ویژگی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
===[[خاندان]]===
===[[خاندان]]===
*[[ابن قبه رازی]] بر اساس بیانات [[پیامبر]]{{صل}} [[معتقد]] است میان [[عترت]] کسی هست که [[تأویل]] [[کتاب خدا]] را میداند و [[احکام الهی]] را می‌شناسد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.</ref>. وی بر اساس [[تعالیم]] [[شیعی]] [[نسل]] [[امامت]] را از [[بنی‌هاشم]] و از [[امام حسین]]{{عم}} می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.</ref> و می‌کوشد مدعای [[امامیه]] را با [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] به [[اثبات]] برساند. [[ابن قبه رازی]] با توجه به [[حدیث ثقلین]] به [[خاندان]] [[امامت]] اشاره می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۶.</ref> و [[معتقد]] است [[گفتار پیامبر]] اکرم{{صل}} [[دلیل]] روشنی بر [[درستی]] قول [[امامیه]] است؛ زیرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است من در میان شما چیزی را باقی می‌گذارم که اگر بدان متمسک شوید، هرگز [[گمراه]] نخواهید شد، یکی [[کتاب خدا]] و دیگری [[عترت]] و اهل‌بیتم. در واقع این [[حدیث]] بیان می‌کند در میان [[عترت]] کسانی‌اند که [[تأویل]] کتاب را می‌دانند و [[احکام الهی]] را می‌شناسند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.</ref>. همچنین بر این مطلب دلالت دارد که [[حجت]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[عجم]] و سایر [[قبایل عرب]] نیست، بلکه از [[عترت]] اوست که همان [[اهل‌بیت]] ایشان‌اند. آن‌گاه [[پیامبر]] قولش را همراه [[کلامی]] کرده که بر مراد و منظور او دلالت دارد. [[پیامبر]] فرموده است: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}. [[حضرت]] با این بیان اعلام فرموده است که [[حجت]] از [[عترت]] اوست و از [[کتاب خدا]] جدایی ندارد. حال اگر [[مردم]] به کسی [[تمسک]] جویند که جدایی از [[کتاب خدا]] ندارد، به حتم [[گمراه]] نخواهد شد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۴.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] بر اساس بیانات [[پیامبر]]{{صل}} [[معتقد]] است میان [[عترت]] کسی هست که [[تأویل]] [[کتاب خدا]] را میداند و [[احکام الهی]] را می‌شناسد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.</ref>. وی بر اساس [[تعالیم]] [[شیعی]] [[نسل]] [[امامت]] را از [[بنی‌هاشم]] و از [[امام حسین]]{{عم}} می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.</ref> و می‌کوشد مدعای [[امامیه]] را با [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] به [[اثبات]] برساند. [[ابن قبه رازی]] با توجه به [[حدیث ثقلین]] به [[خاندان]] [[امامت]] اشاره می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۶.</ref> و [[معتقد]] است [[گفتار پیامبر]] اکرم{{صل}} [[دلیل]] روشنی بر [[درستی]] قول [[امامیه]] است؛ زیرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است من در میان شما چیزی را باقی می‌گذارم که اگر بدان متمسک شوید، هرگز [[گمراه]] نخواهید شد، یکی [[کتاب خدا]] و دیگری [[عترت]] و اهل‌بیتم. در واقع این [[حدیث]] بیان می‌کند در میان [[عترت]] کسانی‌اند که [[تأویل]] کتاب را می‌دانند و [[احکام الهی]] را می‌شناسند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.</ref>. همچنین بر این مطلب دلالت دارد که [[حجت]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[عجم]] و سایر [[قبایل عرب]] نیست، بلکه از [[عترت]] اوست که همان [[اهل‌بیت]] ایشان‌اند. آن‌گاه [[پیامبر]] قولش را همراه [[کلامی]] کرده که بر مراد و منظور او دلالت دارد. [[پیامبر]] فرموده است: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}. [[حضرت]] با این بیان اعلام فرموده است که [[حجت]] از [[عترت]] اوست و از [[کتاب خدا]] جدایی ندارد. حال اگر [[مردم]] به کسی [[تمسک]] جویند که جدایی از [[کتاب خدا]] ندارد، به حتم [[گمراه]] نخواهد شد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۴.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این [[پرسش]] که چرا [[امامیه]] برای فلانی [[[عباس]]) و [[خاندان]] او [[حق]] امامتی قائل نیست، می‌گوید مبنای [[عقیده امامیه]] که [[امامت]] را مخصوص به یک [[عده]] [[[فرزندان امام حسین]]] کرده، به خاطر [[قیاس]] نیست، بلکه آن به [[دلیل]] [[رفتار پیامبر]] با [[امیرالمؤمنین]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] می‌باشد. اگر [[رسول خدا]] با عموی خود چنین سلوکی می‌کرد و این‌چنین [[جایگاه]] و شخصیتی برایشان ترسیم می‌نمود، ما جز شنیدن و [[اطاعت]] راهی دیگر نداشتیم<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۷.</ref>. از سوی دیگر [[رسول خدا]]{{صل}} از میان [[عترت]] و [[اهل بیت]] خود [[امیرالمؤمنین]] و [[حسن]] و [[حسین]] را مخصوص گردانیده و به جلالت [[مقام]] و بزرگی [[شأن]] و [[جایگاه]] بلند مرتبه‌شان نزد [[خداوند متعال]] اشاره فرموده است. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در موارد متعدد و مناسبت‌های مختلف از منقبت ایشان[[سخن]] گفته است که بین [[امامیه]] و غیر [[امامیه]] مشهور است<ref>ابن قبه رازی متذکر می‌شود شهرت این فضائل و اظهارات پیامبر درباره امام علی و امام حسن و امام حسین{{عم}} ما را از ذکر آنها بی‌نیاز می‌کند؛ از این‌رو به آنها اشاره نمی‌کند (ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵).</ref>، همچنین باید گفت [[خداوند تعالی]] در [[آیات]] متعدد به اوصاف [[اهل‌بیت]] و این سه [[امام]] اشاره کرده است که [[نشانه]] [[جایگاه]] و [[منزلت]] والای اینان نزد اوست. از جمله این [[آیات]] [[آیه تطهیر]]{{متن قرآن|نَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، [[سوره]] {{متن قرآن|هَلْ أَتَى}} و [[آیات]] دیگر است<ref>اشاره به آیات هفتم و هشتم سوره انسان دارد که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}} «به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۷-۸.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این [[پرسش]] که چرا [[امامیه]] برای فلانی [[عباس]] و [[خاندان]] او [[حق]] امامتی قائل نیست، می‌گوید مبنای [[عقیده امامیه]] که [[امامت]] را مخصوص به یک [[عده]] [[فرزندان امام حسین]] کرده، به خاطر [[قیاس]] نیست، بلکه آن به [[دلیل]] [[رفتار پیامبر]] با [[امیرالمؤمنین]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] می‌باشد. اگر [[رسول خدا]] با عموی خود چنین سلوکی می‌کرد و این‌چنین [[جایگاه]] و شخصیتی برایشان ترسیم می‌نمود، ما جز شنیدن و [[اطاعت]] راهی دیگر نداشتیم<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۷.</ref>. از سوی دیگر [[رسول خدا]]{{صل}} از میان [[عترت]] و [[اهل بیت]] خود [[امیرالمؤمنین]] و [[حسن]] و [[حسین]] را مخصوص گردانیده و به جلالت [[مقام]] و بزرگی [[شأن]] و [[جایگاه]] بلند مرتبه‌شان نزد [[خداوند متعال]] اشاره فرموده است. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در موارد متعدد و مناسبت‌های مختلف از منقبت ایشان[[سخن]] گفته است که بین [[امامیه]] و غیر [[امامیه]] مشهور است<ref>ابن قبه رازی متذکر می‌شود شهرت این فضائل و اظهارات پیامبر درباره امام علی و امام حسن و امام حسین{{عم}} ما را از ذکر آنها بی‌نیاز می‌کند؛ از این‌رو به آنها اشاره نمی‌کند (ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵).</ref>، همچنین باید گفت [[خداوند تعالی]] در [[آیات]] متعدد به اوصاف [[اهل‌بیت]] و این سه [[امام]] اشاره کرده است که [[نشانه]] [[جایگاه]] و [[منزلت]] والای اینان نزد اوست. از جمله این [[آیات]] [[آیه تطهیر]]{{متن قرآن|نَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، [[سوره]] {{متن قرآن|هَلْ أَتَى}} و [[آیات]] دیگر است<ref>اشاره به آیات هفتم و هشتم سوره انسان دارد که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}} «به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۷-۸.</ref>.
*در ضمن باید متوجه بود که [[پیامبر اسلام]] بی‌جهت و بدون [[دلیل]] به شخصی متمایل نمی‌شد و به او [[ولایت]] نمی‌داد و وی را مقدم نمی‌ساخت، مگر اینکه بر [[اساس دین]] و بر پایه [[دیانت]] باشد. حال باید گفت وقتی [[پیامبر]] چنین شخصیتی را برای [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] رقم می‌زند و [[کتاب خدا]] و عترتش را [[جانشین]] خود می‌گرداند، [[عترت پیامبر]] فقط همین افراداند، نه کسانی دیگر. تأکید بر این مسئله به این [[حقیقت]] بر می‌گردد که اگر [[فرد]] دیگری از [[عترت پیامبر]] چنین مقامی داشت، بدون تردید [[پیامبر]] او را مشخص می‌گردانید و [[جایگاه]] و [[موقعیت]] رفیع او را اعلام می‌فرمود؛ از این‌رو [[آشکار]] می‌گردد که [[گرایش]] [[پیامبر]] به [[امیرالمؤمنین]] و دو [[فرزند]] بزرگوارشان بدون [[دلیل]] نبوده است<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۵.</ref>. در ضمن [[اخبار]] بسیاری بر [[امامت]] هر یک از [[امامان شیعه]] دلالت دارند که آنان به اندازه‌ای به [[حلال و حرام]] [[احکام]] عالم‌اند که دیگران به [[مقام]] و سطح‌شان نمی‌رسند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۹، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۶ و ۱۲۲.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
*در ضمن باید متوجه بود که [[پیامبر اسلام]] بی‌جهت و بدون [[دلیل]] به شخصی متمایل نمی‌شد و به او [[ولایت]] نمی‌داد و وی را مقدم نمی‌ساخت، مگر اینکه بر [[اساس دین]] و بر پایه [[دیانت]] باشد. حال باید گفت وقتی [[پیامبر]] چنین شخصیتی را برای [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] رقم می‌زند و [[کتاب خدا]] و عترتش را [[جانشین]] خود می‌گرداند، [[عترت پیامبر]] فقط همین افراداند، نه کسانی دیگر. تأکید بر این مسئله به این [[حقیقت]] بر می‌گردد که اگر [[فرد]] دیگری از [[عترت پیامبر]] چنین مقامی داشت، بدون تردید [[پیامبر]] او را مشخص می‌گردانید و [[جایگاه]] و [[موقعیت]] رفیع او را اعلام می‌فرمود؛ از این‌رو [[آشکار]] می‌گردد که [[گرایش]] [[پیامبر]] به [[امیرالمؤمنین]] و دو [[فرزند]] بزرگوارشان بدون [[دلیل]] نبوده است<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۵.</ref>. در ضمن [[اخبار]] بسیاری بر [[امامت]] هر یک از [[امامان شیعه]] دلالت دارند که آنان به اندازه‌ای به [[حلال و حرام]] [[احکام]] عالم‌اند که دیگران به [[مقام]] و سطح‌شان نمی‌رسند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۹، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۶ و ۱۲۲.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
===[[علم امام]]===
===[[علم امام]]===
*[[ابن قبه رازی]] [[علم]] را در کنار [[فهم]] و [[عقل]] از مهم‌ترین [[ویژگی‌های امام]] می‌داند و عالم بودن [[امام]] را اولین [[شرط امامت]] دانسته است<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۰.</ref>. به [[عقیده]] او [[امام]] باید عالم و [[داناترین]] [[مردم]] باشد<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۰۷؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱؛ همو، الانصاف، ص۷۵.</ref>، کسی که هیچ نقصی در [[علم]] او نباشد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵.</ref>. او کسی است که باید [[علم]] خود را ظاهر کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۰.</ref> و از [[دانشمندان]] و [[اعلم]] [[اهل]] زمان باشد<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۰؛ همو، الانصاف، ص۷۵ و ۷۸.</ref>. وی [[علم امام]] را رکن [[امامت]] دانسته<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹.</ref> و [[علم]] و [[فهم]] را ملاک و معیار [[امامیه]] برای [[تعیین امام]] معرفی می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] [[علم]] را در کنار [[فهم]] و [[عقل]] از مهم‌ترین [[ویژگی‌های امام]] می‌داند و عالم بودن [[امام]] را اولین [[شرط امامت]] دانسته است<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۰.</ref>. به [[عقیده]] او [[امام]] باید عالم و [[داناترین]] [[مردم]] باشد<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۰۷؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱؛ همو، الانصاف، ص۷۵.</ref>، کسی که هیچ نقصی در [[علم]] او نباشد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵.</ref>. او کسی است که باید [[علم]] خود را ظاهر کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۰.</ref> و از [[دانشمندان]] و [[اعلم]] [[اهل]] زمان باشد<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۰؛ همو، الانصاف، ص۷۵ و ۷۸.</ref>. وی [[علم امام]] را رکن [[امامت]] دانسته<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹.</ref> و [[علم]] و [[فهم]] را ملاک و معیار [[امامیه]] برای [[تعیین امام]] معرفی می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۶ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ویژگی امام است. "ویژگی امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ویژگی امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. عصمت: صفت عصمت مهم‌ترین شرط رهبران الهی- یعنی پیامبران، اوصیا و امامان- است؛ زیرا وظیفه اصلی آنان راهنمایی مردم به رستگاری دنیوی و اخروی است. اگر رهبران الهی، معصوم نباشند، خود، نیازمندِ کسانِ دیگری می‌شوند تا راهنمایی گردند. وانگهی، مردم فقط هنگامی از رهبران، با جان و دل، پیروی می‌کنند که به آنان اعتماد کامل داشته باشند، و اعتماد کامل زمانی حاصل می‌شود که بدانند رهبرانشان از گناه و خطا و اشتباه، معصوم و محفوظاند. در قرآن کریم نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است الهی و به ستمگران نمی‌رسد[۳]. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمی‌شود. روایات بسیاری نیز به عصمت امامان(ع) تصریح کرده‌اند؛ مانند روایتی که امام علی(ع) می‌فرماید: "از نشانه‌های امام این است که معلوم شود از گناه- کوچک و بزرگ- معصوم است و در حکم کردن نمی‌لغزد و در پاسخ دادن به خطا نمی‌گراید. نه اشتباه می‌کند و نه فراموش"[۴][۵].
  2. افضلیت: معنای این صفت آن است که امام معصوم(ع) باید در صفات کمال- مانند دانایی و پارسایی و دادگری- از دیگر انسان‌ها برتر باشد. منصب امامت، به دست خدا است و او، کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم نقلی و عقلی متعددی بر لزوم افضلیت امام اقامه کرده‌اند[۶][۷].

صفات امام (شرایط امامت)

قریشی بودن امام

عدالت و پارسایی

دانایی و کفایت

ویژگی‌های امام و امامت

  1. امامت مقامی است که باید از طرف خدای تعالی معین و جعل شود.
  2. امام باید به عصمت الهی معصوم بوده باشد.
  3. زمین تا هنگامی که موجودی به نام انسان روی آن هست، ممکن نیست از وجود امام خالی باشد.
  4. امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد.
  5. اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست، و امام بدانچه که مردم می‌کنند آگاه است.
  6. امام باید به تمام مایحتاج انسان‌ها علم داشته باشد؛ چه در امر معاش و دنیایشان، و چه در امر معاد و دینشان.
  7. مُحال است با وجود امام کسی پیدا شود که از نظر فضایل نفسانی مافوق امام باشد[۴۳].

دیدگاه‌ هشام بن حکم درباره ویژگی‌هام امام

شریط و ویژگی‌های نَسَبی

شرایط و ویژگی‌های شخصی

عصمت

دلایل عصمت
دامنه و گستره عصمت

علم

سخاوت

شجاعت

دیدگاه ابن قبه رازی درباره ویژگی‌های امام

خاندان

علم امام

منابع

  1. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی
  2. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم
  3. فرهنگ شیعه
  4. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ارشاد الطالبیین‌، ۳۷۵- ۳۲۵.
  2. فرهنگ شیعه، ص 323.
  3. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  4. بحارالانوار، ۲۵/ ۱۶۴.
  5. فرهنگ شیعه، ص 323-324.
  6. اصول کافی‌، ۱/ ۲۰۲؛ امالی صدوق‌، ۵۴۰؛ بحارالانوار، ۲۵/ ۱۶۵ و ۹۳/ ۶۴۰؛ تحف العقول‌، ۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ۲۲۲.
  7. فرهنگ شیعه، ص 324.
  8. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  9. تلخیص المحصل، ص۴۲۹- ۴۳۰.
  10. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۱
  11. الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.
  12. الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.
  13. نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.
  14. «أَطيعوا و لو أُمِّر عليكم عبدٌ حبشِيٌّ مُجَدَّعٌ»؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.
  15. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  16. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  17. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۲
  18. قواعد المرام، ص۱۷۹- ۱۸۰.
  19. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹.
  20. المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲.
  21. الأباضیه مذهب اسلامی معتدل، ص۲۵.
  22. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.
  23. المغنی، ج۱، ص۱۹۹.
  24. اصول السنة، ص۸۰.
  25. تمهید الأوائل، ص۴۷۸.
  26. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۲
  27. شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
  28. شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.
  29. شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
  30. شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.
  31. جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.
  32. وسائل الشیعه، ج۱۲، باب۴۲، حدیث۱۰.
  33. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.
  34. مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.
  35. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۳
  36. تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰- ۲۹۵؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۳- ۴۳۴؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۶۳- ۱۶۵.
  37. المغنی، ج۱، ص۱۹۸ و ۲۰۹.
  38. تمهید الأوائل، ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی، ص۱۶۹- ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  39. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۹.
  40. النبراس، ص۵۳۶.
  41. الزیدیه، ص۳۳۸؛ قواعد العقائد، ص۱۲۶.
  42. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۴
  43. المیزان، ج۱، ص۲۷۵.
  44. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۰۹-۲۱۰.
  45. این دو مناظره در بخش سوم خواهد آمد.
  46. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۳.
  47. مقالات الاسلامیین، ص۴۶۱-۴۶۲.
  48. سید مرتضی در الشافی تصریح می‌کند که ما همچون بسیاری از اهل سنت معتقدیم امام باید از قریش باشد؛ هرچند در مصداق با آنان اختلاف داریم (نک: الشافی، ج۳، ص۱۸۳). همچنین از دیدگاه شیعه و براساس روایات رسیده، بنی هاشم از دیگر خاندان‌های قریش افضل‌اند (نک: طبری مکی، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۳-۱۵).
  49. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۶؛ شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۲- ۱۴۳؛ محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۵۴۲.
  50. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳۷.
  51. علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).
  52. قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی فی الامامة، ج۲۰، ص۱۱۸؛ همو، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۲۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۱-۲۶۲. خیاط نیز اعتقاد به نص به اسم و نسب را از جمله عقاید همه شیعیان و از جمله هشام دانسته است. (نک: الانتصار، ص۳۸).
  53. سید مرتضی، الشافی، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰؛ النباطی البیاضی، الصراط المستقیم، ص۱۰۴-۱۰۵.
  54. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۴۸، ص۲۰۰.
  55. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۳-۲۱۷.
  56. نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۸؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۴؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۰.
  57. نک: قاضی عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۲، ص۵۲۸-۵۲۹؛ دایرة المعارف اسلام، مدخل HISHAM.
  58. «و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
  59. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۴- ۱۹۵.
  60. نک: بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۵.
  61. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۳؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۲۱۵؛ محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۵۳۹.
  62. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۷-۲۱۹.
  63. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۴.
  64. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.
  65. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  66. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۴. نظیر این تبیین در کلام متکلمان نیز آمده است (نک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲ –۳۳۳).
  67. الفصل، ج۳، ص۲۲.
  68. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  69. علامه حلی، کشف المراد، مقصد پنجم، مسئله دوم، ص۴۹۳؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲.
  70. نک: به بحث جایگاه امامت.
  71. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  72. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۹-۲۲۲.
  73. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۳. در کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۲، ص۳۶۷ تأکید شده که از همه گناهان معصوم است.
  74. مقالات الاسلامیین، ص۴۸.
  75. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۵- ۳۶۶.
  76. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۲۲-۲۲۳.
  77. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۷۴.
  78. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۳.
  79. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.
  80. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  81. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۳-۲۰۴.
  82. دیگر متکلمان امامیه نیز در این مسئله با هشام هم‌عقیده‌اند؛ برای مثال خواجه نصیر در بیان صفات امام، به آن‌چه در امامتش علم به آن لازم است، عالم است؛ اعم از علوم دینی و دنیایی مانند شرعیات، سیاست و آداب و دفع دشمنان و غیر اینها، چراکه قیام به امامت بدون اینها، ممکن نیست (خواجه نصیر طوسی، تلخیص المحصل، رسالة الامامة، ص۴۳۰).
  83. اصول کافی، ج۱، ص۳۹۱.
  84. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۶۴. هشام خود از عمر بن یزید گزارش می‌کند که وی می‌گوید به امام صادق(ع) گفتم به ما رسیده که رسول الله(ص) به امام علی(ع) هزار باب علم را آموخته است که هر باب هزار باب را میگشاید. حضرت فرمود: بله. [پس به من فرمود: بلکه به امام علی(ع) یک باب آموخت که آن باب، هزار باب و هر یک از اینها هزار باب گشود.] (شیخ صدوق، خصال، ص۶۴۶- ۶۴۷).
  85. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۲۳-۲۲۴.
  86. تلخیص المحصل، رسالة الامامة، ص۴۳۱.
  87. نهج الحق وکشف الصدق، ص۲۴۵.
  88. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص۲۹۴.
  89. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.
  90. شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۴؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۴، سخن هشام صورت دو استدلال دارد. گرچه هر دو-چنان‌که در متن آمد به یک استدلال برگشت می‌کند. عبارت وی چنین است: قال و اسخی الخلق؟ قال: لانه ان لم یکن سخیة لم یصلح للامامة لحاجة من این الی زعمت نواله أنه و فضله لابد ان و القسمة یکون بینهم بالسویة و لیجعل الحق فی موضعه لانه اذا کان سخیة لم تتق الناس حقوق الناس و المسلمین ولا یفضل نصیبه فی القسمة علی أحد من رعیته و قد نفسه الی اخذ شیء من قلنا انه معصوم.
  91. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۲۵-۲۲۶.
  92. «و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۶.
  93. شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۴؛ شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۴ (با اندکی تفاوت در نقل).
  94. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۲۶-۲۲۷.
  95. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.
  96. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.
  97. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۶.
  98. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.
  99. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۴.
  100. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۷.
  101. ابن قبه رازی متذکر می‌شود شهرت این فضائل و اظهارات پیامبر درباره امام علی و امام حسن و امام حسین(ع) ما را از ذکر آنها بی‌نیاز می‌کند؛ از این‌رو به آنها اشاره نمی‌کند (ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵).
  102. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  103. اشاره به آیات هفتم و هشتم سوره انسان دارد که خداوند میفرماید: ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا «به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۷-۸.
  104. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۵.
  105. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۹، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۶ و ۱۲۲.
  106. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۴۶-۱۴۸.
  107. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۰.
  108. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۰۷؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱؛ همو، الانصاف، ص۷۵.
  109. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵.
  110. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۰.
  111. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۰؛ همو، الانصاف، ص۷۵ و ۷۸.
  112. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹.
  113. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۶-۱۱۷.
  114. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۳.
  115. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۷، ۱۱۳ و ۱۲۳.
  116. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۳.
  117. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۵.
  118. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.
  119. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹.
  120. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹ و ۱۰۳.
  121. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۳.
  122. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۳.
  123. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹ و ۱۰۷.
  124. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۵.
  125. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۴۸-۱۵۰.