امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:


==رابطه [[امامت]] و [[دموکراسی]]==
==رابطه [[امامت]] و [[دموکراسی]]==
==[[امامت]] در گفتگوی دو مذهب==
*[[امامت]] ریاستی فراگیر در [[امور دنیا]] و [[دین]] است و جامعه‌ای که ساختار آن بر پایۀ [[دین]] بنیان گرفته است، جز این نمی‌تواند باشد؛ چرا که در [[ریاست]] این [[جامعه]] و [[امامت]] بر آن نمی‌توان [[امور دنیا]] را از امور [[دین]] جدا نمود. [[رهبری]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[جامعه]] اسلامیِ نخست، نیز همین‌گونه بود. و هیچ جدایی بین [[سیاست]] و [[دین]] وجود نداشت. از این‌رو بود که [[قضاوت]]، [[مدیریت]]، [[سیاست]]، [[اقتصاد]]، [[تربیت]]، [[آموزش]]، [[جنگ]]، [[صلح]] و دیگر امور [[جامعه اسلامی]] همان اندازه جزو [[قلمرو دین]] به شمار می‌رفت که [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و دیگر [[عبادات]] امری [[دینی]] قلمداد می‌شد.
*[[رسول خدا]]{{صل}} همان‌طور که در [[عبادات]] و [[احکام]] آن - که چه بسا صرفاً از آن به "[[دین]]" تعبیر شود - [[مرجع]] [[مردم]] بود و آنها از ایشان [[احکام]] [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و دیگر عباداتی از این [[دست]] را می‌پرسیدند، [[مرجع]] [[مردم]] در دیگر ساحت‌های [[زندگی]] - که گاه مقصود از "[[دنیا]]" همین بخش است - نیز بود؛ عرصه‌هایی چون [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[مدیریت]]، [[اقتصاد]]، [[جنگ]]، [[صلح]] و مانند آن.
*و صد البته از [[رسول خدا]]{{صل}} به دور است که در [[رفتار]] یا گفتار خود از سر [[هوی و هوس]] کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که [[خداوند متعال]] درباره آن فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید * آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
*و نیز فرموده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
*بنابراین کارهایی که آن [[حضرت]] انجام داد صرفاً بر پایۀ [[دستور خداوند]] بوده است و در نتیجه، همۀ آن [[کارها]] در قلمرو "[[دین]]" قرار دارد که [[خداوند]] ما را به [[پیروی]] از آن، [[امر]] و از [[سرپیچی]] از آن، [[نهی]] فرموده است. پس [[رهبری سیاسی]] و [[امامت فراگیر]] آن [[حضرت]] بر [[جامعه اسلامی]] تنها بر اساس [[تعیین]] از سوی [[خداوند متعال]] و بنا بر امر او بوده است.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۴۴-۴۵.</ref>


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۳ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۱۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

پیشوا در زبان فارسی، ترجمه تحت‌اللفظی کلمه امام است. در عربی کلمه "امام" یا "پیشوا" مفهوم مقدسی ندارد. پیشوا، یعنی کسی که پیشرو است و عده‌ای تابع و پیرو او هستند؛ اعم از آنکه آن پیشوا عادل باشد یا باطل و گمراه. قرآن کریم کلمه امام را در هر دو مورد به کار برده است. در یک‌جا می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱]؛ و در جای دیگر می‌‌فرماید: ﴿أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۲]. مورد اول در مورد پیشوایان به حق است و مورد دوم در مورد رهبران کافر و گمراه[۳]. از اصول دین اسلام و مذهب تشیع است. در یکی از تعاریف، به معنای ریاست عامه در امور دنیوی و اخروی[۴] و در تعاریفی دیگر، امامت، رهبری امت اسلامی پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)[۵].

مقدمه

واژه امام در لغت از ریشه “ام” است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها مقتدا و پیشواست. طریحی می‌گوید: “امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او پیروی می‌شود”[۶]. مؤلف کتاب معانی الاخبار نیز در توضیح وجه تسمیه امام می‌گوید: “امام را امام نامیدند به دلیل اینکه او پیشرو و مقتدای مردم است”[۷]. بنابراین امامت، همان ریاست عامه بر همه مردم است که اگر لابشرط بیاید، منظور همان ریاست پیامبر و رسالت است[۸]. پس به گروهی خاص که از نظر فکری، اعتقادی، سیاسی یا زبانی، زمانی و مکانی در یک امر یا اموری خاص با یکدیگر اشتراک دارند و با یکدیگر یکی شده‌اند امت می‌گویند و رهبرشان نیز امام نامیده می‌شود. بنابراین سه واژۀ امام، امامت و امت لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون هم معنا ندارند. امت نیز به گروهی گفته می‌شود که اعضای آن به سبب پیروی از امام واحد به نوعی با یکدیگر انتساب داشته باشند[۹]. نکته مهم اینکه معنای پیشوا لزوماً مثبت نیست، بلکه ممکن است پیشوا عادل یا فاسق و ظالم باشد. در قرآن کلمه پیشوا به هر دو مورد گفته شده است. در آیه‌ای آمده است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۰]، و در جای دیگر می‌فرماید: ﴿أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۱۱]. در آیه نخست امام به پیشوای خیر و در آیه دوم امام به پیشوای شر گفته شده است. امام به معنای مقدم نیز آمده است[۱۲]. قرآن درباره فرعون همین تعبیر را به کار برده است: ﴿يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ[۱۳]. همچنین امام به معنای طریق و راه نیز آمده است[۱۴]. ابن‌منظور در لسان العرب معتقد است که امام (جلو و مقدم) با امام (پیشوا) هم‌ریشه است و هر دو از ریشه “أمّ، یؤمّ” به معنای قصد کردن و پیشی گرفتن است[۱۵]. واژه امام در قرآن در غالب معانی لغوی آن به کار رفته است. البته واژه امام در قرآن کاربردهای فراوانی دارد که تفلیسی در وجوه القرآن، پنج معنای آن را به شرح ذیل برشمرده است: گاهی امام به معنای مقتدا و پیشواست: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۱۶]، نیز در آیه‌ای دیگر به همین معنا آمده است: ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۱۷]، به معنای نامه: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۸]، لوح محفوظ: ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۱۹] و تورات نیز به کار رفته است: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا[۲۰]. مقصود از امام در آیه اخیر، تورات است. در قرآن امام به معنای راه آشکار و روشن نیز آمده است: ﴿وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ[۲۱]؛ مراد راه واضح و آشکار است[۲۲].

آنچه بیان شد، به معانی لغوی امام مربوط بود. متکلمان در تعریف اصطلاحی امام گفته‌اند: امام خلیفه رسول الله در اجرای دین است؛ به گونه‌ای که پیروی از وی بر همه مسلمانان واجب است[۲۳]. امام در اصطلاح شیعه به کسی می‌گویند که پیشوا و مقتدای عالمیان در امور ظاهریه و باطنیه، اجتماعیه و معنویۀ روحانیه، مُلْکیه و ملکوتیه است. خداوند به وی در اثر اختیار عالی و ارادۀ انتخابیۀ آن پیشوا در جمیع امور چنین مصونیت و عصمتی را بخشیده است. این امامان به دوازده تن منحصرند. بنابر عقیده و ایمان راسخ شیعه، پس از غیبت کبری آن حضرت زنده است و ولایت امور معنوی و مَلَکوتی عوالم را در دست دارد، اما به سبب غصب خلافت و امامت، فعلاً در پردۀ غیبت نهان است تا ظهور کند و متصدیان و مباشران سلطنت و امارت باطل را کنار زند و خود بر اساس طهارت سِریَّه و عصمت الهیه و ولایت کبرای حقۀ حقیقیه، بر مردم حکومت کند[۲۴].

پس با توجه به تعریف‌های یادشده، امام سه ویژگی خواهد داشت: ویژگی نخست، جانشینی پیامبر گرامی اسلام است. امام کسی است که پس از پیامبر اسلام(ص) بر مسند او می‌نشیند. ولایت و سرپرستی بر همۀ مکلفان، از دیگر ویژگی‌های امام است. متکلمان، اغلب ریاست عامه یا ولایت بر همۀ مکلفان را در تعریف امامت، اخذ کرده‌اند، لکن در برخی نکات جنبی، اختلاف‌نظر وجود دارد. ویژگی دیگر، واجب‌الاطاعه بودن امام است. برخی از متکلمان، این قید را نیز در تعریف امامت آورده‌اند. امام، جانشین پیامبر(ص) و ولیّ امت است؛ به گونه‌ای که اطاعت از فرمان او در حد اطاعت از فرمان پیامبر(ص) وجوب دارد. امام، تنها یک راهنما و هدایت‌گر نیست که امت در قبال وی هیچ وظیفه‌ای نداشته باشد، بلکه امت، هم در امور دین و هم در امور دنیا باید از وی اطاعت کند[۲۵]. از نظر شیعه، جامعه در هر زمان به امام نیاز دارد و زمین نباید هیچ‌گاه از حجت خدا خالی باشد. پس چنان‌چه شرایط برای حضور امام معصوم فراهم نباشد، آن بزرگوار تا صدور امر الهی در پس پردۀ غیبت منتظر ظهور می‌نشیند. این دوره، عصر غیبت نام دارد. شیعه معتقد است در این دوره که وجود حکومت ضروری است، باید افرادی حکومت را اداره کنند که تالی تلو معصوم‌اند و شرایط لازم تصدیگری حکومت را دارند. این انتصاب در واقع نصب عام نامیده می‌شود. نظام امامت از منظر شیعه ویژگی‌ها و مختصاتی دارد که در بخش کلیات بدان اشاره خواهد شد[۲۶].

تعریف شیخ صدوق

  • شیخ صدوق در "معانی الأخبار" در تعریف امام گفته است: سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ[۲۷].[۲۸].
  • حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم امامت در استعمالات شرعیه است؛ یکی: "قدوه" بودن؛ دومی: "منصوب" بودن از طرف خدا و رکن سوم: "واجب الاطاعه" بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامع‌ترین سخن در تعریف امام را آورده است. مرحوم صدوق این قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است[۲۹].[۳۰]
  • او در جای دیگری نیز گفته است: الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله[۳۱]. ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ(ص)، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة[۳۲].[۳۳]
  • تعاریفی که در برخی کتب متقدّم علمای شیعه آمده، مؤیّد همین تعریف‌اند؛ از جمله: تعریف شیخ مفید[۳۴] و علامه طبرسی[۳۵].[۳۶]

تعریف مشهور متکلمان

  • تعریفی که غالب علمای کلام از "امامت" کرده‌اند، دو عنصر اساسی در آن به چشم می‌خورد؛ یکی اینکه امامت "ریاست" است و دیگر اینکه این ریاست در "امور دین و دنیا" است. این تعریف، بیشتر نزد متکلمان اهل‌سنت[۳۷] آمده و از آنجا به متکلمان زیدیه[۳۸] و امامیه[۳۹] نیز منتقل شده است[۴۰]
  • سعد الدین تفتازانی در "شرح المقاصد" و قوشچی در "شرح تجرید"، امامت را چنین تعریف می‌کنند:الإمامةُ رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا، خلافةً عن النبيّ(ص)، وبهذا القيد خرجت النبوّة، وبقيد العموم مثل القضاء والرئاسة في بعض النواحي، وكذا رئاسة من جعلة الإمام نائباً عنه على الإطلاق؛ فإنّها لا تعمّ الإمامة[۴۱].[۴۲]
  • صاحبان این تعریف، معتقدند با قید عامّة ریاست‌های خُرد و با قید خلافةً عن النبيّ نبوّت خارج می‌شود. پس امام آن کسی است که به صورت خلافت از رسول الله، ریاست عامه داشته باشد. در اغلب منابع اهل کلام، امامت را رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا تعریف کرده‌اند و گاهی برای دقت بیشتر، بعضی‌ها عبارت خلافةً عن النبيّ را هم اضافه کرده‌اند[۴۳]
  • طریحی در "مجمع البحرین" نیز پس از بیان تعریف لغوی، به استعمال اصطلاحی امامت نزد اهل کلام اشاره کرده و می‌گوید: الإمامة هي الرئاسة العامّة على جميع الناس، فإذا أُخذت لا بشرط شيء تجامع النبوّة والرسالة[۴۴].[۴۵]
  • حاصل سخن او اینکه: امامت به استعمال مستعمل بستگی دارد؛ اگر به‌طور کلی و عمومی بررسی شود (به تعبیر او: اگر "لا بشرط" در نظر گرفته شود)، با نبوت و رسالت قابل جمع است؛ یعنی نبی می‌تواند علاوه بر مقام نبوت، امام نیز باشد؛ البته امام غیر نبی نیز متصوَّر است. اما اگر امامت با قطع نظر از نبوت بررسی شود (به تعبیر او: "بشرط لا عن النبوة" در نظر گرفته شود)، قابل جمع با نبوت نخواهد بود. البته حق این است که در ذات مفهوم "امام"، "بشرط لا" نهفته نیست؛ یعنی هنگامی که کلمه امام اطلاق می‌شود امام، لا بشرط مراد است[۴۶].
  • اشکالات این تعریف
  • بر تعریف متکلمان اشکالاتی وارد است؛ چه با قید "خلافةً عن النبيّ" و چه بدون آن. پیش از بیان این اشکالات، لازم است به مقدمه‌ای توجه شود:
  • پس از رحلت رسول خدا(ص)، امت با دو گونه از اسلام مواجه شد؛
  1. اسلام محمدی که نماینده و مدافع آن، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و ائمه معصومین(ع) بودند.
  2. اسلام جاهلی[۴۷] است[۴۸].
  1. تغییر حقیقت و ماهیت امامت و خلافت: از مقام و منصب الهی بودن به مقام و منصب دنیویِ محض؛ یعنی "ریاست" به ‌معنای "قدرت" و "سلطنت" بر ملت. این تفسیر، امامت و ولایت را مانند سایر سلطنت‌هایی که در جهان بود جلوه می‌دهد. ادبیات ابوبکر و عمر[۵۴] در سقیفه نشان می‌دهد بحث سر قدرت و سلطنت است. این تحریف، متأسفانه بلافاصله پس از رحلت رسول اکرم(ص) آغاز شد و در سلطنت‌های خلفای مسلمین ادامه یافت؛ در حالی‌ که در مکتب رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین(ع)، مسئلۀ رهبری و جانشینی پیامبر، به‌عنوان "امامت" مطرح بوده است. در واژگان "امام" و "امامت" - که بیشتر در فرهنگ شیعه رایج‌اند - معانی بسیار بلندی نهفته است که حقیقت مسئلۀ "رهبری در اسلام" را نشان می‌دهد و کلماتی مانند "رئیس" و "ریاست" نمی‌توانند گویای آن باشند[۵۵].
  2. ایجاد توهم جدایی دین از دنیا: تحریف دیگری که فرع بر تحریف پیشین است اینکه مروجان اسلام جاهلی، سلطنتِ بر مردم را دنیوی جلوه دادند و از دین جدا کردند؛ یعنی پس از آنکه امامت بعد از رسول اکرم(ص) را به ریاست و سلطنت تعبیر کردند، این ریاست و سلطنت را سلطنت دنیوی مثل سایر سلطنت‌ها معرفی کرده و بدین‌رو از دین جدا کردند[۵۶].

مفهوم امامت در علم کلام

  1. تعریف مختارِ "محقق بحرانی"[۹۴] در کتاب قواعد المرام: "امامت عبارت است از ریاست عامه در دین و دنیا اصالتاً (نه بر سبیل نیابت)[۹۵]؛
  2. تعریف مربوط به "تفتازانی"[۹۶] در شرح المقاصد: "امامت عبارت است از ریاست عامه در امر دین و دنیا از باب جانشینی پیامبر(ص)"[۹۷]؛
  3. تعریف جناب "ایجی"[۹۸] در المواقف: "امامت یعنی نیابت و جانشینی پیامبر در برپا داشتن احکام دین، به‌طوری که تبعیت از او بر عموم مسلمین واجب است"[۹۹]؛
  4. "ابن خلدون" می‌نویسد: "خلافت یعنی نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا. به این اعتبار خلافت و امامت گفته می‌شود و متصدی آن مقام را امام و خلیفه می‌گویند[۱۰۰].
  5. تعریف متکلمین شیعه و سنّی از امامت که در آن اختلافی ندارند این است: "امامت عبارت است از یک ریاست و اولی بالتصرف بودن در جمیع شئون دین و دنیای مردم (اعم از بیان احکام، اجرای حدود، اداره جامعه، ایجاد عدالت اجتماعی، جنگ و صلح و...) برای شخص معیّنی از انسان‌ها به عنوان نیابت و جانشینی از پیامبر(ص)"[۱۰۱]. در این تعریف، ولایت و امامت ریاست عامه الهیه معرفی شده، لذا مستلزم اجزایی است که عبارتند از: تقدم، علم، قدرت و حُکم، که بدون این اجزا، ریاستی متصور نیست. پس "ولیّ" کسی است که در خلقت خود، متقدم، عالِم، قادر، حاکم و نسبت به دیگر مخلوقات تصرف‌کننده علی‌الاطلاق باشد. اما تقدم او برای آن است که ولیِّ مطلق، انسانی است که خداوند او را خلعت جمال و کمال پوشانیده، و قلب او را مکان مشیت خود قرار داده و خزینه علم خود گردانیده و لباس تصرف [در آفرینش] و حکم [بر مخلوقات] را بر قامت او پوشانیده است. امر الهی در عالَم بشری در اختیار اوست. او مانند آفتابی درخشان است که خالق جهان در آن درخشش، نور حیات و اشراق و احتراق برای اهل روزگارها قرار داده است[۱۰۲].
  6. متکلم بزرگ شیعه "خواجه نصیر طوسی"[۱۰۳] در کتاب قواعد العقائد تعریف مُتقن و جامعی را مطرح کرده است که از تعاریف پیش مناسب‌تر است: "امامت عبارت است از ریاست عمومی دینی که عهده‌دار ترغیب همه مردم در حفظ و حراست از مصالح دینی و دنیایی بوده و آنان را بر حسب همان مصالح از آنچه برای‌شان ضرر دارد، برحذر می‌نماید"[۱۰۴].

تجلی توحید در نظام امامت

مباحث امامت

  1. حقیقت یا چیستی امامت (ما الإمام؟)؛
  2. وجوب وجود امام یا ضرورت امامت (هل الإمام؟)؛
  3. غایت امامت یا کارکردهای امام و در ذیل آن، شئون و وظایف امام (لم یجب وجود الإمام؟)؛
  4. صفات و ویژگی‌های امام و در ذیل آن، راه‌های شناخت امام (کیف الإمام؟)؛
  5. تعیین امام در هر زمان و در ذیل آن، نصوص امامت و افضلیت امیرالمؤمنین(ع) و یازده امام بعد، معجزات هر یک از امامان دوازده گانه و مهدویت و مباحث مرتبط با آن (مَنِ الإمام؟)[۱۲۲][۱۲۳].

نخست: حقیقت امامت

دوم: ضرورت امامت

سوم: غایت امامت

چهارم: صفات امام

پنجم: تعیین امام

راه تعیین امام

نصب امام

انتخاب امام

غلبه و استیلا

اثبات امامت

جایگاه امامت

امامت از دیدگاه فرق و مذاهب

رابطه امامت و دموکراسی

امامت در گفتگوی دو مذهب

منابع

  1. فرهنگ شیعه
  2. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
  3. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی
  4. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
  5. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
  6. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  2. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۵.
  4. فرهنگ شیعه، ص ۹۲.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۴.
  6. فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.
  7. محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۹۶.
  8. الإِمَامَةُ: هي الرئاسة العامة على جميع الناس، فإذا أخذت لا بشرط شي‏ء تجامع النبوة و الرسالة، و إذا أخذت بشرط لا شي‏ء لا تجامعهما (ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵).
  9. ر.ک: لطف الله صافی، نظام امامت و رهبری، ص۱۱-۱۲.
  10. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  11. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  12. محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴-۲۵.
  13. «او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید» سوره هود، آیه ۹۸.
  14. و يقال للطريق إِمَامٌ، لأنّه يُؤَمُّ أي يقصد و يتبع (ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰).
  15. ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۶؛ جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، زیر نظر یزدی مطلق، ص۴۶.
  16. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  17. «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  18. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  19. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  20. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.
  21. «و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  22. ر.ک: جیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه القرآن، ترجمه مهدی محقق، ص۲۸-۲۹.
  23. و عند المتكلمين هو خليفة الرسول(ص) في إقامة الدين بحيث يجب اتباعه على كافة الأمة (ر.ک: محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۲۵۹).
  24. ر.ک: حسینی تهرانی|سید محمد حسین، امام‌شناسی، ج۱۸، ص۲۰۶.
  25. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، زیر نظر محمود یزدی مطلق، ص۴۹-۵۰.
  26. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۴۴.
  27. ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.
  28. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  29. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم(ص): «إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم»؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق(ع): «لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً»؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا(ع) در معرفی امام و امامت: «هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ»؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳.
  30. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  31. صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹.
  32. صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷.
  33. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  34. هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.
  35. المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله‌. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.
  36. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  37. به عنوان نمونه: ماوردی در تعریف امامت گفته است: الإمامة موضوعة لخلافة النبوّة في حراسة الدين وسياسة الدنيا به. ماوردی، علی بن محمد، الأحكام السلطانية، ص۵؛ ابن خلدون نیز مشابه این عبارت را آورده است: نيابة عن صاحب الشريعة في حفظ الدين وسياسة الدنيا. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، المقدّمة، ص۱۹۰؛ امام‌الحرمین جويني نيز گفته است: الإمامة رياسة تامّة، وزعامة تتعلّق بالخاصّة والعامّة في مهمّات الدين والدنيا. جويني، عبدالملک بن عبدالله، غياث الأمم في التياث الظلم، ص۱۵؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: فخر رازی : الإمامة رئاسة في الدين والدنيا عامّة لشخص من الأشخاص. رازی، محمد بن عمر، نهاية العقول، ج۴، ص۳۲۱؛ مير سيد شريف جرجانى : الإمام: الذي له الرياسة العامّة في الدين والدنيا جميعاً. جرجانى، على بن محمود، التعريفات، ص۲۸.
  38. به عنوان نمونه: حمیدان بن یحیی در تعریف امام گفته است: هو الشخص الجامع للرئاسة على الخلق في الدين والدنيا على وجه لا يكون فوق يده يد. قاسمی، حمیدان بن یحیی، جواب المسائل الشتوية والشبه الحشوية، ص۴۸۴؛ احمد بن یحیی المرتضی نیز گفته است: رئاسة عامّة لشخص مخصوص بحكم الشرع ليس فوقها يد. المرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار، ج۲، ص۵۶۱.
  39. به عنوان نمونه: شیخ مفید در تعریف امام گفته است: الإمام هو الإنسان الذي له رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا نيابةً عن النبيّ. مفید، محمد بن محمد، النكت الاعتقادية، ص۳۹؛ شیخ طوسی و به تبع او، ابن میثم بحرانی نیز در تعریف امامت گفته‌اند: الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في أمور الدين والدنيا. طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ج۱، ص۱۰۳؛ بحرانی، میثم بن علی، النجاة في القيامة، ص۴۱؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: محقق حلی : الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في الدين والدنيا بحقّ الأصالة. حلی، جعفر بن حسن، المسلك في أصول الدين، ص۳۰۶؛ علامه حلی : الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابةً عن النبيّ. حلی، حسن بن یوسف، نهج المسترشدين، ص۶۲.
  40. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  41. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ قوشچی، علی بن محمد، شرح تجريد العقائد، ص۳۶۵.
  42. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  43. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  44. طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵.
  45. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  46. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  47. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در یکی از سخنان خود به این بازگشت به جاهلیت اشاره می‌فرماید: «حَتَّى إِذَا قَبَضَ الله رَسُولَهُ(ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَوَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَنَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ، عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ، مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن»؛ چون خدا فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند، و با پيمودن راه‌های گوناگون به گمراهی رسیدند، و به دوستانی که خود گزیدند پیوستند، و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی که به دوستی آن مأمور بودند جدا افتادند، و بنیان را از بن برافکندند، و در جای دیگر بنا نهادند. کانهای هرگونه گناهند، و هر فتنه‌جو را درگاه و پناه. از این سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستی به سنّت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته، و یا پیوند خود را با دین گسسته. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۱۵۰، چاپ صبحی صالح.
  48. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  49. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۳، چاپ صبحی صالح.
  50. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  51. «تُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ»؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ج۱، ص۷۵؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ج۱، ص۳۵۱. همچنین: مسند احمد، ج۳، ص۸۲؛ حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ مسند ابی یعلی، ج۲، ص۳۴۱؛ صحیح ابن حبان، ص۵۴۴؛ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۳.
  52. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  53. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  54. به عنوان نمونه، ابن‌اثیر می‌نویسد: لمّا تُوفي رسول الله(ص) اجتمع الأنصار في سقيفة بني ساعدة ليبايعوا سعد بن عبادة: فبلغ ذلك أبابكر فأتاهم ومعه عمر، وأبوعبيدة بن الجراح فقال: ما هذا؟ فقالوا: مِنَّا أمير ومنكم أمير، فقال أبوبكر: منّا الأمراء ومنكم الوزراء. ابن‌اثیر، على بن محمد، الكامل في التاريخ، ج۲، ص۳۲۵، ابوبکر، طبق نقل ابن‌عساکر نیز گفته است: نحن الأمراء وأنتم الوزراء، والأمر بيننا نصفان كقد الأنملة. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۹۲. طبری نیز نقل می‌کند که عمر بن خطاب در سقیفه گفته است: والله لا ترضى العرب أن يؤمّروكم ونبيها من غيركم ولكنّ العرب لا تمتنع أن تولّى أمرها من كانت النبوّة فيهم وولى أمورهم منهم ولنا بذلك على من أبى من العرب الحجّة الظاهرة والسلطان المبين. من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته ونحن أولياؤه وعشيرته إلا مدل بباطل أو متجانف لاثم أو متورط في هلكة. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۴۵۷.
  55. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  56. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  57. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  58. پیش از این روایت طبری (م۳۱۰ق) از گفته عمر بن خطاب در سقیفه نقل شد که گفته بود: من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته.... طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوک، ج۲، ص۴۵۷.
  59. صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۳۵۵.
  60. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  61. به عنوان مثال: خدای متعال در قرآن کریم امامت را عهد الهی معرفی کند: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ، روايات منقول از معصومین(ع) نیز از امامت به عنوان جایگاه انبیا، میراث اوصیا و خلافت خدا و رسول ياد شده است: «الإِمامَةَ هِيَ مَنزِلَةُ الأَنبِياءِ، وإرثُ الأَوصِياءِ، إنَّ الإِمامَةَ خِلافَةُ الله وخِلافَةُ الرَّسولِ». کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۵۵.
  62. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  63. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  64. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  65. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  66. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۸۲ - ۳۳۳.
  67. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۱۵۲ و ص۱۶۲؛ باقلانی، ابوبکر، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج۱، ص۵۰۲ و ص۵۴۷؛ ابن‌مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی ابن أبی طالب، ص۸۸؛ ماوردی شافعی، علی بن محمد، الحاوی الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۵ و ج۱۳، ص۲۱۳؛ سمعانی، أبوالمظفر، التفسیر، ج۵، ص۱۵۴؛ زمخشری، محمود، المفصل فی صنعة الإعراب، ج۱، ص۴۳۲؛ ابن‌عربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، ج۱، ص۱۹۴؛ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۸۰؛ ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۱۸ و ج۱۲، ص۲۰۵؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۶ و ج۲، ص۱۷۲ و ج۳، ص۱۴۷.
  68. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  69. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  70. «قَدِمَ نَبِيُّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ، وَهُمْ يَأْبُرُونَ النَّخْلَ، يَقُولُونَ يُلَقِّحُونَ النَّخْلَ، فَقَالَ: مَا تَصْنَعُونَ؟ قَالُوا: كُنَّا نَصْنَعُهُ، قَالَ: لَعَلَّكُمْ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا كَانَ خَيْرًا فَتَرَكُوهُ، فَنَفَضَتْ أَوْ فَنَقَصَتْ، قَالَ فَذَكَرُوا ذَلِكَ لَهُ فَقَالَ: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ، إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ دِينِكُمْ فَخُذُوا بِهِ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْيِي، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ»؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحيح، ج۴، ص۱۸۳۵. همچنین رجوع شود به: بستی، محمد بن حبان، صحيح ابن حبان، ج۱، ص۲۰۲؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۸۰.
  71. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  72. ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۱؛ مسند احمد (۳/۱۵)؛ مسند عبد بن حميد، المنتخب (ص۶۴)؛ مسند ابوداود طيالسي (۱/۱۸۶)؛ طحاوي در شرح معاني الآثار (۳/۴۸)؛ ابن أبي عاصم در الآحاد والمثاني (۱/۱۶۵)؛ مسند ابي يعلى (۲/۱۲)، مسند الشاشي (۱/۶۸، ۷۰)، ابو نعيم در حلية الأولياء (۴/ ۳۷۲).
  73. ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۳؛ مسند احمد (۲۰/۱۹)، سنن ابن ماجة، ح۲۴۷۱، بزار در البحر الزخار (۱۳/۳۵۵) (۱۸/۹۹)، مسند ابي يعلى (۶/۱۹۸) (۶/۲۳۷)، طحاوي در شرح مشكل الآثار (۴/۴۲۴)، صحيح ابن حبان (۱/۲۰۱).
  74. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  75. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  76. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  77. «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند» سوره حج، آیه ۴۱.
  78. به عنوان مثال، برادران اهل سنت حدیث عشره مبشره را روایت می‌کند که ده نفر از جمله طلحه و زبیر، همگی در بهشت هستند. از طرفی قرآن می‌گوید که ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا؛ «و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳. خدا و رسول را اینها معصیت کردند؛ با اینکه خدا دستور داده بود از پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنند: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ؛ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و صاحبان امری که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹. اما اینان اطاعت نکردند؛ اکنون اهل سنت این تناقض را چگونه حل می‌کند؟ چطور می‌شود اینها هم بهشتی باشند و هم جهنمی؟! امثال این تناقض‌ها بسیارند که تنها راه برون رفت از آنان بازگشت به اسلام اصیل و قرآن و عترت است. این‌گونه بود که تقابل بین دین و دنیا در تفکر اسلامی رخنه کرد.
  79. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  80. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  81. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  82. فرهنگ شیعه، ص ۹۳.
  83. بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیه‌، ۱۰۰؛ فرهنگ معارف اسلامی، ۱/ ۲۸۵ و ۲۸۶.
  84. فرهنگ شیعه، ص ۹۲-۹۳.
  85. فرهنگ شیعه، ص ۹۳.
  86. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶.
  87. ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۶.
  88. لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.
  89. لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.
  90. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  91. «آنان مردم را به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  92. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶–۶۰.
  93. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۵۰.
  94. کمال‌الدین ابن‌میثم بحرانی، متوفای ۶۷۹ ق است.
  95. وهي رئاسة عامّة في أمور الدّين والدنيا بالإصالة؛ میثم بن علی بن البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴ و ر.ک: محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.
  96. سعدالدّین تفتازانی (۷۱۲ - ۷۹۳) متکلم برجسته اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه است.
  97. هي رِئاسَة عامّةٌ فی امُورِ الدِّینِ وَ الدُّنْیا، خَلافَة عَنِ النَّبی(ص)؛ محمد حسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.
  98. عضدالدین ایجی (۴۵۰ - ۵۰۵) متکلم نام‌دار اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه است.
  99. هي خلافة الرّسول في اقامة الدين بحيث يجب اتّباعه علی كافّة الامّة؛ عضدالدین ایجی، المواقف فی علم کلام، ص۶۰۳.
  100. مقدمه ابن‌خلدون، ص۱۹۱.
  101. الامامة رئاسة عامّة في امور الدّين والدنيا، لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي(ص)؛ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۳.
  102. ماهنامه موعود، شماره ۶۶، اسفند ۱۳۸۵، مقاله "امامت و ولایت خاتم الانبیا" تلخیصی از کتاب ولایت کلّیه، سید حسن میرجهانی اصفهانی.
  103. خواجه نصیرالدّین طوسی (۵۹۷ -۶۷۲) سلطان المحققین، استادالبشر، حکیم و ریاضی‌دان، فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی، مؤلف گران‌قدر کتاب کلامی ارزشمند تجریدالاعتقاد و شارح اشارات بوعلی سیناست.
  104. الإمامة رئاسة عامّة دينية مشتملة على ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينية و الدنياوية، وزجرهم عمّا نصرهم بحسبها؛ خواجه نصیر طوسی، قواعد العقائد، ص۱۰۸.
  105. محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۱ و ۳۲.
  106. جعفر سبحانی، رهبری امت، ص۱۴.
  107. ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹.
  108. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰.
  109. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۶۰-۶۵.
  110. علامه حلی در این باره میفرمایند: الإمام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلا للغرض. [وجود] امام لطف است؛ پس نصب او بر خدای متعال واجب است، برای آنکه غرض (و هدف الهی از هدایت بندگان) حاصل گردد، ر.ک: علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۵۹-۶۰.
  111. نشریه همشهری، شماره ۸، اردیبهشت ۱۳۷۷، مقاله امامت در چشم‌انداز کلام شیعی برگرفته از کتاب جستاری در فلسفه امامت، نوشته اصغر دادبه.
  112. «اما خداوند است که سرور (راستین) است» سوره شوری، آیه ۹.
  113. آیت الله جوادی آملی در کتاب شمیم ولایت، ص۹۴-۱۰۰ انحصار ولایت را برای خداوند با ادله عقلی و نقلی اثبات می‌کند.
  114. لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۶.
  115. عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۱۰۵-۱۰۶.
  116. لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۸.
  117. مانند آیات ولایت، اولوالامر و تطهیر.
  118. برای نمونه ر.ک: اصول کافی، کتاب الحجه، ج۱.
  119. لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۰۱.
  120. کلینی، اصول کافی، کتاب الحجه، بابُ معرفة الإمام و الرَّد إلیه.
  121. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۶۵-۶۸.
  122. تلخیص المحصل، ص۴۲۶- ۴۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۳- ۱۷۴.
  123. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۴.
  124. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
  125. تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  126. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
  127. طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۳۰ - ۴۲۹.
  128. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
  129. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
  130. نک: مادلونگ‌۱، جم.
  131. دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  132. قاضی نعمان‌، دعائم الاسلام‌، به کوشش آصف بن علی اصغر فیضی‌، ص۲؛ تامر، عارف‌، الامامه فی الاسلام‌،ص: ۶۵ -۶۶.
  133. نک: قاضی نعمان‌، شرح الاخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی‌، ج۱، ۸۹ بب.
  134. دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  135. دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  136. که در اینجا مقصود از آنان همه گروه‌های غیر شیعه و محکمه است‌.
  137. دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  138. مثلاً نک: ابن‌شبه‌، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت‌، ج۲، ۶۷۵.
  139. دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  140. «و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید * آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  141. «کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.
  142. «بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  143. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص:۴۴-۴۵.