شهادت در راه خدا در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

شهادت، مصدر از ریشه «ش - ه - د» به معنای حضور همراه دیدن با چشم یا با بصیرت و آگاهی است.[۱] به سخن برخاسته از آگاهی و یقین حاصل از دیدن و بصیرت نیز شهادت گفته شده است.[۲] «شهید» صفت مشبهه از همین ریشه و به معنای ناظر، حاضر و گواه است.[۳] به باور برخی، شهادت واژه عربی اصیل به معنای حضور است که تحت تأثیر کاربرد آن در جوامع مسیحی قرار گرفته است.[۴] البته در عهدین شهید به هر دو معنای «گواه»[۵] و «کسی که بر راستی جان خود را ببازد»[۶] آمده است.

در اصطلاح فقه، «شهادت» به کشته شدنی گفته می‌شود که در میدان جهاد، همراه پیامبر، امام معصوم و نایب او یا به فرمان آنان باشد.[۷] شهید کسی است که در معرکه کشته شود، یا در خارج معرکه و پیش از آنکه مسلمانان او را زنده بیابند، جان باخته باشد. کسی که برای حفظ اساس و کیان اسلام جان ببازد نیز شهید به شمار آمده است.[۸] درباره پیوند میان معنای اصطلاحی شهادت با معنای لغوی آن و لحاظ دو مؤلفه «حضور» و «گواهی» در آن، وجوهی گفته شده است؛ مانند:

  1. شهید، با روحانیت و بصیرتش حقیقت حال مخالفان و نیز حقیقت صراط حق و مراحل سلوک و مقامات روحانی را مشاهده می‌کند.[۹]
  2. شهید، کسی است که در میدان نبرد با دشمنان حقّ، حضور می‌یابد و جان خود را از روی علم و شهود در میدان جنگ نثار کرده و نمی‌گریزد.[۱۰]
  3. شهید، با اخلاص به سبیل‌اللّه وارد شده و همه تعلقات مادی و نفسانی را رها کرده و خود را برای خدا فدا می‌کند و با فنای از خود به مقام شهود می‌رسد و انوار ملکوت را مشاهده کرده و آثار جلال و کمال را ادراک می‌کند.[۱۱]
  4. شهدا زنده‌اند و مرگْ آنان را فانی نکرده و گویی پیوسته شاهد و ناظرند.
  5. شهید در لحظه شهادت، فرشتگان رحمت الهی و نیز نعمت‌های بزرگی را که برایش آماده شده‌اند می‌بیند و به سبب حضورش در پیشگاه الهی، خداوند، بهشت را برای او حاضر می‌کند.[۱۲]
  6. شهید چون جانش را در راه دین خدا فدا کرده و گواهی داده که خداوند و دستوراتش حق و جز آن باطل است، شایستگی آن را می‌یابد که در آخرت در جمع کسانی باشد که بر دیگران گواه‌اند. [۱۳]

در نگاهی دیگر، شهید به معنای مشهود و به کسی گفته می‌شود که خدا و فرشتگانشاهد جانبازی و ناظر ورود او به بهشت هستند.[۱۴] شهادت به معنای «کشته شدن در راه خدا» اصطلاحی پربسامد در ادبیات اسلامی است که از طریق منابع حدیثی رواج یافته و به رغم آنکه این واژه و برخی مشتقات آن بارها (۱۶۰ بار) در قرآن به کار رفته‌اند، غالب مفسران [۱۵]

تنها در سه آیه إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۱۶]، وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۱۷]، وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۱۸] آن را به کشته‌ شدن در راه خدا تفسیر کرده‌اند، گرچه برخی نیز مخالف این تفسیرند.[۱۹]

بنابراین از این معنا در قرآن بیشتر با عبارت قْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ[۲۰] یاد می‌شود. [۲۱] مفسران [۲۲] آیات دیگری، مانند: وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ[۲۳]، وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۲۴]، مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[۲۵]، لا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۲۶] را نیز با موضوع شهادت (کشته شدن در راه خدا) مرتبط دانسته‌اند. در این آیات به مباحثی مانند فضیلت شهادت، آرزوی شهادت و انگیزه‌های شهادت و ویژگی‌های شهدا اشاره شده است.[۲۷]

جهاد و شهادت در فرهنگ دینی

در فرهنگ اسلامی، «جهاد» و «شهادت» به هم گره خورده‌اند و به طور معمول هرجا سخن از جهاد درمیان است از شهادت نیز نام برده می‌شود؛ برای نمونه، خداوند در آیه فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۲۸] به کسانی که راه خدا و دین او را انتخاب کرده و بهشت و نعمت‌های اخروی را بر لذت‌های زودگذر دنیا برگزیده‌اند، فرمان داده در راه خدا با کافران بجنگند و البته وعده داده خیلی زود پاداشی بزرگ، به کسانی که در این راه جهاد می‌کنند چه پیروز شوند یا به شهادت برسند، عطا کند. همچنین خدا خریدار جان و مال کسانی است که در راه خدا می‌جنگند؛ چه دشمن را بکشند یا خود به شهادت برسند. خدا از چنین مجاهدانی به نیکی یاد کرده و عمل آنان را «پیروزی بزرگ» نام نهاده است. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۲۹] چنان‌که از ظاهر آیه نیز پیداست، این معاهده به اسلام اختصاص نداشته و پیش از آن در تورات و انجیل نیز چنین عهدی با مؤمنان به آن دو کتاب مقدس، بسته شده بود.[۳۰] براین اساس می‌توان گفت جهاد و شهادت همواره دو محور اساسی در فرهنگ همه ادیان ابراهیمی بوده[۳۱] و سهم به‌سزایی در پیشبرد اهداف دینی داشته‌اند.

قرآن، جهاد را شیوه همه مؤمنان به ادیان الهی دانسته و صبر آنان را بدین سبب که از شهادت یا جراحت در جهاد نهراسیده‌اند تمجید کرده و خدا را دوستدار آنان دانسته است: وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ[۳۲] قرآن با بیان تاریخ برخی مجاهدان در راه حق و ایمان، از پیشتازانی در عرصه جهاد و شهادتسخن گفته و آنان را برای پیروی مؤمنان مجاهد الگو قرار داده است، هرچند در مواردی به الگو بودن آنان تصریح نشده است:

  1. ساحرانی که فرعون آنان را برای رویارویی با موسی گرد آورده بود، پس از مشاهده حقانیت موسی ایمان آوردند[۳۳] و در برابر تهدید به قطع شدن دست و پا و آویخته شدن بر صلیب گفتند باکی نیست، ما به سوی پروردگار خود بازمی‌گردیم: قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ[۳۴]، قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ[۳۵]
  2. قرآن در آیات يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۳۶]، ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ[۳۷]، وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۳۸]، وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ[۳۹] ابتدا به پیامبر(ص) فرمان می‌دهد که با منافقان و کافران بجنگد و بر آنان سخت بگیرد و در ادامه پس از ذکر نمونه‌هایی برای کافران، از نمونه‌هایی برای مؤمنان یاد کرده است تا آنان را در دفاع از دین الگو قرار دهند که یکی از آنها آسیه همسر فرعون است که به سبب ایمان به خدای یگانه و نبوت موسی به دست فرعون شکنجه شد[۴۰] و در این راه جان باخت و در دفاع از دین و عقیده به شهادت رسید. آسیه که به دست فرعون به شدت شکنجه شده بود، از خدا مرگ خود و در پی آن ورود به بهشت را خواست.[۴۱] گفته شده فرعون او را برای منصرف ساختن از ایمان به خدا زیر آفتاب سوزان به چهار میخ می‌کشید و با گذاشتن سنگ روی سینه‌اش شکنجه می‌کرد؛ اما او از دین خودش دست برنداشت تا آنکه در این راه به شهادت رسید.[۴۲]
  3. مؤمنانی که به دست اصحاب اُخدود زنده زنده در چاله‌های پر از آتش افکنده شده و سوختند، تنها سبب شکنجه و قتل آنان این بود که به خدای متعالی ایمان آورده بودند: قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ [۴۳]
  4. مؤمن آل یاسین (حبیب نجار)[۴۴] نیز بر اثر دعوت مردم به پیروی از فرستادگان عیسی سنگباران شد[۴۵] و به شهادت رسید.[۴۶].
  5. یاران طالوت نیز از کسانی بودند که یقین داشتند[۴۷] یا گمان می‌کردند[۴۸] در راه دفاع از دین به شهادت[۴۹] و در نتیجه به لقای پروردگار می‌رسند. آنان بر ایمان خود استوار بودند و برای احقاق آن می‌کوشیدند و از کم‌شمار بودنشان نمی‌هراسیدند: فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ[۵۰]
  6. از شهدای عصر پیامبر در همه غزوه‌ها (جنگ‌هایی که پیامبر شخصاً در آنها حضور داشت و فرماندهی جنگ را برعهده داشت) و سرایا (جنگ‌هایی که شخص پیامبر در آنها حضور نداشت و فرماندهی جنگ بر عهده یکی از اصحاب بود) نیز به نیکی یاد شده است: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ[۵۱] از مجموع این آیات می‌توان نتیجه گرفت که مجاهدت و جانفشانی متدینان موجب تقویت دین و در مقابل، ترس از شهادت یا تعلق خاطر نداشتن به آن، موجب شکل‌گیری و گسترش مظاهر فساد، مانند فقر، تبعیض، ظلم و ذلت در جامعه دینی می‌شود[۵۲] و هستی آن را به خطر می‌اندازد، از این رو خداوند مجاهدان را مؤمنان حقیقیوَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ[۵۳] و دوستان یکدیگر دانسته و آنان را از دوستی کسانی که با جان و مالشان جهاد نمی‌کنند نهی کرده و کمک به آنان را جز در جهت یاری دین خدا جایز ندانسته است:إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۵۴].[۵۵].[۵۶]

ارکان شهادت

شهادت در اسلام دو رکن اساسی دارد:

  1. شهادت، در راه خدا (فی سبیل اللّه) باشد. آمدن قید فِي سَبِيلِ اللَّهِ[۵۷] در بسیاری از آیات قرآن که به موضوع شهادت پرداخته، دلیلی بر این مدعا و گویای این نکته است که آنچه انسان جانش را فدای آن می‌کند باید در اسلام، مقدس شمرده شود.فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۵۸] برخی بر اساس آیه فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۵۹] که فرمان داده مؤمنان برای بلند کردن صدای دین باید با کافران در راه خدا بجنگند گفته‌اند که سبب تقدیم ظرف (فی سبیل اللّه) بر فاعل، اهمیت آن بوده است[۶۰]
  2. کشته شدن در راه خدا آگاهانه انتخاب شود.[۶۱] براین اساس به جان باختن دو گروه شهادت گفته می‌شود:
    1. کسی که در میدان جهاد در راه خدا و دفاع از حریم و کیان دین، به فرمان معصوم یا نایبش کشته شود: «وَ لاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون» (آل‌عمران / ۳، ۱۶۹)؛وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۶۲]
    2. کسی که هنگام انجام وظیفه شرعی (واجب یا مستحب) کشته شود: «وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۶۳] مفسران، مُتُّمْ در آیه را مرگ کسانی دانسته‌اند که برای نبرد با دشمن از دیار خود حرکت کرده و پیش از آنکه به معرکه نبرد برسند به مرگ طبیعی بمیرند.[۶۴].[۶۵]

برخورداران از پاداش شهدا

برپایه روایتی از پیامبر(ص)، بسیارند کسانی که در بستر خویش با مرگ طبیعی می‌میرند؛ اما «صِدِّیق» و «شهید» هستند.[۶۶] به نظر می‌رسد پیامبر(ص) در این سخن به آیه وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۶۷] نظر داشته‌اند.[۶۸] در روایات از گروه‌های دیگری یاد شده که به مثابه شهید و مرگشان به‌سان شهادت دانسته شده است. [۶۹] براین اساس، شهادت مفهومی گسترده دارد و مرگ کسانی چون زائو،[۷۰] غریب، غریق،[۷۱] مدافع از جان و خانواده و دین و مال خود،[۷۲] به آتش گرفتار شده، زیر آوار رفته،[۷۳] مبطون (ناتوان از کنترل دفع)، گرفتار در سیل و مبتلا به طاعون [۷۴] شهادت دانسته شده است.

در برخی روایات نیز برای برخی کارها پاداش شهادت در نظر گرفته شده است؛ برای مثال، خداوند به کسی که خشم خود را فرو نشاند در حالی‌که بر اقدام علیه مخالفش تواناست پاداش شهید می‌دهد[۷۵] و کسی که با اعطای مال و زیارت خویشان، صله رحم کند اجر یکصد شهید دارد.[۷۶] در بیشتر این روایات، موارد یادشده مصداق‌هایی از الشُّهَدَاءُ در آیه وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۷۷] به شمار آمده‌اند.[۷۸] مفسران نیز تحت تأثیر این روایات بر این باورند که افراد و گروه‌های یادشده به منزله صدیقین و شهداء هستند.[۷۹] به هر روی، این مباحث فراتر از عنوان مدخل شهادت‌اند و در این مقال نمی‌گنجند.[۸۰]

فضیلت شهادت

در نگاه قرآن، پایان زندگی طبیعی همه انسان‌ها مرگ و گردآمدن نزد خداست و در آنجا هر کس برپایه استحقاق خویش از نعمت و پاداش الهی برخوردار خواهد بود یا دچار عذاب الهی خواهد گشت؛[۸۱] چه طبیعی بمیرند یا در جهاد کشته شوند: وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ[۸۲]؛ اما شهادت که با کشته شدن در جهاد و در راه خدا حاصل می‌شود، [۸۳] برای مؤمنان ارزش و فضیلت بالایی دارد و قرآن آن را بهتر از هر چیزی (ثروتی) دانسته که غیر مؤمنان برای گردآوری آن می‌کوشند. قرآن کریم شهادت را دادوستدی پرسود برای مؤمنان دانسته که صاحب کالا مؤمنان و خریدار خداوند و کالا در این سوداگری جان مؤمنان و بهای آن بهشت است.[۸۴] این گونه دادوستد برای مؤمنان چنان سود و ارزشی دارد که خدا بدان سبب به آنان شادباش گفته و از آن به «کامیابی بزرگ» یاد کرده است: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۸۵] و حتی شهدا در خاکسپاری با دیگر مردگان تفاوت دارند، چنان‌که فقها تصریح کرده‌اند کسی که در میدان نبرد با دشمن کشته شود، به غسل و کفن نیازی ندارد و می‌توان او را با بدن و لباس خون‌آلود دفن کرد.[۸۶] بر اساس نقلی، آن‌گاه که خداوند از جایگاه شهدا و تکریم آنان به پیامبرش(ص)خبر داد، مسلمانان آرزو می‌کردند نبردی دیگر رخ دهد تا آنان در آن نبرد با شهادت در راه خدا، به برادران مؤمن خود ملحق شوند: وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ[۸۷] وقتی نبرد احد پیش آمد، جز شمار اندکی، اغلب گریختند.[۸۸] گروهی اندک از مؤمنان نیز که صادقانه با خدا پیمان بسته بودند، یا در راه خدا به شهادت رسیدند یا به انتظار نشستند تا در دیگر میدان‌ها به شهادت برسند:مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[۸۹] به گفته برخی، این آیه در باره برخی از صحابه پیامبر نازل شده که در نبرد بدر غیبت داشته و شهادت نصیب آنان نشده بود و آرزو می‌کردند تا در نبردی دیگر به شهادت برسند که در نبرد احدشهید شدند.[۹۰] شهادت امری نیکو برای مؤمنان بوده است، از همین رو خدا به پیامبر اکرم(ص) فرمان می‌دهد تا به منافقان بگوید نتیجه جنگ با کافران هرچه باشد، چه پیروزی و غنیمت در دنیا و چه شهادت در راه خدا همراه با ثواب همیشگی در قیامت، همواره او و مؤمنان پیروز میدان نبردند،[۹۱] زیرا هریک از دو نتیجه به سود آنان و خوشایند آنان است و در مقابل، منافقان یا دچار عذاب الهی گشته و بدان واسطه هلاک می‌شوند یا به دست مؤمنان کشته شده و عذاب خواهند شد: قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ[۹۲]، از این رو کشته شدن در راه خداشکست نیست و مؤمنان در جنگ دو راه پیش روی دارند: راهی به سوی شهادت که اوج افتخار مؤمن و موهبتی الهی است و راهی دیگر، پیروزی بر دشمن که سبب نابودی کفر و پاکسازی زندگی از شر ظالمان است.[۹۳] فضیلت شهادت در روایات نیز گسترده و با عباراتی گوناگون بیان شده است؛ مانند اینکه شهادت برترین نیکی‌هاست[۹۴] و گناهان شهید را پوشش می‌دهد[۹۵] و شهید با شهادتش در شمار شفیعانی همچون پیامبران و دانشمندان قرار می‌گیرد[۹۶] و در قیامت دست‌کم ۷۰ نفر از خویشان خود را شفاعت خواهد کرد.[۹۷] شهید، نخستین کسی است که در بهشت گام می‌نهد [۹۸] و بهترین انسان، مؤمنی است که با جان و مالش در راه خدا جهاد می‌کند[۹۹] و چون شهید در قیامت فضیلت شهادت را می‌یابد، در میان کسانی که به بهشت می‌روند، تنها کسی است که آرزو دارد دوباره به دنیا بازگردد و ۱۰ بار دیگر در راه خدا کشته شود. [۱۰۰] بر اساس روایتی، پیامبر دیدند کسی در دعا از خدا می‌خواهد، بهترین چیزی را که تاکنون از او خواسته شده و بهترین چیزی که به بندگان شایسته‌اش عطا کرده به او عطا کند. پیامبر(ص)فرمودند اگر دعایت مستجاب شود، خونت در راه خدا ریخته خواهد شد و به شهادت خواهی رسید.[۱۰۱] شهادت در عین آنکه برای مؤمنان فضیلت است، یکی از دو امر نیکو و فوزی عظیم و آزمونی برای آنان است، چنان‌که خداوند در جنگ اُحُد مسلمانان را با آن آزمود. براین اساس، سخت شدن کارزار بر مسلمانان و به شهادت رسیدن گروهی از آنان در جنگ احد، آزمایشی الهی برای جدا ساختن مؤمنان واقعی از مدعیان دروغین ایمان دانسته شده است: إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۱۰۲]، وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ[۱۰۳]، أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ[۱۰۴].[۱۰۵] در آیه بعدی نیز به مسلمانان آرزومند شهادت در راه خدا، یادآوری کرده که سنت الهی بر آزمون استوار است و به صرف ادعا و ابراز ایمان نمی‌توان به بهشت دست یافت.[۱۰۶] در آیات وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۰۷]، وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ[۱۰۸] نیز بر این معنا تأکید شده و اینکه مسلمانان در نبرد اُحُد شهیدانی را در راه خدا دادند، برای آزمودن و جدا کردن مؤمنان از منافقان دانسته شده است.. گفتنی است کشته‌ شدنی شهادت و فضیلت است و َ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ و إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ به شمار می‌رود و منافع بزرگی در پی دارد که در نبرد با کافران و مشرکانی حاصل شود که از سر ستیز با اسلام و مسلمانان درآمده و برای نابودی اسلام می‌کوشند. [۱۰۹] براین اساس، کشته شدن در هر میدانی شهادت نیست، بلکه اگر کسی در دفاع از جان، مال، ناموس یا در نبردی که با انگیزه‌ای خدایی و به فرمان پیامبر(ص) یا امام معصوم (به اعتقاد شیعه) جان خود را از دست بدهد شهید به شمار می‌رود و گرنه خود را هلاک کرده که قرآن به صراحت از آن نهی کرده است: وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ[۱۱۰] بنابراین کشتگانی که در نبردهای خونین میان طوایف و گروه‌های مسلمان و برای ارضای هواهای نفسانی جان خود را از دست می‌دهند، شهید به شمار نمی‌روند، مگر آنکه کسی در جهاد دفاعی کشته شود.[۱۱۱] قرآن، مؤمنان را از متهم کردن به کفر کسی که مسلمانی ابراز می‌کند، برحذر داشته و به آنان فرمان داده برای روشن شدن حقیقت بررسی کنند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا[۱۱۲] بر اساس شأن نزولی که برای این آیه گفته شده، پیامبر اکرم(ص)کسی را که مسلمانی را کشته بود، به گمان اینکه از ترس جانش به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) اقرار کرده، به شدت نکوهش کرد.[۱۱۳] این معنا را با آیاتی دیگر از قرآن نیز می‌توان تأیید کرد؛ از جمله اینکه قرآن مؤمنان را برادران یکدیگر دانسته و به برقراری صلح میان آنان فرمان داده إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۱۴] و تنها در صورتی جنگ با مسلمانان را جایز می‌داند که دو گروه یا طایفه از مسلمانان به جنگ با یکدیگر بپردازند و به رغم آنکه برای برقراری صلح میان آنان اقدام شده، یک گروه به حق تمکین نکرده و نسبت به برادران دینیش، به تجاوزگری خود ادامه دهد؛ اما به محض آنکه گروه متجاوز در برابر حق تسلیم شد باید میان آنان صلح برقرار کرد وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۱۱۵]، از این‌رو اغلب مفسران میان جهاد با کافران و جهاد با منافقان در آیاتی که با یک فرمان به جهاد با کافران و منافقان دستور داده است يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۱۱۶] تفاوت قائل شده و جهاد با کافران را با شمشیر و جهاد با منافقان را با گفتار و راهنمایی آنان به حق دانسته‌اند، نه جنگ مصطلح.[۱۱۷].[۱۱۸]

شهادت در نگاه منافقان

در نگاه منافقان، شهادت نه تنها فضیلت و ارزش نیست، همانند دیگر مرگ‌هاست، از این رو آنان به دوستان خود که در نبرد اُحُد شرکت نکرده بودند، در باره کسانی که در احد به شهادت رسیده بودند، چنین می‌گفتند: «اگر آنان از ما پیروی می‌کردند و در خانه می‌نشستند، کشته نمی‌شدند».[۱۱۹] خداوند در این باره به پیامبر فرمان می‌دهد به آنان بگوید اگر راست می‌گویند مرگ را از خود باز دارند. قرآن به رغم آنان در آیه بعد به پیامبر یا مؤمنان و هر کس که قرآن را می‌شنود، گفته است مبادا کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده بپندارند،[۱۲۰] بلکه آنان زندگانی هستند که نزد خدا روزی می‌خورند: الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۱۲۱]، وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۱۲۲] خداوند در آیات يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۲۳]، وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۲۴]، وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ[۱۲۵] نیز مؤمنان را پرهیز داده از اینکه مانند منافقان درباره برادرانشان - که در حال سفر یا پیکار مرده یا کشته شدند - بگویند «اگر نزد ما بودند کشته نمی‌شدند یا نمی‌مردند» و ثواب کشته شدن و نیز مردن به مرگ طبیعی در راه خدا را غفران و رحمت الهی دانسته که بهتر از هر چیزی است که کافران در پی آن‌اند و آنان چه بمیرند و چه کشته شوند نزد خدا گرد خواهند آمد. مفسران، مرگ طبیعی در این آیات را در مرگ در راه جهاد منحصر نکرده و حتی مردن در بستر را با خشنودی خدا از مصادیق آیه و دارای پاداشی همانند پاداش کشته‌ شدگان در میدان نبرد دانسته‌اند.[۱۲۶].[۱۲۷]

ویژگی‌های شهدا

مهم‌ترین ویژگی‌های شهیدان بر اساس آیات قرآن بدین قرارند: قرآن تنها کشته‌شدگان و درگذشتگانی را برخوردار از مغفرت و رحمت الهی دانسته که در راه خدا کشته شوند یا در این راه به مرگ طبیعی بمیرند: وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۲۸]؛ همچنین بسیاری از آیاتی که از جهاد و شهادت سخن گفته‌اند آن را به فِي سَبِيلِ اللَّهِ مقید کرده‌اند. [۱۲۹] براین اساس، همه کشته‌شدگان در نبرد با کافران، شهید نیستند، بلکه تنها کشته‌شدگانی شهیدند که برای گسترش دین یا دفاع از آن به شهادت برسند.[۱۳۰] برخی در تفسیر آیات إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۳۱]، التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[۱۳۲] ویژگی‌هایی را برای شهیدان برشمرده‌اند.[۱۳۳] شأن نزولی که برای این آیات گفته شده نیز مؤید این معناست. پس از نزول آیات پیش‌گفته، برخی اصحاب از پیامبر(ص)پرسیدند که هرکس در راه خدا کشته شود به بهشت خواهد رفت، هر چند زنا یا دزدی کرده باشد، که این آیات شریفه نازل شد و ویژگی‌های شهیدان را بیان کرد.[۱۳۴] براین اساس، کشته شدن در راه خدا علت تامه بهشتی شدن کشته شدگان نیست، بلکه افزون بر اینکه باید کشته شدن آنان در راه خدا باشد، باید پیش از کشته شدن برخی ویژگی را در خود ایجاد کرده باشند؛ که عبارتنداز:

  1. چنان‌که از جمله بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ[۱۳۵] بر می‌آید حضور مؤمن در میدان نبرد با کافران، مشرکان و منافقان باید «فی سَبیلِ اللَّهِ» باشد؛ به این معنا که اگر کسی برای تحصیل غنایم یا هر هدف دیگر جز رضای خدا وارد نبرد با دشمن شده و کشته شود شهید واقعی نخواهد بود؛ زیرا در این آیه خریدار، خدا معرفی شده و خدا بهای کالایی را می‌پردازد که فروشنده به او فروخته باشد.[۱۳۶] این معنا در آیه وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۱۳۷] نیز با عبارتی دیگر آمده و برخی از مردم را کسانی شناسانده که جان خود را برای خشنودی خدا فدا می‌کنند. به گفته برخی، آیه در شأن مهاجران و انصاری نازل شده که در برخی نبردها با هدایت برخی اصحاب پیامبر(ص)حضور یافته و در جهاد به شهادت رسیدند.[۱۳۸] به گفته بسیاری از مفسران، آیه در شأن علی(ع) و هنگامی نازل شد که وی در بستر پیامبر(ص)خوابید تا دشمنان نبودِ آن‌حضرت را احساس نکنند تا بتواند از شهر دور شود.[۱۳۹] بر این اساس، علی(ع)در عین آنکه احتمال شهادتش در این اقدام بسیار بالا بود، برای رضای خدا: ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ از جان خود گذشت تا پیامبر(ص)زنده بماند.[۱۴۰]
  2. از گناهان خویش توبه کرده باشد. برخی «التائبون» در آیه یادشده را توبه کنندگان از شرک و نفاق دانسته‌اند؛[۱۴۱] اما همان‌گونه که برخی تصریح کرده‌اند مراد از آن، توبه و رجوع به خدا از هر گناهی است که در گذشته مرتکب شده است.[۱۴۲] بنابراین شهید واقعی کسی است که با توبه، خود را از همه گناهان پاک کرده باشد، چنان‌که بر اساس شأن نزولی، آیه در پاسخ پرسش از زنا و سرقت احتمالی برخی کشته‌شدگان در جنگ نازل شده که به کفر ربطی ندارند.[۱۴۳]
  3. شهیدان واقعی کسانی هستند که جز خدا را نمی‌پرستند و هیچ به او شرک نمی‌ورزند: الْعَابِدُونَ. آنان چون خود را در برابر خدا خوار می‌بینند، همواره در برابر او خاشع و متواضع بوده و در خدمت به او می‌کوشند.[۱۴۴]
  4. شهیدان در هر حالی؛ چه در تنگدستی و چه در بی‌نیازی، ستایشگران خدای متعالی‌اند: «الْحَامِدُون» و کسانی هستند که مخلصانه شکر نعمت‌های الهی را به جای می‌آورند.[۱۴۵]
  5. در آیه پیش‌گفته، شهداء با وصف سیاحت کننده یاد شده‌اند: السَّائِحُونَ. در باره معنای واژه یادشده دیدگاه‌هایی متفاوت وجود دارد. در روایتی، سیاحت به معنای روزه دانسته شده است؛[۱۴۶] ولی برخی آن را به معنای سیاحت و سیر در زمین دانسته‌اند.[۱۴۷] برخی نیز مراد از السَّائِحُونَ را طلاب علوم دینی دانسته‌اند که به هدف دانش‌افزایی و پژوهش در احکام دینی از جایی به جای دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر می‌کردند.[۱۴۸] علامه طباطبایی، سیاحت در آیه را به معنای سیر و حرکت گرفته و با توجه به سیاق آیه مراد از آن را رفت و آمد به مساجد و مکان‌های عبادی دانسته است.[۱۴۹]
  6. شهدا از رکوع کنندگان و سجده کنندگان به شمار رفته‌اند: الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ. به گفته برخی، مراد از آن کسانی است که نمازهای پنج‌گانه را برپا می‌دارند و نسبت به رکوع و سجده آنها و نیز خشوع در آنها و انجام آنها در وقت خودش مواظب‌اند.[۱۵۰]
  7. شهدا آمران به معروف و ناهیان از منکرند. مفسران، گام اول را در تبیین الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۱۵۱] شناخت معروف‌ها و منکرها دانسته و باور دارند شهدایی که خدا بر سر جان آنان معامله کرده و خریدار جان آنان شده کسانی هستند که هم معروف‌ها و منکرها را به خوبی می‌شناسند و هم دیگران را به معروف فراخوانده و از منکر بازمی‌دارند.[۱۵۲] به گفته برخی، بر اساس همین ویژگی، مؤمنان با کافران و مخالفان دین می‌جنگند که به طور طبیعی شهادت در همین راه حاصل خواهد شد.[۱۵۳]
  8. نگهدارندگان حدود الهی باشند: الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ[۱۵۴]. به گفته برخی، «حدود» در این آیه گستره وسیعی دارد و همه احکام جوارحی و اعمال قلبی را در برمی‌گیرد. بنابراین، شهید کسی است که هم خود را از توجه قلبی به گناهان نگه می‌دارد، هم با اعضا و جوارحش مرتکب آنها نمی‌شود و هم به حفظ حدود از سوی دیگران اهتمام دارد.[۱۵۵].[۱۵۶]

آرزوی شهادت

براساس آیات قرآن، می‌توان گفت مؤمنان واقعی و پیشرو همواره آرزوی شهادت دارند: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[۱۵۷] به گفته مفسران، مراد از فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ در این آیه مؤمنانی است که با شهادتشان از جنگ فارغ شده و به لقای پروردگار پیوسته‌اند و مراد از وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ مؤمنانی است که همواره در آرزوی شهادت و منتظرند در نبردی دیگر آنان نیز به شهادت برسند و مانند آنچه شهیدان دریافت کرده‌اند دریابند. [۱۵۸] صداقت در عهد از سوی مؤمنان به این معناست که آنان بیعت کردند در هر صورت از نبرد با دشمن فرار نکنند و چون بر این عهد استوار و وفادار ماندند، خدا آنان را تأیید کرده و راستگو دانسته است.[۱۵۹] در این باره که مراد از این مؤمنان چه گروهی بوده، مفسران به اختلاف سخن گفته‌اند: برخی آنان را ۷۰ نفری دانسته‌اند که اهل بیعت عقبه بودند.[۱۶۰] به گفته برخی، مراد از آیه، مؤمنان نخستین‌اند که بر اساس فطرت اولیه با پیامبر(ص)بیعت کردند و از تجمع گروه‌های مختلف و پرشماری آنان نهراسیده و به خود تردید راه ندادند و بر عهد خود وفادار ماندند.[۱۶۱] برخی نیز آنان را مردانی از اصحاب پیامبر(ص) دانسته‌اند که نذر کردند هر گاه در نبردی همراه آن حضرت حضور یابند ثابت قدم و وفادار باشند تا به شهادت برسند.[۱۶۲] براین اساس، در جمله فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ دو احتمال مطرح کرده‌اند: یکی اینکه آنان با شهادت از دنیا رفتند و دیگر اینکه آنان در نذر خود استوار ماندند. در نتیجه، معنای جمله وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا این خواهد بود که چه آنان‌که به شهادت رسیدند و چه کسانی که در انتظار شهادت نشسته‌اند، نذر خود را تبدیل نکردند.[۱۶۳] انس بن نضر این آیه را در شأن عموی خود نازل می‌داند که چون در نبرد بدر که نخستین نبرد پیامبر(ص) با کافران بود حضور نداشت، بر او گران آمد، از این رو تصمیم جدی گرفت که اگر در نبردی همراه پیامبر(ص)حضور یابد، جدی نبرد کند. او در جنگ احد توفیق حضور یافت و پیش از نبرد از استشمام بوی بهشت سخن گفت.[۱۶۴] در شأن نزول آیه وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ[۱۶۵] آمده است که پس از نبرد بدر، برخی از اصحاب که موفق به حضور در نبرد نشدند تا به شهادت برسند، آرزو می‌کردند نبردی دیگر رخ دهد تا با حضور در آن، بر دشمن پیروز شده یا به فیض شهادت برسند.[۱۶۶] آن‌گونه که از ظاهر آیه برمی‌آید، مسلمانان به رغم آنکه آرزوی شهادت داشتند در نبرد احد جز شمار اندکی که در کنار پیامبر(ص)می‌جنگیدند بیشتر مسلمانان به فکر نجات جان خویش بوده و از صحنه نبرد گریختند[۱۶۷]. خداوند این کار مسلمانان را تقبیح کرده و ضمن تأکید بر رسالت حضرت محمد(ص)دست برداشتن آنان از دین را به ضرر[دین] خدا ندانست: وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ[۱۶۸].[۱۶۹]

انگیزه‌ها و عوامل شهادت‌طلبی

مفسران در این باره که چه انگیزه‌هایی سبب می‌شدند مؤمنان آرزوی شهادت کنند، اموری را مطرح کرده‌اند؛ از جمله:

  1. ایمان به خدا و پیامبران و حفظ ارزش‌های الهی و همچنین بخشودگی گناهان با شهادت و ورود به بهشت‌هایی که در آنها جویبارهایی جاری‌اند فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۱۷۰]، سبب می‌شود مؤمنان از دشمن نهراسند و جان خود را در این راه فدا کنند، چنان‌که آسیه همسر فرعون که به دست فرعون شکنجه می‌شد تا از ایمان به خدای موسی دست بردارد، بر ایمان خود پافشاری کرد و از فرعون و کردار او بیزاری جست و از خدا خواست با شهادت او را از این دنیا ببرد[۱۷۱] و دعایش مستجاب شد و او نمونه و الگویی برای همه مؤمنان شد: وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۱۷۲]
  2. جلب رضایت الهی از دیگر انگیزه‌هایی است که مؤمنان را به سوی شهادت‌طلبی سوق می‌دهد، چنان‌که در برخی آیات به صراحت برخی مؤمنان را کسانی دانسته که جان خود را برای دستیابی به خشنودی خدا فدا می‌کنند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۱۷۳] گرچه شأن نزول‌های متفاوتی برای این آیه گفته شده،[۱۷۴] بر اساس روایاتی صحیح، این آیه درباره امام علی(ع)هنگام خوابیدن در بستر رسول اکرم(ص) در لیله‌المبیت نازل شده است؛[۱۷۵] اما مورد نزول مخصص نیست و هر انسانی که از جان خود در راه رضای خدا بگذرد می‌تواند مصداقی از این آیه باشد. براین اساس، همان‌گونه که برخی گفته‌اند، این آیه از کسانی سخن می‌گوید که در مقابل منافقان خودخواه، لجوج و معاند که در میان مردم با نفاقشان آبرو کسب کرده و درون آنان از ایمان به خدا تهی بود قرار دارند. وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ[۱۷۶] آنان مؤمنان حقیقی هستند که با انتخاب راه شهادت، با خدا معامله کرده و هر چه دارند، حتی جان خود را برای به دست آوردن خشنودی خدا به او می‌فروشند و با فداکاری و ایثار خود دین و دنیا را اصلاح کرده و حق را زنده و پایدار نگه می‌دارند؛[۱۷۷] مؤمنانی همچون حمزه عموی پیامبر، مصعب بن عمیر، سعد بن ربیع، عبداللّه بن جحش، عمرو بن جموح، عبداللّه بن جبیر و حنظله غسیل الملائکه که در نبرد اُحُد تا آخرین لحظات از پیامبر(ص) دفاع کردند و به شهادت رسیدند.[۱۷۸]
  3. انگیزه دیگر، دستیابی به مقامات معنوی و اجر اخروی است. بر اساس برخی آیات نیز می‌توان گفت چون مؤمنان از سویی به این نکته اذعان دارند که چه بمیرند و چه کشته شوند در قیامت نزد خداوند گرد خواهند آمدوَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ[۱۷۹] و از سوی دیگر می‌دانند ارتحال از دنیا با شهادت، موجب می‌شود شهید حیات دائمی بیابد وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۱۸۰] و همواره نزد خدای متعالی از رزق و روزی او بهره‌مند گردد وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۱۸۱] و از اجر فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۱۸۲] و فوزی عظیم برخوردار شود که تنها از آنِ مؤمنانی است که در راه خدا جنگیده و به شهادت رسیده‌اند إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۸۳]، مرگ با شهادت را بر می‌گزینند، چنان‌که گفته شده پس از آنکه مؤمنان از جایگاه و امتیازات شهدای نبرد بدر در بهشت آگاه شدند، رغبتشان به شهادت افزایش یافت؛ آن‌گونه که دعا می‌کردند جنگی رخ دهد تا در آن به شهادت برسند و خدا جنگ احد را به آنان نمایاند.[۱۸۴]
  4. فرمان به قسط از عواملی است که شهادت مؤمنان را رقم می‌زند. آیه إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۱۸۵] شهدا را کسانی می‌داند که به سبب فراخوانی دیگران به قسط و عدل به شهادت رسیده‌اند. برخی بر اساس همین آیه، امر به عدالت را مهم‌تر از حفظ نفس دانسته و امر به عدالت را در برخی موارد جایز و در مواردی واجب دانسته‌اند، هرچند مکلف بداند که فرجام آن قتل است و در این راه به شهادت می‌رسد.[۱۸۶] به گفته مفسران، چون کافران تحمل اجرای عدالت را نداشتند، هرکس آنان را به اجرای عدالت فرا می‌خواند به شهادت می‌رساندند.[۱۸۷] برخی بر اساس همین آیه، مقام آمران به معروف و ناهیان از منکر را که در حال ترس از جان به وظیفه خود عمل می‌کنند، در ردیف مقام انبیا دانسته‌اند، چنان‌که در برخی روایات سخن حق گفتن نزد حاکم جائر برترین جهاد به شمار رفته است.[۱۸۸]
  5. صبر و شکیبایی در برابر ناملایمات از دیگر عواملی است که مؤمنان از جراحت و یا شهادتی که در راه خدا به آنها می‌رسد سستی به خود راه ندهند و همواره بر راه حقی که دارند استقامت کنند: وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ[۱۸۹] برخی مفسران، «قَاتَلَ» را در این آیه «قُتِل» خوانده و برآن‌اند که این آیه، کشته شدن ربانیون بسیاری را در جهاد با دشمن، همراه پیامبران گزارش کرده است.[۱۹۰].[۱۹۱]

پاداش شهادت

کشته شدگان در راه خدا از مقامی ممتاز نزد خدا برخوردارند[۱۹۲] و در نگاه برخی، مقام آنان بر مقام اولیاء برتری دارد.[۱۹۳] خداوند کارهای کسانی را که در راه او کشته شوند، هرگز ضایع نخواهد کرد و راه را به آنان خواهد نمود و کار آنان را اصلاح خواهد کرد: وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۱۹۴]، سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ[۱۹۵] در شماری از آیات قرآن شهادت را داد و ستدی پرسود با خدا دانسته و به سبب چنین داد و ستدی به آنان شادباش گفته است: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۹۶] در آیه فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۱۹۷] نیز از اعطای اجر و پاداشی عظیم در قیامت به شهدا خبر داده است. براین اساس، خداوند برای شهدا و کشته شدگان در راه خدا پاداش‌هایی قرار داده است[۱۹۸] :

آمرزش الهی

بر اساس آیات وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۹۹]، وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ[۲۰۰]، چنانچه مؤمنان در راه خدا کشته شوند یا بمیرند از آمرزش و رحمت الهی برخوردار خواهند بود و به طور قطع آمرزش و رحمت خداوند، از هرآنچه کافران و منافقان برای این دنیا جمع می‌کنند، بهتر است؛ زیرا مؤمنان به سوی خدای رحیم که رحمتش گسترده است[۲۰۱] محشور خواهند شد؛ نیز خداوند وعده داده است بدی‌ها و گناهان کسانی را که در راه خدا هجرت کرده و از دیارشان بیرون رانده شده و در این راه از دست دشمنان آزار دیده و جنگیده و به شهادت رسیده‌اند، بیامرزد: فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ[۲۰۲] برخی لَأُكَفِّرَنَّ در آیه را به معنای «لاََستُرنَّ» گرفته و گفته‌اند خداوند در آخرت همه گناهان صغیر و کبیر آنان را خواهد پوشاند و آنان به سبب گناهانشان توبیخ و کیفر نخواهند شد.[۲۰۳].[۲۰۴]

حیات ویژه

بر اساس آیات قرآن، هرکس در راه خدا کشته شود، از حیاتی ویژه و دائمی برخوردار می‌گردد؛ اما این گونه زندگی برای ما انسان‌ها ادراک‌پذیر نیست: وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۲۰۵] برخی سبب نزول آیه را شهدای نبرد بدر می‌دانند که برخی آنان را نام می‌بردند و می‌گفتند «فلانی مُرد» و «فلانی مُرد». خدا از این گفتار خشنود نبود و مسلمانان را از آن نهی کرد.[۲۰۶] در نقلی دیگر گفته شده که فراق برادران و خویشان بر مؤمنان بسیار گران بود. آیه برای تسلی خاطر آنان نازل شد تا هم از حال شهیدان خبر داده و مقام شهیدان بزرگ داشته شده باشد و هم مؤمنان به جای غم و اندوه بر فراق آنان به مقام آنان غبطه خورده و آرزوی شهادت کنند.[۲۰۷] به هرحال شهدا نه تنها در عالم برزخ حیاتی ویژه دارند، از روزی‌هایی که نزد پروردگار برای آنان فراهم است بهره می‌برند. آنان از اینکه خداوند چنین نعمت‌هایی به آنان داده است شادمان‌اند و نسبت به کسانی که هنوز به فیض شهادت نرسیده‌اند[۲۰۸] مسرورند که نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین خواهند بود: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۲۰۹]، فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۱۰] مفسران در باره زندگی شهیدان پس از شهادت دیدگاه‌هایی ارائه کرده‌اند: بسیاری از مفسرانِ نخستین، مانند ابن عباس و قتاده [۲۱۱] و به تبع آنان اغلب مفسران بعدی بر این باورند که زندگی شهیدان زندگی حقیقی است تا روز قیامت برپا شود.[۲۱۲] بر اساس نقلی از بلخی، آیه در پاسخ به سخن مشرکان است که ادعا می‌کردند یاران پیامبر(ص)خودشان را در جنگ‌ها به کشتن می‌دهند و با مرگ از بین می‌روند.[۲۱۳] برخی نیز با استناد به آیه أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ[۲۱۴] که گمراهی را با مرگ و هدایت را با حیات مساوی قرار داده است، بر این باورند که حیات شهیدان به طاعت و هدایت الهی است.[۲۱۵] برخی نیز زندگی آنان را به باقی ماندن نام نیکو و تحسین آنان در میان مؤمنان دانسته [۲۱۶] و در این باره به سخنی از علی(ع) استدلال کرده‌اند که گردآورندگان اموال را نابود و دانشمندان را تا دهر باقی است باقی می‌داند و بقای آنان را نه به بقای اعیانشان که به بقای آثارشان در دل‌های مؤمنان می‌داند. [۲۱۷] طبرسی خود باور دارد که حیات شهیدان حیاتی حقیقی و واقعی است و از همین رو در پایان آیه وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۲۱۸] انسان‌ها را از ادراک آن عاجز دانسته است. به گفته وی، اگر حیات شهیدان واقعی نمی‌بود، به جمله وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ نیازی نبود.[۲۱۹] شأن نزولی که در باره آیات وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۲۲۰]، فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۲۱] آمده نیز مؤید این معناست. پس از غزوه اُحُد برای نخستین بار که مسلمانان با بسیاریِ شهیدان و تبلیغات سوء منافقان (اگر شهیدان با ما بودند کشته نمی‌شدند) روبه‌رو شدند، آرزو داشتند از حال برادران شهیدشان آگاه شوند.[۲۲۲] خداوند در پاسخ به آنان و درباره برتری مقام شهیدان اُحُد این آیات را نازل[۲۲۳] و آنان را از اینکه کشته شدگان در راه خدا را مرده بپندارند، نهی کرد. بر اساس نقلی دیگر، این آیات درباره مقام شهیدانبدر و اُحُد نازل شده‌اند.[۲۲۴] البته این به آن معنا نیست که تنها شهدای احد و بدر از این مقام برخوردارند، بلکه همان‌گونه که مفسران در تفسیر بسیاری از آیات، مورد را مخصص نمی‌دانند،[۲۲۵] همه کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند از چنین مقامی برخوردارند،[۲۲۶] ازاین‌رو آن‌گاه که رسول خدا(ص) در برابر شهیدان اُحُد قرار گرفت، چنین فرمود: «من بر شهیدان گواهم که هیچ کس در راه خدا زخمی برنمی‌دارد، مگر آنکه خداوند وی را در قیامت بر می‌انگیزد، در حالی که از زخمش خونی می‌چکد که رنگ آن مانند خون و بوی آن همچون مشک باشد».[۲۲۷].[۲۲۸]

برخورداری از نعمت‌های الهی

در برخی آیات، شهدا را به همراه گروه‌هایی دیگر مانند انبیا، صادقان و صالحان، از نعمت‌های الهی برخوردار دانسته و هرکس را که از پیامبر خدا اطاعت کند نیز همراه آنان دانسته است: وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۲۲۹] بسیاری از مفسران، مراد از «شهداء» در آیه یادشده را کشته شدگان در راه خدا دانسته‌اند،[۲۳۰] چنان‌که در آیه وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۲۳۱] نیز برخی از مفسران مقصود از «شهداء» را شهیدان راه خدا دانسته‌اند[۲۳۲] بر اساس آنچه در آیه فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۳۳] آمده است، شهدا از نعمت‌هایی که خداوند از فضل خود، پس از شهادت به آنان می‌دهد خوشحال و شادمان‌اند و همچنین برای برادران مؤمن خود که پس از آنان به ایشان ملحق خواهند شد شادمانی[۲۳۴] می‌کنند: فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۳۵]، وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۲۳۶] به گفته برخی، اطلاق فضل و نعمت و رزق در آیات بالا برای آن است که مخاطب تا آنجا که می‌تواند آن را تخیل و تصور کند؛ نیز خوف و حزن مبهم آمده‌اند تا ضمن دلالت آیه بر عموم، بفهماند که کشته شدگان در راه خدا هیچ گونه ترس و اندوهی ندارند. [۲۳۷] وقتی خدا برای همه مجاهدان، اعم از کسانی که با مالشان در راه خدا مجاهده می‌کنند و کسانی که شخصاً در جنگ و جهاد با دشمن شرکت می‌کنند، برترین درجه و پاداش را در نظر گرفته الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ[۲۳۸]، به طریق اولی برترین آن را برای مجاهدانی که در راه خدا به شهادت می‌رسند می‌توان ثابت کرد و گفت همه نعمت‌ها و بشارت‌هایی که در آیات قرآن به مجاهدان داده شده يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ[۲۳۹] برای شهیدان در راه خدا نیز هست؛ زیرا در آیه فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۲۴۰] به صراحت آمده است که خداوند اعمال شهیدان را ضایع نخواهد کرد. و زحمات و رنج‌ها و ایثار شهیدان نزد خدا محفوظ است و بدان سبب به آنان پاداش می‌دهد.[۲۴۱] خدا آنان را به منازل سعادت و کرامت هدایت و امورشان را با آمرزش و عفو گناهانشان اصلاح می‌کند[۲۴۲] تا پاک شوند و به بهشتی که از پیش، به آنان شناسانده شده بود، وارد شده و از نعمت‌های آن بهره‌مند گردند: سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ[۲۴۳]، وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ[۲۴۴] برخی، مراد از سَيَهْدِيهِمْ را هدایت به ثواب و بهشت و يُصْلِحُ بَالَهُمْ را اصلاح امورشان در دنیا دانسته‌اند؛ به این معنا که خداوند در آستانه شهادت به شهیدان آرامشی روحی و نشاطی معنوی می‌بخشد. [۲۴۵] در روایات، مطالب فراوانی در باره برخورداری شهیدان از نعمت‌های الهی آمده است؛ برای نمونه، در روایت امام رضا(ع) از امیرمؤمنان علی(ع)آمده است که ضربات دشمن بر پیکر شهید، ساده‌تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است و هنگامی که شهید از مرکب فرومی‌افتد، پیش از آنکه به زمین برسد، همسر بهشتی او (حوریه) به استقبال او می‌شتابد و از نعمت‌های بزرگی که خداوند برای او فراهم ساخته است، با او سخن می‌گوید و آن‌گاه که شهید بر زمین قرار می‌گیرد و روح پاکیزه او از بدن پاکیزه‌اش به پرواز در می‌آید، خدا به او آفرین می‌گوید و او را به نعمت‌هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده است، بشارت می‌دهد.[۲۴۶] بر اساس آنچه در ادامه روایت آمده است، خداوند خود را سرپرست بازماندگان شهید معرفی کرده و فرموده است هر کس بازماندگان شهیدان را خشنود کند خدا را خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم آورد خدا را به خشم آورده است،[۲۴۷] از این رو رسول خدا(ص)به دیدار بازماندگان شهیدان می‌رفت و از آنان دلجویی می‌کرد.[۲۴۸] شاید بتوان آیه سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ[۲۴۹] را در این راستا تفسیر کرد؛ آن‌گونه که برخی مفسران، اصلاح امور شهیدان در این آیه را به اصلاح امور دنیایی آنان تفسیر کرده‌اند.[۲۵۰] براین اساس، شهیدان نیز به سبب تعلقی که به خانواده خود دارند به آرامش نیاز دارند که خدا با رفع نگرانی‌های دنیایی آنان، امورشان را اصلاح می‌کند.[۲۵۱].[۲۵۲]

جاودانگی در بهشت

برخی از آیات از بهشت‌های جاودانه که جویبارهایی در آن جاری‌اند، به عنوان پاداش شهیدان راه خدا یاد کرده است: فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۲۵۳] به گفته برخی، خدا به کسانی که در رکاب پیامبر جنگیدند تا به شهادت رسیدند وعده داده گناهان آنان را بیامرزد و به آنان ثواب عظیم عطا کرده و آنان را به بهشت ببرد و این ثواب با تعظیم آنان همراه باشد.[۲۵۴] قرآن همه این پاداش‌ها را در برابر دعای خاص آنان دانسته است: رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ[۲۵۵]، رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ[۲۵۶]، فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۲۵۷] در برخی آیات به صراحت بهشت پاداش شهدا قرار داده شده إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۲۵۸] و از قرار دادن آنان در جایگاهی خبر داده است که از آن راضی باشند: وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا[۲۵۹]، لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ[۲۶۰] برخی در توضیح سبب رضایت شهدا به آنچه به آنان عطا می‌شود، گفته‌اند در بهشت نعمت‌هایی خواهند دید که در عین حال که دلپذیر و چشم‌نواز است، تا آن هنگام نه چشمی مانند آن را دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب کسی مانند آن خطور کرده است.[۲۶۱] شاید از این‌رو که شهدا از ورود به چنین جایگاهی راضی‌اند، در آیه يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ[۲۶۲] از آن به رضوان یاد شده است. البته برخی آن را به رضای پروردگار معنا کرده‌اند.[۲۶۳] به هرروی، کسانی که با مال و جانشان در راه خدا می‌جنگند، برترین مقام را نزد خدا دارند و رستگارند. خدا به آنان بشارت رحمت و رضوان خودش و نیز بهشتی عطا می‌کند که نعمت‌هایی پایدار دارد و آنان برای همیشه از آن برخوردار خواهند بود. الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ[۲۶۴]، يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ[۲۶۵].[۲۶۶]

کیفر به شهادت رساندن مؤمنان

از آنجا که پیامبران الهی همواره مشرکان و کافران را به حق فرامی‌خواندند و از آنان می‌خواستند به دین الهی پایبند باشند، مشرکان آنان را مزاحمانی در برابر خواسته‌های نفسانی خویش می‌دانستند. در نتیجه، آنان را به ناحق به شهادت می‌رساندند: لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ[۲۶۷] خداوند آنان را به عذاب دردناک وعده داده است: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۲۶۸] عبارت بِغَيْرِ حَقٍّ در هر دو آیه به این معناست که به شهادت رساندن انبیاء به دست بنی‌اسرائیل از روی شناخت بوده نه از روی سهو و خطا. [۲۶۹] مفسران از زکریا، یحیی، اشعیا، ارمیا و... به عنوان پیامبرانی یاد کرده‌اند که به دست بنی‌اسرائیل به ناحق به شهادت رسیده‌اند.[۲۷۰] آنان نه تنها انبیا، بلکه هر مؤمنی را که آنان را به قسط و عدل فرا می‌خواند، به شهادت می‌رساندند، از همین رو عذاب الهی در انتظار آنان خواهد بود.إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۲۷۱] قرآن کریم به نمونه‌هایی از کسانی که در رکاب پیامبران و به هدف حفظ ایمان، به شهادت رسیده‌اند، اشاره و کیفر کسانی را بیان کرده است که مؤمنان را به شهادت رساندند؛ مانند مؤمنانی که به دست اصحاب اُخدود زنده زنده در چاله‌هایی پر از آتش افکنده و سوزانده شدند. خداوند آنان را در دنیا لعنت کرده [۲۷۲] و آنان را که علیه مؤمنان فتنه‌گری می‌کردند و از کرده خود پشیمان نشدند به عذاب سوزان جهنم وعده داده است:قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ [۲۷۳].[۲۷۴] به گفته برخی، وقتی ساحران قوم فرعون که پس از دیدن معجزه موسی به خدای او ایمان آوردند از سوی فرعون به قطع دست و پا و نیز کشتن تهدید شدند، [۲۷۵] خداوند نیز آنان را تهدید کرده و فرموده است در حقیقت، هر کس به نزد پروردگارش گنهکار رود، جهنم برای اوست؛ جهنمی که نه در آن بمیرد و نه زندگی یابد: إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى[۲۷۶]؛ همچنین خدای متعالی، مردمی را که به گفته مؤمن آل یاسین (حبیب نجار)[۲۷۷]، گوش نداده و او را به جرم دعوت مردم به پیروی از فرستادگان عیسی سنگباران کرده [۲۷۸] و به شهادت رساندند،[۲۷۹] نابود کرد؛ اما نه با سپاهی آسمانی، بلکه با بانگی که برآمد [۲۸۰] و آنان در دمْ سرد و فسرده شدند: وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ[۲۸۱]، إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ[۲۸۲].[۲۸۳]

سفر شهادت در آیه سوره آل عمران

در سوره آل عمران با تصویر قرآنی زیبایی درباره شهید رو به رو می‌شویم که انسان را برای زمان درازی به درنگ وا می‌دارد و او را از دایره تصورات محدودی که بشر درباره مرگ و زندگی دارد، بیرون آورده به افق گسترده جدیدی که تصورات محدود ما درباره مرگ و زندگی با آن بیگانه است، وارد می‌کند و به زندگی، معنای جدیدی می‌بخشد که تصورات جاهلی از انسان، آن را نمی‌شناسد. اینک با هم این آیات مبارک سوره آل عمران را می‌خوانیم: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ * الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ * الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ * فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ * إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۲۸۴].[۲۸۵]

زندگی نیکو

نخستین حقیقت در این تصویر قرآنی این است: کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، زنده‌اند و نمرده‌اند و ما نباید بپنداریم که شهیدان مرده‌اند: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا.... این مسئله در شمار مجازگویی نیست، بلکه حقیقتی است در میانه نفی و اثبات: نفی مرده پنداشتن شهیدان و اثبات زنده بودن آنان. این تصور در برابر ذهنیت مادی، امری کاملاً جدید است.

زندگی، فقط همین فرصت و محدوده کم گستره‌ای نیست که انسان در این دنیا در آن به سر می‌برد. حرکت حیوانی خوردن و آشامیدن و مسابقه بر سر اموال فناشونده این جهانی و زر و زیور دنیا و نشاط و فعالیت در دایره غرایز حیوانی، تنها ملاک و معیار زندگی نیست. این گستره کوچک، زودگذر و محدود زندگی است که از لهو و لعب آکنده است. آنچه در این دنیا در دست مردم است «همانند سرابی در زمین هموار است که تشنه، آن را آب می‌پندارد»[۲۸۶] وحقیقت زندگی را در بر نگرفته است، اما منبع صافی و زلال زندگی، چیز دیگری است و با آنچه مردم می‌پندارند، پاک اختلاف دارد. خدای تعالی و رسول او ما را به حیات نیکوی حقیقی فرا می‌خوانند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ...[۲۸۷].

این حیات که خدای تعالی و رسولش ما را بدان فرا می‌خوانند، حیات دیگر غیرآنی است که مردمان بر سر آن رقابت می‌کنند؛ همان حیات سراسر لهوولعب، تفاخر و زر و زیور که آکنده است از دوری از خدا و دشمنی با او و معصیت و گناه و غرق شدگی در اموال فناشونده این جهانی و دلبستگی به آنها و زندگی مذلت بار و خوار و بندگی غیر خدا و تسلیم در برابر هوا و هوس‌ها و شهوت‌ها.

زندگی در تصور اسلامی رهایی از قید و زنجیرها و آزادی از بند هوا و هوس‌ها و شهوت‌ها و خروج از ذلت کرنش و تسلیم در برابر ستمگران و درآمدن به عبودیت خدای تعالی است. زندگی در این تصویر برای بشریت آزادی از بند دلبستگی به دنیاست، نه به معنای ترک دنیا و خوشی‌های آن؛ زیرا انسان مؤمن مانند دیگران یا حتی بهتر از دیگران، از نعمت‌های خدادادی بهره می‌برد، جز اینکه او در چنگال دلبستگی به دنیا گرفتار نمی‌آید و دنیا دوستی بر او چیره نمی‌گردد و مصداق این فرمایش امام علی (ع) نمی‌شود: «دنیادوستی منشأ هر گناهی است»[۲۸۸].

آنچه از زندگی که در دست مردم است، دربردارنده حقیقت زندگی نیست و به زندگی چارپایان شبیه‌تر است تا انسان. اما زندگی حقیقی همان زندگی‌ای است که خدای تعالی در دنیا و آخرت برای بندگان صالح خویش برگزیده و در آخرت «حَیَوان» است: وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۲۸۹]. «حَیَوان» مبالغه حیات است. «حیوان» حیاتی است سرشار از دیدار با خدا، ایمان، عشق، شهود، راستی و خوش‌ها و نعمت‌ها در افقی وسیع و گسترده و بر پهنه جاودانگی و ابدیت، حیات عقل و جسم و خرد با هم. شهید در حرکت صعودی رو به خدای خویش، از این محدوده تنگ زندگی فانی و موقت به آن افق پهناور زندگی، و از این زندگی آمیخته با تیرگی‌ها و گرفتاری‌ها به آن زندگی پاک و زلال منتقل می‌شود، نه اینکه به دام مرگ و سکون و نیستی – آن‌گونه که مردم می‌پندارند- گرفتار آید[۲۹۰].

بالاترین درجات قرب الهی

قید عِنْدَ رَبِّهِمْ آمده است تا تصویر این زندگی حقیقی را که شهید در مسیر خویش به سوی خدای تعالی بدان منتقل می‌شود، کامل کند. مقصد سیر و سفر شهید، خداست و این مقصد، تمام ارزش زندگی را تشکیل می‌دهد. زندگی، آن هنگام که با قرب الهی قرین می‌شود و انسان را به قرب الهی رسانده، در جوارش می‌نشاند، ارزش حقیقی خویش را پیدا می‌کند، اما آن هنگام که از سیر به سوی خدا و قرب و روی آوردن به او باز می‌ایستد، دیگر چیزی جز سراب و گمشدگی در بیابان بی‌نشان دنیا و غرق شدگی در متاع دنیوی و چیزهای پوچ و بی‌بهای این جهانی نخواهد بود.

هدف انسان در حرکت سخت و بزرگ خویش به سوی خدای تعالی، قرب به خدا و دیدار با اوست، و این همان هدفی است که شهید از بهر آن تلاش می‌کند: يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ[۲۹۱].

ارزش و درجه انسان به اندازه بخشی از این هدف است که در این دنیا محقق می‌سازد. قرب الهی، همان معیاری که اسلام بدان قدر و مرتبه مردم را می‌سنجد. مردم در نزدیکی به خدا و دوری از او درجات و مراتب مختلفی دارند... تا اینکه انسان به «عندالله» برسد؛ جایی که از آن نزدیک‌تر به خدا وجود ندارد. در قاموس واژگان نیز برای «قرب» تعبیری قوی‌تر و رساتر از «عند» یافت نمی‌شود، و تو گویی در این درجه از قرب و نزدیکی، تمامی فاصله‌ها از میان می‌روند. حاشا که پروردگارمان با آفریدگان و بندگان خویش، ملابست داشته باشد و او برتر و بلندمرتبه‌تر از آن است که بندگان خویش را تا مرتبه کبریا و عزت و جلال خویش بالا برد، لیک این تعبیری رسا از نزدیک‌ترین درجات قرب الهی است. در حدیثی از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «فراتر از هر نیکوکاری، نیکوکاری دیگری است تا آن هنگام که مرد در راه خدا کشته شود. پس، چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن نیکی وجود ندارد»[۲۹۲]. نیز از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «بالای هر نیکوکاری، نیکوکار [دیگری] است تا آن‌گاه که مرد در راه خدا کشته شود. پس چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن نیکی وجود ندارد»[۲۹۳].

عبارت عِنْدَ رَبِّهِمْ انسان را به درنگی دراز وامی‌دارد؟ آیا کار بنده فرودست به جایی می‌رسد که این‌گونه، بدون فاصله‌ها و منزل‌ها و با چنین درجه‌ای از قرب باشد عِنْدَ رَبِّهِ؟! خداوند بسی بلند مرتبه‌تر از آن است که با آفریدگان خویش ملابست داشته باشد. برای قرب الهی تعبیری نزدیک به این در سوره قمر برای پرهیزکاران آمده است: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ[۲۹۴]. در مناجات شعبانیه نیز می‌خوانیم: «معبودا! مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما و دیده‌های دل ما را به نوری که با آن نور، تو را مشاهده کنند، روشن ساز، تا آنکه دیده‌های دل‌های ما حجاب‌های نور را از هم بدرد و به معدن عظمت واصل گردد»[۲۹۵].

«انقطاع کامل به سوی خدا» است که انسان را به معدن عظمت می‌رساند و حجاب‌های ظلمانی و نورانی میان او و خدای تعالی را می‌درد. در مناجاتی آمده است: «بارخدایا ما را به راه‌هایی ببر که به تو می‌رسد و برای وارد شدن بر تو، ما را از نزدیک‌ترین راه حرکت ده»[۲۹۶].

این عبارت‌ها بر کسی بیشتر از شهید منطبق نمی‌شود؛ زیرا او از نزدیک‌ترین راه‌ها به سوی خدای تعالی می‌رود و راهی نزدیک‌تر از شهادت به خدای تعالی وجود ندارد و پس از شهادت است که شهید بر خدا وارد می‌شود.

امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرماید: «همانا خدای را بر روی زمین، بندگانی است که تو گویی بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ دیده‌اند. آنان با دعاهای خویش به خدای سبحان پناه می‌برند. طعم مناجات با خدا و لذت خلوت با او در کام و دلشان شیرین است. خداوند به عزت و جلال خویش سوگند یاد کرده است که عالی‌ترین مقام در جایگاه صدق، نزد خویش را به آنان اختصاص دهد»[۲۹۷].

اینان همان کسانی هستند که خداوند عالی‌ترین مقام را به آنان اختصاص می‌دهد و همسایگی خویش در بهشت را روزی آنان می‌سازد و آنان را نزد خویش در جایگاه صدق می‌نشاند و آنان بر خداوند وارد می‌شوند[۲۹۸].

يُرْزَقُونَ

این واژه، نوع زندگی شهیدان را مشخص می‌سازد. این زندگی زندگی‌ای حقیقی و کامل است نه صرفاً معنوی، بلکه زندگی‌ای است با تمام ابعاد مادی و معنوی، و اینها همه برای کسی که مجال شک و تردید در تشخیص نوع این زندگی، پس از زندگی دنیوی، برجای نمی‌نهد. شگفت است که برخی مفسران در تفسیر این آیه به زندگی حقیقی تردید روا می‌دارند، در حالی که این آیه کریمه، زندگی را به صورت واضح ترسیم می‌کند و می‌گوید که شهیدان نزد پروردگار خویش زنده‌اند و در زندگی جدید خویش روزی می‌خورند و به آنچه از خداوند از فضل خویش به آنان داده است، شادمان می‌شوند و برای کسانی که از پی ایشان‌اند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند شادی می‌کنند.

آیا پس از تمامی این نکات، ابهامی در معنای حیاتی که پس از این حیات و پیش از حیات اخروی است برجای می‌ماند؟ این حیات دوم، حیات آخرت نیست؛ زیرا حیات آخرت را احدی از مؤمنان منکر نیست. آیه هنگامی که ما را از مرده پنداشتن مؤمنان نهی می‌کند، تقریباً به صراحت می‌گوید که مقصود از این زندگی، زندگی دیگری غیر زندگی اخروی است. احدی از مؤمنان درباره زندگی اخروی شهید و غیرشهید تردید روا نمی‌دارد؛ پس، ناگزیر باید مقصود زندگی دیگری میان زندگی دنیوی و اخروی باشد. این زندگی، همان است که بسیاری از مردم از آن بی‌خبرند و شهید از زندگی دنیوی، یکراست به آن منتقل می‌شود و در آن در جوار پروردگار تبارک و تعالی زندگی می‌کند. مردم به شهید همانند پیکری بی‌جان می‌نگرند و گمان می‌برند که او مرده است، در حالی که او نمرده است، بلکه در جوار پروردگارش از فضل و نعمتی که او در بهشت برای بندگان صالح خویش آماده ساخته، بهره‌مند است تا اینکه در آخرت به جایی که خداوند تعالی از مراتب رحمت و فضل خویش در بهشتی به پهنای آسمان‌ها و زمین برای او برگزیده است، می‌رود.

در احادیث رسول خدا (ص) و اهل بیت او (ع) شواهد بسیاری بر این حیات برزخی که شهیدان و بندگان صالح خدا در آن به سر می‌برند و پیش از برانگیخته شدن و حیات اخروی، در رحمت الهی از آن بهره‌مندند، وجود دارد، برای مثال، رسول خدا (ص) در حدیثی که جابر بن عبدالله انصاری راوی آن است، درباره آنچه که در جنگ موته پس از شهادت زید بن حارثه، جعفر بن ابی طالب و عبدالله بن رواحه انصاری برای مسلمانان پیش آمد سخن می‌گوید: حضرت این سه نفر را به توالی به فرماندهی منصوب ساخته بود که اگر یکی از آنها شهید شد، دیگری جای او را بگیرد؛ جابر می‌گوید: «روزی که در آن جنگ موته در گرفت، رسول خدا (ص) نماز صبح را با ما گزارد، سپس بر منبر شد و فرمود: برادران شما برای جنگ با مشرکان رو به رو شدند. حضرت برای ما از حمله‌های هر یک از دو سپاه بر یکدیگر سخن گفت تا آنجا که فرمود: هم اکنون زید بن حارثه کشته شد و پرچم افتاد. سپس فرمود: اکنون جعفر بن ابی طالب پرچم را برداشت و پیش رفت تا بجنگد. سپس فرمود: اینک دستش قطع شد، او پرچم را با دست دیگرش گرفت. سپس فرمود: دست دیگرش نیز قطع شد و او پرچم را با سینه‌اش نگاه داشت. سپس فرمود: جعفر بن ابی طالب کشته شد و پرچم بر زمین افتاد. سپس عبدالله بن رواحه آن را به دست گرفت و فلان تعداد از مشرکان و مسلمانان کشته شدند. از مسلمانان فلانی و فلانی کشته شدند تا اینکه رسول خدا (ص) کشته شدگان را یاد کرد، سپس فرمود: عبدالله بن رواحه کشته شد و پرچم را خالد بن ولید در دست گرفت و مسلمانان بازگشتند. رسول خدا (ص) سپس از منبر پایین آمد و به خانه جعفر رفت و عبدالله بن جعفر را فرا خواند و او را در آغوش خویش نشاند و بر سرش دست کشید. مادر عبدالله، اسماء بنت عمیس عرض کرد: ای رسول خدا! تو بر سر او دست می‌کشی که گویا یتیم است! رسول خدا (ص) فرمود: جعفر امروز کشته شد. چشمان رسول خدا (ص) به اشک نشستند، او فرمود: پیش از اینکه شهید شود، دو دستش قطع شد و خداوند به جای آنها دو بال از زمرد سبز به او داد و او اینک در بهشت با فرشتگان هرگونه که بخواهد پرواز می‌کند»[۲۹۹].[۳۰۰]

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ

شادی شهید به آنچه خدا از فضل و رحمت بی‌کران خویش به او ارزانی می‌دارد، بی‌حد و اندازه است. او به استقبال رحمت بی‌کران الهی می‌رود و پیش از اینکه روح، پیکرش را ترک گوید و قبل از آخرین نفس، فضل و رحمتی را که خدای تعالی برای او آماده ساخته است، می‌بیند. زید بن علی از پدرش علی بن حسین زین العابدین (ع) از پدرانش روایت می‌کند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: «شهید هفت پاداش از جانب خدا دارد:

  1. با نخستین قطره خونش، تمام گناهان او آمرزیده می‌شود.
  2. سرش را در دامان دو حورالعین که همسران اویند، می‌گذارد و آن دو غبار را از چهره او پاک می‌کنند و می‌گویند: خوش آمدی، و او نیز همانند همین سخن را به آن دو می‌گوید.
  3. از جامه‌های بهشتی بر تن او می‌کنند.
  4. مأموران بهشت با انواع بوهای خوش به سوی او می‌شتابند تا کدام‌یک او را با خود ببرد.
  5. خانه‌اش را می‌بیند.
  6. به روح او گفته می‌شود: در بهشت هر جا که خواهی بگرد.
  7. در روی خدا نظر می‌کند، و این مایه آرامش هر پیامبر و شهیدی است»[۳۰۱].[۳۰۲]

وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ

شهیدان نمی‌میرند و مرگ، آگاهی و درک آنان را محدود نمی‌سازد. شهیدان، برادران مؤمن خویش را که هنوز به آنان نپیوسته‌اند و حرکت و مسیرشان را دنبال می‌کنند و مردم را به سوی خدای تعالی فرا می‌خوانند، می‌بینند. هر دیدار جدیدی، شادمانی و بشارت جدیدی در بر دارد. شهیدان هر روز، با دیدن برادر دینی جدید که از میان زبانه‌های آتش معرکه بر خداوند وارد می‌شود به آنان روی می‌آورد، بشارتی جدید می‌یابند و با شادی و سرور از او استقبال می‌کنند.

شهیدان حاضران و شاهدان معرکه‌اند و با مرگ از آن غایب نمی‌شوند و مرگ برای آنان به منزله عدم حضور نیست. آنان نزد پروردگارشان شاهد معرکه‌اند و رخدادهای آن را دنبال می‌کنند و برای رزمندگان دست به دعا برمی‌دارند و از آمدن برخی از آنان به نزدشان شادمان می‌شوند و حاشا که آنان مرده باشند، بلکه از شاهدان و حاضران معرکه‌اند. مردگان آن کسانی هستند که در مسیر تاریخ و حیات مردم و نبرد حق و باطل و جهاد مؤمنان غایب‌اند، همانان که زندگی و عافیت دنیا را ترجیح می‌دهند و به آسایش تن می‌سپارند و از جریان عمل، جنبش و جهاد کناره می‌گیرند و در حاشیه زندگی و تاریخ به سر می‌برند و از دور به نظاره نبرد نشسته‌اند. آنان به رغم اینکه تنفس می‌کنند و حرکت دارند، لیک مرده‌اند؛ زندگی مردگان که جز حیات حیوان‌وار، برای زندگی معنای دیگری نمی‌شناسند و لذت کام‌جویی‌شان از زندگی، همان لذت و کامجویی حیوانات است و خواسته‌ها و آرزوهایشان از خواسته‌ها و آرزوهای حیوانات فراتر نمی‌رود، آنان‌اند که غایب‌اند و مرده.

اما شهیدان؛ حتی یک لحظه هم از صحنه غایب نیستند و از نزدیک و از نزد پروردگارشان تمامی تحولات، حرکت، پیشرفت، پیروزی‌ها، شکست‌ها، آرزوها، دردها، خواسته‌ها و مشقت‌های سیر به سوی خدا را می‌بینند، لیک با نفس و دیدی متفاوت با نفس و دید ما و تصوری جدا از تصورات محدود ما[۳۰۳].

نه بیمی دارند نه اندوهی

این فرمایش خدای تعالی است: ...وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.... آنان به برادران خویش که هنوز به ایشان نپیوسته‌اند و به مسیر آکنده از خون، جهاد، پیروزی‌ها، شکست‌ها، دردها و تلخی با این نگاه ربانی می‌نگرند وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. لیک ما در این دنیا، دیدمان تفاوت دارد. ما از رهگذر تصورات بشری آمیخته با ضعف، کوته نظری و تشویق به این مسیر می‌نگریم و هرگاه پیش‌بینی کنیم که در سیر و حرکت‌مان، مصیبتی بر ما فرود آید یا تندبادی به ما زند و هیچ چیزی بر جای ننهد، به نگرانی و اضطراب دچار می‌شویم. نیز هرگاه بلایی دامانمان یا مصیبتی گریبانمان را بگیرد و پهنه زمین بر ما تنگ آید و دردهای فراق و تلخی‌های ناکامی‌ها و شدت ابتلا در جان و مال و روزی و امنیت بر ما فشار آورد، اندوه و درد، ما را در خویش غرقه می‌سازد؛ بنابراین، مسیر برای ما - از رهگذر تصوراتمان - از بیم و اندوه آکنده است: بیم از گرفتاری‌هایی که ممکن است در آینده بر سرمان آید و اندوه از گرفتاری‌ها و سختی‌هایی که بر سرمان آمده است. کم‌اند انسان‌هایی که در میان این حرکت و مسیر آکنده از خون و درد، بینشی درست و ناب دارند که در بیم و اندوه زندگی نمی‌کنند. اما نگاه شهیدان به این مسیر و تصورشان از آن با نگاه و تصورات بشری آمیخته به ضعف و سستی ما، تفاوت دارد. آنان این نگاه ناب و دوررس را از خدا گرفته‌اند و آن را از اعتماد و اطمینان به خدای تعالی آکنده‌اند. خدای تعالی این نگاه را از نزد خویش به آنان ارزانی داشته است، همین است که با این اعتماد و اطمینان و با این نگاه ناب و بدون هراس و نگرانی و اندوه به این مسیر ربانی بر روی زمین می‌نگرند و از همین جاست که از آمدن برادرانشان که هنوز به آنان نپیوسته‌اند، شادمان می‌شوند. آنان که به کام معرکه فرو رفته‌اند، نباید ترس و اندوهی به خویش راه دهند و نباید از چیزی که در پیش دارند، بهراسند و بهر چیزی که از دست داده‌اند، اندوه خورند؛ زیرا یاری پروردگار که خدای تعالی به بندگان صالح خویش وعده داده است و کمک و پیروزی و تأیید و پشتیبانی او در میانه این جدال آکنده از خون و درد و تلخی و رنج به آنان خواهد رسید.

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ[۳۰۴]. پس ترس و نگرانی از آینده و اضطراب از بهر آن چرا؟ آنان را در راه خدا هیچ خستگی یا آزاری نخواهد رسید و برای هر بلایی که بر آنان رسد خداوند عمل صالح و پاداش می‌نویسد: ...ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ...[۳۰۵].

بنابراین، چرا از گرفتاری‌ها، رنج‌ها و دردهایی که دامنشان را می‌گیرد و مشقت‌هایی که در راه خدا می‌کشند، اندوه خورند؟ پس، در این مسیر، نه ترسی هست و نه اندوهی و پویندگان این مسیر دشوار و ناهموار نباید بهر گرفتاری‌هایی که گریبان‌گیر آنان می‌شود، بترسند و اندوه خورند. این همان نگاه ربانی و ناب و مطمئن و دوررس از مسیر انسان به سوی خدای تعالی است و بر ماست - ما که در خط شهیدان، راه خدای تعالی را می‌پوییم - که به این نگاه، مسلح شویم و نگاه سراسر نگرانی و اضطراب و هراس را به نگاه ربانی آکنده از اعتماد و اطمینان و دوررس بدل نماییم تا بدین روی بتوانیم بار سنگین مسئولیت را بر دوش کشیم و به سیر خویش در راه پیامبران و فرستادگان ادامه دهیم[۳۰۶].

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص۴۶۵، «شهد».
  2. مفردات، ص۴۶۵.
  3. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۲۱؛ مفردات، ص۴۶۶ - ۴۶۷، «شهد».
  4. واژه‌های دخیل، ص۲۷۳.
  5. الکتاب المقدس، ایوب ۱۶: ۱۹.
  6. الکتاب المقدس، اعمال رسولان ۲۲: ۲۰، مکاشفات ۲: ۱۳ و ۱۷: ۶.
  7. المهذب، ج۱، ص۵۵؛ نهایة الاحکام، ج۲، ص۲۳۶.
  8. الاصطلاحات الفقهیه، ص۱۱۷.
  9. التحقیق، ج۶، ص۱۶۲، «شهد».
  10. مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۵.
  11. التحقیق، ج۶، ص۱۶۲.
  12. قاموس قرآن، ج۴، ص۷۶؛ نمونه، ج۲۱، ص۴۰۵.
  13. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۵؛ نک: زاد المسیر، ج۱، ص۴۳۰.
  14. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۳۷۴؛ قاموس قرآن، ج۴، ص۷۶ - ۷۷.
  15. جامع البیان، ج۵، ص۱۰۳؛ ج۲۷، ص۱۳۳؛ زاد المسیر، ج۱، ص۴۳۰؛ نمونه، ج۳، ص۴۶۱.
  16. «اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) می‌گردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.
  17. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  18. «و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ آنان راست پاداش و فروغشان؛ و آن کسان که کافر شدند و آیات ما را دروغ شمردند دوزخی‌اند» سوره حدید، آیه ۱۹.
  19. نک: جامع البیان، ج۴، ص۶۹ - ۷۰؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۵.
  20. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند » سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  21. برای نمونه نک: بقره / ۲، ۱۵۴؛ آل‌عمران / ۳، ۱۵۷ و ۱۶۹ و ۱۹۵)
  22. مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۶ - ۸۴۷.
  23. «و مرگ (در راه خداوند) را پیش از آنکه با آن رویاروی گردید نیک آرزو می‌کردید (اکنون که) آن را (در میدان جنگ) دیده‌اید تنها (در آن) می‌نگرید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۳.
  24. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  25. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  26. «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
  27. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 529-531.
  28. «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  29. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  30. تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۹۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۲.
  31. نک: مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۲؛ لباب التأویل، ج۲، ص۴۰۹.
  32. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  33. تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۷۰ - ۲۷۱.
  34. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم به او گرویدید؟ بی‌گمان او بزرگ شماست که به شما جادوگری آموخته است؛ به زودی خواهید دانست؛ دست‌ها و پاهایتان را از چپ و راست خواهم برید و همه شما را به دار خواهم آویخت» سوره شعراء، آیه ۴۹.
  35. «گفتند: پروایی نیست، ما به سوی پروردگار خویش باز می‌گردیم» سوره شعراء، آیه ۵۰.
  36. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
  37. «خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.
  38. «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
  39. «و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۲.
  40. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۹؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۴۵؛ نمونه، ج۲۴، ص۳۰۲ - ۳۰۳.
  41. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۹؛ روض الجنان، ج۱۹، ص۳۰۶ - ۳۰۷؛ المحرر الوجیز، ج۵، ص۳۳۵.
  42. تفسیر طبرانی، ج۶، ص۳۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۵۷۴ - ۵۷۵.
  43. «مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق، آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان می‌آوردند گواه بودند، و با آنان کینه‌توزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است. به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۴-۱۰.
  44. روض الجنان، ج۱۶، ص۱۴۶؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۸۳؛ نمونه، ج۱۸، ص۳۴۸.
  45. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۱۲۱؛ الدر المنثور، ج۵، ص۲۶۱.
  46. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۱۲۱؛ فتح القدیر، ج۴، ص۴۱۹.
  47. کنز الدقائق، ج۲، ص۳۸۷؛ البحر المدید، ج۱، ص۲۷۷؛ الوجیز، ج۱، ص۲۰۲.
  48. التفسیر الکبیر، ج۶، ص۵۱۳؛ البحر المحیط، ج۲، ص۵۹۱.
  49. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۱۶۴؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۱۸.
  50. «و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری می‌آزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که می‌دانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  51. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  52. مطالعات فرهنگی و ارتباطات، س۱۳۸۸، ش۱۴، ص۱۱۲، «چالش‌های ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه».
  53. «و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.
  54. «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره انفال، آیه ۷۲.
  55. نک: تفسیر مقاتل، ج۲، ص۱۳۰؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۳۶ - ۳۷.
  56. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 531-533.
  57. «در راه خداوند» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  58. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  59. «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  60. فتح القدیر، ج۱، ص۵۶۲؛ فتح البیان، ج۲، ص۱۱۲.
  61. مجموعه آثار، شهید مطهری، ج۲۴، ص۴۴۹، «قیام و انقلاب مهدی عج»؛ نیز نک: علوم اجتماعی و انسانی، ش۴۲، ص۲۰، «شهید و شهادت در عرفان اسلامی».
  62. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  63. «اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  64. مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۷؛ عقود المرجان، ج۱، ص۳۸۲؛ بیان المعانی، ج۵، ص۴۱۹.
  65. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 533-534.
  66. حلیة الاولیاء، ج۸، ص۲۵۱.
  67. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  68. در این باره نک: الدر المنثور، ج۲، ص۱۸۲.
  69. برای نمونه، نک: وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۴۹؛ الشهید و الشهاده فی القرآن و الحدیث، ص۲۷ - ۶۰.
  70. سنن الدارمی، ج۲، ص۲۰۷ - ۲۰۸.
  71. مسند احمد، ج۲، ص۳۱۰؛ ج۵، ص۳۱۷؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۳۹؛ حلیة الاولیاء، ج۸، ص۲۰۳.
  72. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۹۵؛ سنن الترمزی، ج۲، ص۴۳۵ - ۴۳۶؛ سنن النسائی، ج۷، ص۱۱۶.
  73. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۶؛ المستدرک، ج۱، ص۳۵۲.
  74. مسند احمد، ج ۲، ص۳۱۰؛ ج ۴، ص۳۹۵؛ ج ۵، ص۳۱۷.
  75. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶.
  76. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶؛ الامالی، ص۵۱۷.
  77. «و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ آنان راست پاداش و فروغشان؛ و آن کسان که کافر شدند و آیات ما را دروغ شمردند دوزخی‌اند» سوره حدید، آیه ۱۹.
  78. نک: دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۱۷ - ۲۱۸؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۶۷؛ تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۳۸۸.
  79. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۳۵؛ نمونه، ج۲۳، ص۳۵۰.
  80. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 534-535.
  81. مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۷.
  82. «و اگر بمیرید یا کشته شوید بی‌گمان نزد خداوند، گردتان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
  83. مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۷؛ روض الجنان، ج۵، ص۱۲۲.
  84. مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۰.
  85. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه 111.
  86. الخلاف، ج۱، ص۷۱۱ - ۷۱۳؛ غنیة النزوع، ص۱۰۲؛ تحفة الفقهاء، ج۱، ص۲۵۸.
  87. «و مرگ (در راه خداوند) را پیش از آنکه با آن رویاروی گردید نیک آرزو می‌کردید (اکنون که) آن را (در میدان جنگ) دیده‌اید تنها (در آن) می‌نگرید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۳.
  88. مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۶؛ نک: زاد المسیر، ج۱، ص۳۳۰.
  89. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  90. مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۹؛ زاد المسیر، ج۳، ص۴۵۶.
  91. نک: المیزان، ج۹، ص۳۰۷ - ۳۰۸.
  92. «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
  93. نمونه، ج۷، ص۴۴۴؛ المیزان، ج۹، ص۳۰۷ - ۳۰۸.
  94. دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۴۳.
  95. سنن الدارمی، ج۲، ص۲۰۷.
  96. قرب الاسناد، ص۶۴؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۴۳.
  97. المحاسن، ج۱، ص۶۲؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۴۱.
  98. مسند احمد، ج۲، ص۴۲۵.
  99. صحیح البخاری، ج۳، ص۲۰۰.
  100. صحیح البخاری، ج۳، ص۲۰۲ - ۲۰۳، ۲۰۸.
  101. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳ - ۱۴.
  102. «اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) می‌گردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.
  103. «و تا خداوند مؤمنان را بپالاید و کافران را از میان بردارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۱.
  104. «آیا پنداشته‌اید به بهشت می‌روید بی‌آنکه خداوند جهادگران و شکیبایان شما را معلوم دارد؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۲.
  105. نک: مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۵؛ الکشاف، ج۱، ص۴۲۰؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۳۷۴.
  106. مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۶؛ روض الجنان، ج۵، ص۸۹.
  107. «و آنچه بر شما در روز برخورد آن دو گروه (در احد) رسید به اذن خداوند بود (تا مؤمنان را بیازماید) و تا مؤمنان را (از غیر آنان) معلوم بدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۶.
  108. «و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
  109. نک: بقره / ۲، ۱۹۰؛ نساء / ۴، ۷۴؛ توبه / ۹، ۱۲ و ۲۹ و ۱۲۳؛ ممتحنه / ۶۰، ۸.
  110. «با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  111. نک: احکام القرآن، ج۲، ص۳۱۷ - ۳۱۸؛ ترجمان فرقان، ج۱، ص۱۳۵ - ۱۳۶.
  112. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.
  113. اسباب النزول، ص۱۷۶.
  114. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  115. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  116. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
  117. تفسیر مقاتل، ج۴، ص۳۷۹؛ جامع البیان، ج۲۸، ص۱۰۹؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۸.
  118. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 535-538.
  119. جامع البیان، ج۴، ص۱۱۲؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۹؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۴۲۴.
  120. الکشاف، ج۱، ص۴۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۴۲۵؛ نک: المحرر الوجیز، ج۱، ص۵۴۰.
  121. «(همان) کسانی که (خود از جنگ، پس) نشستند و درباره همگنان (شهید) خویش گفتند: اگر (آنها هم) از ما پیروی می‌کردند کشته نمی‌شدند؛ بگو: اگر راست می‌گویید مرگ را از خویش برانید» سوره آل عمران، آیه ۱۶۸.
  122. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  123. «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما می‌ماندند نمی‌مردند یا کشته نمی‌شدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دل‌هایشان کند؛ و این خداوند است که زنده می‌گرداند و می‌میراند و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
  124. «اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  125. «و اگر بمیرید یا کشته شوید بی‌گمان نزد خداوند، گردتان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
  126. کشف الاسرار، ج۲، ص۳۲۳؛ نک: تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۴۵؛ منهج الصادقین، ج۲، ص۳۶۴.
  127. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص .538-539
  128. «اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  129. برای نمونه نک: بقره / ۲، ۱۵۴، ۱۹۰ و ۲۱۸؛ آل‌عمران / ۳، ۱۵۷.
  130. نک: الدر المنثور، ج۲، ص۹۶ و ۹۸.
  131. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  132. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان ، نمازگزاران، سجده‌کنندگان ، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  133. الدر المنثور، ج ۳، ص۲۸۱؛ نیز نک: جامع البیان، ج ۱۱، ۲۶ - ۲۷؛ التبیان، ج ۵، ص۳۰۷.
  134. زاد المسیر، ج۲، ص۳۰۳؛ الصافی، ج۲، ص۳۸۱؛ تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن، ج۵، ص۱۸۶.
  135. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  136. نک: مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۳؛ نمونه، ج۸، ص۱۴۸؛ ارشاد الاذهان، ص۲۰۹.
  137. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  138. مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۵؛ تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج۲، ص۳۶۹.
  139. تفسیر ثعلبی، ج۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶؛ مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۵؛ روض الجنان، ج۳، ص۱۵۸ - ۱۵۹.
  140. روض الجنان، ج۳، ص۱۵۹؛ الوجیز، ج۱، ص۱۷۶.
  141. تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۹۸؛ نیز نک: جامع البیان، ج۱۱، ص۲۷.
  142. التبیان، ج ۵، ص۳۰۷؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۵۳.
  143. زاد المسیر، ج۲، ص۳۰۳؛ تفسیر العز بن عبد السلام، ج۱، ص۲۶۶؛ البحر المحیط، ج۵، ص۵۱۰
  144. جامع البیان، ج۱۱، ص۲۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۴.
  145. مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۴؛ تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۹۲.
  146. الصافی، ج۲، ص۳۸۱؛ التفسیر الاثری الجامع، ج۵، ص۳۵۱.
  147. الکشاف، ج۲، ص۳۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۴.
  148. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۴.
  149. المیزان، ج۹، ص۳۹۶.
  150. مناهج البیان، ج۲، ص۲۸۸.
  151. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان ، نمازگزاران، سجده‌کنندگان ، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  152. الصافی، ج۲، ص۳۸۲.
  153. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۴ - ۱۵۵.
  154. سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  155. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۶.
  156. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 539-542.
  157. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  158. مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۹.
  159. روض الجنان، ج۱۵، ص۳۸۰؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۳۶.
  160. المحرر الوجیز، ج۴، ص۳۷۸.
  161. تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۱۵۳.
  162. الکشاف، ج۳، ص۵۳۱ - ۵۳۲؛ نک: تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص۲۲۹؛ منهج الصادقین، ج۷، ص۲۷۱.
  163. الکشاف، ج۳، ص۵۳۲؛ جوامع الجامع، ج۳، ص۳۰۹.
  164. جامع البیان، ج۲۱، ص۹۳؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۱.
  165. «و مرگ (در راه خداوند) را پیش از آنکه با آن رویاروی گردید نیک آرزو می‌کردید (اکنون که) آن را (در میدان جنگ) دیده‌اید تنها (در آن) می‌نگرید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۳.
  166. المغازی، ج۱، ص۳۲۱.
  167. مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۶، ۸۴۸؛ زاد المسیر، ج۱، ص۳۳۰؛ نک: تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج۳، ص۷۷۷ - ۷۷۸.
  168. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  169. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 542-543.
  170. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  171. نک: مفاهیم القرآن، ج۹، ص۲۷۳ - ۲۷۴.
  172. «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
  173. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  174. اسباب النزول، ص۶۷ - ۶۸؛ زاد المسیر، ج۱، ص۱۷۲.
  175. مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۵.
  176. «و چون به او گویند: از خداوند پروا کن، خویشتن‌بینی او را به گناه می‌کشاند پس دوزخ او را بس و بی‌گمان، این بستر بد است» سوره بقره، آیه ۲۰۶.
  177. المیزان، ج۲، ص۹۸؛ نمونه، ج۲، ص۷۹.
  178. المغازی، ج۱، ص۳۰۰ - ۳۰۷ و نیز نک: امتاع الاسماع، ج۱، ص۱۴۴ - ۱۵۰.
  179. «و اگر بمیرید یا کشته شوید بی‌گمان نزد خداوند، گردتان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
  180. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  181. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  182. «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  183. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  184. الاصفی، ج۱، ص۱۷۴ - ۱۷۵.
  185. «آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  186. نک: البلاغ، ص۵۲.
  187. نک: تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۲۰۲؛ مجمع البیان، ج۲، ص۷۲۰ - ۷۲۱؛ نمونه، ج۲، ص۴۷۹ - ۴۸۱.
  188. التبيان، ج۲، ص۴۲۲؛ التفسير الكبير، ج۷، ص۱۷۷.
  189. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  190. جامع البيان، ج۴، ص۷۶؛ مجمع البيان، ج۲، ص۸۵۴ ؛ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۱۱۳.
  191. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 543-545.
  192. نک: نمونه، ج۳، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
  193. کشف الاسرار، ج ۴، ص۱۷۷.
  194. « و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  195. «به زودی آنان را راهنمایی می‌کند و حالشان را نیکو می‌گرداند» سوره محمد، آیه ۵.
  196. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  197. «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  198. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص .545
  199. «اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  200. «و اگر بمیرید یا کشته شوید بی‌گمان نزد خداوند، گردتان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
  201. الکشاف، ج ۱، ص۴۳۱؛ البحر المحیط، ج ۳، ص۴۰۶؛ لباب التاویل، ج ۱، ص۳۱۱.
  202. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  203. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۱۹؛ تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۱۳۵.
  204. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 545-546.
  205. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  206. تفسیر ماوردی، ج۱، ص۲۰۹؛ روض الجنان، ج۲، ص۲۳۶.
  207. المحرر الوجیز، ج۱، ص۲۲۷؛ نیز نک: التسهیل، ج۱، ص۱۰۲ - ۱۰۳.
  208. جامع البیان، ج۴، ص۱۱۳.
  209. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  210. «به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوسته‌اند شاد می‌شوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۰.
  211. در این باره نک: مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۳ - ۴۳۴؛ المنتخب من تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱.
  212. تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۶۰.
  213. التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۲۶؛ لباب التأویل، ج۱، ص۹۳.
  214. «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  215. تفسیر ماوردی، ج ۱، ص۲۰۹؛ تفسیر العزبن عبدالسلام، ج ۱، ص۵۸.
  216. نک: المیزان، ج۱، ص۳۴۵.
  217. مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۳ - ۴۳۴.
  218. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  219. مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۴.
  220. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  221. «به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوسته‌اند شاد می‌شوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۰.
  222. جامع‌البیان، ج ۴، ص۱۱۴؛ روض‌الجنان، ج ۵، ص۱۴۶.
  223. اسباب النزول، ص۱۳۲ - ۱۳۴.
  224. مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۰.
  225. المیزان، ج۲، ص۴۰۱.
  226. الاشارات الالهیه، ص۷۲.
  227. السیرة النبویه، ج۲، ص۹۸.
  228. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 546-548.
  229. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  230. التبیان، ج۳، ص۲۵۰؛ التحریر و التنویر، ج۴، ص۱۸۲.
  231. «و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک می‌گردد و کارنامه (ها) برنهاده می‌شود و پیامبران و گواهان را می‌آورند و میان آنان به حقّ داوری می‌کنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.
  232. مجمع البیان، ج۸، ص۷۹۳.
  233. «به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوسته‌اند شاد می‌شوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۰.
  234. در ترجمه «یستبشرون» نک: روض الجنان، ج ۵، ص۱۵۴؛ نیز: ترجمه‌های قرآن.
  235. «به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوسته‌اند شاد می‌شوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۰.
  236. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  237. المیزان، ج۴، ص۶۱؛ نمونه، ج۳، ص۱۷۰ - ۱۷۱.
  238. «آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
  239. «پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستان‌هایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید می‌دهد» سوره توبه، آیه ۲۱.
  240. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  241. نمونه، ج۲۱، ص۴۰۳ - ۴۰۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۸.
  242. المیزان، ج۱۸، ص۲۲۶؛ نیز نک: تفسیر مراغی، ج۲۶، ص۵۱ - ۵۲.
  243. «به زودی آنان را راهنمایی می‌کند و حالشان را نیکو می‌گرداند» سوره محمد، آیه 5.
  244. «و آنان را به بهشتی درمی‌آورد که به آنان شناسانده است» سوره محمد، آیه 6.
  245. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۲۹۸؛ کنز العرفان، ج۱، ص۳۶۶؛ تنزیه القرآن عن المطاعن، ص۴۰۲.
  246. مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۴؛ صحیفة الامام الرضا، ص۲۶۸.
  247. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۱.
  248. المغازی، ج۱، ص۲۶۸.
  249. «به زودی آنان را راهنمایی می‌کند و حالشان را نیکو می‌گرداند» سوره محمد، آیه 5.
  250. کنز العرفان، ج۱، ص۳۶۶؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۲۹۸.
  251. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۲۹۸؛ کنز العرفان، ج۱، ص۳۶۶؛ بیان المعانی، ج۶، ص۲۳.
  252. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 548-549.
  253. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  254. مراح لبید، ج۱، ص۱۷۷.
  255. «پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران» سوره آل عمران، آیه ۱۹۳.
  256. «پروردگارا! و آنچه با پیامبرانت به ما وعده کردی عطا کن و روز رستخیز ما را خوار مگردان؛ بی‌گمان تو در وعده (خود) خلاف نمی‌ورزی» سوره آل عمران، آیه ۱۹۴.
  257. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  258. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  259. «و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند » سوره حج، آیه ۵۸.
  260. «به یقین آنان را به جایگاهی که آن را می‌پسندند در می‌آورد و بی‌گمان خداوند بردباری داناست» سوره حج، آیه ۵۹.
  261. روح البیان، ج۶، ص۵۲؛ فتح القدیر، ج۳، ص۵۴۹؛ البحر المدید، ج۳، ص۵۴۷.
  262. «پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستان‌هایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید می‌دهد» سوره توبه، آیه ۲۱.
  263. تفسیر اثنا عشری، ج۵، ص۴۴؛ زهرة التفاسیر، ج۶، ص۳۲۵۹.
  264. «آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
  265. «پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستان‌هایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید می‌دهد» سوره توبه، آیه ۲۱.
  266. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 550.
  267. «خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفته‌اند و اینکه پیامبران را ناروا می‌کشتند می‌نویسیم و می‌گوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.
  268. «آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  269. المیزان، ج۴، ص۸۳؛ مواهب الرحمان، ج۵، ص۱۵۸.
  270. مجمع البیان، ج۲، ص۹۰۱؛ التحریر و التنویر، ج۳، ص۲۹۹؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۴۵۰.
  271. «آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  272. التبیان، ج۱۰، ص۳۱۶؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۰۹ - ۷۱۰.
  273. «مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق، آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان می‌آوردند گواه بودند، و با آنان کینه‌توزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است. به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۴-۱۰.
  274. التبیان، ج۱۰، ص۳۱۸؛ الکشاف، ج۴، ص۷۳۲؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۵۲.
  275. تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۷۰.
  276. «چنین است که هر کس نزد پروردگارش گناهکار بیاید بی‌گمان دوزخ او راست که در آن نه می‌میرد و نه زندگی می‌کند» سوره طه، آیه ۷۴.
  277. روض الجنان، ج۱۶، ص۱۴۶؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۸۳؛ نمونه، ج۱۸، ص۳۴۸.
  278. الدر المنثور، ج۵، ص۲۶۱.
  279. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۱۲۱؛ فتح القدیر، ج۴، ص۴۱۹.
  280. مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۹؛ المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۵۲؛ لباب التاویل، ج۴، ص۷.
  281. «و ما پس از وی از آسمان بر قوم او هیچ سپاهی فرو نفرستادیم و بنای فرستادن هم نداشتیم» سوره یس، آیه ۲۸.
  282. «(عذاب آنان) جز یک بانگ آسمانی نبود که ناگاه همه (با آن) خاموش شدند» سوره یس، آیه ۲۹.
  283. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شهادت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص 550-552.
  284. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند * به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوسته‌اند شاد می‌شوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند * به نعمتی از خداوند و بخششی (از وی) شاد می‌شوند و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی‌گرداند * کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود * کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست * پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است * جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹-۱۷۵.
  285. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۱، ص ۳۹۰.
  286. كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد» سوره نور، آیه ۳۹.
  287. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید.».. سوره انفال، آیه ۲۴.
  288. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۵۸.
  289. «و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  290. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۱، ص۳۹۱.
  291. «ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
  292. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۱۰.
  293. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص۶۱.
  294. «بی‌گمان پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵.
  295. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، مناجاة الائمة (ع) فی شعبان.
  296. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۴۷.
  297. رستگاری جویباری، یعسوب الدین، تفسیر البصائر، ج۴۲، ص۳۹۱.
  298. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۱، ص ۳۹۳.
  299. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۱، ص۵۴، به نقل از: قطب راوندی، الخرائج، ص۱۸۸.
  300. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۱، ص۳۹۵.
  301. طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۲.
  302. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۱، ص ۳۹۷.
  303. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۱، ص ۳۹۸.
  304. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم * و به آنان در این (سر) زمین توانایی بخشیم و با آنان به فرعون و هامان و سپاه آن دو، چیزی را که از آن می‌هراسیدند نشان دهیم» سوره قصص، آیه ۵-۶.
  305. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  306. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۱، ص۳۹۹.