تفسیر کلامی در علوم قرآنی
مقدمه
در گرایش کلامی، مفسر از آیات قرآن برای دفاع از باورهای مذهبی خویش یا پاسخ به شبهات مخالفان استفاده میکند و در این راه از استدلالهای عقلی و کلامی نیز بهره میگیرد. تفسیر کلامی از شاخههای تفسیر عقلی و اجتهادی است[۱].[۲]
گستره و اهمیت تفسیر کلامی
بخش مهمی از آیات قرآن را آیات اعتقادی آن تشکیل میدهد. توجه ویژه به این آیات، تفسیر کلامی را شکل میدهد. این آیات دو دستهاند:
- آیاتی که افکار و عقاید ادیان و مکاتب گوناگون مانند یهودیان، مسیحیان، صابئان و مشرکان را نقل میکنند و با استدلالهایی متین به نقد آنها میپردازند؛ مانند داستان حضرت ابراهیم (ع) در احتجاج با پرستشگران خورشید، ماه و ستاره ﴿ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾[۳] و نقد اندیشههای دهریان. ﴿ وَقَالُوا مَا هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَّا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ ﴾[۴]
- آیات بیانگر اصول اعتقادی اسلام؛ مانند توحید، نبوت، معاد و همچنین آیات در بردارنده مباحثی نظیر جبر و اختیار، قضا و قدر، صفات الهی، رؤیت، عصمت و ایمان.
در تفسیر کلامی مصطلح تأکید بر دسته دوم است و به مباحث اختلافی میان فرق اسلامی و مستندات قرآنی آنها میپردازد تا عقاید کلامی خود را ثابت کند، هرچند در کتب متقدمان به تفسیر کلامی به معنای نخست و دفاع از مبانی دین اسلام در برابر ادیان دیگر به تفصیل بیشتری پرداخته شده است. [۵]
رسالت اصلی قرآن هدایت آدمیان و مبارزه با اندیشههای خرافی و نادرست است، از این رو بخش مهمی از آیات آن را آیات اعتقادی تشکیل میدهد. پیروان فرق و مذاهب، هر یک با رویکرد خاص مذهبی خود به تفسیر آیات اعتقادی پرداخته، استدلالهایی را مطرح کردهاند. شناخت این استدلالهای مستند به آیات قرآنی نقش مهمی در فهم صحیح از قرآن دارد. از سوی دیگر رویکردهای کلامی نادرست در حوزه تفسیر در معرض سوء استفاده برخی جریانهای سیاسی قرار گرفته است، چنان که حاکمان بنی امیه برای سرپوش نهادن بر جنایات خود از ظاهرگرایان جبری مسلکی حمایت میکردند که با استناد به قرآن، به مجبور بودن انسانها در افعال خود و در نتیجه ظلم پذیری و گردن نهادن به وضع موجود معتقد بودند [۶] یا وهابیان سلفی که در تکفیر بخشی از مسلمانان و اقدامات خشونتبار بر ضدّ آنها [۷] با تکیه بر عقاید خاص خود و عمدتاً با استدلال به ظواهر برخی آیات و روایات تحت حمایت پنهان بیگانگاناند.
با توجه به همین اهمیت است که مفسران در تفسیر آیات اعتقادی به تفصیل یا اجمال به بیان دیدگاههای خود پرداخته، افزون بر تفسیر، در علم کلام نیز به تبیین عقاید خود میپردازند.[۸]
پیشینه تاریخی
در دوران نزول وحی، حضور پیامبر اکرم (ص) در میان مسلمانان زمینه مناسبی فراهم کرد تا آنان معارف قرآن را از آن حضرت بیاموزند، هرچند درک بیشتر آنان از آیات در این دوره فهمی بسیط و ساده و به دور از مجادلات عقلی بود. آنان عمدتاً به فهم خویش از آیات با توجه به عربی بودن زبان قرآن و نیز به تبیین پیامبر (ص) از آیات و احیاناً منابع اندک دیگر بسنده میکردند؛[۹] اما برخی از صحابه فهمی عمیقتر از آیات و رویکرد عقلی و اجتهادی متفاوتی در تفسیر آیات داشتند،[۱۰] چنان که سرآمد مفسران، علی (ع) [۱۱] به اعتراف ذهبی اقیانوسی از دانش و شخصیتی توانمند در مقام استدلال بود و در مقام استنباط، ذوقی سرشار، عقلی رشید و بصیرتی نافذ داشت. [۱۲] در مراتب نازلتری میتوان به رویکرد اجتهادی کسانی چون عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود اشاره کرد، هرچند اینان نیز دانش خویش را مدیون علی (ع) میدانستند. [۱۳] با رحلت پیامبر و برخی رخدادها در جامعه اسلامی مانند منع تدوین حدیث، مطرح شدن شعار «حسبنا کتاب الله» و خانهنشین شدن عترت پیامبر (ص) شاهد دو رویکرد متمایز در فهم قرآن و سایر معارف دینی هستیم:
- رویکرد اجتهاد گریز و روایتگرا که طرفداران آن هیچ گونه اجتهاد و اعمال نظر را جایز نمیدانستند و حتی بر منع تفسیر قرآن تأکید میورزیدند.
- رویکرد اجتهادگرا که بر کتاب الله و سنت نبوی تأکید داشته و ژرفنگری و عقلگرایی در فهم آیات را جایز بلکه لازم میشمردند. [۱۴] این دو رویکرد، مبنای شکلگیری مدارس تفسیری در اواخر عصر صحابه و دوران تابعین شدند و سرانجام، دو گرایش کلی اهل حدیث و اهل رأی را پدید آوردند. جهتگیری فکری مدارس تفسیری از صحابه ای متأثر بود که پیشوایی آن مدرسه را بر عهده داشتند، چنان که مدرسه تفسیری عراق به پیشوایی عبدالله بن مسعود دارای رویکردی عقلانی و مدرسه تفسیری مدینه به پیشوایی اُبیّ بن کَعْب و جمعی دیگر از صحابه رویکرد سنّتی و عقل گریز داشتند. [۱۵]
تفسیر صحابه عمدتاً تهی از مجادلات کلامی و عقیدتی بود؛ امّا شاگردان این مکاتب در دورههای بعدی نقشی مهم در روند تفسیر کلامی داشتند؛ نخستین نشانههای مجادلات کلامی را در عصر تابعین به طور محدود میتوان مشاهده کرد، در حالی که کسانی چون سعید بن مسیّب[۱۶] از مدرسه تفسیری مدینه، احتیاط شدیدی در تفسیر قرآن داشتند و بیش از نقل و روایت چیزی نمیگفتند. [۱۷] مجاهد بن جبر[۱۸] رویکردی عقلانی و آزاداندیش به تفسیر قرآن داشت، چنان که ﴿نَّاضِرَةٌ﴾ را در آیه ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴾[۱۹] به «منتظر دریافت ثواب از سوی خداوند» تفسیر کرد که مبتنی بر عقیده محال بودن رؤیت خدا در قیامت است؛[۲۰] همچنین در تفسیر آیه «﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾[۲۱] معتقد بود که آنان حقیقتاً بوزینه نشدند، بلکه آیه بیانگر مَثَلی برای قساوت قلب آنهاست. [۲۲] بر اساس چنین دیدگاهی تفسیر مجاهد را زیربنایی برای شکلگیری روش معتزلی دانستهاند. [۲۳] درباره حسن بصری از شاگردان مدرسه تفسیری عراق نیز گفتهاند که وی در برابر اعتقاد جبری مسلکان معتقد به قَدَر و عدل الهی بود. [۲۴]
مجادلات کلامی عمدتاً متأثر از تحولات و رخدادهای جدید جامعه اسلامی بود و به یقین نقش حکومتها و عوامل سیاسی را در قوت و ضعف اندیشههای کلامی تفسیری نمیتوان نادیده گرفت. یکی از این رخدادها جنگ میان علی (ع) و معاویه بود که تردید گروهی را در حقانیت طرفین و بحث از کفر و ایمان آنان به همراه داشت، به طوری که مجادلات فراوانی درباره ایمان و مفهوم و گستره آن مطرح شد و گروههای مرجئه و خوارج در رأس این مجادلات بودند؛[۲۵] همچنین بحث جبر و اختیار رابطه مستقیمی با ظهور حکومت امویان و ترویج عقیده حاکمیت تقدیر بر افعال انسانها و قول به جبر داشت. در مقابل جَهْمیه که آیات قرآن را بر جبر آدمی حمل میکردند،[۲۶] عدهای از تابعان از جمله معبد بن خالد الجَهْنی و غیلان دمشقی و حسن بصری به انکار جبر پرداخته، به اختیار آدمی در افعال خویش معتقد بودند. [۲۷] اگرچه دوران قدریه، جهمیه و مرجئه دیری نپایید امّا در دورههای بعد مذاهب سلفیه، اشاعره و معتزله متأثر از آنها به پی ریزی عقاید خویش پرداختند.
فتوحات اسلامی و در نتیجه گسترش ارتباط با اقوام و ادیان دیگر، ورود طیف گسترده ای از پیروان ادیان و عالمان آنان به اسلام و پدیدار شدن نهضت ترجمه متون غیر اسلامی به ویژه یونانی، ورود زنادقه به میان مسلمانان و طرح مسائل و شبهات عقیدتی از عوامل دیگری بودند که به گسترش مجادلات کلامی در قرن دوم انجامیدند. پاسخگویی به شبهات فلسفی حاصل از نهضت ترجمه، برخی مسلمانان به ویژه معتزلیان را بر آن میداشت تا به سلاح مخالفان مسلح شوند و با نیروی عقل و فلسفه به تحکیم مبانی دینی و رد شبهات مخالفان بپردازند، چنان که درباره نظّام و ابوالهذیل علاف گفته شده است. [۲۸] اوج اثرگذاری این عوامل را در تاریخ تفکر مسلمانان میتوان عصر عباسی و قرون سوم و چهارم دانست. در این عصر که عصر تدوین علوم نامیده شده مذاهب کلامی رسماً شکل گرفتند و از آنجا که هر یک از فرقهها عقاید خویش را به آیات قرآن مستند میساختند و با توجه به تفاوت رویکرد آنان در فهم قرآن طبعاً تفسیر کلامی مدوّن گردید. [۲۹] شایان گفتن است که خاستگاه تفسیرهای کلامی گوناگون از آیات در چنین اوضاعی روح کلی حاکم بر آیات قرآن بود؛ قرآن مسلمانان را به تفکر و تعقل تشویق کرده، از سخن گفتن بدون دلیل و بر اساس ظن و گمان پرهیز میدهد و تقلید کورکورانه را نکوهش میکند. ﴿ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ ﴾[۳۰]، ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۳۱]، ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا﴾[۳۲]، ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ﴾[۳۳] اشتمال قرآن بر معارف عقلی و استدلالهای متنوع در راستای تبیین مبانی دینی و نقد استدلالی باورهای مشرکان و تبیین انحرافات رخ نموده در ساحت ادیان پیشین ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۳۴]، ﴿فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ﴾[۳۵] نیز اشتمال آن بر آیات متشابهی که جمود بر ظواهر آنها بحث برانگیز است و به ظاهر متعارضاند ﴿وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا﴾[۳۶]، ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴾[۳۷] و... روح و فکر مسلمانان را روحی پرسشگر پرورش داد [۳۸] و موجب شد تا آنان در مواجهه با اندیشهها و نحلههای گوناگون به قرآن رجوع کنند و از آیات آن برای حقانیت خویش استدلال کنند.
مهمترین مسایل تفسیر کلامی
مهمترین مسائل اختلافی میان مفسران در تفسیر کلامی عبارتاند از:
- خلافت و جانشینی پیامبر [۳۹] که نخستین و مهمترین محور اختلاف کلامی بود و مسلمانان را به دو شاخه بزرگ شیعه و سنی تقسیم کرد و منشأ اختلافات و نحلههای دیگر شد. شیعیان با استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر (ص) که ولایت را از آنِ علی (ع) و اهل بیت ایشان میدانند بر منصوص بودن امر امامت تأکید میکردند. [۴۰]
- مسئله ایمان و حکم مرتکب گناه کبیره؛ خوارج که پس از رخداد حکمیت در جنگ صفین به صورت یک حزب سیاسی ظاهر شدند رفته رفته با استدلال به آیات و احادیث رنگ کلامی به خود گرفتند [۴۱] و به صورت فرقهای مذهبی درآمدند. اینان برای توجیه رفتارشان در رخداد حکمیت، معتقد به «کافر بودن مرتکب گناه کبیره در صورت عدم توبه» شدند. [۴۲] از جمله مستندات قرآنی آنان آیه ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۴۳] بود، با این استدلال که هرکسی مؤمن نباشد کافر است و فاسق مؤمن نیست، پس کافر است. [۴۴] خوارج به فرقههایی گوناگون تقسیم [۴۵] و خیلی زود منقرض شدند و جز فرقه اباضیه از آنها، نام و نشان و اثر ارزشمند تفسیری از خود بر جای نگذاشتند. در مقابل افراط خوارج درباره حکم مرتکب گناه کبیره، فرقه مرجئه پدیدار شدند و با رویکرد تساهلی در امر دین عمل را از ایمان جدا ساختند [۴۶] و ایمان را تنها معرفت قلبی یا اقرار زبانی یا آمیزهای از معرفت قلبی و اقرار زبانی دانستند که اختلاف در تفسیر ایمان ناشی از اختلاف گروههای مختلف مرجئه است. [۴۷] در برابر این دو نظریه، معتزله به پیشوایی واصل بن عطاء درباره این موضوع راه میانه را برگزیدند و معتقد شدند که مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه جایگاه او میان کفر و ایمان است (منزلة بین المنزلتین). [۴۸] عقاید معتزله برخلاف این دو فرقه در مسئله ایمان محدود نمیشود، بلکه آنان اندیشه کلامی گسترده ای را مبتنی بر حاکمیت عقل بنیان نهادند که نقش مهمی در تاریخ اندیشه اسلامی به ویژه تفسیر کلامی قرآن بر جای گذاشت.
- مسئله جبر و اختیار در افعال انسان؛ قرآن گاه فعل آدمیان را به خودشان نسبت میدهد ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا﴾[۴۹]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَنْ يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۵۰]؛ و گاه آن را به خداوند مستند میسازد ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۵۱]، ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۵۲] که در چگونگی تفسیر آیات میان فرقهها اختلاف است.
- حادث یا قدیم بودن کلام الهی؛ قرآن به صراحت خداوند را متکلم معرفی میکند؛ ﴿مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ﴾[۵۳]، ﴿وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا﴾[۵۴]، درباره حقیقت کلام الهی و چگونگی آن، مناقشات سختی به ویژه میان اهل حدیث و معتزله درگرفت که در این میان دخالت حکومتها و خلفا، معاشرت با اهل کتاب و تأثیر فلسفه یونانی در گسترش آن مؤثر بودهاند. [۵۵]
- صفات خبری خداوند؛ در قرآن آیاتی است که ظواهر آنها داشتن چشم ﴿تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ﴾[۵۶]، ﴿تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ﴾[۵۷]، دست ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۵۸]، ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾[۵۹]، وجه و صورت ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۶۰]، ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾[۶۱]، تخت ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾[۶۲] و... را به خدا نسبت میدهد که پذیرش آنها مستلزم تجسیم و تشبیه خداوند به غیر اوست. فِرَق اسلامی بر اساس مبانی خود به تفسیر این آیات پرداختهاند. [۶۳] بحث از رؤیت خداوند نیز با توجه به ظواهر آیاتی مانند ﴿ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴾[۶۴] زمینه ساز مجادلاتی شده است.
- عدل الهی و نتایج گسترده ای که در تفسیر و عقاید به همراه دارد؛ مبنای این مسئله در عقلی یا شرعی بودن حسن و قبح است که پذیرش هریک از این دو به برداشت خاصی از مسئله عدل میانجامد. [۶۵] گفتنی است که مهمترین فرقههای دارای اندیشه کلامی منسجم و مؤثر در تاریخ تفسیر قرآن عبارتاند از اهل حدیث، اشاعره، ماتریدیه، معتزله، اباضیه و شیعه (امامیه، زیدیه، اسماعیلیه).
شاخههای تفسیر کلامی
تفاسیر اهل حدیث و سلفیان
اهل حدیث که امروزه به «سلفیه» نامبردارند در اصول و فروع مسائل دینی به ظواهر کتاب و سنت استناد میکنند و عقل را در این قلمرو دخالت نمیدهند. پیشوای آنان احمد بن حنبل است که اصول این مکتب را پی ریزی کرد.
سطحی نگری در آیات و روایات، مقدم دانستن ظواهر آیات و روایات در تعارضشان با حکم قطعی عقل، اعتقاد به حاکمیت روایات نسبت به کتاب خدا نه بالعکس، رد «احادیث عرض» که شناخت صحت و سقم روایات را در گرو عرضه آنها بر قرآن میداند و نیز تساهل در شروط پذیرش روایات از ویژگیهای معرفتی اهل حدیث اولیهاند. [۶۶] با ظهور اشاعره شیوه سنتی اهل حدیث کم رنگ شد؛ ولی ابن تیمیّه در قرن هفتم با شعار لزوم بازگشت به روش سَلَف صالح به احیای عقاید اهل حدیث و تحلیل و تبیین عقلانی آنها پرداخت که این عقاید را امروزه وهابیان تبلیغ میکنند. [۶۷] مفسر سلفی با نگرشی که به مسئله عقل دارد تأویل را در معنای خروج از معنای ظاهری کلمه نمیپذیرد [۶۸] و معتقد است آیات بیانگر صفات الهی از متشابهات نیستند؛ زیرا سلف صالح به تبیین معنای آن پرداختهاند،[۶۹] اگرچه فهم کنه و کیفیت آن را بر اساس روش سلف به خدا وا میگذارد. [۷۰] مفسر سلفی ورود مجاز را در آیات قرآن جایز نمیداند و آیات را بر ظواهر آن حمل میکند [۷۱] و با استناد به روایات موجود در جوامع حدیثی اهل سنت اموری چون داشتن دست یا دیده شدن را به خداوند نسبت میدهد. [۷۲] وی با تکیه بر این روایات و پذیرش خبر واحد در امور اعتقادی [۷۳] و تأکید بر تقدم شرع بر عقل در هنگام تعارض بین آنها [۷۴] به تبیین آیات به ویژه آیات اعتقادی بر اساس معنای ظاهری آنها میپردازد. تساهل اهل حدیث در پذیرش روایات موجب شد تا بسیاری از روایات ضعیف به تفاسیر اولیه راه یابند. این وضع در تفاسیر متأخر صورت بهتری یافت؛[۷۵] به عنوان مثال، این مفسران در تفسیر آیاتی که صورت، دست و چشم را به خداوند نسبت میدهند معتقدند که چون خداوند این صفات را درباره خود به کار برده ما نیز او را به این صفات وصف میکنیم؛ اما فهم حقیقت آن را به خدا وا میگذاریم؛ همچنین درباره رؤیت الهی با تکیه بر ظواهر آیاتی از قرآن و روایاتی از پیامبر معتقد به وقوع رؤیت خدا در قیامت هستند. [۷۶] افزون بر کتاب «مرویات الامام احمد بن حنبل فی التفسیر» که در آن روایات تفسیری احمد بن حنبل گردآوری شده و نیز کتاب «التوحید» ابن خزیمه که کتابی اعتقادی است ولی جنبه تفسیری نیز دارد، مهمترین تفاسیر سلفیه عبارتاند از تفسیر سمعانی، اثر منصور بن محمد ابوالمظفر سمعانی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن اثر حسین بن مسعود بغوی، زادالمسیر فی علم التفسیر اثر جمالالدین محمد بن جوزی، التفسیر الکبیر اثر تقی الدین ابوالعباس احمد بن تیمیه، تفسیر القرآن العظیم اثر اسماعیل بن کثیر دمشقی، اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن اثر محمد امین بن محمد مختار شنقیطی، تیسیر الکریم الرحمان فی تفسیر الکلام المنان اثر عبدالرحمن بن ناصر سعدی.[۷۷]
تفاسیر کلامی اشاعره
پیروان ابوالحسن اشعری اشاعره نام دارند که در برابر عقلگرایی معتزله و ظاهرگرایی حنابله در پی یافتن راهی میانه بودند. ابوالحسن اشعری ابتدا از مدافعان اندیشه اعتزالی بود که به یکباره از اعتزال روی برتافت [۷۸] و با سلاح عقلگرایی معتزله کوشید تا اندیشههای اهل حدیث را بر اساس مبانی معرفتی خویش پالایش کرده، آنها را قابل دفاع عقلانی سازد. [۷۹] اشعری در کتاب تفسیری و عقیدتی «الابانه» وفاداری خود را به روش احمد بن حنبل ابراز میدارد و در دو کتاب «اللمع و استحسان الخوض فی علم الکلام» این عقاید را در قالب عقلی ریخته است؛ برای مثال اشعری برای حل تعارض عقیده جبری حنابله با مسئله اختیار و نقش انسان در سرنوشت خویش به طرح نظریه کسب پرداخت، بر این اساس وی با استناد به آیات ﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴾[۸۰]، ﴿هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ﴾[۸۱]، ﴿لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ﴾[۸۲] همه افعال و ارادهها را اعم از نیک و بد به اراده الهی میداند و نسبت دادن بدیها را به غیر خدا در حکم ثنویت و شرک میشمارد؛[۸۳] لکن معتقد است خدا فاعل حقیقی عمل و انسان مکتسب آن است؛ امّا در عین حال خود کسب را نیز بر اساس آیه ﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴾ مخلوق خدا میداند. [۸۴] پس از اشعری، متکلمان تفاسیر دیگری را نیز از کسب ارائه کردند؛[۸۵] امّا عدهای از دانشمندان اشعری آن را مستلزم جبر دانسته، به چالش کشیدند. [۸۶] در بحث عدل الهی، اشعری بر اساس اصل حسن و قبح شرعی، افعال الهی را سراسر عدل و حکمت دانسته، معتقد است که معیارهای شناخته شده انسانها برای عدل بر آن صدق نمیکنند. در پرتو چنین تفسیری از عدل وی تکلیف ما لایطاق را بر خداوند جایز میداند،[۸۷] چنان که اشعری آیه ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۸۸] را مفید جواز تکلیف مالایطاق میداند؛ زیرا به ملائکه فرمان میدهد تا از اسمایی خبر دهند که آنها را نمیدانند و بر آن قادر نیستند. [۸۹]
مفسر اشعری بر نقش عقل در تبیین مبانی دینی تأکید میکند؛ امّا عقل را در حدّ رفع تعارض آن با نقل و اعتقادات خویش به رسمیت میشناسد. [۹۰] روشنترین مصداق آن مسئله رؤیت الهی است که مفسر اشعری از یک سو در جوامع روایی خویش با روایاتی روبه روست که به وضوح بر رؤیت الهی در قیامت تأکید میکنند و از سوی دیگر پذیرش بیچون و چرای آن را در چالش با عقل میبیند، به ویژه که مخالفان آنان با ادله گسترده عقلی چنین پنداری را رد میکنند، از این رو میکوشد تا آموزه روایی را با ادله عقلی توجیه کند. [۹۱] مفسر اشعری تأویل (برگرداندن آیات از معنای ظاهری آنها) در آیات و وجود تشابه در آن را میپذیرد و معتقد است که چنانچه با دلیل قطعی و ثابت عقل روشن شد که ظاهر آیه مراد نیست باید به تأویل آن پرداخت. [۹۲]
بارزترین وجه امتیاز مفسران اشاعره از سلفیه و اهل حدیث را میتوان در تأویل صفات خبری خدا دانست. برخلاف اشعری، بنیانگذار این مکتب که در تفسیر آیات صفات به شیوه سلفیه عمل میکرد [۹۳] مفسران پس از او عمدتاً به تأویل آن پرداختند، چنان که فخر رازی «استوای خداوند بر عرش» را در معنای «نشستن خدا بر عرش» مخالف عقل و دیگر آیات قرآن دانسته، آن را به «اقتدار و استیلا» تأویل میکند؛[۹۴] یا صفت «وجه» را در آیات قرآن به وجوهی گوناگون از جمله «مرضات الله» تأویل میکند. [۹۵] بیضاوی از دیگر مفسران اشعری نیز وصف «اتیان» (آمدن) را در آیه ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۹۶] به اتیان امر الهی تفسیر میکند. [۹۷] از منظر مفسر اشعری آیات دال بر عقاید آنها محکم و بینیاز از تأویلاند، از این رو مفسری چون فخر رازی آیه ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۹۸] را بر ظاهر آن حمل کرده، همان عقیده جبری خویش را از آن استنباط میکند،[۹۹] از این رو نیازی به تأویل در آن نمیبیند.
متکلمان و مفسران پس از اشعری قلمرو عقل را در تبیین اعتقادات و فهم قرآن گستردهتر ساختند و به پالایش پاره ای از عقاید اشعری پرداختند، چنان که نظریه کسب اشعری که در راستای عقلانی کردن آیات موهم جبر مطرح شد از سوی آنان به چالش کشیده شد. [۱۰۰] کوشش متکلمان اشعری باعث شد بیشتر تفاسیر اهل سنت با رویکرد اعتقادی اشاعره نگاشته شوند. در این میان سهم التفسیر الکبیر فخر رازی و استدلالهای عقلی و فلسفی وی در دفاع گسترده از عقاید اشاعره و نقد عقاید مخالفان و نیز از جهت مرجعیت علمی نسبت به تفاسیر بعدی بارز و برجسته است. [۱۰۱]
بهرهگیری مفسران و متکلمان غیر معتزلی مانند مفسران اشعری و ماتریدی از عنصر عقل منشأ تقسیمبندی جدیدی شد، به گونه ای که تفسیر پژوهان و عالمان اشعری در دورههای بعدی تفاسیر مبتنی بر عقل اشاعره را «تفسیر به رأی ممدوح» و تفاسیر عقلی معتزله و دیگر فرق را «تفسیر به رأی مذموم نامیدند».[۱۰۲] ممدوح بودن چنین عقل و رأیی به زعم آنان از این روست که مفسر اشعری عمدتاً ظاهر نص را بر عقل ترجیح داده، تأویل را تنها در صورتی میپذیرد که حمل کلام بر ظاهر آن ناممکن باشد؛[۱۰۳] اما گاه در حمل کلام بر ظاهر آن نیز گرفتار تکلفهای گوناگون میشود. [۱۰۴] گاه نیز تکیه بر روایات صحیح یا پرهیز از تأویل، وی را به ورطه تجسیم کشانده است، چنان که فخر رازی «کرسی» را در آیه ۲۵۵ بقره / ۲: «وسِعَ کُرسِیُّهُ السَّمـوتِ والاَرض» جسم عظیمی تحت عرش و بر فراز آسمان هفتم شناسانده است. [۱۰۵] بسیاری از تفاسیر اهل سنت بر محور عقاید اشاعره نگاشته شده؛ امّا تنها بخشی از این تفاسیر به تحلیل و تبیین معتقدات کلامی خود و رد عقاید مخالفان پرداختهاند.
شاخصترین تفاسیر کلامی اشاعره عبارتاند از:
- تفسیر ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری با نام کتاب فی تفسیر القرآن والردّ علی من خالف البیان من اهل الافک والبهتان که بعدها با نام المختزن شهرت یافت. [۱۰۶] وی در این تفسیر به ردّ دیدگاههای جبّایی و ابوالقاسم بلخی پرداخته است. ابن عساکر در کتاب خویش مقدمه این تفسیر را نقل کرده است؛[۱۰۷] امّا هم اکنون اثری از این تفسیر باقی نیست.
- تفسیر بحرالعلوم اثر ابواللیث نصر بن محمد بن احمد بن ابراهیم سمرقندی.
- الوسیط فی تفسیر القرآن المجید اثر ابوالحسن علی بن احمد واحدی نیسابوری.
- المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز معروف به تفسیر ابن عطیه اثر قاضی ابومحمد بن عبدالحق ابن عطیه غرناطی.
- مفاتیح الغیب معروف به التفسیر الکبیر اثر فخرالدین رازی.
- انوارالتنزیل و اسرارالتأویل اثر عبدالله بن عمر بیضاوی.
- مدارک التنزیل و حقائق التأویل اثر ابوالبرکات عبدالله بن احمد نسفی.
- البحرالمحیط اثر ابوحیان اندلسی غرناطی.
- غرائب القرآن و رغائب الفرقان اثر نظامالدین حسن بن محمد قمی نیسابوری.
- السراج المنیر فی الاعانة علی معرفة بعض معانی کلام ربّنا الحکیم الخبیر اثر شمسالدین محمد بن محمد شربینی قاهری.
- ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم معروف به تفسیر ابوالسعود اثر ابوالسعود محمد بن مصطفی عمادی.
- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی اثر شهاب الدین سید محمود افندی آلوسی بغدادی[۱۰۸]
اشاعره در قرن اخیر تفاسیر بسیاری نگاشتند؛ ولی در آنها کمتر میتوان نشانی از مجادلات گسترده کلامی و استدلالهای وسیع عقلی در نقد عقاید دیگر فرق اسلامی یافت. [۱۰۹]
تفاسیر کلامی ماتریدیه
همزمان با مکتب اشعری در اوایل قرن چهارم هجری، نهضت کلامی دیگری در برابر معتزله شکل گرفت که بنیانگذار آن ابومنصور ماتریدی بود. وی خطوط فکری مشترک و نیز متفاوتی با اشعری دارد. گستره تأثیر نهضت ماتریدی نسبت به مکتب اشعری در جهان اسلام کمتر بود؛ امّا رویکرد عقلانی وی نسبت به عقاید دینی از اشاعره عمیقتر است. [۱۱۰] ارائه تفسیر عقلی از حسن و قبح افعال [۱۱۱] و عدم پذیرش تکلیف مالایطاق از سوی خداوند از جمله ممیزات کلامی وی نسبت به اشاعره است.
مفسر ماتریدی در تفسیر آیات بر عقل و نقل تأکید میکند؛ امّا آن گاه که نقل با عقل در تعارض افتد و نقل قابل تأویل و تبیین عقلی نباشد به حکم نقل گردن نهاده، علم به معنای آن را به خداوند وا میگذارد،[۱۱۲] چنان که ابومنصور ماتریدی در باب صفات خبری [۱۱۳] از جمله مسئله رؤیت خداوند را در قیامت به حکم نقل میپذیرد؛ امّا از آنجا که آن را در چالش با حکم عقل میبیند علم به حقیقت آن را به خداوند وا میگذارد.
ابومنصور ماتریدی افزون بر کتاب التوحید در مهمترین اثر تفسیری خویش تأویلات اهل السنه که تنها اثر تفسیری فرقه ماتریدیه است [۱۱۴] به تفسیر آیات موافق با مکتب کلامی خود و نقد مخالفان مانند معتزله میپردازد؛[۱۱۵] به عنوان مثال در تفسیر آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ﴾[۱۱۶] با رد تفسیر کرامیه از ایمان، افزون بر اقرار زبانی، تصدیق قلبی را نیز در مفهوم ایمان لازم میداند. [۱۱۷] در تفسیر آیه ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۱۱۸] نیز دیدگاه معتزله را درباره جاودانگی مرتکب گناه کبیره در جهنم رد میکند [۱۱۹]
تفاسیر کلامی معتزله
منشأ پیدایش معتزله را کنارهگیری واصل بن عطاء از استاد خویش حسن بصری در پی اختلاف درباره ایمان مرتکب گناه کبیره دانستهاند. [۱۲۰] عقاید معتزله که محور تفسیر کلامی آناناند در ۵ محور خلاصه میشوند: توحید، عدل، وعد و وعید، منزلت بین المنزلتین، امر به معروف و نهی از منکر. [۱۲۱] اعتقاد به برخی از این اصول ویژه معتزله نیست و در پاره ای از اصول با دیگران از جمله شیعه مشترکاند، بنابراین، عقیده به همه آنها ملاک انتساب به اعتزال است. [۱۲۲] اصل وعد و وعید نیز که از مسئله حسن و قبح عقلی و عدل الهی سرچشمه میگیرد بدان معناست که همانند روا نبودن خلف وعده بر خداوند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۱۲۳] خلف وعید نیز بر او روا نیست، از این رو اگر مرتکب کبیره بدون توبه از دنیا برود جایز نیست خداوند او را ببخشاید یا شفاعت کسی را درباره او بپذیرد و بر اساس آیه ﴿بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۱۲۴] و ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۱۲۵] تعلق پاداش بر طاعات و عذاب بر گناهان قانون حتمی است که خدای متعال بر خود واجب کرده است. [۱۲۶] اصل منزلت بین المنزلتین که واکنشی در برابر افراط خوارج و تفریط مرجئه در مسئله حکم گناه کبیره بود بدین معناست که مرتکب گناه کبیره تا توبه نکند نه مؤمن است و نه کافر، بلکه حکمی میان آن دو دارد. [۱۲۷] اصل امر به معروف و نهی از منکر نیز گرچه مورد اتفاق همه مسلمانان است؛ امّا معتزله تأکید داشتند همه مؤمنان در هر حد و با هر توانی به اقامه احکام شرع مکلفاند و بر اساس آیه ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۱۲۸] برای اجرای آن در صورت نیاز باید مسلحانه قیام کنند [۱۲۹] و در این میان تفاوتی میان وجود امام مفترض الطاعه و عدم او نیست، هر چند در صورت نخست رجوع به او اولی است. [۱۳۰] عقل، مبنای اصلی تفسیر معتزلی است، بر این اساس آیاتی که ظواهر آنها با حکم عقل در تعارض باشند تحلیل میشوند. [۱۳۱]
مفسر معتزلی از روایات صحیح پیامبر (ص) در تفسیر آیات بهره میجوید؛ اما آن گاه که این روایات با عقل برهانی تعارض داشته باشند به آنها توجهی نمیکند؛[۱۳۲] همچنین برخلاف اهل حدیث و اشاعره، خبر واحد را در اثبات عقاید حجت نمیداند،[۱۳۳] از این رو روایات دال بر جواز رؤیت خداوند در قیامت را تأویل میکند. [۱۳۴] مفسر معتزلی در تحلیل و تأویل آیات میکوشد تا از قواعد لغت و اصول حاکم بر بلاغت عربی کمک بگیرد. توجه دقیق به معانی واژگان قرآن و اشتراک لفظی، تأویل به وسیله عناصر بلاغی چون مجاز و کنایه، تخییل و تمثیل از جمله فنون کاربردی مفسّر معتزلی در تفسیر آیات است؛[۱۳۵] به طور مثال، از آنجا که ظاهر آیه ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا﴾[۱۳۶] با عقیده واجب بودن کار اصلح بر خداوند در اندیشه مفسر معتزلی سازگار نیست با تمسک به شعری در عرب ﴿جَعَلْنَا﴾ را به ﴿بَيِّنَا﴾ معنا کرده و در تفسیر آیه معتقد است خداوند برای پیامبران دشمنانشان را شناسانده تا از آنان دوری کنند. [۱۳۷] عنصر تخییل و تمثیل در اندیشه مفسر معتزلی چنان دامنگستر است که گاه وی لزومی برای تفسیر آیات به معنای مجازی نمیبیند و تنها کلام را تمثیل و تخییل محض میداند،[۱۳۸] چنان که زمخشری در تفسیر آیه ﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۱۳۹] معتقد است غرض از این کلام تصویر ژرفای عظمت خداوند است، بیآنکه به معنای حقیقی یا مجازی «یمین» و ﴿قَبْضَتُهُ﴾ توجه کنیم. [۱۴۰]
رویکرد عقلانی به قرآن و تأویل آیات در اندیشه مفسر معتزلی در بسیاری از موارد به پالایش اندیشههای خرافی، تشبیهی و تجسیمی انجامیده؛ اما گاه چنان به افراط میگراید که به تعطیل معرفت برخی معارف دینی و سد باب اعتقاد به اموری چون معاد جسمانی، عذاب قبر، صراط، حساب، میزان، بهشت، حور، غِلْمان و سایر وعدههایی میانجامد که شرع از آنها یاد کرده [۱۴۱] و مایه طعن مخالفان خویش را فراهم میسازد. [۱۴۲] در طول تاریخ تفسیر، معتزلیان تفاسیر فراوانی نگاشتهاند که برخی از آنها هم اکنون در دسترس است و از بسیاری از آنها نیز تنها نقل قولها و گزارشهایی مانده است.
برخی از تفاسیر کلامی معتزله عبارتاند از:
- تفسیر القرآن اثر ضِرار بن عمرو معتزلی، معاصر احمد بن حنبل. [۱۴۳]
- تأویل القرآن اثر همان مؤلف.
- تفسیر ابوعلی جبائی متکلم معروف معتزلی که شیخ طوسی از آن بسیار نقل کرده است [۱۴۴] و گفته شده: دانیل ژیماره این تفسیر را در سال ۱۳۷۳ شمسی / ۱۹۹۴ میلادی بازسازی کرده است. [۱۴۵]
- التفسیر الکبیر للقرآن اثر ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن محمود کعبی بلخی[۱۴۶] که به گفته ابن طاوس نام این تفسیر جامع علم القرآن بوده است. [۱۴۷] شیخ طوسی نیز بخشهایی از آن را نقل و نقد کرده است. [۱۴۸]
- جامع التأویل لمحکم التنزیل اثر ادیب و متکلم معتزلی، ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی که تفسیری مبسوط در ۱۴ جلد بوده است. [۱۴۹]
- ملتقط جامع التأویل لمحکم التنزیل که منقولات تفسیر ابومسلم اصفهانی است و یکی از عالمان هندی به نام سعید الانصاری آن را از کتابهای گوناگون گرد آورده و در کلکته هند به چاپ رسانده است. [۱۵۰]
- تفسیر علی بن عیسی رمّانی نحوی و مفسر معتزلی که شیخ طوسی آن را ستوده [۱۵۱] و ابن طاوس [۱۵۲] آن را نقد کرده است.
- تنزیه القرآن عن المطاعن اثر عبدالجبّار همدانی متکلم و مفسر معتزلی. وی افزون بر آرای تفسیری در المغنی در این کتاب در پاسخ برخی پرسشها درباره آیات قرآن به تفسیر عقلی و کلامی آن آیات پرداخته و به شبهات ضدّ معتزله پاسخ داده است. [۱۵۳]
- حدائق ذات بهجة فی التفسیر اثر ابویوسف عبدالسلام بن محمد بن یوسف بن بندار قزوینی از شاگردان قاضی عبدالجبار همدانی که تفسیری بسیار مبسوط است و اکنون در دسترس نیست. [۱۵۴]
- الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل اثر جارالله محمود بن عمر زمخشری ادیب و مفسر و متکلم معتزلی که برجستهترین تفسیر معتزله است و توجه مفسران بعدی را به خود جلب کرده است. [۱۵۵] برخی پژوهشگران در نسبتی نادرست امالی سید مرتضی را به دلیل اشتمال بر برخی دیدگاههای نزدیک به معتزله از تفاسیر معتزلی به شمار آوردهاند. [۱۵۶]
تفاسیر کلامی اباضیه
اباضیه فرقهای منتسب به عبدالله بن اباض[۱۵۷] یا جابر بن العمانی[۱۵۸] هرچند کتب ملل و نحل آنان را از فرقههای معتدل خوارج میدانند؛ ولی دانشمندان کنونی اباضیه هرگونه نسبتی را با خوارج انکار میکنند. [۱۵۹] اباضیه هم اکنون عمدتاً در کشور عمان فعالیت دارند و دارای آثار علمی و تفسیری بوده و داعیه دار وحدت و انسجام امت اسلامیاند. [۱۶۰] شاخصههای عقیدتی اباضیه به معتزله و شیعه نزدیکتر از اهل سنتاند، چنان که در بحث از حقیقت صفات الهی و مفهوم آن، رؤیت خداوند در قیامت، آزادی و اختیار انسان و نقش وی در اعمال خویش در عین پذیرش نقش قدرت الهی بر افعال انسان، تفسیر عقلانی از حسن و قبح [۱۶۱] و پارهای دیگر از مسائل از شیعه و معتزله متأثرند، گرچه در تفسیر ایمان و تعریف آن به قول لسانی، تصدیق قلبی و عمل به اعضا و نیز اعتقاد به خلود مرتکب کبیره در جهنم در صورت عدم توبه و حکم به کفر آنان، به خوارج نزدیکاند، جز آنکه معتقدند کفر مرتکب کبیره نه از نوع کفر دین و ملت بلکه از نوع کفر نعمت است، از این رو مرتکب کبیره را موحّد میدانند نه مشرک و ازدواج و ارث بری از آنان را جایز و کشتن آنان را ممنوع میدانند مگر، آنکه آنان شروع کننده جنگ باشند. [۱۶۲] با توجه به خطوط اعتقادی فوق میتوان رویکرد کلی مفسر اباضی را توجه و اهتمام به نقش عقل در فهم قرآن و ترجیح آن در تعارض با ظواهر ابتدایی آیات متشابه دانست، از این رو تأویل در صفات خبری خداوند را میپذیرد [۱۶۳] و رؤیت خدا را در قیامت رد میکند. [۱۶۴]
اباضیه آثار تفسیری اندکی دارند که عمده آنها در دو قرن اخیر نگارش شدهاند:
- تفسیر کتاب الله العزیز اثر هود بن محکم الهواری که کهنترین تفسیر بر جای مانده از آنان و در حقیقت گزیده تفسیر یحیی بن سلام بصری به اضافه بخشی از آرای کلامی مؤلف آن است.
- همیان الزاد الی دار المعاد اثر محمد بن یوسف اطفیش که مهمترین تفسیر کلامی اباضیه است.
- داعی العمل یوم العمل و تیسیر التفسیر للقرآن الکریم از همان مؤلف که اولی ناتمام رها شده و دیگری نیز مختصر همیان الزاد است. [۱۶۵]
- جواهر التفسیر انوار من بیان التنزیل اثر احمد بن حمد خلیلی عالم معاصر اباضی و مفتی عمان[۱۶۶] که تاکنون سه جلد آن چاپ شده است.
تفاسیر کلامی شیعه امامیه
شیعه امامیه معتقدان به امامت بلافصل و منصوص امیرمؤمنان علی (ع) و ۱۱ امام معصوم پس از ایشاناند. [۱۶۷] در اندیشه کلامی شیعه و بر اساس حدیث متواتر ثقلین و سایر ادلهای که مرجعیت فکری و سیاسی معصومان (ع) را ثابت میکنند چنگ زدن به قرآن و عترت (ع) مایه نجات از گمراهی است،[۱۶۸] بر این اساس مفسر امامی اصول و روشهای فهم قرآن را که معصومان (ع) عرضه کردهاند در تفسیر خویش به کار میبندد [۱۶۹] و خطوط کلی اعتقادی وی نیز بر اساس چنین اصولی از قرآن استخراج میشود. شیوه معصومان (ع) در تفسیر آیات به ویژه آیات اعتقادی و متشابه ارجاع متشابهات قرآن به محکمات آن است. برخلاف تأویلگرایانی که برای عقلانی کردن مفاهیم آیات به توجیهاتی متوسل میشوند که با ظواهر آیات سازگاری ندارند و به انکار پارهای از حقایق دینی میانجامند و نیز برخلاف فرقههایی که لوازم تشبیه را از آیات متشابه حذف کردهاند؛ امّا به اثبات حقیقت آیه نپرداخته و علم به آن را به خدا وامی گذارند، اهل بیت (ع) به شیوه نفی و اثبات در تفسیر آیات به ویژه آیات ناظر به صفات خدا معتقد بودند. بر اساس این شیوه آیات بیانگر اسما و صفات و افعال خدا و... را به آیات محکم ارجاع میدهند و آنچه را که آیات محکم از خدا نفی میکنند از مدلول آیات متشابه حذف میکنند و اصل معنا را گرفته، شوائب نقص و امکان را که ظاهر آیات متشابه متضمن آن است حذف میکنند، بر این اساس همه آیات صفات خبری، جبر و اختیار، رؤیت خداوند در قیامت و... تفسیر میشوند؛ به طور مثال استوای خداوند بر عرش در آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾[۱۷۰] و عرش عظیم داشتن خداوند: ﴿رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾ در آغاز موهم تجسیم خداوند میشوند؛ ولی آیات ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ و ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾ هرگونه شائبه همانندی خدا با دیگران را میزدایند، از این رو از معنای آیه چنین برمی آید که عرش الهی جایگاه مادی نیست، بلکه مقامی است که احکام جاری در نظام خلقت از آن مقام سرمی زند و مرتبه ای از علم الهی است. [۱۷۱] همچنین مفسر امامی از نظریه بدیع «نفی جبر و تفویض و اثبات امر بین الامرین»[۱۷۲] استفاده میکند و بر اساس قاعده نفی و اثبات برای رفع تعارض ظاهری آیاتی که گاه کاری را به خدا نسبت میدهند و گاه به انسان ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[۱۷۳]، ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا﴾[۱۷۴]، ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۷۵] به تفسیر آیات میپردازد، از این رو در تفسیر این آیات معتقد است که انسان با اختیار و آزادی کاری را انجام میدهد یا ترک میکند؛ ولی قدرت اختیاری آن از جانب خداوند به او داده میشود. [۱۷۶] از میان اهل سنت دانشمندانی چون محمد عبده و شیخ شلتوت نیز این تفسیر را برگزیدهاند. [۱۷۷]
متکلمان امامیه از دیرباز ۵ اصل توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد را با محوریت توحید و عدل که برپایه احادیث اساس دیناند [۱۷۸] به عنوان اصول دین برگزیدهاند که نشان اهمیت آن هاست نه انحصار مسائل عقیدتی در آن ها. شیعه با دو اصل توحید و عدل از فرق غیر عدلیه و با اصل امامت به طور کلی از معتزله متمایز میشود. عقیده امامیه درباره توحید و توحید صفاتی عینیت صفات خدا با ذات او [۱۷۹] و در بحث توحید افعالی و جبر و اختیار، ردّ جبر در افعال انسان (دیدگاه اشاعره) و نیز ردّ فاعلیت مستقل انسان (دیدگاه معتزله) بلکه حدی میان آن دو (امر بین الامرین) است. [۱۸۰] تأویل آیات صفات خبری [۱۸۱] و نفی رؤیت خداوند،[۱۸۲] پذیرش حسن و قبح عقلی و در نتیجه عدالت الهی در معنای منزه بودن خدا از ارتکاب افعال قبیح و اخلال به واجبات و لزوم انجام کارهای نیکو،[۱۸۳] از دیگر اعتقادات کلامی امامیهاند. امامت در منظومه فکری شیعه براساس عقیده منصوص بودن امر ولایت تفسیر خاصی دارد، از این رو از اصول دین و شأنی فراتر از رهبری دینی یا اجتماعی است که لازمه آن عصمت از گناه و خطاست،[۱۸۴] زیرا براساس آیات قرآن امامت عهد خداست و عهد خدا به ستمگران نمیرسد ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۸۵] و انسان غیر معصوم ستمگر است یا به خود یا به دیگران. [۱۸۶] افزون بر این، مفسر شیعی ذیل آیات ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۸۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۸۸]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۸۹]، ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۹۰] مستندات قرآنی، عقلی و روایی امامت را مطرح میکند. [۱۹۱] اعتقاد به حدوث قرآن [۱۹۲] و شفاعت درباره مرتکب گناه کبیره [۱۹۳] از دیگر معتقدات کلامی امامیه است. شیخ طوسی با استناد به آیه ﴿مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ﴾[۱۹۴]، ﴿وَهَذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ﴾[۱۹۵] بحث حدوث قرآن[۱۹۶] و در تفسیر آیات ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ﴾[۱۹۷]، ﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾[۱۹۸] مسئله شفاعت را [۱۹۹] مطرح میکند. مهدویت با تفسیر خاص آن، رجعت، بدا و تقیه نیز از دیگر معتقدات امامیهاند که بر آیات قرآن و ارشادات معصومان (ع) مبتنیاند و مفسر امامی در تفسیر آیات مربوط آنها را تبیین میکند. [۲۰۰]
برخی محققان اهل سنت [۲۰۱] و به تبع آنان بعضی از مستشرقان [۲۰۲] مکتب کلامی تفسیری شیعه را متأثر از اندیشه معتزلی دانستهاند. این پندار ظاهراً ناشی از تشابه برخی عقاید آنان نظیر تأویل صفات خبری، نفی رؤیت الهی، حسن و قبح عقلی و عدل است؛ امّا حقیقت این است که منشأ این مشابهت همان رویکرد عقلانی دو فرقه در فهم قرآن و أثرپذیری پیشوایان عقیدتی معتزله از ارشادات معصومان (ع) در فهم قرآن است، چنان که برخی دانشمندان معتزلی خود به این حقیقت اقرار کردهاند. [۲۰۳] معصومان (ع) نخستین مفسرانی بودند که با استناد به آیات قرآن و در پرتو استدلالهای عمیق عقلی مبانی کلامی شیعه را پیریزی کردند و روایات فراوانی از خود برجای گذاشتند که بیشتر صبغه تفسیر کلامی دارند. [۲۰۴] هرچند این روایات بعدها در کتب روایی شیعه ثبت شدند؛ امّا مفسران و متکلمان شیعه براساس این روایات که عمدتاً از امام علی [۲۰۵] و امام رضا (ع) است [۲۰۶] به تفسیر کلامی آیات و شرح و بسط آن پرداختند.
مهمترین تفاسیر کلامی امامیه عبارتاند از:
- غرر الفوائد و درر القلائد معروف به امالی اثر ابوالقاسم علی بن طاهر معروف به سید مرتضی.
- التبیان فی تفسیر القرآن اثر ابوجعفر محمد بن حسن طوسی.
- روض الجنان و روح الجنان (تفسیر ابوالفتوح) اثر حسین بن علی خزاعی.
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن اثر ابوعلی فضل بن حسن طبرسی.
- منهج الصادقین فی الزام المخالفین معروف به تفسیر ملافتح الله کاشانی اثر ملا فتح الله کاشانی.
- نفحات الرحمان فی تفسیر القرآن و تبیین الفرقان اثر محمد بن عبدالرحیم نهاوندی.
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن اثر سید عبدالحسین طیب.
- المیزان فی تفسیر القرآن اثر محمد حسین طباطبایی.
- الکاشف اثر محمد جواد مغنیه.
- الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنه اثر محمد صادقی تهرانی.
- تفسیر نمونه اثر ناصر مکارم شیرازی و همکاران.
تفاسیر کلامی زیدیه
زیدیه فرقهای شیعیاند که پس از امام سجاد (ع) به امامت فرزندش زید ـ نه امام باقر (ع) قائل [۲۰۷] و بر این باورند که پس از زید هر عالم شجاع فاطمی که در برابر ظلم قیام کند امام واجب الطاعه است. [۲۰۸]
محققان امامیه بر اساس روایات معتقدند زید خود مدعی امامت نبوده [۲۰۹] و پیروانش او را امام پنداشته و فرقهای منسوب به او را متأثر از عقاید کلامی شیعه و معتزله پدید آوردهاند. [۲۱۰] بیشتر تفاسیر به ثبت رسیده زیدیّه مشهور نیستند. [۲۱۱] افزون بر تفسیر غریب القرآن منسوب به زید بن علی پیشوای زیدیه [۲۱۲] و تفسیر مقاتل بن سلیمان که در شمار تفاسیر زیدیه ذکر شدهاند [۲۱۳]
مهمترین تفسیر آنان، التهذیب فی تفسیر القرآن اثر ابوسعد محسن بن محمد مشهور به حاکم جشمی، عالم و متکلم زیدی است. [۲۱۴] حاکم جشمی در دو مسئله محوری توحید و عدل همچون بسیاری از معتزله عقاید خویش را وامدار اهل بیت پیامبر (ع) میداند. [۲۱۵] وی در مسائلی چون وعد و وعید، منزلت بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر عقاید معتزله را پذیرفته، آیات مربوط را بر این اساس تفسیر میکند، چنان که در تفسیر آیه ﴿قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ﴾[۲۱۶]، ﴿مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[۲۱۷] وعده و وعید خداوند را لایتغیر میداند [۲۱۸] و در آیه ﴿إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا﴾[۲۱۹] گناهکاران را جاودانه در آتش جهنم معرفی میکند. [۲۲۰]
از دیگر تفاسیر زیدیه، فتح القدیر اثر محمد بن علی بن محمد شوکانی صنعانی است. [۲۲۱] این تفسیر آمیزهای از اندیشه زیدی سلفی با غلبه اندیشه سلفی اهل سنت بر رویکرد زیدی اعتزالی است،[۲۲۲] چنان که شوکانی برخلاف دیگر زیدیه تأویل را در آیات صفات نمیپذیرد و آنها را بر ظواهر حمل کرده، کیفیت را به خدا وا میگذارد [۲۲۳] و به رؤیت خدا در قیامت معتقد است. [۲۲۴] ردّ عقیده معتزله در مسئله وعد و وعید [۲۲۵] و مقید نبودن غفران ذنوب به توبه در قیامت [۲۲۶] از دیگر عقاید متفاوت کلامی شوکانی در تفسیر است.
تفاسیر کلامی اسماعیلیان
اسماعیلیان فرقهای از شیعه و منسوب به اسماعیل فرزند امام صادقاند که پس از امام صادق به امامت وی اعتقاد داشته و امامت امام کاظم و امامان بعدی را نپذیرفتند. اسماعیلیان که به باطنیه نیز نامبردارند [۲۲۷] و در عرصه پژوهش قرآنی بیشتر به این نام شناخته میشوند برای آیات قرآن و احکام دین معتقد به ظاهر و باطناند و مراد اصلی آیات قرآن را اسرار و باطن آن میدانند. از منظر اسماعیلیان زبان قرآن زبان رمز است [۲۲۸] و رسیدن به باطن آیات نیز جز از طریق امامان از جمله امامان اسماعیلی ممکن نیست. [۲۲۹] گرچه در آثار نگارندگان اسماعیلی مذهب از حفظ ظاهر و باطن شریعت هر دو، سخن به میان آمده است،[۲۳۰] آنان عمدتاً باطن را لبّ کتاب و منشأ رستگاری نفس [۲۳۱] و احکام شریعت را چون غل و زنجیری میدانند که در زمان ظهور قائم (ع) برداشته میشود. [۲۳۲] از اسماعیلیان تفسیر کامل و جامعی از قرآن گزارش نشده است؛[۲۳۳] ولی تفسیر برخی از آیات قرآن را میتوان در آثار دانشمندان آنان همچون قاضی نعمان در المجالس والمسایرات،[۲۳۴] مؤید فی الدین هبة الله شیرازی در المجالس المؤیدیه [۲۳۵] و ناصر خسرو در وجه دین [۲۳۶] دید؛ همچنین اگر نظر کسانی را بپذیریم که محمد بن عبدالکریم شهرستانی صاحب الملل والنحل را اسماعیلی میدانند [۲۳۷] میتوان تفسیر او را با نام مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار در شمار تفاسیر اسماعیلی دانست. [۲۳۸].[۲۳۹]
منابع
پانویس
- ↑ مناهل العرفان، ج ۲، ص۴۹؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۴۰ - ۴۱، ۵۶؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۲.
- ↑ اسعدی، علی، مقاله «تفسیر کلامی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم. آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود. هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم. من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم. و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟ و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۷۶-۸۱.
- ↑ «و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دستهای) میمیریم و (دستهای) زنده میشویم و جز روزگار ما را نابود نمیکند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمیگرایند. و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود برهان آنان جز این نیست که میگویند: اگر راست میگویید پدران ما را (نزد ما) باز آورید. بگو: خداوند است که شما را زنده میگرداند، سپس میمیراند، سپس تا روز رستخیز که تردیدی در آن نیست؛ شما را گرد میآورد؛ اما بیشتر مردم نمیدانند. و فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و روزی که رستخیز برپا گردد، در آن روز تباهاندیشان زیان میبرند» سوره جاثیه، آیه ۲۴-۲۷.
- ↑ نک: التبیان، ج ۴، ص۱۷۸ - ۱۸۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۴۶ - ۵۶.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۳، ص۷۹ - ۸۱؛ فرقههای اسلامی، ص۶۸ - ۲۱۴، ۲۲۸.
- ↑ کشف الارتیاب، ص۸۳؛ الملل والنحل، سبحانی، ج ۴، ص۳۶۴.
- ↑ اسعدی، علی، مقاله «تفسیر کلامی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۹۷ - ۹۸؛ تطور تفسیر القرآن، ص۳۳.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۴ - ۳۶؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۰۷ - ۳۰۹.
- ↑ البرهان، ج ۱، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۱۰۵.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۱۰۴ - ۱۰۶؛ سعد السعود، ص۲۸۵ - ۲۸۶.
- ↑ فجر الاسلام، ص۲۰۰، ۲۴۳ - ۲۴۴.
- ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۵ - ۳۱۹؛ تطور تفسیر القرآن، ص۳۴ - ۳۸.
- ↑ وفیات الاعیان، ج ۲، ص۳۷۵.
- ↑ الطبقات، ج ۵، ص۱۳۷؛ فضایل القرآن، ص۲۲۸.
- ↑ میزان الاعتدال، ج ۳، ص۴۳۹ ـ ۴۴۰.
- ↑ «چهرههایی در آن روز شاداب است، (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۹، ص۲۳۹.
- ↑ «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناختهاید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۴۲؛ جامع البیان، ج ۱، ص۴۷۲؛ تفسیر مجاهد، ص۲۰۵؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۳۷ - ۳۳۸.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۶.
- ↑ امالی، ج ۱، ص۱۵۳؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۴۷؛ التفسیروالمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۷۱ ـ ۳۸۵.
- ↑ تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص۲۸۲ - ۲۹۸؛ تطور تفسیر القرآن، ص۹۹ - ۱۰۱.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ص۲۷۹ - ۲۸۰؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۸۶.
- ↑ نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج ۱، ص۳۱۴؛ تطور تفسیر القرآن، ص۱۰۱.
- ↑ تاریخ الجدل، ص۶۰ - ۸۰؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج۱، ص۱۴۶ - ۱۴۷؛ ضحی الاسلام، ج ۳، ص۸؛ اثر التطور الفکری فی التفسیر، ص ۳۴ - ۳۶.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۴۶ - ۱۴۸؛ اثر التطور الفکری فی التفسیر، ص۳۴ - ۴۰.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ «و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.
- ↑ «گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ «آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.
- ↑ «و پیامبرانی را (فرستادیم) که (داستان) آنها را برای تو پیشتر گفتهایم و پیامبرانی که (داستان) آنان را برای تو نگفتهایم؛ و موسی با خداوند بیمیانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.
- ↑ «چهرههایی در آن روز شاداب است، (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ تاریخ الجدل، ص۵۹ - ۷۵؛ تطور تفسیر القرآن، ص۹۸.
- ↑ الملل و النحل، شهرستانی، ج ۱، ص۲۴؛ فجرالا سلام، ص۲۵۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ص۲۰ - ۳۱؛ کنز العمال، ج ۱، ص۱۷۲ - ۱۷۳؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۱۰.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ۴۸۶ - ۴۹۱؛ شرح نهج البلاغه، ج ۸، ص۱۱۵ - ۱۱۸ - ۱۱۳.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ص۸۶؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۳۲.
- ↑ «اوست که شما را آفرید، برخی از شما کافر و برخی مؤمنید و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره تغابن، آیه ۲.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۹۱، شرح نهج البلاغه، ج ۸، ص۱۱۳ - ۱۱۸.
- ↑ ر. ک: الملل و النحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۳۱ - ۱۶۱؛ مقالات الاسلامیین ص۸۶ - ۱۳۱.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ص۱۳۱ - ۱۵۴؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۳۹.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ص۱۳۲ - ۱۳۳، الملل و النحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۴۰ - ۱۴۶.
- ↑ اوائل المقالات، ص۴۷ - ۴۸؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۴۸؛ شرح الاصول الخمسه، ص۸۶.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ «بیگمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی میکنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود بهتر است یا آنکه در امن و امان میآید؟ هر چه میخواهید انجام دهید که او به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره فصلت، آیه ۴۰.
- ↑ «پس، برای پیمانشکنی لعنتشان کردیم و دلهاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش میکردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی مییابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
- ↑ «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۶۴.
- ↑ تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۱۵۱ - ۱۵۶؛ البیان، ص۴۰۵.
- ↑ «که زیر نظر ما روان بود، به پاداش کسی که بدو ناسپاسی شده بود» سوره قمر، آیه ۱۴.
- ↑ «که زیر نظر ما روان بود، به پاداش کسی که بدو ناسپاسی شده بود» سوره قمر، آیه ۱۴.
- ↑ «بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.
- ↑ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد و بیگمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی میکوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۸۸.
- ↑ «و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۷.
- ↑ «(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.
- ↑ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۲، ص۵۱۹ به بعد؛ المیزان، ج ۱۴، ص۱۲۹ - ۱۳۴.
- ↑ «چهرههایی در آن روز شاداب است، (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-23.
- ↑ اللمع، ص۱۱۲ - ۱۱۶؛ شرح الاصول الخمسه، ص۸۲، ۲۰۳ - ۲۱۰؛ تمهید الاصول، ص۹۷.
- ↑ فجرالاسلام، ص۲۴۳؛ الملل والنحل، سبحانی، ج ۱، ص۱۲۹ - ۱۳۰.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۱، ص۳۲۳ - ۳۳۶.
- ↑ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۱، ص۵۰۲ - ۵۰۸.
- ↑ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۱، ص۴۳۰ - ۴۴۵.
- ↑ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۱، ص۳۶۵ - ۳۶۹.
- ↑ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۱، ص۳۶۵ - ۳۶۹.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۱، ص۱۵۶؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص۵۱۱؛ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۲، ص۵۵۶، ۵۷۹.
- ↑ ر. ک: المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۱، ص۴۷۸ - ۵۰۱.
- ↑ ر. ک: المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۱، ص۳۵۸ - ۳۶۰.
- ↑ تطور تفسیر القرآن، ص۹۳ - ۹۵؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۳۰۲، ۶۴۸.
- ↑ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۲، ص۵۴۸، ۵۵۳، ۵۷۹، ۵۸۴، ۶۱۵ - ۶۱۸؛ التفسیرالواضح، ج ۸، ص۶۳.
- ↑ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۳۴۲، ۱۳۸، ۳۹۵؛ ر. ک: المفسرون بین التأویل والإثبات، ج ۲، ص۵۱۹ - ۷۰۵.
- ↑ الفهرست، ص۲۳۱؛ وفیات الاعیان، ج ۳، ص۲۸۵.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۲، ص۲۶ - ۲۸؛ بحوث مع اهل السنّه، ص۱۵۷.
- ↑ «در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که میسازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.
- ↑ سوره فاطر، آیه ۳.
- ↑ سوره نحل، آیه ۲۰.
- ↑ الابانة عن اصول الدّیانه، ص۹؛ اللّمع فی الرّد علی اهل الزیغ والبدع، ص۶۹ - ۸۰.
- ↑ اللمع، ص۷۳.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۲، ص۱۲۶ - ۱۳۶.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۲، ص۱۴۰ - ۱۵۶.
- ↑ اللمع، ص۱۱۴ - ۱۱۶؛ شرح المواقف الایجی، ج ۸، ص۱۸۱ - ۱۸۴.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ اللمع، ص۱۱۲ - ۱۱۳.
- ↑ تطور تفسیرالقرآن، ص۱۲۲؛ الملل والنحل، سبحانی، ج ۲، ص۲۶ ـ ۲۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۱۲۴ - ۱۳۲؛ روح البیان، ج ۳، ص۱۰۲؛ المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۳، ص۱۲۶۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۵ - ۶.
- ↑ الابانه عن اصول الدیانه، ص۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۵ - ۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص۲۲ - ۲۴.
- ↑ «آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایهبانهایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده میشود» سوره بقره، آیه ۲۱۰.
- ↑ تفسیر البیضاوی، ج ۱، ص۴۹۳.
- ↑ «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته میدارد گویی به آسمان فرا میرود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمیآورند؛ برمیگمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۱۷۷ - ۱۷۸؛ الرازی مفسّراً، ص۱۶۰.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۲، ص۱۴۰ - ۱۵۶.
- ↑ الرازی مفسراً، ص۱۶۹؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۶۵۵ - ۶۵۶.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۸۸، ۲۸۹، ۳۶۳؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۴۲ ـ ۴۳.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج ۱۳، ص۱۴۱؛ الرازی من خلال تفسیره، ص۸۸ - ۸۹)؛ الرازی مفسّراً، ص۱۶۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۲۳۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۲؛ الرازی مفسراً، ص۱۶۲.
- ↑ الدیباج المذهب، ج ۲، ص۹۵.
- ↑ تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری، ص۱۳۶ - ۱۳۹؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۶۴۹ - ۶۵۰.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۸۹ - ۳۶۰؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۱۲۶، ۱۵۸، ۱۷۸، ۴۸۰، ۴۹۶، ۵۲۴، ۶۲۳، ۶۳۴، ۶۵۰.
- ↑ ر. ک: المفسرون بین التأویل والاثبات، ج ۳، ص۱۳۳۷ - ۱۵۱۱.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۳، ص۲۰ ـ ۲۱؛ تاریخ المذاهب الاسلامیه، ج ۱، ص۱۷۹ ـ ۱۸۲، ۱۹۹؛ اثر التطور الفکری فی التفسیر، ص۳۰۳.
- ↑ التوحید، ماتریدی، ص۲۲۱.
- ↑ تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۱۷۹ - ۱۸۲؛ تطور تفسیر القرآن، ص۱۲۶.
- ↑ التوحید، ماتریدی، ص۷۴، ۷۷؛ الملل والنحل، سبحانی، ج ۳، ص۴۱ - ۴۵.
- ↑ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۲۲۳ - ۲۲۷.
- ↑ تأویلات اهل السنه، ص۲۹، ۴۱، ۴۲ - ۷۵.
- ↑ «و برخی از مردم میگویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آوردهایم با آنکه آنان مؤمن نیستند» سوره بقره، آیه ۸.
- ↑ تأویلات اهل السنه، ص۴۲.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ تأویلات اهل السنه، ص۷۳.
- ↑ المقالات والفرق، ص۱۳۸؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۴۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۹۵ - ۵۰۳.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۷۷؛ تاریخ الجدل، ص۲۰۸؛ الملل والنحل، سبحانی، ج ۳، ص۲۰۶.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۹.
- ↑ «نه چنین است، آنانکه گناهی انجام دهند و گناهشان آنان را فرا گیرد، دمساز آتشند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۱.
- ↑ «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۸۴، ۴۴۴، ۴۵۸؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۴۷.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۱؛ الکشاف، ج ۲، ص۶۵۱؛ منهج الزمخشری فی تفسیر القرآن، ص۱۲۷ - ۱۲۹.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۹۰ - ۹۴، ۵۰۳.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص۳۶۵.
- ↑ مذاهب الاسلامی، ص۱۳۵ - ۱۳۷؛ منهج الزمخشری فی القرآن، ۹۳ - ۹۵؛ الکشاف، ج ۲، ص۶۵۳؛ تطور تفسیر القرآن، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۲۲۵.
- ↑ تطور تفسیر القرآن، ص۱۱۱.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۲۲۴ - ۲۳۳؛ الکشاف، ج ۴، ص۶۶۲.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص۱۳۶؛ منهج الزمخشری فی تفسیر القرآن، ص۱۴۱؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۴۸۰ - ۴۹۳.
- ↑ «و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۷۶.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص۱۷۶؛ ج ۱، ص۳۰۱؛ مذاهب الاسلامی، ص۱۳۰ - ۱۳۴.
- ↑ «و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند با آنکه تمام زمین روز رستخیز در کف اوست و آسمانها به دست او در هم نوردیده میشوند؛ پاکا و فرابرترا که اوست از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره زمر، آیه ۶۷.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص۱۴۲ - ۱۴۳.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۴، ص۱۵۸.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۸۳، ۴۴۷ - ۴۵۴.
- ↑ الفهرست، ص۲۱۵؛ لسان المیزان، ج ۳، ص۲۰۳.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۱، ۱۰۲؛ ج ۲، ص۱۲؛ ج ۵، ص۶.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۶۴۹.
- ↑ الفهرست، ص۲۱۹.
- ↑ سعد السعود، ص۳۷۳ - ۳۷۴.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۲۷ - ۲۹.
- ↑ الفهرست، ص۱۵۱؛ معجم الادباء، ج ۶، ص۲۴۳۸.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۶۴۹.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۱، «مقدمه»؛ سعد السعود، ص۴۸۷ - ۴۸۸.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۶۴۹.
- ↑ مناهل العرفان، ج ۲، ص۶۲ - ۶۳؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۹۱ - ۴۰۳.
- ↑ التدوین فی اخبار قزوین، ج ۳، ص۳۵؛ کشف الظنون، ج ۱، ص۶۳۴.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۴۳۳ - ۴۴۳؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۴۸۰.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۴۲۹ و ۴۳۳.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ص۱۰۱؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۳۴.
- ↑ محمد بن یوسف اطفیش، ص۲۰.
- ↑ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۱، ص۲۸۱ - ۲۸۲؛ محمد بن یوسف اطفیش، ص۴۱.
- ↑ الحق الدامغ، ص۶ - ۱۶؛ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۱، ص۲۸۲؛ محمد بن یوسف اطفیش، ص۳۱ - ۳۲.
- ↑ الحق الدامغ، ص۲۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۳۱۹ - ۳۲۷؛ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۱، ص۲۸۳ - ۲۹۴.
- ↑ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۳۴ - ۱۳۵؛ محمد بن یوسف اطفیش، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
- ↑ همیان الزاد، ج ۲، ص۴۶، ۴۷؛ ج ۵، ص۲۳۴.
- ↑ ر. ک: التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج ۱، ص۳۳۱ - ۳۴۸؛ الحق الدامغ، ص۲۷ - ۲۲۳.
- ↑ محمد بن یوسف اطفیش، ص۱۵۸ - ۱۶۲؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۳۱۵ - ۳۱۶؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۳۴۷، ۳۸۶، ۷۷۴.
- ↑ جواهرالتفسیر انوار من بیان التنزیل، ج ۲، ص۲۶، ۲۵۲ - ۲۵۵؛ ج ۳، ص۵۰۳ - ۵۱۳.
- ↑ الملل و النحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۶۹؛ فرق الشیعه، ص۱۰۸؛ اوائل المقالات، ص۴۰ - ۴۱.
- ↑ معجم الصغیر، ج ۱، ص۱۳۵؛ احقاق الحق، ج ۹، ص۳۲۰؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۴۸ - ۱۴۹؛ کنزالعمال، ج ۱، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
- ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۴۵۸ - ۴۶۹.
- ↑ «(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص۱۲۸ - ۱۳۳.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص۱۶۰.
- ↑ «هر کس کاری نیک انجام دهد به سود خویش و هر که بد کند به زیان خویش کرده است و پروردگارت بر بندگان ستمکار نیست» سوره فصلت، آیه ۴۶.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
- ↑ الشیخ الطوسی مفسراً، ص۲۷۶ - ۲۸۰؛ التبیان، ج ۴، ص۱۴۱ - ۱۴۲، ج ۵، ص۹۳، ۳۸۳؛ المیزان، ج ۱، ص۱۰۰؛ ج ۱۹، ص۴۸.
- ↑ رسالة التوحید، ص۳۱ - ۳۵؛ تفسیر القرآن الکریم، ج ۱، ص۲۳۱؛ الالهیات، ج ۲، ص۳۶۰ - ۳۶۱.
- ↑ معانی الاخبار، ص۱۱.
- ↑ التوحید، صدوق، ص۱۳۹؛ نهج البلاغه، خطبه ۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۱۰۰ - ۱۰۱.
- ↑ التوحید، صدوق، ص۳۶۱ - ۳۶۵؛ بحارالانوار، ج ۵، ص۵۱، ۱۱۶؛ الاحتجاج، ج ۲، ص۲۵۳.
- ↑ تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص۳۶۸؛ التوحید، صدوق، ص۲۴۸.
- ↑ اصول کافی، ج ۱، ص۹۵، ۱۲۲؛ التوحید، صدوق، ص۱۰۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۷، ۱۷۴، ۱۸۰؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۸۲.
- ↑ تمهید الاصول، ص۹۷؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۱۰۴ - ۱۰۸.
- ↑ انوار الملکوت، ص۲۰۴ - ۲۰۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۸۰؛ التبیان، ج ۱، ص۴۴۹.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ الصافی، ج ۱، ص۴۶۲ - ۴۶۴؛ ج ۲، ص۵۲ - ۷۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۰۰، ۳۲۶، ۳۴۴، ج ۶، ۵۵۹ - ۵۶۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۱۱۸؛ التوحید، صدوق، ص۲۲۴ - ۲۲۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۲۳ - ۲۲۴؛ الصافی، ج ۱، ص۱۲۸.
- ↑ «هیچ یادکرد تازهای از سوی پروردگارشان به آنان نمیرسد مگر که آن را شنیدهاند و سرگرم بازیاند» سوره انبیاء، آیه ۲.
- ↑ «و این (قرآن) یادکردی خجسته است که آن را فرو فرستادهایم پس آیا شما آن را انکار میکنید؟» سوره انبیاء، آیه ۵۰.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۲۲۸ - ۲۲۹، ۲۵۵.
- ↑ «و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری برنمیآید و از کسی میانجیگری پذیرفته نمیگردد و از او جایگزینی گرفته نمیشود و آنان یاری نخواهند شد» سوره بقره، آیه ۴۸.
- ↑ «بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کردهاید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ بیگمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ ج ۹، ص۳۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۱۲۱ - ۱۲۲، ۲۴۲، ۷۳۰؛ الصافی؛ ج ۱، ص۳۵؛ المیزان، ج ۱۱، ص۳۸۰ - ۳۸۱؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۵۴۷ - ۵۶۶.
- ↑ ضحی الاسلام، ج ۳، ص۲۶۷ - ۲۶۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۵ - ۲۶، ۱۲۸.
- ↑ الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع، ج ۱، ص۱۰۲؛ الملل و النحل، سبحانی، ج ۳، ص۱۹۴.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۳، ص۱۹۵ - ۱۹۶.
- ↑ الاحتجاج، ج ۲، ص۲۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱؛ الکافی، ج ۱، ص۱۲۹ - ۱۳۲.
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص۲۲۸ - ۳۱۵، ۳۹۶ - ۴۱۸.
- ↑ فرق الشیعه، ص۲۱؛ المقالات والفرق، ص۱۸؛ مقالات الاسلامیین، ص۶۵ - ۷۵.
- ↑ اوایل المقالات، ص۳۹؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۵۴ - ۱۵۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۶۹؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص۲۴۸ - ۲۵۳؛ معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص۳۵۸.
- ↑ الملل والنحل، شهرستانی، ج ۷، ص۱۷۵ - ۱۸۸، ۱۹۶.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۸۲ - ۲۸۴.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۸۲.
- ↑ الفهرست، ص۲۲۷؛ تاریخ القرآن والتفسیر، ص۱۹۲.
- ↑ الحاکم الجشمی، ص۸۰ - ۸۵، ۱۷۵ - ۱۹۵.
- ↑ الحاکم الجشمی، ص۸۴ - ۸۵.
- ↑ «میفرماید: نزد من با هم مستیزید که من به شما وعده عذاب را از پیش داده بودم» سوره ق، آیه ۲۸.
- ↑ «سخن نزد من دگرگون نمیگردد و من با بندگان، ستمکاره نیستم» سوره ق، آیه ۲۹.
- ↑ الحاکم الجشمی، ص۱۸۶.
- ↑ «جز پیامرسانی از سوی خداوند و رساندن رسالتهای او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بیگمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
- ↑ الحاکم الجشمی، ص۱۸۷.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۸۵؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۵۴۰.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج ۷، ص۱۶۳، ۴۴۲ - ۴۴۳؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۸۶ - ۲۹۹.
- ↑ فتح القدیر، ج ۲، ص۲۱۱؛ ج ۱، ص۲۷۳؛ الامام شوکانی مفسراً، ص۱۸۰.
- ↑ فتح القدیر، ج ۲، ص۲۴۳؛ ج ۵، ص۳۴۰؛ الامام شوکانی مفسراً، ص۱۸۴ - ۱۹۰.
- ↑ فتح القدیر، ج ۲، ص۲۰۶؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۹۶.
- ↑ فتح القدیر، ج ۴، ص۴۷۰؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۹۸.
- ↑ فرق الشیعه، ص۶۷ - ۶۸؛ المقالات والفرق، ص۸۰؛ مقالات الاسلامیین، ص۲۶ - ۲۷.
- ↑ رسائل اخوان الصفا، ج ۲، ص۳۴۲ - ۳۴۳؛ وجه دین، ص۱۸۰.
- ↑ دعایم الاسلام، ج ۱، ص۲۵ - ۲۷ - ۳۱.
- ↑ وجه دین، ص۱۸۰؛ اساس التأویل، ۲۵ - ۲۷.
- ↑ وجه دین، ص۳۵، ۶۷؛ خوان الاخوان، ص۲۵۷ - ۲۵۹.
- ↑ خوان الاخوان، ص۲۸۰ - ۲۸۵.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۳۹.
- ↑ المجالس والمسایرات.
- ↑ ر. ک: المجالس المؤیدیه، وجه دین، ص۸۶، ۸۸؛ اساس التأویل، ص۴۲ - ۴۷.
- ↑ وجه دین، ص۸۶، ۸۸.
- ↑ لسان المیزان، ج ۵، ص۲۶۳؛ پژوهشهای قرآنی، ش ۲۱ - ۲۲، ص۳۵۴ - ۳۸۳، «گرایش مذهبی شهرستانی».
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۶۵۱.
- ↑ اسعدی، علی، مقاله «تفسیر کلامی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.