منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

منابع علم معصوم چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

منابع علم معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل اصلیعلم معصوم

پاسخ نخست

 
امین لاری

آیت‌الله علی اکبر بن محمد امین لاری در مقاله «فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم» در این‌باره گفته‌ است:

«بدان و آگاه باش که از برای حضرت امام از جانب مَلِک علّام فیض‌ها و علم‌ها است. یک حوزه علم امام لوح محفوظ است به یک اعتبار و لوح محو و اثبات است به یک اعتبار که دائماً در دست امام و در نظر امام است که هر چه بخواهد از علم " مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُون‏‏‏"، نظر می‌کند و می‌فهمد و خبر می‌دهد، زیرا که شکی در این نیست که لوح و قلم دو مخلوق الهی‌اند که به مشیت و اراده و امر الهی خلق شده‌اند و هر کس که ایمان به آیات و اخبار الهی عصمت، آورده است، می‌داند که آن جناب تجلّی مشیة الله و لسان اراده الله و مظهر امرالله می‌باشد؛ پس لامَحاله باید که وجود مسعود مبارکش در عالَم حقیقت، مقدم بر لوح و قلم باشد. به علاوه آنکه در حدیث "معرفت نورانیت" می‌فرماید که "منم صاحب لوح محفوظ. الهام فرموده است به من خدای عزّوجلّ علم آنچه در آن است [۱] و مراد از لفظ "صاحب"، مالک است.

عرض شد که علوم ائمه از چند حوزه است: یکی از لوح محفوظ بود و یکی دیگر از تعلیم رسول الله(ص). روایت کرده است در کافی از ابی‌ بصیر که داخل شدم بر امام جعفر(ع)، پس عرض کردم: جُعِلتُ فداک، شیعیان و محبّان تو ذکر می‌کنند آنکه رسول خدا(ص) تعلیم فرمود علی‌ ابن‌ ابی‌ طالب(ع) را بابی از علم که مفتوح شد از آن هزار باب. حضرت فرمود: یا ابا محمّد، تعلیم فرمود رسول خدا علی ابن‌ ابی‌ طالب(ع) را هزار باب از علم که مفتوح شد از هر بابی هزار باب. من از روی تعجّب عرض کردم که والله که علم همین است و بس. پس سکوت فرمودند آن حضرت ساعتی. بعد فرمود: این علم است امّا نه آن علمی است که منظور ماست. بعد فرمود: یا ابا محمّد، به درستی که نزد ماست "جامعهگ و چه خبر دارند مردم از "جامعه"؟. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، "جامعه" چیست؟ فرمودند: صحیفه‌ای است که طول آن هفتاد ذراع است به ذراع رسول‌ الله. نوشته است آن را علی(ع) به دست خود به املاء جبرئیل. در آن صحیفه است جمیع حلال و حرام و هر چیزی که محتاج‌اند مردم به سوی آن، حتّی اَرش خدش، یعنی دیه خراش که از انسانی به عضو انسانی برسد. بعد از آن فشاری دادند مرا غضبانه، فرمودند: حتی دیه این هم در آن صحیفه هست. عرض کردم از روی تعجب: والله علم این است و بس. فرمودند: این علم است، امّا نه آن علمی که مراد من بود. بعد فرمودند: در نزد ما اهل‌ بیت است "جفر" و نمی‌دانند مردم که چیست "جفر". عرض کرد که چیست "جفر"؟ فرمودند: ظرفی است که ساخته شده است از گل به شبه‌گل. در آن ظرف است علم جمیع انبیاء و اوصیاء و علم علماء ماضی از بنی‌ اسرائیل. عرض کردم که علم منحصر است به این و بس. فرمودند آن بزرگوار: این علم است و نیست آن علمی که مقصود من است. بعد از آن سکوت فرمودند ساعتی. بعد فرمودند: به درستی که نزد ما اهل‌ بیت است "مصحف فاطمه". عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد. چیست "مصحف فاطمه(س)"؟ فرمودند: مصحفی است که در اوست سه برابر قرآن شما. والله که یک حرف از قرآن شما در آن نیست. عرض کردم: والله علم همین است و بالاتر از این نیست. فرمودند: این علم است، امّا نه آن علمی که منظور من است. بعد از آن سکوت فرمودند ساعتی. پس فرمودند: در نزد ما اهل‌ بیت است علم "مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُون‏‏‏"، علم گذشته و آینده الی یوم القیامه. عرض کردم: والله که علم همین است و غیر از این نیست. فرمودند: این علم است، امّا نیست آن علمی که مقصود و منظور من است. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، پس علم چه چیز است؟ فرمودند: علمی که پایان ندارد و از خداوند به ما می‌رسد از حوادث لیل و نهار و هر امری که در عالَم واقع می‌شود آناً فآناً تا روز قیامت [۲].

و نوعی دیگر از علم که به آل‌ محمد می‌رسد در شب‌های جمعه و شب‌های قدر است، چنان که مروی است در کافی از ابی‌ یحیی صنعانی از امام جعفر صادق(ع). فرمودند: یا اَبا یحیی به درستی که از برای ما اهل‌ بیت(ع) است در شب‌های جمعه شأن و رتبه‌ای عظیم در نزد خداوند. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، چیست آن شأن؟ فرمودند که در شب‌های جمعه ارواح انبیاء و اوصیاء ماضی و وصیّ پیغمبری که در میان شما هست عروج می‌کنند به سوی آسمان‌ها تا اینکه احاطه می‌کنند به عرش خداوند. پس طواف می‌کنند به عرش خداوند و در نزد هر قائمه از قوائم عرش دو رکعت نماز می‌گذارند. بعد از آن بر می‌گردد ارواح به ابدان مطهره ایشان در زمین. پس صبح می‌کنند انبیاء و اوصیاء شادی‌کنان و صبح می‌کند وصیّی که در میان شما هست و حال آنکه زیاد شده باشد در علم به قدر جمیع انبیاء و اوصیاء ماضی بل مضاعف بر آن[۳] و احادیث در خصوص شب‌های جمعه و شب‌های قدر از شماره بیرون است»[۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در این‌باره گفته‌اند:

«نخستین شرط برای تصدی مقام امامت علم و آگاهی و دانش نسبت به تمام معارف دینی و نیازهای مردم و آنچه در اداره جوامع انسانی لازم است، می‌باشند و بدون چنان علمی این مسئولیت هرگز به انجام نمی‌رسد، و ائمه اطهار(ع) از چنین علمی برخوردار بودند و معلومات خویش را هرگز نزد معلمان ننموده‌اند بلکه علم حضوری بوده است زیرا:

  • اولاً: با تحقیق و تفحص در قرآن مجید و روایات منابع علمی امامان در پنج منبع خلاصه می‌شود:
  1. آگاهی کامل از کتاب اللَّه: قرآن مجید به‌گونه‌ای که تفسیر و تأویل و ظاهر و باطن و محکم و متشابه آن را بخوبی می‌دانند، قرآن در این باره فرموده: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۵] . امام صادق (ع) فرمودند: راسخان در علم امیر مؤمنان بعد از او هستند.
  2. وراثت از پیامبر: پیامبر اکرم(ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به علی آموخت و طبق بعضی از روایات علی با خط خود در کتابی نوشت و این علم نسل اندر نسل به فرزندان علی یعنی امامان معصوم رسید.
  3. ارتباط با فرشتگان: ائمه، مانند: خضر و ذوالقرنین و مریم که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند و حقایق از عالم غیب به آنان الهام می‌شد، هستند. از حسن بن یحیای مدائنی نقل شده که از امام صادق(ع) پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امامی می‌شود چگونه جواب می‌دهد؟ امام فرمود: گاهی به او الهام می‌شود و گاهی از فرشته می‌شنود و گاهی هر دو.
  4. روح القدس: از روایاتی که در منابع اهل بیت(ع) وارد شده به خوبی بر می‌آید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین بوده و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل می‌ساخته.
  5. نور الهی: همانطور که ملاحظه فرمودید منابع علم امامان(ع) معصوم متعدد و متنوع است و در هیچ منبعی نقل نگردیده که امامی نزد معلمی درس خوانده باشد و اصولاً با وجود این منابع متصل به علم لایتناهی الهی که همه‌اش هم حضوری است چه نیازی است که به علم حصولی در نزد افراد که شأن علمی شان به مراتب از خود ائمه پایین‌تر است روی آورند.
  • ثانیاً: امامان(ع) به عنوان جانشیان پیامبر(ص) باید علم و دانشی در خور مأموریت عظیم‌شان داشته باشند تا مردم به آنها اعتماد کنند، این علم باید خالی از نقص باشد و گرنه جلب اعتماد نمی‌کند، باید در خور مأموریتشان باشد یعنی از گذشته و حال و آینده آگاه باشند، چون مأموریتشان ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون مردم را شامل است این علم باید چنین معلوماتی باشد. پر واضح است که علمی با چنین شرایطی از عهده بشر خارج است و تنها منبعی که می‌تواند چنین شرایطی داشته باشد اتصال به غیب و با علم لدنی است.
  • ثالثاً: در پاره‌ای از روایات تصریح شده است که ائمه همه علوم را از ناحیه خداوند دریافت می‌دارند مثلا: الف): امام رضا (ع) درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند کسی را برای مردم بر می‌گزیند چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا برای جواب از هیچ سؤالی درنمانده و در تشخیص حق سرگردان نشود. ب): امام صادق(ع) فرموده‌اند: کسی که گمان کند خدا بنده‌ای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان می‌کند بر خدا افتراء زده است. ملاحظه می‌فرمائید که در روایت اول تصریح دارد بگونه‌ای علم به امامان(ع) الهام می‌شود که از هیچ سؤالی درنمانند و در روایت دوم ظاهر می‌شود هر کس بگوید که خداوند همه علوم مورد نیاز امام را به او نداده به خدا افتراء زده، بنابراین نیازی به اکتساب نیست.
  • رابعاً: امامان از دوران کودکی از قوه قدسیه الهامی برخوردار بوده‌اند و نسبت به همه علوم و دانش‌ها مهارت داشته‌اند و در برابر همه پرسش‌های مردم در زمینه‌های گوناگون برای ایشان عرضه می‌شد بدون آنکه به کتب و مأخذی مراجعه کنند بی‌درنگ پاسخ لازم و قانع کننده‌ای را ارائه می‌نمودند. حاصل آنکه همه علم امامان معصوم لدنی بوده است و از ناحیه خداوند به ایشان رسیده یا بواسطه پیامبر اکرم(ص) یا الهام و یا تحدیث فرشتگان این است که نیازمند کسب علوم از دانشمندان بشری نبوده‌اند زیرا این ائمه بوده‌اند که مشکلات علمی دانشمندان را حل می نموده‌اند و تاریخ بهترین شاهد بر این مدعا است»[۶].
۲. آیت‌الله سبحانی؛
آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
  • «مهمترین منابع آگاهی از غیب را می توان در سه قسم خلاصه نمود:
  1. موجوداتی که از افق حس بشر بیرون بودن، و هیچ گاه در قلمرو حس او قرار نمی گیرد. مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و جنود غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوه کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت، و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن، و رستاخیز و مواقف گوناگون آن و.... حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آنها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده، و هیچ گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آنها، آگاه نخواهد گشت، و در برابر آنها وظیفه ای جز ایمان به وجود آنها ندارد. (...)
  2. مکتشفات علمی بشر مانند قوانینی که بر پهنه هستی حکومت می کنند و موجوداتی که قرن ها از افق حس او بیرون بوده اند. مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون گریز از مرکز آگاه نبود و نمی دانست که کاخ بی ستون منظومه شمسی، و تمام کهکشان ها و سحابی ها بر اساس این دو قانون استوار است، از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام "مغیبات" بودند. (...)
  3. حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. فرض کنید در خانه کسی، حادثه ای رخ داد و او شاهد آن بود، آگاهی چنین فردی، آگاهی از امر محسوس بوده و آگاهی از غیب نبود و اگر همان شخص همان حادثه را برای دیگران که در آن محل نبودند، بازگو کند گزارش از غیب نداده است. ولی اگر کسی بدون آن که همان حادثه را ببیند و یا از کسی بشنود، و یا از طریق کتاب و روزنامه و دیگر وسایل ارتباط جمعی، از آن آگاه گردد و یا از قراینی آن را حدس بزند ناگهان به طور یقین از وجود حادثه ای ما را مطلع سازد، یک چنین گزارش، خبر از غیب خواهد بود. بنابراین گزارش های قرآن راجع به امت های پیشین به وسیله پیامبری که نه درس خوانده و نه این مطالب را از فردی شنیده است، خبر از غیب می باشد»[۷].
  • «علم غیب که باید آن را "معرفت سوم" و یا "آگاهی سوم" نامید، بدون علت نیست. (...) چنین آگاهی علت عادی و طبیعی ندارد بلکه از مجرای علل غیر عادی و غیر طبیعی وارد ذهن فرد آگاه می گردد اینک به برخی از طرق و علل غیر طبیعی این نوع آگاهی، اشاره می کنیم:
  1. وحی مستقیم الهی: به این معنی که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا در اختیار پیامبر گذارده می شود و برخی از خبرهای غیبی قرآن اعم از حوادث گذشته و آینده، و معارف مربوط به خدا و اسما و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد همگی از این قبیل است یعنی غیبی است که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا می باشد.(...)
  2. وحی به وسیله فرشته: گاهی فرشته ای به صورت انسان متمثل می گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می سازد.
  3. رؤیای صادق یا خواب‌های راستین: یکی دیگر از وسایل آگاهی از غیب است. (...) مثلاً ابراهیم از طریق رؤیا آگاه شد که از جانب خدا مأمور است که فرزند خود اسماعیل را ذبح کند و آن چنان به صحت خواب خود ایمان داشت که مقدمات آن را فراهم ساخت[۸]. حضرت یعقوب و یوسف از طریق علم به تعبیر خواب، حوادثی را پیش بینی می کردند و از امور پنهان از حس، گزارش می دادند. (...)
  4. القاء روح: گاهی یک رشته حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر القاء می گردد. ناگهان فضای روح، آن چنان روشن می گردد که یقین پیدا می کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. مادر موسی نگران سرنوشت فرزند دلبند خود بود که ناگهان به او الهام شد او را در میان جعبه ای بگذارد و آن را به روی آب های نیل روانه سازد در سرنوشت او نیندیشد زیرا ﴿إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۹]»[۱۰].
۳. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌ است: «بی‌شک اهل بیت پیغمبر(ص) بیش از سایر مردم از علوم آن حضرت، بهره‌مند بودند چنانکه درباره ایشان فرمود: «لا تُعلِّموهُمْ فَاِنَّهُمْ أعْلَمُ مِنْکُم»[۱۱] مخصوصاً شخص امیرمؤمنان(ع) که از دوران کودکی در دامان رسول خدا(ص) پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره درصدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم(ص) بود، و درباره وی فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۱۲] و از خود امیرمؤمنان(ع) نقل شده که فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ(ص) عَلَّمَنی اَلْفَ باب، وَ کُلُّ باب یَفْتَحُ اَلْفَ بابِ فَذلِکَ اَلْفَ باب، حتّی عَلِمْتُ ما کانَ وَ ما یکونُ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنایا وَ الْبَلایا وَ فَصْلَ الْخِطابِ»[۱۳] ولی علوم ائمه اهل بیت(ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم(ص) بی‌واسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهره‌مند بوده‌اند که به‌صورت "الهام و "تحدیث"[۱۴] به ایشان افاضه می‌شده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۱۵] و حضرت مریم(س) و مادر موسی(ع) "وحی" گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار(ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت می‌رسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۱۶].
۴. آیت‌الله مصطفوی؛
آیت‌الله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در این‌باره گفته‌اند:

«برای اثبات درستی و استواری دانش گستردة امامان، اشاره‌ای به منابع و سرچشمه‌های علوم ایشان ضروری است. قرآن نخستین و اساسی‌ترین منبع دانش امامان به شمار می‌آید، هر چند قرآن در دسترس تمامی افراد است، لیكن بهره‌مندی از ملكوت قرآن تنها برای انبیا و اولیا ممكن است. امام حسین(ع) در بیانی كوتاه این حقیقت را این چنین تبیین فرموده است: كتاب الهی مشتمل بر چهار امر است؛ بر عبارات، اشارات، لطائف و حقایق. عبارات برای عوام از مردم و اشارات برای خواص، و لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا[۱۷]. حقیقت قرآن نزد انبیا و اولیاست و امام بر ملكوت قرآن آگاهی دارد و آگاهی بر ملكوت و بطون قرآن، یعنی آگاهی بر تمامی آنچه برای رسیدن به سعادت و فلاح بشر لازم است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «از نسل رسول خدا تولد یافتم، در حالی كه من داناترین افراد بر كتاب الهی هستم و آگاهی از آن دارم و در آن اخبار آسمان، زمین بهشت، جهنم و خبر آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد، وجود دارد. من همه اینها را می‌دانم؛ چنانكه كف دستم برای من پیداست، خداوند فرموده است در قرآن بیان هر چیزی است». در روایتی پیامبر اكرم(ص) می‌فرماید: «ان للقرآن ظاهراً و باطناً و حداً و مطلعا‏‏»[۱۸]. در حدیثی حضرت علی(ع) اشاره به سینه مباركش می‌كند: «إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَة‏‏»[۱۹]. اهل بیت عصمت و طهارت، نه تنها به حقیقت قرآن و تفسیر آن علم دارند، بلكه به همة كتب الهی نیز آگاهند؛ زیرا قرآن مهیمن بر كتب انبیای الهی است و كسی كه به كتب مهیمن الهی علم دارد، همة كتب الهی را نیز می‌شناسد و لذا امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: قسم به خداوند كه اگر برای من جایگاهی فراهم شود و بر آن بنشینم، می‌توانم برای اهل تورات به تورات و برای اهل انجیل به انجیل و برای اهل قرآن به قرآن فتوا دهم،[۲۰]. غزالی از امیرالمؤمنین(ع) نقل می‌كند كه اگر بخواهم به اندازه چهل بار شتر "الف" فاتحه الكتاب را شرح می‌كنم[۲۱]. بنابراین، پی‌بردن به معانی و باطن قرآن مخصوص مطهرون و معصومین(ع) است و آنان‌اند كسانی كه حقیقت قرآن نزد آنهاست و امام كسی است كه بر ملكوت و بطون قرآن آگاهی دارد و به تعبیر قرآن مجید، احاطه به حقیقت و ملكوت قرآن برای غیر مطهرون مقدور نخواهد بود: ﴿ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ [۲۲] سپس آنان را چنین تعریف می‌كند: ﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا [۲۳]

امامان معصوم(ع) افزون بر آگاهی از بطون قرآن كریم، از نوعی از وحی به نام وحی تسدیدی برخوردارند. علامه طباطبایی در ذیل آیه ۷۳ سوره انبیا ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ [۲۴] ضمن اشاره به نكات بسیار سودمندی می‌نویسد: «فقوله تعالی ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ یدل علی تحقق الفعل، ای أن الوحی تعلق بالفعل الصادر عنهم ای أن الفعل كان یصدر عنهم بوحی مقارن له، دلالة الهیة باطنیة هو غیر الوحی المشرع الذی یشرع الفعل اولاً و یترتب علی اتیان الفعل علی ما شرع... فهذا الوحی المتعلق بفعل الخیرات وحی تسدید لیس وحی تشریع»[۲۵]. وحی تسدید غیر از وحی تشریعی است، بلكه این وحی متعلق به اعمال خیر است. امام در سیر مراتب وجودی با تأیید الهی روح آنان با روح القدس مرتبط و با نیروی الهی تسدید می‌شوند و امور به آنها وحی می‌شود: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِد»[۲۶]. امام ضمن بیان اینكه روح آفریده‌ای برتر از جبرئیل و میكائیل است، می‌فرماید: روح همراه با محمد(ص) و ائمه(ع) است و آنان را تسدید می‌كند. امام صادق(ع) در پاسخ از سؤال عمار ساباطی كه پرسید اگر شما به حكومت رسیدید، چگونه حكم می‌كنید؟ فرمود: به حكم خدا و حكم داود و چنانچه موضوعی پیش بیاید كه حكم آن نزد ما حاضر نباشد، روح القدس آن را به ما القا می‌كند[۲۷].

دانش پیامبر از دو راه به امامان رسیده است: یكی از راه عادی كه همان تعلیم و تعلم است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «كنت ادخل علی رسول االله(ص) لیلاً و نهارا فكنت اذا سألته اجانبی و ان سكتت ابتدأنی...» راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است. امام علی(ع) آنگاه كه به دستور پیامبر(ص) عازم یمن شد، از پیامبر(ص) درباره پرسشهایی كه مردم یمن درباره قضا از او می‌كنند، راهنمایی خواست كه پیامبر فرمود: «ادن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: اللهم ثبت لسانه واهد قلبه فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شككت فی قضاء بین اثنین بعد»[۲۸]. درباره معاشرت امامان با ملائكه آمده است، ملائكه در همه احوال بر امامان نازل و مانع رسیدن شرور به ایشان می‌شوند. به هنگام نماز با ایشان نماز می‌گذراند و آنچه در زمین، چه در شب و چه در روز رخ می‌دهد، به آگاهی امام می‌رسانند؛ چنانكه خداوند می‌فرماید: ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ [۲۹]. جبرئیل، میكائیل و ملک الموت همواره در معرض رؤیت اماماند و به ایشان مشكلات و دشواری‌هایی كه در كتاب و سنت نیست، الهام می‌كنند، امامان محل آمد و شد ملائكه‌اند و هر ملكی كه برای امری نازل می‌شود، نخست نزد امام می‌آید و آن را بر امام عرضه می‌دارد[۳۰]. به هر روی، چنانكه فیلسوفان مسلمان اثبات كرده‌اند، نظام آفرینش نظام احسن است و آنچه در هستی وجود دارد، جلوه‌هایی از ذات باری‌تعالی است. هر موجودی كه از نظر رتبه وجودی نزدیك‌تر به هرم هستی باشد، از كمالات فزونتری برخوردار است. انبیا و امامان برگزیدگان خداوندند كه با اعطای الهی و ظرفیتهای ذاتی كه دارند به اکن كمالات نائل آمده‌اند»[۳۱].
۵. آیت‌الله تحریری؛
آیت‌الله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوه‌های لاهوتی» در این باره گفته است: «از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: به راستی علومی در قلب بعضی از ما می‌افتد و بعضی از ما در خواب به او داده می‌شود و بعضی از ما صدایی را مانند صدای زنجیر در طشت می‌شنود و بعضی از ما صورتی بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل نزدش می‌آید. و در روایت دیگر، آن حضرت فرموده است: علم ما غابر و مزبور و افتادن در قلب و کوبیدن در گوش است و نزد ما جفر قرمز و جفر سفید و مصحف فاطمه(س) و جامعه و تمامی آن‌چه مردم به آن نیاز دارند موجود است. از ایشان از تفسیر این سخن سؤال شد، حضرت فرمود: اما غابر، علم به آن‌چه که موجود می‌شود. و مزبور، علم به آن‌چه موجود شده است و نکته در دل‌ها همان الهام است و کوبیدن در گوش‌ها گفتار ملائکه است که کلام ایشان را می‌شنویم و شخص ایشان را نمی‌بینیم، و اما جفر قرمز، ظرفی است که در آن سلاح رسول خدا(ص) می‌باشد و هرگز بیرون نمی‌آید تا این که قائم ما اهل‌ بیت قیام کند، و اما جفر سفید، ظرفی است که در آن تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و کتاب‌های اولیه خداوند است، و اما مصحف فاطمه(س) آن‌چه حادث می‌شود و اسماء کسانی که مالک می‌شوند تا روز قیامت در آن است، و اما جامعه کتابی است که طولش هفتاد زارع بوده، به املاء رسول خدا(ص) و خط علی ابن ابی‌ طالب(ع) است، به خدا سوگند تمامی آن‌چه مردم تا روز قیامت به آن نیاز دارند، حتی دیه زخم وارد کردن و دیه تازیانه و نصف تازیانه زدن در آن موجود است[۳۲]. و در بعضی از روایات درباره مصحف حضرت زهرا(س) می‌فرماید: سه برابر قرآن شماست که حرفی از قرآن در آن نیست و خداوند آن را بر آن حضرت املاء و وحی فرموده است[۳۳]. البته تعبیرات دیگر نیز وجود دارد، خلاصه آن که راه‌های علوم این خاندان متعدد است و حقیقت آن را نیز درک نمی‌کنیم، و آنها توجیهاتی نیز دارند، یا این‌که در بعضی از روایات می‌فرماید: که روحشان به عرش می‌رود و آگاهی‌هایی را به دست می‌آوردند[۳۴] و یا این‌که بین امام و خداوند عمودی از نور است که به واسطه آن عمل اهل هر شهری را می‌بیند و برای این عمود نیز تعبیرات گوناگونی در روایات آمده است[۳۵]. جمع بین این روایات با بحث گذشته این می‌شود که خداوند متعال می‌خواهد امر هدایتش به‌واسطه اسبابی که خود می‌خواهد و معرفی می‌نماید جاری شود و از شرایط مهم مقام امام، علم او است و این علم هم ابعادی دارد، آنچه در امر هدایت لازم است علم به معارف حقه است که خداوند از راه‌های متعددی آن را به امام(ع) اعطاء می‌فرماید و علوم دیگر ایشان نسبت به حقایق عالم و خزائن غیب الهی و واقعیّات دیگر از علومی است که برای کمال امامت و احتجاج با دیگران و نشان دادن آثار بندگی خداوند است که دیگران نیز با تبعیت از ایشان می‌توانند به اندازه ظرفیت وجودی خویش به آنها نایل شوند. باید توجه کرد که علم به ذات الهی به گونه علم حضوری احاطی از جانب مخلوق در هر درجه از کمال وجودی که باشد، محال است بلکه هر موجودی از طریق اسماء و صفات کمالیه به او علم دارد، جز برای کسانی که به مقام فنای مطلق در ذات احدیت رسیده باشند که در این صورت علم احاطی معنا ندارد و در این حال یا مقام، عالِم توجهی به خود ندارد تا علم احاطی صورت پذیرد و این علم برای ائمه(ع) در درجه اوّل است و سپس برای اوحدی از اولیاء الهی حاصل می‌شود»[۳۶].

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛ | تصویر = 673639443601.jpg | پاسخ‌دهنده = محمد حسن نادم | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» و مقاله‌های «علم امام» و «علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است:

  1. وحی: بخشی از علوم غیبی که شامل علوم پیامبران می‌شود از طریق وحی حاصل می‌شود؛
  2. تحدیث: بخشی دیگر از علوم غیبی از طریق تحدیث برای بعضی از برگزیدگان الهی حاصل می‌شود، که به آنها "محدَّث" می‌گویند[۳۷]. اگرچه ماهیت بعضی از طرق مجهول است. اما طریق تحدیث و نحوه آن در روایات تبیین شده است[۳۸]؛
  3. تمثُّل فرشتگان: گاه می‌شود که علم غیب از طریق تمثل فرشتگان به صورت انسان، در اختیار بعضی از بندگان قرار می‌گیرد، مانند: داستان آگاهی حضرت مریم (س) به اینکه دارای فرزند می‌شود[۳۹]. جریان حضرت ابراهیم و همسرش، بر اینکه در دوران کهن سالی فرزند دار خواهند شد[۴۰]. شاید بتوان این طریق را با طریق تحدیث جمع نمود؛
  4. روح: فراگیری علم غیب از طریق روح هم طریق دیگری است که روایات از آن یاد کرده‌اند و از روح به عنوان واقعیتی عظیم‌تر از جبرئیل و میکائیل سخن گفته اند[۴۱]؛
  5. عرش[۴۲]؛
  6. کتاب مبین:[۴۳] بعضی از آیات، بر آگاهی غیر خداوند بر آنچه در کتاب مبین است، اشاره دارد[۴۴]؛
  7. ام الکتاب[۴۵]؛
  8. لوح محفوظ:[۴۶] البته ماهیت لوح محفوظ نامعلوم است، و قرآن و روایات فقط نشانه‌هایی درباره آن گفته‌اند که شاید لوح محفوظ، ام الکتاب، کتاب مبین، امام مبین نام‌های مختلف یک حقیقت باشند[۴۷]؛
  9. لوح محو و اثبات[۴۸]؛
  10. کتاب اعمال: این کتاب غیر از کتاب مبین است»[۴۹][۵۰].
  • یکی دیگر از مسائل مهم مربوط به علم امام این است که اگر علم امام غیر کسبی و به عبارت دیگر، حضوری و احاطی است، نحوه دریافت و سرچشمه‌های علمی‌آن‌ها چگونه است:

۱. مهم‌ترین منبع علم امام که در روایات فراوانی آمده، وراثت از پیامبر(ص) است. نحوه انتقال علم پیامبر به امام به دو گونه بیان شده:

الف) تعلیم عادی به نحو تعلیم و تعلّم؛ آن گونه که حضرت علی(ع) فرمود: «كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي وَ إِنْ‏ سَكَتُ‏ ابْتَدَأَنِي‏»[۵۱]. از همین علوم تعلیمی‌ می‌توان به شمار آورد آنچه را حضرت علی(ع) به املاء پیامبر نوشته‌اند، مثل جامعه، جفر و مصحف[۵۲]. و همچنین کتاب‌ها و علومی‌ که از دیگر انبیا(ع) نزد ائمه(ع) هست و از زمره‌ علوم موروثی به شمار می‌آید، زیرا امامان(ع) از طریق پیامبر(ص) نسبت به آن‌ها آگاهی پیدا کرده‌اند؛

ب) تعلیم غیر عادّی، یعنی از راه القا و افاضه‌ پیامبر؛ حضرت علی(ع) می‌فرماید: «بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلَى الْيَمَنِ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ تَبْعَثُنِي إِلَى قَوْمٍ أَسَنَّ مِنِّي وَ أَنَا حَدِيثٌ لَا أُبْصِرُ الْقَضَاءَ قَالَ: فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ قَالَ: اللَّهُمَّ ثَبِّتْ لِسَانَهُ وَ اهْدِ قَلْبَهُ‏»[۵۳] یا مانند روایت دیگری که از امام علی(ع) نقل شده: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مِمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ‏ أَلْفُ‏ أَلْفِ‏ بَابٍ‏‏»[۵۴] این دو نوع انتقال علم را می‌توان به امامان دیگر هم تعمیم داد.

از جمله علوم موروثی، ائمه(ع) سنّت پیامبر(ص) یا احادیث و روایاتی است که از پیامبر به یادگار مانده و آن‌ها روایاتی است که در طول ۲۳ سال نبوّت رسول خدا(ص) در اختیار اصحاب و اصرافیان حضرت قرار داده می‌شد. از آن میان، کسی که بیش از همه لیاقت حفظ این گفتار نو احادیث پیامبر(ص) را داشت حضرت علی(ع) بود که بیش از همه با آن حضرت همراه بود و بیش از همه از حضرت بهره‌مند شد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: « مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) شَيْئاً إِلَّا حَفِظْتُهُ‏ وَ لَمْ‏ أَنْسَه‏»[۵۵]

۲. یکی دیگر از منابع و مآخذ علوم ائمه(ع) علومی‌ است که ملائکه به امام می‌رسانند که به آن‌ها علوم لدنّی هم گفته می‌شود. از این علوم غیر موروثی که توسط ملائکه در اختیار امام قرار می‌گیرد تعابیر مختلفی شده و در خصوص نحوه انتقال این گونه علوم توسط ملائکه به امام که نام تحدیث هم بر آن نهاده شده روایات مختلفی وجود دارد: مطابق با برخی از روایات، ملائکه بر آن‌ها نازل می‌شوند؛ حال یا در خواب یا در بیداری که البتّه مَلَک را مشاهده نمی‌کنند و فقط صدای او را می‌شنوند. حارث بن مغیره می‌گوید از امام صادق(ع) در رابطه با نحوه فراگیری علم امام سؤال کردم، حضرت فرمود: « وَحْيٌ‏ كَوَحْيِ‏ أُمِ‏ مُوسَى‏‏»[۵۶].

در روایاتی دیگر از نزول فرشته‌ روح بر امام سخن به میان آمده، از جمله ابو حمزه از امام صادق(ع) در رابطه با نحوه علوم ائمه(ع) سؤال کرد و امام در پاسخ، از آمدن فرشته‌ روح سخن گفتند[۵۷].

حقیقت روح برای کسی غیر از اولیای خدا شناخته شده نیست، ولی به یقین، موجودی است از موجودات عالم ملکوت و از وسایط علم‌رسانی به پیامبران و اولیای الهی.

گروهی دیگر از روایات نحوه علم‌رسانی ملائکه به امام را الهام دانسته است: مطلب در قلب آنان حک یا در گوش آنان بیان می‌شود.

از مجموع روایاتی که در رابطه با منابع علم ائمه(ع) و نحوه فراگیری آن علوم وجود دارد، چند نکته استفاده می‌شود:

  1. امام دارای دو نوع علم است: ۱. علم عادّی؛ ۲. علم غیر عادّی و ویژه.
  2. امام در فراگیری علوم عادّی از طرق معمول استفاده می‌کند، همانند دیگران.
  3. طرق غیر عادّی عبارت‌اند از: ۱. تعلیم رسول خدا(ص) که غیر از تعلیم و تدریس عادّی است، مثل این‌که دست بر سینه امام علی(ع) می‌گذاشتند و امام علوم فراوانی را می‌آموخت؛ ۲. انواع الهاماتی که به وسیله ملائکه و روح القدس انجام می‌گیرد.
  4. از مجموع این روایات چنین استنباط می‌شود که بخشی از علوم ائمه(ع) حصولی، و بخشی دیگر حضوری است[۵۸].
  • «با توجه به آنچه دربارۀ قلمرو علم امام بیان شد، این سؤال مطرح می‌شود که منشأ این علوم گستردۀ امام کجا است و چگونه حاصل شده است؟ دراین‌باره قبلاً مطالبی کلی بیان شد، اما در این قسمت به‌صورت مصداقی، منشأ و سرچشمه‌های علم امام در سخنان امام علی (ع) نمایانده می‌شود.

قرآن: در اینکه بخش قابل‌توجهی از علم امام را معارف و علوم قرآن کریم شکل می‌دهد تردیدی نیست. در قرآن کریم در ذیل آیۀ ۴۳ سورۀ رعد ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ، روایاتی از شیعه و سنّی نقل شده که مراد از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را امام علی (ع) دانسته‌اند. منابع و مجامع فریقین هم دراین‌باره روایات و حکایات فراوانی از پیامبر اکرم(ص) و اصحاب نقل کرده‌اند که حاکی از آن است که امام علی (ع) بیش از همۀ صحابه، از قرآن آگاه بودند؛ آن حضرت را مفسّر قرآن دانسته‌اند؛ از او به‌عنوان مؤسس علوم قرآن یاد نموده‌اند و ایشان را آگاه‌تر از هر کس به فنون قرآن پس از رسول خدا(ص) دانسته‌اند.[۵۹] اما آنچه در این جستار مورد توجه است، گفتار خود امام علی (ع) دراین‌باره است. امام علی قرآن را به‌عنوان یکی از سرچشمه‌ها و منابع آگاهی خود معرفی کرده و دربارۀ ارتباط و همراهی‌اش با قرآن می‌فرماید: از آن هنگام که یار آن (قرآن) گشتم، از آن جدا نبودم.[۶۰] این سخن عین کلام پیامبر اکرم(ص) دربارۀ آن حضرت است که فرمود: علی با قرآن است و قرآن با علی است، علی و قرآن از هم جدا نمی‌شوند تا بر حوض (کوثر) بر من وارد شوند.[۶۱]

امیرالمؤمنین(ع) درجایی می‌فرمایند: به خدا قسم از من پیرامون هیچ‌چیزی سؤال نکردید، مگر اینکه پاسختان دادم. از من بپرسید از کتاب خدا، به خدا سوگند آیه‌ای نیست مگر اینکه آگاهی کامل دارم که در شب نازل شده یا در روز.[۶۲] و نیز می‌فرمایند: نازل نشده بر رسول خدا(ص) آیه‌ای از قرآن مگر اینکه برای من می‌خواند، برایم املا می‌کرد و به خط خویش می‌نوشتم، به من می‌آموخت تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را. از خداوند درخواست می‌کرد که فهم آن آیه را به من بدهد، پس فراموش نمی‌کردم آیه‌ای از کتاب خداوند را، و آنچه آن حضرت برای من املا می‌کرد، می‌نوشتم و فرونمی‌گذاشتم چیزی را که خداوند از حلال از حلال و حرام به من آموخت.[۶۳] آن حضرت در فرازی از نهج‌البلاغه، [[ائمه[[(ع) را تجسم آیات الهی دانسته و می‌فرماید: نیکوترین آیات قرآن در شأن آن‌ها است (مصداق آیات الهی‌اند) و آن‌ها گنجینه‌های خداوند رحمان‌اند.[۶۴] همچنین ایشان را بهترین ظرف معارف قرآن معرفی می‌کنند: عترت پیغمبرتان در میان شما است، آنان زمامداران حق، پیشوایان دین و زبان‌های صدق‌اند، آن‌ها را در بهترین جایگاه قرآنی که دارند فرود آورید.[۶۵] از این گفتار روشن می‌شود که جایگاه قرآنی ائمه(ع) ویژه است، یعنی این خانواده، گنجینه‌های معارف قرآنی خداوند رحمان هستند و هیچ‌گاه از قرآن جدایی نداشته و قرآن را از معلم اول آن، رسول خدا(ص)، با تمام زوایایش فراگرفته‌اند. بنابراین اهل بیت(ع) در آگاهی به تمام ابعاد قرآن کریم با هیچ‌کس قابل‌مقایسه نیستند، همان‌گونه که آن حضرت در فرازی دیگر از سخن خویش فرمود: از این امت کسی را با خاندان رسالت هم‌پایه نتوان پنداشت.[۶۶] وقتی از دانش قرآنی امامان سخن به میان می‌آید، برخی پنداشته‌اند که تمامی دانش ایشان، در قرآن خلاصه می‌شود[۶۷]؛ حال‌آنکه علوم و معارف قرآنی، تنها بخشی از اطلاعات آن‌ها را تشکیل می‌دهد و ائمه(ع) از علوم دیگری نیز بهره دارند.

سنت پیامبر(ص): امام علی (ع) دومین منبع علم اهل بیت(ع) را علاوه بر قرآن کریم، دانش‌های فراگرفته از پیامبر اکرم(ص) دانسته‌اند. آن حضرت یکی از علل تمایز خود نسبت به دیگران را در فراگیری علم از پیامبر(ص) می‌دانند که به سبب ملازمت با پیامبر تحقق پیدا کرده است. امام علی (ع) این ملازمت و نحوۀ آموزش‌های نبوی را این‌گونه توصیف می‌کنند: چنان بودم که بر رسول خدا(ص) شب و روز وارد می‌شدم، از او سؤال می‌کردم و پاسخ می‌شنیدم، چنانچه ساکت بودم آن حضرت خود شروع به سخن می‌کرد، نازل نمی‌شد آیه‌ای بر آن حضرت مگر اینکه برای من می‌خواند، تفسیر و تأویل آن را به من می‌آموخت، از خداوند درخواست می‌کرد که آنچه را به من آموخته بود فراموشم نشود، پس فراموش نکردم از حلال و حرام، امر و نهی، طاعت و معصیت (هر آنچه آموخته بودم)، دست بر سینه‌ام می‌گذاشت، می‌فرمود: خداوندا سینه‌اش را از علم، حکمت و نور اشباع فرما. سپس به من خبر می‌داد که خداوند دعایم را در حقّت مستجاب کرد.[۶۸]

درجایی دیگر، نحوۀ ملازمت و اطاعتشان از رسول خدا صلی‌الله علیه وآله و علم‌آموزیش را چنین شرح می‌دهند: من و رسول خدا(ص) چون دو شاخه‌ایم که از یک درخت رسته، و چون آرنج به بازو پیوسته.[۶۹] نیز می‌فرمایند: از اصحاب پیامبر(ص) کسانی که سرّ نگهدار آن حضرت بودند می‌دانند که من دمی معارض فرمان خدا و رسول خدا نبودم و به جان خود پیامبر(ص) را یاری نمودم؛ آنجا که دلیران واپس خزیدند و گام‌ها برگردیدند، آن دلیری و مردانگی بود که خدا به من ارزانی کرده و رسول خدا جان سپرد درحالی‌که سرش در دامن من بود و نفْس او در کفّ من روان شد… .[۷۰] امیرالمؤمنین(ع) در این گفته‌ها تأکید می‌کنند که از ابتدا تا انتهای عمر رسول خدا(ص) با آن حضرت همراه و مصاحب بوده‌اند و این همراهی، صرف مصاحبت عادی نبوده است، بلکه از جانب هر دو با انگیزه دنبال می‌شد. امام علی (ع) هدف و انگیزۀ طرفین را در فرازی از سخن خویش چنین بیان می‌کند: و من در پی او (پیامبر(ص)) بودم، چنانکه شتربچه در پی مادر؛ هرروز برای من از اخلاق خود نشانه‌ای برپا می‌داشت و مرا به پیروی آن می‌گماشت.[۷۱] تشبیه امام بسیار ظریف و قابل‌توجه است. آن حضرت می‌خواهد بگوید نه پیامبر(ص) به‌عبث مرا همیشه همراه خود می‌برد و نه من بی‌جهت پیامبر(ص) را دنبال می‌کردم؛ بلکه من به‌قصد فراگیری علم و معرفت، پیامبر را دنبال می‌کردم و پیامبر(ص) نیز به‌قصد تعلیم و تربیت من مرا با خود همراه می‌نمود. بدون تردید هرکس بدون حب و بغض‌های مذهبی، اندک توجهی به خصیصۀ ملازمت امیرالمؤمنین(ع) با پیامبر(ص) داشته باشد، تصدیق خواهد کرد که امام علی (ع) در قیاس با دیگر صحابه، به سنّت رسول‌الله(ص) آگاه بوده است»[۷۲].

}}

۷. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در کتاب «علوم برگزیدگان» در این‌باره گفته است:

«با توجه به این معیار که علوم حصولی با واسطه صورت‌های ذهنی به‌ دست می‌آیند و در علوم حضوری، قلب یا روح بدون واسطه حقایقی را درک می‌کند، می‌توان با نگاهی دوباره به مباحث پیشین، درباره حضوری یا حصولی بودن علوم برگزیدگان خداوند سخن گفت. بیان شد که علوم الهی به گونه‌های مختلفی بر پیامبران عرضه می‌شد. می‌توان این اقسام را به ‌طور خلاصه این‌گونه دسته‌بندی کرد:

۱. نزول بی‌واسطه وحی بر قلب؛ مانند برخی موارد که حقایق، بدون واسطه حضرت جبرئیل(ع) بر قلب پیامبر اعظم(ص) نازل می‌شد. در روایات آمده است که این روش، سنگین‌ترین حالت برای آن حضرت بود و بدن مبارک‌شان عرق می‌کرد و از ‌حال می‌رفت. [۷۳] الهام نیز در همین دسته جای می‌گیرد؛ زیرا الهام، افکندن مطالب بر قلب است. امداد روح‌القدس نیز احتمالاً به همین شیوه باشد؛ در برخی روایات بیان شده است که روح‌القدس مطالب را به قلب فرد برگزیده الهام می‌کند؛ [۷۴]

۲. الهام؛

۳. دریافت علوم از فرشتگان؛ مانند نزول حضرت جبرئیل(ع) بر پیامبر اکرم(ص) و آوردن آیات قرآن؛ ﴿قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ [۷۵]

۴. دریافت با واسطه غیرفرشتگان؛ مانند دریافت وحی از طریق شنیدن صدا از یک درخت؛ آن‌گونه که در جریان بعثت حضرت موسی(ع) در زمین مقدس طوی محقق شد؛ ﴿فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ [۷۶]

۵. نزول وحی در خواب؛ مانند ابلاغ مأموریت ذبح حضرت اسماعیل(ع) به حضرت ابراهیم(ع) هنگام خواب؛ ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ [۷۷]

۶. شهود حقایق؛

۷. دریافت از روح‌القدس؛

۸. خردورزی و استنباط عقلی؛

۹. بهره‌گیری از حواس.

علوم دریافتی به شیوه نخست، یعنی دریافت مستقیم وحی، به‌ طور مسلم دانشی حضوری به پیامبر(ص) می‌دهد؛ زیرا این علوم بدون هر واسطه‌ای، از جانب خدا بر قلب پیامبر(ص) نازل می‌شود. الهام نیز دانشی حضوری است؛ زیرا به ‌طور مستقیم به قلب انسان افکنده می‌شود. ارتباط با فرشتگان نیز دو گونه است: گاهی ارتباط با حقیقت ملکوتی آنان است که در این صورت، علوم دریافتی حضوری خواهد بود. برخی از آیات قرآن بر همین مطلب دلالت دارند: ﴿قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ [۷۸] در آیه‌ای دیگر نیز از نزول قرآن توسط روح‌الأمین (حضرت جبرئیل(ع)) بر قلب پیامبر(ص) سخن به میان آمده است. ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ*عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ [۷۹] نزول این علوم بر قلب، حضوری بودن آنها را تأیید می‌کند. گونه دیگر، ارتباط با فرشته، همراه با تجسد مادی اوست. در این صورت، دانش حاصل از این ارتباط، حصولی خواهد بود؛ مانند ظهور مادی فرشتگانی که مأمور هلاکت قوم لوط بودند، بر حضرت ابراهیم(ع) و لوط(ع) که در قالب انسان‌هایی ظهور یافتند و با آنان سخن گفتند و حتی قوم آنان نیز ایشان را می‌دیدند. ﴿وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلامًا قَالَ سَلامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ*فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ*وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ*قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ*قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ*فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ*إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ*يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ*وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ*وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ*قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ*قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ*قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ [۸۰] در شیوه دیگر، پیامبران یا دیگر برگزیدگان خداوند علوم یا پیام‌هایی الهی را با واسطه امور مادی دریافت می‌کنند؛ مانند شنیدن از طریق یک درخت در ماجرای بعثت حضرت موسی(ع) ﴿فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ [۸۱] اگر دیدن و شنیدن در چنین مواردی حسی و مادی باشد، دانش به‌‌دست‌آمده از آن، حصولی خواهد بود و این گفت‌و‌گو یا دریافت، مانند دانش‌های عادی، از طریق حواس پیامبر(ص) انجام شده است؛ اما اگر حقیقت این نوع دیدارها و گفت‌و‌گو‌ها، شهودی و غیرحسی باشد، دانش به‌دست‌آمده از آنها حضوری خواهد بود. اطمینان به اینکه این‌گونه دیدار و شنیدارها حسی یا شهودی بوده‌اند، به قراین نیازمند است و بدون آن داوری درباره آنها دشوار است؛ زیرا دیدن و شنیدن، افزون بر امور حسی، [۸۲] در امور معنوی نیز به‌ کار می‌رود. [۸۳] بنابراین علوم باواسطه، ممکن است به شکل حصولی یا حضوری باشند. هنگام دریافت علوم در عالم رؤیا، روح انسان با عالمی ارتباط می‌یابد که از آن به عالم مثال یاد می‌شود. [۸۴] در این حالت، چشم و حواس مادی انسان در حالت خواب‌اند و انسان با روح خود به مشاهده برخی حقایق می‌پردازد. البته نفس انسان در این حالت، کاملاً بریده از عالم طبیعت نبوده، رؤیاهای او نیز مربوط به فضای کاملاً مجرد نیست. [۸۵] به همین دلیل، بین رؤیاهای انسان با حوادث مادی، تفاوت‌ها و شباهت‌هایی وجود دارد. مثلاً انسان در رؤیا نیز راه می‌رود، می‌بیند، سخن می‌گوید و...؛ اما در عین حال، او در حالت رؤیا واقعیت یا تصویری از واقعیت را می‌بیند که برای تطبیق آن بر عالم ماده، نیاز به تعبیر دارد. علومی که از طریق رؤیا به انسان می‌رسد، جزء علوم حصولی به ‌شمار می‌آیند؛ زیرا در این حالت، انسان خود واقعیت را درک نمی‌کند؛ بلکه صورت‌های مثالی واسطه بین روح و واقعیت خارجی‌اند. البته رؤیاهای پیامبران با رؤیاهای دیگران، در برخی از ویژگی‌ها متفاوت‌اند؛ مانند اینکه گاهی وحی پیامبرانه در قالب رؤیا به آنان می‌رسیده است؛ مانند رؤیای حضرت ابراهیم(ع) که دستور ذبح فرزندش را در آن دریافت کرد؛ اما رؤیاهای غیرآنان، دربردارنده وحی نبوی نیست. همچنین رؤیاهای برگزیدگان خداوند، معصومانه و همواره صادقه است. اگر اثبات شود که معارفی به شیوه ‌شهودی در اختیار برگزیدگان خداوند قرار می‌گیرد، جای تردید نمی‌ماند که علم آن حضوری خواهد بود؛ زیرا در حال شهود، علومی بر قلب پیامبر(ص) یا فرد برگزیده افکنده می‌شود. شیوه دریافت از روح‌القدس، چندان برای ما روشن نیست؛ اما حکم کلی آن روشن است. اگر بدون ارتباط با ذهن فرد، معارفی از جانب روح یا ارواح مقدس به قلب او القا شود، دانش حاصل از آن، حضوری خواهد بود؛ اما اگر این علوم با وساطت صورت‌های ذهنی ایجاد شود، دانش آن حصولی است. شیوه‌های هشتم و نهم، یعنی خردورزی و استفاده از حواس، دانش‌های حصولی به‌ دنبال دارند. بنابراین علوم به‌دست‌آمده برای برگزیدگان خداوند، با توجه به روش‌های مختلف آن، در حضوری یا حصولی بودن متفاوت بوده، برخی حصولی و برخی حضوری‌اند»[۸۶].
۸. حجت الاسلام و المسلمین افتخاری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم افتخاری در پایان‌نامه «بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد» در این‌باره گفته است:

«با استقراء دیدگاه‌های مختلف محدثین و متکلمین مکتب قم و بغداد در مورد مأخذ علم امام، می‌توان نظرات مختلف و متعدد در این موضوع را در این موارد خلاصه کرد:

  1. الهام، تحدیث، عروج به آسمان و افزایش علم امام، ارائه اخبار آسمانها به امام، عرضه اعمال بندگان بر امام، نزول ملائکه در شب قدر، شنیدن صدای ملائکه و دیدن در خواب.
  2. وراثت علم از پیامبر اکرم(ص) و امام قبلی، تعلیم گام به گام و مرحله به مرحله توسط پیامبر(ص) و امام قبلی.
  3. در دست داشتن منابع ویژه مانند: جفر، جامعه، صحیفه امیرالمؤمنین(ع)، صحیفه فاطمه(س)، کتب پیامبران قبلی مثل صحف ابراهیم(ع) و الواح موسی(ع). برخی از محدثین در این زمینه به تفصیل روایات مختلفی را نقل کرده و برخی دیگر کمتر به آن پرداخته‌اند. در برخی روایات، فقط اشاره کوتاهی به یک مسأله خاص شده است و امامان تفصیل بیشتری در مورد آن نداده اند، مثلاً در برخی روایات، از کتابی به نام جفر سخن به میان آمده است و در روایت، توضیح بیشتری در مورد آن نیامده است، لکن در روایات دیگر، قدری در مورد آن توضیح داده شده و ماهیت جفر روشن‌تر می شود، اما در برخی روایات دیگر، توضیح مفصل‌تری در مورد این کتاب آمده و امامان، برای برخی از شیعیانشان روشن کرده‌اند که ما دو کتاب جفر داریم، جفر سفید و جفر سرخ، و هر کدام از چه مسائلی تشکیل شده‌اند و موضوعشان چیست»[۸۷].
۹. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب‌های «قلمرو دین» و «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است:
  • «انبیا از راه‌های مختلفی علوم خود را کسب می‌نمایند. در قرآن به این راه‌ها اشاره شده است:
  1. وحی: ﴿ وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ [۸۸].
  1. سیر و سلوک پیامبران و صعود آنها به عوالم دیگر: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [۸۹].
  1. روح القدس: ﴿وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ [۹۰][۹۱].
  • «برخی از اهل سنت مانند: فخر رازی، مباحث زیادی، پیرامون علم غیب امام مطرح نکرده است؛ اما بر اساس اعتقاد وی به جایگاه و منزلت حکومتی و دنیوی امام(ع) و خلیفه، می‌توان نفی هرگونه علم غیب و علوم غیر دینی را از امام به او نسبت داد. فخر رازی علم غیب انبیا را به معنای آگاهی آنها از امور وحیانی می‌داند. وی در ذیل تفسیر آیه۴۱ سوره طور ﴿أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ[۹۲] می‌فرماید: "آنچه از علوم غیبی در نزد رسول خدا(ص) هست، علم به امور و اسرار و احکام و اخبار فراوان را از طریق وحی کسب می‌کند و به آنها یقین پیدا می‌کند."[۹۳] این تفسیر، ناتمام است؛ برای اینکه چگونه ممکن است لفظ غیب که به معنای پوشیده از حس است و معنای عامی دارد و در برابر شهود قرار دارد؛ تنها بر یک مصداق، یعنی وحی حمل گردد.[۹۴] اگر مقصود این باشد که گرچه غیب به معنای عامی به کار می‌رود؛ ولی وحی الهی تنها راه دریافت شناخت غیبی است؛ پاسخ می‌دهیم که آیات و روایات، راه دستیابی به امور و حقایق غیبی را منحصر در وحی ندانسته‌اند و راه‌های دیگری، همچون الهام و رؤیای صادق و آموختن و تعلیم از پیامبر(ص) را برای کسب معرفت به غیب، بیان کرده‌اند»[۹۵].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین برنجکار؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار در «دومین دوره مدرسه تابستانی کلام امامیه» در این‌باره گفته است:

«در باب علوم امام چند منبع، دسته و شکل را می‌توان ذکر کرد:

  1. علوم انتقالی از پیامبر که این دسته خود شامل علم القرآن، علم دیگر کتب آسمانی، کتاب جامعه و الف باب می‌شود. در کتاب کافی سه «باب ما عند الأئمة من كتب الأولين كتب الأنبياء التوراة و الإنجيل و الزبور و صحف إبراهيم‏»[۹۶] و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى‏اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا» [۹۷]و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل‏»[۹۸] به علم امام به همه کتب آسمانی از جمله قرآن اشاره دارد. همچنین بر اساس روایاتی که در کافی و دیگر کتب روایی داریم، کتابی با املای پبامبر(ص) و خط امیرالمومنین(ع) وجود داشته که تمام مسائل شرعی و «كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْه‏» [۹۹]در آن بوده که از آن به کتاب جامعه یاد می شده است و این کتاب از طریق رسول خدا(ص) به ائمه رسیده است. همچنین روایاتی داریم که پیامبر خدا(ص) هزار باب از علم را به امیرالمومنین(ع) آموختند که از هر کدام هزار باب باز می شد.
  1. علوم انتقالی از ملائکه که مصحف فاطمه(س) و تحدیث از طریق "نقر در سمع" و الهام از طریق "نکت در قلب" در ذیل آن قرار دارد. دو «بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ(س)»[۱۰۰] و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون»[۱۰۱] در کتاب کافی به احادیث متعددی درباره این منبع علم اشاره دارد.
  1. علوم اخذ شده از خداوند که این دسته نیز شامل علم الهامی از طریق روح القدس و علم به اسم اعظم خداست که ابوابی نظیر «فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ (ع)»[۱۰۲]و «بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ(ع)»[۱۰۳] بر این نوع از علم امام دلالت دارد»[۱۰۴].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی در مقاله «علم غیب معصوم» در این باره گفته است:

«منابع عمده علوم امامان از دید روایات چنین است:

  1. نزد ائمه اسم اعظم است: روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه(ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده می‌شود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به علم من الکتاب تعبیر کرده است.
  2. نزد امامان مواهب انبیا است: برخی روایات خبر از وجود آیات و مواهب انبیا(ع) در نزد ائمه(ع) می‌دهند، مانند الواح حضرت موسی(ع) و انگشتر حضرت سلیمان(ع). این موضوع ثابت می‌کند که امامان(ع) از علم و قدرت عالی برخوردارند.
  3. نزد ائمه هزاران باب علمی است که پیامبر خاتم به امام علی آموخته است: امام صادق(ع) فرمود: «انّ النبّی (ص) حدّث علیآً بالف باب یوم توفی رسول الله وکل باب یفتح الف باب فذلک الف الف باب» [۱۰۵] امام صادق(ع) ضمن تأیید این منبع، سه منبع دیگر (الجامعه، مصحف الفاطمه و جفر) را می‌افزاید»[۱۰۶].
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«منابع و راه‌هاى عامِ آگاهى ائمه(ع) از غیب عبارت‌اند از:

١. قرآن:‌ قرآن (کتاب) نخستین منبع نامتناهى علوم اهل بیت(ع) است که احکام و دستورهاى دین را از آن مى‌گیرند. استنباط و برداشت اهل بیت پیامبر(ص) از قرآن به دو صورت است: گاهى ظاهر آیه بسیار روشن است. ازاین‌رو اهل بیت(ع) حکمى را که بیان مى‌کنند، به این آیات محکم استناد مى‌دهند. اما گاهى ظاهر آیه روشن نیست و احتیاج به تأویل دارد. در این صورت، اهل بیت(ع) که راسخان در علم و آگاهان به تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآن‌اند، حکم آن را از قرآن استخراج مى‌نمایند.(...)

٢. تعلیم از پیامبر(ص):‌ دومین منبع علم امامان، وصایت و وراثت از پیامبر یا تعلیم از پیامبر و به عبارت دیگر، آگاهى از سنت پیامبر است؛ یعنى پیامبر خاتم(ص) تمام معارف و علوم خود را به نخستین وصى خود، حضرت على(ع) منتقل نمود و این علوم نیز بعد از ایشان به فرزندان او امامان(ع) نسل به نسل منتقل شده است تا به خاتم‌الاوصیا امام زمان(ع) رسیده است. این تعلیم و وراثت از پیامبر(ص) به دو صورت بدون واسطه و با واسطه به آنان رسیده است که در اینجا به توضیح آن مى‌پردازیم.

تعلیم بدون واسطه: مجموعه معارف و علومى است که پیامبر(ص) به‌طور مستقیم و بدون واسطه به حضرت على(ع) تعلیم داده است؛ چنان‌که احادیث مختلفى از فریقین در این‌باره نقل شده است؛ براى مثال وقتى آیه ( ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ )[۱۰۷] نازل شد، پیامبر اسلام(ص) فرمود: از خدا خواستم که گوش على را از گوش‌هاى شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد.[۱۰۸](...)

تعلیم باواسطه: مجموعه معارفى است که با یک واسطه یا بیشتر از پیامبر اسلام(ص) به سایر اهل بیت(ع) رسیده است؛ یعنى امامانى که رسول خدا(ص) را درک نکرده‌اند و مستقیم از آن حضرت کسب فیض ننموده‌اند. ولى از اجداد خود نقل حدیث مى‌کنند تا به رسول خدا(ص) مى‌رسد؛ مثل حدیث معروف سلسلة الذهب که امام رضا(ع) در نیشابور چنین فرمود: روایت شده است که پدرم عبد صالح جناب موسی بن جعفر(ع) فرمود پدرم صادق جعفر بن محمد(ع) روایت نموده که فرمود پدرم ابو جعفر(ع) بن علی شکافنده علوم پیامبران روایت نموده که فرمود پدرم علی بن حسین سید العابدین(ع) روایت نموده که فرمود پدرم سرور جوانان اهل بهشت جناب حسین(ع) روایت نموده که فرمود پدرم علی بن ابی طالب(ع) فرمود شنیدم که پیامبر اکرم(ص) می فرماید شنیدم جبرئیل می فرماید خداوند عزوجل فرمود همانا تنها من الله می باشم و خدایی جز من نیست پس مرا عبادت و بندگی نمایید، هر کس از شما با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست در دژ مستحکم من وارد شده است و هر کس در دژ مستحکم من وارد شود از عذاب من ایمن گردد[۱۰۹] شخصى از امام صادق(ع) پرسید که علوم شما از چه منبعى گرفته شده است؟ حضرت فرمود: هرگاه درباره چیزى به تو پاسخ گفتم، از رسول خدا(ص) است و ما از خود چیزى نمى‌گوییم.[۱۱۰](...)

٣. کتاب امیرمؤمنان على(ع):‌ یکى دیگر از منابع علم امامان(ع)، کتاب على(ع) است. از احادیث استفاده مى‌گردد که آن کتاب، طومارى از جنس پوست بوده است به طول هفتاد ذراع پیامبر(ص) که با املاى ایشان و با خط على(ع) نوشته شده است و در آن هر حلال و حرامى و هر چیزى که مردم تا قیامت به آن نیاز دارند، وجود دارد؛ حتى دیه یک خراش بر بدن. کتاب على(ع) نخستین کتاب گردآورى شده در اسلام مى‌باشد که در زمان پیامبر(ص) نوشته شده است.[۱۱۱] گاهى این نوشته به اسم «جامعه» و گاهى به نام «صحیفه» یا «کتاب على» شناخته شده است[۱۱۲] که بعد از امام على(ع) به امامان(ع) یکى پس از دیگرى منتقل مى‌شود و الآن نیز در دست خاتم‌الاوصیا امام زمان(ع) است. (...)

۴. جفر:‌ «جفر» یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) است که در مواردى به آن تمسک نموده‌اند. (...) در اصطلاح، جفر پوستى است که علوم در آن نوشته مى‌گردد و در اصطلاح حدیثى، به کتاب مخصوصى اطلاق مى‌شود که به املاى پیامبر اکرم(ص) و نگارش على(ع) بوده و در بردارنده علم انبیا و اوصیا(ع) است. این کتاب، از جمله نشانه‌هاى امامت است که اکنون نزد خاتم‌الاوصیا امام عصر(ع) مى‌باشد. (...)
۵. مصحف فاطمه(س):‌ صحیفه فاطمه(س) از جمله منابع عام علم امامان(ع) است که براساس روایات، مجموعه‌اى از اخبار غیبى و وقایع آیندگان است که جبرئیل بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) به حضرت زهرا(س) عرضه کرد و امیرمؤمنان(ع) نیز مطالب آن را نگاشت.[۱۱۳]

۶. مُحَدَّث بودن:‌ یکى از منابع عام علوم ائمه(ع) "محدث" بودن آن‌هاست؛ یعنى امامان شیعه، بخشى از علم خود را از راه "تحدیث" که توسط فرشتگان الهى صورت مى‌گیرد، به دست مى‌آورند. البته این صفت منحصر به آنها و مخصوص به منصب امامت نیست. بلکه دختر پیامبر اسلام، حضرت فاطمه(س) نیز داراى این صفت بوده است. (...)

۷. القای روح القدس: یکی دیگر از منابع علم امامان (ع)، القای روح القدس است، این‌که روح القدس چیست؟ میان مفسران اختلاف است. از روایات استفاده می‌گردد که روح القدس نیروی غیبی است که با همه پیامبران و معصومان(ع) همراه بوده است و در موراد مختلفی امدادهای الهی را به آن‌ها منتقل ساخته است و حضرت عیسی با همان نیروی غیبی مردگان را به اذن خدا زنده می‌نموده است، (...) اهل بیت (ع) نیز به سبب داشتن ملکه عصمت در بالاترین مرتبه از این نیروی غیبی برخوردار بودند؛ به طوری که از آن در هدایت مردم کمک می‌گرفتند.(...)

۸. نور الهی:‌ از جمله منابع علم امام(ع) بهره‌مندى از نور الهى است؛ چنان‌که هر وقت خواسته باشند از غیب آگاهى یابند، به سبب قدرت و اذنى که خداوند به آن‌ها داده است هرچه را بخواهند براى آنها روشن می‌گردد(...)

۹. اسم اعظم:‌ اسم اعظم یکى دیگر از منابع علم امام(ع) است. روایات متعددى درباره اسم اعظم بیان شده است(...)
۱۰. رؤیای صادقه: از جمله منابع علم امامان(ع) خواب و رؤیاى آنان مى‌باشد. ما معتقدیم که خواب انبیا و ائمه اطهار (ع) مطابق با واقع است و آنها افزون بر اینکه در بیدارى از عنایات خداوند برخوردارند، در خواب و رؤیا نیز از تأییدات الهى بهره‌مندند و از غیب آگاه مى‌شوند.[۱۱۴] (...)
۱۱. کتب انبیا:‌ تمام کتاب‌هایى را که خداوند بر پیامبران(ع) نازل کرده، نزد ائمه(ع) است این کتاب‌ها یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) است؛ چنان‌که در روایتى ابوحمزه ثمالى از امام صادق نقل مى‌کند که حضرت فرمود: الواح موسى و عصاى موسى نزد ماست و ما وارثان پیامبرانیم[۱۱۵] همچنین در روایت دیگرى، امام صادق(ع) فرمود: ... و هر کتابى که نازل شده است نزد اهل علم است و ماییم اهل علم[۱۱۶] (...)
١٢. عالم ملکوت:‌ یکى دیگر از منابع علم امامان(ع) آگاهى آنها از عالم ملکوت است که بسیارى از علوم و معارف خود را از طریق مشاهده ملکوت، دریافت مى‌کنند و با دید و درک غیرظاهرى خود به حقایق مى‌رسند. این منبع، ویژه پیامبران، صالحان و مؤمنان خاص خداوند است که ائمه اطهار(ع) از مصادیق کامل آن مى‌باشند. (...)
١٣. عقل کامل: یکى دیگر از منابع علم ائمه(ع)، عقل کاملى است که خداوند به آنان داده است. در واقع بسیارى از حقایق علمى با عقل عادى درک‌پذیر نیست؛ چرا که عقل و خرد معمولى انسان، شعاع خاصى را روشن مى‌سازد. ولى عقل ائمه اطهار(ع) شعاع بسیار گسترده‌اى را روشن مى‌سازد و این امر سبب مى‌شود که حقایقى را به دست آورند که از دیگران پنهان است[۱۱۷]»[۱۱۸].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در این‌باره گفته است:

«منابع عمده علوم پیامبر(ص) و ائمه(ع) از دید روایات چنین است:

  • قرآن: نخستین منبع دانش پیامبر(ص) و ائمه(ع) ‌به هیچ تردید کتاب خداست. بر پایه باور شیعه، پیامبر(ص) و ائمه(ع) دانش قرآن را به گونه کامل در اختیار دارند و با همه ابعاد و زوایای پنهان و آشکار آن آشنایند. قرآن کریم خود به این حقیقت اشاره کرده و علم تأویل قرآن و فهم آیات متشابه آن را در انحصار خداوند متعال و راسخان در علم برشمرده.﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا[۱۱۹] مطابق با روایات فراوان، منظور از راسخان در علم پیشوایان معصوم الهی و اهل بیت پیامبر(ص) هستند. در آیه‌ای نیز گواه بر رسالت پیامبر اکرم(ص) خداوند یکتا و ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۲۰] دانسته شده است. به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است و بر این اساس، جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. امیرمؤمنان(ع) که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژه‌ای برای ادراک برخوردار است و ظاهر و باطن قرآن را می‌داند، توانایی خود را برای بهره‌گیری از کتاب الهی چنین شرح می‌دهد: از آن (قرآن) بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن دانش آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است. امام صادق(ع) می‌فرماید: به خدا قسم من به آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه در بهشت و دوزخ است آگاهم و به ماکان و مایکون علم دارم و همه این علوم را از کتاب خدا فرا گرفتم، خداوند درباره قرآن می‌فرماید: ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۱۲۱] شاید بهترین گواه بر این مطلب حدیث شریف و متواتر ثقلین باشد که پیوند آنان با قرآن را تا روز قیامت ناگسستنی برشمرده و بر ملازمت آن ‌دو با هم تأکید کرده است.
  • وحی و الهام: وحی آسمانی که خود پدیده‌ای غیبی و فراتر از تجربه عادی است، دریچه‌های جهان غیب را به روی پیامبران الهی می‌گشاید و آنان را به حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت،انبیاء نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمروی موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره می‌برند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار می‌سازنند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با راز گشایی از محل استقرار شتر، به طعنه دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هرچند با رحلت پیامبر اکرم(ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی همچنان باز است. امام علی(ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند: همواره خدا را –که بخشش‌های او بی‌شمار است و نعمت‌هایش بسیار- در پاره‌ای از روزگار پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهره‌مندی امامان معصوم(ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهره‌مندی پیامبران از آن ندارد، چنان که رسول خدا(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»[۱۲۲] بر این اساس، امام علی(ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند نبی نبود، خداوند با او رازگویی می‌کرد. همچنین آن حضرت در جای دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی می‌فرماید: «الهمني الله عزّ وجلّ علم ما فيه».[۱۲۳] تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی" است، چنانکه امام علی(ع) می‌فرماید: کسی که روح الهی را در می‌یابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است،آگاه می‌گردد. از امام موسی کاظم(ع) نقل می‌شود که فرمود:دانش ما از سه وجه است: گذشته، آینده و آنچه باید می‌شود؛ اما گذشته برای ما تفسیر شده و آینده نوشته شده است و هر آنچه حادث می‌گردد گاهی در دل افتد و گاهی در گوش اثر کند. مرحوم علامه مجلسی در شرح این حدیث می‌نویسد: تفسیر امور گذشته برای ائمه(ع) از سوی رسول خدا(ص) بوده است و امور آینده در جامعه و مصحف فاطمه(س) و دیگر مدارک نوشته شده است. و اما علوم تازه و حادث به وسیله الهام از طرف خدا و بی‌واسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است.
  • تحدیث: امامان معصوم(ع) در روایاتی فراوان، محدث خوانده شده‌اند، چنانکه امیرمرمنان(ع) می‌فرماید: من و جانشینانم... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هرچند او را نمی‌بیند.
  • اسم اعظم: روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه(ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ‌گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده می‌شود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به «علم من الکتاب» تعبیر کرده است.
  • کتاب جفر: منظور از علم جفر آن‌گونه که مشهور شده است، همان علم‌‎الحروف است که با استفاده از حروف و اعداد و نسبت‌های آنها برای هر مجهولی -بنابر ادعا- پاسخی مناسب ارائه می‌دهد؛ به این شیوه که بعد از تبدیل سؤال به حروف و اعداد و انجام مراحلی خاص در نهایت اعداد و سپس حروفی حاصل می‌شود که حاوی پاسخ به سؤال مطرح شده است. این علم در ادیان مختلف با نام‌‎های مختلفی نام‌گذاری شده و گروه‌های مختلفی مدعی آن بوده‌اند. (...)
  • کتاب جامعه: امام علی(ع) به عنوان شایسته‌ترین شاگرد مکتب وحی، نخستین امام شیعه و جانشین رسول خدا(ص)، نزد همه مسلمانان جایگاهی والا دارد و پرداختن به آثار آن حضرت و مواریث گرانبهای وی، مطلوب هر مسلمان و اقتدای به او وسیله رستگاری هر انسان است. در کتب حدیث، فهارس، رجال و علوم قرآنی، چه شیعه و چه اهل سنت، آثاری برای آن حضرت شمرده‌اند که: کتاب علی(ع) ، صحیفه علی و مصحف علی(ع) حجم بیشتری از گزارش‌های رسیده را به خود اختصاص داده‌اند. احادیث موجود در جوامع حدیثی شیعه نشانگر آن است که کتاب علی(ع) به نام‌های دیگری نیز نامیده می‌شده است»[۱۲۴].
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید جواد حسینی - با نام مستعار حسین تربتی - در مقاله «خبرهای غیبی در نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است:

«امام معصوم(ع) علوم غیبی را از طریق مکتب و کلاس به دست نیاورده؛ بلکه از یکی از سه طریق ذیل حاصل می‌شود:

  1. خداوند: سرمنشأ اصلی علوم انبیا و ائمّه از علم لایزال و بی انتهای الهی است. امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: به خدا سوگند! تبلیغ رسالت‌ها، وفای به پیمان‌ها و تفسیر اوامر و هشدارهای الهی به من آموزش داده شده و درهای دانش و روشنایی امور نزد ما اهل بیت است. پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک می‌شود و جای نجات کسی که نجات می‌یابد و پایان این حکومت، هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنکه در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت. ابن ابی الحدید معتزلی می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند؛ امّا می‌گوییم آگاهی آنان از غیب مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می آورد.
  2. پیامبر اکرم یا امام قبلی: علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. حضرت علی در مورد علم غیب خود در پاسخ به یکی از اصحاب خود که سؤال کرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟ با تبسّم فرمود: ای برادر کلبی! این اخباری که خبر می‌دهم علم غیب نیست؛ علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی که غیر از خدا کسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده و او به من آموخته است. و پیامبر دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح من از آن پر گردد. در جملات فوق امام علی می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی کلمات فرموده: من علم غیب می‌دانم، مثلا فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر کدام شما، از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می ترسم که درباره من نسبت به رسول خدا کافر شوید. و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها کوچ می‌کردید. بنابراین، جای این سؤال است که جمع این دو گروه از کلمات حضرت چگونه امکان پذیر است؟ پاسخ این است که آنجایی که حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا که می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را کسب نموده‌ام.
  3. روح القدس: منبع سوم برای علم امامان از جمله امام علی، روح القدس است که به امر الهی با آنها سخن می‌گوید. امام باقر (ع) فرمود: به راستی که اوصیاء وامامان محدّث هستند، روح القدس با آنان سخن می‌گوید؛ در حالی که او را نمی‌بینند»[۱۲۵].
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در این‌باره گفته‌ است:
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:
  1. «قرآن: آیات و روایات فراوانی بر استنباط احکام و معارف الهی توسط امامان(ع) از قرآن دلالت دارند و امام به فضل الهی از محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، اسباب نزول آیات و... آگاه است. روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارند که مصداق ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۱۲۷] ائمه اطهار(ع) هستند[۱۲۸].
  2. علم نبوی: در حدیث آمده: پیامبر(ص) هزار باب علم را به علی(ع) آموخت که از هر بابی، هزار باب دیگر گشوده شد و همینطور حضرت علی(ع)، این را به امام بعدی منتقل کرد تا یکی پس از دیگری به امام حجت(ع) رسید[۱۲۹].
  3. کتاب با جامعه امام علی(ع) که به املای پیامبر(ص) نگاشت[۱۳۰].
  4. منبع جفر: جفر به معنای مخزنی از چرم است که حاوی علم انبیاء و اوصیاء و گذشتگاه از بنی اسرائیل است. روایات فراوانی از وجود جفر و قرار گرفتن آن در اختیار ائمه(ع) خبر داده‌اند[۱۳۱].
  5. مصحف فاطمه(س): که در بردارنده اخبار غیبی و وقایع نسبت به زمان آینده است و توسط جبرئیل امین، بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) به حضرت زهرا(س) عرضه و توسط امیر المؤمنین(ع) نگاشته شده است[۱۳۲].
  6. محدَّث بودن: محدث، کسی است که فرشته با او سخن بگوید بدون اینکه فرشته دیده شود و آن شخص پیامبر(ص) باشد. امام صادق(ع) " إِنَّهُ‏ يَسْمَعُ‏ الصَّوْتَ‏ وَ لَا يَرَى‏ الشَّخْصَ‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۳۳]. یا کسی که در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه ایجاد گردد و یا آنکه در قلب او حقایقی پدید آید که از دیگران مخفی است. آیات متعددی از قرآن، سخن گفتن خداوند و فرشتگان را با غیر پیامبران تأیید می‌کند[۱۳۴].
  7. منابع دیگری از جمله: روح القدس، اسم اعظم، رؤیای صادقه، کتاب‌های پیامبران، عالم ملکوت و عقل نیز وجود دارد[۱۳۵].
۱۷. حجت الاسلام و المسلمین محمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین رضا محمدی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است:

«امام برای انجام مسؤولیت‌های مهم هدایت و راهنمایی در جهات مختلف مرجعیت علمی و سیاسی باید دارای پشتوانه قابل قبول و مورد اعتماد باشد. این پشتوانه‌ها و به عبارت دیگر منابع علم امام به این شرح می‌‌باشند:

آگاهی کامل از قرآن: یکی از منابع علم امام قرآن کریم است که منشأ تمام احکام و معارف دین است؛ البته همه‌کس قادر نیستند به عمق و باطن آن راه یابند، بلکه تأویل و فهم قرآن مستلزم افاضه الهی است و همه‌کس نمی‌توانند قرآن را به سخن را دارند. امیر المؤمنینن(ع) می‌فرماید: "قرآن را به سخن در آورید؛ امّا سخنی برای شما نمی‌گوید، من به شما اعلام می‌کنم که علوم گذشته و آینده در آن کتاب آسمانی موجود است، احکام و مسائلی که به آنها نیاز دارید و تفسیر مواردی که موجب اختلاف شما می‌شود در قرآن آمده است، اگر از من بپرسید، شما را آموزش خواهم داد"[۱۳۶]. امام باقر(ع) فرمود: "یکی از علوم، علم تفسیر قرآن و احکام مربوط به آن است و نیز دانشی که به تحولات زمان و رویدادهای آن ربط پیدا می‌کند،... اگر کسانی مییافتیم که ظرفیت‌های روحی مناسبی داشتند، مسایل علمی را به آنان منتقل می‌کردیم و خداوند نگهبان و پناهگاه ما است"[۱۳۷]. امام صادق(ع) فرمود: "در قرآن کریم خبرهای گذشته و آینده و احکام داوری‌ها، انعکاس یافته و ما به همه آنها آگاهیم"[۱۳۸]. یکی از اصحاب امام موسی بن جعفر(ع) به حضرت گفت: آیا همه چیز در قرآن و سنّت پیامبر وجود دارد یا شما از خودتان می‌گویید؟ فرمود: "ممکن نیست چیزی از خود بیان کنیم، آری! همه چیز در قرآن و سنّت پیامبر آمده است"[۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱].

این دانش به گونه‌ای است که شامل ظاهر و باطن و تفسیر و تاویل و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ قرآن می‌‌باشد. درباره آگاهی کامل امامان و پیشوایان الهی به کتاب الله تعالی، به آیاتی از قرآن مجید- که به علم و دانایی ویژه برای امام اشاره دارد- استناد شده است؛ به چند مورد توجه می‌‌دهیم:

آیه کریمه ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۴۲]. از این آیه به خوبی روشن می‌‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد او است زیرا "علم کتاب" به صورت مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌‌شود[۱۴۳]. در آیه دیگر آمده: ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۱۴۴] بین "علم کتاب" و "علم من الکتاب" فرق است و در روایات به این تفاوت تنبیه داده شده است[۱۴۵]. قرطبی در تفسیر این آیه به نقل از عبدالله بن عطاء می‌‌نویسد: خدمت امام باقر عرضه داشتم برخی می‌‌پندارند ﴿الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ عبدالله بن سلام است. امام باقر(ع) فرمود: مصداق آیه علی بن ابی طالب است. این سخن را محمد بن حنفیه نیز گفته است[۱۴۶]. و نیز قندوزی حنفی از ثعلبی و ابن مغازلی از عبدالله بن عطا نقل می‌‌کند: با امام محمد باقر(ع) در مسجد بودم فرزند عبدالله بن سلام را دیدم، گفتم این فرزند کسی است که علم الکتاب نزد اوست، فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب(ع) است[۱۴۷].

حاکم حسکانی و قندوزی در روایات دیگری از عطیه عوفی از ابوسعید خدری نقل می‌‌کنند که از پیامبر اکرم(ص) از آیه ﴿الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ[۱۴۸] سؤال کرد، فرمود: او وزیر برادرم سلیمان بن داود بود سپس از آیه الگو:متن قرآن قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۴۹] پرسید، فرمود: «ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»[۱۵۰]. و نیز قندوزی در روایت دیگری از ابن عباس نقل می‌‌کند: «﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۵۱] إنّمَا هُوَ عَلِيٌّ لَقَدْ كَانَ عَالِماً بِالتَّفْسِيرِ وَ التَّأْوِيلِ وَ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ»[۱۵۲]. کسی که علم کتاب نزد او است فقط علی(ع) است او عالم به تفسیر قرآن و تأویل آن و ناسخ و منسوخ آن است. ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱۵۳]. در تفسیر آیه کریمه از امام صادق(ع) نقل شده: «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ(ع)»[۱۵۴]. در حدیث دیگری از همان امام آمده است که فرمود: «نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه»[۱۵۵]. و نیز در حدیث دیگری می‌‌خوانیم: رسول خدا(ص) برترین راسخان در علم بود؛ خداوند عزوجل تمام آن چه را بر او نازل کرد از تنزیل و تأویل به او تعلیم داد و ممکن نیست خداوند چیزی بر او نازل کند و تأویل و تفسیرش را به او نیازموزد در حالی که اوصیاء پیامبر(ص) بعد از او تمام آن را بدانند[۱۵۶].

در آیه ۴۹ سوره عنکبوت می‌‌خوانیم: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ[۱۵۷] و در روایات بسیاری از اهل بیت(ع) دیده می‌‌شود که عنوان ﴿الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ[۱۵۸] در این آیه به امامان(ع) تفسیر شده است[۱۵۹].

بر اساس روایات امامیه علم به قرآن به طور کامل تنها در اختیار ائمه معصوم(ع) و اوصیای رسول خدا(ص) نهاده شده است. امام باقر(ع) فرمودند: «مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ»[۱۶۰].

امام صادق(ع) می‌فرماید: "به خدا که من کتاب خدا را از آغاز تا پایانش می‌دانم، چنان‌که گوئی در کف دست من است. در قرآن خبر آسمان و خبر زمین و خبر گذشته و خبر آینده است. خدای عزّوجل فرماید: بیان هر چیز در آن است"[۱۶۱][۱۶۲].

  • وارثت از پیامبر(ص): به این معنی که پیامبر اکرم(ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به علی(ع) آموخت و طبق بعضی از روایات علی(ع) آن معارف را با خط خود در کتابی نوشت و این علم و آگاهی نسل بعد از نسل به فرزندان علی(ع) یعنی امامان معصوم(ع) رسید. ابوبصیر می‌‌گوید که از امام صادق(ع) پرسیدم که پیروان شما می‌‌گوید رسول خدا(ص) یک باب از علم به علی(ع) آموخت که از آن هزار باب گشوده شد امام فرمود: «عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً(ع) أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ»[۱۶۳]. از امام علی(ع) روایت شده: «فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا»[۱۶۴]. شایان توجه است که در مورد حدیث معروف "باب مدینه العلم" که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: « أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، نقل‌های فراوانی در معروف‌ترین کتب اهل سنت و شیعه وارد شده است[۱۶۵]. در روایات متعددی نیز می‌‌خوانیم که امامان اهل بیت(ع) می‌‌فرمودند: آنچه ما نقل می‌‌کنیم همه را می‌‌توانید از پیامبر(ص) نقل کنید، چرا که ما همه اینها را به وسیله اجداد خود از پیامبر(ص) شنیده‌ایم. یکی از یاران امام صادق(ع) از آن حضرت پرسید: ما گاهی حدیثی را از شما می‌‌شنویم، سپس شک می‌‌کنیم که از شما شنیده بودیم یا از پدرتان؟ امام(ع) فرمود: «مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ أَبِي وَ مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»[۱۶۶].

امام صادق(ع) در حدیث دیگر می‌‌فرماید: «حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۶۷]. امام علی(ع) می‌فرماید: "همانا رسول خدا(ص) هزار باب به من از حلال و حرام و آنچه شده است، تا روز قیامت بیاموخت که از هر بابش هزار باب گشوده می‌شد (این هزار هزار باب) تا آن پایه که دانش سررسیدن مرگ‌ها و بلاها و مطالب حق را فرا گرفتم"[۱۶۸]

امام صادق(ع) می‌فرماید: "جانشین امام، در دقیقه پایانی که از روح امام باقی مانده، به علم امام پیشین از خود آگاه می‌شود"[۱۶۹][۱۷۰].

تصدیق پیامبر را نسبت به علم سرشار امیرالمؤمنین، امام حسین بن علی(ع) این‌گونه نقل می‌فرماید: "وقتی آیه ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۱۷۴] نازل شد، اصحاب از پیامبر خدا(ص) پرسیدند: مقصود از امام مبین تورات است یا انجیل یا قرآن؟ فرمود: هیچ‌ کدام، سپس متوجّه پدرم شد و بیان داشت: این امامی است که خداوند مخزن وجودش را از دانش و علوم سرشار کرده است"[۱۷۵][۱۷۶].
۱۸. آقای دکتر رستمی (استادیار دانشگاه قم)؛
دکتر رستمی در مقاله «بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند:
  1. قلم اعلی یا عقل اول: یکی از مخازن علم الهی که از مصادر علم امام(ع) است و امام در بالاترین مراحل سیر کمالی خود به آن دست می‌یابد، قلم اعلی یا عقل اول است. میان احدیّت ذات و واحدیّت او، برزخیّت اول (برزخیّت أکبر) و میان علم الهی و وجود ممکنات، برزخیت دوم است و آن برزخیت اول، منشأ برزخیت دوم و برزخیت دوم، منشأ عقل اول یا قلم اعلی است. که محلی برای نفوذ اقتدار الهی است.
  2. لوح محفوظ: پس از قلم، لوح محفوظ آفریده شده که محل تأثیر قلم است. قلم، آنچه از علم خدا را در خود به اجمال دارد، به تفصیل در لوح ایجاد می‌کند. لوح محفوظ یا ام الکتاب که قلم اعلا در آن می‏‌نویسد، از فراموشی و تبدیل و تغییر مصون و محفوظ است. برای دل، دو درب است: یک درب به سوی لوح محفوظ گشوده می‌شود و درب دوم، حواس پنج‌گانه است که به سوی عالم شهادت باز می‌شود. فرق علم امام(ع) با علم حکما و علما، آن است که علم امام(ع) از لوح محفوظ به درون دل می‌آید و علم حکما و علما از طریق حواس از عالم شهادت اخذ می‌شود. در روایتی نقل شده هرگاه خداوند اراده کند که وحی بفرستد، لوح را به اسرافیل ارائه می‌دهد و او آن را به میکائیل و او به جبرئیل و وی به انبیا القا می‌کند.
  3. عرش: پس از لوح، عرش قرار دارد. عرش، مظهرِ عقل کلی و روح اعظم و جایگاهی است که اسم رحمان بر آن استوا یافته است. هر مرتبه وجودی که محیط به مادونش باشد، عرش آن است؛ چنان‌که عرش روحانی به جمیع حقایق روحانی و جسمانی و عرش جسمانی به جمیع اجسام، محیط است. همه عرش‌ها، مظهر عرش اعظم، اسم رحمان است که بزرگ‌ترین اسم خداست. حضرت رسول فرمودند: هیچ مخلوقی نیست، مگر اینکه صورت آن در زیر عرش است.
  4. کرسی: پس از عرش، کرسی و پس از آن، دیگر افلاک یکی پس از دیگری قرار دارند که هر یک، مظهر و تنزل یافته دیگری است و امام به تدریج به همه این مقامات عالی‏ صعود می‌کند و سرانجام با عقل اول اتحاد یافته و سپس از آن هم درمی‌گذرد و به آن برزخیتی که از جمله صفات آن، وحدانیت است (که مرتبه پایین احدیت است) اتصال می‌‏یابد و این رازی است که آیه شریفه ﴿وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ[۱۷۷] نیز به آن اشاره دارد.
  5. وحی: یکی از مصادر علم امام، وحی است که گاهی به وسیله فرشته وحی و گاهی بدون واسطه از سوی خداوند متعال القا می‌شود. هنگام مخاطبه بی‌واسطه با خداوند، غشیه‌ای امام را فرا می‌گیرد که هنگام نزول وحی، چنین نمی‌شود؛ زیرا گرفتن وحی از خدای تعالی سنگین‌تر و دشوارتر است.
  6. علوم انبیا و اوصیای پیشین: هر علمی که با حضرت آدم(ع) و دیگر انبیای الهی نازل شد، به آسمان برنگشت و به ارث رسید. هر پیامبر، علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع می‌کند تا مجموع آنها به پیامبر گرامی اسلام می‌رسد و پس از ایشان نیز انتقال می‌یابد. چونان که حضرت سلیمان(ع) تمامی اسرار و معارف حضرت داوود(ع) را به ارث برد. حضرت زکریا(ع) دعا می‌کرد ولی‌ای از نسل خودش وارث علم او باشد. حضرت ابراهیم خلیل(ع) از خدای متعال درخواست می‌کرد. این سنت پس از ختم نبوت نیز استمرار یافت.
  7. صحیفه: هر امام از نبی و وصی، صحیفه‌ای دارد که در آن، هر چه باید در مدت امامت به آن عمل شود، ثبت شده است»[۱۷۸].
۱۹. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» این‌باره گفته‌ است:

«"آگاهی انسان از غیب" که - پس از عقل و حس - باید آن را "معرفت سوم" نامید، بدون منشأ و علت نیست. حال سؤال این است که انسان از کدام طریق عالم به امور غیبی می‌شود؟ طرق موجود و متصور را می‌توان اینگونه تقسیم بندی کرد:

  1. آگاهی از طریق وحی: پیامبران بزرگ الهی کسانی هستند که از طریق وحی از امور غیبی خبردار می‌شوند. تمام خبرهای غیبی قرآن کریم اعم از حوادث گذشته و آینده و نیز ویژگی‌ها و احوال معاد و ... همگی از این دسته هستند که رسول گرامی اسلام(ص)، از طریق وحی از آن مطلع شد آیه پیش گفته نمونه خوبی از این قسم است:‌ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ[۱۷۹].
  2. از طریق فرشته: گاهی فرشته‌ای از فرشتگان خدا به صورت انسان متمثل شده و اخباری را در اختیار برخی از انسان‌ها قرار می‌دهند. این قسم از خبرها اختصاص به انبیاء ندارد و نمونه برجسته آن،‌ تمثل فرشته الهی برای حضرت مریم بود. همچنین خبردار شدن حضرت ابراهیم(ع) از باردار شدن همسرش و نیز خبردار شدن از نابودی قوم لوط و اینکه همسر لوط از جمله نابودشدگان است،‌ از طریق فرشته در اختیار آن حضرت قرار گرفت.
  3. از طریق الهام: گاهی برخی حقایق و امور پنهان،‌ بر روح انسان القا و الهام می‌شود،‌ به گونه‌ای که انسان یقین به درستی آن پیدا می‌کند. این قسم از خبرها نیز اختصاص به انبیاء(ع) ندارد و نمونه برجسته آن،‌ الهام خداوند به مادر حضرت موس (ع) مبنی بر انداختن آن حضرت در دریا و اطمینان دادن به او به اینکه وی در آینده فرزندش را بازپس خواهد گرفت‌، است.
در پایان این نکته را نیز متذکر می‌­شویم که با توجه به مصادیق بهره‌مندان از این علم، که در ادامه نوشتار به آنها خواهیم پرداخت،‌ می‌توان مدعی شد که پرهیزگاری و جهاد با نفس از جمله راه­‌های مؤثر در دستیابی به امور غیبی است»[۱۸۰].
۲۰. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در این‌باره گفته‌ است:

«راه‌های شناخت به تَبَع ابزارهای آن، مختلف است ولی در واقع همۀ آنها، مکمّل و مؤید یکدیگرند. در اینجا به هر یک از راه‌های شناخت اشاره‌ای داریم:

۱ . راه حس: از حس به عنوان "راه عمومی حصول علم" یاد می‌شود. این که جهان حس و تجربۀ حسی، یکی از طرق و منابع شناخت است، مورد اتفاق همگان می‌باشد هر چند در تعیین محدودۀ آن، افراط و تفریط‌هایی وجود دارد[۱۸۱]، مثلاً مادیّون، شناخت را به شناخت حسّی منحصر دانسته و آنچه قابل حس نباشد را، موهوم و خرافی می‌پندارند! انحصار راه‌ها و ابزار علم به حواس، انحصار معلومات به محسوسات را در پی داشته و دائرۀ شناخت انسان را بی ضیق و حدود می‌گرداند. قرآن کریم این محدودیت را به طرز زیبایی به تصویر کشیده است: ﴿ فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى [۱۸۲]. علیرغم آنچه راجع به خطاپذیری و عدم استقلال و... شناخت حسی گفته شد، نباید از نقش مهمّ حواس در شناخت غافل ماند. جملۀ "مَن فَقَد حسّاً فَقَد عِلماً" حاکی از میزان اهمیّت و نقش بسزای حواس در حصول علم برای انسان است.

۲ . راه عقل: طریق عقل مانند راه قلب، از راه‌های درونی شناخت محسوب شده و برخلاف شناخت حسی، می‌تواند انسان را به شناخت یقینی برساند. در این راه، میزانی به نام "منطق" وجود دارد که عهده‌دار دو کار عمده است:(الف) در بخش صورت، عهده‌دار بیان صور استدلال "یعنی نحوۀ چینش و ترتیب مقدمات" برای حصول به نتیجۀ یقینی است.(ب) در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورت‌های مختلف قیاس ظاهر می‌شوند، مشخص می‌سازد. اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده می‌نماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که می‌تواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیده‌اند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها معصومین(ع) مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه می‌شوند.

۳ . راه قلب: قلب مانند عقل، مجرده را ادراک می‌کند با این تفاوت که، آنچه را عقل از دور به صورت مفهومِ کلی ادراک می‌کند قلب، از نزدیک به عنوان موجود شخصی خارجی که دارای سعۀ وجودی است، مشاهده می‌نماید. از این رو عقل به دلیل انحصار در حصار درک مفهومی، از ادراک بسیاری از حقایق عاجز است ولی قلب با ادراک شهودی، بر بسیاری از اسرار کلی و حتّی جزئی عالم، آگاه می‌گردد. حقّ این است که تفاوت میان قلب و دیگر قوای ادراکی، تنها در شدت و ضعف حضور، و نیز در سعه و ضیق معلوم بالذات است. اسباب معارف قلبی، عبارتند از:

وحی: راه درونی انبیاء و راه بیرونی مردم عادی برای شناخت حقیقت است. در جهان بینی الهی وحی، خورشید عالم‌تابی است که با قلمرو وسیع و گستردۀ خود، هدایت انسان در سیر تکامل و نیل به سعادت واقعی را بر عهده دارد. شیخ مفید در این باره می‌گوید: "معنای اصل وحی، کلام خفی است ولی به هر چیزی که مقصود از آن، فهماندن مطلبی به دیگران به‌طور پنهانی باشد، "وحی" اطلاق شده است و اگر آن را به خداوند نسبت دهیم، به معنیِ پیام‌هایی است که مخصوص انبیاء و رسولان است"[۱۸۳].

الهام: در لغت به معنی "در دل افکندن" است[۱۸۴]. جرجانی آن را به "چیزی که در دل به طریق فیض اِلقا شود" تعریف کرده است. او می‌نویسد: "گفته شده، آنچه از علم در دل افتد و آدمی را به عمل خواند، بی‌آنکه به آیه‌ای استدلال کند و به دلیلی نظر نماید، الهام است" (جرجانی، التعریفات، ص ۲۵.</ref>. الهام بر دو قسم است: خاص و عام، الهام خاص، مخصوص اولیاء و اوصیاء است و الهام عام، خود بر دو قسم است: الهام حقیقی که در پی تخلیۀ نفس از صفات رذیله و تحلیۀ آن به صفات حمیده حاصل می‌شود و الهام مجازی که به سبب سحر، کهانت، شعبده و اَمثال آنها، برای افراد بوجود می‌آید.

وسوسه: از اسباب معارف قلبی است. راغب در تعریف آن می‌نویسد: وسوسه، اندیشۀ زشت و ناروا، و اصل آن، وسواس یعنی صدای روشن و آهنگ خفی و آرام است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ [۱۸۵] و نیز فرموده: ﴿مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ [۱۸۶]. به روش آرام و صدای کوتاه و آهستۀ شکارچی هم، وسواس گفته می‌شود[۱۸۷]. چنانکه از تعریف راغب استفاده می‌شود، "مخفی و پنهان و باطنی بودن" از ویژگی وسوسه است. هیچکس از وسوسه، به دور نیست ولی خداوند کلید در قلب هر کس را به دست او سپرده و با ارادۀ الهی، روح انسان در بدن او احاطۀ تدبیر و تصرّف دارد، پس به اختیار خود می‌تواند آن را به روی ملائکه بگشاید یا بر روی شیطان باز نماید. از سویی دیگر با استناد به آیات قرآن کریم، شیطان هیچ تسلطی بر اولاد آدم ندارد بلکه صرفاً به القاء وسوسه در قلب آنان می‌پردازد: ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [۱۸۸]»[۱۸۹].
۲۱. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات؛
پژوهشگران وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«علوم امام از منابع گوناگونی سرچشمه می‌گیرد که عبارتند از:

۱. قرآن: آگاهی کامل امامان(ع) از کتاب خدا و قرآن مجید به گونه‌ای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند.

قرآن می‌فرماید: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۹۰]؛ از این آیه به خوبی روشن می‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علم‌الکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۱۹۱] آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.

بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب(ع) و ائمه هدی (ع) است.

قرطبی مفسر اهل سنت در تفسیر خود به نقل از امام باقر(ع) در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: «انما ذلک علی بن ابی طالب (ع)»[۱۹۲].

در روایت دیگری از ابن عباس می‌خوانیم: «من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»[۱۹۳]. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم(ع) است[۱۹۴].

۲ . وراثت از پیامبر(ص): دومین منبع از منابع علوم امامان(ع) وراثت از پیامبر است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی(ع) آموخت و این علم و آگاهی از علی(ع) به امامان (ع) منتقل شد، امام صادق(ع) می‌فرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»[۱۹۵].

حدیث معروف: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کرده‌اند [۱۹۶].

۳. ارتباط با فرشتگان:از منابع علم امامان(ع) ارتباط با فرشتگان است،‌ البته نه به این معنی که آنها در زمره پیامبران بوده‌اند، بلکه آنها همچون خضر، ذوالقرنین و مریم بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند.

در حدیثی از امام باقر می‌خوانیم که فرمود: «أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثا»[۱۹۷]. هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن می‌گوید، فرمود: «يُحَدِّثُهُ مَلَك‏»[۱۹۸]. و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان می‌داد و سپس افزود: «مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْن‏»[۱۹۹].

۴. القای روح القدس: چهارمین منبع علم امامان فیض روح القدس است.

از روایاتی که در منابع اهل بیت(ع) وارد شده به خوبی بر می‌آید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل می‌ساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، استفاده می‌شود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر می‌شد، می‌فرمودند: این به کمک روح القدس بوده است، این تعبیر کمک روح القدس درباره سنان بن ثابت مدافع پیامبر و کمیت بن زید اسدی مدافع اهل بیت(ع) و دعبل خزاعی شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان پیامبر (ص) و امام باقر (ع) و امام رضا (ع) نقل شده است[۲۰۰].

و از این جا به خوبی روشن می‌شود که روح القدس یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری می‌دهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان به گونه فوق العاده‌ای قویی‌تر و بارزتر عمل می‌کند، و در دیگران به اندازه خودشان.

۵. نور الهی: منبع دیگری که برای علوم امامان می‌توان ذکر کرد نور الهی است، امام صادق(ع) می‌فرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا می‌رود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر می‌افرازد که به وسیله آن اعمال مردم را می‌بیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام می‌کند.

با توجه به منابع فوق، امامان(ع) از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل می‌شوند[۲۰۱].
۲۲. پژوهشگران مركز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن؛
پژوهشگران وبگاه مركز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«پیامبران الهی و از آن جمله، پیامبر عظیم الشأن اسلام دانش غیبی خود را از ناحیه خداوند و به تعلیم الهی و از طرق مختلف دریافت می‌نمایند. بنابراین، علم غیب پیامبر منحصر به آنچه در قرآن آمده نیست، همان‌طور که تنها از طریق فرشته وحی نمی‌باشد، بلکه از راههای گوناگونی به دست می‌آید که به برخی اشارت می‌رود:

۱ . فرشته وحی قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ [۲۰۲].

۲ . ارتباط روحی و معنوی با عالم غیب راه دیگر علوم پیامبران، ارتباط روحی و معنوی با عالم غیب است. خداوند چشم حقیقت‌بین آنان را چنان گشوده است که حجاب‌های عالم غیب را شکافته، به ماوراء آن راه پیدا کرده، و به حقایق زیادی دست یافتنه‌اند؛ چنان که خداوند سبحان درباره حضرت ابراهیم می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ [۲۰۳]

۳ . از طریق سیر و مشاهده آفاقی عالم هستی برای بعضی از پیامبران به عنایت الهی، سیر و مشاهده آفاقی رخ می‌داد، و از این طریق از عوالم مختلف این جهان آگاه می‌شدند، همان گونه که در مورد پیامبر اکرم در مسأله معراج واقع شد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [۲۰۴].

۴ . روح القدس از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که، حقیقتی به نام روح القدس با انبیاء بوده است، و آنان را در مسیر خود، آگاه، تأیید و تقویت می‌نموده است؛ برخی معتقدند: روح القدس همان فرشته وحی است، ولی برخی دیگر آن را نیروی مرموز غیبی خاصی می‌دانند که همراه با انبیا بوده است، چنانکه در مورد حضرت عیسی می‌فرماید: ﴿ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً [۲۰۵]. در مورد پیامبر اسلام(ص) نیز می‌فرماید: ﴿ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ [۲۰۶][۲۰۷]. قرآن مجید در آیات زیادی مانند: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۲۰۸]؛ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ [۲۰۹]؛ ﴿ قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ [۲۱۰]؛ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۲۱۱] آگاهی پیامبر از غیب را به وحی نسبت داده است، چنان که می‌فرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۲۱۲] بنابراین، آگاهی پیامبر اکرم از غیب فقط به تعلیم الهی بوده است، اما طرق دریافت آن مختلف بوده است؛[۲۱۳] از طریق فرشته، روح القدس، ارتباط روحی و معنوی، سیر در آفاق، در خواب،‌ بیداری و... چنان که علم غیب پیامبر از طریق وحی، منحصر به قرآن نمی‌باشد، بلکه اعم است از قرآن و غیر قرآن، همان گونه که پیامبر اکرم از طریق وحی، از جنگ امیر المؤمنین با ناکثین، قاسطین و مارقین، شهادت امام حسین، مرگ نجاشی، تسلط بنی امیه بر مسلمین و ... آگاه شد[۲۱۴]»[۲۱۵].
۲۳. پژوهشگران مركز رهروان ولایت؛
پژوهشگران وبگاه مركز رهروان ولایت، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«از جمله این منابع می‌توان به این موارد در کلمات امام صادق(ع) اشاره کرد:

  1. مصحف فاطمه(س) که بنا به گزارش امام صادق(ع) حجمی به اندازه سه برابر قرآن دارد و مطالب آن کاملاً با مطالب قرآن غیر مشترک است.
  2. جامعه، تعریفی که امام ششم شیعیان از این منبع علمی ارائه داده اند چنین است: صحیفه‌ای است که هفتاد ذراع به اندازه ذراع رسول خدا(ص)، طول دارد و در آن همه چیز از حلال و حرام و تمام آنچه بشر به آن نیاز دارد، موجود است. این صحیفه به املای پیامبر(ص) و کتابت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌باشد.
  3. جفر ابیض، این منبع شامل کتب آسمانی انبیای گذشته مانند زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی و صحف ابراهیم(ع) می‌باشد.
  4. صحیفه صغیره، این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین(ع) بوده و در بیانی رمزآلود گفته شده که دارای حروفی است که هر کدام از این حروف گشاینده هزار حرف دیگر است»[۲۱۶].
۲۴. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«پیامبران و امامان دانش‌های غیبی خود را از راه‌هایی گوناگون به دست می‌آورند که در این جا به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:

  1. وحی و الهام: وحی آسمانی که خود پدیده‌ای غیبی و فراتر از تجربه عادی است دریچه‌های جهان غیب را به روی پیامبران الهی می‌گشاید و آنان را با حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادارکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. چنانکه پیش تر گذشت، انبیا نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمرو موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره می‌برند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار می‌سازند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را به زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنه‌های دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هر چند با رحلت پیامبراکرم(ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی، همچنان باز است: همواره خدا را که بخشش‌های او بی شمار است و نعمت‌هایش بسیار- در پاره‌ای از روزگار پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهره مندی امامان معصوم(ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندانی با بهره مندی پیامبران(ع) از آن ندارد، چنانکه رسول خدا(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی. براین اساس، امام علی(ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند پیامبر نبود، خداوند با او رازگویی می‌کرد. همچنین آن حضرت در جایی دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی، می‌فرماید: خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است. امامان معصوم(ع) در روایاتی فراوان، مُحدث خوانده شده‌اند؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: من و جانشینانم ... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هر چند او را نمی‌بیند. تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با روح الهی (برخی از روایات، روح را موجودی دانسته‌اند که برتر از جبرئیل و میکائیل است؛ چنانکه امام علی(ع) می‌فرماید: کسی که روح الهی را درمی‌یابد... از رویدادهای گذشته آینده و ... آنچه را در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه می‌گردد.
  2. رؤیای صادق: پیامبران و امامان(ع) نه تنها در بیداری که در خواب نیز از تأیید الهی برخوردارند و از این راه، بر بسیاری از حقایق جهان دست می‌یابند چنانکه ابراهیم(ع) در خواب از مأموریت ذبح فرزندش آگاه شد و پیامبر گرامی اسلام(ص) ورود مسلمانان به مسجدالحرام و انجام اعمال عمره را در آینه رؤیا دید. از این روست که در روایاتی بسیار، رؤیای صادق، شاخه از نبوت به شمار آمده است و اندیشه مندان مسلمان آن را گونه‌ای وحی و الهام دانسته‌اند. امامان معصوم(ع) نیز بر بسیاری از امور غیبی از این راه آگاه می‌شدند و در حقانیت آن، تردیدی به خود راه نمی‌دادند. برای نمونه، امام علی(ع) در خواب از رحلت سلمان فارسی آگاهی یافت. سپس به مدائن رفت و به غسل و کفن او پرداخت.
  3. آموختن از پیامبر و امام پیشین: امیرمؤمنان(ع) هنگام رازگشایی از امور نهانی و غیبی، بارها بر این حقیقت پای می‌فشارد که این آگاهی را از رسول خدا(ص) به دست آورده است. در اینجا برای نمونه، به چند حکایت اشاره می‌کنیم: در روایتی امام علی(ع) در گفتاری به یادماندنی آمادگی خود را برای پاسخ به مشکلات علمی جامعه اعلام می‌کند: از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. به خدا قسم، نمی‌پرسید از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن دیگر را گمراه می‌سازد. جز آنکه شما را آگاه کنم از آن کس که مردم را بدان می‌خواند و آنکه آنان را می‌راند. در این هنگام، یکی از حاضران از روی طعن و استهزا از شمار موهای سر و صورت خود پرسید. امام در پاسخ فرمود: به خدا قسم، حبیبم پیامبر(ص) به من خبر داده است که بر هر دسته از موهایت فرشته‌ای گمارده شده است که تو را لعنت می‌کند و ... در خانه‌ات فرزندی است که پسر رسول خدا را می‌کشد. در برخی از نقل‌ها، این جملات نیز بر پاسخ امام افزوده شده است: به خدا قسم، من شمار موهایت را می‌دانم، اما اگر بگویم، تو چگونه می‌توانی به درستی گفتارم پی ببری؟ این فرزند، کسی نبود جز سنان بن أنس نخعی که در به شهادت رساندن امام حسین(ع) سهمی چشم‌گیر داشت. همچنین نقل است که امیرمؤمنان(ع) برده‌ای- که سالم نامیده می‌شد خرید و آزاد کرد. سپس فرمود: رسول خدا(ص) به من خبر داده است: نامی که پدرت بر تو نهاده، میثم است. مشاهده این معجزه، وی را از یاران نزدیک امام ساخت. در ماجرایی، داوری شگفت انگیز امیرمؤمنان(ع) میان چند برادر و خواهر، آنان را واداشت که آن حضرت را به دلیل آگاهی از غیب پروردگار خود بخوانند. امام با تأکید بر ناروا بودن این پندار، فرمود: به من خبر داده بود که این حادثه در چنین روزی و در این ساعت روی خواهد داد. نیز نقل است یکی از یاران امام علی(ع) پس از شنیدن پیشگویی‌های آن حضرت، شگفت زده، پرسید: ای امیرمؤمنان، تو را علم غیب داده‌اند؟ امام در پاسخ فرمود: این، علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است که ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[۲۱۷] پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پیامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد. امیرمؤمنان(ع) بارها از شهادت خود و چگونگی‌اش خبر داده است و این گونه بر تردید ناپذیری‌اش پای فشرده است: به خدا سوگند، چنین خواهد شد. دروغ نمی‌گویم و به من دروغ نگفته‌اند. گاه می‌فرمود: در انتظار روزی هستم که وعده رسول خدا(ص) تحقق یابد و محاسنم با خون سر خضاب گردد. در برخی دیگر از روایات، امام با استناد به سخن پیامبراکرم(ص) روز دقیق ضربت خوردن و شهادت خود را نیز تعیین کرده است. اندیشه‌مندان شیعه و سنی در اینکه امام علی(ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبوی بهره برده و در محضر رسول خدا(ص) دانش اندوخته است، اتفاق نظر دارند. احادیثی از این دست در کتب هر دو گروه فراوان به چشم می‌خورد که امیرمؤمنان(ع) فرموده است: هر گاه از رسول خدا(ص) می‌پرسیدیم، پاسخ می‌داد و چون ساکت می‌شدیم، خود آغاز به سخن می‌کرد. اما نکته در خور توجه آن است که این بهره‌گیری همواره به گونه عادی نبوده و چه بسا راه فراگیری علوم غیبی، خود نیز پدیده‌ای استثنایی بوده است، چنانکه امام علی(ع) می‌فرماید: رسول خدا هزار درِ دانش را به روی من گشود... که هر دری خود به هزار درِ دیگر رهنمون است... به گونه‌ای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری می‌پردازم. ناگفته پیداست که درهای دانش که در این حدیث آمده است، چیزی فراتر از اصل و قانون کلی است که می‌توان از آن، فروع گوناگون را با روش معمولِ اجتهاد، استنباط کرد. در هیچ مکتب بشری نمی‌توان اصلی را یافت که بسط و گسترش آن، به چنین آگاهی‌های غیبی بینجامد. به فرموده امیرمؤمنان(ع) این دانش‌های غیبی در اختیار یکی از شایستگان اهل بیت‌اش قرار گرفته است و تا روز قیامت از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد. بر این اساس، امام معصوم(ع) همواره بر این حقیقت پای فشرده‌اند که دانش آنان از پدرانشان و سرانجام از رسول خدا(ص) به ارث رسیده است. گفتنی است که بخشی از این انتقال دانش، به کمک صحیفه‌هایی همچون جَفر و جامعه، کتاب علی و مصحف فاطمه صورت پذیرفته که ویژگی‌های آنها چندان برای ما روشن نیست، اما بی گمان پیشوایان معصوم(ع) بسیاری از خبرهای غیبی خود را به این کتاب‌ها مستند ساخته‌اند و به ویژه درباره مصحف فاطمه بر این حقیقت پای فشرده‌اند که رویدادهای آینده در آن پیشگویی شده است.
  4. فهم بطون قرآن: به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است و بر این اساس جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. امیرمؤمنان(ع) که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژه‌ای برای ادراک برخوردار است و ظاهر و باطن قرآن را می‌داند، توانایی خود را برای بهره گیری از کتاب الهی چنین شرح می‌دهد: از آن قرآن بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،‌ اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن دانش آینده و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است»[۲۱۸].
۲۵. پژوهشگران ماهنامه پرسمان؛
پژوهشگران ماهنامه پرسمان در مقاله «چند پاسخ درباره چگونگی علم امام» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«در خصوص منابع علوم ائمه معصومین (ع) تقسیم بندی‌های مختلفی توسط صاحب نظران بیان شده است که سعی می‌کنیم یکی از بهترین تقسیم بندی‌های این باب را مطرح کنیم:

منابع مکتوب علم امام: این دسته از منابع، شامل کتب آسمانی انبیای پیشین به اضافه تعدادی کتب آسمانی و مقدس دیگر است که ائمه آنها را در اختیار دارند و بخش قابل توجهی از علم ائمه (ع) مربوط، به این دسته است. برای اینکه ببینیم کتب آسمانی در اختیار ائمه، غیر از کتب آسمانی انبیای پیشین کدام‌ها هستند، با اشاره به این نکته که جزئیات موجود در این خصوص بی شمار و بعضا ابهام برانگیز و اسرار آمیزند به سراغ روایات موجود در این باب می‌رویم:

  1. صحیفه جامعه: که آن را صحیفه یا جامعه نیز می‌گویند به این معنا که در روایات این باب هر سه لفظ برای آن استعمال شده است. صحیفه جامعه عبارت است از توماری که هفتاد ذراع طول دارد و در بردارنده علم کلیه حلال‌ها و حرام‌هاست. این کتاب را پیامبر اکرم (ص) املا کرده و امام علی (ع) نگاشته است.
  2. جفر: که شامل جفر ابیض (جفر سفید) و جفر احمر (جفر سرخ) می‌گردد. در مورد جفر ابیض در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: همانا نزد من، جفر سفید است؛ که وقتی راوی از محتوای جفر سفید می‌پرسد، حضرت می‌فرماید: جفر سفید در بردارنده زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است. در مورد جفر سرخ نیز در ادامه همین روایت آمده است که امام صادق (ع) فرمود: و نزد من است جفر سرخ. راوی می پرسد: چه چیزی در جفر سرخ است؟ حضرت پاسخ می‌دهد: سلاح و آن تنها برای خون گشوده می‌شود که صاحب شمشیر (امام زمان (ع) ) آن را برای نبرد و قتل خواهد گشود.
  3. مصحف فاطمه(س): در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که حضرت فرمود: همانا نزد ما مصحف فاطمه است... راوی می‌پرسد: مصحف فاطمه چیست؟ که حضرت می‌فرماید: مصحف فاطمه سه برابر قرآن حجم دارد در حالی که حتی یک حرف از قرآن هم در آن نیست. از روایات دیگر استفاده می‌شود که این مصحف را جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) برای فاطمه آورده که آن را فاطمه املا می‌کرد و امام علی (ع) می‌نوشت.
  4. کتاب علی یا مصحف علی: عنوان کتاب علی (ع) در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد ائمه (ع) قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط امیرالمؤمنین علی (ع) نوشته شده است. دو: کتابی که پیامبر اکرم (ص) برای حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج‌اند و احکام و قضایا ثبت شده است.
  5. صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش امام صادق(ع) در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است.

منابع شفاهی علم امام: در خصوص منابع شفاهی علم ائمه (ع) که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به علی (ع) تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، امام باقر (ع) می‌فرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم (ص) تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم (ص) آن را به علی (ع) تعلیم داد.

سایر منابع علم امام: در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه (ع) شمرده شده است که از جمله آنها نکت یا قذف فی القلب و عمود نور است.

نکت به حالتی می‌گویند که مطلبی علمی بدون تحصیل مقدمات به قلب انسان بیاید. شخصی از امام صادق (ع) پرسید: گاهی که ما از شما سؤال می‌پرسیم سریع پاسخ می‌دهید و گاهی کمی مکث می‌کنید سپس پاسخ ما را می‌دهید، علّت آن چیست؟ که حضرت فرمود: بله پاسخ برخی سؤالات به گوش ما رسیده یا به قلب ما می‌آید سپس ما آنها را به زبان می‌آوریم. در خصوص عمود نور، در منابع روایی برای امام ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده، تصویر می‌شود که امام هر آنچه از علوم را که بخواهد در آن مشاهده می‌کند.

با وجود اینکه برخی از منابع علم امام را با توجه به روایات ذکر کردیم و البته به برخی نیز نپرداختیم، امّا این نکته حائز اهمیت است که علم غیب امام منحصر و محدود به این منابع نیست و به تصریح برخی روایات، علم امام همواره در حال افزایش است. به عنوان مثال در روایتی از ابوبصیر آمده است که پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخ‌های متوالی ایشان مبنی بر ذکر مصادیق و منابع علوم ائمه (ع) و اشاره حضرت به اینکه علم ما محدود به این‌ها نیست، ابوبصیر می‌پرسد: پس علم شما چیست؟ که حضرت پاسخ می‌دهد: علمی است که شبانه روز تا روز قیامت در حال افزایش است»[۲۱۹].
۲۶. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها؛
پژوهشگران «مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها» در این‌باره گفته‌‌اند: «امام به آن معنایى که قرآن آن را استعمال می‌‏کند، کسی است که حجاب از پیش رویش برداشته شده و با مشاهده ملکوت آسمان‌ها و زمین به باطن امور آگاه است. این آگاهی همان علم غیب است که امام(ع) دارا می‌‎باشد؛ که در این آیات به آن اشاره شده: ﴿كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۲۲۰] و نیز فرموده: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ[۲۲۱]. بنابراین امام(ع) با مشاهده ملکوت و با علم به حقیقت قرآن و داشتن علم الکتاب، عالم به غیب است؛ البته به اذن خدا. برای علم غیب ائمه معصومین (ع) چند منبع نیز ذکر شده است: اول: قرآن کریم؛ دوم: وراثت از رسول اکرم(ص)؛ سوم: مصحف امام على، الجفر و الجامعه، مصحف فاطمه و کتاب‌ای دیگری که در نزد آنان مى‏ باشد[۲۲۲]»[۲۲۳].
۲۷. پژوهشگران حوزه علمیه حضرت رقیه؛
پژوهشگران حوزه علمیه حضرت رقیه، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«علوم ما از این طریق است که به وسیله حواس پنج‌گانه با موجودات جهان خارج ارتباط برقرار می‌سازیم و بدین وسیله‌ صورتی از موجود خارجی در ذهن ما حاصل می‌شود، که کاشف از وجود شیئی خارجی است و علم و صورت علمی‌ نامیده می‌شود، این قسم از علوم که به‌وسیله صورت‌گیری و اخذ مفهوم‌ تحصیل می‌شود علم حصولی نامیده می‌شود علوم حصولی را از طریق حواس پنج‌گانه تحصیل می‌کنیم و بدان‌ها نیاز داریم، به طوری‌ که اگر فاقد یکی از حواس باشیم علم مربوط به آن را نیز فاقد خواهیم بود و چون حواس پنج‌گانه گاهی خطا می‌کند، این نوع علم نیز قابل خطا و اشتباه است. ما برای علم به‌ موجودات جهان خارج طریقی جز این نداریم که در معرض‌ خطا و اشتباه قرار دارد، البته نوعی علم دیگر نیز داریم که‌ علم حضوری نامیده می‌شود و قابل خطا و اشتباه نیست و آن‌ عبارت است از علم حضوری نفس مجرد انسان به خودش و قوا و افعالش در این جهت تردید نیست که ائمه اطهار(ع) نیز مقتضای‌ بشریت از این نوع علم برخوردار بوده‌اند. لکن بحث در این است که آیا علم ائمه اطهار(ع) منحصر به همین طریق معمول و متعارف بود یا به طریق دیگری هم می‌توانستند با جهان غیب ارتباط برقرار سازند و کسب علم نمایند؟

حضرت موسی بن جعفر(ع) در حدیثی علم امام‌ را در سه بخش خلاصه نموده و می‌فرماید: طریق‌ وصول علم ما سه‌گونه است: گذشته و آینده و حادث. اما علوم گذشته برای ما تفسیر شده و اما آینده نوشته و در اختیار ما نهاده شده است و اما حادث در اثر القا در قلب و تأثیر در گوش حاصل می‌شود، و نوع آخر افضل علوم ما می‌باشد، در صورتی که بعد از پیامبر ما پیامبری نخواهد آمد[۲۲۴]. در این حدیث سه طریق‌ برای علوم ائمه ذکر شده است؛ اول تفسیر و توضیحی که‌ به وسیله پیامبر یا امام سابق انجام گرفته، دوم نوشته و کتابی‌ که به دستشان رسیده، سوم القاء در قلب و تأثیر در گوش که‌ نوعی است دیگر که افضل علوم نامیده شده است»[۲۲۵]
۲۸. پژوهشگران وبگاه رهروان ولایت.
پژوهشگران رهروان ولایت، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«در خصوص منابع علوم ائمه معصومین(ع) تقسیم بندی‌های مختلفی توسط صاحب نظران بیان شده است که سعی می‌کنیم یکی از بهترین تقسیم بندی‌های این باب را مطرح کنیم:

منابع مکتوب علم امام: این دسته از منابع، شامل کتب آسمانی انبیای پیشین به اضافه تعدادی کتب آسمانی و مقدس دیگر است که ائمه آنها را در اختیار دارند و بخش قابل توجهی از علم ائمه(ع) مربوط، به این دسته است. برای اینکه ببینیم کتب آسمانی در اختیار ائمه، غیر از کتب آسمانی انبیای پیشین کدام‌ها هستند، با اشاره به این نکته که جزئیات موجود در این خصوص بی شمار و بعضا ابهام برانگیز و اسرار آمیزند به سراغ روایات موجود در این باب می‌رویم:

  1. صحیفه جامعه: که آن را صحیفه یا جامعه نیز می‌گویند به این معنا که در روایات این باب هر سه لفظ برای آن استعمال شده است. صحیفه جامعه عبارت است از توماری که هفتاد ذراع طول دارد و در بردارنده علم کلیه حلال‌ها و حرام‌هاست. این کتاب را پیامبر اکرم(ص) املا کرده و امام علی (ع) نگاشته است.
  2. جفر: که شامل جفر ابیض "جفر سفید" و جفر احمر "جفر سرخ" می‌گردد. در مورد جفر ابیض در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: همانا نزد من، جفر سفید است؛ که وقتی راوی از محتوای جفر سفید می‌پرسد، حضرت می‌فرماید: جفر سفید در بردارنده زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است. در مورد جفر سرخ نیز در ادامه همین روایت آمده است که امام صادق(ع) فرمود: و نزد من است جفر سرخ. راوی می پرسد: چه چیزی در جفر سرخ است؟ حضرت پاسخ می‌دهد: سلاح و آن تنها برای خون گشوده می‌شود که صاحب شمشیر امام زمان(ع) آن را برای نبرد و قتل خواهد گشود.
  3. مصحف فاطمه: در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که حضرت فرمود: همانا نزد ما مصحف فاطمه است... راوی می‌پرسد: مصحف فاطمه چیست؟ که حضرت می‌فرماید: مصحف فاطمه سه برابر قرآن حجم دارد در حالی که حتی یک حرف از قرآن هم در آن نیست. از روایات دیگر استفاده می‌شود که این مصحف را جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) برای فاطمه آورده که آن را فاطمه املا می‌کرد و امام علی(ع) می‌نوشت.
  4. کتاب علی یا مصحف علی: عنوان کتاب علی(ع) در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد ائمه(ع) قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط امیرالمؤمنین علی(ع) نوشته شده است. دو: کتابی که پیامبر اکرم(ص) برای حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج‌اند و احکام و قضایا ثبت شده است.
  5. صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش امام صادق(ع) در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است[۲۲۶].

منابع شفاهی علم امام: در خصوص منابع شفاهی علم ائمه(ع) که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اکرم(ص) هزار باب علم به علی(ع) تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می‌شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، امام باقر (ع) می‌فرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم(ص) تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم(ص) آن را به علی(ع) تعلیم داد.

سایر منابع علم امام: در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه(ع) شمرده شده است که از جمله آنها "نکت" یا "قذف فی القلب" و "عمود نور" است.

غیر از این راه‌های انتقال با توجه به سنخ و جنس برخی منابع علمی ائمه(ع) روش‌های دیگری نیز برای انتقال علم از امامی به امامی به امام دیگر ذکر شده‌اند همان طور که برخی از این طرق در مورد انتقال نور امامت که علم امام نیز بخشی از آن است ذکر گردیده‌اند. به عنوان مثال گفته شده است که هر امامی پیش از اینکه از دنیا برود یکی از دستانش را روی سینه خود و دیگری را روی سینه امام بعدی قرار می‌دهد و علم او به امام بعدش منتقل می‌شود. همان طور که در روایت دیگر آمده است که پیامبر اکرم(ص) هنگام آموختن هزار باب علم به علی(ع)، سینه خود را به سینه علی می‌چسباند[۲۲۷]. و یا در برخی روایات سخن از قرار گرفتن زبان امام در کام نوزاد پسر او "امام بعدی" است که فرزند شیرخوار، مشتاقانه شروع به مکیدن زبان پدر می‌کند»[۲۲۸].

پرسش‌های وابسته

  1. آیا شیوه دستیابی معصوم به علم با دیگران مشترک است یا متفاوت؟ (پرسش)
  2. رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه علم لدنی با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. آیا ارتباط با ارواح می‌تواند یکی از منابع علم معصوم باشد؟ (پرسش)
  6. رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه علم‌الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  21. رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  22. رابطه الف باب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  23. علم معصوم امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  24. آیا تعلیم اسماء با علم معصوم ارتباط دارد؟ (پرسش)
  25. آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)
  26. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    1. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    2. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    3. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    4. دیدگاه‌های دانشمندان حدیث در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    5. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    6. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    7. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    8. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    9. دیدگاه فرقه وهابیت در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. " أَنَا صَاحِبُ‏ اللَّوْحِ‏ الْمَحْفُوظِ أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيه‏ ‏‏‏"؛بحارالانوار، ج۲۶، ص۳، باب۱۴.
  2. اصول الکافی، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۶.
  3. اصول الکافی، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۶.
  4. علی اکبر بن محمد امین لاری، فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم، ص ۲۳۷.
  5. در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‌دانند، سوره آل عمران، آیه ۷.
  6. پیام قرآن، ج۹، ص۱۱۹ تا ۱۲۶
  7. آگاهی سوم یا علم غیب، ص٢٧-٣٠.
  8. سوره صافات، آیه ١٠٢ و ١٠٣.
  9. سوره قصص، آیه٧.
  10. آگاهی سوم یا علم غیب، ص٣٣-٣٨.
  11. به آنان آموزش ندهید، زیرا ایشان از شما داناتر می‌باشند؛ غاية المرام: ص۲۶۵، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۴.
  12. من شهر علم و علی درب این شهر می‌باشد؛ مستدرک حاكم، ج۳، ص ۲۲۶، جالب اين است كه يكى از علماء اهل سنت كتابى بنام «فتح الملک» العلىّ بصحة حديث مدينة العلم على نوشته كه در سال ۱۳۵۴ هـ در قاهره به چاپ رسيده است.
  13. «یعنی رسول خدا(ص) هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر می‌گشاید و مجموعاً می‌شود هزار هزار باب، تا آنجا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود آگاه شدم و علم منایا و بلایا (مرگ‌ها و مصیبت‌ها) و فصل‌الخطاب (داوری بحق) را فرا گرفتیم». ر. ک: ینابیع المودة: ص۸۸، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۶.
  14. ر. ک: اصول کافی، كتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
  15. اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۶.
  16. آموزش عقاید، ص۳۲۲.
  17. «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى‏ الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ‏ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ‏‏‏‏‏»، حكیمی و همكاران، الحیاة، ج۲، ص۴۰.
  18. غزالی، احياء علوم الدين، ج۱، ص۹۳.
  19. نهج البلاغه(شرح عبده)، ج۴، ص۳۶.
  20. «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَتْ‏ لِيَ‏ الْوِسَادَةُ فَجَلَسْتُ‏ عَلَيْهَا لَأَفْتَيْتُ‏ أَهْلَ‏ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِم‏...وَ أَهْلِ‏ الْإِنْجِيلِ‏ بِإِنْجِيلِهِم‏... وَ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِم»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۲، ص۷۸.
  21. غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۲۵۲.
  22. که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.
  23. جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
  24. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  25. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴.
  26. مجلسی، محمد تقی،، مرأة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۳ ،ص۱۷۰.
  27. كلینی، الکافی، ج۱۰، ص۲۷۳.
  28. علامه حلی، احقاق الحق، ج۷، ص۶۶
  29. فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!؛ سوره فصلت، آیه: ۳۰.
  30. صفار قمی، بصائر الدرجات، ج۲ ،ص۱۱۰- ۱۱۳.
  31. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۶
  32. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۸، روایت ۱.
  33. همان، ص۳۸، روایت ۷۰.
  34. همان، باب 3.
  35. همان، باب۸.
  36. جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص ۱۴۳.
  37. نک: بحارالانوار، ج ٢٦، ص ٧٤، ح ٢٥، ٢٦، ٢٩
  38. نک: بحارالانوار، ج ٢٦، ص ٦٢، ح ٩، ١٥.
  39. نک: مریم، آیه ١٩-٢٠.
  40. نک: هود، آیه ٧١-٧٢.
  41. نک: اصول کافی، ج ٢، باب خلق عظیم.
  42. نک: حدید، آیه ٤، بروج، آیه ١٦-١٥: معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده "عرش"؛ اصول الکافی، کتاب التوحید، باب العرش و الکرسی
  43. انعام، آیه ٥٩، هود، آیه ٦، نحل، آیه ٥٧، سبأ، آیه ٣، یونس، آیه ٦١.
  44. واقعه، ٧٨-٧٩؛ نک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ١٣.
  45. آل‌ عمران، آیه 7، رعد، آیه 39، زخرف، آیه 4، نک: مجمع البیان، ج ٥، ص ١٤٢؛ ج7، ص ١٣؛ ج ٨، ص ٣٧٧.
  46. بروج، آیه ٢١-٢٢؛ بحارالانوار، ج ٥٤، باب القلم و اللوح المحفوظ؛ المیزان فب تفسیر القرآن، ج ٢٠، ص ٢٥٧.
  47. نک: منابع فوق.
  48. رعد، آیه ٣٩، المیزان، ج ١٣، ص ٢٠٢.
  49. اسراء، آیه ١٣، المیزان، ج ١٢،
  50. نادم، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۱۴۵.
  51. مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۷۳، ح ۹۶؛ نعمانی، الغیبه، ص ۷۵؛ ر.ک: نهج البلاغه، ح ۱۸۷.
  52. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۹؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص ۱۵۴؛ تعلیقات مراجعات، ص ۴۱۵؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۲۲؛ مسند الامام الکاظم، ج ۱، ص ۳۲۴؛ علّامه بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص ۸-۱۱؛ کلینی، همان، ص ۲۴۱.
  53. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۴، ص ۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۳۴؛ مسند امام احمد، ج ۱، ص ۸۳.
  54. قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۷۷، ۸۸؛ تستری، احقاق الحق، ج ۶، ص ۴۱.
  55. مناقب خوارزمی، ص ۲۰۰؛ آمدی، غایة المرام، ص ۳۶۷.
  56. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۸.
  57. کلینی، اصول کافی،‌ ج ۱، ص ۲۷۳.
  58. معارف کلامی شیعه، ص ۲۸۹ - ۲۹۱.
  59. پاکتچی، احمد، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل امام علی، علوم قرآنی وحدیث
  60. و الله جئتها أنّی للمحق الّذی یتّبع و أنّ الکتاب لمعی، ما فارقته مذصحبته. (نهج البلاغه، خ ۱۲۲)
  61. علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض. (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۳۴)
  62. فو الله لا تسألونی عن شئ یکون الی یوم القیمه ألاّ حدثتکم به. و سلونی عن کتاب الله، فو الله ما من آیه ألا و أنا أعلم أبلیل نزلت أم بنهارأم فی سهل أم فی جبل. (ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ۸/۵۹۹؛ قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر، ۱/۳۵)
  63. ما نزلت علی رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) آیه من القرآن ألا أقرأنیها و أملاها علیّ فکتبتها بخطّی و علّمنی تأویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها و دعا الله عزّ و جلّ أن یعلّمنی فهمها فما نسیت آیه من کتاب الله عزّوجلّ و لا علما أملاه علیّ فکتبته و ما ترک شیئا علّمه الله عزّوجلّ من حلال و حرام (أبن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ۲/۱۰۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب،۳۴۳؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ۴۶)
  64. فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرّحمن. (نهج البلاغه، خ ۱۵۴)
  65. وبینکم عتره نبیکم، وهم أزمه الحق، وأعلام الدین، وأَلْسنه الصدق، فانزلوهم بأحسن منازل القرآن. (نهج البلاغه، خ ۸۷)
  66. لا یقاس بآل محمد أحد من هذه الامه. (نهج البلاغه، خ ۲)
  67. بعضی بر این باورند که ائمه هر آنچه دارند همه از قرآن است، زیرا به همۀ زیر وبم قرآن آگاهی کامل دارند، قرآن هم «تبیانٌ لکلّ شئ» است واین آگاهی کامل به قرآن، ناشی از آموزش کاملی است که پیامبر اکرم به آنها داده است. ر.ک: نادم، محمد حسن، تطور تاریخی علم پیامبر و امام در اندیشه امامیه،۱۳۱٫
  68. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ۳۶/۲۷۳؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ۷۵؛ ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینه دمشق، ۶۲/۳۸۵ و ۳۸۶٫ در منابع روایی اهل سنّت این حدیث و احادیث دیگری با همین مضمون از طرق گوناگون از امام علی آمده است. ر.ک: موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۱۹۵ ـ ۲۰۶٫ کنت أدخل علی رسول الله لیلا و نهارا، فکنت أذا سألته أجابنی، و أن سکتت أبتدأنی، و ما نزلت علیه آیه ألا قرأتها، و علمت تفسیرها و تأویلها و دعا الله لی أن لا أنسی شیئا علمنی أیاه، فما نسیته من حرام و حلال، و أمر و نهی، و طاعه و معصیه، و أنّه وضع یده علی صدری و قال: «اللّهم املأ قلبه علما و حکما و نورا» ثم قال لی: «أخبرنی ربّی عزّوجلّ أنّه قد أستجاب لی فیک». در سنن ترمذی، ۵/۶۴۲؛ عمرو بن هند از امام علی نقل می‌کند که فرمود: کنت أذا سألتُ رسول الله صلی‌الله علیه وآله أعطانی و أذا سکت أبتدانی
  69. و أنا من رسول الله کالصّنو و الذّراع من العضد (نهج البلاغه، نامۀ ۴۵)
  70. و لقد علم المستحفظون من أصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) أن لم أردّ علی الله و لا علی رسوله ساعه قطّ و لقد واسیته بنفسی فی المواطن الّتی تنکص فیها الأبطال… و لقد قبض رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) و إنّ رأسه لعلی صدری و لقد سالت نفسه فی کفّی. (همان، خ ۱۹۷)
  71. و لقد کنت أتّبعه إتباع الفصیل أثر أمه یرفع فی کلّ یوم من أخلاقه علما و یأمرنی بالإقتداء به. (همان، خ ۱۹۲)
  72. علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه.
  73. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۶۰: إِنَّ جَبْرَئِیلَ إِذَا أَتَی‏ النَّبِیَّ لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِ حَتَّی یَسْتَأْذِنَهُ فَإِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ قَعَدَ بَیْنَ یَدَیْهِ قِعْدَهَ الْعَبْدِ وَإِنَّمَا ذَلِکَ عِنْدَ مُخَاطَبَهِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِیَّاهُ بِغَیْرِ تَرْجُمَانٍ وَوَاسِطَه. همچنین ر.ک: همان، ص۲۵۶ و ۲۷۱.
  74. محمد‌بن‌حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۵۲: تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ‏ الْقُدُسِ‏ وَأَلْهَمَنَا اللَّهُ إِلْهَاماً. در بحث روح‌القدس در روایات، این موضوع بیشتر بررسی خواهد شد.
  75. (بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است)، سوره مبارکه بقره، آیه۹۷.
  76. (چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان)، سوره مبارکه قصص، آیه۳۰.
  77. (و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت)، سوره مبارکه صافات، آیه۱۰۲.
  78. (بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است)، سوره مبارکه بقره، آیه۹۷.
  79. (که روح الامین آن را فرود آورده است*بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی)، سوره مبارکه شعرا، آیه۱۹۳و۱۹۴.
  80. (و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت: درود (بر شما)! دیری نپایید که (ابراهیم) گوساله‌ای بریان آورد*و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم*و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم*گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!*گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است*پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت*ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود*(گفتند:) ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید*و چون فرشتگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و گفت: امروز روز سختی است!*و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام می‌دادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزه‌ترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟*گفتند: خوب می‌دانی که به دخترانت نیازی نداریم و بی‌گمان تو نیک می‌دانی که چه می‌خواهیم*گفت: کاش برای رویارویی با شما توانی داشتم یا به گوشه‌ای استوار پناه می‌جستم*(فرشتگان) گفتند: ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توییم، آنان هیچ‌گاه به تو نمی‌رسند پس، در پاره‌ای از شب خانواده‌ات را بکوچان مگر زنت را که آنچه به آنان خواهد رسید به او نیز می‌رسد و هیچ‌یک از شما نباید روی بگرداند؛ بی‌گمان آنان را پیمانگاه، پگاه است؛ آیا پگاه نزدیک نیست؟)، سوره مبارکه هود، آیات ۶۹ الی ۸۱.
  81. (چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان)، سوره مبارکه قصص، آیه۳۰.
  82. مانند آنکه قوم لوط فرشتگانی را که در قالب انسان تمثل یافته بودند، می‌دیدند.
  83. مانند جریان معراج رسول‌ خدا(ص) و مشاهده حقایق ملکوتی: "مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى*أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى*وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى*عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى"(دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت*پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟*و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود*کنار درخت سدری که در واپسین جای است)، سوره مبارکه نجم، آیات ۱۱ الی ۱۴.
  84. ر.ک: محمدبن‌ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۹، ص۳۰۲؛ محمدنعیم طالقانی، منهج الرشاد فی معرفه المعاد، ج‏۳، ص۱۸۶؛ حسن حسن‌زاده آملی، عیون مسائل النفس، سرح العیون فی شرح العیون، ص۴۲۴؛ همو، هزار و یک نکته، ص۴۸۷.
  85. در روایات نیز تأکید شده است که در خواب، برخلاف حالت مرگ، ارتباط روح با بدن کاملاً قطع نمی‌شود. برای نمونه، ر.ک: محمدبن‌علی صدوق، الأمالی، ص۱۴۵: ... فَقُلْتُ لَهُ وَتَصْعَدُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ‏ءٌ فِی بَدَنِهِ فَقَالَ لَا لَوْ خَرَجَتْ کُلُّهَا حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذاً لَمَاتَ قُلْتُ فَکَیْفَ یَخْرُجُ فَقَالَ أَ مَا تَرَی الشَّمْسَ فِی السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِهَا وَضَوْؤُهَا وَشُعَاعُهَا فِی الْأَرْضِ فَکَذَلِکَ الرُّوحُ‏ أَصْلُهَا فِی الْبَدَنِ وَحَرَکَتُهَا مَمْدُودَه. همچنین ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏۵۸، ص۲۶.
  86. علوم برگزیدگان.
  87. بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۵۷، ۵۸
  88. و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۲ - ۱۹۵.
  89. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست»؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .
  90. «و ما به عیسی پسر مریم، برهان‌های روشن دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم»؛ سوره بقره آیه: ۲۵۳ .
  91. وبگاه کتابخانه دیجیتالی تبیان
  92. «یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) می‌نویسند؟»
  93. مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۲۲۱.
  94. لسان العرب، ج۱، ص ۶۵۴؛ تاج العروس، ج۲، ص ۲۵۹.
  95. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۷۲-۳۷۹.
  96. روایاتی که در خصوص این مطلب است؛ آنچه که نزد امامان معصوم(ع) از کتابهای گذشتگان وجود دارد، کتابهای پیامبران یعنی تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم.
  97. بخش روایات مرتبط با این مطلب که تمامی‌کتابهای فرود آمده از سمت خداوند متعال نزد امامان معصوم(ع) می‌باشد، واینکه ایشان نسبت به آن کتابها با وجود زبان های گوناگون آنها، آگاهی دارند.
  98. بخش روایات مرتبط با این مطلب که امامان معصوم(ع) عالم به تمامی‌علومی‌هستند که به سوی فرشتگان و پیامبران و رسولان خارج شده است.
  99. هر آنچه که مردم به آن نیاز دارند.
  100. بخشی که در آن سخن از صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه(س) به میان آمده است.
  101. بخش روایات مرتبط با اینکه امامان معصوم(ع) کسانی هستند که به آنها الهام می‌شود و نیز کسانی هستند که به آنها آموزش داده شده است.
  102. در آن سخن از ارواح موجود در امامان معصوم(ع) به میان آمده است.
  103. روایات مربوط به؛ روحی که خداوند متعال به وسیله آن امامان معصوم(ع) را پشتیبانی و تقویت می‌نماید.
  104. پایگاه مطالعات کلام امامیه
  105. اینکه پیامبر اکرم(ص) در روز وفات خود با علی در خصوص هزار دربی سخن گفت که هزار درب از هر درب آن گشوده می‌شود، یعنی هزار هزار درب.
  106. علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸، ص۱۰-۱۶.
  107. سوره حاقه، آیه ۱۲؛ «تعیها» از ماده «وعى» در اصل به معناى نگهدارى چیزى در قلب است. سپس به هر ظرفى «وعاء» گفته شد؛ چون چیزى را در خود نگه مى‌دارد. در آیه مورد بحث، این صفت براى «گوش‌ها» ذکر شده است؛ گوش‌هایى که حقایق را مى‌شنوند و در خود نگه مى‌دارند. تفسیر نمونه، ج٢۴، ص۴۴۴.
  108. «سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یَجْعَلَهَا فِی أُذُنِ عَلِیٍّ»؛ ينابيع الموده، ج١، ص٣۶٠؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج٢، ص۶١؛ تأويل الآيات، شرف الدين الحسينى، ص٧١۵.
  109. «قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَبُو جَعْفَرِ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الحُسَيْنُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ(ص) يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي مَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»؛ عیون اخبارالرضا، ج٢، صص٢٩۶- ٢٩٩؛ کشف الغمة، إربلى، ج٣، صص ٩٨ و ٩٩.
  110. «مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ الله(ص) لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْء»؛ الکافى، ج١، ص۵٨؛ بصائرالدرجات، جزء۶، ص٣٩۵؛ بحارالانوار، ج٢، ص١٧٣؛ وضوء النبى، على شهرستانى، ج٢، ص٣٣۵؛ النص و الاجتهاد، ص١۶.
  111. أعیان الشیعه، ج١، ص٩٣. سید محسن امین بعد از معرفى کتاب جامعه و بیان اوصاف آن، جامعه و صحیفه و کتاب على(ع)را مصداق یک کتاب مى‌داند و مى‌نویسد: «فظهر من ملاحظة مجموع هذه الاخبار و ضمّ بعضها الى بعض أن الجامعة و کتاب على(ع)على الاطلاق و الذى طوله سبعون ذرعاً و الکتاب الذى باملاء رسول الله(ص) و خط على(ع) و الصحیفة التى سبعون ذرعاً و الجلد الذى هو سبعون ذرعاً و الصحیفة العتیقة کلها یراد بها کتاب واحد».
  112. اعیان الشیعه، ج ١، ص٩۴.
  113. کافى، ج١، صص ٢۴١ و ۴۵٨.
  114. أوائل المقالات، ص۴٢؛ مصنفات شیخ المفید، ج۴، ص٧٠.
  115. «أَلْوَاحُ مُوسَى (ع) عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَى عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِیِّین»؛ کافى، ج١، ص٢٣١.
  116. «... وَ کُلُّ کِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُم»؛ همان، ص٢٢۵.
  117. پیام قرآن، ج٧، ص٢١٩. با اندکى دخل و تصرف.
  118. منابع علم امامان شیعه، ص ۸۵-۱۶۹.
  119. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست». سوره آل عمران، آیه۷.
  120. «و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست». سوره رعد، آیه ۴۳.
  121. «که بیانگر هر چیزى است»؛ سوره نحل، آیه۸۹.
  122. «تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز این که تو پیامبر نیستی».
  123. «"خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است».
  124. بررسی علم اولیای الهی، ص۱۱۳-۱۲۲.
  125. مقاله خبرهای غیبی در نهج البلاغه، ماهنامه مبلغان شماره ۹۵، صفحه ۳۷ و ۳۸
  126. علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴-۶۸.
  127. و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه:۴۳.
  128. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۸۸؛ محمد سعیدی مهر، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۸.
  129. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۹۱؛ محمد سعیدی مهر، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۹.
  130. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۹۲.
  131. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۹۳ - ۳۹۵.
  132. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۹۳ - ۳۹۵.
  133. کلینی، الکافی، ج1، ص۲۷۱.
  134. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۹۶؛ محمد سعیدی مهر، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۸.
  135. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۹۷.
  136. اصول کافی، ج۱، ص۶۱.
  137. اصول کافی، ج۱، ص۲۲۹.
  138. اصول کافی، ج۱، ص۶۱.
  139. اصول کافی، ج۱، ص۶۳.
  140. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۴-۶۵.
  141. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۴-۶۵.
  142. «و کافران می‌‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  143. ر.ک: پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۴.
  144. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.
  145. ر.ک: کافی ج۱، ص ۲۵۷.
  146. الجامع الأحکام القرآن ج۹، ص ۳۳۶.
  147. ینابیع المودة لذوی القربی- ج۱-، ص ۳۰۵ الباب الثلاثون فی تفسیر قوله تعالی: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ؛ «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  148. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت» سوره نمل، آیه ۴۰.
  149. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  150. ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۰۳. و نیز ر.ک: شواهد التنزیل ج۱، ص ۴۰۰ و الأمالی (للصدوق)، ص ۵۴۶.
  151. «و کسی که دانش کتاب نزد اوست» سوره رعد، آیه ۴۳.
  152. ینابیع الموده، ج۱، صفحه ۱۰۴. و نیز ر.ک: الکافی ج۱، ص ۲۲۸ بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ(ع) وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ
  153. سوره آل عمران، آیه ۷.
  154. کافی، ج۱، ص ۲۱۳.
  155. کافی، ج۱، ص ۲۱۳.
  156. کافی، ج۱، ص ۲۱۳ و در این زمینه احادیث متعدد دیگری وجود دارد که همین معنی و مفهوم را تأیید می‌‌کند.
  157. «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
  158. «کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
  159. ر.ک: بحارلأنوار، ج ۲۳، ص ۱۸۸.
  160. ر.ک: کافی، ج۱، ص ۲۲۸.
  161. «وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ»کافی، ج۱، ص۲۲۹.
  162. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۷۸.
  163. کافی، ج۱، ص ۲۳۹.
  164. کافی، ج۱، ص ۶۴.
  165. از جمله کسانی که این حدیث را در کتب خود نقل کرده‌اند حاکم نیشابوری در مستدرک، ابوبکر نیشابوری در تاریخ بغداد در مناقب امیرالمؤمنین(ع)، گنجی در کفایة الطالب، حموینی درفرائد السمطین، ذهبی در میزان الاعتدال، قندوزی در ینابیع الموده و نبهانی در الفتح الکبیر ر.ک: احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸-۵۰۱ و نیز ر.ک: کتاب فتح الملک العلی بصحه حیث باب مدینه العلم علی.
  166. وسائل الشعیة (آل بیت)، ج ۲۷، ص ۱۰۴.
  167. کافی، ج۱، ص ۵۳.
  168. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ‌»؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۶۱.
  169. «يَعْرِفُ الَّذِي بَعْدَ الْإِمَامِ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ فِي آخِرِ دَقِيقَةٍ تَبْقى مِنْ رُوحِهِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۷۴.
  170. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۷۸-۷۹.
  171. ذخائر العقبی، ص۷۸.
  172. مناقب خوارزمی، ص۴۰.
  173. ینابیع المودة، ص۶۹.
  174. « و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه۱۲.
  175. ینابیع المودة، ص۷۷.
  176. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۳-۶۴.
  177. و همه کارها به او بازگشت دارد؛ سوره هود آیه ۱۲۳.
  178. بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام، فصلنامه اندیشه نوین دینی شماره ۲۰
  179. «آن از اخبار غیبی بود که به تو وحی کردیم و تو نزد آنها نبودی» سوره آل عمران آیه ۴۴.
  180. جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی
  181. مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم پیشین، مقالۀ چهارم تحت عنوان، ارزش معلومات.
  182. پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان. این، نهایت دانش آنهاست؛ بی‌گمان پروردگار تو بهتر می‌داند چه کسی از راه وی گمراه شده و چه کسی رهیافته است؛ سوره نجم، آیه: ۲۹ - ۳۰.
  183. شیخ مفید، تصحیحُ اعتقادات الإمامیه با تحقیق حسین درگاهی، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ص ۱۲۰؛ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار ج ۲، ص ۶۳۸.
  184. مفردات راغب، مادۀ لَهَم، ص۷۴۸.
  185. اما شیطان او را وسوسه کرد؛ سوره طه، آیه: ۱۲۰.
  186. از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز؛ سوره ناس، آیه: ۴.
  187. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۸۶۹.
  188. و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود.؛ سوره ابراهیم، آیه: ۲۲.
  189. علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۳۷ - ۴۶.
  190. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  191. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.
  192. او فقط علی بن ابی طالب(ع) است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.
  193. کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی(ع) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
  194. روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.
  195. رسول خدا به علی (ع) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
  196. برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
  197. علی (ع) محدث بود.
  198. فرشته با او سخن می‌گفت.
  199. او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (یوشع یا خضر) یا ذی القرنین بود.
  200. جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.
  201. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
  202. و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی، به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه ۱۹۲ – ۱۹۵ .
  203. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
  204. پاکا آن خداوند که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .
  205. زمانی که تورا با روح القدس تقویت کردم؛ که در گهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن می‌گفتی؛ سوره انبیاء، آیه ۱۱۰.
  206. بگو: «روح القدس» آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده سوره نحل، آیه ۱۰۲.
  207. پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲.
  208. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹.
  209. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
  210. بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴
  211. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴
  212. سرگذشت حضرت مریم به صورتی که خالی از هرگونه خرافه باشد، در هیچ یک از کتاب‌های تحریف یافته پیشینیان وجود نداشت، و سند آن فقط وحی الهی بود. (تفسیر نمونه، ذیل آیه).
  213. پیام قرآن، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر المنیر، دکتر وهبه الزهیلی، ج۲۶، ص۲۲؛ المیزان علامه طباطبایی، ج۱۸، ص۱۹۴ - ۱۹۶؛ التفسیر الکاشف، محمد جواد المغنیه، ج۳، ص۴۳۱ - ۴۳۳.
  214. منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر الکاشف، ج۳، ص ۴۳۱-۴۳۳.
  215. وبگاه مركز آموزش تخصصي تفسير و علوم قرآن
  216. وبگاه مركز رهروان ولایت
  217. سوره لقمان، آیه ۳۴.
  218. وبگاه پرسمان
  219. چند پاسخ درباره چگونگی علم امام
  220. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد»؛ سوره انعام، آیه ۷۵.
  221. هرگز! اگر به دانش بی‌گمان بدانید به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه ۵ و ۶.
  222. تفسير تطبيقى، ص ۴۳۰.
  223. وبگاه مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها
  224. " مَبْلَغُ‏ عِلْمِنَا عَلَى‏ ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ‏ مَاضٍ‏ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ‏ فَأَمَّا الْمَاضِي‏ فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ‏ فَقَذْفٌ‏ فِي‏ الْقُلُوبِ‏ وَ نَقْرٌ فِي‏ الْأَسْمَاعِ‏ وَ هُوَ أَفْضَلُ‏ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَ‏ بَعْدَ نَبِيِّنَا ‏‏"؛ بصائر الدرجات، ص۳۱۸.
  225. حوزه علمیه حضرت رقیه
  226. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۶.
  227. محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۸.
  228. رهروان ولایت