نیابت عام امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • پس از پایان دوران غیبت صغرا و نیابت خاص و با آغاز غیبت کبرا هدایت شیعیان با عنوان نیابت عام از سوی حضرت مهدی(ع)‏ شکل گرفت؛ به این صورت که امام، ضابطه‏‌ای کلّی و صفات و مشخصاتی عام به دست داد که در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه- از هرجهت و در همه ابعاد- بر او صدق کند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از او در امر دین و دنیا، سرپرست جامعه باشد؛ سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفش حرام خواهد بود. در این باره روایاتی چند نقل شده است؛ از جمله:
  1. اسحاق بن یعقوب، درباره تکلیف شیعیان در غیبت کبرا از امام مهدی(ع) پرسید و توقیع ذیل در پاسخ او صادر شد: "... و اما در پیش‌آمدهایی که برای شما رخ می‏دهد، باید به راویان اخبار ما - دانشمندان علوم دینی - رجوع کنید؛ ایشان حجّت من بر شما هستند و من، حجّت خدا بر آنانم[۱]. این روایت، از روشن‏‌ترین روایات در بیان ولایت عام است. بیشتر افرادی که به این روایت تمسک کرده‏‌اند، بیشتر به فقره دوم آن، " فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَيْهِم‏‏ " توجه داشته‏‌اند[۲].
  2. امام عسکری(ع) از پدر بزرگوارش نقل کرده است که فرمود: "اگر نبود دانشمندانی که پس از غیبت قائم شما، به سوی او دعوت می‌‏کنند و به سوی او رهنمون می‌‏شوند و از دین او دفاع می‌‏کنند و بندگان ناتوان را از دام‏‌های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می‌‏دهند، کسی باقی نمی‌‏ماند، مگر این‏که از دین خدا بازمی‏‌گشت؛ ولی این دانشمندان، زمام دل ضعیفان را به دست می‏‌گیرند؛ همان‏گونه که ملوان‌‏ها، زمام کشتی را به دست می‏‌گیرند و سرنشین‏‌های کشتی را از خطر مرگ نگه می‌‏دارند. این‏ها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.
  3. امام حسن عسکری(ع) درباره فقیهان راستین، ویژگی‏‌های آن‏ها و مسؤولیت جامعه برابر آن‏ها، فرموده است: " و اما هریک از فقیهان که بر نفس خود مسلّط باشد و دین خود را حفظ کند، با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است از او تقلید کنند"[۳].
  4. مرحوم شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی روایتی را که به "مقبوله عمر بن حنظله" معروف است، از امام صادق(ع) به مضمون ذیل نقل کرده‏‌اند: "هرکدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما صاحب‏ نظر باشد و احکام ما را بداند، او را به حکومت برگزینند که من او را بر شما حاکم قرار دادم"[۴]
  • به راستی همین نایبان عام حضرت مهدی(ع)‏ هستند که در طول غیبت کبرا، دین مقدس اسلام را از انحراف نگه داشته‌‏اند، مسایل مورد نیاز را برای مسلمانان بیان کرده‌‏اند و دل‏های شیعیان را بر اساس باورهای درست، استوار ساخته‏‌اند. تمام موفقیت‌‏های گوناگون، با مجاهدت و تلاش خستگی‌‏ناپذیر محدثان و فقیهان شیعه- از اواخر غیبت صغرا تا به امروز- بوده و حیات، شادابی و پویایی تشیع را کرده است.
  • یکی از دانشوران معاصر، درباره چگونگی نیابت عام و بروز اندیشه ولایت فقیه چنین نوشته است: "شیعیان، تا زمانی که امیدی به تشکیل حکومت نداشتند، به طور ارتکازی و با الهام گرفتن از امثال روایات عمر بن حنظله و ابو خدیجه و توقیع صادر از ناحیه مقدسه، نیازهای روزمره خو را با رجوع به فقهای بلاد برطرف می‌‏کردند ... با گسترش این مباحث در میان توده‌‏ها، حکام و سلاطین شیعه برای مشروع جلوه دادن حکومتشان کوشیدند موافقت فقهای بزرگ را به دست آورند ...
  • ولی ظاهرا در هیچ عصری، هیچ سلطانی حاضر به تحویل دادن قدرت به فقیه واجد شرایط نبوده؛ چنان‌‏که هیچ فقیهی هم امیدی به دست یافتن به چنین قدرتی نداشته است.
  • در واقع، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که عملا ولایت فقیه به معنای واقعی کلمه تحقق یافت و نیاز به بررسی‌‏های دقیق درباره مبانی و فروع آن آشکار گشت[۵][۶].

نیابت عامه در موعودنامه

  • مقامی است که به وسیله ائمه (ع) به‌ویژه امام زمان (ع) به فقیه واجد شرایط‍‌ تفویض شده است. امام (ع) ضابطه‌ای کلی و صفات و مشخصاتی را معرفی و بیان می‌کند. در هرعصری آن صفات و ویژگی‌های معین در هرفردی از افراد وجود داشته باشد، نایب عام‌ امام (ع) شناخته می‌شود.
  • امام زمان (ع) در توقیع اسحاق بن یعقوب که به دست نایب دوم -محمد بن عثمان- صادر گشت، فرمود: "و اما رویدادها و پیشامدهایی که در آینده روی خواهد داد، درباره آن‌ها به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آن‌ها حجت من بر شمایند و من حجت خدا می‌باشم"[۷]. و امام صادق (ع) فرمودند: "هرکس از فقهاء، نفس خود را از معاصی و محرمات نگهداری کند و دین خود را حفظ‍‌ نماید و مخالف هوای خود و مطیع مولای خود باشد، پس عوام باید از او تقلید کنند"[۸].
  • همچنین از مقبوله عمر بن حنظله، استفاده می‌شود که مقام نیابت عامه، به وسیله خود ائمه (ع) به‌ویژه حضرت ولی عصر (ع) به فقیه واجد شرایط‍‌ تفویض شده است[۹]. از این‌رو، در عصر غیبت کبری، ولی‌ فقیه نیابت عامه را به عهده دارد[۱۰].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. " وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ‏‏ "، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰، ح ۲۴۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴
  2. " لَوْ لَا مَنْ‏ يَبْقَى‏ بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ‏ مِنَ‏ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ‏ إِلَيْهِ‏ وَ الدَّالِّينَ‏ عَلَيْهِ‏ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ السَّفِينَةَ سُكَّانُهَا لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"، طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸ و ج ۲، ص ۴۵۵؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۲۲۳
  3. " فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ‏ حَافِظاً لِدِينِهِ‏ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ "، شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۳۱، ح ۳۳۴۰۱
  4. " مَنْ‏ كَانَ‏ مِنْكُمْ‏ مِمَّنْ‏ قَدْ رَوَى‏ حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي‏ حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ‏ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ‏ حَكَماً فَإِنِّي‏ قَدْ جَعَلْتُهُ‏ عَلَيْكُمْ‏ حَاكِما"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۶، ص ۲۱۸، ح ۶
  5. محمد تقی مصباح یزدی،« اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها» فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۱
  6. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۵۶ - ۴۵۸.
  7. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۳.
  8. بحار الانوار، ج ۲، ص ۸۸.
  9. اصول کافی، ج ۱، ص ۵۴.
  10. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۷۴۹.