حسنه در علوم قرآنی
تنظیم آیات حسنه به ترتیب مصحفی آن
- ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۱].
- ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾[۲].
- ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۳].
- ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۴].
- ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۵].
- ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾[۶].
- ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۷].
- ﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ﴾[۸].
- ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۹].
- ﴿أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[۱۰].
- ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۱۱].
- ﴿قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱۲].
- ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾[۱۳].
- ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۱۴].
- ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾[۱۵].[۱۶]
حسنه در تفاسیر
شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی: در تفسیرش فی قوله تعالی: ﴿فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾، فرموده: و آن حسنهای را که سؤال کردند، در معنای آن دو قول است: یکی قول قتاده و جبایی و اکثر مفسرین، و آن، عبارت است از: نعمتهای دنیا و نعمتهای آخرت، و دیگری قول حسن است، و آن، عبادت در دنیا، و بهشت در آخرت است. نعمت خدای تعالی حسنه نامیده شده است؛ زیرا آن از چیزهایی است که حکمت آن را فرا میخواند، و گفتهاند طاعت و عبادت حسنه است؛ زیرا آن از چیزهایی است که عقل آن را فرا میخواند[۱۷]. نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا﴾، فرمود: مراد از حسنه در این جا، آن نعمتهای خداست که در الفت بین آنان و در پیروزی آنان به واسطه اجتماع کلمه متجلی است، و مراد از سیئه، بلا و مصیبتهایی است که دشمن به آنان وارد نموده، و آن به واسطه اختلاف کلمه است، و نیز به سبب چیزهایی است که به تفرقه منجر میگردد[۱۸].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا﴾، فرموده: و ان تک زنة الذرة الحسنة؛ یعنی اگر به مقدار یک ذره حسنه باشد، یا حسنهای برای او انجام داده باشد، آن را مضاعف میگرداند و از قِبَل آن، اجر عظیمی اعطا میشود[۱۹]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾، فرموده: و اکثر مفسرین گفتهاند: سیئه مذکور در این آیه، شرک، و حسنه مذکور، توحید و اظهار شهادتین است[۲۰]. فی قوله تعالی: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾، فرموده: مراد از ﴿السَّيِّئَةِ﴾، و ﴿الْحَسَنَةَ﴾، در این جا، شدت و سختی در زندگی، و وسعت روزی و گشایش در حیات است؛ بدین معنا که مراد از ﴿السَّيِّئَةِ﴾، آن چیزی است که صاحبش را اندوهگین و ناخوش مینماید، و مراد از حسنه، آن چیزی است که اثرش را بر صاحبش خوشایند و نیکو میسازد[۲۱].
نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾، فرموده: این خطاب از جانب خدای تعالی به پیامبرش است به این که هر زمان که به پیامبر (ص) و مؤمنین حسنهای میرسید؛ یعنی نعمتی از جانب خدای تعالی در پیروزی بر دشمنان و در به دست آمدن غنیمت بر آنان متجلی میشد، منافقان را اندوهگین و محزون میساخت[۲۲]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ﴾، فرموده: ﴿السَّيِّئَةِ﴾، خوی و طینتی است که نفس را اندوهگین و محزون میکند، ﴿الْحَسَنَةَ﴾، خوی و طینتی است که نفس را مسرور و شادمان میکند، و گاهی از آن دو، به معصیت و طاعت تعبیر شده است[۲۳]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، فرموده: یعنی البته، برای کسانی که در این دنیا کار نیکی انجام میدهند، سزای کار نیک آنان در دنیا، پیش از آخرت، نیکی و خیر است[۲۴].
فی قوله تعالی: ﴿لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ﴾، هم فرموده و در این جا مراد از ﴿السَّيِّئَةِ﴾ عقاب است، و آن را سیئه نامیدهاند؛ چون در آن آلام و ناراحتیهاست، و به این جهت که آن، سزای افعال زشت و ناپسند است. سیئه، آن خوی و طینتی است که صاحب آن، هنگامی که آن را مییابد، محزون و غمگین میگردد، و نیز سیئه، آن فعل زشت و ناپسندی است که انجام آن برای فاعلش مجاز نیست، و نقیض آن، حسنه است[۲۵]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرموده: یعنی به وسیله توبه نمودن، گناهان را دفع میکنند؛ زیرا خدای تعالی عذاب را با توبه کردن ساقط مینماید، و گفتهاند: معنایش این است که با کلام نیکو و دلنشین، سخن لغو و بیهوده کفار را دفع میکنند[۲۶]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾، فرموده: یعنی پیروی نیکو در جمیع آنچه آن بزرگوار میفرماید و آنچه آن حضرت انجام میدهد، هر زمانی که مثل او انجام دادید، آن، نیکو خواهد بود، و مراد از آن، ترغیب به جهاد و صبر بر آن است در مصایب جنگها و تسلی دادن به آنان در آنچه از مصایب به آنان میرساند. البته، پیامبر (ص) در جنگ احد سر مبارکش نمایان بود و چهار دندان بین ثنایا و انیابش شکست، و عمویش، حضرت حمزه سیدالشهداء، کشته شد. پس پیروی نمودن از او در صبر و شکیبایی بر جمیع این مصایب، از جمله پیرویهای نیکوست، و این، دلالت است بر این که پیروی جمیع افعال پیامبر (ص)، نیکو و جایز است، مگر این که دلیلی خلاف آن اقامه گردد، و این، دلالت بر وجوب اقتدا به آن حضرت در جمیع افعالش ندارد، و البته، آن به دلیل دیگری معلوم میگردد. پس اسوه، حال صاحب آن است که غیرش او را در آنچه میگوید، پیروی کند. بنابراین، اسوه در انسان میباشد، و آن، الگو بودن (سرمشق بودن) برای غیر است. پس کسی که به نیکویی آن الگو و سرمشق را پیروی نماید، عمل و فعل او حسن است[۲۷].
نیز فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، فرموده: یعنی برای کسانی که کارهای نیکویی را انجام دهند، و به غیرشان نیکویی کنند، پاداش آنان بر این اعمال خیر در این دنیا، حسنه است؛ یعنی ستایش نیکو، یادآوری زیبا و پسندیده و مدح و شکر است. گفتهاند: صحت، سلامت و عافیت است[۲۸]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ﴾، فرموده: یعنی ﴿الْحَسَنَةُ﴾ و ﴿السَّيِّئَةُ﴾، مثل هم نیستند، و این که ﴿لَا﴾ در ﴿السَّيِّئَةُ﴾ آمده، برای تأکید است. گفتهاند: برای این است که در حقیقت این دو با هم مساوی نیستند. معنای ﴿الْحَسَنَةُ﴾ در این جا، مدارا کردن و نرمی نمودن بوده و مراد از ﴿السَّيِّئَةُ﴾، درشتخویی کردن میباشد. پس خدای تعالی به این نوع ادب تأدیب نموده است[۲۹].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، فرموده: “اقتراف”، کسب کردن است؛ یعنی کسی که طاعتی را انجام دهد، ما برای او در آن طاعت، از لحاظ نیکی فزونی میدهیم؛ به این که در برابر آن طاعت، پاداش را برایش واجب میگردانیم[۳۰]. فی قوله تعالی: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ﴾ هم فرموده: خدای تعالی در حالی که مؤمنان را در برانگیختن برای ترک یاری و دوستی با کفار، و ترک جانبداری از جنایت، مخاطب قرار داده، فرموده: ابراهیم خلیل الرحمن (ع) برای شما الگو و رهبر نیکو میباشد[۳۱]. شیخ ابی علی فضل بن حسن طبرسی، در مجمع البیان فی قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾، فرموده: یعنی ای پروردگار! در دنیا، نعمتهای دنیا و در آخرت نعمتهای آخرت را به ما اعطا کن. از ابیعبدالله، امام صادق (ع)، روایت است که: آن، وسعت در رزق و معاش و حسن خلق در دنیا، و رضوان خدای تعالی و بهشت در آخرت است، و گفتهاند: علم و عبادت در دنیا و بهشت در آخرت است، و نیز گفتهاند: مال و ثروت در دنیا، و بهشت در آخرت است، و قولی هم بر آن است که زوجه صالحه در دنیا، و بهشت در آخرت است. از علی (ع) است که از پیامبر (ص) روایت شده که فرموده: «من أوتي قلبا شاكرا، و لسانا ذاكرا، و زوجة مؤمنة تعينه على أمر دنياه و آخرته، فقد أوتي في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و وقي عذاب النار»؛ یعنی به کسی که قلبی شکرگزار، زبانی مشغول به یاد خدا و همسری مؤمنه اعطا شود که او را در امر دنیا و آخرتش یاری کند، مسلماً در دنیا و آخرت به او حسنه اعطا شده و از عذاب آتش دوزخ حفظ شده است[۳۲].
نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا﴾، فرموده: یعنی ای مؤمنان! اگر بر شما نعمتی از قبیل: اُلفت با همدیگر، اجتماع کلمه و پیروزی بر دشمن از جانب خدای تعالی برسد، آنان محزون و غمگین میشوند، و اگر در برخورد با دشمن به واسطه اختلاف کلمه و آنچه منجر به تفرقه و جدایی میگردد، محنت و بلایی به شما برسد، آنان خوشحال میشوند[۳۳]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا﴾، فرموده: یعنی اگر به مقدار ذرهای حسنه باشد، آن را پذیرفته و آن را بسیار زیاد میکند، و گفتهاند: آن را دو برابر میکند، و قولی بر آن است که آن را دوام بخشده و منقطع نمیکند، و مانند آن است، قوله تعالی: ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴾[۳۴]، و غایت در هر دو آیه، ترغیب به طاعت و نهی از معصیت است[۳۵].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا﴾، فرموده: یعنی هر کس با یک خوی پسندیده از خلق و خوی طاعت بیاید، برای او ده برابر پاداش نیک است، و هر کس با یک خوی ناپسند از خلق و خوی شر بیاید، کیفر آن تنها مثل آن خواهد بود، و آن، از فضل عظیم خدای تعالی در بخشش بر بندگان است، آنجا که در پاداش نیک دادن، به قدر استحقاق اکتفا نمیکند، بلکه مزید بر آن، ثواب میدهد، و چه بسیار از گناهان مؤمن که بر وجه منت و تفضل بر او در میگذرد، و اگر او را عقوبت کند، بر وجه استحقاق و از روی عدالت کیفر میدهد. گفتهاند: مراد از حسنه، توحید است، و مراد از سیئه، شرک است. بنابراین ریشه حسنات، توحید، و زشتترین سیئات، کفر است[۳۶]. فی قوله تعالی: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾، هم فرموده: یعنی گناه را برداشته و به جای آن، حسنه قرار میدهیم، و سیئه، سختی و تنگی معیشت است، و حسنه، وسعت و گشایش زندگی است. سیئه نامیده شده؛ چون صاحب آن را محزون و غمگین میسازد. گفتهاند: در این موضع، بر سبیل وسعت داشتن و مجاز است[۳۷].
نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾، فرموده: این خطابی است از جانب خدای تعالی به پیامبرش، و معنایش این است که اگر نعمتی از جانب خدای تعالی و فتح و غنیمتی به تو برسد، منافقین محزون و غمگین میگردند، و اگر چنانچه سختی در معیشت، و رنج و مصیبت و آفت در نفس و مال، به تو برسد، آنان میگویند، ما دوری کردن از چنین مصیبتهایی را با نشستن در سر جای خود از قبل از این مصیبت، اختیار کردیم؛ بدین معنا که امر خودمان را از مواضع هلاکت فرا گرفتیم، پس از آنچه آنان در آن واقع شدند، سالم ماندیم[۳۸]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ﴾، فرموده: و ای پیامبر (ص)! این مشرکین پیش از رحمت در عذاب؛ یعنی کیفری که به آنان وعده داده شده، از تو درخواست شتاب و عجله میکنند؛ یعنی درخواست تعجیل دارند به آن کیفری که در صورت تکذیب به آنان وعده داده شده، پیش از ثوابی که در صورت ایمان آوردن به آنان وعده داده شده، و این، هنگامی است که گفتند: ﴿فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ﴾[۳۹]، و گفتهاند: از تو درخواست تعجیل میکنند به عذابی که به آنان وعده داده شده، پیش از آنکه از روی احسان، مهلت یابند. البته، برای کسی که عذاب بر او واجب است، مهلت دادن به او، احسان است، مانند مهلت دادن به کسی تا واجب و قرضش را ادا نماید، و آن را سیئه نامیدند؛ چون جزای سیئه است. ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ﴾[۴۰]؛ یعنی گذشت پیش از آنها کیفرهایی که بر وجه عبرت واقع گردید، و آن حوادثی بود که در زمین و آسمان بر آنان (اقوام پیشین) وارد آمد، نظیر: مسخ شدن، فرورفتن در زمین و غرق شدن در آب، و روش اینها هم طریقه همانهاست، پس چگونه بر طلب تعجیل در عذاب جسارت نشان میدهند؟[۴۱].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ﴾، فرموده: و جایز است که این، ابتدای کلام از جانب خدای تعالی باشد. معنایش این است که پاداش محسنین در این دنیا حسنه است، و آن، ستایش و مدح بر السنه مؤمنان، و هدایت و توفیق برای احسان است. ﴿وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ﴾؛ یعنی و آنچه از پاداش نیک در آخرت به آنان میرسد بهتر از آن چیزی است که در دنیا به آنان میرسد. جایز است که جمیع آن، از کلام متقین باشد. گفتهاند که هر دو وجه میتواند باشد[۴۲]. فی قوله تعالی: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ﴾ هم فرموده: صالح نبی (ع) برای آن دسته کاذب کافر گفت: ای قوم من! برای چه درخواست تعجیل در عذاب میکنید، پیش از این که رحمت نازل گردد؛ یعنی چرا گفتید: اگر آنچه را برای ما آوردی، حق است، پس عذاب بر ما بیاید، و عذاب، سینه نامیده شده، چون در آن، آلام و رنج است، و بدان جهت که آن، کیفر بر سیئه است، و آن، خصلتی است که صاحبش، محزون گردد[۴۳]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرموده: یعنی با کلامی خوش و نیکو، سخن زشتی را که از کافران میشنوند، دفع میکنند، و گفتهاند: یعنی با معروف منکر را دفع میکنند، و گفتهاند: با حلم، جهل را دفع میکنند؛ به این معنا که با نرمی و مدارا با مردم، آزار و اذیت آنان را از خودشان دفع میکنند، و مثل این معنا از ابیعبدالله، امام صادق (ع)، روایت شده[۴۴].
نیز فی قوله تعالی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾، فرموده: ای معاشر مکلفین! پیامبر خدا (ص) برای شما مقتدا و رهبر صالحی است؛ به این معنا که برای شماست که پیامبر (ص) را پیروی و متابعت کنید؛ چنان که در یاری نمودن به او و در صبر و خویشتنداری کردن در جبهههای جنگ، از او پیروی کردید، همان کاری که آن بزرگوار در جنگ احد، هنگامی که دندانهای بین ثنایا و انیابش شکست و ابروهایش شکافت و عمویش کشته شد، انجام داد، بعد او با همه مصایب خودش، شما را یاری کرد. پس آگاه باشید که مثل آنچه آن بزرگوار انجام داد، شما هم انجام بدهید[۴۵]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، فرموده: یعنی آن کسانی که اعمال نیکو انجام داده و به غیر خودشان نیکی نمودهاند، در این دنیا برای آنان حسنه است؛ یعنی تمجید و ستایش، خوبی و یاد و نامی نیکو، مدح و شکر، و صحت و سلامت است، و گفتهاند: معنایش این است که برای کسانی که عمل نیکو در این دنیا انجام دادهاند، پاداش نیکو در آخرت است، و آن، جاویدان بودن در بهشت است[۴۶].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾، فرموده: در معنای آن گفتهاند: یعنی ملت حسنه که آن اسلام است، با ملت سیئه که آن کفر است، با هم برابر نیستند، و گفتهاند: اعمال حسنه و نیکو و اعمال قبیحه و زشت با هم برابر نیستند، و گفتهاند: خصلت حسنه (یعنی خلق و خوی نیکو)، با خصلت سیئه (یعنی خلق و خوی ناپسند) با هم برابر نیستند؛ بدین معنا صبر و غضب، حلم و جهل، نرمی کردن و خشونت نمودن، و عفو و گذشت، با بدی کردن و سختگیری نمودن با هم مساوی نیستند. فی قوله: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾، خدای تعالی پیامبر (ص) را مخاطب قرار داد و فرمود: با حقی که بر تو هست، باطل آنان را دفع کن، و با حلم خودت، جهل آنان را مرتفع کن، و با عفو و گذشتت، بدیهای آنان را برطرف ساز. از ابیعبدالله، امام صادق (ع)، روایت شده که فرموده: «إِنَّ الْحَسَنَةَ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ»؛ یعنی همانا حسنه حفظ حیثیت و آبروی مردم است و آن، تقیه میباشد؛ زیرا با تقیه، آبروی مردم حفظ میشود، و نیز آنچه حفظ آن از لحاظ عقل و شرع مورد تأیید است، تحقق میپذیرد، و «السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ»؛ یعنی منتشر کردن و اشاعه دادن است؛ به این معنا که آنچه از لحاظ عقل و شرع، ناپسند است، با سیئه افشا میگردد[۴۷].
نیز فی قوله تعالی: ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾، فرموده: هر کس طاعتی را انجام دهد، در آن طاعت برایش نیکی را افزایش میدهیم؛ به این صورت که برای او ثواب و پاداش نیک واجب میگردد. ابوحمزه ثمالی از سدی نقل کرده که او گفت: البته، اقتراف حسنه، مودت آل محمد (ص) است، و روایت صحیح از حسن بن علی (ع) است که ایشان مردم را مخاطب قرار داد و در سخنرانیاش فرمود: «إِنَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ حَيْثُ يَقُولُ ﴿لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾[۴۸] فَاقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»؛ یعنی من از اهلبیتی هستم که خدای تعالی مودت آنان را بر هر مسلمانی واجب نمود، پس فرمود: ﴿لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، پس اقتراف حسنه، مودت ما اهل بیت است. اسماعیل بن عبدالخالق از ابیعبداللہ، امام صادق (ع)، روایت کرده که فرمود: «إِنَّهَا نَزَلَتْ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَصْحَابَ الْكِسَاءِ»؛ یعنی البته، آن آیه درباره ما اهل بیت، اصحاب کساء، نازل گردید[۴۹].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾، فرموده: در ترک دوستی با کفار خدای تعالی فرمود: به درستی برای شما در روش ابراهیم خلیل الله (ع) و نیز آن کسانی که ایمان به او آورده و از او تبعیت میکردند، و گفتهاند: از پیامبران (ع) پیروی کردن و تبعیت نمودن، روش نیکویی است[۵۰]. ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشاف، فی قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾، فرموده: حسنتان، آن چیزی است که افراد صالح آن را در دنیا طلب میکنند از صحت بدن و روزی به اندازه حاجت و توفیق در خیر، و در آخرت، خواسته آنان، ثواب و پاداش نیک است[۵۱]. نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا﴾، فرموده: حسنه، فراخی در زندگی، فراوانی در نعمت، و نصرت و غنیمت و نظیر آنهاست و سیئه، چیزهایی ضد آنهاست[۵۲].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا﴾، فرموده: ﴿وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً﴾: و اگر به سنگینی ذرهای حسنه باشد. ضمیر مثقال را مؤنث آورده، چون به مؤنث اضافه شده، و بنابراین که “کان” تامه باشد، به رفع خوانده شده. ﴿يُضَاعِفْهَا﴾: پاداش آن را مضاعف میگرداند؛ برای آنکه در نزد او آن حسنه در هر وقتی از زمان آینده نامتناهی، استحقاق ثواب دارد[۵۳]. فی قوله تعالی: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾، فرموده: ﴿عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾، بنا بر جانشین کردن صفت جنس ممیز، به جای موصوف، و تقدیر آن: عشر حسنات امثالها، است. بنا بر وصف، ﴿عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ به رفع آن دو جمیعاً قرائت شده، و این مقدار حسنه، کمترین چیزی است که وعده داده است از دو چندان کردن، و برای یک حسنه هفتصد برابر آن را وعده داد و وعده داد ثواب بدون حساب را، و مضاعف کردن حسنات، فضل بوده و مانند و برابر نمودن سیئات، عادل است[۵۴].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾، فرموده: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾: آنچه از بلا و غم در آن بود، برای آنان تبدیل به فراخی در زندگی نمودیم و صحت بدن و وسعت را به ایشان اعطا کردیم، مانند قوله تعالی: ﴿بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ﴾[۵۵][۵۶]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾، فرموده: ﴿إِنْ تُصِبْكَ﴾ در برخی از جنگها، ﴿حَسَنَةٌ﴾، پیروزی و تحصیل غنیمت. ﴿تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ﴾، خواری و مصیبت و سختی در بعضی از آن غزوات، مانند آنچه در جنگ احد اتفاق افتاد که انحراف آنان از تو موجب خوشحالی آنان گردید، ﴿يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾؛ یعنی امرمان که ما بدان موسوم هستیم، از ترس، بیداری و عمل از روی مآلاندیشی، ﴿مِنْ قَبْلُ﴾، پیش از زمانی است که واقع شود[۵۷].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ﴾، فرموده: ﴿بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ﴾، به بیماری پیش از سلامتی، و احسان به آنان، به واسطه امهال است، و آن به این جهت است که از پیامبر خدا (ص) خواستند که بر آنان عذاب بیاید، و این خواسته، استهزایی در پاسخ به انذار او بود[۵۸]. همچنین فی قوله تعالی:﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ﴾، فرموده: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا﴾ و آنچه بعد از آن است، بدل از ﴿خَيْرًا﴾است، که حکایت: قول ﴿لِلَّذِينَ اتَّقَوْا﴾ میباشد، و جایز است کلامی آغاز شده (مستقل) باشد. ﴿حَسَنَةٌ﴾، پاداش در دنیاست به واسطه احسان آنان، و برای ایشان در آخرت، چیزی بهتر از آن هست، مانند قوله: ﴿فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ﴾[۵۹][۶۰].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ﴾، فرموده: اگر بگویی: درخواست تعجیل آنان به بدی پیش از نیکی، چه معنایی دارد؟، و البته، آن هنگامی میباشد که انتظار رود که یکی پیش از دیگری واقع شود. گویم: به سبب جهل و نادانیشان. البته، میگفتند: عقوبتی را که صالح (ع) از آن سخن میگفت، اگر بنا بر گمانش واقع شود، در آن حال، توبه و استغفار میکنیم، در حالی که فرض ما این است که در آن موقع، توبه قبول میشود، و اگر هم عقوبتی واقع نشود، پس ما بر همین حال که هستیم، خواهیم بود. پس صالح (ع) آنان را بر حسب قول و اعتقاد شان مورد خطاب قرار داد[۶۱]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرموده: ﴿بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾: به وسیله طاعت، معصیت قبلی را، و به وسیله حلم، آزار و اذیت را[۶۲]. فی قوله تعالی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ هم فرموده: بر شماست که با پیامبر خدا (ص) همکاری نمایید، پس او را یاری کنید و با او ثابت و پایدار بمانید؛ هم چنان که از او در صبر و شکیبایی در جهاد و ثبات و پایداری در جبهههای جنگ پیروی کردند تا این که در جنگ احد دندانهای پیشین او شکست و پیشانیاش زخم بر داشت. پس اگر بگویی: حقیقت قوله: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ چیست؟ گویم: در آن، دو وجه است: یکی این که: او فی نفسه رهبر و اسوهای پیشوای نیکو است؛ یعنی پیروی شونده، و او مورد تأسی است؛ یعنی آن کس که به او اقتدا شود. دوم این که: در او خصلتی است که از حق آن این میباشد که اسوه قرار گیرد و تبعیت شود[۶۳].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾، فرموده: ﴿هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، متعلق به ﴿أَحْسَنُوا﴾ است، و معنایش این است که آن کسانی که در این دنیا، نیکویی میکردند، برای آنان در آخرت حسنه است، که آن داخل شدن در بهشت است؛ یعنی حسنهای که اصل و منتهای آن، غیر قابل وصف است[۶۴]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ فرموده: یعنی خوبی و بدی فینفسه دو چیز از هم متفاوتند، پس با به کار گرفتن آن نیکویی که در مقام تعارض بین دو نیکویی، بهتر است، بدان دفع کن آن بدی را که از برخی از دشمنانت نسبت به تو وارد میگردد[۶۵]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، فرموده: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً﴾، از سدی است که اکتساب و تحصیل حسنه، مودت آل رسول الله (ص) است، و ﴿نَزِدْ﴾، “یزد” قرائت شده؛ یعنی “یزد الله”، و زیادی حسن آن از ناحیه خدای متعال، مضاعف نمودن حسنه است، مانند: قوله تعالی: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً﴾[۶۶][۶۷].
فی قوله تعالی: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾ هم فرموده: یعنی در آنان روش نیکوی پسندیدهای است که مورد اقتدا و پیروی است[۶۸]. مولی الاجل سید عبدالله شبر در تفسیرش فی قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾، گفته: ﴿فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً﴾، اموری نظیر: صحت، امنیت، وسعت رزق و حسن خلق است. ﴿فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾؛ یعنی خشنودی و رضایت خدای تعالی و بهشت است، و از علی (ع) نقل است که حسنه در دنیا، همسر صالحه است، و در آخرت، حوریانند[۶۹]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا﴾، فرموده: اگر به شما نعمتی برسد، غمگین و محزون گردند، و اگر رنج و محنتی به شما برسد، آنان خوشحال میشوند[۷۰]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا﴾، فرموده: ﴿مِثْقَالَ ذَرَّةٍ﴾، وزن غله کوچک یا جزئی از اجزای گرد و غبار است. البته، خدای تعالی به اندازه جزئی از اجزای گرد و غبار ظلم نمیکند؛ زیرا از ظلم کردن بینیاز است و به زشتی آن علم دارد. ﴿وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا﴾؛ یعنی: و اگر به سنگینی ذرهای حسنه باشد، پاداش آن را مضاعف میگرداند.
فی قوله تعالی: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا﴾هم فرموده: حسنه را از لحاظ تفضل و افزونی آن، ده برابر مثل آن پاداش میدهد و سیئه (یعنی بدی) را از لحاظ عدل خدای تعالی، همانند آن کیفر میدهد[۷۱]. نیز فی قوله تعالی: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا﴾، فرموده: به آنان به جای سیئه (یعنی بلا و مصیبت)، حسنه (یعنی پاداش به عقوبت) را اعطا کردیم تا از لحاظ تعداد، یا از جهت مدت آن را زیاد کنند و افزایش دهند[۷۲]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾، فرموده: اگر فتحی نصیب تو گردد و یا غنیمتی به تو برسد، آنان از روی حسدشان محزون گردند، و اگر به تو رنج و محنتی برسد، میگویند ما به واسطه تخلفی که نمودیم. پیش از این که به ما مصیبتی برسد، از آن بر حذر داشته شدیم. ﴿وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾؛ یعنی: و از آنچه بدان ندا میکنی از تو اعراض میکنند، و این در حالی است که از آنچه به تو میرسد، خوشحالند[۷۳].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ﴾، فرموده و از روی استهزا از تو درخواست میکنند تعجیل در عذاب را پیش از درخواست تعجیل در رحمت. ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ﴾؛ یعنی: و محققاً پیش از آنان گذشت کیفرهایی برای کسانی که در تکذیب آیات الهی شبیه آنان بودند، پس آیا از آنچه بر گذشتگان از آنان گذشت، عبرت نمیگیرند[۷۴]. فی قوله: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ﴾هم فرموده: برای کسانی که در این دنیا نیکی نمودند، از لحاظ این جهان، کرامت است، و البته، پاداش آنان در آخرت بهتر از دنیاست، و آن، وعده است برای کسانی که تقوا پیشه کردهاند، و یا قول متقین است در تفسیر خیر[۷۵]. نیز فی قوله تعالی: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾، فرموده: صالح نبی (ع) گفت: ای قوم من! چرا با گفتن این سخن که: آنچه را وعده میدهی، برای ما بیاور، در نزول عذاب عجله میکنید، پیش از (این که در) پاداش نیکو (شتاب کنید)؟ و برای شما امکان توصل به آن و مؤمن شدن به آن هست. چرا با توبه نمودن، استغفار نمیکنید، و از خدا طلب آمرزش نمیکنید، تا خدا شما را عذاب نکند و مورد رحمت قرار دهد؟[۷۶].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرموده: با طاعت معصیت را دفع میکنند و یا با حلم، جهل را[۷۷]. فی قوله تعالی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ هم فرموده: پیامبر خدا (ص) برای شما رهبر و مقتدایی است که پیروی کردن از او در پایداری و استواری در جنگ و غیر آن، نیکو میباشد[۷۸]. نیز فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، فرموده: برای کسانی که در این دنیا نیکوکاری کردند، در آخرت، برای آنان بهشت است[۷۹]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾، فرموده: یعنی حسنه و سیئه در پاداش و در کیفر برابر نیستند، و دفع کن بدی را با خصلتی که آن، نیکوست؛ مثل این که جهل را با حلم، و بدی را با گذشت دفع کنی[۸۰]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، فرموده: روایت است که حسنه در این آیه، مودت آل محمد (ص) است. بنابراین، معنا چنین میشود: هرکس مودت آل پیامبر (ص) را کسب کند، پاداش نیکوی او را چند برابر افزایش میدهیم[۸۱].
فی قوله تعالی: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾ هم فرموده: برای شما در ابراهیم خلیل الله (ع) و در آن کسانی که به او ایمان آوردند، رهبری صالح، و مقتدای نیکوست[۸۲]. علامه سید محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا﴾، فرموده: مَساء بر خلاف سرور است، و در آیه، دلالتی است بر این که امنیت بر کید و حیله آنان (مراد از آنان، منافقانند)، مشروط به صبر و تقواست[۸۳]. نیز فی قوله تعالی: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾، فرموده: آیه در نفس خود، تام است، و آن، کاشف از منت الهی بر بندگانش است؛ به این که حسنه را به ده برابر مثل آن، پاداش میدهد، و برای سیئه به جز یک برابر مثل آن، کیفر نمیشد؛ یعنی حسنه ده برابر، و سیئه یک برابر محاسبه میشود، و در وفا به آن ظلم نمیشود؛ پس نه در آن کمی و کاستی هست و نه در آن افزایشی، و اگر امکان بر افزایش باشد، افزونی ده برابر است؛ هم چنان که قوله: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۸۴]، بر آن دلالت دارد، و اگر ممکن باشد، از سیئه درگذرد، پس بر آن محاسبهای نمیکند، حتی به اندازه یک برابر مانند آن را[۸۵].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾، فرموده: و قوله: ﴿حَتَّى عَفَوْا﴾، از عفو بوده و به کثرت تفسیر شده؛ یعنی اموال و نفوس را بسیار کردند، پس از آنکه خدای تعالی با آزمایشها و امتحانات آنان را تقلیل داد، و قوله: ﴿حَتَّى﴾ در آیه، برای غایت است؛ معنا این است که: پس از آن، نعمتها را به جای کیفرها به آنان اعطا نمودیم، پس غرق در آن شدند تا آنجا که آنچه بر آن در حال تنگی و سختی بودند، فراموش کردند و گفتند: همانا، این حسنات و آن سیئات بر حسب زمان و روزگار است. پس نسبت به آنان ارسال تنگی و سختی به نهایت خود رسید و پس از آن، وسعت و گشایش نسبت به ایشان به این غایت رسید، و بر آنان سزاوار بود که در این موقع متذکر میشده و به مزید شکر هدایت میگشتند. بعد از تضرع نمودن و زاری کردن، اما آنان امر را تغییر داده، پس این غایت را به جای آن غایتی که پروردگارشان از آنان راضی میشد، قرار دادند. پس خدای تعالی هم به واسطه این کار، مُهر بر دلهای آنان زد. پس سخن حق را نمیشنوند. و شاید قوله: ﴿الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾؛ یعنی سختی و تنگدستی و راحتی و گشایش که در آن ضراء مقدم بر سراء آمده، برای مقابله نمودن با آنچه باشد که در ترتیب قوله: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ است[۸۶]. فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾ هم فرموده: به قرینه سیاق، آنچه متعاقب بر جنگ و جنگیدن بر اهل آن وارد میآید، مراد از حسنه، فتح و پیروزی، غنیمت و اسیر گرفتن است، و مراد از سیئه، کشته شدن، مجروح شدن و فرار است. پس معنای آیه این است که این منافقان خواستشان علیه توست؛ اگر غنیمتی ببری و پیروز گردی، آنان محزون و غمگین گردند، و اگر تو کشته بشوی یا زخمی برداری یا مصیبتی ببینی، از هر نوع مصیبت که باشد، آنان خواهند گفت: ما پیش از این از شر و بدی دوری جستیم، و اعراض کنند در حالی که خوشحال و مسرور باشند[۸۷].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ﴾ فرموده: ضمیر جمع، برای کافران مذکور در آیه قبل است، و مراد از استعجال آنان نسبت به سیئه، درخواست نزول عذاب است، از جهت استهزا به پیامبر (ص) پیش از درخواست رحمت و سلامت، و دلیل بر آن، قوله تعالی: ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ﴾است. معنای آن این است که آنان که کفر ورزیدند، از تو میخواهند که کیفر الهی، پیش از رحمت و سلامت، بر آنان نازل شود، بعد از آنکه انذارشان را دایر بر عذاب خدای تعالی از تو استماع کردند. این درخواست از روی استهزا بود، در حالی که آنان به کیفرها و عقوباتی که پیش از آنها بر امم گذشتهای که نسبت به پیامبرانشان کفر ورزیدند، نازل گردید، آگاه بودند[۸۸]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ﴾، فرموده: مراد از حسنه، پاداش نیکو است، و البته، احسان به آنان همان عمل نمودن است به آنچه در کتاب آسمانی است که به آنان (یعنی متقین) به طور جمعی روزی داده میشود و از روی صلاح بر آنان حکم میگردد که در آن، رعایت عدل و احسان است، و زندگی پاک و پاکیزهای که مبتنی بر رشد و سعادت است آنها برای احسانشان به چنین چیزهایی به عنوان پاداش دنیوی میرسند، لقوله: ﴿لَهُمْ فِي الدُّنْيَا﴾، و البته، جهان آخرت از لحاظ پاداش بهتر است؛ زیرا در آنجا بقا بدون فنا و نعمت بدون زحمت است، و سعادتی است که در آن، بدبختی نیست ﴿لَهُمْ فِي الدُّنْيَا﴾، و البته، جهان آخرت از لحاظ پاداش بهتر است؛ زیرا در آنجا بدون فنا و نعمت بدون زحمت است، و سعادتی است که در آن، بدبختی نیست[۸۹].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرموده: “درء”، دفع نمودن است. و مراد از ﴿بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، را گفتهاند، سخن نیکو و پسندیده و سخن زشت و ناپسند، و گفتهاند کار پسندیده و کار ناپسند، هر دو معروف و منکر است، و گفتهاند: آن، اخلاق نیک و اخلاق بد است، و آن دو، عبارت از حلم و جهل است، و سیاق آیات با معنای اخیر موافقت دارد. پس بازگشت معنا به این است: آنان اذیت و آزار مردم را با نرمی نمودن به آنان دفع میکنند[۹۰]. همچنین فی قوله تعالی:﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾، فرموده: “اسوه”؛ یعنی قدوه، و آن، پیروی نمودن و متابعت کردن است، و قوله: ﴿فِي رَسُولِ اللَّهِ﴾؛ یعنی در مورد ﴿فِي رَسُولِ اللَّهِ﴾ و اسوهای که در مورد او ست، و آن، عبارت از تاسی در پیروی نمودن آنان است از او، و در تعبیر به قوله:﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ﴾، دلالت است بر استقرار و استمرار در گذشته، و اشاره میباشد به این که آن، تکلیفی ثابت و مستمر است، و معنای آن این است: و از حکم رسالت پیامبر و ایمان شما به او، پیروی و متابعت نمودن شماست از او در گفتار و در فعلش، و شما میبینید. آن رنجی را که او در جنب خدای تعالی و در حضورش در جنگ، و در جهادش در راه خدای متعال به حق جهاد، متحمل میشود[۹۱]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، فرموده: حسنه را مطلق فرمود و آن را به دنیا و یا آخرت مقید نفرمود و ظاهر آن شامل دنیا است. برای مؤمنان نیکوکار در این دنیا، پاکی نفس، سلامت روح و مصون ماندن نفوس است از آنچه کار در آن به سر میبرند، از قبیل: اضطراب حال و دل پریشانی، پراکندگی دل، فشار سینه، خضوع نسبت به اسباب خلاهری و فقدان کسی که بشود در هر مصیبتی به او امید بست و یاریگر باشد در برابر پیشامدها و به سویش در هر بلایی آرامش یافت. و برای آنان در آخرت سعادت دایمی و نعمتهای پایدار است[۹۲].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾، فرموده: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ﴾؛ یعنی خصلت حسنه و سیئه از حیث حسن تأثیر در نفوس، برابر نیستند، و ﴿لَا﴾در ﴿وَلَا السَّيِّئَةُ﴾، زاید است و برای تأکید در نفی آمده، و قوله: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾؛ یعنی به وسیله آن خصلتی که آن، بهترین است. آن بدی را که در مقابل و بر ضد آن است، دفع کن. پس با آنچه نزد تو حق است، باطل آنان را دفع کن، نه با باطلی دیگر، و با حلم خودت جهل آنان را، و با گذشت و عفوت، بدی آنان را دفع کن[۹۳]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، فرموده: “اقتراف”، به معنای اکتساب است، و حسنه، کاری است که خدای سبحان از آن راضی و خشنو د گردیده و بر آن، پاداش نیکو اعطا میکند، و حُسنِ عمل، ملایم بودن آن است برای سعادت انسان و هدفی که او آن را قصد میکند؛ هم چنان که مساءت و قبح عمل، بر خلاف آن است، و “زیادت حُسن آن”؛ یعنی اتمام آنچه ناقص است از جهات مختلف آن و از جهات اکمال آن، و از باب آن، زیادت در پاداش آن است؛ هم چنان که فرمود: ﴿وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۹۴]، ﴿لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ﴾[۹۵]، و معنای آن، این است که هر آن کس حسنهای را به دست آورد، ما در این حسنه برای او نیکی و خوبی را با رفع نواقص آن و زیادتی در پاداشش، افزایش میدهیم، و گفتهاند: مراد از حسنه، مودت در اقربای پیامبر (ص) است، و مؤید آن، آنچه است که در روایات ائمه، اهل بیت (ع)، آمده که قوله تعالی: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا﴾ تا پایان چهار آیه (بعد) که در مودت اقربای پیامبر (ص) نازل شده است[۹۶].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾ فرموده: اسوه، پیروی نمودن و متابعت کردن است، ﴿وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾، ظاهراً دلالت دارد بر این که با او غیر از همسرش و لوط (ع)، کسانی بودند که به او ایمان آورده بودند، و معنای آن، این است که: برای شما در ابراهیم خلیل الرحمن (ع)، و کسانی از قومش که به او ایمان آوردند، پیروی و متابعت کردن نیکویی است در تبری جستن از قوم و از پرستش بتها[۹۷]. در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾، فرموده: بدیهی است، ﴿حَسَنَةً﴾ که به معنای نیکی است، یک مفهوم وسیع دارد و تمام مواهب مادی و معنوی را در بر میگیرد، ولی در بعضی از احادیث، در پاسخ این که: ﴿حَسَنَةً﴾ در دنیا و آخرت کدام است؟ حدیثی از پیامبر اسلام نقل نموده است (ما اصل این حدیث و ترجمه ذیل آیه شریفه را به نقل از مجمع البیان در همین فصل ذکر نمودهایم) [۹۸]. نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا﴾، فرموده: در این آیه، یکی از نشانههای کینه و عداوت آنها بازگو شده است (مراد از آنها، منافقان هستند) که: اگر فتح و پیروزی و پیشامد خوبی برای شما رخ دهد، آنها ناراحت میشوند، و چنانچه حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال میشوند.
و زیر عنوان: “هشدار به مسلمانان”، چنین فرموده: خداوند در این آیه شریفه به مؤمنان هشدار داده است تا دشمنان خود را در جزء خاصان خویش قرار ندهند و رازهای مسلمانان و نیک و بد ایشان را در برابر این گروه آشکار نسازند. این اعلام خطر به صورت کلی و عمومی است و باید در هر زمان و در هر حال، مسلمانان به این هشدار توجه کنند[۹۹]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا﴾، در تفسیر آن، فرموده: آیه فوق میگوید: خداوند حتی به اندازه سنگینی ذرهای ستم نمیکند؛ نه تنها ستم نمیکند، بلکه اگر کار نیکی انجام شود، آن را مضاعف مینماید و پاداش عظیم از طرف خود در برابر آن میدهد. این آیه در حقیقت به افراد بیایمان و بخیل که حال آنان در آیات قبل گذشت، میگوید: این مجازاتهایی که دامنگیر شما میشود، محصول اعمال شما است و از ناحیه خدا هیچ ستمی نخواهد شد، و به عکس، اگر به جای بخل و کفر، راه خدا را پیش میگرفتید و انتخاب میکردید، از پاداشهای مضاعف و عظیم او برخوردار میشدید. ضمناً باید توجه داشت که “ضعف” و “مضاعف” در لغت عرب به معنای چیزی است که معادل آن یا چند برابر آن را، بر آن بیفزاید، و بنابراین، آیه فوق با آیاتی که میگوید: پاداش انفاق گاهی به ده برابر، و گاهی به هفتصد برابر، یا بیشتر آن میرسد، هیچ گونه منافاتی ندارد، در هر صورت حکایت از لطف خداوند نسبت به بندگان است که گناهانشان را بیش از مقداری که انجام دادهاند، کیفر نمیدهد، اما به حسنات آنها، به مراتب بیش از آنچه انجام دادهاند، پاداش میدهد. اما دلیل بر این که چرا خداوند ظلم نمیکند؟ روشن است؛ زیرا ظلم و ستم معمولاً بر اثر جهل است و یا احتیاج و یا کمبودهای روانی. کسی که نسبت به همه چیز و به همه کس، عالم، و از همه بینیاز، و هیچ کمبودی در ذات مقدس او نیست، ظلم کردن درباره او ممکن نیست، نه این که نمیتواند ظلم کند و نه این که ظلم و ستم در مورد او متصور نباشد (آن چنان که طایفه اشاعره تصور کردهاند، بلکه در عین توانایی، به خاطر این که حکیم و عالم است، از ظلم کردن خودداری مینماید، و هر چیزی را در جای خود در این جهان پهناور هستی قرار میدهد، و با هر کسی طبق شایستگی و اعمالش رفتار میکند[۱۰۰].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾، فرموده: آیه، اشاره به رحمت و پاداش وسیع خداوند که در انتظار افراد نیکوکار است، کرده و تهدیدهای آیه گذشته را با این تشویقها تکمیل میکند و میگوید: هر کسی کار نیکی انجام داد، ده برابر به او پاداش داده میشود. هر کس کار بدی انجام داد، جز به همان مقدار، کیفر داده نمیشود، و برای تأکید، این جمله را نیز اضافه میکند که: به آنها هیچ گونه ستمی نخواهد شد و تنها به مقدار عملشان کیفر ببیند، و در این که منظور از حسنه و “سیئه” در آیه فوق چیست؟ و آیا خصوص “توحید” و “شرک” است، و یا معنای وسیعتر دارند؟ میان مفسران گفتگو است، ولی ظاهر آیه، هرگونه کار نیک و فکر نیک و عقیده نیک و یا بد را شامل میشود؛ زیرا هیچ گونه دلیلی بر محدود کردن معنای حسنه و سیئه نیست. در این جا به چند نکته باید توجه داشت:
- منظور از “جاء به”، آن چنان که از مفهوم جمله استفاده میشود، آن است که کار نیک یا بد را همراه خود بیاورد؛ یعنی به هنگام ورود در دادگاه عدل الهی، انسان نمیتواند دست خالی و تنها باشد؛ یا عقیده و عمل نیکی با خود دارد و یا عقیده و اعمال سوئی. اینها همواره با او هستند و از او جدا نمیشوند و در زندگانی ابدی، قرین و همدم او خواهند بود. در آیات دیگر قرآن نیز این تعبیر به همین معنا به کار رفته است. در آیه ۳۳ سوره ق میخوانیم ﴿مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ﴾[۱۰۱]: بهشت برای آنها است که خدا را از طریق ایمان به غیب بشناسند و از او بترسند و قلب تو به کار مملو از احساس مسئولیت با خود در عرصه محشر بیاورند.
- در آیه فوق میخوانیم پاداش حسنه، ده برابر است، در حالی که در بعضی دیگر از آیات قرآن تنها به عنوان: ﴿أَضْعَافًا كَثِيرَةً﴾ (چندین برابر)، اکتفا شده (مانند: آیه ۲۴۵ سوره بقره)، و در بعضی دیگر از آیات، پاداش پارهای از اعمال مانند انفاق را به هفتصد برابر، بلکه بیشتر میرساند (آیه ۲۶۱ سوره بقره)، و در بعضی دیگر، اجر و پاداش بیحساب ذکر کرده و میگوید: ﴿إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱۰۲]: آنها که استقامت بورزند، پاداشی بیحساب خواهند داشت. روشن است که این آیات هیچ گونه اختلافی با هم ندارند. در حقیقت، حداقل پاداشی که به نیکوکاران داده میشود، ده برابر است، و همین طور به نسبت اهمیت عمل و درجه اخلاص آن، و کوششها و تلاشهایی که در راه آن انجام شده است، بیشتر میشود تا به جایی که هر حد و مرزی را در هم میشکند و جز خدا حد آن را نمیداند؛ مثلاً انفاق که فوقالعاده در اسلام اهمیت دارد، پاداشش از حد معمول پاداش عمل نیک که ده برابر است، فراتر رفته و به اضعاف کثیره یا هفتصد برابر و بیشتر رسیده است، و در مورد “استقامت” که ریشه تمام موفقیتها، سعادتها و خوشبختیها است، و هیچ عقیده و عمل نیکی بدون آن پا بر جا نخواهد بود، پاداش بیحساب ذکر شده است. از این جا روشن میشود که اگر در روایات، پاداشهایی بیش از ده برابر برای بعضی از اعمال نیک ذکر شده نیز هیچ گونه منافاتی با آیه فوق ندارد، و همچنین اگر در آیه ۸۴ سوره قصص میخوانیم: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾: کسی که عمل نیکی انجام دهد، پاداشی بهتر از این خواهد داشت، مخالفتی با آیه فوق ندارد تا احتمال نسخ در آن برود؛ زیرا “بهتر بودن” معنای وسیعی دارد که با ده برابر کاملاً سازگار است.
- ممکن است بعضی تصور کنند که واجب شدن “شصت روز” به عنوان کفاره در مقابل خوردن یک روز روزه ماه مبارک رمضان و مجازاتهایی دیگری در دنیا و آخرت از این قبیل، با آیه فوق که میگوید: در برابر کار بد، فقط به اندازه آن کیفر داده خواهد شد، سازگار نیست، ولی با توجه به یک نکته، پاسخ این ایراد نیز روشن میشود، و آن این است که: منظور از مساوات میان “گناه” و “کیفر”، مساوات عددی نیست، بلکه کیفیت عمل را نیز باید در نظر گرفت؛ خوردن یک روز روزه ماه مبارک رمضان با آن همه اهمیتی که دارد، مجازاتش تنها یک روز کفاره نیست، بلکه باید آن قدر روزه بگیرد که به اندازه احترام آن یک روز ماه مبارک بشود. به همین دلیل در بعضی از روایات میخوانیم که کیفر گناهان در ماه مبارک رمضان بیش از سایر ایام است؛ همان طور که پاداش اعمال نیک در آن ایام بیشتر است تا آنجا که مثلاً یک ختم قرآن در این ماه برابر هفتاد ختم قرآن در ماههای دیگر است.
- نکته جالب دیگر این که: آیه فوق نهایت لطف و مرحمت پروردگار را در مورد انسان مجسم میکند، چه کسی را سراغ دارید که تمام ابزار کار را در اختیار انسان بگذارد، و همه گونه آگاهی نیز به او بدهد؛ رهبران معصومی برای هدایت و راهنمایی او بفرستد تا با استفاده از نیروی خداداد و رهبری فرستادگانش کار نیکی انجام دهد، و تازه در برابر کار او، ده برابر پاداش تعیین نماید، اما برای لغزشها و خطاهایش تنها یک جرم قایل شود، و این در حالی است که راه عذرخواهی و توبه و رسیدن به عفو و بخشش را نیز روی او بگشاید؟ ابوذر گوید: صادق مصدق (یعنی پیامبر) فرمود: «ان الله تعالی قال: الحسنة عشر و ازید، و السیئة واحدة او اغفر، فالویل لمن غلبت احاده اعشاره»؛ یعنی خداوند میفرماید: کارهای نیک و حسنات را ده برابر پاداش میدهم یا بیشتر، و سیئات را تنها یک کیفر میدهم و یا میبخشم. وای به حال کسانی که آحادش بر عشراتش پیشی گیرد (یعنی گناهانش از طاعاتش افزون شود) [۱۰۳]و [۱۰۴].
نیز فی قوله تعالی: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾، تفسیر فرموده: ﴿عَفَوْا﴾ از ماده عفو است که گاهی به معنای کثرت و زیادی آمده است، و گاهی به معنای ترک کردن و اعراض نمودن، و گاهی نیز به معنای محو آثار چیزی کردن، ولی بعید نیست که ریشه همه آنها، همان ترک کردن بوده باشد، منتها گاهی نیز چیزی را به حال خود رها میکنند تا ریشه بدواند و توالد و تناسل کند و افزایش یابد، و گاهی رها میکنند تا تدریجاً محو و نابود گردد. از این جهت به معنای افزایش و نابودی نیز آمده است. در آیه مورد بحث، مفسران سه احتمال دادهاند: نخست این که ما به آنها امکانات دادیم تا در افزایش یابند و آنچه را که در دوران سختی از نفرات و ثروتها از دست داده بودند، بیابند. دیگر این که: ما آن چنان به آنها نعمت دادیم که مغرور شدند و خدا را فراموش کردند و شکر او را “ترک” کردند. دیگر این که: ما به آنها نعمت دادیم تا به وسیله آن، آثار دوران نکبت را “محو” کردند و از بین بردند. البته، این تفاسیر گرچه مفهومش با هم متفاوت است، ولی از نظر نتیجه، چندان با هم تفاوت ندارد. سپس اضافه میکند: به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جای اینکه به این حقیقت توجه کنند که “نعمت” و “نقمت” به دست خداست، و رو به سوی او آورند، برای اغفال خود، به این منطق متشبث شدند که اگر برای ما مصایب و گرفتاریهایی پیش آمد، چیز تازهای نیست، “پدران ما نیز گرفتار چنین مصایب و مشکلاتی شدند”. دنیا فراز و نشیب دارد و برای هر کسی دوران راحتی و سختی بوده است. سختیها امواجی ناپایدار و زود گذرند: ﴿وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾[۱۰۵].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾، تفسیر فرموده: اگر نیکی به تو رسد، آنها را ناراحت میکند، خواه این خیر و نیکی پیروزی بر دشمن باشد، یا غنایم جنگی، و خواه پیشرفتهای دیگر، و این ناراحتی دلیل عداوت باطنی و فقدان ایمان آنهاست، چگونه ممکن است کسی که کمترین بهره از ایمان داشته باشد و از پیروزی پیامبر خدا و یا حتی یک فرد با ایمان شادی ناراحت شود؟ ولی در مقابل، اگر مصیبتی به تو برسد و گرفتار مشکلی شوی، با خوشحالی میگویند: ما از جلو پیشبینی چنین مسائلی را میکردیم و تصمیم لازم را گرفتیم و خود را از این پرتگاه رهایی بخشیدیم[۱۰۶]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ﴾، پس از تفسیر آیه قبل، فرموده: در آیه بعد، به یکی دیگر از سخنان غیر منطقی مشرکان پرداخته و میگوید: آنها به جای این که از خداوند به وسیله تو تقاضای رحمت کنند، درخواست تعجیل عذاب، کیفر و مجازات مینمایند. چرا این قوم این قادر لجوج و جاهلند؟ چرا آنها نمیگویند، اگر راست میگویی، رحمت خدا را چنین و چنان بر مانازل بگردان؟ بلکه میگویند: اگر سخن تو راست است، عذاب خدا را بر ما فرو فرست. آیا آنها فکر میکنند، مجازات الهی دروغ است؟ با این که در گذشته، عذابهایی بر امتهای سرکش پیشین نازل گردید که اخبار آن بر صفحات تاریخ و در دل زمین ثبت است: ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ﴾. “مثلات” جمع “مثله” (به فتح میم و ضم ث)، به معنای بلاها و کیفرهایی است که بر امتهای پیشین وارد شده، آن چنان که “ضرب المثل” گردید[۱۰۷].
فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، فرموده: هنگامی که به پرهیزگاران گفته میشود، پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ میگویند: خیر و نیکی: ﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا﴾ چه تعبیر رسا و زیبا و جامعی! “خیر” آن هم خیر مطلق، که مفهوم گستردهاش همه نیکیها، سعادتها، و پیروزیهای مادی و معنوی را دربر میگیرد؛ خیر در رابطه با دنیا، خیر در رابطه با آخرت، خیر برای فرد و خیر برای جامعه، و خیر در زمینه تعلیم و تربیت و در زمینه سیاست و اقتصاد و امنیت و آزادی؛ خلاصه، خیر از هر نظر (زیرا میدانیم هنگامی که متعلق یک کلمه را حذف کنیم، مفهوم آن عمومیت پیدا خواهد کرد). در آیه مورد بحث، نتیجه اظهارات مؤمنان به این صورت بیان شده است. برای کسانی که در این دنیا نیکی کردند، نیکی است: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾ جالب این که ﴿حَسَنَةٌ﴾که پاداش آنهاست، همانند ﴿خَيْرٌ﴾که (اظهار) آنها بوده، مطلق گذاشته شده است و انواع حسنات و نعمتهای این جهان را در بر میگیرد[۱۰۸]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ تفسیر فرموده: صالح به آنها گفت: ای قوم من! چرا پیش از تلاش و کوشش برای جلب نیکیها، عجله برای عذاب و بدیها دارید؟ چرا تمام فکر خود را روی فرا رسیدن عذاب الهی متمرکز میکنید؟ اگر عذاب الهی شما را فرو بگیرد، به حیاتتان خاتمه میدهد و مجالی برای ایمان باقی نخواهد ماند. بیایید صدق گفتار مرا در برکات و رحمت الهی که در سایه ایمان به شما نوید میدهد، بیازمایید. چرا از پیشگاه خدا، تقاضای آمرزش گناهان خویش را نمیکنید تا مشمول رحمت او واقع شوید؟ چرا فقط دنبال بادیها و تقاضای نزول عذاب هستید؟ این لجاجت و خیره سری برای چیست؟[۱۰۹].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرموده: آنها به وسیله نیکیها، بدیها را دفع میکنند. با گفتار نیکو، سخنان زشت را، و با معروف، منکر را، و با حلم، جهل را، و با محبت، عداوت و کینهتوزی را، و با پیوند دوستی و صله رحم، قطع پیوند را، خلاصه، آنها سعی میکنند به جای این که بدی را با بدی پاسخ گویند. با نیکی دفع کنند. این، یک روش بسیار مؤثری است در مبارزه با مفاسد، مخصوصاً در برابر گروهی از لجرجان، و قرآن کراراً روی آن تکیه کرده است[۱۱۰]. و در ذیل آیه ۲۲ سوره رعد: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرموده: آنها به وسیله حسنات، “سیئات” خود را از میان میبرند؛ به این معنا که به هنگام ارتکاب یک گناه و لغزش، تنها به پشیمان شدن، ندامت و استغفار قناعت نمیکنند؛ بلکه عملاً در مقام جبران بر میآیند، و هر اندازه، گناه و لغزش آنها بزرگتر باشد، به همان اندازه حسنات بیشتری انجام میدهند تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشویند. ﴿يَدْرَءُونَ﴾از ماده “درء” (بر وزن زرع)، به معنای دفع کردن است[۱۱۱]. و در ذیل آیه ۹۶ سوره مؤمنون: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۱۱۲]، فرموده: بدیهای آنها را با عفو، گذشت و نیکی دفع کن و آنها را با بهترین منطق پاسخ گو.
همچنین زیر عنوان “نکتهها” چنین تفسیر فرمود: یکی از موثرترین طرق مبارزه با دشمنان سرسخت و لجوج، آن است که بدیها را به نیکی پاسخ دهند. این جاست که شور و غوغایی از درون وجدان آنها برمیخیزد و شخص بدکار را سخت تحت ضربات سرزنش و ملامت قرار میدهد و در مقایسه او با طرف مقابل، حق را به طرف میدهد، و همین امر در بسیاری از موارد سبب تجدید نظر دشمن در برنامههایش میگردد. در سیره پیشوایان و روش عملی پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع)، بسیار دیدهایم که افراد یا جمعیتهایی را که مرتکب بدترین جنایات شدهاند، به نیکی پاسخ گفته و مشمول محبتشان ساختهاند، و همین، سبب انقلاب و دگرگونی روحی و بازگشت آنها به طریق حق گردیده. قرآن بارها و از جمله در آیات فوق، این امر را به عنوان یک اصل در مبازره با بدیها به مسلمانان گوشزد میکند، و حتی در آیه ۳۴ سوره فصلت میگوید: نتیجه این کار، آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، دوستان گرم و صمیمی شوند: ﴿فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾[۱۱۳][۱۱۴].
نیز فی قوله تعالی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...﴾، فرموده:برای شما در زندگی رسول خدا (ص) و عملکرد او (در میدان احزاب) سرمشق نیکویی بود؛ برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند. بهترین الگو برای شما نه تنها در این میدان که در تمام زندگی، شخص پیامبر (ص) است؛ روحیات عالی او، استقامت و شکیبایی او، هشیاری، درایت، اخلاص، توجه به خدا و تسلط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختیها و مشکلات، هر کدام میتواند الگو و سرمشقی برای مسلمین باشد، و این ناخدای بزرگ، به هنگامی که سفینهاش گرفتار سختترین طوفانها میشود، کمترین ضعف، سستی و دستپاچگی [را] به خود راه نمیدهد؛ او هم ناخداست، هم لنگر مطمئن این کشتی؛ هم چراغ هدایت است و هم مایه آرامش و راحت روح و جان سرنشینان؛ همراه دیگر مؤمنان کلنگ به دست میگیرد؛ خندق میکند، با بیل جمعآوری کرده و با ظرف از خندق بیرون میبرد؛ برای حفظ روحیه و خونسردی یارانش با آنها مزاح میکند، و برای گرم کردن دل و جان، آنها را به خواندن اشعار حماسی تشویق مینماید؛ مرتباً آنان را به یاد خدا میاندازد و به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید میدهد؛ از توطئه منافقان برحذر میدارد و هشیاری لازم را به آنها میدهد؛ از آرایش جنگی صحیح و انتخاب بهترین روشهای نظامی، لحظهای غافل نمیماند، و در عین حال، از راههای مختلف، برای ایجاد شکاف در میان صفوف دشمان، از پای نمینشیند. آری، او بهترین مقتدا و اسوه مؤمنان، در این میدان، و در همه میدانهاست. “اسوه” (بر وزن عُروَه)، در اصل به معنای آن حالتی است که انسان به هنگام پیروی از دیگری، به خود میگیرد، و به تعبیر دیگر، همان تأسی کردن و اقتدا نمودن است. بنابراین، معنای مصدری دارد، نه معنای وصفی، و جمله ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾، مفهومش این است که برای شما در پیامبر (ص) تأسی و پیروی خوبی است. میتوانید با اقتدا کردن به او، خطوط خود را اصلاح، و در مسیر صراط مستقیم قرار گیرید. جالب این که: قرآن در آیه فوق این سوره حسنه را مخصوص کسانی میداند که دارای سه ویژگی هستند: امید به الله و امید به روز قیامت دارند و خدا را بسیار یاد میکنند. در حقیقت، ایمان به مبدأ و معاد، انگیزه این حرکت است، و ذکر خداوند تداومبخش آن؛ زیرا بدون شک، کسی که از چنین ایمانی قلبش سرشار نباشد، قادر به قدم گذاشتن در جای قدمهای پیامبر نیست، و در ادامه این راه نیز اگر پیوسته ذکر خدا نکند و شیاطین را از خود نراند، قادر به ادامه تأسی و اقتدا نخواهد بود[۱۱۵].
نیز فی قوله تعالی: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، زیر عنوان: “خطوط اصلی بندگان مخلص” فرموده: در دومین دستور، به مسأله احسان و نیکوکاری در این دنیا که دار عمل است، پرداخته و از طریق بیان نتیجه احسان، مردم را به آن تشویق و تحریص میکند و میفرماید: برای کسانی که در این دنیا نیکی کردهاند، حسنه و پاداش نیکوی بزرگی است: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾ غالب مفسران، ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾ را متعلق به﴿أَحْسَنُوا﴾ دانستهاند، و بنابراین ﴿حَسَنَةٌ﴾ مطلق خواهد بود و هر گونه پاداش نیک، در این جهان و جهان دیگر را شامل میشود، و با توجه به این که تنوین در این گونه موارد، دلیل بر تفخیم و عظمت است، بزرگی این پاداش مشخص میشود. آری، نیکوکاری به طور مطلق در این دنیا در گفتار، در عمل، در طرز اندیشه و تفکر، نسبت به دوستان، و نسبت به بیگانگان، نتیجهاش برخورداری از پاداش عظیم در هر دو جهان است که نیکی جز نتیجه نیک نخواهد داشت. در حقیقت، تقوا یک عامل بازدارنده است و احسان یک عامل حرکت آفرین، که مجموعاً ترک گناه و انجام فرایض و مستحبات را شامل میشود[۱۱۶]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ...﴾، فرموده: نیکی و بدی یکسان نیست، و در توضیح آن میفرماید: در حالی که مخالفان حق، سلاحی جز بدگویی، افترا، سخریه، استهزا و انواع فشارها و ستمها ندارند، باید سلاح شما، پاکی، تقوا، سخن حق، نرمش و محبت باشد. آری، مکتب ضلالت جز چنان ابزاری را نمیپسندد. مکتب حق تنها از چنین وسایلی بهرهگیری میکند، گرچه حسنه و سیئه مفهوم وسیعی دارد. تمام نیکیها، خوبیها، خیرات و برکات، در مفهوم حسنه جمع است؛ همانگونه که هر گونه انحراف و زشتی و عذاب، در مفهوم سیئه خلاصه شده است، ولی در آیه مورد بحث، آن شاخهای از حسنه و سیئه که مربوط به روشهای تبلیغی است، منظور میباشد[۱۱۷].
فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا...﴾ هم تفسیر فرموده: آن کسی که عمل نیکی انجام دهد، بر نیکی عملش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و شکرگزار است و به اعمال بندگان جزای مناسب میدهد. چه حسنهای از این برتر که انسان خود را همیشه در زیر پرچم رهبران الهی قرار دهد؛ حتی آنها را در دل گیرد و خط آنها را ادامه دهد؛ در فهم کلام الهی آنجا که مسایل برای او ابهام پیدا کند، از آنها توضیح بخواهد؛ عمل آنها را معیار قرار دهد و آنها را الگو و اسوه خود سازد[۱۱۸]. نیز فی قوله تعالی: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾، فرموده: برای شما در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند، اسوه خوبی وجود داشت؛ ابراهیم (ع)، بزرگ پیامبران، که زندگیاش سرتاسر درس بندگی خدا، جهاد فی سیبل الله و عشق به ذات پاک او بود؛ ابراهیم که امت اسلامی از برکات دعای او، و مفتخر به نامگذاری او میباشد، میتواند برای شما سرمشق خوبی در این زمینه گردد. منظور از تعبیر: ﴿وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾: (آنها که با ابراهیم بودند)، مؤمنانی است که او را در این راه همراهی میکردند و هر چند قلیل و اندک بودند، و این احتمال که منظور پیامبرانی است که با او همصدا شدند، یا انبیای معاصر او، چنان که بعضی احتمال دادهاند، بعید به نظر میرسد، به خصوص که مناسب این است که قرآن در این جا پیامبر اسلام (ص) را به ابراهیم، و مسلمانان را به اصحاب و یاران او تشبیه کند. در تواریخ نیز آمده است که گروهی در بابل، بعد از مشاهده معجزات ابراهیم به او ایمان آوردند، و در هجرت به سوی شام، او را همراهی کردند، و این نشان میدهد که او یاران وفاداری داشته است [۱۱۹] و [۱۲۰].[۱۲۱]
حسنه در تفاسیر روایی
مرحوم سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان و محدث جلیل علامه شیخ عبد [[علی بن جمعه عروسی در تفسیر نورالثقلین و علامه شیخ جلالالدین عبدالرحمن سیوطی در تفسیر در المنثور، فی قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾، روایاتی را نقل فرمودهاند، از جمله:
- جمیل بن صالح از ابی عبدالله، امام صادق (ع)، درباره فرموده خدای تعالی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «رِضْوَانُ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ وَ السَّعَةُ فِي الآخِرَةِ وَ الْمَعَاشِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ فِي الدُّنْيَا»؛ یعنی خشنودی خدای متعال در بهشت، در جهان آخرت، و معاش وحسن خلق در دنیا[۱۲۲].
- از کتاب کافی و معانی الاخبار، محمد بن موسی با اسنادش تا جمیل بن صالح، و او از امام صادق (ع) فی قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «رِضْوَانُ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ، فِي الآخِرَةِ وَ السَّعَةُ فِي الرِّزْقِ وَ الْمَعَاشِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ فِي الدُّنْيَا»؛ یعنی رضوان خدا و بهشت، در آخرت، و وسعت روزی و معاش و حسن خلق، در دنیا[۱۲۳].
- عبدالله بن سنان از ابیعبدالله، امام صادق (ع)، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «يُسْتَحَبُّ أَنْ يَقُولَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْحَجَرِ- اللَّهُمَ ﴿آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ وَ قَالَ إِنَّ مَلَكاً يَقُولُ آمِينَ»: مستحب است در بین رکن و حجرالاسود، ذکر: {{متن حدیث|اللَّهُمَ ﴿آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾، را بگویند و فرمود که: البته، فرشتهای که موکل بر طواف کننده است، آمین میگوید[۱۲۴].
- ابن ابیشیبه و بیهقی در “الشعب” از ابن عباس اخراج نمودند که: «إِنَّ مَلَكاً مُوَكَّلًا بِالرُّكْنِ الْيَمَانِيِّ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ، ً يَقُولُ آمِينَ، فَقُولوا:» یعنی البته، از زمانی که خدا آسمانها و زمین را خلق نمود، فرشتهای در رکن یمانی موکل است، او همواره میگوید: آمین، آمین، پس شما بگویید: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۱۲۵].
نیز فی قوله تعالی: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾، روایاتی را نقل فرموده، از جمله:
- در کتاب معانی الاخبار با اسنادش تا هشام بن سالم، و او از ابیعبدالله. امام صادق (ع)، عمل کرده که: علی بن حسین (ع) میفرمود: «وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَهُ فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ هَذَا فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾ فَالْحَسَنَةُ الْوَاحِدَةُ إِذَا عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً وَ السَّيِّئَةُ الْوَاحِدَةُ إِذَا عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ وَاحِدَةً فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّنْ يَرْتَكِبُ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَ لَا تَكُونُ لَهُ حَسَنَةٌ وَاحِدَةٌ فَتَغْلِبَ حَسَنَاتُهُ سَيِّئَاتِهِ»: وای بر کسی که مغلوب آحادش بشود. به آن بزرگوار گفتم: آن چگونه باشد؟ فرمود: آیا نشنیدی که خدای عزوجل میفرماید: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾. پس یک حسنه وقتی به آن عمل بشود، برای او ده تا ثبت گردد، و یک سیئه (گناه) وقتی به آن عمل بشود، برای او یکی ثبت گردد. پس به خدا پناه میبرم از کسی که در یک روز، ده سیئه (گناه) را مرتکب شود و برای او یک حسنه نباشد، پس حسناتش مغلوب سیئاتش خواهند شد[۱۲۶].
- عبد بن حمید از سعید بن جبیر اخراج نمود که: او گفت: «لما نزلت»: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ قال رجل من المسلمین: یا رسول الله! ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۱۲۷]، «حسنة؟ قال: نعم افضل الحسنات»؛ یعنی هنگامی که آیه: «لما نزلت»: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ نازل شد، مردی از مسلمانان گفت: ای پیامبر خدا! ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾، حسنه است؟ پیامبر (ص)، فرمود: آری، آن افضل حسنات است[۱۲۸].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾، روایاتی را نقل فرمودند، از جمله:
- در تفسیر علی ابن ابراهیم به روایت ابیجارود از ابی جعفر، امام باقر (ع)، فی قوله تعالی: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ﴾، فرمود: «أَمَّا الْحَسَنَةُ فَالْغَنِيمَةُ وَ الْعَافِيَةُ- وَ أَمَّا الْمُصِيبَةُ فَالْبَلَاءُ وَ الشِّدَّةُ»؛ یعنی مراد از حسنه، غنیمت و سلامت بوده و مراد از مصیبت، غم، رنج و سختی است[۱۲۹].
- ابن ابیشیبه، ابن منذر، ابنابیحاتم و ابوالشیخ درباره قوله: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾، از مجاهد اخراج نمودند که او گفت: «العافیة و الرخاء و الغنیمة»؛ یعنی تندرستی، فراخی در زندگی و آنچه بدون زحمت به دست آید، و درباره قوله: ﴿إِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ﴾، گفت: «وَ الْبَلَاءُ وَ الشِدَّةُ»؛ یعنی گرفتاری و سختی. ﴿يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾؛ «قَدْ حَذَّرَنَا»؛ یعنی پرهیز کردهایم[۱۳۰].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾، روایتی را نقل نمودهاند: در کتاب کافی، علی بن ابراهیم با اسنادش تا هشام بن سالم و غیر او، از ابیعبد الله، امام صادق (ع)، درباره فرموده خدای عزوجل: ﴿أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا﴾، نقل نموده که حضرت فرمود: «عَلَى التَّقِيَّةِ»، و درباره فرموده خدای عزوجل: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾، فرمود: «الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ»؛ یعنی امام صادق (ع)، فرمود: به آنان دو مرتبه پاداش نیک اعطا میشود، چون بر تقیه، شکیبایی و خویشتنداری کردند و با نیکویی تقیه نمودن، زشتی افشاگری را دفع کردند[۱۳۱].
نیز فی قوله تعالی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾، روایاتی را نقل کردهاند، از جمله:
- در کتاب الاحتجاج طبرسی از امیرمؤمنان (ع) در ضمن حدیثی طولانی چنین آمده است: «وَ لِأَنَّ الصَّبْرَ عَلَى وُلَاةِ الْأَمْرِ مَفْرُوضٌ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ»:- ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾[۱۳۲] «وَ إِيجَابُهُ مِثْلُ ذَلِكَ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ أَهْلِ طَاعَتِهِ بِقَوْلِهِ» ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾؛ یعنی: و برای این که خویشتنداری و استقامت بر والیان امر، واجب است؛ چرا که خدای عزوجل به پیامبر (ص)، میفرماید: ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾، و مانند آن را برای اولیای خودش واهل طاعتش نیز واجب فرموده بنا بر قوله تعالی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۱۳۳].
- در مجمع البیان چنین فرمود: ثعلبة بن حاطب که مردی از انصار بود به پیامبر (ص) گفت: از خدا بخواهید که مالی را نصیب و روزی من فرماید. پس آن حضرت فرمود: «يَا ثَعْلَبَةُ قَلِيلٌ تُؤَدِّي شُكْرَهُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ لَا تُطِيقُهُ أَ مَا لَكَ ﴿فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾؟ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ تَسِيرَ الْجِبَالُ مَعِي ذَهَباً وَ فِضَّةً لَسَارَتْ»؛ یعنی ای ثعلبه! مال اندک که شکر آن را به جا آوری، بهتر از مال بسیاری است که آن را طاقت نیاوری؛ آیا برای تو در پیامبر خدا اسوه حسنه نیست؟ سوگند به آنکه جانم در قبضه قدرت اوست، اگر اراده کنم که کوهها برایم طلا و نقره گردد، البته که چنین خواهد شد[۱۳۴].
- بخاری، مسلم، نسائی، ابنماجه، ابنحاتم و ابنمردویه از ابنعمر، اخراج نمودند که: او سؤال نمود از مردی که طواف عمره خانه خود را انجام میدهد: «أ یقع علی امراته قبل ان یطوف بالصفا و المروة؟ فقال: قدم رسول الله، فطاف بالبیت و صلی خلف المقام رکعتین و سعی بین الصفا و المروة ثم قرأ»: ﴿فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۱۳۵].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾، روایاتی را نقل فرموده، از جمله:
- محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم و او با اسنادش از ابی عبدالله، امام صادق (ع)، فی قول الله عزوجل: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ﴾، نقل کرده که حضرت فرمود: «الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ»- ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ «السَّيِّئَةَ قَالَ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ التَّقِيَّةُ»- ﴿فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾. یعنی درباره قول خدای عزوجل: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ﴾، فرمود: حسنه، عبارت است از تقیه، و سیئه، افشاگری است. درباره فرمود: خدای عزوجل: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾، فرمود: آنچه نیکوتر و بهتر است، آن تقیه است؛ ﴿فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾: پس آن گاه آن کس که بین تو و او دشمنی است، کان دوست صمیمی شود[۱۳۶].
- در تفسیر علی ابن ابراهیم آمده است: در این جا خدای عزوجل به پیامبرش (ص)، ادب آموخت، پس فرمود: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾. در تفسیر آن علی بن ابراهیم فرمود: برای کسی را که به تو بازی کرده است، با خوبی خودت، دفع کن تا آن عداوتی که بین تو و بین او میباشد، به گرمی دوستی و صمیمیت گراید[۱۳۷].
- ابنعباس با اسنادش تا محمد بن فضیل، و او از عبد صالح (ع) روایت کرده که: از آن بزرگوار درباره قوله تعالی: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ﴾، سؤال نمودم، پس آن حضرت فرمود: «نَحْنُ الْحَسَنَةُ وَ بَنُو أُمَيَّةَ السَّيِّئَةُ»؛ یعنی ما، اهلالبیت، حسنه هستیم، و بنیامیه سیئه میباشند[۱۳۸].
- ابنجریر، ابنمنذر، ابنابیحاتم و بیهقی (در سننش) درباره قوله: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾، از ابن عباس اخراج نمودند که او گفت: «امر الله المؤمنین بالصبر عند الغضب، و الحلم عند الجهل. و العفو عند الاساءة، فاذا فعلوا ذلک، عصمهم الله من الشیطان و خضع لهم عدوهم کانه ولی حمیم»؛ یعنی خدا مؤمنین را امر به صبر نمود به هنگام خشم، و امر به حلم نمود به هنگام جهل و نادانی، و امر به عفو و بخشش نمود به هنگام بدی. پس آن هنگام که چنین کنند، خدا آنان را از فریبهای شیطان باز میدارد، و دشمنشان نسبت به آنان تواضع و فروتنی کند؛ چنان که گویی او دوست نزدیک است[۱۳۹].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، روایاتی را نقل فرموده، از جمله:
- علی بن ابراهیم با اسنادش تا محمد بن مسلم، و او از ابیجعفر، امام باقر (ع)، فی قول الله تبارک و تعالی: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، نقل نمود که حضرت فرمود: «الِاقْتِرَافُ التَّسْلِيمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ عَلَيْنَا وَ أَلَّا يَكْذِبَ عَلَيْنَا»؛ یعنی اقتراف، عبارت از تسلیم بودن برای ما و تصدیق نمودن ماست و این که علیه ما دروغ نگوید[۱۴۰].
- شیخ در امالی با اسنادش از امام حسن (ع) نقل نموده که حضرت در خطبهای فرمود: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً﴾ «وَ اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنَا»؛ یعنی در آنچه خدای متعال بر محمد (ص) نازل نمود، ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً﴾ است، و اقتراف حسنه، دوستی و محبت اهلبیت است[۱۴۱].
- از طریق مخالفین، عبد الله بن احمد بن حنبل با اسنادش از ابن عباس روایت کند که او گوید: «لَمَّا أُنْزِلَتْ: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ قَرَابَتُكَ- الَّذِينَ وَجَبَتْ عَلَيْنَا مَوَدَّتُهُمْ قَالَ: عَلِيٌ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُمَا»؛ یعنی چون قوله: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾، نازل گردید، گفتند: ای پیامبر خدا! چه کسانی اقربای شمایند که مودت و دوستیشان بر ما واجب گردیده؟ آن حضرت (ص) فرمود: علی، فاطمه و فرزندان آن دو بزرگوار (ع) میباشند[۱۴۲].
- عبدالله بن عجلان گوید: از ابا جعفر، امام باقر (ع)، در باره فرموده خدای تبارک و تعالی: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ لَا يَأْكُلُونَ الصَّدَقَةَ وَ لَا تَحِلُّ لَهُمْ»؛ یعنی آنان امامانی هستند که صدقه نمیخورند و صدقه بر آنان حلال نیست.
- در روضه کافی، محمد بن یحیی با اسنادش تا اسماعیل بن عبدالخالق، و او گوید، ابیعبدالله امام صادق (ع)، فرمود: {{متن حدیث|ما یقول اهل البصره فی هذه الایة: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾، یعنی اهل بصره درباره این آیه: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾، چه میگویند؟ گفتم: فدایتان گردم، آنان میگویند: آن آیه درباره خویشاوندان پیامبر (ص) است. آن بزرگوار فرمود: «کذبوا؛ انما نزلت فینا خاصة، اهل البیت؛ فی علی و فاطمة و الحسن و الحسین و اصحاب الکسا (ع)»؛ یعنی آنان دروغ میگویند، مسلم این است که آیه تنها درباره ما اهلبیت؛ علی، فاطمه، حسن، حسین و اصحاب کساء (ع) نازل گردید[۱۴۳]. سعید بن جبیر از ابنعباس نقل میکند که چون آیه: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾، نازل گردید، گفتند: یا رسول الله! اینان چه کسانی هستند که خدای تعالی به مودت و دوستی آنان امر فرموده؟ آن بزرگوار فرمود: «عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ وُلْدُهَا»[۱۴۴].
- ابنجریر، از ابیدیلم اخراج نمود که او گفت: «لَمَّا جِيءَ بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) أَسِيراً فَأُقِيمَ عَلَى دَرَجِ دِمَشْقَ قَامَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ اسْتَأْصَلَكُمْ. فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) أَ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ قَالَ نَعَمْ قَالَ أ قَرَأْتَ آلَ حم؟ قَالَ: لا. قَالَ: اما قَرَأْتَ ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾، قَالَ فَانکم لانتم هُمْ قَالَ نَعَمْ»[۱۴۵].
- ابونعیم و دیلمی از طریق مجاهد، از ابنعباس اخراج نمودند که او گفت: «قال رسول الله (ص): ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ ان تحفظونی فی اهل بیتی و تودو هم بی»[۱۴۶].[۱۴۷]
تدبر در آیات حسنه
قوله تعالی: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۱۴۸].
- آنچه از خدا میرسد، حسنه بوده و نفس است که با انحراف از راه صحیح و دخالت هوای نفس، آن را در سیئه فعلیت میدهد.
در آیه ۷۸ سوره نساء میفرماید: ﴿وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾[۱۴۹]. و- در آیه بعد؛ یعنی آیه ۷۹ سوره نساء میفرماید: ﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴾[۱۵۰]. با دقت و تدبر در این آیه، به نکاتی برخورد میکنیم، از جمله:
اول این که: آنچه از حسنه میرسد، صرفاً از جانب خدای تعالی است: ﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾.
دوم این که: آنچه از سیئه به تو میرسد، از جانب نفس خویش است: ﴿وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴾.
کلمه ﴿كُلٌّ﴾ در عبارت: ﴿كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ را میتوان با استفاده از آیه دوم به همه اجزای تشکیلدهنده حسنه تفسیر نمود. بنابراین معنای جمله: ﴿كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾، چنین میشود: همه اجزای تشکیل دهنده حسنه از جانب خدای تعالی است؛ زیرا حسنه از جانب خدا بوده و سیئه از جانب نفس است. لذا آنچه از خدای تعالی میرسد، حسنه است، و نفس با انحراف از راه صحیح و دخالت هوای نفس، آن را در سیئه فعلیت میدهد.
- برای بندگان مؤمن، متقی، نیکوکار در این دنیا، حسنه، و در آخرت، خیر است. در آیه ۲۰۱ و ۲۰۲ سوره بقره میفرماید: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾؛ یعنی: و بعضی از آنان کسانی هستند که میگویند: ای پروردگار ما! به ما در دنیا حسنه، و در آخرت حسنه اعطا کن، و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار. آنان را بهره و نصیبی از آنچه کسب کردهاند، باشد، و خدا سریع الحساب است، و در آیه ۳۰ و ۳۱ سوره نحل میفرماید: ﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ * جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ كَذَلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ﴾؛ یعنی به کسانی که تقوا نمودند، گفته شد، پروردگارتان چه چیز نازل نمود؟ آنان گفتند: خیر را؛ برای کسانی که نیکویی کردند، در این دنیا حسنه است، و البته، سرای آخرت، بهتر است، و البته، چه نیکو ست سرای متقن! باغهای جاودانی که در آنها داخل میگردند، در حالی که از زیر آنها نهرها جاری است. در آن باغها، از هر چه بخواهند، برای آنان فراهم است. این چنین خدای تعالی به متقین جزا میدهد. در آیه ۱۰ سوره زمر میفرماید: ﴿قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾؛ یعنی (ای پیامبر!) بگو: ای بندگان من که ایمان آور دید! از پروردگارتان تقوا داشته باشید. برای کسانی که نیکویی کردند، در این دنیا حسنه است، و زمین خدا وسیع است. البته، آنان که صابر و شکیبا هستند، پاداششان بدون حساب اعطا میشود. و در آیه ۹۷ سوره نحل میفرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۵۱]؛ یعنی هر کس از مرد یا زن، عمل صالحی انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، در این دنیا به او زندگی پاک و پاکیزه اعطا میکنیم، و مسلماً، پاداش آنان را به نیکوتر از آنچه عمل نمودند، جزا خواهیم داد. با تأمل در آیات فوق، تدبر میشود که بعضی از آیات و مفردات آن با شرحی که در زیر به اجمال بیان میگردد، مفسر بعض دیگر است:
- در آیه ۱۰ سوره زمر، بندههای مزمن را مورد ندا قرار داده، آنان را امر به تقوای پروردگار میکند: ﴿قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ﴾ بعد از این مقدمه، مسأله نیکوکاری را بیان میفرماید: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، و در آیه نحل، مورد خطاب، متقین هستند: ﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا﴾، و بعد از خطاب و سؤال از آنها و پاسخ آنان، مسأله نیکوکاری بیان میگردد: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾. بنابراین با دقت در صدر و ذیل این دو آیه، معلوم میشود: ایمان و تقوا، لازمه انجام فعل است تا آن فعل نیکو محسوب شود و برای فاعل آن حسنه باشد.
- در آیه ۱۰ سوره زمر بعد از قوله: ﴿فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، قوله: ﴿وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ﴾، آمده، و در آیه ۳۰ سوره نحل بعد از قوله: ﴿فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ﴾، قوله: ﴿وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ﴾، آمده است و لذا یکی از تفسیرهای آن، در گسترش کار نیک است؛ به این معنا که: کار نیکو به وسعت زمین خدای تعالی و به گستردگی خیر و نعم آخرت، میتواند از گسترش و نیکویی برخوردار باشد.
- برای اجابت دعای دعاکنندگان در آیات ۲۰۱ و ۲۰۲ سوره بقره، آیه ۱۰ سوره زمر و آیه ۳۰ سوره نحل تفسیر کننده آن است؛ به این گونه که اولاً، قوله: ﴿مِنْهُمْ﴾ در آیه بقره، به معنای آن است که بعضی آنان که دعا میکنند، باید افراد مؤمن و متقی باشند (تا دعای آنان به اجابت برسد). ثانیاً، از روی ایمان و تقوا، در دنیا کار نیکو انجام دهند.
- آیه ۹۷ سوره نحل، تفسیرکننده حسنه در دنیا؛ یعنی در حیات طیبه است، و آیه ۳۱ سوره نحل، مفسر حسنه در آخرت است؛ یعنی بهشت جاویدان که در آن نهرها جاری است و هر چه بهشتیان بخواهند، برایشان فراهم است.
- آیه ۲۰۲ سوره بقره، تناسب حسنه با انجام کار نیکو را بیان میکند؛ یعنی هر چقدر از کار که نیکو با کیفیت و وسعت انجام شود، بهره حسنه او به همان نسبت خواهد بود.
- اگر به پیامبر خدا و به مؤمنان، حسنهای برسد، منافقان بد حال شوند، و اگر به پیامبر خدا و به مؤمنان مصیبتی برسد، آنان خوشحال شوند. اما اگر مؤمنان صبر و استقامت ورزند و تقوا داشته باشند، حیله منافقین به آنان ضرری نمیرساند؛ زیرا منافقین نمیدانند که عزت و شوکت، خاص خداوند، شأن پیامبر و مؤمنان است. در آیه ۱۲۰ سوره آل عمران میفرماید: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾؛ یعنی اگر به شما (مؤمنان و پیامبر (ص))، حسنهای برسد، آنان (که منافقین اهل کتاب هستند)، ناراحت شوند، و اگر به شما بدی برسد، به واسطه آن بدی که به شما میرسد، خوشحال گردند. اما اگر شما صبر و استقامت کنید و تقوا داشته باشید، حیله آنها هیچ ضرری به شما نمیرساند. البته، خدای تعالی به آنچه آنان انجام میدهند، احاطه دارد. در آیه ۵۰ سوره توبه میفرماید: ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾؛ یعنی اگر به تو (پیامبر (ص)) حسنهای برسد، آنان (یعنی منافقین) ناراحت میگردند، و اگر مصیبتی به تو برساد، میگویند: قبلاً پیشبینی کار خودمان را کردهایم و اعراض میکنند، در حالی که خوشحالند. در آیه ۸ سوره منافقان میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۵۲]؛ یعنی عزت و شوکت، مخصوص خدای تعالی، پیامبر (ص) و مؤمنان است، و لکن منافقین نمیدانند. با دقت در آیات فوق، نکات مهمی در برخوردها و مسایل اجتماعی تدبر میشود، از جمله:
- در آیههای ۱۲۰ آل عمران و ۵۰ سوره توبه، ناراحت شدن منافقان به سبب ایصال پیامبر (ص) و مؤمنان به حسنه و خوشحالیشان به مناسبت اصابت بدی و مصیبت به مؤمنان و پیامبر (ص)، دلیل بر قلوب بیمار آنان است که مظهر آن، در عداوت و کینهتوزی نسبت به پیامبر (ص) و مؤمنان ظهور میکند: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا﴾[۱۵۳].
- در آیه ۱۲۰ سوره آل عمران که ظهور خطاب به جامعه مسلمانان است، ﴿سَيِّئَةٌ﴾ آمده: ﴿وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ﴾، و در آیه ۵۰ سوره توبه که ظهور خطاب به پیامبر (ص) است، ﴿مُصِيبَةٌ﴾ آمده است: ﴿وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ﴾، و این به آن جهت است که ﴿سَيِّئَةٌ﴾، انحراف مقدرات حسنه به وسیله هوای نفس است: ﴿وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴾، و پیامبر (ص) مبرای از آن است.
- در ذیل آیه ۱۲۰ سوره آل عمران برای در امان بودن مؤمنان از حیله منافقان، شکیبایی توأم با استقامت و تقوا را توصیه میکند: ﴿وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا﴾، و در ذیل آیه ۵۰ سوره توبه، قول منافقین را که برای ایجاد تعادل روانی ناشی از بیماریشان است، بیان میکند: ﴿يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾، و به عبارت دیگر هم مؤمنان و هم منافقان هر دو رنج میبرند، اما مؤمنین از کید منافقین رنج میبرند، لذا خدای تعالی به آنان توصیه میکند که: ﴿وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا﴾، و منافقین از قلب مریضشان که عامل آن نفاق است، رنج میبرند، و برای تشفی آن، خودشان میگویند: ﴿يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ﴾. خدای تعالی در جای دیگر قرآن شهادت میدهد که: منافقان دروغ میگویند: ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴾[۱۵۴].
- در آیه ۸ سوره منافقون، دو موضوع اساسی مطرح است: یکی عزت خدا، رسول و مؤمنین، و دیگر عدم دانایی منافقین، و آنها دو رکن اساسیاند: رکن مثبت و تام برای مؤمنین، و رکن منفی و شکننده برای منافقین: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۵۵].
- خدای متعال به سنگینی ذرهای ظلم نمیکند، اگر یک ذره حسنه باشد، آن را مضاعف مینمایند، و پاداش عظیمی از جانب او اعطا میشود. به کسی که حسنهای را انجام دهد؛ برای او ده برابر مثل آن است، و به کسی که سیئهای را انجام دهد، به جز یک برابر مثل آن، جزا برایش نخواهد بود، و این در حالی است که به او هم ظلم نمیشود و هر کس حسنهای را تحصیل کند، حسن و نیکویی را در آن زیاد میگرداند. در آیه ۴۰ سوره نساء میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۱۵۶]؛ یعنی البته، خدای تعالی به سنگینی ذرهای ظلم نمیکند، و اگر حسنهای باشد، آن را مضاعف کرده و از جانب خود او پاداش عظیمی اعطا میشود. و در آیه ۱۶۰ سوره انعام میفرماید: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۱۵۷]؛ یعنی هر کس حسنهای را انجام دهد، برای او ده برابر مثل آن خواهد بود، و هر کس سیئهای را انجام دهد، جز مانند آن، جزایی برایش نیست و این در حالی است که مورد ظلم هم واقع نمیشود. و در آیه ۲۳ سوره شوری میفرماید: ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾؛ یعنی در آن (روضات جنات و فضل کبیر) است که خدای تعالی به بندگانش، آنان که ایمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند، بشارت میدهد، (ای پیامبر! به آنان) بگو، بر آن (امر عظیم رسالت) از شما درخواستی ندارم، به جز دوستی و محبت اقربا، و هر کس حسنهای تحصیل کند، برای او در آن حسنه، نیکی و حسن را زیاد میگردانیم. البته، خدای متعال بسیار آمرزنده و بسیار سپاسگزار است. دقت در آیات فوق، نکاتی را در باب حسنه و سینه بیان میدارد که اجمال آن به شرح زیر است:
- صدر آیه ۴۰ سوره نساء، تفسیری بر ذیل آیه ۱۶۰ سوره انعام بدین شرح است: هر که سیئهای را انجام دهد، جزای آن، مثل آن سیئه خواهد بود، و این در حالی است که به آنان ظلم نمیشود؛ زیرا خدای تعالی ذرهای ظلم نمیکند: ﴿وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾، ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ...﴾.
- ذیل آیه ۲۳ سوره شوری و مفردات آن، تفسیرکننده آیه ۴۰ سوره نساء و مفردات آن است، و صدر آیه ۱۶۰ سوره انعام، معیاری برای آن به لحاظ کمی است؛ بدین شرح که: در ذیل آیه ۴۰ سوره نساء میفرماید: اگر حسنهای باشد، آن حسنه مضاعف میشود، و اجر عظیمی از بابت آن اعطا میگردد: ﴿وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا﴾، و در ذیل آیه ۲۳ سوره شوری میفرماید: هرکس حسنهای را تحصیل کند، آن حسنه را از لحاظ حسن میافزاییم؛ زیرا خدای تعالی بسیار درگذرنده از گناهان و بسیار سپاسگزار است: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾، و در صدر آیه ۱۶۰ سوره انعام میفرماید: هرکس حسنهای را به جا آورد، برای او ده برابر مثل آن است: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾.
- این که در آیه ۲۳ سوره شوری بعد از مودت در قربی، اقتراف حسنه را بیان کرده، تفسیری است بر فعلیت یافتن مصداقی از حسنه؛ بدین معنا که اکتساب حسنه، در دوستی و مودت اهل بیت پیامبر (ص) تجلی دارد: ﴿لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾.
- پس (از سختی و رنج امتهای پیشین) خدای تعالی نعمت را به نقمت مبدل نمود، تا سختی را ترک گویند، و آنان نفهمیدند و گفتند: آن نقمت و نعمت را پدران ما هم لمس کردند. پس خدای متعال آن را یکدفعه و با شتاب مؤاخذه نمود، و از تو پیامبر (ص) پیش از درخواست تعجیل در آمرزش و مغفرت، درخواست تعجیل در عذاب را میکنند، و پیش از آنان، سرگذشت عبرتآمیز در هلاکت پیشینیان گذشت... (و صالح نبی (ع) خطاب به قومش:) فرمود: ای قوم من! چرا پیش از طلب تعجیل در مغفرت، درخواست تعجیل در عذاب میکنید؟ چرا از خدای متعال طلب مغفرت نمیکنید تا خدای تعالی شما را مورد رحمت قرار دهد؟ آیات اعراف و رعد و نمل بنا بر سیاق دو آیه رعد و نمل و ذکر شدن سیئه و حسنه در هر سه آیه در بالا، یک جا ترجمه شده و در معانی حسنه و سیئه به شرح زیر تدبر شده.
- در آیه ۹۵ سوره اعراف: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۱۵۸]. سیئه و حسنه به قرینه “ضراء” و “سراء”، نقمت و نعمت معنا شده، و “عفو”، بنا بر سیاق آیه و اصل لغوی آن، به ترک کردن سختیها معنا شده است.
- در آیه ۶ سوره رعد ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۱۵۹]، به قرینه ذیل آیه، حسنه به مغفرت، و سیئه، به عذاب معنا شده، و بنا بر سیاق آیه “مثلات”، به سرگذشت عبرتآمیز در هلاکت معنا شده.
- در آیه ۴۶ سوره نمل: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾، بنا بر سیاق آیه و به قرینه ذیل آن، حسنه به مغفرت، و سیئه، به عذاب معنا شده است.
- به آنان (یعنی مؤمنان اهل کتاب که از قبل مسلمان بودند و به قرآن ایمان آوردند) به واسطه شکیبایی و استقامتشان (در ایمان به کتاب آسمانی پیش از نزول قرآن و در ایمان به قرآن بعد از نزول آن) دو بار پاداش اعطا میشود، و (اینان) زشتی (در سخن، رفتار و اخلاق) را با نیکویی (در کلام، عمل و خلق و خوی) دفع میکنند، و از آنچه خدا به آنان روزی داده، انفاق مینمایند، و نیکی یکسان نیست؛ زیرا کلام، عمل و خلق و خوی سه وجه متفاوت از آنند، و بدی هم یکسان نیست؛ چون سخن، رفتار و اخلاق سه وجه متفاوت از آن میباشند. بدی را با آنچه نیکوتر است، دفع کن. پس در این صورت است که آن کس که بین تو و بین او کینه و دشمنی است، به مانند دوست صمیمی خواهد شد (ترجمه فوق از آیات ۵۴ قصص و ۳۴ فصلت است). درباره حسنه و سیئه نکاتی تدبر میشود، از جمله:
- در آیه ۵۴ سوره قصص: ﴿أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾، بنا بر سیاق آیه، حسنه به معنای نیکویی، و سیئه به معنای بدی و زشتی است.
- در آیه ۳۴ سوره فصلت: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾، اولاً صدر آیه: ﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ﴾، تفسیرکننده نوع حسنه و نوع سیئه در آیه ۵۴ سوره قصص است. ثانیاً، کلمه ﴿لَا تَسْتَوِي﴾ و تکرار ﴿لَا﴾ در ﴿لَا السَّيِّئَةُ﴾، دلالت بر وجوهات کلامی، رفتاری و اخلاقی در هر یک از حسنه و سیئه دارد؛ با این معنا با توجه به اینکه حسنه، از لحاظ حسن بودن، و سیئه در سیئه بودن، وجههای گوناگونی دارند، معنا چنین میشود که: هر یک از وجوهات سیئه از زشتی در کلام، یا ناپسندی در رفتار و یا بدی در اخلاق را با آن وجهی که نیکوتر است، دفع کن.
محققاً برای شما مسلمانان، آنان که همواره به خدای متعال و به روز قیامت امیدوارند و خدا را بسیار یاد میکنند، در پیامبر خدا (ص) و در ابراهیم خلیل الرحمن (ع) و یاران او، اسوه حسنه و الگوی خوبی باشد. در آیه ۲۱ سوره احزاب میفرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾؛ یعنی برای شما، آن کسانی که همواره به خدای تعالی و به روز قیامت امیدوار بوده و بسیار خدا را یاد میکنند، در تأسی به پیامبر خدا (ص) الگوی نیکویی است. در آیات ۴ و ۶ ممتحنه میفرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ * لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۱۶۰]. در آیات فوق، معیارهای مهمی تدبر میشود، از جمله:
- در قرآن کریم ﴿أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ منحصراً در سه آیه مذکور در آیات فوق: ۲۱ احزاب و ۴ و ۶ ممتحنه آمده است، و در آن الگوی خوب بودن و اسوه بودن از نظر قرآن، در وجود مبارک پیامبر (ص) و ابراهیم خلیل الرحمن و مؤمنان به او متجلی است. لذا این بهترین هدایت است برای کسانی که میخواهند راه خود را در زندگی بیابند: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾، ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾، ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.
- تأسی به پیامبر (ص) خاص مسلمانانی است که مستمراً رجا به خدای تعالی و به روز قیامت دارند، و خدای متعال را بسیار یاد میکنند ﴿لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾، و لازمه تأسی به ابراهیم (ع) و مؤمنان به او، استمرار در رجا داشتن به خدای تعالی و به روز قیامت است: ﴿لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ﴾.
- تأسی نمودن به اسوه حسنه اگرچه در آیات مذکور از لحاظ لفظ مشترک است، اما در معنا اشتراک ندارد؛ زیرا در آیه ممتحنه مفردات آیه نسبت به قوله: ﴿ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾، ناقص است، و در آیه احزاب نسبت به قوله: ﴿ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾، تام است: ﴿لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ﴾،﴿لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۱۶۱].
منابع
پانویس
- ↑ «و از ایشان کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.
- ↑ «چون نیکییی به شما رسد آنان را غمگین میکند و چون بدییی دامنگیرتان شود از آن شادمان میشوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام میدهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
- ↑ «خداوند همسنگ ذرّهای ستم نمیورزد و اگر (آن ذرّه) کاری نیک باشد آن را دو چندان میکند و از سوی خود پاداشی سترگ میدهد» سوره نساء، آیه ۴۰.
- ↑ «کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند و کسانی که بدی آورند جز همانند آن کیفر نمیبینند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره انعام، آیه ۱۶۰.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ «اگر خیری به تو رسد ناخشنود میشوند و اگر بلایی به تو رسد میگویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو میگردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
- ↑ «و بدی (عذاب) را پیش از نیکی (آمرزش) از تو به شتاب میخواهند در حالی که (بر کافران) پیش از آنان کیفرها رفته است و بیگمان پروردگارت با وجود ستم مردم آمرزگار آنهاست و به راستی پروردگارت سختکیفر است» سوره رعد، آیه ۶.
- ↑ «و به پرهیزگاران میگویند: پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ میگویند نکویی را؛ برای آنان که در این جهان نیکی ورزیدهاند (پاداش)، نیکی است و به یقین سرای واپسین بهتر است و سرای پرهیزگاران نیکوست!» سوره نحل، آیه ۳۰.
- ↑ «گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟» سوره نمل، آیه ۴۶.
- ↑ «آنانند که پاداششان برای شکیبی که ورزیدهاند دو بار به آنان داده میشود و بدی را با نیکی دور میسازند و از آنچه روزیشان کردهایم میبخشند» سوره قصص، آیه ۵۴.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «بگو: ای بندگان من که ایمان آوردهاید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بیشمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.
- ↑ «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی میآوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۸۱.
- ↑ تبیان، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ تبیان، ج۲، ص۵۷۵.
- ↑ تبیان، ج۳، ص۱۹۹.
- ↑ تبیان، ج۴، ص۳۳۲.
- ↑ تبیان، ج۴، ص۴۵۷.
- ↑ تبیان، ج۴، ص۴۵۷.
- ↑ تبیان، ج۶، ص۲۲۱.
- ↑ تبیان، ج۶، ص۳۷۶.
- ↑ تبیان، ج۸، ص۹۰.
- ↑ تبیان، ج۸، ص۱۴۴.
- ↑ تبیان، ج۸، ص۲۹۷.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۱۳.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۱۲۴.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۱۵۷.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۵۷۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۲۹۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۴.
- ↑ «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید،» سوره زلزال، آیه ۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۴۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۳۷.
- ↑ «بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
- ↑ «در حالی که (بر کافران) پیش از آنان کیفرها رفته است» سوره رعد، آیه ۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۲۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۳۵۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۲۲۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۳۴۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۴۹۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۳.
- ↑ «برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۷۰.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۴۵۹.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۵۲۷.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۶۴.
- ↑ «و آنان را با خوشیها و ناخوشیها آزمودیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۸.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۹۷.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۳۴۹.
- ↑ «پس خداوند به آنان پاداش این جهان و پاداش نیک جهان واپسین را بخشید و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۸.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۴۰۷.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۱۵۱.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۲۵۶.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۳۹۰- ۳۹۱.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۴۵۳.
- ↑ «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۴۶۸.
- ↑ کشاف، ج۴، ص۹۰.
- ↑ تفسیر شبر، ص۹۷.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۵۴.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۹۶.
- ↑ تفسیر شبر، ص۳۵۷.
- ↑ تفسیر شبر، ص۴۲۱.
- ↑ تفسیر شبر، ص۵۲۱.
- ↑ تفسیر شبر، ص۵۶۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۷۹۴.
- ↑ تفسیر شبر، ص۸۱۶.
- ↑ تفسیر شبر، ص۸۶۹.
- ↑ تفسیر شبر، ص۹۴۴.
- ↑ تفسیر شبر، ص۹۷۹.
- ↑ تفسیر شبر، ص۹۸۹.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۱۱۳.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۴۲۷.
- ↑ «داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۱.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۴۱۳.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۲۰۹.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۳۲۰.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۳۰.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۳۰.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۵۴.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۰۵.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۴۱۷.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۲۸۵.
- ↑ «و بهتر از آنچه انجام میدادند به آنها پاداش خواهیم داد» سوره عنکبوت، آیه ۷.
- ↑ «تا خداوند آنان را بهتر از آنچه انجام دادهاند پاداش دهد و با بخشش خویش به آنان پاداشی افزون بخشد؛ و خداوند به هر که بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره نور، آیه ۳۸.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۴۸ - ۴۹.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۲۶۵ - ۲۶۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۶۵-۶۶.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۹۰.
- ↑ «همان که از (خداوند) بخشنده در نهان میهراسد و دلی بازگردنده (به درگاه ما) میآورد» سوره ق، آیه ۳۳.
- ↑ «جز این نیست که پاداش شکیبایان را بیشمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.
- ↑ این حبه نقل از مجمع البیان، جلد چهارم، صفحه ۳۹ ذکر شده.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۶، ص۵۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۶۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۴۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۱۲۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۴۸۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۱۰.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۱۹۰.
- ↑ «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف میکنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
- ↑ «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۰۶ و ۳۰۸-۳۰۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۴۲-۲۴۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۴۰۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۲۷۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۱۰.
- ↑ به نقل از کامل بن اثیر، جلد ۱، صفحه ۱۰۰.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۸.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۸۶-۵۱۸.
- ↑ برهان، ص۱۳۶؛ نورالثقلین، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۱۹۹، ح۷۲۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۱۹۹، ح۷۲۷.
- ↑ در المنثور، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۷۸۵، ح۳۷۲؛ برهان، ص۳۴۴.
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ در المنثور، ج۳۰، ص۱۶۳.
- ↑ نورالثقلین، ج۲، ص۲۲۵، ح۱۷۷؛ برهان، ص۴۲۶.
- ↑ درالمنثور، ج۳، ص۲۴۹.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۱۶۶، ح۸۶؛ برهان، ص۷۹۴.
- ↑ «بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۲۲۵، ح۳۸.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۲۵۶، ح۴.
- ↑ در المنثور، ج۵، ص۱۸۹-۱۹۰.
- ↑ برهان، ص۹۶۳؛ نورالثقلین، ج۴، ص۵۴۹، ح۵۳، و در برهان صفحه ۹۴۶، به نقل از مرحوم مفید در اختصاص مثل این روایت را آورده است.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۵۴۹، ح۵۲؛ برهان، ص۹۶۳.
- ↑ برهان، ص۹۶۳.
- ↑ در المنثور، ج۵، ص۳۶۵.
- ↑ برهان، ص۹۷۱؛ نورالثقلین، ج۲، ص۵۷۶، ح۸۰.
- ↑ برهان، ص۹۷۳.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۵۷۱، ح۶۴.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۵۷۲، ح۶۵.
- ↑ برهان، ص۹۷۳.
- ↑ در المنثور، ج۶، ص۷.
- ↑ در المنثور، ج۶، ص۷.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۵۱۸-۵۲۵.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ «و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست» سوره نساء، آیه ۷۹.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ «با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ «و خداوند گواهی میدهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
- ↑ «با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ «خداوند همسنگ ذرّهای ستم نمیورزد و اگر (آن ذرّه) کاری نیک باشد آن را دو چندان میکند و از سوی خود پاداشی سترگ میدهد» سوره نساء، آیه ۴۰.
- ↑ «کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند و کسانی که بدی آورند جز همانند آن کیفر نمیبینند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره انعام، آیه ۱۶۰.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ «و بدی (عذاب) را پیش از نیکی (آمرزش) از تو به شتاب میخواهند در حالی که (بر کافران) پیش از آنان کیفرها رفته است و بیگمان پروردگارت با وجود ستم مردم آمرزگار آنهاست و به راستی پروردگارت سخت کیفر است» سوره رعد، آیه ۶.
- ↑ یعنی برای شما در تأسی به ابراهیم خلیل الرحمن (ع)، و به کسانی که به او ایمان آوردند، الگوی خوبی است، آن زمانی که خودشان چنین گفتند: ما از شما و از آنچه به جز خدای تعالی پرستش میکنید، بیزار، و از شما روی گردانیم. دشمنی و کینه میان ما و شما تا زمانی که تنها به خدای یگانه ایمان بیاورید، دائماً آشکار خواهد بود، به جز این گفته ابراهیم (ع) خطاب به پدر (یعنی عمویش آذر): حتماً برای تو طلب آمرزش میکنم و من از جانب خدای تعالی برای تو چیزی را مالک نیستم. پروردگارا! بر تو توکل میکنیم، و بازگشت همه به سوی توست. البته، محققاً در تأسی به آنان (یعنی ابراهیم خلیل الرحمن و مؤمنان به او) الگوی خوبی است، برای شما، کسانی که همواره به خدای تعالی و به روز قیامت امیدوارند، و هر کس روی بگرداند، البته، خدای تعالی تنها او است و بینیاز ستوده است
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۵۲۵.