سرگذشت زندگی حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی
مقدمه
فاطمه (س) آخرین فرزند پیامبر خاتم (ص) از خدیجه (س) است که پس از قاسم، عبدالله (طیب و طاهر)، امکلثوم، رقیه و زینب[۱] و پنج سال پس از بعثت رسول خدا (ص) به دنیا آمد[۲]. ایشان دارای القاب فراوانی است، از جمله: زهرا، صدیقه و بتول.
همه برادران و خواهران فاطمه (س) در زمان حیات رسول اکرم (ص) از دنیا رفتند[۳]. پس از مرگ عبدالله، برخی از مشرکان، پیامبر (ص) را ابتر میخواندند. در برابر این طعنه، خداوند سوره کوثر را نازل کرد[۴] که به گفته برخی، مراد از آن، تکثیر اولاد پیامبر (ص) از طریق فاطمه (س) است[۵].[۶]
دوران کودکی
دوران کودکی حضرت فاطمه (س) با دوران آغازین دعوت علنی رسول خدا (ص) همراه بود که مشکلات شدیدی بر آن حضرت، تحمیل شد[۷]. در این دوران هر روز سردمداران قریش نقشهای نو برای ناکام ساختن دعوت رسول خدا (ص) کشیده و از رشد دامنه تبلیغی دعوت آن حضرت جلوگیری میکردند و بر مسلمانان، بدترین خشونتها را روا میداشتند که طبیعتاً فاطمه (س) که دوره خردسالی خود را میگذراند صحنههای تلخی از برخورد با پدرش را شاهد بود تا جایی که وقتی رسول خدا (ص) در مسجد الحرام در سجده طولانی بود دشمنان شکمبه گوسفند و امثال آن بر سر مبارک او افکندند و فاطمه خردسال، سر پدر را از سجده بلند کرده و لباس ایشان را مرتب کرد[۸]. این آزارها به حدی رسید که رسول خدا (ص) فرمود: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ»؛ هیچ پیامبری همانند من آزار ندید[۹].
همچنین در این سالها فاطمه خردسال از نزدیک شکنجه مسلمانانی چون بلال[۱۰]، عمار[۱۱] و سمیه را میدید[۱۲] و نیز خردسالی فاطمه (س) با دوران حضور مسلمانان در شعب ابی طالب همراه بود و با توجه به اینکه بنی هاشم[۱۳] و به خصوص رسول خدا (ص) و اهل بیت ایشان (ع)[۱۴] در این شعب حضور داشته و در محاصره همه جانبه قرار گرفته بودند و ارتباطشان با دنیای خارج جز در موسم حج قطع شده بود و نیز با توجه به آنکه آغاز و انجام آن با دوران کودکی فاطمه (س) همراه بود؛ یعنی فاطمه دو ساله بود که به شعب وارد شد و پنج سال داشت که حصر شعب ابی طالب شکسته شد و در مجموع سه سال از دوران کودکیاش در شعب سپری شد[۱۵]، باید گفت، این برگی از تاریخ، دوران تلخی از دوران کودکی فاطمه (س) بود او سختیهای سه ساله شعب ابی طالب را با تمام وجود لمس کرده بود و بیرحمی قریش را بر پدر بزرگوار و مسلمانان میدید[۱۶].
رنجهای این دوران که با صرف بیشتر اموال خدیجه همراه بود، ادامه داشت تا با اعجاز الهی موریانه مواد عهدنامهای را که قریش علیه مسلمانان تنظیم کرده و در درون کعبه قرار داده بودند، خورد و جز کلمهای که بیانگر یگانگی خداوند بود از آن باقی نگذارد. رسول خدا (ص) این خبر را به ابوطالب رساند و ابوطالب به رسول خدا (ص) گفت: "شهادت میدهم که جز حق نمیگویی" و سپس با جماعتی به سمت قریش رفت و به آنها گفت: "برای امری آمدهایم تا با منطق خود به آن پاسخ دهید". گفتند: خوش آمدی، سخنت را بگو. ابوطالب گفت: "برادرزاده ام که هرگز به من دروغ نگفته، خبر داده که خداوند بر پیمان نامهای که شما نوشتهاید موریانهای مسلط کرده که تمام آن را به جز کلمه "الله" خورده است. حال اگر برادرزادهام راستگو بود از بدرفتاری خود دست بردارید و اگر نبود او را یا بکشید و یا اگر خواستید او را زنده گذارید". قریشیان گفتند: منصفانه است و وقتی پیمان نامه را حاضر کردند آن را همان گونه یافتند که رسول خدا (ص) فرموده بود. قریشیان با دیدن این اعجاز سر به زیر افکندند[۱۷] و ابوطالب لب به سخن گشود و گفت: "اینک روشن شد که انتساب ظلم و بدی (که به ما نسبت میدادید) به شما شایستهتر است". این جریان در نهایت منجر به نقض عهدنامه و خروج بنی هاشم از شعب شد[۱۸].
با رهایی مسلمانان از محاصره مرگبار قریش، شادی خاصی بر مسلمانان حاکم شد اما این شادی برای رسول خدا (ص) و فاطمه (س) دیری نپایید و به غم تبدیل شد، زیرا هنوز مدتی از رهایی آنها از شعب نگذشته بود که خدیجه کبری (س) در بستر وفات قرار گرفت. در آخرین لحظات، اسماء بنت عمیس، همسر جعفر طیار بالای سر او بود که دید خدیجه گریه میکند، اسماء از او پرسید: چرا گریه میکنی؟ تو سرور زنان بهشت و همسر رسول خدا (ص) و کسی هستی که رسول خدا (ص) خود وعده بهشت به تو داده است؟! خدیجه (س) گفت: "برای حال خود گریه نمیکنم؛ هر عروسی در شب انتقال به منزل همسرش، به زنی احتیاج دارد که کمک کار او باشد؛ فاطمه جوان است و میترسم کسی نباشد که این وظیفه را انجام دهد". اسماء به او گفت: "ای سرورم با تو عهد میبندم که اگر آن زمان بودم جای تو برای او مادری خواهم کرد"[۱۹] و خدیجه آسوده به سرای جاوید شتافت[۲۰]. و بدین ترتیب فاطمه (س) که هنوز پنج سال بیشتر نداشت، به داغ فراق مادری آسمانی مبتلا شد و ایشان در این فراق، بسیار نالان بود. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: "وقتی خدیجه (س) از دنیا رفت فاطمه (س) دامان رسول خدا (ص) را میگرفت و به دور آن حضرت میگشت و میپرسید: پدر! مادرم کجاست؟ اما رسول خدا (ص) جواب نمیداد و او همین طور به دور پدر گشته و میپرسید: پدر! مادرم کجاست؟ تا آنکه جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) گفت: " پروردگارت دستور داده تا سلام او را به فاطمه برسانی و به او بگویی: مادرت در خانهای که با جواهر زینت شده و سر در آن از طلا و ستونش از جنس یاقوت سرخ أحمر است، در میان آسیه، همسر فرعون و مریم است. " فاطمه هم پاسخ داد: " خدا، سلام است و سلام از اوست و سلام به سوی اوست"[۲۱].
اما در این فراق، حال پیامبر خدا (ص) از فاطمه خردسالش بهتر نبود زیرا که خدیجهای را از دست داده بود که یکی از چهار زن اول عالم[۲۲] و بهشت[۲۳] و بهترین همسر آن حضرت بود[۲۴] و تا خدیجه زنده بود رسول خدا (ص) همسر دیگری برنگزید[۲۵]. پیامبر خدا (ص) در سالهای پس از وفات ایشان بسیار از او یاد میکرد و هرگاه گوسفندی ذبح میکرد، میفرمود: "برای دوستان خدیجه هم بفرستید"[۲۶].[۲۷]
هجرت به مدینه
با افزوده شدن این آزارها و اقبال مردم یثرب به رسول اکرم (ص)، پیامبر (ص) در سال سیزدهم بعثت، به امر الهی، به آن شهر هجرت کرد[۲۸]، اما فاطمه (س) که هشت ساله بود، بنا به دستور پدر در مکه ماند. پیامبر (ص) از علی (ع) خواست مادر خود، فاطمه بنت اسد و دخترش فاطمه (س) و فاطمه دختر زبیر را تا یثرب همراهی کند[۲۹]. برخی همراهان رسول اکرم (ص) به ایشان اصرار کردند که به یثرب وارد شود، اما پیامبر (ص) بیش از ده روز در دهکده قبا، منتظر علی (ع) و فاطمه (س) ماند تا به همراه آنان وارد یثرب شود[۳۰]. با ورود پیامبر (ص) به یثرت، این شهر به مدینة الرسول شهرت یافت[۳۱].
ازدواج با علی (ع)
فاطمه (س) در مدینه حدود یک سال در خانه پدر به سر برد[۳۲]. در این مدت، آن حضرت (ص) به سبب زیبایی[۳۳] و جایگاه والای خانوادگی و کمالات شخصی، خواستگاران متعددی از بزرگان قریش داشت[۳۴]. پیامبر (ص) پس از مشورت با فاطمه (س)[۳۵]، پیشنهاد آنان را رد میکرد و میفرمود: «ازدواج فاطمه (س) امری آسمانی و نیازمند حکم الهی است»[۳۶]. حضرت علی (ع)، که در آن زمان ۲۴ ساله بود، همانند دیگر مهاجران، خانه و شغل مناسب نداشت و با مادرش، فاطمه بنت اسد، زندگی میکرد[۳۷] و با اینکه به شایستگیهای فاطمه (س) اذعان داشت[۳۸]، به سبب جایگاه ویژه پیامبر (ص)، به خود اجازه خواستگاری از دختر او را نمیداد. سعد بن معاذ این موضوع را به پیامبر (ص) گفت و پیامبر (ص)، به واسطه سعد، موافقت خود را با خواستگاری علی (ع) از فاطمه (س) اعلام کرد[۳۹]. پس از خواستگاری، پیامبر (ص) با اشاره به فضایل علی (ع)، نظر دخترش را جویا شد، فاطمه (س) سکوت کرد و پیامبر (ص) سکوت او را نشانه رضایت دانست[۴۰]. مراسم عقد در نُه سالگی فاطمه(س)، در سال اول هجرت[۴۱]، با مهریهای به قیمت زره علی (ع)، به مبلغ پانصد درهم[۴۲]، انجام پذیرفت. این مبلغ بعدها به مهر السنة شهرت یافت[۴۳].
مراسم عروسی پس از جنگ بدر، در سال دوم هجرت، به فاصله نه ماه از عقد[۴۴] و با دادن ولیمه عمومی در مسجد[۴۵]، انجام شد. فاطمه (س) با جهیزیهای مختصر[۴۶] که با پول مهر او خریداری شده بود[۴۷]، به منزل ساده علی (ع) رفت[۴۸]. پیامبر (ص) از حضور جبرئیل و میکائیل و هزاران فرشته دیگر در این عروسی خبر داده است[۴۹].[۵۰]
چگونگی رفتار با همسر
فاطمه (س) با علی (ع) با تکریم و اظهار محبت رفتار میکرد[۵۱] و او را بهترین همسر میخواند[۵۲]. رفتار فاطمه (س) چنان بود که علی (ع) اظهار میداشت هر گاه به فاطمه (س) نگاه میکردم، همه رنجها و غصههایم را از یاد میبردم[۵۳]. فاطمه (س) همسر خود را در خانه بیشتر پسرعمو و علی[۵۴] و در جمع، اباالحسن میخواند[۵۵]. وی در خانه از زیورآلاتی مانند گردنبند استفاده میکرد که ارزش مادی چندانی نداشتند[۵۶].
علی (ع) نیز فاطمه (س) را سرور زنان بهشت[۵۷]، پرهیزکار، پاک، نیکو و هدایت یافته[۵۸] معرفی میکرد و میفرمود: «عزیزترین فرد خانواده نزد من، فاطمه (س) است»[۵۹]. به گزارش تاریخ، فاطمه (س) توصیه پدرش را که در هیچ کاری از همسرت نافرمانی مکن، فراموش نکرد[۶۰].[۶۱]
فرزندان فاطمه (س)
پس از حدود یک سال، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت، حسن[۶۲] و در سوم شعبان سال چهارم هجرت، حسین به دنیا آمد[۶۳]. نامگذاری این دو با رسول خدا (ص) بود. آن حضرت (ع) در گوش راست آنان اذان و در گوش چپشان اقامه گفت[۶۴] و برایشان عقیقه کرد[۶۵]. دیگر فرزندان علی (ع) و فاطمه (ع)، زینب و امکلثوم و محسن بودند. زینب، به احتمال بسیار، در سال پنجم هجرت به دنیا آمد[۶۶] و امکلثوم، بنابر برخی منابع، در سال ششم هجرت[۶۷]. آخرین فرزند آنان محسن بود[۶۸] که بر اثر ضربه غلاف شمشیر قنفذ[۶۹] یا لگد عمر سقط شد[۷۰].
با نزول آیه مباهله[۷۱] ـ که در آن، خداوند فرزندان فاطمه (س) را ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ (فرزندان پیامبر (ص)) خوانده است ـ ثابت میشود که نسب پیامبر (ص) از طریق دخترش، فاطمه (س)، ادامه یافته و این ویژه فرزندان فاطمه (س) است[۷۲]. در این باره، در منابع اهل سنت نیز روایات فراوانی وجود دارد[۷۳].[۷۴]
زندگی ساده
زندگی ساده و نداشتن امکانات رفاهی، از ویژگیهای بارز زندگی فاطمه (س) و علی (ع)، بهویژه در آغاز زندگی مشترکشان، بود[۷۵]. زندگی ایشان از سطح معمول زندگی دیگران نازلتر بود[۷۶]. سادگی لباس حضرت فاطمه (س) و بیآلایشی وی، تعجب دیگران را بر میانگیخت. حضرت (س) در پاسخ آنان، قسم یاد کرد که او و علی (ع) پنج سال است فقط پوست گوسفندی را بستر خود میسازند[۷۷].
پیامبر (ص) کارهای داخل خانه را بر عهده فاطمه (س) و کارهای بیرون از خانه را بر عهده علی (ع) گذاشت[۷۸] و این امر سبب شادمانی فراوان فاطمه (س) گشت؛ زیرا از کارهای مردانه معاف شده بود[۷۹].
حضرت فاطمه (س) برای کمک به درآمد خانواده، گاهی پشمریسی میکرد[۸۰]. ایشان با خانهداری شایسته و کمکهای همسرش در کار خانه، از سختیهای خانهداری و فرزند داری میکاست، چنان که نقل شده است حضرت علی (ع) وقتی در خانه بود، هیزم و آب میآورد و منزل را جارو میکرد[۸۱] و گاه مسئولیت فرزندداری را نیز بر عهده میگرفت[۸۲].
در زندگی فاطمه (س)، به سبب اشتغالات فراوان حضرت علی (ع) و نبودن او در منزل و شأن والای فاطمه (س) و نیز داشتن چند فرزند، وجود خدمتکار لازم بود. پیامبر (ص) در چند سال نخست هجرت، به سبب وضع زندگی مسلمانان، استفاده از خدمتکار را برای برایشان مصلحت ندید، اما پس از تثبیت حکومت اسلامی و ایجاد رفاه نسبی برای عموم مردم، فضه را به ایشان عطا کرد[۸۳]. فاطمه (س)، با عدالت و انصاف، کارهای خانه را بین خود و فضه تقسیم کرد. سلمان گفته است: فاطمه (س) را در روزی که نوبت کاری او بود دیدم که جو آسیاب میکرد و خون از دسته آسیاب جاری شده و به سنگ آسیاب رسیده بود و فرزندش، حسن، از گرسنگی گریه میکرد که سلمان با دیدن آن به کمک او شتافت[۸۴].[۸۵]
تربیت فرزندان
فاطمه (س)، با وجود تمام سختیها، به تربیت و رسیدگی به فرزندان، توجه داشت و خود به فرزندانش شیر میداد[۸۶]، گاه گرسنه میماند تا فرزندان و شوهرش غذا بخورند[۸۷] و گاه برای سیر شدن بچهها، آنان را نزد پیامبر (ص) میفرستاد[۸۸]. فاطمه (س) برای سلامت فرزندان خود به درگاه الهی دعا میکرد و نیز به وجود مقدس پیامبر (ص) متوسل میشد تا برای شفای فرزندانش دعا کند[۸۹]. بنابر گزارشی، حضرت علی (ع) و فاطمه (س)، به همراه خدمتکارشان فضه، برای بهبود حسنین (ع) نذر کردند که سه روز، روزه بگیرند[۹۰]. پس از بهبود آنان، همگی روزه گرفتند و هر سه روز، هنگام افطار[۹۱]، یا در یک روز، بینوا و یتیم و اسیری تقاضای کمک کردند و آنان غذای خود را به ایشان دادند[۹۲]. روز بعد که خدمت رسول اکرم (ص) رسیدند، آیات ۵ تا ۲۲ سوره انسان (دهر) در شأن ایشان نازل شد[۹۳].
در سیره اهل بیت (ع)، محبت به فرزند، عبادت و از بهترین اعمال است[۹۴]. فاطمه (س) نیز میکوشید به فرزندانش مهر بورزد. زمانی بلال از فاطمه (س) خواست نگهداری فرزند یا آسیاب کردن را به او واگذارد؛ حضرت (س) گفت: «من به فرزندم مهربانترم»[۹۵]. حضرت فاطمه (س) در تربیت فرزندان، از بازی کردن و شعر خواندن استفاده میکرد[۹۶] و فرزندانش را تشویق مینمود، چنان که از فرزند هفت سالهاش، حسن (ع) میخواست سخنانی را که در مسجد از پیامبر (ص) شنیده است، برای او بیان کند و حسن (ع) آن مطالب را برای ایشان گزارش میکرد[۹۷]. همچنین فرزندان را به عبادت ترغیب مینمود و با تمسک به اموری مانند کم کردن غذا، میکوشید فرزندانش موفق به احیای شب قدر شوند[۹۸].[۹۹]
سیره عبادی
عبادات حضرت فاطمه (س) نیز الگوی عملی برای فرزندانش بود. آنان شاهد عبادتهای طولانی مادرشان بودند که در آنها از سویی با خدا ارتباط داشت و از سویی دیگر از یاد مردم غافل نبود و برایشان دعا میکرد، بیآنکه برای خود دعایی بکند[۱۰۰].
نمازها و شبزندهداریهای طولانی آن حضرت(س) از ویژگیهای سیره عبادی ایشان است. در روایت نبوی آمده است که فاطمه (س) آن قدر قنوت نمازهای شبش طولانی بود که دچار ضعف میشد و به همین سبب مشمول رحمت خداوند شد[۱۰۱]. حسن بصری گفته است: در این امت عابدتر از فاطمه(س) نیست، آنقدر به نماز و عبادت میایستاد که پاهایش ورم میکرد[۱۰۲]. از حضرت فاطمه (س) نمازهای ویژهای به یادگار مانده است[۱۰۳].
آن حضرت و پس از هر نماز، افزون بر تسبیح مشهور که هدیه پیامبر (ص) به ایشان بود[۱۰۴]، بر تعقیبات، التزام و مداومت داشت و دعاهایی سرشار از مضامین بلند و معارف عمیق دینی میخواند[۱۰۵]. علاقه آن حضرت به راز و نیاز به درگاه الهی و عمق معرفت و مقام معنوی ایشان، از دعاهایی که از آن حضرت (س) بر جای مانده است، روشن میشود. همه رفتارها و گفتارهای آن حضرت (س)، عبادی و معنوی و در راه خدا و برای خدا بوده است[۱۰۶].[۱۰۷]
عصمت
آن حضرت (س) به مقام والایی دست یافته بود که بر اساس دیدگاه علمای شیعه[۱۰۸] و به حکم آیه تطهیر[۱۰۹] دارای مقام عصمت بود[۱۱۰]. پیامبر اکرم (ص) در طی شش ماه هر روز در برابر خانه دخترش میایستاد و این آیه را تلاوت میکرد و با خطاب اهل بیت، به اعضای آن خانواده سلام میداد[۱۱۱]. روایات تفسیری و غیر آن ـ که در منابع شیعه و اهل سنت، از زبان پیامبر (ص) و ائمه (ع) و اصحاب رسول خدا (ص) وجود دارد ـ نیز از منابع مهم برای اثبات عصمت حضرت فاطمه (س) است[۱۱۲]. همچنین از جمله شواهد عصمت آن حضرت (س) فرموده رسول خدا (ص) است که غضب فاطمه (س)، غضب خدا و رضای او، رضای خداست[۱۱۳]. کسی که غضب و رضای او، سبب غضب و رضای الهی شود، معصوم است[۱۱۴].
جایگاه والای معنوی فاطمه (س) او را شایسته مقام «سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»؛ (سرور زنان عالم) گردانیده که با تعابیر گوناگون از آن یاد شده است[۱۱۵]. اصحاب پیامبر (ص) این لقب را مختص حضرت فاطمه (س) میدانستند و او را به این لقب میخواندند[۱۱۶]. در این باره احادیث فراوانی از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است[۱۱۷].[۱۱۸]
مقام علمی
خطبهها و دعاهای بر جای مانده از فاطمه (س)، بیانگر دانش گسترده ایشان است. در منابع شیعه و اهل سنت، روایات بسیاری نیز از آن حضرت (س) نقل شده است و شماری از صحابه از ایشان به نقل روایت پرداختهاند[۱۱۹].
در فقه اسلامی، در ابوابی چون ازدواج، ولادت، پوشش، احکام مردگان، روزهداری و حرمت شراب، فقیهان شیعه و اهل سنت به عمل آن حضرت (س) یا احادیث ایشان استناد کردهاند. مقام علمی آن حضرت (س) به گونهای بود که در زمان رسول اعظم (ص)، مرجع زنان مدینه در احکام دینی بود[۱۲۰]. از عمار بن یاسر نقل شده است که فاطمه (س) از آنچه بوده و نبوده است و آنچه تا روز قیامت خواهد بود، آگاهی دارد[۱۲۱]. جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (ص) نقل کرده که خداوند، فاطمه (س) و همسر و فرزندانش را حجت بر خلق قرار داده است و ایشان درهای علم در میان امتاند و فقط با اقتدا به آنان میتوان به راه راست هدایت شد[۱۲۲]. حجیت سخن و رفتار حضرت فاطمه (س) بهگونهای است که امام مهدی (ع) در توقیعی تصریح کرده است: «فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ «دختر رسول خدا برای من الگویی نیکوست»[۱۲۳].[۱۲۴]
حضور در اجتماع
فاطمه (س)، با این مقام معنوی و علمی، اذعان میداشت که بهترین زنان کسانی هستند که کمترین ارتباط را با مردان داشته باشند[۱۲۵]؛ اما به هنگام ضرورت و لزوم، خود در عرصه اجتماع حضور مییافت. ایشان جهاد را مایه عزت اسلام میدانست[۱۲۶] و در جنگ احد، پیاده به میدان جنگ رفت و زخمهای پیامبر (ص) را شست[۱۲۷]. در منابع تاریخی، حضور ایشان در جنگ خندق[۱۲۸] (احزاب) و فتح مکه[۱۲۹] نیز گزارش شده است.
آن حضرت (س) برای نیکی به دیگران و برآوردن نیازهایشان تلاش میکرد. روزی فقیری نزد امیرمؤمنان (ع) رفت و آن حضرت (س) یکی از فرزندانش را نزد فاطمه (س) فرستاد تا یک درهم از شش درهمی را که در خانه داشتند، برای آن فقیر بدهد و فاطمه (س)، نیز با آنکه آن پول را برای تهیه آرد کنار گذاشته بود، با توکل بر خدا، تمام شش درهم را در اختیار علی (ع) نهاد و همه آن، صدقه داده شد[۱۳۰]. همچنین حضرت علی (ع) روزی فقیری را که نزد رسول خدا (ص) از گرسنگی شکوه کرده بوده به خانه برد. فاطمه (س) گفت: در خانه چیزی برای خوردن ندارند، به جز غذای بچهها، و چاره را در این دیدند که بچهها را گرسنه بخوابانند و غذای آنان را به مهمان بدهند. صبح وقتی امیرمؤمنان علی (ع) ماجرا را برای پیامبر (ص) نقل کرد، آیه ایثار[۱۳۱] نازل شد[۱۳۲].
در دوران حیات پیامبر (ص)، فاطمه (س) هر سال درآمد فدک را میان فقرای بنیهاشم و مهاجران و انصار تقسیم میکرد[۱۳۳]. فدک از اموال رسول خدا (ص) بود و ایشان در سال هفتم هجرت، پس از نزول تطبیقی آیه ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ﴾[۱۳۴] آن را به فاطمه (س) عطا کرده بود[۱۳۵].[۱۳۶]
دوران پس از رحلت پیامبر خاتم (ص)
فاطمه (س) همواره در کنار پیامبر (ص) بود. گزارشهای بسیاری از علاقه ایشان به یکدیگر حکایت دارد. حضرت فاطمه (س) در آخرین روزها و ساعات عمر پیامبر (ص)، از جمله همراهان آن حضرت (ص) بود. پیامبر (ص) در خانه امسلمه در بستر بیماری، فاطمه (س) را به بالینش فراخواند و او را از پایان عمر خویش آگاه کرد[۱۳۷]. رسول اکرم (ص) در ۲۸ صفر سال یازدهم هجرت رحلت نمود[۱۳۸]. شدت محبت فاطمه (س) به پیامبر (ص) به حدی بود که پس از رحلت آن حضرت (ص)، هنگامی که پیراهن پدر را بویید، بیهوش شد و از این رو، علی (ع) آن پیراهن را مخفی نمود[۱۳۹] و زمانی که بلال به درخواست حضرت فاطمه (س) اذان گفت، ایشان با شنیدن نام پدرش در اذان، از هوش رفت[۱۴۰]. حضرت فاطمه (س) پس از رحلت پدرش، روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت قبور شهدا میرفت و نماز میگزارد و میگریست[۱۴۱].
بنا بر احادیث معتبر، پس از رحلت رسول خدا (ص) اندوهی بزرگ فاطمه (س) را فراگرفت. خداوند برای تسلی وی جبرئیل را فرستاد تا با او سخن بگوید و از پدرش و جایگاه وی و نیز آنچه پس از پیامبر (ص) برای نسل او روی خواهد داد، خبر دهد[۱۴۲]. به این سبب، حضرت فاطمه (س) محدثه نامیده شد[۱۴۳]. علی (ع) این اخبار را مینوشت و این نوشتهها مصحف فاطمه (س) نام گرفت که نسل به نسل، از امامی به امام بعدی منتقل شده است[۱۴۴].
غصب خلافت و فدک از سوی ابوبکر، بر اندوه فاطمه (س) افزود[۱۴۵]. حضرت (س) در جریان غصب حق امیرالمؤمنین (ع) و فدک، چنان خطبهای ایراد کرد که حیرت همگان را برانگیخت. فاطمه (س) خطبه فدکیه را با نکتههای ژرف توحیدی و بیان اهداف بعثت پیامبر (ص) و فلسفه احکام آغاز کرد و در آن، مقام اهل بیت (ع) و رهبری آنان را موجب وفاق امت شمرد[۱۴۶] و در ادامه، در برابر غصب فدک، به دفاع از حق خویش پرداخت. ابتدا از هبه بودن فدک و سپس از ارث پیامبر (ص) سخن گفت و در پایان، رفتار آنان را مخالف آیات صریح قرآن دانست و افزود که فرجام بدی در انتظار آنان است[۱۴۷].
ابن ابی الحدید نقل کرده است که راستگویی فاطمه (س) در موضوع فدک آشکار بود، اما خلیفه برای آنکه مجبور نشود خلافت را به علی (ع) واگذار کند، از بازگرداندن فدک خودداری کرد[۱۴۸]. از این رو، گریههای حضرت فاطمه(س) در اواخر عمر، سیاسی دانسته شده است[۱۴۹]. شخصی گفته است آن حضرت (س) را در احد دیدم که اشک میریخت و زمانی که از گریه باز ایستاد، از او پرسیدم: «آیا رسول خدا (ص) پیش از وفاتش، بر امامت علی (ع) تصریح کرده بود؟» و حضرت (س) فرمود: «عجیب است! آیا غدیرخم را فراموش کردهاید؟» سپس پرسیدم: «پس چرا علی (ع) از حق خود دست کشید و قیام نکرد؟» حضرت (س) فرمود: از رسول خدا (ص) شنیدم: «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي»؛ امام همانند کعبه است که مردم به سوی او میروند و او به سوی مردم نمیرود»[۱۵۰].[۱۵۱]
محنتها و مصیبتها
بنا بر روایت ابوبصیر از امام صادق (ع)، بر اثر ضربت غلاف شمشیر قنفذ (غلام عمر) که به دستور ارباب خود این کار را کرد، محسن سقط شد و حضرت فاطمه (س) به شدت بیمار گردید و همین امر به شهادت ایشان انجامید[۱۵۲]. همچنین در روایات شیعه و اهل سنت از تهدید عمر به آتش زدن خانه[۱۵۳] و به آتش کشیدن درِ خانه[۱۵۴]، فشار دادن فاطمه (س) بین در و دیوار و کوبیدن در به حضرت[۱۵۵]، شکستن پهلوی حضرت (س)[۱۵۶] و لگد زدن به شکم فاطمه (س)[۱۵۷] یاد شده که هر یک ممکن است در به شهادت رساندن حضرت (س) مؤثر بوده باشد.
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، هرگز کسی حضرت فاطمه (س) را خندان ندید[۱۵۸] و زمانی که زنان مهاجر و انصار به عیادتش آمده بودند، به شکوه از مردان آنان پرداخت و با استناد به برخی از آیات قرآن، رهبر شایسته را معرفی کرد و عمل آنان را در انتخاب خلیفه، باطل و بدفرجام خواند[۱۵۹] و زمانی که ابوبکر و عمر درخواست عیادت از ایشان را داشتند، آنان را جز با خواست حضرت علی (ع) نپذیرفت و پس از آن نیز خشم خود را بر آنان اظهار داشت[۱۶۰]. حتی آن حضرت (س) در وصیتهای خود به امیرمؤمنان (ع)، تأکید کرد که ظالمان به او، در نماز گزاردن بر پیکرش و مراسم تدفینش حاضر نشوند و پیکرش را شبانه به خاک بسپارند و مدفنش را مخفی بدارند[۱۶۱].
ایشان در واپسین لحظات عمر، خطاب به همسرش، دروغگویی و خیانت پیشگی و مخالفت با شوهر را از خود نفی کرد و علی (ع) نیز او را تصدیق نمود و فاطمه (س) را برتر از آن شمرد که به علت مخالفتش با همسر، توبیخ شود، و رنج فراق او را بسیار عظیم دانست[۱۶۲].[۱۶۳]
شهادت
بنابر قول مشهور نزد شیعه، آن حضرت (س) در سوم جمادی الآخره سال یازدهم هجرت به شهادت رسید[۱۶۴]. در این باره اقوال دیگری نیز گزارش شده است. بنا بر وصیت ایشان، حضرت علی (ع) با تنی چند از یاران نزدیک، پیکر مطهر او را شبانه غسل داد و بر او نماز گزارد و ایشان را به خاک سپرد و مدفن وی را مخفی داشت.
بر اساس احادیثی از شیعه و اهل سنت، فاطمه (س) نخستین کسی است که وارد بهشت میشود[۱۶۵] و در آنجا همنشین پدرش است[۱۶۶] و در حظیرة القدس، زیر گنبد سفیدی به سر میبرد که سقف آن، عرش الهی است[۱۶۷]. رسول خدا (ص) به فاطمه (س) مژده داد که نزد خدا جایگاه ستودهای (مقام محمود) دارد[۱۶۸] و دوستان و شیعیانش را شفاعت میکند[۱۶۹].[۱۷۰]
همدوش پیامبر (ص)
زهرا (س) پیش از فتح مکه
از آن زمانکه رسول خدا (ص) وارد مدینه منوّره شد همواره در صدد نابود ساختن ارکان جاهلیت و خشکاندن ریشهها و متلاشی نمودن مراکز و پایگاههای آن برآمد. بنابراین، حیات و زندگی رسول اکرم (ص) در مدینه منوّره همانند مکّه، در راستای مبارزه و سازندگی، نبرد با مشرکان و منافقان و یهود و مسیحیان و ایجاد دولت بزرگ اسلامی و گسترش دعوت و تبلیغ آن در تمام نقاطی که امکان رسیدن صدای توحید و یکتاپرستی بدانجا میسّر بود، تلقّی میشد. رسول اکرم (ص) گاهی با سخن گفتن و اعتقاد و ایمان و گاهی با قدرت شمشیر و نیروی خویش و به شیوهای که موقعیت و حکمت اقتضا میکرد، به مبارزه میپرداخت.
پیامبر اسلام (ص) اینگونه و در مرحله بسیار دشواری به مبارزه پرداخت و اموال و سپاه و امکانات نظامی وی نه تنها با امکانات لشکریان احزاب و نیروهای جور و ستم و گمراهگری که مانع پیشرفت حق و هدایت الهی بودند، برابری نمیکرد بلکه به مراتب پایینتر از آنان بود، امّا تمام قدرت و توان آن حضرت بر ایمان وی و امید به پیروزی از پیشگاه پروردگار خویش و بر ایثارگری یاران باوفا و مخلصش، استوار بود.
کسی که به مطالعه تاریخ رسالت و مبارزات رسول اکرم (ص) و صبر و بردباری آن بزرگوار بپردازد، به عظمت این انسان بزرگ آرمانخواه آشنا میشود و به قدرت و عزم و اراده و درجه صبر و شکیبایی و توجهات و عنایات الهی از او و مبارزاتی که پرچمداری جهاد و مبارزه را در برابر وی عهدهدار بودند، پی میبرد و کانون پیروزی و قدرت واقعی را درمییابد.
این برهه از مبارزات سخت و دشوار، با تمام شرایط و ابعادش، بر فاطمه زهرا (س) گذشت و آن مخدّره در پرتو حمایت شوهر و پدر بزرگوارش و با روح لطیف و احساسات خود و با تلاش در خانه و همکاری و مشارکت با پدر ارجمندش در رنج و گرفتاریها، زندگی کرد. فاطمه (س) شاهد جهاد و مبارزه پدر و صبر و بردباری آن حضرت و ناظر مجروح شدن وجود مقدس نبیّ اکرم (ص) در جنگ (احد) و شکسته شدن دندان مبارک آن بزرگمرد بود و با چشم خود میدید که منافقان پدرش را چگونه تنها گذاشتند و نظارهگر شهادت عموی پدرش حضرت حمزه شیر خدا و جمعی از مؤمنان برجسته و یاران آن حضرت بود.
روایت شده: هنگامی که فاطمه زهرا (س) و صفیّه- پس از جنگ احد- خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدند و چشمشان به وجود مقدس پیامبر افتاد رسول خدا (ص) به علی (ع) دستور داد: (علی جان) مگذار عمّهام وضعیّت مرا ببیند او را نگاه دار ولی اجازه بده فاطمه نزدم بیاید. وقتی فاطمه به رسول خدا (ص) نزدیک شد و چشمش به پیشانی شکسته و دهان پر از خون پدر افتاد، فریاد زد و به پاک کردن خون مشغول شد و همواره میگفت: خشم شدید خدا بر کسانی که چهره پیامبر خدا را خونین ساختند. رسول اکرم (ص) با دست مبارک خود، خون چهرهاش را برمیگرفت و به هوا میپاشید و قطرهای از آنها باز نمیگشت[۱۷۱].
فاطمه (س) میکوشید زخم بدن رسول خدا (ص) را پانسمان کند و از خونریزی جلوگیری به عمل آورد، علی (ع) بر زخم آب میریخت و فاطمه آن را شستشو میداد و زمانیکه دخت رسول خدا از بند آمدن خون مأیوس شد قطعه حصیری را در آتش سوخت و به خاکستر تبدیل شد و خاکستر آن را بر زخم نهاد تا خونریزی قطع شد[۱۷۲].
تاریخ حاکی است که زهرای مرضیه (س) با روح و احساسات لطیف خویش در موارد بسیاری از مبارزات و صبر و بردباری و جهاد پدر، با آن بزرگوار تشریک مساعی داشت.
روایت شده: رسول اکرم (ص) در بازگشت از نبردی، با ورود به شهر، داخل مسجد شد و دو رکعت نماز بجا آورد و آنگاه - طبق معمول - قبل از رفتن به خانههای همسرانش، به خانه زهرا رفت تا از وی دیدار و از دیدنش شادمان گردد ولی زهرا (س) با مشاهده آثار خستگی زاید الوصفی در چهره پدر بزرگوار، نگران شد و به گریه افتاد، رسول خدا (ص) پرسید: فاطمه جان! چرا گریه میکنی؟ عرضه داشت: پدر جان! میبینم رنگ چهره مبارکت زرد شده است. حضرت فرمود: فاطمه جان! خدای عزّوجلّ پدرت را به رسالتی برانگیخته که وارد هر خانهای چه از خشت و گل و چه از چادر موئین خواهد شد، به عزّت در ایمان و یا به ذلّت در کفر و بدین ترتیب رسالت پدرت همه کره زمین را فراخواهد گرفت[۱۷۳].
مهر و عاطفه و توجه و عنایت و ایثار و از خودگذشتگی و مشارکت زهرا (س) با پدر بزرگوارش به عنوان رهبر و پیامبر عظیم الشأن اسلام در سختیها و تنگناها، محدود به همین نمیشد. روزی رسول خدا (ص) که در کنار یارانش برای سنگربندی مدینه و حراست از اسلام، مشغول حفر خندق بود فاطمه زهرا (س) که قرص نانی در دست داشت خدمت پدر رسید و آن را به دست حضرت داد، رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه جان! چه برایم آوردهای؟ عرضه داشت: این نانها را برای فرزندانم پخته بودم و قرصی از آن را برای شما آوردم. رسول خدا (ص) فرمود: دخترم! این نخستین غذایی است که پدرت پس از سه روز در دهان مینهد[۱۷۴].
اینگونه عملکرد، پرتوی درخشان از جهاد و مبارزه یک زن مسلمان ارائه میدهد که زهرای مرضیه (س) آن را در پرتو حمایت رسول خدا (ص) به منصّه ظهور رساند. آن مخدّره برای تقویت دین با تمام توان مشارکت میجوید و دوشادوش پدر و همسر و فرزندانش در یک عرصه و یک خندق، به جهاد و مبارزه میپردازد تا در صفحات تاریخ برای نسلهای بعدی مسلمانان، درسی عملی بنگارد تا این نسل به دور از هوا و هوس و بیهودهگرایی و تباهی به زندگی برخاسته از ایمانی که اساس و پایهاش، توحید و یکتاپرستی است، پی ببرد و آشنا گردد.[۱۷۵].
زهرا (س) در فتح مکه
آنگاه که بانوی بانوان حضرت فاطمه (س) شاهد سر فرودآوردن بخش عظیمی از مردم جزیرة العرب تحت قلمرو حکومت اسلامی و گرایش به رسالت پدر بزرگوارش بود، احساس سرور و شادمانی میکرد. اکنون این قریش بود که با آن همه گستاخی و غرورش یکی از سران خود را به یثرب پایتخت و مرکز اسلام اعزام میدارد تا جهت تمدید مدت پیماننامهای که در سفر عمره رسول خدا (ص) در سال ۶ هجری در حدیبیه به امضای دو طرف رسید، با نبیّ اکرم (ص) گفت و گو و مذاکره کند.
قریش پس از پیمانشکنی خود نسبت به قراردادی که به امضای دو طرف رسیده بود، رئیس خود ابو سفیان را به مدینه فرستادند تا درخواست قریش را بر پیامبر عرضه کند ولی از آنجا که پاسخی از رسول خدا (ص) نشنید، به گروهی از مسلمانان پناه جست و هیچکس حتی دخترش رمله همسر پیامبر او را پناه نداد، به علی (ع) و فاطمه زهرا (س) متوسل شد تا در پیشگاه رسول خدا (ص) برایش وساطت کنند و امام علی و زهرا و حسنین (ع) هیچیک، درخواست او را پذیرا نشدند وقتی ابو سفیان از پناه جستن به مسلمانان مأیوس شد، نومید و ترسان و شکست خورده، با ناکامی و خواری و ذلّت به مکه بازگشت.
زهرای اطهر (س) از برخورد پدر بزرگوارش با ابو سفیان، یقین حاصل کرد که حضرت به زودی مکه را خواهد گشود، ایّام فتح مکه نزدیک شد و رسول اکرم (ص) با سپاهی به استعداد ده هزار تن از مسلمانان که پرچم رسول خدا (ص) را پسر عمو و وصیاش علی بن ابی طالب (ع) در دست داشت، رهسپار مکه گردید و فاطمه (س) نیز به همراه دیگر زنان مسلمان، پدر بزرگوارش را همراهی میکرد، حضرت زهرا (س) در کنار پدر ارجمند خویش، از پیروزی و ظفر به دست آمده در فتح مکه، شاد و مسرور بود. وی بتها را زیر پای پدر میدید و قریش به آن حضرت پناه میجستند و میگفتند: تو برادری بزرگوار و پسر برادری ارجمند هستی و پدرش در پاسخ آنان میفرمود: شما آزادید، میتوانید بروید.
روزهایی را که زهرای مرضیه (س) در کنار پدر عزیز خود در مکه سپری میکرد، سرشار از خاطره بود، فاطمه خاطره دورانی را که مشرکان، پدر بزرگوار و یارانش را تحت تعقیب قرار داده و در شعب به محاصره درآوردند به یاد میآورد و از مادرش خدیجه و عموی پدرش ابو طالب، خاطرهها داشت.
فاطمه (س) در آن مسافرت پیروزمندانه، شاهد متلاشی شدن و انهدام دژها و قلعههای قبایل هوازن و ثقیف و همپیمانان آنان بود که تا آن روز همچنان بر موضعگیری سخت خود نسبت به اسلام باقی مانده بودند و میدید که اموال و دارایی و زنان و فرزندان آنها در جنگ حنین به غنیمت مسلمانان درآمد.
بدین ترتیب، فاطمه (س) به اتفاق پدر و همسر خویش به مدینه انصار بازگشت و مکه تفرّجگاه دوران کودکی خود و زادگاه خاندان و خویشاوندان را ترک گفت. بانوی بزرگ اسلام دو سال پس از این مسافرت تاریخی که از بهترین روزهای عمر شریفش بهشمار میآمد، زندگی کرد؛ زیرا اسلام در این برهه در کلیه نقاط جزیرة العرب گسترش یافته و برترین دین و آیین الهی تلقی میشد[۱۷۶].[۱۷۷]
جستارهای وابسته
- نام حضرت فاطمه (نامهای حضرت فاطمه)
- کنیههای حضرت فاطمه
- کنیه حضرت فاطمه
- القاب حضرت فاطمه (لقبهای حضرت فاطمه)
- تبار حضرت فاطمه (نسب حضرت فاطمه)
- خاندان حضرت فاطمه
- پدر حضرت فاطمه (پیامبر خاتم)
- مادر حضرت فاطمه (حضرت خدیجه)
- برادران حضرت فاطمه
- خواهران حضرت فاطمه
- ازدواج حضرت فاطمه
- همسر حضرت فاطمه
- کنیزان حضرت فاطمه
- فرزندان حضرت فاطمه
- همسران فرزندان حضرت فاطمه
- سرگذشت تاریخی حضرت فاطمه (سرگذشت زندگی حضرت فاطمه):
- عصر حضرت فاطمه
- شرایط سیاسی و اجتماعی عصر حضرت فاطمه
- شرایط دینی و فرهنگی عصر حضرت فاطمه
- شمایل حضرت فاطمه
- صفات ظاهری حضرت فاطمه (سیمای حضرت فاطمه)
- ولایت حضرت فاطمه
- نصب الهی حضرت فاطمه به ولایت
- صفات حضرت فاطمه (ویژگیهای حضرت فاطمه):
- صفات ولایت در حضرت فاطمه
- علم لدنی حضرت فاطمه:
- عصمت حضرت فاطمه:
- افضلیت حضرت فاطمه
- فضایل حضرت فاطمه:
- مناقب حضرت فاطمه:
- کرامتهای حضرت فاطمه:
- رخدادهای خارقالعاده زندگی حضرت فاطمه
- دیدگاههایی درباره شخصیت حضرت فاطمه
- سیره حضرت فاطمه:
- مأموریت حضرت فاطمه
- نقشهای ویژه حضرت فاطمه
- کارگزاران حضرت فاطمه
- شاگردان حضرت فاطمه
- مخالفان یا دشمنان حضرت فاطمه:
- دشمنی با حضرت فاطمه
- وظایف امت نسبت به حضرت فاطمه:
- شناخت شخصیت و جایگاه حضرت فاطمه
- شناخت حقوق حضرت فاطمه
- شناخت سیره و معارف حضرت فاطمه
- ایمان به حضرت فاطمه (کفر به دشمنان حضرت فاطمه)
- پذیرش ولایت حضرت فاطمه (بیزاری از دشمنان او)
- محبت به حضرت فاطمه (بغض به دشمنان او):
- مودت حضرت فاطمه (عداوت با دشمنان او)
- تمسک به حضرت فاطمه
- اعتصام به حضرت فاطمه
- تبعیت از حضرت فاطمه
- اطاعت از حضرت فاطمه
- معیت با حضرت فاطمه
- وفاداری در بیعت با حضرت فاطمه
- اجابت دعوت حضرت فاطمه
- تسلیم امر حضرت فاطمه (جنگ با دشمنان او)
- مظلومیت حضرت فاطمه
- شهادت حضرت فاطمه:
- حضرت فاطمه در روز قیامت
- پرسش و پاسخ دوران حضرت فاطمه
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: ابنهشام، السیرة النبویة، ج۱، ۱۲۲-۱۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۳؛ صدوق، الخصال، ص۴۰۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۵۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۷۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۳ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۲۷۵- ۲۷۶.
- ↑ واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۳۰۶ - ۳۰۷؛ سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور، ج۶، ص۴۰۱، ۴۰۴.
- ↑ ر. ک: ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۴۲۸؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۳۱۳؛ طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۷۰.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۲، ص۵۴، ح۴۳ (در تفسیر قول خداوند تعالی: ﴿وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ سوره آل عمران، آیه ۵۴)؛ تفسیر نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۲، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۸، ص۲۰۵.
- ↑ تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۲، ص۵۴، ح۴۳؛ تفسیر نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۲، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۸، ص۲۰۵.
- ↑ کتاب التمحیص، اسکافی، ص۴؛ مناقب آل أبی طالب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۴۲؛ کشف الغمه، ابی الفتح اربلی، ج۳، ص۳۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۹، ص۵۶.
- ↑ السیرة النبویة، ابن هشام، ج۳، ص۱۸۰؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۸۰؛ شرح صحیح البخاری، بکری، ج۶، ص۴۳۴.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۷۰.
- ↑ البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی، ج۵، ص۱۰۰.
- ↑ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۵۳؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۱، ص۸۵؛ حلیة الابرار، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۷۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۸، ص۲۸۸.
- ↑ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، زرعی، ج۱، ص۹۸؛ عبارت او چنین است: ... فاشتد أذاهم لرسول الله (ص) فحصروه و أهل بيته في الشعب ابيطالب ثلاث سنين.
- ↑ این مطلب با توجه به سال ولادت فاطمه (س) که سال پنجم بود و نیز آغاز و پایان محاصره در شعب ابیطالب چنانکه مسعودی نقل میکند (مروج الذهب، مسعودی، ج۱، ص۲۸۴).
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۰۱؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۲، ص۳۷۷.
- ↑ دلائل النبوة، اصفهانی، ج۱، ص۱۹۹؛ المنظم، ابن جوزی، ج۳، ص۴.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۰۱؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۲، ص۳۷۷.
- ↑ کشف الغمه، ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۷۵؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص۱۹۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۳۷.
- ↑ مروج الذهب، مسعودی، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۲، ص۵۳۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۶، ص۱. به همین مضمون: تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۳۵.
- ↑ المصنف، صنعانی، ج۱۱، ص۴۳۰؛ فضائل الصحابه، شیبانی، ج۲، ص۸۵۰؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۳۵؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۷۰۳.
- ↑ الخصال، شیخ صدوق، ص۲۰۶؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۴۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۹، ص۳۴۵.
- ↑ المصنف، صنعانی، ج۷، ص۴۹۲.
- ↑ المصنف، صنعانی، ج۷، ص۴۹۲، با این عبارت: و لم يتزوج على خديجة حتى ماتت.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۶۰۴.
- ↑ کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۱۱-۲۲۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۳۹؛ مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۸.
- ↑ ر. ک: یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۴؛ ر. ک: ابناثیر جزری، اسد الغابه، ج۴، ص۱۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۰۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۳۹.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۴۰: حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائرالدرجات، ص۱۳۰؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۶۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۳۱.
- ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۴۳: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۶۳.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۹ – ۴۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۶۳-۳۶۴.
- ↑ ابناثیر جزری، اسد الغابه، ج۵، ص۵۱۷.
- ↑ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۶۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۱۴۸.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۰.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص۲۱ – ۲۲.
- ↑ ر. ک: دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهرة النبویه، ص۹۳ - ۹۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۷۶.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، المقنع، ص۳۰۲.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۹۳.
- ↑ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۶، ص۷۳؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۲.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۰ – ۴۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۴؛ ج۱۰۱، ص۸۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۲۵۸.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ ر. ک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۲ – ۳۷۳.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۱.
- ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۵۳ - ۳۵۴؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹۹-۲۴۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۲؛ ج۴۳، ص۵۹.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۵۵۲.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۳۳ – ۳۳۴.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۵۸ – ۵۹.
- ↑ ابوداوود سجستانی، سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۹.
- ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۵۳.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۲۰.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۷ - ۱۳۸؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۱۳؛ ج۳، ص۳۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۳۲ – ۳۳.
- ↑ نقدی، جعفر، زینب الکبری (س)، ص۱۷؛ رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء (س) بهجة قلب المصطفی (ص)، ص۶۳۴.
- ↑ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۰.
- ↑ ابن اسحاق، السیر و المغازی، ج۵، ص۲۳۱.
- ↑ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۳۴.
- ↑ باقلانی، محمد بن طیب، نکت الانتصار لنقل القرآن، ص۳۶.
- ↑ ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۷، ص۲۱۴، ۲۹۴.
- ↑ ر. ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۷۰؛ ج۴، ص۱۸۴؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۲ – ۳۲۳.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵؛ احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۳۶.
- ↑ ابنطاووس، الدروع الواقیه، ص۲۷۵.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۱.
- ↑ حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۵۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۱.
- ↑ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)، ج۱، ص۱۷۸ – ۱۷۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۸۶؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۹؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۷۲.
- ↑ ر. ک: طبرانی، سلیمان بن احمد، الدعاء، ص۹۰؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ص۵۰۷؛ مرعشی نجفی، سید شهابالدین، شرح احقاق الحق، ج۲۵، ص۳۱۹.
- ↑ ر. ک: ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۰.
- ↑ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۴۰ – ۱۴۱.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۱۷.
- ↑ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)، ج۱، ص۲۰۱؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۹۷.
- ↑ ابنشاذان قمی، مائة منقبه، ص۱۶۳.
- ↑ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)، ج۱، ص۱۷۸؛ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۳۲۹.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱۰، ص۲۱۱؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی، ج۲۹، ص۱۵۷.
- ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۹۸ – ۳۹۹.
- ↑ ر. ک: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۹۳- ۴۰۸؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۶۷۰.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۲۹۳؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۳۷؛ محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص۵۱.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۷۵.
- ↑ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۲؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۱۳.
- ↑ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۲۹۲.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۹.
- ↑ ابنطاووس، جمال الاسبوع، ص۹۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۶، ص۳۶۸.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۳۶.
- ↑ ر. ک: ابنطاووس، فلاح السائل، ص۱۷۳ - ۱۷۶، ۲۰۲ – ۲۰۶، ۲۳۸ – ۲۴۱ و ۲۵۰ – ۲۵۴.
- ↑ ر. ک: سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف مرتضی، ج۳، ص۱۴۷ – ۱۴۸.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ سید مرتضی، علی بن حسین، الشافی، ج۴، ص۹۵.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹ - ۵۶۰؛ طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲- ۳۱۳.
- ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۶.
- ↑ ر. ک: ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۸؛ بحرانی، سید هاشم حسینی، غایة المرام، ج۳، ص۱۷۶؛ موحد ابطحی، سیدعلی، آیة التطهیر فی احادیث الفرقین، ص۷۹ – ۴۰۰.
- ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۰۸؛ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۳۰۳.
- ↑ ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۳.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۹۵، ۳۱۹.
- ↑ ر. ک: طیالسی، سلیمان بن داوود، مسند ابی داوود الطیالسی، ص۱۹۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷؛ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۷۷ - ۷۸، ۱۱۲.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ ر. ک: سیوطی، جلالالدین، مسند فاطمة الزهراء (س)، ص۲۳ - ۱۰۳؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۶۵ – ۷۶.
- ↑ تفسیر منسوب به امام عسکری (ع)، ص۳۴۰.
- ↑ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، ص۴۶ ـ ۴۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸، ص۴۳.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۷۳ – ۷۴.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۷۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۸۰.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۳۳؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۱۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۴۴.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۸؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۱۳.
- ↑ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص۴۷.
- ↑ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۳۰،۸۵۰.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار، ج۲، ص۵.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۱۸۵؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۴۷؛ بحرانی، سید هاشم حسینی، حلیة الابرار، ج۱، ص۲۱۳؛ ج۲، ص۲۶۳.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.
- ↑ ابویعلی موصلی، مسند ابویعلی الموصلی، ج۲، ص۳۳۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۳.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۳۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۳۰؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ ابن مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابی طالب (ع)، ص۱۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۷.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷ ـ ۲۹۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۲۲۸؛ ج۴، ص۵۶۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ ر. ک: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۷۳ – ۱۷۸.
- ↑ ابن شبه نمیری، عمر بن شبة، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۷.
- ↑ ر. ک: ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ص۱۲ -۲۰.
- ↑ مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۶، ص۴۶۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۸۴.
- ↑ ر. ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۵ – ۱۷۷.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۲ – ۳۵۳.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۳۴؛ گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب (ع)، ص۴۱۳؛ جوینی، ابراهیم بن محمد خراسانی، فرائد السمطین، ج۲، ص۳۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۴۳.
- ↑ هلالی عامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۱۵۰؛ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۱۵۴ – ۱۵۵.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۱۴۶؛ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۲۰۶.
- ↑ هلالی عامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۱۵۳، ۴۲۷؛ ر. ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، مأساة الزهراء (س) (شبهات و ردود)، ج۲، ص۳۵۰ – ۳۵۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۱۸۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۸؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۲۲۸.
- ↑ ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ص۱۹ - ۲۰؛ ر. ک: طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۶ – ۱۴۹.
- ↑ ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ص۱۵۱.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۹۳؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۳۴.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۱۰؛ ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۸.
- ↑ ر. ک: احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰۱؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۵۶.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۶، ۳۰۳.
- ↑ کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص۶۳ - ۶۴؛ ابن حاتم عاملی، یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الائمة اللهامیم، ص۶۴۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۳، ص۳۵۵.
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «زندگینامه فاطمه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۴۹-۶۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۲، ص۹۶؛ احمد بن حنبل در مسند خود، ج۵، ص۳۳۴ روایت را به همین معنا آورده است.
- ↑ فضائل الخمسه، ج۳، ص۱۶۱.
- ↑ فضائل الخمسه فیروزآبادی، ج۳، ص۱۶۱؛ حلیة الأولیاء ابو نعیم، ج۲، ص۳۰؛ کنز العمال، ج۱، ح۱۴۴۸.
- ↑ ذخائر العقبی، ص۴۷؛ فضائل الخمسه، ج۳، ص۱۶۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۱۳۰.
- ↑ به سیرة الائمة الاثنی عشر، ج۱، ص۱۰۰- ۱۰۵ مراجعه شود.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص۱۳۴.