ابوبکر بن ابی‌قحافه در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابوبکر بن ابی‌قحافه است. "ابوبکر بن ابی‌قحافه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

اسلام ابوبکر

ابوبکر پس از هجرت

خلافت ابوبکر

ابوبکر و جمع قرآن

فرجام ابوبکر

  1. این دسته از روایات در صحاح سته و سنن و مسانید قدیم وجود ندارد؛
  2. اگر این روایات صحیح بود، ابوبکر هرگز ابوعبیده را سزاوارتر از خود برای خلافت نمی‌دانست و او را بر خویش مقدم نمی‌داشت؛
  3. ابوبکر در جریان خلافت، به هیچ یک از آنها احتجاج نکرد؛ بلکه فقط به مسن‌تر بودن و همراهی خود با رسول الله در غار، بسنده کرد[۱۵۲].
  • در پایان این بخش، ذکر سخنی از ابوبکر در بستر احتضار به عبدالرحمن بن عوف مناسب است. وی در بیان حال خویش گفت: در دنیا سه کار را انجام داده ام که کاش انجام نمی‌دادم و سه کار را ترک گفته ام که کاش چنین نمی‌کردم و کاش سه چیز را از پیامبر می‌پرسیدم. سه کاری که نباید انجام می‌دادم: کاش خانه فاطمه (س) را نمی‌گشودم؛ حتی اگر برای جنگ بسته بودند. کاش ابن فجائه سلمی را نمی‌سوزاندم و کاش در روز سقیفه کار را به گردن یکی از دو مرد (عمر و ابوعبیده) می‌افکندم تا یکی از آنان امیر باشد و من وزیر...[۱۵۳][۱۵۴].

ابوبکر در شأن نزول

  1. ﴿وَلاَ تَجْعَلُواْ اللَّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [۱۹۲] بر اساس این آیه، خداوند، مؤمنان را از سوگند بر نیکی نکردن و آشتی ندادن میان مردم نهی کرده است. براساس یکی از شأن نزول‌های آیه، ابوبکر سوگند یاد کرده که از این پس به یکی از بستگان مادری‌اش به نام مسطح‌بن اثاثه که به صورت یتیم از او نگه‌داری می‌کرد، به دلیل شرکت در قضیّه افک انفاق نکند و به نقل دیگری قسم خورد با پسرش عبدالرّحمن رفت و آمد نداشته باشد[۱۹۳] یا از غذای وی، نخورد[۱۹۴]؛ آن‌گاه آیه نازل شد و ابوبکر را از عمل به این سوگند برحذر داشت.
  2. ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ [۱۹۵] این آیه درباره مشورت پیامبر با اصحاب در غزوه اُحد نازل شده است[۱۹۶]؛ بنابراین، ضمیر "هم" به عموم اصحاب پیامبر باز می‌گردد. بر اساس روایت کلبی از ابن‌عبّاس، این آیه درباره ابوبکر و عمر نازل شده است[۱۹۷]. به نظر فخر رازی از آنجا که مخاطبان ﴿شَاوِرْهُمْ همان مخاطبان ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ هستند، و در این صورت ابوبکر و عمر نیز جزو فراریان از اُحد شناخته خواهند شد؛ روایت مذکور غیر قابل‌پذیرش است[۱۹۸].
  3. ﴿ لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ [۱۹۹] طیّ این آیه، خداوند یهود را به دلیل فقیر خواندن خدا و قتل انبیا سرزنش می‌کند و طیّ آیه ۱۸۶ به مسلمانان یادآور می‌شود که شما از سخنان یهود رنج‌های فراوان را متحمّل خواهید شد. بنابه روایتی، ابوبکر، فنحاص یهودی را به اسلام دعوت کرد و از وی خواست تا مالش را در راه خدا انفاق کند. فنحاص گفت: خداوندی که از بندگانش قرض بگیرد، به ناچار فقیر است. ابوبکر ناراحت شد و او را مضروب ساخت و چون فنحاص، نزد پیامبر شکایت برد، سخنان خود را انکار کرد؛ آن‌گاه آیه ۱۸۱ آل‌عمران از دروغ فنحاص پرده برداشت و گفته ابوبکر را تأیید کرد[۲۰۰]. در روایتی دیگر، ابوبکر با شنیدن سخنان فنحاص، خویشتن‌داری کرد و رنج سخنان فنحاص را متحمّل شد؛ آن‌گاه آیه ۱۸۶ فرود آمد[۲۰۱]. فخر رازی افزون بر تعارض این نقل‌ها می‌گوید: از آنجا که سیاق آیه جمع است، به طور قطع در شأن عدّه‌ای نازل شده است[۲۰۲]. رشید رضا نیز ارتباط آیه ۱۸۶ را با فنحاص بی‌مناسبت دانسته است[۲۰۳]. بنابر دیگر روایات، آیه ۱۸۱ در شأن یهودیان فرود آمده که با شنیدنِ ﴿مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲۰۴] گفتند: خداوند فقیر است[۲۰۵].
  4. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۲۰۶] بنا به روایتی، هنگامی که پیامبر درباره معاد و لزوم بندگی و اطاعت از خدا، سخن گفت، گروهی از جمله ابوبکر تصمیم گرفتند برخود سخت گرفته، به روزه‌داری روزها یا به احیای شب‌ها بپردازند یا از زنان کناره بگیرند[۲۰۷] که پیامبر آنان را از این اقدام منع کرد؛ سپس آیه پیش‌گفته نازل شد[۲۰۸] و از آنان خواست که آن‌چه را خداوند بر آنان حلال کرده، حرام نکنند.
  5. ﴿وَلا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ[۲۰۹] آیه درباره مسلمانانی است که سوگند یاد کرده‌اند به نزدیکان خود، مسکینان یا مهاجران کمک مالی نکنند و خداوند آنان را از این موضوع نهی کرد. بنا به نقل مجاهد، ابوبکر سوگند یاد کرد که هیچ یتیمی را در پناه خود نگیرد[۲۱۰]. بنابر روایاتی از عایشه و ضحّاک و ابن عبّاس، یتیمی که ابوبکر درباره او قسم خورد، از نزدیکان مادری او بود و مسطح نام داشت. براساس روایات، او در جریان افک و اتّهام بر همسر پیامبر عایشه، نقش مؤثّری داشت و سوگند ابوبکر به این جهت بوده است. پس از رفع اتّهام از همسر پیامبر، بر مسطح حدّ قذف جاری؛ سپس این آیه نازل شد و ابوبکر را از محروم ساختن مسطح منع کرد[۲۱۱]. این در حالی است که ارتباط جریان افک به عایشه محلّ تردید بوده، داستان مسطح نیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد[۲۱۲]؛ افزون بر این که تعبیر ﴿أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ به قرینه موضوع نهی در این آیه، به معنای صاحبان ثروت بوده، دلالتی بر برتری ندارد.
  6. ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۲۱۳] در شأن نزول این آیه گفته شده که مسلمانان مکه یا مدینه ( بنا به اختلاف روایات ) از وضعیّت خود اظهار ناامنی می‌کردند؛ آن‌گاه این آیه نازل شد و مسلمانان را به آینده‌ای با قدرت، امنیّت و معنویّت بشارت داد[۲۱۴]. از این آیه، برای اثبات مشروعیّت حکومت خلفا استفاده شده است. بنابر روایتی از ضحّاک، آیه درباره خلافت ابوبکر، عمر، عثمان و علی است[۲۱۵]. برخی نیز این مطلب را با روایتی از پیامبر که دوره خلافت را سی سال می‌داند، تأیید کرده‌اند[۲۱۶] در نقل دیگری از مالک، شأن نزول آیه، ابوبکر و عمر دانسته شده[۲۱۷]؛ این در حالی است که بر اساس روایات فراوانی در منابع اهل سنّت، خلفای پس از پیامبر، دوازده نفر تعیین شده‌اند[۲۱۸] و اختصاص بشارت‌های موجود در آیه به چهار یا دو نفر، با مفاد عامّ آیه سازگار نیست؛ به ویژه که خبر قابل قبولی نیز در این زمینه ( تخصیص خلفا به چند نفر ) وجود ندارد[۲۱۹]؛ چنان‌که برخی از عالمان اهل سنّت این برداشت را ناصواب دانسته‌اند[۲۲۰]. روایات دیگری در ذیل این‌آیه بیان شده که هنگام تحقّق این بشارت‌ها، خانه‌های سراسر کره خاکی، تحت حاکمیّت اسلام خواهند بود[۲۲۱] که در این صورت فقط بر آخرالزمان صدق خواهد کرد.
  7. ﴿وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[۲۲۲] در این آیه، خداوند در ادامه سفارش‌های لقمان به فرزندش از انسان می‌خواهد که از پناه آوردگان به خدا پیروی کند. واحدی در روایتی مرسل از ابن عبّاس نقل می‌کند که این آیه در شأن ابوبکر است که سعدبن ابی وقّاص را به اسلام خوانده بود. سعد با مخالفت جدّی مادرش روبه‌رو شد؛ آن‌گاه این آیه فرود آمد و سعد به پیروی از راه ابوبکر بر اسلام خود باقی ماند[۲۲۳].قرطبی نیز همین مضمون را در روایتی به نقل از نقّاش آورده که[۲۲۴] سیوطی به جدّ وی را تضعیف کرده است[۲۲۵]. علامه طباطبایی ارتباط آیه باحوادث صدراسلام رابه دلیل سیاق آیات گذشته که به وصایای لقمان مربوط است، بعید می‌داند[۲۲۶].
  8. ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۲۲۷] شأن نزول این آیه در باره هریک از پیامبر، ابوبکر، عثمان، علی، و عمّار یاسر به صورت جداگانه روایت شده است[۲۲۸]. عمده روایات مزبور، از جمله روایت ذکر شده درباره ابوبکر، مرسل و فاقد اعتبارند؛ لذا مفسّرانی چون طبری[۲۲۹]، فخر رازی[۲۳۰]، ابن ابی حاتم[۲۳۱] و سیوطی[۲۳۲] در شأن نزول این آیه به ابوبکر اشاره نکرده‌اند. براساس روایات شیعه، شأن نزول این آیه علی علیه‌السلام است[۲۳۳].
  9. ﴿ وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ [۲۳۴] این آیه مؤمنانی را که خشم خود را فرو می‌خورند و از گناهان دوری می‌جویند، ستوده است. قرطبی در یکی از شأن نزول‌های خود، به ابوبکر اشاره می‌کند که در برابر دشنام یکی از مشرکان یا سرزنش مردم به سبب انفاق اموالش، از خود بردباری نشان داد[۲۳۵] عمده مفسّران اهل سنّت چون طبری، واحدی، سیوطی، ابن‌کثیر، فخررازی، آلوسی، و ماوردی، به این شأن نزول اشاره‌ای نکرده‌اند.
  10. ﴿وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ‏[۲۳۶] در این آیه از انسان خواسته شده به پدر و مادرش نیکی کند و از سی ماه کوشش مادر یاد کرده است و از آدمیانی ستایش شده که در چهل سالگی، شگرگزار نعمت‌های خداوند بر خویش و والدینشان هستند. طبق روایتی از ابن عبّاس این آیه در شأن ابوبکر نازل شده است[۲۳۷]؛ زیرا به نظر برخی، فقط او دوران حمل و شیرخوارگی‌اش سی ماه بوده و او بوده که در چهل سالگی بر نعمت ایمان خود و پدر و مادرش خدای را شکر کرده است[۲۳۸]. از آن جا که ابوقحافه در سال فتح مکّه اسلام آورده[۲۳۹] و ابوبکر در آن زمان ۵۸ سال داشته است، آیه نمی‌تواند درباره وی باشد. از طرفی سی ماهه بودن حمل و فصال ابوبکر جای بررسی بیش‌تر دارد؛ لذا بسیاری از مفسّران، آیه را عام دانسته‌اند[۲۴۰].
  11. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لا تَشْعُرُونَ[۲۴۱] مسلمانان در این آیه، از داد و فریاد در محضر پیامبر نهی شده‌اند و نتیجه این عمل، حبط ( نابودی ) اعمال شمرده شده است. بر اساس برخی روایات، این آیه در باره ابوبکر و عمر دانسته شده که نزد پیامبر اختلاف نظر یافتند و بر سر یک‌دیگر فریاد زدند[۲۴۲]. بخاری می‌گوید: این دو با این اقدام خود، در آستانه نابودی قرار گرفتند[۲۴۳]. علامه طباطبایی می‌گوید: فریاد زدن در محضر پیامبر اگر به منظور توهین به پیامبر باشد، موجب کفر خواهد بود و در غیر این‌صورت کاری ناشایست و بی‌ادبانه است[۲۴۴]. مجلسی با استناد به روایاتی، شأن نزول مذکور را تأیید کرده است[۲۴۵]. به نقل میبدی و زمخشری، ابوبکر پس از نزول این آیه سوگند یاد کرد که از این پس به شکل نجوا با پیامبر سخن بگوید[۲۴۶].
  12. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ[۲۴۷] در این آیه، از غیبت دیگران‌نهی شده است. شأن نزول این آیه، ابوبکر و عمر دانسته شده که در یکی از سفرها به غیبت سلمان یا مردی دیگر از صحابه پرداختند[۲۴۸]. از انس نیز نقل شده که ابوبکر و عمر در سفری، برضدّ خدمت‌گزار خویش به گفت‌وگوی پنهانی پرداختند و چون نزدپیامبر آمدند، ازآنها خواست تا از خادم خویش بخواهند برای ایشان آمرزش بطلبد[۲۴۹].
  13. ﴿ وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ [۲۵۰] بنابه روایتی مرسل از عطا و ابن شوذب، روزی ابوبکر از قیامت و حساب یاد کرد و گفت: دوست داشتم یکی از این سبزه‌ها بودم و جانوران مرا می‌خوردند و به دنیا نمی‌آمدم؛ آن‌گاه این آیه در شأن خوف و خشیت او نازل شد[۲۵۱]؛ هم‌چنین ابن کثیر پس از نقل شأن نزول دیگری از این آیه می‌گوید: نظر درست همان‌گونه که ابن‌عبّاس گفته، آن است که این آیه عام بوده، شأن نزولی ندارد[۲۵۲].
  14. ﴿لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲۵۳] این آیه از ناسازگاری دوستی با دشمنان خدا و پیامبرـ هر چند از میان پدران، پسران و خویشاوندان باشند ـ و ایمان به خدا وآخرت خبر می‌دهد. برای آن، شأن نزول‌های متعدّدی نقل شده است که بنابر یکی از آنها، روزی ابوبکر به صورت پدرش که به پیامبر دشنام داده بود، نواخت و او نقش بر زمین شد. پیامبر ضمن آگاهی از این امر، وی را از تکرار این امر بازداشت. ابوبکر گفت: به خدا قسم ! اگر شمشیری در کنارم بود، او را می‌کشتم و بدین مناسبت، آیه پیش‌گفته نازل شد[۲۵۴]. آلوسی با بیان این امر که آیه به ظاهر در باره دوستی منافقان با یهود است[۲۵۵]، شأن نزول‌های خارج از این فضا را نمی‌پذیرد؛ هم چنین نزول این سوره ( مجادله ) در مدینه نیز با شأن نزول مذکور که به دوران مکّه مربوط می‌شود، سازگار نیست[۲۵۶].
  15. ﴿ فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى ، ﴿فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى، ﴿وَسَيُجَنَّبُهَا الأَتْقَى مفاد سوره لیل، ستودن بخشندگان، نکوهش بخیلان و مقایسه آن دو است. برای این سوره، چند شأن نزول نقل شده[۲۵۷] که بنابر یکی از آنها، آیات ۵ تا ۷ و ۱۷ و ۱۹ و ۲۰ در شأن ابوبکر دانسته شده است که به دلیل آزاد کردن بلال یا برخی بردگان ضعیف دیگر ستایش شده و امیّة بن‌خلف ( مالک بلال ) که بلال را می‌آزرده، نکوهش، و بخیل دانسته شده است[۲۵۸]. برخی با پذیرش شأن نزول‌های دیگر سوره گفته‌اند: ادّعای نزول این آیات و انحصار آن بر ابوبکر، نادرست است و نمی‌توان کسی را که برده خود را می‌آزارد، بخیل نامید[۲۵۹]. به‌ هر حال از آنجا که سوره لیل به تقابل بخیل و بخشنده پرداخته است و این تقابل، در شأن نزول ابوبکر مشاهده نمی‌شود، با مفاد سوره سازگار نیست.
  1. ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صراط مستقیم به موارد متعدّدی چون اسلام[۲۶۰]، قرآن[۲۶۱]، صراط انبیا[۲۶۲]، دینی که خداوند از بندگان می‌پذیرد[۲۶۳]، علی بن‌ ابی‌ طالب(ع)[۲۶۴] محمّد(ص) و اهل بیتش[۲۶۵] و حبّ آنانref>المیزان، ج ۱، ص ۴۱؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۷۵.</ref> تفسیر شده است. در این میان، روایتی شاذ نیز از ابوالعالیه، مبنی بر تطبیق صراط بر پیامبر و دو صحابی‌اش ابوبکر و عمر[۲۶۶] نقل شده است. روایت مزبور مرسل شمرده می‌شود و افزون بر این، شافعی[۲۶۷] و ابن سیرین[۲۶۸] روایات ابوالعالیه را فاقد اعتبار دانسته‌اند.
  2. ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ [۲۶۹] در این آیه از منافقان یاد شده که چون به آنان گفته می‌شود مانند مردم ایمان بیاورید، پاسخ می‌دهند: آیا مثل سفیهان ایمان بیاوریم ؟ عموم مفسّران، ناس را مؤمنان به پیامبر، اعمّ از مهاجر و انصار شناسانده و اغلب، روایت ابن‌عبّاس را نقل کرده‌اند[۲۷۰]. بنابه روایت دیگری، سیوطی به سند ابن‌عساکر از ابن‌عبّاس نقل کرده که مقصود از ناس، ابوبکر، عمر، عثمان و علی است؛ سپس خود وی در اعتبار سند این روایت خدشه کرده است[۲۷۱]؛ بنابراین با توجّه به مدنی بودن آیه، و نیز سیاق عامّ آیه، این تخصیص به ادلّه بیش‌تری نیاز دارد.
  3. ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ[۲۷۲] این آیه و آیات پیش و پس از آن درباره جنگ اُحد است که در آن، عدّه‌ای گریختند و مورد سرزنش الهی قرار گرفتند. ﴿الشَّاكِرِينَ در این آیه، به ثابت قدمانِ عرصه اُحد تفسیر شده است[۲۷۳]. در این میان، برخی مفسّران با استناد به روایتی آیه مزبور را بر ثبات ابوبکر در جنگ‌های ردّه تطبیق کرده‌اند[۲۷۴]. البتّه در سلسله سند این روایت سیف‌بن عُمر که مشهور به جَعل حدیث است قرار دارد[۲۷۵].
  4. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً [۲۷۶] بر اساس این آیه، خداوند از مسلمانان خواسته که از او، پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنند. اولی الامر بر خلفای اربعه یا خصوص ابوبکر و عمر یا اهل علم و حاکمان تفسیر شده است[۲۷۷]. فخر رازی بدون توجّه به روایات، مصونیّت از خطا را یکی از شرایط اولی‌الامر معرّفی می‌کند[۲۷۸]. شیخ طوسی در این‌باره می‌گوید: اطاعت هیچ کس به صورت مطلق واجب نیست، جز آن که معصوم و از سهو و اشتباه در امان باشد و این امر در امیران و عالمان حاصل نیست. وی امامانی را که عصمت و طهارت آنان با ادلّه، قابل اثبات است، سزاوار این امر می‌داند[۲۷۹]؛ چنان‌که برخی از عالمان اهل سنّت آیه را در شأن امامان دوازده‌گانه شیعه دانسته‌اند[۲۸۰].
  5. ﴿وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقًا[۲۸۱]خداوند در این آیه، فرمان‌برداری از خدا و رسول را موجب همراهی با پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان دانسته است. میبدی و فخر رازی، صدیقان را دراین آیه بدون استناد به روایت یا دلیلی، بر ابوبکر تطبیق داده‌اند[۲۸۲]؛ این در حالی است که عمده مفسّران اهل‌سنّت چون طبری، سیوطی، واحدی، حاکم، ماوردی، از این تطبیق ذکری به میان نیاورده‌اند. بنابر روایاتی در منابع‌ا هل‌سنّت، علی علیه‌السلام یگانه صدّیق امّت پیامبر[۲۸۳] یا صدّیق اکبر[۲۸۴] معرّفی شده است.
  6. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۲۸۵] بر اساس این آیه، مؤمنانی که مرتد شوند، خداوند گروه دیگری را خواهد آورد که او را دوست دارند و خدا نیز آنان را دوست دارد. در ذیل این آیه، تطبیقات متعدّدی وجود دارد که از جمله بر ابوبکر و جنگ‌های ردّه تطبیق شده است[۲۸۶]. فخر رازی آیه را مختص نبرد با مرتدان به وسیله ابوبکر می‌داند[۲۸۷]. رشید رضا درباره تطبیقات بیان شده ذیل این آیه می‌گوید: در تاریخ اسلام، بسیاری مرتد شدند و بسیاری نیز با آنان جنگیدند و هر مفسّری بنابه مرجّحاتی، آیه را بر قومی خاص تطبیق می‌دهد[۲۸۸]. علامه طباطبایی با استفاده از سیاق آیه، ارتداد را به معنای موالات یهود و نصارا و نه به معنای اصطلاحی آن می‌داند؛ هم‌چنین از نظر وی، مفهوم آیه عام بوده، به قوم خاصّی اختصاص ندارد. او حضور ستم‌گرانی چون خالد بن‌ ولید، مغیرة بن‌ شعبه، بسر بن‌ابی ارطاة و سمرة بن‌ جندب در سپاه ابوبکر در جنگ‌های ردّه را مانع تطبیق آیه بر ابوبکر و سپاهش دانسته؛ زیرا در این آیه، از تعلّق محبّت الهی به آن قوم سخن به میان آمده است[۲۸۹]. برخی ازمفسّران شیعه، این آیه را بر جنگ جمل، صفّین و نهروان تطبیق داده و روایاتی را در تأیید آن آورده‌اند[۲۹۰]. طبرسی نیز از ثعلبی نقل می‌کند که این آیه‌در شأن علی(ع) نازل شده است[۲۹۱]. امام‌ علی(ع) در روایتی، خود را نخستین کسی می‌داند که با مرتدان مذکور در آیه جنگید[۲۹۲].
  7. ﴿ وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ[۲۹۳] مفاد آیه، به شرح وضعیّت بهشتیان می‌پردازد که از هر بغض و کینه‌ای به یک‌دیگر مبرّا هستند. روایات متعدّد و گاه متعارضی در ذیل این آیه آمده است و برخی از اصحاب پیامبر را که در این دنیا با یک‌دیگر اختلاف داشتند، در آن جهان در کنار یک‌دیگر در بهشت می‌شمرد[۲۹۴]. از ابوبکر و علی نیز در برخی از این روایات نام برده شده است[۲۹۵]. طبرسی، شأن نزول مذکور را با سیاق آیه سازگار نمی‌داند[۲۹۶].
  8. ﴿إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ[۲۹۷] این آیه، درباره دور ماندن نیکوکاران از جهنّم است. شأن نزول‌ها و تطبیق‌های متعدّدی در ذیل آیه مطرح شده که علی و شیعیانش [۲۹۸]، عیسی و عزیر و ملائکه[۲۹۹] از آن جمله‌اند. حاکم نیز در روایتی به نقل از امام علی(ع) ابوبکر را در زمره مجموعه‌ای از اصحاب، یکی از مصداق‌های این آیه می‌داند[۳۰۰]. ابن یزید همدانی و لیث بن ابی سلیم، در سلسله سند این روایات، غیر قابل اعتماد معرّفی شده‌اند[۳۰۱].
  9. ﴿وَمَا لَكُمْ أَلاَّ تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۳۰۲] این آیه بیان می‌داردکه انفاق و جهادِ پیش از فتح مکّه، بر انفاق و جهاد پس از آن برتری دارد. کلبی در روایتی، این آیه را در شأن ابوبکر می‌شمرد و وجه این تطبیق را چنین بیان می‌دارد: ابوبکر نخستین کسی بود که دارایی‌اش را در راه رسول خدا انفاق کرد[۳۰۳]. شیخ طوسی در این باره می‌نویسد: خداوند در این آیه، درصدد بیان برتری انفاق پیش از فتح به شرط همراهی با جهاد در راه او است؛ افزون بر این که لحن آیه عام بوده، اختصاص به فرد خاصّی را برنمی‌تابد[۳۰۴]. ابهام‌های و تناقض‌هایی نیز درروایات و گزارش‌های تاریخی مربوط به ثروت و انفاق‌های ابوبکر وجود دارد[۳۰۵].
  10. ﴿ إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۳۰۶] آیه خطاب به عایشه و حفصه است که اگر پیامبر را بیازارید، خداوند و جبرئیل و صالح مؤمنان، او را یاری خواهند کرد. بنابر روایات فراوان و مشهوری، که در منابع فریقین آمده است پیامبر دست امام علی(ع) را بلند کرده، گفت: علی صالح مؤمنان است[۳۰۷]. در کنار اقوالی که صالح‌مؤمنان را علی[۳۰۸] یا انبیا[۳۰۹] می‌دانند، در برخی از تفاسیر اهل سنّت از ابوبکر و عمر یاد شده است[۳۱۰].
  11. ﴿ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ [۳۱۱] بر اساس روایتی از انس، این آیه‌بر ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع) تطبیق شده است[۳۱۲] که سیوطی در سند آن اشکال کرده[۳۱۳] و خطیب بغدادی، این حدیث را مردود دانسته و محمدبن بیان از راویان، آن را دروغ‌پردازی بزرگ شمرده است[۳۱۴]. در منابع شیعه نیز آیات چندی درباره ابوبکر دانسته شده که به طور عمده، به زمینه‌سازی‌های پیش از سقیفه ارتباط می‌یابد؛ البتّه برخی روایات دیگر نیز در غیر مقام قدح وی آمده و گاه درباره برخی از آیات منقول در تفاسیر اهل سنّت، میان آنها با شیعیان، اتّفاق نظر وجود دارد. مفسّران و محدّثان شیعه به رغم پذیرش بسیاری از آیات و روایات منقول در قدح ابوبکر، گاه برخی از آن روایات را از حیث سند مخدوش دانسته و نپذیرفته‌اند. ابوالفتوح رازی نقل می‌کند که هنگام نزول آیه ﴿قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۱۵] برخی، از جمله ابوبکر نزد پیامبر آمده، از سختی این تکلیف ( محاسبه بر مافی‌الضمیر ) به وی شکایت بردند. پیامبر(ص) فرمود: آیا درست است که به رغم شنیدن این فرمان از آن سربپیچید ؟ آنان گفتند: خیر، بلکه آن را شنیده، پیروی خواهیم کرد؛ آن‌گاه‌آیه ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۳۱۶] نازل شد و آیه پیشین را نسخ کرد[۳۱۷]. در ذیل آیه تحریم غیبت نیز روایت شده که روزی ابوبکر و عمر، سلمان را برای تهیه غذا نزد پیامبر فرستادند. حضرت نیز او را نزد خزانه‌دارش "اسامه" فرستاد. اسامه از خالی بودن خزانه خبر داد و سلمان با دست تهی بازگشت. آن دو پنهانی به یک‌دیگر گفتند: اسامه بر ما بخل ورزید و اگر سلمان را برای آب به چاهی بر طلب آب بفرستیم، آن چاه درجا خشک خواهد شد؛ سپس نزد پیامبر آمدند و حضرت به آنها فرمود: چرا گوشت سلمان و اسامه را به دهن‌گرفته‌اید. در این هنگام‌آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ[۳۱۸][۳۱۹] درروایاتی از امام باقر و امام کاظم (ع) آیه ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا[۳۲۰] در شأن ابوبکر و عمر و ابوعبیده دانسته شده که در مجالس خصوصی خود، سخنانی بر خلاف رضایت خدابر زبان می‌آوردند[۳۲۱]. آیه ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۳۲۲] نیز درباره جلسه‌های‌ پنهانی آنها دانسته شده است[۳۲۳]. بنابر روایتی دیگر از امام صادق(ع) ذیل آیات ﴿أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ[۳۲۴] این گروه به توطئه‌ چینی‌هایی مشغول بوده و اسرار و رازهایی در میان خود داشته‌اند[۳۲۵] که آیات ﴿ إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ[۳۲۶] این اعمال و اسرار آنها را بازگشت به دوره پیش از اسلام یاد می‌کند[۳۲۷]. از بریده اسلمی و ابن‌عبّاس نیز روایاتی به همین مضمون در شأن نزول آیه ﴿أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ[۳۲۸] نقل شده؛ امّا از کسی نام برده نشده است[۳۲۹]. برپایه روایتی، امام صادق(ع) ابوبکر را ( با عنوان کنایی ) از آن گروه می‌شمرد که خداوند درباره آنها به پیامبرش فرمود: خدا از راز دل آنها آگاه است؛ پس از آنها کناره بگیر و موعظه‌شان نما﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغًا [۳۳۰][۳۳۱] در برخی روایات، ذیل آیه ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ[۳۳۲] از شرکت ابوبکر در ماجرای کشتن عقبه هنگام بازگشت پیامبر از جنگ تبوک یاد شده[۳۳۳] که زیاد بن‌ منذر در سند یکی از آن روایات، غیر قابل اعتماد معرّفی شده و بلکه روایاتی از امامان(ع) در نکوهش وی وارد شده است[۳۳۴] انتقاد ابوبکر و دیگر یارانش از خلافت علی(ع)[۳۳۵] و سوگند خوردن آنها در کنار کعبه مبنی بر جلوگیری از به خلافت رسیدن علی(ع)[۳۳۶] نیز در روایات شیعه گزارش شده‌است. بنابراین روایات، خداوند این قضایا را در آیه ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ[۳۳۷] برای پیامبر آشکار ساخت.
  • تطبیق‌های متعدّدی نیز در روایات شیعه آمده است. آیه ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۳۳۸] بر غصب حقّ آل‌محمّد به وسیله ابوبکر[۳۳۹] و ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۳۴۰] بر پیروی از ولایت خلیفه اوّل و دوم در برابر ولایت علی(ع)[۳۴۱] و ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا [۳۴۲] بر آزارهایشان به علی و فاطمه (ع)[۳۴۳] و ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا[۳۴۴] بر عدم توبه آنها از نافرمانی و ظلمشان به پیامبر و علی(ع)[۳۴۵] تطبیق شده است[۳۴۶].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۲۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۳۱۰.
  2. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۷.
  3. سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۴.
  4. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 609.
  5. الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۶.
  6. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۴۸؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۶۷۳.
  7. مروج الذهب، ج۲، ص ۳۲۵.
  8. اسدالغابه، ج ۳، ص ۳۱۱.
  9. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 609.
  10. الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۸و۱۷۲.
  11. الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۸؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۱۴۶.
  12. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۸۴.
  13. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 609.
  14. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۷.
  15. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۲.
  16. المغازی، ج ۲، ص ۴۳۳.
  17. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 609-610.
  18. الغدیر، ج ۳، ص ۲۱۹ - ۲۳۸.
  19. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۴۰.
  20. یعقوبی، ج ۲، ص ۲۳.
  21. العقد الفرید، ج ۵، ص ۹۲ و ۹۳.
  22. یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ البدء والتاریخ، ج۴، ص ۱۴۵.
  23. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 610.
  24. یعقوبی، ج۲، ص ۳۹؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۹.
  25. مسند احمد، ج ۷، ص ۲۸۳.
  26. الغدیر، ج ۸، ص ۴۱ - ۴۶.
  27. معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۶۵.
  28. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۰؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۴۹۳.
  29. تاریخ المدینة، ج۱، ص ۲۴۲.
  30. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۷.
  31. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۰.
  32. الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۴۴۲؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۸۰ و ۸۱.
  33. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۱.
  34. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 610.
  35. همان، ص ۴۶.
  36. المغازی، ج ۱، ص ۱۰۷-۱۱۰.
  37. همان، ص۵۷.
  38. بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۴۱.
  39. المغازی، ج ۱، ص ۲۴۰.
  40. شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۱۷.
  41. المغازی، ج ۱، ص ۲۵۷.
  42. المغازی، ج ۱، ص ۴۰۵ و ۴۰۷.
  43. المغازی، ج ۲، ص ۴۴۸ و ۴۴۹.
  44. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 610.
  45. همان، ص ۵۳۶.
  46. المغازی، ص ۶۰۶ و ۶۱۲.
  47. همان، ص ۶۹۴.
  48. المغازی، ج۲، ص۷۷۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۷.
  49. المغازی، ج ۲، ص ۷۹۳ و ۷۹۶.
  50. المستدرک، ج ۳، ص ۲۷۲.
  51. یعقوبی، ج۲، ص ۶۲.
  52. بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۲۲۳.
  53. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 611.
  54. الطبقات، ج۳، ص۱۳۲؛ المغازی، ج ۳، ص ۱۰۷۷.
  55. مسند احمد، ج ۱، ص ۷؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص ۵۴۵؛ حدیقة الشیعة، ج ۱، ص ۱۳۳.
  56. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۲۱۸؛ التبیان، ج۵، ص۱۶۹؛ الارشاد، ص ۶۵.
  57. یعقوبی، ج۲، ص۷۶؛ قمی، ج۱، ص۳۰۹؛ روض الجنان، ج ۹، ص ۱۷۰.
  58. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 611.
  59. المغازی، ج ۳، ص ۱۱۱۷ - ۱۱۲۱.
  60. سیره ابن هشام، ج۴، ص۶۰۶؛ بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۴۲۸ تا ۴۳۰.
  61. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۳.
  62. المغازی، ج۳، ص ۱۱۲۰؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۳.
  63. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۶۸.
  64. الارشاد، مفید، ج ۱، ص۱۸۳ و۱۸۴؛ بحارالانوار، ج۳۰، ص۴۲۷ و ۴۲۸.
  65. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۳۲۳ و ۳۲۴.
  66. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 613.
  67. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۴.
  68. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۳ و ۱۳۴.
  69. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۴.
  70. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۵.
  71. شرح نهج البلاغه، ج ۱۰، ص ۳۴۰.
  72. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 613.
  73. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۴.
  74. بی‌گمان تو خواهی مرد و آنان نیز می‌میرند؛ سوره زمر، آیه: 30.
  75. ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد؛ سوره آل عمران، آیه: 144.
  76. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۲ و ۲۳۳.
  77. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۳.
  78. تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۱۹۹ و ۲۰۰؛ المجموع، ج ۱، ص ۷؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۱۳۰.
  79. نهج البلاغه، ص ۲۶۲، خ ۱۴۴.
  80. الامامه والسیاسه، ج ۱، ص ۲۶.
  81. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۵.
  82. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۳.
  83. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 614.
  84. الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۵.
  85. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 614.
  86. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۲ و ۲۳۳؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۶۳.
  87. نهج البلاغه، ص ۲۶، خطبه ۳؛ بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۱۸۵.
  88. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴.
  89. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۵۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۵.
  90. الکافی، ج ۸، ص ۱۸۰؛ تاریخ عرب، ص ۱۲۳.
  91. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴.
  92. همان، ص۱۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۷ و ۲۳۸.
  93. نهج البلاغه، ص ۲۶، خطبه ۳.
  94. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴.
  95. الاحتجاج، ج۱، ص ۱۸۶.
  96. مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۲۹.
  97. مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۲۹.
  98. مروج الذهب، ج ۲، ص ۱۲۶.
  99. العقد الفرید، ج۴، ص۲۴۲؛ الامامة والسیاسة، ص۳۰.
  100. عیاشی، ج۲، ص ۶۷؛ الاختصاص، ص ۱۸۵ و ۱۸۶.
  101. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 615.
  102. الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۳۰ و ۲۳۱.
  103. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۶.
  104. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۶.
  105. یعقوبی، ج۲، ص ۱۲۶.
  106. بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۱۸۵.
  107. الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۲؛ الامامة والسیاسة، ص ۲۸.
  108. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 616.
  109. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴،۱۲۸،۱۲۹.
  110. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۵۸.
  111. تاریخ ابن خیاط، ص ۶۷.
  112. الریاض النضره، ج ۱، ص ۱۰۰؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۶۷.
  113. بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۳۴۳.
  114. البدایة والنهایه، ج۶، ص۲۴۲؛ تاریخ الخمیس، ج۲، ص۲۳۳؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۶۸.
  115. بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۴۸۵.
  116. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 616.
  117. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۴.
  118. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷۳.
  119. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۱۴۳.
  120. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 617.
  121. تاریخ المدینه، ج۱، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.
  122. عیاشی، ج ۱، ص ۳۲۵.
  123. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 617.
  124. الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۳۶؛ الاختصاص، ص ۱۸۳ و ۱۸۴.
  125. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۷؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۲.
  126. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۶.
  127. بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۲۰۲.
  128. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 618.
  129. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۵.
  130. البدایة و النهایه، ج ۷، ص ۱۷۴.
  131. سیراعلام النبلاء (سیر خلفاء الراشدون)، ص ۱۵.
  132. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۵؛ التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۶۶.
  133. الاتقان، ج ۱، ص ۱۲۷.
  134. شواهدالتنزیل، ج ۱، ص ۳۶.
  135. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 618.
  136. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۸؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۲۵.
  137. تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۶۷.
  138. الجمل، ص ۱۲۰.
  139. تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۶۶.
  140. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۶۶۸.
  141. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 618.
  142. مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۲۵.
  143. سیر اعلام النبلاء (سیر الخلفاء الراشدون)، ص ۱۹.
  144. مروج الذهب، ج۲، ص۳۲۵؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۸.
  145. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۱۵۸.
  146. تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۴۸.
  147. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 619.
  148. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 619.
  149. الاتقان، ج ۱، ص ۱۵۷.
  150. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۰.
  151. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 619.
  152. الغدیر، ج ۷، ص ۹۰ - ۹۳.
  153. الامامة والسیاسه، ج۱، ص ۳۵ و۳۶؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۰.
  154. واسعی و اسماعیلی، مقاله «ابوبكر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 620.
  155. الموضوعات، ج ۱، ص ۳۰۲ و ۳۰۴؛ اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۶۲ ـ ۳۵۴.
  156. اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۷۱.
  157. الغدیر، ج ۷، ص ۸۷ و ۸۸.
  158. تذکرة الموضوعات، ص ۹۲.
  159. الموضوعات فی الاثار و الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۳.
  160. الافصاح، مفید.
  161. الغدیر، ج ۷، ص ۷۳.
  162. شرح نهج البلاغه، ج ۱۱ ـ ۱۲، ص ۳۲؛ الغدیر، ج ۱۱، ص ۲۸.
  163. روح‌المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۳۰۳.
  164. ماوردی، ج ۶ ، ص ۱۶۷.
  165. . Lammens, p.h., "Le Triumrirat Aboû Bark,Omar etAboû obaida", Melanges de la faculté orientale, Berut, ۱۹۷۳,Vol.IV
  166. اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه: 40.
  167. اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه: 40.
  168. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۷.
  169. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۶۴ ـ ۶۷.
  170. قرطبی، ج ۸ ، ص ۹۴.
  171. و همنشین شما، دیوانه نیست؛ سوره تکویر، آیه: 22.
  172. رساله شرح المنام، ص ۲۵ ـ ۳۰.
  173. الافصاح، ص ۴۰ و ۴۱ و ۱۸۸ و ۱۸۹.
  174. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۶۸.
  175. تاریخ طبری، ص ۵۶۷ و ۵۶۸ ؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۱۴۱.
  176. الدرّ المنثور، ج ۴، ص ۱۹۶.
  177. اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه: 40.
  178. خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد، سوره فتح ، آیه: 26.
  179. التبیان، ج ۵ ، ص ۲۲۱ و ۲۲۲؛ المیزان، ج ۹، ص ۲۸۱.
  180. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد؛ سوره توبه، آیه: 26.
  181. المیزان، ج ۹، ص ۲۸۱.
  182. المنار، ج ۱۰، ص ۴۵۳ و ۴۵۴.
  183. المیزان، ج ۹، ص ۲۵۹؛ نمونه، ج ۷، ص ۴۲۱.
  184. التفسیر الکبیر، ج ۸ ، ص ۶۵.
  185. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۵۳؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۶.
  186. الامالی، طـوسـی، ص ۴۴۷؛ موسوعة الامام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) ، ج ۱، ص ۱۷۱ و ۱۷۲؛ المناقب، ج ۲، ص ۵۷.
  187. الاختصاص، ص ۹۶ و ۹۷.
  188. العقد الفرید، ج ۵ ، ص ۹۵ ـ ۹۶.
  189. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۵.
  190. قرطبی، ج ۸ ، ص ۹۴.
  191. شرح نهج‌البلاغه، ج۱۳، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۴.
  192. نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست، سوره بقره ، آیه: 224.
  193. العجاب، ج ۱، ص ۵۷۶ ؛ المحرّر الوجیز، ج ۲، ص ۱۸۵.
  194. المحرّز الوجیز، ج۲، ص ۱۸۵.
  195. پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه: 159.
  196. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۰۳؛ تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج ۳، ص۸۰۲ ؛ الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۳۵۹.
  197. الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۵۹، روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۱۶۷.
  198. التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۷.
  199. خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفته‌اند و اینکه پیامبران را ناروا می‌کشتند می‌نویسیم و می‌گوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید، سوره آل عمران ، آیه: 181.
  200. اسباب النزول، واحدی، ص ۱۱۳؛ جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۵۸.
  201. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۲۸.
  202. التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۱۸.
  203. المنار، ج ۴، ص ۲۶۲.
  204. کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره بقره، آیه: 245.
  205. اسباب النزول، واحدی، ص۱۱۳؛ جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۲۶۰.
  206. ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد؛ سوره مائده، آیه: 87.
  207. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۳۶۴؛ بغوی، ج ۲، ص ۴۸؛ قرطبی، ج ۶ ، ص۱۶۸ و ۱۶۹.
  208. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۶۰؛ جامع‌البیان، مج ۵ ، ج۷، ص۱۴ و ۱۵؛ الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۴۰ و ۱۴۱.
  209. و سرمایه‌داران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره نور، آیه: 22.
  210. جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۱۳۷.
  211. جامع‌البیان، مج ۱۰، ص ۱۳۶ و ۱۳۷؛ الدرّ المنثور، ج ۶ ، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۴.
  212. المیزان، ج ۱۵، ص ۱۰۱.
  213. خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه: 55.
  214. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۲۱۲؛ الدرّ المنثور، ج ۶ ، ص ۲۱۵؛ اسباب النزول، سیوطی، ص ۲۷۴.
  215. ماوردی، ج ۴، ص ۱۱۹؛ قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۶.
  216. ماوردی، ج ۴، ص ۱۱۹.
  217. قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۵.
  218. صحیح مسلم، ج ۶ ، ص ۴۹۳؛ سنن ابی داوود، ج ۳، ص ۱۰۹؛ صحیح ترمذی، ج ۵ ، ص ۶۷.
  219. قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
  220. روح‌المعانی، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۲۹۷.
  221. قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
  222. و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم، سوره لقمان، آیه: 15.
  223. اسباب النزول، واحدی، ص ۲۹۰؛ الدرالمنثور، ج ۶ ، ص ۵۲۲.
  224. قرطبی، ج ۱۴، ص ۴۴ و ۴۵.
  225. طبقات المفسّرین، ص ۸۱ و ۸۲.
  226. المیزان، ج ۱۶، ص ۲۱۷.
  227. آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛ سوره زمر، آیه: 9.
  228. قرطبی، ج۱۵، ص۱۵۶؛ ماوردی، ج۵ ، ص۱۱۷؛ البرهان، ج۴، ص ۶۹۹.
  229. جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۲۴۰.
  230. التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۲۵۰.
  231. تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۲۴۸.
  232. الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۲۱۴.
  233. البرهان، ج ۴، ص ۶۹۹.
  234. و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری می‌گزینند و چون به خشم آیند درمی‌گذرند، سوره شوری، آیه: 37.
  235. قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۴ و ۲۵.
  236. و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم؛ سوره احقاف، آیه: 15.
  237. اسباب النزول، واحدی، ص ۳۲۲؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۴۴۱؛ روح‌المعانی، مج ۱۴، ج ۲۶، ص ۲۶.
  238. التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۹.
  239. الاصابه، ج ۴، ص ۳۷۵.
  240. ماوردی، ج ۵ ، ص ۲۷۸؛ جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۲۰؛ قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۲۹.
  241. ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد ، سوره حجرات، آیه: 2.
  242. ابن‌کثیر، ج۴، ص۲۲۰؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۸ ؛ قرطبی، ج۱۶، ص۲۰.
  243. ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۲۲۰؛ صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۸۴.
  244. المیزان، ج ۱۸، ص ۳۰۸.
  245. بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲۸۴.
  246. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۴۶؛ الکشّاف، ج ۴، ص ۳۵۲.
  247. ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است، سوره حجرات، آیه: 12.
  248. الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۵۷۲ ؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۵۱۰.
  249. الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۵۷۲.
  250. و برای آن کس که از ایستادن در برابر پروردگار خویش هراسیده است دو بهشت خواهد بود، سوره رحمن، آیه: 46.
  251. الدرّالمنثور، ص ۷۰۶.
  252. ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۹۶.
  253. گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند؛ سوره مجادله، آیه: 22.
  254. الدرّالمنثور، ج۸ ، ص۸۶ ؛ قرطبی، ج۱۷، ص۱۹۹؛ ماوردی، ج ۵ ، ص۴۹۷.
  255. روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۵۳.
  256. الغدیر، ج ۷، ص ۳۲۹.
  257. اسباب النزول، واحدی، ص ۳۹۱ و ۳۹۲؛ الدرّالمنثور، ج۸، ص۵۳۲ ـ ۵۳۸ ؛ قرطبی، ج ۲۰، ص ۵۶ ـ ۶۱.
  258. جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۷۹؛ الدرّالمنثور، ج۸، ص ۵۳۵ ـ ۵۳۸ ؛ روح‌المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۶۴.
  259. الصوارم المهرقه، ص ۳۰۳.
  260. جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۱۱؛ بغوی، ج ۱، ص ۱۵؛ الدرّالمنثور، ج ۱، ص ۳۹.
  261. جامع‌البیان، مج، ج ۱، ص ۱۱۱؛ ابن‌کثیر، ج ۱، ص ۲۹.
  262. الوسیط، واحدی، ج ۱، ص ۶۹.
  263. جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۱۲؛ ابن‌کثیر، ج ۱، ص ۲۹.
  264. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۱۲.
  265. شواهد التنزیل، ص ۷۵؛ المیزان، ج ۱، ص ۴۱.
  266. جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۱۲؛ بغوی، ج ۱، ص ۱۵؛ ابن‌ابی‌حاتم، ج ۱، ص ۳۰.
  267. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۸۱ ؛ تهذیب التهذیب، ج ۳، ص ۲۵۵.
  268. تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۱۸۷.
  269. و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید می‌گویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند، سوره بقره، آیه: 13.
  270. الدرّالمنثور، ج ۱، ص ۷۷؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۱۲۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۹۶.
  271. الدرّ المنثور، ج ۱، ص ۷۷.
  272. و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد؛ سوره آل عمران، آیه: 144.
  273. الکشّاف، ج ۱، ص ۴۲۳.
  274. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۴۷؛ الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۳۸.
  275. تهذیب الکمال، ج ۱۲، ص ۳۲۶؛ قاموس الرجال، ج ۵ ، ص ۳۷۶.
  276. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه: 59.
  277. ابن‌کثیر، ج ۱، ص ۵۳۰ ؛ الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۵۷۳ ـ ۵۷۶.
  278. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴.
  279. التبیان، ج ۳، ص ۲۶۳.
  280. شواهدالتنزیل، ج۱، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۱؛ ینابیع الموده، ج ۱، ص ۳۴۱.
  281. و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند؛ سوره نساء، آیه: 69.
  282. کشف‌الاسرار، ج ۲، ص ۵۷۳ ؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۷۲.
  283. الدرّ المنثور، ج ۷، ص ۵۳ ؛ فضائل الصحابه، ج ۲، ص ۶۵۶.
  284. سنن ابی‌ماجه، ج ۱، ص ۴۴، ۱۲۰؛ مستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۱، ۴۵۸۴؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۷۹۸؛ خصائص امیر المؤمنین، ص ۴۶.
  285. ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره مائده ، آیه: 54.
  286. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۶ ، ص ۳۸۲؛ الدرّالمنثور، ج ۳، ص ۱۰۲.
  287. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۰.
  288. المنار، ج ۶ ، ص ۴۳۷.
  289. المیزان، ج ۵ ، ص ۳۸۲ و ۳۸۹.
  290. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۳۲۱.
  291. البرهان، ج ۲، ص ۳۱۵.
  292. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۳۲۲.
  293. و آنچه کینه است از دل آنان می‌زداییم و برادروار بر اورنگ‌هایی روبه‌رو می‌نشینند، سوره حجر، آیه: 47.
  294. جامع‌البیان، مج ۸ ، ج ۱۴، ص ۵۰ و ۵۱ ؛ اسباب النزول، واحدی، ص ۲۳۱ و ۲۳۲؛ الدرّالمنثور، ج ۵ ، ص ۸۴ و ۸۵.
  295. جامع‌البیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۵۱؛ اسباب النزول، واحدی، ص۲۳۱؛ الدرّالمنثور، ج ۵، ص ۸۵.
  296. المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۷.
  297. کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش نیکی مقرّر است، از آن (آتش)، برکنارند، سوره انبیاء، آیه: 101.
  298. البرهان، ج ۳، ص ۸۴۲ ـ ۸۴۴.
  299. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۲۸؛ اسباب النزول، واحدی، ص ۲۵۶؛ الدرّالمنثور، ج ۵ ، ص ۶۸۰.
  300. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۰۱.
  301. تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۱۰۲ و ج ۸ ، ص ۴۰۵.
  302. و شما را چه می‌شود که در راه خداوند هزینه نمی‌کنید در حالی که میراث آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و در میان شما آنکه پیش از پیروزی (مکّه)، هزینه و جنگ کرده است (با کسان دیگر) برابر نیست؛ آنان از کسانی که پس از آن پیروزی، هزینه و جنگ کرده‌اند بلند پایه‌ترند و خداوند به همه نوید پاداش نیک داده است و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره حدید، آیه: 10.
  303. التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۲۱۹.
  304. التبیان، ج ۹، ص ۵۲۳.
  305. الصحیح من سیرة النبی، ج ۴، ص ۶۲ و ۶۳.
  306. اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند؛ سوره تحریم، آیه: 4.
  307. شواهدالتنزیل، ج۲، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۶۲.
  308. شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۶؛ الدرّالمنثور، ج۸، ص۲۲۴؛ روح‌المعانی، مج ۱۵، ج۲۸، ص۲۲۸.
  309. جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۲۰۸؛ الدرّالمنثور، ج ۸ ، ص۲۲۳؛ ماوردی، ج ۶ ، ص ۴۱.
  310. جامع‌البیان؛ ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۴۱۵؛ الدرّالمنثور، ج ۸ ، ص ۲۲۳.
  311. آنگاه او را به (پایه) فروترین فرومایگان بازگرداندیم.مگر آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند که آنان را پاداشی بی‌منّت خواهد بود ، سوره تین، آیه: 5-6.
  312. الدرّالمنثور، ج ۸ ، ص ۵۵۴ ؛ تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۹۶.
  313. الدرّالمنثور، ج ۸ ، ص ۵۵۴.
  314. تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۹۶
  315. بگو آنچه در دل دارید اگر پنهان کنید یا آشکار گردانید خداوند آن را می‌داند و از آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است آگاهی دارد و خداوند بر هر کاری تواناست ، سوره آل عمران، آیه: 29.
  316. خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما؛ سوره بقره ، آیه: 286.
  317. روض الجنان، ج ۴، ص ۱۴۵.
  318. ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است، سوره حجرات، آیه: 12.
  319. جوامع الجامع، ج ۲، ص ۵۱۰ ؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۳۳.
  320. کارهای خود را) از مردم پوشیده می‌دارند و از خداوند پوشیده نمی‌توانند داشت در حالی که او هنگامی که آنان شب را با گفتاری ناخوشایند وی می‌گذرانند با آنان است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند نیک داناست، سوره نساء، آیه: 108.
  321. الکافی، ج ۸ ، ص ۱۸۰؛ عیّاشی، ج ۱، ص ۲۷۵.
  322. آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه: 7.
  323. الکافی، ج۸، ص۱۷۹؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۶۵.
  324. بلکه در کاری پای فشردند، ما نیز پا می‌فشاریم.آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند، سوره زخرف، آیه: 79-80.
  325. البرهان، ج ۴، ص ۸۸۴.
  326. بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد، سوره محمد، آیه: 25-26.
  327. الکافی، ج ۱، ص ۴۲۰.
  328. بلکه در کاری پای فشردند، ما نیز پا می‌فشاریم.آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند، سوره زخرف، آیه: 79-80.
  329. تأویل الآیات الظاهره، ص ۵۵۳.
  330. آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند می‌داند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی، سوره نساء، آیه: 63.
  331. الکافی، ج ۸ ، ص ۳۳۵.
  332. به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت؛ سوره توبه، آیه: 74.
  333. البرهان، ج ۲، ص ۸۱۹ ؛ بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۲۲۳ و ج ۲۸، ص ۹۸ ـ ۱۰۰.
  334. بحارالانوار، ج۲۱، پاورقی ص۲۲۲؛ قاموس‌الرجال، ج۴، ص۵۲۰ ـ ۵۲۴.
  335. البرهان، ج۲، ص۸۱۹ ؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۲۳ و ج۲۸، ص ۹۸.
  336. البرهان، ج ۲، ص ۸۱۹ ؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۱۴؛ بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۸۵.
  337. به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت؛ سوره توبه، آیه: 74.
  338. ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه: 44.
  339. عیّاشی، ج ۱، ص ۳۲۵.
  340. و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه‌ها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید؛ سوره انعام، آیه: 153.
  341. عیّاشی، ج ۱، ص ۳۸۴.
  342. خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است ، سوره احزاب، آیه: 57.
  343. قمی، ج ۲، ص ۱۹۶.
  344. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه: 64.
  345. الکافی، ج ۸ ، ص ۳۳۴.
  346. اسماعیلی، مهران، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 620-635.