احسان در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث احسان است. "احسان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل احسان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

ریشه کلمه احسان ۱۹۴ بار در قرآن استعمال شده که ۱۲ موردش واژه احسان است[۱] با الفاظ: ﴿إِحْسَان و ﴿إِحْسَانًا و در هشت سوره ذکر شده است: چهار سوره مکی و چهار سوره مدنی[۲].

معانی احسان در قرآن

واژه احسان در قرآن کریم به معانی گوناگون به‌کار رفته است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. نیکی به دیگران: و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ[۳]
  2. انجام کارها به وجه نیکو: کسی که هر چیز آفرید، نیکو آفرید: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ [۴]
  3. انجام رفتار صالح (مترادف تقوا و پرهیزگاری): بگو ای بندگان مؤمن از پروردگارتان پروا کنید. برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند، پاداش نیکوست﴿ قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ [۵].

گفتنی است که خداوند در قرآن، یک خط مشی صریح در انجام کارها برای مؤمنان ترسیم کرده است: در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدّی همکاری نکنید﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَائِرَ اللَّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ الْقَلائِدَ وَلا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۶].[۷]

تنظیم آیات احسان به ترتیب مصحفی آن

  1. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۸].
  2. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۹].
  3. ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۰].
  4. ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۱۱].
  5. ﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۱۲].
  6. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۳].
  7. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۴].
  8. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۵].
  9. ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۶].
  10. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۷].
  11. ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۸].[۱۹]

معنای احسان

احسان، از ماده حسن به معنی "نیکی کردن" و "نعمت بخشیدن" در قرآن با مشتقات: حَسَن، حَسَنات، حَسَنه، محسن احسن و حُسنی به کار رفته است و واژه‌های ضد آن: اساء، سَوء، قبح و ظلم است و کلمات همسوی آن: انعام و افضال و برّ است. احسان که امری فطری و غریزی در طبیعت بشری است، لازمه تعلیمات دینی تمام انبیا و کتب آسمانی به‌ویژه قرآن کریم است و به عنوان یکی از ارزش‌های اخلاق عملی در حیطه خانواده و اجتماع در تمام جهات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و اخلاقی از جایگاه والایی برخوردار است و پاداش‌های اخروی و سودهای دنیوی زیادی بر آن مترتّب است[۲۰].

راغب در مفردات فرموده: "گفته می‌شود احسان بر دو وجه است: یکی بخشش به غیر و دیگری نیکویی در فعل و آن وقتی است که علمی را نیکو بداند و یا عملی را نیکو به انجام رساند و لذا امیرمؤمنان، علی(ع) فرمود: «النَّاسُ‏ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ‏»: «مردم به آنچه می‌دانند و به آنچه از کارهای نیک انجام می‌دهند، منسوبند». احسان، اعم از انعام و بخشش است. قال تعالی: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ[۲۱] و قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ، پس احسان بالاتر از عدل است؛ چرا که عدل، عبارت از بخشیدن و یا گرفتن چیزی است که بر او لازم است و احسان، بخشیدن است به بیش از آنچه بر او لازم است و دریافت‌کردن است به کمتر از آنچه حق اوست، پس احسان، زاید بر عدل است؛ چنان‌که اقدام به عدل واجب بوده، در حالی‌که اقدام به احسان، مستحب و پسندیده است"[۲۲].

فخرالدین در مجمع‌البحرین فرموده: درباره قوله: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، از معصوم سؤال گردید که این چه نوع احسانی است؟ حضرت فرمود: «أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ‏ إِلَيْهِ‏»: «در مصاحبت با آن دو، خوشرو بودن و اینکه اگر از او درخواستی دارند که مورد حاجت آنان است، این درخواست بر آنها مشکل و طاقت‌فرسا ننماید»[۲۳]. طبرسی در مجمع‌البیان فرموده: لفظ احسان جامع هر خیری است و استعمال آن بیشتر در بخشش مال و بذل سعی جمیل است. در معنای: ﴿وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ با استناد به گفته ابن عباس و مروی از امام صادق(ع) فرموده: یعنی در صورت امکان، آن را بدون معطلی بپردازند و به امروز و فردا موکول نکنند[۲۴]. همچنین در معنای ﴿إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا، فرموده: معنای آن، نیکویی‌نمودن برای رفع منازعه است[۲۵] و در معنای: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا فرموده: معنای آن: «و أوصى بالوالدين إحسانا» است، و دلیل آن را یکی ﴿مَا حَرَّمَ در قوله: ﴿مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ الی آخر آیه و نهی در ﴿وَلَا تَقْتُلُوا... وَلَا تَقْرَبُوا... در ذیل آیه مزبور، دانسته است[۲۶].

و نیز در معنای: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فرموده: معنای آن تبعیت از آنان در امور خیر و دخول در اسلام و پیمودن طریق و راه آنان است[۲۷]. در معنای: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: به معنای: «و أوصى بالوالدين إحسانا» است؛ چرا که معنای «قضی» و «اوصی» یکی بوده و هر دو امرند[۲۸]. همین‌طور در معنای احسان در آیه: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، فرموده: یعنی پاداش در برابر احسان کسی که در دنیا احسان نموده (هر خیری که انجام داده)، چیزی جز احسان در آخرت نیست[۲۹] و درباره نسبت معنای عدل به احسان فرموده:گفته‌اند که عدل توحید است و احسان ادای واجبات. گفته‌اند: که عدل در افعال است و احسان در اقوال؛ گفته‌اند که عدل در نصف‌کردن و نصف‌خواستن است و احسان در نصف‌کردن و نصف‌نخواستن (کمتر از نصف را خواستن)[۳۰].

هم‌چنین علامه طباطبایی در معنای: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: تسریح، در اصل در معنای چراگاه به‌کار می‌رود و این اطلاق از: سرحت الإبل اخذ شده است که به معنای آزادگذاشتن شتر برای چریدن است. بعد برای طلاق‌دادن زن عاریه گرفته شده است و به معنای عدم رجوع به او در زمان عده و به‌سر بردن بدون اوست تا آنکه زمان عده آن زن منقضی گردد[۳۱].

در تفسیر نمونه به نقل از تفسیر المنار فی قوله تعالی: ﴿أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، آمده است: احسان گاهی با «الی» ذکر شود و گاهی هم با «ب». در صورتی‌که با «الی» ذکر شود، مفهوم آن نیکی‌کردن است، هر چند که به طور غیرمستقیم باشد، اما هنگامی که با «ب» ذکر شود، معنای آن نیکی‌کردن به‌طور مستقیم و بدون واسطه است[۳۲]. و فی قوله تعالی: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، در معنای احسان آورده است: مطلق‌بودن احسان، هر گونه نیکی را در برمی‌گیرد و نکره‌بودن آن برای بیان عظمت است، و اینکه با «باء» متعدی شده، مباشرت را بیان می‌کند؛ یعنی شخصاً و بدون واسطه آنان را مورد محبت قرار دهند، و کلمه «قضی»، مفهوم مؤکّدتری از امر دارد و آن امر و فرمان قطعی و محکم را می‌رساند[۳۳].[۳۴]

احسان در تفاسیر

تفاسیر اجتهادی

تفسیر التبیان

  1. شیخ طوسی در تبیان فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ، فرموده: "احتمال دارد مراد از احسان صله ارحام بوده، پس احسان، عام در جمیع خلق باشد، و ایتای ذی‌القربی، امر به صله قرابت نبی(ص)، و ایشان کسانی هستند که خدای متعال در آیه: ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى[۳۵]، اراده آنان را نموده است"[۳۶].
  2. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: عامل در آن امر است؛ یعنی امر به احسان والدین می‌کند و دلیل بر آن ﴿حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ... الخ آیه است که معنای: أوصى بتحريمه و أمر بتجنبه دارد[۳۷].
  3. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا فرموده: و آن احسانی را که از آنان[۳۸] میثاق گرفت، این بود که نسبت به والدین آنچه را که بر اساس فرمانبرداری از آنان واجب شده، برای ایشان به‌جا آورد، از قبیل: کار نیکو نمودن، سخن خوب‌گفتن، نهایت فروتنی بر مبنای مهر و محبت‌داشتن نسبت به آنان، رحمت‌آوردن بر آنها، رأفت‌آوردن نسبت به آنان و دعای خیر نمودن در حقشان و انجام‌دادن آنچه از جانب خدای متعال نسبت به آنان مستحب است[۳۹].

تفسیر مجمع البیان

  1. طبرسی در مجمع‌البیان فی قوله تعالی: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، دو قول را ذکر نموده: یکی اینکه آن طلاق (در نوبت) سوم است و دوم آنکه ترک (همسر مطلقه) در زمان عده است تا معلوم گردد که عده به سر آمده. او این قول را روایت شده از امام باقر و امام صادق(ع) و نیز از سدی و ضحاک دانسته[۴۰].

تفسیر کشاف

  1. زمخشری در کشاف فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: "یا با احسان‌کردنتان به والدین به قدر توانایی و قدرت، حقیقت احسان را احسان کرده و یا باید احسان کنید"[۴۱].
  2. هم‌چنین فی قوله تعالی: ﴿وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، فرموده: "و باید قاتل بدل خون را به خوبی ادا نماید؛ به این که پرداخت را به امروز و فردا نیانداخته و حق اور اکم ندهد"[۴۲].
  1. نیز فی قوله تعالی: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: "به آن زن مطلقه مراجعه نکند تا عده معلوم باشد، یا نوعی به او مراجعه نکند که با آن بخواهد زمان عده را بر او طولانی کرده و به او ضرر برساند، و گفته‌اند: در طهر سوم، او را سه طلاقه کند"[۴۳].
  2. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا فرموده: "و به پدر و مادر، با احسان حقیقی احسان کنید"[۴۴].
  3. فی قوله تعالی: ﴿إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا هم فرموده: "به جز خوبی نه بدی را برای شما نخواسته‌ایم و به جز توفیق بین دو دشمن را، و مخالفت با تو و دشمنی با حُکمت را اراده نکرده‌ایم؛ پس با دعایت کار ما را گشایش بده"[۴۵].
  4. نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ فرموده: "عدل، همان واجب است؛ زیرا خدای متعال در آن برای بندگانش معادل نمود. پس آنچه را در آن، بر آنان واجب قرار داد، پایین‌تر از طاقتشان است و احسان مستحب می‌باشد و البته، امر به هر دو متعلق است؛ زیرا در واجب به ناچارتفریط می‌شود، پس مستحب آن را جبران می‌کند"[۴۶].
  5. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: "به پدر و مادر با نوع حقیقی احسان، احسان کنید و یا نوع احسان‌نمودن شما به والدین، حقیقی است"[۴۷].
  6. نیز فی قوله تعالی: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، فرموده: "﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ در عمل، ﴿إِلَّا الْإِحْسَانُ در ثواب است. هر کس نیکویی کرد، به خویش نیکویی کرد، و هر کس بدی کرده، به خودش بدی کرده"[۴۸].

تفسیر شبّر

  1. شُبَّر در تفسیرش فی قوله تعالی: ﴿لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا الخ فرموده: "والدین را گرامی بدارید و به آنان نیکویی کنید و سزاوارتر به قدردانی و تشکّر شما، محمد(ص) و علی(ع) است"[۴۹].
  2. هم‌چنین فی قوله تعالی: ﴿وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، فرموده: "یعنی بدون کاستی و معطل نمودن و امروز و فردا کردن، جانی (دیه را) به عافی بپردازد"[۵۰].
  3. نیز فی قوله تعالی: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، قول دوم مجمع‌البیان را نقل نموده است[۵۱].
  4. فی قوله تعالی: ﴿إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا هم نظیر معنای مجمع‌البیان را در آیه مذکور بیان می‌کند[۵۲].
  5. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فرموده: "معنای آن، پیروی از مهاجرین و انصار سابقین است که در جنگ بدر شرکت داشتند و به طرف دو قبله نماز گزاردند، یا آنان که پیش از هجرت، اسلام را اختیار کردند"[۵۳].
  6. نیز فی قوله تعالی: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، فرموده: "آیا جزای احسان در عمل(در زندگی دنیوی) جز پاداش احسان به ثواب (در آخرت است"[۵۴]؟

تفسیر المیزان

  1. علامه طباطبایی در المیزان فی قوله تعالی: ﴿أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: "مطلوب در تقیید تسریح به احسان، نفی دریافت زوج از زوجه است بعض از آنچه را که بابت مهر به او عطا نموده است"[۵۵].
  2. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا هم فرموده: "نزد پیامبر(ص) سوگند یاد می‌کنند که محاکمه را نزد طاغوت بردیم، نه به این جهت که به آنان تمایل و رغبتی داشته باشیم، بلکه به منظور قطع مشاجره بین طرفین درگیر منازعه"[۵۶].
  3. نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ، فرموده: "آن، احسان به غیر بوده و به معنای خیر رساندن یا نفع‌رساندن به غیر است، نه بر سبیل جزا و مقابله، بلکه خیر رساندن به غیری است که ابتدا به آن، برای خدا و تبرّعاً باشد"[۵۷].
  4. فی قوله تعالی: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا هم فرموده: "«إحساناً» عطف بر ﴿وَقَضَى رَبُّكَ است و این نشان می‌دهد که بعد از اعتقاد به توحید خدای متعال، احسان از واجب‌ترین واجبات است، و از این‌رو بعد از ذکر حکم توحید و مقدّم بر سایر احکام ذکر شده معدوده، آن را ذکر نموده است"[۵۸].[۵۹]

تفاسیر روایی

تفسیر البرهان

  1. سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، آورده است: امام عسکری درباره سخن خدای عزوجل: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرمود: پیامبر خدا(ص) درباره آن گفته است: محمد و علی از پدر و مادر شما برتر هستند و به سپاسگزاری و تشکر شما سزاوارتر از آن دواند، و علی بن ابی‌طالب(ع) فرموده که شنیدم پیامبر خدا(ص) می‌فرمود: من و علی پدران این امتیم و البته، حقّ ما بر آنان عظیم‌تر از حق والدینشان است؛ پس ما هستیم که آنان را از آتش سوزان به سوی خانه امن و قرار نجات می‌دهیم، و البته، ما آنان را از بند بردگی رهانیده و به مرتبه عالی حرّیت و آزادگی ملحق می‌نماییم، اگر ما را اطاعت کنند... (و این حدیث طولانی است و ما به مقدار حاجت از آن آورده‌ایم)[۶۰].
  2. هم‌چنین در تفسیر برهان فی قوله تعالی: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، به روایت محمد بن یعقوب با اسنادش تا حلبی آورده که او از امام صادق(ع) آورده است که: درباره فرموده خدای عزوجل: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ: از امام صادق(ع) سؤال نمودم. آن حضرت فرمود: برای آن‌کس که حق مخصوص اوست، سزاوار است که بر برادر دینی‌اش سخت نگیرد، وقتی کار به مصالحه بر دیه می‌کشد، و بر آن کسی که ادای حق بر عهده اوست، سزد که پرداخت دیه را به وقت گذرانی و امروز و فردا نمودن نیندازد، هرگاه که بر پرداخت اندازه مقرّر توانا بود و ضمن پرداخت، آن را به نحو مطلوب و پسندیده بپردازد. بعد درباره فرموده خدای عزو جل: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ، سؤال نمودم. پس آن بزرگوار فرمود: آن، مردی است که دیه را قبول می‌کند یا عفو می‌نماید و یا (بر آن) مصالحه می‌کند و پس از آن به تجاوزکاری پرداخته و طرف را به قتل می‌رساند. پس بر او عذاب الیم است؛ همان‌طور که خدای عز و جل فرموده[۶۱].
  3. نیز بحرانی در تفسیر برهان فی قوله تعالی: ﴿أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، به نقل از عیاشی و او از ابی‌بصیر به نقل از امام صادق(ع) آورده است که: امام صادق(ع) فرمود: آن زنی که برای شوهرش حلال نیست تا این که به نکاح شوهر خودش در بیاید، غیر از کسی است که او را طلاق می‌داده، سپس رجوع می‌کرده، پس از آن (دوباره) طلاق می‌داده و بعد مراجعه می‌کرده، سپس برای مرتبه سوم زنش را طلاق می‌داده است. پس در این صورت آن زن، برای آن شوهر حلال نیست تا این که آن زن به ازدواج همسری دیگر در آید. این است که خدای عزوجل می‌فرماید: ﴿فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، و ﴿تَسْرِيحٌ عبارت است از طلاق سوم. ابی‌بصیر گوید که امام صادق(ع) درباره سخن خدای متعال: ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ، فرمود: همین طلاق سوم است. پس اگر شوهر (جدید) زن او را طلاق داد، اشکالی نیست در این که شوهر (قبلی‌)اش با ازدواجی جدید به او مراجعه کند[۶۲].
  4. هم‌چنین بحرانی در تفسیر برهان خود از ابی‌بصیر و او از امام باقر(ع) آورده است که آن بزرگوار فرمود: البته، خدای متعال می‌فرماید: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، و «تسریح به احسان»، طلاق‌دادن بار سوم است[۶۳].
  5. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، نقل کرده که عیاشی از ابی‌بصیر و او از امام صادق(ع) روایت نموده که آن بزرگوار فرمود: همانا به درستی پیامبر خدا(ص) یکی از دو والد بوده و آن دیگری، علی(ع) است؛ ابی‌بصیر می‌گوید به امام صادق(ع) گفتم: این مطلب در کدامین جای کتاب خدای متعال نگاشته شده؟ آن حضرت در پاسخ، آیه شریفه: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا را قرائت نمود[۶۴].
  6. باز ابی‌بصیر از امام باقر(ع) درباره سخن خدای متعال: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا روایت کند که آن حضرت فرمود: «ان رسول الله(ص) احد الوالدين و علي(ع) الاخر، و ذكر انها الآية التي في النساء»؛ همانا به درستی پیامبر خدا(ص) یکی از والدین و دیگر از آن دو، علی(ع) است و آن آیه‌ای را که در سوره نساء است، یادآور شد.
  7. هم‌چنین ابن شهرآشوب از ابان بن تغلب و او از امام صادق(ع) درباره قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: آن دو پدر، پیامبر خدا(ص) و علی(ع) است[۶۵].
  8. نیز ابن شهرآشوب از سلام جعفی و او از امام باقر(ع)، و از ابان بن تغلب، و او از امام صادق(ع)، روایت کند که: آیه شریفه، درباره پیامبر خدا(ص) و علی(ع) نازل شده است. سپس ابن شهرآشوب افزوده: و مانند این روایت در حدیث ابن‌جبله آمده است[۶۶].
  9. همین‌طور ابن شهرآشوب گفته است از پیامبر(ص) نقل شده که: من و علی دو پدر این امتیم. (بحرانی گوید:) می‌گویم: آن را صاحب فایق هم نقل کرده است[۶۷].
  10. هم‌چنین ابن شهرآشوب از معصوم(ع) نقل کند که پیامبر(ص) فرمود: من و علی، دو پدر این امتیم. پس لعنت خدای متعال بر کسی است که عاق دو پدرش گردد[۶۸].
  11. نیز سید بحرانی فی قوله تعالی: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ، چنین گوید: بنا بر آنچه سدی از ابی‌مالک و او از ابن‌عباس درباره قوله تعالی: ﴿السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ، آورده، سابق این امت، علی بن ابی‌طالب(ع) است"[۶۹].
  12. مالک بن انس از ابی‌صالح و او از ابن‌عباس نقل کند که: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ درباره امیر مؤمنان(ع) نازل گردید و او پیشی‌گرفته بر همه مردم به ایمان است، و او بر دو قبله نماز گزارد و در دو بیعت: بیعت بدر، و بیعت رضوان، شرکت نمود و دو هجرت با جعفر انجام داد: مهاجرت از مکه به حبشه، و از حبشه به مدینه[۷۰].
  13. و فی نهج البیان عن الصادق(ع): «انها نزلت في علي(ع) و من تبعه من المهاجرين و الانصار، و الذين اتبعوهم بإحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه و أعد لهم جنات تجري تحتها الانهار خالدين فيها أبدا ذلك الفوز العظيم»[۷۱].
  14. هم‌چنین ابن‌بابویه با اسنادش تا عمرو بن عثمان، در تفسیر قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ... نقل می‌کند که درباره این سخن خدای متعال، علی امیرمؤمنان(ع)، فرمود: «فَالْعَدْلُ‏ الْإِنْصَافُ‏ وَ الْإِحْسَانُ‏ التَّفَضُّلُ»[۷۲].
  1. و نیز عیاشی از سعد اسکاف از امام باقر(ع) در تفسیر قوله تعالی: {﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ... نقل می‌کند که حضرت فرمود: خدای متعال امر به عدل می‌کند و آن محمد(ص) است، پس هر که او را اطاعت کند، به تحقیق عدالت ورزیده است، و احسان، علی(ع) است. پس هر که او را ولی خود بنماید، احسان نموده و محسن (هم)، اهل بهشت است[۷۳].
  2. و همین‌طور در تفسیر قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا در آیه: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، از محمد بن یعقوب با اسنادش تا ابی‌ولاد حناط، روایت می‌کند که ابی‌ولاد گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خدای متعال ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا سؤال نمودم که این چه نوع احسانی است؟ حضرت فرمود: "آن احسان، این است که با آن دو نیکو مصاحبت کنی و آنان را در دشواری درخواست چیزی که بدان نیاز دارند، قرار ندهی، هر چند که آنها در بی‌نیازی باشند. مگر خدای متعال نمی‌فرماید: هرگز به خیر و نیکی نمی‌رسید تا آنکه از آنچه مورد علاقه و محبت شماست، انفاق نمایید"[۷۴]؟

تفسیر نورالثقلین

  1. ابن‌جمعه عروسی در تفسیر قوله تعالی: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، در نورالثقلین آورده که عیاشی با اسنادش تا علی بن سالم، و او می‌گوید: شنیدم امام صادق(ع) می‌فرمود: آیه‌ای در کتاب خدای متعال (قرآن مجید) هست که ثابت، محقق و محکم است. گفتم: آن، کدام آیه است؟ آن بزرگوار فرمود: فرموده خدای عزو جل: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، که آن درباره کافر و مؤمن، و نیکوکار و بدکار جاری گردد، و هر کس نسبت به او نیکی‌ای شود، بر اوست که آن را به کفایت جبران کند، و جبران نیکی به این نیست که همان‌گونه باشد که انجام شده، بلکه باید افزون بر آن باشد، پس اگر همان‌گونه باشد که انجام شده، فضل و برتری برای کسی است که نیکی را آغاز کرده است[۷۵].
  2. ابن‌جمعه عروسی باز درباره حق پدر بر فرزند روایتی را از محمد بن عیسی با اسنادش تا درست بن ابی‌منصور و او نیز از امام کاظم(ع) نقل می‌کند که: آن بزرگوار فرمود: "مردی از پیامبر خدا(ص) سؤال نمود: حق پدر بر فرزند چیست؟ پیامبر و پاسخ داد: او را به نام صدا نزند، در راه‌رفتن بر او پیشی نگیرد، قبل از او ننشیند و کاری نکند که به او بد بگویند"[۷۶].

تفسیر الدرالمنثور

  1. شیخ جلال‌الدین، عبدالرحمن سیوطی، در تفسیر در المنثور فی قوله تعالی: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: ابوداوود، نسائی و بیهقی از ابن‌عباس اخراج نمودند که او گفت: ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ الی قوله: ﴿بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ، و ذلك ان الرجل كان اذا طلق امرأته، فهو أحق برجعتها، و ان طلقها ثلاثاً، فنسخ ذلك، فقال: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ[۷۷].
  2. نیز در همان تفسیر آمده که ابن ابی‌حاتم از عبدالرحمن بن ابی‌لیلی اخراج نمود که او گفت: كان الناس على ثلاث منازل: الْمُهَاجِرُونَ‏ الْأَوَّلُونَ، ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، ﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ فاحسن ما يكون، أن يكون بهذه المنزلة[۷۸].
  3. همین‌طور درباره قوله تعالی: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، آورده که از ابن‌زید اخراج نمودند که او گفت: من بقي من اهل الاسلام الى ان تقوم الساعة[۷۹].
  4. نیز در همین تفسیر آمده که: ابن جریر و ابن ابی حاتم درباره قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ از قتاده اخراج نمودند که او گفت: ليس من خلق حسن كان اهل الجاهلية يعملون به و يعظمونه و يخشونه، الا امر الله به، و ليس من خلق سيئ كانوا يتعابرونه بينهم الا نهى الله عنه و قدم فيه و انما نهى عن سفاسف الاخلاق و مذامها[۸۰].
  5. و نیز آورده که: ابن ابی‌حاتم درباره قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، از حسن اخراج نمود که: يقول براً[۸۱].
  6. باز آورده که: ابن‌مردویه از جابر بن عبدالله، اخراج نمود که او گفت: «قال: رسول الله(ص) في هذه الآية: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، قال: هل جزاء من أنعمت عليه بالإسلام إلا أن أدخله الجنة»[۸۲].

تفسیر المیزان و نمونه

  1. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در بحثی روایی، بعد از بیان احادیث مذکور، می‌فرماید: آنچه را که از آن خبر داده‌اند، مربوط به بطن قرآن است؛ زیرا همان‌طور که اب یا والد، مبدأ انسانی است برای وجود انسان و تربیت جسمانی او، به معلم و مربی انسان هم برای به کمال‌رساندنش پدر خطاب می‌شوند. پس برای مثل پیامبر(ص) و ولی سزاوار است که برترین درود و دعا فرستاده شود؛ چون آنان برای مؤمن، پدری هستند که او توسط آنها هدایت یافته، و آن هدایت، اقتباس از پرتو انوار علوم و معارفش است که در قیاس با آن، پدر جسمانی که شأنی جز مبدأ وجودی‌بودن و تربیت جسمانی ندارد، چیزی نیست. پس پیامبر(ص) و ولی، دو پدری‌اند که آیات قرآنی که سفارش والدین را به اولاد کرده، بر حسب باطن قرآن، شامل آن دو است، هر چند بنا بر ظاهر آیات، آنان (یعنی پیامبر و ولی) أبوین جسمانی شمرده نمی‌شوند[۸۳].
  2. هم‌چنین در تفسیر نمونه به نقل از روح المعانی و فی ظلال، دو حدیث ذکر شده که هم فزونی حق مادر نسبت به حق پدر، و هم اهمیت فوق‌العاده حق مادر، در آن تأیید شده که عیناً نقل می‌گردد. در یکی از آن دو حدیث آمده است که مردی نزد رسول خدا رفت و عرض کرد: «مَنْ أَبَرُّ؟ قَالَ‏: أُمَّكَ‏. قَالَ:‏ ثُمَّ مَنْ؟‏ قَالَ(ع): أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاكَ»: ای رسول خدا! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد که: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. برای سومین بار عرض کرد: بعد از او به چه کسی؟ باز فرمود: به مادرت، و در چهارمین بار وقتی این سؤال را تکرار کرد، گفت: به پدرت[۸۴].
  3. در حدیث دیگر نیز آمده است که مردی مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته بود و به طواف مشغول بود، در همین هنگام خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: «هل أديت حقها؟»: آیا حق مادرم را این‌سان ادا کرده‌ام؟ پیامبر(ص) در جواب فرمود: «لا، ولا بزفرة واحدة»: نه، حتی یک نفس او را جبران نکرده‌ای[۸۵].[۸۶]

احسان و تدبّر در آیات

تدبّر در هر آیه به ترتیب آیات مصحفی

احسان عامل اصلی ظهور روحیه حق‌شناسی و تجلی‌گاه حق‌پرستی است

﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا[۸۷]. نیکی به والدین روحیه حق‌شناسی را از طریق توجه به واسطه هستی خود؛ یعنی والدین، در فرد ظاهر و آن را تقویت می‌نماید. آثار وضعی آن هم عبارت‌اند از:

  1. والدین با عنایت به روحیه حق‌شناسی فرزند، ترغیب و تشویق می‌شوند تا به فعالیت و تحرک بیشتری پرداخته و پرنشاط و با امید به آینده به محیط زندگی صفایی خاص بخشند که قهراً نیز فرزندان از ثمرات آن بهره‌مند خواهند شد؛
  2. نیکی به والدین، سبب تقویت روابط عاطفی و محبت بیشتر والدین به فرزندان خواهد شد. این نتیجه، مهم‌تر و جالب‌تر از نتیجه اول است؛
  3. تأثیر متقابل روابط عاطفی خوب والدین و فرزندان نسبت به یکدیگر، سبب توسعه و رشد روحیه حق‌شناسی آنان نسبت به مبدأ هستی به صورت حق‌پرستی و پرستش خدای متعال، می‌گردد؛ بدین‌گونه که انتقال عاطفی مداوم فرزند و والدین، تحرک، نشاط، صفا، و صمیمیت را در محیط خانه موجب شده و زندگی را شور و نشاطی بهشتی می‌بخشد. خوش‌بینی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر، اعتماد و اطمینان آنان را به هم افزایش داده و امیدواری به آینده را در پی دارد. این امر، نه تنها به زندگی خرّمی می‌دهد؛ بلکه به‌طور وضعی، روحیه حق‌شناسی را رشد داده و این رشد به نوبه خود سبب می‌شود که توجه داشتن به مبدأ هستی به صورت پرستش خدای یگانه را نیاز اساسی خویش احساس کند. این اتفاق از آن جهت است که از یک طرف زمینه آن به طور اساسی فراهم است: ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا[۸۸] و از طرف دیگر، تذکرات و یادآوری‌های والدین در جهت خداشناسی، توحید و پرستش خدای یگانه و لبریز بودن فوق‌العاده عواطف که در نتیجه روابط متقابل در محیط عاطفی نیک بین والدین و فرزند ایجاد شده، او را به طور اساسی و عمیق به سوی پرستش خدای یگانه سوق می‌دهد.

همزمان با رشد روحیه حق‌شناسی، احسان به خویشاوندان، یتمیان و واماندگان زمین‌گیر، در رفتار او نمایان خواهد شد، قوله تعالی: ﴿وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ؛ زیرا روابط عاطفی والدین و فرزند که دارای ریشه‌ای بدنی و حیاتی است، اگر به طور صحیح رشد کند و به انجام برسد، چون چشمه زلال جوشانی خواهد بود که حاصل آن، نه تنها خرمی و سرسبزی اطراف خود است؛ بلکه نقاط دورتر از منشأ حیاتی خویش را هم سبز و خرم خواهد نمود؛ همچنین نشاطی که در فضای فرح‌بخش احسان نسبت به والدین، خویشاوندان، یتیمان و بیچارگان زمین‌گیر ایجاد می‌شود، خوش‌برخوردی، خوش‌رویی و خوش‌سخنی با مردم را آن‌چنان که حق تعالی فرموده: ﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا، به ارمغان می‌آورد؛ سُروری آکنده از عشق که در پرتو حق‌پرستی و پرستش خدای یگانه، ایجاد شده و او را از روی شوق و میل، به عبادت و عمل صالح وا می‌دارد: ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ[۸۹].[۹۰]

احسان زنگار ناشی از جنایت را می‌زداید

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ. در این آیه، دو معیار کلی عدل و احسان، عینیت و تحقق خارجی یافته است؛ چنان‌که آیه: ﴿الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى، معیار کلی عدل است، اما بعد از عدل، رحمت واسعه الهی احسان را که مرتبه عالی‌تری از عدل است نیز معیار قرار داده است. تجسّم احسان در اینجا به صورت عفو از قصاص و دریافت دیه از جانی عینیّت یافته است: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ. اما از آنجا که در ولیّ دم، ملکه اخلاقی و فضیلت گذشت از قصاص ظهور می‌نماید و جانی را عفو کرده و از روی احسان به دریافت دیه از او رضایت می‌دهد؛ سزاوار است جانی هم به او تأسّی کرده و در ازای عفوی که ولی دم درباره قصاص نشان داده، او هم دیه را از روی احسان و با خوبی و نیکی بپردازد. اثرات این احسان در بین دو خانواده قاتل و مقتول، بسیار است، از جمله آنکه با اعمال احسان در عفو از قصاص و رضایت به دریافت دیه، کینه‌ها، خصومت‌ها و کشمکش‌هایی که در پی آن جنایت به وجود آمده، از بین رفته و تأثیرات سوء آن جنایت و تداوم خصمانه آن برای آینده، از ریشه خشکانیده شده و به جامعه کشانده نمی‌شود[۹۱].

احسان عامل اساسی سلامت روان در هنگام طلاق

احسان به عنوان یک عامل اساسی موجب سلامت روان زوج و زوجه‌ای است که متارکه را بر استمرار زوجیت ترجیح می‌دهند: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ. تسریح به احسان، حدود الهی است و هر که از این حدود تجاوز کند، ظالم و ستمکار است: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.

بنابراین تسریح به احسان، نقطه مقابل و مخالف ظلم قرار دارد؛ بدین معنا که احسان در آیه شریفه جنبه عینی و حقیقی اعطا و بخشش است؛ یعنی زوج آنچه را به عنوان مهریه و یا هدیه به همسرش بخشیده: ﴿مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا، درصدد دریافت آن برنیاید؛ چرا که آن زن در زمانی‌که به زوجیت او در آمد، سرمایه‌اش را در اختیار وی گذاشت و حالا که آنها دارند از هم جدا می‌شوند، ظالمانه خواهد بود هنگامی که زن سرمایه‌اش را از دست داده، ما به ازایی مادی در اختیار نداشته باشد. این ما به ازای مادی، تعادل روانی زن را حفظ کرده و در نتیجه، او برای ادامه مطلوب زندگی‌اش در آینده، دارای سلامت روان خواهد بود. از طرف دیگر، زوج هم که همسری را انتخاب کرده و بعد از مدتی زندگی زناشویی، متارکه را به صلاح خود دانسته، برای آنکه مورد ملامت وجدانش قرار نگیرد و عامل ظلم و ستم به همسر مطلقه‌اش محسوب نشود، لازم است مهریه او را بپردازد؛ زیرا با این پرداخت، دیگر وجدانش او را هیچ سرزنش نمی‌کند که: چرا اقدام به انتخاب همسری نمودی که حالا بعد از گذشت مدتی زندگی زناشویی با او و پس از، از بین‌بردن سرمایه اولیه‌اش، داری رهایش می‌کنی؟ و این عدم مؤاخذه و ملامت وجدان در آینده، موجب سلامت روان او خواهد شد[۹۲].

احسان به عنوان احسان مبرای از هر نوع شائبه‌ای به خصوص تظاهر و ریاکاری است

﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا. این آیه هر چند با اشتمال بر: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، از لحاظ عاطفی و زیر بنایی، نظیر: ﴿لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا است، اما یک نکته بسیار ظریف و معجزه‌آسا در ذیل آن برای ماهیت احسان وجود دارد: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا. مفاد این ذیل آن است که انسانی که «مختال فخور» است، احسان او یا اصلاً احسان نیست و یا فاقد آن فضیلت است؛ زیرا احسان فضیلتی است که سبب کمال انسان می‌شود و احسان انسان مختال فخور، نه تنها سبب کمال او نمی‌شود، بلکه نقص او را فزونی می‌بخشد؛ چون احسانی سبب کمال می‌شود که در جهت رضای حضرت حق جلّ و علا باشد، اما احسانی که از انسان مختال فخور سر می‌زند، در جهت رضای مختالیت و یا فخوریت اوست.

مختال فخور کیست؟ «مختال فخور» کسی است که خود را بزرگ پنداشته و بر خود فخر می‌کند و بر دیگران تکبر و فخرفروشی می‌کند. پس او هم خود را بزرگ می‌بیند و هم این بزرگی خیالی را که در خود دیده، بر دیگران عرضه می‌کند و این دو، مخالف و مقابل احسان‌اند. مختال فخور، با این رذیله اخلاقی که در خود دارد یا اهل احسان نیست؛ زیرا احسان فضیلتی است در مرتبه بالاتر از عدل و این در حالی است که «مختال فخور» از عدالت به دور است و یا اگر هم بخششی از او ملاحظه شود، احسان بر آن صادق نیست؛ چرا که او با این بخشش می‌خواهد یا مختال بودن را برای خود حدیث نفس نموده و با این خیال باطل دل خوش کند و یا فخور بودن را به نمایش گذارد. از این‌رو با توجه به ذیل آیه شریفه درمی‌یابیم که احسان باید بدون شائبه و به دور از هر نوع تظاهر و ریا و ناب و خالص باشد تا هم کیفیت فعل آن محبوب حضرت حق عزوجل شود و هم اثر وضعی آن، موجب تعالی اخلاقی و رشد فضایل در انسان گردد[۹۳].

احسانی که بخواهند با پشتوانه سوگند آن را اثبات کنند، احسان حقیقی نیست

﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا. در آیه شریفه، مفردات مقدم بر احسان، غیر احسانی بودن احسان آنان را معلوم می‌کند؛ زیرا فعلی که مبتنی بر احسان راستین و برای رضای حق تعالی بوده و از روی ملکات عالی اخلاقی انجام گیرد، فضیلتی است که خود، مرکز نور بوده و تشعشع نورانیت آن نمایان است و نیازی به بیان ندارد، آن هم بیانی که پیچیده در سوگند باشد: ﴿ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا. در نتیجه، بُعد دیگری از احسان معلوم می‌شود؛ اینکه احسان راستین نیازی به بیان نداشته و فعلیت آن در تمام شؤون، نمایانگر آن است[۹۴].

تعقل در امور، به عمل رنگ احسان می‌دهد

قوله تعالی: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، در آیه شریفه، احسان به والدین، بعد از نهی از شرک به پروردگار یکتا بیان شده است؛ هم‌چنان که پیش از این گذشت، احسان به والدین، نشانه روحیه حق‌شناسی است و تقویت و تکامل و توسعه آن، موجب ظهور روحیه حق‌پرستی می‌شود که تجلی آن، اعتقاد به توحید، پرستش خدای عزوجل و عمل به اوامر و نواهی اوست. رشد و توسعه روحیه حق‌پرستی، در پرتو اعتقاد به توحید و عمل به اوامر و نواهی، در سایه تعقل انجام می‌پذیرد. در این حالت است که فرد احسان خود را پرتوی از احسان و رحمت حق می‌داند و بر آن است که رحمت واسعه حق به همه، از جمله به فرزندانش، روزی می‌رساند. از این‌رو، نه تنها از روی فقر و تنگدستی به فرزندان آسیبی نمی‌رساند، بلکه نسبت به آنان، عاطفه مهر و محبت را که امری فطری و الهی است، اعمال می‌کند: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.

علاوه بر آن، تجلی احسان در فرد در قالب فضیلت اخلاقی راستین، با اضدادش منافات دارد؛ چنان‌که هرچه این فضیلت اخلاقی بیشتر تکامل یابد، او از اضدادش: کشتن فرزندان، ارتکاب اعمال بد و فحشا و ارتکاب قتل نفوس، دورتر می‌گردد: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۹۵]، ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ[۹۶]، ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ؛ زیرا احسان فضیلت اخلاقی است و کشتن فرزندان رذیلت؛ احسان فضیلت اخلاقی است و ارتکاب به اعمال ناشایست رذیلت: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ؛ احسان فضیلت اخلاقی است و کشتن افراد بی‌گناه رذیلت: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ.

به طور کلی فضایل و رذایل دو معیار متضادند و ظهور و وسعت یکی، سبب دور شدن و محو دیگری است. اما در مورد کشتن دیگران، آنچه حق و عدل اقتضای آن را دارد و در توسعه فضایل اخلاقی در جامعه هم بدان سفارش شده، عاقلانه آن است که قاتل کشته شود. این کشتن، نه در حریم احسان و نه در حریم ضد آن قرار دارد، بلکه در دایره عدالت است: ﴿فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۹۷]، ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً[۹۸]، ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا[۹۹].[۱۰۰]

نیت الهی و پسندیده به عمل رنگ احسان می‌دهد

﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۰۱]. در این آیه شریفه تابعیت و پیروی با قید احسان بیان شده: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ. این احسان، چگونه احسانی است؟ با اندکی تدبّر در می‌یابیم که: پیشی‌گیرندگان در مهاجرت و پیشی‌گیرندگان از انصار، خود را از هر چیزی که حاکم بر محیط جاهلیت و عصبیت قبیله‌ای، اعتقادی و خرافی اعراب زمان جاهلیت بوده، رهایی داده و با عزمی راسخ و با بصیرت و تعقل از آن جدا شده و به نبوت پیامبر به و توحید خدای متعال و بعثت روز رستاخیز ایمان آورده‌اند. در نتیجه، در همه اعمال و نیات خود، تنها یک چیز را در نظر می‌گرفتند و آن رضای حق تعالی بود، آن هم از روی خلوص بدون هر گونه شایبه دنیوی. لذا این احسان، بُعد دیگری از احسان را روشن می‌کند، و آن پیروی از مهاجرین و انصار پیشی‌گیرنده است، به گونه‌ای که براساس رضای حق و از روی خلوص محض باشد[۱۰۲].

احسان محور اصلی فضیلت

﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۰۳]. این آیه شریفه، مراتب فضیلت اخلاقی احسان و جلوه‌هایی از آن را بر شمرده است. در اینجا در قالب اثبات یا نفی به تدبر در آن می‌پردازیم: خدای متعال به عدالت، احسان و بخشش به خویشاوندان، امر می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى. عدالت، فضیلتی است لازم، و سبب دوام و بقای جریان امور اجتماعی و فردی می‌گردد و احسان، فضیلتی است برتر از عدالت که به آن رنگ عاطفی داده و آن را درخشان، باطراوت و زیبا می‌کند. ایتاء ذی‌القربی، احسان را با بخشش عینی محقق می‌سازد. هم‌چنین احسان برای توسعه و کمال خود، باید با اضدادش مبارزه کند. از این‌روست که فحشا، منکر و بغی که از اضداد احسان است، مورد نهی خدای عزوجل قرار گرفته است: ﴿وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ؛ چرا که برای تحقق آن فضایل و توسعه‌اش، باید از بروز فحشا، منکر و بغی جلوگیری نمود. سخن آخر اینکه خدای سبحان آدمی را در لسان امر به سه فضیلت: عدل، احسان و بخشش به خویشاوندان و در لسان نهی از سه رذیله: فحشا، منکر و بغی موعظه نموده است: ﴿يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ که موعظه پروردگار متعال شفای سینه‌های (بیمار) همه مردم بوده و هدایت و رحمت است برای مؤمنان: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ[۱۰۴].[۱۰۵]

در احسان، شاخصِ مهم و پایدار، قول قرآن کریم است

﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۰۶]. خدای متعال در این آیه شریفه بعد از دستور به پرستش پروردگار یکتا، امر به احسان به والدین می‌کند: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا. در اینکه این احسان، چه نوع احسانی است، پیش از این در روایت ابی‌ولاد از قول امام صادق(ع) دانستیم که این احسان مصاحبت نیکو با آنان است، و اینکه اگر چیزی را خواستند، نیاز آنان برآورده شود، بی‌آنکه بر آنان سخت‌گیری گردد. لذا آنجا که برآوردن نیاز آنان مطرح می‌شود، خواه آن نیاز مربوط به برطرف نمودن حوایج مادی آنان باشد و خواه رفع نیاز مادی به همراه مراقبت و نگهداری؛ نیازی که به خاطر زمین‌گیر شدن بر اثر فرتوت شدن و پیری، بدان دچار شده‌اند، لازم است با آنان نیکو مصاحبت شود. به‌خصوص باید توجه داشت که با توسل به عنایت خدای متعال و استمداد از او و با صبر و شکیبایی باید سختی طاقت‌فرسای مراقبت از آنان را که در حال زمین‌گیر شدن‌اند را تحمل نمود. همین‌طور باید مواظب بود که به هنگام مراقبت، سخنان تند و نیش‌داری از زبان خارج نشود: ﴿فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ؛ چرا که آنان در حال پیری، بسیار حساس و زود رنج‌اند: ﴿وَلَا تَنْهَرْهُمَا. این مراقبت و برآوردن حاجت باید با احتراز از منت‌گذاری باشد: ﴿لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى[۱۰۷]، بلکه مواظبت، نگهداری و رفع نیازهای آنان باید قرین با مصاحبت نیکو و سخنان خوش و دلنشین شود تا فرتوتی و زمین‌گیری را بر آنان تسلّی دهد: ﴿وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۰۸].

احسان به والدین از دیدگاه انگیزه حیات دنیوی و با توجه به فلسفه آن، عدالت است

﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۰۹]. در این آیه شریفه، بعد از آنکه به انسان توصیه شد به والدین احسان کند، فلسفه این احسان هم بیان گردیده است. مادر مستقیم و بدون واسطه، سی‌ماه درد و رنج بارداری، زایمان و شیردادن فرزند را تحمل کرده: ﴿حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا، آیا می‌توان در شرایط عادی برای تحمل یک‌ساعته این درد و رنج، اجری در نظر گرفت؟ اگر تحمل این درد و رنج با طیب خاطر و از روی محبت، سی‌ماه به طول انجامد، آیا می‌توان در برابر این همه ایثار، پاداشی در خور برای آن در نظر گرفت؟ در پاسخ باید گفت: خیر و لذا نقل کرده‌اند مردی که با بردوش‌گیری مادر ناتوان خود، به طواف خانه خدا مشغول بود، با همین وضعیت، خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: هل أديت حقها: آیا این‌گونه، حق مادرم را ادا نموده‌ام؟ پیامبر(ص) فرمود: «لا، و لا بزفرة واحدة»: «نه، حتی یک نفس او را هم جبران نکرده‌ای»[۱۱۰].

به دنبال آن همه ایثار، والدین چقدر باید نسبت به فرزند خود بعد از سی‌ماهگی، رنج، غصه و مصیبت زندگی را در راه رشد و تربیت او بر خود هموار کنند تا او به چهل‌سالگی برسد: ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً و از لحاظ بلوغ عقلی و عقیدتی این کمال را حاصل کند که از پروردگارش بخواهد به او توفیق به‌جا آوردن شکر نعمت‌هایی را بدهد که به او و به والدینش عطا شده: ﴿قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ و از پروردگارش بخواهد عمل صالحی را روزی او گرداند که مورد رضای اوست: ﴿وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ و در زمینه روابط متقابل عاطفی والدین و فرزند از لحاظ مهر و محبت آن‌قدر غنی و لبریز از عاطفه محبت شود که از پروردگارش برای جگرگوشه‌گانش دعای خیر کند: ﴿وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي و در سایه روابط پسندیده عاطفی والدین و فرزند و رشد حق‌شناسی در جهت حق‌پرستی، به آن درجه از کمال برسد که توبه کرده و تسلیم مطلق حق گردد: ﴿إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۱۱].

پاداش احسان در دنیا، احسان در جهان آخرت است

﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۱۲]، آیه شریفه در صدد بیان مراتب احسان در احسان مقدم و احسان تالی است. از آنجا که حقیقت احسان، بخشیدن به بیش از آنچه بر او لازم است، و یا دریافت‌کردن کمتر از آنچه حق اوست، بوده، پس در برابر احسان، لازم است بخششی انجام شود که در مرتبه عالی‌تری است، و اگر معادل باشد، دومی را احسان نگویند، بلکه آن را تجلّی‌گاه عدالت خوانند. لذا اگر بنا باشد کسی جزای احسان کس دیگر را با احسان پاسخ گوید، باید احسان او در مرتبه و فضلی بالاتر از احسان نخست باشد. آیه شریفه جزای احسان کسی را عنوان می‌کند که در دنیا دارای فضیلت احسان است و بیان می‌دارد که جزادهنده او خدای متعال است که در آخرت جزای حقیقی او را خواهد داد؛ چنان‌که در این جهان نیز او را به پاداش وضعی‌اش می‌رساند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۱۱۳]، ﴿وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۱۱۴]، ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ[۱۱۵]، ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ[۱۱۶].

درباره این آیه از امیرمؤمنان علی(ع)، روایت شده که ﴿الْحُسْنَى بهشت بوده و ﴿زِيَادَةٌ هم همان دنیاست. هم‌چنین از امام باقر(ع) روایت شده که ﴿الْحُسْنَى بهشت بوده و ﴿زِيَادَةٌ نیز دنیاست؛ بدین معنا که آنچه را خدای متعال در دنیا به آنان اعطا نموده، در آخرت به حساب نمی‌آورد و در جهان آخرت، پاداش دنیا و آخرت را برای آنان جمع می‌نماید[۱۱۷].[۱۱۸]

تدبر در آیات به ترتیب نزول آنها

در این قسمت، ابتدا آیات را به ترتیب نزول آنها تنظیم می‌کنیم؛ یعنی اول آیاتی را که در مکه نازل شده و بعد آیاتی را که در مدینه نازل شده، ذکر می‌نماییم و سپس در معنای احسان و کیفیت بیان آن تدبر می‌کنیم. بعد از آن، راه و رسم آموزش فضایل اخلاقی را از لحاظ تربیتی آن، از قرآن عبرت می‌گیریم. شایان توجه است که آیاتی نظیر آیه ۱۵۱ سوره انعام و آیه ۱۵ سوره احقاف، هر چند در میان سوره‌های مکی قرار گرفته‌اند، اما نزولشان در مدینه بوده و لذا از نظر ترتیب نزولی، جزء آیات مدنی محسوب می‌شوند[۱۱۹].

تنظیم آیات به ترتیب نزول آنها

  1. ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۲۰].
  2. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۲۱].
  3. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۲۲].
  4. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۱۲۳].
  5. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۲۴].
  6. ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۲۵].
  7. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۲۶].
  8. ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۱۲۷].
  9. ﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۱۲۸].
  10. ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۲۹].
  11. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۳۰].

در آیاتی که به ترتیب نزول‌شان تنظیم شده‌اند، نخست یک به یک معنای احسان را با توجه به همه آیات بررسی کرده و بعد از آن، کیفیت بیان احسان را در آنها تحقیق می‌کنیم و سرانجام هم آموزش فضایل را از کیفیت بیان احسان در قرآن فرا می‌گیریم[۱۳۱].

معنای احسان با توجه به آیات

معنای اول احسان: معنای اول احسان، خوش‌برخوردی، گفتار پسندیده، احتراز از گفتار و رفتار ناپسند است نسبت به والدین به طور اختصاصی و درباره مردم به صورت عمومی: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ. در این معنا، احسان به پرهیز از گفتار ناپسند و رفتار نامطلوب بر احسان به گفتار پسندیده و مطلوب، ارجح است؛ زیرا در آیه کریمه: ﴿لَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا، نهی از گفتار ناپسند و رفتار نامطلوب، مقدم بر امر به گفتار بزرگوارانه و پسندیده ذکر شده است.

  • معنای دوم احسان: معنای دوم احسان، بخشش مال است بالابتداء و بدون مقدمه به والدین و خویشاوندان مستحق به ویژه و به دیگران با رعایت مراتب به طور عام: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ، ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ، ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ.

در آیه کریمه ۳۶ نساء، مستحقان بخشش به ترتیب اولویت در نُه مرتبه قرار دارند:

  1. اولویت اول: والدین هستند: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا؛ ذکر شده در هر سه آیه بالا.
  2. اولویت دوم: خویشاوندان نزدیک (مستحق): ﴿وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى، ﴿وَذِي الْقُرْبَى، ﴿وَبِذِي الْقُرْبَى؛ ذکر شده در هر سه آیه فوق.
  3. اولویت سوم: یتیمان هستند که از داشتن نعمت پدر محرومند: ﴿وَالْيَتَامَى که در دو آیه ۸۳ بقره و ۳۶ نساء ذکر شده است.
  4. اولویت چهارم: بیچارگان و درماندگان زمین‌گیر هستند: ﴿وَالْمَسَاكِينِ که در دو آیه ۸۳ بقره و ۳۶ نساء از آنها یاد شده است.
  5. اولویت پنجم: همسایگان نزدیک‌اند: ﴿وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى، ذکر شده در آیه ۳۹ نساء.
  6. اولویت ششم: همسایگان دور هستند: ﴿وَالْجَارِ الْجُنُبِ، ذکر شده در همان آیه قبل.
  7. اولویت هفتم: مصاحبان و دوستان نزدیک‌اند: ﴿وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ که در همان آیه قبلی ذکر شده است.
  8. اولویت هشتم: مسافرانی هستند که در سفر از لحاظ هزینه آن درمانده شده‌اند: ﴿وَابْنِ السَّبِيلِ که باز هم در همان آیه ۳۶ نساء از آن یاد شده است.
  9. اولویت نهم: بردگان (و خدمتگزاران) هستند: ﴿وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ که باز هم در همان آیه ۳۶ نساء از آن یاد شده است.

معنای سوم احسان: احسان در این معنا، معنای وسیع نیکی نمودن به جامعه و به خویشتن را دارد و طریق آن عبارت است از:

  1. نهی از ارتکاب گناهان پنهانی و پوشیده: «الفحشاء»؛
  2. و نهی از ارتکاب گناهان آشکار و ظاهر: «المنکر»؛
  3. و نهی از تجاوز و تعدی‌کردن از حد خویش: «البغی»: ﴿وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ...؛
  4. نزدیک نشدن به اعمال زشت و قبیح، چه آن اعمال قبیح، آشکار و هویدا باشد و چه پنهان و ناپیدا: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ.

معنای چهارم احسان: در یک معنای دقیق، احسان به معنای تعقل برای احتراز از مناهی و معاصی است: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۳۲].

  1. تعقّل در اینکه روزی‌دهنده، پروردگار قادر متعال است؛ اوست که روزی والدین و فرزندانش را می‌رساند و نباید والدین از روی ترس و فقر، مرتکب قتل فرزندشان شوند: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.
  2. تعقل نمودن در اینکه همه انسان‌ها، بنده خالق متعال بوده و همه در بندگی او یکسانند و عاقلانه نیست که بنده‌ای سبب نابودی و هلاکت بنده‌ای دیگر شود: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.

معنای پنجم احسان: احسان در معنایی ظریف، نفی نسبت احسان است به رفتاری که مصیبتی را تولید نموده و منشأ آن عدم توجه به رضای الهی و پیروی از خواسته و میل انسان است: ﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۱۳۳].

معنای ششم احسان: در معنایی ویژه، احسان، پرداخت دیه از طرف جانی است به ولیّ دم، در وقت تعیین‌شده آن و از روی طیب خاطر: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۳۴].

معنای هفتم احسان: در این معنا، احسان، علاقه‌داشتن به شکرگزاری در برابر نعم و رحمت الهی است: ﴿قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ[۱۳۵]، ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ.

معنای هشتم احسان: احسان در این معنا، بخشش آمیخته به عدالت است. این معنا، در روابط زوج و زوجه به هنگام طلاق سوم رخ می‌دهد: ﴿أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ. این معنا بدان جهت است:

  1. أموالی را که زوج به عنوان مهریه و هدیه به زوجه‌اش پرداخته است، نباید به هنگام طلاق سوم از او بگیرد: ﴿وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا؛
  2. این حکم از حدود الهی است و نباید از آن تخلّف شود: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا؛
  3. کسی که از حدود الهی تعدّی کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.

معنای نهم احسان: احسان در این معنا، تبعیت نیکو از برخی پیشگامان مهاجر و انصار است: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ[۱۳۶].[۱۳۷]

بیان پاداش احسان

نکته آخر، بحث بیان پاداش احسان است. با توجه به آیات ذکر شده می‌توان گفت:

  1. پاداش احسان چیزی به جز احسان نیست: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۳۸].
  2. اگر احسان به صورت تبعیت نیکو از بعضی پیشگامان مهاجر و انصار باشد، پاداش آن هم خشنودی دوجانبه بین بنده و خالق است: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ و هم اینکه خدای تعالی بهشت را برای او آماده نموده است. قوله سبحانه: ﴿وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۳۹].

تدبر در کیفیت بیان احسان در آیات به ترتیب نزول آنها

کیفیت بیان در آیات مکّی: اولاً، در آیات مکّی حکم به طور قاطع و امر به طرز مؤکّد است و این قاطعیت حکم و مؤکّد بودن امر، هر دو، مستقیماً و بلاواسطه از جانب خدای متعال است. قوله تعالی: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ و قوله عزو جل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ.... ثانیاً، موضوع حکم قاطع و موضوع امر مؤکد به طور صریح و به صورت دستورالعمل کلی و مشخص، تعیین شده و چنان که در دو آیه ۲۳ سوره اسراء و ۹۰ سوره نحل، احسان در آیه اول به طور مقید به والدین و در آیه دوم به طور مطلق بیان شده است: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۴۰] و قوله عزو جل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۴۱].

کیفیت بیان در آیات مدنی: در آیات مدنی مصادیق موضوع به صورت شخصی و جزئی، و متفرعات آن: جهات منفی انحرافی، جهات مثبت و مستقیم آن و نتیجه و پاداش موضوع در صورت محقق‌شدن آن و یا خسران و کیفر آن در صورت مخالفت با موضوع، در مجموع آیات بیان شده است.

یک وجه کلی در کیفیت بیان آیات مقید مکی و مدنی: هم در آیات مکی و هم در آیات مدنی، قبل از بیان: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، امر به توحید در لسان مؤکد؛ یعنی نهی از عبادت غیر پروردگار، قوله تعالی: ﴿أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا؛ همین‌طور نهی از شرک به پروردگار، قوله عزوجل: ﴿أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا و نیز نهی از عبادت غیر الله، قوله سبحانه: ﴿لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وجود دارد و در آیه‌ای که مخاطب آن مفعول است، ضمیر متکلم که اشاره به الله (خدای یکتا) یا اشاره به رب (پروردگار یکتا) دارد، در آیه بیان شده. قوله عزّ اسمه: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا و در آخرین آیه از سری آیات مقید به احسان به والدین قبل از بیان: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، هم امر به عبادت الله و هم نهی از شرک به او شده است، قوله جلّ وعلا: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا.

یک وجه کلی در کیفیت بیان آیات غیر مقید مکی و مدنی: در ذیل آیات غیر مقیّد، برای تحقق احسان به طور کلی، به وعظ و تذکّر و برای مخالفت‌کردن به منظور عدم تحقق موضوع جزئی و یا شخصی احسان، به انذار و برای موافقت نمودن به جهت محقق‌شدن موضوع احسان، به تبشیر ختم شده است؛ چنان‌که برای تحقق احسان به طور کلی، قوله تعالی: ﴿... يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ و برای مخالفت‌کردن به منظور عدم تحقق موضوع جزئی احسان به قوله عزوجل: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ و برای مخالفت‌نمودن به منظور عدم تحقق موضوع شخصی احسان به قوله سبحانه: ﴿... فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ و برای موافقت نمودن به جهت محقق‌شدن موضوع احسان به قوله عزّ اسمه: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۴۲] ختم شده است.

تعلیل عبادی و تعلیل حیاتی برای اجرای حکم قاطع: در اولین آیه مکی در احسان مقید به والدین، حکم قاطع از جانب پروردگار صادر شده است: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ و مقدم بر احسان به والدین، نهی از عبادت غیر پروردگار، اولین موضوع در آن حکم قاطع است: ﴿أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ. در آیات مدنی که در آن احسان، مقید به والدین است، بعد از ذکر احسان به والدین، با فصاحت و بلاغتی که خاص کلام اللّه مجید است، سایر مستحقان احسان که به تدریج ذکر شده‌اند، با بیانی الهی از شرک به پروردگار و از عبادت غیر او نهی شده و در آخرین آیه از این سری آیات، امر به عبادت الله و نهی از شرک به او، هر دو با هم آمده است؛ قوله تعالی: ﴿أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، ﴿لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ، ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ[۱۴۳].

در یک آیه که مقدم بر احسان به والدین، با ضمیر «نا»: «وَصَّینا»، به «اللّه» اشاره شده، بعد از توصیه به احسان به والدین، آن احسان به نحو بلیغی تعلیل حیاتی گشته که چگونه مادر برای پرورش فرزند تحمل مصایب و مشکلات می‌نماید. قوله تعالی: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۴۴].

از این تعلیل عبادی و حیاتی بر می‌آید که لازمه احسان به والدین: اولاً و در اصل: اعتقاد کامل و خالص به توحید الهی و عبادت خدای تعالی جلّ جلاله و احتراز نمودن از شریک قرار دادن در پرستش اوست؛ و ثانیاً: توجه‌داشتن به مسایل و مشکلاتی است که والدین، به خصوص مادر، برای پرورش جسم و بدن فرزند در دوران اولیه زندگی متحمل شده‌اند؛ و ثالثاً: لازمه احسان به والدین و سایر مستحقان احسان نیز اعتقاد کامل به توحید الهی و عبادت و پرستش او جل جلاله و توجه داشتن است به این که احدی را در عبادت و پرستش برای او شریک قرار ندهد.[۱۴۵]

تنذیر و تبشیر تعلیلی است برای اجرای امر در فحوای وعظ و تذکر

در صدر اولین آیه مکی، برای انجام احسان غیر مقید در قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ امر مؤکد از جانب خدای تعالی به احسان و اموری دیگر شده و در ذیل، آیه به فحوای وعظ و تذکر پایان گرفته است: ﴿يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ و در آیات مدنی هم آنجا که احسان برای موضوع جزئی یا شخصی بیان شده، مخالفت و سرپیچی از آن به تنذیر و موافقت و انجام آن به تبشیر، ختم شده است؛ قوله تعالی: ﴿وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۴۶]، ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۴۷]، ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۴۸].

از این تعلیل بر می‌آید که برای اجرای امر و دستوری که در فحوای وعظ و ارشاد است، لازم است کیفر مخالفت در برابر عدم اجرای آن و نیز پاداش موافقت و عمل به دستور و اجرای آن، اعلام، و همراه دستور بیان شود.

در تربیت، راه و رسم آموزش‌دادن فضایل اخلاقی را از قرآن عبرت می‌گیریم

در آموزش فضایل اخلاقی اصول نُه‌گانه زیر برای به فعلیت در آمدن فضیلت اخلاقی مورد نظر ضروری است:

  1. اصل اول، قاطعیت در بیان فضیلت و بیان عامل اصلی به فعلیت در آمدن آن و ارائه الگویی کامل در تحقق آن؛ قوله تعالی: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۴۹].
  2. اصل دوم، بیان فضیلت مورد نظر در عرض فضایل دیگر و توصیه أکید است به مبارزه و جلوگیری از رذایل در لسان با تأکیدی توأم با ارشاد و تذکر؛ قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۵۰].
  3. اصل سوم، تکرار در بیان فضیلت مورد نظر و عامل اصلی به فعلیت درآمدن آن در فحوای توصیه به تعقل پیرامون توانایی‌ها و قدرتمندی‌های عامل اصلی است. قوله تعالی: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۵۱].
  4. اصل چهارم، تکرار در بیان فضیلت مورد نظر و عامل اصلی به فعلیت در آمدن آن، به منظور بیان توسعه آن فضیلت در ابعاد متنوعش؛ قوله تعالی: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۱۵۲].
  5. اصل پنجم، توصیه به اجرای فضیلت مورد نظر با تعلیل عاطفی و عقلانی از آن؛ قوله تعالی: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۵۳].
  6. اصل ششم، باز هم تکرار در بیان فضیلت مورد نظر است توأم با تأکید همه‌جانبه در بیان عامل اصلی به فعلیت درآمدن آن فضیلت و به منظور توسعه بیشتر آن فضیلت در ابعاد متنوع‌تر از قبل؛ قوله تعالی: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۱۵۴].
  7. اصل هفتم، ارائه یک مورد فضیلت بدلی به سبب بی‌توجهی به عامل اصلی در به فعلیت آوردن فضیلت واقعی؛ قوله تعالی: ﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۱۵۵].
  8. اصل هشتم، بیان مصادیق جزئی و شخصی از فضیلت مورد نظر و تهدید به تنبیه در صورت مخالفت با عدم تحقق آن: قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۵۶] و قوله سبحانه: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۵۷].
  9. اصل نهم، بیان مصداق کاملی از فضیلت مورد نظر و تقدیر و تشویق عاطفی، عینی و واقعی عاملین آن فضیلت؛ قوله تعالی: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۵۸].[۱۵۹]

=گستره احسان

این موضوع در روایات اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است و گستره آن در فقه، اخلاق، کلام و عرفان شایان توجه است. تفسیرهای گوناگونی که مفسران دنیای اسلام در ذیل آیات مربوط به آن عرضه داشته‌اند حاکی از اهمیت آن است. در تحقق احسان، عنصر "ایمان" و "انگیزه الهی" به عنوان حُسن فاعلی و نیکو بودن ذاتی آن به عنوان حُسن فعلی و "شکل صحیح" انجام یافته آن به عنوان "هیأت صدور" بحث قابل توجهی است. مسئله احسان آن قدر پُر کاربرد است که می‌توان در بیشتر احکام و ابواب فقهی مانند: قصاص، ضمان، جهاد، نکاح و معاملات، اثر یا آثار آن را مورد مطالعه قرار داد. در مباحث اخلاق و عرفان نیز به عنوان یکی از عوامل کمال انسانی می‌توان فرایند سیر و سلوک و مدارج عالیه کسب معنویات را به وسیله آن مورد بحث قرار داد.

احسان به معنی انجام دادن کار نیک، مورد تشویق شارع قرار گرفته و عاملان آن محسن شناخته شده‌اند: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[۱۶۰]. باتوجه به کاربرد احسان در قرآن، دانسته می‌شود که این واژه می‌تواند مفهومی جامع برای هر گونه اعمال خیر باشد و تعبیر ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۱۶۱] گویای تعمیم آن به هرگونه کار خیر است و در شماری از آیات قرآن با عنصر "تقوا" و "صبر" رابطه وثیقی پیدا می‌کند: ﴿إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۱۶۲] در شماری از آیات ایمان و عمل صالح به عنوان احسان تعریف شده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا[۱۶۳].

آیات فراوانی به صورت یکی از مفاهیم بنیادین، مسئله احسان را در حوزه‌های گوناگون کلی با ترسیم نظام ارزشی به صورت تفکیک‌ناپذیر بیان داشته است؛ آیات زیر از این قبیل‌اند: ﴿فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۱۶۴]، ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا[۱۶۵]، ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۱۶۶]، ﴿مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ[۱۶۷]، ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۱۶۸] و توجه به معرفی کسانی به عنوان "محسنین" در این باره گویای توسعه قلمرو معنایی آن است.

واژه احسان از جمله اصطلاحات کلیدی محسوب می‌شود که کلمه کانونی یکی از میدان‌های معناشناختی قرآن، شامل: برّ، صدقه، خیر، خیرات، جهاد و اتفاق را تشکیل می‌دهد. این میدان معناشناختی مبتنی بر "ایمان" و "انگیزه تقرب به خدا" و "امید به آخرت" و "تحقق وعده‌های الهی است که شبکه درهم تنیده‌ای را در چهارچوب اصطلاحات کلیدی فوق به وجود می‌آورد.

در جامعه امروزی، احسان از سطح خانواده و کشور فراتر می‌رود و جنبه بین‌المللی و جهانی پیدا می‌کند، زیرا روابط کشورها و نزدیکی تمدن‌ها که سرانجام به تفاهم و گفتگو و تعامل میان آنها منجر خواهد شد، اقتضای احسان در سطح جهانی را دارد که در قالب کمک‌های مادی و معنوی و علمی، به‌ویژه در بهداشت و تکنولوژی و بِه‌آموزی روابط اخلاقی، شبکه گسترده احسان جهانی را به وجود میآورد به گونه‌ای که همه بندگان خدا به مصداق آیه ﴿وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ[۱۶۹] هر کدام در بُعدی بار احسان را بر دوش می‌کشند و همنوعان خود را یاری می‌دهند. آری، این‌گونه آیات، آیاتی فرا ملیتی و فراقومی و فرامرزی می‌باشند و خدای اسلام، خدای تمام ادیان و ملیت‌ها و قانون او قانون مطابق با فطرت تمام انسان‌هاست[۱۷۰].

مصادیق احسان در قرآن کریم

مصادیق احسان در آیاتی چند، گویای ارتباط انسان نیکوکار با خداست: ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ[۱۷۱]، ﴿وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ[۱۷۲]، ﴿فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ[۱۷۳]، ﴿أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ[۱۷۴]، ﴿بَلَى قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۱۷۵]، ﴿قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ [۱۷۶]، ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ[۱۷۷]، ﴿وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۷۸]، ﴿لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ[۱۷۹]، ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۱۸۰]، ﴿وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ[۱۸۱]، ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ[۱۸۲]. به‌ویژه آنجا که ابراهیم در مقابل فرمان خدا، اقدام به ذبح فرزندش اسماعیل می‌نماید که به راستی صحنه‌ای بس شگفت است: ﴿فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ * وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ[۱۸۳]. خداوند این‌گونه ایثار ابراهیم و اسماعیل را نیکوکاری برمی‌شمرد و آنان را مصداق واقعی نیکوکار می‌داند که پاداششان نزد خدا محفوظ است.

مصداق دیگر احسان در قرآن، تبلیغ رسالات الهی و ارائه الگوهای نیکو و راهکارهای مناسب فرهنگی و اجتماعی است. قرآن، دعوت الیاس را نیکو می‌شمارد و کار او را احسان می‌نامد و او را در ردیف محسنین به شمار می‌آورد: ﴿ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلا تَتَّقُونَ أَتَدْعُونَ بَعْلا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الأَوَّلِينَ فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الآخِرِينَ سَلامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ [۱۸۴]. همچنین در صحنه نبرد، کسانی که پیامبر اکرم(ص) را یاری داده‌اند در ردیف محسنین به شمار آمده‌اند: ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۱۸۵] و نیز، پایداری و صبر و استقامت در برابر انواع رنج‌ها و سختی‌ها به عنوان مصداق بارز احسان به حساب آمده و عاملان آن را محسنین نامیده است: ﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ * إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ[۱۸۶]؛ ﴿وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۱۸۷]. آیاتی چون: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۸۸] و ﴿وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ[۱۸۹] و ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ[۱۹۰]، گویای نیکی به بندگان خدا در مواضع و موارد گوناگون است.

از جمله موارد بسیار مهم احسان در قرآن کریم، نیکی فرزندان به پدران و مادران است: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۱۹۱]؛ ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۱۹۲]؛ ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۹۳]؛ ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۹۴]، ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا[۱۹۵]؛ ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۹۶]. نیکی نمودن از جهت رشد فضائل اخلاقی در بُعد روان‌شناختی و جامعه‌شناختی دارای آثار مفید و پر بار فراوانی است که جامع تمام آنها در قالب این جمله خلاصه شده است: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ[۱۹۷]. یعنی اگر نیکی کنید نتیجه نیکوکاری در وهله اول نصیب خود و خانواده‌تان می‌شود و به همین نسبت خانواده و جامعه نیکوکار در درجه نخست خود از این نیکوکاری بهره‌مند می‌گردند. در نگاه قرآن، شخص و یا اشخاص نیکوکار، پاداش کار خود را و به عبارت دیگر پیامدهای ارزنده نیکوکاری را تا حدود زیادی در همین دنیا و به طور کامل در آخرت می‌بینند: ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى[۱۹۸]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ * جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ[۱۹۹].[۲۰۰]

منابع

پانویس

  1. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم.
  2. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۴.
  3. و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید؛ سوره بقره، آیه:۸۳.
  4. اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید؛ سوره سجده، آیه:۷.
  5. بگو: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند؛ سوره زمر، آیه:۱۰
  6. ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است، سوره مائده، آیه:۲.
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۸۹.
  8. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  9. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  10. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  11. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  12. «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کرده‌اند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
  13. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  14. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  15. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  16. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان افّ مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  17. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است -و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  18. «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
  19. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۵.
  20. کوشا، محمد علی، مقاله «احسان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم
  21. «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید» سوره اسراء، آیه ۷.
  22. مفردات، ص۱۱۸.
  23. مجمع‌البحرین، ص۵۰۳.
  24. مجمع البیان، ج۱، ص۲۶۵.
  25. مجمع البیان، ج۳، ص۶۷.
  26. مجمع البیان، ج۴، ص۳۸۲.
  27. مجمع البیان، ج۵، ص۶۴.
  28. مجمع البیان، ج۶، ص۴۰۹.
  29. مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۸.
  30. مجمع البیان، ج۶، ص۳۸۰.
  31. المیزان، ج۲، ص۲۴۴.
  32. تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۳.
  33. تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۷۴
  34. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۷.
  35. «یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  36. تبیان، ج۶، ص۴۱۹.
  37. تبیان، ج۴، ص۳۱.
  38. طبرسی در مجمع البیان، ج۱، ص۱۵۰ فرموده: «و آن احسانی را که از امت ما میثاق گرفت».
  39. تبیان، ج۱، ص۳۲۹.
  40. مجمع البیان، ج۲، ص۳۲۹.
  41. کشاف، ج۱، ص۲۹۳.
  42. کشاف، ج۱، ص۳۳۳.
  43. کشاف، ج۱، ص۳۶۶ – ۳۶۷.
  44. کشاف، ج۱، ص۵۲۶.
  45. کشاف، ج۱، ص۵۳۶.
  46. کشاف، ج۲، ص۴۲۴.
  47. کشاف، ج۲، ص۴۴۴.
  48. کشاف، ج۴، ص۴۹.
  49. تفسیر شبر، ص۳۲.
  50. تفسیر شبر، ص۶۹.
  51. تفسیر شبر، ص۹۰.
  52. تفسیر شبر، ص۲۴۰.
  53. تفسیر شبر، ص۳۴۳.
  54. تفسیر شبر، ص۱۰۸۳.
  55. المیزان، ج۲، ص۲۴۵.
  56. المیزان، ج۴، ص۴۳۰.
  57. المیزان، ج۱۲، ص۳۵۴.
  58. المیزان، ج۱۵، ص۸۳.
  59. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۹.
  60. «قال: الإمام العسكري(ع): و قد قال الله عز و جل: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):‏ أَفْضَلُ‏ وَالِدَيْكُمْ‏ وَ أَحَقُّهُمَا بِشُكْرِكُمْ‏ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ؛ وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع): سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: أَنَا وَ عَلِيٌّ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ -إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ»... و الحديث طويل اخذنا منه موضع الحاجة)؛ البرهان، ص۷۸.
  61. «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، قَالَ يَنْبَغِي‏ لِلَّذِي‏ لَهُ‏ الْحَقُّ‏ أَنْ لَا يَعْسُرَ أَخَاهُ إِذَا كَانَ قَدْ صَالَحَهُ عَلَى دِيَةٍ وَ يَنْبَغِي لِلَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ أَنْ لَا يَمْطُلَ أَخَاهُ إِذَا قَدَرَ عَلَى مَا يُعْطِيهِ وَ يُؤَدِّيَ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ، فَقَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَقْبَلُ الدِّيَةَ أَوْ يَعْفُو أَوْ يُصَالِحُ ثُمَّ يَعْتَدِي فَيَقْتُلُ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ البرهان، ص۱۱۱؛ ابن‌جمعه عروسی هم این حدیث را در جلد یکم تفسیر نورالثقلین، ص۱۵۷ و ۱۵۸، به روایت حلبی، ابی‌بصیر و سماعه، در ضمن چهار روایت، نقل کرده است.
  62. «قَالَ: الْمَرْأَةُ الَّتِي لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حتى تنكح زوجه، غير الذي يطلق ثم يراجع ثم يطلق ثم يراجع ثم يطلق الثالثة، فلا تحل له حتى تنكح زوجاً غيره إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: ﴿فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، وَ التَّسْرِيحُ هُوَ التَّطْلِيقَةُ الثَّالِثَةُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ: ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ، هَاهُنَا التَّطْلِيقَةُ الثَّالِثَةُ فَإِنْ طَلَّقَهَا الْأَخِيرُ ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا بِتَزْوِيجٍ‏ جَدِيدٍ». «عَنْ‏ أَبِي‏ بَصِيرٍ عَنْ‏ أَبِي‏ جَعْفَرٍ(ع): قَالَ‏ إِنَّ‏ اللَّهَ‏ يَقُولُ‏: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، التَّطْلِيقَةِ الثَّالِثَةِ»؛ البرهان، ص۳۷.
  63. البرهان، ص۳۷.
  64. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَحَدُ الْوَالِدَيْنِ وَ عَلِيٌّ الْآخَرُ فَقُلْتُ‏ أَيْنَ‏ مَوْضِعُ‏ ذَلِكَ‏ فِي‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ قَالَ قَرَأ: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»؛ البرهان، ص۲۲۷.
  65. «الوالدان، رسول الله(ص) و علي(ع)»؛ البرهان، ص۲۲۷.
  66. البرهان، ص۲۲۷.
  67. «أَنَا وَ عَلِيٌّ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ»؛ برهان، ص۲۲۷.
  68. «أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَعَلَى‏ عَاقِّ‏ وَالِدَيْهِ‏ لَعْنَةُ اللَّهِ‏»؛ البرهان، ص۲۲۷.
  69. البرهان، ص۴۴۰.
  70. «﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ، نزلت في امير المؤمنين، و هو اسبق الناس كلهم بالايمان، و صلى على القبلتين و بايع البيعتين: بيعة بدر و بيعة الرضوان، و هاجر الهجرتين مع جعفر: من مكة إلى الحبشة و من الحبشة إلى المدینة»؛ البرهان، ص۴۴۰.
  71. البرهان، ص۴۴۰.
  72. البرهان، ص۵۸۱؛ ابن جمعه عروسی، این حدیث را در نورالثقلین، ج۳، ص۷۷ نقل کرده است.
  73. «﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ مُحَمَّدٌ(ص) فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ عَدَلَ، {﴿وَالْإِحْسَانِ عَلِيٌّ(ع) فَمَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ أَحْسَنَ‏ وَ الْمُحْسِنُ‏ فِي‏ الْجَنَّةِ»؛ برهان، ص۵۸۱؛ نورالثقلین، ج۳، ص۸۰، ح۲۰۶.
  74. «الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ‏ إِلَيْهِ‏ وَ إِنْ‏ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ‏ أَ لَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ برهان، ص۶۰۱.
  75. «آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ مُسَجَّلَةٌ قُلْتُ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ‏ ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ جَرَتْ‏ فِي‏ الْكَافِرِ وَ الْمُؤْمِنِ‏ وَ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ مَنْ صُنِعَ إِلَيْهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَيْهِ أَنْ يُكَافِئَ بِهِ وَ ِ وَ لَيْسَ الْمُكَافَاةَ أَنْ تَصْنَعَ كَمَا صُنِعَ حَتَّى تُرْبِيَ فَإِنْ صَنَعْتَ كَمَا صُنِعَ كَانَ لَهُ الْفَضْلُ بِالابْتِدَاءِ»؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۸۵، حدیث ۵۸.
  76. «سأل رجل رسول الله(ص): مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لَا يُسَمِّيهِ‏ بِاسْمِهِ‏ وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ»؛ نورالثقلین، ج۳، ص۱۴۹، حدیث ۱۳۳.
  77. الدر المنثور، ج۱، ص۲۷۷.
  78. الدر المنثور، ج۳، ص۲۷۱.
  79. الدر المنثور، ج۳، ص۲۷۱.
  80. الدر المنثور، ج۴، ص۱۲۹.
  81. الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۱.
  82. الدر المنثور، ج۶، ص۱۴۹.
  83. المیزان، ج۴، ص۳۸۰.
  84. روح المعانی، ج۲۶، ص۱۶.
  85. فی ظلال، ج۷، ص۴۱۵.
  86. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۵۳.
  87. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  88. «همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
  89. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  90. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۱.
  91. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۳.
  92. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۳.
  93. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۴.
  94. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۵.
  95. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  96. «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
  97. «اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  98. «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند» سوره توبه، آیه ۳۶.
  99. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  100. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۶.
  101. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  102. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۷.
  103. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  104. «ای مردم! برای شما پندی از سوی پروردگارتان و شفایی برای دل‌ها و رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان آمده است» سوره یونس، آیه ۵۷.
  105. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۸.
  106. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان افّ مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  107. «صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
  108. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹.
  109. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است -و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  110. تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۳۳، به نقل از تفسیر فی الظلال.
  111. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹.
  112. «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
  113. «بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  114. «و شکیبایی ورز که خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره هود، آیه ۱۱۵.
  115. «برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود» سوره زمر، آیه ۱۰.
  116. «برای آنان که نکویی کردند، نیکوترین پاداش و افزون بر آن است» سوره یونس، آیه ۲۶.
  117. برهان، ص۴۵۷؛ نورالثقلین، ج۲، ص۳۰۱.
  118. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۷۱.
  119. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۷۲.
  120. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  121. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  122. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  123. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  124. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  125. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  126. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است -و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  127. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  128. «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کرده‌اند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
  129. «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
  130. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  131. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۷۲.
  132. «و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  133. «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کرده‌اند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
  134. «و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  135. «(سلیمان) گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم» سوره نمل، آیه ۱۹.
  136. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  137. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۷۴.
  138. «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
  139. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۷۷.
  140. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  141. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  142. «و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  143. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید» سوره نساء، آیه ۳۶.
  144. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است -تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  145. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۷۸.
  146. «و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  147. «اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  148. «و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  149. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  150. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  151. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  152. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  153. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است -و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  154. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  155. «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کرده‌اند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
  156. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  157. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  158. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  159. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۸۱.
  160. "و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است" سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  161. "به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد" سوره نحل، آیه ۹۰.
  162. "چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بی‌گمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گرداند" سوره یوسف، آیه ۹۰.
  163. "آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بی‌گمان ما پاداش کسانی را که کاری نیکو کنند، فرو نمی‌نهیم" سوره کهف، آیه ۳۰.
  164. «پس خداوند به آنان پاداش این جهان و پاداش نیک جهان واپسین را بخشید و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۸.
  165. «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.
  166. «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  167. «از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد؛ بی‌گمان آنان که به آیات خداوند کفر می‌ورزند عذابی سخت خواهند داشت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره آل عمران، آیه ۴.
  168. «پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  169. "و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن" سوره قصص، آیه ۷۷.
  170. کوشا، محمد علی، مقاله «احسان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم
  171. «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.
  172. «و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد» سوره مائده، آیه ۸۴.
  173. «خداوند هم به پاس آنچه گفتند بوستان‌هایی که از بن آنها جویباران روان است به آنان پاداش داد که در آنها جاودانند و آن پاداش نکوکاران است» سوره مائده، آیه ۸۵.
  174. «یا هنگامی که عذاب را بنگرد بگوید کاش مرا بازگشتی بود تا از نیکوکاران می‌شدم!» سوره زمر، آیه ۵۸.
  175. «آری، آیات من نزد تو آمد امّا آنها را دروغ شمردی و سرکشی کردی و از کافران بودی» سوره زمر، آیه ۵۹.
  176. «مرگ بر آنان که نادرست برآورد می‌کنند! آنان که در گردابی (از گمراهی) غافلند می‌پرسند: روز پاداش و کیفر چه هنگام است؟ روزی که آنان بر آتش (دوزخ) سوزانده شوند. عذاب خود را بچشید! این همان است که به شتاب می‌خواستید. پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌سارانند» سوره ذاریات، آیه ۱۰-۱۵.
  177. «و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید و او را با بیم و امید بخوانید که بخشایش خداوند به نیکوکاران نزدیک است» سوره اعراف، آیه ۵۶.
  178. «و (قربانی) شتران تنومند را برای شما از نشانه‌های (بندگی) خداوند قرار داده‌ایم، شما را در آنها خیری است پس نام خداوند را بر آنها در حالی که بر پا ایستاده‌اند ببرید (و آنها را نحر کنید) و چون پهلوهاشان به خاک رسید (و جان دادند) از (گوشت) آنها بخورید و به مستمند خواهنده و خویشتندار بخورانید؛ بدین‌گونه آنها را برای شما رام کرده‌ایم باشد که سپاس گزارید» سوره حج، آیه ۳۶.
  179. «هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمی‌رسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او می‌رسد؛ بدین‌گونه آنها را برای شما رام گردانید تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرد بزرگ دارید و نیکوکاران را نوید ده» سوره حج، آیه ۳۷.
  180. « این آیات کتاب حکیم است آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است. به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند ، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟ بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوی اوست؛ بی‌گمان او آفرینش را می‌آغازد آنگاه آن را باز می‌گرداند تا به آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، دادگرانه پاداش دهد و آنان که کافرند برای کفری که می‌ورزیده‌اند نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهند داشت. اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برج‌ها نهاد تا شمار سال‌ها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان می‌کند» سوره یونس، آیه ۲-۵.
  181. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتیم: بدین شهر در آیید و از (نعمت‌های) آن از هر جا که خواستید فراوان بخورید و با فروتنی از دروازه وارد شوید و بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزش‌های شما درگذریم، و به زودی (پاداش) نکوکاران را می‌افزاییم» سوره بقره، آیه ۵۸.
  182. «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که می‌کردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹.
  183. "و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم) * و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! * تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم" سوره صافات، آیه ۱۰۳-۱۰۵.
  184. «و (یاد کن) آنگاه را که به قوم خود گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ آیا (بت) بعل را (به پرستش) می‌خوانید و بهترین آفریدگاران را وا می‌نهید؟ ... خداوند را که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست؟ پس او را دروغگو انگاشتند از این رو آنان را (در دوزخ) حاضر می‌گردانند. مگر بندگان ناب خداوند را. و برای او در میان آیندگان، (نامی نیکو) بر جای نهادیم. و درود بر ال یاسین. ما بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۲۴-۱۳۱.
  185. "مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد" سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  186. "و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر * بی‌گمان خداوند با کسانی است که پرهیزگاری می‌ورزند و با کسانی است که نیکوکارند" سوره نحل، آیه ۱۲۷-۱۲۸
  187. "و شکیبایی ورز که خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد" سوره هود، آیه ۱۱۵.
  188. "آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟" سوره الرحمن، آیه ۶۰.
  189. "و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن" سوره قصص، آیه ۷۷.
  190. "و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد" سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  191. "و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید" سوره بقره، آیه ۸۳
  192. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  193. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  194. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  195. «و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۴.
  196. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  197. "اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید" سوره اسراء، آیه ۷.
  198. "و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آن خداوند است (و بندگان را می‌آزماید) تا بدکاران را برای آنچه کرده‌اند کیفر دهد و آنان را که نیکی ورزیده‌اند، به نیکی پاداش بخشد" سوره نجم، آیه ۳۱
  199. "بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند * پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشت‌هایی جاودان است که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند" سوره بینه، آیه ۷-۸؛ ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ "پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید" سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  200. کوشا، محمد علی، مقاله «احسان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم