تربیت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

«تربیت»، رساندن انسان به کمال شایسته و به قدر استعداد و حصول فضایل اخلاقی و صفات عملی است. امام‌ خمینی تربیت را شکوفا کردن فطرت و استعدادهای نهفته انسان و به‌ فعلیت‌ رساندن استعدادها و قوای روحی و روانی در مسیر رسیدن به کمال مطلق می‌داند، که امری تدریجی، متعالی و عمیق و با خاستگاه توحیدی است و همه ابعاد وجودی انسان را در بر می‌گیرد. و آغاز تربیت را از هنگام جنینی و حتی پیش از آن می‌شمارد.

امام‌ خمینی تربیت را دارای مبانی و اصولی چون؛ اختیار، خدامحوری، عقلانی و فطری می‌داند و تربیت را شامل دو بعد فردی و اجتماعی دانسته و برای آن اهدافی چون؛ رسیدن به فنا و بقای بالله، حق‌طلبی، اصلاح جامعه و استقلال‌طلبی برمی‌شمارد.

امام‌ خمینی تعلیم و تربیت را دو بال برای ترقی می‌داند و معتقد است تعلیم باید به همراه تربیت و تزکیه باشد.

ایشان عوامل مؤثر بر تربیت را به درونی، بیرونی و بشری تقسیم می‌کند و برای تربیت ظاهری و باطنی انسان روش‌هایی قائل است. ایشان برای تربیت ظاهری روش‌هایی چون اظهار محبت، پدیدآوردن احساس نیاز، پند و اندرز؛ و برای تربیت باطنی و معنوی راه‌هایی چون تهذیب نفس و تربیت قوای باطنی برمی‌شمارد.

امام‌ خمینی برای تربیت موانع درونی چون؛ غفلت، وسوسه و فراموشی آخرت و موانع بیرونی چون؛ خانواده ناسالم و دوستان بد برمی‌شمارد.[۱]

معناشناسی

دانشمندان، بسته به جهان‌بینی و نوع نگرش آنها به روش و هدف از تربیت و ویژگی‌های مربی و متربی، تعریف‌های بسیاری برای تربیت ارائه کرده‌اند. تربیت در نظر مقام معظم رهبری، یعنی شکوفایی استعدادها و به معنای شدن و به شکل خاصی درآمدن و یک هویت درست و مطلوب پیدا کردن است. این دیدگاه معنای وسیعی را دربر می‌گیرد که شامل بروز سلامت جسمی، فکری، علمی، اخلاقی و دینی است که قصد شده تا در مسیر کمال، رشد و نمو داده شود. یعنی اهداف تربیتی دارای گستردگی خاصی است که همه استعدادهای بشری از جمله تربیت اخلاقی و رشد معنوی و رشد علمی را شامل می‌شود و تربیت به معنای رشد و نمو و حرکت هر شیء به سمت هدف و غایتی است که آن شیء کمال خود را باز می‌یابد[۲].

تربیت انسان همانند تربیت یک نهال یا یک بوته گل است که رشد و نمو داده می‌شود تا برگ و بار پیدا کند و ضمن اینکه خود این نهال یا بوته، از لحاظ ظاهری و جسمی و زیبایی، شکل کامل خود را پیدا می‌کند، میوه‌اش هم باید میوه سالم و شیرین باشد[۳].

ایشان تربیت انسان را طوری می‌داند که اگر چیزی را فراگرفت و در اعماق جانش رسوخ داد، جزو طبیعت او می‌شود و مثل غرائز و خصوصیات طبیعی، در وجودش باقی می‌ماند و تأثیر می‌گذارد. انسان یک حالت فراگیری و استعداد بی‌نهایت برای رشد و نمو دارد. البته این استعداد در مورد جسم پایانی دارد، اما در مورد معلومات و روحیات و اخلاقیات بی‌پایان است و انسان نمی‌تواند آن را درک کند[۴].[۵]

معناشناسی

تربیت از ریشه «ربو» به‌معنای افزایش‌ دادن و پروردن[۶] یا «ربب» به‌معنای پرورش علمی و اخلاقی[۷] است و به‌معنای عام آن به‌فعلیت‌ درآوردن استعدادهای درونی در اشیای دارای حیات است.[۸] در اصطلاح اخلاقی تربیت به معنای رساندن افراد انسانی به کمال شایسته و به قدر استعدادشان[۹] و حصول فضایل اخلاقی و صفات عملی[۱۰] است. از دیدگاه برخی اندیشمندان غربی گروهی بر این عقیده‌اند که تربیت تنها پرورش و انجام فعل بر اساس نیروی عقل و اراده است، نه بر اساس عادت.[۱۱] امام‌ خمینی تربیت را شکوفاکردن فطرت و استعدادهای نهفته انسان[۱۲] و به‌ فعلیت‌ رساندن استعدادها و قوای روحی و روانی در مسیر رسیدن به کمال مطلق[۱۳] می‌داند.

از الفاظ مرتبط با تربیت، تعلیم، تزکیه و تأدیب است. تربیت اعم از تعلیم است؛ زیرا تعلیم، تنها در مورد استعداد علمی، ذهنی و کسب معرفت انسان مطرح می‌شود[۱۴]؛ اما تربیت افزون بر کسب علم و معرفت، به پرورش صفات فعلی نیز می‌پردازد.[۱۵] تزکیه به‌معنای رشدی است که همراه با خیر و برکت است و نوعی خاص از تربیت حاصل از عادت‌ دادن اشخاص به اخلاق نیک و اعمال صالح است که انسان‌ها با آن به کمال انسانیت خود می‌رسند.[۱۶]

امام‌ خمینی تزکیه نفس را اصلاح و تهذیب آن می‌داند[۱۷] که مقدم بر تعلیم و تربیت است[۱۸]، اما در اینجا کاربرد تربیت اعم از تهذیب و تزکیه نفس است. برخی بر این اعتقادند که تأدیب و ادب مربوط به صفات ظاهری است و بر اساس اقوام و مذاهب که دارای غرض‌ها و هدف‌های مختلفی‌اند، تغییر می‌کند؛ اما اخلاق مربوط به صفات باطنی و نفس است و تربیت، مقدمه رسیدن به این دو است.[۱۹].[۲۰]

پیشینه

بحث از تربیت پیشینه‌ای دیرینه دارد و در تمام سرزمین‌ها، تمدن‌ها، ادیان و آیین‌های مختلف به آن توجه شده است. در هند و چین باستان آموزه‌های تربیتی وجود داشته است؛ مانند آموزه‌های کنفوسیوس که فیلسوف و معلم اخلاق معروفی در چین بوده[۲۱] و آموزه‌های بودا که از راهبان هندی بود و این آموزه‌ها در مدرسه‌ها و مرکزهای گوناگونی آموزش داده می‌شد.[۲۲] در یونان باستان نیز جنبه ادبیِ تربیت بیش از جنبه مذهبی آن بود و به خواندن، نوشتن، حساب، شعر، علوم، فلسفه و اخلاق اهمیت داده می‌شد و فیلسوفانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو به مسئله تربیت و تعلیم توجه ویژه‌ای داشتند.[۲۳] در ایران باستان تربیت بر آرمان‌های خداشناسی استوار بوده و هدف ایرانیان ایجاد خصلت‌های اخلاقی و راستی بوده است؛ چنان‌که در آن زمان برای مردان، شجاعت و برای زنان، متانت اهمیت داشت.[۲۴]

در ادیان آسمانی به تربیت و تعلیم توجه ویژه شده است. در دین زرتشت، تربیت افراد به افعال نیک، عشق به راستی و غلبه بر هوای نفس و شهوت و مبارزه با اهریمن از اهمیت فراوانی برخوردار است.[۲۵]

در یهودیت، طبقه‌ای به نام ربّانی و رِبّیّون وظیفه‌شان تربیت مردم و تعلیم تورات و انجام مراسم عبادات و مناسک مذهبی بوده است[۲۶] و اساس آموزه‌های تربیتی مسیحیت بر اخلاق شخص و اهمیت فرد استوار است و اصلاح جامعه بر پایه اصلاح افراد آن است.[۲۷]

قرآن کریم بر ربوبیت و تربیت حق‌تعالی در همه اشیا تأکید کرده ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۲۸] و در نخستین سوره قرآن، صفت «ربوبیّت» خداوند برای عالمیان بیان شده است.﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۹]

در روایات نیز به تربیت نیکوی فرزند[۳۰] و زمان آن[۳۱] اشاره شده است. ظهور اسلام به همراه تربیت، تزکیه و تربیت پیامبر اکرم(ص) در مواجهه با مسلمانان بود.[۳۲] امامان معصوم(ع) نیز در زمان حیات خود به تربیت شیعه و شاگردانی که معارف اسلامی را گسترش می‌دادند، پرداختند.[۳۳] اندیشمندان بسیاری در اسلام به بحث از علوم تربیتی پرداخته‌اند و بیشتر، مباحث تربیتی را در کنار مباحث اخلاقی بحث شده است. فارابی در کتاب‌های خود آرای خود را در تعلیم و تربیت بیان و در آن بر اندیشه‌های افلاطون و ارسطو تکیه کرده است.[۳۴] وی همه چیز را در تربیت اکتسابی نمی‌داند، بلکه برای فطرت نقش مهمی قائل است.[۳۵] ابن‌خلدون تعلیم و تربیت را از دیدگاه اجتماعی مطرح کرده و نقش علم و تربیت را در تشکیل تمدن‌ها و تاریخ و حوادث بررسی کرده است.[۳۶] در قرون بعد دیگر اندیشمندان اسلامی نیز به تناسب مباحث خود و در ضمن مباحث اخلاقی به بحث از تربیت پرداخته‌اند، مانند غزالی،[۳۷] فیض کاشانی[۳۸] ملامهدی نراقی،[۳۹] ملااحمد نراقی،[۴۰]شهید ثانی،[۴۱] سید قطب[۴۲] و مرتضی مطهری[۴۳][۴۴]

امام‌ خمینی نیز در آثار خود بر حیطه‌های گوناگون تربیت مانند تربیت اخلاقی، تربیت عبادی و تربیت قوای باطنی انسان تأکید کرده است.[۴۵] تربیت اخلاقی در نگاه ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.[۴۶] ایشان بر اساس هستی‌شناسی و انسان‌شناسی خود که انسان را بزرگ‌ترین آیات و مظاهر اسما و صفات حق می‌داند[۴۷] که دارای ابعاد مختلف است،[۴۸]تربیت انسان را به گونه‌ای مطرح کرده است که بتواند همه ابعاد وجودی انسان را شامل شود. تربیت در دیدگاه ایشان امری متعالی و عمیق و با خاستگاه توحیدی است و کاملاً متمایز از مکتب‌های مادی است.[۴۹] ایشان در آثار خود علل، اهمیت، موانع، شرایط و اهداف تربیت را تحلیل و بررسی کرده است.[۵۰]

جایگاه تربیت

تربیت یکی از مسائل مهم در ادیان، مذاهب و ملل مختلف به‌شمار می‌آید و اندیشمندان در آن دیدگاه‌های خود را بیان کرده‌اند و هر یک بر اساس نگرش و جهان‌بینی خود در ترسیم نظامی که فرد و جامعه در رسیدن به کمال و سعادت خود باید آن را رعایت کنند، کوشیده‌اند.[۵۱] یکی از وظایف انبیا(ع) تربیت الهی مردم بوده است و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان آن‌چنان مهم و حیاتی است که خداوند در قرآن کریم برای هدایت و سعادت بشر آن را اصلی‌ترین هدف بعثت انبیا(ع) قرار داده است.[۵۲] در روایات نیز تربیت و ادب صحیح، نیکوترین صفت انسان معرفی شده است.[۵۳] اندیشمندان اسلامی تربیت صحیح و اتصاف به اخلاق نیکو را از سرمایه‌های زندگی بشری در ترقی و کمال می‌دانند.[۵۴] علمای اخلاق و عرفان علم تهذیب نفس و اخلاق را که تربیتی باطنی است، از شریف‌ترین علوم دانسته‌اند.[۵۵]

از نظر امام‌ خمینی تربیت در رأس امور است و از اهمیت زیادی برخوردار است.[۵۶] ایشان رشد و تعالی انسانی را با تربیت و تعلیم ممکن دانسته و معتقد است تنها از راه تربیت و تعلیم صحیح می‌توان انسان را که در همه ابعاد نامتناهی است، هدایت کرد و به حیات انسانی رساند.[۵۷] ضرورت تربیت انسان، از دیدگاه ایشان از ذات و فطرت کمال‌طلب انسان سرچشمه می‌گیرد. این دیدگاه ریشه در انسان‌شناسی ایشان دارد که انسان را موجودی می‌داند که در ذات و فطرت خود طالب کمال مطلق و سعادت است.[۵۸] از دیدگاه ایشان بهترین برنامه‌های تربیتی انسان در آیین مقدس اسلام طراحی شده است.[۵۹].[۶۰]

حقیقت تربیت

اندیشمندان الهی و غیر الهی از دیدگاه مختلف تربیت را تعریف کرده‌اند و این تعریف بر اساس نگرش و جهان‌بینی افراد مختلف است. برخی از جهت فردی و گروهی و برخی از جنبه اجتماعی و فرهنگی به تعریف آن پرداخته‌اند. اندیشمندان الهی تربیت را از نگاه کلی رساندن افراد در جسم و روح به کمال شایسته خود[۶۱] یا بقا و ثبات شیئی بر بالاترین، نیکوترین صفات و احوال خود[۶۲] یا ایجاد ملکات نفسانی موافق با علم و حکمت[۶۳] می‌دانند.

اندیشمندان غیر الهی تربیت را جریانی می‌دانند که به‌وسیله آن، افراد با قصد و اراده، رشدِ افراد دیگر را هدایت می‌کنند[۶۴] تا افراد با محیط اجتماعی خود سازگار شوند و استعدادهای مختلف آنان موزون و هماهنگ با آن رشد کنند.[۶۵] تفاوت دو دیدگاه، در نگاه آنان به‌غایت و هدف از هستی و کمال انسانی در این عالم است؛ به اینکه کمال محدود به دنیا و بهره از آن است یا ماورای دنیا و اتصاف به صفات الهی را نیز شامل می‌شود. امام‌ خمینی تربیت را هدایت افراد به طریق نجات و سعادت و ارائه راه‌های سعادت و انسانیت و بازداشتن از طریق شقاوت و گمراهی می‌داند.[۶۶] از دیدگاه ایشان تربیت صحیح تربیتی است که انسان را به صراط مستقیم هدایت کند و به توحید برساند. از این جهت همه انبیای الهی(ع) وظیفه تربیت انسان‌ها را در این مسیر بر عهده داشته‌اند[۶۷] و کسانی که تربیت افراد را بر عهده دارند نیز لازم است در مسیر انبیا(ع) گام بردارند.[۶۸]

از سوی دیگر، تربیت از دیدگاه اندیشمندان، امری تدریجی است و افراد بر اساس توانایی‌ها و استعداد خود این مسیر را در طول زمان طی می‌کنند و همچنان‌که رشد طبیعی بدن به‌تدریج و با جذب غذاست، نفس و روح انسان نیز با تزکیه و تهذیب و تعلیم و ریاضت، به‌تدریج صفات نیکو را کسب می‌کند و از صفات رذیله رهایی می‌یابد.[۶۹]

به اعتقاد امام‌ خمینی نیز تربیت تدریجی است و به صورت دفعی حاصل نمی‌شود؛ زیرا انسان در عالم طبیعت قرار دارد که با تدریج و زمان همراه است[۷۰]؛ همان‌طور که انحراف یک‌باره واقع نمی‌شود، بلکه شیطان و نفس امّاره به‌تدریج با وادار کردن به مکروهات، انسان را منحرف می‌کنند[۷۱] و باید در این کار افراد را به‌تدریج تربیت کرد،[۷۲] در تربیت حق‌تعالی نیز تدریج وجود دارد و سالک در مبادی سلوک تحت تربیت تدریجی رب‌العالمین است و چون از عالم طبیعت جدا شد و از آن روی‌ گرداند، اسمای محیط مانند اسم رحمن و رحیم، تربیت او را بر عهده می‌گیرند و بر قلب او تجلی می‌کنند.[۷۳].[۷۴]

مبانی و اصول تربیت

امام‌ خمینی برای تربیت صحیح، اصول و مبانی‌ای قائل است که این اصول و مبانی به منزله ابزاری هستند که با استفاده از آنها می‌توان وظایف تربیتی را به صورت کامل تحقق بخشید. این اصول عبارت‌اند از:

خدامحوری

به اعتقاد امام‌ خمینی شناخت خدا و قرب به او پایه نظام تعلیم و تربیت دینی است؛ بر این اساس تربیت باید دارای جهت الهی باشد[۷۵] و اسلام تربیتی را صحیح و کارساز می‌داند که منطبق بر اصول تربیت اسلامی و نشئت‌گرفته از تعالیم اسلامی باشد[۷۶]؛ بنابراین تنها تربیت دینی که بر اساس معنویات و فضایل روحی بنا شده و نگاه عمیق و گسترده‌ای به زندگی انسان دارد، می‌تواند سازنده و نجات‌بخش انسان باشد؛ اما تربیت غیر دینی و مادی امروزی که نگاهش معطوف به زندگی ظاهری و مادی انسان است، نمی‌تواند تربیت درست و جامعی برای انسان باشد.[۷۷].[۷۸]

اختیار و تربیت‌پذیری انسان

اصل تربیت بر مبنای اختیار و تربیت‌پذیری انسان بنا شده است؛ اگرچه برخی اندیشمندان بر اساس اینکه انسان در اعمال خود محکوم غرایز یا مزاج خود است، هیچ‌گونه تغییر و تحولی در انسان را نمی‌پذیرند[۷۹]؛ اما امام‌ خمینی مانند بیشتر اندیشمندان[۸۰] انسان را موجودی قابل اصلاح و تربیت می‌داند و معتقد است انسان قابلیت تربیت را دارد و در صورتی که تحت نظارت و آموزش افراد آگاه و مهذب قرار گیرد، بی‌تردید راه صلاح و صواب را پیش خواهد گرفت و اگر به تربیت و پرورش روحی انسان توجه نشود، راه ناصواب و فساد را پیش خواهد گرفت.[۸۱].[۸۲]

عقلانی و فطری

امام‌ خمینی معتقد است تربیت در اسلام بر پایه فطرت و عقلانیت استوار است.[۸۳] فرق انسان با حیوانات در ادراکات و غایات آن است، ادراکات حیوانات محدود است؛ اما انسان، ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت غیر متناهی است و این به واسطه قوه عاقله اوست که می‌تواند به مقامی برتر از ادراک انسان برسد.[۸۴] همچنین تربیت شکوفا کردن فطرت آدمی است و انسان‌ها بر اساس فطرت خود چیزی را بدون دلیل نمی‌پذیرند و از این جهت مربی باید این قدرت استدلال و تعقل را در افراد زنده کند.[۸۵] ایشان بیان می‌کند انسان دارای فطرت توحیدی و کمال‌گراست[۸۶] و گرایش به توحید و کمالِ مطلق از خصیصه‌های اساسی و ذاتی انسان است، و تربیتی کارآمد است که بر اساس گرایش‌های اساسی و فطری انسان باشد[۸۷].[۸۸]

اعتدال

یکی از اصول تربیت، اجتناب از افراط و تفریط و اختیار اعتدال در امور است و این مطابق عقل و حکمت است.[۸۹] رعایت اعتدال در همه روش‌های انتخابی در تربیت لازم است. برخی از آیات قرآن﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۹۰]، ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۹۱] نیز دربارهٔ رعایت اعتدال در امور سخن گفته‌اند.[۹۲]

از دیدگاه اخلاقی آسیب‌های اخلاقی و تربیتی، بیشتر به سبب نبود اعتدال در قوا ناشی می‌شود و مفاسد اخلاقی ناشی از افراط و تفریط در قوای نفس است[۹۳] و تعدیل قوای نفسانی غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی است.[۹۴] از اینرو باید کوشش انسان در تربیت، صرف تعدیل غرایز و مبارزه با هوای نفس شود[۹۵] و چنان‌که امام‌ خمینی نیز تأکید کرده، لازم است در تربیت نفس، با آن مدارا کرد و بیشتر از طاقت آن بر آن تحمیل نکرد؛ به‌ویژه برای جوانان این امر مهم است و سخت‌گیری گاهی سبب می‌شود نفس، عنان‌گسیخته شود و دیگر راه نجات و رستگاری را رها کند.[۹۶].[۹۷]

تقدم اصلاح خود

امام‌ خمینی همانند دیگر اندیشمندان[۹۸] تأکید کرده است که مربی، نخست باید خود را اصلاح کند تا بتواند دیگران را اصلاح کند[۹۹]؛ زیرا اگر خودش تربیت نشود نمی‌تواند دیگران را تربیت کند.[۱۰۰].[۱۰۱]

گستره تربیت

تربیت دارای ابعاد مختلفی است و اندیشمندان از برخی ابعاد تربیت سخن گفته‌اند؛ ازجمله ارسطو از تربیت فردی،[۱۰۲] فارابی از تربیت جامعه[۱۰۳] و مهدی نراقی[۱۰۴] و ابن‌طاووس[۱۰۵] از تربیت اخلاقی و تهذیب نفس بحث کرده‌اند.

امام‌ خمینی نیز تربیت را دارای اقسام و ابعاد مختلفی می‌داند و معتقد است اسلام در همه شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و سیاسی، نظامی و اقتصادی دستور تربیتی دارد.[۱۰۶] ایشان در آثار خود از برخی ابعاد تربیت بحث کرده است، ازجمله[۱۰۷]:

تربیت فردی

امام‌ خمینی سعادت انسان را وابسته به تربیت الهی و دینی می‌داند که بر پایه ایمان به خداوند و انبیای الهی(ع) استوار است. انبیای الهی(ع) وظیفه تربیت معنوی انسان را بر عهده دارند تا آنچه برای رسیدن به سعادت اخروی نیاز است، در قالب دستورها و نهی‌ها به انسان‌ها بیاموزند.[۱۰۸] ایشان یکی از وظایف علمای اخلاق را تربیت افراد و اصلاح آنان می‌داند[۱۰۹] و معتقد است اصلاح افراد، اصلاح جامعه را به دنبال دارد [۱۱۰]؛ زیرا عمل یک فرد در جامعه اثر دارد و جامعه همین اشخاص‌اند [۱۱۱] و گاهی اصلاحِ افراد تأثیرگذار در یک جامعه که مردم از آنان تبعیت می‌کنند، اصلاح یک امت را به‌دنبال دارد.[۱۱۲].[۱۱۳]

تربیت اجتماعی

امام‌ خمینی یکی از وظایف پیامبران(ع) را تربیت جامعه‌ای الهی و برقراری عدالت و قسط می‌داند[۱۱۴] و معتقد است برخی احکام الهی نیز برای تربیت و اصلاح جامعه تدوین شده‌اند؛ مانند حدود و قصاص تا جلوی فساد در جامعه گرفته شود و این احکام برای انتقام‌جویی تدوین نشده‌اند.[۱۱۵] ایشان تربیت جامعه را مرتبط با صلاح حاکمان و بزرگان آن جامعه می‌داند.[۱۱۶]

یکی از مصادیق تربیت اجتماعی، تربیت سیاسی و انقلابی است. امام‌ خمینی اسلام را دین سیاست می‌داند که بر پایه معنویات استوار است.[۱۱۷] ایشان دیدگاه برخی دربارهٔ سیاست (سیاست ماکیاولی) که آن را نوعی خدعه، نیرنگ، دروغگویی، چپاول و تزویر می‌دانند، نمی‌پذیرد و معتقد است اسلام از جهت سیاسی، کشورها را در همه زمینه‌ها بدون دروغ، نیرنگ و توطئه‌های فریبنده اداره و آنها را به‌سوی حکومتی سالم هدایت می‌کند.[۱۱۸] از این‌رو بر مسلمانان لازم است از این احکام آگاهی داشته باشند تا در برابر رفتار و نیرنگ‌های کشورهای استعماری به انحراف کشیده نشوند[۱۱۹]؛ چنان‌که یکی از اصول تربیتی اسلام مبارزه با ظالمان و سکوت‌ نکردن در برابر آنان است.[۱۲۰] به باور ایشان افراد جامعه که بر اساس احکام اسلام تربیت شده باشند، ممکن نیست زیر بار ظلم و وابستگی بروند؛ اما افرادی که تربیت درستی نداشته باشند، از قبول ظلم و وابستگی به بیگانگان ابایی ندارند.[۱۲۱].[۱۲۲]

اهداف تربیت

اندیشمندان هر یک بر اساس جهان‌بینی و رویکرد خود اهدافی برای تربیت بیان کرده‌اند[۱۲۳] و دربارهٔ تربیت از جنبه‌های دینی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی بحث کرده‌اند.[۱۲۴] امام‌ خمینی از آنجا که طبق گفته امیرالمؤمنین(ع)، انسان را نسخه کوچک عالم می‌داند که عصاره تمام عوالم غیب و شهود و دارای ابعاد مختلف وجودی است[۱۲۵]، معتقد است تربیت باید با توجه به دو بُعد الهی و مادی انسان پی‌ریزی شود، چنان‌که تربیت پیامبران(ع) این‌گونه بوده است؛ در غیر این صورت آدمی تربیت درستی نخواهد داشت [۱۲۶]؛ به همین جهت ایشان اهداف تربیتی را در حوزه فردی در یک تقسیم‌بندی کلی به دو بخش تقسیم می‌کند[۱۲۷]:

اهداف اصلی

مهم‌ترین مقصد تمام پیامبران(ع) معرفت و شناخت خداوند[۱۲۸] و بندگی او[۱۲۹] است و مقدمه این معرفت، خودشناسی است. امام‌ خمینی معتقد است مشکلات بشر ناشی از نشناختن خود و پروردگار است و همه پیامبران(ع) آمده‌اند تا انسان خود و دنیا را بشناسد و به ارتباط خویش با حق‌تعالی پی ببرد[۱۳۰].

در حقیقت هدف در تربیت اسلامی پرورش یک انسان الهی است[۱۳۱] و مقصد قرآن و انبیا(ع) به‌کمال‌رساندن انسان در تمام ابعاد وجودی است.[۱۳۲] ایشان هدف نهایی تربیت الهی را رسیدن به فنا و بقای بالله می‌داند که ریشه در فطرت انسانی دارد[۱۳۳]؛ زیرا انسان در هیچ مرحله و مرتبه‌ای توقف ندارد و هر کس به فطرت خود مراجعه کند در می‌یابد که قلبش متوجه هر جمالی باشد، اگر بهتر از آن را بیابد به سوی آن متوجه می‌شود[۱۳۴] و قلب انسان در حقیقت متوجه کمال و جمال مطلق است[۱۳۵]؛ بنابراین آدمی باید در سیر معنوی خود که مبدأ آن نفس و غایت آن ذات مقدس حق‌تعالی است، هدف نهایی را فنای در ذات حق قرار دهد [۱۳۶].[۱۳۷]

اهداف میانی

از نگاه امام‌ خمینی برخی اهداف تربیتی که در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارند و مربوط به تربیت فردی‌اند، این موارد می‌باشد:

  1. حق‌طلبی: وظیفه تربیت ایجاد روحیه حق‌خواهی و روحیه مبارزه‌طلبی در انسان است.[۱۳۸]
  2. اعتماد به نفس: معلم و مربی باید الهام‌بخش روحیه اعتماد به نفس در افراد تحت تربیت خود باشد؛ زیرا بر اساس مبانی اسلامی یأس و ناامیدی از لشکریان شیطان است.[۱۳۹]
  3. استقلال فکری و روحی: تربیت اسلامی تربیتی است که افراد استقلال فکری داشته باشند و وابسته به بیگانه نباشند.[۱۴۰] وابستگی فکری، به وابستگی در اقتصاد، فرهنگ و امنیت منجر می‌شود.[۱۴۱] همچنین از دیگر اهداف، ایجاد فضایل اخلاقی مانند عدل و انصاف،[۱۴۲] امانتداری،[۱۴۳]کمک به مظلوم[۱۴۴] و عفت و پاکدامنی[۱۴۵] است.[۱۴۶]

اهداف اجتماعی

از نگاه امام‌ خمینی برخی از اهداف که مربوط به تربیت در حوزه اجتماعی عبارت است از:

  1. اصلاح جامعه: تمام انبیا(ع) آمده‌اند جامعه را اصلاح کنند؛ تا آنجا که جان خود را فدای جامعه می‌کردند تا جامعه اصلاح شود[۱۴۷] و جامعه دارای روابط سالم اجتماعی گردد. از جمله آنها ایجاد روحیه برادری و تعاون است.[۱۴۸]
  2. استقلال‌ طلبی: هدف تربیت اسلامی ایجاد روحیه استقلال‌ طلبی است، بدون اینکه افراد تکیه بر غرب و غرب‌زدگی داشته باشند.[۱۴۹]
  3. آگاهی سیاسی: همان‌طور که افراد باید تربیت علمی و دینی شوند، باید تربیت سیاسی هم بشوند و مسائل روز سیاسی را بدانند.[۱۵۰].[۱۵۱]

رابطه تعلیم و تربیت

قرآن کریم در مواضعی که به تربیت در تمام ابعاد مادی و معنوی اشاره می‌کند، از تعبیر «ربّ» استفاده می‌کند و در مواضعی که از شکوفاکردن استعدادهای معنوی انسان سخن می‌گوید، از تعبیر «تزکیه» استفاده می‌کند.[۱۵۲] تعلیم و تزکیه در آیات چندی در کنار هم ذکر شده‌اند.[۱۵۳] در روایاتْ طلب علم، فریضه و قوام ادب شمرده شده است.[۱۵۴]

امام‌ خمینی تعلیم و تربیت را دو بال برای ترقی می‌داند[۱۵۵] و معتقد است تعلیم باید به همراه تربیت و تزکیه باشد و نبود هر کدام سبب نقصان یا انحراف خواهد بود.[۱۵۶]تعلیم نیز یکی از وظایف انبیا(ع) است؛ ولی تعلیم انبیا(ع) در راستای انسان‌سازی[۱۵۷] و بیان حکمت[۱۵۸] است. ایشان معتقد است انسان دارای سه نشئه عقلی، برزخی و طبیعی است که تربیت هر یک از این مراتب انسانی به کمک یادگیری علومی واقع می‌شود و هر یک از این علوم، وظیفه تربیتِ جهاتی از انسان را بر عهده دارند؛ چنان‌که علم به ذات و صفات حق‌تعالی و علم به فرشتگان و انبیا(ع) و مراتب وجود و قبض و بسط آن، به تربیت جهات روحانی مربوط است و علم بر تربیت قلب و ریاضت و علم به محاسن و مفاسدِ اخلاق مربوط به تربیت نشئه برزخی خیالی است و علمی که به تربیت ظاهر می‌پردازد؛ مانند علم فقه، علم معاشرت، تدبیر منزل و سیاست مُدن مربوط به نشئه ظاهری انسان است.[۱۵۹] از دیدگاه ایشان توجه اسلام به علوم طبیعی با دیگر مکتب‌ها متفاوت است؛ زیرا در اسلام کسب علم و مهار طبیعت برای رسیدن به انسان‌سازی و حرکت به سوی نور است[۱۶۰]؛ اما مکتب‌های مادی تنها توجه‌شان به عالم ماده است و مردم را از عالم معنویت منحرف می‌کنند[۱۶۱]؛ بنابراین تعلیم در اسلام و نگاه به علوم، هدف‌دار است و هدف از آن، کسب معرفت و برای توجه به الوهیت است.[۱۶۲]

امام‌ خمینی با استناد به آیات قرآن کریم که در بیشتر موارد تزکیه را مقدم بر تعلیم ذکر کرده است،[۱۶۳] معتقد است تزکیه باید مقدم بر تعلیم باشد.[۱۶۴] اگر تعلیمحکمت و کتاب و علوم بدون تزکیه باشد، ممکن است نتیجه‌اش پدید آمدن عالمانی باشد که از معرفت درست تهی‌اند.[۱۶۵] به باور ایشان آموزش با تمام اهمیتی که دارد و یکی از دو رکن مورد تأکید اسلام برای تکامل و ترقی انسان به حساب می‌آید، در صورتی مفید و کارآمد خواهد بود که همراه با تربیت صحیح و اسلامی باشد[۱۶۶] و بسیاری از آسیب‌ها که بر بشر واقع شده است از گسترش علم بدون تربیت و تهذیب نفس است.[۱۶۷] ایشان معتقد است اگر ملتی از تربیت درست و صالح برخوردار باشند، اما از دانش مورد نیاز زندگیِ دنیایی بهره‌ای نداشته باشند، راهی به آرامش و سعادت دارند؛ ولی ملتی که از علوم و فنون بهره‌مندند، اما از حیث روحی و اخلاقی فاسدند و تربیت درست ندارند، راهی به آرامش و سعادت ندارند[۱۶۸].[۱۶۹]

عوامل مؤثر بر تربیت

بسیاری از اندیشمندان علوم تربیتی برای تعلیم و تربیت عوامل متعددی ذکر کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود. این عوامل را می‌توان به عوامل درونی و بیرونی تقسیم کرد. عوامل درونی، وراثت،[۱۷۰] اراده و تفکر[۱۷۱] هستند و عوامل بیرونی شامل عوامل الهی و بشری‌اند؛ عوامل الهی مانند تربیت انبیای الهی و تربیت کتاب‌های آسمانی[۱۷۲] و عوامل بشری مانند مربیان و مراکز آموزشی،[۱۷۳] محیط اجتماع و خانواده،[۱۷۴] رسانه‌های گروهی[۱۷۵] حکومت و سیاست.[۱۷۶].[۱۷۷]

عوامل درونی و فردی

امام‌ خمینی نیز به این عوامل در آثار خود اشاره کرده است:

زمینه و استعداد

امام‌ خمینی بر اساس برخی روایات که انسان مؤمن را نیازمند واعظ و تربیت‌ کننده‌ای در درون خود می‌داند تا او را به امور خیر هدایت کند و از امور شرّ بازدارد،[۱۷۸] معتقد است ازجمله عوامل مؤثر بر پذیرش تربیت و اصلاح این است که افراد زمینه و استعداد تربیت نیکو را داشته باشند که این غالباً در افرادی است که در صلب پاک و خاندان نیکو پرورش یافته‌اند و از غذاهای حلال و پاک بهره برده‌اند. چنین افرادی دارای صفا و پاکی خواهند بود که تربیت روحانی و اخلاق پسندیده را بهتر و سریع‌تر می‌پذیرند.[۱۷۹].[۱۸۰]

تقویت اراده و عزم

امام‌ خمینی خاطرنشان کرده است که اراده نیرویی در انسان است که هر اندازه قوی‌تر باشد، بر اختیار و تسلط انسان بر اعمال خود نیز افزوده می‌شود و انسان مهار نفس را از دست شیطان و نفس امّاره خارج می‌کند و قوای نفس از عصیان، سرکشی و انانیّت و خودسری اجتناب می‌کنند و تسلیم ملکوت و باطن قلب می‌شوند.[۱۸۱].[۱۸۲]

عبرت‌پذیری

عبرت‌ گرفتن از حوادث تاریخی ازجمله عوامل تربیتی است. امام‌ خمینی تاریخ را معلم انسان می‌داند.[۱۸۳]

صبر در بلاها

از جمله عوامل سبب تربیت و ترقی نفس، چنان‌که امام‌ خمینی خاطرنشان کرده، صبر و تحمل گرفتاری‌ها و مصیبت‌هایی است که خداوند برای بندگان مقدر می‌کند که این امور سبب تربیت و ریاضت نفس است. این گرفتاری‌ها سبب می‌شود، روح افراد متوجه عالم دیگر شود[۱۸۴] و به‌تدریج نفس عادت کند و یک ملکه راسخه نوریه‌ای از آن پیدا شود و شخص به مقامات عالی دست یابد[۱۸۵].[۱۸۶]

سلامت جسم

از دیدگاه امام‌ خمینی بدن سالم انسان را برای تربیت آماده‌تر می‌کند.[۱۸۷] ورزش و تربیت بدن همچنان‌که بدن را سالم می‌کند، عقل را نیز تقویت و سالم می‌سازد؛ البته این باید به همراه تهذیب نفس و تقویت قوای روحانی باشد.[۱۸۸] تربیت قوای ظاهری به تغذیه سالم و حلال است. از این‌رو، تغذیه بدن در سعادت و شقاوت آدمی دخیل است.[۱۸۹].[۱۹۰]

عوامل بیرونی

این عوامل شامل عوامل الهی و بشری می‌شوند.

عوامل الهی

ازجمله مهم‌ترین عوامل تربیت الهی عبارت‌اند از:

اراده و عنایت خداوند

امام‌ خمینی با تبعیت از قرآن کریم که مبدأ تربیت عالمیان را خداوند معرفی کرده است،﴿قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۹۱]، ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۹۲] معتقد است حق‌تعالی انبیا(ع) و اولیای خود را تربیت خاص کرده است[۱۹۳] و در نخستین سوره نازل‌شده، آیه ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ[۱۹۴] به تربیت حق‌تعالی دربارهٔ رسول خدا(ص) اشاره می‌کند.[۱۹۵].[۱۹۶]

اسمای الهی

امام‌ خمینی، مانند دیگر عارفان[۱۹۷] معتقد است تمام موجودات ظاهری و باطنی و تمام عوالم غیب و شهادت در تحت تربیت اسمای الهی‌اند، بلکه به ظهور اسماءالله ظاهرند و جمیع حرکات و سکنات آنان و تمام عوالم به قیومیّت اسم‌الله هستند.[۱۹۸].[۱۹۹]

قرآن کریم و دعاها

امام‌ خمینی تأکید کرده است که قرآن کریم غنی‌ترین کتاب تعلیم و تربیت[۲۰۰] و مربی نفوس و راهنمای سلوک انسان است.[۲۰۱] ایشان مقصد قرآن را تزکیه نفوس[۲۰۲] و قرآن را کتاب انسان‌سازی می‌داند[۲۰۳] و دعاها را نیز یکی از منابع حقایق و معارف می‌شمارد[۲۰۴] که نقش انسان‌سازی و تربیتی دارند[۲۰۵].[۲۰۶]

پیامبران الهی(ع)

امام‌ خمینی معتقد است حق‌تعالی پیامبران(ع) را برای تربیت بشر فرستاده است تا هرچه قابلیت در انسان هست، به فعلیت برسانند و او را تربیت الهی کنند[۲۰۷] و انسان بدون تربیت پیامبران(ع)، به بدترین و پست‌ترین موجودات تبدیل می‌شود؛ اما اگر در مسیر تربیت آنان قرار بگیرد، در مسیر کمال مطلق یعنی خداوند قرار خواهد گرفت.[۲۰۸].[۲۰۹]

عبادت

از نظر امام‌ خمینی به‌جای‌ آوردن عبادات با آداب و شرایط آن سبب تربیت معنوی و باطنی انسان است[۲۱۰]؛ چنان‌که عبادات جمعی مانند اجتماع عبادی نماز جماعت و جمعه که در آنها مسائل مسلمانان و مواعظ و حقایق به‌گوش افراد می‌رسد، نقش مهمی در تربیت افراد جامعه دارند[۲۱۱]؛ همچنین مسجدها مرکز تعلیم و تربیت اسلامی‌اند[۲۱۲] و مجالس عزای سیدالشهدا(ع) دارای اهمیت بسیاری هستند و نقش روشنگری افکار مسلمانان و تربیت فکری و اعتقادی را بر عهده دارند[۲۱۳].[۲۱۴]

عوامل بشری

ازجمله مهم‌ترین عوامل بشری عبارت‌اند از:

خانواده

به باور امام‌ خمینی خانواده پایه و اساس جامعه است. اگر خانواده، از نظر اخلاقی متزلزل شود، تمام جامعه متزلزل می‌شود[۲۱۵]؛ چنان‌که سعادت فرزندان و جامعه از دامان خانواده آغاز می‌شود[۲۱۶]. ایشان نقش مادر را در تربیت فرزندان، بیشتر و مؤثرتر از پدر می‌داند[۲۱۷].[۲۱۸]

مراکز آموزشی

امام‌ خمینی پس از خانواده، نقش مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها، نهادهای آموزشی، به معلمان و استادان را در تربیت مهم‌ترین عامل می‌داند[۲۱۹] و معتقد است باید در مراکز آموزشیتربیت صحیح و تربیت اسلامی وجود داشته باشد تا افراد متعهد و غیر وابسته به بیگانگان بار بیایند.[۲۲۰] ایشان صلاح و فساد کشور را مرتبط با صلاح و فساد مراکز آموزشی و تعلیم و تربیت می‌داند[۲۲۱].[۲۲۲]

جامعه و فرهنگ

از نگاه امام‌ خمینی محیط و جامعه از عوامل ترقی یا سقوط افراد است[۲۲۳] و از این‌رو ایشان بر سالم‌سازی محیط از عوامل مخرب تأکید می‌کند[۲۲۴]؛ چنان‌که فرهنگْ مبدأ همه خوشبختی‌ها و بدبختی‌های ملت است و خطر فرهنگ نادرست از سلاح جنگی بیشتر و مخرب‌تر است. جوانانی که با فرهنگ ناصالح و فرهنگ استعماری تربیت می‌شوند، منشأ فساد و در خدمت استعمار خواهند بود[۲۲۵].[۲۲۶]

رسانه‌های گروهی

رسانه‌ها، چنان‌که امام‌ خمینی تأکید کرده است، مربیان جامعه‌اند که می‌توانند جامعه‌ای فاسد و ناسالم یا افرادی بی‌صلاحیت و وابسته تربیت کنند و نیز می‌توانند جامعه و نسلی سالم و دارای استقلال فکری و ملی، متفکر و اندیشمند تربیت سازند[۲۲۷]؛ برای نمونه صدا و سیما یک دانشگاه عمومی و یک دستگاه تربیتی است که می‌توان از آن در راه صحیح و رشد و تعالی مردم بهره گرفت[۲۲۸].[۲۲۹]

حکومت

از دیگر عوامل مؤثر بر تربیت، حکومت و حاکمان‌اند؛ از این‌رو در روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است مردم به حاکمان خود شبیه‌تر از پدران خودند.[۲۳۰] از نگاه امام‌ خمینی نیز اگر حکومت صالح باشد، مردم نیز به‌دلیل اینکه متوجه و تابع آن‌اند، صالح بار می‌آیند و نیز حاکمانی که در رأس امورند اگر انسان‌های صالح و مهذب باشند، صلاح آنان به اطرافیان و به مردم سرایت می‌کند[۲۳۱]؛ از این‌رو کسی که مطابق دستورهای اسلام خودسازی نکرده و دستورهای اسلام را در خود اجرایی نکرده نباید متصدی حکومت اسلامی باشد[۲۳۲].[۲۳۳]

زمان تربیت

علمای اخلاق با استفاده از برخی روایات[۲۳۴] بر این باورند که زمان کودکی زمانی است که پذیرش تربیت و تعلیم بهتر صورت می‌گیرد و پذیرش و قابلیت در این سن بیشتر است[۲۳۵]؛ حتی امام‌ خمینی آغاز تربیت را از هنگام جنینی و حتی پیش از آن می‌شمارد.[۲۳۶] ایشان معتقد است مقدمات تربیت انسان از زمان پیش از ازدواج، هنگام انتخاب همسر، آغاز می‌شود و اسلام برای آن برنامه دارد[۲۳۷]؛ همچنین چگونگی تغذیه مادر، لزوم استفاده از لقمه حلال، آداب حمل و شیردادن، وضعیت روحی و روانی مادر از حیث نشاط و پریشانی و تربیت فرزند از کودکی و زمان جوانی تا آخر عمر اموری‌اند که اسلام برای همه اینها برنامه تربیتی دارد و این یکی از ویژگی‌های مکتب انبیاست.[۲۳۸]

ایشان تأکید کرده است که زمان کودکی، بهترین زمان برای تربیت است؛ زیرا قلب کودک مانند دفتری صاف، آماده نقش‌پذیری است و بهترین زمان برای پرورش روحی و روانی وی محسوب می‌شود و گاه صفات این دوره تا زمان پیری هم باقی می‌ماند.[۲۳۹] ایشان افزون بر تربیت آداب ظاهری بر تربیت باطنی و تهذیب باطنی و جهاد با نفس نیز تأکید می‌کند و معتقد است زمان جوانی بهترین وقت برای خودسازی و ریاضت و تهذیب نفس است[۲۴۰] و این امر در سال‌های سالمندی دشوار می‌شود[۲۴۱].[۲۴۲]

روش‌های تربیتی

روش تربیت در ادیان الهی منطبق بر فطرت و سرشت انسان است.[۲۴۳] قرآن کریم در تربیت و تزکیه انسان‌ها روش‌های مختلف و متنوعی به‌کار گرفته است، گاهی از راه تشویق و پاداش، گاهی از راه ترساندن و مجازات ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۲۴۴]، ﴿ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ[۲۴۵]، ﴿وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ[۲۴۶] [۲۴۷] و گاهی از راه موعظه و بیان قصه.[۲۴۸] علمای اخلاق و تربیت در میان روش‌های تربیتی، روش کنایه‌ای و تلویحی را در تربیت، مؤثرتر از تصریح، و روش مهربانی و عطوفت را مؤثرتر از سرزنش می‌دانند.[۲۴۹]

امام‌ خمینی صرف مطالعه کتاب‌های اخلاقی و نوشتن آن را باعث تربیت انسان نمی‌داند و تأکید می‌کند طبیب روحانی باید کلامش دوا باشد، نه اینکه حکم نسخه را داشته باشد[۲۵۰]. ایشان بر اساس دیدگاه خود در انسان‌شناسی و از آنجا که برای انسان ابعاد مختلف وجودی قائل است، روش‌های مختلفی را برای مربیان و تربیت‌شدگان ذکر کرده و معتقد است در مسیر تربیت نباید صرفاً به اعمال ظاهری مشغول و از آداب باطنی غافل بود، بلکه باید افزون بر آداب ظاهری به باطن و به بهره قلبی از اعمال توجه کرد.[۲۵۱] ایشان در تربیت ظاهری، برای مربیان روش‌ها و اموری ذکر کرده که در تربیت مراعات آنها لازم است[۲۵۲]:

اظهار محبت

از روش‌هایی که دارای تأثیر زیادی بر تربیت اخلاقی افراد و جامعه است، ابراز محبت است. اگر میان افراد در روابط فردی یا میان افراد جامعه رابطه برادرانه و محبت‌آمیز برقرار باشد، چنین جامعه‌ای دارای روابطی سالم خواهد بود[۲۵۳]؛ چنان‌که روش محبت در خانواده تأثیر مهمی بر تربیت فرزند و رفع عقده‌های روانی می‌گذارد[۲۵۴]؛ همچنان‌که حق‌تعالی که رب‌العالمین است، تربیتش بدون عنایت و محبت به بندگان ممکن نیست.[۲۵۵].[۲۵۶]

پدیدآوردن احساس نیاز

یکی از روش‌هایی که امام‌ خمینی در تربیت انسان‌ها، به آن توجه داشته است، ایجاد نیاز در مخاطب است. این روش ازجمله روش‌های عملی است که بر پایه انسان‌شناسی ایشان استوار است. روش ایشان توجه‌دادن و هدایت افراد و جامعه به نیازهای حقیقی خود است؛ چنان‌که در تهذیب نفس، ایشان خواننده را متوجه لزوم تهذیب نفس و اصلاح باطن می‌کند؛ زیرا تا این نیاز در او به وجود نیاید، قدمی در جهت اصلاح برنمی‌دارد.[۲۵۷].[۲۵۸]

پند و اندرز

امام‌ خمینی با پیروی از قرآن کریم ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۲۵۹] روش پند و اندرز را که روش انبیا(ع) و امامان(ع) بوده است[۲۶۰] وظیفه عالمان و تحصیل‌ کنندگان علم شمرده است.[۲۶۱] به باور ایشان یکی از روش‌ها و اصولی که در اسلام به آن اهمیت زیادی داده است، امر به معروف و نهی از منکر است که برای اصلاح جامعه ارائه شده است[۲۶۲].[۲۶۳]

الگوسازی در عمل

در آموزه‌های اسلامی یکی از بهترین و کارآمدترین شیوه‌ها برای اصلاح و تربیت فردی و اجتماعی، الگوسازی و روش عملی است. روایات اسلامی از مربیان می‌خواهد که تنها به سخن و ارشاد گفتاری بسنده نکنند و پیش از هر چیز با رفتار شایسته خود، دعوت‌ کننده دیگران به سوی خیر و صلاح باشند.[۲۶۴] امام‌ خمینی نیز تأکید می‌کند رفتار مربی بیش از کلام او در افراد به‌ویژه در کودکان تأثیر می‌کند. کودک سعی می‌کند در رفتار خود از بزرگسالانی که با او در ارتباط‌اند تقلید کند. هرچه این ارتباط بیشتر باشد، این تأثیرپذیری بیشتر است.[۲۶۵] همچنین تربیت عملی در خانواده در اصلاح فرزند مؤثرتر است و اگر پدر و مادر نیز به صفتی متصف نیستند، خود را با تکلف به آن عادت دهند تا موجب تربیت فرزند شوند.[۲۶۶].[۲۶۷]

مداومت و تکرار

از آنجا که تربیت امری تدریجی است، لازم است استمرار داشته باشد تا بتواند به‌خوبی مؤثر واقع شود و فرد را به کمال برساند[۲۶۸]؛ چنان‌که امام‌ خمینی یکی از رموز تکرار در قرآن را بُعد تربیتی آن شمرده و افزوده است که این تکرار برای رشد و انسان‌سازی است؛ از همین‌رو در تربیت انسان باید مطلبی را چندین بار و با چندین زبان و وضع تکرار کرد تا نتیجه‌بخش باشد و تکرار عبادات و کثرت اذکار نیز به همین جهت است که قلب از آن تأثیر بپذیرد و زبان قلب گشوده شود و قلب ذاکر، داعی و عبادت‌کننده شود.[۲۶۹].[۲۷۰]

بهره‌بردن از روش‌های گوناگون

کسی که وظیفه تربیت را بر عهده دارد؛ چنان‌که امام‌ خمینی یادآور شده لازم است، از روش‌های مختلف و عبارت‌های گوناگون در این راه استفاده کند؛ زیرا قلوب افراد مختلف و پراکنده‌اند. همچنان‌که قرآن کریم در تربیت و انذار خود از روش‌های مختلف، مانند حکایت، تاریخ، امثال، رموز و مانند آن استفاده کرده است. چنان‌که بعضی از نفوس برای تعلیم و تربیت به صراحت لهجه و زبان ساده نیاز دارند و برای برخی این راه کافی نیست و برخی نفوس به قصص و حکایت علاقه ندارند و علاقه‌مند به اصل و لُبّ مطلب‌اند و برخی نیز با انذار یا تبشیر، تربیت و رشد می‌یابند.[۲۷۱].[۲۷۲]

تربیت باطنی

امام‌ خمینی راه‌هایی نیز برای تربیت باطنی و معنوی بیان کرده است:

تهذیب نفس

تهذیب نفس و جهاد با آن یکی از راه‌های تربیت نفس است. تهذیب نفس سبب می‌شود قلب نورانی شود و به‌تدریج تجلیاتی بر قلب آدمی وارد شود[۲۷۳]؛ البته این جهاد با نفس به زحمت و ریاضت طولانی نیاز دارد تا صفات رذیله از انسان پاک شود.[۲۷۴] در این راه مراقبه و محاسبه برای مجاهده نفس لازم است و از این جهت شخص باید حساب نفس خود را بکشد که با ولی‌نعمت خود چگونه رفتار کرده است[۲۷۵].[۲۷۶]

تربیت قوای باطنی

تربیت قوای باطنی به تربیت عقل و قلب است. مراد از تربیت عقل، ایجاد زمینه‌های لازم برای پرورش این قوه برای دستیابی به قرب الهی و شناخت خداوند است[۲۷۷] و در قرآن بسیاری از آیات به تفکر، تدبر و تفقه توصیه کرده‌اند.[۲۷۸] در تربیت قوای باطنی، شخص باید قوا و اعضای خود را در تصرف رب‌العالمین قرار دهد تا به‌تدریج قلب که سلطان این مملکت است تربیت و تسلیم حق‌تعالی شود و دیگر لشکریان و قوای نفس از قلب تبعیت کنند.[۲۷۹] در این مسیر شخص باید با تصفیه باطن از کدورات معنوی و باطنی به توحید فعلی توجه کند و قلب خود را متوجه این امر مهم الهی کند تا قلب به این حقیقت توحیدی تربیت شود.[۲۸۰].[۲۸۱]

موانع تربیت

قرآن کریم به برخی صفات و ویژگی‌های انسان که مانع قبول حق و تربیت و اصلاح او می‌شود، اشاره کرده است، مانند استکبار، ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۲۸۲] تعصب، ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۲۸۳] رویگردانی از آیات الهی ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا[۲۸۴] و پیروی از هوای نفس.﴿وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۲۸۵]

امام‌ خمینی در آثار خود به بعضی از موانع تربیت اشاره کرده است و آنها را می‌توان به دو قسم موانع درونی و بیرونی تقسیم کرد که عمده موانع، درونی‌اند. ازجمله موانع درونیِ تربیت این موارد است:

  1. غفلت[۲۸۶]؛
  2. وسوسه و تصرف شیطان[۲۸۷]؛
  3. فراموشی آخرت، امید به وسعت وقت و طولانی بودن آرزوها[۲۸۸]؛
  4. عجب و خودپسندی[۲۸۹]؛
  5. تعصب[۲۹۰]
  6. تحجر ذهنی و فکری و خودباختگی[۲۹۱]؛
  7. انکار مقامات اولیای الهی[۲۹۲]؛
  8. حجاب‌های تقلید و جهالت که مانع رسیدن به معارف الهی و رؤیت جمال حق‌تعالی است[۲۹۳]؛
  9. تعلق قلب به دنیا که مانع اصلاح قلوب و سیر در مسیر سلوک برای انسان است و درِ همه سعادت‌ها را بر روی انسان می‌بندد[۲۹۴]
  10. فوران قوه غضب که حال سفاهت و سبعیت است و موجب می‌شود پند و اندرز در انسان اثر نکند، بلکه بر آتش غضب او بیفزاید[۲۹۵].

امام‌ خمینی ازجمله موانع بیرونی در تربیت را خانواده ناسالم،[۲۹۶] همنشینی با اهل معصیت و دوستان بد،[۲۹۷] جامعه و فرهنگ فاسد و وابسته[۲۹۸] و معلم و استاد ناصالح[۲۹۹] می‌داند.[۳۰۰]

ساحت‌های تربیت

انسان دارای ساخت‌های وجودی مختلفی است و به تناسب آنها تربیت نیز ساحت‌های مختلفی پیدا می‌کند. امام در این زمینه به ساحت‌هایی اشاره می‌کنند که در کتب تربیتی موجود از بعضی از آنها یاد نشده است.

تربیت الهی

تربیت الهی تربیتی است که برنامه آن از سوی خداوند و توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است و محتوای آن وحی الهی است و اگر انسان مطابق آنچه از سوی خداوند و توسط انبیاء ابلاغ شده رشد یابد، تربیت الهی شده است[۳۰۱]. در این ساحت انسان که ظرفیت بالقوه برای دستیابی به مراتب فوق طبیعی دارد به آن مراتب دست می‌یابد[۳۰۲]. امام گاهی از تربیت الهی به «تربیت الوهیت» یاد می‌کند و مراد از «تربیت الوهیت» این است که انسان موجودی الهی شود و خداوند را در هر حال احساس کند و به مقامات عالی معنوی برسد[۳۰۳].[۳۰۴]

تربیت معنوی

تربیت معنوی عبارت است از اینکه انسان به سعادت این دنیا اکتفا نکند؛ بلکه به گونه‌ای رفتار نماید که سعادت اخروی را نیز تحصیل کند. تربیت معنوی، تربیت بشر به وحی الهی و به تربیت انبیاء است و تربیت به وحی و انبیاء این است که انسان در زندگی دنیوی برنامه‌ای را اجرا کند و اعمال و رفتارهایی را انجام دهد که سعادت اخروی وی تأمین گردد[۳۰۵]. امام تربیت معنوی را در برابر تربیت اخلاقی به‌کار می‌برد و آن را مرتبه بالاتر از تربیت اخلاقی می‌داند[۳۰۶]. از کلمات امام به‌دست می‌آید که مراد ایشان از تربیت معنوی و روحی یک معناست و هر دو در مقابل تربیت علمی هستند[۳۰۷]. در این که آیا مراد حضرت امام از تربیت معنوی معنایی غیر از همان تربیت الهی است؟ به نظر می‌رسد این دو در واقع از نظر ایشان یکی باشند و فقط از نظر تعبیر و نیز نوع توضیحی که برای هریک به کار می‌برند کمی متفاوت است. تربیت دینی می‌تواند معنایی اعم از این دو تعبیر داشته باشد و شامل این دو نیز بشود[۳۰۸].

تربیت دینی

تربیت دینی هرگاه به تنهایی به کار رود همان تربیت اسلامی است[۳۰۹] و شامل تربیت معنوی، روحی و اخلاقی نیز می‌شود. اما اگر در کنار تربیت اخلاقی به‌کار رود شامل تربیت اخلاقی نمی‌شود و تنها شامل بُعد معنوی و روحی می‌شود[۳۱۰]. در کلمات امام در صورت کاربرد اول در برابر تربیت غیر اسلامی به کار رود و در صورت دوم گاهی در برابر تربیت مادی[۳۱۱] و گاهی در برابر تربیت فاسد و تربیت غیر صحیح به‌کار می‌رود[۳۱۲].[۳۱۳]

تربیت انسانی

در کلمات امام گاهی تعبیر به «تربیت انسانی»[۳۱۴] شده؛ اما منظور از آن همان تربیت اسلامی است[۳۱۵] و گاهی هم از آن به «تربیت انسانی- اسلامی»[۳۱۶] تعبیر کرده‌اند[۳۱۷].

تربیت اخلاقی

تربیت اخلاقی[۳۱۸] یکی از ساحت‌های تربیت است که در مرتبه پایین‌تر از تربیت معنوی قرار دارد[۳۱۹] و مراد از آن همان تهذیب نفس و رعایت مسائل اخلاقی اسلام است[۳۲۰] و حضرت امام گاهی از آن به «تربیت نفسانی» نیز تعبیر کرده‌اند[۳۲۱].[۳۲۲]

تربیت اجتماعی

در کلمات حضرت امام به واژه «تربیت اجتماعی» تصریح نشده است؛ اما در مواردی در کنار تصریح به ساحت‌های تربیت معنوی و اخلاقی به محتوای تربیت اجتماعی اشاره کرده‌اند و مراد ایشان از آن تعامل و معاشرت صحیح و مطلوب انسان با دیگران است[۳۲۳].[۳۲۴]

تربیت سیاسی

در کلمات امام به «تربیت سیاسی» تصریح[۳۲۵] و بر اهمیت آن تأکید شده است و حتی برای کودکان در مدارس آن را مورد توجه قرار داده‌اند. مراد ایشان از تربیت سیاسی آشنایی با مسائل سیاسی و حکومت و حضور در صحنه‌های سیاسی است. از نظر ایشان سیاست اسلامی عبارت است از مملکت‌داری به طرز صحیح و عاقلانه و موافق با ضوابط مورد تأیید اسلام[۳۲۶].[۳۲۷]

تربیت عقلانی

تربیت عقلانی[۳۲۸] عبارت از به فعلیت رساندن قوه عقلی در انسان است[۳۲۹].[۳۳۰]

تربیت علمی

تربیت علمی یا تعلیم و تربیت علمی[۳۳۱] در برابر تربیت معنوی و اخلاقی است و مراد از آن آموزش و بالا بردن معلومات افراد[۳۳۲] و تقویت جنبه بحث آزاد و نقد و بررسی در انسان است[۳۳۳] و گاهی حضرت امام از آن به «آموزش علمی»[۳۳۴] تعبیر کرده‌اند[۳۳۵].

تربیت مادی

تربیت مادی در سخنان امام دو کاربرد دارد که یکی جنبه منفی دارد[۳۳۶] و آن پرورشی است که نتیجه‌اش انحراف از مسیر درست اسلامی است و گاهی از آن به تربیت فاسد[۳۳۷]تربیت انگلی[۳۳۸]، تربیت انحرافی[۳۳۹]، تربیت شیطانی[۳۴۰]، تربیت طاغوتی[۳۴۱] یاد می‌شود. کاربرد دیگری که جنبه منفی ندارد مراد از آن جنبه آموزش استفاده صحیح از مادیات در دنیا است[۳۴۲] و گاهی از آن به تربیت جسمی[۳۴۳]، تربیت طبیعی[۳۴۴]، تربیت زمینی[۳۴۵]، تربیت دنیایی[۳۴۶]، تعبیر کرده‌اند[۳۴۷].

مراحل تربیت

حضرت امام به مراحل تربیت توجه ویژه‌ای نشان داده است و به صورت مشخص آنها را بیان کرده است. از نظر ایشان امر تربیت از قبل از تولد آغاز و تا پس از مرگ ادامه دارد و در این فاصله به مراحل و دوره‌هایی چون انتخاب همسر، انعقاد نطفه، بارداری، کودکی، نوجوانی، جوانی، پیری و کهن‌سالی، و دوره برزخ و پس از آن اشاره و تأکید می‌کند که در دین اسلام برای همه این دوره‌ها احکام و دستورالعمل‌های ویژه‌ای وجود دارد[۳۴۸]. در دوره انتخاب همسر تأکید می‌کند که باید هر یک از زن و شوهر که پدر و مادر آینده هستند شرایطی را داشته باشند. شوهر باید واجد شرایطی چون بداخلاق نبودن، فاسق نبودن و شراب‌خوار نبودن[۳۴۹] باشد و مادر نیز از ویژگی‌هایی چون ولد زنا نبودن، عفیف بودن، عزیز بودن در میان خانواده، مهربان بودن[۳۵۰] برخوردار باشد. در هنگام انعقاد نطفه نیز زن و شوهر باید نکاتی را رعایت و از برخی رفتارها پرهیز نمایند[۳۵۱].

حضرت امام در مقطع بعد از تولد بر «مرحله کودکی» تأکید بیشتری دارند و معتقدند انسان از همان بدو کودکی باید تحت تربیت مربی قرار گیرد[۳۵۲] و در هر زمانی موافق با شرایط و اقتضائات آن زمان تربیت شود[۳۵۳]. نوزادان که به دنیا می‌آیند قابلیت کسب ملکات صالحه و رذیله را دارند و به تدریج این ملکات در آنان تحقق می‌یابد[۳۵۴]. کودکان ظرفیت ویژه‌ای برای پرورش صحیح دارند، آنان جدیدالعهد به ملکوت هستند و از کدورت‌ها و آلودگی‌های طبیعت به دورند[۳۵۵]. از وقتی وارد محیط تعلیم می‌شوند نفوس ساده، بی‌آلایش داشته و آماده برای قبول هر تربیتی هستند[۳۵۶]. آنان موجوداتی نورانی‌اند و می‌باید نورانیت آنها شکوفا گردد[۳۵۷]. حضرت امام از تهذیب نفس نونهالان سخن به میان می‌آورد و بر نقش مشترک والدین و معلمان در مهذب ساختن کودکان تأکید کرده، توصیه می‌کند که والدین باید نونهالان مهذب تحویل معلمان دهند و معلمان آنان را بیشتر تهذیب نمایند[۳۵۸]. همچنین ایشان بر تربیت سیاسی کودکان در کنار تربیت علمی آنان تأکید و معلمان را به تعلیم مسائل سیاسی به کودکان ترغیب می‌کنند[۳۵۹]. از نظر حضرت امام دوره نوجوانی که دوره مدرسه به حساب می‌آید مهم‌تر از دوره دانشگاه است؛ چراکه رشد عقلی آنان در این دوره شکل می‌گیرد[۳۶۰].

دوره جوانی بسیار مورد توجه حضرت امام قرار گرفته و به ویژه بر تهذیب نفس در این دوره تأکید ورزیده و معتقدند دوره جوانی دوره تهذیب نفس است و اگر انسان در این دوره مهذب نشد، مهذب شدن در دوره پیری و کهن‌سالی بسیار مشکل است[۳۶۱]. وی برای روشن‌تر کردن این موضوع در کلمات متعدد به مقایسه دوره جوانی و پیری می‌پردازد و ویژگی‌های انسان در این دوره را بر می‌شمارد. درباره ویژگی‌های جوانی معتقدند: قوای فکری و روحی، قدرت بر عبادت و حال و آمادگی برای عبادت در جوانی قوت دارد[۳۶۲]. جوان‌ها به ملکوت نزدیک‌تر هستند[۳۶۳]. نفوس آنان صیقلی است و چندان آلودگی پیدا نکرده است[۳۶۴]. جوان روح انعطاف‌پذیر و لطیفی دارد و ریشه‌های فساد در او ضعیف است[۳۶۵] و برای آنان توبه آسان‌تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع‌تر است[۳۶۶]. ایشان در توصیف پیران و دوره پیری معتقداند: در این دوره انسان قادر به عبادت نیست، نمی‌تواند به راحتی تحصیل کند و مطالب علمی را درک کند و افکار قوی و مستقیمی ندارد[۳۶۷]. در این دوره ضعف و نقاهت بر انسان غلبه می‌کند و مانع انجام فعالیت مؤثر در انسان می‌شود[۳۶۸]. ریشه‌های اخلاق فاسد در انسان قوی‌تر می‌شود. در این سن افراد از ملکوت اعلی دورتر و اذهان‌شان کدرتر[۳۶۹]، هواهای نفسانی و جاه‌طلبی و مال‌دوستی و خود بزرگ‌بینی افزون‌تر[۳۷۰] و اراده‌ها ضعیف‌تر[۳۷۱] و نسیان و فراموشی در آنان بیشتر می‌گردد[۳۷۲]؛ از این رو، حضرت امام جوانان را ترغیب می‌کنند که دوره جوانی را غنیمت بشمارند و برای جامعه‌شان مؤثر باشند[۳۷۳]، تهذیب نفس کنند[۳۷۴]، تمام قوای خود را صرف شهوات نکنند[۳۷۵] و قدر نعمت جوانی را بدانند و آن را هدر ندهند[۳۷۶].[۳۷۷]

عوامل تربیت

حضرت امام در خلال آثارشان از عوامل متعدد تربیتی یاد کرده‌اند:

خداوند

خداوند متعال، اولین معلم و مربی انسان است و او را از ظلمت‌ها بیرون می‌برد و به نور رهنمون می‌سازد[۳۷۸]. در قرآن ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ[۳۷۹] آمده و نه اقْرَأْ بِاسْمِ اللَّهِ و یا اقْرَأْ بِاسْمِ الناس بلکه فرمود: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ یعنی رب رسول و آنکه رسول را تربیت کرده است. خداوندی که مربی به تمام معنا در عالم طبیعت و عالم ماورای طبیعت است[۳۸۰].[۳۸۱]

انبیاء

انبیاء آمده‌اند تا انسان را به همه ابعادش تربیت کنند. انبیاء هم جنبه دنیایی انسان را تربیت می‌کنند و هم جنبه‌های معنوی و اخروی وی را و این مسئولیت از غیر انبیاء برنمی‌آید[۳۸۲]؛ زیرا غیر انبیاء (علمای طبیعت) به هر مرتبه‌ای که بر سند ادراکاتشان در حد خصوصیات طبیعت است و قادر به تربیت بعد مافوق طبیعی انسان نیستند و خداوند انبیاء را فرستاد تا قابلیت انسان برای دستیابی به مراتب فوق طبیعت را فعلیت بخشد و انسان را به تربیت الهی نائل گردانند[۳۸۳]. در حقیقت انبیاء آمده‌اند تا بعد معنوی انسان را تربیت کنند و انسان تربیت معنوی شود[۳۸۴]. خداوند متعال انبیاء را تعلیم و تربیت کرده و آنها را برای تربیت و تعلیم عامه مردم فرستاد[۳۸۵].[۳۸۶]

قرآن

قرآن، کتاب انسان‌سازی است[۳۸۷] و به همه مراتبی که برای انسان است نظر دارد[۳۸۸]. قرآن آمده است تا انسان را که بالقوه همه مراتب را دارد، انسان کند[۳۸۹]. انسان را به تمام ابعاد تربیت کند[۳۹۰]. قرآن کتاب طب، فقه، فلسفه یا علوم دیگر نیست بلکه کتاب آدم‌سازی است. حتی اگر از سایر علوم بحث کند نظر به جنبه الوهیت آن دارد[۳۹۱]. از طریق قرآن می‌توان حرکت معنوی داشت و به تربیت انسانی رسید[۳۹۲]. قرآن غنی‌ترین کتاب عالم در تعلیم و تربیت[۳۹۳]، و کتاب اصلاح جامعه است[۳۹۴]. کتاب معرفت و نامه محبوب است[۳۹۵] و برای قرائت کننده آن آثار دلپذیری دارد و تدبر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت می‌کند[۳۹۶].[۳۹۷]

ایام الله

ایام الله، انسان‌ساز است و قضایایی که در ایام الله رخ داده است برای انسان آموزنده و بیدار کننده است[۳۹۸].[۳۹۹]

خانواده

محیط خانه مبدأ اصلی و بالاترین محل تربیت کودک است و اگر کودک در این محیط خوب تربیت شود تا آخر به همین تربیت صحیح باقی می‌ماند. از این رو، باید کوشش شود تا محیط خانه محیط سالم[۴۰۰]، محبت‌آمیز و اسلامی باشد[۴۰۱]. پدران و مادران الگوی عملی فرزندان هستند[۴۰۲] و نسبت به تربیت فرزندان از همه مؤثرترند و از این رو باید بر رفت و آمدهای فرزندانشان مراقبت کنند، آنان را زیر نظر بگیرند و با اساتید و معلمان‌شان در تماس باشند و به کمک هم در تربیت فرزندان‌شان نقش ایفا کنند[۴۰۳].

پدر و مادر، الگوی فرزند در خوبی و بدی بوده و رفتار و گفتار آنان در مرئای فرزند است، اگر پدر و مادر فرد صالح باشند فرزندان نیز صالح می‌شوند و اگر آنان غیر صالح و دروغ‌گو باشند فرزندان نیز غیر صالح و دروغ‌گو می‌شوند[۴۰۴]. اخلاق خوب پدر و مادر با یکدیگر و تفاهم آنها در کودک تأثیرگذار است، کودک وقتی دید پدر و مادر کارهای اسلامی می‌کنند با هم اخلاق خوبی دارند و با هم سازش و تفاهم دارند، خوب بار می‌آید[۴۰۵].[۴۰۶]

نقش ویژه مادر

از نظر حضرت امام، خدمت مادر به جامعه از خدمت همه بالاتر است[۴۰۷]. شریف‌ترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه و تحویل آن به جامعه است[۴۰۸] دامن مادر اولین مدرسه[۴۰۹] و بزرگ‌ترین مدرسه‌ای است که بچه در آنجا تربیت می‌شود[۴۱۰] و نخستین مرتبه تربیت از دامن مادر شروع می‌شود[۴۱۱]. مادر خوب، بچه خوب تربیت می‌کند و مادر منحرف، بچه را منحرف بار می‌آورد[۴۱۲]. یک مادر ممکن است بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات دهد و ممکن است بد تربیت کند و موجب هلاکت یک امت شود[۴۱۳]. اگر مادرها، مادرهای با فضیلت باشند؛ اولادی با فضیلت تحویل می‌دهند[۴۱۴]. امام نقش مادر را در مقایسه با نقش پدر، معلم و دوستان بالاتر می‌داند و معتقد است آن‌قدر که بچه‌ها تحت تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر پدر، معلم و استاد نیستند[۴۱۵]. بچه در دامن مادر بیشتر از هرکس، بیشتر از معلم و دوستانی که بعدها پیدا می‌کند و بیشتر از اجتماع قابلیت و پذیرش تربیت را دارد[۴۱۶]. حضرت امام در وجه بیشتر این تأثیر معتقدند: علاقه‌ای که بچه‌ها به مادر دارند به هیچ کس ندارند[۴۱۷]. علاقه بچه به مادر از همه علائق بیشتر است و هیچ علاقه‌ای بالاتر از علاقه مادری و فرزندی نیست[۴۱۸]. دلبستگی فرزندان به مادران از هر کس دیگری بیشتر است[۴۱۹].

بچه در دامن مادر که هست همه آرزوهایی که دارد در مادر خلاصه می‌شود و همه چیز را در مادر می‌بیند[۴۲۰]، آن چیزی که از مادر می‌شنود در قلبش ثابت می‌ماند[۴۲۱]. آن چیزی بچه در کودکی از مادر می‌بیند و یا می‌شنود در قلبش نقش می‌بندد تا آخر همراهش هست[۴۲۲].

از ابعاد مهم تأثیرگذاری مادر در کودک تأمین نیازهای عاطفی او است. کودک نیاز به عاطفه مادری دارد و غیر مادر نمی‌تواند این نیاز مهم را تأمین کند. از این رو، جدایی کودک از مادر پیامد‌های تربیتی منفی به دنبال دارد، حضرت امام در این زمینه معتقد است بچه لطیف و ظریف محتاج به محبت مادر است، اگر تحت تربیت مادر نباشد و به اجنبی سپرده شود و محبت مادر را نچشد عقده پیدا خواهد کرد و این عقده‌ها، منشأ همه مفاسد است؛ دزدی‌ها، آدم‌کشی‌ها و خیانت‌ها از این عقده‌ها پیدا می‌شود[۴۲۳].[۴۲۴]

معلم

یکی از عوامل مهم تربیتی، معلم است[۴۲۵]، معلمی مقام والایی است که بالاتر از آن نیست و خداوند متعال از آن تعظیم کرده است[۴۲۶]. شغل معلمی شریف‌ترین شغل‌هاست؛ چراکه شغل انسان‌سازی است[۴۲۷]. نقش معلم در جامعه نقش انبیاء یعنی تربیت است[۴۲۸]. وظیفه مهم تربیت کودکان و جوان‌ها بر عهده معلمین است و نجات کشور در آینده در گرو تربیت صحیح این جوان‌هاست[۴۲۹]. بنابراین کلید سعادت یک مملکت به دست معلم است[۴۳۰]. معلم نقش برجسته‌ای در تربیت صحیح یا ناصحیح جوان دارد، معلم است که می‌تواند انسان‌ها را مهذب و متعهد بار آورد و یا آنان را انگل و وابسته پرورش دهد. همه سعادت‌ها و شقاوت‌ها انگیزه‌اش از مدرسه‌هاست و کلیدش دست معلمین است[۴۳۱]. کودکانی که در اختیار معلمین هستند لایق این هستند که یک انسان کامل و یا یک شیطان بشوند و در پرتو تربیت معلمین است که کودک می‌تواند ره به انسانیت ببرد یا ره به حیوانیت[۴۳۲]. رسالت معلم در تربیت دینی این است که کودکان را از ابتدا خداخواه و متوجه به خداوند بار آورد، عبودیت و پیوند با خداوند را در آنان تزریق و تربیت الهی را در آنان ایجاد کند[۴۳۳].[۴۳۴]

دوستان و همنشینان

دوست عامل تأثیرگذار تربیتی است[۴۳۵] و تأثیر معاشرت با دوستان در صلاح یا فساد انسان اجتناب‌ناپذیر است. مجالس گناه انسان را از یاد خدا غافل می‌کند و موجب سلب توفیق از انسان می‌گردد. امام به فرزندش سید احمد توصیه می‌کند که دوستان خود را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات و کسانی که به حسب دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و مجال‌شان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کند[۴۳۶].[۴۳۷]

وراثت

از جمله عوامل مهم و شناخته شده در تربیت وراثت است. در اینکه آیا وراثت صرفاً در حوزه صفات ظاهری و جسمانی است و یا فراتر از آن صفات باطنی و اخلاقی را نیز شامل می‌شود، میان صاحب‌نظران اختلاف دیدگاه وجود دارد. از نظر حضرت امام صفات و کرائم اخلاقی نیز به ارث برده می‌شود و از همین رو در هنگام ازدواج فرزندشان سید احمد با خانم طباطبایی، عروس خود را به برخورداری از کرائم اخلاقی موروثه از پدر و اجداد پدری و مادر و اجداد مادری ایشان، توصیف می‌کنند[۴۳۸]. امام همچنین معتقد به وراثت روحانی یا باطنی هستند و مصداق این وراثت را وراثت علماء از انبیاء معرفی می‌کنند و حدیث شریف «الْعُلَمَاء وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ» را دلیل واضح و صریح بر این وراثت می‌دانند[۴۳۹]. امام نه تنها صفات اخلاقی بلکه به گونه‌ای اعمال و رفتارها را نیز مشمول وراثت می‌داند و معتقد است چنانکه یکی از پدر و مادر، اخلاقش فاسد و اعمالش غیر انسانی باشد؛ این شرایط به واسطه وراثتی که هست در فرزند آنان نیز اثرگذار خواهد بود[۴۴۰].[۴۴۱]

معارف و علوم

مطالعه علوم مختلف و ممارست با کتب و آراء دخالت تمام و عظیمی در اختلاف ارواح دارد[۴۴۲]. معارف الهی یکی از عوامل مؤثر در تربیت انسان است و فلسفه وجودی آنها تبدیل انسان ناقص به انسان کامل است[۴۴۳].[۴۴۴]

فرهنگ

فرهنگ مبدأ همه خوشبختی‌ها و بدبختی‌های یک ملت است و کسانی که با فرهنگ ناصالح تربیت شوند موجب فساد در آینده می‌شوند[۴۴۵]. امام از فرهنگ استعماری و غربی به فرهنگ انگلیسی یادی کند و معتقد است فرهنگ انگلیسی، جوان‌های ما را انگل بار می‌آورد[۴۴۶] و به جای تربیت صحیح تربیت انگلیسی می‌کند[۴۴۷].[۴۴۸]

مدرسه

مدرسه عامل تربیت است و بر کودکان تأثیر تام دارد[۴۴۹]. مدارس باید تربیت‌کننده باشند و خروجی آنها افرادی مستقل و غیر وابسته، متکی به نفس، معتقد به مبانی اخلاقی و اسلامی باشند[۴۵۰].[۴۵۱]

دانشگاه

نقش دانشگاه در هر کشوری ساختن انسان‌هاست[۴۵۲]. دانشگاه مرکز تربیت و ساختن انسان[۴۵۳] و مبدأ همه تحولات و منشأ سعادت یا شقاوت یک جامعه است[۴۵۴]. از دانشگاه سرنوشت یک ملت تعیین می‌شود، دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند می‌کند و دانشگاه بد و غیر اسلامی آن را به عقب می‌زند[۴۵۵]. از دانشگاه‌ها باید انسان‌هایی مستقل، مقاوم، متکی به نفس، و معتقد به مبانی اخلاقی و اسلامی بیرون بیاید[۴۵۶].[۴۵۷]

رسانه‌ها

امام از تلویزیون به دانشگاه عمومی و یک دستگاه تربیتی که باید تمام ملت را تربیت کند، یاد می‌کند و معتقد است تلویزیون باید دستگاهی باشد که بعد از چند سال مردم را آگاه، مبارز، متفکر، مستقل و آزادمنش بار آورد و از غرب‌زدگی خارج و به استقلال برساند[۴۵۸]. رادیو و تلویزیون یک دستگاه آموزشی است[۴۵۹]. به کمک رادیو و تلویزیون بهتر از هر چیز دیگر می‌توان یک ملت را پرورش داد،؛ چراکه همه افراد اعم از باسواد و بی‌سواد، شهری و روستایی از این رسانه استفاده می‌کنند[۴۶۰].

امام از سینما نیز به عنوان یک دستگاه آموزشی یاد می‌کند[۴۶۱] و بیان می‌دارد اگر سینما به دست انسان‌های صحیح بیفتد آموزنده خواهد بود[۴۶۲]؛ صدا و سیما دستگاهی است که با صحت آن بسیاری از مردم در داخل و خارج صحیح شوند و با فساد آم، فاسد می‌شوند[۴۶۳].[۴۶۴]

تغذیه

تغذیه عاملی است که بر انسان تأثیرگذار است[۴۶۵] و این تأثیر در نطفه آشکار می‌شود؛ زیرا غذاها از نظر لطافت و کیفی و نیز صفابخشی و کدورت‌بخشی متفاوت‌اند و این تفاوت در نطفه مشخص می‌گردد و زمینه‌ساز سعادت یا شقاوت انسان می‌گردد[۴۶۶].[۴۶۷]

موانع تربیت

برای تربیت موانعی وجود دارد که حرکت پیش‌رونده تربیت را کند و در مواردی متوقف می‌کند. در دیدگاه حضرت امام به موانع متعددی در زمینه تعلیم و تربیت اشاره شده است:

حب نفس، خودبینی و خودخواهی

حب نفس، رأس همه خطاها[۴۶۸] و منشأ همه گرفتاری‌ها[۴۶۹] و اساس همه فسادها، جنگ‌ها، ظلم‌ها، تعدی‌ها، تجاوزها[۴۷۰]، عامل هلاکت انسان و سرچشمه مفاسد[۴۷۱] است. خودبینی ارث شیطان و منشأ همه فسادهای فردی، حکومتی[۴۷۲]، سرچشمه همه ظلمت‌ها[۴۷۳]، حجاب برای انسان[۴۷۴] و اصل اصول فتنه است[۴۷۵].

خودخواهی و منیت نوعی بیماری[۴۷۶] و منشأ همه ظلمت‌ها[۴۷۷] و ارث شیطان[۴۷۸] است. انانیت و منیت انسان عامل حجاب او است[۴۷۹] و اگر این انانیت و منیت از میان برداشته شود همه نگرانی‌هایش تمام می‌شود[۴۸۰]. بنابراین، حب مذموم خود انسان است و همه مخالفت‌ها با خدا و همه معصیت‌ها و خیانت‌ها و جنایت‌ها از حب «خود» است که این حب منشأ حب دنیا و زخارف آن، مقام و جاه و مال آن است[۴۸۱]. وابستگی به خود منشأ همه وابستگی‌های انسان است[۴۸۲].[۴۸۳]

حب دنیا

«حب دنیا» اساس شقاوت‌ها، بدبختی‌ها، هلاکت‌ها و رأس همه خطاها است[۴۸۴]. باید از آن دوری کرد، حتی اگر حلالش باشد؛ زیرا به ناچار انسان را به دنبال حرام می‌کشاند[۴۸۵]. البته باید توجه داشت مراد از دنیای مذموم دنیایی است که در درون انسان است[۴۸۶] و در حقیقت وابستگی و تعلق انسان به آن مذموم است[۴۸۷]؛ زیرا دنیا به معنای عالم طبیعت و ملک نه تنها مورد نکوهش نیست بلکه مظهر حق و مقام ربوبیت او و مهبط ملائکه و جایگاه تربیت انبیاء و اولیاء (ع) است و حب آن اگر ناشی از حب به خداوند باشد مطلوب و موجب کمال اوست[۴۸۸].[۴۸۹]

نفس اماره

نفس اماره به عنوان عامل شیطان[۴۹۰]انسان را به بدی فرا می‌خواند و او را به انکار مقامات معنوی و سلوک إلی الله و به تبع آن دشمنی و ضدیت با خداوند می‌کشاند[۴۹۱]. نفس اماره انسان را مورد خدعه قرار می‌دهد و چه بسا به اسم خداوند و خدمت به خلق خدا، او را از خداوند باز دارد و به سوی خود و آمال خود سوق دهد[۴۹۲].[۴۹۳]

شیطان

شیطان از طرق زیادی انسان را مغرور می‌کند[۴۹۴]. وسوسه، شک و تردید را در قلب انسان می‌اندازد[۴۹۵]، انسان را به یأس می‌کشاند[۴۹۶]، فریب می‌دهد و چه بسا به اسم خداوند و به اسم خدمت به خلق خدا، وی را از خدا باز داشته به سوی خواسته‌های خود سوق دهد، پیران را به بهانه پیر شدن و فرصت از دست رفتن و مأیوس کردن فریب می‌دهد و جوانان را با گناه کردن و اعتماد به فرصت کافی برای توبه داشتن و ارحم الراحمین بودن خداوند می‌فریبد[۴۹۷]. انسان را به انکار مقامات معنوی وامی‌دارد و روح شوق دستیابی به کمالات انسانی و مقامات معنوی را در او می‌میراند[۴۹۸]. ایمان را از انسان می‌گیرد[۴۹۹] و او را از فطرت توحیدی منحرف می‌کند[۵۰۰] و خودبینی را در انسان به ارث می‌گذارد[۵۰۱].[۵۰۲]

هم‌نشینی با اهل معصیت

هم‌نشینی با اهل معصیت و شرکت در مجالس آنها سبب می‌شود انسان تحت تأثیر منفی حالات و اعمال آنها قرار گیرد و همانند آنها گردد[۵۰۳].[۵۰۴]

طاغوت

حاکمیت رژیم طاغوت یکی از موانع بیرونی تربیت است که نمونه‌ای از آن قبل از انقلاب اسلامی بر جامعه اسلامی ما حکومت می‌کرد. رژیم طاغوتی، جوان‌های جامعه و بلکه همه ملت اعم از زن و مرد را به فساد و تباهی کشانید[۵۰۵].[۵۰۶]

وابستگی فکری

وابستگی فکری سرآغاز وابستگی در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و وابستگی در همه چیز است؛ از این رو می‌بایست مغزهای جوانان را از وابستگی فکری پاک و مغز اسلامی انسانی را جایگزین آنها نمود[۵۰۷].[۵۰۸]

علم غیر الهی

چنانچه علم غیر الهی و با انگیزه انحرافی حاصل گردد، نه تنها انسان را به سعادت رهنمون نمی‌سازد؛ بلکه خود، مانعی برای تربیت و هدایت انسان و دور کننده وی از صراط مستقیم است[۵۰۹]. بلکه علم توحید و عرفان هم چنانچه برای انباشت اصطلاحات باشد و خودش موضوعیت یابد؛ سالک را از مقصد دور می‌کند[۵۱۰] و نه تنها از حجاب‌های او نمی‌کاهد که حجاب‌های کوچک او را به حجاب‌های بزرگ‌تر تبدیل می‌کند[۵۱۱] و هرچه این علوم بیشتر شوند حجاب‌ها غلیظ‌تر و افزون‌تر می‌گردد[۵۱۲].[۵۱۳]

مبانی تربیت

منظور از مبانی، سلسله معارف نظری است که جنبه‌های مختلفی از یک موضوع انسانی، از جمله جنبه‌های وجودشناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی را دربر دارند. این معارف، با بینش‌ها و باورها و احکام ناظر به هست و نیست‌ها سر و کار دارند. در یک تقسیم‌بندی مبانی بر چهار دسته اساسی تقسیم می‌شوند: ۱. مبانی هستی‌شناختی ۲. مبانی انسان‌شناختی ۳. مبانی معرفت‌شناختی ۴. مبانی ارزش‌شناختی. این مبانی به موضوع فلسفه، مکتب و یا قلمرو خاصی اختصاص ندارند و هر مکتبی با توجه به نوع نگرش خود این مبانی را ترسیم می‌کند[۵۱۴].

مبانی هستی‌شناختی

هستی‌شناسی یا وجودشناسی (Ontology) شاخه‌ای است از فلسفه که به مطالعه بودن، هستی با وجود می‌پردازد. دانش هستی‌شناسی در پی تشخیص و شرح رده‌های بنیادین و ارتباطات آنها در هستی یا عالم وجود بر می‌آید، تا بدین وسیله به تعریف موجودات و انواع آنها در آن چارچوب قادر گردد. هستی‌شناسی (Ontology) مطالعه فلسفی سرشت بودن، وجود یا واقعیت به طورکلی و نیز مقوله‌های عمده بودن و روابط آنهاست. به صورت سنتی بخشی از شاخه عمده فلسفه متافیزیک به حساب می‌آید که با پرسش‌های مربوط به چیستی موجودات، انواع، مقوله‌بندی، سلسه مراتب و زیرشاخه‌ها، تفاوت‌ها و شباهت‌های موجودات سروکار دارد. تربیت اسلامی می‌کوشد که میان انسان و خدا رابطه‌ای که به نام عبودیت می‌باشد و هستی‌شناسی از آن جهت در تربیت اسلامی اهمیت دارد که این رابطه را برای انسان معرفی می‌کند. مقام معظم رهبری هستی را دارای هدف، مبدأ، معاد، نظام اکمل و جلوه ظهور حق‌تعالی می‌داند. در نگاه توحیدی ایشان غایت القصوای هستی، یگانه‌پرستی و تسلیم در برابر ذات اقدس اله است. کسی که خود را بنده خدا می‌داند دیگر حاضر نمی‌شود بندگی و بردگی کس دیگری را بپذیرد؛ چراکه خواسته یا ناخواسته در دام شرک افتاده است؛ لذا انسان را ملزم به دانستن هستی‌شناسی تربیتی خود می‌داند[۵۱۵].[۵۱۶]

وحدت جهان هستی

جهان هستی به‌سان پیکره واحدی است که تمامی عناصر و اجزاء آن با یکدیگر ارتباط ذاتی، ساختاری و وجودی دارند و هماهنگی و پیوستگی و همبستگی پدیده‌های نظام هستی مجموعه واحدی را نشان می‌دهد که از یک ارگانیسم متقن، مستحکم، زنده، باشعور و هدف‌مند و نظام‌مند حکایت دارد. از نگاه مقام معظم رهبری تمامی پدیده‌های جهان هستی به دلیل نیاز ذاتی و فقر وجودی، وابستگی تام به خداوند دارند و آغاز و فرجام و مبدأ و غایت و تمام هویت و حقیقت آنها وابسته به اوست و خداوند احاطه قیومیه بر همه پدیده‌ها و مصنوعات و مخلوقات دارد و همگی آیات او به شمار می‌آیند و به عبارت دیگر همه هستی با دو ویژگی ذاتی و ساختاری از اوئی و به سوی اوئی سامان یافته و سرشته شده‌اند.

بی‌تردید تربیتی که بر مبنای وحدت جهان هستی سترگ شده باشد، زمینه تعالی و عروج انسان را از حضیض دنیای حس و ماده به عالم قدس و ملکوت فراهم می‌آورد؛ زیرا آیات شریفه جهان‌شناسی قرآن کریم علاوه بر اینکه انسان را با عظمت و بزرگی آفرینش آشنا می‌سازد و خداوند را بدو نشان می‌دهد، فطرت خداشناسی و خداجویی و خدایابی او را شکوفا می‌سازد و زمینه حق‌شناسی و سپاس‌گذاری او را فراهم می‌آورد[۵۱۷].[۵۱۸]

فقر وجودی موجودات

جهان هستی عین نیاز و تعلق و وابستگی به خداوند است و این فقر ذاتی و این نیاز، ساختاری و وجودی است و در هیچ زمان و مکانی و در هیچ شریطی گسسته نمی‌شود. حال با توجه به اینکه انسان خود نیازمند است و جهانی که در آن زندگی می‌کند نیازمند پدیده‌هایی که با آنها مواجه است، قطعاً باید این فقر گسترده انسان و جهان مبنای تربیت قرار گیرد و تمامی برنامه‌های تربیت و اهداف و اصول آن بر این پایه استوار باشند و مربیان و متربیان باور کنند که همه وجود از خداست و ماسوی‌الله عدم‌های هستی‌نما هستند و همه برنامه‌های تربیتی، متربیان را در برابر آفریدگار هستی متواضع سازد. مقام معظم رهبری بر این باور است که وقتی انسان آیه ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۵۱۹] را باورکند و بدان معتقد شود در وجود انسان نیرو و قوتی الهی پدیدار می‌شود که جز به خدای متعال به هیچ مبدأی نگاه نخواهد کرد[۵۲۰] و آن بدین جهت است که تمام موجودات آفریده شده در آسمان و زمین مخلوق و معلول خداوند هستند و هیچ معلولی نمی‌تواند موجودیت خود را در پیدایش و یا بقاء بدون خالق و علت خود ادامه دهد؛ لذا تمام موجودات از جمله انسان در اصل وجود خود فقر ذاتی دارند و این فقر را مادام که معلول هستند با خود یدک می‌کشند و از ناحیه علت خود احتیاج به فیض دارند. با توجه به اینکه انسان خود را نسبت به خداوند تبارک و تعالی فقیر محض می‌بیند و هیچ پناهگاهی به جز او در ذهن وی جایی ندارد، به او تکیه می‌کند و تنها امید خویش را به او معطوف می‌دارد[۵۲۱].

هدایت تمام موجودات جهان هستی

تمام موجودات جهان هستی از کوچک‌ترین ذره تا بزرگ‌ترین کهکشان، و از موجود جامد و بی‌جان گرفته تا نباتات و حیوانات و انسان و... همه از هدایت الهی برخورداند، یعنی خداوند متعال به گونه‌ای ساختار وجودی آنها را سامان داده که به صورت طبیعی، غریزی و فطری به سوی مقصد از پیش تعیین شده کشیده می‌شوند؛ زیرا خداوند فیاض علی الاطلاق است و هر یک از موجودات مورد عنایت و لطف ویژه او هستند و به هریک آنچه بایسته و شایسته آنها است داده شده است. از دیدگاه رهبر انقلاب، هدایت تکوینی از سنت‌های تغییرناپذیر خداوند و از ویژگی‌های جهان آفرینش می‌باشد و معنا و مفهوم هدایت تکوینی این است که خداوند متعال هر موجودی را با برنامه‌ریزی و اندازه‌گیری و تقدیر خاص آفریده، و متناسب با او ویژگی‌های ساختاری به او عطا کرده و شیوه بهره‌گیری از توانمندی‌ها را به او آموخته و مقصد هر موجودی را به درستی تعیین کرده و او را در مسیر خاص خویش هدایت کرده است[۵۲۲].[۵۲۳]

مبانی انسان‌شناختی

انسان در مجموعه عالم در نوع نگاه دینی اشرف از سایر موجودات است و جایگاه خاصی در تفکر اندیشمندان مسلمان از جمله مقام معظم رهبری دارد که در ذیل به نمونه‌هایی از مبانی انسان‌شناختی از زاویه دید ایشان اشاره می‌گردد.

ترکیب انسان از دو ساحت جسمانی و روحانی

رهبر معظم انقلاب همانند سایر متفکران مسلمان، اعتقاد به دو بعدی بودن وجود انسان دارد. خداوند، انسان را از ترکیب جسم و روح آفریده است. در اسلام مسأله جسم و روح توأم‌اند و از هم قابل تفکیک نیستند و لذا انسان باید جسم و روح را با هم پرورش دهد. وی پرورش جسم را مقدمه‌ای برای پرورش روح می‌داند و بیان می‌دارد که این مقدمه بودن به معنای تقدم زمانی نیست، بلکه تربیت جسمانی و معنوی هر دو با هم و در کنار هم و به موازات هم هستند[۵۲۴].[۵۲۵]

برخورداری انسان از فطرتی خداجو

از جمله ویژگی‌های انسان، برخورداری از فطرتی پاک و الهی است. همه انسان‌ها بر این فطرت خلق شده‌اند؛ چنان که آیات قرآن کریم نیز اشاره به این مطلب دارد: (با توجه به بی‌پایه بودن شرک، حق‌گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین توحیدی روی آور، و پابرجا و ثابت بر سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش. برای آفرینش خدا هیچ‌گونه تغییر و تبدیلی نیست؛ این است دین استوار؛ ولی بیشتر مردم معرفت به این حقیقت اصیل ندارند) ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [۵۲۶].

رهبر انقلاب که خود در مسیر آیات نورانی قرآن کریم حرکت می‌کند بر این باور است که در بینش اسلامی که اساس نظام تربیت ما بر آن استوار است انسان این طور معرفی شده که «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ»[۵۲۷] هر بنی آدمی بر اساس سرشت انسانی، موجود خوب و مطهر و پاکیزه‌ای متولد شده که این سرشت انسانی همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، و فطرت توحید است[۵۲۸].

کلمه فطرت از جمله مفاهیمی است که برای اولین بار قرآن آن را در مورد انسان به کار برده است. فطرت از ریشه «فَطَرَ» در لغت هم به معنای شکافتن است، و هم به معنای خلق و ایجاد و ابداع است. یعنی اختراع و آفرینشی که بدون سابقه و بدون الگوگیری از دیگری است. از آنجا که لغت فطرت در قرآن در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[۵۲۹]؛ در بیان این حقیقت است که انسان به گونه‌ای خاص آفریده شده است و خلقتش ابداعی و اختراعی است و دارای ویژگی‌های خاص در اصل خلقت است. مثلاً به نوعی از جیلیت و سرشت و طبیعت آفریده شده است که برای پذیرش دین آمادگی دارد و اگر به حال خود و به حال طبیعی رها شود، همان راه را انتخاب می‌کند، مگر آنکه عوامل خارجی و قسری او را از راهش منحرف کند.

بنابراین فطرت به معنای سرشت خاص و آفرینش ویژه انسان است و امور فطری، یعنی آنچه که نوع خلقت و آفرینش انسان اقتضای آن را داشته و مشترک بین همه انسان‌ها باشد.

حکماء و علماء و مفسرین، معانی مختلفی برای فطرت گفته‌اند، اما شاید بهترین و جامع‌ترین تعاریف این باشد که فطرت عبارت است از نوعی هدایت تکوینی انسان در دو حوزه شناخت و احساس.

توضیح اینکه خداوند متعال نوع خلقت و سرشت آدمی را به گونه‌ای آفریده که نسبت به برخی امور ادراک و بینش و آگاهی خاصی که غیر اکتسابی است، دارد و سپس به آنها میل و گرایش ویژه‌ای در خود احساس می‌کند. مثلاً طبق آیه شریفه ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا و برخی روایات شریفه به صراحت از وجود نوعی فطرت الهی در انسان خبر می‌دهد، یعنی انسان با نوعی از جبلت و سرشت و طبیعت آفریده شده که برای پذیرش دین آمادگی دارد و انبیاء در دعوت انسان‌ها به توحید و پرستش خداوند با موجوداتی بی‌تفاوت رو به رو نبوده‌اند؛ بلکه در ذات و سرشت همه انسان‌ها، یک نوع شناخت و بینش نسبت به خدا و پرستش آن و توحید بوده که یک تمایل و کشش خاص قلبی را به سوی خدا و توحید و دین به همراه داشته است. امام صادق(ع) در توضیح این جمله پیامبر(ص) که فرمود: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ»؛ هر نوزادی بر فطرت توحید زاده می‌شود. فرمود: مقصود پیامبر(ص) آن است که هر نوزادی با این فطرت و آگاهی که خداوند خالق و آفریننده اوست متولد می‌شود[۵۳۰].[۵۳۱]

انسان موجودی مختار و انتخاب‌گر

یکی از مسائل مهم انسان‌شناسی، بحث اختیار انسان می‌باشد. اختیار به معنای تصمیم‌گیری پس از سنجش می‌باشد و از زیر بناهای اصلی انسان‌شناختی توجه به نقش چشمگیر «گزینش آزاد» در فرایند رشد و حرکت تکاملی انسان است. شکل‌گیری هرگونه رشد و مهارتی در انسان باید آزادانه و آگاهانه و از روی اختیار باشد. رهبر انقلاب خدای متعال را گستراننده سفره طبیعت برای افراد انسان می‌داند که خداوند این مائده طبیعی را بالفعل، آماده و به صورت رنگین در اختیار افراد بشر قرار داده است که از آن بهره ببرند؛ لکن یک حدود و ضوابط و قواعدی را بر این حاکم می‌داند؛ که انسان اختیار دارد از این سفره عظیم الهی به صورت درست یا نادرست استفاده کند و صورت درست آن این است که انسان این سفره طبیعی الهی، این موهبت الهی را آن‌چنانی که ضوابط و قواعد الهی دستور داده است، بر طبق او رفتار کند، از حدود و ضوابط تخطی نکند، در مناطق ممنوعه قدم نگذارد[۵۳۲].

در قرآن کریم آیات فراوانی دلالت بر مختار بودن انسان دارد؛ مانند آیه‌ای که خداوند می‌فرمایند: بگو حق (قرآن) از سوی خداوند تو است؛ پس هرکس می‌خواهد ایمان آورد و هرکس می‌خواهد کافر شود﴿وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا [۵۳۳].

آیاتی که دلالت بر مورد امتحان و ابتلا قرار گرفتن انسان دارد گویای انتخاب‌گری آدمی است؛ مانند آیه‌ای که می‌فرماید: راستی که ما آنچه که بر روی زمین است را آرایش زمین قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک نیکوترین می‌باشند ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا [۵۳۴].

آیاتی که دربردارنده انذار، وعد، وعید و مدح و نکوهش هستند نیز تنها زمانی معنا خواهند داشت که انسان مختار باشد. رهبر انقلاب در این‌باره اعتقاد بر این دارد که در وجود انسان سرچشمه همه شرارت‌ها وجود دارد، که همان نفس ماست. از همه بت‌ها خطرناک‌تر، بت نفس و خودخواهی انسان است و از طرفی سرچشمه همه خیرات و زیبایی‌ها و کمالات نیز همین نفس است. اگر انسان همت کند و انتخاب صحیح کند می‌تواند خود را از چنگال نفس اماره به سوء و شهوات نفسانی نجات دهد و سرچشمه همه خیرات را به روی خود باز کند[۵۳۵].[۵۳۶]

وجود روحیه کمال‌جویی در فطرت انسان

حقیقت این است که زندگی انسان وقتی معنا پیدا می‌کند که در راه کمال صرف شود. کسی که هدف کمال را دنبال نکند و سرمایه ارزشمند حیات و عمر را در همین مدتی که در اختیار دارد صرف خوشگذرانی کند، زندگی را ضایع کرده است. رهبر انقلاب در این‌باره نظر به این دارد که اساس اندیشه اسلامی در یک جامعه اسلامی برای انسان، کامل شدن وی می‌باشد. این، بزرگ‌ترین نعمت الهی برای انسان است که او را برای رسیدن به کمال آماده می‌کند[۵۳۷].[۵۳۸]

وجود عزم و اراده قوی در انسان

گرچه بعضی از مکاتب برای اراده و نقش آن در تربیت انسان، چندان اهمیتی قائل نیستند و نقش اصلی را به عامل وراثت و محیط می‌دهند، ولی رهبر انقلاب بر این باور است که نقش اصلی در تربیت به اراده و تصمیم خود انسان وابسته است و اگر ایمان به اراده انسانی، در کنار اعتقاد و ایمان و اطمینان به کمک الهی واقع شود بزرگ‌ترین مشکلات به آسانی حل می‌شود و در این‌باره می‌فرمایند که من، به نقش انسان و اراده و قدرت انسانی، ایمان زیادی دارم[۵۳۹].[۵۴۰]

وجود ویژگی ضعف در انسان

مقام معظم رهبری نظر به این دارد که انسان در میان اعمال خود نباید تنها نقاط قوتش را ببیند، بلکه باید به دنبال جبران نقاط ضعف و خطاهایش هم باشد همان‌طور که خداوند یکی از ویژگی‌های انسان را ضعیف بودن او می‌داند[۵۴۱]. چنان‌که می‌فرماید: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ[۵۴۲].

قرآن کریم بشر بودن انسان را مورد بررسی قرار داده است هم در حالاتی که اعتدال دارد و هم در حالاتی که گرفتار انحراف است. از این رو در بیانات خود هم به نقطه ضعف او می‌پردازد که از بشر بودن او ناشی می‌شوند و هم از قابلیت و استعداد انسان سخن به میان آورده است. از این رو آزادی انتخاب و آزمایش را برای گرد آوردن انگیزه‌های قدرت و عوامل، از او نمی‌گیرد. همان عواملی که برای بشریت، این امکان را فراهم می‌آورند که با بهره‌برداری از آن به سوی رشد و تکامل حرکت نماید؛ زیرا انسان همان‌گونه که قابلیت ضعیف شدن را دارد قابلیت قوی شدن را هم دارد. بلکه هر کدام برای خود عوامل مؤثر و محرک‌های هدایت و گمراهی را دارد. از این رو تلاش می‌نماید که با تکیه بر نقاط قوت از جمله ایمان به خدا و نمایاندن سیمای نورانی از انسان قوی که بر ضعف‌هایش فائق آمده است، احساس ضرورت غلبه کردن بر نقاط ضعف را در او برانگیزد. این در برابر سیمای تاریک و سیاهی قرار دارد که در آن انسان در برابر تمایلات نفس اماره، دچار فروپاشی می‌شود. قرآن کریم با قوانین خود سعی کرده است که با بستن بعضی روزنه‌ها از یک سو و گشودن بعضی روزنه‌های دیگر این تمایل را مورد درمان قرار دهد. قرآن می‌فرماید انسان در برابر امیال خود ضعیف آفریده شده است. از این رو او را در چنگال خواهش‌ها و فشار شهوت‌ها رها نمی‌کند بلکه در فرایند نظم دادن به نیاز و وظیفه، برای امیال و شهوت‌های او چارچوب خاصی قرار می‌دهد ﴿يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيمًا * يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفً [۵۴۳].

به این ترتیب اسلام با واقعیت هماهنگی حاصل می‌نماید و به امیال و خواسته‌های ضعف موجود در انسان احترام می‌گذارد و از انسان نمی‌خواهد که این ضعف‌ها را از بین ببرد و یا دچار جمود سازد بلکه این زمینه را برای انسان فراهم می‌سازد که به درستی با آن به تعامل بپردازد و روحیه تعادل را در خود بپروراند[۵۴۴].

تأثیرپذیری و تأثیر‌گذاری

فرازهای مختلف زمانی و موقعیت‌های مختلف مکانی، منشاء آثار متفاوتی می‌باشند. آدمی در بسیاری از وضعیت‌های پیش‌آمده در عرصه مختلف زندگی، تأثیرگذار است و یا از آنها تأثیر می‌پذیرد. تأثیرپذیری انسان از شرایط به معنای اضطرار او در برابر آن نیست، بلکه این امکان نیز وجود دارد که در قبال فشار وارد شده، ایستادگی کند و رنگ نپذیرد و یا در حدی فراتر، بر شرایط اجتماعی تأثیر گذارد.

یکی از رسالت‌های انبیاء نیز این بوده است که زمینه‌های تغییرآفرینی را در افراد و در سطوح جامعه ایجاد نمایند؛ رهبر انقلاب نیز بدین باور است که دگرگونی هر پدیده‌ای در عالم، به دست انسان است و همه تحول‌ها با اراده انسان، انجام می‌گیرد. انسان اگر بخواهد در وضعیت جامعه خود، کشور خود و زندگی خود، تحول ایجاد کند، باید این تحول را از خود آغاز کند. تحولی که مشتمل بر تحول اخلاقی، تحول درونی، رفتن به سوی صفا و انسانیت، عبودیت پروردگار و تسلیم در مقابل اراده خداوند عالم و آفریننده هستی می‌باشد، باید از خود آغاز کند که چنین تحولی سعادت انسان‌ها را متضمن می‌شود[۵۴۵].

یکی از ویژگی‌های انسان، تربیت‌پذیری اوست؛ چراکه انسان بر خلاف سایر موجودات به دلیل برخورداری از اراده و اختیار، توان آن را دارد که تربیت شود و در واقع اساس تربیت انبیاء تربیت انسان بوده است؛ پس باید این قابلیت در انسان وجود داشته باشد تا خداوند، انبیاء را برای پرورش او مبعوث نماید. یکی از اصولی که به تبعیت از انبیاء مورد توجه رهبر انقلاب بوده و از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخورداراست، اصل تربیت‌پذیری انسان می‌باشد و ایشان این امر را هرگز مقوله‌ای در عرض دیگر نیازهای انسان به شمار نمی‌آورد. ایشان اعتقاد دارد که نظام تربیتی اسلام بر حقایقی از این قبیل استوار است که انسان احتیاج مبرم به رشد و پرورش دارد و دوران رشد و پرورش را منحصر در یک دوره خاص از زندگی انسان نمی‌داند بلکه همه دوران زندگی را شامل رشد و تربیت می‌شمارد[۵۴۶].[۵۴۷]

تأکید خاص بر تزکیه

در مرحله اول، انبیاء الهی برای تزکیه و خودسازی مبعوث شده‌اند و در مرحله دوم امر به تعلیم دادن داشته‌اند. آنها آمده‌اند تا افراد را بسازند و تربیت کنند و بعد آموزش بدهند و اگر یک جامعه بخواهد رشد کند و اخلاق صحیح اسلامی را در خود به وجود آورد، محتاج تأکید خاص بر امر تزکیه است. رهبر انقلاب مراد در چند آیه قرآن که ﴿يُزَكِّيهِم پس از ﴿يُعَلِّمُهُم ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۵۴۸] یا قبل از آن ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۵۴۹] بیان شده است را پاک کردن و طاهر کردن و پیراسته کردن انسان می‌داند[۵۵۰].[۵۵۱]

کرامت و عزت نفس انسانی

خدای متعال به آدمیان نعمت‌های ویژه‌ای عطا فرموده که با داشتن این نعمت‌ها از توان و ظرفیت‌های چشمگیر و بالایی برخوردار شده‌اند و به گونه‌ای احساس کرامت و عزت در انسان‌ها قرار داده است که باورشان شود که دست‌یازیدن به کارهای پست به منزله آلوده کردن گوهر انسانیت است و پیروی کردن از خواسته‌های نفسانی چیزی جز برده ساختن و زبون کردن عقل و روح ملکوتی و الهی در انسان نیست. آموزش و پرورش الهی با تکیه بر این اصل باید تأمین کننده کرامت و عزت فراگیران و بازکننده راه گزینش درست برای آنان باشد. به‌کارگیری این اصل فراگیران را از به هدر رفتن، نادیده انگاشته شدن و به بیراهه افتادن بازمی‌دارد. این اصل فراگیران را از درون و مربیان را از بیرون برمی‌انگیزد که حرکتی پر شتاب‌تر و در جهت هدف آفرینش داشته باشند. هیچ مکتبی به قدر اسلام، ارزش و کرامت انسان را والا نمی‌داند. از این رو رهبر انقلاب یکی از اصول اسلامی که همیشه در تعریف و معرفی تربیت اسلام مطرح شده است، اصل «تکریم انسان» می‌دانند[۵۵۲].[۵۵۳]

مبانی معرفت‌شناختی

معرفت به معنای شناخت و آگاهی است. مباحث معرفت‌شناسی، به پرسش از نسبتِ معرفت و علم با معروف و معلوم و چگونگی حکایت علم از عالم خارج و همچنین به محدوده، میزان و توان دانش بشری و مسائلی از این قبیل می‌پردازد. این سلسله مباحث، از دیرباز در متن و یا حاشیه مباحث فلسفی، مطرح می‌شده است[۵۵۴]. رهبر معظم انقلاب در پرتو مباحث معرفت‌شناسی اسلامی بر این باور است که ابزار معرفت و شناخت حس[۵۵۵]، وهم و خیال[۵۵۶]، عقل و قلب[۵۵۷] و وحی[۵۵۸] است[۵۵۹].

منابع

پانویس

  1. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  2. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مصاحبه با مجله آینده‌سازان، ۲۱/۷/۱۳۶۵ مصاحبه‌های سال۶۵، ص۷۹.
  3. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مصاحبه با مجله آینده‌سازان، ۲۱/۷/۱۳۶۵ مصاحبه‌های سال۶۵، ص۷۹.
  4. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مصاحبه با مجله آینده‌سازان، ۲۱/۷/۱۳۶۵ مصاحبه‌های سال۶۵، ص۷۹.
  5. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱، ص۴۳۷.
  6. فراهیدی، کتاب العین، ۸/۲۸۳
  7. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۱۸۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۴۰۴
  8. مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۵۵۱
  9. مدنی، ریاض السالکین، ۴/۳۵۰
  10. غزالی، مجموعه رسائل، ۲۶۲؛ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۲۲۱–۲۲۲
  11. مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۵۶۷
  12. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳ و ۱۵۳
  13. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۶
  14. قرشی، النظام التربوی فی الإسلام، ۴۲
  15. غزالی، مجموعه رسائل، ۲۶۲
  16. طباطبایی، المیزان، ۱۹/۲۶۵
  17. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۸۳
  18. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۵۵؛ ۹/۱–۴، ۱۳۴ و ۱۳/۵۰۴–۵۰۶
  19. طباطبایی، المیزان، ۶/۲۵۶–۲۵۷
  20. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  21. کنفوسیوس، مکالمات، ۷۲–۷۳
  22. مایر، تاریخ اندیشه‌های تربیتی، ۱/۷۰–۸۰ و ۹۰–۹۱
  23. مایر، تاریخ اندیشه‌های تربیتی، ۱/۱۲۶–۱۵۶
  24. مایر، تاریخ اندیشه‌های تربیتی، ۱/۱۱۶
  25. یسنا، سرآغاز، ۱–۱۵
  26. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۳۹–۵۴۰
  27. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۳۹–۵۴۰
  28. «بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمی‌کند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گردا» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
  29. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  30. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۳/۵۶۵
  31. کلینی، الکافی، ۶/۴۶–۴۷
  32. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۲۳
  33. سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۶/۶۹۳
  34. دانش‌پژوه، مقدمه کتاب اخلاق محتشمی، ۲۵–۲۷؛ فروزانفر، شرح مثنوی شریف، ۳/۸۶۷
  35. فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۱۴–۱۱۵
  36. ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۵۴۲–۵۵۱
  37. غزالی، احیاء علوم الدین
  38. فیض کاشانی، المحجة البیضاء
  39. نراقی، مهدی، جامع السعادات
  40. نراقی، احمد، معراج السعاده
  41. شهید ثانی، منیة المرید
  42. قطب، روش تربیتی در اسلام
  43. مطهری، مجموعه آثار، تعلیم و تربیت در اسلام
  44. مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۲۱
  45. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۲ و ۶/۲۰۳–۲۰۴، ۴۶۷
  46. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۱۱–۱۲ و ۲۳–۲۴
  47. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۳۶
  48. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۱۸
  49. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۴۱۴–۴۱۶
  50. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  51. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۵۰۴–۵۰۵
  52. جمعه، ۲؛ بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۲۶۴–۲۶۶؛ سبزواری، مواهب الرحمن، ۶/۴۲۲
  53. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۷
  54. مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۷۶۱
  55. رازی، مرصاد العباد، ۱۷۳–۱۷۴؛ خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۶۹–۷۰؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲
  56. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۶۷
  57. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۵۱۳–۵۱۵
  58. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۹
  59. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱
  60. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  61. آلوسی، روح المعانی، ۷/۱۷۲
  62. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۷/۴۹۱
  63. مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۴۵
  64. شریعتمداری، فلسفه تعلیم و تربیت، ۳۲
  65. ماهروزاده، فلسفه تربیتی کانت، ۴۹
  66. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵
  67. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۴
  68. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۶۱
  69. زبیدی، اتحاف السادة، ۸/۶۳۹
  70. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴؛ صحیفه، ۱۰/۴۷۰
  71. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۵؛ صحیفه، ۱۸/۲۰۲
  72. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۱۵۷
  73. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴
  74. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  75. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۰
  76. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۵
  77. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۲۷۶
  78. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  79. شبّر، الاخلاق، ۱۳؛ فائضی، مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، ۱۲۳–۱۲۴
  80. غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰؛ خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۶۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۳۳۰
  81. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳ و ۹۰؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۷۹؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۴
  82. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  83. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۰ و ۱۲/۵۰۹
  84. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۵–۱۸۶
  85. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۳۱۶
  86. امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۹۱؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۷ و ۱۸۱
  87. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۴–۵۰۷
  88. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  89. ارسطو، علم الاخلاق، ۱/۲۶۴
  90. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید ، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  91. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  92. قطب، فی ظلال القرآن، ۵/۲۵۷۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۶۱
  93. خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۷۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵
  94. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸و۱۵۲
  95. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق، ۲۱۸–۲۱۹؛ شبّر، الاخلاق، ۱۱–۱۲
  96. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۵
  97. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  98. غزالی، احیاء علوم‌الدین، ۱/۶۶
  99. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۷۹
  100. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۹۱
  101. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  102. ارسطو، علم الاخلاق، ۲/۳۶۶ و ۳۷۱
  103. فارابی، فصول منتزعه، ۴۵–۴۶
  104. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵
  105. ابن‌طاووس، فلاح السائل و نجاح المسائل، ۱۰۵ و ۱۱۹
  106. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳
  107. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  108. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹–۱۹۰
  109. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۱۲
  110. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۹۲
  111. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۰۱
  112. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۹۴
  113. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  114. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳
  115. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۳
  116. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵ و ۱۴/۳۹
  117. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۲۰۰
  118. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۳
  119. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴
  120. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳۹۳؛ امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۶۲
  121. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۴۶
  122. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  123. احمد عمر، منهج التربیة، ۱۹
  124. شرفی، تربیت اسلامی، ۴۵
  125. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۱۸ و ۸/۶۲، ۲۵۴
  126. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۲۲
  127. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  128. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶–۱۷
  129. امام‌ خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۲
  130. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰۸–۱۱۰
  131. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶ و ۱۲/۴۲۱
  132. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۲
  133. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳
  134. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۷
  135. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۸۲
  136. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۹۰–۵۹۱
  137. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  138. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۶۲
  139. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۳۹
  140. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۷۵
  141. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۳–۲۴
  142. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۱–۳۳۲
  143. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۶۹
  144. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۷ و ۵/۱۴۳
  145. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷
  146. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  147. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳
  148. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۱۱۵ و ۸/۳۰
  149. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۳۹۶ و ۱۴/۱۱۶
  150. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۲۰۳
  151. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  152. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۴۵۸ و ۵۲۲
  153. بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴
  154. کلینی، الکافی، ۱/۳۰
  155. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۶۷–۲۶۸
  156. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۳۱۰
  157. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۸
  158. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۵۵
  159. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۸۶–۳۸۷
  160. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۹/۲۸۸
  161. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۸
  162. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۵
  163. آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲
  164. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۳۳۴–۳۳۵
  165. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۳–۴ و ۳۳۵
  166. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹۷
  167. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۲۵
  168. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹۹
  169. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  170. شرفی، تربیت اسلامی، ۸۲–۸۳
  171. مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۲۳ و ۷۶۳–۷۶۵
  172. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۵۸
  173. حسینی ادیانی، آشنایی با نظام تربیتی اسلام، ۹۷
  174. قائمی، خانواده و تربیت کودک، ۴۳–۴۴
  175. شریعتمداری، جامعه و تعلیم و تربیت، ۴۳
  176. حسینی ادیانی، آشنایی با نظام تربیتی اسلام، ۱۰۵
  177. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  178. برقی، المحاسن، ۲/۶۰۴
  179. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۴–۳۳۵
  180. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  181. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۳ و ۳۵؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۵
  182. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  183. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۹۶؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۶۷، ۵۱۰؛ ۸/۳۴۸ و ۱۴/۴۹۱
  184. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۹۷
  185. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۲۶۱–۲۶۲
  186. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  187. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۲۶۱
  188. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۲۶۱ و ۵۴۱
  189. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷
  190. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  191. «گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم،» سوره اعراف، آیه ۱۲۱.
  192. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  193. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۲
  194. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
  195. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۲
  196. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  197. خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳ و ۹۰۱؛ میرداماد، جذوات و مواقیت، ۹۱
  198. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۳
  199. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  200. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۵
  201. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴
  202. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۱
  203. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۲
  204. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۶۰
  205. امام‌ خمینی، تفسیر حمد، ۱۴۶
  206. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  207. امام‌ خمینی، تفسیر حمد، ۱۱۰؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹–۱۹۰
  208. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۵۴
  209. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  210. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۶؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۱
  211. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۴۵۲ و ۱۰/۱۶؛ امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۲
  212. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۰
  213. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۳ و ۱۵/۳۳۷
  214. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  215. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۵
  216. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۳۶۳
  217. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۵
  218. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  219. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۷۷ و ۹/۱۳۷
  220. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳–۲۴۵
  221. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۸
  222. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  223. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۰
  224. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۴
  225. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶
  226. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  227. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۵۸
  228. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۳۹۸–۳۹۹
  229. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  230. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۸
  231. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵
  232. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۴
  233. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  234. کراجکی، کنز الفوائد، ۱/۳۱۹؛ ابن‌حجر، فتح الباری، ۹/۷۴
  235. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۲۷
  236. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۳۱؛ ۳/۲۲۰ و ۴/۴۱۹
  237. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۲
  238. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۱۹؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۴
  239. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۵۴
  240. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۵۷
  241. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۵۷–۵۸
  242. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  243. قطب، فی ظلال القرآن، ۲/۷۰۲
  244. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  245. «آن از این روست که (سنّت) پروردگارت (این است که) نابود کننده شهرها به ستم- در حال بی‌خبری مردم آن (شهر) ها- نبوده است» سوره انعام، آیه ۱۳۱.
  246. «و برای هر یک بدانچه انجام داده‌اند پایه‌هایی است، و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره انعام، آیه ۱۳۲.
  247. زحیلی، تفسیر الوسیط، ۱/۶۱۰–۶۱۱
  248. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۲۳/۱۳۷–۱۳۸
  249. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۱۲۲
  250. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۳
  251. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵
  252. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  253. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۱
  254. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۳۶۳ و ۹/۲۹۳
  255. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۸
  256. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  257. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۶۸؛ امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۲۵
  258. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  259. «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  260. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۲۶
  261. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۴
  262. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۲ و ۲۶۸
  263. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  264. کلینی، الکافی، ۲/۷۷–۷۸ و ۱۰۵؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۴۵، ۴۴۱–۴۴۵
  265. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۳، ۵۰۴ و ۸/۹۰، ۳۶۲–۳۶۳
  266. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۵۵
  267. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  268. عروسی، نتایج الافکار، ۴/۲۳۵
  269. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۹–۳۰؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۹۷–۳۹۸
  270. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  271. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷
  272. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  273. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۴۳
  274. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۱۱
  275. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۹
  276. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  277. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵
  278. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱ و ۲۰۴؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۸۷
  279. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵
  280. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۵
  281. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  282. «و چون آیات ما بر او خوانده شود با گردنفرازی روی می‌گرداند گویی آن را نشنیده است، گویی گوش‌هایش سنگین است، او را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره لقمان، آیه ۷.
  283. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  284. «و ستمگرتر از آن کس که آیات پروردگارش را فرایاد او آورند اما از آنها روی گرداند و کارهایی را که کرده است به فراموشی سپارد کیست؟ ما بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوش‌هاشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم)؛ و اگر آنها را به راهیابی فرا خوانی در آن صورت (نیز) هرگز، هیچگاه رهیاب نخواهند شد» سوره کهف، آیه ۵۷.
  285. «و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را دروغ شمردند پس این داستان را باز گوی باشد که آنان بیندیشند» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.
  286. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۸۳
  287. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۶۶
  288. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۵؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۴
  289. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۹
  290. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷
  291. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۹۵–۹۷ و ۲۱/۲۷۸–۲۷۹
  292. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۵
  293. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۴
  294. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۳
  295. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۷۱
  296. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۵۵
  297. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۷۶
  298. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶
  299. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۲۵۵
  300. پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص ۳۰۱ – ۳۱۴.
  301. صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۰۴.
  302. صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶ – ۱۷۵.
  303. صحیفه امام، ج۸، ص۴۳۶.
  304. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۸۸.
  305. صحیفه امام، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۸۹.
  306. صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
  307. صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۸ - ۴۹۷ و ۵۰۱.
  308. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۸۹.
  309. صحیفه امام، ج۱۰، ص۸۸.
  310. صحیفه امام، ج۸، ص۹۲.
  311. صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۸.
  312. صحیفه امام، ج۸، ص۸۲.
  313. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۸۹.
  314. صحیفه امام، ج۸، ص۶۶.
  315. صحیفه امام، ج۹، ص۳.
  316. صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۲.
  317. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
  318. صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۸، ص۹۲؛ ج۱۰، ص۳۶؛ ج۱۶، ص۴۹۸.
  319. صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
  320. صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷ و ۴۹۵؛ ج۱۳، ص۳.
  321. صحیفه امام، ج۶، ص۴۷۶.
  322. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
  323. صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۱؛ ج۳، ص۲۲۰.
  324. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
  325. صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۳.
  326. صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۳.
  327. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
  328. صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۴، ص۱۷۵.
  329. صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵.
  330. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۱.
  331. صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۶ - ۴۹۵.
  332. صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۵ - ۴۹۶.
  333. صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷.
  334. صحیفه امام، ج۱۶، ص۵۰۰.
  335. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۱.
  336. صحیفه امام، ج۸، ص۶۶.
  337. صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۳۵.
  338. صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۶.
  339. صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۴.
  340. صحیفه امام، ج۹، ص۲۴۹.
  341. صحیفه امام، ج۹، ص۱۳۷.
  342. صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۸ - ۴۶۷.
  343. صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۹.
  344. صحیفه امام، ج۸، ص۴۱۲.
  345. صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۴.
  346. صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۴.
  347. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۱.
  348. صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۴، ص۳۱؛ ج۶، ص۲۰۱؛ ج۷، ص۲۸۸، ۴۱۳؛ ج۹، ص۴۵۷.
  349. تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۸.
  350. تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۷.
  351. تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۹.
  352. صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
  353. صحیفه امام، ج۶، ص۱۹۹.
  354. صحیفه امام، ج۷، ص۴۹۹.
  355. صحیفه امام، ج۱۰، ص۸۷.
  356. صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۲.
  357. صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴.
  358. صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
  359. صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۳.
  360. صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۸۹.
  361. صحیفه امام، ج۲، ص۴۰.
  362. صحیفه امام، ج۳، ص۲۹.
  363. صحیفه امام، ج۷، ص۲۵۹؛ ج۱۴، ص۱۵۳؛ ج۲۱، ص۴۵؛ آداب الصلوة، ص۳۵.
  364. صحیفه امام، ج۷، ص۲۵۹؛ ج۱۳، ص۵۰۸.
  365. صحیفه امام، ج۲، ص۲۲؛ ج۸، ص۳۰۰؛ ج۱۶، ص۲۲۲.
  366. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۲.
  367. صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
  368. صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۰.
  369. صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
  370. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۲.
  371. صحیفه امام، ج۲، ص۴۰؛ ج۱۸، ص۱۴.
  372. صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
  373. صحیفه امام، ج۳، ص۴۲۴.
  374. صحیفه امام، ج۶ ص۲۸۶.
  375. صحیفه امام، ج۴، ص۳۲.
  376. صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۷.
  377. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۲.
  378. صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۱.
  379. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
  380. صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۲ – ۴۲۳.
  381. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۵.
  382. صحیفه امام، ج۴، ص۳۲ – ۳۱.
  383. صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶ – ۱۷۵.
  384. صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۹.
  385. صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۰۳.
  386. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۵.
  387. صحیفه امام، ج۳، ص۲۱ - ۲۴۰؛ ج۶، ص۲۸۷.
  388. صحیفه امام، ج۶۳، ص۲۱۸.
  389. صحیفه امام، ج۳، ص۲۳۰.
  390. صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۲.
  391. صحیفه امام، ج۸، ص۴۳۸.
  392. صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۳۰.
  393. صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۵.
  394. صحیفه امام، ج۱۵، ص۵۰۴.
  395. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۱.
  396. صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۴۶.
  397. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۶.
  398. صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۸۵.
  399. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۶.
  400. صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
  401. صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
  402. آداب الصلوة، ص۱۵۵.
  403. صحیفه امام، ج۱۷، ص۵ – ۴.
  404. صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۶ - ۲۸۵.
  405. صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
  406. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۷.
  407. صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۹۷.
  408. صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۴.
  409. صحیفه امام، ج۷، ص۱۸۳.
  410. صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۳.
  411. صحیفه امام، ج۸، ص۹۰ و ۳۶۲.
  412. صحیفه امام، ج۹، ص۲۸۳.
  413. صحیفه امام، ج۹، ص۱۳۶.
  414. صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.
  415. صحیفه امام، ج۷، ص۹۰.
  416. صحیفه امام، ج۷، ص۳۶۳.
  417. صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۳ و ۴۴۴.
  418. صحیفه امام، ج۸، ص۹۰.
  419. صحیفه امام، ج۸، ص۱۱۷.
  420. صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۳.
  421. صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.
  422. صحیفه امام، ج۹، ص۱۳۶.
  423. صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۵؛ ج۹، ص۱۳۶ و ۲۹۳؛ ج۸، ص۹۱ و ۳۵۵.
  424. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۷.
  425. الطلب و الاراده، ص۸۲.
  426. صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
  427. صحیفه امام، ج۷، ص۴۲۷؛ ج۸، ص۹۲.
  428. صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۱.
  429. صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۰۱.
  430. صحیفه امام، ج۷، ص۲۵۴.
  431. صحیفه امام، ج۷، ص۴۲۹.
  432. صحیفه امام، ج۴، ص۳۸.
  433. صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۰.
  434. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۹.
  435. الطلب و الاراده، ص۸۲.
  436. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۲ - ۲۱۱.
  437. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۰.
  438. صحیفه امام، ج۲، ص۲۴۹.
  439. شرح چهل حدیث، ص۴۲۱ – ۴۲۰.
  440. صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۰.
  441. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۰.
  442. انوار الهدایة، ج۱، ص۸۴؛ الطلب و الاراده، ص۸۱ – ۸۰.
  443. صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
  444. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
  445. صحیفه امام، ج۳، ص۳۰۶.
  446. صحیفه امام، ج۳، ص۳۰۶.
  447. صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۶.
  448. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
  449. امام خمینی، آداب الصلوة، ص۱۵۶.
  450. صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.
  451. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
  452. صحیفه امام، ج۸، ص۹۳.
  453. صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۱۷؛ ج۱۲، ص۲۸.
  454. صحیفه امام، ج۸، ص۶۴.
  455. صحیفه امام، ج۸، ص۶۱.
  456. صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.
  457. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
  458. صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۹.
  459. صحیفه امام، ج۶، ص۴۱۲.
  460. صحیفه امام، ج۹، ص۲۰۶ - ۲۰۵.
  461. صحیفه امام، ج۶، ص۴۱۲.
  462. صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۱.
  463. صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۶۳.
  464. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۲.
  465. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۵.
  466. امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۸۱ – ۸۰.
  467. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۳.
  468. صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۴ و ۲۱۱ – ۲۱۰.
  469. صحیفه امام، ج۱۴، ص۹ - ۸؛ ج۱۶، ص۴۵۸.
  470. صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۸.
  471. شرح چهل حدیث، ص۶۷.
  472. صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۳۳.
  473. صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۰.
  474. صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۱۱.
  475. صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۵۵.
  476. صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۲.
  477. صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۰.
  478. صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۵۵.
  479. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۰۹ - ۲۰۸.
  480. صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۱۱.
  481. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
  482. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
  483. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۳.
  484. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۳.
  485. صحیفه امام، ج۱۸، ص۵۲۰.
  486. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
  487. صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۱.
  488. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
  489. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۴.
  490. صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶۴.
  491. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۰۹.
  492. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۱.
  493. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۴.
  494. شرح چهل حدیث، ص۳۶۳؛ صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴۸.
  495. صحیفه امام، ص۳۹۹.
  496. صحیفه امام، ج۹، ص۱۸۱.
  497. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۱؛ ج۱۸، ص۱۴.
  498. شرح چهل حدیث، ص۵۰۷.
  499. صحیفه امام، ج۲، ص۲۳.
  500. صحیفه امام، ج۱۷، ص۵۳۱.
  501. صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۳۳.
  502. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۵.
  503. شرح چهل حدیث، ص۳۷۶.
  504. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۵.
  505. صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۶۸ و ۵۳۱.
  506. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۶.
  507. صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۳.
  508. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۶.
  509. صحیفه امام، ج۸، ص۳۲۸.
  510. صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۴۴.
  511. صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۵۰.
  512. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۹.
  513. همت‌بناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۶.
  514. لطفی، مرتضی، پایان‌نامه، ص۴۷.
  515. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
  516. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۳۸.
  517. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹.
  518. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۳۹.
  519. «و سپاهیان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و خداوند، پیروزمند فرزانه‌ای است» سوره فتح، آیه ۷.
  520. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹.
  521. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۰.
  522. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
  523. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۱.
  524. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه با مجله ورزش، ۲۱/۵/۱۳۶۶.
  525. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۱.
  526. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  527. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.
  528. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه با مجله آینده‌سازان، ۲۱/۷/۱۳۶۵.
  529. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  530. http://www.andisheqom. com
  531. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۲.
  532. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران در روز هجدهم رمضان، ۱۴۲۹ – ۳۰/ ۶/۱۳۸۷.
  533. «و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی» سوره کهف، آیه ۳۹.
  534. «ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.
  535. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با گروهی از خانواده شهدا و جانبازان و اقشار مختلف مردم، ۱/۸/۱۳۷۰.
  536. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۴.
  537. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم بیعت گروه کثیری از بازاریان، اصناف و روستاییان کشور، سال ۱۳۶۸، ص۱۳۸.
  538. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۵.
  539. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم بیعت وزیر کشور و معاونان و استانداران، ۱۹/۳/۱۳۶۸.
  540. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۵.
  541. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای کادر مرکزی جنبش انقلابی حزب‌الله لبنان، ۱۲/۱۲/۱۳۷۰.
  542. «خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست» سوره روم، آیه ۵۴.
  543. «خداوند می‌خواهد (احکام خود را) برای شما روشن گرداند و شما را به روش‌های (نیکوی) پیشینیانتان، رهنمون گردد و توبه شما را بپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است * و خداوند می‌خواهد توبه شما را بپذیرد و آنان که از شهوت‌ها پیروی دارند می‌خواهند که شما به کجروی سترگی بیفتید * خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند» سوره نساء، آیه ۲۶-۲۸.
  544. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۶.
  545. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به ملت شریف ایران، به مناسبت حلول سال نو، ۱/۱/۱۳۷۰.
  546. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه با مجله آینده‌سازان، ۲۱/۷/۱۳۶۵.
  547. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۷.
  548. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  549. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  550. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نماز جمعه تهران، سال ۱۳۶۸.
  551. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۸.
  552. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار گروهی از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا(س) و «روز زن»، ص۱۲۶.
  553. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۹.
  554. کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه: غلامعلی حدادعادل، ۱۳۶۷، ص۱۷۵.
  555. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانی در مراسم بیعت جهادگران جهاد سازندگی سراسر کشور، سال ۱۳۶۸.
  556. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، سال ۱۳۸۲.
  557. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با علما و روحانیون در آستانه ماه مبارک رمضان، سال ۱۳۷۶.
  558. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم بیعت نمایندگان عشایر سراسر کشور، ۹/۴/۱۳۶۸.
  559. لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۴۹.