اهل بیت پیامبر خاتم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۵۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
====معنای «اهل» در اصطلاح [[قرآن کریم]]====
{{مدخل مرتبط
*در فرهنگ قرآنی واژه «أهل» به افرادی گفته می‌شود که نوعی پیوند و وابستگی، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أهل الإنجيل}}﴾}}<ref>سوره مائده: ۵، آیه ۴۷.</ref>، {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أهل القرى}}﴾}}<ref>سوره اعراف: ۷، آیه۹۶، سوره یوسف: ۱۲، آیه۱۰۹.</ref>، {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أهل المدينه}}﴾}}<ref>سوره توبه: ۹، آیه۱۰۱؛ سوره حجر: ۱۵، آیه۶۷.</ref>، {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أهل البيت}}﴾}}<ref>سوره هود: ۱۱، آیه۷۳؛ سوره احزاب: ۳۳، آیه۳۳.</ref>، {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أهل الذكر}}﴾}}<ref>سوره نحل: ۱۶، آیه۴۳؛ سوره انبیاء: ۲۱، آیه۷.</ref> و غيره.
| موضوع مرتبط = اهل بیت پیامبر خاتم
*بنابر فرهنگ قرآنی، به کسانی اهل یا ذریه [[پیامبر|پیامبر خدا]] گفته می‌شود که با او پیوند و وابستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با [[پیامبر]]{{صل}}، هم عقیده بودن با آن حضرت است و کسی که از ایمان آوردن به رسول خدا{{صل}} سر باز زند، او در زمره اهل و خاندان آن حضرت شمرده نمی‌شود<ref>چنانکه خداوند متعال به [[حضرت نوح]]{{ع}} خطاب کرده و درباره پسرش، می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|انه لیس من اهلک}}﴾}} «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست.»، سوره هود: ۱۱، آیه۴۶</ref>
| عنوان مدخل  = اهل بیت پیامبر خاتم
*بنابراین، اهل بودن بر اساس منطق قرآن با ملاک انس، تعلق خاطر و وابستگی (که همان معنای لغوی بود)، منطبق خواهد بود. شدت و ضعف در اهلیت (اهل بودن)، به شدت و ضعف در انس و تعلق و وابستگی، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء فرزندان انسان باشد. به بیانی دیگر درباره معنای اصطلاح واژه اهل در قرآن کریم می‌توان چنین گفت: قرآن کریم آنان را که با پیامبری از انبیای الهی هم عقیده‌اند و به او ایمان دارند اهل (ذریه) او می‌داند و در مقابل، کسانی که حتی فرزند نسبی وی باشند - در صورت ایمان نیاوردن - از اهل او بیرون می‌شمارد.<ref>به عبارت دیگر قرآن کریم کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمی‌داند. ر.ک: [[محمد باقر تحریری|تحریری، محمد باقر]]، [[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره]]، ج۱، ص۴۶.</ref> چنانکه در داستان نوح{{ع}} که فرزندش فرد ناشایسته‌ای بود خدای متعال فرمود: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|انه لیس من اهلك}}﴾}}.<ref>«او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست». سوره هود: ۱۱، آیه۴۶. [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۵ - ۴۶</ref>
| مداخل مرتبط = [[اهل بیت در لغت]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در قرآن]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در حدیث]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در نهج البلاغه]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در کلام اسلامی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در معارف دعا و زیارات]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در فقه سیاسی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در عرفان اسلامی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در معارف و سیره نبوی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در معارف و سیره حسینی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در معارف و سیره سجادی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در معارف و سیره رضوی]] - [[اهل بیت پیامبر خاتم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
*همچنین قرآن کریم گاهی آنان را که در یک مسیر حرکت می‌کنند یا یک روش و مرام دارند یا پیروی از یک کتاب آسمانی می‌نمایند و یا پیرو مکتبی غیر الهی هستند ایشان را اهل همان مسیر و روش و کتاب می‌شمارد. مانند «أهل ذکر»، «أهل انجیل»، «أهل کتاب»، «أهل نار»<ref>[[احمد زمردیان|زمردیان، احمد]]، [[مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره (کتاب)|مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۲، با اندکی تصرف.</ref>  و ...
| پرسش مرتبط =  
*در هر حال دانشمندان اسلامی برای واژه «اهل» در قرآن کریم، شش وجه مختلف ذکر کرده‌اند:
}}
*'''وجه اول:''' به معنای زن، مانند آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا}}﴾}}<ref>«(به یاد آور) هنگامی که موسی به خانواده‌اش گفت: من آتشی را حس کردم (از دور دیدم)». سوره نمل، آیه۷.</ref> و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ}}﴾}}<ref>«پس چون موسی مدت (معهود) را به پایان برد و با خانواده خود (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد...»، سوره قصص، آیه۲۹.</ref>  که در هر دو آیه «أهل» به معنای زوجه [[حضرت موسی]]{{ع}} - طبق نظر مشهور: صفورا دختر [[حضرت شعیب]]{{ع}} - است؛ زیرا در آن هنگام، موسی{{ع}}، اولادی نداشت و تنها با همسرش بود.
*'''وجه دوم:''' به معنای خانواده و خاندان، مانند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ}}﴾}}<ref>«یوسف{{ع}} به مامورین دستور داد تا پولی را که برادرانش برای خرید گندم داده بودند در میان اثاث و اجناس بگذارند تا وقتی به سوی اهل بیت و خانواده خود برگردند، متوجه شوند که پولی نگرفته‌اند»، سوره یوسف: ۱۲، آیه۶۲.</ref> و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ}}﴾}}<ref>«امر کن اهل بیت و خانواده و خاندان خود را به نماز». سوره طه: ۲۰، آیه۱۳۲.</ref>، کاربرد این معنا در قرآن بسیار است».
*'''وجه سوم:''' به معنای پیروان، مانند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ}}﴾}}<ref>«ای پیروان کتاب، چرا به آیات خدا کافر می‌شوید؟...»، سوره آل عمران: ۳، آیه۷۰.</ref> و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ}}﴾}}<ref>«ای پیروان کتاب، چرا بر طریق حق نمی‌روید و مانع دیگران هم می‌شوید؟»، همان، آیه۹۹.</ref>  کاربرد این معنا نیز در [[قرآن کریم]] بسیار است.
*'''وجه چهارم:''' به معنای ساکنان، مانند {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ}}﴾}}<ref>«و گروهی گفتد: ای ساکنان شهر یثرب!»، سوره احزاب: ۳۳، آیه۱۳.</ref> 
*'''وجه پنجم:''' به معنای خویشاوندان و نزدیکان، مانند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا}}﴾}}<ref>«از خویشان و نزدیکان خود»، سوره مریم: ۱۹، آیه۱۶.</ref> و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي}}﴾}}<ref>«وزیر مرا از خویشان و اقرباء من قرار ده.»، سوره طه: ۲۰، آیه۲۹.</ref> 
*'''وجه ششم:''' به معنای سزاوار، مانند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ}}﴾}}<ref>«آن خدا شایسته و سزاوار است که از او پرهیز شود و سزاوار است تا متقین را بیامرزد»، سوره مدثر: ۷۴، آیه۵۶؛ ر.ک: [[سید محمد تقی نقوی|نقوی، سید محمد تقی]]، [[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه]]، صص۲۵ - ۲۶، با تصرف و تغییر.</ref>


====دیدگاهی درباره معنای لغوی "أهل بیت" و نقد آن====
'''اهل بیت''' در مورد [[خاندان پیامبر اسلام]] {{صل}} به کار می‌‌رود که در برخی از [[آیات قرآن کریم]] هم این واژه مورد استفاده قرار گرفته است. در مورد اینکه [[مصداق اهل بیت]] چه کسانی هستند میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] [[اختلاف]] وجود دارد اما دیدگاه شیعه تطبیق این عنوان بر [[خمسه طیبه]] و [[امامان]] بعدی است. [[فضایل]] مخصوصی برای اهل بیت {{ع}} بیان شده است مانند: [[عصمت]]؛ [[ولایت]] داشتن آنها؛ [[مرجعیت دینی]] و علمی‌ داشتن و.... [[مسلمانان]] در قبال اهل بیت {{ع}} وظایفی برعهده دارند مانند: [[وجوب پیروی از اهل بیت]]؛ [[مودت نسبت به اهل بیت]] و غیره .
درباره معنای "أهل بیت" دیدگاه خاصی مطرح شده که ابتدا به نقل و سپس نقد آن می‌پردازیم: کلمه "أهل" به معنای نزدیکان، افراد قبیله و افراد شهر و... بوده ولی کلمه "آل" اخص از "أهل" و به خصوص خویشان شخص و اصحاب او گفته می‌شود. کلمه "أهل بیت" از هر دو کلمه فوق اخص است؛ زیرا نه تنها همه اهل شهر و اصحاب او و تمام خویشان را شامل نمی‌شود، بلکه حتی همسران او را نیز در بر نمی‌گیرد. در قرآن کریم در داستان [[حضرت لوط]]{{ع}} چنین آمده است: «فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین».<ref>«ما در دیار لوط، جز بیتی مسلمان نیافتیم.» سوره ذاریات:۵۱، آیه۳۶.</ref>
مقصود از «بیت»، اهل بیت است؛ زیرا نسبت دادن اسلام و کفر به خانه (بیت)، اسنادی مجازی است و به اعتبار اهل خانه، به خانه، اسناد کافر یا مسلمان داده می‌شود. در این آیه چون صحبت از «بیت» یعنی «أهل بیت» است، قرآن کسی را استثنا نکرده در حالی که قطعا همسر حضرت لوط{{ع}} از مسلمین نبوده است. لکن در جای دیگر قرآن کریم کلمه «أهل» (نه کلمه «اهل بیت») را ذکر کرده و فرموده است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ}}﴾}}<ref>«پس در پاسی از شب گذشته با خانواده‌ات (به بیرون از منطقه) روانه شو»، سوره هود: ۱۱، آیه۸۱.</ref>
*اما چون همسر داخل در کلمه «أهل» است، بلافاصله آن را استثنا نموده و فرموده: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِلاَّ امْرَأَتَكَ}}﴾}}<ref>«به جز همسرت»، همان.</ref>
*همچنین در جای دیگر که کلمه «آل» ذکر شده باز همسر لوط{{ع}} را استثنا نموده و فرموده: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ * إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ}}﴾}}<ref>«گفتند: ما به سوی قومی گنه‌کار (قوم لوط) فرستاده شده‌ایم (تا آنان را هلاک سازیم) مگر خاندان لوط که حتما همه آنها را نجات خواهیم داد. جز زن او را که (به خاطر بی ایمانی او) تقدیر و تصویب کرده‌ایم که حتما از بازماندگان (در عذاب قوم لوط) باشد». سوره حجر: ۱۵، آیات ۵۸ - ۶۰.</ref>
*پس همسر داخل در معنای واژه‌های «أهل» و «آل» است ولی در معنای کلمه «أهل بیت» داخل نیست. با توجه به توضیحات فوق، اختصاص «آیه تطهیر» - که دارای کلمه «أهل بیت» است - به خاندان رسالت{{ع}} و داخل نبودن همسران حضرت رسول در محدوده واژه «أهل بیت»، از خود قرآن کریم، استفاده می‌شود و شاید نیازی به مباحث طولانی در اثبات دیدگاه شیعه و بیان و رد نظرات غیر شیعه در این زمینه نباشد.<ref>[[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>
*در نقد سخنان فوق تنها به یک آیه از قرآن کریم استناد می‌کنیم که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ}}﴾}}<ref>«(فرشته‌ها) گفتند: آیا از کار خدا شگفتی می‌کنی در حالی که رحمت خداوند و برکت‌های او بر شما خانواده است؟! همانا او ستوده صفات و ستوده افعال و صاحب کرم عمیم و جلال گسترده است».  سوره هود: ۱۱، آیه۷۳.</ref> مسلما علاوه بر حضرت ابراهیم{{ع}}، همسرش ساره نیز که در ابتدای آیه مخاطب شده است، داخل در کلمه «أهل بیت» است.


== معناشناسی ==
{{اصلی|اهل بیت در لغت}}
"[[اهل بیت]]" ترکیبی اضافی و مرکب از "[[اهل]]" و "[[بیت]]" است. واژه "[[اهل]]" به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب، [[خاندان]]، اقوام و [[خویشان]]، عیال و [[فرزندان]]، [[ملت]] و [[امت]] و... آمده<ref>بصائر ذوی التمییز، ج‌۲، ص‌۸۳ ـ ۸۴.</ref> که قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، اُنس و [[الفت]] داشتن با چیزی و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چیزی به چیزی بیشتر باشد اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد [[صدق]] عنوان "[[اهل]]" قوی‌تر خواهد بود<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹ ـ ۱۷۱، «اهل».</ref>. از نظر واژه‌شناسان "[[آل]]" به [[دلیل]] اینکه مصغّر آن "اُهَیْل" است با "[[اهل]]" یکی است، با این تفاوت که "[[آل]]" مخصوص انسان‌هاست و باید به اسم عَلَم اضافه شود، در حالی که چنین التزامی در کار برد "[[اهل]]" وجود ندارد<ref>مفردات، ص‌۹۸، «آل».</ref>.


====مقایسه معانی اصطلاحی و نسبت منطقی واژه های «نبی» و «رسول»====
"[[بیت]]" نیز به معنای [[خانه]] و محل سکونت است<ref>لسان العرب، ج‌۱، ص‌۵۴۵‌، «بیت».</ref> و بدین ترتیب، ترکیب "[[اهل‌بیت]]" به معنای "ساکنان [[خانه]]" است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
*«نبی» و «رسول»، دو اصطلاح آشنا در فرهنگ ادیان الهی است. نبی و رسول دو حقیقت، دو مرتبه و دو منزلت برای انسان های برگزیده‌ است.«نبی» کسی است که بدون واسطه بشر دیگری از پروردگار متعال، خبر می‌گیرد. نبی ملکی را نمی‌بیند بلکه یا صدایی می‌شنود و یا در خواب مطلبی را دیده و یا به قلبش القا می‌شود به بیان دیگر نبی کسی است که قلبش آن قدر اوج گرفته که به خدا رسیده و آیینه تمام نمای او شده است و این خبر گرفتن، انعکاس حقیقت خداوند در وجود اوست. نبی به مرتبه‌ای اوج گرفته و بالا رفته و به گونه‌ای قلبش صیقلی شده که تمام آن چه در عالم است در قلب او انعکاس دارد و در واقع نه این که خبر می‌گیرد بلکه لحظه به لحظه با خداوند اتصال دارد به گونه‌ای که تمام حقایق در درون وی انعکاس پیدا می‌کند. البته انبیا هم درجات متفاوتی دارند و هر کس به اندازه ظرفیت خود با حقایق ملکوتی ارتباط پیدا می‌کند، با آن آشنا می‌شود و این حقایق در درونش انعکاس پیدا می‌کند. آنگاه اگر مامور به «ابلاغ» به مردم شد، «رسول» خواهد شد. درجات این ماموریت نیز متفاوت است. بعضی برای یک شهر مامور می‌شوند، برخی برای یک منطقه، تا برسد به رسولانی که مسئولیتی جهانی دارند.<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه{{عم}}، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۴،ح۱.</ref>  
 
*از این رو در روایات در بیان فرق بین نبی و رسول، گفته شده که نبی کسی است که بدون واسطه از خدا خبر تلقی می‌کند و می‌گیرد ولی ملک را نمی‌بیند. رسول هم کسی است که علاوه بر این که خبر می‌گیرد و اخبار غیبی را دریافت می‌کند، صدای ملک را هم شنیده و خود او را هم می‌بیند.<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه{{عم}}، ج۱، صص۱۷۴ و باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ج۱، ص۱۷۶.</ref>  
[[اهل‌ بیت]] در [[آیات]] و [[روایات]] برخاندان [[پیامبر]] {{صل}} "وابستگان [[بیت]] [[نبوی]]" منطبق می‌گردد.
درباره امام نیز گفته شده: امام هر چند با ملک ارتباط دارد و صدای او را نمی‌شنود ولی خود او را هم نمی‌بیند.<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث{{عم}}، ج۱، صص۱۷۶، ح۱و۲.</ref> و اما در مورد نسبت منطقی میان نبی و رسول باید گفت؛ میان این دو واژه اصطلاحا عموم و خصوص مطلق وجود دارد. البته در اصطلاح قرآن، رسول به هر موجودی - انسان و غیر انسان - که از طرف خدا برای ماموریتی فرستاده شده باشد، اطلاق می‌شود که در این صورت نسبت نبی و رسول، عموم و خصوص من وجه است.<ref>[[علامه طباطبائی]] ذیل آیه ۲۱۳ از سوره مبارکه بقره در جلد ۲ تفسیر خود چنین فرموده ‌است: «بعضی‌ها گفته‌اند: فرق میان نبی و رسول، عموم و خصوص مطلق است، به این معنا که رسول آن کسی است که هم مبعوث است، و هم مامور، به تبلیغ رسالت، و اما نبی کسی است که تنها مبعوث باشد، چه مامور به تبلیغ هم باشد و چه نباشد. لیکن این فرق مورد تایید کلام خدای تعالی نیست، برای اینکه می‌فرماید: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًاً}}﴾}} که در مقام مدح و تعظیم موسی{{ع}} او را هم رسول خوانده، و هم نبی، و مقام مدح اجازه نمی‌دهد این کلام را حمل بر ترقی از خاص به عام کنیم، و بگوئیم، معنایش این است که اول نبی بود بعداً رسول شد. و نیز می‌فرماید: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ}}﴾}} که در این آیه میان رسول و نبی جمع کرده، در باره هر دو تعبیر به «ارسلناً» کرده‌است، و هر دو را مرسل خوانده، و این با گفتار آن مفسر درست در نمی‌آید. لیکن آیه :{{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ}}﴾}} که همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیه: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ}}﴾}} که پیامبر اسلام{{صل}} را هم رسول و هم نبی خوانده و همچنین آیه مورد بحث که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ}}﴾}} که باز همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیاتی دیگر، ظهور در این دارد که هر مبعوثی که رسول به سوی مردم است نبی نیز هست. و این معنا با آیه: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًا}}﴾}}، و رسولی نبی بود، منافات ندارد، چون در این آیه از دو کلمه رسول و نبی معنای لغوی آنها منظور است، نه دو اسمی که معنی لغوی را از دست داده باشد، در نتیجه معنای جمله این است که او رسولی بود با خبر از آیات خدا، و معارف ا. و همچنین آیه: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ...}}﴾}}، چون ممکن است گفته شود، که نبی و رسول هر دو به سوی مردم گسیل شده‌اند، با این تفاوت که نبی مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غیبی که نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پاره‌ای از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولی رسول کسی است که به رسالت خاصی زاید بر اصل نبوت گسیل شده‌است، هم چنان که امثال آیات زیر هم به این معنا اشعار دارد. {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ، قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ}}﴾}} و آیه: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًاً}}}} و بنابراین نبی عبارت است از کسی که برای مردم آنچه مایه صلاح معاش و معادشان است، یعنی اصول و فروع دین را بیان کند، البته این مقتضای عنایتی است که خدای تعالی نسبت به هدایت مردم به سوی سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از کسی که حامل رسالت خاصی باشد، مشتمل بر اتمام حجتی که به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاکت و امثال آن باشد، هم چنان که فرمود: {{عربی|اندازه=125%|﴿{{متن قرآن|لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}﴾}} و از کلام خدای تعالی در فرق میان رسالت و نبوت بیش از مفهوم این دو لفظ چیزی استفاده نمی‌شود، و لازمه این معنا همان مطلبی است که ما بدان اشاره نموده گفتیم: رسول شرافت و ساطت بین خدا و بندگان را دارد، و نبی شرافت علم به خدا و معارف خدایی را دارد. [[علامه طباطبایی|طباطبائی، سید محمد حسین]]، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج۲، ذیل آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره.</ref>
 
====مقایسه اجمالی اصطلاحات روایی «نبی»، «رسول»، «امام» و «محدّث»====
== معنای "[[اهل]]" در اصطلاح [[قرآن کریم]] ==
*با در نظر گرفتن تفاوت‌های روایات و بیانات مختلفی که در تفاوت بین چهار اصطلاح روایی فوق ذکر شده می‌توان چنین گفت: «رسول» علاوه بر این که نبی هست، مامور به تبلیغ و رساندن به مردم نیز می‌باشد.<ref>همان.</ref>  
در [[فرهنگ]] [[قرآنی]] واژه "[[أهل]]" به افرادی گفته می‌شود که نوعی پیوند و [[وابستگی]]، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند {{متن قرآن|أَهْلُ الْإِنْجِيلِ}}<ref>سوره مائده، آیه ۴۷.</ref>، {{متن قرآن|أَهْلَ الْقُرَى}}<ref>سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|أَهْلِ الْمَدِينَةِ}}<ref>سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> و غیره. همچنین [[قرآن کریم]] گاهی کسانی را که در یک مسیر حرکت می‌کنند یا یک روش و مرام دارند یا [[پیروی]] از یک [[کتاب آسمانی]] می‌نمایند و یا پیرو مکتبی غیر [[الهی]] هستند، ایشان را [[اهل]] همان مسیر و روش و کتاب می‌شمارد. مانند "[[أهل]] کتاب"، "[[أهل]] [[نار]]"<ref>ر.ک: [[احمد زمردیان|زمردیان، احمد]]، [[مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره (کتاب)|مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۲، با اندکی تصرف.</ref>.
*«امام» در لحظه‌ای که خبر را تلقی می‌کند، مَلَک را نمی‌بیند ولی چنین نیست که از شنیدن صدای او محروم باشد.<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث{{عم}}، ج۱، صص۱۷۶، ح۱و۲.</ref> و «محدَّث» کسی است که او با فرشته و فرشته نیز با او ارتباط دارد ولی فرشته را در لحظه ارتباط نمی‌بیند و در لحظه دریافت خبر، حکم یا پیغام، ممکن است مقابله شهودی با ملک نداشته باشد ولی اجمالا با ملک ارتباط دارد.<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث {{عم}}، ج۱، صص۱۷۷-۱۷۶، ح۳و۴.</ref>
 
براساس [[فرهنگ]] [[قرآنی]]، به کسانی [[اهل]] یا [[ذریه]] [[پیامبر خدا]] گفته می‌شود که با او پیوند و [[وابستگی]] داشته باشند و مهمترین پیوند با [[پیامبر]] {{صل}}، هم [[عقیده]] بودن با آن حضرت است و کسی که از [[ایمان آوردن]] به [[رسول خدا]] {{صل}} سر باز زند، در زمرۀ [[اهل]] و [[خاندان]] آن حضرت شمرده نمی‌شود. بنابراین، [[اهل]] بودن بر اساس منطق [[قرآن]] با ملاک [[انس]]، تعلق خاطر و [[وابستگی]] "که همان معنای لغوی بود"، منطبق خواهد بود. شدت و [[ضعف]] در اهلیت "[[اهل]] بودن"، به شدت و [[ضعف]] در [[انس]] و تعلق و [[وابستگی]]، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء [[فرزندان]] [[انسان]] باشد. به بیانی دیگر دربارۀ معنای اصطلاح واژه [[اهل]] در [[قرآن کریم]] می‌توان چنین گفت: [[قرآن کریم]] آنان را که با [[پیامبری]] از [[انبیای الهی]] هم عقیده‌اند و به او [[ایمان]] دارند [[اهل]] "[[ذریه]]" او می‌داند و در مقابل، کسانی که حتی [[فرزند]] نسبی وی باشند ـ در صورت [[ایمان]] نیاوردن ـ از [[اهل]] او بیرون می‌شمارد<ref>به عبارت دیگر قرآن کریم کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمی‌داند. ر.ک: [[محمد باقر تحریری|تحریری، محمد باقر]]، [[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی]]، ج۱، ص۴۶.</ref> چنانکه در داستان [[نوح]] {{ع}} که فرزندش فرد ناشایسته‌ای بود [[خدای متعال]] فرمود: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ}}<ref>«او از خاندان تو نیست» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۵ ـ ۴۶. </ref>
 
== [[اهل بیت]] {{عم}} در [[قرآن]] ==
{{اصلی|رابطه قرآن و اهل بیت}}
در آیاتی که سخن از [[اهل بیت]] {{عم}} و مقام و منزلتشان هست؛ گاهی با واژه "[[اهل بیت]]" مانند [[آیه]] "تطهیر": {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و گاه واژه "القربی" مانند [[آیه]] "[[مودت]]"{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> به کار رفته است.
 
همچنین [[شأن نزول]] [[آیات]]، گاه به صورت جمعی بوده مثل [[آیه]] "[[مباهله]]"{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref> «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> و [[آیه]] "[[اطعام]]" در [[سوره]] "دهر"{{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> و گاهی به صورت فردی مانند [[آیه]] "[[ولایت]]": {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> که در مورد [[حضرت علی]] {{ع}} بیان شده است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۴۹.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ – ۹۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>
 
واژه «[[اهل بیت]]» سه بار در [[قرآن]] آمده است:
# یکی درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[همسر]] ایشان در «[[آیه]] ۷۳ [[سوره هود]]» که خطاب به همسر [[ابراهیم]] گفتند: {{متن حدیث|رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ}}؛ «[[رحمت خدا]] و [[برکات]] او بر شما [[خاندان]] باد بی‌گمان او ستوده‌ای بزرگوار است». ممکن است گفته شود که در قرآن از جناب [[ساره]]، همسر حضرت ابراهیم{{ع}}، به «اهل بیت» ایشان یاد شده است<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۳.</ref>. پاسخ این است که ساره از خاندان حضرت ابراهیم{{ع}} و دختر عموی ایشان بوده است<ref>طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۴۷۲.</ref>. از این رو ایشان اهل بیت حضرت ابراهیم{{ع}} محسوب می‌گردد.
# دومی در «آیه ۱۲ [[سوره قصص]]» است، آنجا که خواهر حضرت موسی{{ع}} به درباریان گفت: {{متن قرآن|هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ}}<ref>«می‌خواهید شما را به خانواده‌ای رهنمون شوم که او را برای شما نگه‌دارند و خیراندیش او باشند؟» سوره قصص، آیه ۱۲.</ref>. این آیه اشاره به قصد [[حضرت موسی]]{{ع}} دارد، زمانی که طفل صغیری بوده و شیر هیچ دایه‌ای را در [[کاخ]] [[فرعون]] قبول نمی‌کرد. اهل بیت در این آیه هیچ ابهامی ندارد چون آن کسی که در [[خانواده]] دایه و پرستار طفل است؛ مادر خانواده است.
# سومی در «[[آیه ۳۳ سوره احزاب]]» است که [[خداوند تبارک و تعالی]] به [[رسول الله]]{{صل}} و [[امام علی]]، [[فاطمه]]، حسن و حسین{{عم}} خطاب نمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[مصداق اهل بیت (مقاله)|مقاله «مصداق اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۰.</ref>
 
از این میان آنچه به [[خاندان]] گرامی [[پیامبر|پیامبر اسلام]] {{صل}} اشاره دارد و به اعتراف همگان فضیلتی بس والا برای آنان رقم می‌زند [[آیه]] ۳۳ [[سوره احزاب]] است، افزون بر این، [[آیات]] فراوان دیگری می‌توان یافت که درباره [[اهل‌بیت]] نازل شده، یا بالاترین مصداق خود را در این گروه یافته است. [[اهل‌بیت]] همان "[[صراط مستقیم]]"اند که همواره دستیابی به آن را از [[خدا]] می‌طلبیم: {{متن قرآن|اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ}}<ref>راه راست را به ما بنمای؛ سوره حمد، آیه ۶.</ref><ref>مناقب، ج‌۳، ص‌۸۹‌ـ‌۹۰.</ref> و به نشانه و ستاره‌ای همانندند که به مدد آن [[هدایت]] می‌یابیم: {{متن قرآن|وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ}}<ref>و نشانه‌هایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی می‌کنند؛ سوره نحل، آیه ۱۶.</ref><ref>تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۴؛ مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۴۵‌.</ref>. [[علم کتاب]] نزد ایشان است و آنان صاحبان [[علم]]<ref>نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۲۳.</ref>: {{متن قرآن|شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref> و [[عالم به تأویل]] [[متشابهات]] و [[راسخان در علم]]<ref>البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۸‌ـ‌۶۰۰‌.</ref>: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> و باب‌هایی هستند که برای ورود به مدینه علم، گزیری از آنها نیست: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره بقره، آیه ۱۸۹.</ref>.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۰۹‌؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۴۰۸‌ـ‌۴۰۹.</ref>
 
[[فضایل]] [[اهل‌بیت]] چنان والاست که [[دشمنان]] بر آن [[حسد]] می‌برند: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ}}<ref>یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؛ سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.<ref>کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۱۹۴؛ بصائرالدرجات، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۳، ص‌۹۷۸.</ref> و [[دانش]] آنها چنان گسترده است که نشاید آن را با [[دانش]] دیگران برابر انگارند: {{متن قرآن|هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ}}<ref>آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟؛ سوره زمر، آیه ۹.</ref>.<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۲؛ جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۴۱؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۶۷.</ref> [[خداوند]] آنان را برای تبیین آموزه‌های کتاب خویش [[برگزیده]]: {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا}}<ref>سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>.<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۵؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج‌۱، ص‌۴۶۸؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۸‌؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۴۵.</ref> و [[امام]] پیشین را واسطه انتقال معارف امانات [[الهی]] به [[امام]] پسین ساخته است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}}<ref>خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۴۹؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۱۰۲.</ref> [[اهل‌بیت]] در خانه‌هایی بلند مرتبه جای گرفته‌اند: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ}}<ref>(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند؛ سوره نور، آیه ۳۶.</ref>.<ref>الدر المنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۳.</ref> و در [[کار نیک]] از همگان پیشی می‌گیرند: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ}}<ref>برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۹‌.</ref> آنان در راه میانه گام برمی‌دارند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا}}<ref>و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>.<ref>کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۴۶۵، ۴۰۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۱۹۱؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۱۱۹.</ref> و ریسمان [[نجات]] بخش خداوندی‌اند: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ}}<ref>و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.<ref>الغیبه، ص۴۲ـ۴۳؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ نور‌الابصار، ص‌۱۱۲.</ref> و برای بهره‌مندی از [[رحمت]] و [[مغفرت الهی]]، راهی جز هدایت‌یابی به [[ولایت]] آنان نیست: {{متن قرآن|وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى}}<ref>و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید؛ سوره طه، آیه ۸۲.</ref>.<ref>النور المشتعل، ص‌۱۴۲؛ مناقب، ج‌۳، ص‌۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۱۵۴.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ – ۹۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>
 
== [[آیات]] درباره [[اهل بیت]]{{عم}} ==
=== [[سوره]] {{متن قرآن|هَلْ أَتَى}} ===
[[مجاهد]] از [[ابن عباس]] درباره [[شأن نزول]] این سوره چنین [[روایت]] کرده است: حسن{{ع}} و حسین{{ع}} [[بیمار]] شدند. [[رسول خدا]]{{صل}} و همه [[مردم]] به [[عیادت]] آمدند و به [علی{{ع}}] گفتند: «یا ابا الحسن، کاش برای فرزندانت نذری می‌کردی!» علی گفت: «اگر [[شفا]] یافتند، برای [[سپاس]] از [[خدای عزوجل]]، سه [[روز]] [[روزه]] می‌گیرم». [[فاطمه]]{{س}} و خادم آنها، [[فضه]]، نیز چنین گفتند.
 
حسن{{ع}} و حسین{{ع}} شفا یافتند، و چون در [[خانه]] [[آل محمد]]{{صل}} توشه‌ای نبود، علی{{ع}} نزد [[شمعون]] رفت و سه پیمانه جو [[قرض]] گرفت و به خانه آورد. فاطمه{{س}} با یک پیمانه آن نان تهیه کرد. علی{{ع}} با رسول خدا{{صل}} [[نماز]] گزارد و به [[منزل]] بازگشت و غذا را فراروی خود نهاد. مسکینی در خانه آمد و گفت: «[[سلام]] بر شما اهل بیت محمد، من مسکینی مسلمان‌زاده‌ام، غذایم دهید تا [[خدا]] از سفره‌های [[بهشت]] غذایتان دهد». علی{{ع}} دستور داد تا غذا را به او بدهند و در آن روز و آن شب چیزی جز آب نخوردند.
 
روز دوم فاطمه{{س}} یک پیمانه دیگر را آرد کرد و با آن نان فراهم ساخت، و چون غذا را فراروی خود نهادند، یتیمی سر رسید و بر در خانه ایستاد و گفت: «سلام بر اهل بیت محمد، یتیمی از [[اولاد]] مهاجرانم که پدرم [[شهید]] شده است». غذا را به او دادند. یک روز دیگر [[خویشتنداری]] کردند و جز آب نخوردند.
 
روز سوم فاطمه{{س}} پیمانه باقیمانده را برگرفت و آرد کرد و نان پخت. علی{{ع}} با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نماز گزارد و بازگشت، و چون غذا را فراروی خود نهاد، اسیری بر در خانه ایستاد و گفت: «سلام بر شما ای اهل بیت [[نبوت]]، اسیرمان می‌کنید و غذایمان نمی‌دهید؟ غذایم دهید که من اسیرم». غذا را به او دادند و سه روز و سه شب خویشتنداری کردند و جز آب نخوردند. رسول خدا{{صل}} نزد آنان رفت و شدت [[گرسنگی]] آنها را دید. [[خدای سبحان]] این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا * إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا * إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا * إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا * عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا * يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * آیا بر آدمی پاره‌ای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟ * ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم * ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس * بی‌گمان ما برای کافران، زنجیرها و بندها و آتشی سوزان را آماده کرده‌ایم * نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است * از چشمه‌ای که بندگان خداوند از آن می‌آشامند آن را به خواست خود روان می‌سازند * به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند *(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۱-۹.</ref>.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۵۳۰.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۵.</ref>
 
=== آیه ایثار ===
{{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}}<ref>«و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>.
 
[[ابوهریره]] می‌گوید: مردی نزد [[پیامبر]] آمد و از [[گرسنگی]] شکوه کرد. پیامبر او را به [[خانه]] زنانش فرستاد و آنها گفتند: «چیزی جز آب نداریم». آن حضرت فرمود: «چه کسی در این شب این مرد را در می‌یابد؟» علی گفت: «من یا [[رسول الله]]!» سپس نزد [[فاطمه]] آمد و او را از ماجرا [[آگاه]] کرد. او گفت: «چیزی جز غذای این دخترک نداریم، ولی مهمانمان را بر خود ترجیح می‌دهیم». علی{{ع}} گفت: «دخترک را بخوابان و من نیز چراغ را به خاطر این مهمان خاموش می‌کنم». فاطمه چنان کرد، و آن مهمان [[شام]] خورد، و چون صبح شد [[خدای سبحان]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}} را نازل فرمود<ref>حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۲، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۶.</ref>
 
===[[آیه مباهله]]===
{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>.
 
در [[الصواعق المحرقه]] از [[جابر بن عبدالله]] چنین نقل شده است: هیئت نمایندگی [[نجران]]، [[رئیس]] و مرئوس، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند و [[پیامبر]] آنان را به [[اسلام]] فراخواند. گفتند: «ما پیش از تو اسلام آوردیم». پیامبر فرمود: «[[دروغ]] می‌گویید، اگر بخواهید، شما را به آن‌چه از اسلام بازتان می‌دارد آگاه می‌کنم». گفتند: «آگاهمان کن». فرمود: «[[عشق]] به صلیب و شرب خمر و خوردن گوشت خوک». آنان را به [[مباهله]] فرا خواند و آنان وعده‌اش سپس دادند که صبح فردا حاضر شوند. صبح فردا، رسول خدا{{صل}} دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفت و [[مسیحیان]] را به مباهله فراخواند؛ اما آنان از آمدن سر باز زدند و به پرداخت [[خراج]] [[رضایت]] دادند. پیامبر فرمود: «[[سوگند]] به آن‌که مرا به [[حق]] فرستاد، اگر آمده بودند، این بیابان آتش‌بار می‌شد». آن‌گاه این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ... ثُمَّ نَبْتَهِلْ...}}. شعبی می‌گوید {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}}در آیه، حسن و حسین{{عم}} هستند، و {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} [[فاطمه]] و {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}.
 
[[ابن حجر]] می‌گوید: [[دارقطنی]] [[روایت]] کند که علی{{ع}} در [[روز]] [[شورا]]، با [[اهل]] شورا [[احتجاج]] کرد و به آنها گفت: «شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم، آیا در بین شما کسی هست که از من به [[رسول خدا]]{{صل}} نزدیک‌تر باشد؟ آن‌که [[پیامبر]] او را نفس خود قرار داده و فرزندانش را [[فرزندان]] خود خوانده، کسی جز من است؟» گفتند: «هرگز، هرگز!.»..<ref>ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۹۳.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۷.</ref>
 
=== آیه فائزون ===
{{متن قرآن|إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>«من امروز به آنان برای شکیبی که ورزیده بودند پاداش دادم؛ بی‌گمان آنانند که کامیابند» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۱.</ref>. از [[عبدالله بن مسعود]] چنین نقل شده است: مراد از آیه {{متن قرآن|إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا}}، علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین است که در [[دنیا]] بر [[طاعت خدا]] و [[فقر]] و [[گرسنگی]] [[صبوری]] کردند و از [[معاصی]] دوری جستند و در [[بلاها]] [[شکیبایی]] ورزیدند. آری، آنان [[رستگاران]] و [[نجات یافتگان]] از حسابند<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۸.</ref>
 
===[[آیه تطهیر]]===
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. از [[ام سلمه]] چنین نقل شده است: پیامبر در [[خانه]] من بود که فاطمه{{س}} با ظرف حریره وارد شد و نزد آن حضرت رفت. پیامبر به او فرمود: «شوهر و فرزندانت را بخوان» علی و حسن و حسین نزد ایشان آمدند و حریره خوردند. آن حضرت در بستر خویش و بر روی کسا نشسته بود و من در اتاق خود [[نماز]] می‌خواندم که [[خدای عزوجل]] آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} را نازل فرمود. آن حضرت دنباله کسا را برگرفت و بر آنها پوشانید و بعد دست خود را بیرون آورد و به سوی [[آسمان]] اشاره کرد و گفت: «خداوندا، اینها [[اهل بیت]] و [[خواص]] من هستند؛ [[پلیدی]] را از آنان دور کن و [[پاک]] و پاکیزه‌شان گردان». من سر خود را داخل اتاق کردم و گفتم: «یا [[رسول الله]]، من هم با شمایم؟» فرمود: «تو [[عاقبت به خیری]]»<ref>ابن حنبل، المسند، ج۶، ص۳۹۳. مسلم نیز این حدیث را در صحیح خود آورده است.</ref>.
 
از [[انس بن مالک]] نقل شده است که [[پیامبر]] تا شش ماه که برای اقامه نماز صبح از مقابل [[خانه فاطمه]] می‌گذشت، می‌فرمود: «ای [[اهل البیت]]، وقت [[نماز]] است؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۸.</ref>
 
===[[آیات]] {{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ}}===
{{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ *... يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«دو دریای به هم رسیده را در هم آمیخت * میان آنها برزخی است تا به هم تجاوز نکنند *... از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۱۹-۲۲.</ref>. از ضحاک چنین نقل شده است: منظور از {{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ}}، علی و [[فاطمه]]، منظور از {{متن قرآن|بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ}}، پیامبر است و منظور از {{متن قرآن|يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}، حسن و حسین{{عم}}<ref>حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۲، ص۲۰۸.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۹.</ref>
 
===[[آیه]] الحاق [[ذریه]]===
{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ}}<ref>«و فرزندان مؤمنانی را که از آنان با ایمان، پیروی کرده‌اند به آنان می‌پیوندیم و از (پاداش) کردارشان چیزی نمی‌کاهیم، هر کس در گرو کرده خویش است» سوره طور، آیه ۲۱.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است که آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ...}} درباره پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۹.</ref>.
 
===[[آیه مودت]]===
{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است هنگامی که [[آیه مودت]] نازل شد، گروهی گفتند: «یا [[رسول الله]]، [[خویشاوندان]] شما که [[مودت]] آنها بر ما [[واجب]] شده، کیانند؟» فرمود: «علی و [[فاطمه]] و دو پسر آن دو»<ref>طبری، محب‌الدین، ذخائرالعقبی، ص۲۵؛ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۰۱؛ شبلنجی حنفی، نورالابصار ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۹.</ref>
 
== مصداق اهل بیت ==
{{اصلی|مصداق‌شناسی اهل بیت}}
در [[آیه]] ۳۳ [[سوره احزاب]]، [[خداوند تبارک و تعالی]] خبر از [[طهارت]] و [[پاکی]] و [[عصمت]] «[[اهل بیت]]» داده و فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. اما مراد از اهل بیتی که چنین جایگاهی نزد [[خداوند]] دارند، چه کسانی هستند؟ برای تعیین مصداق آن باید [[روایات]] و دیدگاه‌های [[مفسران]] اسلامی را که ذیل [[آیه]] بیان شده است، آورد.
 
مراد از اهل بیت در آیه فوق را باید با توجه به قرائن داخلی خود آیه و همچنین قرائن خارجی، مانند روایات تفسیرگر در منابع [[فریقین]] بررسی و تبیین کرد. در غیر این صورت [[تفسیر به رأی]] پیش می‌آید که در [[احادیث]] [[مردم]] را از آن برحذر داشته است: {{متن حدیث|وَ مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْیِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ}}<ref>ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۱۹۹.</ref>؛ «کسی که به رأی خود به [[قرآن]] نظر دهد ([[تفسیر]] کند)، جایگاهش [[آتش جهنم]] است».
 
این قرائن با صدای رسا می‌گوید که اهل بیت جز پنج نفری که شخص [[رسول الله]]{{صل}} وارد کسای خیبری کرد، نیست؛ آنها عبارت‌اند از: رسول الله{{صل}}، [[امام علی]]، [[فاطمه زهرا]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}<ref>[[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[مصداق اهل بیت (مقاله)|مقاله «مصداق اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۳.</ref>.
 
=== قرائن داخلی ===
١. هر چند [[آیه تطهیر]] در میان [[آیات]] مربوط به [[همسران پیامبر]]{{صل}} قرار داده شده است، ولی لحن آن از آیات قبل و بعد متفاوت است؛ آیات قبل و بعد همه با ضمیرهای «جمع مؤنث» آمده است: {{متن قرآن|بُيُوتِكُنَّ}}، {{متن قرآن|لَا تَبَرَّجْنَ}}، {{متن قرآن|أَقِمْنَ الصَّلَاةَ}}، {{متن قرآن|آتِينَ الزَّكَاةَ}} و {{متن قرآن|أَطِعْنَ اللَّهَ}}. تمام ضمایری که در این بخش از آیه آمده است همه به صورت جمع مؤنث است. اما لحن آیه مورد بحث از ضمیرهای جمع مؤنث به جمع مذکر [[تغییر]] می‌یابد: {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ}}، و {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}}. این نشانه آن است که [[خداوند تبارک و تعالی]] در [[آیه تطهیر]] [[هدف]] دیگری را دنبال می‌کند و [[پیام]] بسیار مهم دیگری دارد.
 
روشن است [[تغییر]] در خطاب، گویای تغییر مخاطب است. بر این اساس [[مفسران]] مکتب امامت معتقدند مخاطب آیه تطهیر که ضمایر جمع مذکر «کُم» در آن به کار رفته است، غیر از مخاطب [[آیات]] قبلی و بعدی است که در آنها ضمایر جمع مؤنث آمده است و می‌گویند که حتی با [[اثبات]] [[وحدت]] نزول این مجموعه آیات نیز وحدت مخاطب ثابت نمی‌شود؛ هر چند اثبات وحدت نزول دشوار است؛ زیرا بر این باورند که نزول مجموعی آیات به تنهایی نمی‌تواند دلیل یا [[شاهد]] وحدت مخاطب یا ارتباط معنوی آیات با یکدیگر باشد؛ حتی درباره صدر و ذیل یک [[آیه]] نیز نمی‌توان آن را اثبات کرد؛ چنان که صدر آیه {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref> خطاب به [[حضرت یوسف]]{{ع}} و ذیل آن خطاب به [[همسر]] عزیز مصر است<ref>جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۵، ص۶۵.</ref>.
 
۲. «ال» در واژه «البیت»، الف و لام جنس یا استغراق نیست، بلکه الف و لام [[عهد]] است و به یک [[بیت]] معهود، که مورد عنایت آیه است، اشاره دارد؛ زیرا اگر مقصود آیه خانه‌های [[همسران پیامبر]]{{صل}} بود، لازم بود بگوید {{عربی|أهل البيوت}}؛ لذا آنجا که درباره آنان سخن می‌گوید، صیغه جمع به کار می‌برد، نه صیغه مفرد و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
 
در این آیه هر اتاقی از اتاق‌های [[زنان]] [[رسول خدا]]{{صل}} بیتی محسوب شده که متعلق به یکی از [[همسران]] او بود. در حالی که در آیه تطهیر، یک بیت مشخص مطرح است و طبعاً باید این یک [[بیت]] را معین کنیم. نمی‌توان گفت این «بیت» یکی از بیت‌های متعلق به [[همسران رسول خدا]]{{صل}} است؛ زیرا در این صورت مفهوم [[آیه]] کاملاً در ابهام فرو رفته و مجمل خواهد بود. گذشته از این، دلیلی ندارد که یکی از بیت‌ها را بر هشت بیت دیگر ترجیح دهیم. از این جهت باید این بیت، جدا از [[بیوت]] ازواج [[رسول خدا]]{{صل}} باشد و آن بیت جز بیت [[فاطمه]]{{س}} نیست که در عین تعلق به وی، به [[پیامبر]]{{صل}} نیز تعلق داشت.
 
مؤید این مطلب [[حدیثی]] است که [[سیوطی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند» سوره نور، آیه ۳۶.</ref> آورده است؛ او می‌نویسد: وقتی این آیه نازل شد و پیامبر{{صل}} آن را در [[مسجد]] [[تلاوت]] کرد، فردی برخاست و از رسول خدا{{صل}} پرسید: «این بیوت با عظمت از آن کیست»؟ پیامبر{{صل}} فرمود: «بیوت [[انبیا]] و [[پیامبران]] است». در این هنگام [[ابوبکر]] برخاست و در حالی که به [[خانه فاطمه و علی]]{{عم}} اشاره کرد، گفت: «آیا این [[خانه]] نیز از آن خانه‌هاست»؟ پیامبر{{صل}} فرمود: «آری! از [[برترین]] آنهاست»<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۲۰۳؛ سبحانی، راهنمای حقیقت، ص۳۸۷.</ref>.
 
٣. تعبیر به انّما که معمولاً برای [[حصر]] است و در فارسی امروز به جای آن «فقط» یا «تنها» گفته می‌شود، دلیل بر این است که موهبتی که در این آیه آمده، ویژه [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است و شامل دیگران نمی‌شود. چنانچه [[علامه طباطبایی]]، [[مفسر]] بزرگ، در ذیل آیه می‌فرماید: کلمه «انما» در آیه انحصار خواست [[خدا]] را می‌رساند و می‌فهماند که خدا خواسته که [[رجس]] و [[پلیدی]] را تنها از [[اهل بیت]] دور کند و به آنان [[عصمت]] دهد و کلمه {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} چه اینکه صرفاً برای اختصاص باشد، تا غیر از [[اهل]] خانه داخل در [[حکم]] نشوند، و چه اینکه این کلمه نوعی [[مدح]] باشد، و چه اینکه ندا و به معنای «ای [[اهل بیت]]» بوده باشد، در هر صورت دلالت دارد بر اینکه دور کردن [[رجس]] و [[پلیدی]] از آنان و تطهیرشان، مسئله‌ای است مختص به آنان و کسانی که مخاطب در کلمه {{متن قرآن|عَنْكُمْ}} (از شما) هستند. بنابر این در [[آیه شریفه]] در [[حقیقت]] دو انحصار به کار رفته: یکی انحصار [[اراده]] و خواست [[خدا]] در دور کردن پلیدی و تطهیر اهل بیت؛ دوم انحصار [[عصمت]] در اهل بیت<ref>موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۶۳.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[مصداق اهل بیت (مقاله)|مقاله «مصداق اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۴.</ref>
 
=== قرائن خارجی ===
۱. [[روایات]] بسیار زیادی داریم که مخاطب این [[آیه]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[امام علی]]، [[فاطمه زهرا]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} هستند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي سَعِيدٍ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} قَالَ: نَزَلَتْ فِي خَمْسَةٍ فِي النَّبِيِّ‌{{صل}} وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ{{عم}}}}؛ واحدی، اسباب النزول، ص۳۶۸).</ref>. [[علامه طباطبایی]] روایاتی را که در این باره وارده شده، بیش از هفتاد [[روایت]] می‌شمرد و می‌فرماید: «آنچه از طرق [[اهل سنت]] در این زمینه نقل شده، بیش از آن است که از طرق شیعه وارد شده است»<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۶.</ref>. [[سیوطی]] هجده روایت از طرق گوناگون در این باره نقل نموده است<ref>پنج روایت از ام سلمه، سه روایت از ابوسعید خدری، یک روایت از عایشه، یک روایت از انس، دو روایت از ابن عباس، دو روایت از ابی الحمراء، یک روایت از وائلة بن اسقع، یک روایت از سعد، یک روایت از ضحاک بن مزاحم و یک روایت از زید بن ارقم است (سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۵۹۹).</ref>.
 
[[ام سلمه]] می‌گوید: این آیه در [[خانه]] من نازل گردید. همان [[روز]] [[زهرا]] غذایی به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آورد، پیامبر{{صل}} فرمود: برو پسر عمویت علی و دو فرزند خود را بیاور. زهرا در حالی که دست [[فرزندان]] خود را گرفته بود و علی نیز پشت سر او حرکت می‌کرد، وارد محضر [[رسول خدا]]{{صل}} شد. پیامبر{{صل}} حسنین را در آغوش گرفت و علی در سمت راست پیامبر{{صل}} و [[فاطمه]] در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذایی شدند که دخت گرامی [[پیامبر]] آماده کرده و به حضور پیامبر{{صل}} آورده بود، ناگهان فرشته وحی نازل شد و [[آیه تطهیر]] را فرود آورد. در این موقع پیامبر{{صل}} کسایی را که شب‌ها آن را به روی خود می‌کشید، برداشت و همه را زیر آن کسا قرار داد و دست خود را از زیر کسا بیرون آورد و به [[آسمان]] اشاره کرد و سه بار فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً}}. من با شنیدن این جمله خواستم زیر کسا در آیم و مشمول چنین فضیلتی گردم، از این جهت گوشه کسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم، پیامبر{{صل}} آن را از دست من کشید؛ گفتم: «ای [[رسول خدا]]، آیا من از [[اهل بیت]] تو نیستم»؟! پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ}}<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۶۷؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۴.</ref>: «تو [[زن]] [[نیکی]] هستی و از [[همسران پیامبر]] می‌باشی» مضمون [[حدیث]] که در کتاب‌های حدیث و [[تفسیر]] نقل شده، همگی بیانگر آن است که مفاد [[آیه]] از خصایص این پنج نفر است و غیر آن [[پنج تن]]، حتی بهترین و پاک‌ترین [[همسران]] او در این [[فضیلت]] شرکت ندارند.
 
۲. تردید در تعیین [[مصداق اهل بیت]]، مانند تردید در بدیهیات و امری نارواست؛ زیرا بر پایه [[احادیث]] فراوان [[فریقین]] از [[نبی مکرم]]{{صل}}، اهل بیت عِدل [[قرآن]] و یکی از دو [[مرجع]] رسمی برای هدایت‌یابی امت‌اند و رجوع به آنها امری [[مباح]] یا [[مستحب]] نیست؛ بلکه [[واجب]] و لازم است: {{متن حدیث|یَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي}}<ref>ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۳۳.</ref>. ای [[مردم]]! من در میان شما کسانی یا چیزهایی را باقی گذاردم که اگر از آنها [[[معارف دین]] را] بگیرید، [[گمراه]] نمی‌شوید و آنها [[کتاب خدا]] و عترتم هستند که [[اهل بیت]] منند.
 
و همان‌گونه که یکی از این دو [[عدل]] ([[قرآن کریم]]) مصداق روشنی دارد و تعیین آن بی‌هیچ نزاعی مقدور است، تعیین مصداق دیگر نیز باید بی‌هیچ [[دشواری]] ممکن باشد؛ و گرنه عدل [[قرآن]] در [[مرجع]] [[هدایت]] بودن نخواهد بود. افزون بر این، احاله [[امت]] به راهنمایانی نامعلوم ـ که تعیین آن خودش [[نزاع]] برانگیز باشد ـ نشانی غلط دادن و سرگردان کردن امت است که زیبنده [[پیامبر]] [[رحمت]]{{صل}} نیست؛ به ویژه که مراجعه به آنها تا [[قیامت]] بر همه امت [[واجب]] و تخلف از آن [[حرام]] است. از این رو منشأ [[اختلاف]]، ابهام در الفاظ [[نبی]] مکرم‌{{صل}} یا [[قصور]] ایشان در تعیین و معرفی مصداق نیست؛ بلکه این نزاع از انگیزه‌های [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و مانند آن بر می‌خیزد<ref>جوای آملی، ادب فنای مقربان، ج۵، ص۶۳.</ref>.
 
۳. افزون بر آنچه ذکر شد، کسی مصداق «[[اهل البیت]]» بودن [[خمسه طیبه]] (پیامبر{{صل}}، علی، [[فاطمه]]، حسن و حسین{{عم}}) را صریحاً [[انکار]] نکرده است؛ حداکثر آنکه برخی متعرض آن نشده‌اند. در [[حقیقت]]، تطبیق عنوان «اهل البیت» بر [[اصحاب کسا]]{{عم}}، از منظر راویان احادیث و [[مفسران]]، [[اجماعی]] و بی‌نیاز از [[استدلال]] است. در حالی که در شمول و عدم شمول دیگران اختلاف است. از این رو مدعیان شمول دیگران باید دلیلی خدشه ناپذیر اقامه کنند.
 
۴. دلیل و [[شاهد]] محکم دیگر بر اینکه مقصود از «اهل البیت»، در [[آیه تطهیر]]، تنها خمسه طیبه است، این است که پس از نزول آیه تطهیر، [[رسول اکرم]]{{صل}} تا مدت‌ها هنگام نماز صبح یا وقت هر [[نماز]] بر در [[خانه فاطمه زهرا]]{{س}} می‌ایستاد و دو دست خود را بر دو طرف در می‌گذاشت و می‌فرمود: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.<ref>ابن ابی شیبه، المسند، ج۶، ص۲۳۲.</ref>.
 
در اینکه مدت آمدن آن حضرت و [[سلام کردن]] و [[قرائت]] [[آیه تطهیر]] بر در [[خانه فاطمه]]{{س}} چقدر بوده است، [[روایات]] مختلفی است: چهل [[روز]]، شش ماه، هفت ماه، هشت ماه، نُه ماه و هفده ماه<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶.</ref>. برخی روایات اِشعار دارد که آن حضرت تا آخر [[عمر]] شریفشان این کار را تکرار می‌کرد<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۷ و ۴۸.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[مصداق اهل بیت (مقاله)|مقاله «مصداق اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷.</ref>
 
== [[فضایل]] [[اهل‌ بیت]] {{عم}} در [[قرآن]] ==
{{همچنین ببینید|فضایل اهل بیت}}
بسیاری از [[آیات]] [[قرآن کریم]] به [[اهل‌ بیت]] ارتباط می‌یابد؛ اعم از [[شأن نزول]] یا انطباق ـ که شمار آنها به صدها فقره می‌رسد<ref>شواهد التنزیل.</ref>. برخی از فضائلی که در این [[آیات]] دربارۀ [[اهل‌ بیت]] {{عم}} بیان شده است عبارت‌اند از:
 
=== پاک از پلیدی‌ها ===
{{همچنین ببینید|آیه تطهیر}}
بر اساس بخشی از [[آیه ۳۳‌ سوره احزاب]] که به [[آیه تطهیر]] [[شهرت]] یافته، [[اراده]] تخلف‌ناپذیر [[خداوند]] بر این تعلق گرفته است که هرگونه [[پلیدی]] را از [[اهل‌بیت]] بزداید و آنان را به طور کامل [[پاک]] و [[پاکیزه]] گرداند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> دانشمندان شیعه این [[فضیلت]] را برابر با [[عصمت]] می‌دانند. چنین برداشتی از [[آیه]] با توجه به نکات ذیل [[تأیید]] می‌گردد:
 
==== اراده تکوینی [[خدا]] بر تطهیر [[اهل‌ بیت]] از هرگونه [[پلیدی]] ====
بی‌تردید، [[اراده]] در [[آیه تطهیر]]، [[تکوینی]] است؛ نه [[تشریعی]]، زیرا اراده تشریعی [[خداوند]] به تطهیر همه [[مؤمنان]] تعلق گرفته است: {{متن قرآن|وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ}}<ref>می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند؛ سوره مائده، آیه ۶.</ref> و برای کسی فضیلتی به ارمغان نمی‌آورد، در حالی که این [[آیه]] ویژه [[اهل‌بیت]] {{عم}}است و به اعتراف همگان آنان را در جایگاهی بس والا می‌نشاند<ref>تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۲۵۰، ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص۵۶۰‌؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۱۲‌ـ‌۳۱۳.</ref>. البته ناگفته نماند اراده تکوینی [[خداوند]] در طول [[اراده]] انسان‌هاست و با آن منافاتی ندارد. از سوی دیگر، با نگاهی گذرا به [[آیات قرآن کریم]] درمی‌یابیم که واژه "[[رجس]]" درباره مجموعه‌ای از آلودگی‌های ظاهری و [[باطنی]] به کار رفته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ}}<ref>بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد؛ سوره اعراف، آیه ۱۲۵.</ref>؛ {{متن قرآن|قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref>بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ}}<ref>گفت: بی‌گمان عذاب و خشمی از (سوی) پروردگارتان برای شما رقم خورده است آیا در نام‌هایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کرده‌اید- (و) خداوند هیچ برهانی بر (تأیید) آنها نفرستاده است- با من چالش می‌ورزید؟ پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شما از چشم به راه داشتگانم؛ سوره اعراف، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ}}<ref>هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است؛ سوره توبه، آیه ۹۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی می‌افزاید و آنان کافر خواهند مرد؛ سوره توبه، آیه ۱۲۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}<ref>و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد؛ سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الأَنْعَامُ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ}}<ref>چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید؛ سوره حج، آیه ۳۰.</ref> و چون در این [[آیه]] با الف و لام جنس یا استغراق همراه گشته است همه نوع [[پلیدی]] را در برمی‌گیرد<ref>فتح القدیر، ج‌۴، ص‌۲۷۸؛ روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸؛ الالهیات، ج‌۴، ص‌۱۲۸‌ـ‌۱۲۹.</ref>، در نتیجه [[پیام]] [[آیه]] این است که [[خداوند]] با اراده تکوینی تخلف‌ناپذیر خود هرگونه [[پلیدی]] را از [[اهل‌بیت]] زدوده و آنان را [[پاک]] و مطهّر ساخته است، چنان‌که برخی از راویان و [[مفسران]] [[اهل‌سنت]]، در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] این [[حدیث]] را از [[پیامبر|پیامبر اکرم]] {{صل}} گزارش کرده‌اند که من و اهل‌بیتم از همه [[گناهان]] [[پاکیزه]] و مبرا هستیم<ref>دلائل النبوه، ج‌۱، ص‌۱۷۱؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌؛ فتح‌القدیر، ج‌۴، ص‌۲۸۰.</ref>. [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{س}} نیز در ضمن احتجاج‌های خویش در ماجرای [[فدک]] به [[آیه]] استشهاد کرده و [[اهل‌بیت]] {{عم}} را از هر بدی [[معصوم]] و از هر [[زشتی]] [[پاکیزه]] دانسته‌اند<ref>کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۲۲۷؛ بحارالانوار، ج‌۳۰، ص‌۳۰۶.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
 
==== [[سازگاری]] "اذهاب" و "تطهیر" با [[عصمت]] ====
برخی از کسانی که [[آیه تطهیر]] را [[دلیل]] بر [[عصمت]] [[اهل‌بیت]] نمی‌دانند، بر این نکته پای می‌فشارند که [[پاک]] ساختن از پلیدی‌ها "تطهیر" و زدودن آلودگی‌ها "اِذهاب [[رجس]]" نه تنها [[گواه]] بر [[عصمت اهل‌بیت]] نیست، بلکه نشان آن است که آنان نیز، همچون دیگران، از [[آلوده]] شدن به [[گناه]] ایمنی ندارند، زیرا اذهاب و تطهیر درباره «رفع» پلیدی‌های موجود به کار می‌رود؛ نه "دفع" آنچه هنوز تحقق نیافته است<ref>روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸.</ref>، در حالی که دامنه کاربرد این واژه، فراتر از رفع آلودگیهای موجود است و دفع پلیدی‌های تحقق نیافته را نیز در برمی‌گیرد.
 
[[شیخ مفید]] برای توضیح معنای اذهاب از یکی از مترادف‌های آن کمک می‌گیرد که در قالب [[دعا]] چنین به کار می‌رود: "[[خداوند]] هر گونه ناگواری را از شما دور گرداند". روشن است که مقصود گوینده تنها بر طرف شدن گرفتاری‌های موجود نیست، بلکه می‌خواهد که از آغاز، گَرد [[بلا]] بر او ننشیند<ref>سلسله مؤلفات، ج‌۶‌، ص‌۲۷؛ «المسائل العکبریه»؛ منشور جاوید، ج‌۵‌، ص‌۲۹۳‌ـ‌۲۹۴.</ref>. چگونگی کاربرد این واژه در [[روایات]] نیز شاهدی گویا بر مدعاست، چنان که [[پیامبر ‌اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ‏ أَطْعَمَ‏ أَخَاهُ‏ حَلَاوَةً أَذْهَبَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُ‏ مَرَارَةَ الْمَوْت‏‏‏‏}}<ref>هرکس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد خداوند تلخی مرگ را از وی دور گرداند؛ بحارالانوار، ج‌۱۸، ص‌۱۶؛ ج‌۲۳، ص‌۱۱۶؛ ج‌۴۷، ص‌۱۳۳؛ ج‌۶۳‌، ص‌۳۹۷؛ ج‌۷۲، ص‌۴۵۶.</ref>. واضح است منظور از این سخن آن نیست که ابتدا تلخی [[مرگ]] را به وی می‌چشاند و سپس آن را برطرف می‌سازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا [[مرگ]] برای چنین شخصی گوارا خواهد بود.
 
نگاهی گذرا به موارد کاربرد واژه تطهیر در [[قرآن]] نیز بر آنچه گفته شد مهر تأیید‌ می‌زند؛ از باب نمونه در [[سوره واقعه]]، در وصف [[کتاب مکنون]] آمده است: {{متن قرآن|لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه ۷۹.</ref>. یکی از احتمالاتی که بیشتر [[مفسران]] [[اهل سنت]] به آن اشاره کرده‌اند این است که منظور از {{متن قرآن|الْمُطَهَّرُونَ}} [[فرشتگان الهی]] است که از [[آغاز آفرینش]] از وسوسه‌های [[شیطانی]] و [[آلودگی]] به طبیعت جسمانی، [[پاک]] و منزه بوده‌اند<ref>التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۱۹۵ـ۱۹۶؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۵‌، ص‌۲۳۹‌ـ‌۲۹۲؛ روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۷، ص‌۲۳۵.</ref>؛ همچنین در [[سوره]] مدثّر به [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} [[دستور]] داده شده است: {{متن قرآن|وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ}}<ref>و جامه‌ات را پاکیزه گردان؛ سوره مدثر، آیه ۴.</ref> از جمله اقوال [[مفسران]] در [[آیه]] این است که مقصود از [[لباس]]، همین لباس ظاهری است و منظور از سفارش به تطهیر یا این است که [[پیامبر]] و دیگر [[مسلمانان]] باید [[لباس]] [[آلوده]] به [[نجاست]] را شست و شو دهند "رفع" یا آنکه، بر خلاف شیوه رایج در [[دوران جاهلیت]]، لباس‌های خود را کوتاه کرده، بر [[زمین]] نکشانند تا به [[نجاست]] [[آلوده]] نگردد "دفع"<ref>التفسیرالکبیر، ج۳۰، ص۱۹۱‌ـ‌۱۹۲؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۵‌، ص‌۴۱۱.</ref>. این [[مفسران]] عرب‌زبان در تفسیرهای خود بر احادیثی اعتماد کرده‌اند که زبان مادری غالب راویان آنها نیز عربی بوده است و هیچ یک از آنان استفاده از واژه تطهیر درباره دفع آلودگیهای تحقق نیافته را ناسازگار با برداشت زبانی خود نمی‌دیده‌اند<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
 
==== مقصود از [[اهل‌ بیت]] {{عم}} ====
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} پیش و پس از نزول [[آیه تطهیر]]، با شیوه‌هایی به یاد ماندنی [[اهل‌بیت]] را به همگان معرفی کرده، راهِ هرگونه توجیهی را بسته است. براساس [[روایات]] فراوانی که به "[[حدیث کساء]]" [[شهرت]] یافته، [[پیامبر|رسول‌ خدا]] {{صل}} پارچه‌ای بر روی خود و [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[فاطمه زهرا|فاطمه]] {{س}} و فرزندانشان، [[امام حسن|حسن]] {{ع}} و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} انداخته، جمله {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏}} را برای آیندگان به یادگار گذاشت<ref>مسند احمد، ج‌۷، ص‌۴۱۶‌ـ‌۴۱۷؛ ج‌۵‌، ص‌۷۹؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۷۶؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۱، ۳۲۸، ۳۶۱.</ref> و در پاسخ به [[امّ سلمه]] که از شایسته‌ترین [[همسران]] [[پیامبر]] بود و پیوستن به [[اصحاب کساء]] را درخواست می‌کرد، فرمود: "[[رحمت خدا]] بر تو باد. تو همواره به راه خیر و [[رستگاری]] بوده‌ای و چقدر من از تو راضی‌ام؛ لکن این [[فضیلت]] ویژه من و این گرامیان است"<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۱‌ـ‌۱۳؛ تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۲۶۰‌ـ‌۲۶۱؛ بحارالانوار، ج‌۱۰، ص‌۱۴۱.</ref>. [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} برای آنکه [[وظیفه]] خویش در تبیین [[آیات الهی]] را به گونه‌ای شایسته به جای آورد، به این مقدار نیز بسنده نکرده، بلکه با به‌کارگیری شیوه‌ای فراموش نشدنی و در مدت زمانی نسبتاً طولانی، آن هم به صورت هر [[روزه]]، به معرفی [[اهل‌بیت]] پرداخت. در روایتی از [[ابن‌ عباس]] در این‌باره آمده است: [[پیامبر|رسول خدا]] {{صل}} تا ۹ ماه، روزی‌ ۵ ‌بار، هنگام فرا رسیدن وقت [[نماز]] به در [[خانه]] [[امام علی|علی‌ بن ابی‌ طالب]] {{ع}} می‌آمد و می‌فرمود: [[درود]] و [[رحمت خدا]] بر شما [[اهل‌بیت]]، [[خداوند]] [[اراده]] کرده است که هرگونه [[پلیدی]] را از شما [[اهل‌بیت]] دورگرداند و به طور کامل و شایسته پاکتان سازد. وقت [[نماز]] است، آماده شوید. [[رحمت خدا]] بر شما باد<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج‌۱، ص‌۴۹۵؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌؛ سنن‌الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۱.</ref>. مضمون این [[حدیث]] در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}}<ref>و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن؛ سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref> نیز به چشم می‌خورد<ref>تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۱۳۶؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۶۱۳‌.</ref>، با این همه، برخی از [[مفسران]] با دستاویز قرار دادن روایاتی از عِکرمه، عروة‌ بن زبیر و [[مقاتل‌ بن سلیمان]]<ref>تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۹، ص‌۳۱۳۲؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۳‌؛ روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۹.</ref>، یا با استناد به این نکته که [[آیات]] پیش و پس از فقره معروف به [[آیه تطهیر]] درباره [[همسران]] [[پیامبر]] است<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۱۹؛ غرائب القرآن، ج‌۵‌، ص‌۴۶۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۴۹۱، ۴۹۴.</ref> تلاش کرده‌اند که [[اصحاب کساء]] را از گستره [[تطهیر]] خارج سازند، یا دست کم [[زنان]] [[پیامبر|پیامبر اکرم]] {{صل}} را نیز در قلمرو آن بگنجانند. در این باره به بیان چند نکته بسنده می‌کنیم:
# سه راوی یاد شده [[کینه]] [[اهل‌ بیت]] را در [[دل]] می‌پرورانده و به تصریح تذکره نویسان [[اهل‌ سنت]]، اشخاصی [[فاسق]]، غیر قابل اعتماد و [[دروغگو]] بوده‌اند؛ [[احمد بن حنبل]] و [[مالک بن انس مدنی اصبحی|مالک‌ بن انس]]، از [[پیشوایان]] چهارگانه [[اهل سنت]]، و نیز مسلم ـ که‌ کتاب صحیح او از معتبرترین کتب [[روایی]] [[اهل سنت]] به شمار می‌رود ـ به نکوهش عکرمه پرداخته و از [[نقل]] روایاتش خودداری می‌ورزیده‌اند<ref>وفیات الاعیان، ج‌۳، ص‌۲۶۵‌ـ‌۲۶۶؛ میزان الاعتدال، ج‌۵‌، ص‌۱۱۶؛ تهذیب التهذیب، ج‌۷، ص‌۲۳۰، ۲۳۳.</ref>. [[نسائی]]، صاحب [[سنن]]، مقاتل را یکی از ۴ نفری می‌شمارد که در [[جعل حدیث]] پرآوازه‌اند و [[خارجة‌ بن مصعب]]، از معاصران مقاتل، می‌گوید: من [[خون]] [[یهودی]] را [[حلال]] نمی‌شمارم؛ امّا اگر بر [[مقاتل‌ بن سلیمان]] دست یابم، شکمش را می‌درم<ref>وفیات الاعیان، ج‌۵‌، ص‌۲۵۶‌ـ‌۲۵۷؛ میزان الاعتدال، ج‌۶‌، ص‌۵۰۵‌، ۵۰۷‌؛ تهذیب التهذیب، ج‌۱۰، ص‌۲۵۳، ۲۵۵.</ref>. [[عروة‌ بن زبیر]] نیز همچون برادرش [[عبدالله]] با [[اهل‌بیت پیامبر]] [[دشمنی]] می‌ورزیده و با شنیدن نام [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} به شدت دگرگون می‌شده است. به گفته [[ابو جعفر اسکافی]] وی از کسانی بود که با دریافت مبالغی هنگفت از [[معاویه]] در نکوهش [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به [[جعل حدیث]] می‌پرداخت<ref>شرح نهج البلاغه، ج‌۴، ص‌۶۳‌ـ‌۶۴‌، ۶۹‌، ۱۰۲.</ref>.
# شمار احادیثی که [[آیه تطهیر]] را ویژه خمسه طیّبه می‌داند، حتی در میان کتب [[روایی]] [[اهل سنت]]، بسیار بیشتر از [[روایات]] کسانی چون عکرمه است و حتی برخی از این منابع به [[نقل]] از راویانی چون [[زید بن ارقم]] بر خروج [[نساء]] النبی از مفهوم [[اهل‌بیت]] چنین [[استدلال]] کرده‌اند: [[زن]] پس از [[طلاق]] به نزد [[خویشاوندان]] خود باز می‌گردد، پس [[اهل‌ بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} نَه [[همسران]] او، بلکه کسانی‌اند که با وی از یک ریشه بوده و [[صدقه]] بر آنها [[حرام]] گشته است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۳۲‌ـ‌۲۳۳.</ref>.
# [[روایات]] پیش‌گفته صریح در نزول [[آیه تطهیر]] به تنهایی است و حتی یک [[روایت]] بر نزول این [[آیه]] در ضمن [[آیات]] [[همسران]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} وارد نشده و کسی نیز آن را ذکر نکرده است، حتی کسانی که قائل به اختصاص [[آیه]] به [[همسران]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}اند، چنان که به عکرمه و عروه نسبت داده می‌شود، بنابراین، [[آیه تطهیر]] برحسب نزول جزو [[آیات]] [[همسران]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و نیز متصل به آن نبوده و قرار گرفتن آن بین [[آیات]] مزبور یا به [[فرمان]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} یا هنگام تألیف بعد از رحلت ایشان بوده و مؤید آن این است که انسجام و اتصال [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ }} <ref>و در خانه‌هایتان آرام گیرید؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> بر فرض برداشته شدن آیه‌تطهیر از بین جمله‌های آن به هم نمی‌خورد، بر این اساس موقعیت [[آیه تطهیر]] نسبت به [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ }} مانند موقعیت {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ }} <ref>امروز کافران از دین شما نومید شدند؛ سوره مائده، آیه ۳.</ref> نسبت به [[آیه]] [[محرمات]] اکل از [[سوره مائده]] است<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۰۹، ۳۱۲.</ref>.
# تفاوت ضمایر [[آیه تطهیر]] با [[آیات]] پسین و پیشین، و نیز تمایز آشکار در لحن این دو بخش ـ که یکی مخاطب خود را به شدت می‌ستاید و دیگری [[خوف]] و [[امید]] را به هم می‌آمیزد ـ [[گواه]] روشن این ادعاست که [[همسران]] [[پیامبر]] را از این [[فضیلت]] نصیبی نیست<ref>بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۳۵؛ منشور جاوید، ج‌۵‌، ص‌۳۰۸، ۳۱۲؛ بررسی مسائل کلی امامت، ص‌۲۱۷، ۲۱۹.</ref>. به گفته برخی دانشمندان، اگر [[اصحاب جمل]] [[عایشه]] را در منقبت مورد اشاره [[آیه]] شریک می‌دیدند، بی‌تردید نقشی از آن بر پیشانی [[جمل]] پدید می‌آوردند<ref>فاطمة الزهراء {{س}}، ص‌۱۸.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
 
=== شرکت در [[مباهله]] و [[دعوت به دین]] [[حق]] ===
{{همچنین ببینید|مباهله}}
در [[سال دهم هجری]] گروهی از [[مسیحیان]] [[نجران]] ـ که شمارشان به ۶۰ تن می‌رسید ـ به [[مدینه]] آمدند و پس از گفت و گوهای طولانی با [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} همچنان بر [[درستی]] آموزه‌های [[مسیحی]] همچون الوهیت [[حضرت عیسی]] {{ع}} اصرار ورزیدند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۶۵‌ـ‌۱۶۶.</ref>. سرانجام [[آیه]] معروف [[مباهله]] به این گفت و گوها پایان داد و راه دیگری فرا روی [[مسیحیان]] نهاد: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. [[پیام]] [[آیه]] برای [[عالمان]] [[مسیحی]] ـ با توجّه به آگاهیشان از [[تاریخ]] [[انبیا]] ـ این بود که دو گروه با [[تضرّع]] خدای خود را بخوانند و از او بخواهند تا [[دروغگویان]] را به [[لعن]] و [[عذاب]] خویش گرفتار سازد. فردای آن روز [[پیامبر خدا]] در حالی که دست [[حسن]] {{ع}} را به کف و [[حسین]] {{ع}} را در آغوش گرفته بود و [[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} او را [[همراهی]] می‌کردند، قدم به میدان [[مباهله]] نهاد و [[رعب]] و هراسی بر [[دل]] [[مسیحیان]] افکند. اسقف [[نجران]] با دیدن این صحنه به [[یاران]] خود گفت: چهره‌هایی را می‌بینم که اگر از [[خدا]] بخواهند کوهی را از میان بردارد، چنان خواهد کرد<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۳۶۸‌ـ‌۳۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۵‌.</ref>. بدین ترتیب، [[مسیحیان]] از [[مباهله]] سر‌باز زده، به پرداختن [[جزیه]] تن دادند. درباره این آیه‌و رویداد پس از نزول آن نکاتی درخور توجه است:
# برخی، عناوین به کار رفته در [[آیه]] را بی‌ارتباط با [[اهل‌بیت]] می‌شمارند و در این مسئله، راویان [[اهل سنت]] را به [[پیروی]] کورکورانه از [[شیعیان]] متهم می‌سازند<ref>تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۳۲۲.</ref>. برخی دیگر پا را فراتر نهاده و بی‌مهابا اعلام می‌کنند که در [[صحاح سته]] و مسند و مُوطّأ خبری از این [[احادیث]] نیست<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۰۹.</ref>. این در حالی است که به [[نقل]] بسیاری از محدّثان بزرگ [[اهل سنت]]، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از نزول [[آیه مباهله]]، [[علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}}، [[حسن]] {{ع}} و [[حسین]] {{ع}} را نزد خود خواند و همچون موارد مشابه دیگر جمله {{عربی|«اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏»}}<ref>مسند احمد، ج‌۱، ص‌۳۰۱‌ـ‌۳۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی ج‌۸‌، ص‌۲۳۰؛ سنن الترمذی، ج‌۴، ص‌۲۹۳.</ref> را به یادگار گذاشت. آوازه این [[شأن نزول]] به گونه‌ای است که [[سعد‌ بن ابی وقاص]] در پاسخ این [[پرسش]] [[معاویه]] که چرا از [[ناسزاگویی]] به [[ابو تراب]] خود داری می‌کنی؟ بر سه ویژگی آن حضرت تأکید می‌ورزد و یکی از آنها را منزلتی می‌داند که [[آیه مباهله]] برای ایشان به ارمغان آورده است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۲۸‌ـ‌۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۱۱۱‌ـ‌۱۱۲.</ref>، بر همین اساس، بسیاری از [[مفسران]] بزرگ [[اهل‌ سنت]]، [[آیه]] مزبور را [[دلیل]] بر [[نبوت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و نیز قوی‌ترین [[دلیل]] بر [[فضیلت]] [[اهل‌بیت]] آن حضرت دانسته‌اند.
# با کنار هم نهادن [[آیه مباهله]] و روایاتی که به [[تفسیر]] آن پرداخته است چنین به دست می‌آید که اولاً [[امام حسن]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} پسران [[رسول]] خدایند و بر خلاف پندار [[دوران جاهلیت]] نوادگان دختری را نیز می‌توان [[فرزند]] به شمار آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۸۶.</ref>. ثانیاً [[فاطمه زهرا]] {{س}} سرآمد همه زنانی است که به گونه‌ای به [[پیامبر]] منسوب‌اند<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۶۳‌ـ‌۷۶۴؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۲۲۵.</ref>. ثالثاً مقصود از {{متن قرآن|أَنفُسَنَا}} نه خود [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، بلکه [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است، زیرا [[آدمی]] همواره دیگری را به کاری فرا می‌خواند و [[دعوت]] از خود تعبیر پسندیده‌ای نیست<ref>سلسله مؤلفات، ج‌۲، ص‌۳۸، «الفصول المختاره»؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌.</ref> از [[آیه مباهله]] می‌توان نتیجه گرفت که [[علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} سرآمد همه [[مردمان]] است و همچون ایشان بر [[پیامبران پیشین]] [[برتری]] دارد<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌.</ref>، چنان‌که در [[کلامی]] منسوب به [[امام رضا]] {{ع}} به آن اشاره شده است<ref>سلسله مؤلفات، ج‌۲، ص‌۳۸، «الفصول المختاره».</ref>. این برداشت هرچند از دیدگاه برخی نادرست می‌نماید<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌ـ‌۸۷‌.</ref>؛ اما به هر حال، منزلتی که تعبیر {{متن قرآن|أَنفُسَنَا}} به بار می‌آورد [[انکار]] ناشدنی است و با احادیثی چون {{عربی|«أَنَ‏ عَلِيّاً مِنِّي‏ وَ أَنَا مِنْه‏‏‏‏‏‏»}} <ref>مسند احمد، ج‌۶‌، ص‌۴۸۹؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۲۹۶؛ المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۱۹.</ref>. نیز [[تأیید]] می‌گردد.
# فراخوانی نزدیک‌ترین کسان [[پیامبر]] برای [[مباهله]] نه تنها بیانگر [[اطمینان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} به حقانیت خویش، بلکه همچنین نشان آن است که همه افراد [[اهل‌بیت]] در [[دعوت به دین]] [[حق]] و [[مباهله]] بر سر آن، شریک‌اند<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۷.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
 
=== [[ولایت]] و [[رهبری]] ===
{{همچنین ببینید|ولایت اهل بیت|رهبری اهل بیت}}
[[قرآن کریم]] [[والیان امر]] را کنار [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} قرار داده و با یک [[فرمان]] [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از پیامبر]] و [[اطاعت]] از آنان فراخوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|رسول‌خدا]] {{صل}}افزون بر دریافت و ابلاغ وحی، دست کم دو [[وظیفه]] مهم دیگر بر عهده داشت: تبیین آموزه‌های [[وحیانی]]، و [[فرمانروایی]] و [[حکومت]]. بی‌شک [[اطاعت از خدا]] با [[وظیفه]] نخست دریافت و ابلاغ وحی پیوند می‌خورد و [[اطاعت از رسول]] در دو قلمرو دیگر تبیین و [[حکم]] قابل تصور است. نکته درخور توجه، آن است که از کنار هم آمدن {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} و بسنده شدن به یک {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} برای هر دو می‌توان دریافت که [[اولواالامر]]، صرف نظر از دریافت و ابلاغ وحی، با [[پیامبر]] {{صل}} همسان و برابرند و بر همگان [[واجب]] است که [[تبیین معارف الهی]] را از آنان بجویند و نیز امر [[حکومت]] بر [[جامعه اسلامی]] را بدانان بسپارند<ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸.</ref>. از سوی دیگر، این [[اطاعت]] به [[دلیل]] آنکه قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه جانبه و بی‌چون و چراست، و این مطلب جز با [[عصمت]] [[رسول]] و [[اولوا‌الامر]] سازگار نیست، زیرا [[سرسپردگی]] بدین صورت تنها در برابر کسی سزاست که از کج‌اندیشی و کجروی مصون است و در گفتار و [[رفتار]]، [[مردم]] را جز به آنچه رضای خداست نمی‌خواند<ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۹، ۳۹۱؛ کشف المراد، ص‌۴۹۳.</ref> برخی از [[مفسران]] [[اهل سنت]] دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] را می‌پذیرند؛ ولی [[اولوا‌الامر]] را به [[نخبگان]] [[امت]] [[تفسیر]] می‌کنند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۴.</ref>، در حالی که در منابع معتبر آنان آمده است که [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} [[جانشینان]] خود را ـ با به‌کارگیری تعابیری چون [[خلیفه]]، والی و [[امیر]] ـ ۱۲‌ تن شمرده و همه آنان را از قریش‌ "طایفه [[بنی‌هاشم]]"<ref>ینابیع‌الموده، ج‌۱، ص‌۳۴۱، ۳۵۱؛ احقاق‌الحق، ج‌۱۳، ص‌۱‌، ‌۷۴.</ref> دانسته است. این خود نشان آن است که عنوان [[اولی‌الامر]] فقط بر [[امامان دوازده‌گانه]] [[شیعه]] منطبق است و شامل خلفای دیگر‌ نمی‌شود<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
 
=== [[اطعام]] و [[ایثار]] ===
{{اصلی|ایثار اهل بیت}}
بر پایه احادیثی که در منابع [[شیعه]] و [[سنی]] آمده است<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۷۰‌؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۶۹‌، ۲۷۱.</ref>. [[امیر مؤمنان]] {{ع}} و [[فاطمه زهرا]] {{س}} به همراه فضّه با [[نذر]] سه روز [[روزه]] شفای [[امام حسن]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} را از خدا‌طلبیدند و پس از اندکی خواسته خود را برآورده دیدند. به شکرانه این بهبودی، هر ۵ تن لب از طعام فرو بستند و در روزگاری که گویا خشک سالی و قحطی سفره [[اهل‌بیت]] را خالی‌تر از همیشه ساخته بود<ref>بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۴۳.</ref>، روز را به شب رساندند. در آن زمان [[فاطمه زهرا]] {{س}} برای [[همسایه]] [[یهودی]] کاری را ریسیدن پشم به انجام می‌رساند که اجرت آن، سه پیمانه جو بود و می‌توانست به کارِ [[افطار]] آید؛ هر شب یک پیمانه و هر پیمانه ۵ قرص نان؛ اما تقدیر و [[آزمون الهی]] [[سرنوشت]] دیگری را رقم زد. هنوز لقمه‌ای از گلویی فرونرفته بود که مسکینی آمد و طعامی‌طلبید و درگشاده دستی هر ۵ تن را با یکدیگر برابر دید. روز بعد یتیمی از راه رسید و روز سوم اسیری که هر کدام ۵ قرض نان را به همراه بردند و سفره [[اهل‌بیت]] را خالی و ایثارشان را پُر آوازه ساختند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref> و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند؛ سوره حشر، آیه ۹.</ref>.<ref>بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۴۳.</ref> سرانجام، [[جبرئیل]] از سوی [[خداوند]] چنین هدیه آورد: {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا }} <ref> و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند؛ سوره انسان، آیه ۸.</ref> و از انگیزه این [[اطعام]] و بی اعتنایی [[اهل‌بیت]] به [[پاداش]] و [[ستایش]] [[مردمان]] چنین خبر داد<ref>کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۲۱؛ بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۴۱.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلا شُكُورًا}}<ref>(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی؛ سوره انسان، آیه ۹.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
 
برخی گفته‌اند: [[سوره هل اتی]] مکی است<ref>منهاج‌السنه، ج‌۲، ص‌۱۱۷.</ref> و [[ازدواج]] [[امام علی]] {{ع}} و [[فاطمه زهرا|فاطمه]] {{س}} و تولد [[امام حسن]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} در [[مدینه]] روی داده است، از این‌رو نمی‌توان انطباق [[آیات]] یاد شده را بر [[اهل‌بیت]] {{عم}} پذیرفت؛ ولی همان‌گونه که بسیاری از دانشمندان [[اهل سنت]] تأکید کرده‌اند در مکی یا مدنی بودن [[سوره هل اتی]] بین صاحب‌نظران [[اختلاف]] است<ref>روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۵۸.</ref>، افزون بر اینکه شمار کسانی که همه [[سوره]] یا [[آیات]] یاد شده را مدنی می‌دانند ـ حتی در میان [[اهل سنت]] ـ بسیار بیشتر از کسانی است که مکی بودن آن را ترجیح داده‌اند<ref>تفسیرالخازن، ج‌۴، ص‌۳۳۷؛ الغدیر، ج‌۳، ص‌۱۶۹‌ـ‌۱۷۱.</ref>. از سوی دیگر، چه بسیار است سوره‌هایی که مکی نامیده می‌شود، در حالی که برخی از [[آیات]] آنها ـ به [[اتفاق]] [[مفسران]] ـ در [[مدینه]] نازل شده است و به طور کلی، سوره‌ای که اولین آیاتش در [[مکه]] فرود آمده است، هر چند [[آیات]] دیگری در [[مدینه]] به آن ضمیمه شده باشد، مکی نام می‌گیرد<ref>بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۵۶؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۳۱.</ref>. گفتنی است که در این [[سوره]] هنگام اشاره به نعمت‌های بهشتی، [[سخن]] از حورالعین به میان نیامده، بلکه به جای آن گفته شده است: {{متن قرآن|وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا}}<ref> و خدمتگزارانی هماره جوان گرد آنان می‌گردند که چون بنگریشان، می‌پنداری که مرواریدهایی پراکنده‌اند؛ سوره انسان، آیه ۱۹.</ref>. سبب این امر را می‌توان [[احترام]] و پاسداشت مقام سیده عالمیان‌ دانست<ref>روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۵۸؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۳۱.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
 
=== وساطت و [[شفاعت]] ===
{{اصلی|شفاعت اهل بیت}}
[[قرآن کریم]] وسیله جویی همگان را در [[سیر]] به سوی [[خدا]] امری لازم دانسته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه ۳۵.</ref> با توجه به اینکه مراد از وسیله [[اهل‌بیت]] {{عم}}<ref>مناقب، ج‌۳، ص‌۹۲؛ بحارالانوار، ج‌۲۵، ص‌۲۳؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۲۹۲.</ref> و منظور از وسیله‌جویی [[شفاعت]] خواهی است [[آیه]] یاد شده بیانگر [[منزلت]] والای [[اهل‌بیت]] {{عم}} در [[مقام شفاعت]] و وساطت در پیشگاه [[خداوند]] است. در آیه‌ای دیگر با اشاره به [[لغزش]] [[حضرت آدم]] {{ع}}، از کلماتی سخن به میان آمده است که دریافت آنها به پذیرش [[توبه]] وی انجامید: {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}<ref> آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه ۳۷.</ref>. در [[تفسیر]] این {{متن قرآن|كَلِمَاتٍ}} عبارات گوناگونی آورده‌اند<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱؛ الکافی، ج‌۸‌، ص‌۳۰۴‌ـ‌۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۹.</ref> که یکی از آنها استغاثه‌ای است که در [[آیه]] زیر بازگو شده است: {{متن قرآن|قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود؛ سوره اعراف، آیه ۲۳.</ref>.<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۲۸‌ـ‌۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج‌۱، ص‌۳۵.</ref>، با این حال، روایاتی دیگر ـ که می‌تواند مکمّل [[احادیث]] دسته نخست به شمار آید‌ـ بیانگر آن است که [[حضرت آدم]] {{ع}} با دیدن [[نور]] خمسه طیّبه<ref>کنز الدقائق، ج‌۱، ص‌۳۷۶.</ref> یا مشاهده اسامی مبارکشان بر [[لوح]] [[عرش]]<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱.</ref> با [[منزلت]] والای [[اهل‌بیت]] آشنا گردید و آنان را واسطه بهره‌مندی خویش از [[رحمت]] و [[مغفرت الهی]] قرار داد<ref>الخصال، ص‌۳۰۵؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۱۹۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۶۷‌.</ref>. در منابع روایی [[اهل‌ سنت]] نیز همین مضمون آمده و به نام ۵ تن آل‌عبا تصریح شده است<ref>الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
 
=== [[رسوخ در علم]] ===
[[قرآن کریم]] گروهی را که در [[علم]] و [[دانش]] گامهایی [[استوار]] برداشته‌اند "[[راسخان در علم]]" می‌نامد و بر اساس برخی از [[تفاسیر]]، بر [[آگاهی]] آنان از [[تأویل آیات]] [[الهی]] تأکید می‌ورزد: {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref> گفتند: در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> [[امامان معصوم]] {{عم}} با اشاره به این [[آیه]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را «افضل الراسخین»<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۷‌ـ‌۵۹۹‌.</ref>. خوانده و درباره خود نیز فرموده‌اند: {{عربی|«نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏‏»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۱۵، ۳۱۸.</ref>. بر‌ اساس این [[تفسیر]]، "واو" در {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ}} برای عطف است و نشان می‌دهد که افزون بر [[خداوند]]، گروهی از [[آدمیان]] نیز از [[تأویل آیات]] [[متشابه]] آگاه‌اند. آن گونه که برخی گفته‌اند [[صحابه]] و [[تابعان]] به [[تفسیر]] همه [[آیات الهی]] [[همّت]] گماشتند و از [[تفسیر]] هیچ یک از آنها ـ به بهانه آنکه از [[متشابهات]] است و [[دانش]] آن را جز [[خدا]] نمی‌داند ـ دست فرو نگذاشتند. در همین‌باره [[ابن‌عباس]] می‌گفت: من از کسانی هستم که در [[علم]] راسخ‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۰۱.</ref>. از سوی دیگر، بسیاری از دانشمندان [[اهل سنت]] این [[تفسیر]] را نمی‌پذیرند و با استینافی شمردن «واو»، واژه‌های پس از آن را تشکیل دهنده جمله‌ای [[جدید]] می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۵۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۳۵۵.</ref>: {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا }} <ref> استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> این [[تفسیر]] با ظاهر یکی از [[خطبه‌های نهج البلاغه]] نیز [[تأیید]] می‌گردد<ref>بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۵۷.</ref>؛ آنجا که [[امام]] {{ع}} شنونده را از فرو رفتن در عرصه برخی از دانشها [[بیم]] می‌دهد و توجه وی را به این نکته فرا می‌خواند که چه سان [[خداوند]] گروهی را که به عجز خود اعتراف می‌کنند، ستوده و خودداری از کنجکاوی‌های [[بیهوده]] را «[[رسوخ در علم]]» نامیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۹‌.</ref>. با این همه، [[نزاع]] بر سر استینافی یا عاطفه بودن «واو» بی نتیجه و [[دلایل]] هر دو گروه قابل نقد است<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۵۰‌.</ref>، زیرا از یک سو شرط اساسی اطلاع بر [[تأویل قرآن]] [[طهارت]] است: {{متن قرآن|لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}}<ref> که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه ۷۹.</ref>؛ نه [[رسوخ]]، زیرا [[قرآن]] برخی از [[اهل کتاب]] را [[راسخ در علم]] دانسته است، در حالی که نمی‌توان آنان را عالم به [[تأویل]] دانست. از سوی دیگر [[اهل‌بیت]] به [[شهادت]] [[آیه تطهیر]] از هرگونه [[پلیدی]] پاکیزه‌اند، پس باید بر [[تأویل قرآن]] مطلع باشند و اگر می‌بینیم در [[آیه]] بر [[رسوخ]] تکیه شده به جهت آن است که [[رسوخ]] نتیجه [[طهارت]] است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
 
== [[وظیفه مسلمانان در برابر اهل‌ بیت]] ==
{{اصلی|وظایف امت نسبت به اهل بیت}}
در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] علاوه بر شمردن [[فضایل]] [[اهل‌ بیت]] {{ع}}، وظیفۀ عموم [[مسلمانان]] را نیز در برابر آنان تعیین کرده است، وظایفی مانند [[مودت]]، تمسّک به آنان، [[ولایت]]، مقدم دانستن آنان، [[اقتدا]] به ایشان، [[تکریم]]، پرداخت [[خمس]]، صله و پیوند، [[صلوات]] بر آنان، یاد ایشان، ذکر [[مصائب]]، [[زیارت]] و...<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۰.</ref>. برخی از این [[وظایف]] عبارت است از:
# '''[[وجوب پیروی از اهل بیت]]''': [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان جایگاه و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} دارد. [[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} اختصاص دارد. [[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به تمسک به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌‌فرماید: «به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به هلاکت نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref> [[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} [[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>.
# '''[[پرسش در امور دینی]]''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر نمی‌دانید از دانشمندان بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref> با توجه به اینکه ذکر در [[قرآن کریم]] درباره [[پیامبر اکرم]] {{صل}}: {{متن قرآن|قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ}}<ref>«خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛ پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند» سوره طلاق، آیه ۱۰ ـ ۱۱</ref> و [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ}}<ref>«و همانا آن، یادکردی برای تو و قوم توست» سوره زخرف، آیه ۴۴.</ref> به کار رفته است، می‌توان "[[اهل الذکر]]" را با "[[اهل‌البیت]]" برابر انگاشت<ref>کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۵؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۵.</ref>، زیرا آنان نه تنها [[اهل]] و [[خاندان]] پیامبرند، بلکه به [[گواهی]] روایاتی چون متواتر [[ثقلین]] در صدر همه [[قرآن]] شناسان "اهل‌ القرآن" جای دارند<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵؛ ج‌۱۴، ص‌۲۵۷.</ref>، از همین رو [[رسول خدا]] {{صل}} در برخی از [[احادیث]]، [[اهل ذکر]] را بر "[[ائمه]]" منطبق می‌سازد<ref>کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳.</ref> و در سخنان [[امامان معصوم]] {{ع}} تعبیراتی از این دست فراوان به چشم می‌خورد: {{متن حدیث|نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ‏ الْمَسْئُولُون‏‏‏}}<ref>جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳، ۴۲۹.</ref><ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۸۸</ref> در نگاه [[امام علی]] {{ع}} [[اهل بیت]]، درهای [[دانش]] و کلیدداران [[علوم]] [[الهی]] هستند. از این رو، فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، رساندن پیام‌ها و وفای به وعده‌ها و معنای کلمات را به من آموختند. ابواب [[حکمت]] نزد ما [[اهل‌بیت]] است و چراغ [[دین]] به‌دست ما افروخته. بدانید که راه‌های [[دین]] همه یک راه است، راهی هموار و مستقیم. هر که قدم در آن نهد به مقصد رسد و [[غنیمت]] برد و هر که بدان راه نرود [[گمراه]] شود و [[پشیمانی]] برد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵- ۱۵۶.</ref>
# '''[[مودت نسبت به اهل بیت]]''': بنابر [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[محبت اهل بیت]] بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. روایاتی فراوان بر این [[حقیقت]] [[گواهی]] می‌دهند؛ از آن جمله است روایتی از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} که می‌فرماید: «من دوست دارم هر کس را که آنان را [[دوست]] بدارد و دشمنم با کسی که آنان را [[دشمن]] بدارد»<ref>ذخائر العقبی‌، طبری/ ۱/ ۲۳.</ref><ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۴۴.</ref> در [[روایات]] [[فریقین]]، همانند [[قرآن کریم]] به طور صریح بر [[محبت اهل بیت]] {{ع}} تأکید شده است مانند: [[رسول الله]] {{صل}} می‌فرمایند: «[[اولاد]] خود را بر سه خصلت [[تربیت]] کنید: [[دوستی]] پیامبرتان، دوستی [[اهل]] بیتش و [[قرائت قرآن]]»<ref>{{متن حدیث|أَدِّبُوا أولادَکم علی ثلاثِ خِصَالٍ: حُبُّ نبیِّکم، وحُبُّ أهلِ بیتِه، وقراءةُ القرآنِ}}؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص ۴۵۶، ح ۴۵۴۰۹؛ مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۲۵، ح ۳۳۱.</ref>؛ «[[خدا]] را [[دوست]] بدارید به جهت آنکه از نعمت‌هایش به شما روزی می‌دهد و مرا نیز به جهت دوستی خدا دوست بدارید و [[اهل]] بیتم را به جهت دوستی من دوست بدارید»<ref>{{متن حدیث|أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْذُوکُمْ مِنْ نِعَمِهِ وَأَحِبُّونِی بِحُبِّ اللَّهِ وَأَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی لِحُبِّی}}؛ ترمذی، الجامع الحصیح (سنن ترمذی)، ج۵، ص۶۶۴، ح ۳۷۸۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۵۰.</ref>. در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر {{صل}} نمی‌توان تردید کرد. در آیۀ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. مقصود از {{متن قرآن|الْقُرْبَی}} ([[خویشاوندان]]) در این [[آیه]] همان کسانی‌اند که [[آیه تطهیر]] در مورد آنان نازل شده است. به [[نقل]] خوارزمی‌ از [[ابن عباس]]، هنگامی‌ که [[آیه]] «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» نازل شد، کسانی به [[پیامبر]] {{صل}} گفتند: این [[خویشاوندان]] تو که [[مودت]] آنان بر ما [[واجب]] شده، چه کسانی‌اند؟ [[پیامبر]] {{صل}} پاسخ داد: «[[علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}} و دو پسر آنها»<ref>المناقب، حدیث ۲۶۳.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>
# '''[[تأمین منابع مالی]]''': [[قرآن کریم]] در کنار [[نام خدا]] و [[رسول]]، ترکیب "[[ذِی الْقُرْبَی]]" را ذکر کرده است و اموالی چون [[خمس]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}}<ref>«بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) است» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> را بر [[مسلمانان]] [[واجب]] کرده است<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۹۳.</ref>.
# '''نثار [[صلوات]]''': یکی از شیوه‌هایی که می‌تواند [[مردم]] را با [[پیشوایان معصوم]] پیوند دهد، [[بزرگداشت]] یاد و نام آنان است، ازاین‌رو، [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[مؤمنان]] می‌خواهد که بر [[رسول]] گرامی‌او [[سلام]] دهند و [[صلوات]] نثارش کنند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. پس از نزول [[آیه]]، گروهی از [[مسلمانان]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمدند و از چگونگی [[صلوات]] بر ایشان پرسیدند. نکته در خور توجه در پاسخ آن حضرت آن است که [[درود]] بر [[آل‌محمد]] نیز جزئی از [[صلوات]] گردیده‌است: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیم‏‏}}<ref>صحیح‌البخاری، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص۳۲؛ ج‌۷، ص‌۲۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۹۳.</ref>
 
== شبهه وهابیان در مورد عدم ذکر نام اهل بیت در قرآن ==
وهابیان ادعا می‌کنند: اگر [[ولایت علی]]{{ع}} و فرزندانش از ارکان [[ایمان]] باشد، پس چرا نامشان در [[قرآن]] به صراحت نیامده، در حالی که [[نماز]] و [[روزه]]، که از [[فروع دین]] است، در قرآن آمده است؟ ناصر بن عبدالله قفاری - وهابی معاصر - در این رابطه می‌نویسد: در سراسر قرآن از [[ارکان اسلام]] به صورت صریح نام برده شده تا نیازی به [[روایات]] جعلی نباشد. [[شیعیان]] که مدعی‌اند [[امامت]] از ارکان اسلام است، پس چرا در قرآن به صورت صریح هیچ نامی از این دوازده تن نیامده است؟!<ref>اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۸۵۵.</ref>.
 
همچنین می‌گویند: اگر [[اطاعت از امامان]] [[واجب]] باشد، پس چرا قرآن فقط [[اطاعت از خدا]] و پیامبرش را ذکر کرده است؟ قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ}}<ref>«و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>.
 
اگر [[ولایت علی]]{{ع}} و فرزندانش از ارکان [[ایمان]] باشد، پس چرا نامشان در [[قرآن]] به صراحت نیامده، در حالی که [[نماز]] و [[روزه]]، که از [[فروع دین]] است، در قرآن آمده است؟ ناصر بن عبدالله قفاری در این رابطه می‌نویسد: در سراسر قرآن از [[ارکان اسلام]] به صورت صریح نام برده شده تا نیازی به [[روایات]] جعلی نباشد. [[شیعیان]] که مدعی‌اند [[امامت]] از ارکان اسلام است، پس چرا در قرآن به صورت صریح هیچ نامی از این دوازده تن نیامده است؟!<ref>اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۸۵۵.</ref>. همچنین می‌گویند: اگر [[اطاعت از امامان]] [[واجب]] باشد، پس چرا قرآن فقط [[اطاعت از خدا]] و پیامبرش را ذکر کرده است؟ قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ}}<ref>«و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>.
 
===پاسخ===
چند نکته در این رابطه بیان می‌شود:
 
'''نکته نخست''': اگر بنا باشد که هر چه رکن است به صراحت در قرآن بیاید، در کجای قرآن نام [[ابوبکر]] و [[عمر]] به عنوان [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} آمده است؟ ممکن است [[وهابیان]] بگویند: ما که قائل به امامت آنها نیستیم تا لازم باشد نام‌شان در قرآن بیاید؛ ولی پاسخشان این است اگر قائل به امامت آنها نیستید پس چرا [[منکران]] [[خلافت]] آنها را [[تکفیر]] کرده، سخت‌ترین عقوبت‌ها را برای‌شان در نظر می‌گیرید؟! کافی است نمونه‌هایی از فتاوا و نوشته‌های علمای آنها در این ارتباط مورد توجه قرار گیرد تا دانسته شود که آنان خلافت آنها را از مهم‌ترین رکن [[دینی]] می‌دانند: آنان می‌گویند: {{عربی|الرافضي إن أنكر خلافة الصديق فهو كافر}}؛ «شیعیان، اگر [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کنند، کافرند»<ref>البحر الرائق، ج۱، ص۶۱۱.</ref>.
در فتاوای سُبکی آمده است: {{عربی|إن أبا بكر و عمر هما أصل بعد النبي{{صل}} فهذا مأخذ التكفير}}؛ «ابوبکر و عمر، اصل [[[دین]]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} هستند. همین ریشه [[تکفیر]] ([[شیعیان]]) است»<ref>فتاوی السبکی، ج۲، ص۵۷۶.</ref>.
 
[[ابن عساکر]] از قول شخصی به نام ابن صالح الأعلم نقل می‌کند: {{عربی|من قال إن أبا بكر و عمر ليسا إمامي هدى يقتل يقتل}}؛ «هر کس [[ابوبکر]] و [[عمر]] را دو [[امام هدایت]] نداند باید کشته شود، باید کشته شود»<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۵۲، ص۲۰۰ و ۲۰۱.</ref>.
 
این ادبیات نشان می‌دهد که [[وهابیان]]، [[خلافت]] آن دو را از [[اصول دین]] و از ارکان مهم [[اسلام]] می‌دانند؛ حتی شیعیان نسبت به امامان‌شان، چنین [[اعتقادی]] ندارند؛ زیرا آنها [[منکران]] [[امامت اهل بیت]] را تکفیر نمی‌کنند. حال که چنین است، تصریح به خلافت [[خلفا]] در [[قرآن]] پیشکش وهابیان، لااقل بگویند در کجای قرآن به چنین رکنی اشاره شده است؟! بگویند با استناد به چه آیه‌ای [[فتوا]] به [[قتل]] منکران خلافت آن دو می‌دهند؟! این در حالی است که [[علمای شیعه]]، اولاً [[منکران امامت]] [[ائمه]] را [[کافر]] نمی‌دانند و ثانیاً برای [[امامت ائمه]] ده‌ها دلیل از [[آیات]] و [[روایات]] دارند.
 
'''نکته دوم''': در موضوعات حساسی چون [[امامت]]، ذکر نام برطرف کننده [[اختلاف]] نیست و مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه گاه بر مشکل می‌افزاید. اگر ذکر نام، برای [[رفع اختلاف]] کافی بود، باید تمام [[مسیحیان]] عالم به اسلام می‌گرویدند، در حالی که چنین نشد؛ زیرا قرآن خبر می‌دهد که [[عیسی مسیح]]{{ع}}، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را با ذکر نام به مسیحیان معرفی کرده بود؛ ولی همه دیدند که همه مسیحیان [[مسلمان]] نشدند بلکه بسیاری از آنها در مقابل [[پیامبر]]{{صل}} ایستادند.
 
قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ}}<ref>«و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است» سوره صف، آیه ۶.</ref>. همچنین اگر ذکر نام برای رفع اختلاف کافی بود باید [[بنی اسرائیل]] [[فرمانروایی]] [[طالوت]] را می‌پذیرفتند؛ ولی قرآن بیان می‌کند که آنها با وجودی که نامش با [[صراحت]] از جانب [[خداوند]] به آنان [[ابلاغ]] شده بود، زیر بار نرفتند.
 
قرآن در این باره از قول پیامبرشان نقل می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا}}<ref>«خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>. برابر این [[آیه]]، با آن‌که پیامبرشان چنین فرمود و با [[صراحت]] نام [[فرمانده]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] را بیان کرد؛ ولی آنان زیر بار نرفتند و در مقابل [[اعتراض]] کردند. [[قرآن]] می‌فرماید: آنان معترضانه گفتند: {{متن قرآن|أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>. اینها نشان می‌دهد تا شرایط پذیرش آماده نباشد صرف ذکر نام هیچ مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه گاه مسئله را پیچیده‌تر می‌کند.
 
چنان که ذکر اسامی [[امامان دوازده‌گانه]]، در [[روایات]] باعث [[مشکلات]] عدیده‌ای برای آنان شد، خصوصاً [[ذکر نام امام مهدی]]{{ع}} موجب شد که [[ائمه]] متأخر از [[امام جواد]]{{ع}} تا [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در شدیدترین وضع تحت کنترل [[طواغیت]] زمان‌شان قرار گیرند تا از تولد [[امام عصر]]{{ع}} جلوگیری شود.
 
همچنین چون [[مسلمانان]] بر اساس [[روایات متواتر]] [[نبوی]]، [[نام امام مهدی]] و نام پدرش را می‌دانستند، در طول [[تاریخ]] چقدر از مدعیان با تشابه‌سازی اسمی [[ادعای مهدویت]] کردند و چقدر از ساده‌لوحان به صرف تشابه اسمی [[فریب]] آنها را خوردند؟!! اینها نشان می‌دهد صرف ذکر نام، مشکل را حل نمی‌کند و چه بسا بر مشکلات می‌افزاید.
 
'''نکته سوم''': اگر بناست هر چه رکن است در قرآن بیاید، پس بحث «قدیم بودن قرآن» که جزو باورهای [[وهابیان]] است در کجای قرآن آمده است؟ وهابیان می‌گویند: اگر کسی قرآن را حادث بداند [[کافر]] است، پس چرا این رکن در [[قرآن]] نیامده است؟! [[وهابیان]] برای کوچک‌ترین مسئله [[مسلمانان]] را به [[کفر]] و [[شرک]] متهم می‌کنند، این همه ادعای شرک و کفر در کجای قرآن آمده است؟ تردیدی نیست که بحث کفر و شرک، از رکن شمرده می‌شود، پس در کجای قرآن این رکن‌های ساختگی آمده است؟! اساساً این [[انتظار]] که قرآن صراحتاً بیاید و اسامی [[دوازده امام]] را با یادکرد نام پدر و مادر ذکر کند، یک انتظار بی‌جایی است!
 
قرآن، روشش بیان توصیفی است نه تصریح به نام، به عبارت دیگر قرآن در بسیاری از مباحث کلیدی و رکنی، روشش چنان نیست که زمینه [[نزاع]] و [[اختلاف]] را ریشه‌کن کند. اگر چنین است، پس اختلاف [[اشاعره]] و [[معتزله]] در مباحثی چون [[جبر و اختیار]]، قدیم یا حادث بودن [[کلام خدا]]، [[رؤیت خدا]] و امثال اینها در طول قرون متوالی برای چیست؟ همه اینها نشان می‌دهد قرآن کتابی است که با [[تأمل]] و [[تفکر]] فهمیده می‌شود نه آن‌که به طور صریح همه جزئیات را بگوید به گونه‌ای که احدی در موضوع آن، نزاع و اختلاف نداشته باشد!!
 
وهابیان برای [[اثبات]] [[شایستگی]] [[ابوبکر]] برای [[خلافت]] به [[آیه غار]] ([[آیه]] ۴۰ [[سوره]]) [[توبه]] [[تمسک]] می‌جویند، در حالی که هیچ نامی از ابوبکر در این آیه نیامده است. همچنین برای اثبات [[برائت]] [[عایشه]] از [[اتهام]]، به [[آیه افک]] (آیه ۱۱ [[سوره نور]]) استناد می‌کنند، در حالی که در قرآن هیچ نامی از عایشه به میان نیامده است.
 
مسئله [[ولایت]] نیز همین است و دلیلش هم روشن است. مسئله ولایت، چیزی است که [[امت اسلام]] با آن [[امتحان]] شده و می‌شوند، اگر بیشتر از این، این مسئله در قرآن می‌آمد دیگر جایی برای فرض امتحان باقی نمی‌ماند. قرآن به گونه‌ای درباره ولایت سخن گفت که هم [[حجت]] را بر آنان که بدون پیش‌داوری و [[تقلید]] در آن تأمل کنند تمام کرد و هم راه را برای کسانی که بخواهند از زیر آن شانه خالی کنند باز گذاشت. در غیر این صورت، [[جبر]] لازم می‌آمد و دیگر چیزی به نام «[[امتحان]]» تحقق نمی‌یافت.
 
[[راستی]] از نظر [[وهابیان]] مگر «[[رسالت]]» از [[اصول دین]] نیست؟ مگر [[اعتقاد]] به [[صد و بیست و چهار هزار پیامبر]] از [[ضروریات دین]] شمرده نمی‌شود؟ پس چرا اسامی آنها یا حتی تعداد و شمارگان آنها در [[قرآن]] نیامده است؟ هر جوابی که وهابیان به این [[پرسش‌ها]] بدهند ما نیز همان جواب را در توجیه عدم ذکر نام [[دوازده]] [[امام در قرآن]] خواهیم گفت.
 
'''نکته چهارم''': قرآن، مانند [[قانون اساسی]] تنها به بیان کلیات و اصول اکتفا می‌کند؛ ولی تبیین مصادیق و جزئیات به عهده [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>.
 
تعبیر به {{متن قرآن|لِتُبَيِّنَ}}و {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}} نشان می‌دهد قرآن به گونه‌ای است که به بیان [[پیامبر]]{{صل}} نیاز دارد و تا پیامبر اکرم{{صل}} آن را بیان نکند همه ابعادش قابل [[فهم]] نیست. چنان که قرآن درباره [[نماز]] و [[روزه]] به بیان اصول آن اکتفا کرد؛ ولی جزئیات و تفاصیل [[احکام]] را به پیامبر{{صل}} واگذار نمود. همه [[مسلمانان]] نماز صبح‌شان را دو رکعت می‌گزارند در حالی که در هیچ جای قرآن نیامده است.
 
تازه همه آیاتی که در قرآن درباره نماز آمده، با لفظ «[[صلاة]]» آمده؛ ولی همین واژه در اصل به معنای دعاست؛ مثل: {{متن قرآن|وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> ولی این که این واژه، در چه موردی به معنای [[دعا]] و در چه جایی به معنای [[نماز]] است، با مراجعه به [[سنت]] و [[روایات]] یا با تکیه بر قرائن داخلی [[آیات]]، معلوم می‌شود. بنابر این، نمی‌توان بیان همه چیز را از [[قرآن]] [[انتظار]] داشت.
 
درباره [[ولایت]] هم، قرآن اصل ولایت را به [[صراحت]] بیان کرده است، آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
این [[آیه]] با توجه به بیان [[پیامبر]]{{صل}} درباره قضیه انگشتربخشی [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} است. [[علامه امینی]] در [[الغدیر]] از ۶۶ تن از [[محدثان اهل سنت]] نام می‌برد که این آیه را درباره علی{{ع}} دانسته‌اند<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۵۲ - ۱۵۶.</ref>.
 
چگونه است [[وهابیان]] بیان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را در [[تفسیر آیه]] فوق نمی‌پذیرند و مدعی می‌شوند [[ولایت در قرآن]] ذکر نشده است؟! غیر از این آیه، که صراحتاً از واژه «ولایت» در آن استفاده شده، در قرآن آیات متعددی وجود دارد که در [[شأن]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نازل شده است. هر چند در این آیات، نام این بزرگواران به صراحت نیامده، با روایات و احادیثی که در این زمینه در منابع [[فریقین]] وجود دارد، ثابت می‌شود که این آیات در شأن [[امامان]] [[بزرگوار]] نازل شده است. چطور می‌شود [[آیه مباهله]] ([[آیه ۶۱ سوره آل عمران]]) را خواند و فهمید و در [[همسانی]] [[جان]] علی{{ع}} با جان پیامبر{{صل}} نیندیشید؟! اگر میان [[امت]]، کسی باشد که جانش چون جان پیامبر{{صل}} است می‌توان چنین شخصیتی را به حساب نیاورد؟!
 
کیست که نداند [[آیه مودّت]] ([[آیه ۲۳ سوره شوری]]) و [[آیه ذوی القربی]] (آیه ۴۱ [[سوره انفال]]) در [[شأن علی]] و فرزندانش نازل شده است؟ کیست که نداند [[آیه تطهیر]] ([[آیه ۳۳ سوره احزاب]]) در شأن علی{{ع}} و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}، سه [[امام]] از امامان بزرگوار [[شیعه]] نازل شده است؟! در کدام یک از این [[آیات]]، [[خداوند]] با ذکر نام از این بزرگواران یاد کرده که در [[آیه ولایت]] چنین انتظاری است؟ همه این موارد با بیان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تفسیر]] شده و مصادیق آنها تعیین گردیده است.
 
آنچه مهم است و از اصول محسوب می‌شود، همان اصل [[ولایت]] است که در [[قرآن]] آمده است؛ ولی ذکر [[نام امامان]] و مصادیق آن، از اصول شمرده نمی‌شود تا در قرآن بیاید. افزون بر آن، اگر مثلاً نام «[[علی بن ابی طالب]]» در قرآن می‌آمد تازه اول [[نزاع]] و درگیری بود؛ زیرا این [[شبهه]] پیش می‌آمد که این علی کیست و مراد از [[ابوطالب]]، کدام ابوطالب است؟ چنان‌که نام یوسف در قرآن آمده ولی [[مفسران]] [[اختلاف]] دارند که مراد از آن، [[یوسف بن یعقوب]] است یا [[یوسف بن ابراهیم بن یوسف بن یعقوب]]؟<ref>الکشاف، ج۴، ص۱۷۰.</ref>. از قرآن که بگذریم، [[احادیث]] صحیحی چون [[حدیث غدیر]]، [[حدیث منزلت]]، [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]] و ده‌ها [[حدیث]] دیگری که [[فریقین]] به صورت گسترده در منابع خویش آورده‌اند برای تعیین مصداق کفایت می‌کند.
 
'''نکته پنجم''': تردیدی نیست که درباره اصل ولایت، در [[آیات قرآن]] و [[احادیث پیامبر]]{{صل}} حتی درباره [[تعداد امامان]]، ده‌ها مطلب به صورت صریح در [[منابع شیعه]] و [[اهل سنت]] رسیده است؛ ولی سؤال این است که پس چرا درباره [[خلافت]] و شیوه [[انتخاب خلیفه]]، نه آیه‌ای نه روایتی، نه با [[صراحت]] و نه با اشاره و حتی کنایه، هیچ اثری دیده نمی‌شود؟! مگر [[وهابیان]] مسئله خلافت را رکن نمی‌دانند؟!
 
اگر درباره این مسئله [[آیه]] یا روایتی بود، پس چرا در انتخاب خلیفه هیچ [[وحدت]] رویه‌ای [[اعمال]] نشد؟! روزی با چند [[مهاجر]] و [[انصار]]، آن هم [[فلتة]] (با [[شتاب]] و بدون [[تأمل]] و [[مشورت]])<ref>ر.ک: صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶.</ref>، روزی دیگر با [[انتصاب]] [[خلیفه]] قبلی (درباره [[خلیفه دوم]])<ref>کنز العمال، ج۵، ص۲۷۰.</ref> و در مرحله‌ای دیگر در یک شورای [[انتصابی]] (در مورد [[خلیفه سوم]])، خلیفه [[انتخاب]] کرده‌اند؟! آیا این همه تشویش و [[آشفتگی]] در شیوه [[انتخاب خلیفه]]، مستند به [[قرآن]] است یا با استناد به یک [[حدیث صحیح]] از [[پیامبر]]{{صل}} است؟!
 
'''نکته ششم''': مسئله [[رهبری]] و [[ولایت]] از آنجا که در معرض [[طمع]] و [[هوس]] انسان‌های دیگر است همواره از امور حساس شمرده شده و می‌شود. [[آیه ابلاغ]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> نشان می‌دهد که چگونه پیامبر{{صل}} برای طرح این مسئله [[احساس]] خطر می‌کرد تا جایی که [[خدا]]، هم پیامبرش را برای [[ابلاغ]] آن [[تهدید]] کرد: {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و هم آن حضرت را ضمانت نمود: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ [[راستی]] پیامبر{{صل}} از چه چیز [[واهمه]] داشت که نیاز به ضمانتی [[الهی]] بود؟!
 
مجموعه قرائن و شواهد [[روایی]] و [[تاریخی]] نشان می‌دهد که [[خوف]] پیامبر{{صل}} بدین دلیل بود که می‌دید اگر [[امام علی]]{{ع}} را رسماً برای رهبری [[امت]] اعلام کند و گروهی هم به صورت علنی از آن [[فرمان]] [[تمرد]] و [[سرپیچی]] کنند، این تمرد، تمرد در مقابل [[اسلام]] و قرآن تلقی می‌شد و تمام زحمات پیامبر{{صل}} به هدر می‌رفت. حال اگر در چنین شرایطی قرآن خود، مستقیم به ذکر [[نام علی]]{{ع}} مبادرت می‌کرد و عده‌ای هم زیر بار آن نمی‌رفتند، این تمرد رسمی به معنی طرد قرآن و طرد اصل اسلام قلمداد می‌شد و چیزی برای [[اصل دین]] باقی نمی‌ماند. چنان که عده‌ای زیر بار [[حدیث غدیر]] نرفتند با این که پیامبر{{صل}}، برابر آن [[حدیث]]، علی{{ع}} را رسماً با ذکر نام معرفی کرده بود. این است که [[نام امام علی]]{{ع}} نمی‌بایست در [[قرآن]] می‌آمد تا به حسب ظاهر هم که شده، راه بهانه و توجیه برای مخالفان باز باشد.
 
'''نکته هفتم''': اما اینکه در برخی از [[آیات]] چون [[آیه]] ۱۳ و همچنین ۶۹ [[سوره نساء]] تنها از [[اطاعت خدا]] و پیامبرش سخن به میان آمده، باید توجه کرد این گونه از آیات درصدد بیان تمام مطالب نیستند. دلیلش این است که قرآن در جای دیگر کنار [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}}، از [[اطاعت اولی الامر]] هم سخن به میان آورده است.
 
قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. پس اگر گاه تنها از اطاعت خدا و پیامبرش، سخن می‌گوید این با [[وجوب اطاعت]] [[امامان]] منافاتی ندارد؛ زیرا [[اطاعت از امامان]] به امر پیامبر{{صل}} و [[خدا]] است و در واقع، [[اطاعت]] از خود خدا و پیامبر{{صل}} است. به علاوه اگر تنها اطاعت خدا و پیامبر، [[واجب]] باشد، پس چرا [[وهابیان]] حتی [[اطاعت از سلاطین]] [[فاسق]] و [[ستمگر]] را واجب می‌دانند؟! [[ابوجعفر طحاوی]]، در بیان السنة و الجماعة ـ که جزو کتب درسی [[دانشگاه]] [[مدینه]] است ـ می‌نویسد: «[[سرپیچی]] از [[فرمان]] [[سلاطین]] و [[امیران]]، هر چند ستمگر باشند جایز نیست و ما هرگز دست از اطاعت آنان برنمی‌داریم و اطاعت آنان، اطاعت خدا است»<ref>ر.ک: شرح العقیدة الطحاویه، ج۱، ص۲۵۲.</ref>.
 
بر اساس آیات و [[روایات]] [[فریقین]]، [[اسلام]] دارای دو منبع است: قرآن و [[سنت پیامبر]]{{صل}}. [[انکار]] هر یک از این دو، در واقع انکار هر دو است. [[انتظار]] این که همه چیز باید به صورت [[نص]] در قرآن باشد انتظار نابجایی است و با روش بیانی قرآن سازگار نیست. این سخن که درباره اصل [[ولایت اهل بیت]]، چیزی در قرآن نیامده، سخن باطلی است؛ زیرا حتی اگر منابع [[شیعی]] را در این زمینه کنار بگذاریم و تنها به [[منابع اهل سنت]] اکتفا کنیم، باز ده‌ها سند و دلیل می‌توان یافت که درباره [[ولایت امیر مؤمنان]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} وارد شده است. بله! اصل [[ولایت در قرآن]] آمده است؛ ولی جزئیات و مصادیق آن توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تبیین شده است<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]]، ص ۲۶۹-۲۷۸</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[هدایتگر]]
* [[ولی]]
* [[خلیفه]]
* [[شاهد]] ([[شهید]])
* [[وارث]]
* [[حجت]]
* [[امت وسط]]
* [[اصطفا]]
* [[اجتبا]]
* [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
* [[امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امام على]]
* [[امام حسن مجتبی]]
* [[امام حسین]]
* [[امام سجاد]]
* [[امام باقر]]
* [[امام صادق]]
* [[امام کاظم]]
* [[امام رضا]]
* [[امام جواد]]
* [[امام هادی]]
* [[امام حسن عسکری]]
* [[امام مهدى]]
{{پایان مدخل وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ''']]
# [[پرونده:11031312.jpg|22px]] [[احمد زمردیان|زمردیان، احمد]]، [[مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره (کتاب)|'''مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره''']]
# [[پرونده:1313.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']]
# [[پرونده:lahuti1.jpg|22px]] [[محمد باقر تحریری|تحریری، محمد باقر]]، [[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|'''جلوه‌های لاهوتی''']]
# [[پرونده:1100559.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سید جمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:IM009896.jpg|22px]] [[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[مصداق اهل بیت (مقاله)|مقاله «مصداق اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۷''']]
# [[پرونده:IM010573.jpg|22px]] [[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|'''پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه''']]
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)|مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:اهل بیت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۳

اهل بیت در مورد خاندان پیامبر اسلام (ص) به کار می‌‌رود که در برخی از آیات قرآن کریم هم این واژه مورد استفاده قرار گرفته است. در مورد اینکه مصداق اهل بیت چه کسانی هستند میان شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد اما دیدگاه شیعه تطبیق این عنوان بر خمسه طیبه و امامان بعدی است. فضایل مخصوصی برای اهل بیت (ع) بیان شده است مانند: عصمت؛ ولایت داشتن آنها؛ مرجعیت دینی و علمی‌ داشتن و.... مسلمانان در قبال اهل بیت (ع) وظایفی برعهده دارند مانند: وجوب پیروی از اهل بیت؛ مودت نسبت به اهل بیت و غیره .

معناشناسی

"اهل بیت" ترکیبی اضافی و مرکب از "اهل" و "بیت" است. واژه "اهل" به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب، خاندان، اقوام و خویشان، عیال و فرزندان، ملت و امت و... آمده[۱] که قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، اُنس و الفت داشتن با چیزی و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چیزی به چیزی بیشتر باشد اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان "اهل" قوی‌تر خواهد بود[۲]. از نظر واژه‌شناسان "آل" به دلیل اینکه مصغّر آن "اُهَیْل" است با "اهل" یکی است، با این تفاوت که "آل" مخصوص انسان‌هاست و باید به اسم عَلَم اضافه شود، در حالی که چنین التزامی در کار برد "اهل" وجود ندارد[۳].

"بیت" نیز به معنای خانه و محل سکونت است[۴] و بدین ترتیب، ترکیب "اهل‌بیت" به معنای "ساکنان خانه" است[۵].

اهل‌ بیت در آیات و روایات برخاندان پیامبر (ص) "وابستگان بیت نبوی" منطبق می‌گردد.

معنای "اهل" در اصطلاح قرآن کریم

در فرهنگ قرآنی واژه "أهل" به افرادی گفته می‌شود که نوعی پیوند و وابستگی، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند ﴿أَهْلُ الْإِنْجِيلِ[۶]، ﴿أَهْلَ الْقُرَى[۷]، ﴿أَهْلِ الْمَدِينَةِ[۸] و غیره. همچنین قرآن کریم گاهی کسانی را که در یک مسیر حرکت می‌کنند یا یک روش و مرام دارند یا پیروی از یک کتاب آسمانی می‌نمایند و یا پیرو مکتبی غیر الهی هستند، ایشان را اهل همان مسیر و روش و کتاب می‌شمارد. مانند "أهل کتاب"، "أهل نار"[۹].

براساس فرهنگ قرآنی، به کسانی اهل یا ذریه پیامبر خدا گفته می‌شود که با او پیوند و وابستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با پیامبر (ص)، هم عقیده بودن با آن حضرت است و کسی که از ایمان آوردن به رسول خدا (ص) سر باز زند، در زمرۀ اهل و خاندان آن حضرت شمرده نمی‌شود. بنابراین، اهل بودن بر اساس منطق قرآن با ملاک انس، تعلق خاطر و وابستگی "که همان معنای لغوی بود"، منطبق خواهد بود. شدت و ضعف در اهلیت "اهل بودن"، به شدت و ضعف در انس و تعلق و وابستگی، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء فرزندان انسان باشد. به بیانی دیگر دربارۀ معنای اصطلاح واژه اهل در قرآن کریم می‌توان چنین گفت: قرآن کریم آنان را که با پیامبری از انبیای الهی هم عقیده‌اند و به او ایمان دارند اهل "ذریه" او می‌داند و در مقابل، کسانی که حتی فرزند نسبی وی باشند ـ در صورت ایمان نیاوردن ـ از اهل او بیرون می‌شمارد[۱۰] چنانکه در داستان نوح (ع) که فرزندش فرد ناشایسته‌ای بود خدای متعال فرمود: ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ[۱۱].[۱۲]

اهل بیت (ع) در قرآن

در آیاتی که سخن از اهل بیت (ع) و مقام و منزلتشان هست؛ گاهی با واژه "اهل بیت" مانند آیه "تطهیر": ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۳] و گاه واژه "القربی" مانند آیه "مودت"﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۱۴] به کار رفته است.

همچنین شأن نزول آیات، گاه به صورت جمعی بوده مثل آیه "مباهله"﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۵] و آیه "اطعام" در سوره "دهر"﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۱۶] و گاهی به صورت فردی مانند آیه "ولایت": ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۷] که در مورد حضرت علی (ع) بیان شده است[۱۸].[۱۹]

واژه «اهل بیت» سه بار در قرآن آمده است:

  1. یکی درباره حضرت ابراهیم(ع) و همسر ایشان در «آیه ۷۳ سوره هود» که خطاب به همسر ابراهیم گفتند: «رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»؛ «رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان باد بی‌گمان او ستوده‌ای بزرگوار است». ممکن است گفته شود که در قرآن از جناب ساره، همسر حضرت ابراهیم(ع)، به «اهل بیت» ایشان یاد شده است[۲۰]. پاسخ این است که ساره از خاندان حضرت ابراهیم(ع) و دختر عموی ایشان بوده است[۲۱]. از این رو ایشان اهل بیت حضرت ابراهیم(ع) محسوب می‌گردد.
  2. دومی در «آیه ۱۲ سوره قصص» است، آنجا که خواهر حضرت موسی(ع) به درباریان گفت: ﴿هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ[۲۲]. این آیه اشاره به قصد حضرت موسی(ع) دارد، زمانی که طفل صغیری بوده و شیر هیچ دایه‌ای را در کاخ فرعون قبول نمی‌کرد. اهل بیت در این آیه هیچ ابهامی ندارد چون آن کسی که در خانواده دایه و پرستار طفل است؛ مادر خانواده است.
  3. سومی در «آیه ۳۳ سوره احزاب» است که خداوند تبارک و تعالی به رسول الله(ص) و امام علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) خطاب نمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲۳].[۲۴]

از این میان آنچه به خاندان گرامی پیامبر اسلام (ص) اشاره دارد و به اعتراف همگان فضیلتی بس والا برای آنان رقم می‌زند آیه ۳۳ سوره احزاب است، افزون بر این، آیات فراوان دیگری می‌توان یافت که درباره اهل‌بیت نازل شده، یا بالاترین مصداق خود را در این گروه یافته است. اهل‌بیت همان "صراط مستقیم"اند که همواره دستیابی به آن را از خدا می‌طلبیم: ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[۲۵][۲۶] و به نشانه و ستاره‌ای همانندند که به مدد آن هدایت می‌یابیم: ﴿وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ[۲۷][۲۸]. علم کتاب نزد ایشان است و آنان صاحبان علم[۲۹]: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۳۰] و عالم به تأویل متشابهات و راسخان در علم[۳۱]: ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۳۲] و باب‌هایی هستند که برای ورود به مدینه علم، گزیری از آنها نیست: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۳۳].[۳۴]

فضایل اهل‌بیت چنان والاست که دشمنان بر آن حسد می‌برند: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ[۳۵].[۳۶] و دانش آنها چنان گسترده است که نشاید آن را با دانش دیگران برابر انگارند: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ[۳۷].[۳۸] خداوند آنان را برای تبیین آموزه‌های کتاب خویش برگزیده: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا[۳۹].[۴۰] و امام پیشین را واسطه انتقال معارف امانات الهی به امام پسین ساخته است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا[۴۱].[۴۲] اهل‌بیت در خانه‌هایی بلند مرتبه جای گرفته‌اند: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ[۴۳].[۴۴] و در کار نیک از همگان پیشی می‌گیرند: ﴿وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ[۴۵].[۴۶] آنان در راه میانه گام برمی‌دارند: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا[۴۷].[۴۸] و ریسمان نجات بخش خداوندی‌اند: ﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ[۴۹].[۵۰] و برای بهره‌مندی از رحمت و مغفرت الهی، راهی جز هدایت‌یابی به ولایت آنان نیست: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى[۵۱].[۵۲].[۵۳]

آیات درباره اهل بیت(ع)

سوره ﴿هَلْ أَتَى

مجاهد از ابن عباس درباره شأن نزول این سوره چنین روایت کرده است: حسن(ع) و حسین(ع) بیمار شدند. رسول خدا(ص) و همه مردم به عیادت آمدند و به [علی(ع)] گفتند: «یا ابا الحسن، کاش برای فرزندانت نذری می‌کردی!» علی گفت: «اگر شفا یافتند، برای سپاس از خدای عزوجل، سه روز روزه می‌گیرم». فاطمه(س) و خادم آنها، فضه، نیز چنین گفتند.

حسن(ع) و حسین(ع) شفا یافتند، و چون در خانه آل محمد(ص) توشه‌ای نبود، علی(ع) نزد شمعون رفت و سه پیمانه جو قرض گرفت و به خانه آورد. فاطمه(س) با یک پیمانه آن نان تهیه کرد. علی(ع) با رسول خدا(ص) نماز گزارد و به منزل بازگشت و غذا را فراروی خود نهاد. مسکینی در خانه آمد و گفت: «سلام بر شما اهل بیت محمد، من مسکینی مسلمان‌زاده‌ام، غذایم دهید تا خدا از سفره‌های بهشت غذایتان دهد». علی(ع) دستور داد تا غذا را به او بدهند و در آن روز و آن شب چیزی جز آب نخوردند.

روز دوم فاطمه(س) یک پیمانه دیگر را آرد کرد و با آن نان فراهم ساخت، و چون غذا را فراروی خود نهادند، یتیمی سر رسید و بر در خانه ایستاد و گفت: «سلام بر اهل بیت محمد، یتیمی از اولاد مهاجرانم که پدرم شهید شده است». غذا را به او دادند. یک روز دیگر خویشتنداری کردند و جز آب نخوردند.

روز سوم فاطمه(س) پیمانه باقیمانده را برگرفت و آرد کرد و نان پخت. علی(ع) با پیامبر اکرم(ص) نماز گزارد و بازگشت، و چون غذا را فراروی خود نهاد، اسیری بر در خانه ایستاد و گفت: «سلام بر شما ای اهل بیت نبوت، اسیرمان می‌کنید و غذایمان نمی‌دهید؟ غذایم دهید که من اسیرم». غذا را به او دادند و سه روز و سه شب خویشتنداری کردند و جز آب نخوردند. رسول خدا(ص) نزد آنان رفت و شدت گرسنگی آنها را دید. خدای سبحان این آیات را فرو فرستاد: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا * إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا * إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا * إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا * عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا * يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۵۴].[۵۵].[۵۶]

آیه ایثار

﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ[۵۷].

ابوهریره می‌گوید: مردی نزد پیامبر آمد و از گرسنگی شکوه کرد. پیامبر او را به خانه زنانش فرستاد و آنها گفتند: «چیزی جز آب نداریم». آن حضرت فرمود: «چه کسی در این شب این مرد را در می‌یابد؟» علی گفت: «من یا رسول الله!» سپس نزد فاطمه آمد و او را از ماجرا آگاه کرد. او گفت: «چیزی جز غذای این دخترک نداریم، ولی مهمانمان را بر خود ترجیح می‌دهیم». علی(ع) گفت: «دخترک را بخوابان و من نیز چراغ را به خاطر این مهمان خاموش می‌کنم». فاطمه چنان کرد، و آن مهمان شام خورد، و چون صبح شد خدای سبحان آیه ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ را نازل فرمود[۵۸].[۵۹]

آیه مباهله

﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۶۰].

در الصواعق المحرقه از جابر بن عبدالله چنین نقل شده است: هیئت نمایندگی نجران، رئیس و مرئوس، نزد رسول خدا(ص) آمدند و پیامبر آنان را به اسلام فراخواند. گفتند: «ما پیش از تو اسلام آوردیم». پیامبر فرمود: «دروغ می‌گویید، اگر بخواهید، شما را به آن‌چه از اسلام بازتان می‌دارد آگاه می‌کنم». گفتند: «آگاهمان کن». فرمود: «عشق به صلیب و شرب خمر و خوردن گوشت خوک». آنان را به مباهله فرا خواند و آنان وعده‌اش سپس دادند که صبح فردا حاضر شوند. صبح فردا، رسول خدا(ص) دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفت و مسیحیان را به مباهله فراخواند؛ اما آنان از آمدن سر باز زدند و به پرداخت خراج رضایت دادند. پیامبر فرمود: «سوگند به آن‌که مرا به حق فرستاد، اگر آمده بودند، این بیابان آتش‌بار می‌شد». آن‌گاه این آیه نازل شد: ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ... ثُمَّ نَبْتَهِلْ.... شعبی می‌گوید ﴿أَبْنَاءَنَادر آیه، حسن و حسین(ع) هستند، و ﴿نِسَاءَنَا فاطمه و ﴿أَنْفُسَنَا علی بن ابی طالب(ع).

ابن حجر می‌گوید: دارقطنی روایت کند که علی(ع) در روز شورا، با اهل شورا احتجاج کرد و به آنها گفت: «شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا در بین شما کسی هست که از من به رسول خدا(ص) نزدیک‌تر باشد؟ آن‌که پیامبر او را نفس خود قرار داده و فرزندانش را فرزندان خود خوانده، کسی جز من است؟» گفتند: «هرگز، هرگز!.»..[۶۱].[۶۲]

آیه فائزون

﴿إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ[۶۳]. از عبدالله بن مسعود چنین نقل شده است: مراد از آیه ﴿إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا، علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین است که در دنیا بر طاعت خدا و فقر و گرسنگی صبوری کردند و از معاصی دوری جستند و در بلاها شکیبایی ورزیدند. آری، آنان رستگاران و نجات یافتگان از حسابند[۶۴].[۶۵]

آیه تطهیر

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۶۶]. از ام سلمه چنین نقل شده است: پیامبر در خانه من بود که فاطمه(س) با ظرف حریره وارد شد و نزد آن حضرت رفت. پیامبر به او فرمود: «شوهر و فرزندانت را بخوان» علی و حسن و حسین نزد ایشان آمدند و حریره خوردند. آن حضرت در بستر خویش و بر روی کسا نشسته بود و من در اتاق خود نماز می‌خواندم که خدای عزوجل آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا را نازل فرمود. آن حضرت دنباله کسا را برگرفت و بر آنها پوشانید و بعد دست خود را بیرون آورد و به سوی آسمان اشاره کرد و گفت: «خداوندا، اینها اهل بیت و خواص من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و پاک و پاکیزه‌شان گردان». من سر خود را داخل اتاق کردم و گفتم: «یا رسول الله، من هم با شمایم؟» فرمود: «تو عاقبت به خیری»[۶۷].

از انس بن مالک نقل شده است که پیامبر تا شش ماه که برای اقامه نماز صبح از مقابل خانه فاطمه می‌گذشت، می‌فرمود: «ای اهل البیت، وقت نماز است؛ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۶۸].[۶۹]

آیات ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ

﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ *... يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ[۷۰]. از ضحاک چنین نقل شده است: منظور از ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ، علی و فاطمه، منظور از ﴿بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ، پیامبر است و منظور از ﴿يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ، حسن و حسین(ع)[۷۱].[۷۲]

آیه الحاق ذریه

﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ[۷۳]. از ابن عباس نقل شده است که آیه ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ... درباره پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است[۷۴].

آیه مودت

﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۷۵]. از ابن عباس نقل شده است هنگامی که آیه مودت نازل شد، گروهی گفتند: «یا رسول الله، خویشاوندان شما که مودت آنها بر ما واجب شده، کیانند؟» فرمود: «علی و فاطمه و دو پسر آن دو»[۷۶].[۷۷]

مصداق اهل بیت

در آیه ۳۳ سوره احزاب، خداوند تبارک و تعالی خبر از طهارت و پاکی و عصمت «اهل بیت» داده و فرموده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۷۸]. اما مراد از اهل بیتی که چنین جایگاهی نزد خداوند دارند، چه کسانی هستند؟ برای تعیین مصداق آن باید روایات و دیدگاه‌های مفسران اسلامی را که ذیل آیه بیان شده است، آورد.

مراد از اهل بیت در آیه فوق را باید با توجه به قرائن داخلی خود آیه و همچنین قرائن خارجی، مانند روایات تفسیرگر در منابع فریقین بررسی و تبیین کرد. در غیر این صورت تفسیر به رأی پیش می‌آید که در احادیث مردم را از آن برحذر داشته است: «وَ مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْیِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»[۷۹]؛ «کسی که به رأی خود به قرآن نظر دهد (تفسیر کند)، جایگاهش آتش جهنم است».

این قرائن با صدای رسا می‌گوید که اهل بیت جز پنج نفری که شخص رسول الله(ص) وارد کسای خیبری کرد، نیست؛ آنها عبارت‌اند از: رسول الله(ص)، امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(ع)[۸۰].

قرائن داخلی

١. هر چند آیه تطهیر در میان آیات مربوط به همسران پیامبر(ص) قرار داده شده است، ولی لحن آن از آیات قبل و بعد متفاوت است؛ آیات قبل و بعد همه با ضمیرهای «جمع مؤنث» آمده است: ﴿بُيُوتِكُنَّ، ﴿لَا تَبَرَّجْنَ، ﴿أَقِمْنَ الصَّلَاةَ، ﴿آتِينَ الزَّكَاةَ و ﴿أَطِعْنَ اللَّهَ. تمام ضمایری که در این بخش از آیه آمده است همه به صورت جمع مؤنث است. اما لحن آیه مورد بحث از ضمیرهای جمع مؤنث به جمع مذکر تغییر می‌یابد: ﴿لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ، و ﴿يُطَهِّرَكُمْ. این نشانه آن است که خداوند تبارک و تعالی در آیه تطهیر هدف دیگری را دنبال می‌کند و پیام بسیار مهم دیگری دارد.

روشن است تغییر در خطاب، گویای تغییر مخاطب است. بر این اساس مفسران مکتب امامت معتقدند مخاطب آیه تطهیر که ضمایر جمع مذکر «کُم» در آن به کار رفته است، غیر از مخاطب آیات قبلی و بعدی است که در آنها ضمایر جمع مؤنث آمده است و می‌گویند که حتی با اثبات وحدت نزول این مجموعه آیات نیز وحدت مخاطب ثابت نمی‌شود؛ هر چند اثبات وحدت نزول دشوار است؛ زیرا بر این باورند که نزول مجموعی آیات به تنهایی نمی‌تواند دلیل یا شاهد وحدت مخاطب یا ارتباط معنوی آیات با یکدیگر باشد؛ حتی درباره صدر و ذیل یک آیه نیز نمی‌توان آن را اثبات کرد؛ چنان که صدر آیه ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ[۸۱] خطاب به حضرت یوسف(ع) و ذیل آن خطاب به همسر عزیز مصر است[۸۲].

۲. «ال» در واژه «البیت»، الف و لام جنس یا استغراق نیست، بلکه الف و لام عهد است و به یک بیت معهود، که مورد عنایت آیه است، اشاره دارد؛ زیرا اگر مقصود آیه خانه‌های همسران پیامبر(ص) بود، لازم بود بگوید أهل البيوت؛ لذا آنجا که درباره آنان سخن می‌گوید، صیغه جمع به کار می‌برد، نه صیغه مفرد و می‌فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى[۸۳].

در این آیه هر اتاقی از اتاق‌های زنان رسول خدا(ص) بیتی محسوب شده که متعلق به یکی از همسران او بود. در حالی که در آیه تطهیر، یک بیت مشخص مطرح است و طبعاً باید این یک بیت را معین کنیم. نمی‌توان گفت این «بیت» یکی از بیت‌های متعلق به همسران رسول خدا(ص) است؛ زیرا در این صورت مفهوم آیه کاملاً در ابهام فرو رفته و مجمل خواهد بود. گذشته از این، دلیلی ندارد که یکی از بیت‌ها را بر هشت بیت دیگر ترجیح دهیم. از این جهت باید این بیت، جدا از بیوت ازواج رسول خدا(ص) باشد و آن بیت جز بیت فاطمه(س) نیست که در عین تعلق به وی، به پیامبر(ص) نیز تعلق داشت.

مؤید این مطلب حدیثی است که سیوطی در تفسیر آیه ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ[۸۴] آورده است؛ او می‌نویسد: وقتی این آیه نازل شد و پیامبر(ص) آن را در مسجد تلاوت کرد، فردی برخاست و از رسول خدا(ص) پرسید: «این بیوت با عظمت از آن کیست»؟ پیامبر(ص) فرمود: «بیوت انبیا و پیامبران است». در این هنگام ابوبکر برخاست و در حالی که به خانه فاطمه و علی(ع) اشاره کرد، گفت: «آیا این خانه نیز از آن خانه‌هاست»؟ پیامبر(ص) فرمود: «آری! از برترین آنهاست»[۸۵].

٣. تعبیر به انّما که معمولاً برای حصر است و در فارسی امروز به جای آن «فقط» یا «تنها» گفته می‌شود، دلیل بر این است که موهبتی که در این آیه آمده، ویژه خاندان پیامبر(ص) است و شامل دیگران نمی‌شود. چنانچه علامه طباطبایی، مفسر بزرگ، در ذیل آیه می‌فرماید: کلمه «انما» در آیه انحصار خواست خدا را می‌رساند و می‌فهماند که خدا خواسته که رجس و پلیدی را تنها از اهل بیت دور کند و به آنان عصمت دهد و کلمه ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ چه اینکه صرفاً برای اختصاص باشد، تا غیر از اهل خانه داخل در حکم نشوند، و چه اینکه این کلمه نوعی مدح باشد، و چه اینکه ندا و به معنای «ای اهل بیت» بوده باشد، در هر صورت دلالت دارد بر اینکه دور کردن رجس و پلیدی از آنان و تطهیرشان، مسئله‌ای است مختص به آنان و کسانی که مخاطب در کلمه ﴿عَنْكُمْ (از شما) هستند. بنابر این در آیه شریفه در حقیقت دو انحصار به کار رفته: یکی انحصار اراده و خواست خدا در دور کردن پلیدی و تطهیر اهل بیت؛ دوم انحصار عصمت در اهل بیت[۸۶].[۸۷]

قرائن خارجی

۱. روایات بسیار زیادی داریم که مخاطب این آیه پیامبر اسلام(ص)، امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(ع) هستند[۸۸]. علامه طباطبایی روایاتی را که در این باره وارده شده، بیش از هفتاد روایت می‌شمرد و می‌فرماید: «آنچه از طرق اهل سنت در این زمینه نقل شده، بیش از آن است که از طرق شیعه وارد شده است»[۸۹]. سیوطی هجده روایت از طرق گوناگون در این باره نقل نموده است[۹۰].

ام سلمه می‌گوید: این آیه در خانه من نازل گردید. همان روز زهرا غذایی به حضور پیامبر(ص) آورد، پیامبر(ص) فرمود: برو پسر عمویت علی و دو فرزند خود را بیاور. زهرا در حالی که دست فرزندان خود را گرفته بود و علی نیز پشت سر او حرکت می‌کرد، وارد محضر رسول خدا(ص) شد. پیامبر(ص) حسنین را در آغوش گرفت و علی در سمت راست پیامبر(ص) و فاطمه در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذایی شدند که دخت گرامی پیامبر آماده کرده و به حضور پیامبر(ص) آورده بود، ناگهان فرشته وحی نازل شد و آیه تطهیر را فرود آورد. در این موقع پیامبر(ص) کسایی را که شب‌ها آن را به روی خود می‌کشید، برداشت و همه را زیر آن کسا قرار داد و دست خود را از زیر کسا بیرون آورد و به آسمان اشاره کرد و سه بار فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً». من با شنیدن این جمله خواستم زیر کسا در آیم و مشمول چنین فضیلتی گردم، از این جهت گوشه کسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم، پیامبر(ص) آن را از دست من کشید؛ گفتم: «ای رسول خدا، آیا من از اهل بیت تو نیستم»؟! پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ»[۹۱]: «تو زن نیکی هستی و از همسران پیامبر می‌باشی» مضمون حدیث که در کتاب‌های حدیث و تفسیر نقل شده، همگی بیانگر آن است که مفاد آیه از خصایص این پنج نفر است و غیر آن پنج تن، حتی بهترین و پاک‌ترین همسران او در این فضیلت شرکت ندارند.

۲. تردید در تعیین مصداق اهل بیت، مانند تردید در بدیهیات و امری نارواست؛ زیرا بر پایه احادیث فراوان فریقین از نبی مکرم(ص)، اهل بیت عِدل قرآن و یکی از دو مرجع رسمی برای هدایت‌یابی امت‌اند و رجوع به آنها امری مباح یا مستحب نیست؛ بلکه واجب و لازم است: «یَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي»[۹۲]. ای مردم! من در میان شما کسانی یا چیزهایی را باقی گذاردم که اگر از آنها [[[معارف دین]] را] بگیرید، گمراه نمی‌شوید و آنها کتاب خدا و عترتم هستند که اهل بیت منند.

و همان‌گونه که یکی از این دو عدل (قرآن کریم) مصداق روشنی دارد و تعیین آن بی‌هیچ نزاعی مقدور است، تعیین مصداق دیگر نیز باید بی‌هیچ دشواری ممکن باشد؛ و گرنه عدل قرآن در مرجع هدایت بودن نخواهد بود. افزون بر این، احاله امت به راهنمایانی نامعلوم ـ که تعیین آن خودش نزاع برانگیز باشد ـ نشانی غلط دادن و سرگردان کردن امت است که زیبنده پیامبر رحمت(ص) نیست؛ به ویژه که مراجعه به آنها تا قیامت بر همه امت واجب و تخلف از آن حرام است. از این رو منشأ اختلاف، ابهام در الفاظ نبی مکرم‌(ص) یا قصور ایشان در تعیین و معرفی مصداق نیست؛ بلکه این نزاع از انگیزه‌های سیاسی، اجتماعی و مانند آن بر می‌خیزد[۹۳].

۳. افزون بر آنچه ذکر شد، کسی مصداق «اهل البیت» بودن خمسه طیبه (پیامبر(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)) را صریحاً انکار نکرده است؛ حداکثر آنکه برخی متعرض آن نشده‌اند. در حقیقت، تطبیق عنوان «اهل البیت» بر اصحاب کسا(ع)، از منظر راویان احادیث و مفسران، اجماعی و بی‌نیاز از استدلال است. در حالی که در شمول و عدم شمول دیگران اختلاف است. از این رو مدعیان شمول دیگران باید دلیلی خدشه ناپذیر اقامه کنند.

۴. دلیل و شاهد محکم دیگر بر اینکه مقصود از «اهل البیت»، در آیه تطهیر، تنها خمسه طیبه است، این است که پس از نزول آیه تطهیر، رسول اکرم(ص) تا مدت‌ها هنگام نماز صبح یا وقت هر نماز بر در خانه فاطمه زهرا(س) می‌ایستاد و دو دست خود را بر دو طرف در می‌گذاشت و می‌فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[۹۴].[۹۵].

در اینکه مدت آمدن آن حضرت و سلام کردن و قرائت آیه تطهیر بر در خانه فاطمه(س) چقدر بوده است، روایات مختلفی است: چهل روز، شش ماه، هفت ماه، هشت ماه، نُه ماه و هفده ماه[۹۶]. برخی روایات اِشعار دارد که آن حضرت تا آخر عمر شریفشان این کار را تکرار می‌کرد[۹۷].[۹۸]

فضایل اهل‌ بیت (ع) در قرآن

بسیاری از آیات قرآن کریم به اهل‌ بیت ارتباط می‌یابد؛ اعم از شأن نزول یا انطباق ـ که شمار آنها به صدها فقره می‌رسد[۹۹]. برخی از فضائلی که در این آیات دربارۀ اهل‌ بیت (ع) بیان شده است عبارت‌اند از:

پاک از پلیدی‌ها

بر اساس بخشی از آیه ۳۳‌ سوره احزاب که به آیه تطهیر شهرت یافته، اراده تخلف‌ناپذیر خداوند بر این تعلق گرفته است که هرگونه پلیدی را از اهل‌بیت بزداید و آنان را به طور کامل پاک و پاکیزه گرداند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۰۰] دانشمندان شیعه این فضیلت را برابر با عصمت می‌دانند. چنین برداشتی از آیه با توجه به نکات ذیل تأیید می‌گردد:

اراده تکوینی خدا بر تطهیر اهل‌ بیت از هرگونه پلیدی

بی‌تردید، اراده در آیه تطهیر، تکوینی است؛ نه تشریعی، زیرا اراده تشریعی خداوند به تطهیر همه مؤمنان تعلق گرفته است: ﴿وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ[۱۰۱] و برای کسی فضیلتی به ارمغان نمی‌آورد، در حالی که این آیه ویژه اهل‌بیت (ع)است و به اعتراف همگان آنان را در جایگاهی بس والا می‌نشاند[۱۰۲]. البته ناگفته نماند اراده تکوینی خداوند در طول اراده انسان‌هاست و با آن منافاتی ندارد. از سوی دیگر، با نگاهی گذرا به آیات قرآن کریم درمی‌یابیم که واژه "رجس" درباره مجموعه‌ای از آلودگی‌های ظاهری و باطنی به کار رفته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۰۳]؛ ﴿كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ[۱۰۴]؛ ﴿قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ[۱۰۵]؛ ﴿قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ[۱۰۶]؛ ﴿سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ[۱۰۷]؛ ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ[۱۰۸]؛ ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ[۱۰۹]؛ ﴿ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الأَنْعَامُ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۱۱۰] و چون در این آیه با الف و لام جنس یا استغراق همراه گشته است همه نوع پلیدی را در برمی‌گیرد[۱۱۱]، در نتیجه پیام آیه این است که خداوند با اراده تکوینی تخلف‌ناپذیر خود هرگونه پلیدی را از اهل‌بیت زدوده و آنان را پاک و مطهّر ساخته است، چنان‌که برخی از راویان و مفسران اهل‌سنت، در تفسیر آیه شریفه این حدیث را از پیامبر اکرم (ص) گزارش کرده‌اند که من و اهل‌بیتم از همه گناهان پاکیزه و مبرا هستیم[۱۱۲]. حضرت زهرا (س) نیز در ضمن احتجاج‌های خویش در ماجرای فدک به آیه استشهاد کرده و اهل‌بیت (ع) را از هر بدی معصوم و از هر زشتی پاکیزه دانسته‌اند[۱۱۳].[۱۱۴]

سازگاری "اذهاب" و "تطهیر" با عصمت

برخی از کسانی که آیه تطهیر را دلیل بر عصمت اهل‌بیت نمی‌دانند، بر این نکته پای می‌فشارند که پاک ساختن از پلیدی‌ها "تطهیر" و زدودن آلودگی‌ها "اِذهاب رجس" نه تنها گواه بر عصمت اهل‌بیت نیست، بلکه نشان آن است که آنان نیز، همچون دیگران، از آلوده شدن به گناه ایمنی ندارند، زیرا اذهاب و تطهیر درباره «رفع» پلیدی‌های موجود به کار می‌رود؛ نه "دفع" آنچه هنوز تحقق نیافته است[۱۱۵]، در حالی که دامنه کاربرد این واژه، فراتر از رفع آلودگیهای موجود است و دفع پلیدی‌های تحقق نیافته را نیز در برمی‌گیرد.

شیخ مفید برای توضیح معنای اذهاب از یکی از مترادف‌های آن کمک می‌گیرد که در قالب دعا چنین به کار می‌رود: "خداوند هر گونه ناگواری را از شما دور گرداند". روشن است که مقصود گوینده تنها بر طرف شدن گرفتاری‌های موجود نیست، بلکه می‌خواهد که از آغاز، گَرد بلا بر او ننشیند[۱۱۶]. چگونگی کاربرد این واژه در روایات نیز شاهدی گویا بر مدعاست، چنان که پیامبر ‌اکرم (ص) می‌فرماید: «مَنْ‏ أَطْعَمَ‏ أَخَاهُ‏ حَلَاوَةً أَذْهَبَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُ‏ مَرَارَةَ الْمَوْت‏‏‏‏»[۱۱۷]. واضح است منظور از این سخن آن نیست که ابتدا تلخی مرگ را به وی می‌چشاند و سپس آن را برطرف می‌سازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا مرگ برای چنین شخصی گوارا خواهد بود.

نگاهی گذرا به موارد کاربرد واژه تطهیر در قرآن نیز بر آنچه گفته شد مهر تأیید‌ می‌زند؛ از باب نمونه در سوره واقعه، در وصف کتاب مکنون آمده است: ﴿لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ[۱۱۸]. یکی از احتمالاتی که بیشتر مفسران اهل سنت به آن اشاره کرده‌اند این است که منظور از ﴿الْمُطَهَّرُونَ فرشتگان الهی است که از آغاز آفرینش از وسوسه‌های شیطانی و آلودگی به طبیعت جسمانی، پاک و منزه بوده‌اند[۱۱۹]؛ همچنین در سوره مدثّر به پیامبر گرامی اسلام (ص) دستور داده شده است: ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ[۱۲۰] از جمله اقوال مفسران در آیه این است که مقصود از لباس، همین لباس ظاهری است و منظور از سفارش به تطهیر یا این است که پیامبر و دیگر مسلمانان باید لباس آلوده به نجاست را شست و شو دهند "رفع" یا آنکه، بر خلاف شیوه رایج در دوران جاهلیت، لباس‌های خود را کوتاه کرده، بر زمین نکشانند تا به نجاست آلوده نگردد "دفع"[۱۲۱]. این مفسران عرب‌زبان در تفسیرهای خود بر احادیثی اعتماد کرده‌اند که زبان مادری غالب راویان آنها نیز عربی بوده است و هیچ یک از آنان استفاده از واژه تطهیر درباره دفع آلودگیهای تحقق نیافته را ناسازگار با برداشت زبانی خود نمی‌دیده‌اند[۱۲۲].

مقصود از اهل‌ بیت (ع)

پیامبر اکرم (ص) پیش و پس از نزول آیه تطهیر، با شیوه‌هایی به یاد ماندنی اهل‌بیت را به همگان معرفی کرده، راهِ هرگونه توجیهی را بسته است. براساس روایات فراوانی که به "حدیث کساء" شهرت یافته، رسول‌ خدا (ص) پارچه‌ای بر روی خود و علی (ع) و فاطمه (س) و فرزندانشان، حسن (ع) و حسین (ع) انداخته، جمله «اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏» را برای آیندگان به یادگار گذاشت[۱۲۳] و در پاسخ به امّ سلمه که از شایسته‌ترین همسران پیامبر بود و پیوستن به اصحاب کساء را درخواست می‌کرد، فرمود: "رحمت خدا بر تو باد. تو همواره به راه خیر و رستگاری بوده‌ای و چقدر من از تو راضی‌ام؛ لکن این فضیلت ویژه من و این گرامیان است"[۱۲۴]. پیامبر خدا (ص) برای آنکه وظیفه خویش در تبیین آیات الهی را به گونه‌ای شایسته به جای آورد، به این مقدار نیز بسنده نکرده، بلکه با به‌کارگیری شیوه‌ای فراموش نشدنی و در مدت زمانی نسبتاً طولانی، آن هم به صورت هر روزه، به معرفی اهل‌بیت پرداخت. در روایتی از ابن‌ عباس در این‌باره آمده است: رسول خدا (ص) تا ۹ ماه، روزی‌ ۵ ‌بار، هنگام فرا رسیدن وقت نماز به در خانه علی‌ بن ابی‌ طالب (ع) می‌آمد و می‌فرمود: درود و رحمت خدا بر شما اهل‌بیت، خداوند اراده کرده است که هرگونه پلیدی را از شما اهل‌بیت دورگرداند و به طور کامل و شایسته پاکتان سازد. وقت نماز است، آماده شوید. رحمت خدا بر شما باد[۱۲۵]. مضمون این حدیث در تفسیر آیه شریفه ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا[۱۲۶] نیز به چشم می‌خورد[۱۲۷]، با این همه، برخی از مفسران با دستاویز قرار دادن روایاتی از عِکرمه، عروة‌ بن زبیر و مقاتل‌ بن سلیمان[۱۲۸]، یا با استناد به این نکته که آیات پیش و پس از فقره معروف به آیه تطهیر درباره همسران پیامبر است[۱۲۹] تلاش کرده‌اند که اصحاب کساء را از گستره تطهیر خارج سازند، یا دست کم زنان پیامبر اکرم (ص) را نیز در قلمرو آن بگنجانند. در این باره به بیان چند نکته بسنده می‌کنیم:

  1. سه راوی یاد شده کینه اهل‌ بیت را در دل می‌پرورانده و به تصریح تذکره نویسان اهل‌ سنت، اشخاصی فاسق، غیر قابل اعتماد و دروغگو بوده‌اند؛ احمد بن حنبل و مالک‌ بن انس، از پیشوایان چهارگانه اهل سنت، و نیز مسلم ـ که‌ کتاب صحیح او از معتبرترین کتب روایی اهل سنت به شمار می‌رود ـ به نکوهش عکرمه پرداخته و از نقل روایاتش خودداری می‌ورزیده‌اند[۱۳۰]. نسائی، صاحب سنن، مقاتل را یکی از ۴ نفری می‌شمارد که در جعل حدیث پرآوازه‌اند و خارجة‌ بن مصعب، از معاصران مقاتل، می‌گوید: من خون یهودی را حلال نمی‌شمارم؛ امّا اگر بر مقاتل‌ بن سلیمان دست یابم، شکمش را می‌درم[۱۳۱]. عروة‌ بن زبیر نیز همچون برادرش عبدالله با اهل‌بیت پیامبر دشمنی می‌ورزیده و با شنیدن نام امیر مؤمنان علی (ع) به شدت دگرگون می‌شده است. به گفته ابو جعفر اسکافی وی از کسانی بود که با دریافت مبالغی هنگفت از معاویه در نکوهش امیر مؤمنان (ع) به جعل حدیث می‌پرداخت[۱۳۲].
  2. شمار احادیثی که آیه تطهیر را ویژه خمسه طیّبه می‌داند، حتی در میان کتب روایی اهل سنت، بسیار بیشتر از روایات کسانی چون عکرمه است و حتی برخی از این منابع به نقل از راویانی چون زید بن ارقم بر خروج نساء النبی از مفهوم اهل‌بیت چنین استدلال کرده‌اند: زن پس از طلاق به نزد خویشاوندان خود باز می‌گردد، پس اهل‌ بیت پیامبر (ص) نَه همسران او، بلکه کسانی‌اند که با وی از یک ریشه بوده و صدقه بر آنها حرام گشته است[۱۳۳].
  3. روایات پیش‌گفته صریح در نزول آیه تطهیر به تنهایی است و حتی یک روایت بر نزول این آیه در ضمن آیات همسران پیامبر (ص) وارد نشده و کسی نیز آن را ذکر نکرده است، حتی کسانی که قائل به اختصاص آیه به همسران پیامبر (ص)اند، چنان که به عکرمه و عروه نسبت داده می‌شود، بنابراین، آیه تطهیر برحسب نزول جزو آیات همسران پیامبر (ص) و نیز متصل به آن نبوده و قرار گرفتن آن بین آیات مزبور یا به فرمان پیامبر (ص) یا هنگام تألیف بعد از رحلت ایشان بوده و مؤید آن این است که انسجام و اتصال آیه ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ [۱۳۴] بر فرض برداشته شدن آیه‌تطهیر از بین جمله‌های آن به هم نمی‌خورد، بر این اساس موقعیت آیه تطهیر نسبت به آیه ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ مانند موقعیت ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ [۱۳۵] نسبت به آیه محرمات اکل از سوره مائده است[۱۳۶].
  4. تفاوت ضمایر آیه تطهیر با آیات پسین و پیشین، و نیز تمایز آشکار در لحن این دو بخش ـ که یکی مخاطب خود را به شدت می‌ستاید و دیگری خوف و امید را به هم می‌آمیزد ـ گواه روشن این ادعاست که همسران پیامبر را از این فضیلت نصیبی نیست[۱۳۷]. به گفته برخی دانشمندان، اگر اصحاب جمل عایشه را در منقبت مورد اشاره آیه شریک می‌دیدند، بی‌تردید نقشی از آن بر پیشانی جمل پدید می‌آوردند[۱۳۸].[۱۳۹]

شرکت در مباهله و دعوت به دین حق

در سال دهم هجری گروهی از مسیحیان نجران ـ که شمارشان به ۶۰ تن می‌رسید ـ به مدینه آمدند و پس از گفت و گوهای طولانی با پیامبر اکرم (ص) همچنان بر درستی آموزه‌های مسیحی همچون الوهیت حضرت عیسی (ع) اصرار ورزیدند[۱۴۰]. سرانجام آیه معروف مباهله به این گفت و گوها پایان داد و راه دیگری فرا روی مسیحیان نهاد: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۴۱]. پیام آیه برای عالمان مسیحی ـ با توجّه به آگاهیشان از تاریخ انبیا ـ این بود که دو گروه با تضرّع خدای خود را بخوانند و از او بخواهند تا دروغگویان را به لعن و عذاب خویش گرفتار سازد. فردای آن روز پیامبر خدا در حالی که دست حسن (ع) را به کف و حسین (ع) را در آغوش گرفته بود و علی (ع) و فاطمه (س) او را همراهی می‌کردند، قدم به میدان مباهله نهاد و رعب و هراسی بر دل مسیحیان افکند. اسقف نجران با دیدن این صحنه به یاران خود گفت: چهره‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از میان بردارد، چنان خواهد کرد[۱۴۲]. بدین ترتیب، مسیحیان از مباهله سر‌باز زده، به پرداختن جزیه تن دادند. درباره این آیه‌و رویداد پس از نزول آن نکاتی درخور توجه است:

  1. برخی، عناوین به کار رفته در آیه را بی‌ارتباط با اهل‌بیت می‌شمارند و در این مسئله، راویان اهل سنت را به پیروی کورکورانه از شیعیان متهم می‌سازند[۱۴۳]. برخی دیگر پا را فراتر نهاده و بی‌مهابا اعلام می‌کنند که در صحاح سته و مسند و مُوطّأ خبری از این احادیث نیست[۱۴۴]. این در حالی است که به نقل بسیاری از محدّثان بزرگ اهل سنت، پیامبر اکرم (ص) پس از نزول آیه مباهله، علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسین (ع) را نزد خود خواند و همچون موارد مشابه دیگر جمله «اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏»[۱۴۵] را به یادگار گذاشت. آوازه این شأن نزول به گونه‌ای است که سعد‌ بن ابی وقاص در پاسخ این پرسش معاویه که چرا از ناسزاگویی به ابو تراب خود داری می‌کنی؟ بر سه ویژگی آن حضرت تأکید می‌ورزد و یکی از آنها را منزلتی می‌داند که آیه مباهله برای ایشان به ارمغان آورده است[۱۴۶]، بر همین اساس، بسیاری از مفسران بزرگ اهل‌ سنت، آیه مزبور را دلیل بر نبوت پیامبر (ص) و نیز قوی‌ترین دلیل بر فضیلت اهل‌بیت آن حضرت دانسته‌اند.
  2. با کنار هم نهادن آیه مباهله و روایاتی که به تفسیر آن پرداخته است چنین به دست می‌آید که اولاً امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پسران رسول خدایند و بر خلاف پندار دوران جاهلیت نوادگان دختری را نیز می‌توان فرزند به شمار آورد[۱۴۷]. ثانیاً فاطمه زهرا (س) سرآمد همه زنانی است که به گونه‌ای به پیامبر منسوب‌اند[۱۴۸]. ثالثاً مقصود از ﴿أَنفُسَنَا نه خود پیامبر (ص)، بلکه علی بن ابی طالب (ع) است، زیرا آدمی همواره دیگری را به کاری فرا می‌خواند و دعوت از خود تعبیر پسندیده‌ای نیست[۱۴۹] از آیه مباهله می‌توان نتیجه گرفت که علی (ع) پس از رسول خدا (ص) سرآمد همه مردمان است و همچون ایشان بر پیامبران پیشین برتری دارد[۱۵۰]، چنان‌که در کلامی منسوب به امام رضا (ع) به آن اشاره شده است[۱۵۱]. این برداشت هرچند از دیدگاه برخی نادرست می‌نماید[۱۵۲]؛ اما به هر حال، منزلتی که تعبیر ﴿أَنفُسَنَا به بار می‌آورد انکار ناشدنی است و با احادیثی چون «أَنَ‏ عَلِيّاً مِنِّي‏ وَ أَنَا مِنْه‏‏‏‏‏‏» [۱۵۳]. نیز تأیید می‌گردد.
  3. فراخوانی نزدیک‌ترین کسان پیامبر برای مباهله نه تنها بیانگر اطمینان رسول خدا (ص) به حقانیت خویش، بلکه همچنین نشان آن است که همه افراد اهل‌بیت در دعوت به دین حق و مباهله بر سر آن، شریک‌اند[۱۵۴].[۱۵۵]

ولایت و رهبری

قرآن کریم والیان امر را کنار پیامبر (ص) قرار داده و با یک فرمان مؤمنان را به اطاعت از پیامبر و اطاعت از آنان فراخوانده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۱۵۶]. رسول‌خدا (ص)افزون بر دریافت و ابلاغ وحی، دست کم دو وظیفه مهم دیگر بر عهده داشت: تبیین آموزه‌های وحیانی، و فرمانروایی و حکومت. بی‌شک اطاعت از خدا با وظیفه نخست دریافت و ابلاغ وحی پیوند می‌خورد و اطاعت از رسول در دو قلمرو دیگر تبیین و حکم قابل تصور است. نکته درخور توجه، آن است که از کنار هم آمدن ﴿الرَّسُولَ و ﴿أُولِي الأَمْرِ و بسنده شدن به یک ﴿أَطِيعُواْ برای هر دو می‌توان دریافت که اولواالامر، صرف نظر از دریافت و ابلاغ وحی، با پیامبر (ص) همسان و برابرند و بر همگان واجب است که تبیین معارف الهی را از آنان بجویند و نیز امر حکومت بر جامعه اسلامی را بدانان بسپارند[۱۵۷]. از سوی دیگر، این اطاعت به دلیل آنکه قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه جانبه و بی‌چون و چراست، و این مطلب جز با عصمت رسول و اولوا‌الامر سازگار نیست، زیرا سرسپردگی بدین صورت تنها در برابر کسی سزاست که از کج‌اندیشی و کجروی مصون است و در گفتار و رفتار، مردم را جز به آنچه رضای خداست نمی‌خواند[۱۵۸] برخی از مفسران اهل سنت دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرند؛ ولی اولوا‌الامر را به نخبگان امت تفسیر می‌کنند[۱۵۹]، در حالی که در منابع معتبر آنان آمده است که رسول گرامی اسلام (ص) جانشینان خود را ـ با به‌کارگیری تعابیری چون خلیفه، والی و امیر ـ ۱۲‌ تن شمرده و همه آنان را از قریش‌ "طایفه بنی‌هاشم"[۱۶۰] دانسته است. این خود نشان آن است که عنوان اولی‌الامر فقط بر امامان دوازده‌گانه شیعه منطبق است و شامل خلفای دیگر‌ نمی‌شود[۱۶۱].

اطعام و ایثار

بر پایه احادیثی که در منابع شیعه و سنی آمده است[۱۶۲]. امیر مؤمنان (ع) و فاطمه زهرا (س) به همراه فضّه با نذر سه روز روزه شفای امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را از خدا‌طلبیدند و پس از اندکی خواسته خود را برآورده دیدند. به شکرانه این بهبودی، هر ۵ تن لب از طعام فرو بستند و در روزگاری که گویا خشک سالی و قحطی سفره اهل‌بیت را خالی‌تر از همیشه ساخته بود[۱۶۳]، روز را به شب رساندند. در آن زمان فاطمه زهرا (س) برای همسایه یهودی کاری را ریسیدن پشم به انجام می‌رساند که اجرت آن، سه پیمانه جو بود و می‌توانست به کارِ افطار آید؛ هر شب یک پیمانه و هر پیمانه ۵ قرص نان؛ اما تقدیر و آزمون الهی سرنوشت دیگری را رقم زد. هنوز لقمه‌ای از گلویی فرونرفته بود که مسکینی آمد و طعامی‌طلبید و درگشاده دستی هر ۵ تن را با یکدیگر برابر دید. روز بعد یتیمی از راه رسید و روز سوم اسیری که هر کدام ۵ قرض نان را به همراه بردند و سفره اهل‌بیت را خالی و ایثارشان را پُر آوازه ساختند: ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۶۴].[۱۶۵] سرانجام، جبرئیل از سوی خداوند چنین هدیه آورد: ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا [۱۶۶] و از انگیزه این اطعام و بی اعتنایی اهل‌بیت به پاداش و ستایش مردمان چنین خبر داد[۱۶۷]: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلا شُكُورًا[۱۶۸].[۱۶۹]

برخی گفته‌اند: سوره هل اتی مکی است[۱۷۰] و ازدواج امام علی (ع) و فاطمه (س) و تولد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در مدینه روی داده است، از این‌رو نمی‌توان انطباق آیات یاد شده را بر اهل‌بیت (ع) پذیرفت؛ ولی همان‌گونه که بسیاری از دانشمندان اهل سنت تأکید کرده‌اند در مکی یا مدنی بودن سوره هل اتی بین صاحب‌نظران اختلاف است[۱۷۱]، افزون بر اینکه شمار کسانی که همه سوره یا آیات یاد شده را مدنی می‌دانند ـ حتی در میان اهل سنت ـ بسیار بیشتر از کسانی است که مکی بودن آن را ترجیح داده‌اند[۱۷۲]. از سوی دیگر، چه بسیار است سوره‌هایی که مکی نامیده می‌شود، در حالی که برخی از آیات آنها ـ به اتفاق مفسران ـ در مدینه نازل شده است و به طور کلی، سوره‌ای که اولین آیاتش در مکه فرود آمده است، هر چند آیات دیگری در مدینه به آن ضمیمه شده باشد، مکی نام می‌گیرد[۱۷۳]. گفتنی است که در این سوره هنگام اشاره به نعمت‌های بهشتی، سخن از حورالعین به میان نیامده، بلکه به جای آن گفته شده است: ﴿وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا[۱۷۴]. سبب این امر را می‌توان احترام و پاسداشت مقام سیده عالمیان‌ دانست[۱۷۵].[۱۷۶]

وساطت و شفاعت

قرآن کریم وسیله جویی همگان را در سیر به سوی خدا امری لازم دانسته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۷۷] با توجه به اینکه مراد از وسیله اهل‌بیت (ع)[۱۷۸] و منظور از وسیله‌جویی شفاعت خواهی است آیه یاد شده بیانگر منزلت والای اهل‌بیت (ع) در مقام شفاعت و وساطت در پیشگاه خداوند است. در آیه‌ای دیگر با اشاره به لغزش حضرت آدم (ع)، از کلماتی سخن به میان آمده است که دریافت آنها به پذیرش توبه وی انجامید: ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ [۱۷۹]. در تفسیر این ﴿كَلِمَاتٍ عبارات گوناگونی آورده‌اند[۱۸۰] که یکی از آنها استغاثه‌ای است که در آیه زیر بازگو شده است: ﴿قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱۸۱].[۱۸۲]، با این حال، روایاتی دیگر ـ که می‌تواند مکمّل احادیث دسته نخست به شمار آید‌ـ بیانگر آن است که حضرت آدم (ع) با دیدن نور خمسه طیّبه[۱۸۳] یا مشاهده اسامی مبارکشان بر لوح عرش[۱۸۴] با منزلت والای اهل‌بیت آشنا گردید و آنان را واسطه بهره‌مندی خویش از رحمت و مغفرت الهی قرار داد[۱۸۵]. در منابع روایی اهل‌ سنت نیز همین مضمون آمده و به نام ۵ تن آل‌عبا تصریح شده است[۱۸۶].[۱۸۷]

رسوخ در علم

قرآن کریم گروهی را که در علم و دانش گامهایی استوار برداشته‌اند "راسخان در علم" می‌نامد و بر اساس برخی از تفاسیر، بر آگاهی آنان از تأویل آیات الهی تأکید می‌ورزد: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱۸۸] امامان معصوم (ع) با اشاره به این آیه پیامبر اکرم (ص) را «افضل الراسخین»[۱۸۹]. خوانده و درباره خود نیز فرموده‌اند: «نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏‏»[۱۹۰]. بر‌ اساس این تفسیر، "واو" در ﴿وَالرَّاسِخُونَ برای عطف است و نشان می‌دهد که افزون بر خداوند، گروهی از آدمیان نیز از تأویل آیات متشابه آگاه‌اند. آن گونه که برخی گفته‌اند صحابه و تابعان به تفسیر همه آیات الهی همّت گماشتند و از تفسیر هیچ یک از آنها ـ به بهانه آنکه از متشابهات است و دانش آن را جز خدا نمی‌داند ـ دست فرو نگذاشتند. در همین‌باره ابن‌عباس می‌گفت: من از کسانی هستم که در علم راسخ‌اند[۱۹۱]. از سوی دیگر، بسیاری از دانشمندان اهل سنت این تفسیر را نمی‌پذیرند و با استینافی شمردن «واو»، واژه‌های پس از آن را تشکیل دهنده جمله‌ای جدید می‌دانند[۱۹۲]: ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا [۱۹۳] این تفسیر با ظاهر یکی از خطبه‌های نهج البلاغه نیز تأیید می‌گردد[۱۹۴]؛ آنجا که امام (ع) شنونده را از فرو رفتن در عرصه برخی از دانشها بیم می‌دهد و توجه وی را به این نکته فرا می‌خواند که چه سان خداوند گروهی را که به عجز خود اعتراف می‌کنند، ستوده و خودداری از کنجکاوی‌های بیهوده را «رسوخ در علم» نامیده است[۱۹۵]. با این همه، نزاع بر سر استینافی یا عاطفه بودن «واو» بی نتیجه و دلایل هر دو گروه قابل نقد است[۱۹۶]، زیرا از یک سو شرط اساسی اطلاع بر تأویل قرآن طهارت است: ﴿لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ[۱۹۷]؛ نه رسوخ، زیرا قرآن برخی از اهل کتاب را راسخ در علم دانسته است، در حالی که نمی‌توان آنان را عالم به تأویل دانست. از سوی دیگر اهل‌بیت به شهادت آیه تطهیر از هرگونه پلیدی پاکیزه‌اند، پس باید بر تأویل قرآن مطلع باشند و اگر می‌بینیم در آیه بر رسوخ تکیه شده به جهت آن است که رسوخ نتیجه طهارت است[۱۹۸].

وظیفه مسلمانان در برابر اهل‌ بیت

در قرآن کریم و روایات علاوه بر شمردن فضایل اهل‌ بیت (ع)، وظیفۀ عموم مسلمانان را نیز در برابر آنان تعیین کرده است، وظایفی مانند مودت، تمسّک به آنان، ولایت، مقدم دانستن آنان، اقتدا به ایشان، تکریم، پرداخت خمس، صله و پیوند، صلوات بر آنان، یاد ایشان، ذکر مصائب، زیارت و...[۱۹۹]. برخی از این وظایف عبارت است از:

  1. وجوب پیروی از اهل بیت: اطاعت از اهل بیت واجب است. دلایل وجوب پیروی از اهل بیت اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به زندگی مسلمانان را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل عبادی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. به عنوان مثال در آیه اولی الأمر، اطاعت از اولی الأمر همان جایگاه و گستره‌ای را دارد که اطاعت از پیامبر (ص) دارد. اولی الأمر چنانکه بیان گردید از ویژگی عصمت برخوردارند، و این ویژگی به اهل بیت پیامبر (ص) اختصاص دارد. حدیث ثقلین، دال بر وجوب پیروی از اهل بیت است، در این حدیث، نجات امت از گمراهی منوط به تمسک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر (ص) گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به قرآن به شناخت دستورات قرآن و پیروی از آنهاست، همین گونه است درآویختن به اهل بیت، یعنی نخست باید دستورهای آنان را شناخت، سپس آنها را به‌کار بست[۲۰۰]. امیرالمؤمنین (ع) می‌‌فرماید: «به خاندان پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق هدایت منحرف نکنند و به هلاکت نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که گمراه شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید»[۲۰۱].[۲۰۲] حدیث سفینه نوح نیز بر وجوب پیروی از اهل بیت دلالت می‌کند، زیرا در این حدیث پیامبر اکرم (ص) اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان نجات یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از اهل بیت پیامبر (ص) پیروی کند، از گمراهی نجات خواهد یافت و هر کس از پیروی از آنان سرباز زند، گمراه خواهد شد[۲۰۳].
  2. پرسش در امور دینی: خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۲۰۴] با توجه به اینکه ذکر در قرآن کریم درباره پیامبر اکرم (ص): ﴿قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ[۲۰۵] و قرآن کریم: ﴿وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ[۲۰۶] به کار رفته است، می‌توان "اهل الذکر" را با "اهل‌البیت" برابر انگاشت[۲۰۷]، زیرا آنان نه تنها اهل و خاندان پیامبرند، بلکه به گواهی روایاتی چون متواتر ثقلین در صدر همه قرآن شناسان "اهل‌ القرآن" جای دارند[۲۰۸]، از همین رو رسول خدا (ص) در برخی از احادیث، اهل ذکر را بر "ائمه" منطبق می‌سازد[۲۰۹] و در سخنان امامان معصوم (ع) تعبیراتی از این دست فراوان به چشم می‌خورد: «نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ‏ الْمَسْئُولُون‏‏‏»[۲۱۰][۲۱۱] در نگاه امام علی (ع) اهل بیت، درهای دانش و کلیدداران علوم الهی هستند. از این رو، فرمود: «به خدا سوگند، رساندن پیام‌ها و وفای به وعده‌ها و معنای کلمات را به من آموختند. ابواب حکمت نزد ما اهل‌بیت است و چراغ دین به‌دست ما افروخته. بدانید که راه‌های دین همه یک راه است، راهی هموار و مستقیم. هر که قدم در آن نهد به مقصد رسد و غنیمت برد و هر که بدان راه نرود گمراه شود و پشیمانی برد»[۲۱۲].[۲۱۳]
  3. مودت نسبت به اهل بیت: بنابر نص قرآن کریم، محبت اهل بیت بر هر مسلمانی واجب است[۲۱۴]. روایاتی فراوان بر این حقیقت گواهی می‌دهند؛ از آن جمله است روایتی از پیامبر اسلام (ص) که می‌فرماید: «من دوست دارم هر کس را که آنان را دوست بدارد و دشمنم با کسی که آنان را دشمن بدارد»[۲۱۵][۲۱۶] در روایات فریقین، همانند قرآن کریم به طور صریح بر محبت اهل بیت (ع) تأکید شده است مانند: رسول الله (ص) می‌فرمایند: «اولاد خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، دوستی اهل بیتش و قرائت قرآن»[۲۱۷]؛ «خدا را دوست بدارید به جهت آنکه از نعمت‌هایش به شما روزی می‌دهد و مرا نیز به جهت دوستی خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به جهت دوستی من دوست بدارید»[۲۱۸]. در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر (ص) نمی‌توان تردید کرد. در آیۀ ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۲۱۹]. مقصود از ﴿الْقُرْبَی (خویشاوندان) در این آیه همان کسانی‌اند که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است. به نقل خوارزمی‌ از ابن عباس، هنگامی‌ که آیه «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» نازل شد، کسانی به پیامبر (ص) گفتند: این خویشاوندان تو که مودت آنان بر ما واجب شده، چه کسانی‌اند؟ پیامبر (ص) پاسخ داد: «علی (ع)، فاطمه (س) و دو پسر آنها»[۲۲۰][۲۲۱]
  4. تأمین منابع مالی: قرآن کریم در کنار نام خدا و رسول، ترکیب "ذِی الْقُرْبَی" را ذکر کرده است و اموالی چون خمس ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى[۲۲۲] را بر مسلمانان واجب کرده است[۲۲۳].
  5. نثار صلوات: یکی از شیوه‌هایی که می‌تواند مردم را با پیشوایان معصوم پیوند دهد، بزرگداشت یاد و نام آنان است، ازاین‌رو، خداوند در قرآن کریم از مؤمنان می‌خواهد که بر رسول گرامی‌او سلام دهند و صلوات نثارش کنند: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۲۴]. پس از نزول آیه، گروهی از مسلمانان نزد پیامبر (ص) آمدند و از چگونگی صلوات بر ایشان پرسیدند. نکته در خور توجه در پاسخ آن حضرت آن است که درود بر آل‌محمد نیز جزئی از صلوات گردیده‌است: «اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیم‏‏»[۲۲۵].[۲۲۶]

شبهه وهابیان در مورد عدم ذکر نام اهل بیت در قرآن

وهابیان ادعا می‌کنند: اگر ولایت علی(ع) و فرزندانش از ارکان ایمان باشد، پس چرا نامشان در قرآن به صراحت نیامده، در حالی که نماز و روزه، که از فروع دین است، در قرآن آمده است؟ ناصر بن عبدالله قفاری - وهابی معاصر - در این رابطه می‌نویسد: در سراسر قرآن از ارکان اسلام به صورت صریح نام برده شده تا نیازی به روایات جعلی نباشد. شیعیان که مدعی‌اند امامت از ارکان اسلام است، پس چرا در قرآن به صورت صریح هیچ نامی از این دوازده تن نیامده است؟![۲۲۷].

همچنین می‌گویند: اگر اطاعت از امامان واجب باشد، پس چرا قرآن فقط اطاعت از خدا و پیامبرش را ذکر کرده است؟ قرآن می‌فرماید: ﴿مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ[۲۲۸].

اگر ولایت علی(ع) و فرزندانش از ارکان ایمان باشد، پس چرا نامشان در قرآن به صراحت نیامده، در حالی که نماز و روزه، که از فروع دین است، در قرآن آمده است؟ ناصر بن عبدالله قفاری در این رابطه می‌نویسد: در سراسر قرآن از ارکان اسلام به صورت صریح نام برده شده تا نیازی به روایات جعلی نباشد. شیعیان که مدعی‌اند امامت از ارکان اسلام است، پس چرا در قرآن به صورت صریح هیچ نامی از این دوازده تن نیامده است؟![۲۲۹]. همچنین می‌گویند: اگر اطاعت از امامان واجب باشد، پس چرا قرآن فقط اطاعت از خدا و پیامبرش را ذکر کرده است؟ قرآن می‌فرماید: ﴿مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ[۲۳۰].

پاسخ

چند نکته در این رابطه بیان می‌شود:

نکته نخست: اگر بنا باشد که هر چه رکن است به صراحت در قرآن بیاید، در کجای قرآن نام ابوبکر و عمر به عنوان خلیفه پیامبر(ص) آمده است؟ ممکن است وهابیان بگویند: ما که قائل به امامت آنها نیستیم تا لازم باشد نام‌شان در قرآن بیاید؛ ولی پاسخشان این است اگر قائل به امامت آنها نیستید پس چرا منکران خلافت آنها را تکفیر کرده، سخت‌ترین عقوبت‌ها را برای‌شان در نظر می‌گیرید؟! کافی است نمونه‌هایی از فتاوا و نوشته‌های علمای آنها در این ارتباط مورد توجه قرار گیرد تا دانسته شود که آنان خلافت آنها را از مهم‌ترین رکن دینی می‌دانند: آنان می‌گویند: الرافضي إن أنكر خلافة الصديق فهو كافر؛ «شیعیان، اگر خلافت ابوبکر را انکار کنند، کافرند»[۲۳۱]. در فتاوای سُبکی آمده است: إن أبا بكر و عمر هما أصل بعد النبي(ص) فهذا مأخذ التكفير؛ «ابوبکر و عمر، اصل [[[دین]]] پس از پیامبر(ص) هستند. همین ریشه تکفیر (شیعیان) است»[۲۳۲].

ابن عساکر از قول شخصی به نام ابن صالح الأعلم نقل می‌کند: من قال إن أبا بكر و عمر ليسا إمامي هدى يقتل يقتل؛ «هر کس ابوبکر و عمر را دو امام هدایت نداند باید کشته شود، باید کشته شود»[۲۳۳].

این ادبیات نشان می‌دهد که وهابیان، خلافت آن دو را از اصول دین و از ارکان مهم اسلام می‌دانند؛ حتی شیعیان نسبت به امامان‌شان، چنین اعتقادی ندارند؛ زیرا آنها منکران امامت اهل بیت را تکفیر نمی‌کنند. حال که چنین است، تصریح به خلافت خلفا در قرآن پیشکش وهابیان، لااقل بگویند در کجای قرآن به چنین رکنی اشاره شده است؟! بگویند با استناد به چه آیه‌ای فتوا به قتل منکران خلافت آن دو می‌دهند؟! این در حالی است که علمای شیعه، اولاً منکران امامت ائمه را کافر نمی‌دانند و ثانیاً برای امامت ائمه ده‌ها دلیل از آیات و روایات دارند.

نکته دوم: در موضوعات حساسی چون امامت، ذکر نام برطرف کننده اختلاف نیست و مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه گاه بر مشکل می‌افزاید. اگر ذکر نام، برای رفع اختلاف کافی بود، باید تمام مسیحیان عالم به اسلام می‌گرویدند، در حالی که چنین نشد؛ زیرا قرآن خبر می‌دهد که عیسی مسیح(ع)، پیامبر اسلام(ص) را با ذکر نام به مسیحیان معرفی کرده بود؛ ولی همه دیدند که همه مسیحیان مسلمان نشدند بلکه بسیاری از آنها در مقابل پیامبر(ص) ایستادند.

قرآن می‌فرماید: ﴿وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ[۲۳۴]. همچنین اگر ذکر نام برای رفع اختلاف کافی بود باید بنی اسرائیل فرمانروایی طالوت را می‌پذیرفتند؛ ولی قرآن بیان می‌کند که آنها با وجودی که نامش با صراحت از جانب خداوند به آنان ابلاغ شده بود، زیر بار نرفتند.

قرآن در این باره از قول پیامبرشان نقل می‌کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا[۲۳۵]. برابر این آیه، با آن‌که پیامبرشان چنین فرمود و با صراحت نام فرمانده منصوب از طرف خدا را بیان کرد؛ ولی آنان زیر بار نرفتند و در مقابل اعتراض کردند. قرآن می‌فرماید: آنان معترضانه گفتند: ﴿أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ[۲۳۶]. اینها نشان می‌دهد تا شرایط پذیرش آماده نباشد صرف ذکر نام هیچ مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه گاه مسئله را پیچیده‌تر می‌کند.

چنان که ذکر اسامی امامان دوازده‌گانه، در روایات باعث مشکلات عدیده‌ای برای آنان شد، خصوصاً ذکر نام امام مهدی(ع) موجب شد که ائمه متأخر از امام جواد(ع) تا امام حسن عسکری(ع) در شدیدترین وضع تحت کنترل طواغیت زمان‌شان قرار گیرند تا از تولد امام عصر(ع) جلوگیری شود.

همچنین چون مسلمانان بر اساس روایات متواتر نبوی، نام امام مهدی و نام پدرش را می‌دانستند، در طول تاریخ چقدر از مدعیان با تشابه‌سازی اسمی ادعای مهدویت کردند و چقدر از ساده‌لوحان به صرف تشابه اسمی فریب آنها را خوردند؟!! اینها نشان می‌دهد صرف ذکر نام، مشکل را حل نمی‌کند و چه بسا بر مشکلات می‌افزاید.

نکته سوم: اگر بناست هر چه رکن است در قرآن بیاید، پس بحث «قدیم بودن قرآن» که جزو باورهای وهابیان است در کجای قرآن آمده است؟ وهابیان می‌گویند: اگر کسی قرآن را حادث بداند کافر است، پس چرا این رکن در قرآن نیامده است؟! وهابیان برای کوچک‌ترین مسئله مسلمانان را به کفر و شرک متهم می‌کنند، این همه ادعای شرک و کفر در کجای قرآن آمده است؟ تردیدی نیست که بحث کفر و شرک، از رکن شمرده می‌شود، پس در کجای قرآن این رکن‌های ساختگی آمده است؟! اساساً این انتظار که قرآن صراحتاً بیاید و اسامی دوازده امام را با یادکرد نام پدر و مادر ذکر کند، یک انتظار بی‌جایی است!

قرآن، روشش بیان توصیفی است نه تصریح به نام، به عبارت دیگر قرآن در بسیاری از مباحث کلیدی و رکنی، روشش چنان نیست که زمینه نزاع و اختلاف را ریشه‌کن کند. اگر چنین است، پس اختلاف اشاعره و معتزله در مباحثی چون جبر و اختیار، قدیم یا حادث بودن کلام خدا، رؤیت خدا و امثال اینها در طول قرون متوالی برای چیست؟ همه اینها نشان می‌دهد قرآن کتابی است که با تأمل و تفکر فهمیده می‌شود نه آن‌که به طور صریح همه جزئیات را بگوید به گونه‌ای که احدی در موضوع آن، نزاع و اختلاف نداشته باشد!!

وهابیان برای اثبات شایستگی ابوبکر برای خلافت به آیه غار (آیه ۴۰ سوره) توبه تمسک می‌جویند، در حالی که هیچ نامی از ابوبکر در این آیه نیامده است. همچنین برای اثبات برائت عایشه از اتهام، به آیه افک (آیه ۱۱ سوره نور) استناد می‌کنند، در حالی که در قرآن هیچ نامی از عایشه به میان نیامده است.

مسئله ولایت نیز همین است و دلیلش هم روشن است. مسئله ولایت، چیزی است که امت اسلام با آن امتحان شده و می‌شوند، اگر بیشتر از این، این مسئله در قرآن می‌آمد دیگر جایی برای فرض امتحان باقی نمی‌ماند. قرآن به گونه‌ای درباره ولایت سخن گفت که هم حجت را بر آنان که بدون پیش‌داوری و تقلید در آن تأمل کنند تمام کرد و هم راه را برای کسانی که بخواهند از زیر آن شانه خالی کنند باز گذاشت. در غیر این صورت، جبر لازم می‌آمد و دیگر چیزی به نام «امتحان» تحقق نمی‌یافت.

راستی از نظر وهابیان مگر «رسالت» از اصول دین نیست؟ مگر اعتقاد به صد و بیست و چهار هزار پیامبر از ضروریات دین شمرده نمی‌شود؟ پس چرا اسامی آنها یا حتی تعداد و شمارگان آنها در قرآن نیامده است؟ هر جوابی که وهابیان به این پرسش‌ها بدهند ما نیز همان جواب را در توجیه عدم ذکر نام دوازده امام در قرآن خواهیم گفت.

نکته چهارم: قرآن، مانند قانون اساسی تنها به بیان کلیات و اصول اکتفا می‌کند؛ ولی تبیین مصادیق و جزئیات به عهده پیامبر اکرم(ص) است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۲۳۷].

تعبیر به ﴿لِتُبَيِّنَو ﴿لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ نشان می‌دهد قرآن به گونه‌ای است که به بیان پیامبر(ص) نیاز دارد و تا پیامبر اکرم(ص) آن را بیان نکند همه ابعادش قابل فهم نیست. چنان که قرآن درباره نماز و روزه به بیان اصول آن اکتفا کرد؛ ولی جزئیات و تفاصیل احکام را به پیامبر(ص) واگذار نمود. همه مسلمانان نماز صبح‌شان را دو رکعت می‌گزارند در حالی که در هیچ جای قرآن نیامده است.

تازه همه آیاتی که در قرآن درباره نماز آمده، با لفظ «صلاة» آمده؛ ولی همین واژه در اصل به معنای دعاست؛ مثل: ﴿وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[۲۳۸] ولی این که این واژه، در چه موردی به معنای دعا و در چه جایی به معنای نماز است، با مراجعه به سنت و روایات یا با تکیه بر قرائن داخلی آیات، معلوم می‌شود. بنابر این، نمی‌توان بیان همه چیز را از قرآن انتظار داشت.

درباره ولایت هم، قرآن اصل ولایت را به صراحت بیان کرده است، آنجا که می‌فرماید: ﴿مَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۳۹]. این آیه با توجه به بیان پیامبر(ص) درباره قضیه انگشتربخشی امیر مؤمنان علی(ع) است. علامه امینی در الغدیر از ۶۶ تن از محدثان اهل سنت نام می‌برد که این آیه را درباره علی(ع) دانسته‌اند[۲۴۰].

چگونه است وهابیان بیان پیامبر اکرم(ص) را در تفسیر آیه فوق نمی‌پذیرند و مدعی می‌شوند ولایت در قرآن ذکر نشده است؟! غیر از این آیه، که صراحتاً از واژه «ولایت» در آن استفاده شده، در قرآن آیات متعددی وجود دارد که در شأن امیرمؤمنان علی(ع) و اهل بیت(ع) نازل شده است. هر چند در این آیات، نام این بزرگواران به صراحت نیامده، با روایات و احادیثی که در این زمینه در منابع فریقین وجود دارد، ثابت می‌شود که این آیات در شأن امامان بزرگوار نازل شده است. چطور می‌شود آیه مباهله (آیه ۶۱ سوره آل عمران) را خواند و فهمید و در همسانی جان علی(ع) با جان پیامبر(ص) نیندیشید؟! اگر میان امت، کسی باشد که جانش چون جان پیامبر(ص) است می‌توان چنین شخصیتی را به حساب نیاورد؟!

کیست که نداند آیه مودّت (آیه ۲۳ سوره شوری) و آیه ذوی القربی (آیه ۴۱ سوره انفال) در شأن علی و فرزندانش نازل شده است؟ کیست که نداند آیه تطهیر (آیه ۳۳ سوره احزاب) در شأن علی(ع) و امام حسن و امام حسین(ع)، سه امام از امامان بزرگوار شیعه نازل شده است؟! در کدام یک از این آیات، خداوند با ذکر نام از این بزرگواران یاد کرده که در آیه ولایت چنین انتظاری است؟ همه این موارد با بیان پیامبر اکرم(ص) تفسیر شده و مصادیق آنها تعیین گردیده است.

آنچه مهم است و از اصول محسوب می‌شود، همان اصل ولایت است که در قرآن آمده است؛ ولی ذکر نام امامان و مصادیق آن، از اصول شمرده نمی‌شود تا در قرآن بیاید. افزون بر آن، اگر مثلاً نام «علی بن ابی طالب» در قرآن می‌آمد تازه اول نزاع و درگیری بود؛ زیرا این شبهه پیش می‌آمد که این علی کیست و مراد از ابوطالب، کدام ابوطالب است؟ چنان‌که نام یوسف در قرآن آمده ولی مفسران اختلاف دارند که مراد از آن، یوسف بن یعقوب است یا یوسف بن ابراهیم بن یوسف بن یعقوب؟[۲۴۱]. از قرآن که بگذریم، احادیث صحیحی چون حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و ده‌ها حدیث دیگری که فریقین به صورت گسترده در منابع خویش آورده‌اند برای تعیین مصداق کفایت می‌کند.

نکته پنجم: تردیدی نیست که درباره اصل ولایت، در آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص) حتی درباره تعداد امامان، ده‌ها مطلب به صورت صریح در منابع شیعه و اهل سنت رسیده است؛ ولی سؤال این است که پس چرا درباره خلافت و شیوه انتخاب خلیفه، نه آیه‌ای نه روایتی، نه با صراحت و نه با اشاره و حتی کنایه، هیچ اثری دیده نمی‌شود؟! مگر وهابیان مسئله خلافت را رکن نمی‌دانند؟!

اگر درباره این مسئله آیه یا روایتی بود، پس چرا در انتخاب خلیفه هیچ وحدت رویه‌ای اعمال نشد؟! روزی با چند مهاجر و انصار، آن هم فلتة (با شتاب و بدون تأمل و مشورت)[۲۴۲]، روزی دیگر با انتصاب خلیفه قبلی (درباره خلیفه دوم)[۲۴۳] و در مرحله‌ای دیگر در یک شورای انتصابی (در مورد خلیفه سوم)، خلیفه انتخاب کرده‌اند؟! آیا این همه تشویش و آشفتگی در شیوه انتخاب خلیفه، مستند به قرآن است یا با استناد به یک حدیث صحیح از پیامبر(ص) است؟!

نکته ششم: مسئله رهبری و ولایت از آنجا که در معرض طمع و هوس انسان‌های دیگر است همواره از امور حساس شمرده شده و می‌شود. آیه ابلاغ[۲۴۴] نشان می‌دهد که چگونه پیامبر(ص) برای طرح این مسئله احساس خطر می‌کرد تا جایی که خدا، هم پیامبرش را برای ابلاغ آن تهدید کرد: ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۲۴۵] و هم آن حضرت را ضمانت نمود: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۲۴۶]؛ راستی پیامبر(ص) از چه چیز واهمه داشت که نیاز به ضمانتی الهی بود؟!

مجموعه قرائن و شواهد روایی و تاریخی نشان می‌دهد که خوف پیامبر(ص) بدین دلیل بود که می‌دید اگر امام علی(ع) را رسماً برای رهبری امت اعلام کند و گروهی هم به صورت علنی از آن فرمان تمرد و سرپیچی کنند، این تمرد، تمرد در مقابل اسلام و قرآن تلقی می‌شد و تمام زحمات پیامبر(ص) به هدر می‌رفت. حال اگر در چنین شرایطی قرآن خود، مستقیم به ذکر نام علی(ع) مبادرت می‌کرد و عده‌ای هم زیر بار آن نمی‌رفتند، این تمرد رسمی به معنی طرد قرآن و طرد اصل اسلام قلمداد می‌شد و چیزی برای اصل دین باقی نمی‌ماند. چنان که عده‌ای زیر بار حدیث غدیر نرفتند با این که پیامبر(ص)، برابر آن حدیث، علی(ع) را رسماً با ذکر نام معرفی کرده بود. این است که نام امام علی(ع) نمی‌بایست در قرآن می‌آمد تا به حسب ظاهر هم که شده، راه بهانه و توجیه برای مخالفان باز باشد.

نکته هفتم: اما اینکه در برخی از آیات چون آیه ۱۳ و همچنین ۶۹ سوره نساء تنها از اطاعت خدا و پیامبرش سخن به میان آمده، باید توجه کرد این گونه از آیات درصدد بیان تمام مطالب نیستند. دلیلش این است که قرآن در جای دیگر کنار اطاعت از خدا و پیامبر(ص)، از اطاعت اولی الامر هم سخن به میان آورده است.

قرآن می‌فرماید: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۴۷]. پس اگر گاه تنها از اطاعت خدا و پیامبرش، سخن می‌گوید این با وجوب اطاعت امامان منافاتی ندارد؛ زیرا اطاعت از امامان به امر پیامبر(ص) و خدا است و در واقع، اطاعت از خود خدا و پیامبر(ص) است. به علاوه اگر تنها اطاعت خدا و پیامبر، واجب باشد، پس چرا وهابیان حتی اطاعت از سلاطین فاسق و ستمگر را واجب می‌دانند؟! ابوجعفر طحاوی، در بیان السنة و الجماعة ـ که جزو کتب درسی دانشگاه مدینه است ـ می‌نویسد: «سرپیچی از فرمان سلاطین و امیران، هر چند ستمگر باشند جایز نیست و ما هرگز دست از اطاعت آنان برنمی‌داریم و اطاعت آنان، اطاعت خدا است»[۲۴۸].

بر اساس آیات و روایات فریقین، اسلام دارای دو منبع است: قرآن و سنت پیامبر(ص). انکار هر یک از این دو، در واقع انکار هر دو است. انتظار این که همه چیز باید به صورت نص در قرآن باشد انتظار نابجایی است و با روش بیانی قرآن سازگار نیست. این سخن که درباره اصل ولایت اهل بیت، چیزی در قرآن نیامده، سخن باطلی است؛ زیرا حتی اگر منابع شیعی را در این زمینه کنار بگذاریم و تنها به منابع اهل سنت اکتفا کنیم، باز ده‌ها سند و دلیل می‌توان یافت که درباره ولایت امیر مؤمنان و اهل بیت پیامبر(ص) وارد شده است. بله! اصل ولایت در قرآن آمده است؛ ولی جزئیات و مصادیق آن توسط پیامبر اکرم(ص) تبیین شده است[۲۴۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بصائر ذوی التمییز، ج‌۲، ص‌۸۳ ـ ۸۴.
  2. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹ ـ ۱۷۱، «اهل».
  3. مفردات، ص‌۹۸، «آل».
  4. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۵۴۵‌، «بیت».
  5. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  6. سوره مائده، آیه ۴۷.
  7. سوره اعراف، آیه ۹۶.
  8. سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  9. ر.ک: زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۲، با اندکی تصرف.
  10. به عبارت دیگر قرآن کریم کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمی‌داند. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج۱، ص۴۶.
  11. «او از خاندان تو نیست» سوره هود، آیه ۴۶.
  12. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۵ ـ ۴۶.
  13. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  14. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  15. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  16. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  17. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  18. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۴۹.
  19. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ – ۹۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «اهل بیت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۵۳۹-۵۴۹.
  20. سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۳.
  21. طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۴۷۲.
  22. «می‌خواهید شما را به خانواده‌ای رهنمون شوم که او را برای شما نگه‌دارند و خیراندیش او باشند؟» سوره قصص، آیه ۱۲.
  23. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  24. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۰.
  25. راه راست را به ما بنمای؛ سوره حمد، آیه ۶.
  26. مناقب، ج‌۳، ص‌۸۹‌ـ‌۹۰.
  27. و نشانه‌هایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی می‌کنند؛ سوره نحل، آیه ۱۶.
  28. تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۴؛ مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۴۵‌.
  29. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۲۳.
  30. خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  31. البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۸‌ـ‌۶۰۰‌.
  32. اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  33. از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  34. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۰۹‌؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۴۰۸‌ـ‌۴۰۹.
  35. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؛ سوره نساء، آیه ۵۴.
  36. کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۱۹۴؛ بصائرالدرجات، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۳، ص‌۹۷۸.
  37. آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟؛ سوره زمر، آیه ۹.
  38. الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۲؛ جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۴۱؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۶۷.
  39. سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.
  40. الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۵؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج‌۱، ص‌۴۶۸؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۸‌؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۴۵.
  41. خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه ۵۸.
  42. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۴۹؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۱۰۲.
  43. (این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند؛ سوره نور، آیه ۳۶.
  44. الدر المنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۳.
  45. برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.
  46. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۹‌.
  47. و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  48. کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۴۶۵، ۴۰۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۱۹۱؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۱۱۹.
  49. و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  50. الغیبه، ص۴۲ـ۴۳؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ نور‌الابصار، ص‌۱۱۲.
  51. و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید؛ سوره طه، آیه ۸۲.
  52. النور المشتعل، ص‌۱۴۲؛ مناقب، ج‌۳، ص‌۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۱۵۴.
  53. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ – ۹۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «اهل بیت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۵۳۹-۵۴۹.
  54. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده * آیا بر آدمی پاره‌ای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟ * ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم * ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس * بی‌گمان ما برای کافران، زنجیرها و بندها و آتشی سوزان را آماده کرده‌ایم * نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است * از چشمه‌ای که بندگان خداوند از آن می‌آشامند آن را به خواست خود روان می‌سازند * به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند *(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۱-۹.
  55. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۵۳۰.
  56. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۵.
  57. «و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  58. حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۲، ص۲۴۶.
  59. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۶.
  60. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  61. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۹۳.
  62. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۷.
  63. «من امروز به آنان برای شکیبی که ورزیده بودند پاداش دادم؛ بی‌گمان آنانند که کامیابند» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۱.
  64. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴.
  65. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۸.
  66. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  67. ابن حنبل، المسند، ج۶، ص۳۹۳. مسلم نیز این حدیث را در صحیح خود آورده است.
  68. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۵.
  69. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۸.
  70. «دو دریای به هم رسیده را در هم آمیخت * میان آنها برزخی است تا به هم تجاوز نکنند *... از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۱۹-۲۲.
  71. حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۲، ص۲۰۸.
  72. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۹.
  73. «و فرزندان مؤمنانی را که از آنان با ایمان، پیروی کرده‌اند به آنان می‌پیوندیم و از (پاداش) کردارشان چیزی نمی‌کاهیم، هر کس در گرو کرده خویش است» سوره طور، آیه ۲۱.
  74. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۹.
  75. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  76. طبری، محب‌الدین، ذخائرالعقبی، ص۲۵؛ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۰۱؛ شبلنجی حنفی، نورالابصار ص۱۰۱.
  77. عسکری، سید مرتضی، مقاله «امام علی در قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۰۹.
  78. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  79. ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۱۹۹.
  80. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۳.
  81. «ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.
  82. جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۵، ص۶۵.
  83. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  84. «(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند» سوره نور، آیه ۳۶.
  85. سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۲۰۳؛ سبحانی، راهنمای حقیقت، ص۳۸۷.
  86. موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۶۳.
  87. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۴.
  88. «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا قَالَ: نَزَلَتْ فِي خَمْسَةٍ فِي النَّبِيِّ‌(ص) وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع)»؛ واحدی، اسباب النزول، ص۳۶۸).
  89. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۶.
  90. پنج روایت از ام سلمه، سه روایت از ابوسعید خدری، یک روایت از عایشه، یک روایت از انس، دو روایت از ابن عباس، دو روایت از ابی الحمراء، یک روایت از وائلة بن اسقع، یک روایت از سعد، یک روایت از ضحاک بن مزاحم و یک روایت از زید بن ارقم است (سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۵۹۹).
  91. ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۶۷؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۴.
  92. ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۳۳.
  93. جوای آملی، ادب فنای مقربان، ج۵، ص۶۳.
  94. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  95. ابن ابی شیبه، المسند، ج۶، ص۲۳۲.
  96. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶.
  97. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۷ و ۴۸.
  98. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷.
  99. شواهد التنزیل.
  100. خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  101. می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند؛ سوره مائده، آیه ۶.
  102. تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۲۵۰، ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص۵۶۰‌؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۱۲‌ـ‌۳۱۳.
  103. ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه ۹۰.
  104. بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد؛ سوره اعراف، آیه ۱۲۵.
  105. بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  106. گفت: بی‌گمان عذاب و خشمی از (سوی) پروردگارتان برای شما رقم خورده است آیا در نام‌هایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کرده‌اید- (و) خداوند هیچ برهانی بر (تأیید) آنها نفرستاده است- با من چالش می‌ورزید؟ پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شما از چشم به راه داشتگانم؛ سوره اعراف، آیه ۷۱.
  107. هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است؛ سوره توبه، آیه ۹۵.
  108. و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی می‌افزاید و آنان کافر خواهند مرد؛ سوره توبه، آیه ۱۲۵.
  109. و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد؛ سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  110. چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید؛ سوره حج، آیه ۳۰.
  111. فتح القدیر، ج‌۴، ص‌۲۷۸؛ روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸؛ الالهیات، ج‌۴، ص‌۱۲۸‌ـ‌۱۲۹.
  112. دلائل النبوه، ج‌۱، ص‌۱۷۱؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌؛ فتح‌القدیر، ج‌۴، ص‌۲۸۰.
  113. کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۲۲۷؛ بحارالانوار، ج‌۳۰، ص‌۳۰۶.
  114. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  115. روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸.
  116. سلسله مؤلفات، ج‌۶‌، ص‌۲۷؛ «المسائل العکبریه»؛ منشور جاوید، ج‌۵‌، ص‌۲۹۳‌ـ‌۲۹۴.
  117. هرکس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد خداوند تلخی مرگ را از وی دور گرداند؛ بحارالانوار، ج‌۱۸، ص‌۱۶؛ ج‌۲۳، ص‌۱۱۶؛ ج‌۴۷، ص‌۱۳۳؛ ج‌۶۳‌، ص‌۳۹۷؛ ج‌۷۲، ص‌۴۵۶.
  118. که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه ۷۹.
  119. التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۱۹۵ـ۱۹۶؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۵‌، ص‌۲۳۹‌ـ‌۲۹۲؛ روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۷، ص‌۲۳۵.
  120. و جامه‌ات را پاکیزه گردان؛ سوره مدثر، آیه ۴.
  121. التفسیرالکبیر، ج۳۰، ص۱۹۱‌ـ‌۱۹۲؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۵‌، ص‌۴۱۱.
  122. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  123. مسند احمد، ج‌۷، ص‌۴۱۶‌ـ‌۴۱۷؛ ج‌۵‌، ص‌۷۹؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۷۶؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۱، ۳۲۸، ۳۶۱.
  124. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۱‌ـ‌۱۳؛ تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۲۶۰‌ـ‌۲۶۱؛ بحارالانوار، ج‌۱۰، ص‌۱۴۱.
  125. عیون اخبار الرضا (ع)، ج‌۱، ص‌۴۹۵؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌؛ سنن‌الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۱.
  126. و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن؛ سوره طه، آیه ۱۳۲.
  127. تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۱۳۶؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۶۱۳‌.
  128. تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۹، ص‌۳۱۳۲؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۳‌؛ روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۹.
  129. تفسیر قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۱۹؛ غرائب القرآن، ج‌۵‌، ص‌۴۶۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۴۹۱، ۴۹۴.
  130. وفیات الاعیان، ج‌۳، ص‌۲۶۵‌ـ‌۲۶۶؛ میزان الاعتدال، ج‌۵‌، ص‌۱۱۶؛ تهذیب التهذیب، ج‌۷، ص‌۲۳۰، ۲۳۳.
  131. وفیات الاعیان، ج‌۵‌، ص‌۲۵۶‌ـ‌۲۵۷؛ میزان الاعتدال، ج‌۶‌، ص‌۵۰۵‌، ۵۰۷‌؛ تهذیب التهذیب، ج‌۱۰، ص‌۲۵۳، ۲۵۵.
  132. شرح نهج البلاغه، ج‌۴، ص‌۶۳‌ـ‌۶۴‌، ۶۹‌، ۱۰۲.
  133. صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۳۲‌ـ‌۲۳۳.
  134. و در خانه‌هایتان آرام گیرید؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  135. امروز کافران از دین شما نومید شدند؛ سوره مائده، آیه ۳.
  136. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۰۹، ۳۱۲.
  137. بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۳۵؛ منشور جاوید، ج‌۵‌، ص‌۳۰۸، ۳۱۲؛ بررسی مسائل کلی امامت، ص‌۲۱۷، ۲۱۹.
  138. فاطمة الزهراء (س)، ص‌۱۸.
  139. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  140. التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۶۵‌ـ‌۱۶۶.
  141. بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  142. الکشاف، ج‌۱، ص‌۳۶۸‌ـ‌۳۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۵‌.
  143. تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۳۲۲.
  144. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۰۹.
  145. مسند احمد، ج‌۱، ص‌۳۰۱‌ـ‌۳۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی ج‌۸‌، ص‌۲۳۰؛ سنن الترمذی، ج‌۴، ص‌۲۹۳.
  146. صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۲۸‌ـ‌۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج‌۴۲، ص‌۱۱۱‌ـ‌۱۱۲.
  147. التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۸۶.
  148. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۶۳‌ـ‌۷۶۴؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۲۲۵.
  149. سلسله مؤلفات، ج‌۲، ص‌۳۸، «الفصول المختاره»؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌.
  150. التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌.
  151. سلسله مؤلفات، ج‌۲، ص‌۳۸، «الفصول المختاره».
  152. التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌ـ‌۸۷‌.
  153. مسند احمد، ج‌۶‌، ص‌۴۸۹؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۲۹۶؛ المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۱۹.
  154. المیزان، ج‌۳، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۷.
  155. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  156. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
  157. المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸.
  158. المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۹، ۳۹۱؛ کشف المراد، ص‌۴۹۳.
  159. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۴.
  160. ینابیع‌الموده، ج‌۱، ص‌۳۴۱، ۳۵۱؛ احقاق‌الحق، ج‌۱۳، ص‌۱‌، ‌۷۴.
  161. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  162. الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۷۰‌؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۶۹‌، ۲۷۱.
  163. بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۴۳.
  164. و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند؛ سوره حشر، آیه ۹.
  165. بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۴۳.
  166. و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند؛ سوره انسان، آیه ۸.
  167. کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۲۱؛ بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۴۱.
  168. (با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی؛ سوره انسان، آیه ۹.
  169. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  170. منهاج‌السنه، ج‌۲، ص‌۱۱۷.
  171. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۵۸.
  172. تفسیرالخازن، ج‌۴، ص‌۳۳۷؛ الغدیر، ج‌۳، ص‌۱۶۹‌ـ‌۱۷۱.
  173. بحارالانوار، ج‌۳۵، ص‌۲۵۶؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۳۱.
  174. و خدمتگزارانی هماره جوان گرد آنان می‌گردند که چون بنگریشان، می‌پنداری که مرواریدهایی پراکنده‌اند؛ سوره انسان، آیه ۱۹.
  175. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۵۸؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۳۱.
  176. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  177. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه ۳۵.
  178. مناقب، ج‌۳، ص‌۹۲؛ بحارالانوار، ج‌۲۵، ص‌۲۳؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۲۹۲.
  179. آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه ۳۷.
  180. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱؛ الکافی، ج‌۸‌، ص‌۳۰۴‌ـ‌۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۹.
  181. گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود؛ سوره اعراف، آیه ۲۳.
  182. الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۲۸‌ـ‌۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج‌۱، ص‌۳۵.
  183. کنز الدقائق، ج‌۱، ص‌۳۷۶.
  184. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱.
  185. الخصال، ص‌۳۰۵؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۱۹۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۶۷‌.
  186. الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۴۷.
  187. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  188. گفتند: در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  189. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۷‌ـ‌۵۹۹‌.
  190. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۱۵، ۳۱۸.
  191. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۰۱.
  192. جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۵۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۳۵۵.
  193. استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  194. بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۵۷.
  195. نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۹‌.
  196. المیزان، ج‌۳، ص‌۵۰‌.
  197. که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه ۷۹.
  198. یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  199. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۰.
  200. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «اهل بیت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۵۳۹-۵۴۹.
  201. نهج البلاغه، خطبه ۹۶
  202. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۵.
  203. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «اهل بیت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۵۳۹-۵۴۹.
  204. «و اگر نمی‌دانید از دانشمندان بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  205. «خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛ پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند» سوره طلاق، آیه ۱۰ ـ ۱۱
  206. «و همانا آن، یادکردی برای تو و قوم توست» سوره زخرف، آیه ۴۴.
  207. کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۵؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۵.
  208. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵؛ ج‌۱۴، ص‌۲۵۷.
  209. کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳.
  210. جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳، ۴۲۹.
  211. ر.ک: یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۸۸
  212. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹
  213. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۵- ۱۵۶.
  214. ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  215. ذخائر العقبی‌، طبری/ ۱/ ۲۳.
  216. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۴۴.
  217. «أَدِّبُوا أولادَکم علی ثلاثِ خِصَالٍ: حُبُّ نبیِّکم، وحُبُّ أهلِ بیتِه، وقراءةُ القرآنِ»؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص ۴۵۶، ح ۴۵۴۰۹؛ مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۲۵، ح ۳۳۱.
  218. «أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْذُوکُمْ مِنْ نِعَمِهِ وَأَحِبُّونِی بِحُبِّ اللَّهِ وَأَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی لِحُبِّی»؛ ترمذی، الجامع الحصیح (سنن ترمذی)، ج۵، ص۶۶۴، ح ۳۷۸۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۵۰.
  219. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  220. المناقب، حدیث ۲۶۳.
  221. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «اهل بیت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۵۳۹-۵۴۹.
  222. «بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  223. ر.ک: یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۹۳.
  224. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  225. صحیح‌البخاری، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص۳۲؛ ج‌۷، ص‌۲۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۸.
  226. ر.ک: یوسفیان، حسن، مقاله «اهل بیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۹۳.
  227. اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۸۵۵.
  228. «و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  229. اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۸۵۵.
  230. «و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  231. البحر الرائق، ج۱، ص۶۱۱.
  232. فتاوی السبکی، ج۲، ص۵۷۶.
  233. تاریخ مدینه دمشق، ج۵۲، ص۲۰۰ و ۲۰۱.
  234. «و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است» سوره صف، آیه ۶.
  235. «خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  236. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  237. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  238. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  239. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  240. الغدیر، ج۳، ص۱۵۲ - ۱۵۶.
  241. الکشاف، ج۴، ص۱۷۰.
  242. ر.ک: صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶.
  243. کنز العمال، ج۵، ص۲۷۰.
  244. ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  245. «و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  246. «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  247. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  248. ر.ک: شرح العقیدة الطحاویه، ج۱، ص۲۵۲.
  249. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه، ص ۲۶۹-۲۷۸