فقرزدایی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۵ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سیره فردی معصومان در فقرزدایی

حضرات معصومان در جبهه مقابله با فقر و دفاع از حقوق مالی فراموش‌شدۀ اقشار آسیب‌پذیر جامعه، الگوی رفتاری جامع و کارآمدی را عملیاتی کرده‌اند و بر صفحات تاریخ نگاشته‌اند که بایسته تحقیق و بررسی و ارائه به همه مردم اعم از ملت‌ها و حکومت‌ها است؛ ازاین‌رو در ذیل در چند گفتار این الگوها را بحث و بررسی می‌کنیم:

سیره فردی در کسب درآمد

ازآنجاکه حضرات معصومان از موقعیت ویژه اجتماعی و مقام زعامت برخوردار بوده‌اند و شرایط کسب درآمد بسیاری از آنان برای تأمین نیازهای زندگی و مقابله با فقر از دو منبع درآمد خصوصی و عمومی فراهم بوده است، هر دو نوع منبع درآمد را به کار می‌گرفتند. در ادامه بر منابع مورد بهره‌برداری و چگونگی کسب درآمد از آنها نگاه کوتاهی می‌افکنیم.

سیره فردی در کسب درآمد از منابع خصوصی

این گونه از منابع درآمدی و چگونگی بهره‌مندی از آنها را مصادیق و اشکالی است که به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌گردد:

کار و کارگری

کسب درآمد از این منبع درآمدی در تأمین نیازهای زندگی و مقابله با فقر برای معصومان همچون اقشار عادی از مردم رایج بلکه اجتناب‌ناپذیر بوده است و بر خلاف تصور برخی از مردم، آنان در این عرصه امتیازی بر دیگران نداشته‌اند؛ چنان‌که قرآن افزون برگزارش از وجود چنین تفکری درباره پیامبر خاتم(ص)، اندیشۀ تأمین درآمد و معیشت بدون کار را برای آن حضرت باطل و سخیف دانسته و آن را تقبیح کرده است: «دشمنان گفتند: چرا این پیامبر غذا می‌خورد و در بازار راه می‌رود؟ [نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را] چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند [و گواه صدق دعوی او باشد]؟ یا گنجی [از آسمان] برای او فرستاده شود یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد [و امرار معاش کند]؟»[۱] غافل از اینکه شاید مشیت الهی بر این بود که او هم از جنس بشر باشد و هم از طریق امداد غیبی رفع نیاز و تأمین معیشت نکند، بلکه او را هم گریزی از تن‌دادن به کار و تلاش در کسب درآمد برای تأمین نیازهایش در زندگی نباشد تا بتواند الگویی شایسته و مقبول برای همگان باشد. دیگر حضرات معصومان نیز به لحاظ اینکه پیشوا و الگوی مردم در همه ابعاد زندگی آنان هستند، می‌باید مانند دیگران و بر اساس قانون حاکم بر جهان هستی از طریق کار و تلاش کسب درآمد کنند تا اقتدای به آن حضرات برای پیروانشان در همه عرصه‌ها از جمله در حوزه کار و تلاش سزاوار مقبولیت لازم در تأمین نیازهای زندگی آنان گردد؛ ازاین‌رو آنان نه‌تنها اهل کار و تلاش بودند و از این منبع در‌آمدی کسب درآمد و امرار معاش داشته‌اند، بلکه بیش از دیگران به آن اهتمام می‌ورزیدند و مردم را بر اهمیت‌دادن به کسب درآمد از راه کار و تلاش سفارش می‌کرده‌اند؛ چنان‌که امام صادق(ع) مردم را به پیروی از پدران خود فرا خوانده و فرموده است: «هرگز در طلب معیشت و کسب روزی خود سستی نکنید؛ زیرا پدران ما همواره بر طلب روزی خود اصرار می‌ورزیده‌اند»[۲]؛ همچنین موسی بن جعفر(ع) در پاسخ علی بن ابی‌حمزه که آن حضرت را مشغول کار در مزرعه با پاهای خیس در عرق می‌بیند و می‌گوید: فدایت شوم! [چرا شما کار می‌کنید؟] مگر مردانِ شما کجا هستند؟ می‌فرماید: علی بن حمزه، شخصیت‌هایی بهتر از من و پدرم با دست خودشان در زمین خود کار می‌کرده‌اند. وقتی می‌پرسد آنان که بوده‌اند؟ می‌فرماید: رسول خدا، امیر مؤمنان و همه پدرانم بوده‌اند که با دستان خود کار می‌کرده‌اند و این نوع از تلاش، کار انبیا و رسولان و اوصیا و صالحان است[۳].

پیامبر اعظم(ص) درباره اشتغال انبیای الهی فرموده است: هیچ پیغمبری نبوده است مگر اینکه گوسفندچرانی کرده است[۴] و من هم برای اهالی مکه گوسفند می‌چرانده‌ام[۵]. امیر مؤمنان(ع) نیز بدون التفات به مقام و موقعیت از کار بلکه از اجیری برای دیگران در کسب درآمد و تأمین معیشت خود و فقیران همچون پیامبر(ص) ابا و گریزی نداشته است؛ چنان‌که فرموده است: «روزی به گرسنگی سختی در مدینه دچار شدم. برای پیداکردن کار به اطراف مدینه رفتم. دیدم زنی مقداری خاک انباشته است و می‌خواهد آن را آب بگیرد. نزدش رفتم و بنا شد برای گل‌شدن خاک آب بیاورم و برای هر دلوی دانه خرمایی به من دهد. شانزده دلو کشیدم که دستانم تاول زد. مزدم را گرفتم و نزد پیامبر(ص) رفتم و با آن حضرت آن خرماها را تناول کردیم»[۶]؛ چنان‌که گفته آمد[۷] گاهی شب را تا به صبح برای آبیاری نخلستانی اجیر می‌شد و مقداری جُو برای خوراک اهل و عیالش فراهم می‌کرد[۸]. آن بزرگوار از تن‌دادن به کارگری برای شخص یهودی دریغ نورزید و برای تأمین زندگی در مقابل آب‌دادن هر نخلی، یک مدّ (۷۵۰ گرم) جو دریافت می‌کرد و با آن قرص نانی می‌پخت و هنگام افطار آن را به نیازمندی می‌داد و خود گرسنه سر به بالین می‌گذارد و این‌چنین با خدای خویش معامله می‌کرد[۹]. حضرت زهرا(س) نیز همچون پدر بزرگوار و همسرش به منظور تأمین معیشت خود، بلکه نیازمندان از کارکردن برای دیگران در خانه دریغ نداشت. در ماجرای بیماری حسنین(ع) و نذر روزه برای عافیت آنان، کار پشم‌ریسی برای شمعون را در مقابل دریافت سه صاع جو بر عهده گرفت و همسرش علی بن أبی‌طالب را در تأمین معیشت و تهیه افطاری اعضای خانواده‌اش یاری کرد[۱۰] و سرانجام دیگر نیازمندان را بر خود و فرزندانش ترجیح داد.[۱۱]

کشاورزی

کشاورزی از دیگر منابع درآمدی حضرات معصومان بوده است، اعم از درختکاری در باغ و نخلستان و کشت در مزارع و از اشتغال به آن هیچ دریغی نداشته‌اند. در روایتی از امام صادق(ع)، پیامبر اعظم(ص) درختکاری داشته است[۱۲]. گویا نخلستان یازده نخلی فدک یکی از اشکال کشاورزی آن حضرت بوده است که با دست خود احداث کرده‌اند و فرزندان دخترش فاطمه(س)، خرمای آن را تا زمان متوکّل عباسی به زایران خانه خدا اهدا می‌کرده‌اند[۱۳]؛ همچنین خرمای «عجوه» - که خرمایی است معروف در مدینه و بزرگ‌تر از خرمای «صیحانی»[۱۴] و مایل به رنگ سیاه است - از جمله خرما‌هایی است که پیامبر خدا(ص) با دست مبارک خود بذر آن را افشانده[۱۵] و از خود به یادگار گذاشته است؛ چنان‌که باغچه‌ای را با دست خود برای علی(ع) درختکاری نمود و امیر مؤمنان(ع) آن را با دست خودش آبیاری می‌کرد[۱۶]. فعالیت آن حضرت در بخش کشاورزی به شکل درختکاری و احداث باغ و نخلستان محدود نبوده است، بلکه به شکل احداث مزرعه و کشت در آن بوده است و تاریخ بر آن گواهی داده است و برخی از مورخان همچون «واقدی» از آن گزارش کرده‌اند: «پیامبر خدا حتی زیر نخل نخلستان‌هایی که خالصه آن حضرت از بنی‌نضیر بود، زراعت و کشت بسیاری داشته است»[۱۷]. البته فعالیت در عرصه کشاورزی برای انبیای الهی سابقه‌ای دیرینه داشته است. همه آن بزرگواران جز برخی از آنان اهل کشت و زرع بوده‌اند. امام صادق(ع) فرموده است: «خداوند هیچ پیامبری از پیامبران را مبعوث به رسالت نکرد مگر اینکه زارع بود، جز حضرت ادریس که خیاط بوده است»[۱۸]. علی(ع) نیز همچون پیامبر خدا و دیگر انبیای الهی به کشاورزی در اشکال مختلف آن اشتغال داشتند و آن را منبع درآمدی خویش برای تأمین زندگی و مقابلۀ با فقر قرار داده بودند. حضرت آنچنان حضور فعال و مستمری در عرصه کشاورزی داشته است که فراوانی اشتغال و کارِ بر روی زمین موجب شد مردم او را ابوتراب بخوا‌نند[۱۹] و پیامبر خدا هم این کُنیَه را متناسب با وضعیت حاصل از فعالیت در مزرعه و نخلستان بداند و وقتی آن حضرت را در حال کار در یکی از نخلستان‌های مدینه با چهره غبارآلودی مشاهده کند، بفرماید: «نمی‌دانم به مردم بگویم چرا تو را ابوتراب می‌خوا‌نند»[۲۰].

پس در اهتمام و فراوانی کار آن حضرت در حوزه کشاورزی تردید و بحثی نبوده است و تنها بحث در این بوده است که آیا کثرت اشتغال امیر مؤمنان(ع) به کار کشاورزی در مزارع و نخلستان‌ها، برخاسته از علاقه حضرت به چنین مشاغلی است؟ چنان‌که برخی چنین گفته‌اند[۲۱] یا ریشه در احساس مسئولیت آن حضرت در مقابل گرسنگان از اهل و عیال و دیگر مستمندان و نیازمندان دارد؟ چنان‌که برخی ریشه آن را مسئولیت کسب درآمد برای تأمین معاش و مقابله با فقر شمرده‌اند و به رفتاری از رفتارهای آن حضرت تمسک کرده و گفته‌اند: هرگاه علی(ع) با مشکلی در معیشت روبرو می‌شد، از خلق خدا رویگردانی می‌کرد و به عرصه کسب و کار قدم می‌گذارد[۲۲] و برای ایفای این مسئولیت خویش، ساعات گرم‌تر روز را بر می‌گزید تا خدا را بر تحمل رنج و زحمت خود در انجام این وظیفه و چگونگی دستیابی خود بر حلال مال شاهد قرار بگیرد[۲۳]. پس به نظر می‌رسد آنچه همت بیشتر و کثرت اشتغال آن حضرت را در عرصه کشاورزی موجب می‌شده است، پاسخ به ضرورت تأمین معیشت و ایفای مسئولیت بوده است؛ از همین رو است که پس از جهاد در راه خدا و فعالیت‌های روزمره فرهنگی، کشاورزی را در جدول کاری خود قرار می‌داد و پس از باز گشت از میدان جنگ و فعالیت‌های فرهنگی به کار کشاورزی می‌پرداخت؛ یعنی بیل را بر می‌داشت و مشغول شخم‌زدن و کولیدن باغچه خانه خود می‌گردید[۲۴]. چنین برنامه و نظامی در عرصه زندگی نیز می‌تواند حاکی از این باشد که کار و تلاش امیر مؤمنان(ع) در عرصه کشاورزی، برای نوعی تکلیف و مسئولیت همچون جهاد در راه خدا و مجاهدت در عرصه دینی و فرهنگی بوده است؛ همچنین به لحاظ اینکه قبل از خلافت حضرت وضعیت تلاشِ فزون‌تری برای حضور در آن عرصه فراهم بوده است، حضرت این‌گونه از فعالیت را از محدوده باغچه خانه به اراضی وسیع‌تر دیگری تسرّی دادند و با دست مبارک خود اراضی وسیع بسیاری را کشت می‌کرد و با حفر چاه‌ها و احداث چشمه‌هایی به آبیاری آنها می‌پرداخت[۲۵]؛ از جمله چاه‌ها و چشمه‌های فراوانی را با دست مبارک خود در «ینبع»[۲۶] احداث کرد[۲۷] و افزون بر آن چاه‌های دیگری را برای رفع نیاز و نقیصه در مسیر کوفه به مکه حفر نمود[۲۸] که هر کدام گواه و نشانه‌ای از مجاهدت و تلاش آن حضرت در عرصه کشاورزی برای تأمین معیشت و بهره‌مندی خود و دیگران از نعمت‌های نهفته در دل زمین بوده است. امیر مؤمنان(ع) بیل می‌زد و نعمت‌های نهفته در دل زمین را استخراج می‌کرد[۲۹] و درآمد حاصل از کار کشاورزی را از جمله در راه آزادسازی نیروهای انسانی از اسارت فرد و فقر تا مرز هزار نفر هزینه می‌کرد[۳۰].

درباره کار و تلاش حضرات ائمۀ معصومین(ع)، بر گزارش‌هایی از کار و فعالیت امام صادق(ع) در حوزۀ کشاورزی دست یافته‌ایم که از جملۀ آنها گزارش اسماعیل بن جابر است که می‌گوید: خدمت امام صادق(ع) در حالی رسیدم که در باغ خودش بیلی به دست گرفته بود و با آن راه آب را باز می‌کرد[۳۱] و آبیاری می‌فرمود. گزارش ابوعمرو شیبانی نیز از دیگر گزارش‌های در این موضوع است که می‌گوید: «امام صادق(ع) را در حالی دیدم که در باغ خودش بیل به دست گرفته کار می‌کند و عرق از پشت مبارکش جاری است. عرض کردم فدایت شوم! اجازه بفرمایید من این کار را انجام دهم. فرمود: دوست دارم انسان در طلب معیشت [خود] رنج حرارت آفتاب را تحمل کند»[۳۲]. روایت دیگری به همین مضمون از فضل بن ابوقُرّه است با این تفاوت که حضرت پس از اجازه‌خواستن او بر انجام کار به جای آن بزرگوار، فرمود: «نه! مرا وا گذارید؛ چون دوست دارم خدا در حالی مرا ببیند که با دست خودم کار می‌کنم و رنج و زحمت کسب حلال را تحمل می‌نمایم»[۳۳]. همچنین روایتی از عبدالاعلی در این موضوع وارد شده است که می‌گوید: «روز بسیار گرمی بود که امام صادق(ع) را در یکی از راه‌های اطراف مدینه دیدم. عرض کردم شما با موقعیتی که نزد خدا و قرابتی که با رسول خدا دارید در چنین روزی این‌همه خودتان را به زحمت می‌افکنید؟ فرمود: «ای عبدالاعلی! برای طلب روزی خارج شدم تا از مثل تو مستغنی گردم»[۳۴].[۳۵]

دامداری

دامداری نیز از جمله منابع درآمدی خصوصی برخی از معصومان برای تأمین معیشت و مقابلۀ با فقر بوده است که با درآمد حاصل از آن بخشی از نیاز اهل و عیال خود و برخی از نیازمندان را فراهم می‌کرده‌اند از جمله پیامبر خدا[۳۶]. البته حضرت در مقطعی از زندگی خود دامی نداشت؛ اما در مقطع دیگری از زندگی، شتران و گوسفندانی از پدرش عبدالله به ارث برد[۳۷]. عمار از گوسفندچرانی خود با آن حضرت در «فخ» و منطقه دیگری از مکه حکایت کرده است تا آنجا که با برخورداری از گوسفندان اهدایی گفته‌آمده[۳۸] و امثال آنها، افزون بر اینکه خود صاحب گله گوسفندی شد، شبانی برای آنها استخدام کرد و برای بازدید از آنها به صحرا می‌رفت[۳۹] و امور آنها را اعم از شبانی، نگهداری و دوشیدن شیر آنها را به افرادی در مناطق مختلف سپرد از جمله در منطقه اُحُد جَمّاء یا دیگر مناطق اطراف مدینه آنها را می‌چراندند و در پایان روز شیرشان را به منزل آن حضرت می‌بردند[۴۰]. در مکانی به نام «ذی‌الجَدر» و «غابه»[۴۱] نیز شتران و گوسفندان آن حضرت نگهداری می‌شد و چوپانی داشتند که روزانه شیرشان را برای خانواده آن حضرت می‌بردند و این بیشترین بهرۀ معیشتی آنان از شتران و گوسفندان به شمار می‌آمد[۴۲]. به گزارش برخی از مورخان آن حضرت افزون بر گوسفندان، یکصد شتر داشته است[۴۳] که هنگام رحلتش افزون بر چند اسب و استر و ناقه و گوسفند، چهل شتر شیرده از آن بزرگوار بر جای ماند که به دخترش فاطمه زهرا(س) انتقال یافت[۴۴]؛ پس فاطمۀ زهرا و امیر مؤمنان(ع) از این منبع درآمدی برخوردار بوده‌اند و بخشی از آن به فرزندانشان به ارث رسیده است؛ چنان‌که بر پایۀ گزارشی امام مجتبی(ع) ۲۵ سفر پیاده به حج رفت؛ درحالی‌که شتران خود را بی‌سوار می‌برد[۴۵].

امام حسین(ع) نیز مالک شترانی بوده است؛ چنان‌که بشیر بن غالب از سفری که در رکاب آن حضرت بوده است، می‌گوید: «از آشامیدن در حال ایستاده پرسیدم که پاسخم نداد؛ اما وقتی از مرکب فرود آمد، شتری را دوشید و مرا به نوشیدن آن دعوت کرد و درحالی‌که ایستاده بود از شیرش نوشید»[۴۶]. آن حضرت گوسفندانی نیز داشته است که حمزه بن میثم از آن گزارش داده است و می‌گوید: پدرم از خاطرات سفر عمره برایم این خاطره را گفت: از امّ‌سلمه اذن ورود گرفتم و بر او وارد شدم؛ درحالی‌که بین من و او پرده‌ای آویخته بود. از من پرسید: تو میثم هستی؟ در پاسخ گفتم: آری من میثم هستم. سپس گفت: بسیاری از مواقع حسین بن علی(ع) از تو یاد می‌کند. پرسیدم: هم‌اکنون آن حضرت کجا است؟ امّ‌سلمه در پاسخ من گفت: لحظاتی پیش با گوسفندان خود بیرون رفت. گفتم: به خدا قسم من هم فراوان از آن بزرگوار یاد می‌کنم. سلام مرا به آن حضرت برسان که هم‌اکنون من ناگزیر از رفتنم[۴۷].

بهره‌مندی امام باقر(ع) از این منبع درآمدی نیز از برخی گزارش‌های ثبت‌شده در متون تاریخی استخراج و اثبات می‌شود. وقتی یحیی بن ابراهیم ابی‌البلاد نزد امام باقر(ع) رفت و از برخی بیماری‌هایش شکوه کرد، امام او را به نوشیدن شیر گاو توصیه می‌کند و می‌افزاید: «اگر فصلش بود، به ینبع می‌رفتیم و از آن استفاده می‌کردیم»[۴۸]. چنین تعبیری حکایت دارد از اینکه آن حضرت در یَنبٌع گاو شیری داشته است؛ اما در آن مقطع از زمان شرایط استفاده از آن فراهم نبوده است. امام صادق(ع) نیز از این منبع درآمدی برخوردار بوده است؛ چنان‌که صفوان روایت می‌کند آن حضرت به من فرمود: «برایم شتر ماده‌ای از نوع زشت‌چهرۀ آن بخر[۴۹] که عمری طولانی دارند. من طبق دستور امام(ع) شتری را با همان خصوصیات به مبلغ هشتاد درهم خریدم و نزد آن حضرت آوردم»[۵۰]. پس این روایت افزون بر اینکه ورود امام صادق(ع) را به این عرصه برای تأمین نیاز و خودکفایی اثبات می‌کند، بر اهتمام آن حضرت به بهره‌مندی بیشتر از آن نیز دلالت می‌کند؛ زیرا دستور به خرید شتری می‌دهد که عمری طولانی داشته باشد و امکان بهره‌مندی از او برای سال‌هایی متمادی وجود داشته باشد. امام هادی(ع) نیز در این عرصه ورودی داشته است و بخشی از نیاز خود و دیگران را از این منبع درآمدی تأمین می‌کرده است. اسحاق جلاب می‌گوید: برای آن حضرت گوسفندان بسیاری خریدم، آن‌گاه مرا خواست و از راه اصطبل خانه‌اش به فضای وسیعی راهنمایی‌ام کرد و در آنجا گوسفندان را برای قربانی میان افرادی که از سوی آن حضرت مأمور شده بودم، تقسیم کردم[۵۱].[۵۲]

تجارت

تجارت، از منابع مالی دیگر برخی از معصومان در تأمین معیشت و زدودن فقر از چهره زندگی آنان و فقرا بوده است که در بخش‌های مختلف آن حضور کم‌و‌بیشی به نام آنان در تاریخ ثبت شده است. رسول خدا دوازده[۵۳] یا نه[۵۴] ساله و به قولی سیزده‌ساله[۵۵] بوده است که با عموی خود ابوطالب برای تجارت عازم سفر شام گردید و در ۲۵ سالگی سفری بازرگانی برای خدیجه بنت خویلد به شام داشته است[۵۶] و چنان‌که گفته آمد[۵۷]، آن حضرت از سود یک تجارت افزون بر تأمین نیاز خود، بخشی از نیاز فقیران را برطرف می‌کرد. امیرمؤمنان(ع) نیز در بعضی از بخش‌ها دادوستد و فعالیت تجاری داشتند و گاهی با خرید زمین کشاورزی که حاصل آن کارآفرینی و افزایش تولید است، از تولید و تولیدکننده حمایت می‌کرد و کاستی ارزاق و ابتلای به فقر را دفع می‌کرد. آن حضرت اراضی بین «خَوَرنَق[۵۸] و کوفه» (از مسیر حیره به کوفه) را به چهل هزار درهم از دهقانان و بزرگانِ محل خرید[۵۹] که معلوم است این زمین‌ها زمین کشاورزی بوده و آنها را برای افزایش سطح تولید و تأمین ارزاق خود و جامعه خریده است؛ چنان‌که با چنین انگیزه‌ها و اهدافی در بخش دامداری نیز ورود داشتند. نمونه‌ای از آن را «تمیمی مغربی» گزارش کرده است: «امیر مؤمنان علی(ع) در ربذه یک شتر نر را با چهار شتر نر و یک شتر ماده را با بیست شتر نر معاوضه کرد»[۶۰]. آن حضرت افزون بر ورود به بخش تولید، برای احیا و افزایش آن در بخش مصرف نیز با هدف کسب درآمد و تأمین معاش حضور داشتند و دادوستدهایی از خود به یادگار گذاشتند که نمونه‌ای از آنها را احمد بن حنبل گزارش کرده است: امیر مؤمنان(ع) پوشش تیره‌ای بر تن خویش داشت و می‌فرمود: این را به پنج درهم خریده‌ام و با سود یک درهم می‌فروشم[۶۱].

درباره دیگر ائمه هم در بحث از «اوضاع و شرایط مالی سایر امامان» به تجارت ایشان و خرید اراضی برای حمایت از تولید و مصرف‌کننده اشاره شد که هر یک در ارتقای سطح تولید و تأمین معیشت اثرگذار بوده‌اند. به گواهی بسیاری از روایات، این حضرات افزون بر بهره‌مندی از منبع درآمدی کشاورزی، به عرصۀ تجارت ورود پیدا کرده‌اند و از آن نیز کسب درآمد داشته‌اند. در ذیل به روایت‌هایی در این زمینه اشاره می‌کنیم: روایت حلبی از امام صادق(ع) که از آوردن کالایی برای امام باقر از مصر و فروش آن به گروهی از تجار به مبلغ دوازده هزار درهم گزارش کرده است[۶۲]. یا گفته‌اند برای امام جواد(ع) کالای بزّازی با قیمت بسیار گرانی می‌آوردند که در بین راه ناپدید شد و به سرقت رفت. حامل بار در نامه‌ای خبر را به اطلاع امام رسانید و حضرت در پاسخ نامۀ او به خط خود نوشت: جان و مال ما از مواهب الهی است و نزد ما به امانت و عاریه سپرده شده است. تا زمانی که از آنها بهره‌مند باشیم، مایۀ خوشی و شادکامی است و زمانی که از ما گرفته شود و از دست برود، اجر و پاداش آن در پی آن است؛ ولی کسی که بی‌صبری و جزع و فزع داشته باشد، اجر و پاداش خود را ضایع می‌کند و ما از چنین رخداد و شرایطی به خدا پناه می‌بریم[۶۳].

البته این گزارش به صراحت مال‌التجاره‌بودن مال را اثبات نمی‌کند، اما بر خلاف برخی[۶۴] که بدون ترجیح احتمال هدیه‌بودن آن را تقویت کرده‌اند، احتمال تجاری‌بودن آن قوی‌تر است؛ زیرا اولاً معمولاً هدایایی که برای حضرات ائمه از بلاد دیگر می‌آورده‌اند یکدست نبوده، بلکه مختلط بوده است، ثانیاً تعبیر امام به «أَمْوَالَنَا» عرفاً بر مالی صادق است که قبض شده و در اختیار بوده است، نه بر مالی که هنوز به تصرف در نیامده است، ثالثاً مال مفقود و مسروقی بایستۀ صبر است؛ زیرا در اختیار بوده و ناگهان به سرقت رفته است و از دگرسو هدیه‌بودن یا بودن آن از وجوه شرعیه، دلیل یا قرینه می‌خواهد؛ اما تجاری‌بودن آن مطابق با ظاهر آن است و همین در استناد به تجاری‌بودن آن کفایت می‌کند، هرچند محتمل است کالایی تجاری بوده باشد؛ چنان‌که احتمال هدیه‌بودن یا از وجوه شرعی‌بودن آن نیز بعید به نظر نمی‌رسد.[۶۵]

پذیرش هدایا

پذیرفتن هدیه و اهدای آن به دیگران افزون بر اینکه در کاهش و ازبین‌بردن کدورت‌ها و جلب محبت و پیوند دل‌ها به یکدیگر و سرانجام برقراری ارتباط میان گروه‌ها و قبایل مختلف جامعه برای حل مشکلات بزرگ مردم اثرگذار است، در مواردی می‌تواند کمک به نیازمندان و درماندگان جامعه باشد. از همین رو معصومان، هم پذیرای هدایای مردم بوده‌اند و هم در هدیه‌دادن به دیگران پیشی می‌گرفته‌اند؛ چنان‌که در بحث «اوضاع و شرایط مالی پیامبر» گفته آمد پیامبر خدا پذیرای هدایای سران حکومت‌ها و سران قبایل و گروه‌های مردمی از سوی افراد یا نمایندگان قبایل گردید و هدیه از جملۀ منابع درآمدی آن حضرت بوده است. پس آن حضرت با التفات به چنین آثار و برکاتی هدیه را می‌پذیرفته است؛ چنان‌که در روایتی امام باقر(ع) این موضوع را تصریح کرده است: «رسول خدا هدیه را می‌پذیرفت، اما از پذیرش صدقه استنکاف می‌فرمود»[۶۶] و حتی کمی و زیادی اهدایی در پذیرش و رد آن تأثیری نداشت. آن حضرت هدیه «ایماء بن رحصه» را که چند گوسالۀ پروار و صد گوسفند و دو شتر بود، پذیرفت[۶۷] و هدیه اندک را نیز هرچند جرعه شیری بود، می‌پذیرفت اما صدقه را رد می‌کرد و میل نمی‌فرمود[۶۸]؛ چنان‌که هدیه افراد، گروه‌ها، سران قبایل و زمامداران جز بعضی از آنان را می‌پذیرفت[۶۹].

این منبع درآمدی به گواهی تاریخ مختص پیامبر خدا و محدود به عصر آن بزرگوار نبوده است، بلکه دیگر حضرات معصومان از آن برخوردار بوده‌اند. ابن‌ابی‌الحدید پس از گزارش از رد هدیۀ اشعث بن قیس از سوی امیر مؤمنان(ع) و بیان دلیل نپذیرفتن آن می‌نویسد: اما آن حضرت هدایای جماعتی از یاران خود را پذیرفته است[۷۰]. امام حسن(ع) نیز برخوردار از هدایای مردم بوده است و مردم هم بهره‌مند از هدایای آن بزرگوار؛ چنان‌که بر اساس گزارشی آن حضرت هدیه‌ای گرفت و به صاحب آن هدیه، هدیه‌ای را که بیست برابر آن بود، اهدا فرمود[۷۱]. امام حسین(ع) نیز کم‌و‌بیش همچون معصومان قبل از خود از این منبع درآمدی برخوردار بوده است و به گواهی تاریخ، مردم برای آن حضرت نیز هدایایی می‌فرستادند[۷۲]. امام باقر(ع) نیز با بهره‌مندی از این منبع درآمدی، بخشی از نیاز خود و فقیران را تأمین می‌کرد از جمله بر پایۀ گزارشی آن بزرگوار برای راهنمایی فردی که پدرش درگذشته بود و او را از محل دفن گنج خود باخبر نکرده بود، هدیه‌ای را به مبلغ پنجاه هزار درهم پذیرفت و آن را هزینۀ زندگی خود و فقرای خاندانش کرد[۷۳].

امام صادق(ع) بر اساس روایات واردۀ در موضوع هدیه بیش از امامان قبل از خود از هدایای مختلفی برخوردار بوده است که گاهی هدیۀ به آن حضرت ثبات و استمراری نداشته است همچون هدیۀ «شعیب عقرقوفی» که بر اساس روایت وی مبلغ سیصد دینار را به امام صادق(ع) هدیه کرد و آن حضرت مقداری از آن را که مال شعیب بود، برداشت و پذیرفت[۷۴]. گاهی هم هدیۀ به امام صادق(ع) ثبات و استمرار داشته است؛ چنان‌که بر پایۀ گزارشی هر ساله فردی خراسانی هنگام حج، هزار دینار و نیز جواهرات و پارچه‌های گرانبهایی به امام صادق(ع) و خانواده او هدیه می‌داد[۷۵]. در مواردی هم هدیه به آن حضرت، هدیه‌ای خانوادگی بوده است؛ چنان‌که در روایت پیش‌گفته به آن اشاره شده است و افزون بر آن در روایت دیگری هم از رواج چنین هدیه‌ای (خانوادگی) گزارش شده است و گفته‌اند شخصی به نام «فیض بن مختار» هزار دینار برای امام صادق(ع) و هزار دینار برای فرزندش موسی بن جعفر(ع) که در آن زمان کودک خردسالی بود، فرستاد[۷۶]. گاهی هم هدایای تقدیم‌شده غیرنقدی بود؛ همچون هدیه خیمه‌های «عمران بن عبدالله قمی» به امام صادق(ع) در یکی از سفرهای حج خود که همراه همسرانش بود و قصد خریداری آنها را داشت؛ اما عمران از آن حضرت خواست خیمه‌هایی را که کرباسش را با دست خودش بافته است، از او به عنوان هدیه بپذیرد؛ ازاین‌رو امام این هدیه را پذیرفت و برای او دعا کرد[۷۷]. پس با استناد به روایات مزبور می‌توان گفت: اموالی که در عصر امام صادق(ع) به نام هدیه پرداخت می‌شده از نظر کمی و کیفی افزایش یافت که احتمالاً به دلیل فضای باز سیاسی برخاسته از شیوه بنی‌امیه و حکومت تازه‌بنیاد بنی‌عباس و ممانعت نکردن از فعالیت شیعیان بوده است.

در زمان امام کاظم(ع) نیز همچنان هدایای مردم به امام شیعیان رو به افزایش بود و در فضایی همراه با آرامش فرستاده می‌شد؛ از همین رو افرادی افزون بر هدایای نقدی، هدیه‌های غیرنقدی خود را نیز از راه‌های دور و نزدیک برای آن حضرت می‌فرستاده‌اند و اشخاصی همچون علی بن یقطین با فرستادن هدایای نقدیِ صد تا سیصد هزار دیناری[۷۸] و اموال غیرنقدی خود به مدینه[۷۹]، امام را در تأمین معیشت و دستگیری از فقیران و درماندگان یاری کرده‌اند. این گونه افراد و دیگر ارادتمندان به امامان شیعه حتی پیش از مرگ خود وصیت می‌کردند تمام یا بخشی از اموال خود را به امام اهدا کنند؛ چنان‌که بر پایه گزارشی محمد بن عبدالله بن زراره به احمد بن حسن وصیت کرد خانه و دیگر اموالش را بفروشد و مبلغ آن را به امام کاظم(ع) برساند. حسین بن احمد حلبی نیز وصیت می‌کند از دویست درهم پس‌اندازش مازاد بر بخش همسرش، هدیه برای امام کاظم(ع) باشد[۸۰]. این سنت همچنان در زمان امام رضا(ع) رایج بوده است و مردم خودشان به‌طورمستقیم هدایایی به آن حضرت تقدیم می‌کرده‌اند یا به وسیلۀ شخصی هدایای خود را برای آن حضرت می‌فرستاده‌اند که از جمله آن موارد فرستادن مبلغی از هدایای مردمی برای امام رضا(ع) است که اسماعیل بن بزیع از آن گزارش داده است[۸۱].

سنت وصیت اهدای اموال به امام در میان مردم عصر رضوی به مردان آن زمان اختصاص نداشت، بلکه افرادی از زنان متمکن بر اهدای اموال خود به امام وصیت می‌کرده‌اند؛ چنان‌که به روایت محمد بن عمرو، زنی به او وصیت کرد پس از مرگش مبلغ سی دینار از اموالش را به امام رضا(ع) اهدا کند و عمرو هم در وقت آن به وصیت وی عمل کرد[۸۲]. در عصر امام هادی(ع) نیز وصیت افراد به اهدای بخشی از اموال آنان به امام پس از مرگ آنها میان شیعیان همچنان رایج بوده است[۸۳]؛ چنان‌که بر اساس گزارشی، محمد بن عبدالله بن زراره به برادرش احمد وصیت کرده بود پس از مرگش خانه و بقیه آنچه را بر جا می‌گذارد به امام هادی(ع) اهدا کند. امام حسن عسکری(ع) نیز در عصر خود از چنین هدایایی برخوردار بوده است؛ چنان‌که مردی جبلی بر اساس وصیت پدرش، مبلغ چهار هزار دینار را به امام حسن عسکری(ع) هدیه داد[۸۴] و شخصی به نام حسین بن احمد حلبی به ایوب بن نوح وصیت کرده بود پس از کسر مهریه همسرش از دویست درهم باقیمانده، درهم‌ها و بقیه اموالش را نیز به امام حسن عسکری(ع) هدیه بدهد[۸۵]. هدایای تقدیم‌شده به حضرات امامان(ع) به شیعیان اختصاص نداشته است، بلکه از سوی اهل سنت و پیروان دیگر ادیان نیز بوده است[۸۶]. هدیه ده هزار دیناری مادر متوکل برای امام هادی(ع) از جمله هدایای قابل توجه مردمی است و گفته‌اند: زمانی متوکل به بیماری سختی دچار شده بود؛ ازاین‌رو مادرش نذر کرد اگر فرزندش بهبود یابد، این مال را به امام هادی(ع) تقدیم کند[۸۷].

همچنین وقتی یوسف بن یعقوب نصرانیِ کاتب از سوی متوکل فرا خوانده شده بود، هراس او را فراگرفت و نذر کرد اگر از خشم متوکل در امان بماند، مبلغ صد دینار را برای امام هادی(ع) بفرستد. وی پس از رفع خطر به نذر خود عمل کرد و امام هم هدیه او را پذیرفت[۸۸]. پس سنت اهدای هدیه از سوی مردم به معصومین(ع) در زمان همه حضرات آنان رایج بوده است و آن بزرگواران هم آنچه از شیعیان و دیگر گروه‌های یادشده تقدیم حضورشان می‌شد، می‌پذیرفته‌اند و در رفع نیاز شخصی خود و پیروان به مصرف می‌رسانده‌اند. تنها در میزان آن در دوره‌ها و در شرایط مختلف سیاسی و اقتصادی تفاوت بوده است که نشان‌دهنده میزان هدایا در دوره هر یک از حضرات آنان است؛ مثلاً از عصر امام حسن مجتبی(ع) تا زمان امام صادق(ع) مقدار هدایای مردمی چندان چشمگیر نبوده است؛ امّا در دورۀ امامان پس از آن حضرت افزایش یافت. در زمان امام کاظم(ع) مقدار هدایا به اوج خود رسید و افزون بر فزونی‌یافتن جمعیت شیعیان، شکل‌گرفتن نهاد وکالت عامل مؤثری در افزایش هدایا گردید؛ ولی در دوره امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری(ع) بر خلاف دوره پیشین روند کاهش هدایای مردمی خودنمایی می‌کند که محتمل است سبب آن حضور ائمه(ع) در سامرا و دسترسی‌نداشتن شیعیان به آنان باشد[۸۹].[۹۰]

استفاده از ارث

از دیگر منابع درآمدی خصوصی حضرات معصومان ارث بوده است؛ از جمله پیامبر خدا پنج شتر و چند گوسفند از پدرش عبدالله و یک باب خانه از مادرش آمنه به ارث برده است[۹۱]. امیر مؤمنان و فاطمه زهرا(ع) اموالی را از پیامبر خدا ارث برده‌اند؛ چنان‌که علی(ع) علم، زره، شمشیر و عمامه رسول خدا را به ارث بردند و دخترش فاطمه(س) متاع خانه را[۹۲]. بر پایۀ روایات مذکور در بحث اوضاع و شرایط مالی[۹۳] فاطمۀ زهرا(س) غیر از فدک اموالی همچون اسب و استر و ناقه و شتر و اموال و اشیای دیگری از پدر بزرگوارش به ارث برد. البته آنچه از رسول خدا بر جای ماند و ارثیه دخترش فاطمه(س) بود، ذخیره و اندوخته‌ای به شمار نمی‌آمد، بلکه از لوازم اولیه زندگی آن زمان بود؛ زیرا پیامبر خدا در پی ذخیره اموال نبود و برآنچه از مال و ثروت دست می‌یافت، هزینه ضروری زندگی خود و نیازمندان می‌کرد. امیر مؤمنان(ع) نیز به لحاظ انفاق‌های فراوان اندوخته‌ای نداشته است و از خود ارثی بر جای نگذارد؛ چنان‌که بر پایه گزارش مشهوری، فرزند برومندش امام حسن مجتبی(ع) در خطابی به مردم کوفه سوگند یاد کرد و فرمود: به خدا سوگند علی(ع) در حالی دنیا را بدرود گفت که از زر و سیم بیش از هفتصد دینار نداشت که آن را هم به منظور خرید خادمی برای همسرش گذاشته بود[۹۴].

امام حسن(ع) نیز املاک باقیمانده از آن بزرگوار برای ادای قرض آن حضرت که هشتصد درهم بود، فروخت[۹۵]. دیگر حضرات معصومان نیز فقیر نبوده‌اند و از مال و ثروتی برخوردار بوده‌اند؛ اما به لحاظ اینکه سنت و سیره رسول خدا و امیر مؤمنان(ع) را در انفاق به مستمندان و درماندگان اتخاذ کرده بودند، ذخیره و اندوخته‌ای نداشته‌اند تا از خود ارثی به جای گذارند، جز مال و ثروتی که فرصتی برای انفاق آن فراهم نیامده بود یا در دست وکیلی از وکیلان آنان بوده است و دستی بر آن نداشته‌اند؛ همچون اموال باقیمانده نزد علی بن راشد وکیل مالی امام جواد(ع) که از امام هادی(ع) برای آن کسب تکلیف کرد و آن حضرت فرمود: «آنچه به سبب امامت در اختیار پدرم قرار می‌گرفته به من سپرده می‌شود و باقیماندۀ آن طبق فرمان خدا و کتاب و سنت بین ورثه تقسیم می‌شود». پس معلوم می‌شود گاهی به دلیل اینکه اموالی از اموال متعلق به شخص حضرات معصومان نزد وکیل آنان باقی می‌ماند و فرصت هزینه و انفاق آن فراهم نبود و بدون اینکه انگیزه‌ای بر ذخیره‌کردن آن باشد، به میراثی برای وارثان تبدیل می‌شد؛ ازاین‌رو به نظر می‌رسد عمده منابع درآمدی خصوصی حضرات معصومان در فقرزدایی از چهره زندگی فردی و اجتماعی، منابعی همچون کشاورزی، کارگری، تجارت و هدایای مردمی بوده است.[۹۶]

استفاده از موقوفات

موقوفات حضرات معصومان از جمله بخشی از اموال پیامبر، امیر مؤمنان و حضرت زهرا(س) که برای رسیدگی به امور نیازمندان به‌ویژه فقرای بنی‌هاشم وقف شده بود و تولیت آن به افرادی از خاندان آنان سپرده شده بود، از دیگر منابع مالی در اختیار آنان بوده است که بر اساس وصیت حضرت زهرا(س) تولیت موقوفات پیامبر(ص) بر عهده امیر مؤمنان علی(ع) و پس از آن حضرت بر عهده امام حسن و امام حسین(ع) و سپس به بزرگ‌ترین فرد از اولادش می‌رسیده است[۹۷]. این موقوفات عبارت بودند از:

  1. استفاده از موقوفات پیامبر(ص): آنچه از رسول خدا برجای مانده بود، اموال و املاکی بود که در اشکال متفاوتی در منابع مختلف ثبت شده است[۹۸] که عبارت است از:
    1. باغ‌های هفت‌گانه: این باغ‌ها را مخیرق یهودی[۹۹] به رسول خدا هدیه کرده است و بخش عمده صدقات آن حضرت از این اموال بوده است[۱۰۰]. این بستان‌ها شامل عواف، صافیه، دلال، مثیب، برعه، حسنی و مشربه ام‌ابراهیم[۱۰۱] بوده است[۱۰۲] و در محلۀ بنی‌نضیر قرار داشته است[۱۰۳] و پر از درخت و دارای نهرها و چشمه‌ها و محصول فراوانی بوده است[۱۰۴].
    2. اموال بنی‌نضیر: پیامبر خدا درآمد این غنایم را که ویژه خودش بود، بین خویشان خود تقسیم کرد و از همین اموال صدقه هم می‌داد[۱۰۵].
    3. اراضی خیبر: این اراضی حاصل فتح هفت قلعه بوده است که پنج قلعه آن با جنگ و دو دژ دیگر آن با صلح فتح شده است. آنچه از آنها بدون جنگ به دست آمده است به ضمیمه خمس مفتوح با جنگ (سه قلعه از مجموع آنها) به پیامبر(ص) اختصاص یافته است[۱۰۶].
    4. فدک[۱۰۷]: این منطقه که بدون جنگ به تصرف مسلمانان در آمد و یهودیان از ترس حمله مسلمانان، پس از فتح خیبر نصف اراضی و باغ‌های آن را بر اساس قراردادی به پیامبر(ص) واگذاردند که از املاک خاصه آن حضرت به شمار آمد[۱۰۸]. بر اساس برخی از گزارش‌های تاریخی مجموع عایدات آن از ۲۴ تا ۷۰ هزار دینار در سال بوده است[۱۰۹].
  2. استفاده از موقوفات امیر المؤمنین(ع): از جمله صدقات و موقوفات امیرمؤمنان(ع)، املاک و اراضی کشاورزی آن حضرت در ینبع[۱۱۰] بوده است. بر پایه گزارش ابن‌شبّه، پیامبر(ص) این ملک را به امام علی(ع) داد و آن حضرت قطعه دیگری خرید و چشمه‌ای در آن حفر کرد و آن را از جمله صدقات و موقوفات خود برای فقرا و درراه‌ماندگان قرار داد[۱۱۱] که بنا بر اظهار خود امام، موقوفات آن حضرت بالغ بر چهارهزار و به روایتی چهل هزار دینار در سال می‌رسیده است[۱۱۲]. آن حضرت افزون بر این، آنچه در «اٌذَینَه»[۱۱۳] «فٌقَیرّین»[۱۱۴] و «بِدَعَه» (بَرعَه)[۱۱۵] داشتند نیز از جمله اموال موقوفه خود قرار دادند[۱۱۶]. برخی از منابع موقوفات دیگری نیز برای آن حضرت بر شمرده‌اند[۱۱۷] که امیر مؤمنان(ع) تولیت همه صدقات خود را به امام حسن(ع) و پس از آن بزرگوار به امام حسین و سپس به صالح‌ترین فرزند خود و در نبود چنین فردی به صالح‌ترین فرد از فرزندان فاطمه واگذار فرموده است[۱۱۸] که برخی از صدقاتی که امام حسن(ع) پس از صلح به شیعیان می‌داده است از همین اموال بوده است؛ از جمله خانه و زمینی از املاک ینبع را به ابورافع، کاتب امام علی(ع) بخشید و خانه و ملک او را در مدینه که به منظور شرکت در جنگ جمل فروخت و به کوفه آمد، جبران کرد[۱۱۹].[۱۲۰]

استفاده از هبه

هبه بعضی از حضرات معصومان به برخی دیگر از آنان از جمله منابع مالی دیگر حضرات در تأمین معیشت و مقابله با فقر بوده است که از جمله آنها اموال امیر مؤمنان(ع) در «وادی‌القری» است که آنها را به فرزندان زهرا(س) هبه کرده است[۱۲۱].[۱۲۲]

اصول حاکم بر کسب درآمد معصومان

اصولی بر کسب درآمد معصومان در تأمین معیشت و زدودن فقر از چهره زندگی حاکم بوده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. اصل کار و تلاش: کار و تلاش از اصول مهم حاکم بر کسب درآمد حضرات معصومان(ع) بوده است و چنان‌که گفته آمد[۱۲۳] همه آنان حضوری جدی در عرصه کار و تلاش داشته‌اند و در قداست آن را همچون عبادت می‌دانسته‌اند؛ افزون بر این دیگران را نیز بر کار و تلاش تشویق می‌کرده‌اند و از تنبلی و بی‌کاری بر حذر می‌داشته‌اند[۱۲۴].
  2. اصل حلیت: وقتی «مصادف» غلام مأمور به تجارت از سوی امام صادق(ع) از سفر تجاری مصر با سود صد در صدی مراجعت نمود و به محضر امام شرفیاب گردید، حضرت پس از پرسش از راه دستیابی به چنین سودی و شنیدن پاسخ غلام که گفت ما سوگند یاد کردیم آن کالای مورد نیاز را به کمتر از سود برابر اصل آن به مردم مسلمان نفروشیم، عمل او و همراهانش را تقبیح کرد و فرمود من چنین تجارت و سودی را هرگز نمی‌خواهم؛ سپس یکی از دو کیسه را برداشت و فرمود: من به آن دیگری کاری ندارم و به آن سود نیازی نیست؛ آن‌گاه فرمود: ای مصادف! شمشیرزدن آسان‌تر از کسب حلال است[۱۲۵].
  3. اصل عدم حرص: امام صادق(ع) مبلغ هزار و هفتصد دینار به «عذافر» داد و فرمود: این وجه را در تجارت به کار ببند و بدان که انگیزه‌ام از این کار حرصِ به مال نیست، بلکه دوست می‌دارم خدا ببیند که می‌خواهم از فضل او بهره‌مند شوم[۱۲۶].
  4. اصل سرمایه‌گذاری: این اصل همچون اصل پیشین از ذیل روایت محمد بن عذافر استنباط می‌شود؛ زیرا عذافر می‌گوید: آن سرمایه را به کار بستم و مبلغ صد دینار سود بردم؛ سپس به محضر امام رفتم و عرض کردم در تجارت با آن مال صد دینار سود بردم. حضرت فرمود: آن سود را جزء سرمایه‌ام قرار بده[۱۲۷].[۱۲۸]

سیره فردی در کسب درآمد از منابع عمومی

از جمله منابع درآمدی عمومی معصومین(ع) «فیئ و انفال»، «جزیه و خراج» و همچنین «خمس و زکات» بوده است که جز دو منبع اخیر که گرفتن آنها منوط به تشکیل حکومت و بسط ید بوده است و چنین شرایطی تنها برای پیامبر و امیر مؤمنان(ع) فراهم آمده است، تنها بهره‌مندی از آنها به حضرات آنان اختصاص داشته است در فصل سوم این تحقیق درباره آن بحث و بررسی می‌کنیم. خمس و زکات هم که از دیگر منابع درآمدی عمومی معصومان است، کسب درآمد از آن محدود به برخی از حضرات معصومان(ع) بوده است و در مقاطعی از ادوار زندگی آنان بر آن دستی داشته‌اند که در این مقام به بحث از آن می‌پردازیم.

استفاده از خمس

بر اساس گزارش‌های تاریخی زمان وجوب خمس بعد از نزول آیۀ مربوطه[۱۲۹] و در پایان جنگ بدر بوده و در غزوۀ بنی‌قینقاع از مسلمانان دریافت و عملیاتی شده است[۱۳۰] که به لحاظ وقوع دو غزوۀ یادشده در سال دوم هجرت[۱۳۱] زمان قطعی وجوب آن و اولین دریافتی خمس از مسلمانان سال دوم از هجرت بوده است[۱۳۲]. البته بر پایۀ برخی از گزارش‌ها، سران مسلمانان قبل از آن، یعنی از آغاز هجرت مطابق سنت جاهلی و پیشین خود غنایم به‌دست‌آمده از مشرکان را نزد رسول خدا می‌برده‌اند و از آن حضرت می‌خواسته‌اند نخست متاع برگزیده و یک‌چهارم[۱۳۳] مخصوص خود را بردارد و سپس باقیمانده آن را به آنان واگذارد[۱۳۴]. پس با استناد به این گزارش‌ها می‌توان گفت که رسول خدا از این منبع مالی برخوردار بوده است. اما امیر مؤمنان و دیگر حضرات معصومان(ع) چنان‌که گفته آمد[۱۳۵] تا زمان امام باقر(ع) کسب درآمدی از این منبع درآمدی نداشته‌اند؛ بلکه پس از فراهم‌شدن شرایط آن به وسیلۀ امام باقر(ع)، به‌تدریج در عصر امام صادق(ع)، شیعیان خمس اموال خود را مستقیم یا غیرمستقیم (به وسیله وکیلان آن حضرت) به امام می‌رساندند[۱۳۶]. مراجعۀ مردم برای پرداخت خمس و وجوه شرعی به آن حضرت به‌گونه‌ای افزایش داشته است که گویا منصور عباسی احساس خطر کرد آن حضرت را به گرفتن خراج از پیروانش متهم نمود حتی آن بزرگوار را تهدید کرد و گفت: «نمی‌گذارم احدی از اهل شام و حجاز نزد شما بیایند؛ زیرا آنان برای شما مایه فساد می‌باشند»[۱۳۷].

در عصر امام کاظم(ع) نیز دریافت خمس و دیگر وجوه شرعی توسط آن حضرت رواج داشته است مگر اینکه گاهی به‌طور‌مستقیم و توسط مردم تقدیم آن حضرت می‌شده است؛ مانند خمس داوود بن زُربی که می‌گوید: مالی را خدمت امام کاظم تقدیم کردم؛ ولی آن حضرت بخشی از آن را دریافت داشت و بخش دیگر آن را برگرداند. وقتی علت عدم دریافت تمام آن را جویا شدم، فرمود: مطمئن باش بخش باقیمانده آن را صاحب امر پس از من از تو خواهد خواست. وقتی خبر رحلت آن امام بزرگوار منتشرگردید، فرزند برومندش علی بن موسی الرضا(ع) از پی من فرستاد و بخش باقیماندۀ اموال را از من مطالبه کرد و من هم تقدیم آن حضرت کردم[۱۳۸]. گاهی هم به‌طورغیرمستقیم و با وساطت وکیلان آن حضرت تقدیم آن امام همام می‌گردید؛ زیرا آن بزرگوار را وکیلانی همچون نصر بن قابوس لخمی، عبدالله بن جندب[۱۳۹]، زیاد قندی، حمزة بن بزیع و عثمان بن عیسی رواسی بوده است که برای دریافت و جمع‌آوری اموال خمس به مناطق مختلفی اعزام می‌شده‌اند و دریافتی خود را از مردم نزد آن حضرت می‌آورده‌اند که از نمونه‌های آن است هفتاد هزار دینار دریافتی زیاد قندی و حمزة بن بزیع و سی هزار دینار از وجوه دریافتی عثمان بن عیسی رواسی که هنگام شهادت موسی بن جعفر(ع) نزد آنان باقی مانده بوده و منتظر تشرف به محضر امامِ بعدی و تقدیم اموال باقیمانده به آن حضرت بوده‌اند[۱۴۰]. از دیگر موارد چنین پرداخت‌هایی، پرداخت مبلغ سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و همچنین مقداری لباس از وجوهات شرعی شیعیان نیشابور، برای آن حضرت است که به دست وکیلان امام(ع) به آن بزرگوار تحویل گردید[۱۴۱].

البته گاهی هم شرایط سیاسی ایجاب می‌کرد شیعیان خمس و دیگر وجوه شرعی خود را پنهانی نزد امام خود بفرستند؛ چنان‌که علی بن یقطین لباس‌های فراوانی از جمله پیراهنی را که هارون به وی داده بود، همراه مقدار مالی - که هر ساله آن را بابت خمس نزد موسی بن جعفر(ع) می‌فرستاد - مخفیانه تقدیم آن حضرت کرد؛ از همین رو آورنده اموال نزد هارون از «علی بن یقطین» بدگویی کرد و گفت: این مرد معتقد به امامت موسی بن جعفر(ع) است و هر ساله خمس مال خود را نزد او می‌فرستد[۱۴۲]. همچنین به گزارش شیخ صدوق، «یحیی برمکی» از «جعفر بن محمد بن اشعث» نزد هارون عباسی بدگویی می‌کند و می‌گوید: هر مالی از هر کجا به جعفر برسد، خمس آن را برای موسی بن جعفر(ع) می‌فرستد و بی‌تردید بیست هزار دیناری را که دستور دادید به او بدهند نیز چنین کرده است[۱۴۳]. گاهی هم رابطۀ میان امام و مردم برای فرستادن اموال و وجوه شرعی به گونه‌ای سخت و خطیر بود که ناگزیر از قطع آن می‌شدند؛ چنان‌که امام کاظم(ع) به وکیل خود خالد بن نجیع فرمود: «رابطه خود را با آنان‌که ارتباط داشته‌ای قطع کن و آنچه از اموال وجوه شرعی نزد تو می‌باشد برایم ارسال کن و از کسی چیزی نپذیر تا نامه‌ام به دست تو برسد»[۱۴۴].

گاهی هم شرایط سیاسی ایجاب می‌کرد شیعیان خمس اموال خود را به نام هدیه به محضر آن امام همام بفرستند؛ چنان‌که امام کاظم(ع) در مناظرۀ خود با هارون به آن اشاره کرده و فرموده است: پیشینیان شما خمسی را که در کتاب خدا به آن تصریح شده است از ما باز داشتند. صدقه هم که جایگزین خمس است بر ما حرام گشته است و در این میان امور ما به سختی‌گراییده است و ما را بر پذیرش هدیه ناگزیر کرده است[۱۴۵]. علی بن موسی الرضا(ع) نیز همانند پدر بزرگوارش موسی بن جعفر(ع) بر لزوم پرداخت خمس و تحویل و ارسال آن توسط وکلایی همچون یونس بن عبدالرحمن[۱۴۶]، محمد بن سنان[۱۴۷]، نصر بن قابوس لخمی[۱۴۸]، عبدالله بن جندب[۱۴۹] و صفوان بن یحیی[۱۵۰] به امام اهتمام داشت؛ چنان‌که به گزارش محمد بن فضیل در تفسیر آیۀ[۱۵۱] حاکی از وجوب پرداخت آن، امام محل پرداخت و مصرف آن را یادآور شده است: «خمس از آن خدا و رسول او است و همان نیز برای ماست»[۱۵۲]؛ همچنین هنگام طلب حلیت آن توسط برخی از شیعیانِ خراسان به آنان پاسخ منفی و قاطعی داد و خطاب به آنان فرمود: «چه درخواست مکرآمیزی! به زبان با ما اظهار دوستی می‌کنید و حقی را که خدا برای ما مقرر کرده است از ما دریغ می‌دارید؟ هرگز هیچ کدام از شما را در حلیت خمس مجاز نمی‌کنیم»[۱۵۳].

همچنین آن حضرت در جواب نامه یکی از بازرگانان فارس که از جانب برخی از ارادتمندان به امام نوشته بود و در آن اجازه مصرف خمس را درخواست کرده بود، فرمود: «هیچ مالی حلال نمی‌شود مگر از راهی که خدا آن را حلال کرده است. خمس کمک دین ما، خاندان ما، دوستان ما، وسیله بذل و بخشش ما و حفظ آبروی ماست از دست کسی که از او بیم داریم، آن را از ما دریغ ندارید و خود را از دعای ما محروم نسازید تا آنجا که می‌توانید؛ زیرا پرداخت خمس کلید روزی شماست و مایه پاک‌شدن گناهان شما و ذخیره‌ای است که برای روز بینوایی خود پس‌انداز می‌کنید»[۱۵۴]. تأکید آن حضرت بر پرداخت خمس با اشاره به برکات و آثار مهم و تأثیرگذار آن در زندگی این سرا و جهان آخرت، شیعیان را بر آن داشت تا وجوه شرعی خود از جمله خمس را از راه‌های دور و نزدیک تقدیم امام خود دارند؛ چنان‌که محمد بن اسماعیل بن بزیع دینارهایی را به عنوان زکات و صله نزد آن حضرت فرستاد و امام هم دریافت آنها را اعلام فرمود[۱۵۵]. البته بر اساس گزارش‌های مذکورِ در این مقام از بحث خمس، دریافتی آن حضرت از شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت منظور است و بهره‌مندی از خمس غنایم و دیگر اموال عمومی نه‌تنها معمول نبود، بلکه ممنوع بوده است؛ چنان‌که شیخ صدوق در گزارشی می‌نویسد: وقتی به مأمون خبر دادند مردی از صوفیان دزدی کرده است، دستور داد او را بیاورند. دید مردی است ژنده‌پوش و آثار سجده بر پیشانی او هویدا است؛ ازاین‌رو گفت: خیلی عجیب است! این آثار نیکو و عمل زشتی که به تو نسبت می‌دهند، آیا باورکردنی است؟ مرد سارق در پاسخ او گفت: البته درخور من نیست؛ ولی از سرِ ناچاری و در شرایطی به چنین عملی دست زدم که مرا از خمس و غنیمتی که حق من است، ممنوع کرده‌ای[۱۵۶].

امام جواد(ع) هم بر کسب درآمد از منبع درآمدی خمس اهتمام داشتند؛ ازاین‌رو برای جمع‌آوری خمس و دیگر اموال شیعیان، با اعزام نمایندگانی همچون «صفوان بن یحیی»، «زکریا بن آدم»، «علی بن مهزیار اهوازی»، «سعد بن اشعری قمی» و «ابراهیم بن احمد همدانی»[۱۵۷] از این منبع درآمدی برخوردار بودند و با دستیابی به چنین اموالی به توانمندی خود در انفاق بر فقرا و مستمندان افزودند[۱۵۸]. برای این منظور بر پرداخت آن به شیعیان سفارش اکید می‌فرمود و آنان را از ترک آن برحذر می‌داشت؛ چنان‌که در بخشی از نامه خود به علی بن مهزیار اهوازی نوشته است: «اکنون که برخی از شیعیان ما در آنچه بر آنان واجب شده است، کوتاهی می‌کنند و دوست داشتم از گناه پاک شوند، می‌باید خمس موارد خاصی از اموالشان را که در نامه ذکر شده است به وکلای ما بپردازند. پس هر کس چیزی از این دست از اموال را دارد، باید به نماینده ما حتی اگر راه او دور باشد، برساند»[۱۵۹].

البته آن حضرت ضمن تأکید بر پرداخت خمس در فرض ابتلای پرداخت‌کننده به تنگدستی و مشقت، از بخشش سهم خود دریغ نداشته است؛ چنان‌که علی بن مهزیار اهوازی می‌گوید: «در نامه‌ای از امام جواد(ع) خواندم که مردی از آن حضرت خواستار اجازه تصرف در خمس شده است و آن بزرگوار با خط خودش مکتوب فرموده است: هر آن‌که پرداخت چیزی از حق من موجب تنگدستی و نیاز شدید او می‌شود، سهم خودم را بر او حلال کردم»[۱۶۰]. در دوران امام هادی(ع) به لحاظ حصر ایجادشده برای حضرت از سوی حکومت، پیگیری امر خمس و وجوهات شرعیه دشوار بود؛ ولی وکلای مالی از طریق مکاتبات خود با امام به تبلیغ و تبیین احکام خمس در حوزۀ وکالت خود می‌پرداختند و مردم را به وظایف آنان در موضوع خمس و پرداخت آن آشنا می‌کردند؛ چنان‌که بر اساس گزارشی ابراهیم بن محمد همدانی می‌گوید: به امام هادی(ع) نوشتم علی بن مهزیار نامه پدر شما را برای من خواند که آنچه بر باغداران بعد از کسر مخارج واجب است، نصف سدس است و کسی که عایدی مزرعه و باغش مخارجش را کفاف ندهد، نَه نصف سدس بر او واجب است و نه چیز دیگری؛ اما مردمی که نزد ما هستند در این باره اختلاف دارند و می‌گویند بر مزارع بعد از کسر مخارج (مخارج زراعت و خراج، نه مخارج خود زارع و خانواده‌اش) خمس واجب است. امام در جواب نوشت پس از کسر هزینه‌های وی و خانواده و مالیات سلطان، خمس آن واجب است[۱۶۱].

همچنین آن حضرت در پاسخ پرسش محمد بن شجاع نیشابوری از خمس مردی که صد کرّ گندم از مزرعۀ خود به دست آورده است و یک‌دهم آن را از وی مالیات گرفته‌اند و سی کرّ از آن هم هزینه آبادی مزرعه شده است و تنها شصت کر از آن برایش باقی مانده است، نوشت: «پس از کم‌کردن همه هزینه‌های آن، خمس ما بر مازاد آن تعلق می‌گیرد»[۱۶۲]. آن حضرت افزون بر اهتمام به آشنایی مردم با مسائل خمس و وجوهات، بر جمع‌آوری و دریافت آن نیز تأکید داشت؛ از همین رو نمایندگانی را برای این منظور منصوب می‌کرد که از جملۀ آنان ابوعلی بن راشد بوده که در معرفی او به پیروانش در بغداد مدائن و دیگر مناطق اطراف آن فرمود: «من ابوعلی بن راشد را به جای حسین عبد ربه و هر آن کس پیش از او نماینده من بوده است، گماردم. او نزد من همان جایگاه آنان را دارد و همه اختیاراتی که نماینده‌های پیشین داشتند برای او نیز ثابت است تا سهم من (خمس) را از شما دریافت کند»[۱۶۳].

اهتمام امام هادی(ع) برای جمع‌آوری و دریافت خمس به‌گونه‌ای بوده است که فشار سیاسی خلافت عباسی و دستگیری برخی از نمایندگان آن حضرت همچون «علی بن جعفر همدانی»[۱۶۴] و «محمد بن فرج»[۱۶۵] کمترین خللی در عزم راسخ آن حضرت بر جمع‌آوری اموال و مصرف و توزیع آن در پاسخ به نیازمندی‌های ارباب نیاز ایجاد نکرد و مراقبت از اموال را همچنان به یاران خود گوشزد می‌کرد. آن حضرت افزون بر نصب و معرفی وکیل برای جمع‌آوری و دریافت خمس و وجوه شرعی، همواره مراقب نمایندگان و رسیدن اموال به مقصد و مصرف در مورد آن بود؛ ازاین‌رو هنگام ناامنی و خطر هشدار می‌داد و راهکار ایمنی از دستبرد به آن را به وکیلان خود گوشزد می‌کرد تا با حراست از اموال و مصرف بایستۀ آنها در حمایت از فقیران و درماندگان بخشی از مسئولیت خود را به آنان ایفا کند. محمد بن فرج یکی از نمایندگان آن حضرت در نامه‌ای به امام نوشت: «کار خود را جمع کرده به سرانجام رسان و مراقب باش. محمد می‌گوید: من درحالی‌که کارهایم را سامان می‌دادم و نفهمیدم آن حضرت چه برایم مکتوب فرموده، مأموری وارد شد و دستم را بست و آنچه را در اختیارم بود، مصادره کرد. مرا زندان کرد و مدت هشت سال در آن ماندم»[۱۶۶]؛ همچنین بر اساس گزارشی «محمد بن داوود قمی» و «محمد طُلحی» گفته‌اند: ما در شرایطی خمس هدایا و نذورات و جواهرات جمع‌آوری شدۀ قم و اطراف آن را برای امام هادی(ع) می‌بردیم که شخصی از طرف ایشان آمد و گفت برگردید، حالا زمانی نیست که بتوانید خدمت امام برسید. ما نیز از همان بین راه به قم برگشتیم و اموال را نگه داشتیم. پس از گذشت چند روز از سوی حضرت به ما خبر دادند که چند شتر فرستاده‌ام، آنچه نزد شماست بار شترها کرده، آنها را رها کنید. ما تمام آن اموال را بار شتران کردیم و آنها را رها نمودیم و به خدا سپردیم. بعد از مدتی خدمت امام رسیدیم ایشان فرمود: اینک آن اموالی را که برای من فرستادید، ملاحظه کنید. نگاه کردیم و دیدیم آنچه بر بار شتران فرستادیم بدون هیچ‌گونه تغییری نزد آن حضرت موجود است[۱۶۷].

امام عسکری(ع) نیز همچون بسیاری از اجداد طاهرینش احیای امر خمس و بهره‌برداری از این منبع مالی را به جِدّ تعقیب کرده و شیعیان را بر پرداخت وجوه شرعی آنان سفارش می‌فرمود؛ از جمله در نامه‌ای به برخی از شیعیان و وکلای خود همچون «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری» نوشت: «ای اسحاق! تو و همه شیعیان ما و تمام کسانی که این نامه را می‌خوانند، می‌باید سهم ما (خمس) را به ابراهیم بن عبده بدهند و او نیز می‌باید آن را به رازی برساند. این نامه را بر بلالی و محمودی قرائت کن و وقتی به بغداد رفتی، آن را برای دهقان نیز بخوان؛ زیرا او کسی است که پول را از دوستان ما دریافت می‌کند»[۱۶۸]. آن حضرت همچنین در نامه‌ای به عبدالله بن حمدویه نوشت: «من ابراهیم بن عبده را به سوی شما فرستادم تا مردم آن سرزمین، سهم ما (خمس) را به او بپردازند. شتاب کنید و سهم ما را به او بپردازید که در رهاکردن و تأخیر آن بهانه‌ای نیست»[۱۶۹].

پس بر اساس این گزارش‌ها امام عسکری(ع) افزون بر اینکه در پی رساندن پیام لزوم پرداخت خمس به همه شیعیان بوده است، بر پرداخت فوری آن و پرهیز از اهمال در اجرای آن تأکید داشته است که این حاکی از تأخیر در پرداخت برخی از گروه‌ها بوده است؛ چنان‌که بر پایۀ گزارشی آن حضرت از سستی شیعیان ناحیه نیشابور در ادای واجبات الهی اظهار نارضایتی نمودند و برای روشن‌کردن افکار مردم و ایجاد انگیزه بیشتر بر ادای آن به حکمتی از حکمت‌های لزوم ادای حقوق اهل بیت(ع) و عدم تأخیر در پرداخت آن اشاره کرده و فرموده است: «وجوب پرداخت (خمس) برای آن است که همسران، اموال، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های شما برایتان حلال و منشأ برکت و فزونی سرمایه گردد و شناخت اهل طاعت از غیر آنان را نیز موجب شود؛ پس هر کس بخل بورزد و از پرداخت آن سر باززند، تنها به زیان خود عمل کرده است»[۱۷۰]؛ ولی بسیاری از شیعیان هم گاهی با تحمل سختی راه دور و پذیرش خطرات، خود را به امام می‌رساندند و به‌طورمستقیم خمس و وجوه شرعی را به آن حضرت تقدیم می‌کردند؛ چنان‌که سعد بن عبدالله قمی گزارش کرده است: «در حالی از قم به دیدار امام حسن عسکری(ع) در سامرا رفتیم که احمد بن اسحاق کیسه‌ای را بر دوش داشت و در آن تعداد ۱۶۰ کیسه درهم و دینار از وجوهات شرعی شیعیان بود که روی آن را به لحاظ رعایت مسائل امنیتی با عبای طبری خود پوشانده بود»[۱۷۱]. گاهی شیعیان از راه‌های دورتری برای پرداخت خمس و وجوه شرعی خود یا دیگران به محضر امام می‌رسیدند؛ چنان‌که بر پایۀ گزارشی جعفر بن شریف گرگانی از گرگان به خدمت امام(ع) در سامرا رسید و به آن حضرت عرض کرد: «شیعیان شما در گرگان به محضر شما سلام می‌رساندند و پول‌هایی را برای شما همراه من فرستاده‌اند. امام(ع) مرسولۀ شیعیان خود را پذیرفت و فرمود: آنها را به مبارکِ خادم تحویل بده»[۱۷۲].

در مقابل اهمال و سستی برخی در پرداخت خمس و وجوه شرعی، شیعیانی برخوردار از چنان ایمان و همتی یافت می‌شدند که رنج سفر راه‌های دورتر و پرمخاطره‌تری را به جان می‌خریدند و برای پرداخت حق و سهم امام خود عازم سامرا می‌شدند؛ چنان‌که شیعیان یمن برای تحویل اموال وجوه شرعی خود به سامرا آمدند که حضرت آنان را برای پذیرش آن به وکیل خود «عثمان بن سعید» ارجاع داد[۱۷۳].[۱۷۴]

بهره‌مندی از زکات

واژۀ زکات ۳۲ بار در قرآن تکرار شده است و افزون بر این در غالب آیات همراه امر به اقامه نماز فرمان بر ادای زکات نیز صادر شده است[۱۷۵]. در بسیاری از روایات هم بر قرین‌بودنِ زکات با نماز تصریح شده است و خداوند متعال زکات در اموال را با نماز[۱۷۶] یا همچون نماز واجب کرده است[۱۷۷] که از آن همه تکرار زکات در قرآن و مقارنت آن با نماز در قرآن و روایات، به اهمیت و نقش اساسی آن بسان تأثیر نماز در سلامت زندگی انسان پی می‌بریم؛ زیرا اگر به گفتۀ قرآن نماز مانع از فحشا و منکر است[۱۷۸]، زکات هم می‌تواند مانع بسیاری از فسادها و لغزش‌های ناشی از فقر و نداری گردد و در سلامت زندگی و جامعه نقش بایستۀ خود را ایفا کند، با توجه به اینکه بر اساس برخی از روایات زکات به منظور تأمین قوت فقرا و سرمایۀ کفایت زندگی آنان از سوی خدا واجب شده است؛ به‌گونه‌ای‌که با ادای آن دیگر فقیری باقی نمی‌مانَد[۱۷۹] و در پی آن، همه آثار سوء و پیامد‌های ناگوار برخاسته از فقر فقیران از عرصۀ زندگی فردی و اجتماعی رخت بر می‌بندد و با چنین برکاتی است که در آیات قرآن از دیرباز بر وجوب آن تصریح شده است و خاتم انبیا(ص) آن را سنت خود قرار داده[۱۸۰] و بر دریافت آن مأمور گردیده است. خدای متعال خطاب به آن حضرت فرموده است: «از اموال آنان صدقه‌ای به عنوان زکات بگیر تا به وسیلۀ آن آنها را پاک‌سازی و پرورش دهی»[۱۸۱]؛ از همین رو رسول خدا پس از صدور حکم دریافت زکات از سوی خدا، نخست موارد وجوب زکات نصاب‌ها و میزان دریافتی آن را تعیین فرموده است؛ سپس نمایندگانی را به منظور دریافت آن از ارباب زکات به مناطق مختلف اعزام فرمود که به لحاظ حکومتی‌بودن این بخش از رفتار آن بزرگوار در مبحث سیره حکومتی معصومان به بحث اعزام عوامل زکات توسط آن حضرت و دریافت آن به وسیلۀ آنان خواهیم پرداخت. چگونگی کسب درآمد امیر مؤمنان(ع) از این منبع مالی نیز از جمله سیره حکومتی آن امام همام بوده است و بحث از آن نیز در بخش مربوط به خود گفته خواهد آمد. در برخورداری امامان از این منبع مالی پس از آن حضرت تا عصر امام صادق(ع) به گزارشی دست نیافتیم. «ثعلبه بن میمون» از دریافت و توزیع زکات توسط امام صادق(ع) گزارش کرده است و می‌گوید: «همواره امام صادق(ع) برای دوستان نیازمندش زکات شخصی به نام «شهاب» را مطالبه می‌کرد؛ زیرا زکات بر خود حضرات آنان حرام بوده است، نه بر اصحاب و دوستان و غلامان نیازمند آنان»[۱۸۲].

برخی دیگر از روایات از تحویل خمس یا زکات به دو تن از وکلای امام کاظم(ع) در کوفه توسط گروهی از نسل «اشعث بن قیس» خبر داده است؛ همچنین «محمد بن اسماعیل بن بزیع» از فرستادن درهم‌هایی از خود و دیگران نزد علی بن موسی الرضا(ع) گزارش کرده و در نامه‌ای به حضرت نوشته است این درهم‌ها از فطرۀ خانواده است و امام هم با خط مبارک خود چنین نوشتند که درهم‌های ارسالی را دریافت داشتم و قبول کردم[۱۸۳]. شیخ طوسی پس از نقل روایت با اختلافِ اندکی در عبارت گفته است: «چون در این روایت نیامده است که آن حضرت آنها را برای خود یا برای غیرش دریافت کرده است، محتمل است آن را برای غیر خود، یعنی مستحقان آن دریافت کرده باشد؛ زیرا آن حضرت زکات را دریافت می‌نمود و میان نیازمندان توزیع می‌کرد»[۱۸۴].[۱۸۵]

منابع

پانویس

  1. ﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟ * یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمی‌افکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟» سوره فرقان، آیه ۷.
  2. «لَا تَكْسَلُوا فِي طَلَبِ مَعَايِشِكُمْ فَإِنَّ آبَاءَنَا كَانُوا يَرْكُضُونَ فِيهَا وَ يَطْلُبُونَهَا» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۸).
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۵.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۳۳؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۱، ص۱۱۷ (با اندکی اضافه در عبارت).
  5. «قالَ: و أَنا كُنْتُ أَرْعَاهَا لأَهْلِ مَكَّةَ بِالْقَرَارِيطَ» (محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن‌ماجه، ج۲، ص۷۲۷).
  6. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۲، ص۱۲۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۹؛ علاءالدین علی متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۶۱۸، ح۱۷۱۱۱؛ محمد بن یزید ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجه، ج۲، ص۸۱۸، ح۲۴۴۶ و۲۴۴۸ (با اختلاف در عبارت).
  7. ر.ک: همین نوشتار، «بحث وضعیت مالی».
  8. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، ج۱، ص۱۶۹.
  9. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۱۰۱.
  10. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۳۰۲.
  11. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۱۸.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴.
  13. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۷.
  14. خرمای معروفی در مدینه است و گفته می‌شود صیحان نام قوچی بوده که به نخلی می‌بسته‌اند و این خرما به او نسبت داده شده است (احمد بن محمد مقری فیومی، مصباح المنیر، ص۴۸۲).
  15. مبارک ابن‌اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۱۸۸.
  16. ابن‌فهد حلی، عدة الداعی، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۳۶.
  17. محمد بن عمر واقدی، مغازی، ج۱، ص۳۷۸.
  18. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۸۴.
  19. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۵۶.
  20. فرات بن ابراهیم کوفی، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۳۲۰، ح۲۴۲؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۳۲۱؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۱۵۷، ح۴.
  21. علی‌اکبر رشاد، دانشنامه امام علی(ع)، ج۷، ص۲۵۰.
  22. ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج۱، ص۷۰؛ نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج۸، ص۶۱۰.
  23. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۳؛ ابن‌ابی‌جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج۳، ص۱۹۳.
  24. ابن‌فهد حلی، عده الداعی، ص۱۰۱؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۱۷.
  25. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۴۷.
  26. «ینبع» به فتح سپس سکون و باء مضمومه و عین مهمله، دهی است که در جانب راست «رضوی» واقع شده است و میزان مسافت از مدینه به آنجا ازسوی دریا، به اندازه یک شب راه است و متعلق است به بنی‌حسن بن علی بن أبی‌طالب و دارای چشمه‌های آب شیرین است (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۴۹).
  27. ابن‌فرحون، تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۲۱.
  28. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۲، ص۱۲۳.
  29. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴.
  30. «وَ كَانَ يَعْمَلُ فِي ضِيَاعِهِ مَا بَيْنَ ذَلِكَ فَأَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ كُلُّهُمْ مِنْ كَسْبِ يَدِهِ» (نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۰۲؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۴۴۹).
  31. «عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ إِذَا هُوَ فِي حَائِطٍ لَهُ بِيَدِهِ مِسْحَاةٌ وَ هُوَ يَفْتَحُ بِهَا الْمَاءَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۶).
  32. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴.
  33. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۳.
  34. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۶.
  35. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۲۱.
  36. ر.ک: همین نوشتار، «اوضاع و شرایط مالی پیامبر(ص) و بحث کسب درآمد از منابع خصوصی».
  37. علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۱۷۱.
  38. ر.ک: همین نوشتار، «اوضاع وشرایط مالی پیامبر(ص)».
  39. حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۶۱.
  40. محمد ابن‌سعد، الطبقات الکبیر، ج۱، ص۴۹۵؛ احمد بن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۲۷۱.
  41. ذی الجَدر بیابانی است در شش میلی مدینه (ابن اثیر، النهایه، ج۱، ص۲۴۶، ذیل واژه «جدر») غابه مکانی است نزدیک مدینه در منطقه عوالی که حالت نیزاری داشته و در آن درخت‌هایی نیز بوده است (ابن اثیر، النهایه، ج۳، ص۳۹۹، ذیل واژه «غیب»).
  42. محمد بن‌سعد، الطبقات الکبیر، ج۲، ص۱۷۸.
  43. احمد بن علی مقریزی، امتاع الأسماع، ج۱۴، ص۲۷۱.
  44. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۱۰۳-۱۰۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۲۱۰.
  45. علی بن حسن بن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷، ص۱۸۲.
  46. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۲۴۴.
  47. شیخ طوسی، رجال الکشی، ص۸۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۲، ص۱۲۸.
  48. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳۷، ح۲؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۱۱۲.
  49. در برخی روایات رنگ آن معیّن شده است. حضرت فرموده است: وَلْیکُنْ أَسْوَدَ: باید سیاه باشد (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۰۰).
  50. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۴۳؛ محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۷۳.
  51. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۹.
  52. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۲۶.
  53. احمد بن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج۸، ص۱۷۴.
  54. احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۴.
  55. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۵.
  56. احمدبن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج۸، ص۱۷۴.
  57. ر.ک: همین نوشتار، «اوضاع وشرایط مالی پیامبر(ص)».
  58. مکانی است اطراف کوفه (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۱).
  59. ابن‌طاوس، فرحه الغری، ص۲۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۳، ص۱۶۱ (با اندکی اختلاف در عبارت).
  60. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۴.
  61. احمد ابن‌حنبل، فضائل علی بن أبی‌طالب(ع)، ص۱۱۵.
  62. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص۱۹۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۵۴.
  63. حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۵۶.
  64. نعمت‌الله صفری فروشانی و معصومه اخلاقی، مقاله «جایگاه هدایا در منابع مالی ائمه(ع)»، در مجلّه تاریخ در آینۀ پژوهش مهر ۱۳۹۱، ص۱۶۵.
  65. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۲۹.
  66. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۴۳؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص۲۱۹).
  67. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۷۷.
  68. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، ص۱۴۶؛ قطب‌الدین راوندی، فقه القرآن، ج۲، ص۲۹۴.
  69. ر.ک: همین نوشتار، «اوضاع و شرایط مالی پیامبر(ص)».
  70. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۴۸.
  71. احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۹.
  72. احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۹۸.
  73. قطب‌الدین راوندی، الخرایج و الجرایح، ج۲، ص۵۹۷.
  74. قطب‌الدین راوندی، الخرایج و الجرایح، ج۲، ص۱۸۲.
  75. قطب‌الدین راوندی، الخرایج و الجرایح، ج۲، ص۶۲۷.
  76. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۱.
  77. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۳۳۱؛ شیخ مفید، الإختصاص، ص۶۸.
  78. شیخ طوسی، رجال کشی، ص۴۳۴.
  79. شیخ طوسی، رجال کشی، صص۴۳۵ و ۴۳۶.
  80. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۹۶-۱۹۵.
  81. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۶۰.
  82. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۱۰۱؛ شیخ طوسی، استبصار، ج۳، ص۹۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۷۱.
  83. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۶۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)،ج۴، ص۲۳۲.
  84. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۲۶.
  85. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۹۵ و ۱۹۶؛ استبصار، ج۴، ص۱۲۳.
  86. نعمت‌الله صفری فروشانی و معصومه اخلاقی، مقاله «جایگاه هدایا در منابع مالی ائمه(ع)»، ص۵۴-۵۳.
  87. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۹؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۴، ص۴۱۵.
  88. علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۳.
  89. نعمت‌الله صفری فروشانی و معصومۀ اخلاقی، مقاله «جایگاه هدایا در منابع مالی ائمه(ع)» مجلّه تاریخ در آئینۀ پژوهش، سال نهم، شماره ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۱، ص۴۹-۶۴.
  90. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۳۲.
  91. علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۱۷۱.
  92. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: وَرِثَ عَلِيٌّ(ع) عِلْمَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ وَرِثَتْ فَاطِمَةُ(س) تَرِكَتَهُ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۸۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۲۷۷).
  93. ر.ک: همین نوشتار، «اوضاع و شرایط مالی».
  94. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۷.
  95. سیدعلی بن موسی ابن‌طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ص۱۸۳.
  96. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۳۸.
  97. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۴۵.
  98. ابوالحسن علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه والولایات الدینیه، ص۲۱۷.
  99. مخیرق از علمای یهود بنی‌قینقاع یا بنی‌نضیر بود که اسلام آورد و در جنگ احد در کنار مسلمانان جنگید تا به شهادت رسید. او قبل از مرگ، اموال خود را به پیامبر بخشید (احمد بن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۹۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۷؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه، ج۶، ص۴۷).
  100. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷؛ عبدالملک ابن‌هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۵۱۸.
  101. باغی که ماریه یکی از همسران پیامبر(ص) ابراهیم را در آنجا به دنیا آورد و از آن پس این مکان به این نام خوانده شد (عمر ابن‌شبه، تاریخ مدینه المنوره، ج۱، ص۱۷۳).
  102. این اموال زمین‌هایی بوده است که در سال چهارم هجری پس از کوچ یهود بنی‌نضیر به پیامبر(ص) اختصاص یافت (محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۶).
  103. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۶؛ نورالدین علی بن احمد سمهودی، وفاء الوفاء، ج۳، ص۹۸۸.
  104. محمدباقر جلالی، فدک والعوالی والحوائط السبعه، ص۳۱.
  105. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  106. نورالدین علی بن احمد سمهودی، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۲۱۰.
  107. قریه‌ای حاصلخیز با مزارع و نخلستان‌ها و واقع در فاصلۀ دو سه روز راه پیاده از مدینه (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۹).
  108. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۱۹.
  109. محمدباقر جلالی، فدک والعوالی والحوائط السبعه، ص۱۵.
  110. منطقه‌ای بین مکه و مدینه دارای نخلستان مزرعه و چشمه آب که بیشتر موقوفات امیر مؤمنان در آن بوده است (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰).
  111. ابن‌شُبّه نمیری، تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۲۲۱.
  112. عزالدین ابن‌اثیر جزری، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۵۹۹.
  113. نام وادی‌ای است از وادهای واقع بین مدینه و ینبع (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۳۳، مادّۀ «أذنه» و ج۴، ص۳۰۷، مادۀ «قبلیه»).
  114. فُقَیر مکانی است نزدیک خیبر و فقیرین نام دو زمین است که توسط پیامبر(ص) به علی(ع) اقطاع گردید (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۶۹، مادۀ «فقیر و فٌقَیر»).
  115. از منزلگاه‌های طائف (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۳۸۵، مادۀ «بَرعَه»).
  116. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۷.
  117. عمر ابن‌شبه، تاریخ مدینه المنوره، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۳.
  118. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۷.
  119. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۱۴۷.
  120. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۳۹.
  121. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۵-۱۴۸؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۹.
  122. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۴۳.
  123. ر.ک: سیره فردی در کسب درآمد از منابع خصوصی (کار و کارگری).
  124. ر.ک: عوامل درونی، بیکاری.
  125. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۱-۱۶۲.
  126. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۷.
  127. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۷.
  128. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۴۳.
  129. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ «و بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و... است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  130. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۴۸۱.
  131. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، صص۱۹ و۴۸.
  132. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۶۵.
  133. یک‌چهارم مختص رئیس قبیله از غنایم در عصر جاهلی که به آن مِرباع گفته می‌شده است (علی اکبری، سیاست‌های مالی امام علی(ع)، ص۳۲).
  134. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ج۹، ص۳۹۲.
  135. ر.ک: همین نوشتار فصل اول، «بحث منابع مالیاتی».
  136. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۴۵.
  137. ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج۱، ص۳۶۲.
  138. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۳.
  139. محمد بن علی اردبیلی، جامع الرواه، ج۲، ص۲۹۰؛ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۶۹؛ شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، ص۱۷۹، ص۳۵۵؛ سیدمهدی بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۷۸.
  140. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۳۹.
  141. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۴، ص۲۹۱.
  142. «وَ يَحْمِلُ إِلَيْهِ خُمُسَ مَالِهِ فِي كُلِّ سَنَةٍ» (شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۶؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۱۴).
  143. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۷۱.
  144. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۸۵.
  145. شیخ مفید، اختصاص، ص۵۵.
  146. محمد بن علی اردبیلی، جامع الرواه، ج۲، ص۳۵۶؛ ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۱۹۸.
  147. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۶۰.
  148. محمد بن علی اردبیلی، جامع الرواه، ج۲، ص۲۹۰؛ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۶۹.
  149. شیخ طوسی، رجال شیخ طوسی، صص۱۷۹و۳۵۵؛ سیدمهدی بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۷۸.
  150. محمد بن علی اردبیلی، جامع الرواه، ج۱، ص۴۱۳؛ ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۳۰.
  151. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ «و بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و... است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  152. «قَالَ: الْخُمُسُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ هُوَ لَنَا» (محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۲).
  153. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۸.
  154. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۷-۵۴۸.
  155. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۷۴.
  156. «قَالَ فَعَلْتُ ذَلِكَ اضْطِرَاراً لَا اخْتِيَاراً حِينَ مَنَعْتَنِي حَقِّي مِنَ الْخُمُسِ وَ الْفَيْ‌ءِ» (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۳۷).
  157. شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۱۲۳.
  158. محمد بن علی اردبیلی، جامع الرواه، ج۱، ص۴۱۳؛ ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۳۰.
  159. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۲-۱۴۱.
  160. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۳.
  161. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۷.
  162. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۵۰۰.
  163. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، ص۵۱۴.
  164. حبیب‌الله بن محمد هاشمی خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۳۲۰.
  165. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۰.
  166. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۰.
  167. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۸۵.
  168. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال‌الکشی)، ص۵۷۹.
  169. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال‌الکشی)، ص۵۸۰.
  170. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال‌الکشی)، ص۵۷۷.
  171. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۵۷.
  172. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۲۷.
  173. شیخ طوسی، الغیبه، ص۳۵۵ و ۳۵۶.
  174. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۴۵-۱۵۵.
  175. صدر حاج سید جوادی، دائره المعارف تشیع، ج۸، ص۴۷۴.
  176. «فَرَضَ اللَّهُ الزَّكَاةَ مَعَ الصَّلَاةِ فِي الْأَمْوَالِ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۰۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۳؛ شیخ طوسی، إستبصار، ج۲، ص۳).
  177. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الزَّكَاةَ كَمَا فَرَضَ الصَّلَاةَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۹۸؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۳۶۸ و ۳۶۹).
  178. ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ «نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  179. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۰۷.
  180. «فَرَضَ اللَّهُ الزَّكَاةَ مَعَ الصَّلَاةِ فِي الْأَمْوَالِ وَ سَنَّهَا رَسُولُ اللَّهِ صفِي تِسْعَةِ أَشْيَاءَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۰۹؛ شیخ صدوق، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۳؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ج۲، ص۳).
  181. ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  182. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۶۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۶۳.
  183. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۷۴.
  184. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۶۱؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۸.
  185. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۵۶.