امامت
امام به معنای مقتدا و پیشوا، در اصطلاح دینی به خلیفه رسول الله در اجرای دین گفته میشود. مسئله امامت میان علمای اسلامی اهمیت بسیاری داشته و وجه اصلی تمایز شیعه با سایر مذاهب اسلامی است. پیروان مکتب اهل بیت (ع) امامت را جایگاه ویژه و منصب الهی دانسته و آنرا از اصول عقاید اسلامی میدانند، درحالی که اهل سنت امام را مرادف امیر و حاکم و ناظم جامعه میدانند.
برای اثبات وجوب امامت، در کنار ادله عقلی مانند برهان لطف، ادله نقلی اعم از آیات و روایات نیز آنرا بیان کردهاند، مانند: آیه اولی الامر، آیه صادقین، حدیث ثقلین، حدیث من مات و ... .
اهداف مختلفی برای امامت بیان شده است مانند: تبیین مفاهیم قرآنی؛ داوری در منازعات؛ ارشاد و هدایت انسانها؛ اتمام حجت بر بندگان. همچنین برخی از شرایطی که برای امام بیان شده عبارت است از: نصب الهی؛ علم لدنی؛ عصمت؛ افضلیت و عدالت.
درباره راه تعیین امام، شیعیان معتقدند تنها راه، «نص» از سوی خداوند و پیامبر (ص) است؛ اما سایر فرق اسلامی، پنج راه برای تعیین امام ذکر کردهاند: اجماع، استخلاف یا انتصاب، شورا، بیعت، قهر و غلبه.
معناشناسی امام و امامت
معنای لغوی
واژه امام در لغت از ریشه “ام” است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها مقتدا و پیشواست. طریحی میگوید: “امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او پیروی میشود”[۱]. به گروهی خاص که از نظر فکری، اعتقادی، سیاسی یا زبانی، زمانی و مکانی در یک امر یا اموری خاص با یکدیگر اشتراک دارند و با یکدیگر یکی شدهاند امت میگویند و رهبرشان نیز امام نامیده میشود. بنابراین سه واژۀ امام، امامت و امت لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون هم معنا ندارند[۲]. البته باید دقت شود که پیشوا در زبان فارسی، ترجمه تحتاللفظی کلمه امام است. در عربی کلمه "امام" یا "پیشوا" مفهوم مقدسی ندارد[۳].
در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارتاند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (ص)، جانشین پیامبر (ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی میشود[۴].[۵]
معنای اصطلاحی
در تعریف اصطلاحی امام گفتهاند: امام خلیفه رسول الله در اجرای دین است؛ به گونهای که پیروی از وی بر همه مسلمانان واجب است[۶]. امام در اصطلاح شیعه به کسی میگویند که پیشوا و مقتدای عالمیان است. خداوند به وی در جمیع امور مصونیت و عصمت بخشیده است[۷].
امام دارای سه ویژگی است: ویژگی نخست، جانشینی پیامبر گرامی اسلام است. امام کسی است که پس از پیامبر اسلام (ص) بر مسند او مینشیند. ولایت و سرپرستی بر همۀ مکلفان، از دیگر ویژگیهای امام است. ویژگی دیگر، واجبالاطاعه بودن امام است. امام، جانشین پیامبر (ص) و ولیّ امت است؛ به گونهای که اطاعت از فرمان او در حد اطاعت از فرمان پیامبر (ص) وجوب دارد. امام، تنها یک راهنما و هدایتگر نیست که امت در قبال وی هیچ وظیفهای نداشته باشد، بلکه امت، هم در امور دین و هم در امور دنیا باید از وی اطاعت کند[۸].
روابط مفهومی امامت با واژگان همسو
رابطه با نبوت و رسالت
در قرآن کریم چهار کلمه خلیفه، امام، نبوت و رسالت یا مشتقات آن، استعمال شده است.
کلمه امام، در قرآن مجید، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم میشود:
- مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۹] و کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾[۱۰].
- مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم میشود:
امّا امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه میشود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۴]. یا مقام ویژهای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران (ع)، عنایت میشود.
اما کلمه نبوت، ۵ بار[۱۵] در قرآن استعمال شده و در اصل و ریشه آن، اختلاف است. بعضی گفتهاند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده[۱۶] و برخی دیگر نوشتهاند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای رفعت و بلندی مقام، مشتق شده است[۱۷]؛ لذا با لحاظ ریشه، ترجمه آیه شریفه ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۱۸] دو گونه میشود؛ ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده حق و پیامآور برای خَلق بود.
اما کلمه رسالت فقط یک بار: ﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ﴾[۱۹] و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در قرآن مجید استعمال شده است؛ و معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۲۰].
رابطه با خلافت
در فرهنگ اسلامی "امامت" و "خلافت" حقیقتی واحد را بیان میکنند با این تفاوت که "خلافت" به جنبه جانشینی از پیامبر (ص) دلالت دارد و "امامت" به جنبه رهبری جامعه اسلامی. در متون دینی هر دو تعبیر به کار رفته است و اشاره به مصداق واحد دارد: در حدیث یوم الانذار رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین علی (ع) را این گونه معرفی کرده است: «إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا»[۲۱]. رسول خدا (ص) در معرفی امیرالمؤمنین (ع) و سایر جانشینان خود کلمه "امام" را به کار گرفته و میفرماید: «أَلَا إِنَّهُ الْمُبَلِّغُ عَنِّي وَ الْإِمَامُ بَعْدِي فَزَوْجُ ابْنَتِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ... هُوَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ الزُّهْرِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ اثْنَا عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ»[۲۲].[۲۳]
امامت از نگاه قرآن
در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه "امام"، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: ﴿وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾[۲۴] حق مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۲۵] و باطل مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾[۲۶]؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کردهاند، اطلاق میگردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست[۲۷].
خدای سبحان در آیات متعددی به موضوع امامت اشاره و برای امام ویژگیهایی آورده است. این ویژگیها در تعریف امامت، تأثیر بسزایی دارد.
نمونههای زیر، برخی از مهمترین آیات است:
- ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۸].
- ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۲۹].
- ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۳۰].
بر پایه آیات یاد شده، چند ویژگی برای امامت دستیافتنی است:
- امامت به جعل الهی است: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ﴾، ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ﴾، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ﴾.
- گستره امامت امام، مردم است: ﴿جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ﴾.
- امامت، عهد الهی است: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي﴾.
- امامت به ظالمان نمیرسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾.
- امام، دارای هدایت تکوینی یا هدایت به امر است: ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۳۱].
حقیقت امامت
تعریف امامت و شناخت حقیقت آن در مسائل مختلف امامت تاثیر دارد یعنی اگر امامت را براساس تعریف و تبیین حقیقت آن یک منصب و جایگاه الهی همانند نبوت بدانیم و به تعبیر دیگر اگر امامت را یک امر عرشی بدانیم، نوع نگاه ما به وظائف و ویژگیها و راههای شناخت، نگاهی متناسب با این تلقی و برداشت از امامت خواهد بود. اما اگر امامت را مانند نبوت ندانیم، به تبع در مسأله وظائف و ویژگیها و راههای تعیین و شناخت امام نگاه دیگری خواهیم داشت.
پیروان مکتب اهل بیت (ع) امامت را یک جایگاه ویژه و منصب الهی میدانند درحالی که اهل سنت امام را مرادف امیر و حاکم و ناظم جامعه میدانند. بنابراین امامت نزد شیعیان حقیقتاً با امامت نزد اهل سنت متفاوت است[۳۲].
ضرورت امامت و ادله آن
ضرورت امامت به معنای واجب بودن نظام امامت برای جامعه و نصب امام از طرف خداوند است و امامت در اصطلاح متکلمین به معنای ریاست عمومی در دین و دنیاست که وجوب آن مورد اجماع مسلمانان است، اما اینکه وجوب امامت وجوبی عقلی است یا نقلی، بر خداوند واجب است یا بر مردم، در بین متکلمین مسلمان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. امامیه، ضرورت امامت را ضرورتی عقلی دانسته و وجوب آن را به مقتضای حکمت الهی، واجب علی الله میداند، ادله عقلی مانند: قاعده لطف، یقین به فراغ ذمه، نیاز شرع به مفسر و ...[۳۳].
در کنار ادله عقلی، ادله نقلی اعم از آیات و روایات نیز وجوب وجود امام را بیان کرده است مانند: آیه اولی الامر، آیه صادقین، حدیث ثقلین، حدیث من مات و ...[۳۴].
وجود امام (ع) در هر عصر و زمان و در هر جامعهای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد[۳۵]: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۳۶] روایات تفسیری آیه نیز این حقیقت را تأیید میکند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد[۳۷]؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام (ع) آن زمان نازل میشوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام (ع) در همه زمانهاست[۳۸].[۳۹]
فلسفه امامت
- تبیین مفاهیم قرآنی: یکی از وظایف پیامبر (ص) تبیین معانی و مفاهیم قرآن کریم بود: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[۴۰]. در حدیث ثقلین، رسول اکرم (ص) عترت خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است: «انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»[۴۱]؛ یعنی فهم حقایق قرآن باید با راهنمایی عترت باشد.
- داوری در منازعات: یکی از اهداف نبوت داوری در اختلافات و منازعات بوده است: ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾[۴۲]. بدیهی است اختلافات و نزاعها به زمان پیامبر اختصاص ندارد، لکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد برگزیده از جانب خدا نیاز دارد، پس از ختم نبوت نیز این ضرورت وجود دارد و در نتیجه وجود امام بسان پیامبر، امری ضروری است.
- ارشاد و هدایت انسانها: ارشاد و هدایت انسانها در زمینه عقاید، احکام دینی و مسائل اخلاقی و اجتماعی یکی دیگر از اهداف رسالت پیامبران الهی است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۴۳]، این هدف نیز از ویژگیهای نبوت نیست و به انسانهایی که در عصر پیامبر زندگی میکردند اختصاص ندارد، بنابراین، اگر تعلیم و ارشاد و هدایتبشر کاری بایسته و لازم بوده است، این بایستگی و لزوم در مورد امامت نیز موجود است.
- اتمام حجت بر بندگان: یکی از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[۴۴]، این امر نیز اختصاص به زمان خاصی ندارد، از اینرو امام علی (ع) فرموده است: "زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود، یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا حجتها و دلائل الهی باطل نگردد... خدا به وسیله آنها حجتها و دلائل خود را حفظ میکند... آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او هستند"[۴۵].
جایگاه امامت
مسئله امامت در تفکر اسلامی جایگاه بسیار بالایی دارد. قرآن کریم امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل، یادآور شده است که او پس از آن که دارای مقام نبوت بود، مورد آزمونهای ویژهای قرار گرفت و آن گاه مقام امامت به او اعطا گردید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۴۶]. در احادیث متعددی از امامان اهل بیت (ع) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست[۴۷].
اگر از منظر تاریخی نیز به امامت بنگریم جایگاه ویژه آن نزد مسلمانان آشکار میگردد. پس از پیامبر گرامی (ص) مهمترین و حساسترین مسئلهای که مورد بحث و گفت وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزههای دینی، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است[۴۸].
از دیدگاه شیعه امامت از اصول عقاید اسلامی است، ولی معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب اسلامی آن را از فروع دین میدانند. بر این اساس، شیعه برای امامت جایگاه برجسته تری در مقایسه با اهل سنت قائل است، ولی همان گونه که اشاره شد از دیدگاه اهل سنت نیز امامت مسئلهای مهم و برجسته است، زیرا از فروع دین بودن یک مسئله با مهم بودن آن منافات ندارد[۴۹].
غایت امامت
در روایات از امامت، به عنوان فلسفه یا غایت خلقت تعبیر شده است؛ به گونهای که اگر لحظهای زمین از امام خالی باشد، بر اهلش خشم خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد: «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»[۵۰]. از این روایت و نظایر آن به دست میآید که سرنوشت زندگی انسان و سایر جانداران در زمین به وجود امام بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در زمین حیات وجود داشته، امام نیز بوده است و تا هنگامی که زندگی جریان دارد، امام نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، امام در نظام خلقت نقش علیت دارد. علیت امام در نظام طبیعت و در سطحی فراتر در نظام خلقت، به دو گونه فاعلی و غایی امکانپذیر است؛ یعنی وجود امام در سلسله علل فاعلی و غایی جهان قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله خداوند متعال است. بدین جهت است که درباره امام عصر (ع) آمده است: "بقای دنیا به بقای امام عصر (ع) است، و به یمن و برکت او موجودات روزی داده میشوند و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست"[۵۱].[۵۲]
قلمرو امامت
امامت از نگاه شیعه، امری الهی و دارای قلمرو و گستره خاصی است، خدای سبحان در آیات متعددی، قلمرو و گستره امامت امام را مشخص نموده است:
- امامت بر همه انسانها: قلمرو و گستره امامت امام، از حیث جمعیتی، همه مردم را در بر میگیرد: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۵۳].
- امامت بر زمین: بخشی از قلمرو و گستره امامت امام، از حیث فضای جغرافیایی زمین است. این ویژگی، از کاربرد واژه ﴿فِي الْأَرْضِ﴾ در آیه ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۵۴] دانسته میشود.
- امامت فراتر از رسالت: گستره امامت امام، فراتر از گستره نبوت نبی است. بر پایه آیه: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۵۵] از یک سو، حضرت ابراهیم (ع) پس از ابتلائات متعدد همچون ذبح حضرت اسماعیل (ع) و در سن پیری به مقام امامت رسیده و از سویی دیگر، پیش از فرزند دار شدن، نبی و رسول بودهاند؛ از اینرو، جعل مقام امامت برای حضرت ابراهیم (ع) در سن پیری و پس از مقام نبوت و رسالت بوده است.
- امامت جایگاه اجتماعی است: گستره امامت از حیث فردی و اجتماعی، مقامی اجتماعی است. مضاف بودن واژه امام، گواه این باور است. واژه امام، مفهومیدارای اضافه است و با مفهوم مأموم معنا مییابد: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۵۶].[۵۷]
ابعاد امامت
مسئله امامت، ابعاد گوناگونی دارد که مهمترین آنها عبارتاند از:
- بعد اعتقادی: از این نظر که حفظ و بقای دین به امامت وابسته است، امامت یک مسئله اعتقادی است. همانگونه که اعتقاد به نبوت، اعتقادی دینی و واجب است، اعتقاد به امامت نیز چنین خواهد بود.
- بعد سیاسی: سیاست، عبارت است از تدبیر امور جامعه از راه تدوین قوانین لازم و اجرای آنها و غایت عقلانی آن اصلاح زندگی مادی و معنوی افراد جامعه است. اصلاح زندگی مادی و معنوی بشر، از طریق تعلیم معارف الهی و اجرای احکام دینی، فلسفه اصلی امامت را تشکیل میدهد.
- بعد تاریخی: مسئله امامت در امتداد نبوت و خاتمیت است، از این رو در مرحلهای از تاریخ اسلام آغاز شده و تا امروز ادامه یافته و از این پس نیز تا آخرین لحظه حیات دنیوی بشر باقی خواهد بود. بنابراین، چگونگی تعیین نخستین امام، و امامان پس از او، و عکسالعمل مسلمانان در اینباره و بالاخره حوادث تاریخی امامت، از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار میرود.
از نظر اصولی امامت دارای سه بُعد است: حفظ موجودیت اسلام، اجرای اصول و مقاصد اسلام و هدایت امت به رشد و تعالی[۵۸].[۵۹]
اثبات امامت
امامت به معنای پیشوایی بعض افراد ویژه به دلیل توانمندیهای خاص، بر دیگران است که با دلایل عقلی و نقلی اثبات میشود. از جمله دلایل عقلی قاعده لطف، حفظ شریعت و ... همچنین از جمله دلایل نقلی آیات اکمال دین؛ ابلاغ؛ انذار؛ تطهیر؛ خیرالبریه؛ مودت؛ مباهله و ... و روایات متعددی از جمله حدیث یوم الدار؛ حدیث ثقلین؛ حدیث سفینه؛ حدیث منزلت و ... بر اثبات امامت دلالت دارند[۶۰].
شرایط امامت
نصب الهی امام
"نصب الهی امام"، اصطلاحی در فرهنگ کلامی شیعه است و به مفهوم انتصاب افراد معصوم از سوی خداوند میباشد، تا به جانشینی از پیامبر نقش و وظایف او را در جامعه انسانی ایفا کند. با این مبنای کلامی، شیعه «امامت» را بعد از «نبوت» جزء اصول دین میشمارد و معتقد است امام به عنوان خلیفه خدا و نبی، برترین مردمان در فضل و کمال، دارای مقام عصمت و برخوردار از علم الهی و جامع تمام شئون پیامبر (ص) به جز دریافت وحی است.
براساس این دلائل عقلی، شیعه «به نصب امام» به امر خداوند و توسط پیامبر گرامی اسلام اعتقاد دارد و صدها دلیل نقلی در کتاب، مانند آیات: تطهیر، تبلیغ، ولایت، اولیالأمر، ابتلا، اکمال دین و... بر این امر دلالت دارند که حدیث غدیر، منزلت و صدها دلیل نقلی دیگر از سیره و سنت پیامبر (ص)، موجود در منابع شیعه و اهل سنت آن را تبیین و تفسیر میکنند[۶۱].
علم ویژه الهی
ائمه (ع) که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاینرو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنیاسرائیل برگزید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾[۶۲] و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند و مصادیق آن براساس روایات، اماماناند (ع) هستند[۶۳].[۶۴]
عصمت
بر اساس آموزههای قرآن، امام (ع) دارای ویژگیهایی است که مهمترین آنها عصمت است. خدای متعال در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۶۵]. مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام (ع) لازم میدانند و لزوم عصمت را اینگونه تبیین میکنند که امام (ع) مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام (ع) معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام (ع)، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاینرو عصمت در امامان (ع) لازم است تا این محذور پیش نیاید[۶۶]. ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام (ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت میکند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت [۶۷].[۶۸]
افضلیت
اصطلاح "افضلیت امام"، به معنای برتری امام نسبت به دیگران در دو امر است: نخست در زیادی ثواب و قرب به خداوند و دیگری در صفات کمال انسانی. این سوال که "آیا امام باید افضل از دیگران باشد یا خیر؟" از دیرباز مورد نزاع میان شیعه امامیه و اهل سنت بوده و در باب شروط امامت، بدان پرداخته شده است. شیعه شرط لازم امامت را "افضلیت" میداند و در مقابل، اکثریت اهل سنت تقدیم فرد عادی (مفضول) بر افضل را جائز میدانند.
گستره افضلیت امام از نظر شیعه دو معنای" برتری در پاداش اخروی و برتری در کمالات انسانی" را شامل میشود. علمای شیعه برای افضلیت به معنای اول، پنج دلیل اقامه کردهاند که تیتروار چنین است: استلزام کثرت تکلیف و افضلیت امام؛ استلزام برتری در کمالات نفسانی و افضلیت امام؛ استلزام عصمت و افضلیت امام؛ لزوم تعظیم بر امام و افضلیت؛ حجت بودن امام و افضلیت.
افضلیت به معنای دوم (برتری امام بر دیگران در کمالات انسانی و هر امری که راستای اهداف امامت و مسؤولیت امام است)، صفاتی مثل علم به مسائل دین، شجاعت، سخاوت، مدیریت، تدبیر سیاسی و... را شامل میشود.
علمای شیعه به دلیل عقلی (قبح تقدیم مفضول بر افضل) و نقلی (سوره یونس آیه ۳۵ و...) استناد کردهاند و اشکالاتی که از سوی علمای اهل سنت مطرح شده را پاسخ دادهاند[۶۹].
عدالت
مذاهب کلامی درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر امام (ع) عادل نباشد، یا تسلیم ظلم میشود که از رذایل اخلاقی و مخالف با عصمت است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با عصمت مخالفت دارد[۷۰]. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام (ع) دانستهاند[۷۱]. معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام (ع) شناختهاند[۷۲] از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است[۷۳].[۷۴]
تعیین امام
راههای تعیین امام
راه تعیین امام، از مهمترین مباحث امامت در میان متکلمان فریقین است. شیعیان با تمام نحلهها و فرقی که دارند، معتقدند تنها راه تعیین امام، «نص» از سوی خداوند و پیامبر (ص) است؛ اما سایر فرق اسلامی، پنج راه برای تعیین امام ذکر کردهاند: اجماع، استخلاف یا انتصاب، شورا، بیعت، قهر و غلبه. دیدگاه شیعیان در حوزه امامت عامه و خاصه، مستند به آیات و روایات صحیح است؛ اما ادله اهل سنت جز امور و روش انجام شده در صدر اسلام توسط خلفا و مسلمانان و یا خلفای جور، چیزی دیگری نیست[۷۵].
دیدگاه شیعه
نصب یا جعل الهی امام
"نصب الهی امام"، اصطلاحی در فرهنگ کلامی شیعه است و به مفهوم انتصاب افراد معصوم از سوی خداوند میباشد، تا به جانشینی از پیامبر نقش و وظایف او را در جامعه انسانی ایفا کند. با این مبنای کلامی، شیعه «امامت» را بعد از «نبوت» جزء اصول دین میشمارد و معتقد است امام به عنوان خلیفه خدا و نبی، برترین مردمان در فضل و کمال، دارای مقام عصمت و برخوردار از علم الهی و جامع تمام شئون پیامبر (ص) به جز دریافت وحی است.
براساس این دلائل عقلی، شیعه «به نصب امام» به امر خداوند و توسط پیامبر گرامی اسلام اعتقاد دارد و صدها دلیل نقلی در کتاب، مانند آیات: تطهیر، تبلیغ، ولایت، اولیالأمر، ابتلا، اکمال دین و... بر این امر دلالت دارند که حدیث غدیر، منزلت و صدها دلیل نقلی دیگر از سیره و سنت پیامبر (ص)، موجود در منابع شیعه و اهل سنت آن را تبیین و تفسیر میکنند[۷۶].
دیدگاه اهل سنت
تمام فرق اهل سنت جز اندکی، وجود امام را در جامعه امری ضروری میدانند. بر این اساس معتقدند اطاعت از امام منتخب واجب است[۷۷].
اهل سنت پنج طریق را برای انعقاد و استقرار خلافت مطرح نموده و آن را مستند به عملکرد صحابه در صدر اسلام میدانند. این راهها عبارتاند از: اجماع (اجماع مسلمین؛ اجماع اهل حل و عقد)؛ شورا (شورای صحابه؛ شورای اهل حل و عقد)؛ بیعت (بیعت مسلمین؛ بیعت اهل حل و عقد) و قهر و غلبه (عملکرد برخی از اصحاب و تابعین)[۷۸].
شئون امام
امام به عنوان پیشوای حقیقی جامعه نسبت به حفظ دین، پاسداری از خون مسلمانان و نیز پایداری نظام اجتماعی مسلمانان وظایف و شؤونی دارد گه برخی از آنها عبارتاند از:
- رهبری: یکی از شؤون امامت، ریاست عامه است؛ یعنی پس از پیغمبر، یکی از کارهای مهمی که بلاتکلیف میماند، رهبری اجتماع است؛ زیرا اجتماع زعیم و پیشوا لازم دارد که این اصل را شیعه و سنی هر دو قبول دارند اما شیعه میگوید: پیغمبر (ص) در زمان حیاتش، مردم را از بلاتکلیفی بیرون آورد و رهبر پس از خود را تعیین کرد و به فرمان خدا از طریق وحی فرمود: «زمام امور مسلمین بعد از من با علی است». ولی اهل تسنن میگویند: پیامبر، کسی را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمانان بوده که رهبر خود را پس از پیغمبر تعیین کنند[۷۹].
- مرجعیت دینی: یکی از شؤون پیغمبر، ابلاغ وحی بود، مردم متن اسلام را از پیغمبر میپرسیدند، آنچه در قرآن نبود از پیغمبر سؤال میکردند، اما مسأله این است که آیا همه احکام و دستورات و معارف اسلامی همان است که در قرآن آمده و پیغمبر به مردم گفته است؟ یا نه، پیغمبر آنچه گفته مقداری از دستورات اسلام بوده و زمان، اجازه نداده همه احکام را به عموم مردم برساند؟ قهراً چنین بوده است، و لذا پیامبر خدا (ص) تمام آنچه را که زمان، اجازه گفتن آنها را نداد به علی (ع) که وصی او بود، آموخت و او را به عنوان یک عالم ممتاز و سرآمد همه صحابه که حتی در گفته و عمل، خطا و اشتباه ندارد به مردم معرفی کرد. در حقیقت امام پس از پیامبر، یک کارشناس و اسلام شناس کامل، از جانب خداست، البته به او وحی نمیشود.
- ولایت معنوی: در هر دورهای یک انسان کامل که حامل معنویت کلی انسانیت است وجود دارد و امام، یعنی انسان کامل و به تعبیر دیگر، حجت زمان است: «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ، لَسَاخَتْ»[۸۰] هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از حجت خدا و انسان کامل خالی باشد.
بنابراین امامت سه درجه و مرتبه دارد: رهبری سیاسی و اجتماعی جامعه، مرجعیت دینی و ولایت معنوی. امامان معصوم (ع)، این سه شان را دارا بودند و پیامبر اسلام نیز علاوه بر نبوت و رسالت این سه مرتبه را هم به تمام و کمال داشتند[۸۱].
وظایف امام
بر اساس مجموعهای از آیات استفاده میشود که اساس وظایف مترتب بر امامت و ولایت بر دو رکن استوارند؛ هدایت و نصرت که هدایت به دو دسته هدایت عام و هدایت خاص تقسیم میشود که هدایت عام به هدایت ارائه طریق یا هدایت تعلیمی یا تبیین نیز نامیده شده است و از بارزترین مصادیق آن تفسیر قرآن و رفع اختلافات است.
هدایت خاص یا هدایت ایصال الی المطلوب یا هدایت راهبری) شامل موارد ذیل است: تشکیل حکومت، اجرای عدالت، تربیت امت صالحان.
وظیفه کلان دوم امام نصرت است که دفاع از دین، جلوگیری از وقوع تحریف، (جلوگیری از انحراف در دین)، پاسخگویی شبهات، دفاع از مؤمنان را شامل می شود[۸۲].
از منظر امامیه امام (ع) ادامه دهندۀ راه پیامبر می باشد که اجرای حدود اسلامی، حفظ شریعت اسلامی از تحریف و تغییر و ... از وظایف اوست[۸۳].
حقوق امام (وظایف امت در برابر امام)
امّت در قبال امام تکالیف و وظایفی دارد که برخی از آنها عبارتاند از:
- شناخت امام: اوّلین و مهمترین وظیفه امّت در قبال امام، معرفت نسبت به اوست؛ زیرا بهرهگیری از وجود امام و هدایتهای او فرع بر شناخت است و اگر کسی امام خود را نشناسد در گمراهی و جهل خواهد بود[۸۴].
- وظایف قلبی و عاطفی: این وظیفه شامل برخی از موارد است مانند: ایمان به امام و کفر به دشمنان او؛ تولی امام (پذیرش ولایت او) و تبری از دشمن امام، محبّت به امام و بغض به دشمنان او، مودّت امام و عداوت با دشمنان او، خیرخواهی برای امام و ... .
- وظایف رفتاری و عملی: این نوع از وظایف نیز شاخههای مختلفی دارد که برخی از آنها عبارت است از: تمسّک به امام براساس حدیث ثقلین[۸۵]؛ تبعیت از امام؛ وفاداری در بیعت با امام؛ پرداخت حقوق مالی امام؛ توسل و ...[۸۶].
امامت عامه
مقصود از امامت عامّه، اصل نیاز جامعه بعد از پیامبر (ص) به امامی است که از طرف خداوند برای رهبری و هدایت جامعه منصوب شده است[۸۷].
امامت خاصه
امامت خاصه در کل، ناظر به حق اختصاصی اهلبیت پیامبر اکرم (ص) برای امامت امت است و در نگاهی خاص نیز، متمرکز بر شایستگی امام علی بن ابی طالب (ع) برای ایستادن در جایگاه نخستین امام پس از پیامبر (ص). هر دو موضوع فوق در عبارات نهج البلاغه مورد تأکید قرار گرفتهاند[۸۸].
جستارهای وابسته
- هدایت
- ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
- خلافت
- شهادت
- ملک
- حکم
- وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
- حجت
- تمکین فی الارض
- امت وسط
- اصطفا
- اجتبا
- امامت در قرآن
- آیات امامت
- امامت در حدیث
- امامت در کلام اسلامی
- امامت در فلسفه اسلامی
- امامت در عرفان اسلامی
- امامت از دیدگاه بروندینی
- امامت امامان دوازدهگانه
- شؤون امام
- صفات امام
- راه تعیین امام
- امامان دوازدهگانه
- آیات امامت
- اثبات امامت
- احکام امامت
- اختلاف در امامت
- اطاعت اولوالامر
- اعلان امامت علی
- امامت ائمه ضلال
- امامت بعد از نبی اکرم
- امامت به بیعت
- امامت به شوکت
- امامت به نص
- امامت تشریعی
- امامت تکوینی
- امامت جاهل
- امامت خاصه
- امامت خلفا
- امامت دو برادر
- امامت ذریه ابراهیم
- امامت رسول الله
- امامت زنان
- امامت صغری
- امامت صغیر
- امامت ظالم
- امامت عالم
- امامت عامه
- امامت غیر قرشی
- امامت غیر معصوم
- امامت فاضل
- امامت قرشی
- امامت مطلقه
- امامت مفضول
- امامت واحد
- امامت کبری
- انحلال امامت
- انقطاع امامت
- اولوا الامر
- اولی به امامت
- ایمان به امامت
- تعلیم غیبی به غیر نبی
- ختم رهبری
- خروج امام از امامت
- دعای ابراهیم
- دعوی امامت
- دفاع از امامت
- دلایل امامت
- روح قدسی
- علم امامت
- علم به آغاز امامت
- عهد الهی
- قبح امامت
- لطف امامت
- مدعی امامت
- مقام امامت
- ملاک امامت
- موروثی بودن امامت
- نشانه امامت
- نص بر امامت
- نص نبی بر خلافت
- نفی امامت
- نور امامت
- ودائع امامت
- وصیت به امامت
منابع
- صافی گلپایگانی، لطفالله، نظام امامت و رهبری
- ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری
- شکری، آرزو، حقوق اهل بیت
- مصطفیپور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴
- ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۱۰؛
- قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی
- محمدی، رضا، امامشناسی ۵
- زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
پانویس
- ↑ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: صافی گلپایگانی، لطفالله، نظام امامت و رهبری، ص۱۱-۱۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۹۲.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ و عند المتكلمين هو خليفة الرسول (ص) في إقامة الدين بحيث يجب اتباعه على كافة الأمة، ر.ک: محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ ر.ک: حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امامشناسی، ج۱۸، ص۲۰۶.
- ↑ ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله و اشاعره)، زیر نظر محمود یزدی مطلق، ص۴۹-۵۰؛ میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۴۴.
- ↑ «و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.
- ↑ «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۷۹؛ سوره انعام، آیه ۸۹؛ سوره عنکبوت، آیه ۲۷؛ سوره جاثیه، آیه ۱۶؛ سوره حدید، آیه ۲۶.
- ↑ تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.
- ↑ «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
- ↑ «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بیگمان پیام پروردگارم را به شما رساندهام و برای شما خیرخواهی کردهام امّا شما خیرخواهان را دوست نمیدارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۵۶-۵۸.
- ↑ الأمالی (للطوسی)، ص ۵۸۳ سایر منابع و این حدیث در مباحث امامت خاصه میآید.
- ↑ کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمه الإنثی عشر، ص ۸۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰.
- ↑ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه۱۷.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند؛ سوره انبیاء، آیه۷۳.
- ↑ و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند؛ سوره قصص، آیه۴۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴..
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ «و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۲۲-۲۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰.
- ↑ شریعتی سبزواری، محمد باقر، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ص۶۹.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۲۵-۱۲۹؛ شریعتی سبزواری، محمد باقر، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ص۲۳۹ـ ۲۴۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
- ↑ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه۷.
- ↑ الکافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
- ↑ نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
- ↑ «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ «من دو شی، گرانبها در میان شما میگذارم که این دو عبارتند از: کتاب خدا و عترت من».
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ «لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجهٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته... یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه الی دینه»؛ صبحی صالح، نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۳۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۶، ح۵و ۸.
- ↑ شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ «الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»؛ دعای عدیله.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۰-۴۱۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۲۵ ـ ۲۶.
- ↑ فقه سیاسی، ج۹، ص۱۵۲.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۸۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۲-۲۴۴؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۶۱-۱۷۸.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۵۲.
- ↑ خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ روضالجنان، ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۹ ـ ۲۳۰.
- ↑ پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.
- ↑ الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۹.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۹۳؛ ربانی گلپایگانی، علی، ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۴۰-۳۴۶.
- ↑ قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.
- ↑ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.
- ↑ المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.
- ↑ الأباضیه مذهب اسلامی معتدل؛ ص۲۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۷۹-۸۳؛ القواعد الکلامیة، ص۱۰۹؛ آیه ولایت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱؛ امیری، سلیمان، امامت و دلائل انتصابی بودن آن، ص۱۴۱-۱۴۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۵.
- ↑ فقال جمهور أصحابنا من المتکلمین و الفقهاء، مع الشیعة و الخوارج و أکثر المعتزلة، بوجوب الإمامة و إنها فرض واجب إتباع المنصوب له... و خالفهم شرذمة من القدریة کأبی بکر الأصم و هشام الفوطی، تفتازانی، أصول الإیمان، ص۲۱۶.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص۲۲۲-۲۲۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۳۳.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۹، حدیث ۱۰؛ نعمانی، کتاب الغیبه نعمانی، ص۱۳۸، باب هشتم، حدیث ۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص۳۳ ـ ۳۶.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۸۷-89.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۹۰.
- ↑ «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۳۳.
- ↑ مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۳-۹۴.
- ↑ علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ ص ۸۹-۹۵.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۱۷.