عدل

شناسه ناقص
عدم جامعیت
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد عدل یا عدالت مفهومی کلی است که در معنای قرار دادن هر چیزی در جای مناسب خود، اعطای حق هرکس به او آنطور که شایسته است، مساوات، انصاف و اعتدال بکار رفته است. عدل نقطه مقابل ظلم است.

چیستی عدل

عدالت از ابتدای تاریخ تاکنون همواره مورد توجه مردم عادی و اندیشمندان بوده و هست[۱]. ارسطو عدالت را سه قسم کرده است: وظیفه مردم نسبت به خداوند، حقوق افراد نسبت به یکدیگر و حقوق انسان نسبت به پدران و گذشتگان[۲]. مرحوم نراقی بین عدالت شخصی و فردی تفکیک قائل شده و معتقد است: در عدالت شخصی فرد به دنبال برقراری عدالت میان قوای درونی خود است و در عدالت فردی انسان به دنبال دفع ظلم از خود و دیگران[۳]. اکثر اندیشمندان مسلمان بیشتر به عدالت فردی (تعادل قوای درونی) نظر داشته‌اند تا عدالت اجتماعی، ولی در قرون اخیر در مغرب زمین عدالت فردی چندان اهمیتی نداشته، بلکه "عدالت اجتماعی" بیشتر مورد نظر بوده است[۴]. در شریعت اسلام عدالت چهار نوع است: عدل تکوینی (آفرینش مخلوقات)، عدل تشریعی(رابطه خدا ومردم، مردم با خدا و مردم با مردم)، عدالت فردی و عدالت اجتماعی[۵].[۶]

عدل در معنای عام خود به قرار دادن هر چیز به جای خود، اعطای حق هرکسی به او آن‌طور که شایسته آن است[۷]، مساوات، انصاف، میانه‌روی و رعایت حد اعتدال در هر امری معنا شده است[۸].

عدل نقطه مقابل ظلم است[۹]. غزالی عدل را به معنای اعطای حق به صاحبش و کار عادلانه را خلاف ستمگری می‌داند و معتقد است عدالت قانونی اخلاقی و طبیعی است[۱۰].

اقسام عدالت

عدل الهی

عدل تکوینی

  • عدل تکوینی در آیاتی است که خداوند را قائم به قسط می‌داند یا خلقت عالم به دست خداوند را به حق دانسته، یا اتمام حجتی انجام شده و یا ظلم را مطلقاً از خداوند نفی کرده است. مانند این آیه: ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ * وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ[۱۳].در برخی از آیات قرآن، از مقام فاعلیت و تدبیر الهی به عنوان مقام قیام به قسط یاد شده که در راستای عدل تکوینی است: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ...[۱۴][۱۵].

عدل تشریعی

  • عدل تشریعی به این معنا است که در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل رعایت شده و می‌شود. در قرآن تصریح شده است که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشند[۱۶]: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ[۱۷]. بنابر آیه فوق، برقراری عدالت در نظام‌های اجتماعی به دو امر متکی است: نخست اینکه نظام تشریعی و قانونی، نظامی عادلانه باشد و دوم آنکه عملاً به مرحله اجرا درآید[۱۸][۱۹].

عدل الهی در دنیا

مجری عدل الهی در دنیا

عدل الهی در آخرت

گستره عدل

اصل عدالت یک اصل عقلایی و فرادینی است که ارزش ذاتی داشته و عمومیت دارد، یعنی هیچ شرط و محدودیت زمانی و مکانی ندارد[۲۰]. گسترۀ عدالت، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد[۲۱]. عدل در وسیع‌ترین مفهوم، شامل "حقوق خدا بر انسان"، "حقوق انسان بر انسان"، "حق انسان بر خودش" و حتی "حق اعضا و جوارح انسان بر او" هم می‌شود؛ در واقع مفهوم عدل، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است[۲۲]، همچنان که نقطه مقابل آن، ظلم به معنای کار بیجا و تعدی، همه رذایل را شامل می‌شود[۲۳].[۲۴] عدالت هم از صفات خداوند است، هم در شاهد و قاضی و امام، شرط است، هم در پیشوا و رهبر باید باشد، تا بتواند قسط و عدالت را در جامعه تحقّق بخشد[۲۵].[۲۶] امام علی(ع) عدالت‌خواهی را از هر کار نیک و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر می‌داند. در آموزه‌های آن حضرت، عدالت، محکم‌ترین بنیاد و مایۀ سلامت و بهروزی مردمان است و هیچ چیز به اندازه عدالت و عدالت‌خواهی ارزش و قیمت ندارد[۲۷]. بر همین اساس عدالت در اندیشۀ سیاسی اسلام و شیوۀ حکومت، نیز جایگاه مهمّی دارد[۲۸]، چنانچه فلسفه بعثت پیامبران و [[پیامبرالگو:ص]] برپایی قسط و عدل بوده است[۲۹].

خاستگاه عدالت

ارزش و جایگاه عدالت

بایسته‌های عدالت اجتماعی

1. قانون: اینکه چه امری مردم را به پیروی از عدالت وا می‌دارد و کاستی‌های ناشی از اعمال و رویه‌های ناعادلانه را جبران می‌کند، بحثی با اهمیت است. اگر اعتقادی به روش‌های خشونتآمیز نداشته و خواهان حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی باشیم، شاید روش‌هایی مانند تربیت صحیح، آموزش‌های سالم و امثال اینها گزینه‌های خوبی به نظر رسند. در این صورت، قانون، نقشی کلیدی خواهد داشت. پذیرش قانون و اطاعت از آن، از سنین کودکی، عنصر مؤثری برایت تربیت فرزندان و جهت‌گیری آنان در راستای احقاق حقوق و جلوگیری از تجاوز در آنان خواهد بود. ضمن آن‌که قانون نه تنها برای تعلیم کودکان و دیگر افراد جامعه مفید است، بلکه اداره عادلانه امور جامعه نیز در گرو آن است. در این راستا، قانون باید دارای ویژگی‌هایی باشد که هدف فوق را تأمین کند. با پذیرش اهمیت قانون در زندگی اجتماعی، پرداختن به لوازم و مشخصات قوانین عادلانه و صحیح، ضروری خواهد بود. دراین باره می‌توان به موارد زیر پرداخت: چگونگی قانون، واضع قانون، ضمانت اجرای قانون، فلسفه لزوم قانون و امثال آن، که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.
2.اجرا و تنفیذ: ایجاد روابط عادلانه در اجتماع، تنها با وضع قوانین عادلانه امکان‌پذیر نیست؛ بلکه آن قوانین بایستی به مرحله اجرا درآید. از این رو در کنار قانون خوب، حسن اجرای مجریان نیز از موجبات عدالت محسوب می‌شود[۴۷]. عدالت اجتماعی به معنای رعایت مساوات در جعل قانون و در اجرای آن است. اجرا و تحقق عملی عدالت اجتماعی، وظیفه دولت‌ها است؛ به این معنا که دولت در عمل میان افراد، تبعیض و تمایز قائل نشود[۴۸]. حکومت، ابزاری لازم و ضروری برای اجرای عدالت اجتماعی است. الگوی موفق و عملی در این باره امیرمؤمنان است. در واقع علی(ع) الگویی است که در مدت کوتاه زمام‌داری خود توانست بذر عدالت را در جامعه اسلامی بکارد. در سیره امام علی(ع)، ارزش حکومت با مقیاس عدالت معین می‌شود. امیرمؤمنان به دست گرفتن رهبری جامعه را تنها به عنوان وسیله‌ای برای اجرای عدالت و احقاق حقوق و خدمت به اجتماع مقدس می‌شمرد. او خطاب به ابن‌عباس نیز همین مطلب را یادآور می‌شود که حکومت بر مردم اگر وسیله احقاق حق و اجرای عدالت نباشد، نزد من از کهنه کفشی کم ارزش‌تر است. از آنجا که تحقق عدالت و احقاق حقوق مردم، وظیفه اصلی حکومت عنوان شده و حق نیز طرفینی است، در رابطه مردم و حکومت نیز بایستی چنین رابطه‌ای حاکم باشد. یعنی مردم نسبت به حکومت همان اندازه حق داشته باشند که حکومت نسبت به مردم حق دارد. هم مردم بر حکومت حق دارند و هم حکومت بر مردم حق دارد. صلاح و شایستگی مردم به صالح بودن حکومت و صلاح حکومت‌ها به استواری و استقامت مردم وابسته است. عدالت زمانی تحقق می‌یابد که مردم به حقوق حکومت وفادار باشند و حکومت نیز حقوق مردم را ادا کند. در سیره علی(ع)، حق به هیچ وجه باطل نمی‌شود؛ حتی اگر از زمان آن گذشته باشد و عدالت، که همان ادای حقوق است، از عام‌ترین قوانین اجتماع می‌باشد که بیشترین ظرفیت و گنجایش را در میان قوانین اجتماعی داشته و نفع همه جامعه در آن گنجانده شده است؛ به گونه‌ای که اگر رضایت فردی با عدالت تأمین نشود، با چیز دیگری نیز تأمین نخواهد شد. با توجه به آموزه‌های نهج‌البلاغه، عدالت نوعی معیار و مقیاس است. عدالت یک مرز است که اگر شکسته شود، حدی برای رفتار بشر نمی‌توان تصور کرد و طبیعت و شهوت سیری‌ناپذیر انسان به رضایت دست نخواهد یافت. امام علی(ع) خطاب به مردم می‌گوید: گمان نکنید که اگر سخن حقی به من گفته شود، برای من سنگین و ناگوار است؛ زیرا کسی که شنیدن حق بر او سخت آید، عمل به حق و عدالت بر او سنگین‌تر خواهد بود. گرفتار نشدن در دام سیاست‌بازی، کسب سیادت و شهرت، ترجیح عدالت بر مصلحت، برتری دادن عدالت و عدم تبعیض برای تأمین رضایت دوستان و اطرافیان، درس‌های دیگری است که از سیره علوی می‌توان آموخت[۴۹].
3. آگاهی مردم به حقوق خویش: یکی از ضروریات عدالت اجتماعی، آگاهی مردم به حقوق خویش است. در بحث تربیت، به آماده ساختن مردم برای احقاق حقوقشان اشاره شد. پس از این مرحله، مردم باید تعلیمات خود را در عرصه اجتماع به نمایش گذارند. جامعه ما هنگامی جامعه اسلامی خواهد بود که خانواده‌ای حاضر نشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند، مگر آنکه قبلاً مطمئن شده باشد خانواده‌های فقرا دارای لباس نو هستند. مردم با میل و رغبت امکانات خود را در جهت رفاه محرومان به کار اندازند و در جامعه، درد هر فرد تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه مسلمانان باشد[۵۰]. اجرای قانون نیز مستلزم بیداری شعور عامه مردم به حفظ حقوقشان و عدم تجاوز از آن است[۵۱].

نسبیت عدالت

  • نسبیت مفاهیم و به ویژه مفاهیمی مانند عدالت از مباحث شایع است. به ویژه با توجه به مباحثی که نظریه‌های متفکران جدید غربی صورت گرفته است، این مسئله حالت جدی‌تری یافته است... گاه نسبیت در ارتباط و مقایسه با چیزهای دیگر معنا می‌یابد؛ مانند نسبت بزرگی و کوچکی، دوری و نزدیکی، سبکی و سنگینی و غیره؛ در این موارد نمی‌توان به طور کلی نظری درباره بزرگی یا کوچکی یک شیء داد، اما در برخی امور مطلق مانند اعداد یا زمان، چنین امری امکان‌پذیر است؛ برای نمونه از عدد پنج همیشه شماره‌ای خاص به ذهن متبادر می‌شود و یا ساعات شبانه‌روز همیشه ثابت‌اند و...؛ عدالت را نیز می‌توان این‌گونه نسبت‌سنجی کرد. عدالت یک مفهوم مطلق و کلی دارد که عبارت از اعطای حق به صاحبان استحقاق است؛ و چون حقوق طبیعی و تکوینی وجود دارند که منشأ قانون‌گذاری‌ها محسوب می‌شوند و همیشه نیز ثابت می‌باشند، بنابراین عدالت نسبی نیست. معتقدان به نسبی بودن عدالت عقیده دارند که عدالت در هر جامعه، حالتی خاص و شکلی ویژه و متمایز به خود می‌گیرد؛ از این رو هیچ مکتبی نمی‌تواند دستوری مطلق درباره آن بدهد و در همه جا آن را یکسان اجرا کند. می‌توان پاسخ را براساس تفسیر خود از حق و ویژگی‌هایی که برای آن برشمرده‌ایم، ارائه نماییم که در ابتدا مورد توجه قرار گرفت و در ضمن تعریف عدالت به اعطای حقوق بیان گردید. نخست به تعریف‌های عدالت، به ویژه تعریف آن به اعطای حقوق می‌پردازیم. هر موجودی با نوعی شایستگی و استعداد ویژه به دنیا می‌آید که منشأ حقوق است. باید ذات و منشأ هر چیز مورد مطالعه قرار گیرد تا شایستگی‌ها و اقتضائات آن مشخص و مطابق آنها با وی رفتار شود. چشم و گوش و دست و سایر اعضای بدن، حقوق خاصی دارند. اگر حق چشم به دست داده شود، آن را از کار انداخته‌ایم. اگر حاصل تلاش‌های یک دانش‌آموز کوشا به دانش‌آموز تنبل داده شود، به او ظلم شده است و مثال‌های دیگر از این قبیل. نتیجه این تعریف از عدالت این است که چون عدالت مراعات استحقاق افراد است و حقوق نیز برآمده از متن خلقت است و پایه‌ای فطری و واقعی دارد، عدالت مطلق است. جهان آفرینش بی‌هدف پدیدار نشده است. حق زاییده این جریان غایت‌مند است و ما در مقابل آن مسئولیم. اجتماع نیز همچون افراد حق دارد و این حقوق چون بر پایه حقوق واقعی و فطری استوار است، در تمام زمان‌ها ثابت و تغییرناپذیر است[۵۲][۵۳].

آثار عدالت اجتماعی

از بُعد ماهیت نهضت که اسلامی و الهی است، دین نقش مؤثری در بیدار کردن فطرت خداجوی انسان‌ها و در نتیجه عدالت‌خواهی آنان دارد. ریشه این نهضت بر جریان‌های مختلفی مبتنی بوده است که تبعیض و ازدیاد روزافزون شکاف طبقاتی و نقضآشکار قوانین و مقررات اسلامی از جمله آنها است. هدف‌های نهضت همان اهدافی است که ائمه اطهار(ع) نیز در سخنان خویش آنها را به عنوان هدف‌های اصلاحی خویش ذکر کرده‌اند. این اهداف، هدف‌های کلی همه نهضت‌های اسلامی است. امام علی(ع) در نهج‌البلاغه، این هدف‌ها را چنین بیان می‌کند: « لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ» به این معنا که نشانه‌های محو شده راه خدا را بازگردانیم. یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه‌ها و تحولی در روح‌ها و ضمیرها و قضاوت‌ها در زمینه خود اسلام صورت گیرد. « نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ»؛ اصلاح اساسی و آشکار و چشمگیر که نظر هر بیننده را جلب کند و علایم بهبودی وضع زندگی مردم کاملاً هویدا باشد. به عبارتی، تحول بنیادین در اوضاع زندگی مردم انجام پذیرد. « يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ»؛ بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود تا در روابط اجتماعی انسان‌ها اصلاحی صورت گیرد. « تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ »؛ مقررات تعطیل شده خدا و قانون‌های نقض شده اسلام بار دیگر به پا داشته شود و بر زندگی اجتماعی مردم حاکم شود. به این معنا که تحولی ثمربخش و اسلامی در نظامات مدنی و اجتماعی جامعه صورت پذیرد[۵۶].

عدل در قرآن

  • عدالت در قرآن هم ناظر به بُعد سلبی و هم ناظر به بُعد ایجابی است، یعنی هم نباید ظلم و ستم کرد و هم هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تأکید شده، بلکه برپایی قسط و عدل، فلسفه رسالت همه پیامبران و از اهداف اساسی دعوت پیامبران معرفی شده است[۵۹]: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۶۰]. وظیفه پیامبر از طرف خداوند، قضاوت عادلانه اعلام شده است: ﴿وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۶۱]. بخشی از آیات قرآن بیانگر جهان بینی بر محور عدالت هستند، از جمله: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۶۲] و در آیه دیگر می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ[۶۳]. دسته‌ای از آیات نیز دعوت به برپایی و تحقق عدالت می‌کنند مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ[۶۴].[۶۵]

عدل در نهج البلاغه

در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین(ع) مفهوم گسترده‌ای برای عدالت بیان فرموده است:

از نهج البلاغه برداشت می‌شود که امام علی(ع) عدالت را تدبیرکننده‌ای عمومی و فراگیر می‌داند که در پرتو آن همه انسان‌ها می‌توانند از سامانِ سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و فرهنگی برخوردار می‌شوند. عدالت ملازمات و ضروریاتی دارد که بدون آنها محقق نمی‌شود؛ آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. آن حضرت هرگز در پی تحقق عدالت آزادی، اخلاق، حقوق و قانون را زیر پا نگذاشته، بلکه برای اجرای عدالت، آنها را به تمام معنا پاس داشته است[۷۲].[۷۳]

ایستادگی امام بر محور عدالت تا جایی بود که حاضر نبود در ازای همه عالم ذره‌ای بی‌عدالتی کند و پوست جوی را از مورچه‌ای به ظلم بگیرد[۷۴].

عدل در صحیفه سجادیه

  • در صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع) توفیق گسترش عدل در عرصه‌های مختلف را از خداوند مسئلت می‌کنند، ولی تحقق عدالت فراگیر جهانی را که در آن ظلم و جور به دست فرزندشان، حضرت مهدی(ع) کاملاً نابود شود، بیان می‌نماید. ایشان در جای جای صحیفه سجادیه به موضوع عدل پرداخته است که به چند نمونه از آنها اشاره می‎‌شود:
  • «بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و مرا به میانه‌روی بهره‌مند گردان (که در گفتار و کردار از حد تجاوز نکرده تقصیر ننمایم) و مرا از درست‌کاران و راهنمایان به خیر و نیکی، و از بندگان شایسته بگردان و رستگاری قیامت و رهایی از دوزخ را روزی‌ام فرما»[۷۵].
  • «و آن (قرآن) را نوری قرار داده‌ای که ما با پیروی از آن از تاریکی‌های گمراهی و نادانی راه می‌یابیم، و شفا و بهبودی برای کسی که فهمیدن آن را از روی تصدیق و باور نمودن بخواهد؛ و برای شنیدنش خاموش گشته؛ و ترازوی عدل که زبانه‌اش از حق و درستی برنمی‌گردد؛ و نور هدایت و راهنمایی که حجت و دلیل آن از گواهان خاموش نمی‌شود و نشانه رهایی (از بدبختی‌ها) که هر کس قصد طریقه و روش آن را داشته باشد گمراه نمی‌گردد؛ و به هر که خود را به دست‌آویز عصمت و نگهداری آن بیاویزد مهالک و تباهی‌ها بر او دست نیابد»[۷۶].
  • امام سجاد(ع) علت عدالت خداوند را قدرت بی‌انتهای خدا ذکر می‌داند و می‌فرمایند: «و به فراهم شدن اسباب کار و راهنمایی‌ات به راه حق کمکم نما؛ و بر قصد و آهنگ شایسته و گفتار پسندیده و کردار نیکو یاری‌ام کن؛ و بی‌آنکه خود قوت و نیرو به من بخشیده باشی مرا به نیرو و قوت خود وامگذار»[۷۷].[۷۸]

ساحت‌های عدالت

  1. عدالت فردی:
    1. عدالت فقهی؛
    2. عدالت اخلاقی؛
    3. عدالت عاطفی؛
  2. عدالت اجتماعی:
    1. عدالت فرهنگی:
      1. عدالت آموزشی؛
      2. عدالت تبلیغاتی؛
    2. عدالت علمی؛
    3. عدالت سیاسی؛
    4. عدالت اقتصادی؛
    5. عدالت اداری؛
    6. عدالت قضایی (عدالت حقوقی):
      1. عدالت کیفری؛
      2. عدالت جزایی.

عدل اجتماعی

عدل خانوادگی

عدل قضایی (عدل جزائی)

این اصطلاح از عدل، به معنای عدالت در کیفر و پاداش است.

عدل اصلاح اجتماعی

عدل سیاسی

عدل اخلاقی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».
  2. ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ترجمه حاجیه خانم امین، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۵۱ - ۵۳.
  3. نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.
  4. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.
  5. حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
  6. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.
  7. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
  8. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ سیدعلی خان حسینی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۸۹.
  9. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
  10. فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۳۱۷ – ۳۱۸.
  11. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۸-۲۲۵.
  12. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  13. «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت * که در ترازو تجاوز نکنید * و سنجش را با دادگری برپا دارید و ترازو را کم مپیمایید» سوره الرحمن، آیه ۷-۹.
  14. «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  15. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  16. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۰.
  17. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۰.
  19. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  20. ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  21. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶- ۵۵۷.
  22. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
  23. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.
  24. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۰.
  25. نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
  26. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  27. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.
  28. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  29. ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  30. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۵۶-۱۵۸.
  31. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۳۲.
  32. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  33. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲-۴۴.
  34. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۴.
  35. «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟ * بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است» سوره اعراف، آیه ۲۸.
  36. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵-۲۱۶.
  37. مطهری، مرتضی، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۶۴ و ۶۵.
  38. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  39. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  40. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  41. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  42. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۹.
  43. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  44. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.
  45. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۹.
  46. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۴۳۱-۴۳۲.
  47. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۲۶.
  48. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.
  49. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۳۷-۴۵۳.
  50. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۶۰-۶۱.
  51. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  52. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۰.
  53. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  54. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۵.
  55. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵.
  56. مطهری، مرتضی، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۶۳-۷۰.
  57. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۸.
  58. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  59. نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۶۶.
  60. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
  61. «و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه 42.
  62. «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه 115.
  63. «خداوند همسنگ ذرّه‌ای ستم نمی‌ورزد» سوره نساء، آیه 40.
  64. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه 135.
  65. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  66. «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷
  67. «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱؛ نیز نک: کلام ۱۳۶ و نامه‌های ۵۱ و ۵۹
  68. «فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۹؛ نیز نک: کلام ۱۲۶ و نامه‌های «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ»؛ ۲۷؛ «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ، یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ وَ یَصْدُرُونَ عَنْه»؛ ۴۳ و «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ»؛ ۴۶
  69. «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ نیز نک: کلام ۳۷ و حکمت ۱۶۶
  70. «عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»؛ غررالحکم، ۲ / ۳۱۵
  71. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
  72. نهج البلاغه، خطبه‌های «أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَی الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ. وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ، فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَی ضَوْئِی، وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَی ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا»؛ خطبه ۵۵؛ «وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ»؛ خطبه ۹۲ و «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ»؛ ۲۱۶، کلام‌های ۱۲۶، ۲۰۶ و «وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ»؛ ۲۲۴ و نامه‌های ۱؛ «و یشرع أمثلة العدل، فی صغیر الأمور و کبیرها و دقیقها و جلیلها»؛ ۲۵؛ «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع»؛ ۵۳ و ۵۴
  73. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۸.
  74. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷- ۵۵۸.
  75. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای بیستم.
  76. «وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَی اسْتِمَاعِهِ، وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًی لَا یَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لَا یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای چهل و دوم:
  77. «وَ أَیِّدْنِی بِتَوْفِیقِکَ وَ تَسْدِیدِکَ‌، وَ أَعِنِّی عَلَی صَالِحِ النِّیَّةِ، وَ مَرْضِیِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی حَوْلِی وَ قُوَّتِی دُونَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ»؛ صحیفه سجادیه، دعای ششم:
  78. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۷۲.