آیه ولایت در تفسیر و علوم قرآنی
به آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ آیه ولایت میگویند که مورد توجه مفسران اسلامی قرار گرفته است. متکلمان امامیه با توجه به متن آیه و همچنین روایات شأن نزول، بر امامت بلافصل علی (ع) استدلال میکنند. یکی از نکات مهم در استدلال، معنای واژه ولی است که با توجه به لغت و قرائن موجود در آیه ثابت میشود به معنای رهبری و سرپرستی امور است. همچنین آیه را دال بر ولایت تشریعی امام میدانند بدین صورت: ولایتی که برای خداوند بیان شده عام بوده و شامل حوزههای تکوین و تشریع میشود و از آنجا که ولایت خداوند و پیامبر و ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ یعنی امامان (ع) در یک سیاق بیان شده، نشان میدهد قلمرو ولایت نیز است.
مقدمه
به آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱] آیه ولایت میگویند.
بسیاری از مفسران و محدّثان در شأن نزول این آیه گفتهاند این آیه در شأن حضرت علی (ع) نازل شده است.
سیوطی در «الدرّ المنثور» در ذیل آیه از ابنعباس نقل میکند که علی (ع) در رکوع نماز بود که سائلی کمک خواست؛ آن حضرت]انگشترش را به او صدقه داد. پیامبر (ص) از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو داد؟ سائل به علی (ع) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است. در این هنگام، آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۲] نازل شد. همین معنا در کتاب اسبابالنزول واحدی نقل شده است.
جارالله زمخشری در کتابش میگوید: این آیه درباره علی (ع) نازل شده است. فخر رازی، حاکم حسکانی و بسیاری دیگر از دانشمندان اهلسنّت نیز این شأن نزول را نقل کردهاند.
این آیه، آشکارا بر خلافت و امامت امیرمؤمنان علی (ع) دلالت دارد؛ زیرا در این آیه بر مسئله ولیّ تکیه، و علی (ع) به عنوان ولیّ مسلمانان معرفی شده است[۳].[۴]
آیه ولایت از جمله آیاتی است که میتوان به وسیله آن، شأن رهبری اجتماعی را برای امامان معصوم (ع) اثبات کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۵].
واژه ولیّ در لغت در معانی گوناگونی همچون ناصر، دوست، همپیمان، و متولی امر یا سرپرست به کار رفته است[۶]. با وجود این، ریشه اصلی این واژه ـ یعنی «وَلْی» ـ به گفته ارباب لغت، به معنای قرب و نزدیکی است[۷]، بنابراین واژه ولی دارای معانی پرشماری است که تعین یکی از آنها در یک متن با توجه به قرائن و شواهد موجود، امکانپذیر است. مفسران و متکلمان شیعی، واژه ولیّ را در این آیه به معنای سرپرست و اختیاردار امور دانسته و با توجه به شأن نزول این آیه، آن را بر امیرالمؤمنین (ع) منطبق کردهاند[۸]. در سوی مقابل، مفسران اهل سنت، این سخن را برنتافته و واژه یادشده را به دیگر معانی ـ بهویژه به معنای ناصر و یاور ـ دانستهاند[۹].
در نگاه نخست به نظر میآید که واژه ولیّ در این آیه به لحاظ لغوی و مفهومی میتواند با هریک از این دو معنا تفسیر شود. ازاینرو لازم است برای تعیین یکی از آن دو به قراین دیگری استناد کرد. با دقت در این آیه میتوان گفت که اگر مقصود از الَّذِينَ آمَنُواْ در این آیه افراد متعددی باشند، لازم میآید که خداوند در این آیه به دنبال تبیین و جعل یک قاعده کلی باشد؛ بدین معنا که فرموده است: "ولیّ شما هر کسی است که نماز بخواند و در حال رکوع انفاق کند"[۱۰]. چنین تبیینی از واژه ولیّ صحیح نیست؛ چراکه هیچ رابطهای میان ولایت و نماز خواندن و انفاق در حال ركوع نیست و به دیگر بیان، اینگونه نیست که هرکس نماز بخواند و در حال رکوع صدقه بدهد، حتماً ولیّ است و در غیر این صورت، ولیّ نیست. ازاینرو، میتوان گفت که خداوند در این آیه به دنبال ارائه تعریف برای مفهوم ولیّ نیست، بلکه در پی معرفی مصداقی خاص است. افزون بر آن، ممکن است گفته شود آیه یادشده با واژه «انّما» آغاز میشود که معمولاً بر حصر دلالت دارد و این سخن که ولایت در آیه یادشده به معنای دوست و ناصر است، از آنجا که به حصر دوستان در عدهای خاص خواهد انجامید، با دیگر آیات قرآن کریم نیز منافات دارد: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۱].[۱۲]
اعتراف مفسّران
یکی از راههای شناخت صحت متن روایات تفسیری، اعتراف مفسران است. مفسران برجسته پس از نقل روایات تفسیری به جمعبندی و اظهارنظر میپردازند.
همه مفسران اهل سنت نزول این آیه را در شأن امام علی (ع) نقل کردهاند یا به انفرادو یا به اشتراک، ولی بعضی از آنان اعترافاتی دارند که نشان میدهد تنها نزول آیه در شأن امام علی (ع) را پذیرفته اند:
- نظام الدین نیشابوری: صاحب تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، با این که تمام تلاش خود را در این بحث به کار گرفته تا استدلال شیعه بر این آیه را رد کند از این رو هر کس در این زمینه سخنی علیه شیعه گفته آن را گردآوری کرده است، ولی در نهایت چنین قضاوت میکند: «حق این است که اگر درست باشد که این آیه در شأن علی رضی اللّه عنه نازل شده، دلالت قوی بر عظمت شأن علی (ع) دارد»[۱۳].
- دکتر عبدالله محمود: وی در پاورقی تفسیر مقاتل بن سلیمان مینویسد: «سیوطی در الدرّالمنثور روایات صحیحی از عبدالرزاق و غیر او را نقل کرده است که تأیید میکنند که این آیه در شأن علی ابن ابی طالب (ع) نازل شده است»[۱۴].
- دکتر وهبه زحیلی: از دانشمندان برجسته معاصر، مینویسد: «روایاتی را که ذکر کرده است، که بعضی از آنها برخی دیگر را تقویت میکند، که این آیه در حق علی بن ابی طالب نازل شده است که در حال رکوع در نماز مستحبی مسکینی از او تقاضای کمک کرد و او انگشتری خود را به او داد»[۱۵].
- جلال الدین سیوطی: وی از صاحبنظران در علوم قرآنی است. در اسباب النزول تنها روایاتی را که میگوید این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است، از چند طریق نقل میکند و مینویسد: «اینها شواهدی است که بعضی از آنها برخی را تقویت میکند و میرساند که آیه در شأن علی (ع) نازل شده است»[۱۶].[۱۷]
شأن نزول آیه
بر اساس روایات فراوان در منابع شیعه و اهل سنت، آیه ولایت در شأن امام علی (ع) نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آنها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر (ص) شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، امام علی (ع) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد[۱۸]. ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر (ص) در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع وکارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او، بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی (ع) را وزیر من گردان تا به وسیلهاش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر (ص) پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد[۱۹].
این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی که این حادثه را نقل کردهاند، امام علی (ع)[۲۰]، عبداللّه بن عبّاس[۲۱]، ابورافع مدنی[۲۲]، عمار بن یاسر[۲۳]، ابوذر غفاری[۲۴]، انس بن مالک[۲۵] و مقداد بن اسود هستند[۲۶]. از تابعان نیز مسلمة بن کهیل[۲۷]، عتبة بن ابی حکیم[۲۸]، سُدّی[۲۹] و مجاهد[۳۰] به نقل این حادثه پرداختهاند. در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنّن و ۱۹ حدیث از شیعه نقل شده است[۳۱].
در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی (ع) فرود آمده و از نظر اهل سنّت نیز شهرت این روایات به حدّی است که متکلّم معروف اهل سنت، قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسّران بر نزول این آیه در شأن علی (ع) اجماع دارند[۳۲]. جرجانی در شرح مواقف[۳۳]، سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد[۳۴] و قوشچی در شرح تجرید[۳۵] نیز بر این اجماع اعتراف دارند. محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی، حافظ عبدبن حمید، حافظ رزین بن معاویه، حافظ نسائی"مؤلف صحیح"، حافظ محمد بن جریر طبری، ابن ابی حاتم، ابن عساکر، ابوبکر بن مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتابهایشان آوردهاند[۳۶]. آلوسی هم گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شده[۳۷] و شهرت این خبر به حدّی بوده که حسان بن ثابت، شاعر رسول خدا (ص) نیز این منقبت علی (ع) را به نظم آورده است[۳۸].
برخی از منابعی که اخبار مربوط به آیه را نقل کرده اند
- بحار الانوار، مجلسی
- اثبات الهداة، حر عاملی
- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
- تفسیر الکاشف، محمد جواد مغنیه
- الغدیر، علامه امینی؛ و بسیاری از کتابهای دیگر.
همچنین بسیاری از علمای اهل سنت، شأن نزول آیه را درباره حضرت علی بن ابی طالب نقل کردهاند که ما در این جا فقط به برخی از کتابهای آنان، اشارهای میکنیم:
- تفسیر کشاف، زمخشری، ج۱، ص۶۴۹
- تفسیر طبری، ج۶، ص۱۶۵
- زاد المسیر فی علم التفسیر، ابن جوزی، ج۲، ص۳۸۳
- تفسیر قرطبی، ج۶، ص۲۱۹
- تفسیر فخر رازی، ج۱۲، ص۲۶
- تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۷۱
- تفسیر نسفی، ج۱، ص۲۸۹
- شواهد التنزیل، حسکانی حنفی، ج۱، ص۱۶۱
- الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۲۹۳
- اسباب النزول، واحدی، ص۱۴۸
- احکام القرآن، جصاص، ج۴، ص۱۰۲
- التسهیل لعلوم التنزیل، کلبی، ج۱، ص۱۸۱
اینها فقط برخی از علمای اهل سنت هستند که اسامی آنها نقل شد، اما تعداد علمای عامه که در نزول این آیه که همان آیه ولایت است و درباره علی بن ابی طالب وارد شده است ـ با علمای شیعه، اتفاق نظر دارند، خیلی بیش از آن است که بدان اشاره کردیم[۳۹].[۴۰]
الفاظ آیه
برای تبیین و توضیح استدلال به آیه ولایت به عنوان نص بر امامت امیرالمؤمنین علی (ع) لازم است به واژگان آیه توجه کنیم:
﴿ إِنَّمَا﴾
دلالت لفظ انما بر حصر ـ یعنی اثبات حکم برای مذکور و نفی حکم از غیر مذکور ـ هم در لغت و هم در کاربردهای قرآنی مورد اتفاق است، بنابراین در آیه شریفه ولایت برای سه عنوان خدا و رسول والذین آمنوا، ثابت و از دیگران نفی شده است.
ممکن است گفته شود: حصر در آیه به انضمام سبب نزول که مبنای استدلال برای اثبات امامت و خلافت امیرالمؤمنین گرفته شد، با اعتقاد شیعیان به امامت دوازده نفر سازگار نیست.
پاسخ: حصر در آیه اضافی و نسبی است نه حقیقی یعنی نفی ولایت و امامت از دیگران در عرض ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) است بنابراین منافاتی با امامت فرزندان علی بعد از آن حضرت و در طول ولایت علی (ع) ندارد.
﴿وَلِيُّ﴾
مفسران و متکلمان شیعی به همراه برخی مفسران اهل سنت[۴۱]، واژه ولی را در آیه، به معنای سرپرست و اختیاردار امور دانسته و با توجه به شأن نزول این آیه، آن را بر امیر المؤمنین (ع) منطبق کردهاند[۴۲]. در طرف مقابل، بسیاری از مفسران اهل سنت، این نظر را برنتافته و واژه یادشده را به دیگر معانی، به ویژه به معنای ناصر و یاور، دانستهاند[۴۳].
در نگاه نخست، به نظر میآید که واژه «ولی” در این آیه، به لحاظ لغوی و مفهومی میتواند با هر یک از این دو معنا، تفسیر شود؛ از اینرو، لازم است برای تعیین یکی از آن دو، به قراین دیگری استناد کرد. افزون بر آن، مفهوم سرپرستی نیز مفهومی تشکیکی است و مراتب و مصادیق متعددی دارد؛ چنانکه گاه کسی ولی یا سرپرست یتیم، گاه سرپرست فرزند کوچک خود و گاه نیز سرپرست جامعه و اختیاردار اداره آن و... است.
دیدگاه اول
مفسران و متکلمان اهل سنت غالباً ولی را در آیه مزبور، به معنای یاور و ناصر دانستهاند. ایشان برای اثبات مدعای خود، به آیات قبل و بعد آیه ولایت تمسک کرده و گفتهاند که محور آیات پیش از آیه ولایت، بازداشتن مؤمنان از پذیرش ولایت یهود و نصاراست: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۴۴]. بنابر باور اینان، ولایت در این آیه به معنای نصرت و یاری است؛ در آیات پس از آیه ولایت نیز از ممنوعیت پذیرش ولایت منافقان سخن به میان آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۴۵].
در این آیه نیز ولایت به معنای نصرت و یاری است. از اینرو، آیه ولایت که میان این آیات قرار گرفته، به قرینه سیاق، لزوماً در مقام تبیین آن است که ناصر و یاوری جز خدا و رسول برای مؤمنان نیست[۴۶].
بررسی دیدگاه اول
در بررسی دیدگاه مزبور میتوان گفت، این استدلال وقتی مدعای اندیشمندان اهل سنت را ثابت میکند که روشن شود آیات یاد شده همگی به ترتیب نزول جمعآوری و تدوین شده است؛ حال آنکه نه تنها این نظریه ثابت نشده است، بلکه با توجه به آنکه روایات فراوانی وجود دارد، دال بر اینکه این آیه در شأن امام علی (ع) است، روشن میشود که این آیه، جدا از آیات قبل و بعد خود نازل شده است[۴۷]. افزون بر آن، در آیات پیش از آیه ولایت، اگرچه از نصرت گرفتن مؤمنان از یهود و نصارا سخن به میان آمده، روی سخن با منافقان است. به دیگر سخن، مخاطب آیات پیش از آیه ولایت، همانا منافقاتی هستند که با یهود و نصارا طرح دوستی ریخته بودند؛ در حالی که در آیات پس از آیه ولایت، اگر چه یاری گرفتن مؤمنان از اهل کتاب و کفار مطرح شده است، در حقیقت، مخاطب اصلی پیامبر و محور سخن، همان اهل کتاب و کفار هستند که به تمسخر مؤمنان میپرداختند؛ چنانکه آیه پس از آن نیز این حقیقت را یادآور میشود: ﴿وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۴۸]. با توجه به عمل زشت اهل کتاب، خداوند در آیات بعدی به پیامبر خود دستور میدهد که پیامی را به اهل کتاب منتقل کند: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ﴾[۴۹]. بنابراین مخاطب آیات قبل و بعد از آیه ولایت و غرض آنها، با یکدیگر متفاوت است؛ از اینرو، حتی سیاق واحدی نیز وجود ندارد تا مستند اندیشمندان اهل سنت قرار گیرد[۵۰]. با توجه به آنچه گذشت، روشن میشود که نمیتوان از آیات قبل و بعد این آیه، برای تعیین معنای ولایت در این آیه، بهره جست.
دیدگاه دوم
دیدگاه دوم متعلق به غالب مفسران و متکلمان شیعه است که بر اساس آن، ولی به معنای سرپرست و شأن نزول آیه، حضرت علی (ع) است. به نظر میرسد، برای رسیدن به نظریه درست، لازم است این آیه در دو حوزه معناشناسی و مصداقشناسی بررسی شود.
دیدگاه برگزیده
تاکنون، دو معنا برای ولی، از دیدگاه اهل سنت و شیعه بیان شد. روشن است که اگر معنای مدنظر شیعه، مقصود آیه باشد، در این صورت، مقام ولایت و سرپرستی پس از خداوند و رسولش، متعلق به امیر المؤمنین (ع) خواهد بود. پیش از بیان مؤلفههای معنایی ولی در آیه ولایت، باید دید اساساً مقصود از ولی، کدام یک از دو معنای ناصر و سرپرست است. نخستین مسئلهای که در نگاه نخست میتواند مؤید نظریه اهل سنت و مخالف نظریه شیعه باشد، آن است که الفاظ و ادبیات به کار رفته در این آیه، به صورت جمع و نه مفرد، است؛ در حالی که بر اساس نظریه شیعه، مصداق این آیه، امام (ع) است. حال باید دید که آیا در ادبیات قرآنی، این امر که صیغه و لفظ جمع برای یک فرد به کار برده شود، امر پذیرفتنی است یا خیر؟ با تتبّع در آیات قرآن کریم روشن میشود که کاربرد لفظ جمع و اراده یک فرد، امری غیر رایج در کلام خداوند نیست؛ چنانکه میفرماید: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۵۱].
به تصریح حاکم حسکانی و برخی دیگر از مفسران اهل سنت، مقصود از «نساءنا” در این آیه، تنها حضرت فاطمه (س) است[۵۲]. همچنین در آیهای دیگر آمده است: ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۵۳]. بنابر آنچه در متون تفسیری آمده است، گوینده سخن مزبور، کسی جز عبدالله بن ابی نیست[۵۴]؛ با این حال، از صیغه جمع در آیه استفاده شده است. بنابراین به کار بردن الفاظ جمع و اراده مفرد، در ادبیات قرآنی امری غریب نیست، اما با این حال، انصاف آن است که چنین کاری مجاز و خلاف ظاهر است و حقیقت این است که صیغه جمع برای جمع و صیغه مفرد برای مفرد به کار رود. از اینرو، به وسیله قراین باید ثابت کرد که در این آیه به طور کلی هفت بار صیغه جمع به کار رفته، الفاظ جمع لزوماً بر یک نفر انطباق پذیر است؛ ضمن آنکه باید دانست حکمت این کار چه بوده است.
با دقت در این آیه، به این نتیجه میرسیم که اگر مقصود از «الذین آمنوا” در این آیه، افراد متعددی باشد، لازم میآید که خداوند در این آیه به دنبال تبیین و جعل یک قاعده کلی باشد؛ بدین معنا که فرموده است: «ولیّ شما هر کسی است که نماز خوانده و در حال رکوع انفاق کند”[۵۵]
دوم آنکه مقصود از «زکات» همان زکات مصطلح فقهی نیست که حقیقت شرعیه یا متشرعه است، بلکه مراد از آن، همان صدقه است که در آیات متعددی از قرآن کریم، به همین معنا به کار رفته است[۵۶].
چنین تعریفی از واژه «ولی” ـ حال به معنای دوست یا سرپرست ـ نه در عرف و نه در لغت وجود دارد؛ به دیگر بیان، میان ولایت و نماز خواندن و انفاق در حال رکوع، هیچ رابطهای نیست و به بیان سوم، این گونه نیست که هر که نماز بخواند و در حال رکوع صدقه بدهد، حتماً ولی باشد و در غیر این صورت، ولی نباشد. از اینرو، میتوان گفت: خداوند را این آیه، به دنبال ارائه تعریفی از ولی نیست، بلکه در پی معرفی مصداق است.
افزون بر آن، ممکن است گفته شود آیه یاد شده با واژه «انّما” شروع میشود که معمولاً بر حصر دلالت دارد. اگر ولی در آیه یاد شده به معنای دوست و ناصر باشد، از آنجا که به حصر دوستان در عدهای خاص منجر میشود، با دیگر آیات قرآن کریم در تنافی خواهد بود؛ مثلاً خداوند در جای دیگری میفرماید: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۵۷].
سیاق آیه بیانگر آن است که ولی در این آیه به همان معنای دوست یا ناصر است. بر اساس این آیه، از آنجا که مؤمنان دوست یکدیگرند، یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر میکنند. به نظر میرسد، معنای سرپرستی، یا امور بیان شده در این آیه مانند اقامه نماز و پرداخت زکات، چندان مناسبتی نداشته باشد.
افزون بر آنچه گفته شد، از آنجا که خداوند متعال در آیه ولایت، ولایت مربوط به ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ را در ادامه ولایت خود و پیامبر اکرم (ص) آورده است، روشن میشود که این مقام، مقامی اختصاصی و ویژه است.
با توجه به آنچه گذشت، روشن میشود که اولاً، اگر چه در این آیه از صیغه جمع استفاده شده است، حکم و مقام موجود در آن، همگانی و عمومی نیست؛ ثانیاً، مقصود از ولایت در این آیه نمیتواند دوستی یا نصرت باشد؛ ضمن آنکه اساساً ویژگیهای معنایی واژه ولی در این آیه، بر معنای سرپرستی تطبق میکند؛ چرا که سرپرستی، مقامی خاص و ویژه است و خداوند متعال نیز در این آیه، در پی معرفی مصداق خاص برای این مقام است.
اینک باید به این پرسش پاسخ داد که به چه دلیل خداوند متعال از الفاظ جمع استفاده کرده، در حالی که فرد خاصی مقصود او بوده است؟
در این باره، چنانکه برخی مفسران گفتهاند، باید میان دو مقام تفکیک کرد: نخست آنکه لفظ جمع گفته شود، اما مفرد اراده گردد که در حقیقت، استعمال لفظ جمع در واحد است؛ دوم آنکه متکلم، قانونی کلی و عمومی وضع کند و از آن به طور عمومی خبر دهد، هر چند که تنها یک نفر مشمول آن قانون شود.
مقام اول عرفیت ندارد و خلاف ظاهر است، اما مقام دوم، در عرف بسیار استفاده میشود، اشکال اهل سنت بر اساس مقام اول است، در حالی که آیه ولایت بر اساس مقام دوم بیان شده است[۵۸].
افزون بر آن، گاه عظمت مقام و موقعیتی خاص، موجب میشود تا از الفاظ جمع درباره آن استفاده شود[۵۹]؛ چنانکه قرآن کریم بارها از ذات ربوبی خداوند با الفاظ جمع یاد کرده است[۶۰].
جالب آنکه اهل سنت نیز در متون تفسیری خود به پرسش از چرایی کاربرد لفظ جمع برای مفرد، پاسخ دادهاند؛ برای نمونه، زمخشری در تفسیر خود این گونه پاسخ میدهد که دلیل آوردن لفظ جمع، برانگیختن مردم مانند این عمل بوده و بیانگر این نکته است که سیره مؤمنین باید این گونه شکل گیرد؛ یعنی در شرایط غیر عادی (نماز)، از زکات و دستگیری از فقرا نیز غافل نشوند[۶۱].
اینک که ثابت شد ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است، پیش از تعیین مصداق ولی، لازم است این مسئله را بررسی کنیم که کدام مرتبه از ولایت و سرپرستی در این آیه، مقصود است؟ به دیگر سخن، مؤلفههای معنای ولی در آیه ولایت کداماند؟
چنانکه پیشتر بیان شد، واژه ولی، آنگاه که به معنای سرپرست امور به کار رود، به لحاظ مفهومی مصادیق متعددی میتواند داشته باشد؛ برای نمونه، مسئول یک خانه ولیّ آن است؛ مسئول یک شهر ولیّ آن است؛ مسئول یک استان ولیّ آن است و مسئول یک کشور ولیّ آن است. نمونههای یاد شده، تنها به نوعی بر رهبری و مدیریت اجتماعی انطباقپذیر است.
از سوی دیگر، کسی که مسئولیت امور دینی یک خانواده، شهر، استان یا کشور را بر عهده دارد نیز ولیّ آن جوامع به شمار میآید.
بنابراین ولایت و سرپرستی انطباقپذیر بر رهبری سیاسی و اجتماعی، با محدودههای مختلف، و رهبری دینی و... است.
نگاهی دگربار به آیه ولایت، از این واقعیت حکایت میکند که خداوند همان ولایتی را که خود از آن برخوردار است به رسول الله (ص) و مصداق مدنظرش داده است؛ از اینرو، میتوان با بررسی قلمرو ولایت خداوند به محدوده ولایت ایشان نیز پی برد.
بدون تردید خداوند متعال که مقام ربوبیت تمام جهان را داراست، اداره جهان، اولاً و بالذات بر عهده اوست؛ بدین معنا که سرپرستی جهان در ابعاد یادشده، از آنِ خداست. او منبع تشریع احکام است و به طور کلی، برنامه کمال و سعادت انسانها از جانب اوست؛ از اینرو، ولیّ آنهاست. خداوند رهبری اجتماعی جهان را بر عهده دارد. بنابراین از این جهت نیز ولیّ است؛ به دیگر بیان، خداوند متعال بر امر رزق و روزی، مرگ و زندگی و به طور کلی بر تمام امومر اعم از تکوینی و تشریعی ولایت دارد.
به دیگر سخن، خداوند مالک علی الاطلاق جهان و موجودات آن است؛ این سخنی است که قرآن کریم به صراحت و به طور مستقیم، نوزده بار آن را بیان کرده است؛ از جمله در آیهای میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۶۲].
چنانکه در آیه دیگر میخوانیم: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۶۳].
روشن است که هر کس حاکم بر ملک خود است و نمیتواند بر ملک دیگران حکومت کند. بنابراین، خداوند متعال اختیار تصرف را ـ به گونههای مختلف آن ـ در تمامی شئون انسانها و سایر موجودات دارد؛ از اینرو، قرآن کریم به طور مطلق میفرماید: ﴿هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا﴾[۶۴]؛ «در آنجا ثابت شد که ولایت از آنِ خداوند بر حق است، او برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد”.
این آیه در حقیقت، تمام ولایتها را به شکل اختصاصی و حقیقی از آنِ خداوند میداند. به بیان برخی محققان، بر اساس این آیه، زمام تمام امور به شکل حقیقی، در دست خداوند است[۶۵] و از این جهت نیز خداوند متعال یکتاست. میتوان اعتقاد به وحدانیت خداوند در امر ولایت را همان اعتقاد به ربوبیت او دانست.
در نگاه ظاهربین مادی، بالاترین و ارزشمندترین دارایی انسان، جان اوست؛ اما خداوند متعال بارها پس از بیان مالکیت مطلق خود، فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۶۶].
در حقیقت، از آنجا که او مالک مطلق است، حق رهبری همه جانبه بر جامعه بشری از آنِ اوست و حتی مرگ و زندگی انسانها نیز به دست اوست و آنها در امر زندگی و مرگ خود هیچ اختیاری ندارند.
سرپرستی خداوند بر امر تشریع نیز از مسلّمات میان تمام فرق اسلامی است که قرآن کریم نیز بارها با عبارت ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۶۷]؛ بر آن تأکید کرده است. افزون بر آن، قرآن کریم در آیه دیگری نیز فرموده است: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا﴾[۶۸].
اگرچه ولایت و سرپرستی خداوند بر امور تکوینی نیز بر اساس اصل مالکیت مطلق خدا روشن و بدیهی است، قرآن کریم بارها به تبیین آن پرداخته است؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۶۹].
در این آیه، سخن از سرپرستی خداوند بر امر نزول باران است که امری تکوینی است.
در آیهای دیگر میفرماید: ﴿فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۷۰]. در این آیه نیز از سرپرستی خداوند بر امر مرگ و زندگی، سخن به میان آمده است.
در آیات فراوانی از قرآن کریم نیز بدون آنکه از مفهوم ولی یاد شود، بر مسئولیت خداوند متعال بر اداره جهان تأکید شده و به طور ضمنی، از ولایت خداوند بر تمام امور دنیا سخن به میان آمده است. اعتقاد به ولایت خداوند متعال بر تمام جهان و اداره آن و امور مربوط به آن، اعم از تکوینی و تشریعی، در حقیقت اعتقاد به توحید خداوند در امر ربوبیت تکوینی و تشریعی است و انکار آن مسای با شرک در این امور است. آیات زیر بیانگر این حقیقت عرشی است: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ﴾[۷۱]. در این آیه، آفرینش آسمان و زمین، فرو فرستادن باران از آسمان، بیرون آوردن میوهها و ثمرات، تسخیر دریاها برای کشتیها، جریان کشتیها در دریاها و مسخر کردن نهرها برای انسانها، به خداوند متعال نسبت داده شده و در حقیقت، مسئولیت این امور بر عهده خداوند است.
﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[۷۲]. خداوند در این آیه میفرماید، امر رزق و روزی تمام جنبندگان، اعم از انسان و غیر انسان، بر عهده اوست.
﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۷۳]. بر اساس این آیه، خداوند متعال بر اموری همچون آمدوشد شب و روز، زنده کردن زمین، نشر جنبندگان بر روی زمین، تغییر مسیر بادها و تسخیر ابرهای میان آسمان و زمین ولایت دارد.
آیات یاد شده، بخش بسیار کوچکی از انبوه آیاتی است که بر توحید افعالی، ربوبی و... خداوند تأکید میکنند. از آنجا که ولایت خدا و رسول و مصداق مدنظر در آیه ولایت، در یک سیاق واحد بیان شدهاند، از اینرو، ظاهر آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد؛ مگر آنکه این قلمرو در آیاتی دیگر مقید شده باشد. اینک که قلمرو ولایت خداوند روشن شد، باید دید که در دیگ آیات، مقید یا مخصِّصی برای همسانی محدوده ولایت رسول اکرم (ص) و مصداق مدنظر با قلمرو ولایت خداوند وجود دارد یا نه؟ در پاسخ باید گفت، تتبع در آیات ما را به این نتیجه میرساند که تخصیص و تقییدی در این باره وجود ندارد، بلکه، چنانکه خواهد آمد، برخی آیات نشانگر آن است که خداوند متعال این ولایت را به برخی از انسانها داده است[۷۴].
﴿الزَّكَاةَ﴾
اهل لغت دو معنی برای زکات گفتهاند: اول "نمو و زیادت" و دوم "طهارت و پاکی" اما میتوان گفت معنای اصلی "زکاة"، "نمو و زیادت" است و طهارت و پاکی، به همین معنی بر میگردد. صدقه و انفاق در راه خدا و زکات واجب نیز مناسب با همین معنی است؛ زیرا باعث زیادی اموال و پاکیزگی آن میشود[۷۵]. یادآور میشود که در کاربردهای قرآنی زکاة به من مصطلح فقهی نیست[۷۶]. بلکه در این معنا از کلمه صدقه استفاده شده است: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۷۷].
﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾
لفظ "رکوع" به معنای "خم شدن" است[۷۸]. و مراد یکی از اجزای نماز است نه به معنای مطلق خضوع و جمله ﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۷۹] حالیه است. در روایات تفسیریه ذیل آیه ولایت عباراتی مانند: «وَقَفَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَائِلٌ وَ هُوَ رَاكِعٌ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ» و «تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ وَ هُوَ رَاكِعٌ» و «أَعْطَانِي وَ هُوَ رَاكِعٌ» از شواهد قطعی و مسلم بر این ادعاست[۸۰].
حاصل سخن این که در آیه شریفه ولایت و سرپرستی در جامعه اسلامی مختص خدا و رسول او و امیرالمؤمنین علی (ع) است که در آیه با ذکر اوصاف به او اشاره شده است. این ولایت برای خداوند بالذات است و برای رسول خدا (ص) و بعد از آن حضرت برای امیرالمؤمنین (ع) به جعل از سوی خداوند تعالی است.
استعمال لفظ جمع در معنای مفرد: گفته شده: اگر آیه کریمه در باره امیرالمؤمنین (ع) است چرا کلمات "الذین، آمنوا، الذین، یقیمون، یؤتون، هم، راکعون" که برای جمع است به کار گرفته شده؟ بنابراین استعمال در غیر موضوع له است و نیاز به قرینه دارد[۸۱].
پاسخ: اولاً در قرآن کریم مکرر دیده میشود که از مفرد به لفظ جمع، تعبیر آورده شده است علامه امینی در موسوعه گرانسنگ الغدیر بیش از ۲۰ مورد از کاربردهای قرآنی لفظ جمع و اراده فرد که دانشمندان اهل سنت به آن اذعان دارند را ذکر کردهاند[۸۲].
ثانیاً در آیه مورد بحث نیز عبارت ﴿أَيُّهَا الَّذِينَ...﴾[۸۳] به معنای مفرد به کار نرفته، بلکه به معنای جمع است، ولی مصداق خارجی آن در زمان رسول الله (ص) منحصر به علی (ع) بوده است؛ بنابراین، مجاز و خلاف ظاهر نیست؛ زیرا وقتی استعمال، مجازی است که لفظ عام را فقط در یک فرد خاص بهکارگیریم، اما اگر لفظ عام و کلّی را در موردی که یک فرد بیشتر ندارد، استعمال کنیم، ضمن این که فقط بر همان فرد دلالت میکند، مجاز و خلاف ظاهر نخواهد بود[۸۴].
در اینکه حکمت و سر استفاده از صیغه جمع به جای مفرد در آیه ولایت چیست وجوهی گفته شده از جمله: زمخشری (م ۵۳۸) در تفسیر کشاف مینویسد: این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است و سرّ این که لفظ جمع در آیه آمده ﴿أَيُّهَا الَّذِينَ...﴾[۸۵] با این که در مورد یک فرد بیشتر نیست آن است که مردم را به چنین فعلی ترغیب کند و بیان فرماید که بر مؤمنان لازم است که اینگونه فضیلتها را کسب کنند و بر خیر و احسان و دستگیری از فقرا کوشا باشند؛ به طوری که حتی به اندازه یک نماز، آن را به تأخیر نیندازند[۸۶].[۸۷]
دلالت آیه
نخست: دلالت بر امامت بلا فصل علی (ع)
از دیدگاه مفسران و متکلمان امامیه، آیه ولایت یکی از روشنترین دلایل امامت بلا فصل علی (ع) است، زیرا اگر چه ولی در لغت معانی یا کاربردهای گوناگونی دارد مانند: رب، مالک، سید، منعم، معتق، محب، ناصر و متصرف در امور دیگران[۸۸]، ولی به دلایل عقلی و نیز به اجماع مسلمانان غیر از سه معنای اخیر قطعاً مقصود نیست، و از سه معنای اخیر تنها آخرین معنا میتواند در این آیه مقصود باشد. دلایل این مطلب بدین قرار است:
- کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ ادات حصر است و مفاد آن اثبات و نفی است، زیرا کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ در بردارنده معنای ما و الا نفی و استثنا است؛ یعنی حکم را بر آنچه پس از ﴿إِنَّمَا﴾ ذکر شده اثبات، و از آنچه ذکر نشده، نفی میکند. بنابراین کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ بر ولایتی خاص دلالت میکند؛ ولایتی که اولاً وبالذات به خداوند اختصاص دارد و برای دیگران با اذن و مشیت الهی ثابت میشود[۸۹]، اما ولایت به معنای نصرت و محبت اختصاصی نیست، زیرا لزوم یاری کردن و محبت مؤمنان به همدیگر، از لوازم بدیهی ایمان و مورد اجماع مسلمانان است؛ چنان که آیه کریمه: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴾[۹۰]. برخی معتقدند ﴿إِنَّمَا﴾ همیشه بر حصر دلالت نمیکند، زیرا در غیر حصر نیز به کار رفته است؛ چنان که در قرآن آمده است: ﴿إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ ﴾[۹۱]. روشن است که لهو و لعب در غیر زندگی دنیا نیز متصور است[۹۲]. در پاسخ میتوان گفت، ادیبان و زبان شناسان معروف عرب به دلالت ﴿إِنَّمَا﴾ بر حصر تأکید کردهاند، به همین دلیل زمخشری در تفسیر آیه ولایت گفته است: معنای ﴿إِنَّمَا﴾ این است که موالات باید به آنان اختصاص یابد[۹۳] اما باید توجه داشت که حصر بر دو نوع است: حصر حقیقی و حصر اضافی. اصل اولی در حصر، معنای حقیقی آن است، چه این که حصر اضافی جنبه ثانوی داشته و نیاز به قرائن دارد، و در آیه مورد بحث نه تنها قرینهای بر حصر اضافی وجود ندارد، بلکه قرائن و شواهد حصر حقیقی را تأیید میکند.
- اگر چه واژه ولی بر معانی یا مصادیق متعددی اطلاق شده است، لکن هرگاه بدون قرینه به کار رود مراد از آن مالک امر بودن خواهد بود. به ویژه اگر به کسی اسناد داده شود که دارای شأن رهبری و فرمانروایی است؛ همان طوری که در آیه مورد بحث چنین است، زیرا کلمه ولی نخست به خداوند و سپس به پیامبر (ص) اسناد داده شده است. حاکمیت خداوند عقلاً ثابت است، و حاکمیت پیامبر (ص) به عنوان این که رسول خداست اثبات میشود، حال با توجه به این که ولایت در مورد خدا و رسول (ص) به معنای مالک امر بودن است، و از طرفی ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ﴾ بر خداوند یا پیامبر (ص) عطف شده است، و حکم معطوف با معطوفعلیه مشترک است، پس ولایت در مورد مؤمنانی که در آیه توصیف شدهاند نیز به معنای مالکیت امر تدبیر امامت خواهد بود[۹۴].
- اگر چه عبارت ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ﴾ همه مؤمنان را شامل میشود، ولی مقصود از آن بعضی از مؤمنان است، زیرا اولاً، برای آنان صفت ویژهای اقامه نماز و دادن زکات در حال رکوع بیان شده است. ثانیاً، جمله ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ﴾ بر کلمه رسوله و آن هم بر کلمه اللّه عطف شده است و مفاد آیه این است که خدا و رسولش و مؤمنانی که توصیف شدهاند ولیاند، و جامعه مؤمنان، مُوَلّی علیه هستند. نسبت این دو، از قبیل نسبت میان ولایتمدار و ولایتپذیر است، نه از باب تفاعل که ولایت دو جانبه باشد، در حالی که ولایت به معنای محبت و نصرت دو جانبه بوده و عمومیت دارد[۹۵].[۹۶]
در مقابل استدلال مزبور، مفسران و متکلمان اهل سنت، به وحدت سیاق آیه ولایت با آیات قبل و بعد آن استناد نموده و گفتهاند: مراد از ولایت در آیه، نصرت و محبت است، زیرا در آیات قبل ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۹۷] خداوند مؤمنان را از ولایت یهود و نصارا نهی کرده است. روشن است که مؤمنان هیچ گاه در صدد قبول ولایت یهود و نصارا به معنای امامت نبودهاند، بلکه آنچه برخی از مسلمانان انجام میدادند برقراری رابطه دوستی و پیمان نصرت با یهود و نصارا بوده است، فلذا در آیه مورد بحث نیز مراد از ولایت نصرت و محبت خواهد بود؛ چنان که در آیه بعد﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۹۸] نیز یادآور شده است که تولّی خدا و پیامبر و مؤمنان موجب غلبه و پیروزی حزب خداوند خواهد بود[۹۹].
در پاسخ به استدلال فوق چند نکته قابل توجه است: نکته اول، هم سیاق بودن آیه ولایت با آیه نهی تولّی یهود و نصارا مستلزم آن است که آیات دیگری بین آن دو واقع نشود، در حالی که میان دو آیه یاد شده، سه آیه[۱۰۰]. فاصله انداخته است، البته هر چند آیههای ۵۲ و ۵۳ به نوعی ناظر به ولایت یهود و نصارا است، لکن آیه ۵۴ ناظر به ارتداد در آینده بوده و ارتباطی با آیه ۵۱ ندارد[۱۰۱].[۱۰۲]
نکته دیگر این که آیه بعد از آیه ولایت نیز صراحت یا ظهور در ولایت به معنای نصرت ومحبت ندارد، مضمون آیه چنین است: هر کس ولایت خدا، رسول و مؤمنان خاص را بپذیرد، چنین افرادی حزب اللّه هست و حزب اللّه پیوسته غالب و پیروز است: ﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۱۰۳] مضمون این آیه، هم با ولایت به معنای نصرت و محبت سازگاری دارد، و هم با ولایت به معنای تدبیر و نصرت در امور؛ بنابراین، نمیتوان آن را قرینه و شاهد بر یکی از آن دو به شمار آورد.
نکته سوم، بر فرض قبول وحدت سیاق، قرینه سیاق در صورتی قابل احتجاج است که با دلیل و قرینهای روشنتر معارض نباشد، در حالی که قراین آشکاری که پیش از این بیان گردید و احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده مانع از تمسک و استدلال به وحدت سیاق خواهد بود[۱۰۴].
دوم: دلالت بر ولایت تشریعی امام
آیه ولایت یکی از ادلهای است که میتواند دلیلی بر ولایت تشریعی امام قرار گیرد[۱۰۵]: اینکه مقصود از ولایت چیست، از دیرباز محل نزاع میان عالمان شیعه و اهل سنت بوده است. بیشتر عالمان اهل سنت آن را به معنای دوستی و نصرت دانستهاند. با وجود این، عالمان شیعی معتقدند ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است[۱۰۶] خلاصه وار میتوان گفت که ولایت و سرپرستی خداوند متعال، عام بوده، شامل تمام حوزههای تکوین و تشریع است[۱۰۷] از آنجا که ولایت خداوند، پیامبر (ص) و مصداق مدنظر در آیه ولایت یعنی امامان (ع)) در یک سیاق واحد بیان شدهاند، از اینرو ظاهرْ آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد. بنابراین میتوان گفت بر اساس این آیه، امامان (ع) نیز شأن تشريع احکام را دارند[۱۰۸]
اطلاق آیه ولایت، شأن ولایت تشریعی را برای امامان اثبات میکند؛ اما چنانکه روشن است، ظهور مطلق وقتی حجت است که تقییدی برای آن وجود نداشته باشد. ممکن است گفته شود یکی از آموزههایی که میتواند به عنوان مانع برای اقتضای اطلاق آیه ولایت باشد، آموزه اکمال دین است. در قرآن کریم تأکید شده که دین اسلام کامل شده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا﴾[۱۰۹] این آیه به صراحت از اکمال دین به وسیله خداوند سخن به میان آورده است. نکته بسیار مهم، تبیین حقیقت اکمال دین، و پیش از آن، خود دین است[۱۱۰] به نظر میرسد آنچه دین را دین میکند، مجموعهای از معارف در سه بخش عقاید، اخلاق و احکام است[۱۱۱] البته گاه از خود آن معارف سخن میگوییم و گاه از تفسیر و تبیین یا تطبيق موضوعات بر مصادیق آن. تفسیر و تبیین و نیز تطبيق موضوعات بر مصادیق، امری سیال در طول زمان بوده، پایانپذیر نیست و شاید نتوان گفت که روزی دین با این معنا بتمامه تحقق یابد؛ زیرا تحقیقهای عالمان دین هر روز تفسیری عمیقتر از دین را در اختیار مینهد. موضوعات جدید در طول زمان بر فقها عرضه شده که باید حکم آنها را روشن سازند. ازاینرو، سخن از اکمال دین با در نظر گرفتن تمام تفسيرها و تطبيقها نمیتواند مقصود باشد. آنچه میتواند در این مجال مورد تأکید باشد، همان معارف اصیل و بدون تفسير و تأویل است. اینک باید دانست که مقصود از اکمال دین با این گستره چیست؟ چند فرضیه تصور شدنی است:
- تمام معارف اصیل دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - نازل شده، در نتیجه دین جای خالی برای آنکه پس از آن، معرفتی بدان افزوده شود، ندارد؛
- تمام معارف کلی به همراه برخی جزئیات آنها بیان شده، و به اعتبار همان معارف کلی، اکمال دین تحقق یافته است؛
- تنها معارف کلی دین بیان شده؛ اما تفصیل آنها بیان نشده است؛ بگونهای که اگر کسی به آن معارف کلی مراجعه کند، میتواند حقیقت را یافته، هدایت شود.
فرضیه سوم به نظر پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستوجویی کوتاه در آیات و سنت نبوی میتوان دریافت که بیان دین، به کلیات محدود نبوده است. قرآن کریم از برخی مسائل جزئی وضو، ارث، روزه، انواع طلاق و عدّه، مسائل زنان، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... سخن گفته است. پیامبر اکرم (ص) نیز خود وضو گرفته، نماز خوانده، غسل کرده، اقدام به گرفتن زکات و نیز جزیه از اهل کتاب کرده، حدود شرعی را بر مجرمان پیاده، و مسئله ارث را با جزئیات آن بیان کرده است. معاملات فراوانی نیز در عصر نبوی انجام میشد، متنجسات بیشماری تطهیر میشد و.... در حوزه عقاید و اخلاق نیز آیات و روایاتی پرشمار وجود دارند که بیانگر تبیین معارف جزئی در این دو حوزهاند. بنابراین نمیتوان گفت قرآن کریم یا سنت نبوی تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. اثبات فرضیه نخست نیز کاری بس دشوار است؛ زیرا به لحاظ آنچه اکنون در اختیار داریم، نمیتوان گفت تمام احکام و معارف دین ـ اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی ـ در عصر نبوی بیان شده است. دستکم اینکه نمیتوان آن را اثبات کرد. فرضیه دوم فینفسه صحیح مینماید و اثبات آن، آسان است؛ زیرا قرآن و سنت نبوی مؤید این فرضیهاند. به دیگر سخن، به لحاظ مقام اثبات، میتوان به راحتی گفت که قرآن کریم، اصول و کلیات معارف را همراه با برخی جزئیات بیان کرده است. این آموزه فینفسه خدشهپذیر نیست؛ اما سخن آن است که چگونه میتوان دینی را که بخشی از معارف آن علىالفرض گفته نشده، دینی کمال یافته دانست؟ آیا اکمال دین با این فرضیه سازگار است؟ در پاسخ باید گفت روزی که آیه اکمال نازل شد، چه اتفاقی رخ داد که خداوند اكمال دین را اعلام کرد؟ آیا معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی به دین اضافه شد که دین با اضافه شدن همان یک معرفت به کمال رسید؟ براساس باورهای اصیل و صحیح شیعی، آن روز مصادف با واقعه غدیر خم و انتصاب امام علی (ع) به عنوان امام و پیشوای مسلمانان پس از رسول گرامی (ص) بود. بنابراین، آنچه موجب اکمال دین شد، این انتصاب فرخنده بود، نه افزودن معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی.
آری، رها کردن دین به حال خود و عدم انتصاب جانشین پس از پیامبر آن دین برای رسیدگی به امور دینی، ضعفی آشکار است؛ ازاینروست که در تمام ادیان، این ضعف با وجود پیامبران تبلیغی یا اوصيا جبران شده است و دین اسلام نیز از این امر مستثنا نیست.
با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت انتصاب جانشین موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است. بنابراین داشتنِ حق تشریع امامان (ع) با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار میکند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. ازاینرو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای امام وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم میتوان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمیتواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که امام (ع) حق تشريع حكم را دارد[۱۱۲].
ولایت یک سویه
ولایت به کار رفته در آیه، از نوع ولایت یکسویه[۱۱۳] به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه و منحصر است زیرا:
- واژه ﴿إِنَّمَا﴾ که در ابتدای آیه، اثبات میکند که این نوع ولایت، ولایتی ویژه است و به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه اختصاص دارد[۱۱۴]. زمخشری مینویسد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾ و معني ﴿إِنَّمَا﴾ وجوب اختصاصهم بالموالاة. فإن قلت: قد ذكرت جماعة، فهلا قيل إنما أولیاؤكم؟ قلت: أصل الكلام: إنما وليكم، فجعلت الولایة الله على طریق الأصالة، ثم نظم في سلك إثباتها له إثباتها لرسول الله(ص) و المؤمنین على سبيل التبع[۱۱۵]؛
- رابطه میان خدا، رسول(ص) و مؤمنان ویژه با امّت اسلامی یکسویه است به گونهای که فقط یکی از دو سو (خدا و رسول(ص) و مؤمنان) در دیگری (امّت اسلامی) مؤثّراند و عکس آن پذیرفته نیست؛ زیرا کسی بر خدا، رسول و اولیای خدا ولایت ندارد و خداوند بالاترین ولایت را بر مردم داشته و رسول(ص) و جانشینان او به تبع ولایت خداوند و در طول ولایت او، بر مردم ولایت دارند.
- ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾ و یا فرد خاص است و یا همه مؤمنان. همه مؤمنان اراده نشدهاند؛ زیرا مفاد آیه چنین خواهد شد: ای کسانی که ایمان آورده اید، ولیّ شما خدا و رسول و کسانیاند که ایمان آوردهاند. از اینرو، کسانی ولیّ خواهند بود، که ولیّ برای ایشان تعیین شده است. به اصطلاح، اتّحاد ولیّ و مولیّعلیه پیش خواهد آمد که این ممکن نیست[۱۱۶]. به دیگر سخن لازم خواهد آمد که هر کس ولیّ خویش باشد و این محال است؛ پس، ناگزیر باید مخاطبان آیه، جز صاحبان ولایت باشند[۱۱۷].
نتیجه: با آمدن ﴿إِنَّمَا﴾ که در آغاز آیه ولایت مشخص میشود، که
- این نوع ولایت، ولایتی خاص و منحصر است که همان ولای سرپرستی است.
- با خطاب ﴿وَلِيُّكُمُ﴾، این ولایت به خدا، رسول خدا و مؤمنان ویژه اختصاص دارد و به معنای نصرت نبوده، دیگران را در بر نمیگیرد؛ چراکه نصرت، به خدا، رسول خدا و مؤمنان ویژه اختصاص نداشته و همه مؤمنان را در برمیگیرد[۱۱۸].
آیاتی در قرآن کریم ولایت یکسویه را اثبات میکند
- ولایت بر سفیه، ضعیف و...: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ...﴾[۱۱۹].
- ولی ارث: ﴿وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا﴾[۱۲۰].
- ولی مقتول: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا﴾[۱۲۱].[۱۲۲]
ولایت دوسویه
در برخی آیات نیز به ولایت دوسویه یا متقابل اشاره میفرماید:
- ولایت مؤمنان بر مؤمنان: مؤمنان به یکدیگر ولایت دارند و نتیجه چنین ولایتی این است که آنها چون همدیگر را دوست دارند، به ارشاد و هدایت یکدیگر برمیخیزند و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر میکنند: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۲۳].
- ولایت ظالمان بر ظالمان: ظالمان نیز بر یکدیگر ولایت دارند. ﴿إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۲۴].
- ولایت کافران بر کافران: خداوند همچنین درباره ولایت کافران بر یکدیگر میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ﴾[۱۲۵]
در آیه ولایت، ولایت الله، رسول الله(ص) و مؤمنان ویژه بر مردم یکسویه است و در برخی آیات، ولایت مؤمنان بر یکدیگر دو سویه است[۱۲۶].
چند نکته:
- ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾ که بر کلمه "رسوله" و آن نیز بر کلمه "الله" عطف شده و در سیاق خدا و رسول آمده و مفاد آیه نیز این است که خدا و رسولش و مؤمنانی که توصیف شدهاند، ولی و جامعه مؤمنان، "مُوَلّی علیه"اند، نسبت این دو، همچون ولایتمدار و ولایتپذیر است، نه از باب تفاعل، که ولایت دو جانبه باشد.
- مضارع بودن فعلهای ﴿يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾، که یکی از وظایف امام در حیطه ولایت را روشن میکند، استمرار را میرساند؛ چه اینکه سیره آنها اقامه صلوه و ایتاء زکاه است و این وصف علیالبدل است، پس در هر زمانی، باید امامی باشد تا دارای این اوصاف باشد.
- ﴿يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ﴾ که به معنای نماز خواندن نیست، بلکه نماز خواندن یکی از جلوههای اقامه نماز است. اقامه نماز عنوانی جامعی است، که بر همه مقدمات و مؤخرات و شرایط لازم برای نماز صدق میکند. از آن میتوان به ترویج حاکمیّت فرهنگ توحید و خداپرستی در جامعه یاد نمود.
- ﴿وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾، به معنای برقراری رابطه مردم با خود مردم از راه زکات است و با توجه به گستره و شمول معنای زکات، بهدست میآید که ﴿وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾ به معنای اجرای عدالت اجتماعی در عرصههای مختلف بشری است؛ از اینرو، حیطه ولایت امام، هم برقراری رابطه مردم با خداست و هم برقراری رابطه مردم با مردم که در یک کلمه، همان اجرا و اقامه دین است[۱۲۷].
شبهات مرتبط با آیه
نخست: عدم احتجاج امام امیر المؤمنین (ع) به این آیه
گفته شده اگر آیه نص در امامت و خلافت است چرا علی (ع) با این دلیل روشن استدلال نکرد؟[۱۲۸]
پاسخ آن حضرت در موارد متعدد، به این آیه تمسّک جستهاند که در منابع معتبر نقل شده است و در اینجا فقط به دو مورد اشاره میکنیم:
- در روز شوری در برابر سعد بن ابی وقاص، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر، به این آیه احتجاج نموده و فرمودند: آیا غیر از من در میان شما کسی هست که در حال رکوع، زکات داده و درباره او این آیه ولایت نازل شده باشد؟ همه گفتند: نه[۱۲۹].
- روایت شده است که حضرت (ع) فضایل خود را برای ابوبکر شمردند از جمله این که فرمودند: تو را به خدا قسم آیا در قضیه زکات انگشتر، ولایت از طرف خدا برای تو مقرر شده یا برای من؟ گفت: بلکه برای تو[۱۳۰]
شبهه دوم
برخی از اهل سنت بر این باورند که این آیه در شأن علی (ع) نازل نشده است. ابن تیمیه مینویسد: گفته او (علامه حلی)[۱۳۱] "بر اینکه آیه درباره علی نازل شده اجماع وجود دارد"، یکی از بزرگترین ادّعاهای دروغین است، اتفاقاً اهل علم حدیث بر این اجماع کردهاند که این آیه ویژه درباره علی فرود نیامده، و علی در نماز انگشتری خاتمش را صدقه نداده است، عالمان حدیث اجماع دارند بر اینکه قصه روایت شده در شأن نزول آیه، یکی از دروغهای بافته شده است[۱۳۲].
پاسخ:
- این شأن نزول را بسیاری از مفسّران بزرگ اهل سنت نقل نمودهاند، برخی از کسانی که بر نزول این آیه در حق علی (ع) نقل اجماع و با ادّعای اجماع نمودهاند، عبارتاند از:
- قاضی عضدالدین ایجی در کتاب المواقف فی علم الکلام مینویسد: و اجمع ائمة التفسیر ان المراد علی[۱۳۳].
- شریف جرجانی در شرح مواقف آورده است: وقد اجمع ائمة التفسیر علی أن المراد به الذین یقیمون الصلاة الی قوله و هم راکعون علی فانه کان فی الصلاة راکعا فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة[۱۳۴].
- سعدالدین تفتازانی نیز در شرح مقاصد مینویسد: نزلت باتفاق المفسِّران فی علی بن ابیطالب -رضی الله عنه- حین اعطی السائل خاتمه و هو راکع فی صلاته و کلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال[۱۳۵].
- با وجود شواهد و قرائن قطعی که از اهل سنت صادر شده است، چطور ادعا میکنند، این آیه در شأن علی (ع) نازل نشده است؟ در حالی که اکثر بزرگان اهل سنت این شأن نزول را پذیرفتهاند و در کتب خود نیز بیان کردهاند.
- علّت اینکه علامه حلی در این مسأله ادّعای اجماع نمودهاند آن است که، درباره شأن نزول این آیه، جز روایت مرسله که درباره ابوبکر است، همه روایات درباره حضرت علی (ع) است و چون آن روایت ضعف سندی دارد، در برابر انبوه روایات دیگر درباره حضرت علی (ع) جایگاهی نداشته و ادّعای اجماع شده است[۱۳۶].
شبهه سوم
در آیه ولایت، لفظ جمع، هفت مرتبه آمده است و حمل آیه بر مفرد –علی (ع)- مجاز است نه حقیقت، از اینرو نمیتوان آیه را بدون قرینه، بر مفرد حمل نمود. فخر رازی مینویسد: أنه تعالی ذکر المؤمنین الموصوفین فی هذه الآیة بصیغة الجمع فی سبعة مواضع و هی قوله: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ و حمل ألفاظ الجمع و إن جاز علی الواحد علی سبیل التعظیم لکنه مجاز لا حقیقة، و الأصل حمل الکلام علی الحقیقة[۱۳۷].
پاسخ: از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
- برخی در پاسخ آوردهاند در مواردی از قرآن کریم، لفظ جمع آمده و قصد مفرد شده است، مرحوم علامه طباطبایی در المیزان[۱۳۸] و مرحوم علامه امینی در الغدیر[۱۳۹] بیست مورد از آیات قرآن کریم را ذکر کردهاند که طبق اعتراف اهل سنت، لفظ آیه جمع، ولی مفرد قصد شده است. به دو نمونه اشاره میکنیم:
- ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾[۱۴۰] برخی از مفسِّران گفتهاند: ﴿النَّاسُ﴾ در آیه شریفه، نعیم بن الاشجعی[۱۴۱] است.
- ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۴۲]، دیدگاه برخی از مفسّران، بر این است، آیه درباره جابر بن عبدالله انصاری نازل شده و پرسش کننده اوست[۱۴۳].
- روایات شأن نزول، راه حل استفاده از ضمائر جمع است؛ بر فرض که حمل جمع بر مفرد، مجاز باشد، بر این حمل، قراینی وجود دارد و قراین آن، روایات فراوانی است که شأن نزول آیه را، جریان زکات خاتم حضرت بیان کرده است.
- کاربرد جمع، برای تشویق مردم به کارهای خیر است. ابوالقاسم جارالله زمخشری حنفی در تفسیر خود میگوید: اگر اشکال شود: چگونه درست است، این آیه در شأن علی (ع) باشد و حال آنکه آیه به لفظ جمع وارد شده است؟ در پاسخ میگوییم: آیه به لفظ جمع آمده، گرچه مراد از آن فقط یک نفر است -علی (ع)- است و این به خاطر آن است که مردم ترغیب شوند تا مانند چنین کاری انجام دهند و ثواب آن را ببرند [۱۴۴].
- استفاده از الفاظ و ضمایر جمع، برای تعظیم و تفخیم است. مرحوم طبرسی مینویسد: اطلاق لفظ جمع، بر امیرمؤمنان (ع)، تفخیم و تعظیم آن حضرت است، چه اینکه اهل لغت جمع را بر مفرد برای تعظیم و احترام اطلاق میکنند، و این حقیقت به اندازهای مشهور است که احتیاج به استدلال ندارد[۱۴۵].
- پاسخ دقیقه آن است که در این آیه لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافته آن (در زمان نزول) منطبق گردیده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (بر فرض تحقق) محفوظ مانده است. و بین این دو کیفیّت و دو گونه استعمال، فرق بسیار است و آنچه از نظر اهل لغت ناشدنی و نارواست، تنها صورت اوّل است[۱۴۶]. و به عبارتی دیگر لفظ در مفهوم خود استعمال میشود، نه در مصداق خارجی؛ ولی مصداق لفظ جمع، در بیرون گاهی فرد است و گاهی جمع[۱۴۷].
- پاسخ دیگری که از دقت بیشتری برخوردار است این است که، این جمعِ موصولی است و عموم اطلاق علیالبدل دارد و نشانه این است که ولایت به یک نفر منحصر نمیشود. ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ که جمع است به آحاد اطلاق میشود، مصداق ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ مفرد است؛ ولی مفهومش جمع است. یک روز مصداقش علی (ع) و یک زمان امام حسن (ع) و تا امام زمان ادامه دارد، در این آیه، اطلاق جمع بر افراد، در طول یکدیگر است؛ مانند: اولوالامر که نمیشود در یک زمان چند اولوالامر باشد، پس، اولوالامر، آحاد افراد در طول یکدیگر است.
در روایاتی از اهل بیت (ع) بهعنوان مصادیق ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ در آیه ولایت یاد شده است؛ چنانکه امام صادق در تفسیر آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ ولایت را به احق و اولی بودن در تدبیر امور مسلمانان تفسیر کرده و یادآور شده است، مقصود از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾، علی و امامان از ذریه او تا روز قیامتاند؛ سپس داستان گدایی فقیر در مسجد پیامبر و انفاق امام علی (ع) به او در حال رکوع را یادآور شده و افزوده است: "هر یک از فرزندان او که به امامت میرسد، از چنین ویژگی برخوردارند، یعنی در حال رکوع انفاق میکنند"[۱۴۸]. امام باقر (ع) نیز درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ فرمودند: مراد امامان (ع) است[۱۴۹].[۱۵۰]
شبهه چهارم
آنچه از حالات امیرالمؤمنین علی (ع) در نماز نقل شده است آن است که حضرت دارای حضور قلب خاصی بودند به گونهای که از خود بیخود میشدند، این حالت علی (ع) با این مطلب که در حال نماز صدای سائل را شنیدند و انگشتر خود را به او دادند، منافات دارد، زیرا حالت نخست، مستلزم توجّه تام به پروردگار؛ ولی حالت دوم، موجب توجّه به غیر خداوند است؛ از اینرو، نمیتوان مدلول آیه را درباره آن حضرت پذیرفت. فخر رازی مینویسد: و هو أن اللائق بعلی (ع) أن یکون مستغرق القلب بذکر الله حال ما یکون فی الصلاة، و الظاهر أن من کان کذلک فإنه لا یتفرغ لاستماع کلام الغیر و لفهمه، و لهذا قال تعالی: ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۱۵۱] و من کان قلبه مستغرقا فی الفکر کیف یتفرغ لاستماع کلام الغیر[۱۵۲].
پاسخ: از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
- بر پایه روایات، پیامبر (ص) نیز گاهی نماز را کوتاه میکردند و آن را به سرعت پایان میدادند. هنگامی که از ایشان علّت این کار پرسیده شد، فرمودند: "صدای گریه طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در مسجد (در حال نماز) باشد و از گریه او ناراحت شود"[۱۵۳]. از اینرو هر قضاوتی نسبت به عملکرد پیامبر شود همان قضاوت نیز درباره عملکرد علی (ع) قابل جریان است.
- حالات اولیاء خدا یکسان نبوده، بلکه گوناگون و متغیر است و این تغییر، تابع جذبههای گوناگون پرودگار است و هیچ منافاتی ندارد که انسان کاملی نظیر آن حضرت، گاه مستغرق عالم توحید بوده و از حالات بشری دور و گاه در حالت معمولی و عادی باشند، از اینرو این اختلاف حالات، به اراده و مشیّت پروردگار باز میگردد.
- توجّه آن حضرت در حین نماز، به کاری بوده، که مطلوب پروردگار است؛ پس این عمل، عبادتی در ضمن عبادت خواهد بود. عظمت روح ایشان چنان بود که میتوانست در یک زمان دو عبادت را انجام دهد و این با حضور قلب در پیشگاه پروردگار، تنافی نخواهد داشت. چنین افرادی مظهر اسم جمال «يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ»اند. به دیگر سخن، "وَلیِّ حق"، در هر شأنی از شئون بندگی، غافل از شئون دیگر نیست. پس اگر بنده خدا در حال نماز مشغول است از شأن دیگر بندگی که ایتاء زکات است غافل نیست.
- شنیدن صدای سائل و کمک به او، توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به خدا است، علی در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و روشن است، بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خداست؛ صدقه پیش از آنکه به دست سائل برسد به دست خدا میرسد: ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۱۵۴] و حضرت در واقع با خدا در ارتباط بوده است[۱۵۵].
جستارهای وابسته
منابع
- فرهنگنامه علوم قرآنی
- مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱
- فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت
- فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
- خراسانی، علی، آیه ولایت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱
- علوی، مهوش السادات، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم
- ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت
- قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
- مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی
- مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن
پانویس
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، روش تازهای در تفسیر موضوعی قرآن، جلد۹، صفحه (۲۰۱-۲۱۳)؛ صدرحاج سیدجوادی، احمد، دائرة المعارف تشیع، جلد۱، صفحه ۲۵۳؛ سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، جلد۳، صفحه (۱۰۴-۱۰۶)؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، جلد۱، صفحه (۶۴۸-۶۴۹).
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۵۱۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، ص۵۰۹؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
- ↑ احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ اسماعيل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۲۸؛ صاحب بن عباد، المحيط فی اللغة، ج۱۰، ص۳۸۱.
- ↑ برای نمونه، ر. ک: شیخ مفید، تفسير القرآن المجيد، ج۱، ص۱۸۲؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسير منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج۳، ص۸۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۸-۵؛ سید محمد حسين فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲.
- ↑ برای نمونه، ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۳۸۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۵؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۲، ص۶۰۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۳؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط، ج۴، ص۲۰۱.
- ↑ قاعده یادشده بر اساس دو اصل است: نخست آنکه ظاهرترین معنا از آیه آن است که «واو» در عبارت وَهُمْ رَاكِعُونَ، حالیه است. حالیه بودن «واو» به تأیید برخی از مفسران اهل سنت نیز رسیده است (ر. ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۴۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴؛ محمود بن عبدالرحیم صافی، الجدول فی اعراب القرآن الكريم، ج۶، ص۳۸۶)؛ دوم آنکه مقصود از «زکات»، همان زکات مصطلح فقهی ـ که حقیقت شرعیه یا متشرعه است ـ نیست؛ بلکه مراد از آن، همان صدقه است که در موارد پرشماری از قرآن کریم به همین معنا وارد شده است (ر. ک: انبیاء، ۷۳؛ مریم، ۵۵ و ۳۱؛ اعلی، ۱۵). گفتنی است برخی عالمان اهل سنت دراینباره تشکیکهایی کردهاند که اندیشمندان شیعی نیز به آنها پاسخ دادهاند (ر. ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغيب، ج۱۲، ص۳۸۶؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۱۰).
- ↑ «مردان و زنان باایمان، ولیّ [و یار و یاور] یکدیگرند. امر به معروف و نهی از منکر میکنند. نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و خدا و رسولش را اطاعت میکنند. به زودی خدا آنان را مشمول رحمت خویش قرار میدهد و خداوند، توانا و حکیم است» سوره توبه، آیه۷۱.
- ↑ ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۷ تا ۲۶۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰.
- ↑ "و الحقّ انّه ان صحّت الرواية فللآية دلالة قويّة على عظم شأن عليّ رضي عنه"؛ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۴، ص۲۸۴.
- ↑ اورد السيوطي في الدرّ المنثور روايات صحيحة عن عبد الرزاق و غيره تؤيّد انّ الآية نزلت في علي ابن ابي طالب؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ ذكر روايات يقوى بعضها بعضا انّها نزلت في علي بن ابي طالب الذي سأله سائل و هو راكع في تطوّع فتصدّق عليه بخاتمه؛ التفسیر المنیر، ج۶، ص۲۳۲.
- ↑ فهذه شواهد يقوى بعضها بعضا؛ لباب النقول فی اسباب النزول، ص۱۲۱؛ اسباب النزول، ص۱۴۷.
- ↑ مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۱۸۹.
- ↑ احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۳۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۴ و ۳۲۵.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۰۶؛ المراجعات، ص۲۳۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ الدرّالمنثور، ج ۳، ص ۱۰۶.
- ↑ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۶؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۰۵.
- ↑ جامع البیان، مج۴، ج۶، ص۳۹۰.
- ↑ جامع البیان، مج۴، ج۶، ص۳۸۹.
- ↑ جامع البیان، مج۴، ج۶، ص ۳۹۰.
- ↑ منهاج البراعة، ج۲، ص۳۵۰.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۰۷.
- ↑ شرح تجرید، قوشچی، ص۳۶۸.
- ↑ آیة الولایة، ص۱۲؛ احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹ ـ ۴۰۷.
- ↑ روحالمعانی، مج۴، ج۶، ص۲۴۴.
- ↑ خراسانی، علی، آیه ولایت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶؛ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۴۵.
- ↑ الفصول المائه، ج۲ در شرح آیه ولایت، و حیاة أمیرالمؤمنین (ع) نبذة فی حیاته و... .
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۴۵.
- ↑ ر. ک: نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهیة، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۵۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۲۷؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسیر منهح الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ سید امیر حسینی جرجانی، آیات الاحکام، ج۱، ص۲۰۲؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۶۶۹؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۴۱؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۱۲۳؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۴، ص۴۰۲؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۱، ص۲۹۹؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵-۸؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۳-۴۲۴. در این میان، سخن برخی مفسران توجه برانگیز است. آنها به نوعی در مسئلهی، ادعای اجماع کرده و احدی را موافق با این نظریه ندانستهاند که معنای ولایت در آیه مزبور همان محبت یا نصرت است و میگویند: لا يختلف اثنان في المراد بولاية الله و الرسول و انها التصرف في شئون المسلمين، و ليس مجرد المحبة و النصرة. محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۳، ص۸۲. این در حالی است که افزون بر مفسران و متکلمان اهل سنت، چنانکه خواهد آمد، حتی برخی از مفسران شیعی نیز ولایت را در این آیه، به معنای دوست یا ناصر دانستهاند. ر. ک: حسین بن علی کاشفی سبزواری، مواهب علیه، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ برای نمونه ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۸۶؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۶۲-۱۱۶۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۲؛ عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطایف الاشارات، ج۱، ص۴۳۳؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۵؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۱، ص۵۰۸؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۲، ص۴۰۸؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۲، ص۶۰۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۳؛ محمد بن طاهر بن عاشور، التحریر و التنویر، ج۵، ص۱۳۸؛ عبدالکریم خطیب، تفسیر القرآنی للقرآن، ج۳، ص۱۱۲۶؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۴۴؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة، ج۶، ص۲۳۴؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۴، ص۲۰۱؛ محمد بن عمر نووی جاوی، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴-۳۸۵؛ احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۸-۹؛ میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰-۲۷۱.
- ↑ در این باره، برای نمونه، ر. ک: عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۵. وی ۲۴ روایت را در این باره نقل میکند. در ادامه نوشتار، به سایر منابع موجود در این زمینه اشاره خواهد شد.
- ↑ «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی میگیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.
- ↑ «بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما میستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۹.
- ↑ برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶؛ گروهی از نویسندگان، الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۹۶-۷۲.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۶ و نیز برای نمونه ر. ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۲، ص۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ برای نمونه، ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۸، ص۷۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۵؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۴۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۱۵۶؛ عبدالرحمن بن ابی بکر جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۲۲۴.
- ↑ قاعده یاد شده بر اساس دو اصل است: نخست آنکه ظاهرترین معنا از آیه آن است که «واو» در عبارت ﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ واو حالیه است. برخی از مفسران اهل سنت نیز حالیه بودن واو را تأیید کردهاند. ر. ک: محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۴؛ محمود بن عبدالرحیم صافی، الجدول فی اعراب القرآن الکریم، ج۶، ص۳۸۶.
- ↑ ر. ک: سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ سوره مریم، آیه ۳۱ و ۵۵؛ سوره اعلی، آیه ۱۵ و.... گفتنی است برخی عالمان اهل سنت، در این باره به ایراد تشکیکهایی اقدام کردهاند و از سوی دیگر، اندیشمندان شیعی نیز در مقام پاسخگویی بر آمدهاند. ر. ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۰.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹؛ همچنین ر. ک: گروهی از نویسندگان الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۷۳.
- ↑ ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۷.
- ↑ برای نمونه، ر. ک: سوره بقره، آیه ۱۱۹؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳؛ سوره مائده، آیه ۴۴؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۰.
- ↑ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ «و فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است؛ هر چه را بخواهد میآفریند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۷؛ و نیز، ر. ک: سوره بقره، آیه ۱۰۷؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸۹؛ سوره مائده، آیه ۱۸، ۴۰ و ۱۲۰؛ سوره توبه، آیه ۱۱۶؛ سوره نور، آیه ۴۲؛ سوره فرقان، ۲؛ سوره ص، آیه ۱۰؛ سوره زمر، آیه ۴۴؛ سوره شوری، آیه ۴۹؛ سوره زخرف، آیه ۸۵؛ سوره جاثیه، آیه ۲۷؛ سوره فتح، آیه ۱۴؛ سوره حدید، آیه ۲ و ۵؛ سوره بروج، آیه ۹. گفتنی است، آیات دیگری نیز وجود دارند که به طور غیر مستقیم بر مالکیت علی الاطلاق خداوند بر جهان دالت دارند؛ از جمله آنها آیاتی است که «مقالید» آسمانها و زمین و نیز «میراث» آسمانها و زمین را از آنِ خدا میداند؛ ر. ک: سوره زمر، آیه ۶۳؛ سوره شوری، آیه ۱۲؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸۰؛ سوره حدید، آیه ۱۰.
- ↑ «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
- ↑ «آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۳۱۷.
- ↑ «بیگمان فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است؛ زنده میگرداند و میمیراند و شما در برابر خداوند یار و یاوری ندارید» سوره توبه، آیه ۱۱۶.
- ↑ «داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷؛ سوره یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶. گفتنی است، آیات فراوانی وجود دارد که بر ولایت تشریعی خداوند متعال دلالت میکنند، اما به دلیل روشن بودن بحث، از نقل آنها صرف نظر کردهایم. ر. ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، ص۲۱۷-۲۲۱.
- ↑ «و اوست که باران را پس از آنکه (مردم) نومید شوند فرو میفرستد و بخشایش خویش را میگستراند و او سرور ستوده است» سوره شوری، آیه ۲۸.
- ↑ «خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده میگرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.
- ↑ «خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.
- ↑ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعهگاه او را میداند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۶۱-۱۷۶؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
- ↑ ر. ک: امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله واشاعره)، ص ۲۸۰.
- ↑ ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۱۰.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۳۴ و المفردات، ص ۳۶۴.
- ↑ «و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ر. ک: الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج ۲، ص ۲۹۳.
- ↑ ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۸ و المیزان، ج ۶، ص ۹ و شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۷۲.
- ↑ رک: الغدیر، ج ۳، ص۱۶۳ و تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۶ مانند آیه ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا﴾ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم» سوره منافقون، آیه ۸. در اینجا میفرماید: ﴿يَقُولُونَ﴾ که جمع است با این که به اتفاق علما، گوینده این سخن، یک نفر (عبد الله بن ابی، رئیس منافقان) بیش نبوده است. و در آیه ۱۷۲ سوره آل عمران در داستان جنگ احد. ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا﴾ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳. و بعضی از مفسران شأن نزول آن را درباره نعیم بن مسعود که یک فرد بیشتر نبود میدانند در آیه مباهله میبینم که کلمه "نسائنا" به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شأن نزولهای متعددی که وارد شده فاطمه زهرا (س) است. و همچنین "انفسنا" جمع است در صورتی که از مردان غیر از پیغمبر کی جز علی (ع) در آن جریان نبود.
- ↑ «ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ ر. ک: المیزان فی تفسیر القران، ج ۶، ص ۹ و امامت پژوهی، ص ۲۹۰ برای مثال، وقتی که تنها یک نفر در اطاق باشد، اگر بگوییم: انسان در اطاق است، واضح است که منظور، همان یک فرد خواهد بود، اما استعمال مجازی نیست؛ چون تصرّف در معنای لفظ نشده است، بلکه مصداق خارجی، یک مورد بیشتر نیست.
- ↑ «ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ ر. ک: الکاشف عن حقائق غوامض التنزیل و عین الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۶۴۸. وجوه دیگری نیز بیان شده ر. ک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۲۶. و المراجعات، مراجعه ۴۲.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۶۰.
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص ۲۸۱ـ ۲۸۳۳؛ أقرب الموارد، ج۲، ص ۱۴۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۴ـ۳، ص ۲۱۱؛ الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۳۹ـ ۴۴۰؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۳۰۲ و ۳۰۳.
- ↑ و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه۷۱.
- ↑ زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید، (خداوند) پاداشهایتان را میدهد و داراییهایتان را از شما نمیخواهد؛ سوره محمد، آیه۳۶.
- ↑ تفسیر کبیر، ج۱۲۲، ص ۳۰۰.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص ۶۴۸.
- ↑ مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص ۳۲۰ـ ۳۲۱.
- ↑ الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۳۹؛ تقریب المعارف، ص ۱۲۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
- ↑ ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند. آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست میشکنند؛ میگویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل مینهفتند پشیمان گردند. و مؤمنان میگویند: آیا اینانند که سختترین سوگندهایشان را به خداوند خوردهاند که با شمایند؟! کردارهاشان تباه گردید و زیانکار شدند. ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست؛ سوره مائده، آیه ۵۱- ۵۴.
- ↑ و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است؛ سوره مائده، آیه۵۶.
- ↑ تفسیر طبری، ج۶، ص ۳۴۳؛ المنار، ج۶، ص ۴۴۳؛ تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۲۷ـ ۲۸؛ شرح المواقف، ج۸، ص ۳۶۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۷۰.
- ↑ ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند. آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست میشکنند؛ میگویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل مینهفتند پشیمان گردند. و مؤمنان میگویند: آیا اینانند که سختترین سوگندهایشان را به خداوند خوردهاند که با شمایند؟! کردارهاشان تباه گردید و زیانکار شدند. ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست؛ سوره مائده، آیه ۵۲ - ۵۴.
- ↑ تفسیر طبری، ج۶، ص ۳۳۶؛ الکشاف، ج۱، ص ۶۴۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱.
- ↑ و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است؛ سوره مائده، آیه۵۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۰۶-۱۱۱؛ علوی، مهوش السادات، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت امام علی (ع) بهره جستهاند. برای نمونه، ر. ک: فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ و ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات امامت امام علی (ع) استفاده کردهاند؛ ر. ک: احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الكبير، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۹ و ۱۵۰.
- ↑ با توجه به آنکه عالمان شیعی تلاشی سترگ دراینباره داشتهاند، از تکرار آن مباحث خودداری کردهایم. برای تفصیل در این باره، ر. ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسير القران، ج۶، ص۵-۱۲؛ گروهی از نویسندگان، الإمامة و الولاية فی القرآن الكريم، ص۶۹-۷۲. هرچند در ادامه اشارهای کوتاه به برخی مباحث پیرامون این آیه خواهیم داشت.
- ↑ سوره کهف، آیه۴۴.
- ↑ ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۱۸۵ - ۱۸۸.
- ↑ سوره مائده، آیه۳.
- ↑ برای آشنایی با تعاریف گوناگون درباره «دین»، ر. ک: دیویدای. پیلین، مبانی فلسفه دین، ص۳۲ و ۳۳؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، ص۲۴-۴۰؛ محمد مهدی بهداروند، «تبيين و تحلیل مفهوم دین»، در: رواق اندیشه، ش۳۰، ص۷۷-۱۰۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۱.
- ↑ ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.
- ↑ ارتباط و تأثیر دو گونه است: دوجانبه و یکجانبه. اگر تأثیر متقابل و دو جانبه بود، اوّلی، وَلیّ دوّمی است و دومی نیز ولی اوّلی است. مانند: اخوّت و برادری که اگر حسن برادر حسین است، حسین نیز برادر حسن است، ولی اگر تأثیر یکجانبه بود، اوّلی، ولی دوّمی است و دوّمی مولّی علیه اوّلی است؛ یعنی دوّمی تحت ولایت اولی قرار دارد؛ مانند ابوّت و بنوّت.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۵۱. قوله تعالی: ﴿إِنَّمَا﴾، و هی کلمة موضوعة للحصر تتضمّن النفی و الإثبات فتثبت ما تناوله الخطاب و تنفی ما عداه.
- ↑ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۸.
- ↑ قاضی نورالله، الصوارم المهرقة، ص۱۷۵.
- ↑ استر آبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۸-۱۹.
- ↑ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید»... سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ «و برای هر دارایی از آنچه پدر و مادر و نزدیکان بهجا گذاردهاند، میراثبرانی نهادهایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید؛ بیگمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره نساء، آیه ۳۳.
- ↑ «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۲۰-۲۱.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ «بیگمان آنان در برابر (عذاب) خداوند هرگز چیزی را از تو باز نمیتوانند داشت و ستمگران، دوستان یکدیگرند و خداوند دوست پرهیزگاران است» سوره جاثیه، آیه ۱۹.
- ↑ «و کافران (نیز) دوستان یکدیگرند و اگر آن (دستور) را انجام ندهید در زمین، آشوب و تباهی بزرگی رخ خواهد داد» سوره انفال، آیه ۷۳.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۲۱-۲۲.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۲۲-۲۳.
- ↑ ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۸.
- ↑ ر. ک: بحار الأنوار، ج ۳۱، ص۳۷۷ و سایر منابع مانند: غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام، ج۲، ص۲۰.
- ↑ ر. ک: الإحتجاج، ج۱، ص ۱۱۸.
- ↑ منهاج الکرامة فی معرفة الأمامة، تألیف علامه حلّی، یکی از مهمترین کتابهایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است این کتاب تا جایی اهمیت یافت که کسی همچون ابنتیمیه را بر آن داشت تا کتاب منهاج السنه را در ردّ آن بنگارد.
- ↑ قد أجمعوا أنّها نزلت في علي من أعظم الدعاوى الكاذبة; بل أجمع أهل العلم بالنقل على أنّها لم تنزل في علي بخصوصه وأنّ عليا لم يتصدق بخاتمه في الصلاة وأجمع أهل العلم بالحديث على أنّ القصة المروية في ذلك من الكذب الموضوع؛ منهاج السنه، ج۷، ص۱۲.
- ↑ المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۵.
- ↑ شرح المواقف، ج۴، ص۳۶۰.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۹-۱۵۱.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴.
- ↑ المیزان، ج۶، ص۷.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۱۵۶.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۹۷.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۸.
- ↑ فان قلت کیف صح أن یکون لعلی و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حی به علی لفظ الجمع، وان کان السبب فیه رجلا واحدا لیرغب الناس فی مثل فعله، فینالوا مثل ثوابه؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.
- ↑ المیزان، ج۶، ص۹ ٣.
- ↑ تفسیر تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۵.
- ↑ «إِنَّمَا يَعْنِي أَوْلَى بِكُمْ أَيْ أَحَقُ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي عَلِيّاً وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ (ع) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸؛ غایةالمرام، ج۲، ص۱۵.
- ↑ بحارالأنوار، ج۹، ص۳۵.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۵۱-۱۵۵.
- ↑ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶.
- ↑ سنن النبی، ص۲۷۳.
- ↑ «آیا ندانستهاند: خداوند است که از بندگانش توبه را میپذیرد و زکاتها را دریافت میدارد و خداوند است که توبهپذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۵۵-۱۵۷.