شهادت امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  = امام علی (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امام علی (پرسش)
}}
}}
'''[[امام علی]]{{ع}}''' در سحرگاه نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال]] چهل هجری در [[محراب]] [[مسجد کوفه]] با ضربت [[شمشیر]] [[ابن ملجم مرادی]] مجروح شد و دو روز بعد در [[شب بیست و یکم ماه رمضان]] در حالی که شصت و سه سال از [[عمر]] ایشان می‌گذشت به '''[[شهادت]]''' رسید و با رحلت خود [[دنیا]] را در ماتم فرو برد.  
'''[[امام علی]] {{ع}}''' در سحرگاه نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال]] چهل هجری در [[محراب]] [[مسجد کوفه]] با ضربت [[شمشیر]] [[ابن ملجم مرادی]] مجروح شد و دو روز بعد در [[شب بیست و یکم ماه رمضان]] در حالی که شصت و سه سال از [[عمر]] ایشان می‌گذشت به '''[[شهادت]]''' رسید و با رحلت خود [[دنیا]] را در ماتم فرو برد.  


== مقدمه ==
== مقدمه ==
شهادت امام علی{{ع}} به ماجرای [[ترور امیرالمومنین]] {{ع}} به‌دست [[ابن ملجم]] از [[خوارج]] [[نهروان]] در سال چهلم هجری در شهر [[کوفه]] اشاره دارد. امام علی{{ع}} در سحرگاه ۱۹ ماه [[رمضان]] در [[مسجد کوفه]] و در حال [[سجده]] به‌دست ابن ملجم ضربت شمشیری زهرآلود خورد و دو روز بعد در ۲۱ ماه رمضان در اثر این ضربت به شهادت رسید.
شهادت امام علی {{ع}} به ماجرای [[ترور امیرالمومنین]] {{ع}} به‌دست [[ابن ملجم]] از [[خوارج]] [[نهروان]] در سال چهلم هجری در شهر [[کوفه]] اشاره دارد. امام علی {{ع}} در سحرگاه ۱۹ ماه [[رمضان]] در [[مسجد کوفه]] و در حال [[سجده]] به‌دست ابن ملجم ضربت شمشیری زهرآلود خورد و دو روز بعد در ۲۱ ماه رمضان در اثر این ضربت به شهادت رسید.


==طرح [[قتل امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست [[ابن ملجم]]==
== طرح [[قتل امیرالمؤمنین]] {{ع}} به دست [[ابن ملجم]] ==
بعد از [[جنگ نهروان]] و کشته شدن بسیاری از [[خوارج]] به دست امیرالمؤمنین {{ع}}، [[ابن ملجم]] که از بازماندگان آنها بود به این نتیجه رسید که [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[قتل]] برساند و به فرموده [[پیامبر اسلام]] در زمره اشقی الاولین و الآخرین قرار بگیرد.  
بعد از [[جنگ نهروان]] و کشته شدن بسیاری از [[خوارج]] به دست امیرالمؤمنین {{ع}}، [[ابن ملجم]] که از بازماندگان آنها بود به این نتیجه رسید که [[حضرت علی]] {{ع}} را به [[قتل]] برساند و به فرموده [[پیامبر اسلام]] در زمره اشقی الاولین و الآخرین قرار بگیرد.  


[[دلیل]] این [[تصمیم]] نابخردانه و طرح [[قتل]] [[امام المتقین]]{{ع}} توسط او بین مؤرخان [[اختلاف]] است، اما مهمترین دلیلی که بیان شده این است که که ابن ملجم در [[جنگ نهروان]] با [[خوارج]] بود و نُه نفر در [[جنگ نهروان]] از [[خوارج]] سالم ماندند و کشته نشدند، یکی از آنها [[ابن ملجم]] بود؛ او به [[مکه]] فرار کرد و طرح [[قتل]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را با دو نفر دیگر از [[خوارج]] پی‌ریزی کرد<ref>در بعضی از کتاب‌های معتبر تاریخ آمده که پس از واقعه نهروان که شکست سختی به خوارج وارد شد و همه کشته شدند جز نُه نفر، از جمله آن نُه نفر ابن ملجم مرادی بود، او به همراه برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی در سال چهل هجری در مکه با هم جمع شدند و سوگند یاد کردند برای خونخواهی کشتگان نهروان و نجات مسلمانان سه نفر را بکشند: یکی، علی{{ع}} و دیگری، معاویه و سومی، عمرو عاص. آری، آن‌قدر علی{{ع}} مظلوم است که در نقشه این توطئه‌گران آن حضرت، در ردیف معاویه و عمروعاص به عنوان عوامل بدبختی مسلمانان آورده می‌شود! این سه نفر در کعبه قسم یاد کردند که در شب نوزده رمضان چهل هجری عبدالرحمان بن ملجم در کوفه علی{{ع}} را بکشد و برک بن عبدالله در شام معاویه و عمرو بن بکر در مصر، عمرو عاص را، این سه نفر حرکت کردند و برک به شام رفت ولی موفق به کشتن معاویه نشد و پای او را مجروح کرد و عمرو بن بکر به مصر رفت و شب نوزده رمضان عمرو عاص بیمار بود و مسجد نیامد و رئیس شرطه شهر به جای او آمد و او کشته شد و تنها ابن ملجم موفق شد توطئه‌ای که ریخته بود لباس عمل بپوشاند و شب نوزده رمضان چهل هجری علی{{ع}} را در محراب عبادت به تحریک قطام دختر زیبای شهر و کمک اشعث بن قیس و... به ضربت شمشیر زهرآلود به شهادت رسانید و لعنت ابدی برای خود خرید.</ref>.
[[دلیل]] این [[تصمیم]] نابخردانه و طرح [[قتل]] [[امام المتقین]] {{ع}} توسط او بین مؤرخان [[اختلاف]] است، اما مهمترین دلیلی که بیان شده این است که که ابن ملجم در [[جنگ نهروان]] با [[خوارج]] بود و نُه نفر در [[جنگ نهروان]] از [[خوارج]] سالم ماندند و کشته نشدند، یکی از آنها [[ابن ملجم]] بود؛ او به [[مکه]] فرار کرد و طرح [[قتل]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را با دو نفر دیگر از [[خوارج]] پی‌ریزی کرد<ref>در بعضی از کتاب‌های معتبر تاریخ آمده که پس از واقعه نهروان که شکست سختی به خوارج وارد شد و همه کشته شدند جز نُه نفر، از جمله آن نُه نفر ابن ملجم مرادی بود، او به همراه برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی در سال چهل هجری در مکه با هم جمع شدند و سوگند یاد کردند برای خونخواهی کشتگان نهروان و نجات مسلمانان سه نفر را بکشند: یکی، علی {{ع}} و دیگری، معاویه و سومی، عمرو عاص. آری، آن‌قدر علی {{ع}} مظلوم است که در نقشه این توطئه‌گران آن حضرت، در ردیف معاویه و عمروعاص به عنوان عوامل بدبختی مسلمانان آورده می‌شود! این سه نفر در کعبه قسم یاد کردند که در شب نوزده رمضان چهل هجری عبدالرحمان بن ملجم در کوفه علی {{ع}} را بکشد و برک بن عبدالله در شام معاویه و عمرو بن بکر در مصر، عمرو عاص را، این سه نفر حرکت کردند و برک به شام رفت ولی موفق به کشتن معاویه نشد و پای او را مجروح کرد و عمرو بن بکر به مصر رفت و شب نوزده رمضان عمرو عاص بیمار بود و مسجد نیامد و رئیس شرطه شهر به جای او آمد و او کشته شد و تنها ابن ملجم موفق شد توطئه‌ای که ریخته بود لباس عمل بپوشاند و شب نوزده رمضان چهل هجری علی {{ع}} را در محراب عبادت به تحریک قطام دختر زیبای شهر و کمک اشعث بن قیس و... به ضربت شمشیر زهرآلود به شهادت رسانید و لعنت ابدی برای خود خرید.</ref>.


هر کدام از این سه قول باشد، [[ابن ملجم]] [[شب]] نوزده [[ماه مبارک رمضان]] فرق [[مبارک]] [[مولای متقیان]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} را در حال [[نماز صبح]] در [[مسجد کوفه]] با [[شمشیر]] زهر آلود شکافت و [[حضرت علی]]{{ع}} در [[شب]] ۲۱ همان سال [[روح]] بلندش به [[ملکوت]] اعلا پیوست و همان‌طوری که [[منادی حق]] در بین [[زمین]] و [[آسمان]] ندا داد: {{متن حدیث|تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى... قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى، قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ...}}<ref>ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۲؛ ج۴، ص۱۱۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۴۰-۸۴۲.</ref>
هر کدام از این سه قول باشد، [[ابن ملجم]] [[شب]] نوزده [[ماه مبارک رمضان]] فرق [[مبارک]] [[مولای متقیان]] [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} را در حال [[نماز صبح]] در [[مسجد کوفه]] با [[شمشیر]] زهر آلود شکافت و [[حضرت علی]] {{ع}} در [[شب]] ۲۱ همان سال [[روح]] بلندش به [[ملکوت]] اعلا پیوست و همان‌طوری که [[منادی حق]] در بین [[زمین]] و [[آسمان]] ندا داد: {{متن حدیث|تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى... قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى، قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ...}}<ref>ر. ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۲؛ ج۴، ص۱۱۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۴۰-۸۴۲.</ref>


==[[شهادت]] [[امام علی]] {{ع}} بر اساس کتب روایی و تاریخی==
== [[شهادت]] [[امام علی]] {{ع}} بر اساس کتب روایی و تاریخی ==
===شب نوزدهم‌===
=== شب نوزدهم‌===
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] [[نقل]] شده که [[علی]]{{ع}} شب نوزدهم بیدار بود. زیاد بیرون می‌آمد و به [[آسمان]] نگاه می‌کرد و می‌گفت: "به [[خدا]] نه [[دروغ]] گفته‌ام و نه به من [[دروغ]] گفته‌اند. این همان شبی است که به آن وعده‌ام داده‌اند". سپس به رخت‌خواب برمی‌گشت. چون سپیده زد، کمربندش را بست و بیرون شد، در حالی که می‌گفت: "کمربندت را برای [[مرگ]] محکم ببند که مرگْ تو را [[دیدار]] خواهد کرد و از [[مرگ]] نترس و [[بی‌تابی]] مکن‌ آن گاه که بر تو وارد شود". چون به حیاط [[خانه]] بیرون شد، مرغابیانْ جلوی او آمدند و به روی او بانگ برآوردند. آنها را دور می‌کردند. حضرت فرمود: "مرانیدشان که نوحه‌گرند!". سپس بیرون رفت و ضربت خورد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۶.</ref>.
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] [[نقل]] شده که [[علی]] {{ع}} شب نوزدهم بیدار بود. زیاد بیرون می‌آمد و به [[آسمان]] نگاه می‌کرد و می‌گفت: "به [[خدا]] نه [[دروغ]] گفته‌ام و نه به من [[دروغ]] گفته‌اند. این همان شبی است که به آن وعده‌ام داده‌اند". سپس به رخت‌خواب برمی‌گشت. چون سپیده زد، کمربندش را بست و بیرون شد، در حالی که می‌گفت: "کمربندت را برای [[مرگ]] محکم ببند که مرگْ تو را [[دیدار]] خواهد کرد و از [[مرگ]] نترس و [[بی‌تابی]] مکن‌ آن گاه که بر تو وارد شود". چون به حیاط [[خانه]] بیرون شد، مرغابیانْ جلوی او آمدند و به روی او بانگ برآوردند. آنها را دور می‌کردند. حضرت فرمود: "مرانیدشان که نوحه‌گرند!". سپس بیرون رفت و ضربت خورد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۶.</ref>.


===سپیده‌دم نوزدهم‌===
=== سپیده‌دم نوزدهم‌===
در کتاب [[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]] به [[نقل]] از [[محمد بن حنفیه]] آمده است: به [[خدا]] [[سوگند]]، من نیز در آن شبی که [[علی]]{{ع}}‌ در [[مسجد]] بزرگ [[کوفه]] ضربت خورد، [[نماز]] می‌خواندم، در بین مردان بسیاری از [[اهل]] [[شهر]]، که نزدیک طاق نماز می‌خواندند و همگی در حال [[قیام]] و [[رکوع]] و [[سجود]] بودند و از اول [[شب]] تا آخر آن خسته نمی‌شدند که [[علی]]{{ع}} برای [[نماز صبح]] خارج شد. ندا می‌داد: "ای [[مردم]]، [[نماز]]! [[نماز]]!". نمی‌دانم از زیر آن طاق بیرون آمد و این سخنان را گفت یا نه! چشمم به درخششی افتاد و شنیدم که: [[حکومت]] از آنِ خداست، ای [[علی]]، نه برای تو و نه برای یارانت! شمشیری دیدم و [[شمشیر]] دیگری و آن‌گاه شنیدم که [[علی]]{{ع}} می‌گفت: "این مرد از چنگتان نگریزد!". [[مردم]] از هر سو به طرف او حمله آوردند. چیزی نگذشت که [[ابن ملجم]] دستگیر شد و او را نزد [[علی]]{{ع}} آوردند. من نیز همراه [[مردم]] وارد شدم. شنیدم که [[علی]]{{ع}} می‌گفت: "[[جان]] در مقابل جان! اگر من مُردم، او را بکشید، آن گونه که او مرا کشت و اگر زنده ماندم، خودم ببینم چه می‌کنم"<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۴۶.</ref>.
در کتاب [[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]] به [[نقل]] از [[محمد بن حنفیه]] آمده است: به [[خدا]] [[سوگند]]، من نیز در آن شبی که [[علی]] {{ع}}‌ در [[مسجد]] بزرگ [[کوفه]] ضربت خورد، [[نماز]] می‌خواندم، در بین مردان بسیاری از [[اهل]] [[شهر]]، که نزدیک طاق نماز می‌خواندند و همگی در حال [[قیام]] و [[رکوع]] و [[سجود]] بودند و از اول [[شب]] تا آخر آن خسته نمی‌شدند که [[علی]] {{ع}} برای [[نماز صبح]] خارج شد. ندا می‌داد: "ای [[مردم]]، [[نماز]]! [[نماز]]!". نمی‌دانم از زیر آن طاق بیرون آمد و این سخنان را گفت یا نه! چشمم به درخششی افتاد و شنیدم که: [[حکومت]] از آنِ خداست، ای [[علی]]، نه برای تو و نه برای یارانت! شمشیری دیدم و [[شمشیر]] دیگری و آن‌گاه شنیدم که [[علی]] {{ع}} می‌گفت: "این مرد از چنگتان نگریزد!". [[مردم]] از هر سو به طرف او حمله آوردند. چیزی نگذشت که [[ابن ملجم]] دستگیر شد و او را نزد [[علی]] {{ع}} آوردند. من نیز همراه [[مردم]] وارد شدم. شنیدم که [[علی]] {{ع}} می‌گفت: "[[جان]] در مقابل جان! اگر من مُردم، او را بکشید، آن گونه که او مرا کشت و اگر زنده ماندم، خودم ببینم چه می‌کنم"<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۴۶.</ref>.


[[امام علی]]{{ع}} چون [[ابن ملجم]] بر او ضربت زد فرمود: به خدای [[کعبه]] [[سوگند]]، [[رستگار]] شدم!<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ-: فُزتُ ورَب الکعبَةِ}} (خصائص الأئمة{{عم}}، ص ۶۳).</ref>
[[امام علی]] {{ع}} چون [[ابن ملجم]] بر او ضربت زد فرمود: به خدای [[کعبه]] [[سوگند]]، [[رستگار]] شدم!<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ-: فُزتُ ورَب الکعبَةِ}} (خصائص الأئمة {{عم}}، ص ۶۳).</ref>


=== فرمان امام{{ع}} درباره [[نیکی]] کردن با قاتلش ‌===
=== فرمان امام {{ع}} درباره [[نیکی]] کردن با قاتلش ‌===
در کتاب [[أنساب الأشراف‌ (کتاب)|أنساب الأشراف‌]] آمده است: [[ابن ملجم]] را گرفته، نزد [[علی]]{{ع}} آوردند. فرمود: "خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب [[اختیار]] [[خون]] خویشم، یا [[عفو]] می‌کنم یا [[قصاص]] و اگر مُردم، او را به من ملحق کنید "و [[تجاوز]] از حد نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را [[دوست]] نمی‌دارد"<ref>بقره، آیه ۱۹۰.</ref>.<ref>أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۵۶.</ref>
در کتاب [[أنساب الأشراف‌ (کتاب)|أنساب الأشراف‌]] آمده است: [[ابن ملجم]] را گرفته، نزد [[علی]] {{ع}} آوردند. فرمود: "خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب [[اختیار]] [[خون]] خویشم، یا [[عفو]] می‌کنم یا [[قصاص]] و اگر مُردم، او را به من ملحق کنید "و [[تجاوز]] از حد نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را [[دوست]] نمی‌دارد"<ref>بقره، آیه ۱۹۰.</ref>.<ref>أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۵۶.</ref>


و در کتاب [[الریاض النضرة (کتاب)|الریاض النضرة]] نقل شده است: چون او ([[ابن ملجم]]) را گرفتند، [[علی]]{{ع}} فرمود: "او را [[حبس]] کنید. اگر من مُردم، او را بکشید، ولی مُثله‌اش نکنید و اگر نمُردم، پس [[تصمیم]] [[عفو]] یا [[قصاص]] با خود من است"<ref>الریاض النضرة، ج ۳، ص ۲۳۶.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>
و در کتاب [[الریاض النضرة (کتاب)|الریاض النضرة]] نقل شده است: چون او ([[ابن ملجم]]) را گرفتند، [[علی]] {{ع}} فرمود: "او را [[حبس]] کنید. اگر من مُردم، او را بکشید، ولی مُثله‌اش نکنید و اگر نمُردم، پس [[تصمیم]] [[عفو]] یا [[قصاص]] با خود من است"<ref>الریاض النضرة، ج ۳، ص ۲۳۶.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>


== وصیت‌های [[امام]]{{ع}} ‌==
== وصیت‌های [[امام]] {{ع}} ‌==
[[امام علی]]{{ع}} به هنگام بستری بودن سفارش‌های متعددی را به [[فرزندان]] و عیادت‌کنندگان خود کرده که در [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] آمده است<ref>ر.ک: دانش‌نامه امیر المؤمنین{{ع}}، ج ۷ (بخش هشتم/ فصل پنجم: از ترور تا شهادت/ وصیت‌های‌امام).</ref>. در اینجا به یکی از این وصیت‌ها اشاره می‌کنیم:
[[امام علی]] {{ع}} به هنگام بستری بودن سفارش‌های متعددی را به [[فرزندان]] و عیادت‌کنندگان خود کرده که در [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] آمده است<ref>ر. ک: دانش‌نامه امیر المؤمنین {{ع}}، ج ۷ (بخش هشتم/ فصل پنجم: از ترور تا شهادت/ وصیت‌های‌امام).</ref>. در اینجا به یکی از این وصیت‌ها اشاره می‌کنیم:


[[امام علی]]{{ع}}‌ ـ در وصیتی به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} پس از ضربتِ [[ابن ملجم]] [[ملعون]] ـ فرمود: شما دو تن را به [[تقوای الهی]] سفارش می‌کنم و اینکه در پی [[دنیا]] نروید، هرچند [[دنیا]] در پی شما باشد. بر آنچه از [[دنیا]] که از دستتان می‌رود، [[تأسف]] نخورید. [[حق]] بگویید و برای [[اجر]] [آخرت‌] عمل کنید. [[خصم]] [[ستمگر]] و [[یاور]] [[مظلوم]] باشید. شما و همه [[فرزندان]] و خانواده‌ام را و هر کس را که این نامه‌ام به او می‌رسد، به [[تقوای الهی]]، [[نظم]] در [[کارها]] و [[آشتی]] دادن میان خودتان سفارش می‌کنم. همانا از جدتان شنیدم که می‌فرمود: "[[آشتی]] دادن میان افراد از همه [[نماز]] و [[روزه]] بهتر است". خدای را، خدای را، در مورد [[یتیمان]]! مبادا دهانشان را گاهی [[سیر]] نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند.
[[امام علی]] {{ع}}‌ ـ در وصیتی به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} پس از ضربتِ [[ابن ملجم]] [[ملعون]] ـ فرمود: شما دو تن را به [[تقوای الهی]] سفارش می‌کنم و اینکه در پی [[دنیا]] نروید، هرچند [[دنیا]] در پی شما باشد. بر آنچه از [[دنیا]] که از دستتان می‌رود، [[تأسف]] نخورید. [[حق]] بگویید و برای [[اجر]] [آخرت‌] عمل کنید. [[خصم]] [[ستمگر]] و [[یاور]] [[مظلوم]] باشید. شما و همه [[فرزندان]] و خانواده‌ام را و هر کس را که این نامه‌ام به او می‌رسد، به [[تقوای الهی]]، [[نظم]] در [[کارها]] و [[آشتی]] دادن میان خودتان سفارش می‌کنم. همانا از جدتان شنیدم که می‌فرمود: "[[آشتی]] دادن میان افراد از همه [[نماز]] و [[روزه]] بهتر است". خدای را، خدای را، در مورد [[یتیمان]]! مبادا دهانشان را گاهی [[سیر]] نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند.


خدای را، خدای را درباره همسایگانتان، که این سفارش پیامبرتان است. پیوسته نسبت به آنان سفارش می‌کرد، تا حدی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار می‌دهد. خدای را، خدای را درباره [[قرآن]]! مبادا دیگران در عمل به آن از شما جلو بیفتند. خدای را، خدای را درباره [[نماز]]، که ستون [[دین]] شماست! خدای را، خدای را درباره [[خانه]] پروردگارتان! تا هستید، آن را خالی (از [[زائر]]) نگذارید؛ چرا که اگر [[خانه خدا]] رها شود، [از [[عذاب]] الهی‌] مهلت داده نمی‌شوید.
خدای را، خدای را درباره همسایگانتان، که این سفارش پیامبرتان است. پیوسته نسبت به آنان سفارش می‌کرد، تا حدی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار می‌دهد. خدای را، خدای را درباره [[قرآن]]! مبادا دیگران در عمل به آن از شما جلو بیفتند. خدای را، خدای را درباره [[نماز]]، که ستون [[دین]] شماست! خدای را، خدای را درباره [[خانه]] پروردگارتان! تا هستید، آن را خالی (از [[زائر]]) نگذارید؛ چرا که اگر [[خانه خدا]] رها شود، [از [[عذاب]] الهی‌] مهلت داده نمی‌شوید.
خط ۴۰: خط ۴۰:
خدای را، خدای را درباره [[جهاد]] با [[اموال]] و [[جان‌ها]] و زبان‌هایتان در [[راه خدا]]! بر شما باد پیوند و [[بذل و بخشش]] به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و [[قطع]] رابطه!
خدای را، خدای را درباره [[جهاد]] با [[اموال]] و [[جان‌ها]] و زبان‌هایتان در [[راه خدا]]! بر شما باد پیوند و [[بذل و بخشش]] به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و [[قطع]] رابطه!


[[امر به معروف و نهی از منکر]] را وا نگذارید که درنتیجه، بدانتان بر شما مسلط شوند و آن گاه [[دعا]] کنید و دعایتان [[مستجاب]] نشود. ای [[فرزندان عبد المطلب]]! مبادا ببینم که وارد خون‌های [[مسلمانان]] شده‌اید و می‌گویید: [[امیر مؤمنان]] کشته شده است. هلا که به [[قصاص]] [[خون]] من، جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید. این مرد را مُثله نکنید، که از [[پیامبر خدا]] شنیدم می‌فرمود: "از مُثله کردن بپرهیزید، هر چند نسبت به سگ هار و گزنده!"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- مِن وَصِیةٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ{{عم}} لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ-: اوصیکما بِتَقوَی اللهِ، وألا تَبغِیا الدنیا وإن بَغتَکما، ولا تَأسَفا عَلی‌ شَی‌ءٍ مِنها زُوِی عَنکما، وقولا بِالحَق، وَاعمَلا لِلأَجرِ، وکونا لِلظالِمِ خَصماً، ولِلمَظلومِ عَوناً. اوصیکما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کتابی بِتَقوَی اللهِ ونَظمِ أمرِکم وصَلاحِ ذاتِ بَینِکم؛ فَإِنی سَمِعتُ جَدکما{{صل}} یقولُ: صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامةِ الصلاةِ وَالصیامِ. اللهَ اللهَ فِی الأَیتامِ؛ فَلا تُغِبوا أفواهَهُم، ولا یضیعوا بِحَضرَتِکم. وَاللهَ اللهَ فی جیرانِکم؛ فَإِنهُم وَصِیةُ نَبِیکم. ما زالَ یوصی بِهِم حَتی‌ ظَنَنا أنهُ سَیوَرثُهُم. وَاللهَ اللهَ فِی القُرآنِ، لا یسبِقُکم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکم. وَاللهَ اللهَ فِی الصلاةِ؛ فَإِنها عَمودُ دینِکم. وَاللهَ اللهَ فی بَیتِ رَبکم، لا تُخَلوهُ ما بَقیتُم؛ فَإِنهُ إن تُرِک لَم تُناظَروا. وَاللهَ اللهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکم وأنفُسِکم وألسِنَتِکم فی سَبیلِ اللهِ. وعَلَیکم بِالتواصُلِ وَالتباذُلِ، وإیاکم وَالتدابُرَ وَالتقاطُعَ. لا تَترُکوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلی‌ عَلَیکم شِرارُکم، ثُم تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم. ثُم قالَ: یا بَنی عَبدِ المُطلِبِ، لا الفِینکم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضاً، تَقولونَ: قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ. ألا لا تَقتُلُن بی إلاقاتِلی. انظُروا إذا أنَا مُت مِن ضَربَتِهِ هذِهِ، فَاضرِبوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ، ولا تُمَثلوا بِالرجُلِ؛ فَإِنی سَمِعتُ رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُ: إیاکم وَالمُثلَةَ ولَو بِالکلبِ العَقورِ}} (نهج البلاغة، نامه ۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>
[[امر به معروف و نهی از منکر]] را وا نگذارید که درنتیجه، بدانتان بر شما مسلط شوند و آن گاه [[دعا]] کنید و دعایتان [[مستجاب]] نشود. ای [[فرزندان عبد المطلب]]! مبادا ببینم که وارد خون‌های [[مسلمانان]] شده‌اید و می‌گویید: [[امیر مؤمنان]] کشته شده است. هلا که به [[قصاص]] [[خون]] من، جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید. این مرد را مُثله نکنید، که از [[پیامبر خدا]] شنیدم می‌فرمود: "از مُثله کردن بپرهیزید، هر چند نسبت به سگ هار و گزنده!"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- مِن وَصِیةٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ {{عم}} لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ-: اوصیکما بِتَقوَی اللهِ، وألا تَبغِیا الدنیا وإن بَغتَکما، ولا تَأسَفا عَلی‌ شَی‌ءٍ مِنها زُوِی عَنکما، وقولا بِالحَق، وَاعمَلا لِلأَجرِ، وکونا لِلظالِمِ خَصماً، ولِلمَظلومِ عَوناً. اوصیکما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کتابی بِتَقوَی اللهِ ونَظمِ أمرِکم وصَلاحِ ذاتِ بَینِکم؛ فَإِنی سَمِعتُ جَدکما {{صل}} یقولُ: صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامةِ الصلاةِ وَالصیامِ. اللهَ اللهَ فِی الأَیتامِ؛ فَلا تُغِبوا أفواهَهُم، ولا یضیعوا بِحَضرَتِکم. وَاللهَ اللهَ فی جیرانِکم؛ فَإِنهُم وَصِیةُ نَبِیکم. ما زالَ یوصی بِهِم حَتی‌ ظَنَنا أنهُ سَیوَرثُهُم. وَاللهَ اللهَ فِی القُرآنِ، لا یسبِقُکم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکم. وَاللهَ اللهَ فِی الصلاةِ؛ فَإِنها عَمودُ دینِکم. وَاللهَ اللهَ فی بَیتِ رَبکم، لا تُخَلوهُ ما بَقیتُم؛ فَإِنهُ إن تُرِک لَم تُناظَروا. وَاللهَ اللهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکم وأنفُسِکم وألسِنَتِکم فی سَبیلِ اللهِ. وعَلَیکم بِالتواصُلِ وَالتباذُلِ، وإیاکم وَالتدابُرَ وَالتقاطُعَ. لا تَترُکوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلی‌ عَلَیکم شِرارُکم، ثُم تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم. ثُم قالَ: یا بَنی عَبدِ المُطلِبِ، لا الفِینکم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضاً، تَقولونَ: قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ. ألا لا تَقتُلُن بی إلاقاتِلی. انظُروا إذا أنَا مُت مِن ضَربَتِهِ هذِهِ، فَاضرِبوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ، ولا تُمَثلوا بِالرجُلِ؛ فَإِنی سَمِعتُ رَسولَ اللهِ {{صل}} یقولُ: إیاکم وَالمُثلَةَ ولَو بِالکلبِ العَقورِ}} (نهج البلاغة، نامه ۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>


== [[عیادت]] [[امام]]{{ع}} ‌==
== [[عیادت]] [[امام]] {{ع}} ‌==
[[اصبغ بن نباته]] می‌گوید: چون [[ابن ملجم]]، [[امیر مؤمنان]] را ضربت‌زد، فردایش ما عده‌ای از [[یاران]] خدمتش رسیدیم. من بودم و [[حارث]] و [[سوید بن غفله]] و گروهی با ما بودند. بر درِ [[خانه]] نشستیم. صدای [[گریه]] شنیدیم. ما هم گریستیم. [[حسن بن علی]]{{عم}} بیرون آمد و گفت: "[[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: به خانه‌هایتان برگردید". آن گروه رفتند، جز من. صدای [[گریه]] از خانه‌اش شدت یافت. من نیز گریستم. [[حسن]]{{ع}} بیرون آمد و گفت: "مگر به شما نگفتم بازگردید؟". گفتم: ای پسر [[پیغمبر]]! نه به [[خدا]]، دلم [[همراهی]] نمی‌کند. پاهایم [[طاقت]] مرا ندارد که برگردم، مگر آنکه [[امیر مؤمنان]] ـ درودهای [[خدا]] بر او باد ـ را ببینم. گفت: "پس [[صبر]] کن". وارد شد. چیزی نگذشت که بیرون آمد و گفت: وارد شو. بر [[امیر مؤمنان]] وارد شدم، در حالی که تکیه داده بود و سرش با دستاری زرد بسته شده بود. [[خون]] از وی رفته و چهره‌اش زرد شده بود. نمی‌دانم که چهره‌اش زردتر بود یا دستارش. خود را به روی او افکندم و او را بوسیدم و [[گریه]] کردم. فرمود: "[[اصبغ]]! [[گریه]] نکن. به [[خدا]] [[سوگند]]، اینک این [[بهشت]] است". به او گفتم: فدایت شوم! به [[خدا]] می‌دانم که به [[بهشت]] می‌روی؛ اما گریه‌ام بر این است که تو را ـ ای [[امیر مؤمنان]] ـ از دست می‌دهم<ref>الأمالی، مفید، ص ۳۵۱، ح ۳.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>
[[اصبغ بن نباته]] می‌گوید: چون [[ابن ملجم]]، [[امیر مؤمنان]] را ضربت‌زد، فردایش ما عده‌ای از [[یاران]] خدمتش رسیدیم. من بودم و [[حارث]] و [[سوید بن غفله]] و گروهی با ما بودند. بر درِ [[خانه]] نشستیم. صدای [[گریه]] شنیدیم. ما هم گریستیم. [[حسن بن علی]] {{عم}} بیرون آمد و گفت: "[[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: به خانه‌هایتان برگردید". آن گروه رفتند، جز من. صدای [[گریه]] از خانه‌اش شدت یافت. من نیز گریستم. [[حسن]] {{ع}} بیرون آمد و گفت: "مگر به شما نگفتم بازگردید؟". گفتم: ای پسر [[پیغمبر]]! نه به [[خدا]]، دلم [[همراهی]] نمی‌کند. پاهایم [[طاقت]] مرا ندارد که برگردم، مگر آنکه [[امیر مؤمنان]] ـ درودهای [[خدا]] بر او باد ـ را ببینم. گفت: "پس [[صبر]] کن". وارد شد. چیزی نگذشت که بیرون آمد و گفت: وارد شو. بر [[امیر مؤمنان]] وارد شدم، در حالی که تکیه داده بود و سرش با دستاری زرد بسته شده بود. [[خون]] از وی رفته و چهره‌اش زرد شده بود. نمی‌دانم که چهره‌اش زردتر بود یا دستارش. خود را به روی او افکندم و او را بوسیدم و [[گریه]] کردم. فرمود: "[[اصبغ]]! [[گریه]] نکن. به [[خدا]] [[سوگند]]، اینک این [[بهشت]] است". به او گفتم: فدایت شوم! به [[خدا]] می‌دانم که به [[بهشت]] می‌روی؛ اما گریه‌ام بر این است که تو را ـ ای [[امیر مؤمنان]] ـ از دست می‌دهم<ref>الأمالی، مفید، ص ۳۵۱، ح ۳.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۱

امام علی (ع) در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری در محراب مسجد کوفه با ضربت شمشیر ابن ملجم مرادی مجروح شد و دو روز بعد در شب بیست و یکم ماه رمضان در حالی که شصت و سه سال از عمر ایشان می‌گذشت به شهادت رسید و با رحلت خود دنیا را در ماتم فرو برد.

مقدمه

شهادت امام علی (ع) به ماجرای ترور امیرالمومنین (ع) به‌دست ابن ملجم از خوارج نهروان در سال چهلم هجری در شهر کوفه اشاره دارد. امام علی (ع) در سحرگاه ۱۹ ماه رمضان در مسجد کوفه و در حال سجده به‌دست ابن ملجم ضربت شمشیری زهرآلود خورد و دو روز بعد در ۲۱ ماه رمضان در اثر این ضربت به شهادت رسید.

طرح قتل امیرالمؤمنین (ع) به دست ابن ملجم

بعد از جنگ نهروان و کشته شدن بسیاری از خوارج به دست امیرالمؤمنین (ع)، ابن ملجم که از بازماندگان آنها بود به این نتیجه رسید که حضرت علی (ع) را به قتل برساند و به فرموده پیامبر اسلام در زمره اشقی الاولین و الآخرین قرار بگیرد.

دلیل این تصمیم نابخردانه و طرح قتل امام المتقین (ع) توسط او بین مؤرخان اختلاف است، اما مهمترین دلیلی که بیان شده این است که که ابن ملجم در جنگ نهروان با خوارج بود و نُه نفر در جنگ نهروان از خوارج سالم ماندند و کشته نشدند، یکی از آنها ابن ملجم بود؛ او به مکه فرار کرد و طرح قتل امیرالمؤمنین (ع) را با دو نفر دیگر از خوارج پی‌ریزی کرد[۱].

هر کدام از این سه قول باشد، ابن ملجم شب نوزده ماه مبارک رمضان فرق مبارک مولای متقیان امیرالمؤمنین علی (ع) را در حال نماز صبح در مسجد کوفه با شمشیر زهر آلود شکافت و حضرت علی (ع) در شب ۲۱ همان سال روح بلندش به ملکوت اعلا پیوست و همان‌طوری که منادی حق در بین زمین و آسمان ندا داد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى... قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى، قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ...»[۲].[۳]

شهادت امام علی (ع) بر اساس کتب روایی و تاریخی

شب نوزدهم‌

در کتاب الإرشاد نقل شده که علی (ع) شب نوزدهم بیدار بود. زیاد بیرون می‌آمد و به آسمان نگاه می‌کرد و می‌گفت: "به خدا نه دروغ گفته‌ام و نه به من دروغ گفته‌اند. این همان شبی است که به آن وعده‌ام داده‌اند". سپس به رخت‌خواب برمی‌گشت. چون سپیده زد، کمربندش را بست و بیرون شد، در حالی که می‌گفت: "کمربندت را برای مرگ محکم ببند که مرگْ تو را دیدار خواهد کرد و از مرگ نترس و بی‌تابی مکن‌ آن گاه که بر تو وارد شود". چون به حیاط خانه بیرون شد، مرغابیانْ جلوی او آمدند و به روی او بانگ برآوردند. آنها را دور می‌کردند. حضرت فرمود: "مرانیدشان که نوحه‌گرند!". سپس بیرون رفت و ضربت خورد[۴].

سپیده‌دم نوزدهم‌

در کتاب تاریخ الطبری‌ به نقل از محمد بن حنفیه آمده است: به خدا سوگند، من نیز در آن شبی که علی (ع)‌ در مسجد بزرگ کوفه ضربت خورد، نماز می‌خواندم، در بین مردان بسیاری از اهل شهر، که نزدیک طاق نماز می‌خواندند و همگی در حال قیام و رکوع و سجود بودند و از اول شب تا آخر آن خسته نمی‌شدند که علی (ع) برای نماز صبح خارج شد. ندا می‌داد: "ای مردم، نماز! نماز!". نمی‌دانم از زیر آن طاق بیرون آمد و این سخنان را گفت یا نه! چشمم به درخششی افتاد و شنیدم که: حکومت از آنِ خداست، ای علی، نه برای تو و نه برای یارانت! شمشیری دیدم و شمشیر دیگری و آن‌گاه شنیدم که علی (ع) می‌گفت: "این مرد از چنگتان نگریزد!". مردم از هر سو به طرف او حمله آوردند. چیزی نگذشت که ابن ملجم دستگیر شد و او را نزد علی (ع) آوردند. من نیز همراه مردم وارد شدم. شنیدم که علی (ع) می‌گفت: "جان در مقابل جان! اگر من مُردم، او را بکشید، آن گونه که او مرا کشت و اگر زنده ماندم، خودم ببینم چه می‌کنم"[۵].

امام علی (ع) چون ابن ملجم بر او ضربت زد فرمود: به خدای کعبه سوگند، رستگار شدم![۶]

فرمان امام (ع) درباره نیکی کردن با قاتلش ‌

در کتاب أنساب الأشراف‌ آمده است: ابن ملجم را گرفته، نزد علی (ع) آوردند. فرمود: "خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب اختیار خون خویشم، یا عفو می‌کنم یا قصاص و اگر مُردم، او را به من ملحق کنید "و تجاوز از حد نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را دوست نمی‌دارد"[۷].[۸]

و در کتاب الریاض النضرة نقل شده است: چون او (ابن ملجم) را گرفتند، علی (ع) فرمود: "او را حبس کنید. اگر من مُردم، او را بکشید، ولی مُثله‌اش نکنید و اگر نمُردم، پس تصمیم عفو یا قصاص با خود من است"[۹].[۱۰]

وصیت‌های امام (ع) ‌

امام علی (ع) به هنگام بستری بودن سفارش‌های متعددی را به فرزندان و عیادت‌کنندگان خود کرده که در کتب حدیث و تاریخ آمده است[۱۱]. در اینجا به یکی از این وصیت‌ها اشاره می‌کنیم:

امام علی (ع)‌ ـ در وصیتی به امام حسن و امام حسین (ع) پس از ضربتِ ابن ملجم ملعون ـ فرمود: شما دو تن را به تقوای الهی سفارش می‌کنم و اینکه در پی دنیا نروید، هرچند دنیا در پی شما باشد. بر آنچه از دنیا که از دستتان می‌رود، تأسف نخورید. حق بگویید و برای اجر [آخرت‌] عمل کنید. خصم ستمگر و یاور مظلوم باشید. شما و همه فرزندان و خانواده‌ام را و هر کس را که این نامه‌ام به او می‌رسد، به تقوای الهی، نظم در کارها و آشتی دادن میان خودتان سفارش می‌کنم. همانا از جدتان شنیدم که می‌فرمود: "آشتی دادن میان افراد از همه نماز و روزه بهتر است". خدای را، خدای را، در مورد یتیمان! مبادا دهانشان را گاهی سیر نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند.

خدای را، خدای را درباره همسایگانتان، که این سفارش پیامبرتان است. پیوسته نسبت به آنان سفارش می‌کرد، تا حدی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار می‌دهد. خدای را، خدای را درباره قرآن! مبادا دیگران در عمل به آن از شما جلو بیفتند. خدای را، خدای را درباره نماز، که ستون دین شماست! خدای را، خدای را درباره خانه پروردگارتان! تا هستید، آن را خالی (از زائر) نگذارید؛ چرا که اگر خانه خدا رها شود، [از عذاب الهی‌] مهلت داده نمی‌شوید.

خدای را، خدای را درباره جهاد با اموال و جان‌ها و زبان‌هایتان در راه خدا! بر شما باد پیوند و بذل و بخشش به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و قطع رابطه!

امر به معروف و نهی از منکر را وا نگذارید که درنتیجه، بدانتان بر شما مسلط شوند و آن گاه دعا کنید و دعایتان مستجاب نشود. ای فرزندان عبد المطلب! مبادا ببینم که وارد خون‌های مسلمانان شده‌اید و می‌گویید: امیر مؤمنان کشته شده است. هلا که به قصاص خون من، جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید. این مرد را مُثله نکنید، که از پیامبر خدا شنیدم می‌فرمود: "از مُثله کردن بپرهیزید، هر چند نسبت به سگ هار و گزنده!"[۱۲].[۱۳]

عیادت امام (ع) ‌

اصبغ بن نباته می‌گوید: چون ابن ملجم، امیر مؤمنان را ضربت‌زد، فردایش ما عده‌ای از یاران خدمتش رسیدیم. من بودم و حارث و سوید بن غفله و گروهی با ما بودند. بر درِ خانه نشستیم. صدای گریه شنیدیم. ما هم گریستیم. حسن بن علی (ع) بیرون آمد و گفت: "امیر مؤمنان می‌فرماید: به خانه‌هایتان برگردید". آن گروه رفتند، جز من. صدای گریه از خانه‌اش شدت یافت. من نیز گریستم. حسن (ع) بیرون آمد و گفت: "مگر به شما نگفتم بازگردید؟". گفتم: ای پسر پیغمبر! نه به خدا، دلم همراهی نمی‌کند. پاهایم طاقت مرا ندارد که برگردم، مگر آنکه امیر مؤمنان ـ درودهای خدا بر او باد ـ را ببینم. گفت: "پس صبر کن". وارد شد. چیزی نگذشت که بیرون آمد و گفت: وارد شو. بر امیر مؤمنان وارد شدم، در حالی که تکیه داده بود و سرش با دستاری زرد بسته شده بود. خون از وی رفته و چهره‌اش زرد شده بود. نمی‌دانم که چهره‌اش زردتر بود یا دستارش. خود را به روی او افکندم و او را بوسیدم و گریه کردم. فرمود: "اصبغ! گریه نکن. به خدا سوگند، اینک این بهشت است". به او گفتم: فدایت شوم! به خدا می‌دانم که به بهشت می‌روی؛ اما گریه‌ام بر این است که تو را ـ ای امیر مؤمنان ـ از دست می‌دهم[۱۴].[۱۵]

جستارهای وابسته

  1. آخرین خطبه امام علی
  2. شهادت آرزوی امام علی
  3. پدر امام علی
  4. از ذو قار تا بصره‌
  5. ازدواج امام علی
  6. امارت امام علی در حدیث
  7. امامت امام علی در حدیث
  8. انواع دانش‌های امام علی
  9. انگیزه‌های دشمنی با امام علی
  10. ایثار امام علی در شب هجرت
  11. بازگشت خورشید برای امام علی
  12. اقدامات امام علی در جنگ بدر
  13. بیعت با امام علی
  14. اقدامات امام علی در جنگ تبوک
  15. ترور امام علی
  16. توطئه برای ترور امام علی
  17. جایگاه علمی امام علی
  18. اقدامات امام علی در جنگ احد
  19. اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
  20. اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
  21. اقدامات امام علی در جنگ حنین
  22. خبر دادن پیامبر از شهادت علی
  23. خلافت امام علی در حدیث
  24. اقدامات امام علی در جنگ خندق
  25. اقدامات امام علی در جنگ خیبر
  26. داوری‌های امام علی
  27. دشمنان امام علی
  28. دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
  29. دلایل تنهایی امام علی
  30. حب امام علی
  31. رویارویی امام علی با ناکثین
  32. زیان‌های دشمنی با امام علی
  33. سیاست‌های اجتماعی امام علی
  34. سیاست‌های اداری امام علی
  35. سیاست‌های اقتصادی امام علی
  36. سیاست‌های امنیتی امام علی
  37. سیاست‌های جنگی امام علی
  38. سیاست‌های حکومتی امام علی
  39. سیاست‌های فرهنگی امام علی
  40. سیاست‌های قضایی امام علی
  41. سیمای امام علی
  42. شکست بت‌ها توسط امام علی
  43. شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
  44. عصمت امام علی در حدیث
  45. علم امام علی در حدیث
  46. امام علی از زبان اهل بیت
  47. امام علی از زبان دشمنانش
  48. امام علی از زبان قرآن
  49. امام علی از زبان همسران پیامبر
  50. امام علی از زبان پیامبر
  51. امام علی از زبان یارانش
  52. امام علی از زبان یاران پیامبر
  53. امام علی از زبان خودش
  54. غلو در دوست داشتن امام علی
  55. اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
  56. فرزندان امام علی
  57. لقب‌های امام علی
  58. مأموریت امام علی
  59. محبوبیت امام علی
  60. محدودیت‌های امام علی در انتخاب کارگزاران
  61. هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
  62. نافرمانی سپاه امام علی
  63. نام‌های امام علی
  64. نسب امام علی
  65. نیرنگ‌های دشمنان امام علی
  66. هدایت امام علی در حدیث
  67. وراثت امام علی در حدیث
  68. وصایت امام علی در حدیث
  69. ولادت امام علی
  70. ولایت امام علی در حدیث
  71. ویژگی‌های اخلاقی امام علی
  72. ویژگی‌های اعتقادی امام علی
  73. ویژگی‌های امام علی
  74. ویژگی‌های جنگی امام علی
  75. ویژگی‌های دشمنان امام علی
  76. ویژگی‌های دوستداران امام علی
  77. ویژگی‌های سیاسی امام علی
  78. ویژگی‌های عملی امام علی
  79. پذیرفته شدن دعاهای امام علی
  80. پرورش امام علی
  81. پس از شهادت امام علی
  82. پیشگویی امام علی
  83. کارگزاران امام علی
  84. کنیه‌های امام علی
  85. کین‌ورزی به امام علی
  86. یاران امام علی
  87. یاری خواستن امام علی از کوفیان‌
  88. یوم‌الدار

منابع

پانویس

  1. در بعضی از کتاب‌های معتبر تاریخ آمده که پس از واقعه نهروان که شکست سختی به خوارج وارد شد و همه کشته شدند جز نُه نفر، از جمله آن نُه نفر ابن ملجم مرادی بود، او به همراه برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی در سال چهل هجری در مکه با هم جمع شدند و سوگند یاد کردند برای خونخواهی کشتگان نهروان و نجات مسلمانان سه نفر را بکشند: یکی، علی (ع) و دیگری، معاویه و سومی، عمرو عاص. آری، آن‌قدر علی (ع) مظلوم است که در نقشه این توطئه‌گران آن حضرت، در ردیف معاویه و عمروعاص به عنوان عوامل بدبختی مسلمانان آورده می‌شود! این سه نفر در کعبه قسم یاد کردند که در شب نوزده رمضان چهل هجری عبدالرحمان بن ملجم در کوفه علی (ع) را بکشد و برک بن عبدالله در شام معاویه و عمرو بن بکر در مصر، عمرو عاص را، این سه نفر حرکت کردند و برک به شام رفت ولی موفق به کشتن معاویه نشد و پای او را مجروح کرد و عمرو بن بکر به مصر رفت و شب نوزده رمضان عمرو عاص بیمار بود و مسجد نیامد و رئیس شرطه شهر به جای او آمد و او کشته شد و تنها ابن ملجم موفق شد توطئه‌ای که ریخته بود لباس عمل بپوشاند و شب نوزده رمضان چهل هجری علی (ع) را در محراب عبادت به تحریک قطام دختر زیبای شهر و کمک اشعث بن قیس و... به ضربت شمشیر زهرآلود به شهادت رسانید و لعنت ابدی برای خود خرید.
  2. ر. ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۲؛ ج۴، ص۱۱۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۳.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۴۰-۸۴۲.
  4. الإرشاد، ج ۱، ص ۱۶.
  5. تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۴۶.
  6. «الإمام علی (ع)- لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ-: فُزتُ ورَب الکعبَةِ» (خصائص الأئمة (ع)، ص ۶۳).
  7. بقره، آیه ۱۹۰.
  8. أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۵۶.
  9. الریاض النضرة، ج ۳، ص ۲۳۶.
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
  11. ر. ک: دانش‌نامه امیر المؤمنین (ع)، ج ۷ (بخش هشتم/ فصل پنجم: از ترور تا شهادت/ وصیت‌های‌امام).
  12. «الإمام علی (ع)- مِن وَصِیةٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ (ع) لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ-: اوصیکما بِتَقوَی اللهِ، وألا تَبغِیا الدنیا وإن بَغتَکما، ولا تَأسَفا عَلی‌ شَی‌ءٍ مِنها زُوِی عَنکما، وقولا بِالحَق، وَاعمَلا لِلأَجرِ، وکونا لِلظالِمِ خَصماً، ولِلمَظلومِ عَوناً. اوصیکما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کتابی بِتَقوَی اللهِ ونَظمِ أمرِکم وصَلاحِ ذاتِ بَینِکم؛ فَإِنی سَمِعتُ جَدکما (ص) یقولُ: صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامةِ الصلاةِ وَالصیامِ. اللهَ اللهَ فِی الأَیتامِ؛ فَلا تُغِبوا أفواهَهُم، ولا یضیعوا بِحَضرَتِکم. وَاللهَ اللهَ فی جیرانِکم؛ فَإِنهُم وَصِیةُ نَبِیکم. ما زالَ یوصی بِهِم حَتی‌ ظَنَنا أنهُ سَیوَرثُهُم. وَاللهَ اللهَ فِی القُرآنِ، لا یسبِقُکم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکم. وَاللهَ اللهَ فِی الصلاةِ؛ فَإِنها عَمودُ دینِکم. وَاللهَ اللهَ فی بَیتِ رَبکم، لا تُخَلوهُ ما بَقیتُم؛ فَإِنهُ إن تُرِک لَم تُناظَروا. وَاللهَ اللهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکم وأنفُسِکم وألسِنَتِکم فی سَبیلِ اللهِ. وعَلَیکم بِالتواصُلِ وَالتباذُلِ، وإیاکم وَالتدابُرَ وَالتقاطُعَ. لا تَترُکوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلی‌ عَلَیکم شِرارُکم، ثُم تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم. ثُم قالَ: یا بَنی عَبدِ المُطلِبِ، لا الفِینکم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضاً، تَقولونَ: قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ. ألا لا تَقتُلُن بی إلاقاتِلی. انظُروا إذا أنَا مُت مِن ضَربَتِهِ هذِهِ، فَاضرِبوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ، ولا تُمَثلوا بِالرجُلِ؛ فَإِنی سَمِعتُ رَسولَ اللهِ (ص) یقولُ: إیاکم وَالمُثلَةَ ولَو بِالکلبِ العَقورِ» (نهج البلاغة، نامه ۴۷).
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.
  14. الأمالی، مفید، ص ۳۵۱، ح ۳.
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۹۷-۶۰۱.