شیعه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

معناشناسی

«شیعه» به معنای هوادار و پیرو است[۱] و در قرآن کریم به پیروان حضرت نوح(ع) ﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ[۲] و موسی(ع) ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ[۳] شیعه گفته شده‌ است.[۴] شیعه در اصطلاح علم کلام به مسلمانانی گفته می‌شود که علی بن ابی‌طالب(ع) را جانشین و خلیفه بلافصل پیامبر خدا(ص) می‌دانند.[۵] این تعریف شامل فرقه‌های مختلف شیعه می‌شود، اما در اصطلاح رایج، مقصود شیعیان امامیه یا دوازده‌ امامی است[۶]؛ چنان‌که به آنان پیروان مذهب اهل بیت(ع) و جعفری نیز گفته می‌شود.

ابان‌ بن‌ تغلب از متکلمان و فقیهان و راویان سده دوم، کسانی را که در هنگام اختلاف دربارۀ «سنت» پیامبر اسلام(ص) به سراغ علی بن ابی‌طالب(ع) و در هنگام اختلاف دربارۀ «سیره» علی(ع) به سراغ جعفر بن محمد(ع) رفتند، شیعه نامیده‌است[۷].

ابوحاتم رازی از کهن‌ترین فرقه‌نگاران، این لقب را ویژه کسانی می‌داند که در زمان رسول خدا(ص) با علی(ع) انس و الفتی داشتند و پس از پیامبر(ص) ویژه کسانی شد که قائل به برتری علی(ع) بر دیگران شدند[۸].

امام‌ خمینی که پیروان حضرت علی(ع) و فرزندان معصوم ایشان را شیعه نامیده‌است[۹] و خود از بزرگ‌ترین عالمان و رهبران شیعی می‌باشد، مانند دیگر اندیشمندان،[۱۰] نخستین دوره حیات شیعه را در زمان حیات پیامبر(ص) شمرده‌ است.[۱۱] ایشان پیروان مکتب اهل بیت(ع) را ادامه‌ دهنده راه اسلام پس از پیامبر(ص) می‌داند[۱۲].[۱۳]

پیشینه

مذهب شیعه چنان‌که امام‌ خمینی نیز تأکید کرده‌ است، هم‌زمان با پیدایش اسلام به وجود آمده‌ است[۱۴] و این واژه را نخستین بار پیامبر(ص) برای دوستان و پیروان علی بن ابی‌طالب(ع) به کار گرفته[۱۵] و از شیعیان علی(ع) به نیکی یاد کرده‌است[۱۶].

ابن‌عباس، علی(ع) و شیعیان وی را مصداق بهترین افرادی شمرده که در کنار حوض کوثر بر پیامبر(ص) وارد خواهند شد[۱۷]؛ چنان‌که این واژه در زمان پیامبر(ص) بر سلمان، مقداد، ابوذر، عمار یاسر و دیگر پیروان مخلص علی(ع) از صحابه نزدیک پیامبر(ص) تطبیق شده‌است.[۱۸] پس از پیامبر(ص) نیز این عنوان دربارۀ معتقدان جانشینی امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر(ص) و دربارهٔ کسانی چون مقداد و سلمان به کار برده شد[۱۹].

برخی دیگر زمان پیدایش آن را دوره خلافت علی(ع) شمرده‌اند.[۲۰] عنوان شیعه علی(ع) و شیعه عثمان در جنگ جمل[۲۱] و عنوان شیعه عثمان[۲۲] و شیعه معاویه، [۲۳] در جنگ صفین به کار برده می‌شد. پس از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) نیز تعبیرهای شیعه علی(ع) و شیعه معاویه و شیعه آل ابی‌سفیان[۲۴] کم و بیش رایج بود.

در نگاه امام‌ خمینی اساس مذهب شیعه را پیامبر اسلام(ص) پایه‌گذاری کرد.[۲۵] آن حضرت پس از نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۲۶] پس از گردآوردن بنی‌هاشم و اعلام رسالت خود به آنان، نخستین گرونده به خود را وزیر، برادر،[۲۷] خلیفه و وصیِ[۲۸] خود خواند. در آن مجلس به جز علی بن ابی‌طالب(ع) کسی مسلمان نشد و پیامبر(ص) سفارش کرد سخن علی(ع) را گوش کنند و از وی فرمان برند.[۲۹] امام‌ خمینی خاطرنشان کرده‌ است که در آن مجلس کسی به ابوطالب از سر استهزا گفت که از این پس باید از فرزندش پیروی کند[۳۰].

در کنار ادله بسیار، واقعه غدیر و جانشینی علی(ع) از پیامبر(ص) در سال دهم هجری، [۳۱] مهم‌ترین منشأ پیروی شیعه از علی(ع) است. امام‌ خمینی نیز به این مطلب اشاره کرده‌ است.[۳۲] افزون بر آن سفارش پیامبر(ص) به پیروی از کتاب و عترت[۳۳] که در منابع حدیثی شیعه و سنی آمده، دلیل دیگر امام‌ خمینی بر شکل‌گیری این گروه در زمان پیامبر(ص) است[۳۴].[۳۵]

عقاید شیعه

شکل‌گیری اصل شیعه بر پایه اعتقاد به جانشینی و امامت علی بن ابی‌طالب(ع) از سوی خداوند تعالی پس از پیامبر اکرم(ص) و با معرفی ایشان و استمرار امامت در یازده نفر از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است که عبارت‌اند از: حسن بن علی(ع)، حسین بن علی(ع)، علی بن الحسین(ع)، محمد بن علی(ع)، جعفر بن محمد(ع)، موسی بن جعفر(ع)، علی بن موسی(ع)، محمد بن علی(ع)، علی بن محمد(ع)، حسن بن علی(ع) و محمد بن حسن(ع). شیعیان در اصولِ بنیادینِ اسلام چون اصل توحید، نبوت، معاد و ضرورتِ وجود امام و حاکم برای جامعه اسلامی با دیگر مسلمانان مشترک‌اند.[۳۶] ازجمله عقاید شیعه، عدل الهی است که طایفه معتزله از اهل سنت نیز به سبب همین اعتقاد، به همراه شیعه به «عدلیه» شهرت یافتند و عدل به صورت اصلی از اصول دین شیعه معرفی شد[۳۷].

در باور امام‌ خمینی امام معصوم(ع) از نگاه شیعه انسان کامل و خلیفه خدا در ملک و ملکوت[۳۸] و جانشین پیامبر(ص) تا روز قیامت در میان مردم[۳۹] است و افزون بر جانشینی پیامبر(ص) در تبلیغ دین، نماینده وی در قضاوت و اداره نظام سیاسی نیز می‌باشد[۴۰]؛ البته تأکید بر ولایت و نصب علی(ع) به جانشینی در حدیث غدیر، به معنای حکومت و ولایت امر است، نه مقام معنوی؛ زیرا قضیه حکومت، قابل نصب است و مقامات معنوی، قابل نصب نیستند[۴۱].

امام‌ خمینی مانند برخی دیگر از علمای شیعه[۴۲]امامت را از اصول مذهب می‌داند نه از اصول دین؛ از این‌رو، منکر امامت، خارج از اسلام نیست و احکام اسلام بر او جاری می‌شود[۴۳]؛ اما اعتقاد به ولایت اهل بیت(ع) برای قبولی اعمال از ضروریات مذهب شیعه است[۴۴].

افزون بر موارد یادشده بخشی از مهم‌ترین محورهای عقاید شیعه عبارت‌اند از:

  1. صفات خداوند: متکلمان شیعه با استناد به ادله عقلی و احادیث اهل بیت(ع) بر این عقیده‌اند که صفات ذاتی خداوند (علم و قدرت و حیات) عین ذات خداوندند و اگر مغایرتی هست، تنها از جهت مفهومی است[۴۵]؛ اما برخی از اشاعره قائل به زیادت صفات الهی بر ذات‌اند[۴۶].
  2. بعثت و عصمت پیامبران(ع): ضرورت بعثت پیامبران(ع) از مسائل مهم کلامی است و متکلمان شیعه بر این اعتقادند که بعثت انبیا(ع) در تمام زمان‌ها واجب است[۴۷]؛ برخلاف بعضی از معتزله که معتقدند تنها هنگامی واجب می‌شود که مصلحت ایجاب کند[۴۸] و برخی از اشاعره نیز اصل وجوب بعثت را نمی‌پذیرند.[۴۹] در اعتقاد به عصم] تنها برخی از علمای اهل سنت ضرورت عصمت از خطا و گناهانی را که سبب تنفر مردم از آنان گردد، چه پیش و چه پس از بعثت، برای پیامبران پذیرفته‌اند[۵۰]؛ اما شیعیان قائل به عصمت همه پیامبران‌اند.[۵۱] به اعتقاد امام‌ خمینی عصمت از کمال یقین و ایمان نشئت می‌گیرد و نوری باطنی است که شخص را از ارتکاب گناه بازمی‌دارد و این در پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) محقق است[۵۲].
  3. عدم تحریف قرآن: از نگاه شیعه قرآن کریم موجود معجزه جاویدان پیامبر(ص) و به دور از هر گونه تحریف و تغییر و دگرگونی است[۵۳] و روایاتی که جز این را نشان می‌دهد نوعاً مورد قبول نیست یا بر معانی دیگری بار می‌شود. امام‌ خمینی نیز بر این نظر تأکید دارد.
  4. نفی جبر و تفویض: اعتقاد به نفی جبر و تفویض و اثبات امر بین الامرین،[۵۴] چنان‌که امام‌ خمینی نیز تأکید دارد، به معنای مجبور نبودن بندگان در انجام اعمال و اصالت عدل و حرمت عقل و شخصیت مختار انسان و نظام حکیمانه جهان بدون خدشه به توحید ذاتی یا افعالی[۵۵] از دیگر باورهای شیعه است و این باور حد وسط میان دیدگاه معتزله و جبرگرایی اشاعره است[۵۶].
  5. شفاعت، توسل و تبرک: اعتقاد به شفاعت، توسل و کمک خواستن از اولیای الهی، ازجمله اعتقادات شیعه به حساب می‌آید.[۵۷] دیگر مذاهب اسلامی به شفاعت پیامبر(ص) در قیامت باور دارند[۵۸] و توسل نیز در میان آنان رایج است. امام‌ خمینی شفاعت را دخالت دادن دیگری در کار خدا نمی‌داند و بر آن است که شفاعت درجه‌ای است که خدا به بندگان خاص خود داده که به سبب آن درجه، شفاعت آنان را در حق دیگران می‌پذیرد[۵۹]. به اعتقاد ایشان تبرک و توسل به اولیای الهی(ع) و زیارت اهل قبور شرک نیست؛ زیرا شرک به معنای طلب از غیر خداوند است، به اعتبار اینکه برای او قدرت مستقلی فرض شود[۶۰].
  6. بداء: بداء به معنای ظاهرشدن اراده خداوند طبق تغییر اوضاع و شرایط است.[۶۱] امام‌ خمینی بداء را منطبق بر اراده الهی می‌داند که انسان از آن مطلع نیست، بدون اینکه در اراده خداوند تغییری حاصل شده باشد[۶۲].
  7. عصمت امام(ع): به باور امامیه، چنان‌که امام‌ خمینی نیز بر آن تأکید کرده‌ است،[۶۳] امام(ع) همانند پیامبر(ص) معصوم است[۶۴].
  8. مهدویت: مهدویت از مباحث مهم و ویژه مذهب شیعه است[۶۵] و شیعیان برآن‌اند که دوازدهمین خلیفه، حضرت مهدی موعود(ع) فرزند حسن‌ بن‌ علی عسکری(ع) به دنیا آمده و اکنون به سبب آماده‌ نبودن شرایط ظهور، از دیده‌ها غایب است.[۶۶] به باور امام‌ خمینی یکی از عوامل غیبت امام زمان(ع) ذخیره‌بودن ایشان از سوی خداوند برای اجرای عدالت در جهان است[۶۷].
  9. عدالت حاکم: شیعه چنان‌که امام‌ خمینی نیز آورده‌است،[۶۸] عدالت را از شرایط حاکم و ولیّ امر مسلمانان می‌داند و معتقد است که اطاعت از حاکمِ غیر عادل جایز نیست[۶۹].
  10. نفی غلوّ: کسانی که پیامبر(ص) یا ائمه(ع) را بالاتر از جایگاهشان می‌برند و خدا می‌خوانند، در مذهب شیعه کافر و بیرون از دایره اسلام شمرده شده‌اند.[۷۰] امام‌ خمینی از امام باقر(ع) روایتی[۷۱] را شاهد آورده‌است که آن حضرت به شیعیان سفارش کرده در حد وسط حرکت کنند تا غالیان و افراد تندرو و افرادی که از حد اعتدال عقب افتاده‌اند، به آنان رجوع کنند[۷۲].

در مجموع امام‌ خمینی اعتقادات شیعه را نسبت به دیگران، به توحید نزدیک‌تر دیده و تأکید کرده است که شیعیان به دلیل پیوند با اهل بیت(ع)، از همه مردم در توحید و تقدیس خدا ممتازند و کتاب‌های اصول عقاید شیعه و صادره‌شده از منبع وحی مانند کافی، توحید شیخ صدوق، خطبه‌ها و دعاهای ائمه معصوم(ع) در توحید و تقدیس خداوند شاهد بی‌سابقه‌ بودن این علوم در میان بشر است و پس از قرآن کریم هیچ‌کس نتوانسته خداوند را به مانند آنان تقدیس و تنزیه کند.[۷۳] در منابع روایی شیعه و اهل سنت نیز احادیثی مانند حدیث غدیر،[۷۴] حدیث ولایت،[۷۵] حدیث وصایت[۷۶] و حدیث منزلت[۷۷] دلالت بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) می‌کند. امام‌ خمینی در آثار خود به برخی از آیات و روایات یادشده اشاره کرده‌است[۷۸].

از نگاه شیعه منابع دریافت احکام دین کتاب، سنت، عقل و اجماع است. شیعه بر خلاف اهل سنت، سنت را اعم از سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می‌داند و معتقد است پیامبر(ص) برای پس از خود، اهل بیت(ع) را مرجع علمی و دینیِ مردم معرفی کرده‌ است[۷۹]؛ اما اهل سنت به جای استفاده از سنت اهل بیت(ع) از قیاس، استحسان، مصالح مرسله و اجتهاد صحابه (عمل به رأی) برای استنباط احکام استفاده می‌کنند[۸۰].[۸۱]

مذاهب و فرقه‌های شیعی

پس از وفات پیامبر(ص) اختلاف‌هایی در میان مسلمانان پدیدار شد که مهم‌ترین آنها اختلاف بر سر جانشینی پیامبر(ص) و اداره حکومت اسلامی بود.[۸۲] در میان اهل سنت، فرقه‌های متعددی ازجمله اهل حدیث و حنبلیه، مرجئه، خوارج، قَدَریه، معتزله و اشاعره به وجود آمدند.[۸۳] در مذهب شیعه نیز چندین فرقه ظهور کردند[۸۴] که همه آنها به جز شیعه امامیه، زیدیه، اسماعیلیه[۸۵] و علویان[۸۶] در تاریخ از میان رفته‌اند. بیشتر شیعیان را شیعیان امامیه (دوازده‌امامی) تشکیل می‌دهند. مستند شیعه دربارهٔ امامت، ازجمله روایات متواتر[۸۷] از پیامبر(ص) دربارۀ جانشینی دوازده نفر از قریش است که در منابع روایی شیعه[۸۸] و دیگر مذاهب اسلامی[۸۹] نقل شده‌اند.

زیدیه از جمله فرقه‌های شیعه و کسانی‌اند که به امامت زید بن علی پس از امام سجاد(ع) معتقدند[۹۰].

اسماعیلیه، معتقدان به امامت اسماعیل فرزند امام‌ صادق(ع) هستند و با اینکه اسماعیل در حیات پدر خود از دنیا رفت، این گروه در مرگ او اختلاف کردند و با انتقال امامت به فرزندان اسماعیل، فرقه‌ای نو ساختند.[۹۱] این فرقه نیز به شاخه‌هایی چون اسماعیلیه خالصه، داوودیه، دروزیه، نزاریه و قرامطه تقسیم شدند[۹۲].

غُلات نیز که به نوعی الوهیت یا نبوت ائمه(ع) معتقد بودند، به شیعه انتساب داده شده‌اند[۹۳]؛ ولی ائمه شیعه(ع) انتساب این گروه را به خود نپذیرفته‌اند، بلکه آنان را رانده و انکار کرده‌اند و اعتقادات آنان را کفر شمرده‌اند و آنان را نفرین کرده‌اند.[۹۴] علمای شیعه نیز غالیان را جزو شیعه و حتی مسلمان هم نمی‌دانند.[۹۵] این فرقه به شاخه‌های گوناگونی تقسیم شدند که ازجمله آنان حرفیه، شبک، خطابیه و نصیریه را می‌توان نام برد[۹۶].

علویان سوریه و ترکیه نیز خود را از شیعیان شمرده‌اند و غلو را که برخی از دیگر فرقه‌ها به آنان نسبت می‌دهند، رد می‌کنند[۹۷].

امام‌ خمینی در کتاب‌های فقهی خود، به بعضی فرقه‌های اسلامی همچون نواصب، مجسّمه، مجبّره از اهل سنت و زیدیه، واقفیه و مفوضه از شیعه اشاره کرده و غُلات را مسلمان ندانسته‌است[۹۸].

از سوی دیگر، امام‌ خمینی در آثار خود، در تحکیم و تقویت مبانی مذهب شیعه کوشیده‌است. کتاب کشف اسرار از نخستین نوشته‌های ایشان در دفاع از عقاید شیعه است؛ چنان‌که در دیگر کتاب‌ها و آثار ایشان نیز همین دیده می‌شود.[۹۹] ایشان در آثار و سخنرانی‌های خود دربارهٔ ویژگی‌ها و وظایف شیعیان سخن گفته‌است[۱۰۰] و در وصیت‌نامه خود به پیروی از مذهب حق دوازده‌امامی افتخار کرده و برخی نعمت‌های الهی را که از طریق اهل بیت(ع) به مردم رسیده، برشمرده است[۱۰۱]؛ چنان‌که در مقابله با برخی منحرفان از گروه‌های اسلامی و غیر اسلامی که علیه تشیع و اعتقادات آن سخن می‌گفتند و برخی از آنان خود را از طرفداران امام‌ خمینی معرفی می‌کردند، بر جایگاه والا و مقدس مذهب تشیع و برخی ویژگی‌های آن ازجمله مقابله آن با بیگانگان و دست‌نشاندگان آنان تأکید کرد و دربارهٔ دسیسه‌های دشمنان برای شکستن این سد استوار هشدار داد و به‌شدت رفتار چنین گروه‌های منحرفی را محکوم و مردود ساخت[۱۰۲].[۱۰۳]

تاریخ تشیع

شیعیان پس از درگذشت پیامبر(ص) در آغاز، فعالیت‌هایی برای خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) انجام دادند[۱۰۴] و برای احقاق حق امام علی(ع) با مخالفان گفتگو و مناظره کردند[۱۰۵] و سرانجام بنا به سفارش امیرالمؤمنین(ع)[۱۰۶] برای رعایت مصالح اسلام و از سر تقیه سکوت کردند. امام‌ خمینی فاطمه زهرا(س)، امام‌ حسن(ع)، امام‌ حسین(ع)، ابوذر غفاری، مقداد و عمار را از کسانی شمرده که برای حقانیت راه آن حضرت با خلفای وقت احتجاج کردند.[۱۰۷] سلمان فارسی نیز که از شیعیان و تابع امیرالمؤمنین(ع) بود،[۱۰۸] دربارۀ حقانیت راه امام‌علی(ع) با مخالفان مناظره کرد.[۱۰۹] یاران امام‌ علی(ع) در زمان خلافت ایشان برای تحکیم و گسترش اسلام اصیل و مبانی اعتقادی و احکام راستین آن تلاش کرده‌اند[۱۱۰].

امام‌ خمینی عمار یاسر را از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) می‌داند که زندگی خود را در دفاع از راه عدالت به پایان برد و سرانجام ـ چنان‌که پیامبر(ص) خبر داده بود ـ در نودسالگی در صفین به دست گروه طغیانگر شام به سرکردگی معاویة بن‌ ابی‌‌سفیان به شهادت رسید[۱۱۱].

این روند در دوره پیشوایی امام‌ حسن(ع) ادامه یافت و یاران راستین آن حضرت در کنار امامشان به فعالیت پرداختند.[۱۱۲] امام‌ حسن(ع) با امکانات اندک خود[۱۱۳] به جنگ معاویه رفت[۱۱۴] تا در نهایت شرایط برای ادامه جنگ دشوار شد و برای حفظ کیان تشیع با معاویه صلح کرد[۱۱۵]. در دوره حکومت معاویه امان و امنیت از جان و اموال شیعیان علی(ع) برداشته شد[۱۱۶] و والیان اموی در هرکوی و برزن، شیعیان را تعقیب می‌کردند[۱۱۷].

ادامه این جریان به قیام امام‌ حسین(ع)، حادثه کربلا و شهادت امام‌ حسین(ع) و یاران آن حضرت انجامید. امام‌ خمینی شیعیان جهان را در طول تاریخ مظلوم و آنان را مورد ستم مستبدان شمرده [۱۱۸] و یادآور شده‌ است در دوره بنی‌امیه و روزگار ابن‌زیاد و حجاج‌بن‌یوسف ثقفی شیعیان را به اندک بهانه‌ای بازداشت و اذیت می‌کردند.[۱۱۹] ایشان میثم تمار را زبان گویای اسلام و شیعیان علی(ع) خوانده که جلادان معاویه بدترین شکنجه‌ها را دربارهٔ وی اعمال کردند و زبان و دست‌هایش را قطع کردند.[۱۲۰] با این همه به‌ویژه با حادثه کربلا نه تنها مذهب شیعه تضعیف نشد، بلکه شیعه تثبیت شد[۱۲۱].

فشار بر شیعیان در دوران عباسیان نیز ادامه داشت.[۱۲۲] عباسیان نیز با اینکه ادعای طرفداری از اهل بیت پیامبر(ص) داشتند،[۱۲۳] جمع زیادی از فرزندان و یاران امامان(ع) را زندانی کردند یا به شهادت رساندند.[۱۲۴] امام‌ صادق(ع) با استفاده از درگیری بنی‌عباس و بنی‌امیه توانست به مذهب شیعه رونقی تازه بخشد و شیعه با استفاده از این فرصت از سرچشمه علم و عرفان اسلام سیراب شد و احادیث اهل بیت(ع) و تبلیغ از ولایت آنان آشکار شد[۱۲۵].

در دوره امام کاظم(ع) محدودیت شیعیان و به‌ویژه آن حضرت شدّت یافت و ایشان سال‌ها در زندان و حصر به سر برد. فرصت دوره امام‌ صادق(ع) در دوره امام رضا(ع) نیز رخ داد و حتی امید به اینکه بنی‌هاشم و علویان خلافت را به دست گیرند، افزایش یافت. شیعه ریشه‌های خود را تا اعماق دربار مأمون پیش برد؛ چنان‌که برخی از کارگزاران مؤثر حکومت عباسی، شیعه بودند و این شرایط، مأمون را به ولایتعهدی امام‌ رضا(ع) وادار کرد[۱۲۶]. پس از مأمون دوباره فشار بر شیعه شدت گرفت[۱۲۷] و به جز شیعیانِ برخی از شهرها مانند قم یا شیعیان ساکن در حوزه مدیریت دولت‌های کوچک شیعی، دیگر شیعیان در آن روزگار پیوسته در حال استتار و تقیه به سر می‌بردند.[۱۲۸] امام زمان مهدی موعود(ع) در این شرایط متولد شد و به امر خدا از دیدگان مردم پنهان شد[۱۲۹].

در نگاه امام‌ خمینی شیعیان هم‌اکنون نیز مظلوم‌اند؛ چنان‌که در اوج انقلاب اسلامی و کشتار مردم ایران به دست محمد رضا پهلوی، برخی از سران کشورهای اسلامی سرکوب شیعیان را به دست پهلوی روا و جایز می‌دانستند.[۱۳۰] به باور ایشان با آنکه شیعیان در رأس موحدان جهان جای دارند، بعضی از طایفه‌های اسلامی که عقاید و کتاب‌هایشان گواه الحاد و شرکشان است، بر اثر دشمنی با اهل بیت(ع)، شیعیان را متهم به شرک و کفر می‌کنند و با اغفال مردمِ بی‌خبر، از این منظر جنایتی غیرقابل جبران در حق بشریت مرتکب می‌شوند[۱۳۱]؛ چنان‌که در برخی کشورهای اسلامی به‌رغم جمعیت فراوان آنان از جایگاه و حقوق خود بازداشته شده‌اند؛ ازجمله در پاکستان که امام‌ خمینی چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر مختار این کشور همراه با ابلاغ سلام به مردم پاکستان و تأکید بر وحدت و برادری مسلمانان و لزوم مبارزه برای قطع دست استعمارگران و دستیابی به حقوق خود، از دولت این کشور خواست به شیعیان احترام بیشتری بگذارد و مذهب شیعه را که در آن زمان بیش از ده میلیون نفر می‌شدند، به رسمیت بشناسد[۱۳۲].[۱۳۳]

ورود تشیع به ایران

ورود و گسترش تشیع در ایران تدریجی بود. ایرانیان ملتی باهوش و با فرهنگ و تمدن بودند و به اسلام از هر آیین دیگری، بیشتر روی خوش نشان دادند و روح و معنای اسلام را در خاندان رسالت یافتند و تنها خاندان پیامبر(ص) پاسخگوی پرسش‌ها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند.[۱۳۴] ایرانیان از آغاز ورود اسلام به ایران به خاندان پیامبر(ع) علاقه‌مند شدند و ایشان را پناهگاه عدل اسلامی در برابر مستکبران می‌دانستند.[۱۳۵] ایرانیانِ نومسلمان مورد توجه و عنایت امام‌علی(ع) بودند[۱۳۶]؛ چنان‌که به عنوان نمونه به گزارشی مردم غور خراسان در زمان حکومت آن حضرت(ع)، اسلام و تشیع را پذیرفتند و حکم امارت غوریان به دست آن حضرت نوشته شد و آنان از فرمان معاویه بر دشنام به امام‌علی(ع) سرپیچی کردند.[۱۳۷] پس از شهادت امام‌ حسین(ع) در کربلا ایرانیان در خونخواهی آن حضرت پیش‌قدم بودند و عده بسیاری از سپاهیان مختار ایرانی بودند[۱۳۸].

از پایان سده اول هجری، کوفه از مناطق ایران و پیوسته به قلمرو مسلمانان، مرکز تجمع و فعالیت شیعیان بود.[۱۳۹] قم نیز در این سده به یکی از پایگاه‌های بانفوذ شیعه تبدیل شد[۱۴۰] و این نفوذ با حکومت‌های علویان طبرستان[۱۴۱] و آل بویه در ایران و عراق و دیگر دولت‌های شیعی گسترش یافت.[۱۴۲] به گفته امام‌ خمینی ایران از جمله مناطقی بود که با آغوش باز به اسلام و تشیع روی آورد[۱۴۳] و به عنوان مهد اسلام و تشیع مطرح شد [۱۴۴] و مجاهدت‌های ایرانیان در دوره انقلاب اسلامی در گسترش مذهب شیعه مؤثر بود[۱۴۵].[۱۴۶]

دولت‌های شیعی

صرف نظر از دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع) و دوره کوتاه خلافت امام‌ حسن مجتبی(ع) در تاریخ اسلامی، حکومت‌های شیعی چندی در معنای عام آن تشکیل شده‌است؛ ازجمله دولت ادریسیان[۱۴۷] به بنیان‌گذاریِ ادریس فرزند عبدالله فرزند امام‌ حسن(ع) در منطقه مراکش، از نخستین دولت‌های شیعی بود که در پایان سده دوم هجری تشکیل شد[۱۴۸].

در پایان سده سوم نیز چندین دولت شیعی در مناطق مختلف سرزمین‌های اسلامی بنیان نهاده شدند؛ ازجمله دولت علویان در طبرستان به دست حسن‌ بن‌ زید از نوادگان امام‌ حسن مجتبی(ع)،[۱۴۹] دولت زیدیان یمن به بنیان‌گذاری یحیی‌ بن‌ حسن معروف به الهادی الی الحق،[۱۵۰] دولت فاطمیان در آفریقا [۱۵۱] و حمدانیان[۱۵۲] که بیش از صد سال در حلب و موصل حکومتی نیمه‌ مستقل داشتند.[۱۵۳] سده چهارم، زمان گسترش تشیع بود و بریدیان توانستند حکومت را در عراق به دست بگیرند[۱۵۴].

سلسله آل‌بویه از حکومت‌های پُرقدرت شیعه بودند که در دولت بنی‌عباس رشد کردند و به‌تدریج از مرحله وزارت حاکمان عباسی، خود به حکومت رسیدند و بیش از یک قرن بر بخش بزرگی از عراق به مرکزیت بغداد و ایران به مرکزیت فارس و ری حکومت کردند.[۱۵۵] با برافتادن خلافت بنی‌عباس به دست مغولان در سده هفتم، عالمان شیعه ازجمله خواجه‌ نصیرالدین طوسی با نزدیک‌ شدن به مغولان از سر تقیه و برای کمک به مظلوم[۱۵۶] توانستند مغولان را متعادل سازند و از کشته‌ شدن بی‌گناهان و اسیرشدن عالمان و اهل هنر، و هرج و مرج جلوگیری کنند.[۱۵۷] مغولان متأثر از آموزه‌های مکتب شیعه به‌تدریج مسلمان شدند و شیعه در حکومت محمد خدابنده رونقی تازه یافت.[۱۵۸] سادات مرعشی نیز بیش از سه دهه (۷۶۰–۷۹۴ق) در مازندران سلطنت کردند[۱۵۹].

سربداران در سال ۷۳۸ق در منطقه سبزوار خراسان حکومتی شیعی را پایه‌گذاری کردند که تا ۷۸۶ق ادامه یافت.[۱۶۰] خواجه علی مؤید، شهید اول از علمای جبل عامل را دعوت کرد که برای هدایت مردم به خراسان بیاید. شهید اول با عذرخواهی از اینکه دعوتش را نپذیرفته کتاب اللمعة الدمشقیه را تألیف کرد و برای وی فرستاد[۱۶۱].

صفویه در قرن دهم با تکیه بر مذهب تشیع دوازده امامی توانست در ایران یک کشور مستقل شیعی بنا کند و ایرانیان را به صورت ملت واحد شیعی‌مذهب درآورد.[۱۶۲] در این مقطع به علت آمادگی مردم ایران برای پذیرش تشیع، شیعه در ایران رشد کرد.[۱۶۳] در این دوره برخی از مجتهدان و علما با همکاری با دولت صفوی در اصلاح و خدمت به اسلام نقش‌آفرینی کردند[۱۶۴]. از آن دوران تاکنون ایران مرکز تشیع در جهان اسلام است. امام‌ خمینی ایران را مهد و مرکز شیعیان جهانِ معاصر شمرده‌است[۱۶۵] و جمهوری اسلامی ایران پرچمدار شیعیان و حامی همه مسلمانان به صورت عام و شیعیان به صورت خاص است[۱۶۶].

نقش شیعه در گسترش علوم و تمدن

شیعه در تاریخ اسلام کارنامه‌ای درخشان دارد و ریشه بسیاری از دانش‌های اصیل اسلامی از تفسیر، قرائت قرآن، حکمت، فقه و ادبیات به امیرالمؤمنین(ع) و پیروان آن حضرت بر می‌گردد.[۱۶۷] شیعه در دانش تفسیر قرآن، علوم حدیث، علم فقه، علم کلام، حکمت، ادبیات و تاریخ جلودار همه فرقه‌های اسلامی است.[۱۶۸] امام‌ خمینی کتاب‌هایی مانند نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را سرشار از علوم و معارف الهی و اسما و صفات و شئون حق می‌داند که بدون حجاب اصطلاحات و قیود بیان شده‌اند.[۱۶۹] ایشان فقه شیعه را غنی‌ترین فقه دنیا می‌شمارد که علمای شیعه با بیان فروع مختلف و زحمت‌های فراوان آن را حفظ کرده‌اند.[۱۷۰] ایشان با تأکید بر اعتبار فقه و اجتهاد شیعی و لزوم ادامه آن، فقه شیعه را فقهی پویا برشمرده که زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در آن‌اند.

از سوی دیگر، شیعه با بهره‌گیری از مضامین عمیق قرآن و سنت و آموزه‌های باطنی اهل بیت(ع)، معتقد به حقایق باطنی در شریعت است و شریعت را با طریقت و حقیقت پیوند می‌زند[۱۷۱]. عرفان در شیعه بر محور ولایت و خلافت انسانِ کامل و عشق و محبت شکل گرفته‌است[۱۷۲]؛ اگرچه بعضی گرایش‌های عرفانی در شیعه دچار انحراف شده‌اند که از آنان به صوفیان جاهل تعبیر می‌شود.[۱۷۳] علمای شیعه برخی از افکار متصوفه را که متمایز با مبانی شیعه‌اند، رد کرده‌اند و برخی از عارفان شیعی مانند سید حیدر آملی به تبیین درست و تفکیک افکار عرفانیِ درست از نادرست همت گماشته‌اند و سازگاری عرفان را با مکتب شیعه نشان داده‌اند.[۱۷۴] به اعتقاد سید حیدر آملی تصوف و تشیع دارای یک مرجع و یک مشرب‌اند و مرجع هر دو امام علی(ع) و اولاد و فرزندان او می‌باشد[۱۷۵].

امام‌ خمینی نیز بر این اعتقاد است که بسیاری از حکما و عرفا از شیعیان خالص امیرالمؤمنین(ع) و سالکان طریق و متمسکان به آن حضرت بوده‌اند.[۱۷۶] از ویژگی‌های عرفان شیعه از دیدگاه امام‌ خمینی منزوی‌ نبودن عارف و اجتماعی‌ بودن آن است که سبب نجات جامعه از انزوا می‌گردد.[۱۷۷] ایشان خود ازجمله عارفانی بود که میان ظاهر و باطن شریعت جمع کرد و عرفان را برای هدایت انسان‌ها به صحنه آورد و از آن برای تقویت نظام سیاسی مبتنی بر شریعت بهره برد. امامان شیعه، چنان‌که امام‌ خمینی یادآور شده‌است، با آنکه حکومت‌های زمان خود را مشروع نمی‌دانستند در راهنمایی خلفا برای حفظ کشور اسلامی و کمک فکری و عملی به آن کوتاهی نمی‌کردند و در جنگ‌های صدر اسلام، شیعیان علی(ع) پیشقدم بودند و پیروزی‌های شایانی نصیب مسلمانان شد[۱۷۸].

از نگاه تمدنی، مسلمانان در سایه فرهنگ دینی، تمدن بزرگی را پی ریختند که در سده‌های دراز قلمرو اسلام را از لحاظ نظم و انضباط اخلاقی، برتری سطح زندگی، و ترقی علم و ادب، پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد[۱۷۹] و با نداشتن امکانات پیشرفته و با تکیه بر معنویت، تقریباً در نیم قرن، دنیای آباد آن روز را در اختیار گرفتند.[۱۸۰] قانون‌مندی، دانش، شهرنشینی و نظام و حکومت و تلاش برای عدالت‌گستری از شاخصه‌های مهم تمدن‌اند[۱۸۱] و مسلمانان در علم و دانش و فرهنگ و تمدن پیشرو از اروپاییان بودند.[۱۸۲] در این میان شیعیان در تمدن اسلامی نقش ممتازی داشتند و بخش بزرگی از تمدن اسلامی در حوزه فرهنگ انسانی و خردورزی و دفاع عقلانی از دین و علوم و فنون بر دوش عالمان شیعه بوده‌است[۱۸۳].

از نگاه امام‌ خمینی، فقه شیعیان در میان مسلمانان ممتاز بود.[۱۸۴] افزون بر آن علمای شیعه همواره در همه دوره‌ها به‌ویژه در دوره بنی‌امیه و بنی‌عباس با بی‌عدالتی مبارزه کرده‌اند و بدین سبب اشخاصی از آنان همواره در حبس و تبعید بوده‌اند[۱۸۵] و اساساً یکی از ویژگی‌های مذهب شیعه، این است که در هیچ روزگاری، تابع حکومت نبوده و در برابر حکومت‌ها ایستاده‌است و بزرگان آن به شهادت رسیده‌اند و چنین مذهبی است که می‌تواند معرفی اسلام باشد و نشان دهد که این افیون جامعه نیست و عالمان تابع دولت‌ها نیستند[۱۸۶].

از سوی دیگر، امام‌ خمینی خود به عنوان رهبر شیعه در جهان معاصر بزرگ‌ترین انقلاب مردمی را رهبری کرد و موفق شد بر پایه اصول اسلامی و شیعه، تمدن اسلامی را زنده کند.[۱۸۷] پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به رهبری ایشان در هویت‌یابی، معرفی و گسترش شیعه، تأثیر بسزایی داشت. تا پیش از انقلاب اسلامی شیعیان نقش زیادی در مناسبات سیاسی حکومت‌ها و ساختار قدرت جهانی نداشتند؛ اما پس از آن، امید و خودباوری و اعتماد به نفس در آنان تقویت شد و نقطه عطفی در احیای هویت دینی شیعیان بلکه مسلمانان جهان شد و حرکت‌های بسیاری با الهام‌ گرفتن از انقلاب اسلامی ایران ظهور کردند. تأثیرپذیری شیعیان جهان در شکل‌گیری یا تقویت احزاب و تشکل‌های سیاسی در کشورهای منطقه، همچون عراق، لبنان، بحرین، پاکستان، افغانستان و فلسطین نمایان شد. با انقلاب اسلامی از نفوذ اندیشه‌های مادی ازجمله مارکسیسم کاسته شد و اسلام شیعی راهنمای عملی جوامع اسلامی بلکه مستضعفان و ستمدیدگان جهان مطرح شد[۱۸۸].

جمعیت شیعه

آمار دقیقی از جمعیت شیعیان جهان در دست نیست. بنا به آماری پیش از سال ۱۳۷۵ جمعیت شیعیان یک‌سوم مسلمانان جهان بوده‌است.[۱۸۹] مرکز تحقیقات و پژوهش‌های آمارگیری استراتژیک انگلیس ویژه ادیان و مذاهب، موسوم به لیوفرم در ویستمنستر لندن که ۲۲۲ دفتر در جهان دارد، در سال ۲۰۱۳م/ ۱۳۹۲ش تعداد شیعیان جهان را چهارصد میلیون نفر دانسته‌است.[۱۹۰] شیعیان در نقاط گوناگون جهان، آسیا و هند، آفریقا، آمریکای لاتین، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده‌اند[۱۹۱] و بیشتر آنان در خاورمیانه زندگی می‌کنند[۱۹۲]. نخستین سرزمینِ پذیرای شیعیان، حجاز بوده‌است.

امروز بخش قابل توجهی از مردم مدینه و نیز مناطق شرقی عربستان شیعه‌اند[۱۹۳]؛ اما بیشتر شیعیان جهان در ایران، عراق، بحرین، پاکستان، افغانستان و جمهوری آذربایجان زندگی می‌کنند.[۱۹۴] بخش بزرگی از مردم یمن شیعه زیدی‌ مذهب‌اند و عده‌ای از شیعیان امامیه نیز در آن کشور زندگی می‌کنند.[۱۹۵] در سوریه،[۱۹۶] لبنان و اردن نیز شماری از شیعیان زندگی می‌کنند. در ترکیه بیش از دو میلیون شیعه جعفری وجود دارد[۱۹۷] و شمار علویان این کشور حدود بیست میلیون نفرند.[۱۹۸] پس از پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری امام‌ خمینی روزبه‌روز بر شمار شیعیان جهان به‌ویژه در آفریقا و آسیا افزوده شد[۱۹۹].[۲۰۰]

فضایل و ویژگی‌ها

در روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) برای شیعه فضایل بسیاری گزارش شده‌است. ازجمله پیامبر(ص) ذیل آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ[۲۰۱] یادآور شده خداوند از شیعیان علی(ع) راضی است و آنان از نعمت‌های بهشت برخوردارند و وارد دوزخ نخواهند شد و در کنار حوض کوثر، پیامبر(ص) را زیارت خواهند کرد[۲۰۲].

امام‌ خمینی با نقل کردن این روایت که پیامبر(ص)، را به منزله تنه درخت و ائمه(ع) را شاخه و شیعیان را برگ‌های آن معرفی می‌کند، بر فضیلت شیعه در دین تأکید کرده[۲۰۳] و علمای شیعه را مشمول کرامت‌های خداوند در قیامت خوانده‌است.[۲۰۴] ایشان با اشاره به اهل نجات‌بودن شیعیان، این مسئله را مشروط به تقوا و مراقبت از اوامر و نواهی خداوند دانسته‌است.[۲۰۵] در کتاب‌های روایی همچون بصائر الدرجات صفار قمی، فضائل امیرالمؤمنین(ع) ابن‌عقده کوفی، مناقب آل ابی‌طالب ابن شهرآشوب و کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع) علامه حلی روایات بسیاری بر حقانیت شیعه و باورهای آن مبنی بر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع) و اهل بیت(ع) تأکید شده‌است.

در روایات پرشماری بر این نکته تأکید شده‌است که شیعه واقعی کسی است که از خداوند اطاعت کند و تقوا پیشه سازد و به سنت رسول خدا(ص) و ائمه معصومان(ع) رفتار کند.[۲۰۶] عبادت بسیار، سحرخیزی، عفت، جهاد در برابر دشمنان خدا، عمل برای خدا، امید به ثواب، هراس از عقاب و ترس از خداوند از دیگر صفات شیعه در روایات است.[۲۰۷] علمای شیعه نیز در کتاب‌های خود با استناد به روایات، ویژگی‌ها و صفاتی برای شیعه بیان کرده‌اند[۲۰۸].

امام‌ خمینی نیز با توجه به این روایات عمل به دستورهای قرآن و پیامبر(ص) و امام‌ علی بن ابی‌طالب (ع) را از ویژگی‌های شیعه شمرده‌ است.[۲۰۹] ایشان به نقل از امام باقر(ع)[۲۱۰] ادعای شیعه بودن را برای رستگاری کافی نمی‌داند و سوگند یاد کرده‌ است که شیعه کسی است که از خدا بترسد و از او اطاعت کند و تنها شرط محبوبیت نزد پروردگار تقوا و عمل است[۲۱۱]؛ چنان‌که از امام‌ صادق(ع) نقل شده‌است در شهر صدهزار نفری یا بیشتر اگر تنها یک شیعه زندگی کند، باید در تقوا و ورع از همه برتر باشد وگرنه نمی‌تواند خود را شیعه بخواند[۲۱۲] و در جای دیگر انجام نمازهای واجب و نافله و ۵۱ رکعت نماز در شبانه‌روز را از ویژگی‌های شیعه دانسته‌است[۲۱۳].

در نظر امام‌ خمینی عدالت‌طلبی از دیگر ویژگی‌های شیعه است.[۲۱۴] ایشان با انتقاد از برخی از مذاهب منتسب به اسلام که با پیروی از دولت‌های زورگو و ستمکار، چهره دین را خراب و بهانه‌ای برای افیون‌ خواندن آن به دست دشمن داده‌اند، شیعیان را در این جهت حافظ چهره دین شمرده و افزوده‌ است که شیعیان با مبارزه با ستم و به‌شهادت‌ رسیدن بزرگان آنان در راه عدالت، اسلام راستین را معرفی کردند و در عمل در برابر اندیشه‌های کمونیستی و الحادی ایستادند و مانع شکست اسلام شدند[۲۱۵].

پیروی از علمای دین که نایبان عام امام(ع) در دوره غیبت امام زمان(ع) هستند،[۲۱۶] مبارزه با قدرت‌های ستمگر[۲۱۷] و جهاد و شهادت[۲۱۸] با فرهنگ شیعه پیوند خورده‌است. به اعتقاد امام‌ خمینی، شیعیان از آغاز اسلام، نماد مقاومت و دفاع از حق و عدالت بوده‌اند و نه تنها خود به دیگران ستم نکرده‌اند، زیر بار ستم نیز نرفته‌اند[۲۱۹] و امامان شیعه(ع) به دلیل مبارزه با حکومت‌های باطل در طول تاریخ اسلام، همواره از حاکمان، اذیت و آزار دیده‌اند.[۲۲۰] امام‌علی(ع) و فرزندانش در پیشبرد اسلام و قرآن پیش‌قدم بودند و قیام‌های پی‌درپی شیعیانِ آن حضرت، اسلام را زنده کرده‌ است و تنها طایفه درگیر با زورگویان و دیکتاتورهای زمانه، شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) بوده‌اند؛ چنان‌که پرچمداران قیام‌های معاصر علیه ستمگران نیز شیعیان علی‌اند.[۲۲۱] از نگاه ایشان شیعیان با اعتقاد به شهادت و فداکاری، از مکتب خود پاسداری کرده‌اند و خواهان گسترش عدالت در جامعه‌اند[۲۲۲].[۲۲۳]

توصیه‌ها

امام‌ خمینی به شیعیان سفارش کرده پیرو قرآن و پیامبر(ص) و پیروانی شایسته و راستین برای ائمه(ع) باشند[۲۲۴] و با رفتار ناشایست خود پیامبر(ص) و ائمه(ع) را اندوهگین نکنند.[۲۲۵] ایشان با اشاره به جایگاه شیعیان در دین، یادآور شده‌ است ائمه(ع) شیعیان را زینت خود شمرده‌اند. رفتار ناپسند آنان به مکتب اهل بیت(ع) آسیب می‌زند و آنان باید مراقب رفتار خود باشند.[۲۲۶] شیعیان هرچند در پیروی همه‌جانبه از امام علی(ع) ناتوان‌اند، اما می‌توانند خود را به وی شبیه سازند [۲۲۷] و در ترس از خدا و ترس از عاقبت[۲۲۸] و در خداجویی[۲۲۹] از ائمه(ع) پیروی کنند.

توصیه به وحدت و همدلی با دیگر فرقه‌های اسلامی از دیگر سفارش‌های امام‌ خمینی به شیعیان است[۲۳۰]. ایشان خاطرنشان کرده‌ است که امیرالمؤمنین(ع) به‌رغم اعتقاد به جانشینی خود برای حفظ اسلام سکوت کرد و امروز نیز معتقدان و مدعیان پیروی آن حضرت باید مصالح مسلمانان را در نظر بگیرند و وحدت امت اسلامی را پاس دارند.[۲۳۱] ایشان به شیعیان توصیه کرده‌است در نماز جماعت دیگر فرقه‌های اسلامی شرکت کنند[۲۳۲] و از رفتار جاهلانه و تفرقه‌انگیز دوری کنند و در موسم حج از تشکیل نماز گروهی در خانه‌ها و بلند کردن صدای مخالف رویه و از افتادن روی قبور مطهر و کارهای مخالف شرع اجتناب کنند.[۲۳۳] نیز شیعیان همانند امیرالمؤمنین(ع) باید عدالت را در میان خود زنده کنند؛ زیرا با ستم در حق دیگران نمی‌شود ادعای پیروی از آن حضرت داشت.[۲۳۴] شیعیان باید در مبارزه با ظلم، دفاع از مظلوم[۲۳۵] و مقدم‌ کردن مصلحت‌های مسلمانان بر مصلحت‌های شخصی[۲۳۶] و استقامت در راه خدا و تحمل مشکلات[۲۳۷] از پیشوایان خود پیروی کنند[۲۳۸].

منابع

پانویس

  1. فراهیدی، العین، ۲/۱۹۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۱۸۸.
  2. «و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.
  3. «و هنگام بی‌خبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار می‌کردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراه‌کننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
  4. مفید، اوائل المقالات، ۳۴–۳۵.
  5. مفید، اوائل المقالات، ۳۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۶۹.
  6. زبیدی، تاج العروس، ۱۱/۲۵۷؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۳۳؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۹.
  7. نجاشی، رجال، ۱۲.
  8. ابوحاتم رازی، گرایش‌ها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ۶۹.
  9. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۵، ۳۷۵، ۳۹۱ و ۱۱/۳۸.
  10. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۵؛ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۲۸–۳۰.
  11. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۶/۳۶۰.
  12. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۲۰/۷۶.
  13. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  14. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۵.
  15. کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۴۵.
  16. حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۴۰۸ و ۵۰۰؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۱/۱۵۳.
  17. سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۵/۴۳۲.
  18. امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۸–۱۹؛ کردعلی، خطط الشام، ۶/۲۵۱–۲۵۲.
  19. نوبختی، فرق الشیعه، ۱۷–۱۸.
  20. طبری، تاریخ الطبری، ۵/۶۳، ۱۷۴ و ۱۹۴.
  21. مفید، الجمل، ۲۷۹ و ۳۶۲؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۹.
  22. ثقفی، الغارات، ۲/۳۹۰ و ۵۹۳–۵۹۴.
  23. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱.
  24. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۴۱؛ ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۲۰.
  25. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
  26. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  27. طبری، جامع البیان، ۱۹/۷۴–۷۵؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۵/۹۷.
  28. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳.
  29. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۳؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳/۲۱۰ و ۲۴۴.
  30. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
  31. ابن‌حنبل، مسند، ۱/۱۱۸–۱۱۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۱۰.
  32. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
  33. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۴۸؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۲/۶۰.
  34. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.
  35. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  36. حلی، الباب الحادی‌عشر، ۱–۱۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۸؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۴۶۱–۴۶۴.
  37. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۸، ۷۵ و ۴/۸۱۶.
  38. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۵.
  39. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.
  40. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶؛ امام‌ خمینی، بدائع الدرر، ۱۰۵–۱۰۷؛ امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۷۵–۷۶.
  41. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳.
  42. کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۱–۶۲ و ۶۸.
  43. امام‌ خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
  44. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.
  45. مفید، اوائل المقالات، ۵۶؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۱–۲۴۵؛ نراقی، جامع الافکار و ناقد الانظار، ۱/۱۶۷؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۰۸.
  46. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۷.
  47. حلی، کشف المراد، ۳۴۸؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ۲۴۳.
  48. قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۳۸۸.
  49. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۲۷.
  50. زمخشری، الکشاف، ۴/۲۳۵.
  51. حلی، انوار الملکوت، ۱۹۵–۱۹۶؛ حلی، الباب الحادی‌عشر، ۹.
  52. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  53. مفید، اوائل المقالات، ۸۱–۸۲.
  54. کلینی، الکافی، ۱/۱۵۵؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱/۴۶–۴۷.
  55. امام‌ خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۹ و ۳۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۳–۵۴؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۸۴.
  56. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۶۳–۵۶۴.
  57. مرعشی، سیدنورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۱/۳۲۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۳۰–۱۳۱؛ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۳/۵۵۵ و ۴/۱۰۰–۱۰۱، ۳۷۴.
  58. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۵۷–۱۵۸.
  59. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۷۷–۷۹؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.
  60. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۳۰–۴۰.
  61. زمر، ۴۷–۴۸؛ کلینی، الکافی، ۱/۱۴۶–۱۴۹.
  62. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۸۳–۸۹.
  63. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  64. حلی، انوار الملکوت، ۲۰۵؛ حلی، الباب الحادی‌عشر، ۱۱.
  65. حر عاملی، اثبات الهداه، ۵/۲۸۰–۲۸۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۹۲–۱۹۶.
  66. مفید، الرسالة الثانیه، ۱۱–۱۶؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۴۴–۴۵؛ طوسی، تلخیص الشافی، ۴/۲۱۶.
  67. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱ و ۱۹/۲۴۶.
  68. امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۵۹؛ امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۷۱–۹۳.
  69. نجفی، جواهر، ۲۱/۴۰۴.
  70. مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۵.
  71. کلینی، الکافی، ۲/۷۵.
  72. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.
  73. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
  74. احمدابن‌حنبل، مسند، ۴/۳۶۶ و ۳۶۸–۳۷۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۷/۱۱۵.
  75. طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۲/۷۸.
  76. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ۴۲/۳۹۲.
  77. مجلسی، بحار الانوار، ۱۸/۲۱۲.
  78. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۱۴۱–۱۵۰؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.
  79. شرف‌الدین، المراجعات، ۶۰–۷۶.
  80. جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳–۵.
  81. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  82. ابن‌خلدون، تاریخ، ۲/۳۵۲.
  83. شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۰–۲۲.
  84. شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۷۰–۱۷۴.
  85. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۶۱.
  86. سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵.
  87. ابن‌حجر، الصواعق المحرقه، ۱/۱۵۰؛ شرف‌الدین، المراجعات، ۲۸۴–۲۹۴.
  88. کلینی، الکافی، ۱/۲۹۰ و ۵۲۹.
  89. احمدابن‌حنبل، مسند، ۵/۱۰۶؛ بخاری، صحیح، ۸/۱۲۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۶۱۸.
  90. نوبختی، فرق الشیعه، ۲۱؛ مفید، اوائل المقالات، ۳۹.
  91. نوبختی، فرق الشیعه، ۶۷–۶۸؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۲۶.
  92. جعفریان، اطلس شیعه، ۲۹.
  93. مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱؛ ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۲۴۸.
  94. حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۸/۳۳۴–۳۳۵.
  95. صدوق، الاعتقادات، ۹۷–۱۰۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۳۱–۱۳۶؛ حلی، انوار الملکوت، ۲۰۲.
  96. مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام، ۱۵۸–۱۸۵.
  97. سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۸/۴۰۵–۴۰۷؛ کرامر، علویان سوریه، ۳۲۵–۳۲۶.
  98. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵ و ۲/۳۴۹؛ امام‌ خمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹–۴۶۰.
  99. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۷.
  100. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۶۸–۵۷۲؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۹۰–۲۹۱؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷، ۵۳۲ و ۱۵/۳۳۰.
  101. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶–۳۹۷.
  102. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۳–۲۰۵.
  103. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  104. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۲۵–۱۲۶.
  105. شرف‌الدین، المراجعات، ۱۸۰.
  106. نهج البلاغه، ن۶۲، ۴۸۲.
  107. امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵–۳۴۶.
  108. امام‌ خمینی، تقریرات، ۱/۳۱۹.
  109. طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.
  110. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷۹؛ ابن‌اعثم، الفتوح، ۲/۴۳۴–۴۳۶.
  111. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.
  112. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۱۴.
  113. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۸۷.
  114. امین، اعیان الشیعه، ۱/۵۶۸.
  115. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۲/۱۶۱–۱۶۴.
  116. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۳–۴۷.
  117. مدنی، الدرجات الرفیعة، ۶–۸؛ مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام، ۳۲.
  118. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.
  119. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۳۶۸.
  120. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.
  121. فیاض، تاریخ اسلام، ۱۷۷–۱۸۲.
  122. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۵۵؛ اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۴۷۸.
  123. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۳۸۱.
  124. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ۳/۲۹۷–۲۹۹.
  125. مظفر، تاریخ شیعه، ۹۸–۹۹.
  126. مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۰–۱۱۲.
  127. مظفر، تاریخ شیعه، ۱۱۹–۱۲۰.
  128. مدنی، الدرجات الرفیعة، ۸.
  129. نعمانی، الغیبه، ۱۴۰–۱۴۱.
  130. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۴۴۸.
  131. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
  132. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۳۱۷.
  133. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  134. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.
  135. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۷.
  136. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۲۸۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۱۱۸.
  137. ارزگانی، بررسی اندیشه‌های تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۱۶–۱۱۷.
  138. تشید، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۷–۱۳۸.
  139. آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۳۸۲–۴۰۶.
  140. قمی، تاریخ قم، ۲۴۲–۲۶۴.
  141. ابن‌خلدون، تاریخ، ۴/۲۹.
  142. جعفریان، اطلس شیعه، ۱۵۸–۱۶۱.
  143. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.
  144. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.
  145. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۸۴.
  146. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  147. ابن‌خلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱؛ مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام، ۶۰.
  148. ابن‌خلدون، تاریخ، ۳/۳۵۱.
  149. مرعشی، سیدظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، ۴۰–۴۵.
  150. زباره الحسنی، تاریخ الائمهٔ الزیدیهٔ، ۱۱–۱۳.
  151. مظفر، تاریخ شیعه، ۲۶۹–۲۷۷.
  152. انطیقه‌چی، بررسی روابط دولت‌های شیعی در قرن چهارم هجری، ۱۲–۱۳.
  153. فیصل سامر، دولت حمدانیان، ۳۱۱؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۲۳.
  154. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸.
  155. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۳۷۲–۳۸۰، ۴۴۹ و ۶۴۸؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۲۹۳–۳۰۰.
  156. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶–۴۳۷.
  157. مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه‌نصیرالدین طوسی، ۲۷–۲۸.
  158. مظفر، تاریخ شیعه، ۳۰۰–۳۰۵.
  159. شوشتری، مجالس المؤمنین، ۲/۳۸۰؛ اقبال آشتیانی، ظهور تیمور، ۷۰–۷۱.
  160. سعیدی، بحران مشروعیت در حکومت سربداران، ۱۲۵–۱۲۶ و ۱۳۳–۱۳۴؛ حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۲۲۵ و ۲۵۰.
  161. کلانتر، مقدمه کتاب الروضة البهیة، ۱/۲۳۸–۲۳۹.
  162. راوندی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، ۸/۴۶–۴۸؛ حلبی، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ۱۳۷.
  163. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶.
  164. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۷؛ جعفریان، اطلس شیعه، ۳۲۲–۳۲۸.
  165. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.
  166. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  167. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹–۲۰.
  168. صدر، الشیعهٔ و فنون الاسلام، ۴۱۷، ۶۱، ۱۴۷ و ۲۷۵.
  169. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۶۴.
  170. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۹.
  171. آملی، جامع الاسرار، ۳۸.
  172. کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۴۴.
  173. آملی، انوار الحقیقه، ۵۹۸؛ ملاصدرا، ۲۱؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳.
  174. کربن، مقدمه جامع الاسرار، ۳۰.
  175. آملی، جامع الاسرار، ۴.
  176. امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.
  177. جوادی آملی، مقدمه سرّ الصلاة، ۲۳.
  178. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۲۲۶.
  179. زرین‌کوب، کارنامه اسلام، ۲۱.
  180. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۴۰۷–۴۰۸.
  181. فرید وجدی، دائرةمعارف القرن العشرین، ۸/۵۵۳؛ دهخدا، لغتنامه، ۴/۶۱۰۹.
  182. لوبون، تمدن اسلام و عرب، ۳۲۳–۳۶۷؛ فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ۳۴ و ۴۶–۴۷؛ زرین‌کوب، کارنامه اسلام، ۱۹، ۵۲ و ۵۹.
  183. رضوی، احوال و آثار خواجه‌نصیرالدین طوسی، ۲۴۳–۲۶۵.
  184. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۹.
  185. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵.
  186. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.
  187. داستانی بیرکی، امام‌ خمینی از نگاه نخبگان جهان، ۱۹؛ دهشیری، بازتاب مفهومی و نظری انقلاب اسلامی ایران در روابط بین‌الملل، سیزده.
  188. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  189. فضلی، مذهب الامامیه، ۷–۸؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۸۵.
  190. ایکنا، خبرگزاری بین‌المللی قرآن، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۱۲/۱۲/۱۳۹۴ش.
  191. نواب، جغرافیای تشیع، ۱/۴۴، ۱۷۱، ۲۲۵–۲۲۶، ۳۱۱–۳۱۲، ۳۹۳ و ۳۹۸.
  192. توال، ژئوپولیتیک شیعه، ۸۱.
  193. فؤاد ابراهیم، شیعیان عربستان، ۲۳–۲۴؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۲۰۰ و ۲۰۸.
  194. صدای شیعه، پایگاه اطلاع‌رسانی، آمار و ارقام مسلمانان و شیعیان در جهان، ۱۳/۱/۱۳۹۳ش؛ مظفر، تاریخ شیعه، ۱۸۳–۱۸۴.
  195. مظفر، تاریخ شیعه، ۲۱۴.
  196. مظفر، تاریخ شیعه، ۲۳۱.
  197. نواب، جغرافیای تشیع، ۱/۲۹۹.
  198. منصوری، روزنامه رسالت، ۱۴/۷/۱۳۹۰ش، ۶.
  199. شریف، مصاحبه، ۱۴/۶/۹۱؛ امین‌آبادی، انقلاب رهبرساز، ۷.
  200. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  201. «بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
  202. سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۶/۳۷۹.
  203. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.
  204. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۹۶.
  205. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۷۰–۵۷۱.
  206. کلینی، الکافی، ۲/۲۲۷–۲۴۲.
  207. کلینی، الکافی، ۲/۲۳۳.
  208. صدوق، صفات الشیعه، ۲–۵۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۳۵۲.
  209. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۲–۵۳۳؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۴۸۰ و ۵۷۶.
  210. کلینی، الکافی، ۲/۷۳.
  211. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۷۱.
  212. کلینی، الکافی، ۲/۷۸.
  213. حر عاملی، وسائل الشیعه، ۴/۵۷.
  214. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.
  215. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.
  216. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۶.
  217. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.
  218. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۸۰.
  219. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳.
  220. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۵.
  221. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.
  222. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸ و ۵/۵۳۲–۵۳۳.
  223. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.
  224. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۱–۲.
  225. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۴۳.
  226. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.
  227. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.
  228. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۵–۶۶.
  229. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۵.
  230. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۳ و ۱۴/۳۱.
  231. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶–۶۷.
  232. امام‌ خمینی، استفتائات، ۱/۲۷۹.
  233. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۶۱–۶۲.
  234. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.
  235. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۲۸.
  236. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.
  237. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸.
  238. فکور افشاگر و رضوی، مقاله «شیعه»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۵۷۹ – ۵۹۶.