یاری خواستن امام علی از کوفیان‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '==جستارهای وابسته == {{' به '{{')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = جنگ جمل
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام علی]]{{ع}} است. "'''امام علی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام علی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[نامه]] [[امام]] {{ع}} به [[کوفیان]] از ربذه‌==
== [[نامه]] [[امام]] {{ع}} به [[کوفیان]] از ربذه‌==
*[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[یزید]] ضخم-: وقتی خبر [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] به [[علی]] {{ع}} در [[مدینه]] رسید که آنان به سمت [[عراق]] حرکت کرده‌اند، با شتاب از [[مدینه]] بیرون رفت و [[امیدوار]] بود به آنان برسد و بازشان گردانَد. وقتی به [[ربذه]] رسید، به وی خبر دادند که آنها بسیار دور شده‌اند. چند روزی در [[ربذه]] اقامت گزید. از آنان خبر رسید که قصد [[بصره]] کرده‌اند. بیمش برطرف شد و فرمود: "به [[راستی]] که [[کوفیان]] به من علاقه‌مندترند و در میان آنان، سران [[عرب]] و شخصیت‌های برجسته‌ای هست". [و] از [[محمد بن عبد الرحمان بن ابی لیلی]]، از پدرش [[نقل]] است که می‌گوید: [[علی]] {{ع}} برای [[کوفیان]] نوشت: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به [[راستی]] که من شما را و اقامت در میان شما را برگزیدم؛ چون [[دوستی]] و [[مهرورزی]] شما را نسبت به [[خداوند]] عز و جل و [[پیامبر خدا]] می‌دانم. پس هرکه سوی من آید و مرا [[یاری]] دهد، به ندای حقْ پاسخ گفته و وظیفه‌اش را به انجام رسانده است"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۷.</ref>.
[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[یزید]] ضخم-: وقتی خبر [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] به [[علی]] {{ع}} در [[مدینه]] رسید که آنان به سمت [[عراق]] حرکت کرده‌اند، با شتاب از [[مدینه]] بیرون رفت و [[امیدوار]] بود به آنان برسد و بازشان گردانَد. وقتی به [[ربذه]] رسید، به وی خبر دادند که آنها بسیار دور شده‌اند. چند روزی در [[ربذه]] اقامت گزید. از آنان خبر رسید که قصد [[بصره]] کرده‌اند. بیمش برطرف شد و فرمود: "به [[راستی]] که [[کوفیان]] به من علاقه‌مندترند و در میان آنان، سران [[عرب]] و شخصیت‌های برجسته‌ای هست". [و] از [[محمد بن عبد الرحمان بن ابی لیلی]]، از پدرش [[نقل]] است که می‌گوید: [[علی]] {{ع}} برای [[کوفیان]] نوشت: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به [[راستی]] که من شما را و اقامت در میان شما را برگزیدم؛ چون [[دوستی]] و [[مهرورزی]] شما را نسبت به [[خداوند]] عز و جل و [[پیامبر خدا]] می‌دانم. پس هرکه سوی من آید و مرا [[یاری]] دهد، به ندای حقْ پاسخ گفته و وظیفه‌اش را به انجام رسانده است"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۷.</ref>.
==فرستادن [[حسن بن علی]] {{ع}} به سوی کوفه‌==
 
*[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به‌نقل از ابو لیلی-: [[علی]] {{ع}}، [[حسن بن علی]] {{ع}} و [[عمار بن یاسر]] را فرستاد تا [[مردم]] را [[بسیج]] کنند و قُرظة بن کعب [[انصاری]] را به‌عنوان [[امیر]] [[کوفه]] فرستاد و نامه‌ای با وی برای [[ابو موسی]] فرستاد [بدین مضمون‌]: "پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به‌تحقیق که [[معتقد]] بودم دوری جستن تو از امر [حکومت‌]- که [[خداوند]] عز و جل برایت بهره‌ای در آن قرار نداده-، تو را از [[مخالفت]] با [[فرمان]] من باز دارد. من، [[حسن بن علی]] و [[عمار بن یاسر]] را برای [[بسیج]] [[مردم]] فرستادم و قُرظَة بن کعب را به عنوان فرماندار [[شهر]] گماشتم. تو با [[سرزنش]] و نکوهیدگی کنار برو و اگر چنین نکنی، به قُرظَة بن کعب [[دستور]] داده‌ام تو را طرد سازد و اگر تو او را طرد کردی و او بر تو پیروز گشت، تو را قطعه قطعه کند". وقتی [[نامه]] به [[ابو موسی]] رسید، کنار رفت. [[حسن]] و [[عمار]]، داخل [[مسجد]] شدند و گفتند: ای [[مردم]]! [[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: "من در این حرکت یا ستمگرم یا ستمدیده. هر که به [[حق]] [[خدا]] پایبند است، [[خدا]] را در نظر آورد و بیاید، اگر ستمدیده‌ام، یاری‌ام کند و اگر ستمگرم، [[حق]] را از من باز ستانَد. به [[خدا]] [[سوگند]] که [[طلحه]] و زبیر، نخستین کسانی بودند که با من [[بیعت]] کردند و نخستین کسانی بودند که [[بیعت]] شکستند. آیا من ثروتی را به خود اختصاص داده‌ام یا حکمی را دگرگون ساخته‌ام؟ پس [[بسیج]] شوید و [[امر به معروف]] و از منکر [[نهی]] کنید"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۹۹.</ref>.
== فرستادن [[حسن بن علی]] {{ع}} به سوی کوفه‌==
==موضع [[ابو موسی]] در برابر فرستادگان [[امام علی]] {{ع}}‌==
[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به‌نقل از [[ابو لیلی]]-: [[علی]] {{ع}}، [[حسن بن علی]] {{ع}} و [[عمار بن یاسر]] را فرستاد تا [[مردم]] را [[بسیج]] کنند و قُرظة بن کعب [[انصاری]] را به‌عنوان [[امیر]] [[کوفه]] فرستاد و نامه‌ای با وی برای [[ابو موسی]] فرستاد [بدین مضمون‌]: "پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به‌تحقیق که [[معتقد]] بودم دوری جستن تو از امر [حکومت‌]- که [[خداوند]] عز و جل برایت بهره‌ای در آن قرار نداده- تو را از [[مخالفت]] با [[فرمان]] من باز دارد. من، [[حسن بن علی]] و [[عمار بن یاسر]] را برای [[بسیج]] [[مردم]] فرستادم و قُرظَة بن کعب را به عنوان فرماندار [[شهر]] گماشتم. تو با [[سرزنش]] و نکوهیدگی کنار برو و اگر چنین نکنی، به قُرظَة بن کعب [[دستور]] داده‌ام تو را طرد سازد و اگر تو او را طرد کردی و او بر تو [[پیروز]] گشت، تو را قطعه قطعه کند". وقتی [[نامه]] به [[ابو موسی]] رسید، کنار رفت. [[حسن]] و [[عمار]]، داخل [[مسجد]] شدند و گفتند: ای [[مردم]]! [[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: "من در این حرکت یا ستمگرم یا ستمدیده. هر که به [[حق]] [[خدا]] پایبند است، [[خدا]] را در نظر آورد و بیاید، اگر ستمدیده‌ام، یاری‌ام کند و اگر ستمگرم، [[حق]] را از من باز ستانَد. به [[خدا]] [[سوگند]] که [[طلحه]] و [[زبیر]]، نخستین کسانی بودند که با من [[بیعت]] کردند و نخستین کسانی بودند که [[بیعت]] شکستند. آیا من ثروتی را به خود اختصاص داده‌ام یا حکمی را دگرگون ساخته‌ام؟ پس [[بسیج]] شوید و [[امر به معروف]] و از منکر [[نهی]] کنید"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۹۹.</ref>.
*شرح [[نهج البلاغة]]- به [[نقل]] از [[ابو مخنف]]-: وقتی [[ابو موسی]]، [[سخنرانی]] [[حسن]] {{ع}} و [[عمار]] را شنید، به پا خاست و بر [[منبر]] رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدایی است که ما را به واسطه [[محمد]] {{صل}} گرامی داشت و پس از جدایی، ما را جمع کرد و پس از [[دشمنی]]، ما را [[برادر]] و [[دوستدار]] یکدیگر قرار داد و بر ما [[خون]] و [[ثروت]] یکدیگر را [[حرام]] گردانید. [[خداوند سبحان]] فرمود: "و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید" و فرمود: "و هر کسی عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش [[دوزخ]] است که در آن، ماندگار خواهد بود". پس ای [[بندگان خدا]]! از [[خداوند]]، [[پروا]] کنید، سلاحتان را بر [[زمین]] گذارید و از کشتن برادرانتان خودداری ورزید<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۱۴.</ref>.
 
==فرستادن اشتر برای رویارویی با [[فتنه]] ابو [[موسی‌]]==
== موضع [[ابو موسی]] در برابر فرستادگان [[امام علی]] {{ع}}‌==
[[امام علی]] {{ع}} به [[سپاه]] [[کوفه]] در کنار [[سپاه]] خود، [[نیاز]] داشت تا با قاطعیتِ تمام‌تر حرکت [[ناکثین]] را درهم شکند؛ اما جلوگیری [[ابو موسی]] از [[بسیج]] [[مردم کوفه]]، [[مانع]] حرکت آنان برای [[یاری امام]] {{ع}} شد. [[مالک اشتر]]، [[توان]] بازکردن این گره را داشت؛ زیرا پس از آن که [[امام]] {{ع}} تصمیم داشت [[ابو موسی]] را به همراه سایر [[کارگزاران]] [[عثمان]] [[عزل]] نماید، او بود که به [[امیر مؤمنان]]، باقی‌گذاردن [[ابو موسی]] را در [[منصب]] [[زمامداری]] [[کوفه]] پیشنهاد کرده بود. برخی اسناد [[تاریخی]] تصریح می‌کنند که [[امام علی]] {{ع}} به اشتر فرمود: "تو درباره [[ابو موسی]] وساطت کردی که او را در [[کوفه]] ابقا کنم. اینک برو و آنچه را خراب کرده‌ای، [[اصلاح]] کن"<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۲۰.</ref>. اما از روایتی که نصر بن مُزاحم آورده، چنین برمی‌آید که مالک، خود به [[امام]] {{ع}} پیشنهاد داد که به [[کوفه]] رود و آنچه را [[ابوموسی]] بر هم ریخته، [[اصلاح]] نماید.
شرح [[نهج البلاغة]]- به [[نقل]] از [[ابو مخنف]]-: وقتی [[ابو موسی]]، [[سخنرانی]] [[حسن]] {{ع}} و [[عمار]] را شنید، به پا خاست و بر [[منبر]] رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدایی است که ما را به واسطه [[محمد]] {{صل}} گرامی داشت و پس از جدایی، ما را جمع کرد و پس از [[دشمنی]]، ما را [[برادر]] و [[دوستدار]] یکدیگر قرار داد و بر ما [[خون]] و [[ثروت]] یکدیگر را [[حرام]] گردانید. [[خداوند سبحان]] فرمود: "و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید" و فرمود: "و هر کسی عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش [[دوزخ]] است که در آن، ماندگار خواهد بود". پس ای [[بندگان خدا]]! از [[خداوند]]، [[پروا]] کنید، سلاحتان را بر [[زمین]] گذارید و از کشتن برادرانتان خودداری ورزید<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۱۴.</ref>.
==پیوستن نیروهای [[کوفه]] به [[امام]] {{ع}}‌==
 
== فرستادن اشتر برای رویارویی با [[فتنه]] ابوموسی‌ ==
[[امام علی]] {{ع}} به [[سپاه]] [[کوفه]] در کنار [[سپاه]] خود، نیاز داشت تا با قاطعیتِ تمام‌تر حرکت [[ناکثین]] را درهم شکند؛ اما جلوگیری [[ابو موسی]] از [[بسیج]] [[مردم کوفه]]، [[مانع]] حرکت آنان برای [[یاری امام]] {{ع}} شد. [[مالک اشتر]]، توان بازکردن این گره را داشت؛ زیرا پس از آنکه [[امام]] {{ع}} [[تصمیم]] داشت [[ابو موسی]] را به همراه سایر [[کارگزاران]] [[عثمان]] [[عزل]] نماید، او بود که به [[امیر مؤمنان]]، باقی‌گذاردن [[ابو موسی]] را در [[منصب]] [[زمامداری]] [[کوفه]] پیشنهاد کرده بود. برخی اسناد [[تاریخی]] تصریح می‌کنند که [[امام علی]] {{ع}} به اشتر فرمود: "تو درباره [[ابو موسی]] وساطت کردی که او را در [[کوفه]] ابقا کنم. اینک برو و آنچه را خراب کرده‌ای، [[اصلاح]] کن"<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۲۰.</ref>. اما از روایتی که [[نصر]] بن مُزاحم آورده، چنین برمی‌آید که مالک، خود به [[امام]] {{ع}} پیشنهاد داد که به [[کوفه]] رود و آنچه را [[ابوموسی]] بر هم ریخته، [[اصلاح]] نماید.
 
== پیوستن نیروهای [[کوفه]] به [[امام]] {{ع}}‌==
موضع قاطعی که [[مالک اشتر]] در برابر [[ابو موسی اشعری]] اتخاذ کرد، سبب شد که مشکل [[بسیج]] نمودنِ [[مردم کوفه]] حل گردد و سپاهی بزرگ از [[کوفه]] حرکت کرده، در منطقه ذو قار به [[امام]] {{ع}} بپیوندند. آنچه در این زمینه قابل ملاحظه است، خبردادن [[امام علی]] {{ع}} به یارانش از تعداد [[سپاهیان]] [[کوفه]]، پیش از رسیدن آنان است.
موضع قاطعی که [[مالک اشتر]] در برابر [[ابو موسی اشعری]] اتخاذ کرد، سبب شد که مشکل [[بسیج]] نمودنِ [[مردم کوفه]] حل گردد و سپاهی بزرگ از [[کوفه]] حرکت کرده، در منطقه ذو قار به [[امام]] {{ع}} بپیوندند. آنچه در این زمینه قابل ملاحظه است، خبردادن [[امام علی]] {{ع}} به یارانش از تعداد [[سپاهیان]] [[کوفه]]، پیش از رسیدن آنان است.
*[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از ابو طُفَیل-: [[علی]] {{ع}} فرمود: "از [[کوفه]] [[دوازده]] هزار و یک مرد می‌آید". [[ابو طفیل]] می‌گوید: بر تپه‌ای در ذو قار نشستم و آنان را شمردم. نه یک نفر بیش بودند و نه یک نفر کم<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۵۰۰.</ref>.


==[[فرستادگان امام علی]] (ع) به [[کوفه‌]]==
[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از ابو طُفَیل-: [[علی]] {{ع}} فرمود: "از [[کوفه]] [[دوازده]] هزار و یک مرد می‌آید". [[ابو طفیل]] می‌گوید: بر تپه‌ای در ذو قار نشستم و آنان را شمردم. نه یک نفر بیش بودند و نه یک نفر کم<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۵۰۰.</ref>.
* [[امام علی]] {{ع}} برای [[جنگ]] با [[لشکر]] [[جمل]]، احتیاج به نیروهای رزمنده بیشتری داشت و [[شهر]] [[کوفه]]، [[بهترین]] شهری بود که می‌توانست چنین نیروهایی را برای [[یاری]] او روانه سازد. این، بدان جهت بود که [[کوفه]]، شهری [[نظامی]] بود و تعداد [[سپاهیان]] رزمنده موجود در آن، بسیار فراوان بود، برخلاف [[مکه]]، [[مدینه]] و [[یمن]] و .... افزون بر آن، [[کوفه]] نزدیک‌ترین نقطه به [[بصره]] (پایگاه [[اصحاب جمل]]) بود و بدین جهت، [[بهترین]] مکان برای اعزام نیرو محسوب می‌شد. مشکل بزرگی که بر سر راه اعزام نیرو از [[کوفه]] وجود داشت، حضور [[ابو موسی اشعری]] (فرماندار [[منصوب]] [[عثمان]] و [[علی]] {{ع}} بر این [[شهر]]) بود که [[مردم]] را از پیوستن به [[سپاه علی]] {{ع}} باز می‌داشت و این [[جنگ]] را- که دو طرف آن، [[صحابیان]] [[پیامبر خدا]] بودند- فتنه‌ای می‌دانست که باید از آن، برکنار مانْد. بدین جهت، [[امام علی]] {{ع}} نامه‌ای را به همراه نمایندگانی به [[کوفه]] فرستاد تا [[مردم کوفه]] را به حضور در [[سپاه]] ایشان، [[دعوت]] و [[تشویق]] کنند. طبیعی است که این [[نمایندگان]]، باید از وجهه خوبی در میان [[مردم کوفه]] برخوردار می‌بودند تا [[قدرت]] مُحاجه با [[ابو موسی اشعری]] را نیز دارا باشند. درباره [[نمایندگان]] [[امام]] {{ع}} و ترتیب اعزام آنها، گزارش‌های بسیار گوناگونی در [[منابع تاریخی]] وجود دارد: به نظر می‌رسد که ترتیب صحیح [[نمایندگان]]، این‌گونه باشد:
#'''[[هاشم بن عتبه]]''': [[امام علی]] {{ع}} از [[ربذه]] (در نزدیکی [[مدینه]])، [[هاشم بن عتبه]] را با نامه‌ای به سوی [[ابو موسی اشعری]] ([[فرماندار کوفه]]) فرستاد و از او خواست تا [[مردم]] را به جنگیدن علیه [[سپاه]] [[جمل]] فرا خوانَد. [[دلیل]] [[انتخاب]] [[هاشم بن عتبه]] نیز مشخص است. هاشم، از سران [[سپاه اسلام]] بود و در [[کوفه]] از وجهه خوبی برخوردار بوده است. [[هاشم بن عتبه]]، به [[کوفه]] رفت و [[نامه]] [[امام]] {{ع}} را [[ابلاغ]] کرد؛ ولی با [[مخالفت]] [[ابوموسی اشعری]] روبه‌رو شد. هاشم از [[کوفه]]، نامه‌ای به [[امام]] نوشت و ایشان را از اوضاع آن‌جا [[آگاه]] کرد. به دنبال آن، خود هاشم به حضور [[علی]] {{ع}} رسید و جریان را مفصلًا توضیح داد.
#'''[[محمد بن ابی بکر]]''': [[نماینده دوم]] [[امام علی]] {{ع}} [[محمد بن ابی بکر]] است که از وجهه مناسبی در نزد همه [[مسلمانان]]، بخصوص شورش‌کنندگان بر ضد [[عثمان]] برخوردار بود. متون [[تاریخی]] در مورد اعزام [[محمد بن ابی بکر]]، [[اتفاق نظر]] دارند؛ اگرچه درباره ترتیب فرستاده شدن او [[اختلاف]] است. بعضی اعزام او را قبل از [[هاشم بن عتبه]] دانسته‌اند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۹۹.</ref> و بعضی آن را بعد از بازگشت هاشم از کوفه‌<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۳۱.</ref> و بعضی هم زمانی را برای آن ذکر نکرده‌اند<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۲۵۷.</ref>. درباره همراهیان [[محمد بن ابی بکر]] هم [[اختلاف]] است. برخی از [[محمد]] بن عون<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۷.</ref>، برخی از [[محمد بن جعفر]]<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۸.</ref>، برخی از [[محمد بن حنفیه‌]]<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۲۵۷.</ref> و برخی از [[عبد الله بن عباس‌]]<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۳۱.</ref> نام برده‌اند.
#'''[[حسن بن علی]]''' {{ع}} و '''[[عمار بن یاسر]]''': [[امام حسن]] {{ع}} و [[عمار بن یاسر]]، به‌طور قطع از [[نمایندگان]] [[امام علی]] {{ع}} به کوفه‌اند. پس از آن که سایر [[نمایندگان]] [[امام علی]] {{ع}} نتوانستند [[ابو موسی]] و [[مردم کوفه]] را به [[همراهی]] با [[علی]] {{ع}} ترغیب کنند، [[امام]] {{ع}} این دو بزرگوار را به [[کوفه]] فرستاد. متون مربوط به سخنرانی‌های ایشان در [[کوفه]] و بحث و گفتگوهای آنان با [[ابو موسی اشعری]] در کتب [[تاریخی]] و [[حدیثی]] ذکر شده است. اینان، در نهایت نیز به همراه [[لشکر]] [[کوفه]] به [[سپاه امام علی]] {{ع}} ملحق شدند. برخی متون، اعزام [[سپاه]] [[کوفه]] را نتیجه فعالیت‌های این دو تن می‌دانند<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۳۲.</ref> و بعضی دیگر، از اعزام اشتر به [[کوفه]] و اخراج [[ابو موسی]] از قصر [[حکومتی]] سخن گفته‌اند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۸۶.</ref>.
#'''[[مالک اشتر]]''': از [[مالک اشتر]] نیز به عنوان فرستاده [[امام علی]] {{ع}} یاد شده است. بیشتر متون، او را آخرین فرستاده دانسته و گفته‌اند: بر اثر کوشش وی، [[مردم کوفه]] [[بسیج]] شدند و لشکری برای [[کمک]] به [[علی]] {{ع}} فرستادند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۸۶.</ref> و بعضی دیگر، اعزام اشتر را در ابتدای کار دانسته‌اند و فعالیت او را ناموفقْ تلقی کرده‌اند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۸۲.</ref>. گفتنی است که اشتر، از وجهه بی‌مانندی در میان [[کوفیان]] برخوردار بود. او چند ماه پیش از این [[تاریخ]] و در اوج [[قدرت]] [[خلیفه سوم]]، توانست [[شهر]] را [[تصرف]] کند و علیه [[عثمان]] بشورانَد. بنا بر این، احتمال [[قوی]] آن است که اشتر، آخرین [[نماینده]] بوده و برای‌ تمام کردنِ کار، روانه شده است. همچنین بعضی از منابع دیگر، از درخواست خودِ اشتر برای اعزام به [[کوفه]] سخن گفته‌اند<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۲۵۱.</ref>؛ زیرا [[ابو موسی]]، فرماندار [[عثمان]] بر [[کوفه]] بود و [[علی]] {{ع}} قصد [[عزل]] او را داشت؛ ولی به درخواست [[مالک اشتر]] و به‌خاطر او، [[ابو موسی]] را بر [[ولایت]] [[کوفه]] [[باقی]] گذارد. عمل اشتر، گویای این است که او برای جبران خطای قبلی خود، دست به این کار زده است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۵۱-۳۵۸.</ref>.


== فرستادگان امام علی {{ع}} به [[کوفه]]==
[[امام علی]] {{ع}} برای [[جنگ]] با [[لشکر]] [[جمل]]، احتیاج به نیروهای [[رزمنده]] بیشتری داشت و [[شهر]] [[کوفه]]، [[بهترین]] شهری بود که می‌توانست چنین نیروهایی را برای [[یاری]] او روانه سازد. این، بدان جهت بود که [[کوفه]]، شهری نظامی بود و تعداد [[سپاهیان]] [[رزمنده]] موجود در آن، بسیار فراوان بود، برخلاف [[مکه]]، [[مدینه]] و [[یمن]] و.... افزون بر آن، [[کوفه]] نزدیک‌ترین نقطه به [[بصره]] (پایگاه [[اصحاب جمل]]) بود و بدین جهت، [[بهترین]] مکان برای اعزام نیرو محسوب می‌شد. مشکل بزرگی که بر سر راه اعزام نیرو از [[کوفه]] وجود داشت، حضور [[ابو موسی اشعری]] (فرماندار [[منصوب]] [[عثمان]] و [[علی]] {{ع}} بر این [[شهر]]) بود که [[مردم]] را از پیوستن به [[سپاه علی]] {{ع}} باز می‌داشت و این [[جنگ]] را- که دو طرف آن، [[صحابیان]] [[پیامبر خدا]] بودند- فتنه‌ای می‌دانست که باید از آن، برکنار مانْد. بدین جهت، [[امام علی]] {{ع}} نامه‌ای را به همراه نمایندگانی به [[کوفه]] فرستاد تا [[مردم کوفه]] را به حضور در [[سپاه]] ایشان، [[دعوت]] و [[تشویق]] کنند. طبیعی است که این [[نمایندگان]]، باید از وجهه خوبی در میان [[مردم کوفه]] برخوردار می‌بودند تا [[قدرت]] مُحاجه با [[ابو موسی اشعری]] را نیز دارا باشند. درباره [[نمایندگان]] [[امام]] {{ع}} و ترتیب اعزام آنها، گزارش‌های بسیار گوناگونی در [[منابع تاریخی]] وجود دارد: به نظر می‌رسد که ترتیب صحیح [[نمایندگان]]، این‌گونه باشد:
# '''[[هاشم بن عتبه]]''': [[امام علی]] {{ع}} از [[ربذه]] (در نزدیکی [[مدینه]])، [[هاشم بن عتبه]] را با نامه‌ای به سوی [[ابو موسی اشعری]] ([[فرماندار کوفه]]) فرستاد و از او خواست تا [[مردم]] را به [[جنگیدن]] علیه [[سپاه]] [[جمل]] فرا خوانَد. [[دلیل]] [[انتخاب]] [[هاشم بن عتبه]] نیز مشخص است. [[هاشم]]، از سران [[سپاه اسلام]] بود و در [[کوفه]] از وجهه خوبی برخوردار بوده است. [[هاشم بن عتبه]]، به [[کوفه]] رفت و [[نامه]] [[امام]] {{ع}} را [[ابلاغ]] کرد؛ ولی با [[مخالفت]] [[ابوموسی اشعری]] روبه‌رو شد. [[هاشم]] از [[کوفه]]، نامه‌ای به [[امام]] نوشت و ایشان را از اوضاع آنجا [[آگاه]] کرد. به دنبال آن، خود [[هاشم]] به حضور [[علی]] {{ع}} رسید و جریان را مفصلًا توضیح داد.
# '''[[محمد بن ابی بکر]]''': [[نماینده دوم]] [[امام علی]] {{ع}} [[محمد بن ابی بکر]] است که از وجهه مناسبی در نزد همه [[مسلمانان]]، بخصوص شورش‌کنندگان بر ضد [[عثمان]] برخوردار بود. متون [[تاریخی]] در مورد اعزام [[محمد بن ابی بکر]]، [[اتفاق نظر]] دارند؛ اگرچه درباره ترتیب فرستاده شدن او [[اختلاف]] است. بعضی اعزام او را قبل از [[هاشم بن عتبه]] دانسته‌اند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۹۹.</ref> و بعضی آن را بعد از بازگشت [[هاشم]] از کوفه‌<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۳۱.</ref> و بعضی هم زمانی را برای آن ذکر نکرده‌اند<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۲۵۷.</ref>. درباره همراهیان [[محمد بن ابی بکر]] هم [[اختلاف]] است. برخی از [[محمد]] بن [[عون]]<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۷.</ref>، برخی از [[محمد بن جعفر]]<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۸.</ref>، برخی از [[محمد بن حنفیه‌]]<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۲۵۷.</ref> و برخی از [[عبد الله بن عباس‌]]<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۳۱.</ref> نام برده‌اند.
# '''[[حسن بن علی]]'''{{ع}} و '''[[عمار بن یاسر]]''': [[امام حسن]] {{ع}} و عمار بن یاسر، به‌طور [[قطع]] از [[نمایندگان]] [[امام علی]] {{ع}} به کوفه‌اند. پس از آنکه سایر [[نمایندگان]] [[امام علی]] {{ع}} نتوانستند [[ابو موسی]] و [[مردم کوفه]] را به [[همراهی]] با [[علی]] {{ع}} [[ترغیب]] کنند، [[امام]] {{ع}} این دو بزرگوار را به [[کوفه]] فرستاد. متون مربوط به سخنرانی‌های ایشان در [[کوفه]] و بحث و گفتگوهای آنان با [[ابو موسی اشعری]] در کتب [[تاریخی]] و [[حدیثی]] ذکر شده است. اینان، در نهایت نیز به همراه [[لشکر]] [[کوفه]] به [[سپاه امام علی]] {{ع}} ملحق شدند. برخی متون، اعزام [[سپاه]] [[کوفه]] را نتیجه فعالیت‌های این دو تن می‌دانند<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۳۲.</ref> و بعضی دیگر، از اعزام اشتر به [[کوفه]] و [[اخراج]] [[ابو موسی]] از [[قصر]] [[حکومتی]] [[سخن]] گفته‌اند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۸۶.</ref>.
# '''[[مالک اشتر]]''': از [[مالک اشتر]] نیز به عنوان فرستاده [[امام علی]] {{ع}} یاد شده است. بیشتر متون، او را آخرین فرستاده دانسته و گفته‌اند: بر اثر کوشش وی، [[مردم کوفه]] [[بسیج]] شدند و لشکری برای کمک به [[علی]] {{ع}} فرستادند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۸۶.</ref> و بعضی دیگر، اعزام اشتر را در ابتدای کار دانسته‌اند و فعالیت او را ناموفقْ تلقی کرده‌اند<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۸۲.</ref>. گفتنی است که اشتر، از وجهه بی‌مانندی در میان [[کوفیان]] برخوردار بود. او چند ماه پیش از این [[تاریخ]] و در اوج [[قدرت]] [[خلیفه سوم]]، توانست [[شهر]] را [[تصرف]] کند و علیه [[عثمان]] بشورانَد. بنا بر این، احتمال [[قوی]] آن است که اشتر، آخرین [[نماینده]] بوده و برای‌ تمام کردنِ کار، روانه شده است. همچنین بعضی از منابع دیگر، از درخواست خودِ اشتر برای اعزام به [[کوفه]] [[سخن]] گفته‌اند<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۲۵۱.</ref>؛ زیرا [[ابو موسی]]، فرماندار [[عثمان]] بر [[کوفه]] بود و [[علی]] {{ع}} قصد [[عزل]] او را داشت؛ ولی به درخواست [[مالک اشتر]] و به‌خاطر او، [[ابو موسی]] را بر [[ولایت]] [[کوفه]] باقی گذارد. عمل اشتر، گویای این است که او برای جبران خطای قبلی خود، [[دست]] به این کار زده است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۵۱-۳۵۸.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل امام علی}}
{{مدخل امام علی}}
== پرسش‌های وابسته ==


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}


==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{امام علی}}
{{امام علی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:جنگ جمل]]
[[رده:امام علی]]
[[رده:یاری خواستن امام علی از کوفیان‌]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:اتمام لینک داخلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۰

نامه امام (ع) به کوفیان از ربذه‌

تاریخ الطبری- به نقل از یزید ضخم-: وقتی خبر عایشه، طلحه و زبیر به علی (ع) در مدینه رسید که آنان به سمت عراق حرکت کرده‌اند، با شتاب از مدینه بیرون رفت و امیدوار بود به آنان برسد و بازشان گردانَد. وقتی به ربذه رسید، به وی خبر دادند که آنها بسیار دور شده‌اند. چند روزی در ربذه اقامت گزید. از آنان خبر رسید که قصد بصره کرده‌اند. بیمش برطرف شد و فرمود: "به راستی که کوفیان به من علاقه‌مندترند و در میان آنان، سران عرب و شخصیت‌های برجسته‌ای هست". [و] از محمد بن عبد الرحمان بن ابی لیلی، از پدرش نقل است که می‌گوید: علی (ع) برای کوفیان نوشت: "به نام خداوند بخشنده مهربان. پس از حمد و سپاس خداوند؛ به راستی که من شما را و اقامت در میان شما را برگزیدم؛ چون دوستی و مهرورزی شما را نسبت به خداوند عز و جل و پیامبر خدا می‌دانم. پس هرکه سوی من آید و مرا یاری دهد، به ندای حقْ پاسخ گفته و وظیفه‌اش را به انجام رسانده است"[۱].

فرستادن حسن بن علی (ع) به سوی کوفه‌

تاریخ الطبری- به‌نقل از ابو لیلی-: علی (ع)، حسن بن علی (ع) و عمار بن یاسر را فرستاد تا مردم را بسیج کنند و قُرظة بن کعب انصاری را به‌عنوان امیر کوفه فرستاد و نامه‌ای با وی برای ابو موسی فرستاد [بدین مضمون‌]: "پس از حمد و سپاس خداوند؛ به‌تحقیق که معتقد بودم دوری جستن تو از امر [حکومت‌]- که خداوند عز و جل برایت بهره‌ای در آن قرار نداده- تو را از مخالفت با فرمان من باز دارد. من، حسن بن علی و عمار بن یاسر را برای بسیج مردم فرستادم و قُرظَة بن کعب را به عنوان فرماندار شهر گماشتم. تو با سرزنش و نکوهیدگی کنار برو و اگر چنین نکنی، به قُرظَة بن کعب دستور داده‌ام تو را طرد سازد و اگر تو او را طرد کردی و او بر تو پیروز گشت، تو را قطعه قطعه کند". وقتی نامه به ابو موسی رسید، کنار رفت. حسن و عمار، داخل مسجد شدند و گفتند: ای مردم! امیر مؤمنان می‌فرماید: "من در این حرکت یا ستمگرم یا ستمدیده. هر که به حق خدا پایبند است، خدا را در نظر آورد و بیاید، اگر ستمدیده‌ام، یاری‌ام کند و اگر ستمگرم، حق را از من باز ستانَد. به خدا سوگند که طلحه و زبیر، نخستین کسانی بودند که با من بیعت کردند و نخستین کسانی بودند که بیعت شکستند. آیا من ثروتی را به خود اختصاص داده‌ام یا حکمی را دگرگون ساخته‌ام؟ پس بسیج شوید و امر به معروف و از منکر نهی کنید"[۲].

موضع ابو موسی در برابر فرستادگان امام علی (ع)‌

شرح نهج البلاغة- به نقل از ابو مخنف-: وقتی ابو موسی، سخنرانی حسن (ع) و عمار را شنید، به پا خاست و بر منبر رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدایی است که ما را به واسطه محمد (ص) گرامی داشت و پس از جدایی، ما را جمع کرد و پس از دشمنی، ما را برادر و دوستدار یکدیگر قرار داد و بر ما خون و ثروت یکدیگر را حرام گردانید. خداوند سبحان فرمود: "و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید" و فرمود: "و هر کسی عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن، ماندگار خواهد بود". پس ای بندگان خدا! از خداوند، پروا کنید، سلاحتان را بر زمین گذارید و از کشتن برادرانتان خودداری ورزید[۳].

فرستادن اشتر برای رویارویی با فتنه ابوموسی‌

امام علی (ع) به سپاه کوفه در کنار سپاه خود، نیاز داشت تا با قاطعیتِ تمام‌تر حرکت ناکثین را درهم شکند؛ اما جلوگیری ابو موسی از بسیج مردم کوفه، مانع حرکت آنان برای یاری امام (ع) شد. مالک اشتر، توان بازکردن این گره را داشت؛ زیرا پس از آنکه امام (ع) تصمیم داشت ابو موسی را به همراه سایر کارگزاران عثمان عزل نماید، او بود که به امیر مؤمنان، باقی‌گذاردن ابو موسی را در منصب زمامداری کوفه پیشنهاد کرده بود. برخی اسناد تاریخی تصریح می‌کنند که امام علی (ع) به اشتر فرمود: "تو درباره ابو موسی وساطت کردی که او را در کوفه ابقا کنم. اینک برو و آنچه را خراب کرده‌ای، اصلاح کن"[۴]. اما از روایتی که نصر بن مُزاحم آورده، چنین برمی‌آید که مالک، خود به امام (ع) پیشنهاد داد که به کوفه رود و آنچه را ابوموسی بر هم ریخته، اصلاح نماید.

پیوستن نیروهای کوفه به امام (ع)‌

موضع قاطعی که مالک اشتر در برابر ابو موسی اشعری اتخاذ کرد، سبب شد که مشکل بسیج نمودنِ مردم کوفه حل گردد و سپاهی بزرگ از کوفه حرکت کرده، در منطقه ذو قار به امام (ع) بپیوندند. آنچه در این زمینه قابل ملاحظه است، خبردادن امام علی (ع) به یارانش از تعداد سپاهیان کوفه، پیش از رسیدن آنان است.

تاریخ الطبری- به نقل از ابو طُفَیل-: علی (ع) فرمود: "از کوفه دوازده هزار و یک مرد می‌آید". ابو طفیل می‌گوید: بر تپه‌ای در ذو قار نشستم و آنان را شمردم. نه یک نفر بیش بودند و نه یک نفر کم[۵].

فرستادگان امام علی (ع) به کوفه

امام علی (ع) برای جنگ با لشکر جمل، احتیاج به نیروهای رزمنده بیشتری داشت و شهر کوفه، بهترین شهری بود که می‌توانست چنین نیروهایی را برای یاری او روانه سازد. این، بدان جهت بود که کوفه، شهری نظامی بود و تعداد سپاهیان رزمنده موجود در آن، بسیار فراوان بود، برخلاف مکه، مدینه و یمن و.... افزون بر آن، کوفه نزدیک‌ترین نقطه به بصره (پایگاه اصحاب جمل) بود و بدین جهت، بهترین مکان برای اعزام نیرو محسوب می‌شد. مشکل بزرگی که بر سر راه اعزام نیرو از کوفه وجود داشت، حضور ابو موسی اشعری (فرماندار منصوب عثمان و علی (ع) بر این شهر) بود که مردم را از پیوستن به سپاه علی (ع) باز می‌داشت و این جنگ را- که دو طرف آن، صحابیان پیامبر خدا بودند- فتنه‌ای می‌دانست که باید از آن، برکنار مانْد. بدین جهت، امام علی (ع) نامه‌ای را به همراه نمایندگانی به کوفه فرستاد تا مردم کوفه را به حضور در سپاه ایشان، دعوت و تشویق کنند. طبیعی است که این نمایندگان، باید از وجهه خوبی در میان مردم کوفه برخوردار می‌بودند تا قدرت مُحاجه با ابو موسی اشعری را نیز دارا باشند. درباره نمایندگان امام (ع) و ترتیب اعزام آنها، گزارش‌های بسیار گوناگونی در منابع تاریخی وجود دارد: به نظر می‌رسد که ترتیب صحیح نمایندگان، این‌گونه باشد:

  1. هاشم بن عتبه: امام علی (ع) از ربذه (در نزدیکی مدینههاشم بن عتبه را با نامه‌ای به سوی ابو موسی اشعری (فرماندار کوفه) فرستاد و از او خواست تا مردم را به جنگیدن علیه سپاه جمل فرا خوانَد. دلیل انتخاب هاشم بن عتبه نیز مشخص است. هاشم، از سران سپاه اسلام بود و در کوفه از وجهه خوبی برخوردار بوده است. هاشم بن عتبه، به کوفه رفت و نامه امام (ع) را ابلاغ کرد؛ ولی با مخالفت ابوموسی اشعری روبه‌رو شد. هاشم از کوفه، نامه‌ای به امام نوشت و ایشان را از اوضاع آنجا آگاه کرد. به دنبال آن، خود هاشم به حضور علی (ع) رسید و جریان را مفصلًا توضیح داد.
  2. محمد بن ابی بکر: نماینده دوم امام علی (ع) محمد بن ابی بکر است که از وجهه مناسبی در نزد همه مسلمانان، بخصوص شورش‌کنندگان بر ضد عثمان برخوردار بود. متون تاریخی در مورد اعزام محمد بن ابی بکر، اتفاق نظر دارند؛ اگرچه درباره ترتیب فرستاده شدن او اختلاف است. بعضی اعزام او را قبل از هاشم بن عتبه دانسته‌اند[۶] و بعضی آن را بعد از بازگشت هاشم از کوفه‌[۷] و بعضی هم زمانی را برای آن ذکر نکرده‌اند[۸]. درباره همراهیان محمد بن ابی بکر هم اختلاف است. برخی از محمد بن عون[۹]، برخی از محمد بن جعفر[۱۰]، برخی از محمد بن حنفیه‌[۱۱] و برخی از عبد الله بن عباس‌[۱۲] نام برده‌اند.
  3. حسن بن علی(ع) و عمار بن یاسر: امام حسن (ع) و عمار بن یاسر، به‌طور قطع از نمایندگان امام علی (ع) به کوفه‌اند. پس از آنکه سایر نمایندگان امام علی (ع) نتوانستند ابو موسی و مردم کوفه را به همراهی با علی (ع) ترغیب کنند، امام (ع) این دو بزرگوار را به کوفه فرستاد. متون مربوط به سخنرانی‌های ایشان در کوفه و بحث و گفتگوهای آنان با ابو موسی اشعری در کتب تاریخی و حدیثی ذکر شده است. اینان، در نهایت نیز به همراه لشکر کوفه به سپاه امام علی (ع) ملحق شدند. برخی متون، اعزام سپاه کوفه را نتیجه فعالیت‌های این دو تن می‌دانند[۱۳] و بعضی دیگر، از اعزام اشتر به کوفه و اخراج ابو موسی از قصر حکومتی سخن گفته‌اند[۱۴].
  4. مالک اشتر: از مالک اشتر نیز به عنوان فرستاده امام علی (ع) یاد شده است. بیشتر متون، او را آخرین فرستاده دانسته و گفته‌اند: بر اثر کوشش وی، مردم کوفه بسیج شدند و لشکری برای کمک به علی (ع) فرستادند[۱۵] و بعضی دیگر، اعزام اشتر را در ابتدای کار دانسته‌اند و فعالیت او را ناموفقْ تلقی کرده‌اند[۱۶]. گفتنی است که اشتر، از وجهه بی‌مانندی در میان کوفیان برخوردار بود. او چند ماه پیش از این تاریخ و در اوج قدرت خلیفه سوم، توانست شهر را تصرف کند و علیه عثمان بشورانَد. بنا بر این، احتمال قوی آن است که اشتر، آخرین نماینده بوده و برای‌ تمام کردنِ کار، روانه شده است. همچنین بعضی از منابع دیگر، از درخواست خودِ اشتر برای اعزام به کوفه سخن گفته‌اند[۱۷]؛ زیرا ابو موسی، فرماندار عثمان بر کوفه بود و علی (ع) قصد عزل او را داشت؛ ولی به درخواست مالک اشتر و به‌خاطر او، ابو موسی را بر ولایت کوفه باقی گذارد. عمل اشتر، گویای این است که او برای جبران خطای قبلی خود، دست به این کار زده است[۱۸].

جستارهای وابسته

  1. آخرین خطبه امام علی
  2. شهادت آرزوی امام علی
  3. پدر امام علی
  4. از ذو قار تا بصره‌
  5. ازدواج امام علی
  6. امارت امام علی در حدیث
  7. امامت امام علی در حدیث
  8. انواع دانش‌های امام علی
  9. انگیزه‌های دشمنی با امام علی
  10. ایثار امام علی در شب هجرت
  11. بازگشت خورشید برای امام علی
  12. اقدامات امام علی در جنگ بدر
  13. بیعت با امام علی
  14. اقدامات امام علی در جنگ تبوک
  15. ترور امام علی
  16. توطئه برای ترور امام علی
  17. جایگاه علمی امام علی
  18. اقدامات امام علی در جنگ احد
  19. اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
  20. اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
  21. اقدامات امام علی در جنگ حنین
  22. خبر دادن پیامبر از شهادت علی
  23. خلافت امام علی در حدیث
  24. اقدامات امام علی در جنگ خندق
  25. اقدامات امام علی در جنگ خیبر
  26. داوری‌های امام علی
  27. دشمنان امام علی
  28. دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
  29. دلایل تنهایی امام علی
  30. حب امام علی
  31. رویارویی امام علی با ناکثین
  32. زیان‌های دشمنی با امام علی
  33. سیاست‌های اجتماعی امام علی
  34. سیاست‌های اداری امام علی
  35. سیاست‌های اقتصادی امام علی
  36. سیاست‌های امنیتی امام علی
  37. سیاست‌های جنگی امام علی
  38. سیاست‌های حکومتی امام علی
  39. سیاست‌های فرهنگی امام علی
  40. سیاست‌های قضایی امام علی
  41. سیمای امام علی
  42. شکست بت‌ها توسط امام علی
  43. شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
  44. عصمت امام علی در حدیث
  45. علم امام علی در حدیث
  46. امام علی از زبان اهل بیت
  47. امام علی از زبان دشمنانش
  48. امام علی از زبان قرآن
  49. امام علی از زبان همسران پیامبر
  50. امام علی از زبان پیامبر
  51. امام علی از زبان یارانش
  52. امام علی از زبان یاران پیامبر
  53. امام علی از زبان خودش
  54. غلو در دوست داشتن امام علی
  55. اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
  56. فرزندان امام علی
  57. لقب‌های امام علی
  58. مأموریت امام علی
  59. محبوبیت امام علی
  60. محدودیت‌های امام علی در انتخاب کارگزاران
  61. هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
  62. نافرمانی سپاه امام علی
  63. نام‌های امام علی
  64. نسب امام علی
  65. نیرنگ‌های دشمنان امام علی
  66. هدایت امام علی در حدیث
  67. وراثت امام علی در حدیث
  68. وصایت امام علی در حدیث
  69. ولادت امام علی
  70. ولایت امام علی در حدیث
  71. ویژگی‌های اخلاقی امام علی
  72. ویژگی‌های اعتقادی امام علی
  73. ویژگی‌های امام علی
  74. ویژگی‌های جنگی امام علی
  75. ویژگی‌های دشمنان امام علی
  76. ویژگی‌های دوستداران امام علی
  77. ویژگی‌های سیاسی امام علی
  78. ویژگی‌های عملی امام علی
  79. پذیرفته شدن دعاهای امام علی
  80. پرورش امام علی
  81. پس از شهادت امام علی
  82. پیشگویی امام علی
  83. کارگزاران امام علی
  84. کنیه‌های امام علی
  85. کین‌ورزی به امام علی
  86. یاران امام علی
  87. یاری خواستن امام علی از کوفیان‌
  88. یوم‌الدار

منابع

پانویس

  1. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۷۷.
  2. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۹۹.
  3. شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۱۴.
  4. شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۲۰.
  5. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۵۰۰.
  6. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۹۹.
  7. أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۱.
  8. الجمل، ص ۲۵۷.
  9. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۷۷.
  10. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۷۸.
  11. الجمل، ص ۲۵۷.
  12. أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۱.
  13. أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۲.
  14. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۸۶.
  15. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۸۶.
  16. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۸۲.
  17. الجمل، ص ۲۵۱.
  18. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۳۵۱-۳۵۸.