فواید امام غایب چیست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

فواید امام غایب چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

فواید امام غایب چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • امام غایب چه فایده‌ای برای مسلمانان می‌تواند داشته باشد؟
  • چه فایده‌ای در وجود امامی است که حافظ شرع و ملت نبوده و اجرای احکام الهی نمی‌کند؟
  • اگر قرار است که امام در پشت پرده غیبت باشد و بر کسی ظاهر نگردد و نیز متولی اقامه حدّ و تنفیذ حکم نگردد و مردم را به حقّ و جهاد با دشمن دعوت نکند، چه فایده‌ای در وجود اوست؟
  • امامی که غائب باشد چه فایده‌ای دارد؟
  • چه آثار و فوایدی بر وجود امام غائب مترتب است؟
  • امام غایب چه فایده‌ای برای مسلمانان دارد؟
  • وجود امام غائب چه فایده‌ای دارد؟
  • وجود حضرت حجت در پس پرده غیبت چه سودی برای مردم دارد؟

پاسخ نخست

 
محمد جواد خراسانی
آیت‌‌الله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در این‌باره گفته است:
«اما اعتقاد به امام غائب متوقف بر وجود فایده نیست. اعتقاد به امام مدخلیت در ایمان دارد. پیامبر (ص) فرمود: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة"[۱] آن‌که بمیرد و امام وقت خود را نشناسد به مردن جاهلیت مرده.
و دیگر: ایمان به غیب در نزد خداوند از امور مهمه است. خداوند فرمود: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[۲]. و تأثیر بزرگی در ایمان و اخلاص دارد.
اعتقاد به ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و سؤال قبر و آن‌چه راجع به معاد است، همه از ایمان به غیب است و در ثبات در استقامت و از حدود خارج نشدن و طغیان نکردن اثر عظیم دارد. به عینه همین آثار در اعتقاد به امام غائب است.
مسلم وقتی که بداند که امام او موجود است و بر اعمال او حاضر و ناظر است، بسیار فرق دارد با آن وقتی‌که بداند امامی نیست، چنان‌که ما حسا می‌بینیم کسانی که جدا معتقد به او هستند و او را ناظر بر خود می‌بینند مردمان ساکت و افتاده و متواضع و خاضع بی‌آزار و از معاصی و طغیان برکنارند. پس نفس اعتقاد بی‌اثر نیست و لو فرض شود که وجود او بی‌فایده است.
و ایضا صرف دانستن این‌که موجود است مایه دلگرمی و دلخوشی است در مقابل ابتلائات و حوادث، چنان‌که قوم موسی (ع) بعد از علم به وجود او دلخوش و دلگرم بودند.
و ایضا انتظار ظهور او مایه دلگرمی دیگر است و ایضا مهیا برای تضرع و زاری و دعا بر تعجیل فرج او می‌شوند مانند قوم موسی (ع) و ایضا در شدائد و گرفتاری‌ها توسل به او می‌جویند.
و ایضا چون او بعد از انتظار بسیار، ظاهر شود بیش‌تر مورد رغبت گردد و بهتر به او ایمان آورند و در نصرت او پایداری کنند. ایضا چون سن او از همه بیش‌تر باشد و قدیمی‌تر باشد باز بیش‌تر سبب ایمان به او گردد و ایمان به او عمومی‌تر شود و پیر و جوان همه ایمان به او آورند. و صرف اعتقاد با عدم فایده وجودی چه‌بسا مطلوب حق باشد چنان‌که به نص قرآن خداوند از پیامبران سابق و امت‌های ایشان، پیمان بر ایمان به پیامبر خاتم (ص) گرفت با این‌که برای ایشان در آن وقت آثار وجودیه‌ای نداشت.
و اما فایده در وجود او با غیبت، چنان نیست که شما از روی بی‌اطلاعی فرض کردید که بی‌فایده محض باشد، بلکه فواید او از نظر شیعه بسیار است. و جمله این فواید بر دو نوع است:
نوعی عامه و نوعی خاصه، مخصوص شیعیان و این نیز بر دو نوع است: قسمی و برای نوع شیعیان و قسمی برای افرادی به‌خصوص.
و اما فایده عمومی: یکی: آن‌که اگر وجود حجت خدا نباشد زمین استقرار ندارد. ""لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها""[۳] اگر حجت نباشد زمین اهلش را به خود فرو می‌برد.
دوم: این‌که امام از نظر شیعه دو جنبه دارد: جنبه ولایتی و جنبه امامتی.
جنبه امامتی است که بستگی به حضور او دارد و اما جنبه ولایتی که عبارت است از تصرفات در امور کونیه و باید همه مقدرات تکوینیه از نظر او بگذرد که: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ[۴]
اشاره به آن دارد، موقوف به حضور او در میان مردم نیست، بلکه هر کجا باشد برای او یکسان است و فایده او از این نظر عائد عموم می‌گردد، مانند رحمانیت حق که شامل مؤمن و کافر و دوست و دشمن می‌شود و وجهش این است که امام ولی خداست و شأن ولی و معنی او این است که خداوند، هر امری را که بخواهد در عالم جاری سازد از خیر و شر، عمومی یا شخصی، باید از مجرای ولی انجام گیرد و هر فیضی که به هرکس برسد باید از این دو باشد زیراکه باب الله و وجه الله است.
""و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض الا باذنه""[۵]. و این نحو از بهره و انتفاع همان است که خود آن حضرت مثل خود را به خورشید زیر ابر زد و در جواب سؤال اسحاق بن یعقوب چنین توقیع فرمود: "و اما وجه انتفاع از من در حال غیبت مانند انتفاع از خورشید است در زیر ابر، و من امانم برای اهل زمین چنان‌چه ستارگان امانند برای اهل آسمان .."[۶].
و به همین مضمون از حضرت رسول (ص) و حضرت صادق (ع) نیز روایت شده.
و اما فواید خاصه که اختصاص به شیعیان دارد
اما آن قسم نوعیش آن است که نوع شیعه مورد توجه آن حضرت است و از ایشان‌ مخفیانه حمایت می‌کند و دفع شر أشرار و کید کفار و فجار می‌نماید، به طوری سری و غیر مستقیم که هیچ‌کس متوجه نمی‌شود نقشه‌های ظالمان را برهم می‌زند، تدبیرات خائنان را درهم می‌شکند، چنان‌چه خود آن حضرت در توقیعی که برای شیخ مفید صادر فرمود، به این جهت اشاره فرموده: ما اگرچه جاگزین شده‌ایم در مکانی که دور از مساکن ظالمین باشیم برحسب آن‌چه خداوند برای ما و شیعیان ما صلاح در این دیده تا مادامی که دولت دنیا برای فاسقین باشد، لکن مع الوصف علم ما به احوال شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما از ما مخفی نیست... ما اهمال نمی‌کنیم در مراعات شما و نه فراموش می‌کنیم یاد شما را و اگرنه این بود بلاها و شدائد بر شما نازل می‌شد و دشمنان، شما را درهم می‌شکستند و نابود می‌کردند پس بپرهیزید خدای جل جلاله را و ما را یاری و کمک کنید بر دستگیری خودتان[۷]. (یعنی کاری نکنید که نزد خدا نتوانیم از شما دستگیری کنیم و شما را سزاوار آن ببینیم که به خود واگذاریم).
و اما فواید خصوصی که عائد بعضی از افراد به‌خصوص می‌شود یا با سبب است؛ یعنی در اثر توسل و یا بدون سبب بلکه عنایت خاصی است که از خود آن حضرت می‌شود از جهت مصالحی که منظور می‌کند و آن‌ها اموری است:
اول: دستگیری از درماندگان.
دوم: دادرسی بینوایان.
سوم: راهنمایی راه گم کردگان.
چهارم: نجات دادن غرق‌شدگان.
پنجم: شفا دادن مریضی به اذن خدا بر سبیل اعجاز.
ششم: وسیله‌سازی برای ادای قرض.
هفتم: رفع گرفتاری‌ها و عسرت‌ها
هشتم: نجات دادن از زندان.
نهم: نجات دادن از دشمن و از مهالک و امثال ذلک.
دهم: به شرف ملاقات او نائل شدن.
و آن امور را گاهی به وسیله اعوان خود انجام می‌دهد و گاهی به دست خود. آن هم نوعا و غالبا به‌نحو نهانی و گاه هم به‌نحو عیانی که خود را ظاهر سازد در حین انجام. این هم باز نوعا غالبا به‌نحو ناشناس به‌طوری‌که بعد می‌فهمند آن حضرت بوده و بسیار کم اتفاق افتد که او را بشناسد و این امور را ممکن است گاهی برای دشمن خود یا ظالم و ستمگری نیز انجام دهد از جهت مصلحت، مثل این‌که اسباب هدایت او شود یا سبب تخفیف ظلم او شود بر دوستانش.
اما ملاقات آن حضرت در اثر توسل به‌نحو ناشناس بسیار است و با شناسایی بسیار کم و کم شنیده شده که آن حضرت خود را معرفی کند، اشخاصی که به خدمت آن حضرت رسیده‌اند بسیارند به کتب مبسوطه مراجعه شود.
و معلوم است که اشخاصی که به خدمت رسیده‌اند منحصر به همان‌ها که یادداشت کرده‌اند نیست، زیراکه هرکس به این فیض رسیده خود را معرفی نکرده و داعی بر اظهار نداشته یا اگر معرفی کرده و جمعی هم مطلع شده‌اند به نویسندگان نرسیده که نام او و قصه او را درج کنند»[۸].

پاسخ‌های دیگر

  با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود: