نیست که [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] با علی{{ع}} در صفین حضور داشته است. [[عالمان]] سیره نویس بر این نکته [[اجماع]] دارند و سخن [[سیف بن عمر]]، [[حجت]] نیست در آنچه نقل میکند، وقتی مخالف اهل علم باشد<ref>خطیب بغدادی، موضح أوهام الجمع و التفریق، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. سپس میافزاید: در [[اصحاب]]، کسی خزیمه نام، که پدرش ثابت باشد، جز ذوالشهادتین نیست<ref>خطیب بغدادی، موضح أوهام الجمع و التفریق، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۶۵.</ref>. | |||
دیگران نیز این ادعا را [[نفی]] کرده و به حضور ذوالشهادتین در صفین تصریح کردهاند. [[بخاری]] صاحب صحیح در کتاب تاریخ اوسط<ref>التاریخ الأوسط، ج۱، ص۷۸.</ref>، [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۱۰۸؛ همو، مشاهیر علماء الأمصار، ص۴۵.</ref>، [[ابن عساکر]]<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۰.</ref>، عبدالرزاق، از قول [[زهری]]<ref>عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۷-۳۶۸.</ref>، در خبری [[ابن سعد]] در طبقات، تصریح کردهاند: خزیمه در صفین با علی{{ع}} بود و به [[شهادت]] رسید<ref>طبقات الکبری، دار صادر، ج۳، ص۲۵۹؛ چ دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۸۱.</ref>. [[مزی]]<ref>تهذیب الکمال، ج۸، ص۲۴۴: {{عربی|شهد بدرا و احدا و مابعدها}}.</ref>، صفدی<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۱۹۱.</ref>، ابن عدیم<ref>ابن عدیم، بغیة الطلب، ج۷، ص۳۲۴۴: {{عربی|شهد صفین مع علی بن ابیطالب{{ع}} و قتل بها لیلة الهریر}}.</ref>، و همچنین [[نووی]]<ref>تهذیب الأسماء و اللغات، دارالفکر، ج۱، ص۱۷۷: {{عربی|و شهد خزیمة مع رسول الله بدرا و ما بعدها من المشاهد...}}.</ref>. در نتیجه: ادعای [[سیف]]، مبنی بر [[مرگ]] وی در عصر عثمان و وجود خزیمهای دیگر نادرست است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۵؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۶۸-۷۰.</ref>. | |||
[[ | == آیا [[خزیمه]] فقط بعد از [[شهادت]] [[عمار]] جنگید؟ == | ||
خبری که اصل آن در منابع اهل سنت نقل شده، حکایت میکند [[خزیمة]] قبل از شهادت عمار دست به [[شمشیر]] نبرده است؛ حتی در [[نبرد جمل]]! پیشتر گفتیم این خبر ساختگی است و قابل [[اعتماد]] نیست. اینک به نقل و وارسی خبر میپردازیم. [[ابومعشر]]، از محمد بن [[عمارة]] بن خزیمه از [[عماره]] نقل کرده: «همیشه جد من سلاحش را نگه میداشت تا وقتی که عمار در [[صفین]] کشته شد؛ پس شمشیرش را کشید و جنگید تا کشته شد. گفت: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که میفرمود: «عمار را گروه [[متجاوز]] میکشد». این خبر را کتابها و مسانید [[اهل سنت]] نقل کردهاند و نقل همه به ابومعشر [[مدنی]] از [[محمد بن عماره]] میرسد<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۲۱۴ – ۲۱۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چ دارالکتب العلمیه، ج۳، ص۴۴۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۸۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۹؛ ج۴۳، ص۴۳۱؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۴۸۷؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۸، ص۲۴۴ – ۲۴۵؛ ابن حجر، الإصابه، ج۲، ص۲۴۰؛ همو، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۲۱؛ ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۷، ص۳۲۵۳.</ref>. حتی [[علی بن حفص]] مدائنی از ابومعشر نقل کرده است<ref>ابن أبی شیبة، المصنف، ج۸، ص۷۲۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۹ – ۳۷۰؛ ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۷، ص۳۲۵۴.</ref>. در [[نقلی]] ابومعشر از [[محمد بن قیس]] از محمد بن عماره نقل میکند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۹؛ موفق خوارزمی، المناقب، ص۱۹۵ – ۱۹۶.</ref>. برخی ابومعشر را نام نبردهاند و از طریق محمد بن عماره نقل کردهاند <ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۴۴۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۴۲.</ref>. در آثار [[شیعه]] نیز به دلیل اهمیت ذیل خبر، آن را از منابع اهل سنت نقل کردهاند<ref>شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۳۱۳؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۳۳؛ ص۱۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۹۵ - ۱۹۶.</ref> | |||
== نقد و بررسی == | |||
این خبر، هم از جهت سند و هم محتوا نادرست است؛ پس نخست به ناقل اصلیاش [[ابومعشر]] میپردازیم. | |||
=== نقد سند === | |||
در بیشتر کتب [[اهل سنت]] [[ابومعشر سندی]]، نامش «نَجیح» آمده<ref>ابن حبان، المجروحین، ج۳، ص۶۰.</ref> که [[ضعیف]] و غیر قابل اعتماد معرفی شده است. [[ابن حبان]] او را در کتاب مجروحین که ویژه افراد غیرقابل اعتماد است، آورده، که [[حدیث]] او شناخته میشود و [[انکار]] میگردد و از [[یحیی بن معین]] نقل میکند: او ضعیف است<ref>ابن حبان، المجروحین، ج۳، ص۶۰.</ref>. [[نسائی]] وی را در اثر خود از کسانی معرفی کرده که خبرشان متروک است<ref>نسائی، الطبقات (ثلاث رسائل)، ص۷۵؛ همو، الضعفاء و المتروکین، ص۲۴۳، ش۵۹۰: ضعیف، مدنی.</ref>. [[بیهقی]] هم در دو اثر خود او را [[تضعیف]] کرده است. در [[دلائل النبوه]] گوید: [[اهل]] [[علم حدیث]] ابومعشر را تضغیف میکنند<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۴۲۰: {{عربی|إن أهل العلم بالحدیث یضعفونه}}.</ref> و در کتاب شعب [[ایمان]] مینویسد: [[ابومعشر مدنی]]، [[قوی]] نیست<ref>بیهقی، شعب الإیمان، ج۵، ص۹۱.</ref>. مقدسی هم [[اعتقاد]] دارد ابومعشر نجیح جدا، ضعیف است<ref>مقدسی، ذخیرة الحفاظ، ج۴، ص۲۱۲۰؛ ج۵، ص۲۶۳۳.</ref>. بنابراین، ابومعشر ضعیف است و سند خبرش قابل اعتماد نیست. | |||
=== از جهت محتوا === | |||
بخش نخست خبر از نظر محتوا قابل اعتماد نیست ولی بخش دوم خبر ([[عمار]] را گروه [[باغی]] میکشند) را در [[اخبار]] مختلف و به عبارتهای گوناگون نقل کردهاند. | |||
و | تاکنون سخنان و اشعار زیادی از [[خزیمه]] نقل کردیم که او هرگز در [[درستی]] راه علی{{ع}} [[تردید]] نداشته و از معترضان به [[ابوبکر]] است. او جزو اولین کسانی است که با علی [[بیعت]] کرد و با او در [[نبرد جمل]] و [[صفین]] همراه شد و حتی در [[جمل]]، حملههایش را نقل کردیم و گزارشهای فراوان از نبردش در صفین نقل شده است. اشعارش نیز در [[صفین]] حکایت دارد، که برخلاف آنچه ادعا شده، در صفین هم [[شمشیر]] در نیام نداشته، گرچه پس از [[شهادت]] [[عمار]]، آمادۀ شهادت شده است. | ||
# [[عبدالرحمان بن ابی لیلی]]، از صفین گوید: من در صفین بودم مرد سواری که صورتش را پوشانده و محاسنش از زیر [[عمامه]] بیرون آمده بود دیدم که با [[مردم]] میجنگد و بسیار زیاد به راست و چپ [[یورش]] میبرد. گفتم: ای پیرمرد! با مردم در چپ و راست میجنگی. پس، از عمامهاش سر بیرون آورد و گفت: شنیدم [[رسول خدا]]{{صل}} میگوید: «همراه علی بجنگ و بجنگ». و افزود: من [[خزیمة بن ثابت انصاری]] هستم<ref>خطیب بغدادی، موضح اوهام الجمع والتفریق، ج۱، ص۲۶۵ و چ دیگر، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. این خبر را که [[خطیب بغدادی]] با سند نقل کرده، نشان میدهد [[خزیمه]] نه تنها شمشیر در نیام نداشته، بلکه چنان میجنگید که باعث [[پرسش]] [[ابن ابی لیلی]] شده است. و او سخن و دستوری خاص را از [[پیامبر]] نقل میکند که حضرت [[فرمان]] داده بود همراه علی با دشمنانش بجنگد. | |||
# عمار هنگام [[نبرد صفین]] با صدای بلند چنین گفت: مردم! آیا کسی خواهان [[بهشت]] هست؟<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۸؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۹۶؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۵۹.</ref> با گفتن این سخن<ref>بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۰: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ هَلْ مِنْ رَائِحٍ إِلَى اللَّهِ تَطْلُبُ الْجَنَّةَ تَحْتَ ظِلَالِ الْأَسِنَّةِ}}.</ref>، پانصد مرد همراهش بیرون آمدند که [[ابوالهیثم]] و [[خزیمة بن ثابت]] از آن شمار بودند. عمار آب خواست. پسر [[جوانی]]، ظرفی شیر برایش آورد، وقتی عمار شیر را دید، [[خدا]] را به بزرگی یاد کرد و گفت: از رسول خدا{{صل}} شنیدم که میگفت: آخرین بهرۀ تو از [[دنیا]] شیر است. | |||
عمار در ادامه گفت: امروز [[دوستان]] [[محمد]]{{صل}} و یارانش را خواهم دید. پس از آن با [[یاران]] خود به سوی [[دشمن]] حرکت و شروع به [[جنگ]] کردند، تا کشته شد. سر عمار را نزد [[معاویه]] آوردند و هر یک میگفت: من او را کشتم. [[عمرو بن عاص]] به آنان گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] شما در افتادن به [[آتش]] با هم دیگر میستیزید. از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که میگفت: گروه [[ستمکار]]، [[عمار]] را میکشند. [[معاویه]] گفت: خدا تو را [[زشت]] بدارد، آیا دست از سخنان لغزشدار برنمی داری؟<ref>ابن قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص۱۴۶؛ ترجمه امامت و سیاست، ص۱۵۶.</ref>. | |||
این دو گزارش حکایت دارد که [[خزیمه]] در حملات متعددی در [[صفین]] شرکت داشته و قبل از [[شهادت]] عمار در [[نبردها]]، حضوری فعال داشته است. او تردیدی در حقانیت راه علی{{ع}} نداشته است و سخن پیامبر به خزیمه نشان میدهد که وی در دو [[نبرد]] همراه علی{{ع}} خواهد بود؛ زیرا واژۀ «[[قاتل]]» را تکرار کرده است. | |||
بنابراین، میتوان گفت اگر خزیمه بعد از شهادت عمار بیشتر مصمم شده، نه از باب تردید در [[حقانیت علی]] بلکه برای تحقق سخن پیامبر دربارۀ وی بود. در این صورت، خبر دیگری که از عمارة بن خزیمه نقل کردهاند نیز نادرست است؛ به ویژه که عبارتی متفاوت در متن آن وجود دارد. در نقل [[طبری]] آمده: «هرگز [[گمراه]] نمیشوم تا عمار کشته شود»<ref>{{عربی|أنا لا أضل أبدا حتی یقتل عمار}}؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۰۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۳ ص۴۷۱.</ref>. مشابه این نقل در مستدرک آمده است<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، چ دارالمعرفه، ج۳، ص۳۸۵: {{عربی|انا لا أضل ابدا بقتل عمار فانظر من یقتله}}؛ به جهت کشته شدن عمار هرگز گمراه نمیشوم پس بنگر چه کسی او را میکشد.</ref>. در [[نقلی]] {{عربی|لا أصل أبدا}}<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، چ دار صادر، ج۳ ص۲۵۹؛ طبقات الکبیر، ج۳، ص۲۳۹۲۴۰.</ref>؛ من هرگز به حق دست نمییابم تا عمار کشته شود. آمده و در نقل خوارزمی آمده {{عربی|لا أصلی أبدا خلف إمام حتی یقتل عمار}}؛ هیچ گاه پشت سر امامی [[نماز]] نمیخوانم تا عمار کشته شود»<ref>خوارزمی، المناقب، ص۱۹۱.</ref> در نقل اصابه آمده {{عربی|لا أقاتل أبدا حتی قتل عمار}}<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۴۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، چ دارالفکر، ج۳، ص۶۳۲.</ref>؛ هرگز با کسی نمیجنگم تا [[عمار]] کشته شود». وقتی عمار کشته شد گفت: «اکنون [[گمراهی]] برای من روشن شد»<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۴۰.</ref>. | |||
در | ما موارد متعدد این نقل را آوردیم تا بدانیم چقدر جاعلان در [[تحریف]] [[شخصیت]] [[خزیمه]] پیش رفتهاند. با نقل از پسر خزیمه که پدرش حاضر نشده با امامی [[نماز]] بخواند؛ یعنی او در سپاه علی بوده اما هم چنان احتمال میداد که شاید علی{{ع}} بر [[باطل]] باشد و پشت سرش نماز نخوانده است و در حقانیت حضرت تردید داشته است! آیا او احتمال میداده علی [[قاتل]] عمار باشد؟ | ||
و | آیا خزیمه مطلبی از [[رسول خدا]]{{صل}} دربارۀ [[همراهی]] با علی نشنیده است؟ آیا اشعار گوناگون خزیمه حکایت از [[شناخت]] دقیق او از موضوعات ندارد؟ گفتیم خزیمه در همۀ صحنهها در همراهی با علی{{ع}}، پیش گام بوده و شاید علت تلاش بیشتر وی بعد از [[شهادت]] عمار، دو چیز بوده است: | ||
# رسول خدا{{صل}} به او خبر داده که شهادتش بعد از [[مرگ]] عمار است، به همین جهت خزیمه با [[غسل]] وارد [[کارزار]] شد<ref>رجال کشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۲، ش۱۰۰.</ref>. | |||
# عمار را گروه [[باغی]] یعنی طرف داران [[معاویه]] کشتند ولی مدعی شدند علی قاتل عمار است که او را به منطقۀ [[جنگی]] آورده است. گرچه علی{{ع}} پاسخ داد که در این صورت باید قاتل [[حمزه]] در [[احد]] هم [[پیامبر]] باشد<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۳۴، ش۸۳۵؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۶؛ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۳۰۷، در کتاب اخیر پاسخ معاویه از قول عبدالله بن عباس آمده و در الفتوح ابناعثم (ج۳، ص۱۵۹-۱۶۰) از قول عبدالله بن عمروعاص نقل شده که در سپاه معاویه بود.</ref>. خزیمه با سخنان و عملکردش ثابت کرد که گروه [[متجاوز]] و باغی، معاویه است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۱۹۶ - ۲۰۰.</ref>. | |||
و | == شهادت خزیمه == | ||
خزیمه بعد از شهادت عمار بیشتر مصمم به [[نبرد]] شد. به خیمۀ خود رفت برایش آب آوردند [[غسل]] کرد و [[سلاح]] برداشت<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۴؛ رجال کشی، ص۵۲، ش۱۰۰.</ref> و به [[دشمن]] حمله برد و این [[رجز]] را میخواند: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''قَدْ مَرَّ يَوْمَانِ وَ هَذَا الثَّالِثُ''|۲=''هَذَا الَّذِي يَلْهَثُ فِيهِ اللَّاهِثُ''}} | |||
{{ب|''هَذَا الَّذِي يَبْحَثُ فِيهِ الْبَاحِثُ''|۲=''كَمْ ذَا يُرَجِّى أَنْ يَعِيشَ الْمَاكِثُ''}} | |||
{{ب|''النَّاسُ مَوْرُوثٌ وَ مِنْهُمْ وَارِثُ''|۲=''هَذَا عَلِيٌّ مَنْ عَصَاهُ نَاكِثُ''<ref>منقری، وقعة صفین، ص۳۹۸؛ پرویز اتابکی، پیکار صفین، ص۵۴۵؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۱۸۰؛ موسوی کرکی، تسلیة المجالس، ج۱، ص۴۳۳. دو کتاب اخیر، سه مصرع پایانی را نقل کردهاند.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:به تحقیق که دو [[روز]] گذشت و اکنون روز سوم [[نبرد]] است. روزی که زبان از کام تشنگان برون آمده و له له میزنند. این است آن روز که جویندگان [[حق]] و [[شهادت]] آن را میجویند، [[آدمی]] [[امید]] دارد تا چند در این [[جهان]] [[زندگی]] کند؟ [[مردمان]] [[میراث]] گذاران و میراث برانند، این علی است، و هر که از او [[نافرمانی]] کند، عهدشکن باشد. | |||
[[خزیمه]] جنگید تا به شهادت رسید<ref>منقری، وقعة صفین، ص۳۹۸.</ref>. | |||
در این [[شعر]]، تعبیر به روز سوم شده است. گفتهاند: در [[صفین]] فقط سه شبانه روز پیاپی [[جنگ]] ادامه داشت که آخرین آن [[لیلة الهریر]]<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، تحقیق محمودی، ج۲، ص۳۱۸؛ جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۹۵: {{عربی|کان القتال الشدید بصفین ثلاثة أیام و لیالیهن آخرهن لیلة الهریر}}. هریر را صدای زوزۀ سگ در شب سرد دانستهاند. چون آن شب سرد و درگیری به اوج رسیده بود.</ref> [[شب جمعه]] بود. حملۀ خزیمه در روز پنج شنبه بود که به واقعۀ خمیس<ref>منقری، وقعة صفین، ص۳۶۲-۳۶۳؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸.</ref> یا پنج شنبه [[شهرت]] یافت. [[ابن شهرآشوب]] مینویسد: مادام جنگ میکردند تا وارد وقعۀ خمیس یعنی لیلة الهریر شدند. [[اصحاب علی]]{{ع}} از چهارجانب [[لشکر]] [[معاویه]] طبل میکوبیدند و میگفتند: [[علی]] [[پیروز]] است<ref> مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۳، ص۱۸۱؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۵۸۸.</ref>. علی با دوازده هزار نیرو به سوی لشکر معاویه [[یورش]] برد و از او خواست خود برای [[نبرد]] بیرون آید و چون تمام صفوف سپاه معاویه درهم شکسته شد، [[عمرو عاص]] پیشنهاد بر سر [[نی]] کردن قرآنها را داد و [[معاویه]] [[نجات]] یافت<ref>تاریخ طبری، دار التراث، ج۵، ص۴۱؛ تاریخ نامۀ طبری، ج۴، ص۶۴۶-۶۴۷؛ ابناثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۱.</ref>. | |||
تعبیر به ناکث و عهدشکن، اشاره به حدیث نبوی دربارۀ [[ناکثین]] است. | |||
زمانی که [[خزیمه]] به [[شهادت]] رسید، دخترش «ضبیعه» یا «منیعه»<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸.</ref> در رثای پدرش شعری بلند سرود. | |||
«ای دیده! بر خزیمه که [[روز]] [[جنگ]] [[فرات]] به دست [[احزاب]] مخالف ([[اسلام]]) کشته شد، [[اشک]] ببار. | |||
[[ذوشهادتین]] را ستمگرانه کشتند؛ [[خداوند]] آنان را [[عذاب]] دهد. | |||
او را با زبدۀ [[جوان]] مردان کارآمد که هنگام [[دعوت]] و حقطلبی شتابان پا در رکاب میکردند، کشتند. | |||
به [[سرور]] [عالمیان] و خواجۀ کامگار دادگستر [[یاری]] دادند و در این راه تا پای [[مرگ]] پیش رفتند و [[جان]] باختند. | |||
[[ | [[نفرین]] [[خدا]] بر گروهی باد که وی را کشتند و رسوایی و گزندهای بسیار نصیبشان باد»<ref>ابن اعثم، [[الفتوح]]، ج۳، ص۱۷۸؛ [[وقعة صفین]]، ص۳۶۵؛ [[ابن أبی الحدید]]، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۸، ص۴۲؛ [[پیکار]] [[صفین]]، ص۵۰۱: | ||
{{عربی|عَيْنُ جُودِي عَلَى خُزَيْمَةَ بِالدَّمْعِ قَتِيلِ الْأَحْزَابِ يَوْمَ الْفُرَاتِ | |||
قَتَلُوا ذَا الشَّهَادَتَيْنِ عُتُوّاً أَدْرَكَ اللَّهُ مِنْهُمْ بِالتُّرَابِ | |||
قَتَلُوهُ فِي فِتْيَةٍ غَيْرِ عُزْلٍ يُسْرِعُونَ الرُّكُوبَ لِلدَّعَوَاتِ | |||
نَصَرُوا السَّيِّدَ الْمُوَفَّقَ ذَا الْعَدْلِ وَ دَانُوا بِذَاكَ حَتَّى الْمَمَاتِ | |||
لَعَنَ اللَّهُ مَعْشَراً قَتَلُوهُ وَ رَمَاهُمْ بِالْخِزْيِ وَ الْآفَاتِ}} </ref>. | |||
شهادت خزیمه روز پنج شنبه سومین روز نبرد سخت در صفین<ref>منقری، وقعة صفین، ص۳۶۲؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸.</ref> روز قبل از [[لیلة الهریر]] [[شب جمعه]] بوده است. با توجه به این که جنگ ۱۱۰ روز طول کشیده <ref>مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۵۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۴۱۴.</ref> و قرآنها را بر نیزه کردند و [[آتش بس]]، بعد از لیلة الهریر بوده است<ref>وقعة صفین، ص۴۷۸.</ref>، در نتیجه باید شهادت وی را روز بیستم جمادی الاولی [[سال]] ۳۷ به بعد دانست. [[رحمت خدا]] بر او باد<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴]]، ص ۲۰۰ - ۲۰۲.</ref>. | |||
== اشعار دختر خزیمه در [[شهادت]] | == اشعار دختر خزیمه در [[شهادت]] پدر == | ||
[[نقل]] شده زمانی که خزیمه در صفین به شهادت رسید، دخترش، [[ضبیعه]]، این ابیات را در مرثیه پدرش سرود: | [[نقل]] شده زمانی که خزیمه در صفین به شهادت رسید، دخترش، [[ضبیعه]]، این ابیات را در مرثیه پدرش سرود: | ||
خط ۱۶۴: | خط ۳۷۶: | ||
او را در میان جوانانی سلحشور کشتند که هرگاه فراخوانده میشدند، به زودی سواره میشتافتند. اگر کانون بسیاری | او را در میان جوانانی سلحشور کشتند که هرگاه فراخوانده میشدند، به زودی سواره میشتافتند. اگر کانون بسیاری | ||
[[خدا]] گروهی که او را کشتند، [[لعنت]] کند و به [[ننگ]] و آفتها مبتلایشان کند<ref>{{عربی|عَيْنُ جُودِي عَلَى خُزَيْمَةَ بِالدَّمْعِ قَتِيلِ اَلْأَحْزَابِ قَتَلُوا ذَا اَلشَّهَادَتَيْنِ عُتُوّاً أَدْرَكَ اَللَّهُ مِنْهُمْ بِالتُّرَابِ قَتَلُوهُ فِي فِتْيَةٍ غَيْرِ عُزْلٍ يُسْرِعُونَ اَلرُّكُوبَ لِلدَّعَوَاتِ لَعَنَ اَللَّهُ مَعْشَراً قَتَلُوهُ وَ رَمَاهُمْ بِالْخِزْيِ وَ اَلْآفَات}}؛ وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | [[خدا]] گروهی که او را کشتند، [[لعنت]] کند و به [[ننگ]] و آفتها مبتلایشان کند<ref>{{عربی|عَيْنُ جُودِي عَلَى خُزَيْمَةَ بِالدَّمْعِ قَتِيلِ اَلْأَحْزَابِ قَتَلُوا ذَا اَلشَّهَادَتَيْنِ عُتُوّاً أَدْرَكَ اَللَّهُ مِنْهُمْ بِالتُّرَابِ قَتَلُوهُ فِي فِتْيَةٍ غَيْرِ عُزْلٍ يُسْرِعُونَ اَلرُّكُوبَ لِلدَّعَوَاتِ لَعَنَ اَللَّهُ مَعْشَراً قَتَلُوهُ وَ رَمَاهُمْ بِالْخِزْيِ وَ اَلْآفَات}}؛ وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵]]، ص ۷۱.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: 1100831.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|'''سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴''']] | |||
# [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | # [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (مقاله)|مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۱۷۶: | خط ۳۸۹: | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده:اصحاب امام علی]] | [[رده:اصحاب امام علی]] | ||
[[رده:شهدای جنگ صفین]] | |||
[[رده:راویان حدیث غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۱
خزیمة بن ثابت از صحابه و پیشگامان در اسلام بود. او در تمام جنگهای صدر اسلام حاضر بود و در روز فتح مکه پرچمدار قبیله بنی خطمه بود. منزلت و عدالت او نزد پیامبر اکرم (ص) آنقدر بود که شهادت دادن او در محکمه را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به "ذو الشهادتین" مشهور شد. او از جمله کسانی بود که خلافت را حق امام علی (ع) میدانست و در این راه هیچگاه سستی به دل راه نداد و در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمؤمنین (ع) بود تا اینکه در جنگ صفین به شهادت رسید.
مقدمه
خزیمة بن ثابت بن فاکه بن ثابت خطمی اوسی انصاری از طایفه "بنی خطمه"، از بزرگان قبیله اوس و از انصار و یاران رسول خدا (ص) است. او معروف به ذوالشهادتین از شهدای صفین است که امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای از آنان با تأثر یاد کرده است. لقب ذوالشهادتین را رسول خدا(ص) به او داده بود. او دارای کنیۀ «ابوعماره»[۱] و از بزرگان صحابه و دارای سوابقی نیک بود. خزیمه و عمیر بن عدی بن خرشه از افرادی بودند که در اوایل اسلام بتهای بنی خطمه را میشکستند[۲]. او در جنگ بدر و جنگهای بعد از آن شرکت داشت. خزیمه، پرچم بنی خطمه را روز فتح مکه در دست داشت[۳]. فضل بن شاذان بیان کرده، خزیمه از سابقانی است که قائل به خلافت امیرالمؤمنین(ع) بودند[۴]. او منکر برتری ابوبکر بر علی بود و حضرت علی را بر دیگران مقدم میدانست[۵].
خزیمه چندان مورد احترام پیامبر بود که خواب او را محقق ساخت. نوشتهاند: خزیمه بن ثابت در خواب دید بر پیشانی پیامبرسجده کرده است. نزد حضرت رفت. رسول خدا(ص) هم به پشت خوابید و گفت خوابت را تعبیر و تصدیق کن و او بر پیشانی پیامبر سجده کرد[۶].
خزیمه در جنگ مؤته حضور داشت و مردی را کشت و یاقوت کلاه خود او را برگرفت و برای پیامبر آورد. رسول خدا(ص) آن را به وی بخشید. خزیمه آن را در دوران عثمان به صد دینار فروخت و نخلستانی خرید[۷]. او در جمل و صفین حضوری فعال داشت.
برای او سه پسر گزارش کردهاند؛ عبدالله و عبدالرحمان که مادرشان جمیله بود و عماره که مادرش صفیه بود[۸]. عماره روایات بسیاری از پدرش نقل کرده است. از دختر وی «ضبیعه» یاد کردهاند که بعد از شهادت پدرش در صفین شعر بلندی در رثای او سرود[۹].
مؤلف تاریخ بیهق خود را از نسل خزیمه میداند و شجره نامهاش را تا خزیمۀ ذوالشهادتین و سپس تا سام بن نوح آورده است[۱۰].
خزیمة اشعار زیادی سروده که بیشتر وصف و بیان مناقب امیرالمؤمنین و مربوط به جنگ جمل و صفین است. از جمله اشعارش وقتی است که حضرت انگشتر خود را به فقیر داد. شاعرانی مانند حسان بن ثابت شعر سرودند و خزیمه هم شعری سرود و به این واقعه و نزول سورۀ هل اتی در بارۀ علی(ع) اشاره کرد:
فَدَيْتُ عَلِيّاً إِمَامَ الْوَرَى | {{{2}}} | |
وَصِيُّ الرَّسُولِ وَزَوْجُ الْبَتُولِ | {{{2}}} | |
تَصَدَّقَ خَاتَمَهُ رَاكِعاً | {{{2}}} | |
فَفَضَّلَهُ اللَّهُ رَبُّ الْعِبَادِ | {{{2}}} |
- «فدای علی شوم که امام خلق است و چراغ مردم و پناه گاه مردان متقی. وصی رسول خدا(ص) و همسر بتول، امام مردم و خورشید درخشان است. او در حال رکوع انگشترش را تصدق داد. پس نیکو شمار کار رهبر مردم را. پس خداوند پروردگار بندگان او را برتری داد و در بارهاش سورۀ هل اتی را نازل کرد».
بیهقی در کتاب محاسن و مساوی، هنگام وصف امیرالمؤمنین(ع) بعد از نقل سخنان عبدالله بن عباس در ویژگیهای برجستۀ حضرت نزد معاویه، به اشعار خزیمه اشاره میکند که به توصیف محاسن حضرت و یارانش پرداخته که بسیار مهم است[۱۱].
حسکانی، قبل از نقل این اشعار مینویسد: خزیمة بن ثابت به علی مینگریست که حضرت به خزیمه گفت: به جهت فضل خدا مورد حسد واقع شدهام؟ و موقعیت من نسبت به پیامبر و به سبب علمی که خداوند به من روزی کرده است[۱۲].
خزیمه خطاب به حضرت در اشعاری گفت: «نعمت الهی را که ندارند و نیز فضیلت ارزشمند و والایی که تو داری و کسی نمیتواند با تو در بارۀ آن نزاع کند و منحصربه فرد است. آنان از خشم طولانی، انگشتهای خود را به دندان کشند و هرکس راضی نباشد، خداوند او را بفریبد و خوار کند. از دین و دنیا آنچه مورد آرزوست، تو داری و برتر از آن، اخلاق و ویژگیهای طبیعی اوست»[۱۳].[۱۴]
علت ذوالشهادتین نامیدن خزیمه
درباره اینکه چرا به خزیمة بن ثابت، ذوالشهادتین میگفتند دو نقل است که هر دو را عبدالرزاق آورده است:
- مردی یهودی برای دریافت طلب خود نزد پیامبر آمد. حضرت فرمود: من قرضت را دادهام. یهودی گفت: بینه تو چیست؟ خزیمۀ انصاری آمد و گفت: من گواهی میدهم پیامبر قرضش را ادا کرده است. پیامبر فرمود: چه چیزی تو را آگاه کرده است؟ گفت: شما را به بیشتر از این تصدیق کردهام. تو را دربارۀ اخبار آسمانها تصدیق میکنیم. پس رسول خدا(ص) گواهی او را به جای دو گواهی قرار داد[۱۵]. دیگران گرچه این واقعه را نقل کردهاند[۱۶]، بیشتر قول دوم را پذیرفتهاند.
- ابن جریح، از عمارة بن خزیمه نقل کند و گوید: پیامبر از مردی اعرابی اسبی ماده خرید. به قیمتی مشخص که پیامبر فرمود. مرد اعرابی، مدعی قیمت دیگری بود. خزیمة بن ثابت انصاری آن دو را دید که دربارۀ خرید اسب اختلاف دارند. او به نفع پیامبر گواهی داد. پیامبر پرسید آیا تو هنگام معامله پیش ما بودی؟ گفت: من نبودم و شما راستگو هستید، جز حق بر زبان جاری نمیکنید. پس پیامبر شهادت وی را مانند گواهی دو نفر قرار داد[۱۷]. نام این اسب را «مرتجز» دانستهاند[۱۸].
مورد دوم، در آثار مختلف مفصلتر آمده است[۱۹]. کلینی در کتاب کافی[۲۰] و دیگر علمای شیعه نیز آن را نقل کردهاند[۲۱]. نام فروشنده سواء بن قیس محاربی، بود[۲۲] که این نظر اکثر است. بر همین اساس پیامبر(ص) وی را ذوالشهادتین نامیده در روایتی در تأیید آن فرمود: «هرکس که خزیمه به نفع یا ضررش شهادت دهد، کافی است»[۲۳].
یعنی گواهی وی به نفع، یا ضرر افراد به منزلۀ بینه و دو گواه است که قاضی میتواند برابرش داوری کند. گواهی معمولا از مرد عادل پذیرفته میشود؛ اما اینکه یک نفر به منزلۀ دو عادل باشد، فقط در بارۀ خزیمه صادق است و همین فضیلت مهم سبب جعلیات بسیاری دربارۀ او شده است[۲۴].
افتخار قبیله اوس به خزیمه
روزی قبیله اوس و خزرج با یکدیگر مفاخره[۲۵] میکردند؛ قبیله اوس میگفتند: حنظله که ملائکه او را غسل دادند و عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ که عرش الهی از مرگ او به لرزه افتاد و خزیمة بن ثابت که شهات او به جای شهادت دو نفر به حساب میآید، از قبیله ما هستند. خزرجیها گفتند: زید بن ثابت، ابو زید، ابی بن کعب و معاذ بن جبل، چهار نفری که در زمان رسول خدا (ص) حافظ قرآن بودند و کسی جز آنها از اوس، کل قرآن را حافظ نبود، از ماست: البته از غیر اوس، علی بن ابی طالب (ع)، عبدالله بن مسعود، سالم غلام ابو حذیفه و عبدالله بن عمر بن العاص حافظ کل قرآن بودند[۲۶].[۲۷]
خزیمه و جمعآوری قرآن
خارجة بن زید از پدرش نقل میکند، زمانی که، قرآن را جمعآوری میکردیم آیهای که از رسول خدا (ص) شنیده بودم را گم کردم و آن آیه، آیه ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلً﴾[۲۸] بود و آیه را نزد خزیمه یافتم و چون رسول خدا (ص) شهادت خزیمه را جایگزین شهادت دو نفر کرده بود، آن را پذیرفتم[۲۹]. هم چنین ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۳۰] را وی آورد و محل آن را مشخص کرد[۳۱].[۳۲]
خزیمه و نقل حدیث
روایات و اشعاری در کتب شیعه از خریمه بن ثابت نقل شده است. هم چنین ذهبی وی را از راویان صحاح سته ذکر کرده[۳۳] و از وی ۳۸ حدیث در کتب اهل سنت نقل شده است[۳۴]. احادیث زیر از آن جمله است:
- حدیث غدیر: خزیمه از جمله صحابهای است که در روز غدیر حاضر بوده و خطبه نبوی در اعلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) را شنیده است و حدیث: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ»؛ هر که من مولای اویم این علی مولای اوست، را نقل کرده است[۳۵].
- حدیث سفینه: حدیث سفینه یکی از احادیث متواتر بین شیعه و سنی است که جایگاه حقیقی اهل بیت پییامبر (ص) و پیروی از آنها را بیان کرده است که این حدیث را صحابه بسیاری نقل کردهاند. خزیمه نقل میکند: روزی رسول خدا (ص) در اجتماع مسلمانان به علی (ع) اشاره کرده و فرمودند: "این مرد پیشوای شما بعد از من و خلیفه من در میان شماست؛ پس او را مقدم قرار دهید (امام قرار دهید) و پشت سر قرار ندهید (امامت او را منکر نشوید) پس اگر او را مقدم کنید، راه نجات و هدایت را پیمودهاید و اگر او را پشت سر قرار دهید راه گمراهی را پیمودهاید و او باب حطه مسلمین است. مثل او (علی) مثل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شود، نجات پیدا میکند و هر کس از آن، تخلف کند (جا بماند) هلاک خواهد شد"[۳۶].[۳۷]
سخنان خزیمه در دفاع از خلافت امیرالمؤمنین(ع)
خزیمه جزو قائلان به خلافت امیرالمؤمنین بود. اشعاری به وی منسوب است که در روز سقیفه ایراد کرد و به جهت زیبایی و محتوای بلند اشعار آنها را نقل میکنیم، هرچند به دیگران نیز منسوب است.
«من تصور نمیکردم امر خلافت از بنیهاشم و آنگاه از ابوالحسن به دیگری منتقل شود. آیا علی اولین کسی نیست که بر قبلۀ شما نماز خواند و به قرآن و سنت رسولخدا(ص) آگاهترین شماست. و آخرین فردی که دیدار با پیامبر را داشته که در غسل و کفن رسول خدا، جبرئیل به او کمک کرده است. چه چیزی شما را از او باز داشت تا ما آن را بشناسیم در این صورت بیعت شما [با ابوبکر] از خسران بارترین بیعتهاست»[۳۸]. این اشعار را، به عباس[۳۹]، ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب[۴۰] و دیگران[۴۱] نسبت دادهاند.
برخی به عتبة بن ابی لهب[۴۲] نیز نسبت دادهاند که درست نیست؛ زیرا بنا به نقلی: وی وقتی برای آزار پیامبر از سوی پدرش آمده بود مورد نفرین حضرت قرار گرفت و شیری در سفر شام وی را کشت[۴۳]. به نقلی دیگر هم: پس از مسلمان شدن در فتح مکه، و با برادرش معتب، از مکه خارج نشدند[۴۴]. پس در هر صورت، عتبه در مدینه نبود. برخی سرایندۀ آن را فضل بن عباس بن عتبة بن ابی لهب گفتهاند[۴۵] که این نیز درست نیست؛ چون وی در عصر ولید بن عبدالملک حدود سال ۹۵ درگذشته است[۴۶]. به همین جهت برخی مدعیاند این شعر را فضل بن ابی لهب در رثای علی(ع) گفته است[۴۷]. این درحالی است که تصریح شده این شعر روز سقیفه گفته شده و زبیر بن بکار که آن را به برخی فرزندان ابولهب نسبت داده، پس از نقل اشعار افزوده: علی به او پیام داد و او را از این کار بازداشت و دستور داد دیگر بار تکرار نکند[۴۸]. بنابراین، شاعر یا باید خزیمه باشد یا نام بردگان دیگر.
گزارش کامل بهائی، قول به این را که اشعار سرودۀ خزیمه باشد تقویت میکند. وی مینویسد: خزیمه اولین کسی بود که در سقیفه به سعد بن عباده اعتراض کرد و گفت: علی در خانه نشسته و به عزاداری رسول خدا(ص) مشغول است و قرشی دیگری لایق این کار نیست. انصار هم، روی اعتراض به سعد نهادند[۴۹]. شاید خزیمه بعد از پایان سقیفه، این اشعار را سروده است.
به همین جهت او از مخالفان دستگاه خلافت و جزو دوازده اعتراض کننده به خلافت ابوبکر بود. خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین اولین انصاری بود که حرکت کرد و گفت: ای ابوبکر! آیا میدانی رسول خدا(ص) شهادت مرا به تنهایی پذیرفت و با من شخص دیگری نبود؟ گفت: آری! خزیمه گفت: گواهی میدهم که شنیدم رسول خدا میفرماید: اهل بیت من، بین حق و باطل جدایی میاندازند و آنها رهبرانی هستند که به آنان اقتدا میشود[۵۰].
به نقل غرر الأخبار: خزیمه حرکت کرد و گفت: همه گواهی دهید. و من به تحقیق گواهی میدهم رسول خدا(ص) به ما گفت، وقتی ما در اطراف ایشان جمع بودیم و با اشاره به علی(ع) فرمود: «این رهبر و امام شما بعد از من و خلیفۀ من بر شماست. پس او را مقدم بدارید و دور نکنید. اگر او را مقدم بدارید، شما را به راه هدایت و حق، میبرد و اگر وی را مقدم ندارید، به راه گمراهی و پست میروید. و او باب ریزش گناهان است که به آن مبتلا میشوید مثل او در میان شما مانند کشتی نوح است؛ هرکس سوار آن شود نجات یابد و هرکه تخلف کند، در آتش قرار گیرد»[۵۱].
در خبری پیامبر میفرماید: هرکس شما را دشمن بدارد و محبت شما را رد کند، در آتش افکنده میشود [۵۲]. بنابراین، متعلق هوا، آتش است. در کتاب صراط المستقیم، خبری تا اندازهای مشابه آمده است[۵۳] که قسمت پایانیاش در موردی دیگر در همین کتاب، از قول ذوالشهادتین آورده[۵۴].
ابن ابی الحدید، اشعاری از ذوالشهادتین نقل کرده که در آن قریش را مخاطب قرار داده است[۵۵]. زبیر بن بکار این اشعار را در پاسخ به سخنان عمرو بن عاص میداند که با گفتارش به تحقیر انصار پرداخت و علی(ع) با آن سخنان مخالفت کرد و سخنانی در این باره فرمود. سپس خزیمه قریش را مخاطب ساخت[۵۶] و گفت: «ای قریش! بین ما و بین خود اصلاح کنید؛ زیرا ریسمان لجاجت طولانی شده است. پس خیری در شما بعد از ما نیست. بنا براین با رفق با ما عمل کنید و خیری بعد از فهر بن مالک نیست (شما از زمان وی، سروری دارید) هر یک از ما برضد دشمن هستیم وقتی که روز سختی باشد. پس به یاد نیاورید آنچه از ما و شما سرزده؛ زیرا در یادآوری گذشته، حرکت کند میشود (اختلافهای گذشته را به یاد نیاورید که ما را از حرکت به جلو، بازمیدارد)»[۵۷]. خزیمه اصرار دارد اختلافهای قریش و انصار را مطرح نکنند، چون اکنون جای سخن از گذشته نیست؛ باید همه در سایۀ اسلام متحد باشیم و از اسلامدفاع کنیم. شاید این اشعار را بعد از پیام امام علی(ع) به لزوم وحدت انشاد کرده باشد.
زبیر بن بکار درادامه جریان آورده است: علی(ع) به فضل بن عباس گفت: پاسخ محبت انصار را بده. فضل هم در شعری به قدردانی از انصار پرداخت و در آغاز آن به سخنان عمروعاص اشاره کرد.
«سخنان آشکار (بدی) گفتی. ای عمرو! اگر از سخنانت برگردی، خدا با توست. جز این نیست که انصار شمشیر برانی هستند که اگر کسی را با نوک آن بزنند، هلاک میشود. آنان شمشیر تیز و بران و تیرهای الهی در جنگهای سخت هستند. دین را یاری دادند و دین داران را پناه، آنان خانههای فراخ و روزیهای مشترک داشتند. و زمانی که شعلههای جنگ افروخته شد، به آن وارد میشدند تا مرگ آنان را دریابد»[۵۸].
فضل برعلی(ع) وارد شد. حضرت شعرش را شنید و از شنیدن آن خوش حال شد و گفت: ای فضل! شعلۀ آتش را با تو خاموش کردم، تو شاعر و جوان مرد قریش هستی.
شعرت را آشکار کن و بر انصار بخوان. انصار گفتند: تنها حسان بن ثابت میتواند مانند آن شعر را پاسخ دهد. حسان گفت: چگونه پاسخش را بگویم؟ اگر قافیهها رسا نباشد، رسوا میشوم. خزیمة بن ثابت به او گفت: در شعرت از علی و آل علی یاد کن تا تو را از هرچیز کفایت کند. پس او چنین سرود: «خداوند از جانب ما به ابوالحسن و کسی که مانند ابوالحسن باشد، پاداش دهد. تو از قریش با شایستگیهایی که داری، سبقت گرفتی. پس سینه ات گشاده و قلبت آزموده است. بزرگان قریش عزت و جای گاه تو را آرزو دارند؛ هیهات که نحیف، فربه شود! جای گاه تو در اسلام در هر مکانی، مانند دلو محکم بافته شده در مقابل ریسمان است. تو برما خشم گرفتی، زمانی که عمرو سخنانی گفت و تقوا را در آن سخنان میراند و کینه و حسد را زنده کرد. تو امید خاندان لؤی بن غالب بودی در فقر و دارایی و در حادثه و آرامش. رسول خدا(ص) و عهد و پیمان او با تو در میان ما را حفظ کردی؛ چه کسی از تو به آن عهد شایستهتر است، چه کسی؟ آیا تو برادر او در هدایت کردن انسانها و وصی و جانشین او نیستی؟ پس: حق تو همواره به نجد پیوسته و حکم شده است امری که برای ما خیلی بزرگ و با عظمت است و پس از آن نیز به یمن مرتبط است»[۵۹]. این شعر را برای علی فرستادند؛ حضرت نیز به مسجد رفت و از انصار قدردانی کرد[۶۰].
گزارشی دربارۀ فعالیتهای سیاسی خزیمه در زمان خلفا، جز اعتراض به ابوبکر که بیان گردید، نیست. وی در آغاز خلافت امیرالمؤمنین وارد صحنۀ سیاسی اجتماعی شده، در صحنههای گوناگون حضوری فعال داشته است. محدثان اهل سنت نقل کردهاند: وقتی قرآن را گردآوری میکردند، آیۀ ﴿ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ﴾[۶۱] نزد خزیمة بن ثابت بود[۶۲]. از او احادیث متعددی نقل کردهاند[۶۳]. در خبری از پیامبر نقل کرده که فرمود: «هرکس گناهی انجام دهد، حد این گناه بر او جاری میشود و همین کفاره گناهش است»[۶۴]
در خبری دیگر از قول پیامبر نقل کرده که: با رسول خدا(ص) دو نماز را با هم با یک اقامه خواندم[۶۵].
در حدیثی نقل کرده که: پیامبر فرمود: «از نفرین مظلوم بترسید؛ زیرا دعای وی بر ابرها برده میشود خداوند میفرماید: به عزت و جلالم سوگند هر آینه او را یاری میکنم؛ گرچه پس از مدتی»[۶۶].[۶۷]
ادعاهای نادرست دربارۀ خزیمه
نکتۀ مهمی که از برخی اخبار استفاده میشود آن است که جمعی که باید آنان را طرف داران بنی امیه دانست کوشیدهاند حضور خزیمه در زمان امیرالمؤمنین(ع) و در جنگ صفین را منکر شوند. آنان سه یا چهار نظر مطرح کردهاند که همه از برساختهها و جعلیات است.
- تلاش کردهاند با قول به مرگ خزیمه در عصر عثمان، گزارشهای فراوان تاریخی دربارۀ او را انکار کنند؛ از جملۀ آنان سیف بن عمر است که در تاریخ طبری نقل شده است[۶۸].
- چون شخصیتی به نام خزیمه بن ثابت همراه امام علی(ع) بوده و نمیتوانستند منکرش شوند، گفتهاند: خزیمۀ دیگری بوده است![۶۹] ابن حجر او را خزیمة بن ثابت انصاری دیگری معرفی کرده[۷۰] و دیگران به همین مناسبت خزیمة بن ثابت جعلی دیگری را که از انصار نیست، بیان کردهاند[۷۱].
- وقتی دیدند این موضوع هم قابل انکار نیست که خزیمه در زمان امیرالمؤمنین بوده، ادعای سومی از قول فرزند خزیمه آوردهاند که: خزیمه در جنگ جمل و صفین شرکت داشته، ولی دست به شمشیر نبرده است و گفته: هرگز گمراه نمیشوم تا وقتی که عمار کشته شد و پس از شهادت وی دست به شمشیر زد و نبرد کرد، تا کشته شد[۷۲]. دیگران به جای جمله گمراه نمیشوم، نماز نمیخوانم (با امامی)، آوردهاند[۷۳]. این ادعا هم نادرست است؛ زیرا سخنان و اشعار خزیمه و عملکردش آن را رد میکند. چگونه خزیمه در زمان خلفا حضوری در عرصههای سیاسی نداشته، اما از اولین روز خلافت امیرالمؤمنین(ع) او حاضر بوده است؟ چگونه دست به شمشیر را گمراهی بداند، ولی تحریص مردم به جنگ و شرکت در آن گمراهی نباشد! اینها همه از ساختههای جاعلان است.
- آنان که نتوانستهاند منکر حضور ذوالشهادتین در صفین شوند، گفتهاند: تنها بدری همراه علی(ع) خزیمه است و منکر حضور بدری دیگری از اصحاب پیامبر در صفین با امیرالمؤمنین شدهاند.
این همه اختلاف و نقل قول، به دلیل موقعیت والای خزیمه است[۷۴].
پاسخ ابن ابی الحدید به ادعاها
ابوحیان توحیدی نیز جزو قائلان به دو خزیمة بن ثابت بوده است. ابن ابی الحدید این نکته را از وی آورده که خزیمۀ دیگری در صفین به شهادت رسیده است. سپس به نقد عالمانۀ آن پرداخته: «این سخن، اشتباه است؛ زیرا کتابهای حدیث و نسب، ناطق به این هستند که در میان صحابه و انصار و نه غیرانصار، خزیمة بن ثابتی جز ذوالشهادتین نیست و هوای نفس دوایی ندارد».
او این ادعا را برخاسته از هوای نفس میداند که مدعی خزیمۀ دیگری شدهاند. در ادامه وی به بیان سابقۀ این ادعای غلط پرداخته و میگوید: «افزون بر این که طبری، صاحب تاریخ در این ادعا بر ابوحیان سبقت جسته است و از کتاب او، ابوحیان این مطلب را گرفته است». او پس از نقل این ادعا و سابقۀ تاریخیاش در رد آن ابن ابی الحدید چند نکته را بیان میکند: «کتابها پدید آمده برای نام صحابه، برخلاف ایندو، نظر دادهاند».
«باید توجه کرد حامیان امیرالمؤمنین، چه نیازی به تکثیر خزیمه، ابوهیثم، عمار و دیگران دارند»!
در نتیجه اینساختۀ مخالفان حضرت و بنی امیه و دیگران است که با نفی حضور افراد باسابقهای مانند خزیمه همراه حضرت، سعی میکنند در حقانیت راه ایشان تردید ایجاد کنند؛ اما باید دانست: «اگر مردم باانصاف با این مرد (امیرالمؤمنین) برخورد کنند و با دید باز او را ببینند هرآینه خواهند دانست که اگر علی(ع) تنها بود و مردم همه با او میجنگیدند، او برحق، آنان بر باطل بودند»[۷۵].
آنچه ادعای سوم را رد میکند، شعر بسیار زیبای خزیمه در نبرد جمل است:
لَمْ يَغْضَبُوا لِلَّهِ إِلَّا لِلْجَمَلِ | {{{2}}} | |
وَالْمَوْتُ أَحْرَى مِنْ فِرَارٍ وَفَشَلٍ | {{{2}}} |
- آنان برای خدا غضب نکردند بلکه غضب آنان برای شتر است! و مرگ بهتر است از درنگ در گمنامی و بیتوجهی. و مرگ شایستهتر است از فرار و سستی. و سخن جز به عمل سود ندارد[۷۶].
آیا کسی که چنین شعر میگوید، شمشیر در نیام مینهد و فقط نظاره گر است![۷۷]
بیعت با امیرالمؤمنین(ع)
بعد از کشته شدن عثمان مردم برای بیعت با امیرالمؤمنین(ع) هجوم آوردند و ایشان برابر با شروطی چند حاضر شد خلافت را به عهده بگیرد[۷۸]. مردم با حضرت بیعت کردند و افراد به اظهار نظر و تجلیل از حضرت پرداختند. خزیمه، دومین انصاری بود که بعد از ثابت بن قیس شماس انصاری سخن گفت.
خزیمة بن ثابت انصاری ذوالشهادتین برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! برای این کار خود، جز تو را نیافتیم و بازگشت جز به تو نبود و اگر دربارۀ تو با خودمان راستی کنیم، تویی پیشترین مردمان در ایمان، و داناترین مردمان به خدا، و سزاوارترین مؤمنان به پیامبر(ص) خدا. تو آنچه دارند، داری و آنان آنچه تو داری، ندارند[۷۹].
بعد، صعصعة بن صوحان سخن زیبایی گفت: به خدا سوگند، ای امیرمؤمنان! تو خلافت را آراستی و آن تو را نیاراست، و تو مقامش را بالا بردی نه آن مقام تو را، و آن به تو نیازمندتر است تا تو به خلافت، که تو خلافت را تزیین کردی[۸۰].
خزیمه، از مدینه همراه جمعی به سپاه امام علی(ع) برای جنگ جمل پیوست[۸۱]. بعد با علی به کوفه رفت و با حضرت بود تا در صفین به سال ۳۷ به شهادت رسید[۸۲].[۸۳]
اشعار خزیمه در مناقب و وصایت امیرالمؤمنین(ع)
خزیمه همان گونه که بیان شد، معتقد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین بود. او در اشعار مختلف خود، با تکیه بر وصایت حضرت، به بیان مناقب حضرت پرداخته است.
مهمترین و مشهورترین اشعارش در هنگام به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین است که بسیاری نقل کردهاند. حاکم نیشابوری مینویسد: اسود بن یزید نخعی گوید: وقتی با علی بن ابی طالب(ع) بیعت شد و او بالای منبر پیامبر بود، خزیمه در برابر منبر حضرت ایستاد[۸۴] و این اشعار را ایراد کرد:
إِذَا نَحْنُ بَايَعْنَا عَلِيّاً فَحَسَبْنَا | {{{2}}} | |
وَجَدْنَاهُ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ إِنَّهُ | {{{2}}} | |
فَإِنَّ قُرَيْشاً مَا تَشُقُّ غُبَارَهُ | {{{2}}} | |
وَ فِيهِ الَّذِي فِيهِمْ مِنَ الْخَيْرِ كُلِّهِ | {{{2}}} | |
وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ | {{{2}}} | |
وَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ | {{{2}}} | |
وَ صَاحِبُ كَبْشِ الْقَوْمِ فِي كُلِّ وَقْعَةٍ | {{{2}}} | |
فَذَاكَ الَّذِي تُثْنِي الْخَنَاصِرُ بِاسْمِهِ | {{{2}}} |
هنگامی که ما بیعت کردیم با علی بن ابی طالب(ع)، پس ما را ابوالحسن کافی است از آنچه از فتنهها میترسیم.
او را، ما سزاوارترین مردم به مردم یافتیم؛ او آشناترین قریش به کتاب خدا و سنتهای پیغمبر(ص) است.
و به درستی که قریش نمیشکافد غبار او را، هرگاه روزی بر شتران لاغر میان فربه، روان شود.
پس در علی بن ابی طالب(ع) حاصل است آنچه در قریش از تمام خوبیهاست؛ و در قریش نیست مانند آنچه در آن حضرت از نیکی او، حاصل است.
او تنها وصی رسول الله است؛ نه دیگری از اهل رسول و او جنگ جو و اسب سوار رسول الله در زمانهای پیشین بوده است.
و او اول کسی است که با رسول الله(ص) قبل از تمام مردمان نماز گزارد، به غیر از برگزیدهترین زنان (خدیجۀ کبرا)، و خدای تعالی صاحب نعمتهاست.
و او یار و صاحب سید قوم، یعنی پیغمبر(ص) در هر واقعهای بوده که در آن از شدت و هول، جان شجاع به لب میرسیده است.
پس امیرالمؤمنین(ع) است آن کسی که کج میشود انگشتان کوچک به نام او. امام و رهبر همه است و من بر این عقیده ام، تا غایب شوم در کفن[۸۵].
با توجه به اهمیت این اشعار و محتوای بلند آن، به برخی منابع و آثاری که تمام یا بخشی از آن را نقل کردهاند اشاره میکنیم. مرحوم شیخ مفید نیز تمام این اشعار را نقل کرده است[۸۶]. متن نقل شده، از مناقب ابن شهرآشوب است[۸۷] که شاید برگرفته از مفید باشد. ترجمۀ آن از خوانساری است که کتاب مفید را ترجمه کرده است. قاضی نورالله تمام آنها را از کتاب مشفی نقل کرده است[۸۸].
شیرازی، در الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه پس از نقل مطلب از اسود بن یزید که گویا خبر را از حاکم گرفته، همه هشت بیت آن را نقل کرده است[۸۹]. کتابهای بعدی از مناقب نقل کردهاند[۹۰]. ابن جبر (قرن هفتم) تمام اشعار را نقل کرده است[۹۱]. حاکم نیشابوری چهار بیت نخست را نقل کرده است [۹۲]. در کشف الغمه هم چهار بیت از حاکم نقل شده است[۹۳]. همچنین در تنبیه الغافلین ابن کرمه[۹۴] و مناقب خوارزمی نیز از حاکم نقل کردهاند[۹۵]. مرزبانی، چهار بیت اول را نقل کرده است[۹۶]. ابن حجر دو بیت اول را از مرزبانی نقل نموده است [۹۷]. در اعیان الشیعه نیز از حاکم و مرزبانی نقل شده است[۹۸]. علامه امینی دو بیت نخست را از مستدرک حاکم نقل کرده است[۹۹]. ابن ابی الحدید بیت پنجم و ششم را که در بارۀ اولین نماز خواندن و وصایت حضرت است، نقل کرده است[۱۰۰]. در منار الهدی هم این دو بیت آمده است[۱۰۱].
سیوطی با تفاوتی اندک، هفت بیت آن را نقل کرده ولی بیت پنجم را که مربوط به وصایت است نقل نکرده است. یا لااقل در نسخۀ فعلی کتاب وی المحاضرات و المحاورات نیست. او خبر را با سندی دیگر از عباس بن میمونه از ابن عائشه از پدرش نقل کرده که خزیمة بن ثابت انصاری نزد علی بن ابیطالب(ع) هنگامی که با او بیعت شد، حرکت کرد و این اشعار را خواند. بیت هفتم آن متفاوت است. او مینویسد:
وقاتل كبش القوم في كل غمرة | {{{2}}} |
در این نقل، به جای «صاحب»، «قاتل» آمده است. درنتیجه، «کبش قوم» به معنای رئیس قوم نیست بلکه شجاع هر قومی است. «او کشندۀ شجاع قوم درهردرگیری است که نفس شجاع، آنان را تا به لب میرسانده است». در کتاب مناقب مرتضوی، مانند سیوطی هفت بیت شعر را با تفاوتی نقل کرده و مینویسد: روز جمعه بعد از بیعت مردم با حضرت بر منبر رفت و خطبهای بلیغ ایراد کرد که اولش این بود "الحمدلله علی إحسانه قد رجع الحق إلی مکانه". بعد از خطبه، خزیمۀ انصاری که پیامبر به او لقب ذوالشهادتین داد، در برابر منبر ایستاد و این ابیات را خواند[۱۰۲].
در این اشعار، چند فضیلت مهم حضرت را خزیمه برشمرده است.
۱. غدیر خم: بیت دوم اشاره به جریان غدیر دارد که پیامبر فرمود: آیا من سزاوارتر به شما از نفسهای شما نیستم؟ گفتند: آری! فرمود: هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست[۱۰۳]. خزیمه در جریان مناشدۀ حضرت به این نکته اقرار کرده است. ابن اثیر در اسد الغابه مینویسد: اصبغ بن نباته گوید: حضرت علی در رحبۀ مسجد کوفه مردم را به گواهی گرفت کسی که روز عید غدیر خم شنیده آنچه پیامبر گفته، حرکت کند و گواهی دهد و برای گواهی نایستد مگر کسی که خود شنیده است از رسول خدا(ص) که بیان میکند. پس بیش از ده نفر ایستادند که از جملۀ آنان: ابوایوب انصاری، ابوعمرة بن عمرو بن محصن، ابوزینب، سهل بن حنیف، خزیمة بن ثابت، عبدالله بن ثابت انصاری، حبشی بن جناده سلولی، عبید بن عازب انصاری، نعمان بن عجلان انصاری، ثابت بن ودیعۀ انصاری، ابوفضاله انصاری و عبدالرحمان بن عبد ربه انصاری بودند و گفتند: گواهی میدهیم که شنیدیم رسول خدا(ص) میفرماید: « آگاه باشید به درستی که خدا ولی من است و من ولی مؤمنین هستم. آگاه باشید هرکس من مولای او هستم پس علی(ع) مولای اوست. بارالها! دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن دارد و دوست بدار هرکس علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمنی کند و کمک کن کسی که او را یاری نماید»[۱۰۴]؛
مشابه آن در رجال کشی نقل شده است. علی بن ابی طالب از قصر خارج شد سوارانی که شمشیر همراه داشته و عمامه به سر بودند گفتند: سلام بر تو ای امیرمؤمنان و رحمت و برکاتش! درود بر تو ای مولای ما! حضرت علی گفت: چه کسی از اصحاب رسول خدا این جا هستند؟ خالد بن زید ابوایوب انصاری، خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین، قیس بن سعد و عبدالله بن بدیل بن ورقاء حرکت کردند و همه گواهی دادند که شنیدند رسول خدا(ص) در روز عید غدیر میفرمود: « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ»[۱۰۵]؛ هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست. و نام جمعی دیگر را که حاضر به دادن گواهی نشدند، بیان کرده است[۱۰۶].
۲. وصایت علی: پیامبر به وصایت علی(ع) در موارد مختلف اشاره نموده است، به همین جهت ابن ابی الحدید دو بیت مربوط به وصایت امام علی(ع) را از کتاب اسکافی[۱۰۷] نقل کرده است[۱۰۸].
دیگران نیز اشعاری دربارۀ وصایت امیرالمؤمنین دارند. در نامۀ جریر به شرحبیل[۱۰۹]، جریر در اشعاری دیگر به این نکته و این که علی اولین مسلمان است اشاره میکند[۱۱۰]. اشعار نجاشی در صفین[۱۱۱]، عبدالله بن ابی سفیان عبدالمطلبی، در پاسخ به ولید بن عقبه[۱۱۲]، مغیرة بن حارث بن عبدالمطلب[۱۱۳]، فضل بن عباس[۱۱۴]. ابن ابی الحدید اشعار وی را از عبدالله بن عباس دانسته است[۱۱۵]. زفر بن زید بن حذیفة اسدی[۱۱۶]، اشعاری در وصایت حضرت دارد. از مواردی که پیامبر(ص) علی را وصی خود معرفی کرد در جریان انذار عشیره است[۱۱۷].
۳. اولین مرد مسلمان: در این اشعار، خزیمه تصریح میکند علی اولین شخصی است که بعد از رسول خدا نماز خوانده و اولین مسلمان است و فقط خدیجه قبل از او نماز خوانده است. طبرسی این اشعار را تا بیت پنجم نقل کرده و آن را دلیل بر اولین بودن حضرت در اسلام از جهت ایمان میشمارد[۱۱۸]. عبدالله بن حکیم تمیمی در اعتراض به طلحه و زبیر به بیان فضایل علی میپردازد. که شما بیعت اولین مرد مسلمان را شکستید[۱۱۹]. مالک بن عبادۀ غافقی هم پیمان حمزة بن عبدالمطلب هم بر این نکته تأکید دارد[۱۲۰]. همچنین کعب بن زهیر[۱۲۱]، ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب هم در اعتراض به بیعت با ابوبکر اشعاری دارد که در آن بر وصایت علی(ع) تصریح میکند[۱۲۲]. فضل بن ابی لهب در قصیدهاش در پاسخ به ولید بن عقبه درباره عثمان و تحریک مردم برضد علی(ع)، این نکته را بیان میکند[۱۲۳]. شعری از نجاشی[۱۲۴]، قیس بن سعد بن عباده در صفین [۱۲۵] و هاشم بن عتبه در صفین نقل شده است[۱۲۶].[۱۲۷]
خزیمه در جنگ جمل
خزیمة بن ثابت در جنگ جمل حضوری پُر رنگ و تأثیرگذار داشت. وقتی که خبر حرکت طلحه و زبیر و عایشه از مکه به سوی بصره به علی(ع) رسید، بزرگان مدینه را فراخواند و برایشان سخن راند و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «به درستی که آخر این امر اصلاح نشود جز به آنچه اولش اصلاح شده است پس خداوند را یاری کنید تا خداوند شما را یاری نماید و امورتان را اصلاح کند»[۱۲۸]. دو نفر از بزرگان انصار ابوالهیثم بن تیهان بدری و خزیمة بن ثابت به درخواست حضرت پاسخ مثبت دادند[۱۲۹].
وقتی امیرالمؤمنین(ع) مردم را در جریان کار طلحه و زبیر قرار داد که قصد جنگ داشتند، خزیمه همراه امام از مدینه به جنگ جمل و سپس به کوفه رفت[۱۳۰]. اشعار بلند خزیمه در جنگ جمل نشانی از اعتقاد وی به درستی راه امیر مؤمنان و لزوم پیروی از آن حضرت دارد. ما به جهت اهمیت موضوع این اشعار و گزارشهای مربوط به خزیمه را در جنگ جمل نقل میکنیم تا روشن شود ادامۀ نقل طبری از سیف بن عمر در پاسخ به جریان نبرد با ناکثین که مدعی است خزیمه در زمان عثمان درگذشته، نادرست است و کسی هم نام با خزیمه، ساختهاند!
مسعودی از آغاز جنگ جمل مینویسد: جمعی از انصار به علی(ع) پیوستند که از آن جمله خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین بود[۱۳۱]. او در ادامه، گزارشهای دیگری از خزیمه نقل کرده است. وی در گزارش ورود امیرالمؤمنین و همراهان به بصره مینویسد: منذر بن جارود گوید: وقتی علی به بصره آمد، از سمت طف وارد شد و به زاویه آمد و من برای نظارهاش بیرون رفتم. دستهای حدود هزار سوار پیدا شد و پیشاپیش آن یکی بر اسب سپید سوار بود و کلاه و لباس سپید داشت و شمشیری آویخته بود و پرچمی داشت. و کلاه آن گروه غالباً سپید و زرد بود و در آهن و سلاح فرو رفته بودند. گفتم: «این کیست؟» گفتند: «ابوایوب انصاری یار رسول خدا(ص) است و اینان انصار و غیر انصارند». آنگاه سواری دیگر آمد که عمامۀ زرد به سر و لباس سپید به تن داشت و شمشیر آویخته و کمانی به شانه داشت و پرچمی همراهش بود و بر اسبی سرخ موی سوار بود و نزدیک هزار سوار به دنبال داشت؛ پرسیدم: «او کیست؟» گفتند: «خزیمة بن ثابت انصاری ذوالشهادتین» است[۱۳۲].[۱۳۳]
نبرد خزیمه در جمل
برخلاف آنچه برخی اصرار دارند که بگویند خزیمه در زمان عثمان مرده و یا اگر بوده در جمل و صفین شمشیر از نیام بیرون نیاورده است، گزارشهای متعددی مبنی بر درگیری و جنگ وی وجود دارد. مسعودی و ابن ابی الحدید به نکتۀ مهمی از درگیری وی اشاره کردهاند. از گزارش این دو استفاده میشود امیرالمؤمنین زمانی که پرچم را به محمد بن حنفیه داد او در حمله اول ناموفق عمل کرد و چنین به نظر میرسد که حضرت تصمیم به عزل وی از پرچم داری سپاه گرفته بود. خزیمة بن ثابت به امام گفت: ای امیرمؤمنان! امروز محمد را سرشکسته نکن و پرچم را به او بازگردان. حضرت نیز محمد را خواند و پرچم را به وی داد و گفت: «مانند پدرت ضربت بزن تا ستایش بینی، جنگ اگر با نیزههای سوراخ کننده گرم نباشد فایدهای ندارد»[۱۳۴]. در این وقت علی(ع) آب خواست عسل و آب برای او آوردند و دمی بنوشید و گفت: این عسل طایف است و در این جا غریب است. عبدالله بن جعفر گفت: در این گیرودار به این چیزها هم توجه داری! گفت: پسرک من! هرگز چیزی از امور دنیا سینۀ عمویت را پر نکرده است[۱۳۵].
ابن ابی الحدید گزارشی مفصلتر آورده: هنگامی که محمد بن حنفیه در جنگ جمل اندکی از حمله خودداری ورزید و علی(ع) خود پرچم را گرفت و حمله کرد و ارکان لشکر جمل را به لرزه در آورد، پرچم را به محمد سپرد و فرمود: حملۀ نخستین را با حملۀ دوم محو و نابود کن و این گروه انصار هم همراهت خواهند بود و خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین را با گروهی از انصار که بسیاری از آنان از شرکت کنندگان در جنگ بدر بودند با محمد همراه فرمود. محمد حملههای فراوان پی درپی انجام داد و دشمن را از جای گاه خود عقب راند و سخت دلاوری و ایستادگی کرد. خزیمه به امام علی(ع) گفت: همانا اگر کس دیگری غیر از محمد میبود، رسوایی بار میآورد و اگر شما از ترس او بیم داشتید، ما با توجه به این که او از شما و حمزه و جعفر ارث برده است بر او بیمی نداشتیم و اگر قصد شما این است که کیفیت حمله و نیزه زدن را به او بیاموزید، چه بسیار مردانی نام آور که به تدریج آن را آموختهاند[۱۳۶].
و انصار سخنانی گفتند. خزیمة بن ثابت در ستایش محمد بن حنفیه ابیاتی را سرود: «ای محمد! امروز در تو و کار تو هیچ ننگ و عیبی نبود و در این جنگ گزندۀ منهزم نبودی. آری، که پدرت همان کسی است که هیچکس چون او بر اسب سوار نشده است. پدرت علی است و پیامبر(ص) تو را محمد نام نهاده است. اگر امکان و حق انتصاب خلیفه برای پدرت بود همانا که تو سزاوار آن بودی، ولی در این کار کسی را راه نیست [یعنی انتصاب امام از سوی خداوند متعال است]. خدای را سپاس که تو زبان آورتر و بخشندهتر کس از اعقاب غالب بن فهر هستی و در هرکار خیر که قریش اراده کند، از همه نزدیکتر و در هر وعده پایدارتری، از همۀ افراد قریش بر سینۀ دشمن بهتر نیزه و بر سرش بهتر شمشیر آب داده میزنی، غیر از دو برادرت که هر دو سرورند و امام بر همگان و فراخواننده به سوی هدایتند. خداوند هرگز برای دشمن تو جای گاه استقراری در زمین و جای گاه اوج و صعودی در آسمان مقرر نخواهد فرمود»[۱۳۷].
این گزارش نشان میدهد خزیمه همراه محمد بن حنفیه در حمله شرکت داشته و با دیدن توانایی محمد به وجد آمده و نزد امیرالمؤمنین(ع) او را ستوده و در بارهاش شعر بلندی سروده است.
همچنین اشاره میکند که خلافت، موضوع ویژهای است و امام بعدی را خدا مشخص میکند[۱۳۸].
اشعار خزیمه در جمل
ابن ابی الحدید به مناسبت واژه «وصی» دو سرودۀ خزیمه در جنگ جمل را نقل کرده است. در آن اشعار، علی(ع) را وصی پیامبر معرفی کرده است. او مینویسد: خزیمة بن ثابت که بدری بود، در این باره گفته:
لَيْسَ بَيْنَ الْأَنْصَارِ فِي حَجْمَةِ الْحَرْبِ | {{{2}}} | |
وَ قِرَاعُ الْكُمَاةِ بِالْقُضُبِ الْبَيْضِ | {{{2}}} | |
فَادْعُهَا تُسْتَجَبْ فَلَيْسَ مِنَ الْخَزْرَجِ | {{{2}}} | |
يَا وَصِيَّ النَّبِيِّ قَدْ أَجَلَّتِ الْحَرْبُ | {{{2}}} | |
وَ اسْتَقَامَتْ لَكَ الْأُمُورُ سِوَى الشَّامِ | {{{2}}} | |
حَسْبُهُمْ مَا رَأَوْا وَ حَسْبُكَ مِنَّا | {{{2}}} |
- «هنگام اوج نبرد بین انصار و دشمن جز حمله و درگیری نیست. و مانند کوبیدن قارچ با چوب خشک است هنگامی که نیزهها شکست شود. پس آنها را بخوان اجابت شود ای علی! در میان اوس و خزرج ترسو نیست. ای وصی پیامبر! به تحقیق که جنگ دشمنان را آشکار ساخته و کوچها آغاز شده است. و امور برای تو سامان یافته، به جز شام، و در شام کینهها ابراز میشود. کافی است آنان را آنچه میبینند و کافی است برای تو از جانب ما این گونه ما هستیم و آنان بودند»
در این اشعار از وفاداری انصار به علی و شجاعت آنان سخن میگوید. و این که جنگ دشمنان، وصی پیامبر را مشخص کرده اما تنها شام تحت سیطرۀ حضرت نیست.
و در شعری دیگر خطاب به عایشه چنین گفت:
أَ عَائِشَ خَلِّي عَنْ عَلِيٍّ وَ عَيْبِهِ | {{{2}}} | |
وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ | {{{2}}} | |
و حسبك منه بعض ما تعلمينه | {{{2}}} | |
اذا قيل ما ذا عبت منه رميته | {{{2}}} | |
وليس سماء اللّه قاطرة دما | {{{2}}} |
- «ای عایشه! علی را واگذار و او را به کارهایی که سزاوار او نیست عتاب مکن. تو مادر او هستی. او وصی رسول خداست از میان خویشانش و تو خود شاهد بر این مطلب بودهای. و کافی است تو را برخی از آنچه میدانی و کافی است تو را اگر نمیدانی، فقط یکی. هرگاه گفته شود چه اشکالی بر او گرفتهای او را متهم به خوارکردن فرزند عفان نموده، و این نظر او نبود. و آسمان خدا قطره خونی نمیریزد برای این و فضای زمین نیز سفره نیست»[۱۳۹].
ذوالشهادتین در جنگ صفین
خزیمه در نبرد صفین هم حضوری فعال داشت. وقتی امیرمؤمنان با یارانش قبل از جنگ صفین مشورت میکرد، قیس بن سعد برای اعلام وفاداری حرکت کرد ولی بزرگان انصار مانند خزیمه و ابوایوب به او اعتراض کردند: اجازه بده بزرگ ترهای انصار قبل از تو سخن بگویند[۱۴۰]. این گزارش، نشانی از حضور فعال خزیمه در آغازین روزهای نبرد صفین است.
خزیمۀ ذوالشهادتین جزو بدریون بود که در صفین به شهادت رسید. اشعاری را از وی در همان نبرد آوردهاند؛ ازجمله:
کل خیر یزینهم فهو فیه | {{{2}}} |
ابیات کامل آن را ابن مغازلی در کتاب خود، بدون اشاره به زمان انشاد شعر آورده است.
ويلكم أنّه الدليل على اللّه | {{{2}}} | |
و ابن عمّ الرسول قد علم الناس | {{{2}}} | |
کل خیر یزینهم هو فیه | {{{2}}} | |
ثم ویل لمن یبارز فی الروع | {{{2}}} | |
ثمّ نادى أنا أبو الحسن القرم | {{{2}}} |
- وای بر شما! او راهنمای به سوی خدا و دعوت کننده به هدایت و امین حق است. او پسرعموی پیامبر که تمام مردم میدانند و همردیف پیامبر و داماد او. هر نیکی که باعث آرایش آنان باشد، علی دارد و برای او جز آن خصالی است که باعث آراسته شدن وی میشود. پس وای بر کسی که با ترس با او مبارزه میکند وقتی که شمشیر برندهاش با سوگند همراه شود. سپس فریاد زند: من ابوالحسن قرم هستم. پس همآوردش نابود شود.
در غرر الاخبار اشعار را به ابوعمره نسبت داده که با حذف بیت سوم، همراه بیت پایانی است.
هو کالسیف لا یشارک فیه | {{{2}}} |
- او مانند شمشیری است که در آن کسی شریک نیست، نه مانند کسی که باران در رشد آن شریک است (مانند جریان یافتن باران در زمین بدون سنگ).
دیلمی مینویسد: حسن بن ابی شیبه[۱۴۱] از حکم نقل کرده که گفت: همراه علی بن ابیطالب(ع) در صفین از اصحاب محمد ۱۲۰۰ نفر بودند. سی صد تن آنان از بیعت کنندگان زیر درخت بودند و هفتاد بدری. روزی علی صفها را تنظیم میکرد؛ به جمعی از انصار گذشت که در جمع آنان ابوعمرۀ انصاری مازنی بود. او این اشعار را انشا کرد[۱۴۲]. این گزارش نشان میدهد که ادعای شعبه، از قول حکم که تنها یک بدری (خزیمه) با علی(ع) در صفین بوده [۱۴۳]، اساس ندارد؛ زیرا این جا خبر از هفتاد بدری از قول حکم است.
تعبیر «ابوالحسن القرم» در موارد مختلفی آمده است: اولین موردی که از حضرت نقل کردهاند، دربارۀ بهکارگیری فرزند عباس در گردآوری زکات در زمان رسول خداست که حضرت علی نظرش بود عباس چنین پیشنهادی را به پیامبر نکند، چون آن حضرت نمیپذیرد ولی عباس مطرح کرد. پیامبر فرمود: زکات، اوساخ اموال مردم است و شایستۀ بنی هاشم نیست[۱۴۴]، که مؤید نظر علی(ع) بود. مورد دوم وقتی است که طلحه و زبیر سابقۀ خود را دلیل بر سهم بیشتر از بیت المال میپنداشتند و حضرت با آن مخالفت ورزید. حضرت از این عبارت استفاده کرد و فرمود: آیا با اسلامتان بر من منت مینهید؟[۱۴۵] در موارد دیگر از قضاوتهای حضرت نیز استفاده کرده است[۱۴۶]. ابن اثیر با اشاره به این تعبیر، دو معنا برای آن بیان کرده است؛ یکی: پیش گامی در رأی و نظر ودیگری: شتر نر و قوی[۱۴۷]. سبط بن جوزی بعد از نقل این عبارت مینویسد: قرم به معنای آقای گرامی است که اصل آن شتری است که چیزی بر او حمل نمیشود و نه هم تن به خواری میدهد[۱۴۸].
استفاده از ابوالحسن قرم در شعر خزیمه، اشاره به این معناست که علی(ع) در تصمیمگیریهایش در نبرد با ناکثین و قاسطین دقیق، و دیدگاهش قابل قبول است و نمیتوان نظر باطلی را بر او تحمیل کرد. حالا چرا باید خزیمه با این اعتقاد والا به علی(ع)، همراه او نجنگد؟ و به ادعای برخی، شمشیر در نیام داشته باشد؟ البته در این شعر معنای دوم نیز مناسب است که حکایت از مرد قوی و توانا دارد؛ زیرا در درگیری با دشمن است.
سیف بن عمر نقل میکند: خزیمه در صفین نبوده و در عصر عثمان کشته شده است[۱۴۹]. پیشتر نظر ابن ابی الحدید را در رد این ادعا نقل کردیم و اکنون به بیان رد دیگران میپردازیم.
تاریخ حلب، بعد از نقل ادعای سیف در پایان شرح حال خزیمه مینویسد: «صحیح آن است که خزیمه زندگی کرد تا زمان علی(ع)، و در صفین کشته شد»[۱۵۰]. از نکات مؤید این مطلب، آن است که به نقل از سلیمان بن قیس عامری گوید: جنازۀ اویس قرنی را دیدم که بین خزیمه و عمار به زمین افتاده است[۱۵۱]. معنای این سخن آن است که همه با هم در صفین شهید شدند.
خطیب بغدادی در نقد ادعای سیف مینویسد: سخن او اشتباه است و تردیدی نیست که خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین با علی(ع) در صفین حضور داشته است. عالمان سیره نویس بر این نکته اجماع دارند و سخن سیف بن عمر، حجت نیست در آنچه نقل میکند، وقتی مخالف اهل علم باشد[۱۵۲]. سپس میافزاید: در اصحاب، کسی خزیمه نام، که پدرش ثابت باشد، جز ذوالشهادتین نیست[۱۵۳].
دیگران نیز این ادعا را نفی کرده و به حضور ذوالشهادتین در صفین تصریح کردهاند. بخاری صاحب صحیح در کتاب تاریخ اوسط[۱۵۴]، ابن حبان[۱۵۵]، ابن عساکر[۱۵۶]، عبدالرزاق، از قول زهری[۱۵۷]، در خبری ابن سعد در طبقات، تصریح کردهاند: خزیمه در صفین با علی(ع) بود و به شهادت رسید[۱۵۸]. مزی[۱۵۹]، صفدی[۱۶۰]، ابن عدیم[۱۶۱]، و همچنین نووی[۱۶۲]. در نتیجه: ادعای سیف، مبنی بر مرگ وی در عصر عثمان و وجود خزیمهای دیگر نادرست است[۱۶۳].
آیا خزیمه فقط بعد از شهادت عمار جنگید؟
خبری که اصل آن در منابع اهل سنت نقل شده، حکایت میکند خزیمة قبل از شهادت عمار دست به شمشیر نبرده است؛ حتی در نبرد جمل! پیشتر گفتیم این خبر ساختگی است و قابل اعتماد نیست. اینک به نقل و وارسی خبر میپردازیم. ابومعشر، از محمد بن عمارة بن خزیمه از عماره نقل کرده: «همیشه جد من سلاحش را نگه میداشت تا وقتی که عمار در صفین کشته شد؛ پس شمشیرش را کشید و جنگید تا کشته شد. گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «عمار را گروه متجاوز میکشد». این خبر را کتابها و مسانید اهل سنت نقل کردهاند و نقل همه به ابومعشر مدنی از محمد بن عماره میرسد[۱۶۴]. حتی علی بن حفص مدائنی از ابومعشر نقل کرده است[۱۶۵]. در نقلی ابومعشر از محمد بن قیس از محمد بن عماره نقل میکند[۱۶۶]. برخی ابومعشر را نام نبردهاند و از طریق محمد بن عماره نقل کردهاند [۱۶۷]. در آثار شیعه نیز به دلیل اهمیت ذیل خبر، آن را از منابع اهل سنت نقل کردهاند[۱۶۸].[۱۶۹]
نقد و بررسی
این خبر، هم از جهت سند و هم محتوا نادرست است؛ پس نخست به ناقل اصلیاش ابومعشر میپردازیم.
نقد سند
در بیشتر کتب اهل سنت ابومعشر سندی، نامش «نَجیح» آمده[۱۷۰] که ضعیف و غیر قابل اعتماد معرفی شده است. ابن حبان او را در کتاب مجروحین که ویژه افراد غیرقابل اعتماد است، آورده، که حدیث او شناخته میشود و انکار میگردد و از یحیی بن معین نقل میکند: او ضعیف است[۱۷۱]. نسائی وی را در اثر خود از کسانی معرفی کرده که خبرشان متروک است[۱۷۲]. بیهقی هم در دو اثر خود او را تضعیف کرده است. در دلائل النبوه گوید: اهل علم حدیث ابومعشر را تضغیف میکنند[۱۷۳] و در کتاب شعب ایمان مینویسد: ابومعشر مدنی، قوی نیست[۱۷۴]. مقدسی هم اعتقاد دارد ابومعشر نجیح جدا، ضعیف است[۱۷۵]. بنابراین، ابومعشر ضعیف است و سند خبرش قابل اعتماد نیست.
از جهت محتوا
بخش نخست خبر از نظر محتوا قابل اعتماد نیست ولی بخش دوم خبر (عمار را گروه باغی میکشند) را در اخبار مختلف و به عبارتهای گوناگون نقل کردهاند.
تاکنون سخنان و اشعار زیادی از خزیمه نقل کردیم که او هرگز در درستی راه علی(ع) تردید نداشته و از معترضان به ابوبکر است. او جزو اولین کسانی است که با علی بیعت کرد و با او در نبرد جمل و صفین همراه شد و حتی در جمل، حملههایش را نقل کردیم و گزارشهای فراوان از نبردش در صفین نقل شده است. اشعارش نیز در صفین حکایت دارد، که برخلاف آنچه ادعا شده، در صفین هم شمشیر در نیام نداشته، گرچه پس از شهادت عمار، آمادۀ شهادت شده است.
- عبدالرحمان بن ابی لیلی، از صفین گوید: من در صفین بودم مرد سواری که صورتش را پوشانده و محاسنش از زیر عمامه بیرون آمده بود دیدم که با مردم میجنگد و بسیار زیاد به راست و چپ یورش میبرد. گفتم: ای پیرمرد! با مردم در چپ و راست میجنگی. پس، از عمامهاش سر بیرون آورد و گفت: شنیدم رسول خدا(ص) میگوید: «همراه علی بجنگ و بجنگ». و افزود: من خزیمة بن ثابت انصاری هستم[۱۷۶]. این خبر را که خطیب بغدادی با سند نقل کرده، نشان میدهد خزیمه نه تنها شمشیر در نیام نداشته، بلکه چنان میجنگید که باعث پرسش ابن ابی لیلی شده است. و او سخن و دستوری خاص را از پیامبر نقل میکند که حضرت فرمان داده بود همراه علی با دشمنانش بجنگد.
- عمار هنگام نبرد صفین با صدای بلند چنین گفت: مردم! آیا کسی خواهان بهشت هست؟[۱۷۷] با گفتن این سخن[۱۷۸]، پانصد مرد همراهش بیرون آمدند که ابوالهیثم و خزیمة بن ثابت از آن شمار بودند. عمار آب خواست. پسر جوانی، ظرفی شیر برایش آورد، وقتی عمار شیر را دید، خدا را به بزرگی یاد کرد و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که میگفت: آخرین بهرۀ تو از دنیا شیر است.
عمار در ادامه گفت: امروز دوستان محمد(ص) و یارانش را خواهم دید. پس از آن با یاران خود به سوی دشمن حرکت و شروع به جنگ کردند، تا کشته شد. سر عمار را نزد معاویه آوردند و هر یک میگفت: من او را کشتم. عمرو بن عاص به آنان گفت: به خدا سوگند شما در افتادن به آتش با هم دیگر میستیزید. از رسول خدا(ص) شنیدم که میگفت: گروه ستمکار، عمار را میکشند. معاویه گفت: خدا تو را زشت بدارد، آیا دست از سخنان لغزشدار برنمی داری؟[۱۷۹].
این دو گزارش حکایت دارد که خزیمه در حملات متعددی در صفین شرکت داشته و قبل از شهادت عمار در نبردها، حضوری فعال داشته است. او تردیدی در حقانیت راه علی(ع) نداشته است و سخن پیامبر به خزیمه نشان میدهد که وی در دو نبرد همراه علی(ع) خواهد بود؛ زیرا واژۀ «قاتل» را تکرار کرده است.
بنابراین، میتوان گفت اگر خزیمه بعد از شهادت عمار بیشتر مصمم شده، نه از باب تردید در حقانیت علی بلکه برای تحقق سخن پیامبر دربارۀ وی بود. در این صورت، خبر دیگری که از عمارة بن خزیمه نقل کردهاند نیز نادرست است؛ به ویژه که عبارتی متفاوت در متن آن وجود دارد. در نقل طبری آمده: «هرگز گمراه نمیشوم تا عمار کشته شود»[۱۸۰]. مشابه این نقل در مستدرک آمده است[۱۸۱]. در نقلی لا أصل أبدا[۱۸۲]؛ من هرگز به حق دست نمییابم تا عمار کشته شود. آمده و در نقل خوارزمی آمده لا أصلی أبدا خلف إمام حتی یقتل عمار؛ هیچ گاه پشت سر امامی نماز نمیخوانم تا عمار کشته شود»[۱۸۳] در نقل اصابه آمده لا أقاتل أبدا حتی قتل عمار[۱۸۴]؛ هرگز با کسی نمیجنگم تا عمار کشته شود». وقتی عمار کشته شد گفت: «اکنون گمراهی برای من روشن شد»[۱۸۵].
ما موارد متعدد این نقل را آوردیم تا بدانیم چقدر جاعلان در تحریف شخصیت خزیمه پیش رفتهاند. با نقل از پسر خزیمه که پدرش حاضر نشده با امامی نماز بخواند؛ یعنی او در سپاه علی بوده اما هم چنان احتمال میداد که شاید علی(ع) بر باطل باشد و پشت سرش نماز نخوانده است و در حقانیت حضرت تردید داشته است! آیا او احتمال میداده علی قاتل عمار باشد؟
آیا خزیمه مطلبی از رسول خدا(ص) دربارۀ همراهی با علی نشنیده است؟ آیا اشعار گوناگون خزیمه حکایت از شناخت دقیق او از موضوعات ندارد؟ گفتیم خزیمه در همۀ صحنهها در همراهی با علی(ع)، پیش گام بوده و شاید علت تلاش بیشتر وی بعد از شهادت عمار، دو چیز بوده است:
- رسول خدا(ص) به او خبر داده که شهادتش بعد از مرگ عمار است، به همین جهت خزیمه با غسل وارد کارزار شد[۱۸۶].
- عمار را گروه باغی یعنی طرف داران معاویه کشتند ولی مدعی شدند علی قاتل عمار است که او را به منطقۀ جنگی آورده است. گرچه علی(ع) پاسخ داد که در این صورت باید قاتل حمزه در احد هم پیامبر باشد[۱۸۷]. خزیمه با سخنان و عملکردش ثابت کرد که گروه متجاوز و باغی، معاویه است[۱۸۸].
شهادت خزیمه
خزیمه بعد از شهادت عمار بیشتر مصمم به نبرد شد. به خیمۀ خود رفت برایش آب آوردند غسل کرد و سلاح برداشت[۱۸۹] و به دشمن حمله برد و این رجز را میخواند:
قَدْ مَرَّ يَوْمَانِ وَ هَذَا الثَّالِثُ | {{{2}}} | |
هَذَا الَّذِي يَبْحَثُ فِيهِ الْبَاحِثُ | {{{2}}} | |
النَّاسُ مَوْرُوثٌ وَ مِنْهُمْ وَارِثُ | {{{2}}} |
- به تحقیق که دو روز گذشت و اکنون روز سوم نبرد است. روزی که زبان از کام تشنگان برون آمده و له له میزنند. این است آن روز که جویندگان حق و شهادت آن را میجویند، آدمی امید دارد تا چند در این جهان زندگی کند؟ مردمان میراث گذاران و میراث برانند، این علی است، و هر که از او نافرمانی کند، عهدشکن باشد.
خزیمه جنگید تا به شهادت رسید[۱۹۰].
در این شعر، تعبیر به روز سوم شده است. گفتهاند: در صفین فقط سه شبانه روز پیاپی جنگ ادامه داشت که آخرین آن لیلة الهریر[۱۹۱] شب جمعه بود. حملۀ خزیمه در روز پنج شنبه بود که به واقعۀ خمیس[۱۹۲] یا پنج شنبه شهرت یافت. ابن شهرآشوب مینویسد: مادام جنگ میکردند تا وارد وقعۀ خمیس یعنی لیلة الهریر شدند. اصحاب علی(ع) از چهارجانب لشکر معاویه طبل میکوبیدند و میگفتند: علی پیروز است[۱۹۳]. علی با دوازده هزار نیرو به سوی لشکر معاویه یورش برد و از او خواست خود برای نبرد بیرون آید و چون تمام صفوف سپاه معاویه درهم شکسته شد، عمرو عاص پیشنهاد بر سر نی کردن قرآنها را داد و معاویه نجات یافت[۱۹۴].
تعبیر به ناکث و عهدشکن، اشاره به حدیث نبوی دربارۀ ناکثین است.
زمانی که خزیمه به شهادت رسید، دخترش «ضبیعه» یا «منیعه»[۱۹۵] در رثای پدرش شعری بلند سرود.
«ای دیده! بر خزیمه که روز جنگ فرات به دست احزاب مخالف (اسلام) کشته شد، اشک ببار. ذوشهادتین را ستمگرانه کشتند؛ خداوند آنان را عذاب دهد.
او را با زبدۀ جوان مردان کارآمد که هنگام دعوت و حقطلبی شتابان پا در رکاب میکردند، کشتند.
به سرور [عالمیان] و خواجۀ کامگار دادگستر یاری دادند و در این راه تا پای مرگ پیش رفتند و جان باختند.
نفرین خدا بر گروهی باد که وی را کشتند و رسوایی و گزندهای بسیار نصیبشان باد»[۱۹۶].
شهادت خزیمه روز پنج شنبه سومین روز نبرد سخت در صفین[۱۹۷] روز قبل از لیلة الهریر شب جمعه بوده است. با توجه به این که جنگ ۱۱۰ روز طول کشیده [۱۹۸] و قرآنها را بر نیزه کردند و آتش بس، بعد از لیلة الهریر بوده است[۱۹۹]، در نتیجه باید شهادت وی را روز بیستم جمادی الاولی سال ۳۷ به بعد دانست. رحمت خدا بر او باد[۲۰۰].
اشعار دختر خزیمه در شهادت پدر
نقل شده زمانی که خزیمه در صفین به شهادت رسید، دخترش، ضبیعه، این ابیات را در مرثیه پدرش سرود:
ای چشم با گریه بر خزیمه جود کن؛ کسی که کشته گروهها در روز فرات است (جنگ صفین).
ذو الشهادتین را با ظلم و ستم کشتند؛ خدا از آنها انتقام بگیرد.
او را در میان جوانانی سلحشور کشتند که هرگاه فراخوانده میشدند، به زودی سواره میشتافتند. اگر کانون بسیاری
خدا گروهی که او را کشتند، لعنت کند و به ننگ و آفتها مبتلایشان کند[۲۰۱].[۲۰۲]
منابع
پانویس
- ↑ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۴۴۸؛ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۶۱۰؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۰۸.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۷۹.
- ↑ الإستیعاب، ج۲، ص۴۴۸.
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸؛ علامه حلی، رجال العلامه، ص۶۶؛ خلاصة الأقوال، ص۱۳۹.
- ↑ بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۷۹.
- ↑ نسائی، سنن الکبری، ج۴، ص۳۸۴؛ فسوی، المعرفة والتاریخ، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ صالحی شامی، سبل الهدی، ج۶، ص۱۵۲.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۷۹.
- ↑ منقری، وقعة صفین، ص۳۶۵.
- ↑ ابن فندق، تاریخ بیهق، ص۲.
- ↑ بیهقی، المحاسن والمساوی، ص۴۱؛ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۶، ص۳۱۹: ذوالشهادتین یصف محاسن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و من حضره، کرم الله وجهه، فی قصیدة له.
- ↑ «نَظَرَ خُزَيْمَةُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ [لَهُ] عَلِيٌّ(ع): أَ مَا تَرَى كَيْفَ أُحْسَدُ عَلَى فَضْلِ اللَّهِ بِمَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا رَزَقَنِيهِ اللَّهُ مِنَ الْعِلْمِ فِيهِ».
- ↑ بیهقی، المحاسن والمساوی، ص۴۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۶: رَأَوْا نِعْمَةً لِلَّهِ لَيْسَتْ عَلَيْهِمْ عَلَيْكَ وَ فَضْلًا بَارِعاً لَا تُنَازَعُهُ فَعَضُّوا مِنَ الْغَيْظِ الطَّوِيلِ أَكُفَّهُمْ عَلَيْكَ وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ فَاللَّهُ خَادِعُهُ مِنَ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا جَمِيعاً لَكَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى أَخْلَاقُهُ وَ طَبَائِعُهُ
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۶۴ – ۱۶۷؛ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۵۹.
- ↑ عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۷.
- ↑ ابن حمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۸، ص۲۹۶؛ زمخشری، ربیع الأبرار، ج۲، ص۴۶۰.
- ↑ عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۶.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۴۹.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، چ دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۷۸؛ ابوداوود، سنن أبی داوود، ج۳، ص۳۰۸، ح۳۶۰۷؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۳۱۰؛ نویری، نهایة الأرب، ج۱۰، ص۳۴.
- ↑ کافی، ج۷، ص۴۰۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۰۸؛ الإختصاص، ص۶۴؛ سید مرتضی، فصول المختاره، ص۸۹.
- ↑ أسدالغابه، چ دارالفکر، ج۱، ص۶۱۰؛ ج۲، ص۲۳۰و ۲۳۱.
- ↑ « مَنْ شَهِدَ لَهُ خُزَیْمَةُ ، أَوْ شَهِدَ عَلَیْهِ خُزَیْمَةُ فَحَسْبُهُ»؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۸۶؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۸۷.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۶۷ – ۱۶۹؛ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۵۹-۶۰.
- ↑ افتخارات قبیله خود را برای هم بیان میکردند.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۸۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۶۰؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۸۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۲۴۰؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۱۳۶؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۳، ص۱۹۲؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۵۸؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۲۸۹؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۳۳۱؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۸۰.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۶۱.
- ↑ «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
- ↑ تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۳، ص۹۹۹؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۳۱؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج۴، ص۳۴۸؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ «بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۸-۱۲۹.
- ↑ تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۳، ص۱۰۰۰؛ جامع البیان، طبری، ج۱، ص۴۵.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۱-۶۲.
- ↑ الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ذهبی، ج۱، ص۳۷۲.
- ↑ الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۳۰۵.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۴، ص۱۶۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۲۹؛ ینابیع الموده، قندوزی، ج۱، ص۱۱۸؛ کتاب الولایه، ابن عقده کوفی، ص۱۹۵.
- ↑ «هَذَا أَمَامَكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي فیكم فَقَدَّمُوهُ وَلَا تبعدوه فَانٍ قَدَّمْتُمُوهُ سَلَكْتُمْ سبیل النجاه وَالْهُدَى وَانٍ ابعدتموه سَلَكْتُمْ سَبِيلَ الضَّلَالِ وَالرَّدَى وَ هُوَ بَابُ حُطَّتْ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَهُ فِيكُمْ كَمَثَلِ سفينه نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فیها نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَوًى»؛ الدر النظیم، ابن ابی حاتم، ص۴۴۴-۴۴۵؛ نهج الایمان، ابن جبر، ص۵۸۳.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۶۲-۶۳.
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۳۲؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۰، ص۱۵؛ شامی، درالنظیم، ص۴۰۱؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۸۷؛ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۶، ص۳۱۹: ما كنت أحسب هذا الأمر منتقلا عن هاشم ثم منها عن أبي حسن أ ليس أول من صلى لقبلتهم و أعلم الناس بالآثار و السنن و آخر الناس عهدا بالنبي و من جبريل عون له في الغسل و الكفن من فيه ما فيهم لا يمترون به و ليس في القوم ما فيه من الحسن ما ذا الذي ردكم عنه فنعلمه ها إن بيعتكم من أول الفتن؛
- ↑ هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۵۷۶؛ خوارزمی، المناقب، ص۴۰؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۹۳؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۶۷.
- ↑ مفید، سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۸؛ طبرسی، إعلام الوری، ج۱، ص۳۶۲؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۴؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۳۲؛ ج۱۰، ص۱۳.
- ↑ مفید، الجمل، ص۱۱۸. عبدالله بن ابی سفیان بن حارث بن عبدالمطلب.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ علامه امینی، الغدیر، ج۷، ص۹۳.
- ↑ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۱۴۸؛ ابن حجر، الإصابه، ج۶، ص۴۱۳؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۵۶و ج۲، ص۵۲۱؛ حر عاملی، إثبات الهداه، ج۱، ص۳۷۹و ۴۲۸؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۱۹۲.
- ↑ ر.ک: ابن سعد، طبقات الکبری، چ دارالکتب العلمیه، ج۶، ص۱۱، شمارۀ ۱۵۰۵؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۱۹۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۳؛ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۳، ص۶۲۱؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۱۹۳.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۱۵۰.
- ↑ خزاعی، تخریج الدلات السمعیه، ص۲۷۸.
- ↑ زبیر بن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۵۸۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۱؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۳: «قَالَ الزُّبَيْرُ فَبَعَثَ إِلَيْهِ عَلِيٌّ(ع) وَ نَهَاهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا يَعُودَ وَ قَالَ سَلَامَةُ الدِّينِ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ».
- ↑ حسن بن علی طبری، کامل بهائی، ص۳۰۰؛ نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲.
- ↑ «هَذَا إِمَامَكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَقَدَّمُوهُ وَلَا تبعدوه، فَإِنْ قَدَّمْتُمُوهُ سَلَكَ بِكُمْ سَبِيلَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَ إِنْ لَمْ تقدّموه سَلَكْتُمْ سَبِيلَ الضَّلَالَةِ وَالرَّدَى، وَهُوَ بَابُ حُطَّتْ المبتلي (بیاض، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۰۱؛ حر عاملی، إثبات الهداه، ج۳، ص۲۰۰) بِهِ قَوْلِ النَّبِيِّ : فِي عَلِيُّ إِنَّهُ بَابُ حُطَّتْ الْمُبْتَلَى بِهِ مِثْلُهُ فِيكُمْ مِثْلَ سَفِينَةُ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَوًى»؛ دیلمی، غرر الاخبار، ص۳۵۶.
- ↑ سید رضی، خصائص الأئمة (خصائص امیرالمؤمنین(ع))، ص۷۷.
- ↑ بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۸۱.
- ↑ بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۰۱؛ حر عاملی، إثبات الهداه، ج۳، ص۲۰۰.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۴.
- ↑ الأخبار الموفقیات، ص۵۹۷.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۴: أيا لقريش أصلحوا ذات بيننا و بينكم قد طال حبل التماحك فلا خير فيكم بعدنا فارفقوا بنا و لا خير فينا بعد فهر بن مالك كلانا على الأعداء كف طويلة إذا كان يوم فيه جب الحوارك فلا تذكروا ما كان منا و منكم ففي ذكر ما قد كان مشي التساوك.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۴؛ الأخبار الموفقیات / ترجمه، ص۵۳۰: قلت يا عمرو مقالا فاحشا إن تعد يا عمرو و الله فلك إنما الأنصار سيف قاطع من تصبه ظبة السيف هلك و سيوف قاطع مضربها و سهام الله في يوم الحلك نصروا الدين و آووا أهله منزل رحب و رزق مشترك و إذا الحرب تلظت نارها بركوا فيها إذا الموت برك
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۴؛ زبیر بن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۵۹۷- ۵۹۹؛ ترجمۀ الأخبار الموفقیات، ص۵۳۲: جزى الله عنا و الجزاء بكفه أبا حسن عنا و من كأبي حسن سبقت قريشا بالذي أنت أهله فصدرك مشروح و قلبك ممتحن تمنت رجال من قريش أعزة مكانك هيهات الهزال من السمن و أنت من الإسلام في كل موطن بمنزلة الدلو البطين من الرسن غضبت لنا إذ قام عمرو بخطبة أمات بها التقوى و أحيا بها الإحن فكنت المرجى من لؤي بن غالب لما كان منهم و الذي كان لم يكن حفظت رسول الله فينا و عهده إليك و من أولى به منك من و من أ لست أخاه في الهدى و وصيه و أعلم منهم بالكتاب و بالسنن فحقك ما دامت بنجد وشيجة عظيم علينا ثم بعد على اليمن
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۹۹.
- ↑ «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
- ↑ عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۸؛ ج۱۱، ص۲۳۵؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۳۳؛ ج۴، ص۱۴۸۸.
- ↑ عبدالرزاق، المصنف، ج۱، ص۲۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۶.
- ↑ « مَنْ أَصَابَ ذَنْباً أُقِيمَ عَلَيْهِ حَدُّ ذَلِكَ الذَّنَبِ فَهُوَ كَفَّارَتَهُ »؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۱۴؛ خطیب، تاریخ بغداد، ج۵، ص۴۰۸.
- ↑ خطیب بغداد، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۵۶؛ صلیت مع رسول الله(ص) الصلاتین بإقامة واحدة.
- ↑ «اِتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فإنّها تُحمَلُ عَلَى الغَمَامِ، يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأنْصُرَنَّكَ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ»؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۴، ص۸۴؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۱۵۲؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۲۰۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۶۹ – ۱۷۵؛ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۶۳-۶۸.
- ↑ تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷: و خزیمةبنثابت، و لیس بذی الشهادتین، مات ذوالشهادتین فی زمن عثمان.
- ↑ تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷؛ الإصابه، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷.
- ↑ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۶۱۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۰۹: عمارةبن خزیمة بن ثابت قَالَ: شَهِدَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ الْأَنْصَارِيُّ الْجَمَلَ وَ هُوَ لَا يَسُلُّ سَيْفاً وَ صِفِّينَ وَ قَالَ لَا أُصَلِّي أَبَداً خَلْفَ إِمَامٍ حَتَّى يُقْتَلَ عَمَّارٌ فَأَنْظُرَ مَنْ يَقْتُلُهُ.
- ↑ خوارزمی، المناقب، ص۱۹۱؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۷۵ - ۱۷۶.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۰۹.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۳، ص۱۶۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۷۷ - ۱۷۸.
- ↑ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۷۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹؛ ترجمۀ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹: قام صعصعة بن صوحان فقال: والله يا أمير المؤمنين لقد زينت الخلافة و ما زانتك، و رفعتها و ما رفعتك، و هى أليك أحوج منك إليها.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ حاکم، المستدرک علی الصحیحین، چ دارالکتب العلمیه، ج۳، ص۱۲۴، ش۴۵۹۵ و چ دارالمعرفه، ج۳، ص۱۱۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۷۸ - ۱۷۹.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، چ دارالکتب العلمیه، ج۶، ص۱۲۱.
- ↑ سید جمال خوانساری، دفاع از تشیع/ ترجمۀ الفصول المختارة للمفید، ص۴۸۸.
- ↑ سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۷.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۳، ص۱۹۵.
- ↑ مجالس المؤمنین، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۳۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۵؛ ج۳۸، ص۲۷۳.
- ↑ ابن جبر، نهج الایمان، ص۱۷۰.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چ دارالکتب العلمیه، ج۳، ص۱۲۴، ش۴۵۹۵ و چ دارالمعرفه، ج۳، ص۱۱۴.
- ↑ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۷۹.
- ↑ محمد بن کرامه، تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبین، ص۷۵.
- ↑ خوارزمی، المناقب، ص۵۰.
- ↑ مرزبانی، مختصر اخبار شعراء الشیعه، ص۴۱.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۱، ص۴۴۴؛ ج۶، ص۳۱۹.
- ↑ علامهٔ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۳۱.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳ ص۲۳۱.
- ↑ علی بحرانی، منار الهدی، ص۲۸۶.
- ↑ محمدصالح حسینی کشفی، مناقب مرتضوی، ص۴۶۹.
- ↑ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۴۳۹.
- ↑ «أَلَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَلِيِّي وَ أَنَا وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ. اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ»؛ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۳، ص۳۶۶.
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۵؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۱۳.
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۵.
- ↑ اسکافی، نقض العثمانیه، ص۲۳۱: وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ قَدْ كَانَ فِي سَالِفِ الزَّمَنِ وَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ سِوَى خَيْرَةِ النِّسْوَانِ وَ اللَّهُ ذُو الْمِنَنِ.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۳۱.
- ↑ منقری، وقعة صفین، ص۴۸-۴۹: وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ الْأُولَى بِهِ يَضْرِبُ الْمَثَلْ
- ↑ الفصول المختاره، ص۲۷۰ و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۷۳: فَصَلَّى الْإِلَهُ عَلَى أَحْمَدَ رَسُولِ الْمَلِيكِ تَمَامِ النِّعَمِ و صلّى على الطّهر من بعده خليفتنا القائم المدّعم عليّا عنيت وصىّ النّبيّ يجالد عنه غواة الامم له الفضل و السبق و المكرمات و بيت النّبوّة لا المهتضم
- ↑ وقعة صفین، ص۱۳۷: رَضِينَا بِمَا يَرْضَى عَلِيٌّ لَنَا بِهِ وَ إِنْ كَانَ فِيمَا يَأْتِ جَدْعُ الْمَنَاخِرِ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونَ أَهْلِهِ وَ وَارِثُهُ بَعْدَ الْعُمُومِ الْأَكَابِرِ.
- ↑ اسکافی، نقض العثمانیه، ص۲۳۱؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۳۱: و انّ ولىّ الامر بعد محمّد علىّ و في كلّ المواطن صاحبه وصىّ رسول اللَّه حقّا و جاره و اوّل من صلّى و من لان جانبه.
- ↑ وقعة صفین، ص۳۸۵؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۵۰؛ حر عاملی، إثبات الهداة، ج۳، ص۳۲۵؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۶: فِيكُمْ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ قَائِدُكُمْ وَ صِهْرُهُ وَ كِتَابُ اللَّهِ قَدْ نَشَرَا
- ↑ وقعة صفین، ص۴۱۶: وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ إِنْ قِيلَ: هَلْ مِنْ مُنَازِلِ؟
- ↑ ابن أبی الحدید، وقعة صفین، ص۱۵۰: وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ وَ فَارِسُهُ إِنْ قِيلَ: هَلْ مِنْ مُنَازِلِ؟
- ↑ الفصول المختاره، ص۲۷۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۳۲؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۷۷: فحطوا عليا و احفظوه فإنه وصي و في الإسلام أول أول
- ↑ طبری، تاریخ طبری، دارالتراث، ج۲، ص۳۲۱؛ همو، تهذیب الآثار، مسند علی بن ابی طالب(ع)، ص۶۳، ش۱۲۷: إن هذا أخی و وصی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا.
- ↑ طبرسی، إعلام الوری، ج۱، ص۳۶۱؛ وی روایات متعددی در این باره نقل میکند.
- ↑ سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۲۷۰؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۷۶: نكثتم عليا على بيعة و إسلامه فيكم أولا
- ↑ سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۹؛ بیاضی، صراط المستقیم، ج۱، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۷۵: رأيت عليا لا يلبث قرنه إذا ما دعاه حاسرا أو مسربلا فهذا و في الإسلام أول مسلم و أول من صلى و صام و هللا
- ↑ سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۵؛ دیلمی، غررالأخبار، ص۲۳۶؛ بیاضی، صراط المستقیم، ج۱، ص۲۳۶؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۷۴: صهر النبي و خير الناس كلهم و كل من رامه بالفخر مفخور صلى الصلاة مع المختار أولهم قبل العباد و رب الناس مكفور.
- ↑ سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۷۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۱۶؛ دیلمی، غررالاخبار، ص۲۳۷.
- ↑ الفصول المختاره، ص۲۶۹: و أوّل من صلّى و صنو نبيّه و أوّل من أردى الغواة لدى بدر.
- ↑ سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۶۹؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۳، ص۳۲۰؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۶؛ منقری، وقعة صفین، ص۵۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۳، ص۹۰، در دو کتاب اخیر بیت دوم و سوم تفاوتهایی دارد. فَقُلْ لِلْمُضَلِّلِ مِنْ وَائِلٍ وَ مَنْ جَعَلَ الْغَثَّ يَوْماً سَمِيناً جَعَلْتُ ابْنِ هِنْدٍ وَ أَشْيَاعَهُ نَظِيرَ عَلِيٌّ أَ لَا تَسْتَحُونَا إِلَى أَوَّلِ النَّاسِ بَعْدَ الرَّسُولِ أجَابَ النَّبِيُّ مِنَ الْعَالَمِينَا.
- ↑ سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۲۷۱؛ ابن شهرآشوب، مناقبآل أبی طالب، ج۳، ص۶۶؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۷: هذا علي و ابن عم المصطفى أول من أجابه فيما روى هذا الإمام لا نبالي من غوى.
- ↑ منقری، وقعة صفین، ص۳۲۷؛ سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۲۷۱؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۷۷؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۱۱ در این کتابها تفاوتی اندک دارد. أَشُلُّهُمْ بِذِي الْكُعُوبِ شَلَّا مَعَ ابْنِ عَمِّ أَحْمَدَ تجلی أَوَّلِ مَنْ صَدَّقَهُ وَ صَلَّى.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۶.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۲۲۱؛ نویری، نهایة الأرب، ج۲۰، ص۴۱؛ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۱، ص۴۵۱.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۲۲۱؛ تاریخ طبری، دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷ و چاپ اعلمی، ج۳، ص۴۶۷.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج۶، ص۱۲۱.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۹؛ ترجمۀ مروجالذهب، ج۱، ص۷۱۷.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۸۶ - ۱۸۷.
- ↑ این اشعار را دیگران نیز نقل کردهاند. (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۳، ص۱۵۵؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه؛ ج۱، ص۲۴۳؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۴۱۱).
- ↑ مروجالذهب، ج۲، ص۳۶۷؛ ترجمۀ مروجالذهب، ج۱، ص۷۲۵: و جاء ذو الشهادتين خزيمة ابن ثابت إلى عليّ فقال، يا أمير المؤمنين لا تنكس اليوم رأس محمد و اردد إليه الراية فدعا به وردّ عليه الراية و قال: اطعنهم طعن أبيك تحمد لا خير في حرب إذا لم توقد بالمشرفيّ و القنا المشرّد
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴۵؛ محمود دامغانی، جلوه تاریخ در شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴۵؛ بحرانی، منارالهدی، ص۵۸۷؛ حسینی موسوی، تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین(ع))، ج۱، ص۳۹۴؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۰۰؛ محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۴۵۸؛ ج۹، ص۴۳۵؛ حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج۳، ص۱۷۷؛ تستری، قاموس الرجال، ج۹، ص۲۴۵؛ محمود مهدوی دامغانی، جلوۀ تاریخ در شرح نهجالبلاغۀ ابنابیالحدید، ج۱، ص۱۱۷: محمّد ما في عودك اليوم وصمة و لا كنت في الحرب الضّروس معرّدا أبوك الذي لم يركب الخيل مثله عليّ و سمّاك النّبيّ محمّدا فلو كان حقّا من أبيك خليفة لكنت و لكن ذاك ما لا يرى له بدّا
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۸۷ ـ ۱۹۰؛ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۶۸-۷۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۹۰ - ۱۹۱.
- ↑ منقری، وقعة صفین، ص۹۳؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۷۲-۱۷۳.
- ↑ ظاهراً صحیح ابوالحسن بن ابی شیبه عثمان بن محمد، برادر بزرگتر ابوبکر بن ابی شیبه است. که تألیفات زیادی از جمله مسند و تفسیر دارد. (مزی، تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۱۳۵؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۵؛ عینی، مغانی الاخیار، ج۲، ص۳۹، ش۱۷۶۷).
- ↑ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۱۳۵.
- ↑ احمد حنبل، العلل ومعرفة الرجال، ج۱، ص۲۸۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ خطابی، غریب الحدیث، ج۲، ص۱۹۳؛ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۲، ص۲۶۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۲، ص۱۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۱؛ ص۱۱۱.
- ↑ طوسی، الأمالی، ص۷۳۱؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۲۹.
- ↑ ابن أبیشیبه، المصنف، تحقیق کمال یوسف، ج۵، ص۴۲۹؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ص۳۴؛ سیوطی، جامع الاحادیث، ج۱۶، ص۳۸۳ و ۳۸۹.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۴، ص۴۹: حدیث علی «أنا أبوالحسن القرم» أی المقدم فی الرأی. و القرم: فحل الإبل. أی أنا فیهم بمنزلة الفحل فی الإبل.
- ↑ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۱۷: و القرم السید المکرم و أصله البعیر الذی لا یحمل علیه و لایذلل.
- ↑ سیف بن عمر، الفتنة و وقعة الجمل، ص۱۱۰.
- ↑ ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ الحلب، ج۷، ص۳۲۵۶.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۴۵۵: سلیمان بن قیس العامری قال: رأیت أویسا القرنی بصفین صریعا بین عمار و خزیمة بن ثابت.
- ↑ خطیب بغدادی، موضح أوهام الجمع و التفریق، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۶۳.
- ↑ خطیب بغدادی، موضح أوهام الجمع و التفریق، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ التاریخ الأوسط، ج۱، ص۷۸.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۱۰۸؛ همو، مشاهیر علماء الأمصار، ص۴۵.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۰.
- ↑ عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۷-۳۶۸.
- ↑ طبقات الکبری، دار صادر، ج۳، ص۲۵۹؛ چ دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۸۱.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۸، ص۲۴۴: شهد بدرا و احدا و مابعدها.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۱۹۱.
- ↑ ابن عدیم، بغیة الطلب، ج۷، ص۳۲۴۴: شهد صفین مع علی بن ابیطالب(ع) و قتل بها لیلة الهریر.
- ↑ تهذیب الأسماء و اللغات، دارالفکر، ج۱، ص۱۷۷: و شهد خزیمة مع رسول الله بدرا و ما بعدها من المشاهد....
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۵؛ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۶۸-۷۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۲۱۴ – ۲۱۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چ دارالکتب العلمیه، ج۳، ص۴۴۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۸۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۹؛ ج۴۳، ص۴۳۱؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۴۸۷؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۸، ص۲۴۴ – ۲۴۵؛ ابن حجر، الإصابه، ج۲، ص۲۴۰؛ همو، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۲۱؛ ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۷، ص۳۲۵۳.
- ↑ ابن أبی شیبة، المصنف، ج۸، ص۷۲۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۹ – ۳۷۰؛ ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۷، ص۳۲۵۴.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۶۹؛ موفق خوارزمی، المناقب، ص۱۹۵ – ۱۹۶.
- ↑ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۴۴۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۴۲.
- ↑ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۳۱۳؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۳۳؛ ص۱۶.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۹۵ - ۱۹۶.
- ↑ ابن حبان، المجروحین، ج۳، ص۶۰.
- ↑ ابن حبان، المجروحین، ج۳، ص۶۰.
- ↑ نسائی، الطبقات (ثلاث رسائل)، ص۷۵؛ همو، الضعفاء و المتروکین، ص۲۴۳، ش۵۹۰: ضعیف، مدنی.
- ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۴۲۰: إن أهل العلم بالحدیث یضعفونه.
- ↑ بیهقی، شعب الإیمان، ج۵، ص۹۱.
- ↑ مقدسی، ذخیرة الحفاظ، ج۴، ص۲۱۲۰؛ ج۵، ص۲۶۳۳.
- ↑ خطیب بغدادی، موضح اوهام الجمع والتفریق، ج۱، ص۲۶۵ و چ دیگر، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۸؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۹۶؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۰: «أَيُّهَا النَّاسُ هَلْ مِنْ رَائِحٍ إِلَى اللَّهِ تَطْلُبُ الْجَنَّةَ تَحْتَ ظِلَالِ الْأَسِنَّةِ».
- ↑ ابن قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص۱۴۶؛ ترجمه امامت و سیاست، ص۱۵۶.
- ↑ أنا لا أضل أبدا حتی یقتل عمار؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۰۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۳ ص۴۷۱.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، چ دارالمعرفه، ج۳، ص۳۸۵: انا لا أضل ابدا بقتل عمار فانظر من یقتله؛ به جهت کشته شدن عمار هرگز گمراه نمیشوم پس بنگر چه کسی او را میکشد.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، چ دار صادر، ج۳ ص۲۵۹؛ طبقات الکبیر، ج۳، ص۲۳۹۲۴۰.
- ↑ خوارزمی، المناقب، ص۱۹۱.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۴۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، چ دارالفکر، ج۳، ص۶۳۲.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ رجال کشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۲، ش۱۰۰.
- ↑ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۳۴، ش۸۳۵؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۶؛ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۳۰۷، در کتاب اخیر پاسخ معاویه از قول عبدالله بن عباس آمده و در الفتوح ابناعثم (ج۳، ص۱۵۹-۱۶۰) از قول عبدالله بن عمروعاص نقل شده که در سپاه معاویه بود.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۹۶ - ۲۰۰.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۴؛ رجال کشی، ص۵۲، ش۱۰۰.
- ↑ منقری، وقعة صفین، ص۳۹۸.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، تحقیق محمودی، ج۲، ص۳۱۸؛ جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۹۵: کان القتال الشدید بصفین ثلاثة أیام و لیالیهن آخرهن لیلة الهریر. هریر را صدای زوزۀ سگ در شب سرد دانستهاند. چون آن شب سرد و درگیری به اوج رسیده بود.
- ↑ منقری، وقعة صفین، ص۳۶۲-۳۶۳؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸.
- ↑ مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۳، ص۱۸۱؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۵۸۸.
- ↑ تاریخ طبری، دار التراث، ج۵، ص۴۱؛ تاریخ نامۀ طبری، ج۴، ص۶۴۶-۶۴۷؛ ابناثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۱.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸؛ وقعة صفین، ص۳۶۵؛ ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۴۲؛ پیکار صفین، ص۵۰۱: عَيْنُ جُودِي عَلَى خُزَيْمَةَ بِالدَّمْعِ قَتِيلِ الْأَحْزَابِ يَوْمَ الْفُرَاتِ قَتَلُوا ذَا الشَّهَادَتَيْنِ عُتُوّاً أَدْرَكَ اللَّهُ مِنْهُمْ بِالتُّرَابِ قَتَلُوهُ فِي فِتْيَةٍ غَيْرِ عُزْلٍ يُسْرِعُونَ الرُّكُوبَ لِلدَّعَوَاتِ نَصَرُوا السَّيِّدَ الْمُوَفَّقَ ذَا الْعَدْلِ وَ دَانُوا بِذَاكَ حَتَّى الْمَمَاتِ لَعَنَ اللَّهُ مَعْشَراً قَتَلُوهُ وَ رَمَاهُمْ بِالْخِزْيِ وَ الْآفَاتِ
- ↑ منقری، وقعة صفین، ص۳۶۲؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۷۸.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۵۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۴۱۴.
- ↑ وقعة صفین، ص۴۷۸.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۲۰۰ - ۲۰۲.
- ↑ عَيْنُ جُودِي عَلَى خُزَيْمَةَ بِالدَّمْعِ قَتِيلِ اَلْأَحْزَابِ قَتَلُوا ذَا اَلشَّهَادَتَيْنِ عُتُوّاً أَدْرَكَ اَللَّهُ مِنْهُمْ بِالتُّرَابِ قَتَلُوهُ فِي فِتْيَةٍ غَيْرِ عُزْلٍ يُسْرِعُونَ اَلرُّكُوبَ لِلدَّعَوَاتِ لَعَنَ اَللَّهُ مَعْشَراً قَتَلُوهُ وَ رَمَاهُمْ بِالْخِزْيِ وَ اَلْآفَات؛ وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۳۶۵.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۷۱.