سیره دینی امام مهدی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = سیره امام مهدی | عنوان مدخل = سیره امام مهدی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = امام مهدی (پرسش) }} == سیره دینی امام مهدی{{ع}} == سیره دینی امام مهدی{{ع}} در عصر ظهور همان سیره جدش پیامبر اکرم{{صل}} است،؛ چراکه مأموریت اصلی...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== | == مقدمه == | ||
سیره دینی امام مهدی{{ع}} در عصر ظهور همان سیره جدش [[پیامبر اکرم]]{{صل}} | سیره دینی امام مهدی{{ع}} در عصر ظهور همان سیره جدش [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است؛ چراکه مأموریت اصلی خاتم اوصیاء{{ع}} تحقق کامل [[دین]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و تعالی و شکوفائی [[جامعه دینی]] در عصر ظهور است؛ زیرا اگرچه اکمال و اتمام دین از نظر بیان و [[تبلیغ]] با [[بعثت]] [[مقدس]] پیامبر اکرم{{صل}} شکل گرفت، اما در [[زمان]] [[بعثت پیامبر اکرم]]{{صل}} شرایط برای اجرای کامل آن، به نحو جهانی و برای جمیع بشریّت مهیّا نبوده است، از این رو اجرای کامل آن در سطح جهانی، به وسیله آخرین وصی پیامبر اکرم{{صل}}، [[حضرت مهدی]]{{ع}} انجام میپذیرد<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبرعلی]]، [[سیره امام مهدی در عصر ظهور (کتاب)|سیره امام مهدی در عصر ظهور]]، ص۷۰.</ref>. | ||
== احیای دوباره [[اسلام]] == | == احیای دوباره [[اسلام]] == | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
* [[سبک زندگی امام مهدی]] | * [[سبک زندگی امام مهدی]] | ||
* [[سیره اخلاقی امام مهدی]] | * [[سیره اخلاقی امام مهدی]] | ||
* [[سیره دینی امام مهدی]] | |||
* [[سیره عبادی امام مهدی]] | * [[سیره عبادی امام مهدی]] | ||
* [[سیره خانوادگی امام مهدی]] | * [[سیره خانوادگی امام مهدی]] | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۸: | ||
* [[سیره نظامی امام مهدی]] | * [[سیره نظامی امام مهدی]] | ||
* [[سیره قضایی امام مهدی]] | * [[سیره قضایی امام مهدی]] | ||
* [[سیره حکومتی امام مهدی]] | * [[سیره حکومتی امام مهدی]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۸
مقدمه
سیره دینی امام مهدی(ع) در عصر ظهور همان سیره جدش پیامبر اکرم(ص) است؛ چراکه مأموریت اصلی خاتم اوصیاء(ع) تحقق کامل دین پیامبر خاتم(ص) و تعالی و شکوفائی جامعه دینی در عصر ظهور است؛ زیرا اگرچه اکمال و اتمام دین از نظر بیان و تبلیغ با بعثت مقدس پیامبر اکرم(ص) شکل گرفت، اما در زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) شرایط برای اجرای کامل آن، به نحو جهانی و برای جمیع بشریّت مهیّا نبوده است، از این رو اجرای کامل آن در سطح جهانی، به وسیله آخرین وصی پیامبر اکرم(ص)، حضرت مهدی(ع) انجام میپذیرد[۱].
احیای دوباره اسلام
امام مهدی(ع) احیاکننده معارف فراموششده دین و تحققبخش کامل احکام اسلام است، همان احکام نورانی که پیش از او مهجور مانده و یا به زیاده و نقصانی آمیخته شده بود و آن حضرت با قیام خود دین را از افکار بشری غیر صحیح غبارروبی میکند. از این رو در برخی روایات از آن حضرت به عنوان مجدّد اسلام و احیاگر احکام قرآن یاد شده است.
امام صادق(ع) به اسحاق بن عمار فرمود: "همانا برای قرآن تأویلهایی است که برخی آمده است و برخی دیگر هنوز نیامده است. هرگاه تأویل آن در زمان یکی از ائمه(ع) بیاید فقط امام آن زمان تأویل آن را میداند"[۲].
امام صادق(ع) درباره قرآن فرمود: "همانا قرآن همیشه زنده و هرگز نمیمیرد و همانند شب و روز و گردش خورشید و ماه همواره جاری است، همانگونه که بر نخستین ما جاری بود بر آخرین ما نیز جاری است"[۳].
امیرالمؤمنین(ع) به مالک بن ضمره، درباره اجتماع مردم در محور دین واحد در زمان ظهور توسط حضرت مهدی(ع) فرمود: "ای مالک چگونه خواهی بود هنگامی که شیعه، این چنین (و انگشت هایش را در میان یک دیگر کرد و درهم و برهم نمود) با هم اختلاف کنند. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین در چنین هنگام خیری وجود نخواهد داشت. فرمود: ای مالک همه خیر در آن هنگام است؛ زیرا که قائم ما قیام میکند و هفتاد نفر را که به خدا و رسول او دروغ میبستهاند پیش میکشد و به قتل میرساند، سپس خداوند همه آنان را بر محور یک امر گرد میآورد"[۴].
امام صادق(ع) میفرماید: "چون قائم(ع) قیام کند، مردم را به اسلام جدید دعوت میفرماید و به امری که کهنه شده و جمهور مردم از آن گمراه ماندهاند، هدایت میکند و او بدان جهت مهدی(ع) نامیده شده چون که به چیزی هدایت میکند که گم شده است و او را از آن جهت قائم(ع) مینامند که قیام به حق میفرماید"[۵].
در روایت دیگر آن حضرت درباره احیاگری دینی امام مهدی(ع) فرمود: "همان کاری که رسول خدا(ص) انجام داد، انجام میدهد و برنامههای نادرست پیشین را ویران میسازد و اسلام را نوسازی میکند، همانگونه که پیامبر اکرم(ص) عادات جاهلیت را ویران ساخت"[۶].
بدون شک در این گونه روایات، مراد از تجدید اسلام، آیین تازه و راه و روش جدیدی غیر از اسلام نیست؛ زیرا همانگونه که تمامی ائمه(ع) از سنّت و سیرت واحدی برخوردار بودهاند و شیوه زندگی همه امامان معصوم(ع) برپایه سیره پیامبر اکرم(ص) استوار بوده است، دین و سیره حضرت مهدی(ع) نیز چیزی جز همان دین و سیره جدش رسول خدا(ص) نخواهد بود[۷].
بنابراین تعبیرهایی مانند آئین نو و جدید و روش تازه، برای آن است که احکام و معارف فراوانی از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللی تبیین نگشته است یا متناسب با سطح فرهنگ و فکر اجتماعات گذشته نبوده و یا زمینه عملی آنها وجود نداشته است. بازگویی چنین معارف و علوم و مسائلی، بیگمان برای جامعه اسلامی، ناشناخته خواهد بود و چون امام مهدی(ع) این تعالیم را از ظاهر و باطن قرآن کریم استنباط میکند و به مردم میآموزد، برای آنان تازگی دارد و آیین نو و کتاب جدید انگاشته میشود. و چون تعالیم و احکامی از قرآن کریم و اسلام فراموش شده و از یادها رفته است، به گونهای که در جامعههای اسلامی ناآشنا و برای مسلمانان ناشناخته است؛ لذا طرح این مسائل نیز کتاب و آیین نو پنداشته میشود.
همچنین بسیاری از اصول و احکام دینی دچار تحریف و دگرگونی معنوی یا موضعی گشته و امام آنها را چنانکه در اسلام اصیل بوده است دیگر باره مطرح میسازد، و تحریف و انحرافهای روی داده را روشن میکند و مفهوم حکم یا جایگاه آن رامشخص میسازد، و این با طرز تلقی و برداشت عمومی مردم و علما سازگاری ندارد؛ از این رو برنامه جدید و راه و روش تازه حساب میشود.
براین اساس، معنای آیین تازه و کتاب جدید، این چگونگیها است. از این رو میتوان گفت بیشترین مسائلی را که امام مورد توجه قرار میدهد و برای جامعههای اسلامی تازه و جدید جلوه میکند و ناشناخته و ناآشنا مینماید، مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و امور مالی و معیشتی است، یعنی موضوعی که انسان گذشته سخت نیازمند به آن بوده و بدان نرسیده است. و همین امر نیز مشکل نابسامانی اصلی زندگی بشر امروز را تشکیل میدهد و اجرای آن یعنی برقرارسازی عدل و دادگری در سراسر گیتی، از اقدامهای اصلی امام مهدی(ع) خواهد بود[۸].
بنابراین، سیره دینی امام مهدی(ع) بر اساس حاکمیت دین اسلام و اجرای عدالت استوار است، در دولت عدل مهدوی، اندیشه واحدی مبتنی برآموزههای اسلام بر جهان حاکم میگردد و راه و روش و برنامهها نیز یکی است و مردم همه به سوی سعادت و صلاح حرکت میکنند[۹].
بازگشت به قرآن
دوران ظهور حضرت ولی عصر(ع) بدون شک، نقطه عطف تاریخ بشر به آموزههای قرآنی است، همانگونه که وجود مبارک امیرمؤمنان علی(ع) دوران ظهور حضرت قائم(ع) را نقطه عطف تاریخ به سوی برنامههای قرآن، معرفی کرده است: "او با محور قرار دادن قرآن، نظرات و خواستههای افراد را به سوی قرآن جلب کرده با محک قرآن میسنجد، آنگاه که مردم قرآن را مستمسک و محملی برای پندارها و توجیه خواستهها و تمایلات خود قرار دادهاند"[۱۰].
این کلام امام علی(ع)، به توجیهات و تأویلها و برداشتهای نادرست از قرآن اشاره دارد که جامعه اسلامی در طول دوران غیبت، در اثر نبودن مفسر واقعی قرآن، دچار چنین بدآموزیها و تحریفهایی میشوند. آنچه امروزه در اصطلاح به عنوان «نقطه عطف» به کار میرود، برگرفته از همین بیان نورانی میباشد. اگر مسیر حرکت جوامع انسانی همچون خطی باشد که در مسیر خود ناگزیر رو به سویی دارد و به سمت غایت و مطلوبی در حرکت است و حوادث اساسی در تاریخ زندگی بشر را هم که هر از گاهی به وقوع میپیوندد، بسان نقاطی برجسته بر روی آن در نظر گیریم، خواهیم دید که برخی حوادث (صرف نظر از بار ارزشی آن ها) مسیر حرکت جامعه بشریت را تغییر داده و قافله انسانی را به سمت و سویی دیگر جهت بخشیدهاند؛ گوئیا این خط را به سَمت قبلهای که خاصّ آنهاست خم کرده و از مسیر قبلی برگرداندهاند. این گونه حوادث مهم و اثرگذار را «نقطه عطف» مینامند.
گاهی جهتگیری و نقطه عطف، بازگرداندن مسیر جامعه انسانی از «عدل» به «ظلم» و «علم» به «جهل» میباشد، چنین نقطه عطفی، جز به سقوط جامعه بشر نمیانجامد. کسانی که چنین نقاط عطفی در جوامع ایجاد میکنند، یا اساساً وحی را انکار میکنند و به کناری مینهند؛ یا آن را بر اندیشه خام خود عطف کرده و «باوری بیبنیان» را به نام دین به جامعه ارائه میدهند و مصداق کسانی میشوند که ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾[۱۱]؛ اینان، هدایت را بر هوس و کلام خدای سبحان را بر رأی خود عطف میکنند و از آنجا که معطوف همواره تابع معطوف علیه و فرع بر اوست، رأی خویش را اصل پنداشته و کلام الهی را بر محور زعم خویش تأویل میکنند.
در برابر این گروه، انبیای الهی(ع) و امامان معصوم(ع) و برخی از شاگردان آنان نیز تأثیراتی عمیق و حیات بخش در تاریخ بشر داشته و جریان حرکت جوامع انسانی را از انحطاط و تیرگی به سوی نور و رستگاری معطوف کردهاند. این نقاط درخشان تاریخ، گرچه در سمت و سو بخشیدن به جوامع انسانی به سوی قبلهای واحد همداستان بودهاند، دامنه تأثیرشان در گوشهای از زمین و زاویهای از زمان متفاوت بوده است. ظهور وجود مبارک امام عصر(ع) همان نقطه عطفِ جهانشمولی است که جریان جامعه بشر را در گسترهای به وسعت تمامی زمین و تمامیت زمان خود، به سوی هدایت و تعالی معطوف میدارد.
فضیل بن یسار گوید: امام صادق(ع) درباره دشواریهای پیش روی حضرت مهدی(ع) و مقابله ایشان با توجیهات دینی مردمان خودخواه، فرمود: "آزاری که قائم(ع) به هنگام رستاخیز خویش، از جاهلان آخرالزمان بیند، بسی سختتر است از آن همه آزار که پیامبر اکرم(ص) از مردم جاهلیت دید. راوی میگوید: گفتم این چگونه میشود؟ امام فرمود: پیامبر به میان مردم آمد در حالی که ایشان سنگ و صخره و چوب و تختههای تراشیده شده را میپرستیدند، اما هنگامی که قائم ما قیام کند مردمان همه از کتاب خدا برای او دلیل میآورند و آیههای قرآن را تأویل و توجیه میکنند"[۱۲].
از آنجا که دو جنبه علم و عمل یا اندیشه و انگیزه، تأمین کننده تمام فراز و فرودهای جوامع انسانی است، وجود مبارک امام عصر(ع) در هر دو جنبه تأثیری شگرف مینهد و نقطه عطفی نهایی میآفریند. در بُعد اندیشه و علم، آن حضرت با اثاره عقول بشر، حس و خیال و وهم را تحت فرمانروایی عقل و عقل را نیز به خدمت وحی درمیآورد و به نور کلام الهی هدایت میکند؛ بدینسان تمامی مجاری ادراکی جامعه را به حق معطوف میکند و به تعالی میرساند. در بعد انگیزه یا عمل نیز گرایشها و گریزها، جذبها و دفعها، شهوتها و غضبها را تحت اراده و اداره عقل عملی میبرد و آن گاه عقل عملی را به رهبری وحی تکمیل و تتمیم میسازد و بدینسان هر کجراههای را بر راه مستقیم نور و هدایت منعطف میکند و بدین گونه جهانیترین نقطه عطف عالم بشر را شکل میدهد؛ نقطه عطفی که هوای نفس را بر هدایت و آرای بشر را بر محور وحی برمیگرداند و سعادت جامعه بشر را تأمین میکند[۱۳].
طبیعی است که در چنین فضای آکنده از اخلاق و نورانیت که روابط فردی و اجتماعی بر پایه تربیت و اخلاق و آموزههای دینی و قرآنی، شکل میگیرد، ریشههای فساد و تباهی خشکیده و فضایل اخلاقی جای گزین آن خواهد شد[۱۴].
برداشتن تقیه
عصر ظهور امام مهدی(ع) عصر اقتدار و عظمت شیعه در جهان است. از این رو در عصر تقیه که به خاطر حفظ جان شیعه به عنوان یک روش اضطراری در طول تاریخ شیعه بر پیروان اهل بیت(ع) حاکم بود با ظهور آخرین حجت الهی حضرت مهدی(ع) رخت بر بسته و جامعه شیعی در اوج شکوه و عزت زندگی خواهند کرد. در آن زمان اساساً زمینهای برای تقیّه نمیماند.
امام صادق(ع) سدّ ذوالقرنین در قرآن را بر تقیه در دوران قبل از ظهور حضرت ولی عصر(ع) تطبیق کرده است. مفضل بن عمر گوید: "اما با ظهور آن حضرت هر یأجوج و مأجوج صفتی یا ساکن و یا ساکت میگردد و جایی برای سدّسازی با تقیه نیست"[۱۵].
نیز آن حضرت وعده الهی را که سبب برچیده شدن آن سدّ میشود، بر قیام آخرین حجت الهی(ع) و روز ظهور او تطبیق فرموده است: "هنگام قیام قائم(ع) تقیه برداشته میشود و از دشمنان خدا انتقام گرفته میشود"[۱۶].
با برپایی حکومت عدل و حق به دست آخرین حجّت خدا نه تنها پایانی بر شرک و بت پرستی، بلکه پایانی بر تجمّلات و تشریفات زائدی است که نه تنها راهگشای سعادت بشری نیست، بلکه رهزن اوست؛ به ویژه تشریفات و تجملاتی که راه عقل بشر را از فهم عمیق دین و عمل بر طبق آن به بیراهه ظاهرگرایی منحرف میسازد،؛ چراکه سعادت بشر در گرو دینداری است و تقویت دینداری، در خوب فهمیدن و درست عمل کردن و خوب حمایت کردن از دین است؛ نه تشریفاتی چون تذهیب و نوشتن متن وحی به آب طلا یا تزیین و تذهیب تجملاتی مساجد و کارهایی که صبغه ریا و تظاهر دارد[۱۷].
اصلاح انحرافات
از کارکردهای مهم دیگر امام مهدی(ع) در عرصه دینی، زدودن بدعتها، تصحیح انحرافات و حذف برداشتهای غیراسلامی و نادرستی است که به نام اسلام وبه مرور زمان به جامعه القا شده و در مبانی دین تحریف معنوی یا موضعی پدید آورده است.
از روایتهایی که حرکتهای فکری و فرهنگی حضرت را در عصر ظهور بیان میکند، دانسته میشود که در این روزگار توجیهات، تأویلات، تحریفات، انحرافات و پیرایهها، بسیاری از باورهای اسلام ناب را تهدید میکند و ساختههای ذهنی مدعیان دین، به عنوان باورهای دینی ترویج میشود. در زمان غیبت، بدعتهایی در دین گذاشته میشود و احکامی از قرآن و اسلام بر طبق میل مردم تأویل و تفسیر میشود و بسیاری از حدود و احکام چنان فراموش میشود که گویا اصلاً از اسلام نبوده است. وقتی حضرت ظهور میکند، بدعتها را باطل میکند و احکام خدا را به همانگونه که صادر شده ظاهر مینماید و حدود اسلامی را بدون سهلانگاری اجرا میکند.
امام باقر(ع) میفرماید: "هیچ بدعتی نمیماند مگر این که مهدی(ع) آن را از بین میبرد و هیچ سنّت تعطیل شدهای نیست مگر آنکه آن را برپا میکند"[۱۸].
ابی الجارود از امام باقر(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: "حضرت مهدی(ع) و یاران او هستند که خداوند آنان را مالک و حاکم بر شرق و غرب جهان خواهد نمود و دین را به دست آنها غالب میکند و باطل و دینهای ساختگی را به همت او و یارانش از میان بر میدارد چنانچه پیش از ظهور او سفاهت و نادانی پرده بر روی حق و حقیقت کشیده است؛ به طوری عدالت گسترش مییابد که اثری از ظلم باقی نمیماند"[۱۹].
در دعای ندبه چنین میگوییم: "کجاست آن آقایی که برای اصلاح نقایص و برقراری راستی و درستی مورد انتظار است؟"[۲۰].
با توجه به این که گذشت قرنها و غرض ورزیهای گوناگون در خلال دوران تاریخ گذشته اسلام، و غیبت مفسر واقعی قرآن و بدآموزی حکومتهای به ظاهر اسلامی و تفسیرها و برداشتهای ارتجاعی روحانیان کوته فکر و واپس گرا، یا وابسته به دربارها و قدرتهای مسلط سیاسی، یا جیره خوار طبقات مرفّه و اشراف و سرمایهداران، دگرگونیهایی را در مفاهیم قرآنی و آموزشهای اسلامی پدید آورده است، به گونهای که چه بسیار آیات و احادیث و احکام را به سود خود و به نفع طبقات مرفه تفسیر کردند، و معنا یا موضع احکام الهی را دچار تحریف و انحراف ساختند؛ نیاز به آمدن چنین مصلحی به خوبی احساس میشود.
جریان خودرأی و تفسیر به رأی در مورد قرآن و احکام الهی مخصوص دوران خاصی نیست، بلکه از زمان رحلت پیامبر اکرم(ص) چیزی نگذشته بود که این کار آغاز شد، و حکومت گران ضروری دیدند که بخشی از تعالیم قرآنی و نبوی را برای استقرار حاکمیت خویش دگروار و واژگونه تفسیر کنند. و بر این کار افرادی به ظاهر عالم و حدیث شناس گمارده شدند و راه برای بازی با دین و آیین خدا بازگشت و ادامه یافت، واین تا سپیده دم ظهور و قیام مفسر واقعی قرآن حضرت مهدی(ع) ادامه خواهد داشت، و با مانعی جدی روبرو نخواهد گشت. در این دوران طولانی هر فرقه و دسته و گروهی بر طبق امیال و خواستههای خود قرآن و احادیث را توجیه کردند، و آیههای قرآن و سخنان پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) را با همان تفسیرهای انحرافی به مردم آموزش دادند، و در بسیاری از موارد معانی انحرافی و تفسیرهای نادرست چنان جا افتاده و در ذهنها جایگزین گشت، که به دشواری میتوان اصل دین را از زیر لایههای غلیظ افکار و اندیشههای انحرافی بیرون آورد، و به راحتی به بازشناسی دین سره و خالص پرداخت. این جریان یکی از موانع بزرگ در سر راه امام مهدی(ع) است؛ زیرا که در این جریان امام تنها با تودههای ناآگاه رویاروی نیست، بلکه عاملین اصلی توجیهها و تأویلها و انحرافها و تحریفها نیز پشت سر آنان قرار دارند و همواره به تحریک افکار و فتنهگری مشغولند[۲۱].[۲۲]
حاکمیت فراگیر دین اسلام
همانگونه که دین اسلام آخرین دین الهی و جهانی است، حضرت مهدی(ع) نیز عهده دار تحقق این دین در جهان است و رسالت او همانند رسالت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) جهانی است. عناصر محوری رسالت آخرین ذخیره الهی، همان عناصری است که در رسالت تمام انبیا بوده است.
در دنیای کنونی اگرچه جلوههایی از دینداری به چشم میخورد و بیشتر جمعیت جهان از متدینان به یکی از ادیان ابراهیمیاند، اما در روزگار حکومت آن حضرت، گرایش عمومی بشر به حق و عدل که جوهره اسلام ناب محمدی(ص) است، بزرگترین جلوههای دینداری را میآفریند، به گونهای که تمام انسانها تحت پرچم اسلام ناب که در دست آخرین حجت الهی است گرد میآیند.
بر همین اساس، امام صادق(ع) رسالت امام عصر(ع) را همسان با رسالت پیامبر اسلام(ص) و سایر انبیا، انهدام رسوم جاهلی و حاکمیت یکپارچه توحید در جامعه بشری میداند. رفاعه بن موسی گوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که در تفسیر آیه ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا﴾[۲۳] فرمود: "هنگامی که مهدی(ع) قیام کند، زمینی نمیماند مگر اینکه در آنجا بانگ شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم(ص) بلند میشود"[۲۴].
برای تحقق این رسالت بزرگ، گام نخست واژگون کردن حاکمان خود کامه و سلطه طلب از اریکه قدرت و تشکیل مدیریت قدرتمند مرکزی است. این مدیریت به تربیت انسانها میپردازد و اصول والا و ارزشهای متعالی الهی را در سراسر آبادیهای زمین نشر میدهد و یگانگیها، یکدلیها، محبتها و ایثارها را جایگزین بیگانگیها، کینهتوزیها وخود خواهیها میسازد. به همه انسانها و همه اجتماعات یکسان مینگرد و مساوات و عدالت را در همه پهنه گیتی حاکم میسازد و همه امتیازها را زیر پا مینهد. و این چنین است که حکومت فراگیر میشود و مورد پذیرش همه آحاد انسانی قرار میگیرد. از این رو، امام باقر(ع) میفرماید: "هنگامی که قائم(ع) ظهور و قیام کند، هر دولت باطلی از بین میرود"[۲۵].
با عصر ظهور حضرت مهدی(ع) نه تنها توحید و معنویت و ایمان به الله و پرستش یگانه معبود حقیقی عالم، سراسر جهان را میگیرد بلکه توحید ناب و کامل عالمگیر میشود و دین مبین اسلام بر سرتاسر کره زمین گسترش پیدا کرده و دین رسمی جهان، دین اسلام ناب و اصیل محمدی(ص) خواهد بود.
قرآن کریم خبر از جهانی شدن اسلام و غلبه آن بر تمام ادیان داده است و در سه جای قرآن این مطلب را تکرار نموده که حاکی از اهتمام به این امر است و فرموده: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۲۶].
نظیر آن را در سوره صف[۲۷] و قریب به این مضمون در سوره فتح[۲۸] نیز آمده است، و تردیدی نیست که این وعده الهی تا به حال جامه عمل نپوشیده و در حکومت جهانی امام مهدی(ع) تحقق خواهد یافت چنانکه در روایات این مطلب بیان شده است.
امام باقر(ع) در تفسیر آیه پیشین فرمود: "مفاد این آیه در زمان ظهور مهدی از آل پیامبر اکرم(ص) محقق میشود پس کسی باقی نماند جز آنکه اقرار کند به رسالت رسول خدا(ص)"[۲۹].
بر اساس این سخن امام باقر(ع) پیروزی آئین آسمانی اسلام بر همه ادیان در زمان قیام حضرت مهدی(ع) محقق میشود و در آن زمان در هیچ گوشه جهان هیچ خانه ا سنگی و گلی و چادرهای پشمی و کرکی نخواهد ماند، مگر اینکه خداوند کلمه اسلام را به آن وارد خواهد کرد. طبیعیترین راه آن همین است که حکومت جهان به دست امام مهدی(ع) باشد و همه انسانها از طریق رسانههای عمومی پیشرفته متناسب با آن زمان، اسلام را در خانههای خود بشنوند و با آن آشنا شوند.
امام مهدی(ع) به توسعه و گسترش اسلام ناب بر روی زمین اقدام خواهد نمود و سایر توسعهها مانند توسعه سیاسی و اقتصادی به پیروی از توسعه اسلام و در سایه توسعه دین پدید خواهد آمد. او آئین اسلام را در جهان گسترش میدهد. وقتی امام عصر(ع) ظهور کند در دنیا هیچ یهودی و نصرانی و هیچ کس از آنان که غیر خدا را پرستش میکنند، باقی نخواهند ماند مگر اینکه به آن حضرت ایمان آورده و او را تصدیق خواهند نمود و آن روز یک دین در سراسر عالم خواهد بود و آن دین مقدس اسلام است.
امام صادق(ع) در بیان گسترش دین اسلام در عصر ظهور فرمود: "آنگاه که قائم ما قیام کند حتما دین پیامبر اکرم(ص) به همه جای عالم خواهد رسید به گونهای که در روی زمین اثری از شرک وجود نداشته باشد"[۳۰].
رفاعَه بن موسی گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: "هنگامی که قائم ما قیام کرد جایی در روی زمین باقی نمیماند، مگر اینکه در آنجا صدای «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص)» بلند میشود"[۳۱].
امام باقر(ع) میفرماید: "هیچ یهود و نصرانی باقی نمیماند مگر این که به او ایمان میآورند و تصدیقش میکنند و در آن روزگار تنها دین، دین اسلام خواهد بود"[۳۲].
در روایت دیگر از ایمان همه یهودیان و مسیحیان به حضرت مسیح(ع) و پیوستن به حضرت مهدی(ع) خبر داده است: "عیسی(ع) پیش از قیامت از آسمان فرود میآید. پس هیچ یهودی و نصرانی باقی نمیماند، مگر این که پیش از مرگش به او ایمان میآورد و عیسی(ع) پشت سر مهدی(ع) نماز میگزارد"[۳۳].
در پرتو حاکمیت دینی عصر ظهور، جامعه انسانی به عبادات و شریعت و دیانت روی آور میشوند و نمازها را به جماعت برگزار میکنند و بازار دین و دینداری گرم و پر رونق میشود و اقبال عمومی به دین پیدا میشود و به مصداق این حدیث امیرمؤمنان(ع) که فرمود: «إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ»[۳۴]؛ «هر گاه پادشاه تغییر کند، زمانه تغییر مینماید»، طبعاً تأثیر عملی گذاشته و جهتگیری عمومی جامعه به سمت و سوی دین خواهد بود و دینداری مایه فضیلت و ارزش و برتری میگردد؛ زیرا تغییر سلطان سبب تغییر اندیشه و کردار حاکم بر جامعه میشود و تغییر در اندیشه سبب تغییر در برنامه هاست که تغییر و تحول در اوضاع و احوال را در پی دارد. پس وقتی سلطان تغییر کرد و صالح شد زمان هم تغییر میکند و صالح میشود، چون سلطان عادل حاکم میشود و خود بیش از همه اهل عبادت خدا است: «وَ يَعْبُدُ اللَّهَ حَقَّ عِبَادَتِهِ»[۳۵]. در جامعه نبوی امام مهدی(ع) این آرمان در کل جهان بشریت پیاده میشود و مسابقه در خیرات و مسارعت به سوی عوامل آمرزش الهی آغاز میشودو بر فراز بام جهان شهادت به توحید و رسالت خاتم انبیاء(ص) داده میشود.
البته منظور از حاکمیت جهانی دین اسلام این نیست که در جامعه عصر ظهور مهدوی(ع) هیچ فردی کافر و بیدین نیست و بدون استثناء همه انسانهای عالم موحد و مسلمان میشوند و یهود و نصارا و غیره باقی نمیماند، بلکه منظور این است که: شرایط حاکم و چهره عمومی جامعه خالی از شرک و کفر و بت پرستی میشود، حکومت مشرکان و کافران و حزب آنها سرکوب میشوند و موانع هدایت و ایمان انسانها از سر راه برداشته میشود وگرنه مادامی که انسان دارای آزادی اراده است همیشه چنین خواهد بود و تا انسان انسان است آزادی اراده و انتخاب دارد و سلب آن از انسان از قبیل سلب شی ء از خودش یا سلب لوازم شی ء از شی ء است که از محالات است. از این رو امکان دارد در بهترین جوامع انسانی هم احیانا افراد منحرفی وجود داشته باشد.
اینکه خداوند فرمود: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۳۶]؛ ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[۳۷]زبان حال طبیعت بشر را بازگو میکند و یک قاعده فراگیر و فرازمانی است و برای همه ادوار تاریخ بشر است. چه اینکه به عکس در حکومت کافران و طاغوتها و بدترین و منحطترین جوامع هم ممکن است افراد صالح و مؤمنی وجود داشته باشند آنگونه که در حکومت فرعون بودند و آسیه همسر فرعون یکی از بهترین بانوان اهل بهشت به حساب آمده است ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۳۸] و اصولاً ایمان، امری قلبی است و با زور سرنیزه نتوان آن را در قلبها جای داد و حتی پیامبر اکرم(ص) هم که بالاتر از امام مهدی(ع) بود چنین سیطرهای نداشت: ﴿لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۳۹].
بنابراین آنچه مسلم است این است که هیچ خانهای در شهر و بیابان نمیماند مگر آنکه توحید در آن نفوذ میکند یعنی اسلام به صورت یک آئین رسمی همه جهان را فرا خواهد گرفت و قانون اسلام بر جهان حکومت خواهد کرد ولی مانعی ندارد که اقلیتی از یهود و نصارا و غیرهم در پناه حکومت مهدی با مشروط اهل ذمه زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند چنانکه الان در حکومتهای اسلامی ما چنین است و قبلا در حکومت امام علی(ع) و رسول اکرم(ص) چنین بوده است زیرا حضرت مهدی(ع) مردم را از روی اجبار مسلمان نمیکند بلکه به منطق پیش میرود و توسل به زور و قدرت و نیروی نظامی برای بسط عدالت و براندازی حکومتهای ظلم و قرار دادن جهان در زیرپرچم عدالت اسلام است نه برای اجبار به پذیرفتن آئین اسلام.
خداوند متعال با ظهور حضرت مهدی(ع) بر مستضعفان عالم منت مینهد، همانگونه که با بعثت و رسالت برمؤمنان منّت میگذارد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[۴۰] و پرچم امامت را که میراث الهی آنان است به آنها خواهد سپرد: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۴۱]؛ آنگاه پهنه زمین پس از مرگ طولانی که ثمره رواج ستم بوده است، احیا میگردد و از عدل لبریز میشود.
افروختن چراغ وحی و اصلاح بصیرت و احیای عقل بشر، نخستین سرفصلهای حکومت حق مهدوی است. او که خود وارث مقام ولایت و امامت و همتا و ترجمان کتاب الهی است، چراغ درخشان وحی را پرفروغ میسازد و پرده غرور را از بصیرت و حجاب وهم را از چهره عقل بشر میزداید، تا انسان به چشم بصیرت و تعقل و در پرتو نور وحی سعادت خویش را باز شناخته و حرکت خویش را اصلاح کند و در طریق مستقیم قدم گذارد و نهایت خوشبختی خویش را دریابد.
ارتقای عقول بشر و ایجاد روح استغنا در انسانها از اموری است که وجود مبارک امام عصر(ع) در رأس برنامههای حکومت الهی خویش بدان خواهد پرداخت و نیز مقابله و مبارزه با اندیشه فرعونی و آنان که فراعنه عصر ظهورند میتواند نقطه آغازین برنامه رسمی قیام آن حضرت باشد، چنانکه هنگام ولادت با تلاوت آیه: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۴۲] بدان اشاره فرمود. قرائت این آیه که درباره پیروزی مستضعفان بنی اسرائیل بر مستکبران آل فرعون است، نشان میدهد که قیام آن حضرت نیز با مشیت الهی، وضعی مشابه قیام موسای کلیم(ع) در برابر دستگاه زرمدار و زورمحور فرعونی خواهد داشت و همانگونه که با پای مردی مؤمنان موحد و مجاهد بنی اسرائیل و ایثارها و نثارهای آنان به رهبری ولی الهی عصر، مؤمنان از اسارت فرعونیان رهایی یافتند و فرعون و پیروانش از صفحه زمین نابود گردیدند و حکومت عدل و داد به دست آنان سپرده شد، در مطلع فجر قیام امام عصر(ع) مؤمنان منتظر با تکیه بر ایثار و نثارهای مجاهدان گذشته و پای مردی در راه نورانی حق و بهرهمندی از هدایت و رهبری معصومانه امامشان طومار حیات فرعونیان آن عصر را به هم پیچیده و حکومت حق و عدل را به دست آخرین حجّت بالغه خداوند برقرار خواهند کرد؛ حکومتی که به بهای ریختن خونهای بهترین بندگان خدا به ثمر مینشیند، تا شجره طیّب انسانی و عبودیت به بار نشسته و ثمر دهد.
احادیث گرانبهایی که هندسه مدینه مهدوی را ترسیم و ویژگیهای شهروندان آن را تصویر میکنند، هم از عدل جامعه خبر میدهند و هم از غنای قلوب مردمش، هم نوید عدل میدهد و هم مژده تقویت روح استغنا، هم چنانکه نبی اعظم اسلام(ص) سیره و سنّت او را چنین معرفی فرمودهاند: «يَمْلَأُ اللَّهُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) غِنًى»[۴۳]؛ «یعنی خداوند (به برکت وجود حضرت مهدی) دلهای امّت پیامبر(ص) را از روح بینیازی آکنده میکند و گستره عدل آن حضرت به همگان میرسد»[۴۴].
در آن روز یکتاپرستی و توحید، سراسر گیتی را فرا میگیرد و طومار شرک برچیده میگردد، هر معبودی جز او به آتش چیرگی حق بر باطل میسوزد و نابود میگردد. مفاد آیه شریفه ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۴۵] وعده تخلف ناپذیر الهی است؛ یعنی دین مرضی او بر همه ادیان فائق میشود و ظفرمندانه بر عالم و آدم فروغ توحید میافکند، به گونهای که فرزندان آدم دینی جز دین واحد نداشته باشند؛ همان دینی که پسند او باشد و چنین دینی جز اسلام نیست: ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۴۶] این وعده حتمی و قطعی، هنگامی محقق میگردد که ولی الله الاعظم(ع) ظهور و تجلی کند.
زراره میگوید: از امام صادق(ع) درباره آیه: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ﴾[۴۷] سؤال شد، آن حضرت در پاسخ فرمود: "همانا تأویل این آیه تا کنون نیامده است و هرگاه قائم ما قیام کند خواهند دید کسانی که او را درک میکند که تأویل این آیه گونه است و حتما دین پیامبر اکرم(ص) تا جایی پیش خواهند رفت که شب در آنجا راه دارد (کنایه از کل زمین) به گونهای که هیچ پرستش غیر خدا در روی زمین نخواهند ماند همانگونه خدا خود فرموده است که همگان من را عبادت کنند و هیچ چیزی را شریک من قرار ندهند"[۴۸].
ابوبصیر گوید: امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۴۹] فرمود: "به خدا سوگند تأویل این آیه هنوز نازل نشده است و نازل نخواهد شد تا آنکه قائم(ع) قیام کند و چون خروج کرد کافران به خدای عظیم و مشرکان به امام را ناخوش آید و اگر کافر یا مشرکی در دل صخرهای باشد آن صخره بگوید: ای مؤمن! در دل من کافری است آن را بشکن و او را به هلاکت برسان"[۵۰].
امیرمؤمنان(ع) عصر ظهور را عصر فراگیر شدن اسلام دانسته که همگان در برابر حضرت مهدی(ع) تسلیم میشوند؛ کافری نمیماند مگر این که ایمان میآورد و بدکاری نمیماند مگر این که به نیکیها رو میآورد. میفرماید: "خداوند در آخر الزّمان؛ روزگار سخت و دشوار و جهل غالب مردم، مردی را مبعوث فرماید که او را توسّط فرشتگانش تأیید و یارانش را حفظ نموده و با آیات و معجزات خود او را نصرت بخشد، و او را بر تمام اهل زمین غالب و چیره سازد بنوعی که همه مطیع او شوند چه با میل چه با کراهت، او زمین را پر از قسط و عدل و نور و برهان نماید، تا جایی که تمامی سرزمینها پیرو او شوند، همه کافران به او ایمان آورده و مردم تبهکار؛ صالح شوند"[۵۱].
جابر بن یزید جعفی از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: "گویا یاران قائم(ع) را میبینم که به سراسر زمین از مشرق تا مغرب احاطه کردهاند و همه چیز در فرمان آنها است"[۵۲].
ابوبصیر گوید: شنیدم از امام صادق(ع) که فرمود: "تمام غیبتهای پیامبران در زندگی قائم ما اهل بیت(ع) نیز دقیقا جاری است. عرض کردم: آیا قائم از شما اهل بیت است؟ فرمود: ای ابو بصیر او پنجمین فرزند پسرم موسی کاظم(ع) و فرزند بانوی کنیزان عالم است. غیبتش چندان طولانی گردد که اهل باطل دچار تردید شوند. سپس خداوند او را ظاهر کند و شرق و غرب جهان را بهدست او بگشاید و عیسی بن مریم از آسمان فرود آید و پشت سر او نماز گذارد. زمین با نور خداوند منور گردد و جایی در روی زمین نمیماند که در آن غیر از خداوند عز و جل پرستش شود همه ادیان از میان برود و فقط دین خدا میماند هر چند مشرکین نپسندند"[۵۳].
بر اساس آیات و روایات، در عصر ظهور، دین اسلام حاکم بر جهان خواهند شد و حکومت اسلامی مهدوی همه عالم را فرامی گیرد. از این رو آنچه مسلم است این است که در حکومت امام مهدی(ع) جهان از وجود اهل کتابی که بر عقاید شرک آمیز خود اصرار بورزند پیراسته خواهد شد. اما اکثر اهل کتاب در عصر حکومت امام مهدی(ع) اسلام میآورند و هیچ گونه قرینه عقلی یا نقلی که بر کشته شدن اکثر اهل کتاب در عصر حکومت امام مهدی(ع) دلالت کند وجود ندارد؛ بلکه شواهد و قراین، خلاف این مسأله را ثابت میکنند. و طبیعتاً در جنگ و درگیریهایی که میان سپاه امام(ع) و اهل کتاب که در جریان فتح دنیا رخ خواهد داد، تعداد اندکی از اهل کتاب به جهت مقاومت در برابر سپاه امام(ع) به قتل خواهند رسید. لکن علاوه بر گروه کثیری که اسلام میآورند و تعداد اندکی که در جریان فتح دنیا کشته میشوند، گروه کمی نیز باقی خواهند ماند.
بر این اساس، درباره سرنوشت اهل کتاب در عصر ظهور، دو نکته میباید مورد نظر قرار گیرد:
اولاً بحث از سرنوشت اهل کتاب در حکومت امام مهدی(ع) ناظر به کسانیاند که با وجود فرصتهای فزاینده و تأ کید فراوانی که بر انتشار دین اسلام در میان تمامی انسانها، باز هم بر آیین یهودیت و نصرانیت، باقی ماندهاند.
ثانیاً آنچه مسلم و قطعی است آن است که نظام حاکم در عصر ظهور اسلام و شریعت محمدی(ص) است پیروان دیگر ادیان سهمی از حکومت ندارند و حضرت برای برپایی حاکمیت الهی در جامعه با سرکشان طغیانگر و نیز مفسدان تبهکار برخورد انعطاف ناپذیر خواهند داشت.
از آیات قرآن[۵۴] نیز استفاده میشود که در عصر ظهور امام مهدی(ع) حکومت و قدرت در سراسر جهان از کفار غیر کتابی و مادّیین گرفته میشود و در دست مسلمین و رجال شایستهء جهان قرار میگیرد و نور اسلام تمام ادیان را تحت الشّعاع قرار میدهد و برآنها غالب میگردد.
همچنین احادیث نیز دلالت دارد بر اینکه در عصر دولت امام مهدی(ع) دستگاه شرک و کفر از زمین برچیده میشود و یکتاپرستی و توحید بر جهانحکم فرما میشود. امام کاظم(ع) میفرماید: «الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا يُسَهِّلُ اللَّهُ لَهُ كُلَّ عَسِيرٍ... وَ يُبِيرُ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ يُهْلِكُ عَلَى يَدِهِ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ»[۵۵]؛ «برای دوازدهمین از خاندان ما امام مهدی(ع) خداوند هر دشواری را آسان میگرداند و به دست او هر جبار سرسختی نابود و هر شیطان سرکشی هلاک میگردد».
بنابراین اسلام خاستگاه دین و ارزشهای الهی را ناشی از امری ماورایی میداند، بنابراین در عصر ظهور جایی برای ادیان ساخته بشری و یا غیرتوحیدی نمیماند. اما اینکه آیا در عصر ظهور برخورد امام مهدی(ع) با کسانی که با وجود ترویج و تبلیغ دین اسلام، حقیقت اسلام را نمیپذیرند و بر ادیان اسلاف خویش پابرجا میمانند، چگونه خواهد بود؟ در این باره باید گفت تردیدی نیست که برخورد امام مهدی(ع) با ملحدان و منکران حضرت حق، قاطعانه و قهر آمیز خواهد بود و هیچ گونه مدارا و مسامحهای را در حق آنان روا نمیدارد و از آنها جزیه نیز نخواهد پذیرفت بلکه آنان یا باید اسلام را بپذیرند و یا آنکه کشته شوند و راه دیگری برای آنان وجود ندارد.
ولی درباره برخورد امام مهدی(ع) با پیروان ادیان الهی و چگونگی تعامل حکومت اسلامی مهدوی با اهل کتاب در عصر ظهور و اینکه آیا پیروان ادیان غیر اسلامی بر دین خود باقی میمانند یا اینکه اسلام میآورند؟ از روایات استفاده میشود که بیشتر اهل کتاب ایمان میآورند عدهای کمی مقاومت میکنند.
نخست: پذیرش دین اسلام
بر اساس روایات، اهل کتاب در برابر حضرت مهدی(ع) دو دسته خواهند بود؛ اکثریت آنان ایمان میآورند و اقلیت آنان مقاومت میکنند. بیگمان پس از تمهیدات فراوانی که از سوی امام مهدی(ع) برای گرایش اهل کتاب به اسلام واقعی فراهم میشود، بسیاری از آنان به این آیین الهی روی خواهند آورد و عده کمی از سر تعصب چشم از حقیقت میپوشانند و برکیش آیین منسوخ خود باقی میمانند.
بر اساس برخی روایات، اکثریت اهل کتاب از روی میل و رغبت به اسلام گرویده و به دین حنیف اسلام تشرف مییابند، چنان که امام باقر(ع) میفرماید: "هیچ یهودی و نصرانی و کسی که غیر خدا را میپرستد، باقی نمیماند مگر این که به او ایمان آورد و تصدیقش کند و تنها یک آیین (اسلام) وجود خواهد داشت"[۵۶].
اما آن دسته از کسانی که پس از تبلیغ دین اسلام و اتمام حجت، از قوه خرد و فطرت خویش تأثیر نپذیرند و به عناد خویش ادامه دهند، با قوه قاهره به پذیرش دین اسلام وادار میگردند و در صورت مقاومت، کشته میشوند. امام صادق(ع) در این باره فرمود: "بر پیروان هیچ دینی وارد نمیشوند، مگر این که آنها را به خداپرستی و پذیرش اسلام و اقرار به نبوت حضرت محمد(ص) و پذیرش ولایت ما اهل بیت(ع) دعوت میکنند. پس هر که را اسلام نیاورد، میکشند تا این که از مشرق تا مغرب و پشت کوه کسی نباشد مگر این که ایمان آورد"[۵۷].
بنابراین، رویه غالب در میان اهل کتاب پیوستن به دین اسلام است و بیشتر پیروان دیگر ادیان الهی در عصر ظهور، به پذیرش اسلام روی میآورند. آیتالله مکارم شیرازی در این باره مینویسد: با توجّه به این که در دوران حکومت آن مصلح بزرگ، همهِ وسایل پیشرفته ارتباط جمعی در اختیار او و پیروان رشید اوست و با توجه به این که اسلام راستین با حذف پیرایهها، کشش و جاذبهای فوق العاده دارد، به خوبی میتوان پیش بینی کرد که اسلام با تبلیغ منطقی و پیگیر، از طرف اکثریت قاطع مردم جهان پذیرفته خواهد شد و وحدت ادیان از طریق اسلام پیشرو عملی میگردد[۵۸].
از آنجای که امام مهدی(ع) بر اساس این رسالت الهی خویش با طرح مباحث فکری و عقیدتی اقدام به اثبات حقّانیّت دین اسلام و آشکار کردن بطلان دیگر مکاتب و نحلهها خواهد نمود، بیتردید در سایهِ تلاشهای حضرت و یاوران او در این زمینه، بسیاری به حقّانیّت آیین اسلام یقین پیدا کرده و به آن خواهند گروید.
علاوه بر کمال ذاتی آئین اسلام، شخصیت ممتاز حضرت مهدی(ع) نیز در جذب اهل کتاب به اسلام نقش اساسی دارد زیرا یکی از عواملی که باعث گرایش اهل کتاب و بلکه همه غیر مسلمانان به اسلام و پیروی آنان از امام مهدی(ع) میشود، شخصیت فوق العاده و استثنایی امام مهدی(ع) است. کدام انسان سلیم النفس است که در رویارویی با آن بزرگ مرد آسمانی که منبع زیبایی، خوبی، پاکی، صداقت، محبت، را فت است، دل از کف ندهد و شیفته او نگردد؟ او تجسم انبیای بزرگ الهی همچون حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و رسول خاتم حضرت محمد(ص) است. بدیهی است که شخصیت فوقالعادهِ امام مهدی(ع) که مظهر کمالات و خوبیها است دلهای مردمان را تسخیر و مجذوب خویش خواهد نمود.
بنابراین برای رویکرد اهل کتاب به دین اسلام و گرایش آنها به امام مهدی(ع) انگیزههای فراوانی وجود دارد تا اهل کتاب را به پدیرش اسلام وادارند چنانکه در روایات بدان اشاره شده است.
هشام جوالقی از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: "حضرت مهدی(ع) بر پیروان هیچ دینی وارد نمیشوند مگر این که آنها را به خدا، اسلام و اقرار به حضرت محمد(ص) فرامی خواند و هرکه اقرار به اسلام نکن و تسلیم او نگردد کشته میشود تا این که از شرق تا غرب کسی باقی نماند جز آنکه اقرار به رسول خدا(ص) نماید"[۵۹].
ابن بکیر گوید: از امام کاظم(ع) درباره تفسیر این آیه: ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۶۰] پرسیدم حضرت در پاسخ فرمود: "این آیه درباره قائم(ع) نازل شده، هنگامی که علیه یهود و نصارا و صابئین و مادّیهای ملحد و برگشتگان از اسلام و کفار در شرق و غرب کره زمین، قیام میکند و اسلام را پیشنهاد مینماید هر کس از روی میل پذیرفت دستور میدهد که نماز بخواند و زکاه بدهد و آنچه هر مسلمانی مأمور به انجام آنست بر وی نیز واجب میکند و هر کس مسلمان نشد گردنش را میزند تا آنکه در شرق و غرب عالم یک نفر خدا نشناس باقی نماند"[۶۱].
حضرت باقر(ع) در تفسیر آیه ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۶۲] فرمود: «يَكُونُ أَنْ لَا يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ»[۶۳]؛ «خدا شرق و غرب جهان را برای صاحب الامر مفتوح میکند آن قدر جنگ میکند تا اینکه جز دین محمد دینی باقی نماند».
نیز از آن حضرت روایت شده که فرمود: "قائم ما سیصد و نه سال سلطنت میکند به مدتی که اصحاب کهف در غار خود توقف نمودند. او زمین را پر از عدل و داد میکند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. خداوند شرق و غرب زمین را برای ما میگشاید. چندان مردم بیدین را به قتل رساند که جز دین محمد(ص) نماند"[۶۴].
بنابراین، یهود و نصاری در عصر دولت مهدی باقی خواهند ماند لکن ازعقیده تثلیث و شرک دست برمیدارند و خدا پرست میشوند و تحت الحمایه حکومت اسلامی به زندگی خویش ادامه میدهند. در عین حال دولتهای باطل سقوط میکنند و قدرت جهان در دست مسلمانان صلاحیت دار واقع میشود و دین اسلام دین جهانی و برتمام ادیان غالب میگردد و بانگ توحید از همه جا بلند میشود.
رفاعة بن موسی گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که درباره آیه مبارکه ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا﴾[۶۵] فرمود: "هنگامی که قائم ما قیام کرد هیچ نقطهای از زمین نیست جز اینکه آوای شهادت بر یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم(ص) در آنجا بلند میشود"[۶۶].
امام باقر(ع) در بیان معنای آیه مبارکه ﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾[۶۷] فرمود: "وقتی قائم قیام کرد دولت باطل برای همیشه سقوط میکند"[۶۸].
أَبی الجارُود از امام باقر(ع) روایت کرده که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه: ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ﴾[۶۹] فرمود: "این آیه درباره همه امامان از آل محمد(ص) نازل شده است و مهدی(ع) و یارانش را خداوند بر شرق و غرب زمین حاکم میگرداند؛ به واسطه آنان دین را تقویت میکند وبدعتها و باطل را از بین میبرد چنانکه نادانان حق را پایمال کردهاند به طوری که دیگر از ظلم اثری باقی نمیماند و همگان ظیفه امر به معروف ونهی از منکر را انجام میدهند"[۷۰].
همچنین روایاتی که از رضایتمندی همگانی نسبت به حکومت مهدوی خبر میدهد بیانگر اقبال عمومی از جمله اهل کتاب به دین اسلام است. پیامبراکرم(ص) در این باره میفرماید: "شما را به آمدن مهدی(ع) بشارت میدهم. وی در حالی قیام و خروج خواهد کرد که امّت من گرفتار اختلاف و پریشانی شدیدی است. او زمین را از قسط و عدل پر میکند، همچنانکه از ظلم و جور پر شده است. اهل آسمان و ساکنان زمین همگی از آمدن او شادمان و خشنود خواهند بود"[۷۱].
همچنین حذیفه از رسول اکرم(ص) نقل میکند که فرمود: "به سبب ظهور او، ساکنان آسمان و زمین و پرندگان و حیوانات وحشی و ماهیان دریا، همگی خوشحال میشوند. در دولت او آبها فزونی میگیرد و رودها پرآب میگردد و زمین فراوان حاصل میدهد و گنجهای آن بیرون کشیده میشود"[۷۲]. امیرمؤمنان(ع) میفرماید: "با خروج او اهل آسمانها و ساکنین شان خرسند خواهند شد"[۷۳].
اینگونه روایات بر خرسندی جهانیان از قیام امام مهدی(ع) دلالت میکند. بیتردید این خرسندی زمانی جا دارد که اهل کتاب از او پیروی کنند و به فرمانهایش گردن نهند؛ چراکه اگر قصد برافراشتن علَم مخالفت و ایستادن در برابر او و اهداف او را داشته باشند جایی برای خرسندی باقی نخواهد ماند.
بر این اساس، هنگامی که حضرت مهدی(ع) ظهور کند نام مبارکش بر سر زبانها خواهد افتاد و وجود مردم سرشار از عشق به اوست؛ به گونهای که جز نام او هیچ نامی در یاد و زبان آنان نیست و با دوستی او روح خود را سیراب میکنند. روشن است که این خرسندی و خشنودی در این روایات برای مسلمانان و یا گروه و جماعت ویژهای نیست و تعابیری چون ساکنان زمین و آسمان و یا مردم، عامند و همه را در برمیگیرند. گرچه بیتردید در این میان دشمنان و منحرفانی نیز وجود دارند که از ظهور او ناخشنود و خشمگیناند، ولی با توجّه به عمومیّت روایات، این عده بخش اندکی از مجموعهِ عظیم انسانها خواهند بود و اهل کتاب را نیز در بر خواهند داشت.
دوم: پرداخت جزیه
آن دسته از اهل کتاب و پیروان دیگر ادیان که دین اسلام را نپذیرفتهاند میتوانند با پرداخت جزیه در کنار مسلمانان با مدارا و همزیستی مسالمتآمیز زندگی کنند.
از ظاهر بعض آیات بر میآید که کیش یهود و نصاری تا قیامت برجا خواهند ماند. مانند آنچه که خداوند متعال درسورهء مائده میفرماید: ﴿وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾[۷۴].
همچنین در آیه دیگر از این سوره میفرماید: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾[۷۵].
درسوره آل عمران میفرماید: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾[۷۶].
ظاهر اینگونه آیات، برماندگاری پیروان دین یهود و نصاری تا قیامت و استقرار دولت مهدی، دلالت میکنند، لازمه ماندگاری کیش یهود و نصاری، همزیستی مسالمت مسلمانان با آنان با پرداخت جزیه از سوی آنان است.
ظاهر برخی احادیث نیز دلالت بر بقای اهل کتاب در عصر ظهور دارد، مانند آنچه جابر بن عبد اللَّه انصاری از امام باقر(ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: "هنگامی که قائم اهل بیت(ع) قیام کرد، به طور مساوی تقسیم میکند و در میان رعیّت با دادگری رفتار میکند، پس هر که از او اطاعت کند فرمان خدا را برده است و هر که از او نافرمانی کند خدا را نافرمانی نموده است و مهدی برای این مهدی نامیده شده که به امری پنهان هدایت میکند و تورات و سایر کتب (آسمانی) خدای عزّ و جلّ را از غاری در انطاکیه بیرون میآورد و میان اهل تورات (یهود) با تورات و میان اهل انجیل (مسیحیان) با انجیل و بین اهل زبور با زبور و میان مسلمانان با قرآن حکم میکند. ثروتهای روی زمین و گنجهای درون آن از تمام نقاط جهان به سوی او گرد میآیند. آنگاه خطاب به مردم میفرماید: بیایید، این همان متاع دنیاست که برای آن با خویشاوندان قطع رحم کردید، خونهای حرام را ریختید، به حریم گناهان وارد شده، مرتکب محرّمات الهی شدید، این ثروتها را کلان کلان در اختیار مردم قرار میدهند که چنین رقمهای درشت در تاریخ بخششهای جهان بیسابقه خواهد بود"[۷۷].
برخی آیات و احادیث نیز بر پذیرفتن جزیه از اهل کتاب دلالت دارد چنانکه در قرآن میفرماید: ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۷۸].
امام صادق(ع) در پاسخ ابو بصیر از پرداخت جزیه توسط اهل ذمه خبر داده است. ابو بصیر گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: "پرسیدم آیا در عصر امام مهدی(ع) اهل ذمه چه وضعیّتی خواهند داشت؟ حضرت در پاسخ فرمود: با آنها مصالحه میکند چنانکه رسول خدا(ص) مصالحه نمود و آنها با خضوع و تسلیم جزیه را به دست خود میپردازند"[۷۹].
از امیرمؤمنان(ع) نقل شده است که فرمود: "پس پادشاه روم، نمایندهای را میفرستد و درخواست صلح میکند. مهدی(ع) نیز از او میخواهد که جزیه بپردازد. پادشاه روم هم میپذیرد"[۸۰].
البته برخی روایات وارد شده در منابع روایی شیعه بر عدم اخذ جزیه از اهل کتاب دلالت دارد مانند آنچه از عبد الاعلی حلبی از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: "هیچ جایی نمیماند مگر این که مردمان آن به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم(ص) گواهی میدهند همانگونه که خدا فرموده است: تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیماند، و همه به سوی او باز گردانده میشوند. و صاحب این امر آن چنانکه رسول خدا(ص) جزیه گرفت، جزیه نمیپذیرد و این تحقق سخن خداوند است که فرمود: و با آنها پیکار کنید تا فتنه [[[شرک]] و سلب آزادی] برچیده شود و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد"[۸۱].
همچنین روایت محمد بن مسلم از امام باقر(ع) آمده است: "تأویل این آیه هنوز نیامده و محقق نشده است، همانا رسول خدا(ص) به جهت نیاز خود و اصحابش به آنان رخصت داد، لکن هنگامی که زمان تأویل و تحقق این آیه فرا رسد، از آنها پذیرفته نمیشود. آنها کشته میشوند تا خداوند عزوجل به وحدانیّت شناخته شود و دیگر شرکی نباشد"[۸۲].
این روایت صراحت دارد بر اینکه تأویل این آیه هنوز نیامده است و حکم مذکور در روایت، بیسابقه بوده و در زمانهای پیشین وجود نداشته است. از طرفی روشن است که مراد حکم بیسابقه که قبل از عصر ظهور وجود نداشته است، قتل مطلق اهل کتاب است؛ زیرا حکم قتل فتنه گرانِ اهل کتاب و قبول جزیه از آنانی که فتنه گر نیستند در زمان رسول خدا(ص) وجود داشته است، ظاهر این روایت نیز همانند روایت پیشین بیانگر عدم پذیرش جزیه از اهل کتاب است. مضافاً براینکه برخورد با اخلال گرانِ در امر حکومت شیوه مرسومی است که در همه جای دنیا همیشه متداول بوده و هست. اقدام یاد شده (قتل فتنهگران اهل کتاب) با موازین و اصول اسلامی نیز منطبق و هم خوان است. شبیه این اقدام را در سیره پیامبر اکرم(ص) نیز میتوان مشاهده کرد. به عنوان نمونه میتوان به جهاد حضرت با یهودیان بنی قریظه و قتل مردان آنها اشاره کرد که این اقدام به جهت پیمانشکنی و همراهی آنان با مشرکانی بود که جنگ احزاب را علیه مسلمانان به راه انداخته بودند[۸۳].
مرحوم علامه مجلسی، درباره برخورد مسالمتآمیز حضرت مهدی(ع) با اهل کتاب و اخذ جزیه از آنان، این احتمال را مطرح کرده است که ممکن است این برخورد ناظر به مرحله آغازین قیام حضرت باشد. وی در بیان وجه جمع میان روایاتی که دلالت دارد بر اینکه حضرت میان اهل کتاب با کتاب خودشان حکم میکند و روایاتی که بر لزوم اسلام آوردن آنان دلالت دارد، مینویسد: "یعنی اینکه حضرت جز اسلام آوردن آنان چیزی مانند جزیه را نمیپذیرد"[۸۴].
این عدم پذیرش جزیه ممکن است ناظر به زمان پس از استقرار و تثبیت حکومت جهانی امام مهدی(ع) باشد؛ زیرا پس از گسترش دین اسلام و برقراری حکومت امام مهدی(ع) و تثبیت نظام فراگیر اسلامی، چون بر اهل کتاب اتمام حجت شده است از آنان جز اسلام پذیرفته نخواهد شد[۸۵].
گسترش فرهنگ توحید در جهان
از کارکردهای مهم و درخشان دوران حاکمیت امام زمان(ع) توسعه و ترویج همه جانبه یگانه پرستی و زدودن مظاهر شرک و کفر در جامعه است؛ زیرا آن حضرت فرهنگ دینی را بر کلیه سطوح جامعه حاکم میگرداند و توحید را در میان مردم نهادینه میکند. در سایه حاکمیت ارزشهای دینی در سطوح جامعه، حضرت مهدی(ع) ریشه هرگونه فساد را بر میکند و هرگز روشهای سازشکارانه و مصلحتاندیشانه نداشته بلکه در حوزه اخلاق نیز روش حضرت در برخورد با فاسدان، تبهکاران و فسادهای اجتماعی و اخلاقی، بسیار سختگیرانه و قاطعانه بوده و از هرگونه مسامحه به دور است. امیرمؤمنان(ع) میفرماید: "زمین را از هر انسان نیرنگ باز (و فریب کار) پاک میسازد"[۸۶].
در عصر حکومت الهی امام مهدی(ع) نه تنها از شرک و پرستش غیر خدا اثری نیست، بلکه حتی بتخانهها نیز تبدیل به عبادتگاه خدا میشوند و نقطهای بر روی زمین نخواهد ماند که در آن مدتی غیر خدا پرستش شده مگر اینکه خدا در آن پرستش خواهد شد. رسول خدا(ص) درهم شکسته شدن نماد صلیب و نمایان کردن دروغ هزاران ساله مسیحیت تحریف شده را از ویژگیهای حضرت قائم(ع) شمرده، میفرماید: "خداوند دنیا را به پایان نرساند تا اینکه قائم ما(ع) قیام کند و کسانی را که با ما دشمنی میورزند به قتل برساند و از کفار جزیه قبول نکند و صلیبها را بشکند"[۸۷].
در آن زمان همه مردمان روی زمین، به عبادت خدا میپردازند: "و هر آنچه غیر خدا مورد پرستش قرار گیرد آتشی از آسمان بر آن فرود آید و آن را بسوزاند"[۸۸].
در دوران ظهور تازه بشریت از خواب گران هزاران ساله بیدار میشود و میفهمد که شیاطین جن و انس و عوامل زر و زور و تزویر و طواغیت عالم و ایادی آنها چه کلاه بزرگی بر سر آنها گذاشته و آنها را از خدا جدا کردند و به لجن زار شرک و کفر و الحاد کشاندند. آنها را از خود بیگانه ساختهاند، چقدر از شخصیت واقعی تنزل کرده و به قدری خوار و بیمقدار شدهاند که در برابر بتهای چوبی و سنگی که به دست خویش ساختهاند به کرنش میافتند و چیزی را که هیچ سود و زیانی به حال آنها ندارد وحتی قدرت دفاع از خویش ندارد پرستیدهاند و از خدای واقعی فرسنگها فاصله گرفتهاند. از این رو، در تفسیر آیه مبارکه: ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا﴾[۸۹] آمده است: "مُلک و فرمانروایی در گذشته و حال و آینده مخصوص خداست و آنگاه که قائم آل محمد قیام کند در کل دنیا جز خداوند کسی یا چیزی مورد پرستش واقع نمیشود"[۹۰].
در آن دوران آنچه آلهه پنداشته میشدند و ارباب متفرق بودند، خواه بتهایی چوبی و سنگی یا غیر آنها، فرجامشان جز نابودی نخواهد بود. و بدینسان حق بر تمام عالم حاکمیتی مطلق مییابد، به گونهای که هیچ معاند لجوج و منکر عنودی نمیماند مگر در برابر تیغ عقل تسلیم میشود؛ یا با زبان شمشیر با او سخن گفته میشود، به طوری که نه یارای مقاومت و نه توان ایستادگی در برابر حق را داشته باشند.
در جامعه مهدوی، اثری از شرک، کفر، الحاد، زندقه و بت پرستی وجود نخواهد داشت و همانطور که بزرگترین دشمن معنویت و عقیده به ماوراء طبیعت، یعنی مرکز مادیت و ماتریالیسم، شوروی سابق از هم فرو پاشید و نابود شد، کل مکتبهای کفر و شرک نابود خواهد شد و در سراسر عالم شعار توحید طنینانداز خواهد شد و جوامع بشری به خدای یگانه ایمان خواهند آورد و تنها او را خواهند پرستید. بشریت به یمن حکومت امام مهدی(ع) گمشده واقعی خویش را خواهد یافت، و به او که کمال مطلق هستی است عشق خواهد ورزید و در برابر او کرنش خواهد نمود، همه یک خدا را میپرستند، همه یک کتاب دارند (قرآن)، به یک قبله نماز میگذارند (کعبه)، شعار کل دنیا اذان خواهد بود، شیطان و ایادی او کوبیده میشوند و رهزنی نخواهد کرد بلکه دوباره زمین مرده به نور ایمان و حیات معنوی و مادی زنده خواهد شد، بتها درهم کوبیده میشوند، صلیبهای دروغین شکسته خواهد شد و عیسای مسیح فرود خواهد آمد و به امام مهدی(ع) اقتدا خواهد نمود و آنروز رسوائی کلیسا برملا خواهد شد.
محمد بن مسلم گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که درباره قیام حضرت قائم(ع) فرمود: "در این هنگام است که قائم ما خروج کند و چون ظهور کند به خانه کعبه تکیه زند و سیصد و سیزده مرد به گرد او اجتماع کنند و اوّلین سخن او این آیه قرآن است که آنچه خداوند برای شما باقی گذارده، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید، سپس میگوید: منم بقیّه اللَّه در زمین و منم خلیفه خداوند و حجّت او بر شما و هر درود فرستندهای به او چنین سلام گوید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ» و چون برای بیعت ده هزار مرد به گرد او اجتماع کنند خروج خواهد کرد. و در زمین هیچ معبودی جز اللَّه تعالی نباشد و در صنم و وثن و غیره آتش در افتد و بسوزند"[۹۱].
در حدیث قدسی که ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل کرده آمده است: "توسط قائم(ع) از شما خاندان، زمین را از یاد خودم و تسبیح و تقدیس خویش آباد خواهم کرد، و به وسیله او زمین را از لوث وجود دشمنانم پاک خواهم گردانید و دوستانم را جانشین آنان خواهم کرد و کفر را زبون و خوار و کلمه توحید را برتری خواهم داد و به وسیله او بندگان را زنده و زمین را آباد خواهم کرد و او را برگنجهای زمین و اسرار نهان آگاه کرده و با فرشتگانم برای اجرای دستورات من و آشکارسازی دینم او را پشتیبانی خواهم کرد، این است ولّی حقیقی من و هدایت گر راستین بندگان من"[۹۲].
بنابراین گسترش فرهنگ توحیدی در جامعه، یکی از رویکردهای اصلی نظام مهدوی در عصر ظهور است. در این عصر، اگرچه تأمین نیازهای مادّی مردم یکی از دغدغههای ابتدایی حکومت مهدوی است و تلاش برای رفاه جامعه، ریشه کن کردن فقر و بدبختی، به وجود آمدن امنیت مالی و جانی و ایجاد عدالت قضائی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و بالا رفتن و کامل شدن خردها و پیشرفت علم و دانش و آباد کردن زمین و استخراج منابع آن و تشکیل زندگی، در سرلوحه برنامههای حکومتی آن حضرت به عنوان مصلح بزرگ جهان بشریت قرار دارد، امّا این امور هرگز هدف غایی و اصلی نیست، بلکه تمام اینها مقدمه و زمینه است برای یک هدف برتر و بالاتر و آن عبادت و بندگی خدا است که هدف اصلی از خلقت جن و انس میباشد: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۹۳] و هدف از عبادت هم رسیدن به کمال انسانی و استقرار در جوار قرب حضرت حق است ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۹۴]. شعار مهدی شعار انبیاء است، هدف او احیاء دوباره دین و سنن الهی و زدودن بدعتها است، مهدی بزرگ منادی توحید در کل عالم است، او دعوت کننده به علم و دانش است، انسانها را به تعقل و خردورزی میخواند، به عدالت فرا میخواند، ﴿لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾[۹۵]، او دعوت کننده به سوی الله است، دعوت کننده به آزادی است، دعوت کننده به وحدت کلمه و بلکه اخوت دینی است، دعوت کننده به عزت اسلامی است، دعوت کننده به مکارم اخلاقی است، دعوت کننده به تقوا و طهارت و پاکی است، دعوت کننده به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت است و بالجمله آنچه به عنوان هدف از بعثت انبیاء و مخصوصا خاتم آنها(ص) بود هدف حکومت امام مهدی(ع) است و در رأس همه اهداف پیاده شدن احکام و قوانین دینی است و شگفتا که کسانی که حکومت دینی را در یک نقطه عالم نفی میکنند و میگویند: دین به درد اداره جامعه نمیخورد، اینان چگونه حکومت جهانی امام مهدی را باور دارند که به وسیله حضرت همه دین ظهور و بروز و غلبه پیدا میکند، کتاب و سنت زنده میشود: «فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ»[۹۶]؛ و در کل جهان یک حکومت دینی مبتنی بر قوانین اسلام حاکم میشود آن هم در جامعهای که دنیا آباد است، دانش به بلندترین قلهاش رسیده، خردها کامل شده، افکار به معنای حقیقی کلمه روشن و منور گردیده است.؛ چراکه دین که از سرچشمه وحی به دست آمده و توسط فرشته امین به پیامبر ابلاغ شده و کمترین احتمال کذب و عصیان و خطا و نسیان و لغزش و انحرافی در آن نیست، به بهترین وجه میتواند سعادت بشر را تأمین کرده و نظام زندگی او را سامان بخشد[۹۷].
جستارهای وابسته
- سبک زندگی امام مهدی
- سیره اخلاقی امام مهدی
- سیره دینی امام مهدی
- سیره عبادی امام مهدی
- سیره خانوادگی امام مهدی
- سیره تربیتی امام مهدی
- سیره اجتماعی امام مهدی
- سیره علمی امام مهدی
- سیره تبلیغی امام مهدی
- سیره سیاسی امام مهدی
- سیره اقتصادی امام مهدی
- سیره فرهنگی امام مهدی
- سیره مدیریتی امام مهدی
- سیره نظامی امام مهدی
- سیره قضایی امام مهدی
- سیره حکومتی امام مهدی
منابع
پانویس
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص۷۰.
- ↑ «إِنَّ لِلْقُرْآنِ تَأْوِيلًا فَمِنْهُ مَا قَدْ جَاءَ وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَجِئْ فَإِذَا وَقَعَ التَّأْوِيلُ فِي زَمَانِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ عَرَفَهُ إِمَامُ ذَلِكَ الزَّمَانِ»؛ بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ج۱، ص۱۹۵.
- ↑ «إِنَّ الْقُرْآنَ حَيٌّ لَمْ يَمُتْ وَ إِنَّهُ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ يَجْرِي عَلَى آخِرِنَا كَمَا يَجْرِي عَلَى أَوَّلِنَا»؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۰۴.
- ↑ «يَا مَالِكَ بْنَ ضَمْرَةَ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا اخْتَلَفَتِ الشِّيعَةُ هَكَذَا وَ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ وَ أَدْخَلَ بَعْضَهَا فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا عِنْدَ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ قَالَ الْخَيْرُ كُلُّهُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا مَالِكُ عِنْدَ ذَلِكَ يَقُومُ قَائِمُنَا فَيُقَدِّمُ سَبْعِينَ رَجُلًا يَكْذِبُونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ(ص) فَيَقْتُلُهُمْ ثُمَّ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ»؛ الغیبه، نعمانی، ۲۰۶.
- ↑ «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(ع) دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دُثِرَ فَضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يَهْدِي إِلَى أَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ وَ سُمِّيَ بِالْقَائِمِ لِقِيَامِهِ بِالْحَقِّ»؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۴؛ روضه الواعظین، ص۲۶۵.
- ↑ «يَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ يَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِيداً»؛ الغیبه، نعمانی، ص۲۳۶؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۵۶۴؛ بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۵۳.
- ↑ آخرین منجی، ص۲۸۴.
- ↑ عصر زندگی، ص۱۷۵.
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص۷۱.
- ↑ «يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ»؛ نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۴۹؛ میزان الحکمه، ج۱، ص۱۸۷.
- ↑ «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دستهای خود مینویسند آنگاه میگویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دستهایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست میآورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
- ↑ «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ»، الغیبه، نعمانی، ص۲۹۷.
- ↑ امام مهدی موجود موعود(ع)، ص۲۶۸.
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص۷۶.
- ↑ «سَأَلْتُ الصَّادِقَ(ع) عَنْ قَوْلِهِ ﴿أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا﴾ قَالَ(ع): التَّقِيَّةَ ﴿فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا﴾ قَالَ(ع): مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً إِذَا عُمِلَ بِالتَّقِيَّةِ لَمْ يَقْدِرُوا فِي ذَلِكَ عَلَى حِيلَةٍ وَ هُوَ الْحِصْنُ الْحَصِينُ وَ صَارَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَعْدَاءِ اللَّهِ سَدّاً لَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُ نَقْباً»؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ «وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ﴾ قَالَ رَفَعَ التَّقِيَّةَ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَيَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ»؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۰۷.
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص۸۰.
- ↑ «وَ لَا يَتْرُكُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا»؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۵؛ روضه الواعظین، ص۲۶۴؛ جامع الاحادیث الشیعه، ج۱۸، ص۴۸۱.
- ↑ «الْمَهْدِيُ وَ أَصْحَابُهُ يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا- وَ يُظْهِرُ الدِّينَ- وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ أَصْحَابِهِ الْبِدَعَ الْبَاطِلَ- كَمَا أَمَاتَ السَّفَهُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ لِلظُّلْمِ»؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۸۷؛ تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۵۰۶.
- ↑ «أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ»؛ المزار الکبیر، ابن المشهدی، ص۵۷۹.
- ↑ عصر زندگی، ص۹۹.
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص۸۲.
- ↑ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
- ↑ «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا يَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِيَ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص)»؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۴۰.
- ↑ «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(ع) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ»؛ الکافی، ج۸، ص۲۷۸.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ سوره صف، آیه ۹.
- ↑ سوره فتح، آیه ۲۸.
- ↑ «أنّ ذلك يكون عند خروج المهدي من آل محمّد عليه و عليهم صلوات اللَّه فَلَا يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ(ص)»؛ تفسیر صافی، ج۲، ص۳۳۸.
- ↑ «وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا... وَ لَيَبْلُغَنَّ دِينُ مُحَمَّدٍ(ص) مَا بَلَغَ اللَّيْلُ حَتَّى لَا يَكُونَ شِرْكٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ»؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۵۶.
- ↑ «يَقُولُ ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا﴾ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا يَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِيَ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص)»؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۸۳؛ تفسیر نورالثقلین، ج۵۲، ص۳۴۰.
- ↑ «فَلَا یَبقَی یَهُودِیٌ وَ لَا نَصرَانِی وَ لَا أَحَدٌ مِمّن یَعبُدُ غَیرَ اللهِ إِلاّ آمَنَ بِهِ وَ صَدّقَهُ وَ یَکُونُ المِلّهُ وَاحِدَهٌ مِلّهُ الإسلَام»؛ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۵، ص۱۷۶.
- ↑ «إِنَّ عِيسَى يَنْزِلُ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَى الدُّنْيَا- فَلَا يَبْقَى أَهْلُ مِلَّةِ يَهُودِيٍّ وَ لَا نَصْرَانِيٍّ إِلَّا آمَنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يُصَلِّي خَلْفَ الْمَهْدِيِّ»؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، ص۴۰۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۷، ص۳۰۹.
- ↑ «ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ «تو بر آنان چیره نیستی،» سوره غاشیه، آیه ۲۲.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ کشف الغمه فی معرفه الأئمه(ع)، ج۲، ص۴۸۳؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۹۲.
- ↑ امام مهدی(ع) موجود موعود، ص۲۵۴.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بیگمان خداوند از آنچه میکنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
- ↑ {{متن حدیث|قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) سُئِلَ أَبِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً حَتَّى لَا يَكُونَ مُشْرِكٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَمْ يَجِئْ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا سَيَرَى مَنْ يُدْرِكُهُ مَا يَكُونُ مِنْ تَأْوِيلِ هَذِهِ الْآيَةِ وَ لَيَبْلُغَنَّ دِينُ مُحَمَّدٍ(ص) مَا بَلَغَ اللَّيْلُ حَتَّى لَا يَكُونَ شِرْكٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ كَمَا قَالَ اللَّهُ: ﴿يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا﴾؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۵۶؛ تفسیر برهان، ج۲، ص۸۱؛ تفسیر صافی، ج۱، ص۶۶۷.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ(ع) فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(ع) لَمْ يَبْقَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لَا مُشْرِكٌ بِالْإِمَامِ إِلَّا كَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى أَنْ لَوْ كَانَ كَافِراً أَوْ مُشْرِكاً فِي بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ يَا مُؤْمِنُ فِي بَطْنِي كَافِرٌ فَاكْسِرْنِي وَ اقْتُلْهُ»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۷۰.
- ↑ «يَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلًا فِي آخِرِ الزَّمَانِ وَ كَلَبٍ مِنَ الدَّهْرِ وَ جَهْلٍ مِنَ النَّاسِ يُؤَيِّدُهُ اللَّهُ بِمَلَائِكَتِهِ وَ يَعْصِمُ أَنْصَارَهُ وَ يَنْصُرُهُ بِآيَاتِهِ وَ يُظْهِرُهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حَتَّى يَدِينُوا طَوْعاً وَ كَرْهاً يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ نُوراً وَ بُرْهَاناً يَدِينُ لَهُ عَرْضُ الْبِلَادِ وَ طُولُهَا لَا يَبْقَى كَافِرٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ»؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۲، ص۲۹۱؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۰.
- ↑ «كَأَنِّي بِأَصْحَابِ الْقَائِمِ(ع) وَ قَدْ أَحَاطُوا بِمَا بَيْنَ الْخَافِقَيْنِ فَلَيْسَ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ هُوَ مُطِيعٌ لَهُمْ»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۷۳.
- ↑ {{متن حدیث|إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ(ع) مَا وَقَعَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْغَيْبَاتِ جَارِيَةٌ فِي الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ يَا بَا بَصِيرٍ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَى ذَلِكَ ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يَغِيبُ غَيْبَةً يَرْتَابُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَفْتَحُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ يَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(ع)فَيُصَلِّي خَلْفَهُ وَ تُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ لَا تَبْقَى فِي الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِيهَا غَيْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا عُبِدَ اللَّهُ فِيهَا وَ يَكُونُ ﴿الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۴۶.
- ↑ مانند: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳؛ ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۶۹.
- ↑ «فَلَا یَبقَی یَهُودِیّ وَ لَانَصَرانیّ وَ لَا أَحَدٌ مِمّن یَعبُدُ غَیراللهِ إلّا آمَنَ بِهِ وَ صَدَّقَهُ وَ یَکُونُ الْمِلّهُ اَلإِسْلَام»؛ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۵، ص۱۷۶.
- ↑ «لَا يَأْتُونَ عَلَى أَهْلِ دِينٍ إِلَّا دَعَوْهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ الْإِقْرَارِ بِمُحَمَّدٍ(ص) وَ التَّوْحِيدِ وَ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ أَجَابَ مِنْهُمْ وَ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ تَرَكُوهُ وَ أَمَّرُوا عَلَيْهِ أَمِيراً مِنْهُمْ وَ مَنْ لَمْ يُجِبْ وَ لَمْ يُقِرَّ بِمُحَمَّدٍ(ص) وَ لَمْ يُقِرَّ بِالْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُسْلِمْ قَتَلُوهُ حَتَّى لَا يَبْقَى بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا دُونَ الْجَبَلِ أَحَدٌ إِلَّا آمَنَ»؛ مختصر بصائر الدرجات، ص۱۱، بحارالانوار، ج۸۶، ص۸۱.
- ↑ حکومت جهانی مهدی(ع)، ص۲۸۸.
- ↑ «لَا يَأْتُونَ عَلَى أَهْلِ دِينٍ إِلَّا دَعَوْهُمْ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ إِلَى الْإِقْرَارِ بِمُحَمَّدٍ(ص) وَ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ قَتَلُوهُ حَتَّى لَا يَبْقَى بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا دُونَ الْجَبَلِ أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ»؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۴۳؛ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۴، ص۶۱.
- ↑ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
- ↑ «أُنْزِلَتْ فِي الْقَائِمِ(ع) إِذَا خَرَجَ بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِينَ وَ الزَّنَادِقَةِ وَ أَهْلِ الرِّدَّةِ وَ الْكُفَّارِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا فَعَرَضَ عَلَيْهِمُ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ طَوْعاً أَمَرَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ مَا يُؤْمَرُ بِهِ الْمُسْلِمُ وَ يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ ضَرَبَ عُنُقَهُ حَتَّى لَا يَبْقَى فِي الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ أَحَدٌ إِلَّا وَحَّدَ اللَّهَ»؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۴۰.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۴۶.
- ↑ «يَمْلِكُ الْقَائِمُ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ يَزْدَادُ تِسْعاً كَمَا لَبِثَ أَهْلُ الْكَهْفِ فِي كَهْفِهِمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا وَ يَقْتُلُ النَّاسَ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا دِينُ مُحَمَّدٍ(ص)»؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۹۰.
- ↑ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
- ↑ «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا يَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِيَ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص)»؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۴۰.
- ↑ «و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.
- ↑ «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(ع) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ»؛ الکافی، ج۸، ص۲۸۸؛ بحارالانوار، ج۵۱ ص۶۲.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ {{متن حدیث|فَهَذِهِ لآِلِ مُحَمَّدِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ إِلَى آخِرِ الْأَئِمَّةِ وَ الْمَهْدِيِّ وَ أَصْحَابِهِ يَمْلِكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ يُظْهِرُ بِهِ الدِّينَ وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ الْبِدَعَ وَ الْبَاطِلَ كَمَا أَمَاتَ السُّفَهَاءُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَيْنَ الظُّلْمُ ﴿وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۴۷.
- ↑ «أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِّ يُبْعَثُ فِي أُمَّتِي عَلَى اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زِلْزَالٍ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ وَ سَاكِنُ الْأَرْضِ»؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۹۲.
- ↑ «یَفرَحُ بِهِ أَهْلُ السَّمَاءُ وَ أَهْلُ اْلأَرْضِ وَ الطَّیرَ وَ الْوُحُوشَ وَ الْحِیتَانَ فِی الْبَحْرِ وَ تَزِیْدُ الْمَیَاهُ فِی دَولَتِهِ وَ تَمُدُّ اْلَأنهَارُ وَ تُضْعِفُ الْأَرضُ أُکُلَهَا وَ تَسْتَخْرِجُ الْکُنُوزَ»؛ عقد الدرر، ص۱۴۹.
- ↑ «يَفْرَحُ بِخُرُوجِهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ سُكَّانُهَا»؛ الغیبه، نعمانی، ص۲۱۵.
- ↑ «و از کسانی که میگفتند ما مسیحی هستیم پیمان گرفتیم آنگاه آنان بخشی از آنچه را که به ایشان یادآوری شده بود به فراموشی سپردند ما هم میان آنها تا روز رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم و زودا که خداوند آنان را از آنچه میکردند آگاه کند» سوره مائده، آیه ۱۴.
- ↑ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد و بیگمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ «آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من بازگیرنده تو و فرابرنده تو سوی خویش و رهاییبخش تو از گروه کافرانم و پیروان تو را تا روز رستخیز بر کافران برتر میگمارم سپس بازگشت شما به سوی من است و در آنچه اختلاف میداشتید میان شما داوری خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۵۵.
- ↑ «إِذَا قَامَ قَائِمُ أَهْلِ الْبَيْتِ قَسَمَ بِالسَّوِيَّةِ وَ عَدَلَ فِي الرَّعِيَّةِ فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى أَمْرٍ خَفِيٍّ وَ يَسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ كُتُبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاكِيَةَ وَ يَحْكُمُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِالْإِنْجِيلِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَيْنِ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِالْقُرْآنِ وَ تُجْمَعُ إِلَيْهِ أَمْوَالُ الدُّنْيَا مِنْ بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا فَيَقُولُ لِلنَّاسِ تَعَالَوْا إِلَى مَا قَطَعْتُمْ فِيهِ الْأَرْحَامَ وَ سَفَكْتُمْ فِيهِ الدِّمَاءَ الْحَرَامَ وَ رَكِبْتُمْ فِيهِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُعْطِي شَيْئاً لَمْ يُعْطَهُ أَحَدٌ كَانَ قَبْلَهُ»؛ الغیبه، نعمانی، ص۲۳۷.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ {{متن حدیث|فَمَا يَكُونُ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ عِنْدَهُ- قَالَ يُسَالِمُهُمْ كَمَا سَالَمَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ يُؤَدُّونَ ﴿الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۷۶.
- ↑ «فَیبعَثُ مَلِک الرُّوم یَطلُبُ الهُدنَهَ مِنَ المَهدِی(ع) وَ یَطلُبُ المَهدِی(ع) مِنهُ الجِزیَه فَیُجِیبُهُ اِلَی ذَلِکَ»؛ إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب(ع)، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ «وَ لَا تَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِيَ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾ وَ لَا يَقْبَلُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الْجِزْيَةَ كَمَا قَبِلَهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ﴾ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يُقَاتِلُونَ وَ اللَّهِ حَتَّى يُوَحَّدَ اللَّهُ وَ لَا يُشْرَكَ بِهِ شَيْءٌ»؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۴۵.
- ↑ «قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ﴾ فَقَالَ لَمْ يَجِئْ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ بَعْدُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) رَخَّصَ لَهُمْ لِحَاجَتِهِ وَ حَاجَةِ أَصْحَابِهِ فَلَوْ قَدْ جَاءَ تَأْوِيلُهَا لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُمْ لَكِنَّهُمْ يُقْتَلُونَ حَتَّى يُوَحَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّى لَا يَكُونَ شِرْكٌ»؛ الکافی، ج۸، ص۲۰۱؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۷۸.
- ↑ ر. ک: تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۲۷-۱۲۹.
- ↑ «لَا یَقبَلُ مِن أحَدٍ إلّا الإسْلَام لِأنّ هَذَا مَحمُولٌ عَلی أنّه یُقیمُ الحُجّه عَلیَهِم بِکتُبُهِم أو یَفعَلُ ذَلِک فِی بَدْوِ الأمر قَبلَ أن یَعلُو أَمرَهُ وَ یُتِمّ حُجّتهُ»؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۹.
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص۸۶.
- ↑ «... وَ لَيُطَهِّرَنَ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ غَاشٍّ»؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۲۰.
- ↑ «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَنْ يَذْهَبَ بِالدُّنْيَا حَتَّى يَقُومَ مِنَّا الْقَائِمُ يَقْتُلُ مُبْغِضِينَا وَ لَا يَقْبَلُ الْجِزْيَةَ وَ يَكْسِرُ الصَّلِيبَ وَ الْأَصْنَامَ»؛ الخصال، ج۲، ص۵۷۹.
- ↑ «وَ کُلّ مَا کَانَ فِی الارضِ مَعبُودٌ سِوَی الله تَعاَلَی تُنزلُ عَلَیهِ نَارٌ مِنَ السّماءِ فَتُحرِقُه»؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر(ع)، ص۴۳۶.
- ↑ «در آن روز، فرمانفرمایی راستین از آن (خداوند) بخشنده است و بر کافران روزی سخت خواهد بود» سوره فرقان، آیه ۲۶.
- ↑ «الْمُلْكُ لِلرَّحْمَنِ الْيَوْمَ وَ قَبْلَ الْيَوْمِ وَ بَعْدَ الْيَوْمِ وَ لَكِنْ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(ع) لَمْ يَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب(ع)، ج۱، ص۷۸؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر(ع)، ص۴۷۱.
- ↑ «وَ أَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآيَةُ ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُمْ فَلَا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَيْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۴۴۷- ۴۴۸.
- ↑ «وَ بِالْقَائِمِ مِنْكُمْ أَعْمُرُ أَرْضِي بِتَسْبِيحِي وَ تَقْدِيسِي وَ تحليلي [تَهْلِيلِي] وَ تَكْبِيرِي وَ تَمْجِيدِي وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُورِثُهَا أَوْلِيَائِي وَ بِهِ أَجْعَلُ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِيَ السُّفْلَى وَ كَلِمَتِيَ الْعُلْيَا وَ بِهِ أُحْيِي عِبَادِي وَ بِلَادِي بِعِلْمِي وَ لَهُ أُظْهِرُ الْكُنُوزَ وَ الذَّخَائِرَ بِمَشِيَّتِي وَ إِيَّاهُ أُظْهِرُ عَلَى الْأَسْرَارِ وَ الضَّمَائِرِ بِإِرَادَتِي وَ أَمُدُّهُ بِمَلَائِكَتِي لِتُؤَيِّدَهُ عَلَى إِنْفَاذِ أَمْرِي وَ إِعْلَانِ دِينِي ذَلِكَ وَلِيِّي حَقّاً وَ مَهْدِيُّ عِبَادِي صِدْقاً»؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۴۲.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ «در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۵.
- ↑ «نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
- ↑ نهج البلاغه، ص۱۹۶؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۳۰.
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص۱۲۴.