افضلیت امام علی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در اینکه برترین فرد امت اسلامی پس از پیامبر (ص) چه کسی است سه دیدگاه معروف و دو دیدگاه شاذ مطرح شده است.

  1. مذاهب شیعی و گروهی از معتزله، علی بن ابی طالب (ع) را برترین صحابه پیامبر دانسته‌اند. عده‌ای از صحابه مانند: زبیر، حذیفه بن یمان، جابر بن عبدالله انصاری، عمار بن یاسر، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود و برخی از تابعین مانند: مجاهد، عطاء و سلمه بن کهیل نیز طرفدار این دیدگاه بودند.
  2. اهل‌سنت و گروهی از معتزله به افضلیت ابوبکر اعتقاد داشته‌اند. از صحابه، عمر، عثمان و ابوهریره و از تابعین، حسن بصری و شعبی طرفدار این نظریه بودند.
  3. برخی از معتزله و اشاعره نیز بر این باور بوده‌اند که تعیین برترین فرد در میان صحابه ممکن نیست و باید در این باره توقف کرد.

دو دیدگاه شاذ در این باره، یکی افضلیت عباس عموی پیامبر و دیگری افضلیت عمر است[۱][۲].

تصریح به افضلیت حضرت علی (ع)

در اینکه امیر المؤمنین (ع) از همۀ صحابه ـ بلکه انبیا و اوصیای الهی ـ در جهات مختلف برتر است، روایات فراوانی نقل شده و پیامبر خدا (ص) فضایل او را یک‌ به‌ یک برشمرده و افضل از دیگران دانسته است[۳]. امام علی (ع) انبوهی از معارف غیبی را می‌دانست که بسیاری از پیامبران پیشین نمی‌دانستند، البته ایشان پیامبر نبود، یعنی امر جدیدی که هیچ پیامبری حتی حضرت رسول (ص) نفرموده باشد، ندارد[۴][۵]

برخی از روایات دربارۀ افضلیت امیرالمؤمنین {{ع]] عبارت‌اند از:

  1. پیامبر (ص) خطاب به عبدالرحمن بن عوف فرمود: «" إنّكم أصحابي و علي بن أبي طالب أخي و منّي و أنا من علي، فهو باب علمي و وصيّي، و هو و فاطمة و الحسن و الحسين هم خير الأرض عنصراً و شرفاً و كرماً "»[۶]
  2. عایشه از پیامبر خاتم|پیامبر (ص) روایت می‌کند که بهترین خلق و بزرگ‌ترین آنان نزد خداوند در قیامت را خوارج خواهد کشت: "آنان، بدترينِ مردم و آفريده‌ها هستند كه بهترينِ مردم و آفريدهها و نزديكترين‌شان به خدا، آنان را خواهد كشت"[۷]. حضرت شخص خود و اهل بیتش را برگزیده الهی بر جمیع مخلوقات توصیف می‌کند: "خداوند تعالى مرا و اهل بيت مرا بر جميع خلق اختيار كرد... پس من و اهل بيت من از ميان خلق او برگزيده او هستيم‏"[۸]
  3. پیامبر خاتم|پیامبر (ص) در میان جمعی از انصار و مهاجر خطاب به حضرت علی (ع) فرمود: "ای علی! اگر احدی عبادت خدا را به کمال انجام دهد، سپس در افضلیت تو و اهل بیتت بر مردم شک و تردید نماید، در آتش خواهد بود"[۹].
  4. حدیث دیگر معروف به حدیث «أَكْلِ‏ الطَّيْر» است که برخی از اهل سنت مانند حاکم نیشابوری در مستدرک و ذهبی در تذکرة الحفاظ به صحت آن تصریح داشتند. انس بن مالک می‌گوید من پرنده‌ه‌ای بریان شده برای پیامبر (ص) تقدیم کردم، حضرت لقمه‌ای از آن را میل نمود و فرمود: "خدایا! بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین خلقت از اولین تا آخرین را به سوی ما برسان"[۱۰]. أنس می‌گوید: ناگاه صدای درب به صدا درآمد و دیدم که علی (ع) است. بعد از ورود حضرت علی (ع)، پیامبر خاتم|پیامبر (ص) برای اجابت دعایش حمد و سپاس خدا را نمود.
  5. روایت صریح و شفاف که بر افضلیت امامان بر همه مردم حتی پیامبران پیشین دلالت می‌کند، روایت علی (ع) است که در کتب فریقین آمده است. آن حضرت از پیامبر پرسید که شما افضل هستنید یا جبرئیل؟ پیامبر خاتم|پیامبر (ص) با تصریح به افضلیت پیامبران بر فرشتگان فرمود: "اى علىّ! خداوند - تبارك و تعالى - پيامبران مرسل خود را بر ملائكه مقرّب خود برترى داده است و مرا بر تمام انبياء و مرسلين برترى داده است، و فضيلت، بعد از من براى تو و امامان بعد از تو می‌باشد، و ملائكه كمككار ما و دوستان ما هستند"[۱۱][۱۲].

افضلیت امام علی بر صحابه

روایات زیادی وجود دارد که امیرالمؤمنین (ع) را برتر از صحابه دانسته است، مانند حدیث پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: « عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَقْدَمُ أُمَّتِي سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَصَحُّهُمْ دِيناً وَ أَكْثَرُهُمْ يَقِيناً وَ أَكْمَلُهُمْ حِلْماً وَ أَسْمَحُهُمْ كَفّاً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي‏»[۱۳] که برتری آن حضرت را از نظر سابقۀ در اسلام، علم، دین، یقین، حلم، بخشندگی و شجاعت بیان فرموده و بر امامت و خلافت وی پس از خود تصریح کرده است. در میان متکلمان شیعه و اهل سنت، در اینکه علی (ع) افضل است یا دیگری، بحث‌هایی وجود دارد و برخی این حقیقت روشن‌تر از آفتاب را منکر شده‌اند. در مقابل، عالمانی از شیعه هم در ردّ نظریه آنان تألیفات مستقلی دارند[۱۴]. تفضیلیّه، نام گروهی است که به برتری آن حضرت باور دارند[۱۵].

مؤمن الطاق و قول به افضلیت امیرالمؤمنین (ع)

مؤمن الطاق بر پایه دو آیه از قرآن کریم نشان می‌دهد علی بن ابی طالب (ع) تنها فردی است که شایسته فرمانبری و تصدی منصب امامت پس از رسول خداست. او با طرح آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۶] اعتقاد خویش را به کرسی اثبات می‌نشاند. آیه فوق، که به "آیه صادقین" مشهور است و در اواخر عمر مبارک پیامبر اسلام (ص) نازل شده، درصدد ساخت بستر‌های ولایت و امامت علی بن ابی طالب (ع) پس از رسول خداست. مؤمن الطاق با بیان این آیه اشاره می‌کند خداوند ما را به اطاعت راستگویان فراخوانده است. او توجه می‌دهد منظور از "صادقین" در این آیه هر انسان راستگویی نیست، بلکه افراد خاصّی منظور است، ازاین رو ابراز می‌کند مصداق آیه، علی بن ابی طالب (ع) است. مؤمن الطاق برای تحدید مصداق آیه و تأیید ادعای خویش، دیگر بار به قرآن تمسک می‌کند، آنجا که علی (ع) به صفت راستگویی شناخته می‌شود: ﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۷].

مؤمن الطاق با تاکید بر این موضوع که آن حضرت هیچ وقت از جنگ فرار نکرد و حال آنکه دیگران بارها گریختند، ابراز می‌کند در این آیه راستگویان و پرهیزکاران با مشخصه شکیبایی در جنگ و سختی شناسانده شده‌اند و این فضیلتی است که اجماعاً و تاریخاً برای حضرت امیر (ع) ثابت است و دیگران از آن بی‌بهره‌اند[۱۸].

ناگفته نماند این آیه در کنار آیه ولایت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۹] و آیه تبلیغ: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۲۰] از آیاتی است که متکلمان از آن به عنوان نصوص دال بر امامت حضرت علی (ع) هم بهره جسته‌اند[۲۱].

از دیگر فضایلی که مؤمن الطاق برای حضرت علی (ع) می‌شمارد همانا دستور رسول اکرم (ص) مبنی بر مسدود نمودن تمامی درهای مسجد، به جز در خانه علی بن ابی طالب (ع) است. این فضیلت از آن روست که رسول اکرم (ص) این مجوز را به احدی دیگر ندادند و حال آنکه دیگران (همچون خلیفه نخست) نیز بدین کار مشتاق بودند[۲۲]. داستان لیلة المبیت، نمونه‌ای دیگر است که به زعم مؤمن الطاق بر برتری علی بن ابی طالب (ع) بر دیگر خلفا دلالت دارد[۲۳].

همچنین حکایتِ تبلیغ سوره مبارکه برائت و مأمور شدن حضرت علی (ع) برای رساندن احکام این سوره. این مأموریت از جانب رسول خدا (ص) در حالی رخ داد که مأمور سابق (ابوبکر) از این کار عزل شد. مؤمن الطاق این قضیه را از جمله فضایل حضرتش می‌داند[۲۴]. اما این اقدام آگاهانه پیامبر (ص) که بنا به دستور خداوند انجام یافت، چه حکمتی داشت؟ مؤمن الطاق بر این باور است که هدف رسول خدا (ص) از این تغییر مأموریت، معرفی برترین و افضل‌ترین افراد بود تا ذهن مردم را از کسی که تصور می‌کردند افضل است، به سوی برترینِ حقیقی و واقعی هدایت نماید. بدین جهت در ابتدا این مأموریت را به ابوبکر سپرد و بعد او را عزل کرد و علی (ع) را مأمور این کار نمود[۲۵].

مؤمن الطاق برای نشان دادن فضایل امام علی (ع) به حدیث ثقلین، سفینه و منزلت نیز اشاره می‌کند. همچنین در نوشته‌های مؤمن الطاق روایات فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد به عقیده وی برخی از آیات قرآن در مقام بیان فضائل و مناقب اهل بیت هستند. برای نمونه، مؤمن الطاق منظورِ آیه شریفه ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي[۲۶] را رسول خدا، علی مرتضی و اوصیای پس از او می‌داند[۲۷] و یا آیه شریفه ﴿كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا[۲۸] را در مقام بیان فضایل خاندان اهل بیت تفسیر می‌کند. او دشمنان ایشان را نیز در مقام شجره خبیثه می‌شمارد[۲۹]. آیه ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ[۳۰] به نظر مؤمن الطاق نیز در شأن رسول خدا، علی مرتضی، حمزه، جعفر و سیدالشهداء علیهم صلوت الله است[۳۱] و منظور از ﴿إِلَيْنَا در آیه ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا[۳۲]، که خطاب به یهود و نصارا برای ایمان آوردن است، همانا علی مرتضی، صدیقه طاهره، حسنین و ائمه (ع) هستند. او ایمان آوردن مردمان را در آیه شریفه ﴿فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ[۳۳] را این گونه تفسیر می‌کند که اگر مردمان همان سان ایمان بیاورند که علی و فاطمه و ائمه از اولاد ایشان ایمان آورده‌اند، آنگاه مطابق با فرموده خداوند هدایت شده‌اند و اگر روی از ایشان بر تابند گویی اینکه سرستیز دارند[۳۴]. مؤمن الطاق ذیل آیه ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ[۳۵] ابراز می‌کند منظور از وجه خداوند، همانا ائمه (ع) هستند که اطاعت از ایشان و مودتشان واجب است[۳۶][۳۷]

افضلیت امام علی در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل

در آیه مباهله مراد از ﴿أَبْنَاءَنَا، حسنین (ع) و ﴿نِسَاءَنَا حضرت زهرا (س) است. بنابراین، مصداق ﴿أَنْفُسَنَا باید کسی باشد که از پسر و دختر به صاحب دعوت نزدیک‌تر است. ﴿أَنْفُسَنَا، یعنی «خودمان» و تأمل در آیه مورد بحث نشان می‌دهد که پس از رسول خدا (ص) کسی برتر از امیر مؤمنان (ع) نیست؛ زیرا قطعاً مراد از ﴿أَنْفُسَنَا خود پیامبر (ص) نیست؛ چون دعوت کننده غیر از دعوت شونده است و اساساً هیچ کس خود را دعوت نمی‌کند. ﴿أَنْفُسَنَا در آیه به همان معنای حقیقی‌اش، یعنی «خودمان»، به کار رفته است. اینجا چون خود پیامبر (ص) مخاطب خداست، معنا این است: «یا خود تو یا کسی که به منزله جان توست باید به صحنه مباهله بیاید». بنابراین، مراد از ﴿أَنْفُسَنَا کسی است که به منزله جان پیامبر (ص) است و به لحاظ مماثلت و مشابهت وی با پیامبر (ص) در موضوع مباهله، باید در واقعه حاضر باشد تا امر الهی محقق گردد.

نکته دیگر آنکه شخصی که به منزله جان انسان است، از کسی که با انسان پیوند خویشاوندی دارد به مراتب بالاتر است. این مسئله در بیان ائمه (ع) درباره امامان و اوصیاء آنان به کار رفته است. چنان‌که امام صادق (ع) در عتاب یکی از فرزندان خود به نام عبداللّه، هنگامی که او خود را با امام کاظم (ع) که به لحاظ پدری و مادری یکسان بودند مقایسه می‌کند، ایشان امام کاظم (ع) را نفس خود بیان می‌فرمایند: «عَنْ طَاهِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَلُومُ عَبْدَ اللَّهِ وَ يُعَاتِبُهُ وَ يَعِظُهُ وَ يَقُولُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَكُونَ مِثْلَ أَخِيكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْرِفُ النُّورَ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ لِمَ أَ لَيْسَ أَبِي وَ أَبُوهُ وَاحِداً وَ أُمِّي وَ أُمُّهُ وَاحِدَةً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِنَّهُ مِنْ نَفْسِي وَ أَنْتَ ابْنِي»[۳۸].

چنین تعبیری از مقام عصمت در مقاطع مختلف تاریخی و با بیان‌های گوناگون، خبر از مقام و مرتبه صاحب آن در علم و بصیرت الهی می‌دهد؛ چنان‌که پیامبر اکرم (ص) در مورد حضرت علی (ع) این مطلب را بارها ذکر فرمودند؛ از جمله ایشان در پایان خطبه‌ای که به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان ایراد فرمودند، خبر شهادت علی (ع) را به حضرتش دادند و سپس خطاب به ایشان فرمودند: «يَا عَلِيُّ مَنْ‏ قَتَلَكَ‏ فَقَدْ قَتَلَنِي‏ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَبُو وُلْدِي وَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ»[۳۹].

ایشان همچنین درباره مولا (ع) خطاب به ام‌سلمه فرمودند: «يَا أُمَّ سَلَمَةَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِي وَ دَمُهُ مِنْ دَمِي وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي يَا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِي وَ اشْهَدِي هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ هُوَ عَيْبَةُ عِلْمِي‏ وَ بَابِيَ الَّذِي أُوتِيَ مِنْهُ وَ هُوَ الْوَصِيُّ بَعْدِي عَلَى الْأَمْوَاتِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ الْخَلِيفَةُ عَلَى الْأَحْيَاءِ مِنْ أُمَّتِي وَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ هُوَ مَعِي فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى اشْهَدِي يَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ احْفَظِي أَنَّهُ يُقَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ»[۴۰].

به کار رفتن تعبیر نفس نبی اکرم (ص) برای حضرت علی (ع) از سوی پروردگار، تعبیری منحصر به فرد است که دلالت بر وحدت جایگاه بلند ولایت علوی (ع) با رسالت نبوی (ص) دارد. اگر نفس پیامبر (ص) در بالاترین مراتب ممکنات در نظام تکوین و تشریع قرار دارد، به کار بردن این تعبیر در خصوص امیرالمؤمنین (ع) در قرآن که در مصداق شأن نزول آن نیز تردید و اختلافی وجود ندارد) دلالت بر جایگاه و مرتبت منحصر به فرد حضرتش در میان خمسه طیبه (ع) بعد از پیامبر (ص) دارد. اگر هیچ آیه‌ای در قرآن غیر از آیه مباهله در اثبات وصایت امیرالمؤمنین (ع) بعد از نبی اکرم (ص) نبود، کفایت می‌کرد؛ زیرا کسی که از سوی پروردگار نفس نبی اکرم (ص) معرفی شده - با توجه به معنایی که برای نفس ذکر گردید - باید در برجسته‌ترین خصوصیات، که تشخص و ذاتیات او را معین می‌کند، نازل منزله رسول اکرم (ص) باشد. خداوند پیامبر اکرم (ص) را به مجموعه صفاتی از قبیل داشتن علم لدنی، عصمت و داشتن بصیرت الهی معرفی می‌نماید و سپس ولایت ایشان را بر همگان واجب می‌نماید و می‌فرماید: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۴۱].

بنابراین، کسی که به منزله نفس نبی (ص) است، باید دارای چنین ویژگی‌هایی باشد تا ولایت او بر همگان ثابت شود. این همان تعبیری است که رسول اکرم (ص) در مواقف گوناگون و خصوصاً روز غدیر بارها درباره امیرالمؤمنین (ع) تکرار کردند و فرمودند: «أَ لَسْتُ أَوْلَى مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ (ص). قَالَ: مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌّ‏ مَوْلَاهُ‏».

آیات و روایات دیگر در شأن حضرت علی (ع)، نظیر حدیث منزلت «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ مُوسَى» و آیه ﴿وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ...[۴۲] و یا ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي[۴۳] و... مؤید این مطلب است که در محتوای محاجه، تمامی افراد این گروه طرف بحث بوده‌اند و نه شخص رسول اکرم (ص)..[۴۴]

افضلیت امام علی

امامی که می‌خواهد حاکم بر جامعه اسلامی شود و از طرفی مرجع دینی باشد تا مردم مسائل اسلامی خود را از آن یاد بگیرند باید افضل الناس باشد،؛ چراکه قبیح است تقدم مفضول بر افضل، هم عقل به این واقعیت حکم می‌کند، و هم قرآن می‌فرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۴۵].

پس تقدم افضل، از ضروریات است، و بدون تردید و به اعتراف دوست و دشمن، علی (ع) بعد از پیغمبر اسلام (ص) افضل امت و اصحاب بوده است، و کافی است برای اثبات این حقیقت به آیه مباهله توجه کنید: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ که علی (ع) در این داستان، نفس پیامبر معرفی شده است؛ زیرا به اتفاق مفسرین و راویان حدیث، منظور از ﴿أَنْفُسَنَا علی (ع) است که پیامبر (ص) او را در روز مباهله با خود برد تا با نصارای نجران به نفرین بنشیند و در کنار آن دو، فاطمه بود: ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ و حسن و حسین ﴿أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ که نصارای نجران ترسیدند و از مباهله اعلام انصراف نمودند و به جزیه تن دادند، و همان طوری که پیامبر افضل الناس است علی هم که جان پیغمبر است افضل الناس است. و افضلیت علی (ع) از همه مردم از همان ابتدای بعثت معلوم است، چنانچه در نهج البلاغه آمده است که حضرت می‌فرماید: «با پیغمبر در کوه حرا بودم (علی کودک بوده است) وقتی که وحی بر ایشان نازل شد صدای ناله شیطان را شنیدم، آن حضرت به من فرمود: «(یَا عَلِيُّ) إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى وَ لَكِنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ»؛ تو می‌شنوی آنچه من می‌شنوم و تو می‌بینی آنچه من می‌بینم و لکن تو پیغمبر نیستی»[۴۶].

مسلماً این فضیلت، مختص به علی است؛ زیرا اگر در همان جا کنار علی (ع) فرد دیگری هم بود آن صدا را نمی‌شنید، چون آن شنیدن، صدایی نبوده که در فضا پخش شود که بگوییم هر کس گوش می‌داشت می‌شنید بلکه سمع و حش و بینش دیگری می‌خواهد که ما از آن بی‌خبریم. همان گونه که پیامبر (ص) فرمود: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَضَائِلَ لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ...»؛ «خداوند برای برادرم علی فضایلی قرار داده که قابل شمارش نیست.»..[۴۷].

و باز می‌فرماید: «لَوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»؛ «اگر باغ‌ها قلم شود و دریاها مرکب و جن حسابگر و بشر نویسنده شوند نمی‌توانند فضایل علی را احصا کنند»[۴۸][۴۹]

افضلیت امیرالمؤمنین (ع)[۵۰]

راه دیگری که برای اثبات امامت و خلافت بلا فصل حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) از آن استفاده شده است، بررسی و مقایسه امتیازات و فضائل و مناقب آن حضرت است. البته باید توجّه داشت که وجود نورانی و مطهّر امیر عالم علی بن ابی طالب (ع) قابل مقایسه با هیچ کس نیست، او نفس رسول (ص) است و خود فرمود: «لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا»[۵۱]؛

هرگاه آنها فرود آمدند من با آنها فرود آمدم، (یعنی من برای مصلحت اسلام و مسلمین در همه مراحل در بلندی‌ها و سرازیری‌ها با ایشان هماهنگی کردم و همچون طائر و پرنده‌ای، همین که می‌خواستند خود را به زمین نزدیک کنند، نزدیک می‌شدم) و آنگاه که آنها به هوا پرواز می‌کردند (و بلند پروازی می‌نمودند) من هم پرواز می‌کردم[۵۲].

و فرمود: «يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ»[۵۳]؛ مانند کوهی هستم که سیل از من روان می‌گردد و پرنده‌ای، به قلّه مقام من نمی‌رسد[۵۴].

اگر امکان مقایسه و برتری سنجی باشد، امیرالمؤمنین علی (ع) را باید با انبیاء و اوصیاء قرین ساخت، نه با فرومایگان و پست فطرتان اهل سقیفه؛ چقدر ناپسند است که بگوئیم امیرالمؤمنین علی (ع) چنین بود و ابوبکر و عمر و عثمان چنان بودند، مثل آنکه بگوئیم این شمشیر بُرّنده‌تر است یا آن چوب و آجر؟[۵۵].

باید امیرالمؤمنین علی (ع) را اگر قابل مقایسه باشد، با انبیائی چون ابراهیم خلیل، موسای کلیم، عیسی بن مریم و داوود و یوشع بن نون و اوصیای انبیاء (ع) سنجید نه با عمر و ابوبکر و عثمان.

چه زشت است مقایسه سفیهان جاهل و اعراب بدوی دور از هر گونه علم و ادب و کمال با باب مدینه علم رسول و گوینده کلام: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»[۵۶] و توصیف کننده توحید با زیباترین لسان: «وَ كَمَالُ التَّوْحِيدِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ الْمَوْصُوفِ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ»[۵۷]، و آنکه فرمود: «فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»[۵۸].

اما چاره چیست؟ چون بنای علم کلام بر مقایسه میان امام های[۵۹] مسلمین است، ناگزیر از هر دو گروه عرشیان و دوزخیان نام برده می‌شود و صفات ظاهره که قابل درک برای عموم باشد، مطرح می‌گردد.

وقتی می‌گوییم: «امیرالمؤمنین (ع) افضل از سه نفر و از جمیع امت بود» یعنی در همه کمالات بر همگان برتری داشت و به این سبب، مرتبه قرب او نزد حق تعالی بیش‌تر بود، پس او اولی به تقدیم است؛ زیرا عقل به صراحت حکم می‌کند که تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است و هیچ عاقلی تجویز نمی‌کند کسی که از همه اعلم باشد و از همه بیش‌تر به علم خود عمل می‌کند، او باید تابع نادانی باشد که به همه علم خود عمل نمی‌کند، چنان که صریح آیات قرآن بر این مطلب دلالت دارد، مثل: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۶۰] و ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۶۱][۶۲]

دیدگاه ابن ابی الحدید درباره افضلیت امام علی (ع)

ابن أبی الحدید پس از بیان این بیست و چهار خبر می‌گوید: بدان که ما این اخبار را در این جا ذکر کردیم، به علّت آنکه بسیاری از کسانی که از علی انحراف دارند، چون بر گفتار او در «نهج البلاغه» و غیر آن بگذرند، که متضمّن بیان و حدیثی است از نعمت‌های خداوندی که وی را از خواص رسول خدا (ع) قرار می‌دهد، و او را از غیر او متمایز می‌کند، او را به کبر و خودپسندی و فخر نسبت می‌دهند، و قبل از آنها جماعتی از صحابه، علی را بدین نسبت‌ها نسبت می‌دادند. به عمر بن خطاب گفته شد: ولّ عليّا أمر الجيش و الحرب؛ «علی را سرلشکر برای امر لشکریان و جنگ قرار بده!» عمر گفت: هو أتيه من ذلك؛ «علیّ مقامی بالاتر از این می‌خواهد، و تکبّرش اقتضای پذیرش چنین مأموریتی را به او نمی‌دهد» و زید بن ثابت گفت: ما رأينا أزهى من عليّ و أسامة؛ «ما بالنده‌تر و فخر فروشنده‌تر از علی و اسامه ندیده‌ایم».

و بنابر این، در این جا چون به تفسیر گفتار او رسیدیم که می‌گوید: «نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ»[۶۳]؛ ما اهل بیت پیامبر (ص) به منزله جامه و پیراهن تن رسول خدا (ص) (یعنی نزدیکان و محرمان اسرار و خاصّان آن حضرت) و یاران راستین و خزانه داران و درهای علوم پیامبریم» با بیان این احادیث و روایات خواستیم بر بزرگی و عظمت مقام و منزلت او در نزد رسول خدا (ص) هشدار داده باشیم و متوجّه و متنبّه کنیم که کسی که درباره او چنین و چنان گفته شده است، اگر به آسمان هم بالا رود، و در هوا صعود نماید و بر فرشتگان و پیامبران از روی فخر و مباهات و بزرگ دانستن مقام خود ببالد، مورد ملامت قرار نمی‌گیرد، بلکه سزاوار و لایق چنین فخریّه و افتخاری است.

این از باب فرض بود، چگونه علی به خود ببالد و فخریّه کند؟ او اهل بالیدن و فخر کردن نیست. علی هیچ وقت در راه تعظّم و تکبّر و خودپسندی و بزرگ منشی، راه نرفته است و در این وادی وارد نشده است، نه در گفتارش و نه در کردارش، اخلاق او لطیف‌ترین خلق بشری و طبع او کریم‌ترین طبع بشری بوده است، و تواضع و فروتنی او از همه شدیدتر بود، و در برابر احسان و نیکی‌ها سپاسگزارتر بود، و چهره او بشّاش‌تر، و سیما و صورت او بازتر و خندان‌تر، تا به سرحدّی که نسبت داد به او کسی که نسبت داد[۶۴] که علی أهل مزاح و شوخی است. و این شوخی و مزاح دو صفتی هستند که با تکبّر و بلند منشی منافات دارند.

علی أحیانا بعضی از اوقات از این نوع بیانات را می‌آورد، هم چون کسی که سینه او از شدّت درد و گرفتگی أخلاط، به تنگ آمده و بخواهد خلط سینه را بیرون افکند، و یا هم چون شخص غصّه دار و حزینی که در زیر بار الم و اندوه خمیده و بخواهد شکایت خود را بیان نماید، و یا هم چون مهموم و مغمومی که بخواهد یک نفس آزاد بکشد، و قصد و نیّتی در مواقعی که از این نوع سخنان بر زبان راند، نداشت مگر به جهت شکر نعمت خداوند و تنبیه و آگاهی و بیدار کردن غافلان که بدانند خداوند این چنین فضیلتی را به او اختصاص داده است؛ زیرا این گونه بیانات از باب امر به معروف و ترغیب و تحریض بر اعتقاد حقّ و صواب در امر او بوده است، و از باب نهی از منکری است که مقدّم داشتن غیر او را بر او در فضل و فضیلت باشد، و خداوند سبحانه از تقدیم مفضول بر فاضل، و جلو انداختن غیر او بر او، نهی کرده است، آنجا که گوید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۶۵][۶۶].

باری، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) دریائی بود بیکران، و بحری موّاج از علم و فهم و درایت، عالم بشریّت با کنار زدن او از صحنه تدبیر و اداره امر اجتماع و تکفّل تربیت بنی نوع آدمی را به مقام کمال، ضرری جبران ناپذیر و خسارتی شگرف را بر خود تحمیل کرد و آنها که متصدّی مقام وی شدند، و این کرسی را شاغل گشتند، از خود چیزی نداشتند که به نمایش بگذارند، نه علمی، نه فکری، نه تقوایی و نه دیانتی[۶۷]، در نتیجه در انبوهی از حقارت‌ها و نارسایی‌ها غوطه ور بودند و چیزی جز زبونی و عجز و جهل و وحشت و دهشت را برای عالم بشریّت به ارمغان نیاوردند.

ابوالحسن مرادی در این باب چه زیبا سروده است: «یا سائلی عن علیّ و الاولی عملوا به من السّوء ما قالوا و ما فعلوا لم یعرفوه فعادوه لجهلهم و النّاس کلّهم أعداء ما جهلوا»[۶۸]؛

ای کسی که از من درباره امیرالمؤمنین علیّ (ع) پرسش می‌کنی، بدان که آن کسانی که با اوبدی کردند، خودشان نه چیزی گفتند که قابل شنیدن باشد، و نه کاری انجام دادند که قابل ارائه و توصیف باشد. امیرالمؤمنین علیّ (ع) را نشناختند و به همین جهت با او از سر بغض و دشمنی برخاستند؛ زیرا که به مقام و منزلت او جاهل بودند، و مردم همگی دشمن آن چیزی می‌باشند که بدان جاهلند. (علّت عقب زدن امیرالمؤمنین علیّ (ع) کوتاهی فکرشان و جهلشان بود به سرمایه‌های او). بلکه کفر و نفاق و الحاد و حسد و کینه و دشمنی با دین و اولیای آن، سببِ اصلیِ محرومیّتِ مردم از امیرالمؤمنین (ع) است.[۶۹]

دیدگاه خواجه نصیر طوسی درباره افضلیت امام علی (ع)

محقق طوسی در بیان افضلیت امیرالمؤمنین (ع) از جهات مادی و معنوی مواردی را ذکر کرده است از جمله:

  1. کثرت جهاد و صدمات وارده در جنگ‌های همراه پیامبر (ص) به قدری که هیچ کس در جنگ‌های بدر و احد و احزاب و خیبر و حنین و... به درجه جنگاوری و رشادت و ایثار امیرالمؤمنین علی (ع) نرسید[۷۰].
  2. اعلم بودن امیرالمؤمنین (ع) از غیر به جهاتی[۷۱]: الف) همراهی همیشگی با پیامبر (ص)[۷۲]. ب) رجوع اصحاب در ماجرای‌ها مختلف - بعد از اشتباه شان - به سوی آن حضرت[۷۳]. ج) سخن پیامبر (ص) که فرمود: «عالم‌ترین شما به علم قضاوت علی (ع) است»[۷۴]. د) اخبار خود امیرالمؤمنین (ع) مبنی بر دارا بودن علوم بی‌شمار[۷۵].
  3. مصداق ﴿أَنْفُسَنَا در آیه مباهله بودن[۷۶].
  4. کثرت سخاوت او بر دیگران[۷۷].
  5. زاهدترین شخص بعد از پیامبر (ص)[۷۸].
  6. عابدترین مردم[۷۹].
  7. با حلم‌ترین مردم[۸۰].
  8. با شرافت‌ترین مردم در اخلاق[۸۱].
  9. اولین نفر در ایمان[۸۲].
  10. فصیح‌ترین مردم در کلام[۸۳].
  11. محکم‌ترین مردم در رای و نظر[۸۴].
  12. از همه بیشتر برای اجرای احکام الهی تلاش می‌کرد[۸۵].
  13. از همه بیشتر در حفظ کتاب خدا کوشا بود[۸۶].
  14. از غیب خبر می‌داد[۸۷].
  15. مستجاب الدعوه بود.
  16. معجزات بسیاری از حضرتش دیده شد.
  17. صفت «خویشاوندی رسول (ص)» به او اختصاص داشت[۸۸]
  18. عقد برادری با پیامبر (ص)[۸۹].
  19. محبت او بر همگان واجب است[۹۰].
  20. از سوی خدا یاری شده بود[۹۱].
  21. مساوات و برابری با پیامبران[۹۲].
  22. صاحب حدیث طیر و منزلت و غدیر و....
  23. هرگز به خداوند (و لو یک چشم به هم زدن) کافر نشد[۹۳].
  24. مردم از وجود حضرت بسیار نفع می‌بردند.
  25. حضرت در کمالات ظاهری و باطنی از همگان والاتر بود[۹۴][۹۵]

شبهه وهابیان در افضلیت امام علی

وهابیان ادعا می‌کنند: میان مسلمانان، صحابه پیامبر(ص) از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. خلفای راشدین به دلالت روایات نبوی و اجماع علمای امت، برترین‌های صحابه پیامبر اکرم(ص) هستند؛ ولی شیعیان این حقایق را نادیده گرفته، با اجماع امت مخالفت می‌ورزند. آنان بر این باورند: علی(ع) - که چهارمین خلیفه است – بر همه صحابه حتی خلفای دیگر افضل است.

رتبه بندی و تفاضل بین انسان‌ها از لحاظ فضائل و کمالات معنوی بسان درجه بندی بین آنها در برخورداری از نعمت‌های مادی، امری انکار ناپذیر است. قرآن با صحه گذاشتن بر وجود چنین رتبه بندی می‌فرماید: ﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ[۹۶]. همچنین می‌فرماید: ﴿انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ[۹۷]. وجود چنین رتبه بندی حتی میان انبیای عظام نیز جریان دارد. قرآن با اشاره به این حقیقت می‌فرماید: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ[۹۸]. نکته قابل توجه آن‌که اگر افضلیت فردی میان امت ثابت شد، بی‌تردید او سزاوارترین شخص به امامت و رهبری است. قرآن با اشاره به این حقیقت می‌فرماید ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۹۹].

از پیامبر اکرم(ص) می‌خوانیم: «ايما رجل استعمل رجلا على عشرة أنفس علم أن في العشرة أفضل ممن استعمل، فقد غش الله و غش رسوله و غش جماعة المسلمين»؛ «هر کس، شخصی را بر ده نفر بگمارد، در حالی که می‌داند میان آنها فاضل‌تر از آن وجود دارد، به طور یقین به خدا و رسول و جماعت مؤمنان خیانت کرده است»[۱۰۰]. آنچه از آیات و روایات در باب افضلیت امیر مؤمنان علی(ع) و اهل بیت(ع) استفاده می‌شود، این است که آنان هم برتری مطلق دارند و هم این جایگاه منحصراً برای آن بزرگواران است. علی(ع) می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»؛ «‌ای مردم! سزاوارترین فرد به مقام خلافت کسی است که از همه، نسبت به اجرای آن تواناتر و نسبت به حکم خدا درباره آن داناتر باشد»[۱۰۱]. از این رو پیروان مکتب اهل بیت(ع)، با الهام از آموزه‌های قرآن و پیامبر(ص)، امیرمؤمنان علی(ع) را که برترین فرد امت است سزاوار امامت و رهبری می‌دانند. برای اثبات این مطلب، راه‌هایی است که به اختصار اشاره می‌شود:

از طریق آیات قرآن

بی‌تردید آیاتی که در فضیلت و منقبت امیرمؤمنان علی(ع) نازل شده درباره احدی از صحابه نازل نشده است. برخی از علمای اهل سنت به کثرت این آیات اذعان کرده‌اند[۱۰۲]. در اینجا تنها به دو آیه از آیات قرآن که از آنها افضلیت مطلق امیر مؤمنان علی(ع) به دست می‌آید، اشاره می‌شود:

آیه مباهله: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۰۳]. بر اساس روایات و آرای مفسران، مراد از ﴿أَنْفُسَنَا در این آیه امیرمؤمنان علی(ع) است. لازمه این سخن آن است که آن حضرت به منزله جان پیامبر است و از آنجا که پیامبر اکرم(ص) از جمیع امت، بلکه همه پیامبران الهی، افضل است، امیرمؤمنان علی(ع) نیز باید دارای چنین منزلتی باشد. جالب آن‌که فخر رازی با اشاره به اینکه فردی شیعه از اهالی ری دارای چنین اعتقادی است که علی(ع) از جمیع انبیا - جز پیامبر خاتم(ص) - افضل است، می‌نویسد: «دلیلی که می‌توان بر این اعتقاد اقامه کرد، همین کلمه ﴿أَنْفُسَنَا است». وی می‌افزاید: «مراد از ﴿أَنْفُسَنَا نمی‌تواند خود پیامبر(ص) باشد؛ زیرا انسان خودش را دعوت به امری نمی‌کند بلکه مراد از آن باید کسی غیر از خودش باشد و علما اجماع کرده‌اند که آن غیر، کسی جز علی بن ابی طالب(ع) نیست، بنابراین، آیه شریف دلالت دارد که جان علی(ع) به منزله جان پیامبر(ص) است». آن‌گاه فخر رازی می‌افزاید: «این می‌رساند که علی(ع) با پیامبر(ص) در جمیع فضایل و کمالات مساوی است، جز آن‌که به دلیل اجماع و روایات، پس از پیامبر اسلام(ص) هیچ پیامبری نخواهد آمد»[۱۰۴].

آیه مودت: یکی دیگر از دلایل افضلیت امام علی(ع) بر سایر امت، آن است که مودت نسبت به آن حضرت به عنوان اجر رسالت پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند بر امت واجب شده است. خداوند می‌فرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۱۰۵]. سیوطی از ابن عباس نقل کرده است: «هنگامی که این آیه بر پیامبر(ص) نازل شد عرض کردند: ای رسول خدا! خویشان تو که مودتشان بر ما فرض شده است کیان‌اند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند آنها»[۱۰۶]. روشن است، فاطمه(س) به عنوان دختر پیامبر(ص) و فرزندانش حسنین(ع) به عنوان نوه‌های پیامبر(ص) از ذوی القربی محسوب می‌شوند؛ ولی اینکه حضرت علی(ع) به عنوان ذوی القربی به حساب آید در حالی که پیامبر(ص) در آن روز دارای عمو یا پسر عموهای دیگری است، بیانگر آن است که مراد از این قرابت، قرابت جسمی و نسبی نیست، بلکه مراد قرابت معنوی و روحانی است که موجب شد تا مودت به آنها بر همه امت به عنوان یک فریضه شرعی تکلیف شود. این خود گواه روشنی است بر این که چنین فردی از همه امت افضل است.[۱۰۷]

از طریق روایات پیامبر اکرم(ص)

از جمله راه‌های اثبات افضلیت امیرمؤمنان علی(ع)، روایاتی است که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است. این روایات به اندازه‌ای زیاد است که از چند جلد کتاب قطور بیشتر است. احمد بن حنبل گفته است: لم ينقل لأحد من الصحابة ما نقل لعلي؛ «آنچه از فضایل علی(ع) نقل شده درباره هیچ یک از صحابه نقل نشده است». آن‌گاه می‌افزاید: «این در حالی بود که بنی امیه نسبت به آن حضرت عداوت شدیدی داشتند»[۱۰۸]. بنابراین نمی‌توان این روایات فراوان را که فریقین نقل کرده‌اند رها کرد و به تعدادی از روایات یک سویه در فضیلت خلفا که با انگیزه‌های سیاسی از برخی راویان دوره بنی امیه نقل شده است ترتیب اثر داد. در این جا به نمونه‌هایی از روایات پیامبر(ص) که در آن به برتری امیرمؤمنان علی(ع) تصریح شده است اشاره می‌شود:

حدیث بهترین شوهر برای فاطمه زهرا(س): پیامبر اکرم(ص) در خطابی به دخترش فاطمه زهرا(س) فرمود: «أَ مَا تَرْضَيْنَ أَنِّي زَوَّجْتُكِ أَقْدَمَ أُمَّتِي إِسْلَاماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً»؛ «آیا راضی نیستی که تو را به همسری کسی درآوردم که در امت من در قبول اسلام پیشگام‌ترین و از نظر علم داناترین و از نظر بردباری حلیم‌ترین است»[۱۰۹]. می‌دانیم که حضرت زهرا(س) برترین زنان بهشتی است و در روایت می‌خوانیم: «لَوْ لَمْ يُخْلَقْ عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْواً»؛ «اگر علی(ع) آفریده نمی‌شد برای فاطمه(س) کفوی نبود»[۱۱۰].

«احبّ الخلق» در حدیث طیر مشوی: بر اساس روایت ترمذی، از انس بن مالک، روزی نزد رسول خدا(ص) مرغ بریان شده‌ای قرار داشت، پیامبر(ص) عرض کرد: بارالها! محبوب‌ترین مخلوقت را به سوی من روانه کن تا با من در خوردن این مرغ همراه شود، در این هنگام علی(ع) آمد و با پیامبر(ص) هم غذا شد[۱۱۱]. این حدیث با توجه به اطلاقش برتری حضرت علی(ع) را حتی نسبت به انبیای الهی - غیر از پیامبر اسلام(ص) - می‌رساند، به ویژه آن‌که در برخی از روایات با عنوان: «اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ‌»؛ «خدایا! محبوب‌ترین مخلوقات، از میان اولین و آخرین را، به سوی من روانه ساز» آمده است»[۱۱۲]. جالب آن‌که این روایت از آنجا که به روشنی بیانگر افضلیت امیر مؤمنان علی(ع) است، برخی از متعصبان حتی تحمل شنیدن آن را از علمای خویش نداشته و ندارند. ذهبی درباره «ابن سقاء» - یکی از دانشمندان اسلام - می‌نویسد: «وی حدیث طیر را روایت کرد، مردم تحمل نکردند بروی یورش برده، او را از کرسی تدریس پایین کشیدند و جای نشستن او را آب کشیدند. پس تدریس را ترک کرد و خانه‌نشین شد»[۱۱۳]. شگفت‌آورتر اظهارات «البانی» - حدیث‌شناس وهابی- در این رابطه است. او تلاش علما را در انکار این حدیث، بدین‌گونه توضیح می‌دهد: و بالجملة، فالحديث لا ينقصه كثرة طرق، و إنما يفتقر إلى سلامة المتن، فإنما أنكر من الأئمة هذا الحديث لما يظهر من متنه من تفضيل علي على الشيخين؛ «حدیث طیر از لحاظ فراوانی سند، هیچ مشکلی ندارد؛ ولی به سلامت متن نیاز دارد؛ اما اینکه بزرگان حدیث، این حدیث را انکار کرده‌اند، به این دلیل است که متن این حدیث، بیانگر برتری علی(ع) بر شیخین (ابوبکر و عمر) است»![۱۱۴].

حدیث اخوت: برابر روایات فریقین، جابر بن عبدالله انصاری و سعید بن مسیب نقل می‌کنند که پیامبر(ص) بین اصحابش عقد اخوت بست، از آن میان چهار نفر باقی ماندند. فبق رسول الله و أبو بكر و عمر و علي، فآخی بين أبي بكر و عمر؛ پس پیامبر(ص) و ابوبکر و عمر و علی باقی ماندند، پیامبر(ص) بین ابوبکر و عمر، عقد اخوت بست، آن‌گاه رو به علی(ع) کرد و فرمود: «أَنْتَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوكَ‌» «تو برادر من و من برادر توام»[۱۱۵]. این حدیث توسط افراد زیادی از صحابه نقل شده و در منابع اهل سنت به صورت گسترده آمده است. برابر نقل دیگر پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «مَا أَخَّرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي فَأَنْتَ عِنْدِي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ وَارِثِي‌»؛ «من تو را جز برای خودم نگه نداشته‌ام، تو برای من مانند هارون برای موسی هستی و وارث من هستی»[۱۱۶]. جالب آن‌که برابر روایات، مسئله اخوت علی(ع) با پیامبر(ص)، تنها منحصر به دنیا نیست، بلکه پیامبر(ص) فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ «ای علی! تو در دنیا و آخرت برادر من هستی»[۱۱۷]. به هر حال قضیه عقد اخوت بین پیامبر(ص) و امام علی(ع) به روشنی بر افضلیت علی(ع) بر سایر امت دلالت می‌کند. اگر کسی میان امت، شایستگی داشته باشد که با پیامبر(ص) عقد اخوت ببندد، آیا می‌شود میان امت کسی برتر از او باشد؟!

حدیث شجرة واحدة: در روایتی جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند: از رسول خدا(ص) شنیدم که به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ! النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ»؛ «ای علی! مردم همه از درختان پراکنده‌اند؛ ولی من و تو از یک درختیم»[۱۱۸]. این حدیث نیز به روشنی بر برتری امیرمؤمنان علی(ع) بر سایر امت دلالت دارد؛ زیرا شکی نیست که پیامبر(ص) بر سایر امت افضل است و از آنجا که برابر روایت فوق، علی(ع) با پیامبر(ص) از یک درخت سرچشمه گرفته‌اند، بنابراین علی(ع) نیز بر سایر امت برتری دارد.[۱۱۹]

از طریق ویژگی‌های فردی

از دیگر راه‌هایی که می‌توان برتری امیرمؤمنان(ع) را شناخت، ویژگی‌های شخصی آن حضرت است. به اعتراف دوست و دشمن، امام از لحاظ فضایل و کمالات در میدان‌های مختلف گوی سبقت را از همگان ربوده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

سبقت در ایمان: سبقت در اسلام از جمله فضایلی است که قرآن به این امتیاز اشاره کرده است: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۲۰]. بر اساس اسناد تاریخی امیرمؤمنان علی(ع) نخستین کسی بود که به پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد در حالی که دیگران تا سال‌ها بعد، به پرستش سنگ‌ها و بت‌ها مشغول بودند. برابر روایت، پیامبر اکرم(ص) دست به شانه علی(ع) زد و فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً وَ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ إِسْلَاماً وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‌»؛ «یا علی! تو از لحاظ ایمان، اول مؤمن و از نظر اسلام، اول مسلمان هستی، تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی»[۱۲۱]. زید بن ارقم روایت می‌کند: «أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»؛ «اول کسی که با پیامبر(ص) نماز خواند علی(ع) بود»[۱۲۲]. گذشته از آن‌که آن حضرت، اولین ایمان آورندگان است، تنها کسی است از میان صحابه که سابقه بت‌پرستی ندارد و به همین دلیل برخی از علمای اهل سنت از آن حضرت به عنوان كرم الله وجهه یاد می‌کنند. استاد احمد حسن باقوری - وزیر اوقاف مصر در گذشته - می‌نویسد: «اختصاص نام علی(ع) از بین صحابه به کلمه كرم الله وجهه به آن دلیل است که او هرگز بتی را سجده نکرده است»[۱۲۳].

سبقت در علم و دانایی: روشن است که انسان عالم قابل قیاس با انسان جاهل نیست، قرآن کریم با اشاره به برتری و فضیلت انسان عالم نسبت به غیر عالم می‌فرماید: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲۴]. همچنین خداوند در پاسخ به فرشتگان درباره خلقت آدم به مسئله علم و دانش اشاره کرده رمز آفرینش را با گفتن ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا[۱۲۵] یادآوری کرده است. خداوند درباره ملاک انتخاب طالوت به فرماندهی سپاه چنین فرمود: ﴿وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۱۲۶]. درباره امیرمؤمنان علی(ع) نیز روایات فراوانی در دست است که آن حضرت اعلم امت بعد از پیامبر اکرم(ص) بوده است. تعابیری که از پیامبر اکرم(ص) در این باره رسیده بسیار متنوع و گسترده است. پیامبر گرامی(ص) از آن حضرت با تعابیری چون «أَكْثَرُهُمْ عِلْماً»؛ «او علمش از همگان بیشتر است»[۱۲۷] یا با تعبیر «أَعْلَمُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي‌»؛ «او پس از من داناترین فرد امتم است»[۱۲۸] یاد کرده است. عایشه می‌گفت: «عَلِيٌّ أَعْلَمُ النَّاسِ بِالسُّنَّة»؛ «علی(ع) داناترین مردم نسبت به سنت است»[۱۲۹]. ابن عباس می‌گوید:

«وَ اللَّهِ لَقَدْ أُعْطِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الْعِلْمِ وَ ايْمُ اللَّهِ لَقَدْ شَارَكَكُمْ فِي الْعُشْرِ الْعَاشِرِ»؛ «به خدا سوگند به علی(ع) نُه بخش از ده بخش علم، به صورت اختصاصی داده شد و به خدا سوگند او در یک دهم دیگر نیز با شما (مردم) شریک است»[۱۳۰]. از سعید بن مسیب نقل شده است: «مَا كَانَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ يَقُولُ سَلُونِي غَيْرُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»؛ «از کسی جز علی بن ابی طالب(ع) نقل نشده است که ادعا کند: از من بپرسید»[۱۳۱].

سبقت در جهاد و مبارزه با دشمنان: به اذعان همه سیره نویسان و مورخان، امیرمؤمنان(ع) در میدان‌های نبرد گوی سبقت را از همگان ربوده بود. دلاوری‌ها و رشادت‌های آن حضرت همه آفاق را پر کرده بود و کسی از دشمنان جرئت رویارویی مستقیم با امام را نداشت. از نمونه‌های بارز آن در جنگ احد آنکه آن حضرت تا سر حدّ شهادت از خود پایمردی نشان داد و جان پیامبر(ص) را از خطر دشمنان حفظ کرد تا جایی که تحسین فرشتگان را با ندای «لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»؛ «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست». برانگیخت[۱۳۲]. این در حالی بود که بسیاری از رزمندگان در آن روز، ننگ فرار و عصیان را در پرونده خود ثبت کرده بودند و قرآن به این حقیقت در آیه ذیل اشاره کرده است: ﴿إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ[۱۳۳] خوشبختانه در کتب تفسیری و تاریخی، اسامی فراری‌ها ثبت شده است، همان‌ها که پیامبر(ص) آنان را صدا می‌زد[۱۳۴]. در جنگ خندق در حالی که همه مخفی شده بودند و از مبارزه با دشمن سرسخت، طفره می‌رفتند، امام علی(ع) چنان رشادتی از خود نشان داد که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لَمُبَارَزَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ «مبارزه علی بن ابی طالب(ع) با عمرو بن عبدود در جنگ خندق از اعمال امتم تا روز قیامت، برتر است»[۱۳۵]. در روایتی آمده است: «ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ‌»؛ «یک ضربت علی(ع) در نبرد خندق، از عبادت جن و انس برتر است»[۱۳۶]. اگر کسی میان امت، از چنین ویژگی برخوردار باشد، آیا معنی دارد که افضل از جمیع امت نباشد؟[۱۳۷]

از طریق اعترافات صحابه

از دیگر راه شناخت افضلیت امام علی(ع) بر سایر صحابه، اعترافات صحابه است که به صورت گسترده در منابع اهل سنت آمده است. مسلم بن الحجاج در صحیحش نقل می‌کند که معاویه به سعد وقاص گفت: چرا از دشنام دادن نسبت به علی(ع) خودداری می‌ورزی؟ سعد پاسخ داد: «من سه فضیلت از پیامبر(ص) درباره علی(ع) شنیدم تا اینها را به یاد دارم هرگز به او دشنام نخواهم داد، اگر یکی از این سه فضلیت از آن من بود برایم از شتران سرخ مو محبوب‌تر بود: یکی آن‌که پیامبر(ص) علی(ع) را در یکی از جنگ‌هایش جای خویش در مدینه قرار داد، علی گفت: مرا با زنان و کودکان قرار دادی؟ فرمود: آیا دوست نداری که برای من به منزله هارون برای موسی باشی؟ مگر این که نبوت پس از من جریان ندارد. دیگر آن‌که در روز خیبر از پیامبر(ص) شنیدم: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبرش را دوست دارد، خدا و پیامبر هم او را دوست دارند، همه منتظر بودند که بدانند او کیست، ناگاه پیامبر(ص) علی(ع) را صدا کرد، علی را نزد پیامبر آوردند در حالی که چشمانش درد می‌کرد، پس به برکت پیامبر چشمانش خوب شد و پیامبر پرچم را به دستش سپرد و او خیبر را فتح کرد؛ سوم آن‌که چون آیه ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ[۱۳۸] نازل شد پیامبر(ص)، علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را فرا خواند و گفت: خدایا! اینها اهل من هستند[۱۳۹]. همچنین در روایتی از بنی الحرث بن تیم وارد شده است: «من به همراه مادرم به دیدار عایشه رفتم، مادرم درباره علی(ع) از وی پرسید، عایشه پاسخ داد: [همین اندازه بدان که] درباره محبوب‌ترین شخص نزد پیامبر و شوهر محبوب‌ترین خلق نزد پیامبر می‌پرسی»[۱۴۰]. افزون بر این گونه اعترافات، مراجعه عملی خلفا و بزرگان صحابه به امام است که در مشکلات و معضلات به امام پناه می‌بردند[۱۴۱].

جالب آن‌که این گونه اعترافات حتی از دشمنان سرسخت آن حضرت نیز نقل شده است؛ از جمله مغیره بن شعبه نقل می‌کند وقتی خبر شهادت امام، به معاویه رسید، گریست. همسرش به وی گفت: تا علی(ع) زنده بود او را طعن می‌کردی حال پس از مرگش گریه می‌کنی؟ معاویه پاسخ داد: ويحك إنما أبكي لما فقد الناس من حلمه و علمه و فضله سوابقه و خيره؛ «وای بر تو! من گریه می‌کنم چون مردم، علم، فضل، حلم، سوابق و خیرخواهی‌اش را از دست داده‌اند»[۱۴۲]. و خلیفه دوم عمر نیز بارها به افضلیت امام اذعان کرده است. از وی نقل شده است: اللهم لا تنزلن بي شديدة إلا و أبو الحسن إلى جنبي؛ «خدایا هیچ گرفتاری برایم رخ ندهد مگر این که علی(ع) نزدم باشد»[۱۴۳]. در تاریخ می‌خوانیم از خلیل بن احمد پرسیدند: به چه دلیل علی(ع) را امام کل می‌دانی؟ پاسخ داد: لاحتياج الكل إليه و استغناه عن الكل؛ «زیرا همه به او احتیاج دارند در حالی که او به احدی محتاج نبود»[۱۴۴].

عبدالله بن عمر - پسر عمر بن الخطاب - وقتی می‌خواست صحابه را با یکدیگر مقایسه کند می‌گفت: «اما علی بن ابی طالب(ع) از اهل بیتی است که نباید هیچ کس را با ایشان مقایسه کرد. عبدالله بر اساس آیه ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ[۱۴۵]، بر این باور بود که خدا ذریه انبیاء را به آنها ملحق کرده و علی بن ابی طالب(ع) نیز به عنوان ذریه پیامبر(ص) به شمار می‌آید[۱۴۶]. همچنین عبدالله فرزند احمد بن حنبل، از پدرش درباره برتری خلفا نسبت به یکدیگر پرسید، احمد بن حنبل پاسخ داد: اول ابابکر دوم عمر و سوم عثمان است. عبدالله پرسید: پس علی بن ابی طالب چه؟ گفت: يَا بُنَیَّ، عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ لَا يُقَاسُ بِهِمْ أَحَدٌ؛ «او از اهل بیتی است که هیچ کس با وی مقایسه نمی‌شود»[۱۴۷].

ابن جوزی می‌نویسد: كان أحمد بن حنبل إذا سئل عن علي و أهل بيته قال: أهل بيت لا يقاس بهم أحد؛ «هر گاه از احمد بن حنبل درباره علی و اهل بیتش سؤال می‌شد می‌گفت: آنان از اهل بیتی هستند که هیچ کس با آنها مقایسه نمی‌شود»[۱۴۸]. از جمله گزارش‌های تاریخی که در منابع اهل سنت به تفصیل آمده، اقرارهایی است که امیر مؤمنان علی(ع) از رقبایش در شورای شش نفره اخذ کرده است. برابر اسناد تاریخی، علی(ع) در آن روز از فضایل خود گفت و از اعضای شورا نسبت به آن فضایل اعتراف گرفت. ابن حجر هیثمی می‌نویسد: «علی(ع) به سایر اعضا خطاب کرد: شما را به خدا سوگند! آیا میان شما کسی هست که پیامبر(ص) درباره وی فرموده باشد: تو فردای قیامت تقسیم کننده بهشت و جهنم هستی؟ گفتند: خیر، سراغ نداریم»[۱۴۹]. برخی از تاریخ نگاران از عامر بن واثلة - آخرین صحابه‌ای که از دار دنیا رحلت کرد - نقل می‌کنند که گفت: «من از پشت در حرف‌های اعضای شورای شش نفره را می‌شنیدم. شنیدم امیر مؤمنان علی(ع) می‌فرمود: مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که من از او برای خلافت، سزاوارتر بودم؛ ولی من به خاطر این که مردم دوباره به کفر برنگردند و نزاعی اتفاق نیفتد، سکوت را پیشه خود ساختم؛ آن‌گاه مردم با عمر بیعت کردند در حالی که من از او شایسته‌تر بودم، ولی باز به خاطر حفظ اسلام و مسلمین، سکوت کردم. آن‌گاه امام لیستی از فضایل خویش را بیان می‌کند و برای هر یک از آن فضایل، از همه اقرار می‌گیرد و آنها هم همه آن فضایل را تصدیق می‌کنند»[۱۵۰].[۱۵۱]

از طریق آثار و گفتار

از دلایل روشن در برتری امام علی(ع) مطالعه در سیره و گفتار آن حضرت است. برای پی بردن به عظمت روحی آن امام، کافی است نهج البلاغه را مرور کرد. کتابی که حتی غیر مسلمانان از دانشمندان مسیحی و یهودی را مجذوب عظمت خویش ساخت به گونه‌ای که آنها سر تعظیم در برابر آن فرود آورده‌اند. ابن ابی الحدید معتزلی عظمت کلمات امام را بهترین دلیل بر برتری حضرت می‌داند. وی معتقد است این‌گونه کلمات از هیچ یک از صحابه نقل نشده است[۱۵۲]. وی می‌نویسد: «مبادی همه دانش‌ها به او (امام) برمی‌گردد. او کسی است که قاعده‌های دین را مرتب کرد و احکام شریعت را تبیین نمود. او کسی است که مباحث علوم عقلی و نقلی را استوار ساخت»[۱۵۳].

«جورج جرداق» نویسنده معروف مسیحی در کتاب الإمام علی صوت العدالة الإنسانیة در پایان فصلی که به بیان شخصیت علی(ع) اختصاص داده است درباره کلمات امیرمؤمنان(ع) می‌نویسد: «در بلاغت فوق بلاغت‌هاست. قرآنی است که از مقام خود اندکی فرود آمده، سخنی است که درباره گوینده آن گفته‌اند: سخنش پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است»[۱۵۴]. نکته پایانی این که ادعای اجماع امت بر افضلیت دیگر خلفا ادعای بی‌دلیلی است که نه تاریخ بر آن گواهی می‌دهد و نه علمای اسلام می‌توانند چنین ادعایی داشته باشند. روشن‌ترین دلیل بر عدم تحقق چنین اجماعی، همین مخالفت طایفه بزرگ شیعه است. پاسخ تفصیلی این ادعا طی شبهات دیگر خواهد آمد.

افضلیت امیر مؤمنان علی(ع) بر اساس معیارهایی است که قرآن و سنت به آن تصریح کرده، تاریخ و اعترافات معاصران آن حضرت نیز بر آن گواهی می‌دهد؛ ولی ادعای فضایل ساختگی برای دیگران جز خیال بافی‌های بی‌اساس چیز دیگری نیست.[۱۵۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المغنی، الإمامة، ج۲، ص۱۱۳؛ کشف المراد، ص۵۱۷- ۵۱۸؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۵۷۷.
  2. محمد حسن قدردان قراملکی، امامت، ص۹۷ - ۱۰۶.
  3. از جمله ر. ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۹،۱۰ و ۱۱، بحار الأنوار، ج ۳۸،۳۹ و ۴۰
  4. خاتمیت، ص ۷۲.
  5. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۴.
  6. ینابیع الموده، ج۲، ص ۳۳۳؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص ۶۰.
  7. «" هُمْ‏ شَرُّ الْخَلْقِ‏ وَ الْخَلِيقَةِ، يَقْتُلُهُمُ خَيْرُ الْخَلْقِ وَ الْخَلِيقَةِ وَ أَقْرَبُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَسِيلَةً"»؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الأخبار، ج۱، ص ۱۴۲؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۵۶.
  8. «إِنَ‏ اللَّهَ‏ تَعَالَى‏ اخْتَارَنِي‏ وَ أَهْلَ‏ بَيْتِي‏ عَنْ‏ جَمِيعِ‏ الْخَلْقِ‏... فَأَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي صَفْوَةُ اللَّهِ وَ خِيَرَتُهُ مِنْ خَلْقِه‏»؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص ۲۵۶؛ ابن طاوس، الطرائف، ص ۹۷؛ تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۳۹۲.
  9. «يا علي لو أنّ أحدا عبد اللّه حق عبادته ثم يشك فيك و أهل بيتك أنكم افضل الناس كان في النار‏»؛ الموده فی القربی، ص ۱۳۲۰؛ ینابیع الموده، ج۳، ص ۲۹۸.
  10. «أللّهمَّ أئتني بأحبّ خلقك إليك من الأوّلين و الآخرين»؛ سنن ترمذی، ج۵، ص ۴۳۶،ب ۱۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، صص ۱۳۰ و ۱۴۲؛ المعم الکبیر، ج ۱، ص ۲۵۳، ح ۷۳۰؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۱۶۹، ح ۲۰۱؛ فضائل الصحابه، ج۲، ص ۵۶۰، ح ۹۴۵.
  11. «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ‏ الْمُرْسَلِينَ‏ عَلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ الْمُقَرَّبِينَ‏ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا »؛ ینابیع الموده، ج۳، ص ۳۷۷، باب ۷۳.
  12. محمد حسن قدردان قراملکی، امامت، ص۹۷ - ۱۰۶.
  13. امالی صدوق، ص ۵۷
  14. از جمله رسالة تفضیل امیر المؤمنین از شیخ مفید و البیان الجلیّ فی افضلیّة مولی علیّ ابن رویش
  15. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۴.
  16. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  17. «و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  18. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷۸ و ۳۷۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۷، باب ۱۲، ص۳۹۶.
  19. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  20. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  21. فاضل مقداد، لوامع الالهیة، ص۳۳۷ و ۳۴۱.
  22. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷۸- ۳۷۹.
  23. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷۸- ۳۷۹.
  24. داستان به اتّفاق نظر همه مفسّران، اعم از شیعه و سنّی، از آن قرار بود که رسول خدا (ص) ابتدا ابوبکر را مأمور ابلاغ آیات ابتدایی سوره برائت کرد، بعد او را عزل و حضرت علی (ع) را مأمور این کار کرد (طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷۸- ۳۷۹).
  25. مخفی نماند این اوّلین مرتبه‌ای نبود که حضرت رسول (ص) چنین می‌کردند. بلکه پیش از آن نیز بارها شبیه این کار را برای تبیین هدف مذکور انجام داده بودند. داستان جنگ خیبر و فتح قلعه یا جنگ احزاب و گشتن عمرو بن عبدود نمونه‌هایی دیگر از همین رفتار رسول اکرم (ص) است.
  26. «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  27. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۲۵، ح۶۶.
  28. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد * به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۵.
  29. قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶۹؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۵۹.
  30. «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است» سوره حج، آیه ۴۰.
  31. کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۷، ح۵۳۴.
  32. «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  33. «بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید ایمان آوردند» سوره بقره، آیه ۱۳۷.
  34. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۶-۴۱۵.
  35. «هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او» سوره قصص، آیه ۸۸.
  36. ر. ک: صفار، بصائرالدرجات، ص۶۵، ح۲.
  37. اقوام کرباسی، اکبر، مؤمن الطاق، ص۱۹۱-۱۹۵.
  38. الکافی (ط. دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۱، ص۳۱۰.
  39. الأمالی (للصدوق) (ط. کتابچی، ۱۳۷۶ ه. ش)، ص۹۶.
  40. علل الشرائح (ط. کتابفروشی داوری، ۱۳۸۵ ه. ش.)، ج۱، ص۶۶.
  41. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  42. «و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست.».. سوره هود، آیه ۱۷.
  43. «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  44. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۳۵.
  45. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  46. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  47. خوارزمی، کفایة الطالب، ص۲؛ صدوق، امالی، مجلس ۲۸، حدیث ۹.
  48. جوینی خراسانی، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶؛ خوارزمی، کفایة الطالب ص۲؛ اربلی، کشف الغمة، باب المناقب، ج۱، ص۱۴۸؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۱۹۷.
  49. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۵۷.
  50. محقّق طوسی فرمود: و قبح تقديم المفضول معلوم و لا ترجيح في المساوي؛ قبیح بودن مقدّم داشتن کسی که فضلش کمتر است بر کسی که افضل از اوست بر همه معلوم است، و در آنجایی که امام و رعیت در فضل مساوی باشند ترجیحی در تقدیم وجود ندارد» علامه در شرحش می‌فرماید: واجب و لازم است که امام از رعیت خود افضل باشد؛ زیرا یا با آنان مساوی است و یا از آنان کمتر است و یا افضل از آنها است. صورت سوّم همان فرض مطلوب و مقصود ماست. صورت اوّل محال است؛ زیرا در صورت تساوی ترجیح او بر دیگران در امر امامت محال است، چون ترجیح بدون مرجّح است و آن بر حکیم محال است و صورت دوّم نیز محال است؛ زیرا تقدیم کسی که فضلش کمتر است بر کسی که فضلش بیشتر است، به حکم عقل قبیح است. و نقلاً هم قبیح است چنان که فرمایش خداوند متعال بر این امر دلالت دارد که فرمود: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ. در این حکم، افضل بودنِ امام در علم و دین و کرم و شجاعت و همه فضائل نفسانی و بدنی داخل می‌گردد (کشف المراد، ص۳۶۶، المقصد الخامس فی الإمامة، المسألة الثالثة فی أنّ الإمام یجب أن یکون أفضل من غیره).
  51. نهج البلاغه صبحی صالح، ص۴۹ خطبه ۳، شقشقیه.
  52. این کلام امام (ع) استعاره است برای تطبیق حال خود - از لحاظ این که امور در دست دیگران بود و حضرت برای حفظ اساس اسلام و... سکوت می‌کرد - با حال پرنده ای که به اشاره دیگران پرواز می‌کند یا می‌نشیند.
  53. نهج البلاغه صبحی صالح، ص۴۸ خطبه ۳، شقشقیه.
  54. سیل علم از کوه سینه علی (ع) سرازیر می‌شود و عقل هیچ عاقل و وهم واهمی به قله علم آن حضرت پر نمی‌زند و به او نمی‌رسد.
  55. بر محقّقِ متتبّع واضح و روشن است که نه امیرالمؤمنین علی (ع) در فضیلت و منقبت و کمالات شان قابل قیاس و تنظیر با غیر - حتی انبیاء - هست، و نه اصحاب سقیفه در مثالب و مطاعن و منقصت با احدی قابل مقایسه واقع می‌شوند.
  56. مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۲، ص۳۸؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۳۶؛ ج۷، ص۴۶.
  57. توحید الصدوق، ص۵۷؛ بحارالانوار، ج۴، ص۲۸۵.
  58. نهج البلاغه صبحی صالح، ص۳۹ خطبه ۱.
  59. معنای امام گذشت که می‌تواند امام هدایت باشد، و یا امام ضلالت.
  60. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  61. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  62. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۲۹۶.
  63. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۶۰۰.
  64. مراد عمر بن خطاب است که می‌گوید: ما نگذاشتیم که «علی» خلیفه شود، به جهت آنکه اهل شوخی است.
  65. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  66. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۶۶ - ۱۷۵. تنبیه: لازم به یاد آوری است که ابن ابی الحدید در این جا اعتراف کرد که تقدیم مفضول بر افضل قبیح است، و از منکرات عقلی و شرعی است، و با این کلامش نقض کرده آنچه را که در خطبه کتابش بیان نموده و ادعا کرد که خداوند تقدیم مفضول بر افضل - به خاطر مصلحت - نموده است، و گفت: الحمد للّه... قدّم المفضول على الافضل شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳ مخفی نماند که این عبارت اقرار و اعتراف به افضلیّت آن حضرت است، منتهی از روی عادت و تعصّب می‌گوید: خدا خواست مفضول (ابوبکر، یا هر سه خلیفه غاصب) را بر افضل (امیر المؤمنین علی (ع)) مقدّم دارد. ولی در این جا چون دید که تقدیم مفضول بر افضل مخالف با حکمت و عقل و وحی است، و هر عاقلی و صاحب درک و شعوری بطلانش را می‌فهمد، و خداوند حکیم است و هرگز عملی خلاف عقل و منطق نمی‌نماید، و مفضولی را بر فاضل مقدّم نمی‌دارد تا چه رسد بر اعلم و افضل! و خداوند حکم کرد به قبیح بودن تساوی بین فاضل و مفضول، و فرمود: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ «آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟» سوره زمر، آیه ۹؛ لذا مجبور به اعتراف شده است.
  67. اینان اگر تملّق‌گویی برای خود نداشتند، غالب تهی می‌کردند و دق‌مرگ می‌شدند!! به همین خاطر عده ای از علمای درباری و چند رأس شاعر! همواره در دستگاه آنان حضور داشتند تا یک تسلّی خاطر و دلداری کاذب برای آنان باشد! اما اهل بیت پاک و معصوم پیامبر (ص)، مادح‌شان خداوند علیّ اعلا و خاتم انبیاء (ص) و ملک امین وحی است.
  68. مناقب ابن‌شهرآشوب، طبع سنگی، ج۱، ص۵۰۳.
  69. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۳۱۸.
  70. تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۵۹؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳؛ الفضائل احمد بن حنبل، ح۱۰۴۹، ۱۱۵۹؛ ذخائر العقبی، ص۶۹؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۲، ص۴۳۰؛ ج۱۹، ص۶۰ – ۶۱؛ اعلام الوری، ص۱۹۲، ۱۹۳ - ۱۹۵، ۱۹۹؛ اثبات الهداه، ج۲، ص۴۲۵؛ العمده (ابن بطریق)، ص۶۸ - ۸۰.
  71. تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۵۹؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳؛ الفضائل احمد بن حنبل، ح۱۰۴۹، ۱۱۵۹؛ ذخائر العقبی، ص۶۹؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۲، ص۴۳۰؛ ج۱۹، ص۶۰ – ۶۱؛ اعلام الوری، ص۱۹۲، ۱۹۳ - ۱۹۵، ۱۹۹؛ اثبات الهداه، ج۲، ص۴۲۵؛ العمده (ابن بطریق)، ص۶۸ - ۸۰.
  72. الطرائف، ج۱، ص۱۷ – ۱۸؛ کفایة الطالب، ص۹۸ - ۱۰۲؛ فیض القدیر، ج۳، ص۴۶.
  73. غایة المرام، ص۵۳۰ – ۵۳۵؛ سید هاشم بحرانی بیش از ۳۳ ماجرا از طریق عامه ذکر کرده که صحابه به امیرالمؤمنین (ع) رجوع کرده‌اند.
  74. تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۷ - ۴۵؛ اثبات الهداه، ج۲، ص۲۷۹؛ غایة المرام، ص۵۲۸؛ الفضائل، ح۱۱۰۰.
  75. بر اساس سخنان امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: «سَلُونِي عَنْ طُرُقِ السَّمَاءِ فَإِنِّي أَعْرَفُ بِهَا مِنْ طُرُقِ الْأَرْضِ» (فرائد السمطین، ج۱، ص۳۴۰، رقم ۲۶۳؛ تاریخ ابن عساکر، ترجمه الامام علی (ع)، ج۳، ص۲۳ – ۲۵؛ مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، ص۲۹، طبع تهران؛ الغدیر، ج۶، ص۱۴۸؛ احقاق الحق، ج۷، ص۶۲۱) و الله لو كسرت لي الوسادة لحكمت بين أهل التّوراة. (شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۶۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۰؛ احقاق الحق، ج۷، ص۵۷۹ - ۵۸۱؛ المناقب، ج۲، ص۳۸) و موارد بسیار دیگر که در روایات ذکر شده است.
  76. الطرائف، ج۱، ص۴۲ - ۴۷؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۲۰ - ۱۲۹؛ دلائل النبوّه ابونعیم، ص۲۹۷؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۰؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸۵؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ صحیح ترمذی، ج۵، ص۳۰۱ – ۳۰۲؛ تفسیر طبری، ج۳، ص۳۰۰؛ مناقب ابن مغازلی، ح۳۱۳؛ العمده، ص۹۵ - ۹۸؛ غایة المرام، ص۳۰۰.
  77. مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ الفضائل، ح۸۰۰، ۸۰۱، ۸۰۲، ۸۸۴، ۸۹۹، ۹۰۲، ۹۱۵، ۹۲۷، ۱۲۱۷، ۱۲۱۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۵۹، ۶۰.
  78. نهج البلاغه، خطبه ۳، ۳۳، ۱۵۷؛ حکمت ۲۳۶؛ نامه ۴۵؛ الغارات، ج۱، ص۸۱؛ غایة المرام، ص۶۶۶ – ۶۶۹؛ مسند احمد، ج۱، ص۷۸ و ۹۰ و ۱۳۵ و ۱۵۷ - ۱۵۸ و ۱۵۹ و ۱۹۹ - ۲۰۰؛ الفضائل، ح۹۲۲، ۹۲۶، ۹۹۷، ۱۰۱۳، ۱۰۱۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۹۴؛ ذخائر العقبی، ص۱۰۲ و ۱۱۲.
  79. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷؛ حلیة الابرار، ج۲، ص۱۷۹؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۱۱.
  80. مناقب الخوارزمی، ۱۹۱ طبع تبریز؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۶؛ البیان و التبیین، جاحظ، ج۲، ص۵۰ طبع الاستقامه بمصر، المحاسن و المساوی، بیهقی، ص۹۱، طبع بیروت؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۲؛ احقاق الحق، ج۴، ص۶ و ۲۰۹.
  81. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵.
  82. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰؛ ج۱۳، ص۲۲۷ - ۲۲۹، ۲۵۱؛ المستدرک حاکم، ج۳، ص۱۳۶؛ الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.
  83. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۴ - ۲۵.
  84. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۸.
  85. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۸.
  86. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷.
  87. ارشاد مفید، ص۱۶۷؛ فضائل الخمسه، ج۲، ص۴۴۴ – ۴۵۳؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۹؛ ج۷، ص۲۳۶ و ۲۳۷.
  88. الکشاف، زمخشری، ج۳، ص۴۶۷؛ تفسیر فخررازی، ج۲۷، ص۱۶۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۴۸؛ الدر المنثور سیوطی، ج۷، ص۳۴۷؛ مرقاه المفاتیح، قاری، ج۵، ص۵۸۹؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۲۵؛ احقاق الحق، ج۱۵، ص۶۸۹؛ ج۲۲، ص۳۸۲؛ ج۲۵، ص۳۹۶.
  89. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴؛ الریاض النضره، ج۲، ص۱۲۴ - ۱۳۸؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۴، ص۹۶؛ الغدیر، ج۳، ص۱۱۱ - ۱۲۵.
  90. ذخائر العقبی، ص۲۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸۹ – ۲۱۱؛ الغدیر، ج۲، ص۳۰۶ - ۳۱۱.
  91. شواهد التّنزیل، ج۲، ص۳۴۱ – ۳۵۲؛ الدرّ المنثور، ج۸، ص۲۲۴؛ تاریخ ابن عساکر، ج۲، ص۴۲۵.
  92. تاریخ ابن عساکر، ج۲، ص۲۸۰؛ الغدیر، ج۳، ص۳۵۵؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۷۰؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۰۰.
  93. العمده ابن بطریق، ص۲۲۲؛ صحیح بخاری، ج۶، ص۱۴۳ – ۱۴۴؛ الغدیر، ج۷، ص۹۱ – ۹۲؛ الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۷ - ۱۴۴، ۲۲۰ - ۲۴۲.
  94. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۱ - ۳۰.
  95. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۳۲۲.
  96. «و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم» سوره زخرف، آیه ۳۲.
  97. «بنگر چگونه برخی از آنان را بر برخی دیگر برتر می‌داریم و بی‌گمان جهان واپسین در پایه‌ها و در برتری بزرگ‌تر است» سوره اسراء، آیه ۲۱.
  98. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  99. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  100. کنز العمال، ج۶، ص۱۹، ح۱۴۶۵۳.
  101. نهج البلاغه، ج۲، ص۸۶، خطبه ۱۷۳.
  102. ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۸۹ - ۱۱۲.
  103. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  104. التفسیر الکبیر، ج۸، ص۲۴۸.
  105. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  106. الدرالمنثور، ج۶، ص۷: «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ قَرَابَتُكَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ وَجَبَتْ عَلَيْنَا مَوَدَّتُهُمْ قَالَ: عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ وَلَدَاهُمَا».
  107. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۵۳.
  108. الاصابه، ج۴، ص۴۶۴.
  109. سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۲۹۱.
  110. ینابیع الموده، ج۲، ص۶۷؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۷۰.
  111. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٣٠.
  112. مناقب علی بن ابی طالب، ص۱۶۸ و ۱۶۹.
  113. سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۳۵۲؛ تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۹۶۸: و اتفق إنه أملي حديث الطير فلم تحتمله أنفسهم فوثبوا به و أقاموه و غسلوا موضعه، فمضي و لزم بيته.
  114. السلسلة الاحادیث الضعیفة، ج۱۴، ص۱۸۳.
  115. علل الدار قطنی، ج۹، ص۲۰۵، ح۱۷۲۳.
  116. المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۲۱.
  117. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴؛ سیره الحلبیه، ج۲، ص۱۸۱.
  118. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۲۴۱.
  119. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۵۵.
  120. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  121. تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۶۷.
  122. مسند احمد، ج۴، ص۳۶۸.
  123. علی امام الائمه، ص۹.
  124. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  125. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
  126. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  127. کنز العمال، ج۱۳، ص۱۱۴؛ اسد الغابه، ج۵، ص۵۲۰.
  128. مسند احمد، ج۵، ص۲۶.
  129. الاستیعاب، ج۳، ص١١۰٣.
  130. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۳.
  131. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۳.
  132. تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۹۷.
  133. «یاد کنید هنگامی را که (در احد) به بالا می‌گریختید و به کسی (جز خود) توجهی نمی‌کردید و پیامبر شما را از پی فرا می‌خواند آنگاه (خداوند) شما را با اندوهی از پی اندوهی کیفر داد تا بر آنچه از دست دادید یا بر سرتان آمد اندوه مخورید و خداوند از آنچه انجام می‌» سوره آل عمران، آیه ۱۵۳.
  134. ر.ک: تفسیر المنار، ذیل آیه.
  135. تاریخ مدینه دمشق، ج۵۰، ص۳۳۳.
  136. اعیان الشیعة، ج۱، ص۲۶۴.
  137. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۵۸.
  138. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  139. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰: «أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْداً فَقَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا تُرَابٍ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ- ثَلَاثاً قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تكُونُ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمُرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ لَهُ وَ قَدْ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(ع) يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) خَلَّفْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيّاً(ع) فَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ الْعَيْنِ فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ وَ دَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي‌».
  140. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۳: «عَنْ بَنِي الْحَارِثِ بْنِ تَيْمِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أُمِّي عَلَى عَائِشَةَ فَسَأَلَتْهَا أُمِّي عَنْ عَلِيٍّ فَقَالَتْ: تَسْأَلِينِي عَنْ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ زَوْجِ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص)».
  141. ر.ک: مروج الذهب، ج۳، ص۱۴؛ الاستیعاب، ج۱، ص۱۷؛ ج۳، ص۱۱۰۲ و ۱۱۰۳.
  142. البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۵.
  143. تاریخ مدینه دمشق، ج۵۳، ص۳۵.
  144. معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۸۱.
  145. «و فرزندان مؤمنانی را که از آنان با ایمان، پیروی کرده‌اند به آنان می‌پیوندیم و از (پاداش) کردارشان چیزی نمی‌کاهیم، هر کس در گرو کرده خویش است» سوره طور، آیه ۲۱.
  146. ینابیع الموده، ج۲، ص۶۸.
  147. التمهید و البیان فی مقتل الشهید عثمان، ص۱۷۶.
  148. التبصره، ص۳۷۷.
  149. الصواعق المحرقة، ص۱۲۶.
  150. کنز العمال، ج۵، ص۷۲۴ - ۷۲۶، ح۱۴۲۴۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۴۳۴: كُنْتُ عَلَى الْبَابِ يَوْمَ الشُّورَى فَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ بَيْنَهُمْ فَسَمِعْتُ عَلِيّاً(ع) يَقُولُ: بَايَعَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَوْلَى بِالْأَمْرِ مِنْهُ وَ أَحَقُّ بِهِ مِنْهُ فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ مَخَافَةَ أَنْ يَرْجِعَ الْقَوْمُ كُفَّاراً وَ يَضْرِبَ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّيْفِ ثُمَّ بَايَعَ أَبُو بَكْرٍ لِعُمَرَ وَ أَنَا أَوْلَى بِالْأَمْرِ مِنْهُ فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ مَخَافَةَ أَنْ يَرْجِعَ النَّاسُ كُفَّاراً يَضْرِبَ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّيْفِ... ثم قال: نشدتكم بالله أيها النفر جميعا أفيكم أحد آخي رسول الله(ص) غيري؟ قالوا: اللهم لا، ثم قال: نشدتكم الله أيها النفر جميعا أفيكم أحد له عمي حمزة أسد الله و رسوله و سيد الشهداء؟ قالوا: اللهم لا....
  151. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۶۲.
  152. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۹.
  153. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۹.
  154. صوت العدالة الانسانیة، ج۱، ص۴۷.
  155. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۶۶.