←بیان شیخ طوسی
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
===== بیان [[ابراهیم نوبختی]] ===== | ===== بیان [[ابراهیم نوبختی]] ===== | ||
[[نوبختی]] در | [[نوبختی]] در [[استدلال]] به این برهان بر آن است که ما به اطاعت مطلق از امام مأموریم و همین امر بیانگر [[عصمت امام]] است؛ زیرا اگر وی [[معصوم]] نباشد و در نتیجه ما را به [[معصیت]] امر کند، آنگاه میان امر به [[اطاعت از امام]] که به معصیت امر کرده است و [[نهی]] از اجتناب از [[معاصی]]، تناقض لازم میآید. بنابراین لازم است [[امام]]، معصوم باشد: {{عربی|فنحن مأمورون بطاعته فلو امر بمعصية لتناقض القول فلابد من عصمته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۴.</ref>. | ||
نوبختی، مقدمه این [[برهان]]، یعنی [[مأمور]] بودن به اطاعت مطلق از امام را مبین نکرده است و به نظر میرسد همانگونه که [[مرحوم علامه حلی]]، شارح کتاب الیاقوت اشاره کرده است، این مقدمه با آیاتی مانند: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> مستدل شود<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵.</ref>. | نوبختی، مقدمه این [[برهان]]، یعنی [[مأمور]] بودن به اطاعت مطلق از امام را مبین نکرده است و به نظر میرسد همانگونه که [[مرحوم علامه حلی]]، شارح کتاب الیاقوت اشاره کرده است، این مقدمه با آیاتی مانند: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> مستدل شود<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵.</ref>. | ||
حال اگر مقدمه را با این [[آیه]] مستدل و مبین کنیم، میتوانیم عصمت امام را نیز نتیجه بگیریم<ref>ممکن است در نگاه خواننده، این برهان، همان برهان سوم باشد؛ ولی ظاهر عبارت نوبختی و نیز برداشت علامه حلی (شارح کتاب الیاقوت) از تفاوت میان این دو برهان حکایت میکند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۰.</ref> | حال اگر مقدمه را با این [[آیه]] مستدل و مبین کنیم، میتوانیم عصمت امام را نیز نتیجه بگیریم<ref>ممکن است در نگاه خواننده، این برهان، همان برهان سوم باشد؛ ولی ظاهر عبارت نوبختی و نیز برداشت علامه حلی (شارح کتاب الیاقوت) از تفاوت میان این دو برهان حکایت میکند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۰.</ref> | ||
حافظ تقی الدین سبکی<ref>سبکی از عالمان اهل سنت در فقه، اصول تفسیر، حدیث، نحو و لغت بوده است. وی در روستای «شبک» از کشور مصر به دنیا آمد به دنبال علم به شهرهای اسکندریه دمشق مکه، مدینه مسافرت نمود و در نهایت به قاهره آمد و در آنجا مستقر شد. او منصب قضاوت در شام و همچنین ریاست مدرسه دارالحدیث را عهدهدار بود. او در عهد خویش به «شیخ الاسلام» ملقب شد و آثارش به یکصدوپنجاه تألیف میرسد. وی متوفای ۷۵۶ هجری است.</ref> همین معنا را یادآور شده است، آنجا که زرقانی [[مالکی]] در نقل [[کلام]] وی چنین میآورد: «با وجود این که [[خدا]] دستور [[پیروی]] از [[انبیاء]] را داده است، پس چگونه معقول است از آنان اموری ناشایست سر بزند؟!»<ref>شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج٧، ص٣٢٨.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۷۹.</ref> | |||
==== دلیل پنجم: برهان تنافی گناه با [[شئون امامت]] ==== | ==== دلیل پنجم: برهان تنافی گناه با [[شئون امامت]] ==== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۳: | ||
==== دلیل هفتم: برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم ==== | ==== دلیل هفتم: برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم ==== | ||
یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را اینگونه تقریر میکند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و | یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را اینگونه تقریر میکند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و نسیان در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] میکند و از [[حق]] [[گمراه]] میشود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>. | ||
مرحوم شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و | مرحوم شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و نسیان [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد»<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۹۳.</ref> | ||
==== دلیل هشتم: [[برهان امتناع تسلسل]] ==== | ==== دلیل هشتم: [[برهان امتناع تسلسل]] ==== | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۶: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)| برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)| برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
[[علامه حلی]] دلیل دیگری بر [[لزوم]] [[عصمت پیشوایان]] [[دین]] و [[رهبران]] [[هدایت]] ذکر کرده است. وی مینویسد: | |||
{{عربی|لأنهم حفظة الشرع والقوامون به}}<ref>نهج الحق وکشف الصدق، ص۱۶۴؛ عقائد الإمامیة، ص۶۷.</ref>؛ | |||
رهبران هدایت نگاهبانان [[شریعت]] و سرپرستان آن هستند. القوّامون جمع [[قیّم]] است. «قیّم» کسی را گویند که کفالت و [[سرپرستی]] دیگری را به عهده گرفته و از منافع وی محافظت میکند و [[اجازه]] دارد به نفع او در اموالش تصرف کند. | |||
[[پیشوایان]]، محافظین و مرزبانان حدود شریعت و مدافع [[حقوق]] و منافع دین هستند و اجازه نمیدهند زیاده و نقصانی در شریعت راه یابد. روشن است که تنها کسی میتواند از دین محافظت کند که [[معصوم]] باشد. پس [[جانشین پیامبر]] باید معصوم باشد و اگر جانشین پیامبر آیهای را [[اشتباه]] معنا کند و یا به غلط حکمی از او صادر شود و یا درستکار نباشد، مسلماً چنین کسی به خود [[جامعه]] و دین ضربه میزند و زبان ناشی از این ضربه تا ابد باقی خواهد ماند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۸۲.</ref>. | |||
[[امام]] که [[حافظ شریعت]] است باید حتما [[معصوم]] باشد و الا [[شریعت]] [[حفظ]] نمیشود. امام، حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است امام، معصوم باشد. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] مینویسند: "هرگز نمیتوان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمیماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | [[امام]] که [[حافظ شریعت]] است باید حتما [[معصوم]] باشد و الا [[شریعت]] [[حفظ]] نمیشود. امام، حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است امام، معصوم باشد. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] مینویسند: "هرگز نمیتوان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمیماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۷۸: | ||
==== دلیل سیزدهم: برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]] ==== | ==== دلیل سیزدهم: برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]] ==== | ||
این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمیتواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، | این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمیتواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۸۱.</ref> | ||
==== دلیل چهاردهم: برهان [[امتناع]] تصدیق [[کذاب]] از جانب [[خداوند]] ==== | ==== دلیل چهاردهم: برهان [[امتناع]] تصدیق [[کذاب]] از جانب [[خداوند]] ==== | ||
خط ۲۹۵: | خط ۳۰۴: | ||
==== دلیل هفدهم: [[پیروی]] از [[پیشوا]] ==== | ==== دلیل هفدهم: [[پیروی]] از [[پیشوا]] ==== | ||
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض میگردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام میشود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، | تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض میگردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام میشود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۸۳.</ref>. | ||
==== دلیل هجدهم: ضعیف الاراده نبودن امامان ==== | ==== دلیل هجدهم: ضعیف الاراده نبودن امامان ==== | ||
خط ۳۱۲: | خط ۳۲۱: | ||
ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار میآید، میگوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او میشود. از اینرو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref> | ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار میآید، میگوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او میشود. از اینرو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref> | ||
==== دلیل بیست و دوم: اعتبار [[سنّت]] در گرو [[عصمت]] ==== | |||
مرحوم [[شهید ثانی]] مینویسد: علم حدیث پس از [[قرآن]] بالاترینِ [[علوم]] از نظر قدر و [[منزلت]]، برترین علوم از نظر رتبه و جایگاه و عظیمترین علوم از نظر [[اجر]] و [[پاداش]] است. آن [[علم]] برگرفته از [[پیامبر]] و امامانی است که در گفتار [[کردار]] تقریر و یا صفتی از صفات همچون حرکات، سکنات، [[خواب]] و [[بیداری]] معصوم هستند<ref>{{عربی|وأما علم الحديث فهو أجل العلوم قدرا وأعلاها رتبة وأعظمها مثوبة... وهو ما أضيف إلى النبي وإلى الأئمة المعصومين قولا أو فعلا أو تقريرا أو صفة حتى الحركات والسكنات واليقظة والنوم}}؛ منیة المرید، ص۳۶۹- ۳۷۰.</ref>. | |||
در بیان این سخن شهید ثانی باید گفت: [[دین مقدس اسلام]] بر سه محور اساسی [[استوار]] است: [[اعتقادات]]؛ [[احکام]] و [[اخلاق]]. کسی که دارای چنین محورهایی شود [[فقیه]] است<ref>فقیه واقعی کسی است که در هر سه حوزه به درک عمیقی رسیده باشد. البته در اصطلاح حوزوی «فقه» تنها در حوزه احکام به کار میرود؛ حال آنکه احکام یک سوم اسلام است و فقیه در اصطلاح قرآن کسی است که درک عمیقی از تمام آموزههای دین دارد؛ چراکه بر اساس آیه شریفه {{متن قرآن|فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ}}، تفقه در دین، یعنی رسیدن به درک عمیق در هر سه حوزه عقاید بر اساس مبانی صحیح، احکام شرعی اعم از واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات و بالاخره اخلاق صحیح میباشد.</ref>. | |||
هر سه محور از [[قرآن]] و [[سنت]] اخذ میگردد. قرآن [[کلام خدا]] و مورد قبول تمامی [[مسلمانان]] است و سنت مجموعه [[عقائد]]، [[احکام]] و آدابی است که از [[رفتار]]، گفتار و تقریر پیامبر و [[جانشینان]] او{{عم}} سرچشمه میگیرد. پس [[پیامبر اکرم]] و [[امام]] باید در قول، فعل و تقریر معصوم باشند تا بتوان سنت را منبع معتبر و مورد اعتمادی برای اخذ [[دین]] برشمرد. باید توجه داشت که هر چند قرآن -بر اساس [[حدیث شریف ثقلین]] - از نظر رتبه بر سنت مقدم است، اما در قرآن عمومات، اطلاقات و مجملات فراوانی وجود دارد که مخصصات مقیدات و آنها در سنت بیان شده است. پس در فهم قرآن و احکام آن به سنت نیازمندیم؛ سنتی که باید به شخصی [[معصوم]] مستند باشد تا رفتار و گفتار و حتی تقریر (سکوتی که از آن [[رضایت]] استفاده شود) او [[حجت]] و مورد اعتماد باشد. محال است [[پیامبر]] و امامی که از طرفی [[منصوب]] از جانب خداوندند و حجت او بر [[خلق]]، اما از طرفی دیگر از آنان [[خطا]]، [[سهو]] و نسیان سر بزند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۷۷.</ref>. | |||
==== دلیل بیست و سوم سوم: {{عربی|فاقد الشيء لا يعطي}}؛ کسی که ندارد چگونه ببخشد؟! ==== | |||
بر اساس [[حکم]] روشن [[عقل]]، کسی که چیزی ندارد نمیتواند آن را به دیگران ببخشد، فرقی نمیکند آن شیء مادی باشد یا [[معنوی]]. مرحوم علامه مجلسی در این باره میفرماید: «[[اعتقاد]] ما درباره [[معصومین]] این است که ایشان موصوف به کمال و تمام در تمامی امور و موصوف به [[علم]] از ابتدای عمر تا آخر آن هستند، و هرگز و در هیچ جهتی از احوالاتشان نقصی وجود ندارد»<ref>{{عربی|و اعتقادنا فيهم أنهم موصوفون بالكمال والتمام والعلم من أوائل أمورهم إلى أواخرها، لا يوصفون في شيء من أحوالهم بنقص و لا جهل}}؛ بحار الأنوار، ج۱۱، ص۷۲؛ به نقل از الاعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.</ref>. | |||
بر اساس این عبارت، [[معصوم]] هیچگاه به نقص، [[جهل]]، [[انحراف]]، [[سهو]]، [[خطا]] و فراموشی دچار نمیشود؛ زیرا کار [[نبی]] یا [[امام]] رساندن [[بشریت]] به کمال است، پس چگونه کسی که ناقص است میتواند دیگران را به کمال برساند؟ [[جاهل]] چگونه میتواند به دیگران علم بدهد؟ و کسی که ندارد چگونه ببخشاید؟ | |||
در نتیجه آنکه [[هدایت]] دیگران را بر عهده دارد، باید دارای تمامی [[کمالات]] بوده و از هر نقصی مبرا باشد و این همان معصوم است پس با نبود [[عصمت]]، [[هدایتی]] حاصل نمیشود<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۷۹.</ref>. | |||
=== دسته دوم: [[ادله نقلی]] === | === دسته دوم: [[ادله نقلی]] === | ||
خط ۳۴۵: | خط ۳۶۸: | ||
با این توضیحات روشن شد که شیخ، با این آیه در صدد [[اثبات]] عصمت امام از گناهان پیش و پس از تصدی منصب امامت و از آغاز تا پایان [[عمر]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۰.</ref>. | با این توضیحات روشن شد که شیخ، با این آیه در صدد [[اثبات]] عصمت امام از گناهان پیش و پس از تصدی منصب امامت و از آغاز تا پایان [[عمر]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۰.</ref>. | ||
====== بیان میرزای نائینی درباره دلالت آیه عهد بر [[لزوم عصمت امام]] ====== | |||
در اصول این بحث مطرح است که آیا لفظ مشتق فقط در «متلبس به مبدأ» [[حقیقت]] است و مصداق دارد، یا اگر از تلبّس خارج شد باز هم [[صدق]] میکند؟ به عبارت دیگر اگر عنوانی موضوع یک [[حکم]] واقع شود لازم است همواره آن موضوع برای ترتب حکم محفوظ باشد یا نه؟ برخی از عناوین به صرف تحقق برای ترتب حکم کافی هستند و برخی نه. به عنوان مثال در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref>. پس به محض این که عنوان سارق بر کسی صدق کند، حکم (قطع دست) بر او بار میشود؛ هر چند که این عنوان در زمانهای بعد بر او صدق نکند. | |||
مرحوم نائینی در همین مبحث میفرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> قضیه حقیقیه است و از بدو [[خلقت]] تا [[قیامت]] مصداق دارد. به مقتضای قاعده، در قضیه حقیقیه صرف تلبس به مبدأ کفایت نمیکند و بقای بر تلبس نیز شرط است؛ مگر در مواردی که قرینه وجود داشته باشد. در آیه مورد بحث قرینه وجود دارد و آن عظمت مقام و جلالت شأن امامت است به طوری که میان [[امامت]] و [[عبادت]] اوثان تناسبی نیست. پس هر کس ـ اگر چه برای یک لحظه ـ [[بت]] یا تندیسی را عبادت کرده باشد شایستگی تصدی مقام امامت را نخواهد داشت<ref>أجود التقریرات، ج۱، ص۸۱ – ۸۲.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۹۴.</ref>. | |||
====== بیان مرحوم [[آخوند خراسانی]] ====== | |||
[[امام صادق]]{{ع}} در روایتی پس از ذکر طبقات [[پیامبران]] و [[رسولان]]<ref>امام صادق{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|الْأَنْبِيَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلى أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ: فَنَبِيٌّ مُنَبَّأٌ فِي نَفْسِهِ لَايَعْدُو غَيْرَهَا؛ وَ نَبِيٌّ يَرى فِي النَّوْمِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ لَا يُعَايِنُهُ فِي الْيَقَظَةِ، وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلى أَحَدٍ، وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ عَلى لُوطٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ؛ وَ نَبِيٌّ يَرى فِي مَنَامِهِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلى طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ كَثُرُوا كَيُونُسَ- قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لِيُونُسَ: {{متن قرآن|وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ}} قَالَ: يَزِيدُونَ ثَلَاثِينَ أَلْفاً، وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ؛ وَ الَّذِي يَرى فِي نَوْمِهِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ، وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِي الْعَزْمِ، وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ{{ع}} نَبِيّاً، وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ حَتّى قَالَ اللَّهُ: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً، لَايَكُونُ إِمَاماً}}؛ الکافی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، ح۱.</ref>، درباره مصداق [[ظالم]] ـ در [[آیه عهد]] ـ میفرماید: {{متن حدیث|مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً}}؛ هر کس بت یا تندیسی را عبادت کرده باشد هرگز [[امام]] نمیشود. | |||
مرحوم آخوند خراسانی در بحث مشتق به مناسبت این [[روایت]] را مطرح کرده و به بررسی کیفیت [[استدلال]] امام پرداخته است<ref>این مطلب در ضمن بحث مشتق در زمره مباحث اصولی مطرح میشود. برای نمونه ر.ک: محاضرات فی أصول الفقه، ج۱، ص۲۸۶؛ نهایة الأفکار، ج۱، ص۱۳۹.</ref>. ایشان [[معتقد]] است که اگر عنوانی موضوع [[حکم]] قرار گرفت، آن حکم بر آن موضوع بار میشود، هر چند موضوع باقی نباشد؛ زیرا حکم وابسته به عنوان است. ایشان به همین موضوع اشاره کرده در مورد [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} میفرماید: «از [[استدلال]] [[امام]] به دست میآیدکه اگر شخصی متلبس به [[عبادت]] اوثان شد ـ اگر چه برای یک لحظه ـ لیاقت و اهلیت [[امامت]] را نخواهد داشت»<ref>کفایة الأصول، ج۱۱، ص۴۹. نگارنده در کتاب تحقیق الأصول، جلد ۱، صفحه ۳۹۷ به بعد، به تفصیل این موضوع را بررسی کرده است.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۹۵.</ref> | |||
====== بیان [[علامه طباطبائی]] ====== | |||
ایشان در [[تفسیر المیزان]] مینویسد: مراد از [[ظالمان]] در آیه شریفه {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مطلق کسانی است که ظلمی از آنان صادر شده باشد مثل [[شرک]] یا [[گناه]]، هر چند آن ظلم در قسمتی از عمرش بوده و پس از آن [[توبه]] کرده و [[صالح]] شده باشد. از یکی از اساتید ما در مورد کیفیت دلالت [[آیه]] بر [[عصمت امام]] سؤال شد. ایشان پاسخ داد: [[مردم]] بر طبق تقسیم [[عقلی]] چهار دستهاند.یا در تمام عمر ظالم بودهاند و یا در تمام عمر ظالم نبودهاند. یا در ابتدای عمر ظالم بودهاند نه در آخر عمر، و دسته چهارم این که بر عکس آن باشد یعنی در ابتدای عمر ظلمی از وی سر نزده و در آخر عمر [[ظالم]] شده است [[شأن]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بالاتر از آن است که [[امامت]] را برای دسته نخست و چهارم از [[ذریه]] خود درخواست کند. پس دو قسم باقی میماند که [[خداوند]] امامت یکی از آن دو را [[نفی]] کرده است. این نفی مربوط به دستهای است که در ابتدای عمر ظالم بوده و در آخر عمر از [[ظلم]] دست برداشتهاند. در نتیجه دسته دیگری باقی میماند و آن دستهای است که در تمام عمر ظلمی از آنان سر نزده باشد<ref>{{عربی|إن المراد بالظالمين في قوله تعالى {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مطلق من صدر عنه ظلم ما، من شرك أو معصية، و إن كان منه في برهة من عمره، ثم تاب و صلح. وقد سئل بعض أساتيذنا رحمة الله عليه عن تقريب دلالة الآية على عصمة الإمام. فأجاب: أن الناس بحسب القسمة العقلية على أربعة أقسام: من كان ظالما في جميع عمره، ومن لم يكن ظالما في جميع عمره، ومن هو ظالم في أول عمره دون آخره، ومن هو بالعكس. هذا و إبراهيم{{ع}} أجل شأنا من أن يسئل الإمامة للقسم الأول والرابع من ذريته، فبقي قسمان، وقد نفى الله أحدهما، وهو الذي يكون ظالما في أول عمره دون آخره، فبقي الآخر، وهو الذي يكون غير ظالم في جميع عمره}}؛ تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>. | |||
حاصل آنکه [[آیه عهد]] به روشنی بر [[عصمت امام]] از ابتدای عمر تا آخر آن دلالت دارد و خداوند کسی را که در طول عمر خود حتی برای یک لحظه مرتکب ظلم شده باشد را شایسته امامت ندانسته و به این مقام نایل نمیکند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۹۶.</ref>. | |||
===== دلیل دوم: [[آیه اولی الامر]] ===== | ===== دلیل دوم: [[آیه اولی الامر]] ===== | ||
خط ۳۶۷: | خط ۴۰۵: | ||
با این تقریر روشن میشود که قلمرو ثابت شده از عصمت، با این [[برهان]] عصمت از گناه و اشتباه است. | با این تقریر روشن میشود که قلمرو ثابت شده از عصمت، با این [[برهان]] عصمت از گناه و اشتباه است. | ||
====== اشکال فخر رازی ====== | |||
فخر رازی پس از اینکه به دلالت آیه بر عصمت اقرار میکند مینویسد: «خیلی بعید است مراد از اولوالامر در این آیه امامانی باشد که روافض ([[شیعیان]]) مدعی عصمت آنان هستند؛ زیرا برای [[اطاعت از امامان]] [[شیعه]] لازم است آنان را بشناسیم و [[دستورات]] آنها به ما رسیده باشد. وی در ادامه میافزاید: {{عربی|فلو أوجب علينا طاعتهم قبل معرفتهم كان هذا تكليف ما لا يطاق}}<ref>تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۱۴۶.</ref>؛ اگر پیش از آنکه ایشان را بشناسیم [[اطاعت]] آنان بر ما [[واجب]] باشد، [[تکلیف]] «ما لایطاق» لازم میآید. | |||
به عبارتی اطاعت مشروط به [[شناخت]] است و لازمه شناخت دسترسی داشتن به آنان است، در حالی که نه دسترسی به آنان داریم و نه [[معرفت]] به آنان، و آنگاه که معرفت نبود، چگونه میتوان گفت [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است؟ در نتیجه اگر اطاعت آنها بر ما واجب باشد، این [[وجوب]] تکلیفی است که مکلّفین قادر به انجام آن نیستند و امر به تکلیفی که [[قدرت]] بر انجام آن نباشد، [[قبیح]] و از [[خدای حکیم]] محال است. وی سپس «[[امت اسلامی]]» را مصداق «[[اولو الامر]]» معرفی میکند و مدعی میشود بر اساس این [[آیه]] «امت اسلامی» باید به طور مطلق از «امت اسلامی» [[پیروی]] کنند! این [[کلام]] به قدری سخیف است که نیازمند طرد و [[نفی]] نیست. اما در پاسخ این سخن وی که «معرفت امامی که در دسترس نباشد ممکن نیست» دو پاسخ میتوان ابراز داشت: | |||
'''پاسخ نقضی:''' | |||
محدثانی همچون مسلم، احمد و بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]] به الفاظ گوناگون از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کردهاند که: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}<ref>این حدیث با این الفاظ در شرح المقاصد فی علم الکلام، جلد ۲، صفحه ۲۷۵ آمده است و در بقیه منابع اهل سنت با الفاظی مختلف به آن اشاره شده است. مثلاً در مسند أحمد: ج۳، ص۴۴۶ و التاریخ الکبیر، ج۶، ص۴۴۵، ش۲۹۴۳ به این صورت آمده است: {{متن حدیث|من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية}}. در مسند أحمد، ج۴، ص۹۶؛ مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۱۸؛ مسند أبی داوود، ص۲۵۹؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ مسند الشامیین، ج۲، ص۴۳۹، ش۱۶۵۴؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۹، ص۱۵۵؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۰۳، ش۴۶۴ و ج۶، ص۶۵، ش۱۴۸۶۳ و علل الدار قطنی، ج۷، ص۶۳، ش۱۲۱۴ نیز آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. در الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۴؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۷۹ و کنز العمال، ج۱، ص۱۰۳، ش۴۶۳ نیز اینگونه آمده است: {{متن حدیث|من مات و لا بيعة عليه مات ميتة جاهلية}}. در صحیح مسلم، ج۶، ص۲۲؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۸، ص۱۵۶؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۵؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۳۵؛ کنز العمال، ج۶، ص۵۲، ش۱۴۸۱۰ و تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۵۳۰ نیز با این الفاظ آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. و یا در صحیح ابن حبان: ج۱۰، ص۴۳۴ آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}.</ref>. بر اساس این [[حدیث]]، در هر زمانی باید با [[امام]] آن [[زمان]] [[بیعت]] کرد و اگر کسی بدون بیعت و [[معرفت]] آن امام از [[دنیا]] برود، [[مرگ]] او [[مرگ جاهلیت]] است. حال از [[فخر رازی]] میپرسیم که اگر [[معرفت امام]] میسّر و امام در دسترس نبود، چرا [[پیامبر اکرم]] [[مسلمانان]] را به معرفت او [[مکلف]] کرده است؟ | |||
علاوه بر آن مگر [[شناخت]] همیشه با در دسترس بودن ملازمه دارد؟ مگر اکنون که به [[رسول خدا]]{{صل}} معتقدیم و او را میشناسیم، ایشان در دسترس ما است؟ پس شناخت راههای مختلفی دارد و منحصر به شناخت حضوری نیست و میتوان از شنیدن سخنان، [[سیره]] و [[دستورات]] آن فرد، وی را شناخت و از همین راه از او [[پیروی]] کرد. | |||
'''پاسخ حلّی:''' | |||
افزون بر آن، باید توجه داشت که پیش از هر بحثی باید صحت ادعای فخر رازی [[اثبات]] شود. آیا واقعاً [[امّت]] به [[ائمه اطهار]]{{عم}} دسترسی نداشتهاند؟ و با فرض عدم دسترسی به [[امامان]]{{عم}}، آیا سبب این عدم [[توفیق]] [[ائمه]] بودهاند یا خود [[مردم]] موجب این [[محرومیت]] شدهاند؟ آیا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که بیستوپنج سال خانهنشین بودند، خود این خانهنشینی را [[انتخاب]] کردند یا مردم در چنین خانهنشینی دخیل بودند؟ مگر نه این بود که [[امام کاظم]]{{ع}} سالها در [[زندان]] به سر بردند و مگر نه این است که [[امام زمان]]{{ع}} [[غائب]] از انظار هستند. چه کسی مقصر است؟! آری، [[حاکمان جائر]]، [[عالمان]] خدمتگذار به آنها و مردمانی که نسبت به این امور بیتفاوت بودهاند همان مقصران اصلیاند. | |||
[[ابو حنیفه]] را در مقابل [[امام صادق]]{{ع}} عَلَم کردند. به [[مالک بن انس]] دستور نوشتن کتاب «موطأ» دادند و با [[هدف]] کمرنگ کردن مقام علمی ائمه{{عم}}، به [[تبلیغ]] مالک بن انس و [[ابو حنیفه]] پرداختند و حال آنکه هر دو از شاگردان [[امام صادق]]{{ع}} بودند و [[شافعی]] نیز شاگردِ شاگرد [[امام صادق]]{{ع}}. | |||
البته [[معرفت امام]] برای اهلش ممکن و میسر بوده و هرگز تکلیف مالا یطاق نبوده است. [[حاکمان جور]] با کمک چنین عالمانی دست نشانده، [[فقه]] چهارگانهای را برای [[مسلمانان]] تأسیس کردند تا درِ [[خانه]] [[اهل بیت]]{{عم}} بسته شود. | |||
اما با این وجود، رسیدن به [[امام]] در هر [[زمان]] و اخذ [[احکام]] از ایشان ناممکن نبوده است، از این رو کسانی خدمت حضرات [[ائمه]] شاگردی کرده و کسب [[فیض]] نمودهاند. در زمان کنونی نیز امکان رسیدن به خدمت امام وجود دارد، هر چند شرط و شروط فراوانی دارد، ولی افرادی خدمت [[امام زمان]]{{ع}} [[شرف]] حضور یافته و [[دستورات الهی]] را از آن جناب دریافت میکنند. از همین روست که هر کس نگرفت، خودش کوتاهی کرده است. | |||
در نتیجه باید گفت: این فاصلهای که میان اکثر [[امت]] و اهل بیت [[رسول الله]]{{صل}} افتاده از طرف [[خداوند]] و ائمه{{عم}} نبوده است و کوتاهی و تقصیر همواره از جانب [[مردم]] به وجود میآید. پس [[معرفت]] ممکن بوده و حاصل شده است؛ چراکه این معرفت برای بزرگان [[شیعه]] به وجود آمد و فقه شیعی را با این عظمت تأسیس کردند و همه فتاوای ایشان مستند به روایات اهل بیت{{عم}} است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۱۰۰.</ref>. | |||
===== دلیل سوم: [[آیه صادقین]] ===== | ===== دلیل سوم: [[آیه صادقین]] ===== |