امیرالمؤمنین (لقب)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از امارت مؤمنان)

رابطه امارت مؤمنان با نظریه نصب الهی امام

“امیر” برگرفته از مصدر “الإماره” است[۱] که این مصدر به معنای “ولایت و سرپرستی” می‌باشد[۲] و به همین دلیل، امیر هم به معنای صاحب ولایت خواهد بود[۳]. واژه‌هایی چون “مَلِک[۴]، صاحب امر[۵]، امرکننده[۶] و مسلط[۷]“ که در تبیین معنای امیر ذکر شده‌اند، به همان معنای “صاحب ولایت” برمی‌گردد. بنابراین از بررسی معنای لغوی “امیر” می‌توان معنای “حاکم” را دریافت و “امیرالمؤمنین” نیز به معنای حاکم بر مؤمنان خواهد بود. علاوه بر معنای لغوی، شواهدی نیز وجود دارد که نشان می‌دهد مسلمانان صدر اسلام از واژه “امیر مؤمنان”، حاکمیت و امامت سیاسی فرد مورد نظر را درک می‌کردند. این شواهد عبارت‌اند از:

اولاً: در روایات آمده است پس از آن‌که امر ولایت و سرپرستی حضرت علی (ع) نازل شد، پیامبر خاتم (ص) به اصحاب خود دستور دادند تا با عنوان “امیر مؤمنان” به امام علی (ع) سلام کنند[۸]. تعاقب، زمانی این دو امر در این حادثه، مؤیّد این است که امیر مؤمنان شدنِ آن حضرت، به دلیل مقام ولایت و سرپرستی ایشان بوده است و این مطلب شاهدی بر معنای ولایت و سرپرستی برای واژه “امیر مؤمنان” است؛

ثانیاً: به استناد نقل منابع، خلیفه دوم که خود را حاکم مردم - نه مرجع دینی - می‌دانست، از اینکه دیگران او را با عنوان “خلیفه‌الله” یا “خلیفه خلیفه رسول‌الله” بخوانند، اکراه داشت و با وجود این، لقب “امیرالمؤمنین” را برای خود به عنوان حاکم پسندید[۹]؛

ثالثاً: سخن حذیفه بر این مطلب دلالت دارد که مسلمانان آن عصر، از این لقب، امامت سیاسی را می‌فهمیدند. بنابر نقل روایات، وقتی مردم با حضرت علی (ع) برای خلافت بیعت کردند، حذیفه گفت: “خلفایی که قبل از علی بن ابی‌طالب (ع) به عنوان امیرالمؤمنین نامیده شدند، مردم آنها را به آن عنوان نامیدند؛ ولی نسبت به علی، امیرالمؤمنین نامی بود که جبرئیل از سوی خدا برایش آورد”[۱۰].

این سخن به این معناست که مردم، خلفا و حاکمان خود را به عنوان امیر مؤمنان می‌شناختند.

از مجموع مطالب فوق می‌توان گفت که واژه “امیرالمؤمنین” بر حاکمیت و امامت سیاسی فردِ مورد نظر دلالت دارد[۱۱].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۴، ص۳۱.
  2. ر. ک: اسماعیل جوهری، صحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۲، ص۵۸۱؛ احمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۲۲.
  3. ر. ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس‌اللغه، ج۱، ص۱۳۷.
  4. ر. ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۴، ص۳۱؛ واسطی زبیدی، تاج العروس، ج۶، ص۳۲.
  5. ر. ک: اسماعیل جوهری، صحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۲، ص۱۱ ۵۸۱؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۴، ص۲۷.
  6. ر. ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۴، ص۲۷.
  7. ر. ک: واسطی زبیدی، تاج‌العروس، ج۶، ص۳۳.
  8. «لَمَّا نَزَلَتْ ولَايَةُ عَلِيِّ بن أَبِي طَالِبٍ (ع)، و كَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (ص): سَلِّمُوا عَلى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۲؛ همچنین ر. ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۸۹؛ سیدعلی بن موسی بن طاووس، التحصین، ص۵۳۷).
  9. ر. ک: احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۸.
  10. حسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۲۳.
  11. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۶۱.