ویژگی امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۹۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = امامت
| موضوع مرتبط = جایگاه امامت
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[ویژگی امام در قرآن]] - [[ویژگی امام در حدیث]] - [[ویژگی امام در کلام اسلامی]] - [[ویژگی امام در عرفان اسلامی]] - [[ویژگی امام در فلسفه اسلامی]] - [[ویژگی امام در فقه سیاسی]] - [[ویژگی امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[ویژگی امام در معارف و سیره علوی]] - [[ویژگی امام در معارف و سیره رضوی]]
| مداخل مرتبط = [[ویژگی امام در قرآن]] - [[ویژگی امام در حدیث]] - [[ویژگی امام در کلام اسلامی]] - [[ویژگی امام در عرفان اسلامی]] - [[ویژگی امام در فلسفه اسلامی]] - [[ویژگی امام در فقه سیاسی]] - [[ویژگی امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[ویژگی امام در معارف و سیره علوی]] - [[ویژگی امام در معارف و سیره رضوی]] - [[ویژگی امام از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


'''ویژگی [[امام]]''' به معنای صفاتی است که [[امام]] [[معصوم]] بدان متصف می‌‌شود.
[[ائمه]]{{ع}} دارای صفات ویژه‌ای هستند که [[جایگاه امامت]] اقتضای آن را دارد. برخی از صفات ظاهری و جسمانی است مانند تنزه از نقائص و برخی دیگر [[باطنی]] و [[معنوی]]. از جمله این ویژگی‌ها عبارت است از: [[قریشی بودن امام]]؛ [[عصمت]]؛ [[حجیت الهی]]؛ [[عدالت]] و [[پارسایی]]؛ [[علم]]؛ [[منصوب شدن به جعل الهی]]؛ آراستگی به کمالات اخلاقی و... .
 
== [[صفات]] [[خلیفه الهی]] ==
[[انسان‌ها]] در [[پذیرش]] [[خلافت الهی]] دارای ویژگی‌هایی می‌باشند که در ذیل به پاره‌ای از این ویژگی‌ها، پرداخته می‌شود:
# '''[[جعل الهی]]:''' [[خداوند]] [[انسان]] را [[جانشین]] خود در [[زمین]] قرار داده است و این جانشنی با هدف [[رشد]]، تعالی و حرکت [[انسان]] به سوی [[سعادت]] و کمال [[جاودانی]] صورت گرفته است. بنابراین از این دیدگاه [[انسان]] نمی‌تواند ادعا کند که ذاتاً دارای [[حاکمیت]] و [[خلافت]] است، زیرا [[انسان]] [[جایگاه]] "[[خلافت]]" و پایگاه، [[امانت]] و [[مسئولیت الهی]] است به همین جهت در [[قرآن]] نیز [[خلافت]] [[انسان]] در [[زمین]] با فعل "[[جعل]]" بیان شده است. بنابراین از این نظر که منشأ و سرچشمه آن بیرون از [[جامعه انسانی]] است جعلی است. از این‌رو [[خلافت]]، طرحی [[الهی]] است و [[خلیفه]] تنها به [[اذن]] او به این [[مقام]] می‌رسد که در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> معیار [[خلیفه]] بودن برای [[انسان]]، [[جعل الهی]] است یعنی کسی می‌تواند [[خلیفه الهی]] باشد که به [[جعل الهی]] [[خلیفه]] بودن وی صورت پذیرد<ref>محمدباقر صدر، نهادهای اقتصادی اسلام، ترجمه: غلامرضا بیات، ص۴۰.</ref>.
# '''[[محدودیت]] و نسبیت:''' با توجه به اینکه [[خلافت]] در [[زمین]] به دست [[انسان‌ها]] تحقق می‌یابد و توانایی‌ها، امکانات و تلاش‌های بشری محدود و نسبی است لذا [[خلافت]] او نیز همین‌گونه خواهد بود؛ بنابراین [[خلیفه الهی]]، اختیارات نامحدودی ندارد. همچنین [[انسان‌ها]] بر حسب تقربی که به درگاه [[خداوند]] دارند، درجات خلافتشان متفاوت می‌شود. از این‌رو بسیاری از [[انسان‌ها]] هیچگونه صلاحیتی برای [[خلیفه]] بودن را ندارند. افرادی که در [[کفر]] و [[فساد]] غوطه‌ورند و صلاحیت نام [[انسان]] بودن را ندارند چه برسد به اینکه: {{متن قرآن|أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>.
# '''[[تکوینی]] و [[فطری]]:''' [[ولایت]] و [[خلافت]] [[انسان]] در [[زمین]] امری طبیعی و [[تکوینی]] است؛ یعنی مطابق با ساخت و [[سرشت]] طبیعی اوست و [[تشریعی]]، وضعی و قانونی نمی‌باشد؛ یعنی به عنوان [[وظیفه]] و [[تکلیف]] به او عرضه نشده است بلکه به خاطر تناسب وهم‌آهنگی که با [[سرشت]] و ساختار طبیعی‌اش داشته است به او عرضه شده و او نیز آن را پذیرفته است و اگر فعل "[[جعل]]" را در مورد آن به کار می‌برد، جعلش [[تکوینی]] و [[فطری]] است نه [[تشریعی]] و وضعی. [[جعل]] در اینجا چیزی شبیه به "[[خلق]]" یا تکمیل [[خلق]] می‌باشد. همان‌گونه که در [[قرآن]] ابتدا از [[خلق]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] سخن می‌گوید و بعد با [[جعل]] [[ظلمات]] و [[نور]] آن را کامل می‌کند<ref>{{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ}} «سپاس خداوند را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و روشنایی را پدید آورد؛ آنگاه کافران برای پروردگار خود همتا می‌تراشند» سوره انعام، آیه ۱.</ref>. [[خلافت]] بنا به [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>، بر [[انسان]] عرضه شده است و [[انسان]] هم آن را پذیرفته و زیر بار [[مسئولیت]] آن رفته است، اما [[خلافت]] بر موجودات دیگر عرضه شد ولی آن را نپذیرفتند از این‌روست که این [[جعل]] و عرضه، [[جعل]] [[تشریعی]] و قانونی نیست بلکه [[تکوینی]] و [[فطری]] است و با جعل‌های [[تشریعی]] نظیر [[ارسال رسل]] تفاوت دارد. [[شهید صدر]] می‌فرماید: "این عرضه [[تکوینی]] است نه [[تشریعی]]" مقصود این است که این عطای [[پروردگار]] در جستجوی جایی متناسب با طبیعتش، متناسب با [[فطرت]] و سرشتش گردش کرد، کوه‌ها با این [[خلافت]] هماهنگی نداشتند، [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] با آن تناسبی نداشتند تا بتوانند بار [[امانت]] و [[خلافت الهی]] را بردارند ولی تنها موجودی که بر حسب ساختمان و بافت خود و به [[حکم]] [[فطرت]] الهی‌اش با این [[خلافت]] تناسب دارد [[انسان]] است بنابراین [[عرضه امانت]] و [[خلافت الهی]] [[فطری]] و [[تکوینی]] است<ref>محمد باقر صدر، المدرسة القرأنیه، ص۴۳۱-۵۳۱.</ref>.
# '''[[سنت الهی]]:''' [[خلافت]] [[انسان]] در [[زمین]] چون امری [[فطری]] و واقعی است و ریشه در [[طبیعت]] [[انسان]] و [[جهان]] دارد از آن به "[[سنت]]" یا "[[قانون]]" [[الهی]] تعبیر می‌شود. بنابراین تمام خصوصیات [[سنت‌های الهی]] را دارد. منتها سنتی است از نوع سنت‌های گروه سوم یعنی گرایش‌های طبیعی و [[فطری]]، بدین معنا که [[انسان]] به عنوان موجودی [[اجتماعی]] - [[سیاسی]] (یا به تعبیر [[ابونصر فارابی]] "[[مدنی]]") بدون [[خلافت]] و [[حاکمیت]] [[انسان]] - به معنای واقعی - نخواهد بود و این ویژگی را نمی‌توان از او جدا کرد، هرچند که می‌توان موقتا با [[فطرت]] و [[سرشت انسان]] به مقابله برخاست و در مقابل سنت‌های [[فطری]] ایستاد.
# '''عمومیت و همگانی:''' [[خلافت]] [[انسان]] موضوعی عمومی، [[انسانی]] و همگانی است. فراگیرنده [[جهان شمول]] و عام است و به هیچ [[فرد]]، گروه یا طبقه خاصی تعلق ندارد و هیچ [[فرد]] یا گروه یا طبقه‌ای نمی‌تواند ادعا کند که دیگران فاقد آن هستند. همان‌گونه که [[انسان‌ها]] همه در پیشگاه [[حق]] برابرند، در دارا بودن [[حق]] [[ولایت]] و [[خلافت]] در [[زمین]] نیز برابرند؛ زیرا آن‌چه که [[فرشتگان الهی]] از آن [[بیم]] داشتند که [[آدم]] در [[زمین]] [[خونریزی]] و [[فساد]] می‌کند، یقیناً شخص [[آدم]] نبود بلکه آدمیت و [[انسانیت]] در طول [[تاریخ]] می‌باشد بنابراین [[جعل]] [[خلافت]] مخصوص او نبود بلکه تمامی [[انسان‌ها]] در آن [[شریک]] و مشترک بودند.
# '''گستردگی و شمول:''' حوزه و دایره [[خلافت]] [[انسان]] در [[زمین]] بسیار گسترده است و تمام ابعاد [[زندگی]] او را دربر می‌گیرد. در [[سیاست]]، در [[اقتصاد]]، [[جامعه]]، [[فرهنگ]]، [[اخلاق]]، [[دانش]] و... [[انسان]] [[جانشین]] خداست. مثلا در [[اقتصاد]] [[انسان]] به عنوان [[خلیفه خدا]] [[وظیفه]] دارد ثروتی را که [[خداوند]] در [[اختیار]] او گذارده براساس فرمان‌ها و دستورهای مالک اصلی اداره نماید<ref>محمدباقر صدر، نهادهای اقتصادی اسلام، ترجمه: غلامرضا بیات، ص۴۰.</ref>. در [[قرآن]] نیز به این نوع [[استخلاف]] [[اقتصادی]] اشاره شده است: {{متن قرآن|أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ}}<ref>«و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید» سوره حدید، آیه ۷.</ref>. در [[سیاست]] نیز [[قوانین]] و [[زندگی اجتماعی]] را در مدار [[اراده تشریعی]] او [[اجرا]] کند. بنابراین [[خلافت]] [[انسان]] تنها یک [[خلافت]] [[سیاسی]] محض نیست بلکه ابعاد گوناگونی دارد و راهی است برای رسیدن [[بشر]] به [[مقام عبودیت]] محض [[الهی]] و خداگونه شدن. به تعبیر [[شهید صدر]]: "... [[خداوند]] [[پروردگار]] [[زمین]] و همه [[خیرات]] آن است و نیز [[پروردگار]] [[انسان]] و حیوان و هر جنبنده‌ای بدین‌سان [[خلیفة‌الله]] در [[زمین]] یعنی [[جانشین]] [[خداوند]] در تمام این امور و اشیا و..."<ref>محمدباقر صدر، خلافت انسان و گواهی فرشتگان، ترجمه: سید جمال موسوی، ص۱۰.</ref>.
# '''[[برابری]] در [[خلافت]]:''' تمام [[انسان‌ها]] در دارا بودن [[حقوق]] مربوط به [[خلافت]] با هم برابرند و [[حق]] [[خلافت]] هیچ کس طبیعتا بیشتر از دیگری نیست، یعنی همان [[حق]] و سهمی که شخص الف برای تحقق [[خلافت خدا]] در [[زمین]] دارد، شخص ب نیز داراست و از اینجاست که در این نظریه برتری ‌طلبی و سلطه‌جویی افراد و [[اقوام]] بر یکدیگر منتفی است. "همان‌گونه که [[گذشت]] [[مردم]] صاحب [[حق]] و عهده‌دار حمل این [[امانت]] هستند و همگی نسبت به این [[حق]] در پیشگاه [[قانون]] با هم برابرند و تمام آنها در جهت تحقق آن، [[حق]] بیان آرا و [[افکار]] و انجام [[فعالیت‌های سیاسی]] به گونه‌های مختلف را دارند، همان‌گونه که در انجام مراسم و [[شعائر]] [[دینی]] و مذهبی خود [[آزاد]] هستند"<ref>محمدباقر صدر، الاسلام یقود الحیاة، ص۴۱.</ref>.
# '''[[امانت]] بودن:''' [[امانت]] آن چیزی است که [[امانتدار]] باید در آن بر اساس [[رضایت]] و توافق صاحب [[امانت]] دخل و [[تصرف]] نماید. [[خلافت]] [[انسان]] در [[زمین]] از نوع [[امانت]] است؛ یعنی [[جامعه]] و [[طبیعت]] مورد [[امانت]] هستند و [[انسان]] [[امانتدار]] آنها. به همین جهت [[امانت]]، [[مسئولیت]] و [[تعهد]] را به دنبال دارد.
# '''[[توحیدی]] بودن:''' مرکز و محور اصلی [[خلافت]] [[انسان]] را "[[توحید]]" تشکیل می‌دهد و مبنا و اساس آن در [[اعتقاد]] به مبادی [[توحیدی]] قرار دارد و لذا بدون [[پذیرش]] [[توحید]]، تحقق آن بعید به نظر می‌رسد.
# '''غیر قابل سلب بودن:''' همان‌گونه که قبلاً بیان شد "[[خلافت]] [[انسان]]" در [[زمین]] جنبه عمومی و همگانی دارد و همگان در دارا بودن آن و [[حقوق]] مربوط به آن با هم برابرند. از این دو مقدمه می‌توان نتیجه گرفت که نمی‌توان [[حق]] [[خلافت]] در [[زمین]] را در هیچ یک از ابعاد آن ([[سیاسی]]، [[حقوقی]]، [[اقتصادی]] و...) از کسی سلب کرد. به عنوان نمونه یکی از ابعاد آن [[استخلاف]] در [[طبیعت]] و [[ثروت]] است که [[حق]] [[مالکیت خصوصی]] را به دنبال دارد، نمی‌توان [[حق]] [[مالکیت خصوصی]] را از کسی سلب کرد. در [[امور سیاسی]] نیز همین‌گونه است. مثلا یکی از جنبه‌های آن [[حق نظارت]] و مشارکت در [[حکومت]] است و این [[حق]] را نمی‌توان از کسی سلب نمود.
# '''غیر قابل انتقال بودن:''' این [[خلافت]] به دو [[دلیل]] غیر قابل انتقال است، اولاً همه دارای [[حق]] [[خلافت]] برابرند و [[حق]] دخالت آنها در [[امور جامعه]] یکسان می‌باشد. پس انتقال آن از کسی به دیگری بی‌معنا است و ثانیاً انتقال [[حق]] [[خلافت]] از کسی به دیگری به معنای این است که او دیگر بر [[سرنوشت]] خود، [[جامعه]] و [[طبیعت]] [[حاکم]] نیست و تحت [[سلطه]] دیگران قرار دارد و این امر برابر است با از بین رفتن [[آزادی]] او.
# '''زیربنا و اساس [[حکومت]]:''' [[مردم]] با دارا بودن [[حق]] [[خلافت]] در [[زمین]] است که می‌توانند با [[تشکیل حکومت]] [[اداره امور]] [[جامعه]] را به دست گیرند، زیرا مادامی که [[مردم]] همه، [[حق]] دخالت در [[سرنوشت]] [[جامعه]] خود را نداشته باشند، نمی‌توانند به [[تشکیل حکومت]] [[اقدام]] کنند: "از همین رو مسئله [[خلافت]] [[انسان]]، از دیدگاه [[قرآن]]، در [[حقیقت]] شالوده [[حکومت]] [[انسان]] بر هستی است. بدین ترتیب [[حکومت]] [[انسان]] بر خود هم بر این پایه درست می‌شود. چنان‌که [[حکومت]] [[مردم]] بر [[مردم]]، یعنی [[حق حاکمیت]] ملی نیز به عنوان [[خلیفة‌الله]] بودن [[انسان‌ها]] می‌تواند [[مشروع]] و قانونی باشد: {{عربی|...و شرعية ممارسة الجماعة البشرية حكم نفسها بوصفها خليفة عن الله}}<ref>محمدباقر صدر، خلافت انسان و گواهی فرشتگان، ترجمه: سید جمال موسوی، ص۱۰.</ref>.<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۷۷-۸۳.</ref>


== مقدمه ==
== مقدمه ==
امامِ [[واجب]] النصب - خواه [[واجب]] النصب علی [[الله]] و خواه [[واجب]] النصب علی [[الناس]] - چه صفاتی باید داشته باشد؟ به عبارت دیگر، [[نصب امام]] با چه صفاتی عقلاً و شرعاً یا فقط شرعاً [[واجب]] است؟<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
بنابر باورهای [[شیعیان]]، [[امامان دوازده‌گانه]] {{ع}} دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر [[مردم]] متمایز می‌سازد؛ زیرا هر کس منصب الهی [[امامت]] را برعهده بگیرد، باید دارای آن صفات باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، [[باطنی]] و [[معنوی]]<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳.</ref>.
 
در [[مناقب ابن‌شهرآشوب (کتاب)|مناقب ابن‌شهرآشوب]]، مباحث سودمند و نکات جالبی دربارۀ [[امامت]] و [[ائمه]] {{عم}} است. از جمله با عنوان "صفات الأئمّه"، فهرستی از صفات [[امامان]] را براساس آنچه در [[روایات]] [[شیعه]] آمده برشمرده و پنجاه صفت ذکر کرده است، از جمله این اوصاف و ویژگی‌ها: <ref>مناقب، ج ۱ ص ۲۵۳</ref> [[عصمت]]، [[نص بر امامت]]، [[داناترین]]، [[فصیح‌ترین]]، [[بردبارترین]]، [[دادگرترین]]، [[باتقواترین]]، [[شجاع‌ترین]]، [[باشرافت‌ترین]]، [[خیرخواه‌ترین]]، [[وفادارترین]]، [[شکیباترین]]، [[پارساترین]]، [[بخشنده‌ترین]]، [[عابدترین]]، [[مهربان‌ترین]] [[مردم]]، متواضع‌ترین آنان در برابر [[خدا]] باشند، بیش از همه [[مطیع]] [[امر و نهی]] [[الهی]] باشند، از همه به خودشان سزاوارترند، [[ختنه]] شده و [[پاک]] به [[دنیا]] می‌آیند، عهده‌دار ولادت و وفاتشان [[امام]] [[معصوم]] است، [[اموال]] در [[اختیار]] آنان است، به خاطر [[فراست]] و [[تیزهوشی]] از روبه‌رو پشت سر می‌بینند، چون از [[نور]] [[خدا]] [[آفریده]] شده‌اند سایه ندارند، هرکه از آنان متولد شود [[مؤمن]] می‌شود، چون از شکم [[مادر]] بر روی [[زمین]] قرار گیرند، با کف دو دست بر [[زمین]] می‌آیند و صدایشان به گفتن "[[شهادتین]]" بلند است، قلبشان نمی‌خوابد، [[محدث]] می‌شوند، دعایشان [[مستجاب]] می‌شود، بویشان معطّر است، دارای [[وصیّت]] آشکارند، با خرق عادات، [[دلیل]] و [[معجزه]] دارند، از حوادث پیش از وقوع خبر می‌دهند، [[سلاح]] و [[شمشیر]] [[پیامبر]] نزد آنان است، [[زره]] او برایشان اندازه است، صحیفه‌ای در [[اختیار]] دارند که نام شیعیانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، و صحیفه‌ای که نام دشمنانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، نزد آنان "[[جامعه]]" است که صحیفه‌ای است به طول هفتاد ذراع که همۀ نیازهای بنی [[آدم]] در آن است، به املای [[پیامبر]] و خطّ [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} است، نیز [[جفر احمر]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[سلاح]] [[پیامبر]] در آن است و تا [[خروج]] [[امام مهدی|حضرت قائم]] {{ع}} بیرون نخواهد آمد و [[جفر ابیض]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[تورات موسی]] و [[انجیل عیسی]] و [[زبور داود]] و [[کتب آسمانی]] در آن است، دارای [[الهام]] و شنیدن صدای غیبی‌اند و آنچه بر دل‌هایشان می‌افتد و صدایی می‌شنوند، همچون صدای زنجیر در طشت، و گاهی چهره‌ای بزرگتر از [[جبرئیل|جبرائیل]] و [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] نزد آنان آشکار می‌شود و گاهی آن را می‌بینند و مورد خطاب قرار می‌دهند و گفته‌اند از صفات [[امام]]، [[شناخت]] همۀ [[احکام]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۶۴.</ref>.
 
[[جانشین]] [[پیامبر]] {{صل}} که ضامن تداوم [[حیات]] [[دین]] و نیز پاسخ‌گویی نیازهای [[بشر]] است، تناسب [[جایگاه]] والای [[پیشوایی]] و [[رهبری]]، ویژگی‌های دارد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
# [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]] و برخورداری از ملکه [[عصمت]] به گونه‌ای که کوچک‌ترین گناهی از او سر نمی‌زند.
# [[علم]] و [[دانش]] که از [[علم]] [[پیامبر]] {{صل}} سرچشمه گرفته و متصل به [[علم الهی]] است؛ بنابراین پاسخ‌گوی همه نیازها در همۀ زمینه‌های مادی و [[معنوی]]، [[دینی]] و [[دنیایی]] است.
# [[آراستگی]] به [[فضائل]] و [[سجایای اخلاقی]] در بالاترین درجات؛
# توان اداره [[جامعه بشری]] و [[مدیریت]] صحیح آن بر اساس [[آموزه‌های دینی]].
 
با توجه به صفات یادشده برای [[امام]]، [[بدیهی]] است که [[انتخاب]] چنین فردی از توان و [[دانش]] [[مردم]]، بیرون است و تنها [[خداوند]] است که به سبب [[علم]] بی‌نهایت خود می‌تواند [[پیشوایان]] و [[جانشینان]] [[پیامبر]] {{صل}} را برگزیند.
 
اصلی‌ترین وصف [[امام]] در [[برهان لطف]]، [[علم لدنّی]] و [[عصمت]] اوست که هر دو می‌باید به ضمانت و [[تأیید الهی]] باشد؛ و الا در میان انسان‌های عادّی، افرادی یافت می‌شوند که به [[دلیل]] [[وارستگی]] [[روحی]]، صاحب [[کرامات]] و [[مکاشفات]] و یا [[علوم]] غیر اکتسابی می‌شوند، ولی [[کلام]] آنها برای دیگران [[حجت]] نیست؛ زیرا [[عصمت]] آنان از [[خطا]] و یا اطلاع آنان از [[عالم غیب]]، به [[تأیید]] و تضمین [[الهی]] نیست. بنابراین [[امام]] باید:
# مستقیماً [[مهتدی]] به [[هدایت الهی]] باشد و محتاج [[هدایت]] هیچ مخلوقی نباشد؛ چنان‌که [[خداوند]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>
# [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] باشد؛ تا بتواند مقتدای مطلق [[امّت]] در [[قول و فعل]] و تقریر قرار گیرد.
# در [[علم]] و [[معارف]] [[توحیدی]]، در [[مقام]] [[حق‌ّالیقین]]، مطّلع از [[ملکوت]] عالم و مشرِف بر [[کتاب خدا]] و [[احکام الهی]] باشد و در همه [[فضائل اخلاقی]] و [[کمالات]] [[توحیدی]]، [[افضل]] خلایق محسوب گردد. او در یک [[کلام]]، باید مصداق تامّ [[انسان کامل]] و در [[مقام]] [[مخلَصین]] قرار داشته باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۹۱-۱۹۲.</ref>.
 
با توجه به اهمیت این ویژگی‌ها، به اختصار درباره هر یک توضیح می‌دهیم:
# '''[[علم]]:''' [[امام]] که سِمت [[پیشوایی]] و [[رهبری]] [[مردم]] را بر عهده دارد، لازم است [[دین]] را در تمام زوایای خود بشناسد و به [[قوانین]] آن [[آگاهی]] کامل داشته باشد. نیز با دانستن [[تفسیر آیات]] [[قرآن]] و احاطه کامل به [[سنّت]] [[پیامبر]] {{صل}} به [[تبیین معارف]] [[دین]] پرداخته، به همه سؤالات [[مردم]] در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به [[بهترین]] [[شیوه]]، [[راهنمایی]] کند. [[بدیهی]] است که چنین [[مرجع]] علمی‌ای می‌تواند مورد [[اعتماد]] و تکیه‌گاه توده‌ها قرار گیرد. چنین پشتوانه علمی‌ای تنها به واسطه اتّصال به [[علم الهی]] می‌تواند وجود داشته باشد؛ به همین [[دلیل]]، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[علم]] [[امامان]] و [[جانشینان]] واقعی [[پیامبر]] {{صل}} برگرفته از [[علم بی‌کران]] خدایی است. [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} درباره علامت‌های [[امام]] بر [[حق]] می‌فرماید: "[[امام]]، آگاه‌ترین فرد است به [[حلال و حرام]] [[خدا]]، و [[احکام]] گوناگون، و [[اوامر و نواهی]] او و هر چه [[مردم]] [[نیازمند]] آن هستند.<ref>بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۳۲، ص ۱۶۵.</ref>
# '''[[عصمت]]:''' یکی از صفات مهم [[امام]] و شرایط اساسی [[امامت]]، "[[عصمت]]" است و آن، ملکه‌ای است که از [[علم]] به حقایق و اراده‌ای [[قوی]] به وجود می‌آید. [[امام]] به سبب برخورداری از این دو، از ارتکاب هر [[گناه]] و خطایی خودداری می‌کند. هم در [[شناخت]] و [[تبیین معارف]] [[دینی]] و هم در عمل به آنها و هم در [[تشخیص مصالح]] و [[مفاسد]] [[جامعه اسلامی]]، [[معصوم]] از [[لغزش]] است. برای [[عصمت امام]]، دلائل [[عقلی]] و [[نقلی]] از [[قرآن]] و [[روایات]]، وجود دارد. مهم‌ترین دلیل‌های [[عقلی]] عبارتند از:
## [[حفظ دین]] و راه و رسم [[دینداری]]، در گروه [[عصمت امام]] است؛ چون [[امام]] [[مسئولیت]] [[حفظ]] [[دین]] از [[تحریف]] و [[هدایت دینی]] [[مردم]] را بر عهده دارد و نه تنها سخن او، که رفتاراو و [[تأیید]] و عدم تأییدش نسبت به عمل دیگران، در [[رفتار]] [[جامعه]] تأثیر می‌گذارد؛ پس باید در [[فهم دین]] و عمل به آن از هر لغزشی محفوظ باشد تا [[پیروان]] خود را به گونه صحیح، [[هدایت]] کند.
## یکی از [[دلایل]] نیاز [[جامعه]] به [[امام]]، این است که [[مردم]] در [[شناخت]] [[دین]] و اجرای آن، ### [[313]]### نیستند. حال اگر پیشوای [[مردم]] نیز چنین باشد، چگونه می‌تواند مورد [[اعتماد]] کامل آنها قرار گیرد؟ به بیان دیگر، اگر [[امام]] نباشد، [[مردم]] در [[پیروی]] از او و انجام همه دستوراتش، دچار تردید خواهند شد.<ref>به علاوه اگر [[امام]] مصون از خطا نباشد، باید به دنبال [[امام]] دیگری بود تا نیاز مردم را پاسخ دهد و اگر او نیز محفوظ از خطا نباشد، [[امام]] دیگری لازم است و این رشته همچنان تا بی‌نهایت ادامه خواهد یافت و چنین امری از نظر فلسفی، باطل است.</ref> آیاتی از [[قرآن]] نیز بر [[لزوم]] [[عصمت امام]] دلالت دارد که یکی از آنها آیۀ ۱۲۴ [[سوره بقره]] است. در این [[آیه شریف]] آمده است که پس از [[مقام]] [[نبوت]]، [[خداوند]] [[مقام]] والای [[امامت]] را نیز به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} عطا فرمود. آن‌گاه [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند]] درخواست کرد که [[مقام]] [[امامت]] را در [[نسل]] او نیز قرار دهد. [[خداوند]] فرمود: "[[عهد]] من [[امامت]] به [[ستمکاران]] و [[ظالمان]] نمی‌رسد"؛ یعنی [[منصب]] [[امامت]]، مخصوص آن دسته از ذرّیه [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} است که [[ظالم]] نباشند. حال با توجه به اینکه [[قرآن کریم]]، [[شرک]] به [[خدا]] را [[ظلم]] بزرگ دانسته است و هرگونه [[تجاوز]] از [[دستورات الهی]] را [[ظلم]] به نفس برشمرده است، هر کس در برهه‌ای از [[زندگی]] خود، مرتکب گناهی شده، مصداق [[ظالم]] است و [[شایسته]] [[مقام]] [[امامت]] نخواهد بود. به بیان دیگر، بدون [[شک]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} "[[امامت]]" را برای آن دسته از ذریّه خود که در تمام [[عمر]] [[گناه]] کار بوده و یا در آغاز، [[نیکوکار]] بوده و سپس [[بدکار]] شده‌اند، درخواست نکرده است. بنابراین دو دسته باقی می‌ماند:
### آنان که در آغاز، [[گناه]] کار بوده‌اند و سپس [[توبه]] کرده و [[نیکوکار]] شده‌اند.
### آنها که هیچ‌گاه مرتکب گناهی نشده‌اند. [[خداوند]] در [[کلام]] خود، دسته اول را استثنا کرده است، نتیجه اینکه [[مقام]] "[[امامت]]" تنها به دسته دوم اختصاص دارد.<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۲، باب فی علامات الامام، ح ۱، ص ۱۹۲.</ref>
# '''مدیریتِ [[اجتماعی]]:''' از آنجا که [[انسان]]، موجودی [[اجتماعی]] است و [[اجتماع]] بر [[روح]] و روان و [[رفتار]] او تأثیر فراوانی دارد، لازم است برای [[تربیت]] صحیح و [[رشد]] او به سوی [[قرب الهی]]، زمینه‌های [[اجتماعی]] مناسب پدید آید و این در سایه تشکیل یک [[حکومت الهی]]، ممکن خواهد بود. بنابراین [[امام]] و پیشوای [[مردم]] باید توان [[اداره امور]] [[جامعه]] را دارا باشد و با استفاده از [[تعالیم]] [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]] {{صل}} و بهره‌گیری از عناصر کار آمد، [[حکومتی]] [[اسلامی]] را پی‌ریزی کند.
# '''[[آراستگی]] به [[کمالات]] [[اخلاقی]]:''' [[امام]] که [[پیشوا]] و [[راهبر]] [[جامعه]] است باید از همه [[بدی‌ها]] و [[رذائل اخلاقی]] دور باشد و در مقابل، همه [[کمالات]] [[اخلاقی]] را در عالی‌ترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان [[انسان کامل]] [[بهترین]] [[الگو]] برای [[پیروان]] خود به شمار می‌رود. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: "برای [[امام]] نشانه‌هایی است: او [[داناترین]]،... [[پرهیزکارترین]]، [[بردبارترین]]، [[شجاع‌ترین]]، [[سخاوتمندترین]] و عابدترینِ [[مردم]] است.<ref>تفسیر المیزان، ذیل آیۀ ۱۲۴ سوره بقره.</ref> به علاوه او در [[مقام]] [[جانشینی]] [[پیامبر]] {{صل}}، در پی [[تعلیم و تربیت]] انسان‌هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از [[مردمان]]، به [[اخلاق الهی]] آراسته باشد. [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}}می‌فرماید: "کسی که خود را [[امام]] [[مردم]] قرار داده است، بر اوست که پیش از [[تعلیم]] دیگران به [[تعلیم]] خود [[همّت]] گمارد، و باید دیگران را به وسیله [[رفتار]] خود [[تربیت]] کند پیش از آنکه با گفتار [[تربیت]] کند.<ref>{{متن حدیث|مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم}}؛ ‏نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت ٧٣</ref>
# '''[[نصب]] از سوی [[خدا]]:''' از دیدگاه [[شیعه]]، [[تعیین]] [[امام]] و [[جانشین]] [[پیامبر]] تنها به [[دستور خدا]] و [[انتخاب]] او انجام می‌گیرد و [[پیامبر]]، [[امام]] پس از خود را معرفی می‌کند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی [[حق]] دخالت در این امر را ندارند. [[ضرورت نصب]] [[امام]] از سوی [[خداوند]] دلیل‌هایی دارد؛ از جمله:
## به فرموده [[قرآن]]، [[حاکم]] مطلق بر همه چیز [[خداوند]] است و همه باید تنها از او [[اطاعت]] کنند. [[بدیهی]] است این [[حاکمیت]] می‌تواند از سوی [[خداوند]] به هر کسی که [[شایستگی]] دارد، داده شود. بنابراین، همان گونه که [[پیامبر]] به وسیله [[خدا]] [[انتخاب]] می‌شود، [[امام]] نیز به [[تعیین]] [[الهی]]، بر [[مردم]] [[ولایت]] می‌یابد.
## پیش از این برای [[امام]]، ویژگی‌هایی را از قبیل [[عصمت]]، [[علم]] و... بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن کسی که دارای این صفات –آن هم در عالی‌ترین [[درجه]]- باشد تنها به وسیله خداوندِ دانای به آشکار و [[نهان]]، امکان‌پذیر است. همان گونه که [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] به [[ابراهیم]] می‌فرماید: "من تو را پیشوای [[مردم]] قرار دادم".<ref>سوره بقره: ۱۲۴.</ref>. از سیرۀ [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] استفاده می‌شود که آن [[حضرت]] [[امامت]] را امری [[الهی]] دانسته و [[انتخاب]] [[امام]] را در [[اختیار]] [[خدا]] می‌دانست. در سیرۀ [[ابن هشام]] آمده است: "[[بنی عامر بن صعصعه]] [[خدمت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} رسیدند. [[حضرت]] آنان را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کرد. در این هنگام یک نفر از آن گروه به نام بحیرة بن فراس گفت: اگر با تو بر [[اسلام]] [[بیعت]] کردیم و [[خداوند]] تو را بر مخالفینت [[غلبه]] داد، آیا ما در [[خلافت]] بعد از تو سهمی داریم؟ [[پیامبر]] فرمود: امر [[خلافت]] به دست خداست و هر جا بخواهد، قرار می‌دهد. در این هنگام بحیرة گفت: آیا ما [[جان]] خود را برای [[دفاع]] از تو بدهیم؛ ولی وقتی [[خداوند]] تو را بر [[دشمنان]] [[غلبه]] داد، [[خلافت]] به غیر ما برسد؟ ما احتیاجی به [[اسلام]] تو نداریم.<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۴؛ سیره ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵۸.</ref>
 
'''بیانی جامع و [[زیبا]] از [[امام رضا]] {{ع}}:''' [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} درباره [[مقام]] و ویژگی‌های [[امام]] را بیاوریم: آنها که در امر [[امامت]] [[اختلاف]] کردند و [[گمان]] کردند که [[امامت]]، امری انتخابی است [[نادانی]] کردند... مگر [[مردم]]، [[مقام]] و [[منزلت]] [[امامت]] در میان [[امت]] را می‌دانند تا روا باشد که به [[اختیار]] و [[انتخاب]] ایشان واگذار شود؟ همانا [[امامت]]، قدرتش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالی‌تر و مکانش رفیع‌تر و عمیقش ژرف‌تر از آن است که [[مردم]] با [[عقل]] خود به آن برسند یا با آرای خود، آن را دریابند... همانا [[امامت]]، مقامی است که [[خدای عزوجل]]، بعد از رتبه [[نبوت]] و خُلّت <ref>مقام خلیل اللّهی</ref> در مرتبه سوم به [[حصرت ابراهیم]] {{ع}} اختصاص داد.... [[امامت]]، [[خلافت خدا]] و [[خلافت]] [[رسول خدا]] {{صل}} و [[مقام]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[میراث]] [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{عم}} است. به [[راستی]] که [[امامت]]، زمام [[دین]] و مایه [[نظام]] [[مسلمین]] و [[صلاح دنیا]] و [[عزّت]] [[مؤمنان]] است.... کامل شدن [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]]، [[جهاد]] و... نیز [[حفظ مرزها]] به سبب [[امام]] و [[پذیرفتن ولایت]] است. [[امام]]، [[حلال]] [[خدا]] را [[حلال]]، و [[حرام]] او را [[حرام]] می‌کند و مطابق [[حکم]] واقعی [[پروردگار]]، [[حکم]] می‌کند. و [[حدود الهی]] را به پا می‌دارد و از [[دین خدا]] [[حمایت]] کرده، با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیکو]] و [[دلیل]] رسا به راه [[پروردگار]] [[دعوت]] می‌نماید. [[امام]] مانند [[خورشید]] طلوع کننده است که نورش عالم را فرا می‌گیرد و خودش در افق است؛ به گونه‌ای که دست‌ها و دیدگان به او نرسد. [[امام]]، ماه تابان، چراغ فروزان، [[نور]] درخشان، و [[ستاره]] [[راهنما]] در شدت تاریکی‌ها و در راه‌های [[شهرها]] و کویرها و در گرداب دریاها و [[نجات دهنده]] از انواع [[فتنه‌ها]] و نادانی‌ها است. [[امام]]، انیسی همراه، [[پدری]] [[مهربان]]، [[برادری]] تنی، [[مادری]] [[نیکوکار]] به [[فرزند]] کوچک و [[پناهگاه]] [[بندگان]] در مصیبت‌های بزرگ است. [[امام]]، کسی است که از [[گناهان]] [[پاک]] و از [[عیب‌ها]] برکنار است. او به [[دانش]]، مخصوص و به [[خویشتن داری]] و [[حلم]]، نشانه دار است.... [[امام]]، یگانه روزگار خویش است؛ کسی به [[ساحت]] او نزدیک نمی‌شود و هیچ دانشمندی با او برابر نمی‌گردد. نه کسی جای او را می‌گیرد و نه برای او مثل و مانندی یافت می‌شود. پس کیست که بتواند [[امام]] را بشناسد یا [[انتخاب]] [[امام]] برای او ممکن باشد؟ هیهات هیهات!<ref>«هیهات» در عربی برای دور شمردم و بعید دانستن یک کار استفاده می‌شود.</ref> اینجا خردها گم گشته و [[عقل‌ها]] سرگردان و حیران شده است. اینجا دیده‌ها بی‌نور، بزرگان کوچک، حکیمان متحیّر... و سخن دانان درمانده‌اند از اینکه بتوانند یکی از [[شئون]] یا فضیلت‌های [[امام]] را توصیف کنند و آنان همگی به عجز و [[ناتوانی]] اعتراف می‌کنند!....<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، ح ۱، ص ۱۹۸.</ref>.<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>
 
== تقسیم صفات امام ==
=== نخست: [[صفات ثبوتی امام]] ===
=== دوم: [[صفات سلبی امام]] ===
 
== اوصاف و ویژگی‌های عام [[امام]] ==
[[عصمت]] و [[علم امام]] دو صفت اصلی است که سایر اوصاف از آن قابل [[استنتاج]] است. در اینجا سایر [[اوصاف امام]] به طور [[اجمال]] مورد بحث قرار می‌گیرد:
=== [[واجد همه صفات کمالی]] ===
[[ابن‌میثم بحرانی]] پس از [[استدلال]] در مورد [[عصمت امام]]، بر همین مبنا [[برتری امام]] را به تضمین [[الهی]] در همه [[صفات]] [[حمیده]] [[اثبات]] می‌نماید. بیان او چنین است: "نیز [[واجب]] است اتّصاف [[امام]] به جمیع [[صفات کمال]] و [[اخلاق]] [[حمیده]]، و [[شمایل]] [[پسندیده]] و علوّ [[نسب]] و [[طهارت]] مولد و [[کرامت]] آباء و [[شرافت]] [[قبیله]] و بالجمله تفرّد ذات در جمیع [[کمالات]]؛ بلکه اعتبار این امور در [[امام]] نسبت به [[پیامبر]] اولی باشد؛ زیرا [[نبیّ]] مبدأ فیضان [[کمالات]] است در همه [[مؤمنان]] و لذا همه تلامذه [[نبیّ]] باشند و [[طاعت]] و [[انقیاد]] مفید و معلّم به هر نحو که باشد در طباع مرکوز است؛ به خلاف [[امام]]، که [[عوام]] از [[امّت]] او را در رده خود می‌دانند و رغبتی به [[اطاعت]] از او، جز [[نصّ صریح]] [[شارع]] [[مقدّس]] ندارند.
 
و نیز ترتیب [[کمالات]] و [[فنون]] [[علوم]] و مکارم در [[اهل]] [[اسلام]] شایع، و [[مردم]] روز به روز در [[شرافت]] وکرامت و علوّ [[منزلت]] لامحاله بیفزایند و [[نفوس]] به سبب [[کمالات]] قوی‌تر گردد و داعیه معالی امور عظیم‌تر و [[اطاعت]] و [[انقیاد]] امثال و اشباه به [[غایت]] دشوارتر. پس لابدّ است که [[امام]] در [[غایت]] تفرّد و [[یگانگی]] باشد در استجماع انواع [[کمالات]] و [[فنون]] [[فضائل]]؛ تا طبقات اشراف [[اهل]] [[اسلام]] و [[علماء]] و حکماء و جمیع ذوی الشّرف [[اطاعت]] او توانند کرد و احدی را ننگی و عاری در [[انقیاد]] وی پیرامون [[اندیشه]] نتواند گشت.


اگرچه این مرتبه از [[عصمت]]، یعنی اتّصاف به همه [[کمالات]] و نزاهت از مطلق نقایص، عرفاً داخل در مفهوم [[عصمت]] نیست، لکن چون [[برهان لطف]] اقتضای آن را می‌نماید، پس بدون تردید اعتبار این معنی را در مفهوم [[عصمت]] لحاظ می‌نماییم.
ویژگی امام به معنای صفاتی است که [[امام]] [[معصوم]] بدان متصف می‌‌شود. در اینکه امام باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، [[آزاد]] و مرد بوده و از [[بلوغ]] و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد. ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه قرار گرفته‌اند، عبارت‌اند از:


نتیجه آنکه: [[عصمت]] در [[برهان لطف]] عبارت است از آنکه [[امام]] صاحب [[غریزه]] مانعه از حدوث داعیه [[ذنب]] به طور مطلق و نزاهت از همه نقائص به طور مطلق است و نیز حصول آنچه موجب اتّصاف به مطلق [[کمالات]] است. و در بیان [[عصمت]] به این معنی، گوییم [[شک]] نیست که هرگاه [[امام]] به صفت مذکوره باشد، نزدیک شوند مکلّفین به [[اطاعت]] او و دور شوند از [[مخالفت]] او؛ پس [[لطف]] باشد بودن [[امام]] به صفت مذکوره و [[لطف]] [[واجب]] بوَد. پس بودن [[امام]] به صفت مذکوره [[واجب]] باشد و هو المطلوب"<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۴-۲۰۵.</ref>.
=== صفات مرتبط با امامت ===
{{اصلی|امامت}}
==== نخست: حجت الهی ([[حجة الله]]) ====
{{اصلی|حجت الهی بودن امام}}
[[امام]] [[معصوم]]، [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]] است؛ بدین معنا که [[خداوند]] [[سیره]] و [[رفتار]] و گفتار او را در تمام شئون زندگی بر [[بندگان]] [[حجت]] قرار داده است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶.</ref>. اثر این منصب که از ناحیه خداوند است، [[ولایت]] بر [[جان]] و [[مال]] [[مردم]] است<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ همو، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲-۶۲۳.</ref> و در صورت تخلف از [[فرمان]] [[ائمه]] {{عم}} در [[قیامت]] با آنها [[احتجاج]] می‌کند که چرا با وجود [[حجت خدا در زمین]]، مخالف فرمان وی رفتار کرده‌اند<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶- ۶۳۷.</ref>؛ بلکه طبق [[روایات]] متعدد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۹؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸-۱۱۹.</ref> شرط قبولی اعمال، [[پذیرش ولایت]] ائمه {{عم}} است که از مسلمات و بلکه از [[ضروریات مذهب شیعه]] است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۶.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۲۴۵.</ref>


=== [[افضل امت]] ===
==== دوم: ولایت الهی ([[ولی الله]]) ====
از جمله نتایج [[برهان لطف]] آن است که [[امام]] باید [[افضل]] افراد [[امّت]] در زمان خود باشد؛ زیرا [[حکمت الهی]] اقتضا می‌کند که طریق [[هدایت الهی]] در هر زمان از اکمل و اشرف افراد [[امّت]] در [[هدایت]] سرچشمه گیرد و اگر فردی در میان [[امّت]] [[افضل]] از [[امام]] باشد، او به [[امامت]] سزاوارتر است<ref>ممکن است اشکال شود که: اگر لازم است که امام افضل افراد امّت خود باشد، پس چگونه حضرت خضر {{ع}} به تصریح قرآن، اعلم از حضرت موسی {{ع}} بود؟ جواب آنکه: اوّلاً، امام و یا نبیّ هر دوران، افضل افراد امّت خود است و امّت به کسانی گفته می‌شود که تحت تربیت و ولایت نبیّ آن دوران باشند؛ در حالی که حضرت خضر {{ع}} قبل از موسای کلیم {{ع}} وجود داشته و عرفاً او از امّت موسی {{ع}} محسوب نمی‌شود؛ چنان‌که حضرت ادریس {{ع}} نیز تا قیامت زنده است، ولی از امّت موسی {{ع}} محسوب نمی‌شود. ثانیاً، اعلمیّت در بخشی از مطالب، دلیل اعلمیّت مطلق نیست. ثالثاً، امام یا نبی هرگاه بخواهد بداند، به اذن الهی می‌داند و اگر نخواهد، نمی‌داند؛ چه بسا عدم دانایی حضرت موسی {{ع}} در ماجرای ملاقات با حضرت خضر {{ع}} ازاین قبیل بوده است.</ref>. در زمینه [[افضلیّت]] و [[برتری امام]] می‌توان گفت:
{{اصلی|ولایت اهل بیت}}
# مراد از [[افضلیّت]]، [[افضلیّت]] در صفات و [[کمالات]] [[توحیدی]] است که همه [[انسان‌ها]] فطرتاً آن را کمال می‌دانند و در [[فرهنگ دینی]]، در طریق [[هدایت]] به [[توحید]] و [[سعادت اخروی]]، [[ارزش]] محسوب می‌شود.
در [[آیه ولایت]]، ولایت امام [[معصوم]] بیان شده است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. عطف این جمله بر ماقبل {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ}}، می‌رساند که ولایت امام نیز [[ولایت]] اعطایی از سوی [[خداوند]] و از جنس [[ولایت الهی]] است.
# اصلی‌ترین وصفی که از [[برهان لطف]] برای [[هادیان الهی]] -[[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} -ثابت می‌گردد، [[علم]] و [[عصمت الهی]] ایشان است. در این راستا، [[امام]] علاوه برآنکه باید [[معصوم]] از همه [[گناهان]] صغیره و کبیره باشد و از اوّل [[عمر]] و قبل از [[بلوغ]] تا هنگام احراز [[مقام امامت]]، مرتکب هیچ گناهی نشده باشد، می‌باید دچارنسیان و خطای عرفی و یا شخصی نیز نشود. او همچنین باید صاحب [[علوم]] لدنّی و [[حکمت الهی]] و [[مقام]] حقّ‌الیقین باشد و در نتیجه، به ظاهر و [[باطن]] [[کتاب الهی]] و امّ‌الکتاب اشراف داشته و در همه [[ادیان توحیدی]]، از [[آدم]] {{ع}} تا خاتم {{ع}}، [[راسخ]] باشد.
# لازم است که [[امام]] در [[سجایای اخلاقی]]، [[زهد]]، [[تقوا]]، [[سخاوت]] و سایر [[صفات]] [[حمیده]] که در [[قرآن]] اشاره شده، در اعلی مرتبه باشد.
# [[امام]] باید در صفات ظاهری، مثل [[شجاعت]]، اصالت [[خانوادگی]] و [[طهارت]] [[نسب]]، در اعلی مرتبه کمال باشد.
# در یک جمع‌بندی، همه صفات حمیده‌ای که در [[برهان لطف]] برای [[مقام]] [[نبوّت]] به [[اثبات]] می‌رسد، می‌باید تماماً در [[امام]] موجود باشد.


در زمینه [[افضلیّت]] و [[برتری امام]] بر [[مردم]]، جا دارد در اینجا بیان [[زیبا]] و کامل [[ابن‌میثم بحرانی]]، با اندکی [[تغییر]] ذکر شود: "خلاف است در اینکه [[واجب]] است [[امام]] [[افضل]] [[امّت]] باشد یا نه؟ [[مذهب]] اکثر [[اهل سنّت]] عدم [[وجوب]] است و [[مذهب]] جمهور امامیّه [[وجوب]] [[افضلیّت]] [[امام]] است؛ زیرا [[تقدیم مفضول بر فاضل]] و تقدیم [[احد]] المتساویین در [[فضل]] بر دیگری عقلاً [[قبیح]] است و صدور [[قبیح]] از [[خدای تعالی]] ممتنع است.
ولایت یا [[تکوینی]] و یا [[تشریعی]] است. [[ولایت تکوینی]] این است که [[انسان]] در اثر پیمودن [[صراط]] [[عبودیت]] به [[مقام قرب الهی]] نائل می‌گردد و اثر وصول به [[مقام قرب]] ـ البته در مراحل عالی آن ـ این است که [[معنویت]] [[انسانی]] که خود [[حقیقت]] و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و [[شاهد]] بر [[اعمال]] و [[حجت]] [[زمان]] می‌شود. [[زمین]] هیچ‌گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از [[انسان کامل]] خالی نیست...<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص۸۵۰.</ref> و به مقتضای [[ولایت تشریعی]]، [[خداوند متعال]] [[مقام امامت]] و [[رهبری جامعه]] [[دینی]] را به [[اهل بیت]]{{عم}} اعطا کرده و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آن را به [[مردم]] [[ابلاغ]] نموده است<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵، ۲۳۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.</ref>. حقیقت [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} [[اتحاد]]، درهم تنیدگی و پیوند بین [[حاکم]] و مردم در [[هدف]] و راه رسیدن به هدف است. این حقیقت در [[محبت]] و [[اطاعت]] از سوی مردم و [[هدایت]] و [[رهبری]] از سوی ولی که اهل بیت{{عم}} هستند، ظهور می‌کند و همه عرصه‌های [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، [[معنوی]]، [[روحی]] و عملی را در بر می‌گیرد<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۱، ۲۷۷، ۲۸۰؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[مصطفی فرخی|فرخی، مصطفی]]، [[اهل بیت - فرخی (مقاله)| مقاله «اهل بیت»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی]]، ص۲۲۴؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص۷۶۶.</ref>


پس به طریق [[قیاس]] استثنائی گوییم: اگر عقلاً [[تقدیم مفضول بر فاضل]] (و یا تقدیم [[احد]] المتساویین بر دیگری) [[قبیح]] باشد، [[واجب]] است که [[امام]] مقدّم بر همه [[امت]] در [[خلافت]] باشد. و مقدّم در [[قیاس]] [[حق]] است؛ پس [[تالی]] (تقدّم [[امام]] برامّت) [[حق]] باشد و هو المطلوب"<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۵-۲۰۶.</ref>.
باور به [[ولایت تکوینی]] و [[ولایت تشریعی]] [[اهل بیت]] دارای چندین معنای متفاوت است. برخی از این معانی [[غلوآمیز]] و [[باطل]] هستند، مانند [[اعتقاد]] به [[استقلال]] مطلق [[ائمه]] در [[تکوین]] و [[تشریع]]. اما برخی دیگر از معانی ولایت تکوینی و ولایت تشریعی با [[روایات]] [[تأیید]] می‌شوند. [[ولایت اهل بیت]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[قرآن کریم]]، مهم‌ترین منبع [[هدایت]] و [[راهنمایی]] برای [[مسلمانان]] است. پذیرش این [[ولایت الهی]]، همانند پذیرش [[ولایت خداوند]]، ضروری و حیاتی است و موجب [[سعادت]] و [[رستگاری]] می‌شود. پذیرش [[ولایت ائمه اطهار]] و [[پیروی]] از آنان، آثار و [[برکات]] بسیاری به همراه دارد. از جمله مهم‌ترین آثار آن می‌توان به [[تقرب به خداوند]]، پذیرش [[اعمال عبادی]]، و دستیابی به [[معرفت]] و [[بصیرت]] اشاره کرد. پس پذیرش این [[ولایت]] حیاتی و سرنوشت‌ساز است.


=== [[علوم لدنّی امام]] در [[ارتباط با عالم غیب]] ===
==== سوم: ریاست فراگیر ====
هر چند نتیجه [[برهان لطف]] درکلام، [[اثبات وجود]] همیشگی [[امام]] در میان [[امّت]] برای [[هدایت]] آنهاست، ولی مؤدّای [[برهان لطف]]، بنا بر مبانی [[عقلی]]، [[مقام]] بالاتری را برای این [[مقام]] رفیع ثابت می‌کند و آن [[ضرورت]] وجود دایمی [[انسانی]] است که منشأ [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]] در میان [[مردم]] باشد. [[امام]] از یک سو با [[عالم غیب]] در [[ارتباط]] است و دائماً [[مستفیض]] به [[علوم]] [[الهی]] به [[اذن خداوند]] است و از سوی دیگر، برای [[هدایت]] [[خلق]] باید قالبی جسمانی مانند سایر [[انسان‌ها]] داشته باشد. پس طبعاً لازم است که چنین مقامی دارای ویژگی‌هایی باشد که اصولاً قابل اکتساب برای انسان‌های عادّی نیست. بنابراین، بهره‌مندی از [[علوم]] غریبه و خرق عادات و [[آگاهی امام]] از [[علوم]] اوّلین و آخرین و [[کلام]] خلایق (اعمّ از صنوف مختلف جنّ و [[انس]] و حیوانات) نتیجه چنین نگرشی به مسئله [[امامت]] است. هرچند که این مطالب در [[براهین فلسفی]] و یا [[عرفانی]] در مسئله [[امامت]] طرح و [[اثبات]] می‌شود، ولی در [[نصوص دینی]] نیز به برخی مصادیق آن اشاره شده است<ref>برای آگاهی بیشتر، رجوع کنید به کتاب: بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد {{صل}} ط. مکتبه آیة الله، المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ﻫ.ق)، ص۵۰۰ به بعد و اختصاص (شیخ مفید) (ط. المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ مفید، ۱۴۱۳ ﻫ.ق)، ص۲۶۹ به بعد.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۶-۲۰۷.</ref>.
{{اصلی|ریاست}}
[[امام]] - به دلیل ولایتی که دارد - ریاستی عام، در حوزه‌های [[تبلیغی]] و [[حکومتی]] دارد که همچون [[ابراهیم خلیل الله]]{{ع}} افزون بر بُعد [[هدایتگری]]، [[شأن]] [[اجرای احکام]] را نیز داراست؛ از این‌رو، امام در این رتبه صرفاً به [[زعیم]] [[سیاسی]] گفته نمی‌شود. به دیگر سخن، [[مقام امامت]] هنگامی به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} اعطا شد که وی شأن هدایتگری را داشت؛ آن‌گاه با [[حفظ]] این [[مسئولیت]]، شأن و [[وظیفه]] اجرای احکام و تشکیل حکومت نیز به حضرت داده شد. از این‌رو، امام کسی است که [[پیشوای مردم]]، هم در امر [[تبلیغ دین]] و هم در [[اجرای دین]] و تشکیل حکومت است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۱۰-۱۲۳؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)| نگین آفرینش ج۱]]، ص۳۲ - ۳۸.</ref>.


=== [[ضرورت]] [[منصوص بودن امام]] ===
==== چهارم علم لدنی (معدن علم) ====
در [[برهان لطف]] [[کلامی]]، [[منصوص بودن امام]] با [[براهین]] گوناگون ثابت شد. [[ابن‌میثم بحرانی]]، همان تقریرها را به صورت برهانی بیان می‌نماید. ایشان بعد از [[اثبات]] [[علم لدنّی]] و [[عصمت الهی]] [[امام]]، متذکر می‌شود: "بدان که چون [[نصب امام]] [[واجب]] است بر [[خدای تعالی]]، پس [[واجب]] است که منصوصٌ علیه باشد از جانب [[خدای تعالی]]؛ به سبب آنکه اگر [[خدای تعالی]] کسی را [[امام]] کرده باشد و [[تنصیص]] بر او نکند، اگرچه ممکن است [[تحصیل علم]] به [[امام]] از راه ثبوت [[عصمت]] که به [[دلیل]] ثابت شود، لکن چون تحقّق [[عصمت]] خفی است و محتاج به [[نصّ]] یا به [[دلیل]]، پس اگر [[نصّ]] واقع نشود، اغلب این است که [[رعیّت]] از [[دلیل]] [[غافل]] شوند و اهمال نظر کنند و راهی به [[امام]] [[حقّ]] پیدا نکنند و [[گمراه]] گردند.
{{اصلی|علم لدنی|علم امام}}
پیشوای [[جامعه اسلامی]] باید از دو گونه [[معرفت]] برخوردار باشد: یکی [[شناخت]] معارف و [[احکام اسلامی]] و دیگری معرفت به [[مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[شئون]] مربوط به مدیریت جامعه که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد می‌شود. روشن‌ترین و کامل‌ترین دیدگاه در این باره دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و [[احکام اسلامی]] [[علم بالفعل]] و [[خطا]] ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین [[علمی]]، غرض از امامت که [[حفظ]] و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۱۴.</ref>.


به خلاف اینکه [[نصّ]] واقع شود؛ چه، [[نصّ]] امری است ظاهر و [[غفلت]] از آن قلیل‌التحقّق؛ مگر از روی غرض و [[تغافل]] و تعامی که آن را چاره نتوان کرد. پس از وجود [[نصّ]] لطفی است [[عظیم]] برای مکلّف در [[معرفت امام]] و خالی است از [[مفسده]] بالضروره. پس [[قبیح]] است که از [[خدای تعالی]] [[نص بر امام]] صادر نشود و ممتنع است از او [[قبیح]]، پس [[تنصیص]] بر [[امام]] [[واجب]] باشد بر [[خدای تعالی]].
خداوند [[اولوالامر]] را [[مرجع]] [[علمی]] [[مسلمانان]] در تشخیص [[حق و باطل]] و [[صدق]] و [[کذب]] معرفی کرد و به آنان [[فرمان]] داد تا هنگام دریافت گزارش‌ها به اولوا الامر به عنوان صاحبان [[آگاهی]] و [[قدرت]] تشخیص مراجعه کنند تا با [[استنباط]] [[حق]] و [[صدق]]، آنان را [[آگاه]] سازند: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>. مقصود از [[اولوالامر]] در این [[آیه]] همان کسانی هستند که در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> به آنان اشاره شده و [[حکم]] ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ [[اطاعت]] مانند [[رسول]] خداست<ref>المیزان، ج۵، ص۲۲؛ ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱.</ref>. و مصادیق آن براساس [[روایات]]، [[امامان معصوم]] {{عم}}‌اند<ref>روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ المیزان، ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱؛ ج۵، ص۲۳-۲۴.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|امامت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)| نگین آفرینش ج۱]]، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>


پس به طریق شکل اوّل گوییم: [[تنصیص]] بر [[امام]] [[لطف]] است در [[معرفت امام]]؛ و [[لطف]] برخدا [[واجب]]؛ نتیجه دهد که پس تنصبص بر [[امام]] بر [[خدای تعالی]] [[واجب]] باشد. پس هرگاه [[تنصیص]] بر [[امام]] از جانب [[خدا]] صادر شود، [[قبیح]] است که [[پیغمبر]] [[تبلیغ]] آن نکند. پس اظهار [[تنصیص]] و [[تبلیغ]] آن بر [[پیغمبر]] نیز [[واجب]] باشد. پس تنصبص بر [[امام]] بر [[سبیل]] [[وجوب]] واقع شده باشد و اگر بر بعضی مخفی باشد، به سبب [[تقصیر]] [[امّت]] باشد که اخفاء آن کرده‌اند. پس آنچه بر [[خدا]] و [[پیغمبر]] [[واجب]] است، البته صادر شده و ممتنع است که صادر نشده باشد"<ref>ابن‌میثم در ادامه، درباره اینکه پس چرا با توجّه به [[وجوب]] [[نص بر امامت]] از سوی [[خداوند]] و [[رسول خدا]] {{صل}}، بود، برخی مدّعی‌اند که چنین نضی به آنها نرسیده است، چنین پاسخ می‌دهد: «و آنچه [[واجب]] است بر [[امّت]]، یعنی رسانیدن نصّی که از [[پیغمبر]] {{صل}} بدیشان رسیده باشد به دیگران، [[واجب]] الصدور نیست؛ بنابر آنکه جمیع [[امّت]] [[معصوم]] نیستند؛ پس اخفاء [[نصّ]] با وجود [[نصّ]] ممکن باشد. و عدم [[ظهور]]، دلالت بر عدم نکند. پس [[باطل]] باشد [[اعتراض]] مخالفین که اگر [[نصّ]] صادر می‌شد، هرآینه ظاهر می‌بود و به ما می‌رسید و [[صحابه]] نیز در امر [[خلافت]] توقّف و تردید نمی‌کردند و در تحقّق [[خلافت]] محتاج به [[بیعت]] نمی‌شدند. و وجه بطلان ظاهر است؛ چه [[صحابه]] غیر [[معصوم]] بودند بالاتّفاق، و حال آنکه [[خلافت]] و [[سلطنت]] منزلتی است [[عظیم]] که همه کس را هوای آن هست؛ بعضی برای نفس خود و بعضی برای آن کس که نفع از او مر او را بیشتر ممکن باشد؛ و بعضی برای آنکه شاید وقتی نوبت به او یا به سلسله او یا به عزیزان او یا به کسی که انتفاع از او بیشتر ممکن باشد تواند رسید. و بسا اتقیاء متورّعین از اهل ظاهر [[مشاهده]] می‌شود که از سر امری که اندک غرض [[نفسانی]] یا جاهی یا [[مالی]] در او باشد نمی‌توانند [[گذشت]]؛ پس چه تعجّب از جماعتی که ظاهر از حال ایشان آن است که از [[اسلام]] و [[ایمان]] ندانسته و نفهمیده بودند، سوای [[مصلحت]] [[نظام]] [[ملک]] و [[انتظام]] [[امور دنیوی]]؛ و از [[نبوّت]] تصوّر نکرده بودند به غیر از [[سلطنت]] و [[پادشاهی]]؛ و لهذا بسیار بود که در بعضی امور، از اکابر و اعیان آن طائفه، اعتراضات بر [[حضرت]] [[رسالت]] {{صل}} صدور می‌یافت و این معنی را غمخواری و [[دولت]] خواهی نام می‌کردند. و بسیار می‌بود که [[اوامر و نواهی]] آن [[سرور]] را تغییر می‌دادند؛ چنان‌که بر صاحبان ادنی تتبّع درسیر و احوال [[صحابه]] پوشیده نیست که آن [[جماعت]] اخفاء [[نصّ]] کنند به سبب [[طمع]] در [[خلافت]]، که اعظم مراتب [[ملک]] و [[سلطنت]] است و دیگران نیز اتّفاق کرده [[همراهی]] با ایشان کنند، و بعضی دیگر اهمال کنند و [[تغافل]] ورزند، همه بنا براغراضی که مذکور شد. بلکه نزد ما ثابت شده که اصلاً قبول [[اسلام]] بعضی از آن [[طایفه]] نبود، مگربه سبب [[طمع]] در [[خلافت]]. و بالجمله هرگاه به [[دلیل قطعی]] ثابت شد [[وجوب]] صدور [[نصّ]]، پس نفی آن کردن به چنین احتمال «که اگر می‌بود [[صحابه]] [[پنهان]] نمی‌کردند، یا از کمال [[ساده لوحی]] و کم‌خردی است، یا از نهایت [[عصبیّت]] و عناد. و هیچ کدام را چاره نتوان کرد!» ([[سرمایه ایمان]] در اصول [[اعتقادات]] (ط. الزهراء، ۱۳۷۲ ه. ش.)، ص۱۱۷).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۷-۲۰۸.</ref>.
==== پنجم عصمت ([[معصوم]]) ====
{{اصلی|عصمت|عصمت امام}}
عصمت که [[شیعه امامیه]] قائل به آن است، مهم‌ترین شرط [[رهبران الهی]] ـ یعنی [[پیامبران]]، [[اوصیا]] و [[امامان]] ـ است؛ زیرا [[وظیفه]] اصلی آنان [[راهنمایی]] مردم به [[رستگاری]] [[دنیوی]] و [[اخروی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است [[الهی]] و به [[ستمگران]] نمی‌رسد<ref>{{متن قرآن|وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}؛ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. هر کس [[معصوم]] نباشد، [[دست]] کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته [[مقام امامت]] نمی‌شود. [[روایات]] بسیاری نیز به [[عصمت امامان]] {{ع}} تصریح کرده‌اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref>. [[آیه]] بر [[عصمت امام]] در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] نیز دلالت می‌کند، بنابراین کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد شایستگی [[مقام امامت]] را نخواهد داشت<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>.


== بیان [[علامه مجلسی]] در مورد [[صفات امام]] ==
همچنین [[خداوند]] در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> از [[مؤمنان]] می‌خواهد، [[تقوای الهی]] را پیشه ساخته و به طور مطلق با [[صادقان]] باشند<ref>المیزان، ج۹، ص۴۰۲.</ref>. بی‌تردید لازمه [[همراهی]] مطلق با آنان، [[عصمت]] آنهاست<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۲۱؛ پیام قرآن، ج۹، ص۵۰؛ حق الیقین، ص۵۴-۵۵.</ref> و یا در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، [[اطاعت]] از اولوا الامر در ردیف [[اطاعت پیامبر]] و [[اطاعت پیامبر]] در ردیف [[اطاعت]] [[خدای سبحان]] قرار گرفته است و چون [[اطاعت خدا]] به صورت مطلق [[واجب]] است بنابراین، [[اطاعت پیامبر]] و اولوا الامر نیز به طور مطلق [[واجب]] است و لازمه [[وجوب]] اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است<ref>المیزان، ج۴، ص۳۸۹-۳۹۱؛ حق‌الیقین، ص۴۰.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|امامت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۱۰-۱۲۳.</ref>
در کتب [[کلامی]]، بنا بر مؤدّای [[برهان لطف]]، صفات دیگری برای [[امام]] بیان شده. در یک نگاه کلّی، [[مقام امامت]] واجد همه مکارم و [[فضائل]] [[توحیدی]] به نحو اتمّ و اعلی است. [[علامه مجلسی]] به [[نقل]] از [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، شروطی را برای [[مقام امامت]] ذکر می‌نماید که به [[دلیل]] جامعیّت و [[استحکام]]، عبارات ایشان را عیناً [[نقل]] می‌کنیم:


[[علامه مجلسی]] مرقوم داشته است: "[[سلطان]] المحققین، [[نصیر]] المله و الدین رحمه [[الله]]، در بعضی از رسائلش گفته است که در [[امام]] هشت شرط معتبر است:
==== ششم: عدالت و تقوا ====
# [[معصوم]] بودن او است از [[گناهان]] صغیره و کبیره به معنی که مذکور شد.
{{اصلی|عدالت امام|تقوا}}
# آنکه عالم باشد به هر چه در [[امامت]] محتاج به آن است از [[علوم دینی]] و [[دنیوی]]؛ مثل [[احکام]] شرعیه و سیاسات مدنیّه و [[آداب]] [[حسنه]] و دفع [[دشمنان دین]] و رفع [[شبهات]] ایشان؛ زیرا که [[غرض از امامت]] بدون اینها حاصل نمی‌شود.
عدالت صفتی در نفس است که موجب می‌‌شود [[انسان]] از [[گناهان کبیره]] و صغیره و همچنین مباحاتی که منافات با [[مروت]] دارد اجتناب کند، به عبارت دیگر عدالت مجموعه‌ای از [[صفات اخلاقی]] است که عبارت از [[تقوا]]، ورع، [[صدق]]، [[امانت]]، [[عدل]]، [[رعایت ادب]] [[اجتماعی]] و مراعات هر چیزی است که [[شریعت]] [[التزام]] به آن را [[واجب]] کرده است<ref>الدمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، ص۲۵۱.</ref> و وقتی گفته می‌شود [[امام]] نباید [[ظالم]] باشد یعنی عدالتش ضروری است. [[شیعیان]] قائل به [[عصمت امام]] هستند، بنابر این صفت [[عدالت]] یا [[تقوا]] - خود به خود - برای [[امام]] [[اثبات]] می‌‌شود. [[اهل سنت]] پایین‌ترین مرتبه ای که برای [[عدالت امام]] مطرح کرده‌اند این است که شهادتش قبول بشود<ref>بغدادی، عبد القاهر ابن طاهر، أصول الإیمان، ص۲۲۰.</ref>. اما [[شیعه]] [[اسماعیلیه]] و [[زیدیه]]، [[معتزله]] و مشهور [[اشاعره]]: عدالت و پارسایی را از [[صفات لازم امام]] دانسته‌اند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹، المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳.</ref>
# [[شجاعت]] برای دفع [[دشمنان]] و [[فتنه‌ها]] و برانداختن [[اهل باطل]] و غالب گردانیدن [[حق]]؛ زیرا که اگر او که سرکرده است بگریزد، [[ضرر]] [[عظیم]] به [[دین]] می‌خورد، به خلاف گریختن بعضی از رعایا.
# در جمیع صفات کمالی، مانند [[شجاعت]] و [[سخاوت]] و مروّت؛ و [[کرم]] و [[علم]] و هر چه از [[صفات کمال]] باشد، از همه [[رعیت]] خود کامل‌تر باشد و الا تفضیل [[مفضول]] لازم آید و آن [[قبیح]] است عقلاً.
# [[پاک]] باشد از عیوبی که باعث [[نفرت]] [[مردم]] گردد؛ خواه در [[خلقت]]، مانند کوری و خوره و پیسی و خواه در خُلق، مانند [[بخل]] و [[حرص]] و کج‌خلقی و خواه در اصل، مانند [[دنائت]] [[نسب]] و ولدالزنا بودن و [[تهمت]] در [[نسب]] او یا [[پدران]] او و خواه در فرع، مثل صنعت‌های [[پست]] و [[افعال]] رکیکی که اینها منافات با [[لطف]] دارند.
# [[قرب]] و [[منزلت]] او نزد [[حق تعالی]] از همه کس عاجز باشند.
# [[معجزه‌ها]] از او ظاهر شود که دیگران از او عاجز باشند؛ تا آنکه در وقت [[ضرورت]] [[دلیل]] [[حقیقت]] او باشد.
# [[امامت]] او عام باشد و [[امامت]] منحصر در او باشد؛ و الا موجب میان [[فساد]] میان [[رعیّت]] گردد و [[اثبات]] این مدّعا به [[اجماع]] و [[احادیث]] متواتره اولی است"<ref>حق الیقین (ط. اسلامیه): مقصد دوم در بیان شرایط امامت است بنابر قول متکلّمین.</ref>.


نتیجه آنکه: عقلاً باید بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} کسی در میان [[اصحاب]]، [[جانشین]] آن [[حضرت]] و عهده‌دار [[منصب ولایت]] باشد که [[افضل]] آنان درصفات کمالی و اشبه آنها به [[پیامبر]] {{صل}} می‌باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
==== هفتم: افضلیت (افضل الخلق) ====
{{اصلی|افضلیت|افضلیت امام}}
معنای این صفت آن است که [[امام]] معصوم {{ع}} باید در صفات کمال ـ مانند [[دانایی]] و [[پارسایی]] و [[دادگری]] ـ از دیگر [[انسان‌ها]] [[برتر]] باشد. [[منصب امامت]]، به دست خداست و او کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم [[نقلی]] و [[عقلی]] متعددی بر [[لزوم افضلیت امام]] اقامه کرده‌اند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۱، ص۲۰۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵ و ج۹۳، ص۶۴۰؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول‌، ص۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۴.</ref> [[امام]] [[برترین]] [[انسان‌ها]] در عصر خود است؛ بدین بیان که به طور، طبیعی، برای اداره جامعه تنها یک نفر می‌بایست در رأس هرم قرار گیرد وگرنه بروز اخلال در اداره جامعه امری اجتناب‌ناپذیر است. اگرچه ممکن است در هر دوره چند [[پیامبر]] در این عالم وجود داشته باشند، روشن است که [[خداوند حکیم]] شایسته‌ترین آنها را برای [[اجرای احکام]] برمی‌گزیند. [[امام]] در ادبیات [[قرآنی]]، آن‌گاه که مقصود از آن [[امامت]] [[حق]] باشد، بر افراد گوناگونی در رتبه‌های تشکیکی متفاوتی اطلاق می‌شود. بالاترین مرتبه [[امامت]]، از آنِ کسی است که [[منصوب]] از طرف [[خداوند]]، [[برترین]] [[انسان‌ها]] و دارای [[مقام عصمت]] است و با [[علمی]] که [[خدا]] بدو داده، افزون بر [[وظیفه]] [[هدایت مردم]]، مأموریت [[اجرای احکام]] و [[احکام دین]] را نیز دارد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۱۰-۱۲۳.</ref>.


== ویژگی امام ==
==== هشتم: نصب الهی (منصوب من عند الله) ====
[[اهل]] بیت‌{{عم}} به علت جایگاه ویژه‌ای که نزد [[خداوند متعال]] دارند و همچنین نقشی که در [[اجتماع]] ایفا می‌کنند دارای ویژگی‌های منحصر به فردی هستند:
{{اصلی|نصب الهی امام}}
[[مقام امامت]]، یعنی همان [[پیشوایی]] بر [[مردم]]، تنها با جعل الهی به کسی داده می‌شود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>؛ چنان‌که وقتی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} خواستار اعطای این مقام به [[فرزندان]] خود شدند، [[خداوند متعال]] درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفت<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۱۰-۱۲۳.</ref>. از دیدگاه [[شیعه]]، تعیین [[امام]] و [[جانشین]] [[پیامبر]] تنها به [[دستور خدا]] و [[انتخاب]] او انجام می‌گیرد و [[پیامبر]]، [[امام]] پس از خود را معرفی می‌کند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی [[حق]] دخالت در این امر را ندارند.


== [[عصمت]] ==
بنابر این، نصب الهی امام به معنای [[انتصاب]] افراد [[معصوم]] از سوی [[خداوند]] است، تا به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] نقش و [[وظایف]] او را در [[جامعه انسانی]] ایفا ‌کند. بر این مبنا، شیعه «[[امامت]]» را بعد از «[[نبوت]]» جزء [[اصول دین]] می‌شمارد و [[معتقد]] است امام به عنوان [[خلیفه خدا]] و [[نبی]]، [[برترین]] [[مردمان]] در [[فضل]] و [[کمال]]، دارای [[مقام عصمت]] و برخوردار از [[علم لدنی]] و جامع تمام [[شئون پیامبر]] {{صل}} به جز دریافت وحی است.
{{اصلی|عصمت امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}


== [[ولایت]] ==
براساس دلائل عقلی، شیعه «به نصب امام» به [[امر خداوند]] و توسط [[پیامبر گرامی اسلام]] [[اعتقاد]] دارد و چندین [[دلیل نقلی]] در کتاب، مانند آیات: [[آیه تطهیر|تطهیر]]، [[آیه تبلیغ|تبلیغ]]، [[آیه ولایت|ولایت]]، [[آیه اولی‌الامر|اولی‌الأمر]]، [[آیه ابتلا|ابتلا]]، [[آیه اکمال دین|اکمال دین]] و... بر این امر دلالت دارند که [[حدیث غدیر]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و چندین دلیل نقلی دیگر از [[سیره]] و [[سنت پیامبر]] {{صل}}، موجود در منابع شیعه و [[اهل سنت]] آن را تبیین و [[تفسیر]] می‌کنند<ref>ر.ک: [[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۲۱.</ref>.
{{اصلی|ولایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}


== [[علم ویژه الهی]] ==
==== نهم: منصوص بودن ====
{{اصلی|علم لدنی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
{{اصلی|نص بر امام}}
[[نص]] در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث [[امامت]]، به معنای یکی از [[راه‌های شناخت امام]] و [[جانشین پیامبر]] است<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۳۸.</ref>. کسانی که [[نصب]] و [[تعیین امام]] را [[واجب]] دانسته‌اند، در چگونگی و راه تعیین و نصب با هم [[اختلاف]] دارند. [[امامیه]]، تنها راه تعیین و نصب را نص و تصریح از سوی [[خداوند]] یا [[پیامبر]] یا امامی می‌داند که امامتش با نص [[اثبات]] شده است<ref>علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).</ref>.<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۳-۲۱۷.</ref>


== صفات و [[شروط امامت]] ==
==== دهم: وصیت به امامت ([[وصی]]) ====
{{فهرست اثر}}
{{اصلی|وصایت}}
برخی از این ویژگی‌ها [[شرط امامت]] یا [[شرط ولايت|ولايت]] [[امام|امامند]] و برخی دیگر قابل تقسیم به اقسام زیرند:
[[وصایت]] و [[تعیین جانشین]] از سوی [[انبیا]]، یکی از سنت‌های رایج در میان [[پیامبران الهی]] بوده است. آنها بنا به [[دستور الهی]] و به منظور [[حفظ]] و استمرار رسالت خود، همواره فردی را به عنوان [[وصی]] و [[جانشین]] خود [[انتخاب]] می‌کردند تا پس از آنها، راهشان را ادامه دهد و [[پیام الهی]] را به [[مردم]] برساند. این امر نشان‌دهنده اهمیت و [[ضرورت]] تداوم [[رسالت]] انبیا و وجود وصی پس از آنهاست. نمونه‌هایی از این وصایت‌ها عبارتند از: [[وصیت]] [[حضرت آدم]] به [[شیث]]، [[حضرت نوح]] به سام، [[حضرت ابراهیم]] به [[اسحاق]]، [[حضرت موسی]] به [[هارون]] و [[حضرت عیسی]] به [[شمعون]]. [[پیامبر خاتم]]{{صل}} نیز در آخرین لحظات [[زندگی]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را به عنوان وصی خود انتخاب کرد. [[پیامبر اکرم]] همچنین بارها - در طول زندگی خود - بر اهمیت وصایت و [[ولایت ائمه اطهار]] تأکید کرد. علاوه بر این، [[پیامبر اسلام]] در موارد متعددی - از جمله: [[واقعه یوم الدار]]، [[غدیر خم]] و غیره - حضرت علی{{ع}} و دیگر [[امامان معصوم]] را به عنوان [[جانشینان]] و خلفای خود معرفی کرد تا پیام الهی به وسیله آن امامان به مردم منتقل شود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۵۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۲.</ref>.
# صفات در حوزه [[سیره اخلاقی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره عرفانی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره فردی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره خانوادگی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره اجتماعی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره عبادی]] ([[سیره معنوی]]
# صفات در حوزه [[سیره اقتصادی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره فرهنگی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره علمی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره آموزشی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره تبلیغی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره نگارشی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره تربیتی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره مدیریتی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره سیاسی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره قضایی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره امنیتی]]؛
# صفات در حوزه [[سیره نظامی]].
{{پایان فهرست اثر}}
برای رسیدن به محتوای اين مدخل، به مصداق‌های ذیل مراجعه شود:


== زیرشاخه ها ==
طبق [[احادیث]] متعدد، پیامبر اکرم{{صل}} بارها بر لزوم پیروی از قرآن و [[اهل بیت]]{{ع}} تأکید و وصیت کرد که مردم پس از ایشان، به امامان معصوم رجوع کنند. همچنین [[امام علی]]{{ع}}، وصیت و وراثت پیامبر{{صل}} را [[حق اهل بیت]]{{ع}} می‌دانست و خود را وصی رسول خدا معرفی می‌کرد<ref>سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲.</ref>، چنان که به هنگام [[بیعت گرفتن]] از ایشان می‌فرمود: من وصی پیامبرم<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۳.</ref>. آن حضرت در [[خطبه]] دیگری ضمن تأکید بر مشروعیت خلافت و [[امامت اهل بیت]]{{عم}} فرمود: وصیت و وراثت حقیقی رسول خدا{{صل}} در اهل بیت اوست: {{متن حدیث|وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ}}<ref>سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱.</ref>. بنابراین وجود وصایت [[الهی]] در امامان معصوم{{ع}}، مستند به احادیث فراوانی از سوی پیامبر اکرم{{صل}} است.
{{مدخل وابسته}}
=== صفات مرتبط با خدا ===
* [[اسماء الله]]
* [[باب الله]]
* [[وجه الله]]
* [[نور الله]]
* [[جنب الله]]
* [[اذن الله]]
* [[عین الله]]
* [[سر الله]]
* [[معدن علم الله]] ([[مخزن علم الله]] و [[موضع علم الله]])
* [[مهبط وحی]] ([[تراجم وحی الله]])
* [[محبت خدا به امام]]
* [[مهبط مشیه الله]] ([[مهبط ارادة الله]])
* [[محل معرفت الله]]
* [[محل برکت الله]]


=== صفات مرتبط با پیامبر ===
==== یازدهم: قریشی بودن امام ====
* [[واجد صفات پیامبر]]
{{اصلی|قریشی بودن امام}}
* [[وصایت از پیامبر]]
مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به جد [[پیامبر خاتم]] {{صل}}، «نضر بن کنانه» بازگردد. از نظر امامیه [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و [[قبایل]] قریش نمی‌شود، بلکه ویژه [[بنی هاشم]] است. دلیل آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]]<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد {{صل}}، ج۱، ص۴۱۳.</ref> و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[خاندان]] او از [[ذریه]] [[حضرت زهرا]] {{س}} می‌داند. لذا امامیه به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند<ref>سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۱۲.</ref>
* [[خلیفه پیامبر]]
* [[قضا کننده دیون پیامبر]]
* [[باب علم پیامبر]]
* [[مشارک علمی پیامبر]]
* [[حافظ میراث حدیثی پیامبر]]
* [[مبین سنت پیامبر]]
* [[ادامه دهنده نسل پیامبر]]


=== صفات مرتبط با قرآن ===
=== صفات مرتبط با کمالات اخلاقی ===
* [[قرآن ناطق]]
{{اصلی|مکارم اخلاق}}
* [[مبین قرآن]] ([[مفسر قرآن]] و [[تأویل کننده قرآن]])
[[امام]] که [[پیشوا]] و [[راهبر]] [[جامعه]] است باید از همه بدی‌ها و [[رذائل اخلاقی]] دور باشد و در مقابل، همه [[کمالات]] [[اخلاقی]] را در عالی‌ترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان [[انسان کامل]] [[بهترین]] [[الگو]] برای [[پیروان]] خود به شمار می‌رود. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: "برای [[امام]] نشانه‌هایی است: او داناترین،... پرهیزکارترین، بردبارترین، شجاع‌ترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ [[مردم]] است<ref>تفسیر المیزان، ذیل آیۀ ۱۲۴ سوره بقره.</ref>. به علاوه او در مقام [[جانشینی]] [[پیامبر]] {{صل}}، در پی [[تعلیم و تربیت]] انسان‌هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از [[مردمان]]، به اخلاق الهی آراسته باشد. [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}}می‌فرماید: "کسی که خود را [[امام]] [[مردم]] قرار داده است، بر اوست که پیش از [[تعلیم]] دیگران به [[تعلیم]] خود [[همّت]] گمارد، و باید دیگران را به وسیله [[رفتار]] خود [[تربیت]] کند پیش از آنکه با گفتار [[تربیت]] کند<ref>{{متن حدیث|مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم}}؛ ‏نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت ٧٣.</ref>.<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)| نگین آفرینش ج۱]]، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>
* [[عالم به تمامی کتاب خدا]]
* [[حافظ قرآن]]
* [[تراجم وحی الهی]]
* [[رابطه آیات قرآن و صدر امام]]
* [[شب قدر و امام]]
* [[امام و نزول تدریجی قرآن بر قلب پیامبر]]
* [[گستره و کیفیت اخذ علم از قرآن]]
* [[ثقلین]]
* [[ثقل اکبر یا اصغر]]
* [[قرآن و تبیین امامت]]


=== صفات مرتبط با خلایق ===
==== تنزه از نقایص اخلاقی  ====
* [[حق حاکمیت بر انسان و جن]]
{{اصلی|تنزه از نقایص اخلاقی}}
* [[اولیت در تصرفات]]
[[امامان از اهل بیت]]{{ع}} ـ در اعتقادات شیعه ـ دارای [[عصمت]] و [[مصونیت از گناه]] و [[مصونیت از خطا|خطا]] هستند. این عصمت، شامل مصونیت از هرگونه انحراف و نقص اخلاقی نیز می‌شود. طبق دلیل عقل، [[امام]] باید از عیوب خَلقی، [[رذایل خُلقی]] و نقائص عملی منزّه باشد<ref>آملی، عزالدین، رساله حسنیه، ص۵۵۸.</ref>؛ زیرا وجود نقائص در او موجب [[نفرت]] و عدم رغبت به او می‌شود و این با [[وجوب اطاعت از امام]] و [[انقیاد]] در برابر او تنافی دارد و موجب نقض غرض است<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص۲۴۶.</ref> همچنین، امام به عنوان [[الگو]] و [[اسوه]] [[جامعه اسلامی]]، باید از هرگونه صفت [[زشت]] و ناپسند اخلاقی مبرا باشد؛ تا بتواند الگویی کامل و شایسته برای [[مردم]] به شمار آید. به همین دلیل، [[امامان معصوم]] بالاترین مراتب [[فضیلت]] و اخلاق کامل را دارا هستند و الگو و سرمشقی [[نیکو]] در [[تزکیه]] و [[استقامت]] به‌شمار می‌روند. آنان هیچ‌گاه مرتکب [[دروغ]]، [[خیانت]]، [[حسادت]] و سایر انحرافات اخلاقی نمی‌شدند و کاملاً از هر آلودگی معنوی [[پاک]] بودند. امامان معصوم تجسم [[فضائل]] و [[اخلاق]] پسندیده‌ای هستند که [[اسلام]] بر آن تأکید دارد و به [[برکت]] کمال اخلاقی‌شان، قادرند [[جامعه]] را [[اصلاح]] و [[نفوس]] را [[تهذیب]] و تزکیه کنند. بنابراین [[امامان]] از هر نقص و عیب اخلاقی [[منزه]] هستند.
* [[واسطه و حجت بین خدا و انسان و جن]]
* [[نجات انسان و جن در دست امام]]
* [[یاور پناه و فریاد رس انسان و جن]]
* [[پدری برای بشر]] ([[محبت به بشر]])
* [[راهنمای زندگی دنیایی بشر]]
* [[الگو برای بشر]]
* [[آمرزش گناهکاران]] ([[پذیرش توبه کننده گان]])
* [[هدایتگر]]
* [[حجیت امام برای جنیان]]


=== صفات مرتبط با قیامت ===
بنابراین، امامان معصوم {{ع}} در فضایلی همچون: [[توحید]]، [[عدالت]]، [[تقرب به خداوند]]، [[ترس از خدا]]، [[یاد خدا]]، [[شوق به خدا]]، [[توکل]]، [[شکرگزاری]]، [[عبادت]]، [[عبرت]]، [[غیرت]]، [[یقین]]، [[تدبر]]، [[تعقل]]، [[تفکر]]، [[دوراندیشی]]، [[شناخت]]، [[علم]]، [[معرفت]]، [[آراستگی و پیراستگی]]، [[بیداری]]، [[تأنی]]، [[تقوا]]، [[تواضع]]، [[توبه]]، [[جوان‌مردی]]، [[حکمت]]، [[حیا]]، [[خشوع]]، [[خضوع]]، [[رضا]]، [[زهد]]، [[ساده‌زیستی]]، [[شجاعت]]، [[صدق]]، [[عزت نفس]]، [[عفت]]، [[قناعت]]، [[کرامت نفس]]، [[مراقبه]]، [[مسئولیت‌پذیری]]، [[نظم]]، [[وقار]]، [[آشتی]]، [[احترام]]، [[ادب]]، [[ایثار]]، [[بی‌نیازی از مردم]]، [[تسلیم]]، [[خوش‌خویی]]، [[دوستی]]، [[رازداری]]، [[رفق و مدارا]]، [[سخاوت]]، [[صله رحم]]، [[عفو]]، [[محبت]]، [[مشورت]]، [[معاشرت]]، [[مودت]]، [[نرم‌خویی]]، [[نصیحت]]، [[نیکی]]، [[وفای به عهد]]، [[اصلاح بین مردم]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[انصاف]]، [[تعاون][[صبر]]، [[ثبات]]، [[استقامت]]، [[جهاد]]، [[حرکت به نفع دیگران]]، [[حمایت از مظلوم]]، [[عدم پذیرش سلطه کافران]]، [[فداکاری]]، [[شهامت]]، [[مبارزه با ظلم]] و [[مقاومت]] سرآمد روزگار خود هستند.
* [[تقسیم کننده بهشت و جهنم]]
* [[نجات دهنده از عقاب]]
* [[فریاد رس اهوال پس از مرگ]] ([[نجات دهنده در مواقف قیامت]])
* [[آرامش دهنده در لحظه مرگ و قبر]]
* [[شفاعت]]
* [[میزان]]


=== صفات مرتبط با فرشتگان ===
== تعدادی دیگر از ویژگی‌های امام ==
* [[معلم ملائکه در عوالم پیشین]]
در مناقب [[ابن شهرآشوب]]، مباحث سودمند و نکات جالبی دربارۀ [[امامت]] و [[ائمه]] {{عم}} است. از جمله با عنوان "صفات الأئمّه"، فهرستی از صفات [[امامان]] را براساس آنچه در [[روایات]] [[شیعه]] آمده برشمرده و پنجاه صفت ذکر کرده است، از جمله این اوصاف و ویژگی‌ها: [[عصمت]]، [[نص بر امامت]]، داناترین، فصیح‌ترین، بردبارترین، دادگرترین، باتقواترین، شجاع‌ترین، باشرافت‌ترین، خیرخواه‌ترین، وفادارترین، شکیباترین، پارساترین، بخشنده‌ترین، عابدترین، مهربان‌ترین [[مردم]]، متواضع‌ترین آنان در برابر [[خدا]] باشند، بیش از همه [[مطیع]] [[امر و نهی]] [[الهی]] باشند، از همه به خودشان سزاوارترند، [[ختنه]] شده و [[پاک]] به [[دنیا]] می‌آیند، عهده‌دار ولادت و وفاتشان [[امام]] [[معصوم]] است، [[اموال]] در [[اختیار]] آنان است، به خاطر فراست و تیزهوشی از روبه‌رو پشت سر می‌بینند، چون از [[نور]] [[خدا]] [[آفریده]] شده‌اند سایه ندارند، هرکه از آنان متولد شود [[مؤمن]] می‌شود، چون از شکم مادر بر روی [[زمین]] قرار گیرند، با کف دو دست بر [[زمین]] می‌آیند و صدایشان به گفتن "شهادتین" بلند است، قلبشان نمی‌خوابد، [[محدث]] می‌شوند، دعایشان [[مستجاب]] می‌شود، بویشان معطّر است، دارای [[وصیّت]] آشکارند، با خرق عادات، [[دلیل]] و [[معجزه]] دارند، از حوادث پیش از وقوع خبر می‌دهند، [[سلاح]] و [[شمشیر]] [[پیامبر]] نزد آنان است، [[زره]] او برایشان اندازه است، صحیفه‌ای در [[اختیار]] دارند که نام شیعیانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، و صحیفه‌ای که نام دشمنانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، نزد آنان "[[جامعه]]" است که صحیفه‌ای است به طول هفتاد ذراع که همۀ نیازهای بنی [[آدم]] در آن است، به املای [[پیامبر]] و خطّ [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} است، نیز [[جفر احمر]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[سلاح]] [[پیامبر]] در آن است و تا [[خروج]] [[امام مهدی|حضرت قائم]] {{ع}} بیرون نخواهد آمد و [[جفر ابیض]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[تورات موسی]] و [[انجیل عیسی]] و [[زبور داود]] و [[کتب آسمانی]] در آن است، دارای [[الهام]] و شنیدن صدای غیبی‌اند و آنچه بر دل‌هایشان می‌افتد و صدایی می‌شنوند، همچون صدای زنجیر در طشت، و گاهی چهره‌ای بزرگتر از [[جبرئیل|جبرائیل]] و [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] نزد آنان آشکار می‌شود و گاهی آن را می‌بینند و مورد خطاب قرار می‌دهند و گفته‌اند از صفات [[امام]]، [[شناخت]] همۀ [[احکام]] است<ref>مناقب، ج ۱ ص ۲۵۳</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۶۴.</ref>
* [[نجات ملائکه]]
* [[ایمان ملائکه به امام]]  
* [[محل نزول ملائکه]]
* [[پیام آوری برای امام]]
* [[نزول ملائکه بر امام]]


=== صفات مرتبط با عالم تکوین ===
== صفات ثبوتی امام ==
* [[نگهدارنده زمین]]
{{اصلی|صفات ثبوتی امام}}
* [[جلوگیری از عذاب]]
برخی از صفات ثبوتی امام عبارت‌اند از:
* [[بارش باران]]
# '''هدایت یافته از همه جهات:''' {{متن قرآن|فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸</ref>؛ کلمه {{متن قرآن|هُدًى}}<ref>در تفسیر کلمه هُدی، دو احتمال مطرح است: در تفسیر تبیان می‌نویسد: {{عربی|يحتمل امرين: احدهما البيان و الدلالة و الاخر الانبياء و الرسل}}؛ التبیان، ج۱، ص۱۷۴؛ با توجه به تطبیق آن در روایات بر امیرالمؤمنین {{ع}} و ائمه {{عم}} در کتاب‌های تفسیر روایی، در این کتاب احتمال دوم انتخاب شده است؛ تفسیر فرات، ص۵۸، ح۱۷؛ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۰۰؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۴۲، ح۲۹؛ البرهان، ج۳، ص۲۳۷، ش۵۴۹۲-۷ و ص۷۸۴، ش۷۰۶۴-۱؛ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۹۲إ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۲۹، ح۷۸؛ افزون بر آن، خوف و حزن در صورتی به طور مطلق نفی می‌شود که هدایت توسط‍ خلفای الهی تبیین شود.</ref> اگر چه دارای معنای عامی است که شامل هر چیزی که قابلیت [[هدایت]] را دارد، می‌شود؛ [[خلفای الهی]] از مصادیق بارز آن هستند؛ زیرا کم‌ترین [[خوف]]، [[حزن]]، [[ضلالت]] و شقاوتی در [[تبعیت]] از آنان وجود ندارد.
* [[سرسبزی و خرمی زمین]]
# '''برخوردار از [[علم گسترده]]:''' یکی از لوازم هدایت یافته بودن از همه جهات، داشتن [[علم کامل]] و همه‌جانبه است؛ لذا اولین [[خلیفه الهی]] مورد [[تعلیم]] همه اسماء قرار می‌گیرد: {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> و [[جانشین]] او نیز بالتَّبَع و با [[اذن الهی]] به همه چیز عالم است.
* [[نگهدارنده سیارات]]
# '''[[عصمت]]:''' [[مصونیت از خطا]] و [[گمراهی]]، یکی دیگر از لوازم هدایت یافته بودن همه‌جانبه است؛ چون با احتمال [[خطا]]، از مصداقیت [[هدایت]] مطلق خارج شده و دیگر موجب [[اطمینان]] و سلب [[خوف]] و [[حزن]] از [[تابعین]] نخواهد بود و از جهت رتبه، بعد از [[علم کامل]] قرار دارد.
* [[حجیت امام برای پدیده ها تکوینی]]
# '''[[ایمان]] و [[یقین]] کامل داشتن:''' صفت [[ایمان]] عبارت از [[اقرار]] و تصدیق به زبان همراه با [[اعتقاد قلبی]] و [[روحی]] و عمل با جوارح و اعضاست و خلفای [[خدای سبحان]] از هر سه جهت، ایمانشان کامل بوده و بر اثر آن، دارای [[اطمینان]] و [[آرامش]] خاصی بودند و در برابر حوادث روزگارشان به هیچ وجه اضطرابی از خود بروز نمی‌دادند و با [[قلبی]] مطمئن به انجام وظیفه [[الهی]] خود مشغول بودند.
# '''[[عبادت]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]]:''' [[مقام عبودیت]] و [[بندگی]] خدای [[غنی]] مطلق، از مقام‌های عالی و جامع همه [[کمالات انسانی]] است. [[بندگی خدا]] یعنی [[وابستگی]] مطلق به او، یعنی در برابر [[اراده]] او از خود اراده‌ای نداشتن و در همه حال سر بر [[فرمان]] او نهادن. [[عبادت]] و مناجات با خدای [[مهربان]]، یکی از صفات بارز [[خلفای الهی]] است که همیشه در پی فرصتی بوده و هستند تا با پروردگارشان مناجات و [[عبادت]] کنند، اگر چه انجام وظیفه [[رسالت]] و [[امامت]]، خود عبادتی بزرگ و عملی [[صالح]] محسوب می‌شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۰۳-۱۰۵.</ref>. و ...<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۹۴ - ۱۲۷.</ref>.


=== نیازمند تقسیم ===
== صفات سلبی امام ==
* [[صفات واجبه امام]] (صفات)
{{اصلی|صفات سلبی امام}}
* [[صفات کمالیه امام]] (صفات)
برخی از صفات ناپسند که از معصومین [[نفی]] شده عبارت است از: [[پیراستگی]] از امراض [[روحی]] و [[قلبی]]؛ پیراستگی از [[شرک]]؛ پیراستگی از [[ظلم]]؛ تنزّه از [[گمراهی]]؛ [[تبعیت]] نکردن از [[هوای نفس]] خود و دیگران؛ پرهیز از زورگویی، عصیانگری و [[شقاوت]] و ...<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۲۹-۱۳۴.</ref>.
* [[صفات سلبیه امام]] (صفات)
* [[اراده امام]] ([[اراده]])
* [[زهد امام]] ([[زهد]])
* [[ازهد الناس]] ([[زهد]])
* [[شجاعت امام]] ([[شجاعت]])
* [[اشجع الناس]] ([[شجاعت]])
* [[عدالت امام]] ([[عدل]])
* [[اعدل الناس]] ([[عدل]])
* [[اقضی الناس]] ([[قضاوت]])
* [[هدایتگری امام]] ([[هدایت]]، [[هدایتگری]])
* [[اهدی الناس]] ([[هدایت]]، [[هدایتگری]])
* [[عبادت امام]] ([[عبادت]])
* [[اعبد الناس]] ([[عبادت]])
* [[علم امام]] ([[علم]])
* [[اعلم الناس]] ([[اعلمیت]])
* [[خزانه‌داری علم الهی]] ([[مخزن علم الهی]]، [[خزنة علم الله]])
* [[عیبة علم الله]] ([[علم]])
* [[حبیب الله]] ([[حب الهی]])
* [[حجه الله]] ([[حجت الهی]])
* [[ولی الله]] ([[ولایت الهی]])
* [[امین الله]] ([[امانت الهی]])
* [[وارث تورات]] ([[وراثت موسی]])
* [[انجیل]] ([[وراثت عیسی]])
* [[زبور]] ([[وراثت داوود]])
* [[شریک القرآن]] ([[معیت با قرآن]])
* [[عمودالدین]] ([[عمود دین]])
* [[موضع سر الله]] ([[رازداری خدا]])
* [[باب حطة الله]] ([[بابیت]])
* [[راسخ در علم]] ([[رسوخ در علم]])
* [[معدن العلم]] ([[معدن علم]])
* [[عیش العلم]] ([[علم]])
* [[افضلیت امام]] ([[افضلیت]])
* [[افضل اهل زمان خود]] ([[افضلیت]])
* [[ایثار امام]] ([[ایثار]])
* [[تبشیر امام]] ([[تبشیر]])
* [[بشیر]] ([[تبشیر]])
* [[تحمل امام]] ([[تحمل]])
* [[تحمل متاعب]] ([[تحمل]])
* [[تنزه امام از منفرات]] ([[تنزه]])
* [[تنزه امام از عیوب]] ([[تنزه]])
* [[حسن سیرت]] ([[سیرت]])
* [[حسن تدبیر]] ([[تدبیر]])
* [[خلق امام]] ([[خلق]])
* [[خلق کریم]] ([[خلق]]، [[کرامت]])
* [[ذکاوت امام]] ([[ذکاوت]])
* [[رأفت امام]] ([[رأفت]])
* [[رحمت امام]] ([[رحمت]])
* [[سلامت خلقت امام]] ([[سلامت خلقت]]، [[سلامت]]، [[خلقت]])
* [[حدس امام]] ([[حدس]])
* [[شدید الحدس]] ([[حدس]])
* [[شرافت امام]] ([[شرافت]])
* [[شرافت قبیله]] ([[شرافت]])
* [[صفای نفس امام]] ([[صفای نفس]])
* [[صافی النفس]] ([[صفای نفس]])
* [[صحت فطرت امام]] ([[فطرت]])
* [[صحیح الفطرة]] ([[فطرت]])
* [[صدق امام]] ([[صدق]])
* [[عزم امام]] ([[عزم]])
* [[عزم راسخ]] ([[عزم]])
* [[عصمت امام]] ([[عصمت]])
* [[عفت امام]] ([[عفت]])
* [[قاطعیت امام]] ([[قاطعیت]])
* [[قدرت امام]] ([[قدرت]])
* [[کرم امام]] ([[کرم]])
* [[کمال امام]] (کمال)
* [[کمال خلق امام]] ([[کمال خلق]]، کمال، [[اخلاق]])
* [[کمال ذکاء امام]] ([[کمال ذکاء]]، کمال، [[ذکاوت]])
* [[کمال عقل امام]] ([[کمال عقل]]، کمال، [[عقل]])
* [[کمال فطنت امام]] ([[کمال فطنت]]، کمال، [[فطنت]])
* [[مبلغ شرع]] ([[تبلیغ]]، [[شریعت]])
* [[مبلغ وحی]] ([[تبلیغ]]، [[وحی]])
* [[حافظ کتاب]] ([[حفظ کتاب]])
* [[حافظ شریعت]] ([[حفظ شریعت]])
* [[مذکر]] ([[تذکیر]])
* [[مصدق یکدیگر]] ([[تصدیق شرایع]])
* [[اعتدال امام]] ([[اعتدال]])
* [[معتدل المزاج]] ([[اعتدال]])
* [[تنزیه امام]] ([[تنزیه]])
* [[منزه از معصیت]] ([[تنزه]]، [[عصمت]])
* [[نذیر]] ([[انذار]])
{{پایان مدخل وابسته}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۳۵۵: خط ۱۴۵:
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:991395.jpg|22px]] [[محمد امین بالادستیان|بالادستیان، محمد امین]]، [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]] و [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|'''نگین آفرینش ج۱''']].
# [[پرونده:991395.jpg|22px]] [[محمد امین بالادستیان|بالادستیان، محمد امین]]، [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]] و [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|'''نگین آفرینش ج۱''']]
# [[پرونده:1379780.jpg|22px]] [[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|'''بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان''']]
# [[پرونده:1379780.jpg|22px]] [[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|'''بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان''']]
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[مصطفی فرخی|فرخی، مصطفی]]، [[اهل بیت - فرخی (مقاله)| مقاله «اهل بیت»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[مصطفی فرخی|فرخی، مصطفی]]، [[اهل بیت - فرخی (مقاله)| مقاله «اهل بیت»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
# [[پرونده:IM009734.jpg|22px]] [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۲''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|'''امامت''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
# [[پرونده:1100529.jpg|22px]] [[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|'''هشام بن حکم''']]
# [[پرونده:1100529.jpg|22px]] [[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|'''هشام بن حکم''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۱

ائمه(ع) دارای صفات ویژه‌ای هستند که جایگاه امامت اقتضای آن را دارد. برخی از صفات ظاهری و جسمانی است مانند تنزه از نقائص و برخی دیگر باطنی و معنوی. از جمله این ویژگی‌ها عبارت است از: قریشی بودن امام؛ عصمت؛ حجیت الهی؛ عدالت و پارسایی؛ علم؛ منصوب شدن به جعل الهی؛ آراستگی به کمالات اخلاقی و... .

مقدمه

بنابر باورهای شیعیان، امامان دوازده‌گانه (ع) دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر مردم متمایز می‌سازد؛ زیرا هر کس منصب الهی امامت را برعهده بگیرد، باید دارای آن صفات باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، باطنی و معنوی[۱].

ویژگی امام به معنای صفاتی است که امام معصوم بدان متصف می‌‌شود. در اینکه امام باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد. ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه قرار گرفته‌اند، عبارت‌اند از:

صفات مرتبط با امامت

نخست: حجت الهی (حجة الله)

امام معصوم، حجت خدا بر روی زمین است؛ بدین معنا که خداوند سیره و رفتار و گفتار او را در تمام شئون زندگی بر بندگان حجت قرار داده است[۲]. اثر این منصب که از ناحیه خداوند است، ولایت بر جان و مال مردم است[۳] و در صورت تخلف از فرمان ائمه (ع) در قیامت با آنها احتجاج می‌کند که چرا با وجود حجت خدا در زمین، مخالف فرمان وی رفتار کرده‌اند[۴]؛ بلکه طبق روایات متعدد[۵] شرط قبولی اعمال، پذیرش ولایت ائمه (ع) است که از مسلمات و بلکه از ضروریات مذهب شیعه است[۶].[۷]

دوم: ولایت الهی (ولی الله)

در آیه ولایت، ولایت امام معصوم بیان شده است: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۸]. عطف این جمله بر ماقبل ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، می‌رساند که ولایت امام نیز ولایت اعطایی از سوی خداوند و از جنس ولایت الهی است.

ولایت یا تکوینی و یا تشریعی است. ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می‌گردد و اثر وصول به مقام قرب ـ البته در مراحل عالی آن ـ این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچ‌گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست...[۹].[۱۰] و به مقتضای ولایت تشریعی، خداوند متعال مقام امامت و رهبری جامعه دینی را به اهل بیت(ع) اعطا کرده و پیامبر اسلام(ص) آن را به مردم ابلاغ نموده است[۱۱]. حقیقت ولایت اهل بیت(ع) اتحاد، درهم تنیدگی و پیوند بین حاکم و مردم در هدف و راه رسیدن به هدف است. این حقیقت در محبت و اطاعت از سوی مردم و هدایت و رهبری از سوی ولی که اهل بیت(ع) هستند، ظهور می‌کند و همه عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، معنوی، روحی و عملی را در بر می‌گیرد[۱۲].[۱۳]

باور به ولایت تکوینی و ولایت تشریعی اهل بیت دارای چندین معنای متفاوت است. برخی از این معانی غلوآمیز و باطل هستند، مانند اعتقاد به استقلال مطلق ائمه در تکوین و تشریع. اما برخی دیگر از معانی ولایت تکوینی و ولایت تشریعی با روایات تأیید می‌شوند. ولایت اهل بیت و پیامبر اکرم(ص) پس از قرآن کریم، مهم‌ترین منبع هدایت و راهنمایی برای مسلمانان است. پذیرش این ولایت الهی، همانند پذیرش ولایت خداوند، ضروری و حیاتی است و موجب سعادت و رستگاری می‌شود. پذیرش ولایت ائمه اطهار و پیروی از آنان، آثار و برکات بسیاری به همراه دارد. از جمله مهم‌ترین آثار آن می‌توان به تقرب به خداوند، پذیرش اعمال عبادی، و دستیابی به معرفت و بصیرت اشاره کرد. پس پذیرش این ولایت حیاتی و سرنوشت‌ساز است.

سوم: ریاست فراگیر

امام - به دلیل ولایتی که دارد - ریاستی عام، در حوزه‌های تبلیغی و حکومتی دارد که همچون ابراهیم خلیل الله(ع) افزون بر بُعد هدایتگری، شأن اجرای احکام را نیز داراست؛ از این‌رو، امام در این رتبه صرفاً به زعیم سیاسی گفته نمی‌شود. به دیگر سخن، مقام امامت هنگامی به حضرت ابراهیم(ع) اعطا شد که وی شأن هدایتگری را داشت؛ آن‌گاه با حفظ این مسئولیت، شأن و وظیفه اجرای احکام و تشکیل حکومت نیز به حضرت داده شد. از این‌رو، امام کسی است که پیشوای مردم، هم در امر تبلیغ دین و هم در اجرای دین و تشکیل حکومت است[۱۴].

چهارم علم لدنی (معدن علم)

پیشوای جامعه اسلامی باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد می‌شود. روشن‌ترین و کامل‌ترین دیدگاه در این باره دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین علمی، غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد[۱۵].

خداوند اولوالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا هنگام دریافت گزارش‌ها به اولوا الامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ[۱۶]. مقصود از اولوالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۱۷] به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست[۱۸]. و مصادیق آن براساس روایات، امامان معصوم (ع)‌اند[۱۹].[۲۰]

پنجم عصمت (معصوم)

عصمت که شیعه امامیه قائل به آن است، مهم‌ترین شرط رهبران الهی ـ یعنی پیامبران، اوصیا و امامان ـ است؛ زیرا وظیفه اصلی آنان راهنمایی مردم به رستگاری دنیوی و اخروی است. در قرآن کریم نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است الهی و به ستمگران نمی‌رسد[۲۱]. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمی‌شود. روایات بسیاری نیز به عصمت امامان (ع) تصریح کرده‌اند[۲۲]. آیه بر عصمت امام در طول حیات و تمام عمر نیز دلالت می‌کند، بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت[۲۳].

همچنین خداوند در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۴] از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق با صادقان باشند[۲۵]. بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۲۶] و یا در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۲۷]، اطاعت از اولوا الامر در ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر در ردیف اطاعت خدای سبحان قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر و اولوا الامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است[۲۸].[۲۹]

ششم: عدالت و تقوا

عدالت صفتی در نفس است که موجب می‌‌شود انسان از گناهان کبیره و صغیره و همچنین مباحاتی که منافات با مروت دارد اجتناب کند، به عبارت دیگر عدالت مجموعه‌ای از صفات اخلاقی است که عبارت از تقوا، ورع، صدق، امانت، عدل، رعایت ادب اجتماعی و مراعات هر چیزی است که شریعت التزام به آن را واجب کرده است[۳۰] و وقتی گفته می‌شود امام نباید ظالم باشد یعنی عدالتش ضروری است. شیعیان قائل به عصمت امام هستند، بنابر این صفت عدالت یا تقوا - خود به خود - برای امام اثبات می‌‌شود. اهل سنت پایین‌ترین مرتبه ای که برای عدالت امام مطرح کرده‌اند این است که شهادتش قبول بشود[۳۱]. اما شیعه اسماعیلیه و زیدیه، معتزله و مشهور اشاعره: عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام دانسته‌اند[۳۲].[۳۳]

هفتم: افضلیت (افضل الخلق)

معنای این صفت آن است که امام معصوم (ع) باید در صفات کمال ـ مانند دانایی و پارسایی و دادگری ـ از دیگر انسان‌ها برتر باشد. منصب امامت، به دست خداست و او کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم نقلی و عقلی متعددی بر لزوم افضلیت امام اقامه کرده‌اند[۳۴].[۳۵] امام برترین انسان‌ها در عصر خود است؛ بدین بیان که به طور، طبیعی، برای اداره جامعه تنها یک نفر می‌بایست در رأس هرم قرار گیرد وگرنه بروز اخلال در اداره جامعه امری اجتناب‌ناپذیر است. اگرچه ممکن است در هر دوره چند پیامبر در این عالم وجود داشته باشند، روشن است که خداوند حکیم شایسته‌ترین آنها را برای اجرای احکام برمی‌گزیند. امام در ادبیات قرآنی، آن‌گاه که مقصود از آن امامت حق باشد، بر افراد گوناگونی در رتبه‌های تشکیکی متفاوتی اطلاق می‌شود. بالاترین مرتبه امامت، از آنِ کسی است که منصوب از طرف خداوند، برترین انسان‌ها و دارای مقام عصمت است و با علمی که خدا بدو داده، افزون بر وظیفه هدایت مردم، مأموریت اجرای احکام و احکام دین را نیز دارد[۳۶].

هشتم: نصب الهی (منصوب من عند الله)

مقام امامت، یعنی همان پیشوایی بر مردم، تنها با جعل الهی به کسی داده می‌شود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۳۷]؛ چنان‌که وقتی حضرت ابراهیم (ع) خواستار اعطای این مقام به فرزندان خود شدند، خداوند متعال درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفت[۳۸]. از دیدگاه شیعه، تعیین امام و جانشین پیامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او انجام می‌گیرد و پیامبر، امام پس از خود را معرفی می‌کند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی حق دخالت در این امر را ندارند.

بنابر این، نصب الهی امام به معنای انتصاب افراد معصوم از سوی خداوند است، تا به جانشینی از پیامبر نقش و وظایف او را در جامعه انسانی ایفا ‌کند. بر این مبنا، شیعه «امامت» را بعد از «نبوت» جزء اصول دین می‌شمارد و معتقد است امام به عنوان خلیفه خدا و نبی، برترین مردمان در فضل و کمال، دارای مقام عصمت و برخوردار از علم لدنی و جامع تمام شئون پیامبر (ص) به جز دریافت وحی است.

براساس دلائل عقلی، شیعه «به نصب امام» به امر خداوند و توسط پیامبر گرامی اسلام اعتقاد دارد و چندین دلیل نقلی در کتاب، مانند آیات: تطهیر، تبلیغ، ولایت، اولی‌الأمر، ابتلا، اکمال دین و... بر این امر دلالت دارند که حدیث غدیر، منزلت و چندین دلیل نقلی دیگر از سیره و سنت پیامبر (ص)، موجود در منابع شیعه و اهل سنت آن را تبیین و تفسیر می‌کنند[۳۹].

نهم: منصوص بودن

نص در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث امامت، به معنای یکی از راه‌های شناخت امام و جانشین پیامبر است[۴۰]. کسانی که نصب و تعیین امام را واجب دانسته‌اند، در چگونگی و راه تعیین و نصب با هم اختلاف دارند. امامیه، تنها راه تعیین و نصب را نص و تصریح از سوی خداوند یا پیامبر یا امامی می‌داند که امامتش با نص اثبات شده است[۴۱].[۴۲]

دهم: وصیت به امامت (وصی)

وصایت و تعیین جانشین از سوی انبیا، یکی از سنت‌های رایج در میان پیامبران الهی بوده است. آنها بنا به دستور الهی و به منظور حفظ و استمرار رسالت خود، همواره فردی را به عنوان وصی و جانشین خود انتخاب می‌کردند تا پس از آنها، راهشان را ادامه دهد و پیام الهی را به مردم برساند. این امر نشان‌دهنده اهمیت و ضرورت تداوم رسالت انبیا و وجود وصی پس از آنهاست. نمونه‌هایی از این وصایت‌ها عبارتند از: وصیت حضرت آدم به شیث، حضرت نوح به سام، حضرت ابراهیم به اسحاق، حضرت موسی به هارون و حضرت عیسی به شمعون. پیامبر خاتم(ص) نیز در آخرین لحظات زندگی، حضرت علی(ع) را به عنوان وصی خود انتخاب کرد. پیامبر اکرم همچنین بارها - در طول زندگی خود - بر اهمیت وصایت و ولایت ائمه اطهار تأکید کرد. علاوه بر این، پیامبر اسلام در موارد متعددی - از جمله: واقعه یوم الدار، غدیر خم و غیره - حضرت علی(ع) و دیگر امامان معصوم را به عنوان جانشینان و خلفای خود معرفی کرد تا پیام الهی به وسیله آن امامان به مردم منتقل شود[۴۳].

طبق احادیث متعدد، پیامبر اکرم(ص) بارها بر لزوم پیروی از قرآن و اهل بیت(ع) تأکید و وصیت کرد که مردم پس از ایشان، به امامان معصوم رجوع کنند. همچنین امام علی(ع)، وصیت و وراثت پیامبر(ص) را حق اهل بیت(ع) می‌دانست و خود را وصی رسول خدا معرفی می‌کرد[۴۴]، چنان که به هنگام بیعت گرفتن از ایشان می‌فرمود: من وصی پیامبرم[۴۵]. آن حضرت در خطبه دیگری ضمن تأکید بر مشروعیت خلافت و امامت اهل بیت(ع) فرمود: وصیت و وراثت حقیقی رسول خدا(ص) در اهل بیت اوست: «وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ»[۴۶].[۴۷]. بنابراین وجود وصایت الهی در امامان معصوم(ع)، مستند به احادیث فراوانی از سوی پیامبر اکرم(ص) است.

یازدهم: قریشی بودن امام

مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به جد پیامبر خاتم (ص)، «نضر بن کنانه» بازگردد. از نظر امامیه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی هاشم است. دلیل آنان حدیث «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ» نیست، بلکه حدیث ثقلین[۴۸] و مانند آن است که امامت را مخصوص امیرمؤمنان (ع) و خاندان او از ذریه حضرت زهرا (س) می‌داند. لذا امامیه به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند[۴۹].[۵۰]

صفات مرتبط با کمالات اخلاقی

امام که پیشوا و راهبر جامعه است باید از همه بدی‌ها و رذائل اخلاقی دور باشد و در مقابل، همه کمالات اخلاقی را در عالی‌ترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان انسان کامل بهترین الگو برای پیروان خود به شمار می‌رود. امام رضا (ع) فرمود: "برای امام نشانه‌هایی است: او داناترین،... پرهیزکارترین، بردبارترین، شجاع‌ترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است[۵۱]. به علاوه او در مقام جانشینی پیامبر (ص)، در پی تعلیم و تربیت انسان‌هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از مردمان، به اخلاق الهی آراسته باشد. امیرالمؤمنین (ع)می‌فرماید: "کسی که خود را امام مردم قرار داده است، بر اوست که پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود همّت گمارد، و باید دیگران را به وسیله رفتار خود تربیت کند پیش از آنکه با گفتار تربیت کند[۵۲].[۵۳]

تنزه از نقایص اخلاقی

امامان از اهل بیت(ع) ـ در اعتقادات شیعه ـ دارای عصمت و مصونیت از گناه و خطا هستند. این عصمت، شامل مصونیت از هرگونه انحراف و نقص اخلاقی نیز می‌شود. طبق دلیل عقل، امام باید از عیوب خَلقی، رذایل خُلقی و نقائص عملی منزّه باشد[۵۴]؛ زیرا وجود نقائص در او موجب نفرت و عدم رغبت به او می‌شود و این با وجوب اطاعت از امام و انقیاد در برابر او تنافی دارد و موجب نقض غرض است[۵۵].[۵۶] همچنین، امام به عنوان الگو و اسوه جامعه اسلامی، باید از هرگونه صفت زشت و ناپسند اخلاقی مبرا باشد؛ تا بتواند الگویی کامل و شایسته برای مردم به شمار آید. به همین دلیل، امامان معصوم بالاترین مراتب فضیلت و اخلاق کامل را دارا هستند و الگو و سرمشقی نیکو در تزکیه و استقامت به‌شمار می‌روند. آنان هیچ‌گاه مرتکب دروغ، خیانت، حسادت و سایر انحرافات اخلاقی نمی‌شدند و کاملاً از هر آلودگی معنوی پاک بودند. امامان معصوم تجسم فضائل و اخلاق پسندیده‌ای هستند که اسلام بر آن تأکید دارد و به برکت کمال اخلاقی‌شان، قادرند جامعه را اصلاح و نفوس را تهذیب و تزکیه کنند. بنابراین امامان از هر نقص و عیب اخلاقی منزه هستند.

بنابراین، امامان معصوم (ع) در فضایلی همچون: توحید، عدالت، تقرب به خداوند، ترس از خدا، یاد خدا، شوق به خدا، توکل، شکرگزاری، عبادت، عبرت، غیرت، یقین، تدبر، تعقل، تفکر، دوراندیشی، شناخت، علم، معرفت، آراستگی و پیراستگی، بیداری، تأنی، تقوا، تواضع، توبه، جوان‌مردی، حکمت، حیا، خشوع، خضوع، رضا، زهد، ساده‌زیستی، شجاعت، صدق، عزت نفس، عفت، قناعت، کرامت نفس، مراقبه، مسئولیت‌پذیری، نظم، وقار، آشتی، احترام، ادب، ایثار، بی‌نیازی از مردم، تسلیم، خوش‌خویی، دوستی، رازداری، رفق و مدارا، سخاوت، صله رحم، عفو، محبت، مشورت، معاشرت، مودت، نرم‌خویی، نصیحت، نیکی، وفای به عهد، اصلاح بین مردم، امر به معروف و نهی از منکر، انصاف، تعاون، صبر، ثبات، استقامت، جهاد، حرکت به نفع دیگران، حمایت از مظلوم، عدم پذیرش سلطه کافران، فداکاری، شهامت، مبارزه با ظلم و مقاومت سرآمد روزگار خود هستند.

تعدادی دیگر از ویژگی‌های امام

در مناقب ابن شهرآشوب، مباحث سودمند و نکات جالبی دربارۀ امامت و ائمه (ع) است. از جمله با عنوان "صفات الأئمّه"، فهرستی از صفات امامان را براساس آنچه در روایات شیعه آمده برشمرده و پنجاه صفت ذکر کرده است، از جمله این اوصاف و ویژگی‌ها: عصمت، نص بر امامت، داناترین، فصیح‌ترین، بردبارترین، دادگرترین، باتقواترین، شجاع‌ترین، باشرافت‌ترین، خیرخواه‌ترین، وفادارترین، شکیباترین، پارساترین، بخشنده‌ترین، عابدترین، مهربان‌ترین مردم، متواضع‌ترین آنان در برابر خدا باشند، بیش از همه مطیع امر و نهی الهی باشند، از همه به خودشان سزاوارترند، ختنه شده و پاک به دنیا می‌آیند، عهده‌دار ولادت و وفاتشان امام معصوم است، اموال در اختیار آنان است، به خاطر فراست و تیزهوشی از روبه‌رو پشت سر می‌بینند، چون از نور خدا آفریده شده‌اند سایه ندارند، هرکه از آنان متولد شود مؤمن می‌شود، چون از شکم مادر بر روی زمین قرار گیرند، با کف دو دست بر زمین می‌آیند و صدایشان به گفتن "شهادتین" بلند است، قلبشان نمی‌خوابد، محدث می‌شوند، دعایشان مستجاب می‌شود، بویشان معطّر است، دارای وصیّت آشکارند، با خرق عادات، دلیل و معجزه دارند، از حوادث پیش از وقوع خبر می‌دهند، سلاح و شمشیر پیامبر نزد آنان است، زره او برایشان اندازه است، صحیفه‌ای در اختیار دارند که نام شیعیانشان تا روز قیامت در آن است، و صحیفه‌ای که نام دشمنانشان تا روز قیامت در آن است، نزد آنان "جامعه" است که صحیفه‌ای است به طول هفتاد ذراع که همۀ نیازهای بنی آدم در آن است، به املای پیامبر و خطّ امیر المؤمنین (ع) است، نیز جفر احمر نزد آنان است، جعبه‌ای که سلاح پیامبر در آن است و تا خروج حضرت قائم (ع) بیرون نخواهد آمد و جفر ابیض نزد آنان است، جعبه‌ای که تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و کتب آسمانی در آن است، دارای الهام و شنیدن صدای غیبی‌اند و آنچه بر دل‌هایشان می‌افتد و صدایی می‌شنوند، همچون صدای زنجیر در طشت، و گاهی چهره‌ای بزرگتر از جبرائیل و میکائیل و اسرافیل نزد آنان آشکار می‌شود و گاهی آن را می‌بینند و مورد خطاب قرار می‌دهند و گفته‌اند از صفات امام، شناخت همۀ احکام است[۵۷].[۵۸]

صفات ثبوتی امام

برخی از صفات ثبوتی امام عبارت‌اند از:

  1. هدایت یافته از همه جهات: ﴿فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۵۹]؛ کلمه ﴿هُدًى[۶۰] اگر چه دارای معنای عامی است که شامل هر چیزی که قابلیت هدایت را دارد، می‌شود؛ خلفای الهی از مصادیق بارز آن هستند؛ زیرا کم‌ترین خوف، حزن، ضلالت و شقاوتی در تبعیت از آنان وجود ندارد.
  2. برخوردار از علم گسترده: یکی از لوازم هدایت یافته بودن از همه جهات، داشتن علم کامل و همه‌جانبه است؛ لذا اولین خلیفه الهی مورد تعلیم همه اسماء قرار می‌گیرد: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا[۶۱] و جانشین او نیز بالتَّبَع و با اذن الهی به همه چیز عالم است.
  3. عصمت: مصونیت از خطا و گمراهی، یکی دیگر از لوازم هدایت یافته بودن همه‌جانبه است؛ چون با احتمال خطا، از مصداقیت هدایت مطلق خارج شده و دیگر موجب اطمینان و سلب خوف و حزن از تابعین نخواهد بود و از جهت رتبه، بعد از علم کامل قرار دارد.
  4. ایمان و یقین کامل داشتن: صفت ایمان عبارت از اقرار و تصدیق به زبان همراه با اعتقاد قلبی و روحی و عمل با جوارح و اعضاست و خلفای خدای سبحان از هر سه جهت، ایمانشان کامل بوده و بر اثر آن، دارای اطمینان و آرامش خاصی بودند و در برابر حوادث روزگارشان به هیچ وجه اضطرابی از خود بروز نمی‌دادند و با قلبی مطمئن به انجام وظیفه الهی خود مشغول بودند.
  5. عبادت و بندگی خدای سبحان: مقام عبودیت و بندگی خدای غنی مطلق، از مقام‌های عالی و جامع همه کمالات انسانی است. بندگی خدا یعنی وابستگی مطلق به او، یعنی در برابر اراده او از خود اراده‌ای نداشتن و در همه حال سر بر فرمان او نهادن. عبادت و مناجات با خدای مهربان، یکی از صفات بارز خلفای الهی است که همیشه در پی فرصتی بوده و هستند تا با پروردگارشان مناجات و عبادت کنند، اگر چه انجام وظیفه رسالت و امامت، خود عبادتی بزرگ و عملی صالح محسوب می‌شود[۶۲]. و ...[۶۳].

صفات سلبی امام

برخی از صفات ناپسند که از معصومین نفی شده عبارت است از: پیراستگی از امراض روحی و قلبی؛ پیراستگی از شرک؛ پیراستگی از ظلم؛ تنزّه از گمراهی؛ تبعیت نکردن از هوای نفس خود و دیگران؛ پرهیز از زورگویی، عصیانگری و شقاوت و ...[۶۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ شیعه، ص۳۲۳.
  2. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶.
  3. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ همو، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲-۶۲۳.
  4. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶- ۶۳۷.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۹؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸-۱۱۹.
  6. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۶.
  7. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۲۴۵.
  8. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  9. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
  10. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۸۵۰.
  11. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵، ۲۳۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
  12. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۱، ۲۷۷، ۲۸۰؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
  13. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص۲۲۴؛ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص۷۶۶.
  14. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۱۰-۱۲۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص۳۲ - ۳۸.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۴.
  16. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند» سوره نساء، آیه ۸۳.
  17. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  18. المیزان، ج۵، ص۲۲؛ ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱.
  19. روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ المیزان، ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱؛ ج۵، ص۲۳-۲۴.
  20. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  21. ﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  22. فرهنگ شیعه، ص۳۲۳-۳۲۴.
  23. المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
  24. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  25. المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  26. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۲۱؛ پیام قرآن، ج۹، ص۵۰؛ حق الیقین، ص۵۴-۵۵.
  27. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  28. المیزان، ج۴، ص۳۸۹-۳۹۱؛ حق‌الیقین، ص۴۰.
  29. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  30. الدمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، ص۲۵۱.
  31. بغدادی، عبد القاهر ابن طاهر، أصول الإیمان، ص۲۲۰.
  32. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹، المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.
  33. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳.
  34. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۱، ص۲۰۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵ و ج۹۳، ص۶۴۰؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول‌، ص۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ص۲۲۲.
  35. فرهنگ شیعه، ص۳۲۴.
  36. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  37. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  38. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  39. ر.ک: علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۱۲۱.
  40. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۸.
  41. علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).
  42. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۳-۲۱۷.
  43. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۵۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۲.
  44. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲.
  45. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۳.
  46. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲.
  47. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲ ص ۱.
  48. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج۱، ص۴۱۳.
  49. سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.
  50. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۲.
  51. تفسیر المیزان، ذیل آیۀ ۱۲۴ سوره بقره.
  52. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم»؛ ‏نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت ٧٣.
  53. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  54. آملی، عزالدین، رساله حسنیه، ص۵۵۸.
  55. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۱۵.
  56. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص۲۴۶.
  57. مناقب، ج ۱ ص ۲۵۳
  58. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶۴.
  59. «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸
  60. در تفسیر کلمه هُدی، دو احتمال مطرح است: در تفسیر تبیان می‌نویسد: يحتمل امرين: احدهما البيان و الدلالة و الاخر الانبياء و الرسل؛ التبیان، ج۱، ص۱۷۴؛ با توجه به تطبیق آن در روایات بر امیرالمؤمنین (ع) و ائمه (ع) در کتاب‌های تفسیر روایی، در این کتاب احتمال دوم انتخاب شده است؛ تفسیر فرات، ص۵۸، ح۱۷؛ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۰۰؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۴۲، ح۲۹؛ البرهان، ج۳، ص۲۳۷، ش۵۴۹۲-۷ و ص۷۸۴، ش۷۰۶۴-۱؛ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۹۲إ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۲۹، ح۷۸؛ افزون بر آن، خوف و حزن در صورتی به طور مطلق نفی می‌شود که هدایت توسط‍ خلفای الهی تبیین شود.
  61. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
  62. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۰۳-۱۰۵.
  63. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۹۴ - ۱۲۷.
  64. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۲۹-۱۳۴.