نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۶ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
برداشتهای نادرست از انتظار فرج چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
در روایتی آمده است که هر حکومتی پیش از قیام امام مهدی(ع) به وجود بیاید طاغوت است این حدیث در رابطه با نظام فعلی چگونه معنا میشود؟
ریشه اصلی هر نوع برداشت نادرست و منفی از انتظار، فهم غلط و کجاندیشانه برخی افراد از روایاتی که هرگونه قیام در دوران غیبت را طاغوتی دانسته است و تلاش برای زمینهسازی ظهور امام مهدی را بیثمر میداند؛ روایاتی چون سخن امام زین العابدین(ع): «وَ اللَّهِ! لَا يَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(ع) إِلَّا كَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَكْرِهِ قَبْلَ أَنْ يَسْتَويَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبْيَانُ فَعَبِثُوا بِهِ»[۲] یا فرمایش امام باقر(ع): «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَايَةِ الْقَائِمِ صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»؛ «هر پرچمی قبل از قیام قائم(ع) برافراشته گردد صاحب آن طاغوت است»[۳]. این افراد بر این باورند که این روایات همگان را از اقدامات مسلحانه و قیام در برابر حاکمان طاغوتیپیش از ظهور امام مهدی(ع) بازداشته و آنان که پیش از ظهورحضرتپرچم قیام را برافراشته و مردم را سوی آن فراخوانند، خودشان طاغوت هستند.
بهطورکلی همه برداشتهای نادرست از انتظار بازگشتش به مسلک احتراز است. برخی انتظار را به معنای احتراز دانستهاند و بر این باورند که ماهیت انتظار، انسان را به گوشگیری دعوت میکند و مانع تلاش او برای انجام هر کاری میشود[۴]. اگر انتظار به معنای احتراز و گوشهگیری باشد، از نظر فردی، عامل رکود و توقف است و از نظر اجتماعی وسیلهای برای خاموش ساختن جنبشهای ضدّ استعماری خواهد بود.
گروهی تصور میکنند که انتظار فرج یعنی نسبت به حوادثی که پیرامون ما را گرفته هیچ اقدام عملی نباید انجام داد. فرق این دسته با گروه فوق این است که آنها مواردی خاص و جزئی امر به معروف و نهی از منکر میکنند اما در اینجا تمام اقدامات عملی ساکت میماند.
عدهای دیگر بر این باورند که باید جهان پر از معصیت بشود تا حضرت مهدی(ع) ظهور کنند؛ یعنی حتی اگر در جایی نیاز بود امر به معروف یا نهی از منکر شود نباید به این وظیفه عمل کرد. به بیان دیگر مکلف باید از هر عمل مثبتی (حتی دعا کردن) و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحی دست بکشد و منتظر بماند تا امام عصر(ع) خودش بیاید و اوضاع را اصلاح و مفاسد را برطرف کند. این مثل آن است که معتقد باشیم در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند، چونکه فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همه دنیا را روشن کند.
عدهایی اعتقادی فراتر از اعتقاد دسته سوم دارند. اینان معتقدند باید به گناه دامن زد و مردم را به گناه و ظلمدعوت کرد تا دنیا پر از جور و ظلم شود. در این دسته، هم افراد ساده لوح وجود داشتهاند و هم اشخاص منحرف با مقاصدی ناصواب. استناد این افراد به روایاتی است که ظهور امام مهدی را وابسته به وجود ظلم در دنیا کرده است همچون این روایت از امام علی(ع) که فرمود: «الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی هُوَ الْمَهْدِیُ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»[۵].
بعضی افراد از ظاهر برخی روایات اینگونه برداشت کردهاند که هر قیامی قبل از قیام امام مهدی(ع) محکوم و مردود است.
این دسته از احادیث از نظر سندی مشکل دارند و به اصطلاح اهل حدیث مُرسل هستند؛ یعنی بعضی از راویان آن حذف شده در نتیجه معلوم نیست چه کسی یا کسانی بودهاند؛ یا در سلسلهسند آنها شخصی به نام ابوجارود است که زیدیمذهب و مؤسس فرقهجارودیه است و در کتب رجالتضعیف شده است و در هر دو صورت چنین روایاتی معتبر نیستند.
درصورت پذیرش این روایات میتوان گفت منظور از آنها این است که قیامهایی که مدعی مهدویت هستند محکوم به شکستاند؛ یعنی آنانی که خود را مهدی معرفی میکند و به این نام قیام میکنند.
اجرای بسیاری از احکام اسلامی مانند اقامۀ حدود و قصاص و نیز جهاد با دشمنان و مبارزۀ فراگیر با فساد جز با تشکیل حکومت اسلامی ممکن نیست؛ بنابراین تلاش برای برقراری نظام اسلامی، کاری پسندیده و مورد قبول است و نهی از قیام در بعضی از روایات به معنای شرکت در قیامهای باطل است که انگیزۀ الهی ندارد یا قیامهایی که بدون توجه به شرایط و زمینههای لازم انجام میگیرد و یا حرکتهایی که بهعنوان قیام مهدوی شروع میگردد؛ نه اینکه هر انقلاب و حرکتی که در میسر اصلاح جامعه است، مردود شمرده شود.
این دیدگاه با روایاتی که بر تأثیر بسترساز مردم در آمادهسازیمقدمات ظهور حضرت مهدی(ع) تأکید دارند، به کلی ناسازگار است؛ مانند این سخن رسول خدا(ص): « يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»[۷]؛ «مردمی از شرققیام میکنند و زمینه را برای حرکت جهانی مهدی فراهم میسازند». بنابراین نمیتوان انسان منتظر را از هرگونه حرکت اصلاحی و تلاش برای زمینهسازی ظهور امام مهدینهی کرد و کار او را بیثمر خواند.
«یک معنای انحرافی در باب انتظار بود که خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چندانی نیست. کسانی که مغرض و یا نادان بودند، اینطور به مردم یاد داده بودند که انتظار، یعنی اینکه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحی دست بکشید و منتظر بمانید، تا صاحب عصر و زمان (ع) خودش بیاید و اوضاع را اصلاح کند و مفاسد را برطرف نماید![۹]
انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجهه همت خود نکند، صرفاً دل خوش کند به اینکه ما منتظرامام زمان (ع) هستیم. اینکه انتظار نیست[۱۰]. اعتقاد به امام زمان (ع) به معنای گوشهگیری نیست. جریانهای انحرافی قبل از انقلابتبلیغ میکردند، الان هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان (ع) میآید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چه کار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همه دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد[۱۱].
اگر امام زمان (ع) دنیای پر از عدل و داد درست خواهد کرد پس ما باید به سهم خودمان در زمینهسازی این دنیا کوشش کنیم. اگر خورشید منوری خواهد درخشید و دنیا را روشن و منور خواهد کرد این بدین معنا نیست که ما در شب تاریک وقتی نمیتوانیم خورشید بیافرینیم چراغی هم روشن نکنیم[۱۲]»[۱۳].
«یکی از عناوین مهم معرفتی در فرهنگ دینی، مسألۀ انتظار است؛ همانطور که در روایات از قول پیامبر اکرم(ص) آمده است: «"اَفْضَلُ جِهَادِ أُمتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ"»[۱۶] و مقصود از آن انتظاری است که انسان را به حرکت و حماسه در راه خدا وادار میکند[۱۷]. منتها به مرور زمان برداشتهای نادرستی از معنا و مفهوم انتظار صورت گرفته و موجب شده عدهای از منتظران را در گمراهی قرار دهد»[۱۸].
باید توجه داشت که این دسته از روایات، از جهانی پر از ظلم سخن میگویند نه جهانی پر از ظالم؛ و تفاوت این دو تعبیر زیاد است؛ زیرا اگر گفتیم جهان پر از ظلم است چه بسا ظلمهای جهانی از ظالمانی محدود و قابل شمارش، به وجود آمده باشد همانطور که در عصر حاضر خیلی از ظلمهای که انجام میشوند به طواغیت و افراد وابسته به آنها مربوط میشود نه همه مردم، همانند شخصی که هوای سالم اتاقی را پر از دود سیگار میکند. پس همانطور که لازمه پر از دود شدن یک اتاق، آن نیست که حتماً چند نفر یا افراد زیادی آن را آلوده کرده باشند لازمه این احادیث که از جهانی پر از ظلم سخن میگویند آن نیست که همه افراد ظالم شوند و جهان را سرشار از ظلم کنند.
روایات مذکور به یک واقعیت در هنگام ظهور اشاره دارند نه به شرط ظهور، این روایات نمیگویند شرط ظهور وجود گناه و فساد است، بلکه خبر از این واقعیت میدهند که در عصر غیبتبشر مسیری را در پیش میگیرد که وقتی امامظهور کند با جهانی مملو از ظلم و جور و فساد و گناه مواجه میشود و مأموریت او اصلاح آن وضعیت و ایجاد عدل و قسط است. در واقع پیام این روایات این است که مصلح زمانی برای اصلاحقیام میکند که فساد فراگیر شده باشد، نه این که شما باید به فساد دامن بزنید تا مصلحظهور کند. آیا وقتی گفته میشود مأمور اطفاء حریق در محلی حضور پیدا میکند، که آتشسوزی باشد، معنایش این است که ما با دست خود خانه و کاشانه خود را به آتش بکشیم تا مأمور آتشنشانی خود را برساند؟
عدهای با تمسک به دستهای از روایات که نهی از پیروی از قیامهای مسلحانه نمودهاند و نیز احادیثی که بیان داشتهاند هر قیامی قبل از ظهور محکوم به شکست است گفتهاند ما نباید در برابر ظلماعتراض و قیام نمائیم بلکه وظیفه ما سکوت است. در پاسخ به این گروه باید گفت آن دسته از روایاتی که نهی از قیام مسلحانه قبل از ظهور میکنند، روایاتی میباشند که به شیعیان سفارش میکنند دعوت هر کسی را که قیام کرد بدون تفکر نپذیرید بلکه شخص قیامکننده و هدفش را بشناسید و اگر واجد شرائط رهبری نبود یا در قیامهدف باطلی داشت دعوت او را اجابت نکنید گرچه از خاندان پیامبر(ص) باشد. بعلاوه این نهی، نهی از قیامهایی است که با ادعای مهدویت و یا ارتباط مستقیم با آن حضرت صورت میگیرند.
اما احادیثی که دلالت دارند هر قیامی قبل از قیام جهانیحضرت انجام بگیرد سرانجام با شکست مواجه خواهد شد.
این دسته از احادیث به اصطلاح اهل حدیث یا مرسل هستند یعنی بعضی از راویان آن حذف شده و معلوم نیست چه کسی یا کسانی بودهاند و یا در سند آنها شخصی به نام ابوالجارود است که زیدیمذهب بوده است و مؤسس فرقهجارودیه میباشد و در کتب رجال تضعیف شده است و در هر دو صورت چنین روایاتی معتبر نمیباشند. و دسته دیگری از روایات که باز چنین مضمونی را دارند دارای ضعف سندی و محتوایی هستند.
گروه چهارم، انتظار را چنین تفسیر میکنند: نه تنها نباید جلوی مفاسد و گناهان را گرفت، بلکه بایستی به آنها دامن زد تا زمینه ظهور حضرت حجت هر چه بیشتر فراهم گردد.
«برخی از "انتظار" برداشت ناصوابتری کردهاند، و آن را مذهب احتراز پنداشتهاست. براساس این نگرش، منتظران باید گوشهگیری نمایند و در برابر فسادها و بیعدالتیها از خود حرکت و خیزشی انجام ندهند. میرفطروس میگوید: "انتظار، مذهب احتراز است؛ مذهبی است که منتظر را به گوشهگیری میکشاند و مانع تلاش میشود؛ مذهبی است که نمیتواند کاری صورت دهد؛ پس دهنکجی میکند و کنار میکشد".
اولاً، این برداشت با فلسفه انتظار منافات دارد؛ زیرا فلسفه انتظار حل نشدن و تسلیم نشدن در برابر آلودگیهای محیط و جامعه است. آیت الله مکام شیرازی میفرماید: "انتظار ظهور مصلحی که هر قدردنیا فاسدتر شود امید ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنان را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه میکند. آنان با گسترش دامنه فساد مأیوس نمیشوند، بلکه به مقتضای "وعده وصل چون شود نزدیک؛ آتشعشق تیزتر گردد" وصول به هدف را در برابر خویش میبینند و کوشش و تلاششان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادتری تعقیب میگردد".
این نگرش منفی و منفعلانه به موضوع انتظار، از نگاه سطحی و تلقی نادرست نسبت به مفاد برخی روایاتی ناشی میشود که در مورد نفی هر گونه قیام و حرکتی در عصر انتظار و بطلان و یا نافرجام بودن آن نقل شده است. امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: هر پرچمی قبل از قیامحضرت قائم(ع) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت بوده، اطاعت او خروج از اطاعت خداست[۲۷]؛
«بهمعنای انتظار به حالت روحی و فکری ایستا، چشمبهراهیِ صرف، سکوت، بیتفاوتی، انزواگزینی و از هرگونه اقدام سازنده و مؤثر برای اصلاح خود و جامعه پرهیز کردن میباشد. امام خمینی میفرماید: اینطور نیست که حالا که ما منتظرظهور امام زمان(ع) هستیم پس دیگر بنشینیم توی خانههایمان، تسبیح را در دست بگیریم و بگوییم "عجّل علی فرجه، عجّل" با این، کار شما باید تعجیل شود؟ شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او[۲۹]»[۳۰].
«برداشت منفی و غلطی که از انتظار میشود کرد بدینگونه است که آدمی چشم به راه این مسأله باشد که دستی با امکانات به حساب از آستین غیب بیرون آید و انقلابروحانی، نظامی و اجتماعی خاصی انجام دهد بدون اینکه خود فرد با چنین وضعی همراه و همگام باشد. او میخواهد که قدرتهای مخرب از بین بروند، مفاسد و انحطاط محو شوند، کوششهای محو بشری نابود گردند، زمینه از هر حیث برای زندگی او مساعد شوند بدون اینکه خود در این زمینه گامی بردارد.
انتظاری بدینگونه نوعی عقبگرد، ارتداد و حتی انحراف از آیات تحرکبخش قرآن است. عامل زبونی، بیعدالتی، نابرابری، رکود و سکون و کنارهگیری است. این اطمینان باید حاصل باشد که امید به اینکه دیگران بیایند و زیر بازوی کسی که خود امر به معروف و نهی از منکر کرده بگیرند، فردی ساکت را در مقری توام با آسایش فراغ قرار دهند امری بیهوده و بیحساب است»[۳۱].
چه بسیار از انتظارها که به جای سازندگی ویرانگری میکنند، به جای پیشرفت موجب عقب رفتن و برگشت را فراهم میسازند و به جای توجه به آینده استقبال از گذشته دارند. برداشتهای نادرست از انتظار برداشتها و اصالتها را از انسان سلب میکند و نیرومندترین عامل حرکت را به رکود و جمود مبدل میسازد. اینکه منتظر باشیم که امام خود بیاید و کارها را سر و سامان دهد بدون اینکه ما در برابرش مسئولیتی داشته باشیم فکری خطرناک و اندیشهای نادرست است. وای بر حال جامعهای که این چنین بیندیشند.
اندیشههای منحط در این طریقند که در انجام وظیفهتنبلی وکوتاهی کنند. بدین نظر در جنبه انتظار بعد منفی آن را گرفته و خود را بدان سرگرم میکنند. آنان از مشی انتظار قاعد بودن، امضای وضع موجود را دریافتهاند در حالی که واقعیت خلاف آن است و چنین برداشتی نوعی تحریف و حتی ساخته دست دشمنان برای بهرهگیریهای سیاسی و اقتصادی است. انتظار نه تنها آرامش موقت نیست بلکه اعتراضی دائمی علیه بیعدالتیهاست و نه تنها تسلی دادن نیست بلکه برافروختن و تحریک کردن برای احقاق حق و ابطال باطل است.
انتظار پذیرش نوعی انقلاب، تحول و تکامل، هدفداری و معنیداری است. موجبی برای دفاع جاودانه از هدف و مسلک است. سرمایهای روحی برای تکامل و تعالی و حفظ جنبههای انسانی و ایدئولوژیکی است. انتظار عامل تحرک است اسلحهای قوی و بران علیه روح مردگی است. نجات از اعتذال و کنارهگیری است. موجد تحول است، بر این اساس انتظاری خلاف چنین جهت از آن بیعرضهها و بیشخصیتهاست»[۳۲].
«برداشتهایی که از انتظار فرج شده است؛ بعضیاش را من عرض میکنم. بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرجامام زمان (ع) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً میشناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظرحضرت صاحب (ع) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء الله، درست میکنند؛ دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند.
یک دستهای میگفتند که خوب، باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند؛ گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دستهای از این بالاتر بودند، میگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت (ع) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند.
یک دسته دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومتباطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهورحضرت، آن علم، علمباطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات اشاره دارد که هر کس علم بلند کند با علممهدی، به عنوان مهدویت بلند کند، باطل است.
حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی، خلاف ضرورتاسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟ حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چی میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت میآیند، میخواهند همین کارها را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟ به حسب رأی این جمعیت، که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم، دعا کنیم به ... امریکا ... و ... اذنابشان ... و امثال اینها تا اینکه اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند. بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند؛ همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد! حضرت میخواهند همین را برش دارند. ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر میکند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید.
ما تکلیف داریم که، اینی که میگوید حکومت لازم نیست، معنایش این است که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آن طور فساد پر میکند مملکت را که آن طرفش پیدا نیست. آنی که میگوید حکومت نباشد، معنایش این است که هرج و مرج بشود؛ همه هم را بکُشند؛ همه به هم ظلم بکنند برای اینکه حضرت بیاید. حضرت بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را. این یک آدم عاقل، یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاست این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری میخواهند انجام بدهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد!
اما مسئله این است که دست سیاست در کار بوده؛ همان طوری که تزریق کرده بودند به ملتها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهای دنیا که سیاست کار شماها نیست؛ بروید سراغ کار خودتان و آن چیزی که مربوط به سیاست است، بدهید به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا میخواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست آمریکا، دست شوروی، دست امثال اینها و آنهایی که اذناب اینها هستند و اینها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمانها را ببرند، همه چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید حکومت باشد، این یک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سیاست در کار بوده، این اشخاص غافل را، اینها را بازی دادند و گفتند: شما کار به سیاست نداشته باشید، حکومتمال ما، شما هم بروید توی مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید! چه کار دارید به این کارها؟
اینهایی که میگویند که هر علمی بلند بشود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمیفهمند چی دارند میگویند. اینها تزریق کردهاند بهشان که این حرفها را بزنند. نمیدانند دارند چی چی میگویند. حکومت نبودن، یعنی اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نصآیات الهیرفتار بکنند. ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست. و این نفهمها نمیدانند چی میگویند، هر حکومتی باشد حکومتباطل است! ... اینها یک چیزهایی است که اگر دست سیاست در کار نبود، ابلهانه بود، لکن آنها میفهمند دارند چی میکنند. آنها میخواهند ما را کنار بزنند.
بله، البته آن پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمیتوانیم پر بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورتاسلام و قرآن است، تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم؛ چون نمیتوانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت (ع) در هر صورت، این مصیبتهایی که هست که به مسلمانها وارد شده است و سیاستهای خارجی دامن بهش زدهاند، برای چاپیدن اینها و برای از بین بردن عزتمسلمین است. و باورشان هم آمده است خیلیها. شاید الآن هم بسیاری باور کنند که نه، حکومت نباید باشد، زمان حضرت صاحب باید بیاید حکومت. و هر حکومتی در غیر زمان حضرت صاحب، باطل است؛ یعنی، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بیاید درستش کند! ما درستش میکنیم تا حضرت بیاید[۳۳]»[۳۴].
«این حالت انتظار، انسانمنتظر را به عُزلت و انزوا کشانده و باعث میشود تا دست روی دست گذاشته و وضعیت موجود را تحمل کند و به امید آیندهای روشن، بدون کوچکترین تلاش و تحرکی برای آماده نمودن زمینه آینده روشن، فقط انتظار بکشد که این نوع انتظار، "انتظاری ویرانگر و منفی" نامیده شده است [۳۵].
برخی از مردم، خود را مدعی انتظار مهدیموعود(ع) میدانند اما نابخردانه و بدون برپا داشتن عَلَم در برابر ظلمها و فسادهای زمانه خود، از هرگونه مقاومتی سرباز زده و همواره سکون و سکوت را برگزیدهاند. این دسته از افراد با این شیوه نامناسب و نادرست خود، هم در گفتار و هم در عملِ خود، از جمله حامیان دشمناند. خیلی طبیعی و مسلم است که دشمن هم برای دستیابی به اهداف خود از چنین روشی بهره گرفته تا انتظار، با از دست دادن معنای واقعی و حقیقی خود به طور غیر مستقیم تحریف گردد. بر این اساس، برداشت مفهومی ارتجاعی و بسته از انتظار که باعث سکون است نه تنها سبب انحراف تمام اعمال انسان میگردد بلکه به ایجاد زمینه برای استثمارگری و تسلط دشمنان دین بر توده مسلمانانکمک میکند[۳۶].
بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران - امام خمینی - در سخنان خود، هدفدشمنان اسلام را برای قشر مسلمانان، به وضوح مشخص ساختهاند. ایشان میفرمایند: "اینها از اول در ذهن شما مطالبی وارد کردند تا شما را از امور مملکتی منصرف کنند و آنها مشغول کار خودشان باشند و شما هم مشغول دعاگویی باشید. آنها هم، هر کاری که دلشان میخواهد، هر گونه هرزگی که میخواهند بکنند"[۳۷].
علامهشهید مرتضی مطهری نیز در معرفی و تبیینانتظار ویرانگر فرمودهاند: برداشت قشری از مردم، از مهدویت و قیام و انقلابمهدی موعود(ع) این است که این موضوع، صرفاً ماهیت انفجاری دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها، تبعیضها، اختناقها، حق کشیها و تباهیها ناشی میشود، نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند و فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجاتحقیقت (نه اهل حقیقت؛ زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون میآید. علی هذا هر صلاحی محکوم است؛ زیرا هر صلاح، یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیبی ظاهر نمیشود. برعکس، هرگناه و فساد و هر ظلم و تبعیض و هرحق کشی و پلیدیای به حکم اینکه مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند رواست، زیرا اَلْغَايَاتُ تُبَرِّرُ اَلْمُبَادِيَ (هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میکنند) پس بهترینکمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است[۳۸].
انتظار ویرانگر که معلول و محصول بینشی نادرست درباره تحولات و انقلابات تاریخی است؛ در واقع اسارت بخش و فلج کننده نیروهای مقاوم جامعه است و اگر دیدگاه فردی در مورد این اصل مقدس بر این اساس شکل گرفته باشد که ظلم را در عالم فراگیر کنیم تا مقدمات ظهور فراهم گردد و به سکوت در برابر ستم که نوعی همراهی در قیام است، بپردازیم، اینجاست که به هشدار امام رضا(ع) در مورد اینکه خطر مدعیان دروغینانتظار به مراتب از فتنه دجال زیان بارتر و آسیب پذیرتر است، پی میبریم. امام رضا(ع) در معرفی این گونه افراد میفرمایند: "برخی از کسانی که مودت و دوستی ما اهل بیت را دستاویز ساختهاند، زیان و فتنه انگیزیشان بر شیعیان ما از دجال بیشتر است"[۴۱] پرسیدند: ای فرزندرسول خدا! به چه مناسبت فتنهشان از دجال بیشتر است؟ فرمودند: "زیرا با دشمنان ما مهر و مودت میورزند و نسبت به دوستان ما دشمنی و عداوت مینمایند، هرگاه چنین شد حق و باطل به هم میآمیزند و حقیقت مورد اشتباه قرار میگیرد. شناخت آن دشوار میشود. در نتیجه انسان با ایمان از شخص دو چهره باز شناخته نشود»[۴۲].
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«از آسیبهای مهم در فرهنگمهدویت، تفسیرها و برداشتهای نادرست از موضوعات این فرهنگ اسلامی است. تحلیل نادرست و ناقص از روایات به دریافت غیر صحیح میانجامد که چند نمونه از آن را بیان میکنیم.
↑بخدا سوگند هیچ یک از ما پیش از ظهور حضرت قائم(ع) خروج نکند جز آنکه حکایتش حکایت جوجهای است که پیش از درآمدن بالهایش از میان آشیانۀ خود پرواز کند، پس کودکان او را بگیرند و با او بازی کنند. الکافی، ج ۸، ص ۲۶۴.
↑ یازدهمین از فرزندان من، مهدی است؛ کسی که زمین را از عدل و داد پر میکند؛ همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. اصول کافی، ج۱، ص۳۳۸.
↑﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه۱۰۵.
↑﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾؛ و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
↑"شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن" سوره آل عمران، آیه 110.
↑این برداشت بدین جهت مردود است که اراده الهی، گرچه علت العلل همه پدیدهها به شمار میآید، باید توجه داشت که تعلق اراده الهی به امری، ضابطهمند و حکیمانه است. در مورد پدیدههای اجتماعی و هر آنچه اختیار و اراده انسان در آن دخالت دارد، تعلق اراده الهی بر وقوع امری، مستلزم وجود مبادی اختیاری و مقدماتی است که جزو علل معده آن پدیده به حساب میآید و بدون آن، اراده الهی بر حتمیت وقوع آن تعلق نمیپذیرد و این یک سنت عام الهی است. پدیده ظهور نیز از شمول این سنت و قانون محسوب میگردد.