ویژگی امام

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

ائمه(ع) دارای صفات ویژه‌ای هستند که جایگاه امامت اقتضای آن را دارد. برخی از صفات ظاهری و جسمانی است مانند تنزه از نقائص و برخی دیگر باطنی و معنوی. از جمله این ویژگی‌ها عبارت است از: قریشی بودن امام؛ عصمت؛ حجیت الهی؛ عدالت و پارسایی؛ علم؛ منصوب شدن به جعل الهی؛ آراستگی به کمالات اخلاقی و... .

مقدمه

بنابر باورهای شیعیان، امامان دوازده‌گانه (ع) دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر مردم متمایز می‌سازد؛ زیرا هر کس منصب الهی امامت را برعهده بگیرد، باید دارای آن صفات باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، باطنی و معنوی[۱].

ویژگی امام به معنای صفاتی است که امام معصوم بدان متصف می‌‌شود. در اینکه امام باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد. ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه قرار گرفته‌اند، عبارت‌اند از:

صفات ثبوتی امام

صفات سلبی امام

صفات ظاهری و جسمانی

صفات باطنی و معنوی

نخست: صفات مرتبط با امامت

۱. حجت الهی (حجة الله)

امام معصوم، حجت خدا بر روی زمین است؛ بدین معنا که خداوند سیره و رفتار و گفتار او را در تمام شئون زندگی بر بندگان حجت قرار داده است[۲]. اثر این منصب که از ناحیه خداوند است، ولایت بر جان و مال مردم است[۳] و در صورت تخلف از فرمان ائمه (ع) در قیامت با آنها احتجاج می‌کند که چرا با وجود حجت خدا در زمین، مخالف فرمان وی رفتار کرده‌اند[۴]؛ بلکه طبق روایات متعدد[۵] شرط قبولی اعمال، پذیرش ولایت ائمه (ع) است که از مسلمات و بلکه از ضروریات مذهب شیعه است[۶].[۷]

۲. ولایت الهی (ولی الله)

در آیه ولایت، ولایت امام معصوم بیان شده است: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۸]. عطف این جمله بر ماقبل ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، می‌رساند که ولایت امام نیز ولایت اعطایی از سوی خداوند و از جنس ولایت الهی است.

ولایت یا تکوینی و یا تشریعی است. ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می‌گردد و اثر وصول به مقام قرب ـ البته در مراحل عالی آن ـ این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچ‌گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست...[۹].[۱۰] و به مقتضای ولایت تشریعی، خداوند متعال مقام امامت و رهبری جامعه دینی را به اهل بیت(ع) اعطا کرده و پیامبر اسلام(ص) آن را به مردم ابلاغ نموده است[۱۱]. حقیقت ولایت اهل بیت(ع) اتحاد، درهم تنیدگی و پیوند بین حاکم و مردم در هدف و راه رسیدن به هدف است. این حقیقت در محبت و اطاعت از سوی مردم و هدایت و رهبری از سوی ولی که اهل بیت(ع) هستند، ظهور می‌کند و همه عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، معنوی، روحی و عملی را در بر می‌گیرد[۱۲].[۱۳]

باور به ولایت تکوینی و ولایت تشریعی اهل بیت دارای چندین معنای متفاوت است. برخی از این معانی غلوآمیز و باطل هستند، مانند اعتقاد به استقلال مطلق ائمه در تکوین و تشریع. اما برخی دیگر از معانی ولایت تکوینی و ولایت تشریعی با روایات تأیید می‌شوند. ولایت اهل بیت و پیامبر اکرم(ص) پس از قرآن کریم، مهم‌ترین منبع هدایت و راهنمایی برای مسلمانان است. پذیرش این ولایت الهی، همانند پذیرش ولایت خداوند، ضروری و حیاتی است و موجب سعادت و رستگاری می‌شود. پذیرش ولایت ائمه اطهار و پیروی از آنان، آثار و برکات بسیاری به همراه دارد. از جمله مهم‌ترین آثار آن می‌توان به تقرب به خداوند، پذیرش اعمال عبادی، و دستیابی به معرفت و بصیرت اشاره کرد. پس پذیرش این ولایت حیاتی و سرنوشت‌ساز است.

ریاست فراگیر

امام - به دلیل ولایتی که دارد - ریاستی عام، در حوزه‌های تبلیغی و حکومتی دارد که همچون ابراهیم خلیل الله(ع) افزون بر بُعد هدایتگری، شأن اجرای احکام را نیز داراست؛ از این‌رو، امام در این رتبه صرفاً به زعیم سیاسی گفته نمی‌شود. به دیگر سخن، مقام امامت هنگامی به حضرت ابراهیم(ع) اعطا شد که وی شأن هدایتگری را داشت؛ آن‌گاه با حفظ این مسئولیت، شأن و وظیفه اجرای احکام و تشکیل حکومت نیز به حضرت داده شد. از این‌رو، امام کسی است که پیشوای مردم، هم در امر تبلیغ دین و هم در اجرای دین و تشکیل حکومت است[۱۴].

۳. علم لدنی (معدن علم)

پیشوای جامعه اسلامی باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد می‌شود. روشن‌ترین و کامل‌ترین دیدگاه در این باره دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین علمی، غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد[۱۵].

خداوند اولوالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا هنگام دریافت گزارش‌ها به اولوا الامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ[۱۶]. مقصود از اولوالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۱۷] به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست[۱۸]. و مصادیق آن براساس روایات، امامان معصوم (ع)‌اند[۱۹].[۲۰]

۴. عصمت (معصوم)

عصمت که شیعه امامیه قائل به آن است، مهم‌ترین شرط رهبران الهی ـ یعنی پیامبران، اوصیا و امامان ـ است؛ زیرا وظیفه اصلی آنان راهنمایی مردم به رستگاری دنیوی و اخروی است. در قرآن کریم نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است الهی و به ستمگران نمی‌رسد[۲۱]. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمی‌شود. روایات بسیاری نیز به عصمت امامان (ع) تصریح کرده‌اند[۲۲]. آیه بر عصمت امام در طول حیات و تمام عمر نیز دلالت می‌کند، بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت[۲۳]

همچنین خداوند در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۴] از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق با صادقان باشند[۲۵]. بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۲۶] و یا در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۲۷]، اطاعت از اولوا الامر در ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر در ردیف اطاعت خدای سبحان قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر و اولوا الامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است[۲۸].[۲۹]

عدالت و تقوا

عدالت صفتی در نفس است که موجب می‌‌شود انسان از گناهان کبیره و صغیره و همچنین مباحاتی که منافات با مروت دارد اجتناب کند، به عبارت دیگر عدالت مجموعه‌ای از صفات اخلاقی است که عبارت از تقوا، ورع، صدق، امانت، عدل، رعایت ادب اجتماعی و مراعات هر چیزی است که شریعت التزام به آن را واجب کرده است[۳۰] و وقتی گفته می‌شود امام نباید ظالم باشد یعنی عدالتش ضروری است. شیعیان قائل به عصمت امام هستند، بنابر این صفت عدالت یا تقوا - خود به خود - برای امام اثبات می‌‌شود. اهل سنت پایین‌ترین مرتبه ای که برای عدالت امام مطرح کرده‌اند این است که شهادتش قبول بشود[۳۱]. اما شیعه اسماعیلیه و زیدیه، معتزله و مشهور اشاعره: عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام دانسته‌اند[۳۲].[۳۳]

۵. افضلیت (افضل الخلق)

معنای این صفت آن است که امام معصوم (ع) باید در صفات کمال ـ مانند دانایی و پارسایی و دادگری ـ از دیگر انسان‌ها برتر باشد. منصب امامت، به دست خداست و او کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم نقلی و عقلی متعددی بر لزوم افضلیت امام اقامه کرده‌اند[۳۴].[۳۵] امام برترین انسان‌ها در عصر خود است؛ بدین بیان که به طور، طبیعی، برای اداره جامعه تنها یک نفر می‌بایست در رأس هرم قرار گیرد وگرنه بروز اخلال در اداره جامعه امری اجتناب‌ناپذیر است. اگرچه ممکن است در هر دوره چند پیامبر در این عالم وجود داشته باشند، روشن است که خداوند حکیم شایسته‌ترین آنها را برای اجرای احکام برمی‌گزیند. امام در ادبیات قرآنی، آن‌گاه که مقصود از آن امامت حق باشد، بر افراد گوناگونی در رتبه‌های تشکیکی متفاوتی اطلاق می‌شود. بالاترین مرتبه امامت، از آنِ کسی است که منصوب از طرف خداوند، برترین انسان‌ها و دارای مقام عصمت است و با علمی که خدا بدو داده، افزون بر وظیفه هدایت مردم، مأموریت اجرای احکام و احکام دین را نیز دارد[۳۶].

۶. نصب الهی (منصوب من عند الله)

مقام امامت، یعنی همان پیشوایی بر مردم، تنها با جعل الهی به کسی داده می‌شود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۳۷]؛ چنان‌که وقتی حضرت ابراهیم (ع) خواستار اعطای این مقام به فرزندان خود شدند، خداوند متعال درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفت[۳۸]. از دیدگاه شیعه، تعیین امام و جانشین پیامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او انجام می‌گیرد و پیامبر، امام پس از خود را معرفی می‌کند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی حق دخالت در این امر را ندارند.

بنابر این، نصب الهی امام به معنای انتصاب افراد معصوم از سوی خداوند است، تا به جانشینی از پیامبر نقش و وظایف او را در جامعه انسانی ایفا ‌کند. بر این مبنا، شیعه «امامت» را بعد از «نبوت» جزء اصول دین می‌شمارد و معتقد است امام به عنوان خلیفه خدا و نبی، برترین مردمان در فضل و کمال، دارای مقام عصمت و برخوردار از علم لدنی و جامع تمام شئون پیامبر (ص) به جز دریافت وحی است.

براساس دلائل عقلی، شیعه «به نصب امام» به امر خداوند و توسط پیامبر گرامی اسلام اعتقاد دارد و چندین دلیل نقلی در کتاب، مانند آیات: تطهیر، تبلیغ، ولایت، اولی‌الأمر، ابتلا، اکمال دین و... بر این امر دلالت دارند که حدیث غدیر، منزلت و چندین دلیل نقلی دیگر از سیره و سنت پیامبر (ص)، موجود در منابع شیعه و اهل سنت آن را تبیین و تفسیر می‌کنند[۳۹].

منصوص بودن

نص در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث امامت، به معنای یکی از راه‌های شناخت امام و جانشین پیامبر است[۴۰]. کسانی که نصب و تعیین امام را واجب دانسته‌اند، در چگونگی و راه تعیین و نصب با هم اختلاف دارند. امامیه، تنها راه تعیین و نصب را نص و تصریح از سوی خداوند یا پیامبر یا امامی می‌داند که امامتش با نص اثبات شده است[۴۱].[۴۲]

۷. وصیت به امامت (وصی)

وصایت و تعیین جانشین از سوی انبیا، یکی از سنت‌های رایج در میان پیامبران الهی بوده است. آنها بنا به دستور الهی و به منظور حفظ و استمرار رسالت خود، همواره فردی را به عنوان وصی و جانشین خود انتخاب می‌کردند تا پس از آنها، راهشان را ادامه دهد و پیام الهی را به مردم برساند. این امر نشان‌دهنده اهمیت و ضرورت تداوم رسالت انبیا و وجود وصی پس از آنهاست. نمونه‌هایی از این وصایت‌ها عبارتند از: وصیت حضرت آدم به شیث، حضرت نوح به سام، حضرت ابراهیم به اسحاق، حضرت موسی به هارون و حضرت عیسی به شمعون. پیامبر خاتم(ص) نیز در آخرین لحظات زندگی، حضرت علی(ع) را به عنوان وصی خود انتخاب کرد. پیامبر اکرم همچنین بارها - در طول زندگی خود - بر اهمیت وصایت و ولایت ائمه اطهار تأکید کرد. علاوه بر این، پیامبر اسلام در موارد متعددی - از جمله: واقعه یوم الدار، غدیر خم و غیره - حضرت علی(ع) و دیگر امامان معصوم را به عنوان جانشینان و خلفای خود معرفی کرد تا پیام الهی به وسیله آن امامان به مردم منتقل شود[۴۳].

طبق احادیث متعدد، پیامبر اکرم(ص) بارها بر لزوم پیروی از قرآن و اهل بیت(ع) تأکید و وصیت کرد که مردم پس از ایشان، به امامان معصوم رجوع کنند. همچنین امام علی(ع)، وصیت و وراثت پیامبر(ص) را حق اهل بیت(ع) می‌دانست و خود را وصی رسول خدا معرفی می‌کرد[۴۴]، چنان که به هنگام بیعت گرفتن از ایشان می‌فرمود: من وصی پیامبرم[۴۵]. آن حضرت در خطبه دیگری ضمن تأکید بر مشروعیت خلافت و امامت اهل بیت(ع) فرمود: وصیت و وراثت حقیقی رسول خدا(ص) در اهل بیت اوست: «وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ»[۴۶].[۴۷]. بنابراین وجود وصایت الهی در امامان معصوم(ع)، مستند به احادیث فراوانی از سوی پیامبر اکرم(ص) است.

۸. قریشی بودن امام

مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به جد پیامبر خاتم (ص)، «نضر بن کنانه» بازگردد. از نظر امامیه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی هاشم است. دلیل آنان حدیث «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ» نیست، بلکه حدیث ثقلین[۴۸] و مانند آن است که امامت را مخصوص امیرمؤمنان (ع) و خاندان او از ذریه حضرت زهرا (س) می‌داند. لذا امامیه به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند[۴۹].[۵۰]

دوم: صفات مرتبط با کمالات اخلاقی

امام که پیشوا و راهبر جامعه است باید از همه بدی‌ها و رذائل اخلاقی دور باشد و در مقابل، همه کمالات اخلاقی را در عالی‌ترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان انسان کامل بهترین الگو برای پیروان خود به شمار می‌رود. امام رضا (ع) فرمود: "برای امام نشانه‌هایی است: او داناترین،... پرهیزکارترین، بردبارترین، شجاع‌ترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است[۵۱]. به علاوه او در مقام جانشینی پیامبر (ص)، در پی تعلیم و تربیت انسان‌هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از مردمان، به اخلاق الهی آراسته باشد. امیرالمؤمنین (ع)می‌فرماید: "کسی که خود را امام مردم قرار داده است، بر اوست که پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود همّت گمارد، و باید دیگران را به وسیله رفتار خود تربیت کند پیش از آنکه با گفتار تربیت کند[۵۲].[۵۳]

۱. تنزه از نقایص اخلاقی

امامان از اهل بیت(ع) - در اعتقادات شیعه - دارای عصمت و مصونیت از گناه و خطا هستند. این عصمت، شامل مصونیت از هرگونه انحراف و نقص اخلاقی نیز می‌شود. طبق دلیل عقل، امام باید از عیوب خَلقی، رذایل خُلقی و نقائص عملی منزّه باشد[۵۴]؛ زیرا وجود نقائص در او موجب نفرت و عدم رغبت به او می‌شود و این با وجوب اطاعت از امام و انقیاد در برابر او تنافی دارد و موجب نقض غرض است[۵۵].[۵۶] همچنین، امام به عنوان الگو و اسوه جامعه اسلامی، باید از هرگونه صفت زشت و ناپسند اخلاقی مبرا باشد؛ تا بتواند الگویی کامل و شایسته برای مردم به شمار آید. به همین دلیل، امامان معصوم بالاترین مراتب فضیلت و اخلاق کامل را دارا هستند و الگو و سرمشقی نیکو در تزکیه و استقامت به‌شمار می‌روند. آنان هیچ‌گاه مرتکب دروغ، خیانت، حسادت و سایر انحرافات اخلاقی نمی‌شدند و کاملاً از هر آلودگی معنوی پاک بودند. امامان معصوم تجسم فضائل و اخلاق پسندیده‌ای هستند که اسلام بر آن تأکید دارد و به برکت کمال اخلاقی‌شان، قادرند جامعه را اصلاح و نفوس را تهذیب و تزکیه کنند. بنابراین امامان از هر نقص و عیب اخلاقی منزه هستند.

بنابراین، امامان معصوم (ع) در فضایلی همچون: توحید، عدالت، تقرب به خداوند، ترس از خدا، یاد خدا، شوق به خدا، توکل، شکرگزاری، عبادت، عبرت، غیرت، یقین، تدبر، تعقل، تفکر، دوراندیشی، شناخت، علم، معرفت، آراستگی و پیراستگی، بیداری، تأنی، تقوا، تواضع، توبه، جوان‌مردی، حکمت، حیا، خشوع، خضوع، رضا، زهد، ساده‌زیستی، شجاعت، صدق، عزت نفس، عفت، قناعت، کرامت نفس، مراقبه، مسئولیت‌پذیری، نظم، وقار، آشتی، احترام، ادب، ایثار، بی‌نیازی از مردم، تسلیم، خوش‌خویی، دوستی، رازداری، رفق و مدارا، سخاوت، صله رحم، عفو، محبت، مشورت، معاشرت، مودت، نرم‌خویی، نصیحت، نیکی، وفای به عهد، اصلاح بین مردم، امر به معروف و نهی از منکر، انصاف، تعاون، صبر، ثبات، استقامت، جهاد، حرکت به نفع دیگران، حمایت از مظلوم، عدم پذیرش سلطه کافران، فداکاری، شهامت، مبارزه با ظلم و مقاومت سرآمد روزگار خود هستند.

تعدادی دیگر از ویژگی‌های امام

در مناقب ابن شهرآشوب، مباحث سودمند و نکات جالبی دربارۀ امامت و ائمه (ع) است. از جمله با عنوان "صفات الأئمّه"، فهرستی از صفات امامان را براساس آنچه در روایات شیعه آمده برشمرده و پنجاه صفت ذکر کرده است، از جمله این اوصاف و ویژگی‌ها: عصمت، نص بر امامت، داناترین، فصیح‌ترین، بردبارترین، دادگرترین، باتقواترین، شجاع‌ترین، باشرافت‌ترین، خیرخواه‌ترین، وفادارترین، شکیباترین، پارساترین، بخشنده‌ترین، عابدترین، مهربان‌ترین مردم، متواضع‌ترین آنان در برابر خدا باشند، بیش از همه مطیع امر و نهی الهی باشند، از همه به خودشان سزاوارترند، ختنه شده و پاک به دنیا می‌آیند، عهده‌دار ولادت و وفاتشان امام معصوم است، اموال در اختیار آنان است، به خاطر فراست و تیزهوشی از روبه‌رو پشت سر می‌بینند، چون از نور خدا آفریده شده‌اند سایه ندارند، هرکه از آنان متولد شود مؤمن می‌شود، چون از شکم مادر بر روی زمین قرار گیرند، با کف دو دست بر زمین می‌آیند و صدایشان به گفتن "شهادتین" بلند است، قلبشان نمی‌خوابد، محدث می‌شوند، دعایشان مستجاب می‌شود، بویشان معطّر است، دارای وصیّت آشکارند، با خرق عادات، دلیل و معجزه دارند، از حوادث پیش از وقوع خبر می‌دهند، سلاح و شمشیر پیامبر نزد آنان است، زره او برایشان اندازه است، صحیفه‌ای در اختیار دارند که نام شیعیانشان تا روز قیامت در آن است، و صحیفه‌ای که نام دشمنانشان تا روز قیامت در آن است، نزد آنان "جامعه" است که صحیفه‌ای است به طول هفتاد ذراع که همۀ نیازهای بنی آدم در آن است، به املای پیامبر و خطّ امیر المؤمنین (ع) است، نیز جفر احمر نزد آنان است، جعبه‌ای که سلاح پیامبر در آن است و تا خروج حضرت قائم (ع) بیرون نخواهد آمد و جفر ابیض نزد آنان است، جعبه‌ای که تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و کتب آسمانی در آن است، دارای الهام و شنیدن صدای غیبی‌اند و آنچه بر دل‌هایشان می‌افتد و صدایی می‌شنوند، همچون صدای زنجیر در طشت، و گاهی چهره‌ای بزرگتر از جبرائیل و میکائیل و اسرافیل نزد آنان آشکار می‌شود و گاهی آن را می‌بینند و مورد خطاب قرار می‌دهند و گفته‌اند از صفات امام، شناخت همۀ احکام است[۵۷].[۵۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ شیعه، ص۳۲۳.
  2. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶.
  3. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ همو، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲-۶۲۳.
  4. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶- ۶۳۷.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۹؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸-۱۱۹.
  6. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۶.
  7. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۲۴۵.
  8. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  9. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
  10. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۸۵۰.
  11. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵، ۲۳۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
  12. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۱، ۲۷۷، ۲۸۰؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
  13. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص۲۲۴؛ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص۷۶۶.
  14. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۱۰-۱۲۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص۳۲ - ۳۸.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۴.
  16. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند» سوره نساء، آیه ۸۳.
  17. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  18. المیزان، ج۵، ص۲۲؛ ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱.
  19. روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ المیزان، ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱؛ ج۵، ص۲۳-۲۴.
  20. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  21. ﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  22. فرهنگ شیعه، ص۳۲۳-۳۲۴.
  23. المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
  24. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  25. المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  26. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۲۱؛ پیام قرآن، ج۹، ص۵۰؛ حق الیقین، ص۵۴-۵۵.
  27. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  28. المیزان، ج۴، ص۳۸۹-۳۹۱؛ حق‌الیقین، ص۴۰.
  29. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  30. الدمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، ص۲۵۱.
  31. بغدادی، عبد القاهر ابن طاهر، أصول الإیمان، ص۲۲۰.
  32. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹، المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.
  33. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳.
  34. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۱، ص۲۰۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵ و ج۹۳، ص۶۴۰؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول‌، ص۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ص۲۲۲.
  35. فرهنگ شیعه، ص۳۲۴.
  36. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  37. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  38. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  39. ر.ک: علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۱۲۱.
  40. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۸.
  41. علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).
  42. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۳-۲۱۷.
  43. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۵۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۲.
  44. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲.
  45. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۳.
  46. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲.
  47. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲ ص ۱.
  48. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج۱، ص۴۱۳.
  49. سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.
  50. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۲.
  51. تفسیر المیزان، ذیل آیۀ ۱۲۴ سوره بقره.
  52. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم»؛ ‏نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت ٧٣.
  53. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  54. آملی، عزالدین، رساله حسنیه، ص۵۵۸.
  55. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۱۵.
  56. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص۲۴۶.
  57. مناقب، ج ۱ ص ۲۵۳
  58. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶۴.