آیه ولایت از دیدگاه اهل سنت
اهل سنت درباره آیه ولایت سه دیدگاه دارند: گروه اول: شأن نزول آیه را میپذیرند، بدون الغای خصوصیت، یعنی آیه را فقط بر همان معنای مورد نزول حمل میکنند نه امیرالمؤمنین (ع)؛ مبانی این دیدگاه مورد نقد قرار گرفته است. گروه دوم: شأن نزول آیه را میپذیرند لکن با الغای خصوصیت یعنی به عمومیت مفاد آیه قایل شدهاند، مبانی این گروه نیز مورد نقد قرار گرفته است. گروه سوم کلا شأن نزول را انکار میکنند که این خلاف روایات اهل سنت نیز هست.
دیدگاههای اصلی دانشمندان اهل سنت
اهل سنت سه نوع تلقی از آیه ولایت دارند و این تنوع ناشی از پذیرش روایات در مورد نزول آیات ولایت یا عدم پذیرش آن، با چگونگی الغای خصوصیت از مورد نزولشان است:
- پذیرش شأن نزول بدون الغای خصوصیت
- پذیرش شأن نزول با الغای خصوصیت
- انکار شأن نزول
دیدگاه نخست: پذیرش شأن نزول بدون الغای خصوصیت
این گروه با پذیرش احادیث تصدق انگشتر از سوی امام علی (ع)، بدون الغای خصوصیت از آنها، آیات ولایت را تنها بر همان معنای مورد نزول حمل میکنند. این نوع تفسیر از آیه ریشه در عصر صحابه دارد. در بین صحابه کسی منکر نزول این آیات در حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علی (ع) نبود و کسی از آنان معنای آیه را با الغای خصوصیت از رخداد نزول آن تعمیم نداده بود. در عصر تابعین نیز این اندیشه در نزد برخی از آنان مورد پذیرش بوده است. به زودی با اسامی صحابه و تابعین در این مورد آشنا خواهید شد. از این گروه میتوان به «جصاص» (ابوبکر، احمد رازی، م. ۳۷۰ ﻫ.ق) اشاره کرد. وی پس از آنکه میگوید: "از مجاهد، سدی، ابی جعفر (ع)، عتبة بن ابی حکیم، روایت شده که این آیه در مورد علی بن ابی طالب (ع) در حین تصدق انگشتر در حال رکوع، نازل شده است...". آیه را بر مورد نزول خود حمل میکند؛ سپس به اشکالهایی که در تطبیق این آیه بر مورد نزولش وجود دارد، میپردازد و به آنها پاسخ میدهد[۱].
الکیا الطبری (ابوالحسن علی الطبری الهراسی، م. ۵۰۴ ﻫ.ق) نیز در زمره همین گروه به شمار میآید[۲]. اینان بر اساس مبنای خود جواز اعطای صدقه در حال نماز را از دلالت آیه استفاده کردهاند[۳].
مبانی دیدگاه اول
دیدگاه اول بر یک سلسله مبانی متکی است که عبارتاند از:
- جمله وَهُمْ رَاكِعُونَ در موضع حال برای فاعل وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ است.
- صدقه مستحبی زکات نامیده میشود؛ زیرا امام علی (ع) انگشتر خود را به عنوان صدقه مستحبی اعطا کردند.
- عمل قلیل در نماز موجب بطلان آن نیست.
- تطبیق صیغههای جمع در آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۴] بر یک فرد، از باب ترغیب و تشویق دیگران برای عمل به مانند او و نشان دهنده ویژگی مؤمنان است که برای نیکی و احسان و تفقد نیازمندان، سرعت به خرج میدهند[۵].[۶]
بررسی و نقد دیدگاه اول
در نقد این نظریه همین مقدار کافی است که بپرسیم: چگونه میتوان با توجه به اختصاص داشتن آیه به مورد نزول خود، ولایت را به معنای نصرت یا محبت معنا کرد؟ معنای محبت و نصرت با اختصاص داشتن مورد نزول منافات دارد. در سخن این گروه مطلبی در پاسخ به این ابهام مطرح نشده و درباره آن بحثی طرح نگردیده است[۷].
دیدگاه دوم: پذیرش شأن نزول با الغای خصوصیت
این گروه با الغای خصوصیت از مورد نزول آیه درباره تصدق امام علی (ع) به نیازمند، به عمومیت مفاد آیه قایل شدهاند. در کلام این گروه صراحتی در رد و انکار روایات در شأن نزول آیات نیست، بلکه گاهی با پذیرش این روایات، آیه را بر مبنای آنها نیز تفسیر میکنند.
بیشتر مفسران اهل سنت در زمره این گروهاند؛ از جمله «ابن جریر طبری، م. ۳۱۰ ه. ق»[۸] (بنابر یک احتمال)، «واحدی نیشابوری، م. ۴۶۸ ﻫ.ق)»[۹]، «بغوی، م. ۵۱۶ ه. ق»[۱۰]، «زمخشری، م. ۵۲۸ ه. ق»[۱۱]، «ابن عطیه اندلسی، م. ۵۴۱ ه. ق»[۱۲]، «فخر رازی، م. ۶۰۶ ه. ق»[۱۳]، «قرطبی، م. ۶۷۱ ه. ق»[۱۴]، «نسفی، م. ۷۱۰ه. ق»[۱۵]، «ثعالبی، م. ۸۷۵ ه. ق»[۱۶]، «عمادی، م. ۹۸۲ه. ق»[۱۷] و آلوسی، م. ۱۳۲۷ه. ق»[۱۸] و... .
برخی از این مفسران تصریح دارند که این دیدگاه قول جمهور مفسران اهل سنت است[۱۹].[۲۰]
مبانی دیدگاه گروه دوم
مبانی دیدگاه دوم عبارتاند از:
- ولایت در آیه به معنای نصرت و یا محبت است.
- وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ... بر هر مؤمنی صدق میکند و هر مؤمنی ولی مؤمن دیگر است همانند این آیه که میفرماید: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...[۲۱].
- خصوصیات نامیده شده در آیه برای تمییز مؤمنان از منافقان است[۲۲]؛ زیرا منافقان بر نماز مداومت ندارند؛ همانگونه که قرآن میفرماید: ...يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا[۲۳]. پس اوصاف در آیات ولایت بر همه مؤمنان واقعی صدق میکند.
- در فراز ...وَهُمْ رَاكِعُونَ چند احتمال وجود دارد:
- به معنای و هم خاضعون؛ خاضع در برابر تمام امرها و نهیهای خداوند و یا در حال اعطای زکات، خاضعاند و بر نیازمندان تکبر نمیورزند[۲۴].
- مراد از رکوع همان رکوع اصطلاحی است؛ یعنی از ویژگیهای مؤمنان برپا داشتن نماز است که مشتمل بر رکوع نیز هست، لکن بیان آن در آیه، برای شرافت و اهمیت دادن به رکوع است.
- صحابه در هنگام نزول آیه در حالتهای گوناگون بودند؛ گروهی نماز را به پایان برده، گروهی از نیازمندان دستگیری میکردند، و گروهی در حال رکوع نماز بودند. این حالتهای گوناگون باعث شد آیه به تمام آنان اشاره کند[۲۵].[۲۶]
بررسی و نقد دیدگاه گروه دوم
این دیدگاه ریشه نبوی ندارد و از صحابه نیز چنین معنایی ـ تعمیم در آیه ولایت و الغای خصوصیت از رخداد نزول آن ـ برای آیه نشده است. البته برخی مانند ابن تیمیه به ابن عباس چنین نسبتی میدهد، ولی این نسبت پنداری بیش نیست و در نقد دیدگاههای وی خواهد آمد. نقطه آغاز چنین معنایی از دوره تابعین است. برخی از آنان بدون آنکه اختصاص نزول آیه به امام علی (ع) را انکار کنند، آن را با الغای خصوصیت، تعمیم داده، این ولایت را نسبت به هر مؤمنی ادعا کردهاند؛ از جمله «سدی» (اسماعیل بن عبدالرحمن از تابعین، م. ۱۲۷ﻫ.ق)[۲۷] که میگوید: هؤلاء جميع المؤمنين و لكن علي بن ابي طالب مر به سائل و هو راكع في المسجد فأعطاه خاتمه؛ «مراد [از مؤمنان در آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ... همه مؤمناناند؛ لکن علی بن أبی طالب (ع) در مسجد در حال رکوع، انگشتر خود را به نیازمند بخشید»[۲۸].
باز این خبر در منابع اهل سنت از عبدالملک بن ابی سلیمان به نقل از امام باقر (ع)، رسیده که در آن آمده است: از ابوجعفر درباره ...الَّذِينَ آمَنُوا... پرسیدم، حضرت فرمود: «مؤمنان مرادند. گفتم: مردم میگویند این آیه درباره علی (ع) نازل شده است. حضرت فرمود: علی (ع) از مؤمنان است»[۲۹].
بغوی نیز در تفسیرش این قول را به جویبر به ضحاک (الضحاک بن مزاحم از تابعین، م. ۱۰۶ق)[۳۰] نسبت میدهد. وی نیز گفته است مراد از إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا... تمام مؤمنان هستند که بر یکدیگر ولایت دارند[۳۱].
در منابع فریقین فرد دیگری از تابعین که قائل به چنین تعمیمی در آیه باشد، وجود ندارد. حدیث منقول از امام باقر (ع) نیز چند اشکال دارد:
اولاً: خبری واحد است.
ثانیاً: با احادیثی متعدد از اهل بیت از جمله خود امام باقر (ع) که این آیات را تنها و تنها در مورد امام علی (ع) میدانند (و پیش از این در بررسی دیدگاه شیعه، در تحلیل برون متنی، ملاحظه کردید)، منافات دارد.
ثالثاً: عبدالملک بن ابی سلیمان تنها راوی این حدیث، از راویان امام باقر (ع) به شمار نمیرود.
رابعاً: روایت ابهام دارد. این ابهام از آنجاست که مراد از مؤمنان در کلام امام روشن نیست که آیا همه مؤمنان را میگویند یا مراد از آنان، طبق روایات در منابع شیعه، کسی جز خود ائمه اهل بیت (ع) نیستند. بر اساس برخی روایات شیعه: ائمه اهل بیت (ع) نیز از مصادیق این آیهاند. مفاد برخی از روایات نیز دلالت دارد که سایر ائمه نیز به این شرف نایل شدهاند که در حال رکوع نماز انگشتر خود را به نیازمند، اعطا کنند[۳۲]؛ در این صورت آیه در معنای تأویلی خود (در برابر معنای تنزیلی) بر آنان منطبق میشود و واژه «ولایت» نیز به همان معنای مدبر و أولی به تصرف خواهد برد.
ظاهر کلام «سدی» و «ضحاک» نشان میدهد که آنان تفسیر خود را از آیه بیان میکنند، بدون آنکه استناد به حدیثی مأثور از پیامبر اکرم (ص) و یا قول صحابه باشد.
آنچه باید بر آن تأکید کنیم، این است که هرگز نمیتوان در خصوص این آیه از شأن نزول آن الغای خصوصیت کرد و سپس ولایت را به همه مؤمنان تعمیم داد و به عبارت دیگر، در خصوص آیه مورد بحث یا باید به طور کلی از روایات درباره شأن نزول آیه چشم پوشید و یا اگر به آنها ملتزم میشویم، نمیتوانیم از شأن نزول آیه الغای خصوصیت کنیم و ولایت را به همه مؤمنان تعمیم دهیم؛ زیرا با التزام به روایات، مؤمنان در افرادی خاص منحصر میشوند، رکوع در معنای هیئت خاصه در نماز و زکات به صدقه (در یک احتمال) معنا میشوند و این معنا با تعمیم آیه ناسازگار خواهد بود که در آن ولایت، همگانی برای همه مؤمنان و رکوع به معنای خضوع است و اراده هر دو معنا از «ولایت» و از «رکوع»، استعمال لفظ در اکثر از یک معنا و غیر قابل پذیرش است.
بنابراین، باید دید این گروه با این روایات که هرگز قصد نفی و انکار آنها را ندارند، چه میکنند. آنان ناگزیر از دو راهاند:
- آیه شریفه را با توجه به این روایات تفسیر کنند، بدون آنکه از این روایات الغای خصوصیت نمایند؛ در این صورت به دیدگاه شیعه در تفسیر این آیه میپیوندند؛ زیرا نمیتوان با اختصاصی بودن این آیات به مورد نزول، ولایت را به معنای محبت یا نصرت معنا کرد.
- مفاد این روایات را بپذیرند و از آنها الغای خصوصیت کنند که در این صورت، تنها مؤمنانی که در حال رکوع (به همان معنای اصلی هیئت خم شدن در نماز که مطابق با معنای لغوی و مد نظر روایات است) زکات میدهند، یاور و دوستدار یکدیگر میشوند. در این فرض، تعداد مؤمنانی که یاور و دوستدار یکدیگرند، بسیار اندک خواهند بود و افزون بر آن، این پیامد با آیه ۷۱ سوره توبه یعنی وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ... که همه مؤمنان را ولی یکدیگر میداند و مورد استشهاد این گروه در تفسیر آیات ولایت است، همسان نخواهد بود. در عالم واقع نیز چنین امری (جز موارد بسیار نادر) به وقوع نمیپیوندد جز آنکه بگوییم: باز نمیتوان گفت: آیات ولایت بدون هیچ شأن نزولی پیش از حادثه تصدق انگشتر، به وسیله امام علی (ع) نازل شده و مراد از ولایت نیز دوستی و یاری تمام مؤمنان با یکدیگر است و پس از تصدق انگشتر بر این حادثه تطبیق شده است؛ زیرا این نظریه با روایات شأن نزول آیات ولایت مخالف است که میگوید آیات در پی تصدق انگشتر نازل شدهاند و هیچ کس هم این معنا را برای این آیات و روایات مربوط به آنها، نگفته است.
حاصل آنکه این اشکالی اساسی در برابر دیدگاه این گروه است که چگونه میتوان آن همه روایت متواتر را پذیرفت و در عین حال معنای آیه را با الغای خصوصیت از موردش تعمیم داد؟[۳۳].
دیدگاه سوم: انکار شأن نزول آیه
این گروه مفاد آیات مذکور را عام میدانند و نه تنها رخداد تصدق انگشتر به وسیله امام علی (ع) را در تفسیر آیه دخالت نمیدهند، بلکه به کلی این حادثه را منکرند. این اندیشه از قرن هشتم پدید آمد و تا پیش از این قرن، کسی از مفسران و دینپژوهان اهل سنت با صراحت آن رخداد و روایاتش را انکار نکرده بود، هر چند در لابلای کلام برخی مفسران پیش از آن قرن، در تطبیق آیه شریفه بر این روایات مناقشههایی صورت گرفته است[۳۴].
نخستین کسی که با صراحت منکر روایات درباره شأن نزول این آیات شده است، «أحمد بن عبدالحلیم» (معروف به ابن تیمیه، م. ۷۵۸ﻫ.ق) است. وی در نقد آرای حسن بن یوسف مطهر (معروف به علامه حلی، م. ۷۶۲ﻫ.ق) با شدت بر این روایات خرده گرفته و ادعا میکند: «حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علی (ع) افسانهای ساختگی است و در هیچ کتابی از کتابهای مورد اعتماد از صحاح، سنن، جوامع، معجمها و کتابهای مرجع چنین خبری وجود ندارد!»[۳۵]. ابن تیمیه بر اساس همین ادعا، اشکالهای متعددی را بر نحوه استدلال شیعه به این آیات مطرح کرده است[۳۶].
پس از ابن تیمیه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ﻫ.ق) بر این شیوه، گام نهاده و با نقد بخشی از اسانید روایات این حادثه[۳۷]، به نقد متون این روایات میپردازد و میگوید: «برخی از مردم چنین میپندارند که جمله ...وَهُمْ رَاكِعُونَ در موضع حال برای دفع زکات است، ولی اگر چنین بود، دفع زکات در حال رکوع مورد مدح و برتر از حالتهای دیگر خواهد بود، در حالی که چنین نیست و کسی از دانشمندان اهل فتوا ـ تا آنجا که ما میشناسیم ـ به آن فتوا نداده است»[۳۸].
«شوکانی» نیز با اشاره به بخشی از آن روایات مینویسد: «زکات دادن در حال نماز روا نیست»[۳۹].
«ذهبی» نیز پس از تقدیر از تفسیر مجمع البیان و مؤلف آن، احادیث متعددی که صاحب مجمع البیان از فریقین در شأن نزول این آیه آورده، ذکر میکند و بدون خردهگیری به نحوه استدلال مرحوم طبرسی تنها با این جمله بحث را پایان میدهد: «بدون تردید این تلاش بیثمر است. حدیث تصدق انگشتر از سوی [[[امام]]] علی (ع) در نماز که محور استدلال طبرسی است، ساختگی و بدون ریشه است و ابن تیمیه عهدهدار رد و ابطال آن است»[۴۰].
«محمد شاکر» نیز ضمن تأیید دیدگاه ابن کثیر در ضعف أسانید روایات در این زمینه این روایات را از بافتههای شیعه میشناسد![۴۱].[۴۲]
مبانی دیدگاه سوم
- روایات در مورد نزول آیه پیرامون تصدق انگشتر ضعیف و مجعولاند.
- آیات ۵۱ تا ۵۸ وحدت ساق دارند.
- ولایت در این آیه بنا به سیاق آیات ۵۱ تا ۵۸ به معنای نصرت یا محبت است.
- فراز وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ... بر هر مؤمنی صدق میکند. پس هر مؤمنی ولی مؤمن دیگر است؛ همانند آیه شریفه: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ....
- فراز ...وَهُمْ رَاكِعُونَ به معنای و هم خاضعون است، خاضع در برابر تمام امرها و نهیهای خداوند و یا خاضع در حال اعطای زکات که بر نیازمندان تکبر نمیکنند[۴۳].
بررسی و نقد دیدگاه سوم
با ارائه دیدگاههای اهل سنت و شیعه درباره آیات ولایت به این نکته پی بردیم که تفاوت اساسی دیدگاههای فریقین به ویژه دیدگاه سوم درباره آیات ولایت، به موضع آنان نسبت به روایات سبب نزول این آیات وابسته است. در واقع بیشتر شبههها و نقدها درباره استدلال به این آیات بر امامت امام علی (ع) نیز ناشی از نادیده گرفتن این روایات و یا تردید در صحت آنهاست. اگر روایاتی که فریقین درباره نزول این آیات آوردهاند، تحلیل و بررسی شود، خود به خود بیشتر این تردیدها رخت برمیبندد؛ بنابراین پرداختن به أسانید و متون این احادیث در این بحث اهمیت به سزایی دارد. اکنون ببینیم فریقین درباره این احادیث چه میگویند.
از نظر شیعه جای هیچ تردید و انکار نیست که آیات ۵۵ و ۵۶ درباره امام علی (ع) نازل شده است، هنگامی که انگشتر خود را در نماز به فقیر صدقه داد[۴۴]. این حادثه در منابع اهل سنت نیز از چندین نفر از صحابه و تابعین و گاهی هر کدام با چند طریق نقل شده است. در برخی از این منابع، أسانید و طرق گوناگون نقل این حادثه بالغ بر ۲۶ طریق میشود[۴۵]. از جمله افراد صحابه که این حادثه را نقل کردهاند، عبارتاند از: امام علی (ع)[۴۶]، عبدالله بن عباس[۴۷]، ابورافع مدنی[۴۸]، عمار بن یاسر[۴۹]، ابوذر غفاری[۵۰]، انس بن مالک[۵۱]، جابر بن عبدالله[۵۲]، مقداد بن الأسود[۵۳] و عبدالله بن سلام[۵۴].
از تابعین نیز سلمة بن کهیل[۵۵]، عتبة بن أبی حکیم[۵۶]، سدی[۵۷]، مجاهد[۵۸] و... به نقل این حادثه پرداختهاند. آنان نیز تصریح کردهاند که این آیه در خصوص امام علی (ع) نازل شده است.
«اسکافی» (محمد بن عبدالله، م. ۲۴۰ق) به صراحت آیات ولایت را درباره امام علی (ع) میداند[۵۹]. نیشابوری در تفسیرش[۶۰] و ایجی در مواقف[۶۱]، نزول این آیه را درباره امام علی (ع)، اجماع مفسران میشمرند. آلوسی میگوید: «غالب اخباریین بر این باورند که این آیه درباره علی کرم الله وجهه نازل شده است و حاکم نیشابوری و ابن مردویه و دیگران با سند متصل، از ابن عباس [و دیگران] این حادثه را نقل کردهاند»[۶۲].
سپس آلوسی اشعار معروف حسان بن ثابت را که در باره این واقعه سروده، میآورد[۶۳].
سیوطی نیز پس از آنکه برخی طرق این حدیث را در کتاب لباب النقول میآورد، مینویسد: «اینها طرق این حدیثاند که یکدیگر را تقویت میکنند [و اصل این ماجرا را به اثبات میرسانند]»[۶۴].
ابن حجر عسقلانی نیز در الکافی الشاف فی تخریج احادیث الکشاف به برخی طرق این حدیث اشاره میکند و تنها در طریق ابن مردویه به عمار یاسر و ثعلبی به ابوذر مناقشه میکند[۶۵].
ابن کثیر که در تفسیر خود به بررسی صحت و سقم اسانید این حادثه پرداخته است، ابتدا از چند طریق این واقعه را بیان میکند و تنها در سند حافظ ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه معروف به ابن مردویه (م. ۴۱۰ ﻫ.ق) ـ و سند حافظ عبدالرزاق بن همام (م. ۲۱۱ ﻫ.ق) مناقشه میکند[۶۶]؛ سپس بدون آنکه بر اسانید دیگر خرده بگیرد، چنین میگوید: ان هذه الآيات كلها نزلت في عبادة بن الصامت حين تبرء من حلف اليهود و رضي بولاية الله و رسوله و المؤمنين؛ همه این آیات (۵۱ تا ۵۶ از سوره مائدة) درباره داستان عبادة بن صامت است که از همپیمانی با یهودیان سر باز زد و به ولایت خدا و پیامبر و مؤمنان رضایت داد»[۶۷].[۶۸]
حاکم نیشابوری روایتی را از امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند که وقتی این آیه (آیه ولایت) نازل شد، پیغمبر اکرم (ص) وارد مسجد شد و دید بعضی از مردم در حال رکوع و بعضی در حال قیام و مشغول نماز هستند و حضرت با سائلی مواجه شد و پیامبر سؤال کرد: آیا کسی به تو چیزی داد؟ گفت: بله این مردی که در حال رکوع است و اشاره کرد به امیرالمؤمنین (ع) و گفت: این مرد به من انگشترش را اعطاء کرد[۶۹]. «جصاص» که از مفسران نامی اهل سنت است میگوید: این آیه در شأن علی بن ابی طالب، آن زمانی که در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر صدقه داد نازل شده است[۷۰].
«واحدی» که به گفته خود ملتزم است فقط روایات صحیح را نقل کند، میگوید: پیامبر به مسجد آمد و دید که مردم در حال رکوع و قیام هستند و سائلی را مشاهده کرد و از او سؤال کرد: کسی به تو چیزی داد؟ سائل گفت: یک انگشتر. پیامبر فرمود: چه کسی آن را به تو داد؟ جواب داد: این مردی که ایستاده است و با دست خود به علی (ع) اشاره کرد. رسول خدا (ص) سؤال کرد: در چه حالی آن را به شما بخشید؟ گفت: در حال رکوع. بعد از این سخن رسول خدا (ص) تکبیر گفت[۷۱]. سپس به نقل از کلبی میگوید: آخر آیه در شأن امیرالمؤمنین (ع) نازل شده است[۷۲].
ابن ابیحاتم نیز که از مشایخ «بخاری» است در تفسیرش از ابی سعید اشج از فضل بن دکین از ابونعیم احول از موسی بن قیس حضرمی از سلمة بن کهیل نقل میکند: امیرالمؤمنین (ع) انگشترش را در حال رکوع صدقه داد و این آیه نازل شد[۷۳].
حال با وجود این احادیث که از بزرگان تفسیر و حدیث در مکتب خلافت آمده است، ابن تیمیه چگونه ادعای اجماع بر خلاف آن میکند و میگوید: و جمهور الأمة لم تسمع هذا الخبر: یعنی چنین روایتی به گوش امت اسلامی نرسیده است؟[۷۴][۷۵]
بررسی یک اشکال ادبی
برخی اشکال کردهاند که موصولها و افعال و ضمیرهای به کار رفته در آیه به صورت جمعاند مانند: الَّذِينَ آمَنُوا و الَّذِينَ يُقِيمُونَ و يُؤْتُونَ و وَهُمْ رَاكِعُونَ با این حال چگونه میتوان این آیه را تنها بر یک فرد تطبیق داد؟[۷۶]
در جواب باید گفت استعمال لفظ جمع بر شخص واحد، در کثیری از آیات قرآن وجود دارد؛ چراکه قرآن کتاب قانون است و این یک سبک و سیاق قرآنی است که گاهی یک حادثه و واقعه را به صورت یک قانون کلی بیان میکند. در واقع میخواهد یک امر پسندیده گسترش یابد و همه از آن پیروی کنند در ادامه به آیاتی اشاره میشود که با لفظ جمع آمده اما تنها یک مصداق داشته است: در آیه يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ[۷۷] گوینده این حرف به اعتراف همه مفسران و مورخان یک نفر یعنی عبدالله بن ابی، (رئیس منافقان) بوده است، ولی به صورت جمع آمده است[۷۸].
در آیه يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ[۷۹] کلمه يَسْأَلُونَ به صورت جمع آمده در حالی که پرسشگر یک نفر به نام عمرو بن جموح بوده است[۸۰].
در آیه الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ[۸۱] که به اجماع همه مفسران و محدثان، قائل این سخن نعیم بن مسعود اشجعی است[۸۲].
زمخشری در «کشاف» میگوید: دلیل بر جمع آمدن صیغهها و ضمائر در آیه ولایت، ترغیب و تحریص مؤمنان به برّ و احسان و انفاق به فقرا است و اینکه دیگران نیز یاد بگیرند تا اعمال خیر را به تأخیر نیاندازند تا آنجا که در رکوع نیز کمک به نیازمند را ترک نکنند[۸۳]. شاید کسی بپرسد چرا نام امیرالمؤمنین (ع) به طور مشخص در آیه نیامده است؟ باید در جواب گفت اگر اسم امام در این آیه و آیات دیگر قرآن میآمد، هیچ بعید نبود و این امکان کاملاً قابل طرح بود که منافقان و بدخواهان و همه کسانی که بعدها در دستگاه اموی به جعل احادیث نبوی و حذف نام امیرالمؤمنین (ع) میکوشیدند، اقدام به حذف نام ایشان میکردند و همین امر، منجر به تحریف قرآن میشد و همان بلایی که بر سر روایات پیامبر اسلام (ص) آوردند را بر سر قرآن میآوردند و این سند اصلی اسلام را خدشهدار میکردند[۸۴].[۸۵]
منابع
پانویس
- ↑ جصاص، احکام القرآن، باب العمل الیسیر فی الصلوة، ج۲، ص۵۵۸.
- ↑ به نقل از، قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۲۱ (درباره ترجمه الکیا الطبری، ر.ک: ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱۹، ص۳۵۰، رقم ترجمة ۲۰۷).
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۰.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۵۵۹؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۲۱؛ شاید بتوان «حسن بن محمد بن حسین القمی النیشابوری» را نیز در زمره همین گروه قرار داد. وی پس از آنکه مناقشات گوناگونی بر تطبیق آیه شریفه بر مورد نزولش میآورد و به برخی از آنها پاسخ میدهد، میگوید: «الحق أن صحت الروایة فللآیة دلالة قویة علی عظم شأن علی (ع) و المناقشة فی أمثال ذلک تطویل بلا طائل.».. ر.ک: نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان (هامش تفسیر طبری)، ج۶، ص۱۷۰.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۱.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۱.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تأویل آی القرآن، ج۶، ص۱۸۶، بنا بر احتمال دیگر، طبری در زمره گروه اول محسوب میشود؛ زیرا این تعبیر از او ابهام دارد که میگوید: يعني تعالى ذكره بقوله انما وليكم الله.....ليس لكم ايها المؤمنون ناصر الا الله و رسوله و المؤمنون الذي صفتهم ما ذكر تعالى ذكره.... و در عبارت دیگرش میگوید: ... فان أهل التأويل اختلفوا في المعنى به فقال بعضهم علي بن أبي طالب و قال بعضهم عني به جميع المؤمنين؛ بنابراین، مشخص نیست طبری جزء کدام یک از این دو دسته است.
- ↑ واحدی نیشابوری، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۴۷.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ ابن عطیة اندلسی، المحرر الوجیز، ج۲، ص۲۰۸-۲۰۹. «درباره وفات ابن عطبه اندلسی، تاریخ ۵۴۲ و ۵۴۶ نیز گفته شده است، ر.ک: مقدمة المحرر الوجیز، ج۱، ص۲۶».
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۲۵ و ۳۱.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۲۱-۲۲۲.
- ↑ نسفی، مدارک التنزیل و حقایق التأویل، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ ثعالبی، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ عمادی، ارشاد العقل السلیم، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۴۴.
- ↑ مانند، بغوی. معالم التنزیل، ج۲، ص۴۷ و نیز: ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز. ج۲، ص۲۰۹.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۲.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۲۶ و دیگران.
- ↑ «بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
- ↑ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۵۱ و دیگران.
- ↑ فخر رازی، مفتایح الغیب، ج۱۲، ص۲۶ و دیگران.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۲.
- ↑ درباره ترجمه «سدی» ر.ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۲۶۴ رقم ترجمة ۱۲۴.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶. وی از عبد بن حمید و ابن المنذر (علی بن المنذر، م. ۲۵۶) این حدیث را نقل کرده است.
- ↑ درباره ترجمه «ضحاک» ر.ک؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵۹۸ رقم ترجمه ۲۳۸، وی در دیدگاه برخی بزرگان رجال شناس ضعیف قملداد شده است.
- ↑ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۴۷.
- ↑ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۲، ص۵۶، ح۱۲۹۸ و ص۵۸، ح۱۳۰۲ و نیز ر.ک: کلینی، الکافی، کتاب الحجة، باب ما نص الله عز و جل و رسوله علی الائمة (ع) واحدا واحدا، ج۱، ص۲۸۸، ح۳؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۲۷۷ و نیز بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷۹ و ۴۸۰، ح۲ و ۳ و ۴ و مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۰۶.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک: ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز، ج۲، ص۲۰۸ و نیز: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۲۵-۲۶. تفصیل این شبههها و اشکالها در بررسی مناقشات بر استدلال شیعه خواهد آمد.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵، و نیز ر.ک: همو، المقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۶.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵-۹.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۶۹.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۶۹.
- ↑ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۵۱.
- ↑ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ محمد شاکر، عمدة التفسیر عن الحافظ ابن کثیر، ج۲، ص۵۰.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۶.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۷.
- ↑ در منابع شیعه این رویداد، افزون بر جمع کثیری از صحابه و تابعین از رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرین: امام علی، امام حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی الباقر، جعفر بن محمد الصادق، علی بن موسی الرضا و أبو محمد العسکری (ع) نقل شده است. ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۸۳-۲۰۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷۹- ۴۸۵؛ قمی مشهدی. کنز الدقائق، ج۴، ص۱۴۴-۱۵۴: راضی، الهوامش الحقیقیة (پیوست کتاب المراجعات)، ص۳۸۳-۳۸۴؛ ابن طاووس، در کتاب سعد السعود، ص۱۹۲ میگوید: «در کتاب تفسیر محمد بن العباس بن علی ابن مروان، دیدم نزول این آیه را درباره امام علی (ع) از نود طریق آورده است»؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۵-۱۴. وی پس از آنکه میگوید: اجماع امت بر نزول این آیات درباره امام علی (ع) است، به معرفی دهها منبع از شیعه و سنی میپردازد که به ذکر این رخداد پرداختهاند و آنگاه اشعاری که در این باره سرودهاند نقل میکند.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۸.
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۶؛ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ص۱۰۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق (تحقیق محمدباقر محمودی)، ج۲، ص۴۰۹، رقم ۹۱۵؛ خوارزمی، المناقب، ص۲۶۴؛ ابن مردویه، و أبو الشیخ، به نقل از سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۰۶ و ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۵۷.
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۲-۲۴۰ (وی با ۶ طریق این رویداد را از ابن عباس نقل کرده است)؛ سمرقندی نصر (م. ۳۷۵ق)، تفسیر السمرقندی، ج۱، ص۴۴۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۵-۱۰۴ وی به نقل از خطیب بغدادی (از کتاب المتفق و المختلف) و عبدالرزاق (ابی بکر م. ۲۱۱ ﻫ.ق) و أبو الشیخ (الهنائی الهمدانی. گفته شده نام او حَیوان بن خالد است. وی از تابعین و مورد وثوق دانشمندان رجال میباشد. ر.ک: مزی، تهذیب الکمال، ج۳۳، ص۴۱۱، رقم ترجمة ۷۴۳۲) و عبد بن حمید (ابومحمد. م. ۲۹۴ ﻫ.ق) و ابن مردویه (احمد م. ۱۴۱۰ﻫ.ق) و ابن جریر طبری (محمد م. ۳۱۰) هر کدام با سندهای خود، این حادثه را نقل کرده است. و نیز: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۱؛ خوارزمی، المناقب، ص۲۶۴؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ص۲۰۲؛ سیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، ص۱۴۸؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، ج۱۲، ص۲۶ (با تعبیر روی عن ابن عباس، از ابن عباس روایت شده...)؛ بلاذری، انساب الاشراف (تحقیق محمودی، محمد باقر)، ج۱، ص۵۹. ح۱۵۵.
- ↑ ر.ک: طبرانی (م. ۳۶۰ ﻫ.ق)، المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۱، ح۹۵۵ و نیز به نقل از او: هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۱؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶، از ابن مردویه، و ابونعیم (احمد بن عبدالله، م. ۴۳۰ ﻫ.ق).
- ↑ ر.ک: طبرانی، المعجم الاوسط، ج۷، ص۱۳۰، ح۶۲۲۸؛ حموئی، فرائد السمطین (تحقیق محمودی، محمد باقر)، ج۱، ص۱۹۴، ح۱۵۳؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۳؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۵ از ابن مردویه.
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۰؛ ثعلبی، الکشف والبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۰-۸۱؛ حموئی، فرائد السمطین (تحقیق محمودی)، ج۱، ص۱۹۱، ح۱۵۱؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۴۰ (به نقل از ثعلبی): فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۶ (با تعبیر روی عن أبی ذر، از ابوذر روایت شده است...).
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۵ و نیز: واحدی، اسباب نزول القرآن، ص۲۰۱ و نیز سیوطی، لباب النقول، ص۲۰۲.
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ ر.ک: طبری، الریاض النضرة، ج۳، ص۱۷۹.
- ↑ ر.ک: ابن ابیحاتم (م. ۱۳۲۷ﻫ.ق)، تفسیر القرآن العظیم مسنداً عن رسول الله و الصحابة و التابعین، ج۴، ص۱۱۶۲، ح۶۵۵۱؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق، ج۲، ص۴۰۹، رقم ۹۱۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶، از ابوالشیخ، لباب العقول، ص۱۴۸؛ بلاذری، اوصاف الاشراف، ج۲، ص۱۵۰، ح۱۵۱.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۶۲، ح۶۵۴۹ و به نقل از وی: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۱.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۴۷ (با تعبیر قال ابن عباس و سدی قوله تعالی إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ... علی بن ابی طالب. ابن عباس و سدی گفتهاند مراد از آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ... علی بن ابی طالب (ع) است).
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ جصاص (م. ۳۷۰ ﻫ.ق)، احکام القرآن، ج۲، ص۶۲. وی میگوید: «از مجاهد، سدی، ابی جعفر و عتبة بن ابی حکیم، روایت شده آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ... درباره علی بن ابی طالب در حین تصدق انگشتر به نیازمند نازل شده است؛ ثعلبی نیز میگوید: «ابن عباس، سدی، عتبة بن حکیم و ثابت بن عبدالله میگویند: مراد از وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ، علی بن ابی طالب است که در حال رکوع در مسجد انگشتر خود را به وی عطا کرد». ر.ک: ثعلبی، الکشف والبیان، ج۴، ص۸۰.
- ↑ اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۲۲۸.
- ↑ نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ج۶، ص۱۶۹.
- ↑ ایجی، شرح المواقف فی علم الکلام، ج۸، ص۳۶۰ وی مینویسد: اجمع ائمة التفسير أن المراد علي (ع) و للاجماع على أن غيره غير مراد جرجانی نیز در شرح خود آن را تأیید کرده است.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۴۵.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۴۵، و نیز ر.ک: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ سیوطی، لباب النقول، ص۱۴۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الکافی الشاف فی تخریج احادیث الکشاف (ذیل تفسیر کشاف زمخشری)، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۶۹. ابن مردویه از دانشمندان نامور اهل سنت در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم (م. ۴۱۰ ﻫ.ق) است. شمس الدین ذهبی درباره وی مینویسد: الحافظ المجود العلامة المحدث اصبهان... و كان فرسان الحديث فهماً، يقظاً، متقناً.... سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۳۰۸، رقم ترجمه ۱۸۸. «عبدالرزاق بن همام» نیز از دانشمندان بزرگ قرن دوم و سوم (م. ۲۱۱ ﻫ.ق) به شمار میآید. شمس الدین ذهبی درباره وی میگوید: الحافظ الكبير عالم اليمن... الثقة الشيعي؛ سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۵۶۳، رقم ترجمه ۲۲۰.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۶۹.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۸.
- ↑ معرفة علوم الحدیث، ص۱۰۲.
- ↑ احکام القرآن (جصاص)، ج۴، ص۱۰۲.
- ↑ اسباب النزول (واحدی)، ص۲۰۰.
- ↑ اسباب النزول (واحدی)، ص۱۹۹.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم (ابن ابیحاتم)، ج۴، ص۱۱۲.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۷.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۳۰۹.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۲، ص۳۰.
- ↑ «میگویند بیم داریم که بلایی به ما رسد» سوره مائده، آیه ۵۲.
- ↑ تفسیر الطبری، ج۱۰، ص۴۰۳؛ تفسیر قرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۳، ص۱۲۱؛ تفسیر البغوی، ج۳، ص۶۸؛ تفسیر الثعلبی، ج۴، ص۷۶؛ تفسیر البحر المحیط، ج۴، ص۲۹۴؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۱۲، ص۳۷۵.
- ↑ «از تو میپرسند: چه چیزی را ببخشند؟» سوره بقره، آیه ۲۱۵.
- ↑ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۷۶؛ تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۳۶؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۳۶؛ الکشاف (زمخشری)، ج۱، ص۲۵۷؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۶، ص۳۸۱؛ تفسیر البیضاوی، ج۱، ص۱۳۶.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ تفسیر البحر المحیط، ج۳، ص۴۳۶؛ تفسیر البیضاوی، ج۲، ص۴۹؛ تفسیر القرطبی، ج۴، ص۲۷۹.
- ↑ الکشاف (زمخشری)، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ ر.ک به: احادیث ام المؤمنین عائشه، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۳۱۱.