پیامبر خاتم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر خداوند برای انسانها بود. دین او اسلام نام دارد و معجزه او قرآن است. پیامبر(ص) در ۱۷ ربیع سال عامالفیل به دنیا آمد. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب بود. پیامبر(ص) در سن جوانی به صداقت و امانتداری شهره شد و «صادق» و «امین» قریش لقب گرفت؛ به همین دلیل به او پیشنهاد تجارت با اموال خدیجه داده شد. حضرت محمد در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج کرد که حاصل این ازدواج تولد حضرت فاطمه(س) بود.
پیامبر(ص) در ۲۷ رجب چهلم عام الفیل، به رسالت برگزیده شد. امام خمینی، بعثت پیامبر(ص) را بزرگترین حادثه تاریخ بشریت و شریفترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد، دانسته است. به باور او، پیامبر اسلام افضل از همه پیامبران و مظهر اسم جامع الله است. امام خمینی رسیدن به مقام احدیت را از مقامات اختصاصی پیامبر میداند که بالاترین مقام انسانیت و حتی بالاتر از فرشتهها است. از ویژگیهایی که امام خمینی دربارۀ سیره معنوی پیامبر(ص) بر آن تأکید کردهاست، حالت عبادت و محو عبودیت ایشان در شب معراج است که پیامبر(ص) در حالت رکوع به قرب وصول رسیده و جلوه حق را بدون مرآت و تعینات مشاهده کرده است.
به نظر امام خمینی، خلافت و ولایت الهی در عالم طبیعت به عهده پیامبر اسلام است و او واسطه فیض حق است. به گفته او، مقام هدایت پیامبر شامل هدایت تشریعی و تکوینی و هدایت فردی و اجتماعی است. امام خمینی، نبوت و رسالت؛ سلطنت، ریاست و سیاست؛ و قضاوت را از شؤون پیامبر اسلام میداند. امام خمینی، رؤسای کشورهای اسلامی توصیه کرده که با تأسی به پیامبر اکرم(ص) نه بر بدنهای مردم، بلکه بر دلهای آنان حکومت کنند[۱].
ولادت و نسب
پیامبر اکرم، محمد بن عبدالله (ص) از قبیله بزرگ قریش و از خاندان سرشناس بنیهاشم بود و قریش از مشهورترین قبایل عرب در حجاز بودند. تاریخ ولادت پیامبر(ص) با اختلاف گزارش شده است؛ مشهور علمای شیعه[۲] جمعه هفدهم ربیع الاول عام الفیل (۵۷۰م)، چهل سال پیش از بعثت و مشهور مورخان اهل سنت[۳] و نیز کلینی از محدثان بزرگ شیعه دوشنبه دوازدهم ربیع الاول را سالروز تولد آن حضرت(ص) دانستهاند. گفتههای دیگری نیز وجود دارد[۴].
جد پیامبر(ص) عبدالمطلب فرزند هاشم و پدر ایشان، عبداللّه بود که در راه بازگشت از سفر تجاری شام به مکه، در حالی که همسرش باردار بود، در مدینه درگذشت.[۵] مادر ایشان آمنه دختر وهب بن عبدمناف بود[۶].
ولادت پیامبر اکرم(ص) با پارهای از امور خارقالعاده، مانند شکاف برداشتن طاق کسری، فرو ریختن چند کنگره آن و خاموش شدن آتشکده پارس، همراه بود[۷] و امام خمینی نیز به برخی از این امور اشاره کرده و ولادت ایشان را مبدأ خیرات و سبب کوبیدن ظالمان، مایه شکست دو قدرت آتشپرست و حاکمان ستمگر و سرمنشأ گسترش توحید دانستهاست[۸].[۹]
دوران کودکی
پیامبر(ص) هفت روز نخست را از شیر مادر خود آمنه خورد، سپس او را به حلیمه سعدیه که در بادیه زندگی میکرد، سپردند.[۱۰] حلیمه پس از دو سال او را به مکه نزد مادرش آورد.[۱۱] پیامبر(ص) مادر خود را در شش سالگی و جد خود را در هشت یا ده سالگی از دست داد[۱۲] و پس از آن عموی ایشان ابوطالب که علاقه فراوانی به برادرزاده خود داشت و بر فرزندان خود برتری میداد،[۱۳] سرپرستی ایشان را بر عهده گرفت. وی پیامبر(ص) را در حدود دوازده سالگی در سفر تجاری به شام برد و وقتی به شهر بُصری رسید، بحیرای راهب به نام سرجس، آینده درخشان محمد(ص) را برای رسالت یادآوری کرد. همچنین خطرهایی که متوجه او خواهد شد را متذکر شد؛ از اینرو ابوطالب تجارت خود را شتاب بخشیده، به مکه بازگشت[۱۴].
حدود بیست سال پیش از بعثت، شخصی از قبیله زبید، متاعی برای فروش به مکه آورد. عاص بن وائل پدر عمرو عاص متاع او را خرید؛ ولی پول آن را نپرداخت. مرد زبیدی مردم را به یاری فراخواند و گروهی ازجمله پیامبر(ص)، در خانه عبدالله بن جدعان جمع شده و پیمان بستند همیشه یاور مظلوم و دشمن ظالم باشند. سپس نزد عاص بن وائل رفتند و حق مرد زبیدی را گرفته، به وی پرداختند. این پیمان به نام «حِلف الفضول» معروف شد.[۱۵] رسول خدا(ص) بعدها از آن پیمان به نیکی یاد و تمایل قلبی خود را به چنین پیمانی ابراز میکرد.[۱۶].[۱۷]
دوران جوانی
پیامبر(ص) در سن جوانی به صداقت و امانتداری شهره شد و «صادق» و «امین» قریش لقب گرفت.[۱۸] ابوطالب به ایشان پیشنهاد کرد تا با اموال تجارتی بانوی سرشناس مکه خدیجه(س) دختر خویلد همراه کاروان بازرگانی قریش، دوباره به شام برود. خدیجه(س) با اطلاع از این سفر، فردی به نام میسره را جهت همکاری نزد ایشان فرستاد و پیامبر(ص) از این پیشنهاد استقبال کرد. ایشان در سفر تجاری خود سود مناسبی به دست آورد. میسره با گرفتن اجازه از ایشان، زودتر نزد خدیجه(س) آمد و درایت و امانتداری ایشان را گزارش کرد[۱۹].[۲۰]
ازدواج با حضرت خدیجه
خدیجه(س) که در دوران جاهلیت به «طاهره» و «سیده قریش» مشهور بود،[۲۱] با آگاهی از صداقت و امانتداری محمد(ص)، خواهان ازدواج با ایشان شد. حضرت(ص) نیز بنا بر نظر مشهور در حالیکه ۲۵ سال داشت و خدیجه(س) چهل ساله بود،[۲۲] با مشورت عموی خود ابوطالب، این پیوند را پذیرفت[۲۳].
ایشان پس از فوت خدیجه(س)، همسران چندی داشت و تنها از ماریه قبطیه، پسری به نام ابراهیم متولد شد که او نیز در کودکی درگذشت[۲۴].[۲۵]
بعثت پیامبر(ص)
پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص)، مردم در سرزمین حجاز، در بدترین شرایط اخلاقی، اجتماعی و در نازلترین وضعیت فرهنگی و اقتصادی قرار داشتند. به گفته امامعلی(ع) گروه عرب پیش از بعثت پیامبر(ص) بدترین آیین را برگزیده بودند، منزلگاه آنان، سنگستانهای ناهموار و همنشین آنان مارهای زهرآلود بود. از آب تیره و ناگوار مینوشیدند و خوراکهای خشک و آلوده میخوردند. کارشان خونریزی و خشونت بود و از خویشاوندان خود بریده و بیزار بودند، بت میپرستیدند و سر تا پا آلوده به خطا بودند[۲۶].
پیامبر(ص) پیش از بعثت هر سال مدتی در غار حرا، واقع در مکه خلوت میکرد.[۲۷] در همین مکان فرشته وحی بر او نازل شد.[۲۸] بنا بر مشهور میان شیعه، پیامبر(ص) در ۲۷ رجب چهلم عام الفیل، به رسالت برگزیده شد[۲۹]. برخی از اهل سنت، ۱۸ یا ۲۴ رمضان را روز بعثت ایشان ذکر کردهاند[۳۰].
امام خمینی، بعثت پیامبر(ص) را بزرگترین حادثه تاریخ بشریت و شریفترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد، دانسته[۳۱] و ضمن اشاره به برداشتهای مختلف از شخصیت رسول اکرم(ص) و روز بعثت ایشان، این حادثه بزرگ را برای تکمیل ابعاد وجودی انسان معرفی کردهاست.[۳۲] ایشان همچنین بهتفصیل دربارۀ عمق تأثیر بعثت به جنبههای معرفتی ـ عرفانی و رشد دانش بشری پرداخته و کشف حقیقت بعثت و عمق پیام پیامبر اسلام(ص) را بهمراتب عمیقتر و فراتر از توان فهم انسانهای عادی برشمرده است[۳۳].
پیامبر اکرم(ص)، چنانکه امام خمینی خاطرنشان کردهاست، به جهت اینکه خاتم پیامبران است، شریعت او برتر از همه شرایع و کاملترین آنهاست[۳۴] و خود ایشان نیز افضل از همه پیامبران[۳۵] و مظهر اسم جامع الله است و عبودیت ایشان عبودیتی مطلق است و ایشان «عبدالله» حقیقی است. این مقام عبودیت مقام رفع هر گونه انانیت و خودبینی و رسیدن به مقام فقر مطلق است. در این حال بنده مستغرق در الوهیت میشود و خود را فانی فیالله میبیند و به قدم عبودیت به افق احدیت راه مییابد[۳۶]؛ اما پیامبران دیگر هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی هستند، چنانکه بعضی مظهر اسم «رحمان» هستند و سیر معنوی آنان با استهلاک در این اسم به پایان میرسد؛ از اینرو دوره نبوت ایشان محدود است، ولی نبوت پیامبر اسلام(ص) محدودیتی ندارد[۳۷].
از سوی دیگر، امام خمینی تأکید کرده است که قرآن کریم بزرگترین معجزه پیامبر اسلام(ص) است و هیچ کتاب آسمانی به مانند قرآن جامع همه معارف و حقایق اسما و صفات الهی نبوده است؛ همچنین در دعوت به اخلاق، بیان مبدأ و معاد و بیان سیر و سلوک در رسیدن به منزل حقیقت، مثل و مانندی در کتابهای آسمانی برای آن تصور نمیشود[۳۸]؛ زیرا قرآن آخرین کتاب آسمانی و شریعت اسلام خاتم شرایع است؛ از اینرو باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهی که غایت اصلی ادیان و شرایع کتابهای آسمانی است، در نهایت درجه کمال باشد و گرنه نقص در شریعت لازم میآید که خلاف عدل و لطف الهی است.[۳۹] از نگاه ایشان کتاب هر پیغمبری از پیامبران بر اساس عین ثابت آن پیامبر نازل شده است و از آن جهت که حقیقت پیامبر اکرم(ص) صورت و مظهر اسم اعظم است، قرآن که آخرین کتاب آسمانی است و جلوه و مظهر اسم اعظم و دارای جامعیت و احدیت جمع و تفصیل است، برای ایشان نازل شده است[۴۰] .[۴۱]
دعوت جهانی
پیامبر اکرم(ص) دعوت به اسلام را در سه مرحله انجام داد:
- دعوت سرّی، در حدود سه یا چهار سال[۴۲]؛
- دعوت خویشاوندان که با دستور الهی﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۴۳] صورت گرفت[۴۴]؛
- دعوت عمومی که با فاصله اندکی از مرحله دوم و به دستور الهی ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ﴾[۴۵] آغاز شد[۴۶].
قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص) را رحمت برای جهانیان ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۴۷]، ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۴۸] و بشارت دهنده برای تمامی مردم ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۴۹] معرفی کرده است؛ چنانکه پیامبر(ص) پس از استقرار در مدینه، افزون بر دعوت توده مردم به سوی حق، دعوت جهانی را آغاز کرد و به برخی از سران و امپراتوریهای مطرح زمانه خود نامه نوشت و آنان را به مکتب توحید دعوت کرد[۵۰].
امام خمینی با اشاره به مشاهده عین نامههای منسوب به پیامبر(ص)، در موزه ترکیه، اظهار میکند نامههای ایشان با یک مضمون، به امپراتورهای حبشه، روم، ایران و مصر فرستاده شدند.[۵۱] به باور ایشان نامهنگاریهای پیامبر(ص) برای معرفی حقایق اسلام به تمام امپراتوریهای دنیا بودهاست. ایشان اظهار تأسف کردهاست که به جز پادشاه حبشه، بقیه به دعوت پیامبر(ص) پاسخ مثبت ندادند[۵۲]؛ پادشاه ایران نامه حضرت(ص) را پاره کرد[۵۳]؛ چنانکه هرقل یا هراکلیوس پادشاه روم شرقی پس از تحقیق از نبوت پیامبر(ص) تصمیم گرفت دعوت حضرت را بپذیرد؛ ولی بر اثر مخالفت قوم خود منصرف شد و تنها هدایایی برای ایشان فرستاد. نجاشی، ملوک عمان و اهل یمن اسلام آوردند. هوذه پادشاه یمامه شرط باقیماندن بر قدرت را برای اسلامآوردن گذاشت؛ ولی پیامبر(ص) این شرط را نپذیرفت.[۵۴] امام خمینی خاطرنشان کردهاست که هدف پیامبر(ص) این بود که تمام ممالک دنیا را تحت کلمه توحید قرار داده، امت واحده تشکیل دهد[۵۵].[۵۶]
جایگاه پیامبر(ص) در نظام آفرینش
عرفا و دانشمندان اسلامی جایگاه ویژهای برای پیامبر(ص) قائلاند[۵۷]؛ تا آنجا که بالاترین جایگاه در نظام وجودی و آفرینش را به ایشان اختصاص دادهاند و ایشان را اول مخلوق، عقل اول و مشیت الهی شمردهاند که واسطه فیض و ظهور باقی موجودات است. البته بحث عقل اول یا صادر اول و مخلوق اول به وجود نوری و جامع پیامبر(ص) در نظام آفرینش، مربوط میشود.[۵۸] در حدیث نبوی نیز آمده است «نخستین آفریده، نور من است»[۵۹] یا «نخستین آفریده، روح من است».[۶۰] بنا بر نظر امام خمینی انسان کامل یعنی پیامبر اکرم(ص) نخستین ظهور اسم اعظم است و اسم اعظم «الله»، به عنوان مربی انسان کامل[۶۱] و جامع همه اسما و صفات الهی است[۶۲].
امام خمینی مانند دیگر عارفان[۶۳] یکی از مقامات اختصاصی پیامبر اکرم(ص) را رسیدن به مقام ﴿قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾[۶۴] میداند[۶۵] که ﴿قَابَ قَوْسَيْنِ﴾ اشاره به دارا بودن حقیقت عالم در قوس نزول و صعود[۶۶] یا دو قوس وحدت و کثرت[۶۷] است و مقام ﴿أَوْ أَدْنَى﴾ چنانکه امام خمینی گفتهاست، اشاره به رسیدن به مقام احدیت است[۶۸] که در آن همه تعینات و اسم و رسمها مستهلک میگردد و این مقام بالاترین مقام انسانیت است و بالاتر از آن مقامی نیست و پس از مقام صحو پس از محو و بقای بعد از فنا رخ میدهد[۶۹].
به نظر امام خمینی، خداوند با همه شئون ذاتی، صفاتی، اسمایی و افعالی خود، بر وجود پیامبر اکرم(ص) تجلّی کردهاست و از همینرو، آن حضرت(ص) دارای ختم نبوّت و ولایت مطلقه شده است. ایشان از پیامبر(ص) با عنوان «اکرم بریه»، «اعظم خلیقه»، «خلاصه کون»، «جوهره وجود»، «عصارهدار تحقّق»، «صاحب برزخیت کبری» و دارای مقام «خلافت عظمی» یاد کردهاست[۷۰] و ایمان به رسالت پیامبر خاتم(ص) را نهفته در نهاد تمامی موجودات در عوالم مختلف هستی برشمرده است که ایمان آوردن به رسول الهی از عوالم بالا شروع شده تا به عالم ماده و ساکنان زمین رسیده است[۷۱].
امام خمینی برتری پیامبر اکرم(ص) را افزون بر انسان، بر تمامی فرشتهها ثابت دانسته[۷۲] و با اشاره به حدیثی مبسوط[۷۳] به برتری پیامبران بر فرشتهها و برتری پیامبر اکرم(ص) بر همه پیامبران تأکید کرده است.[۷۴] ایشان فضیلت پیامبر(ص) بر فرشتهها را نه یک فضیلت تشریفاتی و اعتباری، بلکه نوعی فضیلت حقیقی دانسته[۷۵] و حدیث قدسی « لَوْلاَكَ لَمَا خَلَقْتُ الْاَفْلاَكَ»[۷۶] را گواه بر آن گرفتهاست.[۷۷] ایشان دربارهٔ حدیث معروف «كُنْتُ نَبِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ اَلْمَاءِ وَ اَلطِّينِ»[۷۸] معتقد است، مراد از نبوت در این حدیث، مرتبه نور محمدی(ص) و در مرتبه واسطه فیض بودن آن حضرت در رساندن نور وجود و کمالات به خلق است[۷۹].[۸۰]
جایگاه پیامبر(ص) در اسفار چهارگانه
اهل معرفت برای سیر معنوی مراتبی چهارگانه ذکر کردهاند که از آن به اسفار اربعه تعبیر میشود. امام خمینی ترتیب خاصی برای این اسفار بیان کردهاست. ایشان سفر اول را سفر از خلق به سوی حق مقید و سفر دوم را سفر از حق مقید به حق مطلق و سفر سوم را سفر از حق به خلق حقی بالحق و سفر چهارم را سفر از خلق به خلق بالحق میداند[۸۱].
به اعتقاد ایشان سالک در سفر چهارم به نبوت تشریعی میرسد و احکام ظاهری را جعل میکند و از اسما و صفات الهی خبر میدهد. این سفر به پیامبر اکرم(ص) و به تبع ایشان به ائمه طاهرین(ع) اختصاص دارد. البته ائمه(ع) در سفر چهارم دارای مقام نبوت نیستند؛ زیرا نبوت تشریعی پس از پیامبر اسلام(ص) پایان یافتهاست.[۸۲] البته مراتب و مقامات پیامبران در این سفرهای معنوی، یکسان نیست. برخی از آنان از مظاهر اسم خاص مثل «الرحمن»اند، به گونهای که در سفر اول به مظهریت اسم الرحمن نائل شده و سفر دوم با مشاهده فنای اشیا در اسم الرحمن پایان میپذیرد و از همین جهت، دوره نبوت آنان محدود است، همچنین مظاهر دیگر اسمای الهی[۸۳]؛ ولی پیامبر اسلام(ص) مظهر اسم اعظم «الله» است و در حقیقت او مظهر تمام اسمای الهی است؛ زیرا اسم اعظم، محیط بر همه اسمای الهی است و سلطنتی دایمی دارد، از این جهت نبوت ایشان محدود نیست و ازلی و ابدی است[۸۴].[۸۵]
خلافت و ولایت
امام خمینی همانند دیگر عارفان،[۸۶] پیامبر اکرم(ص) را انسان کامل و مظهر اسم اعظم «الله» میداند که خلافت و ولایت الهی را در عالم طبیعت به عهده دارد[۸۷] و نصب خلیفه در عالم به این جهت است که خلیفه احکام ربوبیت را در خارج جاری کند.[۸۸] خلافت الهی شامل خلافت ظاهری و باطنی است؛ خلافت ظاهری مقام فرمانروایی و حکومت در عالم است و خلافت باطنی مقام معنوی وساطت فیض از ناحیه خداوند برای بندگان است[۸۹].
به اعتقاد امام خمینی خلافت و ولایت پیامبر اسلام(ص) خلافت و ولایتی مطلق است که محیط بر باقی خلافتها است؛ زیرا ایشان به مقام جمعی خود مظهر اسم اعظم «الله» است و این سرّ برتری ایشان بر سایر پیامبران(ع) و اولیاست بلکه به اعتقاد ایشان خلافت و نبوت پیامبران دیگر مظهر خلافت ایشان است[۹۰] و همه پیامبران به واسطه اینکه فیض را از ایشان دریافت میکنند خلیفه ایشان بوده و به نبوت ایشان دعوت میکنند[۹۱] .[۹۲]
واسطه فیض الهی
امام خمینی پیامبر اکرم(ص) را واسطه فیض حق میداند. به اعتقاد ایشان تمام دایره وجود، مدیون نعمت وجود رسول خاتماند. اگر مقام روحانیت ایشان نبود، هیچ موجودی به فیض حق نمیرسید[۹۳]؛ از اینرو نبوت و رسالت آن حضرت محدود به زمان و مکان خاصی نیست و نبوت و رسالت ایشان ازلی و ابدی است[۹۴].
دوره نبوت انبیا(ع) در واقع دوره نبوت پیامبر اکرم(ص) است و آنان مظاهر ذات پیامبر اسلام(ص) و همگی خلفای آن حضرتاند و آدم و همه انبیا(ع)، زیر پرچم رهبری ایشان قرار دارند.[۹۵] پیامبراکرم(ص) مانند نگین انگشتر در میان دیگر پیامبران الهی است[۹۶]؛ بنابراین شریعت پیامبر خاتم(ص) شرایع پیامبران پیشین را نسخ کرده و شریعت ایشان تا ابد مستمر است[۹۷].[۹۸]
جامعیت نبوت
امام خمینی شأن جامعیت پیامبر اکرم(ص) را در جاهای مختلف، از لحاظ تکوینی و تشریعی، مورد توجه قرار دادهاست. خاستگاه این شأن، این سخن خود پیامبر(ص) است که «أُوتِيتُ جَوَامِعَ اَلْكَلِمِ»[۹۹]؛ زیرا پیامبر خلیفه خدا، مظهر اسمای الهی و تجلی کلمات تامه حق،[۱۰۰] سید انبیا و بافضیلتترین آنان است.[۱۰۱] امام خمینی پیامبر اسلام(ص) را جامع الکلم، هادی امت، از کلمات تامه الهی و کاملترین موجود در میان موجودات امکانی دانستهاست[۱۰۲] که واسطه میان حق و خلق است و وظیفه رساندن فیض به همه موجودات و هدایتگری آنان در عالم ظاهر و باطن را بر عهده دارد.[۱۰۳] این هدایت شامل هدایت تشریعی و تکوینی[۱۰۴] و هدایت فردی و اجتماعی[۱۰۵] است و برای اصلاح انسان در همه ابعاد وجودی او است.[۱۰۶] از نظر ایشان قلب پیامبر اکرم(ص) جامع تجلیات جمال و جلال الهی است[۱۰۷] و آن حضرت انسانی است که نفس او در هر دو قوه نظری و عملی به سر حد کمال رسیدهاست[۱۰۸].
پیامبر اکرم(ص)، چنانکه بزرگان فلسفه و عرفان ازجمله امام خمینی، تأکید کردهاند، جامع شئون ظاهری و باطنی پیامبران(ع) و در بردارنده همه کمالات آنان است و خداوند آن حضرت را از هر جهت بر پیامبران اولوالعزم(ع) برتری دادهاست[۱۰۹].[۱۱۰]
شئون پیامبر اکرم(ص)
امام خمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۱۱] شئونی برای پیامبر(ص) ذکر کردهاست؛ ازجمله شئون باطنی، اِنباء و اخبار از اسما و صفات الهی و احدیت غیبی[۱۱۲] و وساطت در فیض الهی[۱۱۳] است. افزون بر این آن حضرت(ص) به جهت جامعیت و احاطه بر همه عوالم، شأن حفظ حدود الهی و بسط عدالت و منع از خروج از اعتدال در هر نشئه را دارد و او حَکَم عدل است؛ زیرا در هر موطنی خروج از مقتضای طبیعت و نوعی تنازع قابل تصور است و پیامبر اکرم(ص) سبب ایجاد تعادل در آن موطن است.[۱۱۴] همچنین پیامبر(ص) دارای شئون ظاهری است و از نگاه امام خمینی، این شئون عبارت است از:
از نظر ایشان وظیفه پیامبر(ص) در شأن رسالت، دریافت، حفظ و تبلیغ و تبیین احکام و دستورهای الهی برای امت است و از ناحیه خودش امر و نهی و حکمی ندارد[۱۱۵]؛ ولی در شأن حکومتی و قضاوت، افزون بر تبیین دستورهای الهی، اگر پیامبر(ص) با الفاظ خاصی مانند «قَضی» یا «حَکَمَ» یا «أَمَرَ» دستورهایی را صادر کند، اطاعت ایشان از آن جهت واجب است که حاکم یا قاضی است؛ زیرا پیامبر(ص) در این دستورها از طرف خداوند اذن دارد که خود در جایگاه حاکم یا قاضی، طبق تشخیص و مقتضیات زمان و موضوع تصمیم بگیرد و حکم صادر کند[۱۱۶].
امام خمینی از شأن حکومتی پیامبر(ص)، به سلطانِ از جانب خدا و رئیس بندگان خدا تعبیر کرده است.[۱۱۷] از نگاه ایشان تمام عمر پیامبر(ص) در سیاست،[۱۱۸] اصلاح جامعه[۱۱۹] و تحقق عدالت[۱۲۰] صرف شد و هیچ روز از ایام زندگی ایشان از مسائل سیاسی خارج نبود. تشکیل دولت و مبارزه با ستمگران نمونه آن است.[۱۲۱] ایشان تأکید کردهاست که پایه حکومت عادلانه پیامبر(ص) بر قوانین آسمانی استوار بود. ایشان پس از سالها تلاشهای طاقت فرسا، با گفتارهای منطقی و الهی و سیره و روش عادلانه و اخلاق کریمانه خود، موفق به تشکیلات ریشهداری شد که پایه آن بر مبنای توحید و عدالت استوار بود و ایشان تا آخرین روزِ زندگی از کوشش در اجرای نظام توحید خودداری نکرد.[۱۲۲] به باور امام خمینی مسجد النبی، دارالحکومه پیامبر(ص) بوده و ایشان قوای نظامی و انتظامی داشته است[۱۲۳]؛ از همینرو مسجد کانون سیاستگذاریهای حضرت(ص) بود.[۱۲۴] ایشان مسجد پیامبر(ص) را تکیهگاه اصلی حضرت و منبع قدرت اسلام معرفی کردهاست که تمامی مسائل سیاسی و اجتماعی و نظامی، از آن مرکز برنامهریزی و هدایت میشده است[۱۲۵].[۱۲۶]
مکارم اخلاقی
ویژگیهای اخلاقی پیامبر اکرم(ص)، از مهمترین ویژگیهای شخصیتی آن حضرت بهشمار میآید و خداوند آن را در قرآن کریم ستوده[۱۲۷] و ایشان خود نیز بنابر روایتی، انگیزه و هدف از بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی کردهاست.[۱۲۸] سجایای اخلاق فردیِ آن حضرت(ص) را امام حسین(ع) از پدر خود علی(ع) روایت کرده است که سرمشق نیکو برای انسانی زیستن پیروان آن حضرت است.[۱۲۹] رفتار حضرت(ص) در خانه و اجتماع بر صداقت، سادگی، نظم و احترام به مردم، رعایت ادب و نزاکت بود و ایشان در نحوه ورود و اداره جلسات، سخن گفتن، راهرفتن و آراستگی و پاکی، نمونه اخلاق انسانی بود[۱۳۰].
از سوی دیگر، مشرکان دشمنان اصلی پیامبر(ص) به حساب میآمدند. دشمنی آنان پس از دعوت علنی پیامبر(ص) به توحید بروز کرد و حضرت را در سختترین شرایط قرار داد. ایشان برای دعوت به اسلام مشقتهای فراوانی متحمل شد[۱۳۱]؛ از شکنجه و مهاجرت اجباری یاران او به حبشه گرفته[۱۳۲] تا محاصره در شعب ابیطالب[۱۳۳] و هجرت[۱۳۴] و جنگهای از سر اجبار که حضرت در حدود ۲۶ جنگ یا غزوه شرکت کرد و شخصاً در نُه جنگ به مقاتله پرداخت، مانند جنگهای بدر، احد، خندق، بنیقریظه، بنیالمصطلق، خیبر، حنین و طائف.[۱۳۵] ایشان در فتح مکه اوج تجلی رحمت را از خود نشان داد و همه مشرکان و شکنجهگرانِ خود و یارانش را کریمانه بخشید و همه را آزاد کرد[۱۳۶].
یکی از این ویژگیها که امام خمینی دربارۀ سیره معنوی پیامبر(ص) بر آن تأکید کردهاست، حالت عبادت و محو عبودیت ایشان در شب معراج است که پیامبر(ص) در حالت رکوع به قرب وصول رسیده و جلوه حق را بدون مرآت و تعینات مشاهده کردهاست. ایشان همگان را به تأسی به آن حضرت(ص)، به عبادت واقعی دعوت کردهاست[۱۳۷].
اعتدال و سادهزیستی پیامبر(ص)[۱۳۸] به گونهای بود که در مجلس جای مخصوصی نداشت و در نزدیکترین محل ورود خود مینشست.[۱۳۹] امام خمینی این ویژگی پسندیده پیامبر(ص) را خاطرنشان کرده و مردم را به تأسی به سیره حضرت(ص) فرا خوانده است. به نظر ایشان مهم این است که پیامبر اکرم(ص) در اوج اقتدار، کمال فروتنی و ساده زیستی را پیشه خود قرار داده بود[۱۴۰] و به دور از قدرتنمایی و تکبر، در برابر عدالت و حق مردم متواضع بود[۱۴۱]؛ ولی همواره با زورمندان و ظالمان مبارزه میکرد[۱۴۲].
پیامبر اکرم(ص) با همسران خود نیز با عدالت و انصاف و مهربانی رفتار میکرد و بهترین فرد برای آنان بود[۱۴۳]؛ چنانکه به آنان اجازه انتقاد میداد و قرآن نیز دربارۀ خردهگیری برخی همسران پیامبر(ص) در استفاده از اموال، اشاره کردهاست[۱۴۴]. ایشان برای توده مردم رحمت بود.
امام خمینی شدت رحمت و لطف حضرت به بندگان خدا را از یکسو و کجرویها و شقاوتهای سران ثروت و قدرت را از سوی دیگر، باعث اذیت روحی پیامبر(ص) دانستهاست[۱۴۵] و با اشاره به آیات قرآن[۱۴۶] شدت رحمت و محبت پیامبر(ص) به مردم و آزار روحی حضرت از گمراهی آنان را نشان اوج لطف آن حضرت برشمرده که خداوند از ایشان دلجویی کرده است [۱۴۷]؛ چنانکه پیامبر(ص) برای هدایتنشدن کفار نیز بهشدت غصه میخورد[۱۴۸].
امام خمینی خاطرنشان کردهاست که پیامبر اکرم(ص) از طبقه عادی جامعه بود و یاران ایشان نیز از همین قشر بودند و جنگهای ایشان در دفاع از مستضعفان[۱۴۹] و در برابر قدرتمندان،[۱۵۰] طاغیان و ثروتمندان[۱۵۱] و برای رفع موانع از سر راه حکومت خدا و قرآن[۱۵۲] بود. ایشان حتی جنگهای پیامبر اکرم(ص) را همانند نصیحتهای ایشان، رحمت برای عالم انسانی برشمرده است[۱۵۳]؛ زیرا آن جنگها برای کشورگشایی نبود، بلکه برای متمدنسازی جامعه انسانی بود.[۱۵۴] ایشان بارها به دشواریها و زحمات طاقت فرسای پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده و درس استقامت گرفتن و رعایت انصاف از سیره آن حضرت را به مسئولان و مردم متدین سفارش کردهاست[۱۵۵].[۱۵۶]
اسوه حکومت
پیامبران الهی همه در هدایت بهسوی حق، الگو هستند ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾[۱۵۷]، ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۱۵۸] و پیامبر اکرم(ص) نیز در قرآن کریم الگوی نیکو معرفی شده است.﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۱۵۹] امام خمینی بارها توصیه کرده رؤسای کشورهای اسلامی با تأسی به پیامبر اکرم(ص) نه بر آبدان مردم، بلکه بر دلهای آنان حکومت کنند.[۱۶۰] ایشان تأسی به سلوک اخلاقی و سیاسی پیامبر اکرم(ص) را در جایگاه زمامدار و رئیس جامعه، برای زمامداران یادآوری کرده و به ذکر تفاوتهای حکومت اسلام با سایر حکومتها پرداخته و نحوه برخورد عاطفی و انسانی آن حضرت(ص) با مردم را الگویی در زمامداری معرفی و تأکید کردهاست در حکومت اسلامی رابطه دولت و ملت محبتآمیز است. در صدر اسلام میان رسول خدا(ص) که شخص اول مملکت بود و پایینترین فرد جامعه، امتیازی مطرح نبود. پیامبر(ص) مانند زمامداران ریاست نمیکرد. وقتی به مسجد میآمد، اصحاب ایشان و مردم عادی هم در مسجد بودند. پیامبر(ص) در آن جمع مینشست و کسی که از بیرون میآمد، نمیدانست کدام از آنان پیامبر(ص) است. آنان در محیط دوستی و رفاقت همراه با صمیمیت زندگی میکردند.[۱۶۱] سیره پیامبر(ص) ملایمت و دوستی با پیروان و شدت با دشمنان بود. میان زمامدار و مردم فاصله نبود و مردم از حکومت ترس و وحشتی نداشتند. مردم راحت مشکلات خود را با پیامبر(ص) مطرح میکردند[۱۶۲]؛ زیرا در حکومت پیامبر(ص) از دیکتاتوری و استبداد خبری نبود[۱۶۳].[۱۶۴]
رحلت پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) در سال دهم هجری آخرین سفر حج را بهجا آورد که به حجةالوداع معروف شد.[۱۶۵] حضرت در مسیر بازگشت، در غدیر خم، علی(ع) را به عنوان جانشین و امام پس از خود معرفی کرد[۱۶۶] و حدود هفتاد یا هشتاد روز بعد ـ بنا به قول مشهور علمای شیعه، در ۲۸ صفر سال یازدهم هجرت و به قول مشهور اهل سنت، در دوازدهم ربیع الاول سال یازدهم ـ رحلت کرد.
امیرالمؤمنین علی(ع) طبق وصیت پیامبر(ص)، پیکر آن حضرت را غسل داد و در خانه و محل رحلت ایشان به خاک سپرد.[۱۶۷] امام خمینی چند جا به تبیین پیام پیامبر(ص) در حجةالوداع و رحلت رسول اکرم(ص) و پیامدهای آن پرداختهاست[۱۶۸]؛ ازجمله خاطرنشان ساختهاست که نصب امیرالمؤمنین علی(ع) به خلافت از مقامات معنوی ایشان نیست و مقامات معنوی ایشان است که غدیر را پدیدآورده است[۱۶۹].[۱۷۰]
حضرت خدیجه(س)
خدیجه مشهور به خدیجه کبری(س) پدرش خویلدبناسد و مادرش فاطمه دختر زائد بن اصم بود.[۱۷۱] بنا به مشهور پانزده سال پیش از عام الفیل[۱۷۲] و به گزارشی سه سال پیش از آن یا در سال عام الفیل[۱۷۳] در مکه متولد شد. کنیهاش امهند بود[۱۷۴] و دوران کودکی و جوانی را در مکه گذراند.
خدیجه از زنان شریف، خردمند و دوراندیش،[۱۷۵] کامل، دیندار و بلند جایگاه بود.[۱۷۶] ایشان در منابع اسلامی به عنوان «خیرالنساء»[۱۷۷] و بانوی بلند مرتبه،[۱۷۸] درخشنده[۱۷۹] و وجیهترین و عاقلترین زنان وصف شده و عفّت، دینداری، حیا و مروّت ایشان زبانزد زنان بود[۱۸۰]. قرابت، امانت، خوشاخلاقی و راستگویی انگیزههای خدیجه(س) برای ازدواج با پیامبر(ص) بود[۱۸۱] و او چنانکه در قرآن آمده «امالمؤمنین» است.[۱۸۲] از خدیجه(س) به عنوان نخستین زن مسلمان یاد کردهاند[۱۸۳] و علی(ع) پیامبر و خدیجه(س) و خود را تنها مسلمانانی میداند که خدا را عبادت میکردند.[۱۸۴] پیامبر(ص)، خدیجه(س) را ازجمله زنان کامل در جهان شمردهاست[۱۸۵]؛ چنانکه بهترین زنان جهان را، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه(س) دانستهاست[۱۸۶].
امام خمینی نیز خدیجه(س) را طاهره و پاک شمرده و با استناد به روایات همه پدران و مادران ائمه(ع) از آدم تا خاتم پیامبران را پاک و مطهر میداند.[۱۸۷] ایشان با اشاره به موضوع کنارهگیری پیامبر(ص) از خدیجه(س) یادآور شده که پیش از انعقاد نطفه فاطمه زهرا(س) خداوند دستور داد که از خدیجه(س) مدتی کنارهگیری کند و این برنامه برای آن بود که کلام غیر خدا را نشود و نگاه وی به افراد نیفتد و با افراد بشر معاشرت نکند و پس از آماده شدن برای رفتن نزد خدیجه(س) فرمان یافت که از میوههای بهشتی برای وی ببرد[۱۸۸].
خدیجه(س) بسیار احترام پیامبر(ص) داشت و همواره وسائل آرامش وی را فراهم میساخت.[۱۸۹] ایشان پس از مسلمان شدن وزیر و معین راستین پیامبر(ص) بود[۱۹۰] و همه توان و نیروی خود را برای خدمت به اسلام و مسلمانان به کارگرفت و برای پیامبر یاوری راستین بود.[۱۹۱] ایشان که زنی ثروتمند بود،[۱۹۲] همه دارایی خود را در راه نشر اسلام به کار گرفت. از مجاهدتهای علی(ع) و اموال حضرت خدیجه(س) به عنوان دو عامل مؤثر در پیشرفت اسلام یادشده است[۱۹۳].
امام خمینی خدیجه(س) را بانویی شمرده که به همراه علی(ع) در وقت غربت اسلام و تنهایی پیامبر(ص) ایمان آورد.[۱۹۴] ایشان در شرح این موضوع، به استناد قرآن[۱۹۵] خاطرنشان کرده است که خداوند به پیامبر(ص) فرمان داد که تبلیغ دین را از نزدیکان آغاز کند و پیامبر(ص) از خانواده خود آغاز کرد و خدیجه(س) و علی(ع) دعوت پیامبر(ص) را اجابت کردند.[۱۹۶] ایشان به استناد روایات[۱۹۷] یادآور شده است که پیامبر(ص) پس از مسلمان شدن خدیجه(س) و علی(ع) به آنان یادآورشده که جبرئیل آن دو را به بیعت با اسلام و انجام شرایط آن فراخوانده که از جمله آن شاداب وضو گرفتن است.[۱۹۸] همچنین ایشان به ثروتمندی خدیجه(س) و اینکه ثروت خود را برای کمک به اسلام به پیامبر(ص) داد، اشاره کرده است[۱۹۹] و به مناسبت سختیهای وارده بر مردم ایران و محاصره اقتصادی از سوی دشمن، از دشواریهای وارده بر پیامبر(ص) و همسرش خدیجه(س) در سالهای آغاز بعثت و تحریم اقتصادی قریش یاد کرده و خاطرنشان ساخته که پیامبر(ص) و خدیجه(س) برای در امان ماندن از اذیت و آزار کفار قریش به شعب ابیطالب پناه بردند و سختی بر خاندان پیامبر(ص) در حدی بود که مشک آب را برای بهرهمندی از چربی آن میمکیدند[۲۰۰].
حضرت خدیجه(س) سه سال پیش از هجرت، در ماه رمضان سال دهم هجری درگذشت و در قبرستان حجون (معروف به قبرستان ابوطالب) به خاک سپرده.[۲۰۱] این رویداد تأثربرانگیز که به مدت کوتاهی پس از وفات ابوطالب عمو و حامی پیامبر(ص) رخ داد، حضرت(ص) را چنان متأثر کرد که آن سال را «عام الحزن» نامید.[۲۰۲] پیامبر(ص) با خدیجه(س) ۲۵ یا ۲۶ سال زندگی کرد. ایشان از خدیجه دو پسر به نام قاسم و عبدالله و چهار دختر به نام زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه(س) داشت که همه فرزندان به جز فاطمه(س)، پیش از رحلت حضرت(ص) فوت کردند[۲۰۳].
پیامبر خاتم در نگاه آیتالله العظمی خامنهای
مقام معظم رهبری تاریخ زندگانی پیامبر(ص) را منظومه درسآموزی میدانند که لحظه آن یک حادثه مهم است و باید آن را دقیق مطالعه کرد[۲۰۴]. ایشان در توصیف پیغمبر(ص) معتقدند رسول خدا(ص) در رفتار خود مدبرانه عمل کرده و سرعت عمل داشت. در هیچ حادثهای اتلاف وقت نکرد. قناعت و طهارت شخصی داشت. پیغمبر هیچگاه با مردم دو پهلو سخن نگفت. هرچند در مواجهه با دشمن کار سیاسی دقیق کرده و دشمن را به اشتباه میانداخت. او هرگز عهد و پیمان خود را با مردم و گروههایی از دشمنان و کفار مکه نقض نکرد.
رهبر انقلاب در تبیین سایر جنبههای شخصیت پیامبر میفرمایند پیغمبر تضرع و ارتباط خود را با خدا روز به روز محکمتر کرد. در میدان جنگ، همزمان با تشویق و تحریض نیروها، خود دست به سلاح میبرد. گاهی در کارزار جهاد روی زانو افتاده و همراه با اشک و ناله مناجات میکرد. نه دعای او موجب میشد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، مانع از توسل و تضرع و ارتباط با خدا میشد. او هرگز در مقابل دشمن عنود، دچار تردید و ترس نشد. امیرالمؤمنین(ع) – که مظهر شجاعت است- میگوید در شرایط سخت جنگ به پیغمبر پناه میبردیم، رسول خدا(ص) در طی ده سال حکومت خویش چنان فعالیت نمود که پرکارترین مجموعهها نیز نمیتواند فعالیت این ده سال پیامبر را طی صد سال انجام دهند.
اداره حکومت و ایجاد جامعه و الگو، یکی از معجزات پیغمبر است. مردم ده سال با او شب و روز زندگی کردند. پیامبر(ص) در راه و در خانه، در سفر و در وطن، در غم و شادی همراه مردم بود. محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی بود؛ با افراد شوخی میکرد، مسابقه برگزار کرده و خود در آن شرکت میجست.
روز به روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهای مردم عمیقتر شد. این رفتارهای پیامبر پیوندهای ولایی مردم با ایشان و یکدیگر را تقویت میکرد. هنگام فتح مکه، ابوسفیان که مخفیانه و با حمایت عباس - عموی پیغمبر – برای امان گرفتن به اردوگاه آن حضرت آمده بود؛ مردمی را دید که آب وضوی پیغمبر را که از صورت و دست وی میچکید، از یکدیگر میربایند. ابوسفیان گفت: من کسری و قیصر را دیدهام؛ اما چنین عزتی را در آنها ندیدهام[۲۰۵].
رهبر معظم انقلاب، جامعه توحیدی را بر پایه او اصل استوار میداند: نخست: تبیین عقاید و اندیشه صحیح؛ دوم تربیت نیروهای انسانی با ایمان، قوی، مبارز. پیامبر(ص) در دوران فعالیت خویش در مکه و مدینه این دو پایه را بنیان نهاده و تقویت کردند. ایشان در تقویت ولایت میان مؤمنین یک لحظه را هدر نداد، و در ابتدا به اخوت میان مسلمانان روی آورد. با این کار اشرافیگری، تعصب باطل، غرور قبیلهای از بین رفت و اشراف و رؤسای قبایل در کنار بردگان قرار گرفتند تا پیوند ولایی ایشان مستحکم شود[۲۰۶].
رهبر معظم انقلاب معتقدند پیغمبر به دنبال تأسیس نظامی ولایی بود که به طور خودکار انسان کامل موحد پیغمبرپسند تحویل دهد و این کار تنها با تحقق جامعه و نظام توحیدی امکانپذیر بود. چنین جامعهای را میتوان «کارخانه انسانسازی» نامید[۲۰۷].
نظامی که پیغمبر تأسیس کرد شاخصهای گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجستهتر است:
- ایمان و معنویت.
- قسط و عدل.
- علم و معرفت.
- صفا و اخوت.
- صلاح اخلاقی و رفتاری.
- اقتدار و عزت.
- کار، حرکت و پیشرفت دائمی[۲۰۸].
حضرت آیتالله خامنهای از کسانی که اسلام را دین فردی معرفی کردند انتقاد میکند و میفرماید از جمله مهمترین اقدامات پیامبر(ص) امتسازی بود، این امر نیز صرفاً سیاسی نبود بلکه با تربیت معنوی افراد، تعلیم حکمت و معرفت همراه بود. از سوی دیگر اداره حکومت، دفاع از کیان جامعه اسلامی، گسترش دامنه اسلام و باز کردن راه برای دیگر گروههای خارج از مدینه بود. این اقدامات، نه رفتارهایی پراکنده، که جنبههای گوناگون تحقق جامعه توحیدی بود که با یک هدف انجام میشد[۲۰۹].
مقام معظم رهبری یکی از مهمترین عوامل موفقیت حضرت رسول(ص) را صبر و استقامت ایشان میدانند. به اعتقاد ایشان، نخستین واکنش بزرگان قریش که با مشاهده حرکت پیامبر(ص) به خود لرزیده بودند تطمیع آن بزرگوار بود. مشرکان از طریق جناب ابی طالب پیغام دادند حاضرند ریاست مطلق، بیشترین ثروت و پادشاهی را به ایشان دهند تا او دست از دعوت خود بردارد. پیغمبر در پاسخ این پیغام به ابوطالب(ع) فرمود: عمو جان! اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند، تا من از این هدف دست بکشم، سوگند به خدا این کار را نمیکنم؛ تا وقتی یا خدا ما را پیروز کند یا همه از بین برویم. واکنش بعدی مشرکان تهدید و فشارهای مختلف بود ولی پیامبر با عده حدود سی یا چهل نفر مقاومت نمود. ایستادگی ابتدای بعثت، منجر به استقامت عجیب سه سال در شعب ابی طالب میشود. مسلمانان همراه پیامبر سه سال در درهای بدون آب و گیاه، در زیر آفتاب سوزان زندگی کردند. راه رساندن غذا به ایشان بسته بود. در ایام موسم که بر طبق سنن جاهلی، همگان اجازه ورود به شهر داشتند، نیز مسلمین موفق به خرید غذا نمیشدند چون ابوجهل، ابولهب و بقیه بزرگان مکه به نوکران و فرزندان خود سفارش کرده بودند که وارد معامله شده و با پرداخت بهای چند برابر مانع خرید ایشان شوند. این وضعیت سه سال طول کشید. صدای گریه کودکان گرسنه از درون شعب به داخل شهر میرسید. بسیاری مسلمین فرزندان خود را از دست دادند، لکن استقامت و پایداری را از پیامبر آموختند.
مقام معظم رهبری در تبیین استقامت رسول خدا(ص) معتقدند پیامبر(ص) مظهر صلابت و ایستادگی در برابر دشمنان بود و آیه ﴿أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ﴾[۲۱۰] در توصیف ایشان نازل شد. معنای اشداء بر کفار، جنگیدن و مبارزه دائم با ایشان نیست، بلکه به معنای استحکام، استواری، خورده نشدن است؛ همچون برخی فلزات که با سپری شدن قرنها نیز دچار خوردگی یا زنگزدگی نمیشوند. استحکام در میدان جنگ به شکلی و هنگام گفتگوی با دشمن به شکلی دیگر بروز میکند. پیامبر در جنگ احزاب و هنگام گفتگو با طرفهای مقابل نیز گفتگویی با شدت و صلابت داشت[۲۱۱].[۲۱۲]
منابع
پانویس
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۲/۲۷۴–۲۷۵؛ مفید، مسار الشیعه، ۵۰؛ طوسی، آغاز و انجام، ۱/۲۸۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۷–۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۶–۷.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۸۱–۸۲.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱/۴۹–۵۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۸۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، ۱/۴۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۸؛ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۵۶–۵۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۱–۱۶۲ و ۱۶۷ و ۱۸/۲۶۰.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ۱/۳۲.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۸۷–۸۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۳۵.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۱۶۵–۱۶۶.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۸۲.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱/۸۹.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷–۱۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ۲/۲۷۰.
- ↑ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۸۸–۱۹۱.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۹؛ رازی، اعلام النبوه، ۷۴.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۱۰۳؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۹۹.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۲۸۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۹۷–۹۸؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۰–۲۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۰–۲۱ و ۸۷؛ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۴۳؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۳۱۱.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۶، ۴۵؛ خ۸۸، ۱۰۸–۱۰۹ و خ۹۴، ۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ۲/۱۴۷؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۵–۶؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۳۳۸–۳۴۰.
- ↑ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۳۴۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۱۴۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۸/۲۰۴.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/ ۱۸۹؛ ۱۲/۴۲۰–۴۲۲ و ۱۴/۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۰–۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۲.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۹–۹۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۶۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۵–۱۱۶، یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۳–۲۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱/۴۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۳۱۹–۳۲۰.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۲.
- ↑ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند» سوره توبه، آیه ۶۱.
- ↑ «و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
- ↑ حمیدالله، نامهها و پیماننامههای سیاسی، ۱۴۶، ۱۵۵ و ۱۸۹–۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۹–۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۰؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳–۱۴.
- ↑ مقدسی، البدء و التاریخ، ۴/۲۲۸–۲۲۹؛ حمیدالله، نامهها و پیماننامههای سیاسی، ۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ استرآبادی، آثار احمدی، ۲۳۷–۲۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ – ۱۵۴.
- ↑ جامی، نقد النصوص، ۲۷۵–۲۷۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۵۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۳۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۴.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۰۹.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۸۴.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶.
- ↑ فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۰۲؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۵.
- ↑ «آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.
- ↑ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۷۵۱؛ امام خمینی، دعاءالسحر، ۵۵.
- ↑ فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۲۹.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، ۱۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۵۵، ۷۷ و ۸۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲–۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۲–۷۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶–۷۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۸–۳۳۹.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ۱/۲۱۴؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۲۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۸۹؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۷–۱۸ و ۶۶–۶۷.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹–۹۰؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰–۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۶۶۳.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ – ۱۵۴.
- ↑ ابنعربی، عقلة المستوفز، ۴۵؛ جامی، نقد النصوص، ۶۳.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۹؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۷–۸ و ۱۷.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
- ↑ کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۲۵۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ – ۱۵۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۷۲.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۶۴۴.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۲۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۸.
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۴.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۶۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۳–۳۵۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۳.
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۵۵–۳۵۶.
- ↑ خواجهنصیر، آغاز و انجام، ۱۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۶۸؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۵۲۳–۵۲۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۸؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱–۶۳ و ۸۳–۸۴.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۹.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۰–۴۱.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر، ۱۰۸.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۱ و ۸۱–۸۶؛ طباطبایی، المیزان، ۴/۳۸۸.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر، ۱۰۵–۱۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۸ و ۱۵/۱۱–۱۲، ۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۱۶؛ ۱۲/۴۸۰ و ۱۵/۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷؛ ۹/۱۷۱ و ۱۸/۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۱–۳۲؛ ۴/۴۴۷–۴۴۸ و ۱۶/۳۸۸.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ – ۱۵۴.
- ↑ قلم، ۴.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۳۷۲.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۷۳؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ۴۳۳–۴۳۵.
- ↑ طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، ۱۰ و ۲۵۰.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، ۱/۳۵۴–۳۶۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۳۱۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۴۹۷.
- ↑ میرشریفی، پیام آور رحمت، ۳۹–۴۰.
- ↑ میرشریفی، پیام آور رحمت، ۴۹.
- ↑ میرشریفی، پیام آور رحمت، ۶۳–۶۴.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، ۱/۱۶۳.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۴/۳۰۱؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۹۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰ و ۳۵۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۲۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۸ و ۸/۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۶–۱۹۷ و ۳۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۱۴.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۰/۱۷۱.
- ↑ احزاب، ۲۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۴۶.
- ↑ شعراء، ۳؛ کهف، ۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۳۴–۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۷؛ ۹/۳۶۹؛ ۱۰/۵۱ و ۱۲/۴۲۴، ۵۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۹۷–۳۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸–۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۲۰–۳۲۲ و ۷/۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۹؛ ۴/۱۸–۱۹، ۹/۳۹۸؛ ۱۴/۳۱۴؛ ۱۶/۲۹۹–۳۰۰ و ۱۸/۴۰۸–۴۰۹.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ – ۱۵۴.
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی میآوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان برای شما آنان نمونهای نیکویند، برای هر کس که به خداوند و روز بازپسین امید میورزید و هر که روی بگرداند بداند خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره ممتحنه، آیه ۶.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۲۷–۵۲۸ و ۱۴/۱۷۹–۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۷–۱۸۸؛ ۷/۱۲۶، ۲۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۳۵–۲۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۹۵–۳۹۷.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۱۳۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۲/۷۰۱–۷۰۵.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۰۸.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۲۳–۲۲۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، ۱/۵۳–۵۴.
- ↑ امام خمینی، الاجتهاد والتقلید، ۲۲–۲۴؛ امام خمینی، بدائع الدرر، ۱۲۷؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۱–۱۱۳.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۱۷؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۱.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۰۵؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۶/۲۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۲.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۳۹.
- ↑ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۰۹.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۰۰/۱۸۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۷۹.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۱۹–۱۸۲۵.
- ↑ اربلی، کشف الغمة، ۲/۱۳۲.
- ↑ احزاب، ۶.
- ↑ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۰۹.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جمالالدین دینپرور، خ۲۳۴، ۳۶۸.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۱۲۹.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۱.
- ↑ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶–۲۳۷.
- ↑ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶–۲۳۷.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۱۲۷.
- ↑ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۴.
- ↑ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۴.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۹۳.
- ↑ امین، أعیان الشیعه، ۱/۲۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۶.
- ↑ شعراء، ۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۸–۴۹۹.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱/۴۰۰.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۵۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۷۳–۴۷۴.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۵؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۷.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۴۵.
- ↑ صالحی و احمدی امیری، مقاله «پیامبر اکرم»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام، سالروز عید مبعث، ۹/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران،۲۸/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز مبعث پیامبر اعظم(ص) در تاریخ ۳۱/۵/۱۳۸۵.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در سالروز عید مبعث، ۹/۵/۱۳۸۷.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۶۷.