انواع برداشت از انتظار چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
این انتظار، فلج کننده، بازدارنده و در واقع نوعی"اباحی گری" است و همواره مورد مذمت و سرزنش بزرگان دین قرار گرفته است. در این نوع انتظار، ظهور مهدی (ع) صرفاً ماهیت انفجاری دارد و از اشاعۀ ظلمها، تبعیضها، اختناقها و حقکشیها ناشی میشود. این انفجار زمانی رخ میدهد که اصلاح به نقطۀ صفر برسد و حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد. بنابراین هر اصلاحی در این جریان محکوم است، چون هر اصلاحی یک نقطۀ روشن است و تا نقطۀ روشن هست دست غیب ظاهر نمیشود، پس بهترینکمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعۀ فساد است. این نوع انتظار فرج به نوعی تعطیلی مقررات اسلامی و به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق ندارد[۹] و اینگونه انتظار، عاملی برای توجیه ستمها و فسادها و حقکُشیها و بیعدالتیهاست[۱۰].
بهطورکلی برداشتهای نادرست و منفی از انتظار در دو حوزه قابل بیان هستند:
نخست: مذهب احتراز: برخی انتظار را به معنای احتراز دانستهاند و بر این باورند که ماهیت انتظار، انسان را به گوشهگیری دعوت میکند و مانع تلاش او برای انجام هر کاری میشود[۱۱]. اگر انتظار به معنای احتراز و گوشهگیری باشد، از نظر فردی، عامل رکود و توقف است و از نظر اجتماعی وسیلهای برای خاموش ساختن جنبشهای ضدّ استعماری است[۱۲]. این انتظارِ خاموش و بیتحرک، نوعی عقبگرد، ارتداد و حتی انحراف از آیات تحرکبخش قرآن است. عامل زبونی، بیعدالتی، نابرابری، رکود و سکون و کنارهگیری است. این دیدگاه برای عوامل انسانی و طبیعی، نقش چندانی قائل نیستند. به همین جهت، در عصر غیبت نیز شیعیان را به زمینهسازی و تهیه مقدمات ظهورمکلف نمیدانند[۱۳]. افرادی که چنین دیدگاهی دارند، ظهور را تنها به ارادۀ الهی وابسته میدانند و تلاش در برابر حاکمان جور را بیتأثیر میشمارند، اصلاح امور را به آمدن حضرت مهدی واگذار میکنند و نه تنها برای برپایی حکومتاقدام نمیکنند بلکه آن را مانع ظهور و محکوم به بطلان میپندارند[۱۴].
این اندیشه را در گونههای مختلفی ازسوی برخی کجاندیشان مطرح شده است:
گروهی معتقدند انتظار فرج یعنی نسبت به حوادثی که پیرامون ما را گرفته هیچ اقدام عملی نباید انجام داد فرق این دسته با دستۀ فوق این چنین است که در دسته بالا در مواردی امر به معروف انجام میشد اما در اینجا تمام اقدامات عملی ساکت میماند[۱۶].
عدهای دیگر اعتقاد دارند باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید[۱۷]، یعنی اگر در جایی نیاز بود امر به معروف و یا نهی از منکر شود نباید به این وظیفه عمل کرد، به بیان دیگر مکلف باید از هر عمل مثبتی (حتی دعا کردن) و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحی دست بکشد و منتظر بماند تا امام عصر(ع) خودش بیاید و اوضاع را اصلاحمفاسد را برطرف کند این مثل آن است معتقد باشیم در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همه دنیا را روشن کند[۱۸].
دوم: مسلک اعتراض: درباره انواع برداشتهای منفی از انتظار، شاید اینگونه گفته شود که رکن و اساس انتظار را تنها اعتراض تشکیل میدهد؛ به این معنا که ماهیت و ریشه انتظار چیزی جز اعتراض به وضعیت موجود حکومتها یا اعتراض به ظلم و ستم و غیره نیست. در پاسخ به چنین سخنی باید گفت اعتراض صرف را نمیتوان بهعنوان تنها رکن انتظار پنداشت؛ زیرا ارکان دیگری چون آگاهی از وضع مطلوب، اعتقاد به وضع مطلوب و اقدام عملی برای رسیدن وضعیت مطلوب نیز وجود دارند که اعتراض صرف، شامل این موارد نمیشود و نیز باید افزود چنین فرضیهای با پرسشهایی مواجه است مانند اینکه اولاً، گستره و دامنه این اعتراض تا کجاست؟ ثانیاً: این اعتراض چه باری بر دوش منتظران میگذارد و این نفی با چه اثباتی میتواند همراه باشد؟ افزونبر این پرسشها، این فرضیه ارتباطی با معنای انتظار ندارد؛ زیرا انتظار، امید داشتن به آینده ای است که ظلم، فساد، تباهی و بی عدالتی درآن نباشد و با آمدن رهبری الهیجهان پر از عدل و داد میگردد و این هدف با اعتراض صرف حاصل نمیشود؛ بلکه باید در نهایت به اقدام و زمینهسازی عملی منجر شود؛ بنابراین، فرضیه مسلک اعتراض نمیتواند جامع و کامل باشد»[۲۳].
«دو جور برداشت از قضیه انتظار و ترقب ظهور امام زمان (ع) میشود داشت؛ یک برداشت منفی و یک برداشت مثبت. برداشت منفی همان چیزی است که استکبار و استعمار در طول سالهای متمادی کوشش میکردند به مردم تزریق کنند. برداشت منفی این است که مردم بگویند که به ما چه و ما چه کاره هستیم که در مقابل ظلم، فساد، کفر، بدی و شرارت بایستیم، ما منتظر خواهیم ماند تا امام زمان (ع) خودش بیاید و مشکل را حل کند، این برداشت منفی است. این همان برداشتی است که در طول سالیان متمادی سعی کردند در ذهن مردممسلمان این را وارد کنند. سلب مسئولیت نسبت به همه شرارتها و بدیهای موجود در جامعه. یک برداشت، برداشت مثبت و صحیح است و آن این است که اگر امام زمان (ع) خواهد آمد، پس هر حرکتی و هر مبارزهای یک امیدی و یک آینده روشنی برای خود خواهد داشت[۲۴]»[۲۵].
کج فهمی و برداشت انحرافی از آموزههای دینی. نگاه نخست بر کاربردی بودن آموزه انتظار تأکید میورزد؛ اما نگاه دوم آن را ایمان قلبی غیر تکلیفآور میپندارد.
۱. انتظار مثبت و سازنده: در نگره نخست "انتظار" تنها امید و چشم بهراهی نیست، بلکه گرایش عملی و از سنخ "حرکت" و "کار" و "تلاش" است و با منش و رفتارمنتظر پیوند دارد، زیرا برپایه آیات[۲۶] و روایات [۲۷]، هدف والای انتظار، حاکمیت فراگیر اسلام به دست آخرین حجت الاهی، حضرت مهدی(ع) است، پس ماهیت انتظار تنها در جهت تحقق این هدف متعالی، در خور بازکاوی است. براین اساس میتوان گفت که "انتظار" انگیزهای برآمده از ایمان عمیق به حتمی بودن ظهور حضرت مهدی(ع) است؛ اعتقادی برانگیزاننده و حرکتآفرین که در ساختار فکری و شیوه زندگیدینیمنتظر مؤثر است و او را به رفتاری همگون با هدفانتظار و تعامل سازنده با پیشامدهای گوناگون در عرصههای مختلف حیات فردی و اجتماعی وامیدارد.
برپایه این تفسیر، "انتظار" اندیشه حرکتآفرین و پویاست که منتظر را به رفتار و اقدامات اصلاحگرایانه وامیدارد. در این نگاه، رویش روحمقاومت و اصلاحگری ریشه گرفته از اندیشهانتظار در وجود انسان، سبب پیدایی دو رویکرد، یعنی پرهیز از همسویی با عوامل ظلم و فساد و مبارزه با نمادها و نمودهای بیعدالتی از یکسو، و خودسازی و اقدامات زمینهساز برای تحقق حکومت عدل جهانی از سوی دیگر است، پس آنان که به وضع موجود دل بسته و فراتر از آن را برنمیتابند، منتظر نیستند، زیرا کسی منتظر است که با پایداری در برابر مظاهر باطل و اصلاح ناراستیها و بیدادگریها، در پی دستیابی به آرمان بلند و هدف سترگی باشد که به انتظار آن نشسته است.
برخی روایات، بر ناکامی و بیثمر بودن تلاشهای زمینهساز اشاره دارد و از ناپختگی قیام در این دوران خبر داده است؛ مانند سخن امامزین العابدین(ع): « وَ اللَّهِ! لَا يَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(ع) إِلَّا كَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَكْرِهِ قَبْلَ أَنْ يَسْتَويَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبْيَانُ فَعَبِثُوا بِهِ!»[۲۹].
برخی دیگر، هرگونه قیام در دوران غیبت را "طاغوت" دانسته است؛ مانند سخن امام باقر(ع): « كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَايَةِ الْقَائِمِ(ع) صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»[۳۰]. امام صادق(ع) با نکوهش برافراشتن پرچم قیام در زمان غیبت، قیام کنندگان را "طاغوت" خوانده و پیروی از آنان را شرک شمرده است: « كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۳۱].
برپایه این دیدگاه، ظاهر دو روایت اخیر، با توجه به عمومیت لفظ "« كُلُّ»" و اضافه آن به واژه "«رَايَةٍ»" که نکره است (گرچه در سیاق نفی نیست)، همگان را از اقدامات مصلحانه و قیام در برابر حاکمان طاغوتی پیش از ظهور امام مهدی(ع) بازداشته و آنان که پیش از ظهورحضرتپرچم قیام را برافراشته و مردم را سوی آن فراخوانند، خودشان طاغوت هستند. غور نکردن در محتوا و پیامروایات یادشده، برخی را بر آن داشته تا هرگونه اصلاحگری و قیام در روزگار غیبت را بینتیجه و باطل شمارد؛ غافل از آنکه یادکرد جمله « يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ » پس از واژه "«طَاغُوتٌ»" در کلامامام صادق(ع) بیانگر آن است که مقصود از پرچم برافراشته شده پیش از قیام قائم(ع) پرچمی است که نه برای خدا، بلکه در پی رسیدن به مقاصد دنیایی و دعوت به خود باشد؛ اما پرچمی که با هدفحاکمیتدین الاهی برافراشته شود و مردم را به قرآن و مکتب اهل بیت(ع) فراخواند، قطعا مخاطب این گونه روایات نخواهد بود، همانگونه که امام باقر(ع) در تأیید قیام حقطلبانه یمانی، وی را به سبب فراخوان مردم به امام مهدی(ع) ستود و با هدایتبخش خواندن پرچم او همگان را به حمایت از نهضتیمانی سفارش فرمود: « لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ... وَ إِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ فَانْهَضْ إِلَيْهِ فَإِنَّ رَايَتَهُ رَايَةُ هُدًى»[۳۲].
با درنگ در مجموع اینگونه روایات، بیپایگی و بطلان تلقی منفی از انتظار ظهور آشکار میگردد، زیرا روایات پیشگفته به حرکت براندازانه حاکمان جور و اقدامات سازنده برای اصلاح امور و اجرای احکامدین الهی نظر دارد و تخصصا از شمول روایات دسته دوم، بیروناند. در حقیقت، اینگونه روایات برای پیشگیری از سوء استفاده برخی عناصر فرصتطلب از نام "مهدی" است، تا کسی برای رسیدن به اغراض سیاسی خویش، خود را مهدی موعود موجود قلمداد نکند، از این رو روایات یادشده به قیامهایی نظر دارند که با نام مهدی موعود(ع) انجام میگیرند؛ نه هر قیام و اصلاحی حتی برای اقامه حق و احیای معروف در جامعه که از احکام قطعی اسلام است.
همچنین این دیدگاه با روایاتی که بر تأثیر بسترساز مردم در آمادهسازی مقدمات ظهور حضرت مهدی(ع) تأکید دارند، به کلی ناسازگار است؛ مانند این سخن رسول خدا(ص) « يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»[۳۳].
امام خمینی که خود از مصلحان بزرگ شیعه و احیاگراندیشهانتظار است، با انحرافی خواندن این دیدگاه، فهم نادرست و تفریطی درباره انتظار را با آموزههای دین ناهمگون دانسته و با طبقه بندی هواداران این نگرش به چند دسته انزواگرا و عافیتطلب و فریب خورده، چنین گفته است: بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد و حسینیه و منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(ع) را از خدا بخواهند... یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد؛ بر ملتها چه میگذرد؛ بر ملت ما چه میگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم؛ ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم؛ برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت - مهدی(ع) - بیایند إن شاء الله، درست میکنند... یک دسته میگفتند باید عالم پر از معصیت بشود، تا آن حضرت بیاید؛ ما باید نهی از منکر نکنیم؛ امر به معروف هم نکنیم، تا مردم هر کاری میخواهند بکنند تا گناه زیاد شود و فرج نزدیک شود! یک دسته از این بالاتر میگفتند: باید دامن زد به گناهان؛ مردم را به گناهدعوت کرد، تا دنیا پر از ظلم و جور بشود و آن حضرت(ع) تشریف بیاورند... یک دسته دیگری بودند که میگفتند هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومتباطل است و برخلاف اسلام است[۳۴].
«به رغم روشنی و قطعیت معنای راستینانتظار، تفاسیر و برداشتهای مختلفی از آن ارائه شده است. بخش عمده این برداشتها، مربوط به فهم اندیشوران و دانشمندان و بخش دیگر، مربوط به برداشت برخی شیعیان از مسئله انتظار است. دو برداشت اصلی و عمده، در این زمینه، عبارت است از:
غلط و ویرانگر:انتظار ویرانگر، فلج کننده و بازدارنده که در واقع نوعی "اباحی گری" است، همواره مورد مذمت و سرزنش بزرگان دین قرار گرفته است و این بزرگان پیروانمکتباهل بیت را از آن پرهیز دادهاند. علامه مطهری در این باره مینویسد: این نوع انتظار حاصل برداشت قشری مردم از مهدویت و قیام و انقلابمهدی موعود(ع) است که صرفا ماهیت انفجاری دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج مستمها، تبعیض ها، اختناقها، حق کشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آنگاه که حق و حقیقت طرفداری نداشته باشد، باطل، یکّه تاز میدان گردد و جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند و فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجاتحقیقت - نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت، طرفداری ندارد - از آستین بیرون میآید؛ بنابراین هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمیشود. بر عکس، هر گناه، فساد، ستم، تبعیض، حق کشی و هر پلیدی - به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند - روا است؛ زیرا "هدف وسیله های نامشروع را مشروع می کند"؛ پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است....... این نوع برداشت از ظهور و قیاممهدی موعود(ع) و این نوع انتظار فرج که به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی منجر میشود و نوعی "اباحیگری" باید شمرده شود، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمیدهد[۳۸]. بنیانگذار نظام اسلامی ایران نیز، در سخنانی ارزشمند پس از بیان برداشتهای نادرست از انتظار، به شدت کسانی را که چنین تصوراتی دارند، مذمت کرده است[۳۹]»[۴۰].
«با نظری گذرا بر مفهوم و محتوای انتظار مییابیم که اساسا دو نوع انتظار قابل تصور است، و هر نوعی را پیروان و معتقدینی است ولی یکی از آنها انتظاری مخرب و غلط، و دیگری انتظاری سازنده و صحیح است. اما انتظار مخرب آن است که عدهای گمان کردهاند که چون آن حضرتمصلح کلجهان است و زمین را پر از عدل و داد میکند و ظلم و ستم و فساد را ریشه کن میسازد[۴۱]، پس قبل از ظهور او نبایستی هیچگونه حرکتی اصلاحی بهدست پیروان آن حضرت صورت پذیرد، بلکه باید همه صبر کنند تا او خود به اصلاح امور بپردازد. و در این زمینه به روایاتی که از انحرافی بودن هر نوع انقلاب و قیامقبل از ظهور آن حضرت سخن دارد[۴۲] – استناد میکنند.
در مقابل این دسته، گروهی هستند که انتظار را به گونهای دیگر تفسیر میکنند و معنای اول را کاملا انحرافی و از القائات دشمنان دانسته، و دستهای مرموز و افکار موذیانه و افراد سلطه جو و منفعت طلب را در ورای آن مشاهده میکنند. اینان میگویند، درست است که مصلح واقعی آن حضرت است ولی پیروان او نیز وظایفی در راستای آمادهسازی خود و جامعه به منظور تسریع در ظهورش دارند، و بقول یکی از بزرگان، معنای در انتظارخورشید و روشنائی آن بودن این نیست که در تاریکی شب چراغی روشن نکنیم و همچنان در ظلمت و سیاهی شب بدون چراغ بمانیم. منتظرانظهور امام زمان خود نیز مصلحانی کوچکترند که در محدوده خود به روشنگری و اصلاح و ارشاد میپردازند و از خاموش ماندن چراغ هدایت و نور جلوگیری مینمایند. اینان حتی اگر احادیث مورد استناد گروه اول را از جهت سند معتبر و قطعی انگارند، اما در دلالت و معنای آن سخن دارند، و در مقابل نیز به روایاتی تمسک میجویند که قیامهای مذهبی و دینی و اصلاحی قبل از قیام مهدوی را تأیید و تمجید میکنند[۴۳].
حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر فروهی، در مقاله «انتظار فرج» در اینباره گفته است:
«انتظار دوگونه است: انتظاری سازنده، تحرک بخش و تعهدآور، این نوع انتظار (...) با فضیلتترین عبادت شمرده شده است. در مقابل انتظاری است ویرانگر، بازدارنده، و فلج کننده، این دو نوع انتظار معلول دو نوع برداشت از ظهورعظیمتاریخیمهدی موعود(ع) است.
در انتظار ویرانگر، نوع برداشت از انتظار این است که، ظهور و قیامحضرت صرفاً ماهیت انفجاری دارد، و از اشاعه ظلمها، تبعیضها، اختناقها و حقکشیها ناشی میشود، و این انفجار وقتی رخ میدهد که اصلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد. بنابراین هر اصلاحی در این جریان محکوم است، چون هر اصلاحی یک نقطه روشن است و تا نقطه روشن هست دست غیب ظاهر نمیشود، پس بهترینکمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
لذا در روایت وارد شده است که این امر تحقق نمیپذیرد مگر این که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند[۴۶].
از طرف دیگر از روایاتی که وظایف و ویژگیهای منتظران را بیان میکند استفاده میشود که از جمله آسیبهایی که ممکن است در زمان غیبت پدیدار شود، شک و تردید، یأس و نا امیدی، از دست رفتن ایمان و تقوا و از دست دادن صبر در مقابل اذیّتها و حرفهای نامربوط میباشد[۴۷]»[۴۸].
«انتظار ظهورمنجی، بسان مفاهیمی همچون توکل یا زهد، گاه چنان غلط و نامناسب در اذهان شکل میگیرد که به جای آثار مثبت، پویا و حیاتبخش، پیامدهای تلخ و زیانبار بهویژه در بعد اجتماعی برای آن برشمرده میشود؛ درحالیکه روح و جانتوکل، باور به عدم استقلال اسباب و علل ظاهری در تأثیرگذاری بدون حضور فیض و اذن الهی است که بالطبع هیچگاه با بطالت، بیعاری و رخوت دمساز نیست. به دلیلفهم نارسا گمان میشود توکل، به معنای تنبلی و رها کردن هرگونه تلاش و کوشش است. مفهوم انتظار نیز در بعد جامعهشناختیاش دچار کج فهمی شده است. گروهی چنین اعتقاد دارند که به استناد روایاتمتواتر، مقدمه ظهور منجی، لبالب شدن جهان از ظلم و پلشتی بوده و منجی، چنین جهانی را از عدالت و خوبیها لبریز خواهد کرد[۴۹]. براین اساس، آنان معتقدند تلاش برای بسط عدالت و معنویت در جامعه - چه از رهگذر تشکیل حکومت اسلامی و چه از رهگذر تلاشهای تبلیغی محدود - نه تنها به ظهور منجیکمک نخواهد کرد، بلکه ممکن است آن را برای سالیانی به تاخیر اندازد.
گروهی دیگر، حتّی امر به معروف و نهی از منکرهای جزیی را نیز برنمیتابند چرا که معتقدند، از آن جا که در دوران غیبت، کاری از آنها برنمیآید، تکلیفی برعهده ندارند. امام زمان(ع) خود، هنگام ظهور، کارها را حل میکند. گفتنی است بسیاری از معتقدان این دو فکر، ممکن است افراد صالحی باشند، لیک کوته فکر.
«آموزه انتظار- با توجه به قداستی که آموزههای دینی از آن ارائه میدهد- از محوریترین عقیده به حساب میآید؛ لکن تفسیر و تبیین انتظار، محل اختلاف و برداشتهای گوناگون واقع شده است:
«برخی چنین میاندیشند که انتظار جز به معنای چشمانتظاری برای حضرت مهدی و سکوت و خمودی چیز دیگری نیست. این انتظار هیچگونه تحول و تغییری در نقش و کارکرد اجتماعی اعضای جامعه بر جای نخواهد گذاشت. قطعا میتوان چنین انتظاری را مخرب و افیون مذهب دانست، زیرا آدمی را از اقامه وظایفاجتماعی و سیاسی باز میدارد.
«برخی از "انتظار" برداشت ناصوابتری کردهاند، و آن را مذهب احتراز پنداشتهاست. براساس این نگرش، منتظران باید گوشهگیری نمایند و در برابر فسادها و بیعدالتیها از خود حرکت و خیزشی انجام ندهند. میرفطروس میگوید: "انتظار، مذهب احتراز است؛ مذهبی است که منتظر را به گوشهگیری میکشاند و مانع تلاش میشود؛ مذهبی است که نمیتواند کاری صورت دهد؛ پس دهنکجی میکند و کنار میکشد".
اولاً، این برداشت با فلسفه انتظار منافات دارد؛ زیرا فلسفه انتظار حل نشدن و تسلیم نشدن در برابر آلودگیهای محیط و جامعه است. آیت الله مکام شیرازی میفرماید: "انتظار ظهور مصلحی که هر قدردنیا فاسدتر شود امید ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنان را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه میکند. آنان با گسترش دامنه فساد مأیوس نمیشوند، بلکه به مقتضای "وعده وصل چون شود نزدیک؛ آتشعشق تیزتر گردد" وصول به هدف را در برابر خویش میبینند و کوشش و تلاششان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادتری تعقیب میگردد".
«فلسفه انتظار میتواند گاهی از منحطترین و زمانی از مترقیترین فلسفهها باشد. منحطترین میشود به هنگامی که برداشتها از آن تخدیری و بدینگونه باشد که برای ایجاد تحول و تغییر باید دست به دامان یافتن مدد غیبی زد و منتظر بود که رهبری آسمانی برای نجاتمردم بپا خیزد بدون اینکه خود مردم را در این زمینه وظیفهای باشد. این چنین انتظار که متاسفانه گریبانگیر عدهای از مردم است در دین وجود ندارد، امری است ساختگی و حتی بهتر است بگوئیم پدید آمده از سوی کسانی که میخواهند جامعه را به سوی فنا و نابودی بکشانند، مردم را تحت استعمار و استثمارفکری خود قرار داده و از حاصل کوشش و تلاش از استفاده کنند.
مترقیترین به هنگامی است که انسان خود زمینهساز تحقق انتظار باشد. تلاشی و کوششی پیگیر برای پاکسازی محیط، ساختن و آباد کردن ویرانیها، ترمیم خرابیها داشته باشد. او با خود بیندیشد که وی را وظیفهای است انسانی، بهرگونهای که باشد وظیفه از او سلب نمیگردد، حرکت و تلاش او کاری است که بر دوش اوست و او میبایست بدان اقدام نماید. او میداند که نظام حیات بر اساس قواعد علت و معلولی است، مبتنی بر اصل عمل و عکسالعمل است. این خطاست که همه قواعد اصیل حاکم بر طبیعت محو و فانی شوند تا او به خواسته دل برسد.
بر این اساس انتظار نوع اول عامل رکود و در جا زدن، منتظر ماندن، و در حین آن طعمه بلاها و عقوبتها شدن است و انتظار نوع دوم عامل حرکت و ترقی و سببی برای پیشرفت، انجام وظیفه و سببسازی است. دشمن از انتظار نوع اول استقبال میکند وحتی میکوشد آن را پرو بال دهد، فلسفهاش را در اذهان بگستراند. در حالی که از این نوع دوم وحشت و خوف دارد. سعی مینماید از رشد و گسترش آن جلوگیر باشد»[۵۹].
انتظار مثبت و سازنده است که لازمه ظهور و تأسیس دولتمهدوی را ساقط شدن تکلیف از آدمی نمیداند. در روایات وارد شده است که در زمان ظهور امام زمان(ع) گروهی زبده به ایشان ملحق میشوند. روشن است که این گروه ناگهانی خلق نمیشوند، بلکه زمینههایی وجود دارد که چنین گروهی ورزیده و آماده پرورش یابند. نخستین فایده انتظار، حفظ آمادگی برای نبرد نهایی و کوشش و تلاش برای رسیدن به هدف است.
«امام خمینی در یکی از بیانات خود برداشتهای متفاوتی که از موضوع "انتظار فرج" شده، دستهبندی کرده و به شرح زیر مورد نقد و بررسی قرار میدهند:
دیدگاه کسانی که تکلیفمردم در زمان غیبت را تنها دعا برای تعجیل فرجحضرت حجت(ع) میدانند: "بعضیها، انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(ع) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچون اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقا میشناختم بسیار مرد صالحی بودند، یک اسبی هم خریده بودند، یک شمشیری هم داشت و منتظرحضرت صاحب(ع) بود. اینها به تکالیف خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند"[۶۱].
دیدگاه دوم بسیار شبیه به دیدگاه اول است؛ با این تفاوت که در دیدگاه دوم، بهطور کلی وظیفهای که هر فرد مسلمان نسبت به جامعه خود دارد به فراموشی سپرده شده و حتی از امر به معروف و نهی از منکر هم غفلت شده است: "یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند"[۶۲]. امام در ادامه بیاناتشان به نقد و بررسی دو دیدگاه یاد شده پرداخته و میفرمایند: "ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تا ظلمها و جورها را از عالم برداریم، تکلیف شرعی ماست؛ منتها ما نمیتوانیم، اینکه هست که حضرت، عالم را پر میکند از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید"[۶۳].
سومین برداشت از مفهوم انتظار فرج، برداشت کسانی است که به استناد برخی روایات میگویند: حضرت قائم(ع)، زمانی ظهور میکنند که دنیا پر از فساد و تباهی شده باشد، پس ما نباید در زمان غیبت با انحرافها و مفاسدی که در جامعه وجود دارد مقابله کنیم، بلکه باید جامعه را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود زمینه ظهورحضرت فراهم شود. امام در اینباره میفرمایند: "یک دستهای میگفتند که خوب باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند. گناهها زیاد بشود تا فرج نزدیک بشود"[۶۴].
دیدگاه چهارم این است که ما نه تنها نباید جلوی معاصی و گناهانی که در جامعه وجود دارد بگیریم، بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا زمینه ظهورحجت(ع) هرچه بیشتر فراهم شود: "یک دسته از این بالاتر بودند، میگفتند:باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(ع) تشریف بیاورند. این هم دستهای بودند که البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند. منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند"[۶۵]. حضرتامام دو دیدگاه اخیر (سوم و چهارم) را به شدت مورد انتقاد قرار داده و در ادامه سخنانشان میفرمایند: "یعنی خلاف ضرورتاسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید!حضرت که تشریف میآورند برای چه میآیند؟برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر بهمعروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند. حضرت بیایند چه میکنند؟حضرت میآیند، میخواهند همین کارها را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد؟ بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد!"[۶۶].
آخرین دیدگاهی که حضرتامام در بیانات خود بدان میپردازد، دیدگاه کسانی است که هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت را خلاف شرع دانسته و عقیده دارند که این عمل با نصوصروایات مغایر است: "یک دسته دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی در زمان غیبت محقق بشود، این حکومتباطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند؛ به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر علمی بلند شود قبل از ظهورحضرت، آن علم، علمباطل است، آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات که هرکس علم بلند کند، علممهدی به عنوان مهدویّت بلند کند. حالا ما فرض میکنیم که یک همچون روایاتی باشد، آیا معنایش این است که ما تکلیفمان دیگر ساقط است"[۶۷]. حضرتامام خمینی در ادامه کلامشان به نتایج چنین دیدگاهی پرداخته و میفرمایند: "اینکه میگویند حکومت لازم نیست معنایش این است که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آنطور فساد پر میکند مملکت را، که آن طرفش پیدا نیست. آنی که میگوید حکومت نباشد، معنایش این است که هرج و مرج بشود، همه همدیگر را بکشند، همه به هم ظلم بکنند، برای اینکه حضرت بیاید، حضرت بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را، این یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاستی این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند انجام بدهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد"[۶۸]. ایشان در ادامه نیز چنین میگویند: "اینهایی که میگویند که هر علمی بلند بشود... خیال کردند که هر حکومتی باشد، این برخلاف انتظار فرج است، اینها نمیفهمند چه دارند میگویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرفها را بزنند، نمیدانند دارند چیچی میگویند، حکومت نبودن؛ یعنی اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند همه را، بزنند همه را، از بین ببرند، برخلاف نصآیات الهیرفتار بکنند. ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. اینگونه روایت قابل عمل نیست، و این نفهمها، نمیدانند دارند چه میگویند"[۶۹]»[۷۰].
در مقابل، نظریه دیگری مطرح است که ما وظیفه داریم به تلاشهای اصلاحی فردی و اجتماعی خود همت گماریم تا زمینه ظهور حضرت فراهم آید. استفاده از خورشید در روز به معنای آن نیست که شب از نعمت چراغ بی بهره باشیم؛ از این رو هر چند حکومت عادلانه و تجلی کامل دین خدا در زمان ظهورحضرت متحقق میشود، به آن معنا نیست که از نعمتحکومت عادلانه و تکامل فردی در زمان غیبت بیبهره باشیم.
در این نظریه نیز یک طرف تعارض جدی گرفته شده و آن انجام فرمانها و آموزههای قرآنی است؛ ولی باز نتوانسته تفسیر مناسبی از پر شدن ستم جهان ارائه دهد؛ زیرا اصلاح خود و جامعه بشری درجهت پر شدن جهان از ظلم نیست[۷۴].
منتظرانحضرت ولی عصر باید با خودسازی و دگر سازی و بیدار کردن فطرتآدمیان، شرط ظهورقیامحضرت را که "پر شدن جهان از ظلم است" به فعلیت برسانند؛ زیرا جهان در واقع از ظلم پر شده است ولی مردم در غفلت و بیخبری بهسر میبرند. بیداریفطرت و آگاهیمردم، عنصر اساسی به فعلیت رساندن شرط قیام امامقائم است و خودسازی و دگرسازی نیز چیزی جز عمل به آموزههای دینی و قرآنی نیست. دگرسازی نیز از طریق خودسازی ممکن است، و خودسازی و برپایی جامعه عادلانه نیز میتواند عامل عملی بیداری فطرت خفته آدمیان باشد. انسانها با دیدن افراد الاهی خودساخته و جامعه عادلانه، بهتر میتوانند نظامهای ظالمانه خود را تشخیص دهند؛ بنابراین، دیگر تعارضی باقی نمیماند؛ زیرا عمل به آموزههای دین یا به تعبیری تداوم رسالتانبیا، خود بستر و زمینه قیامحضرت ولی عصر(ع) میشود» [۷۵].
براساس دیدگاههای بیان شده میتوان این نتیجه را گرفت که چهار نظریه اولیه نادرست بوده و باید آن را انتظار مخرب و ویرانگر دانست، همانگونه که علامهشهید مرتضی مطهری نیز در این خصوص کلامی زیبا عرضه میدارد:
"انتظار فرج" و آرزو و دلبستن به آینده دو گونه است: یکی انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرکبخش است، به گونهای است که میتواند نوعی عبادت و حقپرستی شمرده شود. دیگری انتظاری که گناه است، ویرانگرا است، اسارتبخش است، فلجکننده است و نوعی "اباحیگری" باید محسوب گردد[۷۸].
البته باید این دو قسم از انتظار فرج را، معلول دو نوع برداشت از ظهور حضرت مهدی(ع) دانست و آن دو نوع برداشت ناشی از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی میباشد. از نظر شهید مطهریانتظار دو قسم است:
انتظار منفی ویرانگر، که برداشت عدهای از مردم است که قیام و انقلاب مهدی را صرفاً ماهیتی انفجاری میدانند، فقط و فقط از گسترش، اشاعه، رواج ظلمها، تبعیضها، اختناقها و حقکشیها و تباهیها ناشی میشود، نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. این نوع انتظار ویرانگر، اسارتآفرین، ظلمپذیر، فلجکننده، بیتحرک، سلطهبخش، بیهدف، مخرب، عصیان و رواج بیبند و باری است. شهید مطهری در ادامه بر نقد دیدگاه انحرافی از انتظار میگوید: "آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل، یکهتاز میدان گردد، جز نیرویی باطل نیروبی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجاتحقیقت (نه اهل حقیقت زیرا حقیقت، طرفداری ندارد) از آستین بیرون میآید، علیهذا هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است، تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمیشود، برعکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقکشی، هر پلیدی به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریبالوقوع میکند رواست، زیرا الْغَايَاتُ تُبَرِّرُ المَبَادِيَهدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میکنند. پس بهترینکمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. اینجاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی... یقیناً این گروه به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر؛ به نوعی بغض و عداوت مینگرند. زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدی(ع) میشمارند. برعکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمیر و اندیشه خود با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مینگرند، زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مینمایند[۷۹].
موعود(ع) منتی است بر مستضعفان و خوارشمردگان و وسیلهای برای پیشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدمهای است برای وراثت آنها بر روی زمین. نتیجه کلی این که قطعاً مهدی موعود تحققبخش، ایدهآل همه انبیاء و اولیاء و از مردان مبارز راه حق است و باید مقدمات این مسأله را مهیا نمود.
«گروهی در چگونگی فراهم کردن زمینهها و مقدمات ظهورمنجی به بی راهه رفتهاند و با استناد به اخباری که جهانعصر ظهور را آکنده از ستم و فساد یاد کردهاند، چنین پنداشتهاند که انتظار مصلح جهانی سکون و بی توجهی را میطلبد و باید تماشاگر جنایتها و پلیدیها بود تا به پر شدن جهان از شرّ و فسادکمک کنند و بدین وسیله زمینه را آماده سازند. گروهی نیز پا را فراتر نهادهاند و پنداشتهاند که خود باید به تشدید جنایات و ظلمها دامن زنند تا زمینه زودتر فراهم گردد. از این رو، برخی دولتهای ستم پیشه و جابر، مسئله انتظار را دست آویزی برای ظلمهای روزافزون خود قرار دادهاند و مدعی شدهاند که با جنایتهای روزافزون به فراهم کردن زمینه و مقدمات ظهورمنجیکمک میکنند! در پاسخ به این شبهه و پندار باید گفت که پرشدن جهان از ظلم و فساددر آستانه ظهور که روایات از آن سخن گفتهاند، چهره غالب آن دوره است که البته خود نوعی زمینه سازی به شمار میرود؛ چراکه نوع مردم از این وضع ناراضی میشوند و به ستوه میآیند و همین موضوع آنان را تشنه انقلاب میکند و نوعی زمینه فکری و معنوی ایجاد مینماید، لکن در همین روزگار وجود یاورانی پاک، مقاوم و مبارز که مصلحموعود را یاری رسانند، ضروری است و منافاتی ندارد که در کنار این فساد جهانی، دوستان و یاورانحضرت و دولتهای بیدار با زمینه سازیهای مثبت، افکار جهانیان را برای انقلاب جهانیحضرت آماده سازند. بنابر چند روایت، پیش از ظهور امام مهدی(ع) مردمی قیام میکنند که مقدمات حکومت مهدوی را فراهم میسازند. رسول خدا(ص) فرمودند: مردمی از مشرققیام میکنند و زمینه حکومتمهدی(ع) را فراهم میسازند.[۸۱]؛ روایاتی از این دست حاکی از حضور مردم در صحنههای گوناگون حکومتحضرت و فراهم ساختن مقدمات آن و یاری رساندن به حضرت است»[۸۲].
↑"شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن" سوره آل عمران، آیه 110.